سرشناسه : طالعی عبدالحسین، 1340 -
عنوان و نام پدیدآور : ویژگی های امام موعود (عج) / عبدالحسین طالعی
مشخصات نشر : تهران : موسسه فرهنگی نبأ، 1395 .
مشخصات ظاهری : 67ص.
شابک: 7 - 56 - 262-600-978 : ISBN
بها: 300,000 ريال .
وضعیت فهرست نویسی : فیپا .
یادداشت : کتاب حاضر بازنویسی منتهی الامال نوشته عباس قمی ، باب چهاردهم ، دفتر دوم است.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس .
موضوع : محمد بن حسن (عج) ، امام دوازدهم، 255 ق . - - رویت.
موضوع : محمد بن حسن (عج) ، امام دوازدهم 255 ق . - - كرامتها. موضوع : قمی، عباس، 1319 - 1254 . منتهى الامال - اقتباسها. شناسه افزوده : قمی، عباس، 1319 - 1254 منتهی الامال. برگزیده
رده بندی کنگره : 1395 2 ب 224/4/2 BP
رده بندی دیویی : 212
شماره کتابشناسی : 3951382
خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب : خانم نرگس قمی
ص: 1
ص: 2
بازنویسی منتهی الآمال - باب چهاردهم
دفتر دوم
ویژگی های امام موعود (عج)
بازنویسی :
عبدالحسین طالعی
انتشارات نبأ
ص: 3
سرشناسه : طالعی عبدالحسین، 1340 -
عنوان و نام پدیدآور : ویژگی های امام موعود (عج) / عبدالحسین طالعی
مشخصات نشر : تهران : موسسه فرهنگی نبأ، 1395 .
مشخصات ظاهری : ص.
شابک: 7 - 56 - 262-600-978 : ISBN
بها: 300,000 ريال .
وضعیت فهرست نویسی : فیپا .
یادداشت : کتاب حاضر بازنویسی منتهی الامال نوشته عباس قمی ، باب چهاردهم ، دفتر دوم است.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس .
موضوع : محمد بن حسن (عج) ، امام دوازدهم، 255 ق . - - رویت.
موضوع : محمد بن حسن (عج) ، امام دوازدهم 255 ق . - - كرامتها. موضوع : قمی، عباس، 1319 - 1254 . منتهى الامال - اقتباسها. شناسه افزوده : قمی، عباس، 1319 - 1254 منتهی الامال. برگزیده
رده بندی کنگره : 1395 2 ب 224/4/2 BP
رده بندی دیویی : 212
شماره کتابشناسی : 3951382
انتشارات نبأ
ویژگی های امام موعود (عج)
بازنویسی: عبدالحسین طالعی
چاپ و صحافی: دالاهو و صالحانی
چاپ دوم 1395
شمارگان 1000 نسخه / قیمت .... ريال
ناشر : انتشارات نبأ : تهران، خیابان شریعتی، روبروی ملک، خیابان
شبستری، خیابان ادیبی، شماره 26، تلفن: 77504683 (021) دورنگار:
77506602 (021) صندوق پستی: 377/ 15655
نشانی سایت انتشارات نبأ http://nabacultural.org
شابک: 978-600- : ISBN
ص: 4
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان در دنیا همچون مسافری است که دقایقی در این مسیر طولانی، به استراحت می پردازد. این مسافر، راه درازی پیموده تا به اینجا آمده، و هنوز مسافت درازی در پیش دارد. مسافر عاقل، در این سفر طولانی نیاز به راهنما را، بیش از نیاز به آب و غذا و هوا احساس می کند. دریغا! که گاه برخی از مسافران، آن چنان به جاذبه های این محل موقت استراحت دل می بندند که اصل سفر و نیازهای آن را فراموش می کنند. اما مسافران خردورز و اندیشمند، نه به این لحظات کوتاه، بل به اصل سفر و زاد و توشه راه و رهنمودهای راهنمایان می اندیشند .
خدای حکیم توانا، پیش از آنکه اصل سفر را به عنوان برنامه به انسان بدهد، به تأمین نیازهای او در سفر اقدام کرده و مهمترین نیاز او یعنی راهنمای آگاه دلسوز امین را برای او برآورده است. این راهنمایان، پیامبران و امامان علیهم السلام هستند، که انسان را در کوره راه ها و گردنه های سخت، در مقابله با انواع مشکلات احتمالی که پیش رو دارد، هدایت می کنند. شناخت این راهنمایان و ویژگی های آنها، وظیفه ای است که انسان به حکم عقل، بر عهده دارد.
ص: 5
برخی از عالمان دین، برای رفع این نیاز، کتاب هایی در این زمینه نگاشته اند. محدّث بزرگوار شیعی، مرحوم شیخ عباس قمی، در زمره این عالمان دین است. آن دانشور بزرگ - به برکت اخلاص خود در عمل - با كتاب جاودانه «مفاتيح الجنان» در میان خاص و عام شهرت یافته است. اما همین شهرت بحق ، دیگر جنبه های علمی و تحقیقی او را از یاد برخی افراد متوسط برده است. وی، سالهای فراوان، همراه با بزرگانی دیگر مانند شیخ آقا بزرگ تهرانی و میرزا محمد قمی و شیخ علی اکبر نهاوندی، در محضر استادِ بی مانند علم الحدیث در قرون اخیر، یعنی خاتم المحدّثین میرزا محمد حسین نوری طبرسی علاوه بر درس ایمان و اخلاص، علوم رجال و درایه و کتابشناسی و تاریخ آموخت. و آثاری گرانقدر در تمام این موضوع ها برای آیندگان باقی گذاشت .
كتاب «منتهى الآمال»، از آثار محدّث قمی در شناخت چهره نورانی چهارده معصوم علیهم السلام است، که در طول بیش از هفتاد سال، در شکل دادن اندیشۀ دینی دوستدارانِ معصومان پاک نهاد، نقش ویژه ای داشته است.
در این یادگار ماندگار، محدث قمی عناصری همچون: دقت ، استناد، بیطرفی، ژرف نگری، جامعیت، اختصار، ابتکار، مخاطب شناسی و... را به گونه ای زیبا و شگفت در فضای روح بخش ولایت و محبّت خاندان نور در هم تنیده است.
این است که - با وجود دهها کتاب در زمینه شناخت معصومان - هنوز «منتهی الآمال» در جایگاهی رفیع نشسته است.
به دلیل این ارج ویژه، بر آن شدیم تا دفاتری در معرفت خاندان نور، بر اساس کتاب منتهی الآمال، تهیه و تدوین کنیم و به پیشگاه اهل معرفت،
ص: 6
تحفه آوریم.
در این مجموعه علمی، کارهای زیر انجام شده است:
1 - منابع احادیث و مطالب کتاب، استخراج شد، و در آخر هر دفتر
درج گردید (با اشاره به موارد آن به صورت [1] و...)
2 - شخصیت ها، اعلام تاریخی و جغرافیایی، کتاب ها و دیگر موارد یاد شده در متن که نیاز به توضیح داشت، در حد مختصر و مفید، شناسانده شد، و در پاورقی صفحات درج گردید.
3 - متن بعضی از احادیث، برای بهره وری بیشتر اهل تحقیق، افزوده شد.
4 - نثر کتاب، به زبان روز بازنویسی شد، تا شعاع استفاده از آن، گسترده تر شود.
5 - هر دفتر به یک - و گاه دو - عنوان اختصاص یافت.
نکته آخر اینکه:
تحقيق و استوارسازی متن باب چهاردهم کتاب - که مربوط به امام عصر - عجل الله تعالی فرجه - است - همراه با استخراج منابع آن، حدود بیست سال پیش به دست برخی از دانشورانِ پژوهشگر انجام شد.
در آن زمان، هنوز چاپ حروفی و تحقیق شده و قابل اعتماد از متن كتاب منتهى الآمال عرضه نشده بود.
در طول این سال ها، منتهی الآمال بارها به صورت چاپ حروفی منتشر شد، که بهترین آنها، چاپ تحقیقی انتشارات «دلیل ما» - به اهتمام آقای ناصر باقری بیدهندی - درسه مجلد است (سال 1379)
ص: 7
وقتی که کار سالیان پیش در اختیار این مؤسسه قرار گرفت، از سویی با توجه به وجود چاپ تحقیقی یاد شده، و از سوی دیگر برای بهره گیری از تلاش پیشین، همچنین برای آشنا ساختن نسل های جدید با حقایق ارزشمند این کتاب، تصمیم به بازنویسی کتاب و تقسیم آن به دفاتری کم برگ و پربار گرفتیم .
اکنون ، شش دفتر در شناخت امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - تقديم می شود. به امید آنکه در فرصت های آینده، دفاتر دیگر از این سلسله نور عرضه گردد، و این تلاش ناچیز در آستان مقدس اهل بیت عصمت - صلوات الله عليهم اجمعين - مقبول افتد.
ص: 8
پیشوایان معصوم ما، همگی نور واحدند. و همه در برخی ویژگی ها اشتراک دارند: حجت خدا، هادی و راهنما، کشتی نجات امت در طوفان فتنه ها، پناهگاه مردمان، بیانگر قرآن، وارثِ بحق پیامبران، برگزیده خدای رحمان، مشعلی در راه عبادت و تقرب انسان، و دیگر ویژگی هایی که امام على النقی علیه السلام به شیواترین بیان و ژرفترین سخنان، در زیارت جامعه کبیره شناسانده اند.
علاوه بر این ویژگی های مشترک ، برخی از حجت های به حق الهی علیهم السلام ویژگی هایی اختصاصی دارند، که در روایات معتبر بیان شده است. و هر کدام از آنها، بابی برای هدایت و عنوانی در معرفت است.
بعضی از دانشوران بزرگ امامیه، در آثار خود به این مهم پرداخته اند. كتاب مشهور «خصائص الحسين علیه السلام» - مشهورترین اثر عالم ربانی مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری - نمونه ای از این کتاب ها است.
درباره ویژگی های خاص امام عصر ارواحنا فداه نیز، جمعی از بزرگان امامیه سخن گفته اند؛ گاه در خلال آثار خود مانند مرحوم شیخ علی یزدی حائری در جلد اول کتاب «الزام الناصب فى اثبات الحجّة الغائب»، و گاه به عنوان رساله های مستقل، مانند مرحوم شیخ محمد باقر فقیه ایمانی در کتاب
ص: 9
«الخصائص المهدية»، این دو کتاب، به زبان عربی نگاشته شده است. بخش اول این دفتر، - بر مبنای بحث کتاب «الزام الناصب» و شرح و
تبیین آن - توضیحات مختصر دربارۀ چهل و شش مورد از خصائص امام عصر ارواحنا فداه در بر دارد، که در کمتر کتاب فارسی مهدوی بدان اشاره شده است.
از این رو، این بخش، در میان آثار فارسی رایج پیرامون حضرتش، امتیازی خاص دارد.
بخش دوم این دفتر، در پی آن است که ثابت کند حضرت مهدی اروحنا فداه، امروز در روی زمین زندگی می کنند و در پس پرده غیبت به شئون امامت می پردازند. و جمعی از نیکان و پاکان راست گفتار - چه در زمان حیات پدر بزرگوارش و چه در زمان غیبت صغری - حضرتش را دیده اند و گزارش کرده اند.
