پرسشهایی پیرامون نبوت

مشخصات کتاب

سرشناسه : موسسه در راه حق

عنوان و نام پدیدآور : پرسشهایی پیرامون نبوت / هیئت تحریریه موسسه در راه حق

مشخصات نشر : قم : موسسه در راه حق ، 1355.

مشخصات ظاهری : ص 91

فروست : (انتشارات موسسه در راه حق 7)

شابک : بها:60ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

موضوع : نبوت -- پرسشها و پاسخها

رده بندی کنگره : BP220/م 9پ 4

رده بندی دیویی : 297/43

شماره کتابشناسی ملی : م 64-1984

خیر اندیش دیجیتالی: موسسه مددکاری و خیریه ایتام امام زمان (عج) شهرستان بروجن

ویراستار دیجیتالی: معصومه علیمیرزایی

ص: 1

اشاره

نام کتاب: پرسشهایی پیرامون نبوت

ناشر: موسسه در راه حق قم

نویسنده: هیئت تحریریه موسسه در راه حق

سری: اعتقادی (و)

شماره مسلسل: 7

نوع چاپ: افست

قطع: رقعی

تاریخ نشر: اردیبهشت 1355

چاپ چهارم: تعداد 20000

چاپ: چاپخانه سلمان فارسی

حروف چینی: خود کار تهران

آدرس ناشر: مؤسسه در راه حق قم. ص. پ. 5. تلفن 23759

حق تجدید چاپ و اقتباس برای ناشر محفوظ است.

ص: 2

ص: 3

پیشگفتار

کتابی که از نظر می گذرانید، مجموعه ی پاسخ های ما به پرسشهای دانش آموزان در مسائل مربوط به نبوت و پیامبران است.

ما در این پاسخها از استدلالهای پیچیده و مشکل خودداری کرده ایم تا دریافت و درک آنچه میگوییم برای دانش آموزان ساده و آسان باشد. و نیز در پاسخ به هر پرسش تا آنجا که در محدوده ی نامه نگاری و مکاتبه مقدور است به توضیح و تفصیل پرداخته ایم.

بنابراین کسانی که خواهان تفصیل بیشتری باشند باید به کتابهای مفصلی که درباره ی اصول عقاید نوشته شده مراجعه کنند.

مؤسسه ی در راه حق_ قم

ص: 4

به چه دلیل بشر به آمدن پیامبران نیاز دارد؟

به چه دلیل بشر به آمدن پیامبران نیاز دارد؟

پاسخ: یکی از مسایلی که در جامعه شناسی و روانکاوی بسیار مورد بحث قرار گرفته مسأله ی اجتماعی بودن انسان است به این معنی که انسان برای ادامه ی زندگی و تکامل همه جانبه ی آن خود را نیازمند به زندگی اجتماعی می داند و این مطلب در سرشت و فطرت او است که باید زندگی خود را بر اساس همکاری و همفکری با دیگران بنا کند.

بدیهی است زندگی دسته جمعی مقررات و قانونهایی لازم دارد که حدود وظایف هر فرد در برابر دیگران و نیز عواملی برای اجرا و مراعات آن، حدود در آن مقررات پیش بینی شده باشد زیرا در غیر این صورت بشر به حکم غریزه جلب منفعت و دفع ضرر، و به موجب عدم تشخیص اینکه سود او همراه با سود جامعه است فقط به دنبال منافع شخصی خود خواهد رفت، گرچه به زیان دیگران تمام شود و سرانجام ظلم و ستم و حق کشی، بین بشریت رواج پیدا کرده و زندگی مفهوم درست خود را از دست

ص: 5

می دهد و جوامع بشری به نیستی تهدید می شود.

پس روشن شد که بشر باید در سایه ی اجتماع زندگی کند و زندگی اجتماعی هم قانونی عادلانه و صحیح لازم دارد.

اکنون باید دید که واضع این قانون چه شرایطی باید داشته باشد و آیا از عهده ی خود بشر ساخته است که چنین قانونی وضع کند یا نه، یعنی آیا خود انسان هر چند تکامل فکری پیدا کند آن شرائط را دارد یا نه؟

شرائط قانون گزار:

این قانون گزار باید تمام جهات روحی و جسمی انسانها را بداند اسرار و رموزی که در نهاد انسانها نهفته است پیش او آشکار باشد و در غیر این صورت قوانین او همه جانبه و تکامل بخش جوامع انسانی نخواهد بود و نیز باید از اثرات و واکنشهای اعمال افراد بر یکدیگر به خوبی آگاه باشد، مثلا اگر قانونی برای ثروتمندان وضع می کند واکنش آن را در طبقه ی فقیر بداند و همچنین باید بر تمام استعدادها و شایستگی هایی که زیر بنای ترقیات آینده ی آنهاست واقف باشد و با در نظر گرفتن آنها به طرح و وضع قانون بپردازد یعنی متوجه باشد که قانون او هم برای استعدادهایی چون بوعلی سینا و هم برای کم استعدادهایی مانند که در گوشه های جنگل ها زندگی می کنند مفید باشد.

و خلاصه باید از علم و دانش وسیع و جامع برخوردار باشد تا نقائصی که در اثر جهل ممکن است در قانونی پیدا شود در قوانین او پیش نیاید و تشخیصهای او نیز تمام مطابق با واقع باشد یعنی علم او در هیچ مورد جهل مرکب نباشد که به خیال خود

ص: 6

مطلبی را مطابق با واقع بداند ولی در واقع آنطور نباشد.

علاوه براینها باید منظورش از قانون گزاری فقط و فقط خیر و صلاح اجتماع باشد و به هیچ وجه تحت تأثیر عواملی همچون خود خواهی و سودطلبی شخصی و غرض ورزی قرار نگیرد.

با کمی دقت و با در نظر گرفتن اینکه بشر هر چه ترقی کند باز مطالب فراوانی برای او مجهول خواهد بود و نیز مصونیت از خطا نخواهد داشت و و... معلوم میشود که این کار با این شرایط یاد شده فقط از عهده ی خدای متعال و کسانی که از طرف او تأیید شده و علم و مصونیتشان از او باشد ساخته است.

بنابراین لازم است که خدای حکیم چنین قانونی را وضع کند و به وسیله ی پیامبران به مردم برساند و یا در برخی موارد وضع قانون را هم به خود پیامبران که علم و دانششان از علم و دانش الهی سرچشمه میگیرد و از هر جهت مصونیت کامل دارند واگذار کند (البته قانون گزار اصیل خدا است).

تذکر این نکته هم لازم است که بشر برای پیشرفت و تکامل و زندگی صحیح هم برنامه لازم دارد و هم مربی.

تنها برنامه و قانون نمیتواند بشر را به سوی سعادت همه جانبه سوق دهد بلکه لازم است شخصی به عنوان مربی و الگو و سرمشق در میان آنها باشد که از اعمال او سرمشق گرفته و مراعات و عمل به قانون را از او یاد بگیرند و از این رو میتوان گفت بشر از دو جهت به پیامبران نیاز دارد و برخدای بزرگ هم از دو جهت لازم است پیامبرانی را مبعوث کند.

1- لزوم قانون کامل و همه جانبه.

ص: 7

2- لزوم مربی و معلمی کامل.

و این هر دو با آمدن پیامبران تأمین شده و بشر با این دو بال میتواند به اوج سعادت و خوشبختی و تکامل دنیوی و اخروی پرواز کند.

ص: 8

آیا میتوانیم از پیامبران بی نیاز باشیم؟

آیا میتوانیم از پیامبران بی نیاز باشیم؟

پاسخ: میدانیم که هدف از آفرینش انسان تکامل همه جانبه ی اوست تا با پیمودن راه صلاح و درستی و با کوشش و ،تلاش هم به نیازمندیهای مادی و دنیوی خود از راههای شایسته پاسخ مثبت بدهد و هم همراه با دریافت سعادتهای دنیوی خود را برای زندگی جاوید آخرت آماده سازد و نیز میدانیم شایستگی و استعداد این تکامل در انسان هست، یعنی خداوند بر نیروهای بدنی و غرائز حیوانی همچون «شهوت و غضب» که برای تأمین نیازهای بدن و غیر آن لازم است، موهبت دیگری به نام «عقل به انسان داده است که به نیروی آن استعداد تمیز بد از نيك و پسندیده از ناپسند و راه رستگاری از بدبختی را دارد اما چون به طور طبیعی و بدون تعلیم از طرف خداوند نمیتواند به راههای خوب و بد پی ببرد و نیز به هیچ وجه از دنیای دیگر و سرای جاویدان خبری ندارد و نمی داند که کارهایی را باید انجام بدهد یا از چه کارهایی خودداری کند تا

ص: 9

شایستگی بهره مند شدن از نعمتهای سرای آخرت را پیدا کند، بنابراین لازم است بشر به وسیله ی مربی و معلمی که با خدای جهان ارتباط داشته باشد و به تعلیم خداوند به آنچه صلاح بشر است آگاه باشد تربیت و راهنمایی شود، تا به راهنمایی آن معلم و مربی از قوانینی که خداوند برای رسیدن به سعادتهای دنیا و آخرت وضع می فرماید آگاه شود و با ایمان و عمل به آنها رستگاری هر دو دنیای خویش را دریابد.

مثالی می زنیم: کودکی که به دنیا می آید استعداد سخن گفتن و فرا گرفتن هر زبانی را دارد اما لازم است پدر و مادری باشد و آنها چند سال در مواقع مختلف حرف بزنند تا به تدریج استعداد سخن گفتن كودك شكوفا شود و او نیز با آموزش از آنان بتواند کلمات و جملات را ادا کند ولی اگر کودکی هرگز سخن گفتن را از کسی نشنود نمیتواند به تنهایی به سخن گفتن بپردازد، خرد آدمی نیز به همین گونه است یعنی استعداد تمیز بدی از خوبی و رستگاری از بدبختی در انسانها هست ولی معلم آگاه از اسرار جهان و آخرت هم لازم است تا این استعداد را به مسیر درست خود راهنمایی کند و راه راست را به بشر نشان دهد. این معلم و مربی پیامبرانند که در هر عصر دستورات الهی را به امت خویش ابلاغ می کردند.

ص: 10

آیا ممکن است در يك زمان دو پیامبر یا بیشتر از طرف خدا مبعوث شوند؟

آیا ممکن است در یک زمان دو پیامبریا بیشتر از طرف خدا مبعوث شوند؟

پاسخ: از قرآن مجید استفاده میشود که حضرت ابراهیم و حضرت لوط و نیز حضرت موسی و حضرت هارون در يك عصر و زمان مأموریت تبلیغ و راهنمایی مردم را دارا بودند.(1)

و در برخی از روایات آمده است که بنی اسرائیل در يك روز چندین نفر از پیامبران الهی را میکشتند (2) از این قبیل روایات نیز استفاده میشود که در يك زمان چند پیامبر با هم به تبلیغ و انجام وظیفه اشتغال داشته اند و همچنین از روایتی که می گوید: شماره پیامبران الهی صد و بیست و چهار هزار است (3) میتوان استفاده کرد که در برخی از زمانها پیامبران متعددی مبعوث شده اند.

و نیز می دانیم که برخی از پیامبران الهی فقط پیامبر خانواده و یا خویشاوندان خود و برخی پیامبر يك شهر و يا يك جمعيت خاص بوده اند و از این رو می توان گفت تعدد پيامبران در يك

ص: 11


1- «ثمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى وَهَارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَمَلَائِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ ... وَمَا نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنينَ ...»سوره ی یونس 75 79 «ثم اَرْسَلْنَا مُوسى والحاه ها رونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَمَلَائِه فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً عالينَ فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِتَشَرَيْنِ مِثْلِنا ...» سوره ی مؤمنون 44 - 47 ولَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلاماً قال سَلامٌ فَمَالَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجا حَنيدٍ فَلَمَّا رَأَى اَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لا تَخَفَ اِنا أرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ... » سوره ی هود 68 - 82
2- در خبر آمده است: «كَانَتْ بنو اسرائيلَ تَقْتُلُ فِي الْيَوْمِ نَبِيَّيْنِ وَثَلَا تَةً وَأَرْبَعَةٌ ...» سفينة البحارج 2 ص 565
3- خصال شیخ صدوق ص 641 چاپ غفاری

عصری امری کاملا طبیعی بوده .است ولی باید توجه داشت که دو یا چند پیامبر که در يك زمان بوده اند همه ی مردم را به يك دين دعوت کرده اند یعنی مثلا حضرت موسی و برادرش حضرت هارون هر دو مردم را به دینی که خدا موسی را برای تبلیغ آن مأمور کرده بود دعوت می کردند.

