سیری در آیات موضوعی: خداشناسی، معادشناسی، انسان سازی

مشخصات کتاب

سرشناسه :الهی دوست، حمید، 1342 -

عنوان و نام پدیدآور :سیری در آیات موضوعی: «خداشناسی، معادشناسی، انسان سازی»/ حمید الهی دوست، حمید سعیدبخش؛ [برای موسسه فرهنگی قرآن و عترت رسول امین (ص)].

مشخصات نشر :قم: نسیم حیات، 1397.

مشخصات ظاهری :128 ص.: مصور، نمودار؛ 14×21 س م.

فروست :مجموعه منشورات؛ 3.

شابک :50000 ریال: 978-600-440-104-3

وضعیت فهرست نویسی :فاپا

یادداشت :کتابنامه: ص. 102؛ همچنین به صورت زیرنویس.

یادداشت :نمایه.

عنوان دیگر :خداشناسی، معادشناسی، انسان سازی.

موضوع :قرآن -- حفظ -- راهنمای آموزشی

موضوع :Qur'an -- Memorizing -- Study and teaching

موضوع :قرآن .برگزیده ها --ترجمه ها

موضوع :Qur'an .Selections --Translations

شناسه افزوده :سعیدبخش، حمید

شناسه افزوده :موسسه فرهنگی قرآن و عترت رسول امین

رده بندی کنگره :BP80/8/الف7س9 1397

رده بندی دیویی :297/151

شماره کتابشناسی ملی :4861824

ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری

تیراژ:1000

قیمت:5000 تومان

شابک: 978-600-440-104-3

مرکز پخش

قم: خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف، پلاک 3

تلفن : 2-7749750-0253 تلفکس:7749533-0253

ص: 1

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ

ص: 2

سیری در آیات موضوعی

« خداشناسی، معاد شناسی، انسان سازی»

حمید الهی دوست

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه

واحد اصفهان

حمید سعید بخش

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه. 9

آیات خداشناسی.. 15

1. براهین اثبات خداوند. 15

برهان حدوث و حرکت. 15

برهان علت و معلول.. 17

برهان امکان و وجوب. 19

2. مراتب توحید. 20

الف) توحید ذاتی.. 20

ب) توحید افعالی.. 26

ج) توحید در عبادت. 30

د) توحید در استعانت... 32

3. اسماء حسنای الهی.. 33

4. آیات آفاقی و آیات انفسی.. 36

آیات آفاقی.. 37

آیات انفسی (خداشناسی فطری). 38

ص: 5

5. مراتب شرک (شرک جلیّ). 39

الف) شرک در ذات.. 40

ب) شرک در عبادت.. 41

ج) شرک در ربوبیت... 42

6. شرک در عمل (شرک خفی). 43

7. شرک بزرگ ترین گناه نابخشودنی.. 43

آیات معاد شناسی.. 45

1. ضرورت معاد. 46

2. امکان معاد. 47

3. براهین معاد. 48

الف) برهان حکمت... 48

ب) برهان رحمت... 49

ج) برهان عدالت... 50

4. ایمان به معاد و آخرت. 51

5. عدم ایمان به آخرت.. 53

6. مرگ... 56

7. برزخ.. 58

8. در آستانه قیامت... 60

زمان قیامت... 62

9. نفخ صور. 64

ص: 6

10. محشر. 66

11. حساب.. 67

12. شاهدان.. 69

13. میزان.. 71

14. شفاعت... 73

15. اعراف.. 76

16. دوزخ و اوصاف آن.. 77

17. بهشت و اوصاف آن.. 79

18. معاد جسمانی.. 83

آیات انسان سازی (اخلاق). 87

روابط انسانی.. 87

رابطه انسان با خداوند. 89

رابطه انسان با خویشتن.. 97

رابطه انسان با خلق.. 103

رابطه انسان با طبیعت... 117

فهرست الفبایی موضوعات.. 123

فهرست منابع. 127

ص: 7

ص: 8

مقدمه

قرآن کریم سفره آماده ای است که در آن مائده های آسمانی از تنوع و تعدد رنگ ها و طعم های زیادی برخوردار هستند. در قرآن هر موضوع در گستره وسیع قرآن آن چنان بال گسترده است که برای دست یابی به دامنه گسترده آن شایسته است به کل آیات موجود در آن موضوع در سراسر قرآن مراجعه نمود و تمام آیاتی که خواه تشابه و ارتباط لفظی دارند یا ارتباط معنوی همه را گرد آورد و در یک ساختار منظم و به هم پیوسته آنها را مرتب و سامان دهی نمود تا هریک از این آیات زبان گویا و مبین خوبی برای دیگر آیات هم موضوعخود گردند و ذخائر درونی آنها استخراج و در اختیار مشتاقان قرآن و عترت قرار گیرد. این نگرش می تواند روش و مدخل مناسبی برای وارد شدن به تفسیر موضوعی قرآن کریم گردد. مقدمه ورود به این روش تفسیری نورانی و پر خیر و برکت، توجه و حضور ذهن مناسب نسبت به همه آیات مرتبط و دخیل در موضوع، در کل قرآن می باشد.

ص: 9

بهترین راه برای دست یابی به آن، جمع آوری و حفظ موضوعی آیات قرآن در موضوعات مربوطه می باشد.

اهداف تدوین و نگارش این اثر: غرض، جمع آوری و منظم کردن آیات مهم، کلیدی و مشهور در موضوعات مهمی مثل خداشناسی، معادشناسی، اخلاق و انسان سازی، می باشد. سعی شده است آیاتی گردآوری شود که دارای چند خصوصیت باشند.

اولاً: مشهورترین آیه در این موضوع باشد.

ثانیاً: آیاتی باشد که طلاب و دانشجویان در کتاب های رایج و درسی حوزه یا مرکز دانشگاهی با آن روبه رو شده یا خواهند شد.

ثالثاً: در موضوع خود روشن ترین مضمون را داشته باشند. علاوه بر آن، برخی دیگر از آیات این موضوعات که دارای این ویژگی ها نیست ولی در ارتباط با موضوع است در پاورقی ها به صورت مطالعاتی ارائه و در موارد مبهم برای رفع ابهام،فراز مورد نظر با خط ممتد مشخص شده است. به همراه این آیات، توضیح مختصر و مورد اتفاقی از عنوان مورد بحث نیز از کتب عالمان برجسته معاصر نظیر شهید آیت الله مطهری، علامه طباطبائی، آیت الله مکارم شیرازی و مانند آن برای توضیح موضوع ضمیمه شده است.

مزایا و امتیازات این اثر: در پیشینه این موضوع،آثار و کتاب های دیگری مانند کتاب حفظ موضوعی قرآن کریم تألیف سید علی میرداماد نجف آبادی نشر مرکز جهانی علوم اسلامی و کتاب حفظ موضوعی آیات، تألیف گروه قرآنی بشری نشر نسیم و کتاب درس نامه حفظ موضوعی قرآن کریم تألیف آقایان حکیمی و مؤذن نشر جامعة القرآن الکریم وجود دارد که از مقایسه تطبیقی این نوشتار با آنها مزایای

ص: 10

این مجموعه مشخص می شود و معلوم می گردد که هیچ یک، انتظارات و اهداف این اثر را دنبال نکرده و نمی کند. زیرا مخاطب آثار پیشین، مخاطب عام بوده، در صورتی که این مجموعه با نگاه تخصصی و برای مخاطبان خاص نگاشته شده است، به علاوه برخی از این آثار از نظر تنوع موضوع دارای نقص و محدودیت هستند و برخی از نظر حجم آیات مناسب با بودجه زمانی این درس نیستند. برخی دیگر از آنها به خاطر تقطیع آیه و اکتفا به عبارت شاهد مثال، مفید برای حفظ موضوعی نیست. به علاوه وجود دسته بندی جامع و منسجم به همراه توضیح مختصر و مورد پذیرش مشهور علماء نسبت به موضوعات و عناوین، از برتری های این مجموعه بر نمونه های مشابه می باشد.

نکته قابل توجه این که بنا بر تحقیقی که در گروه پژوهشی تفسیر در معاونت پژوهش حوزه علمیه اصفهان در ارزیابی ترجمه های قرآن کریم انجام شده و منجر به انتخاب و ممتاز شناخته شدن ترجمه آیت الله مشکینی ره برای طلاب و دانشجویان رشته تفسیر و علوم قرآن و حدیث شده در این کتاب نیز از ترجمه ایشان استفاده شده است مگر موارد خاصی که بنا به ضرورت از ترجمه دیگری استفاده شده باشد که در پاورقی تذکر داده شده است.

نکته دوم: در توضیحات و نکاتی که در ضمن آیات به عنوان مقدمه و یا شرح و توضیح مختصر آیات اضافه شده است سعی شده از مطالب روان و مشهور استفاده شود هرچند که ممکن است ملاحظاتی درباره آنها وجود داشته باشد که به خاطر اهداف خاص این کتاب به آنها اشاره نشده واز پرداختن به آن چشم پوشی شده و در متن نیزمنعکس نشده باشد.

ص: 11

نکته سوم حجم آیات آمده در متن تقریباً به اندازه یک جزء از قرآن های عثمان طه است که برای هر جلسه تقریباً بیش از یک صفحه می باشد که در طول هفته باید حفظ شود.

* چند توصیه برای حفظ بهتر و تثبیت آن

1- استفاده از ساعات آغازین روز برای حفظ کردن

2- مطالعه تفسیر آیه و یا ترجمه آن که این امر، حفظ آیه را آسان تر می کند.

3- کمک گرفتن از نرم افزارهای تکرار آیات که این تکرار شنیداری موجب حفظ قرآن می شود.

4- پس از حفظ، با تکرار روزانه و سپس هفتگی، آیات تثبیت شود.

5- استفاده از هم مباحثه برای تکرار بیشتر

6- توجه به آیات مشابه و کیفیت چینش کلمات در آیه، مثلاً در کدام آیه یعَلِّمُهُم بر یزَكّیهِم مقدم و در کدام آیه یزَكّیهِم بر یعَلِّمُهُم مقدم شده است.

ص: 12

عکس

ص: 13

ص: 14

آیات خداشناسی

1. براهین اثبات خداوند

برهان حدوث و حرکت

برهان حدوث و حرکت(1)

برهان حركت و سكون از استدلال هاى معروف فلسفى است كه مى گوید جهان مادّه دائماً در معرض حركت و سكون است و حركت و سكون از «امور حادثه» است و چیزى كه در معرض حوادث است حادث مى باشد.

ص: 15


1- . وَ آیةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ* وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ* وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ* لاَ الشَّمْسُ ینْبَغی لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فی فَلَكٍ یسْبَحُونَ (یس/ 36 تا 40). وَ هُوَ الَّذی یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (اعراف/57).

این دلیل را به تعبیر گسترده ترى مى توان ذكر كرد و آن این كه جهان مادّه همواره در حال تغییر و حرکت و طلوع و افول حوادث و وقایعش می باشد. و تغییر و دگرگونى نشانه حدوث است زیرا اگر ازلى باشد و در عین حال همواره دست خوش تغییرات و حوادث گردد، جمع میان حدوث و قدم خواهد شد یعنى باید تغییرات را كه امور حادث اند ازلى (قدیم) بدانیم و این یك تناقض آشكار است.

این دلیل با قبول حركت جوهرى كه گوید: حركت در ذات اشیاء نهفته شده، بلكه عین ذات آنهاست، آشكارتر و روشن تر است زیرا وجود حركت كه امر حادثى است در ازل معنى ندارد.آیاتی که بیانگر حرکت و دگرگونی و تحول در نظام کائنات و هستی است می تواند مبین برهان حدوث و حرکت باشد.(1)

( فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ* فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یهْدِنی رَبِّی لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ* فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَری ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ* إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ)(2)

پس چون شب بر او پرده تاریكى كشید ستاره اى دید، (براى محکوم کردن ستاره پرستان) گفت: این پروردگار من است: هنگامی که ستاره غروب کرد،گفت: من

ص: 16


1- مکارم شیرازی ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 1، ص: 128.
2- . (انعام/ 76 تا 79)

غروب کنندگان را دوست ندارم.* پس چون ماه را در حال طلوع و شكافنده افق دید گفت: این پروردگار من است و چون غروب كرد، گفت: حقّا كه اگر پروردگارم مرا هدایت نكند حتماً از گروه گمراهان خواهم بود* و چون خورشید را در حال برآمدن و درخشان (آفاق) دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر است! و چون غروب نمود، گفت: اى قوم من، قطعاً من از آنچه شریك (خداوند) قرار مى دهید بیزارم* به یقین من روى (دل) خود را به سوى كسى كه آسمان ها و زمین را پدید آورده متوجه نمودم در حالى كه با اخلاص و حق گرایم و من از شرك آوران نیستم.(1)

برهان علت و معلول

تقریر برهان علت و معلول به این صورت است که عالمى كه در آن زندگى مى كنیم بدون شك حادث است

و اگر چیزی حادث است از پنج حال بیرون نیست:1- بدون علت به وجود آمده است. 2- خود علت خویشتن است. 3- معلولات جهان علت وجود آن هستند.4- این جهان معلول علتى است كه آن هم به نوبه خود معلول علت دیگرى است و تا بى نهایت پیش مى رود.5- این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است كه هستیش از درون ذات پاك او است.

باطل بودن چهار احتمال نخست معلوم است، زیرا. وجود معلول بدون علت محال است و گرنه هر چیز در هر شرائطى باید به وجود آید، در حالى كه چنین نیست.

ص: 17


1- . ترجمه آیت اللّه مشکینی با تصرّف.

احتمال دوم كه چیزى خودش را به وجود آورد نیز محال است، زیرا مفهومش این است كه قبل از وجودش موجود باشد و این اجتماع نقیضین است (دقت كنید).

همچنین احتمال سوم كه مخلوقات انسان، خالق انسان باشد نیز واضح البطلان است (چرا كه لازمه آن دور است).

و نیز احتمال چهارم یعنى تسلسل علت ها و كشیده شدن سلسله علل و معلول به بی نهایت آن نیز غیر قابل قبول است، چرا كه بی نهایت معلول و مخلوق ، بالآخره مخلوق است و نیاز به خالقى دارد كه آن را ایجاد كند، مگر بى نهایت صفر عدد مى شود؟ یا از درون بى نهایت ظلمت نور برمى خیزد؟ یا از بى نهایت فقر و نیاز بى نیازى به وجود مى آید؟

بنابراین راهى جز قبول احتمال پنجم یعنى خالقیت واجب الوجود باقى نمى ماند (دقت كنید).

و از آنجا كه ركن اصلى این برهان، نفى همان احتمال اول و دوم است، قرآن به همان قناعت كرده است.

اكنون ملاحظه کنید كه در عبارت كوتاهى چه استدلال زیبایى نهفته است.(1)

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَی ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ* أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا یوقِنُونَ (2)

ص: 18


1- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص: 454.
2- . (طور/ 35و 36).

یا آنها بى هیچ آفریده شده اند، یا خود خالق خویشند؟!* آیا آنها آسمانها و زمین را آفریده اند؟! بلكه آنها جویاى یقین نیستند.(1)

برهان امکان و وجوب

برهان امکان و وجوب(2)

تمام موجوداتى كه در این جهان مى بینیم، همه، روزى معدوم بوده اند سپس لباس وجود بر تن كرده اند و یا به تعبیر دقیق تر، روزى هیچ نبوده اند و سپس موجود شده اند، این دلیل بر آن است كه آنها در ذات خود ممکن الوجود هستند و از خود، هستى و استقلالی ندارند. همچنین مى دانیم: هر موجود ممکن و معلولى وابسته و قائم به «علت» خویش و سراپا نیاز و احتیاج است و اگر آن علت، نیز معلول علت دیگرى باشد، او هم به نوبه خود محتاج و نیازمند خواهد بود و اگر این امر، تا بى نهایت تسلسل پیدا كند، مجموعه اى از موجودات نیازمند و فقیر، خواهیم داشت، مسلّم است: چنین مجموعه اى هرگز وجود نخواهد یافت؛ چرا كه بى نهایت نیاز، نیاز است و بى نهایت فقر، فقر، هرگز از بى نهایت صفر، عددى به وجود نمى آید و از بى نهایت وابسته، استقلالى حاصل نمى شود.