محدث قمی در این بخش، به مهمترین منابع شیعه و سنّی استناد کرده، و با کمال دقت و امانت، به شیوه علمی، بحث خود را پی گرفته
است.
این بخش، از سویی پاسخی است به آن گروه از گویندگان اهل تسنن، که می گویند: مهدی موعود هنوز به دنیا نیامده و در آخر الزمان متولد می شود. و از سوی دیگر، تذکری به شیعیان غافل و فراموشکار در بردارد که چرا از امان زمان خود غفلت می ورزند و حضرتش را به فراموشی سپرده اند؟
برگ برگ - بلکه حرف حرف این دفتر، با مردمی که در زمان غیبت حضرتش زندگی می کنند و به این هجران خو گرفته اند، سخن ها دارد، اگر ژرف بخوانیم و برجان بنشانیم. و توفیق از خداست.
ص: 10
بعضی از خصائص حضرت صاحب الزمان علیه السلام چنین است:
اول - نور ظل و شبح آن حضرت در عالم اظله (1) بین انوار ائمه علیهم السلامامتیاز داشت، چنانکه در اخبار معراجیه (2) و غیره است که : نور آن جناب در میان انوار ائمه علیهم السلام مانند ستاره تابانی در میان دیگر کواکب می درخشید. [1]
دوم - شرافت نسبت. آن جناب، شرافت نسب همۀ پدران بزرگوار خود علیهم السلام را دارا است، که شریف ترین نسب را دارند. نسبش از طرف مادر، از سویی، به قیصرهای روم، و از سوی دیگر به جناب «شمعون الصفا» وصی حضرت عیسی علیه السلام می رسد (3) که نسبش به بسیاری از انبیاء و
ص: 11
اوصياء علیهم السلام منتهی می شود .
سوم - دو ملک، آن جناب را در روز ولادت به سراپرده عرش بردند و حق تعالی به او خطاب فرمود:
مرحبا به توای بنده من، برای نصرت دین من و اظهار امر من و مهدی بندگان من. قسم خوردم که من، تنها به سبب تو بگیرم، و تنها به خاطر تو بدهم. و به جهت تو بیامرزم ... [2]
چهارم - بیت الحمد: روایت است: برای صاحب این امر علیه السلام خانه ای است که آن را «بیت الحمد» گویند. و در آن چراغی است که روشن است، از آن روز که متولد شده، تا آن روز که با شمشیر خروج کند، و خاموش نمی شود. [3]
پنجم - جمع میان کنیه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اسم مبارک آن حضرت (1). در مناقب (2) مروی است که فرمود:
«اسم مرا بگذارید (ولی همراه با آن) کنیة مرا نگذارید». [4]
ششم - نام بردن آن جناب حرام است چنانکه در (دفتر اوّل) گذشت.
هفتم - وصایت و حجّت در روی زمین به آن حضرت ختم می شود (3).
ص: 12
هشتم - از روز ولادت، غیبت او آغاز شد و حضرتش به «روح القدس» سپرده شد. و در عالم نور و فضای قدس - که هیچ جزئی از اجزاء آن حضرت، به پلیدی و آلودگی و معاصی بنی آدم و شیاطین آلوده نشده - تربیت شد (1) و با عرش نشینان و ارواح قدسی مجالست دارند. [5]
نهم - معاشرت و مصاحبت با کفار و منافقین و فساق ندارند، به
جهت ناامنی از آنها و تقیّه نسبت به آنها .
از روز ولادت تاکنون، دست ظالمی به دامانش نرسیده است. با کافرو
منافقی مُصاحبت ننموده اند، و از منازلشان کناره گرفته اند. [6]
دهم - بیعت هیچ یک از جبّاران در گردن آن حضرت نیست. طبرسی
در «اعلام الوری» (2) از حضرت امام حسین علیه السلام روایت کرده که فرمود:
«هیچ یک از ما (ائمه) نیست، مگر آنکه بیعتی برای طاغية زمان او به گردنش می افتد، مگر قائمی که الله ، عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می گزارد». [7]
یازدهم - در پشت کتف، علامتی مانند علامت مبارک حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دارد، که آن را «ختم نبوّت» گویند. و شاید در آن جناب ، اشاره به ختم وصایت باشد.
ص: 13
دوازدهم - حق تعالی، آن جناب را در کتب آسمانی و اخبار معراجی، از سایر اوصیاء علیهم السلام اختصاص و امتیاز داده، به اینکه آن حضرت را، به
لقب، بلکه به القاب متعدّده نام برده است. [8]
سیزدهم - آیات شگفت و علامات آسمانی و زمینی برای ظهور آن حضرت ظاهر می شود، که بر تولد و ظهور هیچ حجّتی نشده است.
در قرآن می فرماید :
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُ». (1)
به زودی، آیات خود را در آفاق و در وجودشان به آنها نشان دهیم تا برای ایشان روشن شود که آن حق است.
در کافی، روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرموده اند: «آیات»، در این
آیه، به معنای آیات و علامات قبل از ظهور آن حضرت است. «حق» به
معنای خروج قائم علیه السلام است. خروج حضرتش، حق است از سوی خداوند عزوجل، که مردم آن را می بینند و ناگزیر روی می دهد». [9]
آیات و علامات، بسیار است که بعضی از دانشمندان، حدود چهارصد حدیث از احادیث علائم ظهور را گردآوری کرده اند. [10]
چهاردهم - منادی آسمانی مقارن ظهور به اسم آن جناب، ندا می کند، چنانچه در روایات بسیار وارد شده است. علی بن ابراهیم (2) در تفسیر آیه
ص: 14
شريفة: «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيب» (1) از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: منادی به اسم قائم و پدرش علیهما السلام ندا می کند. [11]
در غیبت نعمانی مروی است که امام باقر علیه السلام ضمن خبری فرمود:
منادی از آسمان به اسم قائم علیه السلام ندا می کند. کسی که در مشرق است و کسی که در مغرب است می شنود. هیچ خوابیده ای نیست مگر آنکه بیدار می شود. هیچ ایستاده ای نیست مگر آنکه می نشیند. هیچ نشسته ای نمی ماند، مگر آنکه از آن صدا بر می خیزد. [12] و فرمود که:
آن صدا از جبرئیل است، در ماه رمضان، در شب جمعه بیست وسوم .
و براین مضمون، اخبار بسیار، بلکه متجاوز از حد تواتر (2) است و در بعضی از این اخبار، آن را از محتومات شمرده اند. [13]
پانزدهم - افلاک از سرعت سیر می افتند، و به آرامی و آهستگی حرکت می کنند. شیخ مفید (3) از ابی بصیر روایت کرده که حضرت باقر علیه السلام در
ص: 15
ضمن حدیثی طولانی در مورد سیر و سلوک حضرت قائم علیه السلام می فرماید:
«هفت سال بر این سلطنت می گذرد که هر سالی به مقدار ده سال از سال های شما است. آنگاه خداوند آنچه را که می خواهد ، احیا می کند».
گفتم: فدایت شوم، آن سال ها چگونه طول می کشد؟ فرمود:
«خداوند به فلک، امر به درنگ کردن و حرکت اندک می کند. از این رو، روزها و سال ها طول می کشد».
گفتم: ایشان (منجمین و حکما) می گویند: اگر فلک تغییر پیدا کرد،
(دنیا) تباه می گردد. فرمود:
«این، قولِ زَنادقه است. اما مسلمانان، نباید به این سخن معتقد شوند، در حالی که (می دانند) خداوند، ماه را برای پیامبر خود صلی الله علیه وآله وسلم دو پاره کرد (1) و آفتاب را برای «یوشع بن نون» برگردانید. و از طول روز قیامت خبر داد (2) که مثل هزار سال است از آنچه شما می شمرید. [14]
ص: 16
شانزدهم - ظهور مصحف امیرالمؤمنین علیه السلام که بعد از وفات رسول خدا ، به ترتیب نزول جمع نمود، بی تغییر و تبدیل، و تمام آنچه را که به گونه اعجاز، بر آن حضرت نازل شده بود، دارا است. این همان مصحف است که حضرتش پس از جمع و تدوین به صحابه عرضه کرد، ولی آن را نپذیرفتند. لذا آن را مخفی نمود، و به حال خود باقی است تا آنکه بر دست آن جناب ظاهر شود. و خلق مأمور شوند که آن را بخوانند و حفظ کنند و به جهت اختلاف ترتیب، که با این مصحف موجود دارد که به آن مأنوس شده اند، حفظ آنف از تکالیف مشکلهٔ مکلفین خواهد بود. [15]
هفدهم - ابری سفید پیوسته بر سر آن حضرت سایه می اندزاد. و منادی در آن برندا می کند، به نحوی که جن و انس در شرق و غرب جهان می شنوند: «او است مهدی آل محمد، زمین را از عدل پر می کند، چنانکه از جور پر شده باشد». [16] (این ندا غیر از آن ندا است که در عنوان چهاردهم گذشت).
هجدهم - ملائکه و جن، در لشکر آن حضرت هستند، به طوریکه تمام یاران حضرتش، آنها را می بینند. [17]
نوزدهم - طول روزگار، و گردش روز و شب و مرور زمان، در بنیه و مزاج و اعضاء و نیروها و صورت و هیئت آن حضرت تصرف نمی کند. از این رو حضرتش به این طور عمر رسیده، که تاکنون بیش از هزار سال از عمر شریفش گذشته، و خدا می داند که تا روز ظهور و پس از آن، به چه سنّی می رسد. با این همه، چون ظاهر شود، در صورت مرد چهل ساله باشد، ننه مانند دیگر افرادی که عمر طولانی داشتند، که یکی هدف تیر پیری «هذا بَعْلِي شَيْخاً» باشد، و دیگری با نوای «إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ
ص: 17
شَيْباً» از ضعف پیری خویش بنالد (1) .
شیخ صدوق روایت کرده که ابوالصلت هروی (2) گفت: از امام رضا علیه السلام یاد پرسیدم :
علامت قائم شما، در هنگام ظهور چیست؟ فرمود:
«علامتش آن است که در سن پیری باشد و به صورت جوان، تا آنکه که هر کس به آن حضرت بنگرد، گمان برد که در سن چهل سالگی یا کمتر از چهل سالگی است». [18]
بیستم - وحشت و نفرت از میان حیوانات می رود. آنها با انسان انس می گیرند. و دشمنی از میان همۀ آنها رخت بر می بندد، چنانکه (در ابتدای آفرینش زمین) پیش از کشته شدن هابیل چنین بود. [19]
از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود :
«اگر قائم ما خروج کند، میان درندگان و چهارپایان صلح شود،
ص: 18
تا آنجا که زن میان عراق و شام راه می پیماید (1) ، پای خود را نمی گذارد مگر بر گیاه ، در حالی که زینت های خود را بر سر دارد. هیچ درنده ای او را نمی ترساند، و به هیجان نمی آورد». [20]
بیست و یکم - جمعی از مردگان در رکاب آن حضرت هستند. شیخ مفید نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود:
«بیست و هفت نفر از قوم موسی، هفت نفر اصحاب کهف، یوشع بن نون ، سلمان ، ابوذر، ابودجانة انصاری ، مقداد و مالک اشتر از انصار آن جناب خواهند بود (2) و در شهرها، حاکم
ص: 19
می شوند». [21]
روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود:
«هر کس، چهل صباح «دعای عهد» «اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ العَظيم...» (1) را بخواند از انصار آن حضرت باشد، و اگر پیش از آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد». [22]
بیست و دوم - زمین، گنج ها و ذخیره هایی را که در آن پنهان سپرده
شده، بیرون می آورد. [23]
بیست و سوم - باران و گیاه و درختان و میوه ها و سایر نعمت های زمینی زیاد می شود، [24] به نحوی که حالت زمین در آن زمان، با حالات آن در اوقات دیگر تفاوت یابد. و قول خدای تعالی راست آید که فرمود :
«يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ». (2)
ص: 20
بیست و چهارم - عقول- مردم به برکت وجود آن حضرت کامل شود. دست مبارک بر سر ایشان گذارد، [25] و کینه و حسد که طبیعت ثانوي بنی آدم، از روز کشته شدن «هابیل» تاکنون شده از دلهایشان رخت بندد. علوم و حکمت ایشان افزون گردد، و علم را در دلهای مؤمنین جای دهد. پس مؤمن، به علمی که در نزد برادر اوست محتاج نمی شود. و در آن وقت، تأویل آيه شريفه : «يُغْنِ اللَّهُ كُلاً مِنْ سَعَتِهِ» (1) ظاهر می شود.
