سرشناسه : زکی زاده رنانی، علیرضا، 1354 -
عنوان و نام پدیدآور : شعور حیوانات در عزای امام حسین علیه السلام (نقد و بررسی)/علیرضا زکی زاده رنانی.
مشخصات نشر : قم: وثوق، 1389.
مشخصات ظاهری : 125ص.
یادداشت : عنوان دیگر: نقد و بررسی شعور حیوانات در عزای امام حسین (ع).
یادداشت : کتابنامه: ص. 112 - 123.
عنوان دیگر : نقد و بررسی شعور حیوانات در عزای امام حسین (ع).
موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها
موضوع : حیوان ها -- جنبه های مذهبی -- اسلام
موضوع : واقعه کربلا، 61ق -- مطالب گونه گون
رده بندی کنگره : BP41/5/ز8ش7 1389
رده بندی دیویی : 297/9534
شماره کتابشناسی ملی : 2252142
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم نرگس ذکری
ص: 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ص: 2
شعور حیوانات در عزای امام حسین علیه السلام
(نقد و بررسی)
علی رضا زکی زاده رنانی
ص: 3
علی رضا زکی زاده رنانی
نقد و بررسی شعور حیوانات در عزای امام حسین (علیه السلام)/ علی رضا زکی زاده رنانی - قم: وثوق، 1389.
128 ص.
20000 ریال
ISBN:978-600-107-048-8
فهرست نویسی براساس اطلاعات فیپا:
کتابنامه : ص . (113) همچنین به صورت زیرنویس.
1. حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4 بعد از هجرت - 61 ق. 2. سوگواری - آداب و رسوم.
3. حسین بن علی (علیه السلام) امام سوم، 4 بعد از هجرت - 61 ق - سوگواری. الف. عنوان.
1389 8 ن زBP 26 /3 /8
297/462
نقد و بررسی شعور حیوانات در عزای امام حسین (علیه السلام)/
علی رضا زکی زاده رنانی
ناشر: انتشارات وثوق
نوبت چاپ: اول، 1389
شمارگان: 2000 نسخه
قیمت: 1800 تومان
شابک: 8-048-107-600-- 978
آدرس دفتر مرکزی:
قم خیابان صفاییه، کوچه 28 (بیگدلی)، کوچه 9 ،پلاک 159
تلفکس: 7735700 ، همراه: 09122525839
تهران: خیابان انقلاب، ابتدای کارگر جنوبی، ابتدای وحید نظری، بن بست بختیاری، پلاک یک، طبقه 3 / تلفن: 66971231 / همراه 09122525839
www.vosoogh.com
شماره پیامک انتقادات و پیشنهادات: 09122525839
مراکز پخش
تهران: انقلاب، مقابل دانشگاه، خ 12 فروردین، کوچهٔ بهشت آیین، پلاک 9: انتشارات هاتف: 66415420
تبریز: خیابان امام، چهار راه شهید بهشتی، جنب مسجد حاج احمد، مرکز کتاب رسانی صبا، 3357886 - 0411
کاشان: میدان کمال الملک، کوچه نبش پاساژ شیرین، ساختمان شرکت فرش، واحد 6، موسسه کلک زرین، تلفن: 4464902 - 0361
مشهد: چهار راه شهدا، آزادی 2، مجتمع گنجینه کتاب، پلاک 306، تلفن: 2244144 - 0511
ص: 4
پیش گفتار...9
* بخش اوّل: کلیّات...11
در آمد...13
آگاهی و شعور حیوانات...16
آگاهی و شعور حیوانات از نظر علمی...16
آگاهی و شعور حیوانات در قرآن...19
1- آیات تسبیح همه موجودات...19
2- آیات خشوع و بندگی موجودات...21
3- آیات سخن گفتن جانوران...23
4-آیات فرمان پذیری و اطاعت موجودات...27
5- آیات حشر و نشر حيوانات...27
آگاهی و شعور حیوانات در روایات...28
1- روايات تسبیح حيوانات...28
2- روایات خشوع و بندگی حیوانات...31
ص: 5
3- روايات سخن گفتن حیوانات...32
4- روايات حشر حیوانات در قیامت...34
آثار و کارکرد های اعتقاد به شعور حیوانات...38
1- آثار تربیتی...38
1/1: تواضع و فروتنی...38
1/2: ادب و حيا...39
1/3 خلوص و یکتا پرستی...39
2- آثار حقوقی...41
حقوق حیوانات...42
پیوست: آثار وجودی حیوانات...44
1- برای باربری...44
2- استفاده پوشش از پشم و پوست آن ها...44
استفاده از گوشت آن ها...45
4- برای زیبایی، شکوه و زینت...45
5- استفاده از شیر...45
6- لذّت نگاه کردن از زیبایی رنگ و گونه هاشان...46
7- فضولات آن ها جهت کشاورزی...46
8- ایجاد اشتغال زایی برای انسان ها...46
9- جهت مسابقه، تفریح، کسب ابهّت...46
10- مایۀ تفکّر و دقّت...47
- ویژگی های شتر...47
11- وجود حيوانات رحمتی از جانب خداوند...48
سخن آخر...50
* بخش دوّم: شعور حیوانات در عزای امام حسین علیه السلام...51
فصل اوّل: نوحه گری حیوانات قبل از شهادت امام حسین علیه السلام...53
حضرت ابراهیم علیه السلام وقت عبورش از کربلا...55
ص: 6
حضرت اسماعیل علیه السلام و پیش گویی گوسفندانش...58
حضرت عیسی علیه السلام و مرثیه خوانی شیر...60
حضرت عیسی علیه السلام و مرثیه خوانی آهوان...61
فصل دوّم: نوحه گری حیوانات بعد از شهادت امام حسین علیه السلام...69
روایات عزا داری حیوانات بعد از شهادت آن حضرت...70
سایه بانی پرندگان...76
عزا داری پرندگان...76
پرندۀ خونی و شفای دختر یهودی...79
عزا داری جغد...82
عزا داری ذو الجناح...83
سکینه و اسب پدر...87
سر نوشت ذو الجناح...94
کلاغ آغشته به خون امام حسین علیه السلام...96
دانه نخوردن گنجشکان...98
پاسبانی شیر از بدن مقدّس...99
عزا داری حیوانات در دامنه کوهی در کشمیر...105
عزا داری حیوانات در کوه الوند...106
احترام گذاشتن حیوانات به قبر امام حسین علیه السلام...109
کتابنامه...112
ص: 7
امام علی علیه السلام:
«به خدا قسم گویا می بینم انواع و اقسام حیوانات وحشی گردن های خود را روی قبر حسین علیه السلام نهاده و شب تا صبح برای حسین علیه السلام گریه می کنند و مرثیه می خوانند...» (1) .
ص: 8
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
سلام بر حسین علیه السلام.
سلام بر عاشقان حسینی.
و سلام بر آن ارادتمندانی که در اندوه حادثه کربلا به سوگ نشسته و بر مصیبت بزرگ سالار شهیدان بزم عزا بر پا می کنند.
سخن از کربلا، شهادت و نوحه گری است با این تفاوت که حرف از ارادتمندانی دیگر است. حرف از عاشقانی که در مورد آن ها اندیشه نشده و چه بسا کسانی منکر آن بوده باشند.
آری، حرف از عاشقانی غیر انسانی است. سخن در مورد عزا داری و نوحه است ولیکن با نگاهی دیگر.
ص: 9
نگاهی به نوحه گری حیواناتی که بنا بر کلام نورانی معصومین علیهم السلام در غم شهادت حضرت ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام و حادثه بزرگ کربلا گریه کرده و در سوگ آن حضرت به ماتم نشستند.
از آن جا که باور این مطلب برای عدّه ای مشکل بود، نگارنده بخش اوّل این کتاب را به آگاهی و شعور حيوانات اختصاص داده و مسائلی دیگر از آن را به تفصیل بیان نموده ام.
امید است که این نوشتار که به پاس خدمت به حضرات معصومین علیهم السلام نگاشته شده مورد قبول و عنایت آن بزرگوران خصوصاً ساحت مقدس امام حسین علیه السلام قرار گیرد.
نگارنده هرگز این ادّعا را ندارد که نوشته اش خالی از نقص نیست بلکه مدّعی است که نوشتارش با زحمت فراوان تحقیقی همراه بوده، لذا از شما خواننده محترم تقاضامندم که بزرگی نموده و کاستی ها و نقد های خویش را برای نگارنده ارسال نمایید.
علی رضا زکی زاده رنانی، قم 1389
Email: alirezazakizadehrenani@yahoo.com
www:/Zakizadeh.Blogfa.com.
ص: 10
شامل مباحث:
- اثبات آگاهی و شعور حیوانات
- آثار و کارکرد های اعتقاد به شعور حیوانات
- آثار وجودی حیوانات
- موارد آگاهی حیوانات
ص: 11
ص: 12
جهانی که ما انسان ها و همۀ موجودات در آن حضور داریم، جهانی است سراسر از شگفتی و عظمت. جهانی که در هر دوران درکی تازه از آن همواره برای انسان ها رخ داده است و البته که بسیاری از آن حقایق هنوز همچنان مخفی بوده و در هاله ای از ابهام قرار دارد.
پس از ظهور اسلام و نزول آیاتی از قرآن کریم که در آن به تسبیح، نطق و حشر موجودات (1) - خصوصاً حیوانات - اشاره شده، یکی از جمله مسائلی که مورد توجه و مطالعه جوامع بشری قرار گرفته و باعث پدیدار شدن مباحث گسترده و زیبایی نیز گشته است، مسأله درک و شعور (2) موجودات و همه ذرات هستی می باشد. (3)
ص: 13
بسیاری از آیات قرآن و روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام همگی گویای این مطلبند که شعورمندی موجودات حقیقی بوده و با این وسیله در پی متذکّر ساختن انسان ها به توحید ربوبی، رسالت انبیاء ولایت ایشان و اولیاء الهی می باشند.
بر این اساس می توان این ادّعا را به خوبی آشکار نمود که این جهان و موجودات آن همگی در پی یافتن کمال بوده و همواره شوق به کمال و رهایی از نقص را دنبال می نمایند؛ لذا مفهوم (عشق) در بین تمامی موجودات عالم جریان داشته و همگی به نوعی راه وصال معشوق حقیقی را دنبال می نمایند . (1)
ص: 14
از این روست که فیلسوف بزرگ اسلام، ملا صدرا رحمة الله علیه مدعی است که هیچ موجودی در این جهان از محبت الهی و عشق خدایی بی بهره نیست و اگر موجودی از این عشق لحظه ای خالی شود دچار هلاکت و نابودی و خاموشی می گردد. (1)
ایشان در تفسیر آیه شریفه ﴿وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ (2) حرکت خورشید و ماه و سایر کواکب را از روی عقل و تدبیر و اراده و اختیار می داند و آن را عشاقّ و بندگان خدا معرّفی
ص: 15
می نماید. (1)
حاجی سبزواری در شرح منظومه خود نیز می گوید:
و كلّ ما هناك حيٌّ ناطقٌ *** وَ لجمال اللّه ذوقٌ عاشق (2)
(و هر آن چه در عالم هستی است زنده و گویاست و بر جمال خدا پیوسته عاشق و شیداست).
بوسیله دو راه عقل و نقل [آیات قرآن کریم و روایات نورانی معصومین علیهم السلام] می توان به خوبی آگاهی و شعور حیوانات را اثبات نمود، که در پی آن کارکرد ها و آثار اعتقادی مهمی برای انسان ها بوجود می آید.
امروزه دانشمندان حیوان شناس به فهم دقیق و عجیب و درک
ص: 16
لطیفی از حیوانات اشاره نموده اند که آن جز از خردمندان نمی زند و این می تواند حداقل گویای اندازه ای از درک و فهم حیوانات باشد.
نمونه ای از آن موارد چنین است:
1- از نظر علمی تازه ثابت شده که حیوانات دارای ادراک و شعور هستند به عنوان مثال در یک هوای بارانی میمون ها با عجله با صدای مخصوص به پناهگاه فرار می کنند صدای آن ها را روی نواری ضبط کرده اند و یک روز غیر بارانی همان صدا را از بلند گو و نوار پخش می کنند باز میمون ها با عجله به پناهگاه می روند. این ها و صد آزمایش دیگر ثابت می کند که حیوانات درک و شعور دارند. (1)
2- خانه سازی زنبور عسل که آن را به صورت شش گوش می سازد و تنها این نوع شکل است که چون اشکال آن به هم پیوست داده شود، عرصه را پُر کرده و فضای خالی در میان آن به وجود نمی آید.
شگفت دیگرش اینست که آدمی شش گوش را جز با خط کش و پرگار نمی تواند بکشد در حالی که زنبور عسل خانه های خود را بی ابزار می سازد.
و شگفتی های بسیار دیگری در مورد حالات ملکه زنبور ها و سر پرستی زنبوران کارگر وجود دارد که با مطالعه آن می توان به خوبی به آگاهی دقیقی که خداوند به آن ها الهام فرموده است، اذعان نمود و تمدن عجیب آن ها در ادارهٔ محیط زندگی و قوانین منظم و شکت آور را مشاهده نمود.
ص: 17
3- مورچه برای آماده کردن پس انداز خود تلاش می کند، و جز برای این نیست که بسا در آینده بدان نیاز دارد، و نتواند روزی به دست آورد و باید که در این هنگام آن را فراهم کند.
شگفتی هایی نیز در ذخیره سازیش وجود دارد:
اوّل این که چون ببیند جایگاه دانه ها تر شده، دانه ها را دو نیم کند چون می داند که اگر درست مانند و تر شوند در آینده سبز شده و تباه شوند ولی دو نیم که باشند هرگز سبز نمی شوند.
دوّم: چون تر شوند و خورشید بتابد آن ها را از سوراخش در آورده و خشک کند.
سوّم: چون مورچه دانه خود را به درون سوراخ برد همواره بیم این را دارد که باران آید و باد وزد و این ها همگی راهنمایی است که این جانور هوش شایانی دارد.
4- عنکبوت خانه های خود را شگفت آور می سازد، زیرا تار خود را نتابد مگر این که بیاندیشد چگونه آن را نهد که بتواند پشه و مگس را شکار کند، و این اندیشه ها کمتر از اندیشه آدمی نیستند.
5- موش موقعی که نیاز به روغن دارد دم خود را میان شیشهٔ روغن کرده و آن را می لیسد، و از این راه به مقصود خود رسیده و سرش نیز میان شیشه نمی رود.
6- چون شتر و الاغ در شب تاریک از راهی برده شوند، برای بار دوم می توانند از آن راه بدون راهنما و آموزش بروند، تا آن جا که چون مردم دربارۀ آن راه دچار اختلاف شوند شتر را جلو انداخته و به دنبالش می روند و راه درست بیابند.
ص: 18
7- لاک پشت پس از خوردن مار، گیاه صعتر کوهی خورده و بر می گردد.
و موارد بسیار دیگری از آگاهی و شعور حیوانات که در کتاب ها نوشته شده و برنامه تلویزیونی اسرار آفرینش نیز گاه گاهی پرده از عظمت آن ها بر می دارد.
خداوند متعال در قرآن کریم با عبارات و عناوین مختلفی از آگاهی و درک حیوانات سخن می گوید، که دسته بندی آیات آن بدین صورت می باشد: (1)
1/1- ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾. (2)
(آسمان های هفت گانه و زمین و کسانی که در آن ها هستند. همه تسبیح او می گویند و هر موجودی تسبیح و حمد او می گوید؛ ولى شما تسبیح آن ها را نمی فهمید او بردبار و آمرزنده است).
بنا بر تصریح این آیه همه موجودات علم و شعور و حیات و تسبیح دارند.
ص: 19
نکته زیبایی که در این آیه وجود دارد این است که خداوند می فرماید: (شما تسبیح آن ها را نمی فهمید) و نفرموده که تسبیح آن ها قابل فهم نیستند.
یعنی تسبیح آن ها قابلیت درک را دارد ولی گیرنده ما ضعیف است و باید تقویت شود و راه آن مقرّب درگاه الهی بودن است که خداوند می فرماید: ﴿يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ (1)
1/2- ﴿وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فَاعِلِينَ﴾ (2)
(و کوه ها و پرندگان را با داوود مسخر ساختیم که (همراه او) تسبیح (خدا) می گفتند: و ما این کار را انجام دادیم).
1/3- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾. (3)
(آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان ها و زمینند برای خدا تسبیح می کنند. و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر یک از آن ها نماز و تسبیح خود را می داند؛ و خداوند به آن چه انجام می دهند داناست).
ص: 20
1/4- ﴿وَ لَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ﴾. (1)
(و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوه ها و پرندگان گفتیم:) ای کوه ها و ای پرندگان! با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید و آهن را برای او نرم کردیم).
1/5- ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ . (2)
****
(آن چه در آسمان ها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند؛ و او عزیز و حکیم است).
2/1- ﴿وَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ﴾. (3)
«و (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: خداوند، فرزندی برای خود انتخاب کرده است! - منزه است او - بلکه آن چه در آسمان ها و زمین است از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند».
ص: 21
2/2- ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾. (1)
(آیا آن ها غیر از آیین خدا می طلبند؟! (آیین او همین اسلام است:) و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از اختیار یا از روی اجبار در برابر (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او باز گردانده می شوند).
2/3- ﴿وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ ﴾. (2)
(تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند - از روی اطاعت یا اکراه - و همچنین سایه هایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می کنند).
2/4- ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَ هُمْ دَاخِرُونَ﴾. (3)
«آیا آن ها مخلوقات خدا را ندیدند که سایه هایشان از راست و چپ حرکت دارند و با خضوع برای خدا سجده می کنند؟!».
ص: 22
2/5- ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا﴾ (1)
(تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، بنده اویند).
2/6- ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ﴾. (2)
(آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمان ها و کسانی که در زمینند برای خدا سجده می کنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم امّا بسیاری (ابا دارند. و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است).
یکی از آثار و نشانه های شعور و ادراک که برای همه موجودات - خصوصاً حیوانات - در قرآن و روایات بیان شده نطق و تکلّم آن ها می باشد و از آن جا که قرآن کتاب شعر نبوده و با خیال پردازی سخن نمی گوید و همه آیاتش از استحکام و
ص: 23
نورانیت برخوردار است مسلماً هدفش از انتساب نطق به موجودات حقیقت بوده و قابل تدبّر و تأمّل می باشد. (1)
از جمله آیاتی که دلالت بر نطق حیوانات دارند، عبارتند از:
3/1- ﴿حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ﴾. (2)
((آن ها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه ای گفت: به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند!).
