سرشناسه : فقیه ایمانی ، محمدباقر، 1279-1329.
عنوان و نام پدیدآور : یاد مهدی علیه السلام آرام دل: بازنویسی کتاب تذکرة الحجة/ تالیف محمد باقر فقیه ایمانی؛ بازنویسی و تعلیق محمد ظریف.
مشخصات نشر : [اصفهان]: عطر عترت، 1387.
مشخصات ظاهری : 248 ص.
شابک : 22000 ریال : 964-7941-53-6
وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری
یادداشت : کتابنامه: ص 247 - 248؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : بازنویسی کتاب تذکرة الحجة.
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم ، 255ق -
موضوع : مهدویت
موضوع : مهدویت-- انتظار
شناسه افزوده : ظریف ، محمد، 1335 -
رده بندی کنگره : BP224/ف7ی2 1387
رده بندی دیویی : 297/462
شماره کتابشناسی ملی : 1513223
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم زهرا جعفری
ص: 1
عنوان و نام پدید آور: یاد مهدى عليه السلام آرام دل باز نویسی كتاب تذكرة الحجة / تأليف محمّد باقر فقیه ایمانی
مشخصات نشر: قم عطر عترت، 1387
مشخصات ظاهری : 272 ص.
وضعیت فهرست نویسی: در انتظار فهرست نویسی (اطلاعات ثبت)
شماره کتاب شناسی ملی: 1513223
یاد مهدی علیه السلام آرام دل
مؤلف: علامه میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی رحمه اللّه علیه
باز نویسی و تحقیق: محمّد ظریف
ناشر: عطر عترت
چاپ دوم: 1389
چاپ خانه: کمال الملک
تیراژ 3000 نسخه
شابک: 6-53-7941-964
قیمت: 3000 تومان
مرکز پخش: 09127477118
ص: 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ص: 3
ص: 4
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
دوران غیبت، دوران امتحان شیعه است. امام غایب علیه السلام دور از دیدگان ما نظاره گر اجتماع ما است. چه می کنیم و چگونه در غیبت او به سر می بریم؟ آیا زندگی کردن بدون او برای ما دشوار است؟ آیا جای خالی حضرتش را احساس می کنیم و از ته دل می سوزیم؟ آیا به فکر آن زندانی مظلوم زندانِ غیبت هستیم و درد زندانی بودن او را با تمام وجود لمس می کنیم؟ آیا فراق او ما را بی تاب ساخته است؟ یا این که دور از همۀ این احساس ها به چرا مشغول و به زندگی دل خوش بوده و هرگز دغدغه ای نداریم و نسبت به مسألۀ ظهور بی تفاوتیم؟ و برای ما فرق نمی کند او باشد یا نباشد؛ او بیاید یا نیاید، گویا در این رابطه هیچ گونه وظیفه ای و مسئولیتی نداریم!؟
راستی چه تعداد از ما که ادعای محبّت و دوستی آن بزرگ وار را داریم، غیبت او را احساس کرده ایم و از هجران او نالانیم؟ کدام یک از ما به یاد آن غریب آل محمّد علیهم السلام هستیم و برای رهایی او از زندان غم تلاش می کنیم؟ یا برای فرج او دعا می کنیم و برای این منظور دیگران را دعوت کرده از آن ها استمداد می جوییم و مجلس توسل به پای می داریم!؟
او نه تنها در میان دشمنان و بیگانگان که در میان آشنایان و دوستانش نیز فراموش شده است؛ نه تنها در میان عوام که در میان خواص هم از یاد رفته است؛ فریاد غربتش بلند است و شیعیانش را به یاری می طلبد؛ امّا متأسّفانه این فریاد مظلومانه در طول تاریخ بی جواب مانده است. هنوز آن عده معدود برایش مهیّا نگشته اند و به ندای امام خویش لبیک نگفته اند هنوز نه تنها در
ص: 5
میان جوامع بشری بلکه در میان شیعیان علوی ناشناخته مانده است. او که پیغام می دهد:
﴿ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ ﴾ (1)
ما ياد شما را از خاطر نمی بریم.
متأسّفانه از طرف دوستانش جز بی مهری چیزی مشاهده نمی کند. غفلت همه را فرا گرفته و از این مسأله غافل مانده اند که از چه نعمت والایی محروم گشته اند. گویا نمی دانند حضور امام عصر علیه السلام او در میان جامعه چه برکاتی را به همراه دارد؟ البته در این میان عدّه کمی از مؤمنین هستند که دل های شان به سوی او پر می کشد و در خلوت و جلوت به یاد اویند.
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند:
﴿ یَغیبُ عَن أبصارِ النّاسِ و لا یَغیبُ عَن قُلوبِ المُؤمِنینَ ذِکرُهُ. ﴾ (2)
آن ها همواره با دیده دل او را می بینند و دل های خویش را سرای آن دل دار ساخته اند.
آن ها غربت امام خویش را درک کرده و برای مظلومیت او گریانند.
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
﴿ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ اَلْمُؤْمِنِینَ ﴾ (3)
چشم مؤمنان بر آن حضرت گریان می باشد.
و راستی چه زیباست ساعت هایی که انسان با محبوب خود خلوت می کند و چه لذّت بخش است هنگامی که او را در دل خود احساس می نماید. با ورودش چه صفایی به آن ویرانه می بخشد و چه شکوهی ایجاد می کند چه نشاط و طراوتی به همراه می آورد و چه آرامشی می آفریند! آری یاد امام
ص: 6
عصر علیه السلام عاملی بسیار مهم در تربیت روح و روان آدمی است و تأثیری به سزا در دوری گزیدن از گناه دارد. یاد امام عصر علیه السلام زندگی را سرشار از صفا و معنویت می سازد و حیات طیبه را برای انسان به ارمغان می آورد.
کتابی که در پیش رو دارید از ابتدا تا انتها پیرامون این مسألۀ مهم یعنی باد امام عصر علیه السلام و کیفیّت و فواید آن به گفتگو می پردازد. مؤلّف محترم که یکی از عاشقان و دل سوختگان صدیق امام عصر علیه السلام و آشنا به وظایف شیعه در دوران غیبت امام عصر علیه السلام بوده و در مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام پرورش یافته است، عمر با برکت خویش را در راه ارشاد و هدایت مردم سپری کرده؛ گاهی در محراب و منبر دل ها را متوجّه آن حجّت خدا نموده و گاهی از طریق قلم سوز نهانی خویش را اظهار کرده است.
آثار او همگی حکایت از عشق وافر او به محبوبش امام زمان علیه السلام دارد که با یک دنیا اخلاص به رشته تحریر در آمده و از این رو در تربیت خوانندگان نقش زیادی خواهد داشت و تشنگان وادی محبّت را از چشمه های زلال معرفت سیراب ساخته و آن ها را به سوی آن کعبۀ دل ها سوق می دهد. مطالب کتاب، حاوی نکات ارزشمندی است که کمتر در دفتر و کتابی پیدا می شود و باید گفت از عنایت امام عصر علیه السلام به شخص ایشان است. امید آن که هر فصل آن فصل جدیدی در زندگی ما رقم زند و ما را در انجام وظیفه ای که نسبت به آن امام مهربان در دوران غیبت داریم یاری نماید.
مهدی فقیه ایمانی
اصفهان، 13 رجب 1429
ص: 7
ص: 8
یکی از آیات حکیمانه پروردگار در نظام خلقت، کشش حیرت زای علاقه و محبّت است. هر جنب و جوشی که در عالم مشاهده می شود با محبّت رابطۀ مستقیم دارد.
محبّت در وجود انسان همانند نیروی جاذبه در کهکشان ها و اجرام آسمانی و عاملی مؤثّر در بقای نوع انسان است. از دلایل عقلی و نقلی استفاده می شود که غرض از آفرینش انسان تحصیل محبّت پروردگار و تکمیل آن است (1) و در دریای هستی گوهری با ارزش تر از آن نمی توان یافت (2) و لذتی برتر از آن تصوّر نمی شود. (3)
ص: 9
البته قدم نهادن در عالم پاک و با صفای محبّت، برای آنان که از آن بیگانه اند، ممکن نیست و وصف حقیقت محبّت، برای آنان که شیرینی آن را چشیده اند مشکل است.
آن چه در طلب معرفت دستور داده شده و یا از وظایف بندگی مقرّر گردیده است، همگی از وسایل و لوازم محبّت به حضرت احدیّت است. (1)
از لوازم محبّت پروردگار و علائم آن دوستی نمودن است با آن چه محبوب او است (2) و بدون تردید بزرگ ترین محبوب الهی، وجود مبارک امام و حجّت خدا علیه السلام اما بعد از وجود مقدّس رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است.
ص: 10
لذا از بزرگ ترین لوازم محبّت الهی و از بهترین وسایل تحصیل آن در این زمان، دوستی با امام عصر علیه السلام است و لازمۀ این دوستی، ذکر و یاد آن حضرت در دل و گفتار و کردار است. مخصوصاً در بعضی از این حالات و مکان ها و زمان ها و هر گاه با آداب خاصّی که مقتضی است حاصل شود، بر آن فواید بسیاری مترتّب می شود.
گاهی یاد آن حضرت مقتضی تجلیل و تعظیم ایشان است.
گاهی مقتضی اهتمام ورزیدن در احیای امر ایشان است.
گاهی مقتضی تلاش در شناخت فضایل ایشان است.
گاهی مقتضی کامل کردن محبّت ایشان است.
گاهی مقتضی تطهیر و تهذیب نفس و پاک سازی درون است.
گاهی مقتضی انتظار فرج اوست.
گاهی مقتضی نصرت نمودن و یاری آن بزرگوار است.
گاهی مقتضی شکر نسبت به وجود مبارک آن حضرت است.
گاهی مقتضی خضوع و خشوع است.
گاهی مقتضی جلب رضایت خاطر شریف آن سرور است.
گاهی مقتضی شدّت اشتیاق و گاهی مقتضی حیاء است.
گاهی مقتضی شدّت خوف از خشم و غضب او و یا محرومیّت از الطاف ایشان است.
گاهی مقتضی میل و رغبت و پیشی گرفتن در عبودیّت و بندگی است.
گاهی مقتضی جزع و بی تابی و ناله و اندوه است.
گاهی مقتضی آرزوی حضور در محضر مبارک او است.
گاهی مقتضی گریه و زاری و دعا برای درک لقای ایشان است.
گاهی مقتضی اقتدا نمودن و تأسّی کردن به آن حضرت است.
گاهی مقتضی عرض حال و شفاعت طلبی است.
ص: 11
گاهی مقتضی استغاثه و درخواست به فریاد رسیدن است.
گاهی مقتضی سلام و صلوات فرستادن بر او و دعا برای فرج آن حضرت است.
گاهی مقتضی آن است که بخواهی فدای او شوی و آن را بر زبان جاری کنی.
گاهی مقتضی توصیه نمودن و سفارش کردن به دیگران است.
این فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام که در مقام توصیف احوال غیبت حضرت حجّت علیه السلام فرموده است:
﴿ إِنْ غَابَ مِنَ اَلنَّاسِ شَخْصُهُ فِی حَالِ هُدْنَتِهِمْ فَإِنَّ عِلْمَهُ وَ آدَابَهُ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ مُثْبَتَهٌ فَهُمْ بِهَا عَامِلُون ﴾ (1)
هر چند حجّت خداوند از دیدگان مردم پنهان و مستور می شود، علم او به احوال آن ها احاطه دارد و آداب متعلّق به آن حضرت در دل های مؤمنان به خاطر معرفت و بصیرت آنان ثابت است. (یعنی کاملا رعایت آداب تجلیل، تعظیم ،شکر، محبت اطاعت و نصرت را می نمایند و بر وفق آن عمل می کنند). (2) (3) اشاره به همین مطلب دارد
و این قسمت از دعا که از ایشان روایت شده:
﴿ اللَّهُمَّ وَ لاَ تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا وَ لاَ تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ بِهِ وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ وَ الدُّعَاءَ لَهُ وَ الصَّلاَةَ عَلَيْهِ ﴾ (4)
ناظر به همین گفتار است. شخص منتظر از خداوند می خواهد که به خاطر
ص: 12
طولانی شدن دوران غیبت، یقین او از بین نرود یاد امام زمان علیه السلام را از خاطر نبرد؛ همواره در انتظار او به سر برد؛ ایمان به او داشته باشد؛ از یقین ارزشمندی نسبت به ظهور او برخوردار باشد؛ برای او دعا کند و بر او درود فرستد.
از این رو؛ این حقیر بر آن شدم که برای یاد آوری خود و هر که اهل بصیرت است، در سلوک راه توحید و رسالت و ولایت، مطالبی را به طور مختصر پیرامون مقامات و حالات مهم برای ذکر آن حضرت و نیز مکان ها و زمان های مخصوصی که ارتباط به ذکر ایشان دارد به رشتۀ تحریر در آورم و به همین مناسبت آن را «تذكرة الحجة لتبصرة اهل المحجة فى الاسلام» نامیدم و آن مشتمل است بر سه بخش:
بخش اوّل: در بیان وظیفه و آداب و فواید ذکر امام عصر علیه السلام در حالات شخصی انسان.
بخش دوّم: بیان وظیفۀ ذکر قلبی امام عصر علیه السلام در مکان های مخصوص و مطلق مكان ها.
بخش سوم: بیان وظیفه و آداب و فواید ذکر قلبی امام عصر علیه السلام در کلّیۀ اوقات و زمان های مخصوصی که منسوب به ایشان است.
ص: 13
ص: 14
در این بخش، اقسام ذکر امام زمان علیه السلام در سه فصل بیان می شود
فصل اوّل - ذکر زبانی
فصل دوّم - ذکر نوشتاری
فصل سوّم - ذكر قلبی
ص: 15
ص: 16
ذکر زبانی به دو کیفیت محقّق می شود:
و آن در مجلس اهل حق و اهل محبّت ممکن است انجام شود و یا مجلسی که در آن اهل حق و باطل هر دو گروه شرکت دارند و این از همان اموری است که باعث احیای امر اهل بیت علیهم السلام می گردد و در روایات، توصیۀ فراوانی به آن گردیده است. (1)
در مجالس اهل محبّت و ولایت باید فضایل و مناقب آن حضرت را گفتگو
ص: 17
کرد و دل ها را به سوی او مایل نمود (1) و در مجالس عموم، در صورتی که ایمن از خطر و ضرر باشد باید حق را اظهار و حقّانیّت او را اثبات کرد به گونه ای که انکار آن ممکن نباشد و موجب اتمام حجّت گردد و ساکت کردن و محکوم نمودن خصم را در پی داشته باشد (2) و در این گونه ذکر برای آن که تأثیر بهتری داشته باشد، باید آدابی را رعایت کند:
اوّل: قصد خود را خالص نماید و تنها به خاطر اظهار محبّت به آن سرور و جلب خشنودی پروردگار سخن گوید.
دوّم: سعی و تلاش کند آن چه می گوید همه مستند باشد. آیات محکم قرآن و روایات معتبر، دست آویز او باشد و از آن ها برای بیان حق استفاده کند.
سوّم: با بیانی نرم و دل پذیر و با خوش اخلاقی و مهربانی مطالب خود را بگوید.
ص: 18
چهارم: هنگام نام بردن او ادای احترام نماید (1) و این نکات را رعایت کند:
1 - تصریح به نام اصلی ایشان نکند و او را با سایر اسامی و القاب مبارکش یاد نماید زیرا روایات فراوانی به ما رسیده که در آن ها از تسمیه - یعنی نام بردن
از آن حضرت به اسم اصلی - نهی فرموده اند. (2) این عمل اگر در حضور مخالفین باشد و خوف خطر در آن رود، حرمت آن مورد اتفاق است و اگر در غیر این مورد باشد نام اصلی او را نگفتن موافق احتیاط و همراه با احترام است.
2- هر گاه امام عصر علیه السلام را با لقب مخصوص «قائم» خودش یا دیگران یاد کردند، از جای خود برخیزد و این یکی از تکالیف شیعه در دوران غیبت است و سیرۀ امامیّه بر آن مستقر گشته است و این سیره نشان دهندۀ آن است که اصلی و مأخذی برای این عمل بوده است. (3)
ص: 19
3- هر گاه از آن حضرت نام می برد و از او یاد می کند بر ایشان سلام و درود فرستد، همان طور که نسبت به امامان دیگر نیز چنین وظیفه ای دارد. (1)
از فواید بسیار ارزشمندی که اهل این گونه مجالس از آن بهره مند می شوند، این است که فرموده اند:
﴿ إِنَّ أَدْنَی مَا یَکُونُ لَهُمْ مِنَ اَلثَّوَابِ أَنْ یُنَادِیَهُمُ اَلْبَارِی عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادِی آمَنْتُمْ بِسِرِّی وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبِی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ اَلثَّوَابِ مِنِّی أَنْتُمْ عِبَادِی وَ إِمَائِی حَقّاً مِنْکُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْکُمْ أَعْفُو وَ بِکُمْ أَسْقِی عِبَادِی اَلْغَیْثَ وَ أَدْفَعُ عَنْکُمُ اَلْبَلاَءَ وَ لَوْلاَکُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَیْهِمْ عَذَابِی ﴾ . (2)
کم ترین پاداشی که در دوران غیبت قائم ما نصیب دوستان ما می شود، این است که خداوند - تبارک و تعالی - ندا دهد: ای بندگان من به سرّ من ایمان آوردید و رحمت غایب از انظار و پنهان را تصدیق نمودید. شما را به پاداش نيكو بشارت باد. شما بندگان و کنیزان واقعی من هستید، تنها اعمال خوب شما را می پذیرم و از کار های بد شما چشم پوشی می کنم گناهان شما را
ص: 20
می آمرزم. به خاطر شما باران خود را بر بندگان فرو می فرستم و بلا را از ایشان دور می کنم و اگر شما نبودید آن ها را دچار عذاب می نمودم.
و از فواید گران بهایی که برای عموم مجالسی که در آن ذکر فضایل ائمّۀ اطهار السلام می شود، این است که در روایات فراوانی فرموده اند:
این گونه مجالس در حقیقت ذکر خداوند است و فرشتگان در آن جا حضور پیدا می کنند و با آنان انس می گیرند و از علوم شان بهره مند می شوند و در حق آن ها دعا و استغفار می نمایند و بر دعای شان آمین می گویند و هر گاه بیمار شوند به عیادت آنان روند (1) و شیاطین از شدّت درد و اندوه به ستوه آیند و ناله دهند. آن گاه فرشتگان مقرّب پروردگار و خزانه داران بهشت، آن ها را که به
خشم آمده اند لعن و نفرین کنند و آنان و آنان سر افکنده و حسرت زده مجلس را ترک کرده و از اطرف ایشان پراکنده شوند. (2)
از بزرگ ترین نعمت های الهی بر بنده اش این است که زبان او به ذکر خدا و اوّلیای گرامی اش مترنّم باشد (3) البته روشن است که این گونه ذکر، هنگامی فایده اش کامل می گردد که با توجّه قلبی به مفاد آن همراه باشد.
و چون مهم ترین چیزی که انسان عاقل باید همواره در مورد آن بیندیشد،
ص: 21
تكميل نفس و روح با شناخت توحید و تصدیق حجّت خداوند است و واسطه این امر مهم در هر زمانی امام عصر علیه السلام است (1) باید ایشان را با شناخت مرتبه و مقامش نزد خداوند شفیع و واسطه برای تحقق این آرمان نمود (2) زیرا که او مرجع عام و خاص در طلب هر فیضی است و هر عنایتی به هر کس که بخواهد بشود به واسطۀ او می شود، دارای احاطهٔ علمی است (3) ، به حال هر کسی آگاه آگاهی دارد و هر سخنی را از هر کس دور باشد یا نزدیک می شنود عالم همان گونه که در محضر خداوند است محضر امام عصر علیه السلام نیز هست. زیرا که او ولی خدا و جانشین اوست. (4) او چشم بینای حق و گوش شنوای او
ص: 22
در میان مخلوقات است و روایات در این باب متواتر است. (1)
ثقة الاسلام کلینی رحمه اللّه علیه روایت کرده است که کسی خدمت امام موسی بن جعفر علیه السلام عریضه ای نوشت و در آن عرضه داشت: انسان اگر بخواهد در مورد حوائج و نیاز های خود به گونه ای که با خداوند عرض حاجت می کند با مولا و امام خویش مناجات داشته باشد، چه کند؟
امام علیه السلام در پاسخ او مرقوم داشتند: در هر حالی که هست، کافی است به امامش توجّه کند و حاجت خود را بر زبان جاری کند. (2)
و حال که چنین است؛ بندۀ خواهان سعادت، باید پیوسته تلاش کند تا موجبات غفلت را از خود دور کند (3) و قلب خود را متوجّه ساحت قدس امامش کند و از او هدایت بجوید و در هر سختی و شدتی که به او روی دهد به
ص: 23
امام زمانش روی آورَد و از آن حضرت طلب اصلاح نماید. (1)
و همان طور که فرموده اند عرضه بدارد:
﴿ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا فاطِمَهَ یا صاحِبَ الزّمانِ ادْرِکنی وَ لَا تُهْلِکنی ﴾
و با شفیع قرار دادن آن سه بزرگ وار از امام زمانش که مجری فرامین پروردگار این عصر و زمان است، حاجت خود را بخواهد و رهایی یافتن از ورطۀ ضلالت و جهالت را تقاضا کند. (2)
و چون از راه های توجّه به امام عصر علیه السلام سلام کردن به آن بزرگوار است (3) او
ص: 24
را با القاب شایسته مخاطب سازد و بگوید:
﴿ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّهِ في خَلْقِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّهِ عَلَى وَحيه السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ في أَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّهِ مِن أَنْبِيَائِه وَ حُجَهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلى آبائِكَ الطَّاهِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَصْحَابِكَ وَ أَنْصَارِكَ وَ احِبَائِكَ وَ أَشْيَاعِكَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى مَنْ تُحِبُّ السَّلامُ عَلَيْهِ ﴾ .
این حقیر در ضمن دو رؤیا که به محضر نورانی آن عزیز شرف یاب شدم، از حضرتش شنیدم که فرمود: من این چهار اسم و این سلام را دوست می دارم. پس شایسته است که پیش از توجّه به آن بزرگ وار، با این عبارات عرض ادب و احترام به ساحت قدس او نماییم.
هر کس در خلوت ها و تنهایی با این اذکار یا مشابه آن به امام زمانش توجّه نماید و از آن هدایت گر خلق طلب هدایت کند، آن بزرگوار به لطف خود اسباب برخوردار شدن از هدایت را برایش میسّر گرداند و شوق هدایت خواهی را در دل او ایجاد کند یا فهم درستی به او عطا کند و از وسوسه ها و شک و تردید رهایش سازد و یا اگر نیاز به عالمی عامل و رفیقی صالح و یا کتابی ارزشمند و
ص: 25
مفید دارد برایش فراهم سازد و یا اگر همه را دارد و از آن غفلت می ورزد غفلت او را بر طرف نماید و اگر لازم باشد افاضه نوری به قلب کند و یا کشف حجابی از دیدگان او کند و یا نشانه ها و علائمی را به او نشان دهد و این کار را خود آن حضرت بدون واسطه یا به واسطۀ کار گزارانش که ملائکه یا رجال الغیب و یا مؤمنین هستند، در خواب یا بیداری درباره او انجام می دهد. (1)
در امور معیشت و نیاز های مادّی نیز قضیه بر همین منوال است. توسّل و توجّه به حجت خدا باعث می شود که وسایل کار برای انسان فراهم گردد خدا را گواه می گیرم که این حقیر مکرّر در حوائج دنیوی و اخروی خود با این کیفیّت به آن حضرت متوسّل شده ام و اثر آن را دیده ام.
ص: 26
ذکر نوشتاری یعنی با نوشتن از آن حضرت یاد کردن. این مطلب روشن و واضح است که از ابتدای خلقت، همواره انتشار مطالب به وسیلهٔ ثبت و ضبط در دفتر و کتاب بوده است و بنا بر این در روایات بر این مهم توصیه و تأکید شده است.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ اَلْقَلْبُ یَتَّکِلُ عَلَی اَلْکِتَابَهِ ﴾ (1)
دل آدمی بر نوشته ها تکیه می کند.
در حدیث دیگر فرمود:
﴿ اُکْتُبُوا فَإِنَّکُمْ لاَ تَحْفَظُونَ حَتَّی تَکْتُبُوا ﴾ (2)
بنویسید، زیرا شما حفظ نمی کنید تا آن که بنویسید
و نیز فرمود:
﴿ اِحْتَفِظُوا بِکُتُبِکُمْ فَإِنَّکُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَیْهَا ﴾ (3)
کتاب های خود را خوب نگهداری کنید زیرا به زودی به آن ها نیاز پیدا می کنید.
و به مفضّل فرمود:
﴿ اُکْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ. فَإِنَّهُ یَأْتِی عَلَی اَلنَّاسِ زَمَانُ هَرَجٍ مَا یَأْنِسُونَ فِیهِ إِلاَّ بِکُتُبِهِمْ ﴾ (4)
بنویس و دانش خود را در میان برادرانت نشر بده و اگر از دنیا رفتی
ص: 27
کتاب هایت را برای فرزندانت ارث باقی بگذار، زیرا بر مردم زمان دشوار ناهنجاری می آید که جز کتاب های آنان هم دم ایشان نیست. (1)
در قرآن سوره ای به نام سوره «قلم» نامیده شده و در ابتدای آن خداوند - تبارک و تعالی - فرموده است: ﴿ وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ ﴾ و در تفسیر آن روایتی از امام باقر علیه السلام به این مضمون وارد شده است که:
﴿ اُکْتُبْ، قَالَ: یَا رَبِّ مَا أَکْتُبُ؟ قَالَ: اُکْتُبْ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ ﴾
خداوند به قلم دستور داد که بنویس عرض کرد: چه بنویسم؟ فرمود: آن چه بوده و آن چه تا روز قیامت خواهد بود، همه را بنویس.
یعنی خداوند متعال از ابتدای خلقت علوم و اسرار خود را به قلم اعلای خویش در لوح محفوظ ثبت فرمود و پس از آن توسط فرشتگان بر پیامبران نازل و در میان مردم منتشر ساخت. (2)
در سورۀ علق فرمود:
﴿ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴾
قمی در ذیل این آیه آورده است:
ص: 28
﴿ عَلَّمَ اَلْإِنْسَانَ اَلْکِتَابَهَ اَلَّتِی بِهَا یَتِمُّ أُمُورُ اَلدُّنْیَا فِی مَشَارِقِ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا. ﴾
به انسان نوشتن را آموخت که به وسیلهٔ آن امور دنیا در شرق و غرب آن برقرار و کامل گردد. (1)
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در مورد مردم آخر الزمان فرموده است:
﴿ یا عَلِیُّ! وَ اعلَم أنَّ أعجَبَ النّاسِ إیماناً وَ أَعظَمَهُم یَقیناً، قَومٌ یَکونونَ فی آخِرِ الزَّمانِ، لَم یَلحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنهُمُ الحُجَّهُ فَآمَنوا بِسَوادٍ بَیاضٍ. ﴾ (2)
شگفت انگیز ترین مردم از نظر ایمان و والا ترین آنان از جهت یقین، گروهی هستند که در آخر الزمان زیست می کنند، آن ها پیامبر را ملاقات نکرده و خدا
از ایشان پنهان است. به سیاهی بر روی کاغذ یعنی نوشته های روی کاغذ ایمان آورده اند. (3)
ص: 29
از آن چه گفته شد روشن گردید که یکی از راه های یاری امام زمان علیه السلام ذکر و یاد او به وسیلۀ نوشتن است و این وظیفه تحت دو عنوان تحقّق پیدا می کند:
1 - آنان که اهل بصیرتند و می توانند از آیات و اخبار با خوش فهمی و استعداد سرشار خود نکات مهمی را دریابند که دانشمندان گذشته به آن نرسیده و آن را درک نکرده اند یا آن که ذوق خاصّی دارند و می توانند اخبار را به شکل زیبایی دسته بندی کنند که برای مراجعه کنندگان پیدا کردن مطالب راحت باشد، یا می توانند عبارات گذشتگان را به گونه ای سلیس و روان بازگردانی نمایند تا قابل فهم همگان باشد، یا متون عربی را به فارسی ترجمه کنند تا فارسی زبانان از آن بهره مند شوند، یا به تهذیب عبارات و حذف مطالب زاید بپردازند تا برای خوانندگان کسل کننده و ملال آور نباشد یا عبارت های مختصری که مبهم و پیچیده است شرح و توضیح دهند، یا مهارتی در فهرست نویسی دارند و می توانند فهرست های گویایی فراهم کنند این ها هر کدام نوعی خدمت به فرهنگ دینی و آثار مذهبی و نوعی یاری امام عصر علیه السلام است.
2 - اگر چنین قدرتی ندارند که تألیف یا تصنیف و یا تحقیقی داشته باشند باید در حفظ و نشر و ترویج آثار ارزندۀ دیگران تلاش کنند درباره آن ها تبلیغ کنند و به جوامع فرهنگی معرّفی نمایند، تکثیر کنند بخرند و به دیگران هدیه دهند، وقف کنند و در مراکز عمومی در دسترس دانش پژوهان قرار دهند که این ها هر کدام به نوعی از مصادیق احیای امر خدا و رسول و اهل بیت علیهم السلام است و مشمول دعای امام صادق علیه السلام است که فرمود: ﴿ رحم اللّه من أحيا أمرنا. ﴾ (1)
ص: 30
ذکر قلبی به گونه ای که آثار آن در حال انسان و رفتار او آشکار گردد و در این خصوص دو حالت برای آدمی متصوّر است:
1 - حالت اجتماعی که به نوع مردم بستگی دارد.
2 - حالت فردی که به شخص خود او مربوط است.
حالات نوع مردم دو گونه است یا در آن ها خیر و خوبی و راستی و درستی غلبه دارد و اهل صداقت و ولایتند و یا فساد و تباهی و گمراهی در آن ها غلبه دارد و اهل باطل و فتنه اند. در هر دو صورت اهل ولایت و محبّت باید یاد آن حضرت را از خاطر نبرند، از او و امر امامت و ولایتش غفلت نورزند و اراده و همّت خویش را در راه تحصیل و تکمیل معرفت صرف نمایند.
از آداب این ذکر قلبی در مورد فرض اوّل که غلبه با خوب ها و خوبی ها است این است که شخص با اهل علم و معرفت مجالست و هم نشینی داشته باشد و درباره مسائل مربوط به غیبت و ظهور و سایر فضایل آن حضرت مذاکره و گفتگو نماید و قصد و نیت خود را در این نشست ها خالص گرداند و مقصودش رشد و ترقی و پیمودن راه کمال و بالا رفتن معرفتش باشد. دیگر آن که به حقیقت معنای انتظار که یک حالت قلبی است پی ببرد و در خود آن حالت را ایجاد کند به گونه ای که اثر آن در رفتار و گفتار او ظاهر گردد.
حالِ یک انسان منتظر باید مانند کسی باشد که مسافری بسیار عزیز و ارزشمند و محبوب در راه دارد، به آمدن او یقین دارد؛ ولی زمان آمدنش برای او مشخص نیست و به طور دقیق نمی داند که چه زمانی این عزیز سفر رفته
ص: 31
باز می گردد. او هیچ گاه دست روی دست نمی نهد. آسوده خاطر نمی ماند. بلکه به گونه ای رفتار می کند که همواره آمادۀ پذیرایی از این مهمان ارزشمند و ملاقات با او می باشد. لباس آراسته، مسکن پاک و نظیف، زمینه های مناسب با شأن و شخصیت آن بزرگ را فراهم می کند به گونه ای که بتواند رضایت خاطر او را جلب کند و باعث خشنودی او گردد و هیچ گاه از این امر مهم غافل نمی ماند بلکه شب و روز با شوق فراوان چشم به راه است و اگر در این مسیر بتواند کاری کند که آمدن او تعجیل شود و سریع تر به دیدار او نایل آید هرگز سهل انگاری نمی نماید و اگر ممکن باشد از راهی از او کسب خبر کند، در این امر کوتاهی نمی کند بلکه پیوسته در جستجوی اثر و نشانه ای از اوست.
به کوه و دشت و صحرا می زنم پی *** ره مجنون شیدا می کنم طی
تو فرمودی که من می آیم آخر ** سپردم جان ز هجران تو پس کی؟
مؤمن پس از آن که با فضایل و کمالات آن حضرت آشنایی پیدا نمود در می یابد که با ظهور او همۀ حقایق ظاهر می گردد درهای رحمت گشوده و استعداد ها شکوفا می شود و این ظهور، وعدۀ الهی است که تخلفی در آن نیست؛ (1) بنا بر این یقین دارد که او خواهد آمد اما زمان آمدنش را نمی داند و هر صبحی را احتمال می دهد که صبح صبح ظهورش باشد، بر این اساس همواره در تلاش است تا اخلاق خود را نیکو گرداند به گونه ای که شایسته حضور در محضر آن حضرت باشد شب و روز مشتاقانه چشم به راه است و از طولانی شدن غیبت هرگز دچار یأس و ناامیدی نمی شود و به توبه، استغفار، دعا و اموری که
ص: 32
باعث تعجیل فرج است خود را مشغول می کند، چه بسا فرج و گشایشی برای او ایجاد کند گر چه فرج کلی نباشد. زمینه تشرف به لقاء آن بزرگ وار و مشاهدۀ الطاف و کرامات او و استفاده از بیانات گهر بارش را فراهم آورد و با جستجو در اخباری که در شرح حال آن حضرت و در باب مکان او و کیفیّت سلوکش آمده و با بررسی حکایات کسانی که به شرف حضور او نایل آمده اند سعی می کند اطلاعی از حال آن پیدا کند و خود را بیشتر با او آشنا نماید.
از روایات متواتر استفاده می شود که شکل و صورت و خُلق و خوی آن حضرت شبیه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و آیینه تمام نمای او است. (1)
منزل و مسکن و سرا پرده اش در کوه و بیابان است و جز کسانی که خدمت گزار مخصوص و ملازم رکاب او می باشند؛ کس دیگری از جایگاهش آگاهی ندارد (2) و با قدرتی که خداوند به او مرحمت کرده به راحتی هر کجا که بخواهد
ص: 33
حاضر می شود و به هر شهر و دیاری که اراده فرماید سفر می کند. در بعضی از مجالس و محافل دوستانش حاضر و در بازار های آنان رفت و آمد می نماید. مردم او را می بینند ولی نمی شناسند. (1)
کار گزاران او که عدّه ای از پاکان و پرهیز کارانند در امر آن حضرت در اطراف عالم رفت و آمد دارند و بندگان خدا را در امور مشکل ایشان هدایت می نمایند و از گرفتاران و درماندگان دست گیری می کنند. (2)
گروهی از مؤمنین جن و طایفه ای از فرشتگان برای اجرای فرمان آن حضرت
ص: 34
همواره در خدمت ایشان می باشند، خضر و الیاس هم دم آن بزرگوارند. (1)
سن ایشان پیوسته به چهل ساله می ماند. (2) در عبادت مانند ائمّه اطهار علیه السلام عابد و در خوردن و آشامیدن و پوشیدن لباس همچون امیر مؤمنان علیه السلام زاهد می باشند و در بعضی از مجالس دانشمندان حاضر گشته، یا بعضی از آنان خدمت آن سرور شرف یاب شده و از این راه مشکلات علمی و دینی خود را بر طرف نموده اند و آن بحر موّاج علوم نبوی شیفتگان علم و دانش را از علوم خود بهره مند ساخته اند. (3)
ص: 35
او همواره به خاطر طولانی شدن غیبت و وضع نابسامان مردم و انحراف آنان و اعمال زشتی که مرتکب می شوند محزون است (1) و برای مصائب اجداد طاهرينش علیهم السلام مخصوصاً سرور شهیدان عالم، حضرت ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام گریان می باشد (2)
از بعضی از بندگان صالح نقل شده است که برای مِلکی که از او غصب گردیده بود چهل روز مواظبت بر ختمی کرد و در اثنای آن، مظلوم عالم یعنی حضرت بقیة اللّه علیه السلام را ملاقات کرد در حالی که دید چهرۀ مبارک او را غم گرفته است. به او فرمودند: برای یک امر مادّی و دنیوی شایسته نیست چنین ختم عظیمی گرفت. آن شخص از علت غم و اندوه آن حضرت سؤال کرد، فرمودند: غصّه من برای طولانی شدن دوران غیبت است. منتظرم تا خداوند اجازه فرماید به خون خواهی جدّ مظلومم امام حسین علیه السلام قیام کنم و انتقام اسارت عمّه ام زينب علیها السلام را از آن ظالمین بگیرم. (3)
ص: 36
انسان بر اثر مداومت بر این ذکر قلبی مصداق این حدیث شریف می گردد که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده اند:
﴿ ثَلاثٌ لا یُغَلُّ عَلَیهِنَّ قَلبُ امرِئٍ مُسلِم : إخلاصُ العَمَلِ للّهِ ، وَ النَّصیحَهُ لِأئمِّهِ المُسلِمینَ ، وَ اللُّزومِ لِجَماعَتِهِم ﴾ .
سه چیز است که قلب انسان مسلمان در مورد آن ها خیانت نمی کند: خالص کردن عمل برای خدا صدق و صفا و راستی با پیشوایان اسلام و همراه جماعت آنان بودن. (1)
دیگر آن که این گونه تحصیل و تکمیل معرفت باعث روشنایی قلب آدمی می گردد و بر اثر آن آیات الهی که در آفاق ظاهر است و عظمت آفرینش در قلب بنده منکشف می شود و در مراتب توحید به کمال می رسد و مصداق این حدیث شریف می شود که امام باقر علیه السلام به ابو خالد فرمودند:
﴿ وَ اللَّهِ! یَا أَبَا خَالِدٍ!...لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَهِ
ص: 37
بِالنَّهَارِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ! یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ یَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ، فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ ﴾ .
به خدا سوگند ای ابا خالد! نور امام در دل اهل ایمان روشن تر از خورشید در روز است و ایشان هستند به خدا قسم که دل های مؤمنان را روشن می کنند و خداوند نور ایشان را از هر که بخواهد پنهان می دارد و دل های آن ها تاریک می گردد.
﴿ وَ اَللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ ! لاَ یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلاَّنَا حَتَّی یُطَهِّرَ اَللَّهُ قَلْبَهُ وَ لاَ یُطَهِّرُ اَللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اَللَّهُ مِنْ شَدِیدِ اَلْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ اَلْأَکْبَرِ . ﴾
به خدا قسم ای ابا خالد هیچ بنده ای ما را دوست نمی دارد و تن به ولایت ما نمی دهد تا آن که قلب او را پاک کرده باشد و خداوند دل بنده ای را پاک نمی سازد تا آن که در مقابل ما تسلیم باشد و سازش داشته باشد و هیچ گونه تخلّفی از فرمان ما ننماید و هنگامی که چنین شد خداوند او را از حساب سخت و دشوار رها سازد و از بیم و هراس بزرگ قیامت ایمن گرداند. (1)
دیگر آن که این نوع تحصیل و تکمیل معرفت باعث ازدیاد محبّت می گردد و رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده اند: دوستی اهل بیت علیهم السلام من تأثیرش در دل ها همانند تأثیر آب در موجودات است. (2)
ص: 38
همان طور که درخت با بهره گرفتن از آب مراحل رشد و کمال خود را می پیماید و از مرحلۀ دانه بودن به آن جا می رسد که سبز و خرم شده ثمر می دهد و میوه بر می آورده با جاری شدن چشمۀ ولایت و محبت آن حضرت در قلب انسان شجره طیّبه معرفت و محبت الهی در دل آدمی رشد و نمو می کند کرده تا به کمال رسد و گل ها و میوه های معارف و کمالات از وجود او جلوه گر شود تا آن جا که سر چشمه هدایت و مصداق این آیه کریمه گردد:
﴿ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكْلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ) (1)
خداوند کلمۀ طیبه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشۀ آن در زمین ثابت و شاخهٔ آن در آسمان است. هر زمان میوۀ خود را به اذن پروردگار بیرون می دهد.
دیگر آن که فضایل فراوان انتظار فرج که در روایات وارد شده است شامل حال او می گردد که از آن فضایل ثواب جهاد بلکه شهادت در رکاب رسول
ص: 39
خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و بلکه هزار شهید از شهدای بدر و اُحد است (1) و از آن فضایل مضاعف شدن ثواب کلّیۀ اعمال او است نسبت به کسانی که در دوران حضور امام علیه السلام و فرج و گشایش و بسط ید او باشند (2) و از آن فضایل این است که اگر
ص: 40
ظهور حضرتش را درک کند و تا آن هنگام زنده بماند در خدمت آن حضرت و در میان اصحاب و یارانش قرار گیرد و اگر مرگ بین او و ظهور حضرت فاصله اندازد او را حیات مجدّد داده و به دنیا بازگردانند تا در ردیف یاران آن حضرت به افتخار جان نثاری در رکابش نایل آید. (1)
اگر فضای عمومی فضای فاسد و غلبه با اهل باطل باشد باید جز در موارد ضروری از هم نشینی و رفاقت با فاسدان و باطل گرایان کاملاً پرهیز کند تا رنگ آن ها را به خود نگیرد و آلوده نگردد و بتواند با پاک دلان و صالحان مصاحبت و معاشرت داشته باشد و شرح این مقام در بخش دوّم فصل سوّم آن خواهد آمد.
آن چه تاکنون بدان پرداختیم حالات انسان در ارتباط با نوع انسان ها یعنی حالات اجتماعی او بود. اکنون به حالات فردی و شخصی او می پردازیم و آن
را در شش حالت بررسی می کنیم:
1 - حال سرور و نعمت.
2 - حال حزن و مصیبت.
3 - حال توفيق طاعت.
4 - حال غفلت.
5 - حال ملاقات با دوستان آن حضرت.
ص: 41
6 - حال مشاهدۀ دشمنان ایشان.
پس از این تقسیم بندی باید دید وظیفۀ انسان در مورد ذکر قلبی آن حضرت در هر یک از این حالت ها چیست؟
در حال سرور و نعمت باید به یاد داشته باشد که این نعمت مانند دیگر نعمت های الهی به برکت وجود آن حضرت به او رسیده و به واسطهٔ او از آن برخوردار گشته است و در سوره مبارکه اعراف آیۀ 96 فرموده است:
﴿ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرىٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ).
اگر اهل شهر ها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم.
یعنی برای باز شدن در های رحمت و نزول برکات آسمان و زمین وجود ایمان و تقوا شرط و لازم می باشد و حقیقت ایمان و تقوا قائم به پنج رکن است:
1 - حقیقت معرفت به توحید الهی.
2 - حقیقت محبّت خالصانه قلبی.
3 - عمل به وظیفه عبودیت.
4 - طهارت ظاهری و باطنی از پلیدی گناه.
5 - شکر گزاری به گونه ای که در خور عظمت نعمت و شایسته آن باشد.
و غیر از این ها آن چه ذکر شده به همین پنج رکن بر می گردد و از شعبه های آن به حساب می آید و مسلّم و قطعی است که همۀ این جهات بر وجه اتم و اکمل به وجود امام قائم علیه السلام است و تحقق پیدا می کند و بنا بر این نعمت های الهی به خاطر او است که بر بندگان سرا زیر می شود و او ظرف وجودی اش قابل است برای دریافت فیض و سرزمین ذاتش مستعد است برای بارش رحمت الهی و بدون او همۀ آثار حیات و فیوضات و برکات در معرض زوال و نابودی است. آسمان قرار خود را و زمین آرامش و سکونش را از دست می دهد. کُرات از
ص: 42
گردش می ماند و زمین اهلش را در خود فرو می برد. (1)
و اگر در هر زمانی چنین وجود مقدّسی که مظهر تقوا و آثار تقوا است و عدّه ای از بندگان خدا که صاحب نفوس صالحه اند به سبب تربیت باطنی او و ارشاد ظاهری ایشان اهل مرتبه ای از تقوا می شوند، نباشند، حال نوع مردم مانند بهائم و وحوش و درندگان خواهد بود (2) و این زشت و قبیح است که خداوند دستگاه خلقت با همۀ عظمتش و بهشت با همۀ وسعتش را برای چنین مخلوقاتی آفریده باشد.
لذا ابتدا انوار چهارده معصوم علیهم السلام را آفرید و پس از آن عالم وجود را هستی بخشید و از نور آنان آسمان و زمین و خورشید و ماه و فرشته و حور را آفرید. (3)
ص: 43
و در هر عصر و زمان پیامبری را که به تربیت آن ها کامل گشته بود (1) برای تربیت بندگان فرستاد تا دوران خود ایشان فرا رسید و آن ها را یکی پس از دیگری در عالم شهود ظاهر ساخت بنا بر این هر کس هر مرتبه ای از کمالات را که در قلب و روح خود مشاهده کند و از هر نعمتی که بر خوردار گشته باشد باید
ص: 44
به یاد داشته باشد که آن را خداوند به واسطه وجود مبارک امام عصر علیه السلام به او مرحمت فرموده است.
و كيفيّت تربیت نفوس شایسته توسّط ایشان بدین گونه است که عدّه ای ابتدا به امر ولایت ایشان هدایت می شوند و کم کم با افاضات باطنی آن حضرت کمالات نفسانی را تحصیل می نمایند و گروهی دیگر ابتدا با افاضات باطنی مایل به کسب کمالات می گردند و بعضی از مراتب آن را تحصیل می نمایند سپس به امر ولایت و امامت ایشان آشنا می شوند و آن را می پذیرند و به مراتب عالی کمال می رسند.
و از اتفاقات عجیب این است که شب گذشته هنگام سحر در عالم رؤیا شخص جلیل القدری را به هیئت بعضی از علما دیدم و با بعضی از قرائن گمان می کنم که یکی از ائمه اطهار علیهم السلام بوده است که با آن شکل و شمایل ظاهر شده اند، به من فرمودند: که امام قائم علیه السلام علت وجود است و مراد از این وجود، حضرت خاتم انبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد.
عرض کردم: مقصود شما از این فرمایش چیست؟ فرمود: مراد از این وجود،
وجود حضرت خاتم انبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلم است که او سرچشمۀ همۀ خیرات دنیوی و اخروی است. امام حسین علیه السلام با شهادت خویش آثار وجودی ایشان را به طور
كامل ظاهر ساخت و مظهر و مُظهر آن آثار گردید و حضرت صاحب الأمر علیه السلام علّت مبقیۀ آثار حسینی است. پس حضرت قائم علیه السلام همواره علّت وجود رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و قوام آثار آن حضرت به قوام ایشان است مانند قوام هر معلول به وجود علّتش.
از این بیانی که ذکر شد سه مطلب روشن گردید:
1 - مصدر بودن حضرت خاتم انبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلم. (1)
ص: 45
2 - وسیله بودن امام حسین علیه السلام برای ظهور آثار نبوی که از بزرگ ترین آن ها وجود مبارک ائمه اطهار علیهم السلام می باشد که هر یک در عصر و زمان خویش پایگاهی برای نشر معارف دین و شریعت احمدی بوده اند. (1)
پس از آن مجالس عزا داری و اقامۀ عزای آن حضرت و شوق زیارت آن بزرگ وار که هر کدام کانون عظیمی برای نشر آثار محمّدی و باعث احیای دین در همۀ عصر ها و نسل ها است. (2)
ص: 46
3 - علّت تامه بودن امام عصر علیه السلام برای بقای تمام آثار حق (1) و از آن چه ذکر شد دو مطلب مهم استفاده می گردد،
عظمت امر ابا عبد اللّه علیه السلام و تأثیر شهادت او که آن حضرت وسیلۀ نشر معارف و علوم و اسرار حقایق الهیّه گردیده و تمام خیرات و برکات پروردگار و
ص: 47
فیوضات دنیوی و اخروی که به وجود مقدّس خاتم انبیا صلی اللّه علیه و آله و سلم افاضه شده ظهور و نشر آن تا قیامت به وسیلهٔ حضرت سيّد الشّهدا علیه السلام شده است و از ویژگی های آن حضرت این است که هر کس در معالم دین از در های مخصوص آن حضرت ارد شود به تمام علوم و معارف و اسرار فائز می گردد و کسی که از در های دیگر وارد شود به تمام آن معارف نخواهد رسید و بهرۀ او ناقص خواهد بود در عین حال به همان مقدار هم که دست یافته به واسطۀ ایشان بوده است.
آن که در هر نعمت، هم زمان که از ولیّ نعمت امام عصر علیه السلام یاد می کند؛ از حضرت سيّد الشّهدا علیه السلام نیز یاد کند زیرا که آن نعمت و هم ولی آن نعمت هر دو از برکات آن حضرت است و آن چه لازمۀ ادای حق ولی نعمت است در مورد آن به جای آورَد و پس از آن به یاد آورد که این ها همه از آثار وجودی حضرت خاتم انبیا است و نیز از آیات و روایات استفاده می شود که در امور باطنیه مطلب همان گونه است که در امور خارجیّه گفته شد. یعنی تحقّق معرفت به حضرت حق به وسیلهٔ معرفت به مرتبۀ رسالت است و کمال معرفت و ظهور آثار آن به وسیلهٔ معرفت به حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام است و علّت بقای آن قلب، معرفت به امام قائم علیه السلام می باشد.
به عبارت دیگر آن چه در خارج از نعمت های الهی است و انسان از آن برخوردار می گردد و نیز آن چه در عالم باطن برای او تحقّق پیدا می کند به برکت وجود حضرت خاتم انبیا صلی اللّه علیه و آله و سلم وجود یافته و به برکت وجود حضرت سيّد الشهدا علیه السلام ظاهر گشته و به برکت وجود امام عصر علیه السلام باقی مانده است. پس در هر نعمتی (ظاهری باشد یا باطنی) باید متذکّر این سه امر باشد و نسبت به آن سه وجود مقدس ادای احترام نماید.
ص: 48
آداب این نوع ذکر قلبی چند امر است:
1 - در هنگام بهره مند شدن از نعمت و لذّت بردن از آن، توجّه قلبی داشته باشد که این نعمت به برکت وجود امام عصر علیه السلام است و به زبان اعتراف نماید به این که او ولیّ نعمت است. چنان چه در روایتی وارد شده است که امام صادق علیه السلام در هنگام گسترده شدن سفره و حاضر کردن طعام فرمودند: ﴿ اَللَّهُمَّ هَذَا مِنْكَ وَ مِنْ رَسُولِکَ. ﴾ (1)
و برای ما شایسته است که بگوییم: ﴿ اللَّهُمَّ هَذَا مِنْكَ وَ مِنْ رَسُولِكَ وَ مَنْ حَبِيبِكَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مَنْ وَلِيُّكَ الْقَائِمِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ ﴾ .
2- نعمت را از راهی که مورد رضای آن حضرت باشد به دست آورد و در راهی که باعث خوشنودی آن بزرگ وار گردد مصرف کند. مخصوصاً در حلال بودن آن دقت لازم را به عمل آورد.
ص: 49
3- مقداری از آن نعمت را در راه دوستی و موالات و احیای امر آن حضرت انفاق کند و مخصوصاً حقوق واجبی که بر عهده او است مانند خمس و غیر آن، حتماً بپردازد.
4- در حال وسعت و ثروت سعی کند از لذّت های دنیوی کم تر بهره گیرد و به عیش و نوش و خوش گذرانی نپردازد (1) زیرا امام صادق علیه السلام به ابو الصباح کنانی فرمود: خداوند بهرۀ مؤمن را از لذّت های دنیوی در دولت حقّه قرار داده، (2) پس اگر در دولت باطل و پیش از ظهور دولت حق خود را شبیه اهل باطل ساخت و مانند آن ها رفتار کرد در ساختن بنا های مرتفع و پوشیدن لباس های فاخر و گران بها و خوش گذرانی های دیگر اگر چه از راه حلال باشد پیش از مرگ با مبتلا شدن به درد ها و بیماری های دشوار جبران می شود تا پاک گردد و از بهرۀ
ص: 50
او در دولت حق کم نشود.
و در حدیث دیگر است که این گونه مؤمنین در دولت حق به دنیا رجعت ندارند و باز نمی گردند و بهرۀ آن ها همین مقدار است که در میان قبر از ظهور آگاه می شوند و بعضی از آثار فرح و شادمانی به آن ها می رسد.
5 - در هر نعمت و عافیت و رفاهی مصیبت و مظلومیت امام حسین علیه السلام را به یاد آورد و توجه داشته باشد که آن حضرت با تحمّل سختی ها و مصیبت ها وسیلهٔ رسیدن این نعمت به ما گردیده است و حق او را که ولیّ نعمت است به شکلی که گفته می شود ادا نماید.
الف: چون از آن حضرت یاد کند بر او سلام و درود فرستد.
ب: بر قاتلین و ظالمین ایشان لعن و نفرین کند.
ج: بر مظلومیت او گریه کند. (1)
د: لااقل در هر شبانه روز یک مرتبه با زیارتی اگر چه مختصر به او توجه نماید.
ه: به مقداری که برایش ممکن است از مال و ثروت خود در راه آن حضرت و امور مربوط به ایشان مصرف نماید (2) اگر آن مال به مقدار تشرّف به حرم مطهّر او است هزینه سفر کند و گرنه در اقامۀ عزای آن امام مظلوم استفاده نماید.