بیست و پنجم - در چشم و گوش اصحاب آن حضرت، نیرویی فوق العاده پدید آید، تا آنجا که وقتی به اندازهٔ چهار فرسخ از آن حضرت دور باشند، آن امام همام با ایشان تکلم می فرمایند، و ایشان می شنوند، در حالی که حضرتش را می بینند. [26]
بیست و ششم - اصحاب و یاران آن حضرت عمری دراز خواهند یافت. امام صادق علیه السلام فرمود:
مرد، در دوره حکومت آن جناب آن اندازه عمر کند، تا اینکه برای او هزار پسر متولد شود. [27]
بیست و هفتم - بیماری بلیّه و ضعف، از بدن های یاران آن حضرت بیرون می رود. [28]
بیست و هشتم - به هر یک از اعوان و انصار آن حضرت، قوت چهل مرد داده می شود. دلهای ایشان مانند پارۀ آهن می گردد، اگر خواستند، می توانند به آن قوّت کوه را بکنند. [29]
بیست و نهم - مردم، به نور آن جناب، از نور آفتاب و ماه بی نیاز می شوند، چنانکه در تفسیر آیه شریفه :
ص: 21
«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِرَبِّها» (1)
روایت شده که ربّ (صاحب) زمین، امام زمان است. صلى الله عَليهِ و عَلى آبائه . [30]
سی ام - پرچم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در دست آن جناب است. [31]
سی و یکم - زره حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بر قد شريف آن حضرت راست می آید. و با بدن آن حضرت تناسب دارد، همچنانکه بر بدن مبارک حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بوده است. [32]
سی و دوم - ابری مخصوص برای آن جناب است، که خدای تعالی آن را برای آن حضرت ذخیره کرده، و رعد و برق در آن است. حضرتش بر آن ابر سوار می شود و ابر، آن حضرت را در راه های هفت آسمان و هفت زمین می برد. [33]
سی و سوم - تقیّه و خوف از مؤمنان نسبت به کفّار و مشرکین و منافقین برداشته می شود. راه بندگی کردن خدای تعالی، و سلوک در امور دنیا و دین بر اساس قوانین نظام آفرینش و فرمانهای آسمانی هموار می گردد، بدون اینکه نیاز باشد که از بیم مخالفان، برخی از آنها رها شود، یا مطابق با کارهای ستمگران، مرتکب اعمال زشت شویم، چنانکه خدای تعالی در کلام خود وعده داده است :
«وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا
ص: 22
يُشْرِكُونَ بي شَيْئا» (1).
خدای تعالی کسانی از شما را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، وعده داده که ایشان را در زمین جانشین گرداند، چنانکه آنان را که پیش از ایشان بودند، جانشین ساخت. و البته برای آنها دین ایشان را که برایشان پسندید متمکن سازد. و البته اینان را پس از ناامنی به ایمنی بدل سازد، که مرا بپرستند، و چیزی برای من شریک نگردانند.
سی و چهارم - سلطنت آن حضرت ، تمام زمین را - از مشرق تا مغرب، خشکی و دریا، خراب و آباد و کوه و دشت - فرا می گیرد. جایی نمی ماند که حکمش جاری و امرش نافذ نشود، و اخبار، در این معنی متواتر است. و آيه شريفه «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ طَوْعاً وَكَرْهاً» (2) به همین معنی تأویل شده است. [34]
سی و پنجم - تمام روی زمین از عدل و داد پر می شود. در کمتر خبر الهی یا نبوی، از طریق شیعه یا سنّی، ذکری از حضرت مهدی علیه السلام شده که این بشارت و این منقبت حضرتش در آن مذکور نباشد. [35]
سی و ششم - آن حضرت در میان مردم به علم امامت حکم می فرماید (نه بر اساس ظاهر). بينه و شاهد از احدی نمی خواهد، [36] مثل حکم داود و سلیمان علیهما السلام. (3)
ص: 23
سی و هفتم - آن حضرت، احکام مخصوص می آورد، که تا عهد آن حضرت ، اجرا نشده بود. (1) مثلا آن حضرت، پیر زناکار و مانع الزکات را می کشد و دو نفر که در عالم ذر میانشان عقد اخوت بسته شده، در اینجا از یکدیگر میراث می برند. [37]
شیخ طبرسی رحمه الله روایت کرده که :
«آن جناب، مرد بیست ساله ای را که علم دین نیاموخته باشد، می کشد». [38]
سی و هشتم - تمام مراتب علوم ظاهر می شود. قطب راوندی (2) خرائج، روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود :
«علم، بیست و هفت حرف است. تمام آنچه پیغمبران آورند ، دو حرف بود. و مردم تا امروز، غیر از این دو حرف را نشناختند. هرگاه قائم ما علیه السلام خروج کند ، بیست و پنج حرف را بیرون آورد . و آنها را در میان مردم پراکنده می کند و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می دارد (3) ، تا آنکه تمام بیست و هفت حرف را منتشر
ص: 24
می فرماید . [39]
سی و نهم - شمشیرهای آسمانی برای انصار و اصحاب آن حضرت فرود می آید. [40]
چهلم - حیوانات از یاران آن حضرت اطاعت می کنند. [41]
چهل و یکم - دو نهر از آب و شیر، پیوسته در ناحیه ای از کوفه که مقرّ
سلطنت آن حضرت است، از سنگ جناب موسی علیه السلام که با آن حضرت است بیرون می آید (1) در خرائج مروی است که حضرت باقر علیه السلام فرمود:
چون قائم علیه السلام خروج کند و متوجه کوفه شود، منادی آن حضرت ندا کند: «آگاه باشید که کسی عطامی و آبی با خود برندارد». آن حضرت، سنگ حضرت موسی را که دوازده چشمه آب از آن جاری شده بود، حمل می کند. در منزلی فرود نمی آیند مگر آنکه آن را نصب می فرماید . از آن سنگ، چشمه ها جاری می شود. هر که گرسنه باشد، سیر می شود و هر که تشنه باشد، سیراب می گردد. آن سنگ، توشه ایشان است تا وارد نجف شوند، پشت کوفه. چون فرود آمدند، پیوسته از آن آب و شیر جاری می شود، هر که گرسنه باشد، سیر می شود و هر که تشنه باشد سیراب می گردد». [42]
ص: 25
چهل و دوم - حضرت روح الله، عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان، برای یاری حضرت مهدی نازل می شود، و پشت سر آن جناب نماز می گزارد، چنانکه در روایات بسیار وارد شده [43] بلکه خدای تعالی آن را از مدائح و مناقب آن جناب شمرده است.
در کتاب مختصر البصائر، حسن بن سليمان حلّى (1) ضمن حديث
طولانی روایت کرده است:
«خداوند تبارک و تعالی به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در شب معراج فرمود: عطا فرمودم به تو، اینکه از صلب او یعنی علی علیه السلام یازده مهدی (امام هدایت شده) بیرون آورم که همه از ذرية تو باشند از بکر بتول (حضرت فاطمه علیها السلام) آخرین مرد ایشان، کسی است که عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می گزارد. زمین را از عدل پر می کند، چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد. به او از مهلکه نجات می دهم و از ضلالت هدایت می کنم، و از کوری عافیت می دهم و به او مریض را شفا می دهم». [44]
چهل و سوم - دجّال را که از عذاب های الهی برای اهل قبله است، می کشد. در قرآن می فرماید:
«قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُم» (2).
ص: 26
در تفسیر قمی روایت شده که امام باقر علیه السلام، عذاب را در این آیه، به دجّال وصیحه تفسیر فرمود. [45] و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«هیچ پیغمبری نیامد، مگر آنکه مردم را از فتنه دجّال برحذر داشت». [46]
چهل و چهارم - هفت تکبیر، بر جنازه احدی بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جایز نیست، جز بر جنازه امام عصر علیه السلام ، چنانکه در حديث وفات و شهادت حضرت امیرالمؤمنین، و وصیت آن حضرت به امام حسن علیه السلام ذکر شده است. [47]
چهل و پنجم - تسبیح آن حضرت از روز هجدهم تا روز آخر هر ماه است.
توضیح اینکه برای حجج طاهره علیهم السلام تسبیحی است در ایام ماه. تسبیح پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در روز اول ماه است. تسبیح امیرالمؤمنین علیه السلام در روز دوم ماه، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام در سوم ماه. و به این ترتیب، تسبیح باقی ائمه علیهم السلام است، تا حضرت امام رضا علیه السلام ، که تسبیح آن حضرت، در دهم و یازدهم است؛ و تسبیح حضرت جواد (ع) که در دوازدهم و سیزدهم و تسبیح حضرت هادی علیه السلام در چهاردهم و پانزدهم است؛ و تسبیح حضرت عسکری علیه السلام در شانزدهم و هفدهم است؛ و تسبیح حضرت حجت علیه السلام در هجدهم ماه است تا آخر ماه. و اما تسبیح آن حضرت، این است: [48]
«سُبْحَانَ اللهِ عَدَدَ خَلْقِهِ سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ سُبْحَانَ اللَّهِ
ص: 27
مِدَادَ كَلِمَاتِهِ سُبْحَانَ اللهِ زَنَةَ عَرْشِهِ وَالْحَمْدُ للهِ مِثْلَ ذَلِكَ» (1).
چهل و ششم - سلطنت ستمگران و دولت ظالمان در دنیا به وجود آن جناب پایان می یابد، که دیگر در روی زمین، پادشاهی نخواهند کرد. و دولت آن حضرت به قیامت یا به رجعت سایر حضرات ائمه علیهم السلام یا به دولت فرزندان آن حضرت متصل می شود و نقل شده که حضرت صادق علیه السلام مکرر این بیت را می خواندند. [49]
لِكُلِّ أُناسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا *** وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَر (2).
ص: 28
در اثبات وجود مبارک امام دوازدهم، حضرت حجت علیه السلام و غیبت آن حضرت، اکتفا می کنیم به آنچه علامه مجلسی ، در کتاب حق الیقین ذکر کرده است. و هر که طالب تفصیل است به کتاب نجم ثاقب و غیر آن رجوع کند.
