عنوان و نام پدیدآور : علی مروارید ولایت / تالیف واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
مشخصات نشر : قم : مسجد مقدس صاحب الزمان (جمکران )، 1377.
مشخصات ظاهری : 78 ص .5/10 x5/18س م
شابک : 964-6705-03-0بها:1700ریال ؛ 964-6705-03-0بها:1700ریال
وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی
یادداشت : فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.
یادداشت : چاپ دوم : زمستان 1378؛ 4000 ریال :ISBN 964-6705-03-3
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس
موضوع : علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، 23 قبل از هجرت - ق 40
موضوع : غدیر خم
شناسه افزوده : مسجد جمکران . واحد تحقیقات
رده بندی کنگره : BP37/3/ع 8
رده بندی دیویی : 297/951
شماره کتابشناسی ملی : م 77-4157
مرکز پخش : انتشارات مسجد مقدس جمکران
فروشگاه بزرگ کتاب واقع در صحن مسجد مقدس جمکران
تلفن و نمابر : 0251 - 725334 .7253700
قم - صندوق پستی : 617
«حق چاپ مخصوص ناشر است»
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان عجل الله تعالی
ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
پیشگفتار 1
غدیر درخشش نور خداوندی 3
طرحی از غدیر 8
شگفتی های بیعت 13
کیفیت ابلاغ پیام 17
واکنش تعهد آمیز مردم 22
پیشینه پیام 23
نقش و موقعیت غدیر 28
مظلومیت غدیر 29
انتشار خبر غدیرخم و سرنوشت 30
منکرین پیام ولایت 30
تجلّی غدیر در قرآن 33
فاجعه سقيفه 40
پیامدهای سقیفه 45
وظيفه ما 47
چهل چشمۀ نور 49
تاریخچه مسجد مقدس جمکران 71
ص: 3
هنوز نسیم وجود، در کوچه پس کوچه های ذهن خلقت نپیچیده بود که علی بوسه بر آستان الهی زده، بر آسمان نشست تا انگشت اشاره او، افق كمال و سير الى الله را تا بینهایت زمانه برای آدمیان نشانه رود.
و هنوز غوّاصان بحر عظيم لايزالی به صيد گوهر عشق - این نردبان بر آسمان گذاشته - تن معرفت را آبدیده نکرده بودند که علی مروارید نهفته در صدف ولایت، خود صید شد و صياد؛ قصد شد و مقصود؛ راه شد و منزل.
على آن یگانه مردی که در میان هزاران نامرد به کمین انسانیت نشسته، در بیابان جاهلیت چون
ص: 1
سروی قد کشید؛ پای بر زمین و دست بر آسمان و خورشید روشنای نگاهش را از دستان قنوت علی می گرفت، آنگاه که او در محراب تمام هستی را پشت سرنهاده، رو به هستی مطلق میکرد و در رکوع عاشقانه اش تمام عبودیت را به پای معبود می ریخت و انگشتریش را به انتظار دستان در راه مانده ای می بخشید .
برگرده تاول زده اش، کوله باری بود لبریز از حکایت و رنج و نامردمی جنایت و گرگ صفتی.... شب ها کوله بارش را بر سرچاهی در حوالی کوفه می نهاد - همان چاهی که قطعه ای از آسمان را در دل تاریک خود دارد - و انبانی از نان و خرما و عشق بر دوش می کشید تا گدای معرفتی را بیابد یا دست یتیمی تنها دخیل بسته بر ضریح مرحمت او. علی مرد استقامت و مقاومت آنقدر مقاوم که پیامبر راز تمام کائنات و سنگینی هدایت عالم و آدم
ص: 2
را در غدیر بر پشت او نهاد و او لحظه ای پای اراده اش نلرزید.
غدیر برکه ای مهاجر بود از ملکوت آنچه مردم از سنگ و آب و خاک می دیدند. تصویرشان در زلال چشم آن برکه بود امام علی خوب میدید که تمامیت دین خدا از حنجره غدیر آواز می شود تا جغرافیای هستی را به او سپارد قبل از آن روز تاریخ سرگردان و حیران در پی جا پای خود بود اما در غدیر خود را یافته و دریافت که باید چشم بر چشم چه کسی داشته باشد .
غدیر لحظه ای از تاریخ نیست که فراموش شود؛ نبض زمان است و حیات تاریخ، حیات طیبه روزگار .
ص: 3
«غدير» فقط یک واقعهٔ «تاریخی» نیست. تنها بخشی از «زمان»، یا قطعه ای از «زمین» نیست. «غدیر»، جریان زلال طهارت توحیدی است، در سراسر تاریخ. درخشش نور «هدایت خداوندی» است، در بسیط هستی انسان .
«غدیر»، «فرقان» است میزان سنجش «عبودیت خدا» و «اطاعت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم » است.
«غدیر»، «ادعانامه ای» علیه همه کژی ها و انحرافات تاریخ «اسلام» و «شکوائیه»ای در اعتراض به همۀ سرگردانی ها و سردرگمی های «مسلمین» است.
«غدیر» «گواه صادق» رسوایی دنیا پرستانی است، که دین و شرف و زهد و انسانیت را در معبر هواهای نفسانی به قربانی بردند، و «شاهد گویای»
ص: 4
مظلومیت و محرومیت حق پرستانی است، که به عمر یک تاریخ، شکنجه دیدن و فریاد بر نیاوردن را، قربانی شدن و سکوت کردن را، تحمل کردند.
و چه درد آور است، اگر قرار باشد در زمان حکومت غدیر، بازهم سخن از غدیر گفتن - که خود تلاشی صادقانه و خالصانه در جهت توحیدی کردن جامعه است - به بهانۀ وحدت و حفظ یگانگی با مخالفان غدير، مكتوم و ممنوع ماند. شهید مطهر، مطهری رحمه الله (1) در این باره می گفت :
«مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر ميان علماء و فضلای مؤمن و روشنفکر اسلامی مطرح است، این نیست که فرقه های اسلامی به خاطر اتحاد اسلامی، از اصول اعتقادی و يا غير اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشتركات همۀ فِرَق را بگیرند و مختصات همه را
ص: 5
کنار بگذارند. چه این کار نه منطقی است و نه عملی.
چگونه ممکن است از پیروان یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمین. از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام می داند را صرف نظر کند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام، از جزئی از اسلام چشم بپوشد .
پابند کردن مردمی به یک اصل مذهبی و یا سرد کردن آنها از آن، راه های دیگر دارد، طبیعی ترین آنها منطق و برهان است. با خواهش و تمنا و به نام مصلحت. نه می توان قومی را به اصلی مؤمن ساخت، و نه میتوان ایمان را از آنها گرفت ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهل بیت علیهم السلام را داریم، کوچک ترین چیزی را، حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمی دانیم. نه توقع کسی را
ص: 6
در این زمینه می پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت، و به خاطر اتحاد اسلامی، از یک اصل از اصول خود دست بردارند.
آنچه ما انتظار و آرزو داریم این است که محیط «حسن تفاهم» به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروعی داریم، فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم، بتوانیم کالای خود را به عنوان «بهترین کالا» عرضه بداریم. تا شیعه بیش از این در حال انزوا بسر نبرد. و بازارهای مهم جهان اسلامی به روی کالای نفیس معارف اسلامی شیعی بسته باشد... به هر حال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود آنچه نباید صورت گیرد، کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را بر می انگیزد».