ص: 12

چرا خدای متعال پیامبران متعددی فرستاد و چرا هر کدام آنان با برنامه ی ویژه ای مردم را راهنمایی کردند؟

چرا خدای متعال پیامبران متعددی فرستاد و چرا هر کدام از آنان با برنامه ی ویژه ای مردم را راهنمایی کردند؟

پاسخ: برای راهنمایی بشر هم به قانون و احکام و اخلاق نیاز است و هم به معلم و مربی یعنی کسی که عملا قانون و اخلاق را به مردم بیاموزد و تربیت عملی آنان را به عهده گیرد.

به همین جهت خدای متعال در طول تاریخ همیشه هم برنامه برای مردم فرستاده و هم مربی و آموزگار، یعنی در تمام دوره ها پیامبر و یا جانشین پیامبری را به عنوان راهنما به مردم معرفی کرده و نیز دین و شریعت لازم را برای هر دوره به عنوان برنامه ی کار آن دوره قرار داده است تا بشر بتواند در راه ترقی و تکامل و سعادت همه جانبه ی خود قدمهای بلند و بلندتری بردارد.

البته معلوم است که اصول ادیان و برنامه های آسمانی همه یکی و مؤید یکدیگر میباشد همه ی پیامبران می گویند خدا هست همه ی آنان از عمل صالح و اخلاق خوب صحبت می و همه مردم را از وجود جهان پس از مرگ آگاه می سازند و همه

ص: 13

می گویند يند بشر باید از شرک و بت پرستی و گناه و رذائل اخلاق اجتناب کند و کوتاه سخن آنکه هیچگونه اختلاف اساسی در برنامه ی آنان به چشم نمی خورد و فقط در قسمتی از فروع دین مانند نماز و روزه و امثال آن ممکن است با هم تفاوتهایی داشته باشند که آنها هم تفاوت اساسی به شمار نمی آید.

پس هدف همه ادیان و شرایع آسمانی یکی بوده و هر شریعت، بعدی شریعت پیش از خود را تکمیل کرده است و بالاخره با آمدن شریعت اسلام که کامل ترین شرایع و ادیان میباشد شریعت و نبوت پایان یافته ،است و مسئله ی هدایت عملی مردم در زمان رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) با خود آن حضرت و پس از ایشان با اوصیاء و جانشینان گرامی آن بزرگوار بوده است.

ص: 14

آیا دستورات همه ی پیامبران یکی بوده است؟

آیا دستورات همهی پیامبران یکی بوده است؟ اگر یکی بوده پس چرا مثلا مسیحیان با مسلمانان در دستورات دینی فرق دارند؟

پاسخ: اصول همه ی ادیان آسمانی الهی با هم فرق نداشته است یعنی همه در توحید عدل خدا، لزوم آمدن پیامبران وجود معاد و حساب و کتاب و بهشت و دوزخ و مانند اینها اتفاق دارند و اگر اکنون مثلا مسیحیت را میبینیم به تثلیث و سه گانه پرستی دعوت می کنند و توحید خالص ندارند به خاطر تحریف و تغییری است که در کتابها و عقاید آنها صورت گرفته است.

اما در احکام فرعی و جزئی ادیان گذشته در بسیاری از موارد با دین اسلام فرق دارند زیرا ادیان پیش از اسلام برای دوره ای خاص و یا مردمی مخصوص بوده است و چه بسا در برخی موارد بخاطر مصالح ویژه ای که در نظر گرفته شده حکم و دستوری خاص برای آنان قرار داده شده است اما اسلام آخرین دین و

ص: 15

احکام آن برای همیشه است، البته آنچه را نباید از یاد برد کثرت تحریف و کم و زیاد شدن دستورات ادیان دیگر، غیر از اسلام است که حتى احكام فرعی آنان هم قابل اطمینان نیست یعنی که در تورات کنونی موجود است همان احکامی است که حضرت موسی برای مردم آن دوره قرار داده بود.

ص: 16

آیا پیامبران الهی با هم فرقی دارند؟

آیا پیامبران الهی با هم فرق دارند؟ و آیه ی «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضِ» (1) با آیه ی «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِه» (2) چگونه قابل توجیه هستند؟

پاسخ: پیامبران الهی از این جهت که همه از طرف خدا برانگیخته شده اند تا پرستی و ایمان و فضایل دعوت کنند، و نیز از این جهت که همه با جهان غیب ارتباط داشته و از گناه و اشتباه مصون و محفوظ بوده اند یکسانند و با هم فرقی ندارند و از آیه «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» (3) همین مطلب استفاده می شود.

زیرا خداوند متعال در این آیه ی شریفه از زبان مؤمنین و مسلمانان می گوید که آنان میان پیامبران فرق نمی گذارند، همه را پیامبر الهی و فرستاده ی خدا دانند و به همه ی آنها ایمان دارند، اما یهودیان و مسیحیان اینطور نیستند یعنی میان پیامبران الهی فرق گذارده و دسته ی اول به موسی ایمان دارند و عیسی و پیامبر اسلام را نپذیرفته اند و دسته ی دوم موسی و عیسی را

ص: 17


1- سوره ی بقره آیه ی 255
2- سوره ی بقره آیه ی 286
3- سوره ی بقره آیه ی 286

پذیرفته اند اما پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) را قبول نکرده اند.

البته فرق نداشتن پیامبران از این جهت دلیل نمی شود که از هیچ جهت با هم فرقی نداشته اند زیرا ممکن است پیامبران از نظر فضایل معنوی و روحیات و نیز از نظر فداکاری و از خود گذشتگی با هم فرق داشته باشند و مقامات آنها با هم متفاوت باشد، و آیه ی «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» (1) گویای همین مطلب است.

و صرف نظر از این ایه هم میتوان گفت که بین پیامبری که گروه مخصوصی مبعوث میشد و با مشکلات چندانی رو برو نمی بود با پیامبر دیگری چون حضرت نوح که صدها سال مردم را به خدا دعوت میکرد و در این راه با مشکلاتی روبرو بود و پایداری و استقامت می ورزید تفاوت بسیار است.

ص: 18


1- سوره ی بقره آیه ی 255

آیا در غیر قاره ی آسیا نیز پیامبری مبعوث شده است؟

آیا در غیر قاره ی آسیا نیز پیامبری مبعوث شده است؟

پاسخ: ما دلیلی در دست نداریم که در غیر قاره ی آسیا پیامبری مبعوث نشده باشد زیرا شماره پیامبران الهی بسیار زیاد بوده و بنابر آنچه در برخی از روایات آمده و نیز در بین مسلمانان مشهور است عدد پیامبران الهی صد و بیست و چهار هزار می باشد (1) از این جمعیت زیاد ما فقط تعداد کمی که شاید به صد نفر هم نمی رسند می شناسیم بنابراین چطور میتوانیم بگوییم در غیر آسیا پیامبری مبعوث نشده است.

البته این مطلب مسلم است که در تواریخ هر چه می جوییم جز پیامبرانی که در مشرق زمین ظهور کرده اند نمی یابیم اما این دلیل نمیشود که همه ی پیامبران در این قسمت از زمین مبعوث شده باشند زیرا همه میدانیم که تاریخ از ابتدای پیدایش بشر به طور مبسوط و صحیح در دست نیست تا بتوان در این موضوع اظهار نظر قطعی کرد.

تردیدی نیست که هر کجا انسان مکلف زندگی کند لازم

ص: 19


1- خصال شیخ صدوق ص 641 چاپ غفاری

است خدای متعال برای آنان راهنما بفرستد و یا گفتار و برنامه ی پیامبران را به آنان برساند در بیشتر نقاط زمین که مردمی زندگی می کرده اند یا پیامبر داشته اند و یا برنامه ی پیامبران به آنجا رسیده بوده است.

ص: 20

چرا همه ی پیامبران در یک سرزمین يا يك كشور ظهور نکرده اند؟

چرا همه ی پیامبران در یک سرزمین یا یک کشور ظهور نکرده اند؟

پاسخ: منظور از بعثت پیامبران تبلیغ آیین آسمانی و ارشاد انسانها به سعادت واقعی آنان است، طبیعی است که این منظور در صورتی که پیامبران در نقطه های مختلف جهان به رسالت برانگیخته شوند بهتر تأمین می گردد، به ویژه با در نظر گرفتن وضع آن زمانها که وسایل رفت و آمد و ارتباط بین دو نقطه ی دور دست کمتر فراهم بود.

بنابراین اگر همه ی پیامبران در يك نقطه مبعوث می شدند بطور شایسته نمیتوانستند دعوت و ارشاد خویش را به مناطق دور دست گسترش داده و نسبت به مردم آن سامانها اتمام حجت کنند.

البته نمیتوان گفت: لازم است هر پیامبری در يك نقطه مبعوث شود و یا حتما در هر نقطه پیامبری باشد زیرا خدای حکیم هر طور مصلحت بداند انجام میدهد و ممکن است در واقع اموری پنهان از دیده و فکر ما باشد که با ملاحظه ی آنها این کار لازم نباشد.

ص: 21

چرا بیشتر پیامبران در آغاز کار چوپان بوده اند؟

چرا بیشتر پیامبران در آغاز کار چوپان بوده اند؟

پاسخ: علت اینکه طبق برخی از، روایات بیشتر پیامبران مدتی چوپانی کرده اند (1) شاید این باشد که چون پیامبران موظف بودند انسانهای جاهل را با صبر و حوصله به راه کمال رهبری کنند و در این راه ناچار بایست صدمات و سختیهای فراوانی را تحمل کنند بدین جهت مدتی با گوسفندان که فاقد شعور و ادراك هستند سروکار پیدا میکردند تا پخته و کار آزموده وسرد و گرم چشیده و صبور و شکیبا بار آیند، و نیز در دشتها و بیابانها و کوه ها و در دامن، طبیعت در اسرار خلقت و وجود سیر کنند و آثار صنع پروردگار را مطالعه نمایند تا آنان برای يك تحول و انقلاب کلی یعنی پیامبری آماده گردد.

ص: 22


1- ما بَعَتَ اللهُ نَبِيا قَط حَتَّى يَسْتَرْعِيهُ الغنم ليُعلمه بذلِكَ رَعْبَهُ النَّاسَ.سفينة البحارج 2 ص 565

چرا پیامبران از نوع بشر انتخاب شدند؟

چرا پیامبران از نوع بشر انتخاب شدند؟

پاسخ: ممکن است علت اساسی اینکه پیامبرانی که برای انسانها فرستاده شدهاند از جنس خود آنها برگزیده شده اند مسأله ی تأثیر عمل مربی باشد، زیرا وقتی انسانها ببینند افرادی از خود آنان تعالیمی برای هدایت آنها آورده اند، و نیز ببینند خود آنان بیش از هر کس پای بند به آن تعالیم و دستورات هستند و به آن عمل می کنند عمل آنان میتواند نقش موثری در هدایت و راهنمایی امتشان داشته باشد و دیگر کسی نمی تواند بهانه بیاورد که انجام دستورهای دینی و تعالیم آن از عهده ی انسانها خارج است زیرا با چشم خود میبینند که پیامبران با اینکه از خود آنان و از جنس بشر هستند به خوبی از عهده ی عمل به آن تعالیم برمی آیند.

اما اگر پیامبران از جنس فرشته بودند، ممکن بود گفته شود انجام این دستورات برای انسان ها آسان نیست و انسان ها نمیتوانند این وظایف را بطور شایسته انجام دهند.

ص: 23

آیا آیاتی که میگوید پیامبر باید از جنس امت خود باشد با آیاتی که دلالت می کند رسول گرامی اسلام بر جن» هم مبعوث بوده منافات ندارد؟

آیا این آیه ی شریفه «لَقَدْ مَنَّ الله عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أنفُسِهِمْ...» و مانند آن که میگوید پیامبر باید از جنس امت خود باشد با آیاتی که دلالت میکند رسول گرامی اسلام بر «جن» هم مبعوث بوده منافات ندارد؟

پاسخ: از آیه ی یاد شده و مانند آن (1) تنها در می یابیم که خدای متعال هیچگاه فرشته یا جن را به عنوان پیامبری انسانها نفرستاده و همیشه پیامبران انسانها از جنس خود آنان بوده اما از این آیات استفاده نمیشود که حتماً باید پیامبر هر امتی حتما از جنس خود آنان باشد یعنی لازم باشد پیامبر جنها از جنس خود آنان باشد.

