پژوهش نامه معارف حسینی 21 :نخستین فصلنامه تخصصی امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

فصل نامه علمی _ تخصصی

سال ششم، شماره 21، بهار 1400

صاحب امتیاز و مدیرمسئول: دکتر محمدحسین مردانی نوکنده

سردبیر: دکتر سید محمدکاظم طباطبایی

مدیر داخلی: غفار عموزاده آرائی

مدیر اجرایی: دکتر حسین قلندری

ویراستار فارسی: سعید صناعتی

مترجم و ویراستار انگلیسی: دکتر محمدرضافخرروحانی

ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری

طراح جلد: حسن فرزانگان

صفحه آرا: علی قنبری

مدیر روابط عمومی: علیرضا شابدین

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

هیئت تحریریه: دکتر نجف لک زایی استاد دانشگاه باقر العلوم(علیه السلام)

دکتر مجتبی رحماندوست دانشیار دانشگاه تهران

دکتر ناصر رفیعی محمدی دانشیار جامعة المصطفی العالمیه

دکتر علی بیات دانشیار دانشگاه تهران

دکتر علی حاجی خانی دانشیار دانشگاه تربیت مدرس

دکتر غلامرضا خوش فر دانشیار دانشگاه گلستان

دکتر محمدرضا سنگری استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دکتر مصطفی دلشاد تهرانی استادیار دانشگاه قرآن و حدیث

دکتر محمد رضا فخر روحانی استادیار دانشگاه قم

دکتر مهدی مردانی(گلستانی) استادیار دانشگاه قرآن و حدیث

نشانی پستی: گرگان _ صندوق پستی853-49175، فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی

کدپستی: 4916935379

نمابر: 32131590-017 همراه: 09113701235

ایمیل فصل نامه: ayate.boostan@gmail.com http://www.maarefehosseini.ir

شمارگان: 1200 نسخه بها: 000/125 ریال

این فصل نامه با همکاری اداره کل تبلیغات اسلامی گلستان منتشر می گردد.

ص: 1

اشاره

فصل نامه بین المللی پژوهش نامه معارف حسینی نشریه ای با موضوع مطالعات اسلامی (با تمرکز بر معارف امام حسین (علیه السلام)) به زبان فارسی و گستره بین الملل و جهان اسلام و نوع انتشار مجله ای به شماره ثبت75858 فعالیت خویش را با رویکرد علمی _ تخصصی آغاز نموده است.

فصل نامه بین المللی پژوهش نامه معارف حسینی در پایگاه های زیر نمایه می شود:

1. بانک نشریات کشور www.magiran.ir

2. مرکز اطلاعات و مدارک علمی جهاد دانشگاهی www.sid.ir

3. پایگاه مجلات تخصصی نور www.noorrmags.ir

4. پرتال جامع علوم انسانی _ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

5. سامانه نشریات علمی کتابخانه ملی ایران iranjurnals.nlai.ir

6. کتابخوان همراه پژوهان @pajoohaan_ir

مشاور عالی:

حجت الاسلام نورالله ولی نژاد

مشاوران علمی فصل نامه در عرصه بین الملل:

1. دکتر لیاقت علی تکیم (دانشگاه مک مستر کانادا)

2. دکتر محمد حسین علی (دانشگاه کربلا)

3. دکتر سید حسن عیسی الحکیم (دانشگاه کوفه)

4. دکتر هادی التمیمی (الجامعة الاسلامیة نجف اشرف)

5. دکتر سید سلمان هادی آل طعمه (پژوهشگر کربلا)

6. دکتر محمد حسنین نادر (سردبیر مجله معرفت نور پاکستان)

7. سید حیدر غازی جاسم الموسوی (دانشگاه بابل، مؤسسه ترجمه الکفیل)

8. دکتر اولیور شاربروت (دانشگاه بیرمنگهام انگلیس)

9. دکتر محمدرضا کاظمی (سردبیر مجله علمی تاریخ پاکستان)

ص: 2

شیوه نامه نگارش و چگونگی پذیرش مقاله در پژوهش نامه معارف حسینی

_ مقاله باید حاصل پژوهش علمی در یکی از موضوعات مرتبط با معارف حسینی باشد.

_ مقالات باید از طریق سامانه فصل نامه http://www.maarefhosseini.ir ارسال شود.

_ هیئت تحریریه در رد، پذیرش و و یرایش مقاله ها آزاد است.

_ تقّدم و تأخّر چاپ مقاله ها با بررسی و نظر هیئت تحریریه مشخص می شود.

_ مسئولیت درستی مطالب مندرج در مقاله به عهده نویسنده است و فصل نامۀ پژوهشنامه معارف حسینی هیچ گونه مسئولیتی در قبال آن ندارد.

_ در هر مقاله، فاصله خطوط 1، حاشیه از دو طرف 4 و از زیر و زبر 5 سانتی متر باشد و هر مقاله باید حداکثر 18 صفحه A4 (با قلم نازنین 12) و بر پایۀ دستور خط مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی (www. persianacademy. com) نگاشته شود.

_ مقالات باید در محیط Word حروف چینی و به دفتر فصل نامه ارسال شود.

_ در صفحۀ عنوان، به ترتیب، عنوان مقاله (نازنین 15)، زیر عنوان (نازنین 13)، نام نویسنده / نویسندگان (نازنین 13)، رتبۀ علمی و نام دانشگاه یا سازمان وابسته (همان قلم)، چکیده (در 5 تا 8 خط)، کلید واژه ها (5 تا 7 واژه)، شمارۀ تماس و نشانی الکترونیکی نویسنده در پاورقی آورده شود. اطلاعات مندرج در بند پیشین به زبان انگلیسی، در صفحه ای جداگانه آورده شود.

_ تصویر ها، جدول ها و نمودار ها با مشخصات دقیق در صفحات جداگانه آوردهشود.

_ هر مقاله باید شامل مقدمه، مواد و روش ها و بحث و نتیجه گیری باشد.

_ توضیحات در انتهای مقاله به صورت پی نوشت ذکر شود.

_ ارجاعات تمام نقل و قول ها (مستقیم و غیر مستقیم) باید به صورت زیر تنظیم شود:

(نام خانوادگی نویسنده / نویسندگان، سال نشر: شمارۀ صفحه)

اگر از یک نویسنده در یک سال بیش از یک اثر منتشر شده باشد، این آثار با ذکر حروف الف، ب، و... یا a، b و... پس از سال انتشار از هم متمایز شوند.

ص: 3

_ اگر کتاب بیش ار سه نویسنده داشته باشد، پس از نام نخستین نویسنده عبارت «و همکاران» نوشته شود؛ اثری که نام نویسنده ندارد، به نام کتاب ارجاع داده شود؛ اثری که توسط مؤسسه یا سازمانی فراهم آمده باشد، به نام مؤسسه یا سازمان ارجاع شود.

_ فهرست منابع و مآخذ در پایان مقاله به ترتیب حروف الفبا و به صورت زیر تنظیم شود:

کتاب: نام خانوادگی، نام (نویسنده/ نویسندگان) (سال نشر)، نام کتاب، نام و نام خانوادگی افراد دخیل (مصحح، مترجم، ویراستار و...)، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ. کتابی

که نام مؤلف ندارد: نام کتاب (سال نشر)، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ. کتابی که تألیف یک مؤسسه است: نام مؤسسۀ مؤلّف (سال نشر)، نام کتاب، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ.

مقاله: نام خانوادگی، نام (نویسنده/ نویسندگان) (سال نشر)، «عنوان مقاله»، نام ویراستار یا گرد آورنده.

نام مجموعه مقالات، محل نشر: نام ناشر. شماره صفحات مقاله.

_ حق چاپ مقاله، پس از پذیرش، برای پژوهش نامه معارف حسینی محفوظ است و نویسنده نمی تواند آن را به نشریه دیگر ارائه دهد.

_ مقاله های دریافت شده، بازگردانده نمی شود.

پژوهش نامه معارف حسینی

ص: 4

پژوهشی در چگونگی شهادت حضرت قاسم(علیه السلام)... 7

دکترمحمدسالم محسنی

تحلیلی بر روایات عاشورایی قمقام زخّار و صمصام بتّار... 19

دکتر محسن رفعت

اقتباس های قرآنی در اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام... 47

دکتر محمد فراهانی، دکتر محمدرضا شاهرودی

فلسفه و علّتِ تشویق به عزاداری در سیره معصومین ... 77

روح اله زینالی

مخاطب شناسی خطبه های امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام... 95

دکترعلی فارسی مدان

پیدایی شخصیت علمی حضرت زینب (علیها السلام) در واقعه ی عاشورا و رخدادهای پس از آن... 113

دکتر سید مرتضی عادلی

نکته هایی از معارف حسینی... 141

دکتر محمدحسین مردانی نوکنده

معرفی کتاب... 145

دکتر محمدرضا فخر روحانی

ص: 5

ص: 6

پژوهشی در چگونگی شهادت حضرت قاسم(علیه السلام)

اشاره

دکترمحمدسالم محسنی(1)

چکیده

قاسم یکی از فرزندان امام حسن مجتبی است که در کربلا به شهادت رسید. این پژوهش چگونگی مبارزه و شهادت آن حضرت را در منابع کهن بررسی کرده و به این نتیجه دست یافته که او دومین پسر شهید امام حسن در کربلا است. وی از نظر سِنی کوچک بوه و نوجوان توصیف شده است. قاسم برای مبارزه با دشمن از امام حسین اجازه خواست ولی امام نخست امتناع ورزید تا با اصرار وی مواجه شد و سرانجام اجازه داد. او در میدان نبرد توسط عمر بن سعد اَزدی به شهادت رسید. درباره آن حضرت برخی گزارش های بی سند نیز شهرت یافته است مانند این که 1- وی درباره مرگ گفت: «اَحلی من العسل»؛ 2- بدن او زیر سم اسب ها پایمال شد؛ 3- امام حسن تعویذی در بازویش بسته بود که توصیه به یاری حسین می کرد و سرانجام به عروسی او منتهی شد. این گزارش ها در این تحقیق مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی با رویکر تاریخی است.

واژگان کلیدی: قاسم بن الحسن، اَحلی من العسل، سُم اسب ها.

ص: 7


1- . مدرس جامعة المصطفی العالمیة، ایران، قم (ms.muhseni@yahoo.com)

مقدمه

یکی از فرزندان امام حسن مجتبی که در کربلا حضور داشت و در رکاب سیدالشهدا به شهادت رسید، قاسم بود. حضرت قاسم با این که سِن کمی داشت و به احتمال زیاد به حد بلوغ نرسیده بود، اما شجاعانه از عمویش امام حسین حمایت کرده و در برابر دشمن مبارزه نمود. گزارشگران واقعه عاشورا صحنه نبرد و چگونگی شهادت او را به روشنی روایت کرده اند؛ اما در عین حال، درباره قاسم برخی گزارش های بی سند نیز در منابع متأخر راه یافته است.

شناخت درست از شخصیت شهیدان کربلا و چگونگی مبارزه و شهادت آنان، ضرورت مراجعه به منابع معتبر تاریخی را ایجاب می کند تا گزارش های مستند از نقل های بی سند بازشناخته شود و پیروان و مُحبان سیدالشهدا در آشنایی با شهیدان کربلا و چگونگی قیام عاشورا از گرفتار آمدن در تحریفات و نقل های بی سند، مصون بمانند. این ضرورت، درباره حضرت قاسم نیز ایجاب می کند تا چگونگی شهادت او در منابع اولیه بررسی و مطالعه شود.

بر این اساس، تحقیق حاضر می کشود درباره حضرت قاسم و صحنه مبارزه و شهادت او در منابع پیش از قرن هفتم به بررسی و مطالعه پرداخته و گزارش مستند ارائه نماید.

این پژوهش با رویکرد تاریخی به مسأله نگریسته و با استفاده از اسناد تاریخی به توصیف و تحلیل موضوع می پردازد.

معرفی حضرت قاسم (علیه السلام)

حضرت قاسم دومین پسر امام حسن مجتبی است که در کربلا به شهادترسید. به غیر از قاسم دو پسر دیگر امام حسن نیز در روز عاشورا شهید شده اند؛ یکی به نام ابوبکر بن الحسن که از قاسم بزرگ تر بود (فُضیل بن زبیر، 1406: 150؛ طبری، 1387: 5 / 468) و حدود 35 سال سن داشت (ابن فُندق، 1385: 1/ 400) و دیگری عبدالله نام داشت و از قاسم کوچک تر بود و در لحظه آخر که عمویش سیدالشهدا در میدان جنگ تنها مانده بود، به دفاع از او پرداخت و به شهادت رسید (فُضیل بن زبیر، 1406: 150؛ طبری، 1387: 5 /

ص: 8

468؛ مفید، 1413: 2 / 110).

اما سن حضرت قاسم به طور دقیق معلوم نیست. برخی گفتند او به حد بلوغ نرسیده بود (خوارزمی، 1381: 2 / 31)، و برخی سن او را 16 سال ذکر کردند (ابن فُندق، 1385: 1/ 401). بیشتر کسانی که شهادت آن حضرت را گزارش داده اند، از او تعبیر به «غلام» کرده اند: «خَرَجَ غُلامٌ کَاَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ» (ابن سعد، 1414: 1 / 471؛ طبری، 1387: 5 / 447؛ اصفهانی، 1419: 93؛ مفید، 1413: 2 / 107؛ خوارزمی، 1381: 2 / 31). این نشان می دهد که او نوجوان بوده است و همچنین آن جناب چهره بسیار زیبا داشته چنان که به پارۀ ماه تشبیه شده است.(1) مادر قاسم ام ولد بود (فُضیل بن زبیر، 1406: 150؛ طبری، 1387: 5 / 468) و نرجس نام داشت (ابن فُندق، 1385: 1/ 342).

اجازه خواستن قاسم (علیه السلام)برای نبرد

برخی نقل کردند که بعد از شهادت جمعی از جوانان اهل بیت، قاسم نزد امام حسین آمد و از او اجازه خواست تا به میدان جنگ رفته و در برابر دشمن مبارزه کند. امام حسین او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند؛ اما حسین ازاجازه دادن به قاسم خود داری می کرد که شاید به خاطر خُردسال بودن او بوده است. قاسم همچنان اصرار می ورزید و دست و پای عمو را می بوسید تا امام به او اجازه داد و او در حالی که اشک به صورتش جاری بود، به سوی میدان رفت (خوارزمی، 1381: 2 / 31).

حضرت قاسم در هنگام رفتن به میدان نبرد، چنین رجز می خواند:

إِنْ تُنْكِرُونِی فَأَنَا فَرْعُ الْحَسَنِ *** سِبْطُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَى الْمُؤْتَمَنِ

هَذَا الْحُسَیْنُ كَالْأَسِیرِ الْمُرْتَهَنِ *** بَیْنَ أُنَاسٍ لاَ سُقُوا صَوْبَ الْمَزَنِ (2)

اگر مرا نمی شناسید، من فرزند حسنم؛ او که نوۀ پیامبر برگزیده و مورد اعتماد بود.

این حسین است همانند اسیر و گروگان، در دست مردمی که باران رحمت بر آن ها نبارد!

ص: 9


1- . برای مطالعه بیشتر ر.ک: گروهی از تاریخ پژوهان، 1395: 2 / 619.
2- . خوارزمی، 1381: 2 / 31. ابن اعثم و ابن شهرآشوب این اشعار را به عبدالله بن حسن نسبت داده اند (ابن اعثم، 1411: 5 / 112؛ ابن شهرآشوب، بی تا: 4 / 106).

صحنه ورود قاسم (علیه السلام) به میدان نبرد

ابی مخنف از حمید بن مسلم صحنه مبارزه حضرت قاسم را چنین گزارش می کند که او وارد میدان جنگ شد در حالی که نوجوانى بود صورتش مثل پارۀ ماه و شمشیرى در دست داشت و پیراهنى پوشیده بود و نعلینى به پا داشت كه بند یكى از آن ها بریده شده بود و دقیقا بند چپ بود. عمر بن سعد بن نُفیل اَزدى(1) گفت: به خدا قسم الان به این نوجوان حمله مى كنم و او را از پاى در مى آورم. حمید بن مسلم می گوید او را از این کار منع کردم و گفتم: سبحان اللّهاز این تصمیم كه گرفته اى دست بردار و بگذار کسانی هستند که این کار انجام دهند. او پاسخ داد: نه، به خدا قسم او را نابود مى كنم. او حمله کرد و شمشیرى بر سر مبارک قاسم زد و سر آن حضرت را شكافت (ابن سعد، 1414: 1 / 471؛ طبری، 1387: 5 / 447؛ تمیمی مغربی، 1409: 3 / 179-180؛ اصفهانی، 1419: 93؛ مفید، 1413: 2 / 107؛ طبرسی، 1390: 247؛ خوارزمی، 1381: 2 / 31-32).

چگونگی شهادت حضرت قاسم (علیه السلام)

حمید بن مسلم صحنه شهادت حضرت قاسم را چنین روایت می کند که وقتی شمشیر عمر بن سعد اَزدی بر فرق مبارک قاسم وارد شد، «فَوَقَعَ الْغُلاَمُ لِوَجْهِهِ وَ صَاحَ یَا عَمَّاهْ فَجَلَّى الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ كَمَا یُجَلِّی الصَّقْر»، قاسم به صورت بر زمین افتاد و صدا زد عمو جان به فردیام برس! امام حسین وقتى كه فریاد برادرزاده اش را شنید، مانند باز شكارى خود را بالاى سر او رساند و مثل شیر غضبناک شمشیر كشید و به قاتل او حمله كرد، شمشیر به دست عمر بن سعد اَزدى فرو رفت و او چنان فریادى زد كه همه لشکریان صدایش را شنیدند. «و حملت خیل لأهل الكوفه لیستنقذوا عمرا من حسین، فاستقبلت عمرا بصدورها، فحركت حوافرها و جالت الخیل بفرسانها علیه، فوطئته حتى مات».(2)

ص: 10


1- . نام این شخص را شیخ مفید «عمر بن سعد بن نُفیل اَزدی» آورده اما برخی دیگر «عَمرو بن سعید بن نُفیل اَزدی» و «عَمرو بن سعد بن نُفیل اَزدی» نوشتند.
2- . چنان که بعدا اشاره خواهد شد، این بخش از گزارش برای برخی موجب اشتباه شده و ضمیر «وطئته» و «مات» را به قاسم ارجاع داده اند و در نتیجه چنین برداشت کرده اند که حضرت قاسم زیر سم اسب ها پایمال گردیده است.

سواران سپاه کوفه حمله کردند تا او را از دست امام حسین نجات دهند؛ اما با سینه و سم اسب ها به استقبال عمر اَزدی رفته و او را زیر دست وپای اسبان لگدکوب کردند تا مُرد. «وَ انْجَلَتِ الْغَبَرَةُ، فَرَأَیْتُ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلاَمِ وَ هُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلِهِ»، گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام حسین بالاى سر قاسم نشسته و قاسم پاشنۀ پا را به زمین می ساید و آخرین لحظات عمر خود را طى مى كند.

امام حسین از این پیش آمد سخت ناراحت شد و فرمود: از رحمت خدا دور باد قومى كه تو را كشتند و فرداى قیامت جد تو دشمن آن ها خواهد بود. سپس فرمود: «عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلاَ یُجِیبُكَ أَوْ یُجِیبُكَ فَلاَ یَنْفَعُكَ، صَوْتٌ (1) وَ اللَّهِ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ»، به خدا قسم چه سخت است بر عموى تو كه او را به كمك بخوانى و او دعوت تو را اجابت نکند و یا اجابت کند اما به حالت سودى نداشته باشد. به خدا قسم این صدایی است که خون خواهان فراوان داشته اما یاورانش امروز کم شده اند. امام حسین قاسم را برداشت و به سینه گرفته با خود بُرد در حالی که پاهای قاسم به زمین کشیده می شد، تا در کنار بدن علی اکبر و سایر کشتگان اهل بیت گذاشت (ابن سعد، 1414: 1 / 471-472؛ طبری، 1387: 5 / 447-448؛ تمیمی مغربی، 1409: 3 / 179-180؛ اصفهانی، 1419: 93؛ مفید، 1413: 2 / 107-108؛ طبرسی، 1390: 247؛ خوارزمی، 1381: 2 / 31-32؛ ابن شهرآشوب، بی تا: 4 / 106؛ ابن نمای حلی، 1406: 69؛ ابن طاووس، 1383: 154-156).امام حسین آن گاه خطاب به اهل بیتش فرمود: «صَبْراً یَا بَنِی عُمُومَتِی صَبْراً یَا أَهْلَ بَیْتِی لاَ رَأَیْتُمْ هَوَاناً بَعْدَ هَذَا الْیَوْمِ أَبَداً»، ای عموزادگان صبر پیشه کنید و ای خانواده ام آرام و شکیبا باشید. بعد از این روز، هرگز خواری نخواهید دید (ابن اعثم، 1411: 5 / 112؛ خوارزمی، 1381: 2 / 32).(2)

ص: 11


1- . در برخی منابع به جای «صوت» واژه «یوم» آمده است. در این صورت معنای جمله این می شود که امروز روزی است که دشمنان بسیار و یاران اندک است.
2- . البته در گزارش ابن اعثم به جای قاسم از عبدالله بن حسن نام برده شده است که باتوجه به گزارش مشهور، در بیان نام اشتباه رخ داده است. اما سید ابن طاووس این مطلب را بعد از شهادت علی اکبر نقل کرده است (ابن طاووس، 1383: 154).

نقدی بر چند گزارش دیگر

اشاره

درباره چگونگی شهادت حضرت قاسم، برخی گزارش های دیگر بین مردم شهرت یافته است که از سند معتبر برخوردار نیستند. در اینجا به اختصار به بررسی و ارزیابی آن ها پرداخته می شود.

1- جمله «اَحْلی من العسل»

امروزه این جمله معروف شده است که حضرت قاسم درباره چگونگی مرگ فرمود: «اَحْلی من العسل» یعنی مرگ در ذائقه من از عسل شیرین تر است. حسین بن حَمْدان خَصیبی جُنبلانی (م334ق) روایت کرده است که در شب عاشورا وقتی سیدالشهدا اصحاب و یارانش را از شهادت آن ها خبر داد، حضرت قاسم از عمویش پرسید، آیا من نیز فردا کشته می شوم؟ امام حسین گفت: مرگ در نظرت چگونه است؟ قاسم عرض کرد: «اَحلی من العسل»، از عسل شیرین تر است، آن گاه امام حسین فرمود: آری که از عسل شیرین تر است و تو هم فردا کشته خواهی شد (خَصیبی، 1419: 204).

این مطلب جز در کتاب هدایة الکبری اثر خَصیبی، در دیگر منابع متقدم روایت نشده است. اما خَصیبی از نظر علمای رجال به فساد مذهب متهم شدهاست (نجاشی، 1365: 67؛ ابن غضائری، 1364: 54؛ ابن داود حلی، 1342: 444؛ علامه حلی، 1411: 217). بنابراین گزارش او از اعتبار برخوردار نیست. در منابع دیگر تا سده یازدهم هجری گزارشی از این جملۀ منسوب به حضرت قاسم، به چشم نمی خورد؛ اما بعد از قرن یازدهم در منابع متأخر راه یافته و افرادی مانند سید هاشم بحرانی در مدینة المعاجز (4 / 215)، شیخ عباس قمی در نفس المهموم (ص208)، محمد تقی سپهر در ناسخ التواریخ (2 / 362) و دیگر مقتل نویسان آن را نقل کرده اند. بنابراین، تعبیر مشهور «اَحلی من العسل»، از نظر سند، ضعیف بوده و در منابع معتبر نقل نشده است.

2- بدن قاسم (علیه السلام)زیر سم اسب ها

در برخی کتاب های متأخر روایت شده است که بدن حضرت قاسم زیر سم اسب ها

ص: 12

پایمال شد؛(1) اما آنچه در منابع متقدم آمده این است که وقتی قاسم عمویش را صدا زد، امام حسین به سرعت خود را به قاسم رساند و قاتل او را که عمر بن سعد اَزدی بود، با شمشیر زد و دستش آویزان شد و او فریاد کشید. لشکر دشمن هجوم آوردند تا او را نجادت دهند ولی او زیر سم اسب ها شد (ابن سعد، 1414: 1 / 472-471؛ بَلاذُری، 1417: 3 / 406؛ طبری، 1387: 5 / 447-448؛ تمیمی مغربی، 1409: 3 / 179-180؛ اصفهانی، 1419: 93؛ مفید، 1413: 2 / 108؛ طبرسی، 1390: 247؛ خوارزمی، 1381: 2 / 32؛ ابن نمای حلی، 1406: 69؛ ابن طاووس، 1383: 154-156).

اما در منابع متأخر به اشتباه به حضرت قاسم نسبت داده شده که بدنش زیرسم اسب ها پایمال شده است، در حالی که بر اساس تمامی منابع متقدم، قاتل آن حضرت زیر دست و پای اسب ها شده است. آنچه موجب برداشت اشتباه شده است، این بخشی از گزارش است: «و حملت خیل لأهل الكوفه لیستنقذوا عمرا من حسین، فاستقبلت عمرا بصدورها، فحركت حوافرها و جالت الخیل بفرسانها علیه، فوطئته حتى مات» (طبری، 1387: 5 / 447).(2)

برخی محققان گفتند احتمال می رود این مطلب نخست در بحار الانوار تصحیف شده باشد؛ چون بعد از جمله «حتی مات» در عبارت بالا، جمله «لعنه الله» بوده که در قدیم به صورت «لع» می نوشتند؛ اما به جای آن به اشتباه واژه «غلام» نوشته شده است؛ یعنی به جای دشمن حضرت قاسم، گفته شده که آن نوجوان زیر سم اسب ها شد و سپس این سخن به دیگر کتاب ها راه یافته است.(3)

ص: 13


1- . این گزارش در بسیاری از کتاب های متأخر یافت می شود؛ از جمله علامه مجلسی در بحار الانوار (45 / 35)؛ سید نعمت الله جزائری در ریاض الابرار (1 / 226) و محمد تقی سپهر، در ناسخ التواریخ (2 / 423) به نقل آن پرداخته اند.
2- . این عبارت از طبری نقل شد اما بسیاری از کتاب های دیگر نیز تعبیر نزدیک به آن را به کار برده اند (ر.ک: ابن سعد، 1414: 1 / 472-471؛ بَلاذُری، 1417: 3 / 406؛ تمیمی مغربی، 1409: 3 / 179-180؛ اصفهانی، 1419: 93؛ مفید، 1413: 2 / 108؛ طبرسی، 1390: 247؛ خوارزمی، 1381: 2 / 32؛ ابن نمای حلی، 1406: 69؛ ابن طاووس، 1383: 154-156).
3- . در این مسأله به منابع زیر مراجعه شود: مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص35، پانوشت1؛ هشترودی تبریزی، محن الابرار (ترجمه مقتل بحار)، ص936؛ محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین، ج7، ص122-123.

3- تعویذ و عروسی قاسم (علیه السلام)

یکی از داستان های بی سند که در مقتل های متأخر نقل شده است؛ اما در منابع معتبر سخنی از آن به میان نیامده، تعویذ(1) حضرت قاسم و عروسی اواست. این داستان در کتاب روضة الشهداء کاشفی و منتخب طریحی و سپس برخی دیگر کتاب های متأخر با طول و تفصیل گزارش شده است و در اینجا به طور مختصر به آن اشاره می شود: هنگامی که حضرت قاسم اجازه میدان خواست، امام حسین امتناع ورزید. قاسم اندوهناک سر بر زانو نهاد تا یادش آمد که پدرش امام حسن تعویذی را بر بازوی او بسته و گفته بود که هنگامی روبه رو شدن با غم و اندوه آن را گشوده و مطابق آن عمل نماید. قاسم تعویذ را باز کرد دید نوشته است، هنگامی که عمویت حسین را در کربلا در محاصره دشمن دیدی، دست از یاری اش بر ندار و هرچه تو را از مبارزه بازداشت تو اصرار کن. قاسم به محضر عمو رفت و تعویذ را به آن حضرت نشان داد. آن گاه امام حسین گفت برادرم حسن به من نیز وصیتی کرده بود، پس باید اول آن را انجام دهیم. داستان چنین ادامه می یابد که امام حسین لباس قیمتی بر تن قاسم کرد و قبای امام حسن بر دوش او نمود و عقد دخترش را به او بست و دستش را به دست قاسم سپرد (کاشفی، 1382: 400-402؛ طریحی، 1424: 365-367؛ ابن شدقم، 1418: 216-217؛ بحرانی، 1414: 3 / 371-366).

این داستان افزون بر آن که سند معتبر ندارد و از زمان ملاحسین کاشفی مطرح شده است، از نظر محتوا نیز با شرایط روز عاشورا و صحنه جنگ و قتال سیدالشهدا ناسازگار است. بسیاری از علما درباره جعلی بودن آن سخن گفته اند (ر.ک: محدث نوری، 1319: 64؛ قمی، 1390: 1 / 900-901؛ مطهری، 1386: 17 / 77؛ قاضی طباطبایی، 1383: 376-379).

نتیجه

بررسی و مطالعۀ چگونگی شهادت حضرت قاسم در منابع اولیه نشان می دهد که او

ص: 14


1- . امروزه جعلی بودن داستان عروسی حضرت قاسم برای بیشتر مردم و روضه خوان ها روشن است؛ اما قضیه تعویذ آن حضرت را هنوز برخی ها می خوانند، بدون توجه به این که بخشی از داستان جعلی عروسی قاسم است.

در کربلا حضور داشته و برای دفاع از عمویش سیدالشهداشجاعانه مبارزه کرده است. سِن او دقیق معلوم نیست و بیشتر منابع از وی به «غلام» تعبیر کرده اند که نشان می دهد در سِن نوجوانی بوده است. مادر قاسم ام ولد بوده و برخی نامش را نرجس ذکر کرده اند.

مطابق برخی گزارش ها، قاسم برای نبرد از عمویش حسین اجازه می خواهد؛ اما سیدالشهدا از ورود او به میدان جنگ استقبال نمی کند تا این که سرانجام با اصرار حضرت قاسم، امام حسین به وی اجازه می دهد و او وارد نبرد می شود و سرانجام توسط عمر بن سعد اَزدی به شهادت می رسد.

سه گزارشی که درباره حضرت قاسم امروزه بین مردم شهرت یافته است، بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که:

1- جمله «اَحلی من العسل» اگرچه به قاسم منسوب است ولی از سند معتبر برخوردار نیست؛

2- مسأله زیر سم اسب شدن بدن قاسم، به احتمال زیاد در اثر برداشت اشتباه از متن گزارش های اولیه که درباره قاتل قاسم بوده، به وی نسبت داده شده است؛

3- تعویذی را که گفته می شود امام حسن در بازوی قاسم کرده و سفارش نموده بود تا عمویش حسین را یاری کند، سند ندارد و جزء داستان ساختگی عروسی حضرت قاسم است.

ص: 15

منابع

_ ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، (1411ق)، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الاضواء.

_ ابن داود حلی، حسن بن علی، (1342ش)، الرجال، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول.

_ ابن سعد، محمد، (1414ق)، الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة)، تحقیق: محمد بن صامل السلمی، طایف: مکتبة الصدیق، چاپ اول.

_ ابن شدقم حسینی مدنی، ضامن، (1418ق)، تحفة لب اللباب فی ذکر نسب السادة الانجاب، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، چاپ اول.

_ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، (بی تا)، المناقب (یا مناقب آل ابی طالب)، تصحیح: هاشم رسولی و محمد حسین آشتیانی، قم: انتشارات علامه.

_ ابن طاووس، سید علی بن موسی، (1383ش)، لهوف (سوگنامه سالار شهیدان)، ترجمه: علیرضا رجالی تهرانی، قم: انتشارات نبوغ، چاپ ششم.

_ ابن غضائری، احمد بن حسین، (1364ش)، الرجال، تحقیق: محمد رضا حسینی، قم: دار الحدیث، چاپ اول.

_ ابن فُندُق بیهقی، علی بن زید، (1385ش)، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، مقدمه: شهاب الدین مرعشی، تحقیق: مهدی رجایی، قم: کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ دوم.

_ ابن نمای حلی، جعفر بن محمد، (1406ق)، مُثیر الاحزان، قم: مدرسه امام مهدی._ اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، (1419ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق و شرح: احمد صقر، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،.

_ بحرانی، سید هاشم، (1414ق)، مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحج علی البشر، تصحیح: عزت الله مولائی نیا و عبادالله طهرانی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول.

ص: 16

_ بَلاذُری، احمد بن یحیی، (1417ق)، جمل من أنساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دار الفکر.

_ تمیمی مغربی، قاضی نعمان بن محمد، (1409ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: محمد حسینی جلالی، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

_ جزائری، سید نعمت الله، (1427ق)، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الاطهار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.

_ خَصیبی جُنبلانی، حسین بن حَمدان، (1419ق)، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ.

_ خوارزمی، موفق بن احمد اخطب خوارزم،(1381ش)، مقتل الحسین، تحقیق: محمد سماوی، قم: انوار الهدی.

_ سپهر، محمد تقی، (1427ق)، ناسخ التواریخ، ترجمه به عربی: سید علی جمال اشرف، قم: مدین.

_ طبرسی، فضل بن حسن، (1390ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم.

طبری، محمد بن جریر، (1387ق)، تاریخ الطبری (تاریخ الأمم والملوک)،_ تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار التراث، چاپ دوم.

_ طریحی، فخر الدین بن محمد، (1424ق)، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب المشتهر بالفخری، تحقیق: علی نضال، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

_ علامه حلی، حسن بن یوسف، (1411ق)، رجال العلامة الحلی، تصحیح: محمد صادق بحرالعلوم، نجف: دار الذخائر، چاپ دوم.

_ فُضیل بن زُبیر اسدی کوفی، (1406ق)، تسمیة من قُتل مع الحسین، تحقیق: محمدرضا حسینی جلالی، قم: مؤسسه آل البیت.

_ قاضی طباطبایی، سید محمد علی، (1383ش)، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

_ قمی، شیخ عباس، (1390ش)، منتهی الآمال، تهران: مبین اندیشه.

ص: 17

_ کاشفی، ملا حسین، (1382ش)، روضة الشهداء، تصحیح: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم: دفتر نشر نوید اسلام.

_ گروهی از تاریخ پژوهان، (1395ش)، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، زیر نظر مهدی پیشوایی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

_ مجلسی، محمد باقر، (1389ش)، محن الأبرار (مقتل علامه مجلسی)، ترجمه: حسن هشترودی تبریزی، تحقیق: علی اکبر رنجبران تهرانی، تهران: آرام دل.

_ مجلسی، محمد باقر، (1403ق)، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم.

_ محدث نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، (1319ق)، لؤلؤ و مرجان، نسخه خطی مجلس شورای ملی، فهرست شده: 4169، شماره ثبت 64490._ محمدی ری شهری، محمد، (1388ش)، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، همکاران: سید محمود طباطبایی نژاد، سید روح الله سیدطبایی، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم.

_ مطهری، مرتضی، (1386ش)، مجموعه آثار (حماسه حسینی)، ج17، تهران: صدرا، چاپ دهم.

_ مفید، محمد بن نعمان، (1413ق)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید.

_ نجاشی، احمد بن علی، (1365ش)، رجال النجاشی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ ششم.

ص: 18

تحلیلی بر روایات عاشورایی قمقام زخّار و صمصام بتّار

اشاره

دکتر محسن رفعت(1)

چکیده

بازتاب مقتل الحسین (علیه السلام) در کتاب قمقام زخار و صمصام بتّار با وجود مشابهت هایی که با دیگر گزارش های عاشورایی دارد، دارای تفاوت هایی با دیگر مقتل ها است که واکاوی و بازخوانی آن را ضروری می سازد. از آنجا كه قمقام زخار از سوی چهره ای سیاسی در عهد قاجار نگارش شده است، می تواند منشأ اثر برای جامعه علمی و عمومی تلقی شود. اخبار منفرد این کتاب درباره عاشورا، در برخی موارد با وقایع حتمی و گزارش های تاریخی ناسازگار است و در مواردی می تواند اساسی برای سخن علمای شیعی و یا سنّی در قرن های بعد شده است. در این مقاله تلاش می شود با روش کتا بخانه ای و رویکردی تحلیلی، پس از ارزیابی شخصیت نویسنده و توضیحاتی درباره کتاب وی، گزارش های قابل توجهی که نخستین بار در این کتاب آمده است، واکاوی شوند.

کلیدواژه ها: فرهادمیرزا، معتمد الدوله، قمقام زخار و صمصام بتّار، امام حسین (علیه السلام)، روایات عاشورایی، تحریف.

ص: 19


1- . استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه حضرت معصومه (علیها السلام) (mohsenrafaat@gmail.com)

مقدمه

نهضت عاشورا و قیام امام حسین (علیه السلام) واقعیتی انکارناپذیر در رأس

هویت بخشی و اصالت دادن به فرهنگ امامیه است. صرف نظر از مراجعه به روایات صریح معصومان (علیه السلام) درباره این واقعه، عظمت و سترگی این رویداد مهم را می توان با تحلیل زمینه ها، چگونگی، چرایی و پیامدهای وقوع آن بررسی كرد و از آن مشق گرفت. انگیزه های فردی، سیاسی و اجتماعی فراوان برای تحریف حادثه عاشورا از ابتدای این نهضت، سبب ورود انبوهی از اخبار و روایت در کتب تاریخی و حدیثی شد که پالایش آنها آسان نبود. از این اسباب مهم می توان به استقرار حاکمیت استبدادی و جعلی اموی بر سرزمین های اسلامی برای مدتی طولانی اشاره کرد؛ حاکمیتی که برای استقرار و استمرار نظام خود، احادیث نبوی را جعل و وقایع تاریخی را تحریف كرد.(ابن ابی الحدید، 1378، ج11: 48-110)

یکی از وقایع تاریخی که از ابزار تدلیس و تحریف حاکمیت بنی امیه در امان نبوده، قیام امام حسین (علیه السلام) است که تلاش های فراوانی شد تا این قیام کم رنگ و امام (علیه السلام) ناحق جلوه كنند.

ورود احادیث صحیح آمیخته به سقیم و نقل قول ها و نگاشته های متعارض و متناقض که گویی نهضت عاشورا لابه لای اینها تنیده و مخفی شده، سبب می شود نتوان با قاطعیت در مورد آن سخن گفت.(برای مطالعه بیشتر ر.ک: صحتی سردرودی، 1386: 23-124)همین امر سبب شده که از ابتدای واقعه کربلا تا كنون، دو حوزه متضاد جبهه تحریف کننده و مخالف تحریف در برابر هم قرار گیرند، تا جایی که جدا شدن آنها از هم دیگر ناممکن می نماید؛ دو جبهه ای که برای عملکرد خود دلایل مختلفی دارند.(ر.ک: صحتی سردرودی، 1386: 60-115)

هدف این مقاله، تحقیق جوانب مواجهه با نهضت عاشورا و بررسی راهیابیتحریف در سازوکار مورخان، با محوریت مطالعه موردی روایات عاشورایی فرهاد میرزا در کتاب قمقام زخار است. باید اذعان کرد که در حال حاضر در متن شماری از مقاتل اصلی که فراروی ما قرار دارند -- که می توان تعداد آنها را از آغاز تا پایان، حدود چهل مقتل

ص: 20

دانست(1)

-- مباحثی وجود دارد که یا از حیث سند مورد خدشه و تأمل اند یا از جهت متن و دلالت با قیام و انگیزه امام حسین (علیه السلام) منافات دارند. یكی از این کتب تاریخی - روایی، قمقام زخّار و صمصام بتّار نوشته فرهاد میرزا از رجال سیاسی عصر قاجار است. آنچه در پی می آید جستاری است درباره قسمتی از تحریفات این کتاب در حوزه احادیث که در مورد امام حسین (علیه السلام) ثبت شده است.، ضمن آنکه رویدادهای تاریخی آن را با سنجه هایی چون دلایل قرآنی، حدیثی، شواهد تاریخی و عقلی نقد و بررسی كرده ایم.

پیش از این تحقیق، دربارة روایات کتاب، یعنی روایات عاشورایی کتاب قمقام زخّار با مختصات و شرایط مذکور، مقاله یا کتابی تدوین نشده است. اما به صورت عمومی مقاله قمقام زخار در تاریخ واقعه کربلا از عبدالرفیع رحیمی در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا سال 1383 شمسی اشاره کرد که صرفا به معرفی کتاب و فصل های آن پرداخته است.