علامه مجلسی می فرماید:
بدان که احادیث خروج مهدی علیه السلام را دانشمندان شیعه و سنی به طرق متواتر روایت کرده اند.
اول - در جامع الاصول (1) از صحیح بخاری و مسلم و ابی داود و ترمذی (2)
ص: 29
از ابوهریره (1) روایت کرده است، که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«به حق آن خداوندی که جانم در دست قدرت او است، نزدیک است فرزند مریم نازل شود، که حاکم عادل باشد. او، چلیپای نصاری را بشکند و خوک ها را بکشد و جزیه را برطرف کند. (یعنی از ایشان به غیر اسلام، دینی قبول نکند) و چندان مال فراوان گردد که مال را دهند و کسی قبول نکند». [1]
دوم - رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«چگونه خواهید بود ، در وقتی که در میان شما فرزند مریم نازل شود و امام شما از شما باشد (یعنی مهدی علیه السلام) ؟» [2]
سوم - در صحیح مسلم از جابر روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«پیوسته گروهی از امت من، بر حق می جنگند، و غالب خواهند بود، تا روز قیامت . آنگاه عیسی پسر مریم (از آسمان)
ص: 30
فرود می آید . امیر ایشان می گوید: بیا با تو نماز کنیم ، او می گوید: «بدانید که شما بر یکدیگر امیرید، برای آنکه خدا این امت را گرامی داشته است». [3]
چهارم - در مسند ابوداود و ترمذی را ابن مسعود (1) روایت کرده است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«اگر از دنیا نمانده باشد مگر یک روز، البته حق تعالی آن روز را طولانی خواهد کرد، تا آنکه در آن روز، مردی را از امت من (یا از اهل بیت من) (2) برانگیزاند، که نام او موافق نام من باشد، و زمین را از عدالت پر کند، چنانچه پر از ظلم و جور بوده باشد». [4]
و به روایت دیگر:
«دنیا سپری نگردد، تا آنکه مردی از اهل بیت من، پادشاه عرب شود، که نامش موافق نام من باشد». [5]
پنجم - از ابوهریره روایت کرده اند که :
«اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خدا آن روز را طول دهد تا مردی از اهل بیت من، به پادشاهی رسد، که نام او با نام من موافق باشد». [6]
ششم - در سنن ابن داود از علی علیه السلام روایت کرده است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
ص: 31
«اگر از عمر روزگار باقی نماند مگر یک روز، البته خدا مردی را از اهل بیت من برانگیزاند که زمین را از عدل پر کند، چنانکه از جور پر شده باشد». [7]
هفتم - در سنن ابوداود از ام سلمه (1) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه است».[8]
هشتم - ابوداود و ترمذی روایت کرده اند از ابوسعید خدری (2) که حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
مهدی از فرزندان من است. گشاده پیشانی و کشیده بینی باشد، و زمین را مملو از قسط و عدالت کند، چنانچه مملو از ظلم و جور شده باشد و هفت سال پادشاهی کند . [9]
نهم - روایت کرده اند که ابوسعید گفت: ما می ترسیدیم که بعد از
پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم مسائلی پیش آید. لذا از آن حضرت پرسیدیم. فرمود:
«در امّت من، مهدی خواهد بود. بیرون می آید و پنج سال یا هفت سال یا نه سال پادشاهی کند». (تردید از راوی است) مردی به نزد او می آید و گوید: «ای مهدی به من عطا کن». حضرتش آن اندازه زر در دامنش بریزد که دامنش پر شود». [10]
ص: 32
دهم - در سنن ترمذی از ابواسحاق روایت کرده است که حضرت
امیرالمؤمنين علیه السلام روزی به پسر خود حسین علیه السلام نظر کرد و فرمود:
«این پسر من، سیّد و مهتر قوم است، چنانکه حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم او را سید نام نهاد. از خاندان او مردی بیرون خواهد آمد که نام پیغمبر شما را دارد و در خلقت و اخلاق به او شبیه است. او زمین را پر از عدالت خواهد کرد». [11]
یازدهم - حافظ ابونعیم (1) که از محدّثین مشهور عامه است، چهل حدیث از صحاح ایشان روایت کرده است که مشتمل اند بر صفات و احوال و اسم و نسب آن حضرت. و از جملهٔ آنها، از «علی بن هلال»، از پدرش روایت کرده است که گفت:
«به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم رفتم، در حالی که آن حضرت از دنیا وداع می کرد. حضرت فاطمه علیها السلام نزد سر آن حضرت نشسته بود و می گریست. چون صدای گریه آن حضرت بلند شد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ، سر به جانب او برداشت و فرمود: ای حبيبة من! فاطمه چه چیزی باعث گریه تو شده است؟
فاطمه گفت: می ترسم که امت تو بعد از تو ، مرا ضایع گردانند و رعایت حرمت من ننمایند.
حضرت فرمود: اى حبيبة من! مگر نمی دانی که خدا بر زمین
ص: 33
نظری افکند. از آن، پدر تو را برگزید و او را به رسالت خود مبعوث فرمود. آنگاه بار دیگر نظر کرد، و همسر تو را برگزید و به من وحی کرد که تو را به نکاح او درآورم.
ای فاطمه! خدا به ما هفت خصلت عطا فرمود، که به احدی پیش از ما نداده است و به احدی بعد از ما نخواهد داد :
منم خاتم پیغمبران، و گرامی ترین ایشان نزد خدا، و محبوب ترین خلق به سوی خدا و من پدر توام. وصیّ من بهترین اوصیاء است، و محبوب ترین ایشان است به سوی خدا، و او شوهر تو است. شهید ما، بهترین شهیدان است محبوب ترین ایشان است به سوی خدا، و او «حمزه» عمّ پدر محبوب ترین و شوهر تو است. و از ماست آنکه خدا دو بال به او داده است که در بهشت پرواز می کند با ملائکه به هر جا که خواهد ، و او پسر عم پدر تو و برادر شوهر تو است (1) . از ماست دو سبط این امت، و آنها دو پسر تواند، حسن و حسین، و ایشان بهترین جوانان بهشت اند. و پدر ایشان - به حق آن خدایی که مرا به حق فرستاده است - بهتر است از ایشان .
ای فاطمه! به حق خداوندی که مرا به حق فرستاده است، از حسن و حسین، مهدی این امّت خواهد بود. او زمانی ظاهر می شود که دنیا پر از هرج و مرج شود، و فتنه ها ظاهر گردد، و راه ها بسته شود، و مردم، بعضی بر بعضی حمله کنند ، نه پیری بر کودکی رحم کند و نه کودکی، پیری را بزرگ دارد. خدا در آن وقت از فرزندان ایشان، کسی را برانگیزاند که قلعه های ظلالت
ص: 34
را و دلهایی را که غافل از حق باشند، فتح کند و به دین خدا در آخر الزمان قیام کند، چنانکه من قیام نمودم، و زمین را از عدالت پر کند، چنان که پُر از ظلم و جور باشد .
ای فاطمه! اندوهناک مباش و گریه مکن، که خدای عزوجل نسبت به تو، رحیم تر و مهربان تر از من است. به سبب منزلتی که نزد من داری و محبتی که از تو در دل من است. و خدا تو را به کسی تزویج کرده است که حَسَبَش از همه بزرگتر و مَنصَبَش از همه گرامی تر است، رحیم ترین مردم بر رعیت، و عادل ترین مردم در تقسیم به تساوی، و بیناترین مردم به احکام الهی است.
من از خدا خواستم که تو، اول کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق شوند.
على علیه السلام فرمود:
«فاطمه علیها السلام بعد از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم باقی نماند مگر هفتاد و پنج روز، که به پدر خود ملحق گردید». [12]
در این حدیث، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مهدی را به امام حسن و امام حسین علیهما السلام - هر دو - نسبت داد. برای آنکه امام زمان، از جهت مادر، از نسل حضرت امام حسن علیه السلام است. زیرا که مادر حضرت امام محمد باقر علیه السلام دختر امام حسن علیه السلام بود. در چند حدیث دیگر، روایت کرده است که امام زمان، از نسل حضرت امام حسین علیه السلام است.
دوازدهم - دارقطنی (1) که از محدّثین مشهور عامه است، همین حدیث
ص: 35
طولانی را از «ابوسعید خدری» روایت کرده است. و در آخرش گفته است که حضرت فرمود: از ماست مهدی این امت، که عیسی پشت سر او نماز می گزارد. آنگاه دست بر دوش حسین علیه السلام زد، و فرمود: مهدی این امت از این (امام حسین علیه السلام) پدید می آید. [13]
سیزدهم - ابونعیم از حذیفه (1) و ابوامامه باهلی (2) روایت کرده است که:
«روی مهدی علیه السلام مانند ستاره درخشان است و بر جانب راست روی مبارکش خال سیاهی است». [14]
چهاردهم - عبدالرحمن بن عوف (3) گوید: حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم درباره مهدى علیه السلام فرمود: دندان هایش گشاده است». [15]
پانزدهم - عبد الله بن عمر (4) گوید: حضرت رسول صلى الله عليه وسلم فرمود:
ص: 36
«بر سرش، ابری سایه می افکند و بر بالای سرش، ملکی ندا خواهد کرد: این مهدی است و خلیفة خداست، پس او را متابعت کنید. [15]
شانزدهم - جابربن عبدالله و ابوسعید روایت کرده اند که پیامبر فرمود:
«عیسی پشت سر مهدی علیه السلام نماز خواهد کرد». [17]
صاحب كفاية الطالب، محمد بن یوسف شافعی (1) که از علمای عامه است، کتابی در باب ظهور مهدی علیه السلام و صفات و علامات او نوشت، مشتمل بر بیست و پنج باب .[18] همچنین کتاب شرح السنه نوشته حسین بن مسعود بغوی که از کتب مشهورة عامة است، نسخه قدیمی از آن نزد فقیر است که اجازات علماء ایشان بر آن نوشته است، و در آن پنج حدیث از اوصاف مهدی از صحاح ایشان روایت کرده است. و «حسین بن مسعود فراء» (2) در مصابیح که اکنون میان عامه متداول است، پنج حدیث در خروج مهدی علیه السلام روایت کرده است [19]
علمای شیعه، از کتب معتبرة عامه، صدها حدیث در این باب نقل
ص: 37
کرده اند. در کتب معتبر شیعه نیز، بیش از هزار حدیث در زمینه ولادت حضرت مهدی علیه السلام ، و غیبت او روایت کرده اند. [20]
اخبار رسیده دربارۀ حضرت مهدی علیه السلام ، با کثرت و تواتری که دارند، موجب یقین و صحت در اعتقاد اسلامی می گردد، به دلیل اینکه آن روایات، در بردارنده نوعی پیشگویی غیبی از قبیل نحوه تولد و غیبت و وضعیت مردم آخر الزمان و... است، که از ده ها سال پیش گفته شده، و دقيقاً طبق واقع انجام شده است. این اعجاز از جهت دیگر، دلیل صحت این روایات و قطعیت این اعتقاد است .
اثبات تولد آن حضرت، و کسانی که در ایام کودکی آن حضرت را دیده اند.