و غدیر، اصل اساسی آیین ماست، چون ولایت
ص: 7
ما از غدیر سرچشمه می گیرد، و ولایت، روح اسلام ناب محمدی است.
هنوز هم صدای محمد صلی الله علیه وآله وسلم می آید، گرم و پر قدرت، مهرآمیز و پرصلابت: ﴿ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاه ﴾.
این حنجره تاریخ است که فریاد رسای او را تکرار می کند:
﴿ اللَّهُمَّ وَال مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ﴾.
و هنوز هم چهرۀ محمد صلی الله علیه وآله وسلم را می شود دید، ایستاده بر منبری از کوهان شتران، درست در وسط غدیر خم. در کنار علی علیه السلام ؛ به خورشید و ماه می مانند.
از ورای غباری که بر ابروان پرپشتشان نشسته، نور خدا را می توان مشاهده کرد که از
ص: 8
چشم های مهربانشان می درخشد.
هر دو به مردم چشم دوخته اند، و خطوط چهره هر یک به خوبی نشان می دهد که به اندیشه ای عمیق فرورفته اند.
على علیه السلام جوانی که از 32 سال عمر خویش، 23 بهار را در خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، همراه و همگام با همین مردم گذرانده است. با بسیاری از چهره ها به خوبی آشناست. نگاهشان که می کند، همه خاطره ها برایش زنده می شوند. چگونگی اسلام آوردنشان، مقاومتشان در سال های محاصره، برخوردشان با قریشیان، هنگامه هجرت، صحنه های جهاد، لحظه های ایثار در مقابل دیدگانش جان می گیرند .
هركس چگونه عمل کرد؟ موضع گیری ها چگونه بود؟ هر کس تا کجا به رضای خدا و اطاعت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم می اندیشید؟ و هرکس در برابر او در
ص: 9
برابر این «علی» علیه السلام که اکنون امامت و پیشوایی همین مردم را از جانب خدا بر دوش خود احساس می کند چه موضعی داشت؟ واکنون چه موضعی دارد؟
و محمد صلی الله علیه وآله وسلم پیری که اینک پس از گذشت 63 سال از عمر شریفش، سایه مرگ را بر خویش می بیند، با همه این چهره ها آشناست. در درونش احساس غریبی برپا شده، اندیشه جدا شدن از آنها روحش را آزاد می دهد. اینها بعد از او چه می کنند؟ در این میان، نگاه عجیب این چندتن که به فاصله ای نزدیک از یکدیگر ،پای منبر او نشسته اند توجهش را جلب می کند. او هر بار از علی علیه السلام سخن گفته است رنگ نگاه اینها تغییر پیدا کرده، و طرحی غریب در خطوط چهره شان به نمایش درآمده که هیچگاه از نگاه تیز بین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مخفی نمانده است.
ص: 10
راستی اینها پس از او با علی علیه السلام و با امانت های او چه می کنند؟ بی اختیار نگاهش دنبال فاطمه علیها السلام می گردد و وقتی چشمش به حسن و حسین علیهما السلام می افتد، دلش می لرزد و شوری اشک را در گوشهٔ لب های خویش احساس می کند.
مردم همچنان نشسته اند، صدف وار سرتا پا همه گوش، مرواریدوار سراپا همه چشم، صحابه و یاران، مسلمانان قبایل مختلف. با سابقه ها و تازه مسلمان ها، همه چشم به میانۀ جمعیت دارند. و محمد صلی الله علیه وآله وسلم همچنان دست علی علیه السلام را در دست دارد و مردم را به بیعت با او فرا می خواند .
آنان این دو را در بسیاری جاها باهم دیده اند. در مکه و مدینه، در جنگ و صلح در سفر و حضر، در شادی ها و غم ها محمد صلی الله علیه وآله وسلم وعلى علیه السلام، مثل معلم و شاگرد، مثل مرید و مراد مثل دو برادر ، مثل یک روح در دو بدن، مثل تکرار یک شخصیت
ص: 11
در دو شخص، همواره همراه با هم، همپا و همنوای باهم بوده اند.
اما این بار صحنۀ دیگری است؛ نه که این همراهی، این وصیت ها و سفارش ها، این دعوت به امامت و ولایت علی علیه السلام تازگی داشته باشد.
برای بسیاری از این مردم این صحنه و حتی این دعوت به ایشان چیزی تازه نیست، آنچه که تازگی دارد ابهامی است که این بار در نحوهٔ همراهی، در لحن خطاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و در نحوه نگاه این دو به یکدیگر نهفته است.
گویا محمد صلی الله علیه وآله وسلم می اندیشد بدون علی علیه السلام چگونه خواهد رفت؟
وعلی علیه السلام می اندیشد بدون محمد چگونه خواهد ماند؟
و مردم بین همین «رفتن» و «ماندن» است که به ابهامی شگفت گرفتار آمده اند :
ص: 12
-
این همان محمد صلی الله علیه وآله وسلم است که می ماند - اگر با على بيعت كرديم -
این حتی علی علیه السلام است که می رود - اگر بیعت را شكستيم -
توده مردم به چگونگی بیعت می اندیشند و سران توطئه به شکستن بیعت .
پدیدۀ شکل گرفته در «غدیر خم» از جهات متعدد، قابل تأمل، شگفت انگیز، استثنایی و منحصر به فرد است :
زمان : آخرین سال، بلکه آخرین ماه های زندگی سراسر حماسه و افتخار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و آخرین روزهای واپسین سفر ایشان (حجة الوداع) است، گرماگرم ظهر روز هیجدهم ذى الحجه سال دهم هجری، زمانی که توقف کاروانیان و گرد آمدن
ص: 13
همگان در زیر تابش خورشید سوزانش، حساسیت و کنجکاوی همه آنان را بر می انگیخت.
مکان : صحرایی گسترده و خشک، مقطع حساس از جغرافیای جزیرة العرب، بر سر راه های مختلفی که قافله های حج گزاران بلاد مختلف را از یکدیگر جدا می سازد.
حاضران و شرکت کنندگان : (1) حدود صد هزار، از همه طوایف همه شهرهای تحت پوشش حکومت اسلام .
شاید این رسمی ترین اجتماع مسلمانان بود که با دعوت خاص پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم صورت می گرفت.
دستور رسیده بود که بمانید تا رفتگان باز پس برگردند، و آنان که هنوز نرسیده اند، به غدیر برسند. همه باید باشند، همه کسانی که باز هم به
ص: 14
دعوت منادیان مخصوص پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای بهره وری از او در آخرین سفر حج، با او همراهی شده بودند. تقریباً هیچیک از اهل بیت و صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و سران و سابقه داران و شخصیت های قابل توجه مهاجر و انصار، در این اجتماع غایب نیستند .
وضعیت روحی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم : بیمی ناشناخته و هراسی بی سابقه سرتاپای وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را فرا گرفته بود که نه به خاطر مصلحتی شخصی یا خطری جانی، بلکه به خاطر مصالح جامعه اسلامی، و خطری اساسی در بنیادهای رهبری حکومت نوپای اسلام، و اندیشه از توطئه های منافقانی است که از تهمت زدن به او، و ضربه زدن به باورهای نه چندان عمیق مردم، کوچک ترین ابایی ندارند.