3/2- ﴿وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدْتُهَا وَ قَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لَا
ص: 24
إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴾. (1)
(سلیمان) در جستجوی آن پرنده (هدهد) بر آمد و گفت: چرا هدهد را نمی بینم یا این که او از غایبان است؟!
قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می کنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد!
چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی: من از سرزمین (سبا) یک خبر قطعی برای تو آورده ام!
من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می کند، و همه چیز در اختیار دارد و (به خصوص) تخت عظیمی دارد!
او و قومش را دیدم که برای غیر خدا - خورشید - سجده می کنند؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه باز داشته و از این رو هدایت نمی شوند!)
چرا برای خداوندی سجده نمی کنند که آن چه را در آسمان ها و او زمین پنهان است خارج (و آشکار) می سازد و آن چه را پنهان می دارید یا آشکار می کنید می داند؟!
خداوندی که معبودی جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است!
(سلیمان) گفت: (ما تحقیق می کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغ گویان هستی؟
این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشه ای توقّف کن) ببین آن ها چه عکس العملی نشان می دهند).
ص: 25
در این داستان نکات زیبایی وجود دارد: (1)
1- هدهد به سلیمان پیغمبر می گوید: من به چیزی دارم که تو از آن آگاه نیستی.
2- می گوید از قوم سبأ برای تو خبر درستی آورده ام. او از کجا می دانست که باید سلطان مبین ارائه کند؟
3- هدهد که در هوا پرواز می کند چگونه فهمید که سلطان آن گروه زن است و تخت بزرگی دارد؟
4- از کجا دانست که ملکه (پادشاه) و قوم او خورشید را پرستش می کنند؟
5- چگونه فهمید که پرستش خورشید کار ناشایستی است و از کجا دریافت که شیطان آن ها را منحرف کرده است؟
6- چگونه حضرت سلیمان به او نامه داد تا به آن پادشاه برسد و هدهد چگونه نامه را به ملکه (پادشاه) رسانید؟
همه این ها بر شعور و درک و آگاهی هدهد دلالت دارند. از همه مهم تر این که حضرت سلیمان در جواب هدهد می فرماید: ﴿قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ﴾ یعنی خواهیم دید آیا راست گفته ای یا از دروغ گویان بوده ای. اگر هدهد دارای شعور نبود، دروغ گفتن و راست گفتن نزد او معنی نداشت؛ پس هدهد شعور دارد و حضرت سلیمان می گوید: درباره گفته هایت باید تحقيق کنم تا ببینم اگر راست گفتی، ترتیب اثر بدهم و اگر دروغ گفتی، تو را عذاب خواهم کرد که هدهد با آوردن دلیلی متین از غیبت خود و با تطقی بلیغ از یافته های اطلاعاتیش مُهری
ص: 26
دیگر بر علم و شعور و درک و فهم جانوران و پرندگان می زند.
4/1- ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾. (1)
(سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو (و کند و کاو) می کرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت:(وای بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!) و سر انجام (از ترس رسوایی، و بر اثر فشار و جدان، از کار خود) پشیمان شد).
5/1- ﴿وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾. (2)
ص: 27
(هیچ جنبنده ای در زمین، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست مگر این که امّت هایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند).
5/2- ﴿وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾. (1)
(و در آن هنگام که وحوش جمع شوند).
در روایات بسیاری که از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است با عبارات و عناوین مختلفی از آگاهی و درک حیوانات سخن گفته شده است که می توان آن ها را نیز بر اساس تقسیم بندی آیات قرآن کریم - که در صفحات پیشین بدان اشاره شد - دسته بندی نمود:
1/1- مانند روایت ابو حمزه ثمالی که گوید:
﴿كُنتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فِي دَارِهِ وَ فِيهَا شَجَرَةٌ فِيها عَصْافِيرُ وَ هُنَّ يَصِحْنَ فَقَالَ لِي: أَ تَدْرِي مَا يَقُلْنَ هؤُلَاءِ؟
ص: 28
قُلْتُ : لا أَدْرِي.
قَالَ: يُسَبِّحْنَ رَبَّهُنَّ وَ يَطلُبْنَ رِزْقَهُنَّ﴾. (1)
با امام سجاد علیه السلام در خانه اش بودم که بر روی درخت آن خانه گنجشک ها آواز می کردند.
حضرت به من فرمود: میدانی این گنجشک ها چه می گویند؟ گفتم: نمی دانم.
فرمود: تسبیح پروردگار خود کرده و از او روزی می خواهند.
1/2- روایت سکونی از امام صادق علیه السلام که حضرت به نقل از پدر بزرگوارشان فرمود:
﴿نَهَى رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ أَنْ تُوسَمَ الْبَهَائِمُ فِي وَجْهِهَا وَ أَن يُضْرَبَ وُجُوهُهَا فَإِنَّهَا نُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبَّهَا﴾. (2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نهی فرمود از این که در چهره چهارپایان اثر داغ کردن (برای نشانه) گذاشته شود و این که بر چهرۀ آنان (چوب و تازیانه) زده شود زیرا آن ها پروردگار خود را تسبیح می کنند).
1/3 - روایت محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام که حضرت به نقل از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (3)
ص: 29
﴿لا تَضْرِبُوا الدَّوابَ عَلَى حُرِّ وُجُوهِهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ بِحَمْدِ الله﴾. (1)
(بر چهره چهار پایان (چوب و تازیانه) نزنید زیرا آن ها پروردگار خود را حمد و تسبیح می کنند).
1/4- روایت اسحاق بن عمّار از امام صادق علیه السلام که حضرت فرمود:
﴿ما مِنْ طَيْرٍ يُصَادُ فِي بَرَّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا يُصَادُ شَيْءٌ مِنَ الْوُحُوشِ إِلَّا بِتَضْيِيعِهِ التَّسْبِيحَ﴾. (2)
(هیچ پرنده ای در خشکی و دریا و هیچ جاندار وحشی شکار نشود جز برای این که از تسبیح خدا غافل شده است).
این روایت علاوه بر اثبات تسبیح حقیقی برای همه حیوانات و پرندگان، نوعی علم و اختیار برای آن ها نیز ثابت می نماید چرا که تضییع و قطع کردن تسبیح، فرع بر حقیقی و واقعی بودن آن و همچنین آگاهانه و شعورمندانه بودن آن می باشد. (3)
1/5- روایت ابو هریره که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ص: 30
﴿إنَّ النَّملَ یُسَبِّحنَ﴾.
(مورچه ها تسبیح خدا می گویند). (1)
1/6- روایت عبد الله بن عمر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
﴿لاَ تَقْتُلُوا اَلضَّفَادِعَ فَإِنَّ نَقِیقَهَا تَسْبِیحٌ﴾. (2)
(قورباغه را نکشید که بانگش تسبیح است).
مانند روایت انس که گوید: رسول خدا در حالی که از میان کوچه انصار می گذشت گوسفندی در آن جا بود، پس گوسفند برای پیامبر سجده کرد. ابو بکر گفت: ما برای سجده از این گوسفند شایسته تریم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
﴿إِنَّهُ لاَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ وَ لَوْ جَازَ ذَلِکَ لَأَمَرْتُ اَلْمَرْأَهَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا﴾. (3)
ص: 31
(به راستی که شایسته نیست کسی برای کس دیگر سجده کند و اگر این کار (سجده کردن برای غیر خدا) جایز می بود حتماً به زن فرمان می دادم که برای همسرش سجده کند).
بنابر آن چه در روایات معصومین علیهم السلام نقل شده است می توان این گونه بیان کرد که در موارد بسیار مراد از سجده حیوانات، همان خضوع و خشوع آن ها می باشد.
3/1- روایت جابر بن عبد الله انصاری که گوید:
روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم، ناگهان شتری آمد و بر زمین نشست و نعره ای کشید و اشک هایش بر چشمانش ریخته شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود این شتر برای کیست؟
کسی گفت: برای فلان مرد انصاری.
فرمود: او را پیش من آرید، او را آوردند.
به او فرمود: این شتر تو شکایتت را می کند.
گفت: ای رسول خدا! چه می گوید؟
فرمود: گمان می کند که تو به او زیاد سختی می دهی (از او زیاد کار می کشی) و گرسنه اش می گذاری.
گفت: درست است ای رسول خدا! ما غير او (شتر) آبکش دیگری نداریم و من مردی عیالمندم.
ص: 32
پیامبر فرمود: او به تو می گوید از من کار کش وليكن سيرم نما.
مرد گفت: ای رسول خدا! دیگر بر او آسان گرفته و سیرش می نمایم.
راوی گوید: پس شتر بلند شده و رفت. (1)
3/2- روایت محمد بن مسلم که گوید: خدمت امام باقر علیه السلام بودم ناگهان دو کبوتر فرود آمدند و به زبان خود شروع کردند به صدا دادن و حضرت باقر علیه السلام جواب آن ها را داد بعد حرکت کردند بالای دیوار رفتند، در آن جا کبوتر نر ساعتی با ماده به صحبت پرداخت آن گاه پرواز کردند.
من عرض کردم: فدایت شوم، جریان کبوتر ها چه بود؟
فرمود: هر چه خدا آفریده از پرنده و چرنده آن چه دارای روح است نسبت به ما مطیع ترند از فرزندان آدم. این کبوتر نر نسبت به مادۀ خود بد گمان شده بود هر چه او قسم می خورد که کاری نکرده او قبول نمی کرد تا گفت راضی هستی محمد بن علی در میان ما حکومت کند قبول کرد. من به او گفتم که تو ستم در بارۀ کبوتر ماده روا داشته ای او راست می گوید تا قبول کرد. (2)
3/3- روایت سلیمان بن داود جعفری که گوید: در خدمت امام رضا علیه السلام در باغ آن حضرت بودم در این موقع گنجشکی آمد
ص: 33
و جلو آن حضرت نشست و پشت سر هم شروع به صدا دادن کرد و حالت اضطراب از او آشکارا دیده می شد.
حضرت فرمود: فلانی! میدانی این گنجشک چه می گوید؟
عرض کردم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبر می داند.
فرمود: می گوید ماری در خانه می خواهد جوجه های مرا بخورد از جا حرکت کن این چوب را بردار و داخل خانه شو و آن مار را بکش.
راوی گوید: چوب را برداشتم و وارد خانه شدم دیدم ماری در خانه راه می رود و او را کشتم. (1)
و روایات بسیار دیگری که حاکی از سخن گفتن حیوانات می باشد و به اختصار سه مورد از آن را ذکر نمودیم. (2)
4/1- روایت ابوذر غفاری که گوید: ما خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که ناگهان دو بز به همدیگر حمله کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
﴿أَتَدْرُونَ فِيمَ انْتَطَحتا؟﴾
(آیا می دانید آن ها چرا به هم دیگر حمله کردند؟).
اصحاب گفتند: نه.
فرمود:
ص: 34
﴿لَکِنَّ اَللَّهَ یَدْرِی وَ سَیَقْضِی بَیْنَهُمَا﴾. (1)
(وليكن خدا می داند و به زودی بین آن دو (در روز قیامت) داوری و قضاوت خواهد کرد).
4/2- و روایت ابن قانع که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
﴿مَنْ قَتَلَ عُصْفُوراً عَبَثاً عَجَ إِلَى اللَّه يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقُولُ: يا رَبِّ! عَبْدُكَ قَتَلَنِي عَبَثاً وَ لَمْ يَقْتُلْني لِمَنْفَعَةٍ﴾. (2)
(هر کس گنجشکی را بیهوده بکشد روز قیامت به درگاه خدا فریاد زند و می گوید: پروردگار! بنده ات مرا بیهوده کشت و مرا برای منفعت نکشت).
4/3- روایت امام صادق علیه السلام که در مورد حیوانات بهشتی می فرماید:
﴿لا يَكُونُ فِي الْجَنَّةِ مِنَ الْبَهَائِمِ سِوى حِمَارَةِ بَلْعَمِ بْنِ باعُورٍ وَ ناقَةِ صالِحٍ وَ ذِنْبِ يُوسُفَ وَ كَلْبِ أَهْلِ الْكَهْفِ﴾.
(حیوان ها داخل بهشت نمی شوند مگر: الاغ بلعم بن باعور. ناقة حضرت صالح علیه السلام گرگ حضرت یوسف علیه السلام (که
ص: 35
برادرانش آن را به خوردن یوسف متّهم کردند) و سگ اصحاب كهف).
و روایت حسین بن خالد که گوید: امام رضا علیه السلام فرمود:
ص: 36
﴿اَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ مِنَ اَلْبَهَائِمِ إِلاَّ ثَلَثَهٌ: حِمَارَهُ بَلْعَمَ، وَ کَلْبُ أَصْحَابِ اَلْکَهْفِ وَ اَلذِّئْبُ، وَ کَانَ سَبَبَ اَلذِّئْبِ أَنَّهُ بَعَثَ مَلِکٌ ظَالِمٌ رَجُلاً شُرْطِیّاً لِیَحْشُرَ قَوْماً مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ یُعَذِّبَهُمْ، وَ کَانَ لِلشُّرْطِیِّ اِبْنٌ یُحِبُّهُ، فَجَاءَ ذِئْبٌ فَأَکَلَ اِبْنَهُ فَحَزِنَ اَلشُّرْطِیُّ عَلَیْهِ، فَأَدْخَلَ اَللَّهُ ذَلِکَ اَلذِّئْبَ اَلْجَنَّهَ لِمَا أَحْزَنَ اَلشُّرْطِیَّ﴾.
(هیچ یک از حیوانات داخل بهشت نمی شوند مگر سه حيوان. 1- الاغ بلعم بن باعور 2- سگ اصحاب کهف 3- گرگ. سبب دخول این گرگ در بهشت این است که پادشاه ظالم و ستمکاری پاسبان خود را مأمور کرد تا گروهی از مؤمنین را جلب کند و پادشاه آنان را عذاب و عقاب نماید. آن پاسبان دارای پسری بود که خیلی مورد علاقه و محبت پدرش بود گرگی (که حضرت رضا علیه السلام فرمود) آمد و پسر آن پاسبان را خورد و آن پاسبان از داغ پسرش فوق العاده محزون و مغموم گردید! خداوند آن گرگ را بدین جهت که آن پاسبان را عزا دار و محزون کرد داخل بهشت نمود).
روایتی دیگر از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: (هر ناقه ای که سه مرتبه (و به قولی هفت مرتبه) انسان را به حج ببرد داخل بهشت خواهد شد) (1) .
ص: 37
اعتقاد به شعور موجودات، آثار تربیتی بسیاری را می تواند در داشته باشد. همچنان که هم نشینی با یک انسان سر زنده و پویا با همنشینی با یک شخص مُرده و بی جانی مانند مجسمه فرق دارد؛ مسلّماً زندگی کردن با حقیقت و واقعیت زنده و شعور اشیاء هم با زندگی کردن با ظاهر بی جان و بی شعور آن ها تفاوت شدیدی دارد.
آثار تربیتی، تذکری که در سایه اعتقاد به شعور موجودات به دست می آید به مراتب شدید تر و مفید تر از خواندن یک یا چند كتاب اخلاقی و یا شنیدن چند سخنرانی و موعظه تربیتی و تنبیهی می باشد به همین دلیل است که قرآن کریم در حدود پنجاه آیه ، از تسبیح و تقدیس سجده و خشوع جانمندی و علم و شعور همه موجودات نسبت به دعا و تسبیحاتشان خبر می دهد و بدون استثناء در همه آن ها به دنبال تذکر و تنبیه و تربیت و پرورش انسان ها می باشد.
یکی از آثار تربیتی اعتقاد به شعور موجودات، تواضع و فروتنی انسان در برابر خالق خویش می باشد خضوع ذلّت و شعورمندانه حاکم بر ذرّات و اشیاء عالم هستی انسان را وادار به تفکر و تأمل در نقص و فقر ذاتی خود و کمال مطلق خالق و صانع خویش می نماید.
ص: 38
وقتی آدمی متوجّه باشد که تمام موجودات به دلیل تسلیم و سر سپردگی و تذلل در برابر فرمان الهی بوده و آن ها با اجازه حضرت حق فعالیت می نمایند، قهراً متذکّر و متنّبه این امر مهم خواهد شد که چرا نفس آدمی در برابر دستورات و فرامین خداوند قادر متواضع و فرمان بردار نباشد؟ چرا باید نفس آدمی در هماهنگی و هماوایی با این تسبیح و سجده اطرافش نباشد؟
یکی دیگر از آثار تربیتی اعتقاد به شعور موجودات، ادب و حیا می باشد. وقتی انسان خود را در جهانی پر از غلغله تسبیح و پر از شور و شعور می بیند، هرگز غفلت را به خود راه نداده و با همۀ تسبیح گویان عالم هم آوا می شود و حیا می کند که دیگران همه در جوش و خروش و نغمه و سروش باشند و او هم ساکت و خاموش این ادب و حیا و شرمساری زمینه را برای رشد و تعالی اخلاقی در انسان فراهم کرده و باعث می شود که بینش و نگاه و رفتار و اعمال آدمی در پیش همهٔ اشیاء مؤدبانه و کریمانه باشد و از این که مرتکب معصیت و عمل نا پسندی شود، حیا نماید.
همۀ آیات و روایاتی که به نحوی به آثار و شاخصه های شعور و ادراک موجودات اشاره دارند از تسبیح، تحمید، سجده
ص: 39
و قنوت آن ها خبر می دهند، جملگی بر تقدیس و تنزیه خدای سبحان و وحدت و یگانگی آن ذات بی همتا دلالت دارند.
و این اعتقاد می تواند تلنگری بزرگ بر نفس آدمی باشد که به خود آید و درون خود را از شرک و ریا پاک سازد و بندگی و عبودیتش را نسبت به آن خالق بی همتا خالص نماید. طنطاوی در ذیل آیه 44 سوره مبارکه اسراء در این باره می گوید:
(تدبر در این آیه کریمه در نفوس انسان ها خشیت و ترس از خالق عز وجل را بر می انگیزاند؛ چرا که این آیه با صراحت تمام بر تسبیح و حمد باری تعالی بوسیله هر جماد و حیوان و هر پرنده و حشره ای بلکه بوسیله هر موجودی در این عالم هستی تصریح دارد و این تصریح هر انسان غافلی را به اطاعت الهی و بندگی خالصانه او و مداومت بر نام و یاد حضرتش وادار می نماید). (1)
آری اگر انسان نفس خود را از تعلّقات و مادیات رها سازد آینه صدای سبّوح قدوّس از نفس خود به گوش آید که در هماهنگی و هم آوایی با همۀ اشیاء هستی این نغمه شور انگیز را می سراید.