ولادت آن حضرت، از مسلّمات است. جمع کثیری، از آن ولادت باسعادت مطلع شدند. جماعت بسیاری از افراد مورد وثوق، حضرتش را دیدند، از وقت ولادت شریف تا غیبت کبری. و بعد از آن نیز فراوان بوده اند که در کتب معتبره خاصه و عامه مذکور است.
صاحبان کتاب های فصول المهمّة (1) ، مطالب السؤول (2) ، شواهد النبوه (3) و نیز ابن خلکان (4) و بسیاری از دانشمندان غیر شیعی، در کتب
ص: 38
خود، ولادت آن حضرت را با سایر خصوصیات که شیعه روایت کرده اند، نقل نموده اند. پس همان گونه که ولادت پدران بزرگوار آن حضرت معلوم است، ولادت آن حضرت نیز معلوم است.
البته بعضی از مخالفان، طول غیبت و خفای ولادت و طول عمر شریف آن حضرت را بعید و عجیب می دانند. باید دانست اموری که با برهان محکم ثابت شده باشد، به محض استبعاد، نفی آن نمی توان نمود (1)، چنان که کفار قریش انکار معاد می نمودند به محض استبعاد، که استخوان های پوسیده و خاک شده، چگونه زنده می توان شد [21]، با آنکه مانند آن، در امت های گذشته بسیار واقع شده بود (2).
در احاديث خاصه و عامه وارد شده است که :
«آنچه در امم گذشته واقع شده، مثل آن در این امت واقع می شود». [22]
ص: 39
آن حضرت مطلع شدند، مانند: حکیمه خاتون، و قابله ای که در سُرَّ من رای همسایه ایشان بود. بعد از ولادت امام زمان تا وفات حضرت امام حسن عسکری علیهما السلام ، جماعت بسیاری خدمت آن حضرت رسیدند. و معجزاتی که در وقت ولادت آن حضرت، در نرجس خاتون، مادر آن حضرت ظاهر شد، بیش از آن است که بتوان برشمرد. [23]
علامه مجلسی در دو کتاب «بحارالانوار» و «جلاء العیون» و رسائل دیگر نیز مطالبی در این زمینه بیان داشته است. وی در «حق الیقین» آورده است :
«شیخ صدوق» محمد بن بابویه به سند صحیح از احمد بن اسحاق (1) روایت کرده است که گفت: به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رفتم و می خواستم از آن حضرت بپرسم که امام بعد از او چه کسی خواهد بود؟ آن حضرت، پیش از آنکه من بپرسم، فرمود:
«ای احمد! خدای عزوجل، از روزی که آدم را خلق کرده است تا حال، زمین را خالی از حجت نگردانیده است. و تا روز قیامت خالی نخواهد گذاشت. از کسی که حجّت خدا بر خلق باشد، به برکت او بلاها را از زمین بردارد، و به سبب او باران از آسمان بفرستد، و برکت های زمین را برویاند».
گفتم :
ص: 40
«یابن رسول الله، پس امام و خليفة بعد از شما کیست؟»
آن حضرت برخاست، داخل اندرونی خانه شد، و سپس بیرون آمد، در حالی که کودکی مانند ماه شب چهارده، بر دوشش بود، که سه ساله می نمود. امام عسکری علیه السلام فرمود:
«ای احمد! این است امام بعد از من. و اگر تو، نزد خدا و حجّت های او گرامی نبودی، او را به تو نشان نمی دادم.
نام و کنیت این فرزند، مانند نام و کنیت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم است. و زمین را پر از عدالت خواهد کرد ، بعد از آنکه پر از جور و ستم شده است .
ای احمد، مَثَل او در این امّت، مانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند که (از دیدگان مردم) غائب خواهد شد که در این غیبت ، کسی از هلاکت و گمراهی نجات نیابد، مگر آن کس که خدا او را بر قول به امامت او ثابت قدم بدارد، و برای دعا بر تعجیل فرج او توفیقش دهد.
گفتم: آیا معجزه ای و علامتی ظاهر می تواند شد که خاطر من مطمئن گردد؟
دیدم که آن کودک به سخن آمد، و به زبان فصیح عربی گفت:
«منم بقية الله در زمین، و انتقام کشنده از دشمنان خدا، بعد از این دیدن، دیگر نشانه ای (از من) طلب مکن».
احمد گفت: «شاد و خوشحال، از خدمت آن حضرت بیرون آمدم. روز دیگر، به خدمت آن حضرت رفتم و گفتم: یابن رسول الله با لطفی که به من کردید، بسیار شادمان شدم. برایم بیان کنید که سنت خضر و ذوالقرنین،
ص: 41
که در آن حجت (امام زمان علیه السلام) خواهد بود، چیست؟
امام عسکری علیه السلام فرمود:
«آن سنّت، طول غیبت است، ای احمد».
گفتم: یابن رسول الله، غیبت او به طول خواهد انجامید؟» فرمود:
بلی، به حق پروردگار من، آنقدر به طور می انجامد که اکثر آنها که قائل به امامت او باشند، از دین برگردند. و کسی به دین حق باقی نماند، مگر آن کس که حق تعالى عهد و ولایت ما را در روز میثاق از او گرفته باشد، (1) و در دل او به قلم صنع، ایمان را نوشته باشد، و او را از جانب خود مؤید به روح گردانیده باشد.
ای احمد! این مطلب، از امور شگفت خدا است، و رازی است از رازهای پنهان او، و غیبی است از غیب های او. پس آنچه به تو عطا کردم، بگیر و پنهان دار، و در زمره شکرکنندگان باش ، تا روز قیامت در علّیین، همراه ما باشی . [24]
همچنین از «یعقوب بن منفوس» (2) روایت کرده است که گفت:
روزی به خدمت حضرت عسکری علیه السلام رفتم. بر روی تختگاهی نشسته بودند و از جانب راست آن، حجره ای بود که پرده ای
ص: 42
بر درگاه آن آویخته بود . گفتم: ای سید من ، صاحب امر امامت ، بعد از شما کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. چون چنین کردم، کودکی بیرون آمد که قامتش پنج وجب بود، و تقریباً می بایست هشت ساله باشد، یا ده ساله، با پیشانی گشاده، روی سفید، دیده های درخشان، دست های قوی، و بر گونه راست صورتش خالی بود، و کاکلی بر سر داشت. آمد و بر ران پدر بزرگوار خود نشست.
حضرت فرمود: «این است امام شما». آن کودک برخاست. حضرت فرمود: «من همچنان به او نظر می کردم. تا داخل حجره شد. حضرت فرمود: این یعقوب، نظر کن ، کی در این حجره است؟ من داخل شدم و جستجو کردم، هیچکس را در حجره ندیدم. [25]
همچنین علامه مجلسی به سند صحیح، از محمدبن معاویه و محمد بن ایوب و محمد بن عثمان عمروی روایت کرده که همه گفتند:
حضرت عسکری علیه السلام ، پسر خود حضرت صاحب علیه السلام را به ما نشان داد، در حالی که ما، در منزل آن حضرت بودیم و چهل نفر بودیم.
امام عسکری علیه السلام به ما فرمود:
این است امام شما بعد از من، و جانشین من بر شما، اطاعت او کنید، و بعد از من پراکنده مشوید، که در دین خود هلاک خواهید شد. و بعد از این روز دیگر، او را نخواهید دید.
ما از خدمت آن حضرت بیرون آمدیم و بعد از اندک روزی، حضرت عسکری علیه السلام دنیا را وداع گفت. [26]
ص: 43
علامه مجلسی در حق الیقین به نقل از شیخ صدوق و شیخ طوسی و دیگران، به سندهای صحیح از محمد بن ابراهیم بن مهزیار (1) و بعضی راویان، از علی بن ابراهیم بن مهزیار روایت کرده اند که گفت: بیست حجّ کردم، به قصد آنکه شاید، به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السلام برسم، میسر نشد. شبی در رختخواب خود خوابیده بودم. صدایی شنیدم که کسی گفت:
ای فرزند مهزیار، امسال به حج بیا که به خدمت امام زمان خود خواهی رسید. من بیدار شدم، فرحناک و خوشحال. و پیوسته مشغول عبادت بودم، تا صبح طلوع کرد. نماز صبح گزاردم و برای طلب رفیق، بیرون آمدم. چند تن از دوستان را گرد آوردم و به راه افتادم. چون داخل کوفه شدم، تجسّس بسیار کردم و خبری به من نرسید. باز متوجه مکه معظمه شدم، و بسیار جستجو کردم. و پیوسته میان امیداوری و ناامیدی، در تردّد و تفکر بودم. شبی از شبها در مسجد الحرام انتظار می کشیدم که دور کعبه خلوت شود، و مشغول طواف شوم و به تضرّع و زاری، از بخشنده بی زوال درخواست کنم که مرا به کعبه مقصود خویش راهنمایی کند.
چون مسجد خلوت شد، مشغل طواف شدم. ناگاه جوانی با ملاحت و خوشروی و خوش بوی را در طواف دیدم، که دو برد یمنی پوشیده بود، یکی بر کمر بسته و دیگری را بر دوش افکنده، و طرف ردا بر دوش دیگر بگردانیده بود. نزدیک او رسیدم. به جانب من التفات نمود و فرمود: «از کدام شهری ؟»
ص: 44
گفتم: از اهواز.
فرمود: ابن الخصیب را می شناسی؟
گفتم: او به رحمت الهی واصل شد.
گفت: خدا او را رحمت کند، روزها روزه می داشت و شبها به عبادت می ایستاد و تلاوت قرآن، بسیار می نمود و از شیعیان و موالیان ما بود.
گفت: علی بن مهزیار را می شناسی؟
گفتم: منم.
فرمود: خوش آمدی ای ابوالحسن.
گفت: با آن علامتی که میان تو و حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود، چه کردی؟
گفتم: آن را همراه دارم .
گفت: آن را به من بده. آن را بیرون آوردم. انگشتری نیکو را که بر آن «محمد» و «علی» نقل کرده بودند (و به روایت دیگر، «یا الله» و «یا محمد» و «یا علی» نقش آن بود).
چون نظرش بر آن افتاد، آنقدر گریست که جامه هایش تر شد. گفت: «خدا رحمت کند تو را، ای ابو محمد (1) که تو امام عادل بودی، و فرزند امامان، و پدر امام بودی. حق تعالی تو را در فردوس اعلی با پدرانت ساکن گردانید».
سپس به من گفت: بعد از حج چه درخواستی داری؟
ص: 45
گفتم: فرزند امام حسن عسکری علیه السلام را می طلبم.
گفت به خواسته خود رسیده ای، و او مرا به سوی تو فرستاده است. برو به منزل خود و مهیای سفر شو و این را مخفی دار. و چون ثلث شب بگذرد، بیا به سوی «شعب بنی عامر» (1) که به مطلب خود می رسی.
ابن مهزیار گفت: به خانه خود برگشتم. و در این اندیشه بودم تا ثلث شب گذشت. سوار شدم و به سوی شعب رفتم. چون به شعب رسیدم آن جوان را در آنجا دیدم .
مرا دید و گفت: خوش آمدی. و خوشا حال تو که رخصت ملازمت به تو دادند.