و از همین روست وعده خداوند برای دلگرم
ص: 15
ساختن او که فرمود :
﴿ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ﴾ (1) - خداوند ترا از شرور مردم در امان نگاه می دارد.
اهمیت پیام : برای کسی که به عنوان آخرین پیامبر الهی، آخرین و کامل ترین جامعه توحیدی را پی ریزی کرده و اینک در رأس استثنایی ترین حکومت، بر پایه وحی، قرار دارد. و آخرین برهه های زندگی خویش را می گذراند، مهم ترین پیام به آنها که باز می مانند، پیامی در تعیین جانشین و روشن ساختن وضعیت آینده آنان است. اهمیت این پیام آنقدر است که می تواند با تمام پیام های دوران رسالت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و برابری کند. و چنانست که اگر ابلاغ نشود، گویا رسالت الهى ابلاغ نشده است. (2)
ص: 16
در خطبه ای که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در ابتدای سخن می خواند نکته های فراوانی است که از آن جمله است.
* خبر دادن از نزدیک شدن رحلت خویش :
(أَيُّهَا النَّاسُ ُيؤشَكُ أَنْ اُدْعى فأُجِيبَ) (1) - اى مردم نزدیک شد که به لقای الهی فراخوانده شوم و آن را اجابت نمایم -
* اعلام مأموریت و مسئولیت یافتن خود برای ابلاغ پیام :
(وَ اِنّى مَسْئولٌ) (2) و اینکه به نظر و صلاحدید خود به چنین امری اقدام نمی نماید، بلکه فرمان
ص: 17
خداست (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلَّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ) (1) - ای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آنچه را که بر تو نازل شده است به مردم برسان -
* توجه دادن مردم و تهدید مخالفین نسبت به مسؤولیتی که در پیشگاه خداوند، راجع به ولایت حضرت علی علیه السلام دارند :
(وَإِنَّكُم مَسْئُولُونَ) (2) - و همگی شما در نزد خدا مورد بازخواست قرار می گیرید -
* اقرار گرفتن از مردم نسبت به نقش رسالت: (فَمَاذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ؟ قَالُوا نَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَجَاهَدْتَ وَنَصَحْتَ) (3) - شما چه می گویید؟ گفتند:
ص: 18
شهادت می دهیم که تو دین خدا را تبلیغ کردی و همواره کوشیدی و خیرخواه ما بودی -
* اقرار گرفتن از حاضرین نسبت به ولایت الهی خویش از مردم :
(أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنِّي أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِن نَفْسِهِ؟ قالوا بلى) (1) - آیا شهادت نمی دهید که من از خود هر مؤمنی بر او سزاوارترم؟ گفتند : چرا شهادت می دهیم -
* اشاره به دو میراث گرانبها و نقش مردم در نگهبانی آنها :
(وَ إِنّى تارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتي، أَهلُ بيتي ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُوني فيهما، فإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَى الْحُوضَ) (2)
همانا من دو وزنه گرانسنگ را در میان شما به
ص: 19
امانت می گذارم، یکی از آن دو والاتر از دیگری است. کتاب خدا و عترت من خاندان من؛ پس بنگرید که پس از من چگونه با این دو رفتار می کنید؟ این دو امانت از یکدیگر جدایی ندارند تا آن زمان که در حوض کوثر بر من وارد آیند -
* تأکید نهایی بر ولایت امیر المؤمنين علیه السلام :
(ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللهَ مُولايَ، وَ أَنَا وَلِيُّ كِلٌّ مُؤمِن، ثُمَّ إِنَّهُ أَخَذَ بِيَدِ عَلِي، فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ) (1) سپس فرمود: خدا مولای من است و من مولا و سرپرست هر مؤمنی هستم. آنگاه دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و فرمود : هر کس که من ولی و سرپرست اویم این شخص ولی و سرپرست اوست. -
* دعای پایانی :
( اللَّهُمَّ وَال مَنْ والاهُ وَ عَادٍ مَنْ عَادَاهُ ) (2) - خدايا
ص: 20
هر کس او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که با او دشمنی میورزد دشمن بدار -
* اصرار بر اینکه همۀ این امور در مقابل دید همگان صورت گیرد و به گوش همه حاضران برسد :
ابوطفیل می گوید : از زید بن ارقم - یکی از راویان مشهور روایت غدیر - پرسیدم : تو خود با گوش های خودت آنچه را گفتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدی؟ گفت :
( وَاللهِ ما كَانَ فِى دَوْحَاتٍ اَحَدٌ إِلا رَآهُ بِعَيْنَيْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَيْهِ ) (1) - به خدا سوگند هیچ کس در آن صحرا «غدیر خم» نبود مگر آنکه آنچه را گفتم با دو چشم خود دید و با گوش خود شنید .
ص: 21
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پس از ایراد خطبه و معرفی حضرت علی علیه السلام به عنوان جانشینی و امامت، از مردم برای او بیعت میگیرد و مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان، کاتبان وحی و توده عوام، همگی با او پیمان وفاداری می بندند، و به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به بیان های مختلف، همنوا با یکدیگر عهد وفاداری را تکرار می کنند و خطاب به حضرت على علیه السلام رضایت و قبول خود را نسبت به وصایت و خلافت او پس از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ابراز می دارند. بزرگان قبایل و مصاحبان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم - بر طبق معمول - به خدمت او می رسند و با او دست بیعت می دهند.
طبیعی است که در چنان شرایطی، حتی آنان که در نهانخانه دل خود به این انتصاب الهى معترض
ص: 22
بودند، و آمال دیرین خویش را با چنین بیعتی در معرض نابودی می دیدند، باز هم قدم پیش نهاده، با ابراز خشنودی ، نقش يارى وفادار را بازی کنند. (1)
ابلاغ پیام ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، اگر چه در جمع رسمی و انبوه مسلمین، و همراه با بیعت گرفتن عملی از مردم فقط در غدیرخم، صورت گرفت، ولی از سال ها قبل و به مناسبت های مختلف، و در جمع های گوناگون توسط پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر آن تأکید شده بود (2) . لذا اعلان ولایت در غدیرخم را
ص: 23
می توان اتمام حجتی عمومی و علنی و نهایی بشمار آورد.
در واقعه غدیر نیز آنچه که باعث شد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و در آن گرمای طاقت فرسا، و در آن شرایط دشوار همۀ مردم را فرا خواند و به ترتیبی که گذشت، امر ولایت و امامت مولای متقیان على علیه السلام را ابلاغ نماید، نزول آیه 67 از سوره مائده است (1) که نکاتی چند باید در آن مورد تأمل قرار گیرد :
(الف) خطاب با عنوان ﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ ﴾ - که در
ص: 24
تمامی قرآن کریم تنها دوبار و هر دو بار نیز با نگرشی واحد به نقش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم استعمال شده است (1) - بر این نکته تأکید دارد که اراده و خواست رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و در آنچه که بر طبق این آیه مأموریت به ابلاغ آن می یابد دخالتی ندارد. به عبارت دیگر گویا میخواهد به همه معترضان بلکه به همۀ مسلمانان تذکر فرماید که در انتقال امر ولایت مولا علی علیه السلام و وصایت و امامت او، که به اراده و اختیار و انتخاب خداوند صورت گرفته، حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم با همۀ عظمتش، تنها یک پیام رسان است - و ما على الرسول الا البلاغ (2)
ب) - ﴿ بَلَغَ مَا اُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ﴾ - فرمانی است قاطع و صریح، نسبت به ابلاغ آنچه که قبلاً از سوی
ص: 25
پروردگار بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است.
