سرشناسه : حسینی روحانی ، احمد
عنوان و نام پدیدآور : رمز نیکبختی در آثار و احکام صلوات / احمد روحانی ؛ مترجم ابوالقاسم دانش آشتیانی
مشخصات نشر : تهران : بنیاد بعثت ، واحد کتاب (مرکز پخش )، 1366.
مشخصات ظاهری : شانزده ، ص 172
شابک : بها:400ریال
وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی
یادداشت : عنوان اصلی : سرالسعاده .
موضوع : صلوات
شناسه افزوده : دانش آشتیانی ، احمد، مترجم
رده بندی کنگره : BP266/ح 53س 4041 1366
رده بندی دیویی : 297/77
شماره کتابشناسی ملی : م 66-928
آية الله حاج سیّد احمد روحانی
رمز نیک بختی در آثار و احکام صلوات
مترجم:
ابو القاسم دانش آشتیانی
نام کتاب: رمز نیک بختی در آثار و احکام صلوات (ترجمه سر السعادة)
مولف: مرحوم آیة الله سید احمد روحانی - رحمة الله علیه -
مترجم: حجت السلام و المسلمین آقای ابو القاسم دانش اشتیانی
تعداد: 5000
سال نشر: 1366
مرکز پخش: واحد کتاب بنیاد بعثت
تهران، خیابان سمیه، بین شهید مفتح و فرصت. تلفن: 821159
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم نرگس قربانی
ص: 1
نام کتاب: رمز نیک بختی در آثار و احکام صلوات (ترجمه سر السعادة)
مولف: مرحوم آیة الله سید احمد روحانی - رحمة الله علیه -
مترجم: حجت السلام و المسلمین آقای ابو القاسم دانش اشتیانی
تعداد: 5000
سال نشر: 1366
مرکز پخش: واحد کتاب بنیاد بعثت
تهران، خیابان سمیه، بین شهید مفتح و فرصت. تلفن: 821159
ص: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب «رمز نیک بختی در آثار و احکام صلوات» که ترجمه کتاب «سرّ السعادة» تأليف مرحوم آية الله حاج سید احمد روحانی - قدس سره - می باشد و از بهترین و مفید ترین کتب، در موضوع خویش است، به خامه پرمایه حجة الاسلام و المسلمین آقا میرزا ابو القاسم دانش آشتیانی - دام ظله - که از افاضل عصر و دانشمندان معاصر، محسوب می گردند، ترجمه شده و از تعلیقات مفیدی بر کتاب، بر خوردار است.
این کتاب كه يك بار در سال 1338 شمسی، در ایام حيات مرحوم مؤلف، به چاپ رسیده، اينك، با چاپی نيكو تر و با مقدمۀ دیگری از مترجم محترم به طبع می رسد، تا خوانندگان محترم را مفید افتد؛ و این ذکر پر بار که جامع مفاهیم نبوت و ولایت، و بسیاری از رموز
ص: 3
معارف اسلامی بوده، و از پاداش و تأثیرات فراوان نیز بر خوردار است، در جامعه منتشر شود و خشنودی رسول اکرم و خاندان عصمت و طهارت - عليهم صلوات الله- را به دنبال آورد.
آن چه در این چاپ، بر کتاب افزوده گردیده است استخراج مدارك احادیث کتاب و متن عربی احادیث می باشد تا در موارد مورد نیاز، قراء محترم را به کار آید. متن احادیث و مدارك آن، در تعلیقات پایان کتاب با شماره مسلسل، و ذکر صفحۀ آن آمده است، بنا بر این ستاره ها مربوط به پاورقی های زیر صفحه و شماره ها مربوط به تعلیقات نهائی کتاب است.
و صلى الله على محمد و اهل بيته الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم و منکری فضائلهم اجمعين.
واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت
ص: 4
بسمه تعالی
نظر به این که مؤلف معظم این رساله، (1) عم بزرگوارم، طبع این رساله را به عهده این جانب وا گذار فرموده، و ضمناً متمایل بودند که شرح اجمالی زندگانی مرحوم والد ماجد شان - طاب ثراه - در اول آن درج شود، جمع آوری آن را نیز به این جانب محول داشتند. این امر که بر من لازم الامتثال، و انجام آن از وظائف حتمیه ام به شمار می رفت، مرا بر آن داشت که این مقدمه را در شرح حال جد امجد، که ذیلا مشتمل بر ترجمه مؤلف محترم نیز می باشد تهیه و تقدیم خوانندگان این رساله نمایم.
و چون اصل رساله به عربی، و استفاده از آن اختصاص به فضلاء و دانشمندان داشت، برای این که فائده آن -که محکم کردن رشته مودت به اهل بیت طهارت و خاندان عصمت علیهم السّلام، است - همگانی بوده، و برادران فارسی زبان هم از آن بهره مند شوند، مؤلف محترم، از دانشمند معظم، حضرت مستطاب حجة الاسلام آقای آقا میرز ابو القاسم دانش آشتیانی، که از افاضل و علماء حوزه علمیه قم می باشند، خواسته بودند که آن را به فارسی ترجمه نمایند. ایشان هم با قلم ساده و روانی آن را ترجمه نموده، و رموز و اشاراتی را که در اصل رساله به کار رفته توضیح داده، و مطالب مناسبی نیز بر آن افزوده اند.
کتاب «رمز نیکبختی» که ترجمه «سر السعادة» است،
ص: 5
کتاب سودمند و شایان توجهی است که در اختیار علاقه مندان و فارسی زبانان گذاشته می شود. اينك خدا را شکر گزاریم که توفیق یافته رسالهٔ شريفة سر السعادة به ضمیۀ ترجمۀ آن را به طبع برسانیم.
امید است این خدمت مورد قبول اولیاء نعم، نبی اکرم و آل او علیهم السّلام قرار گیرد.
و صلى الله على محمد و آله الطاهرين
آية الله مرحوم آقای حاج سید صادق روحانی قمی -رحمه الله- در یکی از خاندان های محترم تجارت پیشه، در سال 1255 ه. ق در قم متولد شدند. ایشان شوق وافری به کسب علوم و معارف داشته، و والد ماجدش مرحوم حاج میرزا زین العابدین که از اهل علم بوده نیز او را ترغیب کرد، و تا سن هیجده سالگی درقم مشغول به تحصیل مقدمات بوده، و سپس مدت دو سال در اصفهان اقامت کرده، و چندی هم در تهران نزد حکیم معروف مرحوم آقا علی مدرس اشتغال به تحصیل حکمت داشتند.
در حدود سال 1279 به نجف اشرف رهسپار شده، و در آن جا از محضر درس شیخ اعظم قدوة المتأخرين شيخ مرتضی انصاری -رحمة الله عليه - مدت دو یا سه سال استفاده کردند. پس از وفات شیخ (1281) به درس مرحوم شیخ الفقهاء و المجتهدين حاج میرزا حبیب الله رشتی -قدس سره - حاضر شده، و بسیاری از مباحث فقه و اصول را
ص: 6
از ایشان فرا گرفته اند.
جزوات فقهی و اصولی که از درس استاد نوشته اند، در دست است، و از آن ها چنین معلوم می شود که خود ایشان در همان وقت صاحب نظر بوده اند.
به همین رویه هفده یا هیجده سال در نجف اشرف به سر برده، تا در حدود سال 1296 به سامرا مهاجرت نموده؛ و دو سال هم از محضر درس آية الله مجدّد مرحوم حاج میرزا محمد حسن شیرازی -رحمه الله- استفاده کرده، و در سال 1298 به قم مراجعت کردند.
از بدو ورود به قم قاطبه اهالی به ایشان متوجه شدند، خصوصاً که چند نفر از مراجع و مجتهدین آن روز قم، مانند مرحوم حاج ملا صادق - رحمه الله - و مرحوم آقای حاج سید جواد قمی - رحمه الله - ایشان را از نظر علم و فقاهت و تقوی می ستودند. و می توان گفت پس از وفات مرحوم حاج سید جواد (1303)، ایشان در قم یگانه مرجع مرافعات و فصل خصومات بودند.
قطع نظر از مراتب علم و تقوی، ذکاوت عجیبی در امر قضاوت و حل و فصل منازعات از ایشان مشاهده می شد؛ تا آن جا که بعضی، آن ها را حمل بر کرامت کرده و حکایاتی در این باب نقل نموده اند.
از خصائص دیگر ایشان التزام به ترتیب در کار ها و صرفه جوئی در وقت بود، که با کثرت مراجعات در امور شرعی و عادی، باز تدریس و مطالعات و عبادات و شرکت ایشان در مجالس هر يك به جای خود محفوظ بود.
همچنین ایشان از کاری که وظیفۀ او بود هیچ وقت اظهار ملالت
ص: 7
نمی کرده چه بسا نیمه شب در سرما یا گرما برای رفع حوائجی مزاحم او می شدند، متغیر نمی شد.
در حدود سال 1311 ه. ق شروع به ساختمان مسجد و مدرسه ای نزدیك خانه مسکونی خود کرده و بناء مسجد در عرض دو سال تمام شد، و به تدریج حجرات مدرسه نیز در سال های بعد تکمیل گردید ؛ و اينك مورد استفادۀ جمعی از طلاب علوم دینی می باشد.
کسانی که از محضر درس مرحوم حاج سید صادق استفاده کرده اند بسیارند، و از معاریف آنان آیات عظام مرحوم آقای حاج شیخ حسن فاضل، مرحوم آقا میرزا فخر الدین سیدی، و مرحوم آقای حاج آقا محمد كبير، و مرحوم حاج سيد ابو القاسم مرتضوى، و مرحوم آقای شیخ ابو القاسم صغير، و مرحوم آخوند ملا علی اکبر می باشند؛ و از میان ایشان مرحوم حاج شیخ حسن فاضل از قم مهاجرت نکرده، و اختصاص به شاگردی آن مرحوم را داشته، به درجات عالیه فقاهت و تقوی نائل شد.
از تألیفات ایشان قسمتی از زکوة (از اول زکوة تا اصناف مستحقین) در دست است که شرح مبسوطی بر این قسمت از شرایع است.
و دیگر جلدی از مباحث عقلیه در اصول بوده که متأسفانه در جریان سیل قم (1352 ه. ق) از بین رفته. در حدود هزار ورق یا بیشتر از مباحث مختلفه در فقه و اصول نیز نوشته اند که متفرق می باشد، و چون اوراق بسیاری از آن ها مفقود شده لذا مرتب ساختن آن ها غیر ممکن است.
مرحوم حاج سید صادق پس از هشتاد و سه سال زندگی
ص: 8
با فضیلت، بعد از ظهر پنجشنبه چهارم ربیع الاول سال 1338 قمری وفات کرد، و در طرف شمال مقبرۀ مرحوم میزای قمی در شیخان به خاک سپرده شد، در حالی که اثر عمیقی در اهالی قم از معنویت و روحانیت به جای گذاشت.
از آن مرحوم پنج پسر به جای ماند که هر يك به نوبه خود از بزرگان و دانشمندان بوده و می باشند. کوچک ترین آن ها حضرت مستطاب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید احمد آقای روحانی، مؤلف همین رساله ای که در دست است می باشند.
معظم له در 13 شوال 1322 ه. ق متولد شده، و تا سن پانزده سالگی در ظل پدر زندگانی داشته است، و از اوائل عمر به تحصیل علوم دینی اشتغال داشته، و در خدمت اساتید بزرگ مانند مرحوم آیة الله آقای حاج سید محمد تقی خوانساری، و آیة الله آقای میرزا سید علی یثربی کاشانی، و مرحوم حاج شیخ حسن فاضل، فقه و اصول را تلمذ نموده، و از محضر استاد بزرگ و مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ عبد الكريم حائرى - رحمه الله - يك دوره اصول و مقدارى فقه فرا گرفتند.
ایشان در سال تغییر سلطنت قاجاریه (1344 ه. ق) به عزم تکمیل به نجف اشرف رهسپار، و مقداری در آن جا به درس مرحوم آية الله نائینی و محفل مرحوم محقق مشکینی حاضر شدند. سپس مراجعت به قم نموده و مجدداً به محضر مرحوم حاج شیخ حاضر شدند، تا آن که حوادث روزگار اوضاع تحصیل حوزه علمیه قم را پریشان نموده، و مرحوم آیة الله حائری به ضعف مزاج مبتلا شدند.
ص: 9
روی این اصول، و جهات دیگر، و احتیاج شدید جامعه به امر تبلیغ مؤلف محترم امر منبر و تبلیغ را انتخاب و به قزوین مسافرت نموده و در آن جا رحل اقامت افکندند، و مدت سه سال و کسری در آن شهرستان بودند. سپس به مناسبت پیش آمد رفع حجاب، ترك توطن در ایران را کرده و درست در روز 17 دی بود که ازایران خارج شدند.
ایشان مدت ده سال در کربلا مجاورت داشته، و از درس و بحث مرحوم آیة الله آقای حاج آقا حسین قمی - رحمه الله - استفاده علمی می نمودند، و در این مدت شش مرتبه به هندوستان برای تبلیغ مسافرت نموده و شهر بمبئی و کلکته و بعضی دیگر از بلاد هند را دیده اند، و در ملازمت آیة الله قمی برای اعاده حجاب زنان مسافرت به ایران و مشهد کردند و چون پس از جنگ دوم جهانی نسبتاً اوضاع دینی ایران بهبودی یافت، مراجعت به ایران نموده و در تهران مقیم شده و به امر امامت و نشر احکام و معارف دینی مشغول شدند.
از تألیفات ایشان همین رسالة شريفة سر السعادة، و كتاب خاطرات، و کتاب تسلية المريض، و كتاب كفاية النحو است.
قم، 23 جمادی الثانیه 1379 مهدى الحسينی الروحانی
ص: 10
بسم الله الرحمن الرحيم
ستایش برای خداست که همه خوبی ها از او، و برای اوست؛ و سپاس مر او را رواست که نعمت و رحمتش همه را فرا گرفته، چه دشمن و چه دوست.
درود فراوان و رحمت بیکران بر روان پاک بهتر آفریدگان و برتر بر گزیدگان و بنده شایسته خدا، محمد و خاندان ارجمند و جانشینان بر حق او باد تا آن گاه که پایدار است زمین و آسمان و بر قرار است مکین و مكان.
خاندان پیغمبر اسلام (محمد و آل محمد صل الله علیه و اله) بزرگ ترین خانواده ها و ارجمند ترین عائله های بشری هستند که همه در های رحمت را به روی جامعه بشر گشوده، و خوان عطای خود را برای آنان گسترده، و همه طبقات را از انواع نعمت ها بر خوردار ساخته اند.
خاندان پیغمبر اسلام صل الله علیه و اله دانا ترین و مهربان ترین طبیبانی هستند که بیماری های کشنده دل و جان بشر را به خوبی تشخیص داده و مؤثر ترين دارو ها را برای آنان به ارمغان آورده، و بی دریغ در معرض استفاده ایشان قرار داده، و بهترین پرستاری ها را نیز از آنان نموده اند.
خاندان پیغمبر اسلام نیرومند درختی پاک هستند که ریشه آن در
ص: 11
ص: 12
ص: 13
عزت و شرف رسيده و نام نيك و زندگی جاوید یافتند.
و در مقابل، چه جمعیت های انبوه فراوانی از طبقات پست و بلند اجتماع که در اثر بریدن رشته پیوند با آن خاندان و کناره گیری از مرام و مسلك ايشان، دچار هلاكت ها و بدبختی های دنیا و آخرت شده، و جز نابودی و ننگ چیزی از خود باقی نگذاشتند.
روی این پایه، این نا چیز پیوسته در صدد بودم علاوه بر رشته محبت و ارادت به این خانواده که تار و پود وجود و رگ و ریشه جانم را پر کرده است، در مقام خدمت گزاری و اظهار اخلاص به ایشان نیز به رشته ای هر چند باريك باشد دست آویز شده و هدیه ای ناچیز، گر چه به اندازه ران ملخی باشد، به پیشگاه پاک شان تقدیم دارم.
و خداوند را سپاسگزارم که چندی پیش توفیقم داد و رسالة شريفة «الثقلان» را که در شرح حدیث شریف ثقلین (کتاب خدا و عترت پیغمبر صل الله علیه و اله) از قلم علامه معاصر، آقای شیخ محمد حسین آل مظفر، صادر شده بود، با توضیحات و پاورقی های مختصری ترجمه به فارسی نموده و به نام «دو سرمایه نفیس» منتشر ساختم.
و شاید در اثر آن موفقیت بوده که دیگر بار سعادتی نصیبم گردیده و مورد نظر دانشمند بزرگوار، فرزند ارجمند دو دومان نبوت، شاخه سبز و بارور باغستان ولایت، خدمت گزار صادق مرام اهل بیت عصمت، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید احمد روحانی قمی، دامت برکاته (که شخصیت خانوادگی و موقعیت علمی ایشان برتر و ارجمند تر از این است که بخواهم در مقام معرفی و مداحی ایشان بر آیم) واقع شده، و از این بی بضاعت،
ص: 14
ترجمه رسالة شريفة «سر السعاده» تأليف خود شان را خواستار شدند و گوئی دست مرا گرفته و به همان رشتهٔ نا گسستنی که می خواستم رسانده، و امر به پیوند نمودند.
من هم فرصت را غنیمت شمرده، و در مدت کمتر از يك ماهی که برای آن معین کردند، با مشاغل عادی و جاری که بدان ها اشتغال داشتم رساله نام برده را با توضیحات و اضافات مختصری (که میان دو هلال یا در پائین صفحات ثبت شده) ترجمه ساده نموده و به نام رمز نیکبختی به برادران فارسی زبان خود تقدیم می دارم:
این نکته نیز نا گفته نماند که این موفقیت نیز چون توفیق سابق، در حوزه مقدسۀ علمیه قم، که در سایه زعامت و سر پرستی یگانه شخصیت برجسته و پیشوای بزرگ جهان تشیع، و یکتا رهبر عالی قدر، و پشتیبان استوار مرام اهل بيت علیهم السّلام سيدنا الاستاد العلامة، حضرت آیة الله العظمی آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی - منع الله الاسلام ببقائه الشريف - اداره می شود، نصیب این ناچیز گردیده و این هدیه، یکی از کوچک ترین برکات آن وجود مقدس می باشد.
از پیشگاه عظمت و رحمت پروردگار متعال خواستارم که ایام بركات و فيوضات آن وجود فائض الجود را برای عالم اسلام مستدام بدارد و امیدوارم با همه کم و کاستی و بی ارزشی را که این خدمت دارا است، باز رشته باريك ولی محکمی، به سوی خاندان جلیل و شريف محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين - باشد، که هرگاه برادران ایمانی و دوستان این خاندان پاک به آن دست آویز شده و در مقام اظهار
ص: 15
ص: 1
دوستان پاکیزۀ خود محشور فرماید - چنین می گوید که:
این رساله مختصر، گفتار چندی است در بیان معنی صلوات، و آثار و احکام آن، که برای یاد آوری خودم و بینائی دیگران به رشته نگارش در آورده؛ و از (پیشگاه مقدس) پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و خاندان پاك او معذرت خواسته و با همۀ نا قابلی و بی ارزشی امید پذیرش آن را دارم.
و آن را (هر چند ران ملخی بیش نیست) به دربار بزرگواری و جلالت (سلیمان زمان، پیشوای انس و جان) ختم کننده اولیا، زمامدار امور جهانیان، صاحب العصر حجة بن الحسن - صلوات الله عليه و على آبائه و جعلني الله فداه - هدیه نموده و به نام سر السعاده نامیده و بر سه بخش و خاتمه اش مرتب ساختم.
امید است هر گاه ناظرین (و خوانندگان ارجمند) بر لغزش و کم و کاستی در آن بر خورد شوند با دیده بخشش نگریسته و از آن در گذرند.
ص: 2
ص: 3
ص: 4
این است آن چه از لغت و موارد استعمال صلوات به دست می آید. و اما آن چه را در بعضی از روایات و احایث در معنی صلوات فرموده اند، پس از لوازم و حکمت های آن می باشد.
از جمله، در کتاب «مختصر بصائر الدرجات» (1) از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده که از پدر بزرگوارش نقل نموده که فرمود:
«هر کس بر پیغمبر صل الله علیه و اله صلوات فرستد، معنایش این است که به درستی که من بر عهد و پیمان خودم که در (عالم ذر) در پاسخ گفتار خداوند
ص: 5
و ثناء نیکو از خداوند متعال بر پیغمبرش می باشد، و آن (بنا بر اصطلاح اهل ادب) اسم مصدر است که (جاری بر وزن مصدر نبوده و) به جای آن به کار می رود. (چنان که گویند) صلی صلوة، یعنی خواند (خداوند را) خواندنی؛ و صلوات، پرستش گاه های جهودان است (1) که ریشه عبری آن آن صلوتا می باشد. (این است آن چه از قاموس نقل شد در معنی صلوات به حسب لغت).
ولی بنا بر آن چه (در زبان شارع و اهل شرع) استعمال می شود، با هيچ يك از الفاظ رحمت و دعا، مرادف نیست:
ص: 6
اما اول: برای این که خداوند حکیم در قرآن کریم فرموده: ﴿أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ﴾ (1) و در دعا های رسیده از معصومین علیهم السّلام وارد شده: ﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و اَرْحَمُ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ﴾ (که در این مواضع رحمت را عطف بر صلوات نموده و پس از آن ذکر کرده اند) و ظاهر این گونه استعمال، تعدد و دو بودن است.
و اما دوم: پس برای این که دعا، هرگاه متعدی به حرف «علی» شود (معنی نفرین را دهد و) بر ضد صلوة است که با «علی» استعمال می شود (و به معنی رحمت و طلب رحمت می باشد) پس آن دو مترادف و یکسان نیستند ؛ بلکه چنان چه از موارد استعمال صلوات استفاده می شود و در کلام قاموس نیز بدان اشاره شد، می توان گفت:
صلوة به معنی نوع خاصی از رحمت است که با بزرگ داشت و
ص: 7
ثنا جوئی ضمیمه باشد؛ و گوئی که میان آن دو به (اصطلاح اهل ادب) عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا که رحمت، هم درباره گنه کاران و نا فرمانان به کار می رود، و هم در مورد معصومین و پاکان، ولیکن صلوة فقط در (مورد پاکان و در) جائی استعمال می شود که قصد ثناء و تعظیم شده باشد.
پس این که دیده می شود که بعضی از دانشمندان معاصر، هنگام نقل آن چه بر لوح قبر حضرت امام جعفر صادق (و سایر ائمه بقيع علیهم السّلام) نوشته شده، از این که پس از ذکر نام مقدس، برای آن بزرگواران طلب رحمت شده، بیزاری جسته و گفته است: من مقام شما را برتر از آن می دانم که برای شما طلب رحمت شود...، خالی از اشکال نیست. برای این که در دعا های رسیده از معصومین علیهم السّلام بسیار یافت می شود جمله: ﴿اللَّهُمَّ اَرْحَمُ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﴾. به علاوه چنان که بیان کردیم، استعمال رحمت، اختصاص به گنه کاران و نا پاکان ندارد.
ص: 8
این است آن چه از لغت و موارد استعمال صلوات به دست می آید و اما آن چه را در بعضی از روایات و احایث در معنی صلوات فرموده اند، پس از لوازم و حکمت های آن می باشد.
از جمله، در کتاب «مختصر بصائر الدرجات» (1) از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده که از پدر بزرگوارش نقل نموده که فرمود:
«هر کس بر پیغمبر صل الله علیه و اله صلوات فرستد، معنایش این است که به درستی که من بر عهد و پیمان خودم که (در عالم ذر) در پاسخ گفتار خداوند
ص: 9
متعال « ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ... » (1) بسته ام، وفادارم». (2)
و نزديك به این حدیث است در معنی صلوات، آن چه در کتاب
ص: 10
شریف کافی (1) در معنی سلام وارد شده.
در باب مولد نبی صل الله عیه و اله از جزء اول آن کتاب به سند مرفوع از محمد بن سنان، و او از داود بن کثیر رقی نقل نموده که می گوید: گفتم به حضرت ابی عبد الله (امام جعفر صادق علیه السّلام)، معنی سلام بر پیغمبر خدا صل الله علیه و اله چیست؟ فرمود:
«هنگامی که خداوند متعال، پیغمبرش و وصی و دختر و دو فرزند پیغمبرش و جمیع پیشوایان حق را آفرید، و شیعیان ایشان را هم خلق نمود، از آنان پیمان گرفت (بر خدا شناسی و حق پرستی)، و این که (در راه پیروی از حق) صبر نموده و یک دیگر را وادار به صبر کنند، و روابط خود را بر قرار داشته و از (نا فرمانی و عذاب) خداوند بپرهیزند.
ص: 11
و وعده داد ایشان را که (در برابر وفا داری به این پیمان) زمین با برکت و حرم امن الهی را به آنان تسلیم نموده، و برای آنان بیت معمور را فرود آورده (1) و سقف مرفوع را آشکار سازد و ایشان را از دشمنان (و گزند آنان) آسایش بخشد و آن زمینی که خداوند در برابر این سلام برای آنان مقرر داشته و آن چه در آن است، به ایشان تسلیم می کند، خلافی در آن نیست - (امام علیه السّلام را در تفسیر این کلمه) گفت: خصومتی (و مجال دشمنی)
ص: 12
در آن برای دشمن ایشان نیست - و (نیز وعده داد آنان را) این که بوده باشد برای ایشان در آن سرزمین، آن چه که دوست داشته باشند.
و پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله برای هر يك از پیشوایان حق و پیروان ایشان، چنین پیمانی گرفته است، و این سلام (که بر پیغمبر صل الله علیه و اله یا یکی از آن بزرگواران می شود )، یاد آوری و تازه کردن آن پیمان است بر خداوند متعال (به این امید) که شاید تعجیل در آن پیروزی و آثار سلام فرماید». (1)
پس، از این دو حدیث شریف به دست می آید که صلوات و سلام بر محمد صل الله علیه و اله و خاندان او، یاد آوری و اعتراف به وفا داری نسبت به آن پیمانی است که در روز نخست -که در زبان روایات از آن تعبیر به عالم ذر شده - با خداوند متعال درباره توحید و نبوت و ولایت (یعنی خدا شناسی و پیغمبر شناسی و امام شناسی) بسته شده است.
ص: 13
در بعضی از روایات معتبره وارد شده که: «صلوات بر محمّد و آل محمد صل الله علیه و اله بر ده معنی دلالت نموده و ده فائده از آن به دست می آید »
چنان که در کتاب وسائل (1) از عبد الله بن سنان روایت نموده که
ص: 14
گفت: پرسیدم امام جعفر صادق علیه السّلام را از این که شخصی در حال نماز، در هیئت رکوع یا سجود است که یاد از پیغمبر صل الله علیه و اله می کند، آیا در آن حالت بر او صلوات بفرستد ؟ فرمود:
«آری، زیرا صلوات بر پیغمبر خدا، به مانند تکبیر و تهلیل است (و از جمله ذکر خداوند است که به نماز ضرری نمی رساند) بلکه در همه جا و همه حال، نيكو و مطلوب می باشد و آن ده حسنه است که هیجده فرشته آن را استقبال می نمایند تا هر کدام آن ها را دریابند آن ها را فرا گیرند». (1)
این روایت را در کافی نیز با اندک تفاوتی نقل نموده است. و این ده حسنه (که در اثر صلوات نصیب آدمی می گردد) بنا بر آن چه به خاطر می رسد، چنین است:
1) اقرار به خداوند متعال
2) اقرار به پیغمبر صل الله علیه و اله
3) اقرار به پیشوایان حق
4) اقرار به روز جزا (و جهان غيب)
5) خواندن خداوند که مغز عبادت است (2).
ص: 15
6) شکر گزاری از نعمت پیغمبر و امام - صلى الله عليه و آله -
7) گواهی و اعتراف درود فرستنده است به بندگی و احتیاج پیغمبر و خاندان او صل الله علیه و اله نسبت به خداوند متعال و آفریدگار ذو الجلال، نه آن گونه که ترسایان درباره مسیح علیه السّلام پنداشته اند (و او را خدا يا شريك یا فرزند خداوند قرار داده اند).
8) کمکی است از صلوات فرستنده به پیغمبر - صلى الله علیه و آله - و خاندانش در بالا رفتن درجات و مقامات ایشان، چنان که در بعضی اخبار هم به آن اشاره شده است.
9) خوشحال کردن پیغمبر و آل او - صلى الله علیه و آله - چنان که در خاتمه کتاب نیز بیان می شود.
10) طلب رحمت و آمرزش برای شخص صلوات فرستنده.
پس این ها، ده فائده است برای صلوات که پاره ای از آن ها را از
ص: 16
گفته های صاحب وافی (1) -رحمه الله - به دست آورده ایم.
اما جهت فقه حدیث را (که بیان حکم شرعی صلوات است در نماز و غیر آن) به یاد داشته باش، تا در بخش احكام متعرّض شويم.
نتیجۀ سخن این که آن چه در این سه حدیث شریف بیان شده، از لوازم (و آثار) صلوات است و از معنی مطابقی آن خارج است ؛ بلکه معنی مطابقی آن، چنان که بیان کردیم، همان طلب رحمت با نوعی از احترام و بزرگ داشت می باشد (و این همان معنی است که در فارسی از آن تعبیر به درود فرستادن می شود).
ص: 17
کلمه «آل» در لغت به معنی اهل، بلکه گفته اند خود آن است که هاء آن برای تخفیف، بدل به همزه شده، و همزه را نیز به جهت فتحه پیش از آن بدل به الف کرده اند.
بنا بر این، لفظ آل شامل تمام نسل و فرزندان پیغمبر - صلی الله علیه و آله- تا روز قیامت (1) می شود، ولیکن کلام در این است که مقصود
ص: 18
از آل که جزء صلوات واجب در تشهد نماز و غیر آن شده، چه کسانند؟ آیا به همان معنی اصلی، باقی و شامل تمام ذرّیه می باشد، یا این که اختصاص به معصومین و پاکان ایشان دارد که خداوند دوستی آنان را واجب کرده و اطاعت شان را فرض شمرده است؟
محقق ثانی (1) در کتاب جامع المقاصد گفته: مراد از آل، همان
ص: 19
ائمه معصومین علیهم السّلام می باشند و شهید ثانی (1) در شرح لمعه نیز همین طور فرموده است.
ولی بعضی از بزرگان عصر حاضر، مقصود از آل در صلوات را (نیز به همان معنی لغوی) همۀ ذریه دانسته اند، و بعضی دیگر (راه احتیاط را پیموده و) گفته اند چاره ای نیست جز احتیاط به این که در صلوات بر آل، هر کس که خداوند اراده نموده است، در نیت گرفته شود.
(این است اقوال علما در این مسأله) ولی حق در مطلب، همان گفتار محقق - رحمه الله - است که فرموده مراد از آل همان معصومین علیهم السّلام می باشند، برای این که در بیشتر صلوات هائی که از ائمه معصومین علیهم السّلام وارد شده، آل را به او صافی توصیف کرده اند که شامل غیر ایشان نمی شود مانند صلوات وارده در ماه شعبان (2) و در روزهای جمعه (3) پس اگر مقصود
ص: 20
از آل همۀ ذریه باشند، می بایست این گونه صلوات ها ناقص و دنباله بریده باشند که جز دوری از رحمت خداوند بهره نداشته باشد؛ زیرا صلوات ناقص (که آل به معنی صحیح آن ضمیمه اش نباشد) مطلوب خداوند متعال نبوده و از آن نهی شده است (1).
ص: 21
پس نتیجه این که: مقصود از آل (در صلوات) همه نسل و ذرّيه نبوده، و فقط معصومین ایشان می باشند.
ص: 22
از بعضی اخبار فهمیده می شود که آل پیغمبر صل الله علیه و اله آن چنان کسانی هستند که بازگشت روحی و معنوی آنان به آن بزرگوار بوده، و رابطه نورانی و روحانی با او دارند (خواه رابطه جسمانی بر قرار باشد یا نباشد). مانند روایت وسائل از کتاب ثواب الاعمال (1) به سند متصل از عمار بن موسی که گفته:
ص: 23
نزد حضرت ابی عبد الله (امام جعفر صادق علیه السّلام) حاضر بودم که مردی گفت: ﴿اللهمَّ صَلِّ عَلى محمدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِ مُحمَّد﴾؛ پس ابو عبد الله فرمود: ای شخص، تو حق ما را ضایع کردی (و از میان بردی)، آیا ندانسته ای که اهل بیت (پیغمبر صل الله علیه و اله) پنج نفر اصحاب کساء می باشند ؟ آن مرد گفت: (پس در صلوات بر شما) چگونه بگویم؟ فرمود: بگو اللهم صل على محمد و آل محمد، تا ما و شیعیان ما در آن داخل باشیم. (1)
که از این حدیث شریف استفاده می شود که میزان و شرط در آل که ضمیمه کردن آن در صلوات لازم است همان ولادت روحیه (و رابطة معنوی) است نه ولادت جسمانیه (و ارتباط ظاهری) (2).
ص: 24
در هر حال، مقصود از آن «آل» که دوستی و چنگ زدن به دامن ایشان و صلوات فرستادن بر آنان واجب است، و از پیغمبر اکرم صلى الله عليه و اله
ص: 25
بریده نمی شوند نه در دنیا و نه در آخرت، نه در پنهان و نه در آشکار (نه در جسم و نه در جان)، هرگز از او جدا نمی گردند تا در لب حوض (کوثر) بر آن سرور وارد شوند همانا پاکان و بزرگواران و پرهیز کاران از نسل او (فاطمه و شوهر و فرزندان معصومین او علیهم السّلام) می باشند که پدر و مادرم (بلکه جان جهان و جهانیان) فدای ایشان باد.
ص: 26
ص: 27
ص: 28
(بدیهی است این ذکر شریف که این اندازه دربارۀ آن تأکید شده دارای نتیجه و فائدۀ بزرگی است) اینک ببینیم آیا فائده آن، فقط به شخص صلوات فرستنده بر می گردد و اختصاص به او دارد یا این که پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و آل طاهرین او نیز از آن بهرمند می شوند ؟
سخنان دانشمندان در این باره مختلف و عقائد ایشان در زد و خورد است.
شهید ثانی - رحمه الله - در شرح لمعه گفته: نتیجه صلوات (بر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله) فقط به صاحبش بر می گردد. برای این که خداوند متعال به قدری مرتبتِ بلند و منزلت ارجمند در نزد خودش به پیغمبرش عطا کرده است که مجالی برای بالا رفتن مقام او باقی نمانده، چنان که اخبار به این امر گویا، و علماء بزرگوار هم به آن تصریح کرده اند.
از علامه مجلسی ملا محمد تقى (1) - رحمه الله - حکایت شده که
ص: 29
فرموده: اگر بنا باشد که پیغمبر صل الله علیه و اله از دعا و صلوات امتش بهره مند گردد و بر کمال او افزوده شود، باید کامل از ناقص بهره ببرد و این امر (در نزد عقل) محال است.
ص: 30
دانشمند محقق، آقا جمال الدین خوانساری (1) -رحمه الله- در حاشیه شرح لمعه گفته:... علاوه (بر این ها که گفتیم)، اثر بخشیدن صلوات را (در بالا رفتن درجات ایشان) نیز استبعادی نیست (و مانعی ندارد) زیرا مراتب نزدیکی به خداوند متعال و آبرومندی در نزد او بی پایان است. پس می شود که هر بار صلوات بر آن بزرگوار، او را از مرتبه ای به مرتبه برتر از آن بالا ببرد پس نيك بينا شو (تا حق در مطلب را دریابی).
(این است پاره ای از کلمات علما و بزرگان در این باره) ولی به نظر می رسد که آن چه را محقق خوانساری - رحمه الله - دور ندانسته (و جایز شمرده) است، همان، حق در مطلب باشد. زیرا قابلیت نفوس مقدسه را (برای پذیرفتن کمال) اندازه ای نیست، و فیوضات و رحمت های خداوندی را نیز پایانی نمی باشد؛ و موجودات ممکنه و حادثه، هر اندازه کمالات را فراگیرند (و به هر مرتبه ای از هستی که برسند) باز گدایان درگاه خداوند و نیازمندان به آفریدگار و پدید آورنده خود می باشند،
ص: 31
بلکه رساندن فیوضات را به آنان به یک بار ممکن نیست (و ناچار باید تدريجاً رو به کمال بروند).
زیرا آن چه و آن که در آغاز و انجام هستی خود، در ذات و صفات و كمالات خود نیازمند است (و از خود چیزی ندارد)، پیوسته دست حاجت و گدائیش به سوی خداوند بی نیاز دراز است (و از او درخواست فیض می نماید). چنان که خداوند حکیم در قرآن کریم فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ﴾ (1)
پس پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و بزرگواران از خاندان او، گر چه به مقامی از نزدیکی و ارجمندی نزد خداوند رسیده اند که به گفتن و نوشتن در نیامده،
ص: 32
بلکه خرد را یارای فهم و درك آن نیست؛ ولی با این وصف به امر خداوند می گوید: ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾ (1) و در مقام بندگی و پرستش خداوند به اندازه ای کوشش می کند که از دربار عظمت خداوندی به او خطاب می رسد:
﴿طه، ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی﴾. (2)
ص: 33
شگفت آور، حالت زين العابدين على بن الحسين علیه السّلام است
ص: 34
که با این که در عبادت به آن مرتبۀ عالیه (1) رسیده است باز قانع نشده، و در شب آخر ماه مبارك رمضان، از غلامان خود (پس از این که از خطا های آنان گذشته و ایشان را آزاد می کند) درخواست دعا و طلب بخشش و آمرزش از خداوند برای خودش می نماید.
ص: 35
کتاب اقبال (1) را در این باره مطالعه کن تا از مشاهده رفتار آن بزرگوار بر شگفتت افزوده شود.
ص: 36
علاوه که، بعضی از اخبار که در فضیلت و شرافت شب های قدر (و جمعه) وارد شده، دلالت می کند بر این که برعلم ولی امر و امام هر زمان افزوده می شود، بدین گونه که (در حدیثی) می فرماید:
«اگر این (مدد الهی و افزایش علم ما) نباشد، هر آینه آن چه در نزد ما است (از علم و حکمت) پایان می بد»
و در بعضی از اخبار آینده در این رساله نیز وارد شده که:
چون صلوات و درخواست رحمت از خداوند برای پیغمبر و آلش صل الله علیه و اله دعائیست مستجاب، که رد نمی شود پس هرگاه شخص دعا کننده بخواهد تیر دعایش به هدف اجابت رسیده و نا امید نشود، باید در آغاز و انجام دعایش دعا برای پیغمبر و آل او صل الله علیه و اله نماید.
ص: 37
آن چه شهید - رحمه الله - در کلامش به آن اشاره نمود که «اخبار به مدعایش ناطق و شاهد است.» ما هر اندازه کتب اخبار را بررسی نموده و ورق زدیم، (به جای چند خبر) يك حدیث هم نیافتیم که در آن فائده صلوات و دعارا برای پیغمبر صل الله علیه و اله و خاندانش نفی کرده باشد.
آری، ممکن است که نظر آن بزرگوار در این سخن به آن احادیثی باشد که در بیان آثار و فوائد صلوات برای صلوات فرستندگان رسیده است. بدیهی است که آن روایات در مقام حصر نبوده و نفی اثر و فائده برای آن بزرگواران را ننموده، بلکه خواسته است آثار و فوائدی را که عائد صاحبان صلوات می شود بیان کند، چنان که خواهد آمد.
و اما آن چه علامه مجلسی - رحمه الله - بدان استدلال کرد که: استفاده کامل از ناقص را عقل محال می شمارد؛ پس جواب آن چنین است که:
در این جا بهره مندی و استفاده بالا از پست و کامل از ناقص نیست. بلکه برتری یافتن و بالا رفتن کامل است به وسیله صفات و افعال و آثار خودش برای این که آن چه از کار های شایسته و آثار نورانیت و رحمت که از اهل ایمان و پیروان این خاندان سر زده و آشکار شود، همه اش به برکت وجود ایشان و از ناحیه آن بزرگواران است. به روشنی، و نور افشانی ایشان است که اهل معرفت و ایمان نورانیت و تربیت یافته و از گزند های
ص: 38
بی ایمانی و کفر آسوده شوند. با چنگ زدن به دامن آنان و پیروی از راهنمایی آن رهبران بوده که بندگان خدا از بند ها و خواری های دنیا پرستی رهایی یافتند.
پس هرگاه پیغمبر اکرم و خاندان پاکش صل الله علیه و اله از دعا و صلوات امت نور و سروری یافته و ارجمندی مقامی بیابند، هر آینه (سر چشمه آن خود شان می باشند و) از تعلیم و تربیت پاک و درست خود شان بهره مند شده اند. و خوش دارم که در این جا استشهاد کنم به آن شعر فارسی که مرحوم محدث قمی (1) - رحمه الله - در کتاب هایش بسیار به آن استشهاد نموده است:
هر بوی که از مشگ و قرنفل شنوی *** از طرۀ آن زلف چو سنبل شنوی
آری، درود فراوان و رحمت های پی در پی خداوند بر تو باد ای
ص: 39
فرستاده خداوند، ای رهاننده خرد ها از پندار ها (ی نا روا و عقاید خرافی).
درود بسیار خداوند بر تو، ای پیغمبر خدا، ای پاك كننده دل ها و پاکیزه کننده جان ها از آلودگی های اخلاق زشت و کشنده.
درود بی شمار خداوند بر تو ای آموزگار کتاب خدا (دفتر معرفت) و حکمت (در علم و عمل) ای رهاننده بشر از رفتار های نا هنجار.
و درود فراوان و بسیار خداوند بر شما، ای خاندان پیغمبر رحمت، ای پیشروان هدایت و ای بزرگان جمعیت، ای ستارگان درخشان و ماه های تابان در آسمان نبوت.
به شما خداوند ما را (از کفر و شرک و بت پرستی و خود پرستی) رهائی بخشیده، و به شما ما را (از گمراهی و بی راهه رفتن نجات داده و) به سوی خودش راهنمایی کرد به شما... و به شما... (بود که همۀ در های نیک بختی و ارجمندی را به روی جامعه بشر گشود) چنان که خداوند کریم در قرآن حکیم فرماید:
﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾ (1)
ص: 40
پس نتیجه آن که بهره مندی پیغمبر اکرم - صلى الله عليه و آله - و خاندان بزرگوار او - عليهم السلام - از صلوات و دعای امت، از قبیل
ص: 41
بهره مندی بالا از پست، و کامل از ناقص نیست؛ بلکه از قبیل بهره مندی ذات است از صفات و افعال خودش زیرا سر چشمۀ همۀ نيكي ها و بركات ایشانند، و بازگشت همه نیز به آنان خواهد بود، پس دریاب و غنیمت شمار.
ص: 42
باید دانست که آدمی (با همۀ نورانیتی که در فطرت دار است، باز) گرفتار چهار گونه ظلمت و تاریکی است (که ممکن است دامن گیر او شوند):
1) تاریکی طینت و سرشت او که از آن آفریده شده؛ زیرا چنان که در روایات وارده از معصومین علیهم السّلام بدان اشاره شده، طینت و خمیره آفرینش بشر مخلوط، و از سر چشمه گوارا و شیرین (نورانیت و روحانیت) و از چاه شور و تلخ (مادیت و جسمانیت) مایه گرفته است، بهره ای از جایگاه بلند و ارجمند (الهیت) را دارا، و سهمی از سیاه چال پست و تاريك (طبیعت) را در بر دارد.
2) تاریکی افکار نا پاک و پندار های بیهوده؛ زیرا هر چند ان افکار و اوهام (تا آنگاه که به مرحله عمل در نیاید) گناهی نیست - و اگر هم باشد آمرزیده و بخشوده است (1) - ولی واضح است که سبب دور شدن
ص: 43
از رحمت خداوند و در آمدن در وادی نا فرمانی او می شود؛ برای این که هر نا فرمانی و نا بکاری که از بنده ای سر زند به نا چار فکری نا پاک و اندیشه ای شیطانی بر آن پیشی گرفته است، زیرا که ریشه هر کردار زشت با زیبا همان اندیشه و فکر است که خوبی و بدی، پاکی یا نا پاکی آن، در این اثر بخشیده است.
ص: 44
3) تاریکی اخلاق و خوی های پست است که به سبب آن ها گناه و نا فرمانی از صاحبش به آسانی صادر شده و زشتی ها جامه خوبی پوشیده و نيكي ها صورت بدی به خود می گیرند (چنان که در قرآن کریم به این امر اشاره فرموده:) أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا... (1)
ص: 45
از باب مثل و نمونه خارجی، بخل است که ذائقه بخیل را تغییر داده و از بهترین غذا و گوارا ترین خوراک، که از مال خودش فراهم شده باشد لذت نمی برد (و گاهی شود که از گلویش فرو نرفته و یا او را مریض می کند).
بخل است که ذائقه روح او را نیز تغییر داده و از این که (إكرام و إنعام کند تا) مردم در اثر بخشش و کرمش او را احترام و بزرگداشت نمایند لذت نمی برد و هم چنین عقل بخیل هم وارونه شده و از دادن زکات واجب (و سایر حقوق و انفاقات مالی که ذخیره آخرت او می باشند) لذت نمی برد بلکه انفاق و دَهِش را زیان پنداشته، و ذخیره و جمع کردن مال را غنیمت (و مایه آبرو و عزت) می شمارد. پس می بینی که خوی بخل در ذائقه جسم و جان و خرد او اثر می بخشد (و به همین روش است سایر خوی ها).
4) تاریکی گناهان و زشتی های کردار؛ که هر گناهی از بنده ای سر می زند، چنان که نامه اعمال او را سیاه می کند همین طور صفحۀ دل او را نیز تیره نموده و از آن کار در جانش اثری منعکس می گردد.
(این چهار ظلمت با یک دیگر مربوط، و در میان آن ها تأثیر و تأثر برقرار است) پس تاریکی (و نا پاکی) سرشت و طینت آدمی در پندار ها و افکار او مؤثر، و اندیشه و فکر بدش در ریشه کردن خوی های بد تأثیر نموده و خوی بدش در پیدایش کردار های زشت و نا روا اثر می بخشد و نتیجۀ همۀ آن ها تیرگی و تاریکی است که در دل او آشکار می شود:
ص: 46
﴿ظْلُماتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾ (1).
پس هر کس بخواهد از این تاریکی ها و تیرگی ها (و تنگنای طبیعت) بیرون آمده و در فضای وسیع نورانیت (و آدمیت) در آید، باید به رشته محکم (خدائی و رابطه استوار و) آویخته میان اهل زمین و آسمان (محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعین) دست آویز شده و (از آن نفوس پاك و پاكيزه كمك خواسته و از تعلیمات و تربیت های ایشان بهره مند شود (و برای فراموش نکردن آنان و بر قراری و استوار بودن این رابطه، می بایست پیوسته) با این ذکر ملکوتی (صلوات) دمساز گردیده و گاه و بی گاه با نهایت تضرع به درگاه خداوند بگوید:
ص: 47
صلى الله على محمد و آل محمد.
چنان که در کتاب و سائل از محمد بن یعقوب کلینی و او به سند خود از اسحق بن فروخ روایت کرده که حضرت ابی عبد الله الصادق علیه السّلام فرمود:
«ای اسحق بن فروخ، هر کس ده بار صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله بفرستد، خداوند و فرشتگانش، هزار بار بر او صلوات می فرستند؛ آیا نمی شنوی گفتار خداوند عز و جل را: ﴿ هُو الَّذِی یُصَلِّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخرجَکُم مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ وَ کانَ بِا لمُؤمِنِینَ رَحیِماً ﴾ (1). (2)
از این حدیث شریف استفاده می شود که راه بیرون شدن از تاریکی ها، و در آمدن در جهان نور و رحمت، دست آویز شدن به ذکر شریف صلوات است. زیرا که آن سبب می شود که خداوند و فرشتگانش بر آدمی ( به نظر رحمت نگریسته و بر او) صلوات فرستند، و بدین وسیله ( به مفاد آیه شریفه) از تاریکی ها رهایی یافته و نورانیت پیدا کند.
در زیارت جامعه کبیره (3) که از حضرت امام هادی علیه السّلام رسیده،
ص: 48
عبارتی است که (درد و درمان را بیان نموده و) به این تاریکی های چهار گانه اشاره کرده، و صلوات بر این خاندان را موجب خلاصی و رستگاری از آن ها معرفی فرموده است در آن جا که گوید:
﴿و جَعَلَ صَلَواتَنا عَلَيْكُمْ و ما خَصَّنا بِهِ مِنْ ولايِتِكُمْ طِيباً لخُلْقِنا و طَهارَةً لأنْفُسِنا و تَزكِيَةً لَنا و كَفّارَةً لِذُنوبِنا...﴾
در این جمله، چهار اثر و خاصیت برای صلوات (بر آن خاندان و رابطه با ایشان) معین شده:
برای این که هر چند در آغاز خلقت، طینت آدمی آمیختگی
ص: 49
و آلودگی داشته است؛ ولی همین که با آن پاکان جهان، رابطه دوستی و پیروی پیدا کرده و متوجه به مقامات ایشان شده، و نشان دوستی دل، در زبانش ظاهر شده و بر ایشان صلوات فرستاد، آلودگیش بر طرف شده و پاک می گردد.
و این امری است که عادت خداوند بر آن جاری شده و روش عالم طبیعت را نیز بر آن پایه قرار داده است. آیا نمی بینی درخت ها را که چون میوۀ آن ها پست و بد مزه باشد، همین که با درخت نيك و پاكی پیوند یافته و از ریشه آن آب بخورند، میوۀ آن ها پاکیزه و گوارا شده و گوئی خلقت آنان تغییر می یابد.
همچنین آدمی هر گاه با صاحب مقام ولایت (یعنی پیغمبر و امام) پیوند روحی یافته و روانش از آن انوار مقدسه كمك گرفت (و از سر - چشمۀ گوارا و شیرین علوم و معارف آن ها سیراب شد)، نا پاکی طینتش مبدل به پاکی می شود. چنان که در قرآن کریم به این امر اشاره فرماید در این آیه شریفه: ﴿فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ﴾ (1)
چسان این گونه نباشد با این که مایه هستی شیعیان این خانواده
ص: 50
با آب پاک و گوارای دوستی ایشان سرشته شده است پس چون به پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و خاندان گرامیش توجه نموده و بر آنان صلوات فرستند، تیرگی و آلودگی ایشان بر طرف گردد.
