روشنای علم: مروری بر بیانات حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون دانش و تولید علم

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : روشنای علم: مروری بر بیانات حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون دانش و تولید علم/ به کوشش موسسه فرهنگی حدیث لوح و قلم؛ [برای] دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی).

مشخصات نشر : تهران: موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، 1390.

مشخصات ظاهری : [832] ص.

شابک : 130000ریال: 978-964-2951-24-6

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [832].

موضوع : خامنه ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران ، 1318 - -- دیدگاه درباره علوم

موضوع : خامنه ای، سیدعلی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - -- دیدگاه درباره سیاست علمی

موضوع : سیاست علمی -- ایران

شناسه افزوده : موسسه فرهنگی حدیث لوح و قلم

شناسه افزوده : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

رده بندی کنگره : DSR1692 /ع76 ر9 1390

رده بندی دیویی : 955/0844

شماره کتابشناسی ملی : 2 3 0 4 8 3 1

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

روشناى دل

مرورى بر بيانات

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى)

رهبر معظّم انقلاب اسلامى

پيرامون دانش و توليد علم

ص: 3

عنوان و نام پديدآورنده: روشناى علم: مرورى بر بيانات حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى) رهبر معظم انقلاب پيرامون دانش و توليد علم / به كوشش مؤسّسه ى فرهنگى حديث لوح و قلم.

مشخصات ناشر: تهران: انتشارات انقلاب اسلامى (وابسته به مؤسّسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى)، 1390.

مشخصات ظاهرى: 832 ص

ISBN : 978-964-2951-24-6 وضعيت فهرستنويسى: فيپا

موضوع: خامنه اى، على، رهبر جمهورى اسلامى ايران، 1318 -. - نظريه دربارة ة ة علوم

موضوع: خامنه اى، على، رهبر جمهورى اسلامى ايران، 1318 -. - نظريه دربارة ة ة سياست علمى

موضوع: سياست علمى -- ايران.

شناسه افزوده: مؤسّسه ى فرهنگى حديث لوح و قلم.

رده بندى كنگره: 1390 ر الف 76 ع / 1692 DSR

رده بندى ديويى: 955/0842

شماره كتابشناسى ملى: 1384032

مرورى بر بيانات حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى)

رهبر معظّم انقلاب اسلامى

پيرامون دانش و توليد علم

به كوشش: مؤسّسه ى فرهنگى حديث لوح و قلم

ناشر: انتشارات انقلاب اسلامى

(وابسته به مؤسّسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى)

شمارگان: 1000 نسخه

نوبت چاپ: پنجم - زمستان 1396

بها: 540000 ريال

شابك: 6-24-2951-964-978

نشانى: تهران، خيابان جمهورى اسلامى، خيابان فلسطين جنوبى، كوچه ى هلالى، شماره 26

تلفن: 66977268-66410649 - تلفن مركز پخش: 09195593732-66483695

پست الكترونيكى: Info@Book-Khamenei.ir - سامانه پيامكى: 1000 20 120 - http : // Book-Khamenei.ir

ص: 4

فهرست اجمالى

مقدمه 9

بخش اول: اسلام و علم

فصل اول: اهميت علم در اسلام 13

فصل دوم: رابطه ى علم و دين 29

فصل سوم: سابقه ى شكوهمند علم در ميان مسلمين 53

فصل چهارم: وضعيت تأسف بار امروز و ضرورت تحرك علمى مسلمين 63

فصل پنجم: جامعه ى مطلوب اسلامى 67

بخش دوم: غرب و علم

فصل اول: تقابل دين تحريف شده با علم در قرون وسطا 81

فصل دوم: جدايى علم از دين پس از رنسانس 85

فصل سوم: علم بدون اخلاق و نتايج آن 89

فصل چهارم: علم، پايه ى اقتدار غرب 113

فصل پنجم: انحصار طلبى و سوء استفاده از علم 119

فصل ششم: استفاده ى غرب از علوم مسلمين براى پيشرفت 139

فصل هفتم: برخى صفات خوب منجر به پيشرفت علمى 143

فصل هشتم: فرهنگ سازى غلط در ارزش گذارى علم 147

فصل نهم: تبليغات و اقدام عليه پيشرفت علمى مسلمين و ايران 151

فصل دهم: لزوم تفكيك فرهنگ غلط غرب از علم غربى 169

بخش سوم: ايران و علم

فصل اول: سابقه ى شكوهمند علمى در ايران 177

فصل دوم: خيانت قاجار و پهلوى به پيشرفت علمى كشور 187

فصل سوم: جدا كردن علم از دين در گذشته 211

فصل چهارم: تزريق نوميدى و خودباختگى علمى در گذشته 215

فصل پنجم: ترسيم وضعيت كنونى، فرصتها و پيشرفتهاى پس از انقلاب 231

ص: 5

فصل ششم: علم، عامل اقتدار كشور 293

فصل هفتم: همت و تلاش براى پيشرفت علمى ايران 311

فصل هشتم: فرهنگ و استعداد ايرانى؛ زمينه هاى پيشتازى علمى 349

فصل نهم: اهميت كتاب و كتاب خوانى 367

بخش چهارم: دانشگاه و مراكز تحقيقاتى

فصل اول: دانشجويان 371

فصل دوم: اساتيد و محققان 411

فصل سوم: مسؤولان و مديران 435

فصل چهارم: نخبگان 499

فصل پنجم: پايه گذارى و سابقه ى دانشگاه 513

فصل ششم: آموزش 519

فصل هفتم: پژوهش 521

فصل هشتم: دين و اخلاق 539

بخش پنجم: حوزه ها

فصل اول: سابقه 561

فصل دوم: نخبگان 567

فصل سوم: طلاب و روحانيون 581

فصل چهارم: آموزش 599

فصل پنجم: پژوهش 609

فصل ششم: زمان شناسى و نيازسنجى 629

فصل هفتم: وحدت با دانشگاه 643

فصل هشتم: مديريت و زعماى حوزه 651

فصل نهم: شخصيت هاى علمى 675

بخش ششم: جنبش نرم افزارى

فصل اول: مفاهيم 685

فصل دوم: ضرورت برنامه ريزى براى تحقيق عملى 689

فصل سوم: استقرار روح علم گرايى و فرهنگ سازى در جامعه 695

فصل چهارم: امكانات و زمينه هاى موجود و ضرورت اقدام 703

فصل پنجم: آموزش و تمهيدات لازم 717

فصل ششم: پيگيرى راههاى ميانبُر براى پيشتازى در علم 735

فصل هفتم: توليد بومى و درون زايى علمى و... 745

ص: 6

بخش هفتم: متفرقه

فصل اول: زنان و علم 763

فصل دوم: دانش پزشكى 773

فهرست ها

فهرست آيات و روايات 775

فهرست اعلام 777

فهرست اماكن 779

فهرست زمان ها و دوران ها 781

فهرست علوم 782

فهرست كتب 783

فهرست تفصيلى مطالب 785

كتابنامه 831

ص: 7

ص: 8

مقدمه

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): «أُطْلُبوا العِلْمَ وَ لَو بِالصّينْ»(1)

علم را طلب نماييد حتّى اگر در چين باشد.

توصيه به فراگيرى علم و دانش در جاى جاى آموزه هاى دين اسلام به چشم ميخورد. پيامبر اسلام و حضرات معصومين (عليهم السلام) همانند قرآن كريم، همواره بر اهمّيّت تعليم و تعلّم تأكيد كرده و آن را از اصلى ترين برنامه هاى خويش قرار داده اند. ثمره ى تحريص و تأكيد اسلام در اين مقوله، چند قرن ايستادن بر بلنداى علم و دانش و پر كردن سفره ى بشريت از فوايد علوم دانشمندان امّت اسلام بود، كه نه تنها مسلمانان، بلكه انديشمندان شرق و غرب نيز بر اين برترى خارق العاده اذعان دارند و هيچ گاه نمى توانند اين حقيقت را كتمان نمايند؛ اگر چه دست به دامن تحريف هايى در منابع خويش بشوند.

امّا هم اكنون بايد پرسيد كه جايگاه كنونى امّت اسلام كجاست؟ آيا هنوز جوامع بشرى از علم و دانش آن بهره ميبرند؟ پيشرفت ديگران چگونه بوده و از كجا نشأت گرفته است؟ ثمرات پيشرفت علمى ديگران در مقايسه با پيشرفت علمى مسلمانان چگونه است؟ دلايل عقب ماندگى جوامع اسلامى در عرصه هاى علمى روز دنيا چيست؟ وضعيت ايران اسلامى در اين مسابقه ى علمى هميشگى چگونه است؟ مراكز علمى چه نقشى در اين ميان ايفا ميكنند و چه وظايفى بر عهده دارند؟ آيا با شرايط كنونى، قادر به رسيدن به جايگاه علمى و عزّت پيشين خود هستيم؟ جنبش نرم افزارى و نهضت توليد علم چيست و طرح و اجراى آن چه فوايدى در بردارد؟ و سؤالات فراوان ديگرى كه دست يافتن به پاسخ آنها و عمل كردن به توصيه هاى سازنده در اين زمينه، ميتواند موجب تغييرات عظيمى در فضاى علمى جامعه شود و ما را به يك جهش بزرگ در مسير دانش و فناورى رهنمون سازد.

ص: 9


1- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.

مجموعه ى حاضر شامل بيانات حضرت آيت الله خامنه اى (مدّظله العالى) در مقوله ى علم، توليد علم، تحقيق و پژوهش از ابتداى رهبرى معظّم له است، كه با همكارى جمعى از طلّاب و محقّقان حوزه ى علميه ى قم و طى حدود سه سال كار مستمر به ثمر رسيده است. بدون ترديد اين اثر ميتواند علاوه بر پاسخگويى به سؤالات مذكور و تبيين موضوعات مختلف مربوط به علم و توليد علم، به عنوان يك منبع و مرجع علمى تأثيرگذار و هماهنگ كننده ى علوم و مراكز علمى در فضاى رو به پيشرفت علم و دانش جامعه ى اسلامى ايران ايفاى نقش نمايد.

در اين مجموعه تلاش گرديده است ضمن فراهم نمودن زمينه ى استفاده ى حدّاكثرى مخاطبان از مطالب مربوط به اين موضوع، مجموعه ى بيانات رهبر معظّم انقلاب در اين زمينه به طور كامل پوشش داده شود.

مراحل مختلف تدوين اين كتاب بدين شرح است:

1. مطالعه ى اوليه ى بيانات و تعريف بيش از 50 كليد واژه طى دو مرحله؛

2. گزينش اوّليه ى بيانات بر اساس كليد واژه ها (جمع آورى متن كامل سخنرانى هاى حاوى كليد واژه ها)؛

3. مطالعه ى دقيق سخنرانى هاى گزينش شده و جداسازى مطالب مرتبط با موضوع مورد نظر؛

4. نمايه زنى و ايجاد چكيده ى مطالب كه كمك فراوانى به مخاطب در جهت درك مطلب ميكند؛

5. تدوين نهايى كه البته بر اساس دغدغه هاى اصلى بيانات نبوده و صرفاً جهت دسته بندى مطالب ارائه شده است. در ضمن اين مرحله حتى الامكان از تكرار مطالب در بخش ها يا فصل هاى متعدد پرهيز شده است؛

6. چند دوره بازبينى نمايه ها و نسخه ى مدوّن نهايى توسط چند تن از محقّقين؛

7. استخراج فهرست در چند موضوع مختلف براى دسترسى دقيق تر و آسان تر خوانندگان محترم به مطالب.

در پايان، لازم است از زحمات تمامى دوستانى كه در اين زمينه ما را يارى كردند، به خصوص جناب حجت الاسلام محمدمهدى حقانى كه مقدمات اصلى اين كار را فراهم نمودند و جناب حجت الاسلام مهدى همازاده كه در امر تدوين زحمت فراوانى را متحمل شدند؛ تشكر و قدردانى شود.

ومن الله التوفيق

ص: 10

بخش اول اسلام و علم

اشاره

ص: 11

ص: 12

فصل اول: اهميت علم در اسلام

مبارزه با بى سوادى، جهاد است

برادران و خواهران نهضت سوادآموزى بدانند كه در حال جهادند. به شهرها و روستاهاى دورافتاده رفتن و درِ خانه ها را زدن و در مساجد كلاس تشكيل دادن و بدون چشم داشتِ احسنت و تشكرى، علم و سواد را - كه ارزنده ترين هديه هاست - به مردم دادن، يك جهاد است. بى سوادى، براى همه ى جوامع انسانى يك لكه ى ننگ است؛ اما براى يك جامعه ى مسلمان انقلابى، در اين دوران و عصر پُرزحمت كه قدرتهاى بزرگ از بى سوادى و ناآگاهى مردم استفاده ميكنند، بيشتر مايه ى ننگ است. نميخواهم به بى سوادان اهانت بكنم؛ اما بى سوادى واقعاً لكه ى ننگى است. خود بى سوادان و در كنار آنان باسوادان، تلاش كنند كه اين لكه ى ننگ را بشويند.(1)

سفارش پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در تعلّم

پيامبر ما در چهارده قرن پيش فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالصّين» (2)؛ اگر علم در نقطه ى دوردستى هم باشد، برويد آن را ياد بگيريد. بايد از علماى آنها هم استفاده كنيد و آنها را در علم و صنعت، مورد استفاده قرار بدهيد. بنابراين، بايد از علم و اندوخته هاى صنعتى ديگران استفاده كرد؛ اما خود ما هم بايد براى ياد گرفتن و براى ساختن، همت كنيم.(3)

اولين پرچمداران علم در اروپا

شما ميدانيد كه در اروپا - در همان قرونى كه اشاره شد [حدود سه قرن از فارابى تا خواجه نصير] - ضديت با دين بود. البته تا برهه يى از زمان، به خاطر آن دين كذايى،

ص: 13


1- . در ديدار جمعى از مسئولان و مردم، 1369/7/4.
2- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.
3- . همان.

ضديت با علم بود. حتّى در اروپا هم اولين مشعل داران علم، افراد دينى اند. خود اين «راجر بيكن» معروف [1214-1294. م] - كه فرانسوى ها به او «رژه بيكن» مى گويند - كشيش است؛ كه در قرن سيزدهم ميلادى، از اولين پرچمداران علم در اروپاست. به عبارت ديگر، اولين جلوه هاى علم كه به رنسانس اروپا منتهى شد و آن تحول علمى را پديد آورد، باز از طرف مذهبى ها بود؛ منتها مذهبى هاى روشن، نه مذهبى هاى تاريك ذهن.(1)

مأموريتى علمى از طرف دين براى بشر

شما بايد روح علمى و علم گرايى را و اينكه اين كَون عظيم قاعده يى دارد و بر تمام اجزايش قانونى حكم فرماست و ما از طرف دين مأموريم كه اين قانون را كشف كنيم، تا بتوانيم اين كَون را اداره كنيم، در جامعه گسترش دهيد. بشر براى اداره ى اين كَون آمده است. بشر آمده كه بر سنگ و چوب و درخت و روى زمين و زير زمين حكومت كند؛ نيامده كه محكوم اينها باشد. اين حاكميتِ بر روى زمين - كه فلسفه ى وجودى و وظيفه ى اصلى بشر است - محقق نميشود، مگر آن وقتى كه شما قوانين زمين - يعنى قوانين آب و باد و هوا - را بشناسيد. تا اين قوانين را نشناسيد، نمى شود. پس، اين قوانين را با علم ميشود شناخت. بنابراين، روح علمى يك هدف مهم است.(2)

ارزش تعليم و تربيت در جامعه ى اسلامى

در روايتى ديگر، اين گونه آمده است: سه نفرند كه اگر كسى به آنها اهانت كند، منافق است - يعنى به اين تعبير كه «هيچ كس به آنها اهانت نمى كند مگر منافق.» - اوّلى يك امر تشريفى است و به عنوان يك ارزش تشريفى در اسلام است: «ذوشيبة فى الاسلام»؛ كسى كه در اسلام و در راه اسلام، عمرش را به سر آورده و محاسنش را سفيد كرده است. دومى كه مسأله ى مهمى است، «امام مُقسط»؛ رهبر و پيشواى عادل. و سومى «معلّم الخير» (3)؛ معلّمِ آموزنده ى نيكى ها؛ يعنى همان كه درس و سواد و دين و دانش را به مردم مى آموزد. اهانت به او، عملى است كه هيچ كس آن را مرتكب نميشود، مگر منافق. اين قدر ارزش تعليم و تربيت و معلم در جامعه بالا رفته است. اين، نكته ى بسيار مهمى است.(4)

ص: 14


1- . در ديدار اعضاى گروه دانش صداى جمهورى اسلامى ايران، 1370/11/15.
2- . همان.
3- . مجموعه ى ورام، ج 2، ص 212.
4- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.

پايان ناپذيرى علم آموزى

همه ى شما بايد احساس كنيد كه در جامعه ى اسلامى، در حال تعلّم؛ يعنى ياد گرفتن هستيد. هر كس در هر مرحله اى كه هست، ميتواند ياد بگيرد. ياد گرفتن كه حد ندارد. ولو علّامه ى دهر باشد، بايد ياد بگيرد. اتّفاقاً كسانى كه معلومات بيشترى دارند و مزه ى معلومات را چشيده اند، بيشتر در فكر ياد گرفتن اند. شما كدام عالم را پيدا مى كنيد كه چند جلد كتاب كنار دستش نباشد و شب و روز و وقت و بى وقت آنها را مطالعه نكند؟ اهل علم، اهل معرفت، اهل دانش و كسانى را كه طعم علم چشيده اند، نميشود از دانش جدا كرد.(1)

پيوند انسان اهل معرفت با علم

فرض كنيد به يك آدم اهل علم بگويند: «شما اگر روزها مطالعه كنيد، مثلاً ده تومان بهتان مى دهيم؛ اما اگر مطالعه نكنيد، پانزده تومان ميدهيم!» فرضاً اگر چنين قراردادى را با عالمى بگذارند و بگويند شرط اين است كه به شما پنج تومان بيشتر بدهيم كه مطالعه نكنيد؛ به نظر شما، او حاضر است اين پنج تومان را بگيرد و مطالعه نكند؟! چنين چيزى تصوّر ميشود؟! خيلى بعيد است! مگر اينكه عالم شكمىِ بيچاره اى باشد؛ و الّا خيلى بعيد است اهل علمى كه با معلومات و معارف سروكار دارد، حاضر باشد پنج تومان بگيرد كه مطالعه نكند. ميگويد: «نه آقا. از همان ده تومان، اگر ميخواهيد چيزى هم برداريد؛ اما من بتوانم مطالعه كنم.» اين براى چيست؟ براى اين است كه يك پيوند و يك جوش خوردگى بين دل انسان اهل معرفت، با علم و معلومات به وجود آمده است. ما بايد معلومات را براى تأثير خارجى اش بخواهيم. البته نبايد از آن طرف هم افراط شود، و معلومات در نظر مردم بى ارزش جلوه كند. نه؛ واقعاً علم، چيز باارزشى است. از حرف من آن طور استنباط نشود؛ آن را نميخواهيم بگوييم. اما به هر حال، علم بايد به جهت تأثير خارجى اش باشد. اثر مثبتى كه اين علم خواهد بخشيد، مهم است. علم بايد براى عمل باشد.(2)

رابطه ى سه مقوله ى علم، روشنفكرى و دين

سه مقوله وجود دارد كه بايد درست اين سه مقوله را در كنار هم شناسايى كرد و

ص: 15


1- . همان.
2- . در ديدار گروه اقتصاد صداى جمهورى اسلامى، 1371/2/22.

نسبت آنها را با يكديگر سنجيد. اين سه مقوله عبارت است از: علم، روشنفكرى و ايمان مذهبى يا دين. بايد اين سه مقوله را درست بشناسيم و كاربردهايشان را بدانيم. اگر تحليل و برداشت درستى از نسبتِ ميان اين سه مقوله داشته باشيم، بسيارى از سؤالاتْ پاسخ داده خواهد شد و بسيارى از نارسايى هاى فكرى در بخش هاى مختلف برطرف خواهد گرديد. علم، ابزار زندگى و شناختن جايگاهِ اشياى عالم و چگونگى استفاده و بهره بردارى از پديده هاى آن است.(1)

شناخت مقوله ى علم

علم، يك نوع معرفت است و براى جامعه ى بشرى، يك ضرورت محسوب مى شود. اگر علم نباشد، انسان در تاريكى قرار خواهد گرفت و نخواهد توانست اشياى پيرامون خود را بشناسد و از آنها بهره بردارى كند.(2)

علم مادّى هم شريف است

در فناورى پيشرفته اى كه دنيا امروز لحظه به لحظه قدم هاى بلندى را در آن راه برميدارد، ما بايد مرتّب به عنوان مشترى و مصرف كننده دنبال آنها بدويم؛ از آنها استفاده كنيم و احياناً كپى بردار و مقلّد باشيم! ما در همه ى اين امور احتياج داريم كه ارتقاى علمى پيدا كنيم؛ بايد ارتقاى علمى پيدا كنيم. اگر ما ارتقاى علمى در جامعه پيدا نكرديم، بلاشك فرداى كشور دچار مشكلات بزرگى است. بديهى است آنچه را كه دنياى مادّى به دست آورده است، به كمك علم به دست آورده است. علم كه ديگر مادّى و معنوى ندارد؛ علم، علم است. علم، معرفت است؛ علم، عزيز و شريف است، گوهر است. علم آن چيزى است كه انسان بايد دنبال آن باشد؛ چشم باز انسان در حركت است. همه جا بايد دنبالش برويم. شما ملاحظه ميكنيد و ميبينيد كه ديگران رفتند!(3)

علم؛ مانع تزلزل

به هيچ قيمتى از علم نگذريد؛ علم را قدر بدانيد. علم، خيلى مهم است. هرجا كه هستيد، در صورتى خواهيد توانست بهترين كار را بكنيد كه عالم باشيد. اگر عارف هم

ص: 16


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.
2- . همان.
3- . همان.

باشيد، در صورتى كه عالم باشيد، گمراه نميشويد. عارفى كه عالم نباشد - آدمِ عارف و سالكِ در راه خدا رفته، حركت كرده و قدم زده - ممكن است منحرف شود. بسته به شانس اوست؛ اگر وضعى برايش پيدا شد كه خطر او را تهديد كرد، لغزش او حتمى است! اما اگر عارف، عالم باشد، مثل امام ميشود؛ در وسط آتش سوزان مسايل دنيوى - رهمين انقلاب، تشكيل حكومت و اين همه كارهاى سنگينى كه حكومت دارد - مثل ابراهيم خليل در آتش حركت ميكند و آتش بر او بَرد و سلام ميشود؛ دنيا نميتواند او را متزلزل كند؛ بر اثر علم!(1)

ارزش هاى ثابت دينى با وجود پيشرفت علم و فناورى

امروز بشريت به همين خصلت هايى كه اميرالمؤمنين پرچمدارش بود، احتياج دارد. اين خصلت ها، با پيشرفت علم، با پيشرفت فناورى، با پديد آمدن روش جديد زندگى در دنيا كهنه نمى شود. عدالت كهنه نمى شود؛ انصاف و حق طلبى كهنه نمى شود؛ دشمنى با زورگو كهنه نمى شود؛ پيوند دل با خدا كهنه نمى شود. اينها رنگ ثابت وجود انسان در همه ى تاريخ است.(2)

توصيه ى دين به علم آموزى

ما همه اصلاً آمده ايم كه براى دين كار كنيم. هدف هر انسان متديّن اين است كه براى دين كار كند. پس علم چه ميشود؟! دين ميگويد كه علم را دنبال كنيد. ساختن دنيا چه ميشود؟! دين گفته است كه بايد دنيا را آباد كنيد. همه ى اينها دين است؛ همه در دل دين است. پس ارشاد فكرى و سياسى و ذهنى انسانها چه ميشود؟! اين هم مال دين است؛ چون دين كه مربوط به محوطه ى خاصّى از زندگى انسان نيست.(3)

ارزش گذارى براى علم و معلّم

اينكه در كشور از معلمان تجليل ميشود، صرفاً لفّاظى و تعارف نيست. معناى اين حرفها و اين گفتنها اين است كه فضاى عمومى كشور قدر علم و تعليم و آدم شدن و عالم شدن را بدانند. اين حرفها براى اين است كه كلاس درس، معلم درس و پديد

ص: 17


1- . در دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، 1377/2/24.
2- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، (بيست و دوم ماه مبارك رمضان و روز قدس)، 1378/10/10.
3- . در ديدار وزير آموزش و پرورش و مسؤولان امور تربيتى، 1378/12/7.

آورنده ى علم و درس، گرامى داشته شود. ملتى كه قدر علم و آموزش و معلم و اهميت فرهنگ را نداند، به هر كجا هم برسد، آسيب پذير است. از لحاظ مادّى هر رشدى هم بكند، قابل سرنگون شدن و شكست خوردن است.(1)

تشويق اسلام به گسترش علم و شكوفايى استعدادها

يك عدّه نيز همين را تقويت كردند كه بله، اسلام با دنيا مخالف است! ببينيد مخالفان اسلام چگونه دنيا را متحوّل كردند و چگونه علم را پيش بردند. دنيايى كه در اسلام ميگويند، اين نيست. دنيايى كه در اسلام مذمّت شده، دنيايى است كه تو براى شخصِ خودت ميخواهى جمع كنى. اين دنيا بد است. اينكه بنده به فكر خودم و زن و فرزندم و آينده ام و تجارتم و فلان سودى كه در فلان جا هست و - به تعبيرى كه اين روزها به كار ميرود - به دنبال رانت اقتصادى در جامعه باشم، اين بد است؛ والّا آباد كردن روى زمين، علم را گسترش دادن، استعدادهاى بشرى و طبيعى را روزبه روز آشكار كردن و شكوفاتر كردن، در اسلام بيش از همه جا به آن تحريض شده است.(2)

مبعث؛ برافراشتن پرچم علم و حكمت

مبعث در حقيقت روز برافراشته شدن پرچم رسالتى است كه خصوصيات آن براى بشريّت، ممتاز و بى نظير است. مبعث در حقيقت پرچم علم و معرفت را برافراشت. بعثت با «اِقْرَأْ» شروع شد: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِي خَلَقَ »(3) و با «اُدْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ »(4) ادامه يافت؛ يعنى دعوت همراه با حكمت. دعوت اسلامى در حقيقت گسترش و پراكندن حكمت در سراسر عالم و در طول تاريخ است.(5)

علم آموزى و تزكيه؛ آموزه هاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)

آنچه پيغمبر به آن دعوت كرد، همان چيزهايى است كه بشر در همه ى دوره هاى تاريخِ زندگى به آن نيازمند است. پيغمبر، انسان را به علم دعوت كرد. اوّلين آياتِ قرآن، تجليل از علم است: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ عَلَقٍ * اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ *

ص: 18


1- . در ديدار كارگران و معلمان، به مناسبت روز جهانى كارگر و سالگرد شهادت استاد مطهرى، 1379/2/14.
2- . در ديدار فرماندهان بسيج و جمعى از بسيجيان نمونه، 1379/9/5.
3- . علق، 1.
4- . نحل، 125.
5- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى به مناسبت عيد سعيد مبعث، 1380/7/23.

اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ».(1) ابتدا تعليم را مطرح كرد. دانش، وسيله ى نجات و رستگارى انسان است كه به زمان و مكانى خاص بستگى ندارد و مربوط به همه ى دوره هاى زندگى بشر است.

پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) انسانها را به تزكيه و تصفيه و تربيت نفس دعوت كرد: «هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ ».(2) تزكيه، شرطِ اوّل است.(3)

توصيه ى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به علم و خرد قبل از هر كار

من روايتى را از نبىّ اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) يادداشت كرده بودم كه ميخواستم اوايل صحبتم بخوانم؛ ولى الان آن را ميخوانم. حضرت خطاب به «عبدالله بن مسعود» - صحابى معروف - ميفرمايند: «يابن مسعود!» اذا عملت عملاً فعمل بعلم و عقل» ؛ اى پسرِ مسعود! هر كارى كه ميخواهى انجام بدهى، با دانش و خرد انجام بده. اين، استثنا ندارد و شامل همه ى كارها ميشود. اينها شعارهاى اسلامى است. حالا عدّه اى ميخواهند به مسلمانان - كه اين مطالب هزار و چهار صد سال جزو فرهنگشان بوده است - ياد بدهند كه دنبال علم و خرد بروند!

اين حرفها كهنه بشو هم نيست؛ هميشه تازه است. «وايّاك و ان تعمل عملا بغير تدبير و علم» ؛ مبادا هيچ كارى را بدون تدبير و دانش انجام دهى؛ همه ى كارها بايد سنجيده و علمى صورت گيرد. «فأنّه جلّ جلاله يقول: وَ لاٰ تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهٰا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكٰاثاً»(4)؛ چون خداوند ميفرمايد: مثل آن پيرزنى نباشيد كه پشم را نخ ميكرد، بعد نخها را دوباره پشم ميكرد. اگر كار را بى منطق و بى دانش و بى تدبير انجام دهيد، قوّتى را كه خدا به شما داده، واژگون كرده ايد و ذخيره ى علم و عقل را به زمين ريخته ايد و به عقب برگشته ايد. ما نبايد به عقب برگرديم.(5)

پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله وسلم): خردمندى؛ باارزش ترين نعمت

حديث ديگر از نبى مكرّم اسلام، حضرت پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است: «ما قسّم الله للعباد شيئاً

ص: 19


1- . علق، 1-4.
2- . جمعه، 2.
3- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام در سالروز عيد سعيد مبعث، 1382/7/2
4- . مكارم الاخلاق، ص 457.
5- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان زنجان، 1382/7/22

افضل من العقل» ؛ خداوند متعال ميان بندگان خود هيچ چيزى را باارزش تر از خردمندى تقسيم نكرده است. خدا ارزاق را بين بندگان خود تقسيم كرد؛ هوا، آب، عمر و لذّتها را. «ما بنا من نعمته فمن الله» ؛ همه مال خداست. در ميان اين همه نعمت گوناگون و رنگارنگ، به شهادت نبىّ اسلام، ميان بندگان هيچ نعمتى به ارزش خردمندى تقسيم نشده است. بعد جمله هايى دارند كه چون طولانى ميشود، آن جمله ها را نميخوانم. در آخر ميفرمايند: «و لا بعث الله رسولا و لا نبيا حتي يستكمل العقل» (1)؛ خداى متعال هيچ پيغمبرى را در طول تاريخ به ميان مردم نفرستاد، مگر بدين هدف و مقصود كه خرد را در ميان مردم كامل كند. در خطبه ى نهج البلاغه هم هست كه خداى متعال پيغمبر را فرستاد «ويثيروا لهم دفائن العقول»(2)؛ تا گنجينه هاى خرد را در ميان انسانها برشورانند؛ برانگيزانند. اين خرد براى چيست؟ اين خرد براى پيدا كردن راه زندگى است. بايد فكر كرد؛ بايد با تحليل و سنجش، راه زندگى را پيدا كرد. مهم ترين توصيه ى من به شما جوانان عزيزم همين است.(3)

اوج گيرى علمى مسلمين، حاصل اهميت داشتن علم در اسلام

در اسلام، وضعيت به كلى متفاوت است. در اسلام، ضديت دين با علم و ضديت دين با عقل، اصلاً معنا ندارد. در اسلام، يكى از منابع حجت براى يافتن اصول و فروع دينى، عقل است؛ اصول اعتقادات را با عقل بايستى به دست آورد؛ در احكام فرعى هم عقل يكى از حجتهاست. اگر شما به كتب احاديث ما نگاه كنيد - مثل كتاب «كافى» كه هزار سال پيش نوشته شده - اولين فصل آن، «كتاب العقل والجهل» است، كه اصلاً فصلى است در باب عقل و ارزش و اهميت آن و اهميت دانايى و خردمندى. اسلام همچنين نسبت به علم، مهم ترين حركت و مهم ترين تحريك و تحريص را داشته است.

تمدن اسلامى به بركت حركت علمى كه از روز اول در اسلام شروع شد، به وجود آمد. هنوز دو قرن به طور كامل از طلوع اسلام نگذشته بود كه حركت علمى جهش وار اسلامى به وجود آمد؛ آن هم در آن محيط. اگر شما بخواهيد آن حركت علمى را با امروز مقايسه كنيد، بايد قطبهاى علمى امروز دنيا را در نظر بگيريد، بعد فرض كنيد كه كشورى در نقطه ى دوردستى از دنيا قرار دارد كه دور از هر گونه مدنيتى است؛ اين كشور وارد

ص: 20


1- . الكافى، ج 1، ص 12.
2- . نهج البلاغه، خطبه ى 1.
3- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين، 1382/9/26.

ميدان تمدن ميشود و به فاصله ى مثلاً صد يا صدوپنجاه سال، از لحاظ علمى بر همه ى آن تمدنها فايق مى آيد. اين يك حركت معجزه آساست؛ اصلاً قابل تصور نيست. اين نبود مگر اينكه اسلام به علم، فراگيرى آن و تعليم دادن علم و زندگى عالمانه، تحريص داشت.

اصلاً ببينيد در احاديثى كه در زبانهاست و گاهى مورد تعمق قرار نميگيرد، چقدر بعضى از نكات مهم هست: «النّاس ثلاثة: عالم و متعلم على سبيل نجاة و همج رعاع» (1)؛ اصولاً ما سه دسته انسان داريم: انسانهايى دانشمندند؛ انسانهايى در طريق دانستن هستند؛ بقيه، همج رعاع هستند. همج رعاع يعنى انسانهاى سرگردان، بى ارزش و بى وزن. ميبينيد كه اسلام اصلاً نسبت به علم، در درجه ى اول، ارزش را روى علم ميبرد؛ چه داشتن علم و آموختن آن به ديگران و چه فراگيرى علم. محيط اسلامى، چنين محيطى است.(2)

ارزش ذاتى علم

نخبگان، سرمايه هاى معنوى كشورند. در دنيا، نگاه مادى به سرمايه ها و ثروت معنوى موجب شده است كه ثروتهاى معنوى را با محاسبه ى امكان تبادل به پول بسنجند؛ اين دانش چقدر ميتواند تبديل به پول بشود؛ اين هنر چقدر ميتواند تبديل به پول بشود. اما در اسلام اين معيار وجود ندارد. نه اينكه از تبديل علم و هنر و ساير سرمايه هاى معنوى به پول، ابايى وجود داشته باشد؛ نه، علم وسيله ى رفاه زندگى است؛ هنر وسيله ى رونق و بهاى زندگى است؛ اشكالى ندارد؛ اما با قطع نظر از اين نگاه، خودِ اين ثروت معنوى هم يك ارزش والايى از نظر اسلام دارد. يعنى اين هنرمند، حتّى اگر هنر او را كسى نشناسد و از هنر او هيچ كس بهره نبرد، نفس دارا بودنِ اين هنر، با نگاه اسلامى و نگاه معنوى، خود يك ارزش است. اين عالم ولو مورد انكار قرار بگيرد و علم او را كسى نشناسد، نفس دارا بودنِ اين علم، يك ارزش است. درست است كه علم، مقدمه ى عمل است؛ درست است كه دانايى وسيله ى توانايى است؛ اما اين توانايى، اين عمل، لزوماً هميشه آن چيزى نيست كه قابل تبديل به ثروت مادى باشد؛ بايد ما اين نگاه را تقويت كنيم.

ممكن است در يك جامعه يى به خاطر فقر امكانات يا كمبود تجربه، نتوان مابه ازاى مادى را در مقابل دانش يا تحقيق يا هنر يا اين گونه سرمايه هاى معنوى ارايه كرد. در جامعه ى ما هم حتماً اين گونه است و در بسيارى از نقاط دنيا اين گونه است. اين نبايد

ص: 21


1- . الارشاد، ج 1، ص 227.
2- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.

موجب بشود كه جوشش چشمه هاى علم و هنر متوقف بشود. من وقتى به تاريخ علم و ادب نگاه ميكنم، ميبينم اتفاقاً بخشى از مهم ترين پيشرفتهاى علمى بشر و همچنين پيشرفتهاى هنرى بشر، آن چيزهايى است كه مابه ازاى مادى كه نداشته، هيچ؛ گاه مورد تحقير و انكار هم قرار گرفته؛ انگيزه ى آنها شوق، عشق و انگيزش معنوى بوده است؛ اين را نبايستى انكار كرد، نبايست جلوى اين را گرفت. همه جا دانش و تحقيق و هنر با پول مبادله نميشود؛ با پول سنجيده نميشود.(1)

توصيه ى اسلام به طلب علم از هر جا

ما علم را از همه كس ميگيريم؛ حرفى نداريم. اسلام به ما گفته: «اطلبوا العلم ولو بالصّين» .(2) صين يعنى چين. چينِ آن روز وارث يك تمدن كهن و پيشرفته بود، با آن فاصله؛ و مطلقاً هم بويى از اسلام به مشامشان نرسيده بود؛ در عين حال پيغمبر فرمود: علم و دانش و تجربه و - به زبان امروزى ما - فناورى را هرجا بود، برويد طلب كنيد؛ يعنى شاگرد عالم بشويد، در مقابل عالم زانوى ادب بزنيد و از او ياد بگيريد.(3)

علم و حكمت؛ از رؤوس برنامه هاى دعوت اسلامى

در رأس برنامه هاى دعوت اسلامى، سه چيز از همه مهم تر است كه در آيات كريمه ى قرآن به آنها تصريح شده است: علم و حكمت، تزكيه و اخلاق، و عدالت و انصاف. اگر درست نگاه كنيم، امروز هم بشر محتاج همين سه چيز است.(4)

دعوت همه جانبه ى اسلام به علم

علم بشر، امروز پيشرفتهاى زيادى داشته است؛ منتها در يك بُعد خاص. علوم مادى و طبيعى - علوم مربوط به زندگى مادى - در بين بشريت پيشرفت كرده است؛ اما بشر در علوم معنوى - چيزهايى كه ذهن بشر را نسبت به مبدأ آفرينش و به توحيد الهى روشن ميكند؛ دل او را هدايت ميكند به آن سمتى كه بشر براى آن آفريده شده است - محتاج آموختن و فرا گرفتن است. دعوت اسلام به علم، يك دعوت همه جانبه است.(5)

ص: 22


1- . در ديدار نخبگان استان كرمان، 1384/2/14.
2- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.
3- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.
4- . در ديدار مسؤولان نظام و قشرهاى مختلف مردم در سالروز مبعث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، 1386/5/20.
5- . همان.

ارزش تعليم در اسلام

مسأله ى تعليم و تربيت، مسأله ى زندگى بخشيدن و ولادت بخشيدن به يك مخاطب و يك انسان است. اسلام با اين چشم نگاه ميكند. شما تلاش كنيد، سعى كنيد يك بخشى از زمينى را كه خشك به نظر ميرسد، بكاويد و از آنجا چشمه اى جارى شود؛ شما يك بذرى را كه خيلى ناچيز به نظر ميرسد، در زمين مستعدى بكاريد و آن را آبيارى كنيد، تا نهال سرسبزى از آن متولد شود؛ مسأله اين است. حالا چه قابلِ تبديل به پول باشد، چه نباشد. اسلام با اين چشم به تعليم و تربيت و به معلم نگاه ميكند.(1)

آداب عالم و متعلم در فرهنگ اصيل اسلامى

در گذشته، قبل از آنى كه دست اندازيهاى فرهنگ غربى در كشور ما اين قدر توسعه پيدا كند - يعنى هزار و صد سال، دويست سال از بعد از اسلام كه بساط علم و تحصيل و تدريس به فراخور زمانهاى مختلف در كشور ما فراهم بود - چرا، معلم از لحاظ معنوى ارزش والايى داشت. روش تعليم و تربيت در حوزه ى تعليم و تربيت اسلامى اين جورى بود كه ديده نشد كه متعلمى در مقابل معلم خود پايش را دراز كند. ماها هم اين جور بوديم، متعلمين ما هم آن وقتى كه تعليم ميكرديم، با ما همين طور رفتار ميكردند.

معلم در مقابل متعلم، يك حرمت و كرامت حقيقى داشت كه هنوز نشانه ى آن در حوزه هاى علميه ى ما باقى است؛ چون حوزه هاى علميه كمتر از روشهاى غربى در حوزه ى فرهنگ متأثر شده اند. بنابراين، هنوز آن شيوه ها در حوزه هاى علميه هست و معلم از يك حرمت، از يك كرامت و ارزش در نظر متعلم برخوردار است. هيبت او - رهيبتى نه ناشى از ترس، ناشى از عظمت - در دل متعلم هست. حالا اين متعلم در درس اشكال هم ميكند.

در درسهاى طلبگى ما، آن قدرى كه طلبه ى شاگرد به استاد اشكال ميكند، در كلاسهاى دانشگاههاى ما آن قدر معمول نيست. اجازه هم لازم نيست بگيرند كه: استاد! اجازه ميفرماييد. نه، معلم دارد حرف ميزند، استاد مشغول حرف زدن است، از آن طرف يك طلبه اى بنا ميكند اشكال كردن، استاد هم اشكال او را گوش ميكند. گاهى تندى هم ميكند؛ يعنى متعلم با جرأت، با گستاخى با معلم حرف ميزند، بر سرِ مسأله ى علمى؛ اما همين متعلم در مقابل اين معلم خاضع و خاشع است، دست او را ميبوسد، در مقابل او پايش را دراز نميكند، به او «تو» نميگويد.

ص: 23


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.

هزار و دويست، سيصد سال ما رابطه ى معلم و متعلم را اين جورى در كشورمان پيگيرى ميكرديم، تا فرهنگ غربى و ارزش گذارى غربى داخل كشور ما ميشود. شما ببينيد در اين مدت چقدر معلم از دست شاگرد كتك خورده است! چقدر معلم در كلاس به وسيله ى شاگرد مسخره شده! چقدر حرف درشت شنيده! چه تعداد معلم به دست شاگرد كشته شدند؛ چون معلم نمره كم داده. اين را داشتيم. حالا در كشور ما و با آن سابقه ى تاريخى، اين معضل ضعيف بوده است. يك جاهايى بسيار شديدتر و وقيح تر و خشن تر هست؛ آنجاهايى كه مراكز فرهنگ غربى است.(1)

تكريم معلم؛ نياز جامعه ى اسلامى

من همتم اين است كه ارزش گذارى معلم، همان ارزش گذارى اسلامى باشد. جامعه ى ما نياز دارد كه به معلم احترام كند و معلم را تكريم كند. اگر ولىّ دانش آموز براى معلم به معناى واقعى كلمه احترام قايل شد، آن دانش آموز هم سر كلاس و بعد از كلاس نسبت به معلم همين احساس را خواهد داشت. ما اين را لازم داريم. اين براى شما از همه ى امتيازات مادى بالاتر است.(2)

معلمى؛ شغل انبياء

امام بزرگوار ما حكيم بود. امام يك حكيم به معناى قرآنى بود. حكيم يعنى آن كسى كه حقايقى را مشاهده ميكند كه از چشمهاى ديگران مغفولٌ عنه است؛ پوشيده است. كلمات او، كلماتى ممكن است ساده به نظر بيايد، اما هر چه ميشكافيد، ميبينيد لايه ها و عمقهاى بيشترى دارد. امام اين جورى بود. و شما نگاه كنيد به قرآن، آنجاهايى كه حكمت به كار رفته است: «ذٰلِكَ مِمّٰا أَوْحىٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ اَلْحِكْمَةِ »،(3) ببينيد اينها چه است. ميبينيد به حسب ظاهر، توصيه هاى معمولى است. همين است كه ما به همديگر دايم ميگوييم؛ اما هر چه ميشكافيد، ميبينيد عمقش زيادتر است.

فرض كنيد احترام به پدر و مادر يكى از حكمتهاست. نميشود براى احترام به پدر و مادر از لحاظ منافع و بركاتى كه احترام به پدر و مادر دارد، برايش آخر پيدا كرد. هرچه آدم تعمق ميكند در اين مسأله، ميبيند اين مسأله هنوز عميق تر است؛ حكمت اين است. امام كه يك حكيم بود، گفتند: «معلمى شغل انبياست.» اين، خيلى حرف

ص: 24


1- . همان.
2- . همان.
3- . اسراء، 39.

بزرگى است.(1)

حديثى در شأن معلّم

حديثى از پيغمبر اكرم - غير از آيات قرآن كه: «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ » كه چند جاى قرآن تكرار شده - است كه تعليم را به پيامبر نسبت ميدهد. آن حديث اين است كه: «انّ اللَّه لم يبعثنى معنّتا و لا متعنّتا ولكن بعثنى معلماً ميسّراً» ؛ خدا من را معلم مبعوث كرده است؛ معلم ميسّر، يعنى آسان ساز. زندگى را براى متعلمين خودم با آموزشهاى خودم آسان ميسازم و كار را بر آنها آسان ميكنم. اين آسان سازى، غير از آسان گيرى است؛ يعنى سهل انگارى نيست. من معنّت و متعنّت نيستم. نه خودم را دچار پيچ و خمهاى دشوار زندگى ميكنم، نه مردم را؛ بلكه با تعليم خود، مردم را به راه راست، راه صحيح، راه آسفالته، صراط مستقيم هدايت ميكنم. آسان سازى يعنى اين.

انسان گاهى به يك هدفى ميخواهد دست پيدا كند، راه را بلد نيست. سنگ و خاك و خاشاك و بلنديهاى نفسگير؛ دايم برو بالا، دايم بيا پايين، آخرش هم يا ميرسد، يا نميرسد؛ اين تعنّت است. يك وقت نه، يك آدم آشنا و واردى همراهش ميرود و آن انسان وارد ميگويد: آقا! از اينجا برو، هم راه هموار است، هم نزديك است، هم حتماً شما را به هدفت ميرساند. «معلماً ميسّرا» يعنى اين. شأن معلم اين است. اين مطلب اصلى ماست.(2)

احترام و تكريم متعلم در اسلام

نكته ى ديگرى در اينجا وجود دارد كه آن هم باز جنبه ى ارزشى دارد. اين را هم من عرض بكنم - اين ديگر خطاب به شما معلمين است - كه از نظر اسلام همان طور كه معلم احترام دارد و بايد تكريم شود، متعلم هم بايد تكريم شود؛ شاگرد را هم بايد تكريم كرد، به شاگرد اهانت نبايد كرد. اين يك جنبه ى پرورشى بسيار عميقى دارد. اينجا هم يك روايتى است كه اين طور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلمون منه و تواضعوا لمن تعلمونه»؛ از كسى كه فرا ميگيريد، تواضع كنيد و به كسى هم كه از شما فرا ميگيرد، تواضع كنيد. «ولا تكونوا جبابرة العلماء» .

جبار دو نوع است: جبار سياسى، جبار علمى. جبار علمى نباشيد؛ جباران عالم نباشيد؛ مثل فرعون. بنده اين جور استادى را در يكى از دانشگاههاى كشور، سالها پيش

ص: 25


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.
2- . همان.

- رشايد چهل سال، چهل و پنج سال قبل - ديده بودم كه جورى با شاگردهايش حرف ميزد و تعليم ميداد و برخورد ميكرد، كه برخوردش فرعونى بود، نه برخورد پدر با فرزند.

معلم ممكن است درشتى هم بكند، اما درشتى غير از تحقير است؛ غير از اهانت است. شاگرد را بايد تكريم كرد. شما هر كدام يقيناً تجربه هاى زيادى داريد از شاگردانى كه شما تكريمشان كرده ايد و اين كار جواب داده است؛ تربيت او را آسان تر كرده است. دشنام دادن، تحقير كردن، حتى زدن، خوب نيست - كه حالا «الضرب لتأديب» جزو حرفهايى است كه از قديم معروف و معمول هم بوده، بعدها نشان دادند كه نه، ضرب خوب نيست - بنده هم عقيده ام همين است. بايد شاگرد را مثل مومى در دست چرخاند و شكل داد؛ منتها با ملايمت. هنر معلمى اين است. اين هم يك بخش ديگر از اين قضيه ى ارزشى در باب معلم.(1)

جايگاه علوم دنيوى در اسلام

علم براى يك جامعه ى انسانى، يك موهبت الهى است: هم علوم ارزشى و علوم معرفتى، و هم علومى كه به انسان كمك ميكند تا در اين طبيعت عظيم و در اين خلقت شگفت آور خداى بزرگ، از گنجينه هايى كه خدا براى انسان در اين طبيعت قرار داده، بيشتر و بهتر استفاده كند. از اول پيدايش انسان، حركت انسان به سمت پيدا كردن رموز طبيعت و كشف كردن كوچه پس كوچه هاى تو در توى اين ساخت عظيم و بافت بزرگ به كار گرفته شده و اسلام و همه ى اديان اين را تأييد ميكنند.

شما نميتوانيد در هيچ دينى - به خصوص دين اسلام - يك تعبير و جمله اى پيدا كنيد كه نشان دهنده ى اين باشد كه اين علوم دنيوى فايده اى ندارد يا مضر است يا نبايد دنبالش رفت؛ به عكس، همه ى اين دانشهايى كه تا امروز بشر به آنها دست پيدا كرده - كه وسيله اى است براى اينكه انسان بتواند از اين حقيقتى كه وجود دارد و اين طبيعتى كه خدا براى ما آفريده، بهتر استفاده كند - و همچنين دانشهايى كه تا امروز بشر به آنها دست پيدا نكرده - شايد دانشهاى بيشترى در آينده پيدا خواهد شد كه حجم و كميت آنها از همه ى دانشهاى بشرى از اول تا حالا بيشتر است و بشر در آينده به آنها دست پيدا خواهد كرد - همه ى اين دانشها از نظر اسلام باارزش است.(2)

فراگيرى همه ى دانشها

اين دنيايى كه در اختيار ماست، اين زمينى كه در اختيار ماست، اين موادى كه در

ص: 26


1- . همان.
2- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

اختيار ماست، اى بسا ميليونها برابر بهره اى كه امروز بشر از آنها استفاده ميكند، قابل بهره بردارى باشد. از همين آب، از همين خاك، از همين مواد، از همين هوا، از همين موادى كه در زير زمين هست و از همين چيزهايى كه در اختيار ماست و ما ارزش اينها را نميدانيم، اى بسا بشر در آينده بهره هاى خيلى فراوانى ببرد. ما امروز نفت را ميسوزانيم؛ ممكن است در آينده، بهره منديهايى از نفت براى بشر به دست بيايد و به قدرى ارزشمند بشود كه هيچ عاقلى حاضر نباشد يك قطره ى نفت را بسوزاند؛ به جاى آن از انرژيهاى ديگر استفاده كنند. شما ببينيد، امروز از زباله ى شما، بازيافتِ مواد باارزش ميكنند. خب، زباله زباله است؛ اين يك مثال خيلى كوچك است. خيلى از چيزها هست كه ممكن است از آنها استفاده بشود؛ به چه وسيله ميشود آنها را فهميد؟ به چه وسيله ميشود به راههاى دَه توى طبيعت پى برد و راه برد و از آنها استفاده كرد؟ به وسيله ى علم.

اينى كه پيغمبر ميفرمايد: «اطلبوا العلم و لو بالصّين» ، نميخواهد بگويد برويد فلسفه يا فقه را از چين ياد بگيريد؛ برويد دانش را - هر دانشى؛ علم و آنچه كه بر علم مترتب ميشود؛ يعنى فناورى و تواناييهاى فراوان سرپنجه ى بشرى - ياد بگيريد؛ اينها چيزهاى لازمى است.(1)

ص: 27


1- . همان.

ص: 28

فصل دوم: رابطه ى علم و دين

يگانگى علم دينى و غيردينى در گذشته

علم و دين چندين قرن با هم توأم بودند؛ يعنى علما غالباً كسانى بودند كه اهل دين بودند و علم دين و علم غير علوم دينى، با هم مخلوط بود و دست يك دسته از افراد بود. «محمّد بن زكرياى رازى يا ابن سينا»، يك فقيه هم بودند؛ ضمن اينكه مثلاً يك دانشمند بزرگ هم بودند. ديگران هم همين طور.(1)

پيشرفت علمى در كنار رشد اخلاقى

علم بايد در كنار اخلاق، و پيشرفت صنعتى و علمى و مادّى در كنار رشد اخلاقى باشد. توجه به خدا هم مايه ى اصلى رشد اخلاقى به حساب مى آيد.(2)

دين، عامل اصلى مشعل دارى علمى مسلمانان

البته بعضى به غلط خيال ميكنند كه «علم گرايى» با «دين گرايى» نميسازد. من ديده ام كه در اين چند سال اخير، بعضيها كه اغراض خاص سياسى دارند و ما آنها را ميشناسيم - رشايد عموم مردم ندانند كه اين افراد چه غرضى دارند، ليكن ما چون افراد را از روى سوابقشان بيشتر ميشناسيم، زودتر برايمان قابل حدس است - و بعضيها هم كه ممكن است غرض سياسى نداشته باشند، اما همين طورى تشويق ميكنند؛ براى القاى اين معنا ميكوشند كه دين گرايى مردم - كه امروز در جامعه ى ما رواج دارد - با علم گرايى منافات دارد و با علم گرايى ميشود به دين گرايى مردم صدمه زد!

اينها كور خوانده اند و اشتباه ميكنند؛ اين دو با هم هيچ منافاتى ندارند؛ زيرا دين اگر دين اسلام است، كه ما امروز طرفدار آن هستيم، دينى، است كه انقلاب ميكند؛ دينى

ص: 29


1- . در ديدار وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى و رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى سراسر كشور، 1369/8/1.
2- . در ديدار گروهى از خانواده هاى شهدا و جانبازان و اقشار مختلف مردم و جمعى از مسؤولان، 1370/8/1.

است كه براى ميدانها سرباز درست ميكند؛ دينى است كه به علم دعوت ميكند. اصلاً علت اينكه مسلمانان توانستند براى مدت چند قرن مشعل علم را در دنيا به دست بگيرند، همين توجه اسلام به علم و دانش بود. از فارابى تا خواجه نصير، حدود سه قرن اين مشعل دارى ادامه داشت؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پايين. امروز نظرات خوارزمى در رياضيات، يا نظرات ابن سينا در طب، نظرات منسوخ شده يى نيست؛ نظراتى است كه بر اساس آنها نظراتى آمده، ليكن نسخ نشده است؛ نظرات باطل شده يى نيست؛ نظرات صحيحى است كه البته تكميل شده است. همه ى اينها از كجا ناشى شدند؟ از دين اسلام ناشى شدند؛ يعنى آن عامل اصلى كه توانست مسلمين را به اين اوج علمى برساند، دين اسلام بود.(1)

روح دينى پشتيبان روح علمى

«ابن سينا» ى ما هم همين طور بود. خود «ابن سينا» يك عالم دينى است؛ او به يك معنا اصلاً يك عارف است. «بيرونى» هم يك عالم دينى است، كه آن «تحقيق ماللهند» را نوشت. او در زمان خود، در رياضى و در نجوم و در علوم متفرق، تبحر داشت. «شيخ بهايى» هم كه يك آخوند به تمام معناى كامل است، همين طور بود. در زمان «شيخ بهايى»، رشته هاى دينى در آن مسير و جريان صنفىِ آخوندى افتاده بود. در گذشته، صنفى به اين شكل كه نبوده است؛ يك روحانى بوده كه در همه ى علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابن سينا» كه شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته؛ اما «شيخ بهايى» مربوط به آن دورانى است كه روحانيت جنبه ى صنفى پيدا كرده بود؛ يعنى يك آخوند حرفه يىِ منبر و محرابى، با آن گونه دانشهاى كذايى. پس، آن روح دينى، با روح علمى اصلاً منافاتى ندارد؛ بلكه روح دينى، كمك و پشتيبان روح علمى است.(2)

اسلام؛ پرچمدار علم و معنويت

در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم و معنويّت را در دنيا روشن كرد.(3)

ص: 30


1- . در ديدار اعضاى گروه دانش صداى جمهورى اسلامى ايران، 1370/11/15
2- . همان.
3- . در اجتماع مردم مشهد مقدس و زائران حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) در روز عيد سعيد فطر، 1371/1/15.

دين؛ زمينه ى لازم براى علم

دين، يك زمينه است؛ يك فضاست. اخلاق دينى يك محيط تنفّس است كه اگر اين محيط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجود و پديده اى، برحسب گنجايش، ظرفيتِ وجودى و اقتضاى خودش، معناىِ درستِ خودش را خواهد داد. اگر اين محيطِ تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سياست، نه كسب و كار، نه هيچ چيزى از پديده هاى جمعى زندگى بشر، معناى خودش را نخواهد داد.

اين طور نيست كه علم، قسيمِ دين باشد؛ دو چيز باشند در كنار يكديگر كه يا اين باشد يا آن باشد. بلكه اصلاً نسبتِ اينها با وجود انسان، نسبتهاى متفاوتى است. دين، عبارت است از فضاى مطلوب زندگى بشرى كه اگر بشر بخواهد زندگى مطلوب داشته باشد، بايد در اين فضا قرار گيرد. ساختن اين فضا، طبعاً قوانين و مقرّراتى دارد كه بايد با رعايت آنها، آن فضا به وجود آيد و ساخته شود. وقتى اين فضا ساخته شد، در درون اين فضا، عالم به هر علم خاصى، سياستمدارى، پيشه ورى، جاهلى، هر كسى، طورى زندگى خواهد كرد. لذاست كه اينها كاملاً ميتوانند بر هم منطبق شوند؛ يعنى يك متديّنِ كامل و يك دانشمند كامل كه دين او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دين او باشد، پديد آيد. اين، آن شكل درست است. و امروز شما ترتيبِ مقدّمات فراهم ميكنيد. لذاست كه اين، قدم مباركى است و بنده بسيار خرسندم كه در جمهورى اسلامى، در اين باره فكر ميشود.(1)

همراهى با روح دينى؛ شرط فايده مندى دانش

عزيزان من! سعى كنيد روح و ايمانِ دينى را در خودتان تقويت نماييد. دانش، آن وقتى به كار خواهد آمد كه با دين همراه باشد. خوب دينى در اختيار شماست؛ خوب معنويّت و صفايى در اين دين هست. دينِ منطقى، همراه با مبانىِ اعتقادىِ مستدل، قابل قبول و روشنفكر پسند. آن وقت دانش شما، هم براى خودتان و هم براى بشريّت مفيد خواهد بود.

بعضى افراد خيال ميكنند دانشجو به مجرّد اينكه وارد دانشگاه شد، ديگر بايد دين را ببوسد و كنار بگذارد. خير! اين طرزِ فكر، مربوط به دورانِ طاغوت بود. آنها اساساً محيط دانشگاهها را محيطى ضدّدينى و غيردينى كردند و بر اين كار اصرار و تعمّد داشتند.(2)

ص: 31


1- . در ديدار اعضاى كنگره ى اخلاق پزشكى، 1372/4/21.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

ورود تفكر جدايى علم و دين و مقابله ى مؤمنين با آن

البته اين فكر [جدايى علم از دين]، در دوران ورود دانشهاى جديد به ايران، آن هم از بلادى كه با اسلام ميانه ى خوبى نداشتند، وارد كشور شد. آن گاه در دوران «پهلوى» ها شدّت پيدا كرد و خواستند آن را عرف رايج كنند. اما عدّه اى از مؤمنينِ بااخلاص و حقيقتاً مجاهد فى سبيل الله، از قبل از انقلاب - همان طور كه آقاى دكتر ولايتى گفتند، و درست هم هست - قرص و محكم ايستادند تا ثابت كنند كه ورود در ميدان دانشهاى جديد، نه فقط با دين معارضه اى ندارد، بلكه ميتواند در خدمت دين هم قرار گيرد. اين عدّه، در طول انقلاب هم، چنين حقيقتى را ثابت كردند و هنوز هم در دانشگاهها آن را به اثبات ميرسانند. چه بسا دختران جوانى كه عالى ترين مراحل تخصّص پزشكى را گذراندند و به اينكه چادر سرشان است، افتخار كردند. به عكس، بعضى از خانمهاى پزشك هم بودند كه من يك وقت ميگفتم: «اينها براى زنان بيمار و مراجعه كننده ى ما، از پزشك مرد هم نامحرم ترند. پس خوب است زنان به پزشك مرد مراجعه كنند، اما پيش اينها نروند!» واقعاً چنين پزشكانِ زنى بودند.(1)

ثواب الهى متناسب با فايده ى علم

علمى كه ياد ميدهيد، هر چه مفيدتر باشد، ثواب آن بيشتر است. اين طور نيست كه اگر قرآن و علوم دينى را ياد داديد، ثواب داشته باشد، امّا ياد دادن جبر، مثلثات، فيزيك و هندسه، ثواب نداشته باشد. شما سرِكلاس، درس ميدهيد و بچه هاى مردم را عالم ميكنيد. هر درسى كه ميتواند يك انسان را عالم، دانشمند و مفيد براى جامعه كند، ياد دادن آن ثواب دارد. اين، منطق اسلام است.(2)

كارآمدى ايمان در تحقيقات علمى

همچنان كه در بعضى از ميدانها - مثل جنگ يا سازندگى كشور، كه ميدانهاى عملى است - ديديم، نقش ايمان و عقيده ى دينى و روحيه ى انقلابى چقدر كارآمد است، عيناً در زمينه ى تحقيقات و علوم و كارهاى فكرى و فرهنگى هم همين طور است. يكى از عوامل عمده ى پيشرفت، همت و اراده و اعتماد به نفس است؛ و اين روحيه در نيروهاى مؤمن و انقلابى بيشتر است؛ لذاست كه كار پيش ميرود. شماها كه الحمدالله با اين روحيه هاى خوب و ايمانى و جبهه يى و جهادى در دانشگاه مشغول كار و فعاليت

ص: 32


1- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.
2- . در ديدار كارگران، فرهنگيان نمونه و كاركنان بنياد مسكن، به مناسبت روز معلّم و روز كارگر، 1374/2/13.

هستيد، مايه ى خوشحالى است.(1)

ايمان، برتر از علم

در بعضى جاها كه پاى علم لنگ است، ايمان كارساز است. اگر شما تاريخ و تنگناهاى زندگى بشر را نگاه كنيد، خواهيد ديد اين تنگناها بيشتر با سرانگشت ايمان باز شده است تا با مشت علم. جايى كه علم در آنجا پياده و ناتوان است؛ ايمان، كشورها را نجات داده و ملتها را از اسارت خارج كرده است. ايمان، تسلّطِ بديها و زشتيها و ستمها را زايل كرده است. چيزى كه از اهميت زيادى برخوردار است، پيدا كردن نقش و رابطه ى سه مقوله ى دانش، روشنفكرى و ايمان با هم است.(2)

همراهى علم، دين و روشنفكرى

خواهران، برادران و فرزندان عزيز من! بدانيد در نظام اسلامى، علم و روشنفكرى و ايمان با هم همپا و همراهند. حكومت اسلامى نه فقط ميان علم و دين به تعارض و جنگ قايل نيست، بلكه معتقد است ايمان و علم و روشنفكرى دست در دست هم دارند و ميتوانند نيروى عظيمى به وجود آورند. ايمانِ بدون علم بى فايده است؛ زيرا كه ايمانِ بدون علم مثل انسانى است كه دست نداشته باشد. فرض كنيم اين انسان به نيروى خِرَد، غريزه يا تلاش خود، بتواند به گنجينه اى از طلا برسد؛ امّا دست ندارد كه آن گنجينه را بردارد. علم، ابزار است؛ در حكم دست و انگشتان است و براى زندگى انسان ضرورت دارد. به همين دليل است كه بالاترين مؤمنين عالم، يعنى وجود مقدس نبىّ اكرم محمّدبن عبدالله (صلى الله عليه وآله وسلم) دستور داد كه به دنبال علم برويد و به اين دستور عمل شد.(3)

ايمان و معرفت دينى؛ عامل پيشرفت علمى

در همه ى كارها، پيشرفت خواهيد كرد. از دشمن نترسيد، در راه خدا سُست نشويد و اندوهگين نباشيد. اگر مؤمن باشيد، پيشرفت خواهيد كرد. بر اساس تعاليم فرهنگ قرآنى، ملت ايران در زمينه ى علم، تحقيقات، اقتصاد، توليد، دانش صنعتى، فناورى و اداره ى زندگى به صورتى كه شايسته ى آن است، پيش خواهد رفت. فرداى اين كشور به مراتب

ص: 33


1- . در ديدار مسؤول دفتر نمايندگى وليّفقيه در دانشگاه آزاد اسلامى و گروهى از اساتيد دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، 1374/3/29.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25
3- . همان.

از امروز بهتر و روشن تر و شيرين تر خواهد بود؛ به اين شرط كه ايمانتان را حفظ كنيد، اسلام را عزيز بشماريد و تعاليم اسلامى را بياموزيد.(1)

اهميت جهت گيرى و روح علم آموزى

امروز در بعضى از مناطق دنيا، براى نابودى ارزشهاى انسانى تعليم علم داده ميشود. امروز كسانى هستند كه علم را فرا ميگيرند، براى اينكه در پشت مرزهاى كشورهاى بيگانه - كه براى اهداف شيطانى كمين گرفته اند - به آنها كمك كنند. اين، ارزش نيست. يك روز، در همين آب و خاك مقدّس خود ما، كسانى علم را آموختند، براى اينكه جامعه ى ايرانى و كشور ايران را به سمت فساد، بيشتر و بهتر سوق دهند. اين، ارزش و اعتبارى ندارد. جهت و روح، مهم است.(2)

فراگيرى و توسعه ى علم براى خدا

همان اسلامى كه ميگويد «به سراغ كشف منابع طبيعى و ساختن اين دنيا برويد؛ ابزار مادّى را به دست بگيريد؛ ذهن را مجهّز به علم كنيد؛ دنيا را، طبيعت را، مادّه را و منابع را بشناسيد و كشف كنيد و پرورش دهيد، چون از آنِ شماست»؛ يادآور ميشود كه «اين همه را براى خدا بكنيد؛ به ياد خدا باشيد؛ ذكر خدا را از دل بيرون نكنيد و همه ى اين حركات را به صورت عبادت انجام دهيد.»(3)

تسلط بر علوم جديد با قوّت ايمانى

اگر ما بتوانيم انسانهايى را پيدا كنيم كه حالا - فرضاً - از علوم جديد هم چندان چيزى نميدانند، اما انسانهاى قوى و بزرگى هستند، اينها خواهند توانست همان علوم را هم در قبضه ى اقتدار خودشان درآورند، و خود را از آسيب كسانى كه مجهّز به آنها هستند، در امان نگه دارند، يا حتّى سياستهاى آنها را باطل كنند.(4)

حزب اللّهى؛ استفاده از انديشه و دانش در كنار ارزشهاى الهى

حزب اللّهى جلو برويد. حزب الله، يعنى كسى كه هم از امكانات خداداد بهترين

ص: 34


1- . در استاديوم ورزشى گرگان، 1374/7/26.
2- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران، معلمان و فرهنگيان كشور، 1375/2/12.
3- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه محرم، 1375/2/26.
4- . در ديدار اعضاى هيأت مديره ى مركز جهانى علوم اسلامى، 1376/6/24.

استفاده را ميكند - از دانش استفاده ميكند، از خرد و انديشه استفاده ميكند، از نيروهاى انسانى استفاده ميكند، از ابتكار و تجربه استفاده ميكند، از تجربه ى هشت سال دوران دفاع مقدس بيشترين استفاده ها را ميكند - و هم ارزشهاى انسانى و الهى را كه اسلام به او آموخته است، گرامى ميدارد و آن را مايه ى پيشرفت خود به حساب مى آورد و به آن تكيه ميكند و با آن سرافراز است.(1)

سازگارى تمدّن با تديّن

تديّن و تمدّن، چرا بايد با هم منافاتى داشته باشند؟ تمدّن، يعنى زندگى توأم با نظم علمى، با تجربيات خوب زندگى، استفاده از پيشرفتهاى زندگى؛ و تديّن يعنى جهت درست در زندگى داشتن؛ جهت عدل، انصاف، صفا، صداقت و رو به طرف خدا. اينها با هم چه منافاتى دارند؟! انسان ميتواند با اين جهت گيرى، آن طور زندگى كند؛ كما اينكه خيلى از دانشمندان و متفكران ما متديّن بودند؛ خيلى از پيشروان همين تمدّن كنونى اروپا هم - البته عمدتاً در دوره هاى بعدى - متديّن بودند.

