دوران با شکوه ظهور: باز نویسی كتاب حقة الدرر

مشخصات کتاب

سرشناسه :ظریف محمد ،1335، اقتباس

عنوان و نام پدید آور: دوران با شکوه ظهور: باز نویسی كتاب حقة الدرر/ نویسنده محمّد باقر فقیه ایمانی محمد ظریف

مشخصات نشر : قم: عطر عترت، 1389

مشخصات ظاهری : 240 ص

شابک :30000 ریال: 5588682-978600

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : محمّد بن حسن (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) ، امام دوازدهم، 255 ق . - غیبت

موضوع : محمّد باقر 1279 - 1239 حقة الدرر - اقتباس ها

رده بندی کنگره : 1389 9 د 4 ظ / 224 / 4 BP

رده بندی دیوئی : 297/462

شماره کتاب شناسی ملی :5041602

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم نرگس ذکری

ص: 1

اشاره

سرشناسه :ظریف محمد ،1335، اقتباس

عنوان و نام پدید آور: دوران با شکوه ظهور: باز نویسی كتاب حقة الدرر/ نویسنده محمّد باقر فقیه ایمانی محمد ظریف

مشخصات نشر : قم: عطر عترت، 1389

مشخصات ظاهری : 240 ص

شابک :30000 ریال: 5588682-978600

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : محمّد بن حسن (عجل اللّه تعالی فرجه شریف) ، امام دوازدهم، 255 ق . - غیبت

موضوع : محمّد باقر 1279 - 1239 حقة الدرر - اقتباس ها

رده بندی کنگره : 1389 9 د 4 ظ / 224 / 4 BP

رده بندی دیوئی : 297/462

شماره کتاب شناسی ملی :5041602

دوران با شکوه ظهور

نویسنده : علامه میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی رحمة اللّه علیه

تحقيق و باز نویسی : محمّد ظریف

ناشر: عطر عترت

چاپ اوّل: 1389

چاپخانه : کمال الملک

تعداد : 3000 نسخه

شابک : 2 - 68 - 5588 - 600 - 978

قیمت : 2500 تومان

مرکز :پخش قم (نشر عطر عترت) 09127477118

انتشارات مسجد مقدس جمكران: 7253700 - 02577253340

ص: 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

ص: 3

ص: 4

تقدیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

کاش می شد مختصری از شکوه آن دوران طلائی را ترسیم کرد و پرده هایی از زیبائی های آن دوران با شکوه را به نمایش گذاشت و آن همه صفا و معنویّت خیر و برکت، پاکی و صداقت عدل و امانت، ایمان و شجاعت را به رشته تحریر در آورد!

به راستی حکومتی که همۀ انبیا و اولیای الهی آرزوی بر قراری آن را داشته اند چه حکومتی است؟

آن امام مقتدری که خداوند او را برای تشکیل چنین حکومتی ذخیره کرده چه اوصافی دارد و چگونه چنین امر عظیمی را در عالم تحقّق می بخشد و چگونه فتح و پیروزی نصیب او می گردد؟

او چگونه همۀ پایگاه های شرک و نفاق را در هم می کوبد و ظلمتِ ظلم و تاریکی جهل را از بین می برد و تمام گیتی را به نور عدل و علم روشن می سازد؟

او چگونه نا بسامانی ها و نا هنجاری ها را برطرف ساخته اوضاع عالم را دگر گون می نماید و حیاتی تازه به همه ارزش ها می دهد؟

او چگونه بی عدالتی ها کینه ها حسد ها و دشمنی ها را نا بود و مهر و محبت و الفت ایجاد می کند؟

این پرسش هایی است که همه دوست دارند در بارۀ آن ها بدانند و با کیفیّت سیره و سلوک آن آخرین حجّت الهی حضرت بقيّة اللّه الأعظم - عجل اللّه تعالی فرجه - آشنا شوند.

ص: 5

در این کتاب شریف شما می توانید پاسخ های مناسبی برای این پرسش ها بیابید و با چگونگی قیام آن مصلح کل و ویژگی های بعد از ظهور آن خورشید عدالت گستر آشنا شوید.

پدر بزرگوار بنده که خود یکی از منتظران راستین و شیفتگان امام منتظر ،بود شور و اشتیاق وافری برای درک آن دوران و رسیدن به آن زمان داشت و همین شور و اشتیاقش او را وا می داشت سخن بگوید و قلم به دست گیرد و سوز درونش را اظهار نماید و دیگران را با خود همراه سازد.

او که در ذهن پاکش تصویر زیبایی از آن دوران نورانی ترسیم کرده بود صبح و شام برای فرا رسیدن آن لحظه شماری می کرد و دوست داشت که دیگران را هم به این کاروان نور ملحق سازد و آن ها را از غفلت ها و بی توجهی ها و بی تفاوتی ها رهایی بخشد و به آن ها تاریکی دوران غیبت و روشنائی دوران ظهور را بفهماند تا دریابند که از چه نعمت والایی محروم اند و چه گوهر با ارزشی را از دست داده اند!

به راستی لذّت حیات را نچشیده اند و واقعیّت حقّ و عدالت را لمس نکرده اند و زندگی در پرتو حکومت امام معصوم را ندیده اند و به رشد و کمالی که شایسته مقام آدمی است نرسیده اند و اگر مختصری از آن همه عظمت را درک می کردند این گونه نسبت به این مسأله مهم بی تفاوت نبودند و بیش از این در راه ظهور آن حضرت تلاش می کردند و برای تعجیل فرج به درگاه خداوند استغاثه و زاری می نمودند پایان بخش گفتار ما این فقره از دعای افتتاح است:

﴿اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَيكَ في دَولَةٍ كَريمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وَ أهلَهُ﴾

مهدی فقیه ایمانی

اصفهان، 13 رجب 1431

ص: 6

مقدمه

در میان امامان بزرگوار شیعه امام دوازدهم علیه السلام از ویژگی ها (1) خاصّی بر خوردار است. او آخرین حجّت الهی و ذخیره پروردگار است که به دست با كفایتش حکومت واحد جهانی بر قرار خواهد شد حکومتی که در طول تاریخ بشریت بی سابقه و بی نظیر است. آن حضرت با حکومت الهی خود تحوّلی عجیب در همۀ عالم و در تمام زمینه ها ایجاد خواهد کرد نظام فکری سیاسی اقتصادی جامعه را دگر گون خواهد ساخت حیاتی نوین به ارزش ها و فضیلت ها خواهد بخشید و حکومتی بر اساس توحید و یکتا پرستی بنا خواهد کرد. او پرچم توحید را در اقصی نقاط عالم بر افراشته خواهد کرد.

از بارز ترین ویژگی های حکومتش گسترش عدالت در پهنه گیتی و از بین رفتن ظلم و ستم است

این آیه شریفه ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها﴾ (2) در شأن آن حضرت است که امام صادق علیه السلام در تفسیر آن فرموده اند او زمین را به عدل زنده خواهد کرد پس از آن که به جور مرده باشد.

حضرت رضا علیه السلام فرموده اند او زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پاکیزه سازد.

ص: 7


1- مؤلف محترم در كتاب «الخصائص المهديه» چهل ویژگی از ویژگی های امام عصر علیه السلام را به نظم در آورده که یکی از نویسندگان محترم با استفاده از آن کتابی در چهل مقاله مجزّا به نام «ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام» نگاشته که بسیار شیوا و خواندنی است.
2- سوره حدید 17

عدالت را آن چنان گسترش می دهد که امام صادق علیه السلام فرموده اند: به خدا سوگند عدالت را هم چنان که سرما و گرما وارد خانه ها می شود، وارد خانه های مردم خواهد کرد. (1)

در حکومت حقّ آن حجّت الهی از باطل هیچ گونه اثری نخواهد ماند. او باطل را به کلی محو و نا بود خواهد ساخت.

در حکومت آن حضرت استعداد ها شکوفا می شود و نور و روشنایی همه جا را فرا می گیرد. صفا و صمیمیّت و انس و الفت و مهر و محبت در میان مردم حاکم می گردد کینه ها از سینه ها بیرون می رود.

در آن زمان آسمان برکاتش را بر اهل زمین فرو فرستد و زمین گیاهانش را خارج کند. گنج های نهفته در دل زمین ظاهر شود. غنا و بی نیازی دل های مردم را پر می کند و در هیچ کجا نیازمندی پیدا نمی شود.

آرامش و امنیّت در همه جا سایه می افکند. حتّی درندگان با هم سازش داشته باشند و هیچ موجودی به موجود دیگر آسیبی وارد نسازد.

اکنون جای این پرسش است که چگونه امام عصر علیه السلام همه این قله ها را فتح خواهد کرد و چگونه این پیروزی های بزرگ را به دست خواهد آورد و از چه راهی به اهداف عالی خود خواهد رسید؟

کتابی که در پیش رو دارید پاسخ گوی این پرسش می باشد و شما را با گوشه ای از سیره و روش آن حضرت در دوران ظهور آشنا خواهد ساخت.

مؤلف محترم محترم علامه میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی با تتبع و احاطه و آگاهی وسیعی که در احادیث ائمه اطهار علیهم السلام داشته این موضوع را با دقت بررسی نموده و جواب های شایسته و مناسبی به این مسأله مهم مرقوم نموده است.

ص: 8


1- بحار الانوار: ج 52 ص 362

ایشان که خود غرق در یاد امام زمانش بوده و همه جا سخن از او به میان می آورده، در لابه لای این کتاب و دیگر مکتوباتش هر کجا فرصت مناسب یافته با دل سوزی کامل مردم را با وظایفی که نسبت به آن امام غریب و مظلوم دارند آشنا نموده و تذکرات لازم را داده است. او دوای تمامی درد ها را ذکر و یاد امام عصر علیه السلام و منشأ همه بد بختی ها و تیره روزی ها را غفلت از آن حضرت می دانسته است.

عمر با برکت خود را در راه نشر آثار آن حضرت صرف نموده و در 63 بهاری که در این جهان زیسته آثار ارزشمندی به جای گذاشته که بیش از بیست و پنج اثرش مربوط به وجود مقدس حضرت حجّت علیه السلام می باشد.

خداوند او را جزای خیر و پاداش وافر مرحمت فرماید و دلِ سوخته انتظار کشیده اش را هر چه زودتر به مژده ظهور شاد نماید و در زمره رجعت کنندگان به این عالم باز گرداند تا شاهد فتح نمایان آن حضرت باشد.

بار دیگر توفیق نصیب دانشمند محترم و محقّق فرزانه و نویسنده توانا، حجّة الاسلام و المسلمین جناب آقای مهدی فقیه ایمانی فرزند مرحوم مرحوم مؤلف گردید تا با همت والایش بتواند این کتاب ارزشمند را از انزوا خارج نموده و از زیر گرد و غبار ها به محفل عاشقان و پیروان حضرت بقيّة الله عجل اللّه تعالى فرجه عرضه نماید.

ما هم در این میان با عدم بضاعت خود سعی کردیم متن کتاب با عباراتی واضح تر كه قابل فهم همگان باشد عرضه گردد و آیات و روایاتی که در متن آمده در پا ورقی با ذکر سند و مصدر بیان شود.

در خاتمه با پوزش از خطا ها و لغزش ها امیدواریم که مورد قبول آن جان جهان و عزیز دوران حضرت بقيّة اللّه الأعظم ارواحنا له الفداء قرار گیرد.

محمّد ظریف. اول 1431

ص: 9

ص: 10

پیشگفتار

با حمد و ثنای الهی و سلام و صلوات بر رسول اکرم و خاندان پاکش

چون به تأیید الهی و یاری ائمّه اطهار علیهم السلام از تألیف كتاب (تحفة القائميّة) (1) در شرح این فقره ناحيه مقدسه: ﴿لَأَنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً﴾ فراغت حاصل گردید و در ضمن مباحث آن گفته شد که یک فساد کلی برای اسلام و دین با بدعت های بنی امیه وقوع یافت که نزدیک بود آثار اسلام محو گردد آن چه آن فتنه بزرگ را از بین برد و باعث احیای دین و بقای آن گردید کربلا و فداکاری های حضرت سيّد الشهدا علیه السلام بود.

از اخبار و روایات استفاده می شود که چنین فسادی در آخر الزمان ظاهر می گردد به گونه ای که ﴿يَمْلأُ الأَرْضَ جَوْراً وَ ظُلْماً﴾ تمام روی زمین را ظلم و ستم فرا می گیرد و در اثر آن از اسلام جز اسمی و از قرآن جز نقشی باقی نماند؛ (2) باطل آشکار گردد و حق پوشیده شود. (3)

ص: 11


1- انشاء اللّه با عنایت امام عصرعلیه السلام به زودی منتشر خواهد شود.
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این زمینه فرموده است: ﴿یَأْتِی عَلی اُمَّتِی زَمانٌ لایَبقی مِنَ القُرآنِ إلاّ رَسْمُهُ وَ لا مِنَ الإسلامِ إلاّ إسْمُهُ. یُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النّاسِ مِنْهُ...﴾ بر امّت من زمانی پیش می آید که از قرآن جز نقش آن و از اسلام جز نام آن نماند خود را مسلمان می نامند در حالی که دور ترین مردم از آن هستند و فاصله زیادی با آن دارند بحار ج 52 ص 190 ح 21.
3- امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:﴿سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ أَخْفَی مِنَ الْحَقِّ، وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ﴾ بعد از من برای شما زمانی خواهد آمد که چیزی پوشیده تر از حق و آشکار تر از باطل نباشد. بحار الانوار: ج 34 ص 232 ح 997.

و سرانجام آن چه باعث یاری دین و بقای آن و از بین بردن باطل و نشر عدالت در تمام گیتی می گردد قیام حضرت بقیة الله «ارواحنا فداه» است.

به ذهن این حقیر خطور کرد که پیرامون کیفیّت آن قیام بی نظیر و آن چه در عهد و دوران ظهور دولت حق از ابتدا تا انتها واقع می شود مطالبی به رشته تحریر در آورم و شرحی مبسوط ذکر کنم و آن را (حقة الدرر) (1) نامیدم و مشتمل بر یک مقدمه و هفت بخش و یک خاتمه قرار دادم.

مقدّمه ای در فضیلت علم و نشر آن

روشن است که تألیف و تصنیف کتاب راجع به علوم و معارف اهل بيت علیهم السلام خدمت شایانی به امر دین و یاری ائمه اطهار است و آیات و روایات بسیاری در فضیلت آن به ما رسیده ما در این جا به ذکر یک فضیلت که جامع همۀ فضائل است اکتفا می کنیم و آن خبری است که فرموده اند:

﴿مِدادُ الْعُلَماءِ أفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ﴾ (2)

برای شناخت ارزش (مداد العلماء) ابتدا باید به فضیلت شهادت و مقام شهید پی ببریم. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم درباره فضیلت شهادت فرموده است:

هر عبادت و عمل خیری برایش فوق آن تصور می شود تا برسد به شهادت که عملی در اجر و فضیلت فوق آن نیست. (3)

ص: 12


1- به معنای ظرف گوهر ها و گنجینه جواهرات.
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ وُزِنَ مِدَادُ اَلْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ اَلشُّهَدَاءِ، فَیَرْجَحُ مِدَادُ اَلْعُلَمَاءِ عَلَی دِمَاءِ اَلشُّهَدَاءِ﴾ بحار الانوار: ج 2 ص 16 ح 35
3- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم : ﴿فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ﴾ ؛ هنگامی که روز قیامت فرارسد جوهری که علما به کار برده اند با خون شهیدان سنجیده شود. جوهر علما بر خون شهدا در میزان سنجش برتری یابد بحار الانوار: ج 100 ص 10 ح 14.

شهید بهترین و عزیز ترین کالای خود را که همان جان شیرین خویش است در راه رضای خدا و حفظ اسلام و دین بذل می کند و از همۀ وجود و هستی اش صرف نظر می کند. خداوند هم در مقابل به او حیاتی بهتر مرحمت می فرماید و در نعمت های بیکران خود متنعّم سازد.

او در کتاب خود فرموده است:

﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ (1)

کسانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند مرده مپندارید، بلکه آن ها زنده اند و نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود.

ولی خون شهید با همۀ عظمتش هرگز به مرتبه و شرافت (مداد علما) نمی رسد؛ البته علمایی که صلاحیت و شایستگی داشته باشند که مردم از آن ها پیروی کنند و امام حسن عسکری علیه السلام ما آن ها را چنین توصیف فرموده است:

﴿أَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِهِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ، وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُمْ.﴾ (2)

از فقها کسانی که خود نگهدار، حافظ دین، مخالف با هوا ها و خواهش های نفسانی و فرمان بردار دستورات مولایشان باشند سزاوار است که مردم از آن ها پیروی کنند و این اوصاف در بعضی از فقهای شیعه پیدا می شود نه این که در تمام آن ها باشد.

ص: 13


1- سوره آل عمران: 169
2- بحار الانوار: ج 2 ص 88 ح 12

واضح است که اگر کسی بخواهد در همه زمینه ها بر خلاف تمایلات نفسانی خود رفتار کند و تنها و تنها ملاحظۀ رضای خداوند را بنماید چه مقدار دشوار است. اگر شهیدان میدان نبرد چند روزی با دشمن درگیر شدند این علما در تمام عمر باید در حال مبارزه با دشمن درونی باشند. (1)

آن ها بودند که با زحمات طاقت فرسای خود آثار اهل بیت علیهم السلام را حفظ کرده به نسل های بعد از خود سپردند و امروز که ما از مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام بهره مند می شویم مدیون زحمات آن ها هستیم و لذا برتر بودن مداد این علما بر خون شهیدان امری عجیب نیست؛ مخصوصاً علما و دانشمندانی که تلاش کردند مردم را با ائمه اطهار علیهم السلام و مقام والای ایشان آشنا سازند امام صادق علیه السلام فرموده اند:

﴿خَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى ذِكْرِنَا.﴾

بهترین مردم بعد از ما کسی است که درباره امر ما یعنی ولایت گفتگو کند و مردم را به ذکر و یاد ما فرا خواند. (2)

ص: 14


1- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مجاهدینی که از میدان جنگ باز گشته بودند فرمودند:﴿مَرْحَباً بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ وَ بَقِیَ الجِهادُ الأکْبَرُ﴾ آفرین بر شما که جهاد اصغر را با موفقیت انجام دادید و از میدان نبرد با دشمن پیروز بیرون آمدید؛ اما بدانید که جهاد اکبر هنوز باقی است. سؤال کردند جهاد اکبر چیست؟ فرمود جهاد با نفس یعنی با مخالفت کردن با خواهش های نفسانی و خواسته های خود را فدای خواسته های خدا کردن این بر ترین و بزرگ ترین جهاد است. بحار الانوار: ج 70 ص 65
2- بحار الانوار: ج 1 ص 200 ح 8

بخش اوّل : ظهور و دولت امام عصر علیه السلام

اشاره

شامل چهار فصل است که عبارتند از:

فصل اوّل: آیاتی که دلالت بر ظهور دولت امام عصر علیه السلام و رجعت دارند.

فصل دوّم: معنای انتظار و فضائل آن.

فصل سوّم: علائم پیش از ظهور و بیان فواید آن علائم.

فصل چهارم: حکمت غیبت امام عصر علیه السلام.

ص: 15

ص: 16

فصل اوّل: آیاتی که دلالت بر ظهور و دولت امام عصر علیه السلام و رجعت دارند

تعدادی از آیات قرآن دلالت بر ظهور و دولت امام قائم علیه السلام و رجعت ائمّه اطهار علیهم السلام بعد از ظهور آن حضرت دارد و آن آیات برسه قسم می باشد

قسم اوّل: آیاتی که دلالت آن ها بر مقادشان صریح است به طوری که غیر آن معنا احتمال داده نشود.

قسم دوّم: آیاتی که دلالت آن ها بر مفادشان ظاهر است. در آن معنی ظهور دارند و احتمال ضعیف داده می شود که غیر آن معنا اراده شده باشد؛ ولی آن احتمال اعتبار ندارد و توجّهی به آن نمی شود.

قسم سوّم :آیاتی که دلالت آن ها بر مفادشان مجمل است و معنای آن ها با تفسير ائمه اطهار علیهم السلام اعلام ظاهر می شود.

از آیات قسم اوّل این آیه شریفه است:

﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ (1)

او خداوندی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند.

این آیه صریحاً اشاره به این معنا دارد که سر انجام اسلام عالم گیر می شود

ص: 17


1- سوره توبه : 33

به گونه ای که در تمام روی زمین هیچ دینی جز آن باقی نمی ماند و از آن جا که تاکنون چنین چیزی تحقق نیافته یقین حاصل می شود که آن چه از ائمه اطهار علیهم السلام در باب ظهور امام قائم علیه السلام و دولت او به ما رسیده حق است.

آیه دیگری که دلالت آن بر امر ظهور صریح است این آیه شریفه است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا﴾ (1)

خداوند به کسانی که ایمان آورده و اعمال شایسته به جا آورده اند و عده فرموده است که ایشان را در زمین جانشینان خویش قرار دهد همچنان که پیشینیان از ایشان را جانشین گردانید و آیینی که برای ایشان پسندیده پایدار سازد و پس از دوران ترس آرامش و امنیّت را برای ایشان بر قرار نماید تا مرا بپرستند و برای من چیزی را شریک قرار ندهند.

یعنی گرفتار شرک اجباری هم نباشند گاهی اهل حق در دولت جباریّن مجبور می شوند عبادت را مطابق دستور باطل آن ها به جا آورند این شرک است به خداوند که آن ظالمین را شریک در اطاعت خداوند قرار داده اند؛ ولی شرکی است که از جهت تقیّه باید مرتکب شوند؛ اما در عصر ظهور چنین چیزی نیست.

از آن جا که این وعده الهى تا كنون تحقق نیافته و ما را امر به انتظار فرموده اند پس یقین حاصل می شود که موقع وقوع این وعده همان است که در روایات در حقّ ظهور و دولت امام قائم علیه السلام آمده است و چون این وعده الهی به عموم افراد با ایمان و نیکو کار داده شده است نسبت به کسانی که قبل

ص: 18


1- سوره نور: 55 .

از آن دولت از دنیا رفته و بهره ای از این وعده الهی نبرده اند باید گفت: آن ها در رجعت از این وعده الهی بر خوردار می گردند.

آیۀ سوّم: این آیه مبارکه است:

﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا﴾ (1)

روزی که از هر امتی جماعتی از کسانی را که تکذیب آیات ما می کنند محشور می نماییم.

این آیه اشاره به رجعت گروهی از کافران و مشرکان دارد و درباره قیامت نیست، زیرا در قیامت حشر همگانی است و درباره آن فرموده است:

﴿وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ تُغَادِرُ مِنْهُمْ أَحَداً﴾ (2)

تمام خلایق را محشور می نماییم و از آن ها احدی را باقی نمی گذاریم.

از آیات قسم دوّم که ظهور در معنای خود دارند این آیه شریفه است:

﴿وَ تُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ وَ تُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ﴾ (3)

ما اراده کرده ایم به آنان که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منت نهاده آن ها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و ایشان را در زمین متمکّن و

ص: 19


1- سوره نمل: 83 از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال شد. فرمود: مردم در مورد آن چه می گویند؟ عرض کرد آن ها می گویند: این آیه درباره قیامت است. امام علیه السلام فرمود: آیا خداوند در قیامت گروهی را بر می انگیزد و گروه دیگری را فرو گذار می نماید؟ این آیه در مورد رجعت است؛ اما درباره قیامت این آیه است ﴿وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرُ مِنْهُمْ أَحَداً﴾ آنان را بر انگیختیم و احدی از آن ها را فرو گذار ننمودیم بحار الانوار: ج 53 ص 51
2- سوره کهف 47.
3- سوره قصص 5 و 6

توانمند گردانیم و به فرعون و هامان و سپاهیانشان بنمایانیم آن چه را که از آن بر حذر بودند.

از کلماتی چون ﴿تُرِيدُ، جْعَلَهُمْ، تُمَكِّنَ و نُرِيَ﴾ که در این آیه شریفه به صورت فعل مضارع به کار رفته معلوم می شود که این وعده الهی در آینده خواهد بود این که مستضعفین که در روایات کلمۀ مستضعف را در این آیه به امامان معصوم تفسیر کرده اند روزی وارث زمین و فرمان روای جهان شوند در گذشته انجام نشده پس در آینده محقق می شود و وعده پروردگار تخلف نا پذیر است.

مراد از (فرعون) و (هامان) دو ظالم کافرند که فرعون صفت در اغوای مردم و ظلم به اهل حق کوشیده اند و احتمال آن که فرعون و هامان در آیه فوق همان فرعون و هامان زمان حضرت موسی علیه السلام باشند بسیار ضعیف است و اعتبار ندارد پس این آیه شریفه هم مانند آیات قسم اوّل حجت ظاهرة قطعيه می گردد برای صحت روایاتی که از ائمه علیهم السلام در امر ظهور حضرت مهدی علیه السلام صادر شده است.

قسم سوّم: آیاتی است که اجمالا دلالت بر امر ظهور یا رجعت دارد ولی در تفسیر آنها روایات صحیح از ائمه اطهار علیهم السلام و وارد شده که مراد امام عصر او ظهور ایشان است. اینک بعضی از آن آیات ذکر می شود.

﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ﴾

:بگو بیندیشید اگر به نا گاه آب (در سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آب گوارا باز آورد؟

.1 سوره ملک 30 علیّ بن جعفر از برادر بزرگ وارش از تفسیر این آیه پرسید امام فرمودند: هنگامی که امامتان از دیدگان شما نا پدید شود و نتوانید او را ببینید چه خواهید کرد؟ غیبت نعمانی 92

ص: 20

﴿فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ﴾ (1)

آن گاه که در صور دمیده شود.

﴿وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا) (2)

و زمین به نور پروردگارش روشن گردد

(بَقِيَّة اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ) (3)

باز مانده حجج الهی بهتر است برای شما اگر مؤمن باشید.

﴿يَسْتَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي﴾ (4)

این آیات شریفه نیز با ملاحظه روایاتی که در تفسیر آن ها از ائمه اطهار علیه السلام رسیده دلیل و حجت قاطعی است بر امر امام قائم و علیه السلام ظهور ایشان و نیز رجعت ائمه اطهار علیهم السلام.

ص: 21


1- سوره مدثر: 8. ﴿ِإذَا نُقِرَ﴾ در این آیه تفسیر شده به وحی الهی بر قلب مبارک امام علیه السلام برای قیام
2- سوره زمر: 69 ﴿رَبِّهَا) در این آیه شریفه تفسیر شده به امام علیه السلام .
3- سوره هود: 86 آن حضرت هنگام ظهور، نخستین سخنی که بر زبان جاری کند این آیه شریفه است.
4- سوره اعراف: 187 مفضل از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که در تفسیر این آیه فرمود: مراد از ساعت قیام قائم علیه السلام می باشد. از ساعت ظهور مانند وقت رستاخیز کسی جز خداوند باخبر نیست.

فصل دوّم: معنای انتظار و فضائل آن

اشاره

انتظار حالتی است قلبی و هر گاه بنده سه خصوصیّت را برای خود تحصیل نمود می تواند آن حالت را پیدا کند.

خصوصيّت اوّل: تأمل و تدبّر در آیاتی که مربوط به ظهور آن حضرت است به گونه ای که معرفت او نسبت به آن ها کامل شود و نیز اندیشه در سایر آیات و روایاتی که معرفت او را به مراتب ولایت ائمه اطهار علیهم السلام بالا ببرد.

خصوصیت دوّم: تلاش در انجام وظایف بندگی و رعایت تقوا که مهم تر از همۀ آن ها تمسک به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام و اداى حق ایشان است؛ مخصوصاً نسبت به وجود مبارک حضرت ولی عصر علیهم السلام که زنده کننده شریعت و باعث بقا و نشر آثار اسلام است.

خصوصیّت سوّم: کوشش فراوان در دعا و تضرّع به در گاه الهی برای این که او را در راه ولایت ثابت بدارد و از خطرات و لغزش هایی که در این مسیر او را تهدید می کند حفظ فرماید و ایمان و معرفت او را نسبت به معارف تکمیل نماید.

پس هر گاه این سه خصوصیت در او تکمیل گردید حال انتظار او برای فرج مانند انتظار داشتن برای مرگ می شود که این دو در سه جهت با هم مشابهت دارند:

ص: 22

جهت اوّل: در یقینی بودن آن، همان گونه که هرگز در وقوع مرگ شک نمی کند در تحقق وعده خداوند برای ظهور دولت امام قائم علیه السلام نیز تردیدی برایش پیدا نمی شود گر چه مدت غیبت طولانی شود.

جهت دوّم: در معیّن نبودن وقت ،آن همان گونه که برای مرگ وقت معیّنی ،نیست نه جوان نیرومند می تواند یقین کند که سال های زیاد زنده است و نه پیر فرتوت می تواند یقین کند به زودی می میرد، برای ظهور هم وقتی معین نشده است هم آن کسی که می گوید هنوز سال های بسیار مانده و در حیات ما واقع نمی شود اشتباه کرده است و هم کسی که می گوید فردا حتما می آید اشتباه کرده است؛ البته این که هر ساعت باید منتظر آمدنش بود و امید فرج را داشت مطلب دیگری است.

جهت سوّم: در جزا و پاداش آن همان گونه که اهل ایمان و تقوا پس از مرگ در نعمت و آسایش و اهل معصیت و گناه در عذابند، پس پس از ظهور از ظهور هم اهل ایمان و عمل صالح مشمول کرامت ها و عنایت های فراوانند بنا بر این کسی که مرگ را باور کرده پیوسته کوشش می کند وظایف بندگی را به شایستگی انجام دهد عمل صالح ذخیره نماید و از معصیت اجتناب کند. کسی هم که در انتظار ظهور به سر می برد خود را پیوسته با ایمان و عمل صالح مجهّز می کند. (1)

ص: 23


1- امام صادق علیه السلام فرموده است:﴿مَنْ سَرَّ اَنْ یَکُونَ مِنْ اَصحابِ القائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر﴾ منتظر کسی که دوست دارد و خشنود می گردد که از اصحاب امام قائم علیه السلام باشد باید چشم به راه آمدن آن حضرت به سر برد و در حال انتظار ورع و تقوا را از یاد نبرد و رفتار نیکو داشته باشد. بحار الانوار: ج 52 ص 140 ح 50.

فضیلت انتظار

از فضایل بسیار ارزنده ای که در روایات برای انتظار بر شمرده اند ظاهر می شود که انتظار یک حالت بی تفاوتی خمود و رکود نیست بلکه تلاش و کوشش و خود سازی و آماده باش است و حتماً امر دشواری می باشد که این همه اجر و پاداش دارد.

امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:

﴿اِنْتَظَرُوا اَلْفَرَجَ وَ لاَ تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اَللَّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ اَلْأَعْمَالِ إِلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ.﴾

انتظار فرج را داشته باشید و از رحمت خدا نا امید نباشید که محبوب ترین عمل نزد خداوند انتظار فرج است. (1)

و در ضمن حدیثی فرموده است:

﴿...وَ اَلْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ.﴾

منتظر امر ما مانند شهیدی است که در خون خود غلطیده باشد. (2)

حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند:

﴿مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی هَذَا اَلْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ کَانَ کَمَنْ کَانَ فِی فُسْطَاطِ اَلْقَائِمِ علیه السلام ...﴾

کسی که در حال انتظار از دنیا رود مانند کسی است که در خیمه امام قائم ﴾ بوده است. (3)

و نیز فرموده است:

ص: 24


1- بحار الانوار: ج 52 ص 123 ح 7.
2- بحار الانوار: ج 52 ص 123 ضمن ح 7.
3- بحار الانوار: ج 52 ص 125 ج 15.

﴿مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا اَلْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی فُسْطَاطِهِ لاَ بَلْ کَانَ بِمَنْزِلَهِ اَلضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالسَّیْفِ﴾ (1)

کسی که بمیرد در حال انتظار فرج مانند کسی است که با امام قائم علیه السلام در خیمه او بوده بلکه مانند کسی است که پیشاپیش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شمشیر زده است. (2)

انتظار یعنی منحرف نشدن از مسیر و ایستادگی کردن در صراط مستقیم و ثابت ماندن بر ولایت و این ارزش فراوانی دارد.

حضرت امام سجاد علیه السلام فرموده اند:

﴿مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.﴾

کسی که در دوران غیبت قیام کننده ما بر ولایت ما ثابت و استوار بماند خداوند اجر هزار شهید مانند شهدای بدر و احد به او مرحمت فرماید. (3)

حضرت امام صادق علیه السلام فرموده است:

﴿أَما وَ اللّهِ یا عَمّارُ! لاَیَمُوتُ مِنْکُمْ مَیِّتٌ عَلَی الْحَالِ الَّتی أَنْتُمُ عَلَیْها إِلاَّ کَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللّهِ مِنْ کَثیرٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ﴾ (4)

اى عمّار به خدا سوگند از شما کسی بر حالی که شما بر آن هستید (یعنی

ص: 25


1- امام کاظم علیه السلام نیز فرموده اند: ﴿الْمُنْتَظِرُ لِلثّانی عَشَرَ کالشّاهِرِ سَیْفَهُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ یَذُّبُ عَنْهُ﴾ کسی که منتظر دوازدهمین حجت خداست مانند کسی است که شمشیر خود را از نیام خارج کرده در پیش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جنگ می کند و از آن حضرت دفاع می نماید.بحار الانوار: ج 52 ص 129
2- بحار الانوار: ج 52 ص 146 ح 69
3- بحار الانوار: ج 52 ص 125 ح 13.
4- بحار الانوار: ج 52 ص 128 ح 20.

حال انتظار دولت حق و حکومت واحد جهانی) نمی میرد مگر آن که او نزد خداوند بهتر است از بسیاری از کسانی که در بدر و اُحد حضور داشته اند.

در خاتمه این بحث سه نکته را تذکر می دهیم:

1 - اختلاف مراتبی که در فضیلت و ثواب انتظار فرج مشاهده می شود به خاطر اختلاف مراتب منتظرین فرج است، زیرا آن ها در مراتب معرفت و یقین و تقوا و صلاح و صبر در ناملایمات یکسان نیستند.

2 - شرط نایل شدن منتظر به فضائل ،انتظار داشتن اخلاص است یعنی اشتیاق او به بر قراری دولت ،حق اعلای کلمۀ حقّ و گسترش توحید در سرتاسر جهان نجات مظلومان و انتقام گرفتن از ظالمان و تحقق آرزوی انبیا و اولیای الهی باشد نه آن که تنها مراد او رسیدن به نعمت ها و خوشی ها و لذت های دنیوی باشد.

3 - لازمه انتظار و علامت آن کثرت دعا و تضرع به درگاه الهی برای تعجیل فرج است.

مقدس اردبیلی رحمة اللّه در کتاب حديقة (الشيعة) از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند:

هر مؤمنی که منتظر فرج امام قائم علیه السلام باشد و دعا برای تعجیل فرج آن حضرت نماید، اگر ظهور را درک نکند و پیش از آن بمیرد در هنگام ظهور ملکی بر سر قبر او رود و بگوید: امام منتظر ظهور کرده اند اگر مایلی دنیای بعد از ظهور را ببینی به دنیا باز گرد. آن مؤمن از خدا باز گشت به دنیا را مسألت می نماید و خداوند به قدرت خویش او را زنده می گرداند. (1)

ص: 26


1- حديقة الشيعة ص 762.

فواید دعا کردن برای امام عصر علیه السلام و ظهور آن حضرت

ما در این باره تنها سه فایده از فواید بسیار آن را ذکر می کنیم:

1- این دعا وسیلهٔ رهایی یافتن انسان از فتنه هایی است که در دوران غیبت باعث هلاکت و فساد دین و دنیا می گردد.

امام عسکری علیه السلام به احمد بنا اسحاق فرمود:

﴿وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ الْهَلَكَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ الْفَرَج.﴾

به خدا قسم او دارای غیبتی است طولانی که در آن زمان هیچ کس از هلاکت نجات پیدا نمی کند مگر آن که خداوند او را بر قول به امامتش ثابت بدارد و او را توفیق دهد که برای تعجیل فرجش دعا کند. (1)

2 - این دعا موجب فرج و گشایش برای انسان می گردد.

امام عصر علیه السلام در توقیع مبارک خویش فرمودند:

﴿أَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ، فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ.﴾

برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که آن فرج شما است.

یعنی برکات این دعا به خود شما باز می گردد و در حقیقت دعا در حق خود شما است. (2)

3- این دعا هر گاه به صورت همگانی انجام شود موجب تعجیل فرج و

ص: 27


1- مكيال المكارم: ج 1 ص 408، بحار الانوار: ج 52 ص 23 ح 16.
2- مكيال المكارم: ج 1 ص 380، بحار الانوار: ج 53 ص 181

کوتاه شدن زمان غیبت می گردد و شاهد آن قصه بنی اسرائیل است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

بنی اسرائیل گرفتار ظلم فراوان فرعونیان شدند و مقدّر شده بود که آن گرفتاری چهار صد سال به طول بینجامد؛ ولی به راهنمایی یکی از علمای ربانی قوم توبه کردند و به طور دسته جمعی به درگاه الهی تضرّع بسیار نمودند و تعجیل فرج خویش را از او مسألت نمودند. خداوند دعای آن ها را اجابت فرمود و به حضرت موسی علیه السلام که منجی موعود و منتظر آن ها بود وحی فرمود که آنان را از چنگال فرعون نجات دهد در حالی که هنوز صد و هفتاد سال از آن مدت مقرر باقی مانده بود.

امام علیه السلام در ادامه افزودند:

﴿هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اَللَّهُ عَنَّا فَلَوْ لَمْ تَكُونُوا فَيَنْتَهِى اَلْأَمْرُ إِلَى مُنْتَهَاهُ. ﴾ شما شیعیان نیز اگر مانند آن ها رفتار کنید یعنی به صورت همگانی سعی کنید توبه نمایید و تضرع به درگاه خدا داشته و برای تعجیل فرج دعا کنید خداوند به طور حتم فرج و گشایش ما را با کوتاه کردن زمانی که در علم او برای گرفتاری شما است می رساند و اگر چنین نکنید این امر به نهایت خود می رسد. (1)

ص: 28


1- بحار الانوار: ج 52 ص 132

فصل سوّم: علائم پیش از ظهور و بیان فواید آن علائم

اشاره

علائم ظهور به طور کلی دو نوع است:

نوع اوّل آن چه پیش از ظهور واقع می شود؛ ولی فاصله زمانی آن تا ظهور مشخص نگردیده است.

نوع دوّم علائمی است که در همان سال ظهور واقع می شود.

علائم نوع اوّل دو گونه اند: یا خبر از اعمال زشت و رفتار نا درستی است که نوع مردم مرتکب می شوند و یا خبر از نتیجه آن اعمال زشت یعنی کیفر و عقوبات آن ها است مانند خسف (به زمین فرو رفتن)، مسخ، کثرت زلزله، گرانی و امثال آن ها.

علائم نوع دوّم مانند ندای آسمانی، خروج سفیانی، قتل نفس زکیّه می باشد.

فايده ذکر این علامت ها

برای هر یک از این دو نوع علائم دو فایده است:

دو فایده ای که برای ذکر علائم نوع اوّل است عبارتند از:

فایده اوّل آن که این گونه اخبار بدون تردید معجزه ای از ائمه اطهار علیهم السلام است و باعث زیادتی عقیده و ایمان مؤمن می گردد. از عجائبی که در زمان ما واقع شد خبری است که در کتاب الزام الناصب نقل گردیده و متن آن خبر چنین است:

ص: 29

﴿تَخلَّفُ طائِفَتانِ مِنَ اهلِ الحَقِّ فِي كَلِمَةِ اَلْعَدْلِ وَ يُقْتَلُ مِنْهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ وَ يُصْلَبُ الشَّيْخُ الطبرسِي.﴾

یعنی دو طایفه از اهل حق در کلمه عدل اختلاف پیدا می کنند و در این فتنه هزاران نفر کشته و شیخ طبرسی بر دار آویخته می شود.

این قضیّه در جریان مشروطه پیش آمد که میان دو طایفه از اهل حق به دسیسه بیگانگان اختلاف شدیدی روی داد بعضی مدعی شدند قانون عدل استبداد است و باید حکمرانی بالاستقلال با سلطان وقت باشد. دسته دیگر مدّعی شدند که قانون عدل در مشروطه است که باید مجلس برپا باشد و به مشورت و اتفاق آراء آن ها سلطان حکمرانی کند و شيخ جليل القدر حاج شیخ فضل الله نوری طبرسی را در طهران بر دار زدند.

فایده دوّم آن که وقتی مشاهده کند و عده هایی که داده شده یکی پس از دیگری واقع شد، مطمئن می شود که آخرین وعده الهی نیز تحقق پیدا می کند.

دو فایده ای که برای ذکر علائم نوع دوّم است عبارتند از:

فایده اوّل یکی آن که فریب مدعیان باطل را نمی خورد مؤمن تا آن ندای آسمانی بلند نشده یقین دارد که امام قائم علیه السلام قیام نکرده است و لذا از گمراه شدن و فریب خوردن محفوظ می ماند.

فایده دوّم آن که وقتی آن علامت ها ظاهر گردید اهل حق یقین پیدا می کنند که قیام کننده امام قائم علیه السلام است و گمان نمی کنند که شاید او یکی از مدّعیان باطل باشد.

ص: 30

فصل چهارم: در بیان حکمت غیبت امام علیه السلام

مؤمن هنگامی که به حکیم بودن پروردگار عالم یقین پیدا نمود و در همه اشیاء و امور تکوینی عالم حکمت او را به روشنی مشاهده کرد در هر امری که برایش معلوم شد از جانب پروردگار است (چه در تکلیف و چه در تقدیر) باید تسلیم باشد و به آن رضایت دهد و یقین داشته باشد که مبتنی بر حکمت است هر چند حکمت آن بر او مخفی باشد نسبت به امر غیبت امام علیه السلام نیز مطلب همین گونه است. (1)

اوّلاً باید اذعان و اعتراف نمود بر حسب مفاد آیه شریفه:

﴿بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾ (2)

و نیز آیه مبارکه:

﴿وَ مَا تَشَاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾ (3)

امام علیه السلام به هر امری که اقدام فرماید به امر الهی و اذن و رضای او است و بدون اذن پروردگار هیچ حرکت و سکونی از او بروز نمی کند.

ثانیاً باید تصدیق نمود که امر غیبت مبتنی بر حکمت است گر چه آن

ص: 31


1- امام صادق علیه السلام فرمودند: ﴿... مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَهٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 91 ح 4
2- سوره انبیا: 26 و 27.
3- سوره تکویر: 29 .

حکمت بر بندگان مخفی باشد، چنان چه در بعضی از روایات است که حکمت غیبت آشکار نمی شود مگر بعد از ظهور؛ ولی برای تسکین خاطر مؤمنین و آرامش دل ایشان به بعضی از آن ها در روایات اشاره کرده اند.

و بیانی که جامع باشد برای چند حکمتی که در احادیث اشاره شده چنین است که هنگام شهادت امام عسکری علیه السلام باید امام قائم علیه السلام یکی از پنج امری که ذکر می شود اختیار می کرد. در چهار امر فساد کلی بود و لذا نا گزیر امر پنجم را اختیار فرمود.

امر اوّل: آن که امام علیه السلام امر خود را ظاهر فرماید، و البته لازمه اش مخالفت خلفای ستمگر و پیروان آن ها بود که اکثریت مردم را تشکیل می دادند و جنگ کردن با آن ها به گونه ای که پیروزی به دست آید لازمه اش کشتن بیشتر آن ها بود و پیامد این کشتار نیز این بود که مؤمنانی که در اصلاب اهل کفر بودند هلاک شوند چنان چه در تفسیر این آیه شریفه ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً﴾ (1) به آن اشاره شده است.

امر دوّم: آن که امام علیه السلام خود را در دسترس دشمن قرار دهد و آن ها ایشان را

ص: 32


1- سوره فتح 25 قمی رحمة اللّه علیه در ذیل این آیه شریفه روایت کرده است که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد آیا علی علیه السلام از نظر بدنی توانایی نداشت و در اجرای امر خدا نیرومند نبود؟ امام علیه السلام فرمود: آری، نیرومند بود. عرض کرد پس چه چیزی او را مانع شد که دیگران را کنار بزند و از غصب حقش جلو گیری نماید؟ امام صادق علیه السلام : فرمود آیه ای از قرآن امیر مؤمنان را از این کار باز داشت عرض کرد کدام آیه؟ فرمود: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً﴾ خدا در اصلاب کافران و منافقان مؤمنانی را به ودیعه نهاده بود علی علیه السلام آن پدران را نمی کشت تا آن و دایع بیرون آیند امام علیه السلام در ادامه فرمود قائم ما اهل بیت علیهم السلام نیز چنین است. هرگز ظاهر نمی شود تا آن ودایع الهی خارج شوند، هنگامی که خارج شدند ظهور می کند و آن کافران را می کشد. تفسیر برهان : ج 9 ص 120 ح 4.

به شهادت برسانند مشکل این فرض خالی ماندن زمین از حجّت است. امامان پیشین علیهم السلام هر کدام که شهید می شدند امام دیگری بود که جانشین ایشان شود؛ اما اگر آن حضرت شهید می شدند امام دیگری نبود و زمین در این صورت اهلش را در خود فرو می برد.

امر سوّم: آن که امام بر وجه مسالمت و تقیّه با دشمن رفتار کند. اشکالش این است که مقهور بودن ائمه اطهار علیهم السلام و تحت بیعت خلفای ستمگر بودن و تحمّل ظلم آن ها برای آنان و جهی داشت و آن این بود که بیان علوم و احکام دین به طور کامل نشده بود و لذا لازم بود ائمه اطهار علیهم السلام با تحمّل آن ظلم ها به تدریج برای اهل حق بیان آن ها را تکمیل فرمایند تا عهد امام عسکری علیه السلام که بیان اصول و فروع و احکام حلال و حرام به طور کامل انجام گرفت و به امر آن ها در دفاتر ثبت گردید و نوشته شد که تا کنون نیز باقی مانده است و پس از آن برای امام عصر علیه السلام و تحمّل ظلم و تحت بیعت خلفای ستمگر قرار گرفتن و جهی نداشت و هرگز شایسته نبود.

امر چهارم: آن که در عهد امام عسکری علیه السلام دو باب عظیم فساد دینی گشوده شده بود:

اوّل آن بود که بعضی از اهل فساد خدمت ایشان رفت و آمد می کردند به عنوان این که طالب علم اند و از محضر امام علیه السلام استفاده می کنند پس از مدتی که می گذشت در ناحیه ای می رفتند و افکار و عقاید فاسد خود را به امامان نسبت می دادند و مردم به ملاحظه این که با امام رفت و آمد داشته اند از آن ها می پذیرفتند و از این راه باب اضلال و اغوا بر مردم گشوده شده بود.

دوّم آن که بعضی از اهل فساد که با امام رفت و آمد داشتند پس از مدّتی به ناحیه دور تری می رفتند و خود را رسول او معرّفی می کردند و نسبت الوهیّت

ص: 33

به امام علیه السلام می دادند و جماعتی از همج رعاع (افراد سست عقیده ای که همچون خس و خاشاک به هر طرف که باد بوزد حرکت کنند) که در هر زمانی تعداد آن ها کم نیست دعوت باطل آن ها را می پذیرفتند.

امر پنجم آن که امام علیه السلام از نظرها غایب شود یعنی همان راهی را که آن حضرت علیه السلام اختیار فرمود و هیچ یک از اشکال های گذشته را به همراه ندارد.

خلاصه آن که در روایات چهار وجه برای غیبت بر شمرده اند:

وجه اوّل: محفوظ بودن مؤمنینی که در اصلاب کفار می باشند که در امر اوّل بیان شد.

وجه دوّم: محافظت جان شریف امام علیه السلام که در امر دوّم اشاره شد.

وجه سوّم: مبتلا به بیعت با خلفای ستمگر نشود که در امر سوّم بیان گردید.

وجه چهارم: بدی اعمال و افعال مردم که در امر چهارم ذکر گردید.

ص: 34

بخش دوّم: در بیان کیفیت سلوک امام عصر علیه السلام از ابتدای قیام تا هنگام خروج ایشان

اشاره

ص: 35

ص: 36

(محل سكونت امام عصر علیه السلام)

پیش از بیان کیفیت سلوک امام عصر علیه السلام از ابتدای قیام (1) تا هنگام خروج ایشان، (2) سزاوار است به نکته ای اشاره کنیم و آن این است که از بعضی روایات استفاده می شود که محل سکونت آن حضرت در دوران غیبت، کوه و بیابان است.

علیّ بن مهزیار امام غایب علیه السلام را در میان خیمه ای که در بیابانی زده شده بود ملاقات کرد و آن حضرت در ضمن سخنان خود به او فرمودند:

﴿يَا ابْنَ الْمَازيَار أبِي أبُو مُحَمَّدٍ عَهِدَ إِلَيَّ أنْ لاَ اُجَاورَ قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِمْ(1)وَ لَهُمُ الْخِزْيُ فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ ألِيمٌ.﴾

ص: 37


1- سيد بن طاووس رحمة اللّه علیه در اقبال ص 617 از کتاب ثواب الأعمالی که نسخه اش نزد ایشان بوده از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که فرموده اند روز بیست و پنجم ماه ذیقعده روز قیام قائم علیه السلام است.
2- روز خروج آن حضرت بنا بر روایات بسیار، روز عاشورا است امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿يَظْهَرُ اَلْمَهْدِىُّ فِي يَوْمِ عَاشُورَا وَ هُوَ اَلْعَاشِرُ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ.﴾ عقد الدرر ص 65. در حدیث دیگری فرموده است ﴿يَخْرُجُ الْقَائِمُ علیه السلام يَوْمَ السَّبْتِ يَوْمَ عَاشُورَا، يَوْمَ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ علیه السلام﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 285 ح 17. و در حدیث دیگری فرموده است: ﴿کَأَنِّی بِالْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ اَلسَّبْتِ قَائِماً بَیْنَ اَلرُّکْنِ وَ اَلْمَقَامِ یَدُ جَبْرَئِیلَ عَلَی یَدِهِ یُنَادِی بِالْبَیْعَهِ لِلَّهِ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 290 ح 30. امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿إِنَّ اَلْقَائِمَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یُنَادَی بِاسْمِهِ لَیْلَهَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ یَقُومُ یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ قُتِلَ فِیهِ اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ﴾. و نیز ابو بصیر روایت کرده است که فرمود: ﴿یَقُومُ القائِمُ یَوْمَ عاشُورا﴾ غیبت نعمانی 282 ح 68.

پدر بزرگوارم با من عهد فرموده که مجاور فاسقین و فاجرین و گروهی که خدا بر ایشان غضب کرده نباشم و امر فرموده که جز در کوهستان سنگلاخ و بیابان خالی از اهل و آب و گیاه مسکن نگزینم . (1)

و در توقیع آن حضرت که برای شیخ مفید رحمة اللّه علیه صادر گشته به این مطلب اشاره شده است. (2)

مجلسی رحمة اللّه علیه در بحار الانوار نقل کرده که اسم آن زمین که مسکن ایشان است (کرعه) می باشد و جز مستخدم آن حضرت هیچ کس در آن جا همراه ایشان نیست. (3)

ص: 38


1- بحار الانوار: ج 52 ص 12 ضمن ح 6.
2- در آن توقیع مبارک چنین آمده است: ﴿نَحْنُ وَ إِنْ كُنَّا ثَاوِينَ بِمَكَانِنَا النَّائِي عَنْ مَسَاكِنِ الظَّالِمِينَ حَسَبَ الَّذِي أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلاحِ وَ لِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِينَ فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ...﴾ ما با این که بر اساس فرمان خداوند و صلاح واقعی ما و شیعیانمان تا زمانی که حکومت دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه ای دور و پنهان از دیدگان مردم به سر می بریم ولی علم ما به تمام آن چه بر شما می گذرد احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. بحار الانوار: ج 53 ص 175 ح 7 .
3- شيخ مفید رحمة اللّه علیه در مورد جایگاه و محلّ استقرار آن حضرت در غیبت کبری گفته است؛ در غیبت کبری جایگاه استقرار آن حضرت بر تمام مردم پوشیده است مگر کسی که متولّی خدمت حضرت باشد. المسائل العشرة ص 82 . امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ... لاَ یَطَّلِعُ عَلَی مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاَ غَیْرِهِ إِلاَّ اَلْمَوْلَی اَلَّذِی یَلِی أَمْرَهُ﴾ برای صاحب امر علیه السلام دو غیبت است که یکی از آن دو طولانی می شود.... از مکان او کسی از دوست و غیر دوست آگاه نیست جز خدمت کار آن حضرت. غیبت نعمانی ص 172. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است ﴿یَخْرُجُ اَلْمَهْدِیُّ علیه السلام مِنْ قَرْیَهٍ یُقَالُ لَهَا کَرْعَهُ.﴾ مهدی علیه السلام از قریه ای خروج می کند که کرعه نامیده می شود. بحار الانوار: ج 51 ص 95

و امّا مخفی بودن آن مکان و نیز شهر هایی که اولاد و ذرّیه آن حضرت در آن جا ساکنند از دید دنیا گرد ها و بیابانگرد ها و هواپیما ها مانند غایب بودن خود ایشان از نظر ها است و بهترین دلیل بر وجود آن، تشرّف کسانی است که به اذن آن حضرت به آن جا راه پیدا کرده اند و از کیفیّت زندگی آنان گزارش داده اند.

(ودایع نزد آن حضرت)

نکته دیگر در مورد و دایعی است که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و از پیامبران دیگر نزد امام علیه السلام باید باشد بعضی از آن و دایع اکنون در اطراف عالم پنهان است و هنگام ظهور، جبرئیل یا ملائکه نزد ایشان می آورند.

یکی از آن ها (لواء نصر) است که از اجزای عرش و از برگ درختان بهشت می باشد. (1) هر گاه گشوده شود چند هزار ملائکه نزد آن حضرت حاضر شوند. (2) و از اثر آن این است که تا فاصله یک ماه راه، خوف و وحشت بر دل دشمنان افکند به گونه ای که موجب هزیمت و فرار آنان می گردد. (3)

و آن پرچم نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و در جنگ بدر گشودند و با گشودن آن (ملائكة مسوّمین و مردفین( حاضر شدند و با سپاه کمی که داشتند و عدد آن ها از سیصد و سیزده نفر تجاوز نمی کرد بر لشکر کفر و شرک که بیش از ده

ص: 39


1- امام صادق علیه السلام در حدیثی به ابو بصیر فرمود: ﴿مَا هِيَ وَ اَللَّهِ قُطْنٌ وَ لاَكَتَانِ وَ لاَ قُرٌ وَ لاَ حَرِيرَ. قلت: فَمِنْ أَيِّ شَيٍ هِيَ قَالَ مِنْ وَرَقِ اَلْجَنَّةِ﴾ غيبت نعمانی 307 ضمن ح 2.
2- در روایت ابان بن تغلب امام صادق علیه السلام فرموده است ﴿وَ يَنْحَطُّ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ عَشَرَ ألفاً وَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ مَلَكاً﴾. غیبت نعمانی: 311 ح 5.
3- در روایت ابوبصیر فرمود:﴿یَسِیرُ الرُّعْبُ قُدَّامَهَا شَهْراً وَ وَرَاءَهَا شَهْراً وَ عَنْ یَمِینِهَا شَهْراً وَ عَنْ یَسَارِهَا شَهْراً﴾. غیبت نعمانی 308 ح 2.

هزار نفر بودند غلبه کردند و پیروز گردیدند.

امیر مؤمنان علیه السلام در جنگ بصره آن را گشودند و هنوز شب نشده بود که لشکر دشمن شکست خورد در جنگ صفین از آن حضرت تقاضا کردند که آن را بگشاید امتناع ورزید و فرمود:

دیگر گشوده نشود تا امام قائم علیه السلام آن را بگشاید. (1)

از امام علیه السلام سؤال شد که این لواء نصر هنگام ظهور نزد امام قائم علیه السلام موجود است یا برای ایشان آورده می شود؟ فرمودند آن را جبرئیل برای حضرت حاضر می کند. (2)

و از آن ودایع است آن چه روایت فرموده عالم فاضل محدّث جليل معاصر در نفایس الفنون به این مضمون که چون سیّد الشهدا علیه السلام اسب خود را گریان مشاهده کرد به او اشاره فرمود که نزدیک بیا. چون نزدیک آمد و زانو بر زمین زد امام علیه السلام به دست مرحمت برسر و روی او کشید و گرد و غبار از چهره او پاک کرد و فرمود:

ای اسب تو یادگار پدر من هستی دل خوش دار که بر تو جز امام معصومی که از

ص: 40


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿نَشَرَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ بَدرٍ ثُمَّ لَفَّها وَ دَفَعَها إلی عَلِیٍّ علیه السلام،فَلَم تَزَل عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام،حَتّی إذا کانَ یَومُ البَصرَهِ نَشَرَها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ،ثُمَّ لَفَّها وَ هِیَ عِندَنا هُناکَ،لا یَنشُرُها أحَدٌ حَتّی یَقومَ القائِمُ علیه السلام﴾ . غیبت نعمانی ص 308. در حدیث دیگری فرموده است ﴿لَمَّا اِلْتَقَی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَهْلُ اَلْبَصْرَهِ نَشَرَ اَلرَّایَهَ رَایَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَتَزَلْزَلَتْ أَقْدَامُهُمْ فَمَا اِصْفَرَّتِ اَلشَّمْسُ حَتَّی قَالُوا آمِنَّا یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ... وَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ سَأَلُوهُ نَشْرَ الرَّايَةِ فَأَبَى عَلَيْهِمْ﴾ غيبت نعمانی ص 307 ح 1.
2- در حدیثی ابو حمزه از امام باقر علیه السلام سؤال کرد: ﴿فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَكُمْ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ علیه السلام أَمْ يُؤْتَى بِهَا؟ قُلْتُ: لَا، بَلْ مَنْ یَأْتِیهِ بِهَا؟ قَالَ جَبْرَئِيل علیه السلام﴾. غیبت نعمانی ص 309 ح 3.

اولاد من است سوار نخواهد شد پس زره و شمشیر و آن چه از ودایع نزد او بود بر زین آن نهاد و آن ها را با کمر بند خود بست و به او فرمود: هم اکنون به فلان جزیره که در آخر دنیا است برو و زمین در زیر پای تو پیچیده می شود این ودایع را در آن مکان بگذار تا به دست فرزندم قائم آل محمد علیه السلام برسد و در آن ها تصرف کند.

مؤلف گوید: این روایت با آن چه در زیارت ناحیه آمده است که اسب آن حضرت با همهمه و صیحه پشت خیمه ها آمد (1) منافات ندارد زیرا در آن جا آمده است که لشکر خواستند او را بگیرند و او چهل نفر را با لگد کشت و از دست آن ها فرار کرد ممکن است در همین فرار به آن جا که امام علیه السلام به او دستور داده بود در اثر اعجاز آن حضرت رفته باشد.

(چگونگی قیام آن حضرت)

پس از این مقدمه کوتاه که ذکر شد اکنون به اصل مطلب یعنی کیفیّت قیام امام عصر علیه السلام می پردازیم.