از اینجا نتیجه مى گیریم كه، سرانجام، باید به وجودى برسیم كه در وجود و در صفات و کمالات وجودی قائم به ذات است و مستقل از تمام جهات، علت است و

ص: 19


1- . ترجمه مکارم شیرازی .
2- . ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ یبْخَلُ وَ مَنْ یبْخَلْ فَإِنَّما یبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِی وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَكُمْ ثُمَّ لا یكُونُوا أَمْثالَكُمْ (محمد/ 38).

معلول نیست و او واجب الوجود است.(1)

یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ(2)

اى مردم، همه شما به خدا نیازمندید و خداست كه بى نیاز و ستوده صفات و افعال است (او خالق و حافظ و رازق بشر است پس اینان نیازمند مطلق و او غنى مطلق است).

2. مراتب توحید

اشاره

براى توحید، چهار مرتبه برشمرده اند: توحید ذاتى، توحید صفاتى، توحید افعالى و توحید عبادى. سه مرتبه نخست را «توحید نظرى» گویند و مرتبه چهارم را «توحید عملى». در برابر هر مرتبه از توحید، مرتبه اى از شرك جاى دارد.

الف) توحید ذاتی

اشاره

توحید ذاتی(3)

توحید ذاتى یعنى شناختن ذات حق به وحدت و یگانگى. حقیقتی که «دویى» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد، در مرتبه وجود او موجودى نیست. لازمه

ص: 20


1- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص: 22.
2- . (فاطر/ 15)
3- قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (ص/ 65(َ. و لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَینا وَ أُنْزِلَ إِلَیكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت/ 46(. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ* وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (اخلاص/ 1تا 4).

توحید ذاتى این است كه به موجودیت استقلالی هیچ چیز غیر از خداوند هرچند به عنوان آفریده او اعتقاد نداشته باشیم. توحید ذاتی یعنی تنها یک ذات در هستی دارای مبدئیت و منشأیت قدرت، علم و اراده و الوهیت است و دیگران در تمام امور محتاج و وابسته به اویند.

توحید ذاتی اولین مرتبه شناختى است كه هر كس از ذات حق پیدا می کند، غنا و بى نیازى اوست؛ یعنى ذاتى است كه در هیچ جهتى به هیچ موجودى نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنى» است؛ همه چیز به او نیازمند است و از او مدد مى گیرد و او از همه غنى است و به تعبیر حكما واجب الوجود است. او مبدأ و خالق موجودات دیگر است؛ موجودات همه «از او» هستند و او از چیزى نیست و به تعبیر حكما «علت اوّلى» است.(1)

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ (2)

خدا در حالى كه برپا دارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام مُتقن آفرینش و با زبان همه موجودات] گواهى مى دهد كه هیچ معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهى مى دهند كه هیچ معبودى جز او نیست معبودى كه تواناى شكست ناپذیر و حكیم است.(3)

ص: 21


1- . مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص: 100.
2- . (آل عمران/ 18)
3- ترجمه انصاریان.

فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یذْرَؤُكُمْ فیهِ لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ (1)

همو كه پدیدآورنده (ابتدایى و بى سابقه) آسمان ها و زمین است براى شما از جنس خودتان (نه از فرشتگان و اجنّه) همسرانى قرار داده و از چهارپایان (نیز) جفت ها(ى نر و ماده آفریده) و شما را در این (تدبیر ازدواج) زیادتى و انتشار مى بخشد. هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوا و بینا.

دلیل عقلی

دلیل عقلی(2)

دلیلى كه براى توحید و نفى آلهه در آیه زیر، آمده است، در عین سادگى و روشنى، یكى از براهین دقیق فلسفى در این زمینه است كه دانشمندان از آن، به عنوان" برهان تمانع" یاد مى كنند،(3)

خلاصه این برهان را چنین مى توان بیان كرد:

ما بدون شك نظام واحدى را در این جهان حكم فرما مى بینیم، نظامى كه در همه جهات هماهنگ است، قوانینش ثابت و در آسمان و زمین جارى است، برنامه هایش با هم منطبق و اجزایش متناسب است.

ص: 22


1- . (شوری/ 11)
2- مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ (مؤمنون/ 91).
3- برهان تمانع دارای تقریرات متعددی از جانب علماء میباشد که در اینجا به یکی از تقریرات اشاره شده است.

این هماهنگى قوانین و نظامات آفرینش از این حكایت مى كند كه از مبدء واحدى سرچشمه گرفته است چرا كه اگر مبدءها متعدد بود و اراده ها مختلف، این هماهنگى هرگز وجود نداشت و همان چیزى كه قرآن از آن تعبیر به" فساد" مى كند در عالم به وضوح دیده مى شد.

كتاب بزرگ عالم آفرینش كه عظمتش به قدرى است كه ما با تمام وجودمان در لابلاى عباراتش گم مى شویم، نیز مشمول همین قانون است.

درست است كه ما حتى در تمام عمر نمى توانیم تمام این كتاب را مطالعه كنیم اما با همین اندازه كه توفیق مطالعه نصیب ما و كل دانشمندان جهان شده است، آن چنان هماهنگى دارد كه از وحدت مؤلف به خوبى حكایت مى كند، ما هر چه این كتاب عجیب را ورق مى زنیم در همه جا آثار یك نظم عالى و انسجام و هماهنگى غیر قابل توصیف در میان كلمات و سطور و صفحاتش نمایان است. اگر در اداره این جهان و نظامات آن، اراده ها و مبدءهاى متعددى دخالت داشت این هماهنگى امكان پذیر نبود. این برهان در لسان حکماء به برهان تمانع معروف است.(1)

لَوْ كانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ (2)

اگر در آسمان ها و زمین خدایان دیگرى غیر از اللَّه وجود داشت، بى شك هر دو (آسمان ها و زمین از نظر حدوث و بقا) فاسد مى شدند (تعدد خالق مدبّر و مقتدر و

ص: 23


1- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص: 416.
2- . (انبیاء/ 22)

مستقل در اراده قبل از آفرینش مانع از اصل خلقت و پس از آن سبب فساد در بقا مى شد). پس منزه است خداوند صاحب عرش (داراى تسلط تام بر اجزاى عالم هستى) از آنچه (مشركان) توصیف مى كنند.

قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما یقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى ذِی الْعَرْشِ سَبیلاً (1)

بگو: اگر آن گونه كه مى گویند، باخدا خدایانى بود، در آن هنگام به سوى صاحب عرش راهى مى جستند [تا قدرتش را تصاحب كنند.](2)

دلیل نقلی

دلیل نقلی (3)

دلیل نقلی توحید یا مستند به وحی، یعنی قرآن كریم است یا به سنت معصومان(علیهم السلام). در صورتی كه مستند به قرآن باشد، چون قرآن از نظر سند قطعی است و تنها باید از نظر دلالت آیه بر توحید، مورد دقت قرار گیرد، اگر از نظر دلالت نیز قوی بود عصاره آن می تواند حد وسط برهان عقلی باشد و كسی كه اقامه برهان می كند در مقام استدلال بگوید: یگانگی خداوند را صادق مصدّق، یعنی قرآن فرموده و هرچه را قرآن بگوید حق و قطعی و بدون شك است. پس توحید و یگانگی باری تعالی حق و قطعی و بدون شك است.(4)

ص: 24


1- . (اسراء/ 42)
2- . ترجمه انصاریان.
3- وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَینِ اثْنَینِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیای فَارْهَبُونِ (نحل/ 51).
4- . جوادی عاملی عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم (توحید در قرآن )، ج2 ص 62.

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یعْلَمُ ما بَینَ أَیدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یحیطُونَ بِشَی ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِیهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِی الْعَظیمُ (1)

خداى یكتاست كه جز او معبودى نیست، زنده قائم به ذات و برپا دارنده توانا و دائم (جهان هستى) است، هیچ گاه او را خواب سبك و سنگین فرا نمى گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در این زمین است (علاوه بر خود آنها) از آن اوست (به ملاك آنكه آفرینش و حفظ و تدبیر و فانى كردن همه در تحت اراده اوست) كیست آنكه جز به اذن او در محضرش وساطت كند (وساطت تكوینى در میان اسباب و مسببات در این جهان و شفاعت ارادى در سقوط كیفر اعمال و فزونى پاداش در جهان دیگر)؟! آنچه را در جلو روى مردم و آنچه را در پشت سر آنهاست (حوادث آینده و گذشته جهان را) مى داند و آنها به چیزى از علم او احاطه ندارند جز به آنچه او بخواهد. كرسى (سلطه و ربوبیت) او آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهدارى آنها بر او سنگینى و خستگى ندارد و او والا و بزرگ است.

وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ (2)

ص: 25


1- . (بقره/ 255)
2- . (بقره/ 163)

و خداى شما خدایى یگانه است، جز او خدایى (مستحق پرستش) نیست كه بخشنده و مهربان است.

ب) توحید افعالی

اشاره

توحید افعالی(1)

توحید افعالی بدین معنا است كه آنچه در هستى انجام مى گیرد، فعل خداوند است و آفریدگان همان سان كه در ذات خویش مستقل نیستند، در تأثیر و فعل نیز استقلال ندارند. توحید افعالى یا استناد افعال به خداوند، به معناى نفى قانون علّیت نیست؛ زیرا خداوند اراده كرده است كه هر كارى از گذر علل و اسباب خود انجام پذیرد هر چند علل و اسباب نیز در تأثیر خویش، مستقل نیستند توحید افعالى به معناى سلب اراده و اختیار از انسان نیز نیست. خداوند، انسان را مختار آفریده است و انسان با اراده خویش و یارى آنچه خداوند بدو داده است، منشأ افعال مى شود. مى توان توحید افعالى را بر چند گونه دانست: توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت، توحید در قانون گذاری، توحید در حاکمیت و مانند آن؛ همان گونه كه خداوند تنها خالق مستقل است و هر خلق و ایجاد دیگرى در طول خالقیت خداوند جاى دارد، تنها مدبّر مستقل جهان نیز هست و تدبیر و اراده جهان و دیگر امور عالم به دست او است.

ص: 26


1- وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (کهف/ 39).
توحید درخالقیت

توحید درخالقیت(1)

اعتقاد به خالق یگانه برای جهان هستی در بسیاری از مردم حتی برخی از مشرکان وجود داشته و دارد تا آنجا که خداوند می فرماید از آنها (بت پرستان) درباره خالق جهان بپرس که چه کسی این جهان را خلق کرده است آنها پاسخ می دهند الله(2). توحید در خالقیت یعنی جز خداوند کسی را خالق و پدید آورنده جهان و انسان و موجودات ندانیم.

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَی ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ وَكیلٌ (3)

این است خدایى كه پروردگار شماست، جز او معبودى نیست، آفریننده همه چیز است، پس تنها او را بپرستید و او نگهبان و مدبّر و متولّى نظام هر چیز است.

ص: 27


1- یا أَیهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیرُ اللَّهِ یرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (فاطر/ 3). إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ یطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ (اعراف/ 54). وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (صافات/ 96).
2- عنکبوت/ 61.
3- . (انعام/ 102).

اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی ءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ وَكیلٌ (1)

و خداوند آفریننده (بلا واسطه و با واسطه) همه اشیاء است و او متكفل تدبیر همه چیز است.

هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونی ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (2)

اینها آفریده هاى خداست، پس به من نشان دهید كسان دیگرى غیر او (كه آنها را شریك خدا مى پندارید) چه آفریده اند؟ (آنها چیزى نیافریده اند) بلكه این ستمكاران در گمراهی اى آشكارند.

توحید در ربوبیت

توحید در ربوبیت(3)

تدبیر جهان به دست مدبر یگانه و كارگزار واحدى است و هیچ موجودى

ص: 28


1- . (زمر/ 62)
2- . (لقمان/ 11)
3- رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَینِ (الرحمن/ 17). فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (معارج/ 40). رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكیلاً (مزمل/ 9). وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ ما بَینَ أَیدینا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَینَ ذلِكَ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِیا* رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا (مریم/ 64و65).

یارى رسان او نیست، تنها خداوند است كه مدبر سراسر هستى مى باشد، قرآن کریم معمولاً پس از ذكر خلقت آسمان ها و زمین، به بیان تدبیر و اداره خلقت مى پردازد و تنها مدبر هستى را، خداوند متعال معرفى مى كند. پس رب و مدبرى جز خداوند نیست و خالق هستى و به وجود آورنده آن، همان رب و مدبّر مخلوقات و ضامن استمرار و بقاى خلقت است.

یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ* الَّذی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (1)

اى مردم، پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پیش از شما بودند آفریده پرستش كنید، شاید پروا پیشه كنید* همان خدایى كه زمین را براى شما بساطى (گسترده) و آسمان را بنایى (برافراشته) قرار داد و از آسمان آبى (به صورت باران و برف و تگرگ) فرود آورد و به وسیله آن از میوه ها براى شما روزى بیرون آورد، پس براى خداوند شریكانى قرار ندهید در حالى كه مى دانید (آنها قدرت این آفرینش و اعطاء روزى را ندارند).

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَّ إِبْراهیمَ فی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّی الَّذی یحْیی وَ یمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یأْتی

ص: 29


1- . (بقره/ 21و22).

بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی كَفَرَ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (1)

آیا (به دیده دل) ننگریستى به آن كه (نمرود) با ابراهیم درباره پروردگارش از سر غرورى كه خدا او را پادشاهى داده بود به محاجّه و گفتگو پرداخت؟ آن گاه كه ابراهیم گفت: پروردگار من آن است كه زنده مى كند و مى میراند. او گفت: من (نیز) زنده مى كنم و مى میرانم (از دو نفر محكوم یكى را آزاد مى كنم و دیگرى را مى كشم). ابراهیم گفت: همانا خداوند (من) خورشید را از مشرق بیرون مى آورد، تو آن را از مغرب بیرون آور! پس آن كس كه كفر ورزیده بود مبهوت ماند و خداوند هرگز مردمان ستمكار را هدایت نمى كند.

ج) توحید در عبادت

توحید در عبادت (2)

توحید در عبادت به معناى یكتاپرستى است؛ تنها خداوند را بندگى كردن و فقط او را شایسته عبادت دانستن. عبادت به معناى خضوع، تذلّل و خشوعى است كه از باور به شایستگى معبود برخیزد. از این رو سجود ملائكه در برابر آدم(ع) و سجود برادران یوسف در برابر یوسف(ع)، عبادت آدم(ع) و یوسف(ع)، به شمار

ص: 30


1- . (بقره/ 258)
2- وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنی لا یشْرِكُونَ بی شَیئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (نور/ 55).

نیامده است. قرآن كریم علت وجود عبادت و پرستش خداوند را شایستگى مى داند و این كه او تنها معبودى است كه شایسته عبادت است.

از جهت سیر منطقی آیات دال بر توحید عبادی می توان اینگونه گفت: که توحید عبادی چهار مرحله دارد 1. چون تنها خداوند خالق و رب جهان است پس تنها او شایسته عبادت است 2. و تنها امر به عبادت «الله» شده است 3. ما نیز تنها او را می پرستیم 4. نهایت و غایت آفرینش تنها عبادت خداوند است که هر یک از آیات توحید در عبادت به یکی از این مراحل اشاره دارد.

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ (1)

و البته ما در میان هر امتى فرستاده اى برانگیختیم كه خدا را عبادت كنید و از طاغوت (شیطانى و انسانى) دورى جویید، پس خداوند برخى از آنها را (كه اصول دعوت را پذیرفتند به مراحل كمال) هدایت كرد و بر برخى از آنها (كه دعوت را رد كردند) ضلالت و گمراهى حتمى شد. پس در روى زمین بگردید و بنگرید كه عاقبت تكذیب كنندگان چگونه بود!

ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ ذلِكَ الدِّینُ

ص: 31


1- . (نحل/ 36).

الْقَیمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ (1)

شما به جاى خداوند نمى پرستید جز نام هایى (بى محتوا) را كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده اید و خدا بر (صلاحیت پرستش) آنها هیچ حجت و برهانى را نازل نكرده است. فرمان نافذ و حكومت (بر جهان هستى) جز از آن خدا نیست دستور داده كه غیر او را نپرستید آن است دین پابرجا و استوار و لكن بیشتر مردم نمى دانند.

إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعینُ (2)

(پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم.

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ(3)

و جنّ و انس را نیافریدم مگر براى آنكه مرا پرستش كنند.

د) توحید در استعانت

موحّدان، همان گونه كه جز خداوند را نمى پرستند، در زندگى دنیوى و اخروى خود نیز جز از خداوند یارى نمى طلبند. از این روست كه خداوند، توحید در استعانت و استقلال ذاتی استعانت را به توحید در عبادت عطف مى كند و مسلمانان را فرمان

ص: 32


1- . (یوسف/ 40).
2- . (الفاتحه/ 5).
3- . (ذاریات/ 56).

مى دهد كه شب و روز در نمازهاى پنج گانه بگویند: «إِیاكَ نَعْبُدُ وَإِیاكَ نَسْتَعِینُ». جدا كردن این دو و حرام دانستن عبادت غیر خدا و جایز شمردن استعانت استقلالی از غیر خدا بر خلاف فرامین قرآن كریم است. مسلمان جز خداوند را نمى پرستد و جز از او یارى نمى جوید.

قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ (1)

موسى به قوم خود گفت: از خداوند یارى بجویید و صبر نمایید، مسلّما زمین از آن خداست (ایجادش، حفظش و اداره ساكنانش تحت اراده اوست) به هر كس بخواهد به میراث مى دهد و سرانجام (نیك) از آن پرهیزگاران است.

3. اسماء حسنای الهی

اسماء حسنای الهی(2)

اسماء الحسنی اصطلاحى است براى نام هاى خداوند، که از قرآن كریم اقتباس شده است. از آن رو نیكوترین نام ها براى او است كه او نیكوترین معانى و صفات را دارد. برخى از نام ها به صفت ذات بازمى گردند؛ مانند «عالِم» و برخى به صفت فعل؛ مانند «خالق» و برخى ذات او را تمجید و تقدیس مى كنند؛ مانند

ص: 33


1- . (اعراف/ 128)
2- قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَینَ ذلِكَ سَبیلاً (اسراء/ 110).

«قُدُّوس».... میان نام ها و صفات خداوند، تفاوت است: نام هاى خداوند، واژگانى هستند با ساخت اسم فاعل، صفت مشبّهه یا صیغه مبالغه كه به اعتبار بازگشت آنها به یكى از صفات، بر ذات خداوند دلالت مى كنند؛ مانند قادر، قدیر و قهّار. صفات خداوند با ساخت مصدرى اند و بر یكى از صفات بدون ملاحظه ذات دلالت مى كنند؛ مانند علم، حیات، قدرت.

موضوع «الأسماء الحسنى» در علم تفسیر، كلام و عرفان آمده است.(1)

وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیجْزَوْنَ ما كانُوا یعْمَلُونَ (2)

و براى خداست بهترین نام ها (به جهت حسن معانى و علوّ مفاهیم آنها) پس او را بدان نام ها بخوانید و كسانى را كه در نام هاى او به انحراف مى روند (آنها را بر بت ها مى نهند یا به گونه اى كه سزاوار خدا نیست تفسیر مى كنند) رها كنید، آنها به زودى آنچه را كه انجام مى داده اند جزا داده شوند (تجسم عینى گفتار و كردار آنها كیفرشان خواهد بود).

هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ* هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزیزُ

ص: 34


1- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص: 77.
2- . (اعراف/ 180)

الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ* هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى یسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ(1)

اوست خدایى كه جز او معبودى نیست، داناى غیب و آشكار است (آنچه از حواس ظاهرى و باطنى هر ذى شعورى نهان و آنچه در مقابل آنها آشكار است، یا آنچه هنوز موجود نشده و آنچه موجود شده است)، اوست بخشنده و مهربان* اوست خدایى كه جز او معبودى نیست، ملك است (سلطان فرمانرواى جهان هستى است)، قدوس است (منزه و پاك از هر عیب و نقص و شریك و فرزند است) سلام است (ذاتش سالم از عیب، صفاتش سالم از نقص و افعالش سالم از شر است) مؤمن است (توحیدگوى خود، مؤمن به حقیقت ذات و صفات خویش و ایمنى بخش از هر ظلم و بدى است) مهیمن است (امین، مسلط و فائق بر همه چیز، حافظ همه هستى و مراقب همه اشیاء است) عزیز است (بى مثل و نظیر، غالب شكست ناپذیر و بخشنده عزت است) جبّار است (داراى شأنى عظیم، جبران كننده هر شكست و ضرر، اصلاح گر حال موجودات و صاحب اراده قاهره بر اشیاء است) متكبّر است (مستحق تعظیم و صاحب كبریاء و بزرگى باطنى و آشكار است)، منزه است خداوند از اینكه براى او شریك قرار مى دهند* اوست خداى آفریننده (اشیاء بر پایه تقدیر و سنجش) و آفریدگار و ایجادكننده (موجودات ممتاز از یكدیگر، مماثل در كمال

ص: 35


1- . (حشر/ 22تا 24).

صنع) و صورت بخش (اشیاء به صورت هاى مختلف) او راست بهترین نام ها، همه آنچه در آسمان ها و زمین است او را (به زبان قال و حال) تسبیح مى گویند و اوست صاحب اقتدار و حكمت.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ(1)

اوست اول و آخر (موجودى است پیش از همه و بعد از همه، اول سلسله علل و آخر و منتهى الیه سلسله معلولات است) و پیدا (از نظر آثار و تجلّى صفات) و نهان (از نظر كنه و حقیقت ذات) و او به همه چیز داناست.

4. آیات آفاقی و آیات انفسی

اشاره

آیات آفاقی و آیات انفسی(2)

درباب شناخت خداوند در قرآن، به دو گونه آیات بر مى خوریم: آیات آفاقى و آیات انفسى. آیات آفاقى یعنى آنچه بیرون از ضمیر انسان است: خلقت انسان هاى دیگر، آسمان، زمین، ستارگان، كوه، دریا، گیاه، حیوان،انسان و ...؛ ولى آیات انفسى یعنى آنچه در ضمیر خود انسان وجود دارد؛ قرآن براى آیات انفسى اهمیت ویژه ای قائل است، اصطلاح «آفاق و انفس» از خود قرآن گرفته شده است. (3)

ص: 36


1- . (حدید/ 3).
2- . وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ*وَ فی أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (ذاریات/ 20و21).
3- مطهرى مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص: 608.

سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ یكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَی ءٍ شَهیدٌ(1)

به زودى نشانه هاى (توحید و قدرت) خود را به آنان (به مشركان مكه و همه انسان هاى تاریخ) در كرانه ها (ى مكه و پهنه زمین) و در نفوس خودشان نشان خواهیم داد (مانند فتوحات مسلمین در آن عصر و گسترش اسلام در گیتى در آینده و توجه انسان ها به لطایف حكمت هاى خداوند در وجودشان) تا بر آنها روشن گردد كه آن (خدا و قرآن) حق است، آیا (در ظهور حق) همین كافى نیست كه پروردگار تو بر همه چیز گواه است (و نزد همه موجودات مشهود و آشكار است)؟!

آیات آفاقی

آیات آفاقی(2)

إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما ینْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ

ص: 37


1- . (فصلت/ 53)
2- . أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یعْدِلُونَ*أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِی وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَینِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ*أَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یكْشِفُ السُّوءَ وَ یجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَكَّرُونَ (نمل/ 60 تا.62).

فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ (1)

به یقین در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز و كشتى هایى كه در دریا به سود مردم جریان دارند و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمین را پس از مرگش زنده نموده و در آن از هر نوع جنبنده اى پراكنده كرده و گرداندن بادها (از سویى به سویى) و ابرى كه در میان آسمان و زمین مسخّر است، (در هر یك از این امور هفت گانه) نشانه هایى است (از توحید و قدرت و حكمت خدا) براى گروهى كه مى اندیشند.

آیات انفسی (خداشناسی فطری)

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ (2)

پس حق گرایانه روى دل خود را به سوى این دین (دین اسلام) كن همان طریقه و آیین فطرى خدا كه مردم را بر پایه آن آفریده و سرشته، (و) هرگز تبدیلى در آفرینش (تكوینى) خدا نباشد (و در آیین تشریعى او هم نباید باشد)، این است دین ثابت و استوار و لكن بیشتر مردم نمى دانند.

ص: 38


1- . (بقره/ 164).
2- . (روم/ 30).

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (1)

و آن گاه كه پروردگار تو از بنى آدم، از صلب شان اولادشان را برگرفت (آنها را در دنیا از صلب یكدیگر به تدریج در طول تاریخ بیرون آورد) و آنها را (به وسیله درك عقول شان و ابلاغ پیامبران) بر خودشان گواه گرفت كه آیا من پروردگار شما نیستم؟* یا بگویید: جز این نیست كه پدران ما پیش از ما شرك ورزیدند و ما فرزندانى پس از آنها (و طبعاً پیرو آنها) بودیم، آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام داده اند هلاك مى كنى؟!

5. مراتب شرک (شرک جلیّ)

اشاره

شرك همانند توحید مراتبى دارد. عدم باور به هر یك از مراتب توحید، انسان را به مرتبه اى از شرك مى اندازد. برخى مراتب شرك موجب كفر و بیرون رفتن از ایمان مى شوند كه آنها را «شرك جلى» گویند. برخى مراتب دیگر شرك بسیار پنهانند و به آسانى پیدا نمى شوند و از میان نمى روند. از آیات قرآنى نیز بر مى آید كه ایمان بسیارى از مردمان به شرك آلوده است.(2)

ص: 39


1- . (اعراف/ 172و173).
2- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص: 205.

الف) شرک در ذات

شرک در ذات(1)

شرك ذاتی در قبال توحید ذاتی قرار دارد و به این معناست كه كسی گمان کند در عالم هستی دو یا چند واجب الوجود و غنی بالذات وجود دارد. این اعتقاد از نگرش دو یا چند قطبی به جهان بوجود می آید. قائل شدن به وجود منشاء تأثیر مستقل در جهان غیر از خداوند و در کنار او قائل شدن به شرک ذاتی برای خداوند می باشد.

ص: 40


1- . لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیمَ وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ یشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ (مائده/ 72 ). لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَثَةٍ وَ مَا مِنْ إِلَاهٍ إِلَّا إِلَاهٌ وَاحِدٌ وَ إِن لَّمْ ینتَهُواْ عَمَّا یقُولُونَ لَیمَسَّنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(مائده/ 73). یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكیلاً (نساء/ 171). وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً (نوح/ 23) وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنینَ وَ بَناتٍ بِغَیرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یصِفُونَ (انعام/ 100).

أَفَرَأَیتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى* وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى* أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى* تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزى (1)

پس به من خبر دهید از لات و عزّى (دو بت بزرگ قبایل عرب)* و منات، آن سومین بت دیگر (از بت هاى معروف عرب كه به شكل موهومى سه فرشته اند، كه آیا اینها شریك خدایند؟)* آیا (به گمان شما) براى شما پسر است و براى خدا دختر؟!* در این صورت این تقسیم جائرانه اى است.

ب) شرک در عبادت

وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یشْرِكُونَ (2)

و آنها به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند كه نه ضررى به آنها مى رسانند و نه سودى به آنها مى بخشند و مى گویند: اینان شفیعان ما در نزد خدایند. بگو: آیا خدا را از چیزى خبر مى دهید كه نه در آسمان ها از آن خبر دارد و نه در زمین؟! منزه و برتر است از آنچه شریكش مى شمارند.

ص: 41


1- . (نجم/ 19 تا 22).
2- . (یونس/ 18).

وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیئاً وَ لا یسْتَطیعُونَ (1)

و به جاى خدا چیزهایى را مى پرستند كه مالك هیچ گونه روزى براى آنها از آسمان ها و زمین نیستند و هیچ گونه تسلطى هم ندارند.

ج) شرک در ربوبیت

ج) شرک در ربوبیت(2)

شرک در ربوبیت گاهی به معنی اعتقاد به وجود مدبرات و مؤثرین غیر الهی مانند بتها و...در عالم اند که از آن به شرک در ربوبیت تکوینی یاد شده و گاهی به معنی اعتقاد به قانون گذاری در چهارچوب اراده های بشری منهای تبعیت از اراده و قانون الهی که مربوط به شرک در ربوبیت تشریعی است. این شرك در آن به معنای پذیرش قوانین و مقررات غیرالهی در زندگی فردی یا اجتماعی است.

اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یشْرِكُونَ(3)

ص: 42


1- . (نحل/ 73).
2- . وَ إِذا رَأَى الَّذینَ أَشْرَكُوا شُرَكاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذینَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَیهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ (نحل/ 86). قُلْ مَنْ یرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ یخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَ مَنْ یدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (یونس/ 31).
3- . (توبه/ 31).

آنها دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را خدایانى به جاى خداوند (در اطاعت بى قید و شرط دستورات شان) اتخاذ كردند، در حالى كه مأمور نشدند جز به آنكه خداى یگانه اى را بپرستند كه معبودى جز او نیست، منزه است از آنچه شریك او مى سازند.

6. شرک در عمل (شرک خفیّ)

وَ ما یؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (1)

و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند مگر آنكه [براى او] شریك قرار مى دهند.

7. شرک بزرگ ترین گناه نابخشودنی

شرک بزرگ ترین گناه نابخشودنی(2)

وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ(3)

ص: 43


1- . (یوسف/ 106).
2- . لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیمَ وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ یشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ (مائده/ 72). إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ (محمد/ 34).
3- . (لقمان/ 13).

و (به یاد آر) هنگامى را كه لقمان به پسرش در حالى كه او را پند مى داد گفت: اى پسر عزیزم، براى خدا شریك و همتا قرار مده، زیرا شرك ظلمى بس بزرگ است (زیرا بزرگى ظلم به تناسب بزرگى مظلوم است و یكسان شمردن آن كه جز از او نعمتى نیست با آن كه هیچ نعمتى از او نیست به غایت قبیح است).

إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَكَ بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یشاءُ وَ مَنْ یشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً (1)

بى تردید خداوند این (گناه) را كه براى او شریك قرار داده شود نمى آمرزد و غیر آن (یا گناهان فروتر از آن) را براى هر كس كه بخواهد (بدون توبه) مى آمرزد و هر كه به خدا شرك ورزد حقّا كه گناهى بزرگ را افترا بسته است.

ص: 44


1- . (نساء/ 48).

آیات معاد شناسی

اشاره

عکس

این نمودار بر حسب زمان است، به همین دلیل با نمودار توحید متفاوت است.

ص: 45

1. ضرورت معاد

كافران، با استبعاد به معاد می نگریستند و هرگز برای نفی آن به دلیلی تمسك نكرده و دلیلی بر رد آن اقامه ننمودند. برخلاف ایشان خداوند متعال آیات روشن فراوانی در امكان و ضرورت معاد بیان نموده است. این آیات چند دسته است.

دسته اول آیاتی است كه دلالت دارد آفرینش آغازین بشر به فرمان خداوند صورت گرفته و انسان قبل از خلقت هیچ یا آبی گندیده، یا خاك، لجن و مانند آن بوده است. پس معاد و برگشت آنان مشكل تر از آفرینش نخستین آنها نیست. دسته دوم آیاتی است كه خداوند در آنها جریان آفرینش با عظمت جهان هستی به ویژه آسمان ها را برای فرهیختگان، ترسیم و قدرت خود را در خلقت دوباره آفرینش بازگو فرموده است. دسته سوم آیاتی ست درباره زنده شدن زمین كه خود می تواند نمونه ای حسّی و بارز بر امكان زنده شدن مردگان باشد. دسته چهارم آیاتی است كه آغاز آفرینش انسان، مراحل اولیه شكل گیری و سپس تحولات و تطورات شگفت آور و سرانجام تكامل جنین به صورت انسان كامل را نمونه ای روشن بر امكان معاد می داند.

علاوه بر امکان معاد آیات زیادی بر ضرورت وقوع معاد دلالت دارد به طوری که بر اساس این براهین تحقق معاد قطعی و لازم می باشد. برهان حکمت، رحمت، عدالت، حقیقت، فطرت و... عنوان برخی از برهان های معاد می باشد.(1)

ص: 46


1- . برای مطالعه بیشتر به تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی مراجعه شود؛ (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 4، معاد در قرآن، صفحه 110).