تمدّن اسلامى در زمان خودش جزو تمدنهاى درخشان تاريخ بود كه امروز هم نشانه هايش وجود دارد. امروز هم بحمدالله خيلى از ملتهاى مسلمان - به خصوص ملت ما - از مدنيّت روز بهره مند ميشوند، از دانش روز استفاده و در تحصيل آن كوشش ميكنند. در هر جايى كه كوشش كنند، پيشرفتهاى بسيارى هم به دست مى آورند؛ متديّن هم هستند، منافاتى هم ندارد.(2)

تحول روحانى مسلمين، مبدأ پيشتازى در علم و تفكر

اگر شما ملاحظه ميكنيد كه مسلمانان به بركت برهه ى كوتاهِ حاكميتِ خدا در صدر اسلام - به بركت همان چند سال معدود - توانستند قرنهاى متمادى دنيا را متحوّل كنند؛ به دنيا علم و مدنيّت و تفكر و عقل و روح و معنا و منطق و همه چيز ببخشند؛ آن مدنيّت عظيم اسلامى را پديد آورند و زمينه ى پيشرفتهاى بشر را در سالها و قرنهاى بعد از آن ايجاد كنند، به خاطر آن تحوّلى است كه در انسان مُسلمِ صدر اسلام به وقوع پيوست.

ص: 35


1- . در مراسم مانور ذوالفقار، 1376/7/5.
2- . در گفت و شنود صميمانه با گروهى از جوانان و نوجوانان (گروه كودك و نوجوان صدا و سيما، برنامه ى نيمرخ)، 1376/11/14.

امروز هم مسلمانِ حقيقى كه به بركت ارتباط با خدا، تحوّل واقعى يافته و به انسان روحانى تبديل شده باشد - نه به معناى اينكه نيازهاى جسمانى و مادّى را فراموش كند؛ نه: «وَ لاٰ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيٰا »(1)؛ دنيا را هم بايد آباد كند، مادّيات را هم بايستى كيفيت ببخشد، علم را هم بايد پيش ببرد، زندگى را هم بايد سامان دهد؛ اما در اينها منحصر نشود و اين تحوّل را پيدا كند كه به آرمانهاى معنوى و آرزوهاى بزرگ الهى دلباخته گردد - خواهد توانست نه فقط جامعه ى خود را كيفيت و برترى دهد، بلكه روى دنيا اثر بگذارد، روى تاريخ اثر بگذارد و انسانيت را متحوّل كند و به فضل الهى اين اتّفاق خواهد افتاد. قاعده و پايه ى اساسى اين كار آن است كه امروز در نظام اسلامى ما، مردم رابطه ى قلبى و معنوى خودشان را با خدا قوى تر كنند و با خدا انس بيشترى بگيرند و اين فرصت ماه رجب و فرصتهاى متبرّك، فرصتهاى مغتنمى است.(2)

دين، عامل پيشرفت علم در تاريخ ايران

دين، طرفدار و مشوّق علم است. آن كسانى كه علماى بزرگ هستند - به جز موارد بسيار معدودى - همه جزو علماى بالله اند. مثلاً ابن سيناى پزشكى كه كتاب «قانون» اش تا اندكى پيش - يعنى بعد از هزار سال - در اروپا به عنوان يك منبع در دانشگاهها مورد مراجعه بود، يك عالم دينى است؛ آدمى است كه در عرفان مينويسد، در فلسفه هم مينويسد. فارابى و ديگران هم همين طور بودند. البته، موارد بسيار معدودى هم وجود دارد كه از اين قبيل نبودند؛ يعنى عالم علوم طبيعى، عالم دين به حساب نمى آمده است. از اين قبيل هم داريم؛ اما كم. بنابراين، علم و دين با هم پيش رفتند و دين به علم كمك كرده است. اين يك حقيقت بسيار مهمّ است كه امروز خوشبختانه در كشور ما وجود دارد.(3)

نمونه ى عينى از سازگارى علم و دين

دانشگاه شما و شما دانشجويان عزيز در اين دانشگاه و اساتيدتان، يك نمونه ى زنده و برجسته و عملى از به هم تنيدگى دين و علم هستيد. حالا بعضيها بنشينند سخنرانى كنند و داد بكشند كه علم و دين با هم نميسازند! صد ساعت سخنرانى، به قدر يك ساعت

ص: 36


1- . قصص، 77.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم، 1377/7/29.
3- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.

حضور شما بُرد علمى ندارد؛ چون شما هستيد و حضور داريد. آن سابقه ى روباتهايتان است؛ آن مسابقه ى رياضى است كه در دنيا اوّل شديد؛ آن جذب سرمايه هايتان است؛ آن عناصر بسيار برجسته ى علمى تان است؛ اين هم مايه هاى دينى تان است. الان در اين دانشگاه، كانونهاى قرآن و دين و كارهاى هنرى دينى، از بسيارى از دانشگاههاى كشور، برجسته تر، زنده تر و فعّال تر مشغولند؛ من هم از بعضى از آنها مطّلعم. پس، به قول بعضيها: «ادلّ الدليل على امكان شىء وقوعه»؛ بهترين و رساترين دليل بر امكان چيزى، اين است كه خود آن چيز اتّفاق بيفتد.

وقتى ما بحث ميكنيم كه آيا اين فلان چيز ممكن است يا ممكن نيست، بعد ميبينيم همين شيئى كه درباره ى امكان وقوعش بحث ميكنيم، الان در خارج وجود دارد، ديگر بحثها تمام ميشود. البته باز هم عدّه اى به بحث ادامه خواهند داد؛ آدمهاى بى كار و دنبال بحثهاى صرفاً ذهنى، در دنيا كم نيستند. اينجا و آنجا بنشينند و حرف بزنند: «بحث كنيم ببينيم آيا گرايش انقلابى، گرايش دينى و عمل دينى، با پيشرفت علمى سازگار است يا نيست!» خيلى خوب؛ بنشينند تا شب بحث كنند! وجود اين دانشگاه و وجود اين مجموعه ى علمى در اينجا و وجود شما دانشجويانِ بسيار خوب و عزيز من و آن اساتيد بسيار خوبتان، اين بحثها را بى فايده و مهمل و بى جا محسوب ميكند.(1)

تأثير مثبت ديندارى در جامعه ى علمى

اگر ملاحظه كنيم، ديندارى براى هركسى، در هر شهرى - در مديريّتهاى كشور و در كارهاى اساسى - عامل بسيار مثبتى است؛ عامل بسيار مفيد براى نتيجه ى آن كار است. دين كه باشد؛ امانت، پرهيزكارى و تقوا هست. دين كه باشد، خيانت و كم كارى نيست. دين كه باشد، احساس تعهّد و مسؤوليت در همه ى مراحل هست. دين، اينهاست. دين كه باشد، كار علمى حتى خالص تر، جانانه تر و بدون چشمداشت به پاداش انجام ميگيرد. اتّفاقاً در تاريخ علم هم هر جا كار علمى و تحقيقى، پيشرفتى داشته است، غالباً - رنميخواهم بگويم عموماً - اين طور است؛ مربوط به آن جاهايى است كه علم از روى شوق دنبال شده است، نه از روى وظيفه و مزد و پول و اينها. آن دانشمندانى كه از روى شوقِ به علم به دنبال تحقيق رفته اند، بيشترين و بزرگ ترين كارها را كرده اند. دين كه باشد، احساس مسؤوليت علمى، مسؤوليت تحقيقى و چشمداشت مادّى نداشتن از كار علمى، در انسان بيشتر خواهد بود. ديندارى براى جامعه ى علمى يك كشور، چيز خيلى

ص: 37


1- . در ديدار از دانشگاه صنعتى شريف، 1378/9/1.

باارزشى است و بى دينى براى جامعه ى علمى، حقيقتاً ضرر مضاعف است و خيلى بيشتر از بى دينى در عوام مردم، ضرر دارد. خوب؛ اينها چيزهايى است كه خيلى هم احتياج به استدلال ندارد - «قياساتها معها» ست - لذا از آقايان محترم و خانمها و اساتيدى كه هستند، اين انتظار و توقّع است كه در محيط علم و كلاس درس، اين تقيّد وجود داشته باشد. اميدواريم كه خداوند متعال، همه ى شما را موفّق و مؤيّد بدارد.(1)

فقدان تربيت؛ خسارت عظيم تر در مقايسه با فقدان علم

اما همه ى اين ضررهايى كه از ندانستن ميبريم، در مقابل ضررهايى كه از عدم تربيتِ درست ميبريم، باز كم و كوچك است. در همان نواحى و زمينه هايى كه علم داريم، وقتى كه تربيت انسانى و تربيت صحيح نيست، همان براى ما ضربه است. ببينيد چه خسارت بزرگى است! انسان زحمت بكشد، يك دانش پيدا كند و اين دانش، موجب سقوطش شود! اين خسارت خيلى بزرگى است. اينجاست كه تربيت، اهميت پيدا ميكند.(2)

خسارت ناشى از جهالتها

بشر در دورانهاى زندگى خود، از جهل خودش خيلى ضرر ديده است؛ هنوز هم همين طور است، چون اين مقدارى كه بشر علم پيدا كرده است، در مقابل آن چيزهايى كه نميداند، خيلى كم و ناچيز است. اين را دانشمندان بزرگ گفته اند؛ ما هم از آنها ياد گرفته ايم. دانشمندان معروف دنيا ميگويند: دانسته هاى ما از اين عالم وجود و اين ساحت عظيم هستى، به اندازه ى يك حلقه است و ما خيلى چيزها را نميدانيم. واقعِ مطلب هم همين است؛ يعنى آدم كه حرفهاى آنها را در مورد مناطق نزديك به ذهن ميشنود، ميبيند همين طور است، خيلى چيزها را نميدانند. علم هنوز پيش نرفته است. بشر، چوب جهل را خورده، الان هم ميخورد؛ وليكن آن مقدارى كه بشر، چوب عدم تربيت را خورده، به مراتب بيشتر از آن مقدارى است كه چوب جهل را خورده است!

اين يك مقايسه ى خيلى روشنى در اختيار ما ميگذارد. ببينيد انسانها بر اثر ندانستن، جهالت و عدم معرفت، چقدر ضرر كرده اند! همين الان، ما در رفتارهاى شخصى، در رفتارهاى گروهى و سياسى مان، بر اثر ندانستنها چقدر اشتباه و چقدر ضرر ميكنيم! قرآن

ص: 38


1- . در ديدار رؤسا و اساتيد دانشگاهها، 1378/9/27.
2- . در ديدار وزير آموزش و پرورش و مسؤولان امور تربيتى، 1378/12/7.

ميگويد: «وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ اَلْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ اَلْخَيْرِ وَ مٰا مَسَّنِيَ اَلسُّوءُ »(1)؛ چقدر غيب در مقابل ما وجود دارد و شهادت ما چقدر كوچك است! غيب در مقابل شهادت است (شهود).(2)

علم و برنامه ريزى؛ معناى حزب اللّهى بودن

وقتى من كلمه ى حزب اللّهى را بر زبان جارى ميكنم، منظورم اين است كه چنين انسانى ميتواند هدفهاى بزرگ را ترسيم كند؛ براى آن برنامه ريزى كند و عالمانه پيش برود؛ چون «أَلاٰ إِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ».(3) چه كسى مفلح و كامياب ميشود؟ مگر بدون علم و دقت و برنامه ريزى و همّت و بدون خصوصيات والاى يك انسان، ميشود كامياب شد؟ مگر دستگاه خدا همين طور بى حساب است؟(4)

تأثير ملاكهاى معنوى در به كارگيرى علم و تخصص

به نظر من اين حرف (ملاكهاى معنوى)، به معناى نفى علم و تجربه و تخصص و فن و اين حرفها نيست كه بعضى افراد شلوغش ميكنند و تا گفته ميشود ملاكهاى معنوى، ملاكهاى ارزشى و ملاكهاى خدايى را بياوريد، ميگويند اينها با علم مخالفند! نه، اگر اين نباشد، علم هم به كار گرفته نميشود؛ تخصص و تجربه هم به كار گرفته نميشود. شما كه متخصص، عالم، فنى و درس خوانده و باابتكار هستيد، اينها را در راهى كه براى شخص خودتان منافع محسوسى ندارد، كِى به كار ميبريد؟ آن وقت بايد يك دلسوزى و اخلاصى در شما باشد. اگر خداى ناكرده اين اخلاص و دلسوزى در من و شما نباشد، چرا اين تجربه را اينجا به كار ببريم؟ ميرويم جايى به كار ميبريم كه براى خودمان سودى داشته باشد! نتيجه اين ميشود كه چيزى عايد اين بخش نميشود؛ يعنى چيزى عايد دولت و عايد كشور نميشود. اين، اساس قضيه است.(5)

پيشرفت علم بر ايمان دينى مى افزايد

هرچه علم پيشرفت كند، پايه هاى ايمان دينى مستحكمتر خواهد شد. آن روزى كه شما به يك ذرّه خاك يا ذرّه سنگ به صورت يك جسم بسيط نگاه ميكنيد و ميگوييد خدا

ص: 39


1- . اعراف، 188.
2- . در ديدار وزير آموزش و پرورش و مسؤولان امور تربيتى، 1378/12/7.
3- . مجادلة، 58.
4- . در ديدار گروهى از دست اندركاران پروژه ى موشكى سپاه، 1379/3/18.
5- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت مسكن، 1379/3/25.

اين را خلق كرده، يك نوع ايمان داريد؛ اما آن وقتى كه تمام ملكولها و تمام ذرّات و عناصر اتمى موجود در اين جسم را مشاهده كرديد - نظم آن را، حركت آن را، مهندسى پيچيده ى آن را، تأثيرات آن را، خواص آن را - و گفتيد خدا خالق اين است، معرفت و ايمان شما نوع ديگرى خواهد بود.

هرچه علم بيشتر پيشرفت كند، هرچه كهكشانها بيشتر شناخته شود، هرچه درياها و صحراها و ذرّات، بيشتر در زير دقّت علم قرار گيرد، هرچه نيروهاى فشرده در وجود انسان بيشتر شناخته شود؛ ايمان به خدايى كه آفريننده و فراهم كننده ى اين دستگاه عظيم و پيچيده است، پايگاه مستحكمترى پيدا خواهد كرد. ممكن است بعضى به يك كاغذ فشرده و مچاله شده به صورت يك زايده ى كوچك نگاه كنند؛ اما يكى ممكن است اين كاغذ را باز كند، چينهاى اين كاغذ را برطرف كند، به صورت صفحه ى بزرگى در بيايد؛ بعد خطوطى را كه در آن هست، دانه دانه بخواند و كلمات آن را بفهمد. امروز قواى عظيمى را كه در وجود محدود انسان هست، علم كشف ميكند؛ در سلسله اعصاب، در ذرّات وجود، در تمام ملكولهاى سرتاپاى اعضا و در مغز؛ كه اعتراف ميكنند هنوز مغز انسان را به درستى نشناخته اند؛ قواى انسان را نشناخته اند و قدرت تمركز انسان را به درستى نشناخته اند و ندانسته اند. وقتى انسان اينها را نگاه ميكند، ايمانش قوى تر ميشود.(1)

تأثير ايمان در پيشرفت علمى

بعضى كسان نگويند كه شما هميشه روى ايمان تكيه ميكنيد و از علم و تجربه غافل ميشويد؛ نه، علم و تجربه و پيشرفت علمى را با نيروى ايمان، بيشتر ميشود به دست آورد و كسب كرد و بعد آن را به بهترين و نيكوترين وجهى در جاى خود به كار برد.(2)

استفاده از روشهاى علمى؛ نشانه ى تدين

مواظب باشيد؛ اين طور نباشد كه ما چون متديّنيم، ديگر لازم نيست كار علمى و دقيق و حساب شده و بر اساس موازين انجام دهيم؛ نخير. اگر كسى متديّن است، يكى از نشانه هاى تديّن در محيط كار، همين است كه بايد از روشهاى علمى، دقيق، متين و ريزبينانه استفاده كند، تا ان شاءالله اشتباهات هرچه كمتر شود.(3)

ص: 40


1- . در ديدار گروه كثيرى از جوانان استان اردبيل، 1379/5/5.
2- . در ديدار اعضاى كنگره ى سرداران شهيد لشكر على بن ابى طالب (عليه السلام)، 1379/11/9.
3- . در ديدار اعضاى سازمان حفاظت اطلاعات وزارت دفاع و پشتيبانى نيروهاى مسلح، 1379/12/7.

به كارگيرى همه ى استعدادهاى انسان و علم آفرينى، نتيجه ى تكيه بر ايمان

بعضى خيال ميكنند وقتى گفته ميشود تكيه به ايمان و ايثار، معنايش اين است كه خود را براى فدا شدن آماده كنيد؛ نه. تكيه به ايمان و ايثار، معنايش اين است كه با ايمانى كه در دل انسان وجود دارد و با اتّكال و اتّكايى كه به خدا هست، همه ى نيروهاى انسان به كار بيفتد. اين نيروها ميتوانند علم بيافرينند، تجربه بيافرينند، توليد كنند و پيچيده ترين صنعتها را به وجود آورند؛ همچنان كه به وجود آوردند.(1)

لزوم تربيت در كنار تعليم

فقط علم نيست؛ تربيت كنار علم حتماً هست؛ لذا شما آموزش و پرورشيد. امور تربيتيها كه از اوّل انقلاب مطرح بود و بنده هم به وزير محترم سفارش كردم و حالا هم عرض ميكنم، بايد جدّى گرفته شود. خدا رحمت كند شهيد رجايى و شهيد باهنر را كه عالمانه اين بخش را فعّال كردند. نميشود در همه ى سطوح اين بخش را از آموزش و پرورش حذف كرد؛ بايد به آن توجّه نمود. حدّاقل نيمى از كار آموزش و پرورش، پرورش و تربيت است. لذا شما ميبينيد در قرآن وظيفه ى انبيا، تزكيه و تعليم است. بعضيها از جلو قرار گرفتن «يُزَكِّيهِمْ » در دو آيه ى قرآن بر «يُعَلِّمُهُمُ »، استفاده كرده اند كه تزكيه از تعليم هم بالاتر است. ميتواند اين طور باشد. حدّاقل اين است كه تزكيه در كنار تعليم است؛ «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ »؛(2) آن هم تعليم كتاب و حكمت، نه تعليم چيزهاى پيش پا افتاده. اين در كنار تزكيه است؛ بنابراين تزكيه خيلى والاست. تزكيه، يعنى تربيت.(3)

ضرورت تعليم و تزكيه

گنجينه هاى ملت - يعنى كودكان و نوجوانان و جوانان - در دست شماست؛ هيچ گنجى از اين بالاتر نيست. اگر از استعداد اينها در راه پرورش فكرى و رشد علمى استفاده نشود؛ يا رشد علمى پيدا كنند، اما از لحاظ انسانى و اخلاقى و تربيتى، انسانهاى منحرف و معوجى بار بيايند؛ انسانى بى اعتقاد و بى اعتناى به همه ى موازين اخلاقى باشند؛ نه به ملت، نه به كشور، نه به مردم، نه به اسلام و انقلاب، نه به خدمت گزاران و

ص: 41


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز آزادى خرّمشهر، 1381/3/1.
2- . بقره، 129 و جمعه، 2.
3- . در ديدار جمعى از مديران و مسؤولان وزارت آموزش و پرورش، 1381/4/26.

مسؤولان كشور و نه به سرنوشت و تاريخشان هيچ اعتنايى نداشته باشند؛ اينها هر چه هم عالم باشند، اين علم ارزش منفى دارد؛ يعنى ميزان علم هر چه بيشتر شد، ضربه و ضررش هم بيشتر خواهد بود؛ مصداق همان شعر معروف خواهند بود:

چو دزدى با چراغ آيد *** گُزيده تر برد كالا

بنابراين، بايد براى تربيت دانش آموزان هم خيلى اهميت قايل شد.(1)

پيشرفت علم در گرو حفظ ارزشهاى اسلامى از سوى جوانان ايرانى

مناطق فتح نشده در علم و گستره ى داناييهايى كه بشر بايد به دست بياورد، هنوز خيلى زياد است. خيلى چيزها هست كه بشر هنوز نميداند؛ اينها را بايد كشف كرد و شما ميتوانيد همان پيشروانى باشيد كه اينها را كشف ميكنيد. البته همان طور كه عرض كردم، اين روحيه وقتى به وجود خواهد آمد كه جوانان ما براى ارزشها و هويّت ملى خودشان - كه عنصر اصلى آن، اسلام ناب است - ارزش قايل شوند، والّا از خود تهى شدن و مثل يك ظرف خالى در اختيار ديگران قرار گرفتن، هيچ چيز را حل نميكند. انجمنهاى اسلامى، اين مسؤوليت را برعهده دارند كه اين هويّت ارزشى را براى جوانان حفظ كنند. شما كه به عنوان انجمن اسلامى در خارج از كشور تلاش ميكنيد، در واقع يك خدمت مضاعف انجام ميدهيد: هم خودتان تحصيل علم ميكنيد، هم كسانى را كه تحصيل علم ميكنند، در راه درست و صراط مستقيم حفظ ميكنيد. اين چيز خيلى باارزشى است.(2)

تأثير روحيه ى اسلامى بر فراگيرى علم

تفكر اسلامى، يك ملت را زنده، بانشاط، پُراميد و پُرتحرّك ميكند. به خاطر همين روحيه بود كه يك روز دنياى اسلام در قلّه ى علم قرار گرفت. ميدانيد، در قرنهاى سوم و چهارم بعد از ظهور اسلام كه به تدريج حركت علمى در دنياى اسلام شروع شده بود، دنياى اسلام در اوج علم قرار گرفت. آن روز در اروپا و ساير نقاط دنيا در آسيا - شرق آسيا، چين و غيره - در حدّ دنياى اسلام از علم خبرى نبود. دنياى اسلام در قلّه ى علم قرار گرفت و اين به خاطر همان روحيه اى است كه اسلام به انسانها مى آموزد.(3)

ص: 42


1- . همان.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.
3- . همان.

بسيج پزشكان؛ اثبات عملى سازگارى علم و دين

حال به سراغ بسيج آمديم. وقتى بسيج در سطح پزشكان و دارندگان تخصصهاى عالى و فوق تخصص آمد، دو معناى برجسته پيدا ميكند. يكى از اين دو معنا اين است كه اين مجموعه، مجموعه اى متديّن و پايبند به ايمان و تعهّد دينى هستند، خدا و قيامت و وظيفه ى دينى را در مقابل مسلمانان و مؤمنان و مردم قبول دارند، و علم با اين باورهاى عميق و مثمر و كارساز سازگار است. خوب؛ اين را دستِكم نميشود گرفت؛ خيلى مهمّ است. دهها سال و شايد قرنهاست - از قرن هجدهم و نوزدهم ميلادى - كه تلاش ميشود اثبات كنند كه علم با دين سازگار نيست؛ هرجا علم هست، دين نيست؛ هرجا دين هست، علم نيست!

شما در ردِّ اين مقوله هيچ كار نكرده ايد؛ نه كتاب نوشته ايد، نه بحث فلسفى كرده ايد؛ اما وجود و عمل خودتان نشان داد كه نخير، اين فلسفه باطل است. بنابراين، اين كار خيلى باارزش است. اينكه در روايت ميفرمايد: «كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم» (1)؛ حقايق را به وسيله يى غير از زبان اثبات كنيد، اين همين كارى است كه شما كرديد؛ يعنى با وجود خودتان نشان داديد كه اين كارسازتر و مفيدتر از هر كتاب قطور و بحث فلسفى يى است و نيز نشان داديد كه علم و دين نه تنها ناسازگار نيستند، بلكه به هم كمك هم ميكنند.(2)

پيشرفتهاى علمى مرهون جوانان مؤمن

پيشرفتها در بخشهاى مختلف، غالباً - اگر نگوييم عموماً - مربوط به همين بچه هاى مؤمن و حزب اللّهى است. در قضيه ى انرژى هسته اى و ديگر قضاياى علمى هم همين طور است؛ آن جاهايى كه انسان يك برجستگى مشاهده ميكند، كار، كار بچه هاى مؤمن و متوسّل و متوكّل به خداى متعال است.(3)

وضعيت متفاوت تعامل علم و دين در اروپا و مناطق اسلامى

جنگِ بين دين و علم، ماجراى منطقه ى اسلامى نيست؛ مسأله ى اروپاست. آنها هستند كه قرنها به نام دين، با علم مخالفت كردند و به نام علم، با دين مخالفت كردند. معرفت ناقص و ضعيف دينى كه در مسيحيّت بود، بايد به همين سرنوشت هم دچار ميشد. با آن

ص: 43


1- . وسائل الشيعه، ج 1، ص 56.
2- . در ديدار بسيج جامعه ى پزشكى، 1382/3/8.
3- . در ديدار اعضاى مؤسّسه ى رويان، 1382/6/11.

معرفت دينىِ ضعيف و ناقص، سالها با علم جنگيدند؛ بعد هم علم آمد و ريشه ى بساط معرفت دينى را زد. اين ربطى به اسلام ندارد. در منطقه ى اسلامى، علم را اسلام بر پا داشت. شما ببينيد شخصيتهاى علمى در تاريخ اسلام چه كسانى هستند. اينها، هم عالم بودند - به معناى خاص امروزىِ خود - هم فقيه و حكيم و متكلّم و محدّث بودند. ابن سينا، فارابى، بزرگان فراوان و برجسته هاى علمى كه امروز هم نام آنها در صحيفه ى دانش جديد دنيا ثبت شده، عالم دين هم بودند. در اسلام، دين به علم دعوت كرد و علم به دين.

مفاهيمى كه امروز مستكبران دنيا به عنوان پرچمى مزوّرانه و منافقانه در دست گرفته اند - مثل حقوق انسان - حرفهاى اسلام است. اسلام است كه به حقوق انسان دعوت ميكند؛ اسلام است كه به حقوق زن در جامعه دعوت ميكند؛ اسلام است كه به علم و فهم طبيعت و فهم قوانين طبيعت دعوت ميكند؛ اسلام است كه به ما دستور ميدهد اسرار طبيعت را كشف كنيم، آنها را استحصال و در زندگى خود از آنها استفاده نماييم. ايمان دينى است كه در همه ى اين ميدانها به ما روحيه و نشاط ميدهد و ما را خستگى ناپذير ميكند.(1)

هدف از ترويج علوم طبيعى در اسلام

اسلام ميخواهد ملت مسلمان، عمران و استفاده از زمين و طيّبات زمين را به حدّ اعلى و اكثر برساند؛ لذا علم و پيشرفت علمى و كشف زوايا و خباياى عالم طبيعت را ترويج ميكند؛ بدون اين هم نميشود.

شما ميدانيد تا قبل از انقلابِ صنعتى و رنسانس اروپا، اسلام بزرگ ترين قلّه ى علمى را در سطح دنيا به وجود آورد.(2)

اميرالمومنين (عليه السلام): حفظ دين به وسيله ى دانش

اميرالمومنين (عليه السلام) اين دو جمله را خطاب به جوانان فرمود: «يا معشر الفتيان حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم» (3)؛ شرف و حيثيّت انسانى خود را با ادب، و دين خود را با دانش حفظ كنيد. خيلى حرف مهمّى است. دانش، دين را حفظ ميكند؛ اين منطق اسلام است. حال بگذار ياوه گوهاى معاندِ با اسلام دايماً درباره ى اينكه اسلام با علم كنار

ص: 44


1- . در ديدار گروهى از اساتيد كشور عراق، 1382/8/1.
2- . در ديدار اعضاى هيأت دولت، 1382/8/28.
3- . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 210.

نمى آيد، حرف بزنند.(1)

فرهنگ و دانش ايرانى سرچشمه در دين دارد

البته مليت ما از اول با اسلام آميخته بود؛ زبانمان، آدابمان، دانشمان و دانشمندانمان با اسلام آميخته بودند. در تاريخ ميبينيد كه دانشمندان برجسته و نام آور و ماندگار ما كسانى هستند كه دانش دين را در كنار دانشهاى معمولى زندگى دارا بودند؛ يعنى همه ى دانشها از مجموعه ى دين برآمده است. البته اين به آن معنا نيست كه طلاب مدرسه ى دينى اين خصوصيت را داشتند؛ نه، جامعه، جامعه ى دينى بود. فرهنگ ما، دانش ما، رفتار ما و سنتهاى ما با دين آميخته است و بسيارى از آنها از دين سرچشمه گرفته است.(2)

دين؛ سازگار و جهت دهنده ى صحيح علم

در دنيا براى اينكه ثابت كنند كه علم ذات سكولار دارد و دانش با ارزشها كارى ندارد، خيلى سعى شد و برايش فلسفه درست كردند؛ استدلال كردند و بحث كردند براى اينكه مفهوم دانش را يك مفهوم مجردِ از ارزشها معرفى كنند؛ درست نقطه ى مقابل كارى كه الان شما كرده ايد. شما ميگوييد جهاد دانشگاهى؛ جهاد، يك ارزش است. حقيقت مطلب هم اين است كه علم و عقل ابزار دو جنبه يى است؛ ميتواند در خدمت ارزشها قرار بگيرد، ميتواند در خدمت حيوانيت و سَبُعيت قرار بگيرد؛ بستگى به اين دارد كه مديريت علم با چه كسى است.

اگر مديريت علم به دست انسانهاى دنياطلب و قدرت طلب و زراندوز و سلطه طلب بود، همين ميشود كه امروز شما در دنيا مشاهده ميكنيد؛ يعنى علم ابزارى براى استعمار، استثمار، تحقير ملتها، اشغالگرى و براى ترويج فحشا، سكس و هروئين خواهد شد. اگر علم نبود، استعمار هم نبود. اروپاييها به بركت علمشان توانستند در دنيا راه بيفتند و ملتها را زير سلطه ى استعمار بگيرند و به اختلاف مناطق، صد، صدوپنجاه و دويست سال ملتها را عقب نگه دارند و آنها را از سرمايه هاى مادى خودشان محروم كنند؛ استعدادهاى انسانى شان را سركوب كنند و كشتار به راه بيندازند. وقتى علم در مديريت انسانهايى قرار گرفت كه جز به جنبه هاى حيوانى زندگى نمى انديشند، همين خواهد شد.

اما اگر علم به وسيله ى بندگان صالح مديريت شد، آن وقت خدمت ميكند و زيان

ص: 45


1- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين، 1382/9/26.
2- . در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 1383/2/28.

نميرساند. اگر آن كسانى كه انرژى هسته اى را كشف كردند، اهل فضيلت و تقوا بودند، اگر آن كسانى كه آن را به كار گرفتند، اهل فضيلت بودند و بندگان صالح، هرگز حادثه ى هيروشيما پيش نمى آمد. تا امروز هم كه شما نگاه ميكنيد، ميبينيد كه اينها تا آنجايى كه ميتوانند، همچنان از اين نيروى مخرب استفاده ميكنند. اين قدرتها توان هسته اىِ ضعيف شده را در جنگ ده، دوازده سال پيش كه با عراق داشتند، به كار بردند، در همين حوادث هم از آن استفاده كردند، و در بعضى از مناطق ديگر دنيا هم اين سلاح را به كار بردند، كه مايه ى قطع نسل و حرث شد؛ «يُهْلِكَ اَلْحَرْثَ وَ اَلنَّسْلَ وَ اَللّٰهُ لاٰ يُحِبُّ اَلْفَسٰادَ »،(1) كه منطبق بر آيه ى قرآنى است. انسانها را مقطوع النسل و زمينها را ضايع كردند. سالهاى متمادى - خدا ميداند - آثار مخرب آن اشعه ى مسموم كننده و نابودكننده را براى ملتها و براى نسلهاى آينده باقى گذاشتند. اگر مديريت علم دست انسانهاى صالح باشد، اين مسايل پيش نمى آيد و علم در خدمت بشريت قرار خواهد گرفت؛ چون اين ظرفيت را دارد و ميتواند اين طور باشد.

بنابراين، اينكه ما بياييم علم را سكولاريزه كنيم؛ ثابت كنيم كه علم نميتواند با ارزش همراه باشد، يك مغالطه ى بسيار بزرگ و فريب بزرگ براى ذهن انسانهاست؛ نخير، علم ميتواند با ارزش همراه باشد. معنويت اسلامى؛ با حيوانيت، با فساد و با سوءاستفاده ى از علم مشكل دارد، نه با دانش و فناورى و تحقيق. ميتواند معنويت همراه با علم باشد و ميتواند نتايج دانش و پژوهش در جهت معنويت حركت كند.(2)

از نتايج توجه به پيشرفت علم در اسلام

گرچه اسلام، نهضت و حركت معنوى و اخلاقى بود و هدف اعلاى اسلام عبارت است از ساخت انسان متكامل و منطبق با طراز اسلامى، لكن بدون شك، پيشرفت علم و پيشرفت و اعتلاى اقتصادى جزو هدفهاى اسلامى است؛ لذا شما ملاحظه ميكنيد كه در تمدن اسلامى، اسلام در يكى از فقيرترين و عقب مانده ترين نقاط دنيا ظهور كرد؛ اما هنوز پنجاه سال از عمر آن نگذشته بود كه بيش از پنجاه درصد از دنياى متمدن آن روز در زير پرچم اسلام قرار گرفت و هنوز بيش از دو قرن از عمر اين تمدن نگذشته بود كه دنياى بزرگ اسلامى در آن روز، قله ى تمدن بشرى از لحاظ علم و انواع دانش و پيشرفتهاى مدنى و اقتصادى شد؛ اين نبود مگر به بركت تعاليم اسلام.(3)

ص: 46


1- . بقره، 205.
2- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.
3- . در ديدار اقتصاددانان شركت كننده در اجلاس بانك توسعه ى اسلامى، 1383/6/25.

جهان بينى اسلام؛ مشوّق علم و مخالف مبانى نامعتبر علوم انسانى غرب

در جهان بينى ما، علم از دل دين ميجوشد و بهترين مشوق علم، دين است. دينى كه ما ميشناسيم، جهان بينى دينى يى كه ما از قرآن ميگيريم، تصويرى كه ما از آفرينش و از انسان و از ماوراءالطبيعه و از توحيد و از مشيت الهى و از تقدير و قضا و قدر داريم، با علم سازگار است؛ لذا توليدكننده و تشويق كننده ى علم است. نمونه اش را شما در تاريخ نگاه كنيد؛ ببينيد حركت علمى در قرون اوليه ى اسلام بر اثر تشويق اسلام آنچنان اوج گرفت كه تا آن روز در دنيا بى سابقه بود - در همه ى زمينه ها - و علم و دين با هم آميخته و ممزوج بود و دانش و تحقيق و فن در حد خود پيشرفت كرد. پايه و مبناى علوم انسانى يى كه امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسى و مديريت و انواع و اقسام رشته هاى علوم انسانى، بر مبناى يك معرفت ضددينى و غيردينى و نامعتبر از نظر كسانى است كه به معرفت والا و توحيدىِ اسلامى رسيده باشند. ما در اين زمينه ها بايد كار كنيم.(1)

شاخص معنويت در پيشرفتهاى علمى و فناورى

در همين كارهاى فنىِ بسيار مهم و فناوريهاى بسيار دقيق و حساس، در شمار بهترين عناصر، بچه هاى متدين و مذهبى و حزب اللّهى هستند؛ بچه هايى كه وقتى به پيشرفتى دست پيدا ميكنند، در همان كارگاه به سجده مى افتند و خدا را شكر ميكنند؛ اينها مهم است. با شاخص معنويت و با انگشت اشاره ى اسلام، ميتوان به اين هدف بزرگ اميدوار بود و آن را دنبال كرد و به آن رسيد. يك ملت مايه يى از عزم را براى اين كار دارد؛ اما يك مجموعه ى دانشجويى مايه ى غليظترى از عزم را ميتواند داشته باشد.(2)

ايمان؛ جهت دهنده ى علم

اينكه گفتند علم با دين ميسازد يا نميسازد، اين نديدن منطقه ى نفوذ علم و دين است؛ اينها هر كدام يك منطقه ى نفوذى دارند؛ تلفيق اينها، اين است كه علم - يعنى اين سلاح - را ايمان - يعنى آن به كار برنده - ميگيرد و جهتش را مشخص ميكند؛ با اين سلاح ميشود بهترين و بدترين آدمها را هدف قرار داد؛ منتها تا اين سلاح دست كه باشد؟ اين سلاح «علم» است و «ايمان» جهت آن را مشخص ميكند.(3)

ص: 47


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.
2- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1384/1/25.
3- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.

ايمان؛ پشتوانه حركت علمى تحول ساز در ملت

كننده ى كار شماها هستيد؛ الحمدلله هم همت داريد، هم استعداد داريد، هم شوق و ذوق داريد؛ پشتوانه ى اين حركت شما هم «ايمان» است. اين را بدانيد كه كليد علمى كه گفتم ميتواند يك ملت را متحول كند، با ايمان به دست مى آيد؛ با ايمان نگه داشته ميشود؛ با ايمان به كار مى افتد. ايمان قوى، يك چنين نقشى ميتواند داشته باشد. با ايمان، همه ى كارها آسان تر انجام ميشود تا بدون ايمان. الحمدلله هم ايمان داريد، هم انگيزه و همت و تصميم و عزم راسخ داريد، هم توانايى استعداد و فكر داريد. شما بايد اين كار را بكنيد؛ بايد اين كار پيش برود.(1)

فتح قله هاى علم به بركت اسلام

ما ارزشهاى اسلامى را مايه ى عزت ملى خودمان ميدانيم؛ ما اين ارزشها را موجب رشد استعدادها در ملتمان ميدانيم. ما به بركت اسلام، به حول و قوه ى الهى خواهيم توانست با سرعتى بيش از سرعت متعارف و معمول، قله هاى علم را بالا برويم و اين قله ها را فتح كنيم. ما بر ضعفى كه در ساليان متمادى بر ما تحميل شده است، فايق خواهيم آمد و خودمان را قوى خواهيم كرد.(2)

پيشرفت علمى كشور؛ مرهون روحيه و معرفت اسلامى

اگر ميبينيد جوانهاى ما در ميدانهاى علمى و عرصه هاى علمى به پيش ميتازند و با يك تصاعد هندسى همين طور جلو و پيش ميروند - خوشبختانه روزبه روز دامنه ى پيشرفت علمى در كشور ما گسترده تر ميشود - اين به بركت همين اقلّ قليل اسلامى است كه ما در جامعه مان داريم. هر چه ما بتوانيم دامنه ى معرفت اسلامى، روحيه ى اسلامى و فهم اسلامى را توسعه بدهيم، اين دستاوردها بيشتر و بيشتر و بيشتر خواهد شد و براى كشورهاى ديگر هم الگو خواهد شد.(3)

اصرار بر ديندارى توأم با كار علمى

و من اصرارم بر اين است كه هر وقت ما براى پيشرفت علم كار ميكنيم، اين را فراموش نكنيد كه علم و دين توأمان اند. علم مجرد از دين و دور از دين، ولو در گام اول

ص: 48


1- . در ديدار مسؤولان سازمان انرژى اتمى و كارشناسان هسته اى، 1385/3/25.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم، مسؤولان كشورى، لشكرى و سفيران كشورهاى اسلامى، 1385/5/31.
3- . در ديدار قاريان شركت كننده در بيست و سومين مسابقات بين المللى قرآن، 1385/7/4.

در كوتاه مدت كشورى را به يك نقطه اى از افتخار هم برساند، اما در بلندمدت براى بشريت زيانبار است؛ كما اينكه داريد ميبينيد كه زيانبار است.(1)

اثرات علمِ در راه خدا

علم را بايد با دين همراه دانست. علم را براى خدا و در راه خدا بايد تحصيل كرد و به كار گرفت. اين، جزو تعاليمِ اوليه ى ما بايد باشد؛ در همه جا.

و توفيقات اين علم هم بيشتر است؛ اين را به شما عرض بكنم. نگويند اگر علم را مقدس كرديم و با دين همراه كرديم و مؤمن كارى درآورديم، ديگر پيشرفت نميكند؛ نخير، الان همين خود جهاد دانشگاهى شما، همين مجموعه كارهاى شما - كه به وسيله ى عناصر مؤمن اين همه كار بزرگ انجام گرفته - نشان دهنده ى اين است كه علم وقتى با ايمان همراه باشد، توفيقاتش هم بيشتر خواهد بود.(2)

نياز دنياى فكر و انديشه به علم و حكمت اسلامى

امروز حقاً و انصافاً در دنياى فكر و انديشه - حالا آنهايى كه با فكر و انديشه سر و كار ندارند، با آنها كارى نداريم - يك خلأ و سؤال در دنياى غرب وجود دارد؛ اين خلأ را ديگر پاسخهاى ليبرال دموكراسى نميتواند پر كند، كما اينكه سوسياليزم نتوانست پر كند. اين خلأ را يك منطق انسانى و معنوى ميتواند پر كند، كه اين در اختيار اسلام است.

از مرحوم دكتر زرياب كه هم دانشگاهىِ مسلطِ خوبى بود، هم طلبه ى خوبى بود - ايشان دوره ى طلبگى خوبى را گذرانده بود و با علوم اسلامى آشنا بود و شاگرد امام بود - يكى از دوستانمان نقل ميكرد - من خودم از ايشان نشنيدم - كه يك فرصت مطالعاتى در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد كه برگشته بود، گفته بود امروز آن چيزى كه من در محيطهاى عملىِ دانشگاههاى اروپا مشاهده كردم، نياز به ملاصدرا و شيخ انصارى است. شيخ انصارى كارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حكمت الهى است. ميگويد من ميبينم امروز اينها تشنه ى ملاصدرا و شيخ انصارى اند.

اين برداشتِ يك استاد غرب شناسِ زبان دانِ مسلط به چند زبان اروپايى است كه سالها هم در آنجاها زندگى كرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامى هم آشنا بود. اين، برداشت اوست، كه برداشت درستى است.(3)

ص: 49


1- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
2- . همان.
3- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.

مواجهه ى معنويت و ماديت در عرصه هاى اجتماعى

بحث عظيم مواجهه ى نيروهاى مردمىِ متكى به معنويت با نيروهاى مادىِ متكى به زور و تهديد، يك بحث بسيار مهم و جديدى است كه بايد در مباحث علوم اجتماعى و روان شناسى ملتها و روان شناسى اجتماعى مورد توجه قرار بگيرد؛ اين كاملاً مغفولٌ عنه است.

ملتى مثل ملت ما كه نه بمب اتم دارد، نه از لحاظ علمى به او فرصت داده شده در طول صد سال كه همپاى پيشروان قافله ى علمى حركت كند و مواقع زيادى عقب مانده، هم از لحاظ ثروتها به پاى آن كشورهاى ثروتمند نميرسد؛ اما در عين حال اين كشور و اين ملت توانسته است توطئه هاى مجموعه ى كشورهاى قدرتمندِ برخوردار از سلاح و تكنولوژى و ثروت مادى و رسانه اى را در مهم ترين ميدانها به عقب نشينى وادار كند و شكست بدهد. اين علتش چيست؟ اين در خور تأمل و تدقيق است. اين را بايد دانشمندان علوم سياسى و علوم اجتماعى تحليل كنند؛ ببينند نقش اين معنويتها چگونه خود را نشان ميدهد، كه امروز در ايران نشان داده. لذا نگاه به اين صحنه، نگاه عبرت آموز و درس آموزى است.(1)

تدين؛ مايه ى پيشرفت و مدد الهى

يك عنصر ديگرى كه باز با جوانها بايد در ميان گذاشت، مسأله ى تدين است. جوانهاى عزيز! تدين، رعايت دينى، در حد وسع و امكان، اين مايه ى توجهات الهى است؛ مايه ى توفيقات انسانى است؛ مايه ى پيشرفت است؛ اين را دست كم نگيريد. من ميخواهم بگويم شما اگر فلان فرمول رياضى، يا فلان عنصر شيميايى، يا فلان اختراع را به وجود مى آوريد يا كشف ميكنيد و پيدا ميكنيد و حل ميكنيد، در همان حال توجه تان به خدا، به شما كمك خواهد كرد. اولاً، خداى متعال مدد ميكند شما را؛ كارها دست خداست.

شايد گفته باشم من، آن روزى كه همين مسأله ى سلولهاى بنيادى را جوانهاى ما داشتند دنبال ميكردند و كشف ميكردند، خدا رحمت كند مرحوم مهندس كاظمى، رييس اين مؤسسه ى رويان، آمده بود با همان جمع پيش من گزارش ميداد. گفت من تلفن كردم كه ببينم مهندس جوانى كه مشغول تعقيب اين قضيه بود، كار را به كجا رسانده - چون مثلاً ديروز گفته بود كه فردا كار را تمام ميكنيم - خانمش بود، گوشى را برداشت و گفت آقاى مهندس آن نقطه ى آخر را توانسته پيدا كند و افتاده به سجده، دارد گريه

ص: 50


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1386/6/23.

ميكند. وقتى مرحوم مهندس كاظمى اين قضيه را ميگفت، هم خودش گريه اش گرفت، هم آن جوان كه در مجلس بود، گريه اش گرفت. بنا كردند گريه كردن. نقش معنويت را دست كم نبايد گرفت.(1)

نقش علمىِ بسيج

نقش بسيج، منحصر به معركه ى جنگ و عرصه ى نبرد نيست؛... در هر جايى كه اسلام به آن نيازمند است و جمهورى اسلامى نسبت به آن احساس نياز ميكند، نيروى بسيج ميتواند در آنجا حضور پيدا كند؛ همچنانى كه خوشبختانه در عرصه ى علم و تحصيل دانش، جوانان بسيجى، ميبينيم و ميشنويم كه رتبه هاى بسيار خوب و برجستگيهايى را كسب كردند و از خودشان نشان دادند.(2)

پيشرفتِ علمى جوانان بسيجى

جوانان پر شورِ ما هم در عرصه هاى مختلف رشد پيدا كرده اند. امروز در ميان مردم ما، جوانان بسيجىِ ما در ميدانهاى علم، در ميدانهاى تجربه، در ميدانهاى فناوريهاى دشوار پيشرفت كرده اند.(3)

اهميت پرورش در كنار آموزش

نكته ى بعدى كه او هم اهميت دارد، اهميت دادن به نظام پرورش در مجموعه ى آموزش و پرورش است. عده يى بر اثر بى توجهى به نظام پرورش، آن بنايى را كه اول انقلاب گذاشته شده بود، از مجموعه ى آموزش و پرورش كنار زدند، به تدريج كمرنگ كردند و تقريباً ميشود گفت حذف كردند. شما حالا به اين مسأله معتقديد. اين را اجرايى كنيد؛ عملياتى كنيد. پرورش اگر از آموزش مهم تر نباشد، كمتر نيست. آن لوح سفيد و آماده يى كه ذهن كودك ما و دانش آموز ماست، فقط با خطخط كردن و عدد و رقم روى او نوشتن، درست نميشود؛ ساختن لازم دارد. اين ساختن، پرورش است. بايد به مسأله ى پرورش و جريان پرورش - به هر شكلى كه آن را بتوانند انجام بدهند؛ در مورد شكلش ما اظهار نظرى نميكنيم - اهميت داده شود؛ در كتاب درسى، در انتخاب معلم، در تربيت معلم، در خود سازماندهى.

ص: 51


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى شيراز، 1387/2/14.
2- . در ديدار بسيجيان استان فارس، 1387/2/14.
3- . در ديدار مردم شهرستان كازرون، 1387/2/16.

و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش كمّى پرهيز كند - چه در سازمان، چه در نيروى انسانى - بهتر است؛ چون گسترش كمّى آموزش و پرورش، امروز در درجه ى اولِ اولويت نيست؛ گسترش كيفى مهم است. نيازها برآورده شود؛ آن مقدارى كه نياز به معلم و به مدرسه هست، تأمين شود. درجه ى اول، گسترش كيفى باشد؛ بالا بردن ارتقاى رتبه ى معلمان از لحاظ آمادگى، تجربه، دانش، فرهنگ؛ اين چيزهايى است كه در آموزش و پرورش مهم است.(1)

تربيت اخلاقى؛ زمينه ساز آموختن دانش

در حديثى نبى مكرم اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «انّ العقل عقال من الجهل» ؛... بعد ميفرمايد: «والنّفس كمثل اخبث الدّواب، فان لم تعقل حارت» ؛(2)

... - بعد كه عقل را بيان ميكند - ميفرمايد كه آن وقت از عقل، حلم به وجود آمد؛ از حلم، علم به وجود آمد. ترتيب اين مسايل را انسان توجه كند: عقل، اول حلم را به وجود مى آورد؛ حالت بردبارى را، حالت تحمل را. اين حالت بردبارى وقتى بود، زمينه براى آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود - شخص و جامعه - فراهم خواهد آمد؛ يعنى علم در مرتبه ى بعد از حلم است. حلم، اخلاق است. در آيه ى قرآن هم «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ »، تزكيه را جلوتر مى آورد. اين، تربيت اخلاقى است.(3)

يك عنصر اصلى در پژوهشهاى علمى

اينكه گفته شد: «عنصر معنويت دينى را، نه معنويت فارغ از دين و جداى از دين - كه اساساً معنويت نيست، توهم است - را يك عنصر اصلى در حركت علمى و پژوهش علمى قرار بدهيم» - كه يكى از خانمها اينجا بيان كردند - كاملاً درست است. اين يكى از آن نقاط اساسى است كه بايد به آن توجه كرد. اگر اين شد، آن اخلاقى شدن جامعه هم - كه اين جوان عزيزِ اخير طرح توقع كردند كه اين توقع ماست و بارها اين توقع را تكرار ميكنيم - تحقق پيدا خواهد كرد؛ چون با شعار كه نميشود پيش رفت؛ بايد حركت كرد؛ بايد رفت در جهت آن هدفى كه ترسيم شده.(4)

ص: 52


1- . در ديدار جمعى از معلمان، پرستاران و كارگران، 1388/2/9.
2- . تحف العقول، ص 15.
3- . در سالروز عيد سعيد مبعث، 1388/4/29.
4- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.

فصل سوم: سابقه ى شكوهمند علم در ميان مسلمين

قرون وسطا؛ اروپا در تاريكى، اسلام بر قله ى علم

بعد از آنكه راه معلومات و علوم روز غربى در ايران باز شد، دستهاى خيانتكار و غافل، كارى كردند كه اين ملت عقب بماند و پيشرفت نكند. سالها و بلكه قرنهاى متمادى، ملت ما در اوج قله ى علم بود و در هيچ جاى دنيا در آن دوران، اين قدر علوم درخشش نداشت. شما شنيده ايد كه قرون وسطا، قرون تاريكى و ظلمات است. امروز هم اروپاييها وقتى ميخواهند مردمى را تخطئه كنند، ميگويند اينها قرون وسطايى هستند! قرون وسطا، يعنى قرنهاى جهالت و ظلمات ملتهاى اروپايى. درست همزمان با اين قرون، قرون درخشش دانش در ايران و كشورهاى اسلامى است. ابن سينا و ابوريحان بيرونى» و محمّدبن زكرياى رازى و عمرخيام - منجم و رياضيدان بزرگ - و بزرگ ترين ادبا و بزرگ ترين علماى ما در علوم طبيعى و بزرگ ترين رياضيدانها و منجمان و پزشكهاى ما كه امروز آثار علمى آنها در دنيا مطرح است، همزمان با قرون وسطا زندگى ميكرده اند.

بله، قرون وسطا، قرون ظلمات و تاريكى براى اروپاييهاست و قرون درخشش دانش براى ما مسلمانها ميباشد. اروپاييها، اين حقيقت را كتمان ميكنند و مورخان غربى، آن را به زبان نمى آورند و ما هم عادت و باور كرده ايم!(1)

ثمرات مبارزه با بى سوادى در صدر اسلام

آن وقتى كه در دنيا خبرى از علم و سواد و درس و مشق و نشانه هاى تعليم و تعلّم وجود نداشت، اسلام و قرآن ما با «اقرأ» شروع كرد و به قلم و نوشته سوگند خورد و اسير جنگى را در مقابل ياد دادن چند كلمه آزاد كرد. اين، متعلق به چهارده قرن پيش است. همان كارهاى اسلام و نبيّمكرم ما (صلى الله عليه وآله وسلم) موجب شد كه جامعه ى امّىِ عرب - امّى،

ص: 53


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

يعنى بى سواد؛ «هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ »(1) - در زمانى كه اروپاى امروز هيچ خبرى از علم و دانش نداشتند، دارنده ى بزرگ ترين دانشگاهها و بزرگ ترين دانشمندان و فارابى ها و ابن سيناها و محمّدبن زكرياها و ابوريحان ها و ديگران و ديگران شود. يعنى در صدر اسلام، مبارزه ى با بى سوادى و تحريص و تحريض به علم و دانش، جامعه ى اسلامى را حدود هفت، هشت قرن از همه ى دنياى متمدنِ آن روز جلوتر برد. البته بعد ما رجعت كرديم، مسلمانان تنبلى كردند و كار ما به اينجا رسيد؛ ولى حالا ميتوانيم دوباره شروع كنيم. دوباره انقلاب شد، دوباره اسلام سر كار آمد و حالا ديگر بى سوادى معنى ندارد.(2)

پايگاه عظيم دانش بشرى در صدر اسلام

اكنون اينجا - مكه و مدينه - پايگاه وحى و محل نزول بركات الهى است بر جماعتى مؤمن و مقاوم، كه به بركت ايمان و عمل به آيات الهى، توانستند از خاك مذلتى كه بر آن آراميده بودند، برخاسته و قد علم كرده و آزادى شايسته ى انسان را براى خود تدارك ديده و پرچم آزادى بشريت و نجات انسان از سلطه ى امپراتوريهاى زر و زور آن دوران را برافرازند و با نور معرفتى كه از قرآن سرچشمه ميگرفت، پايگاه عظيم دانش بشرى را پديد آورند و خود، قرنها بر منبر بلند علم و معرفت بشرى قرار گيرند و سخاوتمندانه به همه ى بشريت بياموزند و گرانبهاترين آثار علمى را طى قرنهاى متمادى پديد آورند و سرنوشت جهان بشريت را با علم و سياست و فرهنگ خود رقم بزنند.

اينها همه از بركات تعاليم خالص اسلام و حكومت الهى در عهد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و برهه يى از صدر اسلام بود، كه على رغم تسلط و رشد شجره ى خبيثه ى حكومتهاى سلطنتى و رجعت از دوران توحيدى، باز تا قرنها ثمرات خود را به مسلمين ميچشانيد و آنان و همه ى بشريت را كامياب ميكرد.(3)

مقايسه ى زمامدارى علم توسط مسلمين و غير مسلمين

مسلمانها در قرون وسطا و قبل از قرون وسطا و بعد از قرون وسطا، در علم و فلسفه و فقه و آداب زندگى، فرهنگ مترقّى و پيشرفته اى داشتند. بسيارى از عواملى كه دنيا را به فرهنگ كنونى و دانش كنونى اش رسانده، به مسلمانها مربوط است. نكته ى مهم اين است كه مسلمين، در دورانى كه از لحاظ علمى جلو بودند، ديگران را تحقير نكردند و

ص: 54


1- . جمعه، 2.
2- . در ديدار جمعى از مسؤولان و مردم، 1369/7/4.
3- . پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 1370/3/26.

مانع از دسترسى آنها به علم نشدند و علم را در انحصار خودشان قرار ندادند. اين سفره ى گسترده ى علمى مسلمانها در تاريخ بود كه شرق و غرب عالم از آن استفاده ميكردند.

مسلمانها دنيا را به دو بخش كاملاً متمايز تقسيم نكرده بودند. لكن ميبينيم كه غير مسلمين، وقتى زمام علم را به دست گرفتند، همه ى اين كارها را انجام دادند: ديگران را تحقير كردند؛ ديگران را نسبت به گذشته هاى خودشان دچار فراموشى كردند؛ به طورى كه امروز، در بسيارى از كشورهاى اسلامى، مسلمين از گذشته ى خودشان خبر ندارند. نتيجه اين كار، اين شده است كه اميد به دست يافتن به مدارج بالاى علمى را هم از آنها سلب كرده اند. گويا كشورهاى اسلامى و جوامع مسلمين، استعداد و توانايى دستيابى به مدارج علمى را ندارند!(1)

اهتمام اسلام به علم و فلسفه ى آن

يك وسيله لازم است كه ما از آن استفاده كنيم و راه بيفتيم؛ يك بينش لازم است كه ما بدانيم به كجا بايد راه بيفتيم. از كجا و به كجا، از كدام طرف؟ از كدام راه و به كدام هدف؟ اين هر دو، براى زندگى انسانها لازم است. آن، دنياست؛ اين، آخرت است. اين دو اگر با هم جمع شدند، «سَعَدالدّنيا والاخرة؛ حَصَل الدّنيا والاخرة» ميشود؛ يعنى كسى كه هم دنيا دارد؛ هم آخرت دارد. يعنى يك انسان خوشبخت؛ يعنى يك زندگى سعادتمند؛ يعنى همانى كه انبيا آن را خواسته اند. لذا ميبينيد پيغمبر اكرم دين آورد، همان جهت گيرى را آورد، بر معنويّات تكيه كرد؛ اما پى درپى، ابزار مادّى را هم به دست مردم داد. جاهايى را خودش، مباشرتاً علم را - يعنى علم زندگى و علم مربوط به اداره ى امور زندگى را - به دست مردم داد. يك جا هم كه كار پيچيده تر ميشد و محتاج تخصّص بود، آنها را امر كرد كه برويد علم ياد بگيريد، برويد بينش پيدا كنيد، برويد به اشيا نگاه كنيد.

در قرآن و سنّت نبىّ اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، راه كشف كردن، ديدن و پيدا كردن ياد داده شده است. لذا شما ميبينيد كه هر كدام از اين دو قسمت، در جوامع اسلامىِ صدر اوّل، يك اوج و شكوه دارد. در بخش دنيايى هم، به بركت اسلام، آنها قلّه ى دانش بشرى شدند. اين را كه ديگر بنا نيست امروز غربيها سلب كنند. خاطره ى تاريخى از ملل مسلمان، كه ديگر جاى انكار نيست. اگر اين دوتا، يعنى دنيا و آخرت، با هم جمع شوند، اين خواهد شد كه گفتيم. اما اگر هر كدام از اين دو گرفته شود، اشكالى به وجود مى آيد.(2)

ص: 55


1- . در ديدار مهمانان خارجى و داخلى كنگره ى جهانى هزاره ى شيخ مفيد، 1372/1/31.
2- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.

اسلام؛ تمدن ساز برتر

مگر يك تمدّن عظيم، همين طورى از يك كوير ميجوشد؟! مگر چنين چيزى ممكن است؟! اما در مورد اسلام، چنين شد. عدّه اى كه حتّى سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اينكه سواد داشتن، به خواندن كتابهاى گوناگون و به پيدا كردن نظر علمى منتهى شود و بعد اين نظر علمى در مسابقه بين نظرات علمىِ بشر رتبه ى بالاتر را پيدا كند، تمدّنى عظيم را پى ريزى كردند.

چطور ممكن است كه ملت و جامعه اى اين راهها را طى كند و بعد از آنكه نظرات علمى او در همه ى مسايل بر نظرات علمى مدرن درجه ى يك دنيا تسلّط پيدا كرد، به سودِ خود، تمدنهاى ديگر را حذف كند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان، نه تنها نظرات علمى برجسته ترى نداشت، بلكه اصلاً نظر علمى نداشت؛ اصلاً علم و سواد نداشت. آن گاه، چنين جمعيتى، در طول ده سال حيات مبارك پيغمبر، بعد از هجرت و در دوران حكومت، پايه هاى مدنيّتى را چيد كه آن مدنيّت چند صد سال دنيا را اداره كرد و تمام مدنيّتهاى دنيا را تحت تأثير قرار داد.

در آن قرون - قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم ميلادى - تمدّن غربى تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقى منقرض شده بود و تمدّن ايرانى هم در واقع چيزى نبود. ولى ميبينيم كه تمدّن اسلامى، آن تمدّن برترِ غربى را از بين برد. بدين معنا كه تمدّن غربى در مقابل اين تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره كه با آمدن خورشيد ديگر نور ندارد، يا مثل يك طبيب ابتدايىِ تجربى كه با آمدن يك متخصّص درجه ى اوّل با چند عنوان دكتراى فوق تخصّص، اصلاً پُررويى است كه بگويد: «كسى به من مراجعه كند.» وقتى كه تمدّن اسلامى آمد، چنين شد.(1)

مجاهدت خالصانه؛ عامل غلبه ى تمدن اسلامى

جوهر تمدّن اسلامى، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از ديگران هم استفاده ميكند. سؤال اين است كه اين دنياى آباد؛ اين به كار گرفتن علم؛ اين كشف حقايق درجه يك عالم وجود - همين عالم مادّه - كه به وسيله ى مسلمين به وجود آمد؛ اين استخدام انديشه ها و فكرها و ذهنها و فعّاليتهاى عظيم علمى و به وجود آوردن دانشگاههاى عظيم آن روز در مقياس جهانى؛ پديد آوردن دهها كشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و يك قدرت سياسى بى نظير در طول تاريخ، از كجا به وجود آمد؟ شما در طول تاريخ، قدرتى را جز قدرت سياسى اسلام سراغ نداريد كه از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، يك كشور واحد شده باشد و قدرت ماندگارى بر آن حكومت كند!

ص: 56


1- . در ديدار فرماندهان رده هاى مختلف سپاه پاسداران، 1373/6/29.

دوران قرون وسطاى اروپا، دوران جهالت و بدبختى براى اروپاست. اروپاييها قرون وسطا را «دوران سياهى و تاريكى» مينامند. همان قرون وسطايى كه در اروپا تاريكى و سياهى بود، دوران تشعشع علم در كشورهاى اسلامى، از جمله ايران است. اصلاً درباره ى قرن چهارم هجرى - كه دوران تشعشع علم است - كتابها نوشته و تحقيقها كرده اند. چنان قدرت سياسى، چنان قدرت علمى، چنان دنياآرايى، چنان كشوردارى و چنان استخدام تمام نيروهاى زنده و سازنده و فعّال بشرى، بر اثر چه چيز به وجود آمد؟ بر اثر تعاليم اسلام. مسأله، فقط اين است.

اسلام يك درس را به مسلمين تعليم كرد و آن درس، هر روز كه در بين مسلمين باشد، نتيجه اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوى و مادّى است. آن درس، درس مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا كه مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتيجه اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممكن است براى خدا انجام گيرد، ممكن هم هست براى غيرِ خدا انجام گيرد. اگر براى خدا انجام گرفت؛ هميشگى، ماندگار و زايل ناشدنى است؛ اما اگر براى غيرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نيست. ممكن است يكى عاشق كسى باشد، خالص و مخلص براى او حركتى را انجام دهد؛ يا عاشق ميهنِ خود باشد، خالص و مخلص براى ميهنش حركتى را انجام دهد. اينها ماندگار نيست و تا وقتى است كه اين هيجان و احساس در او باشد. به مجرّد اينكه احساس او يك ذرّه سرد شد، چشمش باز ميشود و به خود ميگويد كه آيا من بروم بميرم، تا فلان كس بخورد، گردنش كلفت شود؟! اما اگر براى خدا باشد، اين طور نيست. هرقدر دقّت عقلانى انسان بيشتر شد، مجاهدتش بيشتر خواهد شد. براى اينكه ميداند «مٰا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ بٰاقٍ »(1)؛ آنچه كه براى خدا داديم، ميماند.(2)

تاريخ پرچمدارى مسلمين در علم

هنوز بيش از دو قرن از رحلت پيغمبر نگذشته بود كه پرچم علم در دنياى اسلام با مركزيّت منطقه ى عربى برافراشته شد. علم از آنِ آنها نبود. مسلمانان خبرى از علم نداشتند، اما علم را جذب كردند؛ زيرا پيغمبر فرموده بود: «اطلبوا العلم ولو بالصّين» (3)؛ اگر لازم بود، آن طرف دنيا هم براى فراگيرى علم برويد. مسلمانان، علم را كسب كردند و

ص: 57


1- . نحل، 96.
2- . همان.
3- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.

آن را در ميان خود پرورش دادند. در قرنهاى چهارم و پنجم هجرى، زمانى كه حكومت اسلامى در جنوب اروپا - اسپانياى امروز - تشكيل شده بود، برترين دانشگاهها در اروپا - در اندلس آن روز - واقع بود. «پير روسو» در كتاب «تاريخ علوم» مينويسد: تاجرى به قصد آنكه پسرش را براى تحصيل به دانشگاهى بفرستد، با استادى مشورت كرد. استاد گفت: اگر ميخواهى پسرت، چهار عمل اصلى را ياد بگيرد، همه ى دانشگاههاى فرانسه و منطقه ى ميانى اروپا به خوبى به او ياد خواهند داد؛ اما اگر ميخواهى دانشى بالاتر از چهار عمل اصلى كسب كند، بايد او را به دانشگاههاى اسلامى اندلس بفرستى! غربيها اين مطلب را نوشته اند. كتابِ «تاريخ علوم» نوشته ى «پير روسو» به تاريخ علوم منهاى گرايشهاى مذهبى ميپردازد. بنابراين، پرچم علم توسّط مسلمانان برافراشته شد. پس ايمانِ بدون علم مفيد نيست.(1)

سانسور درخشش علمى تاريخى مسلمانان توسط مورّخان غربى

قرنهاى سوم و چهارم هجرى و پس از آن، مزيّن به تمدّنى آنچنان مشعشع است كه پس از هزار سال، هنوز بركات علمى و فرهنگى آن را در مدنيّت كنونى جهان، ميتوان به وضوح ديد. اگر چه مورّخان غربى به هنگام حكايت تاريخ علم و تمدّن، اين رستاخيز عظيم و بى سابقه ى علم و فرهنگ و تمدّن را يكسره در بوته ى اجمال و اهمال مينهند و سرگذشت علم را از يونان و رم باستان، يكسره به رنسانس متصل ميكنند! گويى علم و تمدّن، هزار سال مرده بود و يكباره در رنسانس تولّد يافت! ليكن حقيقت آن است كه قرون وسطا، فقط براى غرب و اروپا دوران تاريكى و جهالت و وحشت بود، ولى براى دنياى اسلام با گستره اى چندين برابر اروپا - يعنى از اندلس تا چين - دوران تشعشع و بيدارى و عروج علمى شمرده ميشد.(2)

معرفت شفاف و بى ابهام از خطوط اصلى نظام نبوى

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نظامى را به وجود آورد كه خطوط اصلى آن چند چيز بود. من در ميان اين خطوط اصلى، چهار چيز را عمده يافتم: اوّل، معرفت شفّاف و بى ابهام؛ معرفت نسبت به دين، معرفت نسبت به احكام، معرفت نسبت به جامعه، معرفت نسبت به تكليف، معرفت نسبت به خدا، معرفت نسبت به پيامبر، معرفت نسبت به طبيعت. همين معرفت بود كه به علم و علم اندوزى منتهى شد و جامعه ى اسلامى را در قرن چهارم

ص: 58


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.
2- . در مراسم گشايش هشتمين اجلاس سران كشورهاى اسلامى، 1376/9/18.

هجرى به اوج تمدّن علمى رساند. پيامبر نميگذاشت ابهام باشد. در اين زمينه، آيات عجيبى از قرآن هست كه مجال نيست الان عرض كنم. در هر جايى كه ابهامى به وجود مى آمد، يك آيه نازل ميشد تا ابهام را برطرف كند.

خطّ اصلى دوم، عدالت مطلق و بى اغماض بود. سوم، عبوديّت كامل و بى شريك در مقابل پروردگار؛ چهارم، عشق و عاطفه ى جوشان.(1)

منشأ پيشرفت علمى و مدنى مسلمين

مسلمانان صدر اسلام توانستند از مفهوم بعثت و حقيقتِ بعثت استفاده كنند و اين نور درخشنده را به سراسر دنياى آن روز بپراكنند و انسانهاى زيادى را به راه راست هدايت نمايند و به حقيقت عبوديّت بكشانند. بعد از آن، در برهه اى از تاريخ توانستند آنچنان مدنيّت و عظمت و دانشى در عالم پديد آورند كه هنوز هم از وراى ديوارهاى بلند تاريخ و فواصل طولانى تاريخ، تلألوى آن ديده ميشود و دنيا متنعّم به نعم آن پيشرفت علمى و صنعتى و فكرى و معرفتى و مدنى است. در همه ى اعصار هم هر وقت مسلمانان توانستند از اسلام بهره ى مناسب خودشان را بگيرند، خوشبخت شدند. هر انسانى كه توانست به قدر ظرفيت خود بهره ببرد، خود را سعادتمند كرده است.(2)

شكوفايى علم و تمدن، در قرون اوليه ى اسلام

روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانيا تا جنوب فرانسه، كشورى اسلامى به وجود آوردند. اين كشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّليه ى اسلام شكوفا گرديد. شكوفايى علم در آن سرزمين، داستانهايى دارد و خودِ غربيها نيز به آن معترفند. البته اكنون سعى ميكنند اين ورق را از تاريخ علم حذف و نام مسلمانان را به كلّى پاك كنند؛ اما خودِ آنها، اين تاريخ را ثبت كرده اند و البته در تواريخ ما هم ثبت شده است.(3)

درك حكمتهاى عميق الهى

اين حكمتهاى عميقى كه در نهج البلاغه است، در كلمات قصار اميرالمؤمنين هست، همه ى ما نميتوانيم درك كنيم؛ فرزانگان بزرگ و صاحبان عقل و علم ژرف هستند كه

ص: 59


1- . در خطبه هاى نمازجمعه ى تهران، 1377/2/18.
2- . در ديدار كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران به مناسبت عيد مبعث، 1377/8/26.
3- . در ديدار جوانان استان سيستان و بلوچستان، 1381/12/6.