بنابراین آیات و روایاتی که (2) تصریح میکند که پیامبر اسلام

ص: 24


1- وَمَا اَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلا رجالاً نُوحى إِلَيْهِمْ... سوره ی یوسف آیه ی 109 و سوره ی نحل آیه ی 43 لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ... سوره ی توبه آیه ی 128
2- وَاذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجنّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا انْصِتُوا فَلَمّا قضِيَ وَلَوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ... سوره ی احقاف آیه ی 28 قل اوحى إِلَى انَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنا قرآناً عَجَباً. سوره ی جن آیه ی 1 وَفِى كَامِل الزِيارَةِ عَنِ السَّجّادِ وَالصَّادِقِع في حَدِيثٍ سُئِلَ فِيهِ عَنْ مَعْنَى اولى الْعَزْمِ قَالَ بُعثُوا الى شَرَّقَ الْأَرْضِ وَغَرْبِها وَجِنّها وَانْسِها - حق اليقين شبّرج 1 ص 148

به جن و انس مبعوث شده است با آیات مذکور به هیچ وجه منافات ندارد.

ص: 25

چرا مردم پیامبران را اذیت میکردند و با آنها مبارزه می نمودند؟

چرا مردم پیامبران را اذیت میکردند و با آنها مبارزه می نمودند؟

پاسخ: پیامبران الهی برای اصلاح جامعه ها برنامه هایی می آوردند که به تمام معنا خرافات را از بین ببرد و مردم را به شاهراه سعادت و خوشبختی برساند اما مردمی که با خرافات خو گرفته بودند به مخالفت بر می خواستند و حاضر نمی شدند به هیچ وجه از عادات دیرینه ی خود دست بردارند و نیز چون منافع مادی و بی بندوباری خود را در خطر میدیدند به این زودیها زیر بار حقیقت نمی رفتند.

هر چه پیامبران الهی بیشتر کوشش میکردند و مخالفان را بیم و اندرز می دادند آنان بر دشمنی و آزار خود می افزودند.

مثلا همه میدانیم پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) از روزی که به رسالت مبعوث شد مردم را به خداشناسی و راستی و درستی دعوت می کرد و آنان را از بت پرستی و سنگ پرستی و شرابخواری و قمار بازی و سایر آلودگیها نهی می فرمود اما در مقابل آن حضرت، مردمی که عادت دیرینه ی آنان بت پرستی بود علیه او دست به اقداماتی

ص: 26

زدند، و به حمایت از بت و بت پرستی به آزار و اذیت آن بزرگوار پرداختند و از هیچ اقدام دشمنانه ای خودداری نکردند تا آنجا که نقشه ای برای قتل آن گرامی طرح کردند.

البته پیامبران الهی با صبر و حوصله و بردباری و استقامت گروه هایی را بسیار یا اندک از بدبختی ها نجات دادند و مردم کم کم به خیراندیشی و مصلحت بینی آنان پی برده و شخصیت والای ایشان را در می یافتند و برنامه ی آن بزرگواران را کم و بیش می پذیرفتند.

مثلا در مورد رسول گرامی اسلام (صلی الله وعلیه واله) کار همان مردم مشرك و بت پرست به جایی رسیده بود که به آن حضرت عشق می ورزیدند و مثلا برای برداشتن آب وضوی آن گرامی به عنوان تبرك بر یکدیگر سبقت می گرفتند.

ص: 27

آیا صحیح است که میگویند بنی اسراییل هر روز هفتاد نفر از پیامبران خود را می کشتند؟

از برخی مبلغین شنیده ایم که بنی اسرائیل هر روز هفتاد نفر از پیامبران خود را می کشتند آیا این حرف صحیح است؟

پاسخ: قرآن مجید درباره ی بنی اسرائیل میفرماید: «کانُوايَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ...» (1)

بنی اسرائیل به آیات و نشانه های الهی کفر می ورزیدند و پیامبران را می کشتند.

و نیز می فرماید «كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبياء بغيْرِ حَق ...» (2).

و در جای دیگر می فرماید: «لَقَدْ أَخَذْ ناميثاق بَنِي إِسْرَائِيلَ وَاَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءهُمْ رَسُولٌ بما لا تهوى انفُسُهُمْ فريقاً كَذَّبُوا وَفَريقاً يقتلون ..» (3) از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سوی آنان فرستادیم هر وقت پیامبری با تعلیمات و دستوراتی که دلخواهشان نبود به سوی آنها می آمد گروهی را تکذیب، و گروهی را می کشتند.

ص: 28


1- سوره ی بقره آیه ی 61
2- سوره ی آل عمران آیه ی 112
3- سوره ی مائده آیه ی 70

و در سوره ی نساء می خوانیم: «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللهِ وَقَتْلِهِمُ الأنبياء بِغَيْرِ حَقَّ ...» (1) بنی اسرائیل به خاطر پیمان شکستن و کفر ورزیدن به نشانه ها و آیات الهی و کشتن پیامبران... (از رحمت خدا دور شدند). در روایات هم مطالب گوناگونی در این باره دیده می شود.

1_ برخی روایات میگوید پیشینیان و اجدادشان پیامبران الهی را می کشتند...(2).

2_ بنی اسرائیل روزی 2 یا 3 یا بیشتر از پیامبران خود را می کشتند و حتی گاهی در يك روز هفتاد نفر از پیامبران را می کشتند.(3).

3_مرحوم طبرسی از ابی عبیده جراح از رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) روایت میکند که بنی اسرائیل در يك صبحگاه چهل و سه نفر از پیامبران خود را کشتند.(4).

و نیز در برخی از روایات و نقل ها مطالب دیگری آمده است.

ص: 29


1- سوره ی نساء آیه ی 155
2- إِنَّمَا قَتَلَهُمْ اَجْدَادُهُمْ وَاجْدَادُ أَجْدَادِهِمْ فَرَضِيَ هَؤُلَاءِ بِذلِكَ... نور الثقلين ج
3- سفينة البحارج 2 ص 565
4- مجمع البيان ج 2 ص 423

با آنکه پیامبران برگزیده ی درگاه الهی بوده اند چرا باید گروهی از آنان پس از راهنمایی پیروان خود کشته شوند و عاقبتی وخیم و ناهنجار داشته باشند؟

با اینکه پیامبران برگزیده ی درگاه الهی بوده اند چرا باید گروهی از آنان پس از راهنمایی پیروان خود کشته شوند و عاقبتی چنین وخیم و ناهنجار داشته باشند؟

پاسخ: پیامبران الهی که از سوی خدا برای راهنمایی انسانها برانگیخته شدند از آغاز با محیطهایی آکنده از فساد و انحراف رو برو بودند، و روشن است مصلحی که برای راهنمایی یك يك جامعه سراسر فساد و گمراهی، گام بر می دارد موفقیت همه جانبه ی خود را صد در صد پیش بینی نخواهد کرد، بلکه به امید پیشرفت، برنامه ی خویش را آغاز میکند و با پشتکار و استقامت فوق العاده ای هدف خویش را تعقیب می نماید ولی باید دید اگر امت ها و اقوام آنان راهنماییها و فعالیتهای مقدس و پاک آن انسانهای ملکوتی را نادیده انگاشته بلکه رنج های فراوان آنان را با صدمه و آزار جبران ،نمودند آیا این آزار و اذیتها و حتی شدن ها برای پیامبران عاقبتی وخیم و ناهنجار به شمار می آید. با

ص: 30

کمی تأمل و فکر پاسخ منفی است زیرا کشته شدن و شهادت در راه اهداف بزرگ الهی شرافت است، هر موجود زنده ای جز خدای بزرگ دستخوش مرگ و نابودی است پس چه بهتر كه يك انسان در راه راهنمایی انسانها و کوبیدن ضلالت ها و مبارزه با خرافات و نادرستیها جان بدهد و به این وسیله نام خویش را در تاریخ انسانیت همراه با نیکی و عظمت برای همیشه زنده نگاه دارد اگر پایان زندگی مادی هر انسانی مساوی بود با فنای ابدی و از بین رفتن او و اصلا ،پاداش و حساب و محاکمه ای در کار نبود جا داشت که درباره ی قدردانی نشدن زحمات پیامبران بیندیشیم ولی چنین نیست بلکه پروردگاری که فرستنده ی آنها بوده و این مردان الهی به عشق او کار میکردند خود پاداشی بزرگ در خور مجاهدات و فداکاریهای آنان و بهتر از آن برای ایشان مقرر ،نموده و از صدمات و لطماتی که در این راه متحمل شده اند تقدیر خواهد نمود.

« وَلا تَحْسَبَنَّ الدِّينَ قَتِلُوا فِى سَبيل اللهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْياء عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (1).

گمان مکن کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی می خورند.

ص: 31


1- سوره ی آل عمران آیه ی 169

اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر از طرف خدا بر انگیخته شدهاند پس چرا جز نام گروهی از آنان در دست نیست؟

اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر از طرف خدا برانگیخته شدهاند پس چرا جز نام گروهی از آنان در دست نیست؟

پاسخ: علت اینکه فقط نام گروهی از پیامبران در دست است این است که گذشته ی جهان تاریخ مضبوطی نداشته تا همه ی جزئیات در آن ضبط شود و پیامبران بزرگ و اولوا العزم هم که نامشان مانده است به خاطر این است که نام آنها در قرآن و در روایات و کتابهای دینی ذکر شده است وگرنه شاید نام همین عده هم در دست نمی ماند.

ص: 32

نام گروهی از پیامبران الهی را بنویسید.

نام گروهی از پیامبران الهی را بنویسید:

پاسخ: پیامبرانی که نام آنها در قرآن مجید آمده است به شرح ذیل می باشند:

آدم ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط،اسماعيل، اسحق، يعقوب، یوسف، شعیب، موسی ، هارون، داود، سليمان، أَيُّوب، الياس، اليسع، عُزَيْر، ذُوالكِفْلِ، يُونُس، زَكَرِيَّا،يحيى، عيسى و پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و عليهم.البته نام چند نفر از پیامبران مشهور هم در قرآن مجید نیامده است.

ص: 33

پیامبران با سایر افراد بشر چه فرقی دارند؟

پیامبران با سایر افراد بشر چه فرقی دارند؟

پاسخ: همانطور که در قرآن مجید مکرر آمده است (1) فرق انبیاء و رهبران آسمانی با سایر مردم این است که آنان به وسیله یی مانند «وحی» با عالم غیب ارتباط داشته و از این راه قدرت رهبری علمی و عملی بشر را دارا بودند.

بنابراین پیامبران از يك نظر بشر هستند و مانند سایر بشرها آفریده ی پروردگار و دارای غرایز و عقل می باشند، و احتیاج به خوراک و پوشاک و استراحت دارند و اگر کسی مانند برخی از نادانها آنان را خدا بداند کافر و مشرک است اما از طرف دیگر آنها بشر معمولی نیستند که مثلا با خواندن درس مطالب را فرا گیرند بلکه به وسیله یی مانند «وحی» مطالب را از خدای متعال فرا می گیرند، پس خدا نیستند و بشر معمولی هم نیستند، همچنانکه قرآن می فرماید:

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...» (2).

ص: 34


1- وَمَا اَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ الآرجالاً نُوحى إِلَيْهِمْ...سوره ی نحل آیه ی 43 و مانند آن
2- سوره ی کهف آیه ی 110

پیامبر ما به مردم بگو: من بشری مانند شما هستم. با این تفاوت که به من از طرف خدا وحی می شود.

ص: 35

فرق ميان يك پيامبر و يك دانشمند بزرگ و نابغه چیست؟

فرق میان یک پیامبر و یک دانشمند بزرگ و نابغه که قانون کلی برای مردم دنیا وضع می کند چیست؟

پاسخ: پیامبران الهی با دانشمندان و نوابغ فرقهای بسیار دارند قوانین پیامبران نیز با قوانین دانشمندان و فلاسفه بسیار متفاوت است. فلاسفه و نوابغ و دانشمندان، آراء و نظریات خود را اغلب با حالت شك و ترديد تلقى و القاء می کنند بطوری که حتی برای خودشان هم صد در صد یقین آور نیست و هر لحظه انتظار آنند که در جریان تحقیقات بیشتر و یا برخورد با افراد، داناتر از آن آراء و افکار برگردند و یا آن قوانین را تکمیل .کنند و حتى امكان دارد يك دانشمند و نابغه بعد از مدتها صرف وقت در رشته یا رشته هایی که تخصص دارد نظریه ای بدهد و یا چیزی بنویسد و پس از گذشتن اندك، مدتی از آن نظریه و یا نوشته خجل باشد و خودش نظریه ی قبلی خود را رد کند و به تعبیر محترمانه تبصره بر قانونهای وضع کرده ی خود بیاورد و بدون تبصره و تکمیل و اصلاح آنها را سزاوار اجرا نداند.