1. فرهاد میرزا، شخصیت و تألیفات

حاجی فرهاد میرزا معتمد الدولة فرزند نائب السلطنة عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار متولد جمادی الاول 1233 هجری و پدرش عباس میرزا متوفی 1249 ولیعهد فتحعلی شاه می باشد.( آقابزرگ طهرانی، 1403: 17/171؛ امین عاملی، 1403: 8/397) وی ادیبی است فاضل و مورخ کامل، جامع فنون بسیار، از فحول فضلا و ادبای نامی عهد ناصر الدین شاه قاجار که در تاریخ و جغرافیا و حساب و نجوم و هیئت و هندسه و لغت [زبان] انگلیسی و فنون دیگر آثار بسیاری دارد که تماما طبع شده و حاکی از تبحر و کثرت وی هستند(مدرس، 1369: 5/331 - 332). از عنفوان جوانی علاقه ای وافر به کسب مهارت و دانش داشت و همین امر باعث آن گردید تا به مورخی کامل و دانشوری بزرگ در دوره ی ناصرالدین شاه قاجار مبدل شود. پس از مرگ پدر و در دوران حکومت محمدشاه،

ص: 21


1- . گفتنی است این چهل مقتل علاوه بر کتب تاریخی دسته اول، کتب مناقب و مانند آن را در برمی گیرد؛ برای مطالعه بیشتر در اين زمینه ر.ک: رحمان ستایش،1389: 81.

وی مأمور حفاظت از مرزهای فارس و عراق شد و با کاردانی و مدیریت منطقی، نظمی کامل در آن مناطق برقرار کرد. در لرستان و نواحی دیگر نیز گروهی از سرکشان را برانداخت. در سالهای 1252 و 1255 در غیاب محمدشاه نایب السلطنه بود. در سال 1257 حکمران فارس شد. در سال 1290 که ناصرالدین شاه عازم فرنگ بود او را به نیابت سلطنت در تهران گذاشت. (معتمد الدولة، 1391: مقدمه، 1) وی در غیاب ناصرالدین شاه با علمای بزرگ تهران مثل حاجی ملاعلی کنی با دستیاری مأمورین روسیه توطئه ای بر ضد سپهسالار ترتیب داد و موفق شد که شاه را به عزل سپهسالار وادار کند ولی خود او متهم شد که با انگلیسی ها مربوط است به همین جهت مورد بی مهری شاه قرار گرفت. پس از چندی اجازه گرفت که به مکه سفر کند. پس از بازگشت به حکومت فارس رسید. او در سن هفتاد و دو سالگی در سال1298 هجری بقعه مبارکه ی کاظمین را تعمیر و مناره ها را مطلّی کرد و عمرش به همین خدمت اسلامی و تألیف کتاب قمقام به پایان رسید(مدرس،1369: 5/332). یک سال بعد از مرگش، جنازه اش را از تهران به کاظمین منتقل کردند و در مقبره ی مخصوص به مقبره ی فرهادیه در باب شرقی کاظمیه که معروف به باب المراد است مدفون گردید.(1)

فرهاد میرزا پس از طلاکاری بقعه ی کاظمین به تألیف کتاب قمقام زخّار پرداخت که شامل شرح زندگی و مقتل حضرت سیدالشهداست که محصول دینی، ادبی و تاریخی عصر قاجار محسوب می شود.(2) کتاب های دیگری از وی بر جای مانده است. جام جم در جغرافیا،(3) زنبیل که به سبک کشکول نوشته شده،(4) کنز الحساب که شرح خلاصة الحساب شیخ بهایی است، نصاب انگلیسی، منشآت و هدایة السبیل(5) که شرح یکی از مسافرت های اوست.(6)

ص: 22


1- . (آقابزرگ طهرانی، 1403: 17/171؛ مدرس، 1369: 5/332)
2- . (معتمد الدولة، 1391: مقدمه، 1)
3- . آقابزرگ طهرانی، 1403: 5/24)
4- . (همان، 1/5)
5- . (آقابزرگ طهرانی، 1403: 12/189؛ 18/150)
6- . (معتمدالدولة، 1391» مقدمه، 1)

2. ویژگی های قمقام زخّار و روش تاریخ نگاری فرهاد میرزا

کتاب فرهاد میرزا یکی از مقتل های فارسی است که به دلیل نقل از منابع معتبر و دقت در نقل مورد توجه خادمان امام حسین (علیه السلام) بوده ،کتاب قمقام زخار وصمصام بتار در احوالات حضرت مولی الکونین ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) است. اما در میان پژوهشگران کمی مهجور مانده است، شاید یکی از دلایلکم توجهی به این کتاب انتساب نویسنده به خاندان قاجار است. فرهاد میرزا در مقدمه ضمن اشاره به اینکه از جوانی آرزوی نگارش «کتابی خالی از حشو و زواید در احوال خجسته مآل آن حضرت من الولادة إلی الشهادة...»(1) داشته، به ستایش پروردگار و ذکر منقبت پیامبر (ص)، امیرمؤمنان (علیه السلام) و سایر ائمه (علیه السلام) و بیان شمه ای از معرفت به علم تاریخ پرداخته است. فرهاد میرزا در وجه تسمیه کتاب به قمقام زخار و صمصام بتّار می نویسد: «این کتاب را که شناوران لجّه معرفت را بحری است زاخر و دلاوران عرصه ی محبت را سیفی است باتر، قمقام زخّار و صمصام بتّار نام نهادم که لفظ با معنا و اسم با مسمّی مطابق باشد.»(2)

درباره انگیزه نگارش فرهاد میرزا خود نوشته است در سفری دریایی کشتی وی مابین قبرس و رودس دچار طوفانی شدید می شود و امواج متلاطم دریا سبب ناامیدی از بازگشت به وطن می شود، وی می نویسد: «حالى دست توسل به دامن اهل بیت عصمت و طهارت زده اعادۀ نذر نمودم كه اگر از دهر فرصتى و در عمر مهلتى باشد این خدمت را به پایان آرم و از آن جوهر تابناك یعنى تربت پاك حضرت امام شهید غریب صلواة اللّه و سلامه علیه به دریا ریختم همان گاه دریا آرام یافته و امواج از ثوران و هیجان بیفتاد و لطیفه و جرین بهم بریح طیبة پدیدار آمد و در ضمان عنایت حضرت باریتعالى به عافیت و سلامت به وطن رسیدم»(معتمدالدولة،1391: 16) به خاطر دغدغه ها و مشاغل فراوان فرصتی جهت ادای نذرش فراهم نشد تا اینکه پس از به دست دادنفرصتی شروع به نگارش کتاب می کند(همان).

ص: 23


1- . (همان، 5)
2- . (همان، 9)

می توان کتاب را به این محورها تقسیم نمود: امویان و مسائل مربوط به معاویه و امام حسن (علیه السلام)، جلوگیری از سلاطین بنی امیه از نشر فضائل اهل بیت، پرداختن به احادیث جعلی، یزید و حکومت وی، حرکت امام حسین (علیه السلام) به سمت کوفه، آثار شهادت امام و اهل بیت و مناظرات ایشان با دشمن، شهادت برخی از شیعیان در دفاع از امام حسین (علیه السلام) و عاقبت برخی از قاتلان، ذکر نامه نگاری های متعدد با یزیدیان از طرف ابن زبیر و ابن عباس، دعوت توابین، قیام مختار، عباسیان و رفتار آن ها با مرقد امام حسین (علیه السلام).

مؤلف قصایدی را در مورد امام حسین (علیه السلام) از سید حمیری، فرزدق، سلیمان بن قبه، نجاشی، هند بنت زید الانصاریه، طرماح بن عدی، عبیدالله بن حر و رجزهایی از اصحاب حضرت در کربلا ذکر می کند(همان، 575 - 605). او در نقل مطالب تاریخی مقلد صرف نبوده و اهتمام داشته که برخی از نقل های تاریخی را محققانه پاسخ گوید و یا در موارد تعارض اقوال به شهرت یا اصحّ روایات نقل تمسک جوید(همان، ص 233، 236، 240، .249، 285، 313، 323، 330، 331، 342، 363، 365، 445) و یا در مواردی به تحلیل وقایع تاریخی پرداخته(همان، ص 348، 352، 441، 463 - 464) یا در مورد تاریخ ولادت امام حسین (علیه السلام) که پس از کنار هم قرار دادن اقوال مختلف تاریخ آخر ماه ربیع الأول را برمی گزیند(همان، ص 32؛ یا توضیح در مورد «لقد وطیء الحسنان و شقّ عطفای»: ص 39 - 40) و یا درباره ی حضور امّ کلثوم در کربلا، وی را دختر حضرت زهرا (س) ندانسته، بلکه او را از زن امیرمؤمنان (علیه السلام) یعنی امّ سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی معرفی می کند(همان، ص 387 - 389). از مطالب مبسوط کتاب فرهاد میرزا پرداختن به قیام توابین و قیام مختاراست(همان، ص 529 - 559). ذکر رفتار عباسیان به ویژه جریان ویرانی کربلا به دست متوکل عباسی از دیگر مطالب کتاب است(همان، ص 560).

از دیگر ویژگی های کتاب قمقام استفاده فراوان و مستمر از کتاب های معتبر و منابع اهل سنت و شیعه است که این امر بر غنای کتاب افزوده و نویسنده بدون حبّ و بغض و دخل و تصرف عین عبارات منابع را گاه به متن عربی و البته بدون ترجمه مختصر نقل کرده است.(1) منابعی مانند الکافی،(همان، 30، 201) تهذیب الأحکام،(همان، 30)

ص: 24


1- . البته در منبع این تحقیق از نسخه ای استفاده شده که ترجمه ی اشعار و عبارات نیز اضافه گردیده است.

الارشاد،(همان، 29، 32) لهوف،(همان، 32) شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید،(همان، 13، 70) العقد الفرید ابن عبد ربه،(همان، 13، 31) تذکرة الخواص،(1) علل الشرائع، (همان، 30)الأمالی صدوق(همان، ص 31)و ... .

فرهاد میرزا در جای جای کتاب و در معرفی کتاب ها و شناخت مؤلفان به چند طریق ارادت خود را به زعمای بزرگ شیعه نشان می دهد، مانند اینکه گاه به روش آنان یا گفتار آنان تأسی می کند و یا بیشترین توضیح را در شرح حال آنان در باب کتاب شناسی به دست می دهد.

نویسنده با تبحر خاصی که در ادبیات داشته، در سرتاسر کتاب از امثله، اشعار و ضرب المثل های عربی و فارسی بهره برده است. هم چنین از دیگر ویژگی های کتاب را می توان بیان و توضیح و تصحیح اسامی، رجال، اماکن، لغات، مشکلات و امثال است و نویسنده کوشیده به قدر کافی اطلاعات لازم را در اختیار خواننده قرار دهد(برای مطالعه ی بیشتر ر.ک: رحیمی،1383).

3. فرهاد میرزا و واقعه کربلا

ارادت و علاقه ی بی شمار فرهاد میرزا به خاندان اهل بیت سبب نشده تا او به مانند کسانی مثل کاشفی، دربندی و ... به نقل اخبار بحث برانگیز بپردازد؛ وی جانب تحقیق در این زمینه را فراموش نکرده و با تحلیل های متعدد نسبت به منابع هر گزارشی، سعی خود را بر ارائه ی مطلبی معقول و متناسب با اخبار معتبر و معتمد مصروف داشته است. گرچه نگاه وی به عاشورا فراتاریخی و فراطبیعی است و جنبه ی اصلاحی آن را در نظر خود مجسم کرده، اما روایات مورد توجه او نیز همچون محدثان قرن چهارم و پنجم وابسته به عقاید آن ها شکل گرفته است. رویکردی که به واقعه ی عاشورا نیز داشته رویکردی عاقلانه و در خور تمجید است، گویا وی تشیع خود را برخاسته از معقول نگرانی مانند شیخ مفید و... گرفته و به هر مطلبی که حاکی مناقب و فضائل است نگاهی نقدآمیز داشته است. با این حال کتاب وی، از مواردی مشکوک تحریفی هم چون منابع پیشین مصون نیست.

ص: 25


1- . همان، 77، در موضعی نام کتاب را «تذکرة خواص الأمّة» ذکر کرده است: 118

بعد نگریستنِ غیرطبیعی به عاشورا از سوی فرهاد میرزا مانند دیگر مورخان و محدثان شیعی سبب شده اخباری غیرمعقول را به نقل از دیگر منابع در اثر خود گرد آورد و علی رغم دیدگاه نقادش از نقد آن روی گرداند.

تمسک به روش ابن اعثم و نقل مطالبی بسیار از او سبب شده نگارش به سبک زبان حال در حدّ تقریبا قابل توجهی در اثر او نمود داشته باشد.(همان، 325 [درخواست علی اکبر مبنی بر تشنه شدن و طلب آب از امام حسین (علیه السلام)]) گرچه فرهاد میرزا در مواردی به فضائل و مناقب اهل بیت اشاراتی جزئی دارد، اما با توجه به روحیه ی سیاست مدارانه ی نویسنده می توان سبک نوشتاری او را با دیگر شیعیانی که با اندیشه ی ایجاد احساس شور و عاطفه به تألیف مقاتلمشغول شدند جدا ساخت، زیرا - چنان که در مقدمه متذکر شده - وی با هدف اولا ذخیره ای برای آخرت خویش و ثانیا برای تجمیع اقوال مختلف در این زمینه به نگارش کتاب پرداخته است. به هر حال با توجه به مطالب پایانی کتاب و نقل احادیثی در فضیلت و ثواب گریه و مرثیه خوانی و نیز اشعار عربی و فارسی جانسوز از شاعرانی مانند دعبل یا دوازده بند محتشم کاشانی، وصال شیرازی و ...(همان، 560 - 605)رویکرد کلی او را تا حدودی عاطفه گرایانه دانست، اما منبع گرایی مؤلف بر اساس منابع متقدم مانند الارشاد و تذکرة الخواص را نباید از یاد برد. یعنی گرچه وی با تکیه به این رویکرد کتاب خویش را سامان داد، اما این رویکرد با توجه به چنین منابعی رخ نموده نه منابع متأخر که این رویکرد در آن ها حاکم است، بلکه وی با توجه سیر تاریخی مدوّن معتبر و البته معقولانه این رویکرد را برای خود برگزیده است.

4. مطالب غیر واقعی و تحریفی قمقام زخّار

1- سپردن ودیعه های امامت به فاطمه بنت الحسین (علیه السلام)

فرهاد میرزا در موضعی می نویسد: «... ابی جعفر (علیه السلام) گفت: چون حسین (علیه السلام) را آن حادثه پیش آمد و بیرون خواست شد به جنگ، دختر خویش را بخواند، دختر بزرگ تر فاطمه بنت الحسین بود. صحیفه به وی سپرد و وصیت ظاهر کرد و وصیت پوشیده، وصیت ظاهر وداع بود و تسلیم صحیفه و وصیت پوشیده آن بود که صحیفه به علی زین

ص: 26

العابدین دهد، اما به وقت خویش، اگر علی را چیزی باید که بیند هم در پیش فاطمه می کند و از پیش فاطمه بیرون نبرد تا آن گاه که او از دست دشمن بیرون رود، آنگاه با دست خویشتن گیرد، چون علی زین العابدین از دست بنی امیه بیرون آمد آن صحیفه به دست گرفتو اکنون ما داریم و از کل علوم از ماضی و مستقبل تا قیامت چه خواهد بود، خبر داریم و مخزون و محروس است پیش ما و هرگز به دست نااهل و ناجنس آلوده نگردد»(همان،339)

1- نویسنده این روایت را از کتاب بصائر الدرجات(صفار،1404: 1/148 و نیز ر.ک: کلینی، 1388: 1/291، ح6 : 303، ح 1؛ صدوق، 1404: 64؛ طبرسی،1390: 257؛ ابن شهرآشوب،1379: 4/172 و...) نقل کرده، سند این روایت شبیه سند کلینی در کافی است که با پنج طریق به دست ما رسیده و بنابر ضعف منصور بن یونس واقفی،(حلی،1417: 259؛ خویی،1372: 18/353) محمد بن جمهور(ابن غضائری،1364: 92؛ نجاشی،1365: 337)و ابوالجارود(كشی،1363: 2/495؛ ابن غضائری،1364: 61؛ نجاشی،1365: 170؛ خویی، 1372: 21/76) راوی اول روایت ضعیف است.

2- طبق روایات دیگر امام حسین (علیه السلام) ودیعه های امامت را به طور مستقیم به امام سجاد (علیه السلام) سپرد، از این رو نیازی به واسطه گری کسی مانند فاطمه نبوده است. بر فرض وجود واسطه حضرت زینب (س) اولی به واسطه گری خواهد بود نه فاطمه که بنابر آنچه گذشت در سنین نوجوانی به سر می برده است. البته مسعودی در اثبات الوصیة در روایتی حضرت زینب (س) را وصی امام دانسته است،(مسعودی،1426: 272) در کافی روایات دیگری مبنی بر واسطه گری ام سلمه نسبت به سپردن ودائع امامت امام علی (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) وجود دارد(کلینی،1388: 1/297، ح 3 و 4؛ مسعودی،1426: 167) که با روایات دیگر که دلالت بر بدون واسطه بودن آن دارد متعارض است. (کلینی، پیشین، ج 1، ص 297، ح 1 و 2) روایتی که وصیت امام حسین (علیه السلام) به حضرت زینب(س) را به جهت تقیه و حفظ امام سجاد (علیه السلام) از قتل توصیف کرده(مسعودی،1426: 272) نیز قابل پذیرش نخواهد بود، چرا که بدون تردید این وصایا در خفا و نهان صورت گرفته، بنابراین

ص: 27

دلیلی برای تقیه وجود ندارد.

3- روایتی صحیح السند در کافی که با سه طریق به دست ما رسیده دلالت بر این نکته دارد که امام حسین (علیه السلام) وصایای امامت را پیش از حرکت به سمت عراق به امام سجاد (علیه السلام) سپرد. در این روایت آمده است که امام باقر (علیه السلام) فرمود: چون امام حسین (علیه السلام) كشته شد، محمد بن حنفیه، شخصى را نزد على بن حسین فرستاد كه تقاضا كند با او در خلوت سخن گوید سپس [در خلوت] به آن حضرت چنین گفت: پسر برادرم! می دانى كه رسول خدا (ص) وصیت و امامت را پس از خود به امیر المؤمنین (علیه السلام) و بعد از او به امام حسن (علیه السلام) و بعد از او به امام حسین (علیه السلام) واگذاشت و پدر شما كشته شد و وصیت هم نكرد، و من عموى شما و با پدر شما از یك ریشه ام و زاده على (علیه السلام) هستم. من با این سنّ و سبقتى كه بر شما دارم از شما كه جوانید به امامت سزاوارترم، پس با من در امر وصیت و امامت منازعه و مجادله مكن. على بن حسین (علیه السلام) به او فرمود: اى عمو از خدا پروا كن و چیزى را كه حق ندارى ادعا مكن. من تو را موعظه می كنم كه مبادا از جاهلان باشى، اى عمو! همانا پدرم (ص) پیش از آنكه رهسپار عراق شود به من وصیت فرمود و ساعتى پیش از شهادتش نسبت به آن با من عهد كرد و این سلاح رسول خدا (ص) است نزد من، متعرض این امر مشو كه می ترسم عمرت كوتاه و حالت پریشان شود...»(1) روایتی دیگر بامحتوای سپردن ودائع امامت به امام سجاد (علیه السلام) موجود است.(2)

2- فرزندی سقط شده برای امام حسین (علیه السلام) به نام محسن

فرهاد میرزا می گوید: «یاقوت حموی در معجم البلدان آورده که در فربی حلب، کوهی جوشن نام بود که معدن مس داشت، از آن روز که پردگیان عصمت و طهارت را از آن جا عبور افتاد، آن کان تباه گشت، چه، زنی از امام حمل داشت و در دامنه ی کوه، بار نهاد، از پیشه وران نان و آب خواست، مضایقت کردند و دشنام دادند. بدیشان نفرین کرد، سپس از آن کوه، کس سود ندید. جانب قبلی آن کوه مزاری معروف به مشهد السقط و مشهد

ص: 28


1- . کلینی، پیشین، ج 1، ص 348، ح 5 و نیز، ر.ک: صفار، پیشین، ج 1، ص 502.
2- . کلینی، پیشین، ج 1، ص 298 - 299، ح 5.

الدّکة باشد و آن سقط را نام محسن بن حسین (علیه السلام) بود.»(1)

1- همان طور که مؤلف نگاشته نخستین قائل این مطلب یاقوت حموی در معجم البلدان است،(2) اما در منابع کهن فرزندی به نام محسن برای امام حسین (علیه السلام) ثبت نشده است. شیخ عباس قمی نیز بدان صحه گذاشته و از سفر به شام و زیارت آن مکان سخن گفته(3) و می نویسد: «صاحب نسمة السّحر از ابن طىّ نقل كرده كه در تاریخ حلب گفته كه سیف الدّولة تعمیر كرد مشهدى را كه خارج حلب است به سبب آن كه شبى دید نورى را در آن مكان هنگامى كه در یكى از مناظر خود در حلب بود، پس چون صبح شد سوار شد به آنجا رفت و امر كرد آنجا را حفر كردند، پس یافت سنگى را كه بر آن نوشته بود كه این محسّن بن حسین بن على بن ابى طالب است، پس جمع كرد علویّین و سادات را و ازایشان سؤال كرد. بعضى از ایشان گفتند كه چون اهل بیت را اسیر كردند ایّام یزید از حلب عبور مى دادند یكى از زن هاى امام حسین (علیه السلام) سقط كرد بچّه خود را، پس تعمیر كرد سیف الدّوله آن را»(4) مورخان در تعداد فرزندان امام حسین (علیه السلام) شش فرزند و برخی ده فرزند را ذکر کرده اند. شیخ مفید اولاد آن حضرت را این گونه نوشته «علی بن حسین اکبر، علی بن حسین اصغر، جعفر بن حسین، عبدالله بن حسین، سکینه و فاطمه»(5) حسن محمد قمی نیز در تاریخ قم علی اکبر، علی اصغر، جعفر، عبدالله، سکینه و فاطمه و محمد را به عنوان اولاد امام حسین (علیه السلام) ذکر کرده است.(6) سایر مورخان نیز تقریباً همین اسامی را ذکر کرده اند اما نامی از محسن نبرده اند. علی بن عیسی اربلی اولاد آن حضرت را ده عدد ذکر کرده است.(7) اما در بین اسامی مذکور نام محسن یافت نمی شود. بعید نیست که علت عدم ذکر نام محسن در بین اولاد آن حضرت به علت سقط شدن این فرزند بعد از جریان

ص: 29


1- . معتمدالدولة، پیشین، ص 409.
2- . حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 186.
3- . قمی، نفس المهموم، ص 391، 612؛ همو، منتهی الآمال، ج 2، ص 965.
4- . همو، منتهی الآمال، ج 2، ص 966.
5- . مفید، الإرشاد، ج 2، ص 135.
6- . قمی، تاريخ قم، ص 196.
7- . اریلی، پیشین، ج2، ص 38.

عاشورا باشد، از این رو مورخان چندان توجهی به ذکر نام این طفل نداشته اند.

2- اما در این باره نکاتی نیاز به توجه است: بر فرض که فاصله ی روز عاشورا تا سقط محسن حدود یک ماه باشد، از این رو انعقاد نطفه یا باید در مسیر راه صورت گرفته باشد که این امر از امام بعید است، یا باید در مکه و یا باید در مدینه انجام پذیرفته باشد که در این صورت سفر زنی باردار با مشقات و سختی هایی که در آن زمان همراه بوده اندکی موجه به نظر نمی رسد. دیگراین که هر زن بارداری که وقایع تلخ و سنگین عاشورا را دیده باشد بدون تردید فرزند سقط خواهد کرد، از این رو بعید است که این زن باردار - که نه اسمی از او موجود است و نه گفتاری بیش از آنچه گذشت - با دیدن آن فجایع و سختی ها توانسته فرزند خود را نگه دارد، مگر آن که گفته شود تقدیر خداوند بر آن بود که این طفل در روز عاشورا از دنیا نرود.

3- بر فرض صحت خبری که در منابع متقدم وجود ندارد، احتمالا این زن باردار همسر یکی از اصحاب امام بوده است و چون فرزند او منتسب به روز عاشورا بوده، او را فرزند امام خوانده اند. به همین خاطر از روی سنگ نوشته ای که فردی آن را دیده، نمی توان فرزندی برای امام دانست.

3- انتقال سر امام حسین (علیه السلام) به عسقلان و قاهره، سال ها پس از دفن

مؤلف قمقام زخّار به نقل از مقریزی که گویا این قول را پذیرفته، می نویسد: «چون سر مقدس را از ضریح عسقلان به درآوردند، هنوز بدان خون تازه بود، و بوی مشک اذفر از آن فائح بو، استاد مکنون با طایفه ای از خدم و حشم با شرائط احترام سر را آورده و در کافری بنهادند، سپس به سرداب قصر زمرد حمل داده و در قبة الدیلم به باب دهلیز الخدمة دفن کردند، عادت چنان بود که هرکس بدان جای رفتی، در برابر آن مشهد زمین خدمت بوسیده بگذشتی و چون روز عاشورا برآمدی، به مراسم عزا و اقامت نمودندی و شتران و گاون و گوسپندان بکشتندی ...»(1)

در این باره گزارش ها متفاوت است. برخی از گزارش ها حاكی از آن است كه گروهی از

ص: 30


1- . معتمدالدولة، پیشین، ص 450.

اهل عَسْقَلان نزد یزید بودند و از وی درخواست كردند تا سر نزدآنان دفن شود و یزید سر را به آنا ن داده، آنان آن را در شهرشان دفن كرده و بر آن بارگا هی ساختند و این در زمان عضد الدوله صورت گرفت.(1) اما بر اساس گزارش دیگری، شخصی در عصر خلافت مستنصر بالله - یكی از خلفای فاطمی - و وزارت بدر جمالی در خواب دید كه سر امام در عسقلان است و در خواب برایش محل آن مشخص شد. او آنجا را نبش كرد و بدر جمالی بارگاهی برای آن ساخت.(2) انتقال سر به این شهرها به سبب عدم قدمت آن و اختلاف در زمان و سبب دفن سر در عسقلان و به طور کلی مخالفت آن با اقوال دیگر و نیز عدم وجود قراین و شواهدی در تأیید آن، غیرمعتبر و مردود است، چنان که برخی از محققانِ معاصر نیز این قول را با دلایلی ردّ کرده اند.(3) نظرات مختلفی در این باره داده شده که نیازی به طرح آن نیست.(4) در نقد و ردّ این قول، باید گفت که به نظر می رسد خلفای فاطمی چنین ادعایی طرح كردند تا ادعای خود مبنی بر انتسابشان به فرزندان فاطمه را ترویج كنند، چنان که برخی از مورخان اهل سنت نیز به این نکته اشاره کرده اند.(5) به علاوه چنان که پیشتر مفصل گذشت این گزارش ها با گزارش مشهور و متقدم تر سازگاری ندارد.

3- مطالب تحریفی دیگر

1. تأویل «کهیعص» به امام حسین (علیه السلام) و قاتلانش:(6) موجود در فرائد السمطین(7)

2. اِخبار امام علی (علیه السلام) از واقعه ی کربلا و جسد امام حسین (علیه السلام) بر روی استخوان

ص: 31


1- . محمد بن علی عمرانی، الإنباء فی أخبار الخلفاء، (تحقیق: قاسم سامرایی، قاهره: دار الآفاق العربیة، 1421 ق)، ص 54.
2- . نویری، پیشین، ج 20، ص 300.
3- . قاضی طباطبایی، پیشین، ص 316 به بعد.
4- . حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 142؛ سبط بن جوزی، پیشین، ص 209؛ ابن نما، مثیر الأحزان، ص 107؛ نویری، پیشین، ج 20، ص 300؛ صفدی، پیشین، ج 12، ص 264.
5- . ابن کثیر، پیشین، ج 8، ص 161؛ قاضی طباطبایی، پیشین، ص 306 به بعد؛ برای مطالعه ی بیشتر در زمینه ی ابین اقوال ر.ک: رنجبر، "پژوهشي درباره فرجام و محل دفن سر مطهر امام حسين (علیه السلام) و سرهاي ديگر شهدا"، پیشین ، ص 86 - 87.
6- . معتمد الدولة، پیشین، ص 57.
7- . حمویی، پیشین، ج 2، ص 171.

شتر:(1) موجود در شرح الأخبار قاضی نعمان: وی روایت را بر روی استخوان الاغ به تصویر کشیده است.(2)

3. هند همسر یزید و پیش از او همسر امام حسین (علیه السلام):(3) موجود در بحار الأنوار(4)

4. خواب امام به هنگام حرکت از مدینه:(5) موجود در الفتوح ابن اعثم(6)

5. وصیّت امام حسین (علیه السلام) به محمد بن حنفیه و اصلاح طلبی امام:(7) موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی(8)

6. امّ سلمه و شیشه ی تربت امام حسین (علیه السلام) و علم به جزئیات شهادت:(9)1. موجود در الهدایة الکبری خصیبی(10)

7. نوحه سرایی جنّیان در عزای حسین بن علی (علیه السلام):(11) به بخش مربوط به این موضوع مراجعه شود.

8. تبدیل عمره ی تمتع به عمره ی مفرده(12) فرهاد میرزا در موضعی دیگر روایتی مخالف آن دارد که تبیین می کند امام در ماه ذی حجه قصد گزاردن حج نداشته و از ابتدا به قصد عمره به مکه وارد شد:(13) موجود در الإرشاد شیخ مفید(14)

ص: 32


1- . همان، ص 70؛ در منابع دیگر مانند شرح الأخبار که گویا درباره ی این گزارش، نخستین منبع است، استخوان الاغ را ذکر کرده است.
2- . قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 138.
3- . همان، ص 160 - 165 [تحت عنوان: عشق یزید به زن عبدالله بن سلام] فرهاد میرزا بخشی را از الإمامة و السیاسة نقل کرده است.
4- . مجلسی، بحار الأنوار، ج 45، ص 143.
5- . همان، ص 197.
6- . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5 ص 19، همو، ترجمه ی الفتوح، ص 831 .
7- . همان، ص 199.
8- . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 21.
9- . همان، ص 200 - 201.
10- . خصیبی، پیشین، ص 202 - 204.
11- . همان، ص 201، 372 - 377.
12- . همان، ص 202.
13- . همان، ص 240.
14- . همو، الإرشاد، ج 2، ص 67.

9. ملاقات گروهی از ملائکه و جنّیان با امام حسین (علیه السلام) در مدینه:(1) موجود در الهدایة الکبری خصیبی(2)

10. مسلم خواستار معافیت از سفارت و فال اندیشی وی (به فال بد گرفتن ادامه ی مسیر:(3) موجود در الأخبار الطوال دینوری(4)

11. یزید بن مسعود نهشلی و مردم بصره:(5) به بخش مثیر الأحزان مراجعه شود.

12. مصادره ی اموال کاروان یمنی در تنعیم:(6) موجود در أنساب الأشراف بلاذری(7)

13. نوحه ی جنّیان بر امام حسین (علیه السلام) (حدیث ششم معجم کبیر طبرانی به نقل از عمرو بن ثابت: ألا یا عَینُ فَانْهَمِلِی بِجَهْدٍ * فَمَنْ یبْكِی عَلَى الشُّهَدَاءِ بَعْدِی * عَلَى رَهْطٍ تَقُودُهُمُ الْمَنَایا * إِلَى مُتَجَبِّرٍ فِی مِلْكِ عبد:(8) موجود در المعجم الکبیر طبرانی(9)

14. عثمانی بودن زهیر بن قین:(10) موجود در أنساب الأشراف بلاذری(11)

15. پیوستن حرّ به سپاه امام به خاطر ندا دادن سه باره هاتف:(12) موجود در روضة الشهداء(13)

ص: 33


1- . همان، ص 203.
2- . خصیبی، پیشین، ص 206 - 207.
3- . همان، ص 209.
4- . دینوری، الأخبار الطوال، ص 230.
5- . همان، ص 212 - 213.
6- . همان، ص 246.
7- . بلاذری، أنساب الأشراف، ج 3، ص 164.
8- . همان، ص 252، 373.
9- . طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 122.
10- . همان، ص 253.
11- . بلاذری، أنساب الأشراف، ج 3، ص 167 - 168.
12- . همان، 256. شبیه به این مطلب در مقتل کاشفی گذشت که پیوستن حر به سپاه امام به خاطر خواب پدر وی بود.
13- . همان، ص 278.

16. تردید فرزند امام حسین (علیه السلام) برای پیشروی و ادامه ی نهضت:(1) موجود در تاریخ طبری(2)

17. کندن چاه در کربلا توسط امام برای رفع تشنگی:(3) موجود در الفتوح1. ابن اعثم کوفی(4)

18. درخواست کمک از طایفه ی بنی اسد:(5) موجود در أنساب الأشراف بلاذری(6)

19. ذلّت پذیری امام با پیشنهاد پذیرش یکی از مفاد سه گانه:(7) موجود در تاریخ طبری(8)

20. درخواست امام برای به تأخیر انداختن یک روزه ی جنگ:(9) موجود در الطبقات الکبری ابن سعد(10)

21. مخیر ساختن امام میان پیروزی بر دشمن یا شهادت:(11) به بخش روضة الشهداء مراجعه شود.

22. مددخواهی امام با عبارت «أما من مغیث یغیثنا و ...»:(12) به بخش الفتوح مراجعه شود.

23. اغراق در کشتن دشمنان توسط سپاه امام حسین (علیه السلام):(13) حرّ بن یزید:1. چهل نفر،(14)

ص: 34


1- . همان، ص 266.
2- . تاریخ الطبری، ج 5، ص 407 - 408.
3- . همان، ص 273.
4- . این اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 91 - 92، همو، ترجمه الفتوح، ص 893.
5- . همان، ص 274.
6- . بلاذری، أنساب الأشراف، ج 3، ص 180.
7- . همان، ص 275 - 276.
8- . طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 389، 392، 413، 427.
9- . همان، ص 279.
10- . ابن سعد، الطبقات الكبرى، خامسة 1، ص 466؛ همو، ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام) من طبقات ابن سعد، ص 70.
11- . همان، ص 298. این مطلب در أسرار الشهادة با عنوان نزول صحیفه ای از آسمان پس از استغاثه ی امام آمده است.
12- . همان، ص 299، 337.
13- . همان، ص 307.
14- . همان، ص 307.

زهیر بن قین: صد و بیست نفر،(1) انیس بن معقل: بیست و چهار نفر،(2) ابراهیم بن حصین: هشتاد و چهار نفر،(3) علی اکبر (علیه السلام): دویست نفر،(4) قاسم بن حسن (علیه السلام): سی و پنج تن،(5) عباس بن علی (علیه السلام): هشتاد نفر:(6) به بخش مربوط به امالی شیخ صدوق مراجعه شود.

24. زیارتی با محتوای روز عاشورا به نام ناحیه ی مقدسه:(7) به بخش بحار الأنوار مراجعه شود.

25. مکیدن زبان و انگشتر امام حسین (علیه السلام) توسط علی اکبر (علیه السلام):(8) موجود در بحار الأنوار(9)

26. توصیفی از حضرت عباس (علیه السلام) و قمر بنی هاشم خواندن او:(10) موجود در مقاتل الطالبیین(11)

27.آمدن امام به بالین حضرت عباس (علیه السلام) و عبارت «الآن إنکسر ظهری و1. انقطع رجائی»:(12) به بخش الفتوح مراجعه شود.

28. نوحه سرایی امّ البنین در بقیع و گریستن مروان بن حکم:(13) موجود در مقاتل الطالبیین(14)

ص: 35


1- . همان، ص 308.
2- . همان، ص 320.
3- . همان، ص 320.
4- . همان، ص 325.
5- . همان، ص 328.
6- . همان، ص 335.
7- . همان، ص 313، 323.
8- . همان، ص 324.
9- . همان، ج 45، ص 43.
10- . همان، ص 333.
11- . اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 90.
12- . همان، ص 334.
13- . همان، ص 335.
14- . اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 90.

29. سیاه شدن چهره ی حرملة بن کاهل:(1) موجود در تذکرة الخواص(2)

30. وداع امام حسین (علیه السلام) با اهل خیام به سبک زبان حال:(3) موجود در المنتخب طریحی(4)

31. درخواست آوردن پیراهنی کهنه برای امام:(5) فرهاد میرزا این مطلب را از قول شیخ مفید و ابن اثیر نقل کرده در حالی که با مراجعه به این منابع چنین گزارشی یافت نمی شود:(6) موجود در المنتخب طریحی(7)

32. نام بردار شدن «عبدالله رضیع [شیرخواره]» به «علی اصغر» و طلب آب برای سیراب ساختن کودک:(8) : به بخش الفتوح مراجعه شود

33. حفر قبری برای کودک شیرخواره:(9) : به بخش الفتوح مراجعه شود.

34. سپردن ودائع امامت به فاطمه بنت الحسین (علیه السلام):(10) موجود در ناسخ التواریخ(11)

35. اصابت تیر محدّد مسموم سه شعبه به قلب امام و جملات گفته شده از زبان ایشان:(12) موجود در مثیر الأحزان ابن نما(13)

36. زدن دوازده ضربه به بدن امام و جدا ساختن سر ایشان توسط سنان بن انس(14) در بحار الأنوار همین روایت به شمر نسبت داده شده که گذشت: موجود در بحار

ص: 36


1- . همان، ص 336.
2- . سبط بن جوزی، پیشین، ص 253.
3- . همان، ص 338. [با عباراتی مانند یا سکینة یا فاطمه یا زینب یا ام کلثوم علیکنّ منّی السّلام]
4- . المنتخب طریحی، ص440.
5- . همان، ص 342.
6- . مفید، الإرشاد، ج 2، ص 111؛ ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 77.
7- . دربندی، پیشین، ج 3، ص 8.
8- . معتمد الدولة، پیشین، ص 342.
9- . همان، ص 343.
10- . همان، ص 339.
11- . همان، ج 2، ص 362.
12- . همان، ص 346 - 348.
13- . ابن نما، مثیر الأحزان، ص 73.
14- . همان، ص 348.

الأنوار(1)

37. وزیدن باد سرخ پس از کشته شدن امام حسین (علیه السلام):(2) موجود در الطبقات الکبری ابن سعد(3)

38. تیره و تار شدن آسمان و قابل رؤیت بودن ستارگان در روز:(4) به بخش های متعدد روایات غیر طبیعی پس از شهادت امام مراجعه شود.

39. بریده شدن گوش ام کلثوم:(5) موجود در مناقب ابن شهرآشوب(6)

40. خط و نشان حجاج بن یوسف برای قاتل امام حسین (علیه السلام):(7) موجود در المعجم الکبیر طبرانی(8)

41. بریدن سر امام از قفا:(9) موجود در مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب(10)

42. بی تابی و جزع و فزع امام سجاد (علیه السلام) در مصیبت از دست دادن پدر و آرام کردنشان توسط حضرت زینب (س):(11) موجود در بحار الأنوار(12)

43. دفن بدن امام و دیگر اصحاب در روز یازدهم توسط بنی اسد:(13) موجود در الطبقات الکبری ابن سعد(14)

ص: 37


1- . همان، ج 45، ص 56.
2- . همان، ص 350.
3- . ابن سعد، الطبقات الكبرى، خامسة 1، ص 505 - 509؛ همو، ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام) من طبقات ابن سعد، ص 89 - 91.
4- . همان، ص 351.
5- . همان، ص 353.
6- . همان، ج 4، ص 112.
7- . همان، ص 355.
8- . طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 111 - 112؛ همو، مقتل الحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ص 52.
9- . همان، ص 356.
10- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، ج 4، ص 113.
11- . همان، ص 357.
12- . مجلسی، بحار الأنوار، ج 45، ص 179 - 184.
13- . همان، ص 359.
14- . ر.ک: به بخش الطبقات الکبری ابن سعد.

44. شنیده شدن صدای هاتفی از آسمان در مدینه:(1) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

45. فرار دو پسر جعفر طیّار یا طفلان مسلم از اردوگاه ابن زیاد:(2) موجود در مقتل الحسین (علیه السلام) خوارزمی(3)

46. بیست و یک نفر شهدای اهل بیت:(4) به بخش المعجم الکبیر طبرانی(5) مراجعه شود.

47. جوشش خون تازه از زیر سنگ بیت المقدس:(6) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

48. حک شدن اشعاری خونین رنگ بر روی دیوارها به صورت خودنوشت:(7) موجود در المعجم الکبیر طبرانی(8)

49. باریدن خون تازه از آسمان:(9) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

50. سرخ رنگ بودن آفاق آسمان:(10) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

51. گریستن خونین آسمان بر شهادت امام حسین (علیه السلام):(11) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

ص: 38


1- . همان، ص 360.
2- . همان، ص 360 - 361.
3- . خوارزمی، مقتل الحسین (علیه السلام)، ج 2، ص 54 - 58.
4- . همان، ص 364.
5- . طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 119؛ همو، مقتل الحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ص 39.
6- . همان، ص 366 - 367.
7- . همان، ص 367، 404.
8- . طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 123.
9- . همان.
10- . همان، ص 368.
11- . همان، ص 369.