ص: 51
این قسم ذکر قلبی به وجهی که ذکر شد و با آدابی که بیان گردید چند فایده دارد:
آن که هر گاه انسان هنگام رسیدن نعمت و بهره مند شدن از آن به یاد آورد که این نعمت بر اثر توحید و تقوای آن حضرت و محبّت او با خداوند تبارک و تعالی و از برکت عبادت ها و تهجد ها و راز و نیاز های نیمه شب ایشان و ثمره پاکی و طهارت او است قهراً دو امر بر آن مترتب می شود.
اوّل آن که به ارزش تقوا پی می برد و باعث اشتیاق او به تحصیل تقوا می گردد و با این اشتیاق سختی های راه برایش آسان می گردد.
دوّم این که هر گاه انسان در هنگام استفاده کردن از نعمت و بهره مند شدن آن به یاد آورد که این نعمت و لذّت از برکات آن حضرت و از آثار وجود او است این تذکّر باعث ازدیاد محبّت او به ایشان می گردد و در او حالت فروتنی و تواضع و قدر دانی نسبت به آن وجود ذی جود ایجاد می کند، (1) مانند این که شخص ثروتمندی چشمه و قناتی جاری کند و آن را به محل زراعت و کشت و کار عده ای روانه سازد. بدیهی است که صاحبان آن مزارع هنگام به دست
ص: 52
آوردن محصول چون به یاد دارند که این ها از آب آن قنات روییده اند و به دست آمده اند قهراً محبّتی در دل آن ها نیز به صاحب قنات پیدا می شود و نسبت به او حالت تواضع و فروتنی پیدا می کنند و چون این حالت برای او نسبت به امام عصر علیه السلام پیدا شد و محبّت قلبی او استمرار یافت، تکمیل محبّت الهیه را برای او در پی خواهد داشت و از برکت معرفت به مرحمت ایشان و بر اثر جریان آب حيات محبت آن حضرت گل های معرفت و محبت الهی از شاخسار وجود او شکوفا می شود و همین نوع تأثیر نسبت به امر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که مصدر کلی برای تمام نعمت های الهی هستند و امر حضرت ابی عبد اللّه علیه السلام که وسیله ظهور همه آثار وجود خاتم انبیا صلی اللّه علیه و آله و سلم شدند حاصل می گردد.
آن که در این تذکّر با آدابی که ذکر شد شکر واقعی نعمت های الهی تحقّق یافته و مصداق این آیه شریفه می گردد که فرموده:
﴿ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ﴾ (1)
اگر شکر گزارید حتماً نعمت های خود را برای شما زیاد می کنم.
و این آیه شریفه که می فرماید:
﴿ ما يَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَا بِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ ﴾ (2)
اگر شکر گزاری کنید و ایمان آورید خداوند چرا شما را عذاب کند.
شکر نعمت باعث بقای نعمت و زیاد شدن آن و استمرارش می گردد. (3) و تا
ص: 53
هنگام مرگ نعمت های ظاهری و باطنی برای او پایدار می یابد و چون مرگ فرا رسد دری از درهای رحمت ابدی به روی او گشوده می شود.
آن که در بعضی از آدابی که ذکر شد نصرت و یاری آن حضرت حاص
می شود و چون نصرت امام عصر علیه السلام او در حقیقت نصرت خداوند است مصداق این آیۀ شریفه می گردد که فرموده است:
﴿ إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ ﴾ (1)
اگر خدا را یاری نمایید او نیز شما را یاری می کند.
آن که با رعایت این آداب، احسان به امام زمان علیه السلام حاصل می شود و در نتیجه مورد لطف و احسان آن حضرت قرار می گیرد که خداوند - تبارک و تعالی - فرموده است:
﴿ هَلْ جَزَاءُ الإِحْسَانِ إِلَّا الإِحْسَانُ ﴾ (2)
آیا پاداش نیکی و احسان جز نیکی و احسان است.
آن که اگر از دنیا رود، رجعت کرده و زنده می شود تا از نعمت های ظاهری و باطنی دوران ظهور که مانند نعمت های بهشت است بهره مند گردد.
ص: 54
حزن و اندوه انسان دو گونه است:
حزنی است که هیچ علّت ظاهری ندارد و بدون آن که ضرر و زیانی یا اذیت و آزاری به او رسیده باشد افسرده و محزون گشته است. چنین اندوه و غمی چه بسا از اندوه و غم امام علیه السلام سرچشمه گرفته است. همان طور که امام صادق علیه السلام فرموده اند (1) و این به خاطر ارتباط روحی و شدّت علاقه ای است که بین شیعه و امامش وجود دارد و منشأ حزن و اندوه امام یا فساد و رخنه ای است که کسی در امر دین نموده و یا اندوهی است که برای یکی از شیعیان حادث شده ست. (2)
ص: 55
لذا اهل محبّت هنگامی که دچار چنین غصه ای می شوند باید احتمال دهند که مولای ایشان اندوه ناک است و برای رفع اندوه او تلاش کنند ابتدا در حال خود تأمل کنند که اگر لغزشی داشته و گناهی مرتکب شده اند توبه کنند. در حال نزدیکان و آشنایان خود بررسی کنند که اگر کسی از آن ها دچار اضطرار و گرفتاری و اندوهی است، آن را در صورت امکان برطرف نمایند و نیز تحقیق کنند که اگر کسی در حال فتنه گری و فساد است و می توانند آن را دفع کنند دفع نمایند و در صورتی که هیچ یک از این امور معلوم نگردید برای خود شان و همهٔ مؤمنین به طور عموم طلب آمرزش نمایند و در حق بیچارگان و درماندگان برای برطرف شدن گرفتاری و اندوه آنان دعا کنند و ذلّت و خواری و نابودی فتنه گران و دشمنان دین را از خداوند بخواهند و در بر طرف کردن اندوه و غم مولای خود کوشش کرده و آن را از درگاه خداوند درخواست نمایند.
گر چه امام علیه السلام به فضل الهی بی نیاز از دعای دیگران و فایده رسانیدن آنان است؛ ولی چون در امر صلوات و دعا برای فرج زیاد سفارش شده و چه بسا خداوند - تبارک و تعالی - در برخی از امور مقدّر نموده باشد که بر طرف شدن غم و اندوه امام مقارن با صلوات و دعای بندگان باشد؛ باید در انجام این وظیفه کوتاهی نکرد و با این عمل ارادت و اخلاص خود را به سرور خویش اثبات نمود و راهی برای جلب محبّت آن حضرت علیه السلام و ارتباط با او را به روی خود گشود و تا مادامی که این حزن قهری از قلب او برطرف نشده به توبه و استغفار و دعای خویش ادامه دهد و برای برطرف شدن غم آن حضرت علیه السلام اصرار و الحاح نماید و بیش از آن چه برای امور مهم خود تلاش می کند در این امر کوشش نماید و با توسل به وسایل حسینی و استمداد از سرچشمۀ فیض الهی پیامبر رحمت صلی اللّه علیه و آله و سلم این حزن و اندوه را از قلب امام علیه السلام بزداید.
ص: 56
همان گونه که در مورد ذکر آن حضرت در حال سرور و نعمت بیان شد این گونه ذکر با آدابی که گفته شد در حقیقت شکر نعمت وجود آن حضرت و موجب بقای این نعمت و ازدیاد آن است یاری خداوند متعال می باشد و یاری او را در پی دارد؛ احسان به آن بزرگ وار است و باعث احسان او می گردد و علاوه بر این ها از فضایل فراوان و فواید بسیاری که برای دعا کردن در فرج امام زمان ثابت گردیده بهره مند می شود و در همۀ این ها باید مقصد اصلی بنده رسیدن به حقایق توحید و داخل شدن در زمرۀ اهل محبّت پروردگار باشد.
حزنی است که سببی دارد و از علت معیّنی ناشی گشته است مانند آن که دچار اذیّت و آزاری شده یا مصیبتی به او روی آورده است در این قسم حزن حال انسان دو گونه است:
اوّل: حال صبر و رضا و تسلیم ندارد بلکه جزع و بی تابی می کند که این حالت مرضی پروردگار نیست و در اخبار وارد شده است که به خاطر تقصیر و گناهی است که از انسان سر زده و این مصیبت و بلا عقوبت آن است. (1)
و در حدیثی امام صادق علیه السلام فرموده اند سبب و منشأ هر خطا و لغزشی، از هر کس که صادر شود و باعث عقوبت الهی گردد از زمان حضرت آدم تا هنگام ظهور امام عصر علیه السلام به خاطر تقصیری است که آن شخص در ادای حق
ص: 57
لازم ما نموده است. (1)
لذا وظيفۀ اهل محبّت و معرفت در چنین موردی و در حال ابتلا به چنین بلایی آن است که به وضع خود رسیدگی کند، اگر تقصیری در ادای حقوق اهل بیت علیهم السلام دارد اگر حق مالی است مانند خمس، آن را بپردازد (2) و اگر نصرت و یاری ایشان است به گفتار یا به نوشتار که پیش از این بیان گردید یا نسبت به دعا کردن برای فرج آنان و یا در مورد زیارت قبور پاک شان بوده، مخصوصاً اگر در ادای حق عظیم امام حسین علیه السلام است به وجهی که توضیح داده شد یا در حق اعظم حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است در مقام جبران آن باشد، از حقوق رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بر ما فرستادن صلوات بر آن حضرت و بر اهل بیت ایشان علیهم السلام است (3) و برای صلوات در اخبار دو معنا ذکر شده است:
ص: 58
1 - تجلیل و تعظیم آنان با ذکر فضایل و مناقب و توصیف کمالات و بیان طهارت و پاکی ذات ایشان.
2- درخواست از خداوند که عظمت و بزرگ واری و آثار ایشان را برای بندگانش ظاهر فرماید که از آن آثار برکاتی است که به واسطۀ آنان به آفریدگان می رسد و بخواهد که از ظاهر ساختن آن فیوضات خودداری نفرماید و به خاطر بدی ها و گناهان بندگان مانع از نزول آن نگردد و ادای حق ایشان در صلوات به آن است که به هر دو وجه باشد.
و پس از این تأمل و بررسی دقّت کند که در مورد حقوق برادران مؤمن خود کوتاهی نکرده آزار و یا بی حرمتی به آنان ننموده باشد و اگر چیزی از این امور برایش معلوم نگردید دعا و استغفار نماید به مضامینی که در دعای امام سجاد علیه السلام وارد شده است.
آن حضرت علیه السلام در ضمن دعای روز دوشنبه چنین فرموده است:
﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرِ نَذَرْتُهُ، وَ لِكُلِّ وَ عْدٍ وَعَدْتُهُ، وَ لِكُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ لَكَ بِهِ، وَ أَسْأَلُكَ في مَظالِم عِبَادِكَ عِنْدي، فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ، أَوْ أَمَةٍ مِنْ إمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلَمَةٌ ظَلَمْتُها إِيَّاهُ فى نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ في أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوَى، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ، أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً ، وَ حَيَّا كَانَ أَوْ مَيَّا، فَقَصُرَتْ يَدي وَضاقَ وُسْعَى عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ، وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِزادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ
ص: 59
تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا شِئْتَ، وَ تَهَبَ لي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً إِنَّهُ لا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَ لا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ . ﴾ (1)
خداوندا، از تو آمرزش می طلبم برای هر نذری که کرده ام و هر وعده ای که داده ام و برای هر پیمانی که بسته ام و سپس برای تو آن را وفا ننموده باشم و از تو درخواست می کنم در مورد حقوق بندگانت نزد من ،پس، هر بنده ای از بندگانت یا کنیزی از کنیزانت برایش نزد من حقّی باشد که ستم نمودم به وی آن را در جان یا در آبرو یا در مال یا در خانواده و فرزندانش یا غیبت او را نموده یا بر او ستم کرده باشم به خاطر تمایلات یا به هوی و هوس یا خود خواهی، یا حمیّت، یا ریا کاری و یا تعصّب، غایب بوده باشد یا حاضر، زنده باشد یا مرده، پس دستم کوتاه گردیده و ناتوان گشتم از بازگرداندنش به وی و حلالیّت خواستن از او پس از تو می خواهم ای آن که نیاز ها را مالک است و آن ها به خواست او اجابت شوند و می شتابند به سوی اراده اش که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و این که او را از من خشنود سازی به آن چه خواهی و به من عطا کنی از نزد خود رحمتی را که آمرزیدن چیزی از تو نکاهد و بخشش زیان نرساند تو را ای مهربان ترین مهربانان.
دوّم: حالت رضا و تسلیم دارد وظیفۀ او در این مورد آن است که مصائب مولای خود را در طول غیبت ایشان به خاطر آورد، (2) مصائب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و
ص: 60
مخصوصاً مصائب سيّد الشّهدا علیه السلام را به یاد آورد تا با تأسّی و اقتدا به آنان تسلیم و رضای او افزوده گردد و قلب او تسکین پیدا کند.
آداب این ذکر آن است که کاری کند تا مورد مرحمت آن بزرگوار قرار گیرد به این که احسانی به یکی از دوستان گرفتار آن حضرت کند و به این وسیله قلب مبارک ایشان را خشنود و به خود معطوف گرداند یا با دل شکسته و سوز و آه جدّ مظلومش امام حسین علیه السلام را زیارت کند و بعد از آن برای فرج آن بزرگوار با یکی از دعا هایی که از معصومین وارد شده دعا کند (1) و آن گاه از ایشان درخواست شفاعت نماید و از خداوند برای او طلب رحمت و مغفرت کند و
ص: 61
حزن و اندوه او را بر طرف فرماید و قصد اصلی او در همۀ این توسّلات به وسایل حسینی و توجّهات به رحمة للعالمین درک حقیقت توحید و اظهار محبّت به پروردگار باشد.
این ذکر با رعایت آدابی که گفته شد در مورد بلا و مصائبی که حتمی نباشد باعث می شود که آن بلا بر طرف شود در ضمن آن که پاداش کاملی به خاطر توسلاتش نصیب او می گردد و در موردی که بلا حتمی باشد باعث تخفیف آن می گردد به آن که مدّت گرفتاری کوتاه گردد یا اگر چند نوع گرفتاری است بعضی از انواع آن برطرف شود و یا تحمّل آن مصیبت ساده و آسان گردد و در این میان عنايات و الطافی برای او از طرف آن حضرت در بیداری و خواب نمایان شود و فوایدی که برای کیفیت اوّل از حزن گفته شد در این کیفیّت نیز هست.
1 - وظیفۀ اهل محبّت آن است که در هر عبادتی که می خواهد انجام دهد بررسی کند مولای او آن عبادت را چگونه انجام می داد و آدابش را از این طریق فرا گیرد.
2- عبادت او و حالات او را در چنین عبادتی به خاطر آورد تا در کیفیّت عبادت از نظر خضوع و خشوع و حضور قلب به ایشان تأسی و اقتدا کند. (1)
3- توجّه کند که چنین بزرگواری با آن مرتبه و منزلتی که نزد خدا دارد چگونه در برابر خداوند خضوع و خشوع و اظهار ذلت می نماید و از آن جا پی به عظمت پروردگار ببرد و این باعث کمال معرفت او به خداوند متعال می گردد.
ص: 62
4- شدّت سعی و اهتمام ایشان را در عبادت به یاد آورد تا عبادت خود را بزرگ نشمارد و گرفتار عجب و غرور نشود.
5 - سعی در عبادت مخصوصاً در بعضی از عبادت ها مانند تهجّد و شب زنده داری خشنودی آن حضرت را فراهم می آورد و چه بسا قابلیّت پیدا می کند که به او توجّه خاصّ نماید و به فیض دیدارش نایل آید و در بعضی از عبادت ها مانند اقامۀ عزای سيّد الشّهدا ادعای خیر آن بزرگوار را در پی دارد (1) و هر یک از این ها سبب ازدیاد رحمت و عنایت پروردگار در حق او می شود.
6- عبادت و ورع و تقوای او در واقع نوعی اعانت به آن حضرت و باعث احیای امر ایشان و موجب عزّت و شرف او می گردد همان طور که کمال فرزند موجب شرف پدر است و در حدیث است که فرموده اند: ﴿ کُونُوا لَنَا زَیْناً ﴾ یعنی زینت ما باشید. (2)
تقوا و ورع او سبب می شود که به وی اعتماد کنند و اگر مطلبی را نقل کرد صحیح بدانند و این باعث نشر و ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام ها می شود. خوبی
ص: 63
رفتار او و کثرت عبادتش باعث می شود که آن ها به طرز تفکّر او و اعتقادش در امر ولایت راغب شوند و آن را بپذیرند و نیز تقوا و خود سازی او با انجام فرائض الهی باعث تأثیر دعای او در امر فرج و ظهور آن حضرت می گردد و اگر چنین شد و این دعا مقبول درگاه الهی قرار گرفت بزرگ ترین یاری و احسان و محبّت را به ایشان نموده است.
7- عبادت و ورع و تقوا وسیلۀ تربیت روح و ازدیاد محبت او و باعث ایمنی از سلب شدن و از بین رفتن آن می گردد.
8 - عبادت هر گاه با آداب و شرایط آن به طور صحیح انجام شود باعث انکشاف قلبی برای درک کمالات و فهم حقايق و كشف معضلات می شود؛ دل را صیقل می دهد و در نتیجه عظمت آن حضرت و کمالات او در آن منعکس می گردد مانند آیینۀ پاک که صورت را منعکس می کند و مانند حسن ذائقۀ صحیح که لذّت طعام را و باصره صحیح که حسن و جمال اشیا را و سامعه صحیح که اصوات زیبا را و شامۀ صحیح که بوی گل ها را درک می کند و این باعث کمال معرفت به ایشان و وسیلهٔ تکمیل معرفت نسبت به خداوند - تبارک و تعالی - می گردد.
9 - در هر عبادتی توجه داشته باشد که بقای آن به برکت وجود امام عصر علیه السلام بوده و هست به وجهی که اجمالی از شرح آن گذشت و بنا بر این از ایشان سپاس گزاری نماید و حق شکر آن را به جای آورد تا باعث افزایش توفیق او گردد.
10- در هر عبادتی چون قبولی و تأثیر آن متوقف بر معرفت و محبّت آن حضرت است مقارن با آن عبادت اظهار محبّتی به ایشان نماید تا آن که موجب کمال قبول آن شود.
در هر عبادتی دو نوع محبّت می تواند داشته باشد:
ص: 64
نوع اوّل محبّتی که موافق آن عبادت و از آداب آن است. مثلاً در دعا دوستی موافق با آن، دو امر است:
اوّل آن که قبل و بعد از دعا به قصد سلامتی آن حضرت صدقه دهد، زیرا از آداب دعا صدقه دادن است و انفاقی که در راه امام علیه السلام و مربوط به ایشان باشد پاداش آن دو هزار هزار برابر می شود و بنا بر این اثر آن دعا به سبب صدقه ای که داده به مراتب افزایش پیدا می کند.
دوّم آن که دعا برای تعجیل فرج آن حضرت را بر دعا برای خود مقدّم بدارد و در این تقدیم نشانه هایی از محبت است که به آن ها اشاره می کنیم:
1 - این تقدیم تجلیل و تعظیم آن بزرگوار است و مصداق تعظیم شعائر است که خداوند - تبارک و تعالی - فرموده است:
﴿ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب ﴾ (1)
تعظیم شعائر الهی از تقوای دل ها سرچشمه می گیرد.
و این تقوا موجب قبولی دعا می گردد.
2- این گونه تقدیم بدون شک محبّتی آشکار نسبت به آن حضرت است و محبّت به ایشان بدون تردید باعث قبولی دعا و هر عبادت است.
3- در مورد صلوات فرموده اند که اگر با دعا ضمیمه گردد باعث قبولی دعا می شود زیرا صلوات را خداوند حتماً می پذیرد و شأن او اجلّ است که یکی را
ص: 65
بپذیرد و دیگری را رد کند (1) و می توان این مطلب را در مورد دعا برای فرج امام زمان علیه السلام نیز جاری ساخت زیرا همان حکمتی که در صلوات است در دعا برای فرج نیز هست و گذشته از این ها این مطلب در زیارت جامعه مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است آن جا که در محضر شریف ایشان عرضه می داریم:
﴿ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرادَتِي فِي كُلِّ أَحْوالِي وَ أُمُورِي. ﴾
من در همه احوال شما را پیشاپیش خواسته ها و حوائج خود قرار می دهم.
و اما در نماز دوستی آن حضرت ها که متناسب با نماز و موافق با آداب آن باشد آن است که در قنوت و در سجدۀ آخر دعا برای تعجیل فرج ایشان کند، زیرا حال قنوت و حال سجدۀ آخر نماز از بهترین حالات نماز گزار است و دعا کردن در آن ها از بهترین آداب آن ها است و عرض کردیم دوستی آن حضرت اقتضا می کند که دعا برای فرج او را بر دعا های دیگر مقدّم بداریم و مؤیّد آن فرمایش امام صادق علیه السلام است که به بعضی از اصحاب خود هنگامی که آداب خضوع نماز را بیان می کردند به قنوت که رسیدند فرمودند: ﴿ فَاذْكُرْنِی عِنْدَ رَبِّكَ . ﴾ ؛ مرا نیز در آن حال یاد کن نزد پروردگارت.
در روزه، دوستی موافق آن است که به قصد افطاری دادن امام علیه السلام صالح فقیری از شیعیان ایشان را افطاری دهد، زیرا افطاری دادن به روزه دار از
ص: 66
بهترین آداب روزه است و هر کس روزه داری را افطاری دهد مانند ثواب آن روزه دار برای او نوشته می شود و هر چه روزه دار از ایمان برتر و کمالات بیشتری برخوردار باشد اجر و ثواب افطاری دادن به او بیشتر می گردد با این عمل به ثواب بی شماری می رسد.
در خمس و زکاة، دوستی موافق آن است که هنگام پرداخت خمس و زکات به سادات و فقرا مؤمنین بعد از قصد ادای واجب، تقویت ایمان و ولایت آن ها را به امام زمان علیه السلام قصد کند تا به این وسیله ربطی به آن حضرت پیدا کند و پاداش آن دو هزار هزار برابر گردد و این قصد با قصد ادای واجب منافات ندارد بلکه مؤكِّد آن است و علما در رساله های عملیۀ خود نوشته اند که هر قصد راجحی در واجبات مؤكِّد قصد واجب می شود.
در تمام صدقات مستحبّی دوستی موافق، دو امر است:
یکی همان است که در خمس و زکات گفته شد.
دیگری آن است که قصد اصلی او طلب سلامتی آن حضرت و هر کس و هر چیز که متعلق به ایشان است و سلامتی او محبوب ایشان است باشد و بالتبع سلامتی خودش یا کسی را که به عنوان سلامتی او صدقه می دهد قصد نماید و با این وسیله ثواب عمل خود را دو هزار هزار برابر گرداند.
در امر به معروف و نهی از منکر دوستی موافق آن است که قصد نصرت و یاری امام زمان علیه السلام او را بنماید زیرا امر به معروف و نهی از منکر باعث دفع منکر و اقامه فرائض و برقراری احکام می گردد و همان طور که در کتاب شیوه های یاری قائم آل محمّد علیه السلام گفتیم این عمل یکی از راه های یاری آن حضرت است. چون از اموری است که به شؤون آن حضرت مربوط می شود.
ص: 67
در حج دوستی موافق دو امر است:
یکی آن که قصد دیدار جمال نورانی آن حضرت و تشرّف به محضر مقدسش را در ایام عرفات بنماید گر چه شخص ایشان را نشناسد زیرا روایت شده است که آن حضرت در موسم عرفات همه ساله حضور دارد (1) و تا کنون اشخاص زیادی به فیض دیدار او در آن مکان شریف نایل آمده اند. (2)
دوّم آن که: به نیابت از طرف آن حضرت حج به جای آورد یا طواف کند که
ص: 68
این از وظایف شیعه نسبت به ادای حق ائمّۀ اطهار علیهم السلام است و فضیلت بسیاری بر آن مترتب می گردد.
کلینی در کافی به سند خود از موسی بن القاسم روایت کرده است که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم خواستم از طرف شما و پدر بزرگوار شما طواف کنم. به من گفتند: جایز نیست امام علیه السلام فرمود:
﴿ بَلْ طُفْ مَا أَمْکَنَکَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ. ﴾
آن طور نیست که گفته اند، بلکه به اندازه ای که برایت ممکن است طواف کن و آن جایز است.
سه سال که از آن قصّه گذشت روزی به حضرت عرض کردم من از شما اجازه خواستم تا از طرف شما و پدر بزرگوارت طواف کنم و شما اجازه فرمودید و من این کار را کردم، آن گاه به دلم افتاد که یک روز از طرف رسول خدا صلی الللّه علیه و آله و سلم روز دوّم از طرف امیر مؤمنان علیه السلام، روز سوّم از طرف امام حسن علیه السلام و همین طور تا روز دهم از طرف شما طواف نمایم و از طرف مادرت حضرت فاطمه گاهی طواف می کردم و گاهی نمی کردم. نظر شما چیست؟
امام علیه السلام فرمود:
﴿ اسْتَكْثِرْ مِنْ هَذَا فانّه أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ انَّ شَاءَ اللَّهُ. ﴾
این کار را زیاد انجام بده زیرا بهترین عملی است که آن را انجام داده ای. (1)
در زیارت و عزا داری امام حسین که برترین و کامل ترین و محبوب ترین و ارزنده ترین عبادت است و فضیلت همۀ عبادت ها در آن جمع است مثلاً ثواب هزار نماز گزار، هزار روزه دار، هزار صدقه، هزار جهاد، هزار شهید بلکه چند
ص: 69
هزار شهید و چند هزار حج به وسیله آن به دست می آید. (1)
وجه اوّل آن که در روایات فرموده اند: حق ما ائمّه را شیعیان نمی توانند به طور کامل ادا کنند مگر با زیارت و عزا داری امام حسین علیه السلام و ترک آن جفا در حق ما و ضایع کردن آن است. هر چند هزار حج به آورند (2) و نیز فرموده اند: فضایل فراوان زیارت مشروط است به آن که به قصد دوستی ایشان و ادای آن دوستی به جا آورده شود و در خصوص حضرت صاحب الأمر روایت دارد که چون هنگام ولادتش آن حضرت را به عالم بالا بردند، از ناحیه پروردگار ندا آمد که من قسم یاد کرده ام به واسطۀ تو عطا و بخشش کنم و ثواب و
ص: 70
پاداش دهم. (1)
پس در هنگام زیارت امام حسین علیه السلام و نیز در حال عزا داری آن حضرت اگر کسی قصد ادای حق محبّت امام عصر علیه السلام و سایر ائمّه علیهم السلام را نماید موجب كمال قبول آن و زیاد شدن اجر و پاداش آن می گردد.
وجه دوّم: طبق روایات فراوان یکی از وظایف شیعه در دوران غیبت امام عصر اهتمام ورزیدن در دعا برای تعجیل فرج آن حضرت است و در این فرمایش که خود ایشان فرموده: ﴿ وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ. ﴾ تأكيد بسیار بر آن شده است (2) و در انجام این وظیفهٔ مهم لازم است که بنده شرایط قبول و تأثیر بهتر آن را فراهم نماید و از خصایص امام حسین ویژگی های آن حضرت استجابت دعا زیر گنبد و بارگاه او و مقامات منسوب به ایشان است. پس اگر کسی هنگام تشرّف به کربلاء یا زیارت از راه دور و یا عزا داری آن حضرت قصد انجام این وظیفه یعنی دعا برای فرج حضرت نماید، این قصد باعث قبولی عمل و اجابت دعای او می گردد.
و امّا دوستی موافق در سایر عبادات را در فصل سوّم ذکر خواهیم کرد انشاء اللّه.
ص: 71
گفتیم در هر عبادتی دو نوع محبّت می تواند به امام عصر علیه السلام باشد:
نوع اوّل محبّتی که موافق آن عبادت و از آداب آن است که بیان آن گذشت.
اما نوع دوّم محبّتى است که تعلّق به جمیع عبادات دارد و آن دو امر است:
امر اوّل: آن است که پیش از عبادت به یاد آورد کوتاهی خود را نسبت به حقوق آن حضرت که از روی عمد یا غفلت و یا جهالت صورت گرفته و از خداوند طلب آمرزش نماید و قبولی عبادتش را درخواست کند و آداب این توبه و استغفار نسبت به هر عبادتی در کتاب های مربوطه مذکور است و در خصوص نماز روایت دارد که پیش از شروع نماز بگوید: ﴿ یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ اَلْمُسِیءُ ﴾ (1) ؛ ای نیکو کار گنه کار در پیشگاه تو حضور یافته است تو به نیکو کاران ما دستور داده ای که از گنه کاران بگذرند، تو نیکو کاری و من گنه کار، تو را به محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و آل محمّد علیهم السلام قسم می دهم که بر محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و آل محمّد علیهم السلام درود فرستی و از بدی ها و زشتی های من که می دانی در گذری.
کلینی رحمه اللّه علیه دعای دیگری را از حضرت امیر مؤمنان روایت کرده است که هر که آن را پیش از نماز بخواند با محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و آل محمّد علیهم السلام خواهد بود و آن دعا این است:
﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلاتِي وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَيْكَ، فَاجْعَلْني بِهِمْ وَجيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ، اللّهُمَّ فَكَما مَنَنْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لى بِطَاعَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ وَ وِلايَتِهِمْ فَإِنَّهَا السَّعَادَةُ، وَ اخْتِمْ لى بها فَإِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾ (2)
خداوندا من به وسیله محمّد و آل محمّد به سوی تو روی می آورم و آنان را
ص: 72
پیشاپیش نمازم مقدّم می دارم و به واسطه ایشان به درگاه تو تقرّب می جویم. پس مرا به خاطر این عزیزان در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبین درگاهت قرار بده. خداوندا همان گونه که بر من با معرفت و شناخت آنان منّت گذاشتی، اطاعت و معرفت و ولایت ایشان را برایم تا پایان کار مرحمت فرما که این سعادت است و عاقبت و سر انجام زندگی ام را به آن ختم کن که تو بر هر چیز توانایی.
امر دوّم: آن است که به بعد از عبادت مربوط می گردد و آن دو چیز است. اوّل آن که ثواب نماز های خود را به آن حضرت و پدران بزرگوارش هدیه کند و هر روز برای هر یک از آنان دو رکعت نماز هدیه نماید و در آن دو رکعت بعد از ذکر رکوع و سجود سه مرتبه بگوید: ﴿ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطاهِرینَ. ﴾
دوّم آن که بعد از فراغ از هر عبادت و عمل صالحی پیش از آن که کاری کند که موجب فساد عمل او شود، به قصد فرج و سلامتی آن حضرت از مال حلال خود، به قدر مقدورش چیزی انفاق کند که امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شريفه ﴿ لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ﴾ (1) فرموده است:
مراد از «برّ» در این آیه ماییم و مقصود از این انفاق صله نمودن و احسان به ما است. پس مفاد آیه طبق این فرمایش این است که شما بندگان هرگز از فیوضات وجود امام برخوردار نمی شوید تا برای او از آن چه محبوب شما است انفاق کنید و اگر چنین اتفاقی کرد، از قبولی اعمال که از فیوضات وجود امام علیه السلام است بهره مند می شود.
از آن چه گفته شد واضح گردید که فایدۀ این تذکر قلبی و به یاد آوردن امام علیه السلام در حال عبادت دو امر است:
ص: 73
1- این تذکّرات باعث زیاد شدن میل و رغبت قلبی و سعی در تکمیل آداب و شرایط آن ها می گردد.
2 - این مطلب باعث کامل شدن آثار قبولی می شود که از جملۀ آن آثار شرح صدر و انکشاف حقایق و اسرار علوم و معارف است. در نتیجه انسان بعد از مشاهدۀ آثار تقوا و صلاح و پاکی در قلب خود و بعد از احساس آیات و کرامات آن ها در امر خدا و دین و قرآن و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه اطهار علیهم السلام به مرتبۀ عین الیقین
می رسد و درک می کند و می یابد که این ها همگی حق است و غیر آن ها باطل می باشد مانند کسی که با چشم صحیح نور آفتاب را مشاهده کند. او یقین به وجود آفتاب دارد و محال است که کسی بتواند برایش شبهه در اصل وجود آفتاب یا نور او یا حسن و زیبایی او ایجاد کند و چون انسان به این مرتبه رسید و این برکات را مشاهده کرد باید به یاد داشته باشد که این برکات و سرچشمۀ این
بركات یعنی وجود امام عصر علیه السلام همه از آثار و برکات شهادت امام حسین علیه السلام است و بنا بر این باید متذکّر مصائب آن حضرت باشد و حق شکر ایشان را ادا نماید و نیز متذکر شود که آن ها همه از آثار وجود مبارک خاتم انبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلم است و حق شکر ایشان را با فرستادن صلوات بر آن حضرت مخصوصاً پیش از شروع هر عبادتی و بعد از آن و مخصوصاً در دعا و درخواست حوائج ادا نماید.
چنان چه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿ لاَ تَجْعَلُونِی کَقَدَحِ اَلرَّاکِبِ فَإِنَّ اَلرَّاکِبَ یَمْلَأُ قَدَحَهُ فَیَشْرَبُهُ إِذَا شَاءَ، اِجْعَلُونِی فِی أَوَّلِ اَلدُّعَاءِ وَ آخِرِهِ وَ وَسَطِهِ. ﴾
مرا مانند قدح سواره قرار ندهید زیرا سواره قدح و کاسه خود را پر می کند و هر گاه خواست می آشامد. مرا در اوّل آخر و وسط دعای خود قرار دهید (1)
ص: 74
و نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود:
﴿ انَّ رَجُلًا أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهِ عَلیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنِّي جَعَلْتُ ثُلُثَ صَلَوَاتُ لَكَ . فَقَالَ لَهُ خَيْراً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهِ عَلیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : إِنِّي عِلَّةٍ نِصْفُ صَلَوَاتِي لَكَ . فَقَالَ لَهُ : ذَاكَ أَفْضَلُ . فَقَالَ : إِنِّي جَعَلْتُ كُلَّ صلواتى لَكَ ، فَقَالَ : إِذاً يَكْفِيَكَ اللَّهُ عزّوجل مَا أَهَمَّكَ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتِكَ. ﴾ (1)
شخصی محضر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! من یک سوّم دعای خود را برای شما قرار دادم فرمود: کار خوبی کردی. عرض کرد ای رسول خدا! نیمی از دعای خود را برای شما قرار دادم. فرمود: این بهتر و با ارزش تر است. عرض کرد: من همۀ دعایم را برای شما قرار دادم. فرمود: در این هنگام خداوند آن چه از امر دنیا و آخرتت برایت اهمیّت دارد را کفایت می کند.
شخصی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: چگونه دعای خود را برای او قرار می دهد؟ حضرت فرمودند:
﴿ لاَ یَسْأَلُ اَللَّهَ شَیْئاً إِلاَّ بِالصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِه. ﴾ (2)
هر گاه چیزی از خدا می خواهد ابتدا بر محمّد و آل محمّد درود می فرستد.
اوّل آن که در چنین هنگامی باید حضور امام علیه السلام و احاطۀ علمی او را به احوال و اسرار خود یاد آور شود چنین توجهی البته باعث حيا و مانع ارتکاب معصیت و گناه می گردد.
دوّم آن که به یاد آورد هر گناهی و هر عمل زشتی قلب شریف آن حضرت را آزرده می کند پس برای نرنجاندن خاطر آن محبوب و آزرده نساختن قلب
ص: 75
نازنین او مرتکب چنین گناهی نشود.
سوّم آن که به یاد آورد که گناه باعث آلودگی و بیماری قلب و روح او می گردد و همان طور که بر اثر طعام آلوده جسم انسان مریض می شود و بر اثر آن میل او به غذا هر چند لذیذ باشد کم می شود در بیماری قلب و روح نیز اشتیاق و رغبت او به معنویّات کم می شود، توجّه او به خدا و محبّت او به امام زمان علیه السلام ضعیف می گردد و در نتیجه آثار قبولی عبادات او کاهش پیدا می کند گاهی بعضی از خوراکی ها مانند سم است و باعث هلاکت انسان می گردد، بعضی از گناهان نیز باعث سلب کلّی محبّت و در نتیجه سقوط آدمی می گردد و چه بسا مصداق این آیه مبارکه می شود:
﴿ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَساوُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللّهِ وَ كَانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ ﴾ . (1)
سر انجام کسانی که مرتکب بدی ها شدند این بود که آیات الهی را تکذیب کردند و به باد تمسخر گرفتند.
قلبی که بر اثر گناه و معصیت وارونه گشته کار آدمی را به آن جا می کشاند که در امر امام عصر خود علیه السلام که آیت عظمای الهی است دچار شک و تردید می شود و بر اثر وسوسه های شیاطین و القای شبهات آن ها کم کم تکذیب و مسخره می کند.
چهارم آن که به یاد آورد که معصیت و نافرمانی سبب اعراض آن حضرت از او می گردد زیرا که اکثر معاصى منشأ آن محبّت دنیا است و خداوند کریم در قرآن عظیم به پیامبر مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به دستور می دهد:
﴿ فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴾ (2)
روی بگردان از کسانی که از یاد ما روی گردانده اند و جز دنیا و زندگی دنیا
ص: 76
چیزی اراده نکرده اند.
و البته هر کس مستحق اعراض رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد مستحق اعراض امام علیه السلام نیز خواهد بود و کسی که امام از او روی بگرداند چه بر سرش خواهد آمد و چه ضرری را متحمّل می شود واضح است و احتیاج به توضیح ندارد.
پنجم آن که به یاد آورد که برای امام زمانش زشت است که او کار زشتی مرتکب شود به خاطر انتسابی که به آن حضرت دارد همان طور که زشتی کار فرزند باعث خجالت پدر می گردد و اگر از اهل علم است ترک تقوای او باعث سلب اعتماد مردم از او می شود دیگر به گفتار او و اخباری که از امام علیه السلام نقل کند اعتماد نمی کنند و نیز ترک تقوای او باعث سلب رغبت مردم از او و فکر و و راه و روش او و طریقه ای که بر آن طریقه است از امر ولایت می گردد و گاهی باعث بد بینی به همۀ افراد اهل مکتب و مذهبش می گردد و ضرر آن معلوم است و به حدی است که به توصیف نگنجد. دیگر آن که ترک تقوا باعث سلب تأثیر دعای بنده می گردد؛ دعا برای فرج که لازمۀ محبّت انسان به امام زمان علیه السلام است با نبود تقوا از اثر خواهد افتاد و یا کم اثر می گردد و سرعت اجابتش را از دست می دهد.
و امّا کیفیت نصرتی که از دعا برای تعجیل فرج حاصل می شود یکی تخفیف در طول زمان غیبت است که در فرمایش امام صادق علیه السلام به آن تصریح شده است ایشان فرموده اند:
وقتی عذاب بر بنی اسرائیل طولانی شد چهل روز به درگاه الهی گریه و ناله کردند خداوند متعال به موسی و هارون دستور داد که آن ها را از چنگال فرعون نجات دهند و این در حالی بود که هنوز صد و هفتاد سال از چهار صد سال عذاب آن ها باقی مانده بود و خداوند به واسطۀ دعا و تضرّع آنان از مقدار باقی مانده صرف نظر نمود. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود:
﴿ هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اَللَّهُ عَنَّا، فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ اَلْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَی مُنْتَهَاهُ ﴾
ص: 77
شما شیعیان نیز اگر همانند آنان عمل کنید خداوند قطعاً فرج ما را می رساند؛ ولی اگر چنین نکردید و در این امر مهم و حیاتی بی تفاوت بودید این امر به نهایت خود می رسد. (1)
دیگر آن که دعای بندگان باعث فرج های جزیی پیش از فرا رسیدن آن فرج کلی برای آن حضرت می گردد مانند مخذول شدن و سرکوب گشتن عدّه ای که از روی عناد و دشمنی با آن حضرت قصد پنهان کردن آثار او را دارند یا تقویت گروهی از دوستان آن حضرت که سبب نشر معارف او و احیای امر آن بزرگوارند و مانند ظاهر شدن بعضی از کرامات که باعث عظمت و رفعت شأن آن حضرت گردد.
و امّا فایده و فضیلتی که در این نصرت امام به وسیلۀ دعا نصیب دوستان می گردد امور بسیاری است.
یکی آن چیزی است که از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: خداوند او را از آن چه در زمان فرج کلی وعده فرموده بهره مند سازد و اگر مرده باشد او را در آن زمان زنده نماید و به دنیا بازگرداند. (2)
دیگر آن چه در فرمایش امام حسن عسکری علیه السلام به احمد بن اسحاق است که فرمود:
﴿ یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ! وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَهً لَا یَنْجُوا فِیهَا مِنَ الهَلُکَهِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فیها لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ. ﴾
ص: 78
ای احمد بن اسحاق به خدا سوگند غیبتی می کند که در آن رهایی نمی یابد از هلاکت مگر آن که خداوند او را بر قول امامت آن حضرت ثابت بدارد و بر دعا کردن برای فرج آن حضرت توفیق دهد. (1)
و فضایل و فواید دیگری که از روایات ائمّۀ اطهار علیهم السلام استفاده می شود و ما در حدود صد فضیلت را در مجموعۀ مستقلی جمع آوری نموده ایم. (2)
و شرط کلّی در قبولی دعا و اثر کامل آن تقوا و پرهیز از گناهان است و کمبود تقوا باعث کم رنگ شدن اثر دعا و در نتیجه نقصان محبّت و نصرت بنده نسبت به مولایش می گردد و تقوایی که باعث استجابت کامل دعا می شود به گونه ای است که حضرت رضا علیه السلام از سیّد السّاجدين امام زين العابدين علیه السلام روايت کرده اند که فرمود:
هر گاه شخصی را دیدید خوش سیما و باوقار است و از خود زهد و عبادت نشان می دهد و در حرکاتش فروتنی می نماید این ها شما را فریب ندهد، زیرا زیادند افرادی که به خاطر کمی توان و نیروی خود و سستی و بز دلی از به چنگ آوردن دنیا و ارتکاب حرام ناتوان و عاجزند و دین را دامی برای رسیدن به آن قرار داده و همواره مردم را با ظاهر آراسته خویش فریب می دهند و هر گاه بر حرام تمکن یافتند و فرصت و قدرت پیدا کردند به آن هجوم می آورند.
ص: 79
و هر گاه کسی را یافتید که از مال حرام خود داری می کند این باعث نشود که فریب او را بخورید زیرا خواسته های نفسانی اشخاص گوناگون است. چه بسا افرادی که از مال حرام دوری می کنند؛ ولی مرتکب کار های زشت دیگر می شوند در حالی که حرام است و اگر کسی را یافتید که از این گونه کار های زشت حرام نیز خود داری می کرد باز هم فریب او را نخورید تا به مقدار عقل او بنگرید. چه بسا افرادی که همۀ این محرّمات را ترک می کنند امّا کار های ایشان از عقل استواری سرچشمه نگرفته در نتیجه فسادی که به خاطر جهالت و نادانی به بار می آورند بیش از اصلاحی است که انجام می دهند و اگر کسی را یافتید که دارای عقل متین بود، تأمل کنید و فریب او را نخورید تا ببینید آیا عقل در وجود او حاکم است و بر هوا های نفسانی او غلبه دارد یا عقل شکست خورده و هوا های نفسانی بر او چیره گشته اند. در نتیجه بفهمید محبت او نسبت به ریاست های باطل چگونه است؟ آیا می تواند به آن ها بی اعتنا باشد یا نه؟ زیرا در میان مردم کسانی هستند که دنیا و آخرت خود را بر باد می دهند. از دنیا به خاطر دنیا می گذرند و می پندارند که لذت ریاست بیش از لذت برخورداری از اموال و نعمت های حلال است. بنا بر این از همه نعمت ها به خاطر رسیدن به ریاست صرف نظر می کنند تا آن جا که هر گاه به آن ها گفته شود از خدا بترسید غرور و خود پسندی آن ها را به گناه کشاند و نصیحت نشنوند. آتش دوزخ آنان را کفایت کند و چه بد جایگاهی است.» (1) پس او دیوانه وار بدون بصیرت به کار خود ادامه دهد. اوّل باطلی که مرتکب شود او را به بیشترین خسارت دچار کند و پروردگارش او را در طغیان و سرکشی نگه می دارد بعد از آن که بخواهد و طلب کند آن چه را که بر آن قدرت ندارد.
پس حلال کند آن چه را که خداوند حرام فرموده و حرام کند آن چه را که خداوند حلال نموده است باکی ندارد به آن چه از دین خود از دست دهد
ص: 80
هر گاه ریاستی که به خاطر آن خود را به بدبختی افکنده برایش سالم بماند.
«پس این گروهند کسانی که خداوند بر آنان غضب کرده و آن ها را از رحمت خویش دور ساخته و عذاب خوار کننده ای برای ایشان آماده نموده است».
ولی مرد کامل شایسته کسی است که هوای نفس خود را پیرو امر و فرمان خداوند قرار داده و نیروی خویش را در راه رضا و خشنودی خدا به کار برد.
ذلّت با حق و در راه حق را نزدیک تر به عزّت پایدار و همیشگی از عزّت با باطل و در راه باطل ببیند و بداند کم ترین ضرر و زیانی را که در راه حق متحمل می شود او را به نعمت های دائمی می کشاند در سرایی که از بین نمی رود و پایان نمی پذیرد و خوشی ها و فراخی های فراوان که با پیروی از هوای نفس به دست می آورد در آخر او را به عذابی می کشاند که پیوسته است و پایانی برایش نیست و هرگز زمان آن سپری نمی گردد. پس مردی که تابع هوای نفس نیست و اسیر آن نگردیده بلکه آن را تابع امر پروردگار قرار داده مرد خوب و شایسته است. به او تمسک بجویید و به راه و روش او اقتدا نمایید و به وسیلۀ او به پروردگار تان توسل پیدا کنید زیرا که دعای او رد نمی گردد و خواسته او ناکام نمی ماند. (1)
و از مطالب گذشته روشن شد که ذکر قلبی آن حضرت برای اهل معرفت و محبّت در هنگام رو برو شدن با گناه باعث حیاء و خودداری از گناه می گردد و به این وسیله می توانند از مفاسد سالم بمانند که مهم ترین مفسدۀ گناه، دوری از ولایت امام زمان علیه السلام می باشد و این خسارتی است بزرگ و غیر قابل جبران.
به واسطۀ ذکر قلبی است که بنده مشمول عنایت و لطف الهی قرار گرفته و حقایق و اسرار توحید را درک می کند و در زمرۀ اهل محبّت خداوند قرار می گیرد.
ص: 81
در چنین هنگامی انسان باید اوّلاً این مطلب را به یاد آورد که از شرایط ایمان و درستی موالات با ائمه اطهار علیهم السلام ارادت و دوستی با اوّلیا و دوستان آنان است و روایات فراوانی به ما رسیده که فرموده اند: هر نوع سرور و شادمانی که به دوستان اهل بیت علیهم السلام برسد در حقیقت به خود ایشان رسیده است و هر نوع بی حرمتی و اذیت و آزار دوستان آنان بی حرمتی به خود ایشان است.
کلینی رحمه اللّه علیه در کتاب شریف کافی به سند خود از ابو حمزه ثمالی روایت کرده است که گفت: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿ مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اَللَّهَ ﴾ (1)
هر که مؤمنی را خشنود گرداند مرا خشنود نموده و کسی که مرا خشنود کند خدا را خشنود کرده است.
مفضّل از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ لَا يَرَى أَحَدُكُمْ اذا دَخَلَ عَلَى الْمُؤْمِنِ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَيْهِ أَدْخَلَهُ فَقَطْ ، بَلْ وَ اللَّهِ عَلَيْنَا ، بَلْ وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ﴾ (2)
هنگامی که یکی از شما مؤمنی را خشنود می نماید خیال نکند تنها او را خشنود کرده، بلکه به خدا قسم ما را خشنود نموده و بلکه به خدا سوگند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را خشنود کرده است.
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
﴿ مَنْ أَدْخَلَ السُّرُورَ عَلَى مُؤْمِنٍ فَقَدْ أَدْخَلَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ، وَ مَنْ أَدْخَلَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَقَدْ وَصَلَ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَلِكَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَيْهِ كَرْباً. ﴾
کسی که سرور و شادمانی بر مؤمنی وارد کند در واقع آن سرور و شادمانی را
ص: 82
بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد نموده و کسی که بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم سروری وارد کند گویا آن را به درگاه خداوند رسانیده است و در مورد غم و اندوهی که بر مؤمنی وارد کند قضیه به همین شکل است. (1)
در روایات بسیاری تأکید فراوانی بر شناخت حقوق برادران دینی و لزوم ادای آن شده است و آن در ارتباط و تأسّی و اقتدا و شباهت یافتن به امام علیه السلام تأثیر زیادی دارد.
امام عسکری علیه السلام به شخصی که گفت من از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام هستم فرمود:
تو از شیعیان آن حضرت نیستی بلکه از دوستان او می باشی، شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام کسانی هستند که خدا درباره ایشان فرموده:
﴿ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) (2)
شيعيان أمير المؤمنين علیه السلام کسانی هستند که باکی ندارند در راه خدا مرگ به آن ها رسد یا آن ها به مرگ رسند. شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام کسانی هستند که برادران خود را بر خویش مقدّم می دارند هر چند خود شان بسیار نیاز داشته باشند و آن ها کسانی هستند که خداوند ایشان را حاضر نمی بیند در جایی که نهی کرده و غایب نیستند در جایی که امر فرموده است شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام کسانی هستند که در گرامی داشتن برادران ایمانی خود به علی علیه السلام اقتدا می نمایند. این مطلب را از خودم برای شما نمی گویم، بلکه از قول پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم می گویم و این فرمایش خداوند متعال است که فرمود: ﴿ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ﴾ بعد از توحید و اعتقاد به نبوّت و امامت همهٔ واجبات را به جا آورند که در رأس آن ها ادای حقوق برادران دینی و به کار گرفتن تقیّه نسبت به دشمنان خداوند متعال است.
ص: 83
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است:
مَثَل مؤمنی که تقیّه در کارش نیست مانند جسدی است که سر ندارد و مَثَل مؤمنی که حقوق برادران دینی خود را رعایت نمی کند مانند کسی است که همۀ حواس او صحیح و سالم است؛ اما با عقلش نمی اندیشد، با چشمش نمی بیند، با گوشش نمی شنود با زبانش نیاز خویش را بازگو نمی کند، با دستش چیزی را نمی گیرد و با پایش به سوی چیزی حرکت نمی کند مانند یک پاره گوشت هر گونه منفعتی را از دست می دهد و هدف دشواری ها و مصائب می گردد.
همین طور مؤمن هنگامی که نسبت به حقوق برادرانش آگاهی نداشته باشد اجر و پاداشی که بر اثر ادای آن حقوق باید به او برسد، از دستش می رود. مانند تشنه ای که کنار آب است و دسترسی به آب خنک دارد، امّا نمی نوشد تا آتش تشنگی را خاموش کند و همانند صاحب حواسی است که هیچ یک از آن ها را برای دور کردن آن چه ناپسند است و برای جلب منفعت به کار نمی گیرد، در نتیجه هر نعمتی از او سلب می شود و به هر آفت و بلایی دچار می گردد.
امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:
تقیّه از برترین و ارزنده ترین کار های مؤمن است که به وسیلۀ آن خودش و برادرانش را از شرّ تبهکاران حفظ می کند و ادای حقوق برادران از شریف ترین کار های اهل تقوا است. دوستی فرشتگان مقرب خداوند و اشتیاق حور العین را جلب می کند.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده است:
به وسیلۀ تقیّه خداوند کار امتی را اصلاح می فرماید و به صاحب آن اجر و پاداش اعمال همۀ آنان را مرحمت می کند و اگر آن را ترک کند چه بسا باعث هلاکت و نابودی امتی گردد و ترک کنندۀ آن با کسانی که مردم را به هلاکت رسانیده اند شریک خواهد بود.
ص: 84
و همانا شناخت حقوق برادران اظهار محبّت به خداوند رحمان است و مرتبه و منزلت شخص را نزد خداوندی که پادشاه پاداش دهنده است بالا می برد و ترک ادای حقوق آنان باعث دشمنی خداوند رحمان می گردد و رتبه و درجۀ شخص را نزد خداوند بخشنده و نعمت دهنده پایین می آورد.
امام حسين علیه السلام فرموده است:
اگر تقیّه نبود دوستان ما از دشمنان شناخته نمی شدند و اگر شناخت حقوق برادران نبود چیزی از بدی ها و زشتی ها شناخته نمی شد مگر آن که بر تمام آنان کیفر داده می شد؛ ولی خداوند متعال فرموده است: به هر مصیبتی که دچار گردید به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری از آن را عفو می کنند. (1)
امام سجاد علیه السلام فرموده است:
خداوند هر گناهی را از مؤمن می آمرزد و او را در دنیا و آخرت از آن پاک می کند جز دو گناه، یکی ترک تقیّه و دیگری ضایع ساختن حقوق برادران.