2. امکان معاد

قُلْ یحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ(1)

بگو: «همان كسى كه نخستین بار آن را پدید آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرینشى داناست.»

أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَیبَ فیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ كُفُوراً (2)

آیا ندانستند كه خدایى كه آسمانها و زمین را آفریده، تواناست كه مانند آنان را بیافریند و [همان خداست كه] برایشان زمانى مقرر فرموده كه در آن هیچ شكى نیست؟ [ولى] ستمگران جز انكار [چیزى را] نپذیرفتند.

فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَمُحْی الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ (3)

پس به آثار رحمت خدا (باران) بنگر كه چگونه زمین (و سایر مواد مستعدّ نموّ آن) را پس از مرگش (در بهاران) زنده مى كند. حقّا كه آن خداى زنده

ص: 47


1- . (یس/ 79).
2- . (اسراء/ 99).
3- . (روم/ 50).

كننده مرده ها (در روز واپسین) است و او بر همه چیز تواناست.

ألَمْ یكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنى* ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى* فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى* أَلَیسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یحْیی الْمَوْتى(1)

مگر او قطره اى از آب منى كه در رحم زن ریخته مى شود نبود؟! (و از حیث وجود اسپرها و اوول در آن و اسرار نهفته آنها اندازه گیرى مى شود؟)* سپس علقه اى (خون بسته اى) شد، پس (خدا) او را (در مراحل دیگرى) بیافرید و (اندام هاى او را) درست و كامل نمود* آن گاه از آن، دو زوج نر و ماده قرار داد* آیا چنین خدایى قادر نیست كه مرده ها را زنده كند؟!

3. براهین معاد

الف) برهان حکمت

كار آفرینش و فعل خداوند بی هدف نیست؛ او حكیم است و از حكیم كار بیهوده سرنمی زند. بنابراین، جهان آفرینش كه عنوان «مخلوق خداوند بودن» همراه آن است و از مبدئی حكیم پدیده آمده قطعاً هدفی دارد كه بدون رسیدن به آن، ناقص خواهد بود و آن هدف همانا صحنه قیامت است كه ویژگی های فراوانِ كمال، ثبات و... را دارد ودر صحنه دنیا چنین ظرفیتی نیست.(2)

ص: 48


1- . (قیامه/ 37تا40).
2- . همان.

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ (1)

پس آیا گمان كرده اید كه شما را بیهوده آفریده ایم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟!

ب) برهان رحمت

رحمت خداوند اقتضا می كند هر صاحب استعدادی را به كمال لایق خود، برساند و رسیدن هر موجودی به هر آنچه آمادگی ذاتی آن را داشته باشد، لازمه خلقت موجودات است.

از سوی دیگر زندگی ابدی و همیشگی در پیش روی انسان است چراکه این انسان در محدوده زندگی زودگذر و تنگ دنیا خلاصه نمی شود و خواهی نخواهی باید به سرای ابدی بشتابد.(2)

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیجْمَعَنَّكُمْ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یؤْمِنُونَ (3)

ص: 49


1- . (مؤمنون/ 115).
2- . همان.
3- . (انعام/ 12).

و آنچه در شب و روز آرمیده (آنچه روى كره زمین و اقمار دیگر خورشید كه در احاطه سایه و تابش اوست، قرار دارد) از آن اوست و اوست شنوا و دانا.

ج) برهان عدالت

آفرینش جهان بر پایه حق و عدالت نهاده شده است. جهان طبیعتْ ظرفیتِ پاداش كامل انسان ها را ندارد؛ نه پاداش برخی از صالحان كه جز به مقام قرب و لقای الهی نمی اندیشند ممكن است و نه كیفر پاره ای از بزه كاران در جهان طبیعت میسّر است. بنابراین،

عدل خداوند ایجاب می كند كه در پی جهان طبیعت عالمی دیگر و نظامی عادلانه وجود داشته باشد تا در آن عدل و داد بر پا و حساب همگان تسویه گردد.

وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبینَ (1)

و ما در روز قیامت (براى سنجیدن عقاید و صفات و عمل هاى مكلفین) سنجش ها و ترازوهاى عادلانه مى نهیم، پس به هیچ كس هیچ گونه ستم نمى شود و از استحقاقش كاسته نمى گردد و اگر (عمل مكلف در خردى) به وزن دانه خردلى هم باشد آن را مى آوریم و همین كافى است كه ما حسابگریم.

ص: 50


1- . (انبیاء/ 47).

4. ایمان به معاد و آخرت

ایمان به معاد و آخرت(1)

نسبت دنیا و آخرت نسبت بدن و روح، یعنى نسبت ظاهر به باطن است؛ دنیا و آخرت دو جهان كاملا مجزّا و منفصل از یكدیگر نیستند؛ عالم دنیا و آخرت و یا به تعبیر دیگر ملك و ملكوت مجموعاً یك واحد است همچون دو بخش از یک كتاب است و یا همچون سكه اى كه دو طرف دارد. زمینى كه در دنیا هست، همین زمین با چهره ملكوتیش در آخرت پیدا مى شود. جمادات و نباتات دنیا با وجهه ملكوتی شان در آخرت ظاهر مى شوند. آخرت وجهه ملكوتى دنیاست.

ایمان به آخرت، یعنى شكافتن دیوار عالم ماده توسط انسان و ورود در محیطى بالاتر و والاتر كه این جهان، مزرعه اى براى آن و آموزشگاهى براى آمادگى هر چه بیشتر در برابر آن، محسوب مى شود، دانستن این که حیات و زندگى این جهان هدف نهائى نیست بلكه نقش دوران سازندگى براى جهانی دیگر را دارد .

زندگى در این جهان همچون زندگى دوران جنینى است كه هرگز هدف آفرینش انسان آن نبوده، بلكه یك دوران تكاملى است براى زندگى دیگرى، ولى تا این جنین سالم و دور از هر گونه عیب متولد نشود در زندگى بعد از آن خوشبخت و سعادتمند نخواهد بود.

ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسان ها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى بخشد؛ زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یك هدف مقدس الهى است كه محبوب ترین اشیاء براى فرد با ایمان و آغازى

ص: 51


1- الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ (لقمان/ 4).

است براى یك زندگى ابدى و جاودانى.

ایمان به قیامت انسان را در برابر گناه كنترل مى كند و به تعبیر دیگر گناهان ما با ایمان به خداوند و آخرت نسبت معكوس دارند، به هر نسبت كه ایمان قوى تر باشد گناه كمتر است.(1)

وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ(2)

و آنان كه به آنچه به سوى تو فرو فرستاده شده و به آنچه پیش از تو (بر پیامبران گذشته) فرو فرستاده شده ایمان دارند و به روز واپسین (قیامت) یقین دارند.

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ(3)

به یقین كسانى كه (به اسلام) ایمان آورده اند و كسانى كه یهودى شده اند و صابئین (پیروان نوح یا یحیى) و نصارى، هر یك (از این گروه ها كه در عصر پیامبر خود) به خدا و روز واپسین ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده باشند، نه بیمى بر آنها (در روز قیامت) مى رود و نه اندوهگین مى شوند.

ص: 52


1- . مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص: 304.
2- . (بقره/ 4).
3- . (مائده/ 69).

5. عدم ایمان به آخرت

بی ایمانی نسبت به آخرت علاوه بر این که بیانگر جهان بینی غلط انسان هاست دارای تبعات و آثار منفی در رفتار و نحوه زندگی انسان نیز هست. كسى كه اعتقاد به قیامت و حساب و كتاب ندارد مسئولیتى در مقابل اعمال خود نمى بیند، از این رو دست زدن به هر كار خلافى براى او آسان است.(1)

تأثیر عدم ایمان به آخرت علاوه برامور فردی در مسائل اجتماعی و نظامات انسانی نیز بسیار زیاد است تا آنجا که می توان گفت انسان ها و مخصوصاً ابرقدرت ها، كه این طور ظلم و طغیان مى كنند در اثر آن است كه به قیامت و مسئولیت انسان در پیشگاه خداوند عقیده ندارند، در بسیارى از آیات قرآن عدم ایمان به آخرت را ملاك طغیان و تجاوز شمرده است. عدم ایمان به آخرت عدم اعتقاد به توحید را نیز به همراه دارد.

وَ أَنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً (2)

و این كه كسانى كه به آخرت ایمان نمى آورند براى آنها عذابى دردناك آماده كرده ایم.

وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یسْتَبْشِرُونَ(3)

ص: 53


1- بَلْ یریدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ (قیامه/ 5)
2- . (اسراء/ 10)
3- . (زمر/45).

و چون خداوند به تنهایى یاد شود دل هاى كسانى كه به آخرت ایمان ندارند منزجر و متنفر گردد و چون كسانى دیگر جز او (بت ها) یاد شوند به ناگاه خوشحالى مى كنند.

لِلَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ(1)

رأى كسانى كه به آخرت ایمان نمى آورند صفات زشت است (چون اعتقاد به تعدّد آلهه، پرستش جماد، كشتن دختران) و براى خداوند صفات والا و برتر است (مانند وحدت ذات، وجوب وجود، اتصاف به صفات جمال و جلال) و اوست مقتدر غالب و با حكمت.

وَالَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یكُنِ الشَّیطانُ لَهُ قَریناً فَساءَ قَریناً(2)

و همان كسانى كه اموال شان را به ریا و براى نشان دادن به مردم انفاق مى كنند و به خدا و به روز واپسین ایمان ندارند. و هر كه شیطان قرین و همدم او باشد (بداند كه) او بد همدمى است.

ص: 54


1- . (نحل/ 60).
2- . (نساء/ 38).

وَ لِتَصْغى إِلَیهِ أَفْئِدَةُ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیرْضَوْهُ وَ لِیقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ(1)

نتیجه (وسوسه هاى شیطان و تبلیغات شیطان صفتان) این خواهد شد كه دل هاى منكران قیامت، به آنها متمایل گردد و به آن راضى شوند و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند!(2)

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً (3)

اى كسانى كه به خدا ایمان آورده اید، به خدا و فرستاده او و كتابى كه بر رسولش فرو فرستاده و كتابى كه پیش از این نازل كرده به همه این ها ایمان بیاورید و اى كسانى كه به زبان ایمان آورده اید (از ته دل) ایمان بیاورید و اى كسانى كه ایمان تان محقق شده در حفظ آن استوار باشید. و هر كه به خدا و فرشتگان و كتاب ها (ى آسمانى) و فرستادگان او و روز واپسین كفر ورزد حقّا كه به گمراهى دور و درازى افتاده است.

ص: 55


1- . (انعام/ 113).
2- ترجمه مکارم شیرازی.
3- . (نساء/ 136).

الَّذینَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كافِرُونَ(1)

آنهایى كه (مردم را) از راه خدا بازمى داشتند و براى آن كجى مى خواستند (آن را منحرف نشان مى دادند) و به روز واپسین كافر بودند.

وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیوْمِ الدِّینِ(2)

و روز جزا را تكذیب و انكار مى كردیم.

وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبینَ* الَّذینَ یكَذِّبُونَ بِیوْمِ الدِّینِ

آنان كه روز جزا را تكذیب مى كنند. و آن را جز هر متجاوز گنه پیشه تكذیب نمى كند.

6. مرگ

مرگ(3)

مرگْ نیستى و نابودى و فنا نیست، انتقال از عالمى به عالم دیگر و از نشئه اى به نشئه دیگر است و حیات انسان به گونه اى دیگر ادامه مى یابد.

آنچه شخصیت واقعى انسان را تشكیل مى دهد و «من» واقعى او محسوب مى شود، بدن و جهازات بدنى و هرچه از توابع بدن به شمار مى رود نیست، زیرا بدن و

ص: 56


1- . (اعراف/ 45).
2- . (مدثر/ 46).
3- . قُلْ لَن ینفَعَكُمُ الفِرارُ انْ فَرَرْتُم مِنَ المَوتِ اوِ القَتْلِ وَ اذاً لا تَمَتَّعونَ الّا قَلیلًا ( احزاب/ 16).

جهازات بدنى و توابع آنها به جایى تحویل نمى شوند و در همین جهان تدریجاً منهدم مى گردند. آن چیزى كه شخصیت واقعى ما را تشكیل مى دهد و «من» واقعى ما محسوب مى شود، همان است كه در قرآن از آن به «نفس» و گاهی به روح تعبیر شده است. این نفس با مرگ توسط ملائکه وارد عالم دیگر می گردد و به سمت خداوند حرکت می کند.(1)

كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَینا تُرْجَعُونَ (2)

هر نفس زنده اى چشنده مرگ خواهد بود، سپس به سوى ما (به عالم برزخ ما به صحنه قیامت ما، به بهشت و دوزخ ما) بازگردانده مى شوید.

قُلْ یتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ(3)

بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده (روح) شما را (كه تمام حقیقت شماست) كاملاً (از بدن تان) برمى گیرد (و آن روح محفوظ است و بدن خاك مى شود)، سپس (در قیامت در قالب همان بدن) به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شوید.

ص: 57


1- . مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص: 515.
2- . (عنکبوت/ 57).
3- . (سجده/ 11).

وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاكِرینَ (1)

و هیچ كس را نسزد و عقلاً ممكن نشود كه بمیرد جز به اراده تكوینى و فرمان خداوند، (مرگ هر زنده اى) نوشته اى است معین و زماندار. و هر كس (از كوشش هاى خود) پاداش دنیا بخواهد او را از آن مى دهیم و هر كس پاداش آخرت بخواهد او را از آن مى دهیم و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهیم داد.

7. برزخ

اگر چیزى میان دو چیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن چیز را «برزخ» مى نامند. قرآن كریم از زندگى پس از مرگ تا قیامت كبرى با كلمه «برزخ» تعبیر نموده است. این چنین علماى اسلام نام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت كبرى را اقتباس كرده و «عالم برزخ» نهاده اند. درآیه برزخ از ادامه حیات بعد از مرگ، همین قدر سخن آمده است كه انسان هایى پس از مرگ اظهار پشیمانى مى كنند و درخواست بازگرداندن به دنیا مى نمایند و به آنها پاسخ منفى داده مى شود.

آیاتى زیادی است كه دلالت مى كند انسان در فاصله مرگ و قیامت از نوعى حیات برخوردار است و در آن حال احساس، گفت و شنود ، لذت و رنج و سرور و اندوه مى كند و بالاخره از نوعى زندگانى سعادت آمیز یا شقاوت آلود برخوردار است.

ص: 58


1- . (آل عمران/ 145).

مجموعاً این آیات كه به نحوى از انحاء یك جریان حیاتى را یاد كرده است دلالت دارد که انسان در فاصله بین مرگ و قیامت از یك حیات كامل برخوردار است.(1)

حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ (2)

(آنها در شرك و كفر به سر مى برند) تا آن گاه كه مرگ یكى از آنان فرا رسد (در قبضه فرشتگان به خداوند) گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید* شاید عمل صالحى در آنچه (در دنیا) واگذاشته ام (از ایام عمر و اموال دنیا) انجام دهم. چنین نیست، آن سخنى است كه او گوینده آن است (ولى تحقّق نمى پذیرد) و پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ(3)

و هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند مرده اند، بلكه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.

ص: 59


1- . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 2، ص: 515.
2- . (مؤمنون/ 99 و 100).
3- . (آل عمران/ 169).

الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (1)

همان كسانى كه فرشتگان جان آنها را در حالى كه پاكیزه (از پلیدى كفر و فسق) اند مى ستانند (به آنها) مى گویند: سلام بر شما، به بهشت درآیید به پاس آنچه به جا مى آوردید (فعلاً وارد بهشت برزخ و پس از قیامت وارد بهشت ابدى گردید).

8. در آستانه قیامت

اشاره

در آستانه قیامت(2)

مرحله دوم حیات ابدی انسان، قیامت كبرى است. قیامت كبرى برخلاف عالم برزخ كه مربوط به فرد است و هر فردى بلافاصله وارد عالم برزخ مى گردد در ارتباط با همه افراد و همه عالم،است حادثه اى كه همه اشیاء و همه انسان ها را دربر مى گیرد و براى كل جهان رخ مى دهد؛ كل جهان وارد مرحله جدید و حیات جدید و نظام جدید مى گردد.