ص: 36

اما انبیاء و پیامبران الهی بدون صرف وقت برای تحصیل دارای همه گونه علوم و فضایل و کمالات بوده اند، و از ابتدا هر گفته اند چون از پیش خود نگفته و متکی به وحی الهی بوده است صد درصد به آن اعتماد داشته و با یقین و جزم بیان می کردند و هیچگاه گفته ها و تعلیماتشان هم اشتباه و خلاف واقع نبوده است. ضمنا از این نکته نیز غافل نباشیم که پیدا شدن يك نابغه و دانشمند محیط مساعد لازم دارد و نیازمند به رفتن دبستان و دبیرستان و دانشگاه و دیدن دوره های مختلف علمی و آزمایشی و معاشرت با افراد همفکر و هم عقیده است، و بطور کلی محیطی نابغه پرور است که دانش دوست و مترقی و متمدن باشد و کمتر اتفاق میافتد که در محیط نامساعد فیلسوف یا دانشمندی به وجود آید و قوانینی آماده ،گردد و به گفته ی یکی از دانشمندان وجود یک هنرمند نامی نتیجه وفور هنرمندان عادی است.

اما ظهور پیامبران هرگز مشروط به شرایط فوق و مساعدت محیط نبوده بلکه بیشتر یا همه ی پیامران در میان اقوام عقب گمراه که در پرتگاه هلاکت و بدبختی می زیسته اند ظهور کرده اند، و در شرایط اجتماعاتی که از ترقیات علمی و آزمایشی کلی بی بهره بودند و در ظلمات جهل و فساد غوطه میخوردند همچون خورشید تابناکی طلوع کرده و با پایمردی و فداکاری دلهای ستم دیده و عقب مانده را به نور حیات و رستگاری روشن ساخته اند.

ص: 37

آیا پیامبر و امام را میتوان در ردیف نابغه های جهان به شمار آورد؟

آیا پیامبر و امام را می توان در ردیف نابغه های جهان به شمار آورد؟

پاسخ: پیامبران و امامان با نوابغ فرقهای بسیاری دارند از جمله:

1- هر نابغه ای احتیاج به استاد و تعلیم دارد و اگر انسانی دارای نبوغ باشد اما تحت تربیت و تعلیم استادان فن قرار نگیرد به كمال لازم نخواهد رسید ولی دانش انبیاء و امامان این چنین نبوده و معلومات خود را از انسانهای زمان خود فرا نگرفته اند مثلا پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) در حیطی (حجاز) زندگی می کرد که افراد باسواد آنها که خواندن و نوشتن را می دانستند انگشت شمار بودند و اصولا معلومات آن مردم بسیار کم و ساده بود، پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) پس از چهل سال زندگی در چنین محیطی کتابی آورد که جمیع نوابغ دنیا تاکنون از آوردن مانند آن ناتوان و عاجز مانده اند و این خود بهترین دلیل است براینکه حساب پیامبران که با عالم غیب ارتباط دارند و علوم خود را از آنجا دریافت میکنند با حساب نوابغ که علوم آنها آموزشی و تحصیلی

ص: 38

است جدا می باشد.

2- کارهای نوابغ جهان همه روی اصول مادی و طبیعی صورت می گیرد و در جهان نظایر زیادی هم پیدا می پیدا میکند اما انبیاء برای اثبات صدق گفتار خود معجزاتی آورده اند که با هیچ يك از قوانین طبیعی جاری و عادی سازش ندارد و همین را دلیل بر ارتباط خویش با جهان ماوراء طبیعت دانسته اند.

ص: 39

آیا اعطاء مقام پیامبری به گروهی خاص تبعیض به شمار نمی آید؟

آیا اعطاء مقام پیامبری به گروهی خاص تبعیض به شمار نمی آید؟

پاسخ: اولا برانگیخته شدن يك انسان به مقام نبوت و پیامبری گرچه فضیلت بزرگ و امتیاز گرانقدری است ولی باید به این هم توجه داشت که همانگونه که او از این فضیلت بزرگ برخوردار است به موازات آن تکلیفی سنگین و مسؤولیتی بس خطیر و حساس هم دارد.

افراد معمولی که مقامی عادی دارند مسؤولیتشان هم در همان سطح است اما پیامبران بزرگ که دارای عظمت و برتری هستند به همان نسبت دشواری مسئولیت سنگین تری را نیز بر عهده دارند.

به همین جهت برخی از پیامبران همچون حضرت آدم و یونس...، به محض آنکه کاری انجام داده اند که انجام ندادن بهتر بوده است (نه آنکه گناه باشد) از طرف خدای متعال مورد مؤاخذه قرار گرفته اند و این تنها به جهت همان مسؤولیت سنگین آنان بوده است.

ثانیا: این مقام را که خداوند به برخی از بندگان خاص خود

ص: 40

عطا فرموده براساس لیاقت و شایستگی آنان بوده، یعنی خداوند دانسته این انسانهای زبده و پاک اگر پیامبر هم نباشند افرادی صالح و بهتر از دیگران مطیع خداوند خواهند بود، و براین اساس آنان را رهبر و راهنمای مردم قرار داده و ایشان را به نیروی علم و عصمت مجهز ساخته است.

ص: 41

آیا پیامبران بدان جهت که خود مردانی لایق بودند از طرف خدا برگزیده شدند؟

آیا پیامبران بدان جهت که خود مردانی لایق بودند از طرف خدا برگزیده شدند و یا برگزیدگی آنان تنها به خواست خدا بوده است؟

پاسخ: اصولا تصدى يك مقام حساس اجتماعی و به عهده گرفتن مسؤولیت آن نیازمند لیاقت و شایستگی ذاتی است و هر چه مسئولیت سنگین تر باشد تحمل آن استعداد بیشتری لازم دارد و چون هدف از پیامبری رهبری همه جانبه ی فرد و اجتماعی به سوی رشد و کمال است، مسؤولیت آن نیز بسیار سنگین و طاقت فرسا خواهد بود بنابراین باید کسانی به این مقام برگزیده شوند که از لیاقت و استعداد و پاکی فوق العاده یی برخوردار باشند.

البته خدای متعال به علم ازلی خویش می دانست که چه افرادی قابلیت و استعداد این مسؤولیت را دارند، یعنی می دانست که چه افرادی با اراده و اختیار خویش مردانی صالح و خیراندیش خواهند بود و می دانست شرایطی که به اختیار باید از سوی آنان

ص: 42

تحقق یابد به وجود خواهد آمد آنگاه شرایط و تأییداتی هم که از جانب خدای متعال باید انجام گیرد چه قبل از به دنیا آمدن آنان و چه بعد از آن انجام گرفته و مقام پیامبری به آنان داده شده است.

مختصر آنکه، اعطاء مقام پیامبری و امامت به عده یی مخصوص هم مربوط به لیاقت ذاتی آنان است، و هم به خواست خدا، یعنی خدا خواسته است این مقام را به کسانی که استعداد پذیرفتن مسؤولیتهای آن را دارند عطا فرماید.

ص: 43

آیا رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) و ائمه ی اطهار(علیه السلام) نمی توانسته اند کار خلاف انجام دهند؟

میگویند پیامبری حضرت محمد(صلی الله وعلیه واله) و امامت و ولایت امیر مؤمنان على(علیه السلام) و یازده فرزندش پیش از به دنیا آمدن آنان معلوم بوده و حتی پیامبران قبلی این مطلب را میدانسته و ایمان داشته.اند بنابراین پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) و ائمه ی هدی (علیهم السلام) با سایر انسانها فرق دارند یعنی خدای متعال آنان را پاک آفریده و طوری قرار داده که نمی توانسته اند گناه و معصیت کنند، پس آنها امتیازی بر سایرین ندارند چون اصلا نمی توانسته اند کار خلاف انجام دهند و بقیهی افراد بشر این طور نیستند.

پاسخ: تمام پیامبران الهی و جانشینان آنان مثل سایر افراد بشر میتوانستند کار خوب انجام دهند و میتوانستند کار بد انجام دهند، و در این جهت با سایر مردم فرقی نداشته اند و اجتناب آنان از گناه و معصیت جزو فضایل و امتیازات آنان است،

ص: 44

همانطور که هر انسان دیگری هم اگر از گناه خودداری کند جزو امتیازات او محسوب می شود.

موضوعی که هست اینکه علم و عقل پیامبران به گونه یی است که به وسیله ی همان همیشه بر شیطان و نفس مسلط بوده اند و عقیده به عصمت انبیاء و جانشینان آنان هم معنایش همین است که انبیاء الهی در اثر علم و عقل فوق العاده یی که دارند هیچگاه مغلوب نفس و شیطان نمی شوند و معنایش این نیست که نمی توانستند گناه انجام دهند بلکه مانند سایر افراد می توانستند مرتکب گناه شوند ولی همیشه عقل خود را بر شهوات غالب می ساختند و از گناهان اجتناب می ورزیدند و چون خدای متعال قبل از خلقت و تولد پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله وعلیه واله) می دانست که او پس از تولد تا آخر عمر به اختیار خود از همه ی گناهان خودداری میکند و در سراسر عمر لحظه یی از خدای جهان غفلت نمی ورزد، و فضایل روحی و اخلاقی او بر همه ی انبیاء برتری دارد به سایر انبیاء فضیلت و برتری او را تذکر میداد و آنان نیز سر تسلیم فرود می آوردند.

و اینکه خدا علم دارد آن حضرت گناه نمی کند دلیل آن نیست که آن حضرت اصلا نتواند گناه کند.

مثلا دوست شما میتواند به شما خیانت کند ولی شما می دانید که او خیانت نمیکند و به دیگری میگویید که رفیق من خیانت نمی کند شما که علم دارید دوست شما خیانت می کند نمی کند این علم شما دلیل براین نیست که او اصلا قدرت برخیانت نداشته باشد بلکه قدرت برخیانت دارد ولی روی مبانی

ص: 45

اخلاقی و اجتماعی از این کار خودداری می کند، و شما میدانید که او خودداری می کند.

خدای متعال هم میداند که حضرت محمد(صلی الله وعلیه واله) و ائمه ی هدی (علیهم السلام) در سراسر عمر گناه نمی کنند و همیشه به فکر ترقی و تعالی و تکامل و توجه به خدا خواهند بود، و این موضوع را به سایر انبیاء (علیهم السلام) خبر می دهد تا آنان هم به فضیلت و برتری آنان اعتراف نمایند.

با این ترتیب روشن است که پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) و ائمه ی هدی (علیه السلام) بر سایر انسانها فضیلت و امتیاز داشتند، زیرا می توانستند معصیت کنند و خود را به آن آلوده نساختند.

ص: 46

چرا پیامبران و امامان باید معصوم باشند؟

چرا پیامبران و امامان باید معصوم باشند؟

پاسخ: اگر پیامبران و امامان معصوم نباشند نمی توانند اعتماد مردم را به خود جلب کنند زیرا اگر احتمال، دروغگویی تحریف حقایق، غرض ورزی، سودجویی و مانند آن در ایشان وجود داشته باشد مردم نمیتوانند به گفته ی آنان اعتماد کنند و نتیجه یی که از فرستادن پیامبران و امامان مقصود بوده به دست نمی آید.

و نیز اگر پیامبران و امامان معصوم نباشند نمی توانند مربی جامعه باشند زیرا مربی باید از راه عواطف و احساسات در قلب افراد نفوذ کند و بدیهی است که اگر پیامبری و امامت که بزرگترین مقام روحانی است به عهده ی افرادی گذاشته شود که آلوده ی به گناه باشند به هیچ وجه نمی توانند اثر عمیق و ریشه داری در دلها بگذارند و مالاً هدف از رسالت آنان عملی نمی شود.

بنابراین لازم است خدای متعال از راه لطف آنان را از مقام عصمت برخوردار کند تا هدف از فرستادن پیامبران و امامان به خوبی تامین گردد. و مردم با اطمینان خاطر سخنان آنان را بپذیرند و با اعتماد از آنان پیروی کنند.

ص: 47

با اینکه پیامبران و امامان بشرند چطور میتوانند ازگناه برکنار بمانند؟

با اینکه پیامبران و امامان بشرند چطور میتوانند از گناه بر کنار بمانند؟

پاسخ: کسی که به گناه دست می یازد به خاطر آن است که نسبت به مفاسد و زیانهای گناه تشخیص کامل و عمیق ندارد و نیز به عذابهایی که برای گناه در جهان پس از مرگ مقرر شده ایمان ندارد.