امام باقر علیه السلام فرموده است:
شریف ترین اخلاق امامان و بزرگان شیعه به کار بردن تقیّه و ملزم ساختن خود به ادای حقوق برادران است.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
به کار بردن تقیّه برای نگهداری برادران و حمایت آنان است. پس اگر او بیمناکی را حمایت کند این از ارزنده ترین خصال کرم و بزرگواری است و شناخت حقوق برادران از برترین صدقات و نماز ها و زکات و حج و جهاد ها است.
ص: 85
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در حالی که فقیر مؤمنی به حضورش شرفیاب شد و از او رفع فقر و گرفتاری اش را خوستار شد، تبسّمی در چهرۀ او نمود و فرمود: سؤالی از تو می پرسم اگر درست پاسخ گفتی ده برابر آن چه خواسته ای عطا کنم و اگر درست پاسخ نگفتی همان خواسته ات را به تو خواهم داد - او صد درهم خواسته بود که سرمایه قرار دهد و با آن زندگی خود را بچرخاند -
به امام علیه السلام عرض کرد سؤال کنید. حضرت فرمود: اگر به تو اختیار دهند که برای خودت در دنیا چیزی تمنّا کنی چه چیزی را تمنّا می کنی؟ عرض کرد تمنّا می کنم که تقیّه در دین و ادای حقوق برادرانم به من روزی شود.
امام علیه السلام فرمود: چرا ولایت ما اهل بیت را درخواست نکردی؟ عرض کرد: آن چیزی است که به من داده شده و این چیزی است که هنوز به من داده نشده، من خدا را بر آن چه به من عطا کرده سپاس گزارم و آن چه را نداده از او درخواست می نمایم.
امام علیه السلام به او مرحبا گفت و دو هزار درهم به او عطا فرمود.
حضرت رضا علیه السلام در پیش روی او اسب چموشی بود و در آن جا عدّه ای بودند که اسب های چموش را رام می کردند؛ ولی هیچ یک از آنان جرأت سوار شدن بر آن اسب را نداشت و اگر سوار می شد جرأت راه بردنش را نداشت از بیم آن که او را بر زمین افکند و زیر سم خود لگد مال نماید. کودک هفت ساله ای در آن جا بود، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آیا اجازه می دهی من بر این اسب سوار شوم و او را راه ببرم؟ امام علیه السلام فرمود: تو این کار را می کنی؟ عرض کرد: آری، فرمود: چگونه این کار را انجام می دهی؟ عرض کرد: پیش از آن که بر او سوار شوم از او اطمینان حاصل می کنم به این وسیله که بر محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و خاندان پاکش صد مرتبه صلوات می فرستم و برخودم ولایت شما اهل بیت علیهم السلام را تازه می گردانم. حضرت فرمود: سوار شو. او سوار شد و اسب را راه انداخت و آن قدر او را راه برد و دوانید که خسته اش کرد به طوری که نالۀ اسب بلند شد و
ص: 86
عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! این اسب سوار امروز مرا خسته کرد یا مرا معاف بدار و یا تاب تحمّل او را بده. کودک گفت: آن چه برای تو بهتر است که تاب تحمّل سواری دادن یک مؤمن باشد درخواست کن.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: درست گفت. سپس برای اسب دعا نمود که خدا به او تحمّل بیشتر دهد. اسب آرام گرفت و شروع به حرکت کرد. وقتی پسر بچه از اسب فرود آمد امام علیه السلام به او فرمود: از این چهار پایان که در خانۀ من هستند و نوکران و کنیزان و اموال خزانۀ من هر چه می خواهی بخواه که تو مؤمن هستی و خداوند - تبارک و تعالی - تو را در دنیا به ایمان مشهور ساخت. کودک عرض کرد: ای فرزند رسول خدا آیا خواسته خودم را که چیز نو و تازه ای است مطرح کنم؟ امام فرمود: پیشنهاد تو چیست ای مؤمن؟ آن را مطرح کن که خداوند با پیشنهاد درست تو موافقت می کند. عرض کرد: از پروردگارت برای من بخواه که به من تقیّۀ نیکو و شناخت حقوق برادران و عمل کردن به آن چه شناخته ام عطا فرماید. حضرت رضا علیه السلام فرمود: خدا آن را به تو عطا کند و به راستی که تو بهترین چیزی که برای افراد شایسته و بندگان صالح لازم است و پیوسته باید به آن ها ملازم باشد درخواست کردی.
به امام جواد علیه السلام گفته شد فلانی در همسایگی اش بر گروهی نقب زده اند، او را به این اتّهام گرفته و پانصد تازیانه زده اند. امام علیه السلام فرمود: این آسان تر است از صد هزار هزار تازیانه که در آتش دوزخ به او بزنند، این باعث تنبیه و آگاهی او می شود تا توبه کند و دچار آن کیفر سنگین نشود. عرض کردند: چگونه چنین شد ای فرزند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم؟ امام علیه السلام فرمود: این شخص در بامداد روزی که به این مصیبت گرفتار شد حق برادر مؤمنی را ضایع کرده و تقیّه را رعایت نکرده است. وقتی این مطلب را به او تذکّر دادند، توبه کرد و حق برادری که نسبت به او کوتاهی کرده بود ادا کرد. هنوز از این کار فارغ نشده بود که دزد را یافتند و مال را از او گرفتند و این بندۀ خدا را آزاد کرده و از او عذر خواهی نمودند.
ص: 87
از امام هادی علیه السلام سؤال شد: کامل ترین مردم در خصلت های خوب چه کسی است؟ امام علیه السلام فرمود: کسی که به تقیّه بیشتر عمل می کند و حقوق برادران خود را بهتر ادا می نماید.
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: کسی که به حقوق برادرانش آشنایی بیشتر دارد و بهتر آن را ادا می نماید نزد خدا مقام برتری دارد و کسی که برای برادرانش تواضع و فروتنی کند نزد خدا از صدیقین شمرده شود و به راستی از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام است.
پدر و پسری که هر دو مؤمن بودند به محضر مقدّس امیر مؤمنان شرفیاب شدند آن حضرت از جا برخاست و آن دو را احترام کرد و در صدر مجلس نشانید و خود در مقابل آن دو نشست. آن گاه دستور داد غذا آوردند و هر دو از آن خوردند. سپس قنبر آفتابه و لگن برای شستن دست ها و دستمال برای خشک کردن آورد و خواست که بر دست آن شخص آب بریزد که فوراً امیر مؤمنان از جا برخاست و آفتابه را گرفت تا خودش بر دست آن مرد آب بریزد. او خود را به روی خاک افکند و عرض کرد چگونه چنین جسارتی کنم؟ خداوند مرا می بیند و شما بر دست من آب می ریزید؟
امام علیه السلام فرمود: بنشین و دست هایت را بشوی خداوند تو را می بیند و برادرت را که خودش را جدای از تو و برتر از تو نمی پندارد و به این وسیله به خدمت گزاران او و وسعت ملکی که در اختیار او در بهشت است افزوده می گردد. پس آن شخص نشست علی علیه السلام به او فرمود: تو را سوگند می دهم به حق عظیم من که آن را شناختی و بزرگ داشتی و به تواضعی که برای خدا نمودی که در عوض آن خدا تو را پاداش داد به این که مرا فرا خواند برای چیزی که به آن تو را شرافت بخشید و آن خدمت رساندن من به تو است. می خواهم بدون تعارف دست هایت را قشنگ شست و شو دهی همان گونه که اگر آب ریز
ص: 88
قنبر می بود و آن شخص چنین کرد. هنگامی که از شستن دست ها فارغ شد.
امام علیه السلام آفتابه را به دست محمّد بن حنفیه داد و فرمود: پسرم، اگر این پسر بدون
پدرش نزد من آمده بود من آب بر دست های او می ریختم؛ ولی خداوند
نمی پسندد که بین پدر و پسر مساوات باشد زمانی که با هم در یک جا جمع شده باشند. پدر بر دست پدر آب ریخته است و اکنون باید پسر بر دست پسر آب بریزد. محمّد بن حنفیه به دستور دستور ایشان عمل کرد و بر دست پسر ریخت.
امام عسکری علیه السلام پس از ذکر این مطلب فرمود: هر که از امیر مؤمنان علی علیه السلام در این امور پیروی کند او شیعۀ حقیقی آن حضرت است. (1)
و در روایتی امام صادق علیه السلام پس از آن که حقوق مؤمن و کیفیّت ادای آن را به معلّی بن خنیس بیان کردند، فرمودند:
﴿ فَاِذا فَعَلتَ وَصَلتَ وِلایَتَكَ بِوِلایَتِنا وَ وِلایَتَنا بِوِلایَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. ﴾
یعنی آن که هر گاه این حقوق مؤمن را ادا کردی ولایت خود را با ولایت ما و ولایت ما، را با ولایت خداوند پیوند زده ای.
یعنی با ادای آن حقوق اهل ولایت ما شده ای و به سبب ولایت ما، اهل ولایت خداوند تبارک و تعالی گردیده ای. (2)
و در حدیث دیگری فرمود:
﴿ ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ اَفْضَلَ مِنْ اَداءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ .﴾
خداوند عبادت نشده است به چیزی که با ارزش تر باشد از ادای حق مؤمن.
و روشن است که این ارزش به خاطر همان جهتی است که در روایت پیشین گفته شد که با ادای حق مؤمن ولایت امام تحقّق پیدا می کند و زمینۀ ولایت
ص: 89
خداوند فراهم می گردد. (1)
پس بر هر مؤمن دوست دار امام عصر علیه السلام لازم است که در مقام تکمیل محبّت خود آن چه لازمۀ موالات با دوستان ایشان است در حدّ توانش مخصوصاً به هنگام ملاقات و دیدار آن ها عمل نماید.
در صورتی که ملاقات با عوام از دوستان آن حضرت باشد وظیفه چنین است:
1- با خوش رویی و خوش اخلاقی و مهربانی و با سلام و مصافحه و احترام با آن ها ملاقات کند.
2- به اندازۀ توانایی خویش باید رفع نگرانی و مشکل از آن ها نماید. اگر مشکل مالی دارند کمک مالی و اگر مشکل فرهنگی و دینی دارند کمک علمی به آنان کند و در تعلیم و هدایت ایشان بکوشد.
3- از امری که موجب بی حرمتی و توهین به آن ها شود کاملاً خودداری کند.
4- در برابر بد رفتاری و جهالت آن ها از خود صبر و مدارا نشان دهد.
5- از دیدار آن ها اظهار خرسندی و شادمانی نماید و در تمام این اظهار ادب ها انگیزۀ او دوستی با ایشان به خاطر انتساب شان به آن حضرت باشد.
و چون مطلب به این جا کشید یادم آمد از خوابی که چند سال پیش از این دیده بودم در حال رؤیا کسی را رو بروی خود دیدم که به من فرمود: در مجالست و معاشرت با مردم رعایت پنج نکته ضروری و لازم است:
اوّل: در گفتار و رفتار خویش با آن ها خوش اخلاقی کند.
ص: 90
دوّم: آن که در کار های بیهوده و سرگرمی های لغو و بی فایدۀ آنان وارد نشود.
سوّم آن که با کار های خویش و خود ستایی، ریا و خود نمایی نکند.
چهارم: آن که از اموال حرام آن ها مصرف نکند.
پنجم: آن که انصاف را در مورد آن ها رعایت کند و نسبت به یاری و خیر خواهی کردن در امر دین و دنیای ایشان کوتاهی ننماید. آن چه گفتم در مورد عوام بود؛ اما نسبت به خواص ایشان یعنی علما و صلحا و اخیار و ابرار مخصوصاً ذراری حضرت زهرا علیها السلام غیر از آن چه در قسم اوّل گفته شد باید توجّه داشته باشد که نیکی کردن به آنان در واقع نیکی نمودن به اهل بیت علیهم السلام و زیارت آنان در واقع زیارت اهل بیت علیهم السلام شمرده می شود.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي مَوَالِينَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صالحی مَوَالِينَا ، يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا ﴾ (1)
کسی که نمی تواند به ما احسانی رساند به دوستان شایستۀ ما احسان کند و کسی که توانایی ندارد به زیارت ما آید دوستان شایستۀ ما را زیارت نماید که اگر چنین کرد ثواب زیارت ما برایش نوشته می شود.
و این مطلب به طور کامل بیان شده است در این فرمایش خداوند که فرموده:
﴿ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً ﴾ (2)
هر که انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فسادی در روی زمین بکشد گویا همۀ انسان ها را کشته و هر که انسانی را زنده بدارد گویا همه مردم را زندگی بخشیده است.
ص: 91
و توضیح آن چنین است که: مراد از «نفس» در این آیه که احیای آن به منزلهٔ احیای تمام مردم است نفس مؤمن است نه هر نفسی و شاهد بر آن یکی آیات و روایاتی است که می گوید نفس مؤمن نزد خداوند محترم است و حفظ آن لازم و قتل و تباه ساختن آن گناه بزرگ است؛ امّا غیر مؤمن نه حفظ و احیای او چنین فضیلتی دارد و نه قتل و نابودی اش چنین گناه بزرگی برایش می باشد که در عقوبت و کیفر به منزلهٔ کشتن همۀ مردم باشد.
شاهد دیگر ابتدا همین آیۀ شریفه است که فرموده:
﴿ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً ﴾
«ذلك» در این جا اشاره است به قصۀ هابیل و جنایتی که قابیل در مورد او مرتکب شد، یعنی به خاطر این که چنین قتلی صورت نگیرد و بندۀ صالح و شایسته ای چون هابیل که حامل آثار نبوّت بود کشته نشود ما این حکم را مقرّر داشتیم که قتل یک نفس به منزلۀ قتل همۀ مردم است.
پس روشن شد که مراد از این نفس، نفس محترمه ای است که به وجود او آثار نبوّت پا برجاست و مراد از «ناس» در این آیه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام می باشند و شاهد بر آن یکی روایتی است که مرحوم کلینی به سند صحیح از حضرت علیّ بن الحسین علیهما السلام روایت کرده است که فرمود: شخصی خدمت امیر مؤمنان رسید و عرض کرد به من خبر بده از «ناس» و «أشباه ناس» و نسناس؟
امیر مؤمنان به امام حسین علیه السلام فرمود: جواب این شخص را بده.
امام حسین علیه السلام فرمود:
﴿ أَمَّا قَوْلُکَ: أَخْبِرْنِی عَنِ اَلنَّاسِ. فَنَحْنُ اَلنَّاسُ، فَلِذَلِکَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی
ص: 92
ذِکْرُهُ فِی اَلْکِتَابِ: ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ اَلنّاسُ ) (1) فَرَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) اَلَّذِی أَفَاضَ بِالنَّاسِ. ﴾
این که سؤال کردی از «ناس» مقصود از «ناس» ما هستیم. خداوند - تبارک و تعالی - در قرآن فرموده است: سپس از همان جا که مردم کوچ می کنند کوچ کنید. و آن که مردم را کوچ داد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده است. پس مراد از «ناس» یعنی مردم، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است. این که گفتی: ﴿ أَشْبَاهُ النَّاسِ ﴾ مقصود شيعيان و ارادتمندان ما است و ایشان از ما هستند همان طور که حضرت ابراهیم علیه السلام فرموده است:
﴿ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّى ﴾ (2)
هر که از من پیروی کند او از من است.
و این که گفتی: «نسناس» مقصود این سیاهی بزرگ است و با دست اشاره به تودۀ مردم کرد. سپس فرمود:
﴿ إِنْ هُمْ إِلا كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً ﴾ (3)
این ها جز حیوانات نیستند بلکه گمراه ترند. (4)
و در روایت دیگر امام صادق علیه السلام فرموده است مراد از «ناس» در آیه شریفه ﴿ ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و پیامبران بعد از ایشان می باشد. (5)
در كلمة «أفيضوا» یعنی کوچ کنید مخاطب عامه مردم هستند و بنا بر این مراد از «ناس» که مقتدا و مطاع آن ها برای افاضه اند باید غیر از عموم مخاطبین
ص: 93
باشد و آن انبیا یا ائمه اطهار علیهم السلام هستند. پس می توان گفت معنای حقیقی «ناس» پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام و انبیا است و اطلاق آن بر دیگران مجاز می باشد، و لذا در کلام خداوند هر جا قرینۀ خاصّه ای بر معنای مجازی بود بر آن حمل می شود و گرنه به همان معنای حقیقی اش باید حمل گردد و در آیه مذکور قرینه ای بر معنای مجازی نیست و باید گفت همان معنای حقیقی اراده شده است.
شاهد دیگر بر این که نمی شود مراد از «ناس» عامّه مردم باشد این است که اگر در آیۀ شریفه: ﴿ وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً ﴾ مراد از «ناس» همۀ مردم باشد شامل تمام طبقات مردم از اهل ایمان و شرک و کفر و ضلال می گردد و معلوم است که اهل شرک و کفر و نفاق فضیلتی در احیای آن ها نیست که خداوند فرموده باشد هر که نفس محترمه ای را احیا کند این فضیلت را دارد که علاوه بر اهل ایمان، اهل شرک و کفر و ضلال را هم یا نموده است.
در قسمت قتل نفس محترمه نیز همین مطلب هست. یعنی خداوند فرموده هر کس نفس محترمه ای را به قتل رساند در کیفر و عقوبت به منزلۀ آن است که تمام مؤمنين و کافرین و مشرکین و ضالین را به قتل رسانده است.
پس روشن شد که مراد از «نفس» در آیۀ شریفه نفس مؤمن است و آن کسی است که اهل ولایت ائمّۀ اطهار علیهم السلام باشد و به وجود او آثار انبیا و اوّلیای الهی ظاهر گردد و واضح است که علما و صلحا و اتقیا را شامل می شود زیرا همیشه بیان و نشر آثار اهل بیت علیهم السلام و علوم و معارف ایشان توسّط آن ها صورت گرفته است و این طایفه سعی و تلاش در نقل فضایل و کمالات ائمّۀ اطهار علیهم السلام و ترویج احکام دین داشته اند؛ اما غیر از این ها از اهل ولایت یعنی عموم موالیان اهل بیت علیهم السلام حتّی ضعیفان ایشان را نیز شامل می شود، زیرا آن ها همیشه مورد خطاب علما بوده اند، اگر آن ها گوینده بوده اند این ها نیز شنونده بوده اند و به وجود هر دو طایفه احیای امر اهل بیت علیهم السلام عامل انجام پذیرفته است.
ص: 94
و نیز از آن چه گفته شد روشن گردید که مراد از «ناس» در آیۀ شریفه، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام و انبیا هستند و بعد از روشن شدن این مفردات مفاد این آیۀ شريفه: ﴿ وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً ﴾ روشن می گردد یعنی هر که احیا کند نفس مؤمنی از اهل ولایت ائمّۀ اطهار علیهم السلام را در حکم آن است که احیای وجود مبارک آنان را نموده است. زیرا به وسیله او آثار وجود مبارک آن ها ظاهر می گردد و در این راستا هر که بهتر و بیشتر بتواند آثار ائمّۀ اطهار علیهم السلام را منتشر کند احیا و حفظ نفس او از ارزش بیشتری برخوردار است.
و گمان می کنم با آن چه گفته شد و شواهد روشنی که بیان گردید مفاد آیۀ شريفه معلوم شده باشد. از شواهد دیگری که می توان ارائه کرد اخبار فراوانی است که در آن ها تصریح شده هر گونه نصرت و محبّت و نیکی و احسان که نسبت به دوستان و شیعیان شود مانند آن است که به خود ایشان شده است. پس این اخبار مبیّن مفاد آیه می گردند و آیه مؤیّد سند اخبار می شود.
بعد از شناخت این مطلب مؤمن باید آن چه بر عهدۀ او است از حقوق امام علیه السلام نسبت به اوّلیا و دوستان ایشان به جا آورَد. به قصد احسان به آن عزیزان به شیعیان شایسته ایشان مخصوصاً به اوّلاد و ذریّۀ ایشان احسان کند و به قصد زیارت ائمّۀ اطهار علیهم السلام آن ها را زیارت کند و به قصد خشنود کردن آن ها ایشان را خشنود نماید و به قصد درک فیض جماعت آن ها به جماعت ایشان حاضر شود و در همۀ این عناوین به چند مطلب توجّه داشته باشد:
یکی به این آیۀ شریفه که فرمود:
﴿ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى ﴾ (1)
تعاون کمک کردن و یاری رساندن است. یعنی عدّه ای یک دیگر را در انجام کاری کمک کنند. برّ و تقوی هم مصداق اتمّ و اکمل آن اهل بیت علیهم السلام می باشد.
ص: 95
امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿ نَحْنُ البِرِّ وَ التَّقْوَى ﴾ (1) برّ و تقوی ما هستیم پس خداوند در این آیه شریفه به مسلمان ها دستور می دهد که شما یک دیگر را در احیای امر امام علیه السلام یاری کنید و این کار است که پشت شیطان را می شکند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در ضمن حدیثی فرموده اند:
﴿ وَ الحُبُّ فِی اللّهِ وَ المُوازَرَهُ عَلَی العَمَلِ الصّالِحِ یَقطَعُ دابِرَهُ ﴾ (2)
دوستی در راه خدا و کمک کردن بر عمل صالح تلاش شیطان را خنثی می کند و حاصل او را بر باد می دهد.
دیگر آن که به سورۀ شریفۀ ﴿ وَ الْعَصْرِ ﴾ توجّه داشته باشد که فرموده:
﴿ إنَّ الإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ و تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴾
حق در این آیۀ شریفه به امامت و ولایت تفسیر شده است. یعنی دوستان آن حضرت یک دیگر را به امر امامت و ولایت ایشان و نیز به صبر و شکیبایی در سختی ها و دشواری های دوران غیبت توصیه و سفارش کنند توصیه در جایی به کار برده می شود و در اموری است که در نظر موصی بسیار محبوب و عزیز ست یا منافع مهمی در آن می باشد و زیان قابل توجهی در فوت و از دست دادن آن حاصل می شود و معلوم است که معرفت و محبّت و ولایت و نشر آثار اهل بیت علیهم السلام و احیای امر امام علیه السلام چنین است. فضایل و منافع فراوانی بر آن مترتّب است و خسارت و زیان بسیاری در ترک آن حاصل می شود و معلوم است که عنوان «توصیه» در مرتبۀ اوّلی اختصاص به اهل علم و صلاح دارد و اگر از دیگران هم صادر شود به تعلیم و هدایت آنان است.
و از آن چه گفته شد تفسیر این آیات روشن شد که مصون ماندن از خسران و زیان دنیا و آخرت تنها از آنِ کسانی است که به خدا ایمان دارند در راه دوستی
ص: 96
ائمه علىه السلام با هم مواسات می نمایند و یک دیگر را در احیای امر امام علیه السلام و شکیبایی در راه آن در دوران غیبت سفارش می کنند.
مطلب دیگر توجه داشتن به توصیه ای است که در اخبار در رابطه با ملاقات و مذاکرۀ امر ایشان شده است امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ تَلاَقَوْا وَ تَحَادَثُوا اَلْعِلْمَ فَإِنَّ بِالْحَدِیثِ تَجَلِّیَ اَلْقُلُوبِ اَلرَّائِنَهِ وَ بِالْحَدِیثِ إِحْیَاءَ أَمْرِنَا فَرَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا. ﴾
یک دیگر را ملاقات کنید و احادیث ما را گفتگو نمایید زیرا گفتگوی حدیث دل های زنگار گرفته را جلا می دهد و با ذکر حدیث و نشر آن امر ما احيا می گردد و خدا رحمت کند هر که امر ما را زنده نگهدارد. (1) . (2)
و شرح این مطلب و ذکر فواید آن در فصل سوّم خواهد آمد انشاء اللّه و واضح است که این مطلب أساساً به اهل علم و صلاح بستگی دارد و از غیر آن ها به فرض که بخواهد انجام گیرد نیاز به معاونت و کمک ایشان دارد.
در هنگام ملاقات با هر یک از دوستان آن حضرت چه از طایفه عوام باشد و چه از طایفه خواص، باید پیش از هر چیز قصد خود را خالص نماید تا از این سبیل اعظم یعنی ولایت حضرت صاحب الأمر علیه السلام به وسیلۀ وسایل حسینیّه و نظر مرحمت حضرت رحمة للعالمين صلی اللّه علیه و آله و سلم فائز شود برای درک حقایق و اسرار
ص: 97
توحید و در زمرۀ اهل محبّت حضرت احدیت قرار گیرد، دیگر آن که نسبت به مقامات و مجالسی که به آن حضرت مربوط است تجلیل و تعظیم لازم را بنماید و آداب آن در فصل سوّم ذکر خواهد شد.
این گونه ملاقات و موالات نسبت به دوستان آن حضرت با آدابی که ذکر شد دارای فوایدی است که به آن ها اشاره می کنیم:
1 - علاوه بر درک فضایلی همچون ارشاد جاهل و تكفّل ايتام آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم از فضیلت زیارت آن حضرت و احسان و یاری ایشان برخوردار می گردد زیرا احسانی که به یکی از دوستان آن حضرت کند احسان به خود آن حضرت محسوب می گردد.
2 - مشمول این فرمایش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می گردد که امام عسکری علیه السلام از آن حضرت روایت کرده است، فرمود:
﴿ مَنْ أَقَامَ عَلَی مُوَالاتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ سَقَاهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ مَحَبَّتِهِ کَأْساً لَا یَبْغُونَ بِهِ بَدَلًا وَ لَا یُرِیدُونَ سِوَاهُ کَافِیاً وَ لَا کَالِیاً وَ لَا نَاصِراً. ﴾
هر که بر موالات ما اهل بیت علیهم السلام پایداری نماید خداوند جامی از محبّت خویش به او بیاشامد که چیزی را با آن هرگز عوض نکند و غیر او را برای خود یار و یاور نگیرد. (1)
و این فرمایش امام محمّد باقر علیه السلام که فرمود
﴿ مَنْ سَرَّهُ أَنْ لاَ یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَللَّهِ حِجَابٌ حَتَّی یَنْظُرَ إِلَی اَللَّهِ وَ یَنْظُرَ اَللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَبْرَأْ مِنَ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ نَظَرَ اَللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَی اَللَّهِ ﴾
ص: 98
کسی که دوست دارد و خشنود می شود که بین او و خداوند حجاب و مانعی نباشد به گونه ای که به او بنگرد و خداوند به او بنگرد باید به آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم ارادت داشته و از دشمنان ایشان بیزاری بجوید و به امام و پیشوایی که از آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم است اقتدا کند... (1) . (2)
پس در اثر این گونه موالات و دوستی و ارادت با آن حضرت و دوستان ایشان کشف حجاب از قلب او می شود و آیات الهی برایش ظهور و تجلّی می نماید و مصداق این فرمایش و این دعا می گردد:
﴿ وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ، حَتّي تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ إِلي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزّ قُدْسِكَ. ﴾
دیدگان دل ما را به نور نظر به عظمتت روشن کن تا دیدگان دل ها حجاب های نور را کنار بزند و به معدن عظمت رسد و ارواح ما به ساحت قدس تو مرتبط گردد. (3)
و تحقیق این مقام نیاز به شرح گسترده ای دارد؛ ولی حقیقت مطلب این است که کسی به حقیقت این مقام نایل می گردد که از روی صدق و صفا در این وادى قدم نهد و با مجاهدت و ریاضت این راه را بپیماید تا به خلوت خانۀ انسِ
ص: 99
حبیب برسد و حلاوت و شیرینی ذکر او را با قلب سلیم بچشد.
لذّت خلوت محبوب چشید آن که گزید *** خدمت خلوتیان را و ز اغیار برید
کشف این حرف کسی کرد که با حسن نظر *** عاكفان حرم کرببلا دید و شنید
خوش، دل پاک و ره وصل امام قائم *** به هوایش که یکی جلوه از او گشته پدید
حوری و جنت فردوس همه خلد برین *** مژدگانی دهد آن را که از او داد نوید
3 - این نوع ملاقات با آدابی که ذکر شد در حقیقت خدمت به آن حضرت می شود و از فرمایش امام صادق علیه السلام در مورد امام زمان علیه السلام که فرموده است:
﴿ لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أیامَ حَیاتی. ﴾
اگر او را درک کنم تمام دوران زندگی ام را در خدمت به او صرف کنم.
اهمیت و ارزش خدمت کردن به ایشان معلوم می گردد و گذشته از همۀ این ها با این گونه موالات نسبت به دوستان آن حضرت علیه السلام عنوان نصرت و احسان و احیا و سایر آن چه در اقسام گذشته گفته شد حاصل می شود.
در چنین هنگامی اوّلاً باید بداند که از شرایط صحت ایمان و کامل بودن موالات ائمّۀ اطهار علیهم السلام برائت از دشمنان آن ها است و این دو همانند دو بال ایمان هستند و مکمل یک دیگرند، خداوند - تبارک و تعالی - ایمان هیچ بنده ای را نمی پذیرد مگر این که ایمانش همراه با ولایت ائمه اطهار علیهم السلام و بیزاری از
ص: 100
دشمنان ایشان باشد. (1)
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
﴿ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِینَ ... یَا عَلِیُّ، وَ اَلَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ اِصْطَفَانِی عَلَی جَمِیعِ اَلْبَرِیَّهِ، لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اَللَّهَ أَلْفَ عَامٍ، مَا قُبِلَ ذَلِکَ مِنْهُ إِلاَّ بِوَلاَیَتِکَ وَ وَلاَیَهِ اَلْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِکَ، بِذَلِکَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ. ﴾
يا علی، تو امیر مؤمنان و پیشوای پرهیز کاران هستی... یا علی، قسم به خدایی که مرا به پیامبری فرستاده و بر همۀ مردمان برگزیده، اگر بنده ای هزار سال عبادت خدا کند خدا از او نمی پذیرد مگر به ولایت تو و امامان از دودمان تو و ولایت تو پذیرفته نیست مگر به برائت و بیزاری و تنفر از دشمنان تو، این مطلبی است که جبرئیل از جانب خداوند متعال آورده است. هر که خواست بپذیرد و ایمان آورد و هر که خواهد کافر شود. (2)
و گواه صدق این خبر فرمایش خداوند - تبارک و تعالی - است:
ص: 101
﴿ لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ... ﴾ (1)
هرگز نمی یابی گروهی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران و یا خویشاوندان ایشان باشند.
حقیقت تبرّی نفرت قلبی است مانند نفرتی که انسان از مردار و بوی گند آن دارد، تبرّی از دشمنان امام علیه السلام باید قلبی و زبانی و عملی باشد.
تبرّی قلبی آن است که انسان به ملاحظۀ اعمال زشت و اخلاق ناپسند و کینه و عداوت آن ها با امام علیه السلام به خاطر حب دنیا و شهوات آن کمال تنفّر و انزجار از آنان را داشته باشد.
تبرّی زبانی آن است که نفرت خود را به زبان به شکل لعن و سب اظهار کند و مطاعن آنان را برای مردم در هر جا که مناسب دید بیان کند به گونه ای که پی به معایب آنان و اعمال زشت و عقاید فاسد شان ببرند و نسبت به آن ها تنفر پیدا کنند. (2)
تبرّی عملی آن است که از دوستی و معاشرت و انس گرفتن با آن ها دوری
ص: 102
گزیند همان گونه که از معاشرت با افراد مریضی که مرض مُسری دارند دوری می کند.
و اما وظیفۀ دیگر انسان در برخورد با دشمنان امام علیه السلام تقیه است یعنی در حال غلبۀ دشمنان و تسلّط آن ها به گونه ای رفتار کند که جان و مال و دین و آبروی خود و دیگران را از شرّ آن ها مصون بدارد (1) و کاری نکند که موجب آن ها نسبت به امر آن حضرت گردد و آن به دو گونه تحقّق هتک و بی حرمتی پیدا می کند:
اوّل آن که در حضور آنان و یا جایی که بر آن اطّلاع پیدا می کنند دشمنی خود را ظاهر نکند بلکه تا می تواند با آن ها مدارا و خوش رفتاری کند و نفرت و بغض خود را در دل پنهان دارد.
دوّم آن که هر گاه اظهار ارادت او به امام علیه السلام موجب مسخره کردن دشمنان یا بی ادبی آن ها به امر امام علیه السلام شود و یا موجب اهانت به فرمایشات ایشان شود چنین کاری نکند بلکه هر جا و نزد هر کس تا میل و رغبت او را به ذکر امام علیه السلام درک نکند و از آن مطمئن نشود ذکر ایشان را ننماید. (2) امام باقر علیه السلام فرموده است:
ص: 103
﴿ إِنَّ حَدِیثَنَا هَذَا تَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ اَلرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ أَنْ تَکُونَ فِتْنَهٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ بِطَانَهٍ وَ وَلِیجَهٍ حَتَّی یَسْقُطَ فِیهَا مَنْ کَانَ یَشُقُّ اَلشَّعْرَ بِشَعْرَتَیْنِ حَتَّی لاَ یَبْقَی إِلاَّ نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا. ﴾
دل های مردمان از حدیث و گفتار ما می رمد و آن را نا خوش می دارد. هر که به آن اقرار و اعتراف کرد برای او بیفزایید و هر که آن را نپذیرفت، رها کنید. به ناچار فتنه ای اتّفاق خواهد افتاد که هر راز دار و اهل باطن و مورد اعتمادی سقوط کند حتی اشخاص تیز بین و موشکاف نیز در آن سقوط کنند تا آن که در آن جز ما و شیعیان ما باقی نماند. (1)
در چنین ملاقاتی انسان باید به چند نکته توجّه داشته باشد:
اوّل آن که اگر آن ها تعداد شان اندک و شکست خورده اند خدا را بر این نعمت شکر گزار باشد که از شرّ آن ها راحت است.
دوّم آن که با خوش اخلاقی با آن ها رفتار کند به گونه ای که شیفتۀ اخلاق او شوند و نزد خود شان از برخورد ها و رفتار های او تعریف کنند، به امید آن که میل و رغبتی به راه و روش حق پیدا کنند و این کار باعث هدایت آن ها شود.
سوّم آن که اگر بتواند با روش نیکویی با آن ها بحث و گفتگو کند با بیانی که قاطع و مستدل و در عین حال نرم و با ملایمت باشد تا سبب هدایت آن ها گردد و یا اتمام حجت بر آن ها باشد و آن ها را ساکت کند.
چهارم آن که در حال مشاهدۀ غلبه و شوکت مخالفین محزون باشد و از خداوند درخواست فرج و یاری نماید و برای دفع شرّ و فتنۀ آن ها دعا کند.
از امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگام مشاهده شوکت مخالفین بگویید:
ص: 104
﴿ اَللَّهُمَّ أَرِنَا اَلرَّخَاءَ وَ اَلسُّرُورَ. ﴾ (1)
خداوندا به ما رفاه و راحتی و سرور را نشان بده.
امیر مؤمنان علیه السلام هنگام جنگ با معاویه - لعنة اللّه علیه - در صفین شنید که بعضی از اصحاب دشمنان را دشنام می دهند. فرمود:
﴿ إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْغَدْرِ... ﴾ (2)
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید (3) ولی اگر اعمال زشت آن ها را باز گو کنید معایب و مفاسد طریقه آن ها را بگویید و آن ها را از نیت پلید و غرض شیطانی سران و رهبران شان آگاه کنید که جنگ آن ها به خاطر دنیا است، این باعث می شود که عذر شما را بپذیرند و این روش درست تر است.
پس از آن هم برای طلب اصلاح و هدایت آنان از گمراهی و ضلالت دعا کنید که اگر قابل هدایت باشند هدایت شوند و گرنه شرّ و فتنه آنان کم گردد.
پنجم آن که قصد و نیت خود را تمام این وظایف خالص کند تا تأثیر گذار باشد و قلب او قابل شود تا از این سبیل اعظم ولایت حضرت صاحب الأمر علیه السلام به وسیلهٔ وسایل حسینیّه و نظر مرحمت حضرت رحمة للعالمين صلی اللّه علیه و آۀه و سلم فائز شود برای محبّت حضرت احدیت.
فایدۀ این گونه ذکر:
بندۀ مؤمن در حال ابتلا به ملاقات مخالفین در حال غلبه و شوکت ایشان
ص: 105
باشد یا غیر آن هر گاه امر مولای خود را متذکّر باشد و به قصد خشنودی و یاری ایشان به وظیفۀ خویش با آدابی که ذکر شد رفتار کند به چند فضیلت نایل می گردد:
فضیلت اوّل آن که چون تبرّی و بیزاری جستن از مخالفین نسبت به موالات مانند از بین بردن نجاست از بدن و لباس است نسبت به نماز، همان طور که نماز پس از ازالۀ نجاست به مرتبۀ صحّت و قبول می رسد، موالات هم پس از تبرّی از مخالفین مورد قبول واقع می شود (1) و همان طور که پس از زدودن گرد و غبار و آلودگی از چهره، حسن و زیبایی آن ظاهر می گردد، پس از پاک شدن قلب و روح با تبرّی از دشمنان و مخالفین نور ولایت و تجلّیّات آن در ظاهر و باطن آدمی هویدا و آشکار می شود و بر اثر این انکشاف به مراتب والای توحید فائز می گردد.
فضیلت دوّم آن که مصداق واقعی این آیۀ شریفه: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴾ (2) می شود.
زیرا در تفسیر این آیه در روایات فراوانی وارد شده است که مراد از «مصابره» تقیّه نمودن نیکو نسبت به مخالفین است (3) و مقصود از «مرابطه» خوش رفتاری
ص: 106
و مدارا کردن با مخالفین است در غیبت امام علیه السلام و مجادله نمودن و مقاتله کردن به وسیلهٔ زبان و شمشیر است هر کدام در جای خودش با مخالفین.
فضیلت سوّم این گونه سلوک و رفتار با دشمنان باعث تعجیل فرج كلّى آن حضرت می گردد، و یا موجب فرج های خاصّ برای بعضی از اهل ایمان پیش از آن فرج کلّی می شود.
فضیلت چهارم آن است که در خصوص لعن وارد شده است و آن بر دو وجه است:
وجه اوّل آن که نسبت به عموم دشمنان و به عنوان کلّی یعنی به هر کیفیت و با هر لفظ انجام شود.
از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمود: لعن دشمنان ما نوعی یاری ما است و موجب ثنا و دعای ملائکه می شود و به سبب آن خداوند درود بر روح بنده می فرستد. (1)
وجه دوّم آن که نسبت به طایفه ای حاصل و با الفاظی مخصوص یا نسبت به زمان و مکان خاصی باشد و آن بسیار است از آن جمله ابو حمزه ثمالی از حضرت زین العابدین علیه السلام و روایت کرده است که فرمود:
﴿ مَنْ لَعَنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتُ لَعْنَةً وَاحِدَةً كُتُبَ اللّهِ لَهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ حُسْنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ سَيِّئَةً وَ رَفْعٌ لَهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ دَرَجَةً وَ مَنِ اِمْسِي يَلْعَنُهُمَا لَعْنَةً وَاحِدَةً كَتَبٍّ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ. ﴾
هر که جبت و طاغوت را یک مرتبه لعنت کند خداوند برای او هفتاد هزار
ص: 107
هزار حسنه نویسد و از او هفتاد هزار هزار گناه محو کند و درجه اش را هفتاد هزار هزار بالا برد و هر که شام گاهان یک بار آن دو را لعنت کند همین پاداش را خواهد داشت.
ابو حمزة گوید: پس از شهادت حضرت على بن الحسين علیهما السلام خدمت مولایم امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم حدیثی از پدر بزرگوار شما شنیده ام اجازه می فرمایید بازگو کنم؟ فرمود: بگو حدیث را گفتم. فرمود: آری چنین است. ای ابو حمزه! آیا دوست داری برایت زیاده بر این بگویم؟ عرض کردم: آری ای مولای من. فرمود:
﴿ مَنْ لَعَنَهُمَا لَعْنَةُ وَاحِدَةُ فِي كُلُّ غَدَاةَ لَمْ يَكْتُبْ عَلِيُّهُ ذَنْبَ فِىَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ حَتِّي يُمْسِي وَ مِنَ أُمْسِي وَ لَعَنَهُمَا...لَمْ يَكْتُبْ لَهُ ذَنْبٌ فِي لَيْلَهُ حَتَّى يُصْبِحُ. ﴾
هر که هنگام صبح آن دو را یک بار لعنت کند تا شب بر او گناهی نوشته نشود که شام گاهان آن دو را یک بار لعنت کند تا صبح بر او گناهی نوشته نشود.
ابو حمزه گوید: هنگامی که امام باقر علیه السلام دار فانی را وداع گفت، خدمت مولایم امام صادق علیه السلام و شرفیاب شدم و عرض کردم: مولای من، حدیثی از پدر و جدّ شما شنیده ام اجازه می دهید بازگو کنم؟ فرمود: برایم بگو. من حدیث را گفتم. امام علیه السلام فرمود: حق استای ابو حمزة، سپس فرمود:
﴿ یُرْفَعُ لَهُ أَلْفُ أَلْفِ دَرَجَةٍ. ﴾
و هزار هزار درجه مقام او را بالا می برد.
سپس فرمود: ﴿ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴾ یعنی رحمت خدا گسترده و او بزرگوار و بخشنده است و جای استبعاد نیست که خدا به خاطر عمل اندکی اجر و پاداش فراوانی بدهد. (1)
ص: 108
فضیلت پنجم آن است که در مورد تقیّه وارد شده است؛ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده اند:
﴿ مَثَلُ مُؤْمِنٍ لاَ تَقِیَّهَ لَهُ کَمَثَلِ جَسَدٍ لاَ رَأْسَ لَهُ. ﴾ (1)
مؤمنی که تقیّه ندارد مانند بدنی است که سر ندارد
نقش تقیّه برای حفظ دین و ایمان مانند نقش سر است در وجود انسان.
امیر مؤمنان علیه السلام فرموده اند:
﴿ اَلتَّقِیَّهُ مِنْ أَفْضَلِ أَعْمَالِ اَلْمُؤْمِنِ یَصُونُ بِهَا نَفْسَهُ وَ إِخْوَانَهُ عَنِ اَلْفَاجِرِینَ. ﴾ (2)
تقیّه از ارزشمند ترین کار های مؤمن است. به وسیلهٔ آن خودش و برادرانش را از شرّ تبهکاران حفظ می کند.
امام مجتبی علیه السلام فرموده اند:
﴿ إِنَّ التَّقِيَّةَ يُصْلِحُ اللَّهُ بِهَا أُمَّةً، لِصَاحِبِهَا مِثْلُ ثَوَابِ أَعْمَالِهِمْ، وَ إِنْ تَرَكَهَا رُبَّمَا أَهْلَكَ أَمَةً وَ تَارِكُهَا شَرِيكُ مَنْ أَهْلَكَهُمْ. ﴾ (3)
تقیّه عملی است که به وسیلۀ آن امر امّت اصلاح می گردد و کسی که به آن عمل کند پاداش او همانند پاداش اعمال همۀ آن ها است و اگر کسی آن را ترک کند چه بسا باعث هلاکت امّتی شود و در گناه کسانی که عامل هلاکت بوده اند شریک است.
امام حسین علیه السلام فرموده اند:
﴿ لَوْلا التَّقِیهُ ما عُرِفَ وَلِینا مِنْ عَدُوِّنا ﴾ (4)
اگر تقیّه نبود دوست ما از دشمن ما شناخته نمی شد.
حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرموده اند:
ص: 109
خداوند هر گناه مؤمن را بیامرزد و او را از آن پاک گرداند در دنیا و آخرت جز دو گناه که یکی ترک تقیّه و دیگری ضایع کردن حقوق برادران است.
امام محمّد باقر علیه السلام فرموده اند:
﴿ أشْرَفُ أَخْلاَقِ اَلْأَئِمَّهِ وَ اَلْفَاضِلِینَ مِنْ شِیعَتِنَا اِسْتِعْمَالُ اَلتَّقِیَّهِ، وَ أَخْذُ اَلنَّفْسِ بِحُقُوقِ اَلْإِخْوَانِ. ﴾ (1)
والا ترین خصلت امامان و بزرگان شیعه به کار گرفتن تقیّه و وا داشتن نفس به ادای حقوق برادران است.
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
﴿ اسْتِعْمَالُ اَلتَّقِيُّهُ لِصِيَانَةِ اَلاِخِوَانِ، فَانٍ كَانَ هُوَ يُحْمى الْخَائِفَ فَهُوَ مِنْ أَشْرَافِ حفال الْكَرَمِ. ﴾ (2)
تقیّه نمودن برای محفوظ ماندن برادران از شرّ دشمنان است. پس اگر بیمناکی را حمایت کند و امان بخشد، این کار از بهترین شیوه های کرم و بزرگواری است.
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در حالی که فقیر مؤمنی از ایشان رفع فقر خویش را درخواست نمود فرمودند: سؤالی می پرسم، اگر پاسخ آن را درست گفتی ده برابر آن چه خواسته ای عطا کنم..... آن گاه فرمودند: اگر به تو اختیار دهند که تمنّایی برای خودت در دنیا داشته باشی چه تمنّا و خواهشی خواهی داشت؟ جواب داد: تمنّا می کنم که تقیّه در دین به من روزی شود.... امام به او احسنت فرمودند.
حضرت رضا علیه السلام به کسی که از ایشان درخواست کرد از پروردگارت برایم تقيّه نيكو و شناخت حقوق برادران را بخواه حضرت فرمودند:
ص: 110
﴿ لَقَدْ سَأَلْتَ أَفْضَلَ شِعَارِ الصَّالِحِينَ وَ اِثَارَهُمْ. ﴾ (1)
بهترین چیزی که بندگان صالح و شایسته در آشکار و نهان شیوۀ خود را بر آن قرار می دهند درخواست کردی.
به امام جواد علیه السلام عرض کردند: کامل ترین مردم در خصال نیکو چه کسی است؟ حضرت فرمود:
﴿ أَعْمَلُهُمْ بِالتَّقِیَّهِ، وَ أَقْضَاهُمْ لِحُقُوقِ إِخْوَانِهِ. ﴾ (2)
آن که بهتر و بیشتر به تقیّه عمل کند و در ادای حقوق برادران اهتمام زیاد تری داشته باشد.
امام عسکری علیه السلام فرموده است: از اوجب واجبات بعد از توحید و اعتقاد به نبوّت و امامت به جا آوردن حقوق برادران و عمل کردن به تقیّه است... هر کس آشنا تر به حقوق برادران باشد و در ادای آن اهتمام بیشتر داشته باشد شأن او نزد خداوند عظیم تر است. (3)
و در کافی از عیسی بن أبي منصور روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
﴿ نَفَسُ المَهمومِ لَنَا المُغتَمُّ لِظُلمِنا تَسبيحٌ، وهَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ، وَ كِتمانُهُ لِسِرِّنا جِهادٌ في سَبيلِ اللّهِ. ﴾ (4)
نفس کشیدن کسی که برای ما مهموم و اندوهناک است و به خاطر ظلمی که به ما شده غمناک می باشد تسبیح شمرده می شود و همّت او در راه ما عبادت به حساب می آید و کتمان اسرار ما جهاد در راه خداوند است.
ص: 111
ص: 112
در این فصل سه فصل بیان می شود.
فصل اوّل: بیان مکان هایی که به آن حضرت علیه السلام منسوب است.
فصل دوّم: بیان آداب ذکر ایشان در آن مکان ها و فواید آن.
فصل سوّم: بیان ذکر ایشان در مطلق مکان ها.
ص: 113
ص: 114
مکان های منسوب به آن حضرت سه قسم است:
مكان اوّل: غدير خم
وجه انتساب آن به ایشان این است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در ضمن خطبۀ مفصّلی در آن مقام ضمن اقرار گرفتن و اخذ بیعت برای امیر مؤمنان علیه السلام فضایل فراوانی برای آن حضرت بر شمرد و او را این گونه معرّفی فرمودند:
﴿ مَعَاشِرَ النَّاسِ ﴿ آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا ﴾ ﴾
ای مردم به خدا و رسول او و نوری که نازل شده ایمان آورید.
﴿ أَنْزَلَ اللَّهُ النُّورَ فِي ثُمَّ فِي عَلَيَّ ثُمَّ النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِى يَأْخُذَ بِحَقِّ اللَّهُ ﴾
خدا نور را در وجود من و راه من قرار داده، سپس در وجود علی و راه على علیه السلام و بعد از او در نسل او خواهد بود تا حضرت مهدی علیه السلام آن کسی که حق را آشکار می نماید و حق از دست رفته ما را به ما بر می گرداند.
﴿ مَعَاشِرَ النَّاسِ ، أَلَا وَ إِنِّي مُنْذِرُ وَ عَلِيُّ هَادٍ ﴾ اى مردم بدانید که من بیم دهنده ام و علی علیه السلام هدایت کننده می باشد.
﴿ مَعَاشِرَ النَّاسِ ، إِنِّي نَبِيٍّ وَ عَلِيِّ وَصِيِّي. ﴾ اى مردم همانا من پیامبرم و علی علیه السلام وصی و جانشین من است.
﴿ أَلَا وَ إِنَّ خَاتَمِ الْأَئِمَّةَ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِي ﴾ آگاه باشید که آخرین امام از ما خاندان قائم مهدی علیه السلام است.
ص: 115
﴿ أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرِ عَلَى الدِّينِ ﴾ آگاه باشید که او بر تمام ادیان پیروز می گردد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمِ مِنَ الظَّالِمِينَ.﴾ بدانید که او از تمام ستمگران انتقام خواهد گرفت.
﴿ أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا ﴾ آگاه باشید که او همه دژها را فتح کرده و ویران می سازد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ قَاتَلَ كُلُّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ. ﴾ آگاه باشید که او مشرکین را از هر طایفه و نژادی باشند از بین می برد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثَارَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ ﴾ آگاه باشید که او انتقام خون دوستان خدا را می گیرد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرِ لِدِينِ اللَّهُ. ﴾ آگاه باشید که او یاری کننده دین خدا است.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الغراف مِنْ بَحْرُ عَمِيقٍ. ﴾ آگاه باشید که او بسیار بهره برداری نموده از دریایی بی کرانه.
﴿ أَلَا إِنَّهُ لْيُسَمِّ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ ، وَ كَّلَ ذِي جَهِلَ بِجَهْلِهِ. ﴾ آگاه باشید که او هر صاحب فضیلتی را به فضلش و هر صاحب جهالتی را به جهلش علامت می نهد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةِ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ ﴾ آگاه باشید که او برگزیده خداوند و منتخب او است.
﴿ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلَّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ ﴾ آگاه باشید که او وارث همۀ علوم است و به همه آن ها احاطه دارد.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرِ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَجَلٍ وَ الْمُنَبِّهِ بِأَمْرِ أَيْمَانِهِ ﴾ آگاه باشید که او خبر دهنده و گزارش گر از طرف پروردگار است.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الرَّشِيدِ اَلسَّدِيدُ ﴾ آگاه باشید که او راه یافته درست کردار محکم و استوار است.
﴿ أَلَا إِنَّهُ اَلْمُفَوِّضُ إِلَيْهِ. ﴾ آگاه باشید که امور خلق به او واگذار شده است.
﴿ أَلَا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ. ﴾ آگاه باشید او است که پیشینیان همه به ظهور او بشارت داده اند.
﴿ أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةُ وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ. ﴾ آگاه باشید بدانید که او آخرین حجت الهی و یادگار آنان است و پس از او حجتی نخواهد بود.
ص: 116
﴿ ... وَ لَا حَقُّ الَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَهُ ﴾ و حق جز با او نیست و نور و روشنایی و هدایت جز نزد او نیست.
﴿ أَلَا إِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورِ عَلَيْهِ ﴾ آگاه باشید که هیچ کس بر او چیره نمی گردد و پیروز نمی شود.
﴿ أَلَا إِنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُكْمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ. ﴾ آگاه باشید که او ولی خدا در زمین و حکم کننده در میان خلق و امین او است در مورد آن چه باید پنهان کند و آن چه آشکار نماید.
و در قسمت دیگری از خطبه شریف فرمودند:
﴿ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تصافقونى بِكَفٍّ وَاحِدَةً وَ قَدْ أَمَرَنِي اللَّهُ عزّوجلّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الاقرار بِمَا عُقْدَةَ لِعَلِيٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّي وَ مِنْهُ عَلَى مَا أعلمتكم أَنْ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبَهُ ﴾
ای مردم جمعیّت شما زیاد تر از آن است که هر یک از شما با من بیعت نمایید و دست به دست من دهید خداوند - تبارک و تعالی - به من دستور داده است که اقرار و اعتراف زبانی از شما بگیرم برای امامت و فرمان روایی علی بن ابی طالب علیه السلام و امامان بعد از او که به شما معرفی نمودم و آن ها فرزندان من از صلب او هستند.
