كفاية الإمامة فى نُصوص العامّة : اثبات افضلیت و امامت بلا فصل امیر المؤمنين على بن ابی طالب علیه السلام در منابع اهل سنت و وهابیت با سند صحیح همراه با بررسی سند و اسکن کتاب

مشخصات کتاب

سر شناسه : فکری، مرتضی، 1365

عنوان و نام پدیدآور : اثبات افضلیت و امامت بلا فصل امیر المؤمنين على بن ابي طالب علیه السلام در منابع اهل سنت و وهابیت با سند صحیح همراه با بررسی سند و اسکن کتاب / نویسنده مرتضی فکری.

مشخصات نشر : مشهد : منتظران ظهور، 1396

مشخصات ظاهری : 400 ص.

شابک : 250/000 ریال 9 -72-5761-964-978

وضعیت فهرست نویسی : فيپا

یادداشت : کتاب نامه به صورت زیر نویس

موضوع : علی بن ابی طالب علیه السلام، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق - اثبات خلافت- احادیث اهل سنت

موضوع : (Ali ibn abi-talib, Iman I, 600-661--*proof of caliphate - hadith Sunnite)

موضوع : احادیث اهل سنت - نقد و تفسیر

موضوع : *Hadith (sunnites)-texts-Criticism, interpretation, etc

رده بندی کنگره : 1396 2 الف 223/52/8 BP

رده بندی دیویی : 297/452

شماره کتاب شناسی ملی : 4842799

كفاية الإمامة فى نُصوص العامّة

مؤلف: مرتضی فکری

ناشر: منتظران ظهور

صفحه آرایی: خدمات نشر آویژه (علاقه مند)

شمارگان: 500 جلد

چاپ: اول 1396

قیمت: 25000 تومان

شابک: 9-72-5761-964-978

تلفن های مراکز پخش: 09153175120 05137245369 05137277810

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی

ص: 1

اشاره

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ص: 2

كِفاية الإمامة فى نُصوص العامّة

اثبات افضلیّت و امامت بِلافَصل

امير المؤمنين على بن ابي طالب علیه السلام

در منابع اهل سنت و وهابیت

با سند صحیح

همراه با بررسی سندی و اسکن کتب

ص: 3

سر شناسه : فکری، مرتضی، 1365

عنوان و نام پدیدآور : اثبات افضلیت و امامت بلا فصل امیر المؤمنين على بن ابي طالب علیه السلام در منابع اهل سنت و وهابیت با سند صحیح همراه با بررسی سند و اسکن کتاب / نویسنده مرتضی فکری.

مشخصات نشر : مشهد : منتظران ظهور، 1396

مشخصات ظاهری : 400 ص.

شابک : 250/000 ریال 9 -72-5761-964-978

وضعیت فهرست نویسی : فيپا

یادداشت : کتاب نامه به صورت زیر نویس

موضوع : علی بن ابی طالب علیه السلام، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق - اثبات خلافت- احادیث اهل سنت

موضوع : (Ali ibn abi-talib, Iman I, 600-661--*proof of caliphate - hadith Sunnite)

موضوع : احادیث اهل سنت - نقد و تفسیر

موضوع : *Hadith (sunnites)-texts-Criticism, interpretation, etc

رده بندی کنگره : 1396 2 الف 223/52/8 BP

رده بندی دیویی : 297/452

شماره کتاب شناسی ملی : 4842799

كفاية الإمامة فى نُصوص العامّة

مؤلف: مرتضی فکری

ناشر: منتظران ظهور

صفحه آرایی: خدمات نشر آویژه (علاقه مند)

شمارگان: 500 جلد

چاپ: اول 1396

قیمت: 25000 تومان

شابک: 9-72-5761-964-978

تلفن های مراکز پخش: 09153175120 05137245369 05137277810

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه مؤلف:...10

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قرآن و اهل بیت علیهم السلام خلیفه و جانشین من هستند (حدیث خلیفتّین)...12

روایت با تصحیح البانی...12

روایت اول: با تصحیح هیثمی...15

روایت دوم: با تصحیح هیثمی...15

دستور پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به تبعیت و پیروی از امام علی علیه السلام برای جلو گیری از انحراف تا روز قیامت (حدیث ثقلین)...26

روایت اول: با تصحیح البانی...27

روایت دوم: با تصحیح البانی...27

روایت سوم و چهارم: با تصحیح البانی...32

روایت با تصحیح ابن حجر عسقلانی...36

روایت اول: با تصحیح متقی هندی...39

روایت دوم: با تصحیح متقی هندی...40

آیه ولایت و اثبات امامت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام...47

بررسی سند روایت...51

راوى اول : أبُو سَعِيد الأَشَجُ...51

راوى دوم: الْفَضْلُ بْنْ ذكينِ أَبُو نُعَيمِ الْأَحْوَل...54

راوی سوم: مُوسَى بْنُ قَيْسِ الْحَضْرَمِي...57

راوی چهارم: سَلَمَةَ بْن کهَیل...61

ابلاغ امامت بِلا فَصل امیر المؤمنین علیه السلام در شب معراج توسط خداوند...67

بررسی سند روایت...70

راوی اول: مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ...70

راوی دوم: مُحَمَّد بْن عَبْد اللّه الْحَضْرَمِي...73

راوی سوم: أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ...76

راوی چهارم: أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّل...80

راوی پنجم: جَعْفَرُ بن زياد الْأَحْمَرُ...85

راوی ششم: هِلَال أبي أيوب الصَّيرَفِى...91

راوی هفتم: أبو كثير الأَنْصَارِى...94

راوی هشتم: عبد اللّه ابن اسعد...97

مخالفت اهل بیت علیهم السلام با خلافت ابو بکر...98

بُطلان خلافت ابو بکر تنها با سه روایت از صحیح بخاری (معتبر ترین کتاب اهل سنت و وهابیت)...98

غضب حضرت زهرا علیها السلام در نتیجه غضب خدا و رسولش بر ابو بکر...98

ص: 5

روایت اول:...98

روایت دوم:...102

روایت سوم:...105

اسناد حدیث ثقلین در خطبه غدیر و نقش آن در اثبات امامت امیر المؤمنین علیه السلام...109

1- بیان اولویّت و سر پرستی خدا و رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم قبل از بیان لفظ (مولی):...110

2- بيان حديث ثقلین در حدیث غدیر و دستور به تبعیت و پیروی از امیر المؤمنین علیه السلام...110

روایت اول: با تصحیح ابن حجر عسقلانی...112

روایت دوم: با تصحیح حاکم نیشابوری و ذهبی...116

روایت سوم: از طبرانی با تصحیح البانی...120

نزول آیه اکمال در روز غدیر و تبریک گفتن عمر بن خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام...129

قرینه اول: تبریک عمر بن خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام بعد از اتمام خطبه غدیر:...129

قرینه دوم: نزول آیه اکمال دین در خطبه غدیر...131

روایت مورد نظر...133

بررسی سند روایت...136

راوی اول: عبد اللّه بن علی بن محمد بن عبد اللّه بن بشران...136

راوی دوم: علی بن عمر الحافظ الدار قطنی...141

راوی سوم: أبو نَصْر حَبْشُونُ بن مُوسَى بْن أيوب الْخَلال...145

راوی چهارم: عَلی بن سَعِيدٍ الرِّمْلِي (على بن ابى حَمَلَةَ)...149

راوی پنجم: ضَمْرَةُ بْنُ رَبيعَةَ الْقُرَشِى...152

راوی ششم: عَبْدُ اللّهِ بن شَوْذَب...157

راوی هفتم: مَطَر الْوَرَّاق...161

راوی هشتم: شَهر بن حَوْشَب...164

راوی نهم: ابو هریره...167

اعتراف امام محمد غزالی به امامت امیر المؤمنین علیه السلام در غدیر خم و بیعت شکنی و غصب خلافت توسط عمر بن خطاب...168

و اما جایگاه ابو حامد غزالی نزد بزرگان اهل سنت:...173

اعتراف علماء اهل سنت و وهابیت به این که کلمه مولی به معنای امامت و خلافت (مُتولی امورِکم) می باشد...174

اعتراف علماء اهل سنت و وهابیت به این که کلمه مولی به معنای اولویت و سرپرستی (أولى بكم) می باشد... 186

(حدیث اولویت و سرپرستی) قال رسولُ اللّه: علىّ أولى الناس بكم بعدى...214

تصحیح روایت توسط آقای هیثمی...218

اما بررسی سند روایت...221

راوی اول: سلیمان بن أحمد الطبراني...221

راوی دوم: أَحْمَدُ بْنُ زُهَيرِ التُسْتَرِى...224

راوی سوم: مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ كَرَامَةَ...227

ص: 6

راوی چهارم: عُبَيدُ اللّهِ بن مُوسَى...230

راوی پنجم: يوسُفُ بن صُهَيبٍ...230

راوی ششم: دُکین بن سعد (سعيد)...230

راوی هفتم: وَهب بن حَمْزَةَ (جمرة)...235

علی بن ابی طالب علیه السلام نفس و جان پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم (آیه مباهله سند افضلیّت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام)...238

روایت صحیح مسلم:...239

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام از یک نور خلق شده اند (حدیث نور سند افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام بر تمامی مخلوقات)...246

تصحیح روایت توسط سبط ابن الجوزی...248

و بررسی سند روایت...251

راوی اول: احمد بن محمد بن حنبل...251

راوی دوم: عبد الرزاق بن همام بن نافع...254

راوی سوم: معمر بن راشد...257

راوی چهارم: محمد بن مسلم الزهرى...260

راوی پنجم: خالد بن معدان...263

راوی ششم: زاذان ابو عمر...266

راوی هفتم: سلمان فارسی...269

ولادت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام علیه السلام در کعبه...270

اعتراف آقای حاکم نیشابوری (متوفی 405 هجری)...270

اعتراف آقای مسعودی (متوفی 346 هجری)...273

اعتراف آقای ابن صبّاغ مالکی (متوفی 855 هجری)...277

اعتراف آقای گنجی شافعی (متوفی 658 هجری)...280

اعتراف آقای شاه ولی اللّه دهلوی (متوفی 1176 هجری)...283

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و بیان عصمت و افضلیّت امام علی علیه السلام ﴿ قال رسول اللّه : عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ ، لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ﴾...286

تصحیح روایت توسط حاکم نیشابوری و ذهبی...288

ابلاغ سوره برائت توسط امیر المؤمنین علیه السلام و اثبات افضلیّت و برتری و امامت امیر المؤمنین بر ابو بکر...294

تصحیح روایت توسط احمد محمد شاکر...295

تصحیح روایت توسط هیثمی...298

تصحیح روایت توسط البانی...301

امیر المؤمنین علیه السلام و بیان افضلیّت و اعلمیّت و امامت خود در زمان حیات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم (حدیث اخوّت و حدیث ولایت و حدیث وارث)...304

تصحیح روایت توسط هیثمی...305

امام علی علیه السلام محبوب ترین شخص نزد خداوند متعال (حدیث طیر و افضلیت امام علی علیه السلام)...312

ص: 7

روایت اول...312

تصحیح روایت توسط هیثمی...316

روایت دوم...320

بررسی سند روایت...324

راوى اول : أبو القاسم الطبرانی (مؤلف کتاب)...324

راوی دوم: احمد بن محمد بن عبد العزيز الوشاء...327

راوی سوم: سلمۀ بن شبيب المسمعى...330

راوی چهارم: عبد الرزاق بن همام الحميري...333

راوی پنجم: عبد الرحمن بن عمرو الأوزاعی...336

راوی ششم: یحیى بن أبي كثير الطائی...339

راوی هفتم: انس بن مالک...342

اعتراف عایشه به افضلیّت و برتری امام علی علیه السلام (فریاد عایشه بر سر پیامبر)...343

روايت ابو بكر البزار...345

تصحیح روایت توسط هیثمی...348

اعترافی دیگر از عایشه در مورد افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام (عایشه: محبوب ترین شخص نزد پیامبر در بین مردان علی بن ابی طالب و در بین زنان فاطمه زهرا است)...352

روایت اول: با سند صحیح...352

روایت دوم: با تصحیح البانی...355

اعتراف سعد بن ابی وقاص صحابی به افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام...359

تصحیح روایت توسط حاکم نیشابوری و ذهبی...360

اعتراف احمد بن حنبل (امام حنبلی ها) و شافعی (امام شافعی ها) و محمد بن صالح العثیمین (از علماء بزرگ وهابیت) به افضلیّت امام علی علیه السلام بر تمامی صحابه...365

بزرگان صحابه شیعه بوده اند - پیدایش تشیّع از زمان رسول اللّه صلی اللّه علیه و له و سلم...382

اعتراف البانی وهابی...382

اعتراف ابو عمر ابن عبد البّر...388

اعتراف محمد بن عبد الرزاق می گوید...391

منابع و مآخذ:...397

ص: 8

ص: 9

مقدمه مؤلف:

یکی از مسائل مهم اعتقادی که باعث می شود مباحث اعتقادی دیگر و احکام فردی و اجتماعی تحت الشعاع آن قرار بگیرد بحث امامت می باشد، در حال حاضر شخصی که امامت بلا فصل امير المؤمنین علیه السلام را قبول دارد در مبحث توحید و نبوت و عدل و.... اعتقاد متفاوتی دارد با کسی که خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام را نپذیرفته است و هم چنین در احکام فردی و اجتماعی تفاوت های بسیاری با یک دیگر وجود دارد.

به طور مثال در بحث توحید، وهابی ها قائل هستند که خداوند دست و پا و... دارد و حتی از آسمان به پایین و به بالا می رود و دارای مو های فرفری و کفش های طلایی می باشد و ... اما شیعیان که توحید را از امیر المؤمنین علیه السلام و فرزندان مطهرش آموخته اند خداوند را منزه از این اوهام می دانند و در بحث نبوت هم همین گونه است و تفاوت فاحشی بین نبوت در شیعه و مخالفینش وجود دارد به طور مثال مخالفین شیعه نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را فقط در اِرسال رسالت معصوم می دانند اما اَفعال شخصی و اَعمال فردی ایشان را معصوم نمی دانند لذا پیامبرِ آنان در نماز اشتباه می کند و سحر و جادو می شود و کار هایی انجام می دهد که خودش ملتفت نمی شود و بدون دلیل به دیگران پرخاش می کند و قصد خود کُشی دارد و... اما شیعیان که اعتقادات خویش را از اهل بیت علیهم السلام فرا گرفته اند نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم را مصون از هر گونه خطا در کلیه ابعاد زندگانی می دانند و هم چنین در دیگر مباحث اعتقادی و هم چنین در احکام الهی هم بسیار با یک دیگر متفاوت می شوند به گونه ای که مثلاً در یک عمل عبادی مثل نماز چند اختلاف بوجود آمده است و آنان که از امام علی علیه السلام و فرزندان مطهرش اطاعت می کنند به یک شکل وضو و نماز می خوانند اما طرف مقابل آن گونه عمل نمی کند.

با این توضیح بسیار مختصر مشخص شد که مبحث امامت چه مقدار اهمیت دارد و بسیاری از دیگر مباحث مهم اعتقادی و احکام عملی تحت الشعاع آن قرار می گیرد علاوه بر این که بدون در نظر گرفتن مباحث دیگر اعتقادی و احکام عملی، خود بحث امامت از ضروریات اسلام است و کسی که امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا می رود زیرا وقتی شخصی جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را که به دست نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم منصوب شده است و حضرت دستور به تمسّک و اطاعت بی چون و چرا از او را تا روز قیامت داده است انکار می کند، قطعاً انکار امامت باعث انکار نبوت می شود که مرگ جاهلی برای چنین کسی قطعی خواهد بود.

ص: 10

اما شیعه برای اثبات امامت بلا فصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام علاوه بر منابع خود می تواند از منابع مخالفینش اقدام کند تا طبق قاعده اِلزام آنان را به حقیقت آگاه گرداند کما این که عالم بزرگ اهل سنت آقای ابن حزم (متوفی: 456 ه- ) در رابطه با روش احتجاج با مخالفین گوید:

{لَا معنى لاحتجاجنا عَلَيهِم برواياتنا فهم لَا يصدقونا وَلَا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فَنحن لَا نصدقها وَ إِنَّمَا يجب أن يحتَج الْخُصُوم بَعضهم على بعض بِمَا يصدقهُ الَّذِي تُقَامِ عَلَيْهِ الْحَجَّةَ بِهِ} (1)

ما نمی توانیم با روایات خود برای شیعه دلیل بیاوریم چرا که برای آن ها روایات ما قابل پذیرش نیست همان گونه که شیعه نمی تواند با روایات خود علیه ما احتجاج کند چرا که در آن صورت ما نخواهیم پذیرفت بلکه لازم است هر یک از دو طرف به روایاتی استدلال کنند که طرف مقابل آن را قبول دارد و می پذیرد.

از آن جایی که خداوند می خواهد حجتش را بر بندگان تمام کند در منابع اهل سنت و وهابیت هم روایات فراوانی وجود دارد که افضلیّت و امامت بلا فصل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را اثبات می کند و ما به دلیل قاعده اِلزام، تعدادی از روایت صحیح السند آنان را همراه با بررسی سندی به همراه اسکن آن می آوریم تا چراغ راهی باشد برای تمامی حقیقت جویان عالم که به دنبال حقیقت هستند همان هایی که به خوبی می دانند در مباحث اعتقادی تقلید و تعصّب راه ندارد.

به لطف مولایم حضرت بقية اللّه (عجل اللّه تعالی فرجه) این کتاب دارای خصوصیاتی است که کم تر کتابی آن را دارا است زیرا در این کتاب فقط روایات صحيح السند را آورده ایم (البته به دلیل کثرت روایات از بیان تمامی آنان صرف نظر کردیم زیرا همین مقدار برای اتمام حجت کافی است) و دیگر این که کتاب پیش رو دارای اسکن روایت و هم چنین قرار گرفتن اسکن در بررسی سند ها می باشد تا محقق گرامی علاوه بر آدرس کتاب عین صفحه مورد نظر را مشاهده کند.

امید است که مرهمی بر دل مولای مان صاحب الزمان عجل اللّه فرجه باشد.

الحمد للّه رب العالمين - مرتضی فکری - مشهد

ص: 11


1- الكتاب: الفصل فی الملل و الأهواء و النحل ج 4 ص 78، المؤلف: أبو محمد على بن أحمد بن سعيد بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهرى (المتوفى: 456ه-) الناشر: مكتبة الخانجی – القاهرة

پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم قرآن و اهل بیت علیهم السلام خلیفه و جانشین من هستند (حدیث خليفتَين)

اشاره

اهل سنت و وهابیت گویند، پیامبر هیچ خلیفه ای برای بعد از خود معین نکرد و امت اسلام را بدون خلیفه رها کرد!!! اما وقتی به منابع معتبر ایشان مراجعه می کنیم روایات صحيح السند زیادی وجود دارد که نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم قرآن و اهل بیت علیهم السلام را خلیفه خویش قرار داده اند. بسیار جالب است که نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم با لفظ (خلیفه) جانشین خویش را معین کرده اند تا راه را بر گم راه کنندگان بشریت مسدود و حجت را بر همگان تمام کنند.

نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرمایند:

﴿ إِنِّى تَرَكتُ فِيكُمْ خَليفتين: كتَابَ اللّهِ، وَ أهْلَ بَيتِي، وَ إِنَّهُمَا لَن يَتَفَرَّقَا حَتَّى يرِدَا عَلَى الْحَوْضِ﴾

من در بین شما دو خلیفه قرار می دهم: کتاب خدا و اهل بیتم، که این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند (جدا نشدن قرآن و اهل بیت علیهم السلام از یک دیگر بیانگر عصمت اهل بیت است) تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند.

عالم بزرگ وهابیت آقای ألبانی (که به بخاری عصر حاضر معروف است) به صحیح بودن روایت اعتراف کرده است:

{2457 – «إني تارك فيكم خليفتين: كتاب اللّه حبل ممدود ما بين السماء و الأرض و عترتي أهل بيتى و إنهما لن يتفرقا حتى يردا على الحوض». (صحيحٌ)} (1)

پیامبر فرمود: من در بین شما دو خلیفه قرار می دهم: کتاب خدا که ریسمان کشیده شده بین آسمان و زمین است و اهل بیتم، که این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت اهل بیت) تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند.

سپس البانی در مورد سند روایت گوید: این روایت صحیح است.

ص: 12


1- الكتاب: صحيح الجامع الصغير و زياداته ج 1 ص 482 حدیث 2457 ، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودرى الألباني، (المتوفى: 1420 ه-) الناشر : المكتب الإسلامي عدد الأجزاء: 2

عکس

ص: 13

عکس

ص: 14

و عالم بزرگ اهل سنت آقای هیثمی (متوفی 807 هجری) در دو جای کتابش به صحیح بودن این روایت اعتراف کرده است:

روایت اول:

{ 784 - وَ عَنْ زَيْدِ بْن ثَابِتٍ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ - قَالَ: ﴿إِنِّى تَرَكتُ فِيكُمْ خَليفَتَين: كتَابَ اللَّهِ، وَ أَهْلَ بَيتِي، وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يردا عَلَى الْحَوْضِ﴾.

رَوَاهُ الطَّبَرَانِي فِي الكبِيرِ، وَ رجَالُهُ ثِقَاتٌ.} (1)

پیامبر فرمود: من در بین شما دو خلیفه قرار می دهم کتاب خدا و اهل بیتم، که این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت اهل بیت) تا روز قیامت در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند.

سپس آقای هیثمی گوید، این روایت را طبرانی در المعجم الکبیر آورده است و تمامی رجال آن ثقة و مورد اعتماد هستند.

روایت دوم:

{[بَابُ فِي فَضْل أهْل الْبَيتِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ]

14957 - عَنْ زَيْدِ بْن ثَابِتِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ : " ﴿إِنِّي تَارِك فِيكم خَلِيفَتَينِ: كتَابَ اللَّهِ - عَزَّ وَجَلَّ - حَبْلَ مَعْدُودٌ مَا بَينَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ - أَوْ مَا بَينَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ - وَ عِيرَتِي أَهْلُ بَينِي، وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يرِدَا عَلَى الْحَوْضَ﴾ ".

رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَ إِسْنَادُهُ جَيدٌ.} (2)

پیامبر فرمود: من در بین شما دو خلیفه قرار می دهم: کتاب خدا که ریسمان کشیده شده بین آسمان و زمین است و اهل بیتم، که این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند.

سپس آقای هیثمی گوید: این روایت را احمد بن حنبل در مسند آورده است و سندش صحیح است.

ص: 15


1- الكتاب : مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج 1 ص 230 ح 784، المؤلف : أبو الحسن نور الدين على بن أبی بكر بن سليمان الهيثمی (المتوفى: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان
2- همان: ج 9 ص 182 و 183 ح 14957

عکس

ص: 16

عکس

ص: 17

عکس

ص: 18

عکس

ص: 19

عکس

ص: 20

حال سؤال این است که چرا می گویند پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بدون جانشین از دنیا رفت؟

آیا این بی احترامی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و نقص در دین نیست؟

آیا خداوند دینش را کامل کرد یا ناقص رها کرد؟

آیا دین الهی به نگهبانانی مصون از خطاء نیاز ندارد تا این بدعت ها و اختلافات وجود نداشته باشد؟

چرا ابو بکر امت را بدون جانشین رها نکرد؟ و حتی بدون مشورت با بزرگان صحابه، و علی رغم مخالفت امام علی علیه السلام و دیگر صحابه، عمر را انتخاب کرد؟!! ولی آخرین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و کامل ترین دین الهی اگر دارای این نقص بزرگ باشد هیچ مشکلی ندارد؟!! چرا ابو بکر از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم تبعیت نکرد و مثل ایشان خلیفه تعیین نکرد؟! مگر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم طبق آیه قرآن اسوة حسنة نيست؟!!

مگر خداوند طبق آیه اکمال، دینش را کامل نکرده است؟ پس چرا این نقص بزرگ که آثارش برای همه مشخص است در اسلام وجود دارد؟

جز این است که خداوند دینش را بدون کم و کاستی قرار داده است اما امت اسلام از خدا و رسولش اطاعت نکرده اند و جانشینان حقیقی اش (قرآن و اهل بیت) را رها کرده اند و این شد که حال مشاهده می کنید.

آیا این بالا ترین اهانت به خداوند و رسول اعظم نیست که به اندازه عایشه و حفصه و فرزند عمر بن خطاب و معاویه، به فکر امتش نباشد؟!!! و آنان را بدون رهبر رها سازد؟!

ص: 21

و در صحیح مسلم، حفصه (دختر عمر) به عمر بن خطاب گوش زد می کند که کسی را به عنوان جانشین خود معین کند و بدون جانشین مردم را ترک نکند و به تبعیت از آن، عبد اللّه بن عمر به عمر بن خطاب می گوید: اگر چوپان تو، شتران و گوسفندان را بدون سر پرست رها کند به وی اعتراض نخواهی کرد که چرا باعث نابودی آن ها گردیده ای؟ پس به فکر این امت باش و کسی را به عنوان خلیفه تعیین کن چون رعایت حال این امت از وضع شتران و گوسفندان لازم تر و شدید تر است :

﴿ عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی حَفْصَةَ، فَقَالَتْ: أَعَلِمْتَ أَنَّ أَبَاک غَیرُ مُسْتَخْلِفٍ؟ قَالَ: قُلْتُ: مَا کانَ لِیفْعَلَ، قَالَتْ: إِنَّهُ فَاعِلٌ، قَالَ: فَحَلَفْتُ أَنِّی أُکلِّمُهُ فِی ذَلِک، فَسَکتُّ حَتَّی غَدَوْتُ وَلَمْ أُکلِّمْهُ، قَالَ: فَکنْتُ کأَنَّمَا أَحْمِلُ بِیمِینِی جَبَلًا حَتَّی رَجَعْتُ فَدَخَلْتُ عَلَیهِ، فَسَأَلَنِی عَنْ حَالِ النَّاسِ وَ أَنَا أُخْبِرُهُ، قَالَ: ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: إِنِّی سَمِعْتُ النَّاسَ یقُولُونَ مَقَالَةً، فَآلَیتُ أَنْ أَقُولَهَا لَک، زَعَمُوا أَنَّک غَیرُ مُسْتَخْلِفٍ، وَ إِنَّهُ لَوْ کانَ لَک رَاعِی إِبِلٍ، أَوْ رَاعِی غَنَمٍ، ثُمَّ جَاءَک وَ تَرَکهَا رَأَیتَ أَنْ قَدْ ضَیعَ فَرِعَایةُ النَّاسِ أَشَدُّ، قَالَ: فَوَافَقَهُ قَوْلِی﴾ (1)

ص: 22


1- الكتاب: صحیح مسلم ج 3 ص 1455 ح 1823 (12)، المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقى، الناشر: دار الحديث - قاهرة

عکس

ص: 23

عکس

ص: 24

هم چنین عایشه به وسیله عبد اللّه بن عمر به عمر بن خطاب پیام می دهد: اُمت محمد را بدون چوپان (جانشین) رها مکن و کسی را به عنوان جانشین تعیین نما، چون وا همه ی آن دارم که امت دچار فتنه گردند:

{ ثم قالت - اى عايشة - يا بنى ابلغ عمر سلامی و قل له: لا تدع امة محمد بلا راع، استخلف علیهم، و لا تدعهم بعدك هملا، فانی اخشى عليهم الفتنة} (1)

و مطابق نقل ابن سعد در الطبقات، عبد اللّه بن عمر به پدرش گفت: چرا کسی را جانشین تعیین نمی کنی؟ عمر پاسخ داد: چه کسی دارم که جانشین خود سازم؟ عبد اللّه گفت: تو گر چه پروردگار مردم نیستی ولی تلاش خود را به کار گیر، چون تو اگر چنان چه وکیل خود را بر روی زمین های کشاورزی فرا خوان دهی، آیا کسی را جایگزین آن خواهی کرد یا خیر؟ عمر گفت: آری، پرسید: اگر کسی را که گوسفندان تو را چوپانی می کند فرا خوان دهی، کسی را به جای آن قرار خواهی داد یا خیر؟

﴿ أَنَّ ابْنَ عُمَرَ قَالَ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ: لَوِ اسْتَخْلَفْتَ. قَالَ: مَنْ؟ قَالَ: تَجْتَهِدُ فَإِنَّک لَسْتَ لَهُمْ بِرَبٍّ تَجْتَهِدُ. أَرَأَیتَ لَوْ أَنَّک بَعَثْتَ إِلَی قَیمِ أَرْضِک أَلَمْ تَکنْ تُحِبُّ أَنْ یسْتَخْلِفَ مَکانَهُ حَتَّی یرْجِعَ إِلَی الأَرْضِ؟ قَالَ: بَلَی. قَالَ: أَرَأَیتَ لَوْ بَعَثْتَ إِلَی رَاعِی غَنَمِک أَلَمْ تَکنْ تُحِبُّ أَنْ یسْتَخْلِفَ رَجُلا حَتَّی یرْجِعَ؟﴾ (2)

و هم چنین معاویه که به قصد گرفتن بیعت برای یزید وارد مدینه شد، در جمع صحابه و ضمن گفت گو با عبد اللّه بن عمر گفت : من وحشت دارم که امت پیامبر را همانند گوسفند بدون چوپان رها سازم و بروم:

﴿ إنی أرهب أن أدع أمة مُحَمَّد بعدی کالضأن لا راعی لها﴾ (3)

ص: 25


1- الكتاب: الامامة و السياسة ج 1 ص 38، المولف: أبو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدّينوري (213 ه-)، المحقق: الزينی
2- الكتاب: الطبقات الكبرى ج 3 ص 261، المؤلف: أبو عبد اللّه محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء، البصري، البغدادي المعروف بابن سعد (المتوفى: 230 ه-)، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410 ه- - 1990 م ، عدد الأجزاء: 8، و كتب ديگر
3- الكتاب: تاریخ الطبری ج 5 ص 304، المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملى، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310 ه-)، (صلة تاريخ الطبرى لعريب بن سعد القرطبي، المتوفى: 369ه-)، الناشر: دار التراث - بيروت، الطبعة : الثانية - 1387 ه- عدد الأجزاء: 11؛ الكتاب الامامة و السياسة ج 1 ص 242، المولف: أبو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدّينوري (213 ه-) المحقق: الزينی

دستور پیامبر اکرم صلی اللّه علسه و آله و سلم به تبعیت و پیروی از امام علی علیه السلام برای جلو گیری از انحراف تا روز قیامت (حدیث ثقلین)

اشاره

دین اسلام وقتی کامل خواهد بود که برای جلو گیری از انحراف امت و صیانت از اصول (اعتقادات) و فروع (احکام) آن تا روز قیامت. برنامه ای داشته باشد تا حجت بر بندگان تمام و دین الهی بدون کم و کاستی به همه ارائه شود.