قرآن كریم ظهور این حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن ستارگان، بى فروغ شدن خورشید، خشك شدن دریاها، هموار شدن ناهمواری ها، متلاشى شدن كوه ها و پیدایش لرزش ها و غرّش هاى عالم گیر و دگرگونی ها و انقلابات عظیم و بى مانند بیان كرده است. مطابق آنچه از قرآن كریم استفاده مى شود تمامى عالم به سوى

ص: 60


1- . (نحل/ 32).
2- وَ یوْمَ نُسَیرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (کهف/ 4).

انهدام و خرابى مى رود و همه چیز نابود مى شود و بار دیگر جهان نوسازى مى شود و تولدى دیگر مى یابد و با قوانین و نظامات دیگر كه با قوانین و نظامات فعلى جهان تفاوت هاى اساسى دارد، ادامه مى یابد و براى همیشه باقى مى ماند.

یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (1)

در روزى كه این زمین به زمین دیگرى تبدیل شود (كوه ها نابود، دریاها تبخیر، سطح ها هموار شود) و آسمان ها نیز (تغییر یابد) و همه (مردگان براى محاسبه و مجازات) در محضر خداى یگانه قهار ظاهر گردند.

إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ* وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ* وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ* وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ* عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ (2)

آن زمان كه آسمان [كرات آسمانى] از هم شكافته شود و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ریزند و آن زمان كه دریاها به هم پیوسته شود و آن زمان كه قبرها زیر و رو گردد (و مردگان خارج شوند)، (در آن زمان) هر كس مى داند آنچه را از پیش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است.

ص: 61


1- . (ابراهیم/ 48).
2- . (انفطار/ 1 تا 5).

إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ* وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ* وَ إِذَا الْجِبالُ سُیرَتْ* وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ* وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ* وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ* وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (1)

آن گاه كه خورشید در هم پیچیده شود (گویى چیزى دورش بپیچند تا خاموش و بى حرارت گردد)* و آن گاه كه ستارگان تیره گردند و فرو ریزند* و آن گاه كه كوه ها سیر داده شوند (و خرد و متلاشى گردند)* و آن گاه كه شتران آبستن ده ماهه (با ارزش ترین مال آن عصر) رها و بى صاحب مانند* و آن گاه كه همه حیوانات وحشى محشور شوند (از محل مرگ خود بیرون آیند)* و آن گاه كه دریاها پر شوند و جوشان گردند* و آن گاه كه ارواح برزخى با ابدان جدید محشرى و نیكان با نیكان و بدان با بدان و مردان بهشتى با همسران خود جفت گردند.

زمان قیامت

زمان قیامت(2)

آگاهى بر زمان قیامت، مخصوص خداوند است «و علم آن تنها به خداوند باز مى گردد» «إِلَیهِ یرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ». هیچ پیامبر مرسل و فرشته ای، از آن آگاه

ص: 62


1- . ( تکویر/ 1 تا 7).
2- وَ یقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ (یونس/ 48). یسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یدْریكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَریباً (احزاب/ 63).

نیست و نباید آگاه باشند، تا هر لحظه، همگان وقوع آن را احتمال دهند و اثر تربیتى خاص این انتظار، در همه مكلفین محفوظ باشد. نه تنها آگاهى بر زمان قیام قیامت، مخصوص خداوند است، علم به اسرار این عالم و موجودات پنهان و آشكارش، نیز از آن او است.(1)

یسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِی عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ (2)

از تو درباره قیامت مى پرسند كه وقت وقوعش كى است؟ بگو: جز این نیست كه علم آن نزد پروردگار من است آن را به موقع خود (احدى) جز او ظاهر نخواهد ساخت (این حادثه) در آسمان ها و زمین (براى ساكنان آنها) سنگین است، جز به ناگهانى بر شما نخواهد آمد. چنان از تو مى پرسند كه گویى تو كاملاً از آن آگاهى! بگو جز این نیست كه دانش آن نزد خداوند است و لكن بیشتر مردم نمى دانند.

ص: 63


1- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص: 31.
2- . (اعراف/ 187).

9. نفخ صور

نفخ صور(1)

در پایان جهان و آغاز رستاخیز، دو حادثه ناگهانى رخ مى دهد: در حادثه اول، همه موجودات زنده فوراً مى میرند و در حادثه دوم، كه با فاصله اى صورت مى گیرد، همه انسان ها ناگهان زنده مى شوند و به پا مى خیزند و در انتظار حساب رسی به اعمال و پرونده خود می مانند. قرآن مجید، از این دو حادثه به عنوان «نفخ صور» تعبیر كرده است كه تعبیر كنائى زیبائى است از حوادث ناگهانى و همزمان، زیرا «نفخ» به معنى دمیدن و «صور» به معنى شیپور یا شاخ میان تهى است، كه معمولًا براى حركت قافله، یا لشكر، یا براى توقف آنها به صدا درمى آوردند، البته آهنگ این دو، با هم متفاوت بوده، شیپور توقف، قافله را یك جا متوقف مى كرد و شیپور حركت، اعلام شروع حركت قافله بود.

تعبیرنفخ صور، بیانگر سهولت این امر است و نشان مى دهد كه خداوند بزرگ، با یك فرمان كه به سادگى دمیدن در یك شیپور است، اهل آسمان و زمین را مى میراند و با یك فرمان كه آن هم شبیه به «شیپور رحیل و حركت» است، همه را زنده مى كند.(2)

ص: 64


1- . یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمینَ یوْمَئِذٍ زُرْقاً (طه/ 102 ). فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ وَ لا یتَساءَلُونَ ( مؤمنون/ 101).
2- . مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص: 53.

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ ینْظُرُونَ (1)

و در «صور» دمیده مى شود، پس همه كسانى كه در آسمان ها و زمین اند مى میرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد سپس بار دیگر در «صور» دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ* وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً* فَیوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ* وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِی یوْمَئِذٍ واهِیةٌ(2)

پس چون در صور یك بار دمیده شود (نفخه اول كه مقدمه به هم خوردن نظم جهان هستى است)* و زمین (از مدار حركت خود) و كوه ها (از مقر اتصال خود) برداشته (و بر كنار) گردند و هر دو با یك برخورد درهم كوبیده شوند* پس آن روز است كه قیامت تحقق یابد* و آسمان بشكافد و (نظم و وضع) آن در آن روز سست و متلاشى خواهد شد.

یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (3)

ص: 65


1- . (زمر/ 68).
2- . (الحاقه/ 13 تا 16).
3- . (نباء/ 18).

روزى كه در صور (به نفخه سوم) دمیده شود، پس شما فوج فوج (از گورها به سوى حساب) مى آیید.

10. محشر

محشر(1)

پس از نفخ صور و زنده شدن مردگان تمام انس و جن در محضر خداوند جمع می شوند که از آن به حشر یا صحنه محشر تعبیر شده است. قرآن کریم این صحنه را به خاطر آثار تربیتی ویژه ای که دارد بارها و بارها به تصویرکشیده است و آن را هم برای مؤمنان و هم مجرمان بیان نموده است با این تفاوت که متقین در عرصه محشر با رحمانیت خداوند روبه رو می شوند و مجرمان با غضب و انتقام الهی. جمع شدن تمام کسانی که دارای تکلیف بوده اند در طول حیات اعم از انسان یا اجنه در یک جا و انتظار برای حسابرسی به تک تک آنها به همراه هول و هراسی ک به خاطر نتیجه سرنوشت ساز آن وجود دارد، انسان را به خود می آورد و او را از آینده خود می ترساند و انگیزه برای کنترل و انضباط رفتار را فراهم می کند.

وَ یوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَكُوا مَكانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكاؤُكُمْ فَزَیلْنا بَینَهُمْ وَ قالَ شُرَكاؤُهُمْ ما كُنْتُمْ إِیانا تَعْبُدُونَ (2)

ص: 66


1- وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ یحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكیمٌ عَلیمٌ (حجر/ 25). یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً ( مریم/ 85).
2- . (یونس/ 28).

و (به یاد آر) روزى كه (خداوند) آنها را (در صحنه قیامت) گرد مى آورد در حالى كه گویى (در دنیا یا در عالم برزخ) جز ساعتى از روز درنگ نكرده اند با یكدیگر اظهار آشنایى مى كنند (در آن روز) كسانى كه دیدار خدا را تكذیب نمودند حتماً زیان كار شده اند و از هدایت یافتگان نیستند.

وَ یوْمَ یحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ یلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ یتَعارَفُونَ بَینَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدینَ(1)

و (یاد كنید) روزى كه همه آنها را (در صحنه قیامت) جمع كنیم سپس به كسانى كه شرك ورزیده اند گوییم: شما و شریكان تان (از بت و غیر بت هر یك براى بازجویى و محاكمه) در جایگاه خود قرار گیرید پس (به وسیله آشكار نمودن حقایق در آن روز) رابطه آنها را با یكدیگر قطع مى كنیم و (بدین جهت) شریكان آنها مى گویند: شما (در دنیا) ما را نمى پرستیدید (بلكه در واقع هواى نفس خود را مى پرستیدید).

11. حساب

حساب(2)

در حسابرسى اعمال، در قیامت، فوق العاده دقت و موشكافى مى شود، در برخی آیات از این دقت با تعبیر آوردن دانه خردل یاد شده است. «خردل» دانه بسیار كوچكى از گیاه معروفى است كه، در كوچكى ضرب المثل مى باشد.

ص: 67


1- . (یونس/ 45).
2- . اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (انبیاء/ 1).

این تعبیرات نشان مى دهد: در آن حسابرسى بزرگ، كوچك ترین كارها محاسبه مى شود و هشدار مى دهد که نه گناهان كوچك را كم اهمیت بشمرند و نه اعمال خیر كوچك را. خداوند سبحان در این آیات هشدار می دهد که آنچه مورد محاسبه الهى قرار مى گیرد، هر چه باشد كم اهمیت نیست.

یا بُنَی إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ (1)

اى پسر عزیزم، (عمل آدمى) اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى در دل سنگ سختى یا در آسمان ها یا داخل این زمین باشد خداوند آن را (در روز قیامت) خواهد آورد (تا بر اساس آن جزا دهد) زیرا خدا دقیق و باریك بین و آگاه است.

لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَیغْفِرُ لِمَنْ یشاءُ وَ یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ (2)

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است (علاوه بر خود آنها) ملك حقیقى خداست و اگر آنچه در دل دارید (از عقاید فاسده و ملكات رذیله، نه مجرد

ص: 68


1- . (لقمان/ 16).
2- . (بقره/ 284).

خطورات

و نه ملكات غیر اختیارى) آشكار نمایید یا پنهان سازید خدا شما را به آن محاسبه مى كند، پس هر كه را بخواهد (به اقتضاى رحمتش) مى بخشد و هر كه را بخواهد (به اقتضاى عدلش) عذاب مى كند و خدا بر هر چیزى تواناست.

12. شاهدان

یكى از توقف گاه هاى قیامت، «موقف شهادت» است. در این توقف گاه، شاهدان بر اعمال انسان گواهى مى دهند. گواهان بنابر آیات و روایات، متعدّدند و با شهادت آنها، راه عذر و انكار بر انسان بسته مى شود وجود شاهدان قیامت در تربیت و سازندگى انسان مؤثّر است؛ زیرا او مى داند كه آنچه را در دنیا انجام مى دهد، بى كم و كاست به پایش مى نویسند و شاهدان معتبرى برایش مى آورند. نخستین شاهد قیامت، خداوند متعال است كه گواهى خویش را از گذر الهام به فرشتگان مأمور حساب بیان مى دارد. دومین شاهد، پیامبران الهى اند. هر پیامبرى بر اعمال امّت خویش گواهى مى دهد؛ امّا پیامبر اسلام(ص) بر اعمال پیامبران پیش از خود نیز گواهى مى دهد. سومین شاهد، امامان معصوم اند. در قرآن كریم آمده است كه شما را امّتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و رسول خدا(ص) نیز بر شما گواه باشد. با توجّه به اینكه همه افراد امت اسلامى، بر راه میانه نبوده اند و ویژگى هاى شهادت را نداشته اند، مى توان دریافت كه مراد از «امّت میانه» در آیه شریف، تنها افرادی خاص هستند.

ص: 69

وَإِمَّا نُرِینَّكَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّینَّكَ فَإِلَینا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما یفْعَلُونَ (1)

و اگر برخى از آنچه را كه به آنها وعده مى دهیم (از مجازات هاى دنیوى آنان) به تو نشان دهیم یا تو را (پیش از آن) قبض روح كنیم پس (دل محزون مدار، كه كیفر اخروى آنها را خواهى دید، زیرا) بازگشت آنها به سوى ماست، آن گاه خداوند بر آنچه انجام مى دهند گواه است.

فَكَیفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً(2)

پس چگونه است (حال تو و حال مردم) آن گاه كه از هر امتى گواهى بیاوریم (پیامبرشان را براى گواهى به ایمان و كفر و طاعت و فسق آنها بیاوریم) و تو را نیز بر اینان (بر این امت یا بر آن گواهان) گواه آوریم؟

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یكُونَ الرَّسُولُ عَلَیكُمْ شَهیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی كُنْتَ عَلَیها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ینْقَلِبُ عَلى عَقِبَیهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبیرَةً إِلاَّ عَلَى

ص: 70


1- . (یونس/ 46).
2- . (نساء/ 41).

الَّذینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِیضیعَ إیمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ(1)

و همان گونه (كه براى شما قبله مستقل تعیین كردیم) شما را امتى میانه (معتدل میان افراط و تفریط) قرار دادیم، تا شما (در روز قیامت) بر مردم گواه باشید و این پیامبر هم بر شما گواه باشد. و ما قبله اى را كه بر آن بودى (بیت المقدس را) قرار نداده بودیم جز براى آنكه كسى را كه پیروى از این پیامبر مى كند از كسى كه به عقب بازمى گردد (و در قبله سابق باقى مى ماند) بازشناسیم (علم ازلى ما منطبق به معلوم خارجى شود)، هر چند كه این حكم جز بر كسانى كه خدا هدایت كرده دشوار و سنگین بود و خداوند بر آن نیست كه ایمان شما را (پاداش اعتقاد پیشین شما یا عبادت هاى رو به قبله سابق تان را) ضایع كند، همانا خداوند به مردم رئوف و مهربان است.

13. میزان

میزان(2)

«میزان» معانىِ متعدّدى دارد؛ از جمله: اندازه، درست، راست، مطابق با قاعده، بى نقص، علم منطق و یكى از مناصب انسان كامل نزد عرفا. بنابر اعتقادات اسلامى، خداوند در قیامت ترازویى براى سنجش اعمال انسان برمى نهد ماهیت این

ص: 71


1- . (بقره/ 143).
2- . الْقارِعَةُ* مَا الْقارِعَةُ* وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ* یوْمَ یكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ* وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ* فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ (قارعه 1 تا 6).

ترازو بر كسى روشن نیست؛ ولى همه مسلمانان به آن ایمان دارند. از برخى روایات برمى آید كه مراد از میزان، ترازوى مادّى نیست، بلكه در روز قیامت، پیشوایان بزرگ و نمونه، میزان سنجش اعمال دیگران اند. در روایاتى آمده است كه میزان، امامان دوازده گانه شیعه اند.(1)

وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبینَ(2)

و ما در روز قیامت (براى سنجیدن عقاید و صفات و عمل هاى مكلفین) سنجش ها و ترازوهاى عادلانه مى نهیم، پس به هیچ كس هیچ گونه ستم نمى شود و از استحقاقش كاسته نمى گردد و اگر (عمل مكلف در خردى) به وزن دانه خردلى هم باشد آن را مى آوریم و همین كافى است كه ما حسابگریم.

فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِكَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فی جَهَنَّمَ خالِدُونَ (3)

پس هر كه سنجیده شده هایش (از اعتقاد و اخلاق و عمل) سنگین و پربها شد، چنین كسانى به حقیقت رستگارند* و هر كه سنجیده شده هایش سبك و

ص: 72


1- . پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص: 440.
2- . ( انبیاء/ 47).
3- . (مؤمنون/ 102و103).