آری، هرگاه پیدایش آدمی در عالم طبیعت از راه معصیت بوده و شالوده او بر ناپاکی ریخته شده باشد - چون کسی که نطفه او در رحم از زنا بسته شود - چنین کسی به آسانی با پاکان و پاکیزگان جهان رابطه دوستی و پیروی پیدا نکرده و پاکیزه نشود. اما غیر زنا زاده، هرگاه دلش با آنان رابطه یافته و به مقام ایشان توجه نموده و (در مقام اظهار علاقه بر آمده و) بر ایشان صلوات بفرستد، آلودگیش بر طرف شده، و پایه و مایه اش پاکیزه گردد.
ص: 51
چه بسا تیرگی ها و تاریکی های کشنده ای برای دل و جان آدمی که از جانب وسواس خناس (1) که در سینه آدمی جای گرفته و وسوسه اش می کند پیش می آید، و خداوند مهربان در کتاب کریمش، مردم را به پناهندگی از گزند آن، به پروردگار توانای معبود دعوت نموده است. افکار پست،
ص: 52
و اندیشه های نا پاك است که حقیقت کردار را وارونه می کند، هر چند به صورت نیکو و دل ربا باشد.
(گاهی می شود) مردی را می بینی که شب و روز و تمام روزگار خود را در راه طلب علم دین گذرانده، و نهایت کوشش را در ضبط فرمایشات ائمه اطهار علیهم السّلام به کار برده و برای به دست آوردن احکام شرعیه رنج ها به خود هموار می کند، ولی نوری نیافته و نتیجه ای به دست نمی آورد نمی آورد و نزد خداوند متعال مقامی پیدا نمی کند. برای این که آن اندیشه ای که بر روح او دست یافته و او را به سوی این عمل می کشاند، جاه پرستی و ظفر یافتن بر همگنان و جلو افتادن از این و آن است؛ و عمل او هر چند به صورت نیکو و پسندیده است، ولی آن هدفی که در نظر گرفته و آن اندیشه ای که در دماغ می پرورد، چون نا پاك است، عمل او را تغییر داده و خاصیت آن را می برد؛ و برای همین جهت نور و بهره ای به دست نمی آورد.
بعضی از دانشمندان گفته اند که: امتیاز و جدائی علوم از یک دیگر به جدائی مقاصد و اغراض آن ها است؛ ولی من می گویم: تمایز و جدائی همه حرکات و کردار های آدمی، به تمایز در نیکی و بدی اغراض آن ها است.
پس هر کس بخواهد از تاریکی اندیشه و تیرگی دل و وسوسه های شیطانی رهایی یابد، باید دست به دامن محمد و آل محمد - صلى الله علیه و آله - زده (و خانه دلش را به نور محبت و ولایت ایشان روشن داشته و از رخنه کردن خواهش های نفسانی و افکار شیطانی در آن جلوگیری نموده) و با این ذکر شریف خدائی دمساز گردیده و بسیار بگوید:
«اللهم صل على محمد و آل محمد»
ص: 53
تمامی خو های زشت و ناپسند به هر نام و شکلی که باشد، از نادانی بر می خیزد.
نادان است که بردباری را ناتوانی، و بزرگ منشی را سنگینی و ارجمندی، و فروتنی را خواری می بیند. بخل را غنیمت و سود، و انفاق و دهش را خسارت و زیان می پندارد. حیله و گول زدن را خردمندی، و درستی و راستی را بی خردی می شمارد، دو روئی و دروغگوئی را سیاست و تدبیر، و یک رنگی و صفا و وفا را بی سیاستی و سادگی می نامد؛ و همچنین در سایر صفات (که زشت را زیبا و زیبا را زشت می بیند) و شیطان (و جنودش که خوب های بد آدمی می باشند امور را بر او مشتبه ساخته و) بدی کردارش را در نظرش جلوه داده و آن را خوب می پندارد.
پس هر کس که بخواهد (از این دام رهایی یافته و) از این اشتباه بیرون آید، باید (متخلق به اخلاق آدمیت شده و با انسان های کامل که مظهر اخلاق خدائی هستند، علاقه و رابطه کامل یافته و ) به محمّد و آل محمد صل الله علیه و اله دست آویز شده، و در شب و روز، و گاه و بیگاه بر ایشان صلوات فرستد.
برای این که هرگاه دل آدمی متوجه به مرکز و معدن رحمت و ولایت گردیده و پناهنده به آن درگاه شد و دوستی پیغمبر صل الله علیه و اله و خاندان او در آن قرار گرفته و صلوات بر ایشان فرستاد، تسلط شیطان از آن برداشته می شود - زیرا سلطنت او بر کسانی است که او را دوست می دارند (1)
ص: 54
و (چون کشور دل و جان آدمی از زیر بار حکومت و فرمان فرمائی شیطان بیرون آمد) سلطنت خداوند و دوستانش بر آن ظاهر می شود.
پس همین که بنده مؤمن، صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله فرستد پروردگار جلیل و همه فرشتگان و پیمبرانش بلکه همۀ جهان و جهانیان، به او روی آورده و بر او درود می فرستند، و دست توانا و باز خداوند متعال به سوی او دراز می شود تاجان و خرد او را از (گمراهی ها و آلودگی ها و) تاریکی ها رهائی داده، و در عالم نور و رحمت در آورند. (1)
ص: 55
ثقة الاسلام کلینی - رحمه الله - در کتاب کافی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
«هرگاه پیغمبر صل الله علیه و اله یاد شود، بر او بسیار صلوات فرستید. برای این که هر کس بر او يك بار صلوات فرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان، هزار بار بر او صلوات فرستند، و در پی این صلوات خدا و فرشتگانش چیزی از عالم هستی باقی نمی ماند مگر این که بر او صلوات
ص: 56
می فرستند. پس هر کس رغبت در این امر ننماید (و در این راه سعادت و تجارت سودمند جدیت نکند)، او نادان و فریفته شده ای است که خداوند و پیغمبر و خاندانش از او بی زاری می جویند.» (1) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
برای این که تاریکی فراهم آمده از گناهان، به هر مرتبه ای که رسیده باشد، در برابر نورانیت و رحمتی که از صلوات خداوند و فرشتگان و همۀ آفریدگانش حاصل می شود برابری و ایستادگی نمی نماید (و از
ص: 57
میان می رود) چنان که در وسائل روایت نموده که حضرت رضا علیه السّلام فرمود:
«هر کس که راهی به سوی کفاره گناهانش نیابد (و چارۀ آن را نتواند) پس بسیار صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله فرستد زیرا که صلوات بر آنان، گناهان را در هم می شکند، شکستنی». (1)
و نیز در وسائل از ثواب الاعمال، به سند متصل از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«صلوات بر پیغمبر و آلش صل الله علیه و اله گناهان را بهتر نابود کند از آب آتش را، و سلام بر پیغمبر و آلش برتر است از آزاد کردن بنده ها» (2)
و شاید سر این مطلب این باشد که از جمله آن چه خداوند متعال به پیغمبر گرامی و آل بزرگوارش عطا فرموده است، شفاعت و مقام محمود است. و همین که شخصی به سوی ایشان روی آورده و صلوات بر آنان بفرستد، و توجه آن بزرگواران را به خود جلب نموده و خواستار عطوفتی از ایشان شود، پس ناچار مشمول عواطف و عنایت شان می گردد. برای این که پیغمبر اکرم، شفاعتش را برای صاحبان گناهان بزرگ ذخیره داشته است.
پس این ها، چهار اثر (و فائده بزرگ و با ارزش) برای صلوات بر این بزرگواران است که (در زیارت جامعه کبیره به آن ها اشاره شده و) بازگشت آن ها به پاکی سرشت، و پاکیزگی دل و جان از وسوسه ها و از اخلاق نکوهیده و از تیرگی های کردار های نا روا می باشد.
اثر پنجم صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله جلب محبت
ص: 58
و دوستی خداوند متعال است. برای این که (چنان چه بیان شد) صلوات، دل و جان را پاک می کند، و خداوند پاکان را دوست می دارد. چنان که در قرآن کریم فرماید: ﴿إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾. (1)
و در وسائل از کتاب علل (2) به سند متصل از امام هادی علیه السّلام روایت نموده که می فرمود:
«همانا که خداوند متعال، ابراهیم را خلیل و دوست خود قرار داد، برای این که او بسیار صلوات بر محمد و آلش می فرستاد». (3)
و (بدیهی است که) این دوستی خداوند برای بندگان (اکسیر اعظم است و) اثر بزرگی بر آن مترتب می شود که چشم دلش به سوی عالم بالا و جهان حقیقت باز شده و از پنهان این جهان آگاه می شود. چنان که حضرت امیر المؤمنين علیه السّلام می فرماید:
(ای بندگان خدا) به درستی که از دوست ترین بندگان خداوند در نزد او، آن بنده ای است که خداوند او را بر نفسش كمك نمايد،
ص: 59
(و هنگام جهاد با نفس اماره اش او را پیروزی دهد) پس اندوه (بر جدائی از مقام قرب حق) را شعار (و جامه زيرين و مونس دل و مایه کوشش در بندگی) خود قرار داده، و ترس (از دور افتادن از نظر لطف حق) را جلباب (و جامه زبرین و پردۀ میان معاصی خداوند و اعضاء خود) مقرر دارد.
آنگاه است که چراغ هدایت در دلش روشن شده، نظر کند، پس (حقایق و اسرار جهان و عواقب و آثار اعمال را) ببیند، و یاد کند (خداوند متعال و عظمت و جلال او را به دل و زبان) پس بسیار یاد کند و از سر چشمه های شیرین (معرفت و محبت و اطاعت حق) که راهش به روی او (باز و بهره مندی از آن ها برایش) آسان شده، آشامیده و سیراب گردد، و راه تازه ای را (از بندگی و حق پرستی که او را به وصال محبوب نزدیک تر سازد پیش گرفته و) بپیماید. جامه شهوت (و خود خواهی) را از خود دور نموده و از همهٔ اندوه ها (و اندیشه ها) خود را فارغ سازد جز يك اندوه (و آن اندیشه دور افتادن از مقام قرب خداوند است) که تنها با آن دمساز می باشد... تا آخر کلام شریف (در خطبه 86 از نهج البلاغه).
پس نتیجه آن که: به سبب صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله، خداوند متعال (آن بنده را دوست داشته و در اثر این دوستی است که خود) و فرشتگانش بر او صلوات می فرستند تا او را (كمك نموده و از گرفتاری های طبیعت نجات داده و) از تاریکی ها به سوی نورانیت کشانند. و همین که خداوند متعال، بنده ای را در جهان نورانیت و پاکی در آورد، در های عالم بالا به سویش باز شده و با جهان غیب و حقیقت کاملا آشنا و مربوط می گردد. ﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احَشَرْنَا
ص: 60
مَعَهُمْ وَاجْعَلْنا فِي زُمْرَتِهِمْ﴾.
اثر ششم صلوات بر این خاندان، آرامش و پا بر جائی دل است بر شناسائی حق و ایمان. زیرا مؤمن، هر چند با راهنمایی خرد، ایمان به خدا و پیغمبر صل الله علیه و اله و پیشوایان حق می آورد، ولی باز دلش از اضطراب و پریشانی، و تردید و وسواس شیطانی بر کنار نیست (و گاه و بیگاه دچار شبهاتی می شود)؛ برای این که اطمینان و آرامش دل، از مراتب كامله (و درجات عالیه ایمان و معرفت) است که جز با ریاضت های کامل و کوشش بسیار برای هر کسی فراهم نمی آید، چنان که خداوند کریم هم فرماید:
﴿اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ﴾: (1)
ص: 61
و چون صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله، هم ذکر خداوند و هم ذکر آن بزرگواران علیهم السّلام می باشد، همین که بنده ای توجه به خداوند نموده و صلوات فرستد، دلش آرام شده و قرار می گیرد.
پس خاندان پیغمبر صل الله علیه و اله پناهگاه محکم و حرم امن خدائی هستند که هر کس در آن در آید، از وسوسه ها آسوده شده، و هر کس به آن پناهنده شود، از پریشانی دل رهایی یابد؛ چنان که در سفینة البحار از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
«کسی که پیوسته پس از نماز صبح و ظهر بگوید: «اللهم صَلّ على محمد و آل محمّد و عجل فَرَجَهم، مرگ او را فرا نگیرد تا آنگاه که امام زمانش قائم آل محمد - صلوات الله عليهم - را در یابد» (1) و در بعضی اخبار صد مرتبه، و پس از نماز صبح فقط وارد شده است.
پس در هر حال (معلوم می شود که) صلوات فرستادن بر این خاندان و در خواست تعجیل در فرج ایشان، دل را آرام نموده و به امام زمان پنهان علیه السّلام علاقه مند و مربوطش ساخته (و از پریشانی و نگرانی رهائیش می دهد) و نمی میرد تا آن که جمال حق مثالش را با چشم دل ببیند، و وجود مسعودش را با نیروی خرد و یقین کامل دریابد (و باور کن) و این واضح است که ادراک (که در حدیث واقع شده) از صفات باطن (و دریافتن به دل) است نه از افعال و اعضاء ظاهر، هر چند که نسبت به آن ها داده شود. (2)
ص: 62
پس این که بسا است به نظر دور بیاید که: هرگاه کسی این عمل را به جا آورد و مداومت کند، زنده بماند تا زمان ظهور مهدی موعود -عجل الله تعالی فرجه - را دریابد، وجهی ندارد. (زیرا بنا بر آن چه مؤلف محترم بیان نمودند مقصود از ادراك آن حضرت که در این حدیث وعده داده شده، دریافتن با دل و خرد است نه با چشم و بدن. و بنا بر این لازم نیست که تا زمان ظهورش زنده بماند، بلکه با توجه و نظر کردن در دلیل و برهان می تواند ایمان به غیب آورده و یقین به وجود حضرتش حاصل نماید).
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ص: 63
اثر هفتم صلوات، بر آمدن حاجات دنیا و آخرت است. چنان که در سفینة البحار از کتاب ثواب الاعمال، از حضرت ابی الحسن روایت نموده که فرمود:
«هر کس پس از نماز صبح و مغرب پیش از آن که پا های خود را بگرداند یا با کسی سخن گوید، این جمله را بگويد: ﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً، اللهمَّ صَلِّ على محمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ﴾، خداوند یک صد حاجت او را بر آورد، هفتاد در دنیا وسی در آخرت ! » (1)
اثر هشتم برای صلوات این است که سبب مستجاب شدن دعا
ص: 64
می شود. چنان که در شرح صحيفه (1) و سفينة البحار از کتاب کافی، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که می فرمود:
«پیوسته دعا در پس پرده است (و مستجاب نمی شود)، تا آنگاه که صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله فرستاده شود.» (2)
در شرح صحیفه گفته: دانشمندان گفته اند: حکمت این که دعای مردم هر گاه باصلوات ضمیمه شود مستجاب می گردد، دو چیز است:
اول: این که پیغمبر اکرم صلى الله عليه و سلم و آل گرامی او، واسطه های میان خداوند و بندگانش، در بر آمدن حاجات و رسیدن به مقاصد (و نزول برکات و خيرات ) هستند و ایشان در های (گشوده و راه های وسیع و هموار) شناسائی خداوند می باشند. پس در هنگام عرض حاجت به درگاه خداوند
ص: 65
برای پذیرفته شدن آن باید دست به دامن ایشان زده و یاد از ایشان نمود؛ چنان که هرگاه کسی از رعیت را حاجتی به دربار پادشاه باشد به ناچار دست به دامن یکی از بزرگان و نزدیکان به دربار زده و او را واسطه قرار می دهد.
دوم: این که چون صلوات دعائی است رد نشدنی، پس هرگاه بنده ای دعای خودش را ضمیمه صلوات نماید و مجموع را به درگاه خداوند عرضه بدارد، به ناچار همه دعایش مستجاب، و حوائجش بر آورده می گردد. برای این که خداوند ذوالجلال، بزرگوار تر از این است که قسمتی از دعایش را مستجاب نموده، و قسمتی از آن را رد کند؛ و از شان او نیست که متاع صحیح را پذیرفته و معیوب آن را برگرداند، با این که خودش بندگانش را از این کار باز داشته، و در شریعت مقرر کرده که مشتری مختار است که صحیح و معیب متاع را بپذیرد، و یا همه را برگرداند و حق تبعیض ندارد، و چون خداوند صلوات را که دعای مستجاب است بر نمی گرداند، پس ناچار باید همه را قبول فرماید.
امیر المؤمنين على علیه السّلام در نهج البلاغه (1) فرماید:
ص: 66
«هرگاه تو را حاجتی به درگاه خداوند باشد، پس آغاز کن درخواست خودت را به صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله و آنگاه حاجتت را بخواه برای این که خداوند، بزرگوار تر از این است که دو چیز از او بخواهند، یکی را عطا کند و دیگری را منع فرماید». (1)
و در کتاب وافی از کافی به سند متصل از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
«هر که را حاجتی به خداوند باشد، باید آغاز نماید به صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله، پس از آن، حاجت خود را بخواهد، سپس خاتمه دهد دعایش را به صلوات بر ایشان برای این که خداوند بزرگوار تر است از این که اول و آخر دعا را مستجاب کند و میانه آن را رد نماید؛
ص: 67
زیرا صلوات دعائی است که رد شدنی نیست» (1)
و نیز در آن کتاب از آن حضرت روایت کرده که گفته است:
«فرمود پیغمبر خدا صل الله علیه و اله: مرا مانند ظرف آب شخص سوار قرار ندهید که ظرف خود را پر کرده و هر وقت می خواهد (و میلش می کشد) می آشامد، بلکه مرا در اول و وسط و آخر دعای خود قرار دهید (2) » (3).
در نتیجه، از مجموع این روایات به دست می آید که دعای مستجاب، آن دعائی است که در اول و وسط و آخرش صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله ذکر شده باشد.
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اثر نهم صلوات این است که سبب یاد آور شدن فراموش شده می باشد. چنان که در سفینة البحار از حضرت امام حسن - عليه الصلوة
ص: 68
و السلام - روایت کرده که در ضمن جواب مسائلی که از جمله آن ها این بود که سائل پرسید که شخص گاهی چیزی را فراموش می کند و بعد به یاد می آورد ؟» فرمود:
«برای این که دل مرد (مؤمن) در ظرفی است که روی آن سر پوشی است؛ پس همین که صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله فرستد، صلوات کاملی، آن پرده و سر پوش از روی آن ظرف برداشته می شود و دل روشن می گردد، و آن چه را فراموش کرده بود به یاد می آورد. ولی اگر صلوات را نفرستد و یا آن که (آل محمد صلى الله عليه و اله و سلم را ضمیمه ننموده و ) صلوات را ناقص فرستد، آن سرپوش بر روی آن ظرف باقی مانده و دل تاريك شده و آن چه را به یاد دارد (نیز) از یاد می برد». (1)
از این حدیث شریف و از احادیث سابقه دانسته شد که هر علم و رحمت و نورانیت و خوشحالی که به بندگان مؤمن خداوند می رسد، همانا به برکت صلوات بر پیغمبر و آلش می باشد؛ برای این که ایشان در های رحمت خداوند متعال هستند که به سوی عالم هستی گشوده شده اند.
پس هر کس (بلکه هر موجودی) که بخواهد از خداوند بهره ای گرفته و کمالی به او برسد باید (دست به دامن این خانواده رحمت زده و) از آن در های گشوده خداوندی در آید.
و نیز در این حدیث شریف، اشاره به صلوات کامل و ناقص شده که پس از این بیان خواهد شد، إن شاء الله تعالى.
اثر دهم صلوات این است که نفاق و دو روئی و پراکندگی را
ص: 69
بر طرف می کند. چنان که در وسائل از ثواب الاعمال روایت نموده که پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله فرمود:
«صلوات بر من و خاندان من، نفاق را می برد» (1).
و نیز از کتاب کافی روایت نموده که حضرت صادق علیه السّلام فرموده که پیغمبر صل الله علیه و اله فرمود:
«صدای خود را به صلوات بر من بلند کنید، برای این که آن، نفاق را می برد» (2)
سر این مطلب این است که چنان که مفصلاً بیان کردیم، صلوات بر ایشان سبب پاکی دل و جان از جمیع آلودگی ها و نا پاکی های اخلاقی می شود. و چون نفاق از نا پاک ترین خوی ها برای صاحبش و برای جامعه می باشد، پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله آن را به خصوص در این حدیث شریف یاد فرموده تا با صلوات، در مقام بر طرف کردن آن بر آیند.
این نکته نیز ناگفته نماند که برای بلند کردن صدا را به صلوات، اثر خاصی است در علاج نفاق. چنان که بلند کردن صدا را در اذان و تلاوت قرآن کریم نیز اثر بیشتری می باشد.
و این برای اینست که آن ذکر، از زبان تجاوز نموده به گوش می رسد، و از گوش به دل راه یافته و قوای درونی نیز در این توجه معنوی شرکت می نمایند و این وقت است که تأثیر آن در روح صاحبش بیشتر می شود. به همین جهت، تلاوت قرآن از مصحف نیز، بهتر از از حفظ خواندن است زیرا که در خواندن از مصحف، فکر و زبان و چشم قاری نیز توجه پیدا می کنند ( و بهره مند می شوند).
ص: 70
علاوه که بلند کردن صدا را به این ذکر شریف صلوات (و سایر اذکار و تلاوت قرآن کریم)، شنوندگان را نیز به خداوند و پیغمبر و خاندانش صل الله علیه و اله متوجه می سازد (و علاوه بر این ها این که هر يك از صلوات و اذان و تلاوت قرآن و مانند این ها از شعائر بزرگ الهیه و دينيه هستند که تعظیم آن ها مطلوب و مرغوب است و بهترین تعظیم و تجلیل همین است که آن ها را با صدای بلند به جای آورده و این آواز روح بخش و صوت دلنواز را به گوش جهانیان برسانند: ﴿وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾ (1)
این ها که بیان شد، ده اثر بزرگ است (2) برای صلوات، که از
ص: 71
آن ها در های خیر دیگری نیز به سوی جان آدمی گشوده می شود.
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ص: 72
ص: 73
ص: 74
شبهه ای نیست که آدمی به حکم فطرت، سپاسگزار کسی است که دربارۀ او احسانی نموده یا به او نعمتی برساند. و این عملی است که وجدان و خرد نیز آن را نیکو دانسته و بدان حاکم است و عادت و فطرت خدا پرستان بر این جاری شده که هرگاه از پاداش احسان و شکر نعمت کسی نا توان بمانند (چون دیگر مشکلات و مهمات خود) روی به سوی خداوند توانا آورده و به درگاه حضرتش زاری نموده و برای او پاداش نيك درخواست می نمایند.
بنا بر این چون مرد با ایمان حق شناس نعمت های پی در پی و برکات بی اندازه ای را که از جانب پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و خاندان گرامیش به او رسیده، و جان و دل، و ظاهر و باطنش را فرا گرفته و معمور ساخته است مشاهده نماید، در مقام شکر گزاری بر می آید ولی خود را ناتوان تر و زبون تر از این می بیند که از عهدۀ سپاسگزاری از یکی از آن ها بر آید پس ناچار با نهایت زاری و شکستگی، روی نیاز به سوی حضرت بی نیاز آورده و با دلی پاک و نیتی خالص، از خداوند متعال در خواست خیر و رحمت برای آن بزرگواران نموده و زبان را با دل هم آهنگ ساخته و به این ذکر آسمانی که از قرآن کریم و مترجمین آن فرا گرفته است دمساز گردیده، و می گوید:
ص: 75
اللهمَّ صلّ على محمد و آل محمد.
(نعمت هایی که به طفیل وجود پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و خاندان ارجمندش، نصیب جامعه بشر گردیده، بسیار و بی شمار است و چون در جای خود ثابت شده که جهان و جهانیان به طفیل وجود این خانواده گرامی که کامل ترین افراد انسان می باشند، لباس هستی پوشیده اند، این امر بسی روشن و آشکار است ولی برای یاد آوری و نمونه اينك بزرگ ترین نعمت ها در این جا ذکر می شود:)
بزرگ ترین نعمت و گران بها ترین موهبتی که خداوند متعال به سبب پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله و خاندان ارجمندش به بندگان خود ارزانی داشته است، همان نور ایمان (و خدا شناسی و حق پرستی و آشنائی با آغاز و انجام جهان آفرینش) است که از نور کامل محمدی صل الله علیه و اله جدا شده و بر جان و خرد مرد مؤمن تابیده، و او را از خرافات و پندار های پوچ بت پرستی و یهودیت و نصرانیت و مانند آن ها رهایی بخشیده، و در پیشگاه پروردگار جهان خاضع و مطیع نموده، و به رکوع و سجود و بندگی و فرمان برداری او وا داشته است.
پس به واسطۀ نعمت ایمان است که شخص با ایمان، خود را بزرگوار و شرافتمند (دیده و از پستی ها و زشتی ها بر کنار) مشاهده می کند.
مردان سیاسی جهان با این که بر میلیون ها افراد بشر فرمان فرمائی نموده، و بسا می شود به نیکو ترین وجه، امور کشور ها را اداره کرده و همه چرخ های زمامداری را می گردانند، (چون جان و خرد آنان با نور ایمان و رابطه با این خاندان روشنی نیافته است)، باز می بینی بعضی از
ص: 76
آن ها مانند رجال کشور پهناور هندوستان و مانند آن را، که در برابر سنگی (به نام بت)، یا در پیشگاه گاو یا موجود پست دیگری سر تعظیم فرود آورده اند (و آن را پرستش می کنند).
