ماه هشتم : شناخت نامه امام علي بن موسى الرضا عليه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : غلامعلی، مهدی، 1353

عنوان و نام پدیدآور : ماه هشتم : شناخت نامه امام علي بن موسى الرضا عليه السلام / نویسنده مهدی غلامعلی [به سفارش] اداره تدوین متون، معاونت فرهنگی و ارتباطات مؤسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث ، سازمان چاپ و نشر، 1393

مشخصات ظاهری : 120 ص.

فروست : ماه هشتم، 26

شابک : 978-964-493-795-8

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص (135) - 1939 همچنین به صورت زیرنویس

عنوان دیگر : شناخت نامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام

موضوع : علی بن موسى علیه السلام، امام هشتم، 2153 - 202ق - سرگذشتنامه

موضوع : علي بن موسى علیه السلام، امام هشتم، 2153 - 203ق - احادیث

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث اداره تدوين متون

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث. معاونت فرهنگی و ارتباطات

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : 47/ ع 8 م 2 1393 BP

رده بندی دیویی : 297/957

شماره کتابشناسی ملی : 3579764

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ماه هشتم

مهدی غلامعلی

ص: 3

سرشناسه : غلامعلی، مهدی، 1353

عنوان و نام پدیدآور : ماه هشتم : شناخت نامه امام علي بن موسى الرضا عليه السلام / نویسنده مهدی غلامعلی [به سفارش] اداره تدوین متون، معاونت فرهنگی و ارتباطات مؤسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث ، سازمان چاپ و نشر، 1393

مشخصات ظاهری : 120 ص.

فروست : ماه هشتم، 26

شابک : 978-964-493-795-8

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص (135) - 1939 همچنین به صورت زیرنویس

عنوان دیگر : شناخت نامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام

موضوع : علی بن موسى علیه السلام، امام هشتم، 2153 - 202ق - سرگذشتنامه

موضوع : علي بن موسى علیه السلام، امام هشتم، 2153 - 203ق - احادیث

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث اداره تدوين متون

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث. معاونت فرهنگی و ارتباطات

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دار الحديث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : 47/ ع 8 م 2 1393 BP

رده بندی دیویی : 297/957

شماره کتابشناسی ملی : 3579764

سازمان چاپ و نشر

ماه هشتم

اداره تدوین متون معاونت فرهنگی و ارتباطات

مؤسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث

نویسنده : مهدی غلامعلی

مدیر تولید : مصطفی پورنجاتی

ویراستار : صدیقه چمن زاده

مدیر هنری : حسن فرزانگان

طراح جلد : حسین ونکی فراهانی

صفحه آرا : علی اکبری

بازخوان : علینقی نگران

چاپ : اول / تابستان 93

شمارگان : 1000 جلد

قیمت : 6000 تومان

دفتر مرکزی: قم، میدان شهدا، خیابان معلم، پلاک 125

دورنگار: 37740571 - 025

نمایشگاه دائمی علوم حدیث: قم، خیابان معلم

darolhadith.20علیها السلامgmail.com

تلفن: 37740523 - 025

صندوق پستی: 37185/4468

تلفن: 37740545 - 025

darolhadith.ir

کلیه حقوق چاپ و نشر برای ناشر محفوظ است .

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه 11

بانویی از حبشه 13

پدر و مادر 17

تولد 19

نام و شهرت 21

ویژگی های شخصی 23

توجه ویژه پدر 25

خواهران و برادران 27

بهترین برادران 29

بهترین خواهر 31

همسر 33

فرزندان 35

همراه قرآن 37

امام و دعا 39

عبادت شبانه روزی 41

اخلاق رضوی 45

ص: 5

انفاق همیشگی 47

گریه بر سیدالشهداء 49

بشارت ظهور 51

بزرگداشت غدیر 53

دورویی ممنوع 55

دانش الهی 57

زبان دانی 59

تشویق به حدیث آموزی 61

جلسات حديثى 63

حدیث طلايی (سلسلة الذهب) 65

مناظره 69

حدیث رضوی 71

یارانی دانشمند 73

بزنطی، دلباخته امام 75

یونس بن عبدالرحمان فقیهی آگاه 79

اباصلت، از آخرین یاران 83

انتقال امامت 87

بیست سال امامت 89

پایداری در برابر انحراف 91

سران منحرفان 93

حاکمان عصر امام؛ نخست هارون 95

جنگ قدرت پس از هارون 97

خلافت مأمون 99

ص: 6

قیام ها و ناآرامی ها 101

وداع با مدینه 103

از مدینه تا مرو 105

ولایت عهدی 107

چرایی پذیرش ولایت عهدی 109

بیعت با امام 111

چرایی پیشنهاد ولایت عهدی 113

همکاری نکردن با حکومت 115

شعرا در خراسان 117

نماز عید 119

شکست سیاست بازی 121

زندان سرخس 123

غروب آفتاب 125

پیام برای شیعیان 129

فضیلت زیارت و زمان های آن 131

ضامن آهو 133

آداب زیارت 135

کتابنامه 136

ص: 7

ص: 8

بسم الله الرحمن الرحيم

تلاش در جهت شناساندن و ارتباط با الگوهای راستینی چون امام رضا علیه السلام ، وظیفه تمام علاقه مندان به اندیشه حق مدارانه شیعه است. از دیرباز تا کنون آثار متعددی در شخصیت شناسی و مطالب مرتبط با هر یک از معصومان منتشر شده است. اما ارادت شیعیان - و به ویژه ایرانیان - همواره سبب شده است که هر ساله حوزه نشر شاهد رخ نمایی آثار جدیدی در این زمینه ها باشد.

در این میان آثاری که با محوریت امام رضا علیه السلام سامان می یابد از شمارگان بیش تری برخوردار است.

معاونت فرهنگی مؤسسه دارالحدیث پس از درنگی در این گونه آثار و آسیب شناسی آن ها، دریافت که - گذشته از تعدادی اندک - بیش تر منشورات فارسی مرتبط با امام هشتم دچار آسیب هایی چون «برخورداری از شیوه های سُنّتی، گستردگی صفحات و یا مجلدات، نداشتن خاستگاه علمی، بی بهرگی از صنایع هنری و عدم جامعیت» است. بر این اساس در راستای همایش ملی حدیث رضوی در سال 1392 که رسالت عمومی سازی اندیشه های آن امام همام را نیز عهده دار بود، تصمیم به خلق مجموعهای جدید از آثار مرتبط با امام رضا علیه السلام گرفت.

پنج ویژگی «بهره گیری از منابع معتبر»، «گزیده گویی»، «بهره مندی از

صنایع هنری»، «تنوع» و «قابل استفاده بودن برای سلیقه های گوناگون» از نکاتی است که مجموعه حاضر را از آثار مشابه ممتاز می سازد.

ص: 9

شش کتاب مجموعه حاضر عبارت از:

1. کتاب «ماه هشتم»، مهدی غلامعلی، زندگی نامه امام از ولادت تا شهادت، در قالب متونی کوتاه، روان و علمی شامل 55 بخش (به تعداد سال های عمر شریف آن حضرت).

2. کتاب «مینوی نگاه تو» مجموعه ای از داستان های کوتاه با مضمون سیره و شخصیت امام رضا علیه السلام با فضاسازی و شخصیت پردازی داستانی.

3. کتاب «در حضور دریا» حسین علیزاده، در دو فصل شامل «مجموعه های گزیده شعر رضوی شامل اشعاری از حکیم سنایی تا امروز (حدود هزار سال)» و «اشعار کوتاه، تک بیتی و رباعیات رضوی».

4. کتاب «این جا آسمان، نزدیک تر است»، مصطفی پورنجاتی، دل نگاره هایی با مضمون زیارت آستان حضرت امام رضا علیه السلام که اشاراتی غیر مستقیم به معارف امام شناسی دارد.

5. کتاب «مسیحای طوس»، حمید احمدی جلفایی، گلچین چهل کرامت از کرامت های امام هشتم .

6. کتاب «برگزیده کتابشناسی امام رضا علیه السلام »، هادی ربانی، معرفی گزارش گونه از منابعی که به کار مخاطبان عمومی می آید در دوازده موضوع همراه با مشخصات کتابشناختی.

از نویسندگان ارجمندی که در پیدایش آثار موجود کمر همت بستند صمیمانه سپاس گزاریم و امیدواریم مجموعه فعلی بتواند به دانش خوانندگان بیفزاید و رضایت ایشان را فراهم سازد.

معاونت فرهنگی و ارتباطات

ص: 10

مقدمه

اللهم صل على على بن موسى الرضا؛

شخصیت امام رضا علیه السلام یکی از نقاط مشترک همه ایرانیان با هر عقیده، مذهب و دین است. ارادت ایرانیان به خاندان پیامبر خدا علیهم السلام

سال ها پیش از تشریف فرمایی حضرت علی بن موسی الرضا به ایران نیز در میان جهان اسلام آن روز شهره بوده است .

با ورود کاروان آفتاب که از شلمچه تا سرخس و سپس مرو، همه جا را نورانی ساخت، این ارادت فزونی یافت. و از آن روز که طوس و سناباد

مفتخر شدند تا میزبان مضجع شریف رضوی شوند، تا امروز هر ایرانی به خود می بالد که ولی نعمتش عالم آل رسالت است.

اینک ای خوب فصل غریبی سرآمد

چون تمام غریبان تو را می شناسند

كاش من هم عبور تو را دیده بودم

کوچه های خراسان تو را می شناسند

پس از وجود سراسر نور پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله ، کتاب امامت گشوده شد. هر فصل این کتاب نمایی از تلاش ها و مظلومیت های یک حجت الهی

ص: 11

است. فصل هشتم کتاب امامت نیز همچون دیگر فصول این کتاب غرور آمیز، ترسیم کننده شکوه و عظمت هشتمین جانشن پیامبر خدا غرورآمیز است.

هر ساله درباره شخصیت رضای آل مرتضی علیهم السلام ده ها اثر جدید خلق می شود. شاید بتوان گفت مهم ترین انگیزه ای که سبب ورود به این جولانگاه مهم شد، تنها اظهار ارادت به محضر آن امام است و نه چیز دیگر. «ماه هشتم» در بردارنده چهار ویژگی است :

ترسیم زندگی نامه امام رضا علیه السلام از منابع معتبر و کهن .

بیان مطالب مهم و علمی با بیانی ساده .

گزیده گویی و اختصار در هر بخش .

تنظیم مطالب زندگی نامه امام از ولادت تا شهادت در 55 بخش (به تعداد سال های عمر شریف آن حضرت).

امید است که این اثر سبب فزونی شناخت هموطنان عزیز با آن امام گرامی شود و مقبول درگاه احدیت و موجب رضایت رضای آل مرتضی علیهم السلام شود.

رضای رضا چون رضای خداست

رضا گر رضا شد ز ما حق رضاست

مهدی غلامعلی

مشهد مقدس. کتابخانه مسجد جامع گوهرشاد

11 ذیقعده - 26 شهریور 1392

ص: 12

بانویی از حبشه

کشتی مسافران شمال آفریقا، در بندر جده کناره گرفت مسافران، بخش قابل توجهی از شمال آفریقا را از مسیر خشکی گذرانده و از دورترین مناطق مغرب به حبشه آمده بودند و سپس از راه سفر دریایی از حبشه خود را به حجاز رسانده بودند.

چند روز گذشت و کاروان آن ها در مدینه مستقر شد. تحمل راه طولانی و دشواری های پیش آمده برای همه سنگین بود به ویژه برای بانوان. یکی از تاجران کهنه کار کاروان، ده کنیز را برای فروش به مدینه آورده بود. افراد مختلفی برای خرید کنیزان به بازار می آمدند.

موسی بن جعفر از هشام، یکی از یاران خویش، پرسید: آیا از مغرب تاجری به مدینه نیامده؟ هشام که تازه از بازار آمده بود، جوابش منفی بود.

امام که گویی منتظر ورود فرد ویژه ای باشد فرمود: باید آمده باشد. تاجری سرخ روی و مغربی! بیا تا با هم به بازار برویم.

وقتی به بازار رسیدند، پس از جستجویی نه چندان اندک، تاجر مغربی را پیدا کردند. از او خواستند تا کنیزان را نشان دهد. امام

ص: 13

می خواست تا یکی از کنیزان را برای خدمتگزاری مادر بزرگوارشان، بانو حمیده مصفا خریداری کند. مشخصاتی که ایشان در پی آن ها بود در هیچ یک از نه کنیز حاضر برای فروش نبود. امام فرمود: نیازی به این ها نداریم. بانوی دیگری نیز هست. او کجاست؟

مرد تاجر که انتظار چنین سؤالی نداشت، گفت: نه! تمام دارایی من همین است. امام که از دروغ گویی تاجر ناراحت شده بود، فرمود: می دانم که کنیز دیگری داری، بگو ببینم او کجاست؟

تاجر مغربی با دستپاچگی گفت: به خدا قسم تنها یک کنیز دیگر دارم که البته او هم بیمار است !

امام که تنها خواهان همان کنیز بود، رو به تاجر فرمود و گفت: چه مانعی دارد که او را هم بیاوری تا من ببینم. فروشنده طفره رفت و امام نیز از بازار بازگشت.

فردای آن روز، امام به هشام گفت به بازار می روی و همان کنیز را به هر قیمتی که تاجر گفت خریداری می کنی.

تاجر که هشام را دید پیش از هر سخنی پرسید آن که دیروز همراهش بودی چه کسی بود؟

هشام هم که نمی خواست دقیق پاسخ دهد گفت: مردی از بنی هاشم است. تاجر مغربی گفت: جایگاه سادات بنی هاشم را می دانم ولی می خواهم بدانم که او از کدام خانواده بنی هاشم است؟ هشام هم تنها به این جمله اکتفا کرد: او از بزرگان بنی هاشم است.

تاجر گفت: حقیقتش آن است که این کنیزک را که نامش «تُكْتَم» است، از دورترین شهرهای مغرب برای خودم خریداری کرده بودم که

ص: 14

زنی از اهل کتاب که شخصیت شناس بود وقتی او را دید، گفت: این کنیزک شایسته تو و امثال تو نیست. او باید نزد بهترین مردم روی زمین زندگی کند. اگر چنین شود بی تردید بعد از مدت کمی در آن خانه فرزندی به دنیا خواهد آورد که مشرق و مغرب عالم در مقابل او خاضع

خواهند شد.

هشام به تاجر گفت: خریدار این دوشیزه از بهترین مردمان است و ان شاء الله همان گونه خواهد شد که آن زن اهل کتاب پیش بینی کرده است. (1)

ص: 15


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1 ص 17 ح 4.

ص: 16

پدر و مادر

«تُكْتَم» به منزل امام ششم وارد شد. بانو حمیده مصفا، همسر امام صادق علیه السلام و مادر امام کاظم علیه السلام که خود از اشراف و بزرگان عجم بود به نیکی از بانوی تازه وارد استقبال کرد. کنیز، بسیار عفیف و محجوب بود و به عنوان کمک کار بانوی خانه در منزل خدمت می کرد. تُكْتَم از نظر عقل و دین و احترام به بانویش، حمیده، در شمار بهترین زنان بود، به گونه ای که از زمانی که در ملک وی درآمد، از روی احترام و ادب، در مقابل آن بانو نمی نشست. اهل خانه تصمیم گرفتند که نام وی را نجمه بگذارند و از این پس او را با این نام بخوانند. چیزی نگذشت که حمیده دریافت کمالات بسیاری در کنیزک وجود دارد.

در همین ایام بانو حمیده، خواب حضرت رسول صلی الله علیه وآله را می بیند که آن حضرت به وی می فرماید: ای حمیده، نجمه را به پسرت موسی ببخش؛ زیرا از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین انسان روی زمین خواهد بود.

حمیده به فرزندش، موسی بن جعفر علیه السلام ، درباره ازدواج با نجمه سخن گفت و بیان داشت: پسرم! این دختری است که بهتر از او

ص: 17

ندیده ام و شک ندارم که اگر نسلی از او به وجود آید، خداوند آن نسل را پاک و مطهر قرار می دهد؛ او را به تو بخشیدم با او به نیکی رفتار کن. (1)

ص: 18


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1 ص14 ح 2 و ص17 ح3.

تولد

مدتی بعد بانو نجمه حامله شد. او در یادکرد آن ایام می گوید: وقتی

فرزندم علی را حامله شدم، سنگینی حمل را حس نمی کردم. گاه در هنگام خواب از شکم خود صدای تسبیح و تمجيد و لا اله الا الله گفتن را می شنیدم این صدا مرا به هراس می انداخت و وقتی بیدار می شدم، چیزی نمی شنیدم .

سر انجام مدت حمل پایان یافت و حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در روز پنجشنبه، یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در شهر مدینه به دنیا آمد. تاریخ ولادت ایشان به تقویم شمسی دهم دی ماه سال 144 هجری شمسی است .

نخستین کسی که به نجمه تبریک گفت، موسی بن جعفر علیه السلام بود. ایشان خطاب به همسر خویش فرمود: ای نجمه گوارا باد بر تو این کرامت الهی!

آن گاه امام کاظم علیه السلام ، طفل را که در پارچه و لباسی سفید پیچیده شده بود از مادرش گرفت و در گوش راست اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست سپس قطره ای از آب فرات را در کام

ص: 19

طفل ریخت و آن طفل را به نجمه بازگرداند و فرمود: او را بگیر که او بقیة الله در زمین است.

نوزاد نجمه، جثه ای درشت داشت و بسیار شیر می نوشید. بانو نجمه که پیش از میلاد نوزاد پیوسته به عبادات و اذکار الهی مداومت داشت، می گفت به سبب شیردهی به علی بن موسی نمی توانم به تمام نمازهای مستحبی و اذکار سابقم برسم. (1)

ص: 20


1- الکافی ج1 ص486، عیون اخبار الرضا ج 1 ص 14 و ص18 و ص 20 ح2، الارشاد ص 304 تاج المواليد ص48 هیئت و نجوم اسلامی ج 2 ص321.

نام و شهرت

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرزندش را «علی» نام نهاد و «رضا» لقبش داد و هرگاه درباره فرزندش می خواست سخنی بگوید از او با عنوان «رضا» یاد می کرد والبته اگر فرزندش حاضر می بود او را با کنیه «ابالحسن» خطاب می کرد .