52. روایت میثم و علم او به جزئیات شهادت امام حسین (علیه السلام):(1) موجود در الأمالی صدوق(2)

53. پدیدار شدن خورشید بر روی دیوارها به صورت ملحفه های رنگین:(3) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

54. نوحه ی جنیان بر امام حسین (علیه السلام): مسح الرسول جبینه ...:(4) به بخش المعجم الکبیر طبرانی مراجعه شود.

55. شنیده شدن صدای منادی در آسمان: «ای قاتلان ظالم حسین! شما را بشارت به عذاب...:(5) موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی(6)

56. سوار شدن زنان و کودکان بر شتران بی جهاز:(7) موجود در لهوف ابن طاووس(8)

57. پوشیده شدن زنان اهل بیت توسط زنی از کوفیان:(9) : موجود در لهوف ابن طاووس(10)

58. سوراخ شدن ران ابن زیاد:(11) به بخش روضة الشهداء مراجعه شود.

59. تلاوت آیه ای از قرآن توسط سر بی بدن امام حسین (علیه السلام) بر روی نیزه:(12) : موجود در الإرشاد شیخ مفید(13)

ص: 39


1- . همان، ص 371.
2- . همان، ص 126 - 128.
3- . همان، ص 371.
4- . همان، ص 373.
5- . همان، ص 375.
6- . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 134.
7- . همان، ص 377، 389.
8- . ابن طاووس، اللهوف، ص 142 - 143.
9- . همان، ص 377.
10- . ابن طاووس، اللهوف، ص 144.
11- . همان، ص 391.
12- . همان، ص 396، 404، 410، 473.
13- . مفید، الإرشاد، ج 2، ص 117.

60. غل جامعه بر بدن امام سجاد (علیه السلام):(1) موجود در أسرار الشهادة(2)

61. اظهار پشیمانی یزید بر قتل امام حسین (علیه السلام):(3) موجود در الطبقات الکبری ابن سعد(4)

62. اشعار موجود بر روی سنگ های کنیسه ها پیش از بعثت پیامبر با مضمون خبر از شهادت امام حسین (علیه السلام):(5) موجود در المعجم الکبیر طبرانی(6)

63. داستان راهب قنسرین:(7) موجود در مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)(8)

64. روایت فردی در مورد مردی که به کعبه پناه برده و از افرادی بود که سر1. امام حسین (علیه السلام) را با پنجاه نفر برای یزید بردند که در طی مسیر مکاشفه ای به او دست داد و پیامبر (ص) برای او طلب مغفرت نکرد:(9) به بخش الهدایة الکبری و شرح الأخبار مراجعه شود.

65. طی منازل مختلف از کوفه تا دمشق [به نقل از کامل بهایی و مقتل منسوب به ابومخنف](10)

66. خواهش و تحویل اندکی پول به شخصی از سوی ام کلثوم تا سرها را پیشاپیش ببرند:(11) موجود در مناقب ابن شهرآشوب(12)

ص: 40


1- . همان، ص 403، 410، 415.
2- . همان، ج 3، ص 273.
3- . همان، ص 404، 412، 421.
4- . ابن سعد، الطبقات الكبرى، خامسة 1، ص 486؛ همو، ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام) من طبقات ابن سعد، ص 82.
5- . همان، ص 405.
6- . طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 124.
7- . همان.
8- . همان، ج 4، ص 60.
9- . همان، ص 406.
10- . همان، ص 407 - 410.
11- . همان، ص 410.
12- . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، ج 4، ص 60.

67. رقص و پای کوبی شهر شام به مناسبت ورود کاروان اهل بیت:(1) موجود در کامل بهایی(2)

68. هدایت یافتن یزید و معاویه در مشاجره ی حضرت زینب (س) و یزید:(3) موجود در تاریخ طبری(4)

69. مشاجره ی قیصر روم با یزید و احترام به سم الاغ حضرت عیسی(5) [چنانکه گذشت در منابع پیشین مشاجره ی سفیر روم ذکر شده نه قیصر]: موجود در مثیر الأحزان ابن نما(6)

70. خطبه ی امام سجاد (علیه السلام) در مسجد دمشق:(7) موجود در الفتوح ابن اعثم کوفی(8)

71. خواب سکینه در کاخ یزید:(9) موجود در أسرار الشهادة دربندی(10)

72. درخواست یزید از علی بن حسین (علیه السلام) و عمر بن حسن (علیه السلام) مبنی بر کشتی گرفتن با پسرش خالد:(11) به بخش تاریخ طبری مراجعه شود.

73. درخواست امام سجاد (علیه السلام) از یزید بر گذاردن سرپرستی برای اهل بیت از فاصله ی شام تا مدینه:(12) موجود در لهوف ابن طاووس(13)

ص: 41


1- . همان، ص 412.
2- . همان، ص 636.
3- . همان، ص 423.
4- . طبری، تاريخ الطبري، ج 5، ص 461 - 462.
5- . همان، ص 424.
6- . همان، ص 103 - 104.
7- . همان، ص 427.
8- . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 132 - 133.
9- . همان، ص 430 - 431.
10- . همان، ج 3، ص 627؛ جزائری، الأنوار النعمانیة، ج 3، ص 178 - 179.
11- . همان، ص 433، 499.
12- . همان.
13- . ابن طاووس، اللهوف، ص 194 - 195.

74. بشیر حامل خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به اهل مدینه:(1) موجود در مثیر الأحزان(2)

75. حضور فاطمه بنت علی در کربلا:(3) به بخش تاریخ طبری مراجعه شود.

76. کور شدن شاهد قتل امام توسط پیامبر (ص):(4) به بخش شرح الأخبار مراجعه شود.

77. خاکستر یا مبدل به آتش شدن طلای دختر امام حسین (علیه السلام):(5) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

78. سوختن دست ها و صورت های زنان به خاطر زعفران های ربوده شده از خیمه ی امام:(6) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

79. استفاده ی زنان از ورس های ربوده شده از خیمه ی حسین (علیه السلام) و مبتلا به برص:(7) به بخش مربوط به حوادث غیر طبیعی مراجعه شود.

80. حضور امام باقر (علیه السلام) در کربلا و بیست و سه ساله بودن امام سجاد (علیه السلام):(8) موجود در الأخبار الطوال دینوری(9)

نتیجه

1- قمقام زخّار و صمصام بتّار یکی از منابع جامعی است که با توجه به وضع بغرنج شیعه نسبت به نگاشتن مقاتل امام حسین (علیه السلام) در قرن دهم تا چهاردهم توسط فرهاد میرزا یکی از تأثیرگذاران مهم در سلسله ی قاجاریه به تحریر در آمد. استفاده ی فرهاد میرزا از

ص: 42


1- . همان، ص 435.
2- . ابن نما، مثیر الأحزان، ص 112.
3- . همان، ص 439.
4- . همان، ص 469.
5- . همان.
6- . همان.
7- . همان.
8- . همان، ص 494.
9- . ر.ک: بخش دینوری و اختلافات نقل های مربوط به آن.

منابع کهن و جامع شیعی مانند الإرشاد و لهوف سبب شده است کتاب قمقام زخّار به عنوان کتابی تاریخی و تا حدی تحلیلی جلوه پیدا کند تا کتابی که در زمره ی مناقب قرار گیرد، گرچه درمواردی به فضائل و مناقب اهل بیت اشاراتی جزئی دارد، اما با توجه به روحیه ی سیاست مدارانه ی نویسنده می توان سبک نوشتاری او را با دیگر شیعیانی که با اندیشه ی ایجاد احساس شور و عاطفه به تألیف مقاتل مشغول شدند جدا ساخت، زیرا - چنان که در مقدمه متذکر شده - وی با هدف اولا ذخیره ای برای آخرت خویش و ثانیا برای تجمیع اقوال مختلف در این زمینه به نگارش کتاب پرداخته است.

2- حشو و زائدات بی شمار در تاریخ شهادت امام حسین (علیه السلام) و نبود منبعی جامع و به دور از اخبار غیر معتمد و بدون سند سبب شده تا اهتمام فرهاد میرزا را به نگاشتن کتابی این چنین وادار سازد. در دسترس بودن منابع متعدد و علاقه ی بی حدّ نویسنده انگیزه ی او را در تألیف این اثر دوچندان ساخته است. ارادت و علاقه ی بی شمار وی به خاندان اهل بیت سبب نشده تا او مانند کسانی مثل کاشفی، دربندی و ... به نقل اخبار بحث برانگیز بپردازد و جانب تحقیق در این زمینه را فراموش نکرده و با تحلیل های متعدد نسبت به منابع هر گزارشی، سعی خود را بر ارائه ی مطلبی معقول و متناسب با اخبار معتبر و معتمد مصروف داشته است.

3- گرچه نگاه وی به عاشورا فراتاریخی و فراطبیعی است و جنبه ی اصلاحی آن را در نظر خود مجسم کرده، اما روایات مورد توجه او نیز همچون محدثان قرن چهارم و پنجم وابسته به عقاید آن ها شکل گرفته است. رویکردی که به واقعه ی عاشورا نیز داشته رویکردی عاقلانه و در خور تمجید است، گویا وی تشیع خود را برخاسته از معقول نگرانی مانند شیخ مفید و ... گرفته و به هر مطلبی که حاکی مناقب و فضائل است نگاهی نقدآمیز داشته است. با این حالکتاب وی، از مواردی مشکوک تحریفی هم چون منابع پیشین مصون نیست. بعد نگریستن غیرطبیعی به عاشورا از سوی فرهاد میرزا مانند دیگر مورخان و محدثان شیعی سبب شده اخباری غیرمعقول را به نقل از دیگر منابع در اثر خود گرد آورد و علی رغم دیدگاه نقادش از نقد آن روی گرداند.

ص: 43

منابع

_ ابن غضائری، احمد بن حسین واسطی بغدادی (1364)، الرجال، تحقیق: محمد رضا حسینى، قم: دار الحدیث.

_ ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على(1379)،مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، قم: علامه.

_ اربلى، على بن عیسى(1381)،کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، تبریز: بنى هاشمى.

_ امین عاملی،سیدمحسن(1403)،أعیان الشیعة، تحقیق سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف.

_ حلی، حسن بن یوسف بن مطهر (1417)، خلاصة الأقوال. تحقیق: جواد قیومی، مؤسسة نشر الفقاهة.

_ حموى، ابوعبدالله یاقوت(1995)،معجم البلدان، بیروت: دار صادر.

_ خویی، سید ابوالقاسم (1372) معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة. قم: مرکز نشر الثقافة الإسلامیة.

_ رحمان ستایش، محمدکاظم و رفعت، محسن(1389)،«روایات عاشورایی الفتوح ابن اعثم کوفی در میزان نقد و بررسی»، حدیث پژوهی، شماره3.

_ رحیمی، عبدالرفیع (1383)، قمقام زخّار در تاریخ واقعه ی کربلا، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، اردیبهشت.

_ صدوق، على بن حسین بن بابویه (1404) الإمامة و التبصرة من الحیرة، تحقیق: و چاپ: قم: مدرسه امام مهدى(عج).

صفار، محمد بن حسن، (1404)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد_ (ص)، تحقیق: محسن بن عباسعلى کوچه باغى، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.

_ طبرسى، فضل بن حسن(1390)،إعلام الورى بأعلام الهدی، تهران: اسلامیة.

_ طهرانی، آقابزرگ(1403)،الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت: دارالأضواء.

_ عمرانی، محمد بن علی (1421)، الإنباء فی أخبار الخلفاء، (تحقیق: قاسم سامرایی،

ص: 44

قاهره: دار الآفاق العربیة.

_ قمى، حسن بن محمد بن حسن(1361). تاریخ قم. ترجمه: حسن بن على بن حسن عبدالملک قمى، تحقیق: سیدجلال الدین تهرانى، تهران: توس.

_ قمی، عباس (1379)، منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام، قم: دلیل.

_ ---------------- (1421)، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم. نجف: المکتبة الحیدریة.

_ کشى، محمدبن عمر(1363)،رجال الکشی، تحقیق: مهدى رجایى، قم: مؤسسة آل البیت.

_ کلینی، محمد بن یعقوب (1388)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

_ مدرس، میرزا محمد علی(1369)، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة و اللقب. تهران: خیام.

_ مسعودى، على بن حسین(1426)،اثبات الوصیة. قم: انصاریان.

_ معتمد الدولة، حاجی فرهاد میرزا (1391).قمقام زخّار و صمصام بتّار، تلخیص: غلامحسین انصاری، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل._ مفید، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (1413)،الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، قم: کنگرۀ شیخ مفید.

_ نجاشی، احمد بن على(1365)، رجال النجاشی. قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین.

_ نویری، شهاب الدین(1423 ق) نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهرة: دار الکتب و الوثائق القومیة.

ص: 45

ص: 46

اقتباس های قرآنی در اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام

اشاره

دکتر محمد فراهانی(1) دکتر محمدرضا شاهرودی(2)

چکیده

اعجاز ادبی قرآن کریم، این کتاب آسمانی را منبع اصلی فصاحت و بلاغت شعر عرب قرار داده است، تا جایی که رفعت کلام ادبای عرب به میزان بهره مندی از قرآن بستگی دارد و آیات الهی از گسترده ترین بسامد در صنعت بدیعی اقتباس برخوردار است؛ در این میان سخن معصومان (علیه السلام)، به واسطۀ اتصال لدنی به خزانه علم الهی، آینۀ تمام نمای قرآن کریم در متون ادبی به شمار می رود؛ لذا می توان اقتباس از قرآن را از ویژگی های اشعار امام حسین (علیه السلام) دانست که این پژوهش به مصادیق آن در گونه های کامل، جزئی، متغیر، اشاره ای و استنباطی می پردازد.

واژگان کلیدی: اقتباس، اقتباس های قرآنی، امام حسین (علیه السلام)، اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام).

ص: 47


1- فارغ التحصیل دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران جنوب (نویسنده مسئول) Yasekabood.org@gmail.com
2- دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران mhshahroodi@ut.ac.ir

1. مقدمه

پس از نزول وحی، تمدن اسلامی در سایه سار قرآن کریم شکل گرفت و جلوه های این کتاب آسمانی در تمامی عرصه ها از جمله ادبیات، ظهور و بروز پیدا کرد و با اینکه در دوران قبل از اسلام، اقتباس از آثار دیگران، پسندیده نبود و سرقت ادبی و انتحال محسوب می شد، پس از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) استفاده از آیات الهی در شعر شاعران رواج بسیاری پیدا کرد و مورد اقبال قرار گرفت (عباس زاده، 1389: 40). تأثیر قرآن بر شاعران عرب به جایی رسید که زبان آورانی چون لبید بن ربیعه عامری (662 م) دیگر شعری نسرود و هنگامی که حاکم کوفه از او شعری خواست، سورۀ مبارکۀ بقره را برایش نوشت و گفت: «أَبدَلَنِی اللهُ هذا فی الإسلامِ مکانَ الشعر ِ» (جرجی زیدان، 1983: 1، 107 - 108)؛ یعنی: خداوند متعال به واسطۀ اسلام، آیات قرآن کریم را به جای شعر برای من مبدل ساخت. اقتباس از قرآن، بسته به میزان ارتباط شاعر با کلام وحی، متفاوت است و با توجه به پیوستگی همیشگی ثقلین (کلینی، 1362: 1،294) بیشترین بهره از آیات الهی را در کلام معصومان (علیه السلام) و اشعار منسوب به ایشان مشاهده می کنیم. با نگاهی به اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) که در منابع مورد اعتماد نقل شده است، دانسته می شود که در نمونه های زیادی از اشعار منسوب به ایشان انواع اقتباس از آیات قرآنی در موضوعاتی چون: توحید و خداشناسی، آخرت و زندگی پس از مرگ، مناجات، توجه به ارزش های اخلاقی، مدایح، نکوهش دشمنان، رَجَز و گوناگون (محمدی ری شهری، 1388: 14، 421)، با زبان و ترکیباتی ساده و آهنگین و دور از تکلف همراه با موسیقی دلنشین (براری رئیسی، تکتبار فیروزجایی، 1395: 98) رخ داده است.

2. پیشینۀ پژوهش

دربارۀ مفهوم کلی اقتباس از منظر ادبیات و آنچه ذیل آن قرار می گیرد، آثار زیادی نوشته شده است که آثاری چون: «المطول» تفتازانی؛ «المعانی و البیان و البدیع»، نوشتۀ خطیب قزوینی؛ «جواهر البلاغة»، تألیف احمد هاشمی؛ «انوارالبلاغة»، تدوین محمد هادی بن محمد صالح مازندرانی؛ «فرهنگ بلاغی - ادبی»، اثر ابوالقاسم رادفر و «معجم

ص: 48

البلاغة العربیة»، اثر بدوی طبانه از این جمله اند. در مورد اقتباس از قرآن نیز کتاب هایی به دست آمد که بخشی از آن ها به بحث اقتباس و اقتباس از قرآن اختصاص دارد که عبارتند از: «الاتقان» سیوطی؛ «دستورالعلماء» اثر احمد نگری؛ «خزانة الادب و غایة الارب» نوشتۀ ابن حجة و «شبهات و ردود حول القرآن الکریم» تألیف محمد هادی معرفت. در این میان، عبدالملک بن محمد ثعالبی در کتاب «الاقتباس من القرآن الکریم» به صورت ویژه و علی صباغی در مقاله «نقد و بررسی اقتباس از قرآن با نگاه بلاغی»، چنان که از نام اثر او پیداست، با نگاه بلاغی به نقد و بررسی اقتباس از قرآن پرداخته اند. در مطالعات و تحقیقات صورت گرفته، به مقالاتی برخوردیم که دربارۀ مفهوم شناسی اقتباس، اقسام و مصادیق آن در سخنان معصومان (علیه السلام) نوشته شده اند که مقالۀ «اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه»، نوشتۀ حمید عباس زاده؛ مقالۀ «بازخوانشی از اقتباس های قرآنی در صحیفۀ سجادیه (مطالعۀ موردی دعای اول تا هفتم)»، اثر فتحیه فتاحی زاده، عارفه داودی و مرضیه محصص؛ مقالۀ «اقتباس ها و استنادهای قرآنی امام رضا (علیه السلام) در حدیث امامت»، از فتحیه فتاحی زاده، حسین افسر دیر و عصمت رحیمی و مقالۀ «کارکرد تفسیری اقتباس های قرآنی خطبه های حضرت زهرا(س)»، تألیف فتحیه فتاحی زاده و حسین افسر دیر از این دسته اند. تا آنجا که از عهدۀ تحقیق نگارندهبرآمد، آثاری که نویسندۀ آن ها به اقتباس های قرآنی اشعار اهل بیت (علیه السلام) پرداخته اند، عبارت است از: مقالۀ «اقتباسات قرآنی دیوان منسوب به امام سجاد (علیه السلام)»، نوشتۀ شهریار همتی، نورالدین پروین و مهدی حاجیان که در آن اقسام و مصادیق اقتباسات قرآنی دیوان منسوب به امام سجاد (علیه السلام) مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. مقالۀ «بررسی و تحلیل تطبیقی مضامین زهد در دیوان منسوب به امام حسین (علیه السلام) و دیوان حافظ» اثر مرتضی براری رئیسی و حسین تکتبار فیروزجایی نیز در ذیل برخی از مصادیق مورد بحث خود به دو مورد از اقتباس های قرآنی امام حسین (علیه السلام) اشاره کرده است (براری رئیسی، تکتبار فیروزجایی، 1395: 110). در منابعی که ذکر شد، صرفاً به اقتباس، اقسام آن، حکم اقتباس از قرآن، اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه، صحیفۀ سجادیه، خطبه های حضرت زهرا(س)، حدیث امامت و اشعار منسوب امام سجاد (علیه السلام) پرداخته شده و پیرامون اقتباس های قرآنی اشعار منسوب به امام

ص: 49

حسین (علیه السلام) پژوهشی صورت نگرفته است؛ به همین جهت این مقاله قصد دارد به ذکر گونه های اقتباس از قرآن کریم، در اشعار امام حسین (علیه السلام) و شرح و بیان مصادیق آن بپردازد؛ لذا سؤال اساسی این نوشتار عبارت است از اینکه: در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) کدام گونه های اقتباس صورت گرفته و مصادیق آن چیست؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا به مفهوم شناسی اقتباس و ذکر اقسام آن می پردازیم و سپس مصادیق آن را در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) بیان می کنیم.

3. ادبیات نظری پژوهش

3-1. اقتباس در لغت و اصطلاح و اقسام آن

اشاره

برای شناخت و سنجش اقتباس های قرآنی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، مفهوم شناسی اقتباس و شناخت اقسام آن سهم شایانی دارد؛ چه اینکه به واسطۀ آن می توان دقیق تر به کمیت و کیفیت پیوستگی این قسم از سخنان گهربار آن حضرت با وحی الهی دست یافت.

3-1-1. اقتباس در لغت

لغت اقتباس، واژه ای عربی در باب افتعال است و ریشۀ آن «قبس» به معنای آتشی است که از آتش بزرگتری نشأت گرفته باشد (فراهیدی، 1410: 5، 86؛ فیومی، 1414: 2،487) و در معنای استعاری به معنای طلب علم (ابن اثیر، 1367: 4، 4) و هدایت به کار می رود. (راغب اصفهانی، 1412: 652). اقتباس در لغت یعنی شاعر یا نویسنده در شعر یا اثر خود، آیه ای از آیات قرآن، روایتی از کتب حدیث یا قاعده ای از قواعد علمی بیاورد (معلوف، 1371: 1، 605). اقتباس در فرهنگ نامه های فارسی به همان معانی منابع لغت عرب، یعنی به معنای گرفتن آتش، نور، علم و فایده آمده است (دهخدا، 1372: 2، 2665).

3-1-2. اقتباس در اصطلاح

بر مبنای آثار قریب به اتفاق علمای بلاغت، اصطلاح اقتباس یکی از آرایه های معنوی در علم بدیع است که در آن، عبارت، جمله یا آیه ای از قرآن، روایت یا غیر آن، در ضمن

ص: 50

کلام منثور یا منظوم، بدون اشاره به منبع آن می آید (النویری، بی تا: 7، 182؛ تفتازانی، 1416: 471؛ قلقشندی، بی تا، 1: 237؛ احمد نگری، 1395: 1، 146؛ سیوطی، 1421: 1، 366). ابن حجة حموی(1)معتقد است می توان در متن اقتباس شده عبارتی را کم و زیاد، مقدم و مؤخر و یا تبدیل کرد (ابن حجة حموی، 1425: 4: 359). به عنوان مثال برای تغییر در متن اقتباس شده، به صورتی که از آن عبارتی کم یا تبدیل شده باشد، می توان به اقتباس حضرت زهرا(س) در خطبۀ فدکیه اشاره کرد که در آن آیة «کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (المطففین، 14) با تعبیر «...کلّاً بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِکُمْ...» (طبرسی، 1403: 1، 106) خطاب به حاضران در مسجد مدینه صورت می گیرد و از آیۀ مقتبَس «مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» حذف و ضمیر متصل «هم» در «قُلُوبِهِمْ»، به «کم» در «قُلُوبِکُمْ» تبدیل می شود. (2)

نمونة دیگری که در آن، عبارتی به آیۀ مقتبَس اضافه شده، حدیث امامت است که طی آن امام رضا (علیه السلام)، عبارت «داعِیَ اللَّهِ» را از آیه «یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیم» (الأحقاف، 31)، اقتباس نموده و با اضافه نمودن عبارت «الی» با تعبیر «الدَّاعِی إِلَی اللَّه» می فرمایند: «...الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللَّه...» (کلینی، 1362: 1، 200).(3)

به عنوان نمونه برای اقتباسی که در آن تقدیم و تأخیر صورت گرفته است،می توان به اقتباس در شعر منسوب به امام سجاد (علیه السلام) اشاره کرد که طی آن می فرمایند:

عَظیمٌ هَولُهُ وَ النَّاسُ فِیهِ/حَیارَی مِثلُ مَبثُوثُ الفَراشِ (علی بن حسین (علیه السلام)،

ص: 51


1- ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی بن عبدالله حموی، شاعر اهل شام که صاحب تألیفات مختلفی در بلاغت و ادبیات است. او در سال 767 ق متولد و در سال 837 ق از دنیا رفت. (فروخ، 2006: 3، 839)
2- برای یافتن مثال اقتباس حضرت زهرا(س) از آیه مذکور، از مقاله (فتاحی زاده، فتحیه، افسر دیر، حسین، (1395ش)، «کارکرد تفسیری اقتباس های قرآنی خطبه های حضرت زهرا(س)»، تهران، سراج منیر (دانشگاه علامه طباطبایی)، سال هفتم، ش 24، ص 174 استفاده شد.
3- برای یافتن مثال اقتباس امام رضا (علیه السلام) از آیه مذکور، از مقاله (فتاحی زاده، فتحیه، افسر دیر، حسین، رحیمی، عصمت، (1394 ش)، «اقتباس ها و استنادهای قرآنی امام رضا (علیه السلام) در حدیث امامت»، تهران، پژوهش نامه معارف قرآنی، سال ششم، ش 21، ص 80 استفاده شد.

1436: 111)

بزرگی هراس روز قیامت به قدری است که مردم در آن روز مثل ملخ های پراکنده سرگردانند.

در این بیت، تعبیر «مَبثُوثُ الفَراشِ» از آیۀ «یوْمَ یکونُ النَّاسُ کالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ» (القارعه، 4) اقتباس شده به نحوی که در عبارات آن تقدیم و تأخیر صورت گرفته است.(1)

3-2. اقسام اقتباس

اشاره

با دقت و بررسی در منابع و مقالاتی که پیرامون اقتباس به تحریر درآمده است، دانسته می شود که سه دسته تقسیم بندی برای آن وجود دارد که عبارت است از: الف) بر مبنای تغییر در معنای عبارات مقتَبَس؛ ب) بر مبنای هدف اقتباس؛ ج) بر مبنای تغییر در الفاظ و ترکیب عبارات مقتَبَس (فتاحی زاده، افسر دیر، رحیمی، 1394: 72-74).

3-2-1. اقسام اقتباس بر مبنای تغییر در معنای عبارات مقتَبَس

با توجه به تغییری که در معنای عبارات مقتَبَس صورت می گیرد، اقتباس به دو گونه تقسیم می شود:

3-2-1-1. اقتباس بدون تغییر معنای مقتَبَس؛ مثل آنچه حضرت زهرا(س) درخطبۀ فدکیه در توصیف امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «...قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَیداً فِی أَوْلِیاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً کادِحاً «لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم» وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیش...» (طبرسی، 1403: 1، 101)؛ یعنی: او نزدیک ترین مردم به رسول خدا، آقای اولیای الهی، همیشه آماده برای خدمت، خیرخواه، با جدیت و پرتلاش بود و «در راه خدا سخن هیچ ملامتگری در او اثری نداشت» و شما در آن زمان در کمال رفاه و آسایش بودید. در این بخش از خطبة فدکیه، جملة «لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم» از آیة «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی

ص: 52


1- برای یافتن مثال اقتباس در شعر منسوب به امام سجاد (علیه السلام) از آیه مذکور، از مقاله (همتی، شهریار، پروین، نورالدین، حاجیان، مهدی، (1395ش)، «اقتباسات قرآنی دیوان منسوب به امام سجاد (علیه السلام)»، لرستان، دو فصلنامه پژوهش های قرآنی در زبان و ادبیات، سال سوم، ش 5، ص 141 استفاده شد.

الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٍ» (المائده،54) اقتباس شده است (فتاحی زاده، افسر دیر، 1395: 174)، بدون اینکه در معنای جمله مقتَبَس تغییری صورت بگیرد.

3-2-1-2. اقتباس با تغییر معنای مقتَبَس؛ مانند اقتباس عبارت «بَوارِ» از آیه «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» (ابراهیم، 28) در شعر:

تَفَکر أینَ أصحَابُ السَّرَایا/ وَ أربَابَ الصَّوَافِنِ وَ العِشَارِ/کأَن لَم یخلَقُوا أَو لَم یکونُوا/ وَ هَل حَی یصانُ عَنِ البَوَارِ! (علی بن حسین (علیه السلام)، 1436: 90-91)

فکرکن! صاحبان لشگرها، اسب ها و شترها کجا هستند. انگار که اصلاً خلق نشده و نبوده اند. آیا موجود زنده ای هست که از مرگ و هلاکت در امان بماند؟

چنان که می بینیم در این شعر، عبارت «بَوار» به معنای مطلق آن «مرگ و هلاکت» (راغب اصفهانی،1412: 152) برای همه انسان ها آمده و از معنایقرآنی آن «وضع پیشوایان کفر و رؤسای ضلالت(1)» (طباطبایی، 1417: 12، 55) تغییر پیدا کرده است.

3-2-2. اقسام اقتباس بر مبنای هدف و کاربرد اقتباس

در این قسم از تقسیم بندی های اقتباس، انقسام بر مبنای هدف، نحوة ظهور و کاربردشناسی صورت می گیرد که صرفاً در مورد اقتباس از قرآن موضوعیت دارد و در آن تغییر یا عدم تغییر در معنای آنچه اقتباس شده، ملاک قرار نمی گیرد. از این منظر، گونه های اقتباس عبارت است از:

3-2-2-1. اقتباس مقبول: اقتباس از قرآن در متون دینی مثل خطبه ها، موعظه ها، عهدنامه ها و از این قبیل موضوعات (ابن حجة، 1425: 357)؛ مانند موعظه امیرالمؤمنین (علیه السلام) که هنگام بازگشتن از صفین، مقابل قبرستان پشت دروازه کوفه خطاب به اصحابشان فرمودند:

...أَمَا [وَ اللَّهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِی الْکلَامِ لَأَخْبَرُوکمْ أَنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی (بقره، 197)» (سید

ص: 53


1- «...و الآیة تذکر حال أئمة الکفر و رؤساء الضلال فی ظلمهم و کفرانهم نعمة الله سبحانه...» (طباطبایی، 1417: 12، 55)

رضی، 1414: 492)

بدانید اگر ساکنان این قبرستان اجازه سخن گفتن داشتند، به شما خبر می دادند که بهترین توشه آخرت، تقوا است.

3-2-2-2. اقتباس مردود: جملات و عبارات قرآن به نحوی به کار برود که آنچه را که خداوند به خود نسبت داده است، به اقتباس کننده نسبت داده شود؛ چنان که یکی از بنی مروان، ذیل متن شکایت نامه ای که از کارگزارش شده بود، نوشت: «إِنَّ إِلَینَا إِیابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا حِسَابَهُم» (الغاشیه، 25-26)؛ یعنی: همانا بازگشتشان به سوی ماست، سپس حسابرسی آن ها به عهده ماست یا اینکه ازآیات قرآن برای مزاح و تمسخر استفاده شود (ابن حجة، 1425: 357)، مثلاً هنگام دیدن کسی به مزاح گفته شود: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» (حاقّة، 30) او را بگیرید و به غل و زنجیرش بکشید.

3-2-2-3. اقتباس مباح: اقتباس از قرآن در اشعار، قصه ها و اساساً در متون غیر دینی به شرط آنکه از خصوصیات اقتباس مردود به دور باشد (ابن حجة، 1425: 357)، مثل اقتباس از آیه «لَکُم دّینُکُم وَ لِیَ دِینِ» (الکافرون، 6) در شعر زیر:

«مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان/ ز روی خوب لَکُم دّینُکُم وَ لِی دِینِی» (سعدی، 1376: 528)

3-2-3. اقسام اقتباس بر مبنای تغییر در الفاظ و ترکیب عبارات مقتَبَس

با توجه به میزان تغییر در الفاظ و ترکیب عبارات در متن اقتباس شده، اقسام اقتباس شامل: 1. کامل؛ 2. جزئی؛ 3. متغیر؛ 4. اشاره ای 5. استنباطی است (عباس زاده، 1389: 42) که در این مقاله برمبنای این تقسیم بندی به بحث و بررسی پیرامون اقتباس های قرآنی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) پرداخته شده است.

4. بررسی بازتاب قرآن کریم در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)

اشاره

شعر و شاعری، هنری والا، بی مانند و دارای وجوه گوناگون در فرهنگ سازی، حماسه پردازی و مانایی حوادث بزرگ است؛ چه اینکه می تواند ارزش آفرین باشد یا در مقابل نیکی ها قرار گیرد. بعثت رسول مکرم اسلام(ص) با رونق اشعار ضد ارزشی

ص: 54

مصادف بود، به همین جهت در صدر اسلام از منظر دین، شعرای متعهد از غیر آن تفکیک شده و آنانی که اهل ایمان، عمل صالح،یاد خدا و ظلم ستیزی نبودند، مورد سرزنش آیات الهی قرار گرفتند(1) (شعراء، 224 - 227) و در مقابل، سرایندگان پایبند به ارزش ها در کلام پیامبر اعظم(ص)، به ناصران رسول خدا(ص) و تأییدشدگان روح القدس، تعبیر شدند(2) (مفید، 1413 ق: 1، 177). اهل بیت (علیه السلام) نیز برای هدایت و تربیت جامعه از هنر شعر استفاده کردند؛ با این حال، شعر سرودن توسط معصومان (علیه السلام) و اعتبار اشعار منسوب به ایشان مورد بحث و مناقشه است (ن.ک: محمدی ری شهری، 1388: 14، 401) که این اختلاف نظر در صحت یا عدم صحت انتساب شاعری به اهل بیت (علیه السلام) در مورد اشعار منتسب به امام حسین (علیه السلام) نیز مطرح شده که نیاز به بحث و بررسی پژوهمندانه دارد.

4-1. اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)

اشاره

درباره امام حسین (علیه السلام) آثار بسیار زیادی در قالب کتاب و مقاله تدوین و تألیف شده و در این میان اشعار منسوب به ایشان نیز جمع آوری و در منابع مستقل و مشتمل ثبت گردیده است. منظور از منابع مستقل، آثاری است که به عنوان دیوان اشعار امام (علیه السلام) تدوین گردیده و منابع مشتمل، منابعی است که در آن ها ابیاتی از اشعار منسوب به آن حضرت نقل شده است.

4-1-1. منابع مستقل

کتاب هایی که به عنوان منبعی مستقل، اشعار امام حسین (علیه السلام) را در خود جایداده اند، عبارتند از:

ص: 55


1- وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ، لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وادٍ یهِیمُونَ، وَ أَنَّهُمْ یقُولُونَ ما لا یفْعَلُونَ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکرُوا اللَّهَ کثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ (شعراء، 224-227)؛ و شاعران را گمراهان پیروی می کنند. آیا ندیده ای که آنان در هر سرزمینی سرگردانند؟! و آنانند که چیزهایی را می گویند که انجام نمی دهند؟
2- «...قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا تَزَالُ یا حَسَّانُ مُؤَیداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِک...» (مفید، 1413 ق: 1، 177)

1. «دیوان الإمام الحسین (علیه السلام)»، متعلق به قرن هشتم هجری که در کتابخانه «بایزید» واقع در استانبول ترکیه دو نسخه از آن وجود دارد و در قالب کتاب «أدب الحسین (علیه السلام) و حماسته»، شامل 146 بیت شعر، توسط احمد صابری همدانی در قم، مؤسسة النشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین در سال 1415 قمری به چاپ رسیده است.(1)

2. «القول الحَسَن فی شعر الحسین (علیه السلام)» اثر عبدالقادر الناصر که در شهر مدینه کتاب خانۀ عارف حکمت، نسخه ای از آن، با 30 صفحه وجود دارد و برخی (ن.ک: محمدی ری شهری، 1388: 14، 415) کتاب دیگری را به همین نام به شاعری شیعه به نام ابن حجاج نسبت داده اند، در حالی که کتاب شعر منسوب به او «الحسنُ من شعر الحسین» است که شریف رضی از اشعار ابن حجاج برگزیده است (ن.ک: قمی، 1368: 1، 256)

3. دیوان الإمام الحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)، تألیف شیخ محمدحسین، فرزند شیخ محمد باقر بیرجندی با تخلص ضیائی که اشعار دیوان گردآورده او توسط میرزا محمد علی بن محمد طاهر مدرس خیابانی تبریزی، ضمن کتاب «الدرالثمین» ذکر شده که همان «دیوان المعصومین» است (آقا بزرگ تهرانی، 1403: 9، 249).

4. «دیوان الحسین بن علی (علیه السلام)»، با 54 قطعه شعر در 293 بیت (محمدی ری شهری، 1388: 14، 415) که با جمع آوری و شرح محمد بن عبدالرحیم مارِدینی و مقدمه حامد خفاف، در سال 1412 قمری، توسط دارالمختارة العربیة به زبان عربی منتشر شده و

ص: 56


1- ناگفته نماند، کتابی به نام «دیوان الإمام السّجاد (علیه السلام)» در سال 1317 ق، در یمن با اشعار همین دیوان منتشر شده است (همان، 414) که بنابر تحقیق مؤلف کتاب «أدب الحسین (علیه السلام) و حماسته»، نسخه ای از دیوان منسوب به امام زین العابدین (علیه السلام)، توسط آیت الله سید شهاب الدین مرعشی در اختیار او قرار گرفته که در آغاز آن چنین آمده است: «هذا هو الدیوان الذی ینسب إلی إمام العارفین و سید الساجدین، جمع ها و ألّفها محمّد بن الحسن الحُرّ العاملی، نشره ملک الکتّاب المیرزا محمّد الشیرازی فی 1317 الهجریة، بخط المیرزا داوود الشیرازی»؛ ولی با مراجعه به تراجم، چنین اثری را در تألیفات شیخ حر عاملی پیدا نمی کند (صابری همدانی، 1415، 9-10) و شاید به این جهت که این دیوان به شخصی به نام قطب الدین زین العابدین هم نسبت داده شده، اشتباهاً به نام امام سجاد (علیه السلام) منتشر گردیده است. (صحتی سردرودی، 1384: 84) صاحب کتاب الذریعة نیز در انتساب این دیوان به امام سجاد (علیه السلام) تشکیک کرده است. (آقا بزرگ تهرانی، 1403: 9، 431)

بعد از آن یک بار در سال 1381 شمسی با عنوان «دیوان منسوب به امام حسین (علیه السلام)»، توسط امیر هوشنگ دانایی، ترجمه و در نشر موعود تهران چاپ گردیده و بار دیگر در انتشارات خورشیدآفرین تهران، با عنوان «دیوان امام حسین (علیه السلام)»، در سال 1383 شمسی، توسط امیر جابری ترجمه و منتشر شده است (صحتی سردرودی، 1384: 89-90).

5. کتاب پروانه های پراکنده: مجموعه اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، با بیش از 50 شعر مختلف از امام حسین (علیه السلام)، در پنج بخش: اخلاقی، سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، شخصی و خانوادگی، تألیف داود کمیجانی با اعراب گذاری اشعار و ترجمه به فارسی و انگلیسی، توسط عزیز مهدی و عبدالله حسن متوصل که توسط مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی به سال 1390 شمسی در تهران به چاپ رسیده است.(1)

4-1-2. منابع مشتمل

علاوه بر منابعی که در آن ها، اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، مستقلاً جمع آوری و تدوین شده است، برخی مآخذ، مشتمل بر ابیاتی از اشعار آن حضرت هستند که این دسته از منابع عبارتند از: مقتل الحسین (علیه السلام) ابومخنف با ذکر 3 بیت؛ نسب قریش از مصعب بن زبیر، 3 بیت؛ انساب الاشراف بلاذری، 7 بیت؛ الطبقات الکبرای ابن سعد، 3 بیت؛ تاریخ الطبری، 7 بیت؛ الفتوح ابن اعثم، 35 بیت؛ مروج الذهب و اثبات الوصیة مسعودی، 2 بیت؛ الاغانی و مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، 7 بیت؛ الامالی صدوق، 8 بیت؛ تصحیفات المحدثین ابو هلال عسکری، 2 بیت؛ نزهة الناظر حلوانی، 1 بیت؛ نصیحة الملوک نیآوردی، 1 بیت؛ الامالی شجری، 2 بیت؛ المناقب ابن شهر آشوب، 86 بیت؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، 25 بیت؛ الاحتجاج طبرسی، 32 بیت؛ روضة الواعظین نیشابوری، 13 بیت؛ مقتل الحسین (علیه السلام) خوارزمی، 42 بیت؛ تذکرة الخواص ابن جوزی، 3 بیت؛ مطالب السوول محمد بن طلحه شافعی، 31 بیت؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب از

ص: 57


1- مؤلف این کتاب، غالب اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) را از کتاب «أدب الحسین (علیه السلام) و حماسته» که به عنوان منبع مستقل حاوی اشعار آن حضرت معرفی شد و کتاب «موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)»، تألیف پژوهشکده باقر العلوم (علیه السلام)، نقل کرده است.