همراه او روانه شدم، تا از منی و عرفات (2) گذشت. چون به پایین عقبه طائف (3) رسیدیم، گفت: ای ابوالحسن، پیاده شو و خود را برای نماز مهیا كن. من و او نافله شب را به جا آوردیم. و صبح طالع شد. نماز صبح را مختصر اداء کردم. او سلام نماز گفت. بعد از نماز به سجده رفت. رو به خاک مالید. سوار شد و من سوار شدم، و تا بالای عقبه رفتیم.
گفت: نظر کن، چیزی می بینی؟ نظر کردم. دشت سبز و خرمی دیدم که گیاه بسیار داشت .
گفت: نظر کن به بالای تل ریگ، چیزی می بینی؟ نظر کردم: خیمه ای از مو دیدم که نور آن، تمام آسمان و آن وادی را روشن کرده بود، گفت: منتهای آرزوها در اینجاست، دیده ات روشن باد .
ص: 46
چون از عقبه بیرون رفتیم، گفت: از مرکب به زیر بیا که در اینجا هر صعبی ذلیل می شود (1) . چون از مرکب به زیر آمدیم، گفت: دست از مهار شتر بردار و آن را رها کن. گفتم: شتر را به چه کسی بسپارم ؟
گفت: این حرمی است که داخل آن نمی شود، مگر ولی خدا. و بیرون نمی رود مگر ولی خدا (2).
در خدمت او رفتم، تا به نزدیک خیمه نورانی حضرت مهدی علیه السلام رسیدم. گفت: اینجا باش تا برای تو رخصت بگیرم. بعد از اندک زمانی بیرون آمد و گفت: خوشا حال تو، که رخصتت دادند.
داخل خیمه شدم، دیدم آن حضرت بر روی نمدی نشسته است و فرشی سرخ رنگ بر روی آن افکنده و بر بالشی از پوست تکیه داده است. سلام کردم، بهتر از سلام من، جواب داد. صورتی دیدم مانند ماه شب چهارده، در کمال اعتدال، نه بسیار بلند و نه کوتاه، بلند قد و رشید، گشاده پیشانی با ابروهای کشیده و پیوسته، و چشم های سیاه و گشاده، و بینی کشیده، و گونه های رو، هموار و برنیامده، در نهایت حسن و جمال. برگونه راستش خالی بود مانند دانه کوچکی از مشک که بر صفحه نقره افتاده باشد، و موی زیبای سیاهش بر سرش بود، نزدیک به نرمه گوش آویخته. از پیشانی نورانیاش نور ساطع بود، مانند ستاره درخشان، با نهایت سکینه و وقارو حيا وحُسن لقا .
امام عصر علیه السلام ، احوال یک یک شیعیان را از من پرسید. عرض کردم که ایشان در دولت بنی العباس، در نهایت مشقت و سختی و خواری
ص: 47
زندگانی می کنند. فرمود: روزی خواهد بود که شما مالک ایشان هستید و ایشان در دست شما ذیل و خوارند .
سپس فرمود:
پدرم از من عهده گرفته است که در محلی از زمین، ساکن نشوم، مگر در جایی که پنهان تر و دورترین جاها باشد، تا آنکه از مکائد گمراهان و سرکشان نادان برکنار باشم، تا هنگامی که حق تعالی رخصت فرماید تا ظاهر شوم.
(همچنین پدر بزرگوارم به من فرمود):
ای فرزند! حق تعالی اهل بلاد و طبقات مردم را خالی نمی گذارد. از حجت و امامی که پیروی او کنند و حجت حق تعالی به سبب او، بر خلق تمام باشد .
ای فرزند گرامی، تو همانی که خدایت برای نشر حق برانداختن باطل و اعطای دین، و خاموش کردن آتش گمراهان آماده کرده است. پس ملازم جاهای پنهان زمین باش، و از بلاد ظالمین دور باش، و تو را از تنهایی وحشت نخواهد بود.
و بدان که دلهای اهل طاعت و اخلاص ، به سوی تو مایل خواهد بود. مانند مرغانی که به سوی آشیانه پرواز می کنند. و ایشان گروهی چندند که به ظاهر در دست مخالفان ذلیل اند، اما نزد حق تعای گرامی و عزیزند، آنها اهل قناعت اند و چنگ در دامان متابعت اهل بیت زده اند، و از آثار ایشان استنباط دین می نمایند. و بر مبنای حجّت، با دشمنان دین می ستیزند. خدا ایشان را مخصوص گردانیده است به صبر بر آزارهایی که از مخالفان دین می کشند، تا آنکه در دلم قرار، به عزّت ابدی فائز گردند.
ص: 48
ای فرزند! بر مصادر و موارد امور خود صبر کن، تا آنکه حق تعالی اسباب دولت تو را میسر گرداند و پرچم های زرد و سفید در میان حطیم و زمزم (1) بر سر تو، به جولان درآید، و فوج فوج از اهل اخلاص و صفا به سوی تو بیایند و در اطراف با تو بیعت کنند. و ایشان جمعی باشند که طینت ایشان از آلودگی نفاق، و دلهایشان از پلیدی کینه، پاک است و سرشت ایشان برای قبول دین، نرم باشد و در رفع فتنه های گمراهان ، تصلب دارند.
در آن زمان ، بوستان دین ، آراسته گردد . و بامداد حقیقت بدمد ، و حق تعالی به دست تو، ظلم و طغیان را از زمین براندازد. و شادماني امن و امان در اطراف جهان ظاهر شود. و مرغان شرایع دین مبین به آشیانهای خود برگردند. و باران های فتح و ظفر، بوستان های دین را سرسبز و شاداب گردانند.
سپس حضرت مهدی علیه السلام به ابن مهزیار فرمود :
«باید آنچه در این مجلس گذشت، پنهان داری، و اظهار نکنی، مگر برای جمعی که از اهل صدق و وفا و امانت باشند».
ابن مهزیار گفت: چند روز در خدمت آن حضرت ماندم و مسائل مشکله را از آن جناب پرسیدم. آنگاه مرا مرخّص فرمود که به نزد خانواده ام بازگردم .
در روز وداع، بیش از پنجاه هزار درهم با خود داشتم. به عنوان هدیه، آنها را خدمت آن حضرت بردم. و التماس بسیار کردم که قبول فرمایند. تبسم نمود و فرمود:
ص: 49
از این مال برای بازگشت به سوی وطن خود کمک بگیر، که راه درازی در پیش داری .
و دعای بسیار در حق من نمود و من به سوی وطن بازگشتم . [27] حکایات و اخبار در این باب بسیار است.
ص: 50
1 - اربعین خاتون آبادی، ص 114، حدیث 17.
قالَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم : ... وَ الْمَهْدِي علیه السلام في ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ قِيَامٌ يُصَلُّونَ وَ الْمَهْدِيُّ فِي وَسْطِهُمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرّي .
الزام الناصب، ج 1، غصن 3 ، فرع 4، ص 186.
عن النبي صلی الله علیه وآله وسلم: ... الْقَائِمِ فِي وَسَطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرّى .
2 - بحارالانوار، ج 51، باب 1، ص 27 .
3 - غیبت شیخ طوسی، ص280؛ غیبت نعمانی، باب 13، حدیث 31 ، ص 239 .
قَالَ أَبُو جَعْفَرِ علیه السلام : لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ بَيْتُ يُقَالُ لَهُ بَيْتُ الْحَمْدِ فِيهِ سِرَاجُ يَرْهَرُ مُنْذُ يَوْمَ وُلِدَ إِلَى أَنْ يَقُومَ بالسَّيْف.
4 - منتخب الاثر، چاپ سه جلدی جدید، حدیث 806 و 810 .
5 - بحارالانوار، ج 51 ، باب 1، حدیث 14، ص 13 - 14.
قَالَتْ حَكِيمَةُ: فَقُلْتُ : وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ (ابو محمد العسكرى علیه السلام ) : هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُتَوَكَّلُ بِالْأَعْتَةِ علیهم السلام يُوَفّقُهُمْ وَيُسَدّدُهُمْ وَيُرَتِيهِمْ بِالْعِلْم.
6 - بحارالانوار، ج 52 ، باب اول ، حدیث ششم، ص 12.
ص: 51
حضرت صاحب الامر علیه السلام به علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی می فرمایند :
يَا ابْنَ الْمَنَازِيَارِ أَبِي أَبُو مُحَمَّدٍ عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُجَاوِرَ قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَهُمُ الْخِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.
7 - منتخب الاثر، فصل 2 ، باب 10 ، حدیث 6 ، ص 206 .
أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَيَقَعُ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّى خَلْفَهُ رُوحُ اللهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ .
8 - رجوع شود به: عوالم العلوم، مجلّد نصوص، ص 35 - 89 ، ابواب نصوص الله تعالى على الائمة علیهم السلام .
9 - بحارالانوار، ج 51، حدیث 63، ص 62 - 63 .
عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَقُّ قَالَ يُرِيهِمْ فِي أَنْفُسِهِمُ المَسْخَ و يُرِيهِمْ فِي الْآفَاقِ انْتِقَاضَ الْآفَاقِ عَلَيْهِمْ فَيَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ فِي الْآفَاقِ قُلْتُ لَهُ حَتَّى يَتَبَيَّنَ هُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ قَالَ خُرُوجُ الْقَائِمِ هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَرَاهُ الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْه.
10 - رجوع شود به: بحارالانوار، ج 52 باب 25؛ الزام الناصب، جلد 2 ، غصن 7 و منابع دیگر.
11 - تفسیر قمی، ج 2، ص 327 .
يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ وَاسْمِ أَبِيه.
نیز بنگرید: ینابیع الموده، جزء 3 ، باب 21، ص 85 .
12 - غیبت نعمانی، باب 14، حدیث 13 ، ص 254 .
ص: 52
يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ علیه السلام فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا يَبْقَ رَافِدٌ إِلَّا اسْتَيْقَظَ وَلَا قَائِمٌ إِلَّا فَعَدَ وَلَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَى رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِكَ الصَّوْت.
13 - منتخب الاثر، فصل 6 ، باب 4، حدیث 12، ص 449.
الصَّيْحَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ وَالصَّيْحَةُ فِيهِ هِيَ صَيْحَةُ جَبْرَئِيلَ علیه السلام إِلَى هَذَا الخَلْق.
14 - ارشاد شیخ مفید، ج 2، باب 40 فصل ،5، حدیث 8 ، ص 359 - 360.
قَالَ يَأْمُرُ الله تَعَالَى الْفَلكَ باللُّبُوتِ وَ قِلَّةِ الحَرَكَةِ فَتَطُولُ الْأَيَّامُ لِذَلِكَ وَ السّنُونُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ الْفَلَكَ إِنْ تَغَيَّرَ فَسَدَ قَالَ ذَلِكَ قَوْلُ الزَّنَادِقَةِ فَأَمَّا الْمُسْلِمُونَ فَلَا سَبِيلَ هَمْ إِلَى ذَلِكَ وَقَدْ شَقَ اللهُ الْقَمَرَ لِنَبِيهِ وَ رَدَّ الشَّمْسَ مِنْ قَبْلِهِ لِيُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَخْبَرَبِطُولِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَّهُ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون.
