سرشناسه : خرازی ، سیدمحسن ، 1315 -
عنوان قراردادی : کلمه حول التوسل . فارسی
عنوان و نام پدیدآور : سخنی پیرامون توسل/ تالیف محسن خرازی؛ مترجم محمدرضا امین زاده.
مشخصات نشر : قم: دفتر نشر برگزیده، 1386.
مشخصات ظاهری : 96 ص.
شابک : 6500 ریال ؛ 10000 ریال978-964-7732-86-4 :
یادداشت : چاپ دوم.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع : توسل
موضوع : توسل -- احادیث
موضوع : توسل -- جنبه های قرآنی
شناسه افزوده : امین زاده ، محمدرضا، 1335 -، مترجم
رده بندی کنگره : BP226/6041 /خ4ک8 1386
رده بندی دیویی : 297/468
شماره کتابشناسی ملی : 1103083
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان عجل الله تعالی
ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی
ص: 1
خرّازی محسن، 1316 ه- ش .
سخنی پیرامون توسل / آیت الله محسن خرازی 1316 ش ؛
به کوشش محمد امین زاده / قم : برگزیده ، 1385.
80 ص . - ( برگزیده مقاله 1) چاپ اوّل
کتابنامه : ص 80؛ همچنین بصورت زیرنویس
1. احادیث 2. اعتقادی
الف) خرازی، محسن 1316 - مؤلف. ب) نشر برگزیده
سخنی پیرامون توسل
آیت الله محسن خرازی
مترجم : محمدرضا امین زاده
تولید و پخش : ارزشمند
چاپ اول : بهار 1385
شمارگان : 3000 نسخه
چاپ متن : قدس - چاپ جلد طاهر - ناشر : برگزیده
صفحه آرایی : مرکز فرهنگهنر سبا / شابک : - - 7732-964-
کلیه حقوق چاپ و نشر محفوظ و مخصوص است
تهران : شریعتی - خواجه نصیر - ساختمان طوس - واحد 14 - تلفن 77525757
قم - خیابان ارم کوی- آقازاده - مؤسسه در راه حق - تلفن 7743222
قم - خیابان شهدا - کوی- 23 - پلاک 1 + 25 - تلفن 7744125
650 تومان
ص: 2
مقدمه 11
برهان های شرعی بر توسل 14
ساختار عرفی و اجتماعی 14
آیات در جواز توسل 16
تفسیر آیه 18
آیه دوم در جواز توسل 24
آیه سوم در جواز توسل 27
آیه چهارم در جواز توسل 28
آیه پنجم در جواز توسل 29
آیه ششم بر جواز از توسل 33
آیه هفتم در جواز توسل 34
روایات در جواز توسل 35
قسم اول : روایات اهل تسنن 35
قسم دوم : روایات وارد شده از تشیع 44
سیره قطعی در جواز توسل 53
پاسخ به برخی از شبهات 59
پاسخ به شبهه 59
ص: 3
بسم الله الرحمن الرحیم
حقایق و معارف اسلامی با توجه به نوع درک و فهم آنها به چهار قسم تقسیم می شوند : برخی از حقایق دینی در شعاع عقل و یا فطرت قابل فهم هستند و خارج از درک عقلی با محذوراتی مواجه می شوند. از جمله دور و تسلسل مانند: اصل توحید و اصل نبوّت.
برخی از معارف دینی در پرتو نقل محض قابل فهم هستند و خارج از دایره نقل ابزاری برای کشف آنها نداریم مانند : بسیاری از احکام فقهی : ارکان نماز، کیفیت نماز، تعداد رکعات نماز و.....
بعضی از مسایل دینی در هر دو دستگاه عقل و نقل قابل کشف و شناخت هستند، مانند: اصل مسأله امامت و معاد و فضایل اخلاقی و حرمت ترک عمل به واجبات و انجام محرّمات و...
ص: 4
حقایق دینی از مرحله ظواهر که بگذرد، قابل کشف عقلی و نقلی نیستند، مانند حقیقت وحی، حقیقت معراج، حقیقت قرب الهی، حقیقت سؤال قبر، حقیقت برزخ و .... تنها راه معرفت اینها شهودی است، که برای تعداد اندکی از اولیاء خدا حاصل می شود.
چنانچه مطلبی در دستگاه عقل و نقل به اثبات نرسد، اگر از مسائلی باشد که تنها راه فهم آن شهود است، درباره آن سکوت کرده آن را به اهلش واگذار می کنیم و درباره آن اظهار نظر نمی کنیم. و اگر مطلبی باشد که عقل و یا نقل و یا هر دو بطلان آن را به اثبات رسانده باشند مانند شرک و بدعت و... آن را از دایره دین خارج دانسته و نظر منفی خود را دربارهٔ آن اعلان می کنیم .
با توجه به دسته بندی فوق، مسأله توسّل از جمله مسائلی است که در هر دو دستگاه عقل و نقل قابل بررسی است. استاد معظم حضرت آیت الله خرازی (دام ظله العالی) مسأله توسل را در دستگاه نقل با توجه به منابع حدیثی اهل سنت و منابع حدیثی و روایی تشیّع به صورت کامل و وافی در این رساله بحث فرموده اند. بدون شک هر منصفی با مطالعه دقیق آن، علم و یقین به مشروعیت توسل پیدا می کند و به و هم و
ص: 5
و هن بودن دیدگاه وهابیت در مسأله توسل پی می برد.
دیدگاه وهابیت معلول بافته های ذهنی ابن تیمیه است که توسط تقلید کورکورانه شیخ محمد بن عبدالوهاب با تحریکات جاسوس انگلیسی (همفر) و جاه طلبی آل سعود بر مردم حجاز و عربستان سعودی تحمیل شده است. و پس از هفتاد و اندی سال تبلیغ به صورت یک مذهب در آمده است.
مذهبی که هیچگونه پشتوانه علمی ندارد و نه تنها با زور و ارعاب و فریب بلکه با دور نگاهداشتن مردم از کشف واقعیت و ایجاد شبهات و اتهامات واهی بر دیگر فرق اسلامی به بقای خود ادامه می دهد.
در این رساله ساختار عرفی و اجتماعی و سیره قطعی عقلایی در مسأله توسّل (با توجّه به نبود ردعی از جانب شارع مقدس) بیان شده که بر شدت علم به مشروعیت توسل افزوده است. حضرت استاد در این رساله به قاعده محال بودن طفره از کتاب القرآن والعقل اشاره داشتند که در واقع بیانگر جواز توسل از بعد عقلی است. لازم می دانم به توضیحی کوتاه از آن اشاره کنم.
طفره به معنای جستن در ارتفاع است و به معنای مطلق
ص: 6
جستن. و در اصطلاح معقول انتقال جسم است از جزء مسافتی به جزء مسافت دیگر بدون آن که از اجزاء مابین عبور کند و محاذی آنها قرار گیرد و به عبارت دیگر از مسافتی به مسافت دیگر بدون گذشتن از مسافت متوسط». (1)
در نظام تکوین اگر موجودی به سمت کمال حرکت کند، باید کمال دانی و کمالات در مرتبه نازل را طی کند تا به کمال عالی نایل شود، بدون رسیدن به آن کمال ها وصول به کمال عالی طفره بوده و محال است. نطفه ای که به مرحله علقه نرسیده هرگز کمال مضغه بودن را پیدا نمی کند، هسته ای که جوانه نزده، ساقه پیدا نمی کند و تا گندمی ساقه پیدا نکند هرگز به خوشه نخواهد نشست.
محال بودن طفره یک قاعده عقلی است و قابل تخصیص نیست و شامل نظام تشریع نیز می شود. کسی که قابلیت دریافت قوانین و دستورات الهی را به نحو مستقیم از خدای متعال ندارد باید متوسل به کسی شود که این قابلیت را دارد. بدون توسل به رسول و وصی رسول نمی توان از محتوای وحی و خواست خدای متعال آگاه شد؛ اینست که در روایات و احادیث بیان می شود با ایمان به رسول و عمل به
ص: 7
فرامین او، شخص قابلیت ایمان به خدا و عمل به خواست الهی را پیدا می کند. و تا ایمان به رسول حاصل نشود، ایمان به خدا حاصل نخواهد شد. و در زمانی که رسول حضور فیزیکی در میان مردم ندارد، با توسل به وصی رسول از محتوای وحی آگاه باید شد. و با توسل به وصی رسول ایمان به رسول و سپس ایمان به خدا تحقق پیدا می کند، زیرا اعتقاد به رسول جدای از اعتقاد به وصی رسول طفره بوده و طفره محال است.
زمانی که در فهم مسایل وحیانی، در ایمان به خدا و اعمال دینی ملزم به توسل به رسول و وصی رسول هستیم، و طفره در این موارد محال است در مورد استجابت دعا و شفاعت و... نیز طفره محال است. زیرا طلب چیزی از خدا بدون واسطه فیض مانند ایمان به خدا بدون داشتن ایمان به رسول است. و همان گونه که آن ایمان به حال ایمان آورنده اثری ندارد و اجر و پاداشی از جانب خدا برای او نیست و عملش مورد قبول واقع نمی شود. دعا و خواست او از خدا بدون توسل به رسول و وصی رسول و کسی که مقرب درگاه الهی است، تأثیری به حالش نخواهد داشت.
ص: 8
به این حدیث که در متن رساله از «مودة القربى» نقل شده توجه کنید: «به واسطه محبّت ما اهل بیت» به خدای متعال توسل بجوئید و به واسطه ما از خدا طلب شفاعت کنید، پس همانا به سبب ما گرامی داشته شده و دارای حیات و زندگی گشته و روزی داده شده اید» طبق این حدیث در مقام دعا اگر بخواهیم که خدا ما را گرامی بدارد و خواسته ما را اجابت کند، با توسل به مقربین درگاهاش (رسول و اهل بیت علیهم السلام ) گرامی داشته خواهیم شد؛ و به اجابت دعایمان نایل خواهیم گشت. این که آدم علیه السلام با توسل به اسماء پیامبر و اهل بیت علیهم السلام توبه اش پذیرفته شد. بدان جهت بود که به واسطه آنها گرامی داشته شده بود و به خاطر آنها آفریده شده بود. و زمانی که آدم ابوالبشر و دیگر انبیاء عظام به واسطه آنها گرامی داشته شده اند و مأمور بودند که با توسل به آنها دعا کنند، دیگر مردم به طریق اولی باید رسول خدا و ائمه اطهار - صلوات الله عليهم - را واسطه در اجابت دعا قرار دهند.
آن هنگامی که عقل به تحلیل نظام هستی می نشیند، ملاحظه می کند که یکی از سنت های حتمی الهی در این نظام برای درک فیض از جانب خدای یکتا توسل به اسباب است. البته اسبابی که داخل در دایره این نظام بوده و خداوند آن را
ص: 9
مؤثر قرار داده است به چند نمونه ذیل توجه کنید؟
برای این که به درک معارف الهی نایل شویم به کلام الهی که در قالب الفاظ عرب بیان شده، توسل می جوئیم. آیا کسی گفته است که توسل به الفاظ عرب برای فهم دستورات الهی شرک است؟ هرگز، زیرا چنین گفته ای طرد سنت الهی است، که خود گناه کبیره است و علاوه بر این، مردم راه دیگری برای فهم خواست خدا ندارند زیرا وحی الهی در زبان عرب تجسّم پیدا کرده است .
برای رفع تشنگی توسل به آب می جوئیم و با زبان حال می گوئیم : خدایا با آشامیدن آب مرا سیراب کن، آیا می توان این نوع توسّل را شرک دانست؟ و اعتراض کنیم که چرا برای سیراب شدن به آب توسل جستی، باید از خدا می خواستی که بدون آشامیدن آب تو را سیراب کند؟ هرگز چنین توسلی شرک نیست. زیرا خداوند متعال اثر سیرآب شدن را در آشامیدن آب سرد و گوارا قرار داده است.
برای عالم شدن در یکی از علوم، متوسل به استاد می شویم و می گوئیم : خدایا با فراگیری علم از این استاد مرا عالم گردان، آیا چنین دعایی شرک است. این سنت الهی است که انسان متولد می شود و چیزی نمی داند، و خداوند
ص: 10
در این نظام هستی استاد را وسیله یادگیری مسایل علمی قرار داده است.
شگی نیست که در تمام این موارد، مؤثر حقیقی خدا است. الفاظ عرب، آب و استاد و.... واسطه هایی هستند که خداوند اثراتی را در آنها قرار داده است؛ و از بشر خواسته است که برای رفع نیازشان به آنها متوسل شوند. آیا انبیاء عظام اولیاء الهی و همه مقربین درگاه حضرت حق از كمالاتی که مؤثر در رفع نیازمندی های خلق باشند، بی بهره هستند، و حتی کمالی به اندازه آن الفاظ، آب و استاد ندارند؟ اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد و بر این اعتقاد باشد، قطعاً بر آنها جفا کرده است، و ایمانش به خدا و انبیاء و اولیاء ناقص .است
و اگر آنها را صاحبان کمال بدانیم و هر کمالی را مؤثر اثری بدانیم. قطعاً باید حکم کنیم رسولان الهی و همه مقربین درگاه خدای متعال که دارای کمال های معنوی هستند، در حد و مرتبه همان کمال ها مؤثر در نظام هستی هستند و به جهت اثر گذاری آنها قابلیت دارند که به آنها متوسل شویم.