و در قسمتی دیگر از این خطبه نورانی فرمودند:
﴿ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِيغِهِ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ، وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمَ يَشْهَدَ، وُلَدُ أَمْ لَمْ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ، وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.﴾
ای مردم، آن چه به تبلیغ آن مأمور شده بودم به شما رساندم تا حجّت باشد بر همۀ حاضرین و غایبین و همۀ آن ها که شاهد این اجتماعند و حضور دارند و کسانی که حضور ندارند و آن ها که متولد شده اند و کسانی که هنوز تولد نیافته اند. پس باید حاضران به غایبان و پدر ها به فرزندان نسل به نسل تا قیامت این پیام را برسانند. (1)
ص: 117
و مؤیّد این مطلب که غدیر انتساب به امام عصر علیه السلام دارد رؤیای صادقه ای است که سرور عزیز و مورد اعتمادم آقای سید محسن اصفهانی برای این حقیر از شخص مورد اطمینانی از دوستانش نقل کردند که گفت: در حالت رؤیا دیدم در محل غدیر خم هستم (1) و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بر فراز منبر تشریف دارند و جمعیت بسیاری حضور دارند. ناگهان دیدم که آن حضرت اوصیای خود را به ترتيب صدا زدند به این شکل که فرمودند کجاست علی بن ابی طالب علیه السلام؟ کجاست حسن بن علی ؟ کجاست حسین بن علی علیه السلام ؟ و هر یک از این بزرگواران با شنیدن نام شان تشریف می آوردند تا آن که صدا زدند کجاست حجة بن الحسن علیه السلام ؟ و ایشان حاضر نبودند. در آن حال دیدم سردابی ظاهر گشت و آن حضرت از آن جا با لباس های گرانب ها و دو دسته گل که در دست داشتند بیرون آمدند و در کنار منبر قرار گرفتند. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ایشان را بر سر دست بلند کرده و فرمودند: مردم بدانید امام زمان شما حجّة بن الحسن است. اشتباه نشود. یعنی مبادا دیگری را به جای او امام خویش بگیرید.
مكان دوّم: قم
دیگر از مکان های مقدسی که به امام عصر علیه السلام انتساب دارد شهر مقدّس قم است (2) و وجه انتساب آن این است که حرم محترم ایشان است.
ص: 118
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ إِنَّ اللَّهَ حَرَماً وَ هُوَ مكّه، أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ، أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ كُوفَةُ، أَلَا وَ إِنَّ قُمِ الْكُوفَةِ الصَّغِيرَةِ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةُ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضْ فِيهَا امْرَأَةُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى، وَ تَدْخُلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةِ بِأَجْمَعِهِمْ ﴾
برای خداوند حرمی است و آن مکّه است. برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم حرمی است و آن مدینه است. برای امیر مؤمنان علیه السلام حرمی است و آن کوفه است. حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است. قم کوف های کوچک می باشد. آگاه باشید برای بهشت هشت درب است. سه درب آن به روی قم باز می شود در آن جا بانویی از خاندان من به نام فاطمه علیها السلام جان می سپارد. او دختر موسی بن جعفر علیهما السلام است و به شفاعتش شیعیان من همگی وارد بهشت می شوند. (1)
و مراد از حرم خاص مقام و جایگاهی است که احترامات خاصّ ایشان در آن جا جاری است و هر که آن را رعایت کند مورد لطف ایشان قرار می گیرد و آن جا برایش پناهگاه می باشد. (2) همان طور که حضرت رضا علیه السلام فرموده اند:
ص: 119
﴿ إِذْ عَمَّةِ الْبُلْدَانِ الْفِتَنِ وَ الْبَلَايَا فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا ، فَإِنَّ الْبَلَايَا مَدْفُوعُ عَنْهَا. ﴾ (1)
هنگامی که فتنه ها و بلاها همه شهر ها را فرا گرفت بر شما باد به قم و اطراف و نواحی آن ،زیرا که بلا ها از آن دور گشته است.
دیگر آن که در چنین مقاماتی باید الطاف و عنایات آنان را جستجو کرد و درخواست نمود.
مكان سوّم: سرداب مقدّس آن حضرت در سامرّاء. (2)
مکان چهارم: مسجد سهله. (3)
ص: 120
مکان پنجم: مقام ایشان در مسجد کوفه. (1)
مكان ششم: همۀ مقاماتی که به آن حضرت منسوبند در همۀ شهر ها مخصوصاً در نجف و کربلا و حلّه و نعمانیه و اصفهان که قدوّم مبارک در آن جا نهاده اند و ایشان را در حال عبادت یا بر طرف کردن مشکل کسی مشاهده کرده اند و آن بسیار اتّفاق افتاده است.
در شهر اصفهان سه مقام است که بدون تردید به مقدم مبارک آن حضرت مزیّن گشته است:
اوّل: حرم محترم امام زاده اسماعیل علیه السلام .
دوّم: مرقد مبارک علّامه مجلسی علیه السلام .
ص: 121
سوّم: مرقد مبارک شیخ العلماء آقای شیخ مرتضی دیزی و برای هر یک از آن ها وقایع مورد اعتمادی برای خود حقیر و دیگران رخ داده که شاهد صدق این مطلب می باشد.
مجالس و محافلی است که به قصد احیای امر آن حضرت به ذکر فضایل و مناقب ایشان می پردازند یا به قصد دعا کردن برای تعجیل فرج تشکیل می شود.
مکان هایی است که آن حضرت در آن ها زیاد رفت و آمد دارند و آن ها چند مکان است:
1 - مکّه معظمه که همه ساله آن حضرت در موسم و ایّام عرفات در آن سرزمین حضور دارند. (1)
ص: 122
2- هر یک از حرم های ائمّۀ علیهم الشلام مخصوصاً حرم شریف حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام به ویژه در اوقات مخصوص و شاهدش وقایعی است که اتّفاق افتاده و بسیاری از علما و بندگان صالح مکرّر ایشان را در آن مشاهد شريفه مشاهده کرده اند. شاهد دیگر رفتار ائمّۀ اطهار علیهم السلام است. آن ها همگی نسبت به سيّد الشّهدا علیه السلام و محل دفن ایشان عنایت خاصّی داشته اند. همواره به زیارت آن حضرت شرفیاب می شده اند و دوستان خود را به زیارت آن حضرت توصیه اکید می فرمودند به حدّی که ترک کنندۀ زیارت را جفا کار شمرده اند و از رفتار آن بزرگواران حال امام عصر علیه السلام نیز روشن می گردد و می توان گفت محال است که امام عصر علیه السلام به زیارت جدّ شان نروند و آن را ترک کنند. (1)
ص: 123
3- محافل و مجالسی که برای عزا داری سالار شهیدان تشکیل می گردد. شاهدش تشرّفاتی است که در این گونه مجالس برای اهل ایمان به وقوع پیوسته و روایات فراوانی است که در فضیلت اقامۀ عزای امام حسین علیه السلام رسیده و اهتمام بسیاری است که خود آن بزرگواران در اقامۀ عزای آن سرور داشته اند و با برپایی مجلس عزا و یا شرکت در چنین مجالسی دیگران را تشویق و ترغیب به عزا داری می نمودند. (1)
ص: 124
مجلس عزای حسینی، مجلس آشنا شدن با اهداف و انگیزه های قیام خونین کربلا است. مجلس لبیّک گفتن به ندای غربت امام حسین علیه السلام است. مجلس یاری نمودن مظلوم است. مجلسی است که در آن غیرت عزا دار بجوش می آید، طوفانی در وجود او ایجاد می کند و از سوز دل می گوید: ﴿ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ ﴾ کاش با شما بودم و از شما حمایت می کردم و چون می بیند که این توفیق را از دست داده می اندیشد که چگونه می تواند آن را جبران کند. این جاست که به یاد تنها وارث امام حسین علیه السلام و یاری او می افتد و برای خون خواهی امام حسین علیه السلام و انتقام گرفتن از قاتلان او، ظهور امام عصر علیه السلام را آرزو می کند و از
ص: 125
روی صدق و صفا می گوید:
﴿ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَ مَقَامَکَ وَ أَکْرَمَنِی بِکَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ. ﴾
ای حسین عزیز و ای مولای من از خدایی که تو را گرامی داشت و مرا به وسیله تو گرامی داشت می خواهم که خون خواهی تو را همراه امام منصور از اهل بیت علیهم السلام پیامبر روزی من گرداند.
اگر نبودم در صحرای کربلا به ندای مظلومیّت فرزند پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پاسخ مثبت ذهم امروز می توانم آن ندا را از حلقوم تنها یادگار او و منتقم خون پاکش حضرت مهدی علیه السلام بشنوم. او نیز مانند جدّ مظلومش غریب و بی یاور مانده است. او از بی یاوری سال ها است که در عزلت و تنهایی به سر می برد. آیا آن زمان هنوز فرا نرسیده که شیعیانش از خود همتی نشان دهند و عزم خود را برای نصرت او جزم کنند و با اراده ای نیرومند موانع ظهور او را کنار بزنند و راه را برای آمدن او هموار کنند؟ امام زمان علیه السلام این چنین انتظاری از دوستانش دارد، او منتظر است که چه زمانی شیعیان بیداری و آگاهی لازم را پیدا می کنند و از غفلت و بی خبری و بی تفاوتی رها می گردند. مجالس عزا داری امام حسین علیه السلام باید این آگاهی و معرفت را به عزا داران بدهد و از عزا دار یک سرباز قوی برای امام عصر علیه السلام بسازد و روح حماسه و جان فشانی در راه یاری امامش را در او به بازماندگان مصیبت دیده تسلیت می گویند. پس باید شرکت کنندگان در این مجالس به تنها بازماندۀ آن حضرت یعنی امام عصر علیه السلام تسلیت بگوید. بهترین تسلیت، دعا کردن برای ظهور و فرج او است. زیرا ظهور او است که غم از دل او بر طرف می کند و به پریشانی و اضطرار او پایان می دهد و لذا خود آن حضرت فرموده است:
﴿ إِنِّي لأدعو لِكُلِّ مُؤْمِنٍ يَذْكُرُ مُصِيبَةٍ جدّى الشَّهِيدِ ، ثُمَّ يَدْعُوا لِتَعْجِيلِ الْفَرْجِ. ﴾
من برای هر مؤمنی که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و سپس برای تعجیل فرج
ص: 126
من دعا کند دعا می کنم.
شیعه همان طور که برای مظلومیت سالار شهیدان و مصیبت او گریه و ناله سر می دهد باید برای مظلومیّت امام عصر علیه السلام و مصیبت غیبت او نیز گریه و ناله کند. چه غمی بالا تر از غم تنهایی و غربت و طرد شدن امام زمان علیه السلام ؟ اگر اوّل مظلوم عالم حضرت علی علیه السلام 25 سال خانه نشین شد و خون دل خورد فرزند او حضرت مهدی علیه السلام بیش از هزار سال است که خانه نشین گشته و قلب او جریحه دار است. (1)
چگونه دل او شکسته نباشد در حالی که خود را محروم از حق خویش می بیند. شیعیان را همچون گلهٔ بی چوپان و دوستانش را در گرداب بلا ها و فتنه ها غوطه ور مشاهده می کند او نظاره گر اوضاع نابسامان امّت است و افسوس می خورد که نمی تواند به آن سامان دهد. او بیش از همه مظلومان عالَم را در چنگال ظلم ظالمان می بیند؛ اما چه کند که غیبت دست های نازنین او را بسته است. قلب نازنین او که دریایی از مهر و عطوفت و رحمت است بیش از همه نگران وضع مردمی است که در جهالت و ضلالت به سر می برند. او همچون جدّ بزرگوارش خاتم انبیا صلی اللّه علیه و آله و سلم به هدایت مردم حريص می خواهد که مردم همگی راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم گام بردارند و از این که می بیند آن ها دچار انحراف و کج روی هستند رنج می برد. او این همه فساد ها و تباهی ها و آشفتگی ها و خرابی ها و بیراهه رفتن ها و ظلم ها و ظلمت ها و کفر و نفاق را در سر تا سر عالم مشاهده می کند و تأسف می خورد.
به سیّد حلاوی که قصیده ای سروده بود و در آن از گرفتاری شیعیان و درد و رنج و مصائب آنان به پیشگاه امام عصر علیه السلام شکایت کرده بود فرمود:
سیّد! این قدر دل مرا .مسوزان کار به دست من نیست، دست خدا است.
ص: 127
دعا کنید خداوند فرج مرا برساند.
مخصوصاً با روایاتی که حکایت از حضور فعّال آن حضرت در میان مردم دارد (1) و از آن ها استفاده می شود که آن ولی زمان در محافل و مجالس دوستانش شرکت می کند؛ بر فرش های آنان قدم می نهد؛ در بازار های آنان رفت و آمد می نماید.
امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید:
﴿ فَوَ رَبِّ عَلَيَّ انَّ حَجَّتِهَا عَلَيْهَا قَائِمَةُ مَاشِيَةٍ فِي طُرُقَاتُهَا دَاخِلَةُ فِي دُورِهَا وَ قُصُورِهَا، جَوَّالَةً فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا، يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ يُسَلِّمُ عَلَى الْجَمَاعَةِ، يَرَى وَ لَا يُرَى إِلَى الْوَقْتِ وَ الْوَعْدِ وَ نِداءً الْمُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ أَلَا ذَلِكَ يَوْمٍ [ فِيهِ ] سُرُورٍ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ. ﴾ (2)
به پروردگار علی سوگند، حجّت خدا بر روی زمین حضور دارد؛ در میان راه ها و جاده های آن راه می رود؛ در کاخ ها و کوخ های آن وارد می شود؛ در شرق و غرب آن در حرکت است و فراوان گردش می کند؛ گفتار دیگران را می شنود؛ بر جماعت ها و جمعیت ها سلام می دهد؛ او مردم را می بیند؛ ولی آنان او را (به عنوان امام زمان علیه السلام و به گونه ای که بشناسند) نمی بینند تا هنگامی که وعدۀ الهی فرا رسد و فریاد منادی از آسمان بلند شود. آن روز روز سرور و شادمانی فرزندان علی علیه السلام و شیعیان او است.
ص: 128
سدیر صیرفی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
﴿ إِنَّ فِی صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ یُوسُفَ. ﴾
در صاحب الامر علیه السلام شباهتی با یوسف است.
عرض کردم: گویا به ما خبر از حیرت و غیبت می دهید؟ فرمود:
﴿ مَا يُنْكِرُ هَذَا الْخَلْقَ الْمَلْعُونُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرَ مِنْ ذَلِكَ؟.
إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا عُقَلَاءُ الْبَاءِ أَسْبَاطاً أَوْلَادَ أَنْبِيَاءَ، دَخَلُوا عَلَيْهِ فَكَلَّمُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ تَاجِرُوهُ وَ راوَدُوهُ وَ كَانُوا أُخُوَّتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ لَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى عَرَفَهُمْ نَفْسِهِ وَ قَالَ لَهُمْ «أَنَا يُوسُفُ» فَعَرَفُوهُ حِينَئِذٍ. ﴾
چرا و چگونه این خوک صفت های ملعون وجود او یا غیبتش را انکار می کنند؟ برادران یوسف که از خردمندان و اندیشمندان و فرزندان پیامبر بودند بر وی وارد شدند با او گفتگو کردند و داد و ستد و رفت و آمد نمودند در حالی که برادران او بودند و او برادر شان بود او را نشناختند تا آن که خود را معرفی فرمود و به آن ها گفت من یوسفم آن گاه او را شناختند.
﴿ فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ الْأُمَّهُ الْمُتَحَیِّرَهُ أَنْ یَکُونَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ یُرِیدُ فِی وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ أَنْ یَسْتُرَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ؟... ﴾
﴿ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فُعِلَ بِيُوسُفَ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبِكُمْ الْمَظْلُومِ ، الْمَجْحُودِ حَقِّهِ، صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ يَتَرَدَّدُ وَ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ فُرُشِهِمْ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسِهِ، كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حِينَ قَالَ لَهُ أُخُوَّتُهُ: ﴿ أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ ﴾ ﴾ (1)
پس چرا این مردم سرگردان انکار می کنند که در پاره ای از اوقات خداوند حجتش را از آنان مستور بدارد و ناشناس در میان آن ها باشد...؟
ص: 129
پس چرا این مردم انکار می کنند خداوند - تبارک و تعالی - با حجّت خویش همانند همان کاری را انجام دهد که با یوسف انجام داد؟ امام مظلوم شما که حقش مورد انکار واقع شده در بازار های ایشان راه می رود و رفت و آمد می کند بر فرش های آنان قدم می نهد در حالی که او را نمی شناسند تا خدا به او اجازه دهد خودش را به آنان معرفی نماید همان طور که به یوسف اجازه داد در آن هنگام که برادرانش به وی گفتند: آیا تو یوسفی؟ فرمود: آری من یوسف هستم. (1)
پس با در دست داشتن این اخبار می توان گفت: یکی از مکان هایی که امام عصر علیه السلام در آن حضور پیدا می کند مجلس عزا داری برای امام حسین علیه السلام است و شواهد بسیاری گویای این مطلب است. یکی از اساتید این حقیر از شخص مورد اعتمادی از اهل نیشابور نقل فرمود که آن بندۀ خدا مدّت هفده سال تلاش فراوانی نمود تا شاید به فیض دیدار امامش نایل آید و جمال دل ربای ایشان را زیارت کند؛ امّا توفیق نیافت پس از آن با راهنمایی بعضی از بزرگان برای رسیدن به مقصودش تصمیم گرفت مجلس عزا داری برای حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام تشکیل دهد و از این راه پر فیض راهی به سوی محبوبش بجوید و یکی از روز ها در حالی که سخن ران بر فراز منبر به ذکر فضایل آن حضرت می پرداخت مشاهده می کند که سيّد جليل القدرى وارد شد در گوشه ای از مجلس نشست. او بعدا با قراین فهمید آن سیّد امام زمان علیه السلام بوده اند و سر انجام پس از سال ها انتظار به آرزوی دیرینه خود رسید.
ص: 130
وظیفه در این گونه موارد آن است که انسان به دو مطلب توجّه داشته باشد:
1- چنین مکان هایی به خاطر انتسابی که به امام زمان علیه السلام دارند محترمند و باید حرمت آن ها را حفظ کرد، حرمتی مناسب با شأن و مقام والای آن حضرت به حدی که اگر مکانی به نوعی به ایشان انتساب پیدا کرده باشد مثل آن که محلّ عبادت ایشان شده باشد شرافت یافته و نزد خداوند محترم و مکرّم است به گونه ای که حرمت نهادن به آن تعظیم و احترام آن حضرت و بی حرمتی به آن؛ بی حرمتی به آن بزرگوار است.
2- هر جا و مکانی که به حضور آن حضرت در آن جا علم یا گمان داشته باشیم تجلیل و تکریم آن لازم است و هر گاه بنده ای با معرفت و آگاهی مراعات آداب این دو جهتی که ذکر شد بنماید از فواید ارزشمند دنیوی و اخروی آن برخوردار می گردد.
آدابی که در این گونه موارد باید رعایت کرد دو قسم است:
آدابی است که اگر رعایت نشود در واقع هتک حرمت آن حضرت شده و باعث کیفر و عقوبت اخروی و دنیوی او می گردد. کیفر اخروی او آن است که اجر اعمال و عباداتش از بین می رود و کیفر دنیوی او آن است که از برکات و مرحمت های آن حضرت که باعث راحتی و آسایش او در زندگی است محروم می گردد.
ص: 131
یکی از شواهد برای آن چه گفته شد قضیّۀ تشرّف ابن أبي جواد نعمانی به محضر مبارک امام عصر علیه السلام است. او به آن حضرت عرض می کند: مولای من؛ برای شما که مقامی در نعمانیّه و مقامی در حلّه است. در هر یک از آن ها چه زمانی شما تشریف دارید؟ امام علیه السلام فرمودند: شب سه شنبه و روز آن در نعمانیّه و شب جمعه و روز آن در حلّه ام؛ ولی اهل حله در مقام من آداب را رعایت نمی کنند. هر که در مقام من هنگامی که وارد می شود ادب نماید و بر من و بر امامان سلام کند و بر من و ایشان دوازده مرتبه صلوات فرستد و آن گاه دو رکعت نماز به جا آورد و با خداوند - تبارک و تعالی - در آن مناجات نماید خداوند به او آن چه بخواهد عطا فرماید.
عرض می کند: مولای من آن مناجات را که فرمودید به من تعلیم فرمایید. امام علیه السلام فرمود: بگو:
﴿ اَللَّهُمَّ قَدْ أَخَذَ التَّأْدِیبُ مِنِّی حَتّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ إِنْ کانَ مَا اقْتَرَفْتُهُ مِنَ الذُّنُوبِ أَسْتَحِقُّ بِهِ أَضْعافَ أَضْعافِ ما أَدَّبْتَنِی بِهِ وَ أَنْتَ حَلِیمٌ ذُو أَناةٍ تَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ حَتّی یَسْبِقَ عَفْوُکَ وَ رَحْمَتُکَ عَذابَکَ. ﴾
خداوندا گرفتار تأدیب شدم تا بیچاره ام ساخت و تو مهربان ترین مهربانان هستی، گر چه با گناهانی که مرتکب شده ام چندین برابر آن را مستحق هستم و تو بردبار و صاحب گذشت هستی بسیاری از گناهان را می بخشی و عفو و رحمت تو بر عذابت پیشی گرفته است. (1)
و در این قسم از آداب رعایت کردن دو امر لازم است:
امر اوّل: خود داری کردن از تمام چیز هایی که باعث کدورت خاطر امام و روی گردانیدن ایشان می شود و آن کلیه گناهان است و بد تر از همۀ آن ها سه چیز است:
ص: 132
1 - گفتار زشت و ناپسند مانند فحش و دشنام و لعن و پرده دری و عیب جویی و نزاع و کشمکش. (1)
در حدیث است که کسی در محضر امام صادق علیه السلام به دیگری فحّاشی کرد و گفت: «ای فرزند زنِ بد کاره» امام علیه السلام با اعتراض شدید از او روی برگردانید و پس از آن تا آخر عمر شریفش با او سخن نگفت. (2)
در محضر مبارک پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم دو نفر با هم کشمکش کردند و به یک دیگر فحش دادند. آن حضرت با حال اعتراض از جا برخاستند و فرمودند: این جا مجلس شيطان شد و تشریف بردند.
2 - اذيّت و آزار و توهین کسی هر چند حیوانی تا چه رسد به انسان مؤمنی روایت شده است که امام سجّاد علیه السلام در منزلی در راه سفر بر سر سفره خویش آهویی را طلبیدند تا خوراک بخورد و برخی از حاضرین کاری کردند که آهو رمیده و فرار کرد. آن حضرت به حدّی آزرده شد که دیگر با آن ها سخن نگفت.
ص: 133
3- با لباس های غیر مناسب و متکبّرانه و با شکل و هیئت مخالفین و دشمنان در آن مکان های مقدّس وارد شدن.
در حدیث است که شخصی با لباس تجبّر و تکبّر بر امام حسین علیه السلام وارد شد. حضرت بر او فریاد زد و فرمود: برگرد و لباس جبّاران را بیرون آور و لباس اهل تقوا و بندگان صالح را بپوش و آن گاه نزد ما بیا.
و در باب زیارت ائمّۀ اطهار علیهم السلام و از شرایط وارد شدن در حرم مطهر ایشان این است که زائر متکبّرانه وارد نشود و به شکل و هیئت مستکبرین نباشد.
امر دوّم: آن که نجاست به آن مکان های پاک نرساند و اگر آن جا چنین چیزی مشاهده کرد تمیز و پاک نماید و با حال جنابت و حیض و نفاس مشرّف نشود.
در حدیث است که ابا بصیر با حال جنابت بر امام صادق علیه السلام وارد شد. امام به او اعتراض کرده و فرمودند: آیا سزاوار است که با چنین حالتی به حضور امام برسی و به خانه های انبیا وارد شوی؟ (1)
آدابی است که مراعات آن ها باعث کمال عبادت و سرعت اجابت و زیاد شدن اجر و ثواب می گردد و آن ها چند چیز است:
اوّل: آن که پاک و با وضو وارد شود و اگر با غسل باشد بهتر است و با هر نوع زینتی که از نظر شرع و عرف جایز باشد خود را آراسته گرداند، همان طور که در تفسیر این آیۀ شریفه:
﴿ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ ﴾ (2)
زینت خود را هنگام قرار گرفتن در هر مسجد با خود داشته باشید.
ص: 134
فرموده اند: مراد از مسجد هر مقام شریفی است (1) گر چه محل نماز خواندن در مسجد باشد و مراد از زینت هر چیزی است که به انسان زینت و زیبایی بخشد مانند لباس نیکو شانه زدن به مو ها معطّر ساختن خود به بوی خوش، غسل کردن، انگشتر در انگشت نمودن و امثال این ها. (2)
دوّم: آن که بدن و لباس خود را از هر گونه کثافت و آلودگی پاکیزه گرداند و آن مکان ها را با از بین بردن کثافت ها و جاروب کردن تمیز نماید.
سوّم: آن که با خضوع و ادب رفت و آمد کند و نشست و برخاست نماید و از ادب و خضوع نسبت به آن مکان های شریف این است که با پای برهنه باشد چند زمین خاکی و مفروش به فرشی نباشد، بلکه در میان راه نیز هر مقدار که برایش مقدور است با پای برهنه راه رود. (3)
همان طور که خداوند - تبارک و تعالی - به حضرت موسی خطاب کرده و فرموده است:
﴿ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوى ﴾ (4)
نعلین خود را بیرون آور که تو در وادی مقدّس هستی.
از تأمل در این فرمایش استفاده می شود که مستحب است در هر مکان
ص: 135
مقدّسی انسان کفش ها را بیرون آورد و با پای برهنه وارد شود و در حدیثی به نظرم هست که امیر مؤمنان علیه السلام در راه یکی از مقامات شریفه نعلین خود را به دست گرفته و با پای برهنه راه می رفتند.
چهارم: آن که در آن مکان های مقدس از خوردن و خوابیدن خودداری کند و هرگز بدون ضرورت درباره امور دنیا با کسی صحبت نکند و از خندیدن بپرهیزد.
پنجم: آن که تا مادامی که در آن جا توقف دارد زبان خود را به ذکر خدا و استغفار و تلاوت قرآن مشغول کند.
ششم: آن که آداب خاصی که مربوط به آن مکان مقدس است از نماز و دعا انجام دهد.
هفتم: آن که تا ممکن است دعا و ذکر و عبادت خود را در آن مقام قرار دهد تا از اجر و ثواب بیشتری برخوردار گردد.
هشتم: آن که در آن مکان ها هر کجا معلوم است که محل قدوّم مبارک آن سرور و یا محل نشست ایشان است ببوسد.
در حدیث است که حضرت رضا علیه السلام به منزل یکی از پسر عمو های خود تشریف بردند. هنگامی که از جا برخاستند همسر آن شخص که او هم علویه بود محل نشستن امام را بوسید و چون قصّه را به آن حضرت عرض کردند، فرمود: این از حسن ادب و کمال معرفتی است که در علویّین و علویّاتی که معرفت به امام و مقام امامت دارند یافت می شود و این از برکات انتساب آن ها به حضرت زهرا و امیر مؤمنان علیهما السلام است.
نهم: آن که در هر مقامی از مقامات منسوب به آن حضرت که وارد شد آن سلام و صلواتی که در مقام حلّه گفته شد و دو رکعت نماز و مناجاتی که پس از آن ذکر گردید با همان کیفیت به جا آورد زیرا این عمل مخصوص آن جا نبود
ص: 136
بلکه برای هر مقامی از مقامات خود فرموده بودند. (1)
و نیز از این روایت که آن را مبارک نقل کرده نیز چنین استفاده ای می شود. می گوید: با امام صادق علیه السلام در ایّامی که در حیره تشریف داشتند به جانب نجف رفتیم. به مقامی رسیدیم، فرود آمدند و دو رکعت نماز به جا آوردند. اندکی دیگر تشریف بردند و دو رکعت دیگر به جا آوردند قدری دیگر رفتند و دو رکعت دیگر خواندند و آن گاه مراجعت فرمودند من عرض کردم این سه نمازی که به جا آوردید برای چه بود؟ فرمود: جایگاه اوّل محل قبر منور حضرت امیر مؤمنان علیه السلام بود جایگاه دوّم محل سر مبارک امام حسین علیه السلام جایگاه سوّم محل منبر حضرت قائم علیه السلام بود.
تنبيه:
دو رکعت نماز زیارت که در حرم های مطهّر خوانده می شود ممکن است عنوان قصد در آن یکی از اموری که ذکر می شود باشد:
اوّل: آن که چون نماز مقام حضور بنده است در خدمت گذاری حضرت احدیت هیچ عمل دیگری در محبوبیّت و حدّ خدمت گذاری به رتبۀ آن نمی رسد؛ همان طور که امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ إِنَّ طَاعَهَ اَللَّهِ خِدْمَتُهُ فِی اَلْأَرْضِ، فَلَیْسَ شَیْءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ تَعْدِلُ اَلصَّلاَهَ ﴾ (2)
به راستی اطاعت خدا خدمت گذاری او در روی زمین است و هیچ خدمتی نسبت به خدا با نماز برابر نمی کند.
پس در در مکان های مقدّس که منظر الهی و در حکم محضر خاصّ است هر گاه بنده وارد شد سزاوار است که این خدمت گذاری را به نحو کامل انجام دهد.
دوّم: آن که قصد تجلیل و تعظیم از آن مقامات را بنماید که بازگشت آن تجلیل از صاحب آن مقامات است.
ص: 137
سوّم: آن که قصد اظهار محبّت به صاحب آن مقامات نماید و آن چه نزد ایشان محبوب تر است که نماز می باشد به آنان هدیه نماید.
چهارم: آن که قصد طلب رحمت نماید در آن مقامات به وسیلهٔ عملی که محبوب ترین اعمال نزد او است.
و این چند قصد مانعة الجمع نیست، یعنی ممکن است کسی دو رکعت نماز به قصد تقرّب و طلب رضای الهی به جا آورد و آن چند امر دیگر را هم در نظر داشته باشد.
پنجم: قصد آباد کردن آن مقامات است که سه گونه تصوّر می شود:
1- آن که هر بنایی که باعث رفاه و آسایش زائرین می شود و آنان را از سرما و گرما حفظ می کند و در امر تطهیر ایشان مؤثر است بنا کند و اگر بنایی دارد و رو به خرابی است تعمیر نماید.
2- آن که به خدّام آن جا احسان و انفاق کند تا در نظافت و پاکی آن مکان مقدّس کوشش بیشتری نمایند و رغبت زیاد تری در زائرین ایجاد کنند.
3- آن که فضیلت و اجر و پاداش زیارت را برای اهل ایمان بگوید و باعث تشويق آن ها به رفتن در آن مکان مقدس و عبادت کردن در آن جا گردد.
خداوند - تبارک و تعالی - در قرآن کریم فرموده است:
﴿ إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلا اللّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ ﴾ (1)
مساجد خدا را کسانی آباد می کنند که ایمان به خدا و روز قیامت داشته و نماز به پا دارند و زکات بپردازند و جز از خدا نترسند امید است که آنان از هدایت یافتگان باشند.
ص: 138
خداوند در این آیه شریفه توفیق آباد کردن مساجد را از شؤون مؤمنین و اهل هدایت بر شمرده است. مسجد هم در بعضی از تفاسیر اعم است از جایی که مهیّا شده برای اقامۀ نماز و دیگر مکان های مقدّس و مقاماتی که به ائمّۀ اطهار علیهم السلام منسوب است.
ششم: آن که قصد خود را در تمام این وظایف و احترامات خالص کند تا از این سبيل أعظم ولایت حضرت صاحب الامر علیه السلام به واسطۀ وسایل حسینی و نظر رحمت رحمة للعالمين صلی اللّه علیه و آله و سلم برای دست یابی به اسرار و حقایق توحید موفّق گردد و در زمرهٔ اهل اخلاص و محبّت حضرت حق قرار گیرد.
فواید این ذکر قلبی آن حضرت با مراعات آدابی که گفته شد چند چیز است:
فایدۀ اوّل: آن که کیفیاتی که از آداب تعظیم و تجلیل شد در واقع تعظیم و تجلیل از خود آن حضرت است و تعظیم آن حضرت از بارز ترین مصادیق تعظیم «شعائر اللّه» است که در قرآن فرموده است:
﴿ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴾ (1)
تعظيم شعائر الهی ناشی از تقوای قلب است و چون اهل تقوی به فرمایش قرآن کریم گرامی ترین افراد نزد خداوند هستند:
﴿ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ﴾ (2)
پس او اهل کرامت خداوند می باشد و تمام برکات تقوا که برای اهل تقوا ثابت است برای او نیز ثابت می گردد که یکی از برکات آن قبولی اعمال است و در قرآن کریم فرموده است:
ص: 139
﴿ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴾ (1)
پس یکی از فواید تعظیم و تجلیل و رعایت آداب در مکان های مقدسی که به آن حضرت تعلّق دارد این است که اعمال و عبادت های او به مرتبه قبول می رسد و دیگر از برکات تقوا فرج و گشایشی است که در کار متقی حاصل می شود. قرآن کریم می فرماید:
﴿ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ ﴾ (2)
کسی که تقوای الهی داشته باشد خدا برای او در هر شدّت و گرفتاری راه خروجی ایجاد می کند و از جایی که گمان ندارد به او روزی می رساند.
فایدۀ دوّم: برای تعظیم و تجلیل این مکان های مقدّس آن است که مشکلات مهم او با درخواست از پروردگار در آن مکان ها کفایت می شود و گشایش در امر معاش او حاصل می گردد.
فایدۀ سوّم: رعایت آداب مذکوره در آن مکان های مقدس باعث فتح ابواب معارف الهیه و کشف حجاب از قلب برای درک آن حقایق می گردد زیرا امام باب اللّه است و این که در قرآن کریم فرموده:
﴿ وَ أُتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ﴾ (3)
مقصود خانه های علم و توحید و حکمت الهی است که ابواب آن ائمّه علیهم السلام هستند. توجّه به این ابواب و روی آوردن به آن ها باعث فتح ابواب علوم و معارف الهی می شود کسی که با رعایت آدابی که ذکر شد توجه به امام که باب اللّه است برایش پیدا شود با این توجه اسراری بر او منکشف و حقایقی بر او معلوم و آیاتی از کمال و جمال و جلال الهی بر او روشن می گردد.
ص: 140
امّا وظیفه ای که هر مؤمن با اخلاص نسبت به ذکر و یاد آن حضرت در هر جا و مکانی دارد چند امر است که از فرمایش آن حضرت به ابراهیم بن مهزیار استفاده می شود. ایشان به ابراهیم بن مهزیار فرمودند: پدرم امام عسکری علیه السلام به من فرمود:
﴿ وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلاصِ نُزَّعٌ إِلَیْکَ مِثْلَ الطَّیْرِ إِذَا أَمَّتْ أَوْکَارَهَا ﴾ (1)
پسرم دل های مردم دیندار و با اخلاص مانند پرندگانی که شیفتۀ آشیانۀ خویش باشند مشتاق لقای تو هستند و به سوی تو پر می کشند.
از این تشبیه و از این فرمایش مطالبی استفاده می شود:
مطلب اوّل یکی شدّت محبّت و اشتیاق آنان نسبت به آن ولیّ دوران به گونه ای که در هر جا و مکانی باشند دل های آنان چنان غرق یاد آن حضرت باشد که هیچ ذکری و گفتگویی و امری از امور نتواند آن ها را دچار غفلت کند و از یاد ایشان باز بدارد و چنین حالی برای کسی حاصل نمی شود مگر آن که قلب خود را از محبّت دنیا و شهوات آن خالی نموده و از آلوده شدن به آن دوری کرده باشد.
با تأمّل کردن در احوال ائمّۀ اطهار علیهم السلام در می یابیم که آن عزیزان چگونه از دنیا روی گردان بودند و چه قدر دوستان و شیعیان خود را از دل بستگی و
ص: 141
وابستگی به آن نهی می فرمودند و چه مقدار از پستی و بی ارزشی آن و اهل آن گفتگو می نمودند.
امیر مؤمنان علیه السلام فرموده است:
﴿ تَرَكْتُ الدُّنْيَا لَخْسَةُ شُرَكَائِهَا. ﴾
دنیا را به خاطر پستی اهل آن رها کردم.
بعد از آن که افراد جبّار و فاسق و فاجر و کافری مانند شدّاد و فرعون دنیا دار بوده اند، مؤمن هم اگر صاحب مال و منال دنیوی شود برای او شرفی نیست و علامت کرامت او نزد خداوند نمی باشد، بلکه این یک آزمون الهی است. قرآن در این زمینه فرموده است:
﴿ فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعْمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَ مَنِ...﴾ (1)
انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد می گوید پروردگارم مرا گرامی داشته است و چون برای امتحان روزیش را بر او تنگ می گیرد می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است.
مؤمن به روی آوردن دنیا شاد نمی شود و به پشت کردن آن تأسف نمی خورد چون دنیا در نظر او آن قدر عزیز نیست بلکه حقیر و کوچک است.
امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است:
﴿ کَانَ لِی فِیَما مَضَی أَخٌ فِی اللّهِ، وَکَانَ یُعْظِّمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ. ﴾
در گذشته مرا برادری دینی بود، او در نظرم بزرگ جلوه می کرد، زیرا دنیا در نظر او حقیر و کوچک بود. (2)
کسی که دنیا در نظرش بزرگ آید گول ظاهر فریبنده آن را می خورَد، غافل از آن که بنا بر فرمایش امیر مؤمنان علیه السلام:
ص: 142
﴿ مُتُّهَا لَيِّنٌ وَ فِي جَوْفِهَاسَمَ قَاتَلَ ﴾ (1)
دنیا همچون مار خوش خط و خالی است که ظاهرش نرم و زیبا ولی در باطنش سمّ کشنده است.
و این سمّ کشنده کسانی را به هلاکت می افکند که به آن دل ببندند و خود را اسیر آن کنند که نتیجۀ این دل بستگی و دوستی دنیا بیرون رفتن محبّت خدا و اوّلیای خدا از دل آنان و پیدا شدن غرور و خود خواهی است به گونه ای که امر و فرمان الهی را ارج ننهد و به مخالفت با آن برخیزد و طغیان و سرکشی نماید.
قرآن کریم درباره چنین اشخاصی فرموده است:
﴿ إنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى ﴾
و بر اثر دنیا طلبی و دل بستگی به آن به چه مفاسدی مبتلا شدند و چه زیان هایی کردند و اگر کسی بخواهد به آن مفاسد مبتلا نشود باید خود را زحمت دهد و با سرکشی نفس و افزون طلبی آن مبارزه کند و این مبارزه را در چند جهت قرار دهد:
1- در جهت اعراض کردن از آن چه غیر ضروری در امور زندگی است.
2- آن که با اهل دنیا معاشرت نکند.
3 - آن که در مجالس ذکر حضور پیدا کند و با اهل ذکر از علما و صلحا مجالست داشته باشد.
4- آن که دعا کند و از خداوند درخواست نماید تا او را از آلوده شدن به محبّت دنیا و افتادن در دام آن حفظ فرماید.
امام سجّاد علیه السلام در ضمن مناجاتش با خداوند عرض می کند:
﴿ وَ اخْرُجْ حُبَّ الدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي كَمَا فَعَلْتَ بِالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادَكَ. ﴾ (2)
خدايا محبّت دنیا را از دل من ریشه کن نما همان طور که نسبت به بندگان
ص: 143
صالح و شایسته ات چنین کردی.
و از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت شده است که چنین دعا می کرد:
﴿ اللَّهُمَّ أَحْيِنِي مِسْكِيناً وَ أَمِتْنِي مِسْكِيناً وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَةِ الْمَسَاكِينِ ﴾ (1)
خدایا مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و با مساکین محشور فرما.
یعنی همواره خود را محتاج و نیازمند تو احساس کنم و دست نیازم به سوی درگاه تو دراز باشد و مانند کسانی که به زیادی مال و ثروت خود مغرور گشته اند و خود را بی نیاز می پندارند نباشم.
و امّا فرمایش خداوند تبارک و تعالی -
﴿ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ﴾ (2)
بگو چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزی های پاک را حرام کرده است.
این آیۀ شریفه ناظر به این مطلب است که متاع های دنیوی از پوشیدنی ها و نوشیدنی ها و خوراکی های لذیذ و گوارا هیچ گونه حرمت ذاتی ندارند.
آیات دیگری در قرآن کریم است که ناظر به جهات دیگر است یکی آیۀ شریفه:
﴿ رجالٌ لا تُلهيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ ... ﴾ (3)
مردان خدا آن چنان سرگرم خرید و فروش و کار و کاسبی نمی شوند که از یاد خدا غافل گردند (4) و هنگام نماز توجهی به این فریضه نداشته و آن را در اوّل وقت به جا نیاورند و آن چنان به مال و ثروت عشق نمی ورزند که نتوانند مربوط به فقرا و مساکین را ادا کنند.
ص: 144
آیّ دیگر این آیه شریفه است:
﴿ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ﴾ (1)
که ناظر بر انفاق است و می فرمایدک حقیقت نیکوکاری انفاق کردن است از آن چه دوست می دارد. یعنی نباید در مصرف مال در اموری که متعلّق به اوّلیای الهی است بخل ورزد بلکه از بهترین آن ها که مورد علاقۀ او است انفاق کند.
آیۀ دیگر این آیه شریفه است:
﴿ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ ﴾ (2)
زینت ها و لباس های فاخر خود را هنگام رفتن به مسجد و در پیشگاه الهی به کار برید.
آیه دیگر این آیه شریفه است:
﴿ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ﴾ (3)
تا برای آن چه از دست داده اید تأسف نخورید و بر آن چه به شما رسیده دل خوش و شادمان نگردید.
این مرتبۀ اوّلی است که انسان در طلب مال و ثروت و در مقدار زاید آن رعایت آداب را می کند و به وظیفۀ خویش در این رابطه عمل می نماید.
فوق این مرتبه آن است که انسان در طلب به مقدار ضرورت اکتفا کند و خود را در تعب و رنج برای به دست آوردن زیاد تر از مقدار نیاز نیندازد (4) و در آن چه
ص: 145
برای او بدون طلب فراهم می گردد مانند هبه و بخشش و ارث از بیم آن که مبادا مبتلا به طغیان، سرکشی و غفلت از یاد خدا شود همه را در راه خدا انفاق می کند تا به مقام رفیع ایثار نایل گردد و ملاحظه این فرمایش پروردگار را نموده باشد که فرموده:
﴿ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ) (1)
دیگران را بر خود مقدّم می دارند هر چند خود شان بسیار نیازمند باشند.
و او با این عمل، زهد را پیشه خود می سازد و از فضیلت آن برخوردار می گردد.
مرتبة سوّم آن است که نیّت بنده و خواستۀ باطنی او رسیدن به این فرمایش پروردگار باشد که فرموده:
﴿ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَ عْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴾ (2)
خداوند از مؤمنان جان ها و اموال ایشان را خریده است که در برابر آن بهشت برای آنان باشد، به این شکل که در راه خدا پیکار می کنند؛ می کشند و کشته می شوند. این وعده حقی است که آن را در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده است و چه کسی به عهد خود وفا کننده تر از خداوند می باشد پس بشارت باد شما را به این معامله ای که با خدا نموده اید و این رستگاری بزرگ است.
پس خود را طرف معامله با خداوند - تبارک و تعالی - قرار می دهد و پیوسته تلاش او در حفظ و رعایت امر او و دفع فساد از دین او می باشد. به وجهی که
ص: 146
مقتضی باشد و بنا بر این آن چه را از اسباب دنیوی اخذ کند و طلب می نماید در مقامی است که مقدّمهٔ حفظ امر الهی یا دفاع در مقابل اعدا باشد به قتل آن ها یا شکست ایشان و آن چه را از دنیا ترک می کند به عنوان مقدمه حفظ امر الهی یا دفع کید دشمنان است به کشته شدن یا آسیب دیدن و شرح این دو حالت در آیۀ بعد مذکور است:
﴿ التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّامُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴾ (1)
توبه کنندگان عبادت پیشه گان سپاس گزاران، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امر کنندگان به خوبی ها، نهی کنندگان از زشتی ها، حافظان حدود الهى مؤمنان حقیقی می باشند و بدین گونه مؤمنان بشارت ده.
و از این جا معلوم گردید که آیۀ شریفه:
﴿ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ﴾
هر گونه تصرّفات را تجویز نمی کند و طلب مال هر چند از راه حلال و صرف آن ها در زینت ها و مشتهیات در صورتی که با تضییع اوقات نماز و ذکر خدا همراه گردد مشمول این آیۀ شریفه نمی گردد و چه بسا باعث می شود که انسان از خاسرین یعنی زیان کاران گردد و با ضایع ساختن حقوق افراد مستحق در ردیف ستم کاران قرار گیرد و با مصرف کردن بی مورد اموال و زیاده روی در آن از مسرفین به حساب آید یعنی گر چه زینت دنیا حرام نگردیده ولی اسراف در آن حرام است.
و ائمّه اطهار علیهم السلام اگر برای فعل خود که لباس فاخری پوشیده و یا طعام لذيذی می خورده اند به این آیه شریفه استشهاد کرده اند قطعاً آن ها در هر حال
ص: 147
حافظ حدود و مقررات الهی بوده اند و استشهاد آن ها به آیه صحیح است.
حاصل کلام آن است که بندۀ مؤمن هر گاه قلب خود را از آلوده شدن به حس شهوات و زر و زیور دنیا مهذب گردانید و از طغیان و غفلت و سرکشی بر اثر داشتن مال و ثروت ایمنی یافت آن محبّتی که در سرشت او نسبت به امام علیه السلام است جلوه می کند و بر اثر معرفت به اوصاف جلال و جمال ایشان، قلب او چنان مجذوب و مشتاق می شود که هیچ چیز نمی تواند قلب و روح او را از یاد ایشان مشغول سازد و هرگز نسبت به اعمالی که باعث محبّت او و ارتباطش با ایشان گشته سستی نمی کند و غفلت نمی ورزد بلکه از بیم آن که مبادا امور دنیوی باعث نقصان محبّت او گردد به کلی از تمام فضولات دنیا و شهوات آن اعراض می کند و شرح حال آن ها در این فرمایش امام عصر علیه السلام برای ابراهیم بن مهزیار شده است که فرمود:
﴿ وَ أَعْلَمُ أَنَّ قُلُوبِ أَهْلُ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرُ إِذَا أَمَةً أَوْكَارِهَا ، وَ هْمُ مَعْشَرَ يَطَّلِعُونَ بِمَخَائِلَ الذِّلَّةَ وَ الِاسْتِكَانَةِ، وَ هْمُ عِنْدَ اللَّهِ بَرَرَةً أَعَزَاءً يَبْرُزُونَ بِأَنْفُسٍ مختلة مُحْتَاجَةُ وَهْمُ أَهْلِ الْقَنَاعَةِ وَ الِاعْتِصَامُ، اسْتَنْبَطُوا الدِّينِ فوازروه عَلَى مُجَاهَدَةَ الْأَضْدَادِ، خَصَّهُمْ اللَّهِ بِاحْتِمَالِ الضَّيْمَ یَشْمُلَهُمْ بِاتِّسَاعِ الْعِزَّ فِي دَارِ الْقَرَارِ وَ جَبَّلَهُم عَلَى خَلَائِقِ الصَّبْرِ، لِتَكُونَ لَهُمْ الْعاقِبَةُ الْحُسْنَى وَ كَرَامَةٍ حُسْنِ الْعُقْبَى ﴾ (1)
آن گروه اهل اخلاص کسانی هستند که در معرض ذلّت و حقارت قرار می گیرند در حالی که نزد خداوند از نیکو کاران و رو سفیدان هستند. در میان مردم به گونه ای ظاهر می شوند که مبتلا به شدت فقر و نیازند؛ ولی اهل قناعت و خود نگهداری می باشند. دین را با تحقیق به دست آورده اند و آن را با مجاهده نمودن در اموری که ضدیت با آن دارد یاری می نمایند. خداوند ایشان را به تحمل سختی ها و دشواری ها در دنیا اختصاص داده تا عزّت در سرای
ص: 148
همیشگی شامل حال آنان گردد و طبع آن ها را بر صبر و شکیبایی سرشته است تا عاقبت نیکو و کرامت جاودان از آن ایشان باشد.
مطلب دوّم از این تشبیه - یعنی تشبیه به پرندگان - استفاده می شود که ایشان مانند پرندگان که تمام شوق و اشتیاق و انس و آرامش آن ها به آشیانه است و
آن چه در طلب آب و دانه می کوشند برای اصلاح آسایش در آشیانه و جوجه است - تمام شور و شوق شان در اشتغال به خدمت گذاری نسبت به امام علیه السلام است تا ادای حق محبّت و نصرت ایشان نمایند و آن مقدار هم که در طلب دنیا از راه حلال می کوشند به عنوان مقدّمۀ انجام وظیفه خدمت گذاری است و گرنه ظاهراً و باطناً هیچ گونه علاقه ای به هیچ مقامی ندارند.
مطلب سوّم آن است که اینان هم چون پرندگان تمام همّت شان بازگشتن به آشیانه است در هنگامی که خارج از آشیانه قرار گیرند همت ایشان و مقصد و مقصود شان وصال است در ظاهر و باطن؛ امّا در باطن به این که در خاطر شریف آن حضرت محبوب و در نظر مبارک او عزیز و محترم باشند و از آن ها به خیر و خوبی یاد کند و اما در ظاهر به این که هر کجا و نزد هر کس بوی عطر آن وجود شریف را استشمام کنند حضور پیدا نمایند. و مقام این گونه اشخاص نزد آن حضرت بسیار والا و ارزشمند است و از این حدیث ظاهر می گردد که چون به امام صادق علیه السلام عرض کردند: چرا این همه از سلمان یاد می کنید و تجلیل می نمایید؟ فرمود:
به خاطر سه جهت و سه صفت که در او بود:
یکی آن که میل و خواسته مولایش امیر مؤمنان علیه السلام را بر میل و خواسته خود در هر امری مقدّم می داشت:
دوّم: آن که هم دم و همراه بودن با علما و دانشمندان را دوست می داشت. (1)
ص: 149
سوّم آن که هم نشینی با فقرا و تهی دستان را بر اغنیا و ثروتمندان ترجیح می داد. (1)
مطلب چهارم آن است که پرندگان در مسیر راهی که در طلب آب و دانه اند هر کجا احساس خطر کنند و دام و صیادی را در کمین ببینند در آن جا توقّف نمی کنند. این گروه از مؤمنان نیز در مسیر کسب و کار در معاشرت ها، هر جا و مجلسی را که احساس کنند مورد نفرت امام عصر علیه السلام و آزردگی خاطر شريف او است مثلاً در آن مجلس کسی است که رعایت ادب را نمی کند و یا هتک حرمت نسبت به آن حضرت یا دوستان ایشان می شود و یا حاضران او را با رفتار و گفتار خویش از ذکر و یاد مولایش باز می دارند از آن جا به سرعت می گذرند و در آن مجلس توقّف نمی نمایند و در اخبار اهل بیت علیهم السلام از شرکت در چنین مجالسی و از هم نشینی با چنین اشخاصی شدیداً نهی گردیده است.
شخصی به نام جعفری گوید: حضرت ابو الحسن به من فرمود:
﴿ مَالِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ اَلرَّحْمَانُ بْنِ يَعْقُوبَ؟ ﴾
ص: 150
چرا تو را نزد عبد الرحمان بن یعقوب می بینم؟
عرض کردم او دایی من است. امام فرمود:
﴿ إِنَّهُ يَقُولُ فِي اللَّهِ قَوْلًا عَظِيماً يَصِفُ اللَّهَ وَ لَا يُوصَفُ ، فاما جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا فَتَرَكْتُهُ ﴾
او درباره خداوند عقاید نا درستی دارد او خدا را به اوصافی توصیف می کند که خداوند منزه از آن است و آن گونه توصیف نمی شود یا با او هم نشین باش و ما را رها کن یا با ما هم نشینی کن و او را رها کن.
عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید و اعتقاد داشته باشد، من که اعتقاد او را ندارم و گفته های او را نمی گویم چه ضرری برای من دارد؟ امام فرمود:
﴿ أَمَّا تَخَافُ أَنْ يَنْزِلَ بِهِ نِقْمَةُ فَتُصِيبَكُمْ جَمِيعاً؟. ﴾
آیا نمی ترسی از این که به او عذابی نازل گردد و تو را هم که با او هستی بگیرد؟ قصه آن بنده خدایی را که از اصحاب حضرت موسی علیه السلام بود و پدرش در لشکر فرعون به سر می بُرد، نمی دانی؟ او می خواست پدرش را موعظه کند و به گروه موسی ملحق کند؛ اما ناگهان به همراه پدرش در کام دریا غرق گردید و چون به حضرت موسی علیه السلام خبر دادند، فرمود: او در رحمت خدا است ولی عذاب که نازل شد گنه کار و آن که نزدیک او است هر دو را فرا می گیرد تر و خشک با هم می سوزند. (1)
عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَصِيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَوَاحِدٍ مِنْهُمْ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: الْمُرَادَ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ. ﴾
با اهل بدعت مصاحبت و همراهی نکنید و با آن ها نشست و برخاست نداشته باشید که نزد مردم یکی از آن ها به حساب می آیید.
ص: 151
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است:
مردم هر شخصی را به دین و آیین رفیق و همراهش می پندارند. (1)
شعیب عقرقونی گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد این فرمایش خداوند سؤال کردم که فرموده است:
﴿ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَ يُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً ﴾ (2)
خداوند در کتاب بر شما نازل فرموده که هر گاه شنیدید افرادی آیات خدا را انکار می کنند و به باد مسخره می گیرند با آنان منشینید تا به سخن دیگری بپردازند و گرنه شما هم مانند ایشان خواهید بود خداوند تمام منافقان و کافران را در دوزخ یک جا گرد خواهد آورد.