مثلا کسی که شراب میخورد از مفاسد و مضرات و عواقب وخيم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل ندارد، همین بی اطلاعی او باعث میشود که به این گناه آلوده ،شود، اما کسانی که از زشتی گناهان و عواقب وخیم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل دارند محال است پیرامون گناه بگردند زیرا بینش عمیق و ژرف آنان مفاسد گناه را آنچنان پیش چشمشان مجسم میکند که هرگز به فکر انجام آن هم نمیافتند آیا شما باور میکنید كه يك ميكرب شناس، با آگاهی کاملی که از مضرات میکرب دارد از ظرف آلوده به میکرب آب بیاشامد یا غذا بخورد؟

ص: 48

اگر دانستن زیانهای کاری موجب خودداری از آن می شود، چرا مثلا برخی از پزشکان با علم به زیانهای شراب از خوردن آن اجتناب نمی کنند؟

اگر دانستن زیانهای کاری موجب خودداری از آن می شود پس چرا مثلا برخی از پزشکان با علم به زیانهای شراب از خوردن آن اجتناب نمی کنند؟

پاسخ: انسان گاهی مغلوب هوی و هوس و شهوت می شود و با اینکه مثلا علم دارد فلان کار برای او زیان دارد آن را انجام می دهد، و در چنین صورتی در حقیقت هوی و هوس او بر ادراك و عقلش غالب شده است اما پیامبران و امامان که در اثر شناخت خدا و درک بزرگی و عظمت او توانسته اند بر هوی و هوس و شهوت غالب شوند هیچگاه گرفتار این مغلوبیت نمی شوند.

حضرت امیر المؤمنين على عليه السلام درباره ی مردان الهی می فرماید:

«عَظْمَ الْخَالِقِ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَمَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ» (1)

«فقط خدا پیش آنان بزرگ است و جز خدا همه چیز پیش آنان ناچیز است.»

چنین افرادی به هیچ وجه گرفتار هوی و هوس و شهوت نمی شوند و هرگز در اجرای اوامر خدای متعال نافرمانی نمی کنند.

ص: 49


1- نهج البلاغه خطبه ی 188 - ج 2 ص 186 چاپ مصر

اگر همهی پیامبران الهی معصوم هستند چرا معصومین را به عدد چهارده محدود میکنیم؟

اگر همه ی پیامبران الهی معصوم هستند چرا معصومین را به عدد چهارده محدود می کنیم؟

پاسخ: بنابر دلیلهای عقلی و نقلی تمام پیامبران و امامان هستند و اینکه در میان ما شیعیان معصومین با عدد چهارده معرفی می شوند منظور معرفی حضرت رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) و حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا عليها السلام و یازده امام دیگر علیهم السلام میباشد نه اینکه جز این چهارده نفر را معصوم ندانیم زیرا از عقاید مسلم شیعه این است که همه ی پیامبران الهی معصوم بوده اند.

ص: 50

آیا پیامبران و امامان باید از همه ی گناهان معصوم باشند؟

آیا پیامبران و امامان باید از همه ی گناهان معصوم باشند یا تنها کافی است که در دایره ی تبلیغ دین و بیان معارف و احکام از خطا و تحریف و غرض ورزی مصونیت داشته باشند؟

پاسخ: مهم ترین عامل موفقیت و نفوذ يك رهبر مذهبی که میخواهد مردم را به راه خدا و سعادت دعوت کند ایمان و اعتماد مردم نسبت به اوست و این ایمان و اعتماد هم وقتی به دست می آید که مردم از وی چیزی جز پاکی و تقوی و خیر و صلاح نبینند.

اگر پیامبران و امامان فقط در قسمت بیان معارف و احکام مصونیت داشته و در قسمتهای دیگر مانند سایر مردم به گناه و لغزش آلوده باشند هیچگاه نمیتوانند اجتماعی را به صلاح و درستی برسانند زیرا اگر يك رهبر مذهبی مثلا از خوردن شراب نهی کند و به مردم بگوید: «خدا شراب را حرام کرده است» ولی خودش، گاهگاهی به این مایه ی فساد لب بزند، مردم گویند اگر سخن او حق و از جانب خدا بود خود او پیشتر از

ص: 51

دیگران به آن عمل می کرد و روی این اصل آلودگی پیامبران و امامان به گناه (گرچه در دایره ی تبلیغ معصوم باشند) موجب سلب اطمینان مردم میشود و در نتیجه هدف از بعثت عملی نمی گردد.

به بیان دیگر:

دانشمندان اصول عقاید می گویند: لازم است پیامبران و امامان صفاتی که موجب تنفر مردم است نداشته باشند یکی از موارد خیلی روشن آن همین است که آنان آلوده به گناه نباشند زیرا آلودگی به گناه خود مهمترین عاملی است که مردم را از پیرامون آنان پراکنده می سازد.

تصدیق می کنید که يك رهبر مذهبی اگر در همه ی عمر يك بار مثلا به عمل منافی با عفت مبتلا گردد مردم از او متنفر شده و سخنان و برنامه هایش در آنان اثر به سزایی نخواهد گذاشت.

ص: 52

آیا پیامبران و امامان پیش از آنکه به پیامبری و امامت برسند معصوم بوده اند؟

آیا پیامبران و امامان پیش از آنکه به پیامبری و امامت برسند معصوم بوده اند؟

پاسخ: تمام پیامران و امامان باید پیش از پیامبری و امامت هم از گناه و خطا معصوم باشند، زیرا وجود يك سوء سابقه برای يك رهبر آسمانی ممکن است موقعیت او را متزلزل سازد و اعتماد را از او سلب کند، و برای پیروی نکردن از او بهانه ای گردد.

و اصولا کسی که از آغاز زندگی پیش مردم به پاکی و درستی معروف نباشد و به عکس دارای نقاط ضعف و سوسابقه باشد، اجتماع به او با بدبینی می نگرد و در نتیجه او نمی تواند در افکار و اخلاق آنان نفوذ کند و خلاصه اعمال گذشته ی او مانع می شود که مردم صد درصد دل به او بسپارند و براین اساس اگر پیامبران و امامان پیش از پیامبری و امامت هم معصوم و پاك و خوشنام باشند راه ارشاد و هدایت مردم هموارتر خواهد بود، و واضح که خدای متعال از راه لطف برای هدایت مردم هر راهی که به مقصد نزديكتر باشد پیش پای آنان می گذارد و روی همین لطف و مصلحت است که میبینیم پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) از آغاز زندگی به راستگویی و امانت داری و توجه به خدای یگانه مشهور بوده است.

ص: 53

آیا پیامبران و امامان در گناه نکردن و معصوم بودن مجبور بوده اند؟

آیا پیامبران و امامان در گناه نکردن و معصوم بودن مجبور بوده اند؟

پاسخ: عصمت عبارت از يك حالت درونی است که پیامبران و امامان به لطف خدای متعال در اثر بینش عمیق و شناخت واقعی خدا واجد آن هستند اما معنای این کلام این نیست که پیامبر و امام در گناه نکردن مجبور باشند، و یا به تعبیر دیگر، گناه برای آنان محال عقلی باشد، بلکه همانطور که سایر انسانها هم میتوانند گناه کنند و هم می توانند از آن خودداری و چه بسا به خاطر ترس از خدا از آن خودداری می کنند، پیامبران و امامان هم در عین در عین اینکه میتوانند گناه کنند در اثر معرفت و شناخت کامل خدا و بینش عمیقشان به اختیار خود از گناه خودداری می کنند.

ص: 54

مقام عصمت برای پیامبران و امامان اکتسابی است یا اعطایی؟

مقام عصمت برای پیامبران و امامان اکتسابی است یا اعطایی؟

پاسخ: بینش کامل و عمیقی که نسبت به مصالح و مفاسد، زشتی و زیبایی کارها به پیامبران و امامان داده شده موهبتی است از جانب خداوند به آنها که دراثر همین موهبت هیچگاه آلوده ی به گناه نشده اند.

البته به طوری که از دلیلهای عقلی و نقلی به دست می آید خداوند هر موهبتی را که به هر انسانی عنایت کرده براساس قابلیت و شایستگی او بوده است و در مورد پیامبران و امامان نیز همین طور است یعنی نیروی عصمتی که به آنان عطا شده بدان جهت است که خدای متعال می دانسته اگر نیروی عصمت هم به آنان داده نشود باز هم با دیگران فرق خواهند داشت یعنی فداکاری و استقامت و انجام وظیفه و به طور کلی شایستگی آنان از دیگران بیشتر خواهد بود.

این جمله در «دعای ندبه» گویای همین حقیقت است «وَشَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَفِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ ...

ص: 55

وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ فَقَبلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ».

«آنان زهد در دنیا را شرط کردی و آنان این شرط را بر پذیرفتند و دانستی که به این پیمان وفادار خواهند بود آنگاه آنان را پذیرفتی و مقرب درگاه خویش ساختی».

بنابراین الطاف خاص خداوند درباره ی پیامبران و امامان راستین بدان جهت بوده که می دانسته آنان در راه بندگی از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و خود لیاقت این مقام را دارا هستند.

ص: 56

با توجه به اینکه مقام عصمت برای پیامبران و امامان اکتسابی نیست بلکه موهبتی است الهی، آیا این مقام موجب فضیلت و برتری آنان است؟

با توجه به اینکه مقام عصمت برای پیامبران و امامان اکتسابی نیست بلکه موهبتی است آیا میتوان گفت این مقام موجب فضیلت و برتری آنان است؟

پاسخ:

1- همانطور که تقوی و عدالت و دوری کردن از گناه برای افرادی که دارای ایمان راستین هستند و در سایه ی ایمانشان از گناه دوری می کنند فصیلت است، مقام عصمت هم برای گناه دوری می پیامبران و امامان فضیلت به شمار می آید، زیرا همانطور که خودداری افراد عادی از گناه به اختیار خود آنهاست، یعنی با اینکه می توانند دست به گناه بزنند در اثر ایمان به خدا از آن خودداری می کنند همچنین پیامبران و امامان با اینکه می توانند گناه انجام دهند و قدرت انجام گناه از آنان سلب نشده، در عین حال از روی اراده و اختیار در پرتو آن نیروی الهی که به آنان داده شده از گناه پرهیز می کنند، و روشن است که خودداری و کناره گیری از گناه اگر از روی اختیار باشد یعنی با

ص: 57

قدرت برانجام گناه از گناه دوری کند، فضیلت است.

2- صحيح است که مقام عصمت اکتسابی نیست اما باید به این نکته توجه داشت که خداوند این مقام را به کسانی میدهد که صرف نظر از مقام عصمت با دیگران فرق دارند یعنی به کسانی می دهد که اگر مقام عصمت را هم نداشته باشند فداکاری و ثبات و از خود گذشتگی آنان در راه دین و ایمان از سایر مردم افزون تر است.

بنابراین میتوان گفت مبادی و مقدماتی که موجب می شود خدای متعال این مقام را به آنان موهبت كند فضیلتی غیرقابل انکار است زیرا سایر افراد چنین لیاقتی را نداشته و در این برتری با آنان سهيم نیستند. (1)

ص: 58


1- از این فراز دعای معروف ندبه همین بیان استفاده میشود اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى به قضائكَ في أَولِيائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَدِينِكَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذى لازوالَ لَهُ وَلَا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدّنيَّةِ وَزُخْرُفَها وَزبْرجها فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الوَفاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الَّذِكْرَ الْعَلَيَّ وَالتَّناءَ الجَلى...

اگر پیامبران و امامان معصوم هستند پس مقصود از گناه و لغزش که در برخی از آیات و روایات و دعاها به آنان نسبت داده شده چیست؟

اگر پیامبران و امامان معصوم هستند پس مقصود از گناه و لغزش که در برخی از آیات و روایات و دعاها به آنان نسبت داده شده چیست؟

پاسخ: دانشمندان اسلامی از دیر زمان به این ایراد توجه داشته و پاسخ های گوناگونی به آن داده اند یکی از آنها که شاید از سایر پاسخها کلی تر باشد این است:

گناه بر دو قسم است: مطلق و نسبی.

مقصود از گناه مطلق کارهایی است که از هر انسان مکلفی صادر شود گناه محسوب میشود مانند، شرابخواری، دروغگویی خيانت و... البته پیامبران و امامان از این نوع کارها صد درصد معصوم بوده و مصونیت دارند.