به همین منظور نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در روایتِ متواترِ ثقلین، دستور به اطاعت از قرآن و اهل بیت تا روز قیامت می دهند و می فرمایند:

﴿ إِنِّی تارِک فِیکمْ مَا إِن تَمَسَّکتُمْ بهِ لنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کتاب اللّه و عِتْرَتِی أهْلُ بَیتِی ولَنْ یتَفَرَّقا حَتَّی یرِدَا عَلَی الحَوْضَ فانْظُرُوا کیفَ تَخْلُفُونِی فِیهِما ﴾

همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر به آن ها تمسک کنید و از آن دو اطاعت و پیروی کنید بعد از من هرگز گم راه نخواهید شد: یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم و این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت اهل بیت) تا در روز قیامت بر من وارد شوند.

بنابراین رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم به صراحت دستور به اطاعت از قرآن و امام علی علیه السلام داده اند تا هیچ شخصی تا روز قیامت گمراه نشود.

این روایت متواتر را بسیاری از بزرگان اهل سنت و وهابیت نقل کرده اند که جهت نمونه چند سند محضر شما محقق گرامی تقدیم می کنیم:

آقای البانی که از بزرگان وهابیت می باشد در کتابِ صحیح سنن الترمذی (که روایات صحیح در کتاب سنن ترمذی را جمع آوری کرده است) دو روایت می آورد و سپس به صحت آنان اعتراف می کند:

ص: 26

روایت اول:

{ 3788 حدثنا على بن المنذر الكوفى حدثنا محمد بن فضيل حدثنا الأعمش عن عطية عن أبى سعيد والأ عمش عن حبيب بن أبي ثابت عن زيد بن أرقم رضى اللّه عنهما قالا قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدى أحدهما أعظم من الآخر كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتي أهل بيتى ولن يتفرقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما} (صحيح) (1)

زید بن ارقم: پیامبر فرمود: همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر به آن ها تمسک کنید و از آن دو اطاعت و پیروی کنید بعد از من تا روز قیامت هرگز گم راه نخواهید شد: کتاب خدا که ریسمان کشیده شده از آسمان تا زمین است و اهل بیتم، و این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت اهل بیت) تا در روز قیامت بر من وارد شوند پس ببینید که چگونه با آنان برخورد می کنید بعد از من.

سپس البانی می گوید: روایت صحیح است.

روایت دوم:

{3786 حدثنا نصر بن عبد الرحمن الكوفى حدثنا زيد بن الحسن هو الأنماطی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد اللّه قال رأيت رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم فی حجته يوم عرفة و هو على ناقته القصواء يخطب فسمعته يقول يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي.} (صحيح). (2)

جابر بن عبد اللّه گوید: در روز عرفه در مراسم حج، پیامبر را دیدم که خطبه می خواند و می فرمود: ای مردم همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر از آن دو اطاعت و پیروی کنید هرگز تا روز قیامت گم راه نخواهید شد: کتاب خدا و اهل بیتم.

سپس البانی می گوید: روایت صحیح است.

ص: 27


1- الكتاب : صحيح سنن الترمذى ج 3 ص 543 و 544، المؤلف: محمد ناصر الدين الألبانی (المتوفى: 1420 ه-) الناشر: مكتبة المعارف - الرياض
2- همان: ج 3 ص 542 و 543

عکس

ص: 28

عکس

ص: 29

عکس

ص: 30

عکس

ص: 31

و هم چنین آقای ألبانی دو روایت دیگر در کتابش (صحیح الجامع الصغیر) آورده است و به صحت آن اعتراف کرده است:

روایت سوم و چهارم:

{2748 – 1272 – «أيها الناس قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا: كتاب اللّه و عترتی أهل بيتي». (صحيح)} (1)

{7877 - 2972 - «يا أيها الناس! إنى تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا: كتاب اللّه و عترتى أهل بيتی». (صحيح)} (2)

پیامبر فرمود: ای مردم همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر از آن دو اطاعت و پیروی کنید هرگز تا روز قیامت گم راه نخواهید شد: کتاب خدا و اهل بیتم.

سپس البانی پس پس از نقل هر دو روایت می گوید: این دو روایت صحیح است.

ص: 32


1- الكتاب: صحيح الجامع الصغير و زياداته ج 1 ص 533 ح 2748، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح، الأشقودرى الألبانی (المتوفى: 1420ه-) الناشر: المكتب الإسلامی، عدد الأجزاء
2- همان: ج 2 ص 1303 ح : 7877

عکس

ص: 33

عکس

ص: 34

عکس

ص: 35

روایت با تصحیح ابن حجر عسقلانی:

اشاره

آقای ابن حجر عسقلانی (متوفی 852 ه-) که از بزرگان علم رجالِ اهل سنت و وهابیت می باشد در كتابش (المطالب العالية) این روایت را از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم در روز غدیر در حالی که دست امير المؤمنین علیه السلام را گرفته است نقل می کند و ابن حجر پس از نقل روایت به صحت روایت اعتراف می کند

﴿ 3943 - وَ قَالَ إِسْحَاقُ: أخبرنا أبو عَامِرِ الْعَقَدِى، عَنْ كَثِيرِ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ [عُمَرَ] بْنِ عَلِى عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِى رَضِي اللّه عَنْهُ قَالَ: إِنَّ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَضَرَ الشَّجَرَةَ بخُمٍّ، ثُمَّ خَرَجَ أخِذًا بيدِ عَلِى رَضى اللّه عَنْهُ قَالَ: " أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أن اللّه تبارك و تعالى ربُّكم؟ " قَالُوا: بَلَى. قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: " أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أولَى بِكمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ و أن اللّه تعالى وَ رَسُولَهُ أَولِياؤُكُم؟".

فَقَالُوا: بَلَى. قَالَ: " فَمَنْ كَانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَولَاهُ فَإِنَّ هَذَا مَولَاهُ، وَ قَدْ تَرَكتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ ِبهِ لَنْ تَضِلُّوا كتاب اللّه تعالى، سَبَبُهُ بيدى، وَ سَبَبُهُ بأيدِيكُمْ، وَ أَهْلُ بَيْتِي ". هَذَا إِسْنَادٌ صَحِيحٌ.﴾ (1)

رسول اللّه در ریز درختان غدیر خم، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: ای مردم شهادت می دهید که خداوند رب شما می باشد؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: آیا شهادت می دهید که خدا و رسول سر پرست شما هستند؟ و خدا و رسول اولیاء شما می باشند؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: پس هر کس خدا و رسولش سر پرست او هست این علی بن ابی طالب سر پرست اوست، و بدانید که همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر از آن دو اطاعت و پیروی کنید هرگز تا روز قیامت گم راه نخواهید شد: کتاب خدا و اهل بیتم.

سپس ابن حجر می گوید: سند این روایت صحیح می باشد.

ص: 36


1- الكتاب : المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية 16 ص 142 ح 3943، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: (17) رسالة علمية قدمت لجامعة الإمام محمد بن سعود، تنسيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشثرى، الناشر : دار العاصمة، دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419 ه- عدد الأجزاء: 19

عکس

ص: 37

عکس

ص: 38

و آقای متقی هندی (متوفی: 975 ه-) در کتابش (کنز العمال) با چند سند این روایت شریف را می آورد و در ذیل دو روایت به صحت آن اشاره می کند که محضر شما تقدیم می شود:

روایت اول:

{36441- عن على أن النبي صلى اللّه عليه و سلم حضر الشجرة بخم ثم خرج بید علی فقال: أيها الناس! ألستم تشهدون أن اللّه ربكم؟ قالوا: بلى، قال: ألستم تشهدون أن اللّه و رسوله أولى بكم من أنفسكم و أن اللّه و رسوله مولاكم؟ قالوا: بلى، قال: فمن كان اللّه و رسوله مولاه فإن هذا مولاه، و قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا بعده: كتاب اللّه سببه بيده و سببه بأيديكم، و أهل بيتي.

ابن راهويه و ابن جرير و ابن أبي عاصم و المحاملي في أماليه و صحح. } (1)

رسول اللّه در ریز درختان غدیر خم، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: ای مردم آیا شهادت می دهید که خداوند رب شما می باشد؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: آیا شهادت می دهید که خدا و رسول سر پرست شما هستند؟ و خدا و رسول اولیاء شما می باشند؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: پس هر کس خدا و رسولش سر پرست او هست این علی بن ابی طالب سر پرست اوست، و بدانید که همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر از آن دو اطاعت و پیروی کنید هرگز تا قیامت گم راه نخواهید شد: کتاب خدا و اهل بیتم.

سپس متقی هندی گوید: ابن راهویه و ابن جریر و ابن ابی عاصم این روایت را آورده اند و محاملی در امالی اش این روایت را آورده و آن را آن را صحیح دانسته است.

ص: 39


1- الكتاب: كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال ج 13 ص 140 ح 36441، المؤلف: علاء الدین علی بن حسام الدین ابن قاضی خان القادرى الشاذلى الهندى البرهانفورى ثم المدنى فالمكي الشهير بالمتقى الهندى (المتوفى : 975 ه-)، المحقق: بكرى حيانی - صفوة السقا، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401 ه- / 1981م

و اما روایت دوم:

{1650 - عن محمد بن عمر بن علی عن أبیه عن علی بن أبی طالب أن النبی صلی اللّه علیه و آله و سلم قال: "إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا، کتاب اللّه، سبب بید اللّه، و سبب بأیدیکم و أهل بیتی". ابن جریر و صححه.} (1)

پیامبر فرمود: ای مردم همانا من در بین شما دو چیز می گذارم که اگر از آن دو اطاعت و پیروی کنید هرگز گم راه نخواهید شد: کتاب خدا و اهل بیتم.

سپس متقی هندی گوید: این روایت را ابن جریر آورده و آن را صحیح دانسته است.

ص: 40


1- همان: ج 1 ص 379 و 380 ح 1650

عکس

ص: 41

عکس

ص: 42

عکس

ص: 43

عکس

ص: 44

بنابراین طبق حدیث شریف ثقلین، تبعیّت و اطاعت از امیر المؤمنين على بن ابي طالب علیه السلام بر تمامی امت پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم واجب است حتی بر ابو بکر و عمر و عثمان و...

آیا با وجود شخصی که اطاعت از آن واجب است و عِدل و قَرینِ قرآن قرار گرفته است جایی برای خلافت دیگران باقی می ماند؟!!!

چگونه می شود ابو بکر خلیفه شود در حالی که بر او واجب است از علی بن ابی طالب تبعیت کند؟!!!

چگونه می شود علی بن ابی طالب که طبق همین حدیث شریف دارای مقام عصمت است کنار گذاشته شود و شخصی جای ایشان بیاید که اجماع وجود دارد معصوم نبوده است؟!!!

کدام یک از خلفای شما مقام رفیع و مهم عصمت را دارا هستند؟!!!

کدام یک قَرینِ قرآن قرار گرفته اند؟!!!

چرا حداقل در بحث خلافت نظر امام علی علیه السلام پرسیده نشد؟!!!

و در سقیفه بدون حضور ایشان خلیفه تعیین کردند؟!!!

مگر نباید از ایشان تبعیت می کردند؟!!!

همان طور که از این حدیث شریف مشخص است آن مذهبی که اصول و فروعش از اهل بیت باشد رستگار است حال سؤال این است که در میان فرق اسلامی کدام مذهب بیش ترین روایات را از اهل بیت دارد؟

مثلاً در ا در اصلی ترین کتب اهل سنت و وهابیت، چند درصد روایات از اهل بیت است؟!!!

چرا روایات ابو هریره چندین برابر روایات حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب علیه السلام است؟!!!

این است تبعیت از اهل بیت؟!!!

حال بفرمایید چند درصد عقاید تان را از روایات اهل بیت گرفته اید؟!!!

آیا می توانید با روایات اهل بیت عقایدتان را اثبات کنید؟!!!

چند درصد احکام شما از روایات اهل بیت است؟!!!

ص: 45

سؤال دیگر این است که چرا صحابه به این حدیث متواتر عمل نکرده اند و به جای اطاعت و تبعیت از امیر المؤمنین علیه السلام با ایشان جنگیده اند؟!!! (اصحاب جمل و صفین و نهروان)

آیا می شود در مقابل نصّ صریح و روایتِ متواترِ ثقلین، اجتهاد کرد و با امام علی علیه السلام جنگید؟!!!

آیا اجتهاد در مقابل نصّ جایز است؟!!!

و سؤال آخر این که به نظر بزرگان اهل سنت و وهابیت حُکمِ کسی که با حدیث متواتر (مثل حدیث ثقلین که متواتر بین فریقَین است) مخالفت کند چیست؟!!!

ص: 46

آیه ولایت و اثبات امامت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام

یکی از آیات قرآن کریم که دلالت قوی بر امامت و خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام دارد آیه ولایت (مائدة 55) می باشد.

خداوند متعال می فرماید: ﴿ إِنَّمَا وَلِيكمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يَقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ﴾

فقط سر پرست شما خدا است و رسول او و کسانی که ایمان آورده و نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند.

و در روایات اهل سنت و وهابیت با سند صحیح آمده است که این آیه شریفه در زمانی نازل شده است که امیر المؤمنین علیه السلام انگشتر را در رکوع به فقیر داده اند.

به طور مثال عالم بزرگ اهل سنت آقای ابن ابی حاتم (متوفی 327 هجری) در کتاب تفسیرش این گونه روایت می کند:

{6551 - حَدَّتَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ، ثنا الْفَضْلُ بْنُ دَكِينِ أبُو نُعَيمِ الْأَحْوَلُ, ثنا مُوسَى بْنُ قَيسِ الْحَضْرَمِي، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كَهَيلِ, قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِى بِخَاتَمِهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَت:﴿ إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤتَوْنَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ ﴾} [المائدة: 55] (1)

سلمه بن کهیل (راوی تمامی صحاح سته) گوید: علی بن ابی طالب زمانی که انگشترش را در حال رکوع صدقه داد این آیه نازل شد که فقط سر پرست شما خدا است و رسول او و کسانی که ایمان آورده و نماز می خوانند و در حال رکوع زکات (صدقه) می دهند.

ص: 47


1- الکتاب: تفسیر القرآن العظیم لابن أبی حاتم ج 4 ص 1162 ح 6551 ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدریسبن المنذر التمیمی، الحنظلی، الرازی ابن أبی حاتم (المتوفى: 327 ه-)، المحقق: أسعد محمد الطیب، الناشر: مکتبة نزار مصطفى الباز- المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الثالثة - 1619 ه-

عکس

ص: 48

عکس

ص: 49

در این آیه شریفه ولایت امام علی علیه السلام به ولایت خدا و رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم عطف شده است که بیانگر دارا بودن مقام امامت الهی برای امیر المؤمنین علیه السلام می باشد.

و کلمه (اِنّما) که در آیه ولایت بکار رفته است به اعتراف اَدیبان عرب، افاده ی حصر می کند که با در نظر گرفتن معنای حصر در آیه، تنها با معنای سر پرستی سازگاری دارد زیرا معنا ندارد که خداوند بگوید فقط مُحب و دوست دار و ناصر شما سه شخص است: خدا و رسول و افرادی که در رکوع نماز صدقه می دهند؟!!!

آیا پدر و مادری که در رکوع صدقه نداده اند: فرزند شان را دوست ندارند؟!!!

آیا برادرانی که در نماز صدقه نداده اند یاور یک دیگر نیست اند؟!!!

بنابراین به خاطر وجود کلمه (اِنّما) که از ادوات حصر است معنای (ولی) در آیه شریفه نمی تواند دوست و یاور باشد بلکه به معنای ولایت و سر پرستی می باشد و در نتیجه ولایت بلا فصل حضرت مولى الموحدین علیه السلام ثابت می شود.

ص: 50

اما بررسی سند روایت:

اشاره

سند روایت متّصل و صحیح است و تمامی راویان این حدیث شریف از روُات صحاح سته می باشند و برای صحت روایت همین مقدار کافی است زیرا کم ترین اشکال به آنان اشکال به صحیح بخاری و مسلم و... می باشد اما با این حال تمامی آنان دارای مقام وثاقت هستند که نمونه ای از توثیق آنان را خدمت شما تقدیم می کنیم:

راوى اول : أبُو سَعِيد الأَشَجُّ:

ایشان از راویان تمامی صحاح ستة (صحیح بخاری و مسلم و سنن ابی داود و ابن ماجه و ترمذی و نسائی) می باشد.

به عنوان نمونه آقای ذهبی در کتاب الکاشف که مخصوص راویان صحاح ستة است در مورد ایشان گوید:

{2751 - عبد اللّه بن سعيد الحافظ أبو سعيد الكندى الكوفى الاشج عن هشيم و المطلب بن زياد و عنه الستة و ابن أبی حاتم، قال أبو حاتم ثقة إمام أهل زمانه و قال الشطوى ما رأيت أحفظ منه توفى 257 ع } (1)

عبد اللّه بن سعيد أبو سعيد الاشج، حافظ است (کسی که صد هزار حدیث حفظ است) و او راوی تمامی صحاح سته می باشد و ابو حاتم گفت: او ثقه و امام اهل زمانش می باشد. و الشطوی گفت: من حافظ تر از او ندیده ام.

ص: 51


1- الكتاب: الكاشف فى معرفة من له رواية في الكتب الستة ص 558 ح 2751، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748ه-)، المحقق: محمد عوامة - أحمد محمد نمر الخطيب، الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية - مؤسسة علوم القرآن، جدة، الطبعة: الأولى، 1413 ه- - 1992 م

عکس

ص: 52

عکس

ص: 53

راوى دوم: الْفَضْلُ بْنُ دُكين أَبُو نُعَيمِ الْأَحْوَل:

ایشان راوی تمامی صحاح ستة (صحیح بخاری و مسلم و سنن ابی داود و ابن ماجه و ترمذی و نسائی) می باشد.

به عنوان نمونه آقای ابن حجر عسقلانی در کتاب تقریب التهذیب در مورد ایشان گوید:

{5401 - الفضل ابن دكين الكوفى و اسم دكين عمرو ابن حماد ابن زهير التيمى مولاهم الأحول أبو نعيم الملائى بضم الميم مشهور بكنيته ثقة ثبت من التاسعة مات سنة ثمانی عشرة و قيل تسع عشرة و كان مولده سنة ثلاثين و هو من كبار شيوخ البخارى ع } (1)

فضل بن دکین ثقه و ثبت می باشد و از اساتید بزرگ بخاری (صاحب صحیح بخاری) است.

ص: 54


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 782 ش 5436، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: ابو الأشبال صغير احمد شاغف، الناشر: دار العاصمة - الرياض

عکس

ص: 55

عکس

ص: 56

راوی سوم: مُوسَى بْنُ قَيسِ الْحَضْرَمِي:

ایشان راوی سنن ابی داود و سنن نسائی می باشد.

به عنوان نمونه آقای ابن ابی حاتم در کتاب الجرح و التعدیل در مورد ایشان گوید:

{703 - موسى بن قيس الحضرمی روى عن حجر بن عنبس و سلمة ابن كهيل و مسلم البطين و عطية العوفی، روى عنه و كيع و يحيى بن آدم و ابو نعيم و قبيصة سمعت أبي يقول ذلك.

نا عبد الرحمن أنا عبد اللّه بن أحمد بن حنبل فيما كتب إلى قال سمعت ابی و ذكر موسى بن قیس فقال: ما اعلم الاخيرا.

نا عبد الرحمن قال ذكره أبى عن إسحاق بن منصور عن يحيى بن معين قال: موسى بن قیس الحضرمى ثقة، سألت ابی عن موسى بن قيس فقال: لا بأس به.} (1)

احمد بن حنبل گوید: از او جز خیر و خوبی ندیدم. یحیی بن معین گوید: او ثقه و مورد اعتماد است. ابو حاتم گوید: هیچ مشکلی ندارد.

ص: 57


1- الكتاب: الجرح و التعديل ج 4 ص 157 ش 703، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد عبد الرحمن بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327ه-)، الناشر: طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية – بحيدر آباد الدكن – الهند، دار الكتب العلمية - لبنان

عکس

ص: 58

عکس

ص: 59

عکس

ص: 60

راوی چهارم: سَلَمَةَ بْنِ کهَیل:

ایشان از تابعین و راوی تمامی صحاح ستة (صحیح بخاری و مسلم و سنن ابی داود و ابن ماجه و ترمذی و نسائی) می باشد.

به عنوان نمونه آقای ذهبی در کتاب الکاشف که مخصوص راویان صحاح سته است در مورد ایشان گوید:

{2046 - سلمة بن كهيل أبو يحيى الحضرمی من علماء الكوفة رأى زيد بن أرقم و روى عن أبى جحيفة و علقمة و عنه سفيان و شعبة ثقة له مائتا حديث و خمسون حديثا مات 121 ع} (1)

سلمه بن کهیل از علماء کوفه است و او زید بن ارقم صحابی را دیده است (از تابعین می باشد) و ثقه و مورد اعتماد می باشد.

ص: 61


1- الكتاب: الكاشف فی معرفة من له رواية فی الكتب الستة ص 454 ش 2046، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: محمد عوامة أحمد محمد نمر الخطيب، الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية - مؤسسة علوم القرآن، جدة، الطبعة: الأولى، 1413 ه- - 1992 م

عکس

ص: 62

عکس

ص: 63

بنابراین سند روایت متّصل و صحیح می باشد و مرسل تابعین نزد اجماع اهل سنت حجت می باشد به عنوان نمونه علامه نور الدین علی القاری می گوید:

{قلتُ: مُرْسَلُ التَّابِعِي حُجَّةٌ عِنْدَ الْجُمْهُور، فَكيفَ مُرْسَلُ مَنِ اخْتُلِفَ فِي صِحَّةِ صُحْبَتِهِ ؟} (1)

نزد جمهور اهل سنت مرسل تابعی حجت است تا چه رسد به مرسل کسی که در صحابه بودنش اختلاف است.

و آقای زر کلی در شرح حال آقای علامه نور الدین علی القاری گوید:

{على بن (سلطان) محمد، نور الدين الملّا الهروى القارى: فقيه حنفى، من صدور العلم فی عصره.} (2)

او فقیه حنفی و در عصر خودش از علماء بزرگ بود.

ص: 64


1- الكتاب: مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح ج 9 ص 434، المؤلف: علی بن (سلطان) محمد، أبو الحسن نور الدين الملا الهروى القارى (المتوفى: 1014 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان
2- الكتاب: الأعلام ج 5 ص 12، المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن على بن فارس، الزر كلی الدمشقی (المتوفی: 1396 ه-) الناشر: دار العلم للملايين، الطبعة: الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م

عکس

ص: 65

عکس

ص: 66

ابلاغ امامت بِلا فَصل امیر المؤمنين علیه السلام در شب معراج توسط خداوند

روایت دیگری که به صراحت دلالت بر امامت بِلافَصل مولی الموحّدین علیه السلام دارد روایتی است با سند معتبر که خداوند در شب معراج امامت امیر المؤمنین علیه السلام را به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ابلاغ می کند و این روایت شریف در چند کتاب اهل سنت و وهابیت موجود است.

از جمله عالم بزرگ اهل سنت آقای ابی نعیم (متوفی 430 هجری) در کتابش (معرفة الصحابة) این گونه روایت می کند:

{4002 - حَدَّتَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِي، ثنا أبُو بَكرِ بنُ أبِی شَيبَةَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّل، حَدَّتَنَا جَعْفَرَ الْأَحْمَرُ، عَنْ هِلَال أبِي أيوبَ الصَّيرَ فِي، عَنْ أَبِي كَثِيرِ الْأَنْصَارِي، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْن أَسْعَدَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: " انْتَهَيتُ لَيلَةَ أَسْرِى بِي إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِي إِلَى فِي عَلي بثَلَاثٍ: أَنَّهُ إمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَ سَيدُ الْمُسْلِمِينَ، وَ قَائِدُ الْغَرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ.} (1)

عبد اللّه بن اسعد صحابی گوید: رسول اللّه فرمودند: زمانی که در شب معراج به سدره المنتهى رسیدم خداوند در مورد علی بن ابی طالب سه چیز برای من وحی کرد: این که او امام متّقین است (امامت و ولایت) و بزرگ و آقای مسلمین است (افضلیّت حضرت) و رهبر رو سفیدان (یکی از خصوصیات شیعیان در روز قیامت) تا بهشت پر نعمت می باشد.

این روایت شریف به صراحت دلالت بر امامت امیر المؤمنین علیه السلام دارد و انکار آن انکار سخن فرستاده ی الهی حضرت محمد مصطفی صلی اللّه علیه و اله و سلم می باشد.

ص: 67


1- الكتاب : معرفة الصحابة ج 3 ص 1587 ح 4002، المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430 ه-)، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي، الناشر : دار الوطن للنشر، الرياض، الطبعة: الأولى 1419 ه- - 1998 م

عکس

ص: 68

عکس

ص: 69

بررسی سند روایت:

اشاره

سند روایت معتبر و صحیح است و تمامی راویان آن موثّق و ممدوح و مقبول می باشند. بنابراین نمونه ای از توثیقات راویان این سند را محضر شما محقق گرامی تقدیم می کنیم:

راوی اول: مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْن أَحْمَدَ:

آقای ابو بكر الخطيب البغدادى (متوفی: 463 ه-) ایشان را توثیق می کند و گوید:

1548 - محمد بن محمد بن أحمد أبو جعفر المقرئ سكن البصرة ... و كان ثقة.} (1)

محمد بن محمد بن احمد ابو جعفر المقرى ساكن بصره بود... و ثقه و مورد اعتماد می باشد.

ص: 70


1- الكتاب: تاریخ بغداد ج 4 ص 360 ش 1548، المؤلف: أبو بكر أحمد بن على بن ثابت بن أحمد بن مهدى، الخطيب البغدادي (المتوفى: 463 ه-) المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422 ه- - 2002 م، عدد الأجزاء: 16

عکس

ص: 71

عکس

ص: 72

راوی دوم: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْد اللّهِ الْحَضْرَمِی:

آقای ذهبی در مورد ایشان گوید:

{مطين الحافظ الكبير أبو جعفر محمد بن عبد اللّه بن سليمان الحضرمي الكوفي: ... و سئل عنه الدار قطني فقال: ثقة جبل ... و بكل حال فمطين ثقة مطلقاً.} (1)

او حافظی (کسی که صد هزار حدیث حفظ است) بزرگ است .... و از دار قطنی درباره او سؤال شد او گفت: او ثقه است. و ذهبی گوید: در هر صورت او قطعاً ثقه و مورد اعتماد می باشد.

ص: 73


1- الكتاب: تذكرة الحفاظ ج 2 ش 682، المؤلف : شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، الناشر : دار الكتب العلمية بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 ه- - 1998 م، عدد الأجزاء: 4

عکس

ص: 74

عکس

ص: 75

راوی سوم: أبُو بَكرِ بنُ أبِي شَيبَةَ:

آقای ذهبی در مورد ایشان گوید:

{439- خم س ق - أبو بكر بن أبى شيبة الحافظ عديم النظير الثبت ... (روى) عنه أبو زرعة و البخاري و مسلم و أبو داود و ابن ماجه و أبو بكر بن أبي عاصم... قال أحمد: أبو بكر صدوق، هو أحب إلى من أخيه عثمان. و قال العجلى: ثقة حافظ. و قال الفلاس: ما رأيت أحفظ من أبي بكر بن أبی شيبة. و كذا قال أبو زرعة الرازي... و قال الخطيب: كان أبو بكر متقنا حافظا.} (1)

او حافظ (کسی که صد هزار حدیث حفظ است) و بی نظیر و ثبت و ثقه است... او راوی صحیح بخاری و مسلم و سنن ابی داود و ابن ماجه می باشد... احمد بن حنبل گوید: او صدوق است و او نزد من از برادرش بهتر است. عجلی گوید: او ثقه و حافظ است. فلاس و ابو زرعه رازی گویند: ما حافظ تر از او ندیده ایم... و خطیب گوید: او متقن و حافظ است.