و بعضی دیگر چون رجال کشور های مسیحی را می بینی که (مسخر دربار پاپ شده و مهار عقل و وجدان خود را به دست کشیش ها داده و) بر در کلیسا ها و معبد ها در معنی جملۀ يك بودن در عین سه بودن، و سه بودن در عين يك بودن» (که خلاصه پندار و گفتار نصاری است) سرگردان مانده اند.
و جمعی دیگر چون رجال کلیمی را می یابی (که با پیروی از پندار و گفتار قوم یهود و علمای ایشان) به آفریدگاری دست بسته و از کار بر کنار شده، و ناتوان از نفوذ و تصرف در کار مخلوقات خودش روی آورده اند (و بر چنین موجود عاجز و ناتوانی نام خدا گذاشته و او را می پرستند).
و گروهی دیگر را مشاهده می کنی که (از همه بیچاره تر و پست تر بوده و) بر ضد فطرت انسانیت (که متوجه به معبود و آفریدگاری است) بر خاسته، و با همۀ اهل مذاهب و ملل خدا پرست مخالفت نموده و در برابر ماده ای بی شعور و کور و کر سر تعظیم و بندگی فرود آورده، و خود نمی دانند چه می گویند و به کجا می روند. (1)
ص: 77
ولی بندۂ مؤمن خدا شناس هرگاه به این جمعیت ها و توده های غافل از خدا، و بی خبر از آشکار و پنهان (و مغز و جان) هستی، که خداوند آفریننده پدید آورنده آشکار پنهان می باشد، نظری نموده (و حالات آن ها را مطالعه کند) و سپس توجهی به جان پاك و ارجمند (خدا شناس و آگاه و بیدار) خودش نموده و جایگاه بلند خود را (در مقام روحانیت و معرفت) مشاهده کند، چگونه در مقام سپاسگزاری از این نعمت ایمان بر نیاید؟ و یا چگونه از عهده شکرش بر آید؟
پس ناچار است که روی به درگاه خداوند آورده، و با اعتراف به ناتوانی خود از شکر این نعمت، (و هم آهنگی با عارف شیرازی، که گوید:
از دست و زبان که بر آید *** كز عهده شکرش به در آید)
از خداوند متعال كمك خواسته و از پیشگاه بلند او طلب رحمت
ص: 78
و رفعت برای صاحب نعمت های خودش، محمد و آل محمد صل الله علیه و اله نموده و بگوید:
اللهم صلّ على محمد و آل محمد.
نتیجه سخن آن که: به حکم خرد و فطرت سالم، از باب شکر نعمت، صلوات بر این خانواده واجب است. و قرآن کریم هم، فهم خرد را تأیید نموده و به همین حکم فطرت ارشاد فرماید در آن جا که اهل ایمان را مخاطب ساخته و گوید:
﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾.
این آیه شریفه، چنان که از جملۀ اول آن (که صلوات خداوند و ملائکه است) استمرار و مداومت بر آن فهمیده می شود، جملۀ اخیر آن (که خطاب به مؤمنین و امر به صلوات است) نیز به همین معنی دلالت می کند و واضح است که این امر با يك دفعه صلوات در تمام عمر، چنان که از بعضی سنیما نقل شده امتثال نمی شود.
زیرا که بنا بر حکم خرد و فطرت، شکر منعم در همه حال واجب است، و این آیه شریفه هم ما را به همان ارشاد نموده، و شارع مقدس هم در دستورات دینی مواضع شکر خداوند و پیغمبرش را به قدر تاب و توان بشر معین فرموده است، و چگونگی و ادب شکر گزاری از پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله را در ساعات شب و روز نیز به وسیلهٔ این آیه شریفه
ص: 79
تعلیم نموده است. (1)
ص: 80
(چنان که بیان کردیم، واجب بودن صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله حکم فطرت و وجدان است که در شریعت نیز به طور اجمال، تأیید و امضا شده؛ ولی از باب امتنان و توسعه ای که به طور کامل در دین مقدس اسلام منظور گردیده، این عمل شریف و ذکر با برکت جز در چند موضع واجب نشده، و در بقیه موارد به همان حسن و محبوبیت خود باقی مانده و مستحب قرار داده شده است.)
مواضعی که صلوات را واجب کرده اند، سه موضع است: نماز های شبانه روزی، نماز اموات، نماز آیات.
اما در نماز های یومیه (شبانه روزی): دلیل بر واجب بودن صلوات در ( تشهد ) آن ها، اجماع قطعی شیعه امامیه، و دیگر (روایاتی است که از جمله آن ها) روایت موثقة عبد الملك از حضرت صادق علیه السّلام است که فرمود:
«تشهد در دو رکعت اول (چنین است): ﴿الحمد الله أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ. وَ اشْهَدْ انَّ مُحَمَّدٍ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ أرْفَعُ دَرَجَتَهُ﴾ (1)
ص: 81
و این که بعضی از جمله های تشهد، مانند: ﴿الحمد لله﴾ در اول آن، و ﴿تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ أرْفَعُ دَرَجَتَهُ﴾ در آخر آن، از دلیل دیگر، استحباب آن ها ثابت شده است، منافاتی با واجب بودن بقیه آن (که از جمله صلوات بر پیغمبر و آلش می باشد) ندارد چنان که این مطلب آشکار (و در محل خود ثابت) است. و تعیین تشهد اول نیز منافات با واجب بودن آن در تشهد دوم ندارد، زیرا کسی از دانشمندان و فقها، فرق میان دو تشهد نگذاشته و قائل به تفصیل نشده است.
دلیل واجب بودن صلوات در نماز اموات نیز دو چیز است:
اول: اجماع امامیه؛ چنان که از شارح ارشاد (1) نقل آن شده است. دوم اخبار بسیاری که هر چند عبارات و الفاظ آن ها مختلف است، ولی در واجب بودن صلوات در آن،نماز اتفاق دارند و برای نمونه و تبرك جستن، یکی از آن احادیث را در این جا نقل می کنیم.
در کتاب مصباح الفقیه (2) فرموده: از جمله آن اخبار خبر ابی ولاد
ص: 82
است که می گوید: پرسیدم حضرت صادق علیه السّلام را از تکبیر بر میت (که چگونه و چند است؟) پس (در جواب من) فرمود:
«پنج است که پس از تکبیر اول می گوئی: ﴿أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ. وَ اشْهَدْ انَّ مُحَمَّدٍ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد﴾. پس می گوئی: ﴿اَللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا اَلْمُسَجَّى قُدَّامَنَا عَبْدُكَ وَ اِبْنُ عَبْدِكَ وَ قَدْ قَبَضْتَ رُوحَهُ إِلَيْكَ وَ قَدِ اِحْتَاجَ إِلَى رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِهِ اَللَّهُمَّ وَ لاَ نَعْلَمُ مِنْ ظَاهِرِهِ إِلاَّ خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِسَرِيرَتِهِ اَللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی اِحْسانِه وَ اِنْ کانَ مُسیئا فَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتِه﴾. پس تكبير دوم را می گوئی، و پس از آن و سایر تکبیرات پنج گانه نیز همین عمل را به جا می آوری (1) » (2)
ص: 83
و بر همین روش است احادیث دیگری که در بیان چگونگی نماز میت وارد شده و همۀ آن ها دلالت دارند بر واجب بودن صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله در نماز اموات.
در نماز آیات (که برای گرفتن آفتاب و ماه و زمین لرزه و سایر آیات زمینی و آسمانی واجب شده) نیز صلوات واجب است؛ برای
ص: 84
این که تشهد و سلام جزء نماز بوده، و در ذات و حقیقت آن قرار داده شده اند (و چنان که بیان کردیم)، صلوات جزء تشهد بوده و در واجب بودن آن خلافی میان علما نیست. و حدیث دیگری که در مصباح الفقیه از پیغمبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم روایت شده آن را تأیید و کمک می کند. در آن حدیث است که پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله فرمود:
«کسی که نماز بخواند و صلوات بر من و آل من نفرستد، او را از غیر راه بهشت می برند.» (1)
که این حدیث دلالت کند بر این که هر نمازی را که شخص نماز گزار به جا آورد، ذکر صلوات در آن لازم است. نهایت، اجماع علما و سایر روایات، جای این ذکر را در تشهد تعیین نموده و اطلاق خبر را مقید نموده اند.
ص: 85
این ها بود مواضعی که صلوات در آن ها واجب شده (1) مواضعی که صلوات در آن ها مستحب است، پس چند موضع است:
اول: هر جائی که پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله یاد شود با نام یا لقب، یا یکی از اوصاف شریفه اش، یا ضمیری که به او برگردد، صلوات بر آن
ص: 86
بزرگوار مستحب مؤکد است؛ چنان که مشهور میان علماء امامیه می باشد، بلکه نقل اجماع بر آن شده است بر خلاف صاحب حدائق (1) و صاحب وسائل، که آن دو محدث جلیل در مقامی که پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله به نام یاد شود، صلوات بر او را واجب دانسته اند. و بسا است که دلیل بر آن قرار داده شود حدیث کافی از زراره که گفت: فرمود حضرت باقر علیه السّلام:
«هرگاه اذان می گوئی، پس الف و هاء (در کلمۀ أشهد) را خوب واضح بگو (2) و هر جا که یاد از پیغمبر صل الله علیه و اله کردی (یعنی نام او
ص: 87
را بردی) یا دیگری از او یاد کرد (و تو شنیدی آن را)، در اذان باشد یا غیر آن، پس بر او صلوات بفرست.» (1)
که در این حدیث امر به صلوات کرده و (در محل خود ثابت شده که) امر دلالت بر وجوب می کند.
و مانند این حدیث است آن حدیث دیگری که در کتاب فقیه (2) در باب اذان، و در کافی نیز از ابی بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که گفته: پیغمبر خدا صل الله علیه و اله فرمود:
«هر کس که در نزد او یادی از من بشود، پس فراموش کند که صلوات بر من بفرستد، خداوند راه بهشت را بر او گم کند.» (3)
که در این حدیث فراموش کردن صلوات را موجب عقوبت دانسته است، تا چه رسد به این که کسی عمداً آن را ترك كند.
آری این گونه روایات هست، ولی انصاف در مطلب این است
ص: 88
که به طور مسلم، در فراموشی، عقاب نیست. پس ناچار باید در معنی نسیان (که در روایت ذکر شده) تصرفی نموده و مقصود از آن راغیر فراموشی، چیز دیگری بگیریم. مثل این که آن را کنایه از روی گردانی یابی اهمیتی و مانند این ها قرار دهیم، که عقاب بر آن ها روا باشد.
در هر حال، از این روایت بیش از استحباب فهمیده نمی شود، چنان چه در حدیث اول هم اگرچه ظاهر امر وجوب است، ولی می بینیم که در دعا ها و خطبه ها و زیارت های وارده از معصومین علیهم السّلام بسیار شده که پیغمبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم را با نام یا لقب، بدون ذکر صلوات یاد کرده اند. و این خود قرینه روشنی است بر این که صلوات واجب نیست و مستحب است.
و بعضی از بزرگان در مقام بر آمده، و جا هایی را که نام شریف، بدون ذکر صلوات بر زبان ائمه معصومین علیهم السّلام جاری شده، استقصا و جمع آوری نموده اند، ولی حاجتی به این تحمل رنج نیست. برای این که اجماعی که نقل شده، و فتوای مشهور علماء اماميه - رحمهم الله - و سيرة جارية متدينين، در همه جا و همه وقت بر این که نام شریف هم بدون صلوات ذکر می شود، قرینه ای است که برای دلالت این امر بر استحباب، کافی است.
و اما این که در حدائق و وسائل، تفصیل میان نام و لقب داده و در اول واجب، و در دوم مستحب دانسته اند، نیز وجهی ندارد؛ برای این که اگر دلیلی بر وجوب باشد در هر دو موضع است، و اگر هم نباشد که در هيچ يك نيست.
نکته دیگر این که: بر فرض وجوب یا استحباب، آیا فرستادن صلوات، فوریت دارد یا نه؟ ظاهر این است که باید بلافاصله و فوراً
ص: 89
صلوات بفرستد؛ برای این که در روایت زراره (که از کافی نقل کردیم) فرموده بود: «صلوات بفرست پس از ذکر نام آن بزرگوار در اذان...» که جای صلوات را در اذان قرار داده و تأخیر را روا ندانسته بود، و بدیهی است که هرگاه صلوات را (با فاصله و) پس از تمام شدن اذان بفرستد، صلوات در اذان نیست. (1) علاوه که تناسب و اعتبار نیز بر فوریت گواهی دهد، زیرا که این صلوات پس از نام مقدس، برای تعظیم و احترام می باشد و هر گاه فاصله شود این منظور عملی نمی شود.
دوم: هرگاه نام پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله مکرر به میان آید، آیا در هر بار، صلوات نیز مستحب است، یا برای همه آن ها يك دفعه کافی است؟
ظاهر این است که اگر پس از ذکر نام مقدس صلوات فرستاده شود، و پس از آن، ذکر آن حضرت مکرر شود، صلوات نیز تکرار
ص: 90
می شود. برای این که هر بار نام مقدس را بردن، سبب استحباب صلوات است، و چون سبب تکرار شود، مسبب و نتیجه آن هم مکرر می شود.
ولیکن اگر چند بار نام مقدس به میان آید و صلوات فرستاده نشود، آیا باز هم تکرار صلوات مستحب است يا يك دفعه کافی است ؟
ظاهر این است كه يك بار کافی باشد، برای این که سیره و روش متدینین و اهل ایمان بر همین جاری است. چنان که می بینیم در مجلسی که پیش از هزار نفر حاضرند و همگی صدا را به صلوات بلند می کنند، آن دیگری که همۀ این صدا ها به گوشش می رسد و در نتیجه، بیش از هزار بار نام شریف را در ضمن صلوات می شنود، به يك دفعه صلوات اکتفا می نماید. (1)
ص: 91
علاوه که سبب های شرعیه نیز مانند اسباب تکوینیه و خارجیه می باشد که هرگاه چند فرد از آن ها جمع شوند، تأثیر آن ها در اولین فرد که به وجود می آید مجتمع می شود.
از این ها گذشته، امر مستحبات، آسان (و جای بیش از این بحث نیست، چه هرگاه صلوات را برای تکرار نام مقدس مکرر کند مانعی ندارد، و اگر در دفعه اول هم ترك كند جایز) است.
مطلبی دیگر در این جا است که خالی از لطف نیست، و آن این که بر فرض بگوئیم، تکرار نام مقدس سبب تكرار صلوات می شود، بدیهی است که آن ذکری را که از نام مقدس در صلوات می شود شامل نیست؛ برای این که دلیل استحباب صلوات، قطعاً شامل آن نمی شود.
علاوه که در این جمله از کلام که گفته شود: «هر کس هر زمان نام پیغمبر صلى الله عليه و اله و سلم را بر زبان جاری کند باید صلوات بفرستد. چون امر به صلوات، در دنبال ذکر نام و مترتب بر آن واقع شده، پس عقلاً ممکن نیست که ذکر در صلوت را (که جزء جزاء می باشد) در جمله شرطیه نیز اراده نموده باشد؛ با این که اگر بنا باشد که ذکر نام مقدس در صلوات، سبب صلوات دیگری بشود، و آن صلوات نیز صلواتی دیگر بخواهد، پس هر گاه کسی نام شریف را بر زبان جاری کند (یا آن را بشنود) باید مسلسل و پی در پی صلوات بفرستد و دنباله آن را
ص: 92
قطع نکند، و انجام چنین امری ممکن نیست. (پس تکلیف به آن هم از شارع مقدس روا نباشد).
سوم: مستحب است صلوات در رکوع و سجود و ایستادن در حال نماز، به جهت حدیثی که در وسائل از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
«هر کس در رکوع و سجود و قیام خود بگوید: صلى الله على محمد و آله، به مانند رکوع و سجود و قیامش برای او نوشته شود.» (1) (شاید مقصود این باشد که ثواب عملش دو برابر می شود.)
و مانند این را صدوق - رحمه الله - روایت نموده، جز این که در آن جا فرموده:
« هر کس در... بگوید: اللهمَّ صَلِّ على محمدٍ و آلِ محمد به مانند آن ها برایش نوشته شود.» (2)
و نیز در کافی روایت شده که شخصی به حضرت صادق علیه السّلام می گوید: آیا در حال سجده بر پیغمبر صل الله علیه و اله صلوات بفرستم ؟ حضرتش فرماید: « آری آن هم مانند سبحان الله و الله اکبر است» (3)
و در کتاب امالی (4) ادعای اجماع بر این مسأله شده، چنان که
ص: 93
94
در مصباح الفقیه فرموده:
از امالی حکایت شده که از (مسلمات) دین امامیه است اعتراف به این که ذکر در رکوع و سجود سه تسبیح است و هر گاه کسی تسبیح نگوید، نمازش نماز نیست مگر این که به همان شماره، تهلیل، یا تکبیر، یا صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله را بگوید. برای این که دلیل های وجوب ذکر در رکوع و سجود یا عمومیت دارد و هر ذکری را شامل می شود، پس صلوات را هم چون ذکر خدا و رسول است فرا گیرد؛ و یا آن که اختصاص به تسبیح دارد، پس همان روایت کافی (که صلوات را به منزله تسبیح قرار داده) برای کفایت صلوات کافی است.
نتیجه آن که: در مستحب بودن صلوات در رکوع و سجود، اضافه بر تسبیح واجب، و در کافی بودن آن هرگاه تسبیح نگوید؛ جای تأمل و توقف نیست. و بهترین دلیل برای جزء نماز شدن و مستحب بودن آن در رکوع و سجود یا در سایر مواضع نماز، حدیث صحیح حلبی است از امام صادق علیه السّلام که فرمود:
«هرگاه در نماز، ذکر خداوند عز و جل را بگوئی و با صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله بفرستی، پس جزء نماز به شمار آید.» (1)
و نیز دلالت کند بر این مطلب، آن حدیثی که در مقام بیان فوائد ده گانه صلوات، از ابن سنان نقل کردیم که در آن جا امام علیه السّلام فرمود:
«آری، به درستی که صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله خدا همانند تکبیر و تسبیح است»، زیرا واضح است که آن را مانند تسبیح قرار دادن، از جهت استحباب و کفایت آن در نماز می باشد.
چهارم: مستحب است صلوات در میان اذان و اقامه، هر گاه نماز گزار، فاصله میان آن دو را به گام برداشتن اختیار نماید؛ به دلیل
ص: 94
روایتی که در مصباح الفقيه از فقه رضوی (1) نقل شده، در آن جا که می گوید:
ص: 95
«کسی که فرادی و به تنهائی نماز می گزارد (مستحب است، پس از تمام کردن اذان) با پای راست قدمی به سوی قبله بر دارد و بگوید:﴿بِا للَّهِ أَسْتَفْتِحُ و أَتَوَجَّهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و اجْعَلْنی وَجِیهاً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ و مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ ﴾ (1) (2)
پنجم: مستحب است صلوات، جلو تكبيرة الاحرام به جهت
ص: 96
حدیثی که در فلاح السائل (1) از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرموده بود امیر المؤمنين علیه السّلام که به اصحابش می گفت:
«کسی که بر پا دارد نماز را و پیش از تکبیرة الاحرام آن بگوید: ﴿یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ اَلْمُسِیءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ اَلْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ اَلْمُسِیءِ وَ أَنْتَ اَلْمُحْسِنُ وَ أَنَا اَلْمُسِیءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی﴾، پس خداوند متعال گوید: ای فرشتگان من گواه باشید که او را عفو کردم و کسانی را که بر او حقی داشتند راضی
ص: 97
کردم.» (1)
شهید اول (2) - رحمه الله - در کتاب ذکری فرموده: مستحب است دعا و صلوات، پس از تکبیر ششم (از هفت تکبیر افتتاحیه در اول نماز). و به این روایت (فلاح السائل) استشهاد نموده است. با این که می بینی این روایت را که در آن، اختصاصی برای صلوات، به بودن بعد از تکبیر ششم ذکر نشده، و آن جائی را هم كه فقط يك تكبير بگوید، شامل می شود آری اگر کسی شش تکبیر را بگوید و در آن مسئله بگوئیم، بايد تكبيرة الاحرام را تكبير هفتم قرار دهد؛ آن گاه شایسته است که بمانند کلام ایشان تعبیر شود (و جای صلوات، پس از تکبیر
ص: 98
ششم معین گردد و در هر حال، عبارت تمام و جامع، همان تعبير حديث شریف است که «پیش از تكبيرة الاحرام» فرمود).
ششم: مستحب است صلوات در قنوت نماز ها، به دلیل روایت صدوق - رحمه الله - از حلبی، که او پرسید از حضرت صادق علیه السّلام که آیا برای قنوت، ذکر معینی است؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود:
«ستایش کن پروردگار خود را و صلوات بفرست بر پیغمبر خود و طلب آمرزش کن برای گناهانت.» (1)
و در بعضی از دعا هائی که برای قنوت وارد شده، فرموده اند می گوئی:
﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا هَدَیْنَا بِه اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا أَكْرَمْنَا به ﴾ (2)
ص: 99
و در این جمله به آن مطلبی که در پیش گفتیم که در صلوات بر محمد و آلش شکر نعمت وجود و برکات آن بزرگواران می باشد، نیز اشاره شده است.
هفتم: مستحب است صلوات در تعقیب هر نماز؛ چنان که در وسائل از عدة الداعي (1) از أمير المؤمنين علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
ص: 100
«گوش فراداده شده اند چهار چیز: پیغمبر صل الله علیه و اله و بهشت و آتش و حور العین. پس هر گاه بنده ای (مؤمن) از نماز فراغت یافت، باید صلوات فرستد بر پیغمبر صل الله علیه و اله و بخواهد از خداوند بهشت را و پناه ببرد به او از آتش و بخواهد از او که از حوران بهشتی به او تزویج نماید زیرا کسی که بر پیغمبر صلوات بفرستد دعایش بالا می رود (و به اجابت می رسد)؛ و کسی که بهشت را از خداوند بخواهد بهشت گوید: پروردگارا آن چه بنده ات در خواست نمود به او عطا کن ؛ و کسی که پناه برد بخداوند از آتش آتش می گوید: پروردگارا بنده ات را پناه بده از آن چه پناه به تو برده است از آن؛ و کسی که حور العین را خواستگار شود، آنان گویند: پروردگارا عطا کن به بنده ات آن چه را در خواست نمود. » (1)
و نیز در وسائل، از ابن أبی نصر روایت نموده که می گوید: گفتم امام هشتم حضرت رضا علیه السّلام را که چگونه است صلوات بر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله پس از نماز واجب، و چگونه است سلام بر او ؟ آن حضرت فرمود، می گوئی ﴿اَلسَّلامُ عَلَيكَ یا رَسُولَ الله... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (2) ﴾. (3)
ص: 101
و در سفينة البحار از ثواب الاعمال، از حضرت أبى الحسن علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
«هر کس پس از نماز بامداد و نماز مغرب، پیش از آن که پا های خود را بگرداند و یا با کسی تکلّم نماید، بگوید:﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و ذریته﴾، بر آورد خداوند صد حاجت او را، هفتاد در دنیا و سی در آخرت.» (1)
و نیز در آن کتاب از ثواب الاعمال روایت کرده از صباح که گوید، حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «آیا یاد ندهم تو را چیزی که نگه دارد خداوند به سبب آن رویت را از گرمی جهنم ؟» گفتم: چرا (تعلیم فرما) فرمود:
«بگو بعد از صبح، صد مرتبه: اللهم صل على محمد و آل محمد، نگه می دارد خداوند به سبب آن، رویت را از گرمی جهنم. » (2)
و در وسائل روایت شده که:
«کسی که میان دو رکعت نافله فجر و دو رکعت فریضه صبح، صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله بفرستد، خداوند رویش را از گرمی آتش نگه می دارد.» و شاید به قرینه این روایت، مقصود از - بعد از صبح - در روایت سابق نیز همین میان دو نماز نافله و فریضه باشد).
ص: 102
چون عذاب در روز قیامت متناسب با نا فرمانی (مردمان) در دنیا می باشد، پس هر گاه از دست مثلا (یا سایر عضو ها) نا فرمانی سر زند، به ناچار سزای روز جزا مربوط به همان (عضو) خواهد بود، چنان چه در این عالم نیز چنین است (و این قاعده در مقام مجازات، نزد عقلا و ارباب ادیان مراعات می شود). و عذابی که متوجه روی آدمی است، آن است که سوزش و فروزش آتش آن را فرا گیرد و بسوزاند. چنان چه در برخی از احادیث وارد شده که:
«گروهی از گناهکاران، روزگار درازی بر لب (گودال) جهنم می نشینند و سختی آتش را می چشند و سوزش آتش روی های آنان را فرا گرفته و می سوزاند.»
و این گونه عذاب (روی قاعده تناسب) در اثر آن گناهی است که از روی آدمی سر زده و بسا می شود که آن گناه روی ترش کردن در برابر حاجت مندان، و راندن ایشان به بد ترین وجه می باشد، که ناشی از تنگی سینه و مال دوستی و خود خواهی شخص شده است.