امام علیه السلام فرمود:
﴿ إِنَّمَا عَنِّي بِهَذَا أَنْ إِذا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ يَجْحَدُ الْحَقَّ وَ يُكَذِّبُ بِهِ وَ يَقَعُ فِي الْأَئِمَّةِ فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ وَ لَا تُقَاعِدْهُ كَائِناً مَنْ كَانَ ﴾
مقصود این است که هر گاه شنیدید شخصی انکار حق می کند و آن را تکذیب می نماید و در مورد ائمه السلام ناسزا و ناروا می گوید از نزد او برخیزید و با او ننشینید؛ هر کس که باشد و هر مقامی که داشته باشد. (3)
عبد الأعلی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
﴿ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَقْعُدَنَّ فِي مَجْلِسٍ يُعَابُ فِيهِ أَمَامَ أَوْ يَنْقُصُ فِيهِ مُؤْمِنُ. ﴾
کسی که به خدا و قیامت ایمان دارد نباید در مجلسی بنشیند که در آن
ص: 152
عیب گویی در مورد امام علیه السلام می شود یا مؤمنی را مذمت می کنند و درباره اش ناسزا می گویند. (1)
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ ثَلَاثَةُ مَجَالِسَ يَمْقُتُهَا اللَّهُ وَ يُرْسِلُ نَقِمَتَهُ عَلَى أَهْلِهَا، فَلَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ مَجْلِساً فِيهِ مَنْ يَصِفُ لِسَانُهُ كَذِباً فِي فُتْيَاهُ وَ مَجْلِساً ذِكْرُ أَعْدَائِنَا فِيهِ جَدِيدُ وَ ذِكْرُنَا فِيهِ رَثَ، وَ مَجْلِساً فِيهِ مَنْ يَصُدُّ عَنَّا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ. ﴾
سه مجلس است که مورد نفرت خداوند است و لعن و نفرین و عذابش را بر اهل آن می فرستد: مجلسی که در آن کسی زبانش دروغی در فتوایش را توصیف می کند و مجلسی که در آن یاد دشمنان ما پر رونق و یاد ما در آن بی رونق است و مجلسی که در آن کسی از ما اعراض می کند و تو می دانی
سپس امام علیه السلام سه آیه از قرآن به همین مناسبت خواند، گویا آماده در دهان مبارکش داشت و یا آماده در کف دست خود داشت:
﴿ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ﴾ (2)
کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید که آنان از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام می دهند.
﴿ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ﴾ (3)
هنگامی که دیدی کسانی دربارۀ آیات ما ناروا می گویند از آن ها روی بگردان تا به سخنی دیگر بپردازند.
﴿ وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ﴾ (4)
ص: 153
و به آن چه زبان شما به دروغ می بافد نگویید: «این حلال است و این حرام است» تا بر خدا افترایی دروغ بزنید. (1)
هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ إِذَا ابْتُلِيتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَكُنْ كَأَنَّكَ عَلَى الرصف حَتَّى تَقُومُ، فَإِنَّ اللَّهَ يَمْقُتُهُمْ وَ يَلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَيْتَهُمْ يَخُوضُونَ فِي ذِكْرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ، فَإِنَّ سَخَطَ اللَّهِ يَنْزِلُ هُنَاكَ عَلَيْهِم. ﴾ (2)
هنگامی که به ناصبی ها و نشستن با آن ها مبتلا گشتی چنین باش که گویا بر روی سنگ بر افروخته از آتش قرار گرفته ای تا آن که برخیزی زیرا خداوند آن ها را دشمن می دارد و لعنت می کند. پس هر گاه دیدی در مورد امامی از ائمّه اطهار علیهم السلام ناروا می گویند از نزد آن ها برخیز زیرا خشم خداوند در این هنگام بر آنان نازل می گردد.
عبید بن زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ مَنْ قَعَدَ فِي مَجْلِسٍ يُسَبُّ فِيهِ أَمَامَ مِنَ الْأَئِمَّةِ يَقْدِرُ عَلَى الِانْتِصَافِ ، فَلَمْ يَفْعَلْ أَلْبَسَهُ اللَّهُ الذُّلَّ فِي الدُّنْيَا وَ عَذَّبَهُ فِي الْآخِرَةِ وَ سَلَبَهُ صَالِحَ مَا مَنَّ بِهِ عَلَيْهِ مِنْ مَعْرِفَتِنَا ﴾ (3)
کسی که بنشیند در مجلسی که در آن به امام علیه السلام ناسزا گفته می شود و او می تواند از امام دفاع کند و گوینده را سرکوب کند و چنین کاری نکند خداوند لباس خواری و ذلّت در دنیا به او بپوشاند و در آخرت به عذاب خود مبتلا سازد و سرمایه های ارزنده ای که به سبب معرفت ما به او عنایت کرده از او باز پس گیرد.
ص: 154
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿ مَنْ أَتَى ذَا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فانّما يَسْعَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ ﴾ (1)
کسی که نزد بدعت گزاری رود و او را تعظیم نماید، بدون تردید در راه نابودی اسلام گام برداشته و تلاش کرده است. (2)
ولی مذمّتی که از رفتن به مجالس اهل عداوت و عناد و بدعت شده نسبت به کسی است که نتواند با آن ها مجادله کند و از حق دفاع نماید و یا اگر توانایی آن را دارد چنین کاری نمی کند؛ اما کسی که قدرت مجادله را دارد و از توانایی کافی در این زمینه برخوردار است بر او لازم و گاهی واجب است که در مجالس آن ها شرکت کند و در صورتی که از خطر و ضرر ایمن است با آنان مجادله کند و این از بهترین انواع نصرت و یاری امام علیه السلام است.
امام صادق علیه السلام پس از مناظرۀ با مرد شامی که بعضی از اصحاب با او مناظره کردند به هشام فرمود:
﴿ يَا هِشَامُ لَا تَكَادُ تقاع ، تَلْوِي رِجْلَيْكَ إِذَا هَمَمْتَ بِالْأَرْضِ ، طِرْتَ مِثْلُكَ فَلْيُكَلِّمِ النَّاسَ اتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَاءَكَ ﴾
ای هشام تو مغلوب خصم هرگز نمی شوی و در مناظره همچون پرنده ای هستی که هنگام فرود آمدن کاملاً مراقب است که بتواند پرواز کند و در دام صیّاد گرفتار نشود تو خوب پرواز می کنی و اوج می گیری. (3) مثل تو باید با
ص: 155
مخالفین مناظره کند.
امام علیه السلام در این فرمایش خود به این مطلب اشاره می کند که علم به دلایل حقّه و معارف الهیه برای بنده مانند دو بال است که به وسیلۀ آن می تواند پرواز کند و در دام دشمن گرفتار نگردد و همچون سپری است که به وسیلۀ آن در مقابل تیر های دشمن ایستادگی می کند و محفوظ می ماند، بعد از آن امام علیه السلام به هشام فرمود:
به این اوصاف از لغزش گاه ها بپرهیز که در خطر فتنه اهل فساد واقع نشوی و بدان شفاعت ما شامل حال تو می گردد و ما تو را یاری خواهیم نمود. (1)
و در جای دیگر که عده ای از فضلا و دانشمندان معروف شیعه از قبیل حمران، قیس ماصر، يونس بن یعقوب، در محضر امام علیه السلام شرفیاب بودند هنگامی که هشام خدمت آن حضرت رسید او را بر همه مقدّم فرمود و بالا تر از همه نشانید و چون این رفتار بر آنان گران آمد فرمود:
﴿ هَذَا نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ ﴾
این جوان با دل و زبان و دست یعنی با تمام قوا ما را یاری می کند.
ص: 156
این بخش مشتمل بر دو فصل است
فصل اوّل: در بیان وظیفه و آداب ذکر آن حضرت علیه السلام در زمان های خاصّ
فصل دوّم: در بیان وظیفه و آداب ذکر آن حضرت علیه السلام در مطلق زمان ها
ص: 157
ص: 158
زمان های خاصّی که انتساب به آن حضرت دارند و برای هر یک در مورد ذکر قلبی آن ولیّ زمان وظیفه و آداب خاصّی است عبارتند از:
1- هنگامی که ملائکه از طرف پروردگار عالم برای تقدیر امور بندگان به محضر ایشان می رسند مانند شب قدر و شب نیمه شعبان و هر روز هنگام بین الطلوعين.
2- هنگام ارائۀ اعمال بندگان به محضر ایشان مانند دوشنبه و پنج شنبه.
3- شب جمعه که ليلة المزيد برای ایشان است.
4- روز جمعه که روز تجدید عهد ولایت با ایشان است.
5 - اوقات سرور و شادمانی ایشان.
6- اوقات حزن و اندوه و مصیبت ایشان.
7- اوقات ذکر و عبادت ایشان.
ص: 159
8- روز ولادت آن حضرت.
9 - اوقاتی که انتظار فرج در آن ها تأکید شده است.
10- روزی که امر امامت به ایشان منتقل شده است یعنی روز شهادت پدر بزرگوارش امام عسکری علیه السلام.
اکنون به شرح و توضیح هر یک از این زمان های ده گانه می پردازیم:
1- هنگام نزول ملائکه و آن سه زمان است:
زمان اوّل: شب های قدر در ماه مبارک رمضان که روح و فرشتگان بر امام زمان علیه السلام نازل می شوند و آن چه از مقدّرات سالانه نوشته شده است تقدیم آن حضرت می کنند.
کلینی رحمه اللّه علیه در کافی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که در ضمن حدیثی فرمودند:
﴿ إِنَّهُ لَيَنْزِلُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَىَّ وَلِيِّ الْأَمْرِ تَفْسِيرُ الْأُمُورِ سَنَةً يُؤْمَرُ فِيهَا فِي أَمْرِ نَفْسِهِ بِكَذَا وَ كَذَا، وَ فِي أَمْرِ النَّاسِ بِكَذَا وَ كَذَا... ﴾ (1)
در شب قدر تفسیر امور سالانه به محضر ولی امر نازل می شود امور مربوط به خود آن حضرت و امور مربوط به مردم همگی در آن دستور داده شده است. (2)
ص: 160
و از همین قسم شب مبارک نیمه شعبان است. (1)
سید رحمه اللّه علیه در اقبال از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود: در شب نیمۀ شعبان جبرئیل نزد من آمد و درباره فضایل آن شب گفت:
﴿ هَذِهِ لَيْلَةُ تُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ فَيُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ ... يُثْبِتُ اللَّهُ فِيهَا الْآجَالَ وَ يُقَسِّمُ فِيهَا الْأَرْزَاقَ مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ وَ يُنْزِلُ مَا يَحْدُثُ فِي السَّنَةِ كُلِّهَا. ﴾
امشب شبی است که در های آسمان در آن گشوده می گردد..... مرگ و میر ها در آن ثبت می شود و رزق و روزی بندگان تا سال آینده تقسیم می گردد و همۀ
ص: 161
حوادثی که در آن سال به وقوع می پیوندد نازل می شود. (1)
بر حسب اخبار، تقدیر امور برای بندگان بر حسب نظم و ترتیب اسباب آن ها به مقتضای حکمت الهیّه چهار مرحله دارد:
مرحلۀ اوّل: تقدیر امور است به صلاحیّت یافتن بندگان برای خیرات یا آفات، به این که برای آن ها توفیق اعمالی پیدا شود که موجب تقدیر خیر گردد یا مبتلا به اعمالی شوند که موجب تقدیر شرّ باشد. پس هر گاه زمان خاصّی معیّن شد که هر کس در آن زمان وظایف خاصّی را انجام دهد مستحق جمله ای از خیرات نزد خداوند می شود که به تدریج آن خیرات به او برسد، آن زمان خاصّ موقع تقدیر و اثبات آن خیرات در علم خداوند است.
مرحلۀ دوّم ثبت شدن آن تقدیر در دفاتر آسمانی است پس از صدور آن اعمال و پیدا کردن صلاحیّت و استحقاق برای آن.
مرحلۀ سوّم رسیدن هر یک از آن دفاتر به دست ملائکه ای که متصدّی آن باشند و به آن ها دستور داده می شود که آن ها را بردارند و همه آماده صدور فرمان الهی برای نازل کردن آن به زمین به زمین باشند.
مرحلۀ چهارم زدن مهر حتمی شدن بر آن، به این معنا که دیگر قابل تغییر نیست و یا تغییر آن بسیار دشوار و موقوف به اسباب و وسایل عظیم فراوان است.
احتمال دارد که تقدیر شب نیمۀ شعبان مرحلهٔ اوّل از آن چهار مرحله باشد و بقیه مربوط به شب های قدر در ماه مبارک رمضان باشد و مؤیّد بلکه شاهد آن روایتی است که صفّار رحمه اللّه علیه مسنداً از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: ﴿ إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ خَمِيسٍ ، فَإِذَا كَانَ الْهِلَالَ أَجْمَلْتُ ، فَإِذَا كَانَ النِّصْفُ مِنْ شَعْبَانَ عَرَضْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ ، ثُمَّ يُنْسَخُ فِي
ص: 162
الذِّكْرُ الْحَكِيمِ ﴾ (1)
مطابق این فرمایش مجموع اعمال سال هر کسی از نیمۀ شعبان تا نیمه شعبان دیگر یک دفتر می شود و به نظر مبارک امام عصر علیه السلام و پس از آن به نظر مبارک رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام می رسد و سپس در دفتر کلّی مکنون الهی برده می شود.
پس در هر شب نیمۀ شعبان هر کسی به اقتضای اعمال یک سالۀ گذشته اش استحقاق او برای تقدیر خیر یا شر تا یک سال بعد در دفتر مکنون الهی که از آن به ذکر حکیم تعبیر شده ثبت می شود.
و از همین قسم هر روز بین الطّلوعین یعنی از هنگام طلوع فجر تا طلوع خورشید است که در آن ساعت، روزی مردم تقسیم می شود و آن توسط ملائکه به اذن امام علیه السلام انجام می شود (2) و پرندگان در آن ساعت، رزق خود را از
ص: 163
خداوند متعال طلب می کنند. (1)
وظیفهٔ تذکّر قلبی نسبت به حضرت صاحب الأمر علیه السلام در این زمان های تقدیر امور، تأمل و تفکّر در دو امر است:
بنا بر آن چه که در روایات توضیح و بیان شده، واقعهٔ «ليلة القدر» دلیل روشنی بر وجود امام معصوم در هر عصر و زمانی می باشد و بیان آن به نحو اختصار چنین است که چون دلیلی بر نسخ این سوره مبارکه ثابت نشده پس حکم در آن تا روز قیامت ثابت است و آن تقدیر امور و نزول ملائکه برای جمیع امور است و این امور به اعتبار کلمۀ «مِنْ کُلّ أَمْرُ» در سورۀ قدر شامل همۀ امور تقدیریّه و تکلیفیّه است نسبت به تمام اهل زمین از جن و انس و در این صورت نزول ملائکه برای امور تکلیفیۀ بندگان، اگر نزد شخص خاصّی که مبیّن آن ها برای بندگان و مجری آن ها در میان آنان است نباشد این نزول لغو است و اگر نزد شخص غیر عالم و غیر معصوم باشد قبیح تر از اوّل و باعث تضییع و فساد آن امور است پس ثابت می شود که این نزول نزد شخص عالم معصوم است به وجهی که آن ها را بشناسد و کلام آن ها را احساس کند و این دلیل محکمی است که چنین کسی همیشه در روی زمین موجود است و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت به معرّفی و شناساندن ایشان به امّت خویش هرگز کوتاهی نکرده و آن ها را مهمل
ص: 164
نگذارند و بنا بر این بر هر کسی است که بعد از یقین داشتن به وجود او، شخص او را از نصوصی که رسیده دریابد و شناسایی نماید.
امور تکلیفیه که از طرف خداوند برای بندگان نازل می شود تحت سه عنوان است:
اوّل: تشریع قوانین کلّی در مورد واجب و مستحب و حلال و حرام که ظاهر قرآن مجید گویای آن است.
دوّم: بیان شرایط و حدود و آداب آن ها نسبت به افراد و زمان های گوناگون.
سوّم: اذن و اجازه اظهار و اجرای آن ها در میان بندگان خدا بر حسب مصلحت آن ها.
قسم اوّل از این سه قسم به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم اختصاص دارد و دو قسم دیگر برای امام علیه السلام ثابت می شود به این شکل که پس از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در عهد و دوران هر امامی در هر شب قدر فرشتگان و روح آن امور را به محضر آن امام عرضه می داشته اند و اذن صادر می شده است که چه مقدار از آن شرایط و حدود و آداب و چه مقدار از آن علوم و معارف و اسرار نسبت به هر کس بیان شود و چون به طور قطع و یقین ثابت است که همۀ علوم و معارف از طریق وحی برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روشن و آشکار بوده و ایشان همۀ آن ها را به عنوان ودیعه به امیر مؤمنان علیه السلام و آن حضرت به جانشین بعد از خود و همین طور هر امامی به امام دیگر سپرده تا به امام عصر علیه السلام رسیده است. بنا بر این نزول ملائکه در هر شب قدر به محضر امام علیه السلام برای قسم سوّم یعنی آوردن اذن الهی است که چه مقدار و برای چه کسی پرده از اسرار برداشته شود و علوم و معارف بیان گردد و لذا هر قول و فعل امام علیه السلام مسبوق به اذن الهی است و قرآن کریم در توصیف آن ها فرموده است:
ص: 165
﴿ بَلْ عِبَادُ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ﴾ (1)
آن ها بندگان گرامی اویند و هرگز در گفتار بر او پیشی نمی گیرند و پیوسته به فرمان او عمل می کنند.
و مورد خطاب دو طایفه انس و جن هستند که معالم دین باید بر وفق اذن الهی برای آن ها بیان شود و در میان آنان اجرا گردد و وسایل تبیین و اجرای آن امور برای امام هر چند امر است:
اوّل: شخص خود ایشان.
دوّم: اشخاص خاصی که از طرف آن حضرت واسطه باشند.
سوّم: ملائکه اگر چه به صورت انس یا جن در میان آنان ظاهر شوند، پس امام علیه السلام با این وسایل طبق اذن خاصّی که در لیلة القدر به او می رسد نسبت به هر کسی به مقدار شایستگی او بابی از ابواب علوم را می گشاید و او را ارشاد و هدایت می نماید و در هر جا از شهر ها و محل ها هر که را صلاح بداند برای اجرای امور دینی نصب می فرماید و با هر طایفه از اهل کفر آن گونه که مصلحت باشد رفتار می کند آن ها را به اسلام دعوت می نماید یا مهلت می دهد و یا در برابر هجوم آن ها دفاع می کند و یا به جنگ با آن ها بر می خیزد و وقوع این امور از امام علیه السلام به یکی از دو نحو است:
یا آن که امام مبسوط الید است یعنی حکومت را در اختیار دارد و به طور علنی در میان آن ها امر و نهی می کند و مردم وقوع این کیفیات را با چشم خویش مشاهده می کنند و یا نسبت به بعضی از طوایف، مبسوط اليد و به برخی دیگر مقبوض الید است یعنی حکومت ظاهری ندارد و وقوع این امور نسبت به آن ها به صورت پنهانی انجام می گیرد و آن چه در سوره ﴿ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ﴾ و سورۀ دخان آمده حجّت روشن و دلیل آشکاری است بر آن چه گفته شد و این که
ص: 166
اسباب لطف الهی به صورت مستدام برقرار است و هر کس از آن لطف محروم ماند به خاطر خود او و کار ناشایسته او است.
آن است که انسان پی به به عظمت امام علیه السلام ببرد که شأن و مرتبه او تا چه حد است که خداوند - تبارک و تعالی - با آن که خود خالق آسمان ها و زمین و مدبّر امور آن ها است؛ ولی فقط به خاطر تجلیل و تعظیم از مقام نماینده و خلیفۀ خود، امر می فرماید که ملائکه امور بندگانش را به محضر ایشان ببرند تا به امضای او برسد و شاید یکی از حکمت های آن که در آیات و روایات خبر از چنین مراسمی می دهند این باشد که بندگان خدا به این امر مهم پی ببرند و به این مقام والای امام علیه السلام معرفت پیدا کنند تا آن ها نیز بفهمند که باید در تمام امور دین و دنیای خود تجلیل از امر ایشان نمایند؛ همواره به او توجّه داشته باشند و از او مدد بگیرند و برای روا شدن حوائج خود او را شفیع گردانند.
چون این سه زمان هنگام صدور امر الهی برای تقدیر و اجرای امور توسّط امام عصر علیه السلام است و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است که تغییر دادن حكم قبل از صدور و اجرای آن به مراتب آسان تر از تغییر دادن آن بعد از صدور است زیرا چه بسا مستلزم ردّ امر سلطان و اهانت به کار گزاران او می گردد و هر کسی باید در این چند موقع تلاش کند که خود را با توبه و استغفار و دعا و ذکر خداوند سزاوار رحمت خدا سازد و به امام عصر علیه السلام توجّه داشته باشد و با صدقه دادن برای سلامتی ایشان و احسان به دوستان او و دعا برای فرج اظهار محبت و دوستی نماید و پس از تطهیر و تنظیف لباس و بدن مخصوصاً با غسل آن حضرت را با زیارت آل یس یا سایر زیارت ها، زیارت کند و از آن وجود مقدس برای آمرزش خویش طلب شفاعت کند و بگوید:
ص: 167
﴿ یَا وَلِیَّ اللَّهِ ، إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُمْ ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَی سِرِّهِ ، وَ اسْتَرْعَاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ ، وَ قَرَنَ طَاعَتَکُمْ بِطَاعَتِهِ ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی وَ کُنْتُمْ شُفَعَائِی. ﴾
ای ولی خدا، به راستی که میان من و خداوند - تبارک و تعالی - گناهانی است که جز رضایت و خشنودی شما آن ها را از بین نمی برد. پس به حق کسی که شما را بر اسرار خود امین قرار داد و تدبیر امور و مراعات حال بندگانش را به شما سپرد و طاعت شما را قرین و پیوسته با طاعت خود قرار داد که نسبت به گناهان من طلب آمرزش و بخشش کنید و شما شفيع من باشید. (1)
دیگر از آداب خاصّ این اوقات، تحصیل حالت خضوع نسبت به آن حجّت خدا است به این که بعد از شناخت عظمت و مقام و مرتبۀ ایشان و توجّه قلبی به آثار بزرگواری او دو خصوصیت در حال او حاصل شود:
خصوصیّت اوّل آن که با اراده و تصمیم جدّی و اشتیاق کامل رام و مطیع شود و دستورات آن حضرت و وظایف خدمت گذاری را آن گونه انجام دهد که خشنودی قلب مبارک او را فراهم کند.
خصوصیت دوّم آن که در حال انجام وظیفه در تمام احوال خود فروتنی نماید و حال مسکنت و شکستگی داشته باشد و این هر دو خصوصیّت در این قسمت از دعای امام سجّاد علیه السلام که در مورد والدین است ظاهر می گردد که فرموده است:
﴿ أللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَهَابُهُمَا هَیْبَهَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ، وَ أَبَرُّهُمَا بِرَّ الأُمِّ الرَّؤُوفِ. ﴾
خداوندا مرا این چنین قرار بده که از آن دو بترسم و پرواز کنم همچون ترسیدن و پروا نمودن از پادشاه بسیار ستم گر و به آن ها نیکی و مهربانی کنم نیکی کردن مادر بسیار مهربان. (2)
ص: 168
پس هر کسی باید در این اوقات شریفه که هنگام تقدیر امور است بعد از معرفت و تذکّر و توجّه به امام عصر علیه السلام این حالت خشوع را نسبت به آن حضرت در خود ایجاد کند و تصمیم خود را برای ادامه دادن این حال خشوع در همۀ مراتب خدمت گزاری جدّی ترکند و رضایت آن سرور را بیشتر جلب کند و چون از اخبار و روایات استفاده می شود که هیچ عملی مانند زیارت و عزا داری سالار شهیدان حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام نمی تواند رضایت و خشنودی
آن حضرت را فراهم آورد بنا بر این در شب های قدر و شب نیمه شعبان و هنگام الطلوعین باید این عمل را بر سایر اعمال مقدّم بدارد، اقامۀ عزا برای آن مولای مظلوم نماید و از راه دور یا نزدیک آن حضرت را زیارت کند.
شاهد بر این مطلب آن است که در شب های قدر و شب نیمه شعبان انبیای الهی و فرشتگان پروردگار از عرش و آسمان ها به زیارت ایشان می روند و با کسی که به زیارت آن حضرت آمده باشد مصافحه. (1)
ص: 169
در بحار از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
﴿ زَائِرُ الْحُسَيْنِ فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ يَغْفِرُ لَهُ ذُنُوبَهُ، وَ لَنْ يُكْتَبُ عَلَيْهِ سَيِّئَةُ فِي سَنَتِهِ حَتَّى يَحُولَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَإِنْ زَارَ فِي السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ. ﴾
کسی که امام حسین علیه السلام را در نیمه شعبان زیارت کند گناهانش آمرزیده شود و در طول سال تا یک سال بر او بگذرد گناهی بر او نوشته نشود. پس اگر در سال آینده به زیارت آن حضرت رفت همۀ آن گناهانش را خدا بیامرزد. (1)
و در حدیث دیگر معاوية بن وهب از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
﴿ إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ نَادَى مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ يَا وَ فْدَ الْحُسَيْنِ لَا تَخْلُوا لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ مِنَ زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ الَّا فَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا فِيهَا لَطَالَتْ عَلَيْكُمُ السَّنَةُ حَتَّى يَجِي ءَ النِّصْفُ. ﴾
هنگامی که روز اوّل شعبان فرا می رسد ندا کننده ای از پایین عرش پروردگار فریاد بر آورد: ای مسافران حسینی از زیارت امام حسین علیه السلام در نیمه شعبان غفلت نورزید اگر بدانید چه فضیلتی در آن نهفته است سال بر شما طول می کشید تا نیمۀ شعبان برسد.
یعنی به خاطر اشتیاق فراوان انتظار آمدن آن را داشتید و لحظه شماری می کردید و زمان بر شما دیر می گذشت. (2)
یونس بن یعقوب از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ يَا يُونُسَ ، لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ يَغْفِرُ اللَّهُ لِكُلِّ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ الَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مَا قَدَّمُوا مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ قِيلَ اسْتَقْبِلُوا الْعَمَلَ قَالَ : قِلَّةُ : هَذَا كُلُّهُ لِمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ الَّا فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ ؟ قالَ يا يُونُسَ ، لَوْ أَخْبَرْتُ النَّاسَ بِمَا فِيهَا لِمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ لِلَا لَقَامَتْ ذُكُورُ الرِّجَالِ عَلَى الْخَشَبِ. ﴾
امام صادق علیه السلام فرموده است: ﴿ لَيْسَ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ إِلَّا وَ هْمُ يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُؤْذَنَ لَهُمْ فِى زِيَارَةِ الْحُسَيْنُ ، فَفَوْجُ يَنْزِلُ وَ فَوْجُ يَعْرُجُ ... ﴾ بحار: ج 101 ص 61 ح 36.
ص: 170
در شب نیمۀ شعبان خداوند گناهان گذشتۀ همۀ مؤمنانی که به زیارت امام حسین علیه السلام شرفیاب شده اند بیامرزد و به آن ها گفته شود که اعمال خود را از سر بگیرید. یونس گوید: عرض کردم تمام این فضیلت ها برای کسی است که آن حضرت را در نیمه شعبان زیارت کند؟ امام فرمود: ای یونس، اگر مردم را به فضیلتی که در زیارت امام حسین علیه السلام است خبر دهم مردان سرشناس را خواهی دید که بر تخته پاره ها سوار شوند. (1)
مؤلّف گوید: مفاد این خبر موافق اخباری است که مشتمل است بر این که مردم اگر بشنوند آن چه در زیارت امام حسین علیه السلام است نمی توانند آن را بپذیرند و چون این ظرفیت را ندارند ما از ذکر تمام فضیلت آن خود داری می کنیم و مراد از «ذکور الرجال» که در متن حدیث آمده اشخاصی هستند که ایمان کاملی دارند و مقصود از قیام بر خشب این است که آنان همچون دیوانگان بر تخته پاره سوار شوند. پس معنای حدیث این است که اگر آن ها بشنوند اجر و فضیلت زیارت آن حضرت را در شب نیمه شعبان چه مقدار است تحمل آن را ندارند و حیران و سرگردان می شوند مانند دیوانگان که بر تخته پاره سوار می شوند و در محل عبور مردم و بازار با آن راه می روند.
در بحار از کتاب کامل الزیارات نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود:
﴿ إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَالْزَمُوا الصَّمْتِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ ، وَ إِنْ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ تَحْضُرُ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ بِالْحَائِرِ ، تصافحهم فَلَا یُجیبونَها مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ ، فينتظرونهم حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّى يُنَوِّرُ الْفَجْرِ - إِلَى أَنْ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ - :وَ لَوْ يَعْلَمُوا مَا فِي زِيَارَتِهِ مِنَ الْخَيْرِ وَ يَعْلَمُ ذَلِكَ النَّاسُ لاقتتلوا عَلَى زِيَارَتِهِ بِالسُّيُوفِ ، وَ لَبَاعُوا أَمْوالَهُمْ فِي اتيانه ، وَ إِنْ فاطمه عَلَيْهَا السَّلَامُ إِذَا نَظَرْتَ إِلَيْهِمْ وَ مَعَهَا أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفِ صِدِّيقٍ ، وَ أَلَّفَ شَهِيدٍ وَ مَنْ الكروبتين أَلْفَ أَلْفِ يُسْعِدُونَهَا عَلَى
ص: 171
الْبُكَاءُ ، وَ أَنَّهَا لتشهق شَهْقَةً فَلَا تَبْقَى فِي السَّماواتِ مَلَكُ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لصوتها ، وَ مَا تَسْكُنُ حَتَّى يَأْتِيَهَا النَّبِيِّ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَيَقُولُ : يَا بِنِيَّةٍ ، قَدْ أَبْكَيْتَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ شَغَلْتِهِمْ عَنِ التَّقْدِيسِ وَ التَّسْبِيحَ ، فَكُفِيَ حَتَّى يُقَدِّسُوا ، فَإِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ، وَ أَنَّهَا لِتَنْظُرَ إِلَى مَنْ حَضَرَ مِنْكُمْ فَتَسْأَلُ اللَّهُ لَهُمْ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ ، وَ لَا تَزْهَدُوا فِي اتيانه ، فَانِ الْخَيْرِ مِنْ اتيانه أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِي. ﴾ (1)
هنگامی که به زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام مشرف شدید سکوت را کاملاً رعایت کنید و جز خیر نگویید. بدانید فرشتگان روز و شب از فرشتگان نگهبان و نویسندۀ اعمال آدمی به حضور فرشتگانی که در حائر حسینی مقیمند می روند و با آن ها مصافحه می کنند؛ ولی آن ها از شدّت گریستن جوابی به آن ها نمی دهند. منتظر می مانند تا فجر روشن و آشکار شود - و امام کلام خویش را ادامه داد تا آن که فرمود - : و اگر می دانستند چه خیری و چه فضیلتی در زیارت آن حضرت است و آن را مردم می دانستند حاضر بودند در راه زیارتش با شمشیر ها نبرد کنند و اموال خویش را بفروشند و همانا [حضرت] فاطمه علیها السلام هنگامی که به آن ها نگاه می کند در حالی که با آن حضرت هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و از فرشتگان کروبیین یک میلیون نفر هستند که ایشان را برگریستن مساعدت و همراهی می نمایند و آن مظلومه ضجّه و ناله ای می کند که ناله ای می کند که در آسمان فرشته ای نمی ماند جز آن که با شنیدن آن ناله و ضجه گریه می کند و آن حضرت آرام نمی گیرد تا آن که پدر بزرگوارش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می آید و می فرماید: دخترم، اهل آسمان ها را به گریه وا داشته ای و از تسبیح و تقدیس بازداشت های آرام بگیر تا آن ها به تقدیس و تسبیح خود بپردازند خداوند فرمان خود را به انجام می رساند. آن سرور زنان عالم نظری می فرماید به کسانی که از شما حضور پیدا کرده اند
برای آن ها از هر خیر و خوبی از خداوند درخواست می کند. پس در رفتن به
ص: 172
زیارت آن حضرت بی اعتنا و بی رغبت نباشید. زیرا آن چه که در این زیارت نصیب شما می شود بیش از شمارش است.
در زیارت ناحیۀ مقدّسه، آن حضرت خطاب به جدّ بزرگوارش امام حسین علیه السلام عرض می کند:
﴿ فَلَئِنْ أَخَّرْتَنِي الدُّهُورُ وَ عاقني عَنْ نَصَرَكَ الْمَقْدُورِ ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لَمْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مناصباً ، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءٍ وَ لَا بَكَيْنَ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعُ دَماً ، حَسْرَةً عَلَيْكَ. ﴾
اگر روزگار مرا از زمان تو دور داشت و مقدّرات مرا از یاریات به تأخیر افکند و نبودم که با مبارزانی که به جنگ تو آمدند نبرد کنم و با دشمنانت بستیزم ولی هر صبح و شام بر تو ناله و زاری می کنم و به جای اشک برایت خون می گریم از حسرتی که بر تو می خورم. (1)
اهل محبّت باید در این دو وقت به آن حضرت توجّه داشته باشند و به آن اسوه اوّلیا اقتدا کنند و به یاد مصائب سرور مظلومان عالم به همراه امام عصر علیه السلام گریه و ناله نمایند. (2)
ص: 173
و باید در تمام این مراحل بنده نیّت خود را خالص کند، تا از راه ولایت حضرت صاحب الأمر علیه السلام به وسیلۀ وسایل حسینیه و نظر مرحمت رحمة للعالمين صلی اللّه علیه و آله و سلم بتواند اسرار و حقایق توحید را درک کند و در زمرۀ اهل محبّت پروردگار قرار گیرد.
هر کس با تذکّر قلبی نسبت به امام زمان علیه السلام در هنگام نزول تقدیرات، آن آدابی را که گفته شد رعایت کرد، آن چه صلاح دین و دنیای او باشد برایش مقدّر می شود و با این تقدیر توفیق پیدا می کند که گناه نکند و از این راه باعث تغییر نعمت نگردد و اگر هم از روی غفلت خطایی مرتکب شد فوراً با توبه و استغفار آن را جبران نماید و به این وسیلهٔ پیوسته از شرّ گناهان و عقوبت آن ها که سلب توفیق و نزول بلا و نقصان رزق و تسلّط دشمن و مستجاب نشدن دعا است ایمن خواهد بود.
﴿ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴾ (1)
این فضل و احسان خداوند است و به هر کس بخواهد می بخشد و خداوند صاحب فضل و احسان عظیم است.
و آن با استفادۀ از روایات، روز های دوشنبه و پنج شنبه و هر صبح و شام و شب نیمۀ شعبان و هنگام مرگ است. که در این اوقات اعمال بندگان به محضر مقدّس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام و به خصوص امام عصر علیه السلام ارائه می گردد.
ص: 174
صفّار رحمه اللّه علیه در کتاب بصائر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ إِنَّ أْعْمالَ تُعْرَضُ عَلی نَبِیِّکُمْ، کُلِّ عَشِیَّهِ الْخَمیسِ، فَلْیَسْتَحیی أَحَدُکُمْ أَنْ یُعْرِضَ عَلی نَبِیِّهِ الْعَمَلَ الْقَبیحَ. ﴾
بدون تردید اعمال شما غروب هر پنج شنبه بر پیامبر تان عرضه می شود، هر یک از شما باید شرم داشته باشید از این که عمل زشت او بر پیامبرش عرضه شود. (1)
و از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ تُعْرَضُ اَلْأَعْمَالُ یَوْمَ اَلْخَمِیسِ عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی اَلْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ . ﴾
اعمال شما هر پنج شنبه بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام عرضه می شود. (2)
شیخ طوسی رحمه اللّه علیه در امالی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در حالی که میان تنی چند از اصحاب بودند فرمودند:
﴿ انَّ مُقَامِي بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ خَيْرُ لَكُمْ مِنَ مُفَارَقَتِي وَ انَّ مُفَارَقَتِي اياكم خَيْرُ لَكُمْ ، فَقَامَ اليه جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِىِّ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَمَّا مَقَامِكَ بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَهُوَ خَيْرُ لَنَا ، فَكَيْفَ تَكُونُ مُفَارَقَتِكَ ايانا خَيْراً لَنَا ؟ فَقَالَ : أَمَّا مُقَامِي بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ خَيْرُ لَكُمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلٍ يَقُولُ : ﴿ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴾ ؛ يَعْنِي يُعَذِّبُهُمْ بِالسَّيْفِ ، فَأَمَّا مُفَارَقَتِي اياكم فَهِيَ خَيْرُ لَكُمْ ، لِأَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ كُلَّ اثْنَيْنِ وَ خَمِيسٍ ، فَمَا كَانَ مِنْ حَسَنٍ حَمِدْتُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ ، وَ مَا كَانَ مِنْ سيّىء اسْتَغْفَرْتُ لَكُمْ. ﴾
بدون تردید بودن من در میان شما بهتر از فراق و جدایی من است. البته جدایی من هم برای شما خیر است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: .... زيرا اعمال شما
ص: 175
دوشنبه و پنج شنبه بر من عرضه می شود. در برابر خوبی های آن خدا را سپاس می کنم و در برابر بدی ها و گناهان آن برای شما طلب آمرزش می نمایم. (1)
صدوق رحمه اللّه علیه در معانی الاخبار از ابو بصیر روایت کرده است که گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم ابو خطّاب می گوید: اعمال امّت هر پنج شنبه خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عرضه می شود. امام علیه السلام فرمود: بلکه هر بامداد اعمال نیکو کاران و بد کاران امّت بر آن حضرت ارائه می گردد. پس حذر کنید و مراقب اعمال تان باشید و شاهد آن فرمایش خداوند - تبارک و تعالی - است که فرموده:
﴿ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾
بگو عمل کنید و آن چه می خواهید به جا آورید به زودی عمل شما را خدا و رسول و مؤمنان (که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام است) می بینند. (2)
کلینی رحمه اللّه علیه در کافی از عبد اللّه بن ابان روایت کرده است - و او نزد حضرت رضا علیه السلام مقام و منزلتی داشت - که گفت: به امام هشتم علیه السلام عرض کردم: تقاضا می کنم برای من و اهل بیت من دعا کنید.
امام علیه السلام فرمود:
﴿ أوَلستُ أَفْعَلُ ؟ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ. ﴾
آیا من این کار را نمی کنم؟ به خدا قسم اعمال شما هر روز و شب بر من عرضه می شود.
می گوید: کلام آن حضرت بر من سنگین آمد. امام علیه السلام فرمود:
آیا کتاب خدا را نخوانده ای که فرموده است: ﴿ و قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ ؛ بگو: آن چه می خواهید به جا آورید به زودی عمل شما را خدا و رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم و مؤمنان می بینند.
ص: 176
که مقصود از «مؤمنان» امیر مؤمنان علیه السلام و اوّلاد پاک او علیه السلام می باشد. (1) و قبلاً در باب اوقات تقدیر امور این حدیث را از امام صادق علیه السلام آوردیم که فرمود:
﴿ إِنَّ اَلْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ خَمِیسٍ، فَإِذَا کَانَ اَلْهِلاَلُ أُجْمِلَتْ ... ﴾
اعمال در هر پنج شنبه بر من ارائه می شود. چون هلال ماه طالع می گردد آن ها جملگی یک دفتر می شود و چون شب نیمۀ شعبان فرا رسد بر رسول خدا و امیر مؤمنان علیهما السلام عرضه می گردد و پس از آن در ذکر حکیم برای همیشه ثبت می شود. (2)
صفار رحمه اللّه علیه در «بصائر» از برید عجلی روایت کرده است که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد این آیه شریفه سؤال کردم که می فرماید ﴿ و قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ) امام فرمود:
﴿ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٍ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّى يُعْرَضَ عَمَلُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَى آخِرِ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعِبَادِ. ﴾
هیچ مؤمن و کافری نیست که از دنیا رود و در میان قبر نهاده شود مگر آن که عمل او بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام تا آخرین حجّت او آن کسی که اطاعتش بر بندگان فرض و واجب گشته عرضه می گردد. (3)
عرضه داشتن، چیزی را به کسی نشان دادن و شناساندن آن چیز به او است و آن بر سه گونه است:
اوّل: نشان دادن خود آن چیز یا آن شخص است مثل آن چه در خبر ولادت
ص: 177
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد شده است که والدۀ ماجده آن حضرت، عليا مكرّمه آمنه علیها السلام فرموده است: فرزند عزیزم پس از ولادت از نظرم پنهان شد و شنیدم که هاتفى ندا داد: او را در مشرق و مغرب بگردانید و بر جن و انس و پرندگان و چرندگان عرضه بدارید که همه ببینند و ایشان را بشناسند و یا در حدیث معراج که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل، بهشت و جهنّم را بر من عرضه داشت و من داخل بهشت شدم.
دوّم: عرضه داشتن به وسیلهٔ گفتار است به این که اوصاف آن چیزی را که مورد عرضه است بازگو نماید و ظاهراً مراد از عرضه در این آیۀ شریفه: ﴿ إنا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ ﴾ و اخباری که مشتمل است بر این که ولايت ائمّۀ اطهار علیهم السلام در عالم اخذ میثاق بر همه مخلوقات عرضه شد این نوع از عرضه باشد که فضیلت و عظمت ولایت را بیان کرده و مردم را به سوی دعوت نموده اند برخی از آنان پذیرفتند و برخی تأمّل کردند.
سوّم: عرضه نمودن به وسیلهٔ نوشتار است. به این که صورت مکتوب آن را نمایش دهند و در عرضۀ محاسبات همین معنا مراد است یعنی دفتری که صورت محاسبات در آن مکتوب است به آن ها نشان دهند.
علم امام علیه السلام بر تمام اشیا و بر تمام اشخاص و احوال آن ها احاطه دارد و شاهد آن احادیث متواتری است که به ما رسیده، از آن جمله روایتی است که ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ اِذا تَنَاهَتْ اَلاُمُورِ إِلَى صَاحِبُ هَذَا الاَمر رَفَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كُلَّمَا يَنْخَفِضُ مِنَ الْأَرْضِ وَ خَفِّضْ لَهُ كُلَّ مُرْتَفِعٍ مِنْهَا حَتَّى يَكُونَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ رَاحَتِهِ فَأَيُّكُمْ لَوْ كَانَتْ فِي رَاحَتِهِ شَعْرَةٍ لَمْ يُبْصِرُهَا . ﴾ (1)
ص: 178
هنگامی که سرپرستی امور به صاحب این امر رسد خداوند - تبارک و تعالی - پستی های زمین را برای او بالا آورد و قسمت های مرتفع آن را پایین آورد تا آن که دنیا نزد او به منزله کف دستش گردد. کدام یک از شما اگر کف دست او مویی باشد آن را نمی بیند؟
از آن جمله توقیعی است از طرف امام عصر علیه السلام برای شیخ مفید رحمه اللّه علیه صادر شده:
﴿ نَحْنُ وَ انَّ كُنَّا ثاوين بمكاننا النَّائِي عَنْ مَسَاكِينَ الظَّالِمِينَ حَسَبَ الَّذِي أراناه اللَّهِ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَ لِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ ، مَا دَامَتْ دَوْلَةِ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِینَ، فَإِنَّا يُحِيطُ عَلِمْنَا بأنبائكم ، وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءُ مِنْ أَخْبارَكُمْ. ﴾
ما اگر چه دور از منزل گاه ستم گران سکنی گزیده ایم که خداوند این گونه صلاح ما و شیعیان را دیده است - تا مادامی که حکومت دنیا در اختیار تبهکاران است - ولی علم ما به همۀ اخبار شما احاطه دارد و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما بر ما پوشیده نیست. (1) . (2)
ص: 179
ص: 180
از آن جمله روایتی است که شخصی برای حضرت ابو الحسن علیه السلام نوشت که: شخصی دوست دارد با امام خود راز دل بگوید همان گونه که با پروردگار خود راز می گوید.
امام علیه السلام در جواب مرقوم فرمودند: اگر حاجتی داشتی لب های خود را حرکت بده و مطمئن باش که جواب به تو خواهد رسید. (1)
از آن جمله روایاتی است که در باب موالید ائمه در شرح تولد هر امامی رسیده است. امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ فاذا مَضَى اَلْإِمَامَ الَّذِى كَانَ مِنْ قَبْلِهِ رَفَعَ لِهَذَا مَنَاراً مِنْ نُورٍ يُنْظَرَ بِهِ إِلَى أَعْمَالِ الْخَلَائِقِ ، فَبِهَذَا يَحْتَجُّ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ ﴾
هنگامی که امام پیشین از دنیا رود، برای این امام (یعنی امام بعدی) عمودی از نور بالا می رود که به وسیلۀ آن به اعمال همۀ خلق می نگرد و به این امام خدا بر خلق خود احتجاج می کند.
از آن جمله معجزات و کراماتی است که از آن ها مشاهده شده و به روشنی گویای آن است که ایشان به امور غیبیّه آگاهی داشته اند و از قدرتی فوق قدرت های طبیعی برخوردار بوده اند. (2)
ص: 181
این علم احاطه ای و این قدرت ما فوق قدرت های طبیعی به خاطر روح پنجمی است که در وجود ایشان می باشد.
روایات بسیاری از ائمّۀ اطهار علیهم السلام اعلام نقل شده که فرموده اند: معصومین علیهم السلام روحی دارند زاید بر روح انسانی، حیوانی، نباتی و جمادی و هیچ انسانی در داشتن این روح که آن را روح القدس نامیده اند با آنان شرکت ندارند. روح القدس همان روحی است که در سایۀ آن ائمّۀ اطهار علیهم السلام صاحب ولایت هستند و علم آنان بر تمام عالم امکان احاطه دارد.
جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
﴿ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ اَلْأَئِمَّهَ عَلَی خَمْسَهِ أَرْوَاحٍ. ﴾
خداوند برای انبیا و ائمّۀ اطهار علیهم السلام پنج روح قرار داده است
و پس از بیان این پنج روح فرمود:
﴿ وَ بِرُوحِ الْقُدُسِ عَلِمُوا يَا جَابِرُ مَادُّونَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى. ﴾
ص: 182
با این روح قدسی است که ائمّۀ علیهم السلام علم شان احاطه دارد و از عرش تا قعر زمین را در بر می گیرد. (1)
مفضّل گوید: از امام صادق علیه السلام و دربارۀ علم امام سؤال کردم که او چگونه از اطراف و اکناف عالم آگاهی دارد در حالی که در میان حجره نشسته و پرده را افکنده است؟ امام علیه السلام اشاره به پنج روحی که خدا در وجود امام قرار داده کرد و فرمود:
چهار روح اوّل که بر شمردم محلّ حوادث هستند اما روح پنجم یعنی روح القدس ثابت است ﴿ لَا يَنَامُ وَ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَلْهُوا وَ لَا یَسْهُوا ﴾ هرگز بر او خواب، غفلت، فراموشی و سهو و نسیان عارض نمی شود.
سپس فرمود:
﴿ يَرَى بِهِ مَا فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بِرَّهَا وَ بِحَرِّهَا. ﴾
به وسیلۀ آن امام شرق و غرب عالم و خشکی و دریای آن را می بیند. (2)
و از این اخبار می توان نتیجه گرفت همان طور که حیوان به خاطر نداشتن روح انسانی نمی تواند درک کند آن چه را که انسان از معارف درک می کند، انسان هم به خاطر نداشتن روح القدس نمی تواند کیفیّت احاطۀ علم امام علیه السلام را بر عالم درک کند و بعد از روشن شدن این مطلب باید گفت: عرض اعمال به معنای اوّل که نمایش خود آن ها باشد اختصاص به زمان خاصّی ندارد بلکه این معنا برای آن ها در همۀ زمان ها حاصل است و بنا بر این ثابت می شود که مراد از عرض اعمال بندگان نزد ایشان در اوقات خاص به معنای دوّم و سوّم است آن هم به خاطر غرض و حکمت خاصی است که بیان خواهد شد.
ص: 183
و آن نسبت به اعمال بندگان، عرضه ای است که هر بامداد و شام گاه می شود و آن مربوط به بیان حکم اعمال و مجازات خیر و شر آن ها است که از طرف خداوند با واسطهٔ ملائکه یا به وحی الهی بدون واسطه آن ها است به آن گونه که در بحث مربوط به شب های قدر گذشت و مؤید آن حدیثی است که از
امام باقر علیه السلام نقل شد. آن حضرت فرمود: در شب قدر به حضور ولیّ امر علیه السلام تفسیر و بیان امور هر سال نازل می شود به این که امر الهی صادر می شود که در سال جاری نسبت به خودت چنین و چنان کن و نسبت به امور مردم چنین و چنان کن و علاوه بر این هر روز از علم مکنون مخزون الهی برای ولیّ امر حادث می شود مانند آن چه در شب قدر نازل می شود، پس مقصود از عرض اعمال در هر صبح و شام آمدن اذن الهی برای ایشان است در اجرای آن چه مقتضای اعمال بندگان است از خیر و شر.
و آن مکتوبات و صحائف اعمال حسنه و سیئه بندگان است که هر دوشنبه و پنج شنبه هنگام غروب به محضر امام عصر علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام و سپس به محضر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ارائه می گردد و آن گاه برای عرضه بر پروردگار بالا می رود.
شیخ طوسی رحمه اللّه علیه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند:
﴿ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَمْراً عَرَضَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ثُمَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ يَنْتَهِى إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ الها ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِذَا أَرَادَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ يَرْفَعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَلًا عُرِضَ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ثُمَّ يَخْرُجُ عَلَى اللَّهُ وَاحِدٍ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ يُعْرَضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ثُمَّ يُعْرَضُ عَلَى اللَّهِ عزّوجلّ. ﴾
ص: 184
هر گاه خداوند تبارک و تعالی امری را اراده فرمود آن را بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عرضه می دارد سپس به امیر مؤمنان علیه السلام و پس از او به امام حسن علیه السلام و به همان ترتیب تا به ولیّ عصر صاحب زمان علیه السلام عرضه می گردد و آن گاه وارد دنیا می شود یعنی به مرحله اجرا در می آید و هر گاه ملائکه بخواهند عملی را بالا ببرند ابتدا آن عمل به محضر امام عصر علیه السلام عرضه می گردد، سپس امام پیش از ایشان و به همین ترتیب تا بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و پس از آن به ساحت قدس ربوبی عرضه می شود.
سپس امام علیه السلام یک قاعده کلی بیان کرد و فرمود:
﴿ فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ وَ مَا عَرَجَ إِلَى اللَّهِ فَعَلَى أَيْدِيهِمْ. ﴾
آن چه از ناحیه پروردگار نازل می شود بر دست مبارک ایشان نازل می شود و آن چه به پیشگاه مبارک پروردگار بالا می رود بر دستان مبارک ایشان می رسد و بالا می رود. (1)
و در همان معنای وساطت است که یکی از شؤون پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام است. آن ها واسطه اند بین خلق و خالق بین ملک و ملکوت. (2)
ص: 185
و امّا حکمت در این دو قسم از عرضۀ اعمال
پیش از این گفتیم که امام علیه السلام بر همه اعمال و احوال خلایق آگاهی کامل و نظارت دارد پس این تشریفات برای چیست؟
حكمت عرض اعمال دو مطلب است:
1- این نزول و عروج ملائکه در خدمت امام علیه السلام نوعی تجلیل و تعظیم از مقام ایشان است و فایدۀ این تعظیم الهی نسبت به ملائکه که خود شان شاهد این تشریفات هستند و نزد بندگان خدا که برای آن ها گزارش می شود شناخت ائمّۀ اطهار علیهم السلام و پی بردن به مقام و منزلت آن ها نزد پروردگار است که این بهترین وسیله برای تکمیل ایمان و تقرّب به خداوند عالمیان است.
2- چون نوعاً برای افراد بشر پذیرفتن مقام علمی امام و این که علم او احاطه بر جهان هستی دارد دشوار است و به خاطر نارسایی عقل و فهمی که دارند نمی توانند این مطلب را تعقل نمایند وقتی این تشریفات انجام شود و به آن ها گفته شود ملائکه به محضر امام می رسند و اخبار را برای آن حضرت می آورند مورد قبول آن ها قرار می گیرد و روایات بسیاری به این مضمون وارد شده است که فرموده اند:
﴿ حَدِيثِنَا صَعْبُ مُسْتَصْعَبُ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكُ مُقَرَّبُ أَوْ نَبِيُّ مُرْسَلُ أَوْ مُؤْمِنٍ مُمْتَحَنُ قَلْبُهُ لِلايمَانِ ﴾
حديث ما سخت و دشوار است که آن را جز ملائکه مقرّب یا پیامبر مرسل و یا مؤمنی که قلب او برای ایمان آزموده شده تحمل نمی کند و نمی پذیرد.