اينها را درك ميكنند.(1)

هنر اسلام در ايجاد جهان علمى

اسلام ظرفيتش خيلى زياد است. قله هايى كه اسلام جلو ما قرار ميدهد، خيلى برتر از اينهاست. بايد اين قله ها را طى كنيم؛ بايد به اين قله ها برسيم. اسلام توانست يك ملت را كه از تمدن بويى نبرده بودند و با علوم و دانشهاى بشرى هيچ رابطه يى نداشتند، اينها را در رأس قله ى دانش جهانى قرار دهد، كه همه ى دنياى بشرى از دانش اينها، از معرفت اينها، از نوشته هاى اينها، از تفكرات و انديشه هاى اينها بهره مند شوند. اين هنر اسلام است. ما مسلمانها بوديم كه خودمان را از اين قله پرتاب كرديم پايين؛ ما بوديم كه اشتباه كرديم، تن داديم به ضعفها و ذلتها، كه امروز دنياى اسلام عقب مانده است.

ما ميتوانيم دوباره اين راه را پيش بگيريم و پيش برويم. «ذٰلِكَ بِأَنَّ اَللّٰهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهٰا عَلىٰ قَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ ».(2) همان اندازه كه ما در خودمان تغيير ايجاد كرديم، پيش رفتيم؛ خداى متعال ما را جلو برد باز هم بايستى اين حركت ادامه پيدا كند.(3)

اسلام؛ دينى جامع

اسلام كه دين معنويت است، دين علم هم هست. جامعه ى اسلامى در قرنهاى چهارم و پنجم هجرى پيشرفته ترين جوامع بشرى در زمان خودشان بودند. مفاخر علمى ما در آن دوران، همچنان مثل ستاره در آسمان دانش، بعد از گذشت هزار سال ميدرخشند؛ اما به دلايل خاص خود، ما ركود داشتيم؛ تنزل داشتيم.(4)

انتشار علم و حكمت در خطبه ى فدك

آنچه در زندگى ظاهرى آن بزرگوار وجود دارد، از يك سو علم و حكمت و معرفت است، كه حتّى در خطبه اى مثل خطبه ى فدكيه ى معروفِ آن بزرگوار كه هم شيعه آن را نقل كرده است، هم اهل سنت لااقل بعضى از فقرات آن را نقل كرده اند - بعضى هم همه ى آن خطبه را نقل كرده اند - وقتى نگاه ميكنيد در حمد و ثناى اين خطبه، در مقدمات اين خطبه، ميبينيد يكپارچه حكمت و معرفت از زبان درربار آن بزرگوار در

ص: 60


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز ميلاد مسعود على بن ابيطالب (عليه السلام)، 1386/5/6.
2- . انفال، 8.
3- . در ديدار كارگزاران نظام در روز عيد سعيد فطر، 1386/7/21.
4- . در بازديد از توانمندى هاى صنعت خودروسازى، 1389/1/9.

فضا منتشر شده و امروز بحمداللَّه براى ما باقى مانده - در آنچنان موقعيتى كه بحث تعليم نبود، خطابِ مربوط به علم و معرفت نبود؛ در واقع يك محاجه ى سياسى بود - در عالى ترين سطحى كه براى ما قابل درك است، در اين خطبه ى مباركه، معارف الهى و معارف اسلامى ذكر شده است.(1)

ص: 61


1- . در ديدار مداحان اهل بيت (عليهم السلام)، در سالروز ولادت حضرت فاطمه ى زهرا (عليها السلام) و ولادت حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1389/3/13.

ص: 62

فصل چهارم: وضعيت تأسف بار امروز و ضرورت تحرك علمى مسلمين

خسران عظيم كشورهاى اسلامى

امروزه غالب كشورهاى اسلامى، پس از دهها سال كه جيب كمپانيها و دولتهاى غربى از منابع آنها پُر شده، هنوز در وادى عقب ماندگى سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و كالاى غربى و هنوز در عالم سياست، طفيلى و پيرو ناگزير آنان. اين، همان خسران عظيمى است كه از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنيادين اسلام - يعنى توحيد اسلامى - پيش آمده و هرچه زمان پيش تر رفته و علم كامل تر شده و دولتها و كشورهايى را مجهزتر كرده، كشورهاى اسلامى ناتوان تر، وابسته تر، كم جرأت تر و بى ابتكارتر شده اند.(1)

تجهيز دنياى اسلام، مد نظر مراكز علمى و صنعتى باشد

اين جوانان ما كه امروز در مراكز فنى و صنعتى و علمى حضور دارند، بايد بدانند كه ايران را آنها بايد بسازند. در يك ديد وسيع تر، دنياى اسلام را مورد نظر قرار بدهيد. چرا دنياى اسلام بايد اين قدر ضعيف و محتاج باشد؟ چرا بايد همه چيزش، گدايى شده ى از در خانه ى دشمنانش باشد؟ امروز بعضى از كشورهاى پولدار اسلامى پول ميدهند و ميوه و سبزىِ خوردنشان را هم با هواپيما از كشورهاى اروپايى مى آورند! ماشين آلات كه به جاى خود، بندرسازى كه به جاى خود، اكتشافات كه به جاى خود؛ چرا بايد اين طور باشد؟! مگر ملت اسلام چه چيزى كم دارد؟

امروز بيش از يك ميليارد نفوس مسلمان در دنيا هست؛ آن هم در اين كشورهاى حساسى كه ما مسلمانان داريم. امروز بخش عظيمى از دنيا، زير پاى فرزندان اسلام است. با اين همه منابع غنى، و با اين موقعيت جغرافيايى، آيا باز هم بايستى امريكا و انگليس و

ص: 63


1- . پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1369/3/10.

اين گونه دولتها بر اين كشورها حكومت كنند؟! مسلمانان بايد بيدار بشوند؛ بين خودشان مثل يك خانواده، از علم و صنعت و منابع و پول يكديگر استفاده كنند و در مقابل دشمن جهانى، يك جبهه ى قوى تشكيل بدهند.(1)

ايجاد حركت علمى در جهان اسلام با تكيه بر ذخاير علمى گذشته

اگر مسلمين بخواهند خودشان را نجات دهند، بايد به گذشته ى علمى خودشان تكيه كنند. ما مسلمانها استعداد علمى داريم. گذشته ى ما اين را نشان ميدهد. ما ميگوييم كه بايد يك حركت خوش بينانه و اميدوارانه ى علمى در دنياى اسلام به وجود آيد. بايد يك حركت علمى در داخل كشورهاى اسلامى به وجود آوريم، و اينكه بزرگداشت شخصيتهايى مانند شيخ مفيد و بزرگانى از اين قبيل در دستور كارمان قرار ميگيرد، براى احياى همين روحيه در بين مسلمين است.

ما در دنياى اسلام، شخصيتهاى بزرگ فراوانى را داريم. شرق تا غرب اسلام پُر است از اين گونه شخصيتها. اسم ابن سينا و ابن رشد، روزگارى فضاى فلسفه ى غرب را فرا گرفته بود. ابن سينا كجاست؟ ابن رشد كجاست؟ منتهاى شرق و منتهاى غرب؛ اما هر دو اسلامى، و هر دو ذخيره ى اسلامند. البته ما بعد از ابن سينا و ابن رشد و امثال اينها هم شخصيتهاى بسيار برجسته اى داريم؛ اما غربيها آنها را كتمان كردند.(2)

ضرورت تفهيم وجوب تحصيل علم

اگر ميبينيد مسلمين از كاروان علم و دانش عقب مانده اند، علّت اين است كه به آنها تفهيم نشده است كه تحصيل علم و آنچه براى زندگى انسان لازم است، براى آنها واجب است.(3)

حركت به سمت اوج علمى؛ يك وظيفه ى اسلامى

كار شما پيشرفت علمى و پيگيرى عقلانيت علمى است؛ اين كارى است مطلوب اسلام و مورد نظر و مورد تحريص و تحريض اسلام. ما به عنوان مسلمان و مؤمنِ به اين آيين، وظيفه داريم كار علمى و رسيدن به اوج علمى را، هم در حركت فردى خودمان و هم در برنامه ريزى جمعى كشور دنبال كنيم؛ اين وظيفه است. نگاه به اين قضيه، بايد به

ص: 64


1- . در ديدار جمعى از مسئولان و اقشار مختلف مردم، 1370/9/13.
2- . در ديدار مهمانان خارجى و داخلى كنگره ى جهانى هزاره ى شيخ مفيد، 1372/1/31.
3- . در مراسم اختتاميه ى سيزدهمين دوره ى مسابقات بين المللى قرآن كريم، 1375/9/24.

اين شكل باشد.(1)

علت عقب ماندگى مسلمانان از كاروان علم

اگر جوامع مسلمان از كاروان علم و سازندگى و ابتكار عقب ماندند، به خاطر اين است كه به دستور اسلامى عمل نكردند.(2)

عقب ماندگى علمى و فناورى مسلمانان، نتيجه ى بى تقوايى

واقع قضيه هم همين طور است. امروز ملتهاى مسلمان در مقابل زورگويى قدرتهاى جهانى حرفى براى گفتن ندارند؛ نه علم لازمى، نه فناورى پيشرفته يى، نه در زمينه هاى گوناگون سياسى مهارتى؛ چرا؟ چرا ما عقب مانديم؟ چون تقوا را از دست داديم. اين همان شدتهايى است كه با تقوا برطرف ميشود.(3)

اتحاد جهان اسلام؛ مقدمه ى پيشرفت علمى

امروز به نظر ما مهم ترين مسأله ى دنياى اسلام، مسأله ى اتحاد است. اگر اين اتحاد انجام شد، ما پيشرفت علمى هم ميتوانيم پيدا كنيم؛ پيشرفت سياسى هم ميتوانيم پيدا كنيم.(4)

تمسك دنياى اسلام به معارف دينى براى پيشرفت علمى و معنوى

دنياى اسلام، امروز ميتواند با تمسك به شريعت اسلامى و معارف اسلامى، پيشتاز بشريت به سوى تعالى و كمال باشد. دنيا، امروز آماده ى تحرك امت اسلامى است. پيشرفتهاى علمى بشر - در عمده ترين بخشِ آن، اخلاق و معنويت و روح دينى به زاويه و به حاشيه رانده شده است - و دانش بشرى و نگاه نوِ انسان به حقايق طبيعى عالم، ميتواند دستمايه اى براى حركت امت اسلامى باشد. معارف اسلامى در اختيار دنياى اسلام است؛ سيره ى پيغمبر، كلام پيغمبر، از همه بالاتر، «قرآن كريم» در اختيار دنياى اسلام است و دنياى اسلام ميتواند حركت كند.

امروز دنياى اسلامى بايد براى عزت خود تلاش كند؛ براى استقلال خود تلاش كند؛ براى پيشرفت علمى و قدرت معنوى خود، يعنى تمسك به دين و توكل به

ص: 65


1- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.
2- . در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه، 1384/2/18.
3- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1384/5/28.
4- . در ديدار شركت كنندگان در همايش كنفرانس وحدت اسلامى، 1385/5/30.

خدا و يقين به كمك خدا تلاش كند. «و عداتك لعبادك منجزّه» .(1) اين وعده ى الهى است؛ وعده ى منجزّ الهى است كه «وَ لَيَنْصُرَنَّ اَللّٰهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ».(2) با اعتماد به اين وعده، وارد ميدان تحرك و عمل بشوند. اين عمل، فقط تفنگ دست گرفتن نيست؛ اين عمل، عمل فكرى است، عمل عقلانى است، عمل علمى است، عمل اجتماعى است، عمل سياسى است؛ همه براى خدا و همه در راه اتحاد دنياى اسلام.(3)

عقب ماندگى در علم و فناورى

ما خيلى عقب ماندگى داريم. دنياى اسلام خيلى عقب ماندگى دارد. در ميدان علم و فناورى بايد جلو برويم.(4)

حقوق اسلامى در عصر كنونى

ما امروز در دنياى اسلام مواجهيم با ضربات متوالى كه از سوى قدرتها بر پيكره ى نه يك كشور و يك ملت، بلكه بر پيكره ى امت اسلامى دارد وارد ميشود. يك مورد همين قضاى اسلامى و حقوق اسلامى است. اسلام قوانين قضايىِ پيشرفته و متعالى يى دارد؛ حقوق اسلام جزو راقى ترين و پيشرفته ترين حقوق دنياست؛ اين را همه كس ميتوانند ببينند. نگاه كنيم به آنچه كه علماى اسلام در بلاد مختلف در طول اين قرنها درباره ى مسايل حقوقى اسلام، مسايل جزايى اسلام در مجموعه ى مسايل قضايى، در مسايل مربوط به آيين دادرسى تدوين كردند.

اينها را وقتى نگاه كنيم، ميبينيم يك مجموعه ى بسيار ارزشمند است. ما اگر در دنياى اسلام بر اين مجموعه در طول اين سالهاى متمادى متمركز ميشديم، ميتوانستيم با توجه به قانون تحول و پيشرفت، آنها را روز به روز راقى تر كنيم؛ ولى اين اتفاق در دنياى اسلام نيفتاد. قدرت و قهر استعمارى همچنان كه در مسايل سياسى و اقتصادى بر امت اسلامى غلبه كرد، در مسايل فرهنگى و در مسايل حقوقى هم سلطه و غلبه ى خودش را بر كشورهاى اسلامى و ملتهاى اسلامى اعمال كرد و قضاى ما شد يك قضاى فرنگى، غربى؛ بدون دليل. اينها دردها و مشكلات دنياى اسلام است.(5)

ص: 66


1- . وسائل الشيعه، ج 14، ص 395.
2- . حجّ، 40.
3- . در ديدار كارگزاران نظام، 86/1/17.
4- . در ديدار مسؤولان نظام و قشرهاى مختلف مردم در سالروز مبعث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، 1386/5/20.
5- . در ديدار رؤساى قضايى كشورهاى اسلامى، 1386/9/14.

فصل پنجم: جامعه ى مطلوب اسلامى

پرچمدارى جامعه ى اسلامى

مسؤولان كشور حركت بكنند. جامعه ى اسلامى، ان شاءالله بايد پرچمدار علم و صنعت و پيشرفت و آزادى و معنويت و عبوديت الهى و دين و باورهاى دينى در همه ى دنيا باشد.(1)

مشخصات جامعه ى مطلوب اسلامى

سازندگى كشور و آبادسازى اين سرزمين پُربركت و مستعد و جبران عقب ماندگيهاى تأسف بارى كه در دوران حكومت طواغيت، بر اين ملت بااستعداد تحميل شده است، يكى از هدفهاى اصلى جمهورى اسلامى است.

گسترش دانش و تحقيق و رشد علمى و شكوفايى استعدادهاى انسانى و گسترش آگاهى و معرفت عمومى، يكى ديگر از نقاط اساسى انقلاب است. جامعه ى مطلوب اسلام، جامعه يى است كه در آن، گنجينه هاى فكر و ذهن انسانها - كه گرانبهاترين ثروت ملى هرجامعه يى است - استخراج و به كار گرفته شود؛ بى سوادى ريشه كن گردد؛ مدارس، دربرگيرنده ى همه ى كودكان و نونهالان؛ دانشگاهها و حوزه هاى علميه، پُررونق؛ مراكز تحقيق، فعال و پيشرو؛ كتاب، همه جا و نزد همه كس رايج؛ مطبوعات، پُرمغز و آگاهى بخش؛ دانشمندان و اساتيد، بانشاط و پُرانگيزه؛ مبتكران و نوآوران و نويسندگان و هنرمندان، دلگرم و فيض بخش باشند.

فاصله ى امروزين ما با وضعى كه مطلوب و مقبول اسلام ميباشد، فاصله يى زياد، اما پيمودنى است. ايران اسلامى بايد ثابت كند كه امروز هم پرورشگاه نبوغها و استعدادهاى علمى منحصربه فرد است و دو قرن سلطه ى استبداد و استعمار، نتوانسته است جوهر ذاتى اين ملت را نابود كند. اگر در دو قرن گذشته، تسلط استعمار و استبداد، مانع

ص: 67


1- . خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1369/1/10.

شكوفايى استعدادها شده، امروز در دوران آزادى و بيدارى ملت و به بركت انقلاب اسلامى، بايد عقب ماندگى جبران شود.(1)

مسلمانان رو به پيشرفت علمى، ديگران رو به گذشته

ببينيد قرآن چقدر به علم و نظر كردن و تدبر كردن و از گذشته درس گرفتن تكيه ميكند؛ ما كه مسلمان و انقلابى هستيم، ما كه پيشاهنگ حركت نوين عالم هستيم، بايد بهتر از ديگران اين دانش را بلد باشيم. ديگران مرتجع اند، ديگران عقب افتاده اند، ديگران رو به گذشته دارند؛ به ظاهر و به زرق وبرقشان نگاه نكنيد. ديگران اسير شهوتند، اسير كوچك ترين انگيزه هاى بشرى اند؛ پيشرو شماييد، پيشقراول شماييد، نوآور شماييد، پيام جديد را شما براى دنيا داريد. در عرصه ى هر دانشى كه بشود و بتوان - از جمله، دانش نظامى و فنون نظامى گرى و روشهاى نوين سازماندهى نظامى - شما بايد بهترين را داشته باشيد.(2)

نكوهش كتمان و انحصار علم

در روايات در باب تعليم، اين معنا زياد تكرار شده است. عالمى كه علم خود را كتمان ميكند، لعنت شده است! اين فقط مخصوص علم دين نيست، كه البته حساب جداگانه و اهميت ويژه اى دارد. پزشكى كه علم خود را كتمان كند و به شاگردانش تعليم ندهد؛ مهندسى كه علم خود را كتمان كند؛ كارگر خبره اى كه تجربه و علم خود را كتمان كند و در انحصار خويش قرار دهد؛ و هر كس ديگر كه علم خود را كتمان كند، لعنت شده است؛ مگر وقتى كه ارايه ى علم و افشاى مطلب علمى، به طور عام مفسده اى داشته باشد. به هر حال بايد محيط جامعه، محيط تعليم و تعلّم و ياد گرفتن و ياد دادن شود. مسأله اين است.(3)

معنويت بدون پيشرفت علمى؛ انحرافى بزرگ

آن طرف قضيه هم همين طور است؛ يعنى اگر جامعه اى، فقط به جنبه هاى معنوى بپردازد و از علوم غافل بماند؛ از پيشرفت علمى، از كشفيّات علمى، از نوآوريهاى علمى، از تحصيل علم ميان فرزندان ميهن، از ساختن انسانهايى كه بتوانند زندگى را به شكل

ص: 68


1- . پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1369/3/10.
2- . در پايان چهارمين مجمع بزرگ فرماندهان و مسؤولان دفاتر نمايندگى وليّفقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1370/6/27.
3- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.

متناسب با نيازهاى بشر درآورند - با سهولت و سرعتى كه امروز دنيا طلب ميكند و نيازمند آن است - غافل بماند، باز يك بال ديگرش شكسته است. خيال نكنيد كه اسلام طرفدار اين است كه همه چيز منحصر بشود در مسايل روحى و معنوى و نظر به ماديّات نباشد! نه! اين انحراف، همان اندازه بزرگ است كه آن انحرافِ اوّل. اسلام، انزوا از دنيا و زندگى را، به صورتى بسيار روشن رد كرده است.(1)

علم و كار؛ لازمه ى يكديگر

علم بى كار، همان علم بى عمل است. «العالم بلاعمل، كالشّجر بلا ثمر» درختى روييده است؛ مظهر قدرت الهى است؛ امّا ميوه ندارد. از آن طرف هم «المتعبِّد بغير علم كحمار الطاحونة» .(2) وقتى كسى بدون علم كار كند، اگر چه آن كار عبادت خدا باشد، باز هم فايده اى ندارد؛ مثل حركت دَوَرانى، كسى بدون پيشرفت، دور خودش چرخ ميخورد. كشور، هم به علم و هم به كار احتياج دارد. خداى متعال هم، هر دو اينها را حسنه قرار داده و براى آنها اجر و ثواب معيّن كرده است.(3)

وابستگى كمال بشر به علم و تلاش

پراكندن علم و فراهم كردن كار هم مثلِ نماز و خواندن قرآن، عبادت است. اين، چيز كمى نيست. چرا خداى متعال ياد دادن و كار كردن را براى بشر موجب ثواب قرار داده است؟ العياذبالله، كارهاى خدا كه گزاف نيست! اين، بدين خاطر است كه آن كمالى كه خداى متعال ميخواهد بشر در دوران زندگى به آن نايل شود، از جمله به علم و كار بستگى دارد. جامعه و مردم بى كار، يا كم كار، بد كار، بى علم و بى سواد، نميتوانند آنچنان كه بايد، خودشان را به مراحل كمال بشرى برسانند. زندگى دنيايشان هدر خواهد رفت. در علم كامل و شاملِ حقِ متعال عزّوجل، اين معنا روشن است.(4)

تمدن قرآنى؛ پيشرفت علمى در كنار تعالى معنوى

دنيايى كه با تعليمات ارزشمند پيامبران الهى و با آيات نورانى خداى متعال، براى بشر آراسته و منوّر شده است، دنياى شايسته ى انسان است؛ دنيايى كه در آن، هم آبادى و رفاه

ص: 69


1- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.
2- . غررالحكم، ص 41.
3- . در ديدار كارگران، فرهنگيان نمونه و كاركنان بنياد مسكن، به مناسبت روز معلّم و روز كارگر، 1374/2/13.
4- . همان.

و پيشرفت علمى و پيشرفت صنعتى هست و هم اقتدار سياسى و تعالى معنوى وجود دارد؛ دنيايى كه در آن، انسانها كنار يكديگر احساس آرامش و امنيت و اطمينان ميكنند و انسانيت در آن شكوفاست؛ چيزى كه در دنياى ساخته ى تمدن مادّى وجود ندارد؛ چون در دنياى مادّيگرى، انسانها مثل گرگها بايد از هم بترسند. ملت ايران مصمّم است كه چنين دنيايى را هم از جنبه ى مادّى و هم از جنبه ى معنوى، براى خود به وجود آوَرد و بسازد. اين، يك مبارزه ى طولانى و بلند مدّت است.

امروز بحمدالله كاروان علم و تمدّن اسلامى - تمدّنى كه ميتواند به دنيا خدمت كند - در اين كشور به راه افتاده است.(1)

پيشرفت در دو ركن «تعليم و تربيت» و «كار و ابتكار»

معلّم، مظهر علم است؛ كارگر، مظهر عمل است. بنابراين، روز معلّم و روز كارگر، يعنى روز علم و عمل. قوام جامعه هم به علم و عمل است. اگر ما بتوانيم در ميان خودمان، اين دو ركن - يعنى علم و عمل، تعليم و تربيت و كار و ابتكار - را توسعه دهيم و در اين دو زمينه، پيشرفتى محسوس در كشور به وجود آوريم - كه بحمدالله امروز تا حدود زيادى هم شده است - حركت كشور به سمت هدفها سريع خواهد شد، مشكلات برطرف خواهد گرديد و آن چيزى كه انقلاب عظيم ما براى ايران اسلامى ترسيم كرده است، نزديك خواهد شد. لذا اين دو ركن، مهم است. كسانى كه نماينده ى اين دو ركن هستند - يعنى جامعه ى معلم كشور و مجموعه ى تعليم و تربيت از يك طرف، و جامعه ى كارگرى كشور و مجموعه ى مربوط به كار و ابتكار و توليد و حركت صنعتى و كشاورزى و غيره از جانب ديگر - براى كشور بسيار حايز اهميت اند.(2)

ارتقاى علمى و استخراج امكانات طبيعت؛ خواسته ى اسلام

اسلام نميگويد دنيا را آباد نكنيد، دنبال علم نرويد، دنبال شناختن سنتهاى الهى در طبيعت نرويد؛ نه. اسلام به عكس، راهنماىِ به دانش و تعقّل است.

اسلام سطح جامعه را از لحاظ فكرى و علمى بالا ميبرد. از انسان ميخواهد كه زمين را بسازد، آباد كند و امكانها و استعدادهايى را كه خداوند متعال در اين عالم گذاشته است - در باد و خاك و خورشيد و آب و ساير امكاناتى كه خداى متعال در

ص: 70


1- . در اجتماع نيروهاى شركت كننده در مانور عظيم طريق القدس، 1376/2/3.
2- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران و معلّمان در آستانه ى روز كارگر و روز معلّم، 1376/2/10.

مجموعه ى كائنات به وديعت نهاده - استخراج كند و در اختيار خويش و همنوع خويش قرار دهد.(1)

ضرورت ارايه ى الگوى علم و ايمان

ما ميخواهيم نسل نمونه اى را به دنيا ارايه دهيم كه عملاً ثابت كند ميتوان دنبال دانش رفت و دانش را كسب كرد و از ودايع الهى در عالم وجود و در وجود خود انسان حداكثر بهره بردارى را كرد و متديّن و پايبند به ارزشهاى اخلاقى و معنوى هم بود.

اگر جمهورى اسلامى و نظام اسلامى بتواند - ولو با گذشت سى سال، چهل سال، پنجاه سال - به دنيا نشان دهد كه دانشمند و معتقد به دانش و طالب علم و به كار برنده ى علم، چنانكه متديّن و معتقد به ارزشهاى دينى و اخلاقى باشد، ميتواند اين بركات را براى بشر به وجود آورد، ميدانيد چه تبليغ بزرگى براى اسلام خواهد بود؛ چه دريچه ى فَرَجى به روى بشر باز خواهد شد و بشريت چطور احساس امنيت خواهد كرد؟ اگر نظام اسلامى بر اين كار همّت گماشته باشد، چه كسانى بايد اين را در ميدان و صحنه ى عمل تحقّق بخشند؟ شما جوانان.(2)

نياز به معنويت و اخلاق در كنار پيشرفتهاى علمى

ما ميخواهيم دنيايى داشته باشيم كه هم از علم و معرفت و دانش و فناورى و پيشرفتهاى علمى و اكتشافات و كشف كردن دنياهاى جديد در دل اين طبيعت برخوردار باشد، هم فقر معنوى و اخلاقى نداشته باشد. امروز متأسفانه كشور ما از لحاظ علمى، عقب است. بر اثر بد عمل كردن حكومتها در طول دويست سال گذشته - تا دوران انقلاب - ما دچار عقب ماندگى هستيم. حال بر فرض كه اين عقب ماندگى برطرف شد و مثل كشورهاى پيشرفته ى علمىِ امروز دنيا شديم؛ آن مقوله و آن كمبود ديگر، اهميت و خسارتش از اين كمتر نيست. چنانكه جامعه اى داشته باشيم از لحاظ علمى پيشرفته، اما دچار تبعيض و فساد اخلاق، دچار حيرت و فقر اخلاقى شديد، دچار فراموشى معنويت و چسبيدن به شهوات زندگى - همين حالتى كه امروز غرب دچار آن است - اين بسيار خسارت بزرگ و ضرر عمده اى است.(3)

اگر جوانها بخواهند در اين راه، خوب حركت كنند، اين قرآنى كه شما داريد، ميشود

ص: 71


1- . در ديدار عمومى به مناسبت عيد سعيد فطر، 1377/10/28.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان پس از افطار، 1378/9/29.
3- . در ديدار دانش آموزان قرآنى استعداد درخشان، 1379/2/13.

«مشعل». اينجاست كه ميشود نقش قرآنى بودن را فهميد. شما تيزهوشها، شما بااستعدادها و شما جوانهاى پيشرفته، بايد اين مشعل را در دستتان نگه داريد. در واقع بايد مشعل قرآن را در دلتان نگه داريد و درس بخوانيد، فكر كنيد، كار كنيد، به فكر راههاى جديد باشيد، به فكر گشودن سرزمينهاى ناگشوده در علم، در معرفت، در پيشرفت، در صنعت و در همه چيز باشيد. فقر علمى كشور را با تلاش خودتان برطرف كنيد؛ فقر تحقيقات را برطرف كنيد و همه اينها را همراه با قرآن طى كنيد. اين ميشود آن ايده آل. اين است كه من به جوانها بسيار اميدوارم و به جوانهايى كه با قرآن و معارف اسلامى آشنا هستند، به مراتب اميدوارترم.(1)

سه ركن اساسى اسلام، در پرورش جوان

«موجود مطلوب اسلام»، عالم بى عمل نيست؛ عالم بى دين و ديندارِ بى اخلاق نيست. بعضى كسان هستند كه ظواهر دينى هم دارند، ولى هيچ اخلاق اسلامى ندارند! به ظواهر اسلامى هم عمل ميكنند، نماز هم ميخوانند، روزه هم ميگيرند؛ اما يك ذرّه خيرخواهى، گذشت، احسان، همدردى و همكارى در آنها نيست!

ديندارى هم كه با اخلاق باشد، اما با علم و ابتكار و جوشش و اينها سروكار نداشته باشد، فايده اى ندارد. بايستى شما علم، عمل و اخلاق - اين سه ركن اساسى - را در اين جوان، پرورش دهيد. البته مقدارى مربوط است به برنامه ريزان كه آنها چه برنامه اى، چه كتابى، چه درسى و چه بحثى را فراهم كنند؛ اما بخشى هم مربوط به شما - مدير آموزش و پرورش - است. در اين بخش، شما هستيد كه اشراف داريد؛ نگاه ميكنيد، معلم را ميشناسيد، رييس دبيرستان را ميشناسيد، مسؤول پرورشى را ميشناسيد، دانش آموز را ميشناسيد و كارهايى از شما برمى آيد.(2)

ضرورت ايمان در كنار كار علمى

البته در مقابله با تهديدهاى امنيت ملى، با روشهاى علمى و الكترونيكى و ارتباطات و غيره، بدون شك بايد كار علمى بكنيد. بدون كار علمى و بدون تلاش علمى نميشود ايستاد. اما آن چيزى كه مثل يك كمربند، دور اين مجموعه را گرفته؛ مثل يك حصار امنيت، اين ملت را حفظ كرده؛ ايمان اين ملت است. اين كمربند را هرچه ممكن است،

ص: 72


1- . همان.
2- . در ديدار مسؤولان ادارات آموزش و پرورش و جوانان مجمع جهانى اهل بيت، 1379/5/12.

بايد محكمتر كرد.(1)

استفاده ى بهينه از دانش در زمان ظهور

دوره ى ظهور، دوره اى است كه بشريّت ميتواند نفس راحتى بكشد؛ ميتواند راه خدا را طى كند؛ ميتواند از همه ى استعدادهاى موجود در عالم طبيعت و در وجود انسان به شكل بهينه استفاده كند. امروز از امكانات بشر استفاده ى بهينه نميشود؛ استعدادها ضايع و نابود ميشود؛ استعدادهاى طبيعى هم همين طور. همه ى اين پديده هايى كه شما ميبينيد عليه محيط زيست و در آلوده سازى محيط زيست وجود دارد، ناشى از بد استفاده كردن از امكانات طبيعى است. بشر در اين راه افتاده است و پيش ميرود؛ اما اين راه درستى نيست؛ راه منحصرى نيست. راه دانش، راههاى فراوانى است. بشر ميتواند در سايه ى نظام الهى آن راه را بيابد و طى كند.(2)

پيشرفت علمى و صنعتى در كنار تعالى روحى و معنوى

تعالىِ يك كشور با فقر و احتياج او نميسازد؛ به همين دليل است كه ما ميگوييم بايد به صنعت و پژوهش بپردازيم؛ اما مردم تنها به اين احتياج ندارند؛ به معنويت و هدايت الهى و باقى ماندن در صراط مستقيم الهى هم احتياج دارند؛ والّا اگر اين نشد، خيلى حدّت و هنر بكنيم، مثل آن كشورى خواهيم شد كه از لحاظ صنعتى يك قدم جلوتر از ماست، اما باز دنباله رو كشورهاى صنعتى پيشرفته است.

ما كه دنبال اين نيستيم؛ هدف ما اين است كه نظامى به وجود آوريم، همان طورى كه اسلام براى ما ترسيم كرده است؛ يعنى نظامى كه انسان در آن سعادتمند است و سعادت انسان متوقّف به تعالى معنوى و روحى اوست؛ همچنان كه متوقف بر تعالى علمى و گشايش دست او از لحاظ زندگى مادى - فقير نبودن، محتاج نبودن و دنباله رو ديگران نبودن - نيز هست. ما كه نميخواهيم خودمان را در نظام ظالمانه ى امروز سلطه ى جهانى غرق كنيم. بنابراين، اگر اين را به معناى حقيقى كلمه و از بن دندان قبول داريم، بايد در همه ى كارهايى كه در بخش شما - چه بخش مجلس و چه بخش دولتى آن - اتفاق مى افتد، به اين جنبه ى معنوى و ارزشى حتماً توجه شود و مطلقاً نبايد اجازه دهيد كه در اين زمينه بى توجهى صورت بگيرد.(3)

ص: 73


1- . همان.
2- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.
3- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.

دنياى مطلوب اسلام، در گرو پيشرفت علمى

ما امروز احتياج داريم روحيه اى را كه بحمدالله در كشور ما به وجود آمده، حفظ كنيم؛ با مفاهيم اسلامى درست آشنا شويم؛ ارزشهاى اسلامى را پاسدارى كنيم و علم را براى ساختن دنيايى كه اسلام براى ما تصوير كرده، به كار گيريم. دنيايى را كه اسلام براى مسلمين پيش بينى كرده، بدون علم نميشود به دست آورد. آيه ى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ »(1) كه دو جا در قرآن تكرار شده، يعنى غلبه ى فرهنگى بر همه ى دنيا و به دست گرفتن زمام هدايت همه ى مردم عالم و هدايت آنها به سمت نور و معنويّت و تكامل الهى. رسيدن به اين هدف بزرگ، جز با كسب علم امكان پذير نيست؛ يعنى با جاهل ماندن و بى سواد ماندن و درجا زدن از لحاظ علمى و هميشه محتاج و نيازمند و سائل به كفِ توليد كنندگان علم بودن، امكان ندارد به آن هدفها رسيد؛ بنابراين بايد توليد علم كرد.(2)

پايه گذارى تمدن معنوى در مقابل تمدن غرب

اگر اين كشور توانست در ميدانهاى تحرك و پيشرفت مادى به موفقيتهايى دست پيدا كند؛ اگر توانست علم و فناورى و صنعت پيدا كند؛ اگر توانست يك سياست بين المللى و يك ديپلماسى قوى پيدا كند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظيم ثروت در زير زمين و روى زمين، اعم از معدن و كشاورزى و امثال اينها استفاده كند؛ اگر توانست از سرزمين وسيع و متنوع ايران و موقعيت مهم سوق الجيشى آن استفاده كند؛ و خلاصه، اگر توانست با معيارهاى پيشرفت جهانى و مدنى، خودش را همراه كند؛ اين اولين كشور و دولتى خواهد بود كه توانسته است پيشرفت مادى را در زير روشنىِ چراغ برافروخته ى فضيلت و معنويت به دست آورد. اين ميشود يك تمدن جديد؛ اين در تاريخ كم سابقه است و در مقابل تمدن غربى يك پديده ى به شدت هشدار دهنده است.(3)

مغز و عمق حركت يك ملّت

شمايى كه اينجا نشسته ايد، ميتوانيد يك روز پُر سر و صداترين و مهم ترين اختراعات دنيا را به بشريت ارايه كنيد و ملتِ خود را جلو ببريد. يك ملت فقط با هاى وهوى و سر

ص: 74


1- . صف، 9.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.
3- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللَّه مجتهدى، 1383/3/21.

و صدا نميتواند كارش را پيش ببرد. البته سر و صدا و هاى وهوى هم لازم است، اما بايد مغز و عمق داشته باشد؛ مغز و عمقش هم دو چيز بيشتر نيست؛ يكى ايمان، يكى علم؛ اين دو را بايد داشته باشد. علم بى ايمان كار را پيش نميبرد - يعنى مشكلات فراوان جنبى درست ميكند - ايمانِ بى علم هم همين طور.(1)

تشويق اسلام به تشكيل جامعه ى پيشرفته ى علمى

جامعه يى كه در آن، پيشرفت علمى و عملى، پيشرفت فناورى و پيشرفت دنيايىِ مردم وجود داشته باشد؛ اسلام اين را براى پيروان خود ميپسندد. تشويق اسلام به علم و عمل و تلاش و فعاليت، از همين جهت است. سنت الهى بر اين قرار گرفته است كه هر ملتى تلاش و كار كند، بدون ترديد نتيجه ى آن را خواهد ديد.(2)

جامعه ى مطلوب اسلام

اسلام جامعه يى را ميخواهد كه در آن علم بجوشد و بر پايه ى علم، همه ى بنيانهاى اجتماعى نوسازى شود و پيش برود.(3)

تمدن علمى؛ نتيجه ى عمل به اسلام واقعى

كشور اسلامى يعنى كشورى كه اسلامِ حيات بخش، اسلامِ نشاطآور، اسلامِ تحرك آفرين، اسلامِ بدون كج انديشى و تحجر و انحراف، اسلامِ بدون التقاط، اسلامِ شجاعت بخش به انسانها، و اسلامِ هدايت كننده ى انسانها به سوى علم و دانش بر آن حاكم است؛ اسلامى كه با همان شكلى كه در قرن اولِ اسلامى به آن عمل شد، توانست يك مجموعه ى پراكنده را به اوج تمدن تاريخى و جهانى برساند و تمدن و دانش او بر دنيا سيطره پيدا كند. سيطره و تسلط علمى، به دنبال خود عزت سياسى هم مى آورد؛ رفاه اقتصادى هم مى آورد، فضايل اخلاقى؛ هم مى آورد، اگر كشور به معناى واقعى كلمه اسلامى شود.(4)

ص: 75


1- . در ديدار مخترعان و نوآوران جوان كشور، 1384/1/30.
2- . در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان، 1384/2/18.
3- . در ديدار خانواده هاى شهدا، 1384/3/3.
4- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1384/5/28.

علم؛ يكى از اصول مبنايى جامعه ى اسلامى

انقلاب اسلامى براى قدرت طلبىِ يك گروه يا يك حزب يا يك جمعيت به وجود نيامد. انقلاب اسلامى را مردم مسلمان ايران به راه انداختند؛ هدف از اين انقلاب هم تشكيل جامعه ى اسلامى است و معيارها و شاخصهاى عمده ى جامعه ى اسلامى هم اينهاست: جامعه ى برخوردار از علم، برخوردار از اخلاق و برخوردار از عدالت. همه بايد براى اين تلاش كنند. اصولى كه به آن پاى بنديم، اينهاست. ارزشهايى كه جامعه ى اسلامى براى آنها تشكيل شده است، اينهاست. آن چيزى هم كه ميتواند زندگى مادى ما را، رفاه ما را، عزت سياسى و بين المللى ما را، امنيت ما را به طور كامل تأمين كند، اينهاست. همه بايد تلاش كنند جامعه يى برخوردار از علم، برخوردار از اخلاق، برخوردار از عدالت به وجود بياورند. وظيفه ى دولتها هم اين است، وظيفه ى آحاد مسؤولان هم اين است، وظيفه ى مديران بخشهاى مختلف هم همين است؛ آحاد مردم هم آرزويشان اين است؛ آن چيزى را كه طلب ميكنند و مطالبه ى از مسؤولان ميكنند، اين است: يك جامعه ى برخوردار از علم و اخلاق و عدالت.(1)

امت اسلامى؛ محتاج دانش و معارف اهل بيت (عليهم السلام)

اشتباه است اگر كسى خيال كند همه ى آن هزاران نفرى كه از امام صادق درس آموختند، شيعيان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسيارى بودند كه به امامت امام صادق - آنچنانى كه شيعه معتقد است - معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامى كه در اختيار آن بزرگوار بود، استفاده ميكردند. در روايات ما بسيار است رواياتى كه راويان آنها از اهل سنّت اند - از غير شيعه هستند - اما از حضرت ابى عبدالله الصّادق نقل ميكنند و روايت ميكنند.

معناى اين حرف اين است كه امروز هم دنياى اسلام و امت اسلامى نيازمند معارف امام صادق و اهل بيت است. دنياى اسلام محتاج دانستن معارف اهل بيت و تعاليم امام صادق و ساير ائمه است؛ بايد استفاده كنند. قشرهاى مختلف و اقسام مختلف امت اسلامى، به اين وسيله بايد با يكديگر هم افزايى كنند، تا سطح معارف اسلامى بالا برود.(2)

حفظ شأن تعليم و تربيت

من ميخواهم هم به شما كه معلميد، اين را عرض كنم، تا شأن خود، قدر خود و جايگاه خود را خوب بشناسيد، هم به مردم. البته بيشتر به مردم ميخواهم بگويم؛ چون

ص: 76


1- . در ديدار مسؤولان نظام و قشرهاى مختلف مردم در سالروز مبعث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، 1386/5/20.
2- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1387/1/1.

معلم غالباً قدر خودش را ميداند. معلم آگاه، معلمى كه واقعاً علم دارد و آن را به كسى ميدهد، ميفهمد چه كار دارد ميكند. يك قفل بسته اى است، يك كليدى دارد. معلم اين كليد را به متعلم ميدهد و ميگويد: آقاجان! اين كليد را اين جورى در اين قفل مى اندازى. اين كار تعليم است. اين يك معادله است كه به هيچ قيمتى قابل حل نيست و راه حلش همين است. معلم راه حل را نشان ميدهد. در هر بخشى، معلم كارش اين است؛ لذا معلم - حالا با مراتب مختلف - خودش ميداند چه كار دارد ميكند، لكن آحاد مردم، مخاطبين بيشتر من هستند.

من ميخواهم در جامعه ى ما شأن تعليم و تربيت همان شأنى بشود كه اسلام قرار داده است. اينى كه نقل شده است كه فرمود: «من علّمنى حرفاً فقد صيّرنى عبداً» - البته من نميدانم سند اين روايت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است؛ اما حرف، حرف درستى است - همين است كه انسان با آموختنِ از كسى، در واقع يك مرحله اى را پشت سر ميگذارد كه جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدايت كننده و راهنما بداند و قرار بدهد. حرف اصلى اين است.(1)

نقطه ى مطلوب شغل معلمى

اينكه روز معلم را با مناسبت ياد شهادت يك معلم بزرگ قرار داده اند، براى ما درس آموز است؛ اين يك حركت نمادين است؛ يعنى عظمت كار تعليم و تربيت در آن حدى است كه آميخته اى از كار فكرى و علمى و حضور در ميدانهاى اساسى زندگى - رآنچنانى كه در حيات شهيد مطهرى (رحمه الله) مشهود بود - نقطه ى مطلوب اين شغل شريف و اين كار بزرگ است.(2)

ص: 77


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.
2- . در ديدار گروه كثيرى از معلمان سراسر كشور، 1389/2/15.

ص: 78

بخش دوم غرب و علم

اشاره

ص: 79

ص: 80

فصل اول: تقابل دين تحريف شده با علم در قرون وسطى

انديشه ى تعارض علم و دين؛ نتيجه ى تعصّب و عقب ماندگى كليسا

انديشه ى قرن نوزدهم اروپا، انديشه ى جدايى علم و دين و تعارضِ ايمان و دانش بود. البته عوامل تاريخى هم در شكل گيرى اين انديشه دخيل بودند. گناه از آنِ كليساى آن روز بود. كليساى متعصّب، متحجّر، عقب مانده از زمان و خشنى كه عواطف انسانى و بشرى را مراعات نميكرد، باعث پيدايش چنين انديشه اى شد. وقتى كه متولّيان دين در هر نقطه اى از دنيا، نخواهند حقايق، پيشرفتها، جريانها و جلوه هاى زيباى طبيعت انسانى را ببينند و به آن ترتيب اثر دهند و ارج بگذارند، نتيجه همين ميشود.(1)

همزمانى عقب ماندگى غرب با دوران شكوفايى علمى تمدن اسلامى

اروپاييها هرچه از لحاظ علمى خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقى - چه اخلاق فردى، چه اخلاق اجتماعى و تاريخى - آدمهاى ناباب در بينشان خيلى زياد است. نميخواهم مطلق بگويم كه بدند؛ اما خيلى چيزهاى بد در بين آنها هست؛ از جمله همين تحريفهاى تاريخى و اين دروغهاى ملى بزرگ. اين طور منعكس كردند - البته از همان افكار قرن نوزدهمى است - كه تا وقتى علم و دين هر دو ميخواستند در جامعه حضور داشته باشند، دين جا را براى علم تنگ ميكرد و اجازه نميداد؛ لذا علم متوقّف ميماند! دليلش چيست؟ دليلش قرون وسطا! در قرون وسطا، در بين مردم دين بود و زياد هم بود، تعصّب آميز هم بود؛ با اين همه علم پيشرفتى نكرد؛ اما به تدريج از لابلاى اين صخره هاى دشوارِ تعصّب و اعتقاد دينى، رگه هاى علمى بيرون آمد و جا را براى دين تنگ كرد؛ خودش بيرون آمد و صحنه گردان شد و دين را به انزوا راند.

اين تحليلى است كه آنها ميكنند. اين تحليل، تحليل غلطى است؛ يعنى ناشى از حقايق و واقعيّات نيست. اوّلاً، قرون وسطايى كه آنها ميگويند، قرون وسطاى دوران

ص: 81


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.

جهالت و بدبختى اروپاست، نه دوران عقب ماندگى علمى همه جاى دنيا؛ اينها اروپا را تعميم ميدهند. حالا فرض بفرماييد اوج قرون وسطا و تاريكى قرون وسطا چه زمانى است؟ قرنهاى دهم و يازدهم و دوازدهم ميلادى است؛ يعنى قرنهاى چهارم و پنجم و ششم هجرى؛ يعنى اوج شكوفايى علمىِ كشورهاى اسلامى و در رأس همه ايران؛ يعنى قرن ولادت و زندگى ابن سينا و رازى و فارابى و ديگران. همه ى اين شخصيتهاى بزرگ، آفتابهايى هستند كه از اين طرف دنيا تابيدند.

قرن چهارم هجرى، قرن اوج شكوفايى تمدّن اسلامى است. اگر كتاب «تمدّن اسلامى در قرن چهارم» را مطالعه كنيد، خواهيد ديد كه در قرن چهارم هجرى - يعنى همان قرن يازدهم ميلادى؛ يعنى اوج ظلمت جهل در اروپا كه هيچ چيز نبوده - اوج شكوفايى اسلامى مربوط به ايران است. دانشمندانى هم كه هستند - جز تعداد خيلى معدودى - تقريباً همه ايرانى اند؛ در حالى كه دين و ديندارى در همان اوقات در ايران از اروپا كمتر كه نبود، خيلى بيشتر هم بود.(1)

خرافات مسيحى؛ مانع پيشرفت علمى در قرون وسطا

پس، اين دين نيست كه مانع علم است؛ يك چيز ديگر و يك هويّت ديگرى است كه مانع از پيشرفت علمى ميشود. آن چيست؟ آن، جهالتهاى گوناگون مردم است؛ خرافات مسيحيتِ آن روز است. هرگز در دوره ى اسلامى ديده نشد كه يك عالم به جرم علم، مورد اهانت قرار گيرد؛ در حالى كه در اروپا به جرم علم يكى را كشتند، يكى را سنگسار كردند، يكى را به دار زدند، تعداد زيادى را آتش زدند! يعنى آنها آنچه را كه در آنجا اتّفاق افتاده و ناشى از دينِ خرافىِ آميخته به شدّت جهالت زده ى مسيحيتِ تحريف شده بود، به همه ى دنيا تعميم دادند. گناه اسلام چيست؟ گناه مسلمانان چيست؟ گناه ملتهاى اسلامى چيست؟(2)

نتيجه ى مخالفت مسيحيت متعصب با پيشرفت علمى در اروپا

البته اين سرنوشت غرب بود كه به اين ورطه دچار شود. روحانيتى كه غرب قبل از رنسانس اروپا به آن دچار بود - آن كج فكريها، آن واپسگراييها، آن تعصبهاى عنادآميز و به كلى دور از عقل و منطق - واكنش اش همينها هم بود. وقتى با علم و پيشرفت مخالفت ميكردند و انسانها را به جرايم موهوم، زنده زنده در آتش ميسوزاندند - اين مربوط به

ص: 82


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . همان.

همين دو سه قرن پيش اروپاست؛ مال خيلى قديم نيست - وقتى خرافات زشت بر همه ى شؤون فكرى و معنوى اروپا و كليساى آن روز حاكم بود، نتيجه اش ميشود همين چيزى كه در اروپا پيش آمد و اروپا را در اين سراشيب انداخت.

شما جوانها آن روز را خواهيد ديد كه اين دنياى متمدن غربى از نبود معنويت، دچار هلاكت و نابودى خواهد شد؛ از اوج تواناييها و اقتدارى كه امروز از آن برخوردار است، به حضيض ذلت و ناتوانى خواهد افتاد. نتايج فعل و انفعالات تاريخى، سريع و زودرس نيست. روزى اين نتايج ديده خواهد شد كه ديگر علاج پذير نيست؛ و آن روز براى تمدن غربى فراخواهد رسيد؛ هشدارش را هم همين امروز خود روشن بينان غربى دارند ميدهند. اين حرفى نيست كه منِ طلبه اينجا بنشينم و از دور بگويم؛ نه، اين حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همين را ميفهميم.(1)

تضاد علم و دين در اروپا حاصل برخورد تعصب آميز كليسا

البته در غرب و اروپا وضع فرق ميكرد. در اروپاى مسيحى، آغاز تحرك معرفت علمى با پايان معرفت دينى همزمان و همراه بود؛ يعنى شروع اين مرحله به معناى ختم آن مرحله تلقى شد. شايد حق هم همين بود؛ چون معرفت دينى در محيط مسيحى، معرفتى خرافى، تعصب آلود و كاملاً ضد علم بود. آن زمانى كه در اروپا يك دانشمند را به جرم كشف علمى يا زندانى ميكردند يا شلاق و آتش ميزدند، زمان خيلى دورى از زمان ماست. قرنهاى متوالى دانشمند را به عنوان جادوگر آتش ميزدند، كه شما در آثار ادبيات غرب و در تاريخ علم غرب، كاملاً اين موضوع را مشاهده ميكنيد. وقتى فضا و محيط دينى جامعه و متوليان و متصديان دينى آن با علم اين جور برخوردى دارند، بديهى و طبيعى است كه در چنين شرايط اجتماعى، اگر علم بتواند قد علم كند، دين و معرفت دينى را به خاك سياه مينشاند و آن دوره به كلى تمام ميشود؛ اين چيزِ روشنى است.(2)

لزوم توجه به تاريخ مبارزات كليسا با دانش

اروپا در دوران قرون وسطا، سابقه ى تاريخى مبارزات كليسا با دانش را دارد؛ انگيزه هاى عكس العملى و واكنشى رنسانس علمىِ اروپا در مقابل آن گذشته را نبايد از نظر دور داشت.(3)

ص: 83


1- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللَّه مجتهدى، 1383/3/21.
2- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.
3- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.

ص: 84

فصل دوم: جدايى علم از دين پس از رنسانس

القاى بى ربطى علم با دين

از اوّلى كه علم از دين جدا گرديد - يعنى در رشد جديد علم در اين دو قرن اخير - اين گونه وانمود شد كه دنياى علم از دنياى دين و اخلاق و معنويّت، جداست! علم و دين را در دو منطقه و صحنه ى جداگانه وارد كردند. اين طور تلقّى شد كه ممكن است يك فرد عالم، متديّن هم باشد؛ اما دينِ او ربطى به علمش ندارد! علمش براى كار و براى حلّ يك مشكل است؛ دين او براى حلّ مشكل ديگرى است و اينها با هم ارتباطى ندارد! بديهى است كه وقتى اين طور برداشت و تلقّى يى از علم و دين و نسبت و رابطه ى اين دو با هم وجود داشته باشد، به تدريج دين در منطقه ى علم، حضور ضعيفى خواهد داشت و در نهايت، مفقود خواهد شد. كما اينكه ديديم در بسيارى از جاهاى دنيا، مفقود شد؛ در حالى كه اين تلقّى از رابطه ى علم و دين، اصلاً غلط است.(1)

ناسازگارى علم و دين؛ انديشه اى نسخ شده و قديمى

مخاطب مطلبى كه ميخواهم عرض كنم، شما جوانان امروز ايرانيد. شايد جوان امروزى اروپا، مخاطب اين سخن نباشد. جوان ديروز ايران هم شايد مخاطب اين حرف نباشد. در حقيقت بيش از همه، نسل جوان امروز ايران ميتواند آن را به درستى درك كند. عزيزان من! روزى بود كه صداى رسا و گوشخراش فضاى زندگى انسان؛ يعنى صداى تبليغاتچيهاى بانفوذ دنيا - سياستمداران، دانشمندان معروف و بزرگ، مؤلّفان، روزنامه نگاران، رهبران احزاب سياسى و غيره - اين مطلب را تبليغ ميكرد كه ميان علم و ايمان سازگارى وجود ندارد. قضيه مربوط به چه وقت است؟ قرن نوزدهم ميلادى. بعضى حرفهايى كه گاهى از زبان بعضى آدمهاى ناآشنا به حكمت دين و طبيعت فطرت

ص: 85


1- . در ديدار اعضاى كنگره ى اخلاق پزشكى، 1372/4/21.

انسان شنيده ميشود، باعث نشود تا شما دين را رها كنيد و به سراغ علم برويد. خيال نكنيد اينها حرفهاى امروز است؛ اينها حرفهاى قرن نوزدهم اروپاست.

گاهى روزنامه اى در مركز منتشر ميشود كه خبرهاى تازه اى در آن درج شده است. روزنامه در تهران و شهرهاى ديگر منتشر ميشود. ده روز بعد يك روستايى كه در نقطه اى دورافتاده زندگى ميكند و به روزنامه دسترسى ندارد، اين روزنامه را همراه با مسافر يا كالايى - به صورت پاكتى كه در آن مثلاً جنسى را ريخته اند - دريافت ميكند. او خبر روزنامه را ده يا پانزده روز بعد، در فلان روستا ميخواند و خيال ميكند خبر تازه اى است. لذا آن را براى دوستانش نقل ميكند.

عدّه اى به عمد، سخن نسخ شده ى قرن نوزدهم ميلادى اروپا را - كه بعد از آن حرفهاى قابل استماع زيادى از برترين انسانها صادر و شنيده شده است - امروز مى آورند و در محيطى به عنوان سخن روز مطرح ميكنند. اين سخن روز نيست.

بنابراين صداى جدايى علم و ايمان كه در قرن نوزدهم در اروپا بلند شد، دنيا را در نهايت به آن روز نشاند. حال اين روزنامه ى تاريخ گذشته اخبار منسوخ، به دست يك روشنفكر يا غير روشنفكر ميرسد و او به خيال آنكه خبر تازه اى است، شروع به خواندن ميكند و امروز آن را مطرح ميسازد. اين قضيه، قضيه ى امروز نيست؛ قضيه ى ديروز است؛ متعلّق به قرن نوزدهم است. ما در آستانه ى قرن بيست و يكم ميلادى هستيم. دنيا از آن روز تا به امروز ده بار چرخ خورده است.(1)

علت مخالفت دانشمندان اروپايى با مذهب

چرا بايد كسى كه با تفكر خودش كار ميكند، لزوماً به سنتهاى زادگاه و كشور و ميهن و تاريخ خودش بيگانه باشد، حتّى با آنها دشمن باشد، يا بايستى با مذهب مخالف باشد؟ علّت اين است كه آن روزى كه مقوله ى روشنفكرى - مقوله ى «انتلكتوئل» - اوّل بار در فرانسه به وجود آمد، اوقاتى بود كه ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطا خارج شده بودند؛ مذهب كليسايىِ سياهِ خشنِ خرافىِ مسيحيّت را پشت سر انداخته و طرد كرده بودند. دانشمند را ميكشد؛ مكتشف و مخترع را محاكمه ميكند، تبعيد ميكند، نابود ميكند؛ كتاب علمى را از بين ميبرد. اين بديهى است كه يك عدّه انسانهاى فرزانه پيدا شوند و آن مذهبى كه اين خصوصيت را داشت و از خرافات و حرفهايى كه هيچ انسان خردپسندى آن را قبول نميكند، پُر بود، به كنارى بيندازند و به كارهاى جديد رو بياورند و

ص: 86


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.

دايرة المعارف جديدِ فرانسه را بنويسند و كارهاى بزرگ علمى را شروع كنند. بديهى است كه اينها طبيعت كارشان پشت كردن به آن مذهب بود.(1)

تخيّل حذف دين پس از رنسانس

يك روز در دو قرنِ اوّلِ اين تجديد حيات صنعتى اروپا كه به علم روى آورده بودند، تصوّر اين شد كه دين از دنيا رفت. اين تفكراتى كه شما امروز ميبيند بعضى از تازه رسيده هاى به ميدان فكر و انديشه و سياست بر زبان جارى ميكنند، اينها حرفهاى قرن نوزدهمى فيلسوفان و سياستمداران اروپاست. آنها خيال ميكردند كه دين تمام شد! تجربه ى آنها اين را نشان ميداد كه دينِ آلوده به خرافات و آميخته به تاريكيها، در مقابل هجوم علم نتوانست طاقت بياورد؛ ذوب شد و از بين رفت. اينها تصوّر كردند كه دين در ميان بشر هر جا هست، مثل همان چيزى است كه آنها نمونه اش را در اروپا و در غرب داشتند.(2)

شكاكيت و انكار اصول عقلى، اخلاقى و علمى؛ ره آورد رنسانس

روزى كه غرب در دوره ى رنسانس، علم و سياست و روش زندگى را از دين جدا كرد، ميخواستند به جاى بهشتى كه اديان به انسانها وعده ميدهند، در دنيا برايشان بهشت بسازند. اين بهشت، امروز به جهنم تبديل شده؛ خودشان هم اين را ميگويند. يك روز اينها با دين مخالفت كردند. البته دينى كه روشنفكرىِ اروپا با آن مخالفت كرد، لايق زندگى بشرى نبود؛ دين پُر از خرافات بود؛ همان دينى كه گاليله را به اعدام محكوم ميكند و يكى ديگر را زير شكنجه ميكشد؛ به خاطر اينكه يك كشف علمى كرده! دين مسيحيتِ تحريف شده، نه مسيحيت واقعى. ايرادى به جدا شدن از آن دين نيست؛ ايراد به جدا كردن معنويت و اخلاق از علم و سياست و نظام زندگى و روابط فردى و اجتماعى است. علم و عقل را مطلق كردند و گفتند دين كنار برود و علم و عقل بيايد. قرن نوزدهم و بيستم اين طورى گذشته. حدود چهل، پنجاه سال است كه در عقل هم دارند خدشه ميكنند؛ با صداى بلند محكمات عقلى را انكار ميكنند و به نسبى گرايى و شكاكيت در همه ى اصول - اصول اخلاقى، اصول عقلانى و حتّى اصول علمى - كشانده شده اند. اين تجربه، تجربه يى نيست كه كسى از آن تقليد كند. خطاست كه ما راه طى شده ى به منزل نرسيده ى غرب را دنبال كنيم.(3)

ص: 87


1- . در جمع دانشجويان دانشگاه تهران، 1377/2/22.
2- . در ديدار فرماندهان و گروه كثيرى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار، 1378/8/22.
3- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.

ص: 88

فصل سوم: علم بدون اخلاق و نتايج آن

انواع انحطاط در لابلاى فراورده هاى علمى

امريكا و اروپا و كشورهاى غربى، در لابلاى فراورده هاى خوب تمدن خود - مثل صنعت و علم و تحقيق، كه متعلق به همه ى بشريت است و براى گروه خاصى نيست - انواع و اقسام بديها و فسادها و انحطاطها را وارد كشورهاى جهان سوم كردند و مردم و جوانها و دولتها و ملتها را مبتلا و ذليل نمودند و به خاك سياه نشاندند.(1)

جهالت واقعى بشر چيست؟

جهالت بشر، آن چيزى نيست كه نقطه ى مقابلش اختراعات و اكتشافات است؛ بلكه اگر بشر به دانشهاى مختلفى دست پيدا كند، اما روابط صحيح انسانى را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد، اما از لحاظ حقوق و احكام، قايل به دو گونه انسان و دو طبقه ى بشر باشد، اين بشر جاهل است. اگر بشريت به پيشرفتهاى مادّى هم برسد، اما بناى زندگى، بناى ظالمانه يى باشد؛ زورگويى بر زندگى مردم حاكم باشد؛ قدرتهاى قوى، ضعفا را پايمال كنند؛ در دنيا نور معرفت و انسانيت نباشد؛ در دنيا فريب رايج باشد، باز هم همان جاهليت است؛ اينهاست آن بلاهايى كه بشر را دچار بدبختى و تيره روزى ميكند.(2)

قدرت علمى، مساوى با كمال نيست

اما تكاملى كه از آن ياد ميكنيم، به چه معناست؟ اينكه انسان كامل شود، يعنى چه؟ آيا وقتى كه انسان با اختراعات و دانشها و پيشرفتهاى علمى گوناگون مجهّز شد، كامل

ص: 89


1- . در مراسم بيعت جمع كثيرى از اقشار مختلف مردم شهرهاى قم، رفسنجان و كهنوج، 1368/4/19.
2- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى و ميهمانان خارجى شركت كننده در مراسم دهه ى فجر، در سالروز عيد سعيد مبعث، 1370/11/13.

است؟ آيا يك ملت، وقتى ثروتمند شد، كامل است؟ آيا وقتى زندگى يك ملت با رايانه و موشكهاى فضايى و ارتباطات از راه دور مجهّز شد، ميتوان گفت آن ملت كامل شده است؟ نه. كمال در منطق اديان الهى و ديد انسانهاى فرزانه، اينها نيست. امكاناتى كه امروز كشورهاى پيشرفته ى عالم از آن برخوردارند، مايه ى قدرت آنهاست؛ اما لزوماً باعث كمالشان نيست. درست است كه پول و سلاح و اختراعات و دانش و فناورى و پيشرفت علمى، براى يك ملت قدرت مى آورد؛ اما هر قدرتمندى كامل نيست.(1)

سرانجام در اختيار داشتن علم توسط قدرتهاى مستكبر دنيا

غلط است اگر كسى خيال كند «ما بايد تلاش كنيم تا به آنجا برسيم كه مثلاً امروز ملتهاى غربى رسيده اند»! البته علم آنها را بايد به دست آوريم. علم شكوفا و پيشرفته، اگر در اختيار يك ملت سالم و كامل باشد، مايه ى خير و بركت است. سلاح مدرن، اگر در اختيار يك ملت عاقل و كامل باشد، بى خطر است. انرژى اتمى اگر در اختيار فرزانگان عالم و انسانهاى سالم دنيا باشد، مايه ى رشد انسانهاست؛ اما اتم، در دست ملتى كه از كمال برخوردار نيست، تهديد كننده ى حيات بشرى است. موشكهاى قارّه پيما، كلاهكهاى اتمى، زرّادخانه هاى پيشرفته، فناورى فضايى و ارتباطات شگفت آور، وقتى در اختيار قدرتهاى امروز مستكبر دنيا باشد، نتيجه اش چه ميشود؟ نتيجه اش ظلمى ميشود كه امروز امريكا يا قدرتهاى ديگر - و ديروز شوروى سابق - در حق ملتها و ميليونها انسان روا ميداشتند و ميدارند.

يعنى در داخل جامعه ى ثروتمند و پيشرفته و برخوردار از ترقّى و تكامل مادّى امريكا، اختلاف طبقاتى، بسيار زياد است. آنجا به سياهان، فقرا و كارگران ظلم ميشود. انسانهاى بسيارى در آن مركز علم و ثروت و فناورى، شب، كنار سگهاى ولگرد در خيابانها ميخوابند. انسانهايى، انسانهاى ديگر را به ناحق ميكشند. آمار قتل و آدم كشى و جنايت در امريكا - به نسبت - از همه جاى دنيا بيشتراست؛ با اينكه آنها علم، فناورى، ثروت و پيشرفتهاى مادّى دارند.(2)

فناورى و دانش، قدرت ابدى و بى چون و چرا براى يك ملت نمى آورد

صرفه و صلاح قدرتهاى بزرگ اين است كه وانمود كنند اين قدرت، ابدى است؛

ص: 90


1- . در اجتماع مردم مشهد مقدس و زائران حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) در روز عيد سعيد فطر، 1371/1/15.
2- . همان.

تغيير ناپذير است؛ چاره اى نداريد و بايد با اين وضع بسازيد. چه كار ميتوانيد بكنيد؟! اتم دارد، فناورى دارد، علم دارد، دانشمند دارد؛ حال شما تلاش كنيد، مثلاً چه كار ميتوانيد بكنيد!؟ صرفه ى آنها در اين است كه اين را به ما وانمود كنند. امّا واقعيت قضيه، اين نيست. اتم داشت، علم داشت، فناورى داشت، اوّل فاتحِ فضا بود، آخرش هم چنين شد؛ ساقط شد.(1)

بى فايدگى خارج رفته هاى بى دين

گيرم كه رفتيم دانش را از اروپاييها ياد گرفتيم و برگشتيم؛ امّا وقتى شديم يك آدم شهوتران، يك آدم بى وجدان، يك آدم بى اراده و يك آدم بى دين؛ اين علم چه فايده اى به حال مردممان خواهد داشت؟ كما اينكه ديديم آن كسانى كه علم هم تحصيل كردند و برگشتند - خارج رفته ها - به حال كشورشان نافع نشدند؛ كارى براى اين مملكت نكردند و مملكت همين طور عقب ماند. اين سيّئه ى آنهاست؛ سيّئه ى سلاطينى كه حداقل در اين دو قرن اخير - قبلش را نميدانيم - هيچ نميفهميدند و هيچ سرشان نميشد، جز منافع خودشان.(2)

علم؛ ابزار سركوب ملتها

اين، نتيجه ى علم جداى از دين است. علم اگر با دين همراه باشد، براى بشريّت خير ميزايد. اما اگر دين از علم جدا شود - كما اينكه در غرب اين طور شد - همان علم، براى بشريّت، عامل شر خواهد شد. علم، نور است؛ اما امروز فضاى زندگى بسيارى از انسانها را ظلمانى كرده است. امروز علم در دست سياستمداران و قدرتمندان دنيا، ابزارى براى سركوب ملتهاست.

شما ببينيد كه ملتها امروز به وسيله و واسطه ى علم، چقدر چوب سياستهاى غربى و استكبارى را ميخورند! ببينيد امروز امريكا و بعضى كشورهاى ديگر در دنيا، با ملتها چه ميكنند! ديديد در عراق چه كردند؟ ديديد در بعضى از كشورهاى آفريقايى چه كردند؟ ميبينيد با فلسطينيها چه ميكنند؟(3)

ص: 91


1- . در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و كارداران جمهورى اسلامى ايران، 1371/5/19.
2- . در ديدار مسؤولان استان چهارمحال و بختيارى در شهركرد، 1371/7/16.
3- . در ديدار مهمانان خارجى و داخلى كنگره ى جهانى هزاره ى شيخ مفيد، 1372/1/31.

وضعيت متضادّ علم و اخلاق در زمان تولد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)

ولادت نبىّ اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، از چند نظر براى ما مسلمانان حايز اهميّت است. يعنى سالگرد بسيار بامعنا و پرمضمونى است. جهت اوّل اين است كه ولادت آن بزرگوار، در دنيا و در تاريخ، در زمانى واقع شد كه بشريّت بر روى هم - نه يك ملت خاص يا اهل كشور خاصّى را عرض كنيم؛ بلكه مجموعه ى بشريّت - دو خصوصيت بارز داشت. يكى از اين دو خصوصيت اين بود كه از لحاظ علمى و عقلانى و فكرى، نسبت به آحاد بشر در ادوار گذشته ى خودش، بسيار پيشرفته بود. در ميان آنها، فلاسفه اى پديد آمده و دانشمندانى پيدا شده بودند - رياضيدانها، پزشكان، مهندسين بزرگ - و تمدنهايى سرِ پا شده بود. اين تمدنها، بدون علم كه نميشد! آكادميها در غرب، هگمتانه ها در شرق، تمدّن چين، تمدّن مصر و تمدنهاى بزرگ تاريخى، همه ظهور كرده بودند. يعنى بشر، كامل شده بود. اين، يك خصوصيت.