از این جا است که (راهنمای به سوی خیر و سعادت دنیا و آخرت، و طبیب بیماری های دل و جان مردما،) امام جعفر صادق علیه السّلام (در مقام درمان این بیماری کشنده و جلو گیری از این گناه بزرگ) می فرماید:
«آیا تو را نیاموزم چیزی که به سبب آن، خداوند روی تو را از سوزش جهنم نگه دارد؟... و گوئی که (داروئی به کار برده که بیماری را از ریشه معالجه نموده و) می فرماید: هر گاه پس از نافله صد مرتبه صلوات بفرستی در جان و روانت اثر بخشیده و گشادگی سینه و گذشت
ص: 103
در مقام بخشش برایت فراهم می آورد، تا این که در برابر نیازمندان تر شروئی ننموده و از عذاب روز جزا در امان باشی.
پس این روایات، دلالت کنند بر این که مستحب است صلوات بر محمد و آل بزرگوارش در پس هر يك از نماز های واجب و مستحب، مخصوصاً در عقب نافله صبح.
و من خود، از مداومت و مواظبت بر صد مرتبه صلوات پس از نافله صبح، اثر شگفت آوری از گشادگی سینه و آرامش دل و شادی روح مشاهده کرده ام. پس ای خواننده ارجمند این رساله، تو را سفارش می کنم و باز هم سفارش می کنم که آن را غنیمت شمرده و بر آن مواظبت نمائی ( تا این که آثار شگفت آور آن را خود مشاهده نموده و رشته پیوند و بستگی با این خاندان پاك را استوار داری).
هشتم: مستحب است صلوات در دو سجده شکر (1) ؛ چنان که
ص: 104
در وسائل از عبد الله بن جندب، از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت نموده که فرمود:
«می گوئی در سجده شكر: ﴿اللَّهُمَّ إِنِّي أَنْشُدُكَ...﴾» سه مرتبه ﴿اللَّهُمَّ إِنِّي أَنْشُدُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى الْمُسْتَحْفَظِينَ مِنْ آلِ مُحَمَّد﴾
ص: 105
سه مرتبه ﴿اللَّهُمَّ إِنِّي...﴾ سه مرتبه. پس می گذاری گونه راست خودت را بر زمین و می گویی: ﴿يَا كَهْفِي حِينَ...﴾ سه مرتبه؛ پس می گذاری گونه چپ خود را بر زمین و می گوئی: ﴿یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ...﴾ سه مرتبه. پس بر می گردی به سجده، و صد مرتبه می گوئی: «شكرا شكراً» پس حاجت خود را درخواست می کنی ان شاء الله تعالی (1) » (2)
مؤلف گوید: این دعا (و این گونه سجده شکر) را کلینی و صدوق و شيخ - رحمهم الله - و غیر ایشان به سند های مختلف خود از عبد الله بن جندب با اختلاف کمی نقل کرده اند و ما در این جا از کتاب وسائل نقل نمودیم.
نهم: مستحب است صلوات در شب و روز جمعه يك هزار مرتبه و (با لخصوص با فضیلت تر است صلوات) پس از عصر روز جمعه؛ چنان که در بحار (3) از جمال الاسبوع (4) از حضرت صادق علیه السّلام روایت
ص: 106
نموده که فرمود:
«از سنت (و مستحب) است صلوات در روز جمعه، يك هزار مرتبه، و در غیر روز جمعه یک صد مرتبه. و کسی که در روز جمعه صد مرتبه صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله بفرستد، و صد مرتبه استغفار کند و صد مرتبه سوره توحید (قل هو الله احد) را بخواند، البته آمرزیده شود». (1)
و نیز در آن کتاب از پیغمبر صلى الله عليه و اله و سلم روایت نموده که فرمود:
«بسیار صلوات بفرستید بر من در هر جمعه، زیرا هر کس از شما بیشتر صلوات بر من فرستد، منزلتش در نزد من بیشتر و مقامش به من نزدیک تر باشد و کسی که صلوات فرستد بر من در روز جمعه یک صد مرتبه، بیاید در روز قیامت و روی او روشن و نورانی باشد. و کسی که در روز جمعه، هزار مرتبه صلوات بر من فرستد، نمیرد تا این که جای خود را در بهشت ببیند. (2) » (3)
و نیز در آن کتاب از جمال الاسبوع نقل کرده که به سندش از زید شحّام از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که می گوید: شنیدم فرمود:
«هیچ کاری در روز جمعه بهتر از صلوات بر محمد و آل محمد صل الله علیه و اله نیست هر چند که یک صد مرتبه و يك مرتبه باشد. می گوید: گفتم: چگونه بر ایشان صلوات بفرستم ؟ فرمود: می گوئی: ﴿اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ
ص: 107
صَلَوَاتِکَ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِکَتِکَ وَ رُسُلِکَ وَ جَمِیعِ خَلْقِکَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ عَلَیْهِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.﴾ (1)
و در آن کتاب نیز از خصال (2) از حضرت صادق علیه السّلام روایت کند که آن حضرت فرمود:
«هرگاه شب و روز جمعه می رسد فرشتگانی از آسمان با قلم های طلا، و لوح هائی از نقره فرود آیند و نمی نویسند در عصر پنجشنبه و شب و روز جمعه تا آنگاه که آفتاب غروب کند، مگر صلوات بر پیغمبر و آلش صل الله علیه و له را.» (3)
و از این حدیث شریف فهمیده می شود که در عصر پنجشنبه نیز صلوات استحباب دارد و این که بهترین کار ها در شب و روز جمعه (4)
ص: 108
همان صلوات بر محمد و آلش - صلوات الله علیهم - می باشد. چنان که در سفينة البحار از كتاب محاسن (1)، از حمّاد بن عثمان روایت نموده
ص: 109
که می گوید: پرسیدم حضرت صادق علیه السّلام را از بهترین کار ها در روز جمعه، فرمود:
«صد مرتبه صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله پس از عصر ؛ و آن چه بیشتر شود بهتر است.» (1)
دهم: مستحب است نوشتن صلوات بر محمد و آلش صل الله علیه و اله (خصوصاً پس از نوشتن نام آن حضرت). چنان که در سفینة البحار از پیغمبر خدا صل الله علیه و اله روایت نموده است که فرمود:
«کسی که در نوشته ای صلوات برمن فرستد ( یعنی صلوات را بنویسد)، پیوسته فرشتگان برای او طلب آمرزش کنند، تا هنگامی که نام من در آن نوشته بر قرار است.» (2)
پس همچنان که صلوات فرستادن بر زبان را خداوند و فرشتگانش دوست دارند، همچنین نوشتن آن را نیز دوست می دارند.
و این که مشاهده می شود که عادت و روش نویسندگان مسلمانان همه اعصار، بر این جاری شده که پس از نوشتن نام مقدس پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله صلوات بر او می نویسند و پس از نوشتن نام های پاک ائمه معصومین علیهم السّلام، گاهی صلوات و گاهی سلام را می نویسند، شاید برای
ص: 110
این است که از آن حدیث که نقل شد که فرموده بودند: «هرگاه پیغمبر را یاد کردی، صلوات بفرست»، چنین دریافته اند که یاد کردن آن بزرگوار به زبان باشد یا به قلم، مقتضی صلواتست. و یا این که چون صلوات بر آن بزرگواران نمی باشد مگر برای احترام و تعظیم، در مقام نوشتن نیز این تکریم و تعظیم را مناسب دانسته اند.
ص: 111
این مواضع ده گانه (1)، موارد به خصوصی است که صلوات در آن ها افضل و ثواب و بهره اش بیشتر است، وگرنه این ذکر شریف،
ص: 112
همه جا مطلوب و همه وقت محبوب است و در هر انجمن و نزد هر کاری مستحب است چنان که در وسائل از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که پیغمبر خدا صل الله علیه و اله فرمود:
«نیستند گروهی که در انجمنی گرد آیند، پس خداوند را یاد نکنند و صلوات بر پیغمبر شان نفرستند مگر این که آن مجلس سبب حسر و تأسف و موجب گرفتاری آنان می شود.» (1)
و نیز از خصال، به سندش از اعمش از حضرت صادق علیه السّلام در حدیث شرایع دین (که بسیاری از واجبات و محرمات و آداب دینیه در آن بیان شده ) روایت کرده که فرمود:
«... و صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله در هر جا، و در نزد عطسه و هنگام ذبح کردن و غیر این ها واجب است.» (2)
و معلوم است که مقصود از وجوب در این روایت، استحباب مؤکد می باشد (و نظائر آن در روایات بسیار است).
ص: 113
ضمیمه کردن آل محمد صلى الله عليه و اله و سلم را در صلوات بر آن بزرگوار، واجب است؛ چه در صلوات هائی که واجب باشد، مانند صلوات در نماز های واجب که ذکر شد، و چه مستحب باشد مانند مواضع ده گانه ای که بیان کردیم. زیرا در آن مواضع اگر چه صلوات بر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله مستحب است، ولی همین که صلوات بر آن بزرگوار فرستاده شود، ضمیمه کردن آل گرامیش واجب می شود. (و در هر حال، صلوات بدون ضمیمه آل، ناقص و بی اثر است.)
و دلالت کند بر این مطلب، علاوه بر بعضی از روایاتی که در بحث های پیشین این رساله گذشت، احادیث بسیار دیگری از طریق شیعه و سنی.
اما از طریق عامه و سنیان: از جمله آن ها است آن چه که ابن حجر (1) در کتاب صواعق خود نقل کرده که پیغمبر اکرم - صلى الله عليه
ص: 114
(و آله) و سلم - فرمود:
« صلوات بر من نفرستید به طور ناقص و دنباله بریده. پرسیدند صلوات دنباله بریده کدام است؟ فرمود: این که بگوئید: «اللهم صلّ على محمد و خود داری کنید (از این که آل محمد را به آن ضمیمه نمائید) بلکه باید بگوئید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.» (1)
نکته جالب، تعصب این مرد و مخالفت او با پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله است که در همین حالی که این حدیث را می نویسد، باز (گرفتار عصبیت بی جا بوده و این دیو مهیب دست از گریبانش بر نداشته و) می گوید: قال النبي صلى الله عليه و سلم (و با برداشتن کلمۀ و آله، و جدائی انداختن میان آن بزرگوار و آل عالی مقدارش ایشان را آزار می دهد).
برای همین نکته بود که چون ما (روی وظیفه ارادت و اطاعت خود) آل را ضمیمه نمودیم آن را میان دو هلال قرار دادیم (تا از کلام او جدا باشد و عصبیت او که نشانه هوی پرستی است آشکار گردد ).
و نیز از احادیث آنان آن حدیثی است که در کتاب عیون (2) از
ص: 115
حضرت امام رضا علیه السّلام روایت شده، که در آن انجمنی که در حضور مأمون و به امر او برای اثبات صلوات بر آل محمد صل الله علیه و اله فراهم آمده بود آن حضرت فرمود:
«همانا دشمنان (و مخالفین ما) از مردم هم می دانند که چون آیه (شریفۀ سوره احزاب در امر به صلوات و سلام بر پیغمبر صل الله علیه و اله) نازل گردید، بعضی گفتند: یا رسول الله، کیفیت سلام بر تو را دانسته ایم (و پیش از این از تو آموخته ایم)، آیا چگونه است کیفیت صلوات بر شما ؟ فرمود: «می گوئید:
﴿اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلی اِبْراهیمَ وَ الِ اِبْراهیمَ، اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ﴾. (1)
آیا در این (پرسش و پاسخ اصحاب و پیغمبر صل الله علیه و اله) اختلافی در میان شما (اهل مجلس) است ؟ (همگی) گفتند: نه، و مأمون نیز گفت: هیچ گونه خلافی در این امر نیست، و اجماع امت اسلامی بر آن منعقد است...» تا آخر حدیث شریف.
و اما احادیث از طریق شیعه امامیه: از جمله آن ها حدیثی است در وسائل از صدوق - رحمه الله - به سند متصل از أمير المؤمنين علیه السّلام که گفته: پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله فرمود:
«هر کس بگوید: صلى الله على محمد و آله، خداوند بزرگوار ارجمند (در مقابل) فرماید: صلی الله عليك. پس باید (کسی که طالب رحمت
ص: 116
خداوند است ) این ذکر را بسیار بگوید. ولی اگر کسی بگوید: صلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد، و صلوات بر آل او نفرستد، بوی بهشت را نیابد، با این که از پانصد سال راه دریافته می شود ». (1)
و از آن جمله، حدیث دیگری است از ابان بن تغلب، از حضرت باقر علیه السلام که گفته: پیغمبر صل الله علیه و اله فرمود:
«کسی که بر من صلوات بفرستد ولی آل مرا ضمیمه ننماید، بوی بهشت را نیابد، با این که از پانصد سال راه دریافته می شود. » (2) ( یعنی فاصله چنین کس و دوری او از بهشت، بیشتر از این مقدار مسافت است ).
مؤلف گوید: از حدیث صواعق که نقل کردیم، نکته ای دریافته می شود و آن نکته این که: در آن،حدیث از صلوات بدون ذکر آل تعبیر به کلمۀ «بتراء » نموده است. گوئی که ( در این تعبیر اشاره ای است به این که ) جدا کردن آل را از پیغمبر صل الله علیه و اله در صلوات، نمی باشد، مگر از راه دشمنی و کینه جوئی با آن خاندان شریف، زیرا که این کلمه » بتراء » مشتق از كلمه « أبتر » است که در سوره مبارکه کوثر واقع شده، و خداوند متعال در آن سوره مبارکه، دشمنان و مخالفین پیغمبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم را که با رفتار و گفتار خود آن بزرگوار را آزار می دادند مذمت و نکوهش نموده ؛ و آیه: ﴿ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴾ (3) را در شأن
ص: 117
آنان نازل فرموده است. ولیکن دشمنان آن بزرگوار هنوز در دشمنی و مخالفت خود باقی هستند (و هرگاه که مجالی بیابند، با زبان و قلم و سایر نیرو های خود او را آزار می دهند).
(شگفت آور، این است که) از بعض سنیان نقل شده که گفته: هر چند به موجب روایات، ضمیمه بودن صلوات بر آل به صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله ثابت است، ولی چون رافضیان (یعنی شیعیان و پیروان آن خاندان) آن را شعار و روش خود قرار داده اند ما آن را وا می گذاریم و وا گذاشتن آن بهتر است.
آری، دشمنی با خاندان پیغمبر صل الله علیه و اله و پیروان ایشان، پیوسته از زبان و قلم و شمشیر مخالفین ایشان هویدا بوده و هست.
نتیجه سخن این که: ضمیمه کردن آل را در صلوات بر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله واجب است خواه آن صلوات، واجب باشد یا مستحب. و این مسأله از خصائص (و مفاخر) ما جمعیت امامیه و شیعیان آن خانواده است. و ما معنی آل را پیش از این گفتیم؛ و دانسته شد که مراد به آل در صلوات همان ائمه معصومین علیهم السّلام می باشند، هر چند که در لغت شامل تمام ذریه باشد.
ص: 118
مطلبی که باقی مانده، این که: صلوات فرستادن بر آل محمد صل الله علیه و اله به طور استقلال (و بدون انضمام به آن بزرگوار) آیا واجب است یا مستحب ؟ بر نخورده ام به کلامی از دانشمندان امامیه - رحمهم الله - که در این امر بحث کرده باشند. اينك ما آن چه را که در این موضوع به دست آورده ایم و خداوند ما را به آن آگاه ساخته است، بیان می کنیم.
می توان گفت فطرت پاک و سالم که شکر نعمت را واجب می داند شکر نعمت ایشان را که صاحبان نعمت و رهبران امت می باشند و به وسیله آنان خداوند شناخته و بندگی شده است، نیز مانند شکر نعمت پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله واجب می شمارد و آن چه بر وجوب شکر نعمت رسالت دلالت می کند، نعمت ولایت را هم شامل می شود و در سابق گفتیم: که خداوند متعال با خطاب ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ بیان فرموده که شکر گزاری از صاحب مقام رسالت به صلوات فرستادن بر او می باشد و ما از آن می فهمیم که شکر نعمت صاحبان مقام ولایت و امامت نیز با صلوات و سلام بر ایشان به جای آورده می شود.
و اما مستحب بودن صلوات بر آل به طور استقلال، دلالت می کند بر آن آن چه که ائمه طاهرین علیهم السّلام در مقام صلوات بر هر يك از ايشان
ص: 119
تعلیم فرموده اند (1). و دیگر، آن چه در وسائل به سند متصل از ابان بن تغلب، از حضرت باقر علیه السّلام از پدر بزرگوارش علیه السّلام از پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله نقل نموده که آن بزرگوار فرمود:
«هر کس بخواهد راهی به من یافته و از برای او نزد من دستی باشد که با آن شفاعت کنم او را در روز قیامت؛ پس صلوات فرستد بر خاندان من و خوشحال نماید ایشان را ». (2)
اللهمَّ صَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ وَ عَجِّل فرجهم.
این ها راجع به هر يك از ائمه معصومین علیهم السّلام می باشد. و اما درباره خصوص حضرت سید الشهداء أبي عبد الله الحسین علیه السّلام نیز مستحب است که هر گاه او را یاد کنند، سه بار بر او صلوات فرستند. چنان که در نفس المهموم (3) - از شیخ طوسی - رحمه الله - از شیخ مفید - رحمه الله - از احمد بن ولید از پدرش، از صفار، از ابن عیسی ؛ از ابن ابی عمیر از حسين بن أبى فاخته، روایت نموده که او گفته: من و أبو سلمه سراج و یونس بن يعقوب و فضيل بن یسار نزد امام ششم حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السّلام بودیم. پس من به آن بزرگوار گفتم فدایت شوم، من در انجمن های این مردمان (که مخالفین و دشمنان شما در آن ها حاضرند) حاضر می شوم و (بسا می شود که) شما را در دل یاد
ص: 120
می کنم، پس (برای ادای حق شما و اظهار علاقه به شما) چه بگویم ؟ فرمود:
ای حسین، هر گاه در مجالس آنان حاضر شدی، پس بگو ﴿اللهم أرِنَا الرَّخاءَ وَ السّرور﴾ خداوندا بنمایان به ما (و آشکار کن برای ما روز) آسایش و خوشحالی را (به این که روزگار فرج و گشایش و دولت این خانواده پاک را برسانی). پس با این گفتار آن چه را خواسته ای انجام داده ای.
پس گفتم: فدایت شوم به درستی که یاد می کنم حسین بن علی علیه السّلام را، پس در آن هنگام، چه بگویم (تا حق بزرگ آن سرور ارجمند و شهید مظلوم را به جا آورده باشم) ؟ فرمود: بگو:
﴿صلَّى اللهُ علَيكَ يا أبا عَبدِ الله﴾ که سه مرتبه این جمله را تکرار کنی. پس آن حضرت روی به ما کرد و فرمود:
زمانی که کشته شد ابا عبد الله الحسین علیه السّلام آسمان های هفتگانه و زمین های هفت گانه، و آن چه در آن ها و میان آن ها بود بر او گریستند. و نیز هر که در بهشت و جهنم، از فرشتگان و خزینه داران بودند همگی بر او گریستند، مگرسه چیز که بر او نگریستند.
گفتم: فدایت شوم، آن سه چیز که بر او نگریستند، کدامند ؟
فرمود: بصره و دمشق و خاندان حکم بن ابی العاص (1) (که مقصود آن حضرت، بنی امیه و بنی مروان و پیروان و تربیت شدگان ایشان می باشند که بیشتر شان در آن دیار می زیستند و بر آن حضرت نگریستند، بلکه اظهار شادی و خوشحالی نموده و روز عاشورا را عید خود قرار دادند).
ص: 121
این ها که ذکر شد مجملی از احکام صلوات و فوائد و آثار و معنای آن می باشد که با توفیق خداوندی جمع آوری نموده و تقدیم برادران ایمانی و خوانندگان گرامی کردم. امید است غنیمت شمرده و از برکات آن بهره مند شوند.
ص: 122
ص: 123
ص: 124
این صلوات را ابو الحسن، يعقوب بن يوسف ضراب اصفهانی از وجود مقدس ولی عصر، حجت منتظر، روحی و ارواح العالمین فداه، روایت کرده است که برای تیمن و تبرك (و زینت این رساله و بهره مندی برادران ایمانی) در این جا نقل می کنیم.
در بحار الانوار (1) به سلسله سند متصل از یعقوب بن يوسف ضراب نقل کرده که گوید:
در سال 281 ه. ق با گروهی از مخالفین از اهل کشور خود، سفر حج نمودیم، همین که به مکه رسیدیم، بعضی از آنان پیش افتاده و خانه ای را که در کوچه های میان سوق اللیل (نام بازاری است در مکه معظمه) واقع، و همان خانه خدیجه علیها السلام بود، و خانه رضا علیه السّلام نیز نامیده می شد، برای ما کرایه نمود. در آن خانه پیر زنی گندم گون مسکن داشت.
همین که دانستم که آن خانه را به حضرت رضا علیه السّلام نسبت می دهند، از آن زن پرسیدم: تو را با صاحب این خانه چه نسبت است و برای چه این خانه را به رضا علیه السّلام نسبت می دهند ؟
گفت: من از خدمت گزارن ایشان هستم و این خانه هم از علی بن موسی الرضا علیه السّلام است که فرزندش حسن بن على العسكري علیه السّلام مرا چون در خدمتش بودم، در آن منزل داده است.
ص: 125
همین که این مطلب را از او شنیدم با او انس گرفته، و امر را از رفقای خود (چون از مخالفین بودند) پنهان می داشتم. شب ها، که با همراهان خود از طواف بر می گشتیم، در آن خانه می خوابیدیم، در حالتی که در را بسته و سنگ بزرگی بود که آن را حرکت داده و پشت در می انداختیم. ولی شب های بسیاری می دیدم روشنی چراغی را در راهرو اطاقی که در آن منزل داشتیم که مانند مشعل بسیار روشن بود. و در را می دیدم باز می شد با این که کسی را نمی دیدم از اهل خانه که در را باز کند.
مردی چهار شانه گندم گون، مایل به زردی چهره و لاغر اندام را که بر رویش نشانه سجده بود، و بر او دو پیراهن و دستمال نازکی بود که آن را بر سر خود پیچیده و کفش طاقی بر پا هایش بود، می دیدم که به بالا خانه ای که مسکن آن زن بود و به ما گفته بود که مرا دختری است در آن جا که به کسی اجازه رفتن به آن جا را نمی دهد، بالا می رفت.
پس من می دیدم آن روشنی که راهرو خانه را روشن می کرد، هنگام بالا رفتن آن مرد به بالا خانه، پله ها را نیز روشن داشته و همین که در بالا خانه قرار می گرفت، بالا خانه هم روشن می شد، بدون این که چراغی در آن جا دیده شود.
آن کسانی که با من بودند (از مخالفین) نیز این منظره را مشاهده می کردند و (چون از آن چه من آگاه بودم که این پیر زن و دخترش در ملک این خانواده هستند آنان آگاهی نداشتند) می پنداشتند که این مرد آن دختر را متعه (ازدواج موقت) نموده و به سوی او رفت و آمد می کند و (روی این پندار، و پندار باطل دیگر شان که متعه را حرام می دانستند) می گفتند: این گروه پیروان علی بن ابی طالب علیه السّلام متعه را روا می دانند،
ص: 126
و حال آن که متعه حرام است و روا نیست. (1)
باری (از هرچه بگذری سخن دوست خوش تر است) می دیدم آن مرد را که داخل خانه شده و بیرون می رفت، با این که چون به درب خانه
ص: 127
می آمدیم در را بسته و سنگی را که از ترس دستبرد به اثاث و متاع خود پشت در انداخته بودیم به جای خود می دیدیم، و کسی را نمی دیدیم که در را باز کند یا ببندد، تا وقتی که خود ما سنگ را کنار زده و در را
ص: 128
چون این امور (شگفت آور و خلاف عادت) را مشاهده کردم، طبشی در دلم پدید آمده و ترسی برمن راه یافت، و با آن زن ملاطفت بیشتری نموده و دوست داشتم که بر حال آن مرد آگاه شوم.
پس گفتم: ای زن من می خواهم که از تو پرسشی نموده و با تو گفت گوئی کنم بدون حاضر بودن همراهان من، و بر این مقصود توانائی پیدا نمی کنم، و من میل دارم که هر گاه مرا در خانه تنها ببینی از بالا خانه پائین بیائی تا آن چه را می خواهم، از تو بپرسم.
آن زن با شتاب گفت: من هم می خواهم، مطلبی را پنهانی به تو بگویم؛ پس به جهت همراهانت مجال حاصل نمی شود.
گفتم: چه می خواهی به من بگوئی.
گفت: می گوید - و نام کسی را نبرد - با همراهانت و شریک هایت
ص: 129
درشتی مکن، و با آن ها مجادله (و گفت گو های مذهبی) و غیر آن منما برای این که آنان دشمنان تواند، و تو با ایشان مدارا کن.
گفتم: ای زن چه کسی (این سخنان را) می گوید ؟
گفت: من می گویم (تو را به گوینده آن چه کار است).
پس در اثر هیبت و ترسی که به در دلم واقع شد، جرأت نکردم که (اصرار نموده و) بار دیگر به او مراجعه کنم (و از نام و نشان و حالات گوینده آن سخن و صاحب آن پیام پرسش دیگری کنم) و گمان کردم که مقصودش از همراهان من همین همسفران من می باشند که با من به سفر حج آمده اند.