و بنا بر این به گونه ای مطلب را بیان می کنند تا قابل تعقّل و تصوّر برای آنان باشد، موید آن روایتی است که از حضرت رضا ان نقل شده است. یونس می گوید: به آن حضرت عرض کردم:
ص: 186
﴿ جُعِلْتُ فِدَاكَ ، قَدْ أَكْثَرَ النَّاسِ فِي الْعَمُودُ ، قَالَ : فَقَالَ لِي : يَا يُونُسُ مَا تَرَاهُ ؟ أَتَرَاهُ عَمُوداً مِنْ حَدِيدٍ يَرْفَعُ لِصَاحِبِكَ ؟ قَالَ : قُلْتُ مَا أَدْرِي ، قَالَ : لَكِنَّهُ مَلَكٍ مُوَكَّلُ بِكُلِّ بَلْدَةٍ ، يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَعْمَالِ تِلْكَ الْبَلْدَةِ. ﴾
فدای شما شوم، مردم زیاد صحبت از عمود می کنند. امام فرمود: ای یونس، می پنداری که چیست؟ آیا خیال می کنی ستونی از آهن است که برای صاحب تو بالا برده می شود؟ یونس عرض کرد: نمی دانم. امام علیه السلام فرمود: مقصود فرشته ای است که به هر شهر و دیاری موکل است و خداوند به وسیلهٔ او اعمال آن شهر را بالا می برد.
در این هنگام ابن فضال که نشسته بود از جا برخاست و سر و صورت او را بوسید و گفت: خدا تو را رحمت کند ای ابا محمّد، همواره حدیث حقّى می آوری که خدا به وسیلهٔ آن از ما غم و اندوه را برطرف می کند و نظیر این در احادیث و اخبار ما فراوان است که امام در خور استعداد هر کس با او صحبت می کند و به سؤال و پرسش او پاسخ می دهد. (1)
و از فواید این که کلّیۀ احوال و اعمال بندگان نزد امام علیه السلام مشهود و آشکار است این است که آن حضرت برای قبولی حسنات شیعیان و دوستانش و آمرزش گناهان ایشان و برطرف شدن گرفتاری ها و سختی های آنان دعا می کند؛ چنان چه در اخبار فراوانی به آن تصریح شده است.
عبد اللّه بن ابان می گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: عدّه ای از ارادتمندان شما از من خواسته اند که خدمت شما عرض کنم برای ایشان دعا کنید. امام علیه السلام فرمود:
﴿ وَ اللَّهُ إِلَى لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ أَعْمالَكُمْ. ﴾
به خدا قسم هر روز اعمال شما بر من عرضه می شود.
ص: 187
کنایه از این که من با دیدن اعمال تان برای شما دعا می کنم. (1)
و قضیۀ رمیله در صفحات پیشین گذشت که امیر مؤمنان علیه السلام به او فرمودند: مؤمن هر گان محزون شود ما محزون می شویم و هر گاه دعا کند آمین می گوییم و هر گاه سکوت کند برایش دعا می کنیم.
موسى بن سیّار از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده که فرمودند:
﴿ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَيْنَا أَعْمَالُ شِيعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا كَانَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اللَّهَ تَعَالَى الصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا كَانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا الشُّكْرَ لِصَاحِبِهِ ﴾
آیا نمی دانی که ما گروه امامان اعمال شیعیانمان هر صبح و شام بر ما عرضه می شود؟ آن چه تقصیر و نارسایی در اعمال ایشان باشد از خداوند - تبارک و تعالی - برای صاحب آن گذشت و بخشش می طلبیم و آن چه خیر و خوبی و برتری باشد برای صاحبش پاداش نیکو درخواست می نماییم.
نکته ای که در آخر این بحث باید اشاره شود این است که در اخباری که می فرماید عرض اعمال هر روز می شود نسبت به ابرار و فجار تعمیم دارد؛ (2) ولی اخباری که می فرماید عرض اعمال در روز های دوشنبه و پنج شنبه می شود مخصوص غیر فجار است (3) که اعمال آن ها با دعای امام علیه السلام اصلاح می گردد و به آسمان ها بالا برده می شود چنان چه در این آیۀ شریفه می فرماید:
ص: 188
﴿ كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ﴾
نامه اعمال نیکو کاران در علیین است. (1)
و اما نسبت به فاجران و تبه کاران در بعضی از اخبار آمده است که حسنات آن ها به آسمان برده نمی شود، بلکه هباءً منثوراً می گردد یعنی همچون ذرات گرد و غبار که در هوا پراکنده می شود آن ها نیز بر باد می رود؛ (2) ولی سیئات و کار های زشت ایشان در سجین برده می شود همان طور که در این آیۀ شریفه به آن اشاره شده است:
﴿ كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَارِ لَفِي سِجِّينٍ ﴾
به یقین نامه اعمال بد کاران در سجین است. (3)
انسان نسبت به عرض اعمال بر امام باید دو جهت را ملاحظه کند.
چون اهل محبّت و بصیرت می و بصیرت می دانند اعمال آنان به محضر امام علیه السلام عرضه می گردد و آن حضرت با مشاهدۀ اعمال بد آنان آزرده خاطر می شود سعی می کنند که قلب نازنین او را از خود نرنجانند و این خواستۀ امام از شیعیان و
ص: 189
دوستانش می باشد که به سبب اعمال تان هنگام عرضه شدن بر ما موجب مسرّت و شادمانی ما باشید و موجب غم و اندوه ما نباشید زیرا امام علیه السلام سر افرازی آنان را سر افرازی خود می داند.
امام حسن عسکری علیه السلام در حدیثی به شیعیانش فرمود:
﴿ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ ، وَ أَدَّى الْأَمَانَهَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ ، قِيلَ : هَذَا شيعي فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ ، اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً ، جُرُّوا اليناكل مَوَدَّةَ ، وَ ارْفَعُوا عنّاكل قَبِيحٍ. ﴾
به راستی شما هنگامی که در دین خود ورع داشته باشید و در گفتار تان راست گو باشید و امانت را به صاحبش بازگردانید و با مردم خوش اخلاق باشید. گفته می شود: این یک نفر شیعه است و این مرا خشنود می گرداند. تقوا پیشه کنید و مایۀ زینت و سر افرازی ما باشید و مایۀ زشتی و آبرو ریزی ما نباشید. مردم را با این گونه رفتار دوست دار ما و مکتب ما گردانید و هر گونه عیب و زشتی و بدی را از ما دور نمایید. (1)
سلیمان بن مهران گوید: بر امام صادق علیه السلام و وارد شدم در حالی که تنی چند از شیعیان در محضر آن حضرت بودند. امام فرمود:
﴿ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْئاً ﴾
ای گروه شیعه زینت ما باشید و مایه ننگ و عار نباشید.
ما بايد حرمت این انتسابی را که به اهل بیت علیهم السلام داریم همواره حفظ کنیم؛ مانند فرزندی که رعایت شؤون و شخصیّت پدر را می نماید و کاری انجام نمی دهد که باعث خجالت و شرمندگی او در میان مردم گردد.
هشام کندی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
﴿ إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا نُعَيَّرُ بِهِ ، فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ ، كُونُوا لِمَنْ
ص: 190
انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً. ﴾
مبادا عملی انجام دهید که به سبب آن ما سرزنش شویم به خاطر این که فرزند بد به خاطر عمل بد او پدرش مورد سرزنش قرار می گیرد، برای کسی که به او نسبتی دارید مایه زینت و مباهات باشید و مايه عيب و عار نباشید. (1)
و به قدری که یک نفر از کار زشت فرزندش آزرده می شود هرگز از کار زشت دیگران آزرده نمی شود امام هم به منزلهٔ پدر برای رعیت خود می باشد و سرپرستی امور آن ها را به عهده دارد.
از بعضی اخبار استفاده می شود که گناهان آدمی تا در نامۀ عمل او ثبت نشده مفسده و عقوبتی برای او ایجاد نمی کند و از همین باب است منّتی که خدا بر بندگانش گذاشته و در مورد نوشتن گناهان به او مهلت داده است. این مهلت در همۀ اوقات تا نُه ساعت است. اگر کسی در این فرصت کاری کرد که کفّارۀ گناهش باشد گناه او عفو می شود و برای او نوشته نمی شود. نسبت به روز غدیر و نهم ربیع الاوّل این مهلت تا سه روز و در زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام تا هفتاد روز و کسی که در شب نیمۀ شعبان آن حضرت را زیارت کند گناهان او تا یک سال نوشته نمی شود. اگر در شب نیمۀ شعبان سال بعد توفیق زیارت یافت آن گناهان یک ساله او که نوشته نشده آمرزیده می شود و اگر چنین توفیقی نیافت ثبت می گردد.
و نیز از اخبار استفاده می شود که گناه تا مادامی که ثبت نشده محو کردن آن بسیار آسان است. به اندک خیری عفو می شود و ثبت نمی گردد؛ ولی هر گاه در نامه عمل ثبت شد محو آن مشکل می شود و چون به دفتر آسمانی و ذکر حکیم منتقل شد به گونه ای که شرح آن در عرض اعمال شب نیمه شعبان گذشت
ص: 191
بسیار مشکل تر می شود و اگر محو نشود و تا ليلة القدر بماند به مقتضای آن تقدیر امور بنده رقم می خورد.
پس بر حسب این دو ملاحظه، مؤمن لازم است که در اوقات عرض اعمال که دوشنبه و پنج شنبه و نیمۀ شعبان است در سه جهت اهتمام نماید:
جهت اوّل در این که حسنات خود را که مایۀ زینت و حسن و بهاء است افزایش دهد.
جهت دوّم در این که سعی کند اعمالی که موجب از بین رفتن گناهان و محو آن ها از صحیفه اعمال او یا ثبت نشدن آن ها در صحیفه اعمالش می گردد انجام دهد.
جهت سوّم در این که هدیه ای از جانب خود برای ائمّه اطهار علیهم السلام مخصوصاً حضرت صاحب الأمر به عنوان قدر دانی و تشکّر بفرستد تا موجب دعا و شفاعت ایشان برای قبولی حسنات و آمرزش گناهان شود.
بیان هر یک از این سه جهت
از جمله اعمال و کار های نیکویی که باعث زینت و زیادتی حسن و بهاء است یکی روزه گرفتن در هر دوشنبه و پنج شنبه است. شاهد آن روایتی است که سید بن طاووس از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است که آن حضرت روز های دوشنبه و پنج شنبه را روزه می گرفتند و چون از علت آن کسی سؤال کرد، فرمود: اعمال ما در هر دوشنبه و پنج شنبه بالا می رود و دوست دارم در آن هنگام که عملم بالا می رود در حال روزه باشم.
دیگر از اعمالی که مایهٔ زینت و زیادتی حسن و بهاء است زیاد ذکر گفتن است. چنان چه امام سجاد علیه السلام و در ضمن دعا به پیشگاه الهی عرض می کند:
﴿ يَا مَنْ ذَكَرَهُ شَرَفُ لِلذَّاكِرِينَ. ﴾
ص: 192
ای کسی که یاد او مایۀ شرف برای یاد کننده است. (1)
و در ضمن دعای دیگری فرموده است:
﴿ وَ مَنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنَا جَرَيَانِ ذِكْرَكَ عَلَى أَلْسِنَتِنَا ﴾
از بزرگ ترین نعمت های تو بر ما جاری شدن ذکر تو بر زبان ما است. (2)
در بخش دیگری از همین دعا فرموده است:
﴿ فَأَمَرْتَنا بِذِكْرِكَ، وَ وَعَدْتَنا عَلَيْهِ أَنْ تَذْكُرَنا تَشْرِيفاً لَنا وَ تَفْخِيماً وَ إعْظاماً ﴾
به ما دستور دادی که تو را یاد کنیم و وعده فرمودی که در مقابل ما را یاد کنی و این به خاطر شرافت بخشیدن به ما و بزرگ داشتن ما است.
مخصوصاً ذکر صلوات که باعث سنگینی کفّۀ حسنات (3) و نورانیت آن و محو ظلمت سيِّئات می شود (4) و نیز موجب قبولی حسنات و مضاعف شدن ثواب آن ها می گردد و امّا شاهد برای اهتمام در امر صلوات روایتی است که ابو سعید خدری نقل کرده است. می گوید: عمار رحمه اللّه علیه به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عرض کرد: آرزوی من این است که شما در میان ما عمری همانند عمر حضرت نوح داشته باشید. حضرت فرمودند:
﴿ يَا عَمَّارُ حياتى خَيْرُ لَكُمْ وَ وَفَاتِي لَيْسَ بِشَرٍّ لَكُمْ ، أَمَّا فِي حَيَاتِي فَتُحْدِثُونَ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَكُمْ ، وَ أَمَّا بَعْدَ وفاتى فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَحْسِنُوا الصَّلَاةَ عَلَيَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي ، وَ أَنَّكُمْ تُعْرَضُونَ عَلَيَّ بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءَ آبَائِكُمْ وَ قَبَائِلِكُمْ ، فَإِنْ يَكُنْ خَيْراً حَمِدْتُ اللَّهَ وَ إِنْ يَكُنْ سِوَى ذَلِكَ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ. ﴾
ص: 193
اى عمّار! حیات و زندگی من برای شما خیر و برکت است و وفات من برای شما هرگز بد نیست؛ اما در زندگی ام شما به من خبر می دهید و من برای شما طلب آمرزش می کنم و امّا بعد از وفاتم تقوا پیشه کنید و بر من و اهل بیت علیهم السلام صلوات بفرستید و بدانید که اعمال شما با نام و نام پدر و قبیله های شما بر من عرضه می شود. اگر در آن خیر و خوبی باشد خدا را سپاس می گویم و اگر غیر از این باشد برای شما از خداوند طلب آمرزش می کنم. (1)
مهم ترین وسیله ای که باعث از بین رفتن گناهان می گردد توبه است. حقیقت توبه ندامت و پشیمانی است بر آن چه از خیر و خوبی از دست او رفته و آن چه نصیب او گردیده از شر و بدی که ناشی از تقصیر او بوده است. (2) شرط اصلی در حصول تو به این است که بنده تقصیر خویش را جبران کند یعنی آن چه از حقوق الهی یا حقوق مردم ضایع کرده در مقام تدارک آن بر آید و اگر چنین نکند توبۀ حقیقی ننموده است. نسبت به حقوق الهی باید بداند آن قدر مهم است که چه بسا تضییع آن باعث روی گرداندن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّۀ اطهار علیهم السلام از انسان می گردد چنان چه در تفسیر این آیۀ شریفه ﴿ وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا ﴾ (3) آمده است که در جنگ تبوك سه نفر مسامحه کردند و با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بیرون نرفتند بلکه در شهر ماندند و امروز و فردا کردند تا آن که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به همراه
ص: 194
اصحابش از جنگ بازگشتند. آن سه نفر به استقبال آمدند تا این فتح و پیروزی را آن ها تبریک بگویند؛ ولی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به آن ها اعتنا نکرد و چون سلام کردند از آن ها روی گردانید و جواب نداد دیگران هم به پیروی از رسول
خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به آن ها بی اعتنایی نمودند. این خبر که پخش شد خویشان و نزدیکان ایشان با آنان قطع رابطه کردند، حتی زنان آن ها وقتی از خشم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت به آن ها آگاهی یافتند از ایشان کناره گرفتند و جهان با همۀ وستعش بر آنان تنگ گردید و چاره ای ندیدند جز آن که از شهر خارج شوند و به دامنۀ کوهی پناه ببرند و به درگاه الهی روی آورده و از عمل زشت خویش توبه کنند. مدّتی در آن جا ماندند و از یک دیگر جدا شدند و به قدری به حال خود گریستند تا توبۀ آنان پذیرفته شد و آیه ای در این باره بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل گردید. (1)
در میان فرائض بیش از همه باید به نماز اهمیّت داد، زیرا قبولی آن باعث قبولی سایر عبادت ها و عدم قبول آن باعث پذیرفته نشدن سایر عبادت ها است و ضایع ساختن آن عقوبت بسیاری به همراه دارد و آن در چهار جهت تحقّق می یابد:
1- ترک نماز که در روایات تالی کفر قرار داده شده است.
2 - سهل انگاری و سستی در شرایط واجب آن به این که آن ها را نیاموزد و یا به آن ها در صورتی که می داند عمل نکند.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در حق کسی که رکوع و سجود نمازش طمأنینه نداشت و آن ها را با آرامش انجام نمی داد فرمود:
﴿ لَوْ مَاتَ وَ صَلَاتِهِ هَكَذَا لَمَاتَ عَلَى غَيْرِ دِينِي. ﴾
اگر با چنین نمازی بمیرد بر غیر دین من مرده است.
3- سهل انگاری و سستی نسبت به وقت نماز که بدون عذر آن را از اوّل
ص: 195
وقت به تأخیر اندازد در تفسیر این آیۀ شریفه ﴿ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ ﴾ (1) امیر مؤمنان فرموده است:
﴿ لَيْسَ عَمَلُ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عزّوجلّ مِنَ الصَّلَاةِ ، فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْ ءُ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا ، فَانِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ : ﴿ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ﴾ يُعْنَى أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا. ﴾ (2)
هیچ عملی نزد خدا محبوب تر از نماز نیست. پس هیچ چیز شما را از اوقات آن باز ندارد، یعنی امور دنیا شما را به خود مشغول نکند به گونه ای که نتوانید نماز را در اوّل وقت به جا آورید که خداوند - تبارک و تعالی - گروهی را مورد مذمت قرار داده و درباره آن ها فرموده است وای بر آن ها که نسبت به نماز شان سهل انگاری دارند یعنی دچار غفلت اند و نماز را از اوّل وقت آن به تأخیر می اندازند و به اوّل وقت که وقت فضیلت آن است اهمیّت نمی دهند.
4 - سهل انگاری در آداب آن امام صادق علیه السلام به حماد بن عیسی فرمودند: می توانی نماز را نیکو به جا آوری؟ عرض کرد مسائل آن را از کتاب حریز بن عبد اللّه آموخته ام فرمودند اکنون دو رکعت نماز بخوان و چون نمازش تمام شد امام فرمودند:
﴿ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ يَمْضِي عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً لَا يُحْسِنُ أَنْ يُقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا. ﴾
چه قدر زشت است که شصت سال یا هفتاد سال بر انسانی بگذرد و نتواند یک نماز را با حدود و آداب آن به جا آوَرد. (3)
پس لازم است که در اوقات عرض اعمال اگر در یکی از فرائض مخصوصاً نماز کوتاهی کرده باشیم آن را جبران کنیم تا عمل ما باعث نشود که
ص: 196
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام از آن روی گردان باشند و به همان حال ناقص رها شود و موقع تقدیر باعث شر و بلا برای ما گردد.
اگر ظلمی یا اذیت و آزاری یا هتک حرمتی و یا تضییع حقی به کسی کرده باشد. باید بداند که هر یک از این ها آثار سوء و ضرر هایی به همراه دارد:
اوّل آن که بعضی از آن ها باعث می شود حسنات انسان پس از آن که از آن که مورد قبول واقع شده از بین برود و خط بطلان بر روی آن ها کشیده شود.
دوّم آن که بعضی از آن ها باعث می شود از حسنات انسان برای صاحب حق تقاص شود.
سوّم آن که بعضی از آن ها باعث می شود که حسنات او از ابتدا مورد قبول واقع نشود.
چهارم آن که بعضی از آن ها مانع اجابت دعا و شفاعت ائمّۀ اطهار علیهم السلام می گردد تا آن که حق صاحب حق به او بازگردد.
پنجم آن که بعضی از آن ها باعث آزرده شدن و رنجش خاطر ائمّۀ اطهار علیهم السلام بلکه در حکم اذیت نمودن و ظلم به آن حضرات است.
بنا بر این لازم است که بنده در اوقات عرض اعمال متوجّه این مطلب باشد که اگر حقی از کسی بر عهدهٔ او است آن را ادا کند و به هر شکلی که ممکن است رضایت خاطر صاحب حق را فراهم نماید و گرنه این حق در نامۀ اعمال او باقی می ماند و در وقت تقدیر امور به مقتضای آن عقوبت و بلا برایش مقدّر می گردد.
جبران هر یک از حق اللّه و حق الناس به دو گونه حاصل می شود
اوّل آن که در حق اللّه قضای عمل فوت شده را مطابق آن چه در کتب فقهی
ص: 197
ذکر شده به جا آورد و در حق الناس حق غصب شده یا تضییع شده را بازگرداند به هر شکلی که رضایت طرف مقابل حاصل شود و برای حصول آن به آسانی چند راه است:
1 - تضرّع به درگاه الهی مخصوصاً به وجهی که در دعای روز دوشنبه امام سجّاد علیه السلام وارد شده است.
2- زیاد استغفار کردن مخصوصاً با روش های مخصوصی که ذکر شده است.
3- برخی از نماز ها و اذکار و ادعیه که در احادیث برای ادای دین آمده است.
4- احسان کردن به ذراری حضرت زهرا علیها السلام مخصوصاً گرفتاران و درماندگان آنان که اثر عجیبی در برطرف شدن سختی ها مخصوصاً ادای دیون دارد و در اخبار زیادی به آن تصریح گردیده است. امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنْ رَعَى حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلِينَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ يَضُرُّهُ مَا أَضَاعَ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ نَفْسِهِ وَ سَائِرِ، عِبَادَ اللَّهِ، فَانَّهُمَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا یُرْضِیَانِهِمْ بَيْعِهِمَا. ﴾ (1)
کسی که حق دو پدر برتر خود حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السلام را رعایت کرده باشد آن چه از حق پدر و مادر نسبی و سایر بندگان خدا ضایع کرده باشد به او ضرر نمی رساند زیرا آن دو بزرگوار با تلاش خود آن ها را راضی می کنند.
امام مجتبی علیه السلام فرموده است:
﴿ عَلَيْكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَى قَرَابَاتِ أَبَوَيْ دِينِكَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ، وَ إِنْ أَضَعْتَ قَرَابَاتِ أَبِي نَسَبِكَ. ﴾
بر تو باد به احسان کردن بر خویشاوندان دو پدر دینیات حضرت محمّد علی علیهما السلام اگر چه حق خویشاوندان پدر و مادر نسبی خود را ضایع نموده باشی.
و بپرهیز از این که عکس آن عمل کنی مثلاً مالی داری و می خواهی
ص: 198
انفاق کنی دو گروه هستند که به آن نیاز دارند گروه اوّل خویشاوندان خودت گروه دوّم خویشاوندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در چنین موردی باید خویشاوندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را بر خویشاوندان خود ترجیح دهی زیرا حق آن ها بر تو بیشتر است و رعایت آن ها لازم تر است اگر چنین کردی و با این عمل پیامبر و علی را خوشنود نمودی، آن ها به تلافی این کار پدر و مادرت را که ناراحت شده اند راضی می گردانند و این برای آن ها آسان است؛ اما اگر قضیه عکس شد و تو با خوشنود کردن پدر و مادر خویش ناراحتی آن ها را فراهم کردی آن ها نمی توانند به راحتی پیامبر و علی علیهما السلام را راضی کنند.
دوّم برای جبران گذشته ها کفّاره بدهد بر وجهی که در این آیات بیان شده است:
﴿ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةٌ تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴾ (1)
و در این این جا در دو مقصد مطالب را بیان می کنیم:
مقصد اوّل: در بیان معنای کفّاره
مقصد دوّم: در بیان مفاد آیۀ شریفه ﴿ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً.... ﴾ .
بر حسب آن چه از آیات و اخبار استفاده می شود کفّاره امری است که به آن دو مطلب حاصل می شود:
مطلب اوّل آن که عوض و بدلی باشد تا آن چه ثواب از بنده بر اثر ترک عبادت فوت شده و هر نقصی که در کمال نفسانی او بر اثر گناه ایجاد شده و به وسیله آن
ص: 199
جبران شود. ترک عبادت مانند کسی که از گرفتن روزه معذور است که کفّاره اش یک مد طعام دادن به فقیر است با این کفّاره تمام آن فایدۀ از دست رفته یا مقداری از آن جبران می شود.
از آیات و اخبار استفاده می شود که تأثیر گناه و ضرر آن سه گونه است:
1 - تأثیری که بعد از مرگ تا قیامت دارند و آن عقوبات و کیفر هایی است که برای شخص مقرّر گردیده است.
2 - تأثیری که در دنیای انسان می گذارد و آن ابتلائاتی است مانند فقر و مرض و سلب نعمت و امثال آن و این دو قسم با توبۀ واقعی دفع می گردد.
3- تأثیری که بر روح و جسم انسان می گذارد. آثار روحی سه خصوصیّت و علامت دارد.
علامت اوّل آن که روح انسان بر اثر گناه حالش مانند حال مریضی می شود که میل و رغبتی به غذا ندارد. او تمایلی به عبادت و ذکر خدا از خود نشان نمی دهد.
علامت دوّم آن که گوش باطن او شنوایی خود را از دست می دهد و دیگر کلام خدا و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّۀ اطهار علیهم السلام در او اثر نمی کند. علامت سوّم آن که چشم باطن او نابینا می گردد و دیگر آیات الهی در او تأثیر گذار نیست و باعث معرفت او نمی گردد؛ گویا آن ها را مشاهده نمی کند.
و امّا آثاری که گناه بر جسم آدمی می گذارد این است که مانند زنجیر دست و پای او را می بندد (1) و از حرکت و فعالیت باز می دارد و او را زمین گیر می کند که
ص: 200
در دعای کمیل با جمله ﴿ وَقَعَدَتْ بِی أَغْلَالِی ﴾ به آن اشاره شده است.
و البته با این حالات سیر او در راه حق و انس و خلوات او با پروردگار و برخاستن برای تهجد بسیار مشکل و چه بسا غیر ممکن می شود و بنده از فیض آن ها محروم می ماند و در نتیجه هیچ گونه ترقی و تکاملی برای او در معنویات حاصل نمی گردد.
غرض از کفّاره این است که این آثار سوء از جسم و روح انسان دور شود. همان طور که دوا به مقتضای طبیعت خود آثار امراض جسمانی را دفع می کند و باید دانست که مجرّد آمرزش و قبول توبه در مورد گناه کفایت نمی کند بلکه باید کاری کند که کمالات از دست رفتۀ خود را جبران ،کند مانند بنده ای که نسبت به مولای خود یا رعیتی که نسبت به سلطان خود مخالفتی کرده باشد و بر اثر آن از عطای سلطان محروم گشته باشد چنین شخصی پس از آن که مورد عفو سلطان قرار گرفت باید کاری کند که آن عطایای از دست رفته خود را بتواند ،بازگرداند بنا بر این هدیه ای تقدیم سلطان می کند و نزد او اظهار ندامت و شرمندگی می نماید تا دیگ بخشایش او به جوش آید و او را از آن عطایای گذشته محروم نگرداند و از این بیان نقش کفاره واضح می گردد.
نقش دیگر کفّاره این است که در قلب بنده ترسی ایجاد می کند تا جرأت او بر انجام گناه زیاد نشود و ترک عبادت را ساده نپندارد مثل آن که در افطار عمدی روزۀ ماه رمضان شارع مقدس حکم کرده است باید علاوه بر قضای آن شصت روز روزه بگیرد این امر باعث می شود که انسان به راحتی روزه گرفتن را ترک نکند و اگر ملاحظه این تأدیب و تنبیه سخت الهی نبود و همان قضای روزه کفایت می کرد چه بسا در نظر بعضی روزه گرفتن این گونه اهمیّت نداشت و به بهانه های جزیی آن را ترک می کردند.
ص: 201
مفاد آيۀ شريفه ﴿ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهَا... ﴾ (1) مخاطب در کلمه «خذ» پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و بعد از او جانشینانش ائمه اطهار علیهم السلام می باشند. شأن نزول آن گر چه در باب زکات است؛ ولی کلّیۀ اتفاقات را شامل می شود یعنی صدقه به معنای عام آن است نه به معنای خاصّ بنا بر این هم زکات واجب را که برای سلامتی خود و دفع بلا می دهند شامل می شود و هم هبه و هدیه و نذر و امثال آن را.
ضمیر در کلمه «بها» به اموالهم بر می گردد و با در آن به معنای «فی» جمله ﴿ تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ ﴾ با تاء تأنيث در محل صفت از برای صدقه و ضمیر در کلمه «بها» به اموالهم بر می گردد و «باء» آن به معنای «فی» است چنان چه در این آیه شريفه ﴿ وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر ﴾ و در این آیه مبارکه ﴿ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ... ﴾ و این فرمایش ﴿ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ ﴾ «باء» به معنای «فی» است.
پس مفاد آیۀ مذکور این است که به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا جانشین او خطاب شده است که از مردم مقداری از اموال آنان را بر وجه انفاق ﴿ فِي سَبِيلِ اللّهِ ﴾ بگیر، به گونه ای که موجب پاک کردن آن ها از آلودگی های روحی و جسمی و نیز موجب تکمیل آن ها در کمالات باشد و محصلش آن است که انفاق مال ﴿ تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ ﴾ وسیله ای است که تمامی اموال مطهر و مزگی روح و جسم شود، هم اموال انفاق شده و هم اموالی که باقی مانده است.
دلیل مطهر بودن و پاک کنندگی آن یکی آن است که محبّت مال به خودی خود موجب ظلمت و تاریکی دل است و چون آن چه را ﴿ قُرْبَةُ إِلَى اللَّهِ ﴾ انفاق کند مصداق محبّت با خداوند است نور محبّت الهی بر آن ظلمت غلبه
ص: 202
می کند و تیرگی محبّت مال را از دل می زداید.
دیگر آن که اموالی که بین مردم رد و بدل می شود گر چه در ظاهر هم باشد چه بسا در باطن آلوده به انواع آلودگی های غل و غش و خیانت و ربا است يا حقوق واجب آن پرداخت نشده و این ها همگی بر روح و جسم انسان تأثیر ره دارد و انفاقی که در راه خدا شود باعث رهایی از آن آثار می گردد.
دیگر آن که تحصیل مال چه بسا با اوقات عبادت انسان مزاحمت داشته وقت عبادت او صرف تحصیل مال شده و نیز لازمه تحصیل مال چه بسا کثرت مکالمات و قیل و قال و مصاحبت با اشخاص ناصالح بوده و هر یک از این ها در تیرگی قلب تأثیر دارد انفاق مال در راه محبت خدا این آثار را از بین می برد و موجب طهارت دل و دفع تیرگی آن می گردد.
دیگر آن که در هر غفلت و جهالتی که انسان در ترک طاعت یا ارتکاب حرام دارد در واقع مخاصمه ای بین او و خداوند انجام می گیرد که موجب تیرگی قلب می شود. انفاق مال که «قُرْبَةُ إِلَى اللَّهِ» انجام شود باعث محبت خداوند و در نتیجه جبران آن مخاصمه می گردد و آن ظلمت و تیرگی را از بین می برد.
و امّا مزکّی بودن مال: تزکیه به معنای تطهیر و به معنای تنمیه یعنی رشد و نموّ استعمال شده است و در آیه مبارکه چون جمله «یُزَکِّیهِمْ» بعد از جمله «يُطَهِّرُهُمْ» آمده قطعاً به معنای دوّم یعنی تنمیه به کار رفته است و تنمیه به معنای تکمیل روح در معارف و اخلاق و عبادات است و این که انفاق وسیلهٔ تزکیه انسان می گردد به چند جهت است:
یکی آن که دل پس از تطهیر شایستگی پیدا می کند که بذر معرفت و محبّت الهی در آن پاشیده شود و با انفاق که صرف اصلاح حال افراد ناتوان می شود سزاوار محبّت خدا گردد تا او را به معارف حقّه با الهامات غيبيّه خود توسط پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام بدون واسطه ارشاد و تربیت نماید و این شجرۀ
ص: 203
طيّبه علوم و معارف در قلب او به تدریج ثمره اش ظاهر شود.
دیگر آن که علوم و حکمت های الهی هر کدام دارای اثر خاصی است. بعضی از آن ها شفا است و دل را از کوری و کری رها می سازد بعضی از آن ها رحمت است و جان و روح را تقویت می کند. بعضی از آن ها موعظه است و غفلت زدایی می نماید. بعضی از آن ها باعث روشنایی و دفع دفع ظلمت وسوسه های نفسانی می گردد و چون بنده با انفاق در راه خدا توفیق تعلّم علوم را یافت، این آثاری که ذکر شد برایش حاصل می شود و حسن و طراوت و زیبایی در آن نمایان و در معرفت و محبّت خدا و اوّلیای خدا قوی و کامل می گردد و آثار و لوازم توحید در او نمایش پیدا می کند.
دیگر آن که بار سنگینی که بر اثر گناه بر دوش او و غل و زنجیری که بر دست و پای او است بردارد و در نتیجه می تواند به راحتی و آسانی در طریق عبادت سلوک داشته باشد و مشکلات آن را تحمّل نماید.
دیگر آن که پس از برطرف شدن آلودگی های باطنی، جسم انسان قابلیّت پیدا می کند که مانند پارچه سفیدی صورت های نیکو در آن نقش بندد و آثار نیکو از اعضای او ظاهر گردد.
و امّا در اموال باقی مانده مطهّر بودن و مزکّی بودن آن ها به خاطر آن اتفاقی است که صورت گرفته و به آن وسیله به همۀ مراتب حلیت حلال گشته است و آن مراتب آن گونه که از اخبار استفاده می شود چهار مرتبه است:
مرتبۀ اوّل حلال مشتبه است که به ظاهر حلال است و تصرّفات در آن معصیت نیست و موجب بطلان عبادت نمی باشد هر چند انسان احتمال دهد که در باطن به یکی از انواع آلودگی ها مانند غلّ و غش و خیانت و سرقت و غصب و امثال آن آمیخته است.
مرتبه دوّم حلال خالص است که ظاهراً و باطناً با حرام مخلوط نیست و از آن
ص: 204
به حلال طُهر هم تعبیر می شود، زیرا باطن آن هم مانند ظاهرش طاهر و پاک است و راه مطّلع شدن از آن به طوری که یقین آور باشد خبر دادن معصوم در خواب و یا بیداری است.
مرتبه سوّم حلال طاهر است و آن مالی است که در مقام تحصیل آن تضییع حق الهی نشود مانند آن که نماز به سبب آن از اوّل وقت تأخیر نشود که اگر باعث چنین عملی شود از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت شده که چنین مالی حلال نیست.
و نیز باعث تضییع حق برادران ایمانی نشده باشد آن که در معامله با آنان منفعت زیادی از آن ها بگیرد. امام صادق علیه السلام فرموده اند: چنین نفعی حلال نیست و ظاهراً مقصود از حلال در این دو روایت این مرتبۀ از حلال است.
و مانند آن که با وسعت مال و کثرت آن هر چند با حلال بودن آن با وجود ضعفا و فقرا مخصوصاً در ارحام و همسایگان رعایت حال آن ها را در رفع اضطرار از آن ها ننماید. امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ المالَ مالُ اللّهِ یَضَعُهُ عِندَ الرَّجُلِ وَ دائِعَ ، وَ جَوَّزَ لَهُم أن یَأکُلوا قَصدا، وَ یَشرَبوا قَصدا، وَ یَلبَسوا قَصدا، وَ یَنکِحوا قَصدا، وَ یَرکَبوا قَصدا ، وَ یَعودوا بِما سِوی ذلِکَ عَلی فُقَراءِ المُؤمِنینَ وَ یَلُمّوا بِهِ شَعَثَهُم؛ فَمَن فَعَلَ ذلِکَ کانَ ما یَأکُلُ حَلالاً، وَ یَشرَبُ حَلالاً، وَ یَرکَبُ حَلالاً، وَ یَنکِحُ حَلالاً ؛ و مَن عَدا ذلِکَ کانَ عَلَیهِ حَراما، ثُمَّ قالَ : ﴿ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ . ﴾ . ﴾
مال؛ مال خدا است که به امانت نزد خلقش گذاشته است و به ایشان امر فرموده که از آن در حدّ میانه روی بخورند و بیاشامند و نکاح کنند و وسیلۀ سواری فراهم کنند و باقی ماندۀ آن را برای فقیران مؤمن مصرف کنند و نابسامانی آنان را سامان دهند. پس هر که چنین کند آن چه می خورد و می آشامد و نکاح می کند و سوار می شود حلال است و در غیر این صورت همه آن ها بر او حرام است سپس فرمود: «اسراف نکنید، زیرا خداوند اسراف
ص: 205
کنندگان را دوست نمی دارد.» (1)
مرتبۀ چهارم حلال طیّب است و آن مالی است که حصول آن و صرف آن با رضایت کامل مالک باشد و رضایت قلبی او را به همراه داشته باشد و حال انسان به گونه ای نباشد که ناپسند خاطر مالک باشد مانند آن که پدر طیب نفس دارد و راضی است که فرزندش از مال او در مصارف ضروری زندگی اش بردارد. گاهی ممکن است از فرزندش حرکاتی را مشاهده کند که ناپسند او است و مالی را که در این حال به او می دهد با کراهت خاطر می باشد یعنی از طرفی راضی نمی شود که فرزندش گرسنه بماند و از اموال خود به او ندهد و از طرف دیگر چون رفتارش را نمی پسندد از دادن مال کراهت دارد و این رضایتی است که مقرون به کراهت می باشد، بر خلاف موردی که فرزند کاملاً مطیع پدر است و از هر جهت رضایت خاطر او را فراهم کرده و پدر با طیب نفس از مال خود به او می دهد و می گوید گوارای وجودت باشد.
نسبت به نعمت هایی که خداوند به بنده اش می دهد قضیّه به همین گونه است. گاهی حلال هست؛ امّا حلال طیّب نیست در این صورت اگر بندۀ مؤمن از اموال خود انفاق کند به وجهی که خداوند امر فرموده و محبوب او است این عمل مورد محبت خداوند قرار می گیرد و باقی ماندهٔ اموالش حلال، طاهر، خالص و طيّب می شود و در روایات است که چنین مالی باعث نورانیّت دل و تربیت نفس و تکمیل روح و درستی عقل گردیده و فرد را برای درک معارف و حکمت های الهی و علوم ربّانی قابل نموده و نیز موجب تقویت جسم در تحمّل عبادات می گردد.
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:
یا علی، هر که چهل روز از مال حلال استفاده کند خداوند قلب او را نورانی فرماید. (2)
ص: 206
امیر مؤمنان علیه السلام به کمیل فرمود:
ای کمیل، زبان گشایش آن به قلب است و قوام قلب به غذا است پس تأمّل کن که جسم و قلب تو به چه چیزی تغذیه می شوند و بدان اگر آن غذا حلال نباشد خداوند تسبیح و شکر تو را نمی پذیرد.
و در لئالى الأخبار از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
هر کس خوراک او حلال باشد قلب او صفا و رقّت پیدا می کند و اشک او جاری می شود و برای اجابت دعایش هیچ حجاب و مانعی نیست. (1)
و اما دنباله آیۀ شریفه: ﴿ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ﴾ (2)
مفاد «صَلَاةُ» با استفاده از روایات اگر از جانب خداوند باشد تمجید و ثنا نمودن است و از غیر او طلب تمجید و ثنا از او است.
ثنای الهی و تمجید او نسبت به بندگان به همان گونه ای است که در قرآن کریم بیان شده است که از اوّلیای خود به عنوان عبد شکور، عبد صالح، صدیق ولی و امثال آن تعبیر فرموده است و در بعضی از اخبار است که خداوند به خاطر بعضی از اعمال بنده اش به وجود او بر فرشتگانش مباهات می کند و در میان آن ها از او به نیکی و عظمت یاد می کند و نیز ذکر خیر او را در دل بندگانش قرار می دهد و بر زبان آن ها جاری می سازد و در آخرت هم بزرگی مرتبه و رفعت او را نمایش می دهد.
و در تفسیر این آیۀ شریفه وارد شده است که هر گاه کسی مالی از اتفاقات خدمت ایشان می آورد، برای او دعا می کرد و می فرمود:
﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ ﴾
پس انفاق نمودن به قدری نزد خداوند محبوب است که بنده به سبب آن
ص: 207
لیاقت پیدا می کند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از خداوند بخواهد که تمجید و ثنای آن بنده کند و ذکر خیر را او در میان اهل آسمان و زمین نماید.
و مؤید آن روایت امّ سلمه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است که فرمود:
﴿ أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِي الدُّنْيَا أَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِي الْآخِرَةِ. ﴾ (1)
و در شرح آن فرموده اند اهل احسان و نیکی همان طور که در دنیا خود را در رسانیدن نعمت های الهی به بندگان واسطه قرار داده،اند، در آخرت نیز واسطه می شوند و در نجات جمعی از گرفتاران به این وسیله عزّت آن ها ظاهر می شود و از در مخصوصی وارد بهشت می شوند همان طور که امام حسن عسکری فرموده است
﴿ إِنَّ فِي الجَنَّهُ لباباً يُقَالُ لَهُ الْمَعْرُوفُ لَا يَدْخُلُهُ الَّا أَهْلِ الْمَعْرُوفِ. ﴾
بهشت را دری است به نام معروف که از آن جز اهل معروف وارد نمی شوند. (2)
و این هم وسیله ای می شود که نزد همه شناخته شوند که آن ها در دنیا اهل احسان بوده اند.
و امّا مراد از سکون در کلمه «سَكَنُ لَهُمْ» يا ثبوت و استقرار است یعنی بنده به برکت دعای آن حضرت بر آن مرتبۀ پاکی از بدی ها و فوز به کمالات ثابت بماند که این مرتبه از مراتب هفت گانۀ ایمان مرتبه دوّم است که ایمان از زوال و نابودی ایمنی پیدا می کند مانند نور آفتاب که با باد های صرصری خاموش نمی شود و تا انسان به این مرتبه نرسد ایمان او در معرض زوال و نابودی است مانند نور چراغ که با اندک فوتی خاموش می شود و یا مراد از سکون «سکینه» است که مرتبه چهارم از مراتب هفت گانه ایمان است و در این آیۀ مبارکه:
ص: 208
﴿ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ ﴾ . (1)
به آن اشاره شده است و من شرح این مراتب هفت گانه را در کتاب دیگری به نام ﴿ اَلْمَحَجَّهَ اَلْغَرَّاءَ ﴾ نموده ام و این جا مجال شرح آن نیست.
پس مفاد آیۀ شریفه این است که انفاق هر گاه به دست پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام برسد از فوایدش این است که بنده به برکت دعای ایشان به این مرتبه از ایمان می رسد و امّا مراد از کلمۀ امّا مراد از کلمهٔ ﴿ سَمِيعُ عَلِيمُ ﴾ که در آخر آیه آمده است اجمالش چنین است که چون ذات واجب الوجود بالضّرورة ثابت است که از احوال و عوارض ممکنات منزّه است مقصود از بصیر و سمیع بودن او نه همانند بصیر و سمیع بودن مخلوق است که با اعضا و جوارح صورت بگیرد بلکه در مفاد آن ها اشاره به خصوصیت های دیگر است خداوند «بصیر» است یعنی نظر عنایت او به جزیی و کلّی حسنات بندگان احاطه دارد و هیچ یک از آن ها ضایع نمی گردد، خداوند «سَمِيعُ» است یعنی شنوایی عنایت او به همۀ دعا ها و ندا های بندگان احاطه دارد و هیچ یک از آن ها بدون اجابت نمی ماند و چون سمیع بودن حضرت حق با علم او ملازم است بنا بر این ذکر «عَلِيمُ» بعد از ذکر سمیع در هر مقامی می شود، یعنی علم الهی به جمیع حالات بندگان، به قبل از دعا و بعد از دعای آن ها احاطه دارد و تأکیدی که در دعا شده نه به خاطر اطّلاع پیدا کردن خداوند است بلکه به خاطر حکمت های مهم دیگر است.
و چون جمله مشتمل بر «إنّ» هر گاه بعد از جمله دیگر آید مشعر بر تعلیل است مفاد ﴿ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعُ عَلِيمُ ﴾ چنین می شود که خداوند به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرماید علّت تأکید ما که انفاق بندگان را از آن ها بگیرید و برای ایشان دعا کنید این است که سمع قبول ما در اجابت کامل به دعای شما بستگی دارد و ما به حقیقت مرتبۀ شما در اهلیّت و شایستگی اجابت و نقصان مرتبۀ بندگان در
ص: 209
شرایط قبول دعوت داناییم و می خواهیم که آن ها به وسیلۀ انفاق برای دعای شما قابل شوند و به شما روی آورند و دعای شما موجب ثبات و کمال ایمان آن ها گردد.
آیه دیگری که به موضوع بحث ما مربوط است این آیۀ شریفه است:
﴿ أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ ﴾ (1)
آیا نمی دانند که خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و او صدقات را می گیرد.
در تفسیر این آیۀ شریفه امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَا مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا وُ كِّلَ بِهِ مَلَكُ الَّا الصَّدَقَةِ فانّها تَقَعُ فِي يَدِ اللَّهِ. ﴾ (2)
هیچ چیزی نیست مگر آن که به آن ملکی موکّل شده است جز صدقه که آن در دست خدا واقع می شود.
و چون بالضرورة ثابت است که خداوند از صفات مخلوق منزّه است، گرفتن او به «ید» یعنی دست غیر از آن معنایی است که در مخلوق گفته می شود و بنا بر آن چه از اخبار استفاده می شود مراد از اخذ و قبض خداوند چند امر است که بعضی از آن ها امر ظاهری و بعضی از آن ها باطنی است:
امّا امر ظاهری اصل و عمده وجود مبارک رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام می باشند که از آن ها به «يَدِ اللَّهِ» تعبیر شده و آنان مظاهر قدرت پروردگارند و هر کدام از ایشان نقش «ید» را برای خداوند ایفا می کنند و از طرفی چون این بزرگواران خلیفه و جانشین و نماینده و قائم مقام او هستند.
﴿ وَ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ﴾ (3)
آن ها در گفتار بر او سبقت نمی گیرند و به امر و فرمان او عمل می کنند.
ص: 210
﴿ وَ مَا تَشَاؤُنَ إِلا أَنْ يَشَاءَ اللّه ﴾ (1)
و نمی خواهند جز آن چه را که خداوند بخواهد.
لذا فعل آن ها فعل خداوند است و آن چه نسبت به آن ها انجام شود به منزلهٔ آن است که نسبت به خداوند انجام شده است. یاری کردن آن ها یاری خداوند است و ظلم به آن ها ظلم به خداوند است و بنا بر این اخذ و قبض آن ها در حکم قبض و اخذ او است.
امّا امر باطنی چند امر است:
1 - ملائكه و روح القدس که گرفتن خداوند کنایه از گرفتن آنان است.
2 - مخلوقی از نور یا نار است مانند آن چه در مورد قربان هابیل گفته شد و در سورۀ مائده آیۀ 27 به آن اشاره شده: ﴿ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر ﴾ قربان هابيل قبول شد و علامت قبولی آن این بود که آتش آمد و آن را قبض کرد و بلعید.
3 - مجردّ قدرت و اراده او بدون واسطه کسی یا چیزی مانند ایجاد ممکنات که تنها به قدرت و اراده اش بعد از معدوّم بودن آن ها صورت گرفت.
4- مراد از «ید» عنایات خاصّ او است و مقصود از اخذ و قبض، افاضۀ آن عنایات است بر وجهی که موجب تزیین آن و ظاهر شدن بوی خوش در آن و محترم گردیدن آن شود و بنا بر این امام علیه السلام هنگامی که صدقه ای به کسی مرحمت می کردند از آن سائل می گرفتند می بوییدند و می بوسیدند و دوباره باز می گرداندند.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ كَانَ أَبِي اذا تَصَدَّقَ بِشَيْ ءٍ وَضَعَهُ فِي يَدِ السَّائِلِ ، ثُمَّ ارْتَجَعَهُ مِنْهُ فَقَبَّلَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَدَّهُ فِي يَدِ السَّائِلِ ، وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِ السَّائِلِ. ﴾
ص: 211
و علّت این عمل را چنین بیان می کرد که آن در دست خدا واقع می شود پیش از آن که در دست سائل قرار گیرد. (1)
شیخ صدوق رحمه اللّه علیه در تفسیر این قسمت از آیه ﴿ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ ﴾ از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود ﴿ أَيْ يُقَبِّلُهَا مِنْ أَهْلِهَا وَ يُثِيبُ عَلَيْهَا. ﴾ (2) یعنی از اهل آن می پذیرد و ایشان را بر آن پاداش می دهد و از این فرمایش استفاده می شود که خداوند صدقات را به هر کیفیتی که قبض صورت گرفته باشد از آن چهار وجهی که ذکر شد - قبول می کند به قبول خاصّی که در میان همۀ عبادت ها ممتاز است و شاهد بر آن فرموده پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است:
﴿ خَصْلَتَانِ لَا أُحِبُّ أَنْ يُشَارِكَنِي فِيهَا أَحَدُ، وَ ضوئي فانه مِنْ صَلَاتِي، وَ صَدَقَتِي فَإِنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى. ﴾ (3)
دو چیز است که دوست ندارم کسی را در آن با خود شرکت دهم: یکی وضو، زیرا که آن از نمازم به حساب می آید و دیگری صدقه زیرا که آن در دست خداوند - تبارک و تعالی - واقع می شود.
معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند:
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ شَيْئاً الَّا وَ لَهُ خَازِنُ يَخْزُنُهُ الَّا الصَّدَقَةِ ، فَانِ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَلِيهَا بِنَفْسِهِ. ﴾
خداوند - تبارک و تعالی - چیزی را نیافریده مگر آن که برایش خازنی قرار داده که در آن اندوخته می کند جز صدقه که خودش عهده دار آن است. (4)
آیۀ دیگری که به موضوع بحث ما مربوط می گردد آیۀ 271 سورۀ بقره است ﴿ يَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ ﴾ در ذیل این آیه شریفه امام سجّاد علیه السلام از
ص: 212
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود:
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَيُرَبِّي لِأَحَدِكُمُ الصَّدَقَةَ كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ حَتَّى يُلَقَّاها يَوْمٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هِيَ مِثْلُ أُحُدٍ. ﴾
خداوند صدقه را برای شما پرورش می دهد همان طور که یکی از شما فرزندش را پرورش می دهد به گونه ای که آن را در روز قیامت ملاقات می کند در حالی که مانند کوه احد باشد. (1)
و مراد از پرورش دادن آن ممکن است چنین باشد که هر گاه انفاق بنده مورد قبول ذات احدیّت واقع شد، به گونه ای آن را قرار می دهد و سبب سازی می کند که منشأ امور خیریّه شود. مثل آن که جمع کثیری از آن بهره مند شوند و مدّت زیادی باعث تقویت آنان در عبادت شان گردد یا آن که آن مال صرف چیزی شود که مدّت ها در راه عبادت خداوند به کار رود مثل ظرف آبی که از آن وضو بگیرند یا سجّاده ای که بر روی آن نماز بخوانند و یا مصحف و کتاب دعایی که آن ن را بخوانند و یا آن که صرف طعامی شود و از آن نطفهٔ مؤمنی منعقد گردد و او و نسل او سال ها عبادت خدا کنند که در جمیع این موارد و امثال آن انفاق کننده در آن عبادتها شریک است و ثواب آن ها به تدریج برای او جمع شود تا به صورت کوه احد یا بزرگ تر از آن ظاهر شود.
و شاهد آن روایاتی است که فرموده اند: هر کسی منشأ کار خیر گردد و سبب شود که کار خیر تحقّق پیدا کند یا درختی را در زمین بنشاند که از محصول آن استفاده کنند یا علمی را تعلیم دهد که به آن عمل کنند این ها از باقیات الصالحات است و نفع و ثواب آن به طور مستمر به او می رسد گر چه از دنیا رفته باشد و این که فرموده اند: خداوند در مال حلال برکت قرار می دهد یعنی کاری می کند که اثر آن و منفعتش زیاد باشد.
ص: 213
و نیز تأیید می کند این مطلب را آن چه سیّد بن طاووس رحمه اللّه علیه در شرح دعای یمانی روایت کرده است که یمانی گفت: ای امیر مؤمنان علیه السلام می خواهم ده هزار دینار صدقه دهم شایسته است که میان چه کسانی آن را تقسیم کنم؟
حضرت فرمود:
﴿ فَرِّقْ ذَلِكَ فِي أَهْلِ الْوَرَعِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ، نَماز تُزَكُّوا الصَّنِيعَةُ الَّا عِنْدَ أَمْثَالِهِمْ فَيَتَقَوَّوْنَ بِهَا عَلَى عِبَادَةِ رَبِّهِمْ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ. ﴾
آن را در میان اهل تقوا و ورع از حافظان قرآن و قاریان آن تقسیم کن، کار خیر و نیکو جز نزد امثال آنان رشد نمی کند آن ها هستند که به وسیله آن مال بر عبادت پروردگار و تلاوت کتابش تقویت می شوند (1)
و امّا قسمت آخر آیۀ ﴿ ... وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴾
«توّاب» صیغهٔ مبالغه از مادۀ توبه است و معنای لغوی «توبه» رجوع است از چیزی یا به سوی چیزی. وصف تو به هم به بنده نسبت داده می شود و هم به خداوند نسبت تو به به بنده مفادش بازگشت او از گناه به سوی اطاعت خداوند و اظهار ندامت و اعتذار و طلب غفران و رحمت از او است و نسبت به خداوند رجوع از خشم و غضب و توجّه نمودن به بنده با دیدۀ مغفرت و رحمت است و به همین مناسبت گفته اند توّاب یعنی توبه پذیر و مبالغه در آن معنایش این است که این صفت از اوصافی است که وقوع آن نسبت به بندگان در مقام توبۀ آن ها همیشگی است. همیشه خدا تو به بنده اش را پذیرا است و قبول می کند.