در این بخش از آیه تصریح می شود که وظیفهٔ اعلان عمومی ولایت حضرت امير علیه السلام و أخذ بيعت همگانی بر امامت و خلافت او از قبل بر دوش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم - بوسيله نزول وحی - نهاده شده است، لکن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به جهت ملاحظاتی که در این زمینه داشته و مصالحی که می اندیشیده ادای این وظیفه را به تأخیر می انداخته است - و یا
می خواسته به تأخیر بیندازد زیرا بعید نیست آن وظیفه همان روز بر دوش او گذاشته شده باشد -
ج) - ﴿ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ﴾ - یک تهدید است و یک بشارت، یک وعید است و یک وعده یک بیم است و یک امید .
تهدید است به اینکه اگر ولایت علی علیه السلام را اعلام و اعلان عمومی نکردی و بیعت از مردم نگرفتی امر رسالت را به انجام نرسانده و زحمات بیست و سه
ص: 26
سالۀ خویش را بی ثمر ساخته ای .
و بشارت است به اینکه در صورت ابلاغ تكليف آنچه را از خطرات حاصله و اتهامات وارده بر خویش و آیین خویش پیش بینی می کنی، همه با اراده خداوند از تو باز داشته می شود .
د) این آیه کریمه اگر چه با چینش حکمت آمیز در بین آیاتی دربارهٔ اهل کتاب قرار گرفته و 64 آیه پس از آیه «اکمال دین» زینت بخش سوره مائده گردیده است، ولی به شهادت روایات متعدده - که تعدادی از آنها از طرق اهل سنت نقل شده - ساعاتی قبل از آية ﴿ الْيَوْمُ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ....﴾ نازل گردیده و بدین ترتیب، ناظر بودن آن به واقعهٔ غديرخم بوسیلهٔ قراین داخلی و خارجی قابل اثبات است.
ص: 27
هیچکس نمی تواند تردید داشته باشد که اجرای امر الهی و سفارش نبوی بر واگذاری ولایت و وصایت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به امير المؤمنين علیه السلام ، سبب مصونیت اسلام و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از هر گونه تحریف و انحرافی می توانست باشد. چنانکه عدم اجرای آن، اساسی ترین عامل در دور ماندن مردم از ارزش های اصیل اسلامی، و ایجاد فاصله بین
اسلام رسالت و اسلام خلافت بحساب می آید .
اکنون نیز تردید نباید داشت که با پذیرش واقعیت غدیر، و تسلیم شدن در برابر حقیقت الهی اعلام شده در غدیر، ریشه اختلافات جامعه اسلامی زده می شود. و جلوی بسیاری از انحرافات حاصل شده در فرهنگ اسلامی و منش مسلمین گرفته می شود. چنانکه با عدم پذیرش این
ص: 28
حقیقت و واقعیت اختلاف و انحراف همچنان پا برجا، بلکه رو به افزون خواهد بود.
شاید هیچ حادثه ای در تاریخ پر فراز و نشیب اسلام نباشد که به اندازه واقعه غدیر، شاهد عینی داشته باشد، و در قرآن و احادیث - حتى احاديث اهل سنّت، که در همین جزوه مختصر نیز غالباً از مدارک آنان استفاده شده است - اینقدر بر آن تأکید شده باشد، و در فرهنگ ادبیات و شعر جامعه اسلامی - از دوران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم تاکنون - به این اندازه تأثیر گذاشته باشد. (1) و از چنان اهمیت و صراحتي برخوردار باشد که دوست و دشمن
ص: 29
همه جزئیات و حتی حوادث جنبی آن را تأیید کرده باشند (1) ؛ با این همه، به این زودی مورد انکار قرار گرفته باشد، و با این شدّت مورد مخالفت واقع شده باشد، و با این وقاحت، به توجیه و تفسیرهای ناروا
گرفتار آمده باشد.
واقعه ای که توسط بسیاری از تاریخ نگاران صدر اسلام نقل شده و در بسیاری از تفاسیر در ذیل اولین آیه از سوره معارج روایت شده است به مشكلى نمادين، عاقبت انكار ولایت را نشان می دهد :
ص: 30
زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در روز غدیر مردم را جمع کرده و با گرفتن دست مولا علی علیه السلام فرمود : هر کس که من مولایش هستم علی مولای اوست. خبر واقعه در بین مردم پخش گردید و به بلاد مختلف انتقال یافت شخصی بنام «حارث بن نعمان فهری» چون بر این خبر واقف شد بر شترش سوار شده نزد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمد، شتر را خوابانید و پیاده شد - و در حضور مردم با عصبانیت فریاد زد - یا محمد، فرمان دادی که به «لا اله الا الله» شهادت دهیم و تو را رسول الله بدانیم، پذیرفتیم. فرمان دادی که پنج نوبت نماز بخوانیم، پذیرفتیم. به دادن زکات فرمان دادی، پذیرفتیم. به روزۀ رمضان فرمان دادی، پذیرفتیم. به انجام حج فرمان دادی، پذیرفتیم. با این همه باز هم راضی نشدی، تا اینکه دو بازوی پسر عمویت را گرفتی و دستش را بالا بردی که او را بر ما
ص: 31
برتری دهی، و گفتی: هر کس که من مولایش هستم على مولای اوست! بگو آیا این کار از تو بود یا از خدا؟ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ فرمود: «بخدا سوگند بخدایی که جز او معبودی نیست این کار براستی از جانب خدای عزّوجلّ بود».
حارث به قصد برگشتن سر شترش را برگرداند در حالیکه می گفت: خدایا اگر آنچه محمد می گوید راست است پس بر من سنگی از آسمان بباران یا عذابی دردناک بر من برسان.
با گفتن این سخن هنوز به مرکبش نرسیده سنگی از آسمان بر وسط سرش فرود آمد و به يكباره او را کشت. و همانجا بود که آیه نازل شد :
﴿ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعِ لِلْكَافِرِينَ لِيْسَ لَهُ دَافِعٌ، مِنَ اللهِ ذِى الْمَعارِج ﴾. (1) «آیه 1 تا 3 سوره معارج»
ص: 32
در قرآن کریم به صراحت از آنچه در غدیرخم گذشت سخنی به میان نیامده است. اما به شهادت روایات بی شماری که بر شأن نزول آیات قرآنی دلالت دارند، چند آیه از قرآن کریم ناظر به واقعهٔ حسّاس و تاریخ سازی است که در غدیر شکل گرفت. یکی از بارزترین این آیات، «آیه اکمال دین» است که از ناحية مفسّرين مذاهب مختلفه، بر نزول آن آیه، بلافاصله پس از اعلام ولایت حضرت علی علیه السلام و بیعت همگانی مردم با آن امام مظلوم در روز غدير، تصريح و تأكيد شده است. اینکه این آیه، تنها بخشی از سومین آیه سوره مائده است و در بین مباحث مربوط به صید و ذباحه قرار گرفته است؛ چیزی را در حکم به اختصاص آن به واقعهٔ غدیر تغییر نمی دهد - و این خود بحثى مفصل
ص: 33
می طلبد . (1)
* در این آیه شریفه بر چهار ویژگی تأکید شده :
نا امیدی کافران از تحریف و نابودی دین، (الْيَومَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ)
کامل شدن دین اسلام، (اليَومَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) تمامیت نعمت خداوند بر مسلمانان، (وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي)
رضایت و خشنودی خدا به اینکه اسلام، دین همگان باشد. (وَ رَضيتَ لَكُمُ الإِسْلامَ ِديناً).