خصوصيت دوم - كه جمع اين دو خصوصيت با هم، خيلى عجيب است - اين است كه بشر در آن روز از لحاظ اخلاقى، از هميشه ى گذشته، منحطتر، يا اگر نخواهيم اين نسبت را بيان كنيم، بايد بگوييم: در اوجِ انحطاط بود. همين بشرِ برخوردار از علم و دانش، به شدّت اسير تعصّبات، اسير خرافات، اسير خودخواهيها، اسير ظلم و ستم و اسير دستگاههاى حكومتهاى مردم كُش و ضدّبشرى بود. چنين وضعى در دنيا حاكم بود.(1)

صِرف پيشرفت علمى، دليل رستگارى نيست

البته علم، پيش رفته است. يك عدّه مينشينند به پيشرفتهاى علمى امريكا و بقيه ى جاها نگاه ميكنند و حسرت ميخورند. پيشرفت علمى، مسلّماً ستايش دارد. عقب ماندگى علمىِ كشورهاى عقب افتاده، مسلماً يك نكبت است و خدا كسانى را كه اين نكبتها را بر سر ملتهاى مسلمان آوردند، مورد عذاب متزايد خودش قرار دهد و لعنت خدا بر دودمان مشؤوم و ننگين پهلوى و قاجار كه اين بدبختى را اينها بر سر ملت ما در طول دويست سال گذشته آوردند. والّا ما از لحاظ علمى، از امريكا بسيار جلوتر بوديم؛ ما از لحاظ علمى، در روزگارى از اروپا بسيار جلوتر بوديم. همين سلاطين، همين حكومتهاى جائر، همين فرعونها و طاغوتها؛ همينهايى كه حالا پس مانده ها و تفاله هايشان در اينجا و آنجا مجلّه و روزنامه منتشر ميكنند و دم از همه چيز ميزنند، نگذاشتند اين ملت پا به پاى ملل عالم، بلكه جلوتر از آنها، پيش برود. بله؛ عقب ماندگى علمى تأسّف دارد. راهش هم

ص: 92


1- . در ديدار مسؤولان و قشرهاى مختلف مردم در روز ولادت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و امام صادق (عليه السلام)، 1372/6/14.

اين است كه جوانان، بزرگها، پيرها، دانشمندان و مسؤولان، همه و همه بكوشند و اين خلأ را پر كنند.

اما اينكه فلان كشور پيشرفت علمى دارد، دليل رستگارى آن كشور و آن ملت نيست. اين را بدانيد. اى بسا ملتهايى كه از لحاظ علمى، امروز در اوجند، اما تا خرخره در لجن و فساد غوطه ميخورند. همين الان در دنيا، با نامهاى بزرگ و زير چتر ابرقدرتى، چنين ملتهايى زندگى ميكنند. اين را بدانيد. در آن كشورها، زن، سيه روز است؛ مرد، بيچاره است؛ جوان، نابود شده است. دستهاى فساد و فحشا و اعتياد و جنايت و همه ى فنون بدبختى بشر، در آنجا قتل عام و بيداد ميكند. منتها پوشش تبليغاتى نميگذارد اين فجايع و مفاسد برملا شود. وقتى يك بلندگوى قوى دست يك جاهل و يك ظالم باشد، در بين هزاران نفرى كه بلندگو ندارند - ولو ميان آن هزاران نفر، از علما و فضلا و آدمهاى حسابى باشند - صداى اين، بر صداى همه ى آنها غالب خواهد شد. امروز، دنيا اين گونه است.(1)

دانش براى اشاعه ى معنويت در دنيا

وظيفه ى دولت و مسؤولان و از جمله اين حقير است كه هر كارى ميتوانيم، براى پيشرفت اين اقدام (ايجاد فرهنگستان) بكنيم. وظيفه ى دانشمندان است كه هر خدمتى ميتوانند، به اين كار بكنند و دانش را واقعاً ارزش دهند. ما ميتوانيم دانش را - كه امروز ان شاءالله اميدوارم بتوانيم پرچمش را بلند كنيم - علامتى براى اشاعه ى معنويّت در دنيا قرار دهيم. درست برخلاف آنچه كه در دنيا متأسّفانه پيش آمده است و دانش، علم ماديّت و فردگرايى شده است؛ حتّى علم فساد شده است! شما ببينيد امروز آنجا كه دانش بيش از همه جاست - يعنى كشور امريكا كه امروز از لحاظ دانش از همه جا جلوتر است - از لحاظ فساد هم، از همه جاى دنيا جلوتر است؛ از لحاظ ناامنى و قتل و جنايت و كارهاى زشت هم، از همه جا جلوتر است؛ از لحاظ ارتكاب حريم شكنى انسانى و همين چيزهايى كه امروز ميبينيد، پيشتاز است؛ به طورى كه بعضى از روحانيون مسيحى و بعضى از آدمهاى با وجدان، وقتى كه اينها را ميشنوند، موى بدنشان راست مى ايستد. ميبينيم كه پرچمدار و مروّجش، همانها هستند.(2)

ص: 93


1- . همان.
2- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.

مذمت پيشرفتى كه انسانيت را مبتذل ميكند!

اين چه دانشى است؟! اين چه پيشرفتى است؟! اين چه تحقيقى است كه بشر را فاسد و همجنس بازى را ترويج ميكند؟! انسانيت را مبتذل ميكند، شخصيتها را پست ميكند و انسان را فقط در تلاش معاش و پركردن شكم و بهره ورى، در اين جاده مى اندازد و معنويّات را از ياد او ميبرد؟! اين، نشانه ى بسيار بدى در دنياست. البته دانشمندان خوب، زيادند. ما اشخاص را كار نداريم. متأسفانه كسانى كه دانش را در بلاد غرب زنده كردند، اوّلين قربانيان و اولين اهانت شدگان اين وضعيّت اند. امروز به آنها اهانت ميشود؛ به خاطر اينكه سياستمدارانِ مادّى گرا، يا سرمايه داران، يا پولداران و كمپانى داران، در اين ماجراها، علم را يك دستمايه ى مادّى كرده اند. ما ميتوانيم عكس اين را عمل كنيم. ميتوانيم ان شاءالله، پيشرفت علم را با رشد معنويّت و گسترش فضيلت، همراه كنيم. اميدوارم كه ان شاءالله شما پيشقراولان اين راه باشيد.(1)

ابزار علمى بدون بينش معنوى مضرّ است

امروز، در نظامهاى ساخته و پرداخته ى فرهنگ غرب - چه در خود منطقه ى جغرافيايى غرب، چه در جاهاى ديگر دنيا - در بخش ابزار و وسايل زندگى تا آنجا پيشرفت كرده اند كه به كرات آسمانى رسيده اند. اين از لحاظ علمى، انصافاً فوق العاده است. اين را كه ديگر نميشود منكر شد. فرض بفرماييد به آسمانها بروند و دوربينهاى تلسكوپ را در آنجا تعمير كنند. اين، پيشرفت عظيمى براى بشر است. اما اگر از نظر جهت گيرى زندگى، بينشى كه انسان به آن احتياج دارد، نباشد، اصلاً اين ابزار براى بشر هم لازم نيست؛ بلكه مضرّ است. انسانِ امروز، از اين نظر عقب مانده است؛ دستش خالى است. معنويّت در دنيا نيست. جهت گيرى درست، نيست. براى همين است كه دنيا پر از ظلم و جور است. افسوس كه بعضى، مطلبى به اين وضوح را نميفهمند!

مگر اين دنيا مال بشر نيست؟! مگر اين علم و پيشرفت براى اين نيست كه انسان از آنها استفاده كند؟! وقتى ما ميبينيم در دنيا وضعى است كه اكثر انسانها، روزبه روز بدبخت تر ميشوند و عدّه اى با همان ابزار پيشرفتهاى علمى كه مال انسان است، بر انسانيّت اين گونه فشار مى آورند، اين كافى نيست كه كسى بفهمد يك بال انسانيّت شكسته و افتاده است؟! اين، بال معنويّت است.

اگر ما هم در جامعه ى خودمان، جنبه ى معنوى را نديده بگيريم؛ آن را حذف نماييم،

ص: 94


1- . همان.

يا كوشش كنيم از صحنه خارجش كنيم، همين خواهد شد. منزوى كردن علماى دين، منزوى كردن دين، سعى در استخدام نيروهايى براى مقاصد خبيث كه شروع شود؛ جامعه، جامعه اى خواهد شد كه از لحاظ وسايل و ابزار زندگى - كه ما به آن ميگوييم: دنيا؛ يعنى همان كه در علوم امروز، علوم دانشگاهى ناميده ميشود - پيشرفت ميكند. اما آن جامعه، يك جهتش ناقص است و آن، جنبه ى معنوى است.(1)

پيشرفت علم؛ شمشير دولبه

خيال نكنيد موفّقيت، يعنى بمب اتم. بمب اتم، موفّقيت نيست. پيشرفت علم، شمشير دو دَم است. ممكن است موفّقيت باشد، ممكن است ناكامى باشد. امروز، على العجاله، براى دنياى غرب، علم وسيله ى ناكامى است.

در همان دنياى علم، رييس جمهور و وزير و وكيل و كمپانى دارهايش، دايم در جهنم سوزانى كه حرص و آز و افزون طلبى و مبارزه و درگيرى پيش پاى آنها گذاشته است، ميسوزند. آرامش كجا بود؟! اين طور نيست كه خيال كنيد علم، خوشبختى مى آورد! لذا ميبينيد در همان كشورها، بسيارى هستند كه از اين شهرها و جوامع فاصله ميگيرند؛ ميروند گوشه ى جنگل يا روستايى، به تنهايى زندگى ميكنند و سال به سال، آدم نميبينند و خوشحالند! از بس محيط زندگى شان جهنّمى و آلوده به انواع عذابها و ناراحتيهاست. اينها، آسايش نيست. اينها، راحتى نيست. اينها، پيشرفت نيست.(2)

عقب افتادگى انسانى در غرب عليرغم پيشرفتهاى علمى

اگر چه اروپاييها از لحاظ علمى پيشرفت كردند، اما از لحاظ انسانى هيچ پيشرفتى نكردند. متأسفانه آداب و روحيات انسانى در آنها؛ ابتدايى، عقب افتاده، به شدّت انحصارطلبانه و به شدت مبنى بر تبعيض بين مليتهاست و از نظر آنان، هميشه غربى بر غيرغربى مقدّم است.(3)

علم بى ايمان؛ عامل پيدايش استكبار جديد

در دنياى جديد، علم، وسيله ى پيشرفت بشر شد؛ اما همين علم، وسيله ى پيدا شدن

ص: 95


1- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.
2- . در روز اوّل ماه مبارك رمضان، 1372/11/23.
3- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

نوعى از استكبار بى سابقه هم گرديد؛ استكبارى كه به موجب آن، فرمانروايان نقطه اى از دنيا به خودشان حق ميدهند در هر نقطه از نقاط عالم به خاطر حفظ منافعشان، يا به خاطر آنچه كه آن را حفظ منافع مينامند، حضور قدرتمندانه پيدا كنند!

شما نگاه كنيد كجا تنگه ى حسّاسى وجود دارد - تنگه ى هرمز، تنگه ى جبل الطّارق، تنگه ى داردانل، و... - كجا يك گذرگاه آبىِ حسّاسى وجود دارد كه نيروهاى استكبار جهانى - و امروز امريكا - در آنجا به بهانه اى حضور پيدا نكرده باشند! خوب؛ اينها را چه عاملى به وجود آورد؟ اين از نتايج گسترشِ علم است. علم بدون ايمان، همين ميشود.

اگر پيشرفت علم نبود، اگر فناورى نبود، اگر سلاحهاى پيشرفته نبود، اگر زيردرياييها و موشكهاى قارّه پيما و هواپيماى كذايى و هزاران دستگاه مهلك و خطرناك، در اختيار كسانى نبود كه برخوردار از فناورى و دانش جديد هستند، مگر ممكن بود دولت و حكومتى اين طور روحيه ى استكبارى خود را در دنيا گسترش دهد و به همه ى دنيا دست اندازى كند؟! اين در طول تاريخ، بى سابقه است. اين مربوط به زمان ماست.(1)

تبعات انديشه ى جدايى علم و دين

اروپا، بيش از يك قرن كه پيشتاز ميدان اكتشافات علمى و دانش بشرى بود، چوب انديشه ى غلط جدايى دين از علم را خورد. مسايلى است كه امروز وقوع مى يابد؛ اما اثر آن فردا ديده ميشود. دزدى در كوچه ى خلوتى از ديوار خانه ى مردم بالا ميرفت. كسى به او رسيد و گفت: چه كار ميكنى؟ گفت: دُهل ميزنم. گفت: اگر دُهل ميزنى، چرا صدايش را نميشنوم؟ گفت: صداى دُهل مرا فردا خواهى شنيد!

دنيا، صداى دُهل نابجايى را كه در قرن نوزدهم ميلادى كوبيدند، شنيد. روزى كه بيتليسم و بقيه ى روشهاى انحرافىِ زندگى جوانان در اروپا، گريبان جوامع بشرى را فشرد، معناى جدايى دين از علم را فهميدند. روزى كه خانواده ها در مهد دانش بشرى - ردر كشورهاى غربى، اروپا و امريكا - متلاشى شدند، نوجوانان اسلحه به كمر بستند و در خيابانها گروه ترور تشكيل دادند و در شهرها و كشورهاى مختلف شروع به كشتن انسانها كردند، فهميدند كه جدايى دين از علم چه تبعاتى دارد. قبل از اينها، روزى كه يك بمب اتمى كوچك، در يك لحظه جان دهها هزار انسان را گرفت، فهميدند كه معناى جدايى علم از دين چيست. البته باز هم چوبش را خواهند خورد.(2)

ص: 96


1- . در ديدار بسيجيان و اعضاى سپاه پاسداران و جهادگران استان مازندران، 1374/7/23.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.

از پيامدهاى علم بدون ايمان

عزيزان من! اروپا همواره در طول تاريخ مركز جنگهاى خونين و نسل برانداز بوده است. اين قارّه مركز چند قوم معروف «ژرمن» و «انگلوساكسون» و اقوام ديگر بوده است. روزى كه اروپا به علم مجّهز شد، جنگهاى بزرگ و بى نظيرى در دنيا رخ داد. دو مورد آن، جنگ اوّل و دوم جهانى بوده است. در هيچ جاى ديگر چنين جنگهايى در اين فاصله ى زمانى رخ نداده است. اين حوادث، پيامدهاى علم بدون ايمان است.(1)

تمدنهاى برخوردار از علم اما ضد دين

در قرآن كريم به آيه اى برخوردم كه برايم بسيار جالب بود. به تصوّر ما، جدا كردن علم از دين، مختّصِ قرنهاى اخير بود؛ امّا اين آيه نشان ميدهد كه در گذشته نيز همين طور بوده است. آيه ى شريفه از سوره ى غافر است:

«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي اَلْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كٰانَ عٰاقِبَةُ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كٰانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثٰاراً فِي اَلْأَرْضِ فَمٰا أَغْنىٰ عَنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَكْسِبُونَ * فَلَمّٰا جٰاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنٰاتِ فَرِحُوا بِمٰا عِنْدَهُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ ».(2) تمدنهاى ايران باستان، رم قديم، يونان و تمدّن هلنىِ معروفِ قرنها پيش از ميلاد، تا حدّى از دانش برخوردار بوده اند. اين دانش، بيش از آنكه در اختيار آحاد مردم باشد، در اختيار پادشاهان و قدرتمندان و حكّام بوده است و آنها هم بدترين دشمنان پيغمبران محسوب ميشدند. وقتى پيغمبران، دين را بر آنها عرضه ميكردند - فَرِحُوا بِمٰا عِنْدَهُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ(3) - دانش آنها مانعى در برابر چشم و گوششان ميشد و به دعوت پيغمبر اهميتى نميدادند. ميگفتند: دانش براى ما كافى است و نيازى به دين شما نداريم. داستان قارون هم از همين مضمون برخوردار است. در بخشهاىِ ديگر قرآن هم مضامينى در اين خصوص وجود دارد؛ اما همين يك آيه بسيار گوياست.(4)

عاقبت پيشرفت علمى بدون عدالت طلبى

نظامهاى سرمايه دارى در دنيا، دنبال آبادى، عمران و پيشرفت علم و صنعت در كشورهايشان رفتند؛ بدون اينكه به اصل عدالت اجتماعى، اهتمام قابل اعتنايى داشته باشند. البته خيلى از آن هدفها را توانستند كسب كنند؛ مانند كسب علم، زندگى راحت،

ص: 97


1- . همان.
2- . غافر، 82-83.
3- . غافر، 83.
4- . همان.

فناورى پيشرفته، زندگى لوكس و كسب قدرت نظامى. اينها به دست آمد و اين هم وعده ى الهى است. خداوند متعال وعده فرموده است كه هر ملتى، چنانكه به طور جدّى به دنبال هر هدفى حركت كند، به آن هدف خواهد رسيد. در اين، شك نيست. آنهايى هم كه به طور جدّى حركت كردند، به همان مقدار، به اين ظواهر زندگى - يعنى به ثروت جامعه، قدرت نظامى و قدرت و پيشرفت علمى - رسيدند؛ اما در زندگى شان، سعادتمند نشدند. در آن كشورها، دردهاى بشريّت، تمام نشده است. ثروتى كه در آن جامعه هست، عدّه اى از افراد جامعه را برخوردار كرده است؛ اما نتوانسته اند تبعيض را برطرف و عدالت اجتماعى را برقرار كنند.(1)

روى ديگر مكتب سرمايه دارى

اغلب مكاتب بشرى، از جمله مكتب سرمايه دارى غرب هم، همين طور است. يك طرفش را ديده اند. آن طرفى كه انسانها را به كار و تلاش و پيشرفت و رشد مادّى و ثروت و علم ميكشاند، ديده اند و درست هم بوده است. اما طرف ديگرش را نديده اند، كه در اين جامعه اى كه آسمانخراشها وجود دارد و ثروتها و تجملاّت هست؛ فقر و بيچارگى افراد زيادى از انسانها هم هست، از گرسنگى مردن هم هست، ظلم هم هست؛ بدتر از همه، فساد همه گيرى هست كه به داخل خانه ى همه ى كسانى كه از اين وضع لذّت ميبرند، نفوذ ميكند و زندگى را بر آنها تلخ خواهد كرد. خوب؛ اين معضل، گريبانگير شد و كار را خراب كرد.(2)

دانش بدون اخلاق، نجات بخش نيست

تركيبِ ميان دانش و عواطف انسانى، چيز مهمى است و در همه جا لازم است. امروز علّت اينكه دانش پيشرفته ى فوقِ مدرنِ تمدّن و دنياى غرب، قادر نيست بشريّت را نجات دهد، همين است كه با انسانيت همراه نيست. هر جايى كه دانش باشد، اما وجدان و معنويّت و اخلاق و عاطفه و احساسات بشرى در آنجا غايب باشد، بشر از آن دانش سودى نخواهد برد. دانش بدون معنويّت و اخلاق، بمب اتم ميشود، به جان بى گناهان مى افتد؛ اسلحه ميشود، غير نظاميان را در لبنان و فلسطين اشغالى و ديگر مناطق عالم هدف قرار ميدهد؛ مواد كشنده ى شيميايى ميشود، در حلبچه و بقيه ى نقاط عالم، زن و

ص: 98


1- . در ديدار كارگزاران نظام در روز عيد مبعث، 1374/9/29.
2- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه محرم، 1375/2/26.

كودك و مرد جوان و انسان و حيوان را به نابودى ميكشد! اينها از كجا آمد؟ اين مواد كشنده، از همين مراكز علم و از همين كشورهاى اروپايى خارج شد! آنها بودند كه اين مواد را ساختند و در اختيار رژيمى كه ملاحظات لازم را نداشت، گذاشتند. نتيجه اين شد كه مشاهده كرديد.

سلاحها و انواع و اقسام فراورده هاى علم، امروز نتوانسته است و نميتواند بشر را خوشبخت كند، خانواده ها را سعادتمند نمايد، فرزندان و كودكان و زنان و مردان را لذّت زندگى بچشاند؛ به خاطر اينكه با اخلاق و معنويّت همراه نيست.(1)

دردهاى كهنه ى بشر با وجود پيشرفتهاى علمى

جهان از لحاظ دانش و فناورى و ابزار و سرعت و سهولت، به كلّى با گذشته تفاوت كرده، ولى دردهاى مزمن و كهنه ى بشر، همچنان پابرجاست و گرفتاريهاى عمده، همان است كه بود. ليبراليسم غربى و كمونيسم و سوسياليسم و غيره، همه امتحان خود را داده و ناتوانى خود را ثابت كرده اند. امروز هم مانند گذشته، اسلام تنها نسخه ى شفابخش و فرشته ى نجات است.(2)

ناديده گرفتن ارزشهاى زندگى بشر؛ نتيجه ى جدايى علم از معنويت

نكته ى دوم، توجه به معنويت است. بدون ايمان و دلبستگى و جاذبه معنوى و عشق به معنويّت، هيچ تلاشى به توفيقات نهايى خود نميرسد. اگر هم از جهتى موفق شود، از جهت ديگرى اشكال به وجود خواهد آمد. پيشرفت علمى در دنياى غرب، در همه ى عمر بشر سابقه ندارد. از لحاظ علمى خيلى جلو رفته اند؛ اما چون از لحاظ ريشه، از معنويت و ايمان جدا شده اند، زندگى آنها ميلنگد. البته نه اينكه در ميان دانشمندان، افراد متديّن وجود ندارد؛ چرا، در پنجاه سال اخير و قبل از پنجاه سال اخير، در سراسر قرن بيستم - رقرن نوزدهم طور ديگرى بود - در ميان انديشمندان اروپايى، عناصر متديّن و مذهبى خيلى بودند؛ اما مبناى پيشرفت علمى در دنياى غرب، از اوّل بر اساس انفكاك از معنويت پايه گذارى شد؛ لذاست كه در هيچ كشف علمى، در هيچ اختراع علمى و در هيچ استفاده ى علمى از يك پيشرفت، جنبه ى معنوى رعايت نميشود.

جنبه ى معنوى يعنى چه؟ يعنى اينكه اعتقادات و ايمان و صفا و معنويت و صفات

ص: 99


1- . در ديدار پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، 1376/6/19.
2- . در مراسم گشايش هشتمين اجلاس سران كشورهاى اسلامى، 1376/9/18.

خوب بشرى و مذهب و دين بشر، چه سرنوشتى پيدا خواهد كرد. در اختراعات و اكتشافات، اين مقوله مطلقاً ملاحظه نميشود؛ لذاست كه در موارد زيادى، همه ى چيزهايى كه ارزشهاى زندگى بشر است، ناديده گرفته ميشود و نتيجه، چيزى شده است كه امروز آن را ميبينيم. در غرب، تقريباً خانواده نيست يا خيلى ضعيف است و امنيت و صفا و معنويت و ديندارى عاقلانه وجود ندارد. عجيب اين است كه در غرب - به خصوص در كشورهايى مثل امريكا - ديندارى و دين باورى و تديّن وجود دارد؛ اما باورِ صد در صد عوامانه. وقتى پاى علم در ميان است، آدم ميبيند سطح تفكر در آنجا بالاست؛ اما وقتى پاى دين در ميان است، سطح تفكر به شدّت نازل است و اصلاً يك برخورد منطقى با دين ديده نميشود.(1)

علم و پيشرفت بى بركت

امروز در كشور ما بسيار دشمن - يعنى كسى كه با اين ارزشها و با هويت اين ملت و اين انقلاب دشمن است - مرتّب كار علمى ميكند؛ پيشرفتهايى هم داشته است؛ در بسيارى از جاها بسيار هم جلو است؛ منتها كارش بى بركت است. دستگاه استكبار اين همه قدرت و پول و علم و پيشرفت دانش دارد؛ اما شما ميبينيد كه در مسايل بزرگ جهانى غالباً پايش در گل است. مثل آن است كه يك نفر سرمايه ى هزار ميلياردى داشته باشد، اما درآمد او از اين پول ماهى يك ميليون تومان باشد. امروز وضع دنياى استكبار اين است. كارشان بركت ندارد.(2)

پيشرفتهاى علمى بدون آرامش و سعادت

شما امروز ملاحظه كنيد؛ در پيشرفته ترين كشورها با اينكه علم زياد است، ثروت زياد است و فناورى پيشرفته ى محيّرالعقول در همه ى بخشها حاكم است؛ در عين حال آرامش، آسايش و سعادتِ فرد انسانى وجود ندارد. اينكه ادّعا و افسانه نيست. اين واقعيتى مشهود براى همه ى كسانى است كه در آن كشورها ميبينند، مينويسند و ميگويند. دنيا هم اين را ميداند. اين را بشر ميخواهد در سايه ى ايمان برطرف كند.(3)

ص: 100


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان پس از افطار، 1378/9/29.
2- . در ديدار گروهى از دست اندركاران پروژه ى موشكى سپاه، 1379/3/18.
3- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 1379/6/9.

مسير غلط پيشرفتهاى علمى در دويست سال اخير

دانش در همه ى بخشها پيش رفته است - در همان ويرانيهايى كه گفته شد - اما ملاك سعادت بشر و پيشرفت بشر، دانش نيست. ملاك پيشرفت بشر، تسلّط بر ابزارهايى كه چند صباحى انسان را راضى نگه ميدارند، نيست. ملاك پيشرفت بشر، صراط مستقيمى است كه بشر در لابلاى اين حركت دويست ساله آن را گم كرده است. آن روزى را شما در نظر مجسّم كنيد كه دانشمندان برجسته ى بشرى بنشينند محاسبه كنند و با نتايج قطعى به اين نقطه برسند كه اگر بشر، پيشرفتهاى علمى را نه از راه پيموده شده ى اين دويست سال پى ميگرفت - كه راههايى وجود داشت - فرضاً اگر بشر به جاى استفاده ى بى رويّه از انرژى نفت و راه اندازى اين كارخانه هاى عجيب و غريب در دنيا، از انرژيهايى كه باز آنها هم در دسترس بشر است، منتها رويش كار نكردند، استفاده ميكرد؛ در اين دويست سال، هم دانش بشرى اين پيشرفتها را ميداشت، هم اين همه ضايعه ى بشرى وجود نميداشت؛ اين محيط زيستِ نابود شده، اين انسانِ از اخلاق تهى شده، اين فحشاى گسترده شده، اين اختلاف طبقاتى روزبه روز افزوده شده در دنيا، اين استعمار كشورهاى ضعيف و لزوم حتمى تسلّط قدرتهاى سلطه گر جهانى بر كشورهاى ديگر هم وجود نميداشت.

روزى بشر به همين جا خواهد رسيد. روزى دانش بشرى اين را كشف خواهد كرد كه در اين دويست، سيصد سال، بيراهه و كجراهه اى را پيموده است؛ دستاوردهايى را هم به دست آورده كه به نظرش بسيار برجسته آمده؛ غافل از اينكه اگر به انگشت اشاره ى هدايت الهى توجه ميشد، ميتوانست همين دستاوردها و بيشتر از آنها را بدون اين ضايعه ها، با اين حجم از كوشش و تلاش به دست آورد.(1)

مسير غلط علوم فنى

امروز از علم سوء استفاده شده است؛ بلكه بايد يك قدم بالاتر گذاشت و گفت علم به راه غلطى كشانده شده است. امروز شما ببينيد همه ى صنعت دنيا متوقّف بر تخريب محيط زيست است و اصلاً بناى صنعت دنيا بر تخريب محيط زيست گذاشته شده است؛ چرا؟ زيرا امروز حركت چرخ صنعت دنيا متوقّف بر اين است كه نفت از اعماق زمين بيرون كشيده شود و آتش زده شود. اين كار، زمين را خراب ميكند؛ منابع نفتى را نابود ميكند - چون نفت دوباره به وجود نمى آيد - هوا را خراب ميكند و آثار مرگبار فراوانى را

ص: 101


1- . در مجمع بزرگ فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1379/6/26.

نيز در دنيا به وجود مى آورد. امروز از علم، اين گونه استفاده ميشود. آيا نبايد نتيجه گرفت كه امروز مسير علم، مسير صحيحى نيست؟ حقيقت اين است كه در اين زمينه، بيشترين فشار و تحميل، به ملتهاى عقب نگه داشته شده و جهان سوم وارد ميشود؛ اگرچه كسانى هم كه خودشان عامل اين كارها هستند، از نتايج سوء آن در امان نخواهند بود.(1)

رقابت علمى؛ باطنِ جنگهاى امريكا در منطقه

يكى از دوستان اسم ژاپن را آوردند. ميدانيد ژاپن در چه شرايطى به دنبال علم رفت و دانشمندان و صنعتگران ژاپنى در چه شرايط سختى كار كردند؟ امروز ژاپن در دنيا در قلّه ى علمى قرار دارد. الان خيلى از كارهايى كه شما ميبينيد امريكا در اين منطقه ميكند - رمسأله ى عراق و امثال آن - و ظاهر صددرصد سياسى دارد، باطنش در جهت رقابت با امثال ژاپن و چين است كه مثل يك غول جلو مى آيند؛ براى اينكه بتوانند عقب ماندگيهاى علمىِ نسبىِ خود را در مقابل رقباى بالقوّه و تازه نفس جبران كنند!(2)

سرانجام علم بدون ايمان به غيب

همان طور كه ميدانيد، بدون شك، علم پايه ى تمدّن است؛ اما شرط كافى براى يك مدنيّتِ درست نيست. نتيجه ى علم منهاى ايمان به غيب، همين ميشود كه امروز در دنيا ميبينيد. ببينيد امروز علم با همه ى شرافت و ارزشش، در دست جهان خواران و ديوانه هاى زنجيرىِ بين المللى به چه تبديل شده است! نه حقّى براى انسان، نه حقّى براى ملتها، نه حقّى براى حقيقت و نه ارزشى براى راستگويى و صدق قايل نيستند.(3)

سرانجام علم بدون تزكيه

بدون تزكيه، علم هم ابزارى براى فساد و انحطاط و گمراهى و سقوط بشر خواهد شد؛ همچنانكه ميبينيد، امروز در دنيا علم وسيله ى سقوط بشر است و از علم براى به زنجير كشيدن ملتها و دگرگون جلوه دادن حقايق و گرسنگى دادن به انسانها استفاده كرده اند. چقدر انسانها در اطراف عالم به خاطر سلطه ى استعمارگرانى كه با ابزار علم بر آنها تاختند و سلطه پيدا كردند، امروز از منابع حياتىِ متعلّق به خود محرومند و در فقر و

ص: 102


1- . در ديدار ميهمانان و اعضاى هيأت علمى همايش بين المللى محيط زيست، دين و فرهنگ، 1380/3/29.
2- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.

مسكنت و محروميت و بيچارگى زندگى ميكنند! امروز هم همين طور است. امروز استكبار جهانى - استعمار به شكل نوين در دنيا - با تكيه به علم و با ابزار علم؛ انسانها را بيچاره ميكند، آنها را به زنجير ميكشد و دچار مرگ و نيستى و نابودى ميكند. نتيجه ى علم بدون تزكيه، اينهاست.(1)

غرب و هدايت فناورى در مسيرهاى غير انسانى

امروز اِشكال بزرگى كه بر پيشرفتهاى فناورى غربى وارد است، اين است كه اينها فناورى را در ميدانهايى كه براى بشريت مضرّ است، وارد كردند. بمب اتمى و بمب شيميايى را اينها ساختند؛ مواد مرگبار براى بشر را اينها به وجود آوردند و خودشان هم استفاده كردند. توليد بمب اتمى هيچ حُسنى ندارد؛ چون توليد وسيله يى است كه ميتواند ميليونها نفر را در آنِ واحد از بين ببرد؛ بنابراين توليد و تكثيرش نادرست است و به كار بردنش از همه نادرست تر است. فناورى در دنيا راه كج و غلطى را در زمينه هاى مختلف طى كرده است. البته در راههاى مثبت و خوب هم به كار افتاده كه آنها يقيناً مورد سپاس خدا و خلق خداست؛ ليكن در راههاى كجى هم حركت كرده است. ما از همين آغازِ كار بايد مشخّص كنيم كه در چه رشته هايى و در چه مسيرى ميخواهيم فناورى كشور را اعتلا دهيم و رو به پيشرفت ببريم.(2)

ميوه هاى زهرآگين تفكيك علم از معنويت در غرب

تمدن غربى بر پايه ى ستيز با معنويت و طرد معنويت بنا شد؛ اين خطاى بزرگ كسانى بود كه تمدن و حركت علمى و صنعتى را در اروپا شروع كردند. به علم اهميت دادند - اين خوب بود - اما با معنويت به جنگ برخاستند؛ اين بد و انحراف بود. لذا اين تمدن مادى و دور از معنويت هرچه پيشرفت كند، انحرافش بيشتر ميشود؛ هم خود آنها و هم همه ى بشريت را با ميوه هاى زهرآگين خود تلخكام ميكند؛ همچنانكه تا امروز كرده است.

پديده ى استعمار - كه دهها كشور و ميليونها انسان را سالهاى متمادى غرق در سخت ترين و شديدترين محنتها كرد - يكى از چيزهايى است كه در نتيجه ى تفكيك علم از معنويت، سياست از معنويت و دولت از اخلاق در اروپا اتفاق افتاد. دو جنگ جهانى اول و دوم هم از همان ميوه هاى تلخ بود. كمونيزم و حكومتهاى اختناق ماركسيستى هم

ص: 103


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام در سالروز عيد سعيد مبعث، 1382/7/2.
2- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.

جزو نتيجه ها و ميوه هاى تلخ جدايى حركت علمى و صنعتى از معنويت بود. ويران شدن كانون خانواده، سيلاب فساد جنسى و طغيان سرمايه دارىِ افراطى، همه نتايج همان تفكيك است. معنويت از دستگاه سياست حذف شده است.

در گذشته هم حكام و مستبدين و ديكتاتورهاى دنيا در شرق و غرب عالم از اين كارها ميكردند؛ اما وقتى نامها و شعارهاى زيبايى مثل حقوق بشر، حقوق انسان و رأى انسان براى اروپاييها شناخته شد، و وقتى پا در جاده ى علم گذاشتند، دورى از معنويت نگذاشت اين شعارها آن طور كه توقع بود و معنا ميشد، براى بشريت خير به بار آورد؛ همانها براى بشريت مايه ى شر و فساد شد.(1)

نتيجه حذف فرهنگ الهى از تمدن علمى و دنيايى

در يك جامعه ى روبه رشد و داراى آرمانهاى والاى علمى و اجتماعى و دنيايى، اگر يك جريان متنفذ فرهنگى وجود داشته باشد كه تلاشها و حركت اين جامعه را هدايت كند، اين جامعه به خير و صلاح و فلاح خواهد رسيد؛ اما اگر يك چنين جريان فرهنگىِ دينىِ الهى و معنوى در جامعه ى در حال رشد و توسعه ى علمى وجود نداشته باشد، نتيجه همان چيزى ميشود كه شما امروز در جوامع پيشرفته ى غربى داريد مشاهده ميكنيد. هرچه پيشرفت بيشتر است، دورى از صلاح و انسانيت و عدالت هم بيشتر است.

اوج تمدن مادى از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامى و تلاش سياسى و ديپلماسى را امروز شما در امريكا ميبينيد. امريكا كشورى است داراى ثروت و قدرت افسانه يىِ نظامى و تحرك سياسى فوق العاده؛ اما اوج دورى از انسانيت و معنويت و اخلاق و فضيلت را هم شما در همين جامعه ى امريكايى ميبينيد، كه قبل از اين در هيچ جامعه ى ديگرى ديده نشده است. امروز مستنكرترين كارهاى بشرى، اخلاقى، جنسى و اجتماعى در همين جامعه ى پيشرفته و جوامع نظير آن به شكل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه ى جوامع بشرى هست؛ اما گناهى كه عرف و قانون بشود و براى آن سرمايه گذارى و از آن دفاع شود، انحرافى بى نظير است. امروز اين انحراف، در جامعه ى امريكايى به عنوان پيشرفته ترين جامعه ى علمى، صنعتى، مالى، اقتصادى و سياسى به روشنى و وضوح مشاهده ميشود.

شما ميبينيد يك مرد يا يك زن، با ظاهر آراسته و با شكل كاملاً مطلوب، كه اگر كسى اين مرد را در خيابان يا اين زن را در يك فروشگاه ببيند، هيچ گونه احساس بدبينى يى

ص: 104


1- . در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (رحمه الله)، 1383/3/14.

نسبت به روش اخلاقى آنها ندارد؛ اما همين مرد و همين زن در زندان ابوغريب بغداد به يك گرگ درنده تبديل ميشوند. زير اين ظاهر انسانىِ تميز، مرتب، ادكلن زده و كراوات و پاپيون بسته، يك سگ وحشى خوابيده است! و جامعه يى كه اين جنايت را مرتكب شده است، يك جامعه ى پيشرفته ى علمى، صنعتى، مدنى، پُرادعا و مدعى رهبرى بشريت! وقتى رگه ى هدايت معنوى و جريان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه يى غايب بود، نتيجه اين ميشود؛ گناه بزرگ تمدن غربى همين بود.(1)

سرنگونى تمدن غرب به دليل تفكيك علم از معنويت

از طريق اين علم، ثروت بى اندازه هم كشف كردند و به دست آوردند؛ از ثروتهاى زيرزمينى و منابع خدادادى هم حداكثر استفاده را كردند؛ به فضا هم رفتند، به اعماق اجسام هم پى بردند، در پيشرفت علمى كار زيادى كردند و از اين علم هم براى به دست آوردن ثروت و قدرت و سياست و همه چيز، حداكثرِ استفاده هاى مشروع و نامشروع را كردند؛ با همين علم استعمار كردند، كشتارهاى گوناگون جهانى كردند، ميليونها انسان را اروپاييها در قرن اخير و در جنگهاى مختلف و حوادث گوناگون كشتند. بنابراين، اينها در علم مشكلى نداشتند، اما علم بدون هدايت و فضيلت و معنويت و انسانيت، و علم ناظرِ فقط به دنيا و غمض عين از آخرت، نتيجه اش همين است. اول، جلوه يى به زندگى ميبخشد و قدرت و ثروت و زيبايى ميدهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضيه اين است؛ و اين ادامه پيدا خواهد كرد. شما بدانيد وحشيگرى اخلاقى جوامع مترقى و متمدنى كه از معنويت بويى نبرده اند، روزبه روز بيشتر خواهد شد و همين وحشيگرى، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد كرد.(2)

معرفت غير دينى؛ مبناى علم غربى

ما ميبينيم كه در زمينه هاى مختلف، تحقيق و پژوهش و رسيدن به نظريه در دنياى مادى و دنياى غرب، مبناى قابل قبول و مورد اعتمادى نبوده؛ به خصوص در زمينه ى علوم انسانى، كه در علوم تجربى و در فناورى هم اثر خودش را نشان ميدهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگى بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهى است كه معرفت نوينى را در اختيار انسان ميگذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبناى تحقيقات علمى در غرب نبوده. تحقيقات علمى در غرب، در ستيز با آنچه آن را دين ميپنداشتند،

ص: 105


1- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللَّه مجتهدى، 1383/3/21.
2- . همان.

آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دينى كه رنسانس عليه آن قيام كرد و خط فكرى و علمى دنيا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسيم كرد، دين نبود؛ توهمات و خرافاتى بود با عنوان دين. دينِ كليسايىِ قرون وسطايى، دين و معرفت دينى نبود. بديهى بود كه عقده ها و گره ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فكرى باقى بماند و برايش راه علاجهاى ضددينى و غيردينى پيدا كنند. لذا هنوز چگونگى كنار آمدن علم و دين براى آنها مسأله است؛ ليكن مسأله ى ما اين نيست.(1)

علم امروز در خدمت سرمايه دارى

امروز علم دست كسانى است كه از بشريت بويى نبرده اند. علم و فناورى در خدمت اهدافى است كه صددرصد به زيان جامعه ى بشرى و به نفع سرمايه داران و ثروت اندوزان و قدرتمندان است.(2)

هدف تمدن غرب؛ پيشرفت علمى منهاى معنويت

در مقابل، آن تمدنى كه از دويست، سيصد سال پيش پايه ريزى شده، هدف خودش را پيشرفت علمى و مادى و پيشرفت در وضع زندگى و فناورى، اما منهاى معنويت قرار داده. آنها معنويت را گاهى با عناد، گاهى با بى اعتنايى و گاهى با تزوير از مجموعه ى زندگى بشر حذف كردند؛ لذا شما وقتى به دنياى امروز نگاه ميكنيد، پيشرفتهاى شگفت آور و بى نظير مادى امروزِ دنيا را ميبينيد. اين پيشرفتها در حالى بر زندگى مردم تطبيق شده و زندگى مردم را قالب گرفته كه نقش محورى، اساسى و واقعى براى معنويت، در آن مطلقاً وجود ندارد. حالا گيرم يك جا لعابى هم از دين يا از مسايل دينى و معنوى به دلايل مختلفى رويش بريزند؛ اما مطلقاً در آن قالب بندى اساسىِ هويت انسان و جوامع انسانى و زندگى كنونى بشر، معنويت وجود ندارد.(3)

پيشرفت علمى بدون معنويت در غرب و ضرورت پيمودن راه اسلام

ملتها و دولتهاى غرب، پيشرفت علمى دارند؛ جلوه هاى براقى در زندگى آنها مشاهده ميشود؛ اما اين، فقط بخشى از وجود انسان است و اخلاق و معنويت، رحم و انصاف، دلبستگى به آرمانهاى والاى الهى، ارتباط با خدا و پرداختن به دل، در زندگى آنها نيست

ص: 106


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.
2- . در ديدار علما و روحانيون كرمان، 1384/2/11.
3- . در ديدار رايزنان فرهنگى در خارج از كشور، 1383/5/21.

و روزبه روز كم رنگ تر شده است و باز هم دايم كم رنگ تر ميشود. اگر يك روز معابد و كليساهاى آنها يك مَسحه يى از معنويت داشت، آن هم به تدريج تحت تأثير هيمنه ى ماديت دنيا ضعيف تر و ضعيف تر و ضعيف تر ميشود. اما ما در طول اين قرنهاى متمادى، يك مجموعه ى عظيم انسانى را در دنيا نداشتيم كه هم بتواند دنياى خود را از لحاظ بهره مندى از مواهب طبيعت و پيشرفتهاى علمى دنيايى آباد بكند، هم توجه به معنويت، توجه به اخلاق، جزء اصلى زندگى آنها باشد و آنها با خدا ارتباط خودشان را قطع نكنند و براى ارتباطات مهم زندگى هم از تعليم و هدايت الهى، خودشان را محروم نكنند. دنياى اسلام ميتوانست چنين وضعيتى را داشته باشد؛ اما متأسفانه پيش نيامده.(1)

نتايج خلأ ايمان در دانش غرب و وظيفه ى دانشگاه اسلامى در قبال آن

اگر ايمان بر دانش غربى تسلط داشت، دانش غربى به بمب اتم نميرسيد، تا بعد اين قدر تويش گير كنند كه چه كارش كنيم؛ محدودش كنيم؛ نگذاريم تا دنيا ويران نشود. كارشان اصلاً به اينجا نميرسيد. اگر ايمان با دانش همراه بود، اصلاً استعمار و استعمار نو - كه استعمار نو مخلوق دانش بود - به وجود نمى آمد. تسلط بر كشورها، تصرف كشورها، تسلط قهرآميز بر ملتها و بردن ثروت ملتها - كه اين بلاى اين دويست سال گذشته ى دنيا و ملتهاست - اينها اصلاً به وجود نمى آمد. علم جدا از ايمان، اين است و شما در دانشگاه اسلامى، ميخواهيد اين خلأ را پُر و علم را با ايمان آميخته كنيد؛ يعنى دانش را چه در بافت درونى خودش، چه در استنتاجش و چه در جهت گيريهايى كه در آن به كار خواهد رفت، از ايمان سيراب كنيد.(2)

علم بدون اخلاق؛ ابزار انحراف و گمراه گرى

علم را بايد به دست آورد. البته اين را ميدانيم كه علم به تنهايى كافى نيست. علم بايد با اخلاق و ايمان همراه شود، تا ما به همان چاله اى نيفتيم كه غرب در آن افتاد؛ يعنى علم براى آن وسيله ى ظلم شد، وسيله ى انحراف اخلاقى شد و وسيله ى گسترش فرهنگهاى گمراه كننده و هلاك كننده شد. ما بايد دچار آن نشويم. آن به جاى خود محفوظ، اما حالا نقطه ى اساسى اين است كه علم براى ما يك امر حياتى است.(3)

ص: 107


1- . در در ديدار هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور، 1384/9/8.
2- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
3- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.

نتايج علم بدون ايمان و اخلاق

يك نكته ى ديگر كه به شما عرض ميكنم، اين است كه علم با دين و اخلاق هست كه براى بشريت مفيد خواهد بود. اين را به طور قاطع بدانيد، علم هر چه هم پيشرفت كند، اگر از اخلاق و دين فاصله بگيرد، به حال بشريت مفيد نخواهد بود. آن كسانى كه ميگويند ما دانش را براى ارتقاى بشريت ميخواهيم، بايد به اين نكته توجه كنند. حالا مثالهاى واضحى كه همه شنيديد، من نميخواهم اينها را تكرار كنم كه حالا كسانى كه مثلاً در علم شيمى پيشرفت كرده اند، به بمبهاى شيميايى و وسايل كشتار جمعى رسيدند؛ كسانى كه در علوم هسته اى پيشرفت كردند، به بمب اتمى و كشتار فاجعه آميز ملتها رسيدند؛ اينها حالا مثالهاى واضحى است.

شما در ملتها نگاه كنيد. يك ملت پيشرفته ى از لحاظ علمى را كه در دنيا در اوج پيشرفت علمى قرار دارد، در نظر بگيريد، ببينيد آيا مردم اين كشور حقيقتاً به سعادت رسيده اند؟ آيا در آن كشور عدالت وجود دارد؟ آيا در آن كشور فقر و تبعيض و بى عدالتى از بين رفته است؟ آيا آنچنان كه ادعا ميكنند، مردم با آرامش و دور از خشونت و تجاوز و تعدى زندگى ميكنند؟ با اينكه علم در آنجا هست، اين واقعيات هم در آنجا هست! آيا بر زندگى خانواده ها، يك حس اعتماد و آرامشى حكم فرماست؟ فرزندان در آغوش پدر و مادرها با عواطفِ خوب تربيت ميشوند؟ قتل و ترور و جنايت و اينها در آنجا نيست؟

ميبينيد درست به عكس است. امروز بيشترين ناامنى در آن كشورى است كه از لحاظ علمى، بالاترين رتبه را دارد؛ يعنى امريكا. هيچ كشورى در دنيا به ناامنى امريكا نيست؛ نه در اروپا، نه در آسيا. بيشترين ناآرامى روانى در آنجاست؛ بيشترين قتل و خشونت از ناحيه ى شهروندان نسبت به يكديگر در آنجاست؛ بيشترين تبعيض و فاصله ى طبقاتى در آنجاست؛ ثروتهايى به بلندى كوه هيماليا و فقرهاى غير قابل توصيف - يعنى مردن از گرسنگىِ به معناى واقعى - در آنجاست. فاصله ها اين است.

مهم ترين آرمانهاى بشرى كه از اول تاريخ تا حالا با تغييرات زمانه، تغيير نكرده، اينهاست. آرمان مهم بشر، «عدالت» و «امنيت» است؛ «آسان زندگى كردن در كنار ديگران» است - بهشت آنجاست كازارى نباشد - «آزار نديدن از ديگران» است؛ احساس آرامش كردن در روان است؛ راحت بودن در خانواده است؛ لذت بردن از زندگى خانوادگى و از ديدن فرزندان است؛ از بودن در آغوش پدر و مادر است. اينها اساسى ترين نيازهاى بشر است؛ اينها چيزهايى است كه بشر از اول تا امروز ميخواسته؛ ديروز هم ميخواسته و امروز هم ميخواسته است. اين چيزها در آن جامعه يى كه از

ص: 108

لحاظ علمى پيشرفته ترين است، مطلقاً وجود ندارد. پس ببينيد وقتى كه علم با ايمان و اخلاق همراه پيش نرفتند، دوش به دوش پيش نرفتند، نتيجه اين ميشود.

عالم اگر متدين باشد، از علم او جامعه بهره ى حقيقى ميگيرد. دين جلوى پيشرفت علم را نميگيرد؛ بلكه حتّى به پيشرفت علم، كمك هم ميكند. اما جلوى تعدى علم و تخطى از حدود انسانيت را كه ممكن است علم به آن دچار شود، ميگيرد.(1)

علم نامطلوبِ ما

اين در منطق ما درست نيست [كه يك ملت] علم خودش را به كار بگيرد براى ايجاد سلاحى مثل بمب اتم، كه وقتى يك جايى فرود افتاد، ديگر با گناه و بى گناه و مسلح و بچه ى كوچك و شيرخوار و انسانهاى مظلوم را نگاه نميكند و فرقى نميگذارد و همه را نابود ميكند. علمى كه در اين راه به كار بيفتد و كشورى كه اين را داشته باشد و تحولى كه بخواهد به اينجا منتهى شود، مورد تأييد ما نيست و ما چنين تحولى را دوست نميداريم.(2)

سرانجام پيشرفتِ علمى بدون معنويت در غرب

تمدن مادىِ غرب در علم و تكنولوژى پيشرفت كرد. در روشهاى پيچيده ى مادى، توفيقات بزرگى به دست آورد؛ اما در كفه ى معنوى روزبه روز بيشتر خسارت كرد. نتيجه اين شد كه علم و پيشرفت تمدن مادىِ غرب، به ضرر بشريت تمام شد. علم بايد به سود بشريت تمام شود. سرعت و سهولت و ارتباطات زود دسترس، بايد در خدمت آرامش و امنيت و راحتى مردم باشد. آن علمى كه از ترس دستاورد آن - يعنى از ترس بمب اتم و موشك دوربُرد و انفجار نادانسته - مردم شب و روز نداشته باشند، آن علم براى بشريت مفيد نيست. دنياى غرب با پيشرفت علمىِ خود، در اين دام خطرناك افتاد.(3)

نتيجه و محصول علم جداى از دين

علمى كه از دين جدا شد و خودش را متعهد به دين ندانست، نتيجه اش همين ميشود كه امروز در دنيا رايج است؛ علم وسيله ى زورگويى است، وسيله ى استثمار است، وسيله ى تخريب حرث و نسل است، و محصول علم، بمب اتم است از يك طرف؛ از

ص: 109


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
3- . در ديدار مردم شاهرود، 1385/8/20.

طرف ديگر، محصول علم، اين مواد مخدر كذايى است؛ محصول علم، روى كار آمدن سياستمدارانِ دور از همه ى احساسات انسانى است در خيلى از كشورهاى دنيا.(1)

علم و دانش؛ ابزار سعادتمندى اند، نه تمام سعادت

امروز خلأ بزرگ دنياى ليبرال دموكراسى غرب همين است. كارخانه ها را زياد كردند، چرخهاى گردنده را زياد كردند، دامنه ى علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعى را نتوانستند تأمين كنند؛ اخلاق انسانى به انحطاط كشيده شده. اين حرفى نيست كه من اينجا بگويم. مگر ميشود در يك تريبون و منبر جهانى، كه امروز اين حرفها در دنيا منعكس ميشود، چيزى برخلاف آنچه كه احساس مردم آن كشورهاست، بر زبان آورد؛ حرفى است كه خودشان ميزنند.

امروز بحران اخلاقى گريبانگير ليبرال دموكراسى غرب است. امروز بحران جنسى، بحران اقتصادى، بحران اخلاقى، بحران خانوادگى، گرفتاريهاى همان كشورهايى است كه از لحاظ علمى، چشم تاريخ را خيره كردند از پيشرفتهاى خودشان.

بشر، سعادتمندى اش به اين نيست كه دانش او پيشرفت كند - دانش، ابزار سعادت است - سعادت بشر به آسايش فكر است، به آسايش روح است، به زندگى بى دغدغه است، به زندگى همراه با امنيت اخلاقى و معنوى و مادى است، به احساس عدالت در جامعه است. اين را غرب ندارد؛ نه اينكه ندارد، روزبه روز هم از او دارد دورتر ميشود. ما اين را براى نشان دادن به دنيا به عنوان آرمان خودمان ترسيم كرديم؛ ما نكرديم، خدا كرد. ملت ايران به اقتضاى ايمان خود به اين راه، دنبال اين راه افتاد.(2)

نتيجه ى علم فاقد تربيت

آموزش بدون پرورش راه به جايى نخواهد برد؛ آموزش بدون پرورش همان بلايى را بر سر جوامع انسانى خواهد آورد كه امروز بعد از گذشت صد سال، صدوپنجاه سال يا بيشتر، جوامع غربى دارند آن را احساس ميكنند. اينها از آن چيزهايى است كه آثار آن ده ساله و بيست ساله ظاهر نميشود؛ يك وقت چشم باز ميكنيد، ميبينيد يك نسل ضايع شده است و كاريش نميشود كرد. يك نسل، مأيوس كننده است. من در اين زمينه اطلاعات زياد و آمارهاى تكان دهنده اى در اختيار دارم - حالا مجال نيست بگويم؛ البته گاهى در

ص: 110


1- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
2- . در اجتماع بزرگ مردم يزد، 1386/10/12.

بعضى از جاها گفته ام - اعترافهاى صريح و قاطع.

خيال نشود اين حرفى است كه ما اينجا نشسته ايم و داريم از دور ميزنيم؛ نه، حرف خودِ آنهاست؛ هشدارى است كه خود آنها به خودشان ميدهند. اين اتفاق در غرب افتاده و اين همان سيلى است كه خانه را از بيخ و بُن ويران ميكند. علم بدون تربيت اين جور است. وقتى در يك جامعه يى علم پيش ميرود و تربيت نيست، حالا بمب اتمى اش به جاى خود، بى صفاييهاى گوناگون سياسى به جاى خود، دروغگويهاى گوناگون به جاى خود، نفع طلبيهاى اقتصادى كارتلها و تراستها به جاى خود؛ آنها داستان جداگانه يى دارد كه آن هم ناشى از همين است. نكته ى اساسى، ضايع شدن نسل انسانى است. بنابراين، مسأله ى امور پرورشى بسيار مهم است؛ حالا به صورت معاونت و سازماندهى خوب و قوى و كارآمد، نه فقط شكلى.(1)

ص: 111


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.

ص: 112

فصل چهارم: علم، پايه ى اقتدار غرب

با علم، انسانهاى معمولى و غير برجسته بر دنيا تسلط دارند

علم، امروز نقش خيلى زيادى در دنيا ايفا ميكند. اين كسانى كه امروز بر دولتها و دستگاههاى سياسى دنيا در كشورهاى بزرگ مسلطند، انسانهاى معمولى هستند و از متوسطِ برجستگان، پايين ترند. كارها و حرفهايشان، اين را نشان ميدهد. آنها يا از لحاظ فكرى و يا از لحاظ انسانى و اخلاقى پايين ترند. ببينيد ديگر، اين امريكا و اين هم غرب است. اينها در عين حال، بر دنيا حكومت ميكنند. چرا؟ به خاطر علم.

تا كى بايد ملتهاى مسلمان، از آن چيزى كه در تحرك و شخصيت يك نظام، در وصول به حقوق يك ملت، در تأثير براى سازندگى دنيا، مايه ى اصلى است، تهيدست بمانند؟ بدون علم كه در دنيا هم نميشود اثر گذاشت. شما بهترين آدمهاى دنيا باشيد، ما بهترين و شريف ترين و عزيزترين ملتها باشيم؛ وقتى نتوانيم روى بشريت اثر بگذاريم، وقتى نتوانيم اين گرداب مهلك را مهار بكنيم، چه فايده يى دارد؟ رسالت يك انسان كه يك رسالت فردى و خانوادگى و يك رسالت ملى به معناى محدود نيست؛ بلكه يك رسالت انسانى است. انسان، اصلاً در محدوده ى انسانيت زندگى ميكند. مگر ميشود اين همه كارهاى بزرگ را بدون علم انجام داد؟(1)

سه پايه ى اقتدار امروز در دنيا

واقعاً اگر بگوييم كه امروز نفوذ و اقتدار سياسى در دنيا، روى سه پايه استوار است: اول، ثروت و امكانات پولى و مالى؛ دوم، تواناييهاى علمى و تكنولوژيكى؛ سومى، قطعاً تواناييهاى خبرى و سلطه ى خبرى است. اگر امريكا همين ثروت و پيشرفت علمى فعلى را داشته باشد؛ اما ايستگاههاى خبرى از او گرفته بشود، نفوذش چقدر خواهد شد؟

ص: 113


1- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.

يك سوم كم خواهد شد؟ يقيناً بيشتر از يك سوم در دنيا كم خواهد شد.(1)

تأثير قدرت علمى در تسلط سياسى

امروز ابزار قدرت، با سابق فرق ميكند. علم هم امروز قطعاً از ابزار قدرت سياسى است! فرض بفرماييد كه به وسيله ى ماهواره، به وسيله ى ابزارهاى رايانه اى، به وسيله همين شبكه هاى عظيم اطّلاع رسانى در دنيا - مثل اينترنت و ديگر چيزها - ميتوانند خواسته هاى خودشان را به هر جايى از اعماق اين عالم بزرگ كه بخواهند، برسانند! اين، از ابزار سلطه ى سياسى است. در سابق اين گونه نبود؛ نه چنين علمى وجود داشت و نه علم، اين چنين در خدمت سلطه ى سياسى بود؛ ولى امروز هست! كشورى كه داراى ابزارهاى سلطه ى سياسى است و كشورى كه ضعيف است و داراى اين امكانات نيست - رراديوى آن، آن صدا را ندارد، قدرت علمى اش آنچنان نيست و نميتواند ماهواره به فضا بفرستد و تهديد نظامى آنچنانى هم ندارد - اگر بخواهند با همديگر تعامل دوستانه داشته باشند، قطعاً اين تعامل دوستانه، به تأثير و نفوذ آن قوى در اين ضعيف خواهد انجاميد؛ شكّى نيست!(2)

زورمدارى اروپاييها توسط علم

اگر كسى تاريخ اروپا را خوانده باشد، شك نميكند كه در ذات اروپاييها خشونت است! با اين ظاهر اتوكشيده و كراوات بسته و ادكلن زده، يك باطن بسيار خشن و سختى در آنها وجود دارد كه در ادبيات و فرهنگشان آشكار ميشود! براى كسى كه آنجاها نرفته و از نزديك نديده است، روشن نيست؛ ولى كسانى كه رفته اند، ديده اند! آنها داستانها دارند و انسان ميفهمد كه چه هست! ملتى با اين خصوصيات، امروز به همه ى دنيا حرف زور ميگويد و دنيا هم حرفش را قبول ميكند! اين، به بركت علم است؛ ببينيد علم چقدر مهم است!

طبيعى است كه وقتى آنها علم داشته باشند، شما با اينكه مادّه ى حياتى نفت را داريد كه به آن احتياج دارند، مجبوريد محتاجشان باشيد! آنها در واقع امروز محتاج شمايند؛ چرا كه اگر نفت شما نباشد، كارخانه ها نميچرخد، چراغها روشن نميشود و اين هواى سرد، گرم نخواهد شد! همه چيزشان از نفت شماست؛ اما در عين حال شما محتاج

ص: 114


1- . در ديدار مديران و مسؤولان بخشهاى خبرى صدا و سيما، 1369/12/21.
2- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان، 1376/11/15.

آنهاييد. آنها براى شما تكليف معين ميكنند، حتّى براى نفتتان!!(1)

علم، رمز قدرت جامعه ى غربى

علم، سلاح اصلى انسان براى رسيدن به كمال است؛ بدون علم نميشود. كسانى كه ميبينيد امروز با همه ى فسادشان، دنيا را در اختيار دارند - در حالى كه فسادى كه امروز در جامعه ى امريكايى، در جامعه ى اروپايى و كلاً در جامعه ى غربى هست، كافى بود كه آنها را به كلّى از بين ببرد - علت اينكه با وجود اين فساد، مانده اند، به خاطر برخى از خصوصيات مثبتشان از جمله علمشان است؛ دنبال علم رفتند.(2)

پيشرفت علمى؛ عامل تسلط سياسى و فرهنگى

در هر برهه اى از تاريخ، پيشرفتهاى علمى در گوشه اى از دنيا اتفاق افتاده است. يك روز چين مظهر پيشرفت علمى دنيا بوده، يك روز شرق، يك روز غرب، يك روز هم اروپا. گروهى بر اثر پيشرفت علمى توانستند اقتدار نظامى پيدا كنند؛ يعنى پيشرفت علمى، آنها را به اقتدار نظامى، و اقتدار نظامى، آنها را به اقتدار سياسى رساند. اينها در سايه ى اين پيشرفت، فرهنگى را درست ميكنند - يعنى همان چيزهايى كه خودشان آن را باور دارند و به آن عادت كرده اند - و آن را به صورت آيات مُنزل آفرينش و طبيعت بر سر مردم نازل ميكنند. هر چه در مقابل اين فرهنگ باشد، غلط و بد و زشت و غير قابل قبول است.(3)

استفاده ى امريكا از دانش براى تسلّط

امريكاييها انصافاً روشهاى مؤثّرى هم دارند و در راه ايجاد نفوذ در كشورهاى دنيا حداكثر استفاده را از علم ميكنند و كار ارتباطاتى و تبليغاتى آنها در اوج است. كار تبليغاتى يى كه امروز امريكاييها ميكنند، هيچ كس در دنيا نميكند؛ چون آنها دانش را صد درصد در جهت همين هدفها به كار گرفتند؛ لذا توانستند بر همه جا مسلّط شوند.(4)

ص: 115


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . در دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، 1377/2/24.
3- . در ديدار هيأت رييسه ى مجلس شوراى اسلامى، 1379/3/2.
4- . همان.

سه موضوع لازم براى حفظ رابطه ى سلطه گرى

درباره ى مسأله ى علم و تحقيق، بايد بگويم كه عمده ى موضوع هايى كه قدرتهاى سلطه گر در نظام سلطه ى جهانى براى حفظ اين رابطه ى سلطه گر و سلطه پذير رويش تكيه ميكنند، سه موضوع است: سلطه ى فرهنگى، سلطه ى اقتصادى، سلطه ى علمى. لازمه اش هم اين است كه نگذارند آن طرف سلطه پذير يا آن كسى كه سلطه بر او تحميل شده، در اين سه زمينه به استقلال و به خودباورى و به پيشرفت برسد.(1)

علم؛ به هم زننده ى بافت سلطه گرى و سلطه پذيرى دنيا

امروز نظام سلطه در دنيا بنايش بر گرفتن و دادن نيست؛ بنايش بر گرفتنِ حداكثرى و دادنِ حداقلى است؛ ثروت را ميمكند، امكانات را ميمكند، اختيارات سياسى و اقتصادى و اجتماعى را در كشورها ميمكند و در اختيار ميگيرند و در مقابل، گاهى هيچ چيز نميدهند، گاهى چيز مضرى ميدهند، گاهى هم يك چيزكى به آن كشورِ نقطه ى مقابل ميدهند. الان بافت سياسى دنيا اين است: سلطه گر و سلطه پذير.

اگر بناست اين بافت به هم بخورد و كشورها بتوانند به قدر ظرفيت ملتهايشان و استعداد ملتهايشان در روابط عالم جايگاهى داشته باشند، عمده ترين چيزى كه در اين كار تأثير دارد، علم است. بنابراين، علم را بايد جدى گرفت؛ بايد پيش رفت.(2)

تسلط مستكبرين بر دنيا به دليل تجهيز به علم

اين وحشيهايى كه امروز دنيا را در قبضه ى خودشان گرفته اند و حقيقتاً بويى از انسانيت و معنويت نبرده اند، به بركت علم است كه توانسته اند اين تسلط را پيدا كنند؛ علم را ياد گرفتند. من مكرر گفته ام: مثل يك آدم چاقوكشى كه عاقل است؛ قداره بند و چاقوكش است؛ ميرود يك علمى را ياد ميگيرد و به بركت اين علم، همان چاقوكشى را هم از دست نميدهد! اينها همين طورند. آدم ميبيند، اينها حقيقتاً چاقوكشهاى دنيايند؛ اين مستكبرين، قداره بندها و عربده كشهاى دنيايند؛ منتها به علم مجهزند. حالا شما خيلى نجيب، خيلى متدين، خيلى شريف، خيلى اصيل، خيلى خانواده دار؛ او بى اصل و نسب، بى ريشه، بى خانواده؛ اما او مجهز است، شما مجهز نيستيد؛ شما بى سواديد، او باسواد است؛ مى آيد بر شما تسلط پيدا ميكند؛ بروبرگرد ندارد.(3)

ص: 116


1- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.
2- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
3- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1386/6/4.

پيشرفت علم؛ تسهيل كننده ى زورگويى

قدرتهاى سلطه گر و زورگوى جهانى البته در طول تاريخ هميشه بوده اند، اما با پيشرفت علم و صنعت و با امكانات ارتباطاتى مدرن، اين سلطه گرى براى آنها آسان تر شده است. لذا ميبينيد امريكاييها نسبت به همه ى جهان ابراز طمع ورزى ميكنند و با اين بهانه كه منافع ما در فلان جا به خطر افتاده است، وارد ميشوند. گويا منافع آنها بر منافع همه ى دنيا ترجيح دارد؛ بر منافع ملتها ترجيح دارد.(1)

ص: 117


1- . در مراسم نوزدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1387/3/14.

ص: 118

فصل پنجم: انحصار طلبى و سوء استفاده از علم

علم، متعلق به همه ى بشريت است

علم، متعلق به يك شخص و يك ملت نيست؛ علم، متعلق به بشريت است و بين ملتها دست به دست ميگردد. يك روز بود كه اروپاى متمدن امروز، در نهايت جهل و بى خبرى بود؛ مسلمين دانشمندان بزرگ آن روز بودند و علم را به اروپاييها ياد دادند. اين حرفى است كه خود آنها گفتند و ميگويند؛ نوشتند و مينويسند؛ چيز مجهولى نيست كه ما آن را ادعا بكنيم. يك روز علم در آسيا بود، يك روز هم در اروپاست، يك روز هم در يك نقطه ى ديگر است. علم، متعلق به همه ى بشريت است. علم چيزى نيست كه ملتى بگويد مال من است و مال بشريت نيست؛ نه، علم متعلق به بشريت است. ما هرجا علم را پيدا كرديم، آن را به دست مى آوريم.(1)

نياز به كشورهاى شرور به سبب علم

امروز گرفتارى ملتهاى عقب افتاده، در درجه ى اوّل همين است. شما يك كشور را در نظر بگيريد كه از لحاظ اخلاقى عقب مانده است، از لحاظ انسانيت نمره اش صفر است، از لحاظ برخورد با كشورهاى دنيا، يك موجود شرير است. امّا همين كه داراى علم است، هر ملت و هر انسان باانصافى را وادار ميكند كه اذعان كند به او نيازمند است. چاره اى ندارد. او هم علمش را با شرارتهايش مخلوط ميكند و ميدهد! خوب؛ چه ميشود كرد؟ چاره ى ملتها چيست؟ جز اينكه به گنجينه هاى درونى بپردازند، چاره اى دارند؟! چاره اى جز اين دارند كه منابع سرشار انسانى موجود در آن كشور را استخراج كنند؟!(2)

ص: 119


1- . در ديدار جمعى از مسؤولان و اقشار مختلف مردم، 1370/9/13.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1372/10/1.

اروپا و انحصارطلبى در پيشرفت علم

نكته ى دوم اين است كه اروپا بر اثر حوادث و عواملى، از لحاظ علمى پيشرفتى پيدا كرد. اين پيشرفت را هم اروپاييها سعى كردند در محدوده ى خودشان نگه دارند. در اين زمينه، شما جوانان اگر مطالعه كنيد و كتابهاى گوناگون را بخوانيد، به همين نتيجه ميرسيد. اين هم يك واقعيت است.