بعدها - وشاید پس از شهادت امام رضا علیه السلام - در میان مخالفان شایع شده بود که مأمون چون علی بن موسی را برای ولایت عهدی خویش پسندیده بود، به او لقب رضا داده است. امام جواد علیه السلام این توهم را با سخنان قاطع خویش خنثی کرد و فرمود: به خدا سوگند آن ها دروغ می گویند، خلاف می گویند، بلکه خداوند - تبارک و تعالی - او را «رضا» نامید؛ زیرا او برای خداوند - عزّوجلّ - در آسمانش، و برای رسولش و ائمه بعد از او علیهم السّلام در زمینش مرضی بود. (1)

ص: 21


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 13 ح 1 و ص 14 ح 2، كشف الغمة ج 3 ص 86.

ص: 22

ویژگی های شخصی

امام نه کوتاه قد بود و نه بلندقامت. قد ایشان متوسط بود. چهره مبارک امام نیز بیش تر به سیه چردگی نزدیک بود ولی سیه چرده نبود. شاید بتوان گفت که سبزه بود. ایشان کم غذا بود و معمولاً غذای سبک می خورد. در تابستان، روی حصیر و بوریا و در زمستان، روی گلیم و نمد می نشست.

لباس ایشان، زبر و خشن بود؛ اما وقتی در میان مردم حضور پیدا می کرد خود را می آراستند .

و لباسی سنگین در بر می فرمود. همواره از عطر و عود استفاده می کرد و حتی عطرهای گران قیمت نیز تهیه می کرد.

هیبت و وقار حضرت به گونه ای بود که دیگران - از دوست و دشمن - در برابرش متواضع بودند. کسانی که ایشان را می دیدند، به او احترام می کردند. وقتی با مردم می نشست و یا گفتگو می کرد، به دلیل هیبت و عظمتی که داشت، هیچ کس نمی توانست صدایش را بلند کند. (1)

ص: 23


1- الكافي: ج6 ص 510 ح 1 و ص518 3، عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 178 ح 1 و ص 136 ، حياة الامام الرضا علیه السلام ج 1 ص27.

ص: 24

توجه ویژه پدر

على بن موسى علیه السلام حتی پیش از آن که به امامت برسد، از جهت علم و دانش در میان فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام شاخص بود. امام صادق سال ها پیش از تولد نوه اش، علی بن موسی الرضا، بشارت تولد وی را به فرزندش امام کاظم داده بود. از این رو علی بن موسی علیه السلام از همان

کودکی همواره مورد عنایت ویژه پدر بود.

امام کاظم علیه السلام ، پیوسته فرزندان دیگر خویش را برای کسب علم و دانش به پسرش علی بن موسی علیه السلام ارجاع می داد و می فرمود: این برادرتان، علی بن موسی، عالم آل محمّد صلّى الله علیه و اله است. مسائل دین خود را از او بپرسید، و آنچه را به شما می گوید دربر گیرید؛ زیرا من بارها از پدرم، جعفر بن محمّد، شنیدم که می فرمود: عالم آل محمّد در صلب توست، و ای کاش من او را دیدار می کردم. و او با امیرالمؤمنین علی همنام است. (1)

ص: 25


1- اعلام الوری ج 2 ص 65.

ص: 26

خواهران و برادران

امام کاظم علیه السلام فرزندان بسیاری داشته است. تعداد فرزندان آن امام را 37 نفر ثبت کرده اند. بنابراین امام رضا علیه السلام خواهران و برادران متعددی داشته، که البته بیش تر آن ها ناتنی و از مادر جدا - بوده اند.

اسامی برادران امام هشتم - که هجده نفر بودند - عبارتند از:

ابراهیم، عباس، قاسم، حمزه، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، سلیمان، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسن، فضل و حسین.

اسامی خواهران امام - که آن ها نیز هجده نفر بودند از این قرار است:

فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، ام جعفر، لبابه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عایشه، ام سلمه، میمونه و ام کلثوم .

در میان تمام فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ، فرزند بزرگش، حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام از همه بزرگوارتر و عالی قدرتر و داناتر و فاضل تر بوده است. (1)

ص: 27


1- الارشاد ج2 ص 244.

ص: 28

بهترین برادران

احمد بن موسی - که در ایران به شاهچراغ مشهور است . در میان برادران امام از همه برتر و والاتر بوده است. وی مردی کریم، بزرگوار و

پرهیزکار بوده و امام کاظم وی را بسیار دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم میداشت و باغی را به او بخشیده بود .

احمد بن موسی بین سال های 201 تا 203 ق برای دیدار برادرش عازم خراسان بود که توسط عامل مأمون در خان زنیان نزدیک شیراز راه بر وی مسدود شد و به شهادت رسید.

اسماعیل بن موسی، یکی دیگر از برادران امام، می گوید: هرگاه ما با پدرمان بیرون می رفتیم و برادرمان احمد همراه ما بود، علاوه بر این که غلامان پدرم از احمد مراقبت می کردند، خود پدرم نیز لحظه ای از وی غفلت نمی کرد و همواره او را زیر نظر داشت.

گویند: احمد، هزار بنده در راه خدا آزاد کرد.

«محمد بن موسی» یکی دیگر از برادران امام است که مردی فاضل و نیکوکار بوده است. در احوالات وی گفته اند که «محمد» اهل طهارت و نماز بود و تمام شب را به وضو و نماز می گذرانید و صدای

ص: 29

ریزش آب وضویش همواره به گوش می رسید. چه این که عبادت شبانگاهی اش اینگونه بود: نیمه های شب به نماز مشغول می شد،

سپس ساعتی می خوابید و دوباره برمی خواست و وضو می گرفت و نماز می خواند و به همین شیوه تا بامدادان اندکی می خوابید و سپس به عبادت مشغول می شد .

یکی از معاصرانش می گوید: هرگاه محمّد را می دیدم، به یاد کلام الهی می افتادم که می فرماید: ﴿کانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيلِ ما يَهْجَعُونَ﴾، (1) بندگان با حقیقت خدا همان ها هستند که شب را کمتر می خوابند» . (2)

ص: 30


1- ذاریات: آیه 17 .
2- الارشاد ج 2 ص 245 ، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ص 83 .

بهترین خواهر

فاطمه کبری، مشهور به حضرت معصومه علیها السلام ، را می توان سرآمد خواهران امام هشتم دانست. آن بزرگوار در اول ذیقعده سال 173 هجری به دنیا آمد. پس از آن که امام رضا علیه السلام به خراسان سفر کرد، حضرت معصومه به سال 201 هجری برای رسیدن به برادر خویش از مدينه حرکت کرد. وقتی در بین راه به ساوه رسید، مریض شد و از همراهان خواست تا ایشان را به قم ببرند. مردم قم وقتی از حرکت ایشان آگاه شدند، به استقبال آن حضرت رفتند و موسی بن خزرج افتخار یافت تا میزبانی ایشان را عهده دار شود. شانزده یا هفده روز بعد حضرت فاطمه معصومه از شدت بیماری، در سن بیست و هشت سالگی وفات یافت. مردم ولایت دوست ،قم از همان ابتدا بر مزار ایشان بنایی ساختند و بعدها نوه دختری امام جواد (بنت زینب بنت الجواد) علیه السلام گنبدی بر مقبره ایشان قرار داد.

امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام فرمودند: پاداش کسی که او را زیارت کند، بهشت است. وقتی سعد، از دانشمندان شهیر قم، در خراسان نزد امام رضا علیه السلام رفت، امام به ایشان فرمود: در نزد شما

ص: 31

قبری از خانواده ما قرار دارد سعد پاسخ داد: آری قبر خواهر شما فاطمه بنت موسی بن جعفر است. امام تأیید کرد و فرمود کسی که با معرفت او را زیارت کند بهشتی خواهد بود. آن گاه زیارتنامه ای را برای خواهرشان به سعد آموزش داد که تا به امروز باقی است و زوار حرم اهل بیت در قم با آن عبارات حضرت معصومه را زیارت می کنند. امام صادق علیه السلام سال ها پیش از ولادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ، قم را حرم اهل بیت خوانده و فرموده بودند که به زودی خانمی از فرزندان من به نام فاطمه در این شهر دفن خواهد شد. و بهشت را بر زائر او واجب دانسته بودند. (1)

ص: 32


1- كامل الزيارات ص324 ح 1 و 2 ، بحار الأنوار ج 57 ص 219 ح 49 وج 99 ص266 ح 4 و ص 267 ح 5.

همسر

نام تنها همسر امام رضا علیه السلام ابتدا «درة» بوده که آن حضرت پس از ازدواج نام وی را به «خیزران» تغییر دادند او از خاندان ماریه قبطیه - همسر پیامبر خدا - بود. نام های دیگر وی را «سبیکه نوبیه»، «ریحانه» و کنیه اش را «ام محسن» گفته اند. افتخار مادری امام جواد علیه السلام از آن خیزران بوده است. او اصالتاً از اهالی سودان بوده است. (1)

ص: 33


1- الكافي ج 1 ص 492 ، الارشاد ج 2 ص 273 اعلام الوری ص 344، المناقب ابن شهر آشوب ج4 ص 379.

ص: 34

فرزندان

امام رضا علیه السلام تنها یک فرزند داشته که همان امام جواد علیه السلام است این نظر در میان تاریخ نویسان از شهرت بسزایی برخوردار است. البته برخی دیگر از تاریخ نویسان تعداد فرزندان امام را بیش از یک فرزند نگاشته اند.

مادر امام جواد علیه السلام بانو خیزران بود. وقتی وی حامله شد، امام رضا علیه السلام به وی این بشارت را داد که فرزندش از اوصیاء الهی است و شایسته است که رعایت بیش تری کند. از سوی دیگر امام از خواهر بزرگوارشان حکیمه خواست تا هنگام تولد فرزند همراه و همیار بانو خیزران باشد.

انتظار به سررسید و محمد بن علی علیه السلام در روز جمعه 10 رجب سال الا 195 ق در شهر مدینه به دنیا آمد. سرور و شادمانی در چشمان پدر موج می زد. نوزاد را از مادر گرفت و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه را گفت و سپس در گهواره نهاد. خبر تولد این مولود مبارک شیعیان را نیز شادمان کرد؛ چه این که برخی از دشمنان شایعاتی را منتشر کرده بودند که شیعه را بیمناک کرده بود. امام نوزاد خویش را به موسی و عیسی علیهما السلام شبیه دانست و به شيعيان فرمود: إنّ الله قد

ص: 35

وهب لي من يرثنی، و یرث آل داود .... امام هشتم فرزندش را محمد نام نهاد و کنیه اش را ابو جعفر .

امام محمد بن علی ملقب به جواد علیه السلام پس از شهادت پدر حدود هشت سال بیش تر نداشت که عهده دار امامت شیعه شد. اگرچه نخستین باری بود که امامت را فردی کم سن و سال بر عهده می گرفت ولی جامعه شیعه به نیکویی این امامت را پذیرفت و مخالفت مهمی نیز دیده نشد. این پذیرش عمومی حاصل تلاش امام رضا علیه السلام بود که اندیشه و مفهوم امامت را به صورت علنی و شفاف برای جامعه تبیین فرموده بود.

از عمر امام جواد علیه السلام تنها 25 سال بیشتر نگذشته بود که در روز شنبه آخر ذیقعده سال 220 هجری در بغداد به شهادت رسید. (1)

ص: 36


1- الكافي ج 1 ص 492 ، الارشاد ج 2 ص 271 ، اعلام الوری ص 329، المناقب ابن شهر آشوب ج4 ص 367، بحار الأنوار :12 103 حياة الإمام محمد الجواد علیه السلام ، ص 21 - 26.

همراه قرآن

امام رضا علیه السلام که خود روح قرآن است، پیوسته با این کتاب عزیز مأنوس بود. سخن و منش امام قرآنی بود و دوست و دشمن بر این که آن حضرت تجسم بارز کتاب خدا بود اتفاق نظر دارند. ابراهیم بن عباس صولی (م 247 ق) از عالمان و شاعران بزرگ اهل سنت، مدتی در خدمت امام هشتم علیه السلام بوده است. او می گوید: مأمون با سؤالات گوناگون و متعدد خود می خواست تا دانش علی بن موسی را آزمایش کند. امام نیز تمام سؤالات را به صورت کامل با استناد به قرآن پاسخ می داد. پاسخ ها، سخنان، و مثال های علی بن موسی همگی از آیات قرآن بود.

هر روز صبح پس از تعقیبات نماز صبح به تلاوت قرآن مشغول می شد و می فرمود: شایسته است که بعد از تعقیب نماز صبح، دست کم پنجاه آیه از قرآن مجید خوانده شود.

شب ها نیز پیش از آن که به بستر خواب برود، بسیار تلاوت قرآن می کرد و در هنگام قرائت قرآن، هر گاه به آیه ای که در آن ذکری از بهشت یا دوزخ بود می رسید می گریست، و از خداوند درخواست بهشت

ص: 37

می کرد و از آتش دوزخ بدو پناه می برد. گاه هر سه شبانه روز یک ختم قرآن می کرد.

امام وقتی به دعبل خزاعی لباسی را هدیه کرد فرمود: این پیراهن را نگاه دار که در آن، هزار شب و هر شب هزار رکعت نماز گزارده و هزار بار قرآن را در این پیراهن ختم کرده ام .

از جمله هدایایی که امام به برخی از یاران خویش نظیر احمد بن محمد بزنطی اهدا فرمود، یک جلد کلام الله مجید بود. (1)

ص: 38


1- كتاب من لا يحضره الفقيه ،ج1، ص504، عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 180 ح 4 وح ،5، الامالي، صدوق ص 758 ح 10231451 ،الأمالی، طوسی: ص359 ح749 ، بصائر الدرجات، ج 1، ص 246 ح 8.

امام ودعا

بخش قابل توجهی از زندگی امام رضا علیه السلام ، دعا کردن بود. آن حضرت بسیار دعا می کرد و همواره زبان مبارک ایشان به دعا مشغول بود. ده ها دعای زیبا از آن حضرت در آثار روایی به یادگار مانده است. امام نه تنها خود دعا می کرد بلکه دیگران را نیز به دعا کردن ترغیب می فرمود.

جمله ای را بارها به یارانش می فرمود. آن جمله این بود: بر شما باد

سلاح پیامبران. کسی پرسید: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا. صلوات یکی از دعاهای همیشگی حضرت بود و می فرمود: کسی که نمی تواند کاری کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود، بر محمد و

خاندان او بسیار درود فرستد؛ زیرا «صلوات» گناهان را ریشه کن می کند.

امام به یکی از شیعیان که به ایشان التماس دعا گفته بود، فرمود: «مگر من شما را دعا نمی کنم؟ وقتی اعمال شما را می بینم برایتان دعا می کنم. به خدا سوگند، کردار و اعمال شما ،مردم هر روز و هر شب به من عرضه می شود.

ص: 39

امام ادامه داد و فرمود: مگر در قرآن نخوانده اید: ﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾؛ بگو ای محمد: عمل کنید، خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را به زودی خواهند دید». بدانید که مقصود خدا از مؤمنون در آن روز علی بن ابی طالب بوده است. و امروز امام زمان شماست. (1)

ص: 40


1- الکافی ج 1 ص 219 ح 4 و ج 2 ص 468 ح 5 الامالی، صدوق: ص131 ح123.

عبادت شبانه روزی

رجاء بن ابی ضحاک، از طرف مأمون مأمور بود تا علی بن موسی علیه السلام را از مدینه به خراسان بیاورد. او گزارش طولانی را برای مأمون بیان داشته است. خلاصه ای از این گزارش چنین است :

مأمون سفارش نمود که من شخصاً مراقب و مواظب او باشم و مرا امر کرد که از راه بصره و اهواز و فارس حرکت دهم نه راه قم، و شبانه روز هم از او جدا نشوم و محافظ او باشم تا وی را بر مأمون وارد کنم، و من پیوسته با او بودم و جدا نمی شدم از مدینه تا مرو، و به خدا قسم احدی را ندیدم که از او متقی تر نسبت به خدای تعالی باشد، و یا از او بیش تر یاد خدا باشد و ذکر خدا گوید، در تمامی اوقاتش، و یا خداترس و پارساتر از او باشد، و چون سپیده می دمید نماز به جای آورده، در سجده گاه خود می نشست و مشغول گفتن سبحان الله و الحمد لله، و لا اله الّا الله، و تکبیر و صلوات بود تا آفتاب بدمد، سپس به سجده می رفت و در سجده بود تا آفتاب بالا آید، آن گاه بر می خاست و به مردم می پرداخت، و آنان را حدیث می کرد و موعظه و پند می داد تا نزدیک زوال ظهر سپس تجدید وضو کرده، به محل نماز خویش باز می گشت،

ص: 41

و چون زوال ظهر می شد شش رکعت نماز به جای می آورد (یعنی سه نماز دو رکعتی) و در رکعت اول پس از حمد، قُلْ يا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ را قرائت می کرد، و در رکعت دوم پس از حمد قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را، و در چهار رکعت دیگر حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را و در هر دو رکعت سلام می داد، و در رکعت دوم هر کدام هم پس از قرائت و پیش از رکوع قنوت می خواند، آن گاه اذان می گفت و دو رکعت دیگر نماز به جای می آورد، سپس اقامه می گفت، و نماز ظهرش را به جای می آورد، و چون سلام نماز را می داد تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) را آن قدر که خدا می خواست ادا می کرد، بعد به سجده می رفت و سجده شکر به جای می آورد و در آن حال یک صد بار «شکرا لله» می گفت و چون سر خود را از سجده شکر برمی داشت از جا بر می خاست و شش رکعت دیگر نماز به جای می آورد، در هر رکعت پس از حمد، قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را میخواند و سر هر دو رکعت سلام می داد و در رکعت دوم هر نماز پس از قرائت و پیش از رکوع قنوت می خواند، و چون تمام می شد اذان می گفت و دو رکعت دیگر نافله به جای می آورد و در رکعت دوم قنوت می خواند، و پس از سلام برخاسته به نماز عصر شروع می کرد، و چون سلام نماز را می داد در همان جا می نشست و تسبیحات چهارگانه قبل را می گفت تا آن جا که خدا خواسته باشد، آن گاه به سجده می رفت و یک صد بار ذکر «حمدا لله» می گفت، و چون آفتاب غروب می کرد، باز تجدید وضو می کرد و سه رکعت نماز مغرب به جای می آورد با یک اذان و یک اقامه و قنوت در رکعت دوم قبل از رفتن به رکوع و بعد از تمام شدن قرائت سوره، و چون سلام نماز را می داد در

ص: 42

همان جا می نشست و تسبیحات مذکور قبل را به جای می آورد، و بعد به سجده شکر می رفت، و بعد سر برمی داشت ولی با کسی تکلّم نمی کرد تا اینکه چهار رکعت نافلۀ مغرب را به جای می آورد، هر دو رکعت به یک سلام با قنوت در رکعت دوم هر کدام پس از قرائت و پیش از رکوع. و در رکعت اول پس از حمد، جحد را می خواند و در رکعت دوم پس از حمد توحید را و در رکعات بعد پس از حمد توحید را می خواند و سلام می داد و به تعقیبات می پرداخت تا آن جا که خدا دوست داشت، آن گاه به افطار می پرداخت، و استراحت می فرمود تا ثلثی از شب بگذرد، بعد بر می خاست و نماز عشا را شروع می کرد و چهار رکعت به جای می آورد، و در رکعت دوم پس از قرائت و پیش از رکوع قنوت می خواند، و چون سلام می داد در مصلای خویش باقی مانده، مشغول گفتن به تسبیحات مذکوره که قبلاً گفته شد می نشست، و پس از این تعقیبات به سجده شکر می رفت، آن گاه سر برداشته، به بستر خواب می رفت و چون ثلث آخر شب می شد از خواب برخاست برای نماز شب. (1)

ص: 43


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 180 ح 5 ، ترجمه مستفید و غفاری.