ص: 76


1- الكتاب: تذكرة الحفاظ ج 2 ش 439 ، المؤلف: شمس الدین أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 ه- - 1998م، عدد الأجزاء: 4

عکس

ص: 77

عکس

ص: 78

عکس

ص: 79

راوی چهارم: أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّل:

آقای ذهبی در مورد ایشان گوید:

او راوی سنن ابی داود و سنن نسائی می باشد و صدوق است. (1)

و آقای ابن حبان در کتابش (الثقات) که مخصوص راویان ثقه است ایشان را جزو افراد ثقة می آورد و به همین خاطر آقای ذهبی گوید: {قال ابن حبان: ثقة } ابن حبان گفته است او ثقه می باشد. (2)

ص: 80


1- الکتاب: الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة ص 203 ش 88 ، المؤلف: شمس الدین أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى:748 ه- )، المحقق: محمد عوامة أحمد محمد نمر الخطیب، الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة - مؤسسة علوم القرآن، جدة، الطبعة: الأولى، 1613 ه- - 1992 م
2- الکتاب: تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام ج 16 ص 54 ش 24 ، المؤلف: شمس الدین أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: عمر عبد السلام التدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة: الثانیة،1413 ه- - 1993 م، عدد الأجزاء: 52

عکس

ص: 81

عکس

ص: 82

عکس

ص: 83

عکس

ص: 84

راوی پنجم: جَعْفَر بن زياد الْأَحْمَرُ:

آقای ابن حجر عسقلانی در مورد ایشان گوید:

او راوی سنن ترمذی و نسائی می باشد و صدوق است. (1)

و آقای المزی در کتابش (تهذیب الکمال) گوید:

{941 لت ص (عس): جعفر بن زياد الأحمر أبو عَبد اللّه، و يقال: أبو عَبْد الرَّحْمَنِ، الكوفى والد على بن جعفر، و جد الحسين بن على بن جعفر الأحمر ... قال عَبد اللَّهِ بْن أَحْمَد بن حنبل، عَن أبيه: صالح الحَدِيث. وَ قَال عَباس الدُّورِى و أبو بكر بن أبی خيثمة و محمد بن عثمان بن أبي شَيْبَةَ، عَن يحيى بن مَعِين: ثقة ... وَ قَال يعقوب بن سفيان: ثقة. وَ قَال أبو زُرْعَة: صدوق.... وَ قَالَ النَّسَائى: ليس بهِ بأس.} (2)

احمد بن حنبل گوید: احادیث او صحیح است. عباس الدوری و ابو بکر بن ابی خیثمه و محمد بن عثمان همگی از یحیی بن معین نقل کرده اند که او گفته است: جعفر بن زياد الأحمر ثقه می باشد. یعقوب بن سفیان گوید: او ثقه و مورد اعتماد است. ابو زرعه گوید: او صدوق است. نسائی گوید: او مشکلی ندارد.

ص: 85


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 79 ش 940، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: عادل مرشد، الناشر: موسسة الرسالة – لبنان
2- الكتاب: تهذيب الكمال في أسماء الرجال ج 5 ص 38 و 39 و 40 ش 941، المؤلف: يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، أبو الحجاج، جمال الدين ابن الزكى أبى محمد القضاعي الكلبى المزى (المتوفى: 742 ه-)، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة الأولى، 1400 - 1980، عدد الأجزاء: 35

عکس

ص: 86

عکس

ص: 87

عکس

ص: 88

عکس

ص: 89

عکس

ص: 90

راوی ششم: هِلَال أبِی أيوب الصَّيرَفِی:

آقای بخاری در کتاب التاریخ الکبیر او را معرفی می کند. (1)

و آقای ابن حبان (متوفی: 354 ه-) در کتاب (الثقات) که مخصوص راویان ثقة و مورد اعتماد است ایشان را جزو راویان ثقه می آورد. (2)

ص: 91


1- الكتاب: التاريخ الكبير ج 8 ص 207 ش 2730، المؤلف: محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخارى، أبو عبد اللّه (المتوفى: 256 ه-)، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد - الدكن، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان، عدد الأجزاء: 8
2- الكتاب: الثقات ج 7 ص 572، المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستى (المتوفى: 354 ه-)، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، تحت مراقبة :الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية، الناشر : دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند، الطبعة: الأولى، 1393 ه- - 1973، عدد الأجزاء: 9

عکس

ص: 92

عکس

ص: 93

راوی هفتم: أبو كثِير الأَنْصَارِى:

او راوی صحیح مسلم است و توثیقات فراوان دارد از جمله آقای ابن حجر عسقلانی در کتاب (تقريب التهذيب) گوید: او ثقه است. (1)

ص: 94


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 53 ش 549، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: عادل مرشد، الناشر: موسسة الرسالة - لبنان

عکس

ص: 95

عکس

ص: 96

و راوی هشتم:

عبد اللّه بن أسعد می باشد که از صحابه است و نزد اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه ثقة و عادل اند و نیازی به توثیق ندارند.

بنابراین سند روایت معتبر است.

ص: 97

مخالفت اهل بیت علیهم السلام با خلافت ابو بکر: بُطلان خلافت ابو بکر تنها با سه روایت از صحیح بخاری (معتبر ترین کتاب اهل سنت و وهابیت) غضب حضرت زهرا علیها السلام در نتیجه غضب خدا و رسولش بر ابو بکر

اشاره

طبق مصادر اسلامی بسیار روشن است که اهل بیت با خلافت ابو بکر مخالفت کرده اند و حتی از اصلی ترین کتب اهل سنت و وهابیت این مخالفت قابل اثبات می باشد و همگان می دانند که مخالفت اهل بیت با هر کاری بیانگر ضلالت و گم راهی آن کار می باشد.

به عنوان نمونه به سه روایت در صحیح بخاری توجه فرمایید:

روایت اول:

آقای بخاری در صحیحش روایت کرده است که پیامبر فرمودند:

{عَن النَّبِی صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: ﴿ مَنْ كرهَ مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا فَلْيصْبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَان شبِراً مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةً﴾} (1)

هر کس از امیرش کار بدی دید، باید صبر کند زیرا هر کس به مقدار وجبی با سلطان مخالفت کند به مرگ جاهلیت از دنیا می رود.

عَن النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: ﴿ مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يكرَهُهُ فَلْيصْبرْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَات، إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةٌ﴾} (2)

هر کس از حاکم اسلامی کاری دید که بدش آمد باید صبر کند زیرا اگر به اندازه یک وجب از جماعت مسلمین جدا شود (با امیر مخالفت کند) با مرگ جاهلیّت (کافر و اهل جهنم) از دنیا می رود.

ص: 98


1- الكتاب: صحيح البخاری ص 1748 ح 7053 ، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخاري الجعفى (المتوفى 256ه- )،الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت، الطبعة: الأولى، 1423 ه- - 2002 م
2- همان: ح 7054

عکس

ص: 99

عکس

ص: 100

عکس

ص: 101

روایت دوم:

و آقای بخاری روایت دیگری می آورد که حضرت زهرا علیها السلام تا وقتی از ابو بکر (حاکم اهل سنت و وهابیت) اموالش مثل فدک و... را مطالبه کرد و ابو بکر باز نگرداند!!! حضرت صدیقة بر او خشم و غضب کرد {که طبق روایت همین صحیح بخاری، غضب حضرت زهرا علیها السلام غضب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد (1) و طبق آیه قرآن کریم، غضب و خشم نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم غضب خداوند است (2) } و تا حضرت زنده بود بر ابو بکر خشمگین و غضبناک بود و با ابو بکر سخن نگفت و از او دوری کرد تا این که از دنیا رفت. (3)

ص: 102


1- {﴿ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي﴾}، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک و خشمگین کند مرا خشمگین کرده است. الكتاب: صحيح البخاری ص 924 ح 3767، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخاري الجعفى (المتوفى 256 ه-)، الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت، الطبعة الأولى، 1423 ه- - 2002 م
2- ﴿ إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة وَ أعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا﴾ (الاحزاب 57)
3- الكتاب: صحيح البخاري ص 762 ح 3093، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخاري الجعفی (المتوفی 256 ه-)، الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت، الطبعة: الأولى، 1423 ه- - 2002 م

عکس

ص: 103

عکس

ص: 104

روایت سوم:

بنابراین حضرت زهرا علیهم السلام با حاکم اهل سنت و وهابیت بشدت مخالفت و بر خورد کرده اند و تا آخر عمر از او خشمناک بوده اند و با خلیفه سخن نگفته اند تا از دنیا رفته اند. لذا باید (نعوذ باللّه) با مرگ جاهلیّت از دنیا بروند و این در حالی است که حضرت صديقة شهيدة طبق آیه تطهیر و روایات متواتر دارای مقام عصمت و از اهل بیت هستند و سرور زنان بهشت می باشند لذا آقای بخاری روایت می کند که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

{﴿ وَ قَالَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «فَاطِمَةُ سَيدَهُ نِسَاء أهْلِ الجَنَّة».

فَقَالَ: «أَمَا تَرْضَينَ أَن تَكوِنى سَيدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ﴾} (1)

فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.

ص: 105


1- الكتاب: صحيح البخاری ص 924 باب مناقب فاطمه - و ص 892 ح 3624، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخارى الجعفى (المتوفى 256 ه-)، الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت، الطبعة: الأولى، 1423 ه- - 2002 م

عکس

ص: 106

عکس

ص: 107

بنابراین وقتی حضرت زهرا علیها السلام با حاکم اهل سنت و وهابیت مخالفت شدید می کند و تا آخر عمر بر او غضبناک هست و تا شهادت با او سخن نمی گوید و از جماعت مفارقت می کند و در عین حال سرور زنان بهشت می باشد بسیار روشن است که حضرت صدیقه علیها السلام با حاکم اسلامی رو به رو نبوده است تا مخالفت با او و مفارقت از جماعت، ایشان را به مرگ جاهلیّت بکشاند زیرا اگر ابو بكر خليفه مسلمین بود باید حضرت صدیقه طاهره علیها السلام با مرگ جاهلیّت از دنیا می رفت (نعوذ باللّه) نه این که سرور زنان بهشت باشد.

علاوه بر مطلب بالا نکته دیگری که بطلان خلافت ابو بکر را تأیید می کند آن است که طبق روایت صحيح بخاری (که تقدیم شد)، غضب حضرت صديقة شهيدة، غضب نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است و بسیار روشن است که غضب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم باعث غضب خداوند می شود و همین غضب حضرت فاطمه علیها السلام به تنهایی، دلیلی روشن بر بطلان خلافت ابو بکر می باشد زیرا شخصی که مورد غضب خداوند و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است چگونه خلیفه ی خداوند و جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می تواند باشد؟!!

﴿ إنَّ الَّذِينَ يُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا﴾ (الاحزاب 57)

(قطعاً خداوند در دنیا و آخرت لعنت می کند کسانی را که خدا و رسولش را اذیت می کنند و برای آنان عذاب خوار کننده ای قرار داده است)

﴿ يا أيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِمْ قَدْ يَبْسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكَفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ﴾ (الممتحنة 13)

(ای کسانی که ایمان آورده اید قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده است سر پرست انتخاب نکنید زیرا آنان از آخرت مأیوس اند همان گونه که کفار مدفون در قبر ها مأیوس می باشند)

و هم چنین غضب حضرت صدیقه علیها السلام بر ابو بکر، دلیلی روشن بر بطلان نظریه ی عدالت تمامی صحابه می باشد زیرا شخصی که مورد غضب خداوند و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است از عدالت بر خوردار نخواهد بود. و در مورد نقد نظریه عدالت تمامی صحابه که اساس و بنیان پیروان سقیفه است کتابی مستقلان شاء اللّه چاپ خواهیم کرد.

ص: 108

اسناد حدیث ثقلین در خطبه غدیر و نقش آن در اثبات امامت امیر المؤمنين علیه السلام

اشاره

کلمه (مولی) از الفاظ مشترک می باشد یعنی لفظی که دارای چند معنی است و برای این که معلوم شود متکلم کدام معنی را از لفظ (مولی) اراده کرده است باید از قرینه های متّصله و منفصله موجود در سخن متکلم (نبی مکرم) استفاده شود تا معنای مورد اشاره ایشان را بدست آوریم.

در روز 18 ذی الحجة نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در وادی غدیر خم خطبه ای طولانی خوانده اند و در آن خطبه می فرمایند: ﴿ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَیٌّ مَوْلاهُ﴾ (البته این روایت شریف با الفاظ دیگری مثل لفظ (ولی) هم بکار رفته است که همین مطلب یکی از قرائن منفصله ای است که بیانگر معنای کلمه (مولی) می باشد) پس ناچار هستیم که با استفاده از قرائن موجود دریابیم که مراد نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از استعمال کلمه (مولی) امامت و سر پرستی است یا دوستی و نصرت و یاری رساندن.

اگر بخواهیم تمامی قرائن متّصله و منفصله که بیانگر معنای امامت و سر پرستی در کلمه مولی می باشد را در این قسمت بیاوریم بسیار طولانی خواهد شد و خود یک کتاب مستقل می شود (که اگر توفیق الهی شامل این ذره نا چیز شود خواهم نوشت) لذا به تعدادی از قرائن متّصله ای که در حدیث غدیر است اكتفاء می کنیم که همین مقدار برای آنان که به دنبال کشف حقایق می باشند کافی است و حجت را بر همگان تمام می کند:

بعضی از قرائن که به روشنی مشخص می کند مراد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم از کلمه (مولی) امامت و سر پرستی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بوده است:

ص: 109

1- بیان اولویّت و سر پرستی خدا و رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم قبل از بیان لفظ (مولی):

به این روایت صحیح السند توجه کنید:

﴿ قَالَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: الَستُم تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أولَى بِكمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ و أن اللّه تعالى وَ رَسُولَهُ أَولِياؤُكُمْ؟ فَقَالُوا: بَلَى. قَالَ: فَمَنْ كَانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَولَاهُ فَإِنَّ هَذَا مَوْلَاهُ﴾. (1)

پیامبر فرمودند: آیا شهادت می دهید که خدا و رسول اولی و سر پرست شما هستند و خدا و رسول أوِلیاء شما هستند؟ گفتند: بله، بلا فاصله حضرت فرمودند: پس هر کس خدا و رسول مولای او است علی بن ابی طالب هم مولای اوست.

از معنای اولویت و سر پرستی که قبل از لفظ مولی بکار رفته است به روشنی معنای مولی مشخص می شود که به معنای مُتولی اُمور و خلافت و امامت می باشد.

آقای ابن حجر عسقلانی (از استوانه های علم رجال اهل سنت و وهابیت) بعد از نقل روایت به صحت روایت اعتراف می کند ﴿ هَذَا إِسْنَادٌ صَحیِحٌ﴾. این روایت در ادامه به طور کامل همراه با اسکن خواهد آمد.

2- بيان حديث ثقلين در حدیث غدیر و دستور به تبعیت و پیروی از امیر المؤمنین علیه السلام.

نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در حدیث غدیر قرینه ای دیگر برای لفظ (مولی) می آورند تا راه فرار را برای مُنکران امامت ببندند و آن بیان حدیث ثقلین و دستور به تبعیت کامل (عصمت) و اطاعت مطلق (امامت) از امام علی علیه السلام می باشد. همان طور که می دانید حدیث ثقلین در اصل وصیت نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است زیرا از واقعه غدیر تا شهادت نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم حدود دو ماه بیش تر نیست و در حدیث ثقلین، نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرمایند ﴿ يا أيهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ يُبْعَثُ نَبِي قَطُّ إِلَّا مَا عَاشَ نِصْفَ مَا عَاشَ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ، وَ إِنِّي أُوشِک أَنْ أَدْعَى فَأجِيبَ﴾ ای مردم مبعوث نشد پیامبری مگر این که نصف عمر پیامبر قبلی اش را زندگی کرد و نزدیک است که مرا به سرای باقی بخوانند و از دنیا بروم. و سپس می فرمایند ﴿ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ

ص: 110


1- الكتاب : المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ج 16 ص 142 ح 3943، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: (17) رسالة علمية قدمت لجامعة الإمام محمد بن سعود، تنسيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشثرى، الناشر : دار العاصمة، دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419 ه-، عدد الأجزاء: 19

اَلثَّقَلَیْنِ﴾ من در میان شما دو شیء گران بهاء می گذارم (یعنی ما تَرَک خویش را مشخص می کنند) و سپس می فرمایند: یکی کتاب خداست و دیگری اهل بیتم در حالی که دست علی بن ابی طالب را بلند کرده اند و سپس می فرمایند: اگر از این دو اطاعت و تبعیّت کنید هرگز گم راه نمی شوید و هر کس من مولای (سر پرست) او هستم این علی مولای اوست.

بنابراین نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قبل از لفظ مولی دستور به تبعیت بی چون و چرا و اطاعت مطلق (امامت) از امیر المؤمنین علیه السلام را داده اند و پس از آن کلمه مولی را بکار می برند که به روشنی معنای مولی مشخص می شود.

پس در خطبه غدیر حضرت مولی الموحدین، قَرِین و هم سنگ قرآن قرار می گیرد یعنی همان طور که قرآن جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است حضرت مولی الموحدین علیه السلام هم جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و همان طور که در قرآن خطا و گم راهی نیست (عصمت مطلق) امام علی علیه السلام هم دارای مقام رفیع عصمت می باشد لذاست که نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرماید: ﴿ وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يرِدَا عَلَى الْحَوْضَ﴾ آن دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند تا روز قیامت.

بنابراین با وجود حدیث ثقلین در حدیث غدیر و دستور به اطاعت بی چون و چرا از امير المؤمنین علیه السلام معنای مولی مشخص می شود. زیرا اگر شخصی به غیر از امیر المؤمنین علیه السلام بخواهد خلیفه مسلمین شود باید باز هم از امام علی علیه السلام اطاعت کند و تابع ایشان باشد در نتیجه حاکم و جانشین فقط امیر المؤمنین علیه السلام است چون حاکم اختیاری در مقابل ما فوقش یعنی حضرت مولی الموحدین علیه السلام ندارد پس جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شخصی غیر از امام علی علیه السلام نیست و اگر شخص دیگری باشد قطعاً حق ایشان را غصب کرده است.

برای نمونه چند روایت صحیح السند از منابع اهل سنت و وهابیت می آوریم تا محققین بزرگوار با دیدن آن شگفت زده شده و آشکار بودن حقیقت را با چشمان خود ببینند:

ص: 111

روایت اول:

آقای ابن حجر عسقلانی این گونه روایت می کند:

3943 - ... ﴿ إِنَّ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَضَرَ الشَّجَرَةَ بِخُمًّ، خَرَجَ آخِذْا بيدِ عَلِی رَضِي اللّه عَنْه قَالَ: الْسْتُمْ تَشْهَدُونَ أن اللّه تبارك و تعالى رَبُّكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى. قَالَ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ: " ألَستُم تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أولَى بِكمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ و أن اللّه تعالى وَ رَسُولَهُ أَولِياؤُكُمْ؟ فَقَالُوا: بَلَى. قَالَ: فَمَنْ كانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَولَاهُ فَإِنَّ هَذَا مَولَاهُ، وَ قَدْ تَرَكتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا كتاب اللّه تعالى، سَبَبُهُ بيدى، وَ سَبَبُهُ بأيدِيكمْ، وَ أَهْلُ بَيتِى﴾. (1)

پیامبر در برکه غدیر قرار گرفت سپس دست علی بن ابی طالب را بلند کرد و فرمود: آیا شهادت نمی دهید که خداوند پروردگار شماست؟ (اقرار به توحید) مردم گفتند: بله. حضرت فرمودند: آیا شهادت نمی دهید که خدا و رسول اولی و سر پرست شما می باشند؟ (اقرار به توحید و نبوت) و خدا و رسول اولیاء شما می باشند؟ مردم گفتند: بله. حضرت فرمودند: پس هر کس خدا و رسول مولی (سر پرست) اوست علی بن ابی طالب مولی (سر پرست) او می باشد آگاه باشید که من در بین شما دو چیز می گذارم و از دنیا می روم که اگر به آن دو چنگ بزنید و اطاعت بی چون و چرا کنید هرگز گم راه نمی شوید: کتاب خدا و اهل بیتم.

آقای ابن حجر عسقلانی پس از نقل روایت گوید:

(هَذَا إِسْنَادٌ صَحِيحٌ)

سند روایت صحیح می باشد.

ص: 112


1- الكتاب : المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ج 16 ص 142 ح 3943، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: (17) رسالة علمية قدمت لجامعة الإمام محمد بن سعود، تنسيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشثرى، الناشر: دار العاصمة، دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419 ه-، عدد الأجزاء: 19

عکس

ص: 113

عکس

ص: 114

عکس

ص: 115

روایت دوم:

روایت دیگر را آقای حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک علی الصحیحین با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{6272 -... عَنْ زَيْدِ بْن أَرْقَمَ رَضى اللّهُ عَنْهُ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُول اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى انْتَهَبَنَا إِلَى غَدِيرِ خُمٍّ فَأَمَرَ بِدَوْحٍ، فَكَسحَ فِي يَوْمٍ مَا أَتَى عَلَينَا يومٌ كانَ أَشَدَّ حَرّاً مِنْهُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ: «يا أيهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ يَبْعَتْ نَبِي قَطُّ إِلَّا مَا عَاشَ نِصْفَ مَا عَاشَ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ، وَ إِنِّى أوشِك أن أَدْعَى فَأجيِبَ، وَ إِنِّى تَارک فِيكُمْ مَا لَن تَضِلُّوا بَعْدَهُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»، ثُمَّ قَامَ فَأَخَذَ بِيدِ عَلِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ: «يا أيهَا النَّاسُ، مَنْ أُولَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟» قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ، «أَلَسْتُ أوَلى بِكمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ؟» قَالُوا: بَلَى، قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَولَاهُ فَعَلِي مَوْلَاهُ»}. (1)

زید بن ارقم صحابی گوید: رسیدیم به غدیر خم سپس پیامبر دستور داد تا آن جا جمع شویم و آن روز آن قدر سوزان بود که ما روزی به داغی آن روز ندیده بودیم. (2)

پیامبر حمد و ثنای الهی را بجا آورد و سپس گفت: ای مردم خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آن که نصف عمر پیامبر قبلی زندگی کرد و من نزدیک است که برای سرای باقی خوانده شوم و اجابت می کنم (از دنیا می روم) لذا من چیزی در بین شما باقی می گذارم که بعد از آن هرگز گم راه نمی شوید کتاب خدا و دست امام علی را گرفت و فرمود: ای مردم آیا من سزاوار تر نیستم به شما از جان های تان؟ (ولایت و سر پرستی) مردم گفتند: بله، حضرت فرمود: هر کس من مولی (سر پرست) اویم پس علی بن ابی طالب مولی (سر پرست) اوست.

آقای حاکم پس از نقل روایت گوید: (هَذَا حَدِيث صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يَخَرِّجَاهُ)

این روایت (طبق مبانی رجالی بخاری و مسلم) صحیح می باشد اما بخاری و مسلم در کتاب شان نیاورده اند!!!

و آقای ذهبی در تعلیق بر مستدرک حاکم گوید:

{ [التعليق - من تلخيص الذهبی] 6272 - صحيح.}

این روایت صحیح است.

ص: 116


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 613 ح 6272، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405 ه-)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4
2- این قسمت روایت جواب وهابی هایی است که به دروغ می گویند: روز غدیر گرم نبوده بلکه سرد بوده است!.

عکس

ص: 117

عکس

ص: 118

عکس

ص: 119

روایت سوم:

روایت دیگر را آقای طبرانی در کتاب المعجم الكبير با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{4986 - حَدَّتَنَا عَلِي بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ، ثنا أبُو نُعَيمٍ، ثنا كامِلُ أبُو الْعَلَاءِ، قَالَ: سَمِعْتُ حَبِيبَ بْنَ أَبِي ثَابِتٍ، يُحَدِّثُ، عَنْ يُحْيِي بْنِ جَعْدَةَ، عَنْ زَيدِ بْن أَرْقَمَ، قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُول اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى انْتَهَينَا إِلَى غَدِيرٍ خُمَّ أَمَرَ بِدُوحٍ فَكَسحَ فِي يَوْمٍ مَا أَتَى عَلَيْنَا يَوْمٌ كَانَ أَشَدَّ حُرًّا مِنْهُ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ: «يا أيهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ يُبْعَثُ نَبِي قَطُّ إِلَّا عَاشَ نِصْفَ مَا عَاشَ الَّذِي كَانَ قَبْلَهُ، وَ إِنِّي أوشِك أنْ أدْعَى فَأجيبَ، وَ إنِّي تَارك فِيكمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ كتابَ اللِّه ثُمَّ قَامَ وَ أَخَذَ بِيدِ عَلِى رَضِى اللّهُ عَنْهُ فَقَالَ: «يا أيهَا النَّاسُ مَنْ أولَى بكمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟» قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِي مَوْلَاهُ». } (1)

زید بن ارقم صحابی گوید: وقتی رسیدیم به غدیر خم، پیامبر دستور داد تا آن جا جمع شویم و آن روز آن قدر سوزان بود که ما روزی به داغی آن روز ندیده بودیم.

پیامبر حمد و ثنای الهی را بجا آورد و سپس گفت: ای مردم خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آن که نصف عمر پیامبر قبلی زندگی کرد و من نزدیک است که برای سرای باقی خوانده شوم و اجابت می کنم (از دنیا می روم) لذا من چیزی در بین شما باقی می گذارم که بعد از آن هرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و دست امام علی را گرفت و فرمود: ای مردم آیا من سزاوارتر نیستم به شما از جان های تان؟ (ولایت) و سر پرستی) پس هر کس من مولی (سر پرست) اویم پس علی بن ابی طالب مولی (سر پرست) اوست.

ص: 120


1- الكتاب: المعجم الكبير ج 5 ص 171 ح 4986، المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمی الشامی، أبو القاسم الطبرانی (المتوفى: 360ه-)، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفى، دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء: 25

عکس

ص: 121

عکس

ص: 122

عکس

ص: 123

اما سند این روایت مانند روایات قبلی صحیح است و آقای البانی وهابی که از بزرگان علم رجال وهابیت می باشد و به بخاری عصر حاضر شهرت دارد پس از نقل این روایت گوید:

{أخرجه الطبرانی (4986) و رجاله ثقات }. (1)

این روایت را طبرانی در حدیث شماره 4986 آورده و راویان آن ثقه می باشند.

ص: 124


1- الكتاب: سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها ج 4 ص 334 و 335، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح، الأشقودرى الألبانی (المتوفى: 1420 ه-)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر و التوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف)، عدد الأجزاء: 6

عکس

ص: 125

عکس

ص: 126

عکس

ص: 127

﴿ يا أيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾ (النساء 59)

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اوصیاء الهی اطاعت کنید و هر گاه در چیزی نزاع داشتید آن را از خدا و رسول بخواهید (نظر خدا و رسول را تبعیّت کنید) اگر به خدا و روز رستا خیز ایمان دارید، این کار برای شما بهتر و عاقبت و پایانش بهتر است.

﴿ يا أيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ﴾ (محمد 33)

ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول اطاعت کنید و اعمال تان را باطل نکنید.

ص: 128

نزول آیه اکمال در روز غدیر و تبریک گفتن عمر بن خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام: و میزان ثواب روزه در روز غدیر

اشاره

بیش از بیست قرینه متّصله و منفصله در حدیث غدیر وجود دارد که نشان می دهد معنای مولی امامت و جانشینی و سر پرستی می باشد و همان طور که در قبل گفته شد بیان تمامی قرائن نیاز به نوشتن کتاب مستقل دارد اما برای اتمام حجت تا به حال دو قرینه خدمت شما سروران تقدیم شده است که هر کدام به تنهایی برای اهل علم و انصاف کافی می باشد.

اما اینک به دو قرینه دیگر می پردازیم تا جویندگان حقیقت با دیدن آن متحیّر شوند:

قرینه اول: تبریک عمر بن خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام بعد از اتمام خطبه غدیر:

عمر بن خطاب خطاب پس از پایان خطبه غدیر می گوید:

(فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَابِ: بَخٍ بَخٍ لَك يا بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلای وَ مَولَى كُلِّ مُسْلِمٍ)

تبریک تبریک به تو ای علی بن ابی طالب تو مولای (رهبر و سر پرست) من و هر مسلمانی گردیدی.

حال فرض بگیریم مولی به معنای دوست و یاور باشد در این صورت عمر بن خطاب به امام علی علیه السلام گفته است تبریک عرض می کنم که الان دوست و یاور مؤمنین شدی!!! یعنی امام علی علیه السلام که بعد از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از همه بیش تر جانش را برای اسلام به خطر انداخته است و همگان می دانند که اگر شجاعت ایشان نبود از اسلام اثری نبود و هر جا ابو بکر و عمر شکست می خوردند و فرار می کردند (1) حضرت اسد اللّه الغالب بود که دشمن را از پای می انداخت اما حال تازه در غدیر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بلند شده است تا بگوید ای مردم علی دوست و یاور شما شده است!!!

یعنی کسی هست که در دوستی و یاوری حضرت امیر المؤمنین علیه السلام شک داشته باشد؟ یعنی عمر بن خطاب که می گوید: الان مولی من و همه مؤمنین شده ای، منظورش این است که تبریک می گویم

ص: 129


1- در مورد شکست و فرار ابو بکر و عمر از جنگ ها و پیروزی های شگفت انگیز امیر المؤمنین (سلام اللّه عليه) روايات متعددی با سند صحیح در منابع اهل سنت و وهابیت وجود دارد که مجال مطرح کردن و بررسی سند آنان در این جا وجود ندارد.