آن چنان که برای رفع تشنگی به آب متوسل می شویم و
ص: 11
برای رفع بیسوادی به استاد، برای ایمان و تقرب به خدا، برای فهم دستورات الهی، برای آمرزش گناهان و اجابت خواسته هایمان و نجات از عذاب الهی در دنیا و آخرت به انبیاء و اولیاء متوسل می شویم. و خدا این اثر وجودی را به مقربین درگاهش در حد و مرتبه کمالشان به آنها افاضه فرموده است. و قطعاً چنین توسلی نه تنها شرک نیست، بلکه تکلیف است و حرکتی در دایره نظام هستی و سنت الهی می باشد. و چنین توسلی بسیار تفاوت دارد با آنچه مشرکین انجام می دادند. زیرا آنها متوسل به اشیایی می شدند و خواسته هایی را طلب می کردند، که خداوند کمالش را در آنها قرار نداده بود. بت هایی که از چوب طلا و نقره و.... بودند. اسبابی هستند برای برخی نیازهای زندگی، چوب می تواند وسیله ای برای در، پنجره، صندلی، سوختن ..... باشد. طلا و نقره کمالی را داراست که قابلیت دارد. وسیله زینت و ارزش معاملاتی داشته باشد اما قابلیت واسطه شدن در اجابت دعا و یا تأثیر گذاری در رفع عذاب الهی را ندارد.
علاوه بر این همان گونه که در متن این رساله آمده است؛ مشرکین بت ها را معبود قرار می دادند و نگاه استقلالی به آنها داشتند و این حرکت در تضاد با مسأله توسّل است. توسل به
ص: 12
یک وسیله این معنا را به همراه دارد که معبود نیست و در اثر گذاری هیچ جهت استقلالی ندارد. علاوه بر این همان گونه که در متن این رساله آمده است؛ مشترکین بت ها را معبود قرار می دادند و نگاه استقلالی به آنها داشتند و این حرکت در تضاد با مسأله توسل است. توسل به یک وسیله، این معنا را به همراه دارد که معبود نیست و در اثر گذاری هیچ جهت استقلالی ندارد و تنها با اذن خدا و کسب کمال از خداوند قادر به انجام کاری می شود.
روایاتی که اهل بیت علیهم السلام را واسطه در هدایت (1) اطاعت خدا و رسول (2) ، فهم مسائل (3) استجابت دعا (4) ، شفاعت (5)، نجات (6) ، معرفت (7) و رابطه بین خدا و خلق (8) معرفی کرده است، مؤید آنچه بیان شده هست.
محمدرضا امین زاده 1383/11/20
ص: 13
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر اشرف پیامبران و رسولان حبیب خدای عالمیان ابی القاسم محمد و ال او که طاهر و پاکند و لعنت بر دشمنانشان تا روز قیامت و
بعد از حمد و ثنای الهی به سخنی پیرامون توسل می پردازیم. این موضوع را در دو فصل و یک خاتمه تدوین کردیم
فصل اوّل : برهان های شرعی و توسل
فصل دوّم : رد برخی شبهات
پایان : بیان برخی هشدارها
ص: 14
واضح است که توسل مطلبی است که مورد توجه عقلاء است. همانا سؤال کننده یا فرد خطا کار آن هنگام که ملاحظه می کند، که به جهت نافرمانی و بزرگ بودن مخالفتش سرپرست، آقا، پدر و یا استادش به او اعتناء نمی کنند یا از او راضی نیستند، به شخصی که نزد آنها گرامی و محترم است، متوسل می شود، برای این که به مراد و مقصودش برسد.
روشن است که با توسل جستن، مصلحت اعطاء، عفو و چشم پوشی (از خطا و گناه) کامل می شود و با کامل شدن مصلحت، سرپرست و آقا به آن شخص توجه کرده و روی خوش نشان می دهد.
ص: 15
زیرا با تکمیل مصلحت، بر شخص حکیم و دانا سزاوار نیست که بی اعتنایی را ادامه دهد یا توبه و عذر بنده اش را نپذیرد.
این ساختار عرفی و عقلایی بر پایه حکمت است و خدای سبحان و بزرگ در نهایت حکمت است و به لحاظ حکمت مطلقه اش توجه می کند به شخصی که به اولیا، انبیا، صدیقین شهدا، توسل جسته باشد توبه اش را می پذیرد و از خطای او می گذرد و به او می بخشد و احسان می کند.
سخن در توسلی است که آمیخته نباشد با آنچه اسلام از آن گریزان است، مانند بندگی غیر خدا.
(و توسّل هر چند همراه با خضوع است اما هر خضوعی عبادت نیست و به همین لحاظ) به محض خاضع شدن در مقابل غیر، عبادت به آن اطلاق نمی شود، زیرا عبادت همراه با قبول الوهیت و معبودیت است و چنین مطلبی در توسل منتفی است. آری اگر توسّل مقارن با معبودیت غیر باشد، بدون شک مبغوض (شارع مقدس) بوده و مورد نهی (خدای متعال) است. و از محل بحث خارج است. و به طور حتم سخن در توسل به آنانی است که از فضائل برخوردارند و این نوع توسّل قیاس نمی شود با توسل به کسی که مردم از او
ص: 16
وحشت دارند، یا تمایل مردم به جانب آنها به لحاظ خواسته های نفسانی یا کارهای باطل و بیهوده است.
نتیجه : این که توسل دارای بنای عقلائی است و شارع به نحو مطلق از آن منع نکرده است، بلکه از آن توسلی جلوگیری شده که شبیه به عبودیت و پرستش و مانند آن باشد. بنابراین به نحو موجبه جزئیه توسل امری جایز است و مانع شرعی ندارد.
بیان فوق براساس اصل و قاعده (1) بود. و اینک بحث در جواز توسل را به لحاظ آیات روایات و سیره پی می گیریم :
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إليه الوسيلةَ وَ جَاهِدُوا في سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون ﴾ (2) : ای ایمان آورندگان پرهیز کاری خدا پیشه کنید. و به سوی خدا وسیله ای را طلب کنید. و در راه خدا جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
بررسی لغوی آیه :
در مصباح المنير آمده : وَسَلَ يَسلُ از باب وَعَدَ يَعِدُ است.
ص: 17
وَسِلْتُ به معنای علاقمند شدم و تقرب جستم. و کلمه «وسیله» مشتق از همین باب است و آن عبارت از چیزی است که به واسطه آن به شی مورد نظرش تقرّب می جوید. و جمع آن «وسائل» است. (1)
و در کتاب «النهاية» بیان شده است. «وسیله در اصل آن چیزی است که سبب رسیدن به مطلوب و نزدیکی جستن به آن است». (2)
و در مجمع البیان آمده، وسیله بر وزن فعیله است می گویند، توسلت الیه یعنی به او نزدیکی جستم.... و گفته می شود: وَسِلَ الیه به معنای نزدیکی جست.
ولبید گفت: هر صاحب نظری تقرّب جوینده به خدا است. وسیله به معنای آنچه دو چیز را به هم پیوند دهد و آنچه مایه نزدیکی جستن شود. (3)
از میان معانی فوق نزدیک ترین معنا در آیه کریمه این است که کلمه «وسیله» در چیزی که سبب تقرب جستن به مطلوب باشد بکار می رود. آن چنان که در آیه ای دیگر به
ص: 18
همین معنا بکار برده شده است ﴿ اولئک الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى
رَبِّهم الْوَسيلَة أَيُّهُمْ أقرب..﴾ (1) و با توجه دقیق به جمله «أيهم اقرب» که به دنبال جمله ﴿ يبتغون الى ربّهم الوسيلة ﴾ آمده است، معنای فوق تأیید می شود.
بر فرض که کلمه «وسیله» در معنای نزدیکی جستن بکار رود، پس پیوسته در بردارنده آن چیزی است که سبب تقرّب به مطلوب می شود، (2) زیرا تقرب جستن جز با واسطه تحقق نمی یابد مانند: ﴿ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَاتيكَ الْيَقينُ ﴾ (3) پروردگارت را پرستش کن تا آن هنگام که مرگت فرا رسد. منظور از «حتی یاتیک» سبب مرگ است (4) به هر حال مفهوم قربت و تقرّب جستن به دلالت التزامی در بردارنده واسطه در تقرّب نیز هست. بنابراین فرقی نیست در این که «وسیله» در آیه شریفه به معنای واسطه در تقرّب باشد یا به معنای تقرب جستن و پیوند و اتصال باشد.
ص: 19
واضح است که آیه کریمه دلالت دارد بر این که مؤمنان در رسیدن به اهداف نهایی قرب و رضوان خدا – به تحصیل تقوا - بهترین توشه و آنچه سبب تقرّب او در تمام شئون (رضوان الهی رسیده به مقاصد و به اجابت رسیدن دعاهایش) به خدا شود، نیازمند است.
لفظ «وسیله» که به لام جنس مزین شده، تمام واسطه های مقرّب را شامل می شود. به همین جهت برای آنچه در تفسیر کشاف بیان شده (به این که کلمه «وسیله» اختصاص به عبادات و ترک گناهان دارد) توجیهی وجود ندارد، «وسیله» به هر دو معنای مورد نظر همانگونه که بر طاعت و ترک گناهان انطباق دارد، بر معرفت، محبت و دوستی به اوصیاء و نیز بر تجلیل و دریافت (حقایق) و پیروی کردن از آنها و واسطه قرار دادنشان در استجابت دعا و طلب شفاعت تطبیق می شود. و این بهترین نوع تقرّب جستن «به خدا» است. بنابراین وجهی برای آن تخصیص وجود ندارد.
اخبار وارد شده در توسل به پیامبر، ائمه طاهرین، فاطمه
ص: 20
زهرا علیها السلام ، قرآن فرشتگان مقرّب و ایمان (1) و نیز توسل به صفات خدای متعال تأییدی بر عمومیت داشتن «وسیله» است. به عبارات ذیل توجه کنید.
فَإِنِّي بِكَ إِلَيْكَ اَتَوَسَّلُ (2) : پس همانا من به واسطه خودت به تو توسل می جویم .
«اَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِأَحَبِّ أَسْمَائِكَ إِلَيكَ» (3) به واسطه محبوب ترین اسم های تو به تو توسل می جویم.
«أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِتَتَابُعِ اِحْسَانِكَ» (4) به سبب پی در پی آمدن احسانت به تو توسل می جویم.
«أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِتَوحیدِكَ» (5) به واسطه توحیدت به تو توسل می جویم
ص: 21
«اَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِجُودک» (1) به توسط جود و بخششت به تو توسل می جویم.
و اخبار دلالت دارند به این که امامان معصوم علیهم السلام بدون استثناء واسطه در تقرّب به خدای متعال هستند .
از مجموعه مطالب بیان شده، روشن شد به این که آنچه در تفسير الميزان آمده (و آن مطابق ساختن کلمه «وسیله» بر مواردی غیر از طاعات و ترک محرّمات است، که از باب حمل مطلب بر خلاف ظاهر آن می باشد) (2) خلاف اطلاق «وسیله» است که بر تمام موارد اطلاق می شود و نیازی به حمل کلمه «وسیله» بر خلاف ظاهر نیست.
تمام کلام این است که مفهوم «وسیله» به معنای مقرّب عمومیت دارد. و اهل بیت علیهم السلام اعتقادات، طاعات، و اخلاقیات ..... را شامل می شود. و گواه بر این مطلب - افزون بر اخباری که یادآور خواهیم شد - مطلبی است که در نهج البلاغه بیان شده است. به این نحو که توسل به ایمان، رسول و طاعات و عبادات را گرد آورده است.
ص: 22
«همانا بهترین چیزی که تقرب جویندگان به خدای متعال به آن توسل می جویند.
عبارت از ایمان به خدا، رسول، جهاد در راه خدا (که قلعه رفیع اسلام است) کلمه لا اله الا الله (که فطرت انسان است) اقامه نماز (که آئین و طریقت است)، پرداخت زکات (که فریضه واجب است) روزه ماه رمضان (که سپر از عذاب است) حج خانه خدا و آباد ساختن آن که این دو فقر را برطرف می کند و گناه را می شوید) صله رحم (که سبب افزایش مال و عقب افتادن زمان مرگ است)، صدقه پنهانی (که گناهان را می پوشاند) صدقه آشکار (که مرگ بد را دفع می کند) و کارهای شایسته و پسندیده (که شخص را از تباهی و پستی و رسوایی حفظ می کند). (1)
روشن است که ایمان غیر از طاعات است و به همین جهت حضرت علیه السلام آن را از اسباب توسل قرار داد. و ویژگی خاصی در ایمان به خدا و رسول نیست [به نحوی که انحصار را نشان دهد] زیرا معرفت و شناخت امامان معصوم علیهما السلام مودّت با آنها ..... از موارد ایمان است. و منظور از توسل به ایمان، خدا، رسول، ولایت و معاد این است که اساس
ص: 23
افزودن آن سبب می گردد که توسل جوینده به خدا نزدیک شود و چنین مطلبی مطلوب شارع است و دارای اهمیت خاصی است.
آیه کریمه شامل فقهاء در زمان غیبت [ولی عصر (عج)] می شود، زیرا که منصوب از جانب ائمه علیهم السلام هستند و اشکالی نیست در این که فقیهان به سبب منصوب بودن از جانب ائمّه علیهم السلام وسیله تقرب به خدای متعال باشند.
البته [همان گونه که ولایتشان در طول ولایت ائمه اطهار علیهم السلام است] توسل به آنها هم یک امر طولی است نه عَرْضى و بعد از تمام بودن براهین انتصاب و نیابت، مشمول آیه کریمه هستند چنان که در کتاب تفسیر «القرآن و العقل» در ذیل آیه مورد بحث بیان شده است که این آیه خطاب به ایمان آورندگان است، (زیرا) به سبب تقوا و تبدیل شدن ایمان علمی به ایمان ،عینی برای مؤمن آشکار میشود که نگهدارنده از تمام بدیها خدای متعال است، چنانکه در چندین مورد متذکر این مطلب شده ایم. و یا امر به ترس از خدا (در آیه) بدان جهت است که (اهل ایمان) به واجبات عمل کنند و محرّمات را ترک گویند، و با طلب کردن وسیله ای که مورد رضایت و خشنودی خداست به خدا
ص: 24
برسند، خواه آن وسیله از اعمال (فعل و ترک) و خواه اخلاق (کسب فضایل و نفی رذایل) باشد.