در دوران اسلامى كه مسلمانها پرچم علم را در دنيا در دست داشتند، همچنانكه تحصيل علم را لازم و واجب ميدانستند، تعليم علم را هم لازم ميدانستند. ميگفتند: «زكوة العلم تعليمه» .(1) لذا در دانشگاههاى اسلامى، از همه ى كشورها، دانشجويانى حضور داشتند كه مى آمدند و به طور رايگان از مسلمين علم مى آموختند. آن دانشگاهها، علم را منتشر ميكردند و كتابهاى علمى را در اختيار اين و آن ميگذاشتند. اين مربوط به چه زمانى است؟ مربوط به زمانى است كه علم هر جا بود، جزو اسرار بود. هر كه علم داشت، براى خودش داشت و به ديگران نميداد. اما مسلمانان - چه ايرانى شان، چه اندلسى شان و چه عربشان - علم را به ديگران ميدادند.(2)

غربيها و ارايه ى دانش منسوخ به ديگران

درست است كه دانشگاههاى فراوانى در كشورهاى اروپايى هست كه دانشجويان كشورهاى ديگر در آن دانشگاهها درس ميخوانند، اما شما اگر تاريخ علم را در اروپا نگاه كنيد، به اين نتيجه خواهيد رسيد كه اروپاييها هميشه دانش خودشان را وقتى به ديگران سپردند و دادند كه به آن دانش احتياج نداشتند، يعنى دانش منسوخ شده، يا به تعبير اروپايى، دِمُدِه شده بود. آنها هميشه بهترين پيشرفتهاى علمى و برترين كارهاى علمى را در محدوده ى خودشان نگه ميداشتند.

امروز نيز همين طور است. امروز هم هيچ يك از دانشجويان كشورهاى ديگر، به مراكزِ اساسىِ علمىِ مدرن و جديد كه از آن اروپاييها باشد، راه ندارند؛ مگر آنكه چنان مراكزى را خودشان به وجود بياورند. پس، مراكز تحقيقاتى در اروپا، به دست مليّتهاى غير اروپايى است. مثلاً يك دانشمند ايرانى، در اروپا يك پيشرفت جديد را در علم به وجود آورده و يا يك كشف تازه كرده است. اين هست، و خودِ آن فرد كرده است؛ اما آنى را كه در اختيار صاحبان علم است، تا جايى كه بتوانند و امكانات اجازه دهد، نميگذارند به ديگرى برسد.(3)

ص: 120


1- . بحارالأنوار، ج 2، ص 25.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.
3- . همان.

توسل اروپا به علم براى استعمارگرى

از هنگامى كه علم در اختيار اروپاييها قرار گرفت، آن را وسيله يى براى تسلّط بر ملتها قرار دادند. گناه بزرگ، اين است. علم، وسيله يى براى قبضه كردن دولتها و حكومتها و گرفتن كشورها، چه با به وجود آوردن سلاحهاى جديد و چه با روشهاى گوناگونِ اقتصادى و سياسى و امثال اينها، كه اسمش «استعمار» است، شد. به تعبيرى ديگر، علم پشتوانه ى استعمار شد؛ چنانكه امروز هم پشتوانه ى استكبار است.(1)

القاى ضعف تفكر شرقى توسط مغرب زمين

عزيزان من! ساليان دراز، به شيوه هاى گوناگون، به ملتهاى مشرق زمين تفهيم كردند كه «شما از جهات مختلف، انسانهاى درجه دو هستيد.» اصولاً فلسفه ى استعمار همين بود. متأسفانه درباره ى فلسفه ى استعمار، خيلى كار نشده است. من قبلاً مدّتى در اين زمينه ها مطالعه كردم تا دريابم كه اين پديده ى شومِ استعمار چگونه و بر چه پايه هايى به وجود آمد. معلوم شد كه يكى از ترفندهاى استعمارگران - كه خيلى هم تأسّف انگيز است - اين بوده است كه تا ميتوانسته اند، در كشورهاى آسيا (در همين چينى كه در اين المپيادها، در سه دوره اوّل شده است؛ در همين ايران ما و در جاهاى ديگر)، تلقينِ بد كرده اند و به زور ميخواسته اند به مردم مشرق زمين بقبولانند كه انسانهاىِ درجه دو و ضعيفى هستند و قدرت اداره و تفكر ندارند. به عكس، القا ميكرده اند كه علم مال آنهاست؛ پيشرفت مال آنهاست و اصلاً حقّ همه چيز، براى آنهاست. آنها به زور تحميل ميكردند كه «اين ما هستيم كه به شما چيزى ميدهيم و يا چيزى ميستانيم.» آنها به زعم خودشان، تمدّن و پيشرفت ميدادند؛ و مزد اين را استثمار ملتها و گرفتن ثروت و آزادى و زندگى آنها ميدانستند. اين از نظر آنها يك معامله ى پاياپاى بود. اين گونه رفتار ميكردند!(2)

جلوگيرى غرب از انتقال علم و فناورى

شما ببينيد؛ از اوّل انقلاب، پانزده، شانزده سال است غرب در حدّ توان ميكوشد كه از همه جهت ملت ما را در فشار بگذارد؛ حتّى در انتقال علم و فناورى. اين، چيزى است كه امروز خودشان آن را تصريح ميكنند؛ در حالى كه چند سال قبل، به اين صراحت

ص: 121


1- . همان.
2- . در ديدار دانش آموزان شركت كننده در المپيادهاى علمى، 1374/6/27.

نميگفتند. ملت ما با دست خالى و تنها و غريب شروع كرده است و امروز نشانه هاى يك پيشرفت ان شاءالله چشمگير را كه در سالهاى آينده عايد خواهد شد، در چهره اش مشاهده ميكنيم، كه جوانه هايش شما هستيد.(1)

خسّت غربيها در گسترش علم

زادگاه علم و منطقه ى انحصارىِ خسّت بار آن، اروپا و امريكاست. براى تعليم علم، خسّت ميورزند. اگر ظاهراً درِ دانشگاههايشان به روى افراد باز است، به اين دليل است كه چاره اى ندارند. پيشرفتها، اختراعات و كشفيّات علمى، روزى مُجاز است به دست ملتهاى ديگر - به خصوص ملتهاى شرقى و مسلمان - برسد كه اين ملتها، يا بدل آن فنون را به وجود آورده باشند و يا آن علم نزد خودشان از مُد افتاده باشد!(2)

دانش؛ ابزار استكبار عليه تفكر اسلامى

امروز استكبار جهانى، نيروى علمى و خيل رجل خود را بسيج كرده، تا بلكه بتواند با تفكر و فرهنگ و ابزار دانش، تفكر اسلامى را متزلزل كند. اما با اين ترفند هم نخواهد توانست كارى از پيش ببرد.(3)

صدور فرهنگ اباحى گرى در كنار دانش غربى

قدرتهاى غربى در اين تهاجم مؤثّر، از پيشرفت علم و تكنولوژى و از برخى خصال ملى و بومى خود بهره برده اند. ما دشمن را ملامت نميكنيم. كسانى سزاوار ملامت اند كه با كوته بينى و راحت طلبى و خودخواهى، زمينه ى پيروزى دشمن و زوال خويش را فراهم ساختند. غرب در تهاجم همه جانبه ى خود، ايمان و خصال اسلامى ما را نيز هدف قرار داد و در سايه ى متاع دانش خود كه همه بدان احساس نياز ميكردند، فرهنگ اباحى گرى و بى مبالاتى در دين و اخلاق را - كه خود دچار آن است - مصرّانه به جوامع ما صادر كرد. بى شك اين لجنزار اخلاقى، روزى كه چندان دور نيست، تمدّن كنونى غرب را در خود فرو خواهد برد و محو خواهد كرد.(4)

ص: 122


1- . همان.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.
3- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه محرم، 1375/2/26.
4- . در مراسم گشايش هشتمين اجلاس سران كشورهاى اسلامى، 1376/9/18.

حفظ سلطه ى علمى؛ مانع انتقال فناورى

در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشكيل ميدهد. ابتدا براى آزادى هاى اجتماعى و فردى، محدوديتهايى را معيّن كردند؛ اين يكى از آنهاست. آن وقتى كه منافع مادّى به خطر بيفتد، آزادى را محدود ميكنند. منافع مادّى، مثل عظمت اين كشورها و سلطه ى علمى اين كشورها. تعليم و تربيت، يكى از مقولاتى است كه آزادى در آن، جزو مسلّم ترين حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند ياد بگيرند؛ اما همين «آزادى»، در دانشگاههاى بزرگ دنياى غربى محدود ميشود! دانش و فناورى والا - به قول خودشان HIGH TEC - قابل انتقال نيست! انتقال فناورى به كشورهاى معيّنى ممنوع است! چرا؟ چون اگر اين دانش و اين علم انتقال داده شد، از انحصار اين قدرت خارج شده است و اين قدرت مادّى و اين سلطه، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پيدا ميكند؛ يعنى استاد حق ندارد كه فرضاً به شاگرد كشور جهان سومى - شاگرد ايرانى، يا دانش پژوه چينى - فلان راز علمى را بياموزد!(1)

طبقه بندى علم در غرب

ما به خاطر حكومتهاى فاسد، به خاطر سلطنتهاى پليد و حكّام خودخواه و افزون خواه، ديكتاتور و خودپرست و بى اعتناى به مردم، دويست و پنجاه سال عقب مانديم. به فضل پروردگار، تلاش خواهيم كرد از آن دانشى كه مال بشريت است، استفاده كنيم. دانش، در انحصار هيچ ملتى نيست. دانش ما هم مال بشريت بود؛ همه ى دنيا در قرنهاى سوم، چهارم، پنجم و ششم هجرى، از دانش ما استفاده كردند. امروز هم اروپا، امريكا و ديگران، دانشى دارند؛ آن هم مال بشريت است. البته آنها پنهان كارى ميكنند؛ اين را شما بدانيد. شايد از بعضى اساتيد خودتان كه خارج رفته اند، شنيده باشيد كه آنها نميگذارند. علم، طبقه بندى است؛ حتّى نميگذارند ديگران كه از نظر آنها بيگانه اند، از بخشهايى به بالا دسترسى پيدا كنند؛ مگر وقتى كه باز خودشان به چيزهاى بالاترى دست پيدا كرده باشند.(2)

داد و ستد علمى بايد دو طرفه باشد

علم چيزى نيست كه هر كشورى بگويد من از مردم ديگر بى نيازم؛ نه. علم، داد و

ص: 123


1- . در مراسم فارغ التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرّس، 1377/6/12.
2- . در ديدار تشكّلهاى مختلف دانشجويى دانشگاههاى تهران، 1377/10/24.

ستدى است. اگر درهاى علم مدّتى در يك كشور بسته شد و از ديگران استفاده اى نكرد، آنچه هم كه در درون خودش از استعداد هست، از بين خواهد رفت؛ يعنى سركوب خواهد شد. علم از جمله مقولاتى است كه با تبادل و داد و ستد رشد پيدا ميكند. بنابراين، اگر ميگويم بى نياز شويم، مقصودم اين نيست كه ديگر با هيچ كسى داد و ستد علمى نداشته باشيم؛ نه. انسان در اوج علم هم بايد بدهد و بستاند - در اين شكّى نيست - منتها وضع كنونى كشورهاى عقب مانده ى علمى، متأسفانه به گونه اى است كه از لحاظ علمى حركتشان دو طرفه نيست؛ يك طرفه است. فقط بايد از آنها التماس كنند و بخواهند؛ آنها هم مقدارى ميدهند و مقدار زيادى نميدهند!

امروز دانش ممتاز و برجسته و برتر و همچنين صنعت برجسته و برتر، از جمله امكاناتى است كه در اختيار خيلى از كشورها گذاشته نميشود. اصلاً از محيطهاى اختصاصى خودشان بيرون نميرود و به اين كشورها اجازه ى استفاده داده نميشود.(1)

قدرت علمى و فناورى ملتها؛ ضامن مقاومت در برابر استكبار

يك ملت، با ارتباط با دولتى كه اهداف استكبارى دارد، هيچ خير و سودى نميبرد. الان ببينيد؛ كشورهايى كه با امريكا ارتباط دارند - كشورهاى گوناگونى كه در آسيا و آفريقا و ساير جاها هستند - بسته به قدرت خودشان؛ اگر قدرت علمى بالايى داشتند، اگر در آنها قدرت پيشرفت دانش و فناورى و استقلال وجود داشته باشد، به همان اندازه ميتوانند مقاومت كنند. اگر در درون خودشان نتوانسته باشند يك بناى شامخ به وجود آورند، آن قدرت استكبارىِ امريكا، نه فقط به آنها سودى نميرساند، بلكه از آنها بهره ميبرد، به آنها ضربه هم ميزند؛ آنها را به بازار فروش محصولات خود - چه محصولات نظامى و چه محصولات بى ارزش ديگر - بدل ميكند؛ به غارت منابع آنها ميپردازد و در همه ى امور آنها هم دخالت ميكند. اين، هدف استكبار است.(2)

پيشرفتهاى علمى؛ ابزار استثمار غرب

پيشرفتهاى علمى در غرب بود، اما اين پيشرفتهاى علمى وسيله يى براى استثمار ملتهاى ديگر شده بود. غربيها به مجرّد اينكه يك قدرت علمى پيدا كردند، آن را به قدرت سياسى و اقتصادى تبديل نمودند و به طرف شرق و غرب دنيا راه افتادند. هرجا

ص: 124


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . در ديدار دانشجويان و دانش آموزان، به مناسبت سالروز تسخير لانه ى جاسوسى امريكا (روز ملى مبارزه با استكبار جهانى)، 1378/8/12.

كشورى ممكن بود رويش دست بگذارند و آن را استثمار كنند، بى دريغ كردند. هر جا نكردند، ممكنشان نشد!(1)

علوم جديد و تخريب منابع طبيعى

امروز شكوفايى زندگى، با تخريب طبيعت است! امروز كسانى كه در دنيا سردمداران و طبّالهاى علم اند و بوق و كرناى علم را ميزنند، خوب ميبينيد به قيمت علم چه كار كرده اند! نفت را از زير زمين در آوردند و آتش زدند! هم آن ذخيره را و هم فضا را از بين بردند، هم سروصدا در محيط زندگى درست كردند! آدم گرما ميخواهد، با سروصدا؛ سرما ميخواهد، با سروصدا؛ آب و نان ميخواهد، با سروصدا! اين كارى است كه امروز علم ما كرده است.

آيا اين مطلوب است؟ آيا زندگى همين است؟ نميشد از نفت و از هزاران منبع ديگر، طور ديگرى استفاده كرد؟ امروز خوشبختانه دارند نشان ميدهند كه اين نفت، در واقع براى سوختن نيست. از نفت، انواع و اقسام و هزارها ماده توليد ميشود كه همه ى آنها براى زندگى انسان، لازم است.

خوب؛ اين يك نمونه از غلطهايى است كه ما كرديم؛ خاك را خراب ميكنيم، آب و هوا و نفت و گاز را خراب ميكنيم؛ وجود خودمان را، جسم و فكر و استعدادهاى بشرى را خراب ميكنيم!(2)

عيب غرب در قله نشينى چرخشى در علم

علم متعلّق به اروپا و غرب نيست؛ علم متعلّق به بشر و استعداد انسانى است. علم، يك روز در گوشه اى از دنيا سر بلند ميكند و ديگران از آنجا استفاده ميكنند؛ يك روز هم در آنجا افول ميكند و در يك گوشه ى ديگر دنيا سر بلند ميكند. شرق، چند هزار سال قلّه و سرچشمه ى علم بود. يك دوران هم غرب سرچشمه ى علم شده است. علم متعلّق به همه است؛ شرقى و غربى ندارد؛ بايد آن را آموخت. عيب كار غربيها اين است كه از علم، بد استفاده كردند و آن را در بد مجرايى انداختند. اين را شما اصلاح كنيد؛ اما شرطش اين است كه علم را بياموزيد.(3)

ص: 125


1- . در خطبه هاى نمازجمعه ى تهران، 1379/2/23.
2- . در ديدار تشكّلهاى سياسى - فرهنگى همسو، 1379/2/26.
3- . در ديدار طلاب حوزه ى علميه ى دماوند و دانش آموزان مدرسه ى رفاه، 1379/3/11.

استناد امريكا به پيشرفت علمى براى رهبرى دنيا

واقعاً امريكا به دنيا چه ميخواهد بدهد؟ فقط به استناد صنعت برتر، فناورى پيچيده و بالا، پيشرفت علمى و ثروت - كه قدرت نظامى و ديپلماتيك هم دنبالش هست - ميخواهد رهبرى دنيا را به عهده بگيرد؟ بسيارى از كشورهاى دنيا تصديق كرده اند، قبول كرده اند و به زبان ميگويند نه؛ اما در واقع خيليها در دنيا زير بار رفته اند. ما اين را هم قبول نداريم.(1)

تلاش و اراده ى قوى براى پيشرفت مادى و معنوى

تمدّن مادّى غرب، پيشرفتهاى علمى و ديگر مزايايى را كه با خود به همراه آورد، در خدمت تبعيض و ظلم و دورى از معنويّت قرار داد. انقلاب اسلامى ميخواهد اين نباشد. ما دنبال جامعه اى هستيم كه در آن، دنيا و آخرت، مادّه و معنا، علم و دين، عدالت و بروز و رشد استعدادهاى انسان در كنار يكديگر مورد توجّه باشد. البته براى رسيدن به چنين جامعه اى، تلاش و مجاهدت لازم است. اين كارِ بزرگى است كه جز با اراده ى قوى يك ملت و به طور مستمر و در طول زمان به دست نمى آيد.

آنها در اين مناطق، چنين ملتهايى را ميخواهند. آنها حتّى زندگى اجتماعىِ كاملاً مخدوشى را هم كه ملتهاى خودشان دچار آن هستند، براى ملتهاى اين مناطق روا نميدانند. آنها ميگويند شما بايد زيردست زندگى كنيد. علم خوب است، ولى براى آنها؛ پيشرفت خوب است، ولى براى آنها. اين ملتها - همان طور كه من تعبير كردم - بايد فاضلاب تمدّن غرب و مدرنيته را مصرف كنند. آنها اين را ميخواهند.(2)

دانش و فناورى پيشرفته در اختيار اهداف پليد

فناورى پيشرفته و دانش پيچيده ى بشرى، همان قدر كه سهولت و سرعت را در اختيار مردم عادى گذاشته، به همان اندازه و بيشتر، امكانات و سهولت و سرعت را در اختيار انگيزه هاى ناپاك قرار داده است. امروز قدرتهاى طاغوتى دنيا ميتوانند هدف خودشان را سلطه بر جهان، همه ى بشريت و بر همه ى ثروتهاى بشرى قرار دهند؛ ميتوانند هدف خودشان را كوبيدن همه ى موانعى كه آنها را از اين راه باز ميدارد، قرار دهند؛ و متأسفانه در مواردى طغيانهاى بزرگ كه نشانگر چنين اهداف پليد و خبيثى

ص: 126


1- . در ديدار مسؤولان وزارت امور خارجه و رؤساى نمايندگيهاى جمهورى اسلامى ايران در خارج از كشور، 1379/5/25.
2- . در ديدار رزمندگان لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1380/8/14.

است، در دنيا مشاهده ميشود. امروز وظيفه، خيلى سنگين است.(1)

استفاده هاى جهنمى از علم

گاهى هم هست كه وقتى چنين كشورى به قلّه ى علم رسيد، همان را در راه جلوگيرى از عالم شدن و تصرّف منابع حياتى ديگران به كار ميبرد؛ مثل اينكه ديده ايد در طول دوره ى استعمارِ پيچيده ى نوِ قدرتهاى بين المللى - و بعد از آن تا امروز - اين اتّفاق افتاده است. قدرتهاى بزرگ، دانش را به كار بردند براى اينكه از منابع ديگران استفاده و ديگران را سركوب كنند و مانع از پيشرفت ملتهاى ديگر شوند. به هر حال برنامه ريزى كردند، پشتكار خوب نشان دادند، مديريّت خوب كردند و به اينجا رسيدند. البته استفاده ى جهنّمى و غلط ميكنند.(2)

قدرت استعمارگرى غرب با تكيه بر پيشرفتهاى علمى

اروپاييها كار خود را با علم آغاز كردند و از همان اندك علمى كه داشتند، به استفاده ى سياسى و كشورگشايى و جهاندارى پرداختند؛ يعنى در همان قدمهاى اوّل، شروع به استعمار كردند! فرق است بين حمله ى صليبى ها در دوره ى خودش با حمله ى استعمار. حمله ى صليبى ها، حمله ى بى حساب و كتابى بود كه براى كشورگشايى رفتند؛ پشتوانه اش هم نگاه علمى و درك علمى و حركت علمى نبود. لذا دويست سال اينجا معطّل شدند؛ مرتّب شكست خوردند و آخرش هم به كل رفتند؛ حتّى تحت تأثير هم قرار گرفتند و رفتند.

اما حركت استعمار اين طور نبود؛ از اوّل كه شروع شد، متّكى به علم بود؛ علمى كه در منطقه ى استعمارى در تفنگ جلوه كرده بود. در مقابل شمشير، تفنگ يك پديده ى علمى است و اينها از اين استفاده كردند. يا فرض كنيد استفاده از كشتى بخار در مقابل كشتى بادى. وقتى كسى بخواهد از پرتغال يا اسپانيا يا انگليس برخيزد و به شبه قارّه ى هند برود، تأثير وجود وسيله ى آبىِ بخارى - كه يك پديده ى علمى است - به مراتب بيشتر است تا يك كشتى بادى. بنابراين، از همان قدمهاى اوّلِ علم، براى مقاصد سياسى و جهان خوارى و مادّى و سلطنت استفاده نمودند و به هيچ چيز رحم نكردند.

در مناطق استعمار شده، حدّاكثر وحشيگرى يى كه ممكن است از يك انسان بروز كند، اين اروپاييها نشان دادند. حدّاكثر كه ميگويم، با تمام معناى اين كلمه ميگويم؛ يعنى

ص: 127


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1380/12/27.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.

واقعاً بدتر از اين را در تاريخ نداريم. يعنى در استفاده از سلطنتِ خودشان براى تحكيم آن، هيچ كوتاهى نكردند. از جمله كارهايى كه كردند، جمع آورى ثروت بوده و با استفاده از آن، مجدّداً توليد علم را افزايش داده اند؛ يعنى علم و قدرت طلبى همين طور گردش كرده، دست به دست هم داده و هر دو قوى شده اند. غربى كه امروز ميبينيد - كه محصول نهايى اش هم فعلاً امريكاست - نتيجه ى چنين گردشى است.(1)

سلطه جويى سياسى غرب با استفاده از اولين توليدات علمى

غربيها با بهره گيرى از پيشرفتهاى علمىِ آغاز كار، اوّلين استفاده هايى كه از اين پيشرفتها كردند، استفاده هاى سياسى بود، نه استفاده هاى انسانى. غربيها اوّلين بهره را از علم در زمينه ى استعمار بردند؛ يعنى از همان قرنهاى هفدهم و هجدهم كه آغاز حركت علمى اروپا بود، شروع به استعمار كردند. آغاز حركت استعمارى غربيها در مناطق پُرثروت آسيا و آفريقا هم در همان سالهاست. توانستند از همان علم محدود براى سلطه ى بيشتر بر انسانهايى كه در كشورها و سرزمينهاى ديگر زندگى ميكردند، استفاده كنند؛ بالاخره تفنگ در مقابل شمشير و نيزه، يك قدرت به حساب مى آيد.

اينها با همان مراحل اوّليه ى دانش و فناورى يى كه به دست آورده بودند، اوّل استفاده كننده از تفنگ و كشتى بخار و وسايل سلطه ى هر چه بيشتر بر كشورهاى دورافتاده بودند، كه بعضى از آنها تمدنهاى بسيار قديمى هم داشتند؛ مثل هند و آفريقا و برخى مناطق ديگر. از ثروت آن مردم استفاده كردند، به تقويت مايه هاى علمىِ خودشان پرداختند و باز از علم براى تثبيت و تحكيم قدرتِ خودشان در مناطق گوناگون دنيا استفاده نمودند؛ يعنى از علم استفاده كردند براى قدرت، از قدرت استفاده كردند براى علم؛ و نتيجه اين شد كه بر كشورهاى اسلامى، هم سلطه ى سياسى و هم سلطه ى فرهنگى و علمى پيدا كردند.(2)

پيشرفت علم و استعمارگرى غرب؛ در خدمت يكديگر

بر اثر شرايط سياسى، اجتماعى، فرهنگى و مسأله ى استعمار - كه نقش استعمار در مطلبى كه مورد نظر من است، بسيار زياد است - بخشى از دنيا زودتر از يك بخش ديگر و به كمك وسيله ى شتابنده اى به سمت قلّه هاى علمى حركت كرد. اين بخش از اين وسيله ى شتابنده استفاده كرد و به جلو رفت و اين وسيله را روزبه روز شتابنده تر و تواناتر كرد و با بالا بردن

ص: 128


1- . در ديدار اعضاى مؤسّسه ى رويان، 1382/6/11.
2- . در ديدار دانشجويان طرح ولايت، 1382/6/13.

كاربرى آن، به دستاوردهاى علم رسيد؛ در حالى كه ما با همه ى پيشرفت علمى، محاط به جهالتهاى فراوانيم. ساكنان آن بخش از دنيا، پيشرفتهاى علمىِ شگفت آورى كردند و بعد هم سياست كلّى شان اين شد كه علم را در اختيار خودشان بگيرند و اجازه ندهند كه كشورهايى كه عقب مانده اند، به آنها برسند و يا از آنها جلو بزنند! حتماً شما از محدوديتهايى كه براى برخى از فناوريهاى پيشرفته وجود دارد، كه مطلقاً نبايستى به هيچ نقطه اى از نقاط دنيا درز پيدا كند، مطالب زيادى شنيده ايد.

استعمار، هم در پيشرفت علمىِ يك بخش از دنيا نقش داشت و هم توانايى اش بر استعمار، ناشى از ميزان پيشرفت علمى اش بود كه از آن پيشرفت، استفاده ى سياسى كرد؛ مانند انگليس كه از كشتى بخار براى استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند كمك كرد كه كشتى بخار به كشتى هاى پيشرفته ترى تبديل شود و تسلّط بر هند و نقاط ديگر را نيز بيشتر كند. به اين ترتيب، علمى كه محدود و محصور به خودشان بود، در خدمت استعمار قرار گرفت و استعمار در خدمت علم!(1)

نقش مديريت مراكز علمى در توليد علم

نكته ى سوم، اين است كه همه ى اين كارها [نهضت نرم افزارى و توليد علم] فقط احتياج به پول و استعداد ندارد، بلكه احتياج به مديريت شايسته دارد كه اين برميگردد به بخشهاى مديريّتى دانشگاه؛ چه رؤساى دانشگاهها و دانشكده ها و مراكز تحقيقاتى، چه مديران دستگاههاى دولتى كه مربوط به علم اند؛ مثل وزارتخانه هاى علوم، بهداشت و آموزش و پرورش. اينها وظايف سنگينى دارند. چون ظاهراً وزراى محترم اينجا تشريف دارند، اين نكته را بگويم كه آنها بشنوند و دنبال كنند: كسانى كه در وزارتخانه ها و دانشگاهها مسؤوليت مديريّتى دارند، با تشخيص درست و اهميت دادن به موضوع، ميتوانند نقشى بسيار مهمّ و تعيين كننده در اين هدفى كه مورد علاقه ى همه ى ماست، ايفا كنند.

ما امروز استعدادهاى زيادى در كشور داريم كه بايستى شناسايى، جمع و هدايت شوند و بايد به آنها عملاً تفهيم شود كه براى استعدادشان ارزش قايليم. همين مسايل مادّى و پول و پاداش - كه در خلال فرمايشات بعضى از دوستان بود - عملى است؛ لكن بر مديريّتِ اين كار متوقّف است. البته شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم در اين زمينه مسؤوليت و نقش دارد. اعضاى اين شورا هم بايستى به اين مسايل توجّه كنند، تا اين آرزوها تحقّق پيدا كند.(2)

ص: 129


1- . در ديدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر كشور، 1382/8/8.
2- . همان.

ضرورت توزيع عادلانه ى علم و مقابله با انحصار فناورى

حرف من به طور كلّى همين است كه اگر علم به يك دليل تاريخى - كه آن دليل تاريخى را هم فكر ميكنيم كاملاً ميشناسيم - در انحصار مجموعه اى از ملتها و بخشى از مردم دنيا قرار گيرد و اينها علم را انحصارى نگه دارند و تبعيض قايل شوند و علم را به ملتهاى ديگر بفروشند و آن را وسيله يى براى تحميل سياستهاى خودشان قرار دهند - كه استعمار اصلاً از همين نقطه به وجود آمد - اين، ظلم بزرگ به بشريت است. علم بايد مثل ثروت، عادلانه توزيع شود. نظر اسلام هم همين است كه علم بايد بين همه ى كشورها و ملتها توزيع شود. اينكه ما اين فناورى را نبايستى به مردم آسيا يا جاهاى ديگر بدهيم، همان طلبيدنِ انحصار فناورى است كه وقتى در اقتصاد پيش مى آيد، كارتلهاى عظيم اقتصادى به وجود مى آيد و آنها به انسانها ظلم ميكنند؛ وقتى در سياست پيش مى آيد، انحصارگرى هاى جهانى پيش مى آيد و اين جنگها را پيش مى آورد.(1)

انحصار علم؛ استراتژى غرب براى حفظ روابط سلطه

يكى از موضوع هايى كه نميگذارند در كشورهاى زير سلطه رشد كند و به شدت مانع آن ميشوند، مسأله ى علم است؛ چون ميدانند علم ابزار قدرت است. خود غربيها با علم به قدرت رسيدند؛ اين يكى از پديده هاى تاريخ بود. البته علم بين شرق و غرب دست به دست گشته و براى مدتى هم آنها در جهالت بودند. در همان دوره ى قرون وسطا، كه خودشان توصيف ميكنند، در اين طرف دنيا وقت شكوفايى علم بوده است؛ اما به مجردى كه آنها به علم رسيدند، از علم به صورت يك ابزار براى اقتدار و كسب ثروت و گسترش سلطه ى سياسى و جذب ثروت ملتها و توليد ثروت براى خودشان استفاده كردند و از آن ثروت باز توليد علم كردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند.

آنها ميدانند كه علم چقدر در قدرت بخشيدن به يك ملت و به يك كشور، تأثير دارد، لذاست كه اگر بخواهند نظام سلطه - يعنى رابطه ى سلطه گر و سلطه پذير - باقى بماند و حاكمِ بر نظم جهانى باشد، بايد نگذارند آن بخشى كه آنها مايلند سلطه پذير باشند، داراى علم شوند؛ اين يك استراتژى است كه بروبرگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنيا بر همين منوال است؛ لذا بايد براى كسب علم و تحقيق جهاد كرد؛ بايد كار كرد.(2)

ص: 130


1- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.
2- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.

رواج فرهنگ سرمايه پرستى غرب به كمك پيشرفت علمى

از وقتى كه تحولات فكرى اروپا در زمينه ى فلسفه و ادبيات و هنر و غيره شروع شده - يعنى از اواسط قرن هجدهم - و تفكر نفع پرستىِ شخصى و سرمايه سالارى به عنوان ايدئولوژى حاكم بر رفتار اروپا و غرب پيدا شده، آنچه آنها خواستند و توانستند بكنند، اين بوده كه دنيا را با فرهنگِ خودشان فتح كردند. ما بايد اين واقعيت را ببينيم. آنها توانستند با كمك علم و تحول علمى و پيشرفت علمى، فرهنگ خودشان را تقريباً در همه ى دنيا گسترش دهند. در واقع، ايدئولوژى حاكم بر زندگى غربىِ امروز - اروپا و امريكا و ژاپن و آنچه ما به آن «غرب» ميگوييم - تحت سيطره ى آن فرهنگ است؛ يعنى سرمايه سالارى و نفع پرستىِ شخصى با حواشى آن - كه لذت طلبى و اين طور چيزهاست - ايدئولوژى اصلى حاكم بر رفتار دنياست؛ يعنى اصالت سود، اصالت نفع فردى و تقويم و ارزيابى و سنجش همه چيز با پول؛ يعنى علم هم با پول سنجيده ميشود و براى پول، دنبال علم ميروند؛ ادبيات و فكر هم همين طور؛ ارزشها حول و حوش پول ميچرخد.

اين، حاصل و عصاره ى ايدئولوژى حاكم بر دنياست. آنها با ابزار علم و تبليغات مدرن، كه روزبه روز هم مدرن تر شد - تا آنجا كه امروز را «عصر ارتباطات» ميگويند - توانستند كار خودشان را خوب پيش ببرند. امروز شما نگاه كنيد؛ در واقع آقاى دنيا غرب است؛ به كمك علمشان دارند همه چيز دنيا را ميبرند؛ هرجا هم به مشكلى برخورد كنند، با فشار سياسى، با فشار اقتصادى و با فشار نظامى مشكل را حل ميكنند و كار خود را پيش ميبرند.(1)

اروپا و انحصارى كردن پيشرفت علم براى آقايى كردن

در غوغاى جنگها و اختلافهاى جغرافيايى و سياسى عالم، اين طور پيش آمد كه در برهه ى اخير، غرب - يعنى اروپا - زودتر به علم جديد رسيد. اين، دليلِ اين هم نبود و نيست كه اروپاييها ذهنشان از شرقى ها بهتر كار ميكند؛ دليلِ اين هم نيست كه قابليتهايى در آن ملتها و آن كشورها وجود دارد كه در اين طرف از لحاظ اقليمى و ديگر زمينه ها وجود ندارد؛ نه، هيچ چنين چيزهايى را نشان نميدهد؛ اين يك اتفاق بود كه افتاد. يك روز هم شرق از لحاظ علمى جلوتر بود و غرب در تاريكى جهل غوطه ور بود؛ اين دوره ها را هم در تاريخ داشتيم. كارى كه در اين برهه ى از زمان، يعنى از دوران حركت جديد علمى بشريت كه در غرب انجام شد، اتفاق افتاد - كه شايد در گذشته احتمالاً سابقه نداشته - اين است كه اينها سعى كردند علم را انحصارى كنند؛ سعى كردند اين

ص: 131


1- . در ديدار ميهمانان مركز جهانى علوم اسلامى، 1384/3/21.

وسيله ى پيشرفت و سيادت را براى خودشان نگه دارند و از آن حداكثر استفاده را براى به دست آوردن سيادت سياسى و اقتصادى ببرند. در طول تاريخ بشريت كه علم و تمدن دست به دست گشته، ما چنين چيزى را سراغ نداريم.(1)

پيشرفتهاى فناورى در خدمت رسانه هاى اسلام ستيز

امروز جاده ى رسانه اى و ارتباطات، يك جاده ى دوجانبه و چندجانبه نيست؛ يك جاده ى يك طرفه است؛ يعنى بايد گفت آنچه را كه صاحبان قدرت رسانه اى و امپراطورى رسانه اى ميپسندند، با استفاده از علم و فناورى پيشرفته، به زواياى دنيا منتشر و منعكس ميكنند. آنچه آنها ميپسندند، چيست؟ آن مفاهيمى كه آنها ميخواهند منتشر كنند، چيست؟ آيا مفاهيم انسانى است؟ آيا برخاسته از حس فضيلت طلبى است؟ آيا واقعاً در آن، عدالت انسانى وجود دارد؟ چنين چيزى را ما مطلقاً احساس نميكنيم.

امروز شما سياستهاى رسانه اى مسلط دنيا را ملاحظه كنيد. مصلحت آنها اقتضا ميكند كه اسلام را با تروريست مساوى بدانند. اين كار، با سرعت هر چه بيشتر و با استفاده ى هر چه بيشتر از فناوريهاى پيشرفته انجام ميگيرد. مصلحت آنها اقتضا ميكند كه متقابلاً امريكا را مظهر حقوق بشر و دموكراسى به حساب آورند. اين كار، به راحتى و با شيوه هاى پيچيده و بسيار پيشرفته ى رسانه اى در دنيا انجام ميگيرد.(2)

استفاده ى غرب از علم براى سلطه گرى

اما در اين برهه ى اخير - يعنى بعد از رنسانس به اين طرف كه علم به دست يك مجموعه ى اروپايى و غربى افتاد - از علم استفاده ى معمولى و طبيعى نشد. علم در دست آنها ابزارى براى تسلط شد؛ سلطه ى بر كشورها، و به تدريج مسأله ى استعمار پيش آمد. دويست، سيصد سال شرق - يعنى اغلب مناطق آسيا و اروپا - زير چكمه ى استعمار له شد و غربيها از علم، نه فقط براى سلطه ى سياسى و استعمارى، كه براى فشردن ملتها و گرفتن شيره ى آنها و امكانات و ثروتهايشان استفاده كردند. همچنان كه براى تحميل فرهنگ خودشان بر ملتهاى عقب افتاده ى از لحاظ علمى هم استفاده كردند و اين آخرى - ريعنى تحميل فرهنگ - موجب شد كه آنها در پيشرفت علمى مطلقاً سهمى پيدا نكنند و به آنها اجازه داده نشود، و تشويق كه نميشوند هيچ، بلكه موانعى هم جلوِ آنها گذاشته شود. اين وضعى بوده كه پيش آمده است.(3)

ص: 132


1- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.
2- . در ديدار مديران و برنامه سازان رسانه اى كشورهاى مختلف، 1385/2/26.
3- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.

نحوه ى پيشرفت علمى برخى كشورها بر خلاف ميل غرب

من به شما عرض بكنم: غربيها هيچ مايل نبودند و نيستند كه غير غربى وارد باشگاه علمى غرب شود. اين كشورهاى آسيايى كه الان پيشرفت كرده اند - مثل ژاپن، مثل چين، مثل تا حدودى هند - غرب به هيچ كدام از اينها كمكى نكرد. چين در كشمكشهاى شديد شرق و غرب - كمونيسم و دنياى سرمايه دارى - از طرف شوروىِ آن روز سخاوتمندانه مورد حمايت قرار گرفت؛ حتّى انرژى هسته اى اش را روسها دادند. چين هيچ چيز نداشت؛ شوروى ها چون ميخواستند يك جبهه ى آسيايى بزرگى در مقابل امريكا و اروپا تشكيل بدهند، چين را تجهيز كردند؛ چون چين كمونيستى بود، تجهيزش كردند. هند هم در درجه ى بعد همين طور؛ يعنى در جبهه بندى هاى شرق و غرب، هند گرايش به چپ داشت، شوروى ها - چپ ها - كمكش كردند. امريكايى ها متقابلاً پاكستان را تقويت ميكردند. البته پاكستان هم انرژى هسته اى را خودش به وجود نياورد، آنها از چين گرفتند؛ اما امريكا چشمش را بست و در موازنه هاى سياسى منطقه اى به رو نياورد. ژاپن، پيشرفت علمى خودش را به كمك امريكا و غرب به دست نياورد؛ ژاپنى ها توانستند نفوذ علمى كنند - شايد تعبير سرقت، تعبير خوبى نباشد - و توانستند علم را به شكلى كه طرف راضى نيست، از او بقاپند؛ منتها ملت سختكوشى بودند و خودشان را پيش بردند؛ غرب به آنها كمكى نكرد.(1)

علت مخالفت مستكبران با مسأله ى هسته اى ايران

امروز مسأله ى عمده ى سياست خارجى كشورى مثل امريكا، شده است مسأله ى هسته اى ايران؛ چرا؟ براى خاطر اينكه اين، نشانه ى پيشرفت ملتى است كه آنها نميخواهند پيشرفت كند؛ نميخواهند قدرت پيدا كند؛ نميخواهند قدرت علمى پيدا كند؛ نميخواهند قدرت روحى و اعتماد به نفس پيدا كند، تا بتوانند تسلط را برگردانند. به اين جهت، مخالفت ميكنند.(2)

از بلاهاى كشورهاى توسعه نيافته و راه درمان آن

غربيها، اروپاييها، يكى از شيرين كارترين كارهايشان كه به نفع خودشان تمام شد، اين بود كه آمدند نخبگان كشورهاى ديگر را در مشت گرفتند، افكار خودشان را به اينها تلقين كردند؛ بعد اينها را رها كردند توى كشورهاى خودشان، گفتند برويد. كشورهاى

ص: 133


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد، 1386/2/25.
2- . در ديدار دانش آموزان و دانشجويان بسيجى، 1386/8/9.

غربى - يعنى انگليس، فرانسه و بقيه ى كشورها - به جاى اينكه پول خرج كنند تا افكار سياسى خودشان را در آن كشورها پياده كنند، تربيت شدههاى آنها رفتند بدون مزد و منت، كارهاى آنها را برايشان انجام دادند. جزو بلاهاى كشورهاى عقب مانده و توسعه نيافته، يكى اين بود. هنوز هم دنباله هايشان هستند و دارند كار خودشان را ميكنند. اين بايد شكسته شود. اهميت اعتماد به نفس اين است كه اگر ما اعتماد به نفس ملى پيدا كرديم، اين استعدادها خواهد جوشيد؛ آن وقت خواهيم ديد كه ميتوانيم؛ براى ما اثبات خواهد شد كه ميتوانيم.(1)

علت تهديدآميز بودن پيشرفت علمى براى استكبار

چرا پيشرفت علمى يك ملت و يك كشور، از نظر يك جماعتى در دنيا تهديدآميز است؟ چرا؟! چون انحصارطلب اند؛ چون سلطه طلب اند؛ چون ايران را طعمه فرض كرده اند. خواستند اين كشور را با ذخاير و با موقعيت جغرافيايى ممتاز و برجسته اش، يك جا ببلعند. بيدارى ملت ايران، بيدارى جوان ايرانى و استعداد و درخشندگى پيشرفت علمى جوان ايرانى، نميگذارد. لذا پيشرفت فناورى شما، انرژى هسته اى شما و پيشرفتهاى علمى ديگرِ شما، آنها را عصبانى ميكند.

بله، اگر ملت ايران بى خيال و جوان ايرانى بى فكر باشد - دنبال علم و دنبال كار و دنبال توليد و دنبال نوآورى نرود و همين طور به عيش و عشرت بگذراند - آنها خوشحال ميشوند. آنها اين را ميخواهند؛ آنها نميخواهند شهر شيراز، يك مركزى باشد كه در آن پيشرفت علمى هست - كه من گفتم شيرازِ شما، از لحاظ پيشرفت صنعتى در خط مقدم شهرها و استانهاى كشور قرار دارد و در بعضى از رشته هاى علمى، جوانها و مردان و زنان شما در دنيا آوازه پيدا كرده اند - آنها اين را نميخواهند. آنها نميخواهند كه دانشگاه ما، حوزه ى علميه ى ما، آزمايشگاه ما و محيط توليد ما، پر رونق باشد. آنها دلشان ميخواهد اختلاط دختر و پسر و آميزشهاى شهوانى و غفلت و عشرت و اينها، بر زندگى مردم غلبه پيدا كند؛ آنها اين را ميخواهند. شما عكس اين را عمل كرديد؛ علت عصبانيت امريكا و صهيونيستها و اين همه تبليغات اين است.(2)

علم؛ ارزش يا ضد ارزش؟

خودِ علم ارزش است. اين ارزش را كسانى ميتوانند به ضد ارزش تبديل كنند كه از

ص: 134


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاههاى استان يزد، 1386/10/13.
2- . در جمع جانبازان و ايثارگران و خانواده هاى شهداى استان فارس، 1387/2/13.

او عليه منافع بشريت استفاده كنند؛ اما خودِ دانش يك ارزش است. به بركت دانش، معرفت خدا هم آسان ميشود. كسانى كه داراى علم اند، بيشتر ميتوانند حقانيت پيام پيغمبران و حقانيت پيام راستين اسلام را بفهمند. علم را با شهوات، با غرضها و با چيزهايى كه در عالم مادى و گرايشهاى مادى وجود دارد، مخلوط نبايد كرد. آنى كه آنجا بد است، او ضد ارزش حركت كردنِ آنها و شهوانى و نفسانى بهره گيرى كردن از علم است، نه خود علم. بنابراين، علم يك ارزش است؛ در اين شك نكنيد. هم علوم معرفتى، علوم ارزشى، علوم حقيقى يا اعتبارى يى مثل فلسفه يا فقه يا امثال اينها خيلى باارزش است و هم علومى كه وسيله ى كشف دنياى موجودِ در اختيار بشر و كشف رازهاى آن و توانا شدن بر استفاده ى بهتر از اين گنجينه ى عظيم است.(1)

جهتهاى متفاوت در استفاده ى از علوم

قالبها اشكالى ندارند. تكنولوژى هسته اى هيچ گناهى نكرده؛ گناه مال آن كسى است كه جهت او را جهت تخريب انسانها قرار ميدهد. يا مثلاً فناوريهاى پيشرفته ى نانو، يا صنايع الكترونيك بسيار پيشرفته و آيروديناميك و امثال اينها گناهى ندارند؛ اينها خيلى خوبند و ابزارهايى هستند براى اينكه انسان بتواند در دنيا از منابع و فرصتهايى كه خدا در اين طبيعت قرار داده، به بهترين وجهى استفاده كند. گناه مال آن كسانى است كه از اين نعمت خدادادى و از اين گنجينه ى الهى، براى زورگويى به بشر، تسلط به ديگران و پامال كردن حقوق ديگران استفاده ميكنند.

شما كه مبناى خوبى داريد، شما كه به خدا معتقديد، شما كه به كرامت انسان معتقديد، شما كه با ظلم و غصب و تعدى و تجاوز مخالفيد، شما كه استكبار و جامعه ها يا حكومتهاى برآمده ى از شهوات شخصى و جمعى را تقبيح ميكنيد، شما اين علوم را ياد بگيريد تا ارزشهاى خودتان را در دنيا ترويج كنيد و معارف خودتان را در دنيا حاكم كنيد. اين چيز بدى است؟! يك نفر سوار هواپيما ميشود و براى عياشى و هرزگى، به فلان شهرِ فلان كشور ميرود؛ يك نفر هم سوار همين هواپيما ميشود، ميرود براى زيارت خانه ى خدا؛ اين هواپيما كه گناهى ندارد؛ جهتها فرق ميكند.

شما دانش و فناورى را فرا بگيريد و از هوش ويژه اى كه در شما هست - كه من حالا اشاره خواهم كرد و بعضى از دوستان هم گفتند - استفاده كنيد، براى اينكه در اين جهت، قله را فتح كنيد. آن وقت از اين موقعيت و از اين فرصت، براى نشر ارزشهاى حقيقى - به جاى ارزشهاى دروغين، به جاى نفسانيات، به جاى هرزگى، به جاى سلطه ى

ص: 135


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

زر و زور بر سرنوشت بشر - استفاده كنيد.(1)

سوء استفاده ى غرب از پيشرفت دانش

امروز بيش از دو ميليارد انسان در دنيا گرسنه اند! اين شوخى است؟ امروز ملتهايى بر روى طلا راه ميروند، ولى شكمشان گرسنه است. نظام جهانى، نظام سلطه است، نظام استكبار است، نظام ظلم است. به چه وسيله امريكا به اينجا رسيد؟ چطور توانست اين جور به دنيا زورگويى كند؟ چون دانش داشت و از دانش استفاده كرد. غربيها در اين مسابقه ى جهانى يى كه در طول تاريخ وجود داشته، سوء استفاده كردند.(2)

ايجاد استعمار؛ سرانجام جلو افتادن غربيها در علم و فناورى

از زمانى كه غربيها جلو افتادند، از اين برترىِ علمى، براى مقاصد سياسى و اقتصادىِ سلطه گرانه استفاده كردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معناى استعمار اين است كه يك كشورى با هزارها كيلومتر فاصله، دست اندازى كند به يك كشورى كه منبع ثروت است - مثلاً شبه قاره ى هند - و آنجا را به قدرت شمشير و به قدرت سلاح پيشرفته، در اختيار خودش بگيرد.

خب ميدانيد، انگليس هم محاط به درياست. انگليسيها چون در كار كشتيرانى و دريانوردى يك مهارتى پيدا كرده بودند؛ اين دريانوردى را توسعه دادند، خطرپذيرى كردند، ريسك پذيرى كردند، آمدند هندوستان را پيدا كردند و بر آن تسلط پيدا كردند؛ اينجا از برترى علمىِ خودشان استفاده ى سياسى كردند! كارى كه تا آن زمان هيچ كدام از كشورهاى گوناگونى كه داراى برترى علمى بودند، نكرده بودند. هم انگليسيها، هم بلژيكيها، هم هلنديها، اينهايى كه طرف منطقه ى شرق و منطقه ى شبه قاره ى هند رفتند و اول بار استعمار را راه انداختند، و هم آن كسانى كه بعد رفتند آفريقا را گرفتند - گروهى از كشورهاى اروپايى مثل پرتغال - اينها از قدرت پيشرفت علمى و توانايى علمى شان، استفاده ى سياسى كردند؛ يعنى استعمار را به وجود آوردند.

وقتى استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از اين استفاده كردند براى اينكه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجايى كه البته ميتوانستند، مسابقه ى علمى را متوقف كردند! اين اتفاقى است كه افتاده

ص: 136


1- . همان.
2- . همان.

و كارى است كه شده. خب، اين سوء استفاده ى از علم بود.(1)

تحديد و انحصار علم توسط غرب

دنيا تحولات دارد؛ انسانها در يك حدى محدود نميمانند و انسان را نميشود زندانى كرد. بالاخره جوشش استعداد انسانى - چه در زمينه ى علمى، چه در زمينه ى سياسى - كار خودش را ميكند، و كرد. حركتهاى فراوانى از طرف مردم در جاهاى مختلف دنيا به وجود آمد.

وضع امروز دنيا اين است كه قدرتهايى كه داراى پيشرفت علمى هستند، سعى ميكنند اين پيشرفت را به صورت انحصارى نگه دارند. شماها خوب ميدانيد، بخشهايى از دانش در كشورهاى پيشرفته ى غربى هست كه مطلقاً اجازه ى دسترسى به آنها به كسانى خارج از محدوده ى خودشان داده نميشود؛ يعنى اختصاصى است. مثل اين سندهايى كه وقتى كهنه شد، منتشرش ميكنند؛ دانشى هم كه در اختيار آنهاست، وقتى از آن مرحله ى اهميت و درجه ى اوّلى افتاد، آن وقت اجازه ميدهند ديگرى دست پيدا كند؛ آن وقتى كه خودشان به يك مرحله ى بالاترى رسيده باشند. اين جورى اند و در زمينه ى علم، انحصارطلب اند.(2)

مشكل اصلى دنياى دوران علم

مشكل اصلى دنياى دوران علم، دنياى متجدد و مدرن، اين بود كه علم در اين دنيا در خدمت فساد، در خدمت طغيان، در خدمت تجاوز قرار گرفت. دانش، يك موهبت خدايى است. بزرگ ترين ناسپاسى در قبال اين موهبت بزرگ اين است كه دانش را يك نسلى، يك ملتى، يك مجموعه اى در برهه يى از زمان در خدمت ظلم و طغيان و تعدى و سركوب كردن ارزشهاى انسانى قرار بدهند. و اين اتفاق در دو سه قرن اخير به خصوص و در دهها سال گذشته در دنيا افتاد.

ملتهايى به دانش دست پيدا كردند؛ اين طبيعى است. دانش در طول تاريخ در ميان ملتها دست به دست ميگردد. يك وقتى مركز دانش، مناطق شرقى جهان بود، يك وقتى هم مركز دانش، مناطق غربى جهان شد. اين ملتها وقتى به دانش دست پيدا كردند، دانش را در خدمت استعمار به كار بردند، در خدمت سركوب ملتها به كار بردند.

كشورهاى زيادى با ملتهاى بسيار انبوهى در شرق و غرب عالم - در آفريقا، در آسيار -

ص: 137


1- . همان.
2- . همان.

به واسطه ى دانش كشورهاى غربى سركوب شدند؛ به استعمار كشيده شدند؛ نسلهاى انسانى به اسارت گرفته شدند. سياهانِ امروز امريكا، فرزندان همان مستمندانى هستند كه به وسيله ى استعمارگران غربى از كشورهاى آفريقايى به اسارت گرفته شدند؛ از ميان خانه و زندگى و مزرعه و زيستگاه خودشان اينها را مثل حيوانات صيد كردند و به كار سخت گماشتند و آواره كردند. اين كار در سرتاسر دنيا، در شبه قاره ى هند، در منتهى اليه آسيا، در دورانهاى سياه هم اتفاق افتاد.

با علم خود، با دانشى كه به دست آورده بودند و موهبت الهى بود، بندگان خدا و خلق خدا را به ذلت كشيدند؛ به ستم دچار كردند؛ زندگيهاى آنها را براى دورانهاى طولانى تباه كردند.

بعد هم از همين دانشهايى كه در اختيار گرفتند - و هر دانشى مثل پله اى است از يك مجموعه ى پلكان؛ وقتى انسان يك پله بالا رفت، فرصت و امكان پيدا ميكند كه به پله ى بعد و پله هاى بعد هم دست پيدا كند؛ اين هم طبيعى است - با بالا رفتن از پلكان علم، بمب اتم ساخته شد؛ سلاحهاى شيميايى ساخته شد؛ نسلهايى نابود شدند؛ انسانهايى به ماتم عزيزان خود نشستند؛ و دنيا آن چيزى شد كه شما در جغرافياى سياسى عالم مشاهده ميكنيد: تقسيم عالم به دو جناحِ زورگو و زورپذير؛ ستمگر و ستم پذير؛ آن هم با فاصله ى بسيار زياد. اين جغرافياى سياسى عالم، جغرافياى فرهنگى عالم در دورانهاى اخيرِ اين قرنهاى سياه به اين شكل رسيد.(1)

ص: 138


1- . در بازديد از دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، 1388/1/26.

فصل ششم: استفاده ى غرب از علوم مسلمين براى پيشرفت

اوج گيرى تمدن غرب با تغذيه از آثار اسلامى

اين يك واقعيت است كه همه چيز اروپا در مقابل تمدّن اسلامى رنگ باخت و اين تا قرنهاى چهارم و پنجم و ششم هجرى هم ادامه داشت. البته بعد از اين، تمدّن اسلامى سالها تنزّل كرد تا به دوران رنسانس رسيد. بعد از اين، تمدّن غربى دوباره شروع به اوج گرفتن كرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهاى بعد از غلبه ى تمدّن اسلامى، مشغول تغذيه از اين تمدّن بوده است. به كتابها و منابع آن زمان نگاه كنيد! برجسته ترين دانشمندان، دانشمندانى بودند كه ميتوانستند با آثار اسلامى سروكار داشته باشند و از آنها چيزى بفهمند و آنها را ترجمه كنند.(1)

استفاده از پيشرفتهاى علمى و صنعتى ديگران

البته امروز ژاپن، آلمان و بعضى كشورهاى اروپايى، از لحاظ پيشرفت علمى، پيشرفت تكنولوژيك و صنعت و پيشرفت بعضى از شاخه هاى گوناگون علوم انسانى - مديريّت و امثال آن - برجستگى هايى دارند؛ هر كس هم بايد از اين برجستگى ها استفاده كند. ما هم به كورى چشم كسانى كه نميخواهند ما استفاده كنيم، از همه ى اينها استفاده خواهيم كرد. يك روز غرب و اروپا از دانش ما مسلمانان، از پيشرفت علمى ما، از كتاب و نوشته و از فرهنگ ما، حدّاكثر استفاده را كردند و خودشان را جلو كشيدند.(2)

علوم و معارف بشرى؛ برگرفته از تعاليم نبوى

فقط هم مسلمانان نيستند كه از تعاليم نبوى بهره گرفته اند. دانش امروزِ دنيا، تمدّن

ص: 139


1- . در ديدار فرماندهان رده هاى مختلف سپاه پاسداران، 1373/6/29.
2- . در ديدار تشكّلهاى مختلف دانشجويى دانشگاههاى تهران، 1377/10/24.

امروزِ دنيا، معرفتى كه امروز در اين دنيا هست و پيشرفت كاروان بشر، مرهون وجود اوست. اين معنا، ادّعاى ما مسلمانان نيست. همه ى مورّخان و افراد باانصاف، قبول دارند كه پيدايش بيدارى علمى در دنياى اسلام، موجب شد كه اين بيدارى از طريق رفت و آمدها، حتّى با كشورگشايى ها و با جنگهايى كه آنها كردند، به نقاط ديگر جهان هم منتقل شود. معارف و تفكرات بشرى و اين چيزهايى كه امروز انسانها به آن توجّه دارند - مثل حقوق انسان، مثل آزادى انسان، مثل مساوات افراد بشر، مثل برادرى انسانها - همه، هديه هاى اين انسان والاست.(1)

پيشرفت غرب با استفاده از دانش مسلمين

غربيها علم را از ما ياد گرفتند. شما به كتاب پير روسو - «تاريخ علوم» - نگاه كنيد؛ آنجا ميگويد: چهار، پنج قرن قبل تاجرى در يكى از كشورهاى اروپايى به استادى مراجعه ميكند و ميگويد ميخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به كدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب ميگويد اگر به همين چهار عمل اصلى - جمع و ضرب و تفريق و تقسيم - قانع هستى، ميتوانى او را به هر كدام از مدارس كشور ما يا ديگر كشورهاى اروپايى بفرستى؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم دارى، بايد او را به كشور اندلس يا به مناطق مسلمان نشين بفرستى. اين را پير روسو مينويسد؛ اين حرف من نيست. جنگهاى صليبى به آنها كمك كرد تا از ما بياموزند. هجرت دانشمندان آنها به اين مناطق، كمك كرد تا از ما بياموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن كتابهاى ما به آنها، كمك كرد تا از ما بياموزند.(2)

گسترش علم توسط مسلمانان بدون استفاده ى ابزارى

يك روزى مركز پيدايش علم دنيا، اسلام بود؛ بدون اينكه دنياى اسلام با داشتن ابزار علم، برود مثلاً اروپا، آفريقا يا هر نقطه ى ديگرى را استعمار بكند. اين علم گسترش پيدا كرد، به همه جا رسيد و همه از آن استفاده كردند و بهره مند شدند.(3)

ص: 140


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى به مناسبت ميلاد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و امام صادق (عليه السلام)، 1378/4/10.
2- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
3- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.

نقش دنياى اسلام در پيشرفت علمى غرب

در كدام كتاب آسمانى در اولين خطاب، به علم، به قلم، به تعليم، توجه شده و اهميت داده شده است؟ و امروز اگر دنياى غرب در كار علم و پيشرفت علمى موفقيتى دارد، كدام مورخ و مطلعِ باانصافى است كه تصديق نكند كه اين را از دنياى اسلام گرفته است. قرون وسطا كه قرون تاريكى و ظلمت و سياهى دنياى غرب و اروپا بود، دوران شكوفايى علم و تعقل و انديشه و فلسفه و ابن سيناها و فارابى ها و افرادى اين چنين، در دنياى اسلام است.(1)

ص: 141


1- . در ديدار دست اندركاران ستاد اقامه ى نماز، 1385/6/27.

ص: 142

فصل هفتم: برخى صفات خوب منجر به پيشرفت علمى

پيشرفت، تابع تلاش است

اگر مشاهده ميكنيد كه ملتهايى پيشرفتهاى علمى و تكنولوژيكى يا سيادت سياسى و اقتصادى پيدا كرده اند - ثروتمند شده اند و عزتى پيدا كرده اند - هرچه هست، تابع تلاش است. اين يكى از اصول اسلامى است.(1)

پيشرفت علمى غرب، نتيجه ى برخى صفات خوب آنهاست

من مكرّر عرض كرده ام: اگر برخى از صفات خوب و پسنديده در اين كشورهاى غربى، كه علم را در دنيا پيشرفت دادند، نبود، آن پيشرفتها پيدا نميشد و همين ظلمى كه به ديگران روا ميدارند، نابودشان ميكرد. صفات خوب، باعث ماندگارى و پيشرفت آنهاست. ما آن صفات را رها كرده ايم. آنها كارها را دنبال ميكنند؛ براى وقت، ارزش قايلند؛ و به محصولى كه ميخواهند توليد كنند، اهميت ميدهند.(2)

پيشرفت علمى در گرو عشق به علم

حال شما فكر ميكنيد دانشمندى كه چنين عقيده اى دارد، آيا يك لحظه از كار دست خواهد كشيد و به بهانه ى نداشتن حقوق و خانه و ساير امكانات، كوتاهى خواهد كرد؟ همه ى دانشمندان معروف غربى كه در اين چهارصد سال اخير غرب توانسته اند كارهاى بزرگى بكنند، با چنين روحيه اى توانسته اند به اين پيشرفتهاى علمى نايل شوند؛ يعنى با روحيه ى عشق به كارى كه ميخواهند انجام دهند.(3)

ص: 143


1- . در ديدار فرماندهان و جمعى از اعضاى سپاه پاسداران در سالروز ميلاد امام حسين (عليه السلام) و روز پاسدار، 1370/11/18.
2- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1372/12/13.
3- . در ديدار فرماندهان رده هاى مختلف سپاه پاسداران، 1373/6/29.

از جمله جهات مثبت فرهنگ غرب

فرض بفرماييد مظهر اين جوامع مجذوب، جامعه ى امريكايى است. خوب؛ در آنجا، براى اين فرهنگ، اسم داشتند. ديگر به طور كامل، اين فرهنگ، مشهود است و خصوصيات خوبى هم دارد. يعنى اين فرهنگ و تمدّن - به قول خودشان اين ايدئولوژى - مردم را به كار و تلاش دعوت ميكند و به وقت شناسى و رعايت دقايق و ذرّه هاى سرمايه هاى انسانى فرا ميخواند. نتيجه ى اين فرهنگ، با همه ى خصوصياتى كه دارد، چيست؟ اين است كه جامعه اى داراى ثروت و پيشرفت و علم و فناورى به وجود مى آيد. همين جاذبه ها، چشم آحاد مردم و متفكرين غرب را در دو، سه قرن پيش، كه اين افكار در امريكا و اروپا مطرح بود، گرفت و همه از اين روش زندگى و از اين مكتب و فرهنگ و مجموعه خوششان آمد و آن را پذيرفتند.(1)

ريسك پذيرى در علم و صنعت

اروپاييها اهل ريسك اند و آن را دوست ميدارند. البته ريسك كردن، در جاهايى صفت خوبى است. حقّاً در وادى علم و صنعت، صفت خوبى است. در جاى خودش به درد ميخورد. من هم به كسانى كه اهل علم و صنعت اند، اين را بارها ميگويم كه آن را ياد بگيريد؛ تيمهايى را برگزيده كنيد و آنها را پرورش دهيد. شما ميتوانيد. اينها امورى نيست كه نشود؛ راه و كار دارد؛ همّت، پشتكار و ابتكار ميخواهد.(2)

منشأ پيشرفت غرب

كشورهاى غربى از لحاظ تمدّن و پيشرفت مادّى به جاهاى خوبى رسيده اند - ثروتهاى زياد، پيشرفت دانش، اختراعات گوناگون - و يقيناً اين ناشى از جنبه هاى مثبتى است كه در تفكر آنها وجود داشته است؛ يا ناشى از خصوصياتى است كه از لحاظ بومى، متعلّق به آنها بوده است.(3)

دو عنصر تأثيرگذار در پيشرفت

من در سرنوشت و تاريخ ملتها يك قدرى مطالعه ميكنم - نه فقط در گذشته، در زمان خود ما هم همين طور است - ميبينم كه دو عنصر از مهم ترين عناصر تأثيرگذار در

ص: 144


1- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه محرم، 1375/2/26.
2- . در ديدار رييس و معاونان سازمان تربيت بدنى و رؤساى فدراسيونهاى ورزشى كشور، 1375/10/8.
3- . در ديدار اعضاى كميته ى هماهنگى فعّاليتهاى تبليغاتى سازمان كنفرانس اسلامى، 1377/3/4.

پيشرفتهاى ملى براى كشورها، عبارت است از: يكى «خطرپذيرى» و يكى هم «كار سخت و پيگير و پشتكار» است. من ميخواهم امروز اين دو خصوصيت را به شماها توصيه كنم.(1)

معنا و مفهوم خطرپذيرى و جرأت علمى

خطرپذيرى؛ نقطه ى مقابل آن، ترس است. ترس از چه؟ ترس از عدم موفقيت؛ وارد نشويم كه مبادا موفق نشويم؛ حركت نكنيم كه مبادا نرسيم؛ اقدام نكنيم كه مبادا مورد قبول قرار نگيرد؛ اقدام نكنيم كه مبادا براى ما مشكلات ايجاد كند. اينها همه اش نقطه ى مقابل خطرپذيرى است. يكى از خصوصيات خوب غربيها - كه ما خصوصيات بد و خوب، هر دو را در كنار هم ميبينيم و انكار نميكنيم - خطرپذيرى است. غربيها اين خصوصيت مثبت را و به تبع آنها امريكاييها - كه فرهنگ اروپاييها را اول بار گرفتند - خطرپذيرند. خطرپذيرى ميتواند جامعه را موفق كند.

شما جوانها بايد آماده باشيد؛ ترس از اينكه شايد نشود، اين خيلى چيز بدى است. گاهى اوقات تصورات انسان، يك آينده اى را براى انسان تصوير ميكند كه به كلى او را مأيوس ميكند؛ اين به نظر من، يكى از ايرادهاست. حالا اگر وارد دانشگاه شديم، اگر درس خوانديم، اگر اين تحقيق را كرديم، اگر وارد رشته ى تحقيق و پژوهش شديم، آيا قبول ميشود؟ آيا دست ما را به جايى بند ميكنند؟ آيا نميكنند؟ بايد وارد شويد! به قول شاعر عرب «از بلا بدتر، ترس از بلاست»، ترس از فرود آمدن بلاست؛ اين از خود بلا سخت تر است. مبادا نشود؛ خوب، به اين «مبادا» نبايد اعتنا كرد. وارد شويد، خواهيد ديد كه ميشود. در همه ى ميدانهاى مادى و معنوى كه انسان موفقيتى مشاهده ميكند، اين جرأت و گستاخى و نترسيدن از احتمال موفق نشدن، عامل بسيار مهمى است كه ما را پيش ميبرد.(2)

تنبلى و راحت طلبى؛ مانع كشفيات مهم علمى

يكى هم مسأله ى «كار سخت» نقطه ى مقابل تنبلى است. نگذاريد تنبلى و راحت طلبى و تن دادن به زندگىِ دور از مشكل، شما را وسوسه كند. اگر اين حالت تنبلى وجود داشت، هيچ كدام از اين كشفيات مهم علمى به وجود نميآمد. شرح حال اين كاشفان و مخترعان بزرگ را ببينيد؛ چطور خواب را بر خودشان حرام كردند، سختيها را براى

ص: 145


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.
2- . همان.

خودشان هموار كردند، با مشكلات ساختند و رفتند تا به آن نقطه ى اساسى رسيدند. البته اين موفقيتها در بسيارى از موارد - شايد بتوان گفت در اغلب موارد - در نهايت هم برايشان فايده داشته؛ فايده ى مادى و زندگى و عنوان و پول و اين چيزها را هم داشته است. ليكن اينها از اول هدفشان اين چيزها نبوده است؛ ميخواستند بروند تا عمق يك مسأله و يك كار را به دست آورند و به آنجا برسند. اين را به عنوان يك توصيه ى قطعى عرض ميكنم.(1)

تلاش؛ دليل قله نشينى امريكا در علم

آنهايى كه امروز در قله ى دانش اند، هميشه اين طور نبوده اند. همين امريكا كه امروز از لحاظ علمى از همه ى مراكز علمى و كشورهاى دنيا جلوتر است، صد سال پيش براى ابزارهاى عادى جنگىِ خودش، محتاج انگليس و فرانسه و ايتاليا بود. تاريخ را بخوانيد! در جنگهاى داخلى امريكا - به جنگهاى انفصال معروف است؛ جنگ بين شمال و جنوب امريكا. جنوبيها ميخواستند جدا شوند؛ اما شماليها ميجنگيدند و نميگذاشتند كه آنها جدا شوند؛ جنگ چهار ساله كه در حدود سالهاى هزار و هشتصد و شصت تقريباً، صد و پنجاه سال پيش، اتفاق افتاد - دو طرف موفقيت خودشان را در اين ميدانستند كه بتوانند مثلاً يك كشتى جنگى يا يك توپِ از فلان نوع را از انگليس بخرند، از اقيانوس اطلس عبور بدهند و برسانند به اين طرف. آن زمان، امكانات نداشتند؛ اما امروز در قله ى علم اند؛ چون تلاش كردند.

تلاش به دين و ايمان و كفر و اسلام، ارتباطى ندارد؛ قرآن اين را ميگويد. من بارها اين آيه را گفته و خوانده ام: «كُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاٰءِ وَ هَؤُلاٰءِ »(2)؛ ما به همه كمك ميكنيم؛ اين سنت الهى است. هر كس در راه يك مقصودى تلاش كرد، خداى متعال اين سنت را قرار داده است كه اين تلاش به نتيجه خواهد رسيد.(3)

ص: 146


1- . همان.
2- . اسراء، 20.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.