ابن عدیم، 22 بیت؛ الملهوف سید بن طاوس، 15 بیت؛ کشف الغمة اربلی، 129 بیت؛ البدایة و النهایة ابن کثیر دمشقی، 22 بیت؛ اعلام الدین و ارشاد القلوب بحرانی، 4 بیت؛ مثیر الاحزان ابن نما حلی، 19 بیت؛ جواهر المطالب فی مناقب الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب (علیه السلام) اثر محمّد بن احمد دمشقی، 19 بیت؛ الفصول المهمة ابن صباغ، 34 بیت؛ عوالم العلوم بحرانی، 75 بیت؛ تسلیة المجالس از محمّد بن ابی طالب، 43 بیت؛ احقاق الحق نوراللّه شوشتری، 125 بیت؛ بحارالانوارمجلسی، 147 بیت؛ ینابیع المودة قندوزی، 43 بیت؛ نورالابصار شبلنجی، 20 بیت؛ اعیان الشیعه عاملی، 36 بیت و ملحقات احقاق الحق سید شهاب الدین مرعشی نجفی، 28 بیت (محمدی ری شهری، 1388: 14، 406). افزون بر منابع مذکور، اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، با کمیت و کیفیت مختلف در آثار متأخر نیز ذکر شده است به طوری که غالب مکتوبات پیرامون آن حضرت خصوصاً کتاب هایی که به تدوین سخنان حضرتشان پرداخته اند(1)، مشتمل بر ابیاتی از اشعار منسوب به ایشان است.

4-2. اعتبار سنجی اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)

به طور کلی، مجموع اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) در آثار مختلف، 1553 بیت است که بسیاری از آنها تکراری است و آنچه مبنای تحقیق حاضر قرار گرفته، ابیاتی است که در کتاب «موسوعة الامام الحسین (علیه السلام) فی الکتاب و السنة و التاریخ» گزارش شده است.(2) با توجه به یافته های این دانشنامه جمعابیات غیرتکراری منسوب به امام

ص: 58


1- برخی این آثار عبارتند از: بلاغة الامام الحسین بن علی (علیه السلام)، اثر السید حسین ابوسعیدة الموسوی؛ لمعات الحسین (علیه السلام)، نوشته سید محمد حسینی تهرانی؛ بلاغة الإمامین الحسن و الحسین (علیه السلام)، تألیف مصطفی محسن الموسوی، محسن شرارة العاملی و مهدی العطبی البصری؛ پرتوی از کلام امام حسین (علیه السلام)، از منصور کریمیان؛ فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام)، اثر محمد دشتی؛ کلمة الامام الحسین (علیه السلام)، نوشته سید حسن شیرازی؛ مسند الامام الشهید ابی عبدالله الحسین بن علی (علیه السلام)، جمع و ترتیب از عزیزالله عطاردی؛ منطق الحسین (علیه السلام)، تألیف ابوالفضل زاهدی؛ موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ نهج الشهادة، ترجمه و نگارش احمد فرزانه و نهج الکرامة: گفته ها و نوشته های امام حسین (علیه السلام)، از محمد رضا اکبری (صحتی سردرودی، 1384: 84-95). در این آثار می توان به اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) دست یافت.
2- نام دیگر این کتاب، «دانشنامه امام حسین (علیه السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ» تألیف محمد محمدی ری شهری و همکارانش در پژوهشکده علوم و معارف حدیث است که در آن، اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) به نحوی مطلوب، دسته بندی و در بخش پانزدهم کتاب در سه باب گزارش شده است. باب هشتم این بخش به پژوهشی ارزشمند در طبقه بندی موضوعی، ذکر و ارزیابی مصادر اشعار و صحت انتساب آنها به امام (علیه السلام) و ذکر اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) در مصادر مختلف اختصاص دارد؛ در باب نهم آن اشعاری که سرودة شعرای دیگر است و امام (علیه السلام) به آنها تمثل جسته، ذکر شده و نهایتاً در باب دهم، اشعار دیوان منسوب به ایشان آمده است (خوش نژادیان، 1388: 54).

حسین (علیه السلام) 296 بیت است، که 133 بیت آن در منابع متقدم و معتبر آمده است؛ 18 بیت، اشعاری است که امام (علیه السلام) به اشعار دیگران تمثل جسته اند و 145 بیت، اشعار مکتوب در دیوان منسوب به ایشان است که با اشعار مذکور در منابع متقدم مشابهت ندارد (ن.ک: محمدی ری شهری، 1388: 14، 417) و از جانب برخی از نویسندگان مورد تشکیک واقع شده است(1)؛ چراکه در کتب تراجم کهن به این دیوان اشاره ای نشده و بعضی از اشعار آن دارای ضعف وزنی و لفظی هستند(2) (جلالی، بی تا: 95)، لیکن مضمون اشعار منسوب به امام (علیه السلام) که در منابع متقدم و معتبر آمده است با گزاره های مستند حدیثی، به عنوان شاهد یا متابع(3)کاملاً تأیید می شود و همچنین برای اشعاری که آن حضرت بدان تمثل جسته اند، مستنداتی قابلتوجه در مآخذ مختلف وجود دارد.

4-3. اقتباس از قرآن در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)

اشاره

همان طور که بیان شد، با توجه به میزان تغییر در الفاظ و ترکیب عبارات در متن اقتباس شده، اقسام اقتباس، شامل: 1. کامل؛ 2. جزئی؛ 3. متغیر؛ 4. اشاره ای 5. استنباطی است؛ اکنون به بحث و بررسی پیرامون اقتباس های قرآنی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) در این اقسام می پردازیم.

ص: 59


1- در این زمینه ن.ک: صحتی سردرودی، 1384: 90.
2- به طور کلی اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) دارای الفاظ ساده، عاری از تکلف و آرایه های ادبی و خالی از خیال پردازی های شاعرانه است؛ چراکه آن حضرت، دئب شاعری نداشته و شاید سرایش این اشعار برای پر کردن خلأ محتوای دینی در شعر آن عصر بوده است (جهانبخش، 1381، 115)؛ فلذا خصوصیت اصلی این سروده ها، پرداختن به اخلاق و در یک کلام، تزکیه و تهذیب نفس می باشد. (عبدالرحیم، 1383: 11)
3- برخی از محدثان، اشکالی در اطلاق تابع بر شاهد و شاهد بر تابع ندیده اند؛ زیرا هر یک از این دو تقویت کننده حدیث فرد نسبی (= غریب) اند. از خلال اقوال و مثال های نگاشته در باب متابع و شاهد به دست می آید که شاهد، اعم از متابع است؛ زیرا شاهد، گاه شاهد معناست و گاه شاهد لفظ و معنا هر دو است، در جایی که متابعت به لفظ است و به معنا سرایت نمی کند (صبحی صالح، 1428، 241).
4-3-1. اقتباس کامل

این قسم اقتباس که آیات الهی در آن بدون تغییر در متن یا کلام مورد استفاده قرار می گیرد (عباس زاده، 1389: 42)، در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) یافت نشد.

4-3-2. اقتباس جزئی

در اقتباس جزئی، کلمه یا عباراتی از متن مقتَبَس، در بافت درونی متن یا کلام به کار می رود (همان، 43). این قسم، پر کاربردترین نوع اقتباس از قرآن در سخنان معصومان (علیه السلام)، به خصوص، امام حسین (علیه السلام) است و علاوه بر روایات رسیده از ایشان، در غالب اشعار منسوب به آن حضرت نیز می توان نمونه های زیادی از این نوع اقتباس را جستجو کرد که از جمله این موارد عبارت است از:

4-3-2-1. فی بَیانِ فَضائِلِهِ و مَطاعِنِ أعدائِهِ یومَ الطَّفِّ: از اقتباس های جزئی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، در مطلع قطعه ای 29 بیتی است که «در بیان فضایل خود و مطاعن دشمنانشان» فرموده اند و در آن «ثَوابِ اللّهِ» از آیه شریفه: «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیلَکمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون»(1) (القصص، 80) اخذ شده و در متن شعر چنین آمدهاست:

«کفَرَ القَومُ وقِدما رَغِبوا/ عَن ثَوابِ اللّهِ رَبِّ الثَّقَلَین»

این قوم، کافر شدند و پیش از این نیز از پاداش پروردگار انس و جن روی گردان بودند (طبرسی، 1403: 2، 301).

4-3-2 -2. فِی المَوعِظَةِ: یکی دیگر از اقتباس های جزئی در اشعار امام (علیه السلام)، کاربست ترکیب «ذِی العَرشِ»، در بیت نهم و تعبیر «خابَ مَن» در بیت هجدهم قصیده ای 20 بیتی، در موضوع موعظه است که به شکل ذیل سامان یافته است:

بیت نهم

«و مَن یَکُ مُعتَصِما/ بِاللّهِ ذِی العَرشِ فَلَن/ یضُرَّهُ شَیءٌ و مَن/ یُعدی عَلَی اللّهِ

ص: 60


1- و کسانی که از دانش برخوردار شده بودند، به جاهلان گفتند: وای بر شما؛ پاداش الهی برای کسی که ایمان آورده و کار شایسته کرده، بهتر از همه ثروت و مکنتی است که او دارد. این حقیقت را جز به شکیبایان نمی توان فهماند.

ومَن»

کسی که به ریسمان خدا چنگ بزند، هرگز چیزی به او ضرر نمی رساند. و کیست که بتواند با خدا دشمنی بورزد و به او زیان برساند؟ او کیست؟

بیت هجدهم

«ما خابَ مَن خابَ کَمَن/ یَوما إلَی الدُّنیا رَکَن»

هیچ کس زیان ندید به قدر کسی که حتّی به اندازه یک روز به دنیا میل پیدا کرد. (اربلی، 1381: 2، 37)

در بیت نهم شعر پیش گفته، امام حسین (علیه السلام) در مقام موعظه نسبت به «چنگ زدن به ریسمان الهی» از آیات «قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کما یقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلی ذِی الْعَرْشِ سَبیلاً»(1) (الإسراء، 42) و «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کریم، ذی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِیالْعَرْشِ مَکین»(2) (التکویر، 20)؛ و در بیت هجدهم با یادآوری مصداقی از مصادیق «زیان کاری» که نتیجه «تمایل به دنیا» است، از آیه شریفه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»(3) (الشمس، 10) اقتباس نموده اند.

موارد دیگری از اقتباس جزئی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) به دست آمد که برای رعایت اختصار فقط به آن ها اشاره می شود:

- اقتباس عبارت «ارحَم» در مصراع «فَارحَم عُبَیدا إلَیک مَلجاهُ» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69) از آیه «وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمین» (المؤمنون، 118).

- اقتباس عبارت «ذِی الجَلالِ» در مصراع «یشکو إلی ذِی الجَلالِ بَلواهُ» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69) از آیه «تَبارَک اسْمُ رَبِّک ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکرام» (الرحمن، 78).

ص: 61


1- بگو: اگر با خدای یکتا چنان که آنها می گویند خدایان دیگری بود در این صورت، آن خدایان بر خدای عرش (به تنازع) راه می گرفتند (و تمانع آنان موجب اختلال نظام عالم می شد. پس چون عالم را نظام ثابتی است، دلیل است که با خدای یگانه خدایان دیگری نیست).
2- (قسم به این آیات) که همانا قرآن، کلام رسول بزرگوار حق (جبرئیل) است که فرشته با قوّت و قدرت است و نزد خدای مقتدر عرش، با جاه و منزلت است.
3- (قسم به این آیات الهی) که هر کس نفس ناطقه خود را از گناه و بدکاری پاک و منزه سازد، به یقین (در دو عالم) رستگار خواهد بود. و هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیان کار خواهد گشت.

- اقتباس تعبیر «رَیبَ المَنونِ» در مصراع «لکنَّ رَیبَ المَنونِ ذو نَکدٍ» (ابن عساکر، 1415: 14، 185) از آیه «أَمْ یقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ الْمَنُون» (الطور، 30).

- اقتباس عبارت «وَبیلاً» در بیت «أذُلَّ الحَیاةِ وذُلَّ المَماتِ / وَ کلّاً أراهُ طَعاما وَبیلاً»(راغب اصفهانی: 2، 156) از آیه «فَعَصی فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاًوَبیلا» (المزمل، 16).

- اقتباس تعبیر «اللّهُ یعلَمُ» در مصراع «اللّهُ یعلَمُ أنَّ ما بِیدَی یزیدَ لِغَیرِهِ «(اربلی، 1381: 2، 35) از آیات «لَوْ کانَ عَرَضاً قَریباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوک وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیهِمُ الشُّقَّةُ وَ َیحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکمْ یُهْلِکونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» (التوبة، 42) و «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون» (المنافقون، 1).

- اقتباس ترکیب «الحَقِّ المُبینِ «در مصراع «ولَیسَ عَلَی الحَقِّ المُبینِ طَخاءُ» (اربلی، 1381: 2، 35) از آیات «یَوْمَئِذٍ یوَفِّیهِمُ اللَّهُ دینَهُمُ الْحَقَّ وَ یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبینُ» (النور، 25) و «فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبین» (النمل، 79).

- اقتباس جمله «حَیثُ یَشاءُ» در مصراع «یَزیدٌ ولَیسَ الأَمرُ حَیثُ یَشاءُ» (اربلی، 1381: 2، 35) از آیه «وَ کذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یتَبَوَّأُ مِنْها حَیثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» (النور، 25).

- اقتباس تعبیر «خَیرِ البَرِیَّةِ «در مصراع «أما کانَ مِن خَیرِ البَرِیةِ أحمَدِ» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 108) از آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیَّة» (البینة، 7).

4-3-3. اقتباس متغیر

در این نوع اقتباس، کلمه، عبارات و یا جمله ای از آیات قرآن با دخل و تصرف در قواعد صرفی، نحوی و... در متن و یا سخن به کار می رود؛ این تغییر سیاق می تواند در قالب تقدیم و تأخیر، زیادت و نقصان، تغییر در صیغه و زمان افعال، تبدیل جملات کامل به ناقص و از جهت معنا به خبری یا انشاییو بالعکس، صورت بگیرد. (عباس زاده، 1389: 44-45) پاره ای از اقتباس های اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) از این دست

ص: 62

می باشد که به برخی از آن ها اشاره می شود:

4-3-3-1. فِی المُناجاةِ مَعَ رَبِّ الأَربابِ: نمونه ای از اقتباس متغیر را در شعر مناجاتی منتسب به امام حسین (علیه السلام) می توان یافت که در آن به جهت اقتضای ساختاری شعر، عباراتی از آیه «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَكْرَمَن»(1) (الفجر، 15)، با تغیراتی اندک در بیت زیر آمده است:

«إذَا ابتَلی بِالظَّلامِ مُبتَهِلاً/ أکرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ أدناهُ»

(خوشابه حال کسی که) هر گاه هنگام تاریکی ها به خداوند تضرّع کند، او، گرامی اش می دارد و به خود، نزدیکش می کند. (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69)

نکته مهمی که در این اقتباس جلب توجه می کند، استفاده عبارات اقتباس شده از آیه، در معنا و دلالتی جدید است که از شاخصه های اقتباس به حساب می آید.

4-3-3-2. فِی الاِستِغناءِ بِالخالِقِ عَنِ المَخلوقِ: بیت دیگری که در آن با اقتباس جزئی از قرآن کریم، فعل و اسمی که در آیه آمده است به فعل و اسمی دیگر با تغییر صیغه تبدیل شده، عبارت است از بیت:

«وَاستَرزِقِ الرَّحمنَ مِن فَضلِهِ/ فَلَیسَ غَیرَ اللّهِ مِن رازِقِ»

از فضل (خدای) رحمان، روزی بخواه! زیرا جز او کسی روزی دهنده نیست. (ابن عساکر، 1415: 14، 186)مصراع اول این بیت، اقتباس از جمله امری «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» از آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکمْ عَلی بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکلِّ شَی ءٍ عَلیما» (النساء، 32)، آمده که در آن اقتباس متغیر از نوع «تبدیل» صورت گرفته است.

مصادیق اقتباس متغیر در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) پربسامد است و در بررسی اشعار آن حضرت موارد زیادی از این قسم به دست آمد که بین آن ها به جز دو مصداق

ص: 63


1- اما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان، کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت.

پیش گفته، موارد زیر به چشم آمدنی است:

- اقتباس جمله «أنتَ مَولاهُ» در مصراع «یا رَبِّ یا رَبِّ! أنتَ مَولاهُ «(ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69) از آیه «...رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین» (البقرة، 286) با تبدیل ضمیر متصل «ه»، در صیغه مفرد مذکر غائب به ضمیر متصل «نا»، در صیغه متکلم مع الغیر.

- اقتباس جمله «عَلَیک مُعتَمَدی» در مصراع «یا ذَا المَعالی عَلَیک مُعتَمَدی» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69) از تعبیر «عَلَیهِ تَوَکلْتُ» که در سوره های التوبة، 129؛ هود، 88؛ یوسف، 67؛ الرعد، 30 و آیه «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فیهِ مِنْ شَی ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیب» (الشوری، 10) آمده است و در تفاسیر «عَلَیهِ تَوَکلْتُ» به «معتمدی علیه» تفسیر شده است (خطیب، (1424): 13، 24). چنانچه می بینیم در این اقتباس هم تبدیل، صورت گرفته است و هم تغییر غیاب به خطاب.

- اقتباس عبارات آیه «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون» (الصف، 8)، در بیت «یُریدُ الجاحِدونَ لِیُطفِئوهُ / و یَأبَى اللّهُ إلّاأن یُتِمَّه» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 72) که در آن فعل جمع به مفرد، اسم ظاهر به ضمیر و اسم فاعل ثلاثی مزید به فعل مضارع در همان ریشه مبدل شده است.

- اقتباس ترکیب «یومَ القِیامَة» و فعل «یخسَرُ» در بیت «وشیعَتُنا فِی النّاسِ أكرَمُ شیعَةٍ / و مُبغِضُنا یَومَ القِیامَةِ یَخسَرُ» (طبرسی، 1403: 2، 302) از آیات: الأنعام، 12؛ النحل، 27؛ الکهف، 105؛ الشوری، 45 و آیه «فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین» (الزمر، 15)، که در آن فعل جمع مذکر غایب به فعل مفرد مذکر غایب، تغییر یافته است.

- اقتباس جمله ای از آیه «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین» (الأعراف، 54) در مصراع «وإنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَلیلِ« (مفید، 1413: 2، 93) که در آن، «ألا» از ادات تنبیه به «انما» از ادات حصر و ضمیر به اسم ظاهر تبدیل شده است.

ص: 64

4-3-4. اقتباس اشاره ای

اقتباس اشاره ای را می توان همان آرایه تلمیح دانست که در آن، شاعر یا نویسنده به حادثه ای تاریخی نیم نظری می افکند و بدین واسطه آن واقعه را یادآور می شود (ن.ک: عباس زاده، 1389: 48) نمونه هایی از این گونة اقتباس در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) وجود دارد که موارد زیر از مصادیق بارز آن است.4-3-4-1. اشاره به عمالقه: یکی از اقتباس های اشاره ای در اشعار منسوب به امام (علیه السلام)، تلمیح داستان عمالقه از آیات 20-24 سوره مائده است که در آن عمالقه(1)، بنا بر نقل تفاسیر، با تعبیر «قَوْماً جَبَّارین»(2) (مائده، 22) یاد شده اند (طبرسی، 1372: 2، 244). در این شعر، یزید مورد خطاب قرار می گیرد که:

«یا وَیحَ نَفسی مِمَّن لَیسَ یرحَمُها/ أما لَهُ فی کتابِ اللّهِ مِن مَثَلِ/ أما لَهُ فی حَدیثِ النّاسِ مُعتَبَرٌ/ مِنَ العَمالِقَةِ العادِیةِ الاُوَلِ»

وای بر جان من از کسی که بر آن رحم نمی کند! آیا برای او در کتاب خدا مَثَلی وجود ندارد؟ آیا در سخنان مردم، برای او از سرنوشت قوم عمالِقه تجاوزگر و ستمگران پیشین عبرت هایی نیست؟ (اربلی، 1381: 2، 37)

4-3-4-2. اشاره به دلاوری های امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غزوات: از دیگر اقتباس های اشاره ای در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، ابیاتی است که در آن به جنگ های، بدر، احد، احزاب، خیبر و حنین به شرح ذیل اشاره است.

ص: 65


1- عمالقه قومی از نسل عِمْلِیق بن لاوَذَ بن إرَمَ بن سامِ بن نُوح، با بدن هایی تنومند از جبابره شام در عهد موسی بودند. (ابن منظور، 1414: 10، 271)
2- «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ - يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ - قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبَّارينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ» (مائده، 20-22) و (یاد کن) هنگامی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم، نعمت خدا را به خاطر آرید آن گاه که در میان شما پیغمبران فرستاد و شما را پادشاهی داد و به شما آنچه را که به هیچ یک از اهل عالم نداد، عطا کرد - ای قوم، به سرزمین مقدسی که خدا سرنوشت شما کرد، داخل شوید و پشت (به حکم خدا) مکنید، که زیانکار می شوید. - گفتند: ای موسی، در آن سرزمین مقدس، گروهی مقتدر و قاهر و ستمکار هستند و هرگز تا آنها از آنجا بیرون نشوند ما داخل نخواهیم شد، هر گاه آنان بیرون شدند ما داخل می شویم.

«طَحَنَ الأَبطالَ لَمّا بَرَزوا/ یومَ بَدرٍ و بِاُحد و حُنَین / و لَهُ فی یومِ احدٍ وَقعَةٌ/ شَفَتِ الغِلَّ بِفَضِّ العَسکرَین / ثُمَّ بِالأَحزابِ وَ الفَتحِ مَعا/ کانَ فی ها حَتفُ أهلِ الفَیلَقَین / و أخو خَیبَرَ إذ بارَزَهُم/ بِحُسامٍ صارِمٍ ذی شَفرَتَین/ وَالَّذی أردی جُیوشا أقبَلوا/ یطلُبونَ الوِترَ فی یومِ حُنَین»

همو که وقتی پهلوانان در جنگ های بدر و احد و حُنَین به میدان آمدند، آن ها را در هم کوبید. او (پدرم) در جنگ احد، داستانی دارد با پراکندن سپاه دشمن، اندوه دل [مسلمانان] را شفا بخشید. سپس در جنگ احزاب و فتح مکه، با حضور پدرم سپاه بزرگ مشرکان و یهودیان، برای همیشه مُردند. همان صاحب خیبر که با خیبریان به جنگ برخاست با شمشیری دو دَم و بُرَنده؛ همو که سپاهی را به هلاکت افکند که در روز حُنَین، به خونخواهی آمده بودند. (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 79)

ابیات پیش گفته، به دلاوری های حضرت علی (علیه السلام) در نبردهای بدر، احد، حنین، احزاب، فتح مکه و خیبر اشاره دارد که بنا بر روایات تفسیری، جمله «...هذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبِّهِم...» (حج، 19)(1)، و آیه 32 سوره مجادله(2)، درباره نبرد تن به تن در غزوه بدر، بین حمزة بن عبدالمطلب،ابوعبیدة ابن حرث و علی بن ابی طالب (علیه السلام) از سپاه اسلام با عتبه، شیبه و ولید بن عقبة از سپاه کفر (واحدی، 1411: 317 و 434) و آیه 25 سوره احزاب(3)، در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ احزاب، بعد از به هلاکت رساندن عمرو

ص: 66


1- «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في رَبِّهِمْ فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ». این دو گروه (مؤمن و کافر) مخالف و دشمن یکدیگرند که در (دین) خدای خود با هم به جدال برخاستند، و کافران را لباسی از آتش دوزخ به قامت بریده اند و بر سر آنان آب سوزان جهنم فرو ریزند.
2- «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون» (مجادله، 22). هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود، آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند.
3- «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزيزا». و خدا کافران را (در جنگ احزاب) با همان خشم و غضبی که (به مؤمنان) داشتند، بی آنکه هیچ خیر و غنیمتی به دست آورند، ناامید برگردانید و خدا امر جنگ را (به فرستادن باد صرصر و سپاه فرشتگان غیبی) از مؤمنان کفایت فرمود، و خدا بسیار توانا و مقتدر است.

بن عبدود، نازل شد؛ چنان که عبدالله بن مسعود فرازی از این آیه را اینگونه تلاوت می کرد: «...وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ (بعلی) وَ کانَ اللَّهُ قویاً عَزِیزاً»؛ یعنی: و خداوند، مؤمنان را به وسیله علی از جنگ کفایت کرد، و خدا نیرومند و عزیز است (طوسی، بی تا: 8، 331). همچنین پیرامون جنگ حنین، در آیه «وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ - ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» (توبه، 25-26)، عبارت «مؤمنین» به امیر المومنین (علیه السلام) تفسیر شده است (مفید، 1413: 1، 141).

4-3-4-3. اشاره به فضیلت مُصَلِّی القِبلَتَین: یکی از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام)، سبقت داشتن بر مردم، در ایمان به خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) و نماز خواندن بر دو قبلة بیت المقدس و بیت الله الحرام است. این فضیلت در تفاسیر، ذیلِ عبارات «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» در آیه «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍتَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(1) (توبه، 100) آمده است و در ابیات زیر با اشاره به ترکیب «مُصَلِّی القِبلَتَین» از آن اقتباس شده است:

«والدِی شَمسٌ و اُمّی قَمَرٌ/ فَأَنَا الكَوكَبُ وَ ابنُ القَمَرَین/ جَدِّی المُرسَلُ مِصباحُ الهُدی/ و أبِی الموفی لَهُ بِالبَیعَتَین / بَطَلٌ قَرمٌ هِزَبرٌ ضَیغَمٌ / ماجِدٌ سَمحٌ قَوِیُّ السّاعِدَین / عُروَةُ الدّینِ عَلِیٌّ ذاكُمُ/ صاحِبُ الحَوضِ مُصَلِّی القِبلَتَین»

پدرم، خورشید و مادرم، ماه است و من، ستاره و فرزندِ آن خورشید و ماهم. جدّم، فرستاده خدا و چراغ هدایت است و پدرم کسی است که در دو جا برایش بیعت گرفته شده است. او پهلوان، دلاور، شیر سِتَبر بیشه، قوی پنجه، بزرگوار و بخشنده

ص: 67


1- و آنان که سبقت به ایمان گرفتند از مهاجر و انصار (و در دین ثابت ماندند) و آنان که به نیکی پیروی آنان کردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند، و خدا برای همه آنها بهشت هایی که از زیر درختان آنها نهرها جاری است، مهیا ساخته که در آن بهشت تا ابد متنعّم باشند، این به حقیقت، سعادت بزرگ است.

است. آری! این علی، دست آویز دین و صاحب حوض [کوثر] و نمازگزارنده به سوی دو قبله است. (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 79)

4-3-5. اقتباس استنباطی

آنچه به اقتباس قرآنی، ارزش ادبی و هنری می بخشد، استفاده خلاقانه از کلام الهی در شعر یا سخن به نحوی معنا آفرینانه و هماهنگ با متن اقتباس کننده است (صباغی، 1394: 57)، به همین جهت اقتباس استنباطی که در آن، مضمون آیات قرآن، بدون حضور لفظی و صریح، در کلام شاعر یا نویسنده بروز و ظهور می یابد؛ مهم ترین گونه اقتباس به شمار می رود (عباس زاده، 1389: 51) که ذیلاً به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

4-3-5-1. مودت ذی القربی: یکی از نمونه های روشن اقتباس استنباطی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، اقتباس از آیه «ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُور» (الشوری، 23) است؛ چه اینکه مفهوم آیه در آن، به شرح ذیل برای خواننده تداعی می شود:

«تَعَدَّیتُمُ یا شَرَّ قَومٍ بِفِعلِکم/ و خالَفتُمُ قَولَ النَّبِیِّ مُحَمَّدِ / أما كانَ خَیرُ الرُّسُلِ وَصّاكُم بِنا/ أما نَحنُ مِن نَسلِ النَّبِیِّ المُسَدَّدِ»

ای بدترین مردم! با کارتان، از حد گذراندید و با سخن پیامبر(ص) مخالفت کردید. آیا بهترینِ پیامبران، شما را به نیکی با ما سفارش نکرد؟ آیا ما از فرزندان آن پیامبرِ راستگو نیستیم؟ (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 108)

این ابیات، علاوه بر آیه پیش گفته به آیات «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» (الإسراء، 26» و «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِكَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (الروم، 38)، نیز اشاره دارد.

4-3-5-2. نکوهش آزمندی: نمونه دیگر از این دست اقتباس، کاربست محتوای آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً»(1) (النساء، 32) در

ص: 68


1- آرزو (و توقّع بیجا) در فضیلت و مزیتی که خدا به آن بعضی را بر بعضی برتری داده مکنید که هر یک از مرد و زن از آنچه اکتساب کنند، بهره مند شوند. و هر چه می خواهید از فضل خدا درخواست کنید (نه از خلق) که خدا به همه چیز داناست.

ابیات زیر است:

«فَما لَكَ غَیرَ ما قَد خُطَّ شَیءٌ/ و إن كَثُرَ التَّقَلُّبُ وَ الشُّخوصُ / و قَد یَأتِیالمُقیمَ المالُ عفوا/ ویُحرَمُهُ عَلَى الطَّلَبِ الحَریصُ»

روزی ات بیش از مقداری که برایت نوشته شده، نیست؛ گرچه به دنبال آن، این سو و آن سو بروی و همه جا سفر کنی. گاه برای کسی که در وطنش مانده، بیش از نیازش می رسد و کسی که آزمندانه در پی آن می دود، محروم می مانَد (خوارزمی، 1420: 328).

این ابیات، علاوه بر آیه مذکور، آیات «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون»(1) (الذاریات، 22) و «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون»(2) (القلم، 1) را نیز تداعی می کند.

این نوع اقتباس در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) بسیار پر بسامد است و می توان گفت بیشترین اقتباس موجود در سروده های منسوب به آن حضرت، از نوع اقتباس استنباطی است که به اقتضای حجم مقاله برخی از آنها را یادآور می شویم.

- اقتباس از آیه «كُلُّ مَنْ عَلَیْها فان» (الرحمن، 26) در مصراع «و كُلُّ فَتىً لِلمَوتِ فیهِ نَصیبُ» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 45).

- اقتباس از آیه «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا... كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطاماً... مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور» (الحدید، 20) در مصراع «یا أهلَ لَذَّةِ دُنیا لا بَقاءَ لَها» (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 69).

- اقتباس از آیه «الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْكافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نساء، 139) در بیت «فَلَو عِشتَ و طَوَّفتَ مِنَ الغَربِ إلَى الشَّرقِ/ لَما صادَفتَ مَن یَقدِرُ أن یُسعِدَ أو یُشقِی» (اربلی، 1381: 2، 34).

ص: 69


1- و روزی شما با همه وعده ها که به شما می دهند، در آسمان است.
2- در تفاسیر درباره این آیه آمده است: «إن اللّه خلق النون و هی الدواة، و خلق القلم: فقال اکتب. قال: و ما أکتب؟ قال: اکتب ما هو کائن إلی یوم القیامة من عمل معمول به بر أو فجور أو رزق مقسوم حلال أو حرام...» (ابوحمزه ثمالی، 1420: 336)

- اقتباس از آیه «هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُون» (الانعام، 2) در شعر «یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَل وغَرَّهُ طولُ الأَمَل!/ المَوتُ یَأتی بَغتَةً وَالقَبرُ صُندوقُ العَمَل» (ابن جوزی، بی تا: 194). چنانکه دانسته شد، در این نوع اقتباس، معنا و محتوای قرآن اقتباس می شود و با خلاقیت شاعر یا نویسنده در قالبی نوآورانه نضج می یابد.

5. نتیجه گیری

1- از دیوان منسوب به امام حسین (علیه السلام) در کتب تراجم کهن، یاد نشده و بعضی از اشعار آن دارای ضعف وزنی و لفظی هستند؛ لیکن مضمون اشعار منسوب دیگر به آن حضرت که در دیوان پیش گفته نیست ولی در منابع متقدم و معتبر آمده است با گزاره های مستند حدیثی به عنوان شاهد یا متابع کاملاً تأیید می شود و همچنین برای اشعاری که آن حضرت بدان تمثل جسته اند، مستنداتی قابل توجه در مآخذ مختلف وجود دارد.

2- صور خیال و آرایه های لفظی و معنوی زیادی در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) مشاهده نمی شود و غالب این اشعار، دارای زبانی ساده، آهنگ دلنواز، بحرهای پر طنطنه و قوافی خوش آهنگ است.

3- در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) آیه ای از قرآن به صورت «اقتباس کامل» به دست نیامد ولی اقتباس جزئی (اقتباس کلمه، ترکیب دو عبارت و یا جمله بدون تغییر لفظی)، اقتباس متغیر (استفادة جملاتی از آیات قرآن با جابجایی، زیادت و نقصان یا تبدیل)؛ اقتباس اشاره ای (تلمیح به داستان های قرآنی) و اقتباس استنباطی (کاربست معنای آیات قرآن بدون حضور لفظ)مکرر صورت گرفته است.

4- از نظر بسامد، بیشترین اقتباس در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام)، اقتباس استنباطی و کمترین آن اقتباس اشاره ای است.

5- برجسته ترین گونه اقتباس در اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) اقتباس استنباطی است.

6- در برخی از اشعار منسوب به امام حسین (علیه السلام) می توان چند نوع از اقتباس را استخراج کرد.

ص: 70

منابع

_ قرآن کریم

_ آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن. (1403 ق). الذریعة إلی تصانیف الشیعة. بیروت. دارالأضواء.

_ ابن اثیر، مبارک بن محمد. (1367 ش). النهایة فی غریب الحدیث والأثر قم مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

_ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی. (بی تا). بستان الواعظین و ریاض السامعین بیروت. مؤسسة الکتب الثقافیة.

_ ابن حجه حموی، تقی الدین بن علی. (1425 ق). خزانة الادب و غایة الارب. تحقیق دیاب. کوکب، بیروت. دار صادر.

_ ابن رشیق، حسن بن رشیق. (1420 ق). العمدة فی صناعة الشعر و نقده. قاهره. مکتبة الخانجی.

_ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد. (1379 ق). مناقب آل ابیطالب (علیه السلام). قم. مؤسسه انتشارات علامه.

_ ابن عساکر دمشقی، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة اللّه. (1415 ق). تاریخ مدینة دمشق. بیروت. دارالفکر.

_ ابن منظور، محمد بن مکرم. (1414 ق). لسان العرب.بیروت. دار صادر.

_ ابوحمزه ثمالی ثابت بن دینار. (1420 ق). تفسیرالقرآن الکریم. بیروت. دارالمفید.

_ احمد نگری، عبدالنبی بن عبدالرسول. (1395 ق). جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون ملقب به دستورالعلماء. بیروت. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات._ اربلی، علی بن عیسی. (1381 ق). کشف الغمة فی معرفة الأئمة. تبریز. انتشارات بنی هاشمی.

_ براری رئیسی، مرتضی، تکتبار فیروزجایی، حسین. (1395 ش). «بررسی و تحلیل تطبیقی مضامین زهد در دیوان منسوب به امام حسین (علیه السلام) و دیوان حافظ». جیرفت.

ص: 71

فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی. سال دهم، ش 40.

_ تفتازانی، مسعود بن عمر. (1416 ق). المطول. قم. مکتبة الداوری.

_ ثعالبی، عبدالملک بن محمد. (2008 م). الاقتباس من القرآن الکریم. تحقیق صفار، ابتسام مرهون، اربد. عالم الکتب الحدیث.

_ الجلالی، السید محمد رضا الجلالی. (بی تا). الحسین (علیه السلام) سماتُه و سیرتُه. قم. دارالمعروف.

_ جهانبخش، جویا. (1381 ش). «در شام هم حدیث ز خورشید می رود». قم. آیینه پژوهش. سال سیزدهم، شماره 77 و 78.

_ خطیب، عبدالکریم. (1424 ق). التفسیرالقرآنی للقرآن، بیروت. دارالفکرالعربی.

_ خوارزمی، ریحان بن عبدالواحد. (1420 ق). المناقب و المثالب. دمشق. دارالبشایر.

_ خوش نژادیان، صدیقه. (1388ش). «دانشنامة امام حسین (علیه السلام) خدمتی سترگ به پیشگاه سیدالشهداء (علیه السلام)». قم. آیینه پژوهش. سال نوزدهم، شماره 119.

_ دهخدا، علی اکبر. (1372 ش). لغتنامه دهخدا. تهران. انتشارات روزنه.

_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1420ق). محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء والبلغاء. بیروت. شرکة دارالارقم بن ابی الارقم._ -------------------------------------- (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. بیروت. دارالشامیة.

_ زیدان، جرجی. (1983). تاریخ آداب اللغة العربی. ج 1، بیروت. منشورات مکتبةالحیاه.

_ سعدی، مصلح بن عبدالله. (1376 ش). کلیات سعدی شیرازی با تصحیح کامل. تهران. انتشارات اسلامیه.

_ سید رضی، محمد بن حسین موسوی. (1414 ق). نهج البلاغة. قم. انتشارات هجرت.

_ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر. (1421 ق). الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق زمرلی، فواز احمد، بیروت. دارالکتاب العربی.

_ ---------------------------------- (1380 ش). ترجمه الاتقان فی علوم القرآن. ترجمه حائری قزوینی، مهدی، تحقیق ابراهیم، محمد ابوالفضل. تهران. انتشارات امیر کبیر.

_ شریفی، محمود. (1382 ش). فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام). تهران. شرکت

ص: 72

چاپ و نشر بین الملل وابسته به مؤسسه انتشارات امیر کبیر.

_ صابری همدانی، احمد. (1415 ق). ادب الحسین و حماسته. قم. مؤسسة النشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین.

_ صباغی، علی. (1394 ش). «نقد و بررسی اقتباس از قرآن با نگاه بلاغی». اراک. پژوهش های ادبی _ قرآنی. سال سوم، ش 3.

_ صبحی صالح. (1428 ق). علوم الحدیث و مصطلحه عرض و دراسة. قم. انتشارات ذوی القربی._ صحتی سردرودی، محمد. (1384 ش). «کتاب شناسی توصیفی سخنان امام حسین (علیه السلام)». قم. آیینه پژوهش، سال شانزدهم، شماره 96.

_ طباطبایی، سید محمد حسین. (1417 ق). المیزان فی تفسیرالقرآن. قم. دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم.

_ طبرسی، احمدبن علی. (1403 ق). الإحتجاج علی أهل اللجاج. مشهد. نشر مرتضی.

_ طبرسی، فضل بن حسن. (1372 ش). مجمع البیان فی تفسیرالقرآن. تهران. انتشارات ناصر خسرو.

_ طوسی، محمد بن حسن. (بی تا). التبیان فی تفسیرالقرآن. بیروت. دار احیاءالتراث العربی.

_ عباس زاده، حمید. (1389 ش). «اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه». قم. فصلنامه مطالعات تفسیری، سال یکم، ش 1.

_ عبدالرّحیم، محمّد. (1412 ق). دیوان الحسین بن علی علیه السلام. دمشق و بیروت. دارالمختارات العربیة.

_ --------------------- (1383 ش). دیوان امام حسین (علیه السلام). ترجمه امیر جابری. تهران. انتشارات خورشید آفرین.

_ علی بن حسین (علیه السلام)، امام چهارم. (1436 ق). الدیوان المنسوب إلی الإمام السجاد علیه السلام. شارح: عطار، قیس. قم. مجمع جهانی اهل بیت (علیه السلام).

_ فتاحی زاده، فتحیه، افسر دیر، حسین، رحیمی، عصمت. (1394 ش). «اقتباس ها و

ص: 73

استنادهای قرآنی امام رضا (علیه السلام) در حدیث امامت». تهران. پژوهش نامه معارف قرآنی. سال ششم، ش 21._ فتاحی زاده، فتحیه، افسر دیر، حسین، (1395 ش). «کارکرد تفسیری اقتباس های قرآنی خطبه های حضرت زهرا(س)». تهران. سراج منیر (دانشگاه علامه طباطبایی). سال هفتم، ش 24.

_ فتاحی زاده، فتحیه، داودی، عارفه، محصص، مرضیه، (1396 ش)، «بازخوانشی از اقتباس های قرآنی در صحیفه سجادیه (مطالعه موردی دعای اول تا هفتم)». تهران. پژوهش نامه معارف قرآنی. سال هشتم، شماره 29.

_ فراهیدی، خلیل بن احمد. (1410 ق). کتاب العین. قم. مؤسسة دارالهجره.