ص: 40
یکی از آثار و کارکرد های عمده اعتقاد به شعور موجودات، آثار حقوقی است. احترام به حقوق موجودات غیر انسانی مانند حیوانات ،نباتات، کوه ها و جنگل ها از دیر باز مورد توجه دوستداران طبیعت و محیط زیست بوده و با به راه افتادن چرخ های صنعت و تکنولوژی در دو قرن اخیر اهمیت فوق العاده ای پیدا کرده است.
تشکیل نهاد ها، مجامع و کنفرانس های بین المللی دفاع از حقوق حیوانات و محیط زیست و خرج میلیارد ها دلار پول و امکانات برای جلو گیری از آلودگی آن، نشان از توجّه انسان ها به وجود ارتباط تنگاتنگ میان تمامی موجودات حاضر در عالم خاکی می باشد.
قوانین وضع شده از سوی انسان ها برای احترام به حقوق حيوانات و محیط زیست با همۀ مزایا و معایبش، نه به خاطر احترام و اعتقاد به شعور آن ها، بلکه گاهاً از سر خود خواهی و زیاده خواهی و برای جلو گیری از نابودی و به خطر افتادن زندگی و معیشت خودشان می باشد و متأسفانه برخی انسان ها و ارگان ها هر جا که منافعشان اقتضا کند از نابودی حیوانات و تخریب و آلوده کردن محیط زیست هیچ گونه ابایی ندارند و با زیر پا گذاشتن قوانینی که گاهاً خودشان آن ها را نوشته و تصویب کرده اند همه موجودات کره زمین را به زحمت و خطر می اندازند.
این در حالی است که فرهنگ مترقّی و متعالی قرآن و اهل بيت علیه السلام احترام به حقوق حیوانات و نباتات و جمادات به خاطر
ص: 41
تسبیح گویی و ثناگویی حق و شعورمندی آن ها می باشد و هیچ قانون و ضابطه ای و هیچ کنفرانس و سمیناری و دست نوشته ای به اندازه اعتقاد به شعور موجودات، تضمین کننده سلامت حیات بشری و غیر بشری نبوده و موجب استیفای حقوق موجودات غیر
انسانی نمی باشد.
نقشی که حیوانات در زندگی انسان ها دارند بر کسی پوشیده نیست. این موجودات با تنوع و تکثّر فراوانی که دارند، در تغذیه و پیشرفت مادی انسان ها سهم بسزایی داشته و هرگز از انجام وظیفه و تکلیف تکوینی خود غفلت نمی ورزند.
این موجودات در مقابل خدمات و سود دهی های فراوان نسبت به انسان و سایر اجزای طبیعت حقوق زیادی بر گردن انسان ها دارند، اما آن چه در اغلب روایات دربارۀ حقوق حیوانات به چشم می خورد تنها به علت سودمندی آن ها نبوده و تسبیح گویی و ثناگویی شعور مندانه آن ها نیز نقش اساسی در بیان این حقوق دارند.
داغ نگذاشتن بر صورت حیوانات، عرضه آب و غذا بر آن ها، فوق طاقتشان بار نکردن نهی از نشستن طولانی مدّت بر روی چهارپایان ذبح نکردن حیوان در پیش بچّه اش، بریدن سر حیوان با وسیله ای تیز برای اذیت نشدن آن و ده ها روایت دیگر که سبب وضع این حقوق را غالباً تسبیح گویی آن ها ذکر نموده اند،
ص: 42
و این حقوق تنها در سایه اعتقاد به شعورمندی و جانمندی آن ها قابل ادا می باشد. (1)
احترام به حقوق حیوانات و آزار و اذیت نکردن آن ها، اندازه ای مهم است که شارع مقدّس نسبت به عذاب های دنیوی و اخروی آن هشدار داده و از قتل، آزار و اذیت کردن بی جا و بی مورد آن ها پرهیز داده است.
ص: 43
آیات بسیاری در قرآن کریم همواره انسان را متوجّه نعمت وجود حیوانات نموده و منفعت ها و آثار بی شماری را برای آن ها بر شمرده است که به اختصار چنین می باشد:
آیات: انعام (6): 142 /نحل (16):7 / مؤمنون (23): 21-22/ يس (36): 42 و 72 /غافر (40): 79 .
﴿وَ مِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا﴾. (انعام:6)
((او کسی است که) از چهار پایان، برای شما حیوانات باربر، و حیوانات کوچک (برای منافع دیگر) آفرید).
﴿وَ عَلَيْهَا وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ﴾. (مؤمنون:22)
(و بر آن ها و بر کشتی ها سوار می شوید).
آیات: نحل (16): 5 و 80 .
﴿وَ الْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْكُلُونَ﴾. (نحل: 5)
(و چهارپایان را آفرید؛ در حالی که در آن ها، برای شما وسیله پوشش، و منافع دیگری است؛ و از گوشت آن ها می خورید).
ص: 44
آیات نحل (16): 5 /حج (22): 28 /غافر :(40): 79 .
﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ﴾. (حج:28)
(تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیات بخش) باشند؛ و در ایام معیّنی نام خدا را بر چهار پایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی کردن) ببرند؛ پس از گوشت آن ها بخورید؛ و بی نوای فقیر را نیز اطعام نمایید).
آیات: نحل :(16): 6 و 8/ غافر (40): 80 .
﴿وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾. (نحل:8)
(همچنین اسب ها و استر ها و الاغ ها را آفرید؛ تا بر آن ها سوار شوید و زینت شما باشد، و چیز هایی می آفریند که نمی دانید).
آیات: مؤمنون (23): 21 /یس (36): 73 .
﴿وَ لَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَ مَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ﴾. (يس: 73)
(و برای آنان بهره های دیگری در آن (حیوانات) است و نوشیدنی هایی گوارا؛ آیا با این حال شکر گزاری نمی کنند؟!).
ص: 45
آیه: فاطر (35): 28 .
﴿وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ﴾ (فاطر:28)
(و از انسان ها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگ های مختلف، (آری) حقیقت چنین است).
منافع كثيرة در آیات (ر.ک: تفسیر نمونه 222:14 ).
منافع كثيرة در آیات (ر.ک: تفسیر نور 91:8 ).
آیه: غافر :(40): 80 (نیز ر.ک: تفسیر نمونه 189:20 ).
﴿وَ لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْهَا وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ﴾ (غافر: 80)
(و برای شما در آن ها منافع بسیاری جز این ها است تا بوسیله آن ها به مقصدی که در دل دارید برسید؛ و بر آن ها و بر کشتی ها سوار می شوید).
ص: 46
آیه: غاشیه (88): 17. (با توجه به این که (نظر) در قرآن به معنای تأمّل و دیدن با دقت و تفکّرمی باشد.) (1)
﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ﴾.
(آیا آنان به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است؟!).
اگر چه آیه در مورد خصوص شتر بیان شده است، ولی مصادیق دیگری را نیز می تواند شامل شود.
فخر رازی از علمای اهل سنّت در قرن ششم، ذیل این آیه، در کتاب تفسیری خود گوید: (2)
شتر را ویژگی هایی چنین است:
1- برای نیاز های چند آن را نگهدارند: یک بار برای خوردن گوشتش و یک بار برای نوشیدن شیرش و یک بار برای سفر کردن با آن و یک بار برای بار کشی از شهری به شهری و یک بار برای زیور و همه این سود ها در هیچ جاندار نباشند.
2- در هر کدام از این سود ها از جانداران دیگر چون بیشتر از آن ها شیر می دهد و گوشت خوردنی بیشتر دارد و راه بیشتر و تند تر می رود چون به راه رفتن نیرومند و بردبار است و به تشنگی شکیبا است و خوراکی ای خورد که
ص: 47
جانداران دیگر را بس نباشد و بار های سنگین برد که جاندار دیگر نتواند.
3- در دل عرب از همۀ جانوران بیشتر جا گرفته بود از این آن را دیه کشتن ساخته بودند و پادشاهان آن ها چون می خواستند جائزه کلانی به شاعر دور مکانی بدهند صد شتر به او می دادند که چشم گیر تر بود از این رو خداوند فرمود: (زیور شما در آنست - نحل: 4).
4- من (رازی) با گروهی به راهی می رفتیم و راه را گم کردیم و شتری را پیش داشتند و او از تپه ای به تپه ای و از سوئی به سوئی می رفت و همه دنبالش بودند تا پس از زمانی دراز به راه رسید و نیروی خیال این جانور تا آن جا است که با گذر یک بار همۀ این تپه ها را و پیچ ها را در حفظ خود دارد، و در آن چه گروهی از خردمندان در آن ماندند که راه جویند، شتر راه را جست.
5- با این که بسیار نیرومند است از همه جانوران فرمانبر تر است و دنبال کودکی می رود و بر خلاف چهار پایان دیگر او را خوابیده بار نهند و بر خیزد و این اوصاف ویژه بسیار او است که خردمند را باید در آفرینش و ترکیبش بیندیشد و آن را رهنمای بودن آفریننده حکمت مدار شناسد.
جدای از منافعی که برای حیوانات بر شمردیم، وجود رحمتی از جانب خداوند برای انسان ها می باشد و مانع نزول عذاب الهی می باشند.
در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین می خوانیم:
ص: 48
﴿خَمْسٌ إِنْ أَدْرَکْتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ اَلْفَاحِشَهُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّی یُعْلِنُوهَا إِلاَّ ظَهَرَ فِیهِمُ اَلطَّاعُونُ وَ اَلْأَوْجَاعُ اَلَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلاَفِهِمُ اَلَّذِینَ مَضَوْا وَ لَمْ یَنْقُصُوا اَلْمِکْیَالَ وَ اَلْمِیزَانَ إِلاَّ أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَ شِدَّهِ اَلْمَئُونَهِ وَ جَوْرِ اَلسُّلْطَانِ وَ لَمْ یَمْنَعُوا اَلزَّکَاهَ إِلاَّ مُنِعُوا اَلْقَطْرَ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ لَوْ لاَ اَلْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا وَ لَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اَللَّهِ وَ عَهْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ سَلَّطَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ أَخَذُوا بَعْضَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ وَ لَمْ یَحْکُمُوا بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اَللَّهُ إِلاَّ جَعَلَ اَللَّهُ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ؛﴾ (1)
پنج چیز است که اگر با آن ها رو برو شدید، از آن ها به خدا پناه ببرید:
1- اعمال زشت و آشکار در هیچ قومی ظاهر نمی شود، مگر این که گرفتار طاعون و بیماری هایی می شوند که در میان پیشینیان آن ها نبوده است.
2- و هیچ قومی کم فروشی نمی کنند مگر این که گرفتار قحطی و سختی زندگی و ظلم حاکمان می شوند.
3- و هیچ قومی منع زکات نکردند مگر این که از باران رحمت الهی محروم شدند و اگر به خاطر حیوانات نبود، بارانی به آن ها نازل نمی شد.
ص: 49
4- و هیچ جمعیتی پیمان خدا و رسولش را نشکستند جز این که خداوند دشمنانشان را بر ایشان چیره کند و برخی اموالشان را بگیرد.
5- و بغیر آن چه خدای عز و جل نازل کرده حکم نکنند جز این که خداوند کشمکش و ستیزه میان آن ها قرار دهد.
قرآن کریم مقام انسان هایی را که در برابر حق، چشم بینا و گوش شنوا ندارند و از هوای نفس پیروی کرده و زیر بار حق نمی روند، از حیوانات پست تر می داند؛
﴿أُوْلئِکَ کَالأَْنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.
(آن ها همچون چهار پایانند؛ بلکه گمراه تر) /اعراف (7):179/.
﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾.
(آنان فقط همچون چهار پایانند، بلکه گمراه ترند). /فرقان (25): 44/.
آری، در روز عاشورا سپاهیان دشمن بد تر از حیوان بودند. آیا باید بگوئیم در روز عاشورا چه نکردند؟ نه، باید سخن را تغییر داد و این جمله را گفت که آن ها در روز عاشورا چه نکردند؟
آن ها در روز عاشورا چه جنایاتی انجام دادند که در زیارات عاشورا، بزرگ ترین مصیبت در آسمان و زمین تا روز قیامت مصيبت ابا عبد الله الحسین علیه السلام است.
ص: 50
در دو فصل:
- فصل اوّل: قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)
- فصل دوّم: بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)
ص: 51
ص: 52
ص: 53
ص: 54
روایت شده است: حضرت ابراهیم علیه السلام در حالی که سوار بر اسب بود از کربلا عبور می کرد اسب پایش به زمین گرفته و حضرت ابراهیم علیه السلام را به نحوی زمین زد که سر مبارکش شکست و خون از آن جاری شد.
آن حضرت شروع کرد به استغفار و گفت: پروردگارا ! چه گناهی از من سر زده است؟
جبرئیل نازل شد و گفت: گناهی از تو نزده، ولی چون سبط خاتم الأنبياء و پسر خاتم الاوصیاء در این جا شهید خواهد شد، لذا خون تو جاری شد تا با خون مقدس وی موافقت کرده باشد.
حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: ای جبرئیل قاتل حسین علیه السلام کیست؟
فرمود:
﴿لَعِينُ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِينَ، وَ الْقَلَمُ جَرِي عَلَى اللَّوْحِ بِلَغْنِهِ بِغَيْرِ إِذْنِ رَبِّهِ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى الْقَلَمِ أَنَّكَ اسْتَحْفَقَتَ الثَّناءَ بِهَذَا اللَّعْنِ﴾.
همان شخصی است که اهل آسمان ها و زمین او را لعنت کرده اند و قلم بدون اجازه پروردگار بر لعن وی جریان یافت آن گاه خدا به قلم وحی کرد: تو
ص: 55
برای این لعنی که بر قاتل امام حسین علیه السلام کردی سزاوار ثناء و درود می باشی.
پس از این جریان ابراهیم علیه السلام دست های خود را بلند نمود و یزید را فراوان لعن کرد و اسب آن حضرت با زبان فصیح آمین گفت.
حضرت ابراهیم به اسب خود فرمود مگر تو چه فهمیدی که برای دعای من آمین گفتی؟
گفت: ابراهیم! من افتخار می کنم که تو بر من سوار شده ای، امّا وقتی از پشت من سقوط کردی من بسیار خجل شدم و باعث این خجالت من یزید - لعنة الله عليه - شد. (1)
آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری در کتاب (الخصائص الحسينية) بعد از نقل این روایت گوید:
(شاید محل سقوط ابراهیم علیه السلام همان محل سقوط حسین علیه السلام بود اما ببین فرق میان دو سقوط چه قدر است).
آیت الله حاج سيّد محمّد حسين شهرستانی نیز در ترجمه كتاب (الخصائص الحسينية) بعد از کلام حاج شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه می گوید:
ابراهیم علیه السلام با بدن صحیح و سالم بر زمین افتاد و سرش زخم شد و بر خواست و دوباره سوار شد و
ص: 56
به سوی مقصد خود رفت، امام حسین علیه السلام با لب تشنه و شکم گرسنه و بدن مجروح و پاره پاره در میان دشمنان بر زمین افتاد، و در آن حال دشمنان بر او احاطه نمودند هر یک به زخم سنان و شمشیر و تیر او را اذیت نمودند عاقبت به زحمت تمام شهیدش کردند و سرش را بر نیزه نموده به شهر ها بردند و بدنش را در میان خاک و خون بی غسل و و کفن گذاشتند.
بررسی روایت:
تنها مصدر اصلی که این روایت در آن نقل شده است، کتاب (بحار الأنوار) می باشد و علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز آن را بدون ذکر سند و تنها با عبارت (رُوِیَ) نقل نموده است؛ لذا از این طریق و با توجه به بررسی و نقد ملاک های حدیثی، این روایت از اعتبار چندانی بر خوردار نمی باشد و بدان نمی توان اعتماد کرد.
ممکن است گفته شود که چگونه می شود پیامبری مانند حضرت ابراهیم علیه السلام از واقعه ای آگاهی نداشته است ولی اسب او از یزید و یزیدیان آگاهی داشته باشد؟!
در پاسخ گوئیم: در این روایت هیچ اشاره ای نشده که اسب آگاهی از وقوع امری در آینده دارد بلکه همین قدر در آن اشاره شده که بعد از آگاهی یافتن حضرت ابراهیم علیه السلام و نفرین آن حضرت بر یزیدیان اسب نیز از وجود چنین شخصی آگاهی یافت.
ص: 57
روایت شده است: حضرت اسماعیل علیه السلام گوسفندان خود را بر شریعه فرات می چرانید. چوپان آن حضرت به او خبر داد: چند روز است گوسفندان از این شریعه آب نمی آشامند!
حضرت اسماعیل علیه السلام دعا کرد و از خداوند سبب آن را سؤال نمود.
جبرئیل نازل گردید و گفت:
﴿يا إِسْمَاعِيلُ! سَلْ غَنَمَكَ فَإِنَّهَا تُجِيبُكَ عَنْ سَبَبِ ذَلِكَ﴾.
(یا اسماعیل! این موضوع را از گوسفندان جویا شو! زیرا که علت این مطلب را برای تو خواهند گفت).
وقتی آن بزرگوار به گوسفندان فرمود: چرا از این آب نمی آشامید؟!
به زبان فصیح گفتند:
﴿قَدْ بَلَغَنَا أَنَّ وَلَدَكَ الْحُسَيْنَ علیه السلام سِبْطَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم يُقْتَلُ هُنا عَطْشَانَاً، فَنَحْنُ لا نَشْرَبُ مِنْ هَذِهِ المُشْرَعَةِ حَزَنَا عَلَيْهِ﴾.
به ما این طور رسیده: فرزند تو که سبط حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است در این جا با لب تشنه کشته خواهد شد، لذا ما علت به غم و اندوهی که برای آن بزرگوار داریم از این شریعه آب نمی آشامیم).