فصل هشتم: فرهنگ سازى غلط در ارزش گذارى علم

كاهش ارزش علم، نتيجه ى تخريب فرهنگ علم آموزى

نميگويم در گذشته هاى دور، همه ى مردم عالم بودند؛ نه. بى سوادى زياد بود، علم كم بود؛ اما در محيط اهل معرفت، شوق به علم، روزافزون بود. علم را براى خودِ علم ميخواستند. سالهاى متمادى سعى كردند اين فرهنگ را در جامعه ى ما عوض كنند. علم، تبديل به يك وسيله شد و علم آموزى وسيله يى براى پركردن شكم! اين، ارزش علم را كم ميكند.(1)

ترويج يك رويه ى بد علمى توسط اروپاييها

يك رويّه را اروپاييها - متأسّفانه - در كشور ما باب كردند و آن كسب علم براى پول است. اين، رويّه ى بسيار بدى است. اين در حالى است كه در پيشرفتهاى علمى اروپا، كسانى كه اين پيشرفتها را به وجود آوردند، كسب علم براى علم كردند، نه براى پول. من يك وقت، با عدّه اى از آقايانِ محققين و دانشمندان خودمان در چند سال پيش - وقتى كه در ساختمان رياست جمهورى بوديم - اتّفاقاً برخورد كردم و اين نكته را به آنها گفتم كه چرا وقتى امروز صحبت تحقيق ميشود، صحبت كار عملى ميشود، به مجرّد اينكه مطرح ميگردد، ميگويند «اى آقا! به ما پول نداديد، به ما آزمايشگاه نداديد، به ما امكانات نداديد!» امّا نگاه كنيد ببينيد كسانى كه اين كشفيّات عظيم دنيا را صورت دادند، آيا چنين پيش شرطهايى را كردند؟ يا نه؛ رفتند درها را به روى خودشان بستند؛ از زندگى معمولى خودشان، از جوانى شان، از زن و فرزندشان، از آسايش و زندگى شان گذشتند؛ بعد توانستند اين كشفيّات عظيم را بكنند. البته بعدها به ثروت رسيدند، به جايزه ى بين المللى رسيدند، به امكانات رسيدند. لكن براى اينها، كار نكردند. ما اين روح را بايد در مردم و

ص: 147


1- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.

در دانشمندان خودمان زنده كنيم كه براى علم كار كنند؛ براى بالا بردن روحيه ى علمى كار كنند.(1)

برابرى با پول؛ ارزش گذارى علم در غرب

اينها به مسأله ى زندگى و عيش و مادّى گرى اهميت اصلى را ميبخشند؛ اما به مسأله ى معنويت و روان و توجهات معنوى انسان، كمترين بها را ميدهند. براى اينها ارزش برابرىِ همه چيزهاى دنيا با پول مقايسه ميشود: علمى خوب است كه ارزش برابرىِ آن با پول بيشتر شود! صنعتى خوب است كه اين طور باشد! سياستى خوب است كه اين گونه باشد! معامله اى خوب است كه اين گونه باشد! اين فرهنگِ غالب امروز است.(2)

برابرسازى علم و برنامه ريزى، با پول در غرب

خيلى جاها علم و برنامه ريزى وجود دارد، اما برنامه ريزى يى كه قابل مبادله با پول است. امروز اشكال دنياى مادّى اين است كه همه چيز را در برابرى آن با پول ميسنجد: اين كشف چقدر قيمت دارد؟ اين كار و اين درس دادن و اين درس خواندن چقدر پول ساز است؟ وقتى ما جماعتى را پيدا كرديم كه ارزش كارش در ارزش برابرى با پول نيست، در اين صورت آن كار قيمت واقعى پيدا ميكند و ارزش آن اوج ميگيرد. عمل صالح است كه بالا ميرود و عروج پيدا ميكند و خداى متعال آن را قبول ميكند و بركت هم دنبال همين كار است؛ «وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ يَرْفَعُهُ »(3).(4)

معادل پولى؛ ارزش علم نزد غربيها

امروز بيشترين چيزى كه براى غربيها مطرح است، پول است. در اسلام اين طور نيست. در اسلام، علم شرافت ذاتى دارد. از نظر آنها علم به عنوان قابل تبديل بودن به پول ارزش دارد. علمى قيمت دارد كه بشود با آن دلار يا پوند به دست آورد. ما از همين حالتِ آنها استفاده ميكنيم و علمشان را از آنها ميخريم؛ هزينه اش را ميپردازيم؛ اما از كسى تقليد نميكنيم و نبايد هم بكنيم. اين حرفِ من با شما جوانان است. البته گفتن اين حرفها آسان است، اما عمل كردنش به اين آسانى نيست؛ دشوارى كار ما اين است.(5)

ص: 148


1- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.
2- . در ديدار هيأت رييسه ى مجلس شوراى اسلامى، 1379/3/2.
3- . فاطر، 10.
4- . در ديدار گروهى از دست اندركاران پروژه ى موشكى سپاه، 1379/3/18.
5- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.

هويت ديگر معلم كه فرهنگ غرب آن را نمى بيند

معلم، غير از هويت شخصى خود، يك هويت معلمى دارد كه متعلق به همه ى كسانى است كه ميتوانند از او بياموزند و فرا بگيرند. معلم، هويت جمعى دارد. ارزش معلم هم به خاطر همين هويت معلمىِ اوست كه ما بايد اقرار كنيم كه روى اين مسأله كم كار كرديم و عملاً تسليم آن فرهنگ و جوى شديم كه براى معلم غير از جنبه ى مادى قضيه - يعنى قابليت ارزش درس به پول - ارزش ديگرى قايل نبودند. فرهنگ تمدن مادى اين است؛ معيار ارزش گذارى عبارت است از قابليت تبديل هر چيزى به پول. معلم هم به همان اندازه يى كه ميتواند مستقيم يا غيرمستقيم پول ساز باشد، در آن فرهنگ به همان اندازه محترم است. ما - مجموعه ى فرهنگى ملت ايران - تسليم اين فرهنگ غلط شديم؛ در حالى كه در منطق اسلام، مسأله فراتر از اين حرفهاست.(1)

معيار تقسيم بندى غربيها در توسعه

غربيها يك تاكتيك زيركانه ى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه يافته، در حال توسعه و توسعه نيافته. خب، در وهله ى اول انسان خيال ميكند توسعه يافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفته اى برخوردار است، توسعه نيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت؛ در حالى كه قضيه اين نيست. عنوان توسعه يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى آيد، يعنى در حال توسعه و توسعه نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه ى ارزش گذارى همراه خودش دارد.

در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى! با همه ى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت گيرى سياسى اش؛ اين توسعه يافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعه نيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست. اين جورى ميخواهند معنا كنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است! اين را بايد توجه داشته باشيد.(2)

ص: 149


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.
2- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.

ص: 150

فصل نهم: تبليغات و اقدام عليه پيشرفت علمى مسلمين و ايران

اسلام شناسانى در مراكز تحقيقاتى غرب

اينها، راجع به اسلام كارشناس و متفكر دارند كه مينشينند بررسى ميكنند و درباره ى ملتها و انديشه ها و روحيات و مذاهب گوناگون، پرونده هايى درست ميكنند و در مراكز تحقيقاتى و فرهنگى و جاسوسى و سياسى خود، تمام آن پرونده هاى آرشيو شده را دو مرتبه مطرح ميكنند و كارهاى تحقيقاتى جديد انجام ميدهند. اينكه ميشنويم در اسرائيل، سمينارى تحت عنوان «شناخت اسلام و تشيع در ايران» برگزار ميشود، به همين معنا و در همين جهت است. در بسيارى از جاهاى دنيا، سمينارها و جلساتِ تحقيقاتى يى توسط دنياى غرب و سرمايه دارى و استكبار تشكيل ميشود و تزهاى گوناگونى براى بازنگرى به اسلام مطرح ميگردد.(1)

جوشش علم از درون خودمان

امروز، يكى از حساسيتهاى استعمار و استكبار و امريكا و صهيونيستهاى طراحِ فساد در عالم، عبارت است از اينكه نگذارند كشورهاى برخوردار از نظام انقلابى، از لحاظ علمى پيشرفت كنند. اين حساسيت، نسبت به كشور ما مضاعف است؛ چون حساسيتى كه آنها نسبت به اسلام و انقلاب اسلامى دارند، نسبت به هيچ انقلاب ديگرى نداشته و ندارند و نخواهند داشت. البته اگر در آينده، انقلاب غير اسلامى يى تحقق پيدا كند، اين حساسيت را نخواهند داشت.

امروز، كسانى كه ميتوانند دانش را در اين كشور رشد بدهند، بايد احساس وظيفه ى مضاعف كنند؛ چون دشمن نميخواهد بگذارد ما روى پاى خودمان بايستيم. روى پاى

ص: 151


1- . در ديدار مجمع نمايندگان طلّاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1368/9/7.

خود ايستادن، آن وقتى تحقق پيدا خواهد كرد كه علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدايى به سمت دشمنانمان دراز نكنيم. استعدادهاى خوب و برجسته، دانش آموزان تيزهوش و كسانى كه ميتوانند براى آينده ى كشور مفيد باشند، بايستى خيلى احساس وظيفه و مسؤوليت كنند. البته خيلى هم بايد خوشحال باشند كه على رغم ميل دشمنان، ميتوانند براى كشور و ملتشان مفيد و مؤثر باشند.(1)

ربودن مغزها؛ درد ملتها

امروز متأسفانه بسيارى از ملتها نميتوانند از استعدادهاى خودشان استفاده كنند؛ تحصيل كرده هاى معدودى هم كه پيدا ميكنند، پول قدرتهاى بزرگ آنها را به سمت خود جذب ميكند! جوانى در كشورى درس خوانده و به مقامات علمى رسيده است؛ اما وقتى كه هنگام استفاده ى از دانش اوست، دست دشمن مى آيد، او را برميدارد و ميبرد و از ملتِ خودش دور ميكند؛ اين يعنى فرار مغزها؛ يا در حقيقت ربودن مغزها؛ اين هم از دردهاى ملتهاست.(2)

تبليغات منفى عليه فعاليتهاى علمى انقلاب

امروز، دشمن، يكى از كارهايش اين است كه وانمود كند جبهه ى انقلابى و اسلامى، يك جبهه ى عارى از علم و تخصّص و استعداد و اين طور چيزهاست. اين، يكى از آن شاخه هاى تهاجم فرهنگى است كه من بر آن تأكيد ميكنم. اين يك تهاجم است با ابزار فرهنگى. ميخواهند در چشمها اين طور وانمود كنند؛ در حالى كه درست عكس اين است. در كشور ما بعد از انقلاب، اگر تعداد پيشرفتهاى صنعتى و تكنولوژيكى را حساب كنيد، شايد بشود گفت اكثر قاطعش مربوط به همين مؤمنين و بچه هاى جبهه و حزب اللّهى هايى است كه غالباً در خدمت جنگ بودند و براى جنگ كار كردند. يا مستقيم مال خود آنهاست، يا با يك واسطه، مربوط به آنهاست. من البته در اين اواخر، آمار درستى ندارم. آنچه كه در ذهنم هست، از آمارهاى سه، چهار سال قبل است كه فهرست اختراعات و پيشرفتهاى علمى بعد از انقلاب را ديده بودم. اين يك چيز تقريبى مسلّم است كه در ذهن من است.

در هر كارى كه بچه هاى حزب اللّهى وارد ميشوند، ميبينيم بهتر از ديگران حركت ميكنند. البته در زمينه هايى، وارد نميشوند. اما در هر كارى كه وارد ميشوند، ميبينيم بهتر از

ص: 152


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.
2- . در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.

غير حزب اللّهى ها عمل ميكنند. در كار علمى همين طورند؛ در كار تحقيقات نيز همين طورند.(1)

مقايسه ى رفتارهاى علمى غرب و مسلمين در دوران پيشرفت علمى شان

امروز مراكز علمى دنيا، حقيقتاً به كشورهاى عقب افتاده از لحاظ علمى، نميپردازند؛ حتى براى تعليم به آنها هم سرمايه گذارى نميكنند. در امريكا و اروپا، علم شكوفاست؛ لكن آن را براى خودشان ميخواهند. من آن مكتبهاى اشرافى را كه در قديم براى آقازاده ها و اشراف زاده ها و خوديهايشان درست ميكردند، اين طور در ذهن خودم تصوير ميكنم. حالا يك وقت اگر يك ميرزا تقى خانِ بچه آشپزى هم استعدادى داشت و از پشت در چيزى ميشنيد، حرفى نبود! آن بزرگوارىِ قائم مقامى در آنها نبود كه وقتى ميبينند اين فرد استعداد دارد، بگويند: «بيا تو هم در اينجا استفاده كن.»

امروز با كشورهاى جهان سوم، اين طور رفتار ميشود. اگر چيزى ياد گرفتند، خودشان ياد گرفته اند؛ مگر وقتى كه استعداد درخشانى را كشف كنند، كه در آن صورت هم، سعى ميكنند او را صيد كنند! آنجا سرمايه گذارى ميكنند كه باز، در مآل، سرمايه گذارى براى خودشان است! اما آن روحيه ى گسترش علمى را، كه روزى مسلمانان داشتند و با دست باز، دانش را در اعماق و زواياى جهالت دنيا ميبردند و تعليم علم را يك فريضه ميدانستند - همچنان كه تعلّم علم را فريضه ميدانستند - و عقيده داشتند كه زكات علم اين است كه ديگران را تعليم دهند، در اين صاحبانِ تنگ نظرِ دانش امروز، نميبينيم.(2)

دزديدن مغزها توسط غرب

از اين بالاتر، مغزهاى برجسته ى بقيه ى مناطق جهان را هم ميدزدند و ميبرند. مسأله ى مغز دزدى اروپاييها يكى از بلاهايى است كه كشورهاى جهان سوم، سالهاى متمادى است دچار آنند؛ و روشنفكران و نويسندگان زيادى هم راجع به اين قضيه مطلبها نوشته اند، اعتراضها كرده اند و حرفها زده اند كه آن اعتراضات، امروز هم ادامه دارد. تا بفهمند در جايى مغز درخشانى هست، سعى ميكنند با امكانات، با پول و با ايجاد جاذبه هاى گوناگون، آن را از دست ملت خودش بگيرند و ببرند در اختيار خودشان قرار دهند، و از آن استفاده كنند. امروز مغز دزدى، كارى معمولى است كه در دنيا وجود دارد.(3)

ص: 153


1- . در ديدار فرماندهان نيروى هوايى سپاه (پادگان انصارالحسين)، 1372/7/7.
2- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.
3- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

پيشرفتهاى تكنولوژيكى؛ از بركات دفاع مقدس

دشمن تبليغات ميكند كه اينها بمب اتم درست ميكنند! خودش ميداند دروغ ميگويد و همه هم ميدانند اين ادّعا دروغ است. دشمن نميخواهد پيشرفتهاى ما را باور كند. يكى از بركات دفاع هشت ساله ى ما، همين پيشرفتهاى علمى و تكنولوژيكى و ساخت دقيق ترين ابزارهاست، كه با دست خالى و بدون هيچ سابقه اى آنها را به دست آورديم و جزو موجودى ملت ايران شده است. اين مجموعه، باارزش است و بايد براى اسلام و مسلمين حفظ شود.(1)

مقابله ى غرب با فناورى نوين در ايران

ملاحظه كرديد كه درباره ى نيروگاه اتمى و تشكيل كوره ى اتمى، چه جنجالى در دنيا به وجود آوردند و گفتند كه ايران ميخواهد بمب اتم درست كند! ميدانند كه اين طور نيست. آنها ميخواهند صنعت اتمى، وارد كشور نشود؛ ميخواهند روشهاى نوين و فناورى جديد، به اين ملت نرسد؛ زيرا اگر اين ملت، با اين استعدادى كه دارد، دستش به دانش و فناورى جديد رسيد، ديگر به هيچ وجه نميتوانند با او مقابله كنند. اين، جزو همان روشهاست.

استكبار ميخواهد در داخل كشور، تنبلى و بيكارگى باشد، سازندگى و ابتكار و اصلاح امور اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى مردم نباشد. استكبار ميخواهد پيشرفت علم و دانش در كشور نباشد، تحقيقات نباشد، كلاسِ درس نباشد.(2)

پيشبرد دانش و معنويت؛ دليل اتهامات غربيها

ما در تمدّن اسلامى و در نظام مقدّس جمهورى اسلامى كه به سمت آن تمدّن حركت ميكند، اين را هدف گرفته ايم كه دانش را همراه با معنويّت پيش ببريم. اينكه ميبينيد دنياى غرب نسبت به پايبندى ما به معنويّت، حسّاس است؛ بر ديندارى ما اسم تعصّب و تحجّر ميگذارد و علاقه مندى ما به مبانى اخلاقى و انسانيت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد ميكند، به خاطر آن است كه اين روش، ضدّ روش آنهاست. آنها علم را پيش بردند - البته كار مهمّ و بزرگى بود - اما جداى از اخلاق و معنويّت بود و شد آنچه كه شد. ما ميخواهيم علم با اخلاق پيش برود. دانشگاه همچنان كه مركز علم است، مركز دين و معنويّت هم باشد؛ متخرّجِ دانشگاههاى كشور، مثل متخرّجِ حوزه هاى علميه،

ص: 154


1- . در ديدار فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1374/6/29.
2- . در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت روز مبارزه با استكبار جهانى، 1375/8/9.

ديندار بيرون بيايد. اين، آن چيزى است كه آنها نميپسندند و نميخواهند.(1)

علت جنجال «بمب هسته اى»

بله؛ بچه هاى ما، مردان و جوانان ما بايد كار كنند، ما را از لحاظ علمى به آن اوج برسانند، تا ما كشور را از لحاظ تبليغاتى، از لحاظ ابزار روز و امكانات نظامى مجهّز كنيم. آن چيزهايى كه الان آنها جنجال ميكنند كه شما نيروگاه اتمى داريد، همه براى اين است كه آن روز پيش نيايد!(2)

تحركات دشمن براى توقف رشد علمى دانشگاهها

من پشتِ سرِ اين تحرّكات خباثت آميز دشمن كه متأسفانه به فجايعى در محوطه ى دانشگاههاى كشور منتهى شد و بعد از دانشگاه، به بيرون هم كشيده شد، انگيزه ى خباثت آميزى را نسبت به رشد و پيشرفت علمى و تحقيقى كشور مشاهده ميكنم. نميخواهند بگذارند محيط دانشگاه ما محيط علم و محيط درس باشد و شما عالم شويد و آينده ى كشور را عالمانه اداره كنيد. نميخواهند بگذارند نظام اسلامى، افتخار رشد علمى دانشگاهها و رشد كمّى و كيفى تحصيلات عاليه را - كه امروز بحمدالله از آن برخوردار است - براى خودش حفظ كند.(3)

سمينارهاى علمى جهانى براى بررسى اسلام و جمهورى اسلامى

ما امروز تقريباً در مركز اين توجهات جهانى قرار داريم. ميشود اين طور گفت كه اسلام و به طور ويژه جمهورى اسلامى، در مركز اين توجهات قرار دارد. شايد ميشنويد و يا اطّلاع داريد كه سمينارهاى تخصصى و علمىِ جهانى با گرايشهاى مختلف در اطراف دنيا - به خصوص در كشورهايى كه با اسلام و با جمهورى اسلامى برخورد دوستانه اى ندارند - براى بررسى اين پديده تشكيل ميشود. اين، اهميت چنين قضيه اى را نشان ميدهد.(4)

نقشه هاى دشمن براى جلوگيرى از تحرك علمى جوانان

دشمنان اسلام و دشمنان ايران و دشمنان سربلندى اين كشور، هميشه ميخواستند مانع

ص: 155


1- . در ديدار پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، 1376/6/19.
2- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان، 1376/11/15.
3- . در ديدار دانشجويان و مسؤولان دانشگاه تبريز، 1378/6/27.
4- . در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28.

شوند از اينكه نسل جوان اين كشور در ميدان تحرّك علمى، همراه با تعهّد ايمانى حركت كند و به جايى برسد و كشور خودش را به جايى برساند. اينها هميشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ايجاد ميكردند و لغزشگاه به وجود مى آوردند. البته پشتوانه ى غرايز هم وجود دارد. گاهى پيرها هم در مقابل بعضى از وسوسه ها دچار لغزش ميشوند؛ جوان كه جاى خود دارد.

هميشه هم از اين چيزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوايل انقلاب، همه ى گروههايى كه با اسلام و انقلاب و نظام اسلامى مخالف بودند، بر روى دانشگاه متمركز شدند؛ بلكه بتوانند محيط دانشگاه را تصرف كنند؛ بلكه بتوانند جوانها را به سمتى بكشانند؛ بلكه بتوانند انقلاب اسلامى و نظام اسلامى و اين حركت عظيمِ پُرجاذبه ى اسلامى را از طرفدارانِ جوانِ فرزانه ى اهل فكر داراى آينده ى علمى محروم كنند. از اين رو در دانشگاه كارهاى زيادى كردند؛ البته اكثر شما يقيناً آن را به ياد نداريد؛ اما براى من مثل همين ديروز است كه آن را ميديدم. آن زمان هم دانشجويان مؤمن، دانشجويان خوب، دانشجويان اصيل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فريب خورده ها، مهم ترين نقش را بر عهده گرفتند. در همين خيابان غربى دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهكهاى گوناگون - تعبير گروهك هم آن وقت پيدا شد - با نامهاى مختلف هر كدام ستادى داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهاى مشخّصى را از دانشكده هاى گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آنجا را اوّل مركز مباحثات سياسى و كارهاى حزبى خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحه خانه تبديل كرده بودند.(1)

ممانعت دشمن از اعتلاى دانشگاهها

دانشگاه را مشغول چه كارى كنند كه دانشجو و استاد را از اين راه باز بدارند؟ يقين بدانيد يكى از چيزهايى كه امروز مورد توجّه سرويسهاى اطّلاعاتى است، اين نكته است كه ببينند چگونه ميتوانند دانشجوى بيدار و دانشگاه آگاه ايرانى را از آن راهى كه ميتواند به اعتلاى كشور بينجامد، منصرف كنند و مانعش بشوند.(2)

مانع تراشى دشمن عليه حركت علمى دانشگاهها

هر وقت حركت سازنده اى در كشور به وجود مى آيد، از آن طرف دشمن براى اينكه

ص: 156


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان، 1379/9/17.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

جمهورى اسلامى نتواند حركات سازنده را انجام دهد، تحريكاتى در كنارش به راه مى اندازد. الان چندى است كه راجع به علم و تحقيق و اهميت آن، حرفهايى جدّى وجود دارد. در ملاقات با بنده - چه استاد، چه دانشجو، چه رؤساى مراكز علمى و دانشگاهى - هر كدام كه درباره ى مسايل دانشگاه حرف ميزنند - كه مكرّر هم اتفاق مى افتد - راجع به اهميت علم صحبت ميكنند و از عقب ماندگيهاى ما در مسايل مربوط به علم و تحقيق و پژوهش و امثال اينها گله و شكوه ميكنند. بنده هم به مسؤولان بارها تذكّر داده ام و تصميمهاى خوبى هم گرفته اند و كارهايى را هم كرده اند.

بنابراين، حركت به سمت رونق دادن به بازار علم و تحقيق و زبده پرورى و ذهنها را در دانشگاهها و مراكز علمى پرورش دادن، چندى است كه جدّى تر از گذشته شروع شده است؛ اما يك وقت شما ميبينيد در دانشگاه بهانه اى پيدا ميشود براى اينكه نه تنها علم و تحقيق، بلكه اصل جريان و روال معمول دانشگاهها هم به خطر بيفتد و دچار وقفه و تعطيل شود! اين كارِ كيست؟ اين كارِ دشمن نيست؟ همان وقتى كه كشور نهايت احتياج را دارد به اينكه جوانان دنبال علم و تحقيق و پرورش نيروى فكرى خود باشند و نظام هم براى اين كار برنامه ريزى ميكند و جدّى تر از گذشته آن را دنبال مينمايد، و اين يك نياز طبيعى است و همه آن را احساس ميكنند، ناگهان عدّه اى پيدا شوند و دانشگاه و دانشجو و استاد و محقق را از كار معمولى خود باز بدارند يا مزاحمت ايجاد كنند.(1)

علت دشمنى با دانش بومى هسته اى در ايران

ميبينيد راجع به مسايل هسته اى در ايران چه جنجالى به راه انداخته اند! ميگويند ايران دنبال دانش هسته اى براى ساختن سلاح هسته اى است. قسمت دوم را دروغ ميگويند، امّا قسمت اوّل حقيقت دارد و حقيقتاً مايه ى دغدغه آنهاست. كدام ملت با وضعيّت صنعتى و علمىِ ملت ايران در دوران بعد از پيروزى انقلاب - يعنى با بازمانده ى ميراث بسيار ناچيز علمى و صنعتىِ دوران طاغوت - توانسته بدون كمك ديگران به اين فناورى بسيار پيشرفته و پيچيده دست پيدا كند؟! آنها اين حقيقت را ميدانند و باعث عصبانيتشان شده است. در حقيقت از اينكه ملت ايران به اين فناورى بسيار پيچيده و سطح بالا دست پيدا كرده است، ناراحتند؛ اما اين ناراحتى از آنجا بيشتر شده است كه فهميده اند ملت ايران فناورى مذكور را خودش خلق كرده و آن را از كسى وام نگرفته است. اگر ما اين پيشرفت در صنعت هسته اى را در داخل كشورمان به وسيله ى مهندسين و خبرگان فلان

ص: 157


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1381/9/1.

كشور بيگانه داشتيم، آن قدر عصبانى نميشدند، امّا ميدانند جوان ايرانى و دانش پژوه و دانشمند ايرانى به يارى مغز و فكر خود توانسته است اين راه دشوار را طى كند. آنها از اين ناراحتند. ميدانند هم كه اين ديگر قابل مبارزه كردن نيست. چه كار ميتوانند بكنند؟

آنها با يك دانش بومى مواجهند. با دانش بومى در يك كشور، نميتوان مبارزه و مجادله كرد و آن را از بين برد؛ چون مالِ اين ملت است؛ جوشيده از درونِ اين ملت است. اين را ميدانند و از اين جهت عصبانى اند. لذا تنها راهى كه پيدا ميكنند اين است كه جنجال بيافرينند و بگويند ايران در صدد ساختن بمب اتمى است. خودشان هم ميدانند كه اين حرف دروغ است؛ خودشان هم ميدانند كه ما در صدد ساخت سلاح هسته اى نيستيم؛ در عين حال از فناورى هسته اى كه مايه ى افتخار ملت ايران است و توليد اوست، ناراحتند و جنجال تبليغاتى در دنيا به راه مى اندازند.(1)

مخالفت دشمن با پيشرفت علم در كشور

در بخشهاى مختلف ما توانسته ايم پيش برويم. البته مخالفان جمهورى اسلامى - كسانى كه اصل وجود جمهورى اسلامى را قبول ندارند و نميپسندند - با پيشرفت علم در كشور ما به شدّت مخالفند؛ چون ميدانند يكى از عوامل استحكام جمهورى اسلامى است.(2)

حذف فناورى هسته اى؛ درخواستى ظالمانه

البته هدف ما استفاده ى صلح آميز از اين فناورى است. چند سال قبل از اين - نه الان - وقتى بحث الحاق به كنوانسيون منع سلاحهاى شيميايى مطرح بود، بنده نظر فقهى خود را به مسؤولان كشور گفتم. نظر فقهى من، مخالفت با به كارگيرى سلاحهاى كشتار جمعى است. ما به صورت فقهى اصلاً با اين قضيه مخالفيم و آن را حرام ميدانيم؛ بنابراين ما اهل سلاح كشتار جمعى و سلاح اتمى نيستيم و دنبال آن هم نميرويم؛ ليكن اين فناورى را هم از دست نميدهيم. اين فناورى، چيز بسيار مهمّى است؛ حق و دستاورد ملت ماست. امريكاييها صريحاً گفتند، بعضى از اروپاييها هم مطرح كردند كه ايران بايد چرخه ى سوخت هسته اى را متوقّف كند! نه؛ اين يك درخواست بى جا و نابحق و ظالمانه است و به هيچ وجه ما زير بار اين نميرويم.(3)

ص: 158


1- . در ديدار خانواده هاى شهداى پيشوا و ورامين، 1382/3/22.
2- . در ديدار وزير امور خارجه و سفرا و كارداران، 1382/5/27.
3- . همان.

دنياى غرب؛ نگران و متوحّش از پيشرفت علمى ايران

از لحاظ علمى، تحقيقاتى و فناورى پيشرفت كرده ايم و كارهاى بزرگى انجام شده است. اينها همان چيزهايى است كه امروز دنيا را نگران و متوحّش كرده است. البته آنها وقتى اسم سلاح هسته اى را مى آورند، خودشان هم ميدانند ما سلاح هسته اى نداريم. آنها از سلاح هسته اى نگران نيستند؛ از دانش هسته اى نگرانند، كه ميدانند اين را داريم. فقط اين يك مورد را ذكر ميكنند، اما تنها اين نيست؛ ما پيشرفتهاى علمى و تحقيقاتى ديگرى هم داريم و ذهنهاى جوان و پويا و پُرنشاط ما كار ميكنند. آنها اين پيشرفتها را ميفهمند؛ لذا نگران و متوحّش ميشوند.

كشورى در نقطه اى از دنيا - كه اروپا از دويست سال پيش تصميم گرفته سيادت علمى خود را براى ابد نسبت به آن حفظ كند - در جاده ى رشد علمى قدم بگذارد؛ آن هم كشورى كه عليه ظلم و استكبار و سياست كلّىِ دستگاههاى غربى - يعنى تقسيم دنيا به مستكبر و مستضعف، ظالم و مظلوم، سلطه گر و سلطه پذير - پرچم برافراشته است. اين، دنيا را متوحّش ميكند.(1)

تلاش قدرتهاى علمى براى توليد يكطرفه ى علم

ما به نوبه ى خود فكر ميكنيم كه بيشترين سرمايه گذارىِ كشور بايد در بخش توسعه ى علمى بشود. اينكه من مطرح كردم بايد دانشگاهها و دستگاههاى علمىِ كشور به سمت توليد علم بروند و يك جنبش نرم افزارى به معناى حقيقى كلمه در اين كشور به وجود آيد، براى اين است؛ زيرا در معادلات فعلى دنيا، طرفى كه فعلاً دست قوى را از لحاظ علمى دارد، به هيچ وجه راضى نيست معادله ى كنونى به ضرر او به هم بخورد. چون ميداند به زيان او خواهد بود؛ بنابراين مايل است همين وضعيت حفظ شود؛ يعنى او توليد كند و به اندازه ى مورد رضايت خودش در اختيار ديگران بگذارد و ديگران هم آنها را ترجمه و از محصول علمى او استفاده كنند؛ بدون اينكه خودشان در زمينه ى توليد و ساختن حقيقت علمى و مفهوم علمى هيچ ميدانى داشته باشند و فعّاليتى بكنند!

آنها ميخواهند ملتها را وابسته نگه دارند؛ لذا ميبينيد از پيشرفتهاى علمى ما عصبانى ميشوند. امروز در بخش انرژى هسته اى كه كارِ بسيار زياد و خوب و باارزشى صورت گرفته، شعار آنها اين است كه ايران سلاح هسته اى نداشته باشد؛ ليكن حقيقت مطلب چيز ديگرى است؛ آنها ميخواهند ايران دانش و فناورى هسته اى نداشته باشد. آنها

ص: 159


1- . در ديدار ائمّه جمعه ى سراسر كشور، 1382/7/14.

ميگويند اگر شما انرژى هسته اى ميخواهيد، ما برايتان نيروگاه ميسازيم؛ خودمان هم سوخت آن را به شما ميفروشيم، تا نيازى نباشد شما نيروگاه بسازيد و براى آن، سوخت توليد كنيد. الان چالش حقيقى بين مسؤولانى كه در اين زمينه تلاش ميكنند و آنهايى كه از بيرون فشار مى آورند، اين است. اين به خاطر آن است كه آنها ميخواهند اين دانش در اينجا وجود نداشته باشد. در مقابل، هرچه هم به آنها ميگويند ما دنبال سلاح هسته اى نيستيم، آنها روى موضع و شعار خود پافشارى ميكنند؛ در حالى كه شعار واقعى آنها اين نيست.(1)

عصبانيت غرب از پيشرفتِ تحقيقات در ايران

تحقيقاتى درباره ى توليد و تكثير سلّولهاى بنيادى صورت گرفت - كه امروز يكى از برادران محقق در آن كار هم در اين جلسه حضور دارند - و گردهمايى علمىِ سطح بالايى در اين خصوص تشكيل شد و افراد از كشورهاى مختلف دعوت شدند و پيشرفتهاى ايران را در اين زمينه ديدند و همه تصديق و تحسين كردند. در گزارشى كه به تازگى در اين باره به من داده شد، آمده است كه بعضيها به شدّت خشمگين و عصبانى شده و اظهار نگرانى كرده اند كه چرا ايران به اين دانش - كه دانش بسيار پيشرفته و بالايى است - دسترسى پيدا كرده است!(2)

نوع مبارزه ى امروز با امريكا

امروز مبارزه با امريكا اينجاهاست. مبارزه با امريكا در ميدان علم هم صدق ميكند. آنجا هم از اينكه پيشرفت علمى داشته باشيم، ناراحتند. از پيشرفت علمىِ مردم ما ناراحتند؛ از پيشرفت اقتصادى مردم ما ناراحتند؛ از اينكه دولت بتواند خدمتى به مردم بكند و گرهى از مشكلات مردم باز شود، ناراحتند. هر كس به عقب ماندگى علمى كمك كند، به نفع امريكا كار كرده است.(3)

غربيها: ما نميخواهيم ژاپن اسلامى به وجود آيد

دانشگاههاى ما امروز كار علمى ميكنند؛ جوانان ما پيشرفتهاى علمى ميكنند؛ در

ص: 160


1- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.
2- . همان.
3- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1382/8/23.

بخشهايى پيشرفتهاى علمى ما دنيا را نگران كرده است؛ اين به بركت انقلاب است. نميخواهند ملت و كشور ايران از لحاظ علمى پيشرفت كند؛ اين را صريحاً گفته اند. يك كشور تا پيشرفت علمى و پيشرفت اقتصادى نداشته باشد، هميشه قدرتمندان به او زور ميگويند. كشور ژاپن كه تحت سلطه و تحت اشغال بود، خود را جمع وجور كرد و از لحاظ علمى پيشرفت نمود. غربيها كه هيچ مايل نيستند به منطقه ى شرق نگاهى بيفكنند و به غير نژاد اروپايى توجّهى بكنند، به خاطر پيشرفت علمى مجبورند آن را جدّى بگيرند. در بعضى از مراكز سياسى يا سياسى - علمىِ امريكا گفته اند ما نميخواهيم يك ژاپن اسلامى به وجود آيد! ژاپن اسلامى يعنى شما. گفته اند نميخواهيم بگذاريم ملت ايران از خود پيشرفت علمى نشان دهد. اينها حركت ملت ايران را ميبينند؛ اين خودباورى را ميبينند؛ اين هم از بركات انقلاب و نظام اسلامى بود.(1)

رشد دانش بومى در ايران؛ از بين برنده ى استكبار و سلطه ى غرب

نگرانى آنها اين است كه از اين ناراحتند كه اين دانش در داخل رشد كرده و روييده است؛ يعنى در واقع بومى است. البته اين به معناى آن نيست كه ما اين دستگاه را اختراع كرديم؛ نه، بلكه به اين معناست كه ما براى فراگيرى اين كار درِ خانه ى آنها نرفتيم. محققان جوان خودمان - همين جوانهايى مثل شما - و صدها مغز متفكر و خوشفكر، توانسته اند اين دستگاه عظيم را راه اندازى كنند و به نتيجه برسانند؛ دانش را در ميان خودشان بارور كنند؛ فناورى را به وجود بياورند و درِ خانه ى اين و آن نروند؛ اين يكى از نگرانيهاى آنهاست؛ چرا؟ چون ميبينيد اين درست بر خلاف آن فلسفه ى استكبارى است كه كشورهايى كه ميخواهند تحت سلطه باشند، نبايد در دانش و فناورى استقلال داشته باشند؛ بايد دستشان دراز باشد؛ محتاج آنها باشند.

آنها ميدانند كه اگر امروز كشور و ملت ايران توانست بر قله ى اين فناورى بنشيند، سخن حق او در دنيا كه همان استقلال امت اسلامى و عزت اسلامى است، بيشتر در بين مسلمانها و در جوامع اسلامى جايگزين خواهد شد و ذهنها بيشتر آن را قبول خواهند كرد؛ از اين ناراحتند؛ لذا جنجال ميكنند. بنابراين، حقيقتِ قضيه غير از آن چيزى است كه آنها ميگويند.

وظيفه ى ملى ما امروز اين است كه دنبال اين فناورى و فناوريهاى مشابه، هر چه كه ما را به اوج قله ى علم نزديك كند، برويم و امروز دنبال كردن آن براى ملت ما واجب

ص: 161


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1382/11/24.

است و براى كسانى كه ميتوانند، وظيفه ى آنهاست، تا بتوانند ملت را به عزت برسانند و از وابستگى رها كنند.(1)

پيشرفتهاى حساس كشور عليرغم محاصره ى هدفمند دشمنان

قدرتهاى مسلط دنيا در آن روز ميفهميدند كه نظام جمهورى اسلامى براى مقاصد قدرت طلبانه ى آنها يك تهديد است؛ اين را درك ميكردند، لذا از اول با او مخالفت كردند؛ اما اين تهديد به خاطر خودِ كشور ايران نبود، بلكه به خاطر اين بود كه جمهورى اسلامى حرف نو و حرف تازه يى است؛ در دنياى اسلام و در عرصه ى سياست بين الملل، حرف و ايده هاى نُوِ جمهورى اسلامى، جزو ايده هاى جذاب است و خيلى از مبانى آنها را متزلزل ميكند.

آنها اين مسايل را ميدانستند، ليكن به خودشان تسلى ميدادند كه جمهورى اسلامى قادر بر ماندن نيست؛ چون در دنيايى كه علم و فناورى حرف اول را ميزند و ثروت هم از راه علم و فناورى به دست مى آيد، وقتى كشورى از لحاظ علمى و فناورى توانايى نداشت و محاصره هم شد - نگذاشتند به آن برسد - به خودىِ خود خواهد خشكيد؛ مرتب به خودشان وعده ميدادند. هم محاصره ى اقتصادى كردند، هم محاصره ى علمى كردند، هم محاصره ى فناورى و تكنولوژيك كردند، هم جنگ را تحميل كردند، هم از طرف مقابل ما در جنگ، هرچه توانستند حمايت كردند و كمكش كردند كه بلكه بتوانند اين مشكلات را آوار كنند روى سر جمهورى اسلامى و آن را از بين ببرند؛ اما حالا ميبينند كه بعد از بيست وپنج سال، جمهورى اسلامى از زير آوارها قد كشيده و بيرون آمده؛ روى پاى خودش ايستاده و به خود متكى و اميدوار است و به آينده خوش بين و در زمينه ى علمى و فناورى هم پيشرفت كرده است. اينها واقعياتى است؛ اين واقعيات را آنها ميفهمند و ميدانند كه در بعضى از زمينه هاى بسيار مهم و حساس، رتبه هاى اول را در دنيا به دست آورده است.(2)

عصبانيت امريكا از سلاح اتمى نيست، از ايرانِ پيشرفته است

چه كسى خيال ميكرد كه در مسابقه ى اختراعات جوانها، ايران در دنيا اول شود؟ جوانهاى ما رفتند و اختراعاتشان را عرضه كردند. شما ميبينيد كه ما در المپيادهاى گوناگون رياضى و فيزيك و شيمى و رايانه و بقيه ى علوم، در دنيا رتبه مى آوريم؛ اين معنايش اين

ص: 162


1- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.
2- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1383/8/15.

است كه ما اين توان را داريم. ما در زمينه ى فناورى هسته اى، دشمن خود را - به قول شطرنج بازها - مات كرديم؛ جنجالها و عصبانيتهاى بعدى به خاطر اين است. من گفتم مسأله ى امريكا سلاح اتمى ايران نيست؛ مسأله اش يك ايرانِ پيشرفته است. پس ببينيد پيشرفت علمى، مسأله ى بسيار اساسى و مهمى است. پيشرفت علمى هم درس خواندن و ميل به تحقيق لازم دارد.(1)

علت مخالفت امريكا با جمهورى اسلامى

دشمنىِ نظام مستكبر امريكايى و هر مستكبرى در دنيا با نظام اسلامى، به خاطر اين است كه ميبيند با نام اسلام و با تعاليم والاى اسلام، كشورى دارد به سمت رشد و توسعه و پيشرفت علمى و عملى حركت ميكند؛ ميداند كه اين، جلوى نفوذ آنها را خواهد گرفت. آنها با هر كشورى كه خارج از قلمرو قدرت آنها به توسعه و پيشرفت علمى دست پيدا كند، مخالفند. آنها با هر كشورى كه در ميدان علم و توسعه، به سمت رقابت با آنها حركت كند، مخالفند. آنها در مناطق مختلف عالم، منافع خودشان را دنبال ميكنند.(2)

عكس العملهاى تند در مقابل حركت علمى ما

حركت علمى ما گرچه يك حركت اسلامى، دينى، عقلانى، اعتقادى و فرهنگى است، اما نبايد انتظار داشت كه سياستمدارانى كه امروز زمام و سررشته ى كار را در دنيا در دست دارند، سراسيمه نشوند و عكس العمل نشان ندهند؛ نه، ممكن است عكس العمل هم نشان دهند؛ كما اينكه امروز در مورد ايران - كه مركز و محور اين حركت است - و در مورد انقلاب دارند عكس العملهاى تند نشان ميدهند و رفتارشان حتّى در ميدان سياسى بسيار خشن است.(3)

رشد تصاعدى حركت كشور و مقابله ى امريكا

كسانى كه چالش عمده ى نظام با آنهاست، مصلحت خودشان را در چه ميبينند؟ امريكا مصلحت خودش را در ايران، با سر پا بودن نظام جمهورى اسلامى، در چه وضعيتى ميبيند؟ او، مصلحت خودش را در ايجاد اختلاف و از بين بردن اين يكپارچگى يى كه امروز شما در مردم مشاهده ميكنيد و در متوقف كردن حركت علمى

ص: 163


1- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1384/1/25.
2- . در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان، 1384/2/18.
3- . در ديدار ميهمانان مركز جهانى علوم اسلامى، 1384/3/21.

كشور ميبيند؛ چون علم و دست برتر علمى، راز پيشرفت هر كشورى در اقتدار اقتصادى، سياسى، نظامى و روحيه اى است. ما اين حركت را سالهاست كه شروع كرده ايم و خوب پيش ميرويم و حركت با روند تصاعدى قابل قبول و با تضاعف بالا ميرود؛ اگر چه كه آنها دلشان ميخواهد اين حركت متوقف شود؛ زيرا مصلحت آنها در متوقف كردن موج خدمت رسانى است.(1)

ممانعت دشمنان از تجهيز كشورهاى اسلامى به علم و فناورى

شما ميبينيد دشمنان دنياى اسلام چه فشارى بر روى مسأله ى انرژى هسته اى در ايران دارند. آنها ميدانند كه ما دنبال بمب اتم نيستيم. آنها از پيشرفت علم در اين كشور، از پيشرفت فناورى در يك كشور اسلامى ناراحتند. يك كشور اسلامى يى كه نشان داده كه تسليم سياستهاى امريكا نيست؛ نشان داده كه از امريكا نميترسد، اين كشور اسلامى بايد به پيشرفت مهم ترين تكنولوژى امروز دنيا - يعنى تكنولوژى هسته اى - مجهز نباشد. آنها به خاطر اين، فشار را وارد ميكنند. البته ما تصميم خودمان را گرفته ايم.(2)

عقب ماندگى علمى مسلمانان در اثر تسلط استعمار

ما ملتهاى اسلامى كه در قرن نوزدهم و در قرن بيستم ميلادى دچار استعمار و دچار تسلط دشمنان شديم، از قافله ى علم عقب مانديم، دشمنان ما قوى شدند و روزبه روز ما ضعيف شديم - آنها خون ما را مكيدند و تقويت شدند، ما خونمان از دست رفت و ضعيف شديم - و كار به جايى رسيد كه سرنوشت امت اسلامى، سرنوشت ملتهاى مسلمان در منطقه ى خاورميانه به خصوص، افتاد به دست حكام ظالم و بى انصاف؛ انگليس در يك دوره اى، بعد هم او ميراث خودش را تحويل داد به شيطان بزرگ معاصر؛ يعنى رژيم ايالات متحده ى امريكا. به هر حال، از ضعف دنياى اسلام استفاده كردند.(3)

سه ميدان مبارزه ى استكبار عليه ايران

من برنامه هاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در سه جمله خلاصه ميكنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پيشرفت و اقتدار علمى. دشمنيهاى

ص: 164


1- . در ديدار استانداران سراسر كشور، 1384/12/8.
2- . در ديدار شركت كنندگان در همايش كنفرانس وحدت اسلامى، 1385/5/30.
3- . در ديدار اقشار مردم، مسؤولان كشورى، لشكرى و سفيران كشورهاى اسلامى، 1385/5/31.

استكبار با ملت ما در اين سه قلم عمده خلاصه ميشود.(1)

نمونه اى از مقابله ى غرب با پيشرفت علمى كشور

در مورد مقابله با پيشرفت علمى هم يك نمونه ى مهمش همين مسأله ى انرژى هسته اى است. در گفته ها، در گفتگوهاى سياسى و غيره ميگويند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هسته اى در ايران موافق نيستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هسته اى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت ايران با اجازه ى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما موافق نيستيم؟ خب موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را داشته باشد.

من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى هسته اى براى كشور ما يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسؤولان كشور در به دست آوردن انرژى هسته اى كوتاهى كنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد. ملت ايران و كشور ايران به انرژى هسته اى و اين توانايى براى زندگى - نه براى سلاح - احتياج دارد.(2)

معلمان؛ يكى از آماجهاى مهم حملات دشمن عليه كشور

من اول امسال عرض كردم كه دشمن، سه هدفِ عقب ماندگى علمى، عقب ماندگى اقتصادى و شكستن يكپارچگى ملى را به جدّ تعقيب ميكند؛ دلار خرج ميكند، مزدور ميگيرد و ورزيده ترين كارشناسهاى سرويسهاى امنيتى را به كار مى اندازد، تا اين سه كار در كشور انجام بگيرد؛ يعنى از لحاظ اقتصادى عقب بمانيم و شكست بخوريم؛ از لحاظ علمى، پيشرفتى را كه شروع شده است، متوقف كنيم؛ از لحاظ يكپارچگى ملى هم اين وحدتى را كه وجود دارد، بشكنيم و به جان هم بيفتيم. دشمن دارد اين سه هدف را دنبال ميكند.

در دو بخش از اين سه هدف، يكى از آماجهاى مهم، معلمانند؛ هم در بخش پيشرفت علمى، هم در بخش وحدت اجتماعى. البته امروز اوج فعاليتهاى دشمن است؛ اما از بيست سال، بيست و پنج سال قبل هم اين توطئه ها وجود داشته است كه بنده از نزديك شاهدش بوده ام. در مقابل اين موج توطئه و فشار توطئه، جامعه ى معلمين مثل كوه ايستاده اند.(3)

ص: 165


1- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1386/1/1.
2- . همان.
3- . در ديدار معلمان، 1386/2/12.

عزم راسخ براى پيشرفت علم، عليرغم كارشكنيها

اگر اين ملت بتواند خودش را به قله هاى پيشرفت و علم و ترقى برساند، يك دروازه ى عظيمى جلوى راه ملتها براى رفتن به سمت معنويت باز ميشود. لذا كارشكنى ميكنند، مخالفت ميكنند، تبليغات سوء ميكنند، تحقير ميكنند، از فشارهاى سياسى و اقتصادى استفاده ميكنند؛ براى اينكه اين ملت نتواند به اين مقصود برسد؛ اما عزم ما و عزم اين ملت، عزم راسخى است و راه را ادامه ميدهد؛ اينجاست كه نقش نيروى جوان، خودش را نشان ميدهد.(1)

روش صهيونيستىِ حذف رقباى علمى و ضرورت مبارزه با آن

امروز يكى از سياستهاى رايج و متداول در دست و بال شبكه ى خطرناك صهيونيستى دنيا و عوامل دولتى شان در كشورهاى مختلف، اين است كه جوانها را - به خصوص در كشورهاى اسلامى و به خصوص در كشورهايى كه ممكن است در مقابل آنها به عنوان يك رقيب علمى يا رقيب سياسى قد علم كنند و منافع آنها را به خطر بيندازند - از نگاه جدى به زندگى باز بدارند. آنها ميخواهند اين جوانها را ضايع كنند؛ آنها براى اين كار برنامه ريزى كرده اند. مقابله ى با اين برنامه ريزى، علاوه بر اينكه يك وظيفه است، يك حركت شجاعانه ى سياسى است؛ لذا بخشهاى مربوط به امور دينى، وزارت ارشاد، كارهاى علمى، بخشهاى وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالى و آموزش پزشكى، جزو بخشهاى بسيار حساس در برنامه ريزيهاى كلان دولت محسوب ميشوند و وظايف بزرگى را بر دوش دارند.(2)

حقيقتِ ناراحتى غربيها از رسيدن به اوج يك فناورى

ببينيد همين چند روز قبل از اين رييس جمهور امريكا گفت: ما روى ايران فشار مى آوريم تا مردم ايران به اين نتيجه برسند كه دنبال انرژى هسته اى رفتن برايشان صرفه ندارد. معناى اين حرف اين است كه رسيدن ملت ايران به يك اوج فناورى يى كه حالا مظهرش از نظر آنها مسأله ى انرژى هسته اى است، به قدرى ملتهاى ديگر را سر شوق مى آورد، تواناييهاى ملتهاى مسلمان را به آنها ميباوراند كه ديگر آنها نميتوانند اين را كنترل كنند؛ نميتوانند مهار كنند. ميخواهند نرسد.

البته اسم ديگرى رويش ميگذارند؛ ميگويند: ما از بمب اتم ميترسيم! اما خوب،

ص: 166


1- . در ديدار انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1386/2/19.
2- . در ديدار رييس جمهور، مسؤولان و كارگزاران نظام، 1386/4/9.

خودشان هم ميدانند، خيليها هم در دنيا ميدانند كه دروغ ميگويند؛ مسأله ى آنها مسأله ى بمب اتم نيست. ميدانند كه ايران به دنبال سلاح هسته اى نيست؛ به دنبال دانش هسته اى است، به دنبال فناورى هسته اى است؛ آنها از همين ناراحت اند. يك ملت بدون اينكه از آنها اجازه گرفته باشد، بدون اينكه از آنها كمك گرفته باشد - دست گدايى به سوى آنها دراز كرده باشد - از درون خود بتواند يك چنين فورانى بكند و اوجى بگيرد. اين است كه آنها را عصبانى ميكند.

«ما از فلان جناح، فلان گروه حمايت ميكنيم»؛ چرا؟ چون آن جناح گفته يا وعده كرده كه با پيمودن اين گونه راهها موافق نيست؛ با ايستادگى موافق نيست؛ موافق اين است كه برويم پيش امريكا عرض بكنيم خدمتشان كه شما اجازه بدهيد ما پيشرفت كنيم (!) از دهان گرگ طعمه را با مذاكره نميشود گرفت؛ با قدرت بايد گرفت.(1)

دستپاچگى اردوگاه استعمارى در برابر پيشرفت علمى ايران

اردوگاه سرمايه دارى و استعمارى با همه ى توان سياسى خود، با همه ى قدرت مالى و اقتصادى خود و با همه ى شبكه هاى تبليغاتى خود، دارد فشار مى آورد تا شايد بتواند ملت ايران را وادار به عقب نشينى و تسليم بكند؛ نه فقط از حق هسته اى - حق هسته اى يكى از حقوق ملت ايران است - بلكه ميخواهند ملت ايران را از حق عزتش، از حق استقلالش، از حق قدرت تصميم گيرى اش و از حق پيشرفت علمى اش، وادار به عقب نشينى كنند. ملت ايران امروز در جاده ى پيشرفت علمى و پيشرفت فناورى افتاده و ميخواهد دو قرن عقب افتادگى خود را در دوران طاغوتها، جبران كند. اينها دستپاچه شده اند و نميخواهند ملت ايران - كه در اين نقطه ى حساس دنيا قرار گرفته است و به عنوان پرچمدار اسلام شناخته شده - به اين توفيقات دست پيدا كند؛ لذا فشار مى آورند. اما ملت ايران ايستاده است.(2)

ممانعت دشمن از نشاط در محيط علمى كشور

اينها نميخواهند جوان ايرانى در كارگاه، در آزمايشگاه، در دانشگاه، در محيط علمى، در محيط كار و تلاش صنعتى و كشاورزى بانشاط باشد. آن جوانى كه سرگرم مسايل شهوانى جنسى باشد يا اسير مواد مخدر باشد، نه حال كار كردن دارد، نه حوصله ى فكر كردن دارد، نه نيروى كار كردن دارد، نه ابتكار دارد، نه عزم و اراده ى راسخ و لازم را

ص: 167


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم آذربايجان به مناسبت روز 29 بهمن، 1386/11/28.
2- . در ديدار مردم شيراز، 1387/2/11.

دارد. امروز توطئه هاى سازمان يافته براى كشاندن جوان ايرانى به شهوات، به مواد مخدر، به سرگرميهاى گوناگون جنسى، يك توطئه ى بسيار خطرناكى است. مبارزه ى با آن در درجه ى اول بر عهده ى خودِ آحاد ملت، به خصوص جوانهاست.(1)

ص: 168


1- . در مراسم نوزدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1387/3/14.

فصل دهم: لزوم تفكيك فرهنگ غلط غرب از علم غربى

نسبى بودن ارزش علم و صنعت

الان علم در خدمت سلاحهاى اتمى و در دست اسرائيل است. آيا اين ارزشمند است؟ نخير، هيچ ارزشى ندارد. ارزش اين چيزها نسبى است. ارزش مطلق، متعلق به اينها نيست. البته چيزهاى ارزشمند مطلق وجود دارد. اصلاً مبانى اديان، مطلق كردن ارزشهاى صحيح و راستين است؛ منتها علم و صنعت و تكنولوژى، از آن ارزشهاى مطلق نيست؛ تا در كجا به كار برود، تا در دست چه كسى باشد، تا از آن چگونه استفاده بشود؛ هنر هم از اين قبيل است.(1)

اشكال تأثير از جنبه هاى غير علمى دشمن

اين وابستگى را نبايد با اشتياق به فراگيرى علم - كه هرجا انسان آن را بيابد، دنبال آن خواهد رفت - اشتباه كرد. گاهى علم در دست دشمن ماست؛ پيش دشمن ميرويم، زانو ميزنيم و از او علم را فرا ميگيريم؛ اين اشكالى ندارد. ارزش علم فراتر از اين است كه انسان به خاطر آن، حتّى سراغ كسى كه با او مخالف است، نرود. اين يك بحث است؛ تحت تأثير آن دشمن قرار گرفتن از غير جنبه ى علم - يعنى جنبه ى سياست، فرهنگ و چيزهاى ديگر - يك بحث ديگر است. آنچه كه براى ما درست كردند، اين دومى است. آنچه كه براى - به اصطلاح رايج - جهان سوم خواستند و برنامه ريزى كردند، اين دومى است. اتفاقاً كارى كردند كه اولى انجام نگيرد.(2)

ص: 169


1- . در ديدار مسؤولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى، 1370/4/25.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به مناسبت هفتمين سالگرد تشكيل اين شورا، 1370/9/20.

در استفاده از محصولات تمدن غرب، بايد گزينشى عمل كنيم

ما در استفاده از محصول فكر و عقل و تجربه ى بيگانگان، معتقد به گزينشيم؛ يعنى هر چه را كه لازم داشتيم و براى ما خوب بود، گزينش ميكنيم و برميداريم. ما با چه مخالفيم؟ با اين مخالفيم كه خارجيها هر روشى را كه خودشان ميخواهند، به ملّت ما تزريق كنند؛ يعنى آنها گزينش كنند و به ما بدهند. ما با اين مخالفيم. ما هم امروز ميخواهيم هر چه را لازم داريم و برايمان مفيد است، خودمان از تمدّن و فرهنگ غربى انتخاب كنيم و براى خودمان برداريم. شما غربيها چرا برخلاف ميل ما، چيزهايى را كه برايمان لازم است، نميدهيد؟! بهترين پيشرفتهاى علمى ممنوع است؛ فناورى پيشرفته ممنوع است؛ علوم دقيق ممنوع است؛ نسخه هاى كمياب ممنوع است. اما، بى حجابى آزاد است؛ مشروبات الكلى آزاد است؛ فيلمهاى آموزش بدترين روشهاى جنسى، آزاد و فراوان و زوركى است و اگر دمِ مرزها بند و بستى باشد - مثل اينجا - بايد قاچاقى وارد كشور كنند! حرف ما اين است.(1)

استفاده از علوم غربى

ما ابايى نداريم كه آنچه خوب و زيبا و معقول و منطقى و با اصولمان سازگار است، از هر كسى در دنيا بگيريم؛ حتى اگر آن كس دشمن خودمان باشد. ما كه «اُطْلُبُوا الْعلم وَلَوْ بِالصِّينِ» (2) را هزاروچهارصد سال است مرتّب تكرار ميكنيم؛ ما كه در دانشگاههاى خودمان علومى را كه مبتكر و مروّج آن غربيها بودند، آورده ايم و تبليغ و ترويج ميكنيم؛ ما كه حتّى جايزه ميدهيم و دانشجويانمان را به خواندن آن علوم وا ميداريم، سزاوار اين تهمت نيستيم كه گفته شود هر چيزى را از بيگانگان، هرچند خوب هم باشد، رد ميكنيم. خير؛ اصلاً چنين نيست. چنانكه بيگانگان فرهنگ خوبى داشته باشند، ما آن فرهنگ را هم ميگيريم.(3)

استفاده از علوم و محسّنات تمدن غرب

اسلام در آن روز ميگفت كه براى علم اگر لازم است، به چين برويد. پيداست كه اسلام چيزى را به نام «تمدّن چين» و «علم چين» و «فرهنگ چين» قبول دارد و هيچ وقت آن را انكار نميكند. براى همين هم بود كه مسلمانان ترجمه و استفاده از متون

ص: 170


1- . در ديدار طلّاب و دانشجويان و اقشار مختلف مردم، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1373/9/27.
2- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.
3- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 1377/12/6.

ديگران را به راه انداختند.

امروز هم ما صريحاً اعلام ميكنيم و بارها هم گفته ايم كه مدنيّت غربى، عيوب بسيار بزرگى دارد؛ البته محسّناتى هم دارد كه بايد از آنها استفاده كرد. ما هيچ وقت كسى را تحقير نميكنيم؛ اما آنها تحقير ميكنند.(1)

قانون شكنى شبهه افكنان در حوزه ى انديشه

در حوزه ى انديشه، قانون شكنى ميكنند. حوزه ى انديشه و فكر هم قوانينى دارد و بايد از آن قوانين پيروى كرد. اگر كسى درباره ى يك مبناى فكرى شبهه اى دارد، قانونش اين است كه آن را در مراكز تخصصى و محافل علمى مطرح كند. يا بايد شبهه را برطرف كرد و از ذهن خود زدود، يا اگر شبهه اشكال واقعى است، آن را به يك نظريّه تبديل كرد و ذهنهاى اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. اين حضرات از اين قانون پيروى نميكنند. شبهه اى به ذهن آنها مى آيد، خودشان دچار بى اعتقادى ميشوند و بر اثر هزار گونه ابتلا و گرفتارى، پايه هاى ايمان عميق قلبى شان را موريانه ى هوى و هوس و رفاه زدگى و دنياطلبى ميجود و ميخورد و شبهه دار ميشوند؛ آن گاه مى آيند شبهه را در افكار عمومى مطرح ميكنند و اسمش را هم تجديدنظر ميگذارند! اين خيانت به افكار عمومى است.(2)

لزوم تفكيك بين علم و فرهنگهاى غلط غرب

نكته ى آخر اين است كه پيشرفت علمى و اقتباس علمى - كه من به اقتباس معتقدم؛ اما به ترجمه ى محض و اكتفاى به ترجمه، معتقد نيستم - كارى لازم است و اسلام هم ما را به اين، امر ميكند. به هرحال، گرفتن علم از ديگران، با گرفتن فرهنگِ ديگران اشتباه نشود. اين مغالطه ى بزرگى است كه كسى بگويد علم غربيها خوب است، پس فرهنگ و سيستم زندگى و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اينها با هم ملازمه اى ندارد. علمشان خوب است؛ اما اين علم، پروريده و ساخته ى اين فرهنگ نيست؛ حتّى اين فرهنگ به اين علم ضرر هم ميزند. علم، مولّدها و عناصر به وجود آورنده ى خاص خود را دارد؛ بايد آنها را پيدا كرد.

فرهنگ بى بندوبارى، بى دينى، خودپرستى، گرايش به پول و مادّه و اصيل دانستن مادّى گرى و ارزشهاى مادّى، فرهنگهاى غلطى است كه امروز غرب دچار اينهاست. اگر

ص: 171


1- . در ديدار وزير امور خارجه و سفيران جمهورى اسلامى ايران در خارج از كشور، 1378/5/25.
2- . در ديدار جوانان استان اصفهان، 1380/8/12.

آن مردم، پارسا و صالح و نيكوكار و كم اعتنا به زخارف دنيا بودند، اين دانش براى دنيا مفيد ميشد؛ همچنان كه در دوره ى شكوفايى اسلامى در قرن چهارم و پنجم و ششم هجرى، برجستگان علمى يى به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه ى آن روز رساندند و به هيچ وجه فرهنگى كه امروز در غرب رايج است - فرهنگ بى بندوبارى و بى دينى و امثال اينها - بر آنها حاكم نبود؛ مثل ابن سيناها، محمّدبن زكريّاى رازيها، خوارزميها و ديگران. اينها در فرهنگى مثل فرهنگ غرب رشد نكردند؛ همچنان كه دانشمندان بزرگ غرب و كسانى كه دانش غرب را پايه گذارى كردند، هرگز در چنين فرهنگى رشد نكردند. بنابراين، پيشروى و برترى علمى غرب را به هيچ وجه به معناى برترى فرهنگ غرب ندانيد.(1)

خلأ معنويت؛ دليل مخالفت مسلمانان روشن بين با تمدن غرب

اينكه گفته ميشود اسلام گرايانِ روشنفكر و روشن بين با تمدن غربى مخالفند، خود معاندان غربى نعل واژگونه ميزنند؛ وانمود ميكنند اينها با علم و پيشرفت مخالفند؛ در حالى كه مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربى، به خاطر پيشرفت علمى و مبارزه با خرافات و علمى كردن همه ى روابط اجتماعى نيست؛ به خاطر خلأ معنويت و فضيلت در اين مجموعه ى دنيايى است.(2)

علم آموزى بدون تقليد فرهنگى از غرب

پس شاگردى كردن اولاً، به معناى شاگرد ماندن نيست، كه خيال كنيم هميشه ما بايد شاگرد آنها بمانيم؛ نخير، همت كنيد؛ خواهيد ديد آنها مجبور ميشوند از شما ياد بگيرند. ثانياً، شاگردى كردن در علم، به معناى تقليد كردن در فرهنگ نيست؛ اين نكته ى بسيار مهمى است. در زمان قاجاريه اولين بار نشانه ها و نمونه هاى فرهنگ غربى وارد كشور شد. ايرانيهاى اعيانِ دربارىِ آن روز كه اولين قشرهايى بودند كه با اروپاييها ارتباط برقرار كردند، نخستين چيزى كه ياد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوه ى معاشرت آنها را ياد گرفتند. اين خطِ اشتباه و خطا از همانجا ترسيم شد.

عده يى فكر ميكنند چون غربيها از لحاظ علمى بر ما برترى دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگى و روابط اجتماعى و سياسى مان را از آنها ياد

ص: 172


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380-1381، 1381/7/3.
2- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللَّه مجتهدى، 1383/3/21.

بگيريم؛ اين اشتباه است. اگر استادى در كلاس به شما درس بدهد و خيلى هم استاد خوبى باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگى انتخاب كنيد كه او ميپسندد؟ اگر اين استاد عادت بدى هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ فرض كنيد استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش ميكند؛ شما علم را از او ياد بگيريد، چرا اين كار را از او ياد ميگيريد؟ اروپاييها كارهاى غلط و خطا و رفتارهاى زشت الى ماشاءالله دارند؛ چرا بايد اين كارها را از آنها ياد بگيريم؟ آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربيها ميگفت: ما بايد از فرق سر تا نوك پا غربى شويم. چرا؟

ما ايرانى هستيم و بايد ايرانى بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم. آنها بيشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما ميرويم علمشان را ياد ميگيريم؛ چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم؛ اين چه منطق غلطى است؟ چون آنها به دليلى بايد چيزى به نام كراوات دور گردنشان ببندند - كه البته ما نميگوييم شما چرا كراوات ميبنديد؛ كراوات مال آنهاست - آيا ما هم بايد از آنها تقليد كنيم؟ منطق ما براى اين كار چيست؟ چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرف زدن و حتّى لهجه ى آنها را تقليد كنيم؟ من گاهى ميبينم در تلويزيون گزارشگر ما از فلان نقطه ى دنيا دارد به زبان فارسى گزارش ميدهد و مطلب مربوط به ايران است؛ اما زبان فارسى را طورى حرف ميزند، مثل اينكه يك انگليسى دارد به زبان فارسى حرف ميزند! اين، ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من بايد به خاطر ايرانى بودنم احساس حقارت كنم؟ من به زبانِ خودم افتخار ميكنم؛ من به فرهنگِ خودم افتخار ميكنم؛ من به وطن و كشور و گذشته ى خودم افتخار ميكنم؛ چرا بايد از آنها تقليد كنم؟ براى تقليد از آنها دليلى ندارم. علم آنها بيشتر است؛ خيلى خوب، ما علمشان را ياد ميگيريم و اگر هزينه يى هم داشته باشد، ميپردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفته اند كه علم را بايد با پول عوض كرد.(1)

تأكيد بر استفاده از دانش روز

من به استفاده ى علمى - يعنى استفاده ى از دانش جديدى كه غرب در اختيار دنيا گذاشته و در آن پيشرفت پيدا كرده - تأكيد ميكنم. حتماً بايستى از دانش روز استفاده كنيم؛ و اين ميتواند به ما كمك كند؛ ابزارى است كه متعلق به بشريت است؛ بايد از اين بهره ببريد و استفاده كنيد و به نصرت الهى مطمئن باشيد.(2)

ص: 173


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
2- . در ديدار ميهمانان مركز جهانى علوم اسلامى، 1384/3/21.

ص: 174

بخش سوم ايران و علم

اشاره

ص: 175

ص: 176

فصل اول: سابقه ى شكوهمند علمى در ايران

سابقه ى همزيستى علم و دين در ايران

در كشور ما، هزار سال علم و دين در كنار يكديگر بودند. علما و پزشكان و منجمان و رياضيدانهاى بزرگ تاريخ ما - آن كسانى كه امروز نامشان و اكتشافاتشان هنوز در دنيا مطرح است - جزو علماى بالله و صاحبان دين و متفكران دينى بودند. ابن سينايى كه هنوز كتاب طب او در دنيا به عنوان يك كتاب زنده ى علمى مطرح است و در شؤون مختلف به عنوان يك چهره ى برجسته ى تاريخ بشر، در همه ى صحنه هاى علمى دنيا در اين هزار سال مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و بعضى كارها در تاريخچه ى علم به نام او ثبت شده، يك عالم دينى هم بوده است. محمّدبن زكرياى رازى و ابوريحان بيرونى» و ديگر علما و دانشمندان و متفكران و مكتشفان و مخترعان دنياى اسلام نيز همين طور بوده اند. اين، وضع كشور ما و دنياى اسلام بود.(1)

ناباورى نسل امروز نسبت به گذشته ى پرافتخار علمى

يك نكته ى ديگر اين است كه با آن سابقه ى علمى كه ما در گذشته داشتيم، متأسفانه نسل امروز از آن بى خبر است. ميدانيد كه گذشته ى علمى ايران، واقعاً چه گذشته ى پُرافتخارى بوده است. گاهى ميگويند كه فلان چيز قرون وسطايى است؛ غافل از اينكه قرون وسطا براى اروپا روزگار ننگ است، اما براى ما روزگار نور است.