با بیان گذشته احتمال میرود منظور [از آیه] این باشد که رشته خویش را با واسطه [به خدا] پیوند دهید زیرا هیچ کسی بدون واسطه قادر به تقرب به خدا نیست. پس فردی که شأنیت نزدیک شدن به خدا را بدون واسطه ندارد، بخواهد بدون واسطه تقرّب جوید، می افتد و سقوط می کند و پیش از این متذکر شدیم که طفره باطل است. پس توسل جستن به رشته پیامبر صلی الله علیه وآله و وصى علیه السلام لازم و ضروری است. بلکه در زمان غیبت [ولی عصر (عج)] توسّل جستن به رشته آنانی که منصوب [از جانب حجّت خدا] هستند، لازم است...». (1)
خلاصه این که آیه کریمه رعایت دو مطلب را در فلاح و رستگاری لازم و ضروری می داند .
1. تقوا 2. وسیله ای را جهت تقرّب به خدا (به معنای عام آن) طلب کردن. جمله «وابتغوا الیه الوسیله از باب ذکر عام بعد از خاص است. چنان که جمله «جاهدوا في سبيله» از باب ذکر خاص بعد از عام است. (2) پس احکام را از امام فراگرفتن
ص: 25
از مصادیق «ابتغاء الوسیله» هست به همین نحو در مقام درخواست حاجات از خدا امام را واسطه قرار دادن از مصادیق آن است.
بنابراین مقصود «آیه» روشن است و آن مطلوب بودن تحصیل چیزی است که واسطه در تقرّب به خدا (با تمام اقسام و مصادیقش) باشد.
طلب وسیله برای تقرب به خدا اختصاص به گروهی خاص از مردم ندارد بلکه تمام گروههای از مردم و افراد باید در طلب وسیله باشند زیرا که همه محتاج و نیازمند به آن هستند، یا بدان جهت که در نفس خویش کوتاهی در عمل و ناتوانی را احساس می کنند و یا بدان جهت که در پیمودن عالی ترین راه محتاج و نیازمندند؛ بلکه به طور کلی یافتن نشانه های دین بدون واسطه ممکن نیست. بنابراین همگان به نحوی محتاج به توسل هستند آن گونه که روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام بر این مطلب گواهی می دهد. «همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله به خدا متمسک کمی شد، و ما به پیامبر صلی الله علیه وآله تمسک می جوئیم و شما به ما تمسّک کنید». (1)
ص: 26
توجه به این نکته لازم است که وسیله ای را به سوی خدا طلب کردن، بدست آوردن چیزی است که مقرب و نزدیک کنند به خدا باشد پس چنانچه غیر از این باشد، موضوع وسیله بودن از آن نفی می شود بنابراین طلب کردن وسیله ای به سوی خدا عبادت و پرستش آن نیست، زیرا که عبادت آن با متقرّب بودنش تغایر دارد و در واقع عبادت آن وسیله، شرک است و هیچ کسی با داشتن صفت شرک قابلیت تقرّب به خدای واحد، احد و صمد را ندارد پس کسی که با وسیله ای به خدا نزدیک می شود، از آنچه تنافی با تقرب دارد دوری جسته است. زیرا او با بدست آوردن آن وسیله تقرّب را منظور کرده نه دور شدن از خدا را. توسل به معنای مصطلح از مصادیق طلب کردن وسیله است. و فرقی نیست بین این که بگوید: «اتوسل به الی الله یا اتوجه به الیه، یا اتشفّع یا
ص: 27
اقدمه بين يدى حاجتی» و این که بگوید «أسألك بفلان يا بحق فلان يا بحقه علیک یا بجاهه عندک یا ببركته يا بحرمته عندک و یا این که با این عبارت می گوید: أقسمت علیک یا أقسم عليک بفلان و... و همچنین به شخصی که ولی خدا است بگويد: أسألك أن تستغفرلى يا تشفع لی زیرا تمام این عبارات به یک معنا باز گردانده می شود و آن وسیله و واسطه بین خود و خدای متعال قرار دادن است. بدان جهت که نزد خدای متعال دارای منزلت و کرامت است و این مصداق همان «ابتغوا اليه الوسیله» است و در قرار دادن چنین وسیله ای پرستش غیر خدا نیست تا شرک در عبادت بر آن صدق کند. آن گونه که در آن توهم استقلال نیست تا مصداق شرک ذاتی باشد یا شرک افعالی شامل آن شود.
***
ص: 28
﴿ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِيُطاعَ بِإِذنِ الله وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفِرُهُ الله وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ الرُّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابَاً رَحِيماً ﴾ (1) :
و ما همه رسولان را فرستادیم تا این که به امر خدا اطاعت شوند، و اگر اینان (منافقان) گناهی را مرتک بشوند و به خود ستم کنند به نزد تو می آیند. پس از خدا طلب آمرزش می کنند (و می خواهند که) تو برای آنان طلب آمرزش کنی، برای این که خدا را آمرزنده و مهربان بیابند.
در تفسیر جوامع الجامع آمده است، که بین مردی از منافقین و بین مردی از یهود خصومت و نزاعی واقع شد یهودی گفت: به محمد صلی الله علیه وآله شکایت می کنم، زیرا می دانست که آن حضرت صلی الله علیه وآله رشوه گیر نیست، و آن فرد منافق کعب بن اشرف را بین خود و بین آن یهودی قاضی قرار داد. پس این آیه نازل شد، «آیا ندیدی (و تعجب نکردی) از حال آنان که به گمان و ادعای خود ایمان آورده اند به آنچه بر تو و بر پیامبران قبل از تو نازل شده است، چگونه شکایت به نزد طاغوت بردند و حال اینکه مأمور بودند که به طاغوت کافر
ص: 29
شوند. و شیطان می خواهد آنها را در گمراهی شدید و دوری قرار دهد و آن هنگام که به آنها گفته شود به حکم خدا و رسول روی آورید گروه منافق را می بینی که مردم را از گرویدن به تو منع می کنند (1) ) (2)
جمله «و ما ارسلنا من رسول» متوجه منافقین است. و آنها را از شکایت بردن نزد طاغوت و روگرداندن از رسول منع می کند، پس همانا آنچه واجب است، رجوع کردن به رسول خدا و اطاعت حکم آن حضرت صلی الله علیه وآله است. سرپیچی از حکم آن بزرگوار گناهی است که جز به توبه و رسیدن به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله و عذر خواهی و طلب دعا از آن حضرت صلی الله علیه وآله برای طلب مغفرت، آمرزیده نمی شود. و این همان توسّل و شفاعت خواستن است.
زمخشری در کشاف بیان کرده که (ولو انهم ان ظلموا أنفسهم) همان شکایت بردن نزد طاغوت است. (جاءوک) به محضر تو می آیند در حالی که از نفاق توبه کننده اند و از آنچه مرتکب شده اند، بیزاری می جویند. (فاستغفرو الله) با اخلاص از خدا خواهان آمرزش هستند و تمام کوشش آنها
ص: 30
این است که از اذیت و آزاری که (به لحاظ رد کردن حکم تو) مرتکب شده اند عذر خواهی کنند، تا این که شفیع آنها در نزد خدا باشی و برایشان طلب آمرزش کنی .
(لو جدوا الله تواباً) تا خدا را توبه پذیر بیابند». (1)
روشن است که روی گرداندن از رسول گناهی بزرگ است، علاوه بر توبه و عذرخواهی از رسول صلی الله علیه وآله نیازمند به وساطت رسول است که برای آنها طلب آمرزش کند و شاید مخالفت امام معصوم علیه السلام همین حکم را داشته باشد و گواه بر این روایتی است که در کافی به سند صحیح از عبدالله بن نجاشی نقل شده است که امام صادق علیه السلام در مورد این «جاءوک فاستغفروا الله...» فرمودند: منظور پیامبر صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام است». (2)
این وساطت و توسل آن هنگام که در آمرزش مخالفت با رسول صلی الله علیه وآله (با توجه به قبحی که دارد) سودمند باشند. بدون تردید در غیر این مورد سودمندی اش سزاوارتر است. به همین جهت در روایتی صحیح از امام صادق علیه السلام آمده است: آن هنگام که وارد مدینه شدی غسل کن سپس به نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله بیا (تا آنجا که فرمود) بارخدایا همانا تو فرمودی :
ص: 31
﴿ وَلو أنّهم إذ ظَلَمُوا أَنفسَهم جاءُوكَ فَاسْتَغْفِر لَهُم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماً ﴾ و همانا من به محضر پیامبر تو رسیده ام در حالی که از گناهانم توبه کننده ام، و همانا با توسل به تو به خدا رو کرده ام، خدایی که پروردگار من و تو است، برای این که خدا گناهانم را ببخشد» (1) و روایات دیگر این مطلب را تأیید میکند به زودی به آن اشاره خواهیم کرد.
به هر حال آیه در مورد مخالفت رسول دلالت بر وجوب توسل دارد و مشروع بودن توسل در موارد دیگر از قائده «اولویت» استفاده می.شود و توسل اگر شرک بود شارع آن را واجب نمی کرد، زیرا شرک استثناء پذیر نیست آن چنان که ظلم استثناء پذیر نیست. پس مشروعیت توسل به پیامبر ما را به مشروع بودن توسل به اهل بیت علیهم السلام فرا می خواند. زیرا با توجه به احادیث متواتر، آنها قائم مقام رسول خدا صلى الله عليه وسلم هستند. و از آن احادیث این بیان رسول خدا صلی الله علیه وآله هست که فرمودند: «هر کس که من وسیله او به سوی خدا هستم پس علی وسیله او به سوی خدای عزّوجل است». (2)
ص: 32
﴿ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَا فَعَلْتُم بيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُم جَاهِلُونَ قَالُوا إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَال اَنَا يُوسُفُ وَ هَذا أَخي قَدْمَنَّ الله عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرُ فَإِنَّ الله لايُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ قَالُوا تَاللهِ لَقَدْ أَثَرَكَ اللهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِين. قَالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ الله وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحمين ﴾ (1) : (یوسف) گفت: شما (برادران یوسف) دانستید که در دوران جهل و نادانی با یوسف و بردارش چه کردید؟ آنان گفتند: آیا تو همان یوسفی (که چهل سال پیش او را به کاروان فروختیم) پاسخ داد که آری همان یوسفم و این برادرم (بنیامین) است .
خدا (به رحمت واسعه خود) بر ما منت نهاد همانا هر کسی تقوا برگزیند و صبر کند (نیکو است) و براستی خدا اجر و پاداش نیکوکاران را ضایع نگذارد. (برادران یوسف) گفتند: به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما گزید و ما مقصر و خطا کاریم (در این که حق تو را رعایت نکردیم)، (یوسف) گفت: سرزنش و نکوهشی امروز بر شما نیست، خدا شما را
ص: 33
می آموزد، و او مهربان ترین مهربانها است .
بیان حضرت یوسف - على نبينا و اله و عليه السلام - که فرمود: (خدا شما را می آموزد و او مهربان ترین مهربان هاست) بعد از اعتراف برادران آن حضرت به گناهان و زشتی عملشان است. و پیشی گرفتن حضرت یوسف بر آنها در طلب آمرزش، ظهور در میانجیگری و شفاعت دارد؛ آن چنان که اعتراف اینان به گناه در محضر آن بزرگوار و نیز اعترافشان به بزرگی مقام آن حضرت علیه السلام ظهور در توسل آنها به حضرت یوسف علیه السلام دارد برای این که برادرانش را عفو کند و واسطه در طلب مغفرت گردد. و این مطلب به طور حتم توسل به کسی است که مقرَّب نزد خدا است.
***
ص: 34
﴿ قَالُوا يَا أَبَانَا اَسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ، قَالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُم رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَحيم. (1) (برادران یوسف) گفتند: ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن همانا گناهکاریم. (حضرت یعقوب علیه السلام ) فرمود: به زودی از پروردگارم برای شما طلب آمرزش خواهم کرد، براستی او آمرزند و مهربان است.
دلالت این آیه بر جواز توسل بسیار روشن است. زیرا برادران یوسف علیه السلام بعد از آن که گناهشان آشکار شد، به جرمشان اعتراف کردند از پدرشان (حضرت یعقوب علیه السلام) خواستند برای آنها طلب آمرزش و بخشش کند. و حضرت یعقوب علیه السلام به آنها وعده داد که در زمان خاصی برای آنها طلب مغفرت کند. و این عمل جز توسّل و وسیله جستن نیست . (2)
ص: 35
عیاشی در تفسیرش از محمد بن أبی عمیر از برخی اصحاب روایت کرده است که امام صادق علیه السلام در ارتباط با این جمله از آیه (سوف استغفر لكم ربّى) فرمودند: طلب مغفرت را تا سحر به تأخیر انداخت و عرض کرد: ای پروردگار من، گناه اینان در چیزی است که بین من و آنها می باشد. پس خداوند وحی کرد، همانان من آنها را آمرزیدم. (1)
***
ص: 36
﴿ فَتَلقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التّوابُ الرَحيم ﴾ (1) : پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد. (و آنها را واسطه در توبه و بازگشتش به خدا قرارداد) خداوند توبه او را پذیرفت. پس بر آن توبه کرد همانا خدا توبه پذیر و مهربان است.