ص: 58
حضرت اسماعیل علیه السلام راجع به قاتل امام حسین علیه السلام جویا شد.
گوسفندان گفتند: همان کسی است که اهل آسمان ها و زمین و عموم خلائق او را لعنت خواهند کرد.
حضرت اسماعیل علیه السلام هم گفت: پروردگارا ! قاتل امام حسین علیه السلام را لعنت كن. (1)
بررسی روایت:
تنها مصدر اصلی این روایت کتاب (بحار الأنوار) می باشد که علامه مجلسی رحمة الله علیه آن را نیز بدون ذکر سند و تنها با عبارت (رُوِیَ) نقل نموده است؛ لذا این روایت نیز از اعتبار چندانی بر خوردار نمی باشد علاوه بر این که اشکال روایت قبلی در این روایت جاری است که چگونه گوسفندان از وقوع امری آن هم در آینده خبر می دهند ولی پیامبر آن زمان از چنین واقعه ای آگاهی ندارد.
مگر این که بگوئیم خداوند چنین مقدّر فرموده که حضرت اسماعيل علیه السلام وقوع چنین امری را از زبان گوسفندان و آن هم در کنار شریعۀ فرات بشنود، که این مطلب چندان هم بعید نیست ولیکن یک احتمال است. و الله العالم.
ص: 59
روایت شده: حضرت عیسی علیه السلام با حواریون در بیابان ها گردش می کردند یک روز که عبور آنان به سرزمین کربلا افتاد با شیری درنده مواجه شدند که راه را گرفته بود.
حضرت عیسی علیه السلام نزد آن شیر آمد و گفت: برای چه بر سر این راه نشسته ای و نمی گذاری ما عبور کنیم؟
آن شیر با زبان فصیح گفت: من نمی گذارم شما عبور کنید تا این که یزید را که قاتل حسین علیه السلام است لعنت نمائید!
حضرت عیسی علیه السلام فرمود: حسین علیه السلام کیست؟
شیر گفت: سبط محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که نبی امّی می باشد و پسر علی علیه السلام که ولی آن حضرت است.
عیسی علیه السلام گفت: قاتل حسین علیه السلام کیست؟ گفت:
﴿قَاتِلُهُ لَعِینُ اَلْوُحُوشِ وَ اَلذُّبَابِ وَ اَلسِّبَاعِ أَجْمَعَ خُصُوصاً أَیَّامَ عَاشُورَاءَ﴾.
(قاتل وی همان کسی است که وحوش و مگس (حشرات) و درندگان او را مخصوصاً روز عاشورا لعنت می کنند).
حضرت عیسی علیه السلام دست های خود را بلند کرد و در حق یزید لعنت و نفرین نمود و حواریون هم آمین گفتند. آن گاه آن شیر از سر راه ایشان دور شد و به دنبال کار خود رفتند. (1)
ص: 60
بررسی روایت:
همان نقدی که بر روایت پیشین بیان شد، بر این روایت نیز جریان دارد لذا به این روایت نیز نمی توان اعتماد نمود.
شیخ صدوق رحمة الله علیه به اسناد خود چنین نقل کرده:
ابن عباس گوید: در آن سفری که حضرت امیر متوجّه صفین شد من با آن بزرگوار بودم. وقتی حضرت امیر به نینوا که نزدیک شط فرات است رسید با بلند ترین صدا به من فرمود: آیا می دانی این جا چه جایی است؟
گفتم: نه یا امیر المؤمنين.
فرمود: اگر تو نیز مانند من از این مکان آگاه می بودی از این جا عبور نمی کردی تا مثل من گریه کنی! آن گاه آن بزرگوار به قدری گریه کرد که محاسن مبارکش خیس شد و اشک هایش به سینه مقدسش فرو ریخت! ما نیز با آن حضرت شروع به گریه نمودیم.
آن بزرگوار می فرمود:
﴿أوْهِ أوْهِ مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفْیَانَ، مَا لِی وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّیْطَانِ، وَ أولِیَاءِ الْکُفْرِ، صَبْراً یَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِیَ أبُوکَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَی مِنْهُم﴾.
ص: 61
(آه آه! مرا با آل ابو سفیان چه کار! مرا با آل حرب که حزب شیطان است و دوستداران کفر چه کار! ای ابا عبد الله! صابر باش، زیرا پدر تو نیز مثل آن چه تو از ایشان خواهی دید دیده است).
سپس آن حضرت آب خواست و برای نماز وضو گرفت و آن چه را که خدا خواست نماز خواند و نظیر مرتبه اوّل شروع به سخنرانی نمود و بعد از نماز ساعتی خواب رفت. آن گاه بیدار شد و فرمود: ابن عباس!
گفتم: بفرمائید، من این جا حاضرم.
فرمود: می خواهی این خوابی که چند لحظه قبل دیدم برایت بگویم؟
گفتم: چشمان شما به خواب خوش روند، يا امير المؤمنين خیر است.
فرمود: گویا، دیدم مردانی از آسمان فرود آمدند که پرچم های سفیدی همراه داشتند و شمشیر های خود را که سفید و درخشنده بودند حمایل کرده بودند، آن گاه در اطراف این زمین یک خطّی کشیدند. سپس گویا، دیدم این نخل ها شاخه های خود را بزمین می زدند و این زمین غرق خون تازه شد! آن گاه حسین علیه السلام که فرزند دلبندم و نازدانه و پاره تنم می باشد در میان دریای خون غرق شده و هر چه استغاثه می کند کسی نیست به فریادش برسد! پس از این ماجرا دیدم مردانی که سفید و نورانی بودند از آسمان نازل شدند و گفتند: ای آل رسول! صبور باشید!
ص: 62
زیرا شما به دست اشرار مردم کشته خواهید شد. یا ابا عبد الله! این بهشت است که مشتاق تو می باشد.
آن گاه ایشان به من تسلیت و تعزیت می گفتند و می گفتند: یا ابا الحسن! مژده باد تو را، زیرا در آن روزی که مردم در محضر عدل خدا قیام می کنند خدا چشم تو را به وسیله این حسین علیه السلام روشن خواهد کرد پس از این جریان بود که بیدار شدم.
قسم به حق آن کسی که جان علی علیه السلام در دست قدرت او می باشد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر داد؛ من این زمین را موقعی که برای قتال با مردمان ستمکار خارج شوم خواهم دید. این زمین، کرب و بلا می باشد حسین علیه السلام و تعداد هفده نفر از فرزندان من و فرزندان فاطمه علیها السلام در این زمین دفن خواهند شد! این زمین در آسمان ها معروف به کربلاء است، همچنان که بقعه حرمین و بقعه بیت المقدس معروفند.
سپس آن حضرت به من فرمود: ابن عباس! در اطراف این زمین در جستجوی پشکل آهو باش، به خدا قسم که من دروغ نمی گویم و دروغ به من گفته نشده، رنگ آن ها زرد و مانند رنگ زعفران می باشد.
ابن عباس می گوید: من در صدد جستجوی پشکل آهوان بر آمده و آن ها را یافتم، آن گاه آن حضرت را صدا زدم و گفتم: من پشکل آهوان را به همان صفاتی که فرمودی یافتم.
حضرت امیر فرمود: خدا و رسول راست می گویند.
سپس آن بزرگوار هروله کنان نزد آن ها آمد و آن ها را برداشت و بوئید و فرمود: این ها همان است که گفتم.
ص: 63
﴿يَا ابْنَ عَبَّاسٍ! مَا هَذِهِ الْأَبْعَارُ هَذِهِ قَدْ شَمَّهَا عِيسَىٰ بْنُ مَرْيَمَ علیه السلام وَ ذَلِكَ أَنَّهُ مَرَّ بِهَا وَ مَعَهُ الْحَوَارِيُّونَ، فَرَأَىٰ هَذِهِ الظِّبَاءَ مُجْتَمِعَةً فَأَقْبَلَتْ إِلَيْهِ الظِّبَاءُ وَ هِيَ تَبْكِي فَجَلَسَ عِيسَىٰ علیه السلام وَ جَلَسَ الْحَوَارِيُّونَ، فَبَكَىٰ وَ بَكَىٰ الْحَوَارِيُّونَ، وَ هُمْ لَا يَدْرُونَ لِمَ جَلَسَ وَلِمَ بَكَىٰ،فَقَالُوا: يَا رُوحَ اللهِ﴾...
ابن عباس! آیا می دانی این ها کدام پشکل ها می باشند؟ این ها همان پشکل هائی هستند که حضرت عیسی علیه السلام آن ها را بوئید، زیرا حضرت عیسی علیه السلام با حواریون بر این زمین عبور کردند و آهوانی را دیدند که جمع شده بودند و گریه می کردند. حضرت عیسی علیه السلام با حواریون نشستند، عیسی علیه السلام گریان شد و حواریون هم گریان شدند. ولی حواریون نمی دانستند عیسی علیه السلام برای چه گریه می کند.
حواریون گفتند: ای عیسی برای چه گریان شدی!؟
حضرت عیسی علیه السلام فرمود: آیا می دانید، این چه زمینی است؟
گفتند: نه.
فرمود: این همان زمینی است که فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرزند حضرت فاطمه زهراء علیها السلام در آن شهید خواهد شد. همان زهرای بتولی که شبیه مادر من است، فرزند پیغمبر در این زمین دفن خواهد شد این خاکی است که از مشک خوش بوتر است.
ص: 64
زیرا محل دفن پسر پیامبر است که شهید خواهد شد. خاک مدفن انبیاء و فرزند ایشان نیز چنین خواهد بود. این آهوان به من گفتند: ما از این لحاظ در این زمین می چریم که تربت پاک فرزند پیامبر خدا می باشد و ما در این زمین در امان خواهیم بود.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: سپس حضرت عیسی علیه السلام دست خود را به آن پشکل ها زد و آن ها را بوئید و فرمود: خوش بوئی این پشکل ها به جهت آن گیاهانی است که آهوان از این زمین می خورند. پروردگارا ! این پشکل ها را نگاه دار تا پدرش آن ها را ببوید و برای او تعزیت و تسلیتی باشد.
و فرمود: این پشکل ها تا امروز مانده اند و رنگ آن ها به خاطر طول زمان زرد شده است و نام این زمین، کرب و بلاء است. سپس با بلند ترین صدا فرمود: ای پروردگار عیسی بن مریم! این عمل را برای کشندگان حسین علیه السلام و آن افرادی که بر آنان کمک می کنند و اشخاصی که حسین علیه السلام را وا گذار می نمایند مبارک مگردان!
سپس حضرت امیر علیه السلام گریه طولانی کرد و ما هم با وی گریان شدیم تا این که آن حضرت به رو افتاد و مدت طولانی غش کرد. بعد از آن که به هوش آمد آن پشکل ها را در میان ردای خود ریخت.
آن گاه به من فرمود: ابن عباس! هر گاه دیدی که این پشکل ها از هم پاشیده و مبدّل به خون شدند و خون از آن ها سیلان کرد بدان که امام حسین علیه السلام کشته شده و در این زمین دفن گردیده است.
ابن عباس گوید: به خدا قسم من آن پشکل ها را از آن اعمالی که خدا به من واجب کرده بود بهتر حفظ و حراست می کردم و
ص: 65
هیچ گاه آن ها را از گوشه آستین خود خارج نمی کردم تا این که یک وقت در میان خانه خوابیده بودم وقتی بیدار شدم دیدم پشکل ها تبدیل به خون تازه گردیده و جاری شده اند. و آستین من پر از خون تازه شده.
برخاستم و نشستم و شروع به گریه نمودم و گفتم: به خدا قسم حسین علیه السلام کشته شد!! به خدا قسم علی علیه السلام هر خبری که به من داده هرگز دروغ نبوده و در بارۀ آینده هر چه فرموده همان شده، زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مطالبی را به حضرت امیر علیه السلام خبر می داد که به دیگران خبر نمی داد.
من در موقع فجر با جزع و فزع خارج شدم، به خدا قسم دیدم یک گرد و غباری مدینه را فرا گرفته که یک دیگر را نمی توان دید!! سپس آفتاب بنحوی طلوع کرد که گویا، یک طشت خون بود. گویا، به دیوار های مدینه خون تازه جاری شده باشد. من نشستم و در حالی که گریان بودم با خود می گفتم: به خدا قسم که امام حسین علیه السلام کشته شده.
صدائی از یک طرف خانه شنیدم که این دو شعر را می گفت:
اصْبِرُوا آلَ الرَّسُولِ *** قُتِلَ الْفَرْخُ النُّحُولُ
نَزَلَ الرُّوحُ الْأَمِينُ *** بِبُكَاءٍ وَ عَوِيلٍ
(ای آل رسول! صبر کنید فرزند فاطمه شهید شد.
روح الامین با گریه و ناله نازل شده است).
سپس آن گوینده با صدای بلند گریه کرد و من هم گریان شدم من آن ساعت را که روز عاشورا یعنی دهم ماه محرم بود یادداشت نمودم. هنگامی که خبر شهادت امام حسین علیه السلام به ما
ص: 66
رسید و من آن یادداشت را با آن خبر شهادت تطبیق نمودم دیدم مطابق بود. وقتی راجع به این موضوع با آن افرادی که با آن حضرت بودند گفت گو کردم کردم گفتند: به خدا قسم آن چه را که تو شنیدی ما هم شنیدیم، این اشعار را در حال جنگ شنیدیم. ولی نمی دانستیم گویندۀ آن ها کیست! ما این طور تصور می کردیم که او خضر علیه السلام بوده است. (1)
بررسی روایت:
قدیمی ترین مصدری که این روایت در آن نقل شده است دو کتاب شیخ صدوق به نام های (الأمالي) و نیز (کمال الدين) می باشد که شیخ در این دو کتاب این روایت را به اسناد متّصل خویش نقل نموده است؛ البته در طریق شیخ راویانی مجهول همچون (تمیم بن بهلول و پدرش) وجود دارد لذا روایت از لحاظ سند ضعیف می باشد اگر چه بنابر مقبول بودن نزد شیخ صدوق بتوان آن را پذیرفت. و الله العالم.
ص: 67
ص: 68
ص: 69
روایات معتبر و فراوانی از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده که همگی گویای این حقیقت می باشند که بعد از شهادت ابی عبد الله الحسين علیه السلام تمام موجودات عالم، که از جمله آن ها حیوانات بودند - حتّی حیوانات وحشی - همگی برای آن حضرت گریه کرده و به خاطر شهادت آن بزرگوار دچار حزن و اندوه گردیدند.
نمونه ای از آن روایات عبارتند از:
1- حارث اعور گوید: امام علی علیه السلام فرمود:
﴿بِأَبی و اُمِّی الحُسَینُ المَقتولُ بِظَهرِ الکوفَهِ ، وَ اللّهِ کَأَنّی أنظُرُ إلَی الوُحوشِ مادَّهً أعناقَها عَلی قَبرِهِ مِن
ص: 70
أنواعِ الوَحشِ ،یَبکونَهُ و یَرثونَهُ لَیلاً حَتَّی الصَّباحِ ،فَإِذا کانَ ذلِکَ فَإِیّاکُم وَ الجَفاءَ﴾. (1)
(پدر و مادرم فدای حسینی که در پشت کوفه (یعنی کربلا) شهید خواهد شد. به خدا قسم گویا می بینم که انواع و اقسام حيوانات وحشی گردن های خود را روی قبر حسین علیه السلام نهاده و شب تا صبح برای حسین گریه می کنند و مرثیه می خوانند وقتی آن زمان آمد از جفا کاری بر حذر باشید).
2- حسين بن ثوير بن أبى فاخته، يونس بن ظبیان ابی سلمه سرّاج و مفضّل بن عمر همگی گویند: شنیدیم امام صادق علیه السلام می فرمود:
﴿إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنَ بن عَلِي علیه السلام لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ و الأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَمَنْ يَنْقَلِبُ عَلَيْهِنَّ، وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ مَا خَلَقَ رَبُّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى﴾. (2)
ص: 71
(هنگامی که حضرت حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید آسمان های هفت گانه و طبقات هفت گانه زمین و آن چه در آن ها و بین آن ها بود و تمام موجودات و جنبندگان بر روی آن ها و بهشت و دوزخ و تمام اشیائی که پروردگار ما آن ها را آفریده و موجودات مرئی و نا مرئی همه آن حضرت گریستند).
3- مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام به نقل از پدران خویش علیهم السلام فرمود: روزی امام حسین علیه السلام به حضور برادرش امام حسن علیه السلام وارد شد در حالی که گریه می کرد.
امام مجتبی علیه السلام پرسید: ای ابا عبد الله! چرا گریه می کنی؟
عرض کرد: می گریم بر ظلمی که در حق تو می شود.
امام حسن علیه السلام فرمود:
﴿إنَّ الَّذِي يُؤْتَى إلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ، يَزْدَلِفُ إلَيْكَ ثَلَاثُونَ ألْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ صلی الله عیه و آله و سلم وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِكَ، فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ، وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَئٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانِ
ص: 72
فِي الْبِحَارِ﴾.
(آن چه بر سر من می آید این خواهد بود که سمّی برایم به توطئه داده می شود و با آن به شهادت می رسم ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست، سی هزار مرد که ادّعاء می کنند از امت جدمان هستند و خود را به دین اسلام نسبت می دهند به خاطر تو و ریختن خون تو و هتک حرمت تو، و اسیر گرفتن فرزندان و زنان تو و غارت دارایی و اثاثیه تو اطراف تو را می گیرند. در آن موقع لعنت به بنی امیّه می رسد، و آسمان خاکستر و خون می بارد و هر چیزی حتّى حيوانات وحشى بیابان ها و ماهیان دریا ها بر تو گریه می کنند). (1)
4- روایت امام صادق علیه السلام که می فرماید:
حضرت زهرا علیها السلام در حالی که فرزندش امام حسین علیه السلام را مادرش می برد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امام حسین علیه السلام را در بغل گرفت و فرمود:
﴿لَعَنَ اللّهُ قاتِلَکَ وَ لَعَنَ اللّهُ سالِبَکَ وَ اَهْلَکَ اللّهّ الْمُتَوازِرینَ عَلَیْکَ وَ حَکَمَ اللّهُ بَیْنی وَ بَیْنَ مَنْ اَعانَ عَلَیْکَ﴾.