که الان تازه دوست من و مؤمنین شده ای!! و الان تازه یاور مؤمنین شده ای!!! پس آن دلاوری های اسد اللّه الغالب چه شد؟!!

خداوند در قرآن کریم مؤمنین را برتر از دوست می داند و آنان را برادر یک دیگر قرار می دهد ﴿ إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ (حجرات 10) اما گویا امام علی علیه السلام در روز غدیر (آخرین روز های عمر مبارک پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم) تازه دوست مؤمنین شده است و تا مقام برادری فاصله زیادی دارد!!!

پس به راحتی مشخص است که مراد از مولی در حدیث غدیر و تبریک عمر، به معنای امامت و سر پرستی می باشد.

به همین خاطر عالم بزرگ اهل سنت آقای امام غزالی به صراحت اعتراف می کند که مولی در حدیث غدیر به معنای امامت است و عمر بن خطاب در ابتداء امامت حضرت علی را قبول کرد اما سپس حُبِّ ریاست و شهوت بر او غلبه کرد و نگذاشت حضرت علی جانشین پیامبر شود. (1)

ص: 130


1- در موضوع بعدی اعتراف امام غزالی و اسکن آن را تقدیم خواهیم کرد.

قرینه دوم: دومین قرینه که در این جا به آن می پردازیم نزول آیه اکمال دین در خطبه غدیر است.

خداوند متعال بِلافاصله پس از خطبه غدیر و بیانِ امامت و جانشینی امام علی علیه السلام در روز غدیر این آیه شریفه را نازل می کند:

﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ (المائدة 5)

امروز دین تان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و امروز راضی شدم که اسلام دین شما باشد.

اگر فرض کنیم مولی در حدیث غدیر یعنی دوست و یاور، پس خداوند می فرماید امروز که علی بن ابی طالب دوست و یاور شما شد دین شما هم کامل شد!!! مثل این که امام علی علیه السلام تا قبل از روز غدیر دوست مؤمنین نبوده و اصلاً هیچ نصرت و کمکی برای اسلام نکرده است!!!

و خداوند در ادامه آیه شریفه می فرماید: امروز راضی شدم که اسلام دین شما باشد، مثل این که تا امام علی علیه السلام دوست و یاور مسلمین نباشد خدا اسلام را دین نمی داند!!! از امروز که امام علی علیه السلام دوست و یاور شد الان اسلام، دین می شود!!!

این مُهملات برای زمانی است که بخواهیم چشم بر حقایق ببندیم و سر عوام را گرم کنیم و الِا هر عاقلی می داند که زمانی دین اسلام کامل می شود که جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مشخص شود چگونه می شود دینی تا روز قیامت ادامه داشته باشد اما رهبر و رئیسی معصوم و مصون از خطا نداشته باشد که دین را بدون کم و کاستی و عاری از بدعت ها به نسل های دیگر انتقال دهد؟!!

اگر جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را غیر از خداوند تعیین تعیین کند مثلاً مردم بخواهند انتخاب کنند باز هم دین ناقص می ماند و هرگز چنین دینی کامل نخواهد بود زیرا نمونه آشکار آن، حال و روز فِعلی اسلام است که عده ای از صحابه در سقیفه جمع شدند و گفتند خلیفه را ما انتخاب می کنیم!!! و نتیجه این است که اُمت تکه تکه شده است و به شیعه و سنی و... تبدیل شده است و به خاطر تفاوت در جانشین پیامبر، حتی اعتقادات و احکام آنان متفاوت شده است ولی اگر خلیفه ی خداوند را می پذیرفتند در حال حاضر اسلام پاره پاره نبود لذا آن قدر امامت و خلافت مهم است که باعث می شود اعتقادات و احکام هم تغییر کند. و اگر جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که اصلی ترین کارش حفاظت از کِیان اسلام

ص: 131

و جلوگیری از بروز بدعت در اسلام است خود بدعت گذار باشد و احکام الهی را تغییر دهد چگونه آن دین کامل خواهد بود و خداوند آن را کامل کرده است؟!!

بنابر این خداوند زمانی دینش را کامل می کند و راضی می شود که اسلام دین تمامی بشریت باشد که جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را مشخص کرده باشد و لذا نزول این آیه شریفه در بعد از خطبه غدیر بیانگر معنای امامت و جانشینی برای لفظ مولی می باشد.

ص: 132

و اما روایت مورد نظر:

آقای خطیب بغدادی (متوفی 463 هجری) که از علماء بزرگ عامّه می باشد در کتابش با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{ أخبرنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرَانَ، قَالَ: أخبرنا عَلِی بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ حَبْشُونُ بْنُ مُوسَی بْنِ أَیوبَ الْخَلالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ سَعِیدٍ الرَّمْلِی، قَالَ: حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِیعَةَ الْقُرَشِی، عَنِ ابْنِ شَوْذَبٍ، عَنْ مَطَرٍ الْوَرَّاقِ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ، قَالَ: مَنْ صَامَ يوْمَ ثَمَان عَشْرَةَ مِن ذِي الْحِجَةُ كتِبَ لَهُ صِيامُ سِتِّينَ شَهْرًا، وَ هُوَ يَوْمُ غَدير خم لَمَّا أَخَذَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ بِيدِ عَلِى بن أبي طَالِبِ، فَقَالَ: " اَلَسْتُ وَلِى الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِى مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ : بَخٍ بَخٍ لَك يا بْنَ أَبِي طَالِب أَصْبَحْتَ مَوْلای وَ مَوْلَى كلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: ﴿ الْيَوْمَ أكمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾، وَ مَنْ صَامَ يَوْمَ سَبْعَةِ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَب كتِبَ لَهُ صِيامُ سِتِّينَ شَهْرًا، وَ هُوَ أَوَّلُ يَوْمٍ نَزَلَ جِبْرِيلُ

عَليهِ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ بالرِّسَالَة.} (1)

ابو هریره گوید: هر کسی در روز 18 ذی الحجه روزه بگیرد ثواب 60 ماه روزه را دارد و آن روز غدیر خم است که پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من ولی و سر پرست مؤمنین نیستم؟ مردم گفتند: بله ای رسول خدا، حضرت فرمود: هر کس من مولی (سر پرست) او هستم پس علی بن ابی طالب مولی (سر پرست) او می باشد سپس عمر بن خطاب گفت: مبارکت باد مبارکت باد ای فرزند ابی طالب تو مولای من (سر پرست) و مولای تمام مسلمین گردیدی. سپس خداوند آیه اکمال را نازل کرد: ﴿ الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ (المائده 5) امروز دین تان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و امروز راضی شدم که اسلام دین شما باشد. و هر کس روز بیست و هفتم رجب را روزه بگیرد برای او ثواب 60 ماه نوشته خواهد شد زیرا آن اولین روزی است که جبرئیل به پیامبر نازل شد برای رسالت.

ص: 133


1- الكتاب: تاريخ بغداد ج 9 ص 222، المؤلف: أبو بكر أحمد بن على بن ثابت بن أحمد بن مهدى الخطيب البغدادي (المتوفى: 463 ه-)، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422 ه- - 2002 م، عدد الأجزاء: 16

عکس

ص: 134

عکس

ص: 135

بررسی سند روایت:

اشاره

تمامی راویان این روایت دارای مقام وثاقت می باشند و سند روایت صحیح است که مقداری از توثیقات ایشان را خدمت شما تقدیم می کنیم:

راوی اول: عبد اللّه بن علی بن محمد بن عبد اللّه بن بشران:

وی استاد خطیب بغدادی می باشد و خطیب در مورد او گوید:

(كتبتُ عنه و كان سماعُه صحيحاً). (1)

از عبد اللّه بن علی بن محمد بن عبد اللّه بن بشران روایات نوشته ام و سماع او صحیح است.

و آقای ذهبی گوید:

( قال الخطيب: كان سماعه صحيحا، و تُوُفَى في شوّال). (2)

خطیب گوید: سماع او صحیح است.

ص: 136


1- الكتاب: تاریخ بغداد ج 11 ص 185 ش 5083، المؤلف: أبو بكر أحمد بن على بن ثابت بن أحمد بن مهدى الخطيب البغدادي (المتوفی: 463 ه-)، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر : دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422 ه- - 2002 م، عدد الأجزاء: 16
2- الكتاب: تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام ج 29 ص 264 ش 312، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: عمر عبد السلام التدمری، الناشر: دار الكتاب العربی، بيروت، الطبعة: الثانية، 1413ه- - 1993 م، الأجزاء: 52

عکس

ص: 137

عکس

ص: 138

عکس

ص: 139

عکس

ص: 140

راوی دوم: علی بن عمر الحافظ الدار قطنی:

وی همان دار قطنی معروف و صاحب کتاب سنن است که در وثاقت آن تردیدی نیست چنان چه ذهبی درباره او گوید:

{ 332 - الدَّارَ قُطْنِي: الإِمَامُ، الحَافِظُ، المُجَوِّدُ، شَيخُ الإسلَام ... وَ كانَ مِنْ بُحُور العِلم، وَ مِنْ أئِمَّة الدُّنْيا، انْتَهَى إِلَيْهِ الحِفْظُ وَ مَعْرِفَةُ عِلَل الحَدِيثِ وَ رَجَالِهِ، مَعَ التَّقَدُّم فِي القِراءاتِ وَ طُرُقِهَا، وَ قَوَّة المشَاركة فِی الفِقْهِ، وَ الاخْتِلاَفِ، وَ المَغَازى، وَ أيام النَّاس، وَ غَير ذَلِك.} (1)

دار قطنی امام و حافظ و شیخ الاسلام است و او دریای علم بود و از ائمه دنیا محسوب می شد و علوم حفظ و معرفت علل حدیث و رجال به او ختم می شد کما این که در قراءات و طرق آن و فقه ... پیش تاز بود.

ص: 141


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 16 ص 449 و 450 ش 332، المؤلف : شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 142

عکس

ص: 143

عکس

ص: 144

راوى سوم: أبُو نَصْر حَبْشُونُ بن مُوسَى بْن أيوب الْخَلال:

او را بزرگان رجال توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی گوید:

{ 155 - حَبْشُونُ بنُ مُوسَى بنِ أيوبَ أبُو نَصْرِ البَغْدَادِى الشَّيخُ، أَبُو نَصْرِ البَغْدَادِي، الخَلَّالُ ... وَ كَانَ أحَدَ الثّقَات} (1)

او یکی از افراد ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 145


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 15 ص 316 ش 155، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 146

عکس

ص: 147

عکس

ص: 148

راوی چهارم: عَلِي بْنُ سَعِيدِ الرَّمْلِي (على بن ابى حَمَلة):

وی را بزرگان رجال توثیق کرده اند از جمله آقای ابن حجر عسقلانی گوید:

{5385 - على بن أبى حَمَلَة [أبُو نصر، و هو على بن سعيد الرملي]

شيخ ضمرة بن ربيعة.

ما علمت به بأسا، وَلا رأيت أحدا إلى الآن تكلم فيه و هو صالح الأمر ولم يخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته، انتهى.

و إذا كان ثقة ولم يتكلم فيه أحد فكيف تذكره في الضعفاء؟! }. (1)

در او اشکالی نیست و کسی را ندیده ام که درباره او سخن بدی گفته باشد و او صالح الامر است و با این که ثقه است ولی در صحاح روایتی از او نیست و زمانی که ثقه و مورد اعتماد است و کسی از او بدی ندیده است پس چگونه او را ضعیف بشماریم؟

(احمد بن حنبل و عجلی و دیگران او را توثیق کرده اند). (2)

ص: 149


1- الكتاب: لسان الميزان ج 5 ص 535 ش 5385، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: عبد الفتاح أبو غدة، الناشر: دار البشائر الإسلامية، الطبعة الأولى، 2002 م، عدد الأجزاء: 10 ، العاشر فهارس
2- به پاورقی شماره 3 در اسکن کتاب لسان المیزان توجه شود.

عکس

ص: 150

عکس

ص: 151

راوی پنجم: ضَمْرَةُ بْنُ رَبيعَةَ الْقُرَشِى:

او را نیز بزرگان رجال اهل سنت و وهابیت توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی گوید:

{107 - ضَمْرَةُ بنُ رَبيعَةَ: الإِمَامُ، الحَافِظُ، القُدْوَةُ ، مُحَدِّثُ فِلَسْطِينَ ... رَوَى: عَبْدُ اللَّهِ بنُ أَحْمَدَ حَنْبَلٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: ضَمْرَةَ رَجُلٌ صَالِحٍ، صَالِحُ الحَدِيث مِنَ الثِّقَاتِ المَأْمُونِينَ، لَمْ يَكُنْ بِالشَّامِ رَجُلٌ يشبهُهُ، هُوَ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ بَقِيةَ، بَقِيةُ كانَ لاَ يبَالِي عَمَّنْ حَدَّثَ. وَ قَالَ ابْنُ مَعِين، وَ النَّسَائِی: ثِقَةٌ. وَ قَالَ أبُو حَاتِمٍ: صَالِحٌ. قَالَ آدَمُ بنُ أَبِي إِياسٍ: مَا رَأيتُ أحَداً أَعقَلَ لِمَا يخْرُجُ مِنْ رَأْسِهِ مِنْ ضَمْرَةَ. وَ قَالَ ابْنُ سَعْدٍ: كانَ ثِقَةً، مَأمُوناً ، خَيراً، لَم يكن هُنَاك أفْضَلُ مِنْهُ.} (1)

او امام و حافظ و بزرگ و محدث فلسطین است. احمد بن حنبل گوید: او شخصی صالح و صالح الحدیث و از ثقات است و در شام شخصی مانند او نیست و او را بیش تر از دیگران قبول دارم. ابن معین و نسائی گویند: او ثقه و مورد اعتماد است. ابو حاتم گوید: او صالح است. آدم بن ابی ایاس گوید: شخصی را عاقل تر از او ندیدم. ابن سعد گوید: او ثقه و مورد اعتماد است و برتر از او در این جا وجود ندارد.

ص: 152


1- الكتاب: سیر أعلام النبلاء ج 9 ص 325 و 326 و 327، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 153

عکس

ص: 154

عکس

ص: 155

عکس

ص: 156

راوی ششم: عَبْدُ اللَّهِ بنُ شَوْذَب:

وى راوی بخاری در الأدب المفرد و سنن أبو داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد و او را بزرگان رجال اهل سنت و وهابیت توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی گوید:

{39 - عَبْدُ اللّهِ بنُ شَوْدَب البَلْخِی ثُمَّ البَصْرِى:

الإِمَامُ العَالِمُ، أبو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، نَزِيلُ بَيتِ المَقْدِسِ، وَ ثَقَهُ: أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ، وَ غَيرُهُ.

قَالَ أبُو عُمَیرٍ بنُ النَّحَّاسِ : حَدَّتَنَا كَثِيرُ بنُ الوَليدِ، قَالَ: كُنتُ إِذَا رأيتُ ابْنَ شَوْذَب، ذَكَرْتُ المَلائِكَةَ. قَالَ أَبُو عَامِرٍ العَقدِى: سَمِعْتُ الثَّوْرِى يَقُولُ: كانَ ابْنُ شَوْذَبٍ عِندَنَا، وَ نَحْنُ نَعُدُّه مِنْ ثِقَاتِ مَشَايخنا. وَ قَالَ يُحْيِي بنُ مَعِينٍ: كَانَ ثِقَةٌ.} (1)

او امام و پیشوا و دانشمند است. احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کرده اند. کثیر بن الولید گوید: وقتی او را می دیدم یاد ملائکه می افتادم!. ثوری گوید: ما او را از بزرگان و اساتید ثقه و مورد اعتماد می دانیم. یحیی بن معین گوید: او ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 157


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 7 ص 92 و 93 ، المؤلف : شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 158

عکس

ص: 159

عکس

ص: 160

راوی هفتم: مَطَر الْوَرَّاق:

وی راوی صحیح مسلم و سنن ابی داود و سنن ابن ماجه و سنن ترمذی و سنن نسائی می باشد و آقای ذهبی در مورد او گوید:

{202 - مَطَر الوَرَّاقُ أَبُو رَجَاءِ الخُرَاسَانِی :

الإِمَامُ، الزَّاهِدُ، الصَّادِقُ، أَبُو رَجَاءٍ بنُ طَهمَانَ الخُرَاسَانِي، نَزِيلُ البَصْرَة، مَوْلَى عِلْبَاءَ بنِ أَحْمَرَ اليشكرِى. كانَ مِنَ العُلَمَاءِ العَامِلِينَ، وَ كانَ يكتُبُ المَصَاحِفَ، وَ يَتَّقِنُ ذَلِكَ.} (1)

او امام و پیشوا و زاهد و راست گو بود. و از علماءِ عامل به دستورات دین و از نویسندگان قرآن بود و به درستی آن را انجام می داد.

ص: 161


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 5 ص 452، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 162

عکس

ص: 163

راوی هشتم: شَهر بن حَوْشَب:

وی از راویان بخاری در ادب المفرد و صحیح مسلم و سنن ابی داود و ابن ماجه و ترمذی نسائی می باشد.

وی را بزرگان رجال توثیق کرده اند از جمله آقای العجلی گوید:

{741- شهر بن حوشب: شامیٌ تابعیٌ ثقةٌ.} (1)

او اهل شام و از تابعین و مورد اعتماد و ثقه می باشد.

ص: 164


1- الكتاب: معرفة الثقات ج 1 ص 461 ش 741، المؤلف: أبو الحسن أحمد بن عبد اللّه بن صالح العجلی الكوفى (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: عبد العليم عبد العظيم البستوى، الناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية ،الطبعة: الأولى، 1405 - 1985

عکس

ص: 165

عکس

ص: 166

و راوی نهم:

ابو هریره است که از صحابه می باشد و اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه را عادل می دانند! لذا نیاز به توثیق ندارد.

در نتیجه روایت صحیح یا حداقل حسن می باشد و طبق قواعد رجالی اهل سنت و وهابیت روایت حسن مثل روایت صحیح قابل احتجاج است.

ص: 167

اعتراف امام محمد غزالی (عالم بزرگ اهل سنت) به امامت امیر المؤمنین علیه السلام در غدیر خم و بیعت شکنی و غصب خلافت توسط عمر بن خطاب

همان طور که بیان شد هر شخصی که بدون تعصّب به بررسی حدیث غدیر و قرائن آن بپردازد به آسانی در می یابد که غدیر روزی است که رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم جانشین خود را معیّن کرده اند تا اسلام ابتر و ناقص نباشد.

آقای امام ابو حامد غزالی (متوفی 505 هجری) به این حقیقت اعتراف کرده است و سخنانی بیان کرده است که چراغ راهی است برای آنان که تعصّب ندارند و به دنبال کشف حقایق هستند و نمی خواهند کور کورانه از آباء و اجداد شان پیروی کنند کما این که خداوند در قرآن کریم می فرماید:

﴿ وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَولَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾ (لقمان 21)

هنگامی که به آنان گفته می شود از آن چه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم! آیا حتی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش کند باز هم تبعیّت می کنید؟!!

عالم بزرگ اهل سنت آقای غزالی گوید:

{وَ أَجْمَعَ اَلْجَمَاهِیرُ عَلَی مَتْنِ اَلْحَدِیثِ مِنْ خُطْبَتِهِ في یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ بِاتِّفَاقٍ اَلْجَمْعِ، وَ هُوَ یَقُولُ: ﴿ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ﴾ فَقَالَ عُمَرُ: بَخْ بَخْ لَکَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ، لَقَدْ أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ، فَهَذَا تَسْلِیمٌ وَ رِضًا وَ تَحْکِیمٌ، ثُمَّ بَعْدَ هَذَا غَلَبَ اَلْهَوَی وَ حُبُّ اَلرِّئَاسَةِ وَ حَمْلُ عَمُودُ الْخِلَافَةِ وَ عُقُودِ النُّبُوَّةِ وَ خَفَقَانَ الْهَوَى فِي قَعْقَعَةُ الرَّايَاتُ وَ اشْتِبَاكِ ازْدِحَامَ الْخُيُولِ وَ فَتَحَ الْأَمْصَارِ وَ سَقَاهُمْ كَأْسُ الْهَوَى فَعَادُوا الَىَّ الْخِلَافِ الاول، ﴿ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اِشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً ﴾ (آل عمران 187)}. (1)

جمهور مسلمین بر متن حدیث غدیر در خطبه پیامبر در روز غدیر خم اتفاق دارند که حضرت فرمود: هر کس من مولای (سر پرست) او هستم پس علی بن ابی طالب مولای (سر پرست) اوست و عمر گفت: تبریک تبریک ای ابا الحسن تو اکنون مولا و رهبر من و تمامی مسلمین شدی، این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و رضایت او بر امامت علی بن ابی طالب است اما بعد از این، تحت تأثیر هوای نفس و حُبّ ریاست قرار

ص: 168


1- الكتاب: مجموعة رسائل الإمام الغرالى ص 483 ، المؤلف : أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الطوسي (المتوفی: 505 ه-)، حققه: ابراهیم امین محمد، الناشر: المكتبة التوفيقية – القاهرة - مصر

گرفت و عمود خلافت را از مکان اصلی اش تغییر داد و با لشگر کشی ها و بر افراشتن پرچم ها و گشودن سر زمین های دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلیّت هموار کرد و از مصادیق این آیه شد:﴿ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اِشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً ﴾ پس آن عهد را پشت سر انداختند و در برابر آن بهائی نا چیز بدست آوردند.

ص: 169

عکس

ص: 170

عکس

ص: 171

عکس

ص: 172

و اما جایگاه ابو حامد غزالی نزد بزرگان اهل سنت:

با این که آقای غزالی از بزرگان عامّه است و در بین علماء ایشان شخصیتی جهانی محسوب می شود و کم تر کسی از بزرگان اهل سنت و وهابیت است که او را نشناسد اما با این حال باز هم سخن چند نفر از بزرگان اهل سنت و وهابیت را در مورد شخصیت او بیان می کنیم:

آقای ذهبی در مورد او گوید:

{204 - الغَزَّالِى أَبو حَامِدٍ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بن مُحَمَّدٍ

الشَّيخُ، الإمَامُ، البَحْر، حجَّةُ الإسلاَم، أعجوَبة الزَّمَان، زَينُ الدّين، أبُو حَامِد مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بن مُحَمَّدٍ بنِ أَحْمَدَ الطُّوسِي...} (1)

غزالی شخصی بزرگ و امام و پیشوا و دریای علم و حجت اسلام و اعجوبه زمان و زینت دین بود.

و آقای خیر الدین زِرکلی الدین زرکلى با لقب رفيع (حجة الإسلام) او را معرفی می کند:

{الغَزالی: (450 - 505 ه- = 1058 – 1111 م)

محمد بن محمد بن محمد الغَزَالی الطوسى، أبو حامد، حجة الإسلام...} (2)

ص: 173


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 19 ص 322، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)
2- الكتاب : الأعلام ج 7 ص 22، المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن على بن فارس، الزركلي الدمشقي (المتوفی: 1396 ه-) الناشر: دار العلم للملايين، الطبعة: الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م

اعتراف علماء اهل سنت و وهابیت به این که کلمه مولی به معنای امامت و خلافت (مُتولی اُمورِکم) می باشد.

بزرگان اهل سنت و وهابیت مثل آقای زمخشری (متوفی 538 هجری) (1) و أبی سعود (متوفى 951 ه-) (2) و قسطلانی (متوفی 923 ه-) (3) و آلوسی سلفی (1270 ه-) (4) و در تفسیر الوسیط که جمعی از علماء الأزهر مصر نوشته اند (5) در مورد کلمه (مولی) در آیه 2 سوره مبارکه تحریم می گویند: ﴿ مَولَكُمْ، أَى سَيِّدِكُم و مُتولّى أُمُورِكُم﴾ مولیِ شما است یعنی: سر پرست و متولی اُمور شما می باشد.

بنابراین ثابت می شود که کلمه مولی به معنای متولی اُمور و امامت و خلافت بکار رفته است پس با وجود این که چندین قرینه در حدیث غدیر وجود دارد که کلمه مولی به معنای (متولی امورکم) است چرا به روایات در منابع خود شان بی اعتنائی می کنند و حقیقت را نمی پذیرند؟!!

البته بیان این حقایق برای کسانی است که متعصّب نیست اند و در عقاید تقلید نمی کنند همان گونه که نباید تقلید کنند (تقلید در احکام جایز است نه در عقاید) و خداوند متعال در مورد افرادی که کور کورانه از بزرگان شان تقلید می کنند می فرماید:

ص: 174


1- الكتاب: الكشاف جزء 28 ص 1120، المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشرى جار اللّه (المتوفى: 538 ه-)، الناشر: دار المعرفة - بيروت - لبنان
2- الكتاب: تفسير أبي السعود - إرشاد العقل السليم إلى مزايا الكتاب الكريم ج 8 ص 266 ، المؤلف: أبو السعود العمادي محمد بن محمد بن مصطفى (المتوفى: 982 ه-)، الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت - لبنان
3- الكتاب : إرشاد السارى لشرح صحيح البخارى ج 9 ص 411، المؤلف: أحمد بن محمد بن أبي بكر بن عبد الملک القسطلانی القتيبي المصرى، أبو العباس، شهاب الدين (المتوفى: 923 ه-)، الناشر : المطبعة الكبرى الأميرية، مصر ، الطبعة السابعة، 1323 ه- ،عدد الأجزاء: 10
4- الكتاب: روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و السبع المثانى ج 28 ص 149، المؤلف: شهاب الدین محمود بن عبد اللّه الحسيني الألوسى (المتوفى: 1270ه-)، الناشر : إدارة الطباعة المنيرية - احياء التراث العربي - بيروت - لبنان
5- الكتاب: التفسير الوسيط للقرآن الكريم ج 10 ص 1483، المؤلف: مجموعة من العلماء بإشراف مجمع البحوث الإسلامية بالأزهر، الناشر : الهيئة العامة لشئون المطابع الأميرية، الطبعة: الأولى، (1393 ه- = 1973 م ) - (1414 ه- = 1993 م)، عدد المجلدات: 10 مجلدات

﴿ يوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِى النَّار يقُولُونَ يا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا (66) وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا﴾ (الأحزاب 67)

در آن روز که صورت های آنان در آتش دگرگون خواهد شد می گویند: ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم. و می گویند: پروردگارا ما از سران و بزرگان مان اطاعت و پیروی کردیم و ما را گم راه کردند.

ص: 175

عکس

ص: 176

عکس

ص: 177

عکس

ص: 178

عکس

ص: 179

عکس

ص: 180

عکس

ص: 181

عکس

ص: 182

عکس

ص: 183

عکس

ص: 184

عکس

ص: 185

اعتراف علماء اهل سنت و وهابیت به این که کلمه مولی به معنای اولویت و سر پرستی (أولی بکم) می باشد.

بزرگان اهل سنت و وهابیت مثل آقای بخاری (متوفی 256 هجری) در صحیح بخاری (1) و آقای فرَاء (متوفی 207 ه-) (2) و أبی عبيدة (210 ه-) (3) و طبری (310 ه-) (4) و ماتریدی (323 ه-) (5) و سمرقندی (375 ه-) (6) و واحدی (468 ه-) (7) و سمعانی (489 ه-) (8) و نیشابوری (553 ه-) (9) و

ص: 186


1- الکتاب: صحیح البخاری ص 1233 ، المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبد اللّه البخاری الجعفی (المتوفی 754 هجری)، الناشر:دار ابن کثیر- دمشق- بیروت، عدد الأجزاء: 1
2- الکتاب: معانی القرآن ج 3 ص 136 ، المؤلف: أبو زکریا یحیى بن زیاد بن عبد اللّه بن منظور الدیلمی الفراء (المتوفى: 207 ه-)،المحقق: أحمد یوسف النجاتی / محمد علی النجار / عبد الفتاح إسماعیل الشلبی، الناشر: دار المصریة للتألیف و الترجمة – مصر، الطبعة: الأولى
3- الکتاب: مجاز القرآن ج 2 ص 254 ، المؤلف: أبو عبیدة معمر بن المثنى التیمى البصری (المتوفى: 209 ه-)، المحقق: محمد فؤاد سزگین الناشر: مکتبة الخانجى – القاهرة، الطبعة: 1381 ه-
4- الکتاب: تفسیر الطبری - جامع البیان عن تأویل آی القرآن ج 22 ص 408 ، المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310 ه-)، تحقیق: الدکتور عبد اللّه بن عبد المحسن الترکی، بالتعاون مع مرکز البحوث و الدراسات الإسلامیة بدار هجر الدکتور عبد السند حسن یمامة، الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزیع و الإعلان، الطبعة: الأولى،1422 ه- - 2001 م، عدد الأجزاء: 26 مجلد 24 مجلد و مجلدان فهارس
5- الکتاب: تفسیر الماتریدی (تأویلات أهل السنة) ج 9 ص 523 ، المؤلف: محمد بن محمد بن محمود، أبو منصور الماتریدی (المتوفى: 333 ه-) المحقق: د. مجدى باسلوم، الناشر : دار الكتب العلمية - بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1426 ه- - 2005 م، عدد الأجزاء: 10
6- الکتاب: بحر العلوم - تفسیر السمرقندی ج 3 ص 326 ، المؤلف: أبو اللیث نصر بن محمد بن أحمد بن إبراهیم السمرقندی (المتوفى: 373 ه-) المحقق: الشيخ على محمد معوض - الشيخ عادل احمد عبد الموجود و...، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، لبنان
7- الکتاب: الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ص 1068 ، المؤلف: أبو الحسن علی بن أحمد بن محمد بن علی الواحدی، النیسابوری، الشافعی (المتوفى: 468 ه-) ، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دار النشر: دار القلم, الدار الشامیة - دمشق، بیروت، الطبعة: الأولى،1415 ه-، عدد الأجزاء:
8- الکتاب: تفسیر القرآن ج 5 ص 371 ، المؤلف: أبو المظفر، منصور بن محمد بن عبد الجبار ابن أحمد المروزى السمعانی التمیمیالحنفی ثم الشافعی (المتوفى: 489 ه-)، المحقق: یاسر بن إبراهیم و غنیم بن عباس بن غنیم، الناشر: دار الوطن، الریاض – السعودیة،الطبعة: الأولى، 1418 ه- - 1997 م
9- الكتاب: إيجاز البيان عن معاني القرآن ج 2 ص 804، المؤلف: محمود بن أبي الحسن بن الحسين النيسابوري أبو القاسم، نجم الدين (المتوفى: نحو 553 ه-)، المحقق: الدكتور حنيف بن حسن القاسمي، الناشر: دار الغرب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الأولى - 1415 ه-

قرطبی (671 ه-) (1) و ابن كثير شاگرد ابن تیمیه (774 ه-) (2) و سیوطی (911 ه-) (3) و در تفسیر الوسیط ( که جمعی از علماء الأزهر مصر نوشته اند) (4) در مورد کلمه (مولی) در آیه 15 سوره مبارکه حدید می گویند: ﴿ مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِي مَولَاكم، أى: أولَى بِكم﴾ جایگاه شما آتش است و آن مولای شماست یعنی سر پرست شماست.