_ -فروخ، عمر. (2006 م). تاریخ الأدب العربی. بیروت. دارالعلم للملایین.

_ فیومی، أحمد بن محمد. (1414 ق). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی. قم، مؤسسة دارالهجرة.

_ قلقشندی، احمد بن علی. (بی تا). صبح الاعشی فی صناعة الانشاء. . بیروت. دارالکتب العلمیه. منشورات محمد علی بیضون.

_ قمی، عباس. (1368 ش). الکنی و الالقاب. تهران. مکتبة الصدر.

_ کلینی، محمد بن یعقوب. (1362 ش). الکافی. چاپ دوم. تهران. انتشارات اسلامیه.

_ کمیجانی، داود. (1390ش). پروانه های پراکنده (مجموعه اشعار منسوب به حضرت امام حسین (علیه السلام). تهران. مؤسسه فرهنگی هنری انتشارات بین المللی الهدی.

محمدی ری شهری، محمد. (1388 ش). دانش نامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ. عنوان دیگر موسوعه الامام الحسین علیه السلام فی الکتاب و السنه و التاریخ. ترجمه مسعودی، عبدالهادی، تحقیق طباطبایی نژاد،_ محمود (اهتمام). چ 2. قم. موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر.

_ مجلسی، مولی محمد باقر بن محمد تقی. (1404ق). بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام. تهران. انتشارات اسلامیه.

_ معرفت، محمدهادی. (1423 ق). شبهات و ردود حول القرآن الکریم. قم. موسسه

ص: 74

فرهنگی انتشاراتی التمهید.

_ معلوف، لویس. (1371 ش). المنجد فی اللغة. قم. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

_ مفید، محمد بن نعمان. (1413 ق). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد. قم. کنگره شیخ مفید.

_ النویری، احمد بن عبدالوهاب. (بی تا). نهایةالارب فی فنون الادب. القاهره. وزارةالثقافه و الارشاد القومی. المؤسسة المصریة العامة.

_ واحدی، علی بن احمد. (1411 ق). اسباب نزول القرآن. بیروت. دارالکتب العلمیه.

_ همتی، شهریار، پروین، نورالدین، حاجیان، مهدی. (1395 ش). «اقتباسات قرآنی دیوان منسوب به امام سجاد (علیه السلام)». لرستان. دو فصل نامه پژوهش های قرآنی در زبان و ادبیات، سال سوم، ش 5.

ص: 75

ص: 76

فلسفه و علّتِ تشویق به عزاداری در سیره معصومین(علیهم السلام)

اشاره

روح اله زینالی(1)

چکیده

دانستن«علّتِ»یک چیز، و«سؤال»کردن و«فهمیدنِ»عمقِ آن، سببِ افزایش اشتیاقِ انسان می شود. و با عشق، علاقه و اعتقاد کامل، قدم به میدان عمل میگذارد. گریه بر امام حسین (علیه السلام) «ریشه» در«اعتقادات»شیعه، و نیز«احساسات»و «عواطفِ» شیعیان و غیر شیعیان دارد. و اینجاست که نکته«مهمّ»و «اساسیِ»تشویقِ اهل بیت(علیهم السلام) به گریه و عزاداری فهمیده می شود و آن اصل و ریشه، «سؤالِ» از «چراییِ» گریه بر امام حسین (علیه السلام) است که رهنمونِ انسانها به خیر و صلاح خواهد بود.

ما در این نوشتار در پی آن هستیم تا با تکیه بر روایات اهل بیت(علیهم السلام)، «فلسفه»و «علّتِ»تشویق اهل بیت(علیهم السلام) به«عزاداری» را بررسی کنیم. و این موضوع را با روایاتی در مورد فضلیتِ گریه برای امام حسین (علیه السلام) و واژه شناسی کلمات«عَبَرة»و «قَتِیل»، و«عللِ» تشویق ائمّه(علیهم السلام) را دنبال کردیم.

کلیدواژگان: امام حسین (علیه السلام)، سیره معصومین(علیهم السلام)، فلسفه گریه، چرایی عزاداری.

ص: 77


1- . دانش آموخته سطح حوزه علمیه قم rohzeinali13566@gmail.com

مقدمه

نوعِ«بشر» از لحاظ فکری«جستجو»گر و «پرسش»گر است و همیشه در پی«دانستن»و «یافتن» علل و چراییِ اتّفاقات محیط اطراف خویش هست. و این خصیصه در بشر از نعمات ویژه خداوند متعال است تا به کلید دانایی و فهم و شعور یعنی«سؤال»دست یابد. در این میان موضوعات روحی، روانی و معنوی، از جایگاه ویژهای برخوردار است زیرا مسائل دنیوی و علمی با کمی تحقیق و تفحّص به دست آمدنی هست ولی مسائل روحی، روانی و معنوی نیاز به «تفحّص»بیشتر و «یاری»طلبی از «متخصصینِ» این فنّ یعنی«اهل بیت(علیهم السلام)» دارد.

چرا که یاد گرفتن این علوم، از غیرِ اهل فنّ، «مضرّات»و «انحرافاتِ»خاصّ خودش را خواهد داشت بر همین مبناست که خدای متعال می فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل، 43)

و پیش از تو [پیامبرى] نفرستادیم مگر مردانى را، كه به آنان وحى مى نمودیم. اگر نمى دانید از دانایان [به كتاب هاى آسمانى و آگاهان به اخبار پیشینیان] بپرسید.

آیه فوق، بیانگر یك اصلِ اساسىِ اسلامى، در تمام زمینه هاى زندگى مادى و معنوى است و به همه مسلمانان تأكید مى كند آنچه را نمى دانند، از اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسائلى كه آگاهى ندارند، دخالت نكنند.

به این ترتیب«مساله تخصص» نه تنها در زمینه مسائل اسلامى و دینى از سوى قرآن به رسمیت شناخته شده، بلكه در همه زمینه ها مورد قبول و تاكید است، و روى این حساب بر همه مسلمانان لازم است كه در هر«عصر»و «زمان» افرادِ«آگاه»و «صاحب نظر» در همه زمینه ها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمى دانند، به آنها مراجعه كنند. (مکارم شیرازی و همکاران، 1374:11: 246)

در روایات متعددى كه از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده مى خوانیم كه اهل ذكر امامان معصوم(علیهم السلام) هستند، از جمله در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم كه در پاسخِ سؤال از آیه فوق فرمود:

ص: 78

«نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»

ما اهل ذكریم، و از ما باید سؤال شود.(کلینی،1429، 1، 210.)

حال فهمیدیم که باید بپرسیم!

و به این نکته هم پی بردیم که باید از اهل«فنّ»یعنی اهل بیت(علیهم السلام) بپرسیم که آنان صاحب علم به ما کَان وَ مَا یَکُون هستند. و گریه و عزاداری بر سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایش از جمله تأکیدات ائمه(علیهم السلام) است و دانستن چرایی و فلسفه عزاداری و تشکیل مجالس روضه برای آن حضرت مطمئناً «علم»آور و «معرفت»ساز و «تکمیل»کننده معارف الهی و «ریشه»دهنده به اعتقادات دینی است.

در این مجال به چند روایت اشاره می کنیم و بحث را در مورد چرایی گریه بر امام حسین (علیه السلام) پیگیری کرده، و إن شاءالله از سفره پر برکت اهل بیت(علیهم السلام)، اندیشه و افکار خویش را آبیاری خواهیم کرد.

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ.»(ابن بابویه قمی، 1356: 108)

«من، كشته ى اشكم.»

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه امیر مؤمنان (علیه السلام)، به حسین (علیه السلام) نگاه كرد و فرمود:

«یا عَبْرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ.»(همان)

«اى اشك هر مؤمن.»در روایت دیگرى از آن حضرت آمده است كه امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ، لا یَذْكُرُنى مُؤْمِنٌ إِلّا بَكى.»(همان)

«من، كشته ى اشك هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى كند جز این كه گریه كند.»

در تفسیر و تبیین این احادیث گفته شده كه پس از كشته شدن عثمان، مردم به دستور دشمنان امام على (علیه السلام)، مجالسى تشكیل مى دادند و بر قتل عثمان مى گریستند و دشمن بدین وسیله، بغض حضرت على (علیه السلام)، را در دل آنان( كه حضرت را نمى شناختند) زیاد مى نمودند. این عمل، سبب به وجود آمدن آن همه بى احترامى ها و سرانجام كشته شدن

ص: 79

سیّد الشّهدا (علیه السلام) گردید؛ لذا فرمود: «أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ.»

شاید شاهد بر این احتمال، گفتارى است كه دشمنان آن حضرت در روز عاشورا به زبان آورده و گفتند:

«بَلْ نُقاتِلُكَ بُغْضاً وَ عِناداً مِنّا لِأَبیكَ وَ ما فَعَلَ بِأَشیاخِنا یَوْمَ بَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ.»(لبیب بیضون، 1427: 2: 149)

«بلكه به خاطر كینه و دشمنى با پدرت و آن چه در روز بدر و حنین با پدران ما انجام داد با تو مى جنگیم.»

و نیز جمله ى معروف زیارت اربعین:

«أَلسَّلامُ عَلى أَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ.»(طوسی، 1411: 730)

«سلام بر اسیر ناراحتى هاى شدید و كشته ى اشك ها.»

و نیز در زیارت عرفه آمده است:

«أَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صَریعَ الْعَبْرَةِ السّاكِبَةِ.»(ابن طاووس، 1409: 333)

«سلام بر تو، اى افتاده و كشته ى اشكِ ریزان.»

واژه شناسی و معنا دانی کلمات«عَبَرَه» و «قَتِیل».

در لغت براى واژه ى «عَبْرَة»، معانى گوناگونى ذكر شده است:

الف. اشك؛

ب. اشك حلقه زده در چشم، پیش از آن كه بر صورت جارى شود؛

ج. ریزش اشك؛

د. سرازیر شدن اشك، بدون صداى گریه؛

ه. حبس شدن حالت گریه در سینه؛

و. حزن و ناراحتى بدون گریه. (فراهیدی، 1410: 2: 130)

واژه ى «قتیل» نیز در لغت، به معناى «مقتول» آمده است. (ابن منظور، 1414: 11: 845)

ص: 80

فضیلت گریستن بر امام حسین (علیه السلام)

اشاره

در این مورد احادیث فراوان است ولی چند نمونه به عنوان مثال ذکر می شود:

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: على بن الحسین بارها مى فرمودند:

«أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ (علیه السلام) دَمْعَةً حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْكُنُها أَحْقاباً؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ فِینا لِأَذىً مَسَّنا مِنْ عَدُوِّنا فِى الدُّنْیا، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ مُبَوَّأ صِدْقٍ؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ مَسَّهُ أَذَىً فینا فَدَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ مِنْ مَضاضَةِ ما أُوذِىَ فِینا، صَرَفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ الْأَذى وَ آمَنَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ سَخَطِهِ وَ النّارِ.» (ابن قولویه قمی، 1356: 100)

«هر مؤمنى كه براى كشته شدن حسین بن على (علیه السلام) قطره اى اشك بریزد، و بر گونه اش جارى گردد، خداوند او را در ساختمان هاى بلند منزل مى دهد، تا روزگارانى در آن جا زندگى كند؛ و هر مؤمنى، به خاطر اذیّتى كه در دنیا، از دشمنان ما به ما رسیده، از چشمانش اشك بریزد تابر گونه اش جارى شود، خداوند او را در بهشت، در جایگاه صدق منزل مى دهد؛ و هر مؤمنى اذیّتى در [راه] ما به او برسد، و از دردِ آن چشمانش اشك بریزد، تا بر گونه اش جارى شود، خداوند در روز قیامت، رنج آن را از صورتش برمى گرداند، و از غضب خود و آتش، ایمن مى گرداند.»

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه فرمودند:

«نزد هر كس ما را یاد كنند، و از چشمانش اشك آید، گرچه به اندازه ى بال پشه اى [مگسى] باشد، گناهانش (اگر چه به اندازه ى كف دریا باشد.) آمرزیده مى شود.»(همان، 103)

از مهمترین و زیباترین«تجلّیات» محبّت برای خدا، غمگین بودن در غم اهل بیت(علیهم السلام) است. و طبیعی است که وقتی غمِ دل برای محبوب شدّت بگیرد، اشک چشم را جاری می سازد.(پژوهشکده باقرالعلوم ع، 1397: 40)

با توجّه به فضائل گریه در احادیث اهل بیت(علیهم السلام) و دانستن مفاهیم آن، روشن شد که

ص: 81

عزاداری امام حسین (علیه السلام) آثار، فوائد و کارکردهای بسیار مهمّی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد. بی گمان شناخت این کارکردها و آثار، سبب می شود تا آگاهی ژرف تری درباره چرایی عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه السلام) پیدا کنیم. از این رو در ادامه مهمترین کارکردها و آثار عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه السلام)، که همان «فلسفه» و «علل» تشویق به عزاداری است را معرفی و بررسی کنیم:

1) ایجاد صفت رحمانی حق تعالی در دلها.

گریستن، یا براى به ظهور درآوردن صفت رحمت در طرف مقابل است(چنان كه طفل با گریستن، مادر را به رحمت مى خواند)؛ و یا منشأ گریه، صفت رحمت است كه یكى از صفات بارز الهى است تا با اظهار آن، بقا و الفت اجتماع همواره برقرار باشد، بنابراین، صفت بارز رسولى هم كه براى آنان فرستاده، رحمت قرار داده است،(سعادت پرور تهرانی،1388: 304) كه فرمود:

«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»(انبیا، 107)

«و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.»

ظلم و ستم و عصیان زمان هاى جاهلیّت تا زمان حضرت سیّدالشّهدا (علیه السلام) به اعلى درجه ى خود رسید، و صفت رحمت را به فراموشى سپرد، به گونه اى كه امّ كلثوم (علیها السلام) در خطبه خود فرمود:

«وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِكُمْ.»(مجلسی، 1403: 45: 112)

«و رحمت، از دل هاى شما كنده شده است.»

حال، سیّدالشّهدا (علیه السلام) با كلام «أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ.» مى خواهد بفرماید: من كشته شدم تا این صفت، با گریاندن و گریستن در مصایب من آشكار و در نتیجه، رحمت الهى، شامل حال امّت شود.(سعادت پرور تهرانی، 1388: 304)

شاهد بر این گفتار، سخنان امام صادق (علیه السلام) است كه مى فرماید:

«ستایش مخصوص خداوندى است كه ما را با رحمت خود بر مخلوقات برترى داد و رحمت خود را مخصوص ما اهل بیت(علیهم السلام) گردانید ... و هیچ كس از روى

ص: 82

رحمتِ بر ما و بر آن چه به ما رسیده گریه نكند، مگر این كه پیش از جارى شدن اشك از چشمش، خداوند او را شامل رحمت خود نماید. و اگر یك قطره از اشك هایش در جهنم بیافتد، آتشِ آن را خاموش مى كند، به حدّى كه گرمایى براى آن باقىنمى ماند.»(ابن قولویه قمی، 1356: 102)

طبیعتاً جمع شدن گروهی برای عزاداری و گریه بر سرور و سالار شهیدان، که همه به«یک»نفر و یک«هدف»گریه می کنند. ثمرات زیادی خواهد داشت. بویژه از لحاط عاطفی، نزدیک شدنِ«دلها»، جوششِ«محبّت»ها و زنده شدنِ حسِّ«نوع دوستی»و «انسان دوستی» در دلها را به وجود می آورد.

مِثل، پیاده روی مشتاقان عزای امام حسین (علیه السلام) از«ادیان»، «زبان»، «لهجه»، «قومیّت»ها، از کشورهای مختلف در اربعین امام حسین (علیه السلام) که انصافاً بهترین جلوه ایجاد محبّت، جوشش عاطفه و نزدیک شدن دلها به همدیگر است.

2) نشان دادن و عملی ساختن تولّی و تبرّی

با سیر اجمالى در روایات وارده، درباره فضیلت گریه بر سیّدالشّهدا (علیه السلام) و زیارت مزار آن حضرت و به ویژه زیارت هاى آن بزرگوار، نشان مى دهد كه مقصود از همه آن ها و محور همگى، «تولّى و تبرّى» است. البته این بدان معنى نیست كه- العیاذباللَّه- همه ى تشویق و ترغیب ها درباره ى سُنن وارده، نسبت به سیّدالشّهدا (علیه السلام) و آثار و نتایج دنیوى، اخروى و معنوى اى كه براى آن ها شمرده اند، گفتار صرف و برخلاف واقع باشد؛ هرگز، بلكه تمام این نتایج، بر تولّى و تبرّى مترتّب است، به طورى كه هر كس بهتر و ظریف تر و با استقامت تر انجام دهد، در دنیا و آخرت، و در ظاهر و باطن از آن آثار و نتایج، بهره مندتر و برخوردارتر خواهد بود.(سعادت پرور تهرانی، 1388: 313)

عزادار و زائر امام حسین (علیه السلام)، در زیارت عاشورا این گونه«برائت» خویش را با زبان معصوم ر اعلام می دارد:

«وَ اَبْرَءُ اِلَى اللهِ وَ اِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَ على اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَ اِلَیْکُمْمِنْهُمْ، وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى

ص: 83

اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَ لِیِّکُمْ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ.»(ابن قولویه قمی، 1356: 177)

«و بیزارى میجویم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ریزى کرد شالوده این کار را و پایه گذارى کرد بر آن بنیانش را، و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما؛ بیزارى جویم بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان، و تقرّب جویم بسوى خدا سپس به شما بوسیله دوستیتان و دوستى دوستان شما و به بیزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان) جنگ با شما و به بیزارى از یاران و پیروانشان.»

و در ادامه «تولّی» و ارادت خویش را به ساحت قدسی امام حسین (علیه السلام) این گونه بیان می کند:

«اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ.»(همان)

من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد.

شرکت در مجلس روضه و شنیدن مظلومیت امام حسین (علیه السلام)، باعث جوششِ«محبّت»، و سرازیر شدنِ«اشک» به گونهها؛ و شنیدن ظلم و جور«دشمنان»، سبب می شود حسِّ«انتقام جویی» در دلِ عزادار بیشتر شود.

در واقع گریه«مظهرِ»محبّت و دوستی، و عزاداری و بر سر و سینه زدن نشان دهنده، حرارت درون نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) است که تا«انتقام» نگیرد آرام نمی شود.

3)زنده نگاه داشتن نهضت عاشورا و پیام های آن.

عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه السلام) در مهم ترین کارکرد خود، سبب شده است که همواره یاد، نام و پیام های نهضت عاشورا زنده و جاوید بماند و آموزههای آن به همه مردم انتقال یابد. از این طریق همه انسانها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، در طول تاریخ، با آموزههایی چون«ستم ستیزی»، «آزادگی»، «شهادت طلبی»، «ایثار»و «حقیقت جویی»

ص: 84

آشنا شده اند. «موریس دوکبری» پژوهشگر غربی مینویسد:«اگر مورخینِ ما، حقیقت این روز را میدانستند و درک میکردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمیپنداشتند. زیرا پیروان حسین (علیه السلام) به واسطه عزاداری، میدانند که پستی و زیردستی و استعمار را نباید قبول کنند، زیرا شعار پیشرو آقای آنان، تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.»(هاشمی نژاد، 1382: 451)

فرد عزادار با سوگمندی و گریه برای امام حسین (علیه السلام) آشکارا اعلام میکند که او نیز به«امام حسین (علیه السلام)»و «نهضت»و «آرمان هایش» وفادار است. و در میدان عمل نیز «وفاداری» خود را ثابت میکند.(پیشوایی و همکاران، 1395: 2: 327) از یاد نمیبریم. که در همین روزگار، برای پیروزی«انقلاب اسلامی» ایران و در هشت سال«دفاع مقدس»، مردان حسینی در میدان عمل چه خوش درخشیدند. به درستی که در مکتب عاشورا، گریه به سلاحی همیشه برّان برای حمله به ستمگران و پاسداری از خون شهیدان است.(محدثی، 1417: 22)

4) معرّفی الگوهای راستین و ایجاد پیوند عمیق عاطفی با آنان

عزاداران امام حسین (علیه السلام)، با شرکت در مراسم عزای آن حضرت و یاران با وفایش، با شخصیت و عظمت روحی آنان آشنا میشوند و آنان را انسانهای کاملی مییابند که دارای صفات پسندیدهای چون«صبر»، «وفا»، «استقامت»و«از خود گذشتگی» بودهاند که میتوانند برای همه انسانها اسوه باشند. مهمتر اینکه عزاداران به یاد مظلومیت و مصیبت ایشان، به سوگ مینشینند، میگریند، و بر سر و سینه میزنند، و از این طریق، معرفتشان را با پیوندی عاطفی، عمق و استحکام میبخشند. از این روست که نمیتوان مراسم عزاداری امام حسین (علیه السلام) را با سمینار و همایش جای گزین کرد.

بر این اساس حضور عزاداران در مراسم عزای حسینی، به تقویت عواطف و شناخت آنان میانجامد، و سبب میشود آنان بکوشند در رفتارهایشان نیز شبیه به همان کسانی باشند که برایشان میگریند. هنگامی که عزاداران به یاد«وفاداری» ابوالفضل العبّاس (علیه السلام) یا «آزادگیِ»حرّبن یزید ریاحی اشک میریزند، ناخودآگاه خواهند کوشید تا«آزادمرد»و «وفادار»، و از «نامردی» به دور باشند.(پیشوایی و همکاران، 1395: 2: 328)

ص: 85

5)عزاداری، تعظیم شعائر الهی

«تعظیم»شعائر الهی، که سبب هدایتِ انسان به بندگی و طاعت و توحید میشود؛ از نظر قرآن ارزشمند بوده، و باید«زنده» نگه داشته شود تا بسان«چراغی» روشن، هدایتگرِ انسانها به سعادت و خیر باشد. و هر چیزی که بتواند انسانها را به خدا و فطرت الهیاش رهنمون باشد جزء شعائر الهی شمرده میشود.

«وجود» مبارک امام حسین (علیه السلام) و «عزاداری»در غم او، «سبب»هدایت انسانها به خیر و نیکی و فطرت الهی و حافظ دین مبین اسلام است لذا بهترین تعبیری که برای عزاداری حضرت میتوان به کار برد، این است که بگوییم عزای او«تعظیم شعائر» الهی میباشد.

«ذلِكَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ.»(حج، 32)این است (مناسك حج)! و هركس شعائر الهى را بزرگ دارد، این كار نشانه تقواى دلهاست.

«شَعَائِر» جمع «شَعِیرَه» به معنى علامت و نشانه است، بنابراین«شَعائراللَّه» به معنى«نشانه هاى پروردگار» است كه شامل سر فصلهاى آئین الهى و برنامه هاى كلى میشود و آنچه در نخستین برخورد با این آئین، چشمگیر است، مناسك حج مى باشد كه انسان را به یاد خدا مى اندازد.(مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 14: 97)

گر چه بدون شكّ«مناسك حج» از جمله شَعائرى است كه در این آیه مقصود بوده است، مخصوصا مساله قربانى كه در آیه«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه...و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم.»(حج، 36)صریحا جزء شعائر محسوب گردیده جزء آن است ولى روشن است كه با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوت خود باقى است و هیچگونه دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى یا همه مناسك حج وجود ندارد، بخصوص اینكه قرآن در مورد قربانى حج با ذكر كلمه«مِن» كه براى«تبعیض» است این حقیقت را گوشزد كرده كه قربانى یكى از آن شعائر است، همانگونه كه در مورد «صفا و مروه» نیز سوره بقره مى خوانیم كه آن هم از«شَعائر الهى» است.«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ؛ قطعاً سعی بین صفا و مروه از شعائر خداوند متعال است.» (بقره، 185)

ص: 86

(بنابراین) تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلها است.(مکارم شیرازی و همکاران، 1374: 14: 97)

بی شک، مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) «مصداقِ» بارزِ«تعظیم شعائر» الهیاست. چون در کنار تعزیه، عزاداران در پای منبر علمای اسلام نشسته و معارف دین و احکام الهی را یاد میگیرند.

6) عزاداری، عاملِ زنده ماندن عواطف بشری

انسان مایل به«دوست»داشتنِ دیگران است و این دوست داشتن، تنها نیاز به«محبّت» ورزیدن نیست بلکه به صورت نیاز به ملاقات با دیگران و برقراری بعضی انواع«ارتباط» بین خود و دیگران نیز هست، شاید وحشت و پریشانی که به فرد در وقت از دست دادن نزدیکان، دست میدهد و بیشتر از همه در مورد«اهل بیت(علیهم السلام)»، نمونه زنده ای از این وابستگی به دیگران باشد.(بستانی، 1392: 226)

این عاطفه یکی از سائقه های انسانی را نشان میدهد که ارضای آن ضروری است. (همان) یکی از راه های ارضای عاطفی که نیاز قطعی انسان است ارتباط با اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام در قالب «ولیّ الله» یا «ولایت» الهی است.

خداوند متعال به محضر گرامی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین دستور می دهد که:

«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى.»(شوری، 23)

بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزدیكانم (اهل بیتم)»

زمخشرى و فخررازى كه از بزرگان اهل سنّت هستند، در تفاسیر خود آورده اند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً» (زمخشری، 1407: 4: 220)

هر كه با دوستى آل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا برود، شهید است.»

سؤال: چرا خداوند متعال مزد رسالتِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوستی و مودّت اهل بیت(علیهم السلام)

ص: 87

قرار داد؟

نا گفته پیداست که خداوند متعال پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) را به جهت «هدایتِ» انسان «نصب» کرده است و تمام زحمات این بزرگواران نیز در این راستا بوده است. «عاطفه»و «محبّت»، بهترین وسیله برای«جذب»و «جلبِ» دلِ انسان به سوی رأفت، نرمی، خشوع و خضوع در برابر اوامر الهی با زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتاش میباشد.

خالقِ مهر و محبّت، به این واسطه میخواهد ریشه محبّت و عاطفه در دلِ انسان«زنده» بماند، چون«نبودِ» عاطفه و یا از دست دادن آن، عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت که کمترینِ آن از بین رفتن ریشة«انسانیت» از وجود انسان است.

محبّت به اهل بیت(علیهم السلام)، نشانِ«سلامتِ» روحی، روانی و پاک و «حلال»بودن وجود و روح انسان است. کسی که به محضر اهل بیت(علیهم السلام) محبّت دارد این مژده را دریافت می کند که از هر نظر سالم است.

مهمتر این که حضور در روضه اباعبدالله الحسین (علیه السلام) «جوشش»محبّت ها، تحریکِ احساساتِ انسانی، ریخته شدن اشکِ رأفت و مهربانی، همدردی و رحمتِ دل را به دنبال دارد. و «تکرار»همه ساله عزای آن حضرت، به این منظور است که دلهای خفته بیدار، و قساوتِ دلهای سخت، به نرمی و رئوف بودن تبدیل شود چون کارهای روزمرّه و اتّفاقات زندگی عادی، دست به دست هم داده، بعضی مواقع؛ دلِ انسان را به سختی و قساوت دچار می کند که عواقب بدی را در پی دارد.

و درمانِ«زود» هنگام، و «قطعی»و زود «جواب دِه»، اشک ریختن در مصیبت شهدای دشت کربلا، بویژه سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین (علیه السلام) است.

آری! اشکِ بر مظلومیت حسین (علیه السلام)، «ضامن»زنده ماندن و پویایی عواطف درونی عزاداران حسینی است.

7)نجات دادن انسان ها از گمراهی و جهالت.

«خلاّق» علیم موجودی به نام«انسان» را آفرید. و خلقتِ انسان، آن قدر جالب و با عظمت بود که ذات أقدس إله متعال به خودش تبریک گفته و فرمود:

ص: 88

«فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» (مؤمنون، 14)

پس بزرگ است خدایى كه بهترین آفرینندگان است!»؟؟؟

باید چنین خَلقی، به مراحل رشد و کمال برسد تا«ارزش» واقعی او ظهور و بروز کند و إلاّ چه فرقی با حیوانِ بی عقل خواهد داشت.

لذا خداوند متعال کتب آسمانی و انبیا و اوصیا(علیهم السلام) را به عنوان «هدایتگرانی» برای تحقّق این هدف آفرید. «وجود»، «روح»، «گفتار»، «کردار»، «تقریر»و «یادِ» امام عاملِ هدایتِ بشر به سوی خیر و نیکی است. و عزاداری در مصیبت ائمّه(علیهم السلام) مصداق بارز و روشن یاد امام (علیه السلام) است که در هدایتگری نقش به سزایی دارد. و خداوند متعال این مهم را این گونه بیان میکند:

«وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(رعد، 7)

و براى هر گروهى هدایت كننده اى است.

فخر رازی از علمای اهلسنّت در تفسیرش از ابنعبّاس چنین نقل میکند که یک نفر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آیه فوق پرسید و حضرت این گونه جواب داد:

«وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ فَقَالَ أَنَا الْمُنْذِرُ وَ أَوْمَأَ إِلَى مَنْكِبِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ قَالَ أَنْتَ الْهَادِی یَا عَلِیُّ (علیه السلام) بِكَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بَعْدِی.»(فخر رازی، 1420: 19: 14)پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه على (علیه السلام) اشاره كرد و فرمود تویى هادى! و بوسیله تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت مى شوند.»

علاوه بر آن «پُر رونق» شدن همه ساله عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) و «برجسته»شدنِ آن، بویژه اربعین و اجتماع«عظیم»و «میلیونیِ» سیل عاشقان ولایت برای پیاده روی، بعد از هزار و چهارصد سال و اندی، دیگر هیچ گونه«شبهه»و «تردیدی» را برای کسی باقی نمیگذارد.

لذا همه انسانهای عالم به سؤال و تکاپو میافتند که:

1)در این اجتماع عظیم و محشرگونه چه خبر است؟

2)چرا مردم مشتاقانه رنج و سختیِ زیارت امام حسین (علیه السلام) در روز اربعین را تحمّل

ص: 89

میکنند؟

3)چرا شیعیان عراق و کشورهای دیگر(مثل مردم ایران) برای امامشان در روز اربعین این گونه میهمانی به راه انداخته، و از زائران با خرجهای میلیاردی پذیرایی میکنند؟

4)چرا همه ساله، به تعداد زائران غیر شیعه اعمّ از سنّی، مسیحی، یهودی، و غیره اضافه می شود؟

5)چرا و چرا و چرا... و این حسین که کیست که عالم هم شیدای اوست؟

مردم جواب سؤالات خویش را گرفته و از پرچمهای عزاداری میفهمند که عَلَم و نشانه، حسین (علیه السلام) است و راهِ ولایت، مسیرِ واقعی هدایت است. به این جهت است که امام صادق (علیه السلام) در زیارت اربعین، هدف از زیارت و عزاداری را این گونه بیان میکند:

«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ.»(کفعمی،1405: 489)

و حسین (علیه السلام) خون خود را در راه تو داد تا بندگان تو را از جهالت نجات بخشد و از سر گردانىِ ضلالت و گمراهى برهاند.

آری! مجلس عزای امام حسین (علیه السلام)، مجلسِ«بیدار» شدن، راهِ رسیدن بهِ«حقّ»، و درکِ مقامِ«امامت»، و نجات از«حیرت»و «سرگردانی» است.

نا گفته نماند که«یاد»و «عزاداریِ»دیگر ائمّه(علیهم السلام) نیز همین حکم را دارد. بر همین مبناست که حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

«ذِكْرُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ شِفَاءٌ مِنَ الْوَعْكِ وَ الْأَسْقَامِ وَ وَسْوَاسِ الرَّیْبِ وَ حُبُّنَا رِضَى الرَّبِّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.»(برقی، 1371: 1: 62)

یاد کردنِ ما اهل بیت(علیهم السلام)، موجب شفای تب و دیگر بیماریهاست و از شکّ و تردید جلوگیری میکند، و دوستی ما سبب خشنودی خدای تبارک و تعالی است.

8) زنده نگه داشتن امر الهی

مسئله امامت یکی از مسائل مهم دینی است که باید زنده نگه داشته شود. چرا که

ص: 90

امامت از اصول دین(مشکینی، 1392: 2: 272) و مبنای ایمان و قبولی(مجلسی، 1378: 1: 230) اعمال هر فردی در روز آخرت است.

امام صادق (علیه السلام) به یکی از یارانش به نام فضیل فرمود:

«تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟» قَالَ: نَعَمْ، جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: «إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا.»(حمیری، 1413: 36)

آیا کنار هم نشسته و در باب احادیث دینی گفتگو میکنید؟ فضیل میگوید: گفتم، آری! به فدایت شوم. حضرت فرمودند: همانا مجالسی را دوست دارم که در آنجا امر ما، گفته شود، ای فضیل! امر ما را زنده نگه دارید. سپس فرمود: خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زندهنگه میدارد.

هم چنین در حدیث دیگری فضیل این گونه نقل میکند که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ قَالَ تِلْكَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ.»(ابن ادریس، 1410، 3: 626)

فضیل گوید: امام صادق (علیه السلام) از من پرسید: آیا (دور هم) مینشینید و حدیث و سخن میگویید؟ گفتم: آری! فرمودند: این گونه مجالس را دوست دارم، پس امر (امامت) ما را زنده بدارید. خدای رحمت کند کسی را که امر و راه ما را احیا کند. ای فضیل! هر کس از ما یاد کند، یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازه بال مگسی اشک بریزد، خدا گناهانش را میآمرزد؛ اگر چه بیش از کف دریا باشد.

و در حدیث دیگری اهمّیتِ جمع شدن و بیان امر امامت، این گونه بیان شده است:

«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ لِأَصْحَابِهِ وَ أَنَا حَاضِرٌ اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا إِخْوَاناً بَرَرَةً مُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ مُتَوَاصِلِینَ مُتَرَاحِمِینَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْیُوهُ.»(ابن بابویه، 1402: 34)

شعیب عقرقوفى گوید در جلسه ای من خودم حاضر بودم و شنیدم که امام صادق (علیه السلام) به یاران خویش میفرمودند: از خداى بترسید، و نسبت به برادران نیكوكار و دوستدار در راه خدا، و دلجوى و مهربان باشید، به دیدن یكدیگر بروید

ص: 91

و همدگر را ببینید، و امر ما را بپا دارید و احیا كنید.

جلسات روضه در خانه، حسینیه، مسجد، و خیابان و غیره... همه مصداق بارز نگه داشتن امر ولایت الهی است و بهترین گزینه برای نشر معارف دینی واحیای امر امامت همین مجالس روضه امام حسین (علیه السلام) است.

نتیجه

«دانستنِ»چیستی یک چیز، ثبات ایمان و یقین به وجود میآورد و دل و جانِ انسان را نسبت به موضوع مورد نظر، پرانگیزه میکند عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه السلام) و گریه بر مظلومیتهای آن حضرت، از جمله مسائلی هست که ذهن انسانهای«پرسشگر» را به خود مشغول داشته و دارد.

«چیستیِ»گریه بر آن حضرت در مقاله حاضر مورد بررسی قرار داده شد و به این نتیجه رسیدیم که گریه بر آن حضرت، یک فرهنگ» و در اصل«فرهنگساز» هست. و دلِ انسانهای آزاده و مؤمن را آماده میکند تا با الهام گرفتن از عاشورا، دلشان پذیرای معرفت حسینی بگردد و برای مبارزه با استعمار، استثمار، ظالمین، کج اندیشان و منحرفین قیام کند. و این یعنی تربیت انسانها برای جهاد اصغر، جهاد اکبر و جهادِ اعظم.

آری! گریه بر آن حضرت، در دل ایجاد صفت«رحمانی» کرده، و جان را پذیرای دوست داشتن اولیای الهی«تولّی» و بیزاری جستن از دشمنان نشان«تبرّی» میکند. چنین قلبی با تعظیم بر شعائر الهی، و زنده نگه داشتن امر الهی، و با الگو گرفتن از امامش در جهت زنده نگه داشتنِ نهضت و پیام های قیام آن حضرت به پا میخیزد.

و این چنین از گمراهی و ضلالت، نجات و به آستان مقدّس نور الهی، هدایت و به رضوان الهی رهنمون میشود.

ص: 92

منابع

_ ابن قولویه، جعفر بن محمد(1356ش)،كامل الزیارات، امینى، عبد الحسین، نجف اشرف، دار المرتضویة.

_ ابن منظور، محمد بن مكرم (1414ق)، لسان العرب، میر دامادى، سوم، بیروت، دار الفكر.

_ ابن طاووس، على بن موسى(1409ق)، إقبال الأعمال، دوم، تهران، دار الكتب الإسلامیه.

_ ابن ادریس، محمد بن احمد (1410ق)، ت السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی( و المستطرفات)، الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسیح، ابو الحسن، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

_ ابن بابویه، محمد بن على (1402ق)، مصادقة الإخوان، الخراسانى الكاظمى، سید علِى، اول، الکاظمین، مكتبة الإمام صاحب الزمان العامة.

_ بستانی، محمود (1392ش)، اسلام و روان شناسی، هویشم، محمود، پنجم، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی.

_ برقى، احمد بن محمد بن خالد (1371ق)، المحاسن، محدث، جلال الدین، قم، دار الكتب الإسلامیة.

_ پیشوایی، مهدی(1395 )، تاریخ قیام و مقتل جامع سیّدالشّهدا (علیه السلام)، گروهی از تاریخ پژوهان، دهم، قم، موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)

_ پژوهشکده باقرالعلوم (1397ش)، آداب و احکام عزاداری، مداحی، زیارت، قم، طه.

حمیرى، عبد الله بن جعفر (1413ق)، قرب الإسناد، اول، قم، مؤسسة آل_ البیت(علیهم السلام).

_ زمخشرى، محمود (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل موضوع، سوم، بیروت، دار الكتاب العربی.

_ سعادت پرور، على (1388ش)، فروغ شهادت، سوم، تهران، إحیاء کتاب.

_ طوسى، محمد بن الحسن (1411ق)، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، اول، بیروت؛

ص: 93

مؤسسة فقه الشیعة.

_ فخر رازى، محمد بن عمر(1420ق)، مفاتیح الغیب، سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

_ فراهیدى، خلیل بن احمد (1410ق)، كتاب العین، مخزومى، مهدى و سامرائى، ابراهیم، دوم، قم، هجرت.

_ كفعمى، ابراهیم بن على عاملى (1405ق)، المصباح للكفعمی( جنة الأمان الواقیة)،قم، دار الرضی( زاهدی).

_ كلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1429ق)، اصول كافی، اول، قم، دار الحدیث.

_ لبیب بیضون (1427ق)، موسوعة كربلاء، اول، بیروت، مؤسسة الاعلمى.

_ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403ق)، بحار الأنوار، جمعى از محققین، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

_ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1378ش)، ایمان و كفر(كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64)؛ عطاردى قوچانى، عزیز الله؛ اول، تهران، عطارد.

_ محدثى، جواد (1417ق)، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف._ مكارم شیرازى، ناصر (1374ش)، تفسیر نمونه، گروهی از تاریخ پژوهان، اول، تهران، دار الكتب الإسلامیة.

_ مشكینى اردبیلى، على (1392ش)، المواعظ العددیة، موسوى قافله باشى، مرتضى،اول، قم، دار الحدیث.

_ هاشمى نژاد، سید عبد الكریم (1382ش)، درسى كه حسین (علیه السلام) به انسانها آموخت، اول، مشهد، آستان قدس رضوی.

ص: 94

مخاطب شناسی خطبه های امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام

اشاره

دکترعلی فارسی مدان(1)

چكیده

بعد از واقعه جانگداز کربلا، کاروان اسراء وارد شهر کوفه شد، امام سجاد (علیه السلام) باتوجه به شناخت خویش از موقعیت، فضای جامعه و عقاید کوفیان؛ خطبه ای قرائت فرمود. یکی دیگر از حساس ترین سخنان امام (علیه السلام)، خطبه ای است که در میان رجال سیاسی و دینی شام بیان شده است؛ زیرا امام (علیه السلام) وارد شهری شدند که مردم نسبت به اهل بیت (علیه السلام) شناخت کمتری داشتند و از واقعه کربلا بی خبر بودند. بدین جهت خطبه حضرت (علیه السلام) در دو شهر شام و کوفه متفاوت است. لذا امام (علیه السلام) براساس مخاطب شناسی خویش باید تحولی عظیم و بنیادین در بینش مردم نسبت به چرایی نهضت حسینی و تبلیغ پیام های عاشورا و اهداف شوم امویان ایجاد کند.

كلیدواژگان: امام سجاد (علیه السلام)، خطبه، كوفه، شام، مخاطب شناسی.