ص: 73
(خداوند قاتل و ربایندگان اشیاء تو را لعنت کند! خدا افرادی را که بر علیه تو قیام می کنند هلاک نماید! خدا بین من و آن افرادی که بر علیه تو قیام می نمایند حکم فرماید)!
حضرت زهرای اطهر علیها سلام گفت: پدر جان چه می گوئی؟
فرمود: ای دختر عزیزم! به یاد آن اذیت و ظلم و ستم آمدم که بعد از من و تو دچار حسینم خواهد شد، حسینم در آن روز در میان گروهی است که گویا، ستارگان آسمان هستند و به سوی شهادت می شتابند ،گویا من لشکر گاه و موضع اثاث و تربت آنان را می بینم.
فاطمه زهراء گفت: پدر جان! این موضعی که شما آن را توصیف می کنی کجا است؟
فرمود: موضعی است که آن را کربلاء می نامند و آن موضع برای ما و امامان و امّت، خانۀ کرب و بلاء است. گروهی از اشرار امّت من بر حسین و یارانش حمله و خروج می کنند که اگر عموم افرادی که در آسمان ها و زمین هستند برای احدی از ایشان نزد خدا شفاعت کنند پذیرفته نخواهد شد و آنان همیشگی در دوزخ خواهند بود.
فاطمه اطهر گفت: پدر جان آیا حسین من شهید خواهد شد!؟
فرمود:
﴿نَعَمْ یَا بِنْتَاهْ وَ مَا قُتِلَ قَتْلَتَهُ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ، وَ یَبْكِیهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ، وَ الْمَلَائِكَةُ وَ الْوَحْشُ وَ النَّبَاتَاتُ وَ الْبِحَارُ، وَ الْجِبَالُ وَ لَوْ یُؤْذَنُ لَهَا مَا بَقِیَ عَلَی الْأَرْضِ مُتَنَفِّسٌ، وَ یَأْتِیهِ قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّینَا لَیْسَ فِی الْأَرْضِ
ص: 74
أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ لَا أَقْوَمُ بِحَقِّنَا مِنْهُمْ، وَ لَیْسَ عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ أَحَدٌ یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ غَیْرُهُمْ، أُولَئِكَ مَصَابِیحُ فِی ظُلُمَاتِ الْجَوْرِ وَ هُمُ الشُّفَعَاءُ، وَ هُمْ وَارِدُونَ حَوْضِی غَداً أَعْرِفُهُمْ إِذَا وَ رَدُوا عَلَیَّ بِسِیمَاهُمْ، وَ كُلُّ أَهْلِ دِینٍ یَطْلُبُونَ أَئِمَّتَهُمْ وَ هُمْ یَطْلُبُونَنَا لَا یَطْلُبُونَ غَیْرَنَا، وَ هُمْ قِوَامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ یَنْزِلُ الْغَیْثُ﴾.
آری، ای دختر عزیزم! به نحوی شهید می شود که احدی قبل از او شهید نشده باشد! آسمان ها، زمین ها ،ملائکه، وحوش ،گیاهان، دریا ها و کوه ها برای حسینم گریان می شوند. اگر خدا به آن ها اجازه دهد نفس کشی در روی زمین باقی نیست که تنفس کند. گروهی از دوستداران ما نزد حسین علیه السلام می آیند که در روی زمین به خدا عالم تر و به حق ما ثابت تر از ایشان نخواهد بود در روی زمین احدی غیر از آنان نیست که متوجّه حسین شود. ایشان در تاریکی های ظلم و ستم چراغ های درخشنده ای هستند. آنان شفاعت خواهند کرد، ایشانند که فردای قیامت وارد حوض کوثر من خواهند شد، موقعی که بر من وارد شوند ایشان را بوسیله علائمی که دارند می شناسم، اهل هر دینی امامان خود را می طلبند، ولی آنان غیر از ما کسی را نخواهند طلبید. ایشانند که باعث قوام زمین می باشند و باران برای خاطر آنان نازل می شود. (1)
ص: 75
پرندگان به اراده الهی، با گزارش شهادت امام حسین علیه السلام با دیگر پرندگان اقطار گیتی نیز بر آن حضرت سوگواری کردند و به منظور سایبان ساختن و جلو گیری از تابش خورشید سوزان عاشورا بر پیکر به خون خفته او، بال های خود را بر روی پیکرش گستردند و در مدینه و در کنار قبر پیامبر، در سوگ او ناله های جانسوز سر دادند. (1)
خداوند پرندگان را نوحه سرای حسین علیه السلام قرار داد. همچنین آن ها بال های خود را بر پیکر مطهر امام گشودند و در مدینه کنار قبر جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای امام نوحه سرایی کردند و خبر شهادت حسین علیه السلام را به پرندگان دیگر رساندند.
از طریق اهل بیت علیهم السلام چنین روایت شده است:
هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و جسم شریف او در سرزمین کربلا بر زمین افتاد و خونش بر زمین ریخت نا گاه پرنده سفیدی آمد و خود را به خون حضرت آغشته کرد و پرواز نمود. خون از بال های آن پرنده می چکید او پرندگانی را دید که در سایه درختان و بر شاخه ها نشسته و هر کدام از دانه، علف
آب حرف می زدند.
ص: 76
پرنده ای که خود را به خون امام علیه السلام آغشته کرده بود به آنان گفت: وای بر شما آیا به بازی، یاد دنیا و ملاهی آن مشغولید در حالی که امام حسین علیه السلام در این هوای گرم و سوزان در سرزمین کربلا با لب تشنه و سر بریده که خون مبارکش جاری است بر روی خاک گرم افتاده است؟
پرندگان به طرف کربلا به پرواز در آمدند، وقتی رسیدند دیدند که امام حسین علیه السلام را با تن بی سر، بدون غسل و کفن بر زمین افتاده است، بدنی که غبار آن را در بر گرفته و استخوان های آن زیر سم اسب ها در هم شکسته است، زائرین او حیوانات وحشی بیابان ها و صحرا های بی آب و علف، و ندبه کنندگان او جنیان دشت های نرم و سخت است، تربت سرزمین کربلا از انوار او نورانی و فضا از درخشش پرتو او نور افشانی شده است.
هنگامی که پرندگان این منظره را دیدند صیحه زدند، فریاد کشیدند و صدای خود را به شیون و ناله بلند کرده، و در خون آن حضرت، غلطیدند وقتی که بال های خود را به خون آغشته نمودند، هر کدام به ناحیه ای پرواز کردند تا اهل آن دیار را از کشته شدن امام حسین علیه السلام ، باخبر کنند.
از قضای الهی و تقدیر حضرت باری یکی از این پرندگان طرف مدینه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم پرواز کرد، او به مدینه رسید، در آسمان شهر مدینه بال های خود را تکان می داد و خون از بال هایش به زمین می چکید و دور قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دور می زد و (با زبان خود) صدا می زد:
﴿أَلَا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بِكَرْبَلَاءَ، أَلَا ذُبِحَ الْحُسَیْنُ بِكَرْبَلَاءَ﴾
ص: 77
آگاه باشید! که حسین علیه السلام در کربلا کشته شد، آگاه باشید! در کربلا سر از تن او جدا کردند.
پرندگان مدینه وقتی صدای او را شنیدند دور او جمع شده و بر آن امام مظلوم می گریستند و نوحه می کردند.
مردم مدینه چون این منظره را دیدند که پرندگان ناله و شیون می کنند و خون از بال آن پرنده می چکد نفهمیدند که چه شده است مدتی گذشت و روز هایی سپری شد و خبر شهادت امام حسین علیه السلام رسید آن موقع فهمیدند که آن پرندگان، خبر کشته شدن فرزند فاطمه بتول علیها السلام و نور دیده حضرت رسول را به پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله و سلم می دادند. (1)
بررسی روایت:
تنها مصدر اصلی این روایت نیز، کتاب (بحار الأنوار) علامه مجلسی رحمة الله علیه می باشد که در هیچ کتابی قبل از آن نقل نشده است. با توجّه به این که علامه نیز این روایت را بدون ذکر سند و تنها با عبارت (رُوِیَ) نقل می کند نمی توان به روایت اعتماد نمود، لذا روایت از درجه اعتبار چندانی بر خوردار نمی باشد ولیکن نگارنده در مورد این روایت توقّف نموده و آن را رد نمی نمایم. و اللّه العالم.
ص: 78
در همان روزی که آن پرنده به مدینه آمده بود، در این شهر، مردی یهودی زندگی می کرد. او دختری داشت که کور، کر و فلج بود، بیماری جذام همۀ بدن او را فرا گرفته بود. به همین جهت، یهودی دختر خود را در باغی که در بیرون مدینه داشت نگه داری می نمود.
از سوی دیگر ؛ آن پرنده به سوی آن باغ به پرواز در آمد و در شاخه درختی نشست و خون از بال هایش می چکید و همه شب را ناله می زد و می گریست.
از قضا و قدر الهی، در آن شب پیشامدی برای یهودی رخ داد که به خاطر آن به مدینه بر گشت و نتوانست همان شب را به باغی که دختر بیمارش در آن جا بود، بر گردد.
آن شب، دختر بیمار در باغ تنها ماند و از تنهایی نتوانست بخوابد، زیرا شب های دیگر پدرش به او قصّه می گفت و او را تسلّی می داد تا خوابش می برد.
نزدیک سحر بود، دختر بیمار، صدای ناله و شیون پرنده ای را شنید خود را به هر نحوی بود روی زمین کشید و به طرف صدا آمد تا به زیر درختی که پرنده در آن بود؛ رساند، و چون خود قلبی حزین داشت به ناله های پرنده گوش می داد و از دلی محزون و سوزان با آن پرنده هم ناله می شد و شیون می کرد.
در این اثنا قطره ای خون، از بال های پرنده چکید و بر چشم نا بینای دخترک افتاد قطره ای دیگر بر چشم دیگرش افتاد. چشمان او باز و بینا شد، قطره ای بر دست ها و قطره ای دیگر بر
ص: 79
پاهای او افتاد و بهبودی یافت بالأخره هر قطره ای از آن خون پاک بر جسم دخترک می افتاد از برکات خون امام حسین علیه السلام از همه بیماری ها شفا می یافت.
دختر بیمار از برکت خون سید الشهدا علیه السلام از همه بیماری هایش شفا یافت، آفتاب دمید و صبح شد پدرش از مدینه به سوی باغ آمد، دید دختری در باغ راه می رود متوجه نشد که دختر خودش است از او پرسید من در این باغ دختری بیمار داشتم که قدرت حرکت نداشت آیا او را ندیدی؟
دخترش گفت: سوگند به خدا ! من دختر تو هستم.
چون یهودی این سخن را شنید بی هوش شد، وقتی حالش خوب شد بر خاست. دخترک، بابای یهودی را به کنار درختی که آن پرنده در شاخهٔ آن لانه کرده بود، برد. دید پرنده ای است غمگین، از دل محزون و سوز ناک بر مصایب مظلوم کربلا امام حسین علیه السلام ناله می زند.
یهودی گفت: ای پرنده! قسمت می دهم به آن خدایی که تو را آفرید، با قدرت خدا با من حرف بزن.
پرنده به قدرت الهی با دیده گریان سخن گفت، آن گاه قصّه خود را تعریف کرده و گفت:
﴿إِنِّي كُنْتُ وَاكِراً عَلَى بَعْضِ الْأَشْجَارِ مَعَ جُمْلَةِ الطُّيُورِ عِنْدَ الظَّهِيرَةِ وَ إِذَا بِطَيْرٍ سَاقِطٍ عَلَيْنَا وَ هُوَ يَقُولُ: أَيُّهَا الطُّيُورُ تَأْكُلُونَ وَ تَتَنَعَّمُونَ وَ الْحُسَيْنُ فِي أَرْضِ كَرْبَلَاءَ فِي هَذَا الْحَرِّ عَلَى الرَّمْضَاءِ طَرِيحاً ظَامِئاً...﴾
ص: 80
من با عدّه ای از پرندگان در بالای درختی لانه داشتم. هنگام عصر بود که پرنده ای در میان ما آمد و گفت: ای پرندگان! شما می خورید و از زندگی لذت می برید در حالی که امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا در این هوای گرم و سوزان، با لب تشنه بر زمین افتاده، خون از گلویش جاری و سر مبارکش از تن جدا و بر بالای نیزه بلندی قرار دارد. زنان و اهل حرم او با پای برهنه و غریبانه اسیر شده اند. هنگامی که پرندگان این سخن را شنیدند همگی به طرف کربلا به پرواز در آمدند وقتی به آن جا رسیدند. دیدند بدن شریفی در آن بیابان افتاده که غسل او از خونش و ریگ هایی که بر بدن او ریخته شده کفنش بود.
همه ما بر روی آن بدن مبارک افتادیم و نوحه کرده و خود را به خون شریف او آغشته نمودیم، و هر کدام از ما به ناحیه ای به پرواز در آمدیم و من به این مکان آمدم.
چون یهودی این قضیه را شنید تعجب کرد گفت: اگر حسین علیه السلام در پیشگاه خدای متعال صاحب قدر و منزلت والایی نبود خون او درمان همه درد ها نمی شد.
آن گاه یهودی و دخترش یهودی و دخترش به دین اسلام مشرف شده و آن را پذیرفتند.
علامه مجلسی رحمة الله علیه در کتاب (بحار) اضافه می کند: هم زمان با یهودی و دخترش پانصد نفر از خویشان او نیز به برکت این شفای شگفت انگیز به دین اسلام مشرف شدند. (1)
ص: 81
بررسی روایت:
این روایت نیز همانند روایت پیشین می باشد.
حسین بن ابی عُندَر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم فرمود: هیچ کس جغد را در روز دیده است؟
گفته شد: روز کمتر ظاهر می شود و غیر از شب ظاهر نمی گردد.
حضرت فرمود:
﴿أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَأْوِی اَلْعُمْرَانَ أَبَداً فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ آلَتْ عَلَی نَفْسِهَا أَنْ لاَ تَأْوِیَ اَلْعُمْرَانَ أَبَداً، وَ لاَ تَأْوِی إِلاَّ اَلْخَرَابَ فَلاَ تَزَالُ نَهَارَهَا صَائِمَهً حَزِینَهً حَتَّی یَجُنَّهَا اَللَّیْلُ فَإِذَا جَنَّهَا اَللَّیْلُ فَلاَ تَزَالُ تَرِنُّ عَلَی اَلْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ حَتَّی تُصْبِحَ﴾.
(آیا نه چنین است که جغد دائماً در مکانی که آباد است جایگزین می شد ولی موقعی که امام حسین علیه السلام شهید شد جغد قسم خورد که ابداً در مکان های آباد منزل و مأوا نگیرد! و جز در خرابه ها جای گزین نشود. جغد در همه روز روزه و محزون می باشد تا شب فرا رسد. هنگامی که شب می شود همچنان برای امام حسین علیه السلام ناله می کنند تا صبح شود). (1)
ص: 82
بررسی روایت:
مرحوم ابن قولویه (متوفّای 386 ق) این روایت را در کتاب ارزشمند (کامل الزیارات) نقل کرده است که اسناد آن نیز از درجه وثاقت بالایی بر خوردار می باشد.
ذو الجناح به معنای بالدار، نام اسب امام حسین علیه السلام که روز عاشورا بر آن نشسته بود. از آن جهت که این اسب، رهوار و تندرو بوده است، به آن ذو الجناح می گفته اند. (1)
مرحوم شعرانی در ترجمه نفس المهموم گوید: (این اسب معروف به ذو الجناح است و در تواریخ و مقاتل معتبر قدیم که در دست ما است این نام نیست مگر در روضة الشهداء ملا حسین کاشفی... و در مقتلی که منسوب به ابی اسحاق اسفراینی است و اعتبار ندارد، نام آن را میمون آورده است و گوید: از اسبان مخصوص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود). (2)
در زیارت ناحیه مقدسه از این اسب، با عنوان (جواد) یاد شده که بازین و حالت پریشان روی به خیمه ها نهاد:
ص: 83
﴿فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّساءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّا وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّا بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لاَطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِياتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلاَتٍ وَ إلى مَصْرَعِكَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمْرُ جاِلسٌ عَلی صَدْرِکَ وَ مُولِعٌ سَیْفَهُ عَلی نَحْرِکَ قابِضٌ عَلی شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ ذابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ﴾. (1)
(پس چون بانوان حرم اسب تو را با آن هیئت و بدون سوار مشاهده نمودند که زینش واژگون و پالش پر از خون است از خیمه ها بیرون آمدند در حالی که مو های خود را پریشان و بر صورت خود سیلی می زدند و نقاب از چهر ها می افکندند و به صدای بلند شیون می کردند و به سوی قتلگاه می شتافتند در همان حال شمر ملعون بر سینه مبارکت نشسته بود و محاسن شریفت را در یک دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا می کرد).
از بسیاری علاقه و مهربانی که نسبت به صاحب و راکب خویش از خود نشان داد دشمنان او را به (مهر) (2) تشبیه کردند. (3)
مرحوم طریحی در کتاب منتخب می نویسد:
ص: 84
چون حضرت را شهید کردند، ذو الجناح شیهه می زد و در میان کشته ها قدم می زد، عمر سعد حرام زاده گفت این اسب را بگیرید که از اسب های نجیب و اصیل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، هر کس پیش می آمد آن حیوان با دندان و لگد از خود دور می کرد تا آن که گروهی از آن کافران را به درک اسفل روانه ساخت، پسر سعد دید چاره آن را نمی توانند کرد و ممکن نیست که بتوانند آن حیوان را بگیرند لذا گفت دست از آن بر دارید ببینیم چه می کند مردم کنار رفتند دیدند آن حیوان به سر نعش امام علیه السلام آمد و ایستاد شروع کرد به شیهه نمودن و ناله کردن و همه لشگر دیدند که آن حیوان حضرت را بو می کند و با دهان زخم های بدن حضرت را می بوسد و اشک می ریزد سپس دیدند که آن حیوان کاکل خود را به خون حضرت آغشته کرده و از میدان بر گشت و روی به خیمه بانوان محترمه آورد و چنان شیهه می کشید که صحرا را از صدای خود پر کرده بود وقتی به خیمه ها نزدیک شد تمام بانوان محترمه سر و پای برهنه بیرون دویدند آن حیوان را که دیدند ناله از دل بر کشیده و صورت خراشیدند و ناله وا سیداه و وا حسيناه سر داده و به دور آن حیوان حلقه ماتم زدند و هر کدام با این حیوان زبان حالی داشتند. (1)
پیلتن اسب چرا با رخ مات آمده ای
شاه را بردی و تنها ز فرات آمده ای
در روایت امام باقر علیه السلام آمده است که پس از شهادت امام، این اسب با همهمه می گفت:
ص: 85
﴿اَلظَّلِیمَهَ اَلظَّلِیمَهَ لِأُمَّهٍ قَتَلَتِ اِبْنَ بِنْتِ نَبِیِّهَا﴾. (1)
(وای از ستم امّتی که فرزند دختر پیامبر خود را کشتند)
و با همان فریاد رو به خیمه ها آورد.