بنابر این کلمه (مولی) در آیه شریفه را به معنای اولویّت و سر پرستی می دانند.

حال سؤال این است که چگونه کلمه مولی در آیه شریفه را به معنای اولویّت و سر پرستی قبول دارند اما کلمه مولی در حدیث غدیر که با چندین قرینه متّصله و منفصله هیچ شکی نمی ماند که معنایش اولویّت و سر پرستی و امامت است را قبول نمی کنند؟!!

ص: 187


1- الكتاب: الجامع لأحكام القرآن - تفسير القرطبی ج 20 ص 251، المؤلف: أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح الأنصاري الخزرجي شمس الدين القرطبي (المتوفى: 671 ه-)، تحقيق: الدكتور عبد اللّه بن عبد المحسن التركي و ...، الناشر: موسسة الرسالة - بيروت - لبنان
2- الكتاب: تفسير القرآن العظيم لإبن كثير ج 8 ص 52، المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقى (المتوفى: 774 ه-)، المحقق: محمد حسین شمس الدین، الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد على بيضون - بيروت، الطبعة: الأولى - 1419 ه-
3- الكتاب: تفسير الجلالين ص 541، المؤلف: جلال الدين محمد بن أحمد المحلى (المتوفى: 864 ه-) و جلال الدين عبد الرحمن أبى بكر السيوطى (المتوفى: 911 ه-)، الناشر: دار ابن كثير – دمشق – بيروت
4- الكتاب: التفسير الوسيط للقرآن الكريم ج 9 ص 1288، المؤلف: مجموعة من العلماء بإشراف مجمع البحوث الإسلامية بالأزهر الناشر: الهيئة العامة لشئون المطابع الأميرية، الطبعة: الأولى، (1393 ه- - 1973 م ) - (1414 ه- - 1993م)، عدد المجلدات: 10 مجلدات

عکس

ص: 188

عکس

ص: 189

عکس

ص: 190

عکس

ص: 191

عکس

ص: 192

عکس

ص: 193

عکس

ص: 194

عکس

ص: 195

عکس

ص: 196

عکس

ص: 197

عکس

ص: 198

عکس

ص: 199

عکس

ص: 200

عکس

ص: 201

عکس

ص: 202

عکس

ص: 203

عکس

ص: 204

عکس

ص: 205

عکس

ص: 206

عکس

ص: 207

عکس

ص: 208

عکس

ص: 209

عکس

ص: 210

عکس

ص: 211

عکس

ص: 212

عکس

ص: 213

(حدیث اولویت و سر پرستی): قال رسولُ اللّه: ﴿ علی أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي﴾: پیامبر اکرم: علی بن ابی طالب بعد از من سر پرست و امام شما می باشد

پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم بر تمامی مسلمین ولایت و امامت دارند و آن حضرت در تمام امور مسلمین چه امور دینی و چه دنیایی، اولی به تصرف نسبت به آنان می باشند چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم به آن دستور داده است ﴿ النَّبِى أولَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهم﴾ (احزاب 6) و نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم همین ولایت مطلق و امامت را برای امیر المؤمنین علیه السلام قرار داده اند مانند این روایتِ صحیح السند در منابع اهل سنت و وهابیت که حضرت می فرمایند: ﴿ فَهُوَ أولَی النّاسِ بِکُم بَعدی﴾ على بن ابي طالب بعد از من سر پرست شما می باشد.

همان گونه که در مطالب قبل مشاهده شد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم با الفاظ مختلف، امامت امیر المؤمنین علیه السلام را به مردم ابلاغ کرده اند مانند لفظِ: خلیفه و مولی و ولی و... که در مباحث قبل با سند صحيح اثبات شد. اما در این جا می خواهیم با لفظ (أولَى) {اولویت و سر پرستی} خلافت بِلا فَصل امیر المؤمنين علیه السلام را اثبات کنیم.

در بحث قبل شما محقق گرامی ملاحظه کردید که بزرگان اهل سنت و وهابیت، لفظ مولی در آیات شریفه را به معنای (أولَى) {اولویت و سر پرستی} استعمال کرده بودند اما در این جا نشان خواهیم داد که نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم با همان لفظِ اولویّت و سر پرستی، امامت امیر المؤمنین علیه السلام را بیان کرده اند تا حجّت برای همگان بیش از پیش تمام شود.

ص: 214

بزرگان اهل سنت و وهابیت مانند آقای طبرانی (متوفی 360 هجری) با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{360 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَارُ، و أَحْمَدُ بْنُ زُهَيرِ التُسْتَرِى قَالَا: تَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ كرَامَةَ، ثنا عُبَيدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا يوسُفُ بْنُ صُهَيْبٍ، عَنْ دُكِينِ، عَنْ وَهْبِ بْنِ حَمْزَةَ قَالَ: صَحِبْتُ عَلِيا مِنَ الْمَدِينَة إِلَى مَكَةَ فَرأيتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا أَكْرَهُ فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ إِلَى رَسُولُ اللِه لَأَشْكُونَكَ إِلَيهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِيتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَقُلْتُ: رَأيتُ مِنْ عَلى كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ: «لَا تَقُلْ هَذَا فَهُوَ أولَى النَّاسِ بِكمْ بَعْدِي.»} (1)

وهب بن حمزه (جمره) صحابی گوید: با علی بن ابی طالب از مدینه تا مکه همراه شدم از ایشان چیزی دیدم که برای من خوشایند نبود! با خود گفتم: وقتی رفتم نزد رسول خدا به پیامبر می گویم! وقتی پیامبر را ملاقات کردم گفتم: من از علی چنین دیده ام!!! پیامبر به من فرمود: در مورد علی بن ابی طالب این گونه سخن مگو زیرا او بعد از من سر پرست و امام شما می باشد و بر همه اولویت دارد.

ص: 215


1- الكتاب: المعجم الكبير ج 22 ص 135 ش 360، المؤلف : سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمی الشامی، أبو القاسم الطبرانی (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفى، دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء: 25

عکس

ص: 216

عکس

ص: 217

تصحیح روایت توسط آقای هیثمی:

و اما سند روایت متّصل و صحیح است و تمامی راویان این روایت ثقه و مورد اعتماد می باشند و بزرگان اهل سنت و وهابیت به این حقیقت اعتراف کرده اند به طور مثال آقای هیثمی پس از نقل روایت در مورد سند روایت گوید:

{رَوَاهُ الطَّبَرَانِي، وَ فِيهِ ذكينٌ ذَكَرَهُ ابْنُ أَبي حَاتِم وَلَمْ يَضَعْفُهُ أَحَدٌ، وَ بَقِيةُ رِجَالِهِ و ثُقُوا} (1)

این روایت را طبرانی نقل کرده است و در آن دکین است که ابن ابی حاتم او را ذکر کرده و هیچ کسی او را تضعیف نکرده است و بقیه راویان این روایت ثقه می باشند.

و خوب است بدانید که جناب دُکَین از صحابه است و نزد اهل سنت و وهابیت، تمامی صحابه عادل می باشند، بنابراین تمامی راویان این روایت دارای مقام وثاقت هستند و روایت متّصل و صحیح می باشد.

ص: 218


1- الكتاب: مجمع الزوائد و منبع الفوائد 9 ص 95 ش 14641، المؤلف: أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان الهيثمی (المتوفى: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر : دار الكتب العلمية – بيروت - لبنان

عکس

ص: 219

عکس

ص: 220

بنابراین ثابت شد سند روایت صحیح است

اما در این جا به بررسی تک تک راویان این روایت می پردازیم تا وثاقت راویان را با چشمان خود ببینید:

راوی اول: سلیمان بن أحمد الطبرانی:

او از بزرگان عامّه می باشد و افراد بسیاری او را توثیق و مدح کرده اند از جمله آقای ذهبی (از بزرگان علم رجال اهل سنت و وهابیت) در مورد ایشان گوید:

{86 - الطَّبَرَانِي :

هُوَ: الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثُّقَةُ، الرَّحَالُ، الجَوَالُ، مُحَدِّثُ الإسلاَمِ، علمُ المعمَّرين، أبُو القَاسِمِ سُلَيمَانُ بنُ أحْمَدَ بنِ أيوبَ بنِ مُطَيرِ اللَّخمِي، الشَّامِي، الطَّبَرَانِي، صَاحِبُ المَعَاجِمِ الثَّلَاثَةِ.} (1)

او امام و حافظ و ثقه و مورد اعتماد و... است.

ص: 221


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 16 ص 119 ش 86، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 222

عکس

ص: 223

راوى دوم: أَحْمَدُ بْنُ زُهَير التُسْتَرى:

افراد بسیاری او را توثیق و مدح کرده اند از جمله آقای ذهبی در مورد ایشان گوید:

{ 213 - التُّستَرِى:

الإمَامُ، الحُجَّةُ، المُحَدِّثُ، البَارِعُ، عَلَمُ الحُفَّاظِ، شَيخُ الإسلاَمِ، أبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بنُ يُحْيِي بنِ زُهَيْرٍ التُّستَرِى، الزَّاهِدُ.} (1)

او امام و حجّت و محدّث و بارع و از برترین حافظان حدیث و شیخ الاسلام و زاهد می باشد.

ص: 224


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 14 ص 362 ش 213، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 225

عکس

ص: 226

راوى سوم: مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ كرَامَةَ:

او راوی صحیح بخاری و سنن أبو داود و ترمذی و ابن ماجه می باشد. و افراد بسیاری او را توثیق و مدح کرده اند از جمله آقای ذهبی در مورد ایشان گوید:

{108 - ابْنُ كرَامَةَ:

الإمَامُ المُحَدَّثُ، الثِّقَةُ، أبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عُثْمَانَ بن كرَامَةً.} (1)

او امام و محدّث و ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 227


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 12 ص 296 ش 108 ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 228

عکس

ص: 229

راوی چهارم: عُبَيْدُ اللّه بْنُ مُوسَى:

او راوی صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن أبو داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد. و افراد بسیاری او را توثیق و مدح کرده اند از جمله آقای ابن حجر عسقلانی (از بزرگان علم رجال اهل سنت و وهابیت) به وثاقت او اشاره می کند و می گوید: او ثقه و مورد اعتماد است. (1)

راوی پنجم: يوسُفُ بْن صُهَيب:

او راوی سنن نسائی و سنن ابو داود و سنن ترمذی می باشد. و افراد بسیاری او را توثیق و مدح کرده اند از جمله آقای ابن حجر عسقلانی به وثاقت او اشاره می کند و می گوید: او ثقه و مورد اعتماد است. (2)

راوی ششم: دُكين بن سعد (سعيد):

او راوی سنن ابو داود و از صحابه می باشد. افرادی از جمله آقای ابن حجر عسقلانی به صحابی بودن او تصریح می کنند. و همان گونه که بیان شد اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه را عادل می دانند و نیازی به توثیق ندارد. (3)

ص: 230


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 645 ش 4376، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: ابو الأشبال صغير احمد شاغف الباكستاني، الناشر: دار العاصمة، سنة النشر : 1412، عدد الأجزاء: 1
2- همان: ص 1094 ش 7924
3- همان: ص 310 ش 1837

عکس

ص: 231

عکس

ص: 232

عکس

ص: 233

عکس

ص: 234

راوی هفتم: وَهب بن حَمْزَة (جمرة):

او نیز از صحابه می باشد و افرادی از جمله آقاى أبو نعيم الأصبهانی (متوفی: 430 ه-) در کتابش (معرفة الصحابة) او را از صحابه می شمارد. و همان گونه که بیان شد اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه را عادل می دانند و نیاز به توثیق ندارد. و ابو نعيم همين روايتِ أولويّت و سر پرستیِ امیر المؤمنین علیه السلام را از او نقل می کند. (1)

ص: 235


1- الكتاب: معرفة الصحابة ج 5 ص 2723 ش 6501، المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهانی (المتوفى: 430 ه-)، تحقيق: عادل بن يوسف العزازى، الناشر: دار الوطن للنشر، الرياض، الطبعة: الأولى 1419 ه- - 1998 م، عدد الأجزاء: عدد الأجزاء: 7 (6 أجزاء و مجلد فهارس)

عکس

ص: 236

عکس

ص: 237

علی بن ابی طالب علیه السلام نفس و جان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم: (آیه مباهله سند افضلیّت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام)

یکی از برترین فضایل امیر المؤمنین علیه السلام که هیچ یک از انبیاء و صحابه و.... آن را دارا نیست این است که طبق آیه شریفه مباهله، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشند و وقتی نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم افضل مخلوقات است، نفس ایشان هم افضل مخلوقات می باشد و بسیار روشن است که تا وقتی نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله وسلم حضور دارد خلافت از آن ایشان است زیرا نمی شود نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم زنده باشد و شخص دیگری جای پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را بگیرد بنابراین هر کسی بر ایشان مقدّم شود خلافت را غصب کرده است.

زمانی که قرار شد بین نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و نصاری نجران مباهله انجام شود خداوند وحی کرد:

﴿ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ (آل عمران 61)

به آنان بگو: ما فرزندان خود را می آوریم و شما هم فرزندان خودتان را و ما زنان خود را می آوریم و شما هم زنان خود را، و ما نفس و جان خودمان را می آوریم و شما هم نفس و جان های خودتان را بیاورید سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم.

طبق روایات صحيح السندِ اهل سنت و وهابیت، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از فرزندان: امام حسن علیه السلام و امام حسین صلی اللّه علیه و آله و سلم و از زنان: فقط حضرت صديقة طاهرة علیها السلام و امام علی علیه السلام را به عنوان نفس خویش برای مباهله به همراه خود بردند که نصاری نجران با دیدن چهره های پر نور اهل بیت علیهم السلام با خود گفتند: اگر ایشان دست به سوی آسمان بلند کنند و ما را نفرین کنند قطعاً از نسل ما اثری باقی نخواهد ماند و از مباهله صرف نظر کردند.

به طور مثال در روایت صحیح مسلم (صحیح ترین کتاب اهل سنت و وهابیت) آمده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از نازل شدن آیه مباهله، امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را به همراه خود بردند و فرمودند: اینان اهل بیت من هستند.

ص: 238

اما متن روایت صحیح مسلم:

{ 32 - (2404) حَدَّتَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ - وَ تَقَارَبَا فِي اللَّفْظِ - قَالَا: حَدَّتَنَا حَاتِمٌ وَ هُوَ ابْنُ إِسْمَاعِيلَ - عَنْ بُكيرِ بنِ مِسْمَارٍ، عَنْ عَامِرِ بْن سَعْدِ بْن أبي وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِيةٌ بْن أبي سُفْيانَ سَعْدًا فَقَالَ: مَا مَنَعَكَ أَن تَسُبَّ أبا التَّرَاب ؟ فَقَالَ: أمَّا مَا ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَلَنْ أسْبَهُ، لَأَنْ تَكونَ لِى وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَى مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ لَهُ، خَلَفَهُ فِي بَعْض مَغَازِيهِ، فَقَالَ لَهُ عَلِي: يا رَسُولَ اللّهِ خَلَقْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيانِ ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكونَ مِنِّي بِمَنْزلَة هَارُونَ مِنْ مُوسَى؟ إلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي» وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ «لَأَعْطِينَ الرَّايَةَ رَجُلًا يحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ یحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ»

قَالَ فَتَطَاوَلُنَا لَهَا فَقَالَ: «ادْعُوا لِي عَلِيا» فَأتِي بِهِ أَرْمَدَ، فَبَصَقَ فِى عَيْنِهِ وَ دَفَعَ الرآيةَ إِلَيهِ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَيهِ، وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: ﴿ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءكُمْ﴾ [آل عمران: 61] دَعَا رَسُولُ اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلِيا وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَيْنًا فَقَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِى».} (1)

معاویه به سعد امر کرد (که به امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فحش دهد) (2) و گفت: چه چیز تو را مانع شده است که به ابو تراب فحش نمی دهی؟!!! سعد گفت: یادم می آید از سه فضیلت که پیامبر برای علی بن ابی طالب گفته است به همین خاطر هرگز او را فحش نمی دهم و اگر یکی از آن فضائل برای من بود از شتران سرخ مو برایم بیش تر ارزش داشت: (3)

فضیلت اول:

شنیدم در روزی که پیامبر به جنگ می رفت، علی بن ابی طالب را جانشین خود قرار داد، علی گفت: ای رسول خدا مرا جانشین خود در بین زنان و فرزندان قرار می دهید؟ حضرت فرمود: آیا دوست نداری که نزد من مانند هارون باشی برای موسی؟ الا این که بعد از من

ص: 239


1- الكتاب: صحيح مسلم ج 4 ص 1871 ح 32-2404، المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوری (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقى، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5
2- سؤال این است که به نظر علماء اهل سنت و وهابیت، کسی که به صحابه فحش دهد حکمش چیست؟ حال اگر معاویه به نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام فحش دهد و دستور دهد تا دیگران فحش دهند چرا اشکالی ندارد؟!! اما اگر شخص دیگری به صحابه فحش دهد کافر می شود؟!! - ان شاء اللّه در کتاب نقد عدالت تمامی صحابه به طور مفصّل در این باره سخن خواهیم گفت و اعتراف ابن تیمیه در مورد دستور معاویه به سعد برای فحش دادن به امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را خواهیم آورد.
3- عرب وقتی می خواسته به چیز بسیار ارزشمندی مثال بزند، از شتران سرخ مو که بسیار برای ایشان ارزش مند بوده است استفاده می کرده است.

نبوت تمام می شود (بنابراین امام علی علیه السلام تمامی فضایل هارون را دارا هستند مگر مقام نبوتِ هارون را، زیرا نبوت بعد از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم تمام می شود)

فضیلت دوم:

در روز خیبر (که ابو بکر و عمر شکست خوردند و از جنگ فرار کردند) (1) شنیدم که پیامبر فرمود: فردا پرچم را بدست کسی می دهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، و هر کدام از ما صحابه دوست داشتیم که این فضیلت برای ما باشد تا این که پیامبر فرمود: علی بن ابی طالب را بگویید بیاید، گفتند: او چشم درد است، حضرت آب دهان بر چشم علی بن ابی طالب زد و سلامتی را بازیافت و پرچم را به او داد و علی بن ابی طالب پیروز برگشت.

فضیلت سوم:

و در روزی که آیه مباهله نازل شد نبی مکرم، علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و فرمود: اینان اهل بیت من هستند.

ص: 240


1- در كتب اهل سنت و وهابیت جریان شکست و فرار ابو بکر و عمر در جنگ خیبر و... و هم چنین پیروزی امیر المؤمنین علیه السلام و شکست کفار توسط حضرت علیه السلام با سند صحیح موجود است.

عکس

ص: 241

عکس

ص: 242

بنابراین پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در جریان مباهله، امام علی علیه السلام را به عنوان نفس و جان خویش معرفی کرده اند و این یکی از بزرگ ترین فضایل مولی الموحّدین علیه السلام می باشد.

و آقای ملأ على القاری (که از فقهاء بزرگ حنفی است) در شرحش بر روایت صحیح مسلم گوید:

{ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ - عَلِيا : فَنَزَلَهُ مَنْزِلَةَ نَفْسِهِ لِمَا بَينَهُمَا مِنَ الْقَرَابَة وَ الْأُخُوَّةَ} (1)

این که پیامبر اکرم برای مباهله، علی بن ابی طالب را فرا خوانده است یعنی: علی بن ابی طالب نفس و جان پیامبر است زیرا او برادر و از نزدیک ترین افراد به پیامبر است.

ص: 243


1- الكتاب: مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح ج 11 ص 286 ش 6135، المؤلف: علی بن (سلطان) محمد، أبو الحسن نور الدين الملا الهروى القارى (المتوفى: 1014 ه-)، الناشر : دار الكتب العلميّة، بيروت - لبنان

عکس

ص: 244

عکس

ص: 245

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام از یک نور خلق شده اند: (حدیث نور سند افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام بر تمامی مخلوقات)

یکی دیگر از فضائل بی نظیر امیر المؤمنین علیه السلام که هیچ کدام از پیامبران و صحابه آن را دارا نبوده اند این است که امیر المؤمنین علیه السلام و پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم چهار هزار سال پیش از آن که حضرت آدم علیه السلام خلق شود یک نور بوده اند و پس از خلقت حضرت آدم علیه السلام، آن نور به دو بخش تقسیم شده است یکی نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و دیگری امیر المؤمنین علیه السلام.

حدیث نور مانند آیه مباهله ثابت می کند که امیر المؤمنین علیه السلام نفس و جان و نور نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد بنابراین بسیار روشن است که پس از شهادت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، (1) افضل صحابه و جانشین رسول خاتم صلی اللّه علیه و آله و سلم، نفس و جان و نور ایشان می باشد زیرا نمی شود جان و نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم حضور داشته باشد اما شخص دیگری بر نفس ایشان مقدّم شود، بنابراین هر شخصی بر نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مقدّم شود و خلافت را بر عهده بگیرد طبق قاعده ی عقلی (قُبح تقدیم مفضول بر فاضل) خلافت را غضب کرده است زیرا در جایگاهی قرار گرفته است که از آن ایشان نیست.

این فضیلت بی نظیر در منابع اهل سنت و وهابیت با سند متصّل و صحیح آمده است.

به عنوان مثال عالم بزرگ اهل سنت علامة سبط ابن الجوزی (متوفی 654 هجری) در کتاب معروفش (تذكرة الخواص) با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{قال احمد فی الفضائل: حدثنا عبد الرزاق عن معمر عن الزهری عن خالد بن معدان عن زاذان عن سلمان قال: قال رسول اللّه كنت انا و على بن ابى طالب نورا بين يدى اللّه تعالى قبل أن يخلق آدم باربعة آلاف عام فلما خلق آدم قسم ذلك النور جزئين فجزء أنا و جزء على، و فی رواية خلقت أنا و علی من نور واحد} (2)

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: چهار هزار سال پیش از آن که آدم آفریده شود، من و علی بن ابی طالب یک نور بودیم در پیش گاه خداوند، هنگامی که آدم آفریده شد آن نور به دو بخش تقسیم شد، بخشی من و بخشی علی بن ابی طالب شد. و در روایت دیگر آمده که من و علی از یک نور آفریده شدیم.

ص: 246


1- طبق روایات صحیح السند و اسناد موجود در منابع شیعه و اهل سنت، نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شهید شده اند.
2- الكتاب: تذكرة الخواص ص 46، المؤلف: يوسف بن فرغلى بن عبد اللّه البغدادي الحنفى سبط بن الجوزی (المتوفی: 654 ه-)

بسیار جالب است که علامه سبط ابن الجوزی بعد از این که این روایت را می آورد به دفاع از سند روایت می پردازد و می گوید:

اگر گفته شود این حدیث را تضعیف کرده اند!!! جواب این است که آن حدیثی که تضعیف کرده اند به غیر از این حدیث است اما آن روایتی که پیامبر می فرماید: من و هارون بن عمران و یحیی بن زکریا و علی بن ابی طالب از یک طینت خلق شده ایم، و در روایت دیگر که می فرماید: من و علی یک نور بودیم در سمت راست عرش دو هزار سال قبل از این که آدم خلق شود سپس در صلب رجال منتقل شدیم تا عبد المطلب، اما در مورد سند های این روایات گفته اند در آن محمد بن خلف المروزی می باشد و هم چنین جعفر بن احمد بن بیان که شیعه است. اما حدیثی که ما روایت کردیم (حدیث نور) تمامی راویانش ثقه و مورد اعتماد می باشند. اگر کسی بگوید عبد الرزاق شیعه است در جواب می گوییم: او از بزرگ ترین اساتید احمد بن حنبل (رئیس حنبلی مذهب ها) است و احمد بن حنبل از بغداد به صنعاء رفت تا از او روایت بشنود و می گفت: مثل عبد الرزاق ندیده ام و اگر در او بدعتی احمد بن حنبل از او روایت نقل نمی کرد و در صنعاء بود تا عبد الرزاق از دنیا رفت و احمد بن حنبل از او روایت می کند و معظم احادیثی که در مسند احمد است از عبد الرزاق می باشد و صحاح از او روایت نقل کرده اند.

بنابراین سند روایت صحیح است و عبد الرزاق از بزرگان اهل سنت می باشد و او استاد بخاری و احمد و... است و راوی صحیح بخاری و مسلم و سنن نسائی و ابن ماجه و ترمذی و ابی داود می باشد و اشکال بر او اشکال به صحاح ستة است. و نکته دیگر این که طبق اعتراف آقای ذهبی، عبد الرزاق اصلاً شیعه نبوده است و تنها اشکالش این بود که علی بن ابی طالب را دوست داشت و هر کسی که با او جنگیده بود را دوست نداشت!!! به همین خاطر او را شیعه نامیده اند وگر نه او ابو بکر و عمر را افضل از امیر المؤمنین علیه السلام می دانست! و از بزرگان اهل سنت بوده است. (1)

ص: 247


1- الذهبي: قلت: و ثقه غير واحد، و حديثه مخرج فى الصحاح وله ما ينفرد به، و نقموا عليه التشيع، و ما كان يغلو فيه بل كان يحب عليا رضى اللّه عنه و يبغض من قاتله، و قد قال سلمة بن شبيب: سمعت عبد الرزاق يقول: و اللّه ما انشرح صدري قط أن أفضل عليا على أبی بكر و عمر. و كان رحمه اللّه من أوعية العلم.، الكتاب: تذكرة الحفاظ ج 1 ص 266 و 267، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 ه-، 1998 م، عدد الأجزاء: 4

عکس

ص: 248

عکس

ص: 249

عکس

ص: 250

و اما بررسی سند روایت:

اشاره

همان گونه که علامه سبط بن الجوزی به صحت روایت اعتراف کرد سند روایت از قوی ترین اسناد است و تمامی راویان این روایت از بزرگان اهل سنت و تک تک آنان از راویان تمامی صحاح ستة می باشند و بزرگان رجال عامّه بسیار ایشان را ستوده و توثیق کرده اند.

برای نمونه یک مورد از توثیقات هر کدام را خدمت شما محقق گرامی تقدیم می کنیم:

راوی اول: احمد بن محمد بن حنبل:

او رئیس مذهب حنابله می باشد و راوی تمامی صحاح سته است و افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ابن حجر عسقلانی در مورد او گوید:

{أحد الأئمة ثقة حافظ فقية حجة} (1)

او یکی از ائمه و مورد اعتماد و حافظ و فقیه و حجت است.

ص: 251


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 98 ش 97، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: ابو الأشبال صغير احمد شاغف الباكستانی، الناشر : دار العاصمة للنشر و التوزيع -الرياض

عکس

ص: 252

عکس

ص: 253

راوى دوم: عبد الرزاق بن همام بن نافع:

او راوی تمامی صحاح سته است و کم ترین اشکال بر او، ایراد بر صحیح بخاری و مسلم و... است و افراد کثیری او را توثیق کرده اند از جمله آقای خیر الدین زِرکلی گوید:

{من حفاظ الحديث الثقات ... قال الذهبی : و هو خزانة علم } (1)

او از حافظان حدیث و ثقه و مورد اعتماد است و ذهبی گوید: او خزانه علم می باشد.

ص: 254


1- الكتاب: الأعلام ج 3 ص 353، المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن علی بن فارس، الزركلی الدمشقی (المتوفی: 1396 ه-)، الناشر: دار العلم للملايين - بيروت، الطبعة: الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م

عکس

ص: 255

عکس

ص: 256

راوی سوم: معمر بن راشد:

او نیز راوی تمامی صحاح سته می باشد و کوچک ترین اشکال به آن، اشکال به صحیح بخاری و مسلم و ... می باشد و افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی می گوید:

{الإِمَامُ، الحَافِظُ، شَيخُ الإِسْلامِ} (1)

او امام و حافظ و شیخ الاسلام است.