(علامه) در تفسیر المیزان بیان داشتند؛ تلقی، عبارت از شنیدن کلام از روی فهم و آگاهی دقیق است. و این«تلقی» و دریافت کلام راه آسان برای توبه آدم علیه السلام بود.
آیه در بردارنده دو قسم توبه هست: 1. توبه ای که از جانب خدای متعال است و آن بازگشت رحمت خدا به بنده است .2 توبه ای که از جانب بنده خدا است. که به واسطه طلب آمرزش و جداشدن از معصیت به خدا باز می گردد.
توبه بنده در دو توبه از جانب خدای متعال پیچیده شده است، زیرا بنده در هیچ حالی بی نیاز از پروردگارش نیست. پس بازگشت او از گناه به (اطاعت) خدا نیازمند توفیق و یاری و رحمتی از جانب خدای متعال است. تا این که توبه
ص: 37
محقق شود، سپس ناچار از نیاز به قبول و عنایت و رحمت خدای متعال است. بنابراین تو به بندگان آن هنگام که قبول توبه شود بین دو توبه از جانب خدا است. چنان که کلام خدا بر آن دلالت دارد ﴿ ثم تاب عليهم ليتوبوا (1) ﴾ (2).
در تفسير الاء الرحمن بیان شده است: تلقی در آیه این است که آدم به سبب روی آوردن (به خدا) و پذیرفتن (خدا از او) و یادگرفتن و عمل کردن، کلماتی را از جانب خدا دریافت کرد.
اسلوب گفتار در آیه این اقتضاء را دارد (که بگوئیم) آدم از مخالفت امر ارشادی خدا پشیمان شد و اراده کرد که توبه کند و به مقام اولیاء (که در عمل و ترک تابع اوامر ارشادی خدای متعال هستند) باز گردد. او در صدد پیدا کردن وسیله هایی بود که خداوند به واسطه آنها توبه او را بپذیرد. پس خداوند کلماتی را به او آموخت تا او را در مقام انابه کنندگان نگهدارد و به او فضیلت صاحبان فضل و احسان را بشناساند. (3)
ص: 38
در تفسیر المیزان این سؤال مطرح شده، که منظور از کلمات چیست؟ چه بسا احتمال می رود که کلمات آن چیزی باشد که خداوند در سوره اعراف از آن حکایت کرده است ﴿ قَا َلأرَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخاسرينَ ﴾ (آدم و حوّا) گفتند : پروردگارا به خودمان ستم کردیم و چنانچه ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی به طور حتم از زیانکاران خواهیم بود.
لکن این کلمات در سوره اعراف مساعده و موافق با آنچه در سوره بقره بیان شده، نیست. زیرا در سوره اعراف آن كلمات ﴿ربَّنا ظَلَمْنا...﴾ پیش از آیه ﴿قَال اهبطوا...﴾ خداوند فرمود، فرود آیید...» آمده است. در صورتی که «فتلقی» آدم... در سوره بقره بعد از «قلنا اهبطوا...» و گفتیم ما فرود آیید...» ذکر شده است. (1)
بنابراین منظور از کلمات بر طبق آیات روشن نیست. آری اخباری که از دو فِرَق شیعه و سنّی انتشار یافته، این است که منظور از «کلمات» اسم های اصحاب کساء علیهم السلام هستند، و این اخبار ناسازگار نیست با روایاتی که بیان داشته به این که
ص: 39
منظور از کلمات دعا است. آن گونه که در تفسیر آلاء الرحمن آمده است، آن جا که گفت: بین روایات مربوط به دعا و روایات طلب شفاعت از اهل بیت علیهم السلام ناسازگاری نیست زیرا جمع بین آنها ممکن است. (1)
و در کتاب کنز الدقائق بعد از بیان برخی از روایات مربوط به دعا گفته است، آنچه بیانش گذشت ناسازگار نیست زیرا امکان جمع وجود دارد. و آن این است که کلمات بعد از هبوط برای ستایش و شکرگزاری کردن و عظیم و بزرگ دانستن خداوند متعال و اعتراف به گناهان است .
و کلمات قبل از هبوط آدم علیه السلام برای این است که مستحق مغفرت و ثواب شود. (2)
و در تفسیر المیزان منظور از کلمات را اسم هایی دانسته که خداوند به آدم علیه السلام آموخت. و آن اسامی موجودات بلند مرتبه ای که در غیب آسمانها و زمین پنهان است. و واسطه فیض برای موجودات در مرتبه پایین هستند. هیچ کمالی جز به برکت آنها برای طالب کمال به پایان نمی رسد. و در برخی روایات وارد شده که آدم علیه السلام در آن هنگام که اسماء را آموخت اشباح و انوار اهل بیت علیهم السلام را دید. و نیز در اخبار
ص: 40
آمده که آدم علیه السلام در آن زمان که خدا ذریه او را از صلبش خارج کرد، آنها را دید.... و در قرآن «کلمه» بر موجود عینی و خارجی با صراحت اطلاق شده است ﴿ بِكَلِمَةٍ مَنْهُ اسْمُهُ المسيح عيسى بْنَ مَرْيَم (1) ﴾ (2).
به هر حال آیه بر توسل حضرت آدم علیه السلام به ائمه اطهار علیهم السلام دلالت دارد، یا به یادآوری اسامی اینها در هنگام دعا و یا به شناختن وجود اهل بیت علیهم السلام و خضوع کردن آدم علیه السلام در برابر آنها، و شاید توسل به اسماء اهل بیت علیهم السلام در هنگام دعا از آثار معرفت آدم علیه السلام به آنها باشد. و نه تنها آدم علیه السلام به اهل بیت علیهم السلام توسل جسته بلکه اخبار بسیاری دلالت دارند بر این که پیامبران و رسولان در حوادث و حالات گوناگون به آنها متوسل شده اند. علامه مجلسی قدس سره در کتاب بحار بابی را به این مطلب اختصاص داده است. که در آن روایاتی وارد شده که در بردارند توسّل و طلب شفاعت پیامبران به ائمه اطهار علیهم السلام است. و در آخر باب بیان داشته است: می گویم همانا در باب های احوال انبیاء علیهم السلام اخبار بسیاری در این مورد گذشت. (3)
ص: 41
﴿ سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِالْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ...﴾ (1) برخی از بادیه نشینان که از حضور در جنگ تخلف کرده اند، به زودی (برای عذر آوردن) خواهند گفت: (نگهداری از) اموال و خانواده هایمان ما را سرگرم کرد (و مانع از حضور در جنگ شد) پس برای ما (از خدا) طلب آمرزش کن، با زبان هایشان چیزی را می گویند که به آن عقیده ندارند...
آیه زمینه ساز جواز توسل به پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله برای بدست آوردن آمرزش است. و این امری شایع در میان اعراب بوده است چه برسد به غیر آنها و طلب آمرزش از پیامبر صلی الله علیه وآله در آیه مورد منع و اعتراض واقع نشده است. ولی بادیه نشینان مورد اعتراض قرار گرفته اند که چرا زبانشان با قلبشان هماهنگ نیست، و از روی جد و قطع طلب آمرزش نکرده اند.
***
ص: 42
﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا اله الا اللهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُومِنَاتِ وَاللهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْويَكُمْ ﴾ (1) پس بدان که همانا معبودی جز نیست. و برای گناهان خودت و مردان و زنان مؤمن طلب آمرزش کن و خدا تغییر پذیری شما (و انتقالتان به عالم آخرت) و منزل و مسکن شما را می داند .
امر خدای متعال به طلب آمرزش برای مؤمنان زمینه دلالت آیه را برجواز توسل فراهم آورده است. و این امرالهی جز این نیست که پیامبر صلى الله عليه وسلم واسطه در بهره مندی آنها از آمرزش باشد. پس این مطلب را خوب مورد فهم خویش قرار ده .
و غیر از آیات بیان شده آیات دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارند. (2)
***
ص: 43
واضح است، روایاتی که بر مشروع بودن توسل به پیامبران، اولیاء و اهل بیت علیهم السلام دلالت دارند، متواترند. (1) و اهل سنت و شیعه در (کتاب های) جوامع حدیث و در تفاسیر بیان داشته اند و ما به بیان پاره ای از آنها می پردازیم .
این روایات چند دسته هستند :
1. قندوزی در ینابیع الموده از کتاب مودة القربی از علی - كرم الله وجهه - روایت کرده است، که آن حضرت علیه السلام فرمود :
ص: 44
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند : امامان از فرزندان من هستند، کسی که آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است. و کسی که آنان را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است. اینان دستگیره محکم و وسیله به سوی خدا عزّ وجل هستند. (1)
2. آنچه از دیلمی در مرآة المؤمنین در حدیثی که آن را از حيث سند به پیامبر صلی الله علیه وآله رسانده است، روایت کرده که پیامبر فرمودند: «کسی که بخواهد به من توسل بجوید و برای او در نزد من عمل نیکی باشد، که به خاطر آن در روز قیامت شفاعتش کنم، پس باید به اهل بیت من پیوند داشته باشد و باعث شادی آنها شود». (2)
3. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از فاطمه زهرا علیها السلام روایت کرده است، که آن حضرت علیها السلام در ضمن خطبه ای در حضور ابی بکر و مهاجرین و انصار فرمود: پس پرهیزکاری خدا را پیشه کنید، آن گونه که سزاوار او است. و به آنچه امر
ص: 45
کرده، او را اطاعت کنید، پس تنها بندگان عالم، خدا ترس هستند. و خدا را برای عظمت و نورش ستایش کنید. هر کس در آسمان و زمین است. وسیله ای را به سوی او می جوید، و ما وسیله او در میان خلق هستیم و ما برگزیدگان و فرود جای قدس و حجّت خدا و وارث پیامبران... هستیم. (1)
1. در کتاب وسيلة المآل روايت شده، که ابراهیم شیبه انصاری گفت: با اصبغ بن نباته نشسته بودم گفت : آیا تو را به راهی نخوانم، آنچه علی ابن ابی طالب - کرم الله وجهه - بر من املاء کرده است؟ پس نامه ای را بیرون آورد که در آن نوشته شده بود: بنام خدایی که بخشنده و مهربان است: این وصیتی از محمد صلی الله علیه وآله به اهل بیت و امتش هست. اهل بیت را به تقوای الهی و پیوسته در اطاعت خدا بودن، وصیت کرد و امتش را به پیوند و همراه دائمی با اهل بیت سفارش فرموده، در روز قیامت اهل بیت به پیامبرشان متمسک شده و شیعیان
ص: 46
به اهل بیت متمسک می شوند. اهل بیت هرگز شما را در گمراهی داخل نمیکنند و از هدایت بیرون نمی برند. (1)
2. خوارزمی در مناقب روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ای علی آنگاه که روز قیامت فرا رسد، من به خدا تمسک می جویم و تو به من تمسک می جویی و فرزندانت به تو چنگ می زنند و شیعیان فرزندانت به آنها متمسک می شوند. پس می بینی چه هنگام به ما دستور می رسد. (2)
3. ابن حسنویه حنبلی در در بحر المناقب با اسناد به اصبغ بن نباتة روایت کرده است: پس آنگاه که ضربه ای بر امیرمومنان علیه السلام فرود آمد که سبب وفات آن بزرگوار شد... سپس بیهوش شد و آن گاه که به هوش آمد به من فرمود: اصبغ آیا نشسته ای؟ گفتم: بلی ای مولای من فرمود: حدیث دیگری را بر توبه افزایم .
ص: 47
گفتم : آماده شنیدن هستم خداوند افزون کننده هر خیری است.
فرمود: ای اصبغ، در برخی از راه های مدینه رسول خدا صلی الله علیه وآله را ملاقات کردم، در حالی که حزن و اندوه چهره ام را فرا گرفته بود. پیامبر صلی الله علیه وآله به من فرمودند، تو را محزون می بینم، آیا حدیثی را برای تو بیان نکنم که بعد از این هرگز اندوهگین نباشی؟
گفتم: آماده شنیدن هستم .
فرمود: خداوند در قیامت منبری را نصب می کند که از منبرهای پیامبران و شهداء بلندتر است. خداوند به من امر می کند که بر فراز آن بالا روم. سپس خداوند به تو امر می کند که بالا می آیی و در یک پله پائین از من قرار می گیری. سپس به دو فرشته فرمان میدهد که پائین تر از تو می نشینند. پس آن هنگام که بر منبر مستقر می شویم، همگی ما را می بینند. پس آن فرشته ای که پائین تر از تو است، بانگ می زند. ای گروه مردم هر کس مرا می شناسد پس در نزدش شناخته شده هستم. و کسی که مرا نمی شناسد اینک خویشتن را به او معرفی می کنم. من رضوان خزانه دار بهشت هستم، آگاه باشید، همانا خداوند به احسان و فضل و عظمتش به من امر
ص: 48
فرموده که کلیدهای بهشت را به محمد صلی الله علیه وآله تقدیم کنم. و محمد صلى الله عليه وسلم مرا مأمور ساخته که آنها را به علی علیه السلام بازگردانم پس بر این مطلب گواه باشید. سپس فرشته ای که پائین تر از او هست، می ایستد و صدا می زند در حالی که تمام افراد می شنوند. ای گروه مسلمانان، کسی که مرا می شناسد، پس در نزدش شناخته شده هستم. و کسی که مرا نمی شناسد، خودم را به او می شناسانم. من مالک خزانه جهنم هستم، آگاه باشید، همانا خداوند به فضل و احسان و بزرگواریش مرا مأمور کرده تا کلیدهای جهنم را به محمد صلی الله علیه وآله تحویل دهم، و آن حضرت صلی الله علیه وآله به من امر فرموده که آنها را به علی بازگردانم، پس همگی گواه بر من باشید.