پس گفتم: آیا مقصودت این همسفران منند ؟
گفت: یاران و شرکائی که در شهرت هستند، یا در این جا با تو هستند (همگی را می گوید که با آن ها مدارا کن و خشونت و خصومت منما).
و در همان اوقات میان من و رفقای منزلم گفت گوی تند و درشتی در امر دین پیش آمده بود که از من ( نزد دستگاه حکومت شکایت و ) سعایت نموده بودند و من فرار کرده و پنهان شده بودم. پس دانستم که به آن حادثه نظر داشته و آن ها را قصد نموده است.
پس به او گفتم تو را با رضا علیه السّلام چه نسبت است ؟
گفت: من خدمت گزار (و کنیز زر خرید) حسن بن علی عسکری علیه السّلام بودم.
پس همین که به این امر یقین کردم، نزد خود گفتم که هر آینه می پرسم از این زن، حال امام غائب علیه السّلام را، و به او گفتم: تو را به خدا سوگند، آیا او را به چشم خود دیده ای ؟
ص: 130
گفت: ای برادر، او را به چشم خود ندیده بودم، برای این که من (از خدمت حضرت عسکری لعلیه السّلام) بیرون رفتم هنگامی که خواهرم (مقصودش نرجس خاتون، مادر امام غائب علیه السّلام است) آبستن بود. ولی آن حضرت مژده داده بود مرا که به زودی در آخر عمرم او را می بینم و به من فرمود: (تو تعلق به او داری و ) برای او هستی، همین طور که برای من بودی و مدتی بود که من در مصر بودم، و اينك برای نامه ای که او نوشته و با سی اشرفی خرجی راه به وسیله مردی از اهل خراسان که خوب عربی نمی دانست، برای من فرستاده و فرموده بود در این سال برای حج بیایم، روی شوق و میل بی اندازه ای که به دیدارش داشتم، همین روز ها به مکه آمده ام.
پس در دلم افتاد که آن مردی را که می بینم (با آن وضع معجز آسا و شگفت آور) آمد و شد در خانه می کند، همان بزرگوار می باشد. و ده درهم صحیح از سکه های حضرت رضا علیه السّلام که آن ها را پنهان کرده بودم تا برای نذری که داشتم آن ها را در مقام ابراهیم علیه السّلام بگذارم، بر داشته و به آن زن دادم و پیش خود گفتم که اگر آن ها را به فرزندان فاطمه علیها السّلام بدهم، بهتر و ثوابش بیشتر از این است که آن ها را در مقام ابراهیم علیه السّلام بگذارم.
پس به آن زن گفتم: این در هم ها را به کسانی از فرزندان فاطمه علیها السّلام که شایستگی دارند برسان. و مقصودم این بود که آن ها را به آن مردی می دهد که او را دیده بودم.
درهم ها را گرفته و به بالا خانه رفته و ساعتی توقف نموده پس فرود آمده و گفت: می گوید: ما را در این درهم ها حقی نیست آن ها را در همان موضع که (نذرت بود و) قصد کرده بودی بگذار. ولیکن از ما
ص: 131
بدل این درهم های رضویه علیه السّلام را (از درهم های معمولی) بگیر، و در آن موضع قرار بده.
پس همین کار را کردم و پیش خود می گفتم که آن چه این زن به من امر می کند از جانب همان مرد است.
سپس نسخه ای از توقیعی که (از جانب امام غایب علیه السّلام) به سوی قاسم بن علاء در آذربایجان بیرون آمده بود با من بود، به آن زن گفتم: این توقیع را به شخصی که توقیعات امام غائب علیه السّلام را دیده (و با آن ها آشنا) باشد عرضه بدار.
گفت: به من بده که چنین کسی را می شناسم. پس نسخه را به او دادم و گمان می کردم که می تواند آن را بخواند.
پس گفت: مرا توانائی خواندن آن در این مکان نیست و به بالا خانه بالا رفته، و سپس آن را فرود آورده و گفت: صحیح است.
و در آن توقیع این جمله نیز مندرج بود: مژده می دهم شما را به مژده ای که به هیچ کس چنین مژده ای نداده ام.
پس آن زن گفت، به تو می گوید: هرگاه خواستی بر پیغمبر خود صلوات بفرستی چگونه می فرستی؟
گفتم می گویم: ﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ باَرِک عَلیَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْراهِيمَ وَ آلِ إِبْراهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.﴾
گفت: نه، (این طور شایسته و کافی نیست) هر گاه صلوات می فرستی باید بر همۀ آن بزرگواران صلوات فرستاده و همگی را نام ببري.
ص: 132
گفتم: آری، (سپس چنین به جای می آورم).
پس همین که فردای آن روز شد، فرود آمد و با او دفتر کوچکی بود. پس گفت: به تو می گوید: هرگاه صلوات بر پیغمبر صل الله علیه و اله می فرستی پس صلوات بفرست بر او و جانشینانش مطابق این نسخه.
پس گرفتم آن را و پیوسته به آن عمل می کردم. و (مدتی که در مکه بودم) شب های چندی دیدم آن مرد را که از بالا خانه فرود آمده، و (با او روشنی ای مانند) روشنی چراغ بر پا بود (و از خانه بیرون می شد) و من هم در را گشوده و در پی آن روشنی بدون این که کسی را ببینم روانه می شدم تا این که داخل مسجد الحرام می شد.
و نیز گروهی از مردم را می دیدم از شهرستان های مختلف که به در این خانه رفت و آمد داشته، و بعضی از آن ها نامه هایی به آن زن می دادند و آن زن نیز نامه هایی به بعضی از آن ها رد می کرد و با یک دیگر سخنانی می گفتند که من چیزی از آن ها نمی فهمیدم. و جمعی از آن مردم را در راه برگشتن می دیدم تا این که وارد بغداد شدم.
اينك نسخهٔ صلوات آن دفتر:
﴿بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدُ اَلنَّبِیِّینَ...﴾ (تا آخر صلوات: انك على كل شى قدير.» (1)
چون نسخه بحار مغلوط بود ما عبارت صلوات را مطابق آن چه در مفاتیح الجنان (در ذیل اعمال روز جمعه نقل نموده) است نقل
ص: 133
کردیم. وسید بن طاووس رحمه الله سفارش زیادی درباره این صلوات نموده به جهت امری که بر آن اطلاع یافته است (از اهمیت و فضیلت این صلوات) و گوئی که از مقام شامخ صاحب ولایت عظمي - عجل الله تعالی فرجه - بهره ای گرفته و اشارتی بدو رفته است.
بار خدایا، آن روی درخشان و جمال فروزان را به ما بنما (و دیده و دل ما را از دیدارش روشن و مسرور فرما).
ص: 134
اينك رساله خود را با ذکر آن صلواتی که در بحار از جنة الامان (1) از حضرت صادق علیه السّلام نقل نموده است، پایان می دهیم.
فرمود: هر کس بخواهد مسرور (و خوشنود) کند محمد و آل محمد صلى الله عليه و اله و سلم را در صلوات بر ایشان، پس بگوید: ﴿اَللَّهُمَّ یَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَی وَ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ...﴾ (2) (تا آخر صلوات شریفه که در صفحه 65 اصل رساله، و اعمال روز عرفه مفاتیح الجنان ثبت است).
در این جا سخن مؤلف محترم رساله، در بیست و یکم ماه رجب المرجب 1378 ه. ق پایان یافته است.
ص: 135
نظر به این که از حدیث ابو الحسن ضراب چنین بر آمد که صلوات فرستادن بر این خاندان جلیل به طور جدا گانه که همگی آن بزرگواران يكايك نام برده شوند منظور نظر حضرت صاحب الامر و ولى العصر - عجل الله تعالی فرجه - می باشد، برای این که نا چیز هم این وظیفه را معمول داشته و به مؤلف محترم نیز تأسی کرده باشم، آن حدیثی را که از پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در کیفیت صلوات بر هر يك از آن بزرگواران رسیده و از ذیل آن معلوم می شود که از معالم و نشانه های دین بوده و خداوند متعال آن را دوست می دارد، در این جا نقل می نمایم تا خوانندگان ارجمند رساله نیز بهره مند شوند.
در مفاتیح الجنان از مصباح شیخ طوسی - رحمه الله - از جماعتی از اصحاب از ابو المفضل شیبانی روایت کرده که او گفت: حدیث کرد ما را از لفظ خود، ابو محمد عبد الله بن محمد عابد یمنی و گفت: درخواست کردم از مولای خودم امام حسن عسکری - علیه السلام - در منزل آن حضرت به سر من رأی، در سال 255، که املاء فرماید بر من، یعنی کلمه به کلمه بگوید، کیفیت صلوات بر پیغمبر و اوصیاء آن حضرت صل الله علیه و اله را؛ و حاضر کرده بودم با خودم کاغذ بزرگی ( تا هر چه را می گوید، بنویسم ). پس املا فرمود بر من از لفظ خود بدون این که از کتابی ببیند، و فرمود:
ص: 136
صلوات بر پیغمبر - صلى الله عليه و آله -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا حَمَلَ وَ حْیَکَ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِکَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا أَحَلَّ حَلَالَکَ وَ حَرَّمَ حَرَامَکَ وَ عَلَّمَ کِتَابَکَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا أَقَامَ الصَّلَاهَ وَ آتَی الزَّکَاهَ وَ دَعَا إِلَی دِینِکَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِکَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِیدِکَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُیُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْکُرُوبَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ کَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّیْتَ بِهِ مِنَ الْبَلَاءِ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْیَیْتَ بِهِ الْبِلَادَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَهَ وَ أَهْلَکْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَهَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ کَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ کَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنامَ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ کَما بَعَثْتَهُ بِخَیرِ الْأَدْیانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِیمانَ، وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثاَوَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَیتَ الْحَرامَ، وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ الطّاهِرِینَ الْأَخْیارِ وَ سَلِّمْ تَسْلِیماً﴾.
صلوات بر أمير المؤمنين - عليه السلام -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی اَمِیرِ المُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ اَبی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّهِ وَ صَفِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ وَ مُستَودَعِ عِلمِهِ وَ مَوضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ وَ خَلِفَیتِهِ فِی اُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الکَربِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَهِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَهِ الَّذِی جَعَلتَهُ مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَهِ هَارُونَ مِن
ص: 137
مُوسَی اللَّهُمَّ وَ الِ مَن وَ الَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الاَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیهِ اَفضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی أحَدٍ مِن أوصِیَاءِ أنبِیَائِکَ یَا رَبَّ العَالَمِینَ.﴾
صلوات بر سیده نسوان، فاطمه - عليها السلام -:
﴿اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَ نَبِيِّكَ، وَ اُمِّ اَحِبّآئِكَ وَ اَصْفِيآئِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلی نِسآءِ الْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَ كُنِ الثّائِرَ اَللَّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللَّهُمَّ وَ كَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدی، وَ حَليلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ، وَ الْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الْاَعْلی، فَصَلِّ عَلَيْها وَ عَلي اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ تُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَ اَبْلِغْهُمْ عَنّي في هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ﴾.
صلوات بر حسن و حسین - عليهما السلام -:
﴿اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ عَبدَیکَ و وَلِیَّیکَ وَابنَی رَسولِکَ و سِبطَیِ الرَّحمَهِ و سَیِّدَی شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ، أفضَلَ ما صَلَّیتَ عَلی أحَدٍ مِن أولادِ النَّبِیّینَ وَ المُرسَلینَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ ابنِ سَیِّدِ النَّبِیّینَ و وَصِیِّ أمیرِ المُؤمِنینَ، السَّلامُ عَلَیکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یَا بنَ سَیِّدِ الوَصِیّینَ، أشهَدُ أنَّکَ یَا بنَ أمیرِ المُؤمِنینَ أمینُ اللّهِ و ابنُ أمینِهِ، عِشتَ مَظلوما و مَضَیتَ
ص: 138
شَهیدا، و أشهَدُ أنَّکَ الإِمامُ الزَّکِیُّ الهادِی المَهدِیُّ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ و بَلِّغ روحَهُ و جَسَدَهُ عَنّی فی هذِهِ السّاعَهِ أفضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلامِ.
أللّهُمَّ صَلِّ عَلَ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَظْلوُمِ الشَّهيدِ، قَتيلِ الْكَفَرَةِ وَ طَريحِ الْفَجَرَةِ، ألسَّلامُ عَلَيْكَ يا أبا عَبْدِ اللهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ أميرِ الْمُؤمِنينَ، أشْهَدُ مُوقِناً أنَّكَ أمينُ اللهِ وَ ابْنُ أمينِهِ، قُتِلْتَ مَظْلوُماً و مَضَيْتَ شَهيداً وَ أشْهَدُ أنَّ اللهَ تَعالي الطّالِبُ بِثارِكَ، مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ التَّاْييدِ في هَلاكِ عَدُوِّكَ وَ إظْهارِ دَعْوَتِكَ وَ أشْهَدُ أنَّكَ وَفَيْتَ بَعَهْدِ اللهِ وَ جاهَدْتَ في سَبيلِ اللهِ وَ عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّي أتاكَ الْيَقينُ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً خَذَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً ألَبَّتْ عَلَيْكَ وَ أبْرَءُ إلَي اللهِ تَعالي مِمَّن أكْذَبَكَ وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّكَ وَ اسْتَحَلَّ دَمَكَ، بِأبي أنْتَ وَ اُمّي يا أباعَبْدِاللهِ، لَعَنَ اللهُ قاتِلَكَ، لَعَنَ اللهُ خاذِلَكَ، لَعَنَ اللهُ مَنْ سَمِعَ و اعِيَتَكَ فَلَمْ يُجِبْكَ وَ لَمْ يَنْصُرْكَ، وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ سَبيَ نِساءَكَ، أنَا إلَي اللهِ مِنهُم بَریءٌ،و
مِمَّن والاهُم و مالَأَهُم و أعانَهُم عَلَیهِ أشهَدُ أنَّکَ وَ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِکَ کَلِمَةُ التَّقوی،و بابُ الهُدی،وَ العُروَةُ الوُثقی، وَ الحُجَّةُ عَلی أهلِ الدُّنیا،و أشهَدُ أنّی بِکُم مُؤمِنٌ،و بِمَنزِلَتِکُم موقِنٌ،و لَکُم تابِعٌ،بِذاتِ نَفسی و شَرائِعِ دینی و خَواتیمِ عَمَلی،و مُنقَلَبی فی دُنیایَ و آخِرَتی﴾
صلوات بر علی بن الحسين - عليهما السلام -:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّهَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِا لْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ
ص: 139
وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیا مَهْدِیّا اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾.
صلوات بر محمد بن علی - عليهما السلام -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ باقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدی، وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوی، وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ، اللَّهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبادِکَ، وَ مَناراً لِبِلادِکَ، وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِکمَتِکَ،وَ مُتَرْجِماً لِوَحْیکَ، وَ أَمَرْتَ بِطَاعتِهِ، وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیائِکَ وَ أَصْفیائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ اُمنائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِین ﴾.
صلوات بر جعفر بن محمد - عليهما السلام -:
﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِا لْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَ حْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.﴾
صلوات بر موسی بن جعفر - عليهما السلام -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِیِّ الطَّاهِرِ
ص: 140
الزَّکِیِّ النُّورِ الْمُبِینِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَی الْأَذَی فِیکَ اللَّهُمَّ وَ کَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِکَ وَ نَهْیِکَ وَ حَمَلَ عَلَی الْمَحَجَّهِ وَ کَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّهِ وَ الشِّدَّهِ فِیمَا کَانَ یَلْقَی مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَکْمَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَکَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِکَ إِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.﴾
صلوات بر على بن موسى (الرضا) - عليهما السلام -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الَّذِی ارْتَضَیْتَهُ وَ رَضَّیْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَی خَلْقِکَ وَ قَائِما بِأَمْرِکَ وَ نَاصِرا لِدِینِکَ وَ شَاهِدا عَلَی عِبَادِکَ وَ کَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانِیَهِ وَ دَعَا إِلَی سَبِیلِکَ بِا لْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ إِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیمٌ﴾.
صلوات بر محمد بن علی بن موسى - عليهم السلام -:
﴿اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ عَلَمِ اَلتُّقَی وَ نُورِ اَلْهُدَی وَ مَعْدِنِ اَلْهُدَی وَ فَرْعِ اَلْأَزْکِیَاءِ وَ خَلِیفَهِ اَلْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِینِکَ عَلَی وَ حْیِکَ اَللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَ بِهِ مِنَ اَلضَّلاَلَهِ وَ اِسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ اَلْجَهَالَهِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اِهْتَدَی وَ زَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکَّی فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ بَقِیَّهِ أَوْلِیَائِکَ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾.
ص: 141
صلوات بر علی بن محمد - عليهما السلام -:
﴿اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ، وَصِیِّ الْأَوْصِیآءِ، وَ اِمامِ الْأَتْقِیآءِ، وَ خَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ، وَ الْحُجَّةِ عَلَی الْخَلائِقِ اَجْمَعینَ، اَللّهُمَّ کَما جَعَلْتَهُ نوُراً یَسْتَضیی بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِا لْجَزیلِ مِنْ ثَوابِکَ، وَ اَنْذَرَ بِا لْأَلیمِ مِنْ عِقابِکَ، وَ حَذَّرَ بَاْسَکَ، وَ ذَکَّرَ بِآیاتِکَ، وَ اَحَلَّ حَلالَکَ، وَ حَرَّمَ حَرامَکَ، وَ بَیَّنَ شَرایِعَکَ وَ فَرایِضَکَ، وَ حَضَّ عَلی عِبادَتِکَ، وَ اَمَرَ بِطاعَتِکَ، وَ نَهی عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، وَ ذُرِّیَّةِ اَنْبِیآئِکَ، یا اِلهَ الْعالَمینَ﴾.
راوی حدیث ابو محمد یمنی گوید که، چون حضرت عسکری علیه السّلام از ذکر صلوات بر پدر بزرگوارش فارغ شد و نوبت به خود آن جناب رسید، ساکت ماند. عرض کردم که کیفیت صلوات بر باقی را بفرمایید. فرمود:
اگر نه این بود که ذکر آن، از معالم دین است و خداوند امز فرموده ما را که ( آن را ) به اهلش برسانیم، هر آینه دوست داشتم که ساکت مانم، ولیکن چون در مقام دین است بنویس:
صلوات بر حسن بن علی بن محمد - عليهم السلام -:
﴿اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْهادِی الْبَرِّ التَّقِیِّ، الصّادِقِ الْوَفِیِّ النُّورِ الْمُضیءِ، خازِنِ عِلْمِکَ، وَ الْمُذَکِّرِ بِتَوْحیدِکَ،وَ وَلِیِّ اَمْرِکَ، وَ خَلَفِ اَئِمَّةِ
ص: 142
الدین الْهُداةِ الرّاشِدینَ،وَ الْحُجَّةِ عَلی اَهْلِ الدُّنْیافَصَلِّ عَلَیْهِ یا رَبِّ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَصْفِیائِکَوَ حُجَجِکَ عَلی خَلْقِکَ، وَ اَوْلادِ رُسُلِکَ، یا اِلهَ الْعالَمینَ﴾.
صلوات بر ولى الأمر المنتظر - عليه السلام -:
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وَلِیِّکَ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیرا اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَوْلِیَاءَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ یُوصَلَ إِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَکَ وَ آلَ رَسُولِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَیِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَهَ الْکُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیْثُ کَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا بَحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَظْهِرْ بِهِ دِينَ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ
أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ أَرِنِي فِي آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مَا يَأْمُلُونَ وَ فِي عَدُوِّهِمْ مَا يَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ﴾.
ص: 143
چون این رسالۀ شریفه به آیه مبارکه سوره احزاب: إِنَّ الله و ملائكته... آغاز گردیده، و مطالبش در پیرامون آن دستور آسمانی و فرمان یزدانی گردش می کرد، ما هم آن را با حدیث شریفی که در تفسیر این آیه وارد شده پایان می دهیم.
در وسائل از معانی الاخبار صدوق رحمه الله به سند متصل از این ابی حمزه و او از پدرش روایت نموده که گفت: پرسش کردم ابا عبد الله (امام صادق) علیه السّلام را از (معنی) گفتار خداوند عز و جل: ﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ پس گفت:
«صلوات از خداوند عز و جل (بر آن بزرگوار) رحمت است. و از فرشتگان تزکیت (و گواهی بر پاکی آنان دادن و بر ایشان درود فرستادن) است. و از مردمان، درخواست (خیر و رحمت از خداوند) است. و اما گفتار خداوند عز و جل «و سلموا تسليما» پس همانا قصد نموده است تسلیم (و سر فرود آوردن و گردن نهادن) برابر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله را در آن چه از او دستور رسیده است.
(به عقیده نگارنده نقطه حساس مطلب و هسته مرکزی موضوع این رساله، در این جمله متمرکز است و جا دارد که خوانندگان ارجمند کاملا و با دقت آن را مورد توجه قرار داده و به کار بندند و از این آیه
ص: 144
شریفه قرآن این نکته را فرا گیرند که صلوات، مقدمه اطاعت و تسلیم است، و گفتار و اظهار باید پایه و مایه عمل و کردار قرار گیرد.)
(راوی حدیث) گوید: پس به او گفتم: آیا چگونه بر محمد و آلش صل الله علیه و اله صلوات بفرستیم ؟ فرمود: می گوئید:
﴿صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلاَئِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ﴾
می گوید: پس گفتم: چیست ثواب (و بهره) کسی که به این صلوات بر پیغمبر اکرم صل الله علیه و اله درود فرستد ؟
فرمود: بیرون شدن از گناهان، به خدا سوگند مانند روزی که مادر او را زائیده است.
امید است خوانندگان گرامی این رساله شریفه، در مضامین عالیه آن، به خصوص این حدیث شریف اخیر دقت نموده، وظیفه خود را نسبت به این خاندان جلیل شناخته، و در این عصر تاريك و مادیت و شهوت پرستی روابط خود را با ایشان استوار داشته و از انوار و برکات آن بزرگواران بهره مند شوند.
باز هم این جمله را تکرار نموده و سخن خود را با این آیه شریفه پایان می دهم:
﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾
12 شهر شعبان المعظم 1378 ه. ق ابو القاسم بن محمد تقی، دانش آشتیانی
ص: 145
ص: 146
ص: 147
ص: 148
(1)
مختصر بصائر الدرجات (حسن بن سلیمان حلی) ص 159:
قال الصادق علیه السّلام: ﴿اَنْ صَلَّی عَلَی اَلنَّبِیِّ وَ آلِهِ فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی اَلْمِیثَاقِ وَ اَلْوَفَاءِ اَلَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ تَعَالَی: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾
(2)
اصول کافی، باب مولد النبی صلى الله عليه و اله و سلم حدیث 39:
﴿ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ اَلرَّقِّیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا مَعْنَی اَلسَّلاَمِ عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ؟ فَقَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ نَبِیَّهُ وَ وَصِیَّهُ وَ اِبْنَتَهُ وَ اِبْنَیْهِ وَ جَمِیعَ اَلْأَئِمَّهِ وَ خَلَقَ شِیعَتَهُمْ أَخَذَ عَلَیْهِمُ اَلْمِیثَاقَ، وَ أَنْ یَصْبِرُوا وَ یُصَابِرُوا وَ یُرَابِطُوا وَ أَنْ یَتَّقُوا اَللَّهَ وَ وَعَدَهُمْ أَنْ یُسَلِّمَ لَهُمُ اَلْأَرْضَ اَلْمُبَارَکَهَ وَ اَلْحَرَمَ اَلْأَمْنَ، وَ أَنْ یُنَزِّلَ لَهُمُ اَلْبَیْتَ اَلْمَعْمُورَ وَ یُظْهِرَ لَهُمُ اَلسَّقْفَ اَلْمَرْفُوعَ وَ یُرِیحَهُمْ مِنْ عَدُوِّهِمْ، وَ اَلْأَرْضَ اَلَّتِی یُبَدِّلُهَا اَللَّهُ مِنَ اَلسَّلاَمِ...، وَ یُسَلِّمُ مَا فِیهَا لَهُمْ «لاَ شِیَهَ فِیهَا» قَالَ: لاَ خُصُومَهَ فِیهَا لِعَدُوِّهِمْ، وَ أَنْ یَکُونَ لَهُمْ فِیهَا مَا یُحِبُّونَ وَ أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی جَمِیعِ اَلْأَئِمَّهِ وَ شِیعَتِهِمُ اَلْمِیثَاقَ بِذَلِکَ، وَ إِنَّمَا
علیه اَلسَّلاَمُ [عَلَیْهِ]تَذْکِرَهُ نَفْسِ اَلْمِیثَاقِ، وَ تَجْدِیدٌ لَهُ عَلَی اَللَّهِ لَعَلَّهُ أَنْ یَجْعَلَهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ یُعَجِّلَ اَلسَّلاَمَ لَکُمْ بِجَمِیعِ مَا فِیهِ ﴾.