ص: 44

اخلاق رضوی

«ابراهیم بن عبّاس صولی» شاعر و نویسنده ای توانمند در عصر امام هشتم بوده و مدتی در خدمت آن حضرت بوده است. او با دقت در رفتار آن حضرت، بخشی از سیره اخلاقی - عبادی ایشان را این گونه روایت کرده است:

هرگز ندیدم ابوالحسن الرضا علیه السلام با کلامی در گفتارش به کسی جفا و یا درشتی کند، و هیچ گاه ندیدم سخن کسی را قطع کند. او صبر می کرد تا سخن طرف مقابل تمام شود و سپس اگر لازم می دید کلامی می گفت. ندیدم کسی از او کاری یا مبلغی بخواهد و در توان آن حضرت باشد و آن خواسته را رد کند. و هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمی کرد،

و در برابر همنشینان تکیه نمی داد، و هرگز ندیدم از خدمتکاران و

کارگزاران خود کسی را بد بگوید و دشنام دهد و یا در پیش چشم کسی آب دهان بیندازد .

و هرگز ندیدم در خندیدن قهقهه کند، بلکه خندهاش تبسم بود؛

و چون خلوت می شد و سفره غذا برای او می گستردند، همه غلامان و خدمتکاران را بر سر سفره می خواند، حتی دربان خانه و

ص: 45

نگهبان حیوانات را او بسیار کم خواب بود و بسیار بیداری می کشید، و

بیش تر شب را با بیداری به عبادت به سر می برد؛ از اوّل تا هنگام دمیدن صبح، و بسیار روزه می گرفت، و سه روز روزه هر ماه از وی فوت نمی شد و می فرمود: این روزه مانند روزه گرفتن همه سال است، و بسیار پنهانی صدقه می داد و احسان می کرد، و صدقه را بیش تر در شب های تاریک انجام می داد، و هر کس گمان می کند که در فضل مانند او را دیده است از او باور نکن. (1)

ص: 46


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 184 ح 7 نگاه کنید: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 178 باب 44 (باب في ذكر أخلاق الرضا الكريمة و وصف عبادته)

انفاق همیشگی

امام کاظم علیه السلام به سخاوت مشهور بود. فرزندش امام رضا علیه السلام نیز از پدر این صفت را به ارث برده بود .

یکی از دانشمندان سُنّی که هم عصر امام رضا علیه السلام بود، از انفاق آن حضرت چنین یاد می کند: او بسیار صدقه و احسان می کرد و همواره در نهانی انفاق می کرد و انفاق مخفیانه اش در بین مردم معروف بود. بیش تر این صدقات را خودش در شب های تاریک انجام می داد و هر کس ادعا کند مانند او را در این فضائل دیده، او را تصدیق نکنید.

صفوان بن یحیی، دانشمند بزرگ شیعه، می گوید: روزی در منزل امام رضا علیه السلام بودم. یکی از غلامان ایشان وارد شد. امام پرسید: امروز چیزی انفاق کرده ای؟

غلام پاسخ منفی داد. امام فرمود: پس خداوند چگونه به ما چیزی مرحمت کند؟ انفاق کن اگر چه یک درهم باشد.

در ایامی که در خراسان بود، خبر دار شدند که غلامان، فرزند ایشان را در مدینه از درب کوچک منزل بیرون می برند تا ایشان از مکانی خلوت رفت و آمد کنند. در نامه ای به فرزند عزیزشان امام جواد

ص: 47

نوشت: فرزندم! شنیده ام که غلامان وقتی می خواهی از خانه بیرون روی تو را از درب کوچک خانه بیرون می برند و این از بخیلی آن هاست که نمی خواهند خیر تو به کسی برسد. به حقی که بر گردن تو دارم از تو می خواهم که جز از درب بزرگ وارد و خارج نشوی. و هرگاه می خواستی بیرون بروی حتماً درهم و دینار با خود همراه داشته باش و هر کس دست نیاز به سویت دراز کرد حاجتش برآورده کن. و هریک از عموهایت اگر چیزی از تو خواست کم تر از پنجاه دینار به او مده و بیش تر از آن را خود دانی و از عمه هایت هر یک چیزی از تو خواست کم تر از بیست و پنج دینار به او مده و بیش تر از آن را خود دانی؛ من می خواهم که خداوند تو را مقرب خویش گرداند؛ پس انفاق کن و از خدای، بیم فقر و نیاز نداشته باش. (1)

ص: 48


1- الکافی ج 4 ص 43 ح 5 وص 44 ج 9، عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 7184.

گریه برسید الشهداء

یاد امام حسین علیه السلام و همچنین توجه ویژه به محرم و تربت حسینی، در زندگی امام هشتم نمود ویژه ای داشت. اهتمام ویژه امام به بزرگداشت دهه اول محرم سبب شد تا شیعیان این ایام را همیشه در سوگ سیدالشهداء بنشینند. علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمود: پدرم که درودهای خدا بر او باد وقتی ماه محرم می رسید، خندان دیده نمی شد و اندوه، بر او چیره می شد تا این ده روز به پایان برسد.

وقتی روز دهم می رسید، آن روز، روز عزا و اندوه و گریه اش بود و می فرمود: این، همان روزی است که حسین که درودهای خدا بر او باد، در آن کشته شد.

ریان بن شبیب که از شاگردان قمی امام رضا علیه السلام بود، روایات بسیاری درباره محرم و امام حسین از امام هشتم شنیده است. امام به او فرمود:

ای پسر شبیب! اگر برای چیزی گریه می کنی، برای حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام گریه کن. او، همانند قوچ، سر بریده شد و هجده مرد از خانواده اش همراه او کشته شدند. این کشته شدگان هیچ همانندی در زمین نداشتند.

ص: 49

ای پسر شبیب! اگر برای حسین علیه السلام ، چنان گریه کنی که اشك هايت بر گونه ات جاری شوند، خداوند، همه گناهانت را از کوچک و بزرگ و کم و زیاد می آمرزد.

ای پسر شبیب! اگر خوشحال می شوی که خدای عزوجل را ملاقات کنی و گناهی نداشته باشی، حسین علیه السلام را زیارت کن .

ای پسر شبیب! اگر خوشحال میشوی که با ما اهل بیت در درجه های عالی بهشت باشی، بر اندوه ما، اندوهگین باش و بر خوش حالی ما، خوش حال باش و همواره، ولایت ما را داشته باش. (1)

ص: 50


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 299 ح 58 الأمالي، صدوق: ص190 ح 199.

بشارت ظهور

شیعیان باید آهسته آهسته با مفهوم غیبت امام آشنا می شدند. حتی برای بسیاری از شیعیان، غایب شدن یک امام و چگونگی برخورداری از نعمت امامت در دوران غیبت چندان روشن نبود. اما روزگار به سویی حرکت می کرد که امامان نمی توانستند به راحتی به هدایت مردم بپردازند. از این رو امام هشتم نیز از فرصت های مختلف برای معرفی جایگاه امامت سود جستند و گاهی نیز بشارت تولد امام مهدی علیه السلام و هم چنین ویژگی های ایشان را برای برخی از شیعیان درجه یک بیان می داشتند. ایشان بدین سان مردم را برای عصر غیبت آماده می ساختند. دعبل خزاعی، از شاعران شیعی زمان بود که پس از آن که امام ولایت عهدی را پذیرفت، خود را به خراسان رساند و اشعاری را در مدح اهل بیت سرود. نام یکی از این اشعار «مدارس آیات» بود. دو بیت از اشعار دعبل درباره قائم آل محمد علیهم السلام بود. او بدون این که اطلاعات چندانی در این باره داشته باشد این ابیات را سروده بود :

ص: 51

خروج امام لا محالة خارج *** يقوم على اسم الله و البركات

يميّز فينا كل حق و باطل *** ويجزى على النعماء و النقمات (1)

امام علیه السلام، پس از شنیدن این ابیات به شدت گریست، و پس از لحظاتی سر خود را بالا آورد و به دعبل فرمود: ای خزاعی! روح القدس از زبان تو این دو بیت را سرود و سخن گفت. آیا می دانی آن امام کیست و در چه زمانی قیام می کند؟

دعبل جواب داد: خیر ای سرورم، جز این که شنیده ام امامی از شما خاندان خروج می کند و روی زمین را از فساد، پاک و جهان را پر از عدل و داد می کند.

حضرت فرمود: ای دعبل! امام پس از من فرزندم محمد است، و پس از محمد پسرش علی و پس از وی فرزندش حسن و فرزند او حجّت قائم است که در زمان غیبتش انتظار او را کشند و در زمان حضور و ظهورش بر همه جهانیان مطاع و فرمانده باشد، و اگر از روزگار باقی نماند مگر یک روز، خداوند، آن یک روز را طولانی می کند تا او خارج شود و روی زمین را پر از عدل و داد کند، هم چنان که پر از ظلم و جور شده است، و اما کی و در چه وقت این واقعه روی خواهد داد؟ این مانند خبر دادن به وقت قیامت است. (2)

ص: 52


1- ترجمه به یقین وقوع خروج امامی که ناچار خارج شود و به نام خدا همه برکات را همراه خود می آورد حتمی است و در میان ما هر حقی را از باطل جدا می سازد و بر نیکی و بدی جزا می دهد. هر کس عملی نیکو کرد پاداش خیر، و هر که بدی کرد سزای بد به او می دهد.
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام (ترجمه) ج2، ص656 ح 35 ، راوی دعبل بن علی خزاعی .

بزرگداشت غدیر

بزرگداشت غدیر به مثابه یکی از اعیاد مهم شیعه، از تلاش های امام هشتم به شمار می رود. آن حضرت همراه با خادمان منزل در روز هجدهم ذیحجه با لباس هایی نو و زیبا در منزل می نشست و منتظر حضور شیعیان بود شیعیان نیز برای شادباش در مجلس رضوی شرکت

می کردند. گاهی بعضی از شیعیان را نیز امام برای افطار دعوت می کرد.

در روزهای عید غدیر امام در یک سخنرانی برخی از ابعاد این روز را برای مخاطبان بیان می داشت. در پایان جلسه نیز امام هدایایی - نظیر غذا ، لباس، انگشتر، کفش و... - را به حاضران و حتی برای خانواده های آن ها اهدا می کرد .

امام در یکی از این جلسات به احمد بن محمد بزنطی، یار صمیمی خویش که در عراق زندگی می کرد، فرمود: ای ابن ابی نصر! روز غدیر، هر کجا بودی، نزد مزار امیر مؤمنان حاضر شو، که خداوند در این روز، گناهان شصت ساله هر مرد و زن با ایمان و مسلمان را می آمرزد و دو برابر کسانی که در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر از آتش رهانیده. آزاد می سازد و انفاق یک درهم در آن روز به

ص: 53

برادران حق آشنای خود، برابر هزار درهم در روزهای دیگر است. پس در این روز به برادرانت احسان کن و هر مرد و زن با ایمان را در آن، خوش حال کن. (1)

ص: 54


1- تهذيب الأحكام: ج 6 ص 24 52، مصباح المتهجد ص752.

دورویی ممنوع

شیعیان در سفر به حج، مقید بودند که به مدینه بروند و امام رضا علیه السلام را ملاقات کنند. امام نیز در ایام حج جلسات متعددی برای زائران شیعه برپا می کرد و از آنان به گرمی پذیرایی میکرد. روزی گروهی از شیعیان خراسان که در جلسه امام حضور داشتند، پس از پایان سخنرانی، آنان نسبت به آن حضرت بسیار ابراز ارادت و محبت کردند. امام نیز آنان را مورد تفقد قرار داد.

یکی از خراسانیان به عنوان نماینده گروه خراسانیان از امام خواست تا جمع حاضر را از پرداخت خمس معاف دارد. امام از دورویی آنان ناراحت شد و فرمود: این چه نیرنگی است؟ با زبان خود به ما اظهار دوستی و اخلاص می کنید ولی خمس - این حق الهی را که خدا برای ما قرار داده است - از ما دریغ می دارید! اجازه نمی دهیم، اجازه نمی دهیم، اجازه نمی دهیم، هیچ یک از شما را معاف نمی داریم. (1)

ص: 55


1- الكافى، ج1، ص548، ح26.

ص: 56

دانش الهی

مدینه در قرن دوم از مراکز علمی جهان اسلام به شمار می رفت. امام رضا علیه السلام در دوران جوانی و ایامی که پدر بزرگوارشان امامت شیعه را عهده دار بود، در این شهر بزرگ به تدریس فقه می پرداخت و طلاب خوشه چین خرمن دانش ایشان بودند .

مالک بن انس (م179 ق) رئیس یکی از چهار مذهب اهل سنت، در مدینه به تدریس فقه اشتغال داشت و اهل سنت در درس های وی شرکت می کردند. درست در همین ایام امام رضا علیه السلام که دوران جوانی خود را می گذراند و هنوز سی سال نداشت مشغول تربیت شاگردان متعدد بودند. این تلاش ارزشمند امام برای عالمان سنّی بسیار شگفت انگیز می نمود. ذهبی، از دانشمندان پرآوازه اهل سنت، در این باره می نویسد: او (علی بن موسی) در دانش و دین و آقایی دارای جایگاه والایی بود. گفته شده است که او در دوران مالک بن انس فتوا می داد، در حالی که جوان بود.

ص: 57

در مدینه مسجد النبی محل تدریس فقیهان نامدار و مشهور بود. محمد بن عمر واقدی (م 207 ق) یکی دیگر از عالمان اهل سنت است که نتوانسته شگفتی اش را از تدریس امام رضا علیه السلام در جوانی ابراز نکند. او می نویسد: او (علی بن موسی) در بیست و چند سالگی در مسجد النبی فتوا می داد!

مسلّم است که این جلسات سال ها پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام (یعنی پیش از سال 183 هجری) برپا می شده است. (1)

ص: 58


1- المنتظم ج 10 ص 119 ش1114، سیر اعلام النبلاء ج9 ص388 ش 125.

زبان دانی

امام رضا علیه السلام با تمام زبان های آن زمان به خوبی آشنا بود. اباصلت هروی، یار همراه امام در خراسان می گوید: هرگاه حضرت رضا علیه السلام با مردم به زبان مادری خودشان صحبت می کرد، به خدا سوگند فصیح ترین و شیرین گفتارترین مردم بود نسبت به هر زبان و لغتی. روزی از ایشان پرسیدم: من در شگفتم از اینکه شما تمام این زبان ها را با اختلافاتی که در واژگان و یا لهجه های آن ها هست، به خوبی می دانید!

امام فرمود: ابا صلت! من حجت خدا بر مردمم. خداوند کسی را حجت خویش بر مردم قرار نمی دهد که زبان آن ها را نداند. آیا نشنیده ای که امیر المؤمنين علیه السلام فرمود: به ما «فصل الخطاب» داده اند و «فصل الخطاب» یعنی همین دانستن زبان های مختلف .

امام چند غلام رومی و صقلبی (بین بلغار و استانبول) داشت که گاه با آ نها به زبان مادری ایشان سخن می گفت. امام به زبان فارسی و سندی نیز سخن گفته است.

گذشته از این که آن حضرت زبان های مختلف را می دانست، کلام حیوانات را نیز درک می کرد. سلیمان علوی می گفت: درون باغ بودیم

ص: 59

که گنجشکی نزد حضرت رضا علیه السلام آمد و روبه روی ایشان نشست و در حالی که گویی مضطرب بود، پیوسته جیک جیک می کرد.

امام رو به من کرد و فرمود: می دانی این گنجشک چه می گوید؟ گفتم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبر او می داند .

فرمود: می گوید «ماری در خانه می خواهد جوجه های مرا بخورد». برخیز و این چوب را بردار و داخل خانه شو و آن مار را بکش.

چوب را برداشتم و وارد خانه شدم. دیدم ماری در خانه راه می رود. او را کشتم. (1)

ص: 60


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 227 و 228 ح 1 و 2 و 3، بصائر الدرجات ص345 ح 19.

تشویق به حدیث آموزی

امام رضا علیه السلام در جهت ترویج حدیث، شیعیان را به فراگیری و آموزش حدیث برمی انگیخت. شاید نقل روایت مشهور نبوى ﴿مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثًا يَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَقِيها عَالِماً﴾؛ هرکس از امت من که چهل حدیثی را حفظ کند که مردم از آن احادیث استفاده کنند، خداوند او را روز قیامت فقیه و دانشمند مبعوث خواهد کرد» توسط امام رضا علیه السلام با همین هدف صورت گرفته باشد.