به ناگه رفرف معراج آن شاه *** که با زین نگون شد سوی خر گاه
بر و بالش پر از خون دیده گریان *** تن عاشق کشش آماج پیکان
به رویش صیحه زد دخت پیمبر *** که چون شد شه سوار روز محشر
کجا افکندیش چون است حالش *** چه با او کرد خصم بد سگالش
مر آن آدم وش پیکر بهیمه *** همی گفت الظليمه الظليمه
سوی میدان شد آن خاتون محشر *** که جویا گردد از حال برادر
ندانم چون بدی حالش در آن حال *** نداند کس بجز دانای احوال
خونی که روی یال تو پیداست، ذو الجناح *** خون همیشه جاری ،مولاست، ذو الجناح
ص: 86
یک قطره آفتاب به روی تنت نشست *** بوی خدا ز یال تو بر خاست، ذو الجناح
عشق حق از برج زین شد سر نگون *** ماء و طين سيماب سان شد بی سکون
ذو الجناح شاه دین از دود آه *** این سپهر نیلگون کردی سیاه
الظليمه الظليمة ورد او *** بر خیام شاه دین بنهاد رو
دختران از یک سو، از یک سو زنان *** بر رکاب و بر سمش بوسه زنان
پایمال بوسه از سر تا به دم *** پیکرش در زیر بوسه گشت گم
زینب محزون ره میدان گرفت *** از فروغ او خور تابان گرفت
بر بلندی شد که بیند شاه را *** بر سر نی دید خونین ماه را
هنگامی که بانوان اهل بیت صدای اسب را شنیدند، حضرت زینب علیها السلام رو به سکینه کرد و گفت:
ص: 87
﴿قَدْ جَاءَ أَبُوكَ بِالمَاء فَأخرِجي اِليه لِتُشرِبي﴾.
پدرت با آب آمد، برو و بنوش.
وقتی سکینه از خیمه بیرون آمد، دید اسب پدرش تنها، بی سر نشین، خونین یال، با زین واژگون آمده است و در شیهه پیاپی او خبر شهادت موج می زند. سکینه ناله ای جان سوز سرداد و گفت:
﴿وَا قَتِيلاَهْ وَا غَرِيبَاهْ وَا حُسَيْنَاهُ...﴾. (1)
ای شهید! ای غریب! ای حسین!...).
مرحوم اسفراینی و نیز حبیب الله شریف کاشانی می نویسد: سکینه دست بر پیشانی اسب گذاشت و اشعار ذیل را خواند: (2)
ویلک یا میمون ارجع و لاتصل *** و اخبرنا بالقضاء كيف انزلا
و این ترکت السبط ميمون قل لنا *** و اين الذى قد كان للخطب مجملا
امیمون تغدى بالحسين و هولنا *** كفيل و للحمل الثقيل تحملا
امیمون ضيعت الحسين و جئتنا *** تحمحم في خيماتنا ثم تصهلا
ص: 88
امیمون اشقيت العدى من ولينا *** و القيته بين الاعادي مجدلا
امیمون ارجع لاتطيل خطابنا *** فان عدت ترجوا عندنا تؤملا...
وای بر تو ای اسب! بر گرد و بی صاحب میا و به ما بگو که چگونه این حادثه اتفاق افتاد؟
ای اسب! به ما بگو پدرم را، آن سبط پیغمبر را، در کجا رها کردی؟ کجاست آن کسی که برای تحمل پیشامد ناگوار، زبده و نمونه بود؟
ای اسب پر میمنت! با حسین رفتی امّا تنها آمدی. او سر پرست ما بود و بار سنگین مشکلات ما را بر دوش داشت. ای اسب! حسین را رها کردی و آمدی این جا سر و صدا راه انداخته و شیهه می کشی؟
ای اسب! ولی و سر پرست ما را میان دشمنان مجروح و به خون تپیده انداختی و آنان را با کشتن او به شقاوت و سیه بختی رساندی.
ای اسب! بر گرد، سخن را طولانی مکن، برو پدرم را بیاور. اگر او را آوردی، نزد ما امیدوار و محترم خواهی بود.
و به روایت دیگر اسفراینی و فاضل در بندی، حضرت سکینه دست ها را روی سر گذاشت و اشعار ذیل را خواند: (1)
ماتَ الْفَخارُ وَ ماتَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ *** وَ اغْبَرَّتِ الأَرْضُ وَ الآفاقُ وَ الحَرَمُ
ص: 89
وَ اَغْلَقَ اللّهُ اَبْوابَ السَّماءِ فَلَا (فَما) *** تَرْقى لَهُمْ دَعْوَةٌ تُجْلى بِهِا الْهِمَمُ
يا اُخْتَ قُومي اُنْظُري هذا الْجَوادَ اَتى *** يُنَبِّئْكِ اَنَّ اِبْنَ خَيْرَ الْخَلْقِ مُخْتَرَمُ
ماتَ الْحُسَيْنُ فَيا لَهْفي لِمَصْرَعِهِ *** وَ صارَ يَعْلُو ضِياءَ الأُمَّةِ الظُّلَمُ
يا مَوْتُ هَلْ مِنْ فِدا يا مَوْتُ عِوَضٌ *** فاللّهُ رَبِّي مِنَ الفُجّارِ يَنْتَقِمُ
يا امة السّوء لاسقيا لمربعكم *** يا امة اعجبت من فعلها الأمم
افتخار مرد، جود و کرم مرد و زمین و آفاق و حرم خدا غبار آلود شدند.
خداوند در های آسمان را بست و از این پس برای آنان هیچ دعایی بالا نمی رود تا به وسیله ی آن غم ها زدوده و قلب ها صاف شود.
ای خواهر من! برخیز و نگاه کن! این اسب آمده و خبر می دهد که پسر بهترین خلق خدا شهید شده است.
حسین کشته شد، افسوس از کشته شدنش، و نورانیت امت اسلام با شهادت او تاریک شد.
ای مرگ! آیا قربانی می پذیری؟ ای مرگ! آیا عوض قبول می کنی؟ اگر قبول نمی کنی بدان که خداوند بزرگ، پرودگار من است و از کافران انتقام خواهد گرفت.
ص: 90
ای امّت بد! سرزمین شما سیراب نشود. ای امّتی که تمام امّت ها از کار شما تعجب خواهند کرد!
وقتی سایر بانوان حرم ناله جان سوز سکینه را شنیدند، از خیمه بیرون آمدند. ناگهان اسب امام حسین علیه السلام را برهنه و بی سر نشین و واژگون زین دیدند، پس به صورت خود زده، گریبان چاک کردند و با ناله و فریاد گفتند:
﴿وا مُحَمَّدَاهُ! وا عَلِيَّاهُ! وا حَسَنَاهُ! وا حُسَيْنَاهُ! الْيَوْمَ مَاتَ مُحَمَّدٍ المُصْطَفي، اَلْيَوْمَ مَاتَ عَلِيُّ الْمُرْتَضي، الْيَوْمَ مَاتَتْ فاطِمَةَ الزَّهْراء﴾.
ای محمد! ای علی! ای حسن! ای حسین! امروز روز رحلت محمد مصطفی است، امروز روز شهادت علی مرتضی است، امروز روز شهادت فاطمه ی زهراست (یعنی امروز داغ و مصیبت محمد، علی و فاطمه تازه شده است).
شریف کاشانی می نویسد: چون صدای گریه سکینه به گوش زنان رسید و اشعارش بشنیدند، تمام آن ها صیحه زنان و گریه کنان از خیمه بیرون آمدند و گردا گرد آن اسب را گرفتند و صدا به ناله و شیون بلند کردند.
زدند دست و دریدند جامه در بر خویش *** به آه و ناله کشیدند معجر از سر خویش
پس هر یک از آن زنان دلسوخته با آن اسب به زبانی سخن می گفت که دل سنگ آب می شد. یکی می گفت پدرم را چه کردی؟ آیا کسی او را آب داد یا نه؟ و یکی می گفت برادرم را چه کردی؟
ص: 91
یکی زو نشان پدر خواستی *** یکی از برادر خبر خواستی
شریف کاشانی اشعار ذیل را در این بحث آورده است:
چه کردی خداوند اسلام را؟ *** چه کردی شهنشاه ایام را؟
چه خاک است ای اسب بر روی تو *** زخونی که سرخ است گیسوی تو؟
کجا گذاشتی آن شافع قیامت را؟ *** چه کردی آن گل گلدسته ی امامت را؟
کجاست روشنی دیده ی رسول الله؟ *** چه شد حیات جهان على ولى الله ؟
خطاب من بتو ای ذو الجناح بی راکب *** بگو به کجا است مرا سرور و تو را صاحب
چه روی داده که کار تو ناله و زاری است *** چرا ز هر بن موی تو خون روان جاری است
چرا تمامی یال تو غرق خون گشته *** چرا از پشت تو زین تو واژگون گشته
خدنگ ظلم تو را همچنان هما کرده است *** تنت به مثل عقاب از چه پر بر آورده
ص: 92
ز بهر چیست که جاریست اشک گلنارت *** ز خون کیست که مالیده ای به رخسارت
اگر که خون رخت نیست از گلوی حسین *** رسد ز بهر چه آن قدر از تو بوی حسین
بدین صفت که تو را غرق خاک و خون نگرم *** یقین که چرخ جفا پیشه کرده بی پدرم
شهی که خاک رهش بود زیب عرش برین *** کدام گوشه میدان فکندیش به زمین
در آن زمان که ز تیر مخالفان غرور *** تن مطهر او شد چه خانه ی زنبور
کسی گرفت ز خاک بلا سرش یا نه *** رساند هیچ کس آبی به حنجرش یا نه
کنون که خاک دل از دیده ام بر آوردی *** کز آن که باب مرا بردی و نیاوردی
مرا برای رضای خدا ببر بر او *** که تا ز خاک به زانو نهم دمی سر او
ز خون دیده نهم بر جراحتش مرهم *** زنم به دیده اش آبی از چهره پر نم
رسانیم تو در این آفتاب اگر ببرش *** کنم ز موی سر خویش سایبان به سرش
ص: 93
دمی اگر بگذارند کوفیان به منش *** کنم ز سوزن مژگان رفو بزخم تنش
مرا ببر که بگویم به آن کشیده تعب *** بیا که شمر کشد معجر از سر زینب
مرا ببر که بگویم دو دیده باز کند *** به نعش اکبر خود خیزد و نماز کند
رقم زنی اگر این گونه شرح این غم را *** به سوز و آه تو جودی تمام عالم را
بنا بر نقل ابن شهر آشوب در کتاب (المناقب) حضرت سیّد الشّهدا علیه السلام تا آخرین حد و لحظه توان خود سوار بر اسب خویش بود و مقاومت و جنگ می کرد و در پایان نیز از روی همین اسب بر روی خاک گرم کربلا افتاد.
نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت *** نه سيد الشهدا بر قتال طاقت داشت
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد *** اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
در سر نوشت این اسب نیز چندین نقل قول وجود دارد:
ص: 94
1- در برخی منابع از عبد الله بن قیس نقل شده که گوید: دیدم اسب امام، پس از شهادت حضرت، وحشت زده از نزد بانوان گریخت و خود را به آب فرات انداخت و ناپدید شد. (1)
2- مرحوم ابن شهر آشوب در المناقب از محمد بن ابی طالب نقل می کند:
﴿ثُمَّ أَقْبَلَ یَرْکُضُ نَحْوَ خَیْمَةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ یَصهَلُ وَ یَضْرِبُ الْأَرْضَ بِرَأْسِهِ عِنْدَ الْخَیْمَةِ حَتَّی مَاتَ﴾. (2)
سپس به سرعت متوجه خیمه ها شد، وقتی نزد خیمه همچنان بانگ می زد و سر خود را به زمین می کوبید تا مُرد.
3- مؤلف كتاب (روضة الشهداء) از ابو المؤید خوارزمی نقل می کند که ذو الجناح بعد از شهادت امام علیه السلام به سمت بیابان فرار کرد و کسی از وی نشانی نیافت. (3)
4- مرحوم فاضل در بندی می نویسد: شهر بانو بر وی سوار شد و به شهر ری آمد. (4)
البته این نقل ضعیف بوده و اعتباری ندارد.
5- بعضی هم نوشته اند که این حیوان از کربلاء روی به مدینه آورد و آمد مقابل مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و خبر شهادت امام علیه السلام را به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رسانید و الآن در خدمت امام زمان علیه السلام می باشد. (5)
ص: 95
مفضّل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: پدرم امام باقر علیه السلام از پدرش امام زین العابدین علیه السلام برای من روایت کرد و فرمود:
چون حسین علیه السلام کشته شد کلاغی آمد و خود را به خون آن حضرت آغشته کرد. آن گاه پرواز کرد و در مدینه بر روی دیوار خانه فاطمه صغری، دختر امام حسین علیه السلام نشست. فاطمه علیها السلام سر بلند کرد و نگاهی به کلاغ انداخت، گریست و این اشعار را خواند:
1- نَعَبَ الْغُرَابُ فَقُلْتُ مَنْ تَنْعَاهُ وَیْلَکَ یَا غُرَابُ *** قَالَ الْإِمَامَ فَقُلْتُ مَنْ؟ قَالَ الْمُوَفَّقُ لِلصَّوَابِ
2- إِنَّ الْحُسَیْنَ بِکَرْبَلَاءَ بَیْنَ الْأَسِنَّةِ وَ الضِّرَابِ *** فَابْکِی الْحُسَیْنَ بِعَبْرَةٍ تُرْجِی الْإِلَهَ مَعَ الثَّوَاب
3- قُلْتُ الْحُسَیْنُ؟ فَقَالَ لِی حَقّاً لَقَدْ سَکَنَ التُّرَابَ *** ثُمَّ اسْتَقَلَّ بِهِ الْجَنَاحُ فَلَمْ یُطِقْ رَدَّ الْجَوَابِ
فَبَکَیْتُ مِمَّا حَلَّ بِی بَعْدَ الدُّعَاءِ الْمُسْتَجَابِ. (1)
1- کلاغ سیاه خبر مرگ آورد. من گفتم: ای کلاغ وای بر تو! خبر مرگ که را آورده ای؟ گفت: خبر مرگ امام آورده ام. گفتم: کدام امام؟ گفت: آن امامی که در نیک رفتاری موفّق بود.
ص: 96
2- همان حسینی که در کربلا بین نیزه و شمشیر شهید شد. برای حسین علیه السلام گریه کن و یک نوع اشکی بریز که امید ثواب از خدا داشته باشی.
3- گفتم: حسین!؟ به من گفت: حقّا که خاک ساکن شد. سپس آن کلاغ بر خاست و نتوانست جواب بگوید. و من از این مصیبتی دیدم بعد از دعائی که مستجاب شد گریه کردم).
بررسی روایت:
بنا بر آن چه در این روایت ذکر شده در زمانی که امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت رسیده و تا رسیدن خبر شهادت آن حضرت به مدینه، یکی از دختران آن حضرت به نام فاطمه صغری در مدینه حضور داشته است. ولیکن نقل مسلّم مورخین چنین است که یک دختر از امام حسین علیه السلام به نام فاطمه در کربلا حضور داشته و جزء اسیران بوده است. بسیاری از منابع تحت عنوان فاطمه بنت الحسين علیه السلام از ایشان نام برده اند (1) و برخی تحت عنوان فاطمه صغری، امّا درباره حضور فاطمه صغری، در مدینه مدرک معتبر و مهمی جز روایت ذکر شده در دست نمی باشد.
آن چه مسلّم است امام حسین علیه السلام دو فرزند دختر به نام فاطمه نداشتند که یکی صغری باشد و یکی کبری (2) و شاید آوردن قید
ص: 97
صغری به خاطر حضور فاطمه بنت علی علیه السلام در کربلا و جمع اسیران بود، نه این که امام حسین دو فاطمه داشته یکی صغری و دیگری کبری؛ که چنین نیست. (1)
با توجه به این و بنا بر آن چه برخی از محدّثین همچون ابن عساکر ذکر کرده اند، (2) اسناد این حکایت (ذکر شده در متن) ثابت نیست چرا که فاطمه صغری همراه دیگر اسیران در کربلا حضور داشته است. و الله العالم.
خوارزمی از شخصی به نام مُشطاح ورّاق نقل می کند که گوید: از فتح بن سُحْرُف (3) شنیدم که می گفت: من هر روز برای گنجشکان دانه می پاشیدم و می خوردند. اما در روز عاشورا برایشان دانه ریختم ولی نخوردند. از این جا دانستم که به خاطر قتل حسین علیه السلام از خوردن خودداری کرده اند). (4)
ص: 98
بررسی روایت:
علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز این روایت را در کتاب بحار با اسناد کامل خویش نقل نموده که برخی از راویان در اسناد نیز مجهول می باشند؛ ولیکن با توجه به روایات عزا داری پرندگان و نوحه گری آن ها این روایت را می توان حمل بر صحت نمود دانه نخوردن گنجشکان نیز می تواند نمونه ای از عزا دار بودن آن ها باشد.
مسلّم است که فردی که دانه ها را برای گنجشک ها می ریخته بعداً به واسطهٔ دانستن شهادت امام حسین علیه السلام و زمان و موقعیت آن، این حکایت را نقل نموده است. به هر حال احتمال او به واقع بسیار نزدیک است که این نوع از پرنده ها نیز در عزای ماتم عزیز زهرا علیها السلام این گونه به سوگ نشسته و در ماتم آن حضرت عزا دار بوده باشند.
مرحوم کلینی در کتاب کافی شریف از ادریس بن عبد اللّه نقل کرده:
﴿لَمَا قُتِلَ الْحُسَيْنُ علیه السلام أَرَادَ الْقَوْمُ أَنْ يُوطِئُوهُ الْخَيْلَ﴾.