ص: 95


1- . دانش آموخته سطح4 حوزه علميه قم alifarsimadan98@gmail.com

1. مقد مه

1-1. بیان مساله

حركت امامان (علیه السلام) همواره بر مبناى بینش صحیح و الهىِ آن بزرگواران بوده است و دوران امامت هر امامی، امتداد دوره رسالت امام قبلی و مكمّل آن است. از این رو سیره علمی و عملی ائمه معصومین (علیه السلام) باید به عنوان الگو و سرمشق قرار گیرد. امام سجاد (علیه السلام)با وجود حادثه غمبار و عظیم شهادت امام حسین (علیه السلام)؛ با موضعی شجاعانه و به دور از ترس پیش رفت و عمر شریف و گرانمایه خویش را برای پاسدارى از مكتب حسینی و گسترش معارف اسلام وقف نمود. این مقاله با نگاهی گذرا و متفاوت به خطبه های امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام خواهد پرداخت تا بتواند با تکیه بر نظام تبلیغی امام (علیه السلام) سبک و روشی نو و قابل استفاده برای خطباء، مبلغان، پژوهشگران و نویسندگان محترم ارائه دهد.

1-2. سوالات پژوهش:

نوشتار حاضر به دنبال پاسخ این سؤال است که، "روش مخاطب شناسی در خطبه های امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام چه نقشی دارد؟" می باشد. همچنین پاسخ خواهیم داد که، چرا خطبه امام (علیه السلام) در کوفه و شام متفاوت است و دلیل آن چه می باشد؟ خطبه حضرت (علیه السلام) در کوفه و شام چه بازتابی داشته است؟ جامعه شناختی در خطبه امام سجاد (علیه السلام) چه جایگاهی دارد؟

1-3. فرضیه تحقیق:

فرضیه تحقیق این است که امام سجاد (علیه السلام) در آموزه های دینی و روشی، به عنوان بهترین منبع و الگو در زمینه تبلیغ و تربیت مطرح می باشد. با آشنایی به ابعاد علمی و عملی امام (علیه السلام)، می توان از سخنان و خطبه های ایشان به صورت روشی آگاهی پیدا كرده و بهره برد.

1-4. مفهوم شناسی خطابه:

خطابه، صناعتی علمی است که تنها نتیجۀ آن اقناع تودة مردم نسبت بهمطلب مورد نظر است، به طوری که در آنان جزم و یقین واقعی ایجاد می کند. بنابراین خطابه تنها

ص: 96

اختصاص به کلام شفاهی ندارد، بلکه هر اثر اقناعی اعم از گفتاری یا نوشتاری را نیز در بر می گیرد (منتظری مقدم، 1388: 496).

همچنین مبادی خطابه؛ مظنونات، مقبولات و مشهورات است. اگر در صناعت خطابه، مبادی دیگری از استدلال نیز که موجب اقناع مخاطب می شود به کار رود هر چند آن مقدمه از مخیلات یا مسلمات باشد، به لحاظ منطقی درست است (همان).

2.امام سجاد (علیه السلام) در كوفه و شام:

یكی از ویژگی های مختص حادثه عاشورا، اسارت خاندان رسول اکرم (ص) بود كه در طول تاریخ بی سابقه بود. كاروان اسراء بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)، به سمت كوفه حركت كردند. در آن جا امام سجاد (علیه السلام) خطبه ای كه با سرزنش كوفیان همراه بود، ایراد فرمودند سپس؛ در مجلس یزید ماهیت واقعی حاكم اموی را افشا نمود و به تبیین اهداف قیام نهضت حسینی پرداخت. اما سوال این است، چرا امام سجاد (علیه السلام) در ابتدای امامت خویش؛ چنین موضعی فعال، صریح و تهاجمی در برابر دشمن دارد؛ سپس با دعا و نیایش به پاسدارى از مكتب و گسترش معارف اسلامی ادامه می دهد؟

حضرت آیت الله خامنه اى در جواب مى نویسد: این فصل، فصلى استثنایى بود. اینجا امام سجاد (علیه السلام) جز آن كه امام است و باید زمینه كار آینده را براى حكومت الهى و اسلامى فراهم كند، زبان گویایى براى خونهاى ریخته شده عاشور است. امام سجاد (علیه السلام) در اینجا در حقیقت خودش نیست، بلكه زبان خاموش حسین (علیه السلام) باید در سیماى این جوان انقلابى در شام و كوفه تجلّىكند. اگر آنجا امام سجاد (علیه السلام) این چنین تند و برنده و تیز و صریح مسائل را بیان نكند، در حقیقت زمینه اى براى كار آینده او باقى نمى ماند؛ چون زمینه كار آینده او خون جوشان حسین بن على (علیه السلام) بود، چنان كه زمینه براى همه قیام هاى تشییع در طول تاریخ، خون جوشان حسین بن على (علیه السلام) است و باید به مردم هشدار بدهد که جز با این زبان تند و تیز امكان پذیر نیست. نقش امام سجاد (علیه السلام) در این سفر نقش حضرت زینب (س) بود، یعنى پیام آور انقلاب امام حسین (علیه السلام) می باشد. اگر مردم بدانند كه حسین (علیه السلام) كشته شُد و چرا كشته شُد و چگونه كشته شد، آینده دعوت به

ص: 97

اسلام و دعوت اهل بیت (علیه السلام) به نوعى خواهد بود و اگر ندانند به نوعى دیگر است.

بنابراین براى آگاهى و گسترش این شناخت در سطح جامعه باید همه سرمایه ها را به كار انداخت و تا هر جا ممكن است این كار را انجام داد. بدین جهت امام سجاد (علیه السلام) مانند تك تك اسیران (هر كسس به قدر توان خویش) یك پیام آور است. همه این نیروها باید گرد هم آیند تا بتوانند خون جوشانِ به غربت ریخته شده امام حسین (علیه السلام) را به تمام مناطق اسلامى ببرند (رفیعی، بی تا: 1/23).

امام سجاد (علیه السلام) در شهر كوفه، مردم را به خاطر عدم وفای به عهد و عدم پشتیبانی از امام خودشان سرزنش می كنند و سخن از مظلومیت امام حسین (علیه السلام) به میان می آورد. در حالی كه در شام به گونه ای دیگر خطبه می خواند. حال، چرا موضع گیرى امام (علیه السلام) در این دو شهر متفاوت است؟ دلیل واقعی و حقیقی آن چیست؟

در پاسخ به این سؤال، لازم است بگوییم امام سجاد (علیه السلام) در اوج فصاحت وبلاغت بودند و از فرمایش ایشان می توان مباحث محوری به عنوان روش و سبك استخراج كرد، زیرا امامان معصوم (علیه السلام) در تمام ابعاد الگو و اسوه می باشند.

ما قائل هستیم امام (علیه السلام) از اسلوب و سبک زیبا و كارآمد به نام "روش مخاطب شناسی" بکار بردند که در عرصه تبلیغ بسیار تأثیرگذار است. براین اساس، دلیل تفاوت خطبه ها در کوفه و شام و حتی مدینه؛ به مخاطب شناسی امام (علیه السلام) بر می گردد؛ یعنی باتوجه به شناخت خویش از مخاطبان؛ محور خطبه ها مشخص شده است. در ادامه خطبه های امام (علیه السلام) را با رویكرد "روش مخاطب شناسی" و نقش این روش در تبلیغ و كاربرد آن در خطبه های حضرت (علیه السلام) در کوفه و شام بیان می كنیم.

3. تبیین روش مخاطب شناسی:

یکی از محورهای اساسی در تبلیغ، شناخت مخاطبین است. زیرا مخاطب مهم ترین رکن از ارکان تبلیغ است. در مخاطب شناسی، اساساً متأثر نمودن مخاطب هدف اصلی از برقراری هر ارتباط تبلیغی است. در فرایند عملیات تبلیغی، ابتدا باید فرهنگ، آداب و رسوم، اعتقادات، شیوه زندگی، مشکلات، آسیب های مرتبط با مخاطبین را شناخت؛

ص: 98

سپس در فراگرد تبلیغ، پیام تبلیغی را متناسب با فرهنگ و سایر ویژگی ها به مخاطب ارائه کرد.

یکی دیگر از ویژگی های مهم مخاطب شناسی، شناخت نیاز مخاطب است. همیشه مخاطب نیازمند امور اعتقادی یا اخلاقی و یا احکام شرعی نیست، بلکه نیازهای اساسی دیگری ممکن است در او وجود داشته باشد.

نکته ای دیگر این است که بدانیم ظرفیت های مخاطب چیست؟ مخاطبین ازلحاظ جسمی متفاوتند، لذا از لحاظ روحی نیز فرق دارند. پس مردم هر منطقه با یكدیگر تفاوت دارند و کلام تبلیغی باید متناسب با ظرفیت هر منطقه و افراد باشد.

علّامه حلی در بحث نماز جمعه، یکی از مستحبات را چنین می شمرد:

«یستحب أن یكون الخطیب بلیغا»؛

«مستحب است که خطیب بلیغ باشد».

ایشان در ادامه حدیثی می آورد که امام علی (علیه السلام) فرمود:

«كلّموا الناس على قدر عقولهم»؛

«با آدمیان به اندازه خردهای آنان سخن بگویید» (حلی، 1414: 4/84).

این کلام حضرت (علیه السلام) اشاره به شناخت ظرفیت مخاطب است.، چنانچه حضرت رسول (ص) می فرماید:

«انّا معاشر الأنبیاء أمرنا ان نکلّم النّاس علی قدر عقولهم»؛

«ما طایفه پیامبران مأمور شده ایم به اندازه عقل های بشری با آنان سخن بگوییم» (برقی، 1371: 1/195).

پس ارسال رسولان در دوره های مختلف، به همین دلیل انجام گرفته است. لذا شناخت مخاطب و ظرفیت ها به مبلغ این راهکار را می دهد که بر اساس نیاز و ظرفیت های مخاطب پیام تبلیغی خود را ارائه دهد.

ائمه معصومین (علیه السلام) نیزدر فرمایشات گهربار خویش از ویژگی و شیوه روش مخاطب شناسی بهره بردند و بر اساس شناخت، نیاز و ظرفیت مخاطب به تبلیغ دین

ص: 99

می پرداختند. نکته مهم و اساسی این است که روش مخاطب شناسی درخطبه های تبلیغی امام سجاد (علیه السلام) در دو شهر کوفه و شام، نمود بیشتری دارد. لذا در ادامه به واکاوی و بررسی خطبه ها در دو شهر کوفه و شام به روشمخاطب شناسی می پردازیم.

4. شهر کوفه:

اشاره

امام سجاد (علیه السلام) در ورود به کوفه براساس روش مخاطب شناسی در جهت اهداف الهی خویش خطبه خواند. برای اینکه به عظمت و بزرگی فعالیت تبلیغی امام سجاد (علیه السلام) در دوره اسارت در این شهر اشاره کنیم، ضروری است؛ برای درك بهتر خطبه حضرت (علیه السلام)، ابتدا شهر كوفه را بررسی كرده و سپس به تحلیل خطبه بپردازیم:

4-1. موقعیت شهر کوفه:

کوفه در سال 17 هجری، زمان خلافت خلیفه دوم، به دست سعد بن ابی وقاص، به منظور برپایی یک پادگان نظامی برای پیگیری هر چه بیشتر فتوحات اسلامی پی ریزی شد. سعد از مدائن (پایتخت) به آن شهر جدید منتقل گردید. علت آن، بدی آب و هوای آن منطقه بود. فاصله زمانی میان جنگ قادسیه و اقامت در شهر جدید کوفه؛ یک سال و دو ماه بود و فاصله بین آغاز خلافت خلیفه دوم و احداث شهر کوفه؛ سه سال و هشت ماه بود (ابن اثیر، 1385: 2/ 527-528). وقتی که حضرت علی (علیه السلام) به حکومت رسید، در سال 36 هجری به کوفه نقل مکان کرد و این شهر مرکز اصلی نهضتها، الهامات شد. در بعضی زمانها مرکز هماهنگی فعالیت شیعیان از جمله نهضت مختار گردید. امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز به خاطر بی وفایی کوفیان، در جهت مصلحت؛ مخصوصا برای حفظ جان شیعیان و نشان دادن چهره واقعی معاویه، صلح با خلیفه شام را قبول کرد.

کوفیان در قبال امام حسین (علیه السلام) نیز سیاستی دوگانه داشتند. آنها بعد از مرگمعاویه، از امام حسین (علیه السلام) دعوت کردند تا به شهر کوفه برود و مرکز حکومتش را آنجا قرار دهد اما بعد از مدتی کوفیان به همراه شامیان واقعه عاشورا را رقم زدند.

پس کوفیان، اهل بیت پیامبر (ص) را به درستی می شناختند. امام سجاد (علیه السلام) بعد از واقعه عاشورا به عنوان امام و رهبر جامعه اسلامی و پیام رسان نهضت عاشورا، اولین برنامه

ص: 100

تبلیغی خود را در کوفه با توجه به مؤلفه ها و فاكتورهای روش مخاطب شناسی آغاز کرد.

4-2. خطبه امام سجاد (علیه السلام) در کوفه:

امام سجاد (علیه السلام) با شناختی که از موقعیت، درجه ایمان و اعتقاد، فضای حاکم بر شهر، گذشته کوفه، جو روانی و ظرفیت مخاطبین داشت؛ باید به تبلیغ دین و نهضت بزرگ کربلا می پرداخت. پس تبلیغ حضرت (علیه السلام) باید بر اساس روش مخاطب شناسی صورت بپذیرد تا اثرگذاری، اقناع اندیشه و تحریک احساس و عواطف را به همراه داشته باشد.

در شهر کوفه، ابتدا حضرت زینب کبری (س) شروع به خواندن خطبه کرد. مردم با شنیدن صوت حزین زینب (س)؛ گریه، ضجه و ناله کردند. سپس امام سجاد (علیه السلام) به آنها اشاره کرد که ساکت باشید تا به ایراد سخنرانی بپردازند. امام سجاد (علیه السلام) با توجه به سوابقی كه از کوفیان و مخاطبان خود در ذهن داشت، با حالت ملامتگر و سرزنش کننده و بر اساس موقعیت های مختلف مخاطبین؛ فرمود:

«...أن اسکتوا فسکتوا فقام قائما فحمد الله أثنی علیه و ذکر النّبی و صلّی علیه ثمّ قال أیّها النّاس من عرفنی فقد عرفنی، و من لم یعرفنی فانا علیّ بن الحسین بن علی بن أبیطالب صلوات الله علیهم... » (مجلسی، 1403: 45/112و113- ابن طاووس، 1348: 157).

امام سجاد (علیه السلام) با دست اشاره به مردم فهماند که ساکت شوید، همهساکت شدند، آنگاه برخاست و ایستاد. پس از حمد و ثنای الهی و درود بر محمد مصطفی (ص) چنین فرمود: «ای مردم! آن کس که مرا شناخت و آن کس که مرا نشناخت خود را به او معرفی می کنم، من علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) هستم. من پسر کسی هستم که در کنار فرات بدون آنکه خونی را از او طلبکار باشند و خواستار قصاص شوند، او را سر بریدند.

من پسر آن کسی هستم که حریم حرمت او را شکستند، و مال او را به یغما بردند، و اهل بیت او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسی هستم که او را بدون دفاع کشتند، و این افتخار (شهادت) ما را بس.

ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید که برای پدرم نامه نوشتید ولی او را فریب دادید، و پیمان و عهد و میثاق بستید و بیعت کردید، در عین حال

ص: 101

با او جنگیدید، و او را بی یاور گذاشتید، هلاکت باد بر شما که چه توشه ای برای خود به پیش فرستادید؟

و زشت باد رأی شما با کدام چشم! رسول خدا (ص) را می نگرید، آن هنگام که به شما بفرماید: عترت مرا کشتید، و حریم حرمت او را شکستید، پس شما از امت من نیستید. ...»

4-3. تحلیل و بازتاب خطبه امام سجاد (علیه السلام):

اکنون سؤالی که مطرح می شود، آن است؛ هدف امام سجاد (علیه السلام) از این خطبه چه بود؟

روش مخاطب شناسی به امام سجاد (علیه السلام) این اجازه را می دهد که با توجه به آن مؤلفه ها به تحریک احساس كوفیان بپردازد و مستقیماً خودش را معرفی کند و به وقایع و حادثه جانگداز عاشورا بپردازد.

بعد از اینکه امام (علیه السلام) خطبه را ایراد فرمودند، مخاطبین بر اساسخصوصیات روانی و ایمانی و سطح آگاهی به خصوصی که داشتند، از عمل خود پشیمان شدند از هر طرف صدای ناله بلند شد و گروهی از کوفیان به گروه دیگر گفتند که هلاک شدید و خود نمی دانید (ابن طاووس، 1348: 157).

امام سجاد (علیه السلام) در ادامه سخنانش فرمود:

«رحم الله امرأ قبل نصیحتی و حفظ وصیّتی فی الله و فی رسوله و اهل بیته فإنّ لنا فی رسول الله أسوۀ حسنۀ... » (ابن طاووس، 1348: 158)؛

خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول (ص) به آنچه می گویم عمل کند، چرا که روش رسول خدا (ص) برای ما الگوی شایسته است و به این آیه قرآن استناد فرمودند.

پس کوفیان ابراز همدردی کردند و در یک صدا فریاد برآوردند: ای فرزند رسول خدا (ص) ما گوش به فرمان شما و به تو وفا داریم، از این پس مطیع فرامین تو هستم، با هر که فرمان دهی می جنگیم، با هر که دستور دهی صلح می کنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان می گیریم.

امام سجاد (علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود:

ص: 102

«هیهات هیهات أیّها الغدرۀ حیل بینکم و بین شهوات أنفسکم أتریدون أن تأتوا الیّ کما أتیتم إلی ابائی من قبل؟... » (ابن طاووس، 1348: 158- طبرسی، 1403: 2/305-306)؛

«هرگز! ای خیانت کاران دغل باز! ای اسیران شهوت و آز، می خواهید همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟ نه به خدا سوگند! هنوز زخمی را که زده اید، خون فشار است و سینه از داغ مرگ پدر و بردارانم سوزان.طعم تلخ مصیبتها هنوز در کامم هست و غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است، از شما کوفیان می خواهم که نه با ما باشید و نه علیه ما. ...».

امام سجاد (علیه السلام) عمده ترین مشکل مخاطبین خود را "از خود بیگانگی" و "ازدست دادن شخصیت آرمانی و اسلامی" و "خیالات باطل" می دانستند. امام (علیه السلام) با این شناخت، آنها را مورد سرزنش قرار داد تا غبار جهل و نادانی را از آنان بزداید و از خواب غفلت بیدار كند و نتایج آن، در زنده شدن روحیه جهاد و شهادت در میان شیعیان، مخصوصا با دو قیام توابین و مختار بروز و نمود پیدا كرد. این روحیه در خون مسلمانان و آزادیخواهان جهان تا به امروز در جریان است.

5. شهر شام:

اشاره

امام سجاد (علیه السلام) به همراه کاروان اسراء به دستور عبیدالله بن زیاد، راهی شام شدند و در آنجا به ایراد خطبه پرداختند. اکنون این سؤال مطرح می شود؛ امام سجاد (علیه السلام) در شام با ایراد خطبه چه اهدافی را دنبال نمودند؟ برای دریافت پاسخ، ابتدا لازم است؛ خطبه حضرت (علیه السلام) را بر اساس روش مخاطب شناسی»تحلیل كرد تا اهداف و نتایج آن روشن گردد:

5-1. موقعیت مخاطبین امام سجاد (علیه السلام) در شام:

اشاره

اگر ما موقعیت و فضای حاکم و فرهنگ شام را خوب بشناسیم، بهتر می توانیم به نوع تبلیغ امام سجاد (علیه السلام) پی ببریم كه حضرت (علیه السلام) با چه ارزیابی و شناختی از مخاطبین خویش به ایراد سخنرانی و تبلیغ نهضت عاشورا پرداخته اند. پس لازم است شهر شام را

ص: 103

بشناسیم تا لذت خطبه امام (علیه السلام) را درک کنیم:

5-1-1. موقعیت و فرهنگ و اعتقادات شام:

امام سجاد (علیه السلام) در عصر حکومت خود با چالشی به نام "شام" روبرو بود. چون شام به شهر دسیسه و نیرنگ، شهر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) معروف بود. شام شهری بود که مردان و زنانش بیش از 40 سال جز بدگویی از علی بن ابیطالب (علیه السلام) چیزی دیگر نشنیده بودند و لعن و نفرین او را فریضه و واجب می شمردند. علت این بود که شامیان تحت تربیت معاویه بودند.

ابن حجر عسقلانی می گوید:

«و ولّاه [معاویه] عمر الشام بعد اخیه یزیدبن أبی سفیان، و أقره عثمان، ثم استمر فلم یبایع علیا، ثم حاربه، و استقل بالشام، ثم أضاف إلیها مصر، ثم تسمّی بالخلافۀ بعد الحکمین... » (عسقلانی، 1415: 6/120)؛

عمر بعد از یزید بن ابی سفیان، معاویه را حاكم شام قرار داد. عثمان نیز اورا در سمتش ابقاء كرد. اما با علی (علیه السلام) بیعت نكرد و به جنگ با مولا پرداخت و حكومت خود را در شام با اضافه كردن مصر به آن تثبیت كرد و خود را بعد ماجرای حكمیت خلیفه مسلمین خواند. ...».

دینوری نیز در کتاب خود چنین می گوید:

«ثم قتل عثمان ... ثم بایع النّاس علیا ... ثم ان علیا (رضی الله عنه) اظهر أنه یرید السیر إلی العراق، و کان علی الشام یومئذ معاویۀ بن أبی سفیان، ولیها لعمربن الخطاب سبعا، و ولیها جمیع ولایۀ عثمان اثنتی عشرۀ سنۀ، ... و بعث علی (علیه السلام) عنه عماله إلی الأمصار، ... و استعمل سهل بن حنیف علی الشام ... معاویۀ قد خالف، و ان اهل الشام بایعوه» (دینوری، 1367: 140-141)؛

«بعد از قتل عثمان، مردم با حضرت علی (علیه السلام) بیعت كردند. ایشان عراق را مركز حكومت خویش قرار داد. در آن زمان معاویه در شام بود. معاویه 7سال در زمان عمر و 12سال در زمان عثمان حاكم بود. علی (علیه السلام) سهل بن حنیف را بر شام برگزید اما معاویه با این حكم مخالفت كرد و شامیان با معاویه بیعت كردند». بنابراین، آیا نمی توان گفت معاویه بیش از 40 سال، بر فرهنگ مردم شام

ص: 104

تأثیرگذار بوده است؟

معاویه در این فرهنگ سازی، اسلام مدنظر بنی امیه را ترویج داده و مردم را از فرهنگ ناب اسلام محمدی (ص) دور نگه داشته است. به طور مثال: یکجوان40 ساله، دیگر از اسلام، پیامبر (ص) و اهل بیت (علیه السلام) چیزی نمی داند بلکه آن اسلامی را قبول دارد که معاویه آن را گفته باشد.

- ثمرات این فرهنگ سازی:

1. وقتی علی (علیه السلام) معاویه را عزل کرد و والی جدید را گمارد مردم او را قبول نکرده و مقابله کردند و با معاویه بیعت کردند. طبری نقل می کند: حضرت علی (علیه السلام) در سال سى و ششم هجری، والیان و حاکمان و مسئولین جدید را انتخاب کرد، و سهل بن حنیف را به عنوان حاکم شام فرستاد:

«فاما سهل فانه خرج حتى إذا كان بتبوك لقیته خیل، فقالوا: من أنت؟ قال: امیر، قالوا: على اى شی ء؟ قال: على الشام، قالوا: ان كان عثمان بعثك فحیهلا بك، و ان كان بعثك غیره فارجع! قال: او ما سمعتم بالذی كان؟ قالوا: بلى، فرجع الى على (علیه السلام)»؛

«سهل بن حنیف [وقتی حکم انتصاب امارت و حکومت شام را دریافت کرد] به سمت شام حرکت کرد، و در مسیر به تبوك رسید، گروهى سوار بر اسب، به او را رسیدند و از او پرسیدند: تو کیستی و کجا می روی؟ سهل جواب داد: من والی شام هستم. گفتند: اگر عثمان تو را فرستاده بیا، و اگر دیگرى تو را فرستاده باز گرد، سهل گفت: مگر نشنیدید چه شده و چه اتفاقی رخ داده است؟» گفتند: چرا. [اما مانع او شدند] و سهل به سوى على (علیه السلام) باز گشت» (طبری، 1387: 4/ 442).

2. شامیان چشم بسته مطیع معاویه بودند و در برابر معاویه کمترین اعتراضی را نداشتند و معاویه را در حد یک معصوم قبول داشتند. یک دلیل و سند محکم برای ادعای خود، کلام حجاج بن خزیمه است.

حجاج بعد از قتل عثمان وارد شام شد و آن شهر را اینگونه ارزیابی کرد:

ص: 105

«حجاج بن خزیمه گفت: ای معاویه، تو نیرویی داری که علی (علیه السلام) آن راندارد، چون تو گروهی را داری [اهل شام] که چون تو سکوت کنی، سخن نمی گویند و چون تو حرف بزنی، آنها [شامیان] سکوت می کنند، و چون تو فرمان دهی سؤال نمی کنند، (اما) امام علی (علیه السلام) وقتی که سخن بگوید، آنان هم حرف و سخن می گویند و چون حضرت (علیه السلام) سکوت کند از او علت آن را می پرسند؟ گروه اندک تو از گروه بسیار او بهتر است» (دینوری، 1367: 155).

این مطالب بیانگر آن است، سختی و مصائب شهر شام معلوم شود و اینکه چرا امام سجاد (علیه السلام) بزرگترین مصیبت را شام معرفی کردند. و چه وظیفه سنگینی برعهده دارد.

5-1-2. ورود امام سجاد (علیه السلام) به شهر شام:

امام سجاد (علیه السلام) در بدو ورود به شهر شام، آن شهر را این گونه یافت:

1. شامیان، فقط معاویه، یزید، حرفها و بخشنامه های آنها را قبول دارند و اسلامی را قبول دارند که معاویه گفته بود.چون معاویه در قالب مسلمان و صحابی پیامبر (ص) وارد شده و آن افکار و عقاید خود را ترویج داده بود. تزی به نام «جدایی دین از سیاست».

2. وقتی شامیان اینگونه تربیت شده اند، پس به راحتی می توان بر ضد اهل بیت (علیه السلام) حرف زد، خطبه خواند، اهل بیت (علیه السلام) را خارجی خواند.

در این صورت شامیان نسبت به اهل بیت (علیه السلام) شناخت بسیار ضعیفی دارند و یا هیچ شناختی ندارند. پس امام سجاد (علیه السلام) با شناخت چنین وضعیتی وارد شام شدند و با این نگاه باید به تبلیغ و افشاگری نهضت عاشورا بپردازند.

5-2. خطبه امام سجاد (علیه السلام) در شام:

امام سجاد (علیه السلام) به همراه حضرت زینب (س) و کاروان اسراء وارد مجلسیزید شد در كاخ گفتگوهایی رد و بدل شد، سپس امام سجاد (علیه السلام) بر منبر رفت و خطابه خواند.

علامه مجلسی در بحار الانوار این خطبه را آورده که به فرازی از آن اشاره می کنیم:

«...فصعد المنبر فحمد الله و أثنی علیه ثم خطب خطبة ابکی منها العیون و أوجل منها القلوب ثم قال أیها الناس أعطینا ستا و فضلنا بسبع اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة فی قلوب المومنین و فضلنا بأن منا النبی

ص: 106

المختار محمدا و منا الصدیق و منا الطیار و منا اسد الله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی انباته بحسبی و نسبی ایها الناس انا ابن مکة و منی انا ابن زمزم و الصفا ... انا انا حتی ضج الناس بالبکاء و النحیب» (مجلسی، 1403: 45/ 138)؛

«امام (علیه السلام) بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی چنین ادامه داد: خدا به ما علم و حلم و شجاعت و سخاوت و محبت در دل مومنان عطا کرده، از ما است رسول خدا، و وحی او و سید الشهدا و جعفر طیار در بهشت و دو سبط این امت و مهدی که دجال را می کشد، ای مردم هر که مرا می شناسد بشناسد و هر که مرا نمی شناسد، او را به حسب و نسب خود مطلع کنم تا مرا بشناسد،منم پسر مکه و منی، منم پسر زمزم و صفا، منم پسر آنکه حجر الاسود را به اطراف ردا برداشت، منم پسر بهترین طواف و سعی کنندگان ..."

امام (علیه السلام) آن قدر در معرفی خویش سخن فرمود که مردم ضجه زدند و گریه کردند و نگذاشتند حضرت (علیه السلام) ادامه دهد.

5-3. تحلیل و بازتاب خطبه امام (علیه السلام):

اشاره

امام سجاد (علیه السلام) با استفاده از شیوه مخاطب شناسی این خطبه را ایراد فرمودند. زیرا امام (علیه السلام) می دانست که شامیان در حصار فرهنگی معاویه قرار دارند. و دارای جمود فكری و فقر فرهنگی هستند.در اینجا سندی تاریخی می آوریم که دلالت دارد؛ حصار فرهنگی شهر شام به قدری تنگ و شدید و عمیق بوده که بیش از یک قرن پس از انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس، گروهی از بزرگان و ریش سفیدان شام به دربار عباسی آمده و در پیشگاه سفاح چنین قسم یاد کردند: «پیش از آنکه بنی عباس به خلافت برسند، برای پیغمبر (ص) خویشاوندان و خاندانی جز بنی امیه نمی شناخته اند» (مسعودی؛ 1409: 2/38).

وقتی که مردم تحت تربیت معاویه چنین بودند از آنها انتظار نمی رود که اهل بیت (علیه السلام) را خارجی ننامند. امام سجاد (علیه السلام) با توجه به این وضعیت، نمی تواند به طور مستقیم، خودش را معرفی کند؛ زیرا شامیان در اطاعت حاکم خود یک دل و استوار بودند و اهل بیت (علیه السلام) را نمی شناختند و یا امام (علیه السلام) نمی تواند در ابتدا به صورت آشکارا بگوید، یزید

ص: 107

قاتل است.

پس امام (علیه السلام) چگونه سخن بگوید؟ چگونه به افشاگری بپردازد؟ با چه مقدمه ای شروع كند؟

امام (علیه السلام) براین اساس باید خویش را به گونه ای معرفی کند که مورد قبول شامیان است و می شناسند. در این جهت امام (علیه السلام) از مسلمات و مقبولات شروع کردند و حصار تنگ معاویه را شکست.

مرحوم علامه مجلسی می نویسد، امام (علیه السلام) خویش را با بیش از 40 صفت معرفی نمود (رک: مجلسی، 1403: 45/ 138).

سخنان حضرت سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب(س) چنان در روحیة مردم شام تاثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانی که با چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند، شورشی نبودند بلکه از خاندان پاک پیامبر اکرم (ص) بودند و خارجی نیستند.تأثیر این کلام نورانی چنان شد که نقل کرده اند:

«عالم یهودی که در مجلس یزید بود؛ پس از شنیدن سخنان امام سجاد (علیه السلام) از یزید پرسید: این جوان کیست؟ یزید گفت: فرزند حسین (علیه السلام). یهودی گفت: کدام حسین؟ آن قدر پرسید تا دانست اینها از خاندان پیامبر اکرم(ص) هستند که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده است. سپس یهودی یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید» (مجلسی، 1386: 741-742).

از ثمرات بیان خطبه ها و حضور اسراء در شام می توان به تغییر معادلات یزید؛ ایجاد تحول بزرگ و بنیادین در میان شامیان؛ معرفی خاندان واقعی پیامبر(ص)؛ معرفی امام حسین (علیه السلام)، تبیین اهداف قیام و نهضت حسینی؛ شناساندن اسلام راستین ناب محمدی(ص)؛ ابداع روش مخاطب شناسی و كاربرد مؤثر آن در تبلیغ؛ افشاء توطئه خارجی نامیدن امام حسین (علیه السلام) و كاروان اسراء اشاره كرد.

امام سجاد (علیه السلام) در سیاست خارجی و سفر تبلیغی خویش، معنای واقعی "نرمش

ص: 108

قهرمانانه" را بیان فرمودند. براین اساس امام (علیه السلام) در ابتدای امامت خویش چهره تهاجمی و فعال در برابر یزیدیان می گیرد و به تبیین حادثه عاشورا می پردازد اما در ادامه با چرخشی حکیمانه با روش تقیه همراه با دعا، مناجات، گریه و عزاداری به تبلیغ معارف اسلامی می پردازد.

5-3-1. آثار و نتایج خطبه ها :

امام سجاد (علیه السلام) با روش مخاطب شناسی به ایردا خطبه ها و سخنرانی در شهرهای کوفه، شام (و حتی مدینه) پرداخت که آثار و نتایجی در جامعهاسلامی از خود برجا گذاشت که برخی از آنها به طور مختصر چنین است:

1. رسوا ساختن هیئت حاکمه

بنی امیه به حکومت و سلطنت خود رنگ دینی می دادند و به نام اسلام و جانشینی پیامبر(ص) در جامعه اسلامی حکومت می کردند و با شیوه های گوناگون مانند: جعل حدیث، جذب شعرا و محدثان جهت تثبیت موقعیت دینی خود در جامعه می کوشیدند (پیشوائی، 1379: 214) اما امام سجاد (علیه السلام) با سخنرانی و افشاگری ها توانست مسلمانان را از فجایع زشت و عملکرد نامناسب یزید آگاه و آشنا نماید.

2. آشنایی مردم با اسلام واقعی

امام سجاد (علیه السلام) در تمامی مباحث اعتقادی و سیاسی خویش، مخاطبان، مسلمانان و یزیدیان را با اسلام ناب محمدی(ص)، بهتر آشنا کرد و آنان را از اسلام مدنظر بنی امیه برحذر داشت.

3. احیای سنّت شهادت

پیامبر اسلام (ص) با آوردن آیینی نو که براساس ایمان به خدا استوار بود، سنت شهادت را پی ریزی کرد و به گواه تاریخ، عامل بسیاری از پیروزی های بزرگ مسلمانان، استقبال آنان از شهادت در راه خدا به خاطر پیروزی حق بود. اما پس از درگذشت پیامبر (ص)، در اثر انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود، مسلمانان روحیۀ سلحشوری خود را از دست دادند و به رفاه و آسایش خو گرفتند. اما قیام امام حسین (علیه السلام) این وضع را دگرگون ساخت و سنت شهادت را در جامعه اسلامی زنده کرد» (همان: 218-219).

ص: 109

البته نقش امام سجاد (علیه السلام) خیلی مهم بود. چون اگر افشاگری ایشان نبود و در منابر به دفاع از خون سید الشهدا (علیه السلام)، نمی پرداخت؛ چه بسا جوامع اسلامی از شهادت امام حسین (علیه السلام) بی خبر می ماندند.

4. برپایی قیام در امت اسلامی

امام سجاد (علیه السلام)، بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)، در مکانهای مختلف به ویژه در شهر کوفه با سخنرانی فصیح و بلیغ به سرزنش و نکوهش کوفیان پرداخت و آنها را از خواب جهل و غفلت بیدار کرد. پس از این سخنرانیها، کوفیان نادم و پشیمان شدند و دو قیام توابین و مختار ضد بنی امیه بر پا شد.

6. نتیجه گیری:

امام سجاد (علیه السلام) در برهة حساس، زمام امور را بر عهده گرفت و به عنوان رهبر شیعه بهترین تأثیر را در هدایت ایفاء كرد. امام (علیه السلام) برای موفقیت در تبلیغ دین مبین اسلام و رساندن پیام نهضت حسینی به جهانیان از روش های كارآمد بهره برد.

ما در این مقاله به خطبه های امام سجاد (علیه السلام) در كوفه و شام با نگاهی متفاوت پرداختیم. زیرا قائل هستیم خطبه های ایشان یكی از منابع پرارزشی است كه دارای مضامین عالی در تبلیغ می باشد. با مطالعه این دو خطبه، روشی هدفمند و قابل اجراء به نام مخاطب شناسی با رویكرد تبلیغی- كاربردی، به نگارش درآوردیم.

نكته مهم حضرت (علیه السلام) این بود كه در امر مقدس تبلیغ، داشتن تفكر و راهكار، بهترین ابزار موفقیت است. زیرا یك خطیب یا مبلّغ در صورتی می تواند اثرگذار باشد كه از روش ها و اصول به نحو صحیح استفاده كند، چنانكه امام سجاد (علیه السلام) با روش مخاطب شناسی دو خطبه متفاوت ایراد فرمودند و به اهداف خویش نائل آمدند.

ص: 110

منابع

* قرآن کریم

_ ابن اثیر عزالدین أبوالحسن على بن ابى الكرم(1385ق)، الكامل فی التاریخ،دارصادر؛ داربیروت.

_ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی(1415 ق)، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوضی، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول.

_ ابن طاووس، علی بن موسی اللهوف(1348 ش)، علی قتلی الطفوف؛ ترجمه احمد زنجانی فهری، ناشر جهان، تهران، چاپ اول.

_ ابن قیتبه دینوری؛ ابومحمد عبدالله بن مسلم(1410 ق)، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء؛ تحقیق: علی شیری، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول.

_ برقی ابوجعفر، احمد بن محمد بن خالد(1371ق)، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، قم، چاپ دوم.

_ پیشوائی، مهدی1379ش)، سیره پیشوایان، موسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، یازدهم.

_ حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی(1414 ق)؛ تذکرة الفقهاء، موسسه آل البیت (علیه السلام)، قم، چاپ اول.

_ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود (1367 ش)، الأخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر- جمال الدین شیال، منشورات الرضی، قم.

رفیعی، علی (بی تا)، تاریخ زندگانى امام سجاد (علیه السلام)، سایت اینترنتی كتابخانه_ مدرسه فقاهت.

_ طبرسی، احمد بن علی (1403ق)، الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى- مشهد،چاپ:اول.

_ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر(1387ق)؛ تاریخ الأمم و الملوك (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، ط الثانیة،

ص: 111

_ مجلسی، محمد باقر(1386ش)، جلاء العیون، تاریخ چهارده معصوم (علیه السلام)، تحقیق: سید علی امامیان، سرور، قم، چاپ دوازدهم.

_ مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی(1403 ق)، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم.

_ مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی(1409 ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر تحقیق: اسعد ذاعر، دارالهجرة، قم، چاپ دوم.

_ منتظری مقدم، محمود(1388ش)، منطق 2، انتشارات مركز، قم، چاپ اول.

ص: 112

پیدایی شخصیت علمی حضرت زینب (علیها السلام) در واقعه ی عاشورا و رخدادهای پس از آن

اشاره

دکتر سید مرتضی عادلی(1)

چکیده

حضرت زینب کبری سلام الله علیها از بانوان اثرگذار در تاریخ اسلام به شمار می رود که نقش مهمی در ثمربخشی قیام امام حسین علیه السلام داشته است. از آن جا که بیشترین توجه محققان معطوف به حضور حضرت در کربلا بوده و از برخی ابعاد دیگر مانند شخصیت علمی ایشان غفلت شده است، نوشتار پیش رو می کوشد تا با روشی توصیفیتحلیلی ابعاد مختلف شخصیت علمی ایشان و ظهور آن ها در واقعه ی عاشورا و پس از آن را بررسی نماید. جایگاه علمی این بانوی بزرگ را می توان در اموری چون اندیشه ورزی، آگاهی به معارف قرآنی، روایت حدیث، تفقه در دین و نیابت خاصه از سوی معصوم، فصاحت و بلاغت، آگاهی روزآمد سیاسی و بهره گیری درست از فنون روان شناسی و مخاطب شناسی پی جویی کرد.

واژگان کلیدی:

زینب سلام الله علیها، مقام علمی، عاشورا، فصاحت و بلاغت، بینش سیاسی، مخاطب شناسی

ص: 113


1- . دانش آموخته ی دکتری جریان های کلامی معاصر، جامعة المصطفی (ص) العالمیة mortazaadeli@yahoo.com

1. مقدمه

آخرین فرستاده ی الهی و خاندان پاکش به عنوان مهم ترین افراد جامعه ی اسلامی، در طول دوره های متمادی همواره در کانون توجه مسلمانان قرار داشته و به مناسبت های مختلفی از آن ها سخن به میان آمده است. در این میان، یکی از شخصیت هایی که بسیاری از بزرگان و عالمان اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت از سیره و تاریخ زندگی ایشان یاد کرده اند، حضرت زینب بن علی سلام الله علیهما هستند. بیشتر افراد یادشده، بخش اندک، اما پراهمیت زندگی این بانوی بزرگ اسلام را ورق زده اند که در واقع، همان دوره ی سفر ایشان به همراه برادر بزرگوارشان یعنی حضرت امام حسین علیه السلام در حادثه ی جان سوز کربلا و رخدادهای پس از شهادت سیدالشهداء در کوفه و شام است. از این رو، درباره ی زندگانی و شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها، بیشتر به جنبه های عاطفی و گزارش های تاریخی وقایع پیرامون قیام و نهضت حسینی پرداخته شده، و هرچند زندگانی ایشان با آن حوادث الفتی جدایی ناپذیر یافته، اما متأثر از این امر، دیگر زوایای زندگی ایشان مانند شخصیت علمی حضرت مورد غفلت واقع شده و یا کم تر و به گونه ای گذرا از آن سخن به میان آمده است. نوشتار پیش رو در پی آن است تا شخصیت علمی عقیله ی بنی هاشم سلام الله علیها و ظهور و بروز این علم در جریان عاشورا و رخدادهای پس از آن را گزارش و سپس مورد کنکاش و تحلیل قرار دهد، و از این نظر، می تواند نگاهی نو به شمار آید.