با توجه به گسترش کلاس های حدیثی اهل سنت و گروه های کلامی منحرف در این دوران، امام رضا علیه السلام شیعه را به دقت در اخذ حدیث توصیه می کرد که مبادا آنان روایات نبوی را از قصه پردازان راوی نمای عامه و یا متکلمان دور از مکتب اهل بیت برگیرند؛ چه این که آنان سفهاء هستند. امام به شاگرد بسیار ملازمش، اباصلت هروی می فرمود: خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهل بیت را زنده نگه دارد. اباصلت که خود علاقه مند به زنده نگه داشتن امر ولایت است، از چگونگی این مهم پرسش می کند و از امام این گونه می شنود : ﴿يتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا﴾؛

ص: 61

[کسی که می خواهد امر ما را زنده نگه دارد شایسته است که] علوم ما را بیاموزد و سپس آن را به مردم بیاموزاند. چرا که مردم اگر با زیبایی های کلام ما آشنا شوند از ما پیروی می کنند .

این سخن گرانمایه برای تشویق شیعه به حدیث آموزی از اهل بیت بسیار تابناک است؛ به ویژه آن که در ادامه، امام به اباصلت می گوید که علم را باید از علما اخذ کرد و در تعریف علما می فرماید: آنان همان خاندان پیامبر خدایند .

البته امام نیز به تبعیت از اجداد بزرگوارشان فهم حدیث را بر نقل آن ترجیح می دهند و می خواهند شیعیان و راویان شیعی، بیش تر عالمان باشند تا ناقلان. از این رو در جلسه ای برای اباصلت و دیگران به حدیثی نبوی استناد می کنند که: از دانشمندان باشید نه از راویان، اگر حدیثی را از روی فقه و بصیرت و دانایی درک کنید و معانی آن را دریابید بهتر است از این که هزار حدیث را بدون درک معانی آن روایت کنید. (1)

ص: 62


1- معاني الاخبار ،180 عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 37 اخبار اصبهان ج 1 ص138.

جلسات حدیثی

امام رضا علیه السلام جلسات علمی بسیاری را در مکان های مختلف، نظیر مدینه ، مکه، منا، کوفه و خراسان برگزار می کرد. در این جلسات گاهی تنها به بیان احادیثی از پیامبر خدا اکتفا می فرمود و گاه به پاسخگویی به پرسش های مردم مشغول می شد. موضوع بعضی از این جلسات فقه، تفسیر قرآن و یا موعظه بوده است. علیرغم حرکت انحرافی واقفیان، و لطمه به هویت و همبستگی شیعیان، گزارش های متعددی حاکی از مراجعات گسترده در این زمان به منزل امام و به طور کلی مجامع حضور ایشان است. این گزارش ها نشان از آن دارد که مردم در جلسات امام مشتاقانه شرکت می کردند .

محمد بن عیسی، یکی از اصحاب امام هشتم علیه السلام است. او تعدادی از این جلسات را گزارش کرده است. برای نمونه وی می گوید: من و يونس بن عبد الرحمن خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدیم. نزدیک درب منزل آن حضرت گروهی اجتماع کرده بودند و از آن حضرت اجازه ورود می خواستند .

در این هنگام اجازه ورود داده شد و ما بعد از چند نفر وارد شدیم. پس از این که سلام کردیم و امام رضا علیه السلام اجازه نشستن داد، یونس بن

ص: 63

عبد الرحمن گفت: ای سید من! اجازه می دهید از شما مسئله ای بپرسم؟...

و سپس یونس سؤالات بسیاری را مطرح می کند.

بعضی وقت ها امام از شیعیان می خواست تا در منزل خودشان و یا در مکانی دیگر جمع شوند تا به سخنان امام گوش فرا دهند .

حضور گسترده مردم در جلسات مدینه گزارش شده است. در خراسان نیز این جمعیت نه تنها کاسته نشد بلکه فزونی یافت. یک بار در مرو، راوی تعداد حاضران را می شمارد و می گوید: 160 نفر از شیعیان شهرهای مختلف در جلسه حاضر بودند.

گاهی وقت ها بعضی از شاگردان سخت کوش امام، مجموعه بیانات و یا احادیث نبوی ایشان را در کتابی گرد می آوردند. برای نمونه أحمد بن عامر طائی در سال 194 ق در مدینه، احادیث نبوی امام را در یک مجموعه جلسات نگاشته و بعدها این اثر با عنوان «صحيفة الرضا» منتشر شد که خوشبختانه تا به امروز باقی مانده است. (1)

ص: 64


1- الكافي ج 4 ص 23 تهذيب الأحكام ج 6 ص 24 ج 9، قرب الاسناد ص200، الاحتجاج ج 2 ص 415، المجتني ص22.

حدیث طلايي (سلسلة الذهب)

در آن زمان نیشابور از مراکز حدیثی اهل سنت به شمار می رفت.

دانشمندان و محدثان بسیاری همچون اسحاق بن راهويه، استاد بخاری (نویسنده مهم ترین کتاب حدیثی اهل سنت، در این شهر حضور داشتند.

بیش تر مردم این شهر اهل سنت بودند. البته در گوشه و کنار شماری از شیعیان نیز زندگی می کردند .

امام در طول سفر تبعیدی خویش، مدتی در نیشابور سکونت گزید و از موقعیت این شهر برای برپایی چند جلسه بهره برد. مهم ترین جلسه امام در نیشابور به درخواست بزرگ ترین دانشمندان سُنّی برگزار شد.

یکی از حاضران این جلسه را این گونه گزارش کرده است:

على بن موسى الرضا علیه السلام هنگامی که وارد نیشابور شد، در کجاوه ای قرار گرفته بود که ساز و برگ آن از طلا و نقره بود.

در این هنگام چند نفر از حافظان بزرگ حدیث و دانشمندان، در شلوغ ترین مکان یعنی مرکز شهر (وسط بازار) جلو مرکب آن حضرت را گرفتند و گفتند: تو را به حق پدرانت و دودمان بزرگوارت، چهره مبارکت را برای ما باز کن و از پدرانت برای ما حدیثی نقل کن!

ص: 65

در این هنگام مرکب آن حضرت متوقف شد و سایبان برطرف گردید و دیدگان مسلمانان از جمال مبارک و نورانی ایشان روشن شد مردم یکباره از جای خود برخاسته و به احترام آن جناب ایستاده بودند.

گروهی از مردم گریه می کردند و جماعتی فریاد هلهله و شادی برآورده بودند و... بعضی افسار استرش را می بوسیدند، و تعدادی سرهای خود را بلند کرده، به جای آن جناب می نگریستند.

ازدحام و غوغا تا هنگام ظهر به طول انجامید، و اشک از دیدگان مردم جاری بود. فریادها خاموش شد.

در این وقت که سکوت همه جا را فرا گرفت، علما و اهل فضل فریاد برآوردند: ای گروه مردم! بشنوید و گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را اذیت نکنید.

در حدود بیست و چهار هزار نفر قلم در دست گرفته، منتظر بودند تا امام حدیث را املاء کند.

آن گاه حضرت رضا علیه السلام فرمود: شنیدم از پدرم موسی بن جعفر، و او گفت: شنیدم از پدرم جعفر بن محمد و او گفت: شنیدم از پدرم محمد بن علی، و او گفت: شنیدم از پدرم علی بن الحسین و او گفت: شنیدم از پدرم حسین بن علی، و او گفت: شنیدم از پدرم علی بن ابی طالب و او گفت: شنیدم از برادرم و پسر عمویم حضرت رسول عليهم السلام و او فرمود: شنیدم از جبرئیل و او گفت: شنیدم از حضرت رب العزة جل جلاله که فرمود: کلمه «لا اله الا الله» - یعنی اعتقاد به توحید - قلعه محکم و دژ من است؛ هر کس در این دژ داخل گردد، از عذاب من در آسایش است.

ص: 66

یکی از دانشمندان همان دوران می گوید: این حدیث را با همین سند برای یکی از پادشاهان سامانی خواندند. او دستور داد حدیث مزبور را با طلا نوشتند، و سپس وصیت کرد هنگامی که درگذشت. این حدیث را در کفن او بگذارند. یکی دیگر از دانشمندان نیز گفته بود: اگر این روایت را با این سند بسیار محکم بر دیوانه ای بخوانند و او عاقل شود نباید تعجب کرد. به همین علت چه بسا این روایت را دارای سند طلایی (سلسلة الذهب) می گویند. (1)

ص: 67


1- بحار الأنوار ج 49 ص126 ح3 به نقل از کشف الغمه از تاریخ نیشابور.

ص: 68

مناظره

دویست سال از بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله گذشته بود و در این مدت طولانی، جهان اسلام با اندیشه های مختلف غیر اسلامی آشنا شده بود. گسترش مرزهای جغرافیایی از یک سو، و آمدوشد عالمان و بازرگانان ادیان و مذاهب بلاد دیگر به شهرهای مسلمانان سبب شده بود تا شبهات متعددی در مقابل اندیشمندان مسلمان بروز کند. از سوی دیگر اندیشه مکتب اهل بیت با ولایت عهدی امام رضا علیه السلام بیش از هر زمان دیگر رسانه ای شده بود و شبهات و سؤالات از شیعه بسیار علنی گردیده بود. دستگاه خلافت عباسی نیز با تشویق مترجمان به برگردان سازی کتب

غیر عربی به عربی، نهضت ترجمه را راه اندازی کرده بود. این امور، سبب شد تا شبهات اعتقادی افزایش یابد و از این رو مراجعات دانشمندان شیعی و غیر شیعی در مسائل اعتقادی به امام فزونی یابد.

بسیاری از این بحث ها به صورت مناظره ای دوجانبه بین امام و دانشمندان و یا طرفداران مذاهب و ادیان مختلف در می آمد. بیش تر مناظرات امام رضا علیه السلام در مسئله توحید و سپس امامت است. در میان جلسات مناظره امام، دو جلسه بسیار تابناک تر از دیگران می نماید.

ص: 69

نخست: بحثی طولانی با مأمون درباره پیامبران و عصمت آن هاست. این جلسه را خلیفه با این جمله آغاز می کند: یا ابْنَ رَسُولِ الله! آیا تو بر این باوری که تمام انبیاء معصوم هستند؟ و وقتی پاسخ مثبت امام را می شنود، می پرسد: پس معنای این آیه چیست: ﴿وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی﴿؛ و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد؟ (1)

زیبایی این جلسه آن است که امام تنها با استناد به آیات قرآن به او پاسخ می دهد. این مناظره صریح، دوجانبه و طولانی است و در پایان مأمون نمی تواند اعجاب خود را مخفی کند. از این رو می گوید: ای ابوالحسن! به خدا سوگند که علم صحیح را تنها در نزد اهل بیت می توان یافت و تمام علوم پدرانت امروزه در نزد توست. خدا تو را پاداش نیک عنایت فرماید. در بین جلسه نیز مأمون بارها به زبان این سخن را جاری می کند: ﴿أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُول اللَّهِ حَقًّا﴾؛ شهادت می دهم که تو حقیقتاً فرزند رسول خدایی ».

دومین جلسه مشهور امام رضا علیه السلام ، جلسه مناظره بزرگان و اندیشمندان ادیان گوناگون با آن حضرت در دربار مأمون و در حضور وی بوده است. این جلسه طولانی که به دعوت و در خواست خلیفه سامان یافته بود با بزرگان نصارا (جاثلیق)، يهود (رأس الجالوت) صابئین (ستاره پرستان)، زرتشت، رومیان و جمعی از متکلمان بوده است. امام تنها با استناد به کتاب های خود ایشان نظیر انجیل و تورات با ایشان بحث و آنان را مجاب کرد. (2)

ص: 70


1- طه آیه 121 .
2- التوحید ص417 - 441، عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 154 و ج 2 ص 200.

حدیث رضوی

در دوران امامت امام رضا علیه السلام اقبال عمومی به حدیث خوانی و گردآوری احادیث پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی رونق پیدا کرده بود. شیعیان نیز افزون بر گردآوری روایات نبوی به حدیث نویسی احادیث امامان پیشین اهتمام می ورزیدند. از این رو در این دوران دانشمندان شیعه کتاب های حدیثی بسیاری را تألیف کردند. امام رضا علیه السلام از این فرصت علمی به خوبی استفاده کرد و احادیث بسیاری را در میان جامعه منتشر ساخت. گاهی امام سخنان خود را در قالب پاسخ به یک نامه یا کتابچه می نوشت و آن را برای شیعیان می فرستاد و گاه مطالبی را املا می کرد. ایشان به شیعه آموخته بود که سخنان اعجاب آمیز درباره اهل بیت یا مطالب دینی مبهمی را که می شنوند به ایشان عرضه کنند تا از درستی یا نادرستی آن اطمینان یابند. امام می فرمود: غلوکنندگان روایاتی را در موضوعاتی چون جبر و تشبیه، از ناحیه ما ساخته اند که عظمت الهی را کوچک کرده اند». از این رو ضروری بود که روایات مبهم به ایشان عرضه شود.

نیاز جامعه و همچنین شیوع اینگونه روایات ساختگی سبب شد که امام رضا علیه السلام مطالب گسترده ای را در تبیین جایگاه توحید و مسئله

ص: 71

امامت بیان فرمایند. حضور امام در قلب حکومت نیز در نشر روایات مربوط به جایگاه امامت به صورت علنی بسیار مؤثر بود. حدود نیمی از روایات باقی مانده از امام هشتم علیه السلام در موضوعات کلام و اعتقادات است.

خوشبختانه حدود 2500 روایت از امام رضا علیه السلام در متون روایی باقی مانده است که در موضوعاتی چون تفسیر، فقه، اعتقادات و اخلاق است. (1)

ص: 72


1- الاحتجاج ج 2 ص 414، مسند الامام الرضا اثر آقای عزیز الله عطاردی مجموعه روایات امام رضا علیه السلام را گردآوری کرده است.

یارانی دانشمند

یکی دیگر از تلاش های ارزشمند امام رضا علیه السلام پرورش شاگردانی بزرگ و عالمانی توانمند بود. بیش تر شاگردان ایشان فقیهان و حدیث شناسان بزرگی بوده اند. در کتاب های معتبر، اسامی بیش از سیصد نفر از شاگردان امام آمده است.

شاگردان امام نیز به خوبی دریافته بودند تا هر آنچه را آموختنی است ثبت کنند. آنان حرکات امام را در سخن گفتن و حتی عبادات ایشان به دقت زیر نظر داشتند و آن را گزارش می کردند. راویان شیوه دعا کردن امام، طواف ایشان در حج، چگونگی وداع بیت، چگونگی نماز خواندن و همچنین شیوه زیارت کردن ایشان در نجف اشرف را روایت کرده اند.

برخی از راویان شهیر امام رضا که روایات بسیاری را از ایشان شنیده اند، عبارتند از:

احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، محمد بن سنان، فضل بن شاذان، محمد بن اسماعیل بن بزيع، حسن بن على الوشاء، حسن بن علی بن فضال تیمی، صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمان،

ص: 73

سلیمان بن جعفر بن ابراهیم جعفری، احمد بن عامر طائی، محمد بن فضیل صیرفی و معمر بن خلاد.

مهم ترین ویژگی محدثان شیعه در عصر امام رضا را می توان نگارش کتاب های حدیثی جامع و بزرگ دانست. گفتنی است در مدت کوتاه اقامت امام رضا در محدوده خراسان، جمعی از شیعیان علاقه مند و راویان اخبار از عراق و حجاز به خراسان آمده و از ایشان حدیث شنیده اند. برای نمونه می توان از این افراد یاد کرد: حسن بن جهم بن بكير بن اعین، حسن بن على الوشاء، خلف بن حماد اسدی، ریان بن صلت اشعری قمی، دعبل خزاعی، معمر بن خلاد، محمد بن سنان و ... (1)

ص: 74


1- الكافي ج 3 ص 320 ح 5 و ج 4، ص 529 کامل الزیارات ح 41 ، عیون اخبار الرضا ج 2 ص16 - 18 و ص 181 ح 5 ، رجال البرقي ص 127 تا 130، رجال الطوسي ص 351 - 370 .

بزنطی، دلباخته امام

بی تردید یکی از بهترین یاران امام هشتم علیه السلام أبو جعفر أحمد بن محمد أبی نصر، معروف به بزنطی، است. او که تا سال 221 ق زنده بوده، افتخار شاگردی سه امام را داشته است: امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام . اما شاید همراهی وی با امام هشتم بسیار چشمگیر بوده که در برخی روایات از وی با عنوان «صاحب الرضا» یاد شده است.

وی روایات متعددی را از امام هشتم علیه السلام گزارش کرده است. او دانشمندی فقیه و محدث و مؤلف و همواره مورد تأیید اهل بیت بوده است.

بزنطی در نزدیکی کوفه در منطقه ای به نام قادسیه زندگی می کرده است. بی شتر ساکنان کوفه ایرانی بودند و بزنطی نیز اصالتاً ایرانی بوده است امام [ احتمالاً در جریان سفرش به خراسان ] مدتی را در قادسیه ساکن می شوند. بزنطی در این مدت تهیه مسکن در کاروانسرا و

همچنین اقلام مورد نیاز ایشان را عهده دار می شوند. امام نیز علاوه بر

پرداخت هزینه های انجام شده هدایایی را برای بزنطی ارسال می کنند که از جمله آن ها یک جلد کلام الله مجید بوده است.

ص: 75

از مهم ترین کارهای این فقیه و راوی بزرگ شیعه آن است که در مقابل انحرافات منحرفین از خط امامت یعنی واقفیه - ایستادگی کرد. او اگرچه خودش نیز در ابتدا در امامت امام هشتم علیه السلام قدری تردید داشت، اما وقتی نامه امام را دریافت کرد، در کمال ناباوری مشاهده کرد امام سه سؤال تفسیری وی را که تنها در ذهنش بوده پاسخ داده است.

احمد بن محمد بزنطی می گوید یک بار که به مدینه رفته بودم. در ابتدای شب خادم امام به اقامتگاه من آمد و گفت: امام این مرکب را فرستاده و میخواهد تو را ببیند .