بى ارج باشد (چون عقاید كفرى و رذایل اخلاقى و محرمات عملى) چنین كسانى هستند كه در وجود نفس خودشان زیان كرده، در جهنم جاودانند.

14. شفاعت

شفاعت(1)

كلمه «شفاعت» از ریشه «شفع» به معنى (جفت) و «ضمّ الشى ء الى مثله» گرفته شده و نقطه مقابل آن «وتر» به معنى تك و تنها است. عنصر «شفاعت» در معنى صحیحش براى حفظ تعادل خوف و رجاء در انسان است و وسیله اى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، درحالیکه در معنى غلط و نادرستش موجب تشویق و جرأت بر گناه است.

ص: 73


1- . أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا یمْلِكُونَ شَیئاً وَ لا یعْقِلُونَ* قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ (زمر/ 43 و 44). وَلَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (انعام/ 94). فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ (مدثر/ 48). وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذینَ یخافُونَ أَنْ یحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَیسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِی وَ لا شَفیعٌ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ (انعام/ 51). وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً (نساء/ 64)

كسانى كه جنبه هاى مختلف شفاعت و مفاهیم صحیح آن را از هم تفكیك نكرده اند گاه بكلى منكر مسأله شفاعت شده، آن را با توصیه و پارتى بازى در برابر سلاطین و حاكمان ظالم برابر مى دانند! و گاه مانند وهابیان آیه ای را كه مى گوید: «وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ» در قیامت از كسى شفاعت پذیرفته نمى شود بدون توجّه به آیات دیگر دستاویز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كرده اند.

آیات شفاعت به خوبى نشان مى دهد كه مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام یك موضوع بى قید و شرط نیست بلكه قیود و شرایطى، از نظر جرمى كه در باره آن شفاعت مى شود از یك سو، شخص شفاعت شونده از سوى دیگر و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى سازد.(1)

وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِی الْكَبیرُ (2)

و شفاعت كردن و مورد شفاعت واقع شدن در نزد او (در آن روز) سودى نمى بخشد جز براى كسى كه به او اذن دهد (كه شفاعت كند یا مورد شفاعت قرار گیرد و گنهكاران در آن روز در وحشت اند) تا چون (در مقدمه صدور اذن) فزع و وحشت از دل هاى آنها زایل شود (به شافعان) گویند: پروردگارتان چه گفت؟ گویند:

ص: 74


1- مکارم شیرازی ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص: 74.
2- . (سبأ/ 23).

(كلامى) حق (گفت و اذن در شفاعت داد) و او والا و بزرگ است.

یعْلَمُ ما بَینَ أَیدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ (1)

خداوند

از گذشته آنها (آنچه از بدو خلقت شان انجام داده اند) و آینده آنان (آنچه تا ابد خواهند كرد) آگاه است و آنها جز براى كسى كه خدا (عقاید) او را پسندیده شفاعت نمى كنند و آنها از ترس خدا بیمناك اند.

وَ اتَّقُوا یوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئاً وَ لا یقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ ینْصَرُونَ (2)

و بپرهیزید از روزى كه هیچ كس از دیگرى چیزى از عذاب را دفع نمى كند و از وى (به جاى عذاب) بدل پذیرفته نمى شود و شفاعتى او را سود نمى بخشد و آنان یارى هم نمى شوند.

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (3)

ص: 75


1- . (انبیاء/ 28).
2- . (بقره/ 123).
3- . (مائده/ 35).

اى كسانى كه ایمان آورده اید، از خداوند پروا كنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عمل هاى صالح) وسیله بجویید و در راه او جهاد كنید، شاید رستگار گردید.

15. اعراف

اعراف مکانی است بلند میان بهشت و دوزخ كه بر آن دو جا اشراف دارد. در اعراف، مردانى الهى جاى دارند كه دوزخیان و بهشتیان را به خوبى باز مى شناسند و با آنان سخن مى گویند، دوزخیان را سرزنش مى كنند و بهشتیان را به فرمان خداوند متعال روانه بهشت مى سازند. «اعراف» جمع «عُرف» است به معناى مكان بلند. از همین رو است كه تاج خروس و یال اسب را نیز «عُرف» گویند. قرآن كریم تنها در چهار آیه سوره اعراف از آن سخن گفته است. امامان معصوم (ع) در تفسیر این آیات، درباره اعراف و كسانى كه در آن اند، بسى سخن گفته اند.

وَ بَینَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یعْرِفُونَ كُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیكُمْ لَمْ یدْخُلُوها وَ هُمْ یطْمَعُونَ* وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ* وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً یعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ* أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا ینالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (1).

ص: 76


1- . (اعراف 46 تا 49).

و میان آن دو گروه (بهشتیان و دوزخیان) حجاب و حایلى است و بر كنگره هاى آن حجاب مردانى هستند (از معصومین و اولیاء حق) كه هر گروهى را به سیمایشان مى شناسند و آنان به اهل بهشت ندا مى دهند كه سلام بر شما بهشتیانى كه هنوز وارد آن نشده اند و امید آن را دارند.

* و چون چشمان شان به سوى اهل آتش برگردانده شود، گویند: پروردگارا، ما را با گروه ستمكاران قرار مده* و كسانى كه بر آن كنگره ها قرار دارند مردانى را (از دوزخیان) كه از صورت هایشان مى شناسند ندا دهند (و به عنوان شماتت) گویند: (دیدید كه) اجتماع و جمعیت شما (یا گرد آوردن مال تان) و تكبر ورزیدن تان (عذابى را) از شما دفع نكرد!* (و با اشاره به مؤمنان گویند) آیا اینها هستند كسانى كه سوگند یاد مى كردید كه خدا رحمتش را به آنها نمى رساند؟ (آن گاه به مؤمنان گویند) به بهشت درآیید كه نه بیمى بر شما مى رود و نه اندوهى خواهید داشت.

16. دوزخ و اوصاف آن

دوزخ و اوصاف آن(1)

دوزخ همان جاى مشهورى است كه پر از آتش و موجودات وحشتناك و

ص: 77


1- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ كَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ* یوْمَ یحْمى عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (توبه 34 و 35).

موذى است و كافران و بدكاران پس از مرگ بدانجا برده می شوند و به سزاى كردار خویش مى رسند.

عذاب هاى دوزخ هم روحى اند و هم جسمى. برخى جهنّمیان همیشه در آنجا مى مانند و برخى دیگر پس از مدّتى بخشوده مى شوند و به بهشت مى روند. تنها راه خلاصى از جهنّم یا پایان كیفر مقرّر است و یا شفاعت شفیعان. گناهان برخى كسان چنان سنگین است كه در جهنّم جاودان خواهند شد.

جهنّم جاى عمل نیست و بنابراین نمى توان در آنجا با عمل صالح، خویش را از عذاب رهانید. از منظر شیعه، وجود جهنّم، از مظاهر عدل الهى است. خداوند از روى عدل خویش، در آن سراى، میان مؤمنان و كافران و نیكوكاران و زشتكاران جدایى مى اندازد. قرآن كریم، براى جهنّم نام ها و صفت ها برنهاده است كه عبارت اند از: سَقَر (مدثّر/ 26)، سَعیر (شورى/ 7)، جحیم (نازعات/ 39) لَظْى (معارج/ 15)، حُطمَه (همزه/ 4 و 5)، هاویه (قارعه/ 8)، حصیر (اسراء/ 8) و دار البوار (ابراهیم/ 28).

فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرینَ(1)

پس از درهاى جهنم (یا به طبقات آن) وارد شوید در حالى كه جاودانه در آنجایید. پس بسیار بد جایى است جایگاه متكبران.

ص: 78


1- . (نحل/ 29).

لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (1)

آن را هفت در است براى (ورود از) هر درى بخشى از آنان تقسیم شده است، یا آن را هفت طبقه است كه براى هر طبقه گروهى از آنان بر حسب اختلاف كیفر تقسیم بندى شده اند.

خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ (2)

(دستور مى رسد) او را بگیرید و در غل و زنجیر كنید*سپس او را در آتش فروزان درآورید و بسوزانید* سپس در زنجیرى كه درازایش هفتاد گز است در بند كشید.

17. بهشت و اوصاف آن

بهشت و اوصاف آن(3)

بهشت جایى است خوش آب و هوا و فراخ و پُر نعمت و آراسته كه نیكوكاران

ص: 79


1- . (حجر/ 44).
2- . (الحاقه/ 30تا32).
3- یطافُ عَلَیهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ ( زخرف/ 71). وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ (آل عمران/ 133).

پس از مرگ، در آن جاودانه مى شوند از نظر قرآن، مؤمنان و صالحان سرانجام به جایگاه ابدى به نام «جنّت» مى روند و زندگى پرنعمت و خوشى را در پیش مى گیرند. بنابر آیات قرآن، این وعده الهى، قطعى است. از نام هاى دیگر بهشت مى توان به فردوس، جنّة المأوى، جنّة النّعیم، جنة الخلد و جنة عدن اشاره كرد. قرآن از دو بهشت یاد كرده است، یكى در عالم برزخ كه موقّت است و دیگر در قیامت كه جاودان است. بنابر روایات معصومین(علیهم السلام)، مناظر بهشت هر چشمى را خیره مى كند و نعمت هایش پایان نمى پذیرد و شادى اش از میان نمى رود و اقامت در آنجا همیشگى است. كسى در آنجا آسیب نمى بیند و هراسى ندارد و زندگى در آنجا به كام بهشتیان است. قرآن كریم، بهشت را ابدى و ماندگار خوانده و وسعت آن را به اندازه آسمان ها و زمین دانسته است.(1)

وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُونَ (2)

و كسانى را كه ایمان آورده و عمل هاى شایسته كرده اند بشارت ده كه براى آنها بهشت ها یا باغ هایى است كه از زیر (ساختمان و درختان) آنها نهرها روان است، هر

ص: 80


1- . پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص: 162.
2- . (بقره/ 25).

گاه از آن باغ ها از میوه اى به آنها روزى داده شود گویند: این همان است كه از پیش (در دنیا) روزى ما شده است و همه میوه ها به نزد آنان (در زیبایى و لطافت) شبیه هم آورده مى شوند و براى آنها در آنجا همسرانى است پاكیزه (از عادت زنانه و مرض و بد خویى) و آنها در آن جاودانه اند.

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ* فی جَنَّاتِ النَّعیمِ* ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ* وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرینَ* عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ* مُتَّكِئینَ عَلَیها مُتَقابِلینَ* یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ* بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ* لا یصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا ینْزِفُونَ* وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیرُونَ* وَ لَحْمِ طَیرٍ مِمَّا یشْتَهُونَ* وَ حُورٌ عینٌ* كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ* جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ* لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً* إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً(1)

و (سوم) پیشگامان (در ایمان) سبقت گیران (در تقوى)* آنها مقربان (درگاه) اند* در بهشت ها و باغ هاى پرنعمت خواهند بود* گروه انبوهى از پیشینیان (معصومین از گذشتگان)* و اندكى از پسینیان (معصومین امت اخیر)* بر تخت هایى بافته شده (از طلا، آراسته به جواهر و چیده شده در ردیف هم)* تكیه داده بر آنها رو به روى یكدیگر* همواره به گرد آنها پسرانى جاودانى (در طراوت و نوجوانى) و دستبند و

ص: 81


1- . (واقعه/ 10 تا 26).

گوشواره دار مى گردند* با تنگ ها و ابریق ها و جام هایى از شرابى روان (و جارى از سرچشمه)* كه از آن نه سردرد مى گیرند و نه عقل شان زایل مى گردد* و با میوه از آنچه انتخاب كنند* و گوشت پرنده از هر چه میل نمایند* و (براى آنها در آنجا) زنانى است سفیدپوست و درشت چشم و زیبا* همانند مرواریدى نهان در صدف (كه نه تغییر رنگ داده و نه دست كسى به آن رسیده)* به پاداش آنچه (در دنیا از عمل هاى شایسته) به جا مى آوردند* در آن بهشت ها هرگز سخنى لغو و گناه آور نمى شنوند* مگر سخن سلام (علیك) سلام (علیك).

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (1)

توصیف بهشتى كه به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایى از آب صاف و خالص كه بدبو نشده و نهرهایى از شیر كه طعم آن دگرگون نگشته و نهرهایى از شراب (طهور) كه مایه لذّت نوشندگان است و نهرهایى از عسل مصفّاست و براى آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد و (از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آیا اینها همانند كسانى هستند كه همیشه در

ص: 82


1- . (محمد/ 15).

آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى شوند كه اندرونشان را از هم متلاشى مى كند.

18. معاد جسمانی

انسان مركّب از روح و بدن است. با پایان یافتن عمر دنیایى به عالم برزخ مى رود. از جمله اعتقادات اسلامی و شیعی این است که چون قیامت مى رسد، بارى دیگر انسان با جسم و روح خویش زنده مى شود و براى محاسبه به محشر درمى آید و اگر نیكوكار باشد، پاداش می بیند و اگر بدكار باشد، به كیفر مى رسد.

برخی از فلاسفه درباره معاد جسمانى به معنی بازگشت روح به جسدی مادی بحث هاى مفصّلى پیش كشیده و به اشكالاتى عقلى برخورده اند. متشرّعان و بیش تر متكلّمان، معاد جسمانى را از باب تعبّد پذیرفته اند و بر آن اند كه خداوند قادر است، بندگان را دوباره بیافریند همان سان كه در مرتبه نخست آفرید. ابن سینا بر آن است كه اثبات معاد جسمانى از راه اخبار و آیات آسان است؛ ولى آن به روش فلاسفه نمى توان از راه عقل ثابت كرد. ملّا صدراى شیرازى با استفاده از بدن مثالی و برزخی كوشیده است به این مسئله با همان معنا كه شرایع بیان كرده اند، صورت فلسفى ببخشد آن سان كه نه قواعد فلسفى بر هم خورد و نه در اصول شرایع خللى پدید آید.(1)

ص: 83


1- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص: 413.

وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قالَ مَنْ یحْی الْعِظامَ وَ هِی رَمیمٌ* قُلْ یحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ* الَّذی جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ* أَ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ (1)

و براى ما مثالى زد در حالى كه آفرینش خود را فراموش نموده، گفت: چه كسى این استخوان ها را زندگى مى بخشد در حالى كه چنین پوسیده و خاكستر شده است* بگو: كسى آن را زنده مى كند كه نخستین بار پدیدش آورد و او به هر (نوع) آفرینش و به هر آفریده اى داناست* همان كه براى شما از درخت سرسبز و تر (به نام مرخ و عفار) آتشى (خشك و سوزان) پدید آورد، پس شما از آن (به مالیدن دو شاخه سبز به یكدیگر) به ناگاه آتش مى افروزید* و آیا كسى كه آسمان ها و زمین را آفریده توانا نیست بر اینكه امثال آنها را بیافریند (اجزای شان را از میان خاك گرد آورد و شكل دهد كه در صورت، مماثل آنها و در ماده عین آنها باشد)؟

وَقالُوا أَإِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ (2)

و (مشركان) گفتند: آیا هنگامى كه در دل زمین متلاشى و گم شدیم آیا باز در

ص: 84


1- . (یس/ 78تا81).
2- . (سجده/ 10).

یك آفرینش تازه اى قرار خواهیم گرفت؟! (قدرت ما محدود نیست) بلكه آنها دیدار پروردگارشان را انكار مى كنند* بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده (روح) شما را (كه تمام حقیقت شماست) كاملاً (از بدن تان) برمى گیرد (و آن روح محفوظ است و بدن خاك مى شود)، سپس (در قیامت در قالب همان بدن) به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شوید.

إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلیهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیرَها لِیذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزیزاً حَكیماً(1)

بى تردید كسانى كه به آیات (قرآن) و نشانه هاى (توحید) ما كفر ورزیده اند به زودى (به محض مرگ در عالم برزخ یا در قیامت كه در نظر خداوند زود است) آنها را به آتشى (سوزان) درآوریم و حرارتش را به آنها بچشانیم هر گاه كه پوست شان بریان و پخته گردد براى آنها پوست هاى دیگرى به جاى آن بیاوریم تا (كاملاً) عذاب را بچشند حقّا كه خداوند مقتدر و داراى حكمت است.