گناه نسبی کارهایی است که در عین گناه نبودن و در عین آنکه اگر از سایر مردم سر بزند شاید برایشان باعث افتخار هم باشد، نسبت به پیامبر و امام لغزش و گناه به شمار می آید. برای توضیح این مطلب به این مثال توجه کنید:

ص: 59

در يك ده يا شهرك كه درمانگاه ندارد پیشنهاد ساختمان درمانگاه میشود همه ی مردم موظفند در اين كار نيك شركت کنند اما از همه يك انتظار نمی رود از کارگری که روزی 20 تومان درآمد دارد يك انتظار است، و از ثروتمندی که فقط میوه ی باغ های او سالی صد هزار تومان به فروش می رسد انتظار دیگر.

در این مثال اگر آن کارگر صد تومان كمك كند اين كار او بسیار ارزنده و قابل تقدیر است و بیش از آن از او توقعی نیست زیرا توانایی بیش از آن را ندارد اما اگر آن ثروتمند که می تواند صد هزار تومان بدهد 90 هزار تومان بدهد، یعنی نهصد برابر آن كارگر كمك کند، باز میتوان به او اعتراض کرد که تو در انجام وظیفه دینی و اجتماعی خود کوتاهی کرده یی یعنی از آن قدر که توانایی داشتی كمتر كمك كردى.

آیا میتوان گفت نود هزار تومان كمك كردن گناه است؟ نه اما در عین حال نسبت به این شخص چون آن طور که شایسته ی او بوده انجام وظیفه نکرده است گناه و لغزش به شمار می آید.

این است معنای گناه نسبی که فقط نسبت به برخی از مردم که دارای شرایط خاصی هستند گناه به شمار می آید آن هم نه به این معنی که واقعا گناه و نافرمانی خدا باشد، بلکه به این معنا که آنچه شایسته ی او بوده صد درصد انجام نداده است.

اکنون که این مثال روشن شد به اصل مطلب میپردازیم:

پیامبران و امامان در اثر آنکه مستقیماً با مبدأ جهان هستی ارتباط دارند و شعاع بی پایان علم خدا بردلهای آنان می تابد، در عالی ترین درجه ی ایمان به خدا هستند و از این رو شایسته ی

ص: 60

مقامشان این است که حتی يك لحظه از خدای متعال غافل نباشند و نیز خود آنان وظیفه ی خود میدانند که حتی به کارهایی که برای عموم مردم مباح است دست نزنند، بلکه همیشه مشغول عبادت و بندگی و انجام وظیفه ،باشند و براین اساس اگر يك لحظه از خدا غفلت کنند مورد سرزنش قرار میگیرند و نیز اگر مختصری به کارهای عادی و معمولی غیرضروری سرگرم شوند این را برای خود گناه به حساب میآورند و درصدد جبران آن برمی آیند.

گناه نسبی پیامبران چنین است و با آنکه گناه نیست برای آنان گناه و لغزش محسوب میشود و واژه ی «ترک اولی» که از قدیم گفته اند پیامبران و امامان از گناه معصوم بوده ولی گاهگاهی مرتکب ترک اولی شده اند معنایش همین است، یعنی کاری که سزاوار بوده انجام بدهند و انجام آن بهتر و «اولی» بوده ترك كرده اند نه اینکه واقعا گناه و نافرمانی کرده باشند.

دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی، در کتاب اوصاف الاشراف خود می نویسد:

«اعمال مردم به پنج گونه است:»

1- عملی که باید انجام دهند ( واجبات)

2- عملی که نباید انجام دهند. ( محرمات)

3- عملی که انجام دادن آن از ترك كردنش بهتر است. ( مستحبات)

4- عملی که ترک کردن آن از انجام دادنش بهتر است. ( مكروهات)

ص: 61

5- عملی که انجام و ترك آن یکسان است ( مباحات)

انجام ندادن مستحبات و انجام دادن مكروهات «ترك اولى» نامیده میشود و برای آنان که معصوم هستند «ترك اولی» پسندیده نیست، و تو به معصومان از ترک اولی است و در بین پیامبران و معصومان نیز برای آنان که بسیار مقربند التفات به غیر خدا که مطلوب حقیقی ایشان است «ترك اولى» محسوب می شود و آنان حتی از کوچکترین غفلتی تو به می کنند بنابراین تو به برسه گونه است:

1- توبه ی عموم مردم

2- توبه ی معصومان

3- توبه ی خواص از معصومان بسیار مقرب.

توبه ی گناهکاران امت از گونه ی اول و توبه ی حضرت آدم و دیگر انبیاء از گونه ی دوم، و توبه ی پیامبر ما و یا امامان از گونه ی سوم است. (1)

ص: 62


1- نقل به معنی از اوصاف الاشراف ص 61 چاپ اسلامیه

در مورد عصمت رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) و آیه ی «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لم أذنت لَهُمْ».

با آنکه رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) معصوم است این آیه را چگونه باید تفسیر کرد «عَفَا اللهُ عَنْكَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ» (1)خدا از تو در گذشت چرا به آنان اجازه دادی؟

پاسخ: برای توضیح آیه چند بیان شده است:

1- منافقان از پیامبر اسلام اجازه خواستند که در شهر بمانند و به جبهه ی جنگ نروند مسلمانان با ماندن آنها در شهر موافق بودند به طوری که رسول اکرم(صلی الله وعلیه واله) مجبور شد به آنان اجازه ی ماندن بدهد. این آیه در این مورد نازل شد و در ظاهر خطاب به رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) و در واقع به مسلمانان است که چرا پیامبر (صلی الله وعلیه واله) را به این کار واداشتند بنابراین در حقیقت مسلمانان در سرزنش شده اند نه رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله). (2).

2- در کلام عرب و شاید در زبان های دیگر هم مرسوم هنگام سخن گفتن با کسی به او اظهار محبت میکنند مثلا در فارسی پیرمردی که با یك جوان مشغول صحبت

ص: 63


1- سوره ی توبه آیه ی 43
2- «قالَ الرَّضَاعَلَيْهِ السَّلامُ هذا امِمَانَزَلَ بايَاكِ أَعْنى وَاسْمَعى يا جارَه، خَاطَبَ اللهُ تَعَالَى ِبذلِكَ نَبيَّهُ وَاَرَادَبه أمَتَهُ وَكَذَلِكَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلَكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (نورا الثقلين ج 2 ص 224)

است و جوان از او سؤالی میکند او در ابتدای پاسخ خود می گوید «خدا عمرت بدهد» و یا «پیر شوی» و بعد سخن خود را می گوید در زبان عربی هم مرسوم است کلماتی از قبیل «رَحِمَكَ الله» و «ساعَدَكَ الله» و «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ» می گویند

مثلا یکی از شعرا هنگامی که متوکل دستور تبعید او را دهد خطاب به او می گوید:

عَفَا اللَّهُ عَنْكَ اَلَا حُرْمَةً ت*** َعُودُ بعفُوكَ إِنْ اَبْعَدا (1)

«عفو و لطف خدا شامل حالت باد، آیا اگر عفو تو از ما دور شد حرمتی بین من و تو نیست که آن را باز گرداند»

واضح است که شاعر نمی خواهد برای متوکل با جمله ی «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ» گناهی را اثبات کند، زیرا در این صورت متوکل بیشتر ناراحت می شود. بنابراین جمله ی «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ» نهایت لطف و مرحمت الهی را نسبت به رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) میرساند و جمله ی «لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ» یعنی: چرا به منافقین اذن دادی در شهر بمانند. اگر اذن نمیدادی هرچه زودتر رسوایی و فضاحت و نفاق این ظاهر الصلاح های بد باطن برای همه ظاهر و آشکار می شد.

واضح است که رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) به آنان اذن ماندن داده است برای آنکه در میان لشکر نباشند و نتوانند کارشکنی کنند. و این اذن دادن کاملا به صلاح اسلام و مسلمین بوده است، زیرا در سه آیه ی بعد از آیه ی مورد بحث آمده است که اگر آنان همراه شما برای جنگ خارج شده بودند در کارتان جز تباهی

ص: 64


1- تفسیر فخر رازی ج 16 ص 74

نمی افزودند. (1)

پس اجازه دادن رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) کار خلاف مصلحتی نبوده است و آیه ی شریفه با جمله ی «لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ» چرا به آنان اجازه ی ماندن دادی فقط در صدد بیان نفاق و دو رنگی و بی ایمانی آنان است نه اینکه به رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) اعتراضی داشته باشد.

ص: 65


1- لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلا خَبَالاً. سوره ی توبه آیه ی 46

در مورد عصمت رسول اکرم (ص) و آیه ی «لِيَغْفِرلَكَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبكَ وَمَا تَأَخَّرَ».

در آیه ی «لِيَغْفِرَلَكَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبكَ وَمَا تَأَخَّرَ» (1) منظور از «ذنب» چیست و نسبت ذنب و گناه به پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه واله) چه معنایی دارد؟

پاسخ: پیش از آنکه آیه را توضیح بدهيم تذكر يك نكته لازم است:

در علم اصول عقاید با دلیلهای عقلی و نقلی قطعی ثابت شده است که پیغمبر باید از همه ی گناهان معصوم باشد، و براین اساس هر کجا در آیه یا روایتی نسبت گناه به یکی از پیامبران الهی داده شده معلوم است که ظاهر آن لفظ منظور نبوده و معنای دیگری دارد و ما هر چند معنای منظور را متوجه نشویم ولی می دانیم که معنای ظاهری آن هم مراد نیست زیرا هیچگاه قرآن مجید و روایات مطلبی که مخالف حکم عقل باشد نمی گویند، و به خصوص در آیه ی مورد بحث قرینه یی هست که به خوبی روشن میسازد منظور از «ذنبك» گناه رسول اکرم(صلی الله وعلیه واله) نیست زیرا خدای متعال در ابتدای سوره ی فتح فتح مکه را خاطر نشان

ص: 66


1- سوره ی فتح آیه ی 2

ساخته است «اِنّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مبيناً» ما (خدا) برای تو فتح کردیم، فتحی نمایان. و سپس غفران و گذشت از گناه را علت فتح معرفی کرده است: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبكَ وَمَا تَأَخَرَ» برای آنکه بیامرزد خداوند گناهان گذشته و آینده ات را.

بدیهی است اگر منظور از ذنب در این آیه گناه خود پیغمبر ،باشد آیه معنای مستقیمی نخواهد داشت زیرا بخشوده شدن گناهان رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) چه ربطی با فتح مکه دارد که بگوییم علت آنکه ما مکه را فتح کردیم و به دست مسلمانان دادیم اینست که گناهان تو بخشیده شود بنابراین باید دید معنای آیه و معنای «ذنب» در این آیه چیست؟

1- پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) که به پیامبری مبعوث شد علیه کفر و بت پرستی قیام فرمود و با پایمردی و استقامت بسیار مردم را به خدای یگانه دعوت کرد از این رو مشرکین او را گناهکار می دانستند یعنی به نظر آنان قیام و مبارزه علیه کفر و بت پرستی گناه بود و همواره درصدد بودند رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) را از بین ببرند،و از بت ها و عقاید خرافی خود حمایت کنند.

این گناه (یعنی گناه از نظر مشرکین) برای رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) ثابت بود تافتح مکه پیش آمد و در نتیجه کفارو مشرکان درهم شکستند، و خواه ناخواه از این فکر که به آن حضرت آسیبی برسانند بیرون رفتند بنابراین معنای آیه این است ما مکه را دست تو فتح کردیم تا گناهی که مشرکان برای تو قائل بودند از بین ببریم و آنان را خواه و ناخواه مطیع تو گردانیم. (1).

ص: 67


1- این پاسخ از روایتی که از امام هشتم(علیه السلام) در تفسیر نورالثقلین ج 5 ص 57 - 56 نقل شده استفاده شد

2- به طور کلی از آغاز که پیامبر (صلی الله وعلیه واله) اقدامات خویش را شروع کرد تا هنگامی که به مدینه مهاجرت فرمود، و سپس در طی جنگها و فراز و نشیبهای مختلف دوست و دشمن پیرامون همه ی مبارزات پیامبر نظرات مختلفی داشتند، و طبق معمول که تا کاری به نتیجه ی قطعی نرسیده درباره ی آن حرفهای گوناگونی گفته می شود و هر کس برای نتیجه ی آن احتمالی می دهد مبارزات پیامبر (صلی الله وعلیه واله) نیز مورد قبول و یا انتقاد مردم مختلف بود و می دانیم اگر پیامبر (صلی الله وعلیه واله) به پیروزی قطعی در جزيرة العرب نمیرسید ممکن بود حتی دوستان نیز برایشان این شبهه پیش آید که مبارزات پیامبر (صلی الله وعلیه واله) درست نبوده و گناه شکست و ناکامی ها را به عهده ی او بدانند و دشمنان هم به طور قطع همه ی سرزنشها را متوجه حضرت او میساختند بنابراین به ثمر رسیدن کارهای پیامبر (صلی الله وعلیه واله) و به ویژه پیروزی بزرگی همچون فتح مکه که خود به مفهوم پیروزی در تمامی جزیرة العرب ،بود و به نص قرآن باعث آن شد که مردمان فوج فوج به دین اسلام بگروند، شاهد زنده و آیت آشکاری بود بر حقانیت پیامبر (صلی الله وعلیه واله) در سرتاسر جزيرة العرب و موجب امیدواری کامل مسلمانان و رفع شبهه های برخی از ایشان، و نیز سند برائت پیامبر (صلی الله وعلیه واله) از اندیشه های ناپاک دشمنان و طعنه ها و دروغ پنداشتنهای ایشان.