ص: 149
(3)
وسائل، جلد 4 ص 943 بَابُ جَوَازِ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ وَ اسْتِحْبَابِ ذَلِکَ:
﴿عن عبدا الله بن سنان، قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یُذْکَرُ النَّبِیُّ صل الله علیه و اله وَ هُوَ فِی الصَّلَاةِ الْمَکْتُوبَةِ إِمَّا رَاکِعاً وَ إِمَّا سَاجِداً فَیُصَلِّی عَلَیْهِ وَ هُوَ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ الصَّلَاةَ عَلَی نَبِیِّ اللَّهِ صل الله علیه و اله کَهَیْئَةِ التَّکْبِیرِ وَ التَّسْبِیحِ وَ هِیَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ یَبْتَدِرُهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ مَلَکاً أَیُّهُمْ یُبَلِّغُهَا إِیَّاهُ﴾.
(4)
وسائل باب وجوب الصلاة على النبي صل الله علیه و اله كلما ذكر، الصلاة على آله مع الصلاة عليه جلد 4 ص 1217 باب 42 حدیث 11:
عن عمار بن موسى قال: ﴿کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ رَجُلٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا هَذَا لَقَدْ ضَیَّقْتَ عَلَیْنَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَهْلَ اَلْبَیْتِ خَمْسَهٌ أَصْحَابُ اَلْکِسَاءِ فَقَالَ اَلرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَنَکُونَ نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا قَدْ دَخَلْنَا فِیهِ﴾.
(5)
وسائل، جلد 2 ص 1217 باب استحباب الصلاة على محمد و آله صل الله علیه و اله عشراً:
قال أبو عبد الله علیه السّلام: « يا إسحق بن فروخ ! من صلى على محمد و آل محمد عشراً، صلى الله عليه و مَلَائِکَتُهُ أَلفاً. أَمَا تَسمَعُ قَولَ اللهِِ عَزَّ
ص: 150
وَ جَلَّ: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ و مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما﴾.
(6)
اصول کافی جلد 2 ص 492 باب الصلاة على النبي صل الله علیه و اله:
عن الصادق علیه السّلام انه قال: ﴿إِذَا ذُکِرَ النَّبِي فَأكثِرُوا الصَّلاَةَ عَلَيهِ فَإِنَّهُ مَن صَلَّى عَلَى النَّبِي صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه صَلاَةً وَاحِدَةً صَلَّى اللهُ عَلَيهِ ألفَ صَلاَةٍ فِي ألفِ صَفِّ مِنَ المَلاَئِكَةِ وَلَم يَبقَ شَيءٌ مِمَّا خَلَقَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ إِلاَّ صَلَّی عَلَی ذَلِكَ العَبدِ لِصَلاَةِ اللهِ عَلَيهِ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِكَتِهِ فَمَن لاَ يَرغَبُ فِي هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغرُورٌ بَرِئَ اللهَ مِنهُ وَ رَسُولُهُ وَ أهلُ بَيتِه﴾.
(7)
وسائل جلد 4 ص 1212 حدیث 7 باب استحباب الاكثار من الصلوة على محمد و آله علیهم السّلام اختيارها على ما سواها:
قال الرضا - صلى الله عليه -: ﴿ مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما ﴾.
(8)
همان مدرك حديث 10:
عن ثواب الاعمال با لسند المتصل إلى مولانا أمير المؤمنين - عليه الصلوة و السلام - قال: ﴿اَلصَّلاَهُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمْحَقُ لِلْخَطَایَا مِنَ اَلْمَاءِ لِلنَّارِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلُ مِنْ عِتْقِ رِقَابٍ﴾
(9)
همان مدرك حديث 9:
ص: 151
عن الهادى علیه السّلام يقول: ﴿ إِنَّمَا اتَّخَذَ اللهُ اِبراهیمَ خَلیلاً لِکَثْرَهِ صَلاَتِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَیْهِمْ ﴾.
(10)
سفينة البحار جلد 2 لغت «صلی» ص 49:
عن أبي عبد الله الصادق علیه السّلام: ﴿مَنْ قالَ بَعْدَ صَلوهِ الْفَجْرِ وَ بَعْدَ صَلوهِ الظُّهْرِ: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» لَمْیَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقائِمَ. من آل محمد - صلوات الله عليهم - ﴾.
(11)
سفينة البحار ج 2 لغت «صلی » ص 49:
عن أبي الحسن - عليه الصلوة و السلام -: ﴿ مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلاَهِ اَلصُّبْحِ وَ صَلاَهِ اَلْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً: اِنَّ اَللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی اَلنَّبِیِّ یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَی اَللَّهُ لَهُ مِائَهَ حَاجَهٍ سَبْعِینَ فِی اَلدُّنْیَا وَ ثَلاَثِینَ فِی اَلْآخِرَهِ ﴾.
(12)
اصول کافی جلد 2 كتاب الدعاء ص 491 حدیث 1:
عن أبي عبد الله الصادق علیه السّلام قال: ﴿لایزال الدُّعاءُ مَحْجُوباً حتّی یُصَلّی علی مُحَمَّدٍ و آلِه﴾.
(13)
نهج البلاغه صبحی صالح بخش حکم ص 538 شماره 361:
عن أمير المؤمنين - عليه الصلوة و السلام -: ﴿إِذَا کَانَتْ لَکَ إِلَی اَللَّهِ
ص: 152
سُبْحَانَهُ حَاجَهٌ فَابْدَأْ بِمَسْأَلَهِ اَلصَّلاَهِ عَلَی رَسُولِهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ سَلْ حَاجَتَکَ فَإِنَّ اَللَّهَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ حَاجَتَیْنِ فَیَقْضِیَ إِحْدَاهُمَا وَ یَمْنَعَ اَلْأُخْرَی﴾.
(14)
اصول کافی جلد 2 كتاب الدعاء ص 494 حدیث 16:
عن الصادق علیه السّلام، قال: ﴿مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَی اَللَّهِ حَاجَهٌ فَلْیَبْدَأْ بِالصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ یَسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یَخْتِمُ بِالصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یَقْبَلَ اَلطَّرَفَیْنِ وَ یَدَعَ اَلْوَسَطَ إِذَا کَانَتِ اَلصَّلاَهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ لاَ تُحْجَبُ عَنْهُ﴾.
(15)
اصول کافی ج 2 كتاب الدعاء ص 492 حدیث 5:
عن الصادق علیه السّلام، قال: ﴿لاَ تَجْعَلُونِی کَقَدَحِ اَلرَّاکِبِ إِنَّ اَلرَّاکِبَ یَمْلَأُ قَدَحَهُ فَیَشْرَبُهُ إِذَا شَاءَ اِجْعَلُونِی فِی أَوَّلِ اَلدُّعَاءِ وَ آخِرِهِ وَ وَسَطِهِ﴾.
(16)
سفينة البحار جلد 2 ص 49 لغت «صلی»:
عن الحسن بن علیهما السّلام في جواب السائل، ﴿حيث قال: أَخْبِرْنِی عَنِ اَلرَّجُلِ کَیْفَ یَذْکُرُ وَ یَنْسَی؟ قَالَ: إِنَّ قَلْبَ اَلرَّجُلِ فِی حُقٍّ وَ عَلَی اَلْحُقِّ طَبَقٌ فَإِنْ صَلَّی اَلرَّجُلُ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاَهً تَامَّهً اِنْکَشَفَ ذَلِکَ اَلطَّبَقُ عَنْ ذَلِکَ اَلْحُقِّ فَأَضَاءَ اَلْقَلْبُ وَ ذَکَرَ اَلرَّجُلُ مَا کَانَ نَسِیَ وَ إِنْ هُوَ لَمْ یُصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَوْ نَقَصَ مِنَ اَلصَّلاَهِ عَلَیْهِمْ اِنْطَبَقَ ذَلِکَ اَلطَّبَقُ عَلَی ذَلِکَ اَلْحُقِّ فَأَظْلَمَ اَلْقَلْبُ وَ نَسِیَ اَلرَّجُلُ مَا کَانَ ذَکَرَهُ﴾.
ص: 153
(17)
وسائل جلد 4 ص 1211 باب استحباب الاكثار من الصلاة على محمد و آله عليهم السلام و اختيارها على ما سواها حديث 3:
قال رسول الله صل الله علیه و اله: ﴿اَلصَّلاَهُ عَلَیَّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِی تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ﴾.
(18)
همان مدرك حديث 2 و اصول کافی جلد 2 كتاب الدعاء ص 493 حدیث 13:
عن أبي عبد الله علیه السّلام قال: «قال رسول الله صل الله علیه و اله: ﴿اِرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ بِالصَّلاَهِ عَلَیَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ﴾.
(19)
جلد 4 كتاب الصلاة باب كيفية التشهد و جملة من احكامه ص 989 حدیث 1:
عن أبي عبد الله الصادق علیه السّلام: ﴿التَّشَهُّدِ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ اشْهَدْ انَّ مُحَمَّدٍ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَ أرْفَعُ دَرَجَتَهُ﴾.
(20)
فروع کافی جلد 3 كتاب الجنائز باب الصلاة على المؤمن ص 184 حدیث 3:
عن أبي ولاد، قال: سئلت أبا عبد الله علیه السّلام أخبرني عن التكبير الله على الميت. فقال: «خمس، تقول في أوليهنَّ: ﴿اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ
ص: 154
وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ اشْهَدْ انَّ مُحَمَّدٍ عَبْدُهُ وَ رَسُولَهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. ثم تقول: اللّهُمَ اِنَّ هذَا الْمُسَجَّی قُد امَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ و قد قَبَضْتَ روُحَهُ اِلَیْکَ وَ قَدِ احْتاجَ اِلی رَحْمِتَکَ وَ أَنْتَ غَنیُّ عَنْ عَذابِهِ اللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْ ظَاهِرِهِ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِسَرِیرَتِهِ اَللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ وَ إِنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِهِ؛ ثم تكبر الثانية، و تفعل ذلك في كل تكبيرة﴾ ؛ الحديث.
(21)
بحار كتاب الصلاة جلد 85 باب التشهد و احکامه ص 282 حدیث 17:
عن النبي صل الله علیه و اله قال: ﴿وَ مَنْ صَلَّی وَ لَمْ یَذْکُرِ اَلصَّلاَهَ عَلَیَّ وَ عَلَی آلِی سُلِکَ بِهِ غَیْرَ طَرِیقِ اَلْجَنَّهِ﴾.
(22)
فروع کافی جلد 3 كتاب الصلوة باب بدء الاذان ص 303 حدیث 7:
عن زرارة، قال: قال أبو جعفر علیه السّلام: ﴿إِذَا أَذِنْتَ فَأَفْصِحْ بِالْأَلِفِ وَ اَلْهَاءِ، وَ صَلِّ عَلَی اَلنَّبِیِّ کُلَّمَا ذَکَرْتَهُ أَوْ ذَکَرَهُ ذَاکِرٌ فِی أَذَانٍ أَوْ فِی غَیْرِهِ﴾.
(23)
اصول کافی جلد 2 كتاب الدعاء ص 495 حدیث 20:
عن الصادق علیه السّلام قال: قال رسول الله صل الله علیه و اله: ﴿مَنْ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ، فَنَسِیَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ، خَطَأَ اللّهُ بِهِ طَرِیقَ الْجَنَّهِ﴾.
ص: 155
(24)
جلد 4 ص 943 حدیث 3 باب جواز الصلاة على محمد و آله في الركوع و السجود و استحباب ذلك:
قال أبو جعفر - عليه الصلوة و السلام -: ﴿مَنْ قَالَ فِی رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ قِیَامِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کُتِبَ لَهُ بِمِثْلِ اَلرُّکُوعِ وَ اَلسُّجُودِ وَ اَلْقِیَامِ﴾.
(25)
همان مدرك حديث 2:
عن أبي عبد الله علیه السّلام: ﴿أُصَلِّی عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَنَا سَاجِدٌ فَقَالَ نَعَمْ هُوَ مِثْلُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ﴾.
(26)
همان مدرك ص 944 حدیث 4:
قال أبو عبد الله علیه السّلام: ﴿کُلَّمَا ذَکَرْتَ اَللَّهَ عزّ و جلّ و الصَّلوهِ عَلَی النَّبِیِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه فَهُوَ مِنَ الصلوة﴾.
(27)
فقه الرضا - عليه السلام - ص 6:
﴿ان المنفرد فيخطو تجاه القبلة خطوة برجله اليمنى، ثم يقول:
بِا للّه اَسْتَفْتِحُ وَ اَتَوَجَّهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی الِ مُحَمِّدٍ وَ اِجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ﴾.
(28)
فلاح السائل في ما يدعى به بعد الاقامة ص 155:
ص: 156
عن الصادق علیه السّلام في حديث: ﴿كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: «مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَقَالَ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ وَيُكَبِّرَ: يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ المُسِيءُ، وَقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ المُسِيءِ، وَ أَنْتَ اَلْمُحْسِنُ وَ أَنَا المَسِيءُ، فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبيح مَا تَعْلَمُ مِنِّي، فَيَقُولُ اللهُ تَعَالَى: مَلَائِكَتِي اِشْهَدُوا أَنِّي قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ، وَأَرْضَيْتُ عَنْهُ أَهْلَ تَبِعَاتِهِ﴾.
(29)
من لا يحضره الفقيه جلد 1 ص 207 حدیث 18:
عن الحلبي عن الصادق علیه السّلام سئله الصادق: ﴿أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ اَلْقُنُوتِ فِیهِ قَوْلٌ مَعْلُومٌ فَقَالَ أَثْنِ عَلَی رَبِّکَ وَ صَلِّ عَلَی نَبِیِّکَ وَ اِسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ﴾.
(30)
وسائل جلد 4 ص 1041 حدیث بَابُ اسْتِحْبَابِ الْمُوَاظَبَةِ بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ عَلَی سُؤَالِ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِینِ وَ الِاسْتِعَاذَةِ مِنَ النَّارِ وَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ کَرَاهَةِ تَرْکِ ذَلِکَ:
عن أمير المؤمنين علیه السّلام قال: ﴿أُعْطِیَ السَّمْعَ أَرْبَعَهٌ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله وَ الْجَنَّهُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِینُ فَإِذَا فَرَغَ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ فَلْیُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله وَ یَسْأَلُ اللَّهَ الْجَنَّهَ وَ یَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ یَسْأَلُهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّی عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رُفِعَتْ دَعْوَتُهُ وَ مَنْ سَأَلَ اَللَّهَ اَلْجَنَّهَ قَالَتِ اَلْجَنَّهُ یَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَکَ مَا سَأَلَ وَ مَنِ اِسْتَجَارَ مِنَ اَلنَّارِ قَالَتِ اَلنَّارُ یَا رَبِّ أَجِرْ عَبْدَکَ مِمَّا اِسْتَجَارَکَ وَ مَنْ سَأَلَ اَلْحُورَ اَلْعِینَ قُلْنَ اَلْحُورُ یَا رَبِّ أَعْطِ عَبْدَکَ مَا سَأَلَ﴾.
ص: 157
(31)
مدرك سابق ص 1047 حدیث 14:
عن ابن أبي نصر، عن أبي الحسن الرضا علیه السّلام قال: قلت له: كيف الصلوة على رسول الله صل الله علیه و اله في دبر الفريضة، فكيف السلام عليه؟ فقال علیه السّلام: تقول: ﴿السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ و رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَ جَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ رَبِّكَ، وَ عَبَدْتَهُ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَجَزَاكَ اللّٰهُ يَا رَسُولَ اللّٰهِ أَفْضَلَ ما جَزىٰ نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلىٰ إِبْراهِيمَ وَ آلِ إِبْراهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ﴾.
(32)
سفينة البحار جلد 2 ص 49 لغت «صلی»:
عن أبي الحسن الله علیه السّلام: « من قال في دبر صلوة الصبح و صلوة المغرب قبل أن يثنى رجليه او يكلم أحداً: ﴿إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَی اللّهُ لَهُ مِئَهَ حاجَهٍ ؛ سَبعونَ فِی الدُّنیا و ثَلاثونَ فِی الآخِرهِ﴾.
(33)
سفينة البحار جلد 2 ص 49 لغت «صلی»:
عن الصباح عن أبي عبد الله علیه السّلام قال ألا أعلمك شيئاً یقِی اللهُ بهِ
ص: 158
وَجْهَكَ مِن حَرِّ جَهَنَّمَ» ؟ قال: قلت: بلى. قال: « قل بعد الفجر: أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ عيد مأة مرة، یقِی اللهُ بهِ وَجْهَكَ مِن حَرِّ جَهَنَّمَ».
(34)
وسائل جلد 4 ص 1078 حدیث 1:
عن عبد الله بن جندب، عن موسى بن جعفر علیه السّلام، قال: تقول في سجدة الشكر:
﴿ اَللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَأُشْهِدُ مَلاَئِكَتَكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَرُسُلِكَ وَ جَمِيعُ خَلْقِكَ أَنَّكَ أَنْتَ الله رَبِّي وَ الإِسْلاَمُ دِينِي و محمَّد صلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الحُسَين عَلَيْهِ السَّلاَمُ...- إلى ما يعد الأئمَّة عَلَيْهِم السَّلاَمُ إلى آخرهم - أَئِمَّتِي بِهِمْ أَتَولَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرَأ،اَللَّهُمَّ إِنِّي أُنْشِدُكَ دَمِ اَلمَظْلُومِ - ثلاثاً -، اَللَّهُمَّ إِنِّي أُنْشِدُكَ بِإِيوَائِكَ عَلَى نَفْسِكَ لأعْدَائِكَ لَتُهْلِكَنَّهُمْ بِأَيْدِينَا وَ أَيْدِي اَلمُؤمِنِينَ، اَللَّهُمَّ إِنِّي أُنْشِدُكَ بِإِيوَائِكَ عَلَى نَفْسِكَ لأولَيَائِكَ لَتُظْفِرَنَّهُمْ بِعَدُوِّكَ وَ عَدُوِّهِمْ أَنْ تُصَلِّي عَلَىمحمد وَ عَلَى اَلمُسْتَحْفِظِينَ مِنْ آلِ محمد - ثلاثاً - اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ اَليُسْرَ بَعْدَ اَلعُسْرِ - ثلاثاً ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیمَنَ عَلَی الأَرضِ و تَقولُ:یا کَهفی حینَ تُعیینِیَ المَذاهِبُ، و تَضیقُ عَلَیَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت،ویا بارِئَ خَلقی رَحمَهً بی،و کُنتَ عَن خَلقی غَنِیّاً،صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و عَلَی المُستَحفَظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیسَرَ عَلَی الأَرضِ و تَقولُ:یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ،ویا مُعِزَّ کلِّ ذَلیلٍ،قَد وَ عِزَّتِکَ بَلَغَ بی مَجهودی-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَعودُ لِلسُّجودِ و تَقولُ مِئَهَ مَرَّهٍ:شُکراً شُکراً، ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَکَ إن شاءَ اللّهُ﴾.
ص: 159
(35)
بحار كتاب الصلاة ج 89 ص 355 حدیث 33:
عن أبي عبد الله علیه السّلام قال: ﴿مِنَ اَلسُّنَّهِ اَلصَّلاَهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَلْفَ مَرَّهٍ وَ فِی غَیْرِ یَوْمِ اَلْجُمُعَهِ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ مَنْ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی یَوْمِ جُمُعَهٍ مِائَهَ صَلَوَاتٍ وَ اِسْتَغْفَرَ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ قَرَأَ قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ مِائَهَ مَرَّهٍ غُفِرَ لَهُ اَلْبَتَّهَ﴾
همان مدرك ص 358:
(36)
عن النبي صل الله علیه و اله قال: ﴿أَکْثِرُوا مِنَ اَلصَّلاَهِ عَلَیَّ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ فَمَنْ کَانَ أَکْثَرَکُمْ صَلاَهً عَلَیَّ کَانَ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَنْزِلَهً وَ مَنْ صَلَّی عَلَیَّ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ مِائَهَ مَرَّهٍ جَاءَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ عَلَی وَجْهِهِ نُورٌ وَ مَنْ صَلَّی عَلَیَّ فِی یَوْمِ اَلْجُمُعَهِ أَلْفَ مَرَّهٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرَی مَقْعَدَهُ مِنَ اَلْجَنَّهِ﴾.
(37)
همان مدرك ص 332:
عن زيد الشحام، عن أبي عبد الله علیه السّلام، قال: سمعته يقول: ﴿مَا مِنْ عَمَلِ یَوْمِ اَلْجُمُعَهِ أَفْضَلُ مِنَ اَلصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ مَرَّهٍ قَالَ قُلْتُ کَیْفَ أُصَلِّی عَلَیْهِمْ قَالَ تَقُولُ اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ جَمِیعِ خَلْقِکَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ عَلَیْهِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ﴾.
(38)
خصال جلد 2 ص 31 و بحار كتاب الصلوة جلد 89 ص 309
ص: 160
حدیث 14:
عن أبي عبد الله علیه السّلام قال: ﴿إِذَا کَانَتْ عَشِیَّهُ اَلْخَمِیسِ وَ لَیْلَهُ اَلْجُمُعَهِ نَزَلَتْ مَلاَئِکَهٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ مَعَهُمْ أَقْلاَمُ اَلذَّهَبِ وَ صُحُفُ اَلْفِضَّهِ - لاَ یَکْتُبُونَ عَشِیَّهَ اَلْخَمِیسِ وَ لَیْلَهَ اَلْجُمُعَهِ وَ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ إِلَی أَنْ تَغِیبَ اَلشَّمْسُ إِلاَّ اَلصَّلاَهَ عَلَی اَلنَّبِیِّ وَ آلِهِ و صلی الله علیهم﴾.
(39)
محاسن ص 59 حدیث 96:
عن حماد بن عثمان انه سئل أبا عبد الله علیه السّلام قال: ﴿أَخْبِرْنَا عَنْ أَفْضَلِ اَلْأَعْمَالِ یَوْمَ اَلْجُمُعَهِ فَقَالَ اَلصَّلاَهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَهَ مَرَّهٍ بَعْدَ اَلْعَصْرِ وَ مَا زِدْتَ فَهُوَ أَفْضَلُ﴾.
(40)
سفينة البحار جلد 2 ص 50 لغت «صلی»:
عن رسول الله صل الله علیه و اله: ﴿مَن صَلّی عَلَیَّ فی کِتابِهِ، لَم تَزَلِ المَلائِکَهُ تُصَلّی عَلَیهِ مادامَ اسمی فی ذلِکَ الکِتابِ﴾.
(41)
اصول کافی جلد 2 ص 497 و وسائل جلد 4 ص 1215 حدیث 1: عن أبي عبد الله الصادق علیه السّلام قال: ﴿قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا مِنْ قَوْمٍ اِجْتَمَعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذْکُرُوا اَللَّهَ وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلَی نَبِیِّهِمْ إِلاَّ کَانَ ذَلِکَ اَلْمَجْلِسُ حَسْرَهً وَ وَ بَالاً عَلَیْهِمْ﴾.
(42)
وسائل جلد 4 ص 1221 حدیث 12:
ص: 161
عن الصادق علیه السّلام في حديث شرائع الدين، قال: ﴿وَ اَلصَّلاَهُ عَلَی اَلنَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَاجِبَهٌ فِی کُلِّ اَلْمَوَاطِنِ وَ عِنْدَ اَلْعُطَاسِ وَ اَلرِّیَاحِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ﴾.
(43)
صواعق المحرقة ص 87:
قال النبي - صلى الله عليه (و آله) و سلم -: ﴿لا تُصَلُّوا عليَّ صَلوة البَتْراءِ فَقالُوا: وَ ما صَلوةُ الْبَتْراءِ؟ قَالَ: تَقُولُونَ: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحمَّدٍ و تمسكُونَ بَلْ قُولُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و ال محمد﴾.
(44)
عيون اخبار الرضا عليه السلام جلد 1 ص 236:
عن الرضا علیه السّلام في مجلس له مع المأمون، في اثبات الصلوة على الآل، قال ﴿... قَدْ عَلِمَ اَلْمُعَانِدُونَ مِنْهُمْ أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَهُ قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اَلتَّسْلِیمَ عَلَیْکَ فَکَیْفَ اَلصَّلاَهُ عَلَیْکَ فَقَالَ تَقُولُونَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ فَهَلْ بَیْنَکُمْ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ فِی هَذَا خِلاَفٌ قَالُوا لاَ فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ هَذَا مَا لاَ خِلاَفَ فِیهِ أَصْلاً وَ عَلَیْهِ إِجْمَاعُ اَلْأُمَّهِ الحدیث﴾.
(45)
وسائل جلد 4 ص 1219 حدیث 6:
عن الصدوق با لسند المتصل إلى أمير المؤمنين علیه السّلام قال: ﴿قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ قَالَ: صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ: صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْکَ؛ فَلْیُکْثِرْ مِنْ ذَلِکَ، وَ مَنْ قَالَ: صَلَّی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ، وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَی آلِهِ لَمْ یَجِدْ رِیحَ اَلْجَنَّهِ، وَ رِیحُهَا تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ
ص: 162
خَمْسِمِائَهِ عَامٍ﴾.
(46)
همان مدرك حدیث 7:
عن أبي جعفر علیه السّلام قال: « قال رسول الله صل الله علیه و اله: ﴿من صلى علي، و لم يصل على آلي، لَم یَجِدرِیحَ الجَنَّهِ، وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ﴾.