ص: 85


1- . (نساء/ 56).

عکس

ص: 86

آیات انسان سازی (اخلاق)

روابط انسانی

اشاره

انسان در تعامل با هستی چهار نوع رابطه را دائماً تجربه می کند. این روابط پایه رفتارهای انسان در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی او را تشکیل می دهد. این روابط عبارتند از ارتباط انسان با خداوند سبحان و ماوراء طبیعت،ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط و تعامل با مردم، و در نهایت ارتباط با طبیعت. اینها روابطی هستند که تمام فعالیت ها و رفتارهای انسان را در خود جای داده است. انسان در ارتباط با خداوند به عبادت و عبودیت رو می آورد و جنبه های متعالی روح خود را پرورش می دهد . در ارتباط با خود به خودشناسی و خودسازی دست می یابد که دروازه ورود به آموزه های دینی مورد نیاز انسان است. در ارتباط با مردم به روابط جمعی و مسئولیت های اجتماعی خود در رده های مختلف جمعیتی اعم از خانواده فامیل شهر، کشور و ...در حوزه های مختلف می پردازد. برخی از عناوین اخلاقی مانند توکل، صبر جامع جنبه های مختلف فردی و اجتماعی و اخلاق بندگی می باشند که می توان آنها را به عنوان عناصر اخلاقی مشترک نامید.

ص: 87

انسان در ارتباط با طبیعت نیازمند شناخت درست از طبیعت و تنظیم صحیح روابط و تعامل با طبیعت است تا هم خالق را از طبیعت حذف نکند و هم خود را مالک و همه کاره عالم نداند. قرآن کریم برای ایجاد نظام ارزشی و رفتاری کامل و همه جانبه و صحیح در همه حوزه های انسانی خصوصاً در روابط چهارگانه آیات متعددی را به صورت صریح یا به کنایه بیان نموده است تا آنجا که می توان قرآن کریم را کتاب انسان شناسی و کامل ترین نسخه هدایت انسان در همه حوزه های مورد نیاز او دانست.

عکس

ص: 88

رابطه انسان با خداوند

انسان از آن جهت که دارای دو بعد روح و جسم است از بعد روحانی خود با عالم ماوراء ماده در ارتباط و تعامل است. انسان در عمق جان و روح خود از ماوراء این جمادات و مادیات و به طور خاص از خداوند الهامات و دریافت هائی معنوی دارد که در سطوح مختلف دارای اسامی گوناگون مانند وحی و الهام و ... می باشد. علاوه بر این الهامات ایمان و اعتقاد کامل به معارف وحیانی ثمره دیگر این ارتباط می باشد و آنها را پایه و مایه رفتارهای خرد و کلان خود قرار می دهد. توکل، رضا، تسلیم، تعبد و بندگی، خوف از خداوند، خشوع، امید به رحمت الهی و حسن ظن به خداوند و.... از جمله روابط انسان با خداوند و برخی رفتارهای انسان نسبت به عقاید و جهان بینی الهی انسان می باشد. البته علاوه بر این گونه رفتارهای مؤمنانه رفتارهایی نیز که از سر بی اعتقادی و یا دشمنی با خداوند است نیز در بین برخی از مردم وجود دارد که خداوند سبحان به برخی از آنها مانند کفر، سوءظن به خداوند، ناامیدی از رحمت خداوند، عداوت و دشمنی با خداوند و رسول، بی صبری، ناسپاسی از نعم الهی و... اشاره نموده است.

چنانچه گذشت منشأ روابط مثبت یا منفی با خداوند به نوع جهان بینی انسان نسبت به عالم و خویشتن باز می گردد. ایمان و عمل صالح زاییده اعتقاد به وجود الله با اوصاف و اسماء الهیه است و کفر و فسق و فساد زاییده بی اعتقادی نسبت به باری تعالی و اسماء حسنا و صفات علیای او می باشد.

ص: 89

1. تقوای الهی و توکل

وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی ءٍ قَدْراً.(1)

هر كس تقواى الهى پیشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند، او را از جایى كه گمان ندارد روزى مى دهد و هر كس بر خدا توكّل كند، كفایت امرش را مى كند خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند و خدا براى هر چیزى اندازه اى قرار داده است!

وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكیلاً .(2)

و بر خدا توكل كن و خدا در وكالت و كارسازى (امور بندگانش) كافى است.

2. شکر الهی

وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یشْكُرْ فَإِنَّما یشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی حَمیدٌ . (3)

ص: 90


1- . ( طلاق 2و3).
2- . (احزاب/ 3).
3- . ( لقمان/ 12).

و همانا ما به لقمان حكمت دادیم (دانش هاى پرسود عقلى و نقلى دادیم و از جمله این را گفتیم) كه خدا را سپاس گزار و هر كه سپاس گزارد، جز این نیست كه به سود خود سپاس مى گزارد و هر كه كفران كند بى تردید خداوند بى نیاز و ستوده (صفات و افعال) است.

وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ(1).

و (به خاطر آرید) زمانى كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر شكر گزارید حتماً بر (نعمت هاى) شما مى افزایم و اگر كافر شدید یا ناسپاسى كردید البته عذاب من بسیار سخت است.

3. خوف الهی

وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ .(2)

و براى كسى كه از تسلط و احاطه پروردگارش، یا از قیام خود در حضور پروردگارش بترسد دو بهشت است.

ص: 91


1- . (ابراهیم/ 7).
2- . ( الرحمن/ 46).

وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوى.(1)

و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او ترسیده و نفس را از هواها منع كرده* پس بى شك بهشت جایگاه اوست.

4. خشوع و خشیت

أَلَمْ یأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یكُونُوا كَالَّذینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ .(2)

آیا براى كسانى كه ایمان آورده اند وقت آن نرسیده كه دل هایشان براى یاد خدا و براى آنچه از حق نازل شده فروتن و خاشع شود و مانند كسانى نباشند كه پیش از آنها كتاب (آسمانى) به آنها داده شده بود، پس مدت (عمر و خوشى زندگى) بر آنها طولانى شد و دل هایشان سخت گردید و بسیارى از آنها نافرمان بودند؟!

الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسیباً .(3)

ص: 92


1- . ( نازعات/ 40 و 41).
2- . (حدید/ 16).
3- . (احزاب/ 39).

همان كسانى كه رسالت ها و پیام هاى خدا را (به مردم) مى رسانند و از او مى ترسند و از احدى جز او نمى ترسند و خدا در حسابرسى (باطن و عمل هاى خارج آنها) كافى است.

5. شب زنده داری

شب زنده داری(1)

وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً.(2)

و پاره اى از شب را براى آن (تلاوت قرآن و خواندن نافله شب) بیدار باش، (كه این) وظیفه اى افزون براى تو (است) باشد كه پروردگارت تو را به مقامى درخور ستایش (مقام شفاعت) برانگیزد.

یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً* نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً* أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً* إِنَّا سَنُلْقی عَلَیكَ قَوْلاً ثَقیلاً* إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً .(3)

اى جامه بر خود پیچیده* شب را جز اندكى (براى نماز و عبادت) برخیز* نصف شب را یا اندكى از نصف كم كن (یك سوم آن را)* یا بر نصف بیفزاى (دو سوم آن را)

ص: 93


1- تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ (سجده/ 16).
2- . (اسراء/ 79).
3- . ( مزمل/ 1 تا 6).

و قرآن را با ترتیل (شمرده و آرام و با ترتیب) تلاوت كن* همانا ما به زودى بر تو سخنى سنگین القا خواهیم كرد (آیاتى سنگین از نظر فهم معانى، اتصاف نفس به حقایق آن، عمل به فرامین آن، ابلاغ آن به مردم، پیاده كردن آن در مجتمع و درك و عمل جامعه به آن)* زیرا عبادتى كه در شب صورت مى گیرد محكم تر و پابرجاتر و گفتار در آن درست تر و استوارتر است.

6. عدم بد گمانی به خداوند متعال

عدم بد گمانی به خداوند متعال(1)

وَ یعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكینَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً .(2)

و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى برند عذاب كند بر آنها باد حوادث بد زمانه و خداوند بر آنها غضب كرده و آنها را لعن و طرد نموده و براى آنها جهنم را آماده ساخته و آن بد جاى بازگشتى است.

ص: 94


1- إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (احزاب/ 10).
2- . (فتح/ 6).

7. امیدواری به رحمت خداوند متعال

قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ .(1)

بگو: اى بندگان من كه در جنایت به خویش (به واسطه گناه) از حد گذشتید، از رحمت خدا نومید مگردید، بى تردید خداوند همه گناهان را (به وسیله توبه هر چند شرك باشد) مى آمرزد، زیرا اوست آمرزنده و مهربان.

یا بَنِی اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ. (2)

اى پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید و از فرج و رحمت خدا نومید نشوید، كه جز كافران از رحمت خدا نومید نگردند.

ص: 95


1- . (زمر/ 53).
2- . (یوسف/ 87).

عکس

ص: 96

رابطه انسان با خویشتن

اشاره

شناخت خویشتن و نحوه تعامل با خود یکی از کلیدی ترین و مهم ترین مباحث انسان شناسی و انسان سازی است که پایه بسیاری از رفتارها و تعاملات بعدی بشر در حوزه های مختلف ارتباطی با امور مختلف را می سازد. نگاه انسان به ظرفیت ها و استعدادهای خود و اهداف و غایات خلقت خویش باعث تأثیرگذاری در حوزه های مختلفی مانند آسیب شناسی رفتارهای انسان و ارزش گذاری رفتارهای خوب و بد می شود، همچنین در نحوه برخورد با مشکلات و مصائب زندگی نقش بسیار تعیین کننده دارد. قرآن کریم با تبیین جایگاه انسان، رفتارهایی مانند مراقبت از خود، توبه، تهجد و تضرع به درگاه خداوند، تسلیم نشدن در برابر شهوات و خواهش ها و انحرافات، عفت و پاکدامنی در صحنه های مختلف زندگی و... را برای انسان تعریف و تبیین نموده و بهترین عکس العمل ها و شناخت ها را در این زمینه به انسان معرفی می کند.

ص: 97

1. مراقبه

مراقبه(1)

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعاً فَینَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .(2)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، مراقب خودتان باشید، اگر شما خود هدایت یافتید (ضلالت) كسى كه گمراه شده به شما زیانى نمى رساند (هر چند باید او را نیز دعوت كنید)، بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه مى كردید آگاه خواهد نمود.

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ .(3)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، از خدا پروا كنید و هر كسى باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزى براى فردا (ى خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا كنید، كه خدا از آنچه مى كنید آگاه است.

ص: 98


1- . یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ (تحریم/ 6).
2- . (مائده/105).
3- . (حشر/ 18).

2. توبه

...إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ .(1)

...، همانا خداوند كسانى را كه زود و زیاد توبه مى كنند و كسانى را كه كوشا در پاكى اند دوست دارد.

...وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ .(2)

و همگى شما اى مؤمنان به سوى خدا (در تمام ابعاد انسانى) بازگردید، باشد كه رستگار شوید.

3. عفت و پاکدامنی

وَ لْیسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى یغْنِیهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...(3)

و كسانى كه (وسائل) ازدواج را نمى یابند باید پاكدامنى ورزند تا خدا آنها را از فضل خویش بى نیاز سازد... .

ص: 99


1- . (بقره/ 222).
2- . (نور/ 31).
3- . (نور/ 33).

وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ* إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیرُ مَلُومینَ* فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ.(1)

و آنان كه نگهدارنده نیروى شهوت خویش اند* مگر با همسران خود یا كنیز ملكى خود، كه آنان (در اعمال شهوت در این موارد) مورد سرزنش نیستند.

4. پیروی از شهوات و نکوهش آن

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا.(2)

سپس در پى آنها جانشینانى آمدند كه نماز را ضایع كردند و از شهوت هاى (نفس) پیروى كردند، پس به زودى (سزا و كیفر) گمراهى خود را خواهند دید.

5. سوء ظن به خود

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ.(3)

ص: 100


1- . (مؤمنون/ 5 تا 7) و (معارج/ 29 تا 31).
2- . (مریم/ 59).
3- . (یوسف/53).

و (یوسف یا زن عزیز گفت) من نفس خود را (بدون توجه و مراقبت هاى الهى) تبرئه نمى كنم، زیرا كه نفس (انسانى) پیوسته فرمان دهنده به زشتى است مگر آنكه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.

عکس

ص: 101

ص: 102

رابطه انسان با خلق

اشاره

رابطه انسان با خلق(1)

خداوند متعال انسان را فطرتاً موجودی اجتماعی آفرید و برای او در شئون مختلف اجتماعی مسئولیت های مختلف قرار داد. انسان همین طور که از بودن در کنار هم نوعان خود بهره مند می شود نسبت به تک تک آنها حقوق و تکالیفی متقابل پیدا می کند که باید بتواند به این حقوق و تکالیف جامه عمل بپوشاند.

تکالیف انسان نسبت به پدر و مادر، ارحام و خویشاوندان، مردم، حکومت اسلامی، جامعه اسلامی و هم نوعان خود و... بخشی از وظایفی است که برای انسان نسبت به دیگر افراد بوجود می آید و باید نسبت به آن عکس العمل و رفتار مناسب داشته باشد. وجود یک نظام ارزشی جامع و همه جانبه مانند دین در تبیین و ارائه ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی حقوق و تکالیف افراد نسبت به یکدیگر نقش اساسی و تعیین کننده دارد.

ص: 103


1- . تذکر: مواردی که در این بخش به عنوان رابطه انسان با خلق آمده در صدد بیان محتوای آیه بوده وگر نه این گونه عناوین مانند نکوهش تجسس و غیبت، حقیقتاً بیان رابطه نیست بلکه تبیین و توضیح وظیفه مکلف در این موارد است.

در این قسمت به بخشی از آیاتی که به نحوه تعامل و ارتباط انسان با دیگر افراد جامعه اشاره دارد پرداخته می شود و آیات مربوط به برخی از این روابط مانند رابطه با پدر و مادر، خویشاوندان و ارزش هائی مانند عدالت خواهی، امانت داری، وفای به عهد، عدم تهمت و تمسخر دیگران، خوش اخلاقی، آداب معاشرت و... جمع آوری شده است.

1.احسان به پدر و مادر

احسان به پدر و مادر(1)

وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً .(2)

و پروردگارت حكم قطعى كرد كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر (خود) نیكى كنید حال اگر در نزد تو یكى از آن دو یا هر دو به كهنسالى رسند (در مقابل زحمات یا خشونت هاى آنها اظهار ناراحتى مكن حتى) به آنان افّ مگو و بر آنها فریاد مزن و سخن درشت مگو و با آنان سخنى كریمانه بگوى.

ص: 104


1- وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّیانی صَغیراً (اسراء/ 24).
2- . (اسراء/ 23).

2. اولویت احسان به مادر نسبت به پدر

وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَینِ أَنِ اشْكُرْ لی وَ لِوالِدَیكَ إِلَی الْمَصیرُ . (1)

و ما انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كردیم، در حالى كه مادرش او را (در شكم خود در ایام باردارى) در حال ضعف روى ضعف حمل كرد و (شیر دادن و) از شیر جدا كردنش در دو سال بود، (گفتیم) كه مرا و پدر و مادرت را سپاس گزار، كه بازگشت (همه) به سوى من است.

وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلى والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیكَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ(2)

و ما انسان را سفارش كردیم كه به پدر و مادرش نیكى كند، (خاصه مادر) زیرا مادرش (بار وجود) او را به سختى حمل كرده و به سختى فرو نهاده و (دوران) باردارى و (شیرخوارى تا) از شیر گرفتن او سى ماه است (كه مجموع كمترین مدت

ص: 105


1- . (لقمان/ 14).
2- . (احقاف/ 15 ).

زمان حمل شش ماه و بیشترین مدت زمان شیر دادن دو سال است، یا بیشترین زمان حمل یك سال و كمترین زمان شیر دادن هجده ماه). تا آن گاه كه به كمال نیروى (جسمى و عقلى) خود و به چهل سالگى رسید گفت: پروردگارا، مرا الهام كن و توفیق ده تا نعمتى را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته اى (نعمت ظاهرى مادى و نعمت معنوى عقل و ایمان) سپاس گزارم و عمل صالحى كه تو از آن خشنود شوى به جا آورم و فرزندانم را براى من صالح گردان، كه من به سوى تو بازگشتم و بى تردید از تسلیم شدگانم. (آیه درباره انسان مؤمن صالح است.)