15 - ارشاد شیخ مفید، ج 2، باب 40 ، فصل 5 ، حدیث 9، ص 360 . إِذَا قَامَ قَائِمٌ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم ضَرَبَ فَسَاطِيط لِمَنْ يُعَلِّمُ النَّاسَ الْقُرْآنَ عَلَى مَا أَنزَلَ اللهُ جَلَّ جَلالُهُ فَأَصْعَبُ مَا يَكُونُ عَلَى مَنْ حَفِظَهُ الْيَوْمَ لأَنَّهُ يُخَالِفُ فِيهِ التَّأْلِيف.
16 - منتخب الاثر، فصل 6 ، باب 4، حدیث 4، ص 448 .
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَعَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ فِيهَا مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا المَهْدِى خَلِيفَةُ اللهِ فَاتَّبِعُوه.
17 - اربعین خاتون آبادی، ص 121 به بعد، ذیل حدیث 18. بحارالانوار،
ص: 53
ج 53، باب 28، ص 10 - 11 .
مفضّل به عمر از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال می کند: آیا ملائکه و جن با او (قائم) خواهند بود؟ امام می فرمایند: إِي وَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ وَلَيَنْزِلَنَّ أَرْضَ الهِجْرَةِ مَا بَيْنَ الْكُوفَةِ وَالنَّجَفِ وَعَدَدُ أَصْحَابِهِ علیه السلام حِينَئِذٍ سِنَّةٌ وَأَرْبَعُونَ أَلْفاً مِنَ المَلَائِكَةِ وَسِتَّةُ آلَافٍ مِنَ الجن.
18- کمال الدین، ج 2، باب 57 ، حدیث 12، ص 652 .
عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيَ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام مَا عَلَامَاتُ الْقَائِمِ مِنْكُمْ إِذَا خَرَجَ قَالَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَكُونَ شَيْخَ السِّنِّ شَابَّ الْمُنْظَرِ حَتَّى إِنَّ النَّاظِرَ إِلَيْهِ لَيَحْسَبُهُ ابْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةٌ أَوْ دُونَهَا وَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِهِ أَنْ لَا يَهْرَمَ بِسُرُورِ الْأَيام وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَأْتِيَهُ أَجَلُه.
19 - بحارالانوار، ج 11، باب 5 ، حدیث 17، ص 17.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَتِ الْوُحُوشُ وَ الطَّيْرُ وَ السّبَاعُ وَكُلُّ شَيْءٍ خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مُخْتَلِطاً بَعْضُهُ بِبَعْضٍ فَلَمَّا قَتَلَ ابْنُ آدَمَ أَخَاهُ نَفَرَتْ وَفَزِعَتْ فَذَهَبَ كُلُّ شَيْءٍ إِلَى شَكْلِه.
20 - بحارالانوار، ج 52 ، باب 27، حدیث 11، ص 316.
وَلَوْ قَدْ قَامَ قَائِنَا... اصْطَلَحَتِ السَّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِيَ الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ وَالشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى نَبَاتٍ وَ عَلَى رَأْسِهَا زَنْبِيلُهَا لَا يُهَتِجُهَا سَبْعٌ وَلَا تَخَافُهُ.
21 - ارشاد، ج 2، باب 40 ، فصل 5 ، حدیث 10، ص 361.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَخْرُجُ إِلَى الْقَائِمِ مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةٌ وَعِشْرُونَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمٍ مُوسَى الَّذِينَ كَانُوا يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَسَبْعَةٌ
ص: 54
مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ وَيُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَسَلْمَانُ وَ أَبُودُجَانَةَ الْأَنْصَارِيُّ وَالْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ مَالِكَ الْأَشْتَرُ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكّاما .
22 - بحارالانوار، ج 102، ص 110 .
23 - ارشاد، ج 2، باب 40 ، فصل 3، حدیث 4، ص 356.
وَ رَوَى المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ قَالَ : سَمِعتُ اَباعَبدِ اللَّهِ علیه السلام يَقولُ : ... تُظهِرُ الأَرضُ مِن كُنُوزِها حَتَّى يَرَاهَا النَّاسُ عَلَى وَجْهِهَا ....
24 - منتخب الاثر، فصل 2 باب ،1، حدیث 13، ص 146.
قالَ النّبيُّ صلی الله علیه وآله وسلم : لا تَدَّخِرُ الأَرضُ مِنْ بَدْرِهَا شَيْئاً إِلَّا أَخْرَجَتْهُ وَلَا السَّمَاءُ مِنْ قَطْرِهَا شَيْئاً إِلَّا صَبَّهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً... تَتَمَنَّى الْأَحْيَاءُ الْأَمْوَاتَ مِمَّا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّوَ جَلَّ بِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْخَيْرَ.
25 - کمال الدین، ج 2، باب 58 ، حدیث 30، ص 675.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (الباقر) علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا علیه السلام وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُوهُمْ وَكَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم .
26 - بحارالانوار، ج 52 باب 27، حدیث 72، ص 36؛ منتخب الاثر، فصل 7 ، باب 12، حدیث 2، ص 483 .
قَالَ الصَّادِقِ علیه السلام : «إِنَّ قَائِنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللهُ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمْ وَ يَسْمَعُونَ، وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَهُوَ فِي مَكَانِهِ».
27 - ارشاد شیخ مفید، ج 2، باب 40 ، فصل 3، حدیث 4، ص 356. قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: .... وَيُعَمَّرُ الرَّجُلُ في مُلْكِهِ حَتَّى يُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَكَر.
28 - بحارالانوار، ج 52 ، باب ،27، حدیث 138، ص 364.
ص: 55
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَذْهَبَ اللهُ عَنْ كُلّ مُؤْمِنِ الْعَاهَةَ وَ رَدَّ إِلَيْهِ قُوتَه .
29 - منتخب الاثر، فصل 8 ، باب 2، حدیث 1.
30 - ينابيع المودة ، ص 448؛ اربعین خاتون آبادی، ص 194، حدیث 40 .
عَن أَبَى عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ قَائِتِنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَاسْتَغْنَى الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَذَهَبَتِ الظُّلْمَة.
31 - غیبت نعمانی، باب 19 ، حدیث 4، ص 309 .
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: مَعَهُ رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ.
32 - بحارالانوار، ج 52 باب 27 ، حدیث 20، ص 319، به نقل از بصائر الدرجات.
عَنْ أَبِي بَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ... يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! إِنَّ أَبِي لَبِسَ دِرْعَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم وَكَانَتْ تُسْحَبُ عَلَى الْأَرْضِ وَإِنِّي لَبِسْتُهَا فَكَانَتْ وَكَانَتْ وَإِنَّهَا تَكُونُ مِنَ الْقَائِمِ كَمَا كَانَتْ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم مُشَمَّرَة .
33 - اثبات الهداة ، ج 7 ، باب 32 ، فصل 15، حدیث 402 ، ص 44، به نقل از ب صائر الدرجات.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام إِنَّ اللهَ خَيْرَ ذَا الْقَرْنَيْنِ السَّحَابَيْنِ الذُّلُولَ وَالصَّعْبَ فَاخْتَارَ الذُّلُولَ وَهُوَ مَا لَيْسَ فِيهِ بَرْقٌ وَ لَا رَعْدٌ وَ لَوِ اخْتَارَ الصَّعْبَ لَمْ يَكُنْ لَهُ ذلِكَ لأَنَّ اللهَ ادَّخَرَهُ لِلْقَائم علیه السلام .
34 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183، حدیث 81 .
عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام يَقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَ أَرْضُ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا
ص: 56
شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله.
تفسیر عیاشی، ج 1، ص 183، حدیث 82.
عَنِ ابْنِ بُكَيْرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالَ أُنْزِلَتْ فِي الْقَائِمِ علیه السلام إِذَا خَرَجَ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ وَالزَّنَادِقَةِ وَأَهْلِ الرّدَّةِ وَالْكُفَّارِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَغَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَيْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً أَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَ مَا يُؤْمَرُ بِهِ المُسْلِمُ وَيَجِبُ اللهِ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَا يَبْقَ فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ أَحَدٌ إِلَّا وَجَدَ اللهَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الْخَلْقَ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إنَّ اللهَ إذَا أَرَادَ أَمْراً قَلَّلَ الْكَثِيرَ وَ كَثَرَ الْقَلِيل.
کمال الدین، ج 1، باب 24، حدیث 27 ، ص 280.
قالَ رَسولُ الله صلی الله علیه وآله وسلم: .... وَ يَبْلُغَ سُلْطانُه المشرق والمغرب.
35 - منتخب الاثر، فصل 2 ، باب 25 ، حدیث 8 ، ص 249 .
عَنْ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ وَجَدِهِ عَن عَلَى قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ . إِذا ظَهَرَيَلَاءُ الأَرضَ قِسْطاً وَعَدلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً.
36 - ارشاد، ج 2، باب 40 فصل 5، حدیث 11، ص 361.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَكَمَ بَيْنَ النَّاسِ بِحُكْمِ دَاوُدَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى بَيِّنَةٍ يُلْهِمُهُ اللهُ تَعَالَى فَيَحْكُمُ بِعِلْمِهِ.
بحارالانوار، ج 52 ، باب 27، حدیث 24، ص 320.
عَن أَبي عَبدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمٌ آلِ مُحَمَّدٍ حَكَمَ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَانَ لا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيْنَة.
ص: 57
37 - خصال (مُتَرجَم) ، باب 3 ، حدیث 223، ص 187؛ بحارالانوار، ج 52 ، باب ،27 ، حديث ، 2، ص 309 .
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ وَ أَبي الحَسَنِ علیهما السلام : ... يَقْتُلُ الشَّيْخَ الزَّانِي وَيَقْتُلُ مَانِعَ الزَّكَاةِ وَيُوَرِثُ الْأَخَ أَخَاهُ فِي الْأَظِلَّة.
38 - بحارالانوار، ج 52، ص 381 ، نقل از اعلام الوری:
وَإِنَّهُ يَقتُلُ مَن بَلَغَ العشرينَ وَلَم يَتَفَقَّه في الدين.
39 - بحارالانوار، ج 52 ، باب 27، حدیث 73، ص 336.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَعِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ ، فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَمَّهَا فِي النَّاسِ، وَضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُمَّهَا سَبْعَةً وَعِشْرِينَ حَرْفاً»
40 - اثبات الهداة ، ج 7، باب 32 ، فصل 27 ، حدیث 518، ص 518، به نقل از غیبت نعمانی.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ نَزَلَتْ سُيُوفُ الْقِتَالِ عَلَى كُلّ سَيْفٍ اسْمُ الرَّجُلِ وَاسْمُ أبيه.
41 - اثبات الهداة ، ج 6، باب 32 فصل 5 حدیث 248، ص 450، به ، نقل از كمال الدين .
عَنْ أَبِي جَعْفَرِ علیه السلام، قَالَ: كَأَنِّي بِأَصْحَابِ الْقَائِمِ علیه السلام وَ قَدْ أَحَاطُوا بِمَا بَيْنَ الخَافِقَيْنِ، فَلَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَهُوَ مُطِيعٌ هَمْ حَتَّى سِبَاعُ الْأَرْضِ وَسِبَاعُ الظَّيْر.
42 - الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 690؛ بحارالانوار، ج 52، ص 325؛ كمال الدين، ج 2، باب 58 ، حدیث 17، ص 670 .