چون حکمت های الهیّه برای غیبت آن حضرت پایان پذیرد و آیات و علاماتی که برای قبل از ظهور گفته شده کامل ،گردد خداوند تبارک و تعالی - به قلب مبارک امام علیه السلام الهام فرماید که قیام کند همان طور که در تفسیر این آیه مباركه ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُور﴾ روایت شده که الهام الهی به قلب آن حضرت برای قیام است (2) و لذا پیش از نطق شمشیر و پرچم که ذکر آن می شود، آن حضرت

ص: 41


1- ﴿وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاكِياً﴾؛ و اسب تو گریزان به سوی خیمه هایت شتافت در حالی که شیهه می کرد و گریان بود بحار الانوار الانوار: ج 101 ص 322 .
2- از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شريفه ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُور﴾ پرسش شد، آن حضرت فرمود: «إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُسْتَتِراً فَإذَا أرَادَ اللهُ عزّ وجل إِظْهَارَ أمْرهِ نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأمْر اللهِ عزّ وجل.» غيبت نعمانی: 187 ح 40، بحار الانوار: ج 51 ص 58 ح 49

علم به فرمان الهی برای ظهور خود پیدا می کند نه آن که از نطق آن ها عالم شود؛ ولی از آن جهت که نشانه و معجزه ای باشد برای کسانی که از ملائکه و جن نزد آن حضرت حاضرند نطق آن ها باز شود و برای تبریک و از روی خوش حالی به آن حضرت عرض کنند وقت آن رسید که به امر حق قیام کنی. (1)

پس آن حضرت، عمامه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را که (سحاب) نام دارد بر سر گذارد و پیراهن آن حضرت را که در روز اُحد پوشیده بود بپوشد و زرهی که از جانب خداوند برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده به تن نماید و ذو الفقار را حمایل فرماید و نعلین آن حضرت را به پا کند (2) و با آن شکوه که مظهر عظمت خداوندی و جمال احمدی و جلال حیدری است به سوی مدینه حرکت کند و آن مقارن می شود با خروج سفیانی (3) در شام و در مدینه که قتل و غارت فراوانی در

ص: 42


1- شمشیر و عَلَم آن حضرت به امر الهی گویا گردند و به آن حضرت بشارت دهند که: ای ولی خدا وقت ظهور فرا رسیده است. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن حدیثی فرموده اند: ﴿لَهُ عَلَمٌ إِذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ انْتَشَرَ ذَلِكَ الْعَلَمُ مِنْ نَفْسِهِ، وَ أنْطَقَهُ اللهُ عزّ وجل، فَنَادَاهُ الْعَلَمُ: اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللهِ فَاقْتُلْ أعْدَاءَ اللهِ. وَلَهُ سَيْفٌ مُغَمَّدٌ، فَإذَا حَانَ وَقْتُ خُرُوجِهِ اقْتَلَعَ ذَلِكَ السَّيْفُ مِنْ غِمْدِهِ وَ أنْطَقَهُ اللهُ عزّ وجل فَنَادَاهُ السَّيْفُ: اخْرُجْ يَا وَلِيَّ اللهِ فَلاَ يَحِلُّ لَكَ أنْ تَقْعُدَ عَنْ أعْدَاءِ اللهِ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 311 و از سؤالاتی که علی بن فاضل از سید شمس الدین پرسید این بود که فرج کی خواهد بود؟ در جواب فرمود: نشانه هایی دلالت بر فرج می کند از جمله آن که ذو الفقار از غلاف خارج شود و به زبان عربی فصیح بگوید: ﴿قُمْ یَا وَلِیَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 171
2- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿یَخْرُجُ مَوْتُوراً غَضْبَانَ أَسِفاً لِغَضَبِ اللَّهِ عَلَی هَذَا الْخَلْقِ عَلَیْهِ قَمِیصُ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله الَّذِی كَانَ عَلَیْهِ یَوْمَ أُحُدٍ وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ وَ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله السَّابِغَةُ وَ سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله ذُو الْفَقَارِ.﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 361 ح 129 مکیال المکارم: ج 1 ص 117 ح 137.
3- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿السُّفْيَانِيُّ وَ الْقَائِمُ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ﴾، سفیانی و حضرت قائم علیه السلام الان در یک سال خروج می کنند بحار الانوار: ج 52 ص 240 ح 106 .

اطراف آن نموده باشد. (1) آن حضرت به قدری توقّف می فرماید که آن ملعون مطّلع شده و چنان مقهور رعب و سطوت آن حضرت می شود که - با آن که ایشان هنوز لشکر و سپاهی ندارند - سفیانی سی صد هزار لشکر برای گرفتن آن حضرت روانه می سازد و چون امامان در آن هنگام اجازۀ جنگ از طرف پروردگار برایش صادر نشده به سوی مگه باز می گردند. (2)

جبرئیل اسبی که نامش (بُراق) است برای آن حضرت آورد تا بر آن سوار شوند.

حضرت صاحب علیه السلام در کوه (رضوی) با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام ملاقات می کند. و طبق حدیثی که هر امامی در هر امر مهمی که می خواهد اقدام کند باید اجازه از پیامبر بگیرد، در بگیرد در آن جا به املاء آن حضرت و خط امیر مؤمنان علیه السلام عهد و فرمانی بگیرد و تنها به مکّه رود. (3)

سی صد هزار لشکر سفیانی که به دنبال آن حضرت روانه شده اند چون به سر زمینی به نام (بیدا) رسند، جبرئیل بر آن ها صیحه ای می زند و همۀ آن ها جز

ص: 43


1- فِيمَا ذَكَرَهُ نَعِيمٌ فِي سَبَبٍ قَصْدُ اَلسُّفْيَانِيِّ لِلْمَدِينَةِ: ﴿يَقُودُ السُّفْیَانِیُّ جَیْشًا إِلَی الْمَدِینَهِ فَیَأْمُرُ بِقَتْلِ کُلِّ مَنْ کَانَ فِیهَا مِنْ بنی هاشِمٍ حَتَّی الْحُبَالَی﴾ الملاحم والفتن: 57
2- از امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده است که فرمود: ﴿يَبْعَثُ اَلسُّفْيَانِيَّ بِجَيْشٍ إِلَى اَلْمَدِينَهِ فیأخذون مِنْ قَدَرُوا علیه مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلّی اللَّهِ علیه وَ سَلِّمْ وَ یقتل مِنْ بنی هَاشِمٍ رِجَالًا...وَ نِسَاءً فَعِنْدَ ذلک یهرب المهدی وَ المبیض مِنْ المدینة إلی مکّة فیبعث فی طلبهما وَ قَدْ لَحَقّاً بِحَرَمِ اللَّهِ وَ أَمْنَهُ﴾ الملاحم والفتن: 57
3- از امام سجاد علیه السلام روایت است که در ضمن حديثي طولاني فرمود:﴿فَیَجلِسُ تَحتَ شَجَرَهِ سَمُرَهٍ،فَیَجیئُهُ جَبرَئیلُ فی صَورَهِ رَجُلٍ مِن کَلبٍ،فَیَقولُ:یا عَبدَ اللّهِ ما یُجلِسُکَ هاهُنا فَیَقولُ:یا عَبدَ اللّهِ إنّی أنتَظِرُ أن یَأتِیَنِی العِشاءُ فَأَخرُجَ فی دُبُرِهِ إلی مَکَّهَ،و أَکرَهُ أن أخرُجَ فی هذَا الحَرِّ،قالَ:فَیَضحَکُ،فَإِذا ضَحِکَ عَرَفَهُ أنَّهُ جَبرَئیلُ قالَ:فَیَأخُذُ بِیَدِهِ وَ یُصافِحُهُ،وَ یُسَلِّمُ عَلَیهِ،وَ یَقولُ لَهُ:قُم،وَ یجَیئُهُ بِفَرَسٍ یُقالُ لَهُ: البُراقُ فَیَرکَبُهُ،ثُمَّ یَأتی إلی جَبَلِ رَضوی ،فَیَأتی مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ فَیَکتُبانِ لَهُ عَهداً مَنشوراً یَقرَؤُهُ عَلَی النّاسِ،ثُمَّ یَخرُجُ إلی مَکَّهَ وَ النّاسُ یَجتَمِعونَ بِها.﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 306 ح 79 .

دو نفر در زمین فرو می روند در این هنگام فرشته ای می آید و صورت آن دو نفر را به پشت بر می گرداند به یکی از آن ها می گوید: برو به سفیانی بگو لشکرت را خداوند نا بود کرد و منتظر قهر پروردگار باش به دومین نفر گوید: به سوی مکّه برو و خدمت حضرت مهدی علیه السلام که رسیدی به او بشارت بده که دشمنانت نا بود شدند و در آن جا توبه کن تا صورتت به حال اول باز گردد. (1)

آن حضرت ماه مبارک رمضان در مکّه می باشند و در شب بیست و سوم اصحاب خاص خود را که سی صد و سیزده نفرند و در اطراف عالم پراکنده می باشند ندا می دهد به گونه ای که همه بشنوند و فوراً خدمت ایشان برسند بعضی سوار بر ابر و بعضی به طی الارض، و هر دو گروه به اعجاز آن حضرت چنین قدرتی پیدا می کنند. (2)

و صبح آن شب جبرئیل بر بام کعبه ندا می دهد به گونه ای که تمام اهل

ص: 44


1- از امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده است که فرمود: ﴿وَ أَمَّا جَيْشُ الْمَدِينَةِ فَإِنَّهُ إِذَا تَوَسَّطَ الْبَيْدَاءِ صَاحَ بِهِ جبرائیل صَيْحَةً عَظِيمَةُ فَلَا يَبْقَى مِنْهُمْ أَحَدُ إِلَّا وَ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ وَ يَكُونُ فِي أَثَرِ الْجَيْشِ رَجُلَانِ يُقَالُ لَهُمَا: بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ. - فَإِذَا أَتَيَا اَلْجَيْشَ لَمْ يَرَيَا إِلاَّ رُؤُساً خَارِجَةً عَلَى اَلْأَرْضِ، فيسألانِ جَبْرَئِيلَ: مَا أَصَابَ الْجَيْشَ؟ فَيَقُولُ: أَنْتُمَا مِنْهُمْ؟ فَيَقُولانِ نَعَمْ فَيَصِيحُ بِهِمَا فَتَتَحَوَّلُ وُجُوهُهُمَا الْقَهْقَرَى - وَ يُمْضِى أَحَدُهُمَا إلى المَدِينَةِ وَ هُوَ بَشيرٌ ما فَيُبَشِّرُهُم بِما سَلَّمَهُمُ اللَّهُ عزَّ وَجَلٌ مِنهُ و الآخَرُ نَذِيرٌ فَيَرْجِعُ إلى السُّفيانيِّ فَيُخبِرُهُ بِما نالَ الجَيشُ عِندَ ذلِك.﴾ جهان در آینده ص 222
2- امام صادق علیه السلام فرمودند: ﴿يَا مُفَضَّلُ! يَظْهَرُ وَحْدَهُ وَ يَأتِي الْبَيْتَ وَحْدَهُ، وَ يَلِجُ الْكَعْبَةَ وَحْدَهُ، وَ يَجُنُّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَحْدَهُ، فَإذَا نَامَتِ الْعُيُونُ وَ غَسَقَ اللَّيْلُ نَزَلَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ عليهما السلام وَ الْمَلاَئِكَةُ صُفُوفاً، فَيَقُولُ لَهُ جَبْرَئِيلُ: يَا سَيَّدِي قَوْلُكَ مَقْبُولٌ، وَ أمْرُكَ جَائِزٌ.... وَ یَقِفُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ،فَیَصرُخُ صَرخَهً فَیَقولُ:یا مَعشَرَ نُقَبائی وَ أَهلَ خاصَّتی،وَ مَن ذَخَرَهُمُ اللّهُ لِنُصرَتی قَبلَ ظُهوری عَلی وَجهِ الأَرضِ،إیتونی طائِعینَ، فَتَرِدُ صَیحَتُهُ علیه السلام عَلَیهِم وَ هُم فی مَحاریبِهِم وَ عَلی فُرُشِهِم فی شَرقِ الأَرضِ وَ غَربِها،فَیَسمَعونَهُ فی صَیحَهٍ واحِدَهٍ،فی اذُنِ کُلِّ رَجُلٍ فَیَجیئونَ نَحوَها.﴾ القطره: ج 1 ص 506 بحار الانوار: ج 53 ص 7 روزگار رهایی 425 .

عالم بشنوند و اسم آن حضرت را می برد و نسب ایشان را تا امیر مؤمنان علیه السلام بیان می کند و فریاد بر آورد

ای اهل ،عالم مهدی موعود منتظر ظاهر گردید باید از او اطاعت کنید. (1)

یک اعجاز این ندا آن است که برای همه یک نواخت می باشد و هیچ کس از نزدیک و دور از شنیدن آن هلاک نمی شود.

اعجاز دیگرش آن است که به عربی است؛ ولی هر طایفه ای از عجم و ترک و سریانی و عبرانی و.... به زبان خود آن را بشنوند.

و این ندا همان طور که خبر داده اند واقع می شود و به معنای دیگر تأویل نمی شود و از علائم حتمی است که هیچ گونه بدایی در آن نباشد

بعد از این ندا، آن حضرت به کعبه تکیه نموده و خود را معرفی می کند و انتساب خود را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدی گوش زد کرده و می فرماید: هیچ کس از نظر نسب و از نظر فضائل و کمالات به پیامر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نزدیک تر از من نیست. آن گاه مظلومیت خویش را اظهار و از مردم طلب نصرت می کند. (2)

ص: 44


1- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: ﴿يُنَادِي مُنَادٍ عَنِ اَلسَّمَاءِ: أَلاَ إِنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلَانٍ هُوَ الْمَهْدِيُّ قائِمُ آل مُحَمَّدٍ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا وَ ذلِكَ الصَّوْتُ صَوْت جبرَئيلَ حِينَ يَدْعُو لِلْبَيْعَةِ فِي يَوْمِ الْخَلاصِ﴾ روزگار رهایی: 450
2- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿وَ اللهِ لَكَأنّي أنْظُرُ إِلَيْهِ وَ قَدْ أسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَر ثُمَّ يَنْشُدُ اللهَ حَقَّهُ ثُمَّ يَقُولُ: يَا أيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي اللهِ فَأنَا أوْلَى النَّاس بِاللهِ، يَا أيُّهَا النَّاسُ مَنْ يُحَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأنَا أوْلَى النَّاس بِآدَمَ...﴾ غیبت نعمانی 182 ح 30. و در حدیثی دیگر فرموده است ﴿وَ الْقَائِمُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَيُنَادِي: يَا أَيُّهَا النَّاس أَنَا نستنصر اللَّهُ وَ مَنْ أجابنا مِنَ النَّاسِ؟ فَأَنَا أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ نَحْنُ أُولِي النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ اله فَمَنْ حاجني فِي آدَمَ فَأَنَا أُولِي النَّاسِ بِآدَمَوَ مَنْ حاجني فِي نُوحٍ فَأَنَا أُولِي النَّاسِ بِنُوحٍ ... وَ أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اللَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ بِحَقِّي فَانٍ لِي عَلَيْكُمْ حَقُّ القربي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ الَّا أعنتمونا، وَ منعتمونا مِمَّنْ يَظْلِمَنَا فَقَدْ أَ خِفْنَا وَ ظَلَمَنَا وَ طردنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا وَ بَغْيَ عَلَيْنَا وَ دَفَعْنَا عَنْ حَقَّنَا وَ أَفْتَرِيَ أَهْلِ الْبَاطِلِ عَلَيْنَا فَاللَّهَ اللَّهُ فِينَا لَا تخذلونا وَ انصرونا يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ تَعَالی﴾ غیبت نعمانی: 281

پس جبرئیل و جمعی از ملائکه که حضور دارند و آن سی صد و سیزده نفر با امام علیه السلام بیعت می کنند. (1)

پیامبر و امیر مؤمنان علیه السلام در آن هنگام مخفیانه از نظر مردم آن جا تشریف دارند. (2)

اهل مکّه این جمعیت را که در غیر موسم حج می بینند بسیار شگفت زده می شوند.

پس امام تا روز عاشورا درنگ می کند صبح آن روز هر مؤمنی زیر سر خود ورقه ای می بیند که در آن نوشته شده است (طاعة معروفة) يعنى اطاعتى که بر هر کس حق و واجب است وقت آن فرا رسید. (3)

جبرئیل (لواءنصر) ایشان را بیاورد و چون آن را بگشاید نوری از آن در همۀ خانه های مؤمنین خواهد تابید، دل های آن ها قوی می شود و خوف و

ص: 46


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿إِذَا أذِنَ اللهُ عزّ وجل لِلْقَائِم فِي الْخُرُوج، صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَدَعَا النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ وَ نَاشَدَهُمْ بِاللهِ وَدَعَاهُمْ إِلَى حَقّهِ، وَ أنْ يَسِيرَ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِهِ، فَيَبْعَثُ اللهُ جلّ جلاله جَبْرَئِيلَ عليه السلام حَتَّى يَأتِيَهُ فَيَنْزلُ عَلَى الْحَطِيم ثُمَّ يَقُولُ لَهُ: إِلَى أيَّ شَيْءٍ تَدْعُو فَيُخْبِرُهُ الْقَائِمُ عليه السلام، فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ: أنَا أوَّلُ مَنْ يُبَايِعُكَ ابْسُطْ يَدَكَ، فَيَمْسَحُ عَلَى يَدِهِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 337 ح 78، مكيال المكارم: ج 1 ص 144 ج 203
2- امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی می فرماید: ﴿فَيَكُونُ أَوَّلُ مَنْ يَضْرِبُ عَلَى يَدِهِ وَ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ، وَ يَقُومُ مَعَهُمَا رَسُولُ اَللهِ وَ أَمِيرُ اَلمُؤْمِنِينَ، فَيَدْفَعَانِ إِلَيْهِ كِتَاباً جَدِيداً هُوَ عَلَى العَرَبِ شَدِيدٌ بِخَاتَمٍ رَطْبٍ، فَيَقُولُونَ لَهُ: اِعْمَلْ بِمَا فِيهِ، وَ يُبَايِعُهُ اَلثَّلَاثُمِائَةِ، وَ قَلِيلٌ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 307
3- عبد اللّه بن عجلان گوید: ﴿ذَکَرْنَا خُرُوجَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ: وَ کَیْفَ لَنَا نَعْلَمُ ذَلِکَ؟ فَقَالَ: یُصْبِحُ أَحَدُکُمْ وَ تَحْتَ رَأْسِهِ صَحِیفَهٌ عَلَیْهَا مَکْتُوبٌ: طَاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ.﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 305 ج 76

اضطراب آن ها برطرف می گردد. (1)

بر اثر گشودن لواء نصر فوراً ملائکه ای که با حضرت نوح در کشتی بودند و نیز آن هایی که با حضرت ابراهیم علیه السلام در آتش بودند و آن هایی که با حضرت موسی علیه السلام بودند و آن هایی که وقت رفتن عیسی علیه السلام به آسمان به همراه او بودند و آن هایی که با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در جنگ بدر بودند و آن هایی که برای نصرت امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند- امّا زمانی رسیدند که آن حضرت شهید شده بود و به فرمان پروردگار شب و روز در اطراف حرم ایشان مشغول زیارت و گریه شدند و در انتظار امام قائم علیه السلام به سر می برند - حاضر می شوند. (2) تا روز عاشورا چهل و شش هزار نفر از ملائکه، و به همین تعداد از جن و ده هزار نفر از انسان مهیا و حاضر شوند. (3)

به تعداد آن ها اسلحه و شمشیر از آسمان نزد آن حضرت فرود می آید. بر

ص: 47


1- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿فَإِذَا هَزَّ رَایَتَهُ أَضَاءَ لَهَا مَا بَیْنَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ﴾ كمال الدين ج 2 ص 653 ح 17.
2- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿فَإِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ کَزُبَرِ الحَدیدِ،وَ یُعطَی المُؤمِنُ قُوَّهَ أربَعینَ رَجُلاً... فَیَنحَطُّ عَلَیهِ ثَلاثَ عَشَرَ ألفَ مَلَکٍ وَ ثَلاثُمِئَهٍ وَ ثَلاثَ عَشَرَ مَلَکاً قُلتُ كُلُّ هَؤُلَاءِ المَلَائِكَة؟ قَالَ: نَعَمْ، وَ هُمُ اَلَّذِينَ كَانُوا مَعَ نُوحٍ فِي اَلسَّفِينَةِ، وَ اَلَّذِينَ كَانُوا مَعَ إِبْرَاهِيمَ حَيْثُ القِيَ فِي اَلنَّارِ، وَ اَلَّذِينَ كَانُوا مَعَ مُوسَى حِينَ فُلِقَ البَحْرُ، وَ اَلَّذِينَ كَانُوا مَعَ عِيسَى حِينَ رَفَعَهُ اَللهُ إِلَيْهِ، وَأَرْبَعَةُ آلَافٍ كَانُوا مَعَ اَلنَّبِي صلّى الله عليه و آله وسلّم مُرْدِفِينَ، وَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ مَلَكاً كَانُوا يَوْمَ بَدْرٍ، وَأَرْبَعَةُ آلَافٍ هَبَطُوا يُرِيدُونَ القِتَالَ مَعَ الحُسَيْنِ عليه السلام لَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَرَجَعُوا فِي اَلاِسْتِيمَارِ فَهَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الحُسَيْنُ عليه السلام، فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَ رَئِيسُهُمْ مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ: مَنْصُورٌ ... وَ كُلُّ هَوءُلَاءِ فِي الْأَرْضِ يَنْتَظِرُونَ قِيَامَ الْقَائِمِ عليه السلام إِلَى وَقْتِ خُرُوجِهِ عَلَيْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیه﴾ كامل الزيارات: ص 233 به نقل از بحار الانوار: ج 52 ص 238 ح 48 .
3- امام جواد علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده است: ﴿فَإذَا اُكْمِلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلاَفِ رَجُلٍ بِإذْن اللهِ.﴾ بحار الانوار: ج 51 ص 157 ح 4.

قبضه هر شمشیری نام صاحب آن نوشته شده، (1) و بر طرف دیگر آن هزار حرف نقش شده که از هر حرفی هزار باب علم گشوده می شود. (2)

در این مدّت توقّف ایشان در کنار کعبه، یک روز بامداد هنگام نماز صبح حضرت عیسی علیه السلام از آسمان فرود می آید و به ایشان در نماز اقتدا می نماید. (3) پس از آن در خدمت ایشان می باشد و در مملکت داری وزیر ایشان می گردد.

دوران با شکوه ظهور

ص: 48


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿ذَا قَامَ اَلْقَائِمُ نَزَلَتْ سُیُوفُ اَلْقِتَالِ عَلَی کُلِّ سَیْفٍ اِسْمُ اَلرَّجُلِ وَ اِسْمُ أَبِیهِ﴾ غيبت نعمانی 224 ،45، بحار الانوار: ج 52 ص 365 ح 121 .
2- امام صادق علیه السلام فرموده است ﴿عَلَیْهِمُ اَلسُّیُوفُ مَکْتُوبٌ عَلَی کُلِّ سَیْفٍ کَلِمَهٌ تَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَهٍ﴾ و در حديث دیگر فرمود: ﴿مَکْتُوبٌ عَلَیْهَا أَلْفُ کَلِمَهٍ کُلُّ کَلِمَهٍ مِفْتَاحُ أَلْفِ کَلِمَهٍ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 286 ح 19.
3- معجم احاديث الامام المهدي علیه السلام : ج 2 ص 393-399

بخش سوّم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام از روز خروج تا روز بر قراری حکومت جهانی

اشاره

ص: 49

ص: 50

(آغاز حرکت)

آن حضرت علاوه بر ندای آسمانی که ذکر شد معجزات فراوان دیگری از خود ظاهر می سازد، از آن جمله ابری است که پیوسته بر سر ایشان سایه افکنده و با ایشان حرکت می کند و از آن ندایی بلند می شود که:

(این است مهدی موعود او را اطاعت کنید.) (1)

آن حضرت در آغاز حرکت خویش اهل مکّه را دعوت می کند و ابتدا یکی از بستگان خویش را برای این دعوت به سوی آنان می فرستد؛ ولی آن ها نپذیرفته و فرستاده حضرت را که معروف به (نفس زکیّه) است بین صفا و مروه به شهادت می رسانند. (2) آن گاه امام عصر علیه السلام خودش اهل مکّه را به اطاعت

ص: 51


1- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:﴿یَخْرُجُ اَلْمَهْدِیُّ وَ عَلَی رَأْسِهِ غَمَامَهٌ فِیهَا مُنَادٍ یُنَادِی هَذَا اَلْمَهْدِیُّ خَلِیفَهُ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ﴾ بحار الانوار ج 51 ص ،81 مکیال المکارم: ج 1 ص 138 ح 190. و در روایتی دیگر فرموده اند بر روی سر آن حضرت فرشته ای است که ندا می کند:﴿هَذَا اَلْمَهْدِیَّ فَاتَّبِعُوهُ﴾. بحار الانوار: ج 51 ص 81 . امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کرده است که فرمود: در حدیث لوح چنین آمده است: (م ح م د) در آخر الزمان خروج می کند در حالی که بر روی سرش ابر سفید رنگی سایه می افکند و با زبان فصیح به گونه ای که جن و انس بشنوند ندا :دهد این مهدی آل محمّد علیه السلام است که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و ستم شده است بحار الانوار: ج 52 ص 378 ح 183. و در روایتی امام باقر علیه السلام فرمود:﴿كَأَنِّي بِالقَائِمِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ يَوْمَ اَلسَّبْتِ قَائِماً بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلمَقَامِ، بَيْنَ يَدَيْهِ جَبْرَئِيلُ يُنَادِي: البَيْعَةَ للّهِ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 290 ح 30.
2- امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرمود:﴿یَقولُ القائِمُ علیه السلام لِأَصحابِهِ:(یا قَومُ إنَّ أهلَ مَکَّهَ لا یُریدونَنی، ولکِنّی مُرسِلٌ إلَیهِم لِأَحتَجَّ عَلَیهِم بِما یَنبَغی لِمِثلی أن یَحتَجَّ عَلَیهِم).فَیَدعو رَجُلاً مِن أصحابِهِ فَیَقولُ لَهُ:«اِمضِ إلی أهلِ مَکَّهَ فَقُل:یا أهلَ مَکَّهَ،أنَا رَسولُ فُلانٍ إلَیکُم،وهُوَ یَقولُ لَکُم:إنّا أهلُ بَیتِ الرَّحمَهِ،وَ مَعدِنُ الرِّسالَهِ وَ الخِلافَهِ،وَ نَحنُ ذُرِّیَّهُ مُحَمَّدٍ وَ سُلالَهُ النَّبِیّینَ، وَ إنّا قَد ظُلِمنا وَاضطُهِدنا،وَ قُهِرنا وَابتُزَّ مِنّا حَقُّنا مُنذُ قُبِضَ نَبِیُّنا إلی یَومِنا هذا، فَنَحنُ نَستَنصِرُکُم فَانصُرونا فَإِذا تَکَلَّمَ هذَا الفَتی بِهذَا الکَلامِ،أتَوا إلَیهِ فَذَبَحوهُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ،وَ هِیَ النَّفسُ الزَّکِیَّهُ،فَإِذا بَلَغَ ذلِکَ الإِمامَ قالَ لِأَصحابِهِ:ألا أخبَرتُکُم أنَّ أهلَ مَکَّهَ لا یُریدونَنا. فَلا یَدَعونَهُ حَتّی یَخرُجَ﴾. بحار الانوار ج 52 ص 307 روزگار رهایی 1068.

خویش دعوت می کند و آن ها از ترس قدرتش دعوت او را می پذیرند آن حضرت حاکمی را بر آن ها گماشته و خود از مکه بیرون می رود با بیرون رفتن امام علیه السلام اهل مکّه آن حاکم را به قتل می رسانند.

امام علیه السلام به سوی آنان باز گردد و آن ها توبه می کنند و تا سه مرتبه این عمل تکرار می شود. در مرتبه سوّم امام علیه السلام با آن ها جنگ سختی نموده و سر کشان ایشان را نا بود می کند و بقیه به اطاعت او در آیند. (1)

چون امر مکّه انتظام یافت و به آن سر و سامان بخشید به سوی مدینه حرکت کرده و دستور می دهد که در میان لشکر ندا دهند هیچ کس آب و آذوقه برای خود و حیوانات خود بر ندارد سنگی را که از آثار حضرت موسی علیه السلام نزد امام علیه السلام است و این آیه شریفه به آن اشاره دارد:

﴿اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنا﴾ (2)

امام علیه السلام این سنگ را به همراه خویش بر دارد و در هر منزلی که فرود

ص: 52


1- مفضّل در ضمن حدیث طویلی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: ﴿يَا سَيَّدِي يُقِيمُ بِمَكَّةَ؟ قَالَ: (لاَ يَا مُفَضَّلُ بَلْ يَسْتَخْلِفُ مِنْهَا رَجُلاً مِنْ أهْلِهِ، فَإذَا سَارَ مِنْهَا وَ ثَبُوا عَلَيْهِ فَيَقْتُلُونَهُ، فَيَرْجِعُ إِلَيْهِمْ فَيَأتُونَهُ مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ يَبْكُونَ وَ يَتَضَرَّعُونَ، وَ يَقُولُونَ: يَا مَهْدِيَّ آل مُحَمَّدٍ التَّوْبَةَ التَّوْبَةَ فَيَعِظُهُمْ وَ يُنْذِرُهُمْ، وَ يَحْذَرُهُمْ، وَ يَسْتَخْلِفُ عَلَيْهِمْ مِنْهُمْ خَلِيفَةً وَ يَسِيرُ، فَيَثِبُونَ عَلَيْهِ بَعْدَهُ فَيَقْتُلُونَهُ فَيَردُ إِلَيْهِمْ أنْصَارُهُ مِنَ الْجِن وَ النُّقَبَاءِ وَ يَقُولُ لَهُمْ: ارْجِعُوا فَلاَ تُبْقُوا مِنْهُمْ بَشَراً إِلاَّ مَنْ آمَنَ...﴾. مكيال المكارم ج 1 ص 123، بحار الانوار: ج 53 ص 11.
2- سوره اعراف: 160.

می آیند امر می فرماید که آن را نصب کنند پس به اعجاز امام علیه السلام از آن چشمه ای جاری می شود که هر گرسنه ای را سیر و هر تشنه ای را سیراب گرداند و این زاد و توشه ایشان است تا هنگامی که در نجف منزل می کنند. (1)

امام علیه السلام در مدینه امر عجیبی ظاهر می فرماید آن دو غاصب را از قبر بیرون کشیده و زنده می نماید و با حجّت بالغه و دلایل محکم آن ها را محکوم فرماید و روشن می سازد که آن دو منشأ همه بی دینی ها و کفر و نفاق در عالم بوده اند و لذا شریک ظلم ها و بی عدالتی ها هستند.

پس از اتمام حجت بر طرفداران آن ها، ایشان را امر به اطاعت خویش می فرماید و چون امتناع ورزند دستور می دهد باد سمومی بوزد و آن ها را خاکستر گرداند و به دریا بریزد و بقیّه اهل مدینه به فرمان ایشان در آیند. (2)

ص: 53


1- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿أَنَ الْقَائِمَ إِذَا قَامَ بِمَکَّةَ وَأَرَادَ أَنْ یَتَوَجَّهَ إِلَی الْکُوفَةِ ، نَادَی مُنَادِیهِ أَلَا لَا یَحْمِلْ أَحَدُکُمْ طَعَاماً وَ لَا شَرَاباً ، وَ یَحْمِلُ حَجَرَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ هُوَ وِقْرُ بَعِیرٍ فَلاَ یَنْزِلُ مَنْزِلاً إِلاَّ اِنْبَعَثَ عَیْنٌ مِنْهُ فَمَنْ کَانَ جَائِعاً شَبِعَ وَ مَنْ کَانَ ظَامِئاً رَوِیَ فَهُوَ زَادُهُمْ حَتَّی یَنْزِلَ اَلنَّجَفَ مِنْ ظَهْرِ اَلْکُوفَهِ . تفسیر برهان: ج 4 ص 205 ح 2.﴾
2- قال المفضّل - في حديث طويل - ﴿ثُمَّ يَسِيرُ الْمَهْدِيُّ إِلَى أيْنَ؟قَالَ عليه السلام: إِلَى مَدِينَةِ جَدَّي رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم، فَإذَا وَرَدَهَا كَانَ لَهُ فِيهَا مَقَامٌ عَجِيبٌ يَظْهَرُ فِيهِ سُرُورُ الْمُؤْمِنِينَ وَ خِزْيُ الْكَافِرينَ. قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيَّدِي مَا هُوَ ذَاكَ؟قَالَ: يَردُ إِلَى قَبْر جَدَّهِ صلى الله عليه و آله و سلّم فَيَقُولُ: يَا مَعَاشرَ الْخَلاَئِقِ، هَذَا قَبْرُ جَدَّي رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم؟ فَيَقُولُونَ: نَعَمْ يَا مَهْدِيَّ آل مُحَمَّدٍ، فَيَقُولُ: وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْقَبْر؟ فَيَقُولُونَ: صَاحِبَاهُ وَ ضَجِيعَاهُ أبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ، فَيَقُولُ وَ هُوَ أعْلَمُ بِهِمَا وَ الْخَلاَئِقُ كُلُّهُمْ جَمِيعاً يَسْمَعُونَ: مَنْ أبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ؟ وَ كَيْفَ دُفِنَا مِنْ بَيْن الْخَلْقِ مَعَ جَدَّي رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم؟ وَ عَسَى الْمَدْفُونُ غَيْرَهُمَا؟ فَيَقُولُ النَّاسُ: يَا مَهْدِيَّ آل مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و سلّم مَا هَاهُنَا غَيْرُهُمَا، إِنَّهُمَا دُفِنَا مَعَهُ لأنَّهُمَا خَلِيفَتَا رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم وَأبَوَا زَوْجَتَيْهِ، فَيَقُولُ لِلْخَلْقِ بَعْدَ ثَلاَثٍ: أخْرجُوهُمَا مِنْ قَبْرَيْهِمَا، فَيُخْرَجَان غَضَّيْن طَريَّيْن لَمْ يَتَغَيَّرْ خَلْقُهُمَا، وَ لَمْ يَشْحُبْ لَوْنُهُمَا. هَلْ فِيكُمْ مَنْ يَعْرفُهُمَا؟ فَيَقُولُونَ: نَعْرفُهُمَا بالصّفَةِ وَ لَيْسَ ضَجِيعَا جَدَّكَ غَيْرَهُمَا. فَيَقُولُ: هَلْ فِيكُمْ أحَدٌ يَقُولُ غَيْرَ هَذَا أوْ يَشُكُّ فِيهِمَا؟ فَيَقُولُونَ: لاَ. فَيُؤَخّرُ إِخْرَاجَهُمَا ثَلاَثَةَ أيَّام، ثُمَّ يَنْتَشرُ الْخَبَرُ فِي النَّاس وَ يَحْضُرُ الْمَهْدِيُّ وَ يَكْشفُ الْجُدْرَانَ عَن الْقَبْرَيْن، وَ يَقُولُ لِلنُّقَبَاءِ: ابْحَثُوا عَنْهُمَا وَ انْبُشُوهُمَا. فَيَبْحَثُونَ بِأيْدِيهِمْ حَتَّى يَصِلُونَ إِلَيْهِمَا، فَيُخْرَجَان غَضَّيْن طَريَّيْن كَصُورَتِهِمَا فَيَكْشفُ عَنْهُمَا أكْفَانَهُمَا وَ يَأمُرُ بِرَفْعِهِمَا عَلَى دَوْحَةٍ يَابِسَةٍ نَخِرَةٍ فَيَصْلُبُهُمَا عَلَيْهَا، فَتَحْيَا الشَّجَرَةُ وَ تُورقُ وَ يَطُولُ فَرْعُهَ... فَيَعْرضُ الْمَهْدِيُّ عليه السلام عَلَى أوْلِيَائِهِمَا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا فَيَقُولُونَ: يَا مَهْدِيَّ آل رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم نَحْنُ لَمْ نَتَبَرَّأ مِنْهُمَا... بَلْ وَ اللهِ نَتَبَرَّاُ مِنْكَ وَ مِمَّنْ آمَنَ بِكَ وَ مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهِمَا، وَ مَنْ صَلَبَهُمَا، وَأخْرَجَهُمَا، وَ فَعَلَ بِهِمَا مَا فَعَلَ، فَيَأمُرُ الْمَهْدِيُّ عليه السلام ريحاً سَوْدَاءَ فَتَهُبُّ عَلَيْهِمْ فَتَجْعَلُهُمْ كَأعْجَازِ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ...﴾ بحار الانوار: ج 53 ص 12.

سپس از آن جا به طرف کوفه حرکت می کند که در راه دو واقعه مهم پیش می آید:

واقعۀ اوّل: ملاقات با لشکر سفیانی است.

سفیانی که از شام با لشکرش حرکت کرده در منزلی که محل تلاقی دو لشکر است شبانه خدمت امام علیه السلام می رسد و پس از گفتگو با آن حضرت بیعت می کند؛ اما چون به لشکر گاه خود باز می گردد لشکریانش او را ملاقات کرده و او را وادار به جنگ می نمایند سر انجام او و بسیاری از لشکریانش کشته می شوند و بقیه فرار کرده و به روم پناهنده می شوند رومیان با شرایطی که از آن جمله پذیرش دین آن ها است ایشان را می پذیرند. پس لشکریان امام علیه السلام آن ها را تعقیب می کنند و از رومیان مطالبه می نمایند. آن ها ابتدا امتناع می ورزند؛ ولی چون قدرت و سطوت اصحاب امام علیه السلام را مشاهده نمایند آن ها را باز می گردانند. (1)

ص: 54


1- امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند: ﴿ثُمَّ يَدْخُلُ الْكُوفَةَ فَلاَ يَبْقَى مُؤْمِنٌ إِلاَّ كَانَ فِيهَا أوْ حَنَّ إِلَيْهَا، وَ هُوَ قَوْلُ أمِير الْمُؤْمِنينَ عليًّ عليه السلام ثُمَّ يَقُولُ لأصْحَابِهِ: سِيرُوا إِلَى هَذِهِ الطَّاغِيَةِ، فَيَدْعُو إِلَى كِتَابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِيَّهِ صلى الله عليه و آله و سلّم فَيُعْطِيهِ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْبَيْعَةِ سِلْماً، فَيَقُولُ لَهُ كَلْبٌ وَ هُمْ أخْوَالُهُ: مَا هَذَا؟ مَا صَنَعْتَ؟ وَ اللهِ مَا نُبَايِعُكَ عَلَى هَذَا أبَداً. فَيَقُولُ: مَا أصْنَعُ؟ فَيَقُولُونَ: اسْتَقْبِلْهُ، فَيَسْتَقْبِلُهُ ثُمَّ يَقُولُ لَهُ الْقَائِمُ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ: خُذْ حِذْرَكَ فَإنَّنِي أدَّيْتُ إِلَيْكَ وَ أنَا مُقَاتِلُكَ. فَيُصْبِحُ فَيُقَاتِلُهُمْ، فَيَمْنَحُهُ اللهُ أكْتَافَهُمْ وَ يَأخُذُ السُّفْيَانِيَّ أسِيراً فَيَنْطَلِقُ بِهِ وَ يَذْبَحُهُ بِيَدِهِ ثُمَّ يُرْسِلُ جَريدَةَ خَيْلٍ إِلَى الرُّوم لِيَسْتَحْضِرُوا بَقِيَّةَ بَنِي اُمَيَّةَ فَإذَا انْتَهَوْا إِلَى الرُّوم قَالُوا: أخْرجُوا إِلَيْنَا أهْلَ مِلَّتِنَا عِنْدَكُمْ، فَيَأبَوْنَ وَ يَقُولُونَ: وَ اللهِ لاَ نَفْعَلُ، فَيَقُولُ الْجَريدَةُ: وَ اللهِ لَوْ أمَرَنَا لَقَاتَلْنَاكُمْ، ثُمَّ يَرْجِعُونَ إِلَى صَاحِبهِمْ، فَيَعْرضُونَ ذَلِكَ عَلَيْهِ، فَيَقُولُ: انْطَلِقُوا فَأخْرجُوا إِلَيْهِمْ أصْحَابَهُمْ فَإنَّ هَؤُلاَءِ قَدْ أتَوْا بِسُلْطَانٍ عَظِيمٍ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 344. ابو بصیر از امام باقر روایت کرده است که فرمود:﴿ وَ یَنْهَزِمُ قَوْمٌ کَثِیرٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّهَ حَتَّی یَلْحَقُوا بِأَرْضِ اَلرُّومِ فَیَطْلُبُوا إِلَی مَلِکِهَا أَنْ یَدْخُلُوا إِلَیْهِ فَیَقُولُ لَهُمُ اَلْمَلِکُ لاَ نُدْخِلُکُمْ حَتَّی تَدْخُلُوا فِی دِینِنَا وَ تَنْکِحُونَا وَ نَنْکِحَکُمْ وَ تَأْکُلُوا لَحْمَ اَلْخَنَازِیرِ وَ تَشْرَبُوا اَلْخَمْرَ وَ تَعَلَّقُوا اَلصُّلْبَانَ فِی أَعْنَاقِکُمْ وَ اَلزَّنَانِیرَ فِی أَوْسَاطِکُمْ فَیَقْبَلُونَ ذَلِکَ فَیُدْخِلُونَهُمْ فَیَبْعَثُ إِلَیْهِمْ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ أَخْرِجُوا هَؤُلاَءِ اَلَّذِینَ أَدْخَلْتُمُوهُمْ فَیَقُولُونَ قَوْمٌ رَغِبُوا فِی دِینِنَا وَ زَهِدُوا فِی دِینِکُمْ فَیَقُولُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنَّکُمْ إِنْ لَمْ تُخْرِجُوهُمْ وَضَعْنَا اَلسَّیْفَ فِیکُمْ﴾ ج 52 ص 388

لشکریان امام علیه السلام به آن ها امان نداده و همۀ آن ها را به هلاکت می رسانند عده ای هم که در حال فرار در دره ها و پشت سنگ ها مخفی شده باشند هرگز مخفی گاه آنان برای ایشان جای امنی نخواهد بود، بلکه سنگ ها صدا بر آورند که دشمن این جا پنهان شده است بیایید و او را بیرون آورید. (1)

هر مردی از لشکریان آن حضرت که قدرتش به اندازه چهل مرد قوی است به راحتی آن ها را با مشت و لگد از بین می برند. (2)

واقعۀ دوّم: خروج سیّد حسنی است.

سیّد حسنی جوانی است خوش سیما که از جانب دیلم خروج می کند و

ص: 55


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ يَبْقَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا مُشْرِكٌ بِالْإِمَامِ إِلّا كَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى لَوْ كَانَ كَافِرٌ أَوْ مُشْرِكٌ فِي بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ يَا مُؤْمِنُ فِي بَطْنِي كَافِرٌ فَاكْسِرْنِي وَاقْتُلْهُ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 324 ح 36.
2- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿فَإذَا وَقَعَ أمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِيُّنَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِنَا أجْرَى مِنْ لَيْثٍ، وَ أمْضَى مِنْ سِنَانٍ، يَطَاُ عَدُوَّنَا بِرجْلَيْهِ، وَ يَضْربُهُ بِكَفَّيْهِ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 318 ح 17 وص 372 ح 164. و در حدیثی امام صادق علیه السلام فرموده است:﴿فَيَنْشُرُ رَايَةَ رَسُول اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم... فَإِذا هَزَّها لَم یَبقَ مُؤمِنٌ إلّاصارَ قَلبُهُ کَزُبَرِ الحَدیدِ،وَ یُعطَی المُؤمِنُ قُوَّهَ أربَعینَ رَجُلاً﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 328 ح 48 .

مردم را دعوت به حق می نماید از طالقان مردان شجاعی که چون پاره های آهن قوی و مقاومند دعوتش را اجابت می کنند. او تا آن زمان جنگ فراوانی کرده و بسیاری از شهر ها را از وجود ظالمین پاک کرده و در آن هنگام در کوفه به سر می برد. چون از آمدن آن حضرت اطّلاع پیدا می کند برای ملاقات با ایشان به سویش حرکت می کند.

او خود عارف به مقام امام علیه السلام است؛ ولی برای آن که به لشکریانش آن حضرت را معرفی کند و بشناساند خطاب به امام علیه السلام اظهار می دارد که تویی مهدى آل محمّد ؟

امام در پاسخ او می فرمایند بلی سیّد حسنی ودایع انبیا و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را از ایشان مطالبه می نماید و امام علیه السلام تمام آن ها را نشان می دهد. آن گاه حسنی می گوید دست خود را بده تا با شما بیعت کنم به دنبال او لشکرش جز چهل هزار نفر که به زیدیه معروفند، با آن حضرت بیعت می کنند امام علیه السلام این گروه منحرف را موعظه می کند و تا سه روز ایشان را مهلت می دهد و چون آن را نمی پذیرند دستور قتل آن ها را صادر می فرماید. (1)

ص: 56


1- امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿يَخْرُجُ الْفَتَى الْحَسَنِيُّ الصَّبِيحُ مِنْ نَحْوِ الدَّيْلَمِ فَيَصِيحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِيحٍ: يَا آلَ مُحَمَّدٍ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ، وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ، فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ ، كُنُوزٌ وَ أَيُّ كُنُوزٍ، لَا مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا مِنْ فِضَّةٍ، بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ عَلَی الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ ، بِأَیْدِیهِمُ الْحِرَابُ،وَ لَمْ يَزَلْ يَقْتُلُ اَلظَّلَمَةَ حَتَّى يَرِدَ الكُوفَةَ وَ قَدْ صَفَا أَكْثَرُ الأَرْضِ، فَيَجْعَلُهَا لَهُ مَعْقِلاً، فَيَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ خَبَرُ اَلمَهْدِيِّ عليه السلام، وَ يَقُولُونَ: يَا بْنَ رَسُولِ اَللهِ، مَنْ هَذَا اَلَّذِي قَدْ نَزَلَ بِسَاحَتِنَا ؟ فَيَقُولُ: اُخْرُجُوا بِنَا إِلَيْهِ حَتَّى نَنْظُرَ مَنْ هُوَ وَ مَا يُرِيدُ؟ وَ هُوَ وَ اَللهِ يَعْلَمُ أَنَّهُ اَلمَهْدِيُّ، وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُهُ، وَ لَمْ يُرِدْ بِذَلِكَ الأَمْرِ إِلَّا لِيُعَرِّفَ أَصْحَابَهُ مَنْ هُوَ ؟فَيَخْرُجُ الحَسَنِيُّ، فَيَقُولُ: إِنْ كُنْتَ مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَيْنَ هِرَاوَةُ جَدِّكَ رَسُولِ اَللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم، وَ خَاتَمُهُ، وَ بُرْدَتُهُ، وَ دِرْعُهُ الفَاضِلُ، وَ عِمَامَتُهُ اَلسَّحَابُ، وَ فَرَسُهُ اليَرْبُوعُ، وَ نَاقَتُهُ العَضْبَاءُ، وَ بَغْلَتُهُ اَلدُّلْدُلُ، وَ حِمَارُهُ اليَعْفُورُ، وَ نَجِيبُهُ البُرَاقُ، وَ مُصْحَفُ أَمِيرِ اَلمُؤْمِنِينَ عليه السلام؟ فَيُخْرِجُ لَهُ ذَلِكَ، ثُمَّ يَأْخُذُ الهِرَاوَةَ فَيَغْرِسُهَا فِي الحَجَرِ اَلصَّلْدِ وَ تُورِقُ، وَ لَمْ يُرِدْ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يُرِيَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ اَلمَهْدِيِّ عليه السلام حَتَّى يُبَايِعُوهُ. فَيَقُولُ الحَسَنِيُّ: اَللهُ أَكْبَرُ، مُدَّ يَدَكَ يَا بْنَ رَسُولِ اَللهِ حَتَّى نُبَايِعَكَ، فَيَمُدُّ يَدَهُ فَيُبَايِعُهُ وَ يُبَايِعُهُ سَائِرُ العَسْكَرِ اَلَّذِي مَعَ الحَسَنِيِّ إِلَّا أَرْبَعِينَ ألفاً أَصْحَابُ اَلمَصَاحِفِ اَلمَعْرُوفُونَ بِالزِّيدِيَّةِ، فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ: مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ عَظِيمٌ.فَيَخْتَلِطُ العَسْكَرَانِ، فَيُقْبِلُ اَلمَهْدِيُّ عليه السلام عَلَى اَلطَّائِفَةِ اَلمُنْحَرِفَةِ، فَيَعِظُهُمْ وَ يَدْعُوهُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، فَلَا يَزْدَادُونَ إِلَّا طُغْيَاناً وَ كُفْراً﴾. بحار الانوار: ج 53 ص 15.

پس از آن وارد کوفه می شوند و چون اهل کوفه به فرمان آن حضرت گردن نمی نهند، میان آنان جنگ رخ می دهد بسیاری از آن ها که طاغی و سرکش باشند کشته شوند و بقیه به فرمان آن حضرت در می آیند.

سپس به شرح و تفصیلی که در روایات وارد شده امام عصر علیه السلام لشکر به اطراف عالم می فرستند و آن ها را به دین حق دعوت می کنند و همه جا فتح پیروزی نصیب آنان می گردد. راه فتوحات و رمز پیروزی های ایشان به طور کلّی چهار چیز است:

اوّل: گشودن (لِوای نصر).

در احادیث وارد شده که با گشودن لِوای نصر به اندازه یک ماه راه خوف و اضطراب در دل کافران ایجاد می شود و در نتیجه روحیه آن ها ضعیف و جرأت قلوب آن ها کم می شود و به زودی شکست می خورند و یا فرار می کنند. (1)

دوّم: قدرت بدنی یاران امام علیه السلام .

یاران آن حضرت همگی شجاع، شیردل و نیرومند می باشند به گونه ای که گفته اند هر یک از آنان قدرت چهل مرد جنگی را دارند و با این حال لشکر

ص: 57


1- امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی در وصف رایت آن حضرت فرموده است:﴿وَ یَسِیرُ الرُّعْبُ قُدَّامَهَا شَهْراً وَ عَنْ یَمِینِهَا شَهْراً وَ عَنْ یَسَارِهَا شَهْراً﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 360 ح 129. محمّد بن مسلم :گوید از امام باقر علیه السلام را شنیدم که فرمود: ﴿الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورُ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدُ بِالنَّصْرِ...﴾ :بحار الانوار: ج 52 ص 191 ح 24.

ملائکه نیز به یاری آنان خواهند آمد؛ همان طور که در جنگ بدر فرشتگان الهى لشكر اسلام را یاری نمودند و قوای کفر را با همۀ نیرو و توانی که داشتند شکست دادند.

لشکر جن نیز یاران امام علیه السلام را یاری می کنند. (1) بنا بر این دجّال با آن هیئت عجیب و دل فریبی که خروج کرده، سر انجام گرفتار شده لشکریان او کشته می شوند و خودش با دست مبارک امام علیه السلام به دار آویخته شده و به هلاکت می رسد. (2)

شيطان هم با تمام پیروانش به لشکریان اسلام حمله می کند ولی با دیدن ملائکه فرار را بر قرار ترجیح می دهد که فرار هم به او سودی نمی بخشد و

ص: 58


1- امام باقر علیه السلام فرموده است: ﴿لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُ آل مُحَمَّدٍ عليهم السلام لَنَصَرَهُ اللهُ بِالْمَلاَئِكَةِ الْمُسَوَّمِينَ وَ الْمُرْدِفِينَ وَ الْمُنْزَلِينَ وَ الْكَرُوبيَّينَ، يَكُونُ جَبْرَائِيلُ أمَامَهُ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَمِينهِ وَإِسْرَافِيلُ عَنْ يَسَارهِ، وَ الرُّعْبُ يَسيرُ مَسِيرَةَ شَهْرٍ أمَامَهُ وَ خَلْفَهُ وَ عَنْ يَمِينهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ...﴾ غیبت نعمانی 243، الزام الناصب : ج 2 ص 303 . امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿إِذَا قَامَ القَائِمُ نَزَلَتْ مَلَائِكَةُ بَدْرٍ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَافٍ﴾ غیبت نعمانی: 244 . در حدیث دیگری فرموده است ﴿ينحط عليه ثَلَاثَةَ عَشَرَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ مَلَكاً. قُلْتُ: كُلُّ هَوءُلَاءِ الْمَلَائِكَةُ؟ قَالَ: نَعَمْ، الَّذِينَ كَانُوا مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ وَ الَّذِينَ كَانُوا مَعَ إِبْرَاهِيمَ حِينَ أُلْقِيَ فِي النَّارِ...﴾ بحار الانوار الانوار: ج 52 ص 328 مكيال: ج 1 ص 122 ح 149 .
2- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی در وصف دجال فرمود بَيْنَ يَدَيْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخَانٍ، وَ خَلْفَهُ جَبَلٌ أبْيَضُ يَرَى النَّاسُ أنَّهُ طَعَامٌ، يَخْرُجُ فِي قَحْطٍ شَدِيدٍ...يَقْتُلُهُ اللهُ عزّ وجل بِالشَّام عَلَى عَقَبَةٍ تُعْرَفُ بِعَقَبَةِ أفِيقٍ لِثَلاَثِ سَاعَاتٍ مِنْ يَوْم الْجُمُعَةِ، عَلَى يَدَيْ مَنْ يُصَلّي الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ.» کمال الدین : ج 2 ص 525 ح 1 مكيال :المكارم ج 1 ص 216 ضمن ح 382. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن حدیثی درباره دجال و اوصافش فرمود: ﴿فَإِذا بَلَغَ في طُغيانِهِ وَ مَلَأَ الأَرْضَ مِن جَورِهِ وُجُورِ أَعْوَانِهِ يَقْتُلُهُ مَنْ يُصَلَّى خَلْفَهُ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ علیهما السلام﴾ منختب الاثر : 480 ج 2. امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿یَوْمُ اَلنَّیْرُوزِ هُوَ اَلْیَوْمُ اَلَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ وُلاَهَ اَلْأَمْرِ وَ یُظْفِرُهُ اَللَّهُ تَعَالَی بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَی کُنَاسَهِ اَلْکُوفَهِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 308 ح 84.

گرفتار می شود و به زانو در می آید و به دست آن حضرت کشته می شود. تمام پیروان او نیز به وسیلهٔ ملائكه و جن و لشکریان الهی کشته می شوند، (1) و آن روز همان روز موعود و همان وقت معلومی است که خداوند به او وعده داده است و این آیه شريفه: ﴿فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ (2) به آن اشاره دارد.

در بعضی از روایات است که شیطان چون پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ملائکه را مشاهده می کند پا به فرار می گذارد و با فرار او لشکریان او نیز فرار می کنند. (3)

و امّا يأجوج و مأجوج که ذکر آن ها در قرآن شده و در پشت سد ذو القرنین محبوسند هیکل ها و شکل های بسیار عجیبی دارند و فتنه آن ها از همه فتنه ها شدید تر است چون به نهر عظیمی می رسند آن را به مدت کمی خشک می کنند. ، به گیاه و انسان و حیوان که می رسند آن ها را می خورند و نا بود کنند و این امر نزدیک قیامت واقع می شود.

در بعضی از روایات آمده است که چهل روز پیش از وقوع قیامت، امام و

ص: 59


1- وهب گوید از امام صادق علیه السلام سؤال کردم دربارۀ ابلیس و آیه: ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنْظُرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ در مورد چه روزی است؟ فرمود: ﴿یا وَهبُ،أتَحسَبُ أنَّهُ یَومٌ یَبعَثُ اللّهُ فیهِ النّاسَ،إنَّ اللّهَ أنظَرَهُ إلی یَومٍ یُبعَثُ فیهِ قائِمُنا،فَإِذا بَعَثَ اللّهُ قائِمنا کانَ فی مَسجِدِ الکوفَهِ،وَ جاءَ إبلیسُ حَتّی یَجثُوَ بَینَ یَدَیهِ عَلی رُکبَتَیهِ،فَیَقول:یا وَیلَهُ مِن هذَا الیَومِ،فَیَأخُذُ بِناصِیَتِهِ فَیَضرِبُ عُنُقَهُ، فَذلِکَ الیَومُ هُوَ الوَقتُ المَعلومُ﴾ تفسير برهان: ج 5 ص 486 ح 7.
2- سوره حشر: 38 .
3- امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿یَوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ یَوْمَ یَذْبَحُهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی اَلصَّخْرَهِ اَلَّتِی فِی بَیْتِ اَلْمَقْدِسِ﴾. تفسير برهان: ج 5 ص 486 ح 8 . در حدیث دیگری فرمود: ﴿وَ جَاءَ إِبْلِيسُ فِي أصْحَابِهِ، وَ يَكُونُ مِيقَاتُهُمْ فِي أرْضٍ مِنْ أرَاضِي الْفُرَاتِ يُقَالُ لَهُ: الرَّوْحَاءُ قَريبٌ مِنْ كُوفَتِكُمْ، فَيَقْتَتِلُونَ قِتَالاً لَمْ يُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللهُ عزّ وجل الْعَالَمِينَ... وَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلّم أمَامَهُ بِيَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ فَإذَا نَظَرَ إِلَيْهِ إِبْلِيسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَى نَاكِصاً عَلَى عَقِبَيْهِ... فَیلْحَقُهُ النَبِی صلی الله علیه و آله فَیطْعَنُهُ طَعْنَهً بَینَ کَتْفَیهِ، فَیکُونُ هَلاکُهُ وَ هَلاکُ جَمیعِ اَشْیاعِه﴾ تفسیر برهان: ج 5 ص 485 .

حجّت از میان مردم می رود. (1)

سوّم: ظاهر نمودن اعجاز است.

در روایت است که عده ای از لشکریان امام علیه السلام برای فتح بعضی از شهر های بزرگ اروپا حرکت می کنند. در میان آن ها و شهر کفر دریای عظیمی فاصله انداخته است به اعجاز آن حضرت، یاران امام همگی بر روی آب راه می روند و آن مسافت را طی می کنند و چون اهل آن شهر این امر را از آن ها مشاهده می کنند می ترسند و می گویند این چیز عجیبی است این ها اشخاص عادی نیستند و بنا بر این از آن ها استقبال کنند و دعوت ایشان را می پذیرند. (2)

چهارم: نشان دادن کار های فوق العاده است.

در جنگ با بعضی از شهر های فرنگ اهل آن شهر ها دروازه ها را محکم می بندند (مرز ها را به طور کامل مراقبت نمایند). در این هنگام لشکریان آن حضرت صدا های خویش را به تسبیح و تهلیل بلند می نمایند به گونه ای که شهر به لرزه در می آید و دیوار های آن خراب می شود و به این وسیله فتح و پیروزی نصیب آنان گردد، هر یک از آن ها دعوت ایشان را قبول کنند در امان باشند و هر کس آن را نپذیرد و اسلام را قبول نکند او را به قتل رسانند.

ص: 60


1- امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده:اند: ﴿لاَ تَنْقَطِعُ اَلْحُجَّهُ مِنَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً قَبْلَ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ فَإِذَّا رُفِعَتِ اَلْحُجَّهُ أُغْلِقَ بَابُ اَلتَّوْبَهِ وَ ﴿لاَ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ...﴾﴾ - سوره انعام 158 ﴿أُولَئِكَ شِرَارُ مَنْ خَلَقَ اَللهُ، وَهُمُ اَلَّذِينَ يَقُومُ عَلَيْهِمُ القِيَامَةُ.﴾ كمال الدين: ج 1 ص 339 .
2- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿وَ یَبْعَثُ جُنْداً إِلَی الْقُسْطَنْطِینِیَّةِ فَإِذَا بَلَغُوا إِلَی الْخَلِیجِ كَتَبُوا عَلَی أَقْدَامِهِمْ شَیْئاً وَ مَشَوْا عَلَی الْمَاءِ، فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِمُ الرُّومُ یَمْشُونَ عَلَی الْمَاءِ، قَالُوا: هَؤُلَاءِ أَصْحَابُهُ یَمْشُونَ عَلَی الْمَاءِ، فَكَیْفَ هُوَ فَعِنْدَ ذَلِكَ یَفْتَحُونَ لَهُمْ بَابَ الْمَدِینَةِ، فَیَدْخُلُونَهَا فَیَحْكُمُونَ فِیهَا بِمَا یُرِیدُونَ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 365 .

بخش چهارم: در سیره و سلوک امام عصر علیه السلام در هنگام حکومت و استقرار سلطنت

اشاره

ص: 61

ص: 62

تزکیه انسان ها

اشاره

پس از پاک سازی زمین از لوث کفر و شرک و باطل امام علیه السلام پاک سازی درون انسان ها را آغاز می نماید همان گونه که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مجاهدانی که از صحنه نبرد با دشمن باز گشته بودند فرمود

﴿مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا اَلْجِهَادَ اَلْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ لَهُمُ اَلْجِهَادُ اَلْأَکْبَرُ﴾

آفرین بر شما که در جهاد و جنگ با دشمن ظاهری پیروز گشتید بدانید که جهاد اکبر پایان نیافته است.

از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال :کردند جهاد اکبر چیست؟ فرمود:

جهاد بزرگ تر مبارزه با دشمن درونی یعنی نفس و هواهای نفسانی است. (1)

و این همان تزکیه است که به تعبیر قرآن کریم رمز رستگاری و سعادت است. در سوره (و الشمس) پس از چند قَسَم فرموده است: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكِّيها﴾ (2) و با پیروزی در این میدان در های رحمت الهی به روی

ص: 63


1- مستدرك الوسائل: ج 11 ص 137
2- سوره الشمس: 1 - 10. در حدیث آمده است که پیامبر عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنگامی که این آیه را تلاوت می فرمود، توقف نموده و این چنین دعا می کرد ﴿اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِی تَقْوَاهَا أَنْتَ وَ لِیُّهَا وَ مَوْلاَهَا، وَ زَکِّهَا أَنْتَ خَیْرُ مَنْ زَکَّاهَا﴾، خداوندا! به نفس من تقوایش را مرحمت فرما تو سر پرست و مولای آن هستی آن را تزکیه فرما که تو بهترین کسی هستی که آن را از آلودگی تطهیر می فرمایی. مجمع البيان: ج 10 ص 498

بندگان گشوده می شود.

خداوند - تبارک و تعالی - در کتاب شریف خود فرموده است:

﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ القُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتِ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ﴾ (1)

اگر اهل شهر ها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم.

این آیه به تمام معنا و به طور کامل باید در دوران ظهور تحقّق پیدا کند و لازمه اش قبل از هر چیز فراهم ساختن زمینه تزکیه و تهذیب نفوس است زیرا در سایۀ آن تکامل معنوی حاصل می شود و قلب و روح انسان همچون آیینه ای که آن را صیقل دهند جلا پیدا می کند و آیات الهی و علوم و معارف ربانی در آن تجلی می نماید؛ زشت و زیبا آن گونه که هست در آن مکشوف می شود و می تواند زیبا را اختیار کند؛ اما در صورتی که تزکیه نباشد آیینه دل منجلی نیست و لکه ها و غبارها و تیرگی ها بر آن نشسته است (2) و در نتیجه این حال کشف از او سلب می شود.

پس روح و نفس انسان هر گاه جلا یافت، آیات حق بر او مکشوف می گردد و می تواند پیروی حق کند و آن را بر باطل اختیار نماید. به تعبیر دیگر چشم و گوشی که در روح وجود دارد در حال کشف جلای آن مفتوح است و زشت و زیبا را احساس می کند؛ ولی در غیر حال کشف مانند کور و کر چنین احساسی

ص: 64


1- سوره :اعراف آیه 96 .
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأٌ کَصَدَإِ اَلنُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاِسْتِغْفَارِ وَ تِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ﴾؛ برای قب و روح انسان زنگ زدگی است مثل آن چه برای مس می باشد، آن را با استغفار و تلاوت قرآن جلا دهید. طرائف الحكم: ج 1 ص 333 .

ندارد و لذا امام قائم علیه السلام در بدو امر برای آن که نفس و روح بندگان برای درک آیات و علوم که از ایشان ظاهر می شود شایستگی و صلاحیت پیدا کند زمینه تزکیه را برای آنان فراهم می سازد.

قسم اول: از راه های تزکیه انسان ها

اولین کاری که امام علیه السلام در تحقّق این هدف انجام می دهد توسّل به وسیلهٔ حسینیّه است. او ابتدا روضه خوانی می کند و بنا بر آن چه در کتاب های معتبر آمده است ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام می نماید نماید و خطاب به اهل عالم می فرماید.

﴿يَا أَهْلَ اَلْعَالَمِ إِنَّ جَدِّي اَلْحُسَيْنُ قَدْ قُتِلَ مَظْلُوماً یا أهْلَ الْعالَمِ اِنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن قَد قَتَلَ عَطْشاناً؛ یا أهْلَ الْعالَمِ اِنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن قَد سَلَبَ عُرْیاناً.﴾ (1)

امام علیه السلام در این کلمات دُرَر بارش سه مصیبت بزرگ جدش امام حسین علیه السلام يعنى مظلومیت و عطش و برهنه بر زمین ماندن او را بیان می کند صدای ملکوتی امام علیه السلام با اعجاز آن حضرت به گوش همۀ اهل عالم می رسد و این صدا با آن سوز نهانی که در آن است در همۀ موجودات تأثیر خواهد گذاشت که گفته اند آه صاحب درد را باشد اثر، مجلس عزایی برپا می شود که در

ص: 65


1- الزام الناصب : ج 2 ص 282 امام علیه السلام در این ندا خود را از تبار امام حسین علیه السلام معرفی می کند، یعنی من حسینی هستم من هم چون حسین علیه السلام در برابر بدعت ها فساد ها بی دینی ها و گمراهی ها قیام کرده ام و اصلاح امت جدّم برنامه من است شجاعت حسین علیه السلام در وجود من است و من همچون او با عده قلیل در مقابل تمام ستمگران عالم می ایستم و هرگز وحشتی به خود راه نمی دهم من پرچم افتاده حسین را بر افراشته می کنم و آرمان های بلند او را تحقق می بخشم و باری را که حسین علیه السلام در مسیر کوفه، در کربلا به زمین گذاشت، به می رسانم اصحاب من همانند اصحاب او دلیر مردانی شهادت طلبند که در یاری دین خدا از بذل جان خود دریغ ندارند، و شعار آن ها (يالثارات الحسين) است.

تاریخ بی نظیر است. جن و انس و ملک هم ناله می شوند و همراه با امام خویش در مصیبت سالار شهیدان و سرور مظلومان حضرت ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام ضجه می زنند.

و اما حکمت این امر و علت آن که از امام علیه السلام در ابتدای ظهورش چنین عملى تحقّق پیدا می کند آن است که خداوند - تبارک و تعالی - از ابتدای عالم چنین مقدر فرموده که هر یک از انبیا و اولیا و فرشتگانش طالب فتح باب خیری باشند به وسیلۀ حسینیه متمسک شوند، امام قائم علیه السلام هم در مقدمه فتح ابواب همۀ خیرات و برکات و فیوضات برای اهل عالم چنین مجلس عامی بر پا می کند.

و امّا چگونه امام حسین علیه السلام در میان همۀ انبیا و اولیا به این خصیصه اختصاص یافته و چنین امتیازی پیدا نموده در ضمن سه بیتی که ذیلاً آمده بیان گردیده است:

سَبَقتُ العالَمینَ إلَی المَعالی *** بِحُسنِ خَلیقَةٍ وَ عُلُوِّ هِمَّه

ولاحَ بِحِکمَتی نورُ الهُدی فی *** لَیالٍ فِی الضَّلالَةِ مُدلَهِمَّه

یُریدُونَ الجاحِدونَ لِیُطفِئوهُ *** وَ یَأبَی اللّهُ إلّا أن یُتِمَّه (1)

از همه جهانیان پیشی گرفتم به سوی ارزش های والا به وسیله نیکویی خلق و خوی و بلند همّتی.

به حکمت من نور هدایت درخشید و آشکار شد در شب های بسیار تاریک و سیاه ضلالت و گمراهی.

انکار کنندگان می خواهند آن را خاموش کنند و خداوند خوش ندارد و رضایت نمی دهد مگر آن که آن را پر فروغ تر سازد و کامل گرداند.

ص: 66


1- بحار الانوار: ج 44 ص 194

آن حضرت مصیبت های بزرگی را تحمّل نمود و در وصف صبر ایشان فرموده اند:

﴿وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبرِک مَلائِکَهُ السَّماواتِ.﴾

فرشتگان آسمان از صبر و شکیبایی تو به شگفت آمدند. (1)

اگر اندر قلم آرم ز حزن آتش افروزش ***روان و هم سوزد ز احوال جهان سوزش

اگر اندر زبان آرم ز سوز فکرم از این غم *** جهان سوزد، شود چون شب همه روزش

سه ویژگی اختصاصی از امام حسین علیه السلام

اشاره

امام حسین علیه السلام آن چه داشت در طبق اخلاص نهاد و از تمام هستی خود برای بر قرار ماندن هستی حق گذشت و در میان سلسله انبیا و اولیا امتیازی پیدا نمود و به سه ویژگی اختصاص یافت.

ویژگی اوّل

به مقتضای این حدیث شریف که فرموده اند: ﴿مَنْ تَواضَعَ للّهِ رَفَعُهُ اللّهُ.﴾ (2) هر بنده ای که تواضع بیشتری برای خدا داشته باشد خداوند بزرگی و رفعت بیشتری به او بخشد.

تواضعی که حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام در عالم امکان از خود به نمایش گذاشت فوق تصوّر زبان عاجز از بیان آن و قلم نا توان از ترسیم آن می باشد. در اثر این تواضع یاد خدا و نام خدا در میان عالم و عالمیان جلوه گر شد؛ خداوند هم در مقابل این خدمت بزرگ او را یاری نمود و جلالت و

ص: 67


1- بحار الانوار: ج 101 ص 240 .
2- بحار الانوار: ج 101 ص 109 ضمن ح 17.

شرافت و کرامت آن حضرت را به مقتضای عظمت و کبریایی خویش بالا برد و در میان همه امکانیان از عرشیان و ملکوتیان و کروبیان و بهشتیان و سماواتیان و فرشیان به او عظمت خاصی بخشید از ابتدای عالم مدفن او و مهد او و مرقد شریفش را مطاف و مزار همۀ انبیا و فرشتگان قرار داد و آن ها پروانه وار بر گرد آن شمع فروزنده در طواف بوده و هستند.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

﴿اَلْمَلاَئِکَهَ زَارَتْ کَرْبَلاَءَ أَلْفَ عَامٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَسْکُنَهُ جَدِّیَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مَا مِنْ لَیْلَهٍ تَمْضِی إِلاَّ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ یَزُورَانِهِ.﴾ (1)

فرشتگان، کربلا را هزار سال پیش از آن که جدم حسین علیه السلام در آن جا ساکن شود زیارت کرده اند و هیچ شبی نمی گذرد مگر آن که جبرئیل و میکائیل آن را زیارت می کنند.

اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

﴿لَیْسَ نَبِیٌّ فِی اَلسَّمَوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ یَسْأَلُونَ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یُؤْذَنَ لَهُمْ فِی زِیَارَهِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ .﴾ (2)

هیچ پیامبری در آسمان و زمین نیست مگر آن که از خداوند - تبارک و تعالی - در خواست می کند تا به او اجازه دهد حسین علیه السلام را زیارت کند.

و در روایت دیگری که اسحاق بن عمار از آن حضرت نقل کرده فرمود:

﴿لَیْسَ مَلَکٌ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی اَلْأَرْضِ إِلاَّ وَ هُمْ یَسْأَلُونَ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَلّا أن یَأذَنَ لَهُم فی زِیارَهِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام فِی زِیَارَتِهِ فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَ فَوْجٌ یَعْرُجُ.﴾ (3)

ص: 68


1- بحار الانوار: ج 101 ص 109 ح 16.
2- بحار الانوار: ج 101 ص 59 ح 27.
3- بحار الانوار: ج 101 ص 61 ح 36.

هیچ فرشته ای در آسمان نیست مگر آن که تمنّای زیارت امام حسین علیه السلام را از خداوند دارد و منتظر اجازه او است و پیوسته گروهی فرود می آیند و گروهی بالا می روند.

ابن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

﴿لَیسَ مِن مَلَکٍ مُقَرَّبٍ و لا نَبِیٍّ مُرسَلٍ إلّا وهُوَ یَسأَلُ اللّهَ أن یَزورَهُ ، فَفَوجٌ یَهبِطُ ، وفَوجٌ یَصعَدُ.﴾ (1)

هیچ فرشته مقرّب و هیچ پیامبر مرسلی نیست مگر آن که از خدا می خواهد تا امام حسین علیه السلام را زیارت کند همواره گروهی فرود می آیند و گروهی بالا می روند.

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

﴿مَا بَیْنَ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ إِلَی اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَهِ مُخْتَلَفُ اَلْمَلاَئِکَهِ.﴾ (2)

بین قبر امام حسین تا آسمان هفتم محل رفت و آمد ملائکه است. (در این مسیر همواره فرشتگان در حال رفت و آمدند.)

خالد ربعی گفت: کسی که از کعب شنیده بود برای من حدیث کرد:

﴿مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ كَرْبَلَاءَ وَ وَقَفَ عَلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّكِ لَبُقْعَةٌ كَثِيرَةُ الْخَيْرِ فِيكِ يُدْفَنُ الْقَمَرُ الْأَزْهَرُ.﴾ (3)

هیچ پیامبری نیست مگر آن که کربلا را زیارت کرده و در آن جا توقف نموده و گفته است تو بقعه مبارکی هستی و خیر تو فراوان است. در تو آن ماه درخشنده دفن خواهد شد.

ص: 69


1- بحار الانوار: ج 106 ص 60 ضمن ح 33.
2- بحار الانوار: ج 101 ص 61 ح 38.
3- بحار الانوار: ج 44 ص 301 ضمن ح 10.

ابو حمزه از حضرت علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

﴿مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُصَافِحَهُ مِائَتَا أَلْفِ نَبِیٍّ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ فَلْیَزُرْ قَبْرَ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ فِی اَلنِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَإِنَّ أَرْوَاحَ اَلنَّبِیِّینَ تَسْتَأْذِنُ اَللَّهَ فِی زِیَارَهِ قَبْرِهِ فَیُؤْذَنُ لَهُمْ.﴾

هر که دوست دارد صد و بیست و چهار هزار پیامبر با او مصافحه کنند قبر امام حسین علیه السلام او را در نیمه شعبان زیارت کند همانا ارواح پیامبران از خداوند اذن زیارت او را در خواست می کنند و او به ایشان اجازه می دهد. (1)

عبد العظیم حسنی از حضرت جواد علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

﴿مَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَیْلَهَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ، ... صَافَحَهُ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ نَبِیٍّ کُلُّهُمْ یَسْتَأْذِنُ اَللَّهَ فِی زِیَارَهِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَهِ.﴾ (2)

هر کس امام حسین علیه السلام را در شب بیست و سوم ماه رمضان زیارت کند روح صد و بیست و چهار هزار پیامبر با او مصافحه می کنند. هر یک از آن ها از خداوند اجازه گرفته است که امام حسین علیه السلام را در آن شب زیارت کند.

آن ها مشتاقانه به طواف این کعبه دل ها می پردازند و زیر لب مترنم به این نغمه سرایی اند

جملگی اندر نوا دارند همچون عندلیب *** ما همه پروانه شمع حبيب بن حبیب

عاشقانه همچو پروانه به طوف شمع او *** بر امید آن که یک دم وصل او گردد نصیب

ص: 70


1- بحار الانوار: ج 101 ص 93 ح 2.
2- بحار الانوار: ج 101 ص 100 ح 31.

روح از درد عشق او مداوم درد ناک *** رَوْح، از روی او باشد چو مرهم از طبیب

در وَلَه اندر وله هم در ذهول اندر ذهول (1) *** گاه مَحْوَش گاه صَحْوَش (2) هر فراز و هر نشیب

بود ما را گر هزاران ها روان و جان و تن *** در فدایش این نبودی هیچ امری بس عجیب

گر نبودی روی او در روح ما بس جلوه گر *** جان ما اندر جنان بودی مدامی غم نصیب

ما همی در کوی او در نغمه ها زاری کنیم *** همچو بر گل نغمه دارد دم به دم هر عندلیب

عندلیب اندر نوا از شوق خود در وصل گل *** ما همی نالیم چون شد، گُلِ رویش تریب (3)

گاه در زاری به صد حزن و غم و با صد جزع *** چون نشد باشیم آن دم بود مظلوم و غریب

یکا یک انبیای بزرگ الهی به زیارت حضرت سیّد الشهدا علیه السلام در زمین کربلا آمدند پیش از آن که آن حضرت در این دنیا تولّد یافته باشند. آن ها پیرامون خاکی طواف کرده اند که به جهت آن حقیقت شرافت پیدا نموده و بدین وسیله کسب شرافت و کمال نمودند. خداوند -تبارک و تعالی - برای توجه دادن دل ها به آن مصیبت بزرگ و ترسیم عظمت آن مصیبت در ارواح و قلوب طيّبة

ص: 71


1- یعنی در حالی که خود را از یاد برده و فراموش کرده اند.
2- «محو» بیخود شدن از خود است در مستی یاد حبیب و (صحو) به خود آمدن از این مستی.
3- تریب یعنی خاک آلود در زیارت آن حضرت که به زیارت ناحیه معروف است می خوانیم:﴿السَّلَامُ عَلَی الْخَدِّ التَّرِیب﴾؛ سلام بر آن رخساره ای که بر خاک نهادی.

ایشان صحنۀ کربلا را با خبر دادن از آن وقایع دل خراش و یا با نمایش دادن آن جلوه گر ،فرمود و بنا بر این آتش غم و اندوه در وجود آنان شعله کشید و شعله های آن همۀ لذت های آنان را سوزانید و نابود ساخت و لذتی جز لذت ذکر خدا را برای ایشان باقی نگذاشت.

گر چه انبیا از هر گونه هوا و هوس و تمایلات و لهو و لعب منزّهند؛ ولی به مقتضای طبیعت بشری خود میل به لذّات مباح یا مستحب دارند؛ اما با یاد مصائب کربلا و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام در ارواح و نفوس آن ها ذکری جز ذکر خدا و خواهشی جز رضای خدا و انسی جز انس با حق نماند، (1) و این توجه قلوب آن ها به صحنه کربلا و نا بودی همۀ هوا ها و لذت ها به دو جهت بود:

ص: 72


1- کَانَتْ لِقَلبِیَ أَهوَاءٌ مُفَرَّقَهٌ *** فَاسْتَجمَعَتْ إذْ رَأَتْکَ الْعَینُ أهوَائِی تَرَکْتُ لِلنَّاسِ دُنیَاهُم وَ دِینَهُمُ *** شُغْلاً بِذِکرِکَ یَا دِینِی وَ دُنیَائِی دل من گرفتار خواسته ها و آرزو های گوناگون و پراکنده بود؛ ولی هنگامی که تو را دید همه خواسته ها و آرزو هایش در تو خلاصه شد. در هوای یاد تو دین و دنیا را برای مردم وا گذاشتم که تو دین و دنیای منی، در ضمیر ما نمی گنجد به غیر از دوست کس *** هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: ﴿حُبُّ اللّهِ إذا أضاءَ عَلی سِرِّ عَبدٍ أخلاهُ عَن کُلِّ شاغِلٍ ، وَ کُلُّ ذِکرٍ سِوَی اللّهِ ؛ دوستی خدا اگر بر ضمیر بند های پرتو افکند از هر سرگرمی و یادی غیر از خدا آزادش کند﴾ جامع السعادات: ج 3 ص 154 . حضرت سیّد السّاجدین علیه السلام در مناجات خود می فرماید: ﴿فَقَدِ انْقطَعَتْ إلَيْكَ هِمَّتِي، وَ انْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتِي، فَأَنْتَ لَا غَيْرُكَ مُرادِي، وَ لَكَ لا لِسِواكَ سَهَرِي وَ سُهادِي﴾ ؛ همت من تنها به تو وابسته است و تنها به سوی تو تمایل دارم. تنها تو مقصود منی و شب و روزم تنها به عشق تو می گذرد مناجات مریدین: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم *** به این امید دهم جان که خاک کوی تو باشم حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم *** جمال حور نجویم روان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان *** مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر زخاک بر آرم *** به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

1 - شدّت و عظمت آن مصائب که بر محبوب وارد شده آن ها را از تمام لذت ها و شهوت های بشری باز داشته است.

2 - تصوّر انقطاع آن حضرت به گونه ای که از همه هستی خود و هوا ها و تمایلات خود در راه حق صرف نظر کرد. (1)

تأسی و اقتدای به آن حضرت باعث شد که برای آن ها نیز چنین انقطاعی از هر کس و هر چیز حاصل شود و رفت و آمد ایشان به آستان مقدس آن حضرت به عنوان زیارت سبب می شود که انوار تابناک حسینی در باطن ارواح و قلوب آن ها تجلّی کند و مشمول توجّهات خاص آن حضرت و لطف و کرامت ایشان قرار گیرند و در نتیجه مراتب ایمان و عرفان و یقین را کامل کنند و به مقام مقربین برسند و آن چه تاکنون نسبت به انبیا توضیح داده شد بدون شک در مورد همۀ اهل ایمان جاری است.

آن ها نیز برای گشوده شدن ابواب عرفان و یقین و همۀ ابواب رحمت و فيوضات الهیّه باید متذکّر کربلا شوند و آن صحنه های دل خراش و جان سوز را تصوّر کنند تا بر اثر شعله ور شدن آتش حزن و غم در قلوب آن ها هر گونه هوا پرستی و دنیا طلبی و شهوت رانی در وجود ایشان نابود گردد، و نفس و روح آن ها از آن چه غیر ذکر خدا و انس با خدا و محبّت اوست پاک شود و با زیارت آن حضرت به طور پیوسته هر صبح و شام از نزدیک و در صورتی که

ص: 73


1- این ابیات منسوب به آن حضرت است تَرَکْتُ الخَلْقَ طُرّاً فی هَوَاکا *** تَرَکْتُ الخَلْقَ طُرّاً فی هَوَاکا وَ لَوْ قَطَعْتَنِي فِي الْحُبِّ إِرْباً *** لَمَا حَنَّ الْفُؤَادُ إِلَى سِوَاكَا همه خلق را یک سر به عشق تو وا گذاشتم و سرپرستی خانمان خویش را به شوق دیدار روی تو رها کردم اگر در طریق دوستی خود مرا قطعه قطعه کنی باز هم دل من هرگز و هرگز به سوی غیر تو توجّه نخواهد نمود. اسرار ،حسینی آیة الله ملا حبیب الله کاشانی ص 59 .

ممکن نیست از راه دور خود را در معرض انوار تابناک حسینی و الطاف و کرامات ایشان بلکه همۀ اهل بیت علیهم السلام قرار دهند و ابواب حکمت و معرفت به روی آن ها گشود شود و مصداق این حدیث شریف گردند که فرمودند:

﴿لَیْسَ الْعِلْمُ بِکَثْرَةِ التَّعْلِیمِ و التَّعَلُّمِ بَلْ هُوَ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ.﴾ (1)

حقیقت علم به زیادی تعلیم و تعلم بشری نیست؛ بلکه آن نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد می افکند.

و در این صورت به تدریج مراتب ایمانی را طی می کند و در زمره مؤمنین امتحان شده داخل می شود و به اولیای مقربین ملحق می گردد چنان چه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن فضائل زائرین آن حضرت فرموده است.

او را گروهی از دوستان ما زیارت می کنند که در روی زمین دانا تر از آن ها به خدا و استوار تر به حق ما اهل بیت نیست؛ اقامه امر حق به وجود آن ها بر قرار است؛ باران رحمت الهی به طفیل ایشان نازل می شود آنان چراغ های هدایت در تاریکی های بدعت و ضلالت می باشند. (2)

و بدون تمسّک به این دو وسیله حسينيه يعنى عزاداری و زیارت آن حضرت، هیچ مرتبه ای از کمال برای انسان حاصل نخواهد شد؛ همان طور که حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند:

ص: 74


1- امام صادق علیه السلام به عنوان بصری فرمودند: ﴿لَیْسَ العِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، اِنَّما هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی اَنْ یَهْدِیَهُ﴾؛ حقیقت علم با تعلیم و تعلم بشری نیست؛ بلکه آن نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند می افکند. بحار الانوار ج 1 ص 225 ضمن ح 17.
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حضرت زهرا علیها السلام فرموده است .... ﴿یَأتیهِ قَومٌ مِن مُحِبّینا لَیسَ فِی الأَرضِ أعلَمُ بِاللّهِ ولا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم،وَ لَیسَ عَلی ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ یَلتَفِتُ إلَیهِ غَیرُهُم،اُولئِکَ مَصابیحُ فی ظُلُماتِ الجَورِ،وَ هُمُ الشُّفَعاءُ،وهُم وارِدونَ حَوضی غَداً،أعرِفُهُم إذا وَرَدوا عَلَیَّ بِسیماهُم... وَ هُم قِوامُ الأَرضِ،وَ بِهِم یُنزَلُ الغَیثُ...﴾. بحار الانوار: ج 44 ص 264 ضمن ح 22.

﴿مَن لَم یَکُن لِلحُسَینِ زَوَّاراً، کَانَ نَاقِصَ الإِیمَانِ.﴾ (1)

کسی که زائر امام حسین علیه السلام نباشد ایمان او ناقص خواهد بود و به درجه كمال نخواهد رسید.

و حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هر کس که زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نماید و گمان کند که شیعه ماست (یعنی شیعه واقعی و کامل و مخلص) گمان او دروغ است و او از شیعیان ما نخواهد بود. (2)

پس این اوّلین امتیاز امام حسین علیه السلام است که فتح ابواب علم و حکمت و هر خیر و سعادتی با توسّل و تمسک به آن حضرت و به وسیلهٔ عزاداری و زیارت او تحقق می یابد، و امام قائم علیه السلام که بنای حکومت و ظهورش بر آن است که ایمان بندگان را به اعلی مرتبۀ آن برساند باید در ابتدای کار چنین مجلس عزایی را بر پا کند تا دل های آنان که در محضر آن حضرتند (اعم از انس و جن و ملک) و نیز سایر اهل ایمان که در اطراف عالمند با شعله ور شدن آتش حزن و غم در مصائب آن حضرت از هر گونه هوا و میل و شهوتی پاک شود و برای درک و فهم علوم و معارفی که از آن سر چشمۀ علم و حکمت جاری می شود شایستگی پیدا کنند و نور ایمان و عرفان و یقین به خدا و اولیای طاهرین او در وجود آنان کامل گردد.

ویژگی دوّم

ویژگی دیگر آن حضرت اکسیر محبت او و شراب ناب عشق او است.

در دستگاه سلاطین همیشه مرسوم بوده که شربتی فراهم می کرده اند که

ص: 75


1- بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 16 .
2- امام صادق علیه السلام فرموده است:﴿مَن لَم یَأتِ قَبرَ الحُسَینِ علیه السّلام،وهُوَ یَزعُمُ أنَّهُ لَنا شیعَةٌ حَتّی یَموتَ،فَلَیسَ هُوَ لَنا بِشیعَةٍ﴾. بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 15.

بسیار نشاط انگیز و قوت آور باشد که هر کس آن را بیاشامد استقامت پیدا کند.

و سلطان از آن شربت به خاصان خویش که در مجلس ملوکانه اش با او انس دارند می چشاند این شربت در دستگاه ربوبی در جسمانیات یکی آب سلسبیل است که قرآن در مورد آن فرموده است :

﴿إِنَّ الأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبَادُ اللهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرا﴾ (1)

و دیگری کوثر است که ساقی آن حضرت امیر مؤمنان علیه السلام می باشد و طعم ها هر نعمتی از نعمت های بهشت و بوی خوش هر عطری از عطر های بهشت در آن است.

و در روحانیات، محبّت امام حسین علیه السلام است که خداوند این شراب را مخصوص خاصان خود گردانیده تا در مقام سلوک و سیر الی اللّه برای ایشان لذّت و نشاط و قوّت آورد و باعث کمال استقامت آنان گردد. (2)

ص: 76


1- در سوره هل اتی آیه 5 و 6 خداوند تبارک و تعالی فرموده است: ﴿إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبَادُ اللهِ يُفَجَّرُونَهَا تَفْجِيرا﴾ : بدون ترديد ابرار و نیکان از جامی می نوشند که با عطر کافور آمیخته شده از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند. و در آیه 17 و 18 همین سوره فرموده است ﴿وَ يُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبيلاً * عَيْناً فِيها تُسمى سَلْسَبِيلاً﴾ در آن جا از جامی نوشانده می شوند که آمیخته با زنجبیل است از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است.
2- از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: ﴿إِنَّ للّهِ تَعالی شَراباً لِأَوْلِیائِهِ،إِذا شَرِبُوا مِنه سَکِرُوا،وَ إِذا سَکِرُوا طَرِبُوا،وَ إِذا طَرِبُوا طَلَبُوا،وَ إِذا طَلَبُوا وَجَدُوا...﴾ همانا خداوند شرابی برای اولیای خود فراهم فرموده است که چون از آن بیاشامند مست شوند و چون مست گردند نشاط یابند و چون نشاط پیدا کنند بجویند و چون بجویند بیابند... جامع السعادات : ج 3 ص 152 . مراد از شراب طهور محبّت است و مراد از مستی، مستی محبّت است، راه رسیدن به این محبّت و این شراب محبّت امام حسین علیه السلام است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً﴾؛ خداوند کسی که حسین علیه السلام را دوست بدارد دوست خواهد داشت. بحار الانوار: ج 43 ص 295 .

در روایتی آمده است بنده ای که از نظر معرفت و عبادت و اخلاق محبوب خداوند گردید تحفه ملوکانه او به آن بنده آن است که محبت امام حسین علیه السلام را در قلب او غالب می گرداند و شوق به زیارت آن حضرت پیدا می کند (1) و حالت جزع و بی تابی برایش در مصیبت آن حضرت حاصل می شود.

بنا بر این امام عصر علیه السلام که برنامه اش سیر دادن بندگان به سوی خدا و تکمیل ایمان آنان می باشد لازم است که به آن ها از این شربت الهی یعنی محبّت حسین علیه السلام بچشاند تا بر اثر این محبّت، راه وصال محبوب به روی گشوده گردد.

ویژگی سوّم

که در میان همۀ انبیا و اولیا به آن حضرت اختصاص یافت آن است که خداوند در عوض تحمّل آن همه مصائب تقدیر فرمود که ائمه اطهار علیهم السلام از

ص: 77


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ﴾؛ بنده ای را که خداوند در مورد او اراده خیر فرموده باشد یعنی بخواهد به کمال رسد و تقرب پیدا کند در قلب او محبّت امام حسین علیه السلام و شوق زیارت او را می افکند. بحار الانوار: ج 101 ص 76 ح 28 . این شور و هیجانی که در عزای امام حسین علیه السلام و در زیارت او مشاهده می شود همه از محبّت درونی آنان به سالار شهیدان سر چشمه می گیرد که فرموده اند: ﴿انَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةٌ مَكْنُونَةٌ فِيَّ قُلُوبُ اَوْلِيَائِهِ﴾ همانا در دل دوستان امام حسین علیه السلام محبّتی عمیق و ریشه دار وجود دارد فوائد المشاهد: ص191. و علامت این محبت شوق زیارت آن محبوب است، چنان چه امام باقر علیه السلام فرموده اند: ﴿مَن کَانَ لَنَا مُحِبَّا فَلیرغَب لِزِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام فَمَن کَانَ لِلحُسَینِ مُحِبّا زُوّارا، عَرَفنَاهُ بِالحُبِّ لَنَا اَهلَ البَیتِ علیهم السلام وَ کَانَ مِن اَهلِ الجَنَّةِ﴾ هر کس محبت و دوستی ما را دارد باید شوق و زیارت امام حسین علیه السلام را داشته باشد و ؛ کسی که زائر امام حسین علیه السلام باشد ما او را به عنوان محبّ اهل بیت علیه السلام می شناسیم و او از اهل بهشت خواهد بود بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 16.

حضرت سجّاد تا امام قائم علیهما السلام همگی از نسل مبارک او باشند. در دعایی که کفعمی رحمة اللّه علیه در مصباح برای روز ولادت آن حضرت نقل کرده آمده است ﴿اَلْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ اَلْأَئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ.﴾ (1)

و این یکی از تحفه های سنيّه و عطایای جلیلۀ الهیّه نسبت به آن حضرت است و به مقتضای آن هر چه به ظهور رسیده از علوم و معارف و آثار اسلام و ایمان در عصر هر یک از امامان و آن چه ظاهر شده از نعمت های بی پایان حضرت ربّ العالمین همه از برکات وجودی امام حسین علیه السلام و منتسب به ایشان است و نیز وجود مبارک امام عصر علیه السلام و آن چه در دوران شکوهمند ظهورش تحقق خواهد یافت همه از آثار ارزشمند کربلا و آن قافله سالار نینواست و لذا هر کس بهره ای از دین و دیانت برده و نور ایمان در دلش تجلّی کرده و راه رشد و کمال را یافته و شایسته لطف و عنایت پروردگار گشته باید بداند در تمام این ها مدیون امام حسین علیه السلام است و این خیرات همه از آثار کربلا و فداکاری بی نظیر سيّد الشهدا علیه السلام است و آن حضرت صاحب همه نعمت هاست و حق او آن قدر عظیم است که در گفتار و نوشتار نگنجد.

توان دریای بی پایان اگر آن در سبو آری *** توان تا وصف این حق را تو اندر گفت گو آری

توان گر نقش این عالم تو در ناخن بگنجانی *** توان در شرح فضل آن قدم در جستجو آری (2)

و عقل سلیم حکم می کند که باید در ادای این حق عظیم کوشید و هر گونه تقصیر و کوتاهی در این جهت ظلم در حق صاحب آن است زیرا بر اثر آن

ص: 78


1- مصباح شيخ تقى الدين ابراهيم بن على الكفعمي: ص 720
2- از سروده های مرحوم مؤلف

انسان در زمرۀ ظالمین قرار می گیرد و مصداق این آیه شریفه می گردد:

﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً﴾ (1)

کسی که عظمت این حق را دانسته و ادای آن را به مقدار توانایی نموده در ردیف مؤمنین در این آیه شریفه است و از قرآن ناطق یعنی وجود امام عصر علیه السلام استفاده کامل خواهد برد و در سایۀ مرحمت او از رحمت و عافیت در دنیا و آخرت بر خوردار خواهد شد.

و کسی که در ادای این حقّ بزرگ تقصیر و کوتاهی نماید در زمره ظالمین در این آیه کریمه است که قرآن با آن که شفا و رحمت است برای او جز خسران و زیان چیزی نمی افزاید.

كيفيّت ادای این حق بزرگ نسبت امام حسین علیه السلام

اشاره

به مقتضای عقل سليم و آيه شريفه : ﴿هَلْ جَزَاءُ الإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾ (2) و روایات فراوانی که درباره لزوم شکر منعم به ما رسیده (3) پس از آن که به احسان امام حسین علیه السلام نسبت به خویش و همۀ عالم پی بردیم و دانستیم که آن

ص: 79


1- اسراء آیه 87 و از قرآن آن چه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل کردیم و ستمگران را جز خسران و زیان نمی افزاید. آیه ای دیگر که مطلب مذکور را تأیید می کند این آیه شریفه است: ﴿بَقِيَّة اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ اگر مؤمن باشید و ایمان داشته باشید بقیة اللّه علیه السلام برای شما بهتر است. هود آیه 86 .
2- سوره الرحمان 60 آیا جزای نیکی جز نیکی است؟
3- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده اند: ﴿مَنْ آتَاکُمْ مَعْرُوفاً فَکَافُوهُ﴾؛ هر کس کار خوبی برای شما انجام داد آن را برایش تلافی کنید. بحار الانوار: ج 75 ص 43 . و در حدیث دیگر فرموده است: ﴿مَنْ أُتِیَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَلْیُکَافِ﴾ ؛ هر کس خیری به وسیله دیگری به او رسید باید آن را تلافی کند. بحار الانوار: ج 71 ص 47 .

حضرت سرچشمۀ همۀ خیرات و برکات بوده و هست لازم است به مقداری که برای ما ممکن است احسان او را تلافی کنیم به گونه ای که در خور شأن حضرت و مقدور ما باشد.

و چون یکی از راه های احسان به هر کس یاری نمودن وی است، میزان کلی در ادای حق عظیم سيّد الشهدا سعی در نصرت ایشان است. باید آن حضرت را با گفتار و کردار و مال و منال خویش به گونه ای که محبوب ایشان و مناسب با اوضاع و احوال زمان باشد یاری نمود، و نصرت و یاری ایشان در واقع یاری خداوند و مشمول این آیه شریفه است که فرموده: ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾. (1)

و در فضیلت نصرت و یاری اش در صحرای کربلا به اصحاب خود فرمود:

﴿اَخبَرنی جَدّی رَسولَ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اَنَّ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه السلام یُقتَلُ بِطَفِّ کَربَلاءَ غَریباً وَحیداً عَطشاناً، فَمَن نَصَرَهُ فَقَد نَصَرَنی وَ نَصَرَ وَلَدَهُ القائِمَ علیه السلام.﴾

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: فرزندم حسین علیه السلام را در کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد به شهادت می رسانند هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده و فرزند او حضرت قائم او را یاری نموده است. (2)

و یاری مظلوم در چهار هنگام از اهمیت بیشتری بر خوردار است و به چهار وجه ممکن است

اوّل: هنگامی که اسیر ظالم و در معرض خطر و کشته شدن باشد. در این هنگام باید کسی که حاضر است و می تواند سعی کند دفع ظلم از مظلوم

ص: 80


1- سوره محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: 7 اگر خدا را یاری کنید، او نیز شما را یاری نموده و در سلوک راه حق قدم هایتان را ثابت و استوار می نماید.
2- شیوه های یاری قائم آل محمد علیهم السلام : ص 152 .

نماید و او را از کشته شدن نجات بخشد.

دوّم: بعد از کشته شدن که باید کسی که حاضر است اقدام به تجهیز و تکفین او نماید، تا جسد وی بر زمین نماند.

سوّم: قصاص از ظالم و قاتل تا خون آن مقتول هدر نرود.

چهارم: تعمیر قبر او و زیارت او و اقامه عزا برای او که این ها باعث تجلیل و تعظیم و ترک این ها تحقیر و توهین نسبت به او است.

زمان اوّل نصرت در مورد مولای مظلوم ما امام حسین علیه السلام که این آیه شريفه: ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيّهِ سُلْطَاناً﴾ (1) اشاره به مظلومیت او دارد صحرای کربلا بود عده ای از اهل بیت و دوستان با اخلاص او که تعداد آن ها موافق مشهور هفتاد و دو نفر بودند پروانه وار اطراف شمع وجود آن حضرت گردیدند و با تمام وجود در دفع ظلم از آن مظلوم و اهل حرم ایشان کوشیدند و از بذل جان خویش در این راه دریغ نورزیدند و به معنای کامل کلمه جهاد کردند و در حدی که ممکن بود و در توان داشتند آن حضرت را یاری نمودند و در زیارت وارث از آن را د مردان به عنوان انصار دین خدا و انصار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدى علیه السلام یاد شده است. (2)

ص: 81


1- سوره اسراء: 33. کسی که مظلوم کشته شده برای ولی او حق قصاص قرار دادیم. امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند: مقتول در این آیه حسین بن علی علیهما السلام و ولیّ دم او امام قائم علیه السلام است ﴿وَ اَلْقَائِمُ مِنَّا إِذَا قَامَ طَلَبَ بِثَارِ اَلْحُسَیْنِ﴾ هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند خون جدش حسين علیه السلام را طلب می کند. تفسیر برهان: ج 6 ص 87 ح 12.
2- و نیز به عنوان اولیای حق و اصفیای حضرت ربوبیت معرّفی شده اند، در مقابل قبور پاک آنان عرض می کنیم: ﴿السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَوْلِیآءَ اللّه وَأَحِبّآءَهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَصْفِیآءَ اللّه وَ أَوِدّآءَهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللّه ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ رَسُولِ اللّه...﴾ مفاتیح الجنان زیارت وارث رسول گرامی اسلام دربارۀ آن غیرت مندان با صلابت به حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: ﴿و هُوَ یَومَئِذٍ فی عُصبَهٍ کَأَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ ، یَتَهادَونَ إلَی القَتلِ﴾ ؛ در آن روز در کنار خورشید وجود حسینم گروهی عاشقان دل باخته گویی ستارگان آسمانند، در فداکاری و جانبازی در راه حق و هدیه کردن هستی خویش در برابر امام و رهبرشان بر یک دیگر سبقت می گیرند. بحار الانوار: ج 44 ص 246 . امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام دربارۀ آن پاک مردان فرموده است ﴿شُهَدَاءَ لا يَسْبِقُهُم مَن كانَ قَبْلَهُم وَ لا يَلْحَقُهُم مَن كانَ بَعدَهُم﴾؛ آن ها شهیدانی هستند که گذشتگان از ایشان پیشی نگرفته و آیندگان به آنان نمی رسند خرائج: ج 1 ص 183 ح 16. سرور آنان امام حسین علیه السلام درباره ایشان فرموده اند: ﴿فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَی وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی﴾؛ من وفادار تر و بهتر از یاران خود اصحابی را در همه عالم سراغ ندارم بحار الانوار: ج 44 ص 392 . دگر تا جهان هست بزمی چنین *** نبیند به خود آسمان و زمین

و در شب عاشورا آن گاه که در جمع یارانش به سخن پرداخت پس از حمد و ثنای الهی و ذکر نعمت های او از حوادث فردا گفت و با صراحت فرمود من فردا کشته خواهم شد و شما همگی کشته خواهید شد.

آن ها عرض کردند حمد خدای را که چنین منتی بر ما نهاد که تو را یاری کرده و در رکابت با افتخار به شهادت رسیم.

آن گاه فرمود

﴿إنّی لا أعلَمُ أصحاباً خَیراً مِن أصحابی،و لا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ مِن أهلِ بَیتی.﴾

من یارانی با وفا تر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم و اهل بیتی را بهتر و حق شناس تر و برتر از اهل بیت خود نمی شناسم. خداوند به همه شما پاداشی نیکو عطا فرماید. (1)

عشق بازانی به کوی کربلا *** مات و حیران سوی آن ها انبیا

در جمال شاه از خود بی خبر *** هیچ چیز بر او نبودی یک نظر

ص: 82


1- بحار الانوار: ج 44 ص 392 .

زمان دوّم نصرت یعنی نصرت پس از قتل در مورد امام حسین علیه السلام توسّط طايفه بنی اسد انجام گرفت آن ها عهده دار تجهیز و تکفین آن حضرت و اصحاب بزرگوار ایشان گردیدند به شرحی که در روایات ذکر شده است. (1)

این خدمتی بزرگ و نصرتی ارزشمند بود که آن ها این سعادت را یافتند و نام خود را برای همیشه در تاریخ به خوبی ثبت کردند و در حدیث امّ ایمن از آن ها و کارشان به عظمت یاد شده است. (2)

زمان سوّم نصرت که پس از قتل به عنوان قصاص از ظالم و قاتل تحقّق می یابد در مورد امام حسین او توسط گروهی انجام گرفت که به نام توّابین معروفند و در رأس آنان شخصی به نام مسیب بود آن ها کسانی بودند که امام حسین علیه السلام برای ایشان نامه نوشته بود و از آنان طلب یاری نموده بود و

ص: 83


1- برای اطلاع از شرح ماجرای خاک سپاری آن بدن های پاک مراجعه کنید به لهوف ص219 ،بحار الانوار: ج 45 ص 107 چهره درخشان حسین بن علی علیهما السلام : 483 .
2- این حدیث را زینب کبری علیها السلام از ام ایمن و او از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نقل کرده است که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و از حوادث آینده خبر داد و حدیث طولانی است در آن ذکر شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و عظمت این مصیبت شده است تا آن جا که فرمود: ﴿ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ قَوْماً مِنْ أُمَّتِكَ لَا يَعْرِفُهُمُ الْكُفَّارُ ، لَمْ يَشْرَكُوا فِي تِلْكَ الدِّمَاءِ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ وَ لَا نِيَّة، فَيُوَارُونَ أَجْسَامَهُمْ، وَ يُقِيمُونَ رَسْماً لِقَيْرِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ بِتِلْكَ اَلْبَطْحَاءِ يَكُونُ عَلَا لِأَهْلِ الحَقِّ...﴾ ؛ سپس خداوند گروهی از امت تو را که کفار ایشان را نمی شناسند و در ریختن خون امام حسین علیه السلام و یارانش به هیچ نوعی نه به قول و نه به فعل و نه به نیت شرکت نداشته اند بر می انگیزد که این اعضای متفرقه و جسد های در خون تپیده را جمع کنند دفن نمایند و در آن جا بر قبر پاک سید الشهداء علیه السلام علامتی نصب کنند که گذشت زمان هرگز نتواند آن را محو کند. این حدیث را زینب کبری علیها السلام در سرزمین کربلا برای تسکین قلب شریف امام سجاد علیه السلام بیان کرد هنگامی که آن حضرت با مشاهده آن بدن های غرقه به خون که بدون غسل و کفن بر زمین مانده بود حالش دگر گون شد به حدی که خود آن حضرت فرمود فكادت نفسی تخرج نزدیک بود روح از بدنم مفارقت کند. برای آگاهی از تمام حدیث مراجعه کنید به عوالم العلوم ج 17 ص 361 .

آن ها مسامحه کرده بودند. پس از شهادت امام حسین علیه السلام به کربلا آمده و در آن جا با ناله و گریه فراوان و اظهار ندامت هم پیمان شدند که به خون خواهی قیام کنند آن ها با لشکریان ابن زیاد - لعنة الله علیه - جنگ نمودند و از آن ها کشتند تا کشته شدند.

پس از این گروه جناب مختار به همراه ابراهیم بن مالک اشتر قیام کرد و در مقام قصاص بر آمد و با تمام قدرت و توان خویش سردمداران ظلم را به هلاکت رسانید و خانه های ایشان را ویران کرد و ابن زیاد - لعنة الله عليه - این جرثومة پلیدی و نا پاکی در این جریان به دست توانای ابراهیم کشته شد؛ ولی این ها همه مسمایی از قصاص بود که صورت گرفت قصاص واقعی و انتقام حقیقی در این عالم بر عهده امام قائم علیه السلام است و او طالب خون شهید کربلا است.

زمان چهارم نصرت که پس از قتل به عنوان تعزیه داری و زیارت قبر مقتول است در مورد امام حسین علیه السلام از همان عاشورا شروع شد گر چه اثر مصیبت و از حزن آن سرور در همۀ ذرّات عالم و موجودات جهان از عرش تا فرش در هر یک به شکلی ظاهر شد؛ ولی سه طایفه یعنی انبیا و ملائکه و جن به این مهم و این گونه نصرت اقدام نمودند و مشغول شدند جمله ای از ملائکه که تعداد ایشان چهار هزار نفر است مقیم آن آستان مقدسند و پیوسته در طواف آن مرقد شریف در حال گریه و ناله اند (1) افواج بی شماری از ملائکه نیز همواره در حال رفت و آمدند امام صادق علیه السلام فرموده اند:

ص: 84


1- امام باقر علیه السلام فرموده اند ﴿أربَعَهَ آلافِ مَلَکٍ ، شُعثٍ غُبرٍ یَبکونَهُ الحُسَینِ علیه السلام إلی یَومِ القِیامَهِ ...﴾ بحار الانوار: ج 101 ص 55 ح 16 و در روایتی است آن حضرت فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا قُبِضَ الْحُسَيْنُ علیه السلام بَعَثَ إِلَيْهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ شُعْثاً غُبْراً يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...﴾ بحار الانوار: ج 101 ص 68 ح 63 .

﴿مَا بَیْنَ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ بن علی علیهما السلام إِلَی اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَهِ مُخْتَلَفُ اَلْمَلاَئِکَهِ.﴾ (1)

ما بين قبر امام حسين علیه السلام تا آسمان هفتم محل رفت و آمد ملائکه است.

طبق روایات فراوانی که به ما رسیده انبیا و پیامبران الهی مشتاق زیارت آن بقعهٔ نورانی و آن مرقد مطهرند و پیوسته در انتظار اذن و فرمان پروردگارند تا به آن ها اجازه زیارت آن سرور داده شود.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

﴿لَیْسَ نَبِیٌّ فِی اَلسَّمَوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلاَّ یَسْأَلُونَ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یُؤْذَنَ لَهُمْ فِی زِیَارَهِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَ فَوْجٌ یَعْرُجُ.﴾

هیچ پیامبری در آسمان و زمین نیست مگر این که از خداوند - تبارک و تعالی - درخواست می کند تا به او اجازه زیارت امام حسین داده علیه السلام شود، لذا همواره گروهی فرود می آیند و گروهی بالا می روند. (2)

از طایفهٔ جن نیز در کنار مرقد شریف آن حضرت حضور دارند و به نوحه سرایی و مرثیه خوانی و عزا داری می پردازند و بعضی از اشخاص صدای نالهٔ آن ها را شنیده و مراثی و اشعار آن ها را نوشته اند.

این سه طایفه از همان روز عاشورا به تعزیه داری و زیارت آن حضرت پرداخته و تاکنون ادامه داده و در آینده نیز کار ایشان استمرار خواهد داشت. (3)

ائمه اطهار علیهم السلام که خود صاحب مصیبت و ولی دم آن حضرتند و در این

ص: 85


1- بحار الانوار: ج 101 ص 61 ح 38.
2- بحار الانوار: ج 101 ص 59 ح 27
3- مرحوم مجلسی در کتاب ارزشمند بحار الانوار الانوار بابی را تحت عنوان (نوح الجن عليه صلوات الله عليه) نوحه سرایی جنیان بر امام حسین علیه السلام گشوده و در آن به نقل از کتب خاصه و عامه اشعاری را که افراد گوناگون پس از شهادت امام حسین علیه السلام از این طایفه در رثای آن حضرت شنیده اند ذکر کرده است بحار الانوار ج 45 ص 233 - 241.

امور بر همگان مقدّمند عزا داری را به بهترین وجه انجام دادند و اساس این کار را خود ایشان نهادند یکی از اوّلین مجالس عزا داری که به صورت عمومی تشکیل دادند مجلسی است که در قصر یزید - لعنة الله علیه - برپا داشتند.

پس از آن خطبۀ پر شور و سخنرانی روشنگرانه امام سجاد علیه السلام که پرده از جنايات يزيد - لعنة الله عليه - بر داشت و آن خبیث را به شدت رسوا نمود از گوشه و کنار فریاد اعتراض مردم بلند شد که این چه رفتاری است با خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از کسی که خود را خلیفه و جانشین او معرّفی کرده است و آن قدر موج اعتراض بالا گرفت که یزید ملعون نا چار شد تغییر جهت و رفتار دهد؛ قتل امام حسین علیه السلام را به دیگری نسبت دهد و او را لعن و نفرین نماید و خود را تبرئه کند؛ (1) اهل بیت مظلوم امام حسین علیه السلام را به ظاهر احترام نماید و از ویرانه به خانه انتقال دهد و به آن عزیزان خدا عرض کند: چه چیز را بیشتر دوست دارید؟ ماندن نزد من با باز گشت به مدینه را؟ آن اسیران آزادی بخش که در تمام مسیر اسارت ادامه دهنده راه امام حسین علیه السلام بودند و هدفشان بیدار ساختن اذهان مردم بود از این فرصت استفاده کردند و فرمودند:

ما بیش از هر چیز دوست داریم بر حسین علیه السلام گریه و زاری کنیم.

یزید - لعنة الله علیه - گفت هر چه می خواهید انجام دهید سپس حجره هایی را برای آن ها مهیا ساخت.

﴿وَ لَم تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ و لا قُرَشِيَّةٌ إِلاَّ وَ لَبَسَتِ السَّوَادَ علَى الحُسَيْنِ عليه السَّلامُ﴾

زنی از بنی هاشم و طایفه قریش باقی نماند مگر آن که به نشانه عزا داری لباس سیاه پوشید.

ص: 86


1- او در میان اجتماع مردم فریاد بر آورد که ای مردم شما می گویید من حسین را کشته ام یا دستور قتل او را صادر نموده ام این این مرجانه است که او را کشته است اشک های خونین.... ص 501 .

و همان گونه که نقل شده هفت روز بر آن حضرت عزا داری نمودند و تا توانستند گریه و ناله کردند. (1)

مجلس عمومی دیگر کنار دروازه مدینه بود هنگامی که کاروان خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نزدیک مدینه رسیدند خیمه ای بپا کردند.

امام سجاد علیه السلام به بشیر فرمودند وارد مدینه شو و خبر شهادت امام حسین و آمدن ما را به مردم خبر بده.

بشیر گوید: وارد مدینه شدم و به سوی مسجد پیامبر شتافتم و در حالی که گریه امانم نمی داد، با صدای بلند فریاد بر آوردم:

ص: 87


1- مقتل منسوب به ابی مخنف: ص 220 . و به روایت لهوف پس از آن که یزید - لعنة الله علیه - در شرایط سخت و دشوار قرار گرفت و افکار عمومی به زیان به زیان دستگاه بیداد پیشۀ او تغییر کرد بر آن شد تا خاندان حسین علیه السلام را به مدینه روانه سازد. روزی امام سجاد علیه السلام را خواست و عرض کرد ای علی، من بر آن هستم که سه خواسته شما را بر آورم بگو چه می خواهی تا طبق وعده ای که داده ام عمل کنم ؟ امام علیه السلام فرمود: اوّل آن که اجازه دهی پیش از هر چیز سیمای نورانی پدرم حسین علیه السلام را سیر ببینم و از دیدار او توشه گیرم دوم آن که آن چه از ما خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به تاراج رفته به ما باز گردانند. سوم آن که اگر آهنگ کشتن مرا داری کسی را همراه این بانوان حرم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و کودکان داغ دیده روانه ساز تا اینان را در امنیت و آرامش خاطر به حرم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برسانند. یزید در برابر خواسته های آن حضرت گفت: اما در مورد پدرت هرگز دیگر سیمای او را نخواهی دید و از کشتن تو نیز گذشتم و خاندان حسین علیه السلام را باید خودت به مدینه برسانی و آن چه از شما به غارت رفته دیگر باز نمی گردد؛ اما من چندین و چند برابر آن را به شما خواهم داد. امام سجاد علیه السلام فرمود: ما نیازی به اموال تو نداریم و چیزی نمی خواهیم آن چه سپاهیانت از ما به تاراج برده اند را باز گردان چون میان آن ها پارچه های دستباف پیراهن گردنبند روسری و گوشواره مام ارجمندم فاطمه علیها السلام بوده که به غارت رفته است پس از این گفت گو به دستور یزید -لعنة الله عليه - بخشی از اموال تاراج رفته باز گشت داده شد و سر انجام یزید دستور داد تا کاروان اسیران خاندان فاطمه علیها السلام را به مدینه باز گردانند. لهوف سید بن طاووس: ص 294.

يا اَهْلَ يَثْربَ لا مُقَام لَكُمْ بِهَا *** قُتِلَ الحسينُ فَأَدْمَعى مِدْرارُ (1)

مردم مدینه با شنیدن این خبر سیل آسا به طرف دروازه شهر به راه افتادند. من نیز به دنبال آنان روانه شدم بیرون مدینه که آمدم دیدم غوغایی است. همۀ مردم از شهر بیرون آمده اند با زحمت بسیار خود را به امام سجاد علیه السلام رسانیدم آن قافله سالار کاروان دل شکسته از خیمه بیرون آمد و در حالی که با دستمالی که در دست داشت اشک چشمانش را پاک می کرد در مقابل مردم قرار گرفت بارش گریه و سوز نهان به او امان نمی داد که لب به سخن بگشاید مردم با دیدن چهرۀ غبار آلوده و غم گرفته امام علیه السلام ناله و شیون سر دادند هاله ای از غم و اندوه آسمان شهر را فراگرفت و فریاد ناله مردم تمام فضا را پر کرد.

امام با اشاره دست فرمان سکوت داد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

﴿ايُّها النَّاسُ انَّ اللَّهَ - تَعَالَى وَ لَهُ الحَمدُ - ابتَلانا بِمَصائِبَ جَلیلَهٍ ، وَ ثُلمَهٍ فِی الإِسلامِ عَظیمَهٍ ، قُتِلَ أبو عَبدِ اللّه علیه السلام وعِترَتُهُ ، وسُبِیَ نِساؤُهُ وصِبیَتُهُ...﴾

ای مردم، خداوند متعال که ستایش از آن او است ما را به مصیبت های بزرگی مبتلا ساخت شکاف و رخنه عظیمی در اسلام پدیدار شد حضرت ابا عبد الله علیه السلام و عترت پاکش کشته و زنان و دختران او به اسارت گرفته شدند.

ص: 88


1- ای مردم ،مدینه دیگر این شهر جای ماندن و زندگی نیست دیگر این شهر سرد و خاموش است چرا که سرور آزاد مردان جهان و چشم و چراغ این شهر و دیار یعنی حسین بن علی علیهما السلام به دست نا پاک ترین افراد به شهادت رسیده است. پس بر او اشک ماتم بریزید و در عزایش باران گریه از چشمان خویش جاری کنید. بیت دیگری که می خواند این بود: لجِسمُ مِنهُ بِکَربَلا مُضَرَّجٌ ***وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَی القَناهِ یُدارُ مردم، بدانید که پیکر پاک او در صحرای کربلا بر خاک و خون غلطیده و سر مقدسش را ستم گران بر فراز نیزه ها در شهر ها می گردانند.

امام علیه السلام او در این خطابه اش شرح مختصری از سفر جانسوز و غمبار کربلا و فجایع وحشت بار سفّاکان بنی امیه را به گوش مردم رسانید و سپس وارد مدینه شدند. (1)

نوشته اند: مردان و زنان مدینه به مدّت پانزده روز عزاداری کردند و بر امام حسین علیه السلام ماتم گرفتند؛ (2) اما امام سجّاد علیه السلام تا آخر عمر عزا دار پدر بود و در هر فرصتی مصائب کربلا را یاد آور می شد و اشک می ریخت. (3)

سایر امامان علیهم السلام نیز در زمینه زیارت و عزا داری امام حسین علیه السلام بسیار به مردم توصیه فرمودند و قولاً و عملاً به این مهم پرداختند. گاهی خود در حضور دوستان و شیعیان ذکر مصائب می نمودند و گاهی به شخص مرثیه سرایی که وارد می شد دستور می دادند مرثیه سرایی کند و گاهی با ذکر فضائل و اجر و پاداش این عمل پیروان خود را به برپایی عزا برای سرور و سالار شهيدان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام تشویق می کردند. (4)

آخرین حجّت پروردگار که منتقم واقعی خون جدّش ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام است در این دوران بزرگ ترین عزادار سيّد الشهدا علیه السلام است. هیچ کس همانند او برای آن حضرت عزا داری نکرده و نمی کند زیرا او بهتر از هر کس امام حسین علیه السلام و کربلای او را می شناسد؛ او معدن علم الهی است برای او گذشته و حال و آینده یکی است و تفاوتی ندارد؛ علم او به گذشته و آینده

ص: 89


1- لهوف 298 .
2- مقتل الحسين علیه السلام : 227 .
3- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿أَنَّ زَیْنَ اَلْعَابِدِینَ بَکَی عَلَی أَبِیهِ أَرْبَعِینَ سَنَهً صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ اَلْإِفْطَارُ جَاءَ غُلاَمُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ کُلْ یَا مَوْلاَیَ فَیَقُولُ قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَائِعاً قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَطْشَاناً فَلاَ یَزَالُ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَبْکِی حَتَّی یُبَلَّ طَعَامُهُ بِدُمُوعِهِ وَ یُمْزَجَ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ.﴾ لهوف: 310، بحار الانوار: ج 45 ص 149
4- مراجعه کنید به بحار الانوار: ج 45 ص 63 وص ،257 معالى السبطين: ج 1 ص 260.

همانند علمش به حال است؛ او شاهد آن صحنه های دلخراش بوده است؛ او همۀ آن مصیبت های جانسوز را نظاره کرده است که زیارت ناحیه شاهد این مدعاست؛ او به گونه ای در این زیارت مرثیه سرایی کرده که جز با حضور و مشاهده نمی توان این گونه مرثیه سرایی کرد بزرگ ترین مرثیه خوان جدش حسین علیه السلام است و بیش از همه در این مصیبت دل سوخته و نالان است ایشان در ضمن سلام هایش به امام حسین علیه السلام فرموده است:

﴿السّلامُ عَلَیکَ ... سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِکَ مَقْرُوحٌ وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِکَ مَسْفُوحٌ، سَلامَ المَفْجُوعِ الْحَزینِ الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ...﴾. (1)

شیعیان نیز که وابسته به آنان و شاخ و برگ همان درختند (2) با اقتدا به موالیان خویش اهتمام عجیبی در امر زیارت امام حسین علیه السلام و عزاداری حضرت دارند و در طول قرون و اعصار هیچ گاه نگذاشته اند کربلا غریب بماند و مجلس عزای امام حسین علیه السلام بی رونق باشد بلکه به فرمایش پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم همه ساله این عزا را تجدید کرده اند، (3) و در این راه از هر گونه بذل مال و جان دریغ نورزیده اند. (4) آن ها در این مصیبت عظمی با صاحبان عزا ابراز هم دردی

ص: 90


1- بحار الانوار: ج 101 ص 317 .
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند: «شِيعَتَنَا مِنَّا قَدْ خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا وَ عَجَنُوا بِنُورِ وَلايَتِنَا رَضُوا بِنَا أئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً يُصِيبُهُمْ مُصَابُنَا وَ يَبْكِيهِمْ مَا أَصَابَنَا و يَحْزُنُهُمْ حُزنُنا وَ يَسُرُّهُم سُرورَنا وَ نَحنُ أيضاً نَتَأَلَّمُ لِتَالِمِهِمْ» منتخب طریحی ص 268 .
3- هنگامی که حضرت زهرا علیها السلام سؤال کردند پدر جان چه کسی بر او گریه می کند و چه کسی برایش اقامه عزا می نماید؟ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: ﴿یَا فَاطِمَهُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَی نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَی رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ اَلْعَزَاءَ جِیلاً بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَهٍ...﴾ اى فاطمه زنان امتم بر زنان اهل بیت و مردان ایشان بر مردان اهل بیت می گریند و هر نسلی بعد از نسل دیگر همه ساله این عزا را تجدید می کنند... بحار الانوار: ج 44 ص 292
4- جمعیت های چند میلیونی که در مناسبت های خاص با شور و هیجان مثال زدنی، پیاده و سواره به سوی کربلا رهسپار می شوند و در آن سر زمین حضور پیدا می کنند و عز اداری های پر شکوهی که در گوشه و کنار عالم برای آن حضرت بر گزار می شود واقعاً دوست و دشمن را شگفت زده ساخته است همگان به این جریان با دیدۀ تحیّر می نگرند و برای آن هیچ توجیهی نمی توانند داشته باشند جز این که بگویند این حسین علیه السلام است که دلرباست و دل ها را ربوده و همه را واله و شیدای خود کرده است.

می نمایند و در غم و مصیبت آنان خود را شریک می دانند.

پس از توضیح این مطلب که نصرت مظلوم در چهار زمان و به چهار شکل تحقق پیدا می کند این نکته را باید یاد آور شد که یاری نکردن مظلوم همان طور که در سه مورد اوّل و دوّم و سوّم ظلم است و انسان را در ردیف ظالمین قرار می دهد و اهمال در مورد چهارم نیز که تعمیر قبر و زیارت و به یاد داشتن عزای او است ظلم فاحش است.

کسی که در امر زیارت و تعزیه داری امام حسین علیه السلام از مقداری که برایش ممکن است کوتاهی کند در ردیف ظالمین قرار می گیرد و شاهد آن روایتی است از امیر مؤمنان علیه السلام که فرمود:

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پس از آن که از ظلمی که به من و اولاد من می شود خبر داد، فرمود: قاتل و کسی که دستور قتل را صادر کرده و کسی که از آن ظلم آگاه شده هیچ فعل و انفعالی در او به وجود نیامده تغییر حالتی نداده افسرده نگشته غیرتش به جوش نیامده در گناه آن ظلم و در ملعون بودن شریکند.

و امّا کسانی که به حقّ عظیم سیّد الشهدا علیه السلام پی برده و از حق ولی نعمت بودن او آگاه شده و با اهتمام در امر زیارت و تعزیه داری آن حضرت در ادای حق او می کوشند مشمول این آیه کریمه می شوند

﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾

ص: 91

یعنی زمینه مستعدّی پیدا می کنند و دل های ایشان برای استفاده از قرآن و معارف قرآنی قابلیت می یابد بر خلاف گروه اول که آن ها ظالمند ﴿وَ لا يَزيدُ الظَّالِمِينَ إِلا خَسَاراً﴾ دل هايشان دچار قساوت می شود و از فیض بر خور داری از قرآن و علوم آن محروم می گردند.

امام قائم علیه السلام در ابتدای امر ظهور با اقامه عزای امام حسین علیه السلام به شرحی که گفته شد دل های مؤمنان را آماده و مهیا و مستعدّ علوم و معارف خویش می نماید.

قسم دوّم: از راه های تزکیه انسان ها

اشاره

کار مهم دیگری که راستای تزکیه انسان ها توسط امام علیه السلام در دوران ظهور صورت می گیرد برطرف ساختن موانع و مزاحمت هایی است که در زمان غیبت در مسیر بر پایی حق تعلیم معارف و احکام و عمل کردن به آن ها وجود داشته است.

ما در این جا به برخی از موانع برپایی حق در زمان غیبت اشاره می کنیم.

نوع اوّل: از موانع

ظالمان و ستمگران اوّلین مانع و مزاحم است که آن ها پیوسته با ایجاد رعب و وحشت در دل های مؤمنان و زدن و زندانی کردن و تبعید نمودن آن ها مانع از آموختن احکام و معارف دین و عمل کردن به آن می شوند و این وع از مزاحمت گاهی بسیار شدید بوده و گاهی ضعیف تر، گاهی در تمام شهرها بوده و گاهی در برخی از شهر ها؛ ولی در عهد دولت کریمه آن حضرت که زمین از لوث وجود این نا پاکان پاک می شود این گونه موانع به کلی بر طرف

می شود.

ص: 92

نوع دوم: از موانع

وجود بیماری ها و ابتلائات دومین مانع است که برای اشخاص پیدا می شود و مانع از پیمودن راه و در نتیجه محروم گشتن از رسیدن به مراتب کمال می گردد هر چند که انسان به خاطر داشتن عذر در این گونه موارد معذور است؛ ولی مزاحمت و ممانعت آن قهری است.

در دوران نورانی ظهور و دولت کریمه مهدوی این ابتلائات از بین می رود و به برکت وجود آن حضرت و رشد شگفت انگیز علم و دانش همه مؤمنان در عافیت و سلامت کامل به سر خواهند برد.

امام زین العابدین علیه السلام فرموده است :

﴿إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ أَذْهَبَ اَللَّهُ عَنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ اَلْعَاهَهَ وَ رَدَّ إِلَیْهِ قُوَّتَهُ.﴾

هنگامی که امامان قیام کند خداوند بیماری ها را از مؤمنان دور می سازد و تندرستی را به آنان باز می گرداند. (1)

نوع سوّم: از موانع

فقر، نداری و تهیدستی سوّمین مانع و مزاحم است. انسانی که به کمبود مالی مبتلا باشد و به سختی زندگی خود را اداره کند و برای فراهم کردن مایحتاج زندگی تلاش و جستجوی فراوان لازم داشته باشد واضح است که تمام وقت او صرف آن امور می شود و این مانع از تعلیم علوم و طی کردن

ص: 93


1- بحار الانوار: ج 52 ص 364 ح 138 در حدیث دیگری امام باقر علیه السلام فرموده اند: ﴿مَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی مِنْ ذِی عَاهَهٍ بَرِئَ، وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِیَ﴾ هر کس قائم اهل بیت علیه السلام مرا درک کند اگر دچار بیماری باشد شفا می یابد و اگر مبتلا به ضعف و نا توانی باشد قوی و نیرومند می گردد. بحار الانوار: ج 52 ص 335 ح 68 .

مراحل کمال می گردد، و منشأ این فقر رعایت نکردن قوانین شرعی در معاملات و عدم مراعات اصول اخلاقی در روابط بین مردم و اجرا نشدن عدالت در جامعه است.

اگر مردم در معاملات دچار کم فروشی و خیانت شوند و اگر روابط بین مردم ظالمانه باشد و هر کس بخواهد حق دیگری را از بین ببرد و اگر عدالت در جامعه اجرا نشود یعنی همگان در بر خور داری از حقوق و مواهب برابر نباشند نتیجه اش فقر و بیچارگی برای بسیاری از بندگان خدا است اما در دوران ظهور امام عصر علیه السلام که با تربیت آن حضرت مردم همگی اهل تقوا می گردند در معاملات خویش رعایت کامل قوانین شرعی را می نمایند هرگز ظلم و خیانت به یکدیگر نمی نمایند، روابط بین آن ها منصفانه و صمیمی است خیر خواه یک دیگرند و خداوند نیز برکات خویش را بر آنان نازل می کند باران رحمت گسترده بر آنان فرو می ریزد زمین حاصل خیز و کشت و زراعت پر محصول می گردد. (1) همان طور که در این آیه شریفه می فرماید :

﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةٌ حَبَّةٍ﴾

از یک دانه گندم هفت خوشه بروید و در هر خوشه ای صد دانه گندم باشد. (2)

و اهل آن زمان مصداق این آیه شریفه شوند که فرموده است:

ص: 94


1- روایات در این زمینه فراوان است برای نمونه روایتی را از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل می نماییم آن حضرت فرموده است: ﴿یَتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَنِ اَلْمَهْدِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نِعْمَهً لَمْ یَتَنَعَّمُوا قَبْلَهَا قَطُّ یُرْسَلُ اَلسَّمَاءُ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَ لاَ تَدَعُ اَلْأَرْضُ شَیْئاً مِنْ نَبَاتِهَا إِلاَّ أَخْرَجَتْهُ﴾ امّت من در دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام به نعمت هایی دست یابند که پیش از آن در هیچ دورانی بر خوردار از آن نعمت ها نشده اند در آن دوران آسمان باران فراوان فرو ریزد و زمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد و آن چه تواند بیرون دهد. بحار الانوار: ج 51 ص 83
2- سوره بقره: 261 .

﴿«لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾(1)

خداوند به خاطر سلوک صحیح آنان، پاداشی نیکو تر از آن چه انجام داده اند به ایشان مرحمت نماید و از فضل خویش بر آنان بیفزاید و خداوند هر کس را بخواهد بی حساب روزی دهد و از مواهب بی انتهای خویش بهره مند سازد.

البته این آیه شریفه اختصاص به عهد ظهور آن حضرت ندارد و بنا بر این هر کس در هر زمانی که هست اگر سلوک او در معاملات مطابق مقرّرات دین باشد و رعایت عدل و انصاف را بنماید و خرید و فروش و تجارت او را از یاد خدا باز ندارد و خدا را در نظر داشته باشد که داخل در حرام و خیانت و غش و حیله و ظلم نشود مشمول مرحمت و عنایت خاص خداوند گردد و به بهترین وجهی عمل او را پاداش دهد؛ ولی پیش از ظهور چنین افرادی بسیار کم و در دوران ظهور بسیار فراوانند بلکه تمامی اهل دنیا این گونه خواهند بود.

نوع چهارم: موانع

روزی های حرام چهارمین مانع و مزاحم است و مانعیت آن برای تحصیل و تکمیل علم و عمل از بقیه سخت تر و شدید تر است، زیرا قلب و روح انسان را آلوده و مریض می کند؛ (2) همان طور که غذای نا مناسب باعث بیماری جسم

ص: 95


1- سوره نور: 38 .
2- برای قلب و روح بیماری و مرض می باشد همان طور که قرآن کریم فرموده: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن وصایای خویش می فرمایند ﴿یا بُنَیَّ ، إِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفَاقَهَ وَأَشَدُّ مِنْ ذَلِکَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَأَشَدُّ مِنْ ذَلِکَ مَرَضُ الْقَلْبِ﴾ از جمله گرفتاری ها و بلا ها فقر و تهیدستی است، سخت تر از گرفتاری فقر مریضی جسم و تن است و از آن سخت تر و درد ناک تر مریضی قلب و روح است. نهج البلاغه، حکمت 338.

او می گردد و انسان مریض میل و رغبتش به خوراکی ها و آشامیدنی ها هر چند گوارا و لذیذ باشند کم می شود و در نتیجه پیوسته قوّت بدن کاهش پید می کند و ضعیف می شود قلب و روح نیز هر گاه مریض و بیمار شود میل و رغبت او به عبادت و ذکر و یاد خدا و تلاوت قرآن و تحصیل علم که این ها در واقع آب و غذای روح می باشند کم می شود (1) و در نتیجه هیچ گونه ترقی و تکاملی برای روح در مسیر او به سوی خدا و تحصیل علوم و معارف ربّانی پیدا نمی شود.

و این مقدار تأثیر غذای حرام در صورتی است که از روی علم و عمد نباشد و اگر از روی علم و عمد باشد و از راه ظلم و عدوان بدست آمده باشد اثر آن در روح مانند سم کشنده است همان طور که سم کشنده روح بشری را از بین می برد خوردنی و آشامیدنی حرام روح ایمان و روح یقین را از انسان سلب می کند و از بین می برد.

پیش از ظهور امام عصر علیه السلام معادن که سر چشمه اموال هستند گر چه بر حسب خلقت خداوندی حلال می باشند؛ امّا چون در دست اهل فسق و فجور و ظلم قرار می گیرد به سبب عمل آن ها حرام می شوند و چون نوع مردم نسبت به مسائل حلال و حرام جاهل و یا بی توجّهند و به حلال و حرام اهمیت نمی دهند و مال را از هر راهی که فراهم شود به دست می آورند و دیگران هم که اهل توجّه و دقت در حلال و حرام هستند با این گونه افراد

ص: 96


1- از حضرت عیسی علیه السلام روایت شده است که فرمود: ﴿بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ إِنَّهُ کَمَا یَنْظُرُ الْمَرِیضُ إِلَی طَیِّبِ الطَّعَامِ فَلَا یَلْتَذُّهُ مَعَ مَا یَجِدُهُ مِنْ شِدَّةِ الْوَجَعِ کَذَلِکَ صَاحِبُ الدُّنْیَا لَا یَلْتَذُّ بِالْعِبَادَةِ وَ لَا یَجِدُ حَلَاوَتَهَا مَعَ مَا یَجِدُ مِنْ حُبِّ الْمَال﴾. به راستی و حقیقت برای شما می گویم همان طور که مریض به خاطر درد شدیدی که دارد وقتی به طعامی گوارا نگاه می کند اشتها ندارد و از آن لذت نمی برد دنیا پرست هم شیرینی عبادت را نمی چشد و از آن لذت نمی برد... بحار الانوار: ج 14 ص310.

معاشرت و داد و ستد دارند اموال حرام و حلال مخلوط می شود و این گونه اموال مشتبه گر چه انسان به ظاهر معذور است ولی در باطن اثر خود را خواهد گذاشت مانند شرابی که با آب مشتبه گردد و انسان آن را ندانسته بخورد که در این صورت معصیت نکرده و حدّ شرب خمر بر او جاری نمی شود ولی اثر طبیعی آن که مستی است در انسان ظاهر خواهد شد.

و بنا بر این کسی که بخواهد قلب و روحش از آفت و فساد سالم بماند باید تا حد امکان قناعت پیشه خود سازد و به مقدار ضروری که نا گزیر از آن است در آن اموال مشتبه که فقط ظاهرش حلال است تصرّف کند و از این جا سر آن مطلب که امیر مؤمنان علیه السلام در نامۀ خود برای عثمان بن حنیف مرقوم فرمودند روشن می شود. او که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفته بود و در مجلس او و بر سر سفره او حضور پیدا کرده بود این گونه مورد خطاب و عتاب آن حضرت قرار می گیرد:

ای پسر حنیف، به من گزارش داده اند که مردی از متمولین بصره تو را به مهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی خوراکی های رنگارنگ و ظرف های پر از غذا برای تو آوردند و بر سفره نهادند و من گمان نمی کردم تو بر سر سفره ای حاضر شوی که ثروتمندان بر سر آن سفره دعوت شده و نیازمندان محروم گشته باشند.

یک توجیه فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام این است که بگوییم چون اموال ثروتمندان غالباً مخلوط به حقوق فقرا هست، اگر در چنین مجلسی جمعی از فقرا نیز حضور داشته باشند احقاق حق آن ها می شود و برای دیگران خوردن بقیه آن حلال می گردد.

امام علیه السلام در دنباله نامه اش به او فرمود:

ص: 97

اگر بار دیگر نا چار شدی به چنین مجلسی روی بر سر سفره ملاحظه کن که از حلال آن بخوری و آن چه حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بیفکن. (1)

سؤالی که در این جا پیش می آید این است که کسی که جاهل به واقع امر است و نمی داند کدام حلال و کدام حرام است چگونه ممکن است از حلال آن بخورد؟ بهترین پاسخ آن است که بگوییم او باید قناعت کند به همان مقداری که رفع گرسنگی خویش بنماید زیرا انسان در حال گرسنگی می تواند از مالی که به حرام بودن آن یقین ندارد سدّ جوع کند و رفع گرسنگی خود را نماید و چون این گونه زندگی کردن موجب عسر و حرج می شود خداوند به لطف خود راه دیگری برای آن ها ارائه فرمود تا با عمل کردن به آن قدری توسعه در زندگی ایشان داده شود و مبتلا به آن رزق حرام باطنی در موارد شبهه ناک نشوند به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خود فرمود:

﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةٌ تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنُ لَهُمْ﴾ (2)

تزکیه که در این آیه شریفه آمده از نظر لغت دو معنا دارد:

یکی از آن دو معنا مرادف با تطهیر است.

معنای دوّم رشد و نمو است (زکی الزرع) یعنی زراعت رشد کرد و چون در این آیه لفظ تطهیر پیش از لفظ تزکیه آمده تزکیه به معنای دوم خواهد بود و مفاد آیه شریفه این است که:

ص: 98


1- نهج البلاغه نامه چهل و پنجم ﴿أَمَّا بَعْدُ، یَابْنَ حُنَیْفٍ، فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ البَصْرَهِ دَعَاك إِلَی مَأْدُبَةٍ، فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا، تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ، وَ تُنْقَلُ إِلَیْكَ الجِفَانُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیْبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ، عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ، وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیْبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ﴾
2- سوره توبه 103

ای رسول! ما از اموال مردم آن چه را که اتفاق می کنند قبول کن تا باعث طهارت روح و نفس آن ها و موجب رشد و کمال آن ها در علوم و معارف شود، و برای آن ها طلب رحمت کن که آن سکون و آرامش آن ها را به دنبال دارد و از اضطراب ها و وسوسه ها و نگرانی ها رهایی می یابند

طبق این آیه شریفه ادای حقوق مالی واجب باشد یا مستحب باعث می شود که اگر انسان از روزی حرامی ندانسته استفاده نموده است تأثیر سوئی بر او نگذارد و نفس و روح او را تطهیر نماید.

و نیز در احکام خمس فرموده اند مالی که مخلوط به حرام باشد و انسان مقدار آن و صاحبش را نداند و نشناسد وقتی خمس آن مال را پرداخت کند بقیه مال پاک می شود. (1)

و خلاصه هر کس بخواهد از مبتلا شدن به حرام حتی در باطن رهایی یابد و در مضیقه و عسر و حرج در زندگی نیفتد باید سه مطلب را رعایت کند اوّل آن که مواظب باشد مالی را که به دست می آورد بر وجه صحیح شرعی باشد، و برای این کار لازم است مسائل شرعی و احکامی که مربوط به معاملات است به طور کامل بیاموزد

دوّم آن که مواظب باشد در مالی که به دست آورده اگر حق واجبی تعلّق گرفته آن را حتماً ادا نماید.

ص: 99


1- سید بن طاووس رحمة اللّه علیه در اقبال ص 257 فرموده است ﴿فَقَدْ رَوَى لَنَا عَنْ خَوَاصِّ الْعِتْرَةِ النَّبَوِيَّةِ أَنَّ اخراج الْخُمُسِ مِنَ اَلْأَمْوَالِ اَلْمُشْتَبِهَاتِ سَبَبَ تَطْهِيرِهَا مِنَ الْمُشْتَبِهَاتِ وَ هَذَا اَلْوَجْهُ ظَاهِرٌ فِي اَلتَّأْوِيلِ لِأَنَّ جَمِيعَ اَلْأَمْوَالِ وَ مَنْ هى وَ مَنْ هى فِي يَدِهِ مِمَّا لَيك اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ فَلَهُ سُبْحَانَهُ أَنْ يَجْعَلَ تَطْهِيرَهَا بِاخْرَاجِ هَذَا القَدْرِ اَلْقَلِيلِ وَ يُوَصِلُ إلى كُلِّ ذي حَقٍ حَقَّهُ لأجَلِ الايثارِ بِالخُمُسِ لِرَسُولِهِ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و لِعِتْرَتِهِ وَ لِأَجْلِ مَعُونَتِهِمْ عَلَى مَقَامِهِمُ اَلْجَلِيل﴾.

سوّم آن که رعایت کامل تقوا را بنماید به گونه ای که شایسته است و خداوند - تبارک و تعالی - فرموده است

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾ (1)

سید بن طاووس رحمة اللّه علیه این اسوه تقوا و فضیلت در کتاب اقبال در باب آداب روزه داری در ماه رمضان در ذیل این مطلب که روزه دار باید آن چه می خورد مخصوصاً در هنگام افطار حلال باشد فرموده است:

رسم همیشگی من چنین است که هر گاه مالی برایم فراهم شود خمس آن یعنی یک پنجمش و زکات آن یعنی یک دهمش را از آن خارج کنم که اگر در آن مال خمس یا زکاتی تعلق گرفته و پرداخت نشده پرداخته باشم و آن مال از نظر باطنی هم پاک شود و در صورتی که چیزی به آن تعلق نگرفته انفاق مستحب باشد. البته هر بنده مؤمن که بخواهد سیر و سلوکی داشته باشد و مراتب ایمان خویش را کامل نماید باید به محاسبه نفس خویش بپردازد و سخت تر از محاسبه شریکی با شریکش خود را حسابرسی کند و پیش از آن که به حساب او رسیدگی شود خودش این کار را انجام دهد (2) و پیش از فرا رسیدن مرگ، هوا ها و هوس ها و شهوات را که باعث سقوط او و هلاکتش می گردد در نفس خود بمیراند که فرموده اند: ﴿مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُو.﴾

ص: 100


1- سوره آل عمران: 102 . ای کسانی که ایمان آورده اید آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است تقوا را پیشه کنید و از خدا بپرهیزید.
2- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا...﴾ بحار الانوار ج 70 ص 73 و این عمل آن قدر مهم و با ارزش است که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرموده است: ﴿لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ﴾ کسی که هر روز خود را در میزان حساب قرار ندهد و به بررسی وضع خویش نپردازد از ما نیست. بحار الانوار: ج 7 ص 72 .

و قلب و روح خود را از هر گونه آلودگی پاک کند و تهذیب و تزکیه نفس نماید که قرآن کریم آن را رمز فلاح و رستگاری دانسته و فرموده است:

﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا﴾ (1)

با جهاد در راه خدا و سعی و تلاش در مسیر بندگی مشمول الطاف خداوند و مورد تأیید او قرار گیرد که فرموده است:

﴿وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (2)

اما کسانی که دنبال راحت طلبی و شهوترانی هستند و توجهی به اصلاح قلب و روح خویش ندارند و غرق غفلت و غرورند برای توجیه کار خویش به این آیه شریفه تمسک می کنند:

﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ (3)

در حالی که هیچ توجهی به مفاد آیه ندارند و غافلند از این که رزق طیّب آن رزقی است که در عالی ترین مرتبه از حلال بودن قرار گرفته و انسان علاوه بر حلال بودن ظاهرش به حلال بودن باطن آن هم یقین دارد و همان است که پیامبران و رسولان خود را به خوردن آن فرمان می دهد و می فرماید:

﴿يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً﴾ (4)

ص: 101


1- سوره شمس: 9 . هر کس نفس خود را تزکیه نمود و پاک کرد رستگار شد.
2- سوره عنکبوت: 69 . و آن ها که در راه ما جهاد کنند و با خلوص نیت تلاش و کوشش نمایند و برای یافتن راه سعادت آن چه در توان دارند به کار ببرند ما راه های خود را به آن ها نشان می دهیم و به آن راه ها هدایتشان می کنیم.
3- سوره اعراف: 32. بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود خارج فرموده و روزی های پاک را حرام کرده است؟
4- سوره مؤمنون: 51. ای پیامبران از غذا های حلال طيّب (حلال از جهت ظاهر و باطن) بخورید.

حاصل کلام آن که تا پیش از ظهور امام قائم

علیه السلام تحصیل و تکمیل علوم و معارف الهی و مراتب ایمان بدون زحمت مجاهده انجام نمی گیرد اما در عهد و دوران آن حضرت که ذخیره های زمین آشکار می شود و برکت و رحمت از آسمان ریزش دارد (1) و مردم اهل ایمان و تقوا می باشند اموال از راه حرام به دست نمی آیند و مردم در مقام تحصیل و تکمیل علم و نیز در مقام عمل از این نوع مزاحمت در امان هستند.

نوع پنجم: از موانع

وجود شياطين و تلاش آنان پنجمین مانع و مزاحم است که اینان همواره بر صراط مستقیم خداوندی کمین نموده و اجازه نمی دهند که مردم آن راه را بپیمایند. ابلیس هنگامی که مطرود درگاه ربوبی گردید و از طرف خداوند مهلت داده شد عرض کرد:

﴿لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾ (2)

ص: 102


1- امام باقر علیه السلام فرموده است ﴿وَ تُجمَعُ إلَیهِ أموالُ الدُّنیا کُلُّها ما فی بَطنِ الأَرضِ وَ ظَهرِها،فَیَقولُ لِلنّاسِ:تَعالَوا إلی ما قَطَعتُم فیهِ الأَرحامَ،وَ سَفَکتُم فیهِ الدِّماءَ،وَ رَکبِتُم فیهِ مَحارِمَ اللّهِ،فَیُعطی شَیئاً لَم یُعطِ أحَدٌ کانَ قَبلَهُ﴾ همه اموال آن چه در درون زمین و آن چه بر روی آن است نزد امام عصر علیه السلام گرد آید، آن حضرت به مردم می فرماید بیایید این ها همان چیز هایی است که برای به دست آوردن آن ها از خویشان خود پبریدید، خون ها ریختید، محرمات الهی را مرتکب شدید. آن گاه چنان به مردم ببخشد که کسی پیش از او نبخشیده است. بحار الانوار: ج 51 ص 29 .
2- سوره اعراف: 16 - 17 . بر سر راه مستقیم تو در برابر آن ها کمین می کنم سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ به سراغشان می روم و بیشتر آن ها را شکر گزار نخواهی یافت. یعنی تلاش من در مورد بیشتر آن ها موفقیت آمیز است و من به مراد و مقصودم در مورد بیشتر آن ها می رسم. در روایتی امام باقر علیه السلام چگونگی هجوم ابلیس را از جهات چهارگانه تفسیر فرموده اند امام علیه السلام فرموده اند این که ابلیس گفته است ﴿مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ﴾ از پیش رو هجوم می آورم یعنی ﴿أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ اَلْآخِرَهِ﴾ امر آخرت را نزد آنان سبک می کنم تا نسبت به امر آخرت اهتمامی نداشته باشند. در مورد و من خلفهم فرمودند یعنی ﴿آمُرهُم بِجَمعِ الأمَوالِ، مَعَها عَنِ الحُقُوقِ لِتَبقی لِوَرثتِهِم﴾ ايشان را به جمع کردن مال تشویق می کنم و ایشان را باز می دارم از این که حقوق واجب آن را بپردازند تا آن که مال برای ورثه ایشان بماند. در مورد ﴿عَنْ أَيْمانِهِمْ فرمودند یعنى ﴿أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ، بِتَزْیِینِ اَلضَّلاَلَهِ، وَ تَحْسِینِ اَلشُّبْهَهِ﴾ با زینت دادن گمراهی و نیکو جلوه دادن شبهه در امر دین ایشان فساد ایجاد می کنم و در مورد ﴿وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ﴾ فرمود: ﴿بِتَحْبِیبِ اَللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ اَلشَّهَوَاتِ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾ خوشی ها و لذت ها را محبوب ایشان می گردانم و شهوات را بر دل های آنان چیره می گردانم تفسیر برهان: ج 4 ص 100 ح 5 .

مطلب اوّل: شیطان و چگونگی اغوای مردم

شیاطین از راه های گوناگون به اغوا و فریب مردم و گمراه کردن آنان می پردازند و همچون خون که در رگ ها جریان دارند در تمام وجود آدمی تاخت و تاز می نمایند و تلاش می کنند تا دل را که مرکز فرمان دهی بدن است به تصرّف خویش در آورند و از آن جا دستورات خود را صادر کنند و انسان را به سوی بدی ها و پستی ها و تباهی ها بکشانند و مانع از سیر او به سوی خوبی ها و كمالات شوند تا آن جا که او را از زمره اهل حق بیرون برده و در اهل باطل داخل نماید و این به دو گونه حاصل می شود:

اوّل این که با وسوسه ها و نیرنگ های شیطان امر حق بر او مشتبه شود و باطل جلوه کند و معتقد به صحیح بودن امر باطل شود.

دوّم این که با آشکار بودن امر حق به خاطر هوا پرستی و شهوترانی متابعت اهل باطل نماید چنان چه در قرآن کریم فرموده است:

ص: 103

﴿وَ جَحَدُوا بها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا﴾ (1)

از روی ظلم و سر کشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.

و به این هر دو طایفه اشاره دارد این فرمایش خداوند تبارک و تعالی.

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ﴾ (2)

شیطان بر آنان مسلّط گشت و یاد حق را از خاطر آن ها برد و نسبت به امر حق و آیات الهی دچار فراموشی شدند.

روز و شب اندر فریب است آن لعین *** تاکه بر گرداندت از راه دین

تو بخوابی و عدو بیدار خویش *** توچه مستی دشمنت هشیار خویش

کرده مشغولت به افکار جنون *** رفته رفته بوده از راهت برون

همچو کودک جوز بی مغزت نمود *** گوهری بی مثل از دستت ربود

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:

﴿لَوْلَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلى مَلَكُوتِ السَّمواتِ .﴾ (3)

اگر هجوم شیاطین بر دل انسان ها و حضور آن ها و تسلّطشان نبود می توانستند به ملکوت آسمان ها نظر داشته باشند (و در عالم ملکوت پرواز کنند و با ملکوتیان هم نشین گردند).

وسوسه های شیاطین یا در امر عقاید است که انسان را دچار شک و تردید نمایند و در اساس اعتقادات و ایمان او تزلزل ایجاد کنند.

و یا در امر عبادات است به این که در نیت او خلل وارد کرده و او را به ریاء

ص: 104


1- سوره نمل: 14.
2- مجادله، آیه 19 .
3- بحار الانوار: ج 70 ص 161 .

و سمعه مبتلا می نمایند یا حضور قلب را که روح عبادت است (1) از او سلب می کنند، و یا او را در انجام آن دچار سستی و تنبلی می نمایند تا به آن اهمیت ندهد و غافل گردد و وقت فضیلت آن فوت شود (2) و عبادتی که در وقت مقرر خود به جا آورده نشود آن اجر و پاداشی که برایش تعیین شده نخواهد داشت. یا از مقدار آن کاسته خواهد شد. (3) مثلاً در مورد نماز فرموده اند

﴿أَوَّلُ اَلْوَقْتِ رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ آخِرُهُ غُفْرَانُ اَللَّهِ.﴾

یعنی نمازی که در اول وقت انجام شود محبوب و پسندیده خداوند است و معراج مؤمن و سبب قرب او به پروردگار می شود و او را از بدی ها و زشتی ها باز می دارد و باعث ترقّی و تکامل معنوی او می گردد؛ اما نمازی که به خاطر غفلت و سهل انگاری و بدون هیچ عذر صحیح شرعی به تأخیر افتد و در آخر وقت به جا آورده شود گناهی است که از بنده سر زده؛ ولی چون آن را ترک نکرده و در حکم (تارک الصلاة) قرار نگرفته آن گناه آمرزیده می شود. (4)

ص: 105


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿لا یُنْظَر اِلی صَلاهٍ لایَحضُر الرَّجلُ فیها قَلبَه مَعَ بَدَنِه﴾ خداوند به نمازی که در آن قلب انسان با بدن او هماهنگی ندارد نظر و اعتنا نمی کند. اسرار الصلاة ص 187 .
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿لاَ یَنَالُ شَفَاعَتِی غَداً مَنْ أَخَّرَ اَلصَّلاَهَ اَلْمَفْرُوضَهَ بَعْدَ وَقْتِهَا﴾ شفاعت من فردای قیامت شامل حال کسی که نماز خود را از اول وقت آن به تأخیر اندازد نمی شود. اسرار الصلاة ص 104، وسائل الشيعة : ج 3 ص 81 ح 13 و ص 83 ح 21.
3- امام صادق علیه السلام فرموده است ﴿فَضْلُ اَلْوَقْتِ اَلْأَوَّلِ عَلَی اَلْآخِرِ کَفَضْلِ اَلْآخِرَهِ عَلَی اَلدُّنْیَا﴾ فضيلت و برتری اول وقت بر آخر وقت مانند فضیلت و برتری آخرت بر دنیا است. بحار الانوار ج 82 ص 359، وسائل الشيعة : ج 3 ص 89 ح 15.
4- حضرت رضا علیه السلام فرموده اند: ﴿اِعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ صَلاَهٍ وَقْتَیْنِ أَوَّلٌ وَ آخِرٌ فَأَوَّلُ اَلْوَقْتِ رِضْوَانُ اَللَّهِ﴾ بدان برای هر نمازی دو وقت است یکی اوّل وقت و دیگری آخر آن. اول وقت رضوان خدا و باعث خشنودی او است، آخر وقت عفو خدا است و مشمول گذشت و بخشش خداوند می گردد. امام صادق علیه السلام فرموده اند ﴿أَوَّلُهُ رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اَللَّهِ وَ اَلْعَفْوُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ ذَنْبٍ.﴾ اوّل وقت خشنودی خداوند را به همراه دارد و آخر وقت مشمول عفو خداوند می گردد و عفو در موردی است که گناهی سر زده باشد وسائل الشيعة : ج 3 ص 90 ح 16.

در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام فرموده اند:

نمازی که صحیح و در اول وقت انجام شود ملائکه آن را بالا می برند در حالی که نورانی و روشن است و در حقّ صاحب آن دعا کند؛ ولی نمازی که بدون علت آن را تأخیر اندازند و حدود آن رعایت نشود ملائکه آن را بالا می برند در حالی که تاریک و ظلمانی است و (آن نماز) در حق صاحب آن نفرین می کند و بگوید ﴿ضَیَّعْتَنِی ضَیَعَّکَ اَللَّهُ﴾ مرا ضایع ساختی و تباه گردانیدی خداوند تو را ضایع سازد و تباه گرداند. (1)

و در روایت دیگری آمده است که: پیر زنی خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شرفیاب شد و چیزی را که با دست خود بافته بود به عنوان هدیه تقدیم کرد و از آن زیاد که از حلال طیب این کار انجام پذیرفته است.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: آیا شده در حال بافتن آن وقت نماز فرا رسیده باشد و تو برای آن که ردیف آن کامل شود مشغول بافتن آن باشی و نمازت از اوّل وقت آن به عقب افتاده باشد؟

عرض کرد: آری برایم چنین چیزی پیش آمده است

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم : فرمود پس آن حلال طیّبی که گفتی نیست.

و از این عجیب تر روایتی است که از ابراهیم بن موسی روایت شده است که :گفت حضرت رضا علیه السلام برای استقبال بعضی از طالبيين بيرون تشریف

ص: 106


1- ﴿مَنْ صَلَّی اَلصَّلَوَاتِ اَلْمَفْرُوضَاتِ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا وَ أَقَامَ حُدُودَهَا رَفَعَهَا اَلْمَلَکُ إِلَی اَلسَّمَاءِ بَیْضَاءَ نَقِیَّهً وَ هِیَ تَهْتِفُ بِهِ تَقُولُ حَفِظَکَ اَللَّهُ کَمَا حَفِظْتَنِی...﴾ وسائل الشيعة : ج 3 ص 90 ح 17.

بردند در این اثناء وقت نماز فرا رسید حضرت به طرف قصری که در آن نزدیکی بود رفتند و در زیر درختی نزدیک آن قصر فرود آمدند در حالی که من همراه ایشان بودم و شخص دیگری با ما نبود به من فرمود: اذان بگو. عرض کردم اجازه دهید صبر کنیم تا اصحاب به ما ملحق شوند.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

﴿غَفَرَ اَللَّهُ لَکَ، لاَ تُؤَخِّرَنَّ صَلاَهً عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا إِلَی آخِرِ وَقْتِهَا مِنْ غَیْرِ عِلَّهٍ عَلَیْکَ أَبَداً بِأَوَّلِ اَلْوَقْتِ.﴾

خداوند تو را بیامرزد هیچ گاه نماز را از اول وقت آن بدون عذر و علت به تأخیر نینداز اوّل وقت که شد نماز را شروع کن پس من اذان گفتم و نماز را با جماعت خواندیم. (1)

ابو سعید خدری از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به روایت کرده است که فرمود:

جبرئیل بعد از نماز ظهر با هفتاد هزار فرشته نازل شد و عرض کرد خداوند دو هدیه برای شما فرستاده که برای هیچ پیامبری پیش از شما نفرستاده است و آن دو یکی نماز شفع و وتر و دیگری نماز جماعت است و آن گاه فضیلت جماعت را ذکر کرد که هر چه بر عدد آنان افزوده شود ثواب آنان مضاعف می شود و چون به بیش از ده نفر برسند اگر تمام آسمان ها کاغذ و دریا ها مرکب و درخت ها قلم و جن و انس و فرشتگان نویسنده شوند نمی توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند. (2)

ص: 107


1- خرائج: ج 1 ص 337 ح 2، بحار الانوار: ج 49 ص 49 ح49 .
2- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به جبرئیل فرمودند: امّت من از جماعت چه بهره ای می برند؟ جبرئیل عرض کرد: ﴿إِذَا کَانُوا ثَلاَثَهً کَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَی لِکُلِّ وَاحِدٍ بِکُلِّ رَکْعَهٍ مِائَتَیْ وَ خَمْسِینَ صَلاَهً وَ إِذَا کَانُوا أَرْبَعَهً کَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَی لِکُلِّ وَاحِدٍ بِکُلِّ رَکْعَهٍ ألف وَ مِائَتَیْ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا خَمْسَهً کَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَی بِکُلِّ وَاحِدٍ أَلْفاً وَ ثَلاَثَمِائَهِ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا سِتَّهً کَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَی بِکُلِّ رَکْعَهٍ أَلْفَیْنِ وَ أَرْبَعَمِائَهِ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا سَبْعَهً کَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَی بِکُلِّ رَکْعَهٍ أَرْبَعَهَ آلاَفٍ وَ ثَمَانَمِائَهِ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا ثَمَانِیَهً کَتَبَ اَللَّهُ لِکُلِّ وَاحِدٍ بِکُلِّ رَکْعَهٍ تِسْعَهَ آلاَفٍ وَ سِتَّمِائَهِ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا تِسْعَهً کَتَبَ اَللَّهُ لِکُلِّ وَاحِدٍ بِکُلِّ رَکْعَهٍ تِسْعَهَ عَشَرَ أَلْفَ صَلاَهٍ وَ إِذَا کَانُوا عَشَرَهً کَتَبَ اَللَّهُ لِکُلِّ وَاحِدٍ بِکُلِّ رَکْعَهٍ سَبْعِینَ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ ثَمَانَمِائَهِ صَلاَهٍ...﴾جامع الأخبار: ص 89 .

ولی با این همه ثواب، حضرت رضا علیه السلام می فرمایند:

نماز را در اول وقت به جا آوردن افضل است از آن که آن را با جماعت بیشتر در آخر وقت انجام دهند.

و اما این که بعضی از فقها فرموده اند: مستحب است تأخیر انداختن نماز در صورتی که هر یک از امام و مأموم در انتظار یک دیگر به سر می برند، جایی است که مقدار تأخیر کم باشد. مأموم اگر زود آمده مقداری صبر کند و تعجیل ننماید و نیز امام اگر زود تر آمده قدری صبر کند تا نماز را باجماعت بیشتر بخوانند و فرمایش حضرت رضا علیه السلام در آن حدیث مربوط به موردی است که تأخیر زیاد باشد به گونه ای که وقت فضیلت به کلی فوت شود.

و امّا در خصوص تأخیر انداختن نماز مغرب و صبح امام عصر علیه السلام در ضمن توقيع مبارک خود فرموده اند:

ملعون است ملعون است کسی که نماز مغرب را به قدری از اوّل وقت آن تأخیر اندازد که ستاره ها ظاهر شوند و نماز صبح را به قدری تأخیر اندازد که ستاره ها همه پنهان شوند. (1)

و مقصود از ملعون بودن در این حدیث محروم شدن از فضیلت والای اوّل وقت است و بنده با این عملش استحقاق اجر و ثوابی که برای نماز مقرر گردیده ندارد و یا اجر آن بسیار اندک است هر چند حكم (تارك الصلاة) را

ص: 108


1- ﴿مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ اَلْعِشَاءَ إِلَی أَنْ تَشْتَبِکَ اَلنُّجُومُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ اَلْغَدَاهَ إِلَی أَنْ تَنْقَضِیَ اَلنُّجُومُ.﴾ اجتماع: ج 2 ص 298 .

ندارد و مشمول عقوبت و کیفر آن نمی گردد.

و این نکته روشن باشد که ذم و سرزنشی که در این روایات شده نسبت به تأخیر انداختن نماز از اول وقت آن در صورتی است که بدون هیچ گونه عذر صحیحی باشد. (1)

از فتنه های شیطان در عبادات این است که با القائات خود انسان را سست کند و نسبت به عبادات بی اعتنا نماید مثل این که بر زبانش جاری می سازد که خدا کریم است؛ خدا می آمرزد؛ در توبه باز است؛ آخر کار توبه می کنیم و او را از کیفر و عقوبت الهی به غفلت می اندازد و در نتیجه نسبت به انجام گناهان جسور و نسبت به عبادات سست می گردد.

دیگر از فتنه های شیطان کینه و عداوتی است که در دل های مردم نسبت به یک دیگر ایجاد می کند و در نتیجه صفا و صمیمیت و الفت و محبّت را از میان آنان می برد و زندگی را برای همه تلخ می گرداند.

از دیگر فتنه های شیاطین آتش افروزی در دل های شیاطین انسی است که با وسوسه های خود اهل کفر و ظلم و ستم را وادار به اذیت و آزار مؤمنان نمایند و برای آنان موانع گوناگون به وجود آورند.

دیگر از فتنه های شیاطین آن است که با وسوسه های خود و القائات واهی در دل های اغنیا و ثروتمندان مانع بذل و بخشش و اتفاق آنان گردند و این آیه

ص: 109


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿لِکُلِّ صَلاَهٍ وَقْتَانِ وَ أَوَّلُ اَلْوَقْتِ أَفْضَلُهُمَا... وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْعَلَ آخِرَ اَلْوَقْتَیْنِ وَقْتاً إِلاَّ مِنْ عُذْرٍ أَوْ عِلَّهٍ﴾. برای هر نمازی دو وقت است و اوّل آن دو وقت أفضل است..... و کسی حق ندارد آخر وقت را اختیار کند مگر عذری یا علتی داشته باشد. وسائل الشیعه: ج 3 ص 87 ح 4 و ص 89 ح 13. امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه: ﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ فرموده است وای بر نماز گزارانی که نماز را از اول وقت آن بدون هیچ گونه عذری تأخیر اندازد. وسائل الشيعة : ج 3 ص 91 ح 20.

شريفه ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ...﴾ (1) به آن اشاره دارد یعنی شیطان آدم ثروتمند را می ترساند که اگر انفاق کردی چه بسا تو هم دچار فقر می شوی و این رفاه و که داری از دستت گرفته می شود. در نتیجه آنان را از فضیلت احسان کردن و بخشش نمودن باز می دارند و فقرا را از رسیدن به مال و ثروت محروم می نمایند.

مطلب دوّم:چگونگی ایمنی از فتنه های شیطان

قلب و روح انسان همانند زمین وسیعی است که آدمی آن را برای زراعت آماده نموده است. اگر بخواهد به زراعت او آسیبی نرسد و محصول خوبی داشته باشد باید برای حفظ آن چاره ای بیندیشد و راه چاره منحصر است به این که:

اوّل:حصار محکمی اطراف زمین بکشد.

دوّم: در های محکمی بر آن قرار دهد.

سوّم: نگهبان های قوی بر آن بگمارد.

حصار محکم برای قلب و روح انسان ولایت اولیای الهی یعنی ائمه اطهار علیهم السلام می باشد، زیرا ولایت آنان انسان را در زمرهٔ بندگانی قرار می دهد که خدا در قرآن کریم فرموده است:

﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ (2)

ص: 110


1- سوره بقره: 268 .
2- سوره حجر: 42 . در تفسیر این آیه شریفه امام صادق علیه السلام به ابو بصیر فرمود: ﴿فَقَالَ : يَا أَبَا مُحَمَّدٍ ، لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ: ﴿إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا إِلَّا الْأَئِمَّهَ وَ شِیعَتَهُمْ.﴾

ای ابلیس تو را بر بندگان من هیچ گونه سلطنت و قدرتی نیست و تو بر دل آنها نمی توانی نفوذ کنی. (1)

و ولایت آنان همان سلم و مأمنی است که قرآن کریم فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ﴾ (2)

که (سلم) در این آیه شریفه به امام و ولایت او تفسیر شده است. یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید در پناهگاه من که ولایت اولیای طاهرین من است و باعث سلامتی و رهایی شما از سلطنت شیاطین می باشد وارد شوید و از گام های شیطان پیروی نکنید یعنی اجازه ندهید قلوب شما قدمگاه و محلّ رفت و آمد شیاطین گردد تا بدین وسیله شما را با حیله و فریب تابع خود گردانند.

و می توان این قسمت از آیه را به گونه ای دیگر معنا کرد و گفت: از کسانی که قلوب آن ها قدمگاه شیاطین شده و پیوسته در آن رفت و آمد دارند یعنی کسانی که ولایت را نپذیرفته اند و در (سلم) یعنی مأمن الهی که همان ولایت ائمّه اطهار السلام علیهم السلام است وارد نشده اند پیروی نکنید تا شما را با بدعت ها و گمراهی ها و حرف های به هم بافته خود فریب ندهند و از حصار و مأمن الهی بیرون نیاورند و نظر به مفاد همین آیات شریفه است که در دعاها و زیارات از

ص: 111


1- سورة بقره: 208. امام باقری علیه السلام در تفسير اين آيه شريفه ﴿ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً﴾ فرموده است: ﴿فِی وَلاَیَتِنَا﴾ مقصود از (سلم) ولایت ما اهل بیت علیهم السلام است. تفسیر برهان: ج 2 ص 158 ح 12.
2- امير مؤمنان علیه السلام فرموده است: ﴿یَا کُمَیْلُ إِنَّ الْأَرْضَ مَمْلُوَّهٌ مِنْ فِخَاخِهِمْ فَلَنْ یَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا مَنْ تَشَبَّثَ بِنَا وَ قَدْ أَعْلَمَکَ اللَّهُ أَنَّهُ لَنْ یَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا عِبَادُهُ وَ عِبَادُهُ أَوْلِیَاؤُنَا﴾ طرائف الحكم: ج 2 ص 338 .

ائمه اطهار علیهم السلام به (كهف حصین) تعبیر شده است و از آن چه گفته شد روشن گردید که هر کس در حصن حصین ولایت ائمه اطهار علیهم السلام وارد نشد و در این حصار محکم قرار نگرفت:

اوّلاً: شیطان به راحتی بر او سلطه پیدا می کند و مصداق این آیه شریفه می گردد:

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ﴾ (1)

ثانياً: شیطان در اموال و اولاد ایشان با آن ها شرکت دارد و این از اختیاراتی است که به او داده شده همان طور که قرآن کریم فرموده است:

﴿وَ شَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَ الْأَوْلادِ...﴾ (2)

ثالثاً: شيطان آن ها را تحریک می کند و بر گناه بر می انگیزد.

﴿أَلَمْ تَرَ أَنا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزْا﴾ (3)

و البته روشن است که این بد بختی ها نتیجه متابعت و پیروی از شیطان است. آن ها چون از یاد خدا اعراض نمودند و خود را در پناه خداوند که حصن حصين ولايت ائمه اطهار علیهم السلام است وارد ننمودند خدا هم آن ها را به خودشان وا گذاشت و نتیجه اش این شد که شیطان بر آن ها و مال و اولادشان مسلّط گردید به هر اندازه که ولایت انسان نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام قوی تر باشد نفوذ شیاطین کمتر است و در مورد کسانی که ولایت آن ها ضعیف است

ص: 112


1- سوره مجادله: 19 .شیطان بر ایشان چیره گردید و استیلا یافت پس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
2- سوره اسراء: 64 . با آن ها در مال و اولادشان شرکت کن و نتیجه شرکت شیطان فساد هر دو است. نطفه ای که شیطان در انعقاد آن شرکت داشته و مالی که شیطان در فراهم آمدنش شرکت داشته روشن است که خبیث و نا پاک خواهد بود.
3- سوره مریم: 83. آیا ندیدی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند.

شیطان از راه هایی همچون هوا پرستی و شهوت رانی و حسد و کبر ... که همه شعبه هایی از محبت دنیا است در قلب مؤمن راه پیدا می کند و او را به معاصی و گناهان گوناگون وا دار می نماید و راه بستن این ابواب نیز منحصر به علم است.

اگر سفرۀ رنگارنگی از طعام های لذیذ گسترده شود ولی همه مسموم باشد، چه کسی از این غذا ها استفاده می کند؟ آن که جاهل است فریب رنگ و بوی غذا ها را می خورد و خود را به خطر می اندازد؛ (1) ولی کسی که عالم و آگاه است هرگز چنین کاری نمی کند و هرگز فریب ظاهر دیگران را نمی خورد.

در مورد گناه و معصیت هم قضیّه از همان قرار است کسی که از باطن گناه باخبر است و می داند که باطن آن آتش و دوری از رحمت خداوند است و نسبت به عواقب وخیم شهوترانی ها و لذّت طلبی ها آگاهی دارد و می داند که خواری و ذلّت و خسران و زیان و سر افکندگی است، محال است که دنبال چنین چیز هایی رود و شیطان نمی تواند او را به این راه ها بکشاند و با این وسیله به قلب او راه پیدا کند و بر او مسلّط شود.

و مرتبه بالا تر آن است که انسان با ریاضت ها و مجاهده ها تهذیب نفس نموده و خود را به گونه ای ساخته باشد که در نفس او هوایی نمانده و شهوات او نابود گردیده باشد و کسی که محبت دنیا را این گونه در قلب خود می رانده باشد روشن است که هرگز رغبتی به حلال آن ندارد تا چه رسد به حرام و معلوم است که شیطان هرگز نمی تواند او را از طریق دنیا و زرق و برق آن فریب دهد و در نتیجه دچار فتنه شیطان در این امور و در عقاید و عبادات و اخلاق

ص: 113


1- امير مؤمنان علیه السلام در مذمّت جهل و نادانی فرموده است (الجهل يجلب الغرر) یکی از ضرر های جهالت این است شیاطین جن و انس از جهالت مردم استفاده می کنند و آن ها را فریب می دهند.

نمی شود و در فتنه بزرگی که بسیار خطر ناک است یعنی فتنه منافقین گمراه نمی گردد.

انسان ها یا مؤمن واقعی هستند که ایمان آن ها مانع از فریب دادن دیگران است و یا کافرند و در ظاهر اظهار کفر می کنند که این کفر آن ها مانع است از این که کسی فریفته آن ها شود.

قسم سوّم که ظاهری آراسته و باطنی آلوده و نا پاک دارند به ظاهر دم از ایمان و اخلاق می زنند و در باطن دشمن ایمان و اخلاقند؛ به ظاهر دم از حق می زنند و خود را حامی حق می دانند و در باطن گرایش به باطل دارند به ظاهر دم از زهد و بی رغبتی به دنیا می زنند و خود را زاهد نشان می دهند و در باطن فریفتۀ دنیا و دل باختۀ محبت دنیا و شهوت و ریاست و قدرت آن هستند. این ها بیشترین سهم را در فریب دادن مردم و گمراه کردن آنان دارند و کسانی را که پیش از این توصیف نمودیم که اهل مجاهده با نفس هستند و با جهاد پیگیر راه های نفوذ شیطان را سد کرده اند فریب این منافقین را هم نمی خورند

و اشاره به این مقام دارد این آیه شریفه:

﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾ (1)

اهل تقوا که روح و قلب خود را از محبت دنیا و هوا و هوس پاک نموده اند. هر گاه گروهی از شیطان ها آن ها را محاصره کنند و بخواهند توسط شیطان های انس آن ها را به دام افکنند فوراً متذکر می شوند و بصیرت و بینایی خود را باز می یابند (و می فهمند که این ها خود گمراهند و مایه گمراهی هستند و فریب ظاهر زیبای آنان را نمی خورند).

ص: 114


1- سوره اعراف 201 .

اما کسانی که متحصّن به حصن ولایتند؛ ولی نتوانسته اند آن گونه که بایسته و شایسته است در های نفوذ شیاطین را به مملکت قلب خود سدّ نمایند نیازمند پاسبان ها و نگهبان های قوی هستند که در مقابل هجوم شیاطین ایستادگی کنند و دفاع نمایند و آن ها جز فرشتگان الهی نیستند و برای دست یابی به آن ها دستورات خاصی داده شده و راه هایی ذکر گردیده است.

1- در فضای معنوی به سر بردن.

این نکته روشن است که فضا های آلوده به گناه و معصیت بستر فعالیت شياطين و حضور آنان است؛ اما فضا های معطر به عطر یاد خدا و تلاوت قرآن بستر فعالیت فرشتگان و حضور مستمر آنان است. (1) یکی از فضا های معنوی، مجلسی است که در آن یاد خداوند باشد.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هر گاه جمعی از مؤمنین در مجلسی برای ذکر خداوند (اعم از دعا و مناجات و تلاوت قرآن و توبه و استغفار) حضور پیدا کنند خداوند گروهی از ملائکه را مأموریّت دهد که در آن جا حاضر باشند و شیاطین را از آن جا دور نمایند.

ص: 115


1- امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده اند که فرمود: ﴿الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ وَ یُضِیءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِی ءُ الْکَوَاکِبُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْبَیْتَ الَّذِی لَا یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ لَا یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّیَاطِینُ﴾ خانه ای که در آن قرآن تلاوت می شود و خدای با عزت و جلال یاد می شود برکت آن خانه بسیار گردد و فرشتگان در آن خانه حاضر شوند و شیاطین از آن دور گردند و آن خانه برای اهل آسمان می درخشد چنان چه ستارگان برای اهل زمین می درخشند و به عکس خانه ای که در آن قرآن تلاوت نشود و یاد خدا در آن نباشد برکت آن کم می گردد و فرشتگان از آن دوری می کنند و شیاطین در آن حاضر می شوند طرائف الحكم: ج 2 ص 101.

یکی از فضا های معنوی مجلسی است که در آن یاد اهل بیت علیهم السلام باشد و در پیرامون آن عزیزان و فضائل و مناقب ایشان گفت گو شود و باعث احیای امر آنان گردد. (1)

2 - توسّل به اذکار مخصوص در هنگام خواب و بیداری

تسبیح حضرت زهرا علیها السلام

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

برای هر مؤمنی در هنگام خواب فرشته ای از جانب خداوند و شیطانی از طرف ابلیس می آید، اگر در آن هنگام تسبیح حضرت صدیقه طاهره علیها السلام را گفت آن فرشته، شیطان را بیرون می کند و خودش تا صبح در کنار آن مؤمن می ماند و محافظ او می باشد تا از خواب بیدار شود دوباره در هنگام بیدار شدن شیطان به سراغ او می آید و از او می خواهد که روزش را با گناه آغاز کند فرشته ای که با او همراه است از او بخواهد که روزش را با ذکر خدا و یاد او آغاز کند. اگر فرمان آن فرشته را اطاعت کند و تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را بگوید که بهترین ذکر و ذکر کثیر است آن فرشته شیطان را از او دور گرداند. (2)

قرائت سوره یس

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند:

ص: 116


1- خواندن حدیث کساء که در واقع ذکر فضائل خمسه طيّبه علیه السلام است این اثر را دارد که فرموده اند ﴿ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاْرْضِ وَ فیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَ مُحِبّینا اِلاّ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یَتَفَرَّقُوا...﴾ مفاتيح الجنان امام صادق علیه السلام به داود بن سرحان فرمودند: ﴿یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ مَوَالِیَّ عَنِّی اَلسَّلاَمَ وَ إِنِّی أَقُولُ رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً اِجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاکَرَا أَمْرَنَا فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَکٌ یَسْتَغْفِرُ لَهَا...﴾ طرائف الحكم: ج 2 ص 83 .
2- فلاح السائل، 279 ، قال أبو عبد اللّه علیه السلام : ﴿إِذَا أَوَی أَحَدُکُمْ إِلَی فِرَاشِهِ اِبْتَدَرَهُ مَلَکٌ کَرِیمٌ وَ شَیْطَانٌ مَرِیدٌ...﴾.

هر کس سوره یس را پیش از خوابیدن بخواند خداوند صد هزار فرشته را موکل او گرداند تا او را از هر شیطانی و از هر آفتی حفظ کنند. (1)

قرائت آیه سخره

*قرائت آیه سخره (2)

امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند:

﴿مَنْ قَرَأَ عِنْدَ نَوْمِهِ حَرَسَتْهُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ اَلشَّیَاطِینُ.﴾

هر که آن را هنگام خواب بخواند فرشتگان او را نگهبانی نمایند و شیاطین از او دور شوند.

خواندن آیة الکرسی

*خواندن آیة الکرسی (3)

در حدیث است که:

هر که صبح یک مرتبه آیة الکرسی را بخواند خداوند یک فرشته اگر دو مرتبه بخواند دو فرشته، اگر سه مرتبه بخواند سه فرشته و اگر چهار مرتبه بخواند چهار فرشته همراه او گرداند و نیز در شامگاهان اگر چنین کند همان فضیلت را دریابد.

خواندن بسمله و حوقله

از امام عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمود:

ص: 117


1- طرائف الحكم: ج 2 ص 185 ، ﴿عَنْ أبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: إنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْبًا وَ إنَّ قَلْبَ الْقُرآنِ یس.... وَ مَنْ قَرَأَهَا فِی لَیْلِهِ قَبْلَ أَنْ یَنَامَ وَکَّلَ اَللَّهُ بِهِ مِائَهَ أَلْفِ مَلَکٍ یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَهٍ.﴾
2- آیه 54 از سوره اعراف ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾.
3- آیه 255-257 سورة بقره: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ... هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ .

گاهی شیاطین فراوانی به بنده مؤمنی هجوم می آورند اگر این ذکر شریف را بگوید:

﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، وَصَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ.﴾

خداوند به ملائکه خود دستور می دهد که این بنده مؤمن مرا دریابید ملائکه به دستور پروردگار بر شیاطین حمله کنند و آن ها را دور نمایند. (1)

در این رابطه اذکار فراوانی و روایات بسیاری است که ما به ذکر چند نمونه اکتفا کردیم؛ ولی از این برتر و بالا تر و از این نگهبانان الهی قوی تر توجه خاص پروردگار و حفظ و حراست خود خداوند است که اگر چنین توجّهی نماید

ص: 118


1- این ذکر شریف ذکر حمله عرش است و آثار عجیبی دارد امام عسکری علیه السلام فرموده اند: خداوند هنگامی که عرش را آفرید برای آن 360 هزار رکن قرار داد و نزد هر رکن 360 هزار فرشته آفرید و به آن ها فرمود: يَا عِبَادِي، احْمِلُوا عَرْشِي﴾ ای بندگان من عرش مرا بر دارید. آن ها با همه توان خود نتوانستند آن را حرکت دهند. خداوند به عدد هر یک از آن ها به تعداد جمیع ایشان آفرید، آن ها با همۀ جمعیت خود نتوانستند چنین کاری کنند آن گاه به هشت نفر از آنان دستور داد که شما عرش مرا بر دارید عرض کردند؛ چگونه ما هشت نفر بر داریم در حالی که این جمعیت انبوه و بی شمار نتوانستند؟ فرمود کلماتی را به شما می آموزم که چون آن ها را گفتید بار سنگین بر شما سبک گردد. عرض کردند آن کلمات چیست؟ فرمود بگویید:﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، وَصَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ.﴾تفسير امام عسكرى علیه السلام : ص 125. اگر کسی به این کلمات متمسّک شود شیاطین را خسته و درمانده سازد. امام عسکری علیه السلام فرموده است: ﴿أَلَا فَاذْكُرُوا یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مُحَمَّداً وَ آلَهُ عِنْدَ نَوَائِبِكُمْ وَ شَدَائِدِكُمْ لَیَنْصُرُ اللَّهُ بِهِمْ مَلَائِكَتَكُمْ عَلَی الشَّیَاطِینِ الَّذِینَ یَقْصِدُونَكُمْ اى امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنگام گرفتاری ها و سختی ها محمّد و آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را به یاد آورید تا خداوند به این وسیلهٔ ملائکه شما را بر شیاطینی که قصد شما را کرده اند یاری نماید با هر یک از شما فرشته ای از سمت راست و فرشته ای از طرف چپ می باشد و دو شیطان از طرف ابلییس موکّل گردیده اند هر یک از شما وقتی احساس وسوسه در قلب خود نمود خدا را یاد کند و بگوید: ﴿وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، وَصَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ.﴾ تا آن دو شیطان از او به عقب رانده شوند و نا توان گردند..... بحار الانوار: ج 94 ص 12 .

هیبت و سطوتی به شخص مرحمت فرماید که بدون بودن ملائکه، شیاطین از او دور شوند و با ترس و وحشت بگریزند.

راه های جلب نظر خداوند

اشاره

و امّا چگونه این توجّه خاص الهی را به خود جلب کنیم و از چه راهی خود را در حیطه حراست پروردگار قرار دهیم؟ یکی از راه های آن خواندن آیة الکرسی است که اگر از چهار مرتبه تجاوز کرد خداوند به آن چهار فرشته موکّل دستور دهد که شما او را رها کنید من خودم با توجّه خاصی که به او دارم او را در هر امری و هر جایی حفظ خواهم کرد.

سجده شکر

دیگر از راه های جلب توجّه خاص خداوندی سجده شکر نمودن بعد از ادای فریضه است. هنگامی که بنده ای پس از انجام نماز واجبش سجده شکر به جا می آورد خداوند پرده ها را کنار می زند و به ملائکه خود خطاب می فرماید که ببینید بنده مرا، او فریضه را به جا آورده و اکنون سجده شکر می نماید، ملائکه من به او چه پاداشی دهم؟ ملائکه آن چه از خیر و خوبی است، از رحمت و از جنّت می گویند؛ اما پروردگار عالم می فرماید نه این ها که شما می گویید برای این بنده من کم و اندک است. ملائکه می گویند :پروردگارا ما بیش از این نمی دانیم خداوند می فرماید: بنده من شکر مرا نمود، بر من لازم است که از او تشکر نمایم رحمتم را به او نشان داده و او را مورد توجه خاص خویش قرار می دهم.

ص: 118

خواندن سوره توحید

دیگر از راه های جلب توجّه خاص خداوند خواندن سوره توحید است هنگام خروج از منزل.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هر کس هنگام خارج شدن از منزل ده مرتبه سوره توحید را بخواند در حفظ و حراست خداوند است تا هنگامی که به منزل باز گردد. (1)

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده اند:

هرکس هنگام خارج شدن از منزل برای سفر دو دست خود را به دو طرف آستانه در بگیرد و یازده مرتبه سوره قل هو اللّه أحد را بخواند در حفظ و حراست خداوند است تا هنگامی که به منزل باز گردد . (2)

توسل و درخواست از درگاه خداوند

از آن چه گفته شد معلوم گردید که برای ایمنی یافتن قلب و روح از فتنه و فساد شیاطین باید متحصن به حصن حصین ولایت ائمه اطهار علیهم السلام شد و راه آن منحصر به در خواست نمودن و مسألت از درگاه ربوبی است، باید با کمال خضوع و خشوع از پروردگار یکتا بخواهد که او را در پناه خویش قرار دهد و از مکر و نیرنگ شیاطین حفظ فرماید.

ص: 120


1- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ حِینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ یَزَلْ مِنَ اَللَّهِ فِی حِفْظِهِ وَ کِلاَءَتِهِ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی مَنْزِلِهِ﴾ بحار الانوار: ج 92 ص 351 ح 2.
2- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:﴿مَنْ أَرَادَ سَفَراً فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ بَابِ مَنْزِلِهِ فَقَرَأَ إِحْدَی عَشْرَهَ مَرَّهً قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ کَانَ اَللَّهُ لَهُ حَارِساً حَتَّی یَرْجِعَ﴾ . بحار الانوار: ج 76 ص 242 .

امام سجّاد در این رابطه در ضمن دعا به پیشگاه الهی عرضه می دارد:

﴿اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِکَ حَتَّی تَحْبِسَهُ عَنَّا بِکَثْرَهِ الدُّعَاءِ لَکَ فَنُصْبِحَ مِنْ کَیْدِهِ فِی الْمَعْصُومِینَ بِکَ.﴾

خداوندا با نفوذ و قدرتت سلطه شیطان را نسبت به ما در هم بشکن تا آن که به وسیله زیاد دعا کردن و از تو مسألت نمودن شر او را از ما باز بداری و از کید و نیرنگ او به لطف تو محفوظ بمانیم.

پس لازمه مصون ماندن از فتنه شیاطین جدیت و کوشش فراوان در دعا و در خواست از خداوند است باید در اوقات شریفه مانند اوقات نماز ها و بعد از فراغ از نماز ها و در هنگام سحر و خلوت با خداوند دعا هایی که وارد شده بخوانیم و به انواع و اقسام ذکرها و اسمای حسنای الهی مخصوصاً ذکر شریف ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ متوسل شویم و هنگام نشستن و بر خاستن و ابتدای ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ بگوییم (1) و بدانیم که گفتن آن در ابتدای هر کار باعث برکت هر کار بسم خواهد بود و در نتیجه آن کار به خوبی انجام می شود. (2)

در فضیلت این ذکر شریف همین بس که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:

ص: 121


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ وَ لَمْ یُسَمِّ کَانَ لِلشَّیْطَانِ فِی وُضُوئِهِ شِرْکٌ وَ إِنْ أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ وَ کُلُّ شَیْءٍ صَنَعَهُ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یُسَمِّیَ عَلَیْهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ کَانَ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ شِرْکٌ﴾ هر گاه یکی از شما وضو بگیرد و نام خدا را بر زبان جاری نکند یعنی ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ نگوید شیطان در وضوی او شرکت می کند و نیز در هنگام خوردن یا آشامیدن یا پوشیدن و یا هر کار دیگری سزاوار است این ذکر را بگوید و با نام خدا آغاز کند و اگر چنین نکند شیطان در آن شریک می گردد الاسم الأعظم ص 42 به نقل از محاسن: 361 باب 34 .
2- امام عسكري علیه السلام فرموده است: ﴿إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَأَ عَبْدِي بِاسْمِي حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِكَ لَهُ فِي أَحْوَالِهِ﴾. الاسم الأعظم: ص 43 به نقل از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام .

آن چه در کتاب های آسمانی نازل شده است در قرآن جمع گردیده و تمام آن چه در قرآن جمع شده در سوره مبارکه فاتحه است و هر چه در سوره فاتحه ذخیره گشته در کلمۀ مبارکۀ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ وجود دارد. (1)

امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است :

همة علوم الهی در کتاب های چهار گانه آسمانی مندرج گردیده و همۀ علوم آن ها در قرآن جمع شده است. علوم قرآن همه در سوره فاتحه و علوم سوره فاتحه همه در کلمۀ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ نهان گشته است. (2)

و از این جا وجه این فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام که فرموده: (من از وقتی پا در رکاب گذاشتم تا وقتی که پا در رکاب دیگر نهادم یک ختم قرآن نمودم) روشن می شود، یعنی می توان گفت: آن حضرت این ذکر شریف را بر زبان جاری ساخته اند. (3)

ص: 122


1- ﴿عَنِ النَّبِيِّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ كُلُّ مَا فِي الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ فَهُوَ فِي الْقُرْآنِ وَ كُلُّ مَا فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ فِي الْفَاتِحَةِ وَ كلّ ما في الفاتِحَةِ فهو في بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.﴾ الاسم الأعظم ص 45 .
2- أمير مؤمنان علیه السلام فرموده است: ﴿کُلُّ الْعُلُومِ تَنْدَرِجُ فِی الْکُتُبِ أرْبَعَهٌ ، وَ عُلُومُهَا فِی الْقُرْآنِ ، وَ عُلُومَ الْقُرْآنِ فِی الْفَاتِحَهِ ، وَ عُلُومُ الْفَاتِحَهِ فِی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾. الاسم الأعظم ص 45 مصابيح الأنوار: ج 2 ص394.
3- و گفتیم که این ذکر يعنى ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ ذکر جامعی است و همه قرآن را در بر دارد همان طور که ذکر شریف ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ حمد جامعی است و همۀ انواع حمد را در بر دارد امام صادق علیه السلام فرموده اند: مرکب پدرم مفقود گردید آن حضرت فرمود اگر خدا آن را به من باز گرداند او را حمد جامع و کاملی می کنم هنگامی که خواسته حضرت تحقق یافت و مرکب به او باز گشت ﴿رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ:﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾﴾ سر مبارک خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ و چیزی بر آن نیفزود و برای دفع اشکال فرمود:﴿مِنْ حَمْدٍ إِلاَّ وَ هُوَ دَاخِلٌ فِیمَا قُلْتُ.﴾ يعنى ذكر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ جامع است و همۀ انواع حمد را در بر دارد حمدی نیست مگر این که در آن داخل است تفسیر برهان: ج 1 ص 235 ح 2.

هر چند در این مورد دو احتمال دیگر هم داده می شود:

یکی آن که بگوییم همان طور که با (طیّ الأرض) با یک قدم سیر از مشرق تا مغرب می نمایند با (طیّ اللسان) هم در زمان بسیار کمی تمام قرآن را می توانند ختم نمایند هر چند چنین چیزی در ظرف تصور ما نمی گنجد، چنان چه حاضر کردن تخت بلقیس به یک چشم بر هم زدن در تصور ما نمی گنجد؛ ولی چنین چیزی واقع گشته و خداوند از آن خبر داده است. (1)

احتمال دوّم آن است که بگوییم امیر مؤمنان علیه السلام همه قرآن را با یک توجه قلبی ختم فرمودند همان طور که با یک توجّه قلبی همۀ عالم وجود را می توانند از نظر شریفشان بگذرانند و این به خاطر احاطه علمی امام علیه السلام جميع ما سوى است. امام به جميع اشیاء و به جمیع موجودات در آنِ واحد نظر می کند مثل این که به کف دست خود نظر می کند. نه فلک در پیشگاه امام علیه السلام مانند گردویی است که در کف دست او قرار داشته باشد، قرآن و همۀ علوم و اسرار آن نصب العین امام است که به یک آن بلکه کمتر از آن همۀ آن را از نظر شریف خود می گذراند. (2)

ص: 123


1- در سوره نمل: 40. فرموده است:﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي﴾ کسی که علمی از کتاب نزد او بود گفت: من تخت بلقیس را حاضر می کنم پیش از آن که چشم بر هم زنی و هنگامی که سلیمان آن را نزد خود دید گفت این از فضل پروردگار من است نزد آصف که این عمل را انجام داد علمی از کتاب بود و نزد مولای ما امیر مؤمنان علیه السلام علم همۀ کتاب است.
2- امام صادق علیه السلام دربارۀ قرآن می فرماید: ﴿فِیهِ بَدْءُ اَلْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ فِیهِ خَبَرُ اَلسَّمَاءِ وَ خَبَرُ اَلْأَرْضِ وَ خَبَرُ اَلْجَنَّهِ وَ خَبَرُ اَلنَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ کَأَنَّمَا أَنْظُرُ إِلَی کَفِّی.﴾ در قرآن است آغاز و شروع خلق و آن چه تا روز رستاخیز موجود است در آن است خبر آسمان و زمین و بهشت و دوزخ و خبر آن چه بوده و آن چه موجود است. من آن را می دانم همان طور که به کف دستم نگاه می کنم. کافی: ج 1 ص 61، بحار الانوار: ج 2 ص 98 . در حدیث دیگری فرموده اند: ﴿وَ عَلِمْتُ کِتابَ اللّٰهِ وَ فِیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَیءٍ، بَدْؤُ الخَلْقِ وَ أَمْرُ السَّماءِ وَ أَمْرُ الأَرْضِ وَ أَمْرُ الأَوَّلِینَ وَ أَمْرُ الآخِرِینَ وَ أَمْرُ ما کانَ وَ أَمْرُ ما یَکُونُ، کَأَنِّی أَنْظُرُ إلیٰ ذٰلِکَ نُصْبَ عَیْنِی﴾ زمينه تفسير :قرآن ص 25 به نقل از کافی ج 2 ص 223 .

امّا به نظر ما همان قول اوّل که جامعیت ذکر شريف ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ است قوی تر است و فهم این جامعیت اختصاص به پیغمبر و امام علیه السلام دارد. قرآن یک کلمه اش اقیانوسی است از معارف الهی؛ امّا

﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ (1)

﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِى صُدُور الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ (2)

در سینه صاحبان علم یعنی ائمه اطهار علیهم السلام دانش آن اندوخته گردیده و پنهان گشته است.

امام باقر علیه السلام فرموده اند:

اگر برای علم و دانشی که خدا به من ارزانی داشته حاملینی می یافتم تمام توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از کلمه «صمد» انتشار می دادم. (3)

امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:

﴿لَوْ شِئْتُ لَأَوْقَرْتُ بَعِیراً مِن تَفْسِیرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾

اگر بخواهم شتری را از تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بار می کنم. (4)

ص: 124


1- سوره واقعه: 79 .
2- سوره عنکبوت: 49 .
3- قال علیه السلام : ﴿لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِیَ الَّذِی آتَانِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ...﴾ توحید صدوق ص 92
4- مطالب السؤول، 26 تفسير البصائر : ج 1 ص 188 ح 57 و نیز فرموده است: ﴿لَوْ شِئْتُ لَأَوْقَرْتُ سَبْعِینَ بَعِیراً مِنْ تَفْسِیرِ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ﴾ اگر بخواهم هفتاد شتر از تفسیر فاتحة الكتاب بار می کنم، ينابيع المودة: 65 احقاق : ج 7 ص ،594 بحار الانوار: ج 92 ص 93، القطرة : ج 1 ص 171 ح 157 .

از ابن عباس روایت شده است که گفت:

﴿يَشْرَحُ لَنَا عَلَيَّ نُقْطَةَ الْبَاءِ مِنْ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ لَيْلَةً فَانْفَلَقَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ هُوَ بَعْدُ لَمْ يَفْرُغْ.﴾

شبی امیر مؤمنان علیه السلام برای ما شرح نقطه باء از بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ می فرمود. صبح طلوع کرد؛ اما کلام آن حضرت پایان نیافت.(1)

امّا این که ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ همۀ فضائل و آثار قرآن را در بر دارد درک آن دشوار است و بهره مند شدن از آثار آن نیاز به معرفت و اخلاص دارد. نه تنها در مورد این ذکر بلکه همۀ اذکار چنین است، بر خوردار شدن از فواید هر ذکری به درجۀ ایمان و اعتقاد و نیت انسان بستگی دارد هر چه یقین و باور او بیشتر باشد سودی که عائد او می شود بیشتر خواهد بود و اگر هیچ باور نداشته باشد هیچ اثری نخواهد دید.

روایت شده که در یکی از جنگ ها دست یکی از مجاهدین قطع شد و به پوست آویخته گردید و این برای آن شخص بسیار دردناک بود با همان حال نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد و از آن حضرت یاری طلبید. ایشان دست مبارک خود را بر روی دست او نهاده و کلماتی را بر زبان جاری ساختند. دست جدا شده

ص: 125


1- أرجح المطالب: 113 احقاق الحق: ج 7 ص 643 . مشارق الأنوار: 220 و 79 . در حدیث دیگری ابن عباس روایت کرده است که امیر مؤمنان علیه السلام شبی دست مرا گرفت و به همراه خود به بقیع برد آن گاه به من فرمود از قرآن قرائت کن من بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را قرائت کردم. ﴿فَتَكَلَّمْ فِي أَسْرَارِ اَلْبَاءِ إِلَى بُزُوعِ اَلْفَجْرِ﴾ أمير مؤمنان علیه السلام پیرامون اسرار باء برایم سخن گفت تا سپیده فجر دميد. ينابيع المودة : 69 ص 408، احقاق الحق: ج 7 ص 641 .

به هم پیوست و به گونه ای التیام یافت که می توانست به راحتی با آن کار های خود را انجام دهد روزی به آن حضرت عرض کرد: دوست دارم بدانم شما چه وردی خواندید که دست

من خوب شد؟

امام علیه السلام فرمود: ذکر مبارک ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ را گفتم و دست تو بهبود یافت.

آن شخص که چنین چیزی باورش نشد با سبک شمردن ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ و تحقیر آن رو کرد به امیر مؤمنان علیه السلام و گفت همین ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ بود که چنین اثری داشت؟ تا این جمله را به شکل اهانت آمیز گفت دست او به حال اول گردید و جدا شد. (1)

و خلاصه کلام در این باب آن است که بدانیم:

اولاً لازمۀ رهایی یافتن از وسوسه های شیاطین و راه ندادن آن ها به مملکت قلب و روح متحصن شدن به حصن حصین ولایت است، زیرا ملائکه ای که به حفظ بندگان گمارده شده اند و ملائکه ای که می خواهند به کمک آدمی بیایند تا شرور شیاطین را از او دفع کنند همگی تحت فرمان حجّت خداوند هستند و به فرمان او عمل می کنند. (2)

ص: 126


1- مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب خزينة الجواهر ص 602-605 قضایای عجیبی در فضيلت ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ و آثار این ذکر شریف ذکر کرده از آن جمله قصه آن زن مؤمنه ای که در ابتدای هر کار ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ می گفت و قصه لقمان که به خاطر احترام به این ذکر شریف خداوند به او حکمت عنایت فرمود و قصه مردی که به برکت این ذکر شریف سمّ در وجود او اثر نمی کرد و مناسب این مقام قصه آن کودکی است که با گفتن ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ از آب عبور می کرد و استادش که به او این عمل را آموخته بود نتوانست چنین کاری را انجام دهد.
2- در حدیثی امیر مؤمنان علیه السلام به مقداد فرمود: ﴿وَ مَا فِی السَّمَاءِ مَلَکٌ یَخْطُو قَدَماً عَنْ قَدَمٍ إِلَّا بِإِذْنِی﴾. در آسمان هیچ فرشته ای نیست که قدم از قدم بر دارد مگر به اذن و اجازه من. القطرة : ج 1 ص 170.

ثانياً ولايت ائمّه اطهار علیهم السلام این اثر را دارد که می تواند آدمی را در همه مشکلات و گرفتاری ها یاری نماید؛ از شر دشمنان جن و انس نجات دهد و در میان درندگان بیابان او را حفظ نماید؛ از غرق شدن او در دریا جلو گیری کند شاهدش فرمایش امام هادی علیه السلام به سهل بن یعقوب است. (1)

مؤلف گوید:

کلام را در این نوع از موانع طولانی نمودم و آن به دو جهت بود یکی شدّت خطری که از این ناحیه متوجّه بندگان خدا می شود و شدّت عداوتی که شیطان این دشمن قسم خورده با انسان ها دارد و خداوند در قرآنش هشدار داده است که:

﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا﴾ (2)

شيطان دشمن است شما هم او را دشمن خود بدانید و با او دشمنی کنید تا گرفتار فتنه ها و فساد های او نشوید.

و این فتنه های او تا دوران غیبت ادامه دارد (3) و در عهد ظهور امام علیه السلام ریشه

ص: 127


1- او که از خوف و وحشت خود به امام خبر داد. امام علیه السلام به او فرمود:﴿يَا سَهْلُ، إِنَّ لِشِيعَتِنَا بِوَلَايَتِنَا عِصْمَةً، لَوْ سَلَكُوا بِهَا لُجَجَ الْبِحَارِ الْغَامِرَةِ وَ سَبَاسِبَ الْبَيْدَاءِ الْغَابِرَةِ، بَيْنَ سِبَاعٍ وَ ذِئَابٍ وَ أَعَادِي الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، أَمِنُوا مِنْ مَخَاوِفِهِمْ بِنَا وَ بِوَلَايَتِنَا، فَثِقْ بِاللَّهِ تَعَالَى، وَ أَخْلِصِ الْوَلَاءَ لِأَئِمَّتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ تَوَجَّهْ حَيْثُ شِئْتَ وَ اقْصِدْ مَا شِئْتَ..﴾ القطرة : ج 1 ص 430 ح 484 .
2- سوره فاطر: 6 .
3- می توان یکی از بزرگ ترین موانع ظهور را شیطان معرفی کرد زیرا او همه هستی خود را در خطر می بیند که ظهور امام عصر مساوی با نا بودی اوست لذا از هیچ تلاش و کوششی فرو گذار نمی کند و تمام تیر های خود را در چله کمان قرار داده و دوستان آن حضرت را هدف قرار داده و هر یک از آنان را به گونه ای به امور دیگر مشغول می سازد تا کمتر به مسأله ظهور توجه کنند و کمتر شوق و اشتیاق ظهور داشته باشند و کمتر برای رسیدن به این آرزو به درگاه خداوند دست دعا بر دارند.

این فتنه به کلّی قطع می شود زیرا وقت معلومی که خداوند در قرآن فرموده و به شیطان تا آن زمان مهلت داده (1) دوران ظهور امام عصر علیه السلام است با ظهور آن حضرت خود او و لشکریان او به هلاکت می رسند و همگی نابود خواهند شد.

دوران با شکوه ظهور

ص: 128


1- وقتی که شیطان از درگاه الهی رانده شد و مورد لعنت خداوند قرار گرفت از خدا خواست که به من تا روز رستاخیز مهلت بده عرض کرد: ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ اما خداوند در پاسخ او فرمود: ﴿فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ تو از مهلت داده شدگانی اما نه تا روز رستاخیز بلکه تا روز معیّن و وقت معلومی سوره حجر: 38 ،سوره ص: 8 . وهب از امام صادق علیه السلام در مورد این آیات و در مورد وقت معلوم سؤال کرد که چه روزی است؟ حضرت فرمودند: ﴿یا وَهبُ،أتَحسَبُ أنَّهُ یَومٌ یَبعَثُ اللّهُ النّاسَ؟﴾ اى وهب آیا می پنداری که مقصود روز رستاخیز همگانی مردم است؟ نه چنین چیزی نیست ﴿وَ لَکِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْظَرَهُ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُ قَائِمُنَا﴾؛ خداوند او را تا روز قیام قائم ما علیه السلام مهلت داده است.... تفسیر برهان: ج 5 ص 486 ح 6 و 7.

بخش پنجم: در بیان مکرمت ها و عنایت های الهی مختص در دوران ظهور امام عصر علیه السلام و دولت کریمه

اشاره

ص: 129

ص: 130

پس از برطرف شدن موانع و مزاحمت های پنج گانه ای که ذکر شد چهار عنایت بزرگ به اهل ایمان می شود.

یکی از آن ها باعث تکمیل عقاید اسلامی آن ها می شود.

دوّمی باعث تکمیل علم و معرفت آن ها به اصول و فروع اسلام و حقایق و اسرار قرآن می گردد.

سوّمی باعث تکمیل شدن عمل به وظایف عبادی می شود.

چهارمی باعث تکمیل عقول و افهام آن ها است.

عطيه و عنایت اوّل:

ظهور بعضی از آیات باهره است که از ابتدای عالم تا آن روز ظاهر نشده و از ویژگی های دوران ظهور امام عصر علیه السلام است.

آیت اول: یکی از آن آیات باهره ظهور نور از جمال نورانی آن حضرت است به گونه ای که مردم عالم به برکت آن نور، از آفتاب و ماه بی نیاز می گردند.

امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه شریفه ﴿وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾ (1) فرموده اند:

ص: 131


1- سوره زمر: 69 ، زمین به نور مربی آن روشن گردید.

مردم در دوران ظهور از نور خورشید و ماه مستغنی می گردند و به نور امام علیه السلام اکتفا می کنند. (1)

و از مفضّل بن عمر روایت شده که :گفت از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند:

﴿إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَ اِسْتَغْنَی اَلنَّاسُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ، وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَهُ. ﴾

چون قائم ما قیام کند زمین با نور مربی خود روشن گردد و مردم از نور خورشید بی نیاز گردند و تاریکی زایل می شود. (2)

روز ظهور که روز طلوع خورشید امامت است خورشید با همه نور افشانی های خود سایه نشین آن آفتاب بزرگ خواهد شد، آن هنگام دیگر زمان ظلمت غیبت نیست (3) زمان ظهور نور است

در خصوص این مطلب ذکر دو نکته لازم به نظر می رسد:

نکته اوّل این که بی نیاز بودن از نور خورشید و ماه معنایش نبودن خورشید

ص: 132


1- مفضّل می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در مورد این آیه شریفه و فرمود: ﴿وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾؛ مربى زمين همان امام روی زمین است. عرض کردم: هنگامی که ظهور کند چه می شود؟ فرمود: ﴿اِذَنْ یَسْتَغْنِی النّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ ، وَ یَجْتَزُونَ بِنُورِالاْمامِ﴾. تفسیر برهان ج 8 ص 399 ح 1.
2- بحار الانوار: ج 52 ص 337 .
3- آری این ابر های ظلمانی و سیاه غیبت همیشگی نیستند و ان شاء اللّه بزودی کنار خواهند رفت و از پس ابر های تاریک خورشید عالم تاب وجود حضرت بقیة اللّه علیه السلام ظاهر خواهد شد و با ظهور او هیچ گونه تاریکی باقی نخواهد ماند. روشن از نور جمالت گر جهان می شد چه می شد *** این جهان روزی به کام شیعیان می شد چه می شد

و ماه نیست بلکه خورشید و ماه هستند و به کار و فعالیت خود ادامه می دهند و نقش مهمّی که در نظام آفرینش دارند اجرا می نمایند، ولی نور امام علیه السلام بر نور آن ها غلبه دارد و نور آن ها را تحت الشعاع نور خویش قرار می دهد.

نکته دوّم این که این نور اختصاص به وجود حضرت بقیة الله علیه السلام ندارد بلکه در وجود بقیه معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته زیرا همۀ آن ها در کمالات و فضائل متحدند؛ امّا ظهور این نور اختصاص به دوران ظهور آن حضرت دارد.

در بقیه معصومین علیهم السلام وجود داشته و پنهان بوده همان طور که در وجود خود حضرت بقیة الله علیه السلام پیش از ظهور وجود داشته و پنهان بوده است و حکمت پنهان بودن آن نداشتن ظرفیت نوع مردم است زیرا تا پیش از ظهور عقل ها به مرتبه کمال نرسیده و همۀ مردم جز عده اندکی فهم و ادراکشان ناقص بوده و هست و چه بسا با مشاهده آن نور و دیدن آن عظمت نسبت های ناروا به آن ها می دادند. همان طور که با دیدن بعضی از کرامات و معجزات امیر مؤمنان علیه السلام نسبت خدایی به ایشان دادند بنا بر این از امام سجّاد حضرت علی بن الحسين علیه السلام روايت شده که فرموده اند:

إنّی لَأَکتُمُ مِن عِلمی جَواهِرَهُ *** کَی لا یَرَی الحَقَّ ذو جَهلٍ فَیَفتَتِنا

وَ قَد تَقَدَّمَ فی هذا أبو حَسَنٍ *** إلَی الحُسَینِ وَ وَصّی قَبلَهُ حَسَنا

فَرَبَّ جَوهَرِ عِلمٍ لَو أبوحُ بِهِ *** لَقیلَ لی أنتَ مِمَّن یَعبُدُ الوَثَنا

وَ لاَستَحَلَّ رِجالٌ مُسلِمونَ دَمی *** یَرَونَ أقبَحَ ما یَأتونَهُ حَسَناً (1)

جواهر علمی دارم پنهانی که اگر بر جاهلین مکشوف شود گمراه شوند و نسبتی که شایسته ما نیست مثل ربوبیت به ما دهند و جواهر علمی برای من هست نهانی که اگر ظاهر کنم جماعتی نسبت بت پرستی به من دهند و

ص: 133


1- روح المعاني: ج 6 ص 190.

مسلمانان خون مرا حلال دانند و هر حرکت و حرفی که از آن زشت تر نباشد در حق من روا دارند.

مردم از نظر درجات ایمانی متفاوتند و همه در یک سطح نیستند عبد العزيز قراطیسی می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند:

﴿يَا عَبْدَ العَزِيزِ،انَّ الإيمانَ عَشرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ،... وكانَ المِقدادُ في الثامِنَةِ وأبوذَر فى التاسِعَة وَ سَلمانُ في العاشِرَة.﴾

ایمان دارای ده درجه است مانند پله کانی که ده پله داشته باشد.... مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در آخرین مرتبه ایمان یعنی درجه دهم آن بود. (1)

و با این وصف اگر هر کدام که در درجه پایین ترند بر آن چه برای درجه بالا تر از او است آگاه شود آن را انکار کند بلکه قتل او را واجب بداند و از همین باب است که فرموده اند:

﴿لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِي قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ.﴾

اگر ابوذر بداند آن چه را که در قلب سلمان است هر آینه او را خواهد کشت. (2)

و لذا در روایات فراوان دستور داده اند به تقیّه کردن و افشا نکردن اسرار و علوم و کراماتی که باعث گمراهی مردم می شود و تحمل پذیرش آن را ندارند. (3)

ص: 134


1- خصال: ج 2 ص 447 ح 48 نفس الرحمان في فضائل سلمان: ص 53.
2- نفس الرحمان في فضائل سلمان: ص 54 .
3- در روایت دارد که روزی نزد امیر مؤمنان علیه السلام صحبت از تقیّه شد حضرت فرمود:﴿لَوْ عَلِمَ أبوذر مَا فِي قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ وَ قَدْ آخَی رَسُولُ اَللَّهِ بَیْنَهُمَا، فَمَا ظَنُّکَ بِسَائِرِ اَلْخَلْقِ﴾ ابوذر اگر بداند آن چه در قلب سلمان است او را بکشد با آن که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بین آن دو اخوت و برادری بر قرار ساخته است و وقتی نسبت به این دو بزرگوار مطلب چنین باشد نسبت به دیگران چه گمانی می رود؟ نفس الرحمان في فضائل سلمان ص 54 .

آیت دوّم آن است که پس از ظهور شیعیان هر کجا که باشند آن حضرت را می بینند و سخن او را می شنوند. (1)

آیت سوّم آن است که امام عصر علیه السلام با خورشید و ماه صحبت می کند و آن ها جواب دهند به گونه ای که مردم آن را به وضوح مشاهده کنند.

آیت چهارم آن حضرت برابری سوار شوند که صدای غرش و رعد و برق دارد و ایشان را در آسمان ها سیر می دهد و به همۀ زمین های هفت گانه از معموره و غیر معموره می برد. (2)

در این آیت چند نکته است که به آن ها اشاره می کنیم:

نکته اوّل این ابر ها با آن صدای غرّش و رعد و برقی که دارند صحنه ای از

في قلب سلمان لقتله و قد أخى رسول الله بينهما، فما ظنك بسائر الخلق

ص: 135


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اَللَّهُ لِشِیعَتِنَا فِی أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ، حَتَّی لاَ یَکُونَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَرِیدٌ ، یُکَلِّمُهُمْ وَ یَسْمَعُونَ، وَ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ﴾ هنگامی که قیام کننده ما قیام کند خداوند قدرت سمعی و بصری شیعیان ما را افزایش می دهد به گونه ای که بدون واسطه امام علیه السلام در هر کجای عالم که باشد می تواند با آن ها سخن بگوید آن ها کلام او را می شنوند و چهره زیبای او را می بینند منتخب الأثر : ص 483، بحار الانوار: ج 52 ص 336 ح 72 .
2- امام باقر علیه السلام فرموده اند: «أَمَا إِنَّ ذَا اَلْقَرْنَیْنِ خُیِّرَ اَلسَّحَابَتَیْنِ فَاخْتَارَ اَلذَّلُولَ وَ ذُخِرَ لِصَاحِبِکُمُ اَلصَّعْبُ»؛ آگاه باشید که ذو القرنین بین دو گونه ابر مخیر شد و او ابر های آرام را اختیار کرد و آن ابر های دشوار و سخت برای صاحب شما امام عصر علیه السلام ذخیره گردید راوی سؤال کرد ابرهای سخت و دشوار چگونه ابر هایی هستند؟ امام اعلیه السلام فرمود: ابرهایی که در آن رعد و برق و صدای غرش است. آن حضرت بر آن ابر های صعب و سخت نشیند و آسمان ها را سیر کند. بحار الانوار: ج 52 ص 321 ح 27 .

هیبت و عظمت و شوکت برای آن حضرت ایجاد می کنند و چون در آن عصر و زمان بسیاری از کرامات مانند (طيّ الأرض) و بر آب راه رفتن و از دور یک دیگر را دیدن برای نوع مردم حاصل است باید یک آیت و اعجازی فوق این ها از آن حضرت ظاهر شود که اختصاص به ایشان داشته باشد و باعث امتیاز امام از مأموم و سلطان از رعیت گردد.

نکته دوّم همۀ مردم در همه سرزمین ها اشراف و سیطره ایشان را مشاهده کنند و سر پرستی او را در تنظیم امور و سامان دهی اوضاع می بینند.

نكته سوّم آن صدای غرّشی که مرکب آن حضرت دارد در هنگام رسیدن به هر شهر و دیاری مردم آن دیار از تشریف فرمایی ایشان آگاه می شوند جلوه این آیت و عظمت ازدیاد معرفت مردم را به دنبال دارد و ثمره آن تکمیل محبّت است و تأثیر محبّت در نفوس بندگان مانند تأثیر آب است در رشد و نمو درختان و گل ها و گیاهان یعنی همان گونه که بر اثر آب و آفتاب انواع میوه های گوناگون و گل های زیبا ظاهر می گردد. بر اثر معرفت و محبت به آن حضرت که از آن آیات باهره پیدا می شود شجره طیبه توحید و معارف الهی و گل های زیبای اخلاق در قلوب و ارواح بندگان تجلّی خواهد کرد. (1)

ص: 136


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم راجع به اهل بیت پاکش فرموده است ﴿وَ أَمَّا فَضْلُ أَهْلِ بَیْتِی وَ ذُرِّیَّتِی عَلَی غَیْرِهِمْ کَفَضْلِ اَلْمَاءِ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَ بِهِ حَیَاهُ کُلِّ شَیْءٍ.﴾ برتری اهل بیت من بر دیگران مانند برتری آب است بر همه چیز که حیات هر چیز به آب است. بحار الانوار: ج 36 ص 36 . همان طور که خداوند در قرآن فرموده است ﴿وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيْ﴾ هر چیزی را از آب زنده قرار دادیم. سوره انبیاء: 30 .

عطیه و عنایت دوّم

ظاهر نمودن اسرار و علوم قرآن و تعلیم اصول و فروع است، (1) به گونه ای که دیگر اختلافی در احکام نباشد و همه از احکام واقعی الهی بر خوردار باشند و به قدری دایره علوم و معارف گسترش پیدا کند که حتی زنان در خانه های خود به کتاب خدا و سنّت پیامبر حکم کنند یعنی بتوانند احکام الهی را از قرآن و سنت استخراج کنند و به مقام فقاهت برسند. (2)

از برای امام قائم علیه السلام گنجینه هایی از علوم الهی است که می تواند نفوس و ارواح بشر را به بالا ترین درجه کمال رساند گر چه این گنجینه ها نزد سایر ائمه علیهم السلام بوده است و گاهی پنهانی بعضی از کاملین شیعیان خود را به بعضی از آن علوم بهره مند ساخته اند؛ ولی گشودن آن گنجینه ها و تعلیم فرمودن آن ها به عموم بندگان به دوران ظهور آن حضرت اختصاص دارد

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

ص: 137


1- امیر مؤمنان علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی فرمود: ﴿یا کُمَیلُ بِن زِیاد ، ما مِن عِلمٍ إلّا وَ أنَا أفتَحُهُ ، و ما مِن سِرٍّ إلّا وَ القائِمُ علیه السلام یَختِمُهُ﴾ ای کمیل ... هیچ علمی نیست مگر این که من آن را آغاز می کنم و می نمایم، و هیچ سری نیست مگر آن که قیام کننده ما امام قائم علیه السلام آن را به پایان می رساند. بحار الانوار: ج 77 ص 269 .
2- امام باقر علیه السلام فرموده اند ﴿کَأَنَّنِی بِدِینِکُمْ هَذَا لاَ یَزَالُ مُوَلِّیاً یَفْحَصُ بِدَمِهِ ثُمَّ لاَ یَرُدُّهُ عَلَیْکُمْ إِلاَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ ... وَ تُؤْتَوْنَ اَلْحِکْمَهَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ اَلْمَرْأَهَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اَللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ﴾. گویا دین شما را می بینم که آغشته به خون می گردد از بس آن را زخمی می کنند و بر آن خنجر می زنند و کسی را نمی بینم که آن را به حال نخست بر گرداند مگر مردی از ما اهل بیت... و در زمان او چنان به بشر حکمت ارزانی می شود که زنان در خانه های خود به کتاب خدا و سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حکم می کنند. بحار الانوار: ج 52 ص 352 .

علم بیست و هفت حرف .است تمام آن چه پیامبران آورده اند دو حرف است مردم هم بیش از آن دو حرف را ندانسته اند زمانی که قائم ما علیه السلام قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و آن را در میان مردم منتشر می سازد و آن دو حرف را هم به آن ها ضمیمه می نماید تا آن که تمام بیست و هفت حرف علم را منتشر نماید. (1)

امام علیه السلام در این فرمایش مقایسه ای بین مقدار علم و دانش بشر در دوران پیش از ظهور و بعد از ظهور نموده اند و کاملاً روشن است که مقدار علم و دانش بشر پیش از ظهور نسبت به دوران ظهور بسیار اندک است و نکته مهم دیگر فرا گیر شدن علم و دانش در دوران ظهور است. دانش در میان همۀ مردم گسترش می یابد و همه از آن بر خوردار می شوند و اختصاص به قشر خاصی ندارد. او جهان را پر از علم و دانش می کند همان طور که پر از جهل و نادانی

گشته است. (2)

او علومی را تعلیم نماید و گسترش دهد که پیش از آن هرگز کسی بیان نکرده است.

ص: 138


1- بحار الانوار: ج 52 ص 336 ﴿اَلْعِلْمُ سَبْعَهٌ و عَشِرْوُنَ حَرْفَاَ فَجَمیعُ ما جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفانِ فَلَمْ یَعْرِفْ النّاسَ حَتَّی الْیَوْمَ غَیْرَ الْحَرفَیْنِ فَإذا قامَ قائِمَنا أَخْرَجَ الْخَمْسَهَ وَ اَلْعِشْرینِ حَرْفَاَ فَبَثَها فِی النّاس وَ ضَمَّ إِلیَهْا الْحَرْفَیْنِ حَتَّی یَبُثُها سَبْعهَ و عِشْرینَ حَرْفاً﴾.
2- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در حدیثی امامان بعد از خود را معرفی نمود تا آن جا که فرمود: .... ﴿وَ مِن بَعدِ الحُسَینِ تِسعَةٌ مِن صُلبِهِ،... تاسِعُهُم القائِمُ الَّذی یَملَأُ اللّهُ عز و جل بِهِ الأَرضَ نوراً بَعدَ ظُلمَتِها،وعَدلاً بَعدَ جَورِها،وَ عِلماً بَعدَ جَهلِها...﴾ پس از امام حسین علیه السلام نُه نفر از فرزندان او خواهند بود... نهمین آن ها امام قائم علیه السلام است که خداوند - عزّوجل - به وسیله او زمین را پس از تاریکی آن از نور و روشنایی آکنده می سازد و پس از پر شدن از ستم از عدل و داد پر نماید و پس از جهل از دانش مالا مال می گرداند یعنی در کنار امنیت و عدالت علم و دانش نیز عالم گیر و فراگیر می شود. بحار الانوار: ج 36 ص 253 .

راهبی دانشمند خدمت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام شرفیاب شد و سؤالاتی از محضر امام علیه السلام پرسش نمود، در ضمن آن سؤالات پرسید:

﴿أخْبِرْنِی عَنْ ثَمَانِیَةِ أحْرُفٍ نَزَلَتْ فَتَبَیَّنَت: فِی الْأرْضِ مِنْهَا أرْبَعَةٌ: وَ بَقِیَ فِی الْهَوَاءِ مِنْهَا أرْبَعَةٌ؛ عَلَی مَنْ نَزَلَتْ تِلْکَ الْأرْبَعَةُ الَّتِی فِی الْهَوَاءِ، وَ مَنْ یُفَسِّرُهَا؟ قَالَ علیه السلام:﴿ذَاکَ قَائِمُنَا یُنْزِلُهُ اللهُ عَلَیْهِ فَیُفَسِّرُهُ، وَ یُنَزِّلُ عَلَیْهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ عَلَی الصِّدِّیقِینَ وَ الرُّسُلِ وَ الْمُهْتَدِینَ﴾﴾ (1)

به من خبر بده از هشت حرفی که از جانب خداوند نازل شد چهار حرف از آن ظاهر شد در زمین و چهار حرف از آن باقی ماند در هوا یعنی از نظر مردم پنهان ماند آن چهار حرف برای چه کسی نازل می شود و چه کسی آن ها را بیان خواهد کرد؟ امام علیه السلام فرمود: آن چهار حرف آشکار نشده مربوط به قائم ما است. خداوند - تبارک و تعالی - بر او نازل می فرماید و او برای مردم بیان خواهد کرد و بر آن حضرت نازل فرماید آن چه را که بر صدّیقین و رسولان خود و هدایت یافتگان نازل نفرموده است.

بر قبضه شمشیر هایی که از آسمان برای اصحاب امام قائم علیه السلام نازل می شود کلمه ای و یا حرفی نوشته شده است که از آن هزار باب علم گشوده می شود. (2)

در توضیح مفاد این گونه روایات باید گفت: دو حرفی که گفته اند قبل از ظهور امام عصر علیه السلام منتشر شده و آن چه از علوم و معارف که انبیا و اولیاء آورده اند تفسیر این دو حرف است مقصود الف و باء است. الف اشاره به ﴿اله﴾

ص: 139


1- بحار الانوار: ج 48 ص 95 .
2- بحار الانوار: ج 52 ص 286 ح 19 امام صادق علیه السلام فرموده اند با اصحاب حضرت شمشیر هایی است ﴿مَکْتُوبٌ عَلَی کُلِّ سَیْفٍ کَلِمَهٌ تَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَهٍ﴾.

يا (اللّه) و با اشاره به باب اعظم رسالت و ولایت است.

با توجّه به معنای ﴿اله﴾ ابوابی از معارف و علوم گشوده می شود. ﴿اله﴾ موجودی است که ما سوای او همه در پیشگاه او خضوع و خشوع دارند و از او حوائج خود را می خواهند و او به همۀ آن ها نظر دارد و مهمات همه را کفایت می فرماید با توجه به این معنا ابوابی از معرفت به روی ما باز می شود.

1. چنین موجودی با توصیفی که ذکر شد باید به انجام هر چیز قادر و توانا باشد زیرا شخص عاجز نمی تواند هر کاری را انجام دهد.

2. باید علم او به همه جا و همه کس احاطه داشته باشد زیرا اگر علم به احوال دیگران نداشته باشد چگونه می خواهد مهمات آن ها را کفایت کند؟

3. بايد حکیم باشد و کار ها را از روی حکمت انجام دهد تا در انجام خواسته های مردم مفسد های برای نظام پیش نیاید زیرا اگر کار ها را از روی خواسته های حکمت و مصلحت انجام ندهد چه بسا بر آورده کردن خواسته کسی به حال دیگری ضرر داشته باشد.

4. این موجود دارای لطف و رحمت و رأفت و جود و احسان و منزه از بخل و لئامت است، زیرا اگر این رحمت وجود را نداشت فیض او به حاجتمندان نمی رسید و محتاجان را از رحمت سرشار خود بهره مند نمی ساخت.

5. این موجود دارای حلم و عفو و گذشت است، زیرا اگر این عفو و گذشت را نداشت فیض او لازم بود تنها به اهل صلاح و سداد برسد و جز عده بسیار کمی مشمول لطف او نشوند.

6. این موجود دارای فیض دائمی است و پیوسته نعمت می دهد و

ص: 140

لازمه اش این است که همواره مخلوقاتی و بندگانی داشته باشد که از نعمت او بهره مند باشند.

7. این موجود که نعمت او همواره بر بندگانش سرا زیر است باید بندگانش را به گونه ای آفریده باشد که بتوانند از نعمت های او بهره مند شوند؛ عقل و فهم و شعور داشته باشند که نعمت ها را درک کنند و تشخیص دهند؛ احساس کنند و اگر فاقد احساس و شعور باشند، مثلاً چشم نداشته باشند که نعمت را ببینند بهره مند شدن آن ها از نعمت های او کامل داشته باشند که نخواهد بود.

8. این موجود که از نظر علم و حکمت و قدرت کامل مطلق است باید نعمت های خود را و آنان را که از آن نعمت ها استفاده کنند به گونه ای آفریده باشد که منافات با حکمت او نداشته باشد اگر آن ها فقط برای همین چند روز دنیا باشد و سپس از بین برود و معدوم گردد با حکمت او سازگار نیست. پس باید اعتراف کرد که او سرای دیگری مهیا کرده و بندگانش را به آن جا منتقل خواهد کرد.

9. این موجود با رحمت و لطفی که دارد و با علم و حکمت بی نهایتی که داراست باید راه را برای بندگانش روشن ساخته باشد. آن ها بتوانند مصلحت خویش را بفهمند و چون بسیاری از امور مخصوصاً امور مربوط به عالم آخرت برای آنان پنهان است لازمه اش این است که یا با هر یک از بندگانش از طریق وحی و الهام این روشنایی را به او برساند و یا اشخاص زبده و قابل و شایسته ای را بر گزیند و به آن ها از طریق وحی آن ها از طریق وحی و الهام این عنایت را بنماید و آن ها را معلم و مربی دیگران قرار دهد و چون بالبداهه روشن است که راه اوّل را اختیار نفرموده پس باید اعتراف کرد که برای او راهنمایانی در میان خلق

ص: 141

می باشد که تعلیم و تربیت مردم را به عهده دارند.

10. این موجود که راهنمایانی برای بشر فرستاده باید راهنمایانش نشانه ای بر صدق گفتار خویش داشته باشند باید کاری بتوانند انجام دهند که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان باشند مثل این که مرده ای را زنده کنند؛ درخت خشکی را تر و تازه نمایند؛ و از این قبیل کار ها.

11. فرستادگان و بر گزیدگان او که می خواهند پیام او را ابلاغ نمایند باید به گونه ای باشند که قابل اطمینان باشند یعنی اهل خطا و نسیان و فراموشی نباشند و باید اهل صبر و حوصله و حلم و بردباری باشند و مردم را با خلق و خوی نیکوی خود به امر رسالت خویش متوجه سازد و آن ها را جذب خویش نماید.

12. این موجود راهنمایی که در میان مردم می فرستد چون حیات دائمی ندارد و او هم وفات می نماید باید با رفتن او از دنیا کسی را به عنوان جانشین او بفرستد که بتواند کار های او را انجام دهد و همان نقش مهم او را در جامعه ایفا کند و لازمه اش این است که او صفات و ویژگی های او را داشته باشد.

آن چه تاکنون ذکر شد مربوط به حرف اوّل یعنی حرف الف بود و اماّ حرف دوّم که حرف باء) است اشاره به وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد، زیرا که آن حضرت باب اعظم پروردگار است باب اجابت دعا باب آمرزش گناه باب علم و حکمت و باب رحمت خداوند است. یعنی به وسیلۀ او دعا به اجابت می رسد گناه آمرزیده می گردد، علم و حکمت آموخته می شود، رحمت الهی چه رحمت رحمانیه که همه اهل عالم را فرا می گیرد و چه رحمت رحیمیه که مخصوص اهل ایمان است به خلق می رسد یعنی هر کس بخواهد خدا دعایش را مستجاب کند یا گناهش را

ص: 142

بیامرزد، یا از علم و حکمت خود به او بیاموزد و یا مشمول رحمت خویش گرداند باید از این در وارد شود، وسیلهٔ رسیدن به هر یک از این ها وجود مقدس خاتم الأنبياء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که فرمود:

﴿وَ ما أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ (1)

و همان طور که لفظ عالمین در کلمه رب العالمین شمول دارد و همه عوالم امکان را در بر می گیرد در این آیه شریفه هم لفظ عالمین شمول دارد و همۀ ممکنات را شامل می شود تمام موجودات به طفیل وجود آن حضرت هستی یافته اند؛ (2) همان طور که فرموده اند

﴿اَنَّ اَللَّهَ أَظْهَرَ بِالْبَاءِ جَمِيعُ اَلْمَوْجُودَاتِ.﴾

خداوند - تبارک و تعالی - به توسط «باء» که وجود مقدس محمدی است تمام موجودات را از عدم به ظهور آورده است.

شاهد آن حدیثی است معروف از امیر مؤمنان علیه السلام که فرموده است:

علوم قرآن همگی در سوره حمد و علوم سوره حمد همگی در ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ و علوم و اسرار ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ همگی در (باء) پنهان گشته و آن چه در باء گرد آمده در نقطه آن پنهان گشته و من نقطه باء می باشم.

ص: 142


1- سورة انبياء: 107 .
2- شاهد بر آن حدیث معروف ﴿لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ﴾ است و شاهد بر آن فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام الهی است که فرمود:﴿فَإنّا صَنائِعُ رَبِّنا وَ النّاسُ بَعْدُ صَنائعُ لَنا﴾ و قریب به همین مضمون از امام عصر ارواحنا فداه در ضمن توقيع شريف آن حضرت به ما رسیده است که فرمود: ﴿وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدَ صَنَائِعِنَا﴾ یعنی خداوند خلقت آن ها را و تربیت آن ها را مباشرةً بعهده گرفته و خلقت دیگران و تربیت آن ها به واسطه ایشان است پس ما سوی اللّه همگی از هر جهت محتاج آنان هستند و آن ها از همه خلق بی نیازند برای توضیح بیشتر به القطره: ج 2 ص 47 مراجعه کنید.

مقصود از (باء) وجود مقدس نبوی است و مکشوف شدن باء به وسیلهٔ نقطۀ آن است یعنی آن نقطه است که باء را از غیر آن جدا می سازد علم نبوی به وسیلۀ امیر مؤمنان علیه السلام مکشوف می گردد لذا فرمود:

﴿أنَا مَدینَهُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ بابُها.﴾

امیر مؤمنان علیه السلام است که علم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و راه پیامبر را از غیر آن حضرت جدا می سازد نقطه (باء) انسان را راهنمایی می کند که (باء) را تشخیص دهد و

دچار اشتباه نشود علی علیه السلام هم انسان را راهنمایی می کند که راه را درست بپیمایند و دچار اشتباه نشوند.

و خلاصه همان گونه که از کلمه (الف) و معنای آن ابواب بسیاری از معارف به روی ما گشوده می شود از کلمه (باء) و معنای آن که باب رحمت الهی است ابواب بسیاری از معارف مفتوح می گردد که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

1. تمام انبیای الهی به توسّط آن حضرت به مراتب كامله معارف الهيّه و علوم و کمالات فائز شده اند زیرا عرض کردیم راه رسیدن به هر خیر و برکت و رحمتی وجود مقدّس محمّدی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که او صادر اوّل و فیض نخست و باب رحمت الهیّه است، او اگر نبود حتی انبیاء و فرشتگان الهی نمی توانستند از رحمت حق بر خوردار و با اوصاف جلال پروردگار آشنا شوند و لذا فرموده اند:

﴿بِنَا عُرِفَ اللّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللّهُ.﴾

به وسیله ما خدا شناخته شد و اگر ما نبودیم کسی نمی توانست خدا را بشناسد.

ص: 144

و این تعلیم و تربیت نسبت به انبیاء (1) و فرشتگان (2) در عالم ارواح صورت گرفته است.

2. اهل ایمان و هدایت یافتگان در هر عصر و زمانی و در میان هر امّتی به نور هدایت آن حضرت هدایت شده اند گر چه به وسیله پیامبر آن عصر و زمان صورت گرفته باشد زیرا گفتیم منشأ هدایت همۀ انبياء وجود مقدس خاتم الأنبياء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بوده است و این معنای «(للعالمین) است که همۀ عوالم وجود را شامل می شود. (3)

3. می توان دریافت که او صاحب مرتبۀ شفاعت کلیه است زیرا شفاعت به حسب معنای لغوی و عرفی آن است که شخص شفیع به سبب مقام برتری که در کمالات دارد کسانی را که در رتبه پایین تر از اویند و صلاحیت و قابلیت و زمینه دارند به مقام قرب خود برساند. او صاحب مقام محمود است مقامی که شایسته و سزاوار هر گونه حمد و ثنا است و بالا تر از آن مقامی متصوّر نیست. (4)

ص: 145


1- امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند: ﴿إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله عِشْرِينَ بَحْراً مِنْ نُورٍ فِي كُلِّ بَحْرٍ عُلُومٌ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ لِنُورِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله : انْزِلْ فِی بَحْرِ الْعِزِّ فَنَزَلَ ثُمَّ فِی بَحْرِ الصَّبْرِ ثُمَّ... فَلَمَّا خَرَجَ مِنْ آخِرِ الْأَبْحُرِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا حَبِیبِی وَ یَا سَیِّدَ رُسُلِی وَ یَا أَوَّلَ مَخْلُوقَاتِی وَ یَا آخِرَ رُسُلِی أَنْتَ الشَّفِیعُ یَوْمَ الْمَحْشَرِ فَخَرَّ النُّورُ سَاجِداً ثُمَّ قَالَفَقَطَرَتْ مِنْهُ قَطَرَاتٌ كَانَ عَدَدُهَا مِائَةَ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ أَلْفَ قَطْرَةٍ فَخَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ مِنْ نُورِهِ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ فَلَمَّا تَكَامَلَتِ الْأَنْوَارُ صَارَتْ تَطُوفُ حَوْلَ نُورِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله كَمَا تَطُوفُ الْحُجَّاجُ حَوْلَ بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ...﴾ بحار الانوار: ج 15 ص 29.
2- برای کیفیّت تعلیم جبرئیل و ملائکه مراجعه کنید به القطره ج 1 ص 190 و ص 56 .
3- می توان به این فراز از زیارت نورانی جامعه کبیره اشاره کرد و استشهاد نمود که ﴿إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَأَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ﴾ شما اصل و ریشه هر خیر و معدن آن هستید.
4- علامّه طباطبایی در تفسیر خویش فرموده است از این که خداوند سبحان مقام وجود خاتم الأنبياء را به محمود توصیف نموده و این وصف مطلق و بدون قید عنوان گردیده معلوم می شود همه موجودات حامد آن هستند و همه حامد و ثنا گو نمی شوند مگر این که همه آن را نیکو بشمارند و جميع موجودات از آن بهره مند باشند لذا مقام محمود را تفسیر کرده اند به مقام شفاعت کبرای آن حضرت و روایات وارده نیز بر این تفسیر اتفاق نظر دارند. تفسير الميزان ج 13 ص 176.

4. می توان دریافت که دین او اکمل ادیان است که او خاتم انبیاء قرار گرفته و پس از او پیامبری نیست همان طور که خود او اکمل و افضل انبیا است و گر چه در آخر آمده از نظر رتبه مقدّم است. (1) نبوّت به وجود مقدس آن حضرت خاتمه یافت کتاب و دین هم به کتاب و دین آن حضرت خاتمه یافت و آن تا قیامت پاینده و بر قرار است.

تاکنون توضیح داده شد که چگونه از تفسیر دو حرف یعنی الف و باء أبواب گوناگونی از علوم و معارف مفتوح می شود شاهد بر این مطلب روایت آن راهب است که به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد :

از هشت حرفی که چهار حرف آن در زمین نازل گردیده و چهار حرف از آن در هوا باقی مانده به من خبر دهید؟ امام علیه السلام پاسخ آن را به او فرموده سپس سؤال کرد: دو حرف از آن چهار حرفی که در زمین نازل گردیده بگویید چیست؟ امام علیه السلام فرمود تمام چهار حرف را برایت می گویم و آن ها عبارتند از:

1- ﴿لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ بَاقِیاً.﴾

2- ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ مُخْلَصاً﴾

3- ﴿نَحْنُ أَهْلُ الْبَیْتِ.﴾

4- ﴿شِیعَتُنَا مِنَّا ، وَ نَحْنُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ رَسُولُ اللّهِ مِنَ اللّهِ بِسَبَبٍ. (2)

ص: 146


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند: بعضی از افراد قریش به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کردند: به چه چیزی شما بر انبیا پیشی گرفتید در حالی که آخرین نفر آنان هستید که مبعوث گردید؟ فرمود: ﴿إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّی، وَ أَوَّلَ مَنْ أَجابَ حَیْثُ أَخَذَ اللّه مِیثاقَ النَّبِیِّینَ...﴾ كافي: ج 2 ص 10.
2- بحار الانوار: ج 48 ص 95 ، ضمن ح 107. در چند صفحه پیش از این قسمتی از این حدیث طولانی به مناسبت آورده شد.

لفظ حرف در لغت و عرف و روایات سه گونه به کار رفته است:

اوّل حروف مجرّد و مفرد که همان (ب، ت، ث، ج...) باشد.

دوّم کلمات مركّبه از این حروف، همان طور که اهل نحو حرف را در اصطلاح قسیم اسم و فعل قرار داده اند و گفته اند موجب ربط دادن بین اسماء و افعال است (من) و (الی) و (حتّی) را از حروف جاره شمرده اند با آن که هر کدام از آن ها کلمه ای مرکب از دو حرف یا سه حرف است.

سوّم جمله و کلام تمام را حرف نامیده اند مثل این که فرموده اند اذان و اقامه سی و پنج حرف است یعنی سی و پنج فصل است مانند ﴿اَللَّهُ أَکْبَرُ﴾ ﴿أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ﴾ ﴿أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ﴾ که هر فصل جمله ای و کلام کاملی است. (1)

عطيّه و عنایت سوّم

دیگر عنایت اختصاصی به دوران ظهور شناخت کامل وظایف عبادی و فراهم شدن زمینه عمل به آن وظایف به نحو شایسته است و نتیجه آن تقویت قوای روحانی انسان و نور و صفا یافتن آن است زیرا همان طور که قوای جسمانی نیازمند آب و غذا است و با استفاده از انواع طعام ها و میوه ها تقویت می شود قلب و روح انسان هم نیازمند ذکر و یاد خدا است (2) و با انواع عبادت ها و اعمال صالحه تقویت می شود.

ص: 147


1- مؤلف محترم پس از این توضیح کلّی به مطلب اصلی باز می گردد که بر قبضه شمشیر اصحاب حضرت هزار حرف یا هزار کلمه است که از هر حرف یا کلمه هزار باب علم مفتوح می شود و شرح مفصلی حدود پانزده صفحه پیرامون آن ذکر می کنند که ما به خاطر اختصار از نقل آن خود داری کردیم.
2- امير مؤمنان علیه السلام فرموده است: ﴿الذِكرِ قُوتُ الأرواحِ ...﴾. غرر الحكم.

نتیجه دیگر آن تقرب به خداوند است (1) بهترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک می کند یعنی به او رنگ و بوی خدایی می دهد عبادت است. (2)

از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود:

خداوند تبارک و تعالی فرموده است بنده من به هیچ چیزی به سوی من تقرب نمی جوید که بهتر از واجبات باشد. (3)

هنگامی که در ادای فرائض من سعی نمود و آن را با ادای نوافل تکمیل کرد او را مظهر اسم سمیع و بصیر و قدیر خود قرار می دهم تا بدون حس شنوایی و گوش سر ندا های غیبی مرا که از فرشتگان و ملکوتیان بلند است و به وسیله آن علوم و معارف به قلوب و ارواح بندگان افاضه می گردد بشنود و

ص: 148


1- حضرت علی علیه السلام فرموده است: ﴿مَا تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبَادَهِ اَللَّهِ﴾ مقرّب درگاه الهی با هیچ وسیله ای مانند عبادت پروردگار به ساحت مقدس او نزدیک نگشته است... غرر الحکم.
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿اَلْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَا اَلرُّبُوبِیَّهُ...﴾. عبودیت و بندگی حقیقتی است که آن طرف سکّه اش و سویدای آن ربوبیّت است. مصباح الشريعة ص 66، ب 100. البته باید بدانیم که حقیقت عبودیّت کاری است بسیار دشوار که به راحتی نمی توان به آن دست یافت امام صادق علیه السلام در ضمن روایتی به عنوان بصری فرمودند برای رسیدن به حقیقت عبودیت فراهم کردن سه چیز ضروری است: 1- بنده برای خود در آن چه خداوند به او ارزانی داشته ملکیّتی قائل نباشد. 2- بنده با خود رأیی به اداره و تدبیر امور خویش نپردازد. 3- همۀ اهتمام او صرف اموری شود که خداوند امر فرموده یا از آن نهی نموده است بحار الانوار ج 1 ص 225 .
3- خداوند تبارک و تعالی در ضمن حدیث دیگری فرموده است ﴿مَا أَطَّلِعُ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِيهِ حُبَّ الْإِخْلاَصِ لِطَاعَتِي لِوَجْهِي وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِي إِلاَّ تَوَلَّيْتُ تَقْوِيمَهُ وَ سِيَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْهُ﴾ در قلب هیچ بنده ای دوستی اخلاص در اطاعتم و جلب رضایتم را نمی نگرم مگر آن که تدبیر امور او را خودم به عهده می گیرم و به او نزدیک می شوم. ینابیع الحكمة : ج 3 ص 122 ح 22.

بدون حس بینایی و چشم سر عالم ملکوت را به طور مکاشفه ای ببیند و بدون نیروی جسم بتواند و قدرت داشته باشد در عالم تصرّفاتی داشته باشد. (1)

و چون در حکومت امام عصر علیه السلام و دوران با شکوه ظهور شناخت وظایف عبادی و عمل بر وفق آن ها با تعلیم و تربیت آن حضرت برای مردم فراهم می گردد همگان به این مرتبه از کرامت و قدرت راه می یابند هر چند نسبت به افراد کامل تر و خواص اصحاب ظهور این گونه آیات و کرامات کامل تر خواهد بود.

اما به شرح مقولۀ معرفت و شناخت با ذکر یک آیه می پردازیم

خداوند -تبارک و تعالی- فرموده است:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً﴾ (2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده است:

این وعده الهی در مورد امام قائم علیه السلام و یاران او است. (3)

و بیان مفاد آیه شریفه که راجع به این مقام است چنین است که خداوند به کسانی که قبل از فرا رسیدن حکومت حق، اهل ایمان و عمل صالح باشند وعده فرموده، با نا بودی ظالمان و کافران و از بین بردن فساد جهانی آنان را جایگزین آنان قرار دهد و در مقرّ سلطنت آن ها مستقر فرماید و به آنها تمكّن

ص: 149


1- ﴿قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَ اَللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ اَلَّتِی یَمْشِی بِهَا...﴾. بحار الانوار: ج 70 ص 22 ح 21
2- سوره نور: 55 .
3- غيبت نعماني: ص 126 .

و توانایی بخشد که بتوانند کاملاً به وظایف دینی خود عمل کنند و خوف و وحشت آن ها را که در دولت فاسقین داشته اند به امن و عافیت تبدیل نماید تا خالصانه او را بندگی کنند و مبتلا به شرک هر چند از روی اجبار و تقیّه نشوند تا عبادت مرا موافق رأی باطل آن ها انجام دهند.

به مقتضای این آیه شریفه غرض اصلی پروردگار از تشکیل حکومت جهانی و بر قراری دولت کریمۀ مهدوی آن است که مؤمنان و بندگان صالح خداوند که به خاطر حکومت های فاسد نتوانسته اند وظایف عبادی خود را آن گونه که شایسته است انجام دهند در عهد مبارک امام عصر علیه السلام که هر گونه مانعی بر طرف گشته است وظایف بندگی را بر وجه اتم و اکمل به جا آورند به گونه ای که کامل تر از آن در هر عبادتی تصوّر نشود.

و امّا حدیث جامع در این باب روایتی است که آن را سید بن طاووس در کتاب سعد السعود آورده است. ایشان فرموده اند که در صحیفه ادریس نبی علیه السلام چنین یافتم: هنگامی که ابلیس از خداوند درخواست نمود که مرا تا روز رستاخیز خلق مهلت بده خداوند در پاسخ او فرمود:

نه ولکن تو را تا وقت معلومی مهلت خواهم داد و آن روزی است که من زمین را از لوث کفر و شرک و معاصی پاک خواهم کرد و دولت و سلطنت را از ظالمین و فاسقین خواهم گرفت و آن را به بندگانی منتقل خواهم نمود که دل های آن ها را برای ایمان آزموده ام و از نور اخلاص و یقین و تقوا و صدق و خشوع و صبر و وقار و زهد پُر کرده ام و اهل مراقبت و نگهبانی از آفتاب و ماه اند (یعنی برای عبادت در شب و روز آن ها را در نظر دارند)، حکمرانی عالم را به چنین کسانی مرحمت نمایم و آنان را نسبت به دینی که برای آن ها پسندیده ام متمكّن سازم، تا مرا عبادت کنند و هیچ چیزی را شریک من قرار

ص: 150

ندهند، در اوّل وقتش نماز به پا دارند و در زمان خودش زکات دهند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.

در آن زمان امنیّت را بر زمین حاکم گردانم به گونه ای که هیچ موجودی به دیگری ضرر نرساند و هیچ موجودی از دیگری وحشت و هراسی نداشته باشد، حیوانات درنده و غیر درنده در میان مردم رفت و آمد داشته باشند و آسیبی به کسی نزنند، از حیوانات سمّی سم آن ها و از حیوانات نیش زننده آن ها گرفته شود، (1) آسمان برکات خود را بر زمین فرو فرستد و زمین با پرورش گیاهان خود و ظاهر ساختن گل ها و میوه ها رونق خاصی پیدا کند مردم با رأفت و مهربانی با یک دیگر بر خورد کنند مواسات داشته باشند و مال را بالسویه بین خود تقسیم نمایند به گونه ای که فقیری باقی نماند بزرگ سالان بر خرد سالان رحم کنند خرد سالان نسبت به بزرگ سالان رعایت احترام را بنمایند و به راستی متدین شوند و بر مبنای عدالت حکم کنند و ایشانند اولياء من. (2)

و از آن جا که (وقت معلوم) در آیه شریفه ﴿فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ﴾ (3) وقت ظهور دولت امام قائم علیه السلام است معلوم می شود که اهل این کمالات و عبادات و حسناتی که ذکر شد همان مؤمنان زمان ظهور می باشند.

ص: 151


1- امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند ﴿يَمْلُكُ الْمهْدِيُ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا، وَ يَفْتَحُهَا مِنْ جَابَرْقَا إِلَى جَابَرْصَا، وَ يَسْتَتِمُ أَمْرَهُ، وَ يَعْدِلُ بَيْنَ النَّاسِ، حَتَّى تَرْعَى الشَّاةُ مَعَ الذِّئْبَ فِي مَوْضِعٍ وَاحِدٍ، وَ تَلْعَبُ الصِّبْيَانُ بِالْحيَّةِ وَ الْعَقْرَبِ وَ لاَ يَضُرُّهُمْ، وَ يَذْهَبُ الشَّرُ وَ يَبْقَى الْخيْرُ.﴾ حضرت مهدی علیه السلام شرق و غرب جهان را تحت سیطره خود در آورد گرگ و گوسفند در یک مکان زندگی کنند کودکان با مار ها و عقرب ها بازی کنند و آسیبی به آن ها نرسد شر و بدی از جهان رخت بر بندد و تنها خیر و خوبی باقی می ماند منتخب الاثر: ص 474 .
2- بحار الانوار: ج 52 ص 384 ذكر السيد بن طاووس قدس اللّه في كتاب سعد السعود انّي وجدت...
3- سوره حجر: 36 .

و از جمله تکمیل شدن وسایل عبادت در دوران خجسته آن حضرت بنا های عظیم و مساجد با شکوهی است که برای اجتماع مؤمنین فراهم می گردد که تا آن زمان بی سابقه بوده است. از اخبار و روایات استفاده می شود که تمام بنا های خیریه از مساجد و مشاهد و حرم های ائمه اطهار علیهم السلام به قوّت خود باقی خواهند ماند جز آن چه بر خلاف رضای خداوند بنا شده باشد مثل آن که مسجدی در زمین غصبی و یا از مال حرام بنا شده باشد یا تغییراتی که در کعبه و مسجد الحرام داده باشند که آن ها را خراب خواهد کرد و به شکل اوّل آن که مورد پسند خداوند است تجدید بنا نمایند. (1)

و در شهر هایی که اهل کفر و باطل در آن زندگی می کرده اند و به برکت امام عصر علیه السلام به دین و ایمان هدایت شده اند مساجدی بسازند و در خصوص کوفه مساجدی وسیع تر بنا نمایند، زیرا مسجد کوفه گنجایش آن جمعیّت را ندارد

امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند:

بی تردید کوفه به حیره متّصل خواهد شد و در حیره مسجدی تأسیس می شود که پانصد درب داشته باشد نمایندۀ حضرت قائم علیه السلام در آن اقامه نماز خواهد نمود، زیرا مسجد کوفه برای آنها کوچک خواهد بود. (2)

ص: 152


1- ابو بصیر از امام صادق علیه السلام و روایت کرده که فرمود:﴿إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ هَدَمَ اَلْمَسْجِدَ اَلْحَرَامَ حَتَّی یَرُدَّهُ إِلَی أَسَاسِهِ وَ حَوَّلَ اَلْمَقَامَ إِلَی اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی کَانَ فِیهِ...﴾. بحار الانوار ج 52 ص 338 ح 80 . شیخ طبرسی رحمة اللّه علیه در کتاب اعلام الوری اشکالی را در زمینه هدم مساجد مطرح کرده و این گونه جواب داده است ﴿فَأَمَّا هَدْمُ الْمَسَاجِدِ وَ الْمَشَاهِدِ فَقَد يَجُوزُ أَنْ يَخْتَصَّ بِهَدْمِ مَا يُبْنَى مِنْ ذَلِكَ عَلَى غَيْرِ تَقْوَى اَللَّهِ تَعَالَى وَ عَلَى خِلاَفِ مَا أَمَرَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ بِه﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 382. در ضمن حدیث مفضّل چنین آمده است ﴿وَ یَهدِمُ المَسجِدَ الَّذی بَناهُ یَزیدُ بنُ مُعاوِیَهَ لَمّا قَتَلَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام ، و هُوَ مَسجِدٌ لَیسَ للّهِ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن بَناهُ...﴾ بحار الانوار ج 53 ص 34.
2- حَبَّة العرني راوى اين حديث است می گوید به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کردم: آیا این مسجد کوفه ای که آن را امروز توصیف می نمایند توسعه پیدا می کند؟ حضرت فرمودند:﴿تُبْنَى لَهُ أَرْبَعُ مَسَاجِدَ مَسْجِدُ الكُوفَةِ أَصْغَرُهَا﴾. يعنى چهار مسجد برای آن بنا می شود که مسجد کوفه کوچک ترین آن ها است و در مسجد در دو طرف کوفه یکی طرف کوفه نهر بصریین و دیگری طرف نهر غرییّن ساخته خواهد شد بحار الانوار: ج 52 ص 374 ح 173. در روایت دیگری امام باقر علیه السلام فرموده اند: در هفته دوّم از ورود امام عصر علیه السلام به کوفه مردم می گویند: ای فرزند پیامبر نماز پشت سر شما با نماز پشت سر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برابری می کند و مسجد جواب گوی این همه مردم نمی باشد. امام علیه السلام به سوی نجف اشرف حرکت می کند و نماز را در آن جا اقامه می نماید و دستور می دهد که مسجد با شکوهی با هزار درب در آن جا بنا کنند تا گنجایش آن همه جمعیت را داشته باشد. بحار الانوار: ج 52 ص 330 ح 53 .

دیگر از بنا های با عظمت برای عبادت در آن دوران با شکوه، بنای بيت المعمور است که به امر الهی آن را از آسمان به زمین می آورند و شاهد آن روایتی است که داود بن کثیر رقّی آن را نقل کرده است. می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم معنای سلام کردن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چیست؟

حضرت فرمود:

هنگامی که خداوند - تبارک و تعالی - پیامبرش و وصیّ او و دختر او و فرزند او و دیگر امامان و شیعیان آن ها را آفرید از آن ها عهد و پیمان گرفت که صبر نمایند (در راه ادای فرائض و انجام تکالیف الهی و اطاعت او) و مصابره داشته باشند (یعنی در مقابل دشمنان ایستادگی و مقاومت داشته باشند در مقام تقیّه با تقیّه و در مقام جهاد با جهاد کردن) و مرابطه نمایند (یعنی در نگهبانی از مرز های اعتقادی و جغرافیایی شدّت اهتمام را داشته باشند که دشمن در نظام فکری و اجتماعی آنان رخته نکند) و در هر حالی تقوا را رعایت کنند و به آن ها وعده فرمود که ارض مبارکه و حرم امن الهی را به تصرف آن ها در آورد و بیت المعمور را از آسمان برای آن ها فرو فرستد و ملکوت آسمان ها و اهل آسمانها و اوضاع آن را در نظر آنان مکشوف

ص: 153

سازد و آنان را از شر دشمنانشان راحت نماید و زمین را تبدیل فرماید به غیر آن یعنی فساد آن را به صلاح مبدّل سازد و آن چه در آن است تسلیم آن ها نماید به گونه ای که دیگر هیچ گونه نزاع و خصومتی در میان نباشد و همه اوضاع مطابق میل و دل خواه آنان گردد و پیامبر بر این تفصیل با همۀ امت اخذ میثاق نمود و عهد و پیمان بست و همانا معنای سلام بر آن حضرت، یاد آوری آن میثاق و تجدید آن عهد و پیمان و دعا و مسألت است که خداوند آن سلامتی را که به آن ها وعده فرموده تعجیل نماید. (1)

پس از بیان این مطلب ذکر دو نکته را لازم است:

نکته اوّل آن که سلام بر ائمه اطهار علیهم السلام هم یادآور آن عهد و پیمان الهی السلام است، زیرا برای آنان نیز اخذ میثاق از همۀ مردم حتّی انبیاء شده است امام باقر علیه السلام فرموده است:

خداوند از پیامبرانش عهد و پیمان گرفت و فرمود:

﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي، وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالُوا: بَلَى.﴾

نسبت به ربوبیّت حضرت حق و رسالت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امارت و فرمان روایی علی علیه السلام که اقرار کردند نبوت برای ایشان ثابت گردید. (2)

ص: 154


1- بحار الانوار: ج 52 ص 380 ح 190 داود بن کثیر به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: معنای سلام بر رسول خدا چیست؟ امام صادق در جواب فرمودند:﴿إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ نَبِیَّهُ وَ وَصِیَّهُ وَ اِبْنَتَهُ وَ اِبْنَیْهِ وَ جَمِیعَ اَلْأَئِمَّهِ وَ خَلَقَ شِیعَتَهُمْ أَخَذَ عَلَیْهِمُ اَلْمِیثَاقَ، وَ أَنْ یَصْبِرُوا وَ یُصَابِرُوا وَ یُرَابِطُوا وَ أَنْ یَتَّقُوا اَللَّهَ وَ وَعَدَهُمْ....﴾
2- تفسیر برهان: ج 6 ص 429 ح 4 و در ذیل این حدیث در خصوص اخذ میثاق نسبت به پیامبران اولو العزم آمده است: ﴿ثُمَّ أَخَذَ اَلْمِیثَاقَ عَلَی أُولِی اَلْعَزْمِ أَنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْأَوْصِیَاءُ مِنْ بَعْدِهِ وُلاَهُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی، وَ أَنَّ اَلْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی، وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی، وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی، وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً أَوْ کَرْهاً﴾ یعنی به آن ها غیر از ربوبیت حضرت حق و رسالت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و وصایت امیر مؤمنان علیه السلام و امامان بعد از او مسأله مهدویّت هم تذکّر داده شده که به وسیله او خداوند دینش را یاری می کند و بر همه ادیان پیروز می گرداند و به وسیلۀ او دولت کریمه خود را آشکار می سازد به وسیله او از دشمنان انتقام می گیرد آن ها عرض کردند ﴿أَقْرَرْنَا یَا رَبَّنَا وَ شَهِدْنَا﴾ پروردگارا ما به این مطالب که درباره حضرت مهدی علیه السلام فرمودی اقرار داریم و در مورد حضرت آدم علیه السلام که در این تصمیم گیری ضعیف بوده فرموده است ﴿وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾. در او عزم و اراده قوی و تصمیم گیری به موقع و جدی نیافتیم سوره طه: 115 .

نکته دوّم در مورد بیت المعمور است که آن بیت رفیع و با عظمتی است و آسمان چهارم قرار گرفته است و از عظمت آن همین بس که محلّ اجتماع فرشتگان الهی برای انجام امور مهمی بوده است که به بعضی از آن ها اشاره می نماییم.

(اجتماعات بيت المعمور)

اشاره

اوّل و آن به شرحی که در روایات آمده چنین بوده است: شب مجمع جمعه بیست و چهارم ماه مبارک رمضان (1) خداوند تبارک و تعالی چهل هزار فرشته را دعوت کرد که در بیت المعمور اجتماع کنند (2) و دستور داد در کنار درب آن منبر کرامت را که حضرت آدم علیه السلام بر آن تعلیم اسماء به ملائکه نمود نصب کردند و به یکی از ملائکه حُجب به نام (راحیل) دستور داد که بر آن منبر

ص: 155


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است.... ﴿حَتَّی جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ لَیْلَهَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، اَلْعَلِیُّ اَلْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمَ، وَ قَدْ جَمَعَ اَلرُّوحَانِیِّینَ وَ اَلْکَرُوبِیِّینَ فِی وَادٍ یُقَالُ لَهُ: اَلْأَفْیَحُ، تَحْتَ شَجَرَهِ طُوبَی، وَ زَوَّجَ فَاطِمَهَ عَلِیّاً...﴾ عوالم : ج 1 ص 408.
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن حدیثی به على علیه السلام فرمود: ﴿هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ وَ أَشْهَدَ عَلَی تَزْوِیجِهَا أَرْبَعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ ....﴾ عوالم ص 388 .

بالا رود و حمد و ثنای الهی نماید و در میان فرشتگان الهی کسی از او شیوا تر خطبه نمی خواند. راحیل بر آن منبر بالا رفت و خطبه ای در حمد و ثنای الهی خواند که تا آن زمان همانند آن شنیده نشده بود (1) و پس از آن ندای الهی بلند شد:

﴿اَلْحَمْدُ رِدَائِی وَ اَلْعَظَمَهُ کِبْرِیَائِی وَ اَلْخَلْقُ کُلُّهُمْ عَبِیدِی وَ إِمَائِی زَوَّجْتُ فَاطِمَهَ أَمَتِی مِنْ عَلِیٍّ صَفْوَتِی اِشْهَدُوا مَلاَئِکَتِی﴾ (2)

و جبرئیل به امر الهی طرف قبول از جانب امیر مؤمنان علیه السلام واقع شد و پس از آن صورت مهریه که اختیار بهشت و دوزخ (3) و خمس تمام زمین (4) و چهار نهر

ص: 156


1- و ضمن حديثى طولانی فرموده اند:﴿أَمَرَ اَللَّهُ اَلْمَلاَئِکَهَ أَنْ تَجْتَمِعَ فِی اَلسَّمَاءِ اَلرَّابِعَهِ عِنْدَ اَلْبَیْتِ اَلْمَعْمُورِ فَهَبَطَ مِنْ فَوْقِهَا إِلَیْهَا وَ صَعِدَ مِنْ تَحْتِهَا إِلَیْهَا وَ أَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رِضْوَانَ، فَنَصَبَ مِنْبَرَ اَلْکَرَامَهِ عَلَی بَابِ اَلْبَیْتِ اَلْمَعْمُورِ وَ هُوَ اَلَّذِی خَطَبَ عَلَیْهِ آدَمُ عَرَضَ اَلْأَسْمَاءِ عَلَی اَلْمَلاَئِکَهِ وَ هُوَ مِنْبَرٌ مِنْ نُورٍ فَأَوْحَی إِلَی مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَهِ حُجُبِهِ یُقَالُ لَهُ رَاحِیلُ أَنْ یَعْلُوَ ذَلِکَ اَلْمِنْبَرَ وَ أَنْ یَحْمَدَهُ بِمَحَامِدِهِ وَ یُمَجِّدَهُ وَ بِتَمْجِیدِهِ وَ أَنْ یُثَنِّیَ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ..﴾ عوالم ص 418 ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که خطب راحيل في المعمور في جمع من أهل السماوات السبع، خطبه او را در حمد و ثنای الهی نقل کرده است که ابتدای آن چنین است:﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْأَوَّلِ قَبْلَ أَوَّلِیَّهِ اَلْأَوَّلِینَ اَلْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ اَلْعَالَمِینَ....﴾ عوالم ص 396 .
2- المناقب: ج 3 ص 125، بحار الانوار ج 43 ص 110، عوالم حضرت زهرا علیها السلام : ج 1 ص 397 . و در ضمن حدیث مفصل دیگری فرموده است ﴿مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی آنِفاً فَأَخْبَرَنِی عَنْ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنَّهُ جَمَعَ الْمَلائِکَةَ عِنْدَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ أَنَّهُ أَشْهَدَهُمْ جَمِیعاً أَنَّهُ زَوَّجَ أَمَتَهُ فَاطِمَةَ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ...﴾ عوالم ص 419 .
3- امام صادق علیه السلام فرموده اند ﴿أَمْهَرَهَا الجَنَّةَ و النَّارَ، تُدْخِل أَعْدَاءَهَا النَّارَ، وَ تُدْخِل أَوْليَاءَهَا الجَنَّةَ.﴾ عوالم: ص 458 .
4- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به فاطمه علیه السلام فرمود:﴿مَا أَنَا زَوَّجْتُکِ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ زَوَّجَکِ مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ جَعَلَ مَهْرَکِ خُمُسَ اَلدُّنْیَا مَا دَامَتِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرْضُ﴾ عوالم، ص 459 .

در روی زمین که فرات و دجله و نیل و بلخ باشد تنظیم گرد و در حریر بهشتی ثبت شد (1) و فردای آن توسط جبرئیل به محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تقدیم گردید.

مجمع دوّم:

حضرت رضا علیه السلام فرموده اند:

در روز عید غدیر خداوند تبارک و تعالی به جبرئیل دستور می دهد که کرسی های کرامت را در برابر بیت المعمور نصب کند و بر آن بالا رود، فرشتگان از تمام آسمان ها در آن جا اجتماع می کنند و مدح و ثنای حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می نمایند و برای شیعیان امیر مؤمنان و ائمه اطهار علیهم السلام و دوستان ایشان طلب آمرزش می کنند. (2)

مجمع سوّم

عبد اللّه بن عباس روایت کرده است که:

چون روز جمعه فرا رسد خداوند تبارک و تعالی دستور دهد تا منبری بر در بیت المعمور قرار دهند و فرشتگان در اطراف آن گرد آیند. جبرئیل در آن اجتماع با شکوه اذان گوید و میکائیل امامت کند و فرشتگان به او اقتدا نمایند و چون فارغ شوند جبرئیل گوید: ثواب این اذان گفتن را به امت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخشیدم. میکائیل گوید: ثواب این امامت جماعت را به امام آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخشیدم. فرشتگان گویند ما هم ثواب این نماز را به امت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخشیدیم.

ص: 157


1- خداوند تبارک و تعالی - فرمود: ﴿وَ جَعَلْتُ نِحْلَتَهَا مِنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خُمُسَ اَلدُّنْیَا وَ ثُلْثَ اَلْجَنَّهِ وَ جَعَلْتُ لَهَا فِی اَلْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَنْهَارٍ اَلْفُرَاتَ وَ نِیلَ مِصْرَ وَ نَهْرَوَانَ وَ نَهْرَ بَلْخٍ...﴾ عوالم ص 457 .
2- عوالم غدیر: ص 222 .

خداوند تبارک و تعالی بفرماید شما که از من سخی تر نیستید و من به جود و کرم سزاوار ترم، شاهد باشید که من تمام گناهان امت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بخشیدم. آن گاه پراکنده شوند و در جمعهٔ دیگر این اجتماع و این مراسم در همان مکان بر قرار شود. (1)

مجمع چهارم:

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: فرشتگان در معراج به من گفتند:

در بیت المعمور نامه ای است از نور که در آن نام مبارک محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السلام فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهم السلام و امامان از ذریه امام حسین علیه السلام و نام شیعیان ایشان که تا روز قیامت خواهند آمد نوشته شده است. هرگز یکی بر آنان افزوده یا کم نمی گردد و همانا آن نامه میثاق ما است و برای ما در هر روز جمعه خوانده می شود. (2)

مجمع پنجم:

ابن عباس از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود:

به آسمان ها که بالا برده شدم در آسمان چهارم خانه ای را مشاهده کردم که از

ص: 158


1- آئین جمعه: ص 41 .
2- پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرموده است در معراج به آسمان چهارم که رسیدم فرشتگان اطراف من جمع شدند و از حال برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام پرسش نمودند. من به آن ها گفتم: و تعرفونه؟ آیا شما او را می شناسید؟ گفتند:﴿نَعْرِفُهُ وَ شِیعَتَهُ وَ هُمْ نُورٌ ، حَوْلَ عَرْشِ اللّهِ﴾؛ آری خودش و شیعیانش را می شناسیم آن ها نوری هستند در اطراف عرش خداى رحمان. ﴿إِنَّ فِي الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ لَرَقاً مِن نُورٍ فيهِ كِتابٌ مِن نورٍ فيهِ اسمُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِي ...﴾ و همانا در بیت المعمور برگ های است از نور که با خط نور در آن نوشته شده نام محمد صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السلام و... بحار الانوار: ج 18 ص 357 ضمن ح 66، تفسیر برهان: ج 6 ص 22 .

یاقوت سرخ بود جبرئیل به من :گفت ای رسول !خدا این خانه ای را که مشاهده می کنی بیت المعمور است. خداوند تبارک و تعالی آن را پنجاه هزار سال پیش از خلقت آسمان ها و زمین آفریده است. بنا است در این جا با پیامبران و رسولان نماز بخوانی. به فرمان الهی همۀ انبیا و مرسلین اجتماع کردند و جبرئیل صفوف آن ها را مرتّب نمود و به امامت من نماز برپا گردید. پس از اقامه نماز فرشته ای از طرف پروردگارم آمد و گفت: ای محمد، پروردگارت بر تو سلام می رساند و می فرماید از این رسولان سؤال کن شما بر چه چیزی پیش از من رسالت داشتید؟ من به آن ها گفتم: ای پیامبران و رسولان الهی، پروردگار من شما را بر چه چیزی مبعوث به رسالت فرمود؟ همگی یک صدا گفتند:

بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام ، و این است شأن نزول این آیه شریفه

﴿وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا﴾. (1) (2)

(عظمت بيت المعمور)

اشاره

و درباره عظمت بیت المعمور می توان این مطلب را بر شمرد (3) که امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند:

ص: 159


1- سوره زخرف: 45
2- تفسیر برهان: ج 8 ص 572 ح 5 و در حدیثی امام باقر علیه السلام فرموده اند:﴿لَمّا اسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله إلَی السَّماءِ فبَلَغَ البَیتَ المَعمورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلاهُ فأذَّنَ جَبرئیلُ وأقامَ ، فتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله ، وصُفَّ المَلائکَهُ وَ النَّبِیّونَ خَلفَ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله.﴾ در معراج هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به بیت المعمور رسید، جبرئیل اذان و اقامه ،گفت رسول خدا مقدم شد و فرشتگان و پیامبران در پشت سر او صف کشیدند. بحار الانوار: ج 18 ص 307 ح 14.
3- و نیز از عظمت بیت المعمور آن است که صدوق رحمة اللّه علیه فرموده است ﴿أَنَّ الْقُرْآنَ نَزلَ شَهْرُ رَمَضانَ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ جُمْلَةً وَاحِدَةً إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ مِنَ البَيْتِ المَعْمورِ في مُدَّةِ عِشْرِينَ سَنَة﴾ اعتقاد ما آن است که قرآن در ماه رمضان در شب قدر یک مرتبه و تمامی آن به بیت المعمور نازل شده سپس از آن جا در مدت بیست سال به تدریج نازل گشته است. بحار الانوار: ج 18 ص 250 ح 3.

هر روز هفتاد هزار ملائکه به زیارت بیت المعمور می روند و در آن جا نماز می خوانند. روز دیگر فرشتگان دیگر می روند و دیگر نوبت به فرشتگان قبلی نمی رسد. (1)

از آن چه مذکور شد معلوم می شود نزول بیت المعمور با آن جلالت و رفعت و نورانیت و صفایی که دارد چه مقدار در تکمیل وسایل عبادت بندگان تأثیر خواهد داشت با آن که در دوران با شکوه ظهور معابد عظیم و مساجد جلیل و مشاهد مشرفه مخصوصاً حرم مطهر حضرت سيّد الشهداء علیه السلام فضل و شرف آن غیر قابل تصوّر ما است موجود می باشد.

شاید حکمت نزول بیت المعمور تنوع عبادتگاه باشد و همان طور که در لذت های جسمانی تنوع نعمت ها باعث مزید لذت می گردد که در یک نواخت بودن آن چنین لذتی حاصل نمی گردد، در لذت های معنوی هم چنین است انتقال از عملی به عمل دیگر و از کیفیتی به کیفیت دیگر و از مکانی به مکان دیگر باعث می شود که ملالتی حاصل نشود گاهی به نماز گاهی به دعا، گاهی به قرآن، گاهی به عبادت های مفصل، گاهی عبادت های مختصر، گاهی در خانه گاهی در مسجد و گاهی در حرم باعث شوق و نشاط می شود.

امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن تأکید نمودن به سعی و تلاش در انجام وظایف عبودیت فرموده است:

﴿لِكُلّ بَابِ رَغبَةٍ إِلَي اللّهِ مِنهُم يَدٌ قَارِعَةٌ بِهَا.﴾ (2)

یعنی مؤمن مجاهد باید به هر دری از در های رحمت الهی چنگی بزند و از

ص: 160


1- بحار الانوار: ج 100 ص 122 ح 27 محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ﴿مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَکْثَرَ مِنَ الْمَلاَئِکَهِ،وَ إِنَّهُ لَیَنْزِلُ کُلَّ یَوْمٍ،سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فَیَأْتُونَ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ فَیَطُوفُونَ بِهِ.... ثُمَّ عَرَجُوا وَ یَنْزِلُ مِثْلُهُمْ أَبَداً إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ.﴾
2- بحار الانوار ج 69 ص 326 ضمن ح 39.

هر خرمنی که باعث تقرّب به خدا می شود خوش های بر دارد و از هر گلزار حسن و ادبی گلی بچیند.

در دوران ظهور که امکانات سفر کاملاً فراهم است و به راحتی هر کس می تواند از جایی به جای دیگر منتقل شود حتی (طىّ الأرض) در اختیار اهل ایمان است گاهی به کعبه معظمه روی می آورند گاهی به مدینه منوره و روضه نبویه مشرف می شوند. گاهی به نجف اشرف و گاهی به کربلای معلی و گاهی به حرم های پاک دیگر امامان گاهی به بیت المقدس و گاهی به طواف بیت المعمور می پردازند تا به این وسیله فیوضات خود را تکمیل گردانند و با اضافه شدن بیت المعمور توسعه بیشتری پیدا شود که از هر روضه ای از این ریاض بهشتی شمیم روح افزای خاصی به مشام آید و از هر گلزاری از این گلزار های معنوی عطر جان فزای مخصوصی قلب و روح او را به وجد و نشاط آورد و از هر بستانی از این بساتین با صفا نسیم دلپذیر ویژه ای و نغمه دل گشای تازه ای ایمان و یقین او را تقویت نماید.

عطيه و عنایت چهارم:

که به دوران نورانی ظهور اختصاص دارد تکمیل عقول مردم است، شکافنده علوم اوّلین و آخرین امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند:

﴿اذا قامَ قائِمُنا، وَضَعَ یَدَهُ عَلی رُؤوس العِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقوَلَهُم وَ اکمَلَ بِهِ اَخلاقَهُم.﴾

هر گاه قائم ما قیام کند دست خود را بر سر بندگان نهد و به این وسیله عقل های آنان تمرکز می یابد و اخلاقشان کامل می گردد. (1)

ص: 161


1- بحار الانوار: ج 52 ص 336 این حدیث با سند دیگری این گونه روایت شده است:﴿اذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلَىٰ رُؤُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ، وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 328 ح 47 . احلام در این روایت به معنای فهم و شعور است یعنی به برکت قرار گرفتن دست مبارک امام بر روی سر بندگان عقول آن ها تمرکز می یابد و فهم و درک آنان کامل می گردد.

در بیان این حدیث شریف به دو نکته اشاره می نماییم:

نكته اوّل: ارزش والای عقل در وجود انسان.

نکته دوّم: عظمت این عطیه الهی در دوران ظهور و تأثیر آن در روابط اجتماعی و رشد ایمانی مردم. (1)

خداوند تبارک و تعالی در آیاتی از کتاب خود به این مطلب اشاره فرموده است که معرفت به وجود صانع و شناخت آیات الهی به صاحبان عقل و خرد اختصاص دارد فقط آن ها هستند که به خاطر دارا بودن عقل می توانند آیات الهی را درک کنند.

خداوند می فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الأَلْبَاب﴾ (2)

ص: 162


1- زید زرّاد گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم ما می ترسیم که مؤمن نباشیم. امام علیه السلام فرمود: چرا چنین می گویید؟ عرض کردم زیرا ما در میان خود نمی یابیم کسی را که برادر ایمانیاش نزد او از در هم و دینارش عزیز تر باشد و می بینیم که در هم و دینار را برادر ایمانی خود که در ولایت مولا امیر مؤمنان علیه السلام مشترک هستیم ترجیح می دهیم امام علیه السلام فرمود:﴿کَلّا ، إنَّکُم مُؤمِنونَ ، ولکِن لا تُکمِلونَ إیمانَکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا ، فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ...﴾ چنین نیست شما مؤمن هستید ولی ایمان شما کامل نمی شود تا آن که قائم ما خروج کند، در آن هنگام خدا عقل و فهم شما را تمرکز دهد و مؤمن کامل گردید..... بحار الانوار: ج 67 ص 350 ح 54 .
2- بدون تردید در آفرینش آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانه های روشنی برای خردمندان .است (سوره آل عمران: 190) .

و نیز می فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ (1)

عقل در وجود انسان چراغ پر فروغی است که به وسیله آن هر امر مهمّی که معرفت آن در مقدمه اصلاح امر معاش و سعادتمندی امر آخرت لازم است کشف می شود. (2)

کشف امور به وسیلۀ عقل همانند ظهور اشیاء به وسیلۀ چشم است، همان گونه که با بینایی چشم سر وجود هر موجودی در خارج با اوصافی که دارد برای انسان ظاهر می شود به وسیلۀ بینایی عقل هم وجود خالق یکتا با اوصاف علم و قدرت و حکمتش کشف می شود؛ حسن و نیکویی افعال حضرت حق و زشتی و نا پسندی اهل باطل و افعال و اقوال آن ها کاملاً هویدا می گردد.

ص: 163


1- همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز و کشتی هایی که در دریا به سود مردم در حرکتند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و نیز در تغییر مسیر باد ها و ابر هایی که میان زمین و آسمان مسخرند نشانه هایی است (از علم و قدرت و حکمت خداوند) برای مردمی که عقل دارند و اندیشه می کنند. سوره بقره: 164 .
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: ﴿إنَّما یُدرَکُ الخَیرُ کُلُّهُ بِالعَقلِ﴾ آن چه خیر و خوبی است به وسیلهٔ عقل درک می شود و با عقل می توان آن را تحصیل نمود. تحف العقول: ص 44 . امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:﴿اَلْعَقْلُ مُصْلِحُ کُلِّ أَمْرٍ﴾ عقل است که هر امری را اصلاح می کند.

و نیز همان گونه که لازمۀ استفاده کردن از چشم سر باز بودن آن استفاده کردن از چشم عقل هم لازمه اش باز بودن آن است و همان طور که با بسته بودن چشم سر چیزی برای انسان ظاهر نمی گردد با بسته بودن چشم عقل هم چیزی برای انسان مکشوف نمی گردد. چشم عقل در حال توجه و تفکر انسان باز و در حال غفلت او بسته است و لذا حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرموده اند:

﴿وَ دَلِیلُ اَلْعَقْلِ اَلتَّفَکُّرُ.﴾

فکر و اندیشه دلیل عقل است. (1)

عقل هنگامی که به آیات الهی توجه می کند مانند آن است که چشم باز است و چیزی را می نگرد.

و خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً﴾ (2)

ص: 164


1- اصول كافي: ج 1 ص 16، بحار الانوار: ج 1 ص 136 حضرت موسی بن جعفر به هشام فرمود: ﴿یَا هِشَامُ! إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ دَلِیلاً وَ دَلِیلُ الْعَقْلِ التَّفَکُّرُ...﴾ و در حدیث است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: ﴿نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ﴾ با تفكر قلب خود را بیدار بدار یعنی بیداری قلب و عقل به وسیلهٔ فکر کردن و اندیشه نمودن است مجموعه ورّام: ج 2 ص 183.
2- بدون تردید در آفرینش آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانه هایی برای خردمندان است آن ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند پروردگارا این ها را بیهوده نیافریده ای. سوره آل عمران: 191 .

در این آیه صاحبان عقل و خرد که آیات الهی را درک می کنند کسانی معرفی شده اند که اهل تفکر در آفرینش آسمان ها و زمین هستند و در بعضی از آیات به جای کلمه ﴿ِأُولِوا الأَلْبَابِ﴾ كلمه ﴿القَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾ آمده است. (1)

و نیز همان گونه که چشم سر در تاریکی هوا نمی تواند از بینایی خود استفاده کند چشم عقل هم در تاریکی هوای دل نمی تواند درک آیات الهیه نماید (2) و آن نور و روشنایی که فضای دل را نورانی می کند و زمینه برای استفاده از بینایی عقل پیدا می شود نور محبت و معرفت انبیا و ائمه هدى علیهم السلام باشد (3) و عقل با این اوصاف است که حجت درونی و باطنی است همان طور که انبیاء و ائمه هدى علیهم السلام حجت ظاهری می باشند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام بن حکم فرمودند:

﴿يَا هِشَامُ، إِنَّ الله عَلَى النَّاسِ حُجَتَيْنِ، حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام ، وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ﴾

خدا را بر مردم دو حجّت است یکی ظاهری و دیگری باطنی حجت ظاهری و بیرونی رسولان و پیامبران و امامان علیهم السلام و حجت باطنی و درونی عقل است. (4)

ص: 165


1- سوره رعد: 3 ﴿وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ... إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾
2- و می توان:گفت: چشم سر با داشتن حجاب نمی تواند از بینایی خود استفاده کند چشم عقل هم با داشتن حجاب نمی تواند نور افشانی کند و حجاب آن هوا های نفسانی است و لذا أمير مؤمنان علیه السلام فرموده اند:﴿اَلْهَوَی عَدُوُّ اَلْعَقْلِ﴾ غرر الحكم.
3- امام صادق علیه السلام به یونس بن طبیان فرمودند:﴿إِنَّ أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ عَمِلُوا بِالْفِكْرَةِ حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَّهِ فَإِنَّ حُبَّ اللَّهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ اسْتَضَاءَ بِهِ...﴾. بحار الانوار: ج 70 ص 25 .
4- بحار الانوار: ج 1 ص 137 و در حدیث دیگری ابن سکیت هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد: ﴿مَا اَلْحُجَّهُ عَلَی اَلْخَلْقِ اَلْیَوْمَ﴾ امروز حجت بر این خلق چیست؟ امام علیه السلام فرمود:﴿اَلْعَقْلُ یَعْرِفُ بِهِ اَلصَّادِقَ عَلَی اَللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ اَلْکَاذِبَ عَلَی اَللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ﴾ حجت عقل است، در پرتو نور آن می توان راست گو را از دروغ گو تشخیص دهد و در نتیجه راست گو را تصدیق و دروغ گو را تکذیب نمود. بحار الانوار ج 78 ص 344 .

مطلب دیگر: خداوند در وجود انسان سه روح قرار داده که هر کدام به وسیلۀ آثارش معلوم و متمایز از دیگری است.

1. روح نباتی که به خاطر وجود آن در نباتات و حیوانات و انسان ها رشد و نمو هست این روح در جمادات نیست و لذا این رشد و نمو را ندارند.

2. روح حیوانی که عامل حرکت و منشأ فهم و شعور است حیوانات و انسان ها از چنین روحی که از آن به قوه مدبّره تعبیر می کنند بر خور دارند و در نباتات نیست.

3. روح انسانی که قوه قویه عقل قائم به آن است (1) و درک معارف حقّه و آیات الهی از آثار آن است و به وسیله همین نیروی عقلانی است که از سایر

ص: 166


1- کمیل به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کرد می خواهم که نفسم را به من بشناسانی. امام علیه السلام فرمود: کدام الله نفس را می خواهی به تو بشناسانم؟ عرض کرد مولای من مگر جز یک نفس هست؟ امام علیه السلام فرمود: ﴿یَا کُمَیْلُ إِنَّمَا هِیَ أَرْبَعَهٌ اَلنَّامِیَهُ اَلنَّبَاتِیَّهُ وَ اَلْحِسِّیَّهُ اَلْحَیَوَانِیَّهُ وَ اَلنَّاطِقَهُ اَلْقُدْسِیَّهُ وَ اَلْکُلِّیَّهُ اَلْإِلَهِیَّهُ.﴾ ای کمیل، همانا نفس چهار گونه است و هر یک از آن ها دارای پنج قوه و دو خاصیّت است. 1- نفس نامی نباتی که قوای آن عبارتند از قوّه جاذبه، ماسکه، هاضمه دافعه و مربیّه (ضمیه) و دو خاصیت آن زیاده و نقصان است. 2- نفس حسیّه حیوانیه که قوای آن عبارتند از شنوائی ،بینائی ،بویائی چشایی و لامسه و دو خاصیت آن خشنودی و غضب است. 3- نفس ناطقه قدسیّه و قوای آن عبارتند از فکر و ذکر و علم و حلم و نباهة... بحار الانوار: ج 61 ص 84 .

حيوانات متمایز می گردد. (1)

البته عقل هم ذو مراتب است نظیر ماه که شب اوّل به صورت هلالی ظاهر می گردد و تا شب چهاردهم بدر کاملی می گردد و هر یک از آن ها مصداق ماه است با آن که در نور افکنی متفاوتند با داشتن اوّلین مرتبۀ آن آدمی شایسته می گردد که مورد خطاب الهی قرار می گیرد و امر و نهی و تکلیف به او تعلق گیرد و بر اثر فرمان برداری، استحقاق اجر و ثواب و در نتیجه مخالفت استحقاق كيفر و عقاب پیدا نماید پس کسی که معرفت به خداوند نصیب او می گردد و اطاعت او را می نماید و سزاوار بهشت می شود به خاطر داشتن عقل است و این تعریف که فرموده اند:

﴿الْعَقْلُ مَا عُبدَ بهِ الرَّحْمَانُ وَ اَکْتُسِبَ بهِ الْجِنَاُن﴾

عقل سرمایه گران بها و گوهر ارزشمندی است در وجود انسان (2) که از لوازم آن و آثار آن روی آوردن بنده به خداوند و شوق عبادت و استحقاق یافتن بهشت است. (3)

ص: 167


1- امير مؤمنان علیه السلام فرموده است:﴿اَلْإِنْسَانُ بِعَقْلِهِ﴾؛ قوام انسان و انسانیت او به عقل او بستگی دارد. غرر الحكم.
2- پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿ما قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ﴾؛ خداوند میان بندگانش چیزی ارزشمند تر از عقل تقسیم ننموده است. بحار الانوار: ج 1 ص 91 .
3- از امام صادق علیه السلام سؤال شد عقل چیست؟ فرمود: آن چیزی است که به وسیله آن خداوند رحمان عبادت شود و به وسیلۀ آن بهشت به دست آید. وسائل: ج 11 ص 160 حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام فرمود: ای هشام، امیر مؤمنان علیه السلام همواره می فرمود:﴿ما عُبِدَ اللّه بِشَیءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ﴾؛ خداوند تبارک و تعالی به چیزی برتر از عقل عبادت نشده است... کافی ج 1 ص 18. و در روایتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است...﴿أَلاَ وَ إِنَّ أَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ ؛ فَأَطَاعَهُ ، وَ عَرَفَ عَدوَّهُ فَعَصَاهُ﴾ آگاه باشید عاقل ترین مردم کسی است که پروردگارش را شناخته و او را اطاعت کند و دشمنش یعنی نفس اماره و شیطان را شناخته و نا فرمانی نماید بحار الانوار: ج 77 ص 179 .

در واقع تعریف به لازم آن است.

کفّار و مشرکین هم که به آنها وعده عذاب و دوزخ داده شده به خاطر آن است که خدا در وجود آنان این گوهر قیمتی را قرار داده ولی آن ها به خاطر پیروی کردن از هوا های نفسانی و شهوات عقل خویش را از کار انداخته و آن را مغلوب ساخته اند و بنا بر این گاهی اتفاق افتاده که با پیش آمدن حادثه ای عقل به خواب رفتۀ آنان بیدار شده و آن ها راه خدا را پیش گرفته و هدایت یافته اند مانند مریضی که از مرض رهایی یابد؛ اما برای حیوانات که از گوهر عقل بی بهره اند هیچ گاه چنین چیزی پیش نمی آید.

آن چه گفته شد مربوط به کمترین مرتبۀ عقل است و اما مرتبه والای آن همانند بدر کاملی که نور آن احاطه به همۀ عالم دارد آثار آن همه عالم وجود انسان را در بر می گیرد و مقام کشف او نسبت به شناسایی پروردگار و آیات الهی و آن چه شایسته عبودیت است به حد کمال می رسد و این به خاطر آن است که جنود عقل همگی حضور دارند و در خدمت آن هستند.

سماعه گوید: محضر مقدس امام صادق علیه السلام شرفیاب بودم عده ای از دوستانش نیز در مجلس حضور داشتند صحبت از عقل و جهل به میان آمد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

عقل و لشکر آن را بشناسید تا هدایت شوید.

من از امام علیه السلام توضیح خواستم امام علیه السلام فرمودند:

ص: 168

خداوند تبارک و تعالی عقل را آفرید و آن اوّل مخلوق او از روحانیین بود و فرمود: مخلوقی را بهتر از تو نیافریده ام و تو را بر جمیع خلق خود گرامی می داشتم و برای آن لشکری هفتاد و پنج نفری قرار داد که به شرح زیر است:

1.خیر. 2. ایمان. 3. تصدیق. 4. رجاء و امیدواری. 5. عدل و عدالت. 6. رضا به قضاء الهی. 7. شکر گزاری منعم. 8. طمع داشتن به آن چه نزد خداست. 9.توکل به خدا. 10 . رأفت. 11. رحمت و مهربانی. 12. علم. 13. فهم. 14. عفت نفس. 15. زهد و کناره گیری از زخارف دنیوی. 16. رفق و مدارا با خلق. 17. رهبت یعنی ترس و وحشت از مقام حق. 18. تواضع. 19. تأنّي و تثبیت در امور. 20. حلم و بردباری 21. سکوت یعنی بیهوده تکلم نکردن 22. انقیاد نسبت به هر چه حق است و از جانب خدا و رسول او رسیده. 23. تسلیم به همراه یقین 24. صبر در برابر مصائب و معاصی و انجام تکالیف الهی. 25. صفح یعنی گذشت و اغماض. 26. غنا؛ یعنی بی نیازی به حق و غناء نفس. 27. تفکر در آثار صنع ربوبی و نظام آفرینش و خلقت حکیمانه پروردگار. 28. حفظ آن چه سزاوار است حفظ و نگهداری آن. 29. یعنی با میل و محبت و مهربانی با مردم بر خورد کردن. 30. قنوع یعنی زیاده خواهی و افزون طلبی نداشتن و به اندازه احتیاج در امور دنیوی قناعت نمودن. 31. مواساة یعنی دیگران را در آن چه داری مشارکت دادن و سهیم نمودن. 32 .مودّت یعنی اظهار محبت کردن و ابراز دوستی. 33. وفا یعنی حقوق دیگران را به طور کامل ادا کردن .34. طاعت یعنی امتثال و فرمان برداری. 35. خضوع یعنی فروتنی. 36. سلامت نفس و روح. 37. حبّ یعنی دوستی باطنی و قلبی با خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام و دوستان آنان 38. حق یعنی چیزی که دارای حقیقت و

واقعیت و ثبات است. 39. امانت یعنی نگهداری مال و عرض و آبروی برادران دینی. 40. اخلاص یعنی عمل را برای خدا به جا آوردن و خود را برای خدا خالص کردن. 41. خوش فهمی یعنی ذکاوت قلب و تیز هوشی. 42. فهم یعنی کودن

ص: 169

نبودن. 43. معرفت یعنی شناسایی و شناخت. 44. مدارات یعنی صبر کردن بر اذیت و آزار دیگران. 45. سلامت غیب یعنی برادران دینی از او در غیبت سالم بمانند. 46. کتمان یعنی راز داری و فاش نکردن اسرار. 47. نماز. 48. روزه. 49. جهاد. 50. حج. 51. صون حدیث یعنی سخنان دیگران را پنهان داشتن و به خاطر ایجاد فساد نزد این و آن نقل نکردن. 52. برّ بوالدین یعنی نیکی و احسان نمودن به پدر و مادر. 53. حقیقت یعنی اهل حق بودن. 54. معروف یعنی رعایت آن چه در شرع به نیکی شناخته شده. 55. ستر یعنی پرده پوشی از آن چه اظهار آن زشت و قبیح است. 56. تقیّه یعنی جان و مال خود و دیگران را به شکلی حفظ کردن. 57. انصاف یعنی از حق و عدل تجاوز ننمودن. 58. تهیئه یعنی زی و هیئت صالحان را داشتن. 59. تطافت یعنی رعایت پاکیزگی و تمیزی. .60 حیا یعنی مقید

بودن و شرم داشتن. 61. قصد یعنی حد وسط را پیمودن و از افراط و تفریط خود داری کردن. 62. راحت یعنی خود را به رنج نیفکندن و آن چه باعث راحتی دنیا و آخرت است انجام دادن. .63 سهولت یعنی از سختی و صعوبت دوری گزیدن. 64. برکت. 65. عافیت. 66. قوام یعنی اکتفا کردن به مقداری که برای شخص ایستادگی حاصل شود و باعث قوت او در عبادت شود. 67. حکمت یعنی مطالب يقينى حق را در قول و عمل به کار گرفتن. 68. وقار یعنی آرامش و ثبات و سکون داشتن. 69. سعادت. 70. توبه یعنی باز.گشت از معصیت و روی آوردن به خدا. 71. استغفار یعنی طلب مغفرت و آمرزش. 72. محافظت یعنی مراقبت و مداومت بر انجام کار های نیکو. 73. دعا یعنی خواندن خدا و درخواست از او. 74. نشاط یعنی شور و شوق داشتن در انجام عمل. 75. سخاوت.

پس از بیان جنود عقل امام علیه السلام فرمودند:

مجموع این حصال و اوصاف که از جنود عقل است جز در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا وصی پیامبر یا مؤمنی که خدا قلب او را برای ایمان آزموده باشد جمع نمی شود و امّا سایر

ص: 170

دوستان ما هر کدام بی بهره نیستند از بعضی از آن ها تا آن که به زحمت و مجاهده خود را تکمیل نمایند، و جنود جهل را که ضد این جنود است در درون خود از بین ببرند و مملکت وجود خود را از لوث وجود آنان تطهیر نمایند. (1)

حقیقت همان گونه که یک حاکم با لشکریان خود عزّت و شوکت و قدرت دارد و می تواند بدان وسیله مملکت خود را نگهداری کند و ملت را تحت فرمان روایی خویش در آورد عقل هم با دارا بودن این لشکر که مدد کاران او هستند می تواند اعضای مملکت وجود را تحت کنترل و فرمان خویش در آورد و اجازه ندهد غرائز سر کش از حدود خود تجاوز نمایند.

حاصل کلام آن که منشأ همۀ کمالات در وجود آدمی عقل است و با تکمیل عقل کمالات او کامل می گردد و راه تکمیل کردن عقل بر طرف کردن حجاب ها و موانع است. حجاب چهرۀ عقل هوا ها و هوس ها و پیروی کردن از شهوات نفسانی است. باید مجاهده کرد و این حجاب را کنار زد و در این راه دشوار از خداوند تبارک و تعالی کمک گرفت و از درگاه او مسألت نمود. (2)

امام صادق علیه السلام فرموده است:

ص: 171


1- بحار الانوار: ج 1 ص 109 ح 7.
2- در سوره نور آیه 21 فرموده است ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً﴾ اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما تزکیه و پاک نمی شد. تزکیه و تطهیر نفس و خود سازی بدون فضل و رحمت پروردگار امکان ندارد هر که عقل را از اسارت هوا های نفسانی رهانید و هر که اسیر شهوات خود نشد و هر که در این میدان مبارزه پیروز گردید رحمت خداوند شامل حال او گردید و دست رحمت پروردگار از او دستگیری نمود. یوسف صدیق می فرماید: ﴿وَ مَا أُبَرَى نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّي﴾ من هرگز خودم را تبرئه نمی کنم و نفسم را مبرا نمی دانم زیرا نفس به طور طبیعی و بما هو نفس بسیار به بدی ها امر می کند مگر آن که پروردگارم رحم کند. سوره یوسف 53.

﴿إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الْأَنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِاللهَ عَلَی ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا﴾.

خداوند عزیز و بلند مرتبه پیامبران را به مکارم اخلاق اختصاص داده است. خود را در مورد اخلاق والای پیامبران بیازمایید (یعنی آن ها را معیار و ملاک قرار دهید و در خود بنگرید و جستجو کنید.) اگر چیزی از اوصاف آن ها در وجود شماست خدا را بر آن سپاس گویید و اگر آن ها را در خود نیافتید از درگاه الهی مسألت نمایید و از او بخواهید تا به شما مرحمت

فرماید. (1)

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در ضمن حدیث مفصل خود به هشام فرموده اند:

﴿مَن أَرادَ الغِنی بِلامالٍ ،وَ راحَةَ القَلبِ مِنَ الحَسَدِ،وَ السَّلامَةَ فِی الدَّینِ، فَلیَتَضَرَّع إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ فی مَسأَلَتِهِ بِأَن یُکَمِّلَ عَقلَهُ.﴾

هر کس بخواهد از همه کس بدون مال و ثروت بی نیاز گردد و قلب او از بیماری حسد و ابتلای به آن راحت باشد و دین او از هر گونه آفتی سالم بماند باید به درگاه الهی تضرّع و زاری نماید و از او درخواست کند تا عقل او را کامل نماید. (2)

و از خداوند درخواست کنیم همان طور که بندگان صالح خداوند و راسخان در علم عرضه می دارند:

ص: 172


1- بحار الانوار: ج 70 ص 374 ح 19.
2- بحار الانوار: ج 1 ص 139 سطر 14 .و در ضمن دعای عالیة المضامین از خداوند در خواست می کنیم: ﴿اللهُمَّ ارْزُقْنی عَقْلًا کامِلًا، وَلُبّاً راجِحاً...﴾ مفاتيح الجنان.

﴿رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾ (1)

خدایا دل های ما را پس از آن که هدایت فرمودی دچار انحراف و گمراهی مساز و از جانب خودت رحمتی بر ما ببخشای که تو بسیار بخشنده ای.

و در این راه از واسطه های فیض الهی که معدن هر خیر و خوبی هستند باید کمک گرفت که آن ها سر چشمه همۀ کمالاتند همان طور که در زیارت جامعه کبیره به آن اشاره شده است:

﴿إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَأَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ﴾ (2)

هر جا گفت گوی خیر باشد شما ابتدای آن و اصل و فرع آن و سر چشمه آن و جایگاه آن هستید.

در سایه ارتباط با این معادن نور و در پرتو تعلیم و تربیت و هدایت آنان عقل می تواند رشد کند و شکوفا گردد سابقاً عرض کردیم که چشم عقل در فضای روشن می تواند ببیند روشنایی فضای عقل و روح از نور ائمه اطهار علیهم السلام به وجود می آید. آن ها هستند که دل های مؤمنین را به نور خود روشنایی می بخشند. (3)

ص: 173


1- آل عمران: آیه 8.
2- زیارت جامعه کبیره از معتبر ترین زیارات و دریایی از معارف الهی است و بهترین درس ها را در زمینه تصحیح عقاید و افکار ما به همراه دارد. این زیارت را شیخ صدوق رحمة اللّه علیه در کتاب من لا يحضره الفقیه: ج 2 ص 609 و شیخ طوسی رحمة اللّه علیه در کتاب تهذیب الاحکام ج 6 ص 95 آورده اند.
3- امام باقر علیه السلام به ابو خالد کابلی فرمودند: ﴿وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَهِ بِالنَّهَارِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ! یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ یَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ، فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ...﴾ مكيال المكارم: ج 1 ص 324، بحار الانوار: ج 23 ص 308 ح 5 تفسیر قمی: ج 2 ص 354 ذیل آیه 8 سوره تغابن.

ص: 174

بخش ششم: نزول برکات خداوند از آسمان و زمین بر بشر

اشاره

ص: 175

ص: 176

چون انسان ها در عصر ظهور از مراتب بالای ایمان بر خوردار می شوند و عمل به وظایف عبادی می کنند و رعایت تقوا را در هر حال می نمایند خداوند در های رحمت خویش را به روی آنان می گشاید. خداوند تبارک و تعالی فرموده است:

﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ﴾ (1)

اگر مردم شهر ها و آبادی ها همه ایمان می آوردند و پرهیزکار می شدند در های برکات آسمان و زمین را به روی آنان می گشودیم.

این وعده الهی است که به اهل ایمان و تقوا داده شده است و چون در عصر با شکوه ظهور مردم همه به نیکو کاری و پارسایی می گرایند شایسته فضل فزون تر و رحمت بیشتر می گردند

برکات آسمانی

و امّا برکات آسمانی: از روایات استفاده می شود که در دوران ظهور چنان باران رحمت الهی عالم را فرا گیرد که بی سابقه باشد و تا آن زمان وقوع نیافته

ص: 177


1- سوره اعراف: 7 .

باشد. (1) و آن بارانی است که از رحمت الهی سر چشمه گرفته و همه اش سود و منفعت است و هیچ گونه ضرر و زیانی به همراه ندارد.

امام صادق علیه السلام فرموده اند باران دو قسم است.

قسم اوّل باران رحمت است و آن از عرش فرود می آید بر ابر ها و از آن ها بر زمین فرو می ریزد و در آن شفا و خیر و برکت است و محصولی هم که بر اثر این باران حاصل می گردد حاوی برکت و خیر و شفا خواهد بود.

قسم دوّم باران نقمت است و آن از بخار آب دریا ها بالا رفته و ابرهای باران را تشکیل داده و می بارند و این گونه باران خالی از ضرر و زیان برای زراعت ها و درختان و میوه های آن ها نیست.

در حدیث است که قسم اوّل مخصوص است به زمانی که دولت حقّ به دست با کفایت امام علیه السلام بر قرار باشد و یا امام علیه السلام دعا کرده و طلب باران نموده باشد.

و اشاره به همین مطلب است آن چه از امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده

ص: 178


1- پيامبر اكرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده اند ﴿... یَتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَنِ اَلْمَهْدِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نِعْمَهً لَمْ یَتَنَعَّمُوا قَبْلَهَا قَطُّ یُرْسَلُ اَلسَّمَاءُ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَ لاَ تَدَعُ اَلْأَرْضُ شَیْئاً مِنْ نَبَاتِهَا إِلاَّ أَخْرَجَتْهُ﴾ امّت من در دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام به نعمت هایی برسند که پیش از آن در هیچ دورانی نرسیده اند. در آن روزگار آسمان باران فراوان فرو ریزد و زمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد، بلکه بیرون آورد. بحار الانوار: ج 51 ص 83 این وعده الهی که دربارۀ اهل تقوا مژده داده شده در دوران ظهور آشکار می گردد ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً﴾ که از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان برایتان پی در پی باران های پر برکت فرستد و شما را به اموال و فرزندان مدد کند و برایتان باغ های سر سبز و نهر های جاری قرار دهد. سوره نوح: 10-12 .

که فرمود:

باران رحمت محبوس است و نمی بارد تا دولت حق امام قائم علیه السلام برپا گردد. (1)

و اشاره به این دو گونه باران است آن چه از امام عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمود:

ما امامان هنگامی که در رحم مادر هستیم ذکر خدا می گوییم و عالم به علوم الهیه می باشیم و می شناسیم قطرات باران را که کدام ناشی از رحمت است و کدام ناشی از نقمت است.

بركات زمين

در دوران با عظمت ظهور، زمین آن چه در توان دارد و برایش ممکن است خیرات و برکات خود را ظاهر می سازد (2) به گونه ای که جایی از آن خراب نمی ماند، (3) و جایی از آن خشک و بی زراعت نمی باشد بیابان ها و صحرا ها همه سبز و خرم می گردند و هر کس از مشرق به مغرب سیر کند همواره از

ص: 179


1- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حديث اربعمائة فرموده است ﴿وَ بِنَا يُنَزَّلُ الْغَيْثَ، فَلا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ، مَا أنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ مُنْذُ حَبَسَهُ اللهُ عزّ وجل وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لأنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ لأخْرَجَتِ الأرْضُ نَبَاتَهَا﴾ خداوند به سبب ما باران فرو می فرستد پس فریبنده ای شما را نفریبد آسمان باران خود را فرو نمی ریزد از هنگامی که خداوند عزّوجل آن را باز داشته است و اگر قائم ما قیام کند آسمان باران خود را فرو ریزد و زمین نباتات خود را بیرون دهد.... بحار الانوار: ج 52 ص 316 .
2- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند: ﴿وَ تُخْرِجُ الأَرْضُ نَباتَها. لا تُمْسِکُ مِنْهُ شَیْئا﴾ زمين گياهان خود را می رویاند و چیزی از آن را امساک نمی کند. بحار الانوار: ج 51 ص 104 .
3- امام باقر علیه السلام در مورد آبادانی زمین در دوران ظهور فرموده است:﴿فَلاَ یَبْقَی فِی اَلْأَرْضِ خَرَابٌ إِلاَّ عُمِّرَ﴾ در زمین جای نا آبادی باقی نماند. کمال الدین: ج 1 ص 331 .

باغی به باغی و از بستانی به بستانی قدم نهد. (1) زمین خودش را آرایش نماید و زینت دهد و طراوت خاصّی پیدا کند. (2)

درخت ها همواره و در همه فصول سبز و پر از میوه باشد. مردم در زمستان میوه های تابستانی و در تابستان میوه های زمستانی بخورند. (3) برکت در درختان به قدری زیاد شود که از کثرت پر باری شاخه های آن ها سر فرود آورند، در زمستان میوه های تابستانی و در تابستان میوه های زمستانی از آن ها ظاهر گردد و این به خاطر اعتدال هوا در آن دوران است. امیر مؤمنان علیه السلام در قسمتی از خطبه خود که معروف به خطبة البیان است می فرماید

﴿وَ تَحْمِلُ الْأَشْجَارِ الْأَثْمَارِ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَرَّتَيْنِ.﴾

درختان در آن زمان در هر سال دو نوبت میوه می دهند. (4)

برکت در زراعت به قدری زیاد می شود که از هر یک من گندم و جو صد من بر داشت کنند. امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:

﴿وَ يَزْرَعُ الرَّجُلُ الشَّعِيرَ وَ الْحنْطَةَ، فَيخْرُجُ مِنْ كُلِّ مَنٍّ مِائَةُ مَنٍّ، كَمَا قَالَ اللهُ

ص: 180


1- امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است .... ﴿لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ اَلسَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ اَلْأَرْضُ نَبَاتَهَا ... حَتّی تَمشِیَ المَرأَهُ بَینَ العِراقِ إلَی الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَیها إلّا عَلَی النَّباتِ﴾ بحار الانوار: ج 10 ص 104 و ج 52 ص 316، الخصال: ج 2 ص 626 .
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿...وَ تُعْطِي السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا، وَ الأرْضُ نَبَاتَهَا، وَ تَتَزَيَّنُ لأهْلِهَا... وَ یَقولُ القائِمُ علیه السلام : كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الأَيَّامِ الْخَالِيَةِ﴾ آسمان بارانش را فرو ریزد، درختان میوه های خود را ارزانی دارد، زمین سبز و خرم شود و برای اهل آن خود را آرایش نماید و امام قائم علیه السلام می فرماید بخورید و بیاشامید گوارای وجودتان باشد در برابر اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید. بحار الانوار ج 53 ص 86، سوره الحاقة: 24 .
3- بحار الانوار: ج 53، ص 63، ح 52 ﴿وَ لَتَأكُلَنَّ ثَمَرَةَ الشتَاءِ فِي الصَّيْفِ، وَ ثَمَرَةَ الصَّيْفِ فِي الشتَاءِ﴾.
4- الزام الناصب : ج 2 ص 210.

تَعَالَى:﴿فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللهُ يُضَاعِفُ لِمنْ يَشَاءُ﴾.﴾

آن که جو و گندم کشت کند از هر یک من صد من تولید شود همان طور که خداوند تبارک و تعالی فرموده است هر دانه صد دانه می آورد که هر من صد من می شود.

در حدیث دیگری آن حضرت فرموده اند از هر دانه هفت صد دانه تولید می شود که مصداق این آیه شریفه است:

﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ﴾ (1)

پس هر من گندم هفت صد من محصول می دهد. (2)

در مسجد کوفه همان طور که امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند:

چشمه هایی از شیر و عسل مصفا و آب شیرین گوارا جاری شود که مردم از آن ها بیاشامند. (3)

سنگ حضرت موسی علیه السلام که عصا را بر آن زد و دوازده چشمه از آن جاری گردید نزد امام عصر علیه السلام می باشد و چون از مکّه حرکت نمایند در هر منزلی دستور دهد آن را نصب کنند و آن چه لشکریان آن حضرت از آب و غذا نیاز

ص: 181


1- سوره بقره: 261 .(همانند بذری که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد که مجموع آن هفت صد دانه می شود.)
2- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی فرمودند: ﴿وَ یَزْرَعُ الْإِنسَانُ مُدًّا یَخرُجُ لَهُ سَبْعَمِائَهَ مُدٍّ، کمَا قَالَ اللّه تَعَالی﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ ...﴾﴾ عقد الدرر، 159، باب 7 .
3- امام صادق علیه السلام فرموده اند امیر مؤمنان علیه السلام در وصف مسجد کوفه فرموده است:﴿فِي وَسَطِهِ عَيْنٌ مِنْ دُهْنٍ، وَ عَيْنٌ مِنْ لَبَنٍ، وَ عَيْنٌ مِنْ مَاءٍ شَرَابٍ لِلْمُؤْمِنينَ، وَ عَيْنٌ مِنْ مَاءٍ طَهُورٍ لِلْمُؤْمِنينَ﴾ بحار الانوار ج 52 ص 374 ح 172.

داشته باشند از آن بیرون آید. (1)

برکات در اموال

در دوران ظهور همان گونه که ذکر شد باران رحمت الهی که مایه حیات انسان، نباتات و موجودات دیگر است فراوان می بارد و برکات زمین به طور کامل خارج می گردد ، (2) فراوانی نعمت به حدی خواهد بود که هیچ کس

ص: 182


1- امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کرده است که فرمود:﴿إذا قامَ القائِمُ بِمَکَّهَ وأَرادَ أن یَتَوَجَّهَ إلَی الکوفَهِ،نادی مُنادٍ:ألا لا یَحمِل أحَدٌ مِنکُم طَعاماً و لا شَراباً.وَ یَحمِلُ مَعَهُ حَجَرَ موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام،الَّذِی انبَجَسَت مِنهُ اثنَتا عَشرَهَ عَیناً،فَلا یَنزِلُ مَنزِلاً إلّانَصَبَهُ،فَانبَعَثَت مِنهُ العُیونُ،فَمَن کانَ جائِعاً شَبِعَ،وَ مَن کانَ ظَمآناً رَوِیَ،فَیَکونُ زادَهُم...﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 335 ح 67 . در روایت دیگری امام باقر علیه السلام فرموده اند:﴿إِذَا ظَهَرَ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ظَهَرَ بِرَایَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خَاتَمِ سُلَیْمَانَ وَ حَجَرِ مُوسَی وَ عَصَاهُ ثُمَّ یَأْمُرُ مُنَادِیَهُ فَیُنَادِی أَلاَ لاَ یَحْمِلْ رَجُلٌ مِنْکُمْ طَعَاماً وَ لاَ شَرَاباً وَ لاَ عَلَفاً فَیَقُولُ أَصْحَابُهُ إِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَقْتُلَنَا وَ یَقْتُلَ دَوَابَّنَا مِنَ اَلْجُوعِ وَ اَلْعَطَشِ فَیَسِیرُ وَ یَسِیرُونَ مَعَهُ فَأَوَّلَ مَنْزِلٍ یَنْزِلُهُ یَضْرِبُ اَلْحَجَرَ فَیَنْبُعُ مِنْهُ طَعَامٌ وَ شَرَابٌ وَ عَلَفٌ فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ وَ دَوَابُّهُمْ حَتَّی یَنْزِلُوا اَلنَّجَفَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَهِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 351 ح 105.
2- از برکات زمینی گنج ها و معادن و ذخائری است که خداوند برای آن حضرت ذخیره فرموده و در دوران حکومتش آن ها را ظاهر می گرداند. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید به آسمان هفتم بالا برده شدم از آن جا به سدرة المنتهی رفتم و از آن جا به حجب نور راه پیدا کردم پروردگارم مرا ندا داد و فرمود: ﴿یا مُحَمَّدُ ، أَنتَ عَبدی وَ أَنَا رَبُّکَ﴾، اى محمد تو بنده من و من پروردگار تو هستم و کلام خود را ادامه داد تا صحبت از امام قائم علیه السلام به میان آمد. در قسمتی از آن فرمود: ﴿وَ لَهُ أَظْهَرُ الْکُنُوزَ وَ الذَّخائِرَ بِمَشِیَتِی﴾ برای او همه گنج ها و ذخائر زیر زمین را ظاهر می گردانم. از مفضل روایت شده است که گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ﴿إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ ... وَ تُظْهِرُ اَلْأَرْضُ کُنُوزَهَا حَتَّی تَرَاهَا اَلنَّاسُ عَلَی وَجْهِهَا وَ یَطْلُبُ اَلرَّجُلُ مِنْکُمْ مَنْ یَصِلُهُ بِمَالِهِ وَ یَأْخُذُ مِنْ زَکَاتِهِ لاَ یُوجَدُ أَحَدٌ یَقْبَلُ مِنْهُ ذَلِکَ اِسْتَغْنَی اَلنَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 337 . چون قائم ما قیام کند... زمین گنج های خود را آشکار می سازد به طوری که مردم آن ها را بر روی سطح زمین می بینند و مردی از شما مستمندی را می جوید که به او انفاق کند و زکات مال از او بپذیرد ولی کسی را پیدا نمی کند که آن مال را از او بپذیرد زیرا مردم به آن چه خدا به آنان از فضل خود بخشیده بی نیاز شده اند. امیر مؤمنان علیه السلام این فرموده است ﴿وَ تُخْرجُ لَهُ الأرْضُ أفَالِيذَ كَبِدِهَا﴾ زمين پاره های جگرش را بیرون می آورد، که مقصود از پاره های جگر همان معادن و ذخائر و سیم و زر است. نهج البلاغه صبحی صالح ص 195 خ 138. در بعضی روایات فرموده اند ﴿يَستَخرِجُ الکُنُوزَ﴾؛ امام عصر علیه السلام گنج های زیر زمین را استخراج می کند. بحار الانوار: ج 51 ص 80 و ص 96 . اما در اکثر روايات ﴿تُظهِرُ الأَرضُ کُنوزَها﴾ است یعنی زمین خودش گنج هایش را آشکار می سازد :بحار الانوار: ج 52 ص 339، ج 83 . و یا ﴿یُظْهِرُهُ اللّه﴾ است. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن روایتی فرمودند:﴿وَ يُظْهِرُ اللهُ لهُ كُنُوزَ الأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا﴾. خداوند برای آن حضرت گنج ها و معادن زمین را آشکار می سازد. بحار الانوار ج 52 ص 323 .

احساس فقر و تنگدستی نکند و همه در کمال رفاه و آسایش زندگی نمایند.

امام عصر علیه السلام ثروت های عمومی را از انحصار گروهی خاصّ بیرون می آورد و آن را در اختیار همگان قرار می دهد و به مساوات تقسیم می کند.

جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

﴿إِذَا قَامَ قَائِمُ أَهْلِ الْبَیْتِ قَسَّمَ بِالسَّوِیَّةِ وَ عَدَلَ فِی الرَّعِیَّةِ.﴾

وقتی قائم خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قیام کند اموال را مساوی تقسیم می کند و در میان خلق به عدالت رفتار می کند. (1)

و چون عدالت را به معنای واقعی آن اجرا می کند و اجازه نمی دهد قدرتمندان حق ضعیفان را از بین ببرند و آنان را از حقّ خویش محروم سازند،

ص: 183


1- غیبت نعماني: ص 242 باب 13 ح 26.

در نتیجه همگان از رفاه و آسایش بر خوردار می شوند. (1)

امام عصر علیه السلام عطا و بخششی بی نظیر و بی سابقه در میان مردم از خود نشان دهد دین بدهکاران را بپردازد مظلمه ها و حقوقی که بر گردن اشخاص است به صاحبان حق باز گرداند. (2) ایشان در هر سال دو بار اموال عمومی را میان مردم تقسیم می کند و در هر ماه دو بار نیازمندی های زندگی را به آنان عطا کند به گونه ای که نیازمندی به زکات در میان مردم پیدا نشود فقیر و محتاج دیده نشود صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان می آورند و ایشان نپذیرند و بگویند ما را نیازی به مال و ثروت شما نیست. (3)

یعنی غنای نفس پیدا کنند و احساس بی نیازی از دیگران در وجودشان تجلّی پیدا کند. (4)

به قدری مال و ثروت مردم زیاد شود که اگر در غیر آن دوران بود آن ها اهل طغیان می شدند و این فرمایش پروردگار ﴿إِنَّ الإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى﴾ در مورد آنان مصداق پیدا می کرد ولی در عهد شکوهمند ظهور چون مردم

ص: 184


1- امام صادق علیه السلام فرموده است:﴿إِنَّ اَلنَّاسَ یَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَیْنَهُمْ﴾ مردم آن گاه که عدالت میانشان حاکم باشد همگی بی نیاز می گردند. کافی ج 3 ص 568 و نیز حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرموده اند:﴿لَوْ عُدِلَ فِی النّاسِ لاَسْتَغْنَوا﴾ اگر عدالت در میان مردم اجرا می شد همۀ آنان بی نیاز می شدند. کافی ج 1 ص 542 .
2- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی می فرمايد: ﴿...ثُمَّ يُقْبِلُ إِلَى الكُوفَةِ... وَ لَا غَارِماً إِلَّا قَضَى دَيْنَهُ، وَ لَا مَظْلِمَةً لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ إِلَّا رَدَّهَا...﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 224
3- امام باقر علیه السلام فرموده است ﴿وَ يُعْطِي اَلنَّاسَ عَطَايَا مَرَّتَيْنِ فِي اَلسَّنَةِ وَ يَرْزُقُهُمْ فِي اَلشَّهْرِ رِزْقَيْنِ... حَتَّى لَا تَرَى مُحْتَاجاً إِلَى اَلزَّكَاةِ...﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 390 .
4- در حدیثی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید:﴿وَ يَمْلأُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمَّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم غنىً﴾ دل های مسلمانان را مملو و سر شار از غنا و بی نیازی نماید. اعلام الوری: ص 401 .

تهذیب نفس نموده اند و عقل های ایشان کامل گشته است گرفتار چنین طغیانی نمی شوند و نعمت فراوان آن ها را سر مست نمی سازد و باعث تعدی و تجاوز آنان نمی گردد. (1)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:

﴿یَکُونُ فِی أُمَّتِیَ اَلْمَهْدِیُّ ... وَ اَلْمَالُ یَوْمَئِذٍ کُدُوسٌ یَقُومُ اَلرَّجُلُ فَیَقُولُ یَا مَهْدِیُّ أَعْطِنِی فَیَقُولُ: خُذْ﴾ (2)

و در روایتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:

﴿فَیَجِیءُ اَلرَّجُلُ فَیَقُولُ یَا مَهْدِیُّ أَعْطِنِی أَعْطِنِی فَیَحْثِی لَهُ فِی ثَوْبِهِ مَا اِسْتَطَاعَ أَنْ یَحْمِلَهُ.﴾

مردی می آید پیش امام زمان علیه السلام و می گوید ای مهدی به من بخشش کن. آن حضرت به قدری که بتواند آن را حمل کند در دامنش مال و ثروت می ریزند . (3)

جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

اموال دنیا از درون زمین و بیرون آن نزد آن حضرت انباشته شود و به مردم بگوید: بیایید به سوی چیزی که به خاطر آن قطع رحم می کردید و خون ها را به حرام می ریختید و به خاطر آن حرام های خدا را مرتکب می شدید او اموال را چنان

ص: 186


1- امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی فرموده اند:﴿وَ يُوَسَّعُ اللهُ عَلَى شِيعَتِنَا، وَ لَوْ لاَ مَا يُدْركُهُمْ مِنَ السَّعَادَةِ لَبَغَوْا.﴾ .بحار الانوار: ج 52 ص 345 .
2- در میان امّت من مهدی علیه السلام حکومت خواهد کرد. در آن هنگام مال انباشته شود هرکس نزد مهدی علیه السلام عمل آید و بگوید به من مالی بده. آن حضرت بی درنگ و بی دریغ به او بفرماید: «بگیر» بحار الانوار: ج 51 ص 88 .
3- بحار الانوار: ج 51 ص 104.

می بخشد که کسی پیش از او نبخشیده باشد. (1)

و خلاصه فقر که عامل بسیاری از مفاسد و بد بختی های فردی و اجتماعی می شود در آن دوران به کلّی ریشه کن می شود. (2) غنا و بی نیازی مالی و روحی همۀ مؤمنین را فرا گیرد. (3)

برکت در جسم ها و بدن ها

در دوران ظهور بر اثر کامل شدن عقل های مردم و بالا رفتن فهم و شعور آنان و پیشرفت های علمی و فرهنگی و بر اثر آب و هوای معتدلی که روح افزا و جان بخش است و بر همۀ محیط ها حاکم است و در در رأس همه به برکت دست مبارک امام عصر علیه السلام که بر سر دوستان و شیعیانش قرار می دهد درد ها و مرض ها و بیماری ها از مردم رخت بر می بندد همه قدرت بدنی پیدا می کنند و از نشاط روحی بر خوردار می شوند و دل های آنان چون پاره های آهن می گردد. (4)

ص: 186


1- ﴿وَ یُجْمَعُ إِلَیْهِ أَمْوَالُ اَلدُّنْیَا مِنْ بَطْنِ اَلْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا فَیَقُولُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَی مَا قَطَعْتُمْ فِیهِ اَلْأَرْحَامَ وَ سَفَکْتُمْ فِیهِ اَلدِّمَاءَ اَلْحَرَامَ وَ رَکِبْتُمْ فِیهِ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُعْطِی شَیْئاً لَمْ یُعْطِهِ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَهُ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 351 .
2- امير مؤمنان علیه السلام خطاب به فرزندش محمد حنفیه فرموده است: ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْه، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدَّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْت﴾ از فقر به خدا پناه ببر که فقر باعث نقصان دین و از بین رفتن آن می شود، عقل و خرد را سر گردان می کند و دشمنی مردم را بر می انگیزاند. نهج البلاغه حکمت 319 .
3- در ضمن روایتی فرموده اند ﴿وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَوْمَئِذٍ مَوْضِعا لِصَدَقَتِهِ وَ لا لِبِرِّهِ لِشُمُولِ الْغِنی جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ مردی از شما جایی را برای صرف صدقات و انفاق های خود نمی یابد چون بی نیازی همه مردم را فرامی گیرد. بحار الانوار: ج 52 ص 338 .
4- امیر مؤمنان علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده است ﴿وَ وَضَعَ یدَهُ عَلی رُؤُوسِ العِبادِ فَلا یبْقی مُؤمِنٌ الّا صارَ قَلْبُهُ اَشَدَّ مِنْ زُبُرِ الْحَدِیدِ وَاَعْطاهُ اللَّهُ قُوَّةَ اَرْبَعِینَ رَجُلاً﴾ دست مبارکش را بر سر بندگان خدا می نهد و بر اثر آن مؤمنی نمی ماند مگر آن که دل او چون پاره های آهن می گردد و خدا نیروی چهل مرد به او مرحمت می کند. بحار الانوار: ج 51 ص 35 .

هر مؤمنی قوّت چهل مرد قوی پیدا می کند هم چون شیری دلیر و همانند شمشیری بران در برابر دشمن ظاهر می شود و او را با مشت و لگد خویش از بین می برد و زیر پای خود خرد می کند.

(عبد الملک بن اعین) گوید از نزد امام باقر علیه السلام بر خاستم و در حالی که تکیه بر دستانم نموده بودم گریه کردم و گفتم امید داشتم که این امر یعنی تشکیل حکومت جهانی را درک می کردم در حالی که قوت و توانایی داشته باشم. امام علیه السلام فرمود:

آیا خوشنود نمی شوید که دشمنانتان به جان یک دیگر بیفتند و یک دیگر را بکشند و شما در خانه های خود در امن و امان به سر ببرید؟ همانا اگر فرج تحقق پیدا کند به هر یک از شما نیروی چهل نفر داده شود و دل های شما چون پاره های آهن گردد. (1)

و از امام باقر علیه السلام روایت شده که در ضمن حدیثی فرمودند:

آن گاه که مهدی ما بیاید هر نفر از شیعیان ما از شیر دلیر تر و از نیزه برنده تر خواهد بود، دشمنان ما را زیر پای خود خرد می کند و با کف دست به آن ها ضربت می زند و

ص: 187


1- بحار الانوار: ج 52 ص 335 ح 69 . ﴿عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ : قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَاعْتَمَدْتُ عَلَی یَدِی فَبَکَیْتُ وَ قُلْتُ کُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِکَ هَذَا اَلْأَمْرَ وَ بِی قُوَّهٌ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنَّ أَعْدَاءَکُمْ یَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضَهَا وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّهُ لَوْ کَانَ ذَلِکَ أُعْطِیَ اَلرَّجُلُ مِنْکُمْ قُوَّهَ أَرْبَعِینَ رَجُلاً وَ جُعِلَتْ قُلُوبُکُمْ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ.﴾

این در هنگام نزول رحمت خدا و گشایش او برای بندگان است. (1)

برکت در بینایی و شنوایی

در دوران ظهور قدرت بینایی مردم به قدری است که مؤمنین از راه های دور یک دیگر را می بینند امام صادق علیه السلام فرموده اند:

مؤمن از شرق عالم برادر مؤمن خویش را که در غرب به سر می برد مشاهده می کند و او نیز از غرب دنیا برادر خود را که در مشرق زمین می بیند. (2)

ص: 188


1- بحار الانوار: ج 52 ص 318 ح 17 .﴿فَإذَا وَقَعَ أمْرُنَا وَجَاءَ مَهْدِيُّنَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَتِنَا أجْرَى مِنْ لَيْثٍ، وَ أمْضَى مِنْ سِنَانٍ، يَطَاُ عَدُوَّنَا بِرجْلَيْهِ، وَ يَضْربُهُ بِكَفَّيْهِ، وَذَلِكَ عِنْدَ نُزُول رَحْمَةِ اللهِ وَ فَرَجِهِ عَلَى الْعِبَادِ.﴾ در حدیث دیگری آن حضرت فرموده اند ﴿یَطَأُ عَدُوَّنَا بِقَدَمَیْهِ وَ یَقْتُلُهُ بِکَفَّیْهِ﴾ دشمن ما را زیر پای خود می نهد و با مشت او را به قتل می رساند بحار الانوار: ج 52 ص 372 ح 164. جابر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ نَزَعَ الْخَوْفَ مِنْ قُلُوبِ شِیعَتِنَا وَ أَسْكَنَهُ قُلُوبَ أَعْدَائِنَا فَوَاحِدُهُمْ أَمْضَی مِنْ سِنَانٍ وَ أَجْرَی مِنْ لَیْثٍ یَطْعَنُ عَدُوَّهُ بِرُمْحِهِ وَ یَضْرِبُهُ بِسَیْفِهِ وَ یَدُوسُهُ بِقَدَمِهِ﴾. همانا خداوند خوف و وحشت را از دل های شیعیان ما بیرون می کند و در دل های دشمنان ما می افکند، پس هر یک از آن ها بر آن تر از نیزه و دلیر تر از شیر می گردد به گونه ای که دشمن ما را با نیزه می زند و با شمشیر مضروب و مجروح می سازد و زیر پا های خود له می کند. بحار الانوار: ج 52 ص 336 . در ذیل این آیه شریفه ﴿قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ﴾ سوره هود: 80. امام صادق علیه السلام فرموده است لوط پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم این سخن را نفرمود مگر آن که قدرت امام قائم علیه السلام را آرزو می کرد و یاد نکرد مگر شدت و پایمردی و استقامت اصحاب آن حضرت را که به یکی از آن ها قدرت چهل نفر ارزانی می شود و قلب آن ها از آهن محکم تر می گردد و اگر ایشان بر کوه های آهن عبور کنند آن کوه ها را قطع می کنند و شمشیر ها را به زمین نمی نهند تا آن که خدا را خشنود گردانند. بحار الانوار: ج 52 ص 327 ح 44.
2- ابن مسکان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ﴿إنَّ المُؤمِنَ فی زَمانِ القائِمِ وهُوَ بِالمَشرِقِ لَیَری أخاهُ الَّذی فِی المَغرِبِ،وَ کَذَا الَّذی فِی المَغرِبِ یَری أخاهُ الَّذی فِی المَشرِقِ﴾. بحار الانوار: ج 52 ص 391 .

قدرت شنوایی و بینایی آنان به حدّی تقویت می شود که از هر کجای عالم صدای مولای خود را از همان مکانی که آن حضرت مستقر می باشند می شنود و چهره ملکوتی ایشان را تماشا کنند. (1)

برکت در عمر ها و نسل ها

در دوران ظهور که دوران تحقق آرمان ها و آرزوها است عمر افراد به قدری طولانی شود که هر کس هزار پسر از نسل خویش را مشاهده می کند. (2)

در روایتی امام صادق علیه السلام فرموده اند:

در آن زمان هر شخص هزار سال زندگی می کند و برای او در هر سال پسر بچه ای به دنیا آید. (3)

ص: 189


1- ابو ربيع شامی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:﴿اِنّ قائِمنَا اِذَا قام مَداللّه لِشِیعَتنا فِی اسماعِهِم وابصَارِهِم حَتی لایَکُون بیَنهُم وَ بَین القائم بَرید، یُکَلّمهم فَیَسَمعُون وَ یَنظُرون اِلَیه وَ هُو فِی مَکَانه﴾ في بحار الانوار: ج 52 ص 336 ح 72.
2- مفضّل بن عمر روایت کرده از امام صادق علیه السلام که فرمودند:﴿إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَ اِسْتَغْنَی اَلنَّاسُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ، وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَهُ وَ یُعَمَّرُ اَلرَّجُلُ فِی مُلْکِهِ حَتَّی یُولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَکَرٍ﴾؛ چون قائم ما قیام کند، زمین با نور پروردگارش روشن گردد... و عمر انسان در آن زمان به قدری طولانی شود که هزار پسر برای او به دنیا آید. بحار الانوار: ج 52 ص 337 .
3- ﴿عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: .... وَ عَاشَ الرَّجُلُ فِي زَمَانِهِ أَلْفَ سَنَةٍ، يُولَدُ لَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ غُلاَمٌ...﴾ در ذیل همین حدیث آن حضرت فرموده اند: ﴿يَكْسُوهُ الثَّوْبَ، فَيَطُولُ عَلَيْهِ كُلَّمَا طَالَ، وَ يَتَلَوَّنُ عَلَيْهِ أَيَّ لَوْنٍ شَاءَ﴾ یعنی لباسی را که می پوشد هماهنگ با طولانی شدن قد صاحبش بلند می شود و به هر رنگی که مایل باشد تبدیل می شود. القطرة : ج 1 ص 486 ح 82 . مؤلف محترم این مطلب را به عنوان برکت در لباس در متن آورده اند و ما به همین مقدار اکتفا کردیم.

در ذیل این مطلب تذکر چند نکته لازم است:

1. با وجود کثرت نعمت و فراوانی برکت و فراهم بودن سلامتی به شرحی که ذکر گردید زیادی نسل زحمتی برای کسی ایجاد نمی کند.

2. در آن عهد با شکوه همان طور که گفته شد هیچ سر زمینی خراب و ویران باقی نخواهد ماند بلکه همه جا آباد می شود. سرزمین هایی که اکنون مخروبه و غیر قابل سکونت است در آن زمان همه آباد می گردد. سرزمین هایی که کسی نتوانسته به آن ها راه پیدا کند در آن زمان به امر خدا و اعجاز آن حضرت فتح می شود حتی ظلمات زمین که اسکندر با اسباب غیر طبیعی که برایش فراهم بود به آن جا رفت (1) به تصرف مردم در می آید و به نور جمال آن سرور که همۀ عالم را نورانی خواهد کرد روشن می شود.

دو شهر بزرگ جابلقا و جابلسا در دو طرف دنیا که هر یک هفتاد هزار در ورودی دارد به آبادی های زمین افزوده می گردد. (2)

ص: 190


1- جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که در ضمن حدیثی فرمود: چشم خود را ببند من چشم خود را بستم پس از مدتی به من فرمود آیا می دانی کجا هستی؟ عرض کردم: نه فدای شما شوم فرمود: تو در همان ظلمات زمین هستی که ذو القرنین به آن جا راه یافت عرض کردم: فدای شما شوم، آیا اجازه می دهید چشم خود را باز کنم؟ فرمود: چشمت را باز کن ولی جایی را نخواهی دید. من چشم خود را گشودم و متوجه شدم در ظلمت و تاریکی هستم به طوری که جای قدم خود را نمی بینم.... بحار الانوار ج 46 ص 280 ح 82 و ج 47 ص 90 ح 96 و ج 57 ص 327 ح 7.
2- امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرموده اند ﴿هُمَا مَدِینَتَانِ وَاحِدَهٌ بِالْمَشْرِقِ وَ أُخْرَی بِالْمَغْرِبِ﴾؛ جابلقا و جابلسا دو شهرند یکی در مشرق و دیگری در مغرب ... بحار الانوار: ج 27 ص 43 . امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند:﴿انَّ اللَّهِ بَلْدَةٍ خَلْفَ الْمَغْرِبِ يُقَالُ لَهَا: وَ فِي جابلقا سَبْعُونَ أَلْفَ أَمَةً؛ لَيْسَ مِنْهَا أَمَةً الَّا مِثْلِ هَذِهِ الُامَّةِ﴾ در پشت مغرب شهری است که به آن جابلقا گفته می شود در آن هفتاد هزار امّت زندگی می کنند که هر امتی از آن مثل این امت می باشند. بصائر الدرجات: 490 ح 1 .

پشت کوه قاف که وسعتش از آن دو شهر بیش تر است به آبادی های دنیا ملحق می شود (1) ، و تمام این ها در قلمرو حکومت امام عصر علیه السلام در خواهد آمد و بنا بر این از نظر جا و مکان به خاطر زیادی جمعیت هرگز دچار مشکل نخواهد شد.

3. از این روایات که از طولانی بودن عمر افراد خبر می دهد که هر کس هزار پسر از صلب خود ببیند استفاده می شود که مدّت سلطنت امام عصر علیه السلام در عصر ظهور کمتر از هزار سال نخواهد بود و لذا در مورد روایاتی که مدت حکومت آن حضرت را هفت سال 19 سال 40 سال سیصد و نه سال (2) ذکر کرده باید گفت:

ص: 191


1- امام باقر علیه السلام فرموده اند قَافٌ جَبَلٌ مُحِیطٌ بِالدُّنْیَا مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ فَخُضْرَهُ اَلسَّمَاءِ مِنْ ذَلِکَ اَلْجَبَلِ قاف کوهی است که به دنیا احاطه دارد از زمرد سبز رنگ است و سبزی رنگ آسمان از آن کوه است. :بحار الانوار: ج 60 ص 125 ح 5 . سلمان در ضمن حدیث مفصّلی روایت کرده است که ثُمَّ إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمَرَ اَلرِّیحَ فَسَارَتْ بِنَا إِلَی جَبَلِ قَافٍ ، فَانْتَهَیْنَا إِلَیْهِ وَ إِذَا هُوَ مِنْ زُمُرُّدَهٍ خَضْرَاءَ» سپس امیر مؤمنان علیه السلام به باد فرمان داد و ما را به سوی کوه قاف سیر داد تا به آن جا رسیدیم و مشاهده کردیم که آن کوه از زمرد سبز رنگ است. بحار الانوار: ج 27 ص 36 ضمن ح 5.
2- عبد الكريم بن عمرو خنعمی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: امام قائم علیه السلام چه مدّت حکومت خواهد کرد؟ امام علیه السلام فرمود هفت سال که معادل هفتاد سال از سال های شما می باشد بحار الانوار ج 52 ص 291 ح 35 . امام صادق علیه السلام فرموده اند: «مُلْكُ الْقَائِم مِنَّا تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَأشْهُرٌ قيام کننده از ما اهل بیت نوزده سال و چند ماه حکومت خواهد کرد. بحار الانوار: ج 52 ص 298 ح 59 و ص 299 ح 62 امام مجتبی علیه السلام از پدر بزرگوارش امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده است که فرمود: « یَمْلِکُ مَا بَیْنَ اَلْخَافِقَیْنِ أَرْبَعِینَ عَاماً 40 سال بر تمام گیتی حکومت خواهد کرد. بحار الانوار: ج 52 ص 280 مرحوم مجلسی در جمع بین این روایات فرموده اند روایاتی که درباره مدّت حکومت امام علیه السلام رسیده است باید گفت برخی از آن ها به تمام مدّت حکومت اشاره دارد و برخی بر مدت استقرار و ثبات حکومت، بعضی مطابق سال ها و روز هایی است که با آن آشنا هستیم و بعضی مطابق سال ها و ماه های روزگار آن حضرت است و خداوند به حقیقت مطلب آگاه است. بحار الانوار ج 52 ص 280 . در مورد سی صد و نه سال در روایتی که از جابر نقل شده امام باقر علیه السلام تصریح فرموده اند که آن که از ما سی صد و نه سال سلطنت می کند همان قائم موعود علیه السلام است که تمام عالم را پر از عدل و داد می کند پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد. و در روایت دیگری می فرمایند: این مدّت را یکی از ما اهل بیت حکومت می کند و چون راوی سؤال می کند: چه وقت چنین چیزی خواهد بود؟ امام علیه السلام می فرماید بعد موت القائم علیه السلام ، این قضیه پس از وفات قائم علیه السلام است غیبت نعماني: ص 332 ح 3. و خلاصه با وجود اختلافاتی که مشاهده گردید نمی شود حکم قطعی نمود که مدّت حکومت آن حضرت چه مقدار خواهد بود.

اوّلاً خود این اختلاف که جمع بین آن ها ممکن نیست دلیلی روشن بر ضعف آن ها و حجّت نبودن آن ها است.

ثانیاً اگر توجیه صحیحی برای آن ها یافت شود باید بر آن حمل کنیم و گر نه قابل توجه نخواهد بود یک توجیه که به نظر ما رسیده این است که بگوییم لفظ (قائم) در روایات به سه معنا آمده است:

1. امام موعود منتظر که پس از غیبتی طولانی ظهور خواهد کرد.

2. سایر امامان علیهم السلام که هر کدام قائم به امر حق و دین حق می باشند.

3. بعضی از اولاد ائمه علیهم السلام که در مقابل خلفای ستمگر قیام کردند، با آن که ائمه علیهم السلام آن ها را از هر عملی نهی می نمودند. از آنها هم در بعضی از روایات

ص: 192

به عنوان قائمی از ما تعبیر شده است مانند این روایت که امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَدَّثَ عَنْ أَشْیَاءَ تَکُونُ بَعْدَهُ إِلَی قِیَامِ اَلْقَائِمِ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ مَتَی یُطَهِّرُ اَللَّهُ اَلْأَرْضَ مِنَ اَلظَّالِمِینَ قَالَ لاَ یُطَهِّرُ اَللَّهُ اَلْأَرْضَ مِنَ اَلظَّالِمِینَ حَتَّی یُسْفَکَ اَلدَّمُ اَلْحَرَامُ ثُمَّ ذَکَرَ أَمْرَ بَنِی أُمَیَّهَ وَ بَنِی اَلْعَبَّاسِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ وَ قَالَ إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ وَ غَلَبَ عَلَی أَرْضِ کُوفَانَ وَ اَلْمُلْتَانِ وَ جَازَ جَزِیرَهَ بَنِی کَاوَانَ وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِیلاَنَ وَ أَجَابَتْهُ اَلْآبُرُ وَ اَلدَّیْلَمُ وَ ظَهَرَتْ لِوَلَدِی رَایَاتُ اَلتُّرْکِ مُتَفَرِّقَاتٍ فِی اَلْأَقْطَارِ وَ اَلْحَرَامَاتِ وَ کَانُوا بَیْنَ هَنَاتٍ وَ هَنَاتٍ إِذَا خَرِبَتِ اَلْبَصْرَهُ وَ قَامَ أَمِیرُ اَلْإِمْرَهِ فَحَکَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ حِکَایَهً طَوِیلَهً ثُمَّ قَالَ إِذَا جُهِّزَتِ اَلْأُلُوفُ وَ صَفَّتِ اَلصُّفُوفُ وَ قُتِلَ اَلْکَبْشُ اَلْخَرُوفُ هُنَاکَ یَقُومُ اَلْآخِرُ وَ یَثُورُ اَلثَّائِرُ وَ یَهْلِکُ اَلْکَافِرُ ثُمَّ یَقُومُ اَلْقَائِمُ اَلْمَأْمُولُ وَ اَلْإِمَامُ اَلْمَجْهُولُ لَهُ اَلشَّرَفُ وَ اَلْفَضْلُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِکَ یَا حُسَیْنُ لاَ اِبْنٌ مِثْلُهُ یَظْهَرُ بَیْنَ اَلرُّکْنَیْنِ فِی دَرِیسَیْنِ بَالِیَیْنِ یَظْهَرُ عَلَی اَلثَّقَلَیْنِ وَ لاَ یَتْرُکُ فِی اَلْأَرْضِ اَلْأَدْنَیْنَ - طُوبَی لِمَنْ أَدْرَکَ زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَیَّامَهُ .﴾ (1)

در این حدیث شریف امیر مؤمنان علیه السلام به پاره ای از حوادث و وقایعی که تا قیام مهدی موعود علیه السلام رخ می دهد اشاره نموده اند. از آن جمله فرموده اند:

قائمی در خراسان قیام می کند و پیش می رود تا به سر زمین کوفه غلبه نماید. قائمی دیگر از ما در جیلان قیام می کند و پس از شرح قیام او و ذکر حوادثی دیگر فرمودند: بعد از آن ها قائم مأمول یعنی آن امام منتظر و مهدی موعود علیه السلام قیام می فرماید.

ص: 193


1- غیبت نعمانی: ص 274 ح 55 .

طبق این روایت و روایات مشابه آن می توان احتمال داد که قائمی که هفت سال، 19 سال و یا 40 سال سلطنت می کند هر کدام یکی از آن قیام کننده ها باشد که پیش از ظهور امام عصر علیه السلام قیام می کنند در هیچ یک از این روايات ذکر نشده که سلطنت این قائم در این مدت کجا و چه شهری و چه مقدار از دنیا می باشد.

4- وجود چنین سرزمین هایی مثل جابلقا و جابلسا که در روایات ذکر شده چیزی نیست که باعث تعجب و مورد انکار قرار گیرد و به عوالم دیگر غیر از عالم دنیا تأویل شود. پنهان بودن آن ها هم از نظر مردم چیزی منحصر به فرد نیست، زیرا اشیاء فراوانی است در عالم که با چشم دیده نمی شود؛ ولی شود وجود آن ها را انکار کرد مانند جن و ملائکه و باید گفت خداوندی که بر آفرینش هر چیز قادر است آن ها را آفریده و به قدرت خویش از نظر ما پنهان نموده است.

در مورد سدّ اسکندر و غار اصحاب کهف که در قرآن کریم از آن ها یاد شده و در مورد جزیره خضراء و بحر أبیض که در حکایات صحیح آمده و علمای اعلام در کتب خود بیان نموده اند قصه از همان قرار است اهل توحید که ایمان و یقین به قدرت پروردگار دارند هیچ استبعادی در مورد آن ها نمی یابند و غیر اهل توحید هم که به گفتار آن ها نباید اعتنایی نمود و همان طور که قرآن کریم می فرماید:

﴿ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ﴾ (1)

باید آن ها را در گفتگو های لجاجت آمیزشان رها کرد تا مشغول بازی های

ص: 194


1- سوره انعام: 91 .

خویش باشند و طبق این فرمایش قرآن کریم:

﴿وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً﴾ (1)

باید هنگامی که به لغو و بیهوده بر خورد کردیم بزرگوارانه از آن بگذریم و با بی اعتنایی از آن عبور کنیم. (2)

ص: 195


1- سوره فرقان: آیه 72 .
2- دو آیه مذکور که اشاره به بی اعتنایی به اهل باطل دارد شاید نسبت به عموم مردم باشد؛ اما در مورد اهل علم و معرفت که صاحب فهم و بصیرتند وظیفه آن ها رد کردن قول آن ها با برهان و دلیل و مجادله به نحو احسن است که قرآن کریم می فرماید:﴿وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ تا محکوم شوند و بر جرأت آن ها افزوده نشود و اتمام حجتی برای ایشان نباشد.

ص: 196

بخش هفتم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام در دوران حکومتش

اشاره

ص: 197

ص: 198

فصل اوّل

اشاره

در این فصل به چهار مطلب می پردازیم:

مطلب اوّل:

از ضروریات دین است که اسلام خاتم ادیان و پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خاتم پیامبران است پس از او تا دنیا بر قرار است پیامبر دیگر و دین دیگری نخواهد آمد، خود آن حضرت که صادق مصدّق است بار ها و بار ها فرمود نبوت به من ختم شد و من خاتم پیامبرانم (1) دین خدا به دینی که من آورده ام یعنی اسلام ختم شد و تا قیامت باقی و پایدار است.

شاهد بر آن این آیه شریفه است که خداوند فرموده است:

﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ (2)

ص: 199


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿إنَّ تَعَالَى أَوْحَى إِلَيَّ... أَنِّي قَدْ خَتَمْتُ بِكَ النَّبِيِّينَ فَلاَ نَبِيَّ بَعْدَكَ.﴾ خداوند به من وحی نمود که به وسیله تو به پیامبران خاتمه می دهم یعنی تو آخرین آن ها هستی و پس از تو پیامبری نخواهد بود. بحار الانوار: ج 38 ص 124 . و در ضمن حدیثی فرمود:﴿إنَّ اللّهَ تَعالی خَتَمَ النُّبُوَّهَ بی فَلا نَبِیَّ بَعدی﴾ خداوند تبارک و تعالی نبوت را به من پایان بخشید یعنی نبوّت به وسیله من خاتمه یافت و بعد از من پیامبری نخواهد آمد. بحار الانوار: ج 37 ص 256 ح 11 .
2- سوره صف: 8 . او خدایی است که پیامبرش را با هدایت و دین بر انگیخت تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگر چه مشرکان را خوش آیند نباشد.

خداوند است که رسول خود را برای هدایت بندگان و بر قرار کردن دینی که ثابت است و نسخ نمی شود فرستاد و غرض الهی آن است که این دین را بر همه ادیان غلبه دهد و پیروز فرماید اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند و نپسندند.

برای استدلال می گوییم لفظ (الحق) در کلمه (دین الحق) در مقابل باطل نیست زیرا (بالهدی) که پیش از آن آمده آن معنا را دارد و اگر در مقابل باطل آن را گرفتیم تأکید ما قبل می شود و تکرار و تأکید بدون وجه است و در قانون محاوره این مطلب ثابت است که هر گاه دو جمله یا دو کلمه کنار هم ذکر شود و برای هر یک معنای مستقل صحیحی فرض شود نباید دومی را تأکید اوّلی قرار داد و بلکه باید به همان معنای مستقلی که دارد حمل نمود معنای مستقل حق ثابت بودن است همان طور که در بسیاری از آیات به این معنا آمده است. از آن جمله در این آیه شریفه

﴿وَ كَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (1)

و عده ای ثابت است خداوند یاری کردن مؤمنان.

و این آیه شریفه:

﴿وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾ (2)

و این آیه کریمه:

﴿حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ﴾ (3)

ص: 200


1- سوره روم: 47. لازم است و ثابت است بر عهده ما یاری مؤمنان.
2- سورة يس: 70. بر كافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنان ثابت و مسلم گردد.
3- سوره احقاف: آیه 18. فرمان عذاب درباره آنان ثابت و مسلّم گشته است.

و این آیه عظیمه

﴿لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ﴾

یعنی عذاب جهنّم بر کافران ثابت و برقرار خواهد بود.

بنا بر این معنای آیه مورد بحث این است که دین احمدی ثابت خواهد بود و هرگز نسخ نخواهد شد.

این مطلب از جمله بعد از آن یعنی ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ نیز استفاده می شود. در این قسمت از آیه خداوند و عده فرموده است که دین اسلام را بر همه ادیان پیروز گرداند و این وعده او قطعی و تخلف نا پذیر است و چون این وعده تاکنون محقق نشده دورانی خواهد آمد که این وعده الهی تحقق پیدا کند و آن دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام است، (1) و از این جا معلوم می شود که این دین تا ظهور آن حضرت باقی خواهد ماند و در آن زمان بر همه ادیان پیروز

ص: 201


1- ابو بصیر می گوید از امام صادق در مورد این آیه شریفه:﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ سؤال کردم امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم هنوز مفاد این آیه شریفه تحقق نیافته است عرض کردم: فدای شما شوم چه وقت تحقق خواهد یافت؟ فرمود:﴿حَتّی یَخرُجَ القائِمُ علیه السلام،فَإِذا خَرَجَ القائِمُ علیه السلام لَم یَبقَ کافِرٌ بِاللّهِ العَظیمِ و لا مُشرِکٌ بِالإِمامِ إلّاکَرِهَ خُروجُهُ﴾؛ هنگامی که قیام کننده ما ان شاء الله قیام کند اسلام بر همه ادیان پیروز خواهد شد و هیچ کافر و مشرکی در آن زمان نیست مگر آن که از قیام او کراهت دارد و راضی نیست. بحار الانوار: ج 51 ص 60 ح 58 . و این روشن است زیرا نا بودی مرام و مذهب خود را در قیام او می بینند و آن را پیروز نهایی در همه عرصه ها می دانند و ما که خواهان پیروزی اسلام هستیم لازم است انتظار چنین دورانی را با شور و شوق داشته باشیم و برای فرا رسیدن آن لحظه شماری کنیم و آن چه در توان داریم در این راستا به کار ببندیم یأس و نا امیدی و به خود راه ندهیم همان طور که یعقوب به فرزندانش سفارش فرمود:﴿يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اَللّهِ...﴾ پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید ما هم به دنبال گم شده خویش یوسف حضرت زهرا علیها السلام بگردیم، هر کجا به جستجوی او باشیم و از پیدا کردنش نا امید نباشیم.

خواهد شد و تنها دین جهانی که بر همۀ عالم حکومت می کند خواهد بود.

مطلب دوّم

طبق روایات قطعی و متواتر اوصیاء پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دوازده (1) نفرند که از طرف خداوند تعیین گشته اند و هر کدام با نام و نشان مشخص شده اند (2) و دوازدهمین ایشان یعنی مهدی موعود حجة بن الحسن علیه السلام پایان بخش ایشان است (3) همان طور که نبوت به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ختم شده وصایت و امامت هم به آن حضرت ختم گردیده است (4) و آن وعده الهی که حکومت حق و

ص: 202


1- امير مؤمنان علیه السلام به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد ای رسول خدا به من خبر بده از تعداد امامان بعد از خودت فرمود: ﴿يا عَلِيُّ هُم اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُ﴾ اى على آنها دوازده نفرند اوّلین ایشان تو هستی و آخرین ایشان امام قائم علیه السلام می باشد. بحار الانوار: ج 36 ص 232 ح 15 .
2- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جریان معراج را که بیان می کند می فرماید صحبت از امامان بعد از من پیش آمد. خداوند تبارک و تعالی فرمود: آیا دوست داری ایشان را ببینی؟ عرض کردم آری ای پروردگار من فرمود: سرت را بالا بگیر و تماشا کن. ﴿فَرَفَعْتُ رَأسِي فَإذَا أنَا بِأنْوَار عليًّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَن وَ الْحُسَيْن وَ عَلِيَّ بْن الْحُسَيْن وَ مُحَمَّدِ بْن عليًّ وَ جَعْفَر بْن مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْن مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْن عليًّ وَ عَلِيَّ بْن مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَن بْن عليًّ وَ الْحُجَّةِ بْن الْحَسَن الْقَائِم فِي وَسَطِهِمْ كَأنَّهُ كَوْكَبٌ دُرَّيٌّ﴾ سرم را بالا کردم انوار امامان را مشاهده کردم آن گاه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن ها را به ترتیب نام برد. بحار الانوار: ج 36 ص 245 ح 58 .
3- حسین بن علی علیه السلام فرموده است: ﴿مِنَّا اِثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً، أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی، وَ هُوَ اَلْإِمَامُ اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ...﴾ بحار الانوار: ج 36 ص 385 ج 6. امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که فرمود: ﴿اَلْأَئِمَّهُ بَعْدِی اِثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ﴾. بحار الانوار: ج 36 ص 244 ح 57 .
4- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿وَ لَقَدْ نَبَّأَنِی اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ أَنَّهُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَیْنِ تِسْعَهٌ مِنَ اَلْأَئِمَّهِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِیُّ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ اَلَّذِی یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخِرِ اَلزَّمَانِ کَمَا قُمْتُ فِی أَوَّلِهِ﴾. بحار الانوار: ج 36 ص 331 ح 190.

عدل و پیروزی اسلام در تمام عالم است توسّط ایشان تحقّق پیدا می کند و تا هنگام ظهور و پایان دوران غیبت همچون خورشید پشت ابر فیض ایشان به اهل عالم می رسد و امر امامت به او اختصاص دارد.

مطلب سوّم:

اشاره

هر گاه پس از آن که حکمی در میان مردم برای مدتی اجرا شده حکم دیگری بر خلاف آن بیاید و جایگزین آن گردد این را نسخ گویند یعنی با آمدن حكم دوّم، حكم اوّل نسخ گردیده است (1) و وقوع چنین چیزی مخصوص زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ امّا اگر دو حکم بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شود و هر دو موقت باشد و دستور الهی چنین باشد که یکی از آن دو را برای مدتی معین اجرا کند و پس از انقضای آن مدت حکم دوّم را به مرحله اجرا در آورد. این کیفیّت داخل در عنوان نسخ نیست و ممکن است انقضای حکم اوّل در دوران امامت یکی از ائمه اطهار علیهم السلام باشد و این هیچ محذوری ندارد و به آن تغییر و تبدیل حکم دین نمی گویند همان طور این که در مورد بعضی از آیات از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمودند حکم تنزیل و ظاهر این آیه را من اجرا کردم و حكم تأويل و باطن آن را پسر عمویم علی علیه السلام اجرا خواهد کرد. (2)

ص: 203


1- مانند این آيه شريفه:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيَّ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً﴾ ای اهل ایمان هر گاه بخواهید که با رسول خدا رازی را در میان بگذارید پیش از آن مبلغی را به عنوان صدقه بپردازید. امام باقر علیه السلام فرموده است تنها علی بن ابی طالب به مضمون این آیه عمل کرد سپس این آیه شریفه نسخ گردید. بحار الانوار: ج 17 ص 28 ح 5.
2- بحار الانوار: ج 22 ص 316 . رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن حدیثی فرموده اند:﴿وَ هُوَ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِهِ﴾.

مطلب چهارم:

طبق روایات و روایات فراوانی که در حدّ تواتر است پیش از ظهور امام عصر علیه السلام و زمین پر از ظلم و بیداد شود و آن حضرت زمین را پر از عدل و داد فرماید و در بعضی از روایات است که پر شدن زمین از ظلم و ستم به حدی است که احکام دینی به کلّی از میان اکثر مردم محو می شود، به طوری که ذکری از آن به عمل نیاید تا چه رسد به آن عمل شود. (1)

ص: 204


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿يَأْتِي عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ اَلْقُرْآنِ فِي مُرَادٍ وَ هُمْ فِى مُرَادُ غَيْرِهِ.﴾ معجم الملاحم : ج 2 ص 340.

فصل دوّم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام

اشاره

بنا بر آن چه در امر اوّل و دوم ذکر شد دین اسلام و قرآن کتاب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تا قیامت بر قرار است و امام قائم علیه السلام و آخرین امام و آخرین وصیّ آن حضرت است و وظیفه وصیّ حفظ دین پیامبر و نشر آن و تربیت مردم بر اساس تعليمات آن می باشد و لذا سیره و سلوک آن حضرت از ابتدای ظهور تا انتهای دوران حکومتش بر مبنای احکام و دستوراتی است که خداوند بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل فرموده و منبع آن احکام را که در بر دارنده قوانین الهی است قرآن قرار داده است.

با این حال در روایات وارد شده که کتاب هایی نزد ائمه اطهار علیهم السلام به املاء پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و خط امیر مؤمنان علیه السلام به نام های جامعه، جفر ابيض و جفر احمر وجود دارد. (1) علاوه بر آن ها خداوند از آسمان برای هر امامی عهد خود را و

ص: 205


1- امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند:﴿وإنَّ عِندَنا الجَفرَ الأَحمَرَ وَ الجَفرَ الأَبيَضَ وَ مُصحَفَ فاطِمَةَ عليها السلام، وَ أَنَّ عِندَنا الجامِعَةَ فيها جَميعُ ما يَحتاجُ إلَيهِ النّاسُ الهیّه﴾ و چون از تفسیر این ها سؤال کردند امام علیه السلام فرمود:﴿وَ أَمَّا الْجَفْرُ الْأَحْمَرُ فَوِعَاءٌ فِيهِ سِلاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ لَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا الْجَفْرُ الْأَبْيَضُ فَوِعَاءٌ فِيهِ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِيلُ عِيسَى وَ زَبُورُ دَاوُدَ وَ كُتُبُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ عليه السلام فَفِيهِ مَا يَكُونُ مِنْ حَادِثٍ وَ أَسْمَاءُ ممَنْ يَمْلِكُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَ أَمَّا الْجَامِعَةُ فَهُوَ كِتَابٌ طُولُهُ سَبْعُونَ ذِرَاعاً إِمْلاءُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام بِيَدِهِ فِيهِ وَ اللَّهِ جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى إِنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ وَ الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ﴾. بحار الانوار: ج 26 ص 18 ح 1.

آن چه باید به آن عمل کند نازل فرموده و امام به مفاد آن عمل کرده است. (1)

و حکمتِ بودن این کتاب ها نزد امام علیه السلام چیست؟ با آن که او به جمیع آن ها عالم است، زیرا قرآن را كه ﴿وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴾ (2) با تمام اسرار و رموزش می داند تا آن جا که امام باقر علیه السلام فرموده اند:

اگر برای علم و دانشم که خداوند به من ارزانی داشته حاملینی می یافتم تمام توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع الهی را از کلمه (صمد) استخراج می نمودم و انتشار می دادم؛ ولی چگونه برای من میسر است در حالی که جدم امیر مؤمنان علیه السلام حاملینی برای علم خود نیافت آه می کشید و بر فراز منبر می فرمود: از من سؤال کنید، پیش از آن که مرا از دست بدهید در این سینهٔ من علم انبوهی است آه! آه!

افسوس کسی را که حامل آن باشد نمی یابم. (3)

ص: 206


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ اِسْمُهُ نَزَّلَ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَی کُلِّ إِمَامٍ عَهْدَهُ وَ مَا یَعْمَلُ بِهِ وَ عَلَیْهِ خَاتَمٌ فَیَفُضُّهُ وَ یَعْمَلُ بِمَا فِیهِ﴾. بحار الانوار: ج 36 ص 210 ح 12. در حدیث دیگری فرمود:﴿دَفَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ صَحِیفَهً مَخْتُومَهً بِاثْنَیْ عَشَرَ خَاتَماً وَ قَالَ لَهُ فُضَّ اَلْأَوَّلَ وَ اِعْمَلْ بِهِ وَ اِدْفَعْ إِلَی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَفُضُّ اَلثَّانِیَ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَدْفَعُ إِلَی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَفُضُّ اَلثَّالِثَ وَ یَعْمَلُ بِمَا فِیهِ ثُمَّ إِلَی وَاحِدٍ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.﴾ بحار الانوار: ج 36 ص 210 ج 11 .
2- قرآن اقیانوسی است لایتناهی و بی پایان که در آن چیزی فرو گذار نشده است حضرت رضا علیه السلام فرموده اند:﴿إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ، بَيَّنَ فِيهِ الْحَلاَلَ وَ الْحَرَامَ، وَ الْحُدُودَ وَ الأَحْكَامَ، وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلاً، فَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ:﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾﴾. كافى ج 1 ص 199، کمال الدین ص 675 .
3- امام باقر علیه السلام فرمود:﴿لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِیَ الَّذِی آتَانِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ کَیْفَ لِی بِذلِکَ وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ: سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلا لا أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُه...﴾ توحید صدوق ص 92 امام علیه السلام به قدری احاطه بر قرآن دارد که می فرماید:﴿إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ، فَاسْأَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللّه.﴾ هر گاه به شما مطلبی را گفتم از من درباره آن از کتاب خدا سؤال کنید یعنی از من بخواهید تا سند آن مطلب را از قرآن برایتان ذکر کنم. کافی ج 1 ص 60 ح 5.

آری؛ سینۀ مبارک ایشان صندوق علم الهی است. با این وصف حکمتِ بودن این کتاب ها نزد ایشان شاید این باشد که نوع مردم ظرفیت ندارند که امام علم خود را بدون این که نسبت به کتابی دهد برای ایشان بیان کند و بسا ممکن است موجب انکار آن ها گردد؛ اما وقتی آن را به کتابی مستند سازد که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نزد ایشان مانده است راحت تر می پذیرند و لذا گاهی که می فرمودند: ما از گذشته خبر داریم ،آینده را می دانیم و شنونده تعجب می،کرد فوراً می فرمودند: ما این ها را از کتاب خدا قرآن می دانیم مگر در قرآن بیان هر چیزی نیست مگر خداوند نفرموده است ﴿وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ ﴾ (1)

کیفیت سلوک امام عصر علیه السلام در اجرای احکام

نظر به این که احکام دو گونه اند:

یک دسته از احکام مسبوق به عمل بوده اند، ولی به مرور زمان محو شده و از میان رفته اند.

دسته دیگر سابقۀ قبلی نداشته اند و وقت اجرای آن ها به اذن الهی ظهور آن حضرت است. پس در دو جهت باید بحث و گفت گو کرد.

امّا در مورد دسته ،اوّل هنگامی که آن حضرت بر سریر سلطنت مستقر

ص: 207


1- سوره نحل 89 امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿ما مِن أمرٍ یَختَلِفُ فیهِ اثنانِ إلّا ولَهُ أصلٌ فی کتابِ اللَّهِ عَزَّوجلَّ ، ولکن لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ.﴾ کافی ج 1 ص 60، بحار الانوار: ج 92 ص 100.

گردید تمام سنن و احکام و آداب محو شده را حیاتی مجدد خواهد بخشید و به مردم تعلیم خواهد نمود و آن ها نیز به طور کامل عمل خواهند کرد و البته روشن است نشر این احکام پس از محو و نا بودی آن ها برای مردم تازگی خواهد داشت.

دسته دوّم احکام و آدابی است که پیش از ظهور آن حضرت، اذن الهی برای اجرای آن ها نبوده و موکول به زمان ظهور شده است از آن جمله روایاتی که دلالت بر قتل ذراری قاتلان امام حسین علیه السلام دارد و دلیل آن راضی بودن آن ها به افعال پدران خویش می باشد و این یک قانون است که هر کس راضی به فعل دیگری باشد با او شریک خواهد بود. (1) ناقه حضرت صالح علیه السلام را سه نفر پی کردند؛ اما خداوند گروهی را به کیفر آن هلاک نمود زیرا آن سه نفر مباشر فعل و دیگران راضی به آن فعل بودند. (2) این یک حکم الهی است؛ (3)

ص: 208


1- هروی می گوید به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم در مورد حدیثی که از امام صادق علیه السلام روایت شده است که: (هنگامی که قائم علیه السلام خروج کند ذراری قاتلان امام حسین علیه السلام را به کار پدرانشان می کشد نظرتان چیست؟ امام علیه السلام فرمود مطلب همان است عرض کردم پس این فرمایش خداوند ﴿وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى﴾ معنایش چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند در جمیع گفتارش صادق است؛ ولی ذراری قاتلان امام حسین علیه السلام به کار پدرانشان خوشنودند و به آن افتخار و مباهات می کنند ﴿وَ مَن رَضِیَ شَیئاً کانَ کَمَن أتاهُ﴾ و هر که به امری رضایت داشته باشد مانند آن است که آن را انجام داده است. ﴿وَ لَو اَنَّ رَجُلاً قُتِلَ بِالمَشرِقِ فَرَضِیَ بَقَتلِهِ رَجُلٌ فِی المَغرِبِ لَکانَ الرّاضی عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ شَریکَ القاتِلِ﴾؛ اگر کسی در مشرق کشته شود و در مغرب شخصی به آن قتل راضی باشد نزد خداوند تبارک و تعالی آن شخص راضی با قاتل شریک خواهد بود. ﴿وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ علیه السلام إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْبِفِعْلِ آبَائِهِمْ.﴾ حضرت مهدی علیه السلام هم که ذراری قاتلان امام حسین علیه السلام را می کشد از این باب است که آن ها به فعل پدرانشان رضایت دارند بحار الانوار: ج 5 ص 283 ح 1 .
2- در مورد حضرت نوح علیه السلام عدّه ای آن حضرت را تکذیب کردند چرا دیگران هلاک شدند؟ حضرت رضا علیه السلام فرموده اند ﴿وَ سَائِرُهُمْ أُغْرِقُوا بِرِضَاهُمْ بِتَکْذِیبِ اَلْمُکَذِّبِینَ﴾ دیگران چون به تکذیب تکذیب کنندگان رضایت داشتند غرق شدند. بحار الانوار: ج 5 ص 283 ح 1.
3- قانون کلی این است که حضرت رضا علیه السلام فرموده اند: ﴿وَ مَنْ غَابَ عَنْ أمْرٍ فَرَضِىَ بِهِ كانَ كَمَنْ شَهِدَه و أتاه كان كمن شهده وأتاه﴾ کسی که نسبت به امری حضور نداشته باشد؛ اما از انجام آن کار راضی و خوشنود باشد مانند کسی است که حضور داشته باشد و آن را انجام داده است. بحار الانوار: ج 5 ص 283 ح 1 .

اما پیش از ظهور امام عصر علیه السلام اجازه اجرای این حکم صادر نشده است آن حضرت پس از اتمام حجّت کافران ،مشرکان منافقان و مخالفان را خواهد کشت.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

هر کس مخالف ما باشد کشتن او لازم است؛ ولی بر ما و شیعیان ما جایز نیست که امروز به آن عمل کنند و این حکم مخصوص دوران قیام قائم ما اهل بيت علیهم السلام است. (1)

و از جمله آن احکام این است که از اهل کتاب جزیه قبول نکند و آن ها را میان اسلام آوردن و یا کشته شدن مخیّر فرماید. (2)

ص: 209


1- امام باقر علیه السلام فرموده است:﴿مَا لِمَنْ خَالَفَنَا فِی دَوْلَتِنَا مِنْ نَصِیبٍ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَحَلَّ لَنَا دِمَاءَهُمْ عِنْدَ قِیَامِ قَائِمِنَا فَالْیَوْمَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکُمْ ذَلِکَ فَلاَ یَغُرَّنَّکَ أَحَدٌ﴾ برای مخالفان ما در دولت ما نصیب و بهره ای نیست. خداوند به هنگام قیام قائم ما خون آن ها را بر ما حلال کرده است. امروز خون آن ها بر ما و شما حرام است کسی شما را فریب ندهد، یعنی از کسی غیر این مطلب را نپذیرید بحار الانوار: ج 52 ص 375 ح 177، و ص 381 ح 191.
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الإِسْلامَ بَعدَ ذُلِّهِ وَ يُحْيِيهِ بَعدَ مَوتِهِ وَ يَضَعُ الجِزْيَةَ وَ يَدْعُو إِلَى اللَّهِ بِالسَّيْفِ فَمِنْ أَبِي قُتِلَ وَ مَنْ نَازَعَهُ خَذَلَ﴾. خداوند به وسیلهٔ او اسلام را پس از ذلّت به عزّت می رساند و پس از مرگ آن زنده می سازد. جزیه را کنار گذاشته با شمشیر به سوی خدا دعوت می کند . هر کس نپذیرد کشته می شود و هر کس با او مخامصه و نزاع کند زبون می شود. روزگار رهایی: ج 1 ص 514 .

و از دیگر احکام آن است که اسلام و ایمان ظاهری را قبول نمی کند بلکه او به علم باطنی خود اگر بداند کسی ایمان واقعی ندارد او را خواهد کشت. (1) و نیز پیر زنا کننده و تارک زکات را می کشد. (2)

دیگر آن که بدون بینه و شاهد به علم خود حکم و قضاوت خواهد نمود. (3) و از آن احکام است که ارث هر کس را به برادر مؤمن او می دهد که در عالم اظلّه با هم برادر بوده اند. (4)

ص: 210


1- امام باقر علیه السلام فرموده اند ﴿إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ عَرَضَ اَلْإِیمَانَ عَلَی کُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِیهِ بِحَقِیقَهٍ وَ إِلاَّ ضَرَبَ عُنُقَهُ﴾ چون قائم لا قیام کند ایمان را بر هر ناصبی عرضه بدارد اگر واقعاً و از روی حقیقت آن را بپذیرد در امان است و اگر نپذیرد گردنش را خواهد زد بحار الانوار: ج 52 ص 375 ح 175.
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿دَمَانِ فِی اَلْإِسْلاَمِ حَلاَلٌ مِنَ اَللَّهِ لاَ یَقْضِی فِیهِمَا أَحَدٌ حَتَّی یَبْعَثَ اَللَّهُ قَائِمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ فَإِذَا بَعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ حَکَمَ فِیهِمَا بِحُکْمِ اَللَّهِ لاَ یُرِیدُ عَلَیْهِمَا بَیِّنَهً اَلزَّانِی اَلْمُحْصَنُ یَرْجُمُهُ وَ مَانِعُ اَلزَّکَاهِ یَضْرِبُ عُنُقَهُ.﴾ دو خون در اسلام از طرف خداوند تبارک و تعالی حلال شده ولی پیش از ظهور کسی چنین حکمی نمی کند و چون قائم ما اهل بیت خروج نمود حکم خدا را اجرا می کند و آن را با علم باطنی خود بدون درخواست شاهد و بینه انجام دهد یکی زانی محصن یعنی کسی که با داشتن همسر مرتکب زنا شده او را سنگسار می نماید و دیگری مانع زکات که او را گردن می زند :بحار الانوار: ج 52 ص 371 ح 162.
3- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿إذا قامَ قائمُ آلِ محمّدٍ علَیهِ وَ علَیهِمُ السلامُ حَکَمَ بینَ الناسِ بحُکمِ داودَ ، لا یَحتاجُ إلی بَیِّنهٍ ، یُلهِمُهُ اللّه تعالی فَیَحکُمُ بعِلمِه﴾ هنگامی که قائم آل محمد علیهم السلام قیام کند میان مردم به حکم حضرت داود علیه السلام حکم می کند یعنی شاهد و گواه از کسی نمی خواهد و نیازی به بینه ندارد خداوند متعال به او الهام می نماید و او بر اساس علم خود قضاوت می کند. بحار الانوار: ج 52 ص 339 .
4- امام صادق علیه السلام به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرموده اند:﴿لَوْ قَدْ قَامَ اَلْقَائِمُ لَحَکَمَ بِثَلاَثٍ لَمْ یَحْکُمْ بِهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ یَقْتُلُ اَلشَّیْخَ اَلزَّانِیَ وَ یَقْتُلُ مَانِعَ اَلزَّکَاهِ وَ یُوَرِّثُ اَلْأَخَ أَخَاهُ فِی اَلْأَظِلَّهِ﴾ زمانی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند به سه چیز حکم کند که احدی پیش از او حکم نکرده است پیر مرد زنا کار را می کشد مانع الزکات را می کشد برادر را از برادر اظلّه یعنی برادری که در عالم ذر برادری داشته ارث می دهد. بحار الانوار: ج 52 ص 309 ح 2.

ممکن است این اشکال به ذهن کسی وارد شود که این احکام تاکنون نبوده و به آن عمل نشده پس احکام جدید است و بدعت می باشد.

در جواب این اشکال می گوییم همان طور که در مطلب سوّم این فصل گفته شد این ها احکام الهی است که حکم آن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل گردیده؛ ولی زمان اجرای آن پیش از ظهور نبوده و مربوط به بعد از ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام می باشد.

امّا این که در بعضی از روایات وارد شده که آن حضرت با دین جدید و كتاب جدید می آید، نباید چنین توهم شود که او دینی غیر از اسلام عرضه می کند و کتابی غیر از قرآن ارائه می نماید زیرا همان طور که در مطلب اوّل و دوّم گفته شد حضرت حجّت علیه السلام آخرین وصی پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و هر وصی دین پیامبرش را ترویج و تبلیغ می کند و در میان مردم نشر می دهد.

مقصود از دین جدید یعنی اسلامی که از آن جز اسمی باقی نمانده و احکام و آدابش از فکر و خاطر مردم محو شده دوباره به وسیله آن حضرت به عرصه خواهد آمد و این درختی که بی برگ و بار و خشک و خزانی گشته دو مرتبه به وسیلۀ آن وجود مقدّس آبیاری می شود و طراوت و حیاتی تازه پیدا می کند و این دینی که بر اثر مرور زمان تغییرات کلی پیدا کرده و واژگون شده بار دیگر به وسیلۀ آن حضرت به حال اوّل بر می گردد به گونه ای که هر کس تماشا کند می پندارد که دین جدیدی است. باید گفت نسبت به آن چه آن ها دیده اند جدید است نه نسبت به اسلام اصیل که عین همان است.

امّا در مورد کتاب جدید باید گفت:

قرآن که به تدریج بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل می شد عدّه ای بودند آن را می نوشتند

ص: 210

و یکی از آن ها حضرت علی علیه السلام بود آن چه امیر مؤمنان علیه السلام از محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم استفاده کرد و آن را جمع آوری نمود همین قرآنی است که در میان مسلمانان است و بدون تردید نازل شده از طرف خداوند تبارک و تعالی است و همۀ امامان ما آن را تصدیق نموده اند با این تفاوت که در آن نام عدّه ای از ظالمین این امّت و نام عده ای از اهل ولایت و شیعیان ایشان ذکر شده است و گاهی بعضی از امامان ما بعضی از آنها را بیان می کردند و وقتی سؤال می شد که این تنزیل است؟ می فرمودند نه این تأویل است. تمامی این تأویلات را حضرت امیر مؤمنان علیه السلام در آن قرآن جمع آوری فرموده اند و در دسترس دیگران قرار نگرفته است.

و شاید حکمتش این بوده است که اگر در اختیار آنان قرار می گرفت پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که غلبه بر ظالمان بود و آنان با زور و نیرنگ متصرّف در امور شدند به خاطر عدم رسوایی خودشان و یا به خاطر حسد ورزیدن به مقام ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیان ایشان همۀ قرآن را تحریف می کردند.

و احتمال دارد در قرآن امیر مؤمنان علیه السلام احکام خاصّی که باید در دوران حکومت امام عصر علیه السلام جاری شود ذکر گردیده است.

به هر حال امیر مؤمنان علیه السلام آن قرآن را پس از وفات رسول خدابه مردم عرضه نمودند و آن ها نپذیرفتند و گفتند آن چه در دست ماست ما را بس است، امام علیه السلام فرمود: خواستم اتمام حجت باشد و گرنه می دانستم شما آن را نمی پذیرید و دیگر آن را نخواهید دید تا امام قائم علیه السلام قیام کند. (1)

ص: 212


1- هنگامی که امیر مؤمنان علیه السلام از نوشتن قرآن کریم فارغ شد آن را بر مردم عرضه کرد و فرمود:﴿هَذَا کِتَابُ اَللَّهِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ قَدْ جَمَعْتُهُ بَیْنَ اَللَّوْحَیْنِ قَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِیهِ اَلْقُرْآنُ لاَ حَاجَهَ لَنَا فِیهِ﴾ این کتاب خداوند تبارک و تعالی است آن را همان طور که خداوند بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرو فرستاده گرد آوردم مردم گفتند ما مصحفی داریم که قرآن را در بر دارد و نیازی به قرآن شما نداریم. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:﴿أَما وَ اللّه ما تَرَوْنَهُ بَعْدَ یَوْمِکُمْ هذا أَبدا، إِنَّما کانَ عَلَیَّ أَنْ أُخْبِرُکُمْ حِینَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَوُهُ﴾ به خدا قسم بعد از امروز دیگر آن را نخواهید دید بر من این وظیفه بود که وقتی از جمع آوری آن فارغ شدم بر شما عرضه کنم تا آن را بخوانید کافی ج 2 ص 633 . امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿اذا قَامَ اَلْقَائِمُ قَرَأَ كِتَابَ اللّه عزوجل عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ اَلْمُصْحَفَ اَلَّذِي كَتَبَهُ عَلِي﴾ علیه السلام زمانی که قائم علیه السلام قیام کند کتاب خدا را آن گونه که هست تلاوت کند و قرآنی را که امیر مؤمنان علیه السلام نوشته بیرون آورد مدرک قبلی.

پس بنا بر آن چه گفته شد مراد از کتاب جدید که در حدیث آمده بر فرض صحت سند آن، همین قرآن است که امیر مؤمنان علیه السلام آن را جمع آوری فرموده است. (1)

و اما آن چه در روایت آمده که می بینم عجم ها در مسجد کوفه نشسته و قرآن را به مردم می آموزند (2) و این بر عرب امری دشوار است، وجه دشوار

ص: 213


1- ممکن است جدید بودن آن به خاطر ترتیب و تنظیم خاصی باشد که امیر مؤمنان علیه السلام آن را بر اساس ترتیب تنزیل گرد آوری فرموده و در آن شأن نزول و تأویل را آورده است. امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند: ﴿إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ضُرِبَ فَسَاطِیطُ لِمَنْ یُعَلِّمُ اَلنَّاسَ اَلْقُرْآنَ عَلَی مَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَصْعَبُ مَا یَکُونُ عَلَی مَنْ حَفِظَهُ اَلْیَوْمَ لِأَنَّهُ یُخَالِفُ فِیهِ اَلتَّأْلِیفَ﴾؛ هنگامی که قائم آل محمّد علیه السلام قیام کند خیمه هایی می زند و قرآن را آن چنان که خداوند نازل فرموده به مردم تعلیم نماید و چون بر خلاف نظم فعلی است کسانی که آن را حفظ کرده اند بر ایشان دشوار خواهد بود. بحار الانوار ج 52 ص 339 - 58 .
2- ابن نباته می گوید از امیر مؤمنان علیه السلام شنیدم که فرمود:﴿کَأَنِّی بِالْعَجَمِ فَسَاطِیطُهُمْ فِی مَسْجِدِ اَلْکُوفَهِ یُعَلِّمُونَ اَلنَّاسَ اَلْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ﴾؛ گویا می بینم که عجم در مسجد کوفه خیمه هایی زده اند و به مردم قرآن را آن گونه که نازل شده آموزش می دهند عرض کردم آیا قرآنی که در اختیار ماست آن طور که نازل شده نیست؟ فرمود:﴿لاَ مُحِیَ مِنْهُ سَبْعُونَ مِنْ قُرَیْشٍ - بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ﴾ ؛ نه آن گونه که نازل شده نیست از آن نام هفتاد نفر از قریش که با نام پدرانشان بوده محو گردیده است. بحار الانوار ج 52 ص 364 ح 141 .

بودن آن ممکن است یکی از دو جهت باشد:

جهت اوّل: این که اکثر عرب ها از مخالفین هستند. (1) چون مشاهده می کنند آن کتاب مملوّ از فضائل اهل بیت علیهم السلام است و می شنوند آن چه را که تا آن زمان ظالمین اجازه نداده بودند به گوش آن ها برسد موجب استعجاب آن ها می گردد و پذیرفتن آن برای آن ها سخت و دشوار خواهد بود.

جهت دوّم تعصب شدید آنان است. خداوند تبارک و تعالی در قرآنش فرموده است:

﴿وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ﴾ (2)

اگر ما قرآن را بر یک نفر عجم (غیر عرب) نازل کرده بودیم و او آن را بر عرب ها می خواند هرگز به او ایمان نمی آوردند. (3)

و چون در زمان ظهور عجم ها می خواهند قرآن را به عرب ها تعلیم دهند، چنین مطلبی بسیار سخت و دشوار است.

ص: 214


1- در روایتی امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿مَعَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْعَرَبِ شَیْءٌ یَسِیرٌ﴾؛ با قائم علیه السلام از عرب ها خیلی اندک خواهند بود بحار الانوار: ج 52 ص 348 ح .98 .
2- سوره شعراء: 198 -199 .
3- امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند:﴿لَوْ أُنْزِلَ اَلْقُرْآنُ عَلَی اَلْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ اَلْعَرَبُ وَ قَدْ نَزَلَ عَلَی اَلْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ اَلْعَجَمُ﴾؛ اگر قرآن بر عجم نازل شده بود عرب به آن ایمان نمی آورد ولی بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این یک فضیلتی است بر عجم. تفسیر برهان: ج 7 ص 236 .

تكميل بحث:

اشاره

از آن چه گفته شد معلوم گردید که در دوران ظهور وضع اقتصادی و رفاهی مردم بسیار مطلوب است و همه احساس بی نیازی می کنند. سؤال این است که چگونه با چنین کیفیتی دچار طغیان نمی شوند؟ با آن که انسان به مقتضای طبیعت بشری هر گاه وسائل توانگری و ثروت برایش فراهم شود حال طغیان به او دست می دهد همان طور که قرآن کریم به این طبیعت بشری اشاره کرده و فرموده است:

﴿إِنَّ الإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى﴾ (1)

و اگر چه این حالت در اشخاص مختلف، شدّت و ضعف دارد؛ ولی در هر حال مانع تکمیل شدن مراتب ایمان و یقین می گردد و این نقص است که روی دل که باید به سوی خدا باشد روی به شهوات آورد که اگر چنین شد دیگر قدرت پرواز از او سلب می شود و مانند پرنده بی بال و پر می گردد.

و امّا این که رفاه و آسایش و وفور نعمت باعث طغیان میشود منشأ آن سه چیز می تواند باشد.

1.نقصان عقل. اگر انسان عاقل باشد، هیچ گاه دنیا را بر آخرت ترجیح نمی دهد (2) و به خاطر خوش گذرانی چند روزه دنیا عیش ابدی خود را زایل نمی گرداند.

2. وسوسه های شیاطین کار شیاطین همین است که زشتی ها را در نظر

ص: 215


1- سوره علق: 6 .
2- امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است ﴿مَنْ لَمْ یُؤْثِرِ اَلْآخِرَهَ عَلَی اَلدُّنْیَا فَلاَ عَقْلَ لَهُ﴾ غرر الحكم.

انسان زیبا جلوه دهند دنیای پست و لذت های زود گذرش را چنان جذّاب و فریبنده نشان دهند که انسان را به آن مشغول سازند.

3. هم نشینی و رفاقت با اهل هوا و هوس.

و این هر سه امر که سر چشمه طغیان و نافرمانی هستند در عهد با شکوه ظهور از بین خواهند رفت زیرا همان طور که پیش از این ذکر گردید به برکت دست مبارک امام عصر علیه السلام که بر روی سر ها می نهند عقل های مردم کامل می شود، بساط شیاطین هم که در آن زمان جمع می شود و می شود و همه آن ها به هلاکت می رسند هم نشینی ها و مصاحبت ها هم هرگز تاثیر سوء نخواهد داشت، زیرا همۀ مردم اهل ایمان و تقوا هستند و به همین خاطر فراوانی نعمت و ثروت در آن زمان انسان ها را به طغیان وا نمی دارد و در روایتی امام صادق علیه السلام به این مطلب تصریح فرموده اند که اگر این گونه وسعت و ثروت و بی نیازی در غیر آن دوران برای مردم پیدا می شد دچار طغیان می شدند. (1)

اهل ایمان با توجّه به این کلام الهی که فرموده است: ﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾ (2) در انتظار آن دولت کریمه به سر می برند دولتی که در آن اثری از شر و بدی نیست و همه در های خیر و رحمت و برکت به روی مردم گشوده می شود و همگان از رفاه و آسایش و امنیت و عدالت و مساوات بر خوردار می گردند و تا رسیدن به آن دوران باید سختی ها و دشواری ها را در راه پیدا کردن حلال تحمّل نمود. باید به مال اندک حلال قناعت کنیم و خود را با

ص: 216


1- ﴿قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام ... وَ یُوَسِّعُ اللّهُ عَلی شیعَتِنا،وَ لَولا ما یُدرِکُهُم مِنَ السَّعادَهِ لَبَغَوا﴾ اگر لطف پروردگار از .... آن ها دستگیری نمی کرد با آن همه نعمت سر مست می شدند و از حدود الهی تجاوز می کردند؛ ولی لطف الهی آن ها را از سر کشی و طغیان نگهداری می کند. بحار الانوار: ج 52 ص 345 .
2- سوره اعراف: 71 .

توسعه طلبی و ثروت اندوزی به گناه و نا فرمانی آلوده نسازیم و از نعمت های فراوان دوران ظهور محروم ننماییم.

در روایتی آمده است که شخصی خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و نزد آن حضرت شکایت کرد که پیر شده ام و از اهل و عیال و اولاد و خویشان خود اذیت و آزار می بینم.

امام علیه السلام فرمودند: خداوند برای حق دولتی و برای باطل دولتی قرار داده در دولت حق برای اهل باطل بهره ای از رفاه و آسایش قرار نداده و در دولت باطل برای اهل حق شایسته ندانسته که بیش از کفایت بخواهند و چون شما اهل حق در دولت باطل خود را به افزون طلبی آلوده می کنید و قلب و روح خویش را نا پاک می سازید در هنگام مرگ خداوند برای پاک ساختن شما جان کندن را تلخ و دشوار می سازد و نتیجه اش این می شود که اگر ظهور دولت حق شود و شما را برای باز گشتن به دنیا دعوت کنند حاضر به پذیرفتن آن نیستید و می ترسید که دو مرتبه به سختی جان کندن مبتلا شوید و از این فیض بزرگ يعنى حضور در دولت کریمۀ آل محمّد علیهم السلام و بهره مند شدن از نعمت های فراوان مادی و معنوی آن دوران محروم می شوید و لذا لطف الهی به دوستان اهل بیت علیهم السلام اقتضا دارد که آن ها را قبل از فرا رسیدن مرگ با دچار شدن به سختی ها و مصائب دنیوی تطهیر نماید تا در هنگام مرگ به بلای سختی جان کندن و فشار قبر مبتلا نشود و در نتیجه حاضر باشند که در دوران ظهور به دنیا رجعت کنند. (1)

ص: 217


1- ابو صباح کنانی گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که پیرمردی بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد: ﴿عَقَّنِي وَلَدِي وَ جَفَانِي فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام ﴿أَوْ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلْحَقِّ دَوْلَةً وَ لِلْبَاطِلِ دَوْلَةٌ وَ كِلاَهُمَا ذَلِيلٌ فِي دَوْلَةِ صَاحِبِهِ فَمِن أصابَةِ دَولَةِ الباطِلِ اقتُصَّ مِنهُ في دَوْلَةِ الحَقِّ﴾﴾ بحار الانوار: ج 52 ص 365 .

و خلاصه موعظه ما به اهل معرفت و مشتاقان ظهور حضرت بقیة اللّه علیه السلام کسانی که دریافته اند حضور در آن دولت کریمه چه نعمت بزرگ و چه سعادت عظمایی می باشد این است که در مقام طلب معاش خود به مقدار کفاف که ضرورت زندگی است اکتفا کنند و در جستجوی بیشتر از آن نباشند تا مصداق این فرمایش پروردگار ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً﴾ (1) شوند به نسبت به مجاهده و تزکیه نفس و محاسبه غفلت نورزند و کوتاهی ننمایند که این ها انسان را به مقام قرب پروردگار و محبت حضرت ولیّ عصر علیه السلام نزدیک می نماید و از وظایف ما در دوران غیبت آن خورشید تابناک امامت است.

و اگر از راه حلال بدون کوشش او مال انبوهی نصیبش گردید مازاد بر مقدار کفاف را در امور خیریه مصرف کند بنا های عام المنفعه احداث نماید به امور فقرا و بیچارگان و تهی دستان رسیدگی کند، در ترویج فرهنگ تشیّع و نشر معارف علوی تلاش نماید، در احیای امر اهل بیت علیهم السلام و تعظیم شعائر اهتمام ورزد اقامه عزای حضرت سيّد الشهداء علیه السلام کند که این افضل از تمامی اقسام مذکوره و جامع جميع آن ها و منشأ همۀ خیرات است یا در راه زیارت آن حضرت قدم بر دارد که بیشترین توصیه و سفارش درباره آن شده است تا حدی که می توان گفت بدون زیارت امام حسین علیه السلام و تعزیه داری آن حضرت دین و ایمان شخص کامل نمی گردد.

امام باقر علیه السلام فرموده اند:

﴿مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ علیه السلام زَوَاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَانِ﴾ (2)

ص: 218


1- سوره نحل: 97 .
2- بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 16. در روایت دیگری امام باقر علیه السلام فرموده اند: ﴿مَن لَم یَأتِ قَبرَ الحُسَینِ علیه السّلام حَتّی یَموتَ،کانَ مُنتَقَصَ الإِیمانِ،مُنتَقَصَ الدّینِ﴾ از شیعیان ما کسی که به زیارت مرقد پاک سید الشهدا علیه السلام نرود، دین و ایمان او ناقص خواهد بود. بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 13.

کسی که زائر امام حسین علیه السلام نباشد دین او ناقص خواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرموده اند:

کسی که به زیارت امام حسین علیه السلام نرود تا از دنیا رود و با این حال گمان کند که شیعه ما است، گمان بی جایی نموده و او از شیعیان ما نخواهد بود. (1)

و نیز فرموده اند:

اگر کسی هزار حج به جا آورد ولی به زیارت امام حسین علیه السلام نرود، حقی از حقوق الهی را ترک کرده و از آن باز خواست شود. (2)

و در روایت دیگر فرموده اند:

اگر کسی در تمام عمرش حج به جا آورد ولی به زیارت امام حسین علیه السلام نرود حقی از حقوق رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را ترک کرده است... (3)

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در بیان فضائل مؤمنینی که همواره به یاد امام حسین علیه السلام می باشند و در راه زیارت آن حضرت و تعزیه داری برای او تلاش فراوان دارند به حضرت زهرا علیها السلام می فرماید:

ص: 219


1- بحار الانوار: ج 101 ص 4 ح 15. ﴿مَنْ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ هُوَ یَزْعُمُ أَنَّهُ لَنَا شِیعَهٌ حَتَّی یَمُوتَ فَلَیْسَ هُوَ لَنَا بِشِیعَهٍ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَهُوَ ضِیفَانُ أَهْلِ الْجَنَّه﴾ کسی که گمان کند از شیعیان ما است و به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا از دنیا برود او از شیعیان ما نخواهد بود و اگر داخل بهشت هم شود از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.
2- بحار ج 101 ص 5 ح 18 راوی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ﴿أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ أَلْفَ حَجَّهٍ ثُمَّ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ لَکَانَ قَدْ تَرَکَ حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اَللَّهِ وَ سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ...﴾
3- بحار الانوار: ج 101 ص 3 ح 10.﴿لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ یَزُرِ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَکَانَ تَارِکاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اَللَّهِ وَ حُقُوقِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ﴾

﴿لَیسَ فِی الأَرضِ أعلَمُ بِاللّهِ و لا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم ، ولَیسَ عَلی ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ یَلتَفِتُ إلَیهِ غَیرُهُم ، اُولئِکَ مَصابیحُ فی ظُلُماتِ الجَورِ﴾ (1)

در روی زمین کسی دانا تر از ایشان به خداوند و پایدار تر نسبت به ادای حق ما نیست و آن ها هستند که ارکان زمینند و به وجود آنان نظام عالم برپاست و به برکت ایشان باران رحمت الهی بر زمین فرود می آید و آن ها هستند که چراغ های روشن در تاریکی های ستم می باشند.

و در ضمن چند روایت فرموده اند:

کسی که زائر امام حسین علیه السلام نباشد، اگر در بهشت راه پیدا کند از خود منزل ندارد و در آن جا مهمان خواهد بود. (2)

و از این روایت استفاده میشود که منازل بهشت جایگاه زائرین حضرت سيّد الشهداء علیه السلام است و به آن ها اختصاص دارد و حکمتش آن است که خداوند بهشت را از نور مبارک امام حسین علیه السلام آفریده است و آن حضرت بهترین وسیله است برای راه یافتن به بهشت. (3)

ص: 220


1- بحار الانوار ج 44 ص 264 حدیث طولانی است و مؤلف محترم بعضی از عبارات آن را ذکر کرده است.
2- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿مَنْ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ هُوَ یَزْعُمُ أَنَّهُ لَنَا شِیعَهٌ حَتَّی یَمُوتَ فَلَیْسَ هُوَ لَنَا بِشِیعَهٍ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَهُوَ ضِیفَانُ أَهْلِ الْجَنَّه﴾.كامل الزيارات: ص 356 .
3- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ضمن حدیث مفصلی فرموده اند:﴿ثُمَّ فَتَقَ نُورَ الْحُسَیْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّهَ وَ الْحُورَ الْعِینَ فَنُورُ الْجَنَّهِ وَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ...﴾. بحار الانوار: ج 25 ص 16 ح 30. و در ضمن حدیثی دیگر فرموده اند:﴿ألا وَ إنَّ الْحُسَينَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه عَلَيهِ ريحَ الْجَنَّةِ﴾ بحار الانوار: ج 35 ص 405 ح 28 .

راهی که بشر را به خداوند رساند *** عشق است و در این مرحله پل ساز حسین است

حسین علیه السلام باب رحمتی است که خداوند به روی بندگانش گشوده است. زیارت آن حضرت گریه بر مظلومیّت او و تعزیه داری ایشان، هر یک کیمیایی است عجیب و تأثیر آن دگر گون کردن ماهیّت است. این کیمیا اثری دارد که می تواند ماهیت یک جهنّمی را تغییر دهد و او را بهشتی نماید، کاری کند که آدمی شایستگی بهشت و ساکن شدن در جوار رحمت الهی را پیدا نماید.

زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

﴿يَا زَراره مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِي عَلَيْهِ إِلاَّ وَ قد وَصَلَ رَسُولَ اَللَّهِ وَ أَسْعَدَ فَاطِمَةَ وَ أدَّى حَقَّنا﴾ (1)

ای زراره! کسی نیست که بر امام حسین علیه السلام گریه کند مگر آن که با این عمل نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم صله نموده، حضرت زهرا علیها السلام را یاری و حقّ ما

اهل بيت علیهم السلام را ادا کرده است.

قطرات اشکی که در عزای سید مظلومان عالم بر چهره عزا دار جاری می شود باعث آبروی او می گردد همچون گرد و غباری که بر چهره زائر می نشیند و او را در پیشگاه خداوند و پیامبرش عزیز می گرداند، و بر هر قدمی که بر می دارد حسنه ای برای او ثبت و گناهی از او آمرزیده می شود و چون در حایر حسینی قرار گرفت خدا او را از کامیاب شدگان و سعادتمندان قرار می دهد و زیارتش را که انجام داد خدا او را از رستگاران می نویسد و هنگامی که قصد باز گشتن دارد فرشته ای نزد او می آید و می گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر تو

ص: 221


1- بحار الانوار: ج 45 ص 207 ح 13. ﴿وَ مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ وَ أَدَّى حَقَّنَا﴾

سلام می فرستد و می فرماید: اعمال خود را از سر بگیر که خدا گذشته تو را آمرزید. (1)

و بی اعتنایی کردن به این مسأله مهم باعث محرومیت انسان از آن اجر و پاداش می گردد و چه بسا کیفر و عقوبت سنگینی را در پی خواهد داشت. (2)

البته عقوبت متوجّه کسی می شود که قدرت مالی و بدنی داشته باشد و طریق برایش مفتوح باشد. کسانی که متمکن هستند باید هر ماه یک بار و یا هر شش ماه و یا هر سال و یا هر سه سال یک بار مشرف شوند و این اختلاف ناشی از حال افراد است از نظر نزدیک بودن یا دور بودن و از نظر ثروت داشتن یا نداشتن و کمترین حدی که گفته شده هر چهار سال یک بار است.

امّا نسبت به کسی که تمکّن مالی و یا بدنی ندارد یا راه کربلا از طرف ظالمان و مخالفان به روی او بسته است برای آن که عنوان زائر پیدا کند باید از راه دور آن حضرت را زیارت کند و بهتر آن است که بر بام خانه اش رود، رو قبله بایستد نگاهی به بالا و نگاهی به طرف راست و چپ خود نماید و آن گاه با عرض سلامی آن حضرت را زیارت کند (3) و اگر به خاطر سرما و عجز و

ص: 222


1- كامل الزيارات: ص 253 باب 49 ح 1 امام صادق علیه السلام فرمودند:﴿مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَهَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً...﴾.
2- هارون بن خارجه گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد کسی که زیارت امام حسین علیه السلام را بدون علت ترک کند سؤال کردم فرمود:﴿هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلنَّارِ﴾ چنین کسی اهل دوزخ خواهد بود کامل بود.الزيارات: ص 356 باب 78 ح5 .
3- سدیر به امام صادق علیه السلام عرض کرد بین ما و قبر امام حسین علیه السلام راه بسیار و فاصله زیادی است . امام فرمود:﴿تَصْعَدُ فَوْقَ سَطْحِکَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ یَمْنَهً وَ یَسْرَهً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَی اَلسَّمَاءِ، ثُمَّ تَنْحُو نَحْوَ اَلْقَبْرِ وَ تَقُولُ: اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. یُکْتَبُ لَکَ زَوْرَهٌ﴾. كافي: ج 4 ص 589 ج 8 .

نا توانی و یا عذر دیگری نتواند به بالای بام رود در فضای باز صحن حیاط بایستند و یا به دشت و صحرا رود و در آن جا زیارت نماید و یا به نیّت زیارت آن بزرگوار به مقبره امامزادگان و علما و صلحا رود، زیرا فرموده اند کسی که در صورت عدم امکان زیارت ما چنین زیارتی کند، مثل آن است که ما را زیارت کرده باشد. (1)

و در مورد کیفیت زیارت آن حضرت از راه دور امام صادق علیه السلام فرموده اند بگو:

﴿السَلامُ عَلَيْكَ يا ابا عَبْدِ اللَّه، السَلامُ عَلَيْكَ يابْنَ رَسُولِ اللَّه، السَلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه.﴾

و خداوند با همین زیارت مختصر ثواب یک حج و یک عمره دهد.

و در حدیث دیگری فرمود: پس از این زیارت دو رکعت نماز هم بخواند. (2)

در مورد زیارت، آداب و شرایطی را ذکر کرده اند که هر چه زائر آن ها را بیشتر رعایت کند زیارتش کامل تر و اجر و ثوابش بیشتر خواهد بود و آن ها عبارتند از:

1- معرفت و شناخت آن حضرت.

2- محبّت و دوستی.

ص: 223


1- حضرت رضا علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند:﴿مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی فَلْیَصِلْ صَالِحِی مَوَالِینَا یُکْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِیَارَتِنَا.﴾ بحار الانوار: ج 102 ص 295 ح 1 و 2 .
2- تهذيب: ج 6 ص 116 ح 21. بحار الانوار: ج 101 ص 6 ح 24 .

3- شوق و اشتياق.

4- اخلاص.

5- تقوا و ورع.

6- اجتناب کردن از کار های بیهوده و لغو و جدال و خنده زیاد.

7- داشتن حال حزن و غم.

9- استفاده کردن از مال حلال.

10 - احسان کردن به همراهان و مواسات آن ها.

11 - تحمل سختی ها و صدماتی که متوجّه او می شود.

12 - شکیبایی داشتن و جزع ننمودن در سختی ها.

از زیارت هایی که بیشتر در مورد آن توصیه شده، زیارت عاشورا است، امام باقر علیه السلام به علقمه فرمودند هر روز این زیارت را چه روز عاشورا و چه غیر آن، هر کجا باشی، کربلا یا جای دیگر بخوان، تا روز قیامت در شکل و هیئت شهدای کربلا محشور شوی و در ثواب همۀ کسانی که آن حضرت را تا آن روز زیارت کرده اند شریک باشی. (1)

و سزاوار است که اگر فرصت داری و حالت مقتضی است این زیارت را به

ص: 224


1- كامل الزيارات: 325 باب 71 ح 9 . بحار الانوار: ج 101 ص 290 ح 1. در مورد فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿مَنْ زارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام یَوْمَ عاشُوراءَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ﴾. كامل الزيارات: 323 باب 71 ح 1 . در روایت دیگر فرموده اند:﴿مَنْ بَاتَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لَیْلَهَ عَاشُورَاءَ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ کَأَنَّمَا قُتِلَ مَعَهُ فِی عَرْصَهِ کَرْبَلاء﴾. بحار الانوار: ج 101 ص 104 ح 7. زید شحام از آن حضرت روایت کرده است که فرمودند:﴿مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْن بْن عَلیٍّ علیه السلام یَوْمَ عاشُورا عارِفَاً بِحَقِّهِ کانَ کَمَنْ زارَ اللَّهَ فی عَرْشِهِ﴾. بحار الانوار: ج 101 ص 105 ح 11.

صورت مفصّل با صد لعن و سلام کامل بخوانی؛ ولی در صورت تنگی وقت و مقتضی نبودن حال می شود آن را به سه طریق مختصر نمود.

طريق اوّل:

مطابق روایتی که از امام هادی علیه السلام در کتاب (صدف مشحون) نقل شده یک مرتبه لعن را به طور کامل ادا کند و پس از آن بگوید:

﴿اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً﴾

سلام را نیز یک مرتبه به طور کامل ادا کند و پس از آن بگوید:

﴿اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً﴾

و سپس بقیه زیارت يعني دعاء ﴿اَللّهُمَّ خُصَ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ﴾ و دعایی که در سجده خوانده می شود را بخواند و پس از آن دو رکعت نماز به جا آورد.

طریق دوّم:

احتمال دیگری است در این روایت که لعن را یک مرتبه به طور کامل ادا کند و پس از آن نود و نه مرتبه بگوید: ﴿اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً﴾

سلام را نیز یک مرتبه کامل بگوید و پس از آن نود و نه مرتبه بگوید:﴿اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین﴾

طريق سوّم:

مستند به ناحیه امام عصر علیه السلام می باشد این است که لعن را یک مرتبه به طور کامل بگوید و پس از آن بگوید ﴿مِائَهَ مَرَّهٍ﴾ سلام را نیز یک مرتبه به طور کامل ادا کند و پس از آن بگوید: ﴿مِائَهَ مَرَّهٍ﴾ و سپس بقیه زیارت را انجام دهد.

ص: 225

ص: 226

خاتمه

پیرامون امر رجعت و بیان کیفیت آن

ص: 227

ص: 228

ضرورت رجعت در مذهب شیعه

رجعت یعنی باز گشت ائمه اطهار علیهم السلام و عده ای از مؤمنین کامل و فاسقین کافر به دنیا با همان جسم و روح که قبل از وفات می زیسته اند.

رجعت به این معنا که ذکر شد یکی از اعتقادات و ضروریات مذهب شیعه است و از جایگاه ویژه ای بر خوردار است امام صادق علیه السلام فرموده اند:

از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد. (1)

علمای بزرگ شیعه پیرامون این مسأله و اثبات آن مطالب فراوانی نوشته اند و ادعای اجماع بر حقّانیّت آن کرده اند.

علامه مجلسی رحمة اللّه علیه در کتاب ارزشمند بحار الانوار در حدود دویست حدیث از پنجاه اصل معتبر جمع آوری نموده و فرموده اند: احادیث در باب رجعت امیر مؤمنان علیه السلام و حضرت امام حسین علیه السلام به اعتقاد حقیر متواتر است او و در باب سایر ائمّه نزدیک به تواتر می باشد. (2)

و نیز فرموده است اجماع شیعه است که پیش از قیامت در زمان امام قائم علیه السلام گروهی از نیکان بسیار نیک و بدان بسیار بد به دنیا باز می گردند (3) و

ص: 229


1- بحار الانوار: ج 53 ص 92 ح 101. قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :﴿لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنَا...﴾
2- بحار الانوار: ج 53 ص 122-144 .
3- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الکُفر مَحْضاً﴾ رجعت همگانی و فراگیر نیست بلکه عده ای خاص را شامل می شود. تنها کسانی که دارای ایمان خالص و یا شرک خالصند به دنیا باز می گردند.

سایر مردم در قبرها می مانند تا روز قیامت که محشور شوند.

کسانی که ایمان به قدرت پروردگار دارند و به مقام عصمت ائمه اطهار علیهم السلام معترفند، هرگز نمی توانند این مسأله را انکار کنند زیرا در امّت های گذشته اتّفاق افتاده (1) و قرآن به آن تصریح فرموده و در روایات بسیاری آمده است. خداوند در قرآن می فرماید:

﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ﴾ (2)

این آیه شریفه دلالت بر وقوع رجعت و عدم جواز انکار آن می نماید. روایت شده کسانی که در این آیه ذکر شده اند هفتاد هزار نفر بودند خداوند آن ها را می رانید و سپس زنده گردانید و آن ها به دنیا رجعت کردند و باز گشتند و برای مدتی طولانی زندگانی نمودند.

اصحاب کهف که قصّۀ آن در قرآن کریم آمده است گواه روشنی بر این مطلب است. آن ها پس از گذشت سی صد و نه سال به دنیا باز گشتند. (3)

ص: 230


1- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است:﴿یَکُونُ فِی هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِثْلُ مَا یَکُونُ فِی اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَهِ، حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ، وَ اَلْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ﴾؛ در این امت همۀ آن چه در امتّ های پیشین به وقوع پیوسته بدون کم و کاست تحقق خواهد یافت رجعت یکی از اموری است که در امتّ های گذشته به وقوع پیوسته و بنا بر این در میان این امتّ هم تحقق می یابد. بحار الانوار: ج 53 ص 59 ح 45 .
2- سوره بقره: 243. در حدیثی از امام باقر علیه السلام به حمران بن اعین فرمودند: آن ها را به دنیا باز گردانیدند. آن ها در خانه ها ساکن گردیدند غذا خوردند ازدواج کردند و مدتّ ها ماندند آن گاه با اجل طبیعی و پایان یافتن مهلت از دنیا رفتند. بحار الانوار: ج 53 ص 74 ح 74 .
3- در سوره کهف آیه 25 فرموده است ﴿وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً﴾ .

ابا بصیر می گوید امام باقر علیه السلام به من فرمودند آیا اهل عراق رجعت را انکار می کنند؟ عرض کردم: آری. فرمودند: آیا آن ها قرآن نمی خوانند؟ آیا این آیه را ندیده و در آن نیندیشیده اند؟ ﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً﴾ (1) روزى كه ما از هر امتی گروهی را محشور می گردانیم. (2)

آیه دیگر که دلیل روشن بر رجعت است این آیه شریفه می باشد:

﴿وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾ (3)

كيفيت رجعت

اشاره

پیش از ورود به این بحث به عنوان مقدّمه به چهار مطلب که در امر ظهور و رجعت قطعی هستند اشاره می کنیم:

مطلب اوّل:

بدون تردید در ظهور دولت حق تمام روی زمین از آلودگی کفر و شرک و فساد پاک می گردد به گونه ای که حتی یک نفر و یک اثر از کفر و شرک باقی نمی ماند و زمین پر از عدل و داد می شود. حق به طور کامل بر قرار و احکام

ص: 231


1- سوره نمل : 83 .
2- بحار الانوار: ج 53 ص 40 نیز از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه شريفه ﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً﴾ سؤال شد امام علیه السلام فرمود: مردم در مورد آن چه می گویند؟ راوی عرض کرد می گویند دربارهٔ قیامت است. امام علیه السلام فرمود: آیا خداوند در قیامت از هر امتی گروهی را محشور می گرداند و بقیه را رها می کند؟ این آیه مربوط به زمان رجعت است آیه مربوط به قیامت این آیه است ﴿وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرُ مِنْهُمْ أَحَداً﴾ خدا همۀ آفریدگان خود را محشور می گرداند و یکی را وا نمی گذارد.
3- سوره انبیا: 95. امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر قریه ای که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک کرده در رجعت باز نمی گردند؛ اما در قیامت این گونه نیست و همه باز می گردند. بحار الانوار ج 53 ص 61 ح 49 و ص 118 ح 149.

قرآن اجرا می گردد و همۀ این امور به دست با کفایت امام عصر علیه السلام انجام می گیرد.

مطلب دوّم:

اصلاحی که در عالم صورت می پذیرد پاینده و مستمر است و تبدیل به فساد نخواهد شد تا چهل روز مانده به قیامت که اوضاع عالم تغییر می کند حجّت خدا از روی زمین بر داشته می شود و فساد و تباهی همۀ عالم را پر می کند.

مطلب سوّم:

کفّار و ظالمین را که به دنیا رجعت می دهند برای آن است که انتقام مظلومین از آن ها گرفته شود گر چه آن ها در برزخ مبتلا به انواع عذابند؛ امّا حکمتش این است که در مقابل دیدگان مظلومین از آن ها تقاص شود تا تشفّی خاطر آن ها گردد و جگر آن ها خنک شود همان طور که در بعضی از ادعیه اشاره شده است (1) و هنگام باز گشت هرگز توبه ایشان پذیرفته نمی شود که در زیارت آل یاسین به آن اشاره شده است:

﴿وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقُّ لَا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ﴾

در حدیثی امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا﴾ هنگام ظهور است. زمانی که شمشیر امام عصر علیه السلام برای قتال بالا می رود در این هنگام آن حضرت کفار را بدون استثنا به هلاکت می رسانند زیرا بر خلاف زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر مؤمنان علیه السلام در صلب آنان مؤمنی باقی نمانده است.

ص: 232


1- ﴿اللّهم اشْفِ بِهِ الصُّدُورَ الْوَغِرَةَ﴾؛ خدایا سینه های کباب شده را به وسیله او شفا مرحمت فرما.

و در حدیث دیگری فرموده اند ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا﴾ زمان خالی شدن زمین از حجّت است یعنی آن چهل روز قبل از قیامت که مردم مبتلا به عذاب های سختی از جمله آمدن يأجوج و مأجوج می گردند و در هنگام رؤيت عذاب، ایمان آوردن سودی نخواهد داشت.

مطلب چهارم:

برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار دو رجعت است:

یک رجعت ظاهری است که در آن پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سلطان عالم، امیر مؤمنان علیه السلام وزیر ایشان و ائمه هر یک در ناحیه ای به دستور آن حضرت فرمان روایی می کنند. انبیا و سایر اصحاب به حسب مراتب خود کار گزاران این حکومتند و انتهای این دولت؛ ابتدای آن چهل روز پیش از بر پایی قیامت است. (1)

و یک رجعت باطنی که در رجعت باطنیّه حضور آنان یا به شکل حضور امام عصر علیه السلام در دوران غیبت است که او مردم را می بیند و می شناسد ولی مردم آن حضرت را می بینند و نمی شناسند و یا به شکل حضور ملائکه در لشکر مسلمین برای یاری آن هاست که پنهانی در جهاد شرکت می کردند و با همراهی باطنی مسلمانان را یاری می کردند و فتح و پیروزی نصیب می گردید.

در بعضی از احادیث است که چون امام عصر علیه السلام او در ابتدای ظهور از مدینه به طرف مکه می روند به کوه رضوی که می رسند پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و

ص: 233


1- امام صادق علیه السلام فرموده اند:﴿إِنَّ لِعَلِيٍّ عليه السلام فِي الأَرْضِ كَرَّةً مَعَ الحُسَيْنِ اِبْنِهِ ... ثُمَّ كَرَّةً أُخْرَى مَعَ رَسُولِ اَللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم حَتَّى يَكُونَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ، وَ تَكُونَ الأَئِمَّةُ عليهم السلام عُمَّالَهُ...﴾. بحار الانوار: ج 53 ص 74 ح 75 .

امیر مؤمنان علیه السلام در آن جا تشریف دارند و عهد نامه ای که به خط امیر مؤمنان علیه السلام و املاء رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است به آن حضرت می دهند تا بر طبق آن عمل کنند. (1)

و در حدیث دیگری فرموده اند در مکه در بیست و سوم ماه رمضان پس از ندایی که از جبرئیل بلند می شود هنگام بیعت کردن ملائکه و اصحاب آن حضرت آن دو بزرگوار یعنی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر مؤمنان علیه السلام نیز حضور دارند.

و آن چه در اخبار در مورد جنگ های عظیم هر یک از ایشان وارد شده مربوط به رجعت باطنی آنان است.

مانند این حدیث که امام حسین علیه السلام پیش از شهادت در ضمن بشارت های خود به اصحاب فرمودند:

من و شما به دنيا رجعت خواهیم کرد هنگامی که فرزندم امام قائم علیه السلام ظاهر شده باشد پیامبر و امیر مؤمنان و ائمه علیهم السلام آمده باشند. من به امر حضرت رسول به تمام دنیا می روم و با نصاری و یهود جنگ می کنم. (2)

و مثل این روایت که شیطان با همۀ لشکریانش جمع می شوند و برای جنگ در مقابل امیر مؤمنان علیه السلام و صف آرائی می کنند. صد و بیست و چهار هزار پیامبر به یاری آن حضرت می شتابند و جنگ سختی رخ می دهد در آن هنگام

ص: 234


1- امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند: ﴿فَيَكُونُ أوَّلُ مَنْ يَضْربُ عَلَى يَدِهِ وَ يُبَايِعُهُ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ، وَ يَقُومُ مَعَهُمَا رَسُولُ اللهِ وَ أمِيرُ الْمُؤْمِنينَ فَيَدْفَعَان إِلَيْهِ كِتَاباً جَدِيداً هُوَ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ بِخَاتَم رَطْبٍ، فَيَقُولُونَ لَهُ: اعْمَلْ بِمَا فِيهِ...﴾ بحار الانوار ج 52 ص 307 ح 81 .
2- بحار الانوار: ج 52 ص 62 - 52 قال :﴿فَأَبْشِرُوا، فَوَاللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونا فَإِنَّا نَرِدُ عَلی نَبِیِّنا، ثُمَّ أَمْکُثُ ماشاءَ اللَّهُ. فَأَکُونُ اَوَّلَ مَنْ یَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ، فَأَخْرُجُ خَرْجَةً یُوافِقُ ذلِکَ خَرْجَةَ أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ قیامَ قائِمِنا ثُمَّ لَیَنْزِلَنَّ عَلَیَّ وَفْدٌ مِنَ السَّماءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ یَنْزِلُوا إِلَی الْأَرْضِ قَطُّ ... ثُمَّ إِنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ یَدْفَعُ إِلَیَّ سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ یَبعَثُنی إِلَی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ. فَلا آتی عَلی عَدُوٍّ لِلَّهِ إِلاَّ أَهْرَقْتُ دَمَهُ...﴾

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با افواج ملائکه با سطوت خاصّی ظاهر می شوند شیطان با مشاهده آن هیبت و عظمت فرار می کند. او را تعقیب می کنند و در کنار مسجد کوفه به دست امام قائم علیه السلام کشته می شود. (1)

از جمله رجعت های باطنیّه، رجعت ائمه اطهار علیهم السلام در همان ابتدای ظهور است.

طبق فرمایش امام صادق علیه السلام به مفضّل، آن حضرت از مکه به مدینه می آیند و از آن جا به کوفه می روند و از قتال با سفیانی که فارغ شدند امام حسین علیه السلام با هفتاد و دو نفر از اصحاب ظاهر می شوند و سپس صدّیق اکبر امیر مؤمنان علیه السلام و بعد از آن پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار علیهم السلام و تصدیق کنندگان و تکذیب کنندگان ایشان حضور پیدا می کنند.

آن گاه هر یک از آنان بر می خیزد و در حضور پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شکایت خویش را آغاز می کند و ظلم هایی را که در حق ایشان شده بیان می نماید که به طور مفصّل در ضمن این حدیث ایراد گردیده و ما به خاطر اختصار از نقل آن خود داری نمودیم.

حکمت این اجتماع و این گونه شکایت ها آن است که هر مظلومی تا موقعی که خود شکایتش را اظهار نکرده بر خداوند حتمی و واجب نیست که

ص: 235


1- بحار الانوار: ج 53 ص 42 ح .12. امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی فرموده اند: ﴿فَإِذَا کَانَ یوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، کَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلام فِی أَصْحَابِهِ، وَ جَاءَ إِبْلِیسُ فِی أَصْحَابِهِ، وَ یکُونُ مِیقَاتُهُمْ فِی أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِی الْفُرَاتِ، یقَالُ لَهَا: الرَّوْحَاءُ قَرِیبٌ مِنْ کُوفَتِکُمْ، فَیقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ یقْتَتَلْ مِثْلُهُ، مُنْذُ خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِینَ ... فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلام قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ، وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِی الْفُرَاتِ... فَعِنْدَ ذَلِکَ یَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَهُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامَهُ بِیَدِهِ حَرْبَهٌ مِنْ نُورٍ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ إِبْلِیسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَی نَاکِصاً عَلَی عَقِبَیْهِ فَیَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ أَیْنَ تُرِیدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ فَیَقُولُ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ.﴾

در انتقام و تقاص کشیدن از ظالم او تعجیل فرماید و آن ها در عصر و دوران خویش به خاطر حکمت ها و مصلحت هایی که در نظر داشتند صبر کردند و آن همه ظلم و ستم را تحمل نمودند و اکنون که دوران ستمگران به پایان آمده و زمان خواری و رو سیاهی و ذلت آنان فرا رسیده به شدت از آن ها انتقام خواهند گرفت. (1)

ص: 236


1- بحار الانوار: ج 53 ص 16-24 . و چه زیباست تماشای آن شوکت و عظمت و دیدن آن صحنه های انتقام و شمشیر زدن در رکاب آن جان جانان و این آرزوی هر شیعه است که در دعاهایش از خدا می خواهد ﴿اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَي عِبَادِكَ حَتْما مَقْضِيّا ، فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراكَفَنِي شَاهِرا سَيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْوَهَا لدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي﴾ خداوندا اگر مرگ بین من و ظهور آن حضرت جدایی افکند در هنگام ظهورش مرا از قبرم خارج کن تا لبیک گویان در حالی که شمشیرم را از نیام بیرون کرده ام ؛ دعوت آن حضرت را اجابت کنم و به یاری او بشتابم و از این فوز اکبر محروم نمانم و دوران با شکوه ظهورش را ببینم.

مصادر تحقيق

قرآن مجید

آئین جمعه: موسوی اصفهانی

احقاق الحق: مرعشی نجفی

اسرار الصلاة، شهید ثانی

اسرار الصلاة، ملکی تبریزی

اسرار حسینی، حبیب اللّه کاشانی

اشک های خونین،

اعلام الورى:

اقبال الاعمال، سید ابن طاووس

الزام الناصب، يزدى

القطره، مستنبط

المسائل العشره

ارجح المطالب

بحار الانوار، علامه مجلسی

بصائر الدرجات، صفار

تحت العقول علامه مجلسی

تفسير الميزان علامه طباطبائی

تفسیر امام عسکری علیه السلام

تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی

تفسیر قمی، علی بن ابراهيم ،

توحید، شیخ صدوق

تهذیب، شیخ طوسی

جامع الاخبار،

حديقة الشيعة، مقدس اردبيل

خرائج و جرائح، راوندی

خزينة الجواهر نهاوندى

خصال، شیخ صدوق

دائرة المعارف العلوية

روح المعاني، آلوسى

روزگار رهایی، مهدی پور

سعد المسعود، ابن طاووس

شیوه های یاری قائم آل محمّد، مؤلف

طرائف الحكم

عبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی

عوالم، بحرانی

غرر الحکم، محدث آمدی

غیبت نعمانی، ابو زينيب النعماني

فوائد المشاهد، شوشتری

فوز اكبر، مؤلف

کافی، شیخ کلینی

كامل الزيارات، ابن قولويه

کمال الدین، شیخ صدوق

لهوف، سید بن طاووس

مجمع البیان، طبرسی

مجموعه ورّام،

محاسن برقی،

مستدرك الوسائل، محدث نوری

مشارق الانوار، حافظ رجب برسی

مصباح الشريعة

مصباح، شیخ کفعمی

معالى السبطین، مازندرانی

مفاتيح الجنان، محدث قمی

مقتل ابی مخنف

مكيال المكارم، موسوی اصفهانی

منتخب الاثر، صافی گلپایگانی

من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق

نجم الثاقب، محدث نوری

نفس الرحمان، محدث نوری

نهج البلاغة، سيد رضى

وسائل الشيعه، حر عاملی

ينابيع الحكمة، اسماعيلي

ينابيع المودّة، قندوزي

دوران با شکوه ظهور

ص: 237

فهرست مطالب و عناوین

مقدّمه محقّق...7

پیش گفتار ...11

مقدّمه ای در فضیلت علم و نشر آن...12

بخش اوّل: آیات داله بر ظهور، حکومت و رجعت...15

فصل اوّل: آیاتی که دلالت بر ظهور و دولت امام عصر علیه السلام و......17

فصل دوّم: معنای انتظار و فضائل آن...22

فضیلت انتظار...24

فواید دعا کردن برای امام عصر علیه السلام و ظهور آن حضرت...27

فصل سوّم: علائم پیش از ظهور و بیان فواید آن علائم...29

فایده ذکر این علامت ها...29

فصل چهارم در بیان حکمت غیبت امام علیه السلام...31

بخش دوّم: در بیان کیفیت سلوک امام عصر علیه السلام از قیام تا خروج...35

بخش سوّم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام از خروج تا بر قراری حکومت...49

آغاز حرکت...51

ملاقات با لشکر سفیانی است...54

خروج سیّد حسنی است...56

بخش چهارم: در سیره و سلوک امام عصر علیه السلام در هنگام حکومت...61

تزکیه نفوس...63

قسم اول از راه های تزکیه نفوس...65

سه ویژگی اختصاصی از امام حسین علیه السلام...67

ص: 238

ویژگی اوّل...67

ویژگی دوّم...75

ویژگی سوّم...77

کیفیّت ادای حق بزرگ نسبت امام حسین علیه السلام...79

زمان اوّل نصرت مولای مظلوم ما امام حسین علیه السلام...81

زمان دوّم نصرت پس از قتل در مورد امام حسین علیه السلام...83

زمان سوّم نصرت که پس از قتل به عنوان قصاص از ظالم...83

زمان چهارم، نصرت که پس از قتل به عنوان تعزیه داری و... ...84

قسم دوّم از راه های تزکیه نفوس رفع موانع...92

نوع اوّل از موانع:...92

نوع دوّم از موانع:...93

نوع سوّم از موانع:...93

نوع چهارم موانع:...95

نوع پنجم از موانع:...102

مطلب اوّل: شیطان و چگونگی اغوای مردم...103

مطلب دوّم: چگونگی ایمنی از فتنه های شیطان...110

در فضای معنوی به سر بردن...115

توسل به اذکار مخصوص در هنگام خواب و بیداری...116

تسبیح حضرت زهرا علیها السلام...116

قرائت سورة يس...116

قرائت آیه سخره...122

خواندن آیة الکرسی...117

خواندن بسمله و حوقله...117

راه های جلب نظر خداوند...119

توسل و درخواست از درگاه خداوند...120

ص: 239

بخش پنجم در بیان عنایت های الهی مختص دوران ظهور...129

عطيه و عنایت اوّل:...131

عطیه و عنایت دوّم:...137

عطيه و عنایت سوّم:...147

اجتماعات بيت المعمور...155

عظمت بیت المعمور...159

عطیه و عنایت چهارم:...161

حاصل كلام...171

بخش ششم: نزول برکات خداوند از آسمان و زمین بر بشر...175

برکات آسمانی:...177

بركات زمين:...179

برکات در اموال:...182

برکت در جسم ها و بدن ها...186

برکت در بینایی و شنوایی...188

برکت در عمر ها و نسل ها...189

بخش هفتم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام در دوران حکومتش...197

فصل اوّل...199

فصل دوّم: سیره و سلوک امام عصر علیه السلام...205

کیفیت سلوک امام عصر علیه السلام در اجرای احکام...207

تكميل بحث:...215

خاتمه: پیرامون امر رجعت و بیان کیفیت آن...227

ضرورت رجعت در مذهب شیعه...229

کیفیّت رجعت...231

مصادر تحقیق...237

ص: 240

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109