3. عدالت خواهی

عدالت خواهی(1)

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (2)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، (در هر كار فردى و اجتماعى) قیام كننده استوار و دائم براى خدا و گواهان به عدل و قسط باشید و هرگز دشمنى با گروهى شما را بر آن ندارد كه عدالت نكنید. عدالت كنید كه آن به تقوا نزدیكتر است و تقوا پیشه كنید كه همانا خداوند به آنچه مى كنید آگاه است.

ص: 106


1- . إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ ینْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْی یعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل/ 90).
2- . ( مائده/ 8).

4. امانت داری

إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمیعاً بَصیراً (1)

همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانش رد كنید (واجبات را به خدا و حقوق مردم را به مردم) و چون میان مردم داورى نمایید (در مورد نزاع یا درباره اشخاص و حوادث) عادلانه داورى كنید. حقّا كه خداوند شما را به نیكو اندرزى موعظه مى كند، همانا خداوند همواره شنوا و بیناست.

5. اصلاح بین یکدیگر

...فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِكُمْ وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.(2)

...پس، از خدا پروا كنید و روابط ما بین خودتان را اصلاح نمایید (و بر سر انفال نزاع نكنید) و از خدا و فرستاده اش اطاعت نمایید اگر مؤمنید.

ص: 107


1- . (نساء/ 58).
2- . ( انفال/ 1).

6. وفای به عهد

وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ.(1)

و آنان كه امانت هاى خود (خلقى یا خالقى) و پیمان هاى خود را (پیمان هایى كه خدا با آنان بسته یا خود با خود یا خود با مردم بسته اند) رعایت كننده اند.

7. نکوهش پیروی از گمان

وَ ما یتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یفْعَلُونَ. (2)

و بیشتر آنها (در اعتقاداتشان) جز از ظنّ و گمان پیروى نمى كنند، با آنكه بى تردید (ظنّ و) گمان از هیچ حقّى بى نیاز نمى سازد، همانا خداوند به آنچه مى كنند داناست.

8. نکوهش تجسس و غیبت

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَیحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ

ص: 108


1- . (مؤمنون/ 8).
2- . (یونس/ 36).

مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ.(1)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، از گمان ها جدّاً بپرهیزید، زیرا كه (پیروى) برخى از گمان ها (گمان بدى كه مخالف واقع باشد) گناه است و (چون معلوم نیست پس باید از همه پرهیز نمود و از عیوب و اسرار دیگران) تجسس و كاوش نكنید و از یكدیگر غیبت ننمایید، آیا یكى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟.

9. نکوهش تهمت

وَ الَّذینَ یؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً.(2)

و آنهایى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را بى آنكه جرمى مرتكب شده باشند مى آزارند حقّا كه متحمّل بهتان و گناهى آشكار شده اند (زیرا لازمه آزار، نسبت جرم به آنهاست و آن خود بهتان است).

10. نکوهش تمسخر دیگران

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ

ص: 109


1- . (حجرات/ 12).
2- . (احزاب/ 58).

لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ . (1)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، هرگز گروهى (از مردان شما) گروه دیگر را مسخره نكند شاید آن گروه (مسخره شدگان) بهتر از آنان باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آن گروه بهتر از آنان باشند و از یكدیگر عیب جویى نكنید و همدیگر را به لقب هاى زشت مخوانید بد نام گذارى است (یاد كردن مؤمن به) فسق پس از ایمان (مؤمن را به نام مرتكب گناهان خواندن) و آنان كه توبه نكنند آنهایند كه ستمكارند.

11. نکوهش عیب جویی

وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ .(2)

واى بر هر عادت كننده به عیب جویى مردم و بدگویى دیگران!

12. نرم خویی و عفو دیگران

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ

ص: 110


1- . (حجرات/ 11).
2- . (همزه/ 1).

فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَكِّلینَ.(1)

پس به بركت رحمتى از جانب خداوند با آنها (امت خود) نرم خو شدى و اگر بد خلق و سخت دل بودى حتماً از دورت پراكنده مى شدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش طلب و در كارها با آنان مشورت نما و چون تصمیم گرفتى بر خدا توكل كن، كه بى تردید خداوند توكل كنندگان را دوست دارد.

13. عدم ترش رویی

وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ .(2)

و روى خود را به نخوت از مردم برمگردان و در روى زمین با ناز و تكبّر راه مرو، كه خداوند هیچ متكبر خودپسند و فخرفروش را دوست ندارد.

14. اعتدال در رفتار و عدم تکبر

وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً.(3)

ص: 111


1- . (آل عمران/ 159).
2- . (لقمان/ 18).
3- . ( اسراء/ 37).

و در روى زمین با كبر و سرمستى راه مرو، زیرا تو (هر چند قوى باشى) هرگز نمى توانى (با گام هایت) زمین را بشكافى و هرگز نمى توانى در بلندى به كوه ها برسى.

15. سلام کردن

فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَیبَةً كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ .(1)

و چون به خانه هایى وارد شدید بر خویشتن (بر خویشان و هم كیشان خود) سلام كنید سلامى از جانب خدا پربركت و پاكیزه. این گونه خداوند آیات (احكام) را براى شما بیان مى كند، باشد كه بیندیشید.

16. جواب سلام و تحیت

وَ إِذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ حَسیباً.(2)

و چون به شما تحیت و درودى گفته شد شما تحیتى نیكوتر از آن یا همانند آن را بگویید، كه بى تردید خداوند حسابرس همه چیز است.

ص: 112


1- . (نور/ 61).
2- . (نساء/ 86 ).

17. دوری از لغو

وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.(1)

و آنان كه از هر بیهوده و زشت روی گردانند.

18. گفتار محکم

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً.(2)

اى كسانى كه ایمان آورده اید، از خدا پروا كنید و سخنى درست و استوار گویید.

19. صبر

صبر (3)

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(4)

ص: 113


1- . (مؤمنون/ 3).
2- . ( احزاب/ 70).
3- یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ* وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ* وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ* الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ (بقره/ 153تا156).
4- . (آل عمران/ 200).

اى كسانى كه ایمان آورده اید، شكیبایى ورزید و دیگران را نیز به شكیبایى وادارید و در برابر دشمن پایدارى كنید و مرزدارى نمایید و از خدا پروا كنید شاید رستگار گردید.

وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (1)

و البته كسى كه (با وجود قدرت بر انتقام) صبر كند و درگذرد، حقّا كه آن از كارهاى مهم است.

إِنِّی جَزَیتُهُمُ الْیوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (2)

حقّا كه من امروز آنها را در مقابل صبرشان پاداش دادم كه آنها همه كامیابند.

ص: 114


1- . (شوری/ 43).
2- . (مؤمنون/ 111).

عکس

ص: 115

ص: 116

رابطه انسان با طبیعت

اشاره

در اسلام رابطه انسان با طبیعت، رابطه كشاورز است با مزرعه، رابطه بازرگان است با بازار تجارت، رابطه عابد است با معبد. براى كشاورز، مزرعه هدف نیست ولى وسیله هست؛ یعنى محل زندگى و كانون زندگى كشاورز است اما از این مزرعه است كه وسایل خوشى و سعادتش را به دست مى آورد. یك كشاورز باید به مزرعه برود و زمین را شخم بزند، بذر بپاشد و زمین را آباد كند. بعد كه محصول رویید، اگر علف هرزه اى پیدا شد وجین كند و بعد درو و سپس خرمن كند. این كلام پیامبر است: «الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الْاخِرَةِ»(1) دنیا كشتزار عالم آخرت است. بله، اگر كشاورز مزرعه را با خانه و مقرّ خود اشتباه كند، خطا كرده است. مزرعه را به عنوان مزرعه بودن، نباید با چیز دیگرى اشتباه كند. بازار براى یك بازرگان جاى كار است كه سرمایه و عمل و تلاشى را براى سود و درآمد بیشترى به كار اندازد و برآنچه دارد بیفزاید. برای

ص: 117


1- ورام بن ابی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورام، جلد 1، ص 183.

بهره مندی بهتر از این بازار و مزرعه باید به قوانین و مقررات آن تن داد. محدودیت های آن را برای داشتن زندگی بهتر و برای بدست آوردن رضایت الهی که مالک این عالم است رعایت کرد.

1. زمین

زمین(1)

هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ (2)

اوست كه آنچه در این زمین است همه را براى شما آفرید، سپس به (آفرینش) آسمان پرداخت پس آنها را به صورت هفت آسمان (مطابق حكمت و خالى از نقص در خلقت) مرتب و منظم ساخت و او به همه چیز داناست.

...هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ.(3)

اوست كه شما را از این زمین آفریده (جد و جده اول تان را بلاواسطه و نسل آنها را با واسطه خلق نموده) و شما را در آن زندگانی داده و آباد کردن آن را از شما

ص: 118


1- . وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ* فیها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ* وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیحانُ* فَبِأَی آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (الرحمن/ 10تا 13).
2- . ( بقره/ 29).
3- . (هود/ 61).

خواسته، پس از او درباره گناهان تان آمرزش بخواهید، آنگاه (با عمل های شایسته) به سوى او بازگردید، به یقین پروردگار من (به بندگانش) نزدیك و (دعاهایشان را) اجابت كننده است!

2. آسمان

اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَی ءٍ عِلْماً.(1)

خداست كه هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها (هفت عدد كره زمین، یا هفت طبقه زمین، یا هفت اقلیم از سطح كره زمین بیافرید)، اراده حتمى (مبدأ واجب در آفرینش آنها بر حسب ترتیب خلقت) در میان آنها (از نخستین مخلوق ممكن تا آخرین مراتب آن به تدریج) فرود مى آمد (تا همه را هست نمود) و فرمان (حاكم حقیقى به فرشتگان) در میان آنها (درباره تدبیر و تصرف و تنظیم نظام اتم آنها) همواره فرود مى آید، تا بدانید كه خداوند بر همه چیز تواناست و علم خداوند به همه چیز احاطه دارد.

الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (2)

ص: 119


1- . (طلاق/ 12).
2- . (ملک/ 3).

همان كه هفت آسمان را طبقه هایى (روى هم) آفرید، هرگز در آفرینش خداى رحمان (از نظر زیبایى، استوارى و اتقان صنع) تفاوت و ناهمگونى نمى بینى، پس بار دیگر بنگر آیا (در خلق اشیا) هیچ خلل و شكاف (و خلاف حكمت) مى بینى؟

3. حیوانات

وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ.(1)

و نیز از چهارپایان حیواناتى بزرگ و كوچك و پشم و كرك ده و سوارى و باركش و خوراكى (پدید آورد)، از آنچه خدا روزى شما كرده بخورید (و برخوردار شوید) و از گام هاى شیطان (در تشریع حلال و حرام و ارتكاب حرام) پیروى نكنید، كه همانا او براى شما دشمنى آشكار است.

وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (2)

و اوست همان كه دریا را رام كرد تا از آن گوشت تر و تازه بخورید و از آن زینت هایى كه مى پوشید (مانند لؤلؤ و مرجان) استخراج نمایید و كشتى ها را در آن

ص: 120


1- . (انعام/ 142).
2- . (نحل/ 14).

مى بینى كه شكافنده اند (سینه آب را، براى برآوردن نیازهاى مختلف شما) و براى آنكه (به تجارت و غیره) از فضل خدا جستجو كنید و باشد كه شكرگزارید.

ص: 121

ص: 122

فهرست الفبایی موضوعات

احسان به پدر و مادر. 104

اسماء حسنای الهی. 33

اصلاح بین یکدیگر. 107

اعتدال در رفتار و عدم تکبر. 111

اعراف. 76

امانت داری. 107

امکان معاد. 47

امیدواری به رحمت خداوند متعال. 95

اولویت احسان به مادر نسبت به پدر. 105

ایمان به معاد و آخرت. 51

آسمان. 119

آیات انسان سازی (اخلاق). 87

آیات انفسی (خداشناسی فطری). 38

آیات آفاقی و آیات انفسی. 36

آیات آفاقی. 37

آیات خداشناسی. 15

آیات معاد شناسی. 45

براهین اثبات خداوند. 15

براهین معاد. 48

ص: 123

برزخ 58

برهان امکان و وجوب 19

برهان حدوث و حرکت 15

برهان حکمت 48

برهان رحمت 49

برهان عدالت 50

برهان علت و معلول 17

بهشت و اوصاف آن 79

پیروی از شهوات و نکوهش آن 100

تقوای الهی و توکل 90

توبه 99

توحید افعالی 26

توحید در استعانت 32

توحید در ربوبیت 28

توحید در عبادت 30

توحید درخالقیت 27

توحید ذاتی 20

جواب سلام و تحیت 112

حساب 67

حیوانات 120

خشوع و خشیت 92

خوف الهی 91

در آستانه قیامت 60

ص: 124

دلیل عقلی 22

دلیل نقلی 24

دوری از لغو 113

دوزخ و اوصاف آن

77

رابطه انسان با خداوند 89

رابطه انسان با خلق 103

رابطه انسان با خویشتن 97

رابطه انسان با طبیعت 117

روابط انسانی 87

زمان قیامت 62

زمین 118

سلام کردن 112

سوء ظن به خود 100

شاهدان 69

شب زنده داری 93

شرک بزرگترین گناه نابخشودنی 43

شرک در ذات 40

شرک در ربوبیت 42

شرک در عبادت 41

شرک در عمل (شرک خفی) 43

شفاعت 73

شکر الهی 90

صبر 113

ص: 125

ضرورت معاد 46

عدالت خواهی 106

عدم ایمان به آخرت 53

عدم بد گمانی به خداوند متعال 94

عدم ترش رویی 111

عفت و پاکدامنی 99

گفتار محکم 113

محشر 66

مراتب توحید 20

مراتب شرک (شرک جلیّ) 39

مراقبه 98

مرگ 56

معاد جسمانی 83

مقدمه 9

میزان 71

نرمخویی و عفو دیگران 110

نفخ صور 64

نکوهش پیروی از گمان 108

نکوهش تجسس و غیبت 108

نکوهش تمسخر دیگران 109

نکوهش تهمت 109

نکوهش عیب جویی 110

وفای به عهد 108

ص: 126

فهرست منابع

تفاسیر و ترجمه های قرآن

*انصاریان حسین، ترجمه قرآن، قم: انتشارات اسوه، 1383 ش.

*جوادی آملی عبد الله، تفسیر موضوعی قرآن معاد در قرآن، قم: انتشارات اسراء 1381 ش.

*حیدری فر مجید، مدرسه ترنم توحید (توحید و شرک در آیینه وحی)، قم: جامعه المصطفی العالمیه، 1387 ش.

*سبحانی جعفر، منشور جاوید، قم: انتشارات توحید [بی تا].

*طباطبائی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوی همدانی سید محمد باقر، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1374 ش.

*عبدالباقی، فؤاد معجم المفهرس لالفاظ القرآن، تهران: اسماعیلیان، 1364 ش.

*محمدیان محمد، الفهرست الموضوعی لآیات القرآن، تهران: انتشارات مشکات [بی تا].

*مشکینی علی، ترجمه قرآن، قم: انتشارات الهادی، 1381 ش.

*مطهری مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، 1380 ش.

ص: 127

*مکارم شیرازی ناصر، برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، 1382ش.

*مکارم شیرازی ناصر، پیام قرآن، قم: انتشارات نسل جوان [بی تا].

*مکارم شیرازی ناصر، ترجمه قرآن، قم: انتشارات دارالقرآن الکریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1373ش.

*مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش. متفرقه

*پژوهشكده تحقیقات اسلامى، فرهنگ شیعه، قم: ناشر زمزم هدایت، چاپ دوم 1386 ش.

*حسینی تهرانی محمد حسین، معادشناسی، [بی جا]، انتشارات نور ملکوت قرآن، 1422ق.

*ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر معروف به مجموعه ورام، قم: ناشر مکتبة فقیه، 1410 ق.

*نرم افزار جامع تفاسیر نور 2.5.

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109