بنابراین آنانکه پیامبر (صلی الله وعلیه واله) را به هر گونه و از هر نظری گناهکار و یا در اشتباه میدانستند با این فتح نمایان و پیروزی قطعی اسلام سرتسلیم فرود آوردند و ستایشگر پیامبر (صلی الله وعلیه واله) و اقدامات او نیز شدند.

ص: 68

3- سید مرتضی که یکی از دانشمندان بزرگ شیعه است در كتاب «تنزيه الانبیاء» آیه ی مورد بحث را چنین تفسیر می کند:

مراد از ذنب گناه خود پیغمبر(صلی الله وعلیه واله) نیست بلکه منظور گناهانی است که مشرکین نسبت به پیامبر (صلی الله وعلیه واله) انجام می دادند از قبیل کارشکنی ها و صدمه ها و آزار و اذیت آنان به شخص رسول اكرم (صلی الله وعلیه واله) ومسلمانها، «ذَنْبَكَ يعنى ذَنْبَ الْمُشْرِكِينَ إِلَيْكَ» (1).

بنابراین معنی آیه چنین می شود: ما برای تو فتح روشن و آشکاری پیش آوردیم تا نقشه های خائنانه و فعالیت های بی شرمانه یی را که کفار و مشرکین در گذشته عملی نموده و یا در خواهند انجام دهند عقیم و باطل سازیم. یعنی پس از این فتح، مکه جزو قلمرو قدرت تو درآمد وصولت و قدرت کفار در هم شکست و نقشه ی آنان نقش برآب شد.

در این سه معنا که تا حال گفته شد ارتباط آیه ی دوم با آیه ی اول محفوظ است، یعنی در هر سه فتح به خاطر این بوده است که گناهی که مشرکین برای آن حضرت قائل بودند و یا گناهی که دشمنان و دوستان به دوش آن حضرت می انداختند و یا ظلمهایی که مشرکان نسبت به آن حضرت روا می داشتند و انجام می دادند از بین برود و همه خواه و ناخواه سرتسلیم فرود آورند.

ص: 69


1- تنزيه الانبياء ص 119

در مورد آیه ی: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُظْهِرَكُمْ تَظهيراً».

می دانیم که آیه تطهیر «إِنَّمَايُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُظهِرَكُمْ تَظهیراً» یکی از دلیلهای عصمت اهل بیت رسالت عليهم السلام میباشد ولی میخواستیم درباره ی اشکال هایی که به ذهن برخی آمده است توضیح داده شد.

اشکال: اول در آیه گفته شده لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» خدا خواهد رجس را از شما ببرد و این دلیل آنست که در آنان رجس بوده است، و همچنین جمله ی « يُطَهِّرَكُمْ تظهيراً» خدا می خواهد شما را پاک -کند دلیل براین است که آنها معصوم و پاک از رجس و گناه نبوده اند، بنابراین آیه به جای آنکه دلالت بر عصمت و پاکی آنان داشته باشد دلالت بر معصوم نبودن آنان دارد.

ص: 70

پاسخ: قرآن مجید در سوره ی بقره آیه ی 25 و سوره ی آل عمران آیه ی 15 و سوره ی نساء آیه ی 57 درباره ی حوریان هیچ وجه در آنان ناپاکی فرض نمی شود می فرماید: «اَزْوَاجٌ مُطَهَّرَة» آیا صحیح است که بگوییم فرشتگان در آغاز پاک نبوده اند و سپس خدا آنان را پاک کرده است؟ حتما خواهید گفت نه بلکه معنای آیه این است که خدا حوریان بهشتی را پاک خلق کرده است.

بنابراین چه مانعی دارد که در آیه ی تطهیر هم بگوییم منظور این است که خدا آنان را پاک و معصوم قرار داده است نه اینکه در آغاز پاک و معصوم نبوده اند و سپس خدای متعال آنان را پاك ساخته است.

و نیز خدای متعال در قرآن مجید سوره ی عبس آیه ی 14 درباره ی قرآن یا کتابهای آسمانی و یا لوح محفوظ می فرماید:

«مَرْفُوعَةِ مُطَهَّرَةِ» آیا می توان گفت کتابهای آسمانی و یا قرآن و یا لوح محفوظ ناپاك بوده و سپس خدای متعال آنها را پاك کرده است؟ نه، بلکه منظور این است که آنها را خدای متعال پاک قرار داده است. (1)

پاسخ دوم: به اجماع همهی مفسرین دو نفر از افرادی که آیه ی مبارکه درباره ی آنان نازل شده است امام حسن و امام حسين عليهما السلام میباشند و آن دو بزرگوار به اجماع همه ی تاریخ نویسان هنگام نزول این آيه كودك بوده اند و واضح ه است که برای کودک تکلیفی نیست و گناه هم فرض نمی شود، زیرا گناه فرع برتکلیف است.

ص: 71


1- مُطَهَّرة اسم مفعول باب ظهر است و معنای آن با يُظهِرَكُم » تفاوتی ندارد

بنابراین از خود آیه استفاده می شود که به شخص غیر گناهکار میتوان گفت: «انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكَ الرِّجْسَ وَيُطَهِّرَكَ تظهيراً» و از همین بیان به خوبی استفاده می شود که این خطاب دلیل بر این نیست که آنان در آغاز معصوم و پاك نبوده اند و سپس خدا آنان را پاک ساخته است زیرا اگر این آیه دلیل بر وجود گناه در آنان باشد خطاب آن به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) صحیح نخواهد بود. (1).

پاسخ سوم: هنگامی که در استعمالات عرفی دقت کنیم خواهیم دید که گاهی چون زمینه چیزی فراهم و مقتضی آن موجود است آن چیز را موجود فرض می،کنند مثلا در مورد کسی که زمینه ی گرفتاری و حبس او فراهم آمده است و گروهی تلاش میکنند تا او را از زندان رفتن معاف کنند و سرانجام موفق شوند گفته میشود فلانی را از زندان نجات دادند در صورتی که هنوز به زندان نرفته بود.

در مورد آیه ی شریفه هم میتوان گفت چون مقتضی آلوده شدن به گناه در همه ی افراد بشر هست و انبیاء و امامان هم بشر هستند و به حکم بشر بودن و داشتن شهوت و غضب این مقتضی در آنان هم موجود بوده است لذا آلودگی به گناه مانند زندان در مثال بالا موجود و مسلم فرض شده و خدای متعال که با عنایات غیبی خود آنان را از آلوده شدن حفظ کرده است میگوید خدا اراده کرده است شما را از آلودگی نجات دهد و اتفاقا با این بیان مطلب دیگری هم از آیه استفاده میشود و آن اینکه کسانی که آیه ی تطهیر درباره ی آنان نازل شده با آنکه اقتضای انجام گناه

ص: 72


1- و نیز از باب تغلیب هم نمیتوان غیر گناهکار را گناهکار به شمار آورد، زیرا صحیح نیست که مثلا دکتر به چهار نفر که دو نفر آنان بیمار و دو نفر سالم بوده اند بگوید شما چهار نفر را من از بیماری نجات دادم

در آنان موجود است و مانند فرشتگان نیستند که اصلا نتوانند گناه کنند در عین حال با اختیار خود و كمك الهی از آلودگی برکنار مانند و این خود نکته ی بسیار جالبی است که عصمت انبیاء و امامان از روی جبر نبوده بلکه با کمال اختیار مدارج كمال و ترقی را می پیموده اند.

اشکال :دوم ممکن است منظور از کلمه ی «يُريدُ » ارادهی تشریعی باشد یعنی خدا از شما خواسته است که پیرامون گناه نگردید.

پاسخ: اگر مقصود از «يُريدُ» اراده ی تشریعی باشد معنایش این میشود که بر شما واجب است از گناه ورجس دوری کنید، و واضح است که این مطلب اختصاصی به اهل بیت که آیه درباره ی آنان نازل شده ندارد زیرا خدا از همه ی مردم خواسته است که پیرامون گناه ،نگردند در حالی که از کلمه ی «انّما » استفاده می شود که مختص آنان است.

پاسخ دیگر: اگر منظور اراده ی تشریعی باشد نباید آیه فضیلت و امتیازی برای آنان به شمار آید در صورتی که حدود هفتاد روایت از شیعه و سنی نقل شده (1) که مضمون همه ی آنها این است که این آیه از فضایل اهل بیت است و نیز در قسمتی از این روایات آمده است که ام سلمه یکی از بانوان پیامبر (صلی الله وعلیه واله) از پیامبر پرسید که آیا من مشمول این آیه هستم؟ پیامبر (صلی الله وعلیه واله) فرمود: تو زن خوبی هستی اما مشمول این آیه نیستی.

ص: 73


1- این روایات را میتوانید در کتاب غاية المرام سيد هاشم بحرانی ببینید

اگر آیه فضیلتی برای اهل بیت (علیهم السلام) اثبات نمی کند چرا ام سلمه مشمول آن نباشد.

اشکال سوم: ممکن است گفته شود همين که به خصوص از اهل بیت (علیهم السلام) خواسته شده از گناه کناره گیری کنند از امتیازات و فضایل آنان است.

پاسخ: اگر این بیان صحیح باشد اثبات می کند که آنان اهل گناه بوده اند و آیا اگر آیه بی گناهکار بودن کسی را اثبات کند برای او فضیلت محسوب می شود؟!

آری، آنانکه گفته اند آیه درباره ی زنان پیامبر(صلی الله وعلیه واله) نازل شده ،است چون می دانسته اند زنان پیامبر (صلی الله وعلیه واله) معصوم نبوده اند چنین مطلبی را برای سر و صورت دادن به حرف خود گفته اند در صورتی که از لفظ (عَنْكُمْ) و (يُطهِّرَكُمْ) که در هر دو ضمیر جمع مذکر به کار برده شده و نیز از روایات وارده در این باب و از آنکه پیامبر به ام سلمه فرمود تو مشمول این آیه نیستی، معلوم میشود که آیه درباره ی زنان پیامبر (صلی الله وعلیه واله) نازل نشده است.

ص: 74

آیا اگر کسی با راستگویی و درستکاری در بین مردم گی کرد و سپس ادعای پیامبری نمود باید ادعای او را بپذیرند؟

آیا همین که کسی چند سالی با راستگویی و درستکاری در بین مردمی زندگی کرد و سپس ادعای پیامبری نمود باید ادعای او را بپذیرند؟

پاسخ: پس از آمدن پیامبر اسلام (صلی الله وعلیه واله) که با دلیلهای قطعی قرآن و غیره ثابت شده است خاتم پیامبران است هر کس ادعای پیامبری کند هر چند سوابق بسیار خوب داشته باشد یقین داریم در این ادعا دروغگو است و از این رو به هیچ وجه به حرف او ترتیب اثر نمیدهیم و حتی تحقیق و کاوش را هم لازم نمی دانیم.

و اما در زمانهای پیش اگر شخصی به راستی و درستی مشهور بود و ادعای پیامبری میکرد این راستی و درستی او باعث شد که مردم درباره ی ادعای او تحقیق به عمل آورند و از او معجزه بخواهند تا اگر معجزه داشت و به پیامبری او یقین کردند ادعای او را بپذیرند.

پس اینکه گفته میشود کسی که یک عمر به راستی و درستی

ص: 75

مشهور بود و ادعای پیامبری کرد نباید به حرف او بی اعتنایی کرد معنایش این نیست که ادعای او بدون دلیل و معجزه پذیرفته شود بلکه معنایش این است که سوابق او باعث میشود که احتمال داده شود که او در ادعای خود راستگو باشد و با احتمال راستگو بودن تحقیق و جستجو لازم است ولی در مقابل اگر کسی يك عمر به ناپاکی و شراب خواری گذرانده و سپس ادعای پیامبری کند از همان اول اطمینان به دروغ گو بودن او داریم و هیچ گونه ترتیب اثری به حرف او نمیدهیم، زیرا می دانیم خدای متعال مقام شامخ نبوت را به افراد ناپاک نمی دهد.