* ویژگی اول میتواند بخاطر سه ویژگی دیگر پدید آمده باشد، که چون به ولایت امير المؤمنين علیه السلام دین کامل شد و نعمت خدا بر بندگانش به قبول ولایت تمام گشت و خداوند
ص: 34
اسلام را بعنوان برترین آیین برای بشر پسندید، دیگر امید کافران قطع ،گشت و یأس و ناامیدی بر آنان چیره شد. بر همین اساس است که بدنبال آن می فرماید: «پس از آنان مهراسید و تنها از من بترسيد».
شاید به گونه ای دیگر بتوان گفت: اساس، این است که کافران و مشرکان از رخنه در دین شما مأيوس شده باشند، و از آن طرف، تا شرایط دین یا دینداران بگونه ای است که هنوز کافران و مشركان
را به حضور فعّال در صحنه و ایجاد انحراف و تحریف امید هست، دین کمال نیافته، و نعمت خدا تمام نشده، و برای اصل دین رضایتی از جانب خدا نیست .
* در مراد از کلمۀ «اليوم» که بیانگر روز تکمیل دین و اتمام نعمت خداست، در بین شیعیان، اختلافى وجود ندارد؛ و همگی آن را منحصر در
ص: 35
روز غدیر می دانند. زیرا علاوه بر وجود روايات تردید ناپذیر دربارۀ شأن نزول آيه كريمه ، براين باورند که هیچ روز دیگری در طول حیات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم وجود ندارد که اوصاف چهارگانه مذکور در آیه، بر آن قابل تطبیق باشد.
تنها روز غدیر است که تجلّی غیر قابل انکار ولایت و امامت را در خویش دارد و تنها با ولایت و امامت است که مكتب وحى استمرار می یابد. و خط رسالت ادامه پیدا میکند و پرچم دین پایدار می ماند و راه ایمان و تقوی و عمل صالح، همچون دوران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم همچنان راه زندگی انسان ها خواهد بود. و تنها با اعلان عام ولایت و پذیرش تام امامت است که یأس و ناامیدی برجان طمع ورزان و كينه جويان می نشیند، و حق استقرار می یابد.
* تعبير اعجازين ﴿ الْيَومَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ
ص: 36
دينكُم فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ﴾ اسراری پیچیده در خویش دارد .
الف) بيشترین امید کافران و مشرکان به دوران پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود. نقشه داشتند که در فقدان او از کینه های پنهان بهره جویند، و بذر تفرقه را در بین مؤمنان بپراکنند، و با استفاده از عدم وجود او، صفوف مسلمانان را در هم شکنند و بنیاد اسلام را بر اندازند. اما اینک با فرمان خدا و نصب امیرالمؤمنین به جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گویا دشمن، ایمانش را به مرگ ناگزیر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از دست داده و نه فقط راه و روش او را، بلکه حتی خود او را در وجود على علیه السلام مستقر و مستمر می بیند و دل به یأس می سپارد.
ب) امروز که دشمن بیچاره شده، نباید از او ترسید. اما قبل از این چرا؟ آن زمان که دشمن بیرونی دل به شکست شما بسته بود، و بسیاری از
ص: 37
اهل کتاب دوست می داشتند که شما را از دین و آیین تان به سوی شرک و کفر بازگردانند» (1)
سزاوار بود که از آنان بترسید.
آن زمان که امید به فنای اسلام در جانشان زنده بود. و یأس در وجودشان خانه نکرده بود حق داشتید از آنان بهراسید و باید می هراسیدید که دشمن را کوچک نباید انگاشت و از توطئه هایش ایمن نتوان بود.
ج) با قبول ولایت و امامت امیر مومنان علی علیه السلام ، دیگر از دشمن خارجی مهراسید. زیرا او که امیدش را به پیروزی از دست داده یا حسابگرانه می اندیشد و اقدامی علیه شما نمی کند. و یا اگر سبكسرانه به اقدامی دست زند، در مواجهه با شما که امام و پیشوایی - به منزله جان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم - دارید به شکستی قطعی تن در خواهد داد.
ص: 38
د) نترسيدن از دشمن خارجی و ایمن بودن از صدمات کافران و مشركان شما را آسوده خاطر نکند زیرا خوفی دیگر در میان است، خوفی از جبهه داخلي، ترسی از توطئه های درونی هراس از باندهای قدرت خانگی، آنها که سال ها برای خالی ماندن صحنه از وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در نقشه کشیده اند. آنها که سال ها به دنبال کسب وجاهت بوده اند و از همراهی با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و همداستانی با مسلمانان عاقبت اندیشانه بهره ها گرفته و موقعیت های شایسته کسب کرده اند.
و زیباست تعبیر قرآن، که برای برحذر داشتن مسلمین از خطر ،اینان به ترس از خدا و خشیت او اشاره می فرماید :
یا از آن جهت که هم توطئه گران را بیم دهد که از خدا بترسند و به فکر توطئه قدرت طلبی و غصب خلافت نباشند، و هم مردم را بترساند که فریب
ص: 39
نخورند و حق حضرت علی علیه السلام را که حق خداست نادیده نگیرند.
و یا از آن جهت که به سنت محتوم خویش اشاره فرماید که: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّروا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ (1) که اگر قدر نعمت ولایت را ندانستید و با کسی که از طرف خداوند به وصایت و خلافت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نصب شده مخالفت کردید و تنهایش گذاشتید، بترسید که خداوند مسير نعمت را تغيير دهد و نقمت و عذاب خویش را بر شما نازل گرداند .
شاید هرگز کسی تصور نمی کرد که با این همه تأكيدات از جانب خدا بر فضل و ولایت امير المؤمنين علیه السلام ، و با اینهمه تصریحات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بویژه در روز غدیر خم به وصایت و
ص: 40
امامت او، دیگر جایی برای مطرح شدن دیگران، و فرصتی برای غصب خلافت باشد.
بسيار دردناک و در عین حال قابل تأمل است که بین اعلام ولایت و گرفتن بیعت برای امير المؤمنين علیه السلام در غدیرخم و ایجاد سقیفه بني ساعده، و نقض بيعت با او فقط هفتاد روز فاصله است. (1)
هنوز یاد و خاطره شكوهمند روز غدیر در همه خاطره ها زنده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می میرد و هنوز جنازه پاک رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین مانده است که گروهی به اصطلاح صحابی وفادار و یار غار او تعصب های مردۀ دوران جاهلیت را دوباره زنده می کنند. سخن از قومیت ها به جای سخن از
ص: 41
تقوی می نشیند و سردمداران شرک پنهان، طرح شرکت در خلافت را بین مهاجرین و انصار مطرح می کنند. (1) و بعد با نقشه ای حساب شده از پیش،
ص: 42
به یکباره خلیفه ای ساخته و پرداخته می شود، و تا هنوز مردم از حیرت فقدان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در نیامده و عظمت توطئه را در نیافته اند، به زور یا به رضا برایش بیعت گرفته می شود.