هنگامی که حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام شهید شد لشگر کافر کوفه و شام خواستند بر پیکر آن حضرت اسب بتازند. فضّه (از کنیزان حضرت زهرا علیها السلام)به حضرت زینب علیها السلام عرضه داشت: ای
ص: 99
خانم! سفینه (1) که غلام آزاد کرده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود وقتی در دریا کشتی او شکست و به آب افتاد خود را به جزیره رسانید، شیری در آن جزیره قصد هلاکت او را کرد، سفینه گفت:
﴿يَا أَبَا الْحَارِثِ أَنَا مَوْلَي رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم﴾.
ای شیر من آزاد کرده رسول خدایم مرا اذیت مکن.
﴿فَهَمْهَمَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّي وَقَفَهُ عَلَي الطَّرِيقِ﴾.
چون شیر نام مبارک رسول خدا را صلی الله علیه و آله و سلم شنید متعرض هلاک او نشد، همهمه کرده به اشاره او را آورد بر سر راه رسانید.
سپس فضّه به زینب کبری علیها السلام عرضه داشت:
ای بانو شنیده ام در این حوالی شیری است اگر مرا اجازه فرمائی بروم آن شیر را از این واقعه خبر کنم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد (و جسد مولای ما را حراست کند)
حضرت اجازه داد.
فضّه روی به صحرا نهاد تا خود را به محل آن شیر رساند نزدیک رفت و با صدای بلند فرمود:
ص: 100
﴿يَا أَبَا الْحَارِثِ! فَرَفَعَ رَأْسَهُ﴾.
ای شیر! پس شیر سرش را بلند نمود.
﴿ثُمَّ قَالَتْ : أَ تَدْرِي مَا يُرِيدُونَ أَنْ يَعْمَلُوا غَداً بِأَبِي عَبْدِ اللّه علیه السلام﴾
پس فضّه به او گفت: ای شیر می دانی این گروه فردا با امام حسین علیه السلام چه بنمایند؟
﴿يُريدُونَ أَنْ يُوطِئُوا الخَيلَ ظَهْرَهُ﴾.
اراده کرده اند اسب ها را بر بدن سید الشهداء بتازند (و استخوان سینه و پشت آن حضرت را توتیا سازند).
چون شیر این خبر را شنید غرش کنان روی به قتلگاه سید الشهداء علیه السلام آورد و با چشم پر حسرت به آن کشته ها نگریست و در تفحص جسم و پیکر بی سر سرور شهیدان میان کشته ها می گشت به هر کشته که می رسید نگاهی می کرد و می گذشت تا آن که به بدن چاک چاک امام علیه السلام رسید. (پیکری دید که تمام اعضاء و جوارحش از هم گسسته و هیچ عضو سالمی از آن نمانده) پس دست خود را روی آن کشته به خون آغشته نهاد.
لشگر کوفه و شام وقتی پیش آمدند (و خواستند مرکبان خود را بر پیکر امام علیه السلام بدوانند) آن منظره را دیدند خبر به عمر بن سعد حرام زاده دادند آن ملعون گفت: این فتنه ای است که نباید افشاء و آشکار شود. (1)
ص: 101
بررسی روایت:
روایت نقل شده دارای نکاتی است که قبول این روایت را مشکل می نماید.
قبل از آن که بررسی روایت بیان شود، متذکّر می شوم که برخی از محدّثین همچون علامه مجلسی رحمة الله علیه این روایت را قبول نموده و بر اساس همین روایت نقل شده از کتاب (کافی) معتقد است که لشکر عمر سعد موفّق به اسب تاختن بر بدن مطهّر امام حسین علیه السلام نشدند. (1)
امّا نکاتی که باید در این روایت بر آن کمی تأمّل نموده و در مورد آن اندیشید:
1- این روایت از امام معصوم علیهم السلام نقل نشده و نقل اهل تاریخ است.
2- از جمله راویان این خبر، (ابو سعيد اشجّ)، (عبد الله بن ادریس) و پدرش می باشند که همگی مجهول الحال هستند.
پس روایت به لحاظ سند اعتباری ندارد.
علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز در کتاب (مرآت العقول) این روایت را مجهول دانسته است. (2)
مرحوم مازندرانی در کتاب (منتهی المقال) (3) گفته است: در کافی به سندی ضعیف ... و سپس این روایت را ذکر کرده است.
3- امّا از لحاظ متن:
ص: 102
الف: الفاظ متن روایت از استواری بر خور دار نیست. مثلاً عبارت (و الأسد رابض) و نیز (غداً) با آن که واقعه اسب تاختن در روز عاشورا واقع شده است.
ب: از لحاظ عقلی بسیار بعید است که سی هزار مرد جنگی یک شیر را نتوانند دفع کنند و از مقاصد پلید و شوم خود به خاطر یک شیر دست بکشند با آن که واقعه اسب تاختن از وقایعی است که می توان گفت قطعی الوقوع است و اکثر ارباب مقاتل آن را نوشته اند و بلکه نام آن ده نفری که مباشرت بر این عمل کردند را نیز ضبط نموده اند (1) و کمتر کتابی است که واقعهٔ
ص: 103
کربلا را ضبط کرده باشد و این واقعه را ذکر نکرده باشد؛ مانند (مروج الذهب) مسعودی (متوفاّی 345 ق) که از موثّق ترین کتب تاریخ است و (الارشاد) شیخ مفید و (مناقب) این شهر آشوب و تذكره سبط بن جوزی و (تاریخ طبری) و (مقاتل) ابی الفرج اصفهانی که نقل کرده اند:
(مختار بن ابی عبیده ثقفی چون در صدد انتقام قاتلان ابی عبد الله الحسین علیه السلام بر آمد، اوّل امری که از او صادر شد در باب مباشرین این عمل (اسب تاختن) بود و هر ده نفر را دست گیر کرد و فرمود تا بر پشت خوابانیدند و میخ های آهنین بر دست و پاس هر یک کوبیده و تن آن ها را پایمال اسبان کردند.
شیخ مفید در (الأمالی) و ابن شهر آشوب نیز در (مناقب) نقل نموده اند که:
(زنی نوحه گر که نامش (زرّه) بود در خواب دید فاطمه زهرا علیها السلام اشعاری به او یاد داد که در مرثیه حسین علیه السلام نوحه گری نماید و آن اشعار این بود:
1- أَيُّهَا الْعَیْنانِ فِيضٰا *** وَ اسْتَهلّٰا لٰا تَغِيظًا
2- وَ ابْكِيٰا بِالطَّفٌ مَيْتاً *** تُرِكَ الصَّدْرُ رَضِيضاً
3- لَمْ أُمَرِّضْهُ قَتِيلًا *** لٰا وَ لٰا كَانَ مَرِيضاً (1)
ص: 104
1- ای چشم ها ببارید و بگریید و کوتاهی نکنید.
2- بر کشته طف بگریید که سینه اش کوبیده شده بود.
3- من پس از مرگ از او پرستاری نکردم و اصلاً بیمار نبود که پرستاریش کنم.
ج: و آخرین سخن در مورد این روایت کلام نورانی استاد شهید مرتضی مطهری رحمة الله علیه که می فرماید: از جمله تحریفات لفظی که در مورد حادثه عاشورا اتفاق افتاده همین روایت است. و در ادامۀ آن می فرماید: (که متأسفانه در کافی نیز آمده است) و در پا ورقی کتاب حماسه حسینی خود می نویسد: (در منتخب طریحی و اسرار الشّهاده در بندی از یک مرد اسدی نیز نقل شده شب ها شیری می آمد و عاقبت معلوم شد که آن شیر علی بن ابی طالب است (العياذُ بِاللّه!)). (1)
شهید بزرگوار آیت الله دستغیب رحمة الله علیه می فرماید عالم بزرگوار جناب حاج سید محمّد رضوی کشمیری، فرزند مرحوم مرتضی کشمیری گوید:
در کشمیر در دامنه کوهی حسینه ای است و اطراف آن به گونه ای است که می توان از بیرون، داخل آن را دید و پشت بام آن نیز به جهت روشنایی و هوا مقداری باز است.
ص: 105
هر سال در ایام عاشورا، در آن حسنیه اقامه عزای حضرت سيد الشهداء علیه السلام می شود و گروهی از شیعیان جمع می شوند و عزا داری می کنند. از شب اوّل محرم از بیشه نزدیک، شیری می آید و به پشت بام حسینیه می رود و سرش را از همان روزنه، داخل می کند و عزا داری را می نگرد و قطرات اشک پشت سر هم فرو می ریزد و تا شب عاشورا، آن شیر به همین کیفیت بر پشت بام می آید و پس از پایان مجلس می رود. ایشان فرمود: در این قریه هیچ وقت شب اوّل محرم مشتبه و مورد اختلاف نمی شود و با آمدن شیر معلوم می شود شب اوّل محرم، ماه عزا داری امام حسین علیه السلام است. (1)
بررسی حکایت:
اگر چه باور این حکایت بسیار دشوار است ولیکن با توجّه به نقلی که از آن در کشمیر شده و نیز حکایت کردن عالمان بزرگواری همچون شهید دستغیب رحمة الله علیه و آیت الله حاج سید مرتضی کشمیری رحمة الله علیه می توان آن را پذیرفت والله العالم.
شهید بزرگوار آیت الله دستغیب رحمة الله علیه می فرماید:
ص: 106
عالم جليل و کامل نبیل، صاحب کرامات باهره و مقامات ظاهره آخوند زین العابدین سلماسی - اعلی الله مقامه -گوید:
چون از سفر زیارت حضرت امام رضا علیه السلام مراجعت کردیم؛ عبور ما به کوه الوند افتاد که در نزدیکی همدان واقع شده است. پس در آن جا فرود آمدیم و موسم بهار بود.
همراهان مشغول خیمه زدن شدند و من به دامنه کوه نظر می کردم. نا گاه چشمم به چیز سفیدی افتاد، چون تأمل کردم پیر مرد محاسن سفیدی را دیدم که عمامه کوچکی بر سر داشت و بر سکویی که قریب به چهار ذرع ارتفاع داشت، نشسته بود و بر دور آن سنگ های بزرگی چیده بود که به جز سرش چیزی نمایان نبود.
پس نزدیک او رفتم و سلام کردم و مهربانی نمودم. با من انس گرفت و از جای خود فرود آمد و مرا خبر داد که از گروه ضاله (صوفیه) نیست که به جهت بیرون رفتن از عهده تکالیف، اسم های مختلف بر خود گذاشته اند و با قیافه های عجیب بیرون می آیند! بلکه برای او اهل و اولاد بوده است و پس از اصلاح امور ایشان، برای فراغت در عبادت، از آن ها عزلت اختیار کرده است. و در نزد او رساله های علمیه از علمای آن عصر بود و می گفت: هیجده سال است که در آن جا ساکن شده است.
او می گفت: اوّل آمدن من به این جا ماه رجب بود، چون پنج ماه و اندی گذشت؛ شبی مشغول نماز مغرب بودم، نا گاه صدای ولوله ی عظیمی آمد و آواز های غریبی شنیدم! پس ترسیدم و نماز را کوتاه کردم و در این دشت نگاه کردم. دیدم بیابان از حيوانات پر شده است و همۀ آن ها رو به من می آیند اضطراب و
ص: 107
و خوفم زیاد شد و از آن اجتماع حیوانات تعجّب کردم. و چون دیدم در میان ایشان حیوانات مختلفه و متضاده چون شیر و آهو و گاو کوهی و پلنگ و گرگ با هم مختلط هستند و با صدا های عجیبی صیحه می زنند! سپس در این محل دور من جمع شدند سر های خود را به سوی من بلند کرده و فریاد می زدند!
با خود گفتم: دور هم جمع شدن این وحوش و درندگانی که با هم دشمن هستند. برای دریدن من نیست زیرا اگر برای دریدن من بود، باید هم دیگر را می دریدند. پس این اجتماع برای امر بزرگی می باشد! باید یک حادثه عجیبی در دنیا رخ داده باشد. وقتی خوب فکر کردم فهمیدم امشب شب عاشورای حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام می باشد و این فریاد ها و سر و صدا ها و فغان و اجتماع و نوحه گری و گریه و ناله برای مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. وقتی مطمئن شدم، عمامه را از سر برداشتم و با دست بر سر خود زدم و خود را از این مکان انداختم و می گفتم (حسین ،حسین، شهید کربلا حسین) و امثال این کلمات را می گفتم.
پس حیوانات در میان خود جایی برایم خالی کردند و دورم حلقه زدند. بعضی از حیوانات سر به زمین می زدند و بعضی خود را در خاک می انداختند و همین طور تا طلوع فجر عزا داری می کردیم!
سپس آن ها که وحشی تر از همه بودند، رفتند و به همین ترتیب یک یک حیوانات رفتند و متفرق شدند از آن سال تا به حال که مدت هیجده سال است این عادت آن ها است و هر وقت که من محرّم را فراموش می کنم و یا بر من مشتبه می شود،
ص: 108
آن ها با جمع شدنشان به من توجه می دهند. (1)
بررسی حکایت:
این حکایت نیز همانند حکایت پیشین می باشد.
سخن آخر این نوشتار را با یک حکایت معتبر از احترام حیوانات به قبر امام حسین علیه السلام پایان می دهم و متذکّر می شوم که حیوانات این گونه به قبر امام علیه السلام احترام می گذارند. آری با این که حیوانند ولی باز حرمت نگه داشته و نسبت به امام علیه السلام عنایت ویژه ای دارند امّا در مقابل انسان نما هایی نیز وجود داشته و دارند و این زمان آن ها را نیز فراوان می بینیم که چگونه بی شرمی خود را به نهایت رسانیده و هتک حرمت عتبات عالیات را دارند.
آری، ببین فرق از کجاست تا کجا...
عبد اللّه بن رابیه طوری گوید:
ص: 109
در سال 247 قمری چون از حج برگشتم به عراق رفتم و امیر المؤمنین علیه السلام را زیارت نمودم و برای زیارت حسین علیه السلام راهی کربلا شدم، وقتی به کربلا رسیدم مشاهده کردم بارگاه حضرت را خراب کرده اند و زمین را آبیاری نموده و گاو ها را برای شخم زمین آماده ساخته اند.
من به چشم خود دیدم گاو ها بر آن زمین رانده می شدند، گاو ها می آمدند تا نزدیک قبر می رسیدند وقتی نزد قبر مقدس امام حسین علیه السلام می رسیدند جلو نمی رفتند؛ بلکه به سوی راست و چپ خود می رفتند آن زبان بستگان را به وسیله عصا به شدّت می زدند ولی ثمری نداشت و آن حیوان ها قبر امام حسین علیه السلام را به هیچ وجهی پایمال نمی کردند. چون من به زیارت قبر امام حسين علیه السلام موفق نشدم لذا در حالی راهی بغداد شدم که این اشعار را می گفتم:
تَا اللّه إِنْ كَانَتْ أُمَيَّةُ قَدْ أَتَتْ *** قَتْلَ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّهٰا مَظْلُوماً
فَلَقَدْ أَنَاهُ بَنُو أَبِيهِ بِمِثْلِها *** هَذَا لَعَمْرُكَ قَبْرُهُ مَهْدُوماً
أَسِفُوا عَلىٰ أَنْ لا يَكُونُوا شايَعُوا فِي قَتْلِهِ فَتَتَبَّعُوهُ رَمِيها
1- به خدا قسم اگر کفار بنی امیّه پسر دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در حالی که مظلوم بود به قتل رسانیدند.
2- پسران پدر او یعنی بنی عبّاس نظیر آن عمل را انجام دادند و به جان تو قسم که قبر امام حسین علیه السلام را خراب کردند.
3- بني عبّاس متأسف بودند که چرا در قتل امام حسین علیه السلام مشایعت از بنی امیّه نکردند (چو به آن منظور نائل نشدند
ص: 110
لذا) به جستجوی استخوان های آن حضرت رفتند (و قبرش را خراب نمودند).
هنگامی که وارد بغداد شدم سر و صدائی شنیدم.
گفتم: چه خبر است؟
گفتند: پرنده ای خبر مرگ جعفر متوکّل را آورده است.