(47)
وسائل جلد 4 ص 1218 حدیث 5:
عن أبان بن تغلب، عن أبي جعفر الباقر، عن آبائه علیهم السّلام عن رسول الله صل الله علیه و اله قال: ﴿قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ أَرَادَ اَلتَّوَسُّلَ إِلَیَّ وَ أَنْ تَکُونَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ، فَلْیُصَلِّ عَلَی أَهْلِ بَیْتِی وَ یُدْخِلُ اَلسُّرُورَ عَلَیْهِمْ﴾.
(48)
بحار الانوار ج 45 ص 201 و 202:
عن الحسين بن أبي فاختة، قال: ﴿کُنْتُ أَنَا وَ أَبُو سَلَمَهَ اَلسَّرَّاجُ وَ یُونُسُ بْنُ یَعْقُوبَ وَ اَلْفُضَیْلُ بْنُ یَسَارٍ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجَالِسَ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ فَأَذْکُرُکُمْ فِی نَفْسِی فَأَیَّ شَیْءٍ أَقُولُ فَقَالَ یَا حُسَیْنُ إِذَا حَضَرْتَ مَجَالِسَ هَؤُلاَءِ فَقُلِ اَللَّهُمَّ أَرِنَا اَلرَّخَاءَ وَ اَلسُّرُورَ فَإِنَّکَ تَأْتِی عَلَی مَا تُرِیدُ. قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَذْکُرُ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَیُّ
ص: 163
شَیْءٍ أَقُولُ إِذَا...ذَکَرْتُهُ فَقَالَ قُلْ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْکَ یَا بَا عَبْدِ اَللَّهِ تُکَرِّرُهَا ثَلاَثاً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا وَ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ لَمَّا قُتِلَ بَکَتْ عَلَیْهِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ اَلسَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَنْ یَتَقَلَّبُ فِی اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ مَا یُرَی وَ مَا لاَ یُرَی إِلاَّ ثَلاَثَهَ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا لَمْ تَبْکِ عَلَیْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هَذِهِ اَلثَّلاَثَهُ اَلْأَشْیَاءِ اَلَّتِی لَمْ تَبْکِ عَلَیْهِ فَقَالَ اَلْبَصْرَهُ وَ دِمَشْقُ وَ آلُ اَلْحَکَمِ بْنِ أَبِی اَلْعَاصِ ﴾.
(49)
بحار جلد 52 ص 17 حدیث 14 و جلد 94 ص 78 حدیث 2:
عن يعقوب، قال: حَجَجْتُ فِي سَنَةِ إِحْدَي وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ كُنْتُ مَعَ قَوْمٍ مُخَالِفِينَ مِنْ أَهْلِ بِلاَدِنَا فَلَمَّا أَنْ قَدِمْنَا مَكَّةَ تَقَدَّمَ بَعْضُهُمْ فَاكْتَرَي لَنَا دَاراً فِي زُقَاقٍ بَيْنَ سُوقِ اللَّيْلِ وَ هِيَ دَارُ خَدِيجَةَ (عليه السلام) تُسَمَّي دَارَ اَلرِّضَا (عليه السلام) وَ فِيهَا عَجُوزٌ سَمْرَاءُ فَسَأَلْتُهَا لَمَّا وَقَفْتُ عَلَي أَنَّهَا دَارُ اَلرِّضَا (عليه السلام) مَا تَكُونِينَ مِنْ أَصْحَابِ هَذِهِ الدَّارِ وَ لِمَ سُمِّيَتْ دَارَ اَلرِّضَا فَقَالَتْ أَنَا مِنْ مَوَالِيهِمْ وَ هَذِهِ دَارُ اَلرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَي (عليه السلام) أَسْكَنَنِيهَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عليه السلام) فَإِنِّي كُنْتُ فِي خِدْمَتِهِ فَلَمَّا سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْهَا أَنِسْتُ بِهَا وَ أَسْرَرْتُ الْأَمْرَ عَنْ رُفَقَائِيَ اَلْمُخَالِفِينَ .
فَكُنْتُ إِذَا انْصَرَفْتُ مِنَ الطَّوَافِ بِاللَّيْلِ أَنَامُ مَعَهُمْ فِي الدَّارِ وَ نُغْلِقُ الْبَابَ وَ نُلْقِي خَلْفَ الْبَابِ حَجَراً كَبِيراً كُنَّا نُدِيرُهُ خَلْفَ الْبَابِ فَرَأَيْتُ غَيْرَ لَيْلَةٍ ضَوْءَ السِّرَاجِ فِي الرِّوَاقِ الَّذِي كُنَّا فِيهِ شَبِيهاً بِضَوْءِ الْمَشْعَلِ وَ رَأَيْتُ الْبَابَ قَدِ انْفَتَحَ وَ لاَ أَرَي أَحَداً فَتَحَهُ مِنْ أَهْلِ الدَّارِ؛
ص: 164
وَ رَأَيْتُ رَجُلاً رَبْعَةً أَسْمَرَ إِلَي الصُّفْرَةِ مَا هُوَ قَلِيلَ اللَّحْمِ فِي وَجْهِهِ سَجَّادَةٌ عَلَيْهِ قَمِيصَانِ وَ إِزَارٌ رَقِيقٌ قَدْ تَقَنَّعَ بِهِ وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلٌ طَاقٌ فَصَعِدَ إِلَي غُرْفَةٍ فِي الدَّارِ حَيْثُ كَانَتِ الْعَجُوزُ تَسْكُنُ وَ كَانَتْ تَقُولُ لَنَا إِنَّ فِي الْغُرْفَةِ ابْنَةً لاَ تَدَعُ أَحَداً يَصْعَدُ إِلَيْهَا فَكُنْتُ أَرَي الضَّوْءَ الَّذِي رَأَيْتُهُ يُضِيءُ فِي الرِّوَاقِ عَلَي الدَّرَجَةِ عِنْدَ صُعُودِ الرَّجُلِ إِلَي الْغُرْفَةِ الَّتِي يَصْعَدُهَا ثُمَّ أَرَاهُ فِي الْغُرْفَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَرَي السِّرَاجَ بِعَيْنِهِ .
وَ كَانَ الَّذِينَ مَعِي يَرَوْنَ مِثْلَ مَا أَرَي فَتَوَهَّمُوا أَنْ يَكُونَ هَذَا الرَّجُلُ يَخْتَلِفُ إِلَي ابْنَةِ الْعَجُوزِ وَ أَنْ تكون [يَكُونَ] قَدْ تَمَتَّعَ بِهَا فَقَالُوا هَؤُلاَءِ الْعَلَوِيَّةُ يَرَوْنَ الْمُتْعَةَ وَ هَذَا حَرَامٌ لاَ يَحِلُّ فِيمَا زَعَمُوا.
وَ كُنَّا نَرَاهُ يَدْخُلُ وَ يَخْرُجُ وَ يَجِيءُ إِلَي الْبَابِ وَ إِذَا الْحَجَرُ عَلَي حَالِهِ الَّذِي تَرَكْنَاهُ وَ كُنَّا نُغْلِقُ هَذَا الْبَابَ خَوْفاً عَلَي مَتَاعِنَا وَ كُنَّا لاَ نَرَي أَحَداً يَفْتَحُهُ وَ لاَ يُغْلِقُهُ وَ الرَّجُلُ يَدْخُلُ وَ يَخْرُجُ وَ الْحَجَرُ خَلْفَ الْبَابِ إِلَي وَقْتٍ نُنَحِّيهِ إِذَا خَرَجْنَا.
فَلَمَّا رَأَيْتُ هَذِهِ الْأَسْبَابَ ضَرَبَ عَلَي قَلْبِي وَ وَقَعَتْ فِي نَفْسِي هَيْبَةٌ فَتَلَطَّفْتُ الْعَجُوزَ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ أَقِفَ عَلَي خَبَرِ الرَّجُلِ فَقُلْتُ لَهَا يَا فُلاَنَةُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْأَلَكِ وَ أُفَاوِضَكِ مِنْ غَيْرِ حُضُورِ مَنْ مَعِي فَلاَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَأَنَا أُحِبُّ إِذَا رَأَيْتِنِي فِي الدَّارِ وَحْدِي أَنْ تَنْزِلِي إِلَيَّ لِأَسْأَلَكِ عَنْ أَمْرٍ.
فَقَالَتْ لِي مُسْرِعَةً وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أُسِرَّ إِلَيْكَ شَيْئاً فَلَمْ يَتَهَيَّأْ لِي ذَلِكَ مِنْ أَجْلِ أَصْحَابِكَ.
فَقُلْتُ: مَا أَرَدْتِ أَنْ تَقُولِي؟
فَقَالَتْ: يَقُولُ لَكَ وَ لَمْ تُذَكِّرْ أَحَداً لاَ تُخَاشِنْ أَصْحَابَكَ وَ شُرَكَاءَكَ
ص: 165
وَ لاَ تُلاَحِهِمْ فَإِنَّهُمْ أَعْدَاؤُكَ وَ دَارِهِمْ.
فَقُلْتُ لَهَا: مَنْ يَقُولُ؟
فَقَالَتْ: أَنَا أَقُولُ.
فَلَمْ أَجْتَرِئْ لِمَا دَخَلَ قَلْبِي مِنَ الْهَيْبَةِ أَنْ أُرَاجِعَهَا فَقُلْتُ أَيَّ أَصْحَابِي تَعْنِينَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّهَا تَعْنِي رُفَقَائِيَ الَّذِينَ كَانُوا حُجَّاجاً مَعِي.
فَقَالَتْ: شُرَكَاءَكَ الَّذِينَ فِي بَلَدِكَ وَ فِي الدَّارِ مَعَكَ وَ كَانَ جَرَي بَيْنِي وَ بَيْنَ الَّذِينَ مَعِي فِي الدَّارِ عَتَبٌ فِي الدِّينِ فَسَعَوْا بِي حَتَّي هَرَبْتُ وَ اسْتَتَرْتُ بِذَلِكَ السَّبَبِ فَوَقَفْتُ عَلَي أَنَّهَا عَنَتْ أُولَئِكَ فَقُلْتُ لَهَا مَا تَكُونِينَ أَنْتِ مِنَ اَلرِّضَا علیه السّلام؟
فَقَالَتْ: أَنَا كُنْتُ خَادِمَةً لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ - صلوات الله عليهما.. فَلَمَّا اسْتَيْقَنْتُ ذَلِكَ قُلْتُ لَأَسْأَلَنَّهَا عَنِ اَلْغَائِبِ فَقُلْتُ بِاللَّهِ عَلَيْكِ رَأَيْتِهِ بِعَيْنِكِ؟
فَقَالَتْ: يَا أَخِي لَمْ أَرَهُ بِعَيْنِي فَإِنِّي خَرَجْتُ وَ أُخْتِي حُبْلَي وَ بَشَّرَنِي اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عليه السلام) بِأَنِّي سَوْفَ أَرَاهُ فِي آخِرِ عُمُرِي وَ قَالَ لِي تَكُونِينَ لَهُ كَمَا كُنْتِ لِي وَ أَنَا الْيَوْمَ مُنْذُ كَذَا بِمِصْرَ وَ إِنَّمَا قُدِّمْتُ الْآنَ بِكِتَابَةٍ وَ نَفَقَةٍ وُجِّهَ بِهَا إِلَيَّ عَلَي يَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ لاَ يُفْصِحُ بِالْعَرَبِيَّةِ وَ هِيَ ثَلاَثُونَ دِينَاراً وَ أَمَرَنِي أَنْ أَحُجَّ سَنَتِي هَذِهِ فَخَرَجْتُ رَغْبَةً مِنِّي فِي أَنْ أَرَاهُ.
فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَنَّ الرَّجُلَ الَّذِي كُنْتُ أَرَاهُ يَدْخُلُ وَ يَخْرُجُ هُوَ هُوَ فَأَخَذْتُ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ صِحَاحٍ فِيهَا سِتَّةٌ رَضَوِيَّةٌ مِنْ ضَرْبِ اَلرِّضَا علیه السلام.
ص: 166
قَدْ كُنْتُ خَبَأْتُهَا لِأُلْقِيَهَا فِي مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ (عليه السلام) وَ كُنْتُ نَذَرْتُ وَ نَوَيْتُ ذَلِكَ فَدَفَعْتُهَا إِلَيْهَا وَ قُلْتُ فِي نَفْسِي أَدْفَعُهَا إِلَي قَوْمٍ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(عليه السلام)أَفْضَلُ مِمَّا أُلْقِيهَا فِي اَلْمَقَامِ وَ أَعْظَمُ ثَوَاباً.
فَقُلْتُ لَهَا ادْفَعِي هَذِهِ الدَّرَاهِمَ إِلَي مَنْ يَسْتَحِقُّهَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عليه السلام) وَ كَانَ فِي نِيَّتِي أَنَّ الَّذِي رَأَيْتُهُ هُوَ الرَّجُلُ وَ أَنَّهَا تَدْفَعُهَا إِلَيْهِ.
فَأَخَذْتُ الدَّرَاهِمَ وَ صَعِدْتُ وَ بَقِيتُ سَاعَةً ثُمَّ نَزَلْتُ فَقَالَتْ يَقُولُ لَكَ لَيْسَ لَنَا فِيهَا حَقٌّ اجْعَلْهَا فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي نَوَيْتَ وَ لَكِنْ هَذِهِ الرَّضَوِيَّةُ خُذ مِنَّا بَدَلَهَا وَ أَلْقِهَا فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي نَوَيْتَ.
فَفَعَلْتُ وَ قُلْتُ فِي نَفْسِي الَّذِي أُمِرْتُ بِهِ مِنَ الرَّجُلِ ثُمَّ كَانَتْ مَعِي نُسْخَةُ تَوْقِيعٍ خَرَجَ إِلَي اَلْقَاسِمِ بْنِ الْعَلاَءِ بِآذَرْبِيجَانَ فَقُلْتُ لَهَا تَعْرِضِينَ هَذِهِ النُّسْخَةَ عَلَي إِنْسَانٍ قَدْ رَأَي تَوْقِيعَاتِ اَلْغَائِبِ علیه السّلام ؟
فَقَالَتْ: نَاوِلْنِي فَإِنِّي أَعْرِفُهُ.
فَأَرَيْتُهَا النُّسْخَةَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّ الْمَرْأَةَ تُحْسِنُ أَنْ تَقْرَأَهَا فَقَالَتْ لاَ يُمْكِنُنِي أَنْ أَقْرَأَهَا فِي هَذَا الْمَكَانِ.
فَصَعِدَتِ الْغُرْفَةَ ثُمَّ أَنْزَلَتْهُ فَقَالَتْ صَحِيحٌ وَ فِي التَّوْقِيعِ «أُبَشِّرُكُمْ بِبُشْرَي مَا بَشَّرْتُ بِهِ غَيْرَهُ».
ثُمَّ قَالَتْ يَقُولُ لَكَ إِذَا صَلَّيْتَ عَلَي نَبِيِّكَ كَيْفَ تُصَلِّي عَلَيْهِ؟
فَقُلْتُ أَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
فَقَالَتْ لاَ إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِّ عَلَيْهِمْ كُلِّهِمْ وَ سَمِّهِمْ
ص: 167
فقلت: نعم.
فَلَمَّا کَانَ مِنَ اَلْغَدِ نَزَلَتْ وَ مَعَهَا دَفْتَرٌ صَغِیرٌ فَقَالَتْ یَقُولُ لَکَ إِذَا صَلَّیْتَ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ فصل عليه وَ عَلَی أَوْصِیَائِهِ عَلَی هَذِهِ اَلنُّسْخَهِ، فَأَخَذْتُهَا وَ كُنْتُ أَعْمَلُ بِهَا وَ رَأَيْتُ عِدَّةَ لَيَالٍ قَدْ نَزَلَ مِنَ الْغُرْفَةِ وَ ضَوْءُ السِّرَاجِ قَائِمٌ وَ كُنْتُ أَفْتَحُ الْبَابَ وَ أَخْرُجُ عَلَي أَثَرِ الضَّوْءِ وَ أَنَا أَرَاهُ أَعْنِي الضَّوْءَ وَ لاَ أَرَي أَحَداً حَتَّي يَدْخُلَ الْمَسْجِدَ وَ أَرَي جَمَاعَةً مِنَ الرِّجَالِ مِنْ بُلْدَانٍ شَتَّي يَأْتُونَ بَابَ هَذِهِ الدَّارِ فَبَعْضُهُمْ يَدْفَعُونَ إِلَي الْعَجُوزِ رِقَاعاً مَعَهُمْ وَ رَأَيْتُ الْعَجُوزَ قَدْ دَفَعَتْ إِلَيْهِمْ كَذَلِكَ الرِّقَاعَ فَيُكَلِّمُونَهَا وَ تُكَلِّمُهُمْ وَ لاَ أَفْهَمُ عَنْهُمْ وَ رَأَيْتُ مِنْهُمْ فِي مُنْصَرَفِنَا جَمَاعَةً فِي طَرِيقِي إِلَي أَنْ قَدِمْتُ بَغْدَادَ.
بسم الله الرحمن الرحيم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ، الْمُصْطَفَى فِي الظِّلالِ، الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ، الْبَرِيءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ، الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ، الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ، الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ دِينُ اللَّهِ. اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ، وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ، وَ أَفْلِحْ حُجَّتَهُ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، وَ أَضِئْ نُورَهُ، وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَهَ وَ الدَّرَجَهَ وَ الْوَسِیلَهَ الرَّفِیعَهَ وَ الْوَسِیلَهَ وَ الدَّرَجَهَ الرَّفِیعَهَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً یَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون
ص: 168
وَ صَلَّ عَلَى عَلَيَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ قَائِدِ الغُرِ المُحَجَلِينَ وَ سَيّدِ الوَصِيِّينَ وَ حَجَّةِ رَبِّ العالَمين.
وَ صَلَّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رب العالمين.
وَ صلَّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْن عَلَيَّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حَجَّةِ رَبّ العالمين.
وَ صلَّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الحُسَين إمامِ الْمُؤمِنينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمين.
وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلى إمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حَجَةِ رَبِّ العالمين.
وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مَحمَّد إمامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حَجَّةِ رَبِّ الْعالَمين.
وَ صَلَّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حَجَّةِ رَبِّ العالمين.
وَ صَلِّ عَلَى عَلَى بْنِ مُوسَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِنِ الْمُرْسَلِينَ وَ حَجَةِ رَبِّ العالمين.
وَ صَلَّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَليَّ اِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمين.
ص: 169
وَ صَلِّ عَلَى عَلَى بْنِ مُحَمَّدٍ إمامِ الْمُؤْمِنِين وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حَجَّةِ رَبِّ الْعالَمين.
وَ صلَّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلَى إمامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمين.
وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِى الْمَهْدِي إمامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ المُرسَلين وَ حَجَّةِ رَبِّ العالَمين.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِينَ، الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ، وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ، وَ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ، الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ...اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهل بَیتِهِ، صَلاةً زَاکِیَةً نَامِیَةً، کَثِیرَةً دَائِمَةً طَیِّبَةً، لا یُحِیطُ بِهَا إِلا أَنْتَ وَ لا یَسَعُهَا إِلا عِلْمُکَ وَ لا یُحْصِیهَا أَحَدٌ غَیْرُکَ اللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلیٰ وَلِیِّکَ المُحْیِی سُنَّتَکَ، القائِمِ بِأمرِکَ، الدّاعی إلَیکَ، الدّلیلِ عَلَیکَ، حُجَّتِکَ عَلیٰ خَلقِکَ، وَ خَلِیفَتِکَ فی أرضِکَ، وَ شاهِدِکَ علی عِبادِکَ.اللّهُمَّ أعِزَّ نَصرَهُ، وَمُدَّ فی عُمرِهِ، وَزَیِّنِ الأرضَ بِطُولِ بَقائِهِ.اللّهُمَّ اکْفِهِ بَغیَ الحاسِدِینَ، وَ أعِذْهُ مِنْ شَرِّ الکائِدِینَ، وَ ازْجُر عَنهُ إرادَهَ الظّالمِینَ، وَ خَلِّصْهُ
ص: 170
مِنْ أَیدی الجَبّارِینَ، اللّهُمَّ أعْطِهِ فی نَفسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ، وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ، وَ خاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ، وَ جَمِیعِ أهلِ الدُّنیا، ما تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ، وَ تَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ، وَ بَلِّغْهُ أفضَلَ ما أمَّلَهُ فی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ، إنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحی مِنْ دِینِكَ وَ أَحْيِ بِهِ ما بُدِّلَ مِنْ كِتابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ ما غُیِّرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتّی یَعُودَ دِینُكَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً خالِصاً مُخْلَصاً لا شَكَّ فِیهِ وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لا باطِلَ عِنْدَهُ وَ لا بِدْعَةَ لَدَیْهِ....اَللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِعِزَّتِهِ كُلَّ ضَلالةٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَیْفِهِ كُلَّ نارٍ وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ كُلَّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَی كُلِّ حُكْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطانِهِ كُلَّ سُلْطانٍ اَللَّهُمَّ أَذِلَّ کُلَّ مَنْ نَاوَاه وَ أَهْلِکَ کُلَّ مَنْ عَادَاهُ وَ امْکُرْ بِمَنْ کَادَهُ وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَبَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَي فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادِ ذِکْرِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرَّضِيِّ وَ الْحُسَیْنِ الْمُصّفي وَ جَمِیعِ الْأَوْصِیَاءِ مَصَابِیحِ الدُّجي وَ أَعْلاَمِ الْهُدی وَ مَنارِ التُّقی وَ الْعُرْوَهِ الْوُثْقی وَ الْحَبْلِ الْمَتِینِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ وَ صَلِّ عَلَی وَلِیِّکَ وَ وُلاَهِ عَهْدِکَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِمْ وَزِدْ فِي آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصی آمَالِهِمْ دِیناً وَ دُنْیاً وَ آخِرَةً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
و قد نقلنا الصلوات مطابقة لما في «مفاتيح الجنان »، فان ما في البحاركان مغلوطاً.
ص: 171
(50)
بحار جلد 94 ص 85 حدیث 5:
من جنة الأمان عن الصادق عليه الصلوة و السلام، قال: من أرادان يسرّ محمداً و آله في الصلوة عليهم فليقل:
اَللَّهُمَّ یَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَی وَ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یَا أَرْحَمَ مَنِ اُسْتُرْحِمَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی اَلْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی اَلْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی اَلْمَلَأِ اَلْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی اَلْمُرْسَلِینَ اَللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ اَلْوَسِیلَهَ وَ اَلْفَضِیلَهَ وَ اَلشَّرَفَ وَ اَلرِّفْعَهَ وَ اَلدَّرَجَهَ اَلْکَبِیرَهَ اَللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَلاَ تَحْرِمْنِی فِی اَلْقِیَامَهِ رُؤْیَتَهُ وَ اُرْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ وَ اِسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنّى تَحِیَّةً کَثیرَةً وَ سَلاماً.
ص: 172
کلام ناشر...سه
مقدمۀ چاپ اول (شرح حال مرحوم مؤلف)...پنج
گفتار مترجم...یازده
مقدمة مؤلف...1
بخش اول: معنی صلوات...3
معنی صلوات در لغت...5
معنی صلوات در روایات...9
ده معنی برای صلوات...14
مقصود از آل در صلوات...18
معنی لطیفی برای آل...23
بخش دوم: آثار و فوائد صلوات...27
فائدة صلوات عائد کیست...29
دفع اشکال شهید (رحمه الله) و مجلسی (رحمه الله)...38
فائدة صلوات برای صاحب آن...43
1) پاکی طینت و آفرینش...49
2) پاکیزگی جان و دل از اندیشه های نا پاک...52
3) پاکیزه کردن جان و روان آدمی...54
4) نابود کردن گناهان...57
5) دوستی خداوند متعال...58
ص: 173
6) اطمینان دل و ثبات ایمان...61
7) بر آمدن حاجات دنیا و آخرت...64
8) مستجاب شدن دعا...64
9) به یاد آمدن فراموش شده...68
10) داروی ضد نفاق...69
اثر صلوات بلند...70
بخش سوم: احکام صلوات...73
وجوب شکر نعمت به حکم فطرت...75
زبونی رجال سیاست...76
صلوات های واجب...81
صلوات در نماز های شبانه روزی...81
صلوات در نماز اموات...82
صلوات در نماز آیات...84
مواضع استحباب صلوات...86
1) یاد کردن پیامبر - صلى الله عليه و آله -...86
2) یاد نمودن متوالی پیامبر - صلى الله عليه و آله -...90
3) در رکوع و سجود و ایستادن در حال نماز...93
4) در میان اذان و اقامه...94
5) قبل از تكبيرة الاحرام...96
6) در قنوت...99
7) در تعقیب نماز ها...100
نکته ای در مضمون حدیث...103
8) در سجده شکر...104
9) در شب و روز جمعه...106
ص: 174
10) در نوشتن نام پیامبر - صلى الله عليه و آله -...110
استحباب صلوات در هر جا و هر حال...112
جزء بودن آل محمد - صلى الله علیه و آله - در صلوات...114
احادیث اهل سنت در این زمینه...114
تعصب و دشمنی با حق...115
احادیث شیعه...116
صلوات بر آل به طور استقلال...119
خاتمه: در بیان چند صلوات...123
صلوات ابى الحسن ضراب اصفهانی...125
صلوات منقول از امام صادق - علیه اسلام -...135
صلوات امام حسن عسكرى - عليه السلام -...136
پایان سخن...144
تعليقات...147
ص: 175
عکس
ص: 176