پس تو (ای علی) کلیدهای بهشت و جهنم را می گیری و به من متمسک می شوی و اهل بیت تو تمسک به تو می جویند و شیعیانت به اهل بیت تو چنگ می زنند.
فرمود: با هر دو دستم مصافحه کردم و گفتم: ای رسول خدا به بهشت (بشارت می دهی) فرمود؟
به پروردگار کعبه قسم، بلی . (1)
ص: 49
1. در کتاب «موده القربی» از جابر بن عبدالله انصاری، روایت کرده است، به این که رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود، به محبّت ما به خدا توسل بجویید و به وسیله ما طلب شفاعت کنید، پس همانا به واسطه ما گرامی داشته شده و دارای حیات و زندگی گشته و روزی داده شده اید.
پس زمانی که فردی از ما (بر اساس مصالح الهی) غایب شده، دوستداران ما افراد مورد اعتماد ما هستند و فردای قیامت همه آنها در بهشتند. (1)
2. در کتاب «ينابيع المودة» قندوزی از جابر روایت کرده است، که رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرمودند: به واسطه محبت ما «اهل بیت» به خدای متعال توسل بجوئید. و به واسطه ما (از خدا) طلب شفاعت کنید. پس سبب ما گرامی داشته شده و دارای حیات و زندگی گشته و روزی داده شده اید. پس دوستداران مادر فردای قیامت امثال ما هستند. همه آنها در بهشت هستند. (2)
ص: 50
1. آنچه بیهقی در خلاصة الکلام از انس روایت کرده، این است که شخص بیابان نشینی به محضر پیامبر صلی الله علیه وآله رسید و از ایشان طلب باران می کرد. و این شعر را خواند :
آتیناک وَ العذراء تُدمى لبانها *** وَ قَد شُغِلَتْ أُمّ الصبيّ عَن الطفل
به محضرت آمدم در حالی که از سینه دوشیزگان خون می چکد و همانا ما در کودکؤ طفل را از یاد برده است. تا این که به این بیت رسید:
وَلَيْسَ لَنَا إِلا إِليكَ فَرارنا *** وَ أَين فَرار الخلق إلاَّ اِلى الرُّسُلِ
و چاره ای برای ما جز گریختن به سوی تو نیست، و کجاست گریزی برای مردم جز به سوی رسولان. انس گفت: آنگاه که آن بیابان نشین شعرها را به پایان برد، رسول خدا صلى الله عليه وسلم ایستاد و عباءاش را مرتب می کرد تا بر منبر بالا رفت، پس خطبه خواند و برای مردم دعا کرد و هنوز دعا پایان نیافته بود، و پیامبر بر منبر بود که آسمان شروع به باریدن کرد . (1)
2. در کنز العمال از علی امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده است، که آن حضرت علیه السلام فرمود: سه روز بعد از دفن رسول خدا صلی الله علیه وآله
ص: 51
شخص بادیه نشین بر ما وارد شد. پس خودش را بر قبر پیامبر صلی الله علیه وآله انداخت، و از خاک قبر بر سرش می ریخت، و می گفت: ای رسول خدا گفتی و ما گفته شما را شنیدیم، از خدای سبحان شنیدی و ما از شما شنیدم. و آنچه بر شما نازل شد، چنین بود «و اگر اینان به خود ستم کنند، به محضر می آیند، پس از خدا طلب آمرزش می کنند و (می خواهند) که برای اینها طلب آمرزش کنی، تا خدا را توبه پذیر و مهربان بیایند (1)» و براستی به خود ظلم کردم و به نزد شما آمدم، برای من طلب آمرزش کنی از قبر صدایی شنیده شد، همانا خدا تو را بخشید. (2)
3. بیهقی و ابن ابی شیبه ..... روایت کرده اند: در خلافت عمر بن خطاب مردم دچار قحطی شدند، بلال بن حارث (از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله) به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله توسل جست و گفت: ای رسول خدا برای امت خود طلب باران کن .. براستی که در معرض هلاک شدن هستند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به خوابش آمد و به او خبر دادند که به زودی باران خواهد آمد. (3)
ص: 52
1. در کتاب «در بحر المناقب» حدیثی را روایت کرده که سند آن را به ابن مسعود رسانده است. ابن مسعود گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: آنگاه که خداوند آدم علیه السلام را آفرید از پروردگارش خواست که پیامبران اوصیاء و مقربین از فرزندانش را به او بنمایاند. پس خداوند صحیفه ای را نازل کرد، پس آن را خواند، آن گونه که خدا به او تعلیم داده بود. تا آن که بنام محمد پیامبر عربی صلی الله علیه وآله رسید، پس در کنار اسم آن حضرت صلى الله عليه وسلم اسم علی بن أبی طالب را یافت. آدم گفت (آیا) این پیامبر است؟ و حال این که بعد از محمد صلی الله علیه وآله پیامبری نیست. (در این هنگام) صدای هاتفی را شنید و شخص او را نمی دید، که گفت : این وارث علم محمد صلی الله علیه وآله و شوهر دخترش، وصی او و پدر فرزندان او است. پس آن زمان که آدم صلی الله علیه وآله خطایی را مرتکب شد، تمسک به پروردگار را شروع کرد، پس علی و فرزندانش علیهم السلام را واسطه در توسل به خدا قرار داد، تا این که تو بهاش پذیرفته شد. (1)
ص: 53
2. ترمذی، سنائی، بیهقی، طبرانی با سند صحیح از عثمان بن حنیف (که صحابی مشهور است) روایت کرده اند: مردی نابینا به محضر پیامبر صلی الله علیه وآله رسید، و عرض کرد: از خدا برای من طلب عافیت کن. حضرت صلی الله علیه وآله فرمودند: اگر خواستی دعا می کنم و اگر خواستی صبر کن این برای تو بهتر است. عرض کرد: دعا کنید .
او را امر کردند که نیکو وضوء بگیرد و این گونه دعا کند: پروردگارا : همانا از تو درخواست می کنم و به واسطه پیامبر رحمت تو محمد صلى الله عليه وسلم به سوی تو روی می کنم، ای محمد همانا به واسطه تو به پروردگارم روی آوردم، به جهت حاجتی که دارم، برای این که حاجتم را برآورد. پرورگارا شفاعت او را در مورد من بپذیر. پس (از دعا کردن) ایستاد در حالی که بینا شده بود. (1)
3. حموینی در فرائد السمطین از پیامبر صلی الله علیه وآله به روایت کرده: آن گاه که خدای متعال آدم علیه السلام را آفرید و از روح خود در او دمید. آدم متوجه سمت راست عرش شد، پس اشباح از پنج
ص: 54
نور در حال سجده و رکوع را مشاهده کرد. آدم علیه السلام عرض کرد : ای پروردگارم، آیا قبل از من کسی را از گل آفریده ای؟
: ای آدم، چنین کسی را نیافریده ام.
: ای پروردگارم، پنج نفر را می بینم که در قیافه و شکل مثل من هستند؟
: اینان از فرزندان تو هستند برای آنان از اسماء خودم پنج اسم را جدا کردم .
اگر اینان نبودند، بهشت، جهنم، عرش، کرسی، آسمان، زمین، فرشتگان، انسان و جن را نمی آفریدم.
پس من محمودم و این محمد است و من عالی و این علی، من فاطر و این فاطمه، من احسان و این حسن و من محسن و این حسین است.
به عزّتم سوگند، هر فردی که به اندازه خردلی نسبت به اینها بغض و دشمنی داشته باشد، باک ندارم که او را به جهنم وارد کنم. ای آدم اینان برگزیدگانم هستند، به سبب اینها مردم را (از گمراهی و حوادث و بلا و...) نجات می دهم و به واسطه آنها افراد (گمراه، منحرف از مسیر حق و....) را هلاک می کنم. پس آن هنگام که برایت حاجتی پیش آمد به آنها توسل بجو. و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: ما کشتی نجات هستیم،
ص: 55
کسی که به آن کشتی آویزان شود نجات یابد. و کسی که از آن کناره گیری کند هلاک شود. پس هر کس حاجتی به خدا دارد، پس ما اهل بیت را واسطه قرار دهد . (1)
4. سمهودی در وفاء الوفاء از انس بن مالک روایت کرده است او گفت: هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت رسول خدا صلی الله علیه وآله بالای سرش نشست و فرمود: ای مادر پس از مادرم، خدا تو را رحمت کند. و او را به ثناء و مدح یاد کرد و با پارچه ای از خودش او را کفن کرد.
انس گفت : سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله اسامة بن زيد و ابا ایوب انصاری و عمر بن خطاب و غلام سیاه را فراخواندند، تا این که قبری را آماده کنند. قبر را کندند و آنگاه که به مرحله کندن لحد رسیدند، رسول خدا صلی الله علیه وآله با دست خود لحد را کندند و خاکش را بیرون ریختند. پس از آماده شدن قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن خوابیدند، سپس فرمودند: خدایی که زنده می کند و می میراند و او زنده ای است که نمی میرد (خدایا) مادرم بنت اسد را بیامرز و به حق پیامبرت و
ص: 56
پیامبران قبل از من جایگاه اش را در عالم برزخ وسیع گردان. (1)
و غیر از روایات بیان شده روایات دیگری در جوامع كتب اهل سنت وارد شده است. (2)
***
ص: 57
روایات در زمینه توسل بسیار است علامه مجلسی رحمة الله برخی از آن ها را در کتاب بحارالانوار به رشته تحریر در آورده است، که بیش از پانصد روایت است و این روایات چند دسته است.
الف: روایاتی که اهل بیت علیهم السلام را وسیله (تقرب) به سوی خدا معرفی می کنند .
1. شیخ صدوق در عیون از امام رضا علیه السلام روایت کرده است، که آن حضرت علیه السلام حدیثی را نقل کردند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: امامان علیهم السلام از فرزندان حسین علیه السلام هستند، کسی که آنها را فرمان برد، خدا را اطاعت کرده است. و کسی که آنان را نافرمانی ،کند خدا را نافرمانی کرده است. اینها ریسمان محکم الهی و وسیله به سوی خدای متعال
هستند . (1)
حذف متعلّق (در این روایت) دلالت بر عموم می کند. پس اینان وسیله در فیض ها و بخشش های خداوند به بندگان
ص: 58
و رساندن احکام و به اجابت رساندن دعاها و رفع گرفتاری ها و بلاها و... هستند.
2. صفار در بصائر الدرجات از سلمان فارسی روایت کرده است که گفت : امیرمؤمنان علیه السلام در تفسیر این آیه ﴿ قُل كَفى بِاللهِ شَهيداً بَينى و بَينَكُم وَ مَنْ عِنده عِلمُ الكِتابِ ﴾ (1) فرمودند: من همان کسی هستم که «علم الکتاب، نزد او است، و خدا او را تصدیق کرد و به او وسیله بودن همراه با وصایت را اعطاء فرمود و خداوند (امت پیامبر صلی الله علیه وآله را) از وجود وسیله (برای تقرّب) به سوی پیامبر صلی الله علیه وآله و خدا خالی نمی کند . و آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «ای آنانی که ایمان آوردید، تقوای الهی پیشه کنید، و وسیله ای را به سوی او بجوئید (2) ) (3)
از بیان امیر مؤمنان علیه السلام استفاده می شود که امر به جستن وسیله (به سوی خدا) بدون وجود وسیله از جانب خدای حكيم متعال، صادر نمی شود. پس هنگامی که امر شد که وسیله ای بجوئید پس ناچار در هر عصر و زمانی وسیله ای موجود است.
ص: 59
3. مرحوم مجلسی در بحارالانوار از جابر از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است، که فرمودند: ... ما وسیله به سوی خدا هستیم و پیونده دهنده (مردم) به رضوان خدائیم. (1)
4. آنچه در دعای ندبه وارد شده است: و اینان (اهل بیت علیهم السلام) را شفیع به سوی خود وسیله به سوی رضوانت قرار دادی. (2)
5. ابن شهر آشوب در مناقبش روایت کرده است، که امیرمؤمنان علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه ﴿ و ابتغوا اليه الوسيله ﴾ فرمودند: من وسیله به سوی خدا هستم. (3)
ب: دعاهایی که (از معصومین علیهم السلام ) روایت شده و محتوای آنها توسل به ائمه علیهم السلام است.
شکی در کثرت و فراوان بودن این دعاها نیست. به نحوی که زیاده از حد تواتر است.
1. دعای ندبه، توسّل، ابی حمزه ثمالی و .....
در بحار از کتاب خصائص الائمه علیهم السلام روایت شده است که امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند : پس بگو : ﴿ اللهُم إِنِّي أتوجه إلیک بِنَبِيِّک
ص: 60
نَبي الرحمة و اهل بيته الذين اخترتهم على العالمین ﴾ (1) : پروردگارا همانا به وسیله پیامبرت که پیامبر رحمت است و اهل بیت او (که آنان را بر عالمیان برگزیدی)، به سوی تو روی می آورم.
در بحار نیز روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله در ضمن دعایی فرموند، و می گوید :
یا محمد یا علی یا جبرئیل بکم اتوسل الى الله، ثم يسجد و يكرر هذا القول ويسأل حاجته : ای محمد ای علی ای جبرئیل به واسطه شما به سوی خدا توسل می جویم. سپس به سجده می رود و این ذکر توسل را تکرار کرده و حاجتش را (از خداوند) در خواست کند. (2)
در کتاب اصول کافی از داوود رقّی روایت شده است که گفت: همانا می شنیدم که امام صادق علیه السلام با اصرار بسیار در دعا خداوند را به حق پنج تن (یعنی رسول خدا صلى الله عليه وسلم امیرالمؤمنین علیه السلام ، فاطمه حسن و حسين - صلوات الله عليهم -) می خواندند. (3)
و غیر از آنچه بیان شد دعاها و زیاراتی است که در کتب ادعیه و زیارات کتاب بحار و... ذکر شده است.