2. علم زینبی از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

حضرت زینب سلام الله علیها از بانوان بزرگواری است که مورد ستایش اهل بیت علیهم السلام بوده و از ایشان به عنوان بانویی خردمند، با کرامت، صبور و فداکار یاد شده است. در فرهنگ اسلامی القاب فراوانی به حضرتنسبت داده شده است که برخی از آن ها به سان «عالمة غیر معلمة»، «فهمة غیر مفهمة»، «عقیلة الطالبیین»، «عقلیة القریش»، «عقیلة النبوة»، «عقیلة الوحى»، «عقیلة خدر الرسالة»، «سیدة العقائل»، «عقیلة النساء»، «فاضلة»، «رضیعة ثدى الولایة»، «رضیعة الوحى»، «موثقة»، «المعصومة

ص: 114

الصغرى»، «ولیدة الفصاحة»، «فصیحة» و «بلیغة» (رک به: الجزائری، 1425ق: 52-53)، نمایان گر ابعاد گوناگون علمی ایشان هستند. شماری از این موارد از سوی معصومین علیهم السلام و برخی دیگر، از سوی بزرگان، محققان و نویسندگان اسلامی بر ایشان اطلاق شده است.

بی تردید، بهترین سخنی كه می توان درباره ی مقام علمی زینب کبری سلام الله علیها از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام از آن یاد کرد، فرموده ی حضرت امام سجاد علیه السلام درباره ی ایشان در کوفه است كه ایشان را دانای بی آموزگار و فهمیده ی بی تفیهم گر خطاب می کند:

أنْتِ بحمْد اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَةٍ (طبرسی، 1403ق، ج2: 305؛ مجلسی، 1404ق، ج45: 16؛ مقرم، 1426ق: 328-329).

این فرموده از ناحیه ی کسی صادر شده است که خود دارای مقام عصمت بوده و هرگز داشتن علم خدادادی را به گزاف و یا برای خشنودی عمه ی گرامی اش به زبان نمی آورد. بنابراین، این فرموده ی امام، پرده از علمی الهی و متفاوت با سنخ علم عادی برمی دارد که از ناحیه ی پروردگار به حضرت زینب سلام الله علیها ارزانی داشته شده است. خداوند متعال هرگز چنین عطایی را نسبت به هر کسی روا نداشته و تنها افرادی را شامل این عنایت می فرماید که زمینه ی این لطف را در خود به وجود آورده باشند. طبیعی است زینب سلام الله علیها که در دامان پدر و مادری بلندمرتبه و نیز در خانه ی وحی رشدیافته بود، توانست چنین ظرفیتی را در خود ایجاد نماید تا مشمول رحمت ویژه ی الهی گردد. از نمونه های بارز وجود چنین ظرفیتی در ایشان، جریانی درباره ی سنین کودکی حضرت است که به پدرشان، امام علی علیه السلام می فرماید که آیا او را دوست دارد؟ امام علیه السلام در پاسخ، فرزندان را جگرگوشه های خود دانستند. پس از این جواب، زینب کبری سلام الله علیها فرمود: دو محبت در سینه ی مؤمن جمع نمی شود؛ اما به هنگام ناچاری باید نسبت به فرزندان مهربان بود و محبت را تنها نسبت خداوند متعال اظهار کرد (خوارزمی، 1423ق، ج1: 179).

ص: 115

سخن دیگری که در باب حضرت زینب کبری سلام الله علیها گفته شده و از مقام و شخصیت علمی والای او حکایت دارد، فرموده ی امام حسن مجتبی علیه السلام است که خطاب به خواهر خویش در سخنی می فرماید که شما به حق از درخت نبوت و معدن رسالت هستی (القزوینی، 1420ق: 581؛ سراج، [بی تا]: 32).(1)

هم چنین زینب كبری سلام الله علیها از همان شجره ی طیبه ای بوده که در قرآن کریم از آن یادشده (ابراهیم/24-25) و در كانون رسالت و علم الهی پرورش یافته است. در روایتی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله و سلم نقل شده است كه همواره می فرمودند:

نحن أهل بیت طهرهم اللّه، من شجرة النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائكة و بیت الرحمة و معدن العلم (ابن ابی حاتم، 1419ق، ج9: 3133؛ سیوطی، 1404ق، ج5، 199).نوه ی گرامی ایشان، حضرت زینب سلام الله علیها نیز در میان اهل بیتی بالیده است كه خداوند متعال آن ها را پاك گردانیده و معدن علوم قرار داده و دخت گرامی بتول سلام الله علیهما نیز از این بركه ی معرفت سیراب شده است. با این توصیف، در ادامه، به برخی از ابعاد شخصیت علمی رضیعه ی وحی و پیدایی آن در حوادث پیرامون نهضت حسینی علیه السلام، به تفكیك اشاره خواهد شد.

3. ابعاد گوناگون علمی زینب کبری سلام الله علیها

اندیشه ورزی

تعقل و اندیشه ورزی از مهم ترین ویژگی های علمی بانوی کربلاست که بیشتر در لقب «عقیله» تبلور یافته است. «عقیله» در لغت به معنای گرامی ترین، بزرگوارترین و شایسته ترین چیز، فرد یا بانوست (فراهیدی، 1409ق، ج1: 160؛ ازهری، 1421ق، ج1: 161؛ صاحب، 1414ق، ج1: 172؛ ابن فارس، 1404ق، ج4: 72)؛ هم چنین این لقب برای بانوان خردمند و عاقل و دارای جایگاهی بلند استفاده می شود (بیضون، 1427ق، ج2: 654). عقیله، عنوانی است که هاشمیان در یادکرد از حضرت زینب سلام الله علیها از آن

ص: 116


1- . نگارنده این حدیث را با این عبارت خاص در منابع متقدم نیافت.

استفاده می نمودند؛ چنان که ابن عباس هنگامی که می خواست از ایشان حدیثی نقل کند، حضرت را «عقیله ی ما» خطاب می کردند (الاصفهانی، [بی تا]: 95).

اندیشمندان متعددی از اهل سنت در تأکید بر جنبه ی شاخص علمی عقیله ی بنی هاشم، ایشان را بانویی عاقل، خردمند، دارای اندیشه و دلیر معرفی کرده اند (برای نمونه رک به: ابن اثیر، 1409ق، ج6: 133؛ ابن حجر، 1415ق،ج8: 166؛ الزرقانی، 1411ق، ج3: 128) و به شماری از رفتارهای مهم زینبی اشاره نموده، آن ها را دلیل روشنی بر علم او دانسته اند (ابن اثیر، 1409ق، ج6: 133؛ابن حجر، ج8: 167). برای نمونه، به سخنان زینب کبری سلام الله علیها در مجلس یزید اشاره کرده اند که ایشان در پاسخ به مردی شامی که از یزید می خواست دختر امام علیه السلام را به کنیزی بگیرد، فرمودند: خطا کردی و پستی نشان دادی؛ زیرا این نه حق توست و نه حق یزید. حضرت به یزید فرمود: این حق برای تو نیست، مگر این که از دین ما که اسلام است، خارج شده باشی (مفید، 1413ق، ج2: 121). نکته اینجاست که در جنگ میان دو گروه مسلمان، زنان طرف مقابل به کنیزی گرفته نشده و چنین حقی برای دو طرف که مسلمان زاده هستند وجود ندارد؛ اما یزید و آن مرد شامی به آن آگاه نبوده یا انگیزه ای نامشروع داشته اند که این اتفاق در هر صورت، با شجاعت، درایت و علم عقیله ی هاشمیان منجر به شرمندگی یزید در برابر دیگران گردید.

علم به معارف قرآنی و تفسیر آن

توانایی علمی و تسلط بر معارف قرآنی و تفسیر کلام الهی، از نکات برجسته ای است که می توان به عنوان یکی از ابعاد علمی صدیقه ی صغری سلام الله علیها از آن یاد کرد. در این باره گزارش شده است:

در روزگار حضور امیرمؤمنان علیه السلام در كوفه، زینب سلام الله علیها در مجلسی زنانه در خانه ی خود، قرآن را تفسیر نموده و معناى آن را برای ایشان بیان مى كرد. روزى در حال تفسیر آیه ی «كهیعص» بود كه ناگاه امام علی علیه السلام به خانه ی او آمده و فرمود: اى نور چشمانم، شنیدم که براى زن ها (كهیعص) را تفسیر مى کنى؟ زینب سلام الله علیها گفت: آرى، دخترت به قربانت. حضرت

ص: 117

امیر علیه السلام فرمود: روشنی دیدگانم! این رمز و نشانه ای است براى مصیبت و اندوهى كه به شما عترت و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله روى می آورد.سپس برخی از مصائب و اندوه هایی که به زودی بر آن ها وارد می شد را یادآوری نمود. پس آن گاه زینب صلوات الله علیها با صدای بلند گریه كرد (الجزائری، 1425ق: 68-69؛ النقدی، 1362ش: 36).

از این گزارش روشن می شود كه حضرت زینب سلام الله علیها در شهر كوفه مجلس تفسیر و تبیین معارف قرآنی برای بانوان داشته است. بدیهی است كه مقدمه ی برگزاری چنین مجلسی، توانایی و تسلط علمی بر معانی آیات و معارف آن بوده است، وگرنه برگزاری این گونه جلسات معنایی نداشت.

نكته ی دیگری كه درباره ی علم قرآنی حضرت باید بدان اشاره نمود، بهره گیری و استنادات متعدد به آیات الهی در خطبه های ایشان در كوفه (4 آیه) و شام (6 آیه) است؛ استفاده هایی كه به جا و به مناسبت، كلام فصیح و بلیغ زینب سلام الله علیها را زینت بخشیده و به زیبایی و مهارت چشم گیری با سخنان او آمیخته شده است. برای نمونه، ایشان در ابتدای خطبه ی روشنگر خود در كوفه، خطاب به آنها می فرماید:

یا أهلَ الكوفَةِ، ویا أهلَ الخَتلِ وَ الخَذلِ، فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ، و لا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ، فَما مَثَلُكُم إلّا «كَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَثًا تَتَّخِذُونَ أَیمَنَكُمْ دَخَلَا بَینَكُمْ (نحل/92).(1) (ابن اعثم، 1411ق، ج5: 121؛ مفید، 1413ق (ب): 322؛ طوسی، 1414ق: 92؛ خوارزمی، 1423ق، ج2: 46؛ ابن طاووس، 1348ش: ص146)

و یا در قسمتی دیگر از همین خطبه در چند فراز پایانی، از سه فراز قرآنیبهره برده و اظهار می دارند:

وَیلَكُم، أتَدرونَ أىَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَیتُم؟ وأىَّ دَمٍ لَهُ سَفَكتُم؟ وأىَّ كَریمَةٍ لَهُ أصَبتُم؟ «لَّقَدْ

ص: 118


1- . اى كوفیان و اى دغل کاران بى وفا! اشكتان، هرگز خشك مباد! و ناله تان هیچ گاه فروخفته مباد! مَثَل شما، «مَثَل زنى است كه رشته تابیده [به دست خویش] را پس از محكم كردن، از هم می گسست. سوگندهایتان را دستاویز فریب یكدیگر قرار می دهید». ترجمه ی خطبه برگرفته از: (محمدی ری شهری، 1388ش، ج8: 119).

جِئْتُمْ شَیئا إِدًّاً تَكَادُ السَّمَاوَاتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا» (مریم/89-90)، ولَقَد أتَیتُم بِها خَرقاءَ شَوهاءَ، طِلاعَ الأَرضِ وَالسَّماءِ. أفَعَجِبتُم أن قَطَرَتِ السَّماءُ دَما! «وَلَعَذَابُ الْأَخِرَةِ أَخْزَی» (فصلت/16) ، فَلا یستَخِفَّنَّكُمُ المَهَلُ، فَإِنَّهُ لا یحَفِّزُهُ البِدار، ولا یخافُ عَلَیهِ فَوتُ الثّأرِ، كَلّا «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» (فجر/14).(1) (همان)

چنین تسلطی بر آیات قرآن و استفاده ی متعدد و به جای آن در فرازهای مختلفی از دو خطبه ی کوفه و شام، حكایت از تسلط این بانوی بزرگ بر كلام الهی و پیوستگی به منبع اصیل وحی و آشنایی با آن دارد.(2)

روایت حدیث

از دیگر زوایای نشان دهنده ی علم حضرت زینب سلام الله علیها، مقام روایت احادیث است. روایات مهمی به واسطه ی ایشان نقل شده كه شاید بتوان مهم ترین آن ها را خطبه ی فدكیه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها دانست. این خطبه كه گویای مسائل خطیری در صدر اسلام و دوره ی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، در سنین كودكی عقیله ی وحی ایراد گردیده،و نیز برخی رخدادهای پس از آن مانند جریان شِكوه و گلایه ی صدیقه ی طاهره سلام الله علیها پس از عدم اجابت درخواستشان از سوی خلیفه ی اول و ندبه ای كه به صورت اشعاری خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله انجام گرفت، از عقیله ی بنی هاشم نقل شده است (برای نمونه بنگرید به: ابن طیفور، [بی تا]: 26-31؛ صدوق، 1413ق، ج3: 567-568؛ مفید، 1413ق: 40؛ طبرى، 1413ق: 30-39؛ مجلسی،

ص: 119


1- . واى بر شما! آیا می دانید چه جگرى از محمّد صلى الله علیه و آله دریدید!؟ و چه خونى از او ریختید!؟ و چه دردانه ای را از او گرفتید!؟ «بى گمان، كارى ناروا كردید. نزدیك است كه آسمان ها از آن بشكافند و زمین، دهان باز كند و کوه ها فرو ریزند!». به سانِ احمقان زشت کار، بر سرِ دُردانه ی او ریختید و زمین و آسمان را از سیاهى لشكر، پُر كردید. آیا از خونْ بارشِ آسمان، به شگفت می آیید!؟ «عذاب آخرت كه رسوا كننده تر است». مهلت خدا، سبُك سرتان نكند، كه خدا عجله اى ندارد و از دست دادنِ فرصت انتقام، نگرانش نمى كند. هرگز، «به درستى كه پروردگارت در كمین است». ترجمه ی خطبه برگرفته از: (همان).
2- . برای تفصیل و توضیح نمودهای قرآنی کلام حضرت زینب سلام الله علیها در خطبه های ایرادشده در کوفه و شام بنگرید به: (طباطبایی، 1390ش: 53-230).

1404ق، ج29: 107).(1)

روایات دیگری هم وجود دارند كه جناب زینب كبری سلام الله علیها در برخی از آن ها در نقش راوی (روایت گر) و در شماری دیگر به عنوان مروی (روایت شده از او) مطرح شده است.(2) افرادی چون امام سجاد علیه السلام (ابن قولویه، 1356ش: 265-266؛ خزاز قمی، 1401ق: 194)،(3) فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام (مفید، 1413ق (الف)، ج2: 121)، ابن عباس (الأصفهانی، [بی تا]: 95)، جابر بن عبدالله انصاری (صدوق، 1413ق، ج3:567) و محمد بن عمرو (مفید، 1413ق (ب): 40) در زمره ی راویان اخبار از عقیله ی قریش هستند. هم چنین خود حضرت از پدرشان امیرمؤمنان علیه السلام (ابن قولویه، 1356ش: 266)، مادرشان صدیقه ی طاهره سلام الله علیها (طبری، 1413ق: 68؛ طبرسی، 1403ق: 204) و ام ایمن (ابن قولویه، 1356ش: 266)(4) نقل حدیث كرده اند.

با نگاهی به متون عاشورایی، مقام راوی بودن حضرت زینب سلام الله علیها در حوادث عاشورا نیز آشکار می گردد. برای نمونه، ایشان پس از دیدن آثار شدید ناراحتی و غم در

ص: 120


1- . در نسخه ی ابن طیفور (280ق) نام راوی خطبه، زینب بنت الحسین است كه به دلیل نبود چنین دختری برای امام حسین علیه السلام و گونه ی روایت خطبه به صورت دانای كل و شخص حاضر در زمان ایراد خطبه، و نیز روایت آن از طرق دیگر با همین كیفیت، راوی همان زینب كبری سلام الله علیها بوده و وی در ظاهر، نام راوی را اشتباه ثبت کرده است. شیخ صدوق (381ق) نیز خطبه را به صورت کامل گزارش نکرده و تنها بخشی از آن را به مناسبتی نقل نموده است.
2- . شیخ صدوق نام «زینب بنت امیرالمؤمنین علیهماالسلام» را در مشیخه ی خود ذکر نموده است (صدوق، 1413ق، ج4: 531).
3- . روایت خزاز قمی (متوفای بعد از 400ق) از امام چهارم شیعیان، حدیثی درباره ی ولادت پدر بزرگوارشان و امامت نُه امام از نسل ایشان از جناب زینب کبری سلام الله علیها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمودند: «خذیه یا فاطمة، فإنّه الإمام و أبوالأئمّة تسعة من صلبه أئمّة أبرار، والتاسع قائمهم».
4- . ابن قولویه (367ق) به سند خود از امام علی بن الحسین علیهماالسلام از حضرت زینب سلام الله علیها روایت می کند که فرمود: «هنگامی كه ابن ملجم لعنه الله بر پدرم ضربت وارد كرد و آثار مرگ را در ایشان دیدم، گفتم: ای پدر، ام ایمن به من چنین و چنان خبر داد و من دوست دارم تا آن را از زبان شما بشنوم. پدرم فرمود: دخترم، مطلب همان طور است كه ام ایمن برای تو گفته است. گویا تو و زنان خاندانت را می بینم كه در این سرزمین اسیر و خوار شده اید، هر لحظه هراس دارید كه مردم شما را بربایند، در اینجا صبر و شكیبایی داشته باشید. قسم به كسی كه حبّه را شكافت و انسان را آفرید، بر روی زمین هیچ كس غیر از شما و دوستان و پیروان شما ولی خدا نیست».

چهره ی امام سجاد علیه السلام در روز شهادت پدر بزرگوار و یاران با وفایش، حدیث ام ایمن را برای امام روایت کرد و نکاتی را از آینده و عهد میان رسول خدا صلی الله علیه وآله با جد، پدر و عمویش علیهم السلام بیان داشت تا موجب آرامش خاطر و دلگرمی فرزند برادرش شود (ابن قولویه، : 260-262).

4. تفقه در دین و نیابت خاصه از سوی امام معصوم

مطلب دیگری كه باید درباره ی بانوی خردمند بنی هاشم به آن اشاره کرد، تفقه ایشان در دین اسلام و معارف الهی است. دكتر عائشه عبدالرحمن بنتالشاطی (1998م)، اندیشمند زن مصری و یکی از نویسندگان زندگانی حضرت در نگاشته ی خود با یادکرد از تفسیر قرآن توسط ایشان می نویسد:

بنا بر آن چه بعضی از روایات می گویند، زینب علیهاالسلام مجلس علمی مهمی داشته كه گروهی زنان دانش پژوه و بانوانی كه می خواستند در دین خدا تفقّه پیدا كنند، در آن مجلس شركت می كردند. و هم چنین برای زینب فراهم آمد آن چه برای هیچ زن دیگری از زنان طایفه ی او فراهم نیامد (بنت الشاطی، 1406ق: 53).

امیرالمؤمنین علی علیه السلام سه مورد از كمال یک مسلمان را تفقه در دین، صبر بر بلایا و مصیبت ها و معاش و زندگیِ همراه با محاسبه و احتیاط معرفی می کند (صدوق، 1362ش، ج 1: 124)؛ حضرت باقر علیه السلام نیز همین موارد را از نشانه های مؤمن شمرده است (طوسی، 1407ق، ج7: 236)؛ هم چنین امام صادق علیه السلام می فرماید که اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد، او را دانشمند (فقیه) در دین می گرداند (کلینی، 1362ش، ج1: 32). سیری در زندگانی جناب زینب سلام الله علیها نشان می دهد که ایشان دارای تمام این ویژگی ها بوده است. وی علاوه بر صبر در مصیبت ها و داشتن یک زندگی مدبرانه، تا جایی دانای در امر دین بود كه حضرت امام حسین علیه السلام برای مدت كوتاهی پس از عاشورای سال 61 هجری، ودیعه ی امامت را به او سپرد تا به امام زین العابدین علیه السلام برساند (المسعودی، 1426ق: 272). شیخ صدوق (381ق) و

ص: 121

شیخ طوسی (460ق) در این باره از احمد بن ابراهیم گزارش کرده اند كه وی اظهار داشته است:

در سال 262 هجرى بر حكیمه [خاتون]، دختر امام جواد علیه السلاموارد شدم. از پشتِ پرده با او سخن گفتم و از دینش پرسیدم. او همه ی كسانى را كه امامِ خود می دانست، نام برد و حتى نام [كوچكِ] حجت بن الحسن را نیز بر زبان آورد. به او گفتم: خدا، مرا فداى شما كند، آیا او را دیده ای یا خبر دارى؟؛ گفت: این را از نامه اى (وصیتى) كه ابومحمد (امام حسن عسكرى علیه السلام) به مادر خود نوشته، می دانم. به او گفتم: آن كودك، كجاست؟؛ گفت: پنهان است. گفتم: شیعه به چه كسى پناه ببرد؟؛ گفت: به مادربزرگش، مادر ابومحمد. به او گفتم: به كسى اقتدا كنم كه وصیتش به زنى است؟؛ گفت: به حسین بن على علیه السلام اقتدا كن كه در ظاهر، به خواهرش زینب دختر على علیه السلام وصیت كرد و هر دانشى از سوى على بن الحسین علیه السلام بیرون مى آمد، به زینب منسوب مى شد؛ اما این براى پنهان داشتن على بن الحسین علیه السلام بود (صدوق، 1395ق، ج2: 507؛ طوسی، 1411ق: 230).

بی گمان، اگر زینب سلام الله علیها زمینه ی ادای چنین وظیفه ای را از گذشته در خود ایجاد نکرده بود، دیگران انتظار شنیدن چنین سخنانی از ایشان را نداشتند و در نتیجه، هیچ گاه مقصود امام حسین علیه السلام از وصیت به خواهرش و پنهان داشتن فرزندش، امام سجاد علیه السلام محقق نمی گردید و درست آن بود که سیدالشهداء علیه السلام این بار سنگین را بر دوش خواهر بزرگوارش قرار ندهد. این ها همه، بیان گر مقام والای علمی حضرت زینب كبری سلام الله علیها و جایگاه بلند تفقه و خردمندی ایشان در امر دین بوده و عمل معصوم یعنی امام حسین علیه السلام در این جا، درستی این ویژگی ها درباره ی خواهرشان را روشن تر ساخته است.

5. احتجاج معصوم به عمل زینب سلام الله علیها

یكی از مسائلی كه در بحث های اصولی شیعه از آن سخن به میان می آید، مسأله ی ارجاع به سنت یعنی قول، فعل و تقریر معصوم است كه می توان در مسائل مختلف فقهی

ص: 122

و اعتقادی به آن ها استناد ورزید و مطابق با آن عمل نمود (برای نمونه بنگرید به: مظفر، 1375ش، ج2: 61). اگر چه برخی افعال و اقوال حضرت زینب سلام الله علیها را حجت دانسته اند (حسینی، 1428ق، ج2: 59)، اما بسیاری از فقیهان بر این باورند که سنت، ویژه ی شخص معصوم بوده و نسبت به غیر او منشأ حكمی فقهی یا اعتقادی نخواهد بود؛ اما در حدیثی از امام صادق علیه السلام، ایشان در مسأله ی حكم گریبان دریدن در مصیبت پدر، مادر، برادر و یا دیگر نزدیکان، برای جواز در برخی موارد مانند مصیبت برادر، به فعل فاطمیات كه در رأس آن ها حضرت زینب كبری سلام الله علیها قرار داشت، استناد می جوید. در قسمتی از این خبر از جانب امام آمده است:

خراشیدن صورت کفاره ای جز استغفار و توبه ندارد؛ فاطمیات بر [مصیبت] حسین بن علی [علیهما السلام] گریبان دریده و صورت خراشیدند و بر امثال کسانی چون حسین [علیه السلام] است که صورت ها خراشیده و گریبان ها دریده می شود (طوسی، 1407ق، ج8: 325؛ عاملی؛ 1409ق، ج22: 402).

مرحوم صاحب جواهر (1266ق) پس از نقل این خبر، حضور دختران و خواهران امام حسین علیه السلام در میان فاطمیات را امری واضح و آشکار می شمرد (نجفی، [بی تا]، ج4: 370). طبری و ابن اثیر نیز در شرح ماجرای قیام حسینی علیه السلام در شب عاشورا و گفتگوی میان سید شهیدان و خواهرشان گزارش کرده اند که حضرت زینب سلام الله علیها هنگامی که برادرشرا تحت فشار فراوان دید، به صورت زده، گریبان چاک کرد و بیهوش شده، به زمین افتاد (طبری، 1387ق، ج5: 420؛ ابن اثیر، 1385ق، ج4: 59). این گزارش تاریخی، شمول حضرت در میان بانوان فاطمی را تأیید می نماید. روشن است که استناد یادشده از امام صادق علیه السلام به گونه ای عام، حکایت گر جایگاه والای عقیله ی بنی هاشم است، وگرنه هیچ گاه چنین استنادی از جانب معصوم علیه السلام صورت نمی پذیرفت.

6. فصاحت و بلاغت

بُعدی دیگر از شخصیت علمی بانوی دانای بی آموزگار، فصاحت (گویایی) و بلاغت

ص: 123

(رسایی) ایشان در سخن است كه اندیشمندان بسیاری به آن اذعان داشته و بی نظیرش دانسته اند (برای نمونه بنگرید به: امین، 1406ق، ج7: 137؛ قاسم، 1934م: 3؛ مطهری، 1375ش: 59). بیشتر این افراد با عنایت به خطبه های حضرت زینب سلام الله علیها پس از واقعه ی بزرگ عاشورا در دوره ی اسارت در كوفه و شام، زبان به تمجید و تحسین ایشان گشوده اند. نمونه ای از این افراد، حَذلَم بن سَتیر است كه به هنگام ایراد خطبه در كوفه، چنان محو فصاحت و بلاغت گفتار زینبی گردید كه اظهار داشت: گویا زینب سلام الله علیها از زبان علی علیه السلام سخن می گوید (ابن اعثم، 1411ق، ج5: 121؛ مفید، 1413ق (ب): 321-323؛ طوسی، 1414ق: 92-93؛ ابن حمدون، 1417ق، ج6: 264).

«فصاحت» به معنای بیان و سخن گفتن شیوا با استفاده از واژه های مأنوس و در عین حال، وزین و بدون پیچیدگی های لفظی و معنوی است (بنگرید به: ابن سیده، 1421ق، ج3: 164؛ ابن اثیر، 1367ش، ج3: 450؛ المراغی، 1414ق: 15-35). معنای «بلاغت» نیز رسابودن کلام به مقتضای حال گوینده و شنوندهاست که گوینده به بهترین شکل از لحاظ زبان و لغت، و مطابق با حقیقت، مقصود خود را به مخاطب انتقال می دهد (بنگرید به: راغب اصفهانی، 1412ق، ج1: 145؛ المراغی، 1414ق: 35-36). ادیبان، علم بلاغت را در سه شاخه ی معانی، بیان و بدیع پی جویی کرده و آرایه های ادبی مختلفی را در خلال آن ها مطرح می سازند؛ اما از آنجایی که در این مقال، مجالی برای بررسی همه ی این موارد در سخنان دختر امیر بیان علیهماالسلام وجود ندارد، تنها به بیان برخی از آن ها به مقتضای نوشتار پیش رو بسنده می شود.

زینب کبری سلام الله علیها در فرازهای متعددی از خطبه های کوفه و شام، از علم معانی بهره برده است. برای نمونه، در چند مورد به سان «و هَل رَأیكَ إلّا فَنَدٌ، وأیامُكَ إلّا عَدَدٌ، وجَمعُكَ إلّا بَدَدٌ؟»(1) (ابن طاووس، 1348ش: 186؛ ابن نما، 1406ق: 102) و «أفَعَجِبتُم أن قَطَرَتِ السَّماءُ دَماً؟»(2) (مفید، 1413ق (ب): 323؛ طوسی، 1414ق: 93)،

ص: 124


1- . آیا اندیشه ات جز دروغ و سستى، و روزگارت جز روزهایى شمردنى و جمعت جز پریشانى است؟.
2- . آیا از خونْ بارشِ آسمان، به شگفت می آیید!؟.

آرایه ی «استفهام» را به کارگرفته است. «نداء» عنصر دیگری است که ایشان در ابتدای خطبه ی کوفه با عبارت «یا أهلَ الكوفَةِ، و یا أهلَ الخَتلِ وَ الخَذلِ» (خوارزمی، 1423ق، ج2: 46؛ ابن طاووس، 1348ش: 146) از آن بهره برده است. «ایجاز» به کار رفته در جملاتی چون «فَتَعساً و نُكساً»(1) (همان) و «فَمَهلاً مَهلاً»(2) (ابن طاووس، 1348ش: 186؛ ابن نما، 1406ق: 101) نیز بر بلاغت سخن وی افزوده است. نکته ی بلاغی دیگردر علم معانی، استفاده از یک عامل و عطف چند معمول به یکدیگر است که در عبارت «و یتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القَریبُ وَ البَعیدُ، وَ الدَّنِی وَ الشَّریفُ»(3) (همان) ظهور یافته است. هم چنین «تجاهل العارف» (خود را ناآگاه نشان دادن) یعنی اظهار تردید گوینده از امری یقینی، برای تأکید سخن خویش و افزودن به توجه مخاطب (المراغی، 1414ق: 140) در فرموده ی شجاعانه ی زینبی «أمِنَ العَدلِ، یابنَ الطُّلَقاءِ، تَخدیرُكَ إماءَكَ ونِساءَكَ وسَوقُكَ بَناتِ رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله سَبایا؟»(4) (ابن طاووس، 1348ش: 181؛ مجلسی، 1404ق: ج45: 16) به چشم می خورد.

بانوی کربلا در علم بیان نیز از آرایه هایی چون «تشبیه» و «کنایه» استفاده کرده است. ایشان کوفیان را با یاری از قرآن، به آن زنی تشبیه می کند که با دست خود رشته می تابید و پس از محکم کردنش، آن را از هم باز می کرد: «فَما مَثَلُكُم إلّا «كَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَثًا تَتَّخِذُونَ أَیمَنَكُمْ دَخَلَا بَینَكُمْ»» (خوارزمی، 1423ق، ج2: 46؛ ابن طاووس، 1348ش: 146). در واقع، حضرت به کوفیان اعلام می دارد که شما پس از این که به امام حسین علیه السلام نامه نوشته و به او اعلان وفاداری نمودید، عهد خود را شکستید. زینب سلام الله علیها عبارت «فَلَقَد خابَ السَّعىُ، و تَرِبَتِ الأَیدى، و خَسِرَتِ الصَّفقَةُ»(5) (همان) را به ظاهر، در کنایه از ناکامی کوفیان و سران آن ها در دشمنی با سیدالشهداء

ص: 125


1- . سرنگون و نگونسار باشید.
2- . اندكى بِایست و مهلت بده!.
3- . و دور و نزدیك و شریف و پست، صورت های آنان را می بینند.
4- . اى فرزند آزادشدگان [مكّه]! آیا این، عدالت است كه كنیزان و زنانت را در پرده می داری و دختران پیامبر خدا علیه السلام را به اسارت می کشی؟.
5- . تلاشتان ناكام و دستانتان خالى ماند و بازى را باختید.

علیه السلام مطرح ساخته است که به اهداف دنیوی و وعده هایی کهبه آنان داده شده بود، هیچ گاه دست نیافتند.

هم چنین وجود آرایه هایی چون «جناس» و «سجع» در صورت های مختلف آن دو، نشان از آگاهی کامل زینب سلام الله علیها از این فنون ادبی و تسلط فراوان در بهره گیری از آن هاست. نمونه هایی از جناس تام در «و لَم تَكُن قُلتَ ما قُلتَ، و فَعَلتَ ما فَعَلتَ»(1) (خوارزمی، 1423ق، ج2: 72-73؛ ابن طاووس، 1348ش: 183) و جناس ناقص اختلافی در «و یا أهلَ الخَتلِ وَ الخَذلِ» (خوارزمی، 1423ق، ج2: 46؛ ابن طاووس، 1348ش: 146) ظهور یافته است. هم چنین عبارت «فَلا رَقَأَتِ العَبرَةُ، وَ لا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ» (همان) دارای سجع مرصَّع،(2) جملات «و تِلكَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواكی تَتَناهَبُهَا العَواسِلُ، و تَعفوها أُمَّهاتُ الفَراعِلِ»(3) (خوارزمی، 1423ق، ج2: 73؛ ابن طاووس، 1348ش: 184) دربردارنده ی سجع متوازی(4) و عبارت های «بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدلاً، و أیّكُم شَرٌّ مَكاناً و أضعَفُ جُنداً»(5) (همان) حاوی سجع مطرَّف(6) هستند.

بهره ی فراوان عقیله ی بنی هاشم از آیات الهی در جای جای خطبه هایش در کوفه و شام نیز بیان گر تسلط او بر سخنان پرودگار و هنر او در به کارگیری آن ها در خلال خطبه هاست، به گونه ای که سخن او و آیات قرآن به خوبی با یکدیگر آمیخته شده اند. ایشان همان گونه که در گذشته اشاره شد، گاهی به صورتمستقیم آیاتی چون آیات 92 سوره ی نحل، 89 و 90 سوره ی مریم، 16 سوره ی فصلت و 14 سوره ی فجر را زینت بخش سخنان خود نموده و گاه به صورت غیرمستقیم، برای رساندن مقصود خویش، واژه هایی نزدیک به برخی آیات را به خدمت درآورده است. برای نمونه، فراز «فَابكوا كَثیراً وَ اضحَكوا قَلیلاً»(7) (خوارزمی، 1423ق، ج2: 46؛ ابن طاووس، 1348ش: 147) برگرفته از آیه ی 82

ص: 126


1- . تا آنچه را گفته ای، نمی گفتی و آنچه را کرده ای، نمی کردی.
2- . آهنگین و مسجّع بودن در چند کلمه در وزن و حرف آخر هر یک از کلمات.
3- . و آن پیكرهاى پاك و پاكیزه را گرگ ها دهان می زنند و بقیه اش را كفتارهاى ماده می خورند.
4- . آهنگین و مسجّع بودن در کلمات آخر در وزن و در حرف آخر.
5- . ستمكاران، چه بد جاى گزینى بر گرفته اند و كدام یك از شما جایگاهى بدتر و سپاهى ناتوان تر دارد.
6- . آهنگین و مسجّع بودن فقط در حرف آخر.
7- . باید فراوان بگِریید و كم بخندید.

سوره ی توبه یعنی «فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُونَ» بوده و عبارت «فَبِئسَ ما قَدَّمَت لَكُم أنفُسُكُم أن سَخِطَ اللّه ُ عَلَیكُم، وفِى العَذابِ أنتُم خالِدونَ»(1) (همان) با الهام از آیه ی 80 سوره ی مائده بیان شده است که خداوند متعال در آن می فرماید: «تَرى كَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ كَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُون».

وجود همه ی این آرایه های فصاحتی و بلاغتی در خطبه هایی متفاوت (از نظر محتوایی، به مقتضای موقعیت و حال مخاطبان) در کوفه و شام که با استدلال، برهان و مسائل عاطفی در هم آمیخته شده است، موجب شد تا اثرگذاری آن ها در روح و ذهن مخاطب دوچندان گردیده و زمینه ی رسوایی بیشتر ابن زیاد، کوفیان، یزید و دستگاه اموی فراهم شود.

7. بینش و آگاهی روزآمد سیاسی

اشاره

از امور نشانگر علم زینبی، نگرش و بینش سیاسی عمیق حضرت نسبت به مسائل عصر و زمانه ی خویش است که این امر در سیره ی سیاسی و نیز خطبه های ایراد شده توسط ایشان در کوفه و شام به روشنی قابل مشاهدهاست. در ادامه، به نمونه هایی از این بینش و آگاهی سیاسی اشاره خواهد شد:

7-1- شناخت دقیق از جریان سیاسی حاکم

دیدگاه زینب کبری سلام الله علیها نسبت به دستگاه اموی، برخاسته از ایدئولوژی ایشان در باب حق و باطل بود و بر این مبنا، نه تنها آنان را غاصب خلافت الهی می شمرد، بلکه از تمام عمل کردهای فاسدانه و ظالمانه ی این دستگاه نیز آگاه بود. برای نمونه، حضرت در خطبه ی خود در شام، اندیشه ی یزید را بر پایه ی دروغ و سستی دانسته، او را قاتل فرزندان و هتک کننده ی حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله، فرزند آزادشدگانی که با کراهت اسلام آوردند و از حزب شیطان معرفی می کند. هم چنین به درستی یزید را ادامه دهنده ی راه گذشتگانش یعنی ابوسفیان، معاویه، دیگر بنی امیه و در واقع جاهلیت

ص: 127


1- . چه بد چیزى براى خود، پیش فرستاده اید كه موجب خشم خدا بر شما و عذاب همیشگى می شود!.

دانسته و او را تحقیر نموده، به بیان فسادها و ظلم های آنان در میان مردم می پردازد (بنگرید به: خوارزمی، 1423ق، ج2: 71-73؛ ابن طاووس، 1348ش: 181-186) تا چهره ی واقعی امویان را به همگان نشان داده و رسواشان گرداند.

7-2- بیان عزت و افتخار خاندان نبوت و یادآوری انتساب خویش به آن

نکته ی مهمی که درباره ی بینش سیاسی حضرت زینب سلام الله علیها باید از آن سخن گفت، اشارات متعدد ایشان به انتساب خود، برادر و اسرای کربلا به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و بنیان گزار همان دینی است که مردم خود را بدان منتسب می کنند. ایشان وحی را از خاندان خود دانسته و حکومت اسلامی را حقی به غارت رفته از اهل بیت علیهم السلام شمرده است. برای نمونه، ظرافت سیاسی ایشان در ابتدای دو خطبه ی کوفه و شام و آغاز هر دو خطبه با ستایش خداوند، درود بر محمد و خاندان او و اشاره به این که پیامبر صلی الله علیه وآله پدر حضرت است (مفید، 1413ق (ب): 322؛ خوارزمی، 1423ق، ج2: 46 و71؛ ابن طاووس، 1348ش: 146 و 181)، بسیار هوشمندانه جلوه می کند.

در جایی دیگر، زینب کبری سلام الله علیها از برادر شهید خود با لقبش یعنی «آقای جوانان اهل بهشت» یاد کرده، شهیدان کربلا را «نجیب زادگان حزب خدا» و مصداق آیه ی شریفه ی «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَاً بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»(1) (آل عمران/169) معرفی می کند که همیشه زنده بوده و از نزد پرودگارشان روزی می گیرند.

هم چنین حضرت در بیان عزت خاندان نبوت، خود و خاندانش را بسیار بالاتر از آن می داند که با کسی چون یزید هم کلام شده، او را سرزنش کند و این امر را از گردش روزگار و روی دادن پیشامدها شمرده و به او می فرماید:

اگرچه پیشامدها مرا به سخن گفتن با تو واداشته است، اما من منزلتت را كوچك می بینم و سرزنش كردن تو را كسرِ شأن خود می دانم؛ اما چشم ها اشک بارند و

ص: 128


1- . (اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.

سینه ها سوزان (خوارزمی، 1423ق، ج2: 73؛ ابن طاووس، 1348ش: 184؛ مجلسی، 1404ق، ج45: 16).

حضرت در ادامه به یزید خاطرنشان می کند که هیچ گاه نمی تواند یاد خاندان نبوی را از خاطره ها محو کرده و وحی آن ها را بمیراند و تا ابد این ننگ از پیشانی او شسته نخواهد شد.