ص: 257


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 7 ص 5 ش 1، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة : الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 258

عکس

ص: 259

راوی چهارم: محمد بن مسلم الزهرى:

او نیز راوی تمامی صحاح سته می باشد و کوچک ترین اشکال به آن، اشکال به صحیح بخاری و مسلم و ... می باشد و افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی می گوید:

{الإِمَامُ، العَلَمُ، حَافِظُ زَمَانِه} (1)

او امام و علَم و برترین حافظ حدیث در زمان زندگیش می باشد.

ص: 260


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 5 ص 326 ش 160 ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 261

عکس

ص: 262

راوی پنجم:خالد بن معدان:

او نیز راوی تمامی صحاح سته می باشد و کوچک ترین اشکال به آن، اشکال به صحیح بخاری و مسلم و ... می باشد و افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای عجلی می گوید:

{شامی ،تابعی، ثقة} (1)

ص: 263


1- الكتاب: تاریخ الثقات ص 142 ش 370، المؤلف: أبو الحسن أحمد بن عبد اللّه بن صالح العجلى الكوفى (المتوفى: 261 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية - لبنان

عکس

ص: 264

عکس

ص: 265

راوی ششم: زاذان ابو عمر:

او راوی بخاری در ادب المفرد و صحیح مسلم و سنن ابی داود و ترمذی و ابن ماجه و نسائی می باشد. و افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی او را توثیق می کند. (1)

ص: 266


1- الكتاب: الكاشف فی معرفة من له رواية في الكتب الستة ص 400 ش 1603، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: محمد عوامة أحمد محمد نمر الخطيب، الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية - مؤسسة علوم القرآن، جدة، الطبعة: الأولى، 1413 ه- - 1992 م

عکس

ص: 267

عکس

ص: 268

راوی هفتم:

جناب سلمان فارسی است که از صحابه می باشد و اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه را عادل می دانند. بنابراین سند روایت متّصل و صحیح می باشد.

ص: 269

ولادت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در کعبه

یکی از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام که هیچ کدام از انبیاء آن را دارا نیست تا چه رسید به خلفای اهل سنت و وهابیت (ابو بکر و عمر و عثمان) این است که نفس و جان نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در بهترین مکان زمین یعنی درون کعبه بدنیا آمده است.

بزرگان اهل سنت و وهابیت به این مطلب اعتراف کرده اند و آن قدر روایات در این زمینه زیاد بوده است که حاکم نیشابوری (عالم بزرگ اهل سنت) اعتراف می کند که این روایات متواتر می باشد.

آقای حاکم نیشابوری (متوفی 405 هجری) در کتاب المستدرک علی الصحیحین گوید:

{فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أسَدٍ وَلَدَتْ أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِى بنَ أبِي طَالِبٍ كرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ فِي جَوْفِ الْكَعْبَة} (1)

به تحقیق روایات متواتر وجود دارد که فاطمه بنت اسد در کعبه، امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را به دنیا آورد.

بسیار جالب است که وهابیت با این که از این فضیلت مطلع هستند اما باز بر روی منابر فریاد می زنند که هیچ یک از صحابه برتر از ابو بکر نیست!!! اما این سخنان جز آبرو ریزی بیش تر و رسوا شدن چیز دیگری نیست.

ص: 270


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 550 ، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405ه-) تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4

عکس

ص: 271

عکس

ص: 272

و آقای مسعودی (متوفی 346 هجری) مورّخ و ادیب مشهور اهل سنت می گوید:

{و كان مولوده في الكعبة} (1)

ولادت علی بن ابی طالب در کعبه بوده است.

ص: 273


1- الكتاب: مروج الذهب و معادن الجوهر ج 2 ص 273 ، المؤلف: ابى الحسن على بن الحسين بن على المسعودی (المتوفی: 346 ه-)، الناشر: المكتبة العصرية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1425 ه-

عکس

ص: 274

عکس

ص: 275

عکس

ص: 276

و آقای ابن صبّاغ مالکی (متوفی 855 هجری) که در زمان خودش از بزرگان مالکی مذهب ها بود این گونه اعتراف می کند:

علی بن ابی طالب در مکه مشرفه در داخل بيت الحرام در روز جمعه سیزدهم رجب سال سی ام عام الفيل متولد شد و پیش از او هیچ کسی در کعبه متولد نشده است و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگ داشت مقام او و اظهار جلالت او مخصوص حضرتش گردانیده است. (1)

ص: 277


1- الكتاب: الفصول المهمة ص 29، المؤلف على بن محمد بن احمد المالكی المكى ابن الصبّاغ (المتوفى: 855 ه-) الناشر: دار الأضواء - بيروت

عکس

ص: 278

عکس

ص: 279

و آقای گنجی شافعی (متوفی 658 هجری) در مورد ولادت امیر المؤمنین علیه السلام این گونه اعتراف می کند:

امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در شب جمعه سیزدهم رجب، سی ام عام الفیل در شهر مکه در بیت اللّه بدنیا آمد و هیچ کسی پیش از آن و بعد از آن در کعبه بدنیا نیامده است و این فضیلت بخاطر این است که خداوند می خواهد او را اکرام و از مقام بلند او تجلیل کند. (1)

ص: 280


1- الكتاب: كفاية الطالب ص 407، المؤلف: ابو عبد اللّه محمد بن يوسف بن محمد القرشي الگنجی الشافعی (المتوفى: 658 ه-)

عکس

ص: 281

عکس

ص: 282

و آقای شاه ولی اللّه دهلوی (متوفی 1176 هجری) که از علماء بزرگ هند است در مورد ولادت امیر المؤمنین علیه السلام گوید:

از مناقب وی، رضی اللّه عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت. (1)

سخنان و اعترافات علماء اهل سنت و وهابیت در مورد ولادت امیر المؤمنین علیه السلام در کعبه بسیار زیاد است لذا جهت نمونه سخن چند نفر از آنان خدمت شما محقق گرامی تقدیم شد.

ص: 283


1- الكتاب: إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء (ترجمه فارسی) ج 4 ص 262، المؤلف: ولی اللّه الدهلوی (المتوفى: 1176 ه-)

عکس

ص: 284

عکس

ص: 285

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و بیان عصمت و افضلیّت امام علی علیه السلام: قال رسول اللّه: ﴿ عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ ، لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ﴾

یکی دیگر از روایات که با سند صحیح در منابع اهل سنت و وهابیت آمده است و به افضلیّت و عصمت و امامت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام دلالت دارد روایتی است که نبی مکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمودند:

﴿ عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ ، لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ﴾

علی با قرآن است و قرآن با علی است و هرگز علی بن ابی طالب و قرآن از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت) تا روز قیامت در کنار حوض کوثر با من ملاقات کنند.

این فضلیت بی نظیر مخصوص مولایم حضرت مولی الموحّدین علیه السلام است که دارای مقام عصمت می باشد و قرآن ملازم و همراه ایشان می باشد.

یکی از اصلی ترین وظایف خلیفه و جانشین رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم حفظ و حراست از عقاید و احکام و کِیان اسلام است و هیچ کسی نمی تواند به این مهم دست پیدا کند مگر دارای مقام والای عصمت باشد و به همین خاطر خداوند متعال براى إكمال دین و ادامه پیدا کردن اسلام بعد از نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، جانشینان معصوم قرار داد تا دین الهی بدون کم و کاست و بدعت و بیچارگی تا روز قیامت بر قرار باشد و خداوند بعد از مراسم جانشینی امیر المؤمنین علیه السلام در غدیر خم، راضی شد که اسلام دین الهی باشد. بنابراین خداوند کارش را بدون نقص و کاستی انجام داده است اما بشر را مختار آفریده است تا هر کسی به اختیار خود سعادت و شقاوتش را رقم بزند.

حال سؤال این است آیا شخصی که دارای مقام عصمت و مصون از هر گونه خطا و بدعت است و تا روز قیامت با قرآن و قرآن با اوست، بهتر است جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد یا افرادی که طبق روایات صحيح السند اهل سنت و وهابیت، خداوند را دارای جسم و سنگین وزن و نیازمند به نشستن بر روی عرش و... می دانند؟!! و احکام فردی خود را مثل تیمم و.... یاد نداشته اند؟!! و یا به صراحت احكام الهی را تعطیل می کردند (بدعت) و حلال الهی را حرام می کردند و با شجاعت می گفتند: خدا و رسول به فلان کار دستور داده و رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و صحابه انجام می داده اند اما من آن را حرام اعلام می کنم و هر کسی از این به بعد (این حکم الهی را) انجام دهد مجازات می کنم؟!! و این حقایق در كتب اهل سنت و وهابیت با سند صحیح در مورد خلفاء ایشان موجود است.

ص: 286

روایت مورد نظر در منابع اهل سنت و وهابیت با سند صحیح آمده است به طور نمونه به این روایت توجه کنید:

{4628 - أَخْبَرَنَا أَبُو بَكرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَفِيدُ، ننا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، ثَنَا عَمْرُو بْنُ طَلْحَةَ الْقَنَادُ، الثَّقَةُ الْمَأْمُونَ، ثنا عَلِى بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ التّيمِي، عَنْ أبِي ثَابِتٍ، مَوْلَى أَبِي ذَرِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلى رَضِي اللَّهُ عَنْهُ يوْمَ الْجَمَلِ، فَلَمَّا رَأَيتُ عَائِشَةَ وَاقِفَةٌ دَخَلَنِي بَعْضُ مَا يَدْخُلُ النَّاسِ، فَكَشَفَ اللَّهُ عَنِّى ذَلِكَ عِنْدَ صَلَاةِ الظُّهْرِ، فَقَاتَلْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَلَمَّا فَرَغَ ذَهَبْتُ إِلَى الْمَدِينَة فَأتيتُ أُمَّ سَلَمَةَ فَقُلْتُ: إِنِّى وَ اللَّهِ مَا جِئْتُ أسْأَلُ طَعَامًا وَلَا شَرَابًا وَ لَكِنِّى مَولًى لأبي ذَرِّ، فَقَالَت: مَرْحَبًا فَقَصَصْتُ عَلَيْهَا قِصَّنِي، فَقَالَت: أينَ كنَتَ حِينَ طَارَتِ الْقُلُوبُ مَطَائِرَهَا؟ قُلْتُ: إِلَى حَيثُ كشَفَ اللّهُ ذَلِك عَنِّى عِنْدَ زَوَالَ الشَّمْس، قَالَ: أَحْسَنْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ يقُولُ: «عَلِي مَعَ الْقُرْآن وَ الْقُرْآنُ

مَعَ عَلى لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يرِدَا عَلَى الْحَوْضِ».} (1)

غلام ابوذر گوید: من در روز جنگ جمل (روزی که عایشه و طلحه و زبیر در مقابل نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و حتی چهارمین خلیفه اهل سنت و وهابیت قیام کردند!!!) در سپاه علی بن ابی طالب بودم و زمانی که عایشه را در مقابل خود دیدم مثل بعضی از مردم به شک و تردید افتادم و خداوند در هنگام نماز ظهر این شک و تردید را از من بر طرف کرد و به همراه علی بن ابی طالب با آنان جنگیدم. وقتی که جنگ تمام شد به مدینه و به منزل بی بی ام سلمه (همسر مطیع پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم) رفتم و گفتم: به خدا قسم برای طلب آب و غذا این جا نیامده ام بلکه من غلام ابوذر هستم. ام سلمه فرمود: خوش آمدی، سپس من حضورم در جنگ جمل در رکاب امیر المؤمنین علیه السلام را برای او گفتم. ام سلمه فرمود: زمانی که قلوب به شک افتاد تو کجا بودی؟ گفتم: خداوند هنگام زوال خورشید، شک را از من بر طرف کرد و با اصحاب جمل جنگیدم. بی بی ام سلمه فرمود: احسنت به تو، از رسول خدا شنیدم که می فرمود:

﴿ عَلِى مَعَ الْقُرْآن وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِى لَن يَتَفَرَّقَا حَتَّى يردا عَلَى الْحَوْضَ﴾

علی با قرآن است و قرآن با علی است و هرگز علی بن ابی طالب و قرآن از یک دیگر جدا نمی شوند (عصمت) تا روز قیامت در کنار حوض کوثر با من ملاقات کنند.

ص: 287


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 134 ش 4628، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاکم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405 ه-)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4

تصحیح روایت توسط حاکم نیشابوری و ذهبی:

آقای حاکم نیشابوری بعد از متن روایت در مورد سند روایت گوید:

(هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَ أبُو سَعِيدٍ التَّيمی هُوَ عُقَيصَاءُ ثِقَةٌ مَأمُونٌ)

سند روایت صحیح است و ابو سعید التیمی که عقیصاء است ثقه و مورد اعتماد است.

و آقای ذهبی که در مورد روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام بسیار سر سختانه عمل می کند و با کوچک ترین مشکل سند را تضعیف می کند در ذیل روایت گوید:

{[التعلیق- من تلخيص الذهبی] 4628 – صحيح. و ابو سعيد عقيصاء ثقةٌ مَأْمُونٌ}

این روایت صحیح است. و ابو سعید ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 288

عکس

ص: 289

عکس

ص: 290

این روایت شریف علاوه بر عصمت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام حقایق دیگری را روشن می کند و آن این که اصحاب جمل (عایشه و طلحه و زبیر و...) که بر عليه خليفه مسلمین قیام کرده و خون بسیاری از شیعیان و پیروان امیر المؤمنین علیه السلام را بر زمین ریخته اند در گم راهی بوده اند و با رسول خدا به مخالفت برخواسته اند و حضرت ام سلمه هم مخالف آنان بوده است.

اما پیروان اصحاب جمل برای فرار از این حقیقت می گویند: اصحاب جمل اجتهاد کرده اند و در این اجتهاد به خطا رفته اند!!!

در پاسخ می گوییم اجتهاد در زمانی است که نصّ صریح وجود نداشته باشد اما روایات زیادی در کتب اهل سنت و وهابیت وجود دارد مثل صحیح ترین کتاب آنان یعنی صحیح بخاری که هر کس بر علیه حاکم و خلیفه مسلمین قیام کند با مرگ جاهلیّت (کافر) از دنیا می رود (1) و روایات متواتری در مورد اطاعت و تبعیت از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد مثل حدیث متواتر خلیفتین و ثقلین و... که این نصوص هیچ راهی برای اجتهاد باقی نمی گذارد و اجتهاد در مقابل نصّ جایز نمی باشد.

ص: 291


1- ﴿ 7053 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ، عَنِ الجَعْدِ، عَنْ أَبِي رَجَاءِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاس، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ كَرهَ مِنْ أمِيرِهِ شَيْئًا فَلْيَصْبر، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَان شَبِرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةٌ»﴾ پیامبر فرمود: هر کس از امیرش چیزی دید که خوشش نیامد باید صبر کند (حق قیام ندارد) زیرا هر کس بر علیه او خروج کند به مرگ جاهلیّت از دنیا می رود. ﴿ 7054 - حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَن الجَعْدِ أَبي عُثْمَانَ، حَدَّثَنِي أَبُو رَجَاءِ العُطَاردِى، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاس، رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: «مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يكرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَات، إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهلية»﴾ پیامبر فرمودند: هر کس از امیرش چیزی دید که خوشش نیامد باید صبر کند زیرا هر کس به انداره یک وجب از مسلمین فاصله بگیرد با مرگ جاهلیّت از دنیا می رود. الكتاب: صحيح البخاری ص 1748 ح 7053 - 7054، المؤلف : محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخاري الجعفى (المتوفى: 256 ه-) الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت

عکس

ص: 292

عکس

ص: 293

ابلاغ سوره برائت توسط امیر المؤمنین علیه السلام و اثبات افضلیّت: و برتری و امامت امیر المؤمنین علیه السلام بر ابو بکر

یکی دیگر از روایات صحیح السند اهل سنت و وهابیت که به روشنی دلالت بر افضلیّت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام بر ابو بکر دارد، روایت ابلاغ سوره برائت توسط مولی الموّحدين على بن ابي طالب علیه السلام می باشد.

آقایان احمد بن حنبل (امام حنابله) و هیثمی و ترمذی و ألبانی وهابی و... روایت کرده اند که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ابو بکر را برای خواندن سوره برائت بر کفار و مشرکین به مکه فرستاد اما وقتی مقدار زمانی گذشت جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دستور داد که ای رسول خدا این سوره را یا خودت یا شخصی که از خودت می باشد باید برای مشرکین بخواند.

در این هنگام رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام دستور داد که خودت را به ابو بکر برسان و آیات را از او بگیر و خودت این مأموریت را انجام بده. ابو بکر از این جریان به شدت ناراحت شده بود و دلیل آن را از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پرسید و آن حضرت فرمود: خداوند دستور داد که این مأموریت را یا خودت انجام بده یا شخصی که از خودت می باشد ﴿ اُمِرتُ أن لا یُبَلِّغَهُ إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی﴾.

و این لفظ (أو رجل منی) اشاره به همان آیه مباهله و حدیث نور است که حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نفس پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و یکی از وظایف رسالت ابلاغ آیات قرآن است و هر زمان نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم این کار را انجام ندهد باید نفس ایشان انجام دهد نه شخص دیگر.

این روایت به روشنی دلالت بر افضلیّت و برتری امیر المؤمنین علیه السلام بر ابو بکر دارد و نشان می دهد که ابو بکر حق ندارد حتی برای خواندن چند آیه از قرآن کریم برای کفار و مشرکین، جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شود تا چه رسد به خلافت بعد از نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم .

و تمامی صاحبان خرد و اندیشه می دانند که طبق قاعده ی قُبح تقدیم مفضول بر فاضل، با وجود این روایات صحیح السند، ابو بکر نمی تواند بر امیر المومین علیه السلام مقدّم شود و خلافت را بدست گیرد، بنابراین خلیفه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم کسی نیست مگر امام المتّقين على بن ابي طالب علیه السلام که افضل بر ابو بکر و تمامی صحابه می باشد.

ص: 294

تصحیح روایت توسط احمد محمد شاکر:

شارح مسند احمد یعنی آقای احمد محمد شاکر (از شارحین بنام اهل سنت و وهابیت) در ذیل این روایت گوید:

{(4) - إسناده صحيح، زيد بن يثيع، بضم الياء التحتية و فتح الثاء المثلثة و بعدها تحتية ساكنة ثم عين مهملة: تابعى ثقة، و يقال فى اسم أبيه " أثيع" أيضاً، بقلب الياء الأولى همزة.} (1)

سند روایت صحیح است و زید بن یثیع از تابعین و ثقه و مورد اعتماد می باشد.

ص: 295


1- الكتاب: مسند الإمام أحمد الإمام أحمد بن حنبل ج 1 ص 168 ش 4، المؤلف: أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيبانی (المتوفى: 241 ه-)، المحقق: أحمد محمد شاكر، الناشر: دار الحديث - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 ه- – 1995 م، عدد الأجزاء: 8 (القسم الذي حققه أحمد شاكر)

عکس

ص: 296

عکس

ص: 297

تصحیح روایت توسط هیثمی:

و آقای هیثمی (متوفی 807 ه-) که از بزرگان اهل سنت می باشد پس از نقل این روایت در مورد سند روایت گوید: {قُلْتُ: فِی الصَّحِيحِ بَعْضُهُ. رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَ رِجَالُهُ ثِقَاتٌ.} (1)

مقداری از این روایت در صحیح بخاری آمده است! و این روایت را احمد بن حنبل در کتاب مسند آورده و تمامی راویان آن ثقه و مورد اعتماد هستند.

ص: 298


1- الكتاب: مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج 3 ص 402 ش 5464،الؤلف: أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان

عکس

ص: 299

عکس

ص: 300

تصحیح روایت توسط البانی:

و آقاى ألباني وهابی {که روایات صحیح السند در کتاب سنن ترمذی را در کتابی به عنوان (صحيح سنن الترمذی) جمع آوری کرده است} در مورد سند این روایت که در سنن ترمذی آمده است گوید: (حسنُ الإسناد) (1)

سند این روایت حسن است. (الحسن كالصحيح في الاحتجاج)

ص: 301


1- الكتاب: صحيح سنن الترمذى ج 3 ص 245 ش 3090 ، المؤلف: محمد ناصر الدين الألبانی (المتوفى: 1420 ه-) الناشر : مكتبة المعارف للنشر و التوزيع - الرياض

عکس

ص: 302

عکس

ص: 303

امير المؤمنین علیه السلام و بیانِ اَفضلیّت و اَعلمیّت و امامت خود در زمان حیات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم : (حديث اُخوّت و حديث ولایت و حدیث وارث)

روایات دیگری در منابع اهل سنت و وهابیت با سند صحیح وجود دارد که امیر المؤمنین علیه السلام به صراحت امامت و اعلمیّت و افضلیّت خود را در زمان حیات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برای همگان بیان کرده اند به طور مثال آقای حاکم نیشابوری و طبرانی و هیثمی و.... این گونه روایت کرده اند:

{عَنِ ابْنِ عَبَّاس رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ عَلَى يَقُولُ فِي حَياة رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ: " إنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾ [آل عمران: 144] وَ اللَّهِ لَا نَنْقَلِبُ عَلَى أعْقَابنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ، وَ اللَّهِ لَئِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ لَا قَاتِلَنَّ عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَيْهِ حَتَّى أَمُوتَ، وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ وَ وَلِيهُ ، وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ وَارثُ عَلْمِهِ، فَمَنْ أَحَقُ بهِ مِنِّى} (1)

ابن عباس گوید: علی بن ابی طالب دائماً در زمان حیات پیامبر می فرمود: خداوند می فرماید: ﴿ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکم﴾ [آل عمران :144] (آیا اگر پیامبر از دنیا برود یا شهید شود شما به عصر جاهلیت بر می گردید؟) به خدا قسم بعد از این که خداوند ما را هدایت کرده است هرگز به دوران جاهلیّت و کفر بر نخواهیم گشت و به خدا قسم اگر پیامبر از دنیا برود یا شهید شود ما راهش را ادامه می دهیم تا از دنیا برویم و به خدا قسم که من برادر پیامبر می باشم و جانشین ایشان هستم و پسر عمو و وارث پیامبر می باشم پس چه کسی سزاوار تر است از من به پیامبر؟!!(غیر از من چه کسی می تواند جانشین پیامبر باشد؟)

ص: 304


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 136 ش 4635، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405 ه-)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4 الكتاب: مجمع و الزوائد و منبع الفوائد ج 9 ص 128 و 129 ش 14765، المؤلف : أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر: دار الكتب العلمية – لبنان الكتاب: المعجم الكبير ج 1 ص 107 ش 176 ، المؤلف : سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبرانی (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفى، دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء: 25

تصحیح روایت توسط هیثمی:

این روایت را آقای حاکم نیشابوری در کتابش (المستدرک علی الصحیحین) آورده و هیچ اشکالی به سند روایت نتوانسته است بگیرد و هم چنین آقای ذهبی که در تضعیف فضائل اهل بیت علیه السلام مشهور است در مقابل سند روایت سکوت کرده است و نتواسته ایرادی بگیرد اما آقای هیثمی پس از نقل روایت می گوید: (رواه الطبرانی و رجاله رجال الصحيح)

این روایت را طبرانی در کتاب المعجم الکبیر آورده است و راویان آن از روُات صحیح بخاری و مسلم می باشند.

بنابراین روایت صحیح می باشد و کوچک ترین اشکال به آن تضعیف صحیحین است.

ص: 305

عکس

ص: 306

عکس

ص: 307

عکس

ص: 308

عکس

ص: 309

عکس

ص: 310

در این روایت امیر المؤمنین علیه السلام به چند فضیلت اختصاصی شان اشاره می کنند:

الف) وَ اللَّهِ إِنِّى لَاخُوهُ (حديث أخوّت):

نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام برادر یک دیگراند و هیچ کدام از صحابه حتى خلفاء اهل سنت چنین فضیلتی را دارا نبوده اند که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با او عقد اخوّت بسته باشد و رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقط با امام علی علیه السلام عقد اخوّت بسته اند و این فضیلت نشان دهنده افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام بر تمامی صحابه می باشد و طبق قاعده قبح تقدیم مفضول بر فاضل، خلیفه بلا فصل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقط على بن ابی طالب علیه السلام می باشد.

ب) وَ وَلِيه (حديث ولایت و خلافت):

جانشینی نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم تنها مخصوص امیر المؤمنین علیه السلام است.

ج) وَ وَارِثُ علْمِهِ - وارثه (حديث وارث):

امیر المؤمنین علیه السلام وارث پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است و این قسمت روایت اشاره به اعلمیّت و افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام بر تمامی صحابه را دارد.

د) فَمَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّى:

امیر المؤمنین علیه السلام در این سخن (پس چه کسی سزاوارتر است به پیامبر از من؟) به صراحت امامت و خلافت بلا فصل و افضلیّت خویش را برای همگان اعلام کرده اند.

ص: 311

امام علی علیه السلام محبوب ترین شخص نزد خداوند متعال (حديث طير)

یکی دیگر از روایات صحیح السند اهل سنت و وهابیت که به صراحت دلالت بر افظلیّت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام دارد حدیث طیر می باشد.

مخالفین بسیار از حدیث طیر اجتناب می کنند و تا به حال بسیار تلاش کرده اند تا این روایت را انکار و تضعیف کنند زیرا اگر این روایت با سند صحیح وجود داشته باشد به راحتی امامت و خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام را اثبات می کند زیرا هیچ صاحب عقلی بهترین و برترین بنده ی خدا را کنار نمی گذارد تا شخص دیگری را خلیفه خداوند و جانشین رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم قرار دهد و اگر چنین کاری کند با قاعده عقلی (قُبح تقدیم مفضول بر فاضل) مخالفت کرده است و از دایره ی عُقلاء خارج است.

آقای طبرانی (متوفی 360 هجری) که از بزرگان اهل سنت و وهابیت محسوب می شود در کتاب المعجم الكبير با سند صحيح این گونه روایت می کند:

﴿ أَنَّ النَّبِي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أتِي بِطَير، فَقَالَ: «اللهُمَّ اثْتِنِي بأحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّير» فَجَاءَ عَلِي رَضِى اللّهُ عَنْهُ} (1)

سفینه غلام پیامبر گوید: برای پیامبر مرغ بریان شده ای آوردند، رسول اللّه فرمودند: خدایا محبوب ترین شخص در پیشگاهت را بفرست تا با من از این مرغ بریان تناول کند در این هنگام علی بن ابی طالب تشریف آورد و از آن تناول کرد.

ص: 312


1- الكتاب: المعجم الكبير ج 7 ص 95 و 96 ش 6437، المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفى، دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء: 25

عکس

ص: 313

عکس

ص: 314

عکس

ص: 315

تصحیح روایت توسط هیثمی:

راویان این روایت از رُوات صحیح بخاری و مسلم می باشند و کوچک ترین اشکال به آنان در واقع اشکال به صحیحین می باشد و آقای هیثمی پس از نقل روایت در مورد سند آن گوید:

{ رَوَاهُ الْبَزَّارُ وَ الطَّبَرَانِي بِاخْتِصَارِ، وَ رِجَالُ الطَّبَرَانِي رِجَالُ الصَّحِيحٍ غَيرَ فِطْرِ بْن خَلِيفَةً، وَ هُوَ ثِقَةٌ} (1)

این را آقای البزّار روایت کرده و آقای طبرانی با اختصار آورده و راویان سند طبرانی از رُوات صحیح بخاری و مسلم هستند به غیر از فطر بن خلیفه که آن هم ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 316


1- الكتاب: مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج 9 ص 118 ش 14727، المؤلف: أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفی: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر : دار الكتب العلمية - لبنان

عکس

ص: 317

عکس

ص: 318

و در روایت دیگر حقایقی وجود دارد که به روشنی مشخص می شود چرا بعضی از صحابه پس از شهادت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ولایت و امامت الهی امیر المؤمنين على بن ابي طالب علیه السلام را قبول نکردند و با نصوص الهی و نبوی به مخالفت پرداخته اند و سقیفه درست کردند تا یک نفر از آنان رهبر و امام شود اما علی بن ابی طالب علیه السلام از حقّش محروم شود و خلافت به ایشان نرسد.

در این روایت که با سند متّصل و صحیح در منابع اهل سنت و وهابیت آمده است وقتی پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دعا می کنند که خداوندا محبوب ترین بنده نزد خودت را بفرست تا با من از این مرغ بریان تناول کند، حضرت مولی الموحّدین علی بن ابی طالب علیه السلام نزد پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم می آید اما انس بن مالک صحابی (خادم رسول اللّه) که دعای حضرت را شنیده است و نمی خواهد این فضیلت برای علی بن ابی طالب علیه السلام باشد!!! جلوی امام علی علیه السلام را می گیرد و نمی گذارد حضرت علی علیه السلام نزد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم شرفیاب شود و به دروغ می گوید: پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم مشغول هستند و کار دارند!!!! با این که پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم منتظر حضور بهترین بنده خدا بعد از خودش می باشد و پس از دومین بار که پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دعا می کنند و امام علی علیه السلام تشریف می آورند باز هم انس مانع می شود تا این که بین انس و امام علی علیه السلام مشاجره می شود و صدای آنان به رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم می رسد و حضرت دستور می دهند که بگذار علی وارد شود. بسیار جالب است

که در روایات دیگر اهل سنت و وهابیت آمده است که پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم به انس بن مالک فرمودند: چرا جلوی علی بن ابی طالب را گرفتی؟ او در جواب می گوید: می خواستم این فضیلت به یکی از اقوام من برسد نه به علی بن ابی طالب!!!