ص: 61
علامه مجلسی بیان فرموده که روایات در این مورد بسیار است. و در فصل توسلات به انبیاء نزدیک به دوازده روایت را آورده است.
1. ابن بابویه در امالی خود از طریق رجالش از محمد بن راشد روایت کرده است، او گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم، می فرمود: شخص یهودی بر پیامبر صلی الله علیه وآله و وارد شد و پیش روی آن حضرت ایستاد، و به آن بزرگوار چشم دوخت. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : ای یهودی چه حاجتی داری؟
گفت: تو برتری یا موسی بن عمران، پیامبری که خدا با او تکلّم کرد و تورات را بر او نازل فرمود و به او عصا بخشید و دریا را برای او بشکافت و با ابرها بر او سایه افکند؟
فرمودند: شخص نمی پسندد که از خود تعریف کند و لکن می گویم: همانا آدم علیه السلام آنگاه که مرتکب خطا شد، این گونه توبه کرد: پروردگارا به حق محمد و آل محمد از تو مسألت دارم که مرا ببخشی و خدا او را بخشید. و همانا نوح علیه السلام آن هنگام که در کشتی نشست و از غرق شدن
ص: 62
می ترسید، گفت: پروردگارا به حق محمد و آل محمد از تو مسألت دارم البته مرا از غرق شدن نجات دهی پس خدا او را نجات داد. و همانا ابراهیم علیه السلام آن زمانی که در آتش افکنده شد. گفت: پروردگارا به حق محمد و آل محمد از تو می خواهم البته مرا از این آتش (نمرودیان) نجات دهی. و خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد و همانا موسی علیه السلام آنگاه که عصایش را انداخت و ترسی را در نفسش احساس کرد، گفت: پروردگارا به حق محمد و آل محمد از تو می خواهم البته مرا در امان قرار دهی پس خداوند – جل جلاله - فرمود: (نترس همانا تو برتر و پیروزی) ای یهودی همانا موسی علیه السلام اگر مرا ملاقات کند و به من و نبوّتم ایمان نیاورد، ایمانش (به خدا) و نیز نبوّتش برای او سودی نخواهد داشت.
ای یهودی، از ذریه و فرزندانم مهدی (عج) هست، هنگامی که ظهور کند عیسی بن مریم برای یاریش فرود می آید و در پی او حرکت می کند و به امامت او نماز می گذارد . (1)
ص: 63
مرحوم مجلسی در بحار بیان داشته، است کلمه «لما» (1) ایجابی است و به معنای الا می باشد و تفسیرش این است که پروردگارا در هر حال و البته در حال رسیدن به مطلوب از تو مسألت دارم. این گویای اصرار و مبالغه در سؤال است.
2. باسندی که به ابن عباس میرسد روایت شده است، که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: پس از آن که آدم علیه السلام مرتکب خطا شد و از بهشت رانده شد، جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و گفت ای آدم پروردگارت را بخوان، آدم علیه السلام سؤال کرد: دوستم جبرئیل خدا را چگونه بخوانم؟
جبرئیل گفت: بگو، پروردگارم تو را به حق پنج تن که در آخر الزمان آنها از صلبم خارج می کنی، از تو مسألت دارم، توبه ام را بپذیری و مرا مورد رحمت خویش قرار دهی .
... ای جبرئیل مرا از نام آنها آگاه کن.
.... پروردگارم تو را به حق محمد پیامبر تو و به حق علی جانشین پیامبر تو و به حق فاطمه دختر پیامبر تو و به حق حسن و حسین دو فرزند پیامبرت تو به ام را بپذیر و مرا مورد رحمت خویش قرار ده.
ص: 64
آدم علیه السلام خدا را با این نام ها خواند، و خداوند توبه او را پذیرفت، و این تفسیر آیه شریفه: ﴿ فتلقی آدم من ربّه كلمات فتاب علیه﴾ (1) است.
و هیچ بنده گرفتار و محزونی نیست که با نیت خالص خدا را به واسطه اینها بخواند، جز این که خداوند خواسته اش را اجابت می کند . (2)
3. شیخ صدوق در خصال و عیون از ابن عباس روایت کرده است که گفت: درباره کلماتی که آدم علیه السلام از خداوند آموخت و توبه اش پذیرفته شد، از پیامبر صلی الله علیه وآله سؤال کردم؟ در پاسخ فرمودند: خدا را به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین درخواست کرد، که توبه اش را بپذیرد، پس خدا توبه او را قبول کرد ؟ (3)
4. در جامع الاخبار مرحوم سبزواری از امام صادق علیه السلام
ص: 65
روایت کرده است: آنگاه که خدای عزوجل اراده کرد، توبه آدم و حوا را بپذیرد جبرئیل به نزد آن ها آمد و گفت: پروردگارتان را به حق اسمائی که بر ساق عرش دیدید، بخوانید تا این که تو به شما را بپذیرد. پس این چنین دعا کردند: پروردگارا به واقع تو را می خوانیم به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین و دیگر امامان (که نزد تو گرامی داشته شده اند) به این که توبه ما را بپذیری و ما را مورد رحمت و لطف خود قرار دهی، خدا تو به آن ها را پذیرفت همانا خدا توبه پذیر و مهربان است. (1)
و اخبار دیگری غیر از آنچه بیان شده، وجود دارد. (2)
شیخ مفید رحمه الله فرمود: همانا روایت شده که اسماء آنها بر عرش نوشته شده بود و آن گاه که آدم (از خطای خویش) به خدای عزّ و جل بازگشت، و قبولی توبه اش را از خدا درخواست کرد، خدا را به حق آن اسماء و به خاطر جایگاهی که نزد او دارند؛ درخواست کرد. و این مطلب مورد پذیرش عقل بوده و با آنچه در شرع نقل شده، تضادی ندارد. و از افراد صالح، مورد اعتماد و اطمینان روایت شده است. و
ص: 66
طایفه حق، روایت آن را به عهده گرفته است و راهی برای انکارش نیست الله ولی التوفیق . (1)
1. شیخ مفید از انس ابن مالک روایت کرده است، او گفت: من، ابوذر، سلمان، زیدبن ثابت و زید بن ارقم در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله بودیم در این هنگام حسن و حسین علیهما السلام وارد شدند. رسول خدا صلی الله علیه وآله آنها را بوسید ابوذر بلند شد و آنها را در برگرفت و دو دستشان را بوسید سپس برگشت و در کنار ما نشست، آهسته به او گفتیم تو مردی بزرگ از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله هستی، آنگاه در مقابل دو کودک از بنی هاشم بلند می شوی، آنها را در بر می گیری و می بوسی؟! ابوذر گفت: آری آنچه درباره این دو از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده ام می شنیدید بیش از آنچه من مرتكب شدم شما انجام می دادید.
از ابوذر سؤال کردند، دربارهٔ اینان از رسول خدا صلی الله علیه وآله چه شنیده ای؟ گفت درباره علی علیه السلام و این دو علیهما السلام (از پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: ای علی به خدا سوگند اگر
ص: 67
فردی آن قدر نماز بخواند و روزه بگیرد تا حدی که بسیار لاغر، رنجور و ضعیف گردد، نماز و روزه اش نفعی به حالش ندارد جز این که محبت تو را داشته باشد. کسی که به واسطه محبت شما به خدا تقرّب جوید، سزاوار است که خدا خواسته اش را رد نکند. ای علی کسی که شما را دوست بدارد و به شما تمسّک جوید پس براستی به دستگیره ای مطمئن و محکم چنگ زده است. (1)
روشن است که محبّت به اینان و با آنها مخالف نبودن، سبب سالم ماندن راه های اعتقادی و عملی می شود. زیرا محبّت سبب جذب محب به محبوب می شود. بنابراین محبت و تمسک به اینها از مطمئن ترین دستگیره هایی است؛ که چنگ زننده را از گمراهی و بیراهی حفظ می کند.
و بسیاری از روایات گوناگون در بردارنده این معنا است .
2. صدوق در علل الشرایع از امام حسن بن علی علیهما السلام روایت کرده است؛ چنانچه محمد و اوصیاء از فرزندانش نبودند، شما مانند حیوان ها متحیر و سرگردان بودید، هیچ واجبی از واجبات را نمی شناختید، و به هیچ شهری داخل
ص: 68
نمی شوند مگر از دَرِ آن (1) ؟!
3. شیخ طوسی در امالی خود از شیخ مفید از محمدبن مثنّى الأزدی روایت کرده است، او از امام صادق علیه السلام شنید که آن حضرت علیه السلام بیان داشتند؛ ما سبب و واسطه بین شما و بین خدای عزّ و جل هستیم. (2)
4. طبری در بشارة المصطفی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است : کسی که خدا را به واسطه ما بخواند، رستگار شود، و کسی که خدا را به واسطه غیر ما بخواند، هلاک شد و هلاک کرد. (3)
5. در روایتی صحیح از زراره نقل شده که امام باقر علیه السلام فرمودند: قله رفیع و بزرگی آن و کلید مطلب و باب همه امور و رضایت خدای رحمان، اطاعت از امام بعد از معرفت و شناخت او است. آگاه باشید، چنانچه فردی همه شب را در
ص: 69
حال قیام بگذارند و روزها را روزه بگیرد و تمام ثروتش را صدقه دهد و در همه عمرش حج بجا آورد و به ولایت ولی خدا معرفت نداشته باشد، تا به پیروی از او قیام کند و تمام اعمالش را به راهنمایی او انجام دهد، سزاوار هیچ ثوابی از جانب خدا نخواهد بود و از اهل ایمان محسوب نخواهد گشت. (1)
6. شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه به اسنادش از ابی حمزه ثمالی روایت کرده است؛ امام سجاد علیه السلام از ما سؤال کرد، کدام قطعه از زمین افضل و برتر است؟ گفتیم: خدا، و رسولش و فرزند رسولش داناترند. به ما فرمود: برترین قطعه زمین ما بين رکن و مقام است؛ اگر مردی به اندازه حضرت نوح علیه السلام نهصد و پنجاه سال در میان خویشانش عمر کند. و روزها را روزه بگیرد و شبها را در آن مکان به قیام بگذراند، سپس خدا را به غیر ولایت ما ملاقات کند، به حالش سودی نخواهد داشت (سزاوار هیچ ثوابی نخواهد بود). (2)
ص: 70
سیره فعلی مسلمانان در پی پیروی از سیره گذشتگان (از فرق اسلامی) بر توسل به اولیاء، انبیاء، رسولان و دیگر مقدسات قائم است. و نزد اینان توسل امری مورد علاقه و مطلوب بوده و هست. و این سیره گواه آن است که در شرع تجویز شده است، در غیر این صورت نمی توانست سیره مسلمانان در حال و گذشته باشد. بلکه توسل در ادیان گذشته ثابت بوده و از سنتهای رسولان و سیره صالحان بوده است.
قسطلانی در شرح صحیح بخاری از کعب الأحبار روایت کرده است : همانا بنی اسرائیل هنگامی که با قحطی مواجه شدند، با توسل به اهل بیت پیامبرشان طلب باران می کردند. (1)
دلالت آیات کریمه قرآن را بر توسل آدم - على نبينا و اله
ص: 71
و عليه السلام - و فرزندان یعقوب - على نبينا و آله و عليه السلام - دانستی، و به همین جهت مالک (پیشوای مذهب مالکی) به ابا جعفر منصور امر کرد، به پیامبر صلی الله علیه وآله متوسل شود، و برای بعد از مرگش طلب شفاعت کند. او بیان داشت : «پیامبر صلی الله علیه وآله وسیله (شفاعت و پذیرش توبه) تو و پدرت آدم علیه السلام (به خدای متعال) بود. (1)
در کشف الارتیاب آمده است : اخبار در توسل اصحاب به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله (در کشوده شدن روزنه ای بین قبر و بین آسمان برای طلب باران) صراحت دارد.
... و در کتاب وفاء الوفاء بیانش این است که در وفاء ابن جوزی از طریق ابا محمد دارمی که سندش به ابی الجوزاء می رسد، گفت: اهل مدینه را قحطی شدید فرا گرفت. پس به عایشه شکایت کردند.
او گفت : به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله بنگرید، پس از آن روزنه ای را از قبر به آسمان بیابید به نحوی که بین قبر و بین آسمان سقفی نباشد. مردم به آنچه عایشه گفته بود، عمل کردند پس از آن به حدّی باران آمد که گیاهان رشد کردند و شترها چاق و
ص: 72
فربه شدند و پیه هایشان زیاد شد و آن سال «عام الفتق» نامیده شد. (1)
اخبار گویای آن است که عمر بن خطاب برای طلب باران متوسل به عباس (عموی پیامبر صلی الله علیه وآله ) شد. و چنین دعا کرد: پروردگارا براستی آن زمانی که قحطی به ماروی می آورد با توسل به پیامبرمان طلب باران می کردیم. و اینک با توسل به عموی پیامبرمان طلب باران می کنیم پس باران بفرست. (2)
و روایت شده به این که عباس (عموی پیامبر) در دعایش می گفت: و همانا مردم به واسطه من به تو رو می کنند به جهت منزلت و مقامی که از (قرابت با) پیامبر تو دارم. (3)
طبرانی در کبیر از عثمان بن حنیف روایت کرده است : مردی به نزد عثمان بن عفان به جهت حاجتی رفت و آمد
ص: 73
می کرد، ولی عثمان نسبت به او بیالتفات بود و توجه به نیازش نداشت، آن مرد در ملاقاتی با ابن حنیف از عثمان بن عفان شکایت کرد. ابن حنیف به او گفت : آفتابه را بیاور، پس وضو گرفت، سپس به مسجد آمد و دو رکعت نماز به جا آورد و آنگاه دعا کرد: پروردگارا همانا در خواست می کنم و به واسطه پیامبرمان محمد صلى الله عليه وسلم که پیامبر رحمت است، به تو روی می کنم، ای محمد براستی به واسطه تو به پروردگارت روی می آورم به این که حاجتم را برآوری و حاجتش را یادآور شد.