شما قرن چهارم هجرى را نگاه كنيد. كتاب «تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى»، نوشته ى «آدام متز»، نشان ميدهد كه تمام محيط اسلامى، اصلاً بازار علم دنياست، و آن نقطه ى اصلى اش هم ايران است؛ يعنى همين اصفهان و رى و فارس و خراسان و هرات و مرو و.... اين شهرها مركز و قله ى علم دنيا بوده است؛ اما متأسفانه نسل امروز اينها را

ص: 177


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

نميداند. اين ندانستن، نه به معناى اين است كه همين مطالبى را كه من گفتم، نميداند؛ چرا، اين مطالب را صد بار شنيده است؛ همه در كتابها هم گفته اند؛ همه جا هم گفته اند؛ اما باورش نيست! بى آنكه به زبان انكار كند، يك حالت ناباورى در همه ى نسل امروز و نسل قبل، نسبت به گذشته ى ايران وجود دارد؛ علتش هم اين است كه تمدن غرب و اين تكنولوژى پُرسروصدا، آنچنان آمده فضا را پُر كرده، كه حتّى كسى جرأت نميكند به شجره نامه ى خودش نگاه كند!

امروز علم در دست آنهاست - در اينكه شكى نيست - اما ميخواهند گذشته ى علمى ملتها را هم نفى كنند؛ البته در جاهايى كل تمدنها را نفى ميكنند! اين غربيها و اروپاييها كه به نقاطى از دنيا - مثل مناطقى از امريكاى لاتين - رفتند، كل تمدن را نفى كردند!(1)

تأثير يادآورى گذشته ى علمى بر پيشرفت ما

البته در مورد ايران نميشده اين كارها را بكنند؛ چون اين همه كتاب و اين همه اثر علمى و اين تاريخ مشعشع وجود دارد و نميتوانستند كارى بكنند؛ اما اثرش را از ذهنها زدوده اند؛ شما بايد كارى كنيد و اين را برگردانيد. در پيشرفت علمى ما، واقعاً اين يادآورى اثر دارد. اين نسل اگر بداند كه استعداد و گذشته ى آنچنانى دارد، يك طور به آينده خواهد نگريست؛ اما اگر تصور بكند كه هرچه هست و نيست، دست اروپاييهاست و هميشه ما بايد دنبال آنها باشيم، اين در پيشرفت علمى ما طور ديگرى اثر خواهد گذاشت.(2)

علم و فرهنگ، دو مقوله ى مختلف

كشور ما، نه فقط در گذشته ى هزار و چند صد ساله، بلكه در گذشته هاى نزديك هم، از لحاظ فرهنگى يك كشور برجسته بوده است. فرق است بين علم و فناورى و تبعات آن، و فرهنگ. اين دو، دو مقوله است. اگر چه خود علم هم جزو شاخه هاى فرهنگ است؛ اما فرهنگ به معناى خاص كه عبارت باشد از ذهنيّات و انديشه ها و ايمآنها و باورها و سنتها و آداب و ذخيره هاى فكرى و ذهنى يك ملت، اينها را ميتوانيم به عنوان «فرهنگ به معناى خاص» نام گذارى كنيم. از اين جهات، ما نه فقط از دنياى پيشرفته در علم و فناورى عقب نيستيم، بلكه در بسيارى از جهات از آنها جلوتر هم هستيم.(3)

ص: 178


1- . در ديدار اعضاى گروه دانش صداى جمهورى اسلامى ايران، 1370/11/15.
2- . همان.
3- . در جمع ادبا، شعرا و هنرمندان استان آذربايجان شرقى، 1372/5/8.

اعتزاز به ايرانى بودن با آثار علمى گذشته

آثار گذشته، حتماً بايد منعكس شود. يكى از چيزهايى كه ما الان كمبود داريم، اين حسّ اعتزاز به خود است. آن قديميهاى ما هم، در آن دوره ى قبل كه ميخواستند آن اعتزاز به ايرانى بودن را زنده كنند، چسبيدند به آثار غير قابل انتقال و غير قابل استفاده! يك چيزهايى؛ مثلاً فرض كنيد آثار تخت جمشيد. البته تخت جمشيد چيز مهمّى است، اما چيزى كه يك ملت بايد خودش را به آن متّكى كند، علم است؛ حتى در تخت جمشيد هم كه بنده رفتم آنجا، ديدم اگر نسبت به تخت جمشيد خوب كار كنند، اين هم نشانه ى پيشرفت علمى است؛ يعنى چيزهايى در اين بنا وجود دارد كه حاكى از اين است كه دستگاهى كه اينجا را ساخته، از علم برخوردار بوده و صِرف يك هنر نيست. چون هنر با علم، بينشان عموم و خصوصِ مِن وجه است. ميتواند جايى علم باشد و هنر نباشد، يا هنر باشد و علم نباشد. لكن در آنجا علم وجود دارد.(1)

احياى گذشته ى علمى براى ايجاد روحيه ى علمى

منظورم اين است كه احياى آثار علمى گذشته، اين حالت اعتزاز به نفس را در ملت ما به وجود مى آورد. اين طور نباشد كه مردم خيال كنند «ما كه استعداد نداريم!» بايد معلوم شود كه اين ملت، ملت بااستعدادى است. بنده مكرّر، در بحثهاى مختلف مقيّد هستم كه اين معنا را تكرار كنم. من از كسانى كه در دانشگاههاى درجه يك امريكا و اروپا بودند، اين مطلب و اين معنا را شنيدم كه «ايرانيها استعدادشان از متوسّط استعدادهاى دنيا، بالاتر است.» اين، مال معمول ايرانيهاست. اما در بين اينها، كسانى هستند كه از برجستگانند؛ و شايد اين هم در آن گزارشها بوده است كه برجستگانشان، از برجستگان بسيارى از ملتها، بيشتر است. اين، چيز خيلى مهمى است. اين را واقعاً بايد باور كنيم. اگر جوانان ما اين را باور كنند، ببينيد براى تحصيل علم و كمالات چه روحيه اى پيدا خواهند كرد! اينهاست آن چيزهايى كه لازم است.(2)

سابقه ى علمى و فرهنگى درخشان در ايران

ديگر نقطه ى قوّت ملت ايران، عبارت است از سابقه ى كهن و ريشه دار تاريخى، فرهنگى، علمى و غيره كه در وجود آن ترديدى نيست. ملتى را كه تازه امروز از زير بوته

ص: 179


1- . در ديدار ناشران و مؤلّفان كتابهاى برگزيده ى سال، 1372/10/7.
2- . همان.

بيرون آمده و تبديل به يك ملت شده و فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ و بزرگان است، نميتوان با ملتى مقايسه كرد كه روزى بزرگ ترين دانشمندان دنيا از آنِ او بودند و اين امتياز هم نه يك بار و دوبار، كه قرنهاى متمادى مربوط به او بود. در قرنهاى بعد از اسلام، يعنى از قرن چهارم هجرى به بعد، تا چند قرن - نميخواهم به طور دقيق مرزبندى كنم؛ چون مرزهاى قرون، محلّ اختلاف و خدشه است. اما اصلش مسلّم است - بزرگ ترين دانشمندان دنيا در رشته هاى مختلف علوم - چه در رشته ى طبيعى، چه در رشته ى انسانى، چه در رشته ى نجوم و چه در ادبيات و فلسفه و رياضى - ايرانى بودند و از ميان آنها «فارابى» ها، «ابن سينا» ها، «فخر رازى» ها، محمّدبن زكرّياى رازى» ها، «خوارزمى» ها و «خيّام» ها و «فردوسى» ها و «سعدى» ها برخاستند. اينها گذشته ى ملت ماست.(1)

نيرنگ پهلويها در ناديده گرفتن پرچمدارى ايران در علم پس از اسلام

در زمان رضاخان و پسرش، اگر در اين كشور ميخواستند از گذشته ى تاريخى و فرهنگى ياد كنند، ناگهان پا را از سال 1330، 1340 و 1350 هجرى برميداشتند و به قبل از هجرت ميگذاشتند! به يكباره هزاروسيصد، چهارصد سال را حذف ميكردند! در حالى كه پيشرو بودنِ ملت ايران در فرهنگ و معرفت، و پرچمدارى اش در علم، مربوط به همين هزاروسيصد، چهارصد سال؛ يعنى مربوط به اسلام است. آنها اين سالهاى حقيقى را حذف ميكردند و به سراغ سالهاى قبل از ظهور اسلام كه تاريخى مبهم و گنگ دارد، ميرفتند. به سراغ گذشته اى ميرفتند كه در آن، غير از كاخهاى تخت جمشيد، سرستونها و برخى نقّاشيها، چيز ديگرى نبود. از آن گذشته ى گنگ و مبهم كه كتاب و علم و دانش و ادبيات و فرهنگى باقى نيست! ببينيد چه كلاهى ميخواستند برسر ملّت ايران بگذارند!(2)

ايرانيها؛ مولف بيشترين كتاب دينى و عربى

همين ملت، همين دودمان و سلسله ى بشرى كه در اين منطقه زندگى ميكنند، روزگارى برترين پرچمهاى دانش را در علوم طبيعى، علوم انسانى، علوم نظرى، علوم دينى و علوم محض در اختيار داشتند. در حالى كه اسلام از كشورهاى عربى به ايران

ص: 180


1- . در ديدار ارتشيان، به مناسبت روز ارتش، 1373/1/24.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

آمد؛ اما بيشترين كتاب دينى، بيشترين تفسير، بيشترين حديث، بيشترين كتاب فقه و حتى بهترين كتابهاى لغت عربى را ايرانيها نوشتند. اين يك واقعيت است. بهترين كتابهاى عربى را ايرانيها نوشته اند. معروف ترين كتاب لغت عربى، «قاموس فيروزآبادى» است. كسانى كه خواستند كتاب لغت خوبى در عربى بنويسند، مثلاً شرح اين قاموس را نوشتند و از اين قبيل. پس، اين يك نكته كه ملت ايران از لحاظ استعداد، داراى چنين سابقه اى است.(1)

استعداد بالاى ايرانيان در علوم مختلف

آقايان! ايرانى داراى يك استعداد برتر از متوسط بشرى در سطح جهان است؛ اين را، هم تاريخ اثبات كرده، هم مطالعاتى كه روى آدمهاى گوناگون در مناطق مختلف شده، نشان داده است. البته همه ى ملتها آدم برجسته دارند؛ بحث سر متوسط است. متوسط استعداد در اين مرز و بوم، از متوسط استعداد در سطح جهان بالاتر است؛ قاعدتاً هم بايد همين طور باشد. شما به گذشته ى اين كشور نگاه كنيد؛ آن وقتى كه هنوز سياستهاى مخرب استعمارى روى خاندانهاى پليد سلطنتى در اين كشور چنگ نينداخته بود، همه جا نشانه هاى اين برجستگى را ميبينيد. اگر در دانشهاى عقلى محض است - مثل فلسفه و عرفان - اگر در پيشرفتهاى علمى است، اگر در گسترش دانشهاى بشرى و كشف مناطق جديد در محيط دانش انسانى است، اگر در علوم انسانى است - مثل ادبيات و هنر - اگر در علوم دينى است - مثل فقه و حديث و تفسير - ميبينيد ايرانيها نه تنها در دنياى اسلام - كه بلاشك از همه جلوترند - بلكه در سطح جهان هم يكى از برجسته هايند؛ اين دليل بر آن است كه اينجا زمينه ى استعداد و تواناييهاى ذهنى را دارد. امروز آن روزى است كه بايد اين زمينه ى خوب، بدون هيچ مانع و رادعى رشد كند.(2)

يكه تازى استعداد ايرانى در ادوار تاريخ

ما امروز خوشبختانه به بركت انقلاب، از لحاظ مواد لازم، مشكلى نداريم؛ مواد انسانى - يعنى استادان خوب در رشته هاى مختلف - داريم؛ فضا تا حدود قابل قبولى داريم؛ طالب و دانشجو، ده برابر، يا بيش از ده برابر قبل از انقلاب داريم. دانشجويان بااستعداد! استعداد هم كه طبيعى و بومى سرزمين ماست. در طول تاريخ، كِى بوده كه

ص: 181


1- . همان.
2- . در بازديد از كارخانه هاى صنايع مكانيك وزارت دفاع، 1373/6/31.

ايرانى، استعداد خودش را نشان نداده باشد؟

در همه ى ادوار تاريخ كه شما نگاه ميكنيد - از بعد از اسلام به اين طرف كه ما تاريخ مدوّنش را داريم؛ قبل از آن متأسّفانه تاريخ مدوّنى نداريم. من نميخواهم آن را نفى كنم؛ گاهى انسان اشاره ها و نشانه هايى مشاهده ميكند كه همين جلوه ها در آنجا هم نشان داده ميشود. البته در آن نظامهاى طبقاتى كذايى، خيلى هم انتظار نبوده است كه اين چيزها پيشرفت كند - بعد از اسلام كه آن آزادى و آن تساوى اسلامى وجود داشته است، در طول اين هزار و مثلاً دويست سال، در دنياى اسلام كه از اقيانوس هند تا اقيانوس اطلس است، ببينيد چه كسانى يكّه تاز ميدان دانشهايى بودند كه در دنياى اسلام مطرح بوده است. در هر قسمتى كه وارد ميشويد، ميبينيد ايرانيها بوده اند! خوب؛ اين تصادفى است؟! چرا بقيه ى ملتهاى مسلمان، اين همه افتخارات كه در اينجا جمع شده است، ندارند؟ اين حاكى از آن است كه اينجا يك چيزى هست و آن چيز، چيز خيلى عجيبِ افسانه اى نيست، بلكه بحمدالله استعدادى وجود دارد.

امروز هم شما ميبينيد، بچه هايتان را به مسابقات جهانى ميفرستيد، اينها از آن كسانى كه خشتهاى پاشكسته ى اين مسابقات اند و هزارگونه پارتى و پشتوانه هم دارند، به اندك زمانى جلو مى افتند؛ اول، دوم، يا سوم ميشوند و صفهاى طولانى نامداران را پشت سر خودشان نگه ميدارند!(1)

رونق علم و فرهنگ در ايران همزمان با قرون وسطاى اروپا

من از دوره ى اسلامىِ شهر همدان خبر دارم؛ از دوره ى قبل از اسلام خبر درستى ندارم؛ يعنى هيچ كس خبر ندارد. در دوره ى اسلامى، همان وقتى كه ابن سينا در اين شهر برترين نظريات را در فلسفه و پزشكى و هندسه و رياضيات و ساير علوم و فنون خلق ميكرد و مينوشت و تعليم ميداد - من آن روز در جمع طلاب و فضلا و علماى همدانى اين نكته را گفتم - در كتابهاى فلسفى و اصولىِ ما از شخصى به نام «رجل همدانى» ياد ميشود. اين رجل همدانى نظريه ى ردشده يى دارد در باب كلىِ طبيعى؛ بحثى است در منطق و فلسفه، و در اصول هم به مناسبتى بحث ميشود. ابن سينا وقتى به همدان مى آيد و با اين مرد برخورد ميكند، درباره ى او ميگويد: «مردى بود بسيار مسن و داراى محسّنات بسيار». از سخنى كه درباره ى او ميگويد، معلوم ميشود اين مرد هزار سال پيش در هندسه و فلسفه و منطق وارد بوده و اطلاعاتى داشته. هزار سال پيش، يعنى قرن چهارم هجرى؛ يعنى قرن دهم ميلادى. قرن دهم چه زمانى است؟ قلب قرون

ص: 182


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1378/10/22.

وسطاى معروف دنيا. قرون وسطايى كه شنيده ايد، مربوط به اروپاست، نه ايران. روزى كه در اروپا قرون وسطا مظهر سياهى و تاريكى و هيچ ندانى بود، در همدان، ابن سينا و رجل همدانى بود؛ بعد از مدتى رشيدالدين فضل الله بود؛ باباطاهر بود؛ علما و دانشمندانِ بزرگ بودند. اين، سابقه و قباله نامه ى علمى و فرهنگى ماست.(1)

اهميت كار در تاريخ علمى ايران

ما متأسفانه از گذشته هم منقطع ايم. جوانهاى ما تاريخ علمى ما را نميشناسند. اين يكى از ضعفهاى ماست كه البته سفارش شده، گفته شده كه در اين زمينه - در زمينه ى تاريخ علم در ايران - كار شود؛ و دارند كار ميكنند و كارهاى خوبى هم انجام گرفته، كه ان شاءاللَّه بعد از اين بيشتر هم خواهد شد.(2)

برخى برجستگان تاريخِ علمى ايران

در همه ى اين قرنها ما برجستگان علمى در كشورمان داشته ايم كه البته به اين قرون آخر كه رسيده، ضعيف شده. پادشاهان نالايق، جنگهاى داخلى گوناگون نگذاشته؛ والّا در دوره هاى مختلف و در زمينه هاى گوناگونِ علوم روزِ دنيا، ما نخبه پرور بوده ايم.

در قرنهاى چهارم و پنجم هجرى - يعنى قرنهاى دهم و يازدهم ميلادى كه دوران قرون وسطاى اروپاست؛ يعنى دوران جهالت محض - ما ابن سينا را داشتيم، محمدبن زكرياى رازى را داشتيم. اروپاييها وقتى به گذشته نگاه ميكنند، خيال ميكنند همه ى دنيا در قرون وسطا بوده! تاريخ را هم آنها نوشته اند! متأسفانه تاريخهاى آنها هم در كشور ما ترجمه و ترويج شده. دوران قرون وسطاى اروپا، يعنى دوران نهايت ظلمت و تاريكى و بى خبرى؛ دورانى است كه ما فارابى را داشتيم، ابن سينا را داشتيم، خوارزمى را داشتيم. ببينيد فاصله چقدر است!(3)

سابقه ى علمى شهر يزد

شهر يزد، همان طورى كه اشاره كردم، شهر علم است. نام آوردن از علماى يزد در رشته هاى مختلف علوم، به خصوص علوم دينى، ساعتها وقت ميبرد كه انسان فقط اسم اينها را بياورد و ياد مختصرى از آنها بكند. اين فقط مربوط به گذشته نيست. زمان خود

ص: 183


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
2- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.
3- . همان.

ما، در دوران تحصيلات دينى خود ما، در دوران فعاليتهاى اجتماعى خود ما، در همين استان، علماى برجسته، شخصيتهاى برجسته، چهره هاى درخشان بودند.(1)

استعداد انسانى شيراز عرصه ى علم و دانش

شيراز در طول قرنهاى گذشته، استعداد انسانى خود را تقريباً در همه ى زمينه هاى علمى به اثبات رسانده است؛ همچنين در زمينه هاى اجتماعى و دينى و آن چيزى كه به سرنوشت ملتها مربوط ميشود.

در باب ادبيات و هنر، سعدى و حافظ دو گوهر درخشان بر پيشانى زبان فارسى و ادبيات فارسى هستند؛ اين چيزى نيست كه كسى بخواهد آن را معرفى كند. در دانشهاى مختلف هم شخصيتهاى عظيمى از اين استان برخاسته اند كه هر كدامى در دوره ى خود و عصر خود يگانه بوده اند؛ چه در فلسفه، چه در فقه، چه در ادبيات و نحو، چه در هنر، چه در تفسير و لغت، چه در رشته هايى مانند ستاره شناسى و فيزيك و پزشكى. نام بردن شخصيتهايى كه در اين علوم متنوع، هر كدامى به قله رسيدند و جزو سرآمدان زمان خود بودند و معرفى يكايك اين بزرگان، در يك محفل ديگر و نوع ديگرى از ديدار اقتضا دارد.(2)

قله نشينى ايران بعد از اسلام در علم

من البته به شما عرض بكنم؛ اعتقاد راسخ و جازم و علمى دارم كه آنچه ايرانى بعد از آمدن اسلام كرده، اصلاً قابل مقايسه نيست با آنچه در طول تاريخ گذشته ى خودش داشته. ايران در دوران اسلامى، در قرن سوم و چهارم و پنجم هجرى، در قله ى دانش و تمدن و سياست و اقتصاد جهانى قرار داشته. هيچ جاى دنيا - از شرق و غرب، از آسيا و اروپا - در اين حد نبودند؛ اين به بركت اسلام بوده. ايران قبل از آن هرگز چنين اوجى را نداشته.(3)

دست به دست شدن دانش؛ يكى از سنتهاى الهى

ببينيد در طول تاريخ، علم در بين ملتهاى دنيا دست به دست گشته؛ شما هيچ ملتى را پيدا نميكنيد كه از اول تا آخر، دانش در اختيار آنها بوده؛ نه، اين يكى از سنتهاى

ص: 184


1- . در اجتماع بزرگ مردم يزد، 1386/10/12.
2- . در ديدار مردم شيراز، 1387/2/11.
3- . در ديدار مسؤولان اجرايى استان فارس، 1387/2/18.

خداست. در اين مسابقه ى در بين جوامع بشرى - ملتها مسابقه دارند و از هم جلو ميزنند - از لحاظ دانش يك وقتى شرق جلو بود، يك وقتى كشورهاى اسلامى جلو بودند و يك وقتى به خصوص كشور ايران جلو بود.

همين حالتى كه امروز شما در بعضى از كشورهاى غربى مشاهده ميكنيد كه از لحاظ علم در رتبه ى بالايى هستند و ديگران بايد سرشان را بالا كنند تا آنها را ببينند؛ يك روز كشور شما همين حالت را داشت و كشورهاى اروپايى و كشورهاى شرقى و غربى بايد به بالا نگاه ميكردند تا ميتوانستند دانشمند ايرانى را ببينند؛ دانشمندان عظيمى كه نه فقط در علم، حتّى در فناورى - فناوريهاى متناسب با آن روز - از همه ى دنيا جلو بودند. يك روزى اين جورى بوده؛ يك روز هم غربيها جلو افتادند.(1)

كتاب قانون ابن سينا در ايران و اروپا

ترجمه ى كتاب قانون ابن سينا يك كار پيچيده و مركب و بسيار ارزشمند است. هزار سال اين كتاب كه به زبان عربى به وسيله ى يك ايرانى نوشته شده و در طول قرنها در دانشگاههاى بزرگ پزشكى عالم مورد استفاده قرار گرفته، به فارسى ترجمه نشده بود. من اطلاع داشتم كه تا اندكى قبل، مثلاً شايد تا صد سال قبل، در مدارس پزشكى كشورهاى اروپايى، قانون به عنوان يك مرجع مطرح بوده و به زبانهاى اروپايى ترجمه شده بوده؛ اما فارسى زبان از دانستن قانون محروم بود!

در سالهاى اواسط رياست جمهورى به اين نكته توجه كردم كه ما چرا قانون را ترجمه نكرديم. يك جمعى را صدا كردم، گفتم بياييد همت كنيد قانون را ترجمه كنيد. يك حكمى داده شد و رفتند دنبال اين كار. خوب، اين كارها عشق لازم دارد؛ با حكم و با فرمان اين كارها انجام نميگيرد. در همين اثنا به من خبر دادند كه اين كتاب ترجمه شده و - به نظرم كتاب حدود هشت جلد است - كتاب مرحوم هجار را آوردند. من كتاب را كه خواندم - حالا ما نه از پزشكى سررشته داريم، نه نشسته ام اين كتاب را با متن عربى قانون تطبيق كنم - ديدم هر كسى اين كتاب را بخواند، حقاً و انصافاً در مقابل استحكام و استوارى اين نثر زيبا سر تعظيم فرود مى آورد.(2)

ص: 185


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.
2- . در ديدار برگزيدگان استان كردستان، 1388/2/24.

ص: 186

فصل دوم: خيانت قاجار و پهلوى به پيشرفت علمى كشور

خيانت قاجار و پهلوى در عقب ماندگى علمى ايران

خدا، سلاطين قاجار و پهلوى را لعنت كند و از اين رجال پليد و خبيثى كه به خصوص از زمان ناصرالدين شاه تا زمان محمّدرضا، امور اين كشور را به دست داشتند، نگذرد، كه با اين ملت بااستعداد و اين جواهرِ قيمتى استعدادى كه در اين كشور هست، چه كردند. ميدانيد كه در اين كشور، استعداد ايرانى، از متوسطِ استعداد كشورهاى دنيا بالاتر است. اين نكته را من از آدمهاى مطلع و وارد و با اتكا به آمار نقل ميكنم. سابقه ى ما هم، همين را نشان ميدهد. اين ملت را در دورانى كه ميشد خودش را لااقل به اين گردونه ى اسبى كه داشته ميرفته، برساند، در خواب عميقى فرو بردند. يك وقتى بيدار شده كه آن گردونه به موتور رسيده، آن موتور به جت رسيده، آن جت هم به موارد پيشرفته ترى رسيده و جز غبارى از حركت كاروان علم بشريت، چيزى در دست ما نيست.(1)

علت عقب ماندگى علمى و عمرانى

چه چيزى موجب شد كه اين ملت بااستعداد، در طول سالهاى متمادى - شايد در طول يكى، دو قرن يا بيشتر - اين قدر از قافله ى علم و معرفت عقب بماند؟ يقيناً سلطه ى دستهاى غير امين بر اين ملت، و اين سلاطين ظالم و مستبد و كوته بين در طول اين سالها، اين بلاها را بر سر اين كشور آوردند و همين طور مسأله ى آبادانى و عمران متوقف ماند. اگر قوانين اسلامى در كشورى اجرا بشود و حكومت اسلامى تشكيل گردد، اين مانعها را از سر راه مردم برخواهد داشت. انقلاب اسلامى در ايران، بايد اين هنر بزرگ و

ص: 187


1- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.

اين معجزه را بكند.(1)

روش تبادل علمى و فرهنگى با كشورهاى غربى

فرمانروايان ايران در سالهاى پيش و در دورانهاى گذشته، كارى كردند كه وقتى موضوع تبادل بين كشور ما و كشورهاى ديگر به وجود آمد، به جاى اينكه ما معلومات و فرهنگ عظيم خودمان را در معرض ديد مردم عالم قرار دهيم - خيلى چيزها داريم كه ميتوانيم به ديگران بياموزيم - و به جاى اينكه ما هم از بيگانگان علمشان را ياد بگيريم؛ اين طور شد كه ما به آنها - فرض بفرماييد - مصنوعات دستى مان را داديم تا در نمايشگاههايشان آويزان كنند، يا نفتمان را داديم تا كارخانه هايشان را به كار بيندازند و خودمان هم منتظر نشستيم كه آنها فرهنگ فاسدشان را به ما بدهند!

كسانى كه پيشروان ارتباط فرهنگى ايران با غرب بودند، نگفتند «هر ايرانى بايد علم غرب را تا آنجا كه ميتواند ياد بگيرد.» اگر اين را ميگفتند، خوب بود. ما از اين استقبال ميكنيم. ما الان هم ميگوييم: دنيا پيشرفتهايى در معلومات دارد. ما را دويست، سيصد سال عقب نگه داشتند و نگذاشتند ترقّى كنيم. ما بايد خودمان را به آنها برسانيم و معلومات آنها را ياد بگيريم. پيشروان مذكور، اين را نگفتند. گفتند: «ايران بايد از لحاظ ظاهر و باطن و لباس و شكل و صورت و اخلاق، فرنگى مآب شود!» اخلاق آنها را بگيرد، لباس آنها را بگيرد، وضع زندگى آنها را بگيرد و ارتباطات ناسالم آنها را بياموزد! اين را گفتند و نتيجه اش همان شد كه در اواخر دوران منحوس پادشاهى ديديم - كسانى هم كه بودند و يادشان هست، ديدند - و هنوز هم آثار و ته نشينها و رسوبهايى تا امروز دارد.

ما بايد از همه، معلومات بياموزيم، منتها علم را بياموزيم. علم را از آنها بگيريم، نه فساد اخلاق را؛ نه آلودگيها را؛ نه اعتيادهاى مضر را؛ نه بيماريهاى خطرناك را؛ نه اين «طاعون امريكايى» كه اسمش را «اِيدز» گذاشته اند و نه بقيه ى فسادهاى اخلاقى و غيره را. اينها را از آنها ياد نگيريد، اما علمشان را چرا.(2)

ترويج سرگرميهاى ناسالم به جاى كتاب در دوره ى پهلوى

با تلخى بايد اعتراف كنيم كه رواج كتاب و روحيه ى كتاب خوانى در ميان ملت عزيز ما كه خود يكى از مشعل داران فرهنگ و كتاب و معرفت در طول تاريخ پس از ظهور اسلام بوده

ص: 188


1- . در ديدار وزير، مسؤولان و جمعى از جهادگران جهاد سازندگى، خانواده هاى شهدا، گروهى از عشاير، و جمعى از بازماندگان زمين لرزه ى استانهاى گيلان و زنجان، 1370/3/28.
2- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.

است، بسى كمتر از آن چيزى است كه از چنين ملتى انتظار ميرود. و اين پديده نيز مانند بيشتر پديده هاى ناگوار در كشور ما، نتيجه ى فرمانروايى پادشاهان و فرمانروايان ظالم و فاسد و بى فرهنگ و بى سواد بر اين كشور در دويست سال گذشته است.

در دورانى كه برخى ملتهاى ديگر به سوى دانش و پژوهش و معرفت روى آورده بودند، ملّت كهن و بااستعداد ما در زير سلطه ى آن انسانهاى پليد و خودپرست و زورگو و نااهل، از دانش و معرفت دور ماند و در دوره ى اخير كه حكومت دست نشانده و فاسد پهلوى همه ى كارها را برابر خواست بيگانگان و دشمنان اين ملّت و به زيان اين ملّت انجام ميداد، نه تنها تلاشى براى ترويج كتاب و كتاب خوانى نشد، بلكه با ايجاد سرگرميهاى ناسالم و دامن زدن به آتش غرايز جنسى در ميان جوانان، اين ضرورت فورى و فوتى را هر چه بيشتر، از ميدان ديد و توجّه مردم، بيرون راندند و در يكى از بهترين دورانهايى كه شرايط جهانى، دگرگونيهاى اساسى در وضع نابسامان ملت ايران را برميتافت، ملت مظلوم ما را از آن محروم ساختند و كار را به آنجا رساندند كه برابر گزارشهاى همان روزگار، در شهر تهران و برخى شهرهاى ديگر، شماره ى ميخانه ها بيش از شماره ى كتابخانه ها و كتاب فروشيها و يا چند برابر آنها بود.(1)

تاريك ترين دوره ى علمى ايران

دوره ى قاجار، به نظر من جزو تاريك ترين دوره هاى تاريخ ايران است. بنده بارها گفته ام: «خدا لعنت كند پادشاهان قاجار را كه در دوران پيشرفت و علم - آن وقتى كه وقت علم و فرهنگ بود - كارى را كه بايد بكنند، نكردند و ايران را به اين روز انداختند.» من به آنها يك سر سوزن اعتقاد و ارادت ندارم.(2)

جوامعِ تابع غرب؛ نه علم مدرن و نه معنويت

حالا يك وقت است كه جامعه اى در جنبه ى علوم مربوط به ابزار زندگى پيشرفتى دارد؛ مثل جوامع غربى. امّا يك وقت در همان هم پيشرفت ندارد؛ مثل بسيارى از جوامع تابع غرب كه معنويّت را حذف كردند، ماديّت را هم نتوانستند جلب كنند! مثل وضع زندگى خود ما در دوران حكومت پهلويها: معنويت را طرد كرديم، ماديّت را هم نتوانستيم به شكل مدرن و جديد و علمى و واقعى اش به داخل كشور بياوريم. يعنى

ص: 189


1- . پيام به مناسبت آغاز هفته ى كتاب، 1372/4/10.
2- . در جمع ادبا، شعرا و هنرمندان استان آذربايجان شرقى، 1372/5/8.

«خَسِرَ اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةَ » شديم!(1)

وابستگى علمى؛ تحقير يك ملت

رؤساى رژيم طاغوتى پهلوى، ثروتهاى اين ملتِ باهوش، باغيرت، شجاع و سابقه دار در تمدّن و علم را صرف خريد هواپيماى جنگى از امريكا ميكردند. وقتى هم قطعه اى از قطعات يك هواپيما عيب و ايرادى پيدا ميكرد، مهندس يا مكانيسين ايرانى حق نداشت آن قطعه را باز كند و در رفع عيب و ايرادش بكوشد. زيرا قطعه ها، قطعه هاى مركّب بود؛ يعنى گاهى يك قطعه از يك هواپيما، مركّب از ده قطعه ى به هم بسته شده بود. بايد قطعه ى معيوب را باز ميكردند، به وسيله ى هواپيما به كشور سازنده و فروشنده - كه عمدتاً امريكا بود - ميفرستادند. آن گاه، ضمن تحويلِ قطعه ى معيوب، يك قطعه ى جديد ميخريدند و باز ميگشتند! چرا مهندسين ايرانى حق نداشتند به قطعه ى معيوب هواپيما دست بزنند؟ براى اينكه به آنها ميگفتند: «شما را چه به اين كارها؟! اين مسايل مربوط به متخصصّين خارجى است. اصلاً شما دخالت نكنيد و به چنين مواردى نزديك هم نشويد!»

تحقير يك ملت همين است ديگر! بنده بسيار متأسفم كه بايد بگويم: امروز هم در گوشه و كنار كشور، كسانى پيدا ميشوند كه چنين طرز فكرى دارند؛ يعنى هنوز هم عدّه اى تحت تأثير پس مانده هاى فكرى و سليقه اىِ گذشتگانِ وابسته به غرب و امريكايند.(2)

علت واقعى عقب ماندگى علمى در ايران معاصر

ما اگر بدون تأثير تبليغات ويرانگر دشمن، خودمان باشيم؛ به عنوان يك ملت مطرح باشيم، بايد به گذشته ى خود نگاه كنيم و بگوييم: «درست است كه ما امروز از لحاظ علمى در دنيا عقبيم - و اين يك واقعيّت است - اما اين عقب ماندن، به سبب اين نيست كه اين ملت از لحاظ استعداد، كمبودى دارد؛ هوش ندارد، اهل علم و تحصيلات نيست. نه؛ به اين سبب نيست؛ به سبب يك عامل ديگر است؛ او را عقب نگاه داشته اند.(3)

ص: 190


1- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.
2- . در ديدار كارگران و معلمان، در روز كارگر و هفته ى معلم، 1373/2/13.
3- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

جرايم قاجار و پهلوى در عقب ماندگى كشور

علم و كار براى يك ملت، دو بال است. ملتِ بى علم و بى كار، پيش نخواهد رفت. بنده، بدين خاطر، بارها عرض كرده ام كه ملت ايران بايد از اعماق دل به دو سلسله پادشاهى پهلوى و قاجار لعنت بفرستد، كه اين دو سلسله ى خبيث، دو بالِ مملكت و پيكره ى عظيم اين ملت كهن، باهوش و بااستعداد را بريدند. نه علم و نه كار، هيچ كدام را براى اين ملت فراهم نكردند. كارى كه بود، كارهاى بى ارزش يا كم ارزش بود. علمى كه بود، علم تقليدى و دستِ دوم بود. آن كارى را كه از دل ميجوشد و حقيقتاً پوشش و حليه ى حيات ميبخشد و كارهاى اساسى در مملكت صورت ميدهد، ترويج نكردند. هرچه توانستند، قلع و قمع هم كردند و بساط علمى را كه از دل ميجوشد و در آن ابتكار هست، برچيدند. آن خاندآنها اين جرايم را دارند. نتيجه اين شد كه ملّت ايران كه در مسابقه ى علم و پيشرفت تمدّن و دانش و تجربه، يا از ديگران جلوتر بود يا اقّلاً كسرى نداشت، سالها عقب ماند.(1)

لزوم اراده و تلاش در كنار استعداد

اينكه ما امروز خيلى چيزها را نداريم، به گذشته ى خودمان مربوط است. در همان دورانى كه كشورهاى غربى و اروپايى و غيره، دم به دم به پديده هاى نو و كشفيّات علمى ميرسيدند، ملت ايران همين استعدادها را داشت؛ اما افسوس كه خواب بود و كارى نكرد! بنابراين، اراده و تلاش لازم است.(2)

سياست رژيمهاى ستمشاهى در كشف و جذب استعدادها

پيش از انقلاب - شما از آن دوران چيزى به ياد نداريد؛ بعضى هنوز متولّد نشده بوديد و بعضى هم بسيار كم سن و كودك بوديد - سياست رژيم ستمشاهى اين بود كه كشور به دست بيگانگان اداره شود. نيروى علمى اين كشور در اختيار بيگانگان بود. بنابراين، كارشناسان بيگانه بر دانشگاه، ارتش، دستگاههاى دولتى و مراكز تحقيقاتى كشور تسلّط داشتند و اگر استعداد درخشانى كشف ميشد، او را جذب كشورهاى خودشان ميكردند. امروزه در كشورهاى اروپايى و امريكا، افراد برجسته يى زندگى ميكنند كه ايرانى اند. اين عدّه را از جوانى به آنجاها برده اند و آن استعدادها به نفع يك دولت و يك

ص: 191


1- . در ديدار كارگران، فرهنگيان نمونه و كاركنان بنياد مسكن، به مناسبت روز معلّم و روز كارگر، 1374/2/13.
2- . در ديدار دانش آموزان شركت كننده در المپيادهاى علمى، 1374/6/27.

كشور ديگر خدمت ميكنند. اين اقدام از سوى خارجى ها - يعنى كسانى كه بر دستگاههاى كشور ما تسلّط داشتند - انجام ميشد. در حقيقت، آنها بودند كه انتخاب ميكردند و تصميم ميگرفتند. مردم اين كشور هم كه به هيچ وجه نقش و تأثيرى نداشتند و كاره اى نبودند. اين موضوع، مربوط به دوران ستمشاهى بود.(1)

عقب ماندگى علمى در حكومتهاى پهلوى و قاجار

ملت ايران به خاطر دخالت بيگانگان و حكومتهاى فاسد و حكومت جبّار پهلوى و قاجار - كه اين دو سلسله ى ننگين، سالها بر اين كشور حكومت كردند و پاى بيگانگان را بر اين سرزمين گشودند - از قافله ى علم و دانش بازماند. ملت ايران در صورتى ميتواند زندگى را به آبادى و توسعه و رشد حقيقى برساند كه بتواند روى پاى خود بايستد و احكام الهى را در زندگى عمل و پياده كند و دست و پاى دشمن را به كلّى از اين كشور قطع نمايد. اين، همان راه و توصيه هاى امام است.(2)

بى اعتنايى قاجار و پهلوى به پيشرفت علمى

در دورانهاى گذشته، ما در علم عقب مانديم. مردم و علماى ما ميخواستند؛ اهل علم ميخواستند؛ ولى دستگاهها به فكر نبودند و اهميت نميدادند. زمان قاجاريه و زمان پهلوى، دستگاهها چيزهايى را ميخواستند كه مردم به آنها علاقه اى نداشتند. در هر مسأله كه تلاش مشترك و هماهنگى ميان مسؤولان و قدرتمداران كشور با آحاد مردم بود و متّفق شدند، در آن مسأله پيش رفتند، كه البته بعد از انقلاب، نمونه هاى زيادى دارد.(3)

تحميل عقب ماندگى بر اين كشور

عزيزان من! اين ملت، از لحاظ علم و فرهنگ و پيشرفتهاى فكرى و علمى و اجتماعى، عقب مانده و عقب افتاده نبود. اين را همين قدرتهاى تجاوزگر در طول زمانهاى گوناگون، به كمك حكّام فاسد بر او تحميل كردند و ملت ايران را به زور و ظلم، از قافله ى تمدّن و دانش بشرى و پيشرفتهاى علمى، عقب نگه داشتند. اسلام آمد،

ص: 192


1- . در جمع دانش آموزان روستاى آروست، 1374/7/24.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان خارجى شركت كننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1375/3/16.
3- . در ديدار رييس و معاونان سازمان تربيت بدنى و رؤساى فدراسيونهاى ورزشى كشور، 1375/10/8.

اين ملت را زنده كرد و او را با تواناييهاى خودش آشنا نمود. خداى متعال، معلّمى براى اين ملت فرستاد كه با زبان پيامبران با او حرف زد، او را بيدار كرد و به حقّ خود و قدرتش آشنا نمود؛ به او فهماند كه اگر يك ملت بخواهد اراده كند، چه معجزه هاى بزرگى از او و به دست او سر ميزند. اين ملّت بيدار شد. هجده سال است كه اين ملّت با بهره گيرى از اين درسهاى آسمانى و الهى توانسته است يكى پس از ديگرى، اين بندهاى جادويى را كه دشمنان در دست و پا و بر گردن او بسته بودند، باز كند. از لحاظ علمى و سازندگى كشور به حركت افتاد و از لحاظ اخلاقى و ارزشهاى دينى، راه زيادى را پيمود.(1)

رضاخان و توقّف علمى بيست ساله در حوزه ها

شكل ديگرى از همين كار را رضاخان انجام داد. درب مدرسه ها را بستند، عمامه ها را برداشتند، روحانيت را خانه نشين و حوزه ها را نابود كردند، علما را از مسند تدريس دين پايين آوردند و طلّاب را آواره نمودند! در حقيقت، يك توقّف علمى فاجعه آميز در حوزه هاى علميّه - تقريباً در طول قريب به بيست سال - به وجود آوردند كه اين خلأ هنوز هم - بعد از گذشت چهل، پنجاه سال - محسوس است! براى اينكه روحانيت را از بين ببرند، چون طبيعت رضاخان قلدر بود، همان كار را با قلدرى انجام داد!(2)

تحقير قدرت نوآورى ايرانى توسط رژيمهاى سابق

عزيزان من! جوانان ايران! رژيمهاى خائنى كه بر اين كشور و بر اين آب و خاك مقدّس حكومت ميكردند، سالهاى متمادى پدران شما را تحقير كردند و اجازه دادند كه بيگانگان، مردم ايران را تحقير كنند. نه سياستمدار ايرانى جرأت نفس كشيدن داشت، نه دانشمند و فناور ايرانى قدرت كار كردن داشت، نه جوان ايرانى قدرت نوآورى و ابتكار داشت و نه نظامى ايرانى حتّى توان دفاع از مرزهاى اين كشور را داشت. امريكاييها، استعمارگران و امپراتورى استعمارگر پير انگليس، ملت ايران را اين طور ميطلبيدند و اين گونه ميپسنديدند؛ مثل جسم مرده ى بى جانى با جيبهاى پر از پول، كه بيايند با او هر چه ميخواهند بكنند و ثروت او را غارت كنند و ببرند.(3)

ص: 193


1- . در اجتماع نيروهاى شركت كننده در مانور عظيم طريق القدس، 1376/2/3.
2- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.
3- . در مراسم مانور ذوالفقار، 1376/7/5.

ايجاد بن بستِ علمى؛ توسط قاجار و پهلوى

خوب؛ اينكه نميشود. ما بايستى كار كنيم؛ كار علمى. از بزرگ ترين فجايعى كه در دوران سلطنت قاجاريه و پهلوى براى اين كشور پيش آمد - و معمولاً به آن توجّه نميشود - اين است كه در دورانى كه باب علم در دنيا گشوده بود، اينها ايران را در يك بن بست نگه داشتند و اجازه ى حركت و پيشرفت ندادند! بزرگ ترين جنايت، اين است. اين از كشتن و سوزاندن و به زندان افكندن و شكنجه كردن به مراتب بالاتر است! اين از بالا كشيدن پول نفت و از مسلّط كردن اجانب، بالاتر است! اين مسأله ى خيلى مهمّى است؛ كسى هم به آن توجّه نميكند!(1)

فساد و وابستگى پهلوى؛ مانع پيشرفت علمى

امريكاييها سالهاى متمادى است كه در زمينه هاى علمى تلاش ميكنند. در آن سالهايى كه امريكاييها در زمينه هاى علمى، آزادانه با امكانات ملى خودشان و امكاناتى كه از كشورهاى ديگر به غارت ميبردند، دانشمند تربيت ميكردند و پيشرفت علمى مينمودند، ملت ما در زير يوغ رژيمى بوده كه با ايجاد اختناق، با وابستگى، با فساد سياسى و با فساد اخلاقى، اجازه نميداده كه دانشمند ايرانى حتّى فكر كند! توقّع داريد ما در اين شرايط، در حدّ امريكا و پابه پاى امريكا پيش برويم؟ اين توقّع زيادى است.(2)

عقب نگه داشتن ايران توسط قاجار و پهلوى

بزرگ ترين جرم رژيم پهلوى و قبل از آن رژيم قاجارى - كه البته پهلويها آنچنان سيه كارى كردند كه روى آن سياهكاران تاريخ را سفيد كردند، والّا آنها هم خيلى بد بودند؛ منتها اينها ده برابر آنها بد بودند - اين بود كه اين ملت بزرگِ بااستعداد تواناى هوشمندِ صاحب علم و معرفت و فرهنگ را آنچنان اسير كردند و دست و پاى او را روحاً و جسماً در زنجير بستند، كه در آن روزى كه مراكز و كانونهاى علمى دنيا مثل ژاپن و اروپا و امريكا و جاهاى ديگر مشغول تلاش مسابقه آميز بودند، اين هماورد قوى را كه ميتوانست در اين ميدان، حداقل پابه پاى آنها پيش برود، نگه داشتند و نگذاشتند در اين مسابقه شركت كند.(3)

ص: 194


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.
3- . پس از بازديد از مجتمع مهمات سازى پارچين، 1377/3/3.

اروپاييها و حكّام مستبد داخلى؛ عامل عقب ماندگى

ايران، كشورى است كه هيچ وقت تحت استعمار مستقيم نبوده؛ اما ببينيد نفوذ دولتهاى غربى در ايران چه كرد! صد سال ما را عقب انداختند! ما روزگارى در دنيا جزو پيشروان علم بوديم و دانش و فكر و علم ايرانى در دنيا پيشگام بود. در هنگامى كه وقت رشد ملتها بود، اين اروپاييها بودند كه با كمك مستبدّينِ داخلى خود ما، ما را عقب انداختند و ما صد سال از كاروان تمدّن عقب افتاديم و اين همه ظلم در ايران انجام گرفت؛ اين همه تبعيض شد! هيچ كدام از شما نيستيد كه در كشورهاى خودتان شاهد ضربه هاى همين تمدّن غربى بر ملت خودتان نباشيد.(1)

سياستهاى ضد پيشرفت قاجار و پهلوى

يك روز بود كه بر اين كشور - بر همين زمين و بر همين منابع - حكومتهايى حاكم بودند كه استعدادها را ميكشتند. دليل بر اينكه استعدادها را ميكشتند، اين بود كه در طول صد سال از ورود اروپاييها به اين كشور تا سال شروع انقلاب - مثلاً از حدود سالهاى 1257 تا 1357 هجرى شمسى - يعنى اوّل در نيمه ى دوم دوران قاجار، بعد هم در دوران پهلويها، در اين كشور؛ علم، پيشرفت علمى، مغز متفكر علمى و پديده هاى گوناگون علمى ديده نشد؛ يعنى نگذاشتند. اگر آدم برجسته يى هم پيدا شد، جذب كردند، دزديدند، جاى ديگر بردند و از او استفاده كردند. در آن دورانى كه همه ى دنيا چهار اسبه به سمت پيروزى و به سمت پيشرفت و تمدّن و نوسازى مادّى ميرفت، كشور ما را در حال بدبختى نگه داشتند و به چيزهايى كه براى يك ملت سمّ است، سرگرم كردند.(2)

بى اعتنايى به استعدادها در رژيم گذشته

شما وضع كنونى كشور را مشاهده ميكنيد. شكّى نيست كه هركسى در اين كشور ميداند - به خصوص شما جوانان - كه ما در ميدانهاى علمى دنيا و در ميدان صنعت و فناورى و پيشرفتهاى علمى و تحقيقات، جزو كشورهايى هستيم كه سالها بايد تلاش كنيم تا خودمان را به آن نقطه اى كه شايسته ى ماست، برسانيم. اين عقب افتادگى، بر اثر پنجاه سال حكومت رژيم بى كفايتى است كه نتوانست از ظرفيت عظيم اين كشور و از استعداد خروشان اين ملت استفاده كند. شما اين استعداد امروز را نگاه ميكنيد و ميبينيد.

ص: 195


1- . در ديدار اعضاى كميته ى هماهنگى فعّاليتهاى تبليغاتى سازمان كنفرانس اسلامى، 1377/3/4.
2- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه مبارك رمضان، 1377/9/23.

ببينيد جوانان ما در ميدانهاى مسابقات علمى دنيا، چه بُروز و ظهور و تبرّزى پيدا ميكنند! در گذشته، از اين استعدادها استفاده نميشد و به آنها بى اعتنايى ميشد. صرفاً در جهت اهداف و خواسته هاى نامشروع خودشان از آن استفاده ميكردند. البته بعضيها ميگذاشتند ميرفتند، خيليها هم ميماندند؛ ليكن بدون آنكه در استعدادهاى آنها هيچ درخششى به وجود آيد و كارى انجام گيرد.(1)

صنعت وابسته و محيط علمى خودباخته در رژيم گذشته

آنها هر كارى توانسته بودند، با اين ملت كردند. اين ملت، اين استعدادها، اين مغزها و اين جوانان، قدرت يا فرصت اين را نداشتند كه بخشى از نيازهاى خودشان را خودشان توليد كنند، كه بتوانند بگويند ما به خارج احتياجى نداريم. اگر صنعتى را هم در داخل كشور مى آوردند - مثل صنعت اتومبيل سازى، يا ذوب آهن و امثال اينها، كه به شكل بسيار ناقصى وارد كشور شده بود - سر تا پاى آن صنعت، وابستگى بود. وسايل پيشرفته و مدرنى هم كه ميفروختند - مثل هواپيماهاى جنگى - اجازه ى تعميرش را حتّى به داخل نميدادند؛ تعميرش هم بايد در خارج انجام ميگرفت! از لحاظ اقتصادى، صددرصد وابسته و مصرف كننده؛ از لحاظ علمى، تقريباً صفر؛ اين ملت هيچ حرف تازه يى در بازار علم و دانش نو جهانى نداشت. در دانشگاهها - كه البته از لحاظ كميت هم بسيار كم بودند؛ كه در آخرين سالهاى رژيم پهلوى، در حدود يك دهم وضعِ فعلى، دانشجو در كشور بود - اگر درسى در كلاسى گفته ميشد - در هر زمينه اى؛ چه علوم انسانى، چه علوم فنى و صنعتى، چه علوم طبيعى - همان حرفهاى ديگران بود؛ چيز نويى از لحاظ علمى وجود نداشت!(2)

بى اعتنايى به استعدادهاى علمى كشور در دو سه قرن اخير

در اين دو، سه قرن اخير، متأسفانه ما از لحاظ علمى خيلى عقب بوده ايم. در اين دو، سه قرن اخير، بزرگ ترين گناه و تقصير را حكّام كردند كه استعدادها را از بين بردند. ما نمونه هايش را سراغ داريم. البته تا اواخر صفويه خوب بود؛ شايد مقدارى بعد از صفويه هم نمونه هايى پيدا ميشد كه از لحاظ پيشرفت علمى و پرورش افكار بزرگ، دانشمندان بزرگى پيدا شدند؛ اما بعد ديگر به تدريج همين طور از بين رفت. اوّلاً، مشوّق وجود

ص: 196


1- . در دومين روز از دهه ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)، 1377/11/13.
2- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1378/7/9.

نداشت؛ نه به آن صورت مشوّقِ تحصيل علم وجود داشت؛ نه مشوّق به معناى استفاده كننده وجود داشت.

در اين زمينه ها، نمونه هاى زيادى هست كه ميتوان تك تك و مورد به مورد در بخشهاى مختلف مطرح كرد. مثلاً در زمينه ى ساخت سلاح، در همان دوران اوّلِ قاجاريه، يك صنعتگر، سلاحِ پيشرفته درست كرد - سلاحى كه آن روز در دنيا پيشرفته تر از آن هم ديگر نبود؛ مثل همان سلاحهاى آن روز دنيا بود - اما با تدابيرى او را نابود كردند؛ سلاحش را هم از بين بردند!

در يك مورد ديگر، يك جغرافى دان و آگاه به مسايل جغرافيايى در زمان قاجاريه بود كه به منطقه ى خوزستان رفت و متناسب با آن زمان، نقشه بردارىِ بسيار دقيقى كرد و همه ى امكانات و كارهايى را كه شده بود و كارهايى را كه نشده بود و كارهايى را كه بايد ميشد، در يك گزارش فراهم نمود - اين گزارش هم امروز موجود است - اما اصلاً مورد اعتنا قرار نگرفت! من به مناسبت جنگ و بعد از جنگ، با مسايل خوزستان مقدارى آشنا هستم. اين نوشته را كه ديدم، با خودم فكر كردم اگر اين نوشته همان وقت عملى ميشد، خوزستان ما، خوزستان بسيار پيشرفته اى بود. او درست روى نيازها تكيه كرده بود؛ آب خوزستان و زمينهاى خوزستان را مورد بررسى قرار داده بود. اصلاً اين چيزها مورد اعتنا قرار نگرفته بود. در بخشهاى مختلف، افراد بااستعدادى وجود داشتند.

در زمينه ى صنعت - البته در زمينه ى علم جداست - افراد پيشرفتهايى داشتند، اما مورد اعتنا قرار نميگرفتند؛ مورد بى احترامى و قدرناشناسى و احياناً دخالت بعضى از اين سوداگران خارجى قرار ميگرفتند، كه با خود مى انديشيدند اگر چنين متاعى در اينجا ساخته شود، باب تجارتشان بسته خواهد شد! همه ى اين عوامل كمك كرده و اين كشور در ظرف اين دو، سه قرن، از لحاظ علمى و از لحاظ صنعتى، به اين وضعى رسيده كه مشاهده ميكنيد.

البته - خوشبختانه - شما آن روزها را نديديد؛ شما امروز را ميبينيد كه بحمدالله حركتى شده و پيشرفتى كرده ايم. آن روزهاى قبل از انقلاب، حقيقتاً محيط علم و صنعت و پيشرفت و امثال اينها، براى هركسى كه مطّلع ميشد، گريه آور بود. اگر احياناً كسى هم پيدا ميشد كه داراى استعداد خوبى بود، چاره اى نميديد جز اينكه بلند شود از اينجا برود! سوداگران مغزها، مغزهاى برجسته و فعّال را به كشورهاى خودشان ميبردند و كشورهايى

ص: 197

چون كشور ما را از اين مغزها خالى ميكردند؛ در واقع به آنها كمك ميشد.(1)

ممانعت از تحقيق و فناورى در گذشته ى ارتش

به ارتش، تا آنجايى كه برايشان صرفه داشت و به خودشان و جلال و شكوه ظاهرى خودشان مربوط بود، ظواهر و تشريفات و زرق و برقى ميدادند؛ اما علم، فناورى، تحقيق، ساخت و توليد، ابدا! اينكه نيروى هوايى بتواند به يك ابزار و وسيله يى اشاره كند و بگويد اين را من به وجود آورده ام و فرزندان من از محصول انديشه ى خودشان ساخته اند، ابدا! اين گونه نبود؛ يعنى اجازه نميدادند. انسان همان انسان است؛ جوانِ آن روز نيروى هوايى، از لحاظ استعداد و كيفيت، مثل جوانِ امروز نيروى هوايى بود؛ اما او اجازه پيدا نميكرد. تحصيلات در يك چارچوب خاص و در محيط مشخصى در كشور بيگانه؛ دستورها، اندازه ها و روشها - نه فقط در حوزه ى كار نظامى، كه در زمينه ى فرهنگ و اعتقادات - تحت تأثير و در مشت بيگانه بود. چهار تا ابزار هم در اختيارش ميگذاشتند!

ارتشى كه يك ابزار را در اختيارش بگذارند، اما اگر يك قطعه ى اين ابزار جابجا يا خراب شد، قدرت استفاده از آن را نداشته باشد، چگونه ارتشى است و چقدر ميتواند مستقل باشد؟ قضيه اين گونه بود. در آن روز، صحبت از اين نبود كه ارتش ايران بتواند از توليد و از محصول تحقيقات خود استفاده كند؛ ابدا. حتّى صحبت اين نبود كه بتواند آن هواپيما يا رادار يا وسيله ى مدرن الكترونيكى يى را كه در اختيارش ميگذارند، درست بشناسد! اجازه ى اين هم داده نميشد. اين همان سنگ و حجاب و محفظه اى است كه جلوِ رشد يك موجود را ميخواهد بگيرد. اين موجود تا مادامى كه بى حسّ و بى خيال باشد، اين محفظه هست و وقتى به خود آمد، آن وقت است كه محفظه ها را ميشكند و مانعها را برميدارد. اين اتّفاق افتاد و ارتش، خود را در صفوف مقدّم ملت ايران قرار داد.(2)

رژيم گذشته و توقف علم و صنعت

در ايران قبل از انقلاب، صنعت كشور را - كه وقتِ پيشرفت آن بود - متوقّف نگه داشتند. آن پيشرفتى كه بايد در صنعت پيش مى آمد، براى اينكه بتواند جلوِى واردات را بگيرد، ايجاد نشد. جلوى صنعت فعّال در اين كشور گرفته شد و آن صنعتى ترويج شد

ص: 198


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . در ديدار پرسنل نيروى هوايى در دانشگاه هوايى شهيد ستّارى، 1378/11/19.

كه وابستگى اش به خارج، به قدر كالاهاى توليد شده يا حتى بيشتر بود. علم را متوقّف كردند. آن همه دم از دانشگاه و دانشجو زدند، اما عملاً دانشگاههاى كشور از كمترين فعاليت علمى برخوردار بودند! هركس مغز فعّال و استعداد درخشانى بود، اگر ميخواست كار كند، اگر در داخل كشور سركوبش نميكردند، مجبور بود برود بيرون كار كند؛ اينجا نميشد.(1)

زمامداران سابق، مسؤول عقب ماندگى علمى

كشور ما حداقل دهها سال - اگر بخواهيم دامنه را وسيع تر بگيريم، بيش از اينها - تا هنگام شروع اين انقلاب عقب ماندگى داشته است؛ عقب ماندگىِ جهاد علمى و فكرى. متأسفانه كسانى كه ميتوانستند براى كشور كارى بكنند و كارى كردند، كم بودند؛ كسانى كه ميتوانستند كارى بكنند و اجازه ى كار به آنها داده نشد؛ به مراتب بيشتر بودند؛ كسانى كه ميتوانستند كارى بكنند، اما ترجيح دادند در گوشه اى بنشينند و دنباله ى كار خويش را بگيرند، آنها هم كم نبودند؛ از آن قبيل هم كسانى را ميشناسيم. البته وزر و وبال همه ى اينها به گردن زمامدارانى است كه به سرنوشت كشور و مصلحت كشور فكر نميكردند و برايشان اهميتى نداشت. وقتى آن طور شد، چنان وضعهايى طبيعى است. نتيجه اين شده كه اين كشور با اين همه انسان بااستعداد، با اين همه زمينه ى رشد و پيشرفت علمى و فنى و صنعتى و بخشهاى مختلف علمى و با اين همه امكانات، امروز با يك فاصله ى بسيار ژرف و عميقى عقب است.(2)

نتيجه ى داشتن محصولات مدرن بدون رشد علمى

كما اينكه در گذشته نيز كه در وادى علم هيچ پيشرفتى نداشتيم، اشكال كارمان اين نبود كه محصولات مدرن نداريم؛ زيرا داشتيم. اين «اف - 14» ما، روزى كه به اين كشور آمد، از هواپيماهاى بسيار مدرن دنيا بود؛ اما آيا اين براى يك كشور كافى بود؟ آيا براى يك ملت كافى است؟ مشكل ما، نداشتن علم بود؛ نداشتن توانايى بود؛ رشد نكردن نيروى علمى و استعداد ذاتى اين كشور و اين ملت بود. آرى؛ اشكال، اين بود. لذا وقتى آن را از او ميگرفتند، كاملاً تهيدست ميشد. از اين رو، وقتى ابزار يدكى آن را به ما نفروختند، هواپيما روى زمين ماند.(3)

ص: 199


1- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (عليه السلام) در مشهد مقدّس، 1379/1/6.
2- . در ديدار نخبگان اراك، 1379/8/26.
3- . در ديدار مسؤولان پروژه ى نيروى هوايى سپاه، 1380/4/18.

مايه ى اصلى عقب ماندگيهاى امروز كشور

اوّل، تلاش براى تحصيل علم است. علم را دست كم نگيريد. بدانيد مايه ى اصلى عقب ماندگيهايى كه امروز شما در كشورتان ملاحظه ميكنيد، عبارت است از اينكه زمامداران ايران در آن دورانى كه جوان اين كشور در سنين شما بايد علم مى آموخت و انسانِ بااستعدادش بايد براى توليد و سازندگى و ابتكار و خلاقيّت تشويق ميشد - در آن دوران كه هنوز دنيا اين پيشرفتهاى شگفت آور را پيدا نكرده بود، ما هم در عرض ديگر ملتها بوديم - تنبلى و تن پرورى و خيانت كردند، به خودشان پرداختند، به قدرت مطلقه ى خودشان انديشيدند و به فكر مردم نيفتادند. لذا ما عقب مانديم. اگر امروز شما در جامعه، فقر و نابسامانيهاى گوناگون ميبينيد، منشأ اصلى آن همين است كه جمع زمامدارانى - چه در حكومت قاجاريه و چه بعد، در حكومت ننگين پهلوى - اين كشور و جوانان آن را از كاروان علمى عقب انداختند.(1)

گناه بزرگ قاجار و پهلوى، تضعيف دين و علم

من به شما بگويم؛ اگر آن روز كشور ما در زمينه هاى علمى وارد ميشد، چون ما دين هم داشتيم و ديندار بوديم، علم و دين با هم مخلوط ميشد و ما امروز در شمار بهترين ملتهاى دنيا محسوب ميشديم و ميتوانستيم اوج و شكوه نويى را به بشريّت ارايه كنيم. آنها نه تنها علم را تقويت نكردند، بلكه از علم به ترجمه ى آثار دسته دوم و سوم علمىِ پس مانده ى اروپاييها اكتفا كردند و به خلاقيّت و ابتكار داخلِ كشور هيچ اعتنايى نكردند و اهميتى ندادند. از طرف ديگر، ديندارى را هم تضعيف كردند؛ يعنى هر دو بال را با همديگر بريدند. گناه بزرگِ خاندان پهلوى و قاجار، اينهاست.

عدّه اى دنبال اين ميگردند كه اينها مثلاً كدام فسق و فجور را كردند، كدام قرارداد ننگين را با خارجيها بستند - كه البته از آنها هم زياد دارند - اما نقطه ى سياه پرونده ى حكومتهاى قبل از انقلاب اسلامى در ايران اين است: دين را ضعيف كردند و جلوِ علم را هم گرفتند، يا راه آن را منحرف كردند. به جاى اينكه به فكر و دانش و ابتكار جوان و همه ى دانشمندان و بااستعدادها بها بدهند، برجسته ها را دستچين و تقديم بيگانگان كردند؛ بقيه را هم سرگرم كارهاى ترجمه اى دست دوم و سوم نمودند؛ آن هم نه ترجمه ى آثار نو و تازه و به روز.(2)

ص: 200


1- . در ديدار نمايندگان مجلس دانش آموزى، 1380/7/12.
2- . همان.

سركوب استعدادها قبل از انقلاب

ما دچار زمامداران فاسد، حكومت استبداد و دولتهاى وابسته به غرب و امريكا بوديم. هرجا خواستيم استعداد خود را در طول صدوپنجاه و دويست سال اخير - كه دوران تولّد و رشد علم است - شكوفا كنيم، بر سرش كوبيدند. اگر ميخواستيم همين صنايع كوچك را كه از غرب مى آمد - شيشه، پارچه، شيشه هاى عكاسى و... - درست كنيم، توطئه ميكردند و كمپانيهاى جهانى هم كه ميخواستند مصرف كننده در دنيا داشته باشند، نميخواستند چنين چيزى وجود داشته باشد و بنابراين جلويش را ميگرفتند. حكومتهاى گذشته ى ما هم حكومتهاى وابسته، فاسد، ناباب يا بى عرضه و بى كفايت بودند.

بعد از انقلاب، آن سدها شكسته شد. البته اگر جنگ تحميلى نبود؛ اگر بعضى از مسايل ديگر نبود، مديريّتهاى انقلابى خيلى بهتر از اين ميتوانستند عمل كنند. ان شاءالله به فضل الهى و به بركت نظام اسلامى و انقلاب، در آينده اين كارها خواهد شد؛ اين سرنوشت قطعى كشور ماست.(1)

عقب ماندگى از كاروان علم؛ واقعيت تاريخى

متقابلاً توقّعات و انتظاراتى هم از مجموعه ى علمى در كشور وجود دارد. اين مطلب، خطاب به يك شخص خاص يا يك دانشگاه خاص يا يك مركز خاص نيست؛ خطاب به مجموعه ى علمى كشور - اصحاب علم و تحقيق - است. ما به دلايل مشخّصِ تاريخى از كاروان علم دنيا عقب افتاده ايم - اين را نميتوانيم انكار كنيم؛ واقعيتها پيش روى ماست - و اين در حالى است كه توانايى عالم شدن، توليد علم كردن و مرزهاى دانش را از آنچه هست، فراتر بردن، در ميان ملت ما كاملاً وجود داشته است. اين ظلم تاريخى به ما شده است. آنچه شما امروز از پيشرفت و گسترش علم، علاقه به علم و بالاخره مطرح شدن علم به عنوان يك مسأله ى اساسى در جامعه مشاهده ميكنيد، مربوط به بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب، علم مهجور بود. دانشگاه بود، علما بودند؛ اما علم به معناى حقيقى كلمه، يكى از مسايل كشور محسوب نميشد. در طول سالهاى متمادى همين طور بود و ملت ما از كاروان علم عقب افتاد.(2)

تحقير استعداد ملى؛ جرم بزرگ پهلويها

حكومتهاى پهلوى در اين جهت جرم خيلى بزرگى دارند؛ چون اين فرهنگ را نهادينه

ص: 201


1- . در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 1381/9/7.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.

كردند و گفتند ايرانى جماعت برود لولهنگ بسازد! اين رسوبها متأسفانه هنوز در كشور ما وجود دارد. هنوز هم كه هنوز است، عدّه يى حاضر نيستند استعداد انسانى خود را باور كنند. اين شد سدّ عظيمى، مثل سدّ بتونىِ قطورى بين اين ملت و سرمايه ى عظيم خودش؛ استعداد انسانى يى كه ابن سيناها و فارابى ها و زكرياى رازى ها و بقيه ى بزرگان علم را ساخته است. اصلاً علم را اينها به اروپاييها دادند. بنابراين، بين اين ذخيره ى عظيم و ملت ايران به كل فاصله انداختند.(1)

عقب ماندگى علمى؛ از تبعات ديكتاتورى وابسته ى قجرى و پهلوى

پادشاهان قديم اگر ديكتاتور بودند، وابسته و گوش به فرمان قدرتهاى بيگانه نبودند؛ اما از اواخر دوران قاجار و همه ى دوران پهلوى؛ پادشاهان، هم ديكتاتور بودند و هم وابسته! اين شد بيمارى مضاعف نظام سياسى حاكم بر ايران در دوران گذشته. اين ديكتاتورى و وابستگى، آثار و تبعات زيادى در كشور ما و روى ملت ما داشته است. همين ديكتاتورى و وابستگى بود كه كشور ما را عقب مانده نگه داشت؛ منابع و ثروتهاى طبيعى ما را به كام دشمنان داد و مانع رشد و پيشرفت فكرى و علمى ملت ما شد و ما كه يك روز در دنيا پرچمدار علم بوديم، دريوزه گر دانش - آن هم نقاط ضعيف و كم اهميت و پسمانده هاى دانش ديگران - شديم و دست نياز به سمت ديگران دراز كرديم! آنها هم هر وقت خواستند، چيز كمى كف دست ما گذاشتند؛ هر وقت هم نخواستند - كه غالباً هم نخواستند - منع كردند. بنابراين، ملت ما به شئامت آن ديكتاتورى و آن وابستگى، ملتى عقب افتاده و ضعيف شد.(2)

دو دوره ى علمى قبل از انقلاب؛ دوره ى خواب و دوره ى فريب

ما در دوران قبل از انقلاب سالهاى متمادى از علم دور مانديم. يك دوره، دوره ى خواب و غفلت مطلق بود؛ يك دوره هم كه بيدارى و آگاهى به طور طبيعى در بين ملتها به وجود آمد، دوره ى فريب بود. نميگذاشتند علم به معناى واقعى كلمه وارد كشور شود؛ سرگرم ميكردند و راه تحقيق را باز نميكردند؛ استعدادها را پرورش نميدادند و تشويق نميكردند.(3)

ص: 202


1- . در ديدار اعضاى مؤسّسه ى رويان، 1382/6/11.
2- . در خطبه هاى نمازجمعه ى تهران، 1382/11/24.
3- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.