از این روایت روشن می شود که بعضی از صحابه چشم دیدن فضایل و برتری علی بن ابی طالب علیه السلام را نداشته اند و به همین دلیل سقیفه راه انداخته و بدون حضور امام علی علیه السلام (که نفس و وصی پیامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم می باشد و طبق حدیث ثقلین اطاعت از ایشان بر همگان واجب است) از بین خودشان یک نفر را خلیفه کردند و در همان سقیفه برای رسیدن به حکومت یک دیگر را کتک زدند تا جایی که دستور قتل یک دیگر را صادر کردند و این حقایق در منابع خودشان موجود است.

ص: 319

اما روایت مورد نظر را آقای طبرانی (متوفی 360 ه-) این گونه روایت می کند:

{ 1744 - حَدَّتَنَا أَحْمَدُ قَالَ : نا سَلَمَةُ بْنُ شَبيب قَالَ : نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أَنَا الْأَوْزَاعِي، عَنْ يُحْيِي بنِ أبیِ كثِيرٍ، عَن أَنَسِ بْن مَالِكِ قَالَ: أَهْدَتْ أُمُّ أيمَنَ إِلَى النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ طَائِرًا بَينَ رَغِيفَين. فَجَاءَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فَقَالَ: «هَلْ عِنْدَكُمْ شَى؟» فَجَاءَتْهُ بِالطَّائِرِ، فَرَفَعَ يَدَيهِ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيكَ، يَأْكُلُ مَعِى مِنْ هَذَا الطَّائِرِ»، فَجَاءَ عَلِي ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّمَ مَشغُولٌ، وَ إِنَّمَا دَخَلَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ آنفًا، فَثَبَقَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ مِنَ الطَّائِرِ شَیئاً، رَفَعَ يَدِهِ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّائِرِ»، فَجَاءَ عَلِي، فَارْتَفَعَ الصَّوْتُ بَيني وَ بَينَهُ، فَقَالَ النَّبي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «أَدْخِلْهُ مَنْ كَانَ»، فَدَخَلَ. فَقَالَ النَّبِي صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ

وَ سَلَّمَ: «وَ الِي يا رَبِّ» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَأَكلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى فَرَغَا} (1)

انس بن مالک گفت: اُم آیمن پرنده بریان شده ای را برای پیامبر هدیه آورد. پیامبر وارد شد و گفت: آیا چیزی برای خوردن هست؟ مرغ بریان را برای پیامبر آوردند و حضرت فرمود: خدایا محبوب ترین بنده در نزد خودت را بفرست تا با من از این مرغ تناول کند و علی بن ابی طالب آمد، من (انس) به علی بن ابی طالب گفتم: پیامبر مشغول هست و کار دارد!!! (پیامبر دعا کرده اند و منتظر هستند تا محبوب ترین بنده خدا نزد ایشان بیاید اما برای این که این فضیلت به امام علی علیه السلام نرسد انس می گوید برو پیامبر کار دارد! - این است عدالت تمامی صحابه؟!!!) پیامبر مقداری از مرغ را تناول کرد و از دوباره دعا کرد که خدایا بهترین بنده در نزد خودت را بفرست تا با من از این مرغ تناول کند از دوباره علی بن ابی طالب آمد و از دوباره از ورود او ممانعت کردم تا این که صدای من و علی بن ابی طالب بلند شد. پیامبر فرمود: هر کسی هست بگذار وارد شود و علی بن ابی طالب و پیامبر از آن مرغ تناول کردند.

ص: 320


1- الكتاب: المعجم الأوسط ج 2 ص 206 و 207 ش 1744، المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: طارق بن عوض اللّه بن محمد، عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، الناشر: دار الحرمين - القاهرة عدد الأجزاء: 10

عکس

ص: 321

عکس

ص: 322

عکس

ص: 323

بررسی سند روایت

اشاره

سند روایت متّصل و صحیح است و حتی تعدادی از راویان آن از رُوات صحیح بخاری و مسلم هستند و تمامی راویان این روایت دارای مقام وثاقت می باشند.

لذا تک تک آنان را بررسی می کنیم:

راوى اول : أبو القاسم الطبرانی (مؤلف کتاب):

او از بزرگان اهل سنت و وهابیت است و افراد بسیاری او را توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی گوید:

{86 - الطَّبَرَانِی :

هُوَ الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثِّقَةُ، الرَّحَّالُ، الجَوَّالُ، مُحَدِّثُ الإِسلاَمِ، علمُ المعمَّرينَ، أبُو القَاسِمِ سُلَيمَانُ بنُ أَحْمَدَ بنِ أيوبَ بنِ مُطَيرِ اللَّخمِی، الشَّامِی، الطَّبَرَانِی، صَاحِبُ المَعَاجِمِ الثَّلَاثَةِ.} (1)

او امام و حافظ و ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 324


1- الكتاب: سیر أعلام النبلاء ج 16 ص 119 ش 86، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 325

عکس

ص: 326

راوی دوم: احمد بن محمد بن عبد العزيز الوشاء:

آقای ذهبی در مورد او گوید:

{82 - الوَشَّاءُ:

الشَّيحُ الثِّقَةُ، العَالِمُ، أبُو بَكرٍ أَحْمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَبْدِ العَزِيزِ بنِ الجَعْدِ الوَشَّاءُ، البَغْدَادِي.} (1)

او شخصی بزرگ و عالم و ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 327


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 14 ص 148 ش 82، المؤلف: شمس الدین أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبی (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 328

عکس

ص: 329

راوى سوم: سلمة بن شبيب المسمعى:

او راوی صحیح مسلم و سنن أبى داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد آقای ذهبی در مورد او گوید:

{ 97 - سَلَمَةُ بنُ شَبِيبٍ (م، 4):

الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثِّقَةُ، أبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ الحَجْرِى، المِسْمَعِى، النَّسَائِي، نَزِيلُ مَكةَ.} (1)

او امام و حافظ و ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 330


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 12 ص 256 ش 97، المؤلف : شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه-/ 1985 م ، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 331

عکس

ص: 332

راوی چهارم: عبد الرزاق بن همام الحميری:

او راوی صحیح بخاری و مسلم و سنن أبی داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای زِرکلی گوید:

{الصَّنْعَانی:

عبد الرزاق بن همام بن نافع الحميری، مولاهم، أبو بكر الصنعانی: من حفاظ الحديث الثقات، من أهل صنعاء. كان يحفظ نحوا من سبعة عشر ألف حديث. له (الجامع الكبير) فی الحديث، قال الذهبی: و هو خزانة علم} (1)

او از حافظان حدیث و از ثِقات می باشد و ذهبی گوید: او خزانه ی علم است.

ص: 333


1- الكتاب: الأعلام ج 3 ص 353، المؤلف : خير الدين بن محمود بن محمد بن علی بن فارس، الزركلي الدمشقي (المتوفی: 1396 ه-)، الناشر: دار العلم للملايين - بيروت، الطبعة: الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م

عکس

ص: 334

عکس

ص: 335

راوی پنجم: عبد الرحمن بن عمرو الأوزاعی:

او نیز از راویان صحیح بخاری و مسلم و سنن أبی داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ابن حجر عسقلانی گوید:

{3967- عبد الرحمن ابن عمرو ابن أبي عمرو الأوزاعی أبو عمرو الفقيه ثقة جليل من السابعة مات سنة و خمسين.} (1)

او فقیه و ثقه و مورد اعتماد است.

ص: 336


1- الكتاب: تقريب التهذيب ص 593 ش 3992، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: ابو الاشبال صغير احمد شاغف، الناشر: دار العاصمة

عکس

ص: 337

عکس

ص: 338

راوی ششم: يحيى بن أبی كثير الطائی:

او نیز از راویان صحیح بخاری و مسلم و سنن أبی داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه می باشد افراد زیادی او را توثیق کرده اند از جمله آقای ذهبی گوید:

{9 - يحيى بنُ أبِى كثِيرٍ أبُو نَصرٍ الطَّائِی مَوْلاَهُم علیه السلام:

الإِمَامُ، الحَافِظُ، أَحَدُ الأَعْلام، أبُو نَصْرٍ الطَّائِي مَوْلاهُم، اليمَامِی... و كانَ طَلاَّبَةٌ لِلْعِلْم حُجَّةً.} (1)

او امام و حافظ و یکی از بزرگان است ... و او حجّت است.

ص: 339


1- الكتاب: سير أعلام النبلاء ج 6 ص 27 ش 9، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

عکس

ص: 340

عکس

ص: 341

راوی هفتم:

انس بن مالک صحابی است که نیاز به توثیق ندارد زیرا اهل سنت و وهابیت تمامی صحابه را عادل می دانند. بنا بر این روایت صحیح می باشد.

ص: 342

اعتراف عایشه به افضلیّت و برتری امام علی علیه السلام

عایشه وقتی فهمید که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم علی بن ابی طالب علیه السلام را بیش تر از پدرش (ابو بکر) دوست دارد بر سر پیامبر فریاد کشید!!!

در روایات اهل سنت و وهابیت با سند صحیح آمده است که عایشه وقتی فهمید که نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم علی بن ابی طالب علیه السلام را بیش تر از پدرش ابو بکر دوست دارد بر سر رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم فریاد می کشید!!! و می گفت: الان فهمیدم که علی محبوب تر است نزد تو از پدرم ابو بکر!!!

در حالی که خداوند در قرآن می فرماید:

﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِى وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَولِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض أن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (2) إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُول اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ (3) ﴾ (الحجرات 2 و 3)

ای کسانی که ایمان آورده اید صدای تان را بلند تر از صدای پیامبر نبرید و در برابر او بلند سخن مگویید و داد و فریاد مکنید آن گونه که بعضی از شما در برابر یک دیگر بلند سخن می گوید زیرا اعمال تان از بین می رود در حالی که متوجه نمی شوید.

آنان که صدای خود را نزد رسول اللّه بلند نمی کنند کسانی هستند که خداوند قلب های شان را برای تقوی امتحان کرده است (با تقوا هستند) و برای آنان مغفرت و اجر بزرگ می باشد.

این روایت مانند روایت قبل به روشنی حقایق صدر اسلام را مشخص می کند که چرا سقیفه ایجاد شد و حق علی بن ابی طالب علیه لسلام غصب شد زیرا بعضی صحابه چشم دیدن برتری علی بن ابی طالب علیه السلام را نداشته و در زمان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در مقابل ایشان ایستاده اند تا چه رسد بعد از شهادت نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و از این روایت افضلیّت و برتری امیر المؤمنین علیه السلام بر ابو بکر روشن می شود و طبق قاعده قُبح تقدیم مفضول بر فاضل، خلیفه بلا فصل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقط علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد و این که وهابیون بر روی منابر فریاد می کشند که محبوب ترین فرد نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ابو بکر است و او افضل صحابه است دروغی بیش نیست. و نکته دیگری که از این روایت مشخص می شود بطلان نظریه عدالت تمامی صحابه است که یکی از اصلی ترین اعتقادات اهل سنت و وهابیت می باشد.

ص: 343

تعدادی از بزرگان اهل سنت و وهابیت این روایت را نقل کرده اند از جمله آقای ابو بکر البزّار (متوفی 292 هجری) با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{ اسْتَأْذَنَ أبُو بَكرٍ عَلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ وَ هِي تَقُولُ: لَقَدْ عَرَفْتُ أنَّ عَلِيا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي مَرَّتَينِ أوْ ثَلَانا "، قَالَ: فَاسْتَأْذَنَ أبُو بَكرٍ، فَدَخَلَ فَأَهْوَى إِلَيْهَا، فَقَالَ: «يا ابْنَةَ فُلَانَةً لا أسْمَعُك تَرْفَعِينَ صَوْتَكَ عَلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ» } (1)

ابو بکر از پیامبر اجازه گرفت تا وارد منزل شود در این هنگام فریاد عایشه را شنید که می گفت: الان فهمیدم که علی نزد تو محبوب تر است از پدرم ابو بکر!!!، و دو یا سه مرتبه این سخن را تکرار کرد!!! ابو بکر اجازه ورود گرفت و وارد شد و برخورد سختی با عایشه کرد و گفت: ای دختر فُلانه!!! دیگه نشنوم که صدایت را بر سر رسول اللّه بلند کنی!!!

ص: 344


1- الكتاب: مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار ج 8 ص 223 ش 3275، المؤلف: أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبيد اللّه العتكى المعروف بالبزار (المتوفى: 292 ه-)، المحقق: محفوظ الرحمن زين اللّه، (حقق الأجزاء من 1 إلى 9)، الناشر: مكتبة العلوم و الحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى، (بدأت 1988 م، و انتهت 2009 م)، عدد الأجزاء: 18

عکس

ص: 345

عکس

ص: 346

عکس

ص: 347

تصحیح روایت توسط هیثمی:

اما سند روایت متّصل و راویان این روایت تماماً از رُوات صحیح بخاری و مسلم و همگی دارای مقام وثاقت و مقبولیّت می باشند بنابراین سند روایت صحیح است و کوچک ترین اشکال به آن در واقع اشکال به صحیح بخاری و مسلم است و به همین خاطر آقای هیثمی در مورد سند روایت گوید:

(رَوَاهُ الْبَزَّارُ، وَ رجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيح) (1)

این روایت را آقای البزّار در کتابش آورده و راویان این روایت، همان راویان صحیح بخاری و مسلم می باشند.

ص: 348


1- الكتاب: مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج 9 ص 119 ش 14730 ، المؤلف: أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفی: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر : دار الكتب العلمية - لبنان

عکس

ص: 349

عکس

ص: 350

بنابراین برای محقّقین گرامی زوایای پنهانی از حقایق صدر اسلام روشن شد و آن این که افرادی از صحابه مثل انس بن مالک خادم رسول اللّه و حتی بعضی از نساء النبی مثل عایشه نمی توانسته اند افضلیّت و امامت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را تحمّل کنند! و پس از این که متوجّه شده اند که نظر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم این گونه است به طور علنی با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به مقابله پرداخته اند!!! حال به راحتی فهمیده می شود که چرا خلافت الهی امیر المؤمنین علیه السلام به ایشان نرسیده است و جریان سقیفه ایجاد شده و دیگران خلافت ایشان را غصب کرده اند.

ص: 351

اعترافی دیگر از عایشه در مورد افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام: (عایشه: محبوب ترین شخص نزد پیامبر در بین مردان علی بن ابی طالب و در بین زنان فاطمه زهرا است)

اشاره

از آن جایی که خداوند بنا دارد افضلیّت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام را به گوش جهانیان برساند تا حجّت را بر همگان تمام کند، حتی مخالفین امیر المؤمنین علیه السلام که با حضرت جنگیده اند و باعث به خاک و خون کشیده شدن یاران حضرت شده اند اعترافاتی به زبان آورده اند که برای جویندگان حقیقت حُکم اِکسیر را دارد و از این نمونه است این اعتراف عایشه.

روایت اول:

بزرگان اهل سنت و وهابیت مانند آقای نسائی (صاحب سنن نسائی، یکی از صحاح ستة) با سند صحيح روایت می کند:

{عَن جَمِيع بن عُمَيرٍ قَالَ دخلت مَعَ أبي على عَائِشَة فيسألها عَن عَلى فَقَالَت تسألني عَن رجل مَا أعلم أحدا كان أحب إِلَى رَسُول اللّه صلى اللّه عَلَيهِ وَ سلم مِنْهُ وَلَا أحب إلَيهِ من امْرَأَته} (1)

جميع بن عمیر گوید: نزد عایشه رفتیم و در مورد علی بن ابی طالب سؤال کردیم، عایشه گفت: در مورد شخصی سؤال کردی که من نمی شناسم کسی را که نزد رسول خدا از او محبوب تر باشد، و در بین زنان محبوب ترین شخص نزد پیامبر، دخترش فاطمه بود.

و محقق کتاب در پاورقی کتاب در مورد سند روایت می نویسد:

(اِسنادُه صحيحٌ)

سند روایت صحیح است.

ص: 352


1- الكتاب: خصائص امام علی ص 94 ش 107، المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن على الخراساني، النسائي (المتوفى: 303 ه-)، المحقق: ابو اسحق الأثرى حجازی بن محمد بن شريف، الناشر: دار الكتب العلمية -بيروت-لبنان

عکس

ص: 353

عکس

ص: 354

روایت دوم:

{جُمَيعِ بْنِ عُمَيْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ عَمَّتِي عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلْتُ: أى النَّاسِ كانَ أَحَبَّ إِلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ سَلَّم؟ قَالَتْ: فَاطِمَةُ، فَقِيلَ: مِنَ الرِّجَالِ؟ قَالَتْ: زوجها} (1)

جميع بن عمیر گوید: نزد عایشه رفتیم و از او پرسیدم: چه کسی نزد رسول اللّه محبوب ترین شخص بود؟ عایشه گفت: فاطمه، گفتم: از مردان؟ گفت: همسرِ فاطمه، علی بن ابی طالب.

آقای ألبانی که از علماء بزرگ وهابیت می باشد در مورد سند این روایت که در کتاب مشکاة المصابیح می باشد گوید:

(اسناده حسن وله عنده شاهد من حديث بريدة و حسنه ايضاً)

سند روایت حسن است و شاهد مثال دیگری هم دارد و آن روایت بریده است که آن هم حسن می باشد.

بنابراین عایشه اعتراف به افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام کرده است و خلیفه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم کسی نیست مگر افضل الناس یعنی حضرت مولی الموحّدين على بن ابي طالب علیه السلام.

ص: 355


1- الكتاب: مشكاة المصابيح ص 1735 ش 6146، المؤلف: محمد بن عبد اللّه الخطيب العمري، أبو عبد اللّه، ولى الدين، التبريزي (المتوفى: 741 ه-)، المحقق: محمد ناصر الدين الألباني، الناشر: المكتب الإسلامي - بيروت الطبعة: الثانية، 1979

عکس

ص: 356

عکس

ص: 357

عکس

ص: 358

اعتراف سعد بن ابی وقاص صحابی به افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام

سعد بن ابی وقاص: علی بن ابی طاب اولین مسلمان است، و اولین کسی است که پشت سر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نماز خوانده و زاهد ترین مردم و عالم ترین مردم است. و همسر فاطمه زهرا می باشد و پرچم دار غَزَوات رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم است.

بسیاری از صحابه به افضلیّت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام اعتراف کرده اند که یکی از آنان سعد بن ابی وقاص می باشد.

آقای حاکم نیشابوری (عالم بزرگ اهل سنت و وهابیت) با سند صحیح این گونه روایت می کند:

{6121 – فَحَدَّتَنَا بِشَرْحٍ، هَذَا الْحَدِيثِ الشَّيخُ أَبُو بَكْرِ بْنُ إِسْحَاقَ، أَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِي بْنِ زِيَادِ السَّرِى، ثَنَا حَامِدُ بْنُ يَحْيِي الْبَلْخِي بمَكةَ، ثَنَا سُفْيانُ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْن أَبي خَالِدٍ، عَنْ قَيس بْنِ أَبِى حَازِمٍ، قَالَ: كُنْتُ بِالْمَدِينَة فَبَينَا أَنَا َأطُوفُ فِى السُّوق إِذْ بَلَغْتُ أحْجَارَ الزَّيتِ، فَرَأَيتُ قَوْمًا مُجْتَمِعِينَ عَلَى فَارِسِ قَدْ رَكِبَ دَابَّةٌ، وَ هُوَ يشتِمُ عَلَى بْنَ أَبِي طَالِب، وَ النَّاسُ وُقُوفٌ حَوَالَيْهِ إِذْ أَقْبَلَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ، فَقَالَ: «مَا هَذَا؟» فَقَالُوا: رَجُلُ يَشتِمُ عَلى بْن أبي طَالِب، فَتَقَدَّمَ سَعْدٌ فَأَخْرَجُوا لَهُ حَتَّى وَقَفَ عَلَيهِ فَقَالَ: «يا هَذَا، عَلَى مَا تَشْتُمُ عَلِي بْنَ أَبِي طَالِب؟ أَلَمْ يَكُنْ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ؟ أَلَمْ يَكن أوَّلَ مَنْ صَلَّى مَعَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ؟ أَلَمْ يَكن أَزْهَدَ النَّاسِ؟ أَلَمْ يَكُنْ أَعْلَمَ النَّاسِ؟» وَ ذَكَرَ حَتَّی قَالَ: «أَلَمْ يَكن خَتَنَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ

وَ سَلَّمَ عَلَى ابْنَتِهِ؟ أَلَمْ يَكُنْ صَاحِبَ رَايَة رَسُول اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فِي غَزَوَاتِهِ؟» ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ رَفَعَ يَدَيهِ، وَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يشتِمُ وَلِيا مِنْ أولِيائِكَ، فَلَا تُفَرِّقُ هَذَا الْجَمْعَ حَتَّى تُرِيهُمْ قُدْرَتَكَ». قَالَ قَيسٌ: فَوَ اللَّهِ مَا تَفَرَّقْنَا حَتَّى سَاخَتْ بِهِ دَابَّتُهُ فَرَمَتْهُ عَلَى هَامَتِهِ فِي تِلْكَ الْأَحْجَارٍ ، فَانْفَلَقَ دِمَاغُهُ وَ مَاتَ.} (1)

قیس بن ابی حازم گوید: در بازار مدینه بودم که دیدم مردم در اطراف یک سواره جمع شده اند و آن شخص به علی ابن ابی طالب فحش و نا سزا می داد. سعد بن ابی وقاص گفت: این کیست؟ گفتند: به علی بن ابی طالب فحش می دهد، سعد بن ابی وقاص صحابی جلو آمد و به آن شخص گفت: چرا به علی بن ابی طالب، فحش می دهی؟ آیا علی بن ابی طالب اولین شخص

ص: 359


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 571 و 572 ش 6121، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405 ه-) تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 – 1990، عدد الأجزاء: 4

نیست که مسلمان شد؟ آیا او اولین کسی نیست که با پیامبر نماز خواند؟ آیا او زاهد ترین مردم نیست؟ آیا او عالم ترین مردم نیست؟ فضایل منحصر بفرد علی بن ابی طالب را می گفت تا این که گفت: آیا او همسر فاطمه نیست؟ آیا او پرچم دار سپاه پیامبر در غزوات نیست؟ سپس رو به قبله کرد و گفت: خدایا او به ولیّی از اولیائت فحش می دهد تا این جمعیت متفرّق نشده اند قدرتت را به آنان نشان بده.

قیس گوید: قسم به خداوند که هنوز جمعیت متفرّق نشده بودند که مرکبش رَم کرد و به زمینش زد و کشته شد.

تصحیح روایت توسط حاکم نیشابوری و ذهبی:

و آقای حاکم نیشابوری پس از نقل روایت در مورد سند روایت گوید:

«هَذَا حَدِيثُ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيخَينِ، وَلَمْ يَخَرِّجَاهُ»

این روایت طبق مبانی رجالی آقای بخاری و مسلم صحیح می باشد (این روایت مثل روایات صحیح بخاری و مسلم است)

و آقای ذهبی (از بزرگان علم رجال اهل سنت و وهابیت) در مورد سند روایت گوید:

{[التعليق – من تلخيص الذهبی] 6121 - على شرط البخاري و مسلم}

این روایت طبق مبانی رجالی آقای بخاری و مسلم صحیح می باشد (این روایت مثل روایات صحیح بخاری و مسلم است)

بنابراین روایت صحیح است.

ص: 360

عکس

ص: 361

عکس

ص: 362

عکس

ص: 363

بنابراین سعد بن ابی وقاص صحابی به اَعلمیّت و اَزهدیّت و اَشجعیّت و اولین مسلمان بودن امام علی علیه السلام اعتراف می کند و این فضایل از اصلی ترین خصوصیات جانشین رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم است و به این حقیقت بزرگان اهل سنت و وهابیت اعتراف کرده اند که خلیفه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم باید از همه عالم تر و زاهد تر و شجاع تر باشد و این خصوصیّات فقط در امیر المؤمنین علیه السلام وجود دارد بنابراین خلیفه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقط علی بن ابی طالب علیه السلام است.

ص: 364

اعتراف احمد بن حنبل (امام حنبلی ها) و شافعی (امام شافعی ها) و محمد بن صالح العثيمين (از علماء بزرگ وهابیت) به افضلیّت امام علی علیه السلام بر تمامی صحابه

بسیاری از بزرگان اهل سنت و وهابیت به افضلیّت و برتری امیر المؤمنین علیه السلام بر تمامی صحابه اعتراف کرده اند. و صاحبان عقل می دانند کسی می تواند جانشین برترین مخلوق (یعنی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم) باشد که از تمامی صحابه برتر بلکه برترین مخلوقات باشد و آن کسی نیست جز حضرت مولی الموحّدين على بن ابی طالب علیه السلام.

افراد زیادی از بزرگان اهل سنت و وهابیت به افضلیّت امام علی علیه السلام بر تمامی صحابه اعتراف کرده اند که به دلیل اختصار فقط اعتراف احمد بن حنبل و شافعی و محمد بن صالح العثيمين وهابی را ذکر می کنیم تا همگان ببینند که راهی جز اعتراف به خلافت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام وجود ندارد و حجّت بر همگان تمام است.

آقای حاکم نیشابوری روایت می کند که احمد بن حنبل گوید:

{سَمِعْتُ أَحْمَدَ بْنَ حَنْبَل يَقُولُ: «مَا جَاءَ لِأَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ مِنَ الْفَضَائِلِ مَا جَاءَ لِعَلِي بْن أبي طَالِب رَضِي اللَّهُ عَنْهُ»} (1)

برای هیچ یک از صحابه به اندازه ای که برای علی بن ابی طالب فضیلت آمده است وجود ندارد.

آقای حاکم نیشابوری و ذهبی نتوانسته اند به سند این روایت اشکالی وارد کنند لذا با سکوت از کنار آن گذشته اند.

و این سخن احمد بن حنبل در شرایطی است که بنی اُمیّه اکثر فضایل امیر المؤمنین علیه السلام را نابود کرده اند و به مدت هفتاد سال بر روی منابر، امیر المؤمنین علیه السلام را لعن کرده اند، اما با این حال احمد بن حنبل می گوید: فضائلی که برای علی بن ابی طالب در روایات آمده است برای هیچ یک از صحابه نقل نشده است.

ص: 365


1- الكتاب: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 116 ش 4572، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبی الطهمانى النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405 ه-)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4

آری براستی هیچ کس نمی تواند نور الهی را خاموش کند.

﴿ يرِيدُونَ لِيطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بأفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كرِهَ الْكَافِرُونَ﴾ (الصف 8)

می خواهند نور خدا را با دهان های شان خاموش کنند ولی خداوند نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند.

ص: 366

عکس

ص: 367

عکس

ص: 368

و آقای ابو الفرج ابن الجوزی این گونه روایت می کند:

{ سمعت عبد اللّه بن أحمد بن حنبل يقول: سمعت أبي يقول: ما لأحدٍ من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلى رضى اللّه عنه.} (1)

عبد اللّه فرزند احمد بن حنبل گوید: از پدرم شنیدم که گفت: برای هیچ یک از صحابه به اندازه علی بن ابی طالب با سند صحیح فضایل وجود ندارد.

ص: 369


1- الكتاب: مناقب الإمام أحمد بن حنبل ص 220، المؤلف: جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد الجوزي (المتوفى: 597 ه-)، المحقق: د. عبد اللّه بن عبد المحسن التركي، الناشر : دار هجر، الطبعة: الثانية، 1409 ه- ، عدد الأجزاء: 1

عکس

ص: 370

عکس

ص: 371

و آقای علامه عبد القادر بن بدران دمشقی گوید:

{وَ كانَ الإِمَام أحمد يقُول مَا لأحد من الصَّحَابَة من الْفَضَائِلِ بِالْأَسَانِيدِ الصِّحَاحَ مَا لَعَلَى رَضِى اللّه عَنهُ} (1)

احمد بن حنبل دائماً می گفت: فضایلی که برای علی بن ابی طالب با سند صحیح آمده است برای هیچ یک از صحابه نیامده است.

ص: 372


1- الكتاب : المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل ص 84، المؤلف: عبد القادر بن أحمد بن مصطفى بن عبد الرحيم بن محمد بدران (المتوفی: 1346 ه-) ، المحقق: د. عبد اللّه بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1401، عدد الأجزاء: 1

عکس

ص: 373

عکس

ص: 374

و آقای فخر رازی در کتابی که در مناقب شافعی نوشته است می گوید:

شافعی گوید:

{ و اكثر ما اخذ عنه في زمان عمر و عثمان لانهما كانا يسالانه و يرجعان الى قوله و كان على قد خصّ بعلم القرآن و الفقه لان النبی دعا له و امره ان يقضى بين الناس و كانت قضاياه ترفع الى النبي فيمضيها} (1)

بیش ترین روایاتی که (در اهل سنت) از علی بن ابی طالب است در زمان عمر و عثمان می باشد زیرا عمر و عثمان از آن حضرت مسائل مشکل را سؤال می کردند و به آن عمل می کردند (اعتراف به اعلمیّت و افضلیّت امام علی علیه السلام بر عمر و عثمان) و علم قرآن و فقه فقط نزد علی بن ابی طالب است (اعتراف شافعی به افضلیّت و اعلمیّت امام علی علیه السلام) زیرا رسول خدا برای او دعا کرد و دستور داد که در بین مردم قضاوت و فتوا دهد و وقتی قضاوت های علی بن ابی طالب به حضرت رسول عرضه می شد آن ها را تأیید و امضاء می کرد.