پس مرد رفت و آنچه را ابن حنیف گفت، بجای آورد، سپس به درخانه عثمان آمد، دربان دستش را گرفت و بر عثمان وارد شد، و بر بساط عثمان نشاند، عثمان گفت: نیاز و حاجت تو چیست؟
آن مرد حاجتش را گفت و از جانب او حاجتش بر آورده شد. (1)
هیچ یک از پیشوایان مذاهب، توسّل را مورد انکار قرار نداده است، بل که آن را نیکو شمرده اند و برخی از آنها خود
ص: 74
توسّل جسته اند. ابن حجر در صواعق المحرقه بیان داشته که امام شافعی به اهل بیت نبوی صلى الله عليه وسلم توسل جست. آنجا که گفت :
آل النبي ذريعتي *** وهم اليه و سلیتی
أرجوبهم أعطى غداً *** بیدی الیمین صحیفتی (1)
آل پیامبر صلی الله علیه وآله شفیع من هستند و اینان وسیله من به سوی خدایند، به واسطه این ها امیدوارم که فردای قیامت نامه اعمالم بدست راستم داده شود.
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد از ابی علی خلال شیخ حنابله روایت کرده است، به این که گفت: هر کار مهمی برایم پیش می آمد به جانب قبر موسی بن جعفر علیه السلام می رفتم و به آن بزرگوار توسل می جستم، آنچه را دوست داشتم، خداوند (انجامش را) بر من آسان می کرد. (2)
مروزی از احمد بن حنبل در کتاب منسک خودش، توسل به پیامبر صلی الله علیه وآله و دعا نزد آن حضرت را نقل کرده است. (3)
ابوبكر محمد بن مؤمل گفت : با پیشوای اهل حدیث ابوبکر خزیمه و با جناق پدرم علی ثقفی با گروهی از بزرگان
ص: 75
(و اینها بسیار بودند) به بارگاه على بن موسى الرضا علیه السلام در طوس وارد شدیم. و من تعظیم، تواضع و تضرّع ابن خزیمه را در آن بارگاه به نحو شگفتی مشاهده کردم . (1)
احمد بن حنبل از ابن عبّاس روایت کرده است: ابن عباس در لحظه مرگ چنین گفت: پروردگارا به ولایت علی بن ابی طالب به تو تقرب می جویم. (2)
روزبهان گفت: اما توسّل به ولایت علی حق است. و نزدیک ترین وسیله ها است. (3)
سمهودی شافعی گفت: همانا استغاثه و طلب شفاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله و به مقام منزلت و برکتش نزد خدای متعال در هر حال (قبل از آفرینش او در دنیا و بعد از آفریدن او در حیات دنیوی و برزخی و صحرای محشر) کار انبیاء، رسولان و سیره سلف صالح است. (4)
سیره آنچه بیان شد مطلبی از کتاب های برادران اهل سنت بود.
ص: 76
و اما سیره ائمه اهل بیت علیهم السلام و یاران آنها بر توسل به جدشان و جده یشان فاطمه زهرا و پدرانشان - صلوات الله عليهم اجمعین - جاری بود. و این ها آگاه تر به سنّت جدشان هستند و اخبار بیانگر این سنت در حد تواتر است.
و تمام کلام این که توسل به پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام امری شایع و مورد قبول در نزد اهل سنت و شیعه است.
از عمار بن یاسر و زیدین ارقم روایت شده است، آن دو گفتند: ما در محضر امیر مؤمنان علیه السلام بودیم... در این هنگام زنی در کجاوه سوار بر شتر بر در خانه شکایت می کرد و فریاد می کشید: ای فریاد رس بیچارگان و ای مطلوب درخواست کنندگان و ای گنج علاقمندان و ای صاحب نیرومندی محکم و استوار و ای اطعام کننده یتیم و ای روزی دهنده بی نوا و ای زنده کننده هر استخوان پوسیده و ای قدیمی که قدمت او سابق بر هر قدیمی است و ای یاور کسی که یاوری ندارد... به تو رو آورده ام و به ولی تو توسل جستم و به محضر خلیفه رسول تو رسیده ام، پس رو سفیدم کن و غم و اندوه را از من بگشا ... (1)
ص: 77
1. شبهه محمد بن عبدالوهاب همانا فراخواندن صالحان و توسل به آنها بزرگترین شرک است دلیل آن فرموده خدای متعال است: «آن هائی را که کافران به خدایی می خوانند، به درگاه خدایشان وسیله ای را جستجو می کنند و کدام این ها اقرب است... (1) زیرا آیه در مقام پاسخ گوی به مشرکین است که صالحان را فرا می خواندند پس در آیه بیانی است که گویای بزرگ ترین شرک است . (2)
همانا آیه کریمه ناظر به توسل رایج و شایع در نزد مشرکان است. و ارتباطی ندارد به آنچه نزد مسلمانان هست.
ص: 78
شایع در نزد مشرکان این بود که به سبب عبادت اولیاء، پرستش خدای متعال را ترک می کردند .
سپس با واسطه قرار دادن پرستش معبودهای خیالی و بت ها متوسل به بندگی اولیاء می شدند تا اینکه به پرستش مستقل معبودهای ساختگی و بت ها (به واسطه قربانی بردن ها) منتهی می شد، چنان که در آیه کریمه به آن اشاره شده است.» و (مردم نادان) غیر خدا (معبودهای ساختگی) را عبادت می کنند. (معبودهایی که) هیچ ضرر و سودی به آنها نمی رساند و می گویند: این بتان شفیع های ما نزد خدا هستند. (ای پیامبر) بگو آیا به خدا چیزی را یادآور می شوید که در آسمان ها و زمین (وجودی ندارد و لذا) علم الهی به آن تعلق نگرفته است. (زیر معدوم مطلق است و علم به معدوم مطلق تعلّق نمی گیرد).
خداوند از این نسبت و از آنچه شریک او قرار می دهید منزه و برتر است. (1)
مشرکان به صریح آیه قرآن غیر خدا را عبادت می کردند تا این که سبب تقرّبشان به خدا شود و این ویژگی خاص مشرکین است. و توسل در نزد مسلمانان به عبادت آن ها قیاس
ص: 79
نمی شود؛ زیرا توسل جویان در میان مسلمانان غیر خدا را پرستش نمی کنند، بلکه به حق پیامبران و اولیاء، از خدا درخواست می کنند، و یا از اولیاء و پیامبران درخواست می کنند، این که برایشان طلب آمرزش کنند و یا از محضر اینها درخواست می کنند، آنچه را اراده کرده اند.
و نسبت به آن هایی که واسطه قرار داده شده اند، هیچ پرستشی تحقق نیافته است.
شاید منشأ تو هم اشتباه (محمد بن عبدالوهاب) این بوده که خیال کرده خضوع و فروتنی نزد اولیاء و پیامبران عبادت است. با این که عبادت همراه با معبود دانستن است، و چنین مطلبی در توسل جستن نفی شده است. و (دیگر این که) هر خضوعی عبادت نیست. زیرا ما مأمور به خشوع و فروتنی نسبت به پدر و مادر، معلمان و بزرگان قوم... هستیم. بنابراین اگر هر خضوعی عبادت باشد؛ لازمه اش این است که شارع ما را امر به عبادت آنها کرده باشد، و حال این که چنین امر و دستوری از شارع صادر نمی شود.
آیه ای که محمد بن عبدالوهاب به آن استدلال کرده، نظر به تنبیه و آگاه ساختن مشرکان دارد، به این که معبودهای ساختگی و تخیلی آنها سزاوار پرستش و عبادت نیستند، زیرا این معبودین و همی، خود در مقام یافتن وسیله ای به
ص: 80
سوی پروردگارشان هستند، و جویا می شدند، که کدام یک از واسطه ها به خدای متعال نزدیک ترند تا راه او را پیروی کنند و به اعمالش اقتداء نمایند. تا این که به خدای متعال تقرّب جویند به مانند تقرّب همان واسطه. و در یاری خواستن از هر چیزی که آن را مؤثر در وجودشان می دانند به رحمت آن واسطه امیدوار هستند. و از عذاب او می ترسند پس او را اطاعت می کنند و نافرمانی نمی کنند. پس انکار، متوجه توسّل اولیاء و وسیله جستن آنها نیست. بلکه انکار متوجه مشرکان است از آن جهت که به عبادت وسایط اقدام می کنند. آیه قبل از آیه مورد استدلال محمد بن عبدالوهاب گواه این مطلب است «بگو آنهایی را که غیر از خدا گمان می برید معبودند، بخوانید. پس آنها برطرف کننده ضرر از شما نیستند و نمی توانند در شما تغییری پدید آورند. (1)
امّا توسّل اولیاء و طلب کردن آنها وسیله ای را برای تقرّب، امری بسیار مطلوب است، چنان که از بیانات سابق روشن شد. و سیره مقرّبان، اولیاء و صالحین بر همین مطلب بوده است. آن گونه که آیات و روایات بر آن دعوت کرده اند و بیانش به تفصیل گذشت.
ص: 81
2. از ابن تیمیه حکایت شده به این که توسل به عظمتی که شخص نزد خداوند دارد مانند توسل به سلطان است به واسطه اعوان و خواص او و این از افعال کافران و مشركان است. (1)
پاسخ :
پاسخ از این شبهه با بیانات گذشته روشن است، به این نحو، مسلمانی که توسل می جوید جز خدا را عبادت نمی کند، و منحصراً یادآوری نام اولیاء خدای متعال هنگام دعا برای این است که توجه خدا را به برکت آنها به جانب خود باز گرداند - مانند این بیان: به آبروی محمد و آل او توسل می جویم. یا این بیان: او را پیش خواسته ام جلو انداختم، و این به عمل مشرکان شباهتی ندارد. آنها بت ها را به جای عبادت خدای متعال می پرستیدند. و اگر (محمد بن عبدالوهاب) از تشبیه توسّل به اهل بیت به توسل نزدیکان سلطان (که ملاکی جز خواسته های باطل ندارند) همان عمل مشرکان را اراده کرده است، اراده ای خلاف حق و حقیقت بوده و انکار امری واضح و روشن است؛ زیرا شایستگی
ص: 82
اولیاء و پیامبران از روشنی خورشید روشنتر است و چنین قیاسی اهانت و گناهی است که قابل بخشش و آمرزش نیست.
3. از ابن تیمیه نقل شده که گفت: اما این گفته: به آبرویی که فلان شخص نزد تو دارد، یا به برکت فلان شخص یا به حرمتی که فلان فرد در نزد تو دارد، حاجتم را برآور، از افعالی است که بسیاری از مردم مرتکب می شوند لکن از اصحاب و تابعین اصحاب و امّت گذشته چنین دعاهایی نقل نشده است، و از عالمی چنین مطالبی حکایت نشده و به من نرسیده است، مگر آنچه را در فتوای فقیه ابی محمد عبدالسلام دیدم. و این دعاها را جایز نمی داند مگر برای پیامبر صلی الله علیه وآله آنهم در صورتی که حدیث را صحیح بدانیم. (1)
پاسخ :
اوّلاً : این بیان، انکار حق بدون علم و دلیل است، با توجه به این که آگاه شدی از آیات و روایات متواتر در کتاب های دو
ص: 83
گروه تشیع و تسنن بر مشروع بودن توسل، علاوه بر این، توسّل از سنت های رسولان و سیره صالحان است.
ثانیاً : همانا اگر توسل همان عبادت باشد، هیچ تفاوتی بین توسل به زنده و بین توسل به مرده نیست. شرک در تمام موارد شرک است و قابل تخصیص نیست. چنان که ظلم همیشه و در تمام موارد ظلم است و هرگز تخصیص نمی خورد. بنابراین و جهی ندارد که توسل را در حال حیات جایز و در حال ممات جایز نشماریم .
و اگر اشکال در حال ممات این باشد که میت قدرت بر چیزی ندارد، پاسخش روشن است به این که پیامبران و اولیاء (احياء عند ربهم یرزقون) و برای آنها منزلت و شأن بزرگی در نزد خدا هست. و برای دوستانشان و آنانی که توسل می جویند طلب آمرزش می کنند.
ثانیاً آنچه در کشف الارتیاب بیان شده از این که علت در توسل به اولیاء خدا آشکار است و آن عبارت از مقام و منزلت آنها در نزد خدا است. سپس توسل به هر توسل به هر صاحب مقام و منزلتی در نزد خدا را شامل می شود، زیرا چنین شخصی مطیع خدای متعال است. و اموری که به علت آنها استنباط شده باشد از قاعده قیاس خارج شده و به منصوص العلة ملحق می گردد، و علت در مورد توسل به اولیاء قطعی
ص: 84
است و آن منزلت و مقامی است که برای آنها در پرتو قرب و طاعت خدا حاصل شده است. و روشن است که بین خدا و بین هیچ فردی سازش وجود ندارد و این که گرامی ترین بندگان نزد خدا با تقواترین آنها است و هیچ فردی جز به تقوا بر دیگری برتری ندارد. (1)
رابعاً: همانا ابن تیمیه اگر راه احتیاط را در پیش گرفته بود هرگز به کفر و شرک توسل جوینده حکم نمی کرد، تا این که باعث شود وهابیون از او پیروی کرده و مسلمانان را تکفیر کنند، خون و اموال و عرض و آبروی آن ها را حلال بشمارند، آن هم به مطلبی که خداوند آن را موجب کافر شدن قرار نداده است. و این بی احتیاطی نه تنها کوتاهی در فهم واقعیت است، بلکه اخلال در نظام اسلامی و حرام قرار دادن حلالی است که خداوند مردم را به آن دعوت کرده است. و از شرّ نفسمان به خدا پناه می بریم.