ص: 76

فرق معجزه با سحر و جادو و خواب مغناطیسی چیست؟ آیا معجزه به معنای انجام دادن کارهایی است که محال عقلی باشد؟

فرق معجزه با سحر و جادو و خواب مغناطیسی چیست؟

پاسخ: کارهایی که ممکن نیست با وسایل طبیعی و عادی انجام گیرد اگر پیامبر یا امام یا کسی که ادعای امامت و پیامبری کند و بطلان ادعای او روشن نیست بدون استفاده از وسایل عادی انجام دهد معجزه نامیده میشود. مثلا مریضی که تصدیق همهی اطباء مشرف به مرک است و می گ است و می گویند هیچ راهی برای معالجه ی او نیست با يك توجه پیامبر و خواندن دو جمله دعا بدون استفاده از وسایل طبیعی شفا مییابد به طور یکه هرکس او را به بیند اصلا تشخیص نمی دهد که او قبلا مریض بوده است.

در ایامی که مسافرت با چهار پایان انجام می گرفت و برای چهارپایان پیمودن 300 فرسخ لااقل 20 روز الى يكماه وقت لازم بود امام (علیه السلام) بدون استفاده از وسایل عادی همان مسافرت را در کمتر از یك دقیقه می پیمود.

این قبیل کارها اگر از پیامبریا امام که برای اثبات ادعای

ص: 77

پیامبری یا امامت خود انجام میدهند صادر شود معجزه نامیده می شود. البته اعجاز با علوم روز هیچگونه مخالفتی ندارد، چون ما معتقدیم که معجزه به واسطه ی عللی صورت می گیرد که از نظر ظاهر عادتاً دیگران نمیتوانند انجام دهند و خداوند متعال آن علل را به دست پیامبریا امام ایجاد می کند.

اما سحر و جادو معنایش این است که بعضی از افراد با فرا گرفتن آن علم (البته خود فرا گرفتن علم راه عادی و طبیعی است که هر کس تعقیب کند میتواند به آن برسد) کارهایی غیرعادی انجام می دهند ولی هر چه در علم سحر ماهر باشند باز قدرت آنان محدود به يك قسمت از کارهاست و هر کاری را نمیتوانند انجام دهند مثلا مرده را نمی توانند زنده کنند و...

و نیز اگر ساحر یا جادوگر به دروغ ادعای نبوت کند خدای متعال برای آنکه مردم به اشتباه نیفتند یا علم او را سلب می،نماید و یا از راهی بطلان او را به مردم می فهماند و به طور خلاصه از چند جهت بین آورنده ی معجزه و سحر فرق است.

1- برنامه ی زندگی پیامبران راستی و درستی و پاکی و پاکدامنی و خیرخواهی و مصلحت مردم است، ولی نوعاً جادوگران افراد رذل و پست و لاابالی هستند.

2- قدرت جادوگران هر قدر هم که مهارت داشته باشند خیلی محدود و منحصر به انجام بعضی از کارهاست.

3- جادوگران هر چه بلد باشند از راه فرا گرفتن و تعلیم به دست آورده اند ولی انبیاء و امامان هر چه انجام دهند از طریق وحى و الهام خداوندی است.

ص: 78

خواب مغناطیسی هم فن مخصوصی است که هر کس مقدمات آن را طی کند و دنبال آن فن و علم باشد به آن می رسد، و هیچ ربطی به معجزه ،ندارد چون همانطور که در بالا گفته شد یکی از شرایط معجزه آنست که از راههای عادی استفاده نشود.

اگر بخواهیم خواب مغناطیسی را با معجزه قیاس کنیم باید عمل فلان جراح را که قلب انسانی را عوض کرده معجزه بنامیم در حالی که در این قبیل کارها همه از وسایل عادی استفاده شده و هر کس مقدماتش را طی کند به آن نائل می شود به خلاف معجزه ی پیامبران و امامان که آنها فقط به قدرت غیبی و توسط وحی انجام می گیرد.

و نیز سایر فرقهایی که بین معجزه و سحر بود بین معجزه و خواب مغناطیسی نیز ،هست یعنی استاد این فن هر کس را نمی تواند خواب کند، بلکه قدرتش محدود است و دیگر آنکه خواب مغناطیسی فنی است که با تعلم و تحصیل همه می توانند آن را یاد بگیرند ولی معجزه با تحصیل و تعلم فرا گرفتنی نیست.

ص: 79

آیا معجزه به معنای انجام دادن کارهایی است که محال عقلی باشد؟

آیا معجزه به معنای انجام دادن کارهایی است که محال عقلی باشد؟

پاسخ: معجزه به معنای انجام دادن کار محال نیست بلکه به معنای انجام دادن کار ممکن ولی بدون وسایل طبیعی و عادی است، به مثالهای زیر توجه کنید:

1- هسته ی خرما را زیر خاک پنهان میکنیم در شرایط مخصوص درخت خرما می،شود پس درخت شدن يك هسته محال نیست، اما شرایطی لازم دارد که بنابر آن شرایط تا هسته ی خرما درخت شود چند سال طول میکشد معجزه معنایش این است که مثلا همان هسته خرما از غیر راه عادی و طبیعی در یک دقیقه درخت شود و خرما بدهد.

2- آتش را خاموش میکنیم مبدل به خاك و خاكستر میشود و پس از مدتی با شرایط معینی ممکن است همان خاك و خاکستر به گل و لاله تبدیل گردد پس روییدن گل و لاله از خاك و خاکستر موضوع محالی نیست ولی وقت لازم دارد تا شرایط آن گردد معجزه این است که شرایط آن با قدرت غیبی در

ص: 80

کمترین زمان فراهم آید.

بنابراین معجزه به معنای انجام دادن کارهایی است که عادتا آن محال باشد نه اینکه محال عقلی باشد زیرا محال عقلی قابل انجام نیست.

ص: 81

آیا صحیح است که میگویند حضرت ایوب پیامبر(علیه السلام) مریض شد به حدی که تمام بدنش را کرم فرا گرفته بود؟

آيا صحیح است که می گویند ایوب پیامبر (علیه السلام) مریض شد به حدی که تمام بدنش را کرم فرا گرفته بود و او یکی یکی برمی داشت و می انداخت...؟

پاسخ: حضرت ایوب از پیامبران الهی بود و دوران ممتدی از عمر خویش را در نعمت به سر برد و در تمام حالات در پیشگاه خداوند شکرگزار بود و هیچگاه نعمتهای دنیا او را از توجه به خدا و فروتنی در پیشگاه او باز نداشت. تا آنکه خداوند او را مبتلی به مصائب فراوانی فرمود، و ایوب در تمام آن مصائب صبر کرد، و در اثر همین صبر و ثبات خداوند او را در چند جای قرآن ستوده است «اِنّا وَجَدْنَاهُ صابراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ اَوَّابٌ» (1) ما او را بنده ی صابری یافتیم نیکو بنده ای بود و بسیار به ما توجه داشت. بنابراین اصل مسأله ی مبتلا شدن او به مصیبت های بسیار قطعی است و از خود قرآن نیز استفاده می شود ولی تفصیل داستان این مصیبت ها که در پاره یی از روایات ذکر شده و در

ص: 82


1- سوره ی ص آیه ی 44

آنها تعبیرات زننده و ناشایسته یی دیده می شود به احتمال قوی از روايات اسرائیلیات است که نزد علمای اسلام اعتباری ندارد یکی از اصولی که دانشمندان شیعه در بحث نبوت و امامت یاد کردهاند شرایطی است که لازم است در پیغمبر و امام موجود ،باشد و از جمله ی آن شرایط یکی آنست که پیامبر یا امام نباید دستخوش عیبها و بیماریهایی که موجب تنفر و انزجار مردم است بوده باشند چه بدیهی است که پیامبر و امام رهبر مردمند و اگر در آنان آنان عیبی باشد که مردمان متنفر و منزجر شوند کسی به ایشان گرایش پیدا نمی کند و این مخالف کند و این مخالف با غرض از رهبری آنان است. علامه ی مجلسی در بحار روایتی نقل می کند که یادآور همین حقیقت است می گوید: ایوب در تمام دوران بیماری و ابتلایش چنان نبود که بدن او بد بو شود، یا صورت او زشت و نا خوشایند گردد، و یا بدن او کرم گرفته باشد و خلاصه چیزی که مایه ی تنفر مردم باشد در بدن این پیامبر بزرگوار اصلا به وجود نیامده است.

بنابراین داستانهایی که در این مورد نقل می شود به هیچ وجه مورد اعتماد نیست.

ص: 83

آیا «آزر بت تراش پدر حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است؟

آزربت تراش که بوده؟ و آیا صحیح است که پدر حضرت ابراهیم عليه السلام بوده است؟

پاسخ: آزر پدر حقیقی حضرت ابراهیم علیه السلام نبوده است و کلمه ی «آب» که در قرآن کریم نسبت به آزر اطلاق شده مثلا در این آیه «وَاذْ قالَ ابْراهیمُ لابيه آزر» دلیل آن نیست که آزر پدر حقیقی و نسبی حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است. زیرا در زبان عرب با آنکه کلمه ی «آب» به معنای پدر و جد است ولی گاهگاهی با قرینه در عمو استعمال میشود. لذا در قرآن کریم این طور آمده است هنگامی که یعقوب در حال احتضار بود به فرزندانش گفت شما بعد از من چه میپرستید؟ گفتند: «نَعْبُدُ الهَكَ وَالة آبانِكَ إِبْرَاهِيمَ وَاسْمعيلَ وَاسْحق» خدای ترا می پرستیم که همان خدای پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحق است. (1)

و می بینیم کلمه ی «آباء» که جمع «آب» است هم برجد که حضرت ابراهیم باشد و هم بر عمو که حضرت اسمعیل باشد

ص: 84


1- سوره ی بقره آیه ی 133

اطلاق شده، چون یعقوب فرزند اسحق و برادر زاده ی اسمعیل است.

برای آگاهی بیشتر در این چند آیه که در باره ی آزر آمده دقت فرمایید:

حضرت ابراهیم (علیه السلام) در اوایل بعثتش به آزر خطاب می کند و گوید: «بتهایی را به عنوان خدایان برای خودت انتخاب کرده یی؟ تو و پیروانت همه گمراهید». (1).

آزر وعده ی خداپرستی به ابراهیم داد، ابراهیم گفت: «لأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ» (2) حالا که وعده دادی دست از بت پرستی برداری من هم برای تو استغفار خواهم کرد بعد حضرت ابراهیم دید آزر به وعده اش عمل نکرد و خداپرست نشد و دشمن خدا است از او دوری جست و کناره گرفت: «فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُو لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» (3).

و نیز در جای دیگر قرآن از قول حضرت ابراهیم نقل می کند: «خدايا مرا و والدین مرا و مؤمنین را بیامرز روزی که حساب برپا می شود» (4) این آیه آخرین حالات و گفته های ابراهیم را در پایان عمرش بازگو می کند پس از آنکه خانه ی کعبه را ساخته است. در آیه ی قبل دیدید که ابراهیم به طور کلی از آزر بیزاری جست و با او به کلی قطع ارتباط نمود، و در این آیه که پایان ابراهیم را مجسم می کند می گوید:

«خدایا مرا و والدین مرا بیامرز» بنابر این از مقایسه ی این دو آیه که یکی مربوط به «آزر» است در اوایل بعثت ابراهیم و دیگری مربوط به والدین ابراهیم است در اواخر عمر او به خوبی

ص: 85


1- سوره انعام آیه ی 74
2- سوره ی ممتحنه آیه ی 4
3- سوره ی توبه آیه ی 114
4- سوره ی ابراهیم آیه ی 41

روشن می شود که آزر شخصی است غیر از پدر حقیقی حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و یکی از لطایف آیه ی شریفه این است که تعبیر به والدین کرده «رَبَّنَا اغْفِرْلى وَلوا لِدَيَّ» و در زبان عرب کلمه ی والدین به خلاف کلمه ی «آب» برغیر پدر و مادر حقیقی اطلاق نمی شود.

بنابراین «آزر» پدر حقیقی و صلبی حضرت ابراهیم (علیه السلام) نبوده است.

ص: 86

ص: 87

ص: 88

ص: 89

ص: 90

ص: 91

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109