«رحیم» صفت مشبّهه از مادّۀ رحمت است و مفاد آن حد مبالغه می باشد در در صیغه های مبالغه و از این جهت تفاوتی میان آن ها نیست.
و این که گاهی به صورت صفت مشبّهه و گاهی به صورت صیغۀ مبالغه در آمده اند به جهت رعایت جنبۀ فصاحتی کلام و دوری از رکاکت لفظ است.
ص: 214
و لذا کلماتی چون طهّار و شکّار چون در آن رکاکت ها و صعوبت در ادا است به صورت طهور و شکور به کار رفته و کلماتی چون قهور و قهیر به صورت قهّار استعمال شده است و هر جا که هر دو مستحسن باشد به هر دو وزن آمده است مانند علیم و علّام، شدید و شدّاد. تفاوت وصف «رحیم» و «رحمان» در مقدار وسعت آنان است. «رحمان» اشاره به رحمت عام دنیوی است که همه بندگان را شامل می شود. «رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که اهل ایمان را در بر می گیرد و مبالغۀ آن به این معنا است که عطا و بخشش پروردگار نسبت به اهل ایمان مستدام و مستمر و همیشگی است در دنیا و آخرت و آن گونه نیست که زمانی باشد و زمانی نباشد یا نسبت به شخصی باشد و نسبت به شخص دیگری از اهل ایمان نباشد.
از آن چه تا کنون گفته شد روشن گردید که از مفاد آیۀ شریفه، تأثیر صدقه در تزکیۀ نفس انسان استفاده می شود و نیز از کلماتی که در این آیه به کار رفته این مطلب را می توان دریافت که ذیلاً به آن ها اشاره می کنیم:
آن چه از کلمه «خُذ» استفاده می شود. مفاد «أخذ» به حسب لغت و عرف گرفتن چیزی به وسیله است؛ ولی گاهی اطلاق می شود بر مطلق آن چه انسان از کسی به مجرّد لفظ به حیطۀ تصرّف خود در می آورد مانند آن که بعد از تلفظ صیغۀ عقد نکاح گفته می شود: «أَخَذَتْ فُلَانَةَ زَوْجَتِي» یا بعد از تلفظ به صیغهٔ بیع گفته می شود «أَخَذْتُ هَذَا الْمَتَاعَ مِلْكِي» و گاهی اطلاق می شود به آن چه انسان با قصد قلبی به خود منسوب می نماید مثل آن که می گوید «أَخَذَتْ فُلَاناً خَلِيلِي» وَ أَخَذَتْ فُلَاناً وُلْدِي و گاهی نیز اطلاق می شود به آن چه دیگری به اذن انسان تناوّل به ید نماید و به هر یک از این اقسام که باشد اخذ هر مالی از کسی سه گونه ممکن است انجام گیرد:
1- بدون امر و درخواست کسی مالی را به او بدهد و او بگیرد.
ص: 215
2- پس از امر و درخواست کسی مالی را بیاورد و او بگیرد.
3- با قهر و غلبه چیزی را از کسی بگیرد و به تصرف خود در آورد.
و در مورد اخذ پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام هر سه نوع اتفاق افتاده است.
نسبت به قسم اوّل در اخبار فراوانی است که مردم اموالی را خدمت ایشان می آوردند و آن ها می گرفتند و قبول می کردند.
نسبت به قسم دوّم در بعضی از روایات است که ایشان امر می فرمودند و تأکید می کردند که مردم حقوق مالی خود را ادا کنند و آن ها می آوردند.
نسبت به قسم سوّم در روایات است که در مورد زکات هنگام وجوب آن پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام کسانی را مأمور می کردند که به اطراف روستا ها بروند و زکات را با آداب مخصوصی از آن ها بگیرند.
و بنا بر آن چه در مفاد صدقه ذکر شد که مراد، مطلق اتفاقات اعم از واجب و مستحب است باید گفت مفاد ظاهر «خذ» که طلب است منصرف از طلب الزامی است و آن چه در باب زکات گفته شده که عمّال خود را می فرستادند و می گرفتند معیّن نیست که بر وجه وجوب بوده و بنابر فرض وجوب شاید امر وجوبی خاصی غیر از آیه شریفه در این مورد رسیده است.
بعضی کلمه «خذ» را که نزولش در باب زکات است حمل بر وجوب نموده اند و از وجوب آن وجود ردّ زکات و نقل آن به سوی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امام را در وقت حضور ایشان استفاده کرده اند گر چه درخواست نکرده باشند و بعضی در صورت درخواست نکردن ایشان اوّلی یا مستحب یا احوط دانسته اند؛ ولی قدر متیقن آن است که رد با درخواست الزامی امام واجب است و با طلب نکردن او سنّت است. سنّت به معنای اعم یعنی مطلق رجحان که واضح است و به معنای اخص یعنی نص خاصی در آیات یا روایات در فضیلت آن رسیده باشد آن بدون اشکال است زیرا روایات در این زمینه بسیار است از آن
ص: 216
جمله این روایت که از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
﴿ مَا مِنْ شَيْ ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ مِنْ إخراج الدِّرْهَمِ إِلَى اَلْإِمَامَ عَلَيْهِ السَّلَامُ . ﴾
هیچ چیز نزد خدا محبوب تر از بردن دراهم به سوی امام علیه السلام نیست. (1)
و امّا سنّت به معنای وجوب، دلیل واضحی برای آن ذکر نشده؛ ولی به خاطر احتمالی که داده اند مطابق احتیاط است.
و نتیجه ای که از این مقدمات می گیریم این است که این همه تأکید در طلب اخذ نسبت به حضرت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام شده با آن که آن ذوات مقدسه کاملاً از این اتفاقات بی نیاز هستند (2) بیانگر عظمت انفاق و عظیم بودن آثار آن است.
بعد از کلمۀ «خذ» می رسیم به کلمه «مِنْ أمْوَالِهِمْ» در آیه شریفه: ﴿ خُذْ مِنْ أمْوَالِهِمْ صَدَقَةً .... ﴾ «مِنْ» در این جا برای تبعیض به کار رفته است یعنی بعضی از اموال آنان را بگیر نه تمام آن را و حکمت آن این است که اگر امر شده بود به اخذ تمام اموال، جز عدّه قلیلی این دستور را اطاعت نمی کردند در نتیجه نسبت به آنان که مخالفت کرده اند آن اثر سودمند و آن فایده عظیمی که در انفاق است فوت می شد.
ص: 217
دیگر آن که ارواح مردم چون اجسام آن ها از نظر تحمّل اعمال دشوار مختلف است. ممکن است عدّۀ کمی تحمّل این بار سنگین یعنی انفاق تمام اموال را داشته باشند؛ ولی بیشتر افراد چنین تحمّلی را ندارند و اگر چنین انفاقی کنند در سایر نیاز های خود دچار مشکل می شوند و به جزع و فزع و هلاکت می افتند.
دیگر آن که حکمت الهیّه که بعضی از بندگانش را ثروتمند می گرداند تا آن ها را با ثروت امتحان کند و بعضی را دچار فقر می سازد تا با فقر بیازماید لغو می گردد زیرا اگر به ثروتمند دستور داده شود که همۀ اموال خود را به فقیر دهد قضیّه عکس می شود و نقض غرض می گردد؛ ولی اگر انفاق بعضی از اموال باشد آن حکمت به قوت خود باقی می ماند و از آن چه گفته شد و ملاحظه این جهات معلوم می شود انفاق مسأله ای مهم و ارزشمند است که نقش مهمی در تربیت نفوس دارد و بنا بر این آن را به گونه ای قرار داده که همگان از عهده آن بر آیند و برای آنان دشوار نباشد تا از فایدۀ عظیم آن محروم نگردند.
اکنون بازگردیم به اصل مطلب پیرامون وظایف بندگان در هنگام عرض اعمال به محضر مبارک امام علیه السلام.
از برترین و با ارزش ترین اعمال زیارت امام حسین علیه السلام از راه دور یا نزدیک است خصوصاً اگر با حزن و گریه همراه باشد. این عمل از حسناتی است که باعث محو گناهان می شود و مصداق كامل ﴿ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ﴾ است.
ابو خدیجه به امام صادق علیه السلام عرض کرد زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام در چه مرتبه ای است؟ امام علیه السلام فرمود:
ص: 218
﴿ أفضَلُ ما یَکونُ مِنَ الأَعمالِ. ﴾
بهترین اعمال (زیارت قبر امام حسین علیه السلام ) می باشد. (1)
در زیارت عاشورا که امام باقر علیه السلام در شرح آن فرموده اند: ملائکه نیز به این زیارت آن حضرت را زیارت می کنند، از خداوند مسئلت می نماییم و عرض می کنیم:
﴿ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. ﴾
خدایا مرا نزد خودت به وسیله امام حسین علیه السلام در دنیا و آخرت آبرومند گردان.
امام صادق علیه السلام به ذریح محاربی فرمود:
﴿ وَ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ لَیُباهی بِزائِرِ الحُسَینِ علیه السلام وَ الوافِدُ یَفِدُهُ المَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ وَ حَمَلَهُ عَرشِهِ ، حَتّی إنَّهُ لَیَقولُ لَهُم: أما تَرَونَ زُوّارَ قَبرِ الحُسَینِ عَلَيْهِ السَّلَامُ ، أتَوهُ شَوقا إلَیهِ وإلی فاطِمَهَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ؟ أما وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی لَاُوجِبَنَّ لَهُم کَرامتی ، وَ لَاُدخِلَنَّهُم جَنَّتِیَ الَّتی أعدَدتُها لِأَولِیائی وَ لِأَنبِیائی وَ رُسُلی. ﴾
به خدا قسم خداوند به زائران حسین بن علی علیهما السلام بر ملائکه مقربین و حاملان عرش خود مباهات می کند و به آن ها می گوید آیا نمی بینید زیارت کنندگان حسین بن علی علیهما السلام را که به شوق او و فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به نزد قبر او می آیند؟ به عزّت و جلال و عظمتم قسم اکرام و احترام آن ها را بر خود واجب می نمایم و آن ها را به بهشتی که برای اوّلیا و انبیا و رسولانم آماده کرده ام وارد می کنم. (2)
امام باقر علیه السلام و در ضمن حدیثی فرموده اند:
﴿ يُعْطَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ نُوراً يُضِي ءُ لِنُورِهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ يُنَادِي مُنَادٍ:
ص: 219
هَذَا مِنْ زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ شَوْقاً إِلَيْهِ ، فَلَا يَبْقَى أَحَدُ فِي الْقِيَامَةِ الَّا تَمَنَّى يَوْمَئِذٍ أَنَّهُ كَانَ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَيْنِ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ ﴾.
در قیامت نوری به زائر امام حسین علیه السلام عطا شود که ما بین مشرق و مغرب را روشن کند و منادی ندا کند این از زائران قبر حسین بن علی علیهما السلام است که از روی شوق به زیارت آن حضرت آمده است و چون مقام زائر امام حسین علیه السلام در قیامت آشکار شود هیچ کس از اهل محشر نمی ماند مگر آن که در آن روز آرزو می کند که ای کاش من هم از زیارت کنندگان قبر حسین بن علی علیه السلام بودم. (1)
در بعضی از روایات فرموده اند که بدون زیارت امام حسین علیه السلام کمال تشيّع برای بنده حاصل نمی شود.
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
﴿ مَنْ لَمْ يَأْتِ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يَزْعُمُ أَنَّهُ لَنَا شِيعَةُ حَتَّى يَمُوتَ فَلَيْسَ هُوَ لَنَا بِشِيعَةٍ ﴾
کسی که خیال می کند از شیعیان ما است در حالی که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد او از شیعیان ما نخواهد بود. (2)
در بعضی از روایات زیارت امام حسین علیه السلام را علامت دوستی و محبت اهل بیت علیهم السلام شمرده اند. امام باقر علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ... ﴾
کسی که از دوستان ما است باید میل و رغبت به زیارت امام حسین علیه السلام از خود نشان دهد. کسی که از زیارت کنندگان حسین علیه السلام باشد ما او را به عنوان
ص: 220
محب و دوست خود می شناسیم. (1)
و در روایات فراوانی است که خداوند از زائر امام حسین علیه السلام در آسمان ها تمجید و تجلیل می فرماید.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَوْمَ عَرَفَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَعَ الْقَائِمِ ... وَ سَمَّاهُ اللَّهُ عَبْدِيَ الصِّدِّيقُ آمَنَ بِوَعْدِي وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ : فُلَانُ صِدِّيقُ زَكَّاهُ اللَّهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ ، وَ سُمِّيَ فِي الْأَرْضِ كَرُوبِيّاً ﴾
کسی که روز عرفه مرقد پاک امام حسین علیه السلام او را زیارت کند خداوند ثواب هزار هزار حج با امام قائم علیه السلام را برای او بنویسد ... و او را بندۀ صدیق خود بنامد و ملائکه بگویند: فلانی صدیق .است خداوند او را از بالای عرش خویش ستوده و ثنا فرموده و او در زمین کروبی نامیده شود. (2)
و در حدیثی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امام حسین علیه السلام فرمود:
﴿ لَا يَزُورُنِي وَ يَزُورُ أَبَاكَ وَ أَخَاكَ وَ أَنْتَ الَّا الصِّدِّيقُونَ مِنْ أُمَّتِي. ﴾
ما را جز صدیقین از امتم زیارت نمی کند. (3)
در بعضی از روایات است که ملائکه از او تمجید می کنند و در حق او دعا می نمایند.
امام صادق علیه السلام به علیّ بن میمون فرمود:
﴿ يَا عَلِيُّ زُرِ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لا تَدَعْهُ. ﴾
امام حسین علیه السلام را زیارت کن و آن را ترک نکن.
عرض کرد: زیارت آن حضرت چه ثواب و پاداشی دارد؟ فرمود:
﴿ مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً... ﴾
ص: 221
کسی که پیاده به زیارت آن حضرت رود خدا برای هر قدم او حسنه ای نویسد و گناهی محو کند و درجه ای بالا برد... زمانی که از زیارت بر می گردد آن فرشتگانی که بر او موکّل شده اند با او وداع کنند و بگویند: ﴿ يَا وَلِيَّ اللَّهِ مَغْفُورُ لَكِ أَنْتِ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بیت رَسُولَهُ ﴾ ای ولیّ خدا! آمرزیده شده ای، تو از حزب خدا و صلی اللّه علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام هستی. (1)
و در روایات فراوانی است که ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به او به انواع تجلیّات و تشریفات و تکریمات اظهار لطف می فرمایند.
و این ویژگی ها برای زائر امام حسین علیه السلام کمالش به دو امر بستگی دارد:
امر اوّل آن که زائر شرایط زیارت را دارا باشد و آن چند چیز است:
1 - آن که به حق امام عارف باشد یعنی آن که بداند امام، حجت خدا است و هر فیض و رحمتی که به او می رسد از ناحیۀ وجود شریف آن حضرت است و اطاعت از ایشان واجب است و او ناظر بر اعمال و شاهد گفتار است.
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرموده است:
﴿ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ. ﴾
هر کس قبر امام حسین علیه السلام او را با معرفت زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد. (2)
2- آن که نیت او خالص باشد یعنی از روی محبّت خداوند و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام و و و فاطمه زهرا به زیارت رود و قصد او دوستی کردن با آن ها باشد.
امام صادق علیه السلام فرموده است: روز قیامت که می شود منادی فریاد می زند:
ص: 222
زوّار امام حسین علیه السلام کجا هستند؟ گروه بی شماری از جای حرکت می کنند که جز خدا تعداد آن ها را نمی داند از آن ها می پرسند منظور تان از زیارت امام حسین علیه السلام چه بود؟ می گویند:
﴿ يَا رَبِّ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ وَ حُبّاً لِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ رَحْمَةً لَهُ مِمَّا ارْتُكِبَ مِنْهُ. ﴾
پروردگارا قصد ما محبت به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام بود و دلمان به حال امام حسین علیه السلام سوخته بود از ستمی که به او روا داشتند.
به آن ها می گویند:
﴿ هَذَا مُحَمَّدُ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَالْحَقُوا بِهِمْ ، فَأَنْتُمْ مَعَهُمْ فِي دَرَجَتِهِمْ. ﴾
اینک محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام این جا هستند خود را به آن ها برسانید و به آن ها ملحق شوید. شما با آن ها و در درجۀ ایشان هستید. (1)
3- آن که با شوق و اشتیاق به زیارت رود مانند کسی که در طلب گنج می رود و تحمّل هر گونه زحمتی برایش ساده و آسان است.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ شَوْقاً إِلَيْهِ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الْمُكْرَمِينَ ، وَ كَانَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ حَتَّى يُدْخِلَهُمَا اللَّهِ جَمِيعاً الْجَنَّةِ. ﴾
هر کس با شوق قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند (مانند کسی که عزیز خود را مدت ها ندیده و شوق فراوانی به دیدار او دارد) از بندگان گرامی و مورد اکرام خداوند باشد و زیر پرچم امام حسین علیه السلام قرار گیرد تا با آن حضرت وارد بهشت شود. (2)
ص: 223
4- آن که از هر گونه گناهی دوری کند و از خصومت با دیگران و کینه ورزی و جدال و دشمنی نسبت به هم سفران پرهیز نماید.
در حدیثی که امام باقر علیه السلام آداب سفر را بیان می فرماید اشاره بدین مطلب شده است:
﴿ يَلْزَمُكَ حُسْنِ الصِّحَابَةِ لِمَنْ يَصْحَبُكَ ... وَ الْوَرَعُ عَمَّا نُهِيتَ عَنْهُ وَ الْخُصُومَةِ وَ كَثْرَةِ الْأَيْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِي فِيهِ الْأَيْمَانُ ﴾ (1)
5- آن که از امور لغو و بیهوده و از هر گونه مزاح و شوخی و خنده بپرهیزد و با چشمانی اشک بار و حالتی غمزده به سوی حرم مبارک آن حضرت حرکت کند.
امام صادق علیه السلام فرموده اند:
﴿ اِذا زُرْتَ أَبَا عبد اللّه فَزُرْهُ وَ أَنْتَ حَزِينُ مَكْرُوبُ. ﴾ (2)
هنگامی که به زیارت ابا عبد اللّه علیه السلام رفتی او را با غم و اندوه زیارت نما.
در حدیث دیگر فرموده است:
﴿ إِذَا أَرَدْتَ أَنْتَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ فَزُرْهُ وَ أَنْتَ كتيب حَزِينُ شَعِثُ غَبِرُ ، فَانِ الْحُسَيْنِ لِلْقَتْلِ وَ هُوَ كَئِيبُ حَزِينُ شَعِثُ مُغَيِّرُ جَائِعُ عَطْشَانُ. ﴾ (3)
6- آن که از تکبّر دوری گزیند متواضعانه پا برهنه و مانند عبدی ذلیل به سوی مولای عظیم الشأن خود رود.
امام صادق علیه السلام فرموده اند: ﴿ وَ امْشِ حافیاً وَ امْشِ مَشْیَ العَبد الذَّلیل ... ﴾ (4)
7- آن که از احسان و انفاق و یاری و مساعدت به عزیزان هم سفر بلکه به همه کسانی که محتاج و نیازمند و درمانده اند دریغ نورزد.
8- آن که در انجام فرائض بلکه نوافل کوشا باشد زیاد صلوات فرستد و
ص: 224
استغفار کند و تلاوت قرآن نماید.
امام باقر علیه السلام از جمله اموری که رعایت آن ها لازم است فرمودند:
﴿ وَ يَلْزَمُكَ قِلَّةُ الْكَلَامِ الَّا بِخَيْرٍ وَ يَلْزَمُكَ كَثْرَةُ ذِكْرِ اللَّهِ... ﴾ (1)
9- آن که از لذّت های مادی و زینت های ظاهری خویش بکاهد. از خوردن غذا های لذیذ بپرهیزد و توجه داشته باشد که سفر او یک سفر تفریحی نیست.
10 - آن که با غسل باشد و لباس های پاک و پاکیزه بپوشد.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ مَنِ اغْتَسَلَ فِي الْفُرَاتِ وَ زَارَ الْحُسَيْنَ الْكُتُبِ لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا لَا يُحْصَى ﴾ (2)
و روشن است که اگر زائر همۀ این شرایط را دارا باشد از فضیلت کامل زیارت برخوردار می گردد و هر چه از این شرایط را دارا نباشد به همان نسبت از فضیلت آن کاسته می گردد.
امر دوّم آن است که هر روز صبح و شام به زیارت آن حضرت از دور یا نزدیک بپردازد و لا اقل روزی یک بار بر آن مواظبت داشته باشد. مخصوصاً در هنگام عرض اعمال یعنی در روز های دوشنبه و پنجشنبه، نیمه شعبان، شب های قدر اهتمام بیشتری نماید تا برای او وجاهت و آبرومندی و محبوبیّت نزد امام علیه السلام حاصل شود و نامۀ عملش به وسیله آن مزین گردد.
شب جمعه را «ليلة المزید» نامیده اند. مزید یعنی زیاد شدن و برایش چند قسم است. یک قسم زیاد شدن در کمیت و عدد است مانند زیاد شدن خانه مال و اوّلاد و یک قسم زیاد شدن به حسب کیفیت است. در زیادتی نسبت به
ص: 225
چشم و گوش و سایر اعضا و جوارح زیادتی عدد مقصود نیست بلکه بقای قوت و صحت و حسن آن ها مراد است و یک قسم زیادتی انتفاعات آن است مانند آن که از یک کتاب علمی عدّه زیادی بهره مند شوند.
و چون به حسب دلیل نقلی و عقلی ثابت شده است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام استعداد شان در ظرف امکانی از هنگام وجود بر وجهی بوده که هر چه اقتضا داشته که از مبدء واجب به آن ها افاضه شود افاضه گردیده، بنا بر این در هیچ موقع از ابتدای ایجاد نقصانی در آن ها نبوده تا آن که مستحق مزید باشند. بنا بر این قسم اوّل از مزید که زیادتی در کمیّت باشد نسبت به آن ها منتفی است و این که پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است ﴿ رَبُّ زِدْنِي عِلْماً ﴾ و یا آن چه در «ليلة المزيد» نسبت به همۀ ائمه اطهار علیهم السلام گفته شده مراد قسم دوّم و سوّم است. یعنی مقصود از طلب مزید، طلب بقای آن مرتبه عالی است که برای ایشان از کمال و علوم الهيّه محقق است. چون مقتضای فقر ذاتی امکانی که نسبت به حضرت واجب دارند احتیاج آن ها است به این که هر لحظه ای آن چه را به ایشان مرحمت فرموده برای ایشان باقی دارد و شاهد بر این مطلب آن است که در اخبار ليلة الجمعة فرموده اند: اگر برای ما مزید لیلة الجمعة نباشد هر آینه نیست می شود آن چه برای ما است.
پس مراد از مزید الهی، مزید در ابقا و امتداد و دوام زمانی برای آن ها در آن علوم و کمالات الهيّه است.
و اما قسم سوّم مزید برای ایشان، ظهور و نشر جمله ای از علوم و کمالات ایشان برای دیگران است و معنای طلب ایشان این مزید را از خداوند اجازۀ نشر آن و طلب صلاحیّت و استعداد برای دوستان و پیروان خود می باشد و وظیفۀ دوستان حضرت صاحب الامر علیه السلام در ذکر قلبی نسبت به ایشان آن است که متذکر این مقام عروج ایشان و مزید علوم و کمالات ایشان به همان معنا و کیفیتی که گفته شد باشد.
ص: 226
اهل ولایت باید شب جمعه بلکه از روز پنجشنبه تلاش نمایند در این جهت که استحقاق دعای امام علیه السلام را پیدا کنند تا مشمول دعای خیر آن حضرت گردند.
راه پیدا کردن استحقاق چهار امر است:
1- با استغاثه و التماس از آن حضرت بخواهد که درباره او دعا کند و شفاعت فرماید.
2- با کثرت ذکر، دعا، استغفار و شب زنده داری به امام شباهت پیدا نماید زیرا شب جمعه از اوقاتی است که بسیار دربارۀ عبادت در آن سفارش و تأکید فرموده اند. حقیر در عالم رؤیا خدمت مولایم حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شدم. به من دعایی تعلیم فرمودند که در کافی نیز مذکور است و فرمودند: ما در مورد سه امر اهتمام بیشتری داریم احیای شب جمعه نماز جماعت و سوّمی را گمان می کنم فرمودند: حضور در مجلس علم و مذاکره با علما. در روایات فراوانی فرموده اند: شیعیان ما کسانی هستند که در کثرت ذکر و عبادت به ما تأسّى و اقتدا نمایند و قصد او در انجام این وظایف تجلیل و تعظیم این شب باشد به خاطر انتسابی که به آن حضرت دارد.
3- جدّیت کاملی در دعاکردن و درخواست ظهور آن حضرت داشته باشد و آن را با خلوص نیت انجام دهد و خلوص آن به این است که اوضاع و احوال دوران غیبت او را رنج دهد، چون مشاهده می کند از طرفی حق پایمال گشته و به آن عمل نمی شود؛ باطل رواج دارد و پر رونق است؛ اهل حق در همه جا مغلوب و سرکوب گشته و اهل باطل عزیز و سر افرازند.
از طرف دیگر امام غایب غریب و مظلوم مانده و ائمه اطهار علیهم السلام که به شهادت رسیده اند انتقام خون آن ها گرفته نشده است. این مصائب او را دچار غم و غصه کرده و قلب او را به درد می آورد درد فراق نیز بر شدّت درد ها
ص: 227
افزوده و آتش اشتیاق را در دل او شعله ور ساخته است و می بیند که راهی برای رهایی از این غم ها جز دعا کردن برای ظهور آن حضرت نیست و بنا بر این تمام کوشش خود را در راه دعا و تضرّع و مسئلت در تعجیل ظهور کار می برد و البته این گونه دعا کردن اوّل این که به مقتضای ﴿ هَلْ جَزَاءُ الإِحْسَانِ إِلا الإِحْسَانُ ﴾ (1) موجب دعای آن حضرت در حق او می گردد.
دوّم این که از باب این که محبّت طرفینی است و شاهد آن فرمایش امام صادق علیه السلام است که فرمودند:
﴿ سَلْ قَلْبِكَ عَمَّا لَكَ قَلْبِي مِنْ حُبُّكَ. ﴾
از قلب خودت سؤال کن تا بدانی چه مقدار به تو مایلم.
یعنی به همان اندازه که قلب تو به من مایل است قلب من نیز به تو مایل می باشد. (2)
و در همین راستا حضرت رضا علیه السلام فرموده اند:
﴿ اِذا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَالِكٍ عِنْدِي فَانْظُرْ مَالِي عِنْدِكَ. ﴾
هر گاه خواستی بدانی نزد من چه موقعیّتی داری نگاه کن ببین من چه موقعیتی نزد تو دارم.
پس دعا کردن تو در حق او حکایت از دعای او در حق تو می کند.
سوّم این که این گونه اظهار محبّت علامت تشیع است و حضرات فرموده اند: ما در حق شیعیان خود دعا می کنیم.
ص: 228
چهارم این که در رؤیایی که حقیر به محضر ایشان در یک مجلس روضه تشریف یافتم فرمودند: هر کس بعد از ذکر مصیبت جدّ بزرگوارم در حق من دعا نماید من در حق او دعا می کنم.
4- زیارت امام حسین علیه السلام و اقامه عزا برای آن حضرت بهترین راه و بالا ترین وسیله است برای استحقاق دعای امام عصر علیه السلام زیرا در اخبار متواتر به این مطلب تصریح شده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم امیر مؤمنان علیه السلام، حضرت صدیقه کبری علیها السلام و هر یک از ائمه اطهار علیهم السلام جدا گانه در حق زائر و عزادار امام حسین علیه السلام ادعا می کنند و این مطلب در شب جمعه تأکید بیشتری دارد زیرا به نقلی ارواح همه انبیا، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام به همراه امام زندۀ هر عصر و فرشتگان در هر شب جمعه از عرش و آسمان ها به کربلا می آیند و محتمل است این نزول آن ها بعد از اجتماع آنان در عرش برای مزید الطاف الهیّه باشد و بنا بر این هر گاه بندۀ مؤمن از دور یا نزدیک متوجّه حرم انور آن حضرت شود و سلام و زیارت و گریه ای نماید با این عمل به آن انوار مقدّسه تشبه پیدا کرده و گویا در زمرۀ آن ها و مجمع آنان وارد گشته و واضح است که استحقاق دعای ایشان را در آن شب پیدا کرده است.
و در تمامی این وسایلی که ذکر شد شرط در کمال تأثیر آن ها، اخلاص است تا آن که از این سبیل اعظم ولایت حضرت صاحب الأمر علیه السلام به وسيلۀ وسايل حسینی به مصدر نظر مرحمت حضرت رحمة للعالمین صلی اللّه علیه و آله و سلم فائز شود و درک معارف الهیّه نماید.
شب جمعه برای امام علیه السلام لیلۀ مزيد الطاف الهیّه است و آن همان طور که گفته شد به دو معنا است: یکی بقای الطاف كامل الهی و دیگری نظر و ظهور آن ها برای دیگران. کسی که آداب مذکور را رعایت کند و استحقاق دعای امام علیه السلام را پیدا نماید سه گونه مزید الهی نصیب او می گردد:
ص: 229
1- مزيد جمله ای از الطاف الهیّه که موجب برطرف شدن نقصان و تکمیل مقام او در علوم و کمالات و درک حقایق توحید و شایستگی برای ورود در زمرهٔ اهل محبّت به حضرت احدیت می گردد.
2- بقای آن الطاف و ایمنی یافتن از سلب و زوال.
3- نشر و ظهور آن ها توسط او.
روز جمعه یکی از اوقاتی است که به امام عصر علیه السلام انتساب دارد چون ولادت با سعادت ایشان هنگام طلوع فجر روز جمعه تحقّق یافته و ظهور موفور السرور آن حضرت واقع می شود که در زیارت ایشان به آن اشاره شده:
﴿ هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظهورك وَ الْفَرْجِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتَلَ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ . ﴾
امروز روز جمعه است و آن روزی است که انتظار وقوع ظهور تو و فرج مؤمنین به دست مبارکت و کشته شدن کافران با شمشیرت در آن می باشد.
و چون شب جمعه برای ایشان مزید الطاف الهی در عرش تحقّق یافته روز جمعه روز عید است و باید به آن وجود نازنین تبریک گفت و چون به طور قطع و يقين شب گذشته به زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام به کربلای معلّی و زیارت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و دیگر امامان علیهم السلام در عرش نایل گشته روز زیارت کردن آن حضرت است که فرموده اند: ﴿ مَنْ زَارَ زائرنا كَمَنْ زَارَنَا. ﴾
اهل محبّت باید متذکر شئونات رفیعهٔ ایشان در این روز باشند به گونه ای که موجب دو امر در وجود آنان شود.
یکی هیجان اشتیاق آن ها و دیگری عظمت یافتن در قلب آن ها به گونه ای که
ص: 230
باعث تجلیل ظاهری گردد و تذکر این جهات وقتی واقعیّت دارد که موجب عزم و آهنگ قلبی در عمل به آداب ذکر آن حضرت شود.
و آن رعایت کردن دو مطلب است:
مطلب اوّل: توجه نمودن به آن حضرت به وسیلهٔ زیارت و سلام با آداب خاصّ آن که عبارتند از:
1- نظافت بدن و لباس مخصوصاً ناخن گرفتن، شارب زدن، عطر و گلاب استعمال کردن و حمام رفتن.
2- غسل جمعه با آن تأکید فراوانی که نسبت به آن شده است.
3- هزار مرتبه صلوات فرستادن به این کیفیت ﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ﴾ و صلوات های دیگری که وارد شده است مانند صلوات ضرّاب اصفهانی.
4- پرهیز کردن از کار های لغو و مکروه.
و پس از حصول این آداب به محلّ خلوتی رود و آن حضرت را با زیارت جامعه و یا زیارت آل یس زیارت کند که این هر دو از زیارت های معتبر و سفارش شده است اما زیارت جامعه که رئیس المحدّثین شیخ صدوق آن را در کتاب ارزشمند «من لا يحضره الفقيه» (1) و شيخ الطایفه در کتاب گران سنگ خود «تهذیب» (2) نقل کرده اند دریایی است از معارف اهل بیت علیهم السلام و مجموعه ای است از فضایل ائمه اطهار علیهم السلام که امام هادی علیه السلام آن را در اختیار دوستان خویش قرار داده اند.
علّامه محمّد تقی مجلسی رحمه اللّه علیه در «روضة المتقین» فرموده است: من در رؤیای
ص: 231
صادقه ای حضرت رضا علیه السلام را زیارت کردم در حالی که مشغول خواندن زیارت جامعه بودم. امام به من فرمودند: ﴿ أَحْسَنْتَ أَحْسَنْتَ ﴾ یعنی هم زیارت جامعه را تحسین کردند و هم مرا که در خدمت ایشان این زیارت را می خواندم. (1)
و نیز فرموده است: زمانی خدمت امیر مؤمنان علیه السلام شرفیاب شدم و به ریاضت و تهذیب نفس می پرداختم تا آن که شبی در رواق عمران در مکاشفه ای دیدم که در سامرا خدمت امام زمان علیه السلام روی پا ایستاده ام و زیارت جامعه کبیره می خوانم. بعد از پایان زیارت امام به من فرمود: ﴿ نَعَمِ الزِّيَارَةِ. ﴾ خوب زیارتی است. (2)
سپس می فرماید من یقین دارم که این زیارت انشاء امام هادی علیه السلام است که به دست ما رسیده و بنا بر این هر موقع در حرم یا غیر حرم بخواهم امامان معصوم را زیارت کنم این زیارت را می خوانم.
علامه محمّد باقر مجلسی رحمه اللّه علیه در کتاب شریف بحار الانوار پس از شرح و بیانی که در ذیل زیارت جامعه ذکر می کند، می فرماید:
أَنَّما بَسَطْتَ الْكَلَامِ فِي شَرْحِ تِلْكَ الزِّيَارَةِ قَلِيلًا وَ إِنْ لَمْ اسْتَوْفِ حَقَّهَا حَذَراً مِنْ الاطالة لِأَنَّهَا أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ سَنَداً وَ أَعَمَّهَا مورداً وَ أَفَصَّحَهَا لَفْظاً وَ أَبَلَغَهَا مَعَنَا وَ أَعْلَاهَا شَأْناً (3)
این زیارت را به این دلیل شرح بیشتری دادم که صحیح ترین زیارت است از نظر سند و با آنان همۀ امامان معصوم علیه السلام را می توان زیارت کرد و از نظر عبارت خیلی شیوا است و از نظر معنا و رساندن مطالب بلیغ و رسا است و عالی ترین و
ص: 232
والا ترین شئون امامت و ولایت را بیان می کند.
مؤید دیگر قصۀ سیّد رشتی است که از قافله عقب مانده بود. وی امام زمان علیه السلام را دیدار می کند. حضرت به او سه سفارش می کنند که یکی در مورد زیارت جامعه است و می فرمایند: شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه، جامعه جامعه.
این قضیّه را موحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب شريف «مفاتيح الجنان» در بخش زیارت جامعه نقل کرده اند. (1)
این زیارت را مرحوم طبرسی که از علمای قرن ششم هجری است در کتاب گران قدر خود «احتجاج» نقل کرده است.
راوی این زیارت ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حمیری است که در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته و مکاتبات بسیاری با ناحیۀ مقدّسه حضرت صاحب الامر علیه السلام داشته و به افتخار جواب نایل آمده است. توقیعات متعدّدی به وسیلۀ او نقل شده که از جمله آن ها همین توقیعی است که متضمّن زیارت شریفۀ آل یس است. در آغاز این توقیع مبارک آمده است:
﴿ إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْنَا فَقُولُوا كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى : سَلامُ عَلَى آلِ يَس.. ﴾
هر گاه خواستید به وسیله ما به پروردگار و به ما توجه پیدا کنید پس آن گونه که خداوند - تبارک و تعالی - فرموده است بگویید: درود و سلام بر آل یس باد. (2)
حقیر در عالم رؤیا دیدم که در مجلسی نشسته ام و جمعی از آقایان با عظمت خاصی حضور دارند و گمانم این بود که از ائمه اطهار علیهم السلام باشند. سیّد جليل القدر باریک اندامی که عمامه کوچک بر سر نهاده و قد بلندی داشت وارد شد و بر روی صندلی نشست طوماری را گشود و فرمود: این را از جانب
ص: 233
حضرت صاحب الأمر علیه السلام آورده ام تا برای شما بخوانم که مفصّل و به عربی بود. تنها چیزی که در خاطر من ماند این است که امام علیه السلام می فرماید: من چگونه در میان شما بیایم در حالی که شما زیارت آل یس نمی خوانید و دعا برای فرج نمی کنید و کمک به ضعیفان و مستمندان نمی نمایید؟
و از آداب زیارت دسته گلی به همراه بردن است و آن دسته گل در این جا زیارت و سلامی بر حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام است که در میان همه تحفه های ارزشمند از ارزش بیشتری برخوردار است و مانند گوهری است که لایق تاج شاهنشهی می باشد. آن را در مقدّمۀ زیارت خود به عنوان هدیه و تحفه به جا آورد تا توجّهی از توجّهات قدسیّۀ آن حضرت شامل حال او گردد.
مطلب دوّم از آداب ذکر قلبی آن حضرت این است که مجلسی تشکیل دهد که در آن ذکر فضایل و دعا برای فرج ایشان شود و احیای امر آن بزرگوار باشد و شاهد تأکید آن در خصوص این روز فرمایش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است که فرمود: اف بر مردی که روز جمعه خود را برای امر دینش فارغ نسازد و احیای امر آن حضرت در غیبت ایشان از اعظم امور دینی است.
و در حدیث است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام و انبیا و ملائکه و مؤمنین روز جمعه از هنگام فجر در آسمان می آیند و وقت زوال به سجده می روند و طلب فرج در دفع اعداء و هلاکت آنان می فرمایند و در فضیلت دعای سمات که متعلق به ساعت آخر روز جمعه است از امام باقر علیه السلام روایت شده است که این دعا را در آن وقت به قصد دفع اعداء و هلاکت آنان بخوانید.
پس انعقاد مجلسی که گفته شد تأسّی و اقتدا به آن مجمع آسمانی و اطاعت نسبت به فرمایش امام باقر علیه السلام است و چون از خصایص و ویژگی های امام حسين علیه السلام اجابت دعا تحت قبّۀ آن حضرت است سزاوار است هر کس برای هر امر مهمی که بخواهد دعا کند اگر نزدیک است در حرم مطهّر ایشان برود، یا اگر دور است کسی را اجیر کند و آن جا روانه سازد و اگر آن هم برایش مقدور نیست
ص: 234
در همان محلّی که هست اقامه عزا کند تا آن جا قبة الحسین علیه السلام شود و مورد نظر خاص آن حضرت گردد و آن گاه دعا کند تا به اجابت رسد.
و آن روز های ولادت ائمه اطهار علیهم السلام و روز هایی است که در آن فضل و آیتی از آنان ظاهر گشته مانند روز مبعث و روز غدیر که در آن اساس حقی تأسیس شده و البته سبب شادمانی و سرور امام علیه السلام است و بر هر مؤمنی لازم است که متذکر این مطلب بوده و به این علت قلب او خشنود و شادمان باشد.
در ذیل این آیه شریفه ﴿ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا ... ﴾ (1) رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلم فرموده است: ﴿ فَضْلُ اللَّهِ ﴾ مقصود نبوّت پیامبر تان است و «رَحْمَتِهِ» ولایت علی بن ابی طالب می باشد، «فَبِذَلِكَ» یعنی با این نبوّت و ولایت «فَلْيَفْرَحُوا» شیعه باید شادمان باشد (2) و این ایام از مصادیق بارز ﴿ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامٍ اللّه ﴾ (3) است که در بزرگ داشت آن باید کوشید.
حضرت رضا علیه السلام به این شبیب فرمودند:
﴿ يابن شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا ﴾
ای پسر شبیب! اگر دوست داری با ما در درجات عالی بهشت همراه باشی، در اندوه و غم ما اندوهگین و در شادی ما شاد باش. (4)
از آداب آن یکی تعظیم و بزرگ داشت این ایام است با عمل کردن به اعمال و وظایفی که برای آن ها مقرّر شده است.
ص: 235
دوّم: اظهار شادمانی با پوشیدن لباس های مناسب و تبریک گفتن و تبسّم نمودن هنگام برخورد با دوستان.
سوّم: تجلیل و تعظیم آن حضرت با سلام و صلوات و انفاق به دوستان ایشان و غیر آن که از افضل آن ها زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام است و در اخبار به آن تصریح شده است.
چهارم: هنگام توجّه به آن وجود مبارک اظهار فدویت کند و با الفاظی چون ﴿ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي ﴾ آن را ادا نماید و از صمیم قلب آمادگی خود را برای فداکاری و از خود گذشتگی در راه محبوبش اعلان کند و آرزویش این باشد که کاش من قابل باشم تا فدای شما شوم و تمام هستی ام را به پای شما بریزم که عزیز تر از جان و مال و تمام هستی من می باشید.
و آن چند وقت است:
1 - اوقات غلبۀ اعداء و مغلوب بودن اوّلیای ایشان است که تمامی دوران غیبت را شامل می شود. (1)
2- روز های شهادت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصاً روز عاشورا و بلکه دهۀ محرّم که غم بار ترین روز های تاریخ است.
3- روز های عید فطر و قربان که امام باقر علیه السلام به عبد اللّه بن دینار فرمود:
﴿ يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا مِنْ عِيدٍ لِلْمُسْلِمِينَ أَضْحًى وَ لَا فطراً الَّا وَ هُوَ يَتَجَدَّدُ لآِلِ مُحَمَّدٍ فِيهِ حُزْنُ ﴾
ص: 236
ای عبد اللّه هیچ عید فطر و قربانی نیست مگر این که در آن حزن و غم آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم تجدید می شود و تازه می گردد.
عبد اللّه گوید: عرض کردم: چرا چنین است؟ فرمود:
﴿ لِأَنَّهُمْ يَرَوْنَ حَقَّهُمْ فِي يَدِ غَيْرِهِمْ. ﴾
زیرا حق خود را در دست دیگران مشاهده می کنند. (1)
و سبب حزن آن حضرت در ایام مذکور دو امر است: یکی مغلوبیّت امر که اصل و اساس و ریشه تمام غم های امام است. دیگری شدت اتصال روحی و ارتباط و علاقه ای است که با ائمه اطهار علیهم السلام دارند. بنا بر این شدّت جزع ایشان در مظلومیّت آنان به گونه ای است که خارج از حد تقریر و تحریر می باشد و لازمۀ ایمان و محبّت هر مؤمنی اندوهگین بودن در چنین ایامی و گریه و ناله نمودن به یاد مصائب آنان است.
و آن چند امر است:
1 - زیاد استغفار نمودن تا قلب از تاریکی گناهان رها شود و چون آیینه گردد تا تصویری از حال حزن آن حضرت بر آن منعکس گردد و بر اثر آن حال جزع به او دست دهد.
2- لباس عزا به تن کند و حزن و غم خود را با گریه و ناله اظهار نماید.
3- از خود آرایی و زینت پرهیز کند و خورد و خوراک و خواب را کم کند.
4- مجلس عزا اقامه نماید.
5- دشمنان ایشان را بسیار لعن کند.
6- صلوات فراوان بر ایشان فرستد.
ص: 237
7- به زیارت ایشان و زیارت قبور ذریه ایشان برود.
8- زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام را ترک نکند.
9- تعجيل فرج آنان از از خداوند - تبارک و تعالی - مسألت نماید.
و آن اوّل وقت نماز ها و وقت سحر و بين الطلوعين و ماه مبارک رمضان و ایّام عرفات و امثال آن ها است.
وظیفۀ ذکر قلبی ایشان در چنین اوقاتی آن است که حال عبادت ایشان را در نظر آورد و از دو راه می تواند به آن برسد. یکی از آن چه در شرح احوال خود ایشان وارد شده است مانند آن چه حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در وصف حضرت مهدی علیه السلام فرموده اند.
نوفلی گوید: بعد از نماز عصر بر آن حضرت وارد شدم دیدم. دست های مبارک را بالا برده و دعا می کند پس از تمام شدن دعایش عرض کردم: برای چه کسی دعا می کردید؟
فرمود: برای مهدی آل محمّد علیهم السلام سپس فرمود:
﴿ بِأَبِي مُنْتَدَحٌ الْبَطْنِ ، الْمَقْرُونِ ، الْحَاجِبَيْنِ ، أَحُمْشُ السَّاقَيْنِ، بَعِيدُ مَا بَيْنَ الْمَنْكِبَيْنِ أَسْمَرَ اللَّوْنَ، يعتوره مَعَ شمرته صُفْرَةً مِنْ سَهَرِ اللَّيْلِ، بِأَبِي مِنْ لَيْلِهِ يَرْعَى النُّجُومِ سَاجِداً وَ رَاكِعاً.. ﴾ (1)
پدرم فدای آن که شکمی نسبتاً فراخ، ابروانی پیوسته، ساق های باریک دارد. چهار شانه است رنگ چهره اش گندم گون که با آن گندم گونی رنگ زردی که از بیداری شب بر آن عارض گشته است. پدرم فدای آن که در شب مراقب ستارگان است و به آن ها می نگرد و به سجده و رکوع می پردازد.
ص: 238
دوّم از آن چه در شرح عبادت های ائمّه علیهم السلام وارد شده با کیفیت و چگونگی عبادت های ایشان آشنا شود که همۀ آنان در کمالات همانند یک دیگرند.
آداب این تذکّر چند امر است:
1- در آن اوقات سعی کند به قدر امکان تشبّه به آنان پیدا کند که این از علائم شیعیان است.
2- توجهی به احوال ایشان در آن اوقات نماید که باعث خشوع و رغبت او به عبادت گردد.
3- تأسّف بخورد از این که ظاهر نیستند تا در نماز به ایشان اقتدا کند و به فیض نماز جماعت با آن بزرگوار نایل آید که اگر چنین تمنا و آرزویی در دل داشته باشد فیض جماعت با ایشان را درک می کند.
4- به خاطر داشته باشد که در آن اوقات در های آسمان به روی عبادت آن حضرت گشوده می شود و هر عبادتی از هر یک از دوستان ایشان هم که مقارن با عبادت آن بزرگوار انجام شود امید است که به برکت آن عبادت واقعی بالا رود.
و آن بنا بر مشهور در شب نیمه شعبان که شب جمعه بوده هنگام طلوع فجر به وقوع پیوسته است.
و آن چند امر است:
1 - توجّه نمودن به فیوضات جلیله ای که توسّط ایشان به بندگان می رسد که بعضی از آن فیوضات دائمی است و به همۀ بندگان می رسد و بعضی فرج ها
ص: 239
خاصّ است که نسبت به بعضی از شیعیان در دوران غیبت حاصل می گردد و آخر الأمر فرج کلّی است که با ظهور ایشان تحقق پیدا می کند.
2 - آن که متذکّر شود آیاتی را که از ایشان در هنگام تولد ظاهر گشته، از آمدن ملائکه و انتشار نور و شهادت دادن به توحید و رسالت و ولایت ائمّه علیهم السلام و تلاوت قرآن و بردن ایشان را به عرش و نشو و نمای در آسمان تا رحلت امام عسکری علیه السلام به گونه ای که هر چهل روز یک مرتبه او را به زمین باز می گرداندند و این ها همه تجلیل خاص الهی از آن وجود مقدّس بوده است.
و آن چند مطلب است:
1 - تجلیل از آن شب و روز با عمل به عبادت های آن.
2- تجلیل از آن روز با اظهار فرح و شادمانی و تبریک گفتن به یک دیگر و لباس نو پوشیدن و غسل و نظافت.
3- تجلیل از ایشان با ولیمه دادان و زیاد صلوات فرستادن و زیارت.
و آن ها عبارتند از: عید نوروز، روز جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر که به همین جهت خواندن دعای ندبه در این چهار روز توصیه شده است، روز عاشورا که در آن خروج می فرماید، ماه مبارک رمضان مخصوصاً شب و روز بیست و سوّم، روز دحو الأرض و هر صبح و شام است که فرموده اند:
﴿ تَوقَّعُوا الفَرَجَ صَباحاً و مساءً ﴾ (1)
ص: 240
وظيفۀ تذکّر آن حضرت در این اوقات آن است که اوّلاً کیفیّتی که درباره ظهور ایشان وارد شده متذکّر گردد که از زمین «کرعه» به اذن الهی بعد از شنیدن صدایی که از عَلَم و شمشیر آن حضرت بلند می شود حرکت می کنند تا به مدینه می آیند و سفیانی آن حضرت را تعقیب می کند. پس به مکّه می روند تا شب بیست و سوّم اصحاب خود را ندا می کند و در صبح آن جبرئیل همۀ اهل عالم را با خبر می سازد و تا عاشورا صبر می کنند و در آن روز خروج می کنند و تا چند ماه با مخالفین و دشمنان جنگ می کنند تا پیروزی کامل را به دست می آورند و آن گاه در کوفه بر مسند فرمان روایی قرار می گیرند و مستقر می شوند.
و ممکن است در هر یک از روز های نام برده حرکتی مربوط به ظهور انجام می گیرد و آیتی از ظهور تحقّق پیدا می کند. پس توجّه داشته باشید که وعده الهی در باب وقوع ظهور که در آیات محکم قرآنی آمده و بیان آن ها در اخبار شده همگی حق است و به آدابی که برای انتظار فرج در اوّل رساله ذکر شد رفتار نماید.
و آن روز رحلت امام حسن عسکری علیه السلام است که در روز اوّل و یا هشتم ماه ربيع الأول بنا بر اختلافی که در روایات می باشد صورت گرفته است.
وظیفه تذکّر قلبی نسبت به ایشان در این روز آن است که متذکّر شود حدیثی را که فرموده اند: جبرئیل نزدیک رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دوازده صحیفۀ مختومه به خاتم را به اسم دوازده امام نزد ایشان آورد که هر یک از امامان وقت رحلت امام سابق صحیفه مربوط به خود را بگشاید و بر طبق آن در مدت عمر عمل نماید.
آن چه در صحف یازده نفر از امامان تا امام عسکری علیه السلام بود از کیفیّت سلوک
ص: 241
آن ها معلوم شد و آن چه در صحیفهٔ حضرت صاحب الأمر علیه السلام است بخشی از آن بعد از رحلت والد ماجد شان معلوم گردیده و آن غایب بودن به غیبت صغری است که 73 سال طول کشید و در آن مدّت امام علیه السلام چهار سفیر خاصّ داشتند که مردم از طریق آن ها با امام در ارتباط بودند و به وسیله آن ها پیام های حضرت را دریافت می کردند و پاسخ سؤالات خود را می گرفتند و گاهی بعضی از خواص به واسطۀ آن سفیران خاص توفیق شرف یابی به حضور امام خویش را پیدا می کردند.
با وفات چهارمین وکیل خاصّ آن حضرت دورۀ غیبت طولانی یعنی غیبت کبری آغاز شد که تا کنون ادامه دارد و در آن سفیر خاصّی نیست و آن ارتباط قطع گردیده است و باید متوجه باشد که امام علیه السلام همانند خورشیدی که پشت ابر پنهان گردیده باشد از انظار مردم غایب است؛ ولی آثار وجودی او و فیض او به طرف مردم سرازیر می باشد و او در تمام حرکات و احوال و افعال تابع فرمان الهی است و بنا بر این غیبت او به امر پروردگار بوده و برای ظهورش منتظر اذن الهی است و بعد از این تذکرات پس در آن روز یعنی روز رحلت امام عسکری علیه السلام به آدابی که در ایام شهادت ائمه اطهار علیهم السلام شد ذکر شد رفتار نماید و از مولای خود تجلیل به عمل آورد.
در کلّیۀ معاملات و امثال آن از شرکت و نکاح و غیره که بین مردم متداوّل است در تحقق آن ها سه عنوان دایر است:
اوّل عنوان تبانی و تراضی و قرارداد است که دربارۀ کیفیّت و کمیت آن چه مورد معامله است گفتگو می شود تا طرفین بر وقوع آن عازم می شوند.
دوّم عنوان عقد و گره خوردن معامله است که پس از تبانی و تراضی به قصد
ص: 242
منتقل کردن عوضین با الفاظ خاصی صورت می گیرد.
سوّم: عنوان وفا است که طرفین حاضر باشند هر یک از عوضین را بر وجهی که عقد بر آن بسته شده رد کنند فروشنده جنس را به مشتری می دهد و مشتری بهای آن را به فروشنده رد کند. این سه عنوان گاهی هر سه در یک مجلس و گاهی در دو مجلس و گاهی در سه مجلس واقع می شود و وجوب اطاعت و نصرت و محبّت نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام به همین سه عنوان ثابت شده است.