بزنطی افتخار می یابد تا پاسی از شب میهمان امام باشد. اواخر شب امام می فرماید: فکر نمی کنم در این موقع بتوانی به مدینه باز گردی. امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدای - عزّ و جلّ - حرکت کن. آن گاه امام کنیز خود را صدا می زنند و به او می گویند: بستر خواب مرا برای وی بگستران، و ملحفه مرا که در زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفکن، و مخده و بالش مرا زیر سر او بگذار.

بزنطی که از این همه موهبت و لطف امام بهت زده می شود، اندکی به خود مغرور می شود. او می گوید :

در ذهن خود گفتم: کیست که این مقدار مقام و منزلت که اکنون نصیب من گشته او را نصیب شده باشد؟ خداوند در نزدش مقامی به من عطا فرمود که به احدی از اصحاب ما عطا نکرده است: امام مرکب

خود را فرستاد تا سوار شدم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و بالش او

ص: 76

شب را به روز آوردم، و احدی از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است.

نشسته بودم و این خیالات را در دل می گذراندم و آن بزرگوار در کنار من بود که ناگهان رو به من فرمود:

ای احمد! امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام از صعصعه عیادت کرد و به او گوشزد کرد که این عیادت را سبب فخر و مباهات خود بر خویشانت نگیر و تواضع پیشه کن تا خداوند مقام تو را بلند کند. (1)

ص: 77


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام (ترجمه) ج 2، ص 514 ح 19، وسائل الشيعة: ج2 ص111.

ص: 78

یونس بن عبدالرحمان، فقیهی آگاه

سه بار فرمود: بهشت را برای او تضمین می کنم. این سخن را امام برای احدی با این همه تأکید نفرموده بود. با این حال حتی در میان شیعیان برخی بودند که با وی دشمنی می کردند. امام رضا علیه السلام به اندازه ای به یونس بن عبدالرحمان اطمینان داشت که نمایندگان خود را برای پرسش های علمی به ایشان ارجاع می داد. یونس کتاب های متعددی نگاشت. «کتاب عمل الیوم و اللیله» یکی از کتاب های او بود که مجموعه ای از ادعیه و اعمال را در برداشت. این کتاب در بیش تر خانه های شیعیان وجود داشت. امام حسن عسکری علیه السلام - سال ها پس از وفات یونس - این کتاب را ملاحظه کرد. از اول تا آخر آن را ورق زد و دید. کتاب را اثری شایسته دانست و برای یونس این گونه دعا کرد: خداوندا! در برابر یکایک حروف این کتاب، در روز قیامت به یونس نورانیتی ویژه عنایت فرما .

او نه تنها در میدان علم پیشتاز بود که در میدان عمل نیز بسیار ممتاز بود. او که اهل عراق بود 54 مرتبه - در 54 سال - به سفر حج و عمره رفته بود. امام رضا علیه السلام نیز یک بار از خراسان برای وی هدیه ای فرستاد و به وی فرمان داد که یک حج نیز به نیابت امام انجام دهد. او مطیع کامل ولایت

ص: 79

بود. هم در برابر غالیان شیعه ایستادگی کرد و هم در برابر منحرفان واقفیه. سران واقفیه که منکر امامت حضرت رضا بودند، مبلغ بسیار قابل توجهی را برای وی ارسال کردند تا او نیز به واقفیه بپیوندد و منکر امامت امام هشتم علیه السلام شود. او این رشوه دهی را رسانه ای، و ضربه ای سخت به گسترش واقفیه وارد کرد. علم وافر، تقوا و اطاعت کامل وی از امامت سبب شده بود که در بین یاران امام رضا علیه السلام چونان خورشید بدرخشد و به عنوان فقیه ترین و دانشی ترین شاگرد امام، همواره نامبردار شود و از سوی آن حضرت به سلمان فارسی زمان معروف شود.

جعفر بن عیسی از شاگردان امام رضاست. او می گوید: همراه با یونس در منزل امام بودیم. خبر دادند که گروهی از شیعیان بصره اجازه ملاقات می خواهند. امام به یونس فرمود: در اتاق، پشت پرده بنشین و از جای خود حرکت نکن تا به تو اطلاع دهم .

بصریان آمدند و از یونس بن عبدالرحمن بسیار بدگویی کردند. امام هم سرشان را پایین انداخته بودند و چیزی نمی گفتند. آن ها هرچه خواستند علیه یونس گفتند و رفتند. آن گاه امام به یونس فرمود: از اتاق

بیرون بیا. اشک های یونس تمام صورتش را خیس کرده بود. در حالی که گریه می کرد به امام گفت: قربانت گردم، من از مذهب شما اهل بیت دفاع می کنم، ولی شیعیان شما با من چنین رفتار می کنند.

امام رضا علیه السلام فرمود: ای یونس! وقتی که امام تو از تو رضایت دارد، از این گونه سخنان دلگیر نباش. ای یونس! متناسب با فهم و شعور مردم با آنان سخن بگو و از بازگویی مطالبی که درخور فهم و استعداد آن ها نیست خودداری کن.

ص: 80

يونس بن عبد الرحمان که عمرش را در شاگردی امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام سپری کرده بود، سرانجام در سال 208 ق وفات یافت. (1)

ص: 81


1- رجال الكشي ص484، رجال النجاشي ص 447 ش 1208، تهذيب الأحكام ج 8 ص 40 ح 121.

ص: 82

اباصلت، از آخرین یاران

عبدالسلام بن صالح، مشهور به اباصلت هروی، از یاران مشهور امام رضا علیه السلام است. او اصالتاً ایرانی و اهل هرات، ولی متولد مدینه است. اباصلت بخش قابل توجهی از عمر خود را در میان دانشمندان عامه گذراند و در شمار عالمان ایشان بود و با ورود امام به خراسان به تدریج توفیق ره یافتن و پذیرش اندیشه شیعی یافت.

همراهی او در خراسان با امام هشتم، از او فردی والا مقام و ارزشمند در اذهان شیعیان به تصویر کشانده است. این همراهی سبب شد تا تمام آن چه را در حوزه های حدیثی اهل سنت آموخته بود، بازخوانی و به امام رضا علیه السلام عرضه کند تا درستی آن ها را دریابد. او پیش از آن که شیعه شود، روایاتی در مدح خلفا بیان می کرد، اما پس از آن که شیعه شد، نادرستی گفته های پیشینش را دریافت و روایات زیبایی را درباره جایگاه امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام گزارش کرد. مأمون نیز برای وی احترام ویژه ای قائل بود. شاید به همین جهت بود که تنها به وی اجازه داده شد تا در ایام زندانی امام در سرخس با ایشان ملاقات کند.

اباصلت هروی خاطرات بسیاری را از امام رضا علیه السلام گزارش کرده است. او می گوید:

ص: 83

روزی در مجلس مأمون در بارۀ این روایت نبوی که به امام علی علیه السلام فرموده بود: «یا على انت قسيم الجنّه و النار يوم القيامه: ای على تو تقسیم کننده بهشت و جهنم در روز قیامت هستی» صحبت شد. مأمون که این سخن را باور نداشت و گویی نشنیده بود، رو به امام کرد و پرسید: بگو تا بدانیم به چه دلیل او قسیم بهشت و دوزخ است؟

امام رضا علیه السلام فرمود: ای مأمون! آیا از اجدادت نشنیده ای که جد اعلایتان عبدالله بن عباس از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله این گونه روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «محبت علی ایمان، و دشمنی علی کفر است؟»

مأمون گفت: آری این روایت را از اجدادم شنیده ام .

امام فرمود: پس وقتی بهشت برای مؤمن و جهنم برای کافر باشد نتیجه می گیریم که قسمت کردن بهشت و دوزخ بر پایه محبت و یا دشمنی با علی علیه السلام است. اینجاست که می فهمیم علی علیه السلام قسمت کننده بهشت و دوزخ است.

مأمون که در شگفت مانده بود گفت: خداوند مرا بعد از تو زنده نگذارد. همانا تو وارث دانش جد بزرگوارت، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله هستی.

پس از جلسه، همراه امام به خانه بازگشتیم. وقتی رسیدیم، به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت ای پسر پیامبر! چه خوب و زیبا به خلیفه پاسخ دادید!

امام فرمود: ای اباصلت! این سخن خدا بود که به من الهام شد. آری به درستی که از پدرم و اجدادم شنیدم که پیامبر خدا به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «یا علی انت قسيم الجنّه و النار يوم القيامه تقول للنّار هذا لى و هذا لك؛ ای علی! تو در روز قیامت تقسیم کننده

ص: 84

بهشت و دوزخ هستی. در آن روز به آتش دوزخ خواهی گفت: این برای توست و این برای من است و بهشتی است». (1)

اباصلت همواره با امام همراه بود تا زمان شهادت آن حضرت فرا رسید. وی دقیق ترین و کاملترین مطالب را درباره شهادت آن حضرت برای دیگران گزارش کرد و بعدها این جریانات را در یک کتاب گرد آورد. (2)

ص: 85


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ص 86 ح 30.
2- رجال النجاشي ص 245 ش 643 اعلام الوری ج 2 ص71.

ص: 86

انتقال امامت

هشام بن حَكَم و علی بن یقطین، دو تن از بهترین یاران امام کاظم علیه السلام بودند. یاران دیگر امام نیز آن دو را همواره به عنوان دانشمندان بسیار مؤمن می شناختند. روزی آن دو در زمان حیات امام کاظم علیه السلام در میان جمع شیعیان در بغداد نشسته بودند که علی بن يقطين لب گشود و گفت: من نزد عبد صالح (امام هفتم) نشسته بودم که پسرش رضا وارد شد. امام به من فرمود: ای علی بن یقطین! این علی سید اولاد من است من کنیه خود (ابوالحسن) را به او بخشیدم. گویا اصحاب، مقصود امام را متوجه نشده بودند. هشام بن حکم تا این سخن را شنید، کف دست خود را به پیشانیاش کوبید و گفت: وای بر تو ای علی بن یقطین! این چه سخنی بود که گفتی؟

علی بن یقطین گفت: به خدا سوگند، آنچه را که گفتم از او شنیدم.

هشام بن حکم گفت: می دانی معنای این سخن چیست؟ یعنی این که امر امامت بعد از آن حضرت با علی بن موسی است.

حسن کاشی، یکی از شعرای قرن هشتم، در شعری به این جریان اشاره کرده است :

ص: 87

كُنیت پدرش ابوالحسن داد *** هر چند بدید کو حسن زاد

كُنيَت همه داشتند از ایام *** از کنیتشان فزوده شد نام

داود رقی نیز گوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم: قربانت! من پیر شدم، مرا از دوزخ نجات بده. امام پس از شما کیست؟ آن حضرت به پسرش، ابو الحسن اشاره کرد و فرمود: بعد از من وی صاحب الامر شماست.

امام از درون زندان بصره نیز در نامه ای به مدینه نوشت که فرزندم على بن موسى وصى من است.

داود بن زربی نیز می گوید: خُمس اموالم را نزد امام کاظم علیه السلام بردم. مقداری از آن را برگرفت و مقداری را وا نهاد. گفتم: چرا این مقدار را برگرداندید؟ فرمود: این مقدار باشد تا صاحب امر امامت، آن را از تو بخواهد. چندی بعد خبر وفات امام به ما رسید. چیزی نگذشت که علی بن موسی الرضا فردی را فرستاد و آن مال را از من خواست و من دانستم که امام بعدی ایشان است. (1)

ص: 88


1- الكافي ج 1 ص 311 - 314 ح 9، 3، 1و13 تاریخ محمدی ص140.

بیست سال امامت

جمعه بیست و پنجم ماه رجب سال 183 هجری بود که امام کاظم علیه السلام در سن پنجاه و پنج سالگی دعوت حق را لبیک گفت. این واقعه دردناک با دستور هارون در زندان سندی بن شاهک به وسیله سم به وقوع

پیوست و آن حضرت در مقابر قریش بغداد رخ در نقاب خاک آسود.

در این سال تنها 35 بهار از عمر پر برکت على بن موسى الرضا - بزرگ ترین فرزند امام هفتم - سپری شده بود که باید به سوگ پدر می نشست. امام رضا علیه السلام پس از پدر مسئولیت سنگین امامت شیعه را به امر الهی عهده دار شد و شیعیان تا سال 203 ق که آن حضرت در طوس به شهادت رسید از امامت ایشان برخوردار بود.

امام هشتم، در دوره بیست ساله امامت خویش، هفده سال و نیم را در مدینه و حدود دو سال و نیم را در خراسان سپری کرد. (1)

ص: 89


1- الكافی ج 1 ص 476، تهذيب الأحكام ج 6 ص 81، الإرشاد ج 2، ص 247، عیون اخبار الرضا ج 1 ص 199 ح 4.

ص: 90

پایداری در برابر انحراف

سال های پایانی عمر امام هفتم علیه السلام بیش تر در زندان سپری می شد. ارتباط شیعیان با آن حضرت بسیار دشوار شده بود. همچنین پراکندگی

جغرافیایی شیعه نیز در سرزمین پهناور حکومت اسلامی، سبب شده بود تا ارتباط حضوری با امام برای بسیاری از شیعیان ناممکن شود. از این رو امام کاظم علیه السلام برای آن که شیعیان بتوانند با ایشان ارتباط پیدا کنند سازمان وکالت را سامان دادند. امام با وکیل نمودن افراد مورد اعتماد، آن ها را پل ارتباطی بین شیعه و امامت معرفی کرد. شیعیان نامه ها، سؤالات و وجوهات شرعی خویش را از طریق وکیلان به امام می رساندند. بیش تر وکیلان امام افرادی متدین، شناخته شده و مورد اعتماد بودند. هزاران دینار از وجوهات در اختیار آنان بود تا به مصارفی که امام آن ها را مأمور کرده بود برسانند.

اما همین که امام کاظم علیه السلام در زندان هارون به شهادت رسید، چند نفر از وکیلان پول دوست و مقام طلب تصمیم گرفتند تا شهادت امام هفتم را انکار کنند و بدین سان پول های گردآوری شده مردم را تصاحب کنند. این چند وکیل منحرف، با رشوه دادن یا پیشنهاد رشوه به

ص: 91

اصحاب امام هفتم سعی می کردند تا فرقه جدید خود را، که به واقفیه مشهور شده بود گسترش دهند.

آنان مدعی شدند که امام کاظم علیه السلام از نظرها غایب شده و چندی دیگر ظهور خواهد کرد و بشریت را از ستمها نجات خواهد داد. یعنی آن حضرت آخرین امام و منجی بشریت است و حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام امام نیست. دانشمندان و وکیلان خوب و شایسته امام کاظم

- همچون صفوان بن یحیی و یونس بن عبد الرحمان - با قدرت در مقابل این شایعه افکنی ها و این انحراف خطرناک ایستادگی کردند. اما متأسفانه جمعی از جاهلان و کوته اندیشان جذب این گروه انحرافی شدند .

علنی شدن شبهات و سؤالات از سویی و ایجاد انحراف از جانب سران واقفیه سبب شد که زمینه برای تبیین مسائل امامت بیش از پیش فراهم آید. بنابراین در این دوره مباحث مربوط به امامت بسیار پررنگ و به صورت علنی از زبان امام رضا علیه السلام صادر شد.

امام رضا علیه السلام با قدرت در مقابل منحرفان هفت امامی ایستادگی کرد و با طرح مباحث علمی به شبهات آنان پاسخ گفت. دانشمندان اصحاب امام نیز همواره نیرنگ های واقفیان را برملا می کردند. سال های نخست امامت امام رضا به سبب رویارویی با فتنه منحرفان واقفیه بر ایشان و شیعیان بسیار دشوار گذشت. (1)

ص: 92


1- قرب الإسناد 200 .

سران منحرفان

فتنه انگیزان واقفیه تنی چند از کارگزاران امام کاظم علیه السلام بودند. آنان که در شهرهای مختلف حضور داشتند خزانه داران اموالی بودند که شیعیان به عنوان خمس یا هدیه برای امام هفتم علیه السلام ارسال می کردند.

سه نفر در این ماجرا، عروسک گردانان اصلی بودند علی بن أبی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی، و عثمان بن عیسی رواسی .

از طرف حکومت، امام کاظم علیه السلام متهم بود که از اطراف بلاد اسلامی برای ایشان پول فرستاده می شود تا ایشان سپاهی را تجهیز و علیه نظام عباسی قیام کند. از این رو تمام کارهای مالی حضرت به شدت از ناحیه جاسوسان رصد می شد سیره امامان این گونه بود که اموال دریافتی را بین فقرا و نیازمندان تقسیم می کردند. اما جو منفی به وجود آمده شد تا امام اموال را به صورت مستقیم دریافت نکند و از تقسیم آن نیز خودداری کند. وکیلان متعدد امام که به عنوان کارگزار ایشان در شهرها حضور داشتند وظیفه دریافت اموال را عهده دار بودند. آنان پس از امامت امام رضا علیه السلام اموال را به ایشان بازگرداندند. اما سه نفر یادشده مبالغ هنگفتی در اختیار داشتند و از بازگرداندن آن اموال به

ص: 93

امام رضا علیه السلام خودداری کردند. نزد ابی حمزه بطائنی سی هزار دینار، و نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار، و نزد عثمان بن عیسی رواسی سی هزار دینار و شش کنیزک بود .

دنیادوستی و مقام پرستی سبب شد که آن ها از تسلیم این اموال به فرزند امام کاظم علیه السلام و جانشین ایشان سر باز زنند.

وقتی امام رضا علیه السلام به عثمان بن عیسی در مصر نامه نوشت و از او خواست تا اموال را بیاورد، در پاسخ نوشت پدرت نمرده است. پدر تو زنده و پاینده است، و هر کس بگوید مرده، یاوه گفته است.

آنان با این شیوه مردم را فریب می دادند و اموال بسیاری را گرد می آوردند. (1)

ص: 94


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 113، الغيبة، طوسی ص 47.

حاکمان عصر امام ؛ نخست هارون

دوران امامت امام هشتم علیه السلام، همزمان با حاکمیت «هارون الرشید»، و دو فرزند او «امین» و «مأمون» بود. هارون و مأمون را می توان از مشهورترین خلفای عباسی دانست.