شاید در هیچ تاریخی ثبت نشده باشد که در این هفتاد روز چه وقایعی پشت پرده اتفاق افتاده و چه قراردادهایی بین سران فتنه بسته شده و چه زمینه سازی های معینی و توسط چه کسانی صورت گرفته است، اما آنچه مسلم است اینکه هیچیک از این حركت ها از نگاه حقیقت بین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مخفی نمانده، و چاره جویی هایی را در همان ایام به همراه داشته است :
*در دوران مریضی، هنگامی که کثیری از
ص: 43
مهاجرين و انصار در محضر شریف آن حضرت گرد آمده بودند، ناگهان فرمود: «قلم و کاغذی بیاورید تا شما را سفارشی کنم که پس از من به حیرت و سرگردانی گرفتار نشوید.»
عمر قدم پیش نهاد و با تعبیر شکننده و جسارت آميز ﴿ اِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ ﴾ این مرد هذیان می گوید!! حضار را از اجابت خواسته رسول خدا صَلَى اللَّهُ عَلَيْهِ واله وسلم بازداشت. او که خوب می دانست رسول الله واله وسلم قصد نوشتن چه سفارشی را دارد او را هذیان گو و مهجور خواند. (1)
* زمانی که ابوبکر با استفاده از خبر بیماری پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به جای او در مسجد به نماز جماعت اقدام می کرد پیامبر باخبر گردید و در عین
كسالت در حالی که دو بازویش را گرفته بودند به مسجد تشریف آورد و خود اقامه جماعت کرد.
ص: 44
* اسامه فرمانده جوان لشکر خود را مأمور تجهيز قوا برای دفع حملهٔ رومیان نمود و به چندین نفر از جمله ابوبکر و عمر و عبدالرحمن و گروهی از نزدیکان و طرفداران ایشان امر صریح به همراهی با او صادر کرد و فرمود :
(لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أَسَامَةَ) (1) «خداوند کسانی را که مأمور به همراهی لشکر اسامه هستند و تخلف می ورند لعنت فرماید.»
غصب خلافت رسول الله صلى الله عليه وسلم و منع مردم از كتابت احادیث شریفۀ او و ناتوانی خلفا در اداره جامعه و سكوت بيست و پنج ساله
ص: 45
امير المؤمنين علیه السلام و محرومیت جامعه اسلامی از رهبرى الهى او چنان باب انحراف در دین را گشوده و به منحرفين مجال سلطه و سیطره بر جان و مال مردم بخشیده بود که همین علی علیه السلام پس از بدعت ها و شهوت پرستی ها و حیف و میل های عثمان که به قیام مردم و قتل او انجامید، در مقابل هجوم مردم که برای بیعت با آن حضرت گرد آمده بودند مقاومت کرد و از قبول خلافت سر باز زد.
و تازه پس از تحمیل خلافت بر آن مظلوم، چنان به شرور به یادگار مانده از دوران خلافت غاصبان گرفتار شد که لحظه ای از مبارزه با ناکثین و قاسطین و مارقین آسوده نماند و عاقبت با دلی خونین از بی وفایی یاران شربت شهادت نوشید.
اکنون در طی این همه قرن، هرجا مظلومیت و محرومیتی هست و هرجا حیرت و ضلالتی هست و هرجا تحريف و انحرافی در بین مسلمین هست
ص: 46
باید ریشه اش را در سقیفه جستجو کرد.
حتى غيبت حضرت مهدی علیه السلام را که وارث امير المؤمنين علیه السلام و ادامه دهنده راه اوست بی بررسی سقیفه و آثار آن نمی توان مورد بحث قرار داد.
اگر قرار باشد غدیر و پیام غدیر در همۀ تاریخ اسلام و مسلمین ساری و جاری باشد بر هر مسلمانی در هر عصر - و نیز در عصر ما که عصر امام زمان علیه السلام است - وظیفه و تکلیف است که بیعت خود را با امیر و امامش آشکار کند. و بر سر این بیعت، از هرچه که دارد حتی از جانش نیز بگذرد.
بیعت کننده با امام زمان علیه السلام از صحنه های خوف و خطر نمی هراسد و در دفاع از اسلام و قرآن از نثار مال و جان دریغ نمی ورزد. راه
ص: 47
شهیدان را بی رهرو نمی گذارد و امام شهیدان را بی پیرو نمی پسندد. بیعت کننده با امام زمان علیه السلام به دنيا مشغول نمی شود و در زمانی که یادگاران و یادآوران امام زمان علیه السلام یعنی فقیهان مجاهد ایدهم و در پیشاپیش آنان ولی فقیه حفظه الله عزم رزم دنیامداران دین ستیز دارند سر به بستر عافیت طلبی فرو نمی برد و شهوات خویش را بر اطاعت از امام خود ترجیح نمی دهد .
بیعت کننده با امام زمان علیه السلام از یاد امامش غافل نمی ماند و دعا برای فرج او را از خاطر نمی برد.
اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيّكَ الْفَرَجَ وَالْعَافِيَةَ وَالنَّصْرَ وَانْصُرْ نَاصِرِيْهِ وَاخْذُلْ خَاذِلِيْهِ وَاجْعَلْنَا مِنْ أَعْوَانِهِ وَأَنْصَارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ.
ص: 48
1- قال علي علیه السلام: يَعْطِفُ الْهَوَىٰ عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الهَوَى، وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرآنَ عَلَى الرَّأْي.
2- عنه علیه السلام : لا تُدْرِكُ الله جَلَّ جَلالُهُ الْعُيُونُ : بمشاهدَةِ الْأَعْيَانِ لَكِنْ تُدْرِكَهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان.
3- عنه علیه السلام: مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَكَانَ مَعَنا بِلِسَانِهِ وَقَاتَلَ عَدُونَا بِسَيْفِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِي الْجَنَّةِ فِي دَرَجَتِنَا.
ص: 49
مهدى علیه السلام
1 - مهدی علیه السلام خواهش و هوای نفسانی را ، به هدایتِ آسمانی و رستگاری بازگرداند ، در آن هنگامی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند. رأی آنان را پیرو قرآن کند، زمانیکه مردم، قرآن را به رأی و اندیشه خود مبدل کرده باشند، و امور را طبق اندیشه نادرست خود انجام دهند.
2 - چشم ها هرگز او را آشکارا نمی بینند، اما قلب ها با نیروی حقیقتِ ایمان، بدو خواهند رسید.
3 - هر که ما را با دل و جان دوست داشته باشد و با گفتار و زبان ،خود یاری کرده و با دشمنان ما به جنگ برخیزد، او در بهشت با ما و هم رتبه و درجه ماست.
ص: 50
4- عنه علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَطْلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَأَخْتارَنَا وَأَخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَيَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَيَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَيَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَاهُمْ فِينَا فَأُولَئِكَ مِثَاوَهُمْ مَعَنَا فِي الْجِنانِ
5- عنه علیه السلام : إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ مَنْ أَحْيَا عَقَلَهُ وَأَمَاتَ شَهْوَتَهُ وَأَثْعَبَ نَفْسَهُ لِصَلاحِ آخِرَتِهِ .
6- عنه علیه السلام: اَلْعِلْمُ خَيْرُ مِنَ الْمَالِ، أَلْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَأَنْتَ تَحْرُسُ اَلْمَالَ.