گناه خاندان پادشاهى در عقب ماندگى علمى

چرا ايران بايد در رديف كشورهاى به اصطلاح در حال توسعه - يعنى توسعه نيافته - قرار بگيرد؟ «در حال توسعه» يك تعبير تعارف آميز است؛ يعنى عقب مانده و توسعه نيافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فكرى ما از كسانى كه امروز دويست سال در دنياى علم پيشتازند، كمتر است؟ ميبينيد كه كمتر نيست. آنها از لحاظ علمى دويست سال از ما جلوترند؛ اين گناهِ پادشاهان است؛ گناهِ نظام ديكتاتورى است؛ گناهِ خاندانهاى پليدى است كه بر اين كشور حكومت كردند؛ گناهِ خاندان پهلوى است. همين احساسى كه امروز من و شما داريم و بايد در اين كشور حاكم ميبود، يك روز آن را كوبيدند و خفه كردند. چرا خفه كردند؟ چون رؤساى اين كشور، دست نشانده هاى همان قدرتهايى بودند كه نميخواستند اين كشور اين طور حركت و رشد كند؛ نميخواستند اين منبع ثروتِ مفت و مجانى را از دست بدهند.(1)

تبعات عقب ماندگى علمى در ايران

در گذشته سرچشمه ى علم در اين كشور خشك شده بود. از طرق مختلف اين كار صورت ميگرفت: يكى اين بود كه درمقابل هيمنه ى پيشرفت دانش غربى، اين تصور در كشور ما غليظ شد و مورد تأكيد قرار گرفت كه ايرانى قادر نيست، ايرانى نميتواند، ايرانى استعداد لازم را براى پيشرفت علمى و صنعتى ندارد. امروز اين حرف به گوش شما بيگانه و ناآشناست؛ اما بدانيد كه در يك دوره ى طولانى، اين فكر در كشور توليد و ترويج شد؛ گفتند ايرانى به درد ادبيات ميخورد - ادبيات بزم و گل و بلبل و اين طور چيزها - آن هم ادبيات به معناى شعر؛ والّا تحقيقات ادبى را هم باز بايد اروپاييها و مستشرقين اروپايى مى آمدند ميكردند. ايرانى به درد كارهاى جدى و اساسى نميخورد.

نتيجه ى فقر علمى، فقر صنعتى شد. نتيجه ى فقر صنعتى، خرج كردن همه ى سرمايه ها براى رسيدن به سطح زندگى معمولىِ متعارف دنيايى شد؛ يعنى وارد كردن، صنعت مونتاژ، دايم دنبال ديگران دويدن، نفت و همه ى سرمايه هاى داخلى را تقديم كردن. نتيجه ى ديگرش اين بود كه خيلى از استعدادهاى طبيعى - غير از استعدادهاى انسانى - در كشور ما متوقف ماند. وقتى مردمى دانشمند نبودند، اهل صنعت نبودند و فناورى و علم نداشتند، از بسيارى از ثروتهاى موجود طبيعى خودشان هم غافل ميمانند. سالهاى متمادى ميگذشت؛ نفت در اين كشور بود، اما كسى نبود كه بداند

ص: 203


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.

اين نفت چيست و به چه درد ميخورد! ديگرانى كه پيشرفت كرده بودند، اين ماده را ميشناختند و كاربرد آن را ميدانستند؛ لذا آنها آمدند آن را كشف و استخراج كردند؛ صاحب آن شدند و به سود خودشان تصرف كردند؛ هم در كشور ما و هم در اغلب كشورهاى نفت خيز دنيا.

همه ى اينها دنباله ى عقب ماندگىِ علمى است. وقتى علم نباشد، صنعت نيست. وقتى صنعت نباشد، بسيارى از ثروتهاى جامعه كشف نميشود. وقتى صنعت نباشد، همه ى موجودى براى به دست آوردن صنعت روز خرج ميشود؛ دنباله روى از بيگانه و گرفتنِ ناگزيرِ فرهنگ بيگانه و تبعيت ناگزير از سياستهاى بيگانه هم به دنبالش پديد مى آيد. همه ى اينها ناشى از بى علمى است.(1)

زنجير كردن ملت ما به هنگام مسابقه ى علمى در دنيا

نكته ى بعد، جايگاه جهانى ماست؛ اين همان مسأله ى علم است كه من دارم روى آن، اين همه تأكيد ميكنم و اولين مخاطبانش هم شما جوانهاى دانشجو هستيد. ما داريم چوب بى علمىِ خود را ميخوريم. آن وقتى كه حركت علمى در آغاز راه بود و مسابقه ى علمى هنوز آنچنان فاحش نشده بود و ملت ايران ميتوانست در صفوف مقدم قرار بگيرد، ما را با غل و زنجير نگه داشته بودند؛ حداقل اين است كه به پيشرفتمان كمك نكردند. چه كسانى سر كار بودند؟ امثال ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و ديگر بى عرضه هاى خائن قاجار. بعد از آنها هم بلافاصله امثال رضاخان و پسر او محمدرضا سر كار آمدند. آنها نه فقط محيط علمى را در كشور به وجود نياوردند و تسهيل نكردند، بلكه استعدادها را تضييع كردند و اجازه ى پيشرفت ندادند؛ لذا ما عقب مانديم و فاصله ها زياد شد.(2)

شروع عقب ماندگى ما از زمان قاجار و پهلوى

اگر به سابقه ى خودمان در دوره ى مثلاً صد سال اخير كشور برگرديم - كه عقب ماندگى تاريخى ما هم در همين صد سال رقم خورد؛ چون ما از لحاظ علمى در دوره يى يكى از كشورهاى پيشرو بوديم، و در يك دوره ى ديگر از كشورهاى متوسط بوديم - ميبينيم عقب ماندگى ما از وقتى آغاز شد كه دنياى علم به نقطه ى عزيمت جديدى رسيده بود و مسابقه ى جديدى در دنيا آغاز شده بود. درست در همان دوران

ص: 204


1- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.
2- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1384/1/25.

حساس و در همان لحظه ى مسابقه كه ملت ما بااستعداد خودش ميتوانست رتبه بياورد؛ پادشاهان، زمامداران سلسله ى قاجار، و بعد هم سلسله ى پهلوى با اين ملت كارى كردند كه نتوانست در اين مسابقه شركت كند. فرض بفرماييد در يك مسابقه ى ورزشىِ مهم در سطح جهانى يا قاره يى، يك تيم ملىِ تازه نفس، شاداب، علاقه مند و بااستعداد وجود داشته باشد؛ بعد درست در همان زمانى كه بايد در مسابقه شركت كند، يا زمان نزديك به آن، ويروس يا ماده ى خواب آورى را به آن تزريق كنند. چه اتفاقى مى افتد؟ معلوم است كه اعضاى تيم نميتوانند در مسابقه شركت كنند. وقتى در مسابقه شركت نكرديد، عقب ماندگى قطعى است. اين، بلايى است كه پادشاهان مستبد و ضد ملى، و از يك دوره به اين طرف وابسته، آن را سر ملت ما آوردند و طبعاً ما عقب مانده شديم.(1)

عقب نگه داشتن ملتى با سرمايه هاى فراوان

عزيزان من! ملت ما دهها سال از مسيرى كه بايد پيش ميرفت، عقب نگه داشته شد؛ ما بايد اين عقب ماندگى را جبران كنيم. اينها واقعيت است؛ اينها عينيات تاريخ ماست. با ملت ما، يعنى همان ملتى كه امروز در ميدان علم كه وارد ميشود، در دنيا شگفتى مى آفريند؛ در برخورد نظامى كه وارد ميشود، دشمنانِ مجهز را دچار حيرت ميكند؛ در زورآزماييهاى سياسى كه وارد ميشود، حريفان قَدَر را حريف ميشود - ما ملتى اين گونه داريم. اين ملت با اين سرمايه هاى استعداد انسانى و با اين سرزمين پهناور و حاصلخيز و زرخيز و سرشار از منابع طبيعى، ميتوانست در اوج قله ى علم و تمدن و پيشرفت مادى و معنوى قرار بگيرد - كارى كردند كه شد جزو كشورهاى جهان سوم؛ آن هم در آن رديفهاى آخرِ آخر!

اينكه اين قدر دانايان اين كشور به رژيم طاغوت لعن و طعن ميكنند، بيهوده نيست. اين جنايت بر كشور ما وارد آمده و بر ملت ما تحميل شد. ملتى را كه ميتوانسته به اوج بى نهايت پرواز كند، بالهايش را بريدند، پاهايش را بستند و زخمى اش كردند؛ ملت ما را به يك ملت بدبين به خود، نااميد از آينده ى خود، بى تحرك براى رسيدن به افقهاى دوردست، مجذوب و واله در مقابل ديگران، تبديل كرده بودند؛ اما انقلاب آمد و يك تكان سخت و يك تغيير نگرش عميق به اين ملت داد، كه ملت ما بيدار شد، حركت كرد، راه افتاد، خودش را شناخت و گفت «ميتوانيم»، و توانست؛ حالا هم پيش رفته است.(2)

ص: 205


1- . در بازديد از دانشگاه هوايى شهيد ستارى، 1384/1/28.
2- . در ديدار هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور، 1384/9/8.

دوران قاجار و پهلوى؛ دوران عقب ماندگى علمى

ما از علم عقب مانديم. نه فقط در دوران پنجاه ساله ى منحوس پهلوى كه البته در اين دوران، از لحاظ عمق علمى، پدر اين مملكت را درآوردند. حالا خود تحليل اين مسأله، يك تحليل تاريخى - اجتماعى است (و يك مسأله ى مهمى است)، بلكه از قبل از آن. دوران قاجاريه و پهلوى مظهر اين عقب ماندگى علمى است. ما حالا داريم تلاش ميكنيم كه بتوانيم اين درّه ى وسيع را پُر كنيم.(1)

سرانجام باز نشدن ميدان براى استعدادها

بزرگ ترين خيانتى كه در طول اين صدوپنجاه، دويست سالِ روزگار رشد روزافزون علم به كشور ما شد، اين بود كه نگذاشتند يا زمينه را فراهم نكردند كه اين ملت بااستعدادى كه مثل بوعلى و فارابى و رازى را در سابقه ى تاريخىِ خود دارد، بتواند جاى خودش را در دنياى علم امروز پيدا كند. حالا ميتوانيد بگوييد نگذاشتند؛ اين نگاه بدبينانه است؛ ميتوانيد بگوييد زمينه فراهم نكردند - ديگر از اين كمتر نيست - اين نگاه خوش بينانه است. در دوره هاى قاجاريه و پهلوى، اين گناه بزرگ بر گردن آنهاست كه زمينه را فراهم نكردند.

وقتى زمينه فراهم نشد، استعدادى كه در اين ملت و جوانها وجود دارد، يكى از دو، سه راه را خواهد پيمود: يا اصلاً استعداد بروز نميكند. شما هر چه نيروى بدنى داشته باشيد و استعداد رشد بدنى داشته باشيد، وقتى از اول ورزش نكرديد و به ماهيچه هايتان تحرك نداديد، رشد نخواهيد كرد؛ اين استعداد ضايع و دفن ميشود. يا اينكه آن كسى كه داراى استعداد است و ميبيند كه راهى وجود ندارد تا اين استعداد پرورش پيدا كند، به خارج از اين مرزها ميرود؛ كه همان مسأله ى فرار مغزها در طول سالهاى متمادى است و فقط به اين سالها مربوط نميشود؛ بليه ى دوران طولانى تاريخ گذشته ى ماست. افرادِ بااستعداد و توانا به گوشه اى از دنيا رفته اند و مشغول كار شده اند، و يا اينكه اين استعداد در راههاى خطا و غلط به كار ميرود؛ چون ميدان براى استعدادها باز نشده است.(2)

عقب ماندگى علمى؛ نتيجه ى سلطه ى پادشاهان جبار

ببينيد؛ ما بر اثر سلطه ى حكومتهاى فاسد و وابسته، در طول سالهاى متمادى از ميدان

ص: 206


1- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
2- . در ديدار مسؤولان سازمان انرژى اتمى و كارشناسان هسته اى، 1385/3/25.

رقابتهاى جهانى بيرون مانده بوديم. ملت ايران كه يك روز پيشاهنگ دانش و فرهنگ بود، بر اثر سلطه ى پادشاهان جبار و قدرتهاى منقطع از مردم، وضعش به جايى رسيد كه از حدود دويست سال قبل به اين طرف كه مسابقه ى علمى و سياسى در دنيا آغاز شد، بيرون از ميدان مسابقه قرار گرفت. وقتى ملتى در مسابقه ى ملتها وارد نيست، به طور طبيعى تواناييهاى او تحليل ميرود و موفقيتهاى او ناچيز ميشود.(1)

عقب ماندگى به رغم استعدادهاى فراوان

حقيقت اين است كه كشور و جامعه ى ما بعد از انقلاب، در تمام طول اين دوران، لحظات حساسى را گذرانده است كه نقش جوانها و تأثير حالت جوانى و استعدادهاى جوانى در آن، يك نقش برجسته است. با اينكه ما ملت بااستعدادى هستيم و بوديم، بر اثر تسلط سياستهاى استعمارى و استبدادى و سلطنتهاى موروثىِ خاندانى و حكومتهاى غاصب و جائر، در طول دو سه قرن، از قافله ى علم جهانى عقب مانديم.

عقب ماندگى علمى، همراهِ خود، عقب ماندگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى و بقيه ى عقب ماندگيها را هم به بار مى آورد. يك كشورى كه با توجه به استعداد خود، با توجه به زمينه هاى طبيعى و انسانى خود، با توجه به جايگاه جغرافيايى خود - كه اگر به نقشه ى جهان نگاه كنيد، توجه ميكنيد كه ايران در چه نقطه ى حساسى قرار دارد - با توجه به ذخاير زيرزمينى خود، بايد يكى از پيشرفته ترين و يكى از ثروتمندترين كشورهاى دنيا باشد، در دوره ى حكومتهاى قاجارى و بعد پهلوى، تبديل شد به حكومت عقب افتاده ىِ دست نشانده ىِ فقيرِ ضعيفِ توسرى خور.(2)

مبناى آغاز كار نظام آموزش و پرورش كشور مخالف فكر و فلسفه ى امروز ماست

مطلب ديگرى كه بايد در نظر داشت، اين است كه آموزش و پرورش كنونىِ كشور ما، ساخته و پرداخته ى فكر ما و برنامه هاى ما و فلسفه ى ما نيست؛ اين يك امر واضحى است؛ اين هم جزء مسلّمات است، منتها به آن توجه نميكنيم!

از روزى كه نظامى به نام نظام آموزش و پرورش در اين كشور به وجود آمد - از آغاز كار - بناى كار بر آن فلسفه يى نبود كه ما امروز دنبال آن فلسفه هستيم. دو عيب بزرگ وجود داشت. يك عيب از جنبه ى اعتقادى و ايمانى، يك عيب از جنبه ى سياسى و

ص: 207


1- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1386/1/1.
2- . در ديدار انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1386/2/19.

مديريتى كشور.(1)

عيبِ جنبه ى ايمانى آموزش و پرورش قديم

عيبِ جنبه ى ايمانى اين بود كه آن كسانى كه آموزش و پرورش جديد را وارد كشور كردند، نه فقط نيتشان متدين كردن مردم و جوانها نبود، بلكه به عكس، نيتشان دور كردن مردم از عقايد دينى بود. به طور مسلّم اين است. البته آن كسانى كه طراحان اوليه ى وزارت آموزش و پرورش در كشور بودند، برنامه ها را ريختند، كتابهاى درسى را نوشتند، بعضى شان كاملاً جزو آدمهاى بى دين نبودند؛ نه، در بين آنها آدمهاى متدين هم بودند، لكن كلانِ برنامه اين بود. همان برنامه اى بود كه در آموزش و پرورش به يك شكل، در مسأله ى كشف حجاب به يك شكل، در مسأله ى كوبيدن مراكز مذهبى به وسيله ى رضاخان به يك شكل، خودش را نشان ميداد؛ يعنى توسعه ى تفكرات غير دينى، بلكه ضد دينى.

آموزش و پرورش بر اساس يك چنين فكرى به وجود آمد، و آن كسانى كه از اول، آموزش و پرورش را درست كردند - عرض كرديم - بعضى شان آدمهاى بى دينى هم نبودند، متدين هم بودند؛ نشانه هاى تدينشان هم بعضاً گوشه و كنار در آن نظام قديمىِ آموزش و پرورش و كتابهاى قديمى پيداست؛ كه ما بعضى را از گذشته در زمان نوجوانى ديده بوديم و يك چيزهايى پيدا بود، لكن اساس، اساسِ ضد دينى بود، نه غير دينى؛ بر اساس ضديت با دين بود. هر چه هم گذشت، اين جنبه ى ضد دينى، پيوسته و تا آخرِ دوران پهلوى بيشتر و بيشتر شد.(2)

عيب جنبه ى سياسى و مديريتى آموزش و پرورش قديم

آن جنبه ى سياسى و مديريتى، جنبه ى ضد ملى آموزش و پرورش بود. اگر چه كه آن رژيم دعوى مليت داشت، واقعاً هم دنبال مليت ميگشت؛ چون ايدئولوژى كه نداشتند؛ ناچار بودند - وقتى ايدئولوژى كنار زده ميشود، دين كنار زده ميشود، يك جايگزين لازم دارد. اين جايگزين را مليت قرار داده بودند؛ مثل خيلى از كشورهاى ديگر. لذا مليت را دنبال ميكردند - لكن آن مليتى كه دنبال ميكردند، به معناى واقعى به معناى حفظ هويت ملى نبود. به چه دليل؟

ص: 208


1- . در ديدار وزير، معاونان و مديران آموزش و پرورش سراسر كشور، 1386/5/3.
2- . همان.

به دليل اينكه وابستگيهاى سياسى آنها روز به روز بيشتر ميشد و همين در كيفيت تعاليم و آموزشهاى آموزش و پرورش خودش را نشان ميداد؛ همچنانكه در تدوين دستگاههاى حقوقى ما و قضايى ما خودش را نشان ميداد؛ همچنانكه در ساخت ادارات دولتى ما و تشكيلات عمومى دولت خودش را نشان ميداد؛ يعنى غرب زدگىِ مطلق. اين، در آموزش و پرورش هم بود.(1)

خطوط اساسى نظام آموزش و پرورش قبل از انقلاب

نظام آموزش و پرورش ما يك نظام غرب زده، تقليدى، مبتنى بر باورها و مبانى پذيرفته ى در اروپا بود. حالا يكى بلژيك را ترجيح ميداد، يكى انگليس را ترجيح ميداد، يكى فرانسه را ترجيح ميداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهاى مختلف ادارى و تشكيلات دولتى ما، اين محسوس بود. آموزش و پرورش هم عيناً به همين كيفيت شكل گرفت و همين طور ماند. حالا نكته ى قابل توجه اين است كه آن كسانى كه الگوى آموزش و پرورش سنتى و قديمى ما بودند، آنها به همان شكلها و قالبهاى آن روز بسنده نكردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پيش بردند؛ اما اين مقلدان، آن تحولات را ديگر نفهميدند و همان شكل سنتى را نگه داشتند.

اين، آموزش و پرورش شكل گرفته ى سنتى كشور ما بود. البته اين، خطوط اساسى اش بود؛ نه اينكه بخواهيم يك تعريف كاملى از آموزش و پرورش كرده باشيم.

اين دو عيب بزرگ؛ يعنى اول، جنبه ى ضديت با دين - حداقل مغايرت با مبانى دينى و اخلاق دينى و تربيت دينى - و دوم هم به شدت ترجمه اى بودن، وابسته بودن، تقليدى بودن، از نيازهاى حقيقى كشور و ملت ايران نجوشيده بودن، عيب اساسى آموزش و پرورش ما بود كه ماند تا دوره ى انقلاب اسلامى.(2)

راه پيشرفت در قبل از انقلاب

اين كسانى كه در طول اين صد سال، صد و پنجاه سال اخير در كشور ما داعيه ى اصلاح و پيشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بيراهه كشاندند، اين گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول اين صد و پنجاه سال به مقصد نرسيديم و عقب مانديم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پى درپى بايد بيايند، ضايع شوند، در اين تيه

ص: 209


1- . همان.
2- . همان.

سرگردانى بروند و به نتيجه نرسند، تا يك وقت يك نسل متوجه بشود كه اشتباه كرده اند؛ راه را برگردد، شروع كند از نو حركت كردن. گناه آن كسانى كه جوامع بشرى را به بيراهه ميكشانند، اين است كه وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضايع ميكنند.

يك روز به جامعه ى ما اين جور تفهيم كرده بودند كه راه پيشرفت اين است كه ما از غربيها تقليد كنيم؛ آن هم نه تقليد در دانش آموزى و دانش اندوزى، تقليد در ظواهر؛ زنهايمان بى حجاب بشوند؛ مردهايمان كلاه فلان جور و لباس فلان جور بپوشند.

ميدانيد در كشور ما، دوره اى بر مردم ما گذشت كه گذاشتنِ يك كلاه مخصوص به نام كلاهْ پهلوى اجبارى شد و اگر كسى اين كلاه را بر سر نميگذاشت، مجرم شمرده ميشد! بعد يك قدم جلوتر رفتند، گفتند يا كلاه پهلوى يا شاپو؛ چون غربيها - اروپاييها - اين لباس را ميپوشند. انواع و اقسام لباسهايى كه در داخل كشور - لباسهاى محلى - پوشيده ميشد، همه منسوخ و ممنوع شد؛ براى اينكه لباس متحد الشكلِ از غرب آمده، پوشانده بشود. براى چى؟ براى پيشرفت!

پيشرفت كشور را در اين دانستند كه مردم ما كت و شلوار بپوشند، كراوات ببندند، زنهاى ما بى حجاب حركت بكنند؛ رسوم و عادات غربى را ياد بگيرند. ببينيد چقدر خسارتبار است براى يك كشور؛ چقدر مايه ى شرمندگى است، وقتى انسان فكر بكند. آن روز نه فقط شرمنده نميشدند، افتخار هم ميكردند، با صداى بلند هم اين را فرياد ميكردند. اين، بيراهه است. نسخه ى پيشرفت، نسخه ى غلط؛ بيراهه. اصول براى اين است كه اين اشتباهها پيش نيايد.(1)

ص: 210


1- . در ديدار دانشجويان سراسر كشور، 1387/7/7.

فصل سوم: جدا كردن علم از دين در گذشته

جداسازى علم و دين در ايران

تا وقتى كه دين حاكم بود و صحنه ى زندگى مردم، از دين و نفوذ معنوى آن به كلى خالى نشده بود، وضع اين گونه بود. از وقتى كه اروپاييها و غربيها و سياستمداران صهيونيست و متفكرانى كه براى نابودى دنياى اسلام نقشه ميكشيدند، دانش را همراه با سياست وارد كشور ما كردند، علم را از دين جدا نمودند و نتيجتاً رشته ى دين، يك رشته ى خالى از علم شد و رشته ى علم، يك رشته ى خالى از دين گشت.(1)

نتيجه ى جدايى دانشمندان علوم جديد از دين در ايران

ملتى با اين سابقه ى درخشان تاريخى، در دوران ستم فراگير حكومت پادشاهى در اين كشور - و بدتر از همه در اين دويست يا صدوپنجاه سال اخير، يعنى اواخر قاجاريه و همه ى دوران پهلوى - از لحاظ پيشرفت علمى، در اين حد از تنزل قرار گرفت. اين، كارى است كه انجام دادند و علت عمده ى اين مسأله، جدايى دين از علم در كشور ما بود. علما و دانشمندان و محققان علوم طبيعى در كشور ما، از دين جدا ماندند و در نتيجه به درد مردم و كشور و ملتشان نخوردند. خوب ترها و بهترينهايشان رفتند و براى بيگانگان مفيد واقع شدند. عده يى هم در همين جا بودند و براى بيگانه ها كار كردند.

روشنفكرانى كه در همين دانشگاهها درس خواندند، همانها بودند كه در طول حكومت پهلوى، اداره ى اين كشور را به خائنانه ترين وجهى برعهده داشتند و به اين ملت خيانت كردند. اينها، متخرجان همين دانشگاهها بودند و خدا رحم كرد كه انقلاب اسلامى پديد آمد. آن نسلى كه به تدريج از روشنفكران متأخر اين جامعه فارغ التحصيل شده بودند و به سمت كارهاى سياسى ميرفتند، به قدرى نسل بى ريشه و بى اعتقاد و بى پيوندى بودند كه خدا ميداند اگر آنها بر سر كار مى آمدند، با اين ملت و اين كشور چه

ص: 211


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

ميكردند. هست و نيست و بود و نبود اين ملت را ميسوزاندند و از بين ميبردند! خدا را شكر كه آنها مهلت پيدا نكردند و انقلاب اسلامى آمد و آن سلسله و طومار را درهم دريد.(1)

غناى حقوق اسلامى در مقابل حقوق غربى

حقوق اسلامى ما غنى تر از حقوق غربى است. كدام حقوقدان غربى ميتواند در زمينه هايى كه شيخ انصارى - كه اين روزها بحث درباره ى او زياد است - تأليفى در آن زمينه ها دارد و صاحب تحقيقاتى است، به غبار حركت سريع اين مرد و به گرد پاى او برسد؟ ما دانشمندان بزرگى در زمينه ى حقوق اسلامى داريم، چطور باز هم بايد در مسأله ى حقوق به حقوق غربى مراجعه كنيم، ببينيم آنها در زمينه ى مرافعات و حقوق مدنى و حقوق جزا چه تحقيقاتى كرده اند؛ برويم از آنها ياد بگيريم؟ حتّى امروز هم بعضى ميخواهند اين حقايق را ناديده بگيرند. اين جزو آثار شوم همان قضاياى آن روزهاست. اين گونه درست كردند: دانشگاهى پشت به حوزه و حوزه اى پشت به دانشگاه. دانشگاهى جدا از ارزشهايى كه حوزه براى آن كار ميكند و حوزه اى بى خبر از تحقيقات علمى يى كه دانشگاه انجام ميدهد.(2)

همصدايى روشنفكران ايرانى و غربى در برهه اى از دوران استعمار

آن وقت روشنفكر مقلّد ايرانى در دوره ى قاجار، كه اوّل بار مقوله «انتلكتوئل» را وارد كشور كرد و اسم منوّرالفكر به آن داد و بعد به «روشنفكر» - با همان خصوصيت ضدّ مذهبش - تبديل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامى كه منطقى ترين تفكرات، روشن ترين معارف، محكمترين استدلالها و شفّاف ترين اخلاقيات را داشت؛ اسلامى كه همان وقت در ايران همان كارى را ميكرد كه روشنفكران غربى ميخواستند در غرب انجام دهند! يعنى در برهه اى از دوران استعمار، روشنفكران غربى، با مردم مناطق استعمارزده ى غرب همصدا شدند.(3)

هدف از جداسازى دانشگاههاى گذشته از تدين و تقوا

در گذشته سعى ميشد كه محيط دانشگاه، از دين و تقوا و تعبّد فاصله بگيرد. هدف از

ص: 212


1- . همان.
2- . در ديدار طلّاب و دانشجويان و اقشار مختلف مردم، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1373/9/27.
3- . در جمع دانشجويان دانشگاه تهران، 1377/2/22.

اين ترفند كه از سوى دشمنان ملت ايران برنامه ريزى ميشد، اين بود كه نسل تحصيل كرده و روشنفكر، دچار لاقيدى و بى مبالاتى شده، حساسيت و علاقه ى خود را به آرمانهاى بزرگ از دست بدهد و اسير تمايلات حقير و سود شخصى شود. دانشگاهيانِ با شرف و استادان و دانشجويان متدين در آن محيط دشوار، همواره با اين ترفند شيطانى مبارزه ميكردند.(1)

تعليم، همراه با تربيت ضد دينى در جامعه، از سوى رژيم گذشته

گفتند كه در سابق، يك بُعدى بود، تعليم بود و تربيت نبود؛ من ميخواهم اضافه كنم كه بله، شايد در آموزش و پرورش، اين گونه بود؛ اما در كلّ جامعه، دو بُعدى بود؛ يك بُعد، بُعد تعليم و يك بُعد، بُعد تربيت ضدّدينى! در رژيم گذشته، اين گونه بود ديگر. همه ى عوامل، در سمت تربيت ذهنها به سمت ضدّ دينى بود؛ همه چيز، جوان را به شهوترانى، به بى خيالى و حالت ولنگارى دعوت ميكرد. مگر ميشد به جوان، مسؤوليت داد و از او مسؤوليت خواست؟! چرا ما در همه ى ابعاد علمى و عملى، اين قدر عقب مانده شديم؟ براى خاطر اين است: جوانان بى خيال و بى حال بودند. بعد آتشى مثل انقلاب پيش آمد كه هر مسى را طلا ميكرد. خصوصيّت انقلاب، اين است و اين معجزه ى بزرگ را به وجود آورد. انقلاب اين زمينه را در اختيار بنده و شما قرار داده است كه بتوانيم جوانان را تربيت دينى كنيم. جوانان را دريابيد؛ ان شاءالله اجرتان هم با خدا خواهد بود.(2)

ص: 213


1- . پيام به مناسبت بازگشايى دانشگاهها، 1378/7/6.
2- . در ديدار وزير آموزش و پرورش و مسؤولان امور تربيتى، 1378/12/7.

ص: 214

فصل چهارم: تزريق نوميدى و خودباختگى علمى در گذشته

سرنوشت دانشگاههاى طاغوت در پيش است، اگر...

دانشگاهها بايد تلاش علمى و تحقيقى خود را با روحيه ى انقلابى و نشاط اسلامى دنبال كنند؛ وگرنه سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههاى دوران طاغوت نخواهد بود كه در آن، خودباختگى علمى در برابر بيگانگان و تحقير ارزشهاى خودى، راه را بر جوشش استعدادها ميبست و مغزهاى مستعد را هم به گريز از مرز و بوم خود تشويق ميكرد. اساتيد عالى قدر و دلسوز، بايد فضاى انقلابى را براى تربيت نيروهاى مستعد مغتنم بشمارند و دانشجويان ضمن تكريم و احترام به اساتيد - كه فريضه يى اسلامى است - نبايد اجازه دهند احياناً كسى بدخواهانه، از علم و تخصص، وسيله يى براى هموار كردن راه فرهنگ استعمارى در دانشگاهها درست كند و مانند دوران سلطه ى بيگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهاى ازخودبيگانه و بيگانه پرست سازد. روشنفكران دلسوز و صادق بدانند كه امروز، روز آزمايشى بزرگ است و تاريخ درباره ى آنان و رفتار امروزشان، قضاوتى دقيق و افشاگر خواهد داشت.(1)

حسّ حقارت علمى؛ ويژگى روشنفكرى در ايران

اگر يك ملت، يا مجموعه اى از مردم، احساس كردند كه در گذشته تاريخى شان هيچ نكته ى برجسته ى عقلانى و علمى وجود ندارد، در خود احساس حقارت ميكنند؛ و اين احساس حقارت موجب ميشود كه در مقابل درخشش دانش جديد در جهان، از لحاظ سياسى، معنوى و فكرى هم اعتماد به نفس خود را از دست بدهند. اين حالت، همان حالتى است كه در روشنفكرى جديد كه از اواخر دوران قاجاريه در اين كشور به وجود آمد، اصرار شد تا تكوين يابد.(2)

ص: 215


1- . پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1369/3/10.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.

وابستگى و خود كم بينى در دانشگاه دوران پهلوى

امروز دهها سال - شصت، هفتاد سال - از آغاز به وجود آمدن بساط دانش جديد در اين كشور ميگذرد. غير از چند سالِ پس از پيروزى انقلاب كه يك حركت حقيقى در راه تكيه به تحقيقات ايرانى انجام گرفته است، در گذشته، حقيقتاً كار قابل توجّهى انجام نگرفته است. كدام اختراع مهم، كدام كشف بزرگ، كدام قطع وابستگى به بيگانه از سوى دانشگاه دوران رضاخان و پسر رضاخان انجام گرفت؟ در آن دوران، دانشگاه روزبه روز كشور را به خارج وابسته تر ميكرد.

البتّه تقصيرِ جوانان دانشجو هم نبود. من به عنوان آدمى كه از نزديك قضاياى آن روز را در مقابل چشم داشته است، شهادت ميدهم جوانان دانشجوى آن روزِ ما، خودشان هيچ تقصيرى نداشتند؛ محيطى درست كرده بودند كه در آن كارِ علمى اصيل، امكان نداشت. در اين اواخر، چنان فرهنگ غربى و غربيها - به خصوص امريكا - را در چشم جوان، بزرگ و موضع و موقع آن را دست نيافتنى كرده بودند كه جوان مسلمان دانشجوى ما به هر جا هم ميرسيد، اصلاً فكر نميكرد كه ممكن است اين فاصله ى ژرف علمى را كسى طى كند و به آنجاها برسد! اصلاً فكرش را نميكرد. لذا تلاشى هم انجام نميگرفت. نهايت پرواز علمى يك درس خوانده و تحصيلكرده، اين بود كه بتواند از آنچه غربيها توليد كرده و ساخته اند، استفاده كند؛ همين. آنها چيزى بسازند و اين بتواند از آن استفاده كند. حتّى اجازه ى تعمير بعضى از ماشينها و دستگاههاى جديد ساختِ خارج را كه به ايران آورده ميشد، به مهندسين و تكنسينها و كاركنان ايرانى نميدادند. ميگفتند شما حق نداريد به اين وسايل دست بزنيد. هواپيماى مدرن را به ارتش ايران ميفروختند؛ شرطش اين بود كه همافر و افسر فنى ايرانى، به اين دستگاه نزديك نشود! هر وقت خراب شد، آن مجموعه قطعاتى را كه مثلاً پانصد قطعه ابزار در آن است، جدا كنند و به خارج بفرستند؛ يعنى تمام مجموعه را سوار طيّاره كنند و ببرند آنجا تعمير كنند و برگردانند!(1)

ممانعت امريكا از تحقيقات در صنعت هوايى

من اين را شايد بار ديگرى هم گفته باشم كه اين جتهاى جنگنده اى كه در زمان رژيم گذشته از امريكا خريدارى كرده بودند، اگر در قطعه اى از آنها - كه هر قطعه، گاهى خودش متشكّل از دهها قطعه است - عيبى پيدا ميشد؛ يعنى يك قطعه ى ريز در يك

ص: 216


1- . در ديدار طلّاب و دانشجويان و اقشار مختلف مردم، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1373/9/27.

مجموعه قطعه، اشكال پيدا كرده بود، امريكاييها اصلاً اجازه نميدادند كه عناصر فنى نيروى هوايى ما، اين قطعه ى بزرگ را باز كنند و عيب آن را بيابند و آن قطعه ى ريز را عوض كنند! فقط قطعه ى كامل - كه گاهى متشكّل از دهها و گاهى صدها قطعه بود - سوار هواپيما ميشد، به امريكا ميرفت، عوض ميشد و برميگشت! اين گونه رفتار ميكردند. نه تعداد دانشجو، نه كيفيّت تحصيلى، نه ميدان كار، نه روحيه ى پرورش و تحقيق و آموزش و پژوهش، در كشور وجود نداشت. در آن شرايط، شما توقّع داريد كه ملت ايران پيشرفتى كرده باشد؟(1)

ترويج حسّ حقارت علمى در دوران استبداد

امروز آن دورانى است كه بايد با ابزار دانش و معرفت و تلاش علمى، كارى كنيم كه عقب افتادگيهاى تحميلىِ دوران طولانى سلطه ى استبداد در اين كشور، جبران شود؛ آن دورانى كه نگذاشتند استعدادها شكوفا گردد؛ نگذاشتند هويّت اصلى و حقيقى اين ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود كالاهاى صنعتى - كه نتيجه ى پيشرفت علم و صنعت غرب بود - در همه چيز، آن را به غرب وابسته كردند؛ كالاهاى فكرى و فرهنگى را وارد اين كشور كردند و به اوّلين كارى كه دست زدند، بى اعتقاد كردن قشر تحصيلكرده ى اين كشور به موجودى خودش بود؛ به فرهنگ خودى، به رسوم و آداب خودى، به دانش خودى، به استعداد شكوفا و درخشانى كه در نسل ايرانى وجود داشت. اين بى اعتقادى، در طول سالهاى متمادى، اثر خودش را بخشيد.

از روزى كه اين فكر - فكر تحقير ايرانى - وارد اين كشور گرديد و موجب شد كه اين احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاى برگزيده ى اين كشور نفوذ كند، تا وقتى كه غرب محصول اين حالت را چيد، البته سالها طول كشيد؛ ولى بالأخره آنها موفّق شدند و نتيجه ى آن، همين عقب افتادگيهايى است كه شما در كشورمان مشاهده ميكنيد. با اين همه منابع انسانى، با اين همه منابع مادّى، با اين موقعيت جغرافيايىِ ممتازى كه ما داريم، با آن سابقه ى درخشان علمى و فرهنگى و ميراث عظيم گنجينه ى علمى كه ما داريم، وضع ما امروز از آنچه كه بايد در ميدان علم و صنعت و پيشرفتهاى گوناگون علمى باشد، بسى عقب تر است.(2)

ص: 217


1- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.
2- . در مراسم فارغ التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرّس، 1377/6/12.

فضاى بسته در دانشگاههاى قبل از انقلاب

من در محيط علمى اين كشور، در محيط روشنفكرى و محيط دانشگاهى اين كشور، قبل از انقلاب حضور داشتم و از نزديك ديدم كه بهترينها كسانى بودند كه ميگفتند اينجا نميشود كار كرد. ما استعداد و امكان داريم، ولى بايد به يك محيط باز برويم، فضايى باز باز بيابيم و در دنيا كار كنيم. اينها بهترينها بودند، والّا خيلى از اشخاص اهلِ دانش روز، اعتقادشان اين بود كه ايرانى هر كار بكند، عقب است! ميگفتند اصلاً امكان دستيابى به جاده هاى علمى براى ما ممكن نيست! آنها با هواپيما سير ميكنند، ما سوار الاغ، ميخواهيم برويم و به آنها برسيم! راهش اين است كه هرطور ميشود، خودمان را به هر نحو ممكن به اين هواپيما آويزان كنيم، تا ما را هم ببرند. اصلاً طرف فكر، اين بود! حتى تلاشهاى علمى هم كه انجام ميگرفت، غالباً با اين تفكر بود؛ با تفكر كپى بردارى، با تفكر تقليد، با تفكر «ره چنان رو كه رهروان رفتند»!

اينكه يك استعداد بزرگ ميتواند بنشيند و راه بن بست را باز و راه ميانبرى پيدا كند و به خود جرأت دهد كه در اين مسايل فكر كند، در اين كشور وجود نداشت - همه ى كارهاى بزرگ علمى دنيا، راههاى ميانبرى بوده كه كشف شده است - يعنى چنين روحيه اى نبود. من نميگويم هيچ كس نبود كه اين طور فكر كند. ممكن است كسانى هم اين طور فكر ميكرده اند، ولى آنها هيچ امكاناتى نداشتند كه اين كار را دنبال كنند. در هر حال، اين تفكر وجود نداشت.

متأسفانه روح تذلل و انظلام علمى و معنوى در آنها ايجاد شده بود كه در دنياى استعمارزده و به قول خودشان بخشِ جنوب دنيا نيز فرمانروايان علمى دنيا كه فرمانروايان سياسى هم بودند، به وجود آوردند و كارى كردند كه هميشه خودشان را محتاج و مستمند و گداى درِ آنها به حساب آورند!(1)

اميد و تحرك؛ اخلاق پيشرفت

اخلاقهاى پيش برنده ى يك ملت، اميد و تحرّك و جدّيت است. ملتى كه نااميد باشد، ملتى كه از آينده ى خود مأيوس باشد، ملتى كه خود را تحقير كند، پيشرفت نخواهد كرد. هر جنسى كه گفته ميشد در داخل توليد شده است، خودِ اين داخلى بودن، معنايش اين بود كه ارزشى ندارد! خود افراد، تحصيلكرده ها، ديگران، به هم ميگفتند كه ايرانى يك لولهنگ - آن آفتابه هاى گِلى قديمى - هم نميتواند بسازد! يعنى نسل پيشرفته ى علمى هم

ص: 218


1- . در ديدار اعضاى ستاد يكصدمين سال تولد حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/6/27.

نسبت به آينده ى علمى اين كشور نااميد بود. اين، آن مشكل اخلاقى است.(1)

خودكم بينى در گذشته ى ارتش

اوايل انقلاب، كسانى كه عادت كرده بودند هر چيزى را در بسته بنديهاى مزيّن و چشم فريب از خارج اين مرزها وارد كنند و اجازه ندهند كه مغز جوان اين سرزمين با پيچيدگيهاى دانش روز آشنا شود، به ما ميگفتند نميشود! اگر ميگفتيم هواپيمايمان خوابيده، تانكمان از كار افتاده، تفنگ نداريم يا تفنگ ژ - 3 مان عيب دارد، در پاسخ ميگفتند: نميشود! اينها عادت كرده بودند كه در بسته بندى زرورق، برايشان ژ - 3 را ببندند و به داخل بفرستند. در اواخر دوره ى رژيم گذشته هم كه ژ - 3 در داخل كشور توليد ميشد، همه ى وسايلش را از خارج مى آوردند و در اينجا به هم متصّل ميكردند، كه در حقيقت ساختن نبود. اينها ميگفتند نميشود؛ اما عدّه اى در مقابلشان ايستادند و گفتند ميشود. استعداد شما از ديگران بيشتر است و كمتر نيست؛ ولى در ميدانهاى دانش و تجربه و صنعت پيشرفته، اجازه ندادند شما فكر كنيد.(2)

تلقين روحيه ى تقليد از غرب در محيطهاى علمى قبل از انقلاب

در صد سال اخير، به معناى حقيقى كلمه، براى اين كشور هيچ كار اساسى يى قبل از انقلاب انجام نگرفته است. امروز در محيط دانشگاه، چشم شما به حقايق علمى باز شده است؛ ميبينيد كه ما چقدر كارِ نكرده و راهِ نرفته داريم. ميشد اين راهها را رفت، ميشد با كاروان علم همراه شد، ميشد علم و عالم و دانشمند و تحقيق و استقلال در علم و تحقيق را در كشور آزمايش كرد؛ اما اين كار را نكردند، بلكه به عكس عمل كردند.

در دوران ورود دانش جديد به كشور ما، آنچه كه وارد شد، عبارت بود از تقليد و ترجمه. البته منظورم ترجمه ى يك اثر ارزشمند نيست - كه يك كار لازم است - منظورم فكر و ذائقه و روحيه ى ترجمه اى است؛ يعنى قدرت ابتكار را از يك ملت گرفتن؛ شجاعت حرف نو را از يك ملت گرفتن؛ همه اش توى سر او زدن؛ به او اين طور تلقين كردن كه اگر ميخواهى به جايى برسى و آدم شوى، بايد همان كارى را بكنى كه غربيها كردند و از آن سر سوزنى تخطّى نكنى! به مردم ما و محيطهاى علمى، اين گونه ياد دادند. اجازه ى ابتكار و نوآورى و خلاقيت علم را ندادند. علم و فكر را بايد توليد كرد. اينها نه

ص: 219


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1378/7/9.
2- . در ديدار فرماندهان حفاظت اطلاعات ارتش، 1379/4/22.

در علوم تجربى، نه در علوم انسانى و نه در علوم سياسى و اجتماعى، براى آفرينش علمى ميدان ندادند. لذا وضع اين گونه است كه امروز ملاحظه ميكنيد.(1)

پيشرفتهاى علمى و صنعتى در گرو ابتكار و خلاقيت

يك ملت تا گستاخىِ ورود در ميدانهاى ناشناخته را نداشته باشد، نه در زمينه ى علم پيشرفت ميكند و نه در زمينه ى صنعت و سياست. ما را عادت داده بودند كه جرأت نكنيم دست به ابتكار و خلاقيّت بزنيم. من در طول دوران انقلاب، در اين زمينه ها خاطراتى دارم. بعضى افراد كه ذهنشان همچنان تحت تأثير همان فرهنگ قديمى بود، ميگفتند نميشود.(2)

خيانت روشنفكرنمايان غربزده به پيشرفت علمى كشور

گناهِ بزرگ روشنفكرنمايان غربزده ى دوران پهلوى و اندكى قبل از دوران پهلوى، اين است كه اين باور را با شكلهاى گوناگون در ذهن مردم ما رسوخ دادند؛ يعنى به مردم اين طور تفهيم كردند كه ايرانى چيزى نيست؛ نه فكرش، نه علمش، نه هنرش، نه تاريخش، اصلاً ارزشى ندارد. وقتى شما احساس كرديد ارزشى نداريد، چه كار ميكنيد؟ به طور طبيعى به قطبى پناه ميبريد كه احساس ميكنيد ارزش دارد. آن قطب كجاست؟ آنها خودشان معيّن كردند؛ فرهنگ و تمدّن و علم غرب! غربيها ملتهاى گوناگون دنيا را به همين ترتيب از گردونه ى پيشرفت علمى كنار زدند و كارى كردند كه جرأت تحرّك علمى پيدا نكنند؛ والّا مناطق اسلامى - به خصوص - استعداد و زمينه ى پيشرفتهاى بزرگ علمى داشتند. اينكه ميبينيد ما اين همه از كاروان علمى دنيا عقب مانده ايم، تصادفى نيست.(3)

ترجمه و تقليد انديشه ها؛ مشكل تاريخى نخبگان ما

ما اين مشكل تاريخى را داريم و متأسّفانه اين مشكل در حكومتهاى وابسته و فاسد پيشينِ اين كشور ريشه دارد و بلايى است كه از صدوپنجاه سال پيش بر سرِ ما آمده و بايد خود را به تدريج از اين بلا رها كنيم. آن، اين است كه از اوّلى كه پرتو علم جديد در اين كشور افتاد، نخبگان آن روز كشور، به فكر ترجمه افتادند. نه فقط ترجمه ى آثار علمى، بلكه حتّى فكر و انديشه ى ترجمه اى؛ همه چيز به صورت ترجمه از آنچه ديگران

ص: 220


1- . در ديدار جوانان استان اصفهان، 1380/8/12.
2- . در ديدار وزير و مسؤولان دفاتر نمايندگى ولى فقيه در وزارت جهاد كشاورزى، 1380/8/23.
3- . در ديدار اعضاى اتّحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1381/6/26.

انجام دادند و خود را در چارچوب قالبهاى آنها درآوردن. اين گروه، مطلقاً جرأت ايجاد يك فضاى جديد علمى را به خود ندادند. نه فقط گفتند علم را از آنها بگيريم، بلكه معتقد بودند بايد فرهنگ و اخلاق و تفكرات و عقايد سياسى و اجتماعى را هم از آنها بگيريم!(1)

عقب ماندگى علمى، حاصل فرهنگ خودباختگى در گذشته

از سياستمدارانى كه وابسته بودند، از آنهايى كه با قراردادهاى مالى دهنِشان را ميبستند، هيچ توقعى نيست؛ اما از شخصيتهاى علمى و فرهنگى در آن دوران اين انتظار و توقع بود كه اگر داراى هر عقيده يى هستند، ولو اسلام را هم قبول ندارند و ايمان اسلامى هم ندارند، براى هويت فرهنگى اين ملت ارج قايل شوند؛ اما ارجى قايل نشدند؛ دروازه ها را باز كردند و چشمها را بستند و مجذوب و خيره شدند و ما را عقب انداختند. به خاطر همين، ما در ميدان علم و فناورى عقب مانديم. اينكه در عرف دوره ى جوانىِ من - كه حالا خوشبختانه آن طور نيست و خيلى فرق كرده - واقعاً هر كالايى به صِرف خارجى بودن، مطلوب بود و به صِرف داخلى بودن نامطلوب، فرهنگ عمومىِ آن زمآنها بود و در داخل كشور هم جرأت و گستاخى كار علمى و تحقيقى و باز كردن بن بستها و شكستن مرزهاى دانش اصلاً قابل تصور نبود و كسانى كه در خودشان چنين استعدادى ميديدند، به هيچ راهى جز اينكه در محيطهاى خارج از كشور كار كنند، فكر نميكردند. اينكه ما خودمان بسازيم، خودمان توليد كنيم و خودمان ابتكار، اصلاً متصور نبود.(2)

احياى جرأت علمى پس از انقلاب

ما از لحاظ علمى، عقب مانده و عقب نگه داشته شده بوديم. بيش از پنجاه سال، تحرك و جوشش علمى در اين كشور كُند بود؛ در بعضى از بخشها تعطيل بود. موانعى كه به وجود آوردند، براى اين ملت مثل سم كشنده يى بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهاى ما را به هر آنچه از بيرون اين مرزهاست، آنچنان دلبسته كردند كه اصلاً كسى اين مجال و اين جرأت و اين شجاعت را پيدا نكند كه فكر كند ميتوان برخلاف آن حرفها يا غير از آن حرفها و آن نظريه ها، نظريه يى ارايه كرد. ما هنوز هم تا

ص: 221


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 1383/2/28.

حدودى گرفتار آن حرفها هستيم. البته اسلام به ما خودباورى داد و انقلاب به ما جرأت بخشيد. آنچه امروز مشاهده ميكنيم، نتيجه ى همين جرأت است؛ بايد اين جرأت را تقويت كرد و پيش رفت. استعدادهاى ما خوب است. جوانهاى ما خوبند.(1)

دو قرن نوميدى از تحصيل علم در ايران

چرا بايد اين امر بديهى را باور كنيم؟ زيرا على رغم اينكه سوابق علمى فراوانى داشته ايم و در طول دوران مديدى از تاريخمان در دنيا به اهل علم شناخته شده ايم، در يكى دو قرن اخير كه جريانهاى استعمارى و سياسى و جهان خوارى و تسخير دنيا به وسيله ى قدرتهاى غربى در دنيا راه افتاد، بر اثر سياستهاى آنها ما به علم يا بى اعتنا شديم، يا از تحصيل آن نوميد شديم، يا در روشهاى آن خطا كرديم؛ لذا نتيجه شده اين. با همتِ خود، معجزه آفرينى كردند كه در دوره يى در اين كشور دارالفنون ايجاد كردند. شما ببينيد ما امروز هم حتّى يكى از افتخارات اميركبير را تأسيس دارالفنون ميدانيم. مگر دارالفنون در قبال آن حجم عظيم و تاريخ عميق و عريقى كه ملت ما در علم داشته است، چيست؟ اين قدر ما عقب نگه داشته شديم. يا بى همتى كرديم و يا بى توجهى، و بالاخره وضع ما به كيفيتى رسيده كه شماها از آن آگاهيد.(2)

فرنگى شدن؛ راهكار خطاى غربزدگان براى نجات ايران

يك روز در آغاز گشايش دروازه ى زندگى غربى به روى ايران - كه پيشرفت بود، علم بود، ماشين بود و ايرانيها هيچ چيز نداشتند - سياستمداران و متفكران و نخبگان آن روزِ ما به جاى اينكه وقتى آن پيشرفتها را ديدند، به فكر جوشش از درون باشند - كارى كه اميركبير در زمان ناصرالدين شاه كرد و ميخواست بكند - شصت سال، هفتاد سال بعد از زمان اميركبير، آقايى در دوره ى مشروطه پيدا شد كه گفت راه نجات كشور ايران اين است كه جسماً، روحاً، ظاهراً و باطناً فرنگى شود!

به جاى اينكه براى جبران عقب افتادگيها به درون مراجعه كنند و گوهر خويش را جستجو كنند، به جاى اينكه خويش را در خويش پيدا كنند، رفتند سراغ اينكه خود را در راه طى شده ى اروپا پيدا كنند! آنها اين اشتباه را كردند. بعد هم رژيم پهلوى به وسيله ى خود انگليسيها روى كار آمد و پس از آن، امريكاييها جاى انگليسيها را گرفتند. بهترين

ص: 222


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.
2- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.

انتخاب براى امريكا و انگليس، رضاخان و محمدرضا بودند؛ چون همان نقشه ها، همان فرهنگ، همان وابستگى، همان عقب افتادگى و همان سرپوش گذاشتن بر روى استعدادهاى درونى كه غرب مايل بود، در كشور به دست كسانى اجرا ميشد كه به ظاهر ايرانى بودند. امروز خطاست كه جوان ما بخواهد آن راه را طى كند. آن راه، راه خطايى است.(1)

تزريق خودكم بينى براى جلوگيرى از پيشرفت علمى

يكى از كارهايى كه نسبت به كشورهاى تحت ستم استعمار انجام گرفت، اين بود كه اينها را در عقب ماندگى علمى نگه داشتند؛ هم عملاً مانع پيشرفت اينها شدند، هم روحاً اينها را تضعيف كردند، تا احساس كنند قادر نيستند. اين براى ملت ما در يك دوره ى طولانى پيش آمد؛ ما را از پيشرفت باز داشتند. نميگوييم اين كار تماماً به وسيله ى پيشروان علم انجام گرفته و قدرتهاى داخلى و سياستهاى ديكتاتورى و مستبدانه ى داخلى يا سوء اداره ى دولتها تأثيرى نداشته؛ اين بخش قضيه را منكر نيستيم؛ اما آن بخش هم مهم ترين تأثير را گذاشت.

در دوران قاجاريه، سوء سياست، بدفهمى، مال دوستى و تنبلىِ مهم ترين شخصيتهاى مؤثر، در وضع كشور تأثير ميگذاشت؛ اما وقتى در همين دوره هم كسى مثل اميركبير به وجود مى آيد و نقش پيشرفت علمى و تأثير علم در پيشرفت را در سطوح سياسيون به درستى كشف ميكند، نقش عامل دوم - كه عامل خارجى است - خودش را به روشنى نشان ميدهد؛ سعى ميكنند اين شعله را بخوابانند. اين نشان دهنده ى اين است كه آنها توجه دارند كه اگر بخواهند كشورى را تحت سيطره ى اقتصادى و سياسى نگه دارند، راهش اين است كه نگذارند از لحاظ علمى پيشرفت كند. عين همين قضيه در طول دوران حكومت پهلوى هم وجود داشته. اينها مسايلى است كه تحليل و تبيين آنها جزو كارهاى طولانى است. البته اين كارها شده؛ اينها دعوى محض نيست؛ استدلالهايى پشت سرش وجود دارد.(2)

پيدايش فريفتگى و بيگانه زدگى از زمان قاجار

از اواسط دوران قاجار، يك فريفتگى و بيگانه زدگى در ما پيدا شد؛ البته عوامل

ص: 223


1- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.

طبيعى يى هم داشت و اين عوامل روزبه روز شدت پيدا كرد؛ در دوران حكومت پهلوى به اوج رسيد و بر اساس آنها، پايه هاى فرهنگى بسيار خطرناكى را در كشور پايه گذارى كردند: مثل اينكه ايرانى «نميتواند»، ايرانى عُرضه ى حضور در ميدانهاى علم و فرهنگ را ندارد؛ و نگاه منفى نسبت به همه ى گذشته ى فرهنگى و مواريث ارزشمند تاريخى و علمى ما؛ اينها چيزهايى بود كه در اين كشور اتفاق افتاد.(1)

مصرف و تقليد به جاى تحقيق علمى در دوران استعمار

ايرانيها در طول سالهاى متمادى - بيش از شصت، هفتاد سال - كه در اختيار انگليسيها و غربيها بودند، اين قدرت را پيدا نكردند كه مثلاً يك مركز تحقيقات علمى در كشور به وجود آورند كه ظرف پنجاه سال دو تا اختراع درست كند؛ دانشمندانى را تربيت كنند كه دو، سه تا كشف جديد علمى بكنند؛ يعنى اينها اين اندازه از غرب استفاده نكردند. آنها چه ميخواستند؟ مصرف كننده ميخواستند. مصرف كننده ى اقتصادى يى كه به طور طبيعى با خودش مصرف فرهنگى و تسليم سياسى را هم همراه دارد. آنها اين را ميخواستند؛ اينها هم راحت تسليم شدند و دادند.(2)

نيروى انسانى در نظام آموزشى دوران طاغوت

اگر معلمين يك كشورى تصميم بگيرند كه نقطه ى مقابل اين عمل كنند؛ يعنى به جاى انسان شجاع، انسان ترسو بسازند؛ به جاى انسان مستقل، انسان توسرى خور و ضعيف بسازند؛ به جاى انسان عاشق ميهن خود و مفاخر ملى خود، انسانِ دلبسته ى به بيگانگان بسازند؛ به جاى انسان پاكدامن و پرهيزگار و مؤمن، انسان لاابالى و بى ايمان و بى دين بسازند؛ به جاى انسانهاى بااستعداد و داراى اعتماد به نفس و خودباور، انسانهاى بهت زده و دلباخته ى قدرتهاى علمى و غير علمىِ ديگران بسازند؛ شما ببينيد چه فاجعه اى در كشور رخ خواهد داد.

طراحى نظام آموزشى كشور در دوران حاكميت طواغيت - يعنى از دوران ايجاد آموزش و پرورش جديد در زمان رضاخان - اين نوع دوم بود. ممكن بود مديرانِ مستقيم، خودشان هم ندانند چه كار ميكنند؛ اما هدف اين بود، طراحى اين بود، تربيت شده هاى آنها هم كم و بيش همين جور شدند. البته در بين معلمين و كارمندان آموزش و

ص: 224


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.

پرورش، آدمهاى متدين و مستقل و مؤمن و پاكدامنى وجود داشتند - كم هم نبودند - آنها كار خودشان را كردند؛ اما نقشه، اين بود.(1)

نقطه ى مقابل اعتماد به نفس

نقطه ى مقابل اعتماد به نفس، خودكم بينى است؛ خودكم بينى در مقابل فكر يك جناحى از ملتهاى عالم - كه امروز غرب مظهر آن است - خودكم بينى در مقابل فلسفه ى آنها، خودكم بينى در مقابل علم آنها، حتّى خودكم بينى در مقابل الگوهاى توسعه ى ملى كه آنها پيشنهاد ميكنند؛ در حالى كه الگوى توسعه ى ملى نسبت به ملتهاى مختلف، گوناگون است. خودكم بينى، اين بيمارى بسيار خطرناك، كه در طول دهها سال متوالى آن را در كالبد ملت ما تزريق كردند.(2)

موانع فرايند اعتماد به نفس

سه مانع اصلى در راه فرايند اعتماد به نفس و به ثمر رسيدنش وجود دارد كه ما بايد متوجه اين سه رخنه باشيم. اين سه رخنه ميتوانند فرايند اعتماد به نفس ملى و منتهى شدن آن به پيروزيهاى پى درپى و رسيدن به آرمانها را مخدوش كنند.

اول، ايجاد يأس است؛ تيره كردن افق، به رخ كشيدن فاصله هاى علمى. اين واقعيتى است؛ ما از لحاظ علمى، امروز با دنياى پيشرفته ى علمى كه دويست سال است دارد كار علمى ميكند، فاصله داريم. اين فاصله ها را به رخ ميكشند و ميگويند آقا! چطور ميخواهيد شما اينها را طى كنيد؟ مگر ميشود؟! جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با اين كار مأيوس ميكنند. من ميگويم: بله، ميشود؛ چرا نميشود؟ ما از دانش ديگران استفاده ميكنيم و پا را يك قدم بالاتر ميگذاريم؛ كمااينكه اين كار را كرده ايم. ما از دانش ديگران استفاده كرده ايم. گاهى چيزهايى ساخته ايم كه در دنيا نيست؛ مثل بعضى از پيشرفتهاى پزشكى و دارويى و امثال اينها. اينها با استفاده از مقدمات دانش غربى به دست آمده، اما كارهاى بزرگ ترى از آنها انجام گرفته. فاصله نبايد ما را مأيوس كند. ما ميتوانيم شتاب علمى مان را زياد كنيم؛ اين فاصله را روزبه روز كمتر كنيم؛ همت كنيم، پيش برويم؛ به خصوص كه امروز دنياى غرب دچار آفتهاى جدى است كه در پنجاه سال پيش و صد سال پيش اين آفتها را نداشت.

ص: 225


1- . در ديدار معلمان، 1386/2/12.
2- . در ديدار دانشجويان دانشگاههاى استان يزد، 1386/10/13.

امروز آفتهاى اخلاقى، آفتهاى جنسى، تزلزل روحيه ها در غرب خيلى شديدتر از آن روزهاست؛ امروز اينها در آنجا يك گرفتارى است. البته اين مسايل بلندمدت، خودش را آسان نشان نميدهد؛ اما از حرفهاى آنها، از حرفهاى انديشمندانشان، متفكرينشان آدم ميفهمد كه نگرانند. نسل جوانشان رو به انحطاط است، جرم و جنايت رو به توسعه است، فروپاشى خانوادهها رو به تزايد است و همين طور دارد زياد ميشود؛ مهار هم از دستشان خارج شده است و گرفتارند.

چه اشكال دارد، يك ملتى كه مصمم است، خودش را تا حدودى ميتواند از اين بلايا حفظ كند، تصميم دارد، توكل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد، آرمانهاى مشخص هم دارد، اين راه را طى كند؟ كمااينكه آنها طى كردند. ما يك روزى جلوتر از غرب بوديم؛ ما دچار آفت شديم، آنها تلاش كردند، جلو افتادند. ما حالا ميتوانيم جلو بيفتيم. طى كردن فاصله ها مطلقاً مستبعد نيست از يك ملتى كه جوانش با همت حركت ميكند و پيش ميرود؛ مسؤولان و مديرانش هم با همت مينشينند برنامه ريزى و طراحى ميكنند.

بنابراين، سه تا مانع ممكن است دشمن طراحى كند: يكى پراكندن يأس، يكى منحرف كردن استعدادها، يكى هم برخورد سخت و خشن؛ يعنى تحميل تهاجم نظامى و از قبيل اينها.(1)

نمونه هاى عينى از يأس پراكنيهاى دشمن در مسايل علمى

حالا اين چند مورد را ببينيد: يكى از آنها مسأله ى انرژى هسته اى است. در داخل كشور خودمان جنجال راه انداختند كه آقا! انرژى هسته اى هزينه ى بدون سود است؛ چرا داريد اين كار را ميكنيد؟ حالا تبليغات جهانى كه اين مسأله را كاملاً دنبال ميكرد و هنوز هم ميكند؛ اما در داخل كشور خودمان از اولى كه اين مسأله ى هسته اى مطرح شد، از پنج شش سال قبل از اين تا حالا مرتباً اين مطلب را گفته اند و تكرار كرده اند. حتّى عده اى نامه نوشتند و گفتند آقا ما فيزيكدانيم؛ اينكه ميگويند ما توانسته ايم دستگاههاى سانتريفيوژ را راه بيندازيم، اصلاً واقعيت ندارد! به قدرى قرص اين را گفتند كه ما مجبور شديم افرادى را بفرستيم و بگوييم بروند بازرسى كنند، درست ببينند؛ نكند كه همينى كه اينها ميگويند، باشد. اين، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! كار، بسيار خوب، صحيح، علمى و محكم دارد انجام ميگيرد. اول گفتند نميشود، نميتوانيم؛ بعد كه ديدند توانستيم، گفتند آقا اين هزينه اى است كه سود ندارد، فايده اى ندارد.

ص: 226


1- . همان.

بنده در سخنرانى عمومى عيد نوروز سال گذشته مفصل درباره ى اين صحبت كردم و نميخواهم تكرار كنم. چطور فايده اى ندارد؟ ما براى بيست سال ديگر حداقل بايستى بيست هزار مگاوات برق از انرژى هسته اى به دست بياوريم. برآوردى كه براى مصرف انرژى در كشور و توليد برقِ مورد نياز كرده اند، حداقل بيست هزار مگاوات بايد از طريق انرژى هسته اى باشد؛ والّا ما بايد برق را از ديگران گدايى كنيم؛ يا اگر نتوانستيم گدايى كنيم، يا ننگمان آمد، يا به ما ندادند، از خير چيزهايى كه با نيروى برق ميچرخد، بايد بگذريم؛ از كارخانه، از توليد، از بسيارى از ابزارهاى پيشرفت. خب، ما كِى شروع كنيم تا بتوانيم بيست هزار مگاوات را بيست سال ديگر به دست بياوريم؟ الان اگر دير هم نشده باشد، قطعاً زود نيست. ممكن است دير هم شده باشد.

ببينيد چه مغالطه ى عجيبى است كه «آقا احتياج نداريم»! يا ميگويند: شما نيروگاه هسته اى كه نميتوانيد بسازيد؛ اين اورانيومهاى غنى شده ى سه چهار درصد را براى چه ميخواهيد؟ باز بحث «نميتوانيد» است. چرا نميتوانيم؟ ملتى كه بدون كمك و بدون استاد توانست يك چنين مراكز عظيم غنى سازى را به وجود بياورد، چرا نتواند نيروگاه بسازد؟ بايد بتوانيم. چرا نتوانيم؟

يك روزى ميگفتند: شما نميتوانيد نيروگاه بخارى هم بسازيد. من يادم هست دوره ى رياست جمهورى خود من بود؛ نيروگاهى بود كه در زمان رژيم گذشته شروع شده بود، نصفه كاره مانده بود. مى آمدند، ميرفتند، تا دلالهاى بين المللى از يك كشورى بيايند آن را درست كنند. بعضيها هم ميگفتند ما در داخل ميتوانيم درست كنيم. ما چند نفر از مسؤولين مرتبط با اين مسايل را در دفتر رياست جمهورى خواستيم - چند تا از رؤساى كشور را - نخست وزير و ديگران را هم دعوت كرديم تا بحث كنيم. اينها آمدند گفتند: آقا! امكان ندارد كه ما بتوانيم آن نيروگاه را - كه نزديك تهران هم هست - به آخر برسانيم و افتتاح كنيم. اين، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلاً امكان ندارد؛ حتماً بايستى خارجى بيايد. ما خارجى را نياورديم؛ متخصص داخلى رفت آن را كامل كرد، درست هم كرد، الان هم سالهاست كه دارد برق ميدهد و از توليد او دارد كشور استفاده ميكند.

اول انقلاب جهاد سازندگى ميخواست سيلو بسازد. ميدانيد سيلوهاى ما را در دوران طاغوت، شورويها ميساختند. رژيم طاغوت گندم را از امريكا ميگرفت، سيلويش را شوروى ميساخت! سيلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناورى پيچيده اى است. جهاد سازندگى گفت ميخواهيم سيلو بسازيم؛ از اطراف صدا بلند شد كه آقا نميتوانيد؛ بى خود خودتان را معطل نكنيد، سرمايه ى كشور را هم به باد ندهيد. يك نمونه ى سيلوى كوچكى در خوزستان ساختند كه بنده آن وقت رفتم بازديد كردم. امروز كشور جمهورى

ص: 227

اسلامىِ شما يكى از سيلوسازهاى درجه ى يك دنياست؛ جزء كشورهاى سيلوساز برجسته ى درجه ى يك است.

يكى از سدهاى نزديك تهران آب ميداد. گفتند بروند اين را درست كنند؛ گفتند خود كمپانى سازنده ى اين سد بايد بيايد؛ رفتند آوردند. اين هم مربوط به اوايل رياست جمهورى ماست. ميگفتند: مگر ما ميتوانيم سد درست كنيم؟ همين تلقيناتِ گذشته بود. جوانهاى ما همت كردند، رفتد سراغ سدسازى. امروز كشور جمهورى اسلامى به فضل الهى بهترين سدساز اين منطقه است. در منطقه ى ما هيچ كشورى مثل جمهورى اسلامى مسلط بر ساختن سدهاى بزرگ - چه سد بتونى، چه سد خاكى - نيست. سدهايى كه ما ساختيم، از مشابههاى خودش كه زمان طاغوت به وسيله ى شركتهاى خارجى ساخته شده، بهتر و با ظرفيت بيشتر و البته با هزينه ى بسيار بسيار كمتر است؛ كار خودمان هم هست. چرا نميتوانيم؟

نخير، نيروگاه هسته اى هم ميتوانيم بسازيم؛ بايد بسازيم. امروز شروع بكنيم، چند سال ديگر جواب خواهد داد. چند سال ديگر شروع بكنيم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نكنيم، عقب ميمانيم. امروز اگر غنى سازى را شروع نميكرديم، بايستى ده سال بعد، بيست سال بعد، بالاخره شروع ميكرديم. ميگويند آقا! روسها كه به شما اورانيوم غنى سازى شده ميدهند، سوخت نيروگاه هسته اى ميدهند؛ خودتان ميخواهيد چه كار كنيد؟ اين از آن حرفهايى است كه اين آقاى رييس جمهور محترم كم دان امريكا هم اخيراً بيان فرمودند، كه خب روسها كه دارند ميدهند، ايران ميخواهد چه كار كند! اينجا هم يك عده اى كه نه به قدر او محترمند، نه به قدر او كم دانند، همان حرف را تكرار كردند كه آقا! روسها كه دارند ميفروشند. ديديد ديگر؛ محموله ى اول آمد، محموله ى دوم آمد؛ ديگر