هارون به یاری وزیران توانمند برمکی، مقتدرانه توانست آرامش نسبی را بر مناطق اسلامی حاکم کند و با رصد دقیق، هر مخالفی را به شدّت سرکوب کند. بی تردید در یک حکومت کاملاً نظامی و دیکتاتوری، زندگی یک گروه عقیدتی مخالف، مانند علویان، بسیار دشوار می نمود و بیش از همه، حرکت های پیشوای شیعیان یعنی امام کاظم علیه السلام نیز به شدت کنترل می شد. در چنین حکومتی، دستگیری ها و زندانی شدن های گوناگون امام هفتم علیه السلام و سرانجام به شهادت رساندن ایشان، امری اعجاب آور نمی نمود. تعبیر رسای یکی از یاران امام هشتم، یعنی محمد بن سنان، از شخصیت هارون به خوبی بیانگر آن است که در قلمرو بسیار گسترده حکومت عباسی جز خفقان چیز دیگر حکمفرما نبوده است. او می گوید از شمشیر هارون همواره خون می چکد.

ص: 95

این سختگیری ها پس از شهادت امام کاظم علیه السلام نیز بر شیعیان ادامه داشت، ولی تعرضات جدی بر امام رضا علیه السلام در دوره هارون نه تنها گزارش نشده، بلکه در متون روایی آمده است که امام بارها پیشگویی کرده بود: هارون را توان صدمه زدن بر من نیست. این گزارش ها بیانگر آن است که شیعیان نسبت به جان امام بیمناک بودند و امام با این فرمایش، آنان را آرام و به آینده امیدوار می ساخت. (1)

ص: 96


1- الكافي ج 8 ص 257 و 258، عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 19.

جنگ قدرت پس از هارون

هارون در سال 193 ق در طوس مُرد. او اگرچه بسیار مقتدر و در کشورداری توانمند بود، اما بی تردید در تعیین جانشین خویش دچار سوء تدبیر شد. او مدیریت کشور پهناور اسلامی را بین سه فرزند خویش (امین، مأمون و مؤتمن) تقسیم کرد و حکومت هر بخش را به یکی از ایشان سپرد. هارون همچنین وصیت کرده بود که پس از او ابتدا فرزند کوچک و بی تدبیرش امین، خلیفه و پس از او مأمون و سپس مؤتمن خلیفه شود. این ترفند غلط سبب شد که بین آن ها تا هفت سال جنگ و خونریزی رخ دهد. سرانجام در سال 198 ق سپاه مأمون بر سپاه امین

ظفر یافت و با قتل امین، نزاع در بین عباسیان فروکش کرد. (1)

ص: 97


1- تاريخ الیعقوبی ج 2 ص 430 ، تاریخ الخلفاء ص324، الكامل في التاريخ ج6 ص 298.

ص: 98

خلافت مأمون

مأمون که تنها سی سال داشت پس از کشتن برادرش، به عنوان هفتمین خلیفه عباسی وارث تاج و تخت پدر شد .

امین در سال 195 ق در نتیجه اختلافات پیش آمده، برادرش مأمون را از ولایت عهدی عزل کرد و همین سبب لشکرکشی مأمون از خراسان به بغداد شد.

تاریخ از بیان دقیق و تبیین زوایای گوناگون جهت گیری های امام رضا علیه السلام در مدت حکومت هارون و حتی دوران پنج ساله درگیری امین و مأمون باز مانده است ولی پیامد عملکرد ایشان، حفظ مکتب تشیع از گزند دشمنان بوده است؛ چراکه دشمنان شیعه درگیر اختلافات خویش

بودند و از شیعه غافل شده بودند.

تاریخ نگاران، شخصیت مأمون را در بین خلفای عباسی برتر از دیگران دانسته و او را فردی بردبار، عالم، زیرک، شجاع و دوراندیش معرفی کرده اند. البته وی در عین حال اهل مجالس عیش و نوش و همچنین لهو و لعب بوده است. بیش ترین دل مشغولی مأمون، بازی شطرنج، موسیقی و شراب بوده است.

ص: 99

مأمون، امام رضا علیه السلام را در سال 201ق به خراسان فراخواند، و در رمضان همان سال برای ایشان به عنوان ولایت عهدی از مردم بیعت گرفت. آن حضرت تا پایان عمر خود - یعنی حدود دو سال و پنج ماه - در خراسان اقامت داشت. (1)

ص: 100


1- تاريخ الخلفاء ص 306 تاریخ ابن خلدون ج3 ، ص 310، حياة الامام الرضا علیه السلام ج2 ص 242 تا 244 .

قیام ها و نا آرامی ها

حکومت نوپای مأمون پس از گذر از فتنه عباسیان در بغداد و کشتن امین با مشکلات جدیدی روبه رو شد بی ثباتی در حاکمیت از یک سو و گستردگی حکومت عباسی از سوی دیگر سبب شده بود که برخی از ناراضیان سیاسی در اندیشه قیام باشند .

در پی این قیام ها، هرج و مرج و ناامنی شدید در بسیاری از جغرافیای جهان اسلام رخ نمود. بخشی از این قیام ها را علویان عهده دار بودند. شعار بسیاری از این قیامها «الدعوة الى الرضا من آل محمد - یعنی دعوت به کسی که خاندان پیامبر او را قبول دارند» بوده است. این قیام ها اساس حکومت عباسی را با خطر جدی سقوط روبه رو کرده بود. فهرست وار به برخی از آن ها اشاره می شود :

در سال 198 چند قیام نسبتاً بزرگ رخ داد. در ذیحجه این سال حسن بن هرش با شعار دعوت به «الرضا من آل محمد» در منطقه مصر و ساحل نیل سپاهی را گرد آورد.

در همان سال حلب و اطراف آن شاهد نهضتی بودند که «نصر بن شیث عقیلی»، راهبر آن بود در همان سال قیامی دیگر در موصل با

ص: 101

عنوان واقعه «میدان» آغاز شد که لشکرکشی بیست هزار نفر و کشتار هزاران نفر را در پی داشت.

سال 199ق ابوالسرایا در کوفه ضربه محکمی به حکومت مأمون وارد ساخت. او به همراهی محمد بن ابراهیم بن اسماعیل حسنی (مشهور به ابن طباطبا) در این قیام موفق شد دولتی را برای مدت کوتاه در کوفه سامان دهد. همچنین ابوالسرایا توانست شعله های قیامش را دامنگیر شهرهایی چون بصره، مکه، یمن، فارس ، اهواز و مدائن کند. فرماندهان وی همگی از علویان - و سه نفر از ایشان برادران امام رضا علیه السلام - بودند: عباس بن محمد بن عیسی جعفری، حسین بن حسن افطس، ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام ، اسماعیل بن موسی بن جعفر علیه السلام ، زید بن موسی بن جعفر علیه السلام ، محمد بن سلیمان بن داود بن حسن بن حسن علیه السلام . تعداد کشته شده های عباسیان در قیام های ابوالسرایا را در کمتر از یک سال، بالغ بر دویست هزار نفر نگاشته اند که البته این تعداد کشتار به نظر اغراق آمیز است.

در سال 200 ق فرزند امام صادق علیه السلام ، محمد بن جعفر دیباج در مکه با گروهی بیعت و سپس قیام کرد. عیسی جلودی سپاه او را درنوردید و به او امان نامه داد و او حکومت را از مأمون دانست و همراه گروهی از آل ابی طالب به خراسان سفر کرد. در پانزدهم ذیقعده همین سال، زید بن موسی نیز قیام کرد و بخشی از خانه های عباسیان را به آتش کشید که به زید النار شهره شد. (1)

ص: 102


1- عيون اخبار الرضا ج 1 ص 224 ح 8 تاريخ الأمم و الملوك، الطبري ، ج 8، ص: 544 الكامل فی التاریخ ج 6 ص 300 تا 305 مقاتل الطالبیین ص366 حياة الامام الرضا قرشی، ج 2 ص 282.

وداع با مدینه

پیک خلیفه، هر از چند گاهی دعوتنامه ای جدید را از سوی مأمون برای دعوت امام به خراسان می آورد. پاسخ های مکرر و منفی امام سبب شد که خلیفه دو تن از مسئولان حکومت را همراه با کاروان حکومتی برای آوردن امام، به مدینه بفرستد رجاء بن ابی ضحاک و یاسر خادم، کارگزاران عباسیان بودند که در رأس این کاروان وارد مدینه شدند. آن ها دستور داشتند تا با احترام، امام را تا مرو همراهی کنند. دیگر گریزی از این سفر اجباری نبود. آثار ناخشنودی در چهره امام نمایان بود.

اگرچه مأموران حکومت می خواستند این سفر را معمولی و یا نهایتاً تشریفاتی جلوه دهند، اما امام رضا علیه السلام که از پایان این سفر آگاه بود، خانواده خویش و مردم مدینه را نیز از بی بازگشت بودن سفر آگاه فرمود. آن حضرت چند بار با مرقد مطهر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وداع کرد در حالی که صدای گریه اش بلند و حزنش آشکار بود. ایشان به برخی از مردم مدینه که گمان می کردند این سفری معمولی است فرمود: من از جوار جدم خارج می شوم و در غربت از دنیا خواهم رفت و در کنار هارون دفن خواهم شد. ایشان در خراسان به یار خویش حسن بن على وشاء

ص: 103

فرمود: هنگامی که خواستند مرا از مدینه بیرون بیاورند همه خانواده خود را گرد خود نشاندم و گفتم برای من گریه کنند تا صدای گریه آنان را بر خودم بشنوم، و سپس دوازده هزار دینار میان ایشان تقسیم کردم و گفتم از این سفر دیگر باز نخواهم گشت.

از یک گزارش به دست می آید که گویا امام پس از مدینه برای عمره به مکه رفته و با خانه نیز وداع کرده است. (1)

ص: 104


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 217 28 ، الخرائج و الجرائح ص 207 ح 369.

از مدینه تا مرو

بنا به دستور مأمون سفر امام از راه بصره اهواز و فارس انجام پذیرفت؛ زیرا او تأکید داشت امام از راهی که از شهرهای شیعه نشین کوفه و قم می گذرد عبور نکند.

بنابر پژوهشی که در سال های اخیر انجام شده است امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو، این مناطق را پشت سر گذاشته است: (معدن نقره)، نباج، بصره، اهواز، بهبهان، شیراز ،اصطخر، ابرقو، ده شیر، یزد، خرانق، رباط پشت بادام، نیشابور، ده سرخ، کوه سنگ تراشان (کوهسنگی)، توس (طوس)، نوغان، سرخس و سپس مرو، گزارش های تاریخی از وقایع پیش آمده در طول این سفر بسیار اندک است. (1)

ص: 105


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 181 ح 5 نیز، ر.ک: جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو.

ص: 106

ولایت عهدی

ولایت عهدی، یعنی حاکمیت و خلافت بر مردم پس از وفات خلیفه. این منصب که بالاترین مقام پس از خلافت بوده است همواره برای نزدیک ترین افراد خلفا در نظر گرفته می شد. در تاریخچه زندگانی امام هشتم علیه السلام می خوانیم که در سال های پایان عمر خویش منصب ولایت عهدی مأمون، خلیفه عباسی را پذیرفته اند. این رخداد در زندگی هیچ یک از معصومان نبوده است. به خوبی روشن است که شخصیت بزرگی چون امام رضا علیه السلام که از عصمت برخوردار است، به طور عادی هیچ گاه ولایت عهدی ستمکاری چون مأمون را نخواهد پذیرفت.

مأمون پس از چیرگی بر برادرش امین، عهده دار حکومتی شد که آمیخته با چالش های داخلی بود. اگرچه مأمون، فاقد اقتدار پدر بود، ولی در زیرکی و سیاستمداری در میان خلفا کم نظیر و شاید بی نظیر بود. از مهم ترین مشکلات پیش روی وی قیام های علویان، رویگردانی ایرانیان و نارضایتی همیشگی شیعیان از حکومت عباسی بوده است. سیاست مأمون ایجاب می کرد تا علی بن موسی الرضا علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کند .

ص: 107

ص: 108

چرایی پذیرش ولایت عهدی

پس از آن که امام رضا علیه السلام به مرو وارد شد مأمون منصب خلافت و حکومت را به ایشان پیشنهاد داد. موضوع «پیشنهاد خلافت» به امام در جلسات متعددی طی دو ماه در مرو توسط مأمون انجام گرفت و در تمام این جلسات امام از پذیرش آن خودداری کرد. اطرافیان مأمون از این همه اصرار وی تعجب کرده، این حرکت او را خلاف مصالح حکومت می دانستند. فضل بن سهل، وزیر ایرانی و سیاستمدار وی، به شدت از اصرار مأمون ناخرسند بود و می گفت: تا کنون خلافت را ضایع تر از این ندیده بودم. در آخرین جلسه، خلیفه برای چندمین بار به امام چنین عرض کرد: من در نظر دارم خود را از خلافت خلع کنم و این مقام را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم. این بار امام پاسخ محکمی به او داد که مأمون را بسیار خشمگین کرد. امام رضا علیه السلام رو به مأمون کرد و فرمود: اگر این خلافت از آن تو است پس خدا برای تو قرار داده است، و جایز نیست که لباس و خلعتی را که خداوند به قامت تو پوشانیده از تن بیرون کنی، و به دیگری بپوشانی، و واگذار نمایی، و اگر این مقام از آن تو نیست پس حق این که چیزی را که از تو نیست به من واگذاری نداری. این سخن، غاصبانه بودن حکومت، عدم مشروعیت خلافت مأمون و همچنین پافشاری بر عقیده نصب الهی امامت را آشکار می ساخت .

ص: 109

چند روزی به همین منوال گذشت تا اینکه مأمون گزینه دومی را پیش روی امام نهاد. او پس از گفتگوهای بسیار در اصل خلافت، منصب ولایت عهدی را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد نیز با مخالفت امام روبه رو شد. از جمله دلایل امام این بود که بنابر آن چه اجدادم از پیامبر خدا گزارش کرده اند، من در حیات تو مسموم از دنیا می روم، و مظلومانه به شهادت می رسم، در حالی که فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه می کنند، و در سرزمین غربت در کنار هارون الرشید مدفون می شوم.

مأمون وقتی این سخن را شنید گریه کرد و پرسید: یا ابن رسول الله! چه کسی تو را می کشد؟ تا من زنده هستم، چه کسی قدرت یا جرأت بدی کردن به تو را خواهد داشت؟!

امام فرمود: من اگر بخواهم قاتل خود را معرفی کنم می توانم بیان کنم و بگویم که چه کسی مرا خواهد کشت.

خلیفه، در پایان جلسه امام را به قتل تهدید کرد و بیان داشت که راه دیگری پیش روی امام نیست؛ یا پذیرش ولایت عهدی و یا مرگ.

امام رضا علیه السلام ناگزیر شد بپذیرد تا خود را با دست خویش به هلاکت نیفکند. اما این پذیرش را مشروط به آن کرد که در امور حکومتی هیچ دخالتی نکند.

مأمون پذیرفت. در آن دوران هرگاه ولی عهدی منصوب می شد، خلفا هدایایی را به مردم می بخشیدند. مأمون نیز پس از ضرب سکه به نام امام رضا علیه السلام ، به هر یک از لشکریان، حقوق یک سال را یک جا پرداخت کرد و فرمان داد که تمام مردم لباس سیاه - که شعار عباسیان بود - را از تن بیرون کنند و به جای آن لباس سبز بپوشند. (1)

ص: 110


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 139 ح 3 و ص 147 ح 18.

بیعت با امام

بنابر شواهد تاریخی، مردم خراسان و لشکریان حکومت با «علی بن الرضا علیه السلام» در روز شنبه پنجم ماه مبارک رمضان سال 201 موسی هجری (1) به عنوان ولی عهد حکومت عباسی بیعت کردند.

به دستور مأمون پیش از دیگران فرزندش «عباس» با امام بیعت کرد. تمام عباسیان و امیران لشکر و مردم مرو با امام بیعت کردند. در جلسه بیعت، خلیفه و امام هر یک سخنرانی کردند و سپس شاعران و خطیبان به مدح امام و خلیفه پرداختند.

خلیفه به پاس پذیرش ولایت عهدی امام، جشن بزرگی را در بلاد اسلامی سامان داد. وی حقوق یک سال سربازان را به صورت کامل پرداخت و لباس سیاه عباسیان را از تن در آورد و لباس سبز بر تن کرد و دستور داد که سکه های طلا و نقره (درهم و دینار) به نام امام رضا علیه السلام زده شود. برخی از این سکه ها امروزه در دو موزه برلین [ به شماره 1295] و بریتانیا در لندن [ به شماره 289] موجود است.

ص: 111


1- تاریخ شمسی بیعت با امام رضا علیه السلام 10 فروردین سال 196 هجری شمسی است (هیئت و نجوم اسلامی ج 2 ص 325).

دو روز پس از جلسه بیعت خلیفه به خط خود فرمان ولایت عهدی را نگاشت و جمعی از رجال سیاسی و مشهور ذیل آن را به عنوان شاهد امضا کردند، پس از انتشار این خبر در سراسر ممالک اسلامی، خطیبان جمعه موظف بودند که در خطبه های خویش برای ولی عهد نیز دعا کنند. بی تردید رویارویی با این خبر، اعجاب دوست و دشمن را به همراه داشته است. (1)

ص: 112


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 245 حياة الامام الرضا علیه السلام ج 3072. نویسنده ویژگی ها و مطالب نگاشته شده بر سکه های موجود در موزه را بیان داشته است.

چرایی پیشنهاد ولایت عهدی

پرسش اصلی این جاست که چرا مأمون جایگاه بسیار مهمی همچون ولایت عهدی را به یکی از مخالفان خویش پیشنهاد کرد. این حرکت زیرکانه از شخص سیاستمداری چون مأمون، بی تردید دارای دلایلی بوده است پاسخ های متعددی به این پرسش در طول تاریخ داده شده است.

برخی بر این باور بودند که مأمون شیعه بود و یا تمایلات شیعی داشت و از این رو به خلافت و حقانیت امام رضا علیه السلام را باور داشت.