ص: 51
4 - هنگامی که خداوند بر زمین نظر فرمود، ما را برگزید. و جهت يارى ما شيعيان ما را اختيار نمود؛ کسانی که در سرور و شادی ما شادمان ؛ و در غم واندوه ما غمگینند؛ در راه ما از جان ومال خویش می گذرند. اینان، از جرگۀ ما و در بهشت همنشین مایند.
5 - گرامی ترین مردم در بارگاه الهی، کسی است که خرد و اندیشه خود را زنده ساخته و هوای نفس و شهوتش را میرانده است؛ و در راه اصلاح و درستی امور اخروی خویش را به مشقت افکنده .
6 - علم و دانش از مال و ثروت، شایسته تر است؛ زیرا علم نگهبان و حافظ توست ولی در مال و ثروت تو نگهبان او.
ص: 52
7 - عنه علیه السلام : إِذا أَرَادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَهَهُ فِي الدِّينِ وَأَهْمَهُ الْيَقين.
8- عنه علیه السلام: أَلْجَاهِلُ مَنْ يَعْتَمِدُ عَلَى أَمَلِهِ وَيُقصِرُ فى عَمَلِهِ.
9 - عنه علیه السلام: سَلْ تَفَقُها وَلا تَسْأَلَ تَعَدُّاً.
10 - عنه علیه السلام: أَعْظَمُ الْبَلَاءِ إِنْقِطاعُ الرَّجاءِ .
ص: 53
7 - هنگامی که خداوند متعال خیر کسی را خواسته باشد، او را فقیه و اندیشمند در دین می کند و یقین را در قلب او می نشاند.
8 - نادان کسی است که بر آرزوی خویش اعتماد کرده، و در کار و تلاش کوتاهی می کند .
9 - همواره برای کسب آگاهی پرسش کن ، نه برای آزار و اذیت.
10 - بالاترین مصیبت و گرفتاری ، قطع امید از خداوند است.
ص: 54
11- عنه علیه السلام : إِذا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ اللهَ سُبْحانَهُ شَيْئًا إِلا أَعْطَاهُ فَلْيَيْنَسْ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَكُونَ لَهُ رَجَاءُ إِلَّا اللَّهَ سُبْحَانَهُ.
12- عنه علیه السلام: بِالدُّعَاءِ يُسْتَدْفَعُ الْبَلاءُ.
13- عنه علیه السلام: أَلْمَعْصِيَةُ تَمْنَعُ الْإِجَابَةَ.
14- عنه علیه السلام: مَنْ أَسْرَفَ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا ماتَ فَقِيراً .
ص: 55
11 - هر کدام از شما که می خواهد هر آنچه از خداوند متعال درخواست کند، پذیرفته شود، باید از مردم قطع امید نموده فقط و فقط به خداوند چشم امید دوخته باشد.
12 - با دعا و زاری به درگاه خداوند، بلاهای آسمانی و زمینی از شما دور می شوند .
13 - گناه و نافرمانی، مانع اجابت دعاست.
14 - هر که خواسته های دنیایی خود را از حد گذرانده باشد، فقیر و نیازمند خواهد مرد.
ص: 56
15- عنه علیه السلام: مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيَنْ مَسُّهَا وَالسَّمَّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِها.
16 - عنه علیه السلام : مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلاوَةُ الْآخِرَةِ ، وَحَلَاوَةُ الدُّنْيا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ.
17- عنه علیه السلام: وَاللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ .
18- عنه علیه السلام: مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْآخِرَةِ قَلَتْ مَعْصِيَتُهُ .
19 - عنه علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَمَعَهُ النَّجَاةُ وَهُوَ الْإِسْتغْفارُ.
ص: 57
15 - دنیا همچون ماری ست که زیر دست انسان نرم و ملایم است ولی درون آن زهر مرگبار .
16 - تلخی دنیا شیرینی آخرت ، و شیرینی دنیا تلخی آخرت است.
17 - به خدا سوگند که این دنیای شما در دیدهٔ من، از استخوان خوکی که در دست فردی جذامی باشد، پست تر و خوارتر است.
18 - آنکه بسیار به یاد مرگ و جهان آخرت باشد، کمتر مرتکب گناه می شود .
19 - تعجب می کنم از کسی که از بخشش خداوند ناامید شده، با اینکه طلب آمرزش و استغفار راه نجات اوست.
ص: 58
20- عنه علیه السلام: ذِكْرُ اللهِ جَلاءُ الصُّدُورِ وَطْمَانِينَةُ الْقُلُوبِ.
21- عنه علیه السلام: مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللهُ ما بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاس .
22- عنه علیه السلام: مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللهُ عَلانِيَتَهُ وَمَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ.
23- عنه علیه السلام: لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَوَلَدُكَ، وَلكِنِ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَيَعْظُمَ حِلْمُكَ.
ص: 59
20 - یاد خداوند روشنی بخش دل ها و آرام بخش قلب هاست.
21 - کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد نمود.
22 - آن که درون و نهان خود را اصلاح کند، خداوند ظاهرش را نیکو فرماید؛ و آن که به کار دینش بپردازد خداوند کار دنیای او را درست سازد.
23 - خوبی و خوشبختی آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خوشبختی آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری و صبرت، بزرگمقدار .
ص: 60
24- عنه علیه السلام: بِالتَّعَبِ الشَّدِيدِ تُدْرَكُ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَالرَّاحَةُ الدَّائِمَةُ.
25 - عنه علیه السلام: ثَلَاثُ يُنتَحَنُ بِها عُقُولُ الرّجالِ هُنَّ اَلْمَالُ وَالْوِلايَةُ وَالْمُصِيبَةُ .
26- عنه علیه السلام: مُدَاوَمَةُ المَعَاصِي تَقْطَعُ الرِّزْقَ.
27- عنه علیه السلام: أَعْجَرُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ ، وَأَعْجَرُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ .
ص: 61
24 - با ناگواری ها و سختی های شدید این دنیاست، که مقامات بلند و راحت ابدی در نزد خداوند بدست می آید.
25 - با سه چیز خرد و عقل مردم امتحان می شود، ثروت، سرپرستی و مصیبت.
26 - تکرار گناهان باعث قطع روزی می شود.
27 - ناتوان ترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز است ؛ و از او ناتوان تر کسی است که دوستان دست آورده را، از دست بدهد.
ص: 62
28- عنه علیه السلام: اَلدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَالْمَوْتُ تُحْفَتُهُ وَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ.
29- عنه علیه السلام: كَيْفَ يَدَّعِي حُبَّ اللَّهِ مَنْ سَكَنَ قَلْبَهُ حُبُّ الدُّنْيَا.
30 - عنه علیه السلام : عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمْ الصَّلاةَ وَخُذُوهُم بِهَا إِذَا بَلَغُوا الْحُلُمَ.
31- عنه علیه السلام: إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهِ بِالصَّدَقَةِ.
ص: 63
28 - دنيا زندان مؤمن است؛ و مرگ هدیه ای از جانب خداوند به اوست و بهشت جایگاه او.
29 - چگونه کسی که قلبش مالامال از دوستی دنیاست، می تواند ادعای دوستی خداوند را بکند؟
30 - نماز را به کودکان خود یاد دهید، و هنگامی که به سن تکلیف رسیدند ایشان را در مورد آن مورد بازخواست قرار دهید.
31 - آن گاه که تنگدستی و نیازمندی به شما روی آورد به صدقه دادن، با خداوند تجارت کنید.