عنوان اوّل که گفتگو و قراردادی است در عالم ذر و ارواح و اشباح انجام گرفته و از آن به عهد و میثاق تعبیر فرموده اند و در ضمن آیات و اخبار به آن تصریح شده است از آن جمله در فقرات دعای روز عید غدیر می خوانیم:
﴿ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فی شَأن، کَما کانَ مِنْ شَأنِکَ، أَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَیَّ، بِأَنْ جَعَلْتَنی مِنْ أَهْلِ إِجابَتِکَ، وَ أَهْلِ دِینِکَ، وَ أَهْلِ دَعْوَتِکَ، وَ وَفَّقْتَنی لِذلِکَ فی مُبْتَدَإِ خَلْقی، تَفَضُّلاً مِنْکَ وَ کَرَماً وَجُوداً، ثُمَّ أَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَ الْجُودَ جُوداً، وَ الْکَرَمَ کَرَماً، رَأفَةً مِنْکَ وَ رَحْمَةً، إِلی أَنْ جَدَّدْتَ ذلِکَ الْعَهْدَ لی تَجْدِیداً بَعْدَ تَجدِیدِکَ خَلْقی، وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً، ناسِیاً ساهِیاً غافِلاً، فَأَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ بِأَنْ ذَکَّرْتَنی ذلِکَ وَ مَنَنْتَ بِهِ عَلَیَّ، وَ هَدَیْتَنی لَهُ... ﴾ (1)
که در این قسمت از دعا اعتراف است به آن که در ابتدای خلقت خداوند - تبارک و تعالی - عهد توحید و رسالت و ولایت از بندگان گرفته اند.
و در دعای دیگری که در روز غدیر خوانده می شود این عبارات آمده است:
﴿ ...المَأخُوذُ میثاقُهُ مَعَ میثاقِکَ وَ میثاقِ رُسُلِکَ مِن خَلقِکَ وَ بَریَّتِکَ بِالشَّهادَةِ وَ الإِخلاصِ بِالوَحدانِیَّةِ بِأَنَّکَ أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنتَ وَ مُحَمَّدٌ عَبدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ عَلیٌّ أَمیرُ المُؤمِنینَ وَ جَعَلتَ الإِقرارَ بِوِلایَتِهِ تَمامَ تَوحیدِکَ ﴾
در قسمت دیگری از همین دعا آمده است:
ص: 243
﴿ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْنَا النِّعَمَ بِالَّذِی جَدَّدْتَ لَنَا عَهْدَکَ وَ ذَکَّرْتَنَا مِیثَاقَکَ الْمَأْخُوذَ مِنَّا فِی ابْتِدَاءِ خَلْقِکَ إِیَّانَا وَ جَعَلْتَنَا مِنْ أَهْلِ الْإِجَابَهِ .... ﴾ (1)
که مفاد و مضمونش این است که در روز غدیر همان عهد و میثاقی که در ابتدای خلقت و در عالم ذر گرفته شده بود تجدید گردید و آن چه از خاطره ها رفته و فراموش شده بود یاد آوری گردید.
و در تفسیر این آیه شریفه: ﴿ وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ ﴾ (2)
و نيز آيه مباركه: ﴿ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ... ﴾ (3) همین معنا گفته شده و در اخبار وارد شده است که موقع اخذ این عهد و میثاق با روز غدیر و جمعه و نوروز موافق بوده است.
عنوان دوّم یعنی عقد و گره خوردن آن در این امر در عرش مجید واقع گشت و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از طرف بندگان متصدی وقوع آن شدند همان طور که مرسوّم و متعارف است در امر مهمی که انسان از عهده آن که انسان از عهدۀ آن بر نمی آید و بصیرت لازم را ندارد شخص عالم کاملی را به عنوان وکیل اختیار می کند تا او را انجام دهد و شرح این مطلب در تفسیر آیه شریفه ﴿ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ (4) آمده است که سه عقد توحید و رسالت و ولایت ما بین خداوند و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم واقع شد و آن حضرت از طرف بندگان قبول کرد.
عنوان سوّم یعنی وفا کردن به مفاد عقد که در این امر از آن به بیعت در امر توحید و رسالت تعبیر شده است و در چند موقع وقوع یافت مانند بیعت رضوان و در امر ولایت در غدیر خم واقع شد و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از مردم بیعت گرفت و مردم با ایشان بیعت کردند یعنی اعتراف کردند که ما به قلب و زبان و فعل همگی به امر خداوند در امر اطاعت ائمه اطهار علیهم السلام ثابت و استواریم.
ص: 244
پس حقیقت بیعت همان رضای قلبی بر وجه عزم و اقرار زبانی به ولایت امام و وجوب اطاعت ایشان است و امّا أخذ به يد - که دو طرف، دست در دست یک دیگر بگذارند - جزء تحقّق مفهوم بیعت نبوده و بلکه مؤکّد اقرار زبانی است. البته هر گاه از خود امام فرمان خاصّی بر أخذ به ید صادر شود امری واجب است که همه باید اطاعت کنند؛ ولی بدون این امر خاص وجوب آن ثابت نشده است.
خداوند متعال در هر زمان تربیت نفوس بندگان را به وسیلۀ امام عصر علیه السلام مقرّر فرموده است و حالِ نفوس در استعداد ذاتی مانند دانۀ تخم ها است که بر اثر تربیت گل ها و میوه ها از آن ها ظاهر می شود و وسایل تربیت امام علیه السلام چند امر است:
1- تعليم قوانین الهی و رساندن آن به گوش اشخاص بدون واسطه یا با واسطه و آن به حسب مقدار و استعداد هر کس می باشد.
2- دعا و استغفار برای ایشان است.
3 - قبول کردن اموال آن ها است.
4- حضور در مجالس آن ها و ملاقات با ایشان است.
5- نورانی کردن دل های ایشان با تصرفات باطنیه است.
6- تزکیۀ نفوس و تکمیل عقول آن ها برای فهم آیات الهیّه است که با تصرّفات باطنيّۀ امام صورت می پذیرد که شرح هر یک از این ها در آیات و اخبار مذکور است.
امّا این نوع از تربیت امام مخصوص کسانی است که قلب و روح خود را با حبّ دنيا و حرص در آن فاسد نکرده باشند به گونه ای که به آن ها حالت اعراض قلبی دست داده باشد که اگر چنین باشد مشمول این آیات است:
ص: 245
﴿ وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا... ﴾ (1)
رها کن کسانی را که دین و آیین خود را به بازی گرفتند و زندگی دنیا آن ها را مغرور ساخته.
﴿ فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴾ (2)
از کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی خواهد روی بگردان.
﴿ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ ﴾ (3)
و برای آنان یکسان است آن ها را بیم دهی یا ندهی ایمان نمی آورند.
﴿ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ... ﴾ (4)
برای آنان تفاوت نمی کند استغفار برای ایشان بکنی یا نکنی خدا آن ها را نمی آمرزد.
کسی که به چنین مرحله ای رسیده قابل تربیت و توجّه امام علیه السلام نیست و امّا کسانی که به این مرتبه نرسیده باشند در چهار مرتبه اند:
مرتبۀ اوّل کسانی که در همۀ احوال خویش به ذکر و یاد خدا اهتمام دارند در حالی که مقرون به ذکر و یاد آن حضرت باشد و آن ها مصداق این آیه شریفه اند:
﴿ وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ﴾ (5)
کسانی را که صبح و شام خدا را می خوانند و تنها او را اراده می کنند از خود دور مکن.
مرتبۀ دوّم: کسانی که نسبت به فرائض الهی به گونه ای نیستند که اهل فسق شمرده شوند و در ادای حقوق الهیه طوری عمل نکرده اند که اهل ظلم باشند، این گروه مصداق این فرمایشند:
ص: 246
﴿ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلَّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَن ﴾ (1)
از اموال آن ها مقداری را به عنوان صدقه بگیر تا به وسیله آن آن ها را پاک سازی و پرورش دهی و به آن ها دعا کن، زیرا دعای تو مایه آرامش آن هاست.
و مشمول این فرمایشند:
﴿ وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾ (2)
پر و بال خود را برای مؤمنینی که از تو پیروی می کنند گسترده ساز.
این گونه اشخاص مورد الطاف امام و مشمول دعای آن حضرتند.
مرتبۀ سوّم: کسانی که اهتمام در فرائض الهی و ادای حقوق اوّلیای او را دارند؛ ولی اهل تقصیرند. این گونه اشخاص مشمول این آیه شریفه اند:
﴿ وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴾ (3)
هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند بگو: سلام بر شما، پروردگار تان رحمت را بر خود واجب فرموده، هر یک از شما کار بدی از روی نادانی انجام دهد سپس توبه کند و خود را اصلاح فرماید، او آمرزندۀ مهربان است.
مرتبۀ چهارم: کسانی که اهل اسرافند، یعنی زیاده روی در معصیت کرده اند؛ ولی هنوز اوّل مرتبۀ ایمان در قلب آن ها باقی است. آن ها مصداق این فرمایشند ﴿ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴾ (4)
ص: 247
ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خداوند نا امید نباشید زیرا خداوند همه گناهان را می آمرزد...
و مظهر این رحمت الهی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّۀ اطهار علیهم السلام هستند که فرموده است:
﴿ وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ﴾ (1)
و ما تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم.
تجديد عهد و عقد و بیعت به معنای آن است که انسان به قلب خود امر ولایت کلیّۀ امام علیه السلام و وجوب اطاعت و نصرت و محبت ایشان را متذکّر شود و به زبان هم اعتراف نماید و آن چه در آن اوقات از لوازم اطاعت است بر وفق آن رفتار نماید و آن اوقات عبارتند از:
1 - روز غدیر که در اخبار فراوان تصریح شده و از اعمال مخصوص آن تجدید عهد و عقد و بیعت در امر توحید و رسالت و امامت است.
2- روز جمعه که روز اخذ میثاق است. (2) امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:
﴿ سَمَّى اللَّهُ الْجُمُعَةُ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ، وَ جَمِيعُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ، . . . فَأَخَذَ الْمِيثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ ، وَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِالْوَلَايَةِ. ﴾
روز جمعه به این نام نامیده شده زیرا خداوند - تبارک و تعالی - جميع آن چه
ص: 248
آفریده از جن و انس همه را جمع کرد و از آنان برای خودش به عنوان ربوبیّت و برای حضرت محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم به عنوان نبوّت و برای امیر مؤمنان علیه السلام به عنوان ولایت بیعت گرفت.
و در آیه شریفه که می فرماید:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ﴾
مقصود از «صلاة» ولایت و مراد از «ذِكْرِ اللَّهِ» امیر مؤمنان علیه السلام است یعنی وقتی ندای ولایت بلند می شود به سوی امیر مؤمنان علیه السلام بشتابید و آن دیگری یعنی اوّلی را رها کنید.
﴿ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾
یعنی با امیر مؤمنان علیه السلام بودن و ولایت او بهتر است برای شما از بیعت با دیگری یعنی اوّلی و ولایت او.
﴿ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الأَرْضِ... ﴾
یعنی بعد از بیعت با امیر مؤمنان علیه السلام نوبت به اوصیای ایشان می رسد خداوند به اطاعت و ولایت آنان امر فرموده همان طور که به اطاعت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام دستور داده است. (1)
پس مفاد آیه و تأویل آن این است که روز جمعه اهل ایمان باید یک دیگر را برای حضور در مجمع و محفلی که امر ولایت امیر مؤمنان علیه السلام و ائمّه معصومین علیهم السلام تذکّر داده می شود خبر کنند تا تجدید عهد و پیمان باشد و به این وسیله از خداوند طلب فضل و رحمت نمایند.
3- هر بامداد سید بن طاووس رحمه اللّه علیه دعایی را نقل کرده و فرموده مستحب است که هر روز بعد از نماز صبح خوانده شود در ضمن آن دعا آمده است:
ص: 249
﴿ اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِيُّ كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي رَقَبَتِي. ﴾
و در آخر دعا عرض می کنیم:
﴿ اللَّهُمَّ انَّ هَذِهِ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴾ (1)
شاهد دیگر دعایی است که مرحوم مجلسی در بحار از امام صادق علیه السلام روایت کرده است و آن حضرت فرموده اند:
هر که این دعا را بعد از هر فریضه بخواند امام عصر علیه السلام را در خواب یا بیداری دیدار خواهد کرد.
در ضمن این دعا آمده است:
﴿ اللَّهُمَّ إِنِّى أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِيهِ مِنْ أَيَّامِ حَيَاتِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ ﴾ (2)
و از دعا های دیگری که مشتمل است بر تجدید بیعت با امام عصر علیه السلام دعایی است که سیّد رحمه اللّه علیه از امام صادق علیه السلام روایت کرده و مشهور به دعای عهد است. آن حضرت فرموده اند:
﴿ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً كَانَ مِنْ أَنْصَارِ الْقَائِمِ. ﴾
هر که این دعا را چهل بامداد بخواند از یاوران حضرت مهدی علیه السلام باشد.
دعا با این عبارت شروع می شود: ﴿ اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ... ﴾
در ضمن این دعا نیز همان عبارت مذکور در روایت پیشین آمده است:
﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ فِيهِ... ﴾ (3)
ص: 250
مؤمن باید همواره عزم و اراده و همّتش این باشد که رضایت خاطر امام عصر علیه السلام را فراهم آورد، آن چه موجب خشنودی آن بزرگوار می شود انجام دهد و آن چه خشم و سخط ایشان را به دنبال دارد ترک کند، ما در این فصل وظایفی را که مربوط به کلیۀ اوقات است و باعث خشنودی آن حضرت می گردد و محبوبیّت آن در نزد ائمّه علیهم السلام ثابت شده و ما را به آن ترغیب فرموده اند و ارتباط بنده را با امام ها تقویت می نماید در ضمن شانزده امر بیان می کنیم:
امر اوّل: دوام اشتغال به تحصیل علوم و معارف دین اعم از اصول و فروع به عنوان تعلّم یا تعلیم به گونه ای که فهم نیکویی برای اخبار و فرموده های ائمه اطهار علیهم السلام پیدا کند. این عمل رضایت خاطر امام علیه السلام را فراهم می کند به دو جهت:
جهت اوّل کمال محبوبیّت آن در نزد ائمّه علیهم السلام در اخبار ثابت شده است؛ امّا در باب تعلیم از امام صادق علیه السلام این روایت شده است که فرمود:
﴿ اِعرِفوا مَنازِلَ شیعَتِنا بِقَدرِ ما یُحسِنونَ مِن رِوایاتِهِم عَنّا ، فإنّا لا نَعُدُّ الفَقیهَ مِنهُم فَقیها حَتّی یَکونَ مُحَدَّثا ، فقیلَ لَهُ : أ وَ یَکونُ المُؤمِنُ مُحَدَّثا ؟ قالَ : یَکونُ مُفَهَّما ، و المُفَهَّمُ مُحَدَّثٌ. ﴾ (1)
مرتبۀ شیعیان ما را به مقداری که از ما نیکو روایت می کنند بشناسید. ما فقیه را
ص: 251
فقیه نمی شماریم تا آن که محدّث باشد. عرض کردند: آیا مؤمن محدّث می شود؟ فرمود: اهل فهم می شود و اهل فهم محدّث است.
و نیز آن حضرت فرموده است:
﴿ اعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَاتِهِمْ عَنَّا ، وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا. ﴾ (1)
مراتب شیعیان ما را به مقدار روایت شان و فهم شان از ما بشناسید.
از مفاد این دو حدیث استفاده می شود که حسن فهم اخبار و كثرت نقل آن ها از علائم تشیّع و ملاک فقاهت است.
امّا نسبت به تعلّم و مطلق مذاکره، امیر مؤمنان علیه السلام در نامه اش به مالک اشتر می نویسد: ﴿ وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَ مُنَاقَشَةَ الْحُكَمَاءِ ﴾ (2) چنین دستوری و چنین تأکیدی به چنین عالم بی نظیری با کثرت مصاحبت او با آن حضرت دلالت بر شدت محبوبیّت این عمل دارد.
و در خطبۀ همام در وصف اهل تقوی فرموده است:
﴿ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ . ﴾ (3)
گوش خود را وقف علمی کردند که به آن ها سود می بخشد.
و واضح است که این فرمایش شدت اهتمام در یادگیری علم و محبوبیّت آن را بیان می کند.
جهت دوّم. به قدری که با تعلیم و تعلّم و مذاکره آن نصرت امام علیه السلام حاصل می شود با چیز دیگری حاصل نمی شود شاهد آن این روایت است:
﴿ تَلَاقَوا وَ تَحادَثُوا فَاِنَّ فِي ذَلِكَ اَحيَاءَ لِأَمِرنَا. ﴾
به ملاقات یک دیگر بروید و در پیرامون ولایت ما با هم گفتگو داشته باشید که این باعث احیای امر ما می گردد.
ص: 252
و در همین رابطه ائمّۀ اطهار علیهم السلام نسبت به بعضی از اصحاب تجلیل و تعظیم خاصّی می فرمودند. امام صادق علیه السلام دربارۀ زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاوية عجلى فرمود:
این ها چهار تن از نجبا هستند که نسبت به بیان حلال و حرام خداوند رعایت امانت الهی را می نمایند.
﴿ لَوْلاَ هَؤُلاَءِ لاَنْقَطَعَتْ آثَارُ اَلنُّبُوَّهِ وَ اِنْدَرَسَتْ ﴾
اگر این ها نبودند آثار نبوّت منقطع گردیده و کهنه می شد، یعنی به مردم نمی رسید و از آن بهره نمی گرفتند. (1)
و در فرمایش دیگر است که فرمودند:
﴿ مَا أَحَدٌ أَحْیَا ذِکْرَنَا وَ أَحَادِیثَ أَبِی إِلاَّ زُرَارَهُ وَ أَبُو بَصِیرٍ لَیْثٌ اَلْمُرَادِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدُ بْنِ مُعَاوِیَهَ اَلْعِجْلِیُّ وَ لَوْ لاَ هَؤُلاَءِ مَا کَانَ أَحَدٌ یَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلاَءِ حُفَّاظُ اَلدِّینِ وَ أُمَنَاءُ أَبِی عَلَی حَلاَلِ اَللَّهِ وَ حَرَامِهِ، وَ هُمُ اَلسَّابِقُونَ إِلَیْنَا فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلسَّابِقُونَ إِلَیْنَا فِی اَلْآخِرَهِ. ﴾
جز همان چهار نفر مذکور در فرمایش سابق کسی باعث احیای ذکر ما و احادیث پدرم نگردید. این ها حافظان دین و امینان پدرم بر حلال و حرام الهی .هستند. این ها در دنیا به سوی ما سبقت گرفتند و در آخرت نیز در ملحق شدن به ما از دیگران پیشی خواهند گرفت.
و از مؤيّدات دیگر آن است که نقل نموده اند حضرت صاحب الامر علیه السلام بيت
زیر را بر روی قبر شیخ مفید رحمه اللّه علیه مرقوم فرمودند:
لا صوّت الناعي بفقدك انّه *** يوم على آل الرسول عظيم
ان كنت قد غبت في جدث الثرى *** فالعلم و التوحيد فيك مقيم
و القائم المهدي يفرح كلّما *** تليت عليك من الدروس علوم (2)
ص: 253
كاش خبر دهندۀ مرگ، خبر فقدان تو را نیاورد، روز مرگ تو روزی است که برای آل محمّد علیهم السلام مصیبت بزرگی است.
اگر چه تو در میان خاک قبر پنهان شدی علم و توحید در تو اقامت گزیده است.
امام قائم حضرت مهدی علیه السلام خوشحال می شد ،هر گاه تو از انواع علوم تدریس می کردی.
امر دوّم: مواظبت داشتن بر زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام در روایات ما هست که چون بعضی از اصحاب خدمت امام صادق علیه السلام می رسیدند، امام از آن ها می پرسیدند: آیا روزی یک بار به زیارت حضرت ابا عبد اللّه می روی یا نه؟ و چون از نرفتن خود خبر می دادند آن حضرت آزرده خاطر می شدند می فرمودند: این جفا نسبت به آن جناب و ما اهل بیت است و در بعضی اخبار است که چون اصحاب کمی مال یا ضعف پیری و یا ترس از دشمن را عذر نرفتن خود بر می شمردند، امام علیه السلام می فرمود:
این عذر ها موجب سقوط حق زیارت ایشان نمی شود بلکه باید در چنین حالت هایی بر بالای بام خانه روید و سلامی هر چند مختصر به آن حضرت به این عبارات بگویید:
﴿ السَّلامُ عَلَیْکَ یا ابا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ ﴾
و به بعضی می فرمودند: در خانۀ خود اقامۀ عزا نمایید گر چه خود و اهل خانه باشید و بر غربت و مظلومیت آن سرور مظلومان عالم اشک ماتم بریزید.
امر سوّم: مواظبت داشتن بر خواندن زیارت عاشورا. امام محمّد باقر علیه السلام از ذکر فضیلت این زیارت به علقمه فرمودند:
اگر می توانی هر روز این زیارت را از دور یا نزدیک بخوان تا همۀ آن اجر و
ص: 254
ثواب ها که گفتم برای تو نیز باشد. (1)
مؤیّد آن قصۀ سیّد رشتی است که امام عصر علیه السلام به او فرمودند: شما چرا زیارت عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. (2)
شاهد دیگر بر کمال محبوبیّت آن روایت صفوان است که گفت: امام صادق علیه السلام آن را نزد قبر مبارک امیر مؤمنان علیه السلام خواندند. (3)
باید گفت این زیارت یک معجون الهی است و بهترین وسیله است برای آن که بنده به خداوند متعال و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّۀ اطهار علیهم السلام تقرّب پیدا کند و بالا ترین وسیله است برای آن که توفیق اعمال صالح نصیب بنده گردد و بسیار کار ساز در رفع مشکلات و بر آمدن حاجات است به حدی که می توان گفت در میان سایر اعمال مستحبی مانند خورشید است نسبت به ستارگان.
امر چهارم: محبّت دائمی نسبت به حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام که از لوازم آن چند امر است:
1- شوق فراوان به زیارت ایشان به گونه ای که لذّت آن برایش بیش از هر چیز باشد. (4)
2- جزع و بی تابی هنگام ذکر مصیبت آن حضرت. (5)
3- کثرت اهتمام در اقامۀ عزای آن حضرت و دریغ نداشتن از صرف مال و نیز حضور در مجالس عزای ایشان.
4- یاد بسیار آن حضرت مخصوصاً در هنگام آشامیدن آب (6) و خوردن غذا
ص: 255
و دیدن اولاد و ...
شدّت محبّت آن حضرت در دل هر کس که قرار گرفته باشد لطفی بزرگ از پروردگار به او شده است.
امر پنجم: مواظبت داشتن بر انجام نوافل یومیه و نافلۀ شب که شاهد بر کمال محبوبیّت آن این آیۀ کریمه است:
﴿ وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةٌ لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً ﴾ (1)
پاسی از شب را به تهجّد بپرداز. امید است پروردگارت تو را به مقام محمود (مقامی در خور ستایش) بر انگیزد.
و شاهد دیگر قصّۀ سیّد رشتی است که قبلاً ذکر شد و امام عصر علیه السلام در ضمن توصیه هایش به او توصیه به نافله نمود و سه بار فرمود: نافله، نافله، نافله.
امر ششم: مواظبت داشتن بر ذکر استغفار مخصوصاً به آن چه نصّی در مورد آن آمده است مانند هفتاد مرتبه استغفار به این لفظ ﴿ أستغفرُ اللّه وَ اَتوبُ اِليهِ. ﴾ بعد از نماز صبح و عصر و صد بار پیش از خوابیدن و در روز صد بار ﴿ أستَغفُرِ اللّه ﴾ و صد بار ﴿ اَتُوُبُ اِلي اللّه ﴾ گفتن.
و شاهد کمال محبوبیّت آن آیات فراوانی است در قرآن کریم که به آن امر فرموده و روایاتی است که به آن سفارش شده است.
حضرت رضا علیه السلام فرموده اند:
﴿ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَقُومُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ انَّ خَفَّ حَتَّى يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً. ﴾
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم از مجلس خود بر نمی خاست تا آن که بیست و پنج مرتبه استغفار می نمود گر چه آن مجلس مختصر و کوتاه مدّت بود. (2)
کسی به حضرت جواد الأئمه علیه السلام نامه نوشت و از آن حضرت درخواست
ص: 256
نمود به من علمی بیاموزید که در دنیا و آخرت با شما باشم امام علیه السلام مرقوم فرمود: سورۀ قدر را زیاد بخوان و همواره لب را به ذکر استغفار مترنّم بدار.
امر هفتم: مواظبت داشتن بر تلاوت قرآن زیرا قرآن یکی از دو ثقل است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آن را در معیت اهل بیت علیهم السلام قرار داد و فرمود مادامی که بر هر دو متمسّك باشید از خطر ها مصون هستید (1) و از این فرمایش استفاده می شود که توسل به قرآن به همۀ اقسامش شرط تمامیت توسّل به امام علیه السلام است.
یکی از اقسام توسّل به قرآن قرائت آن است و از سیرۀ اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود که آنان کثرت اهتمام به قرائت قرآن همیشه و هر روز مخصوصاً بین الطِلوعين داشته اند. (2)
دیگر از اقسام توسّل به قرآن، ختم آن و اهداء ثواب آن به امام علیه السلام است.
شخصی به حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عرض کرد: من در ماه مبارک رمضان بسا زیاده بر چهل ختم قرآن می خوانم و ثواب آن را به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّۀ اطهار علیهم السلام تا شما که امام زمانم هستید هدیه می کنم آیا برای این عمل اجر و پاداشی هست؟
امام علیه السلام سه مرتبه فرمودند: در قیامت با ما هستی.
امیر مؤمنان علیه السلام درباره توسّل به قرآن فرموده است:
﴿ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدُ الَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نقضان : زِيَادَةُ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانُ مَنْ عَمِّي وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لأوانكم ، فانٍ
ص: 257
فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالِ ، فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ... ﴾
کسی هم نشینی با قرآن نکرده مگر آن که برخاسته است با زیادتی یا نقصان، زیادتی در هدایت، نقصان در کوری و جهالت. بدانید کسی با داشتن قرآن دچار فقر و کمبود نیست و کسی با نداشتن آن هرگز بی نیاز نیست. برای درد های خود از آن شفا بجویید و در گرفتاری ها و سختی ها از آن کمک بگیرید، زیرا در قرآن شفای بزرگ ترین درد است که آن کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است.
و در ادامۀ همان خطبه فرموده است:
﴿ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فانّه حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِينُ وَ فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءُ غَيْرُهُ ... ﴾
و خداوند سبحان کسی را به مانند این قرآن موعظه نکرده و پند نداده است همانا قرآن ریسمان محکم پروردگار و سبب مورد اطمینان او است و در آن طراوت و خرمی قلب و سرچشمه های علم است و برای قلب جلا دهنده ای غیر آن نیست. (1)
امر هشتم: مواظبت داشتن بر زیارت مختصر ائمّۀ اطهار علیهم السلام یا که در ایّام هفته ذکر شده است و در حدیث هر روزی از روز های هفته به برخی از آنان اختصاص داده شده. (2)
و بنا بر این باید در هر روز به امام یا امامانی که به آن روز تعلّق و ارتباط دارند توجه خاصی نمود همان طور که برای هر مطلبی توسل به امام خاصّی سفارش شده که باید به همان امام توسّل پیدا کرد تا سریع تر به اجابت رسد (3) و پرونده
ص: 258
مقدّرات ما به دست هر یک از آنان می رسد تا در اختیار آخرین ایشان امام عصر علیه السلام قرار می گیرد و به دست ایشان جاری می گردد.
امر نهم: مواظبت داشتن بر ذکر و دوام آن است و شاهد بر کمال محبوبیّت آن، این آیۀ شریفه است:
﴿ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّه قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ... ﴾ (1)
کسانی که خدا را یاد می کنند و ذکر او می گویند در حالی که ایستاده یا نشسته و یا بر پهلو خوابیده اند.
و اين آيۀ شريفه ﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيرا ﴾ (2) که امر فرموده به بسیار ذکر خدا نمودن.
امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه فرموده اند:
﴿ مَا مِنْ شَيْ ءِ الَّا وَلَهٍ حَدُّ يَنْتَهِي إِلَيْهِ الَّا الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدُّ يَنْتَهِي إِلَيْهِ، فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، الْفَرَائِضُ، فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ، وَ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدٍّ، وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّ الَّا الذِّكْرِ، فَانِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلٍ لَمْ يَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ وَ لَمْ يُجْعَلْ لَهُ حَدّاً يَنْتَهِي إِلَيْهِ، ثُمَّ تَلَا: ﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً ﴾ . ﴾
هیچ چیز نیست مگر آن که برایش حدی است که به آن منتهی می شود مگر ذکر که برایش حدّی نیست خداوند - تبارک و تعالی - فرائض را واجب فرموده، کسی که آن ها را به جا آورد به حد آن عمل کرده است. کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد، کسی که حج رود همین حد آن است. جز ذکر که خداوند به قلیل آن راضی نگشته و برای آن حدّی قرار نداده که پایانش باشد.
سپس این آیه را تلاوت فرمود:
ص: 259
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... ﴾
ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را زیاد یاد کنید و او را صبح و شام تسبیح گویید.
سپس فرمود: پدرم کثیر الذّکر بود همراه او راه می رفتم و او ذکر خدا
می گفت. با آن حضرت غذا می خوردم و او ذکر خدا می گفت. با مردم سخن می گفت و این کار او را از ذکر خدا باز نمی داشت. ما را جمع می کرد و دستور می داد به ذکر تا طلوع خورشید. کسانی را که قرائت قرآن می کردند به قرائت و دیگران را به ذکر امر می فرمود. خانه ای که در آن قرآن خوانده شود و ذکر خدا نمایند برکت آن زیاد می شود؛ فرشتگان در آن جا حضور پیدا می کنند و شیاطین آن جا را ترک می نمایند و برای اهل آسمان می درخشد همان طور که ستارۀ پر نور سحری برای اهل زمین نور می دهد؛ اما خانه ای که در آن قرائت قرآن نشود برکت آن کم می گردد فرشتگان از آن جا دور و شیاطین نزدیک می شوند.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده است: آیا به شما خبر ندهم به بهترین اعمال که درجات شما را بیش از چیز های دیگر بالا می برد و پاکیزه تر از اعمال دیگر نزد پروردگار است و از هر دینار و در همی برای شما بهتر است و از این که با دشمن روبرو شوید و مقاتله کنید بالا تر است؟ عرض کردند: بلى يا رسول اللّه صلی اللله علیه و آله و سلم فرمود: زیاد ذکر خدا گفتن و به یاد او بودن. (1)
امر دهم: مواظبت داشتن بر تعقیب نماز ها مخصوصاً نماز صبح تا طلوع آفتاب و شاهد بر کمال محبوبیّت آن این آیۀ شریفه است: ﴿ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ که إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ ﴾ (2) كه تفسیر شده به اشتغال به تعقیب بعد از فراغ از نماز و شاهد دیگر اهتمام ائمّه علیهم السلام به تعقیب نماز ها است.
ص: 260
و بهترین تعقیب بعد از هر نماز تسبیح حضرت صدّیقۀ کبری علیها السلام است.
امر یازدهم: مواظبت داشتن بر صلوات در هر حالی و در هر زمان و مکانی است و شاهد بر کمال محبوبیّت آن این آیۀ شریفه است:
﴿ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما ﴾ (1)
همانا خدا و ملائکه او بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید بر او درود و سلام فرستید.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
﴿ إِذَا ذُكِرَ النَّبِيُّ صُلِّيَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْهِ ... ﴾
هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم یاد شد بر او زیاد صلوات فرستید که هر کس بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یک صلوات فرستد خدا بر او در هزار صف از فرشتگان درود فرستد و باقی نمی ماند چیزی از آن چه خداوند آفریده مگر آن که بر آن بنده به خاطر صلوات خدا و ملائکه بر او صلوات فرستد و کسی که به چنین پاداشی از خود رغبت نشان ندهد نادان و فریب خورده است و خدا و رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم و اهل بيتش علیهم السلام از او بیزارند. (2)
در حدیث دیگر است که امام مجتبی علیه السلام فرمود: برای قلب چشمی است مانند چشم سر. هر کس بر صلوات مداومت داشته باشد خداوند چشم قلب او را باز می کند و هر امر حقی بر او مکشوف میگردد و چون آن را ترک کند چشم دلش بسته می شود و در امر حق متحیّر می ماند.
آن چه در امر صلوات مهم است توجه داشتن به مفاد و معنای صلوات است. ابن ابی حمزه گوید: از امام صادق علیه السلام و در مورد این آیۀ شریفه سؤال کردم:
﴿ إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ... ﴾
ص: 261
امام علیه السلام فرمود: صلوات خداوند، رحمت است و صلوات ملائکه ثنا تمجید است و از مردم دعا می باشد. (1)
عبد الرحمن بن كثیر در مورد همین آیه از آن حضرت سؤال کرد..
امام علیه السلام فرمود:
﴿ صَلَاةُ اللَّهِ تَزْكِيَةُ لَهُ فِي السَّمَاءِ ﴾
صلوات خداوند تزکیۀ آن حضرت را در آسمان نمودن است.
عرض کردم: تزکیه خداوند او را به چه معنا است؟ فرمود:
﴿ زَکّاهُ بِأَنْ بَرَّأَهُ مِنْ كُلِّ نَقْصٍ وَ آفَةٍ يَلْزَمُ مَخْلُوقاً. ﴾
به این که او را از هر نقص و عیب و آفتی که در مخلوقات است بری می داند.
عرض کردم صلوات مؤمنین به چه معنا است؟ فرمود:
﴿ یُبَرِّءُونَهُ وَ يُعَرِّفُونَهُ بِأَنَّ اللَّهَ قَدْ بَرَّأَهُ مِنْ كُلِّ نَقْصٍ هِرُّ فِي الْمَخْلُوقِينَ مِنَ الْآفَاتِ. ﴾
او را مبرا و پاک می دانند و تعریف می کنند او را به این که خداوند او را بری فرموده از هر نقصی که در مخلوقات است.
سپس امام علیه السلام فرمود:
﴿ فمن عرفه و وصفه بغير ذلك فما صلّى عليه.» هر که او را به غیر آن چه گفته شد بشناسد و وصف کند در حقیقت بر او صلوات نفرستاده است.
عرض کردم: هنگامی که خواستیم بر آن حضرت صلوات فرستیم چگونه و با چه الفاظی آن را ادا کنیم؟ فرمود بگویید:
﴿ اللَّهُمَّ أَنَا نُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا أَمَرْتَنَا بِهِ وَ كَمَا صَلَّيْتَ أَنْتَ عَلَيْهِ ، فَكَذَلِكَ صَلَاتُنَا عَلَيْهِ. ﴾ (2)
ص: 262
عبد اللّه بن سنان گوید: با جمعی از اصحاب نزد امام صادق علیه السلام بودیم، ابتدا به ما فرمود: چگونه بر پیامبر صلوات می فرستید؟
عرض کردیم: می گوییم: ﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلِيُّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. ﴾
فرمود: گویا شما به خداوند امر می کنید که بر ایشان صلوات فرستد.
عرض کردیم: پس چگونه بگوییم؟
فرمود، بگویید: ﴿ اللَّهُمَّ سَامِكَ الْمَسْمُوكَاتِ... ﴾
پس از آن چه گفته شد معلوم گردید که معرفت شرط تمامیّت صلوات است. مفاد صلوات چه از خداوند و چه از دیگران تمجید و تقدیس آن چهارده نور پاک است. تمجید و تقدیس خداوند بر دو وجه است: یکی آن که آن ها را کامل و پاک از هر گونه عیبی ایجاد فرموده و همواره آنان را از هر گونه رجسی که بر اثر قرب و تأثیر تصرفات شیاطین انس و جن است محفوظ می دارد و دیگر آن که کمال و قدس آن ها را در تمام عوالم برای همه موجودات ظاهر فرموده و بیان نموده و منتشر ساخته است.
صلوات دیگران نیز تمجید و تقدیس آن ها است به دو وجه: یکی به بیان کمالات و مقام طهارت آن ها و دیگر اعتراف به کمالات و مقام قدس ایشان نزد خداوند با گفتن ﴿ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلِيُّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ﴾ و با درخواست از خداوند که کمالات و آیات و برکات و قدس ایشان را برای بندگان ظاهر فرماید.
امر دوازدهم: مواظبت داشتن بر خواندن دعا های صحیفۀ سجّادیه و شاهد بر کمال محبوبیّت آن قصه ای است که محدّث نوری رحمه اللّه علیه در نجم الثاقب در شرح شرفیابی شیخ اجلّ مجلسی اوّل رحمه اللّه علیه به حضور مبارک حضرت صاحب الامر علیه السلام نقل کرده است. می گوید: عرض کردم: ای مولای من، برای من میسّر نمی شود و ممکن نیست که همه وقت خدمت شما برسم، به من به من کتابی عطا فرمایید که همیشه به آن عمل نمایم. آن حضرت فرمود: کتابی به فلانی (و اسم او را بردند)
ص: 263
داده ام. برو از آن شخص بگیر.
می گوید کتاب را که از او گرفتم دیدم صحیفظۀ سجّادیه است. پس آن را نشر دادم و تعداد زیادی از افراد به برکت آن مستجاب الدعوه شدند.
شاهد دیگر آن است که در مورد این دعا ﴿ يَا مَنْ تَحِلُّ بِهِ عَقَدَ اَلْمَکَارِهَ... ﴾ که از دعا های صحیفۀ سجّادیه است امام هادی علیه السلام فرموده اند هر گاه به ما آل محمّد علیهم السلام فقر یا شدّت و بلایی روی آورَد به این دعا متوسّل می شویم.
امر سیزدهم: مواظبت داشتن بر رعایت آداب و سنن که قسمتی از آن مربوط به نظافت و تطهیر بدن و لباس و مسکن است مانند حمام رفتن، غسل کردن، با وضو بودن، مو های زاید بدن را از بین بردن، نوره کشیدن، ناخن گرفتن، شستن دست ها قبل از خوردن غذا و بعد از آن، شستن لباس و ظروف، خلال کردن، مسواک زدن، جاروب کردن و ازالهٔ تار های عنکبوت از در و دیوار خانه و امثال این امور. قسمتی از آن مربوط به زینت است مانند بوی خوش استعمال کردن، شانه زدن، انگشتر در دست نمودن و امثال آن. شاهد بر محبوبیّت این امور ترغیب و تحریص فراوانی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام به آن ها نموده اند و خود ایشان همواره بر انجام آن ها مواظبت داشته اند و در بیان محبوبیت آن فرموده اند: ﴿ إِنَّ اللَّهَ جَمِيلُ يُحِبُّ الْجَمَالَ ﴾ .
امر چهاردهم: احتراز و دوری جستن از کلّیۀ مکروهات که در اخبار مذمّت بسیار در ارتکاب آن ها شده است زیرا تأثیر بعضی از آن ها قرب و نزدیکی شيطان و تأثیر بعضی بعد و دوری ملائکه است. بعضی باعث حزن و اندوه و بعضی موجب امراض و بعضی عامل فقر و تنگ دستی می باشند.
شخصی خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: ای رسول خدا من ثروتمند بودم و اکنون فقیر شده ام؛ صحیح و سالم بودم و اکنون مریض شده ام؛ محبوب مردم بودم و اکنون مبغوض آن ها گشته ام؛ فرحناک و شادمان بودم و اکنون اندوهناک و غمگین گردیده ام؛ زمین با همه فراخی و وسعتش بر من تنگ
ص: 264
شده و هر چه در طول روز به دنبال رزق و روزی می گردم آن را نمی یابم؛ گویا نام من از دیوان رزق محو گردیده است.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به او فرمودند: شاید آن چه باعث هموم است به کار می گیری.یعنی کار هایی می کنی که نتیجۀ آن ها ایجاد غم و اندوه و گرفتاری است. عرض کرد: میراث هموم چیست؟
فرمود: شاید در حال نشستن عمامه بر سر می بندی یا در حال ایستاده زیر جامه می پوشی یا ناخن را با دندان می گیری یا صورت خود را با دامنت خشک می کنی یا ایستاده در آب بول می کنی یا به روی می خوابی؟
عرض کرد: آری، بعضی از این ها را انجام می دهم.
حضرت فرمود: از خدا بپرهیز و باطن خود را خالص کن و این دعا را بخوان: ﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهَى طُمُوحُ الْآمَالِ... ﴾
امر پانزدهم: مواظبت داشتن بر انجام سجدۀ شکر و شاهد محبوبیّت آن اهتمامی است که ائمّۀ اطهار علیهم السلام به آن داشته اند و ترغیب و تأکیدی است که در مورد آن فرموده اند. در حدیث است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در راهی تشریف می بردند؛ از مرکب فرود آمدند و پنج سجدۀ شکر کردند و فرمودند: جبرئیل برای من پنج بشارت آورد، به شکر هر یک سجده ای به جا آوردم و فرموده اند: هر گاه نعمتی به تو رسید و یا یاد یکی از نعمت ها را کردی سجده کن که این شکر نعمت است و موجب بقا و زیادتی آن می گردد.
سجده بالا ترین مرتبۀ خضوع بنده نسبت به پروردگار است و بهترین وسیله برای قرب الهی می باشد. در حدیث است که کسی به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا برای من بهشت را ضمانت کنید. آن حضرت فرمود: می پذیرم؛ ولی تو مرا به کثرت سجده اعانت کن. (1)
ص: 265
از بهترین مواضع سجده شکر یکی بعد از هر نماز فریضه است. خداوند در - تبارک و تعالی - مورد چنین شخصی می فرماید:
﴿ اشْكُرْ لَهُ كَمَا شَكَرَ لِي، وَ أَقْبَلَ إِلَيْهِ وَ ارَاهُ وَجْهِي. ﴾
شکر او را می نمایم همان طور که شکر مرا کرد و به او روی می آورم و او را مورد مرحمت خاصّ خویش قرار می دهم. (1)
امر شانزدهم: مواظبت داشتن بر سه روز روزه در هر ماه و آن به دو گونه وارد شده است:
اوّل با فاصله از یک دیگر پنج شنبه اوّل ماه، پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه اوّل از دهۀ دوّم ماه که ثواب روزه جمیع ایام سال را دارد.
دوّم: پیوسته و بدون فاصله که سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه است.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: به امیر مؤمنان علیه السلام بگو که از هر ماه سه روز را روزه بدار تا برای روز اوّل ثواب ده هزار سال و برای روز دوّم ثواب سی هزار سال و برای روز سوّم ثواب صد هزار سال نوشته شود،
امیر مؤمنان علیه السلام عرض کرد: این اجر و پاداش مخصوص من است یا هر کس این عمل را انجام دهد؟ فرمود: هر یک از شیعیان تو این روز ها را روزه بدارد این ثواب را خواهد داشت. عرض کرد آن روز ها کدام یک از روز های ماه است؟ فرمود: سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
ص: 266
مقدمه مؤلف...9
بخش اوّل
فصل اوّل: ذکر زبانی...17
کیفیت اوّل: ذکر به طور علنی و آشکارا...17
کیفیت دوّم: ذکر زبانی در خلوت و تنهایی است...21
فایده این نحو ذکر زبانی...25
فصل دوّم: ذکر نوشتاری...27
فصل سوّم: ذکر قلبی...31
وجه اوّل: حالت اجتماعی انسان...31
فایده این ذکر قلبی...37
آداب این ذکر قلبی...41
وجه دوّم: حالات شخصی انسان...41
آداب ذکر قلبی امام عصر علیه السلام در حال سرور و نعمت...49
فواید این قسم ذکر قلبی...52
وظیفه ذکر قلبی در حال حزن و مصیبت...55
گونۀ اوّل حزن...55
فایده این ذکر قلبی...57
گونه دوّم حزن...57
آداب ذکر آن حضرت در این گونه حزن...61
فایده این گونه ذکر...62
ذکر قلبی آن حضرت در حال توفیق طاعت...62
انواع محبّت آن حضرت در عبادات...65
نوع اوّل از محبّت آن حضرت در عبادات...65
نوع دوّم از محبّت آن حضرت در عبادات...72
ص: 267
دو فایده از ذکر قلبی امام در حال عبادت...73
وظیفه ذکر قلبی آن حضرت در وقت غفلت و ارادۀ معصیت...75
وظیفه ذکر قلبی آن حضرت در حال ملاقات با دوستان ایشان...82
آداب وظیفه این موالات در هنگام ملاقات با دوستان حضرت...90
نکته ای مهم در این گونه از ملاقات ها...97
فایده این گونه ملاقات ها...98
وظیفه انسان هنگام ملاقات با دشمنان و مخالفین آن حضرت...100
آداب ملاقات با مخالفین در دو مقام اظهار تبری و تقیّه...104
فایده این گونه ذکر...105
بخش دوّم
فصل اوّل: بیان مکان هایی که به آن حضرت منسوب است...115
قسم اوّل: مکان هایی که پیوسته و همیشه به آن حضرت منسوب است...115
مکان اوّل: غدیر خم...115
مكان دوّم: قم...118
مكان سوّم: سرداب مقدّس آن حضرت در سامراء...120
مکان چهارم: مسجد سهله...120
مکان پنجم: مقام ایشان در مسجد کوفه است...121
مکان ششم: همۀ مقاماتی که به آن حضرت منسوبند در همۀ شهر ها...121
قسم دوّم از مکان های منسوب به آن حضرت...122
قسم سوّم از مکان های منسوب به آن حضرت...122
فصل دوّم بیان آداب ذکر قلبی آن حضرت در آن مکان ها و فواید آن...131
قسم اوّل: آداب لازم...131
قسم دوّم: آداب مستحب...134
فواید عظیم این گونه ذکر قلبی امام عصر علیه السلام...139
فصل سوّم بیان آداب و فواید ذکر قلبی آن حضرت در مطلق مکان ها...141
مطلب اوّل:...141
مطلب دوّم:...149
مطلب سوّم:...149
مطلب چهارم:...150
ص: 268
بخش سوّم
فصل اوّل: آداب ذکر آن حضرت در زمان های خاص...157
زمان اوّل از زمان های خاص، شب های قدر در ماه مبارک رمضان...160
امر اوّل از وظایف ذکر قلبی...164
امر دوّم از وظایف ذکر قلبی آن حضرت در اوقات تقدیر امور...167
آداب مخصوص این سه زمان:...167
زمان دوّم از زمان های خاص، هنگام عرض اعمال است...174
کیفیّت عرضه اعمال و توضیحی پیرامون مفاد این اخبار...177
قسم اوّل از عرضۀ اعمال، عرض خود اشیا و اشخاص است...178
قسم دوّم از عرضۀ اعمال، عرض گفتاری...184
قسم سوّم از عرضۀ اعمال، عرض نوشتاری است...184
و امّا حکمت در این دو قسم از عرضۀ اعمال...186
وظیفه ما در اوقات عرض اعمال نسبت به ذکر قلبی امام عصر علیه السلام...189
بیان جهت اوّل...192
بیان جهت دوّم...194
اما نسبت به حق الناس...197
جبران حق اللّه و حق الناس...197
مقصد اوّل معنای کفّاره...199
نقش کفاره در امر سیّئات و گناهان...200
مقصد دوّم در بیان مفاد آیه شریفه...202
وضایف بندگان هنگام عرض اعمال محضر امام علیه السلام...218
بهترین زمان عرضۀ اعمال، هنگام زیارت امام حسین علیه السلام...218
زمان سوّم از زمان های خاص، شب جمعه...225
آداب این تذکر...227
فایده رعایت این آداب...229
زمان چهارم از زمان های خاص، روز شب جمعه...230
وظیفه ذکر قلبی دوستان آن حضرت نسبت به ایشان در این روز مبارک...230
آداب ذکر ایشان در این روز...231
زیارت سلام علی آل یس...233
زمان پنجم از زمان های خاص ایّام فرح و سرور ایشان است...235
ص: 269
آداب فرح و شادمانی در این ایّام...235
زمان ششم از زمان های خاص، ایام حزن و غم ایشان است...236
آداب حزن و غم....237
زمان هفتم از زمان های خاص، اوقات عبادت ایشان است...238
آداب و فواید این تذكّر...239
زمان هشتم از زمان های خاص، روز تولّد ایشان است...239
وظيفه تذکر ایشان در شب و روز نیمۀ شعبان...239
آداب این تذكّر...240
زمان نهم از زمان های خاص، اوقاتی است که وعده ظهور و فرج در آن ها داده شده...240
زمان دهم از زمان های خاص، روز به خلافت رسیدن و انتقال امامت به ایشان...241
زمان یازدهم از زمان های خاص، اوقاتی که برای تجدید عهد و بیعت تأکید شده...242
فایده تجدید عهد و عقد و بیعت در این اوقات...245
معنای تجدید عهد...248
فصل دوّم: در بیان وظیفه و آداب و فواید ذکر قلبی آن حضرت در همه زمان ها...251
امر اوّل: اشتغال دائمی به کسب علم...251
امر دوّم: مواظبت بر زیارت امام حسین علیه السلام...230
امر سوّم: مواظبت بر زیارت عاشورا...230
امر چهارم: محبّت دائمی نسبت به امام حسین علیه السلام...231
امر پنجم: مواظبت بر نوافل...231
امر ششم: مواظبت بر استغفار...232
امر :هفتم مواظبت بر تلاوت قرآن...232
امر هشتم: مواظبت بر زیارت ائمه در روز های هفته...234
امر نهم: مواظبت بر ذکر و دوام آن...234
امر دهم: مواظبت بر تعقیبات نماز...236
امر یازدهم: مواظبت بر صلوات...236
امر دوازدهم: مواظبت بر دعا های صحیفه سجادیه...238
امر سیزدهم: مواظبت بر آداب و سنن مثل نظافت و گرفتن ناخن...239
امر چهاردهم: دوری از مکروهات...239
امر پانزدهم: مواظبت بر سجده شکر...240
امر شانزدهم: مواظبت بر سه روز روزه در هر ماه...241
ص: 270
قرآن مجید
احتجاج، طبرسی
احرام محرّم، نیشابوری
اسرار الصلاة، شهید ثانی
اسرار الصلاة، ملکی تبریزی
اعتقادات، شیخ صدوق
اقبال الاعمال، سید ابن طاووس
الزام الناصب، يزدى
القطره، مستنبط
الكنى و الالقاب، محدث قمی
المجموع الرائق، هبة الدین موسوی
انوار النعمانية، سيد جزائري
أعيان الشيعة، سيد محسن امین
بحار الانوار، علامه مجلسی
بصائر الدرجات، صفار
تفسیر المیزان، علامه طباطبائی
تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی
تفسیر قمی، علی بن ابراهیم
تنبيه الخواطر، ورام
توحید، شیخ صدوق
تهذیب، شیخ طوسی
تفسیر امام عسکری علیه السلام
جنّة المأوى، محدث نوری
حليه الاوّلياء ، ابو نعيم
دار السلام، عراقی
رجال، کشی
روضات الجنّات، خونساری
روضه المتقين، محمّد تقی مجلسی
روضة الواعظین، نیشابوری
رياض العلما، میرزا عبد اللّه افندی
سفينة البحار، محدث قمی
سودای روی دوست
شفاء الصدور، تهرانی
شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، قاضی
شیوه های یاری قائم آل محمّد، مؤلف
صحیفه سجادیه، موحد ابطحی
صحيفه علویه جامعه، موحد ابطحی
صحیفۀ مهدیه، مجتهدی سیستانی
عبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی
عدة الداعى ابن فهد حلى
ص: 271
عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق
غرر الحكم، محدث آمدى
غیبت، شیخ طوسی
غیبت نعمانی، ابو زینیب النعمانی
فلاح السائل، سید ابن طاووس
فوايد الرضويه محدث قمی
فوز اكبر، مؤلف
قصص العلما، میرزا محمّد تنکابنی
کافی، شیخ کلینی
كامل الزيارات، ابن قولويه
کتاب البكاء، میر جهانی
کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس
كرامات الصالحين، محمّد رازی
كمال الدین شیخ صدوق
مستدرك الوسائل، محدث نوری
مشارق الانوار، حافظ رجب برسی
مصباح الزائر، سید ابن طاووس
مصباح الشريعة،
مصباح المتهجد، شیخ طوسی
مصباح، شیخ کفعمی
معارف و معاريف،
معالی السبطین، مازندرانی
مفاتيح الجنان، محدث قمی
مكيال المكارم، موسوی اصفهانی
منتخب الاثر، صافی گلپایگانی
من لا يحضره الفقیه، شیخ صدوق
مهج الدعوات، سید ابن طاووس
ميزان الحكمة، رى شهری
نجم الثاقب، محدث نوری
نفس الرحمان، محدث نوری
نهج البلاغه، فيض الاسلام
نیسم معرفت
ينابيع المودّة، قندوزی
وسائل الشیعه، حر عاملی
ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام ، مؤلف
مجموعه كتب مؤلف پیرامون امام عصر علیه السلام که منتشر شده است
فوز اکبر در توسلات به امام عصر علیه السلام
شیوه های یاری قائم آل محمّد علیهم السلام
مطلع الانوار، اشعار عربی
سوز هجران، اشعار فارسی
غدیر روز بیعت با امام زمان علیه السلام
ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام
دوران با شکوه ظهور
ص: 272