برخی دیگر معتقدند که مأمون در سخت ترین شرایط نبرد با سپاه امین نذر می کند که اگر به خلافت دست یابد آن را به صاحبان اصلی اش باز گرداند و پیشنهاد ولایت عهدی، وفایی به نذر پیشین او بوده است.

گروهی می گویند با این حرکت، خلیفه توانست ناآرامی های داخلی را - که بیش تر از ناحیه علویان بود - مدیریت کند. آنان که قیام های خود را با شعار دعوت به راضی من آل محمد سامان می دادند با این حرکت خلیفه ساکت می شدند .

ص: 113

اما به نظر می رسد که انگیزه اصلی مأمون از پیشنهاد خلافت و نیز ولایت عهدی، به طور قطع چیزی جز «تقویت حکومت عباسیان» نبود است، ولی هوشیاری امام رضا علیه السلام، نقشه زیرکانه او را نقش بر آب کرد.

چه این که مجموعه اصلی خاندان عباسی پس از مرگ هارون از خلافت امین حمایت می کردند. بنابراین به طور طبیعی مأمون در میان خاندان عباسی فاقد وجاهت ویژه خلافت بود به ویژه آنکه تکیه گاه مأمون بیش تر ایرانیان بودند و حال آن که عباسیان برای ایرانیان جایگاه ویژه ای قائل نبودند و آنان را بیش تر پیاده نظام های خویش می دانستند. از این رو وی برای مقبولیت یافتن میان عباسیان و همچنین تحکیم پایه های خلافت خویش ناگزیر بود به نوعی توانمندی خود را به نمایش گذاشته، ضعف پیش آمده در دستگاه خلافت عباسی در بغداد را بیش تر نمایان کند و سپس خود را به گونه ای منجی خاندان عباسی جلوه دهد.

مأمون با پیشنهاد ولایت عهدی به امام، به عباسیان فهمانید که آنان در خطر زوال و نابودی هستند؛ زیرا پس از مأمون هیچ جایگاهی در اداره حکومت نخواهند داشت و حکومت به بنی هاشم می رسد. پس اگر عباسیان می خواهند حکومت مورثی خود را از دست ندهند، باید از مأمون حمایت کنند و با وی سر ناسازگاری نداشته باشند.

همچنین در مرحله بعدی، خلیفه جدید به مردم این گونه القا کرد که من طرفدار تغییرم و با خلفای خودکامه پیشین متفاوتم و حتی با مخالفان خویش نیز می توانم در اداره حکومت تعامل کنم .

بنا بر این برای مدتی کوتاه ولایت عهدی را برای امام قبول کرد و وقتی ملاحظه کرد به تمام آنچه خواسته نرسیده است تصمیم به قتل امام گرفت.

ص: 114

همکاری نکردن با حکومت

مأمون در ابتدا به پذیرش خلافت و سپس به پذیرش ولایت عهدی اصرار کرد. اما در هر دو مورد با انکار واقعی امام رضا علیه السلام مواجه شد. مأمون که تحقق سیاست های خویش را در گرو پذیرش ولایت عهدی از جانب امام می دید، به ناچار آن حضرت را به مرگ تهدید کرد و ایشان را

بین پذیرش ولایت عهدی و مرگ مختار کرد. امام در پاسخ فرمود: خداوند مرا از اینکه خود را به هلاکت اندازم نهی فرموده، اگر امر بدین منوال است هر کار که به نظرت رسیده انجام ده، و من آن را می پذیرم به شرط آن که در عزل و نصب احدی دخالت نکنم، و رسمی را تغییر ندهم و شیوه های پیشین را دگرگون نسازم و از دور مشاور و راهنما باشم.

این شروط، یعنی چشم پوشی از تمام اختیارات حکومتی و این گونه بیان کردن، خود دلیلی بر الزام و ناچار بودن در پذیرش ولایت عهدی است.

امام پس از پذیرش ولایت عهدی حاضر نشد در قصر ساکن شود و این اعجاب همگان را برانگیخت. همچنین بارها مأمون از امام کمک

ص: 115

خواست ولی امام رضا علیه السلام به او شرایط هنگام پذیرش ولایت عهدی را یادآور شد و از همکاری با حکومت عباسی سر باز می زد. برای نمونه خلیفه از آن حضرت فردی مطمئن را برای فرمانداری منطقه ای آشوب زده می خواهد و امام پاسخ می دهد که «من به شرطی در امر ولایت عهدی داخل شدم که امر و نهی و عزل و نصب نکنم تا این که خداوند مرا پیش از تو از این دنیای فانی ببرد».

هم چنین پس از آنکه فضل بن سهل از دنیا می رود، مأمون به امام می گوید: ای علی بن موسی اکنون است که ما به تو شدیداً نیازمندیم. در امر حکومت بایسته است که مرا کمک کنی. ولی امام همچنان امتناع می کند و می فرماید: بر توست که تدبیر پیشه سازی و بر ماست که دعا کنیم.

در پاسخ به دعوت خلیفه برای اقامه نماز عید نیز امام شروط هنگام پذیرش ولایت عهدی را یادآور می شود. البته امام مجبور بود که در نمازهای جمعه خلیفه به عنوان مأموم شرکت کند که این امر برای ایشان بسیار دشوار می نمود. یاسر خادم گوید: هر هفته وقتی امام از مصلی باز می گشت، مرگش را از خدا می خواست و این گونه دعا می کرد: پروردگارا! اگر خلاصی من از این گرفتاری که در آن هستم به مرگم حاصل می شود در آن تعجیل فرما . (1)

ص: 116


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 139 ح 3 و ص 15 ح 34 و باب 40 ح 25 و ح 29.

شعرا در خراسان

رسم چنین بود که اگر کسی ولی عهدی و یا خلافت را می پذیرفت، شاعران بزرگ در وصف وی اشعاری می سرودند. این اشعار نیز معمولاً در تاریخ ماندگار شده است. بسیاری از شاعران مشهور آن دوره، نظیر

ابراهیم بن عباس صولی، دعبل بن علی خزاعی، رزین بن علی خزاعی و ابو نواس در خراسان حضور یافته. در رثای اهل بیت علیهم السلام اشعاری سرودند که برای همیشه ماندگار شد. دعبل خزاعی که خود شیعه بود، قصیده ای در رثای امام رضا و اهل بیت علیهم السلام سرود که به «مدارس آیات» مشهور شد. این اشعار که از صنایع ادبی ویژه ای برخوردار بود، در همان ایام حضور امام در خراسان در بسیاری از مناطق منتشر شد.

شاید بتوان گفت که شعرسرایی ابونواس (146- 198 ه-)، بزرگ ترین شاعر زمانه در مدح اهل بیت علیهم السلام ، از مهم ترین رخدادهای ادبی عصر امام هشتم علیه السلام است.

ابونواس که برخی وی را سرآمد شاعران پس از اسلام می شمارند، در جلسه شعرسرایی ولی عهد شرکت نمی کند. روز بعد مأمون به ابونواس گفت: تو یگانه شاعر زمان هستی و نظیری نداری. چرا در جلسه

ص: 117

شاعران حضور نیافتی تا در مدح علی بن موسی شعر بگویی؟ ابونواس در همان جا چهار بیت شعر سرود که دو بیت آن چنین است:

فَعَلَى مَا تَرَكْتَ مَدْحَ ابْن مُوسَى *** وَ الْخِصَالَ الَّتِى تَجَمَّعُنَ فِيهِ

قُلْتُ لَا أَهْتَدِى لِمَدْح إمَامِ *** كَانَ جَبْرَئِيلُ خَادِماً لِأَبِيهِ

ترجمه: به من می گویند چرا در مدح علی بن موسی که تمام خصال نیکو در او جمع است، شعر نمی گویی؟ در پاسخ می گویم مرا توانایی شعرسرایی در مدح امامی که جبرئیل خادم پدرش بوده نیست.

مأمون که از زیبایی شعر وی در عجب مانده بود، او را ستود و به اندازه تمام جایزه هایی که به تمام شعراء پرداخته بود به ابونواس هدیه داد. ابونواس چندی بعد امام رضا را در مرو ملاقات کرد و عرض کرد که اشعاری را برایتان سروده ام. دوست دارم شما آن را گوش بدهید. امام فرمود بخوان؛ و شاعر زمانه این گونه قرائت کرد :

مُطَهَّرُونَ نَقِياتٌ ثِيَابُهُمْ *** تَجْرى الصَّلَاةُ عَلَيْهِمْ أَيْنَمَا ذُكِرُوا

مَنْ لَمْ يَكُنْ عَلَوِياً حِينَ تَنْسُبُهُ *** فَمَا لَهُ مِنْ قَدِيمِ الدَّهْرِ مُفْتَخَرُ

فَاللَّهُ لَمَّا بَرَا خَلْقاً فَأَتْقَنَهُ *** صَفَاكُمْ وَاصْطَفَاكُمْ أَيهَا الْبَشَرُ

فَأَنْتُمُ الْمَلَأُ الْأَعْلَى وَعِنْدَكُمْ *** عِلْمُ الْكِتَابِ وَ مَا جَاءَتْ بهِ السُّور

امام از اشعار وی بسیار خرسند شد و بیان داشت: اشعاری سروده ای که تاکنون سابقه ندارد و دیگران این گونه نسروده بودند. آن گاه به غلامش فرمود: چقدر پول همراه داری؟ پاسخ داد: سیصد دینار. فرمود: تمام پول را به ابونواس بده. بعد فرمود شاید این مبلغ کم باشد.

آن گاه امام مرکب خویش را نیز به او بخشید. (1)

ص: 118


1- ر.ک عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 143 ح 10، الاعلام ج 2 ص 225 .

نماز عید

خلیفه خودش همیشه نماز عید را برپا می کرد. وقتی امام را مجبور به پذیرش ولایت عهدی کرد، در یکی از عیدها از امام خواست تا نماز عید را اقامه کند. امام نپذیرفت. اما خلیفه اصرار داشت. امام در پاسخ به پیغام ها و اصرارهای خلیفه در نهایت فرمود: ای امیر! اگر مرا از این کار عفو کنی البته بیش تر دوست دارم، لکن اگر نمی پذیری پس ناچارم که من مانند رسول خدا صلی الله علیه وآله و علی بن ابی طالب نماز عید را برگزار کنم.

مأمون پذیرفت. در مرو خبر اقامه نماز توسط امام منتشر شد. صبح عید قربان شد. امام از نمازگاه خود برخاست و غسل کرد. عمامه ای سفید بر سر بست و یک سوی آن را به روی سینه اش آویخت و سوی دیگر را به پشت رها کرد. ساق پاها را هم برهنه کرد. وارد صحن خانه شد جمعی از یاران و علاقه مندان در حیاط ایستاده بودند. امام رو به ایشان کرد و فرمود: همگی لباس هایتان را همانند من کنید.

آن گاه عصایی به دست گرفت و از اطاق بیرون آمد. امام با پای برهنه حرکت کرد و در حالی که سر به سوی آسمان برده بود، بلند چهار مرتبه «الله اکبر» گفت .

ص: 119

امام تکبیر می گفت و تمام همراهان ایشان نیز با ایشان یک صدا می شدند. وقتی امام و همراهان از منزل بیرون آمدند، مأموران حکومتی و مردم نیز به امام تأسی کردند و پای برهنه و هم شکل با امام همراه شدند.

امام اندکی در آستانه درب خانه مکث کرد، سپس این اذکار را با صدای بلند گفت: الله اکبر الله اکبر، الله اكبر على ما هدانا، الله اكبر على ما رزقنا من بهيمة الأنعام، و الحمد لله على ما ابلانا .

امام به سمت مصلی حرکت می کرد و قیامتی در مرو رخ داده بود. صدای گریه و آه و ناله مردم بلند شده بود. حضرت ده گام بر می داشت و می ایستاد و تکبیرات چهارگانه را می خواند، و چنان بود که گویا آسمان و زمین و در و دیوار جملگی به او پاسخ می دهند. اخبار به مأمون رسید. وزیرش فضل بن سهل که سخت مضطرب شده بود، به خلیفه گفت: ای امیر! اگر علی بن موسی با این وضع به محل نماز برسد، تمامی مردم از تو بر می گردند و فتنه ای رخ می دهد. صلاح آن است که از او بخواهی بازگردد.

امام هنوز به مصلی نرسیده بود که مأموری از جانب خلیفه آمد و از حضرت خواهش کرد که بازگردد. امام بی آنکه مقاومتی کند یا سخنی بگوید پذیرفت. کفش های خود را طلب کرد و پوشید و به منزل بازگشت. برای همیشه مردم از اینکه با امام نماز عید بخوانند محروم شدند. (1)

ص: 120


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج2، ص 150 ح 21.

شکست سیاست بازی

حقیقت آن است که مأمون نتوانست به تمام اهداف خویش در ولایت عهدی امام رضا علیه السلام دست یابد. او از سویی بنی عباس را از دست داده بود و از سوی دیگر نتوانست بنی هاشم و علویان را به خود متمایل سازد. خراسان - منطقه ای در شرق عالم اسلامی آن روز - نمی توانست برای همیشه پایتخت کشور اسلامی باشد. از این رو او باید به بغداد،

مرکز حکومت باز می گشت. اما در مقابل خویش موانع متعددی می دید. او باید با امام رضا علیه السلام چگونه برخورد می کرد؟

سه راه در مقابل او بود: نخست آنکه امام رضا علیه السلام را همراه خود به بغداد ببرد. دوم و سوم آنکه امام رضا را در خراسان و یا مدینه ساکن کند.

پر واضح بود که اگر امام در مدینه یا خراسان همراه بخشی از سپاه و لشکر می ماند - که لازمه همراهی یک ولیعهد بود - برای حکومت بسیار خطرناک می نمود. چه این که دولتی مستقل برای علویان و پناهگاهی برای شیعیان می شد .

از سوی دیگر خلیفه از نظر سیاسی نمی توانست وارد بغداد شود، و امام رضا علیه السلام را به همراه خود داشته باشد؛ زیرا همین امر موجب بروز

ص: 121

فتنه ها و برانگیختن آشوب هایی می شد، که شاید قادر نبود در برابر آن ها پایداری کند.

عباسیان متعصب بغداد، هیچ گاه نمی توانستند ولایت عهدی یکی از بنی هاشم را تحمل کنند. چه این که در این صورت حکومت عباسی را بربادرفته می دیدند. مأمون نیز قصد نداشت امام را واقعاً ولی عهد خویش نماید. یکی از مقاصد او از این جریان هشدار به عباسیان بود که از قدرت خلیفه آگاه شوند. به نظر می رسد همین امور سبب شد تا خلیفه در راه بازگشت، تصمیم به قتل امام بگیرد .

نامه ای که مأمون پس از شهادت امام به عبّاسیان و مردم بغداد نگاشت، خود گویای توطئه شوم او است :

«مأمون نامه ای به بنی عباس و یاران خود و مردم بغداد نوشت، و مرگ علی بن موسی علیه السلام را به آنان اعلام کرد. و از آنان خواست که فرمانبرداری کنند و به اطاعت او در آیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز به سبب بیعت وی با علی بن موسی علیه السلام نبوده است...».

گزارش دیگری در دست است که مأمون رسماً از ولایت عهدی علی بن موسی از مردم عذر خواسته است. یکی از مورخان قدیمی به نام ابن خلدون در بیان مضمون این نامه نگاشته است: مأمون به سوی حسن بن سهل و مردم بغداد و پیروان خود پیغام فرستاد، و از پیمان ولایت عهدی خویش با علی بن موسی پوزش خواست و اعلام کرد که او مرده است، و از آنان خواست که به فرمانبرداری از او بازگردند. (1)

ص: 122


1- تاريخ الطبرى ج 8 وقایع سال 203 ، تاریخ ابن خلدون ج 3 ص 250.

زندان سرخس

در ایامی که امام در خراسان حضور داشت، برای مدتی از طرف حکومت، ایشان را در خانه ای واقع در سرخس زندانی کردند. به خوبی روشن نیست که این زندانی شدن در کدام مقطع زمانی و به چه دلیل رخ داده است. آیا این اتفاق پیش از پذیرش ولایت عهدی است یا پس از آن. آن چه مسلّم است شهر سرخس در راه مرو بوده و آن حضرت پس از نیشابور به قصد سرخس حرکت کرده است. همچنین این شهر در راه بازگشت کاروان حکومتی به بغداد نیز قرار داشته است.

تنها کسی که امام را در زندان ملاقات کرده است، اباصلت هروی است. او می گوید: وقتی در سرخس به خانه ای که علی بن موسی علیهما السلام را در آن زندانی کرده بودند رفتم، دیدم که دست و پای ایشان در زنجیر است. از زندانبان درخواست ملاقات کردم، ولی او نپذیرفت. زندانبان وقتی اصرار مرا دید، گفت: ممکن نیست بتوانی با او ملاقات کنی چون علی بن موسی علیه السلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند، و تنها ساعتی در اوّل روز، همچنین نزدیک زوال و نزدیک غروب و زردی آفتاب نماز نمی گذارد. ولی در همین ساعات هم از جای

ص: 123

خود حرکت نمی کند و پیوسته مشغول ذکر است و با خدای خود مناجات می کند .

اباصلت که از بسیاری عبادات امام شگفت زده شده بود از زندانبان می خواهد که در ساعاتی که امام نماز نمی خواند برای او اجازه ملاقات بگیرد. اصرار او کارساز می شود و در ساعت معینی خدمت امام می رسد. امام که نمازهای خود را خوانده بود، در جای نماز خویش نشسته و به فکر فرو رفته بود. (1)

ص: 124


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 183 ح 6.

غروب آفتاب

اباصلت یار باوفای امام رضا علیه السلام ، کسی است که در واپسین روزهای عمر امام همراه ایشان بوده است. او جریان شهادت امام رضا علیه السلام را در کتابی به نام «وفاة الرضا» نوشته بود. او می گوید: امام رضا به من فرمود: ای اباصلت! فردا من بر این فاجر وارد می شوم، پس اگر از آن جا سر برهنه خارج شدم با من سخن گوی و من پاسخت را خواهم داد، ولی اگر در بازگشتن، سرم را پوشیده بودم با من سخن مگو.