من تعجّب کرده و گفتم: پروردگارا ! امشب در عوض آن شب که متوکّل قبر حسین علیه السلام را خراب کرد. (1)
ص: 111
آثار و برکات حضرت امام حسین علیه السلام ، باقی اصفهانی محمّد رضا، قم، مؤلّف، چاپ اول 1380 شمسی
احقاق الحق و ازهاق الباطل، سيد نور الدين الحسيني المرعشي ،انتشارات اسلامیه تهران، بی تا
الاختصاص، شیخ مفید، تصحیح علی اکبر غفاری، نشر جامعه مدرسین ،قم، بی تا
أربعين حسينيّة، حاج ميرزا محمد ارباب، چاپ اول، انتشارات اسوه تهران، 1372 شمسی
الإرشاد في معرفة حجج اللّه علي العباد، شيخ مفيد، دو جلد، تحقيق: مؤسسة آل البيت علیهم السلام ، نشر دار المفید، بی تا
ص: 112
اسرار عاشورا، نجفی یزدی سیّد محمّد، 2 ج، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا
اسد الغابه، ابن اثیر، دار احياء التراث العربی، بیروت، بی تا
اسیران و جانبازان کربلا، محمد مظفری سعید، انتشارات زمزم هدایت قم
اشك روان بر امیر كاروان، (دمع العين علي خصائص الحسين علیه السلام ترجمه الخصائص الحسينيّه شيخ جعفر شوشتری، ترجمه محمد حسین شهرستانی، تحقیق مؤسسه علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم. ویراسته علی اکبر مهدی پور، چاپ سوم قم، دار الکتاب (جزائری) 1375 شمسی
امام حسین علیه السلام و ایران، کورت فریشلر، ترجمه و اقتباس ذبیح اللّه منصوری، سازمان انتشارات جاویدان تهران، چاپ پنجم 1360
الامالی، شیخ صدوق، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 شمسی،
شیخ طوسی، انتشارات دار الثقافة قم، 1414 قمرى
شیخ مفید، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 قمری
الإمامة و التبصرة من الحيرة، ابن بابويه القمی، تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدى علیه السلام بقم المقدسة، بی تا
انساب الاشراف، احمد بلاذری، تحقیق سهیل زکار و ریاض زر کلی، دار الفکر، الطبعة الأولى 1417 قمرى
ص: 113
بحار الانوار، مجلسی محمّد باقر، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 قمری
البداية و النهاية، الدمشقى اسماعيل بن كثير، 14 مجلّد، تحقيق علی شیری، نشر دار إحياء التراث العربي بيروت، الطبعة الأولى 1408 قمرى
بصائر الدرجات، صفّار قمی محمّد بن حسن، تصحيح حاج محسن کوچه باغی، کتابخانه مرعشی قم، 1404 قمری
تاريخ بغداد أو مدينة السلام، الخطيب البغدادى أبى بكر أحمد بن علی، 14 مجلد، نشر دار الكتب العلمية بيروت، الطبعة الأولى 1417 قمرى
تاريخ الخميس في أحوال أنفس نفيس، حسين بن محمد ديار بكري (وفات 966 ق) مؤسسه شعبان - بیروت، بی تا
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق: محمد ابراهيم ابو الفضل، دار المعارف مصر 1960 میلادی
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر على شیری، نشر دار الفكر بیروت، 1415
تحف العقول، حرانی حسن بن شعبه، یک جلد انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404 قمری
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوی حسن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، 1360 شمسی
ص: 114
ترجمه ى الإحتجاج، طبرسى ابو منصور احمد بن علی، نشر اسلامیه تهران، چاپ اوّل 1381 شمسی
ترجمه ي بصائر الدّرجات، زکی زاده رنانی علیرضا، انتشارات وثوق، چاپ اول 1389 شمسی
ترجمه ی الکافی، مصطفوی حاج سیّد جواد، نشر اسلامیه تهران، چاپ اوّل، بی تا
تذكرة الشهداء، شریف کاشانی ملّا حبیب اللّه ، به اهتمام محمّد شریف، استنساخ 1308 قمری
تفسیر آسان، نجفی خمینی محمد جواد، انتشارات اسلامیه، چاپ اوّل 1398 قمری
تفسير جامع، بروجردی سیّد محمّد ابراهیم، انتشارات صدر تهران، چاپ ششم 1366 شمسی
تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفی، یک جلد، مؤسسه چاپ و نشر، 1410 قمری
تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقي اسماعيل بن عمرو، تحقيق محمّد حسین شمس الدین، دار الكتب العلمية بيروت، منشورات محمد علي بيضون، الطبعة الأولى 1419 قمرى
تفسير القرآن الكريم (صدرا)، صدر المتالهين محمد بن ابراهيم، تحقيق محمّد خواجوی، انتشارات بیدار قم، چاپ دوّم 1366 تفسير قمی، قمی علی بن ابراهيم بن هاشم، 2 جلد، مؤسسه دار الكتاب قم، 1404 قمرى
ص: 115
تفسير نور الثقلين، العروسى الحويزى الشيخ عبد علي بن جمعه، مؤسسه اسماعيليان قم الطبعة الرابعة، 1412 قمرى
تفسیر المیزان، طباطبایی سید محمد حسین، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ پنجم 1376 شمسی
تفسير العياشي، محمد بن مسعود عیاشی، 2 جلد، چاپخانه علمیه تهران
التفسير الوسيط للقرآن الكريم، طنطاوی سید محمد، 15 جلد، بی تا، بی جا
ثواب الاعمال، شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات شریف رضی قم، 1364 شمسی
خاتمة المستدرك ، النورى الطبرسى الشيخ حسين، 6 مجلد، تحقيق و نشر مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث قم، الطبعة الاولى 1415 قمری
الخصال، شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1403 قمری
الخرائج و الجرائح، راوندی قطب الدین، 3 جلد، مؤسسه امام مهدی علیه السلام قم، 1409 قمری
الخطط المقريزية، تقى الدين أحمد بن على بن عبد القادر بن محمّد معروف به مقریزی، طبع 1324 قمری مصر، بی جا
ص: 116
ف، الطوسى محمّد بن الحسن، 6 مجلّد، تحقيق سيّد على الخراسانی - سیّد جواد شهرستانی - شیخ محمّد مهدی نجفی، مؤسسة نشر الاسلامى بقم، الطبعة الأولى 1417 قمرى
المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، صدر المتألهين، 9 مجلد، نشر دار الإحياء التراث بيروت، الطبعة الثالثة 1981 م
سه حسینی، مجموعه سخنرانی های استاد شهید مرتضی مطهری درباره حادثه کربلا، انتشارات صدرا، چاپ سی ام
مع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، الاردبيلي محمّد بن علی 2 مجلد، نشر مكتبة المحمّدی قم، بی تا
السلام، نوری میرزا حسین ، بی جا، بی تا
ن های شگفت، سیّد عبد الحسین دستغیب، دفتر نشر اسلامی، 1375 شمسی
ر الأخبار گزیده ی بحار الأنوار، سید مهدی حجازی، دفتر تبلیغات اسلامی قم، بی تا
رّ المنثور فى التفسير بالمأثور، السيوطى جلال الدين عبد الرحمن ابن أبي بكر، دار المعرفة، الطبعة الاولى 1365 قمری
ئم الاسلام، تمیمی مغربی نعمان بن محمد، 2 جلد، دار المعارف مصر 1385 قمری
ئل الإمامة، طبری محمد بن جریر، یک جلد، دار الذخائر للمطبوعات قم، بی تا
ص: 117
سلوة الحزين المعروف به الدعوات، راوندی قطب الدين، تحقيق و نشر: مدرسة الامام المهدى، الطبعة الأولى 1407 قمرى
دمع السجوم، ترجمۀ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ترجمه: میرز ابو الحسن شعرانی، کتاب فروشی اسلامیه، 1374 قمری
ذوب النضار فى شرح الثار، جعفر بن محمد الحلي ابن نما، تحقيق فارس حسون كريم، مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة الاولى، قم، 1416 قمری
رجال ابن داود، تقی الدین ابن داود الحلى، المطبعة الحيدرية النجف 1392 قمری
رجال ابن الغضائري، الغضائری احمد بن الحسين، مؤسسة اسماعيليان قم، 1364 قمری
رجال الكشي، الكشى محمّد بن عمرو، مؤسسة النشر في جامعة مشهد، 1348 قمری
رجال النجاشي، الشيخ أبي العباس أحمد بن على النجاشي الكوفى، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسين بقم المقدسة، الطبعة الخامسة 1416 قمرى
رجال الطوسي، أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسی، یک مجلد، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المقدسة 1415 قمرى
روضة الواعظين، فتال نیشابوری محمد بن حسن، انتشارات رضی قم، بی تا
ص: 118
روضة الواعظين، ترجمه ی دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، چاپ اول 1366 شمسی
سير أعلام النبلاء، الذهبي، 23 مجلد، تحقيق شعيب الأرنؤوط - الأسد، نشر مؤسسة الرسالة بيروت، الطبعة التاسعة 1413 قمری
شرح أصول الكافي، مولى محمد صالح المازندرانی، 12 مجلد، بی تا
شرح المنظومة، محقّق سبزواری، تصحیح و تعلیق آیت الله حسن زاده آملی، 5 مجلد، نشر ناب تهران، چاپ اوّل 1375 شجرة الطوبي، حائری محمّد مهدی، 2 مجلّد، مكتبة
الحيدرية النجف، الطبعة الخامسة 1385 قمرى
شعور موجودات در قرآن و حدیث، عظیمی علی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده دار الحديث قم
الصحيفة الإمام المهدي علیه السلام ، قیومی جواد، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوّم 1375 شمسی
الصراط المستقيم، علي بن يونس نباطی بیاضی، 3 جلد در یک مجلد، چاپ کتابخانه حیدریه نجف، 1384 قمری
العوالم الإمام الحسين علیه السلام،البحراني الشيخ عبد اللّه، تحقيق مدرسة الإمام الهادى علیه السلام قم ، الطبعة الأولى 1407 قمرى
ص: 119
فرائد السمطين ابراهيم بن محمد بن مؤيّد بن عبد اللّه بن علي بن محمد جوینی خراسانی (644 - 730)، مؤسسة المحمودى، بيروت، الطبعة الاولى 1398 قمرى
فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، نشر معروف، 1374 شمسی
قصص الأنبياء علیهم السلام ، قطب الدین راوندی، تحقيق الميرزا غلام رضا عرفانیان، نشر مؤسسة الهادى قم، الطبعة الأولى 1418 قمرى
قصص الأنبياء علیهم السلام ، سید نعمت الله جزائری، یک جلد انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، 1404 قمری
الکافی، کلینی محمّد بن يعقوب، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 شمسی
كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه، 1 مجلد، تحقیق شیخ جواد القيومى، مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة الاولى 1417 قمری
الكامل فى التاريخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، 1399 قمری
كتاب الأم، الامام الشافعى (م 204 ق)، 8 مجلد، نشر دار الفكر بيروت، الطبعة الثانية 1403 قمرى
كشف الغمة، إربلى علي بن عيسى ، 2 جلد، چاپ مكتبة بنى هاشمی تبریز، 1381 قمری
كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، 2 جلد در یک مجلد، دار الكتب الإسلاميه قم، 1395 هجری قمری
ص: 120
لسان العرب، ابن منظور، 15 مجلد، نشر أدب الحوزة، الطبعة الأولى 1405 ه- ق
اللهوف (الملهوف) على قتلى الطفوف، رضى الدين أبو القاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، انتشارات اسوه قم، بی تا
مثير الاحزان، ابن نما، تحقیق و نشر: مدرسة الامام المهدى علیه السلام قم، چاپ سوّم، 1406 قمری
المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، یک جلد دار الكتب الإسلامية قم، 1371 هجری قمری
مجمع البيان فى تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسی، مؤسسه اعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول 1415 قمری
مدينة معاجز الائمة الاثنى عشر و دلائل الحجج على البشر، سيد هاشم بن سلیمان بحراني، مؤسسة المعارف الاسلامية، الطبعة الاولي 1413 قمرى
مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی محمّد باقر، 26 جلد، دار الكتب الاسلامية، بی تا
مروج الذهب، مسعودى على بن حسين ، تحقيق يوسف اسعد داغره، دار الهجرة، قم، الطبعة الثانية، 1404 قمرى
المزار الكبير، محمّد بن المشهدى (م 610 ق)، تحقيق جواد القيومى الاصفهاني، نشر القيّوم ، الطبعة الأولى 1419 قمرى
مستدرك سفينة البحار، نمازی علی، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم، بی تا
ص: 121
مستدرك الوسائل، محدث ،وری، 18 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام قم، 1408 قمری
مشكاة الانوار، ابو الفضل علی بن حسن طبرسی، یک جلد، کتابخانه حیدریه نجف اشرف، 1385 قمری
معجم مقاييس اللغة، احمد بن فارس تحقيق: عبد السلام محمّد هارون، دار الکتب العلمیه قم، بی تا
مع الركب الحسيني (ج 4) ، مولایی عزّت اللّه، انتشارات زمزم هدایت قم، 1385 شمسی
مع الركب الحسيني ( ج 5) ، طبسی محمّد، جعفر ،
مفاتيح الغيب، فخرالدین رازی ابو عبد اللّه محمد بن عمر، نشر دار احياء التراث العربى بيروت، الطبعة الثالثة 1420 قمرى
المفردات في غريب القرآن، ابو القاسم حسين بن محمد راغب اصفهانی، دار المعرفة بيروت، بی تا
مقاتل الطالبين، ابو الفرج اصفهانی، المكتبة الحيدرية النجف، بی تا
مقتل از مدینه تا مدینه، ذهنی تهرانی سیّد محمد جواد، کانون انتشارات پیام حق، بی تا
مقتل الحسين علیه السلام ، عبد الزهراء ،کعبی ترجمه عبد الهادی بروجردی، انتشارات اطلاعات تهران، چاپ اوّل 1375 شمسی
مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی، تحقیق محمد سماوي، انوار الهدى، الطبعة الأولى 1418 قمرى
ص: 122
منتهى الآمال، شیخ عباس قمی، مؤسسه انتشارات هجرت قم، چاپ دهم، 1376 شمسی
منتهى المقال، ابو علي حائري، تحقيق و نشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1416 ق
المنتظم، ابن جوزی، تحقیق محمد عبد القادر عطا، مصطفي عبد القادر عطا، تصحیح: نعیم زر زور، دار الكتب العلميه، بيروت، ،لبنان ،اوّل 1412 قمری
موسوعة كلمات الامام الحسين علیه السلام، معهد تحقيقات باقر العلوم علیه السلام، منظّمة الاعلام الاسلامی، دار المعروف قم، چاپ دوم 1415
ميزان الحكمة، محمد محمدی ری شهری، 15 جلد با ترجمه، انتشارات دار الحدیث، ویرایش سوم 1377 شمسی
نور العين فى مشهد الحسين علیه السلام، أبو اسحاق اسوانی، نشر مكتبة و مطبعة مصطفي البابى الحلبي و أولاده، مصر 1374 قمرى
وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، 29 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام قم، 1409 قمری
يك صد موضوع از قرآن کریم، زکی زاده رنانی علیرضا، قم انتشارات پرتو خورشید، چاپ دوّم 1389 شمسی
ص: 123
- ترجمه و تصحیح بصائر الدّرجات (2 جلد فارسی)، انتشارات وثوق
- شعور حیوانات در عزای امام حسین علیه السلام، انتشارات وثوق
- در محضر اهل بیت علیهم السلام (14 جلد، فارسی) ، انتشارات حدیث نینوا
- مجموعه سر نوشت انسان (4 جلد، فارسی)، مرکز پخش هفت
- معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پاسخ به شبهات آن، انتشارات موعود
- حکمت های حضرت مسیح علیه السلام، انتشارات پرتو خورشید
- کلمات قصار (دو کلمه ای های حضرت علی علیه السلام)انتشارات پرتو خورشید
- کلمات قصار (سه کلمه ای های حضرت علی علیه السلام)، انتشارات پرتو خورشید
- يک صد موضوع از قرآن کریم، انتشارات پرتو خورشید
- حضرت علی علیه السلام در آیینه معراج، انتشارات پرتو خورشید
- جلوه طه (گلچین شعر مناجات با امام زمان علیه السلام)، انتشارات حدیث نینوا
- شمیم رحمت (گلچین شعر مناجات با خدا) ، انتشارات پرتو خورشید
- شنیدنی های شب جمعه، انتشارات حدیث نینوا، انتشارات حديث نينوا
- معجزات سر مقدس امام حسین علیه السلام، انتشارات حدیث نینوا
ص: 124
- جامع تفسير العياشي (أسانيده، مستدرکاته و شرح غرائبه) (5 جلد، عربی)
- تصحيح و تعليقه بصائر الدّرجات (2 جلد، عربی)
- پژوهشی در علوم اهل بیت علیهم السلام (2 جلد، فارسی)
- پژوهشی در معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
- شیطان کیست؟ کارش چیست؟
- گناهان زبان
- حکمت نامه حضرت مسیح علیه السلام
- سر نوشت قاتلان امام حسین علیه السلام
ص: 125
ص: 126
- معجزه دست دادن: آثار دست دادن با یک دیگر /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1386 .
- همسر دوست داشتنی: راهی برای کسب محبت در زندگی /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387
- داستان ظهور: زیبایی های ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- قصه معراج: حوادث سفر آسمانی پیامبر /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- آغوش خدا: ترس از مرگ را در خود از بین ببرید /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- لطفا لبخند بزنید: شادی و نشاط را تجربه کنید /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- با من تماس بگیرید: راه و رسم دعا کردن /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- در اوج غربت: داستان سفر مسلم بن عقیل به کوفه /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- نوای کاروان : حوادث آغاز قیام امام حسین (علیه السلام) /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- راه آسمان: حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی عراق /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق ، 1387.
- دریای عطش: ورود امام حسین به کربلا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- شب رویایی: حوادث شب عاشورا /مهدی خدامیان آرانی. قم وثوق، 1387. - پروانه های عاشق: حوادث صبح عاشورا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- طوفان سرخ: حوادث عصر عاشورا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387. - شکوه باز گشت: سفر کاروان اسیران به کوفه و شام /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1387.
- هفشت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1388.
- در قصر تنهایی: داستان صلح امام حسن (علیه السلام) /مهدی خدامیان آرانی .قم وثوق، 1388.
- فریاد مهتاب: خاطرات مادر مظلوم مدینه/ مهدی خدامیان آراني . قم: وثوق، 1388.
- آسمانی ترین عشق: فضائل شیعه اهل بیت بودن /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
- بهشت فراموش شده: احترام به پدر و مادر /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389.
- فقط به خاطر تو: آثار اخلاص در عمل /مهدی خدامیان آراني . قم وثوق، 1389 .- راز خشنودی خدا: آثار کمک کردن به دیگران /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
- چرا باید فکر کنیم: اهمیت اندیشه و آثار آن /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389.
- خدای قلب من: راه آشتی با خدا در قالب دعا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
- به باغ خدا برویم: آثار حضور در مسجد /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
- راز شکر گزاری آثار و برکات شکر نعمت های خدا /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
- حقیقت دوازدهم: ولادت امام زمان در کتب اهل تسنن /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389.
- لذت دیدار ماه: فضیلت زیارت امام رضا (علیه السلام) /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389 .
ص: 127
- سر زمین یاس: بخشش فدک به فاطمه (سلام اللّه علیها) /مهدی خدامیان آرانی .قم: وثوق، 1389.
- بانوی چشمه : زندگی حضرت خدیجه همسر پیامبر /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389.
- آخرین عروس: زندگی مادر امام زمان حضرت نرجس خاتون /مهدی خدامیان آرانی . قم: وثوق، 1389.
- بصائر الدرجات في علوم آل محمد (عليهم السلام) (2 جلدی) / محمد بن حسن صفار قمی، ترجمه علیرضا زکی زاده رنانی . قم: وثوق، 1389 .
- سلوک عرفانی /شیخ حسین بحرانی، ترجمه علی شیروانی. قم: وثوق، 1387.
- آوای ملکوتی: تفسیر چهل پیام از زیارت آسمانی عاشورا/ سلیمان علوی . قم: وثوق، 1389 .
- ملائکه/ آیت الله محمد شجاعی. وثوق، 1387.
- بقيه اللّه/ آیت الله محمد شجاعی .- وثوق، 1387.
- درمان بیماری ها از منظر طب و احادیث /محمد شکروی . قم: وثوق، 1388 .
ص: 128