ص: 58
قَالَ أَبُو جَعْفَرِ علیه السلام إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ علیه السلام مِنْ مَكَّةَ يُنَادِي مُنَادِيهِ أَلَا لَا يَحْمِلَنَّ أَحَدٌ طَعَاماً وَلَا شَرَاباً وَ حَمَلَ مَعَهُ حَجَرُ مُوسَى بْن عِمْرَانَ وَهُوَ وِقْرُ بَعِيرِ فَلَا لا يَنْزِلُ مَنْزِلًا إِلَّا انْفَجَرَتْ مِنْهُ عُيُونٌ فَمَنْ كَانَ جَائِعاً شَبِعَ وَ مَنْ كَانَ ظَمْآناً ] ظَمْآنَ [ رَوِيَ وَرَوِيَتْ دَوَاتُهُمْ حَتَّى يَنْزِلُوا النَّجَفَ مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ.
43 - کمال الدین، ج 1، باب 24، حدیث 27، ص 280 .
قالَ رَسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: ... وَيَنْزِلُ رُوحُ اللهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّي خَلْفَه.
44 - بحارالانوار، ج 51 ، باب ،1، حدیث 11، ص 69 .
وَ أَعْطَيْتُكَ أَنْ أُخْرِجَ مِنْ صُلْبِهِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِيَا كُلُّهُمْ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنَ الْبِكْرِ الْبَتُولِ وَ آخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ مِنْهُمْ ظُلْماً وَ جَوْراً أَنْجِي بِهِ مِنَ الْهُلَكَةِ وَ أَهْدِي بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَبْرِئُ بِهِ مِنَ الْعَمَى وَ أَشْنِي بِهِ الْمَرِيضِ.
45 - تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج 1، ص 204، ذیل آیه 65 سوره انعام.
46 - منتخب الاثر ، فصل 6 ، باب 7 ، حدیث 1، ص 461 به نقل از صحیح ترمذی.
عَن أَبِى عُبَيدَةَ الجراحِ قَالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّهُ لَم يَكُن نَبِيٌّ بَعدَ نُوحٍ إِلَّا وَقَدْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجَّال .
47 - بحارالانوار، ج 51 ، باب 127، حدیث 16، ص 215، نقل از فرحه الغرى :
... فَصَلَّ عَلَيَّ فَكَبَرْ سَبْعاً فَإِنَّهَا لَنْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِلَّا لِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِي يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُقِيمُ اعْوِجَاجَ الْحَق.
48 - متن کامل حدیث، و متن تمام تسبیحات، در بحارالانوار، ج 94،
ص: 59
ص 205 - 207 ، حدیث 3 ، به نقل از دعوات راوندی آمده است.
49 - بحارالانوار، ج 51 ، باب 6، حدیث 3، ص 143.
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرِ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:
لِكُلِّ أَنَاسِ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا *** وَدَولَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْر تَظْهَرُ.
ص: 60
1 - جامع الاصول، ج 11، ص 47، کتاب 9، باب 1:
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : والذي نفسي بيده ليوشكن أن ينزل فيكم ابن مريم حكما مقسطاً، فيكسر الصليب، ويقتل الخنزير ويضع الجزيه، ويفيض المال حتى لايقبله احد.
2 - جامع الاصول، ج 11، ص 47؛ المهدى الموعود المنتظر، ج 2، باب 29 ، حدیث 24 ، ص 232 .
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ.
3 - كشف الغمه ، ص 479 ، باب 9، البرهان في علامات مهدى آخر الزمان ، ص 158 .
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَقُولُ لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ص فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلَّ بِنَا فَيَقُولُ أَلَا إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ أَمَرَاءَ تَكْرِمَةً مِنَ الله هذه الأمة.
4 ۔ سنن ابی داود، ج 4، کتاب المهدى ، ح 4282، ص 106؛ سنن ترمذی، ج 4، باب 52 ، ما جاء في المهدى ، ح 2231 .
ص: 61
وَ قَالَ علیه السلام لَوْ لَم يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى لا يَبْعَثَ اللَّهُ فِيهِ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي يُوَاطِيُّ اسْمُهُ اسْمِي يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً.
5- سنن ترمذی، ج 4، باب 52 ، ح 2230؛ سنن ابی داود، ج 4، کتاب المهدی، ح 4282، ص 107.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَبْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسمه اسمي .
6 - المهدى الموعود المنتظر، ج 1، باب 3، حدیث 17، ص 54؛ غیبت شیخ طوسی، ص 112 .
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم لَوْ لَم يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ رَجُلًا مِنّى يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي.
7- سنن ابی داود، ج 4، کتاب المهدی، ح 4283، ص 107.
لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قسطاً وَعَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْرا.
8 - سنن ابی داود، ج 4، کتاب المهدى، ح 4284، ص 107؛ غیبت شیخ طوسی، ص 115؛ کشف الغمة، ج 2، ص 477؛ منتخب الاثر، فصل 2 ، باب 1، حدیث 6 ، ص 143.
عَنْ أَمْ سَلَمَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم يَقُولُ الْمَهْدِيُّ مِنْ عِتْرَتِي مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ علیها السلام .
9 - سنن ابی داود، ج 4، کتاب المهدى، ح 4285 ص 107؛ کشف الغمّه ، ج 2، ص 481 ، باب 8؛ منتخب الاثر، فصل 2 ، باب 1، حدیث 7،
ص: 62
ص 143، به نقل از صحیح ابی داود.
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: الْمَهْدِيُّ مِنِّي أَجْلَى الْجَبْهَةِ أَقْنَى الْأَنْفِ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً وَيَمْلِكُ سَبْعَ سِنِين.
10 ۔ سنن ترمذی ، ج 2، باب 53، ح 2322؛ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، حدیث ،3، ص 142، به نقل از صحیح ترمذی.
قالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه وآله وسلم : إِنَّ فِي أُمَّتِي الْمَهْدِيَّ يَخْرُجُ يَعِيشُ خَمْساً أَوْ سَبْعاً أَوْ تِسْعاً زَيَّدَ الشَّاةُ قَالَ قُلْنَا وَ مَا ذَاكَ قَالَ سِنِينَ قَالَ فَيَجِيءُ إِلَيْهِ الرَّجُلُ فَيَقُولُ يَا مَهْدِيُّ أَعْطِنِي قَالَ فَيَحْيِي لَهُ فِي تَوْبِهِ مَا اسْتَطَاعَ أَنْ يَحْمِلَه.
11 - بحارالانوار، ج 51 ، باب ما روى عن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حدیث 15، ص 116؛ الغیبه ،نعمانی، باب 13 ، حدیث 2، ص 214 . عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ وَ نَظَرَ إِلَى ابْنِهِ الْحُسَيْنِ وَ قَالَ إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيّدٌ كَمَا سَمَّاهُ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم وَ سَيَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلٌ يُسَمَّى بِاسْمِ نَبِيِّكُمْ يُشْبِهُهُ فِي الخَلْقِ وَلَا يُشبهه في الخلقِ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلا.
12 - بحارالانوار، ج 51 ، باب 6 ، ص 79، نقل از: اربعین ابونعیم، حدیث 5.
13 - المهدى الموعود المنتظر، ج 2، باب 29، حدیث 44، ص 245؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 481، باب 9 .
مِنَّا مَهْدِيُّ الْأُمَّةِ الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى خَلْفَهُ ثُمَّ ضَرَبَ عَلَى مَنْكِبِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ مَنْ هَذَا مَهْدِيُّ الْأُمَّةِ.
14- کشف الغمه، ج 2، ص 486 و 487 ، باب 17 و 18؛ بحارالانوار، ج 51، ص 80 ، ح 9 و 12 .
ص: 63
15 - کشف الغمه، ج 2، ص 487 ، باب 19؛ بحارالانوار، ج 51، ص 80 ، ح 13.
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ مِنْ عِتْرَتِي رَجُلًا أَفْرَقَ الثَّنَايَا ....
16- کشف الغمه، ج 2، ص 486، باب 15؛ بحارالانوار، ج 51، ص 81، ح 16 .
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ فِيهَا مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُ اللهِ فَاتَّبِعُوه.
17 - المهدى الموعود المنتظر، ج 2، باب 29، حدیث 2 و 27 ، ص 214 و 233؛ بحار الانوار، ج 51 ، ص 84 و 85 ، ح 38 و 39 .
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم مِنَّا الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَه.
18 - رجوع شود: الامام المهدى عند اهل السنة، تدوين: مهدى فقيه ایمانی، ص 139 - 184.
19 - رجوع شود: الامام المهدى عند اهل السنة، ص 79 - 84.
20 - رجوع شود: المهدی، سید صدر الدین صدر، منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی. المهدى الموعود المنتظر، نجم الدین عسکری (دو جلد) معجم احاديث الامام المهدى علیه السلام ، مؤسسه معارف اسلامی قم (دورۀ پنج جلدی، به ویژه جلد اول تا سوم). ملحقات احقاق الحق، سید شهاب الدین مرعشی، ج 13.
21 - سوره یس، آیه 78.
وَضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَهِيَ رَمِيم.
22 - كشف الغمه، ج 2، ص 545 .
ص: 64
وَقَدْ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم أَنَّهُ قَالَ: كُلَّمَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة.
23 - حق اليقين، باب 5، مقصد 8، ص 294 - 298 .
24 - كمال الدين، ج 2، باب 38 ، حدیث 1 ، ص 384 .
25 - بحارالانوار، ج 52 ، باب 18، حدیث 17، ص 25.
عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ منفوس ] مَنْقُوشٍ [ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي علیه السلام وَهُوَ جَالِسٌ عَلَى دَكَّانٍ فِي الدَّارِ وَ عَنْ عَينِهِ بَيْتٌ عَلَيْهِ سِتْرٌ مُسْبَلٌ فَقُلْتُ لَهُ سَيّدِي مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ ارْفَعِ السّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَيْنَا غُلَامٌ خُمَاسِيٌّ لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ وَاضِحَ الْجَبِينِ أَبْيَضُ الْوَجْهِ دُرِّيٌّ المُقلَتَيْنِ شَأْنُ الْكَفَّيْنِ مَعْطُوفُ الرَّكْبَتَيْنِ فِي خَدِهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ وَ فِي رَأْسِهِ ذُوَابَةٌ فَجَلَسَ عَلَى فَخِذِ أَبي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ ثُمَّ وَثَبَ فَقَالَ لَهُ يَا بُنَيَّ ادْخُلْ إِلَى الْوَقْتِ الْمَتَعْلُومِ فَدَخَلَ الْبَيْتَ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا يَعْقُوبُ انْظُرْ مَنْ فِي الْبَيْتِ فَدَخَلَتْ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً.
26 - کمال الدین، ج 2، باب 43، حدیث 2، ص 435.
قالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ بنُ عَلِيّ علیه السلام : هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ فَاتَّبِعُوهُ وَأَطِيعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فَتُهْلِكُوا فِي أَدْيَانِكُمْ أَمَا إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا.
27 - غیبت شیخ طوسی، ص 159؛ کمال الدین، ج 2، باب 43، حدیث 19.
ص: 65
ص: 66
ص: 67