... چون صبح شد لباس خود را بر تن کرد و در محراب عبادتش منتظر نشست، و همین طور انتظار می کشید که ناگهان غلام مأمون وارد شد ، و گفت: امیر شما را احضار می کند. حضرت کفش خود را پوشید و ردای خود را بر دوش افکند، برخاست و حرکت کرد و من در پی او می رفتم تا بر مأمون وارد شد. در پیش روی مأمون طبقی از انگور بود و طبق هایی از میوه جات و در دست او خوشه انگوری بود که مقداری از آن را خورده بود، و مقداری از آن باقی بود، چون چشم او به آن حضرت افتاد از جای برخاست و با او معانقه کرد و پیشانی اش را بوسید و آن حضرت را در کنار خود نشاند، و خوشه انگوری که در دست

ص: 125

داشت به آن جناب داد و گفت: یابن رسول الله! من انگوری از این بهتر تاکنون ندیده ام. حضرت به او فرمود: چه بسا انگوری نیکو است و از بهشت است. مأمون گفت: شما از آن تناول کنید. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار. گفت: باید تناول کنی، برای چه نمی خوری؟ شاید خیال بدی در باره من کرده ای؟ و خوشه انگور را برداشت و چند دانه از آن را خورد، و بعد به پیش آورد و امام از او گرفت و سه دانه از آن را به دهان گذارد و خوشه را بر زمین نهاد و برخاست. مأمون پرسید: به کجا می روید؟ فرمود: بدان جا که تو مرا فرستادی، و عبا به سر کشیده خارج شد.

اباصلت گوید: من با ایشان سخنی نگفتم تا داخل خانه شد، و فرمود: درها را ببندید و کسی را راه ندهید. درها را بستند و حضرت در بستر خود خوابید. من اندکی در صحن خانه با حالتی افسرده و اندوهگین ایستاده بودم که در آن حال چشمم به جوانی نورس، خوشروی، مجعد موی، شبیه ترین مردم به حضرت رضا علیه السلام افتاد که داخل خانه شد. من پیش دویدم و سؤال کردم: قربان! درها که بسته شما از کجا وارد شدید؟ گفت: آن که مرا از مدینه در این وقت بدین جا آورد، همو مرا از در بسته وارد خانه کرد. پرسیدم: شما که باشید؟ گفت: من حجّت خدا بر تو هستم ای اباصلت، من محمّد بن علی هستم. سپس به سوی پدرش رفت و وارد اطاق شد و به من فرمود با او داخل شوم. چون دیده پدرش رضا علیه السلام بر او افتاد، یک مرتبه از جا جست و او را در بغل گرفت و دست در گردن او کرد و پیشانی اش را بوسید و او را با خود به فراش کشید و محمّد بن علی به رو درافتاد و پدر را می بوسید

ص: 126

و آهسته به او چیزی گفت که من نفهمیدم. اما بر لبان حضرت رضا علیه السلام کفی دیدم که از برف سفیدتر بود... و لحظاتی بعد حضرت از دنیا رفت.

سرانجام، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام پس از 55 سال زندگی، در روز جمعه آخر صفر سال 203 هجری بر اثر سم در طوس به شهادت رسید. پیکر مطهر آن جناب را در خانه حمید بن قحطبه طائی در روستای سناباد - از روستاهای نوقان در ولایت طوس - به خاک سپردند. (1)

ص: 127


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 19 و ج 2 ص 245 ، الارشاد ص 304.

ص: 128

پیام برای شیعیان

حضرت عبدالعظیم حسنی، از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام و از شاگردان چند امام بود. او بیش تر راوی روایات امام هادی علیه السلام و پدر ایشان بود. عبدالعظیم در جوانی خدمت امام رضا علیه السلام رسید. امام مطالبی را به ایشان فرمود و خواست تا این پیام را به شیعیان حضرت برساند. پیام امام چنین بود :

ای عبدالعظیم! دوستانم را از جانب من سلام برسان و به آنان بگو که شیطان را به خود راه ندهند؛ و ایشان را به راستگویی و امانتداری سفارش کن. به آنان توصیه کن که خاموشی گزینند و بحث و جدل های بیهوده را رها کنند ،

به یکدیگر روی آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا که این امور، باعث نزدیک شدن به من می شوند. خود را سرگرم تکه پاره کردن یکدیگر نکنند؛ زیرا من به جان خودم سوگند یاد کرده ام که هرکس چنین کند و دوستی از دوستان مرا خشمگین سازد، از خدا بخواهم که در دنیا، سخت ترین عذاب را به او بچشاند و در آخرت، از زیان کاران باشد.

ص: 129

به آنان بگو که خداوند، نیکوکار ایشان را آمرزیده و از بدکارشان گذشت کرده است، مگر کسی که بدو شرک آورد یا دوستی از دوستان مرا آزار دهد و یا نسبت به او قصد بدی داشته باشد؛ زیرا در این صورت خداوند او را نمی بخشد تا زمانی که از این کارها یا از این بداندیشی دست بردارد و اگر دست برنداشت، روح ایمان از دلش کنده شود و از ولایت و دوستی من خارج گردد و نصیبی در ولایت ما نداشته باشد پناه می برم به خدا از این امر. (1)

ص: 130


1- الاختصاص 247 .

فضیلت زیارت و زمان های آن

روایات بسیاری از پیامبر و معصومان علیهم السلام درباره ثواب زیارت امام رضا علیه السلام گزارش شده است. این روایات شیعیان را به زیارت آن امام غریب در خراسان ترغیب می کند. با نگاهی به مجموعه روایات مربوط به ثواب زیارات معصومان، در می یابیم بیش ترین روایاتِ ترغیب به زیارت، از روایات زیارت امام حسین علیه السلام ، مربوط به زیارت امام رضا علیه السلام است. در این روایات آمده است که اگر زائر حرم رضوی عارف به حق امام و مطیع آن حضرت باشد، خداوند در مقابل این زیارت پاداش های بسیاری را برای وی فراهم خواهد آورد.

برخی از این پاداش ها عبارت اند از: بخشش گناهان قدیم و جدید، ثواب شهدای بدر، ثواب یک میلیون حج، رفتن به بهشت، برآورده شدن حاجت ها و فریادرسی امام رضا علیه السلام در سه موقف ترسناک قیامت: هنگامی که کتاب ها (نامه های اعمال) به دست های راست و چپ داده می شوند، در هنگام عبور از صراط و به هنگام سنجش اعمال.

فردی از امام جواد علیه السلام پرسید که حج واجبش را انجام داده است ولی دوباره توفیق حج یافته است؛ حال بهتر است به حج برود یا به زیارت امام رضا علیه السلام؟

ص: 131

امام جواد علیه السلام فرمود: برتر آن است که به خراسان برود و بر پدرم حضرت ابی الحسن سلام دهد و آن جناب را زیارت کند و شایسته است که این زیارت را در رجب انجام دهد....

در روایتی دیگر، امام جواد علیه السلام به ایوب بن نوح فرمود: کسی که قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خداوند گناهان قدیم و جدیدش را می آمرزد و هنگامی که روز قیامت شود منبری برای زائر پدرم، در مقابل منبر رسول الله صلی الله علیه وآله نصب می شود تا مردم از حساب فارغ شوند.

ایوب بن نوح وقتی این سخن را از امام نهم شنید، سال بعد از کوفه به خراسان رفت و مرقد مطهر امام هشتم علیه السلام را زیارت کرد. یکی از شیعیان که او را دید و قبلاً این روایت را از وی شنیده بود، پرسید: ایوب! برای چه این همه راه آمدی؟ ایوب پاسخ داد: آمده ام به دنبال منبر!

گفتنی است که بهترین وقت ها برای زیارت امام رضا علیه السلام ماه رجب، بیست و سوم ذیقعده و بیست و پنجم ذیقعده (روز دحو الارض) است. (1)

ص: 132


1- كامل الزيارات ص303 - 308، مفاتيح الجنان، بخش اعمال ماه ها.

ضامن آهو

شیخ صدوق (م 381 ق) از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن چهارم است. وی کتابی حدیثی ویژه امام هشتم علیه السلام با عنوان «عیون اخبار الرضا علیه السلام » در دو جلد نگاشته است. آخرین باب این کتاب به کرامت ها و معجزاتی که پس از شهادت امام از ناحیه قبر مطهر ایشان صادر شده اختصاص دارد. در این باب سیزده جریان را بیان داشته است.

یکی از این داستان های حقیقی چنین است :

حاکم رازی از شیعیانی بود که برای زیارت به طرف حرم رضوی عازم بود. میزبان او ابو منصور بن عبد الرّزّاق - از بزرگان طوس - بود. ابو منصور برای حاکم رازی چنین نقل می کند: خوب گوش کن! کرامتی را از این زیارتگاه مقدّس برایت بگویم. من در ایام جوانی نادان بودم و زوار و اهل این مشهد را آزار می دادم و بارها راه را بر زوّار بسته، اموال آنان را می ربودم. گاهی نیز شکار می رفتم. روزی در حوالی مشهد به آهویی برخورد کردم. سگ شکاری خود را به دنبال آهو فرستادم. سگ او را تعقیب کرد تا این که آهو وارد حیاط حرم شد. آهو ایستاد و

ص: 133

سگ هم در مقابل او ایستاد و دیگر حرکت نکرد. هر کاری کردم، سگ پیش نرفت. آهو به یکی از بخش های داخلی صحن رفت ولی سگ ایستاد و وارد صحن نشد.

به دنبال آهو وارد صحن شدم. خبری از آهو نبود. ابو نصر قاری را که همواره آن جا می نشست دیدم. پرسیدم: آهویی که الان داخل صحن شد، کجا رفت؟ گفت: آهو! نه من آن را ندیدم. آثار آهو بود، ولی خود آهو نبود. به خود آمدم و از گذشته خویش توبه کردم و در همان حرم با خدا عهد کردم که از آن پس زوّار را اذیت نکنم و همواره به آنان نیکی کنم. پس از آن هر گاه برای من مشکلی پیش می آمد، به زیارت آن حضرت می رفتم و در آنجا دعا و ناله و زاری می کردم و حاجت خود را از

خداوند می خواستم و خداوند حاجت مرا مرحمت می فرمود. تاکنون دو بار از خدا در مشهد، فرزند پسری خواستم که هر دو بار خدا دعایم را به برکت این مکان مقدس مستجاب کرده است. باید بگویم که تاکنون در آن جا حاجتی از خدا نخواسته ام مگر آنکه خداوند به من عطا فرموده است. (1)

ص: 134


1- عيون اخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 285 ح 11.

آداب زیارت

مستحب است هنگام زیارت قبر امام رضا علیه السلام در مشهد، پیش از خروج از منزل غسل زیارت کنند و پاکیزه ترین لباس ها را بپوشند و شایسته است که زائر هنگام خروج از منزل و حرکت به سوی حرم نیز پیوسته اذکار الهی را بر لب داشته باشد و با وقار و آرامش حرکت کند و قدم هایش را کوتاه بردارد و بگوید الله اكبر، لا إله إلا الله، سبحان الله و الحمد لله. از جمله زیارت های کوتاه آن حضرت که امام جواد علیه السلام آموزش داده اند، صلوات خاصه است. شایسته است در مقابل قبر آن حضرت این گونه خوانده شود:

﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِي بْن مُوسَى الرّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِى النَّقِى وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً نَامِيةً زَاكِيةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أوْليائِكَ﴾: خداوندا درود و رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا که: آن حضرت فردی پسندیده و پیشوایی پرهیزکار و پاک بوده. او حجت تو است بر آنچه فوق و تحت زمین هستند، بسیار راستگو و شهید است، درود و رحمت های بسیار و عظیم و پاکیزه و متصل و دنبال و ردیف هم همچون برترین رحمت هایی که بر یکی از اولیاء و دوستانت فرستادی». (1)

ص: 135


1- كامل الزيارات ص 309 ح 1 و 2.

کتابنامه

1. الإحتجاج، أحمد بن على بن أبى طالب طبرسی، تعلیق: سید محمد باقر الخرسان، منشورات طبع في مطابع النعمان النجف الأشرف، 1966 م.

2. أخبار إصبهان، حافظ ابو نعيم أصبهانی(م430)، بریل - لیدن، 1934م.

3. الاختصاص، منسوب به شیخ المفید (م 413 ق) تحقیق: علی أكبر غفّارى، مؤسسة النشر الإسلامي قم، چاپ چهارم 1414 ق.

4. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، أبو عبد الله محمد بن نعمان عکبری بغدادی معروف به شیخ مفید (م 413 ق) تحقیق و نشر: مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث قم، چاپ اول 1413ق.

5. اعلام الوری باعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسی، موسسه آل البيت قم، موسسه آل البيت ، 1417ق.

6. الأمالي صدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) تحقیق و نشر: مؤسسة البعثة قم، چاپ اول 1407 ه-.

ص: 136

7. الأمالي طوسي، ابو جعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) تحقیق: مؤسسة البعثة، دار الثقافة قم، چاپ اول 1414 ق.

8. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ، محمد باقر مجلسی (م 1110 ق) مؤسسة الوفاء بيروت، چاپ دوم 1403 ق.

9. بصائر الدرجات، أبو جعفر محمد بن حسن صفار قمی (م 290 ق)، کتابخانه آیت الله مرعشی قم، اول 1404 ق.

10. تاريخ الطبرى تاريخ الامم و الملوک، محمد بن جریرطبری بيروت، موسسة العلمی، 1403 ق.

11. تاريخ الخلفاء، عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، تحقیق عبدالله مسعود، دمشق، دار القلم العربي، 1411ق.

12. تاج المواليد ( المطبوعة فى مجموعة نفيسة )، طبرسى (م 548) کتابخانه آیت الله مرعشی قم ، 1406ق.

13. تاریخ الیعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب معروف به یعقوبی، مؤسسة نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام - قم .

14. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون م 808ق ، دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان

15. تهذيب الأحكام في شرح المقنعة، ابو جعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) دار التعارف بیروت، چاپ اول 1401 ق.

16. التوحيد، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق)، 1398 ق، تهران، مكتبه الصدوق .

ص: 137

17. حياة الإمام الرضا علیه السلام ، باقر شریف القرشی، منشورات سعید بن جبير، قم.

18. حياة الإمام الجواد علیه السلام ، باقر شریف القرشی، منشورات سعید بن جبير، قم.

19 . الخرائج و الجرائح، سعيد بن هبة الله راوندی (قطب الدین راوندی) (م 573 ق)، تحقيق و نشر: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام ، قم ، 1409 ق، چاپ اول.

20. الخصال، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) مؤسسة النشر الإسلامي قم، چاپ چهارم 1414 ق.

21. رجال البرقى، احمد بن محمد برقی، تحقیق جواد القیومی، نشر القیوم، 1419ق.

22. رجال الطوسی، ابوجعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) تحقیق: جواد قیومى، مؤسسة النشر الإسلامي قم، چاپ اول 1415 ق.

23. رجال الكشى (اختيار معرفة الرجال)، ابو جعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) تحقیق: مهدی رجایی، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث قم، چاپ اول 1404 ق.

24. رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفى الشيعة ) احمد بن على نجاشی (م 450 ق)، دار الأضواء - بيروت، چاپ اول 1408 ق.

25. سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، تحقیق شعیب الارنووط، بيت الأفكار الدوليه، بيروت.

ص: 138

26. عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) منشورات الاعلمی، تهران .

27. عيون اخبار الرضا علیه السلام ، (مترجم) ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) ترجمه غفاری و مستفید، نشر صدوق، تهران .

28. الغيبه، ابو جعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق)، 1385 ق، قم، مكتبه بصیری .

29. قرب الإسناد، عبد الله بن جعفر حِمیری قمی (م بعد 304 ق) تحقيق ونشر: مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث قم، چاپ اول 1413 ق.

30. الكافى، ابو جعفر ثقة الإسلام محمد بن يعقوب کلینی (م 329ق) تحقیق: علی اکبر غفاری، دار الكتب الاسلامية، تهران.

31. كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولویه (م 367 ق)، تحقیق: جواد قیومی، نشر الفقاهة قم، چاپ اول 1417 ق.

32. کشف الغمه فى معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، تحقیق هاشم الرسولى المحلاتی، 1401ق، بیروت، دارالکتاب الاسلامی.

33. الكامل في التاريخ، على بن أبى الكرم معروف به ابن اثیر، دار صادر، بیروت 1385 ه- - 1965 م.

34. کتاب من لا يحضره الفقيه، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) تحقیق: علی اکبر غفاري، مؤسسة النشر الإسلامی قم، چاپ دوم .

ص: 139

35. المجتنى من الدعاء المجتبی، سید رضی الدین علی بن موسی بن طاوس م664 ه- ، تحقیق صفاء الدين البصري، بي جا.

36. الكامل فى التاريخ، على بن أبى الكرم معروف به ابن اثیر، دار صادر، بیروت 1385 ه- - 1965 م.

37. مسند الإمام الرضا، عزیز الله عطاردی، منشورات کنگره امام الرضا علیه السلام ، آستان قدس رضوی، 1406 ه- ، مشهد.

38. مصباح المتهجد، ابو جعفر محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) تحقيق: على أصغر مرواريد، مؤسسة فقه الشيعة ، بيروت، چاپ اول 1411 ق.

39. معانى الاخبار، صدوق (شیخ صدوق)، محمد بن علی بن بابویه قمی (م 381 ق) ، تحقيق: على أكبر غفاری، انتشارات اسلامي وابسته بجامعة مدرسین حوزه علمیه قم 1361 هجری شمسی.

40. مقاتل الطالبيين، على بن حسین ابوالفرج اصفهانی، تحقیق احمد صغر، قم، الشریف الرضی، 1414ق.

41. مناقب آل أبی طالب ( المناقب ابن شهر آشوب) رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (م 588 ق)، المطبعة العلمية قم.

42. المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، عبد الرحمن بن علی معروف به ابن جوزی م 597 ه- ، دار الكتب العلمية ، بيروت - لبنان .

43. وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ، محمد بن الحسن معروق به شیخ حر عاملی م 1104 ه-.، مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث 1033 - 1104 ق ، قم.

ص: 140

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109