7-3- تأثیر روشنگری های حضرت در نابودی دستگاه خلافت اموی

نقش بزرگ حضرت زینب سلام الله علیها در به ثمرنشاندن قیام و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش قابل انکار نیست. در واقع، ایشان بود كه به همراهبرادرزاده اش امام زین العابدین علیه السلام پشت پرده ی اعمال فاسد و ظالمانه ی امویان و یزید را در معرض دید همگان قرار داده، رسوایشان نمود و توانست اسلام جدش رسول اكرم صلی الله علیه وآله را که با خون سیدالشهداء علیه السلام حیات دوباره یافته بود را جاودانه سازد. بدیهی است، اگر اسارت زینب و بینش سیاسی عمیقی كه نسبت به دستگاه جور و ظلم داشت، نبود، اكنون اثری از بسیاری از شعائر اسلامی در جهان یافت نمی شد و باید تنها در كتاب های تاریخی از آن ها سخن به میان می آمد. این كه برخی گفته اند، اسلام با پیامبر صلی الله علیه وآله آغاز شد و با امام حسین علیه السلام ماندگار گردید (برای نمونه بنگرید به: امینی، 1416ق، ج3: 349)، سخن درستی است؛ اما بقای نهضت حسینی در گرو نگاه ژرف نگر و اندیشه ی اعتقادی و سیاسی دقیق عقیله ی بنی هاشم و امام سجاد علیهماالسلام بود كه در مقاطع مختلف، بلافاصله پس از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش از كربلا آغاز، و تا كوفه و شام و سپس مدینه ادامه داشت و اجازه نداد تا خون شهیدان طف به هدر برود. از همین روست که دکتر عائشه بنت الشاطی، اندیشمند زن مصری درباره ی کار ارزش مند حضرت می گوید:

زینب سلام الله علیها لذت پیروزی را در کام ابن زیاد، یزید و بنی امیه نابود کرد و قطره هایی از زهر کشنده را در پیمانه ی فاتحان [ظاهری] ریخت (بنت الشاطی، 1406ق: 158).

ص: 129

پس از قیام عاشورا چندی بیشتر نگذشت که اثرات بیدارگری و روشن گری بازماندگان قافله ی حسینی در جنبش هایی چون قیام توابین به سال 65ق و مختار ثقفی در سال 66ق در مقابل فساد خاندان بنی امیه و به خون خواهی امامحسین علیه السلام و دیگر شهیدان عاشورایی پدیدار گردید. این گونه بیدارگری ها و ظهور چنین جنبش هایی در نابودی زودرس حکومت در میان خاندان ابوسفیان تأثیر به سزایی داشته و در اندک زمانی، تنها پس از سه سال، در سال 64ق مرگ یزید فرارسید و حکومت به مروان و خاندانش انتقال یافت (بنگرید به: ابن عبدالبر، 1412ق، ج3: 1389)؛ چنان که عبدالملک بن مروان (86ق) خود به این واقعیت اعتراف نموده و در نامه ای به حجاج بن یوسف (95ق) نوشته است:

مرا از ریختن خون فرزندان عبدالمطلب دور بدار، که در آن ها راه نجاتی از جنگ نیست. من فرزندان حرب را دیدم که وقتی حسین بن علی [علیهما السلام] را کشتند، پادشاهی را از دست دادند (ابن عبد ربه، 1404ق، ج5: 149؛ باعونی، 1415ق، ج2: 278).

8. بهره گیری از علم مخاطب شناسی و روانشناسی

اشاره

زاویه ی علمی دیگری که باید از زینب كبری سلام الله علیها معرفی نمود، بهره ی گسترده ی ایشان از علم روان شناسی و مخاطب شناسی است. حضرت در موارد فراوانی این امر را نشان داده و شواهد تاریخی نیز مؤید آن هستند. بیشتر این موارد را باید در رخ دادهای اتفاق افتاده پس از فاجعه ی عاشورا جستجو كرد كه زینب سلام الله علیها با مخاطب شناسی صحیح، تحریك جنبه های عاطفی مردم، ایراد خطبه های كوبنده و روشن گرانه و چگونگی بیان آن، برپایی مراسم های سوگواری و دستور به سیاه پوشی، نقش مهمی در به ثمر نشستن خون شهیدان کربلا ایفا نمود. برخی از این موارد عبارتند از:

8-1- برپایی مراسم های متعدد عزاداری و سیاه پوشی

یكی از ترفندهایی كه عقیله ی بنی هاشم برای رسوایی دودمان اموی و نیز رساندن پیام

ص: 130

عاشورا به كار بست، برپایی مراسمات متعدد عزاداری پس از فاجعه ی كربلا بود. ایشان به همراه امام سجاد علیه السلام و دیگر اهل بیت در شام و در پایتخت حكومت اموی، اقدام به برگزاری مجلس عزا و نوحه گری در سوگ شهیدان طف نمود (ابن نما، 1406ق: 102) که پیامدش در ادامه آن بود که چنان عرصه بر یزید تنگ گردید که به زنان خاندان ابوسفیان هم فرمان داد كه در منزل خودش، همراه با بانوان اهل بیت علیهم السلام به مدت سه تا هفت روز به سوگ نشسته و نوحه سرایی کنند (بنگرید به: ابن سعد، 1414ق، ج1: 489؛ طبری، 1387ق، ج5: 462؛ ابن جوزی، 1412ق، ج5: 344). به یقین، برپایی این مجالس، آن هم در مركز حكومت، می توانست تأثیر فراوانی در اثبات مظلومیت و حقانیت امام حسین علیه السلام و یارانش و نیز رساندن پیام های قیام و اهداف آن به مردم داشته باشد. از این رو، این تأثیر بر مردم شام تا اندازه ای بود كه یزید بیش از آن نتوانست رسوایی خود و امویان را نظاره گر باشد؛ وی تقصیر را به دوش ابن زیاد انداخته و از روی مصلحت اظهار پشیمانی کرد (طبری، 1387ق، ج5: 506؛ ابن عساکر، 1419ق، ج10: 94)؛ هم چنین دستور داد تا اسیران اهل بیت علیهم السلام را با بیش از سی سوار به موطن ایشان در مدینه بازگردانند (دینوری، 1368ش: 261؛ طبری، 1387ق، ج5: 462؛ ابن العدیم، [بی تا]، ج6: 2632).

مورد دیگر، اقامه ی عزا بر مزار شهیدان كربلا در مسیر بازگشت از شام است كه سید بن طاووس (664ق) آن را ماتمی جان سوز توصیف کرده است؛ برپاییسوگی که زنان آن دیار را هم به سوی خود کشانده و چند روزی(1) را به همین منوال گذرانده اند (ابن طاووس، 1348ش: 196؛ مجلسی، ج45: 146). مشاهده می شود كه برپایی عزا برای امام حسین علیه السلام و یارانش در كربلا نیز تأثیر خود را گذاشته و زنان قبائل اطراف را به كنار اهل بیت كشانده و آنها را در نوحه سرایی برای شهدا با زینبیون همراه می سازد. هم چنین حضرت زینب سلام الله علیها دستور می دهد تا محمل های اهل بیت را سیاه پوش نمایند و دلیل آن را آگاه نمودن مردم از كشتن فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها بیان می كند (الجزائری،

ص: 131


1- . قندوزی حنفی (1294ق) مدت برپایی این عزاداری را سه روز می داند (قندوزی حنفی، 1422ق، ج3: 92).

1425ق: 192). در تأیید مطلب اخیر، در روایتی آمده است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، زنان بنی هاشم لباس هایی به رنگ سیاه و پشمین بر تن نموده و در سرما و گرما بر این حال بودند (البرقی، 1371ق، ج2: 420).

8-2- تحریک عواطف

از دیگر نمودهای علم روانشناختی و مخاطب شناسی عقیله ی بنی هاشم سلام الله علیها، بهره گیری مناسب از تحریك عواطف مخاطبان توسط ایشان است كه دوست و دشمن، و حتی كسانی چون عمر بن سعد را نیز در صحنه ی عاشورا تحت تأثیر قرار داده و به گریه انداخته است (بنگرید به: نویری، 1423ق، ج20: 459؛ ابن نما، 1406: 84). برای نمونه، حضرت با بیان عباراتی جان سوز در پیوند فاجعه ی کربلا با رسول خدا صلی الله علیه وآله، خطاب به کوفیان می فرماید:وَیلَكُم، أتَدرونَ أىَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَیتُم؟ وأىَّ دَمٍ لَهُ سَفَكتُم؟ وأىَّ كَریمَةٍ لَهُ أصَبتُم؟ «لَّقَدْ جِئْتُمْ شَیئا إِدّاً تَكَادُ السَّمَاوَاتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّاً»، ولَقَد أتَیتُم بِها خَرقاءَ شَوهاءَ، طِلاعَ الأَرضِ وَالسَّماءِ (ابن اعثم، 1411ق، ج5: 121؛ مفید، 1413ق (ب): 323؛ طوسی، 1414ق: 92-93).

هم چنین یکی از علل برپایی مراسم های عزاداری و سوگواری بعد از شهادت شهدای كربلا نیز استفاده از عواطف و احساسات انسانی مردم بود تا حضرت به گونه ای شایسته تر بتواند رسالت خود در رساندن پیام عاشورا به همگان انجام دهد و موجب ماندگاری همیشگی آن گردد.

8-3- بیداری مردم کوفه و شام نسبت به اهل بیتِ پیامبر بودن اسیران

زینب كبری سلام الله علیها در موارد و موقعیت های متعددی یادآور این امر می شود كه اسیران كربلا، فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده و این ها همان اهل بیت پیامبرند كه اكنون در بند دنیای خاندان اموی گرفتار شده اند (بنگرید به: مفید، 1413ق (ب): 322؛ طوسی، 1414ق: 92؛ خوارزمی، 1423ق، ج2: 46 و 72). حضرت با ایراد خطبه های روشنگر در كوفه و شام و اظهار این انتساب كه بیان آن گذشت، تلنگری روانی

ص: 132

به كوفیان و شامیان به ظاهر مسلمان زدند تا آنان بتوانند واقعیت را دریافته و متوجه باشند که این اسیران، همان خاندان پیامبرشان هستند، نه از دین خارج شدگانی که دستگاه بنی امیه معرفی می کردند (مفید، 1413ق (الف)، ج2: 121).

8-4- تحقیر دشمنان به ویژه یزید

آخرین نکته نیز آن است که زینب سلام الله علیها در نهایت شجاعت، دشمنان و قاتلان برادر و یارانش را با استفاده از القابی چون «فرزندان آزادشد گان» و «حزب شیطان» نسبت به یزید (خوارزمی، 1423ق، ج2: 72 و 73؛ ابن طاووس،1348ش: 182 و 184) و خطاب نمودن ابن زیاد به نام مادر بدكاره اش مرجانه (ابن اعثم، 1411ق، ج5: 122؛ خوارزمی، 1423ق، ج2: 47)، زبون ساخته و آنان را در برابر همگان رسوا كرد؛ زیرا كسی یارای آن را نداشت كه این گونه با آن ها سخن بگوید و در واقع، حضرت با این رفتار خود هیمنه ی این خاندان و کارگزارانشان را در میان مردم و نیز خودشان درهم شكست. هم چنین زمانی كه ابن زیاد می خواست با سخنان خود داغ اسیران اهل بیت را تازه كند، بانوی دلیر هاشمیان شهادت برادر و یاران باوفایش

و تمام وقایع روی داده را چیزی جز زیبایی ندانسته و فرمود: به جز زیبایی، چیزی ندیدم (ابن اعثم، 1411ق، ج5: 122؛ خوارزمی، 1423ق، ج2: 47؛ ابن نما، 1406ق: 90). این سخن حضرت در نوع خود، بالاترین تحقیر برای دست نشانده ی یزید و عاملان او به حساب می آمد.

نتیجه گیری

با عنایت به سطور پیشین می توان دریافت که ابعاد گوناگون علم خدادادی حضرت زینب سلام الله علیها در ابعاد متفاوتی به سان اندیشه ورزی و بهره گیری از عقل، آگاهی از معارف قرآن، روایت حدیث، تفقه در دین، فصاحت و بلاغت در گفتار، بینش و آگاهی روزآمد سیاسی و مخاطب شناسی دشمنان ومردم در رخدادهای عاشورا و بعد از آن در اموری چون استفاده از آیات متعدد قرآن در سخنان، ایراد خطبه های روشنگرانه در نهایت فصاحت و بلاغت در کوفه و شام، بیان انتساب به رسول خدا صلی الله علیه و آله،

ص: 133

تحریک عواطف مردم و بیداری آن ها در قبال جنایات خاندان اموی و نیز برپایی مراسم های عزاداری برای شهیدان کربلا ظهور و بروز یافته است. بنابراین، می توان برجستگی های علمی زینب کبری سلام الله علیها و بهره گیری از آن ها را به عنوان یکی از مؤلفه های اثرگذار در پیروزی نهضت حسینی علیه السلام و رساندن پیام آن به جهانیان قلمداد نمود.

ص: 134

فهرست منابع

_ قرآن کریم (1373ش)، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، چاپ دوم، قم: دارالقرآن الكریم.

_ ابن ابی حاتم (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد الطیب، چاپ سوم، عربستان: مکتبه مصطفی نزار الباز.

_ ابن اثیر، مبارک بن محمد (1367ش)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق: محمود طناحی/ طاهر زاوی، چاپ چهارم، قم: اسماعیلیان.

_ ابن اعثم کوفی، احمد (1411ق)، الفتوح، چاپ اول، بیروت: دار الأضواء.

_ ابن الأثیر الجزری، علی بن ابی الکرم (1409ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: دار الفکر.

_ ابن الأثیر الجزری، علی بن ابی الکرم (1385ق)، الكامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر/ دار بیروت.

_ ابن الجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی (1412ق)، المنتظم، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا/ مصطفى عبدالقادر عطا، چاپ اول، بیروت: دارالكتب العلمیه.

_ ابن العدیم، عمر (بی تا)، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، تحقیق: سهیل زکار، بیروت: دارالفکر.

_ ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی (1415ق)، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل عبدالموجود/ على معوض، چاپ اول، بیروت: دارالكتب العلمیه.

ابن حمدون، محمد بن حسن (1417ق)، التذکرة الحمدونیة، چاپ اول،_ بیروت: دارصادر.

_ ابن سعد بصری، محمد (1414ق)، الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، تحقیق: محمد السلمی، چاپ اول، طائف: مکتبه الصدیق.

_ ابن طاووس، على بن موسى (1348ش)، اللهوف، تهران: جهان.

_ ابن طیفور، احمد بن ابى طاهر (بی تا)، بلاغات النساء، قم: شریف رضى.

_ ابن عبدربه اندلسی، احمد بن محمد (1404ق)، العقد الفرید، چاپ اول، بیروت:

ص: 135

دارالکتب العلمیه.

_ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله (1412ق)، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: على البجاوى، چاپ اول، بیروت: دارالجیل.

_ ابن عساکر، علی (1419ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، چاپ اول، بیروت: دارالفکر.

_ ابن فارس، احمد (1404ق)، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام هارون، چاپ اول، قم: مکتب الإعلام الإسلامی.

_ ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ش)، کامل الزیارات، تحقیق: عبدالحسین امینی، چاپ اول، نجف: دار المرتضویه.

_ ابن نما حلى، جعفر بن محمد (1406ق)، مثیر الأحزان، چاپ سوم، قم: مدرسه امام مهدى(عج).

_ ازهری، محمد بن احمد (1421ق)، تهذیب اللغة، چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

_ الأصفهانى، ابوالفرج على (بی تا)، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت: دارالمعرفه._ امین، سید محسن (1406ق)، أعیان الشیعة، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.

_ امینی، عبدالحسین (1416ق)، الغدیر، چاپ اول، قم: مرکز الغدیر.

_ باعونی شافعی، محمد بن احمد (1415ق)، جواهر المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب علیهماالسلام، چاپ اول، قم: مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه.

_ البرقی، احمد بن محمد (1371ق)، المحاسن، قم: دارالكتب الإسلامیه.

_ بنت الشاطی، عایشه (1406ق)، السیده زینب عقیلة بنی هاشم، بیروت: دارالکتاب العربی.

_ بیضون، لبیب (1427ق)، موسوعة کربلاء، چاپ اول، بیروت: مؤسسه الأعلمی.

_ الجزائری، السید نورالدین (1425ق)، الخصائص الزینبیة، چاپ اول، قم: مکتبه الحیدریه.

ص: 136

_ حسینی شیرازی، سید محمد (1428ق)، من فقه الزهراء علیهاالسلام، چاپ اول، قم: رشید.

_ خزاز قمی، على (1401ق)، كفایة الأثر، تحقیق: عبداللطیف حسینى كوه كمرى، قم: بیدار.

_ خوارزمی، موفق بن احمد (1423ق)، مقتل الحسین علیه السلام، چاپ دوم، قم: انوار الهدی.

_ دینوری، ابوحنیفه احمد (1368ش)، الأخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر، قم: الرضى.

_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، مفردات ألفاظ القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالقلم._ الزرقانی، محمد (1411ق)، شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، بیروت: دارالکتب العلمیه.

_ سراج، النبوی جبر (بی تا)، السیدة زینب رضی الله عنها فی قلوب المحبین، [قاهره]: المکتبه التوفیقیه.

_ سیوطی، جلال الدین (1404ق)، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی.

_ صاحب، اسماعیل بن عباد (1414ق)، المحیط فی اللغة، تحقیق: محمدحسن آل یاسین، چاپ اول، بیروت: عالم الکتب.

_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1362ش)، الخصال، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین.

_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ دوم، تهران: اسلامیه.

_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین.

_ طباطبایی، سید محمدعلی (1390ش)، تجلی قرآن در کلام حضرت زینب، قم: نشر ادیان.

ص: 137

_ طبرسی، فضل بن حسن (بی تا)، إعلام الوری، تهران: دارالكتب الاسلامیه.

_ طبرسى، احمد بن على (1403ق)، الإحتجاج على أهل اللجاج، چاپ اول، مشهد: مرتضی.

_ طبری، محمد بن جریر (1387ق)، تاریخ الأمم و الملوك، تحقیق: محمد ابراهیم، چاپ دوم، بیروت: دار التراث._ طبرى، محمد بن جریر (1413ق)، دلائل الإمامة، چاپ اول، قم: بعثت.

_ طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الأمالی، چاپ اول، قم: دار الثقافه.

_ طوسی، محمد بن حسن (1411ق)، الغیبة، تحقیق: عبادالله تهرانی/ علی احمد ناصح، چاپ اول، قم: دارالمعارف الإسلامیه.

_ طوسی، محمد بن حسن (1407ق)، تهذیب الأحكام، تحقیق: حسن الموسوی خرسان، تهران: دارالكتب الإسلامیه.

_ عاملی، محمد بن حسن (حرّ) (1409ق)، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

_ فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق)، کتاب العین، چاپ دوم، قم: هجرت.

_ قاسم، حسن محمد (1934م)، تاریخ و مناقب و مآثر الست الطاهرة البتول السیدة زینب، چاپ دوم، مصر: مطبعه المحمودیه.

_ القزوینی، السید محمدكاظم (1420ق)، زینب الكبرى علیها السلام من المهد الى اللحد، قم: [بی نا].

_ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (1422ق)، ینابیع المودة، چاپ دوم، قم: اسوه.

_ كلینی، محمد بن یعقوب (1362ش)، الكافی، چاپ دوم، تهران: اسلامیه.

_ مجلسی، محمد باقر (1404ق)، بحارالأنوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.

_ محمدی ری شهری، محمد (1388ش)، دانشنامه امام حسین علیه السلام، چاپ اول، قم: دارالحدیث.

_ المراغی، احمد مصطفی (1414ق)، علوم البلاغة البیان و المعانی و البدیع، چاپ سوم، بیروت: دارالکتب العلمیه.

ص: 138

_ المسعودی، علی (1426ق)، اثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب، چاپ سوم، قم: انصاریان.

_ مطهری، مرتضی (1375ق)، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا.

_ مظفر، محمدرضا (1375ش)، اصول الفقه، چاپ پنجم، قم: اسماعیلیان.

_ مفید، محمد بن نعمان (الف) (1413ق)، الإرشاد، قم: كنگره جهانى شیخ مفید.

_ مفید، محمد بن نعمان (ب) (1413ق)، الأمالی، قم: كنگره جهانى شیخ مفید.

_ مقرم، عبدالرزاق (1426ق)، مقتل الحسین للمقرم، بیروت: مؤسسه الخرسان.

_ نجفی، محمد حسن (بی تا)، جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، تحقیق و تصحیح: عباس القوچانی، چاپ هفتم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

_ النقدی، جعفر (1362ش)، زینب الکبری، چاپ دوم، قم: الرضی.

_ نویری، شهاب الدین (1423ق)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهره: دارالکتب و الوثائق القومیه.

ص: 139

ص: 140

نکته هایی از معارف حسینی

اشاره

دکتر محمدحسین مردانی نوکنده

سلطنت امام حسین (علیه السلام) در عالم دیگر

آقای سید محمد تقی گلستانی نقل می کند:در اوایل جوانی، چند نفر هم سال، هم دل و یک جهت بودیم. دوره ای داشتیم، هر شب در منزل یکی از دوستان می رفتیم و با هم بودیم. یکی از آنان پدرش حسینی بود؛ یعنی به حضرت سید الشهدا علیه السلام سخت علاقه مند بود ،تا جایی که شبی که نوبت میهمانی پسرش بود می گفت: من راضی نیستم به منزل من بیایید، مگر این که روضه خوانی هم بیاید و ذکری از حضرت سیدالشهدا علیه السلام خوانده شود؛ از این رو هر شب که نوبت آن رفیق بود، مجلس ما به روضه و تعزیه تمام می شد.

پس از چندی، آن پیرمرد محترم مرحوم شد و مرگش همه ما را سخت ناراحت کرد تا اینکه شبی او را در عالم رؤیا دیدم و می دانستم که مرده است و هر کس انگشت ابهام (شست) مرده را بگیرد، هر چه از او بپرسد جواب می گوید؛از این رو انگشت ابهام او را گرفتم و گفتم: تو را رها نمی کنم تا حالات خود را برایم نقل کنی.

ترس و لرز شدیدی به او دست داد و گفت: نپرس که گفتنی نیست.وقتی از گفتن حالاتش مأیوس شدم گفتم: پس چیزی را که در این عالم فهمیدی برایم بگو تا من هم بدانم. گفت: ما با اینکه امام حسین علیه السلام را در دنیا یاد می کردیم ،نشناختیم، اینجا که آمدم مقام و سلطنت و عزت او را مشاهده کردم، که آن را هم نمی توانم به تو بفهمانم جز

ص: 141

این که خودت بیایی و ببینی.

عنایت امام حسین (علیه السلام) به مرحوم حاج اسماعیل دولابی

آیت الله مبشر کاشانی در مورد علم اهل بیت علیه السلام فرمودند:ائمه طاهرین، صاحبان علم هستند و هر فردی که قصد عالم شدن و بهره گرفتن از دانشی را دارد، تنها از طریق آنها است که به او عنایت می شود و اگر می بینید آیات قرآن در مورد نعمات الهی و بهشت سخن می گویند، مقصود همان معارف الهی هستند که در آنجا نصیب مؤمنان می شود.ایشان در ادامه همین بحث از باب نمونه فرمودند: جناب آقای حاج اسماعیل دولابی که برداشت های زیبا و خوبی از آیات و روایات داشتنه اند به این دلیل بوده است که وقتی در ایام جوانی به زیارت عتبات عالیات در کشور عراق می روند و به محضر مبارک امام حسین علیه السلام در کربلا مشرف می شوند، کنار ضریح مقدس، از آن حضرت طلب علم و معرفت می کنند.

ایشان در آن حال که بسیار منقلب هستند، ناگهان مکاشفه ای برایش پیش می آید و می بینند، دست مبارکی از ضریح مقدس خارج شد و سیبی را داخل سینه ایشان قرار داد.آن گاه متوجه می شوند که امام علیه السلام به ایشان عنایت فرموده اند و آن معارفی را که بیان می کردند از حضرت سید الشهدا علیه السلام داشتند و آن سیب هم معنی اش همان معارف و علوم بود.

بوی سیب سرخ

یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند:همراه ایشان به کاشان رفتیم. عادت شیخ این بود که هر جا وراد می شد به زیارت اهل قبور می رفت. هنگامی که وارد قبرستان کاشان شدیم شیخ گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله علیه السلام»چند قدم جلوتر رفتیم، فرمودند: «بویی به مشامتان نمی رسد؟» گفتیم: چه بویی؟ فرمود: «بوی سیب سرخ استشمام نمی کنید؟»قدری جلوتر آمدیم، به مسئول قبرستان رسیدیم، شیخ از او پرسید: امروز کسی را این جا دفن کرده اند؟او پاسخ داد: پیش پای شما فردی را دفن

ص: 142

کرده اند. آن گاه ما را سر قبر آن مرد برد و ما در آن جا بوی سیب سرخ را استشمام کردیم. پرسیدیم: این چه بویی است؟شیخ فرمود: وقتی این بنده خدا را در این جا دفن کردند، وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام به اینجا تشریف آوردند و به واسطه این شخص، عذاب از اهل قبرستان برداشته شد.

عزاداری برای امام حسین علیه السلام

برپایی مراسم عزادارید برای امام حسین علیه السلام علاوه بر زنده نگه داشتن خاطره شهید کربلا و تقویت روحیه مسئولیت پذیری و نشان دادن احساسات پاک انسان های با ایمان نسبت به اهل بیت علیهم السلام و ارزش های متعالی، نوعی اعتراض به ستمگران و حمایت از مستضعفان و مظلومان است. این امر حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران و ظالمان را تقویت می کند و باعث وحدت و یک دلی نیروهای مؤمن و متعهد می شود. هم چنین عزاداری برای امام حسین علیه السلام سبب می شود که شور و عاطفه از شعور و شناخت برخوردار شود و مکتب عاشورا به مانند فکری سازنده وحادثه ای الهام بخش هموار تأثیر خود را حفظ کند و در نهایت عزاداری، احیای خط خون و شهادت و رساندن صدای مظلومیت اهل بیت علیهم السلام به گوش تاریخ است.

برخی از شعارهای عاشورا

در روز عاشورا و قبل و بعد از آن جملات بسیار ارزشمندی از امام حسین علیه السلام و یاران شجاع و فداکارش بیان شده است که هریک اهداف و پیام های آموزنده و هشدارهای حیات بخشی را گوش زد می کنند که توجه به آنها در طول حیات بشر آموزنده است. برخی از آن سخنان نورانی را با هم مرور می کنیم:

1. مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است.

2.اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، دست کم در دنیا آزادمرد باشید.

3. مرگ بهتر از تحمل ننگ و ننگ بهتر از داخل شدن در آتش دوزخ است.

4. محال است که تن به پستی بدهیم.

ص: 143

5.خشنودی خداوند خشنودی ماست. ما بر بلا و امتحان او صبر می کنیم.

عاشورا و امر به معروف و نهی از منکر

از جمله اهداف مهم حماسه خونین کربلا احیای عنصر امر به معروف و نهی از منکر است. امام حسین علیه السلام در وصیتی که به برادر بزرگوارشان محمد حنفیّه می نویسند، در این باره چنین می فرمایند: ."من نه به سبب خودخواهی یا خوشگذرانی و نه برای ایجاد فساد و ترویج ستمگری قیام کرده ام؛ بلکه انگیزه من از قیام انجام دادن تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» است. می خواهم از این طریق اصلاحاتی را در امت جدم رسول خدا صلی اللهعلیه و آله وسلم انجام دهم و روش من روش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام است."

بر همین اساس در زیارت آن حضرت تصریح می کنیم: اشهد انّک... اَمَرتَ بِالمعروف و نَهَیتَ عن المنکر و جاهدَتَ فی سبیلِ اللهِ حتی اَتاکَ الیقین؛ شهادت می دهم که تو امر به معروف و نهی از منکر کردی و آن گونه در راه خدا به جهاد پرداختی که به یقین کامل دست یافتی.

ص: 144

معرفی کتاب

دکتر محمدرضا فخر روحانی(1)

المقتل الحسيني الماثور، عرض روائی لاحداث کربلا علی لسان المعصومين عليهم السلام، نوشته آیت الله محمد جواد مروجی طبسی، تهران: دارالسمیع، 1385 ش/ 1427 ق/ 2006 م. 304 صص

گونه ادبیآئینی مقتل، و به طور خاص مقتل الحسین، را می توان یک گونه ادبیآئینی اسلامی و به خصوص شیعی دانست. البته اغلب زندگینامه های حضرت امام حسین علیه السلام به مقتل منتهی می شود. دلیل روشن آن هم این است که عاشورا، نه تنها پر رنگ ترین و درخشان ترین روز زندگی آن حضرت، بلکه روزی کم نظیر در تاریخ جهان بوده که شخصیت محوری آن حضرت امام حسین علیه السلام و شهادت ایشان و اصحابشان است.

در میان همه مقتل های جهان، مقتل حضرت امام حسین علیه السلام از این جهت استثنائی و بی نظیر است ،که در یک نگاه می توان مقتل های آن حضرت را به مقتل های پیش و پس از شهادت آن حضرت تقسیم بندی کرد. مقتل های پیش از شهادت آن حضرت پیشگویی هایی موجز، درست و اغلب بدون جزئیات و فقط صادر شده از جانب معصوم علیه السلام می باشد. جالب این است خود آن حضرت از جمله

ص: 145


1- . استادیار دانشگاه قم (Abumahdi1061@gmail.com)

معصومانی است که بارها به شهادت خودشان اشاره کرده اند. در مقابل، تعداد فراوان مقتل هایی هستند که بعد از شهادت آن حضرت نوشته شده اند.

مقتل هایی که برای حضرت امام حسین علیه السلام و اصحابشان نوشته شده است بر حسب قابل قبول بودن مطالب از درجات مختلفی برخوردار هستند. از میان آنها، برخی از صحنه های مقتل ها از اعترافات دشمنان آن حضرت گرفته شده اند. اما قابل اعتماد ترین مقتل ها ،آنهایی هستند که تماما حدیث های نقل شده از معصومان علیهم السلام باشند. موضوع کتاب مورد بررسی، مقتلی مبتنی بر روایات است.

این کتاب که به همت والا و قلم شیوای حضرت آیت الله محمد جواد مروجی طبسی نوشته شده است. این کتاب دارای 6 فصل است. فصل اول به سیره معصومین علیهم السلام درباره بزرگداشت واقعه کربلا می پردازد. همین فصل دارای بخش هایی درباره تکریم روز عاشورا، برگزاری مراسم عزاداری، ترغیب کردن شعرا به سرودن شعر، تمرکز بر گریه ، تقرب جستن به خداوند با تبری از قاتلان آن حضرت، تاکید بر زیارت حضرت امام حسین علیه السلام، دعا کردن در زیر قبه شریف، استشفا به تربت و خسران قاتلان آن حضرت می باشد.

فصل دوم به اخبار درباره شهادت آن حضرت که از اخبار نبوی شروع می شود که دست کم ده مورد ذکر شده است. بعد از آن، اخبار امام علی علیهالسلام و امام حسن علیه السلام آمده است. احادیث فراوانی از خود امام حسین علیه السلام در باره شهادت خودشان نقل شده است، موضوعی که ناقض ادعای برخی در بی اطلاعی آن حضرت از سرنوشت منتهی به شهادت خودشان است.

فصل سوم که طولانی ترین مطالب را دارد، به مراحل گوناگون حرکت حضرت امام حسین علیه السلام از مدینه منوره تا شهادت در کربلا مربوط می شود.

فصل چهارم به رویدادهای بعد از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام توجه دارد.

فصل پنجم به ماجرای سرنوشت اهل بیت علیهم السلام و آنچه در کوفه و شام کشیدند مربوط می گردد. در پایان این فصل بخشی به محل دفن سر مقدس حضرت امام

ص: 146

حسین علیه السلام اختصاص دارد. در همه این بحث ها، استناداتی مهم به روایات وجود دارد.

فصل آخر کتاب به بازگشت اهل بيت عليهم السلام به مدینه منوره و نحوه برخورد ایشان، خصوصا بزرگداشت عاشورا از سوی حضرت امام علی بن الحسین السجاد علیه السلام و امام محمد الباقر علیه السلام اشاره می کند.

پایان بخش کتاب نمایه هایی سودمند برای دسترسی سریعتر به مطالب مندرج در کتاب است.

ص: 147

ص: 148

فراخوان نگارش مقاله برای فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی

با توجه به اهمیت و تأثیر عاشورا و امام حسین (علیه السلام) در جوامع بشری به ویژه جامعه امروز اسلام، جمعی از دردمندان صاحب قلم و اندیشه ور که ترکیبی از اساتید حوزه و دانشگاه هستند، با نیتی الهی و به دور از نگرش های سیاسی و زودگذر، بر آن شدند که انتشار فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی را با رویکردی علمی در مرحله اول برای مخاطبان داخل کشور و در گام بعدی برای دنیای اسلام آغاز نمایند.

فصل نامه علمی _ تخصصی پژوهش نامه معارف حسینی ضمن قدردانی از تلاش های صورت گرفته در تبلیغ و ترویج فرهنگ حسینی، درصدد است در حوزه های ذیل به ترویج و گسترش فرهنگ حسینی بپردازد:

1. شخصیت و ویژگی های سیدالشهداء (علیه السلام) به عنوان امام، اسوه و الگو

2. معارف و احادیث گزارش شده از امام حسین (علیه السلام) یا مرتبط با ایشان

3. تبیین تاریخی و تاریخ تحلیلی نهضت عاشورا و حماسه کربلا

4. سیره و سبک زندگی سیدالشهداء (علیه السلام)

5. تحلیل عصری و روزآمد از سیره حسینی و نهضت عاشورا

6. معرفی توصیفی، تحلیلی و انتقادی منابع و مصادر مرتبط با امام حسین (علیه السلام) و نهضت عاشورا

7. ادب و هنر عاشورایی

8. سایر موضوعات مرتبط با معارف حسینی

از تمامی علاقه مندان و نویسندگان محترم درخواست می شود که مقالات علمی خود را بر اساس فرمت تعریف شده نشریه، به سامانه فصل نامه ارسال نمایند.

ای که از روز ازل ما را جدا کردی حسین *** یک نگه کردی و ما را مبتلا کردی حسین

ص: 149

ص: 150

حق اشتراک سالیانه 000/600/1 ریال

هزینه اشتراک فصل نامه را به شماره حساب 0111650896001 بانک ملی به نام کانون فرهنگی تبلیغی فرات واریز نمایید.

آدرس پستی مجله: خیابان پیروزی، خیابان شهید هادی بنایی، کوچه نهم،

پلاک 16، طبقه سوم، فصل نام پژوهش نامه معارف حسینی کدپستی: 1735813677

تلفن: 33328769-021 همراه: 09113701235

ص: 151

فرم اشتراک فصل نامه بین المللی پژوهش نامه معارف حسینی

مشخصات متقاضی

نام خانوادگی:.............................................. نام: ....

جنسیت: زن £ مرد £ _ میزان تحصیلات:............... رشته تحصیلی: ...

شغل:...................... تاریخ و شماره فیش بانکی:.................................... مبلغ واریز شده:

متقاضی اشتراک از شماره:........ آدرس پستی و کد پستی: ................

............................................................... صندوق پستی:........................................ تلفن: ........ همراه: ..........................................................

امضای متقاضی

مشخصات مؤسسۀ متقاضی دریافت فصل نامه

نام مؤسسه:..................................... واحد درخواست کننده: . آدرس پستی: ..................................................... ................................................................

صندوق پستی:..................تلفن:..................... همراه: ....

تاریخ و شماره فیش بانکی: ........................................... مبلغ واریز شده: ...................................................

امضای مسئول و مهر مؤسسه

ص: 152

Journal of Husayni Research Studies

Vol. 5, No.19, Autumn 2020

Journal of Husayni Research Studies is credited with being the first Iranian quarterly journal of research papers in the realm of Husayni, particularly Ashura, studies. Although published mainly in Persian, the scope of papers published in it is by no means limited to Iran and/or the Persian language; it is international in both scope and theme.

Proprietor and founder: Dr. MuhammadHusayn Mardani Nowkandeh EditorinChief: Dr. MuhammadHusayn Mardani Nowkandeh

Editorial Board:

Dr. Najaf Lakzayi, Baqir alUlum University, Qum

Dr. Hosein Khnifar, University of Tehran

Dr. Mojtaba Rahmandoust, University of Tehran

Dr. Ali Hajikhani, Tarbiat Modarres University

Dr. Ali Bayat, University of Tehran

Dr. Nasser Rafi'iMuhammadi, AlMustafa International University

Dr. GholamReza Khoshfar, University of Golestan

Dr. MuhammadReza Sangari, Institute of Islamic Culture and Thought

Dr. Mohammad Ranjbar Hosseini, Quran and Hadith University

Dr. MuhammadReza FakhrRohani, University of Qum

Dr. Mahdi Mardani (Golestani), Quran and Hadith University

English sections: Dr. MuhammadReza FakhrRohani

Contact information

Telefax: +98-21-43855828

Mailing address: Journal of Hussaini Reaserch Studies, Floor 3 No 16.9th Alley, Shahid Hadi Banayist, Piruzi Ave., Tehran 1735813677

http://www.maarefehosseini.ir

Ayate.boostan@gmail.com

ص: 153

On the Martyrdom of Hz. Qasim b. alHasan

Dr. Muhammad Salem Mohseni

The Ashura martyr Qasim was a son of the second Infallible Imam al- Hasan alMujtaba. This paper suggests that he was the second and younger son of his father. To join the battlefield, he sought permission from his paternal uncle, Imam alHusayn. His request was first rejected, followed by a consent at last. His slayer was Umar b. Sa`d alAzdi. There are some accounts and quotes ascribed to him, eg, his remark that death was sweeter than honey to him, that his body was trampled, and he had had his wedding on the eve of Ashura.

Keywords: Qasim b. alHasan, sweeter than honey, trampling.

ص: 154

An Analysis of the Ashuraoriented Accounts in Qamqam Zakhkhaar va Samsaam Battaar

Dr. Mohsen Raf at

The Ashurathemed accounts in the book Qamqaam Zakhkhaar va Samsaam Battaar have many things in common with other texts in the same genre, hence its maqtal accounts deserve special attention. As the book was written by Farhad Mirza, a Qajarera sociopolitical figure, it was expected of it to exert its own influence, too. Some of its peculiar and eccentric accounts caused certain feedbacks and consequences in the audience. This paper provides both a critical account of the book and an outlook of its author.

Keywords: Farhad Mirza, Qamqaam Zakhkhaar, Imam alHusayn, Ashuraoriented accounts, falsifications.

International of Husayni Research Studies, Vol.6, No. 21

ص: 155

Quranic Appropriations in the Poems Ascribed to Imam alHusayn

Dr. Muhammad Farahani Dr. MuhammadReza Shahroudi

The literary merits of the Holy Quran are so high and sublime that it has since been recognized as the unparalleled literary canon of Arabic literature such that all other works are compared with it. The Infallibles' discourses do contain such high literary merits that make them as mirrors of the Divine discourse in both form and content. The present paper focuses on the Quranic traits in the Arabic poms ascribed to Imam alHusayn.

Keywords: Quranic appropriation, Imam alHusayn, Arabic poems of Imam alHusayn.

ص: 156

The Infallibles' Constant

Encouragement for Lamenting Imam alHusayn

Rouhallah Zeynaali

Cognizance of the cause of an event and its aftermath play a key role in appreciating it. By the same token, shedding tears over and for Imam al- Husayn emanate from the afflictions imposed on him. It has been the significance and Imam alHusayn's martyrdom for which the Infallibles always insisted on lamenting Imam alHusayn's tragic martyrdom.

Keywords: Imam alHusayn, the Infallibles' conduct, the philosophy of shedding tears, lamentation.

ص: 157

The Addressees of Imam alSajjad's Harangues at Kufa and Damascus

Dr. Ali Farsi Mafan

After the tragedy of Karbala, Imam Ali b. alHusayn "alSajjad" gave two harangues, one at Kufa and the other one at Damascus. As the Kufans were already familiar with Islam, and the Damascenes were not so informed, he gave two different harangues at these two places, all due to the different types of audience to communicate with.

Keywords: Imam alSajjad, harangues, Kufa, Damascus, Ashura.

ص: 158

The Learned Character of Hz. Zaynab on Ashura and Afterwards

Dr. Sayyid Mortaza Adeli

Hz. Zaynab was an influential lady in the early Islamic history, for she exerted a profound influence on Ashura and the events that followed. As a great majority of authors have focused on the sociopolitical aspects of her character, the present paper is concerned with her intellection, profound knowledge of Quranic scholarship, hadith, rhetoric, and so forth. She knew well how to drive the audience to the same effects.

Keywords: Hz. Zaynab, Ashura, postAshura events, Arabic rhetoric.

ص: 159

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109