ص: 64
32- عنه علیه السلام: أَشْرَفُ الْغِنى تَرْكُ الْمُنى.
33- عنه علیه السلام: أَلْكَلَامُ كَالدَّوَاءِ قَلِيلُهُ يَنْفَعُ وَكَثِيرُهُ قَاتِلُ.
34- عنه علیه السلام: أَلْكَذِّبُ فِي الْعَاجِلَةِ عَارُ وَفِي الْأَجِلَةِ عَذَابُ النَّارِ.
35 - عنه علیه السلام: إِيَّاكَ وَالْغَيبَةَ فَإِنَّهَا تُمَقِّتُكَ إِلى اللهِ والنَّاسِ وَتُخبط أَجْرَكَ.
ص: 65
32 - شریف ترین بی نیازی وانهادن و ترک آرزوهاست.
33 - سخن و گفتار چو داروست، که کم آن شفابخش و زیاد آن کشنده است.
34 - دروغ امروزش ننگ و خجلت و فردایش عذاب اخروی است.
35 - از غیبت برحذر باش، که باعث دشمنی و خشم خداوند و مردم شده و ثمره اعمال خوب گذشته ات را، نابود می سازد .
ص: 66
36- عنه علیه السلام: سَامِعُ الْغَيبَةِ شَرِيكُ الْمُغْتَابِ.
37- عنه علیه السلام: إِيَّاكَ أَنْ شيءَ الظَّنِّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنَ يُفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَيُعَظمُ الْوِزْرَ.
38- عنه علیه السلام : لأنويسنُ مُلْباً فَكَمْ عَاكِبٍ عَلَىٰ ذَنْبِهِ خُتِمَ لَهُ بِالْمَغْفِرَةِ وَكَمْ مُقْبِل عَلَى عمل هُوَ مُفْسِدُ لَهُ خُتِمَ لَهُ فِي آخِرِ عُمَرِهِ بِالنَّارِ.
ص: 67
36 - شنونده غیبت شریک جرم غیبت کننده است.
37 - از گمان بد بردن به مردم، برحذر باش که باعث تباهى طاعات و عبادات شده و بارگناهان را سنگین تر می کند.
38 - هیچوقت گنهکاری را به خاطر گناهش، از رحمت خداوند مأیوس نساز؛ چه بسیارند افرادی که، عادت به گناه داشتند ولی توفیق توبه و
بخشش خداوند را یافتند و در مقابل چه بسیارند افراد نيكوكارى که، کار نیک خود را به فساد كشیدند و در پایان، عذاب الهی را خریدار شدند.
ص: 68
39- عنه علیه السلام: مَنْ بَحَثَ عَنْ أَسْرَارِ غَيْرِهِ أظهر الله أسرارة.
40 - عنه علیه السلام: صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِهِ وَالْبَشاشَةُ حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ وَالْإِحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب .
ص: 69
39 - آنکه از اسرار، پنهان و نهان دیگران جستجو می کند، خداوند اسرار و پنهان او را آشکار و بر ملا خواهد نمود.
40 - سینه خردمند صندوق راز اوست؛ و گشاده رویی دام دوستی و محبت ها؛ و بردباری و صبر گور زشتی هاست.
ص: 70
شیخ حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه 17 ماه مبارک رمضان سال 393 (و به قولی 373) درخانه خود خوابیده بودم که ناگاه، جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: «برخیز و مولای خود حضرت مهدی علیه السلام را اجابت کن که تو را طلب نموده است».
آنها مرا به محلی که اکنون مسجد جمكران است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردی هم نزد او نشسته است آن پیر، حضرت خضر علیه السلام بود که مرا امر به نشستن نمود.
ص: 71
حضرت مهدی علیه السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم - که در این زمین کشاورزی می کند - بگو این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزی کند.
عرض کردم یا سیدی و مولای لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمی کنند !
آقا فرمودند: «تو برو و آن رسالت را انجام بده ما نشانه هایی برای آن قرار می دهیم. و همچنین نزد سید ابوالحسن یکی از علمای قم - برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدی بنا نماید.
به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا
ص: 72
عزيز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند.
دو رکعت اول : به نیت نماز تحيّت مسجد است. در هر رکعت آن یک حمد و هفت بار قول هو الله احد خوانده می شود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند.
دو رکعت دوم : به نيّت نماز امام عصر علیه السلام خوانده می شود. بدین صورت که سوره حمد را شروع کرده و آیۀ ﴿ایاک نعبد و ایاک نستعین﴾ صد مرتبه تکرار می شود و بعد از آن بقیه سوره حمد خوانده می شود، و سپس سورۀ «قل هو الله احد» را فقط یک بار خوانده و به رکوع رفته و ذکر «سبحان ربى العظيم وبحمده» هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار می شود، و پس از آن به سجود رفته و ذکر «سبحان ربى الاعلى و بحمده» را نیز هفت مرتبه پشت سر هم تکرار می شود. رکعت دوم را نیز به
ص: 73
همین ترتیب می خوانند. چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود یکبار گفته می شود «لااله الا الله» و به دنبال آن تسبيحات حضرت زهرا علیها السلام خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صدبار بگوید: «اللهم صلى على محمد و آل محمد».
آنگاه امام علیه السلام فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد مقدس جمكران) بخواند، مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.
چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: «بزی در گله جعفر کاشانی است، آنرا خریداری کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بر بیماران انفاق کن؛ هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد».
ص: 74
حسن بن مثله می گوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ «على المنذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان
مكان شب گذشته رفتیم، در آنجا زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیه السلام حدود بنای مسجد را نشان می داد.
سپس به قم نزد «سید ابوالحسن رضا» رفتيم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتیم و سیّد مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله! من در خواب بودم که شخصی به من گفت: «حسن بن مثله، از جمکران نزد تو می آید، هر چه او گوید، تصديق کن و بر قول او اعتماد نما، که سخن او
ص: 75
سخن ماست و قول او را رد نکن» از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم. آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم.
سيّد بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را
دیدیم، آن بز از پس همۀ گوسفندان می آمد، به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گلّه من نبوده و تا کنون آنرا ندیده بودم .
به هر حال آن بُز را به محل مسجد آورده و آنرا ذبح کرده و هر بیماری که از گوشت آن خورد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقية الله علیه السلام شفا یافت.
ابوالحسن رضا؛ حسن مسلم را احضار کرده و
ص: 76
منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید. سید زنجیرها و میخ ها را باخود به قم برد و در خانه خود گذاشت. هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل عنايت می فرمود. پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید. (1)
ص: 77
بسمه تعالى
واحد تحقيقات تحقيقات مسجد جمکران آماده پاسخگویی به سؤالات و مشکلات اخلاقی، تربیتی، اجتماعی، فقهی و اعتقادی شما عزیزان می باشد.
می توانید سؤالات خود را به آدرس «قم - صندوق پستی 617 - واحد تحقیقات فرهنگی مسجد مقدس جمكران» ارسال نمایید.
شایان توجه است که مطالب و نامه های عزیزانی که با این صندوق پستی مکاتبه می نمایند. به منزله اسرار ایشان بوده، و در حفظ و نگهداری آنها کاملاً دقت و مراقبت خواهد شد.
واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران - قم
ص: 78