4. آنچه از ابن تیمیه حکایت شده این است که گفته است:
گاهی نزد قبر میّت رفته و او را مخاطب قرار می دهند، یا فرد
ص: 85
زنده را همان گونه که در وقت حضور مخاطب قرار می دهند، در حالی که غایب هست، مورد خطاب قرار می دهند و اشعاری را می سرایند و فردی در هنگام خطاب می گوید: ای آقای من.... در نزد خدا شفیع من باش، برای ما از خدا بخواه که ما را بر دشمن پیروز گرداند، از خدا بخواه این سختی و گرفتاری را از ما بر طرف کند، به تو شکایت می کنیم و .... این ها نمونه ای از خطاب های افراد به فرشتگان، پیامبران، صالحان بعد از مرگشان نزد قبور آنها و در غیابشان و... است. و این نوع رفتار بزرگترین شرک موجود در میان مشرکان است.
پاسخ :
پاسخ از آن شبهه بسیار روشن است، زیرا در این گونه توسل شرک منتفی است، زیرا توسل جوینده برای کسی که به او توسّل جسته، استقلالی قایل نیست، تا این که منتهی به شرک ذاتی شود آن گونه که او را معبود قرار نمی دهد، تا به شرک در عبادت مبتلا شود، بلکه او را از مقربان می بیند، و از آن جهت که آبرویی در نزد خدا دارد به او متوسل می شود، و این نوع توسّل شرک نیست، زیرا سخن گفتن با کسی است که خداوند او را از زندگانی قرار داده که نزد خدا بهره مند از روزی است، یا سخن گفتن با کسی است که خداوند او را در
ص: 86
هنگام غایب بودن عالم گردانیده است. بنابراین اعتقاد به این که «متوسل به» مخلوق است و به اذن خدا چنین مقامی را پیدا کرده قطعاً با شرک تنافی دارد.
آیا ملاحظه نمی کنی به این که حضرت مسیح - على نبينا و اله و عليه السلام - پرنده را می آفرید و مرده را زنده می کرد، و چنین کاری شرک نبود زیرا به اذن خدای متعال بر این کار توانا بود. به همین نحو عالم بودن و حضور کسی که او را مخاطب قرار می دهیم؛ وابسته به اذن خدای متعال است. واضح است که چنین کسی هیچ استقلالی در علم و حضورش ندارد، پس اصلاً شایبه شرک در آن نیست .
5. و از ابن تیمیه نقل شده که توسل به اولیاء و پیامبر را بدعت و حرام دانسته است . (1)
پاسخ :
با توجه به مباحث گذشته آگاه شدی که آیات، روایات و سیره برخوش آیند بودن و مشروع بودن توسل دلالت دارد .
ص: 87
و این مورد از مصداق بدعت نیست، زیرا بدعت عبارت است از این که به قصد تشریع چیزی که از دین نیست، در دین وارد کنیم، و با توجه به ادله گذشته توسّل مورد نظر، داخل در دین است. و این بیان که توسل خارج از دین است، در واقع انکار دین است بدان جهت که تواتر گویای مطلوب بودن توسل به انبیاء، اولیاء و صالحان (در شرع مقدس) است.
6. از ابن تیمیه نقل شده که استغاثه به میّت و غایب از بزرگ ترین انواع شرک است. دلیل او آیاتی است که از دعوت به غیر خدای متعال نهی می کند. (1) مانند: «و کسی که با خدا معبودهای دیگری را بخواند، برهانی بر این کارش ندارد، پس منحصراً حساب چنین شخصی نزد خدا است. همانا کافران رستگار نمی شوند (2) و مانند: آن هایی را که غیر از خدا می خوانند، بر یاری شما توانا نیستند و (حتی) بر یاری کردن خود قدرت ندارد» (3) و مانند غیر از خدا چیزی را که
ص: 88
به تو سود و ضرری نمی رساند؛ مخوان پس اگر غیر خدا را بخوانی پس همانا از ستمگران خواهی بود.» (1)
نحوه استدلال به آیات بیان شده و مانند آنها این است که از خواندن غیر خدای متعال نهی می کند و توسل به اهل بیت اولیاء و انبیاء خواندن غیر خدای متعال است، نتیجه این که آیات منع از توسل را اقتضاء دارد.
پاسخ : همانا آنچه در آیات نهی شده است، خواندن غیر خدا با خدا است، یا خواندن غیر خدا بدون خدا و به نحو مستقل است. و این دو مورد، مصداق شرک است، زیرا فرض دو وجود مستقل یا دو معبود مستقل، مصداق واقعی شرک ذاتی یا شرکی عبادی است. ولکن توسل ملازم و همراه با چنین فرضی نیست. زیرا توسل جوینده تنها خدا را عبادت می کند، پس با خدا خدای دیگری را نخوانده است و در مقابل بندگی خدای متعال غیر خدا را نیز نخوانده است.
بنابراین مع «الله» یا «من دون الله» در آیات الهی گویای اختصاص یافتن نهی به فعل و عمل مشرکان است. و شامل توسلی که خالی از عبادت (غیر خدا) باشد (که در اینجا فرض شده) نمی شود. علاوه بر این آیاتی وجود دارد که بر
ص: 89
مطلوب بودن توسل به اولیاء دلالت دارند. مانند: «ای پدر به لحاظ گناهانی که مرتکب شدیم برای ما طلب آمرزش کن، همانا از خطا کاران هستیم (پدر) گفت: به زودی از پروردگارم برای شما طلب مغفرت می کنم، همانا او آمرزنده مهربان است». (1)
پس جمع بین آیات جواز توسل و آن آیات (نهی از خواندن غیر خدا) اقتضا می کند. که نهی اختصاص به می کند. عبادت غیر خدا داشته باشد و شامل استغاثه و طلب چیزی از غیر خدا نمی شود. (2)
و اگر بنا باشد که آیات طلب از غیر خدا را به نحو مطلق منع کنند، لازمه اش این است که یاری جستن از مردم در تمام امور حرام باشد، و بطلان چنین منعی بدیهی و روشن است و با بسیاری از آیات مخالفت دارد. مانند: «همدیگر را بر نیکی
ص: 90
و تقوا یاری کنید) (1) و مانند: «و اگر از شما مدد خواستند بر شماست که آنها را یاری کنید». (2) و مانند پس مرا با قدرت (بازو) یاری کنید، تا بین شما و بین آنها سدی قرار دهم». (3) و مانند: «ای بزرگان دربار کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش من می آورد». (4)
سیره قطعی بر مشروع بودن تعاون در امور ظاهری، معنوى، التماس دعا و استعانت در طلب آمرزش بین مردم از امور واضع و بدیهی است. و چنانچه کسی بخواهد آیات را به نهی از توسل به میت یا فرد غایب اختصاص دهد، ملاک و معیاری برای این تخصیص ندارد، زیرا اگر این مورد، مصداق شرک باشد، توسل به شخص زنده و حاضر نیز باید شرک باشد. و چنانچه توسّل به زنده ها مصداق شرک نباشد در مرده ها و افراد غایب نیز این چنین است. پس این اشکالات واهی و بی بنیان و مطالب باطل و ضعیف هیچ جایگاهی برایش وجود ندارد.
***
ص: 91
1. همانا کلمه «وسیله» چه بسا در معنای درجه و رتبه بلند بکار می رود. و این معنا در آنجایی است که کلمه وسیله متعدی به حرف «الی» نباشد و براستی اخبار مستفیضه ای وارد شده بر این که پیامبر صلی الله علیه وآله صاحب الوسیله است . (1) و همانا محمد هر آینه در «وسیله» مقام رفیع و بلند است. (2) و طلب «وسیله» مقام بلند برای پیامبر صلی الله علیه وآله مستحب است.
مانند: «پروردگارا محمد را به مرتبه بلند (درجة الوسيله) برسان (3) و تو را به اسم عظیم و اعظم، ( آن اسمی که اعظم، اجل و اکبر از آن نیست)، درخواست می کنم به این که بر محمد و آل محمد در اولین و آخرین (دوران) درود بفرستی، و این که به محمد «وسیله» مقام بلند ببخشی (4) در بحار از امام صادق علیه السلام روایت شده است، که رسول خدا صلی الله علیه وآله
ص: 92
می فرمود: هنگامی که از خدا درخواست می کنید، پس برای من «وسيله» مقام و درجه بلندی را درخواست کنید. پس ما از برای پیامبر صلی الله علیه وآله «وسیله» و مرتبه بلند را درخواست می کنیم.
(رسول خدا صلى الله عليه وسلم) فرمود: «وسيلة» درجه من در بهشت است و این «وسیله» دارای هزار پله از گوهر با پله های زبرجد، لؤلؤ، طلا و نقره است. پس روز قیامت آن وسیله را می آورند، تا این که همراه با درجه پیامبران نصب می کنند. این «وسیله» در میان درجه پیامبران مانند ماه بین ستارگان است و ...» (1)
در توحید و عیون از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده است، که در ضمن خطبه ای فرمودند: خدای عزّ و جل برای پیامبرش آنچه نزد او (از روح، درجه و وسیله است)، اختیار کرد.
درود خدا بر پیامبر و بر آل طاهرین او باد. (2)
ص: 93
در مناقب از انس روایت شده است: رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز خواند هنگامی که به رکوع رفت، درنگ کرد تا این که یقین کردیم بر او وحی شده است. پس چون سلام نماز را داد به -راب تکیه کرد و صدا زد: علی بن ابی طالب کجاست و آن حضرت علیه السلام در آخر صف نماز می خواند. به محضر پیامبر صلی الله علیه وآله شرفیاب شد .
فرمود: یا علی آیا به جماعت ملحق شدی؟ جواب دادند، ای پیامبر خدا، بلال اقامه را با شتاب گفت، از حسن، آب وضو طلب کردم، در این هنگام ندا کننده مرا صدا می زد اى أبا الحسن (هیچ فردی را ندیدم) از جانب راستت جلو بیا، به آن جانب التفات کردم، در این هنگام با قدحی طلایی که در پارچه ای سبزه پیچیده شده و آویخته بود آبی را مشاهده کردم که از برف سفیدتر و از عسل شیرین تر، از کره نرمتر، و از مشک معطر تر. (از آن آب) وضو گرفتم و آشامیدم و بر سرچکانیدم، سردی آن را بر قلبم احساس کردم. و با دستمال صورتم را خشک کردم، بعد از آن که آب بردستانم سرازیر شده بود. و من شخصی را ندیدم. سپس ای پیامبر خدا آمدم و به جماعت ملحق شدم .
ص: 94
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آن قدح از قدح های بهشت، آب از کوثر، چکه های آب از زیر عرش و پارچه از «وسیله» بود. و آن شخص که به نزدت آمد و صدا زد جبرئیل بود و آن کسی که حوله را به تو داد میکائیل بود. جبرئیل دستش را بر زانویم گذاشت و می گفت: ای محمد، کمی درنگ کن تا این که علی بیاید و به درک جماعت با تو برسد. (1)
2. همانا نسبت بین توسل و شفاعت عموم و خصوص من وجه است. زیرا چه بسا توسل در موردی هست ولی شفاعت نیست. مانند آن جائی که توسل جوینده بگوید: پروردگارا به آبروی محمد و آل محمد یا به حق محمد و آل محمد از تو می خواهم. و در برخی موارد شفاعت هست در صورتی که توسل نیست، مانند آن هنگامی که پیامبر برای بعضی از امتش طلب شفاعت کند بدون این که آن گروه از مردم به او توسل بجویند. و چه بسا توسل و شفاعت باهم اجتماع می کنند مانند آن جائی که توسل جوینده طلب شفاعت از ولی یی از اولیاء خدا کند و بگوید: «ای رسول خدا درخواست می کنم به این که واسطه شوی و برای من شفاعت کنی».
ص: 95
بنابراین متوجه این نکته باش که دلیل های مربوط به شفاعت برای جواز توسل به نحو موجبه جزئیه سودمند خواهد بود. آن گونه که دلایل توسل برای اثبات شفاعت (في الجمله) سودمند است.
3. همانا بر ما لازم است که از این نکته مهم غفلت نداشته باشیم و آن این است که توسل به اهل بیت علیهم السلام منحصر به دعا، برآوردن حاجات نیست. زیر این ها به تصریح ادله وسیله فیض، رضوان، هدایت، تکامل، به اخلاق الهی متخلق شدن، نزدیک شدن به خدای متعال و برآوردن حاجت ها در تمام حالات هستند. پس جستن وسیله دارای وسعت بسیاری است. پس بر ما است که در تمام امور در پی وسیله باشیم تا این که از آن در تمام موارد سود بجوییم، نه این که جستن وسیله را محصور در مورد حاجت قرار دهیم .
پس به خوبی مطلب را مورد فهم قرار ده .
و لَهُ الحمد أولاً وآخراً و ظاهراً وباطناً.
20 رمضان المبارک 1417
قم - سید محسن خرّازی
ص: 96