ص: 375


1- الكتاب: مناقب الإمام لشافعى ص 135، المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر بن الحسين الرازي (المتوفى: 606 ه-)، المحقق: د. احمد حجازى السقا، الناشر: مكتبة الكليّات الأزهرية - الأزهر - قاهرة

عکس

ص: 376

عکس

ص: 377

و آقای محمد بن صالح العثیمین که از علماء متعصّب وهابی است این گونه به افضلیّت امیر المؤمنین علیه السلام اعتراف می کند:

{ اشتهر رضى اللّه عنه بالشجاعة و الذكاء مع العلم و الزكاء حتى كان أمير المؤمنين عمر بن الخطاب رضی اللّه عنه يتعوذ من معضلة ليس لها أبو حسن، و من أمثلة النحويين: قضية ولا أبا حسن لها، و روى عن على أنه كان يقول: سلونی سلوني و سلونى عن كتاب اللّه تعالى، فو اللّه ما من آية إلا و أنا أعلم أنزَلَت بليل أو نهار، و قال ابن عباس رضى اللّه عنهما: إذا جاءنا الثبت عن على لم نعدل به، و روى عنه أنه قال: ما أخذت من تفسير القرآن فعن على بن أبى طالب}(1)

علی بن ابی طالب به شجاعت و علم شهرت دارد و حتی امیر المؤمنین عمر بن خطاب پناه به خدا می برد از مشکلی که برای بر طرف کردن آن علی بن ابی طالب نباشد (در منابع اهل سنت و وهابیت روایاتی است که عمر بن خطاب حکم به کشتن شخصی می داد اما امام علی علیه السلام برای نجات جان آن شخص، حکم الهی را به عمر می گفت و او را آگاه می کرد تا جان بی گناهی را نجات دهد در این جا بود که عمر به افضلیّت امام المتّقین علیه السلام اعتراف می کرد و این سخن را به زبان می آورد) و از علی بن ابی طالب روایت شده است که دائماً می گفت: از من سؤال کنید از من سؤال کنید، از من سؤال کنید از کتاب خدا، به خدا قسم آیه ای نیست مگر این که من از همه بهتر می دانم که در شب نازل شد یا روز، و ابن عباس می گفت: هر زمان برای ما ثابت می شد که نظر علی بن ابی طالب فلان چیز است سخن هیچ شخص دیگری را قبول نمی کردیم (سخن هیچ کس، ارزش سخن امیر المؤمنین علیه السلام را نداشت) و ابن عباس می گفت: تفسیر قرآن را از علی بن ابی طالب یاد گرفتم.

ص: 378


1- الكتاب : تفسير العثيمين ج 1 ص 39، المؤلف: محمد بن صالح بن محمد العثيمين (المتوفى: 1421 ه-)، الناشر: دار ابن الجوزي، المملكة العربية السعودية

عکس

ص: 379

عکس

ص: 380

بنابراین با دیدن تعدادی از اعترافات بزرگان اهل سنت و وهابیت به این نتیجه می رسیم که هیچ شخصی نمی تواند جانشین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد مگر افضل و برترین صحابه و آن شخص فقط امیر المؤمنین على بن ابی طالب علیه السلام است.

زیرا جانشین رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم باید دارای برترین صفات و بالا ترین فضایل باشد تا بتواند جایگاه رفیع جانشینی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم یعنی برترین مخلوق الهی است را بگیرد و همان گونه که مشاهده شد هیچ شخصی توان رویا رویی با فضایل امیر المؤمنین علیه السلام را نداشته و نخواهد داشت.

ص: 381

بزرگان صحابه شیعه بوده اند - پیدایش تشیّع از زمان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم

به اعتراف بزرگان اهل سنت و وهابیت، در زمان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بزرگان صحابه شیعه بوده اند و امير المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را افضل صحابه و برتر از ابو بکر می دانسته اند. بنابراین پیدایش تشیّع در زمان نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و شیعه تنها مذهبی است که در عصر نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم وجود داشته است و بقیه فرق اسلامی چندین سال پس از شهادت نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بوجود آمده اند و حتی طبق آن چه کار شناسان وهابیت در شبکه های ضد شیعه اعتراف می کنند پیدایش مذهب اهل سنت و جماعت توسط معاویه و در زمان حکومت معاویه بوده است.

اما در این جا به اعترافات سه نفر از علماء اهل سنت و وهابیت اشاره می کنیم که به صراحت بیان می کنند که بزرگان صحابه شیعه بوده اند و تنها مذهب در عصر نبوی تشیّع می باشد:

آقای البانی (که از بزرگان وهابیت است و به بخاری عصر حاضر شهرت دارد) در شرح حال یک راوی اعتراف بسیار جالبی کرده است، ایشان در شرح حال موسی بن قیس می گوید:

{قلت: تفرد العقيلي برميه بالرفض، و ما رواه عنه أن الثورى قال له: أيهما أحب إليك أبو بكر أو على؟ قال: قلت: على. فهذا – و إن كنا لا نوافقه عليه – ليس رفضاً، فكثير من السلف كانوا يفضّلون علياً، فليس هذا بالذي يقدح فيه} (1)

فقط آقای عقیلی گفته است که موسی بن قیس رافضی است و آقای ثوری به موسی بن قیس گفته: کدام یک از این دو نفر محبوب تر و افضل است نزد تو، ابو بکر یا علی بن ابی طالب؟ موسی بن قیس گفت: علی بن ابی طالب افضل است از ابو بکر - هر چند ما وهابیت قبول نداریم که علی از ابو بکر افضل است !!!!- اما این سخن موسی بن قیس دلیل بر رافضی بودنش نیست زیرا بسیاری از سَلَف (صحابه و تابعین) علی بن ابی طالب را افضل از ابو بکر می دانسته اند (یعنی شیعه بوده اند.)

بسیار جالب است که وهابی ها نام دیگر شان را سَلَفی یعنی پیروان سَلَف (صحابه و تابعین) گذاشته اند و بزرگ آنان یعنی البانی می گوید: بسیاری از سَلَف، علی بن ابی طالب را افضل از ابو بکر

ص: 382


1- الكتاب: سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة و أثرها السيئ فى الأمة ج 13 ص 880 و 881، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتى بن آدم، الأشقودرى الألباني (المتوفى: 1420 ه-)، دار النشر: دار المعارف، الرياض - الممكلة العربية السعودية، الطبعة: الأولى، 1412 ه- / 1992م، عدد الأجزاء: 14

می دانسته اند (یعنی اکثر سلف شیعه بوده اند زیرا یکی از اصول قطعی اهل سنت و وهابیت افضلیّت ابو بکر بر امیر المؤمنین علیه السلام است). و جالب تر این که خود البانی با سلف مخالفت می کند و می گوید: هر چند ما قبول ندارم که علی بن ابی طالب افضل از ابو بکر است!!! این دیگر چگونه پیروی از سلف است؟!!

بنابراین سَلَفی واقعی، شیعه است نه وهابیت که به دروغ ادعا سلفیّت می کند و از اکثر صحابه و تابعین تبعیّت نمی کند.

ص: 383

عکس

ص: 384

عکس

ص: 385

عکس

ص: 386

عکس

ص: 387

و عالم بزرگ اهل سنت و وهابیت آقای ابو عمر ابن عبد البّر (متوفی 463 ه-) در کتابش (الإستيعاب في معرفة الأصحاب) که در معرفی صحابه نگاشته است می گوید:

{روى عَن سلمان، وَ أبي ذر، و المقداد، و خباب، و جابر، وَ أبِی سَعِيد الْخُدْرِی، و زيد بن الأرقم أن على بن أبِي طالب رَضىِ اللّهُ عَنْهُ أول من أسلم، و فضّله هؤلاء على غيره} (1)

از سلمان و ابوذر و مقداد و خباب و جابر و ابو سعید خدری و زید بن ارقم روایت شده است می گفتند: اولین مسلمان علی بن ابی طالب است و این افراد، علی بن ابی طالب را افضل و برترین صحابه می دانسته اند (شیعه بوده اند).

همان طور که همگان می دانند یکی از مبانی اصلی اهل سنت و وهابیت این است که ابو بکر اولین خلیفه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و برترین صحابه می باشد، بنابراین سلمان و ابوذر و... به دلیل این که امیر المؤمنین علیه السلام را افضل و برترین صحابه می دانسته اند شیعه می باشند.

ص: 388


1- الكتاب: الاستيعاب في معرفة الأصحاب ج 3 ص 1090، المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد آلبر بن عاصم - النمرى القرطبي (المتوفى: 463 ه-)، المحقق: على محمد البجاوي، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 ه- - 1992 م، عدد الأجزاء: 4

عکس

ص: 389

عکس

ص: 390

و آقای محمد بن عبد الرزاق می گوید:

{الشيعة:

الشيعة لفظ معناه الأتباع و الأنصار يطلق على الواحد و المثنى و الجمع و المذكر و المؤنث، تقول هو شيعة و هما و هم و هن شيعة و جمعه شيع و أشياع، ثم صار علماً بالغلبة على أتباع على بن أبي طالب عليه السلام.

عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة على فى عصر رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم مثل سليمان الفارسی القائل: بايعنا رسول اللّه على النصح للمسلمين و الائتمام بعلى بن أبي طالب و الموالاة له. و مثل أبي سعيد الخدرى الذى يقول: أمر الناس بخمس فعملوا بأربع و تركوا واحدة. و لما سئل عن الأربع قال: الصلاة و الزكاة و صوم شهر رمضان و الحج قيل: فما الواحد آلتی ترموها؟ قال: ولاية على بن أبى طالب قيل له: و إنما لمفروضة معهن قال: هي مفروضة معهن. و مثل أبي ذر الغفاري و عمار بن ياسر و حذيفة بن اليمان و ذى الشهادتين خزيمة بن ثابت و أبى أيوب الأنصارى و خالد بن سعيد بن العاص و قيس ابن سعد بن عبادة و كثير أمثالهم. و من أرادهم فليراجع كتاب الدرجات الرفيعة لابن معصوم.

عرف هؤلاء باسم شيعة على ثم غلب فأطلق فقيل لهم شيعة. ذكر أبو حاتم الرازي في كتاب الزينة فی الألفاظ المتداولة بين أرباب العلوم على ما نقل فى كتاب الروضات أن أول اسم ظهر في الإسلام على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم الشيعة و كان لقب أربعة من الصحابة و هم أبو ذر و سليمان و عمار و المقداد إلى أن آن أوان صفين فاشتهر بين موالى على عليه السلام... أما ما ذهب إليه بعض المتاب من أن أصل مذهب التشيع من بدعة عبد اللّه ابن سبأ المعروف بابن السوداء فهو و هم و قلة علم بحقيقة مذهبهم. و من علم منزلة هذا الرجل عند الشيعة و براءتهم منه و من أقواله و أعماله و كلام علمائهم في الطعن فيه بلا خلاف بينهم فی ذلک، علم مبلغ هذا القول من الصواب. لا ريب في أن أول ظهور الشيعة كان في الحجاز بلد المتشيع له.} (1)

ص: 391


1- الكتاب: خطط الشام ج 6 ص 245 و 246، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، كُرد عَلى (المتوفى: 1372 ه-)، الناشر: مكتبة النورى، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 ه- - 1983 م، عدد الأجزاء: 6

شیعه :

معنای لفظی شیعه یعنی: پیرو و یاور. و بر یک یا دو یا جمعی از مذکر و مؤنث اطلاق می شود... سپس این لفظ شیعه، عَلَم شد برای پیروان علی بن ابی طالب عليه السلام.

در زمان رسول اللّه جماعتی از بزرگان صحابه شناخته می شدند به پیروان علی بن ابی طالب، مثل: سلمان فارسی که می گفت: بیعت کردیم با رسول اللّه بر این که خیر خواه مسلمین باشیم و بر امامت علی بن ابی طالب و موالات و پیروی از ایشان، و مثل ابو سعید خدری که می گفت: خداوند مردم را به پنج چیز امر کرد اما مردم به چهار چیز عمل کردند و یکی را ترک کردند، وقتی که سؤال شد از آن چهار چیز گفت: آن ها نماز و زکات و روزه رمضان و حج می باشد، به او گفته شد آن دیگری را که مردم ترک کردند چیست؟ ابو سعید خدری گفت: ولایت علی ابن ابی طالب، به او گفتند: آیا ولایت علی بن ابی طالب هم مثل آن چهار چیز واجب است؟ گفت: بله واجب است. و مثل ابوذر غفاری و عمار بن یاسر و حذيفه بن الیمان و خزیمه بن ثابت ذى الشهادتين و أبي أيوب الأنصارى و خالد بن سعید بن العاص و قیس ابن سعد بن عباده و بسیاری امثال ایشان (که شیعه بوده اند). و هر کس می خواهد مطالب بیش تری بداند به کتاب الدرجات الرفیعه که ابن مسعود نوشته است مراجعه کند.

این صحابه به شیعه علی بن ابی طالب شناخته می شدند، سپس این لفظ شیوع پیدا کرد و اطلاق شد بر پیروان علی بن ابی طالب. و ابو حاتم رازی در کتاب (الزینه في الألفاظ المتداوله بين أرباب العلوم) طبق آن چه در کتاب الروضات آمده نقل می کند که: اولین اسمی که در اسلام در زمان رسول اللّه وجود داشت اسم شیعه بود و این لقب چهار نفر از صحابه بود یعنی: ابوذر و سلمان و عمار و المقداد... و آن چه که بعضی کتاب ها گفته اند که اصل مذهب شیعه از بدعت های عبد اللّه بن سبا معروف به ابن سوداء است یک وهم و خیال می باشد و این نشان دهنده ی کم اطلاع بودن از حقیقت مذهب تشیع است. و هر کس جایگاه عبد اللّه بن سبا را نزد شیعیان بداند و بیزاری شان از او را در اعمال و سخنان شان و سخنان علماء شیعه در رد و طعن بر او را بداند، خواهد دانست که درست این است که شیعه از زمان پیامبر وجود داشته است. و هیچ شکی نیست که اولین ظهور تشیع در حجاز (عربستان) بوده است...

ص: 392

عکس

ص: 393

عکس

ص: 394

عکس

ص: 395

خداوند را شاکریم که حجّت را بر همگان تمام کرده است

و ما را از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام قرار داده است.

﴿ الْحَمْدُ للّهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایَهِ امیرِ الْمُؤْمِنینَ على بن ابي طالب علیه السلام﴾.

ص: 396

منابع و مآخذ

1. إرشاد السارى لشرح صحيح البخارى، المؤلف: أحمد بن محمد بن أبي بكر بن عبد الملك القسطلاني القتيبي المصرى، أبو العباس، شهاب الدین (المتوفى: 923 ه-)، الناشر : المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، الطبعة: السابعة، 1323 ه-، عدد الأجزاء: 10

2. إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء (ترجمه فارسی) ، المؤلف: ولى اللّه الدهلوى (المتوفى: 1176 ه-)

3. الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد اللّه بن محمد بن عبد آلبر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463 ه-)، المحقق: على محمد البجاوي، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 ه- - 1992 م، عدد الأجزاء: 4

4. الأعلام ، المؤلف: خير الدين بن محمود بن محمد بن علی بن فارس، الزركلي الدمشقى (المتوفى: 1396 ه-)، الناشر: دار العلم للملايين الطبعة: الخامسة عشر - أيار / مايو 2002 م

5. الامامة و السياسة ، المولف : أبو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدّينورِى (213 ه-)، المحقق: الزيني

6. إيجاز البيان عن معاني القرآن ، المؤلف: محمود بن أبي الحسن بن الحسين النيسابوري أبو القاسم، نجم الدين (المتوفى: نحو 553 ه-)، المحقق: الدكتور حنيف بن حسن القاسمي، الناشر : دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى - 1415 ه-

7. بحر العلوم = تفسير السمرقندى ، المؤلف : أبو الليث نصر بن محمد بن أحمد بن إبراهيم السمرقندي (المتوفى: 373 ه-) المحقق: الشيخ على محمد معوض - الشيخ عادل احمد عبد الموجود و...، الناشر : دار الكتب العلمية – بيروت، لبنان

8. تاريخ الطبرى ، المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الأملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310 ه-)،(صلة تاريخ الطبرى لعريب بن سعد القرطبي، المتوفی: 369 ه-)، الناشر: دار التراث - بيروت، الطبعة: الثانية - 1387 ه-

9. تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: عمر عبد السلام التدمري، الناشر: دار الكتاب العربي ،بيروت، الطبعة: الثانية، 1413 ه- - 1993 م، عدد الأجزاء: 52

10. تاريخ الثقات ، المؤلف: أبو الحسن أحمد بن عبد اللّه بن صالح العجلى الكوفى (المتوفى: 261 ه-)، الناشر : دار الكتب العلمية - لبنان

11. التاريخ الكبير ، المؤلف: محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخارى، أبو عبد اللّه (المتوفی 256 ه-)، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد - الدكن، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان، عدد الأجزاء: 8

12. تاریخ بغداد ، المؤلف: أبو بكر أحمد بن على بن ثابت بن أحمد بن مهدى الخطيب البغدادي (المتوفى: 463 ه-)، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422 ه- - 2002 م، عدد الأجزاء: 16

13. تذكرة الخواص، المؤلف: يوسف بن فرغلى بن عبد اللّه البغدادي الحنفى سبط بن الجوزی (المتوفی: 654 ه-)

14. تذكرة الحفاظ ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 ه- - 1998 م، عدد الأجزاء: 4

15. تفسير أبى السعود = إرشاد العقل السليم إلى مزايا الكتاب الكريم ، المؤلف: أبو السعود العمادى محمد بن محمد بن مصطفى (المتوفى: 982 ه-)، الناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان

16. تفسير الجلالين ، المؤلف: جلال الدين محمد بن أحمد المحلى (المتوفی: 864 ه-) و جلال الدین عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطى (المتوفى: 911 ه-)، الناشر: دار ابن كثير – دمشق – بيروت

17. تفسير الطبرى = جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الأملى، أبو جعفر الطبرى (المتوفى: 310 ه-)، تحقيق: الدكتور عبد اللّه بن عبد المحسن التركي، بالتعاون مع مركز البحوث و الدراسات الإسلامية بدار هجر الدكتور عبد السند حسن يمامة، الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الإعلان، الطبعة: الأولى، 1422 ه- - 2001 م، عدد الأجزاء: 26 مجلد 24 مجلد و مجلدان فهارس

18. تفسير العثيمين ، المؤلف: محمد بن صالح بن محمد العثيمين (المتوفى: 1421 ه-)، الناشر: دار ابن الجوزى، المملكة العربية السعودية

ص: 397

19. تفسير القرآن ، المؤلف: أبو المظفر، منصور بن محمد بن عبد الجبار ابن أحمد المروزى السمعانى التميمي الحنفي ثم الشافعي (المتوفى: 489 ه-)، المحقق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، الناشر : دار الوطن، الرياض - السعودية، الطبعة: الأولى، 1418 ه- - 1997 م

20. تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم ، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327 ه-)، المحقق: أسعد محمد الطيب، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز - المملكة العربية السعودية، الطبعة: الثالثة - 1419 ه-

21. تفسير القرآن العظيم لإبن كثير ، المؤلف : أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقى (المتوفى: 774 ه-)، المحقق: محمد حسین شمس الدين، الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد على بيضون - بيروت، الطبعة: الأولى - 1419 ه-

22. تفسير الماتريدى (تأويلات أهل السنة) ، المؤلف: محمد بن محمد بن محمود، أبو منصور الماتريدي (المتوفى: 333 ه-) المحقق: د. مجدى باسلوم، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، لبنان، الطبعة: الأولى، 1426 ه- - 2005 م، عدد الأجزاء: 10

23. تقريب التهذيب، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفی: 852 ه-)، المحقق: ابو الأشبال صغير احمد شاغف، الناشر: دار العاصمة - الرياض

24. تقريب التهذيب، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفی:852 ه-)،المحقق: عادل مرشد، الناشر: موسسة الرسالة - لبنان

25. تهذيب الكمال في أسماء الرجال، المؤلف: يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف أبو الحجاج، جمال الدين ابن الزكي أبي محمد القضاعي الكلبى المزى (المتوفى: 742 ه-)، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400 - 1980، عدد الأجزاء: 35

26. الثقات، المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354 ه-)، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعید خان مدير دائرة المعارف العثمانية، الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند، الطبعة: الأولى، 1393 ه- = 1973، عدد الأجزاء: 9

27. الجامع لأحكام القرآن = تفسير القرطبي ، المؤلف: أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح الأنصاري الخزرجي شمس الدين القرطبى (المتوفى: 671 ه-)، تحقيق: الدكتور عبد اللّه بن عبد المحسن التركي و...،الناشر: موسسة الرسالة - بيروت - لبنان

28. الجرح و التعديل، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلى، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327 ه-)، الناشر : طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية - بحيدر آباد الدكن - الهند، دار الكتب العلمية - لبنان

29. خصائص امام على ، المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن على الخراساني، النسائي (المتوفى: 303 ه-)، المحقق: ابو اسحق الأثرى حجازی بن محمد بن شريف، الناشر: دار الكتب العلمية -بيروت - لبنان

30. خطط الشام ، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، كُرد على (المتوفى: 1372 ه-)، الناشر: مكتبة النوري، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 ه-، 1983 م، عدد الأجزاء: 6

31. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني ، المؤلف : شهاب الدين محمود بن عبد اللّه الحسيني الألوسي (المتوفى: 1270 ه-)، الناشر : إدارة الطباعة المنيرية - احياء التراث العربي - بيروت - لبنان

32. سلسلة الأحاديث الصحيحة و شيء من فقهها و فوائدها ، المؤلف : أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح، الأشقودرى الألباني (المتوفى: 1420 ه-)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر و التوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (المكتبة المعارف)، عدد الأجزاء: 6

33. سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة و أثرها السيئ فى الأمة ، المؤلف : أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين بن الحاج نوح بن نجاتى بن آدم، الأشقودرى الألباني (المتوفى: 1420 ه-)، دار النشر: دار المعارف، الرياض - الممكلة العربية السعودية، الطبعة: الأولى، 1412 ه- / 1992 م، عدد الأجزاء: 14

ص: 398

34. سير أعلام النبلاء ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 ه- / 1985 م، عدد الأجزاء: 25 (23 و مجلدان فهارس)

35. صحیح مسلم ، المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الحديث - قاهرة

36. صحیح مسلم، المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيرى النيسابوري (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5

37. صحيح البخارى ، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبد اللّه البخاري الجعفى (المتوفی: 256 ه-)، الناشر: دار ابن كثير - دمشق - بيروت - الطبعة: الأولى، 1423 ه- - 2002 م

38. صحيح الجامع الصغير و زياداته ، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودرى الألباني، (المتوفى: 1420 ه-)، الناشر : المكتب الإسلامي عدد الأجزاء: 2

39. صحيح الجامع الصغير و زياداته ، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين بن الحاج نوح، الأشقودرى الألباني (المتوفى: 1420 ه-)، الناشر: المكتب الإسلامي

40. صحيح سنن الترمذى، المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني (المتوفى: 1420 ه-) الناشر: مكتبة المعارف - الرياض

41. الطبقات الكبرى ، المؤلف : أبو عبد اللّه محمد بن سعد بن منيع الهاشمى بالولاء، البصرى، البغدادي المعروف بابن سعد (المتوفى: 230 ه-)، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410 ه- - 1990 م ، عدد الأجزاء: 8

42. الفصل في الملل و الأهواء و النحل، المؤلف: أبو محمد على بن أحمد بن سعيد بن حزم الأندلسي القرطبي الظاهري (المتوفى: 456 ه-)، الناشر: مكتبة الخانجي – القاهرة

43. الفصول المهمة ، المؤلف: على بن محمد بن احمد المالكي المكى ابن الصبّاغ (المتوفى: 855 ه-) الناشر: دار الأضواء – بيروت

44. كفاية الطالب ، المؤلف: ابو عبد اللّه محمد بن يوسف بن محمد القرشي الگنجى الشافعي (المتوفى: 658 ه-)

45. الكاشف في معرفة من له رواية فى الكتب الستة ، المؤلف: شمس الدين أبو عبد اللّه محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي (المتوفى: 748 ه-)، المحقق: محمد عوامة -أحمد محمد نمر الخطيب، الناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامية - مؤسسة علوم القرآن، جدة، الطبعة: الأولى، 1413 ه- - 1992 م

46. الكشاف ، المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشرى جار اللّه (المتوفى: 538 ه-)، الناشر: دار المعرفة – بيروت - لبنان

47. كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال ، المؤلف: علاء الدين على بن حسام الدین ابن قاضی خان القادرى الشاذلي الهندي البرهانفورى ثم المدنى فالمكي الشهير بالمتقى الهندى (المتوفى : 975 ه-)، المحقق: بكرى حياني - صفوة السقا، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401 ه- / 1981م

48. لسان الميزان ، المؤلف : أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: عبد الفتاح أبو غدة، الناشر: دار البشائر الإسلامية، الطبعة: الأولى، 2002 م، عدد الأجزاء: 10، العاشر فهارس

49. مجاز القرآن ، المؤلف : أبو عبيدة معمر بن المثنى التيمى البصرى (المتوفى : 209 ه-)، المحقق: محمد فؤاد سزگین الناشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، الطبعة : 1381 ه-

50. الزوائد الفوائد و منبع الفوائد، المؤلف: أبو الحسن نور الدين على بن أبى بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807 ه-)، المحقق: محمد عبد القادر احمد عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان

51. مجموعة رسائل الإمام الغرالى ، المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الطوسي (المتوفى: 505 ه-)، حققه: ابراهیم امین محمد، الناشر: المكتبة التوفيقية – القاهرة - مصر

ص: 399

52. المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل ، المؤلف: عبد القادر بن أحمد بن مصطفى بن عبد الرحيم بن محمد بدران (المتوفى: 1346 ه-)، المحقق: د. عبد اللّه بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1401، عدد الأجزاء: 1

53. مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح ، المؤلف: علی بن (سلطان) محمد، أبو الحسن نور الدين الملا الهروى القاري (المتوفى: 1014 ه-)، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان

54. الذهب و معادن الجوهر ، المؤلف : أبى الحسن على بن الحسين بن على المسعودى (المتوفى: 346 ه-)، الناشر: المكتبة العصرية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1425 ه-

55. المستدرك على الصحيحين، المؤلف: أبو عبد اللّه الحاكم محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4

56. مسند الإمام أحمد بن حنبل ، المؤلف: أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241 ه-)، المحقق: أحمد محمد شاكر، الناشر: دار الحديث - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 ه- - 1995 م، عدد الأجزاء: (القسم الذي حققه أحمد شاكر)

57. مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار ، المؤلف: أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبيد اللّه العتكى المعروف بالبزار (المتوفى: 292 ه-)، المحقق: محفوظ الرحمن زين اللّه، (حقق الأجزاء من 1 إلى 9)، الناشر: مكتبة العلوم و الحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى، (بدأت 1988 م، و انتهت 2009 م)، عدد الأجزاء: 18

58. مشكاة المصابيح ، المؤلف: محمد بن عبد اللّه الخطيب العمري، أبو عبد اللّه، ولى الدين، التبريزى (المتوفى: 741 ه-)، المحقق: محمد ناصر الدين الألباني، الناشر: المكتب الإسلامي - بيروت الطبعة: الثانية، 1979

59. المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن على بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852 ه-)، المحقق: (17) رسالة علمية قدمت لجامعة الإمام محمد بن سعود، تنسيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشثري، الناشر: دار العاصمة، دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419 ه-، عدد الأجزاء: 19

60. معانى القرآن ، المؤلف : أبو زكريا يحيى بن زياد بن عبد اللّه بن منظور الديلمى الفراء (المتوفى : 207 ه-)، المحقق: أحمد يوسف النجاتي / محمد على النجار / عبد الفتاح إسماعيل الشلبي، الناشر: دار المصرية للتأليف و الترجمة - مصر، الطبعة: الأولى

61. المعجم الأوسط، المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: طارق بن عوض اللّه بن محمد, عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، الناشر: دار الحرمين - القاهرة، عدد الأجزاء: 10

62. المعجم الكبير، المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360 ه-)، المحقق: حمدی بن عبد المجيد السلفى، دار النشر : مكتبة ابن تيمية – القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء: 25

63. معرفة الثقات ، المؤلف: أبو الحسن أحمد بن عبد اللّه بن صالح العجلي الكوفى (المتوفى: 261 ه-)، المحقق: عبد العليم عبد العظيم ،البستوى الناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985

64. معرفة الصحابة ، المؤلف : أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430 ه-)، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي، الناشر : دار الوطن للنشر، الرياض، الطبعة: الأولى 1419 ه- - 1998 م، عدد الأجزاء: عدد الأجزاء: 7 (6 أجزاء و مجلد فهارس)

65. مناقب الإمام أحمد بن حنبل ، المؤلف: جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد الجوزي (المتوفى: 597 ه-)، المحقق: د. عبد اللّه بن عبد المحسن التركي، الناشر: دار هجر، الطبعة: الثانية، 1409 ه- ، عدد الأجزاء: 1

66. مناقب الإمام الشافعي ، المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر بن الحسين الرازي (المتوفى: 606 ه-)، المحقق: د. احمد حجازی السقا، الناشر: مكتبة الكليّات الأزهرية - الأزهر - قاهرة

67. الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، المؤلف : أبو الحسن على بن أحمد بن محمد بن على الواحدي، النيسابوري، الشافعي (المتوفى: 468 ه-)، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دار النشر: دار القلم، الدار الشامية - دمشق، بيروت، الطبعة: الأولى، 1415 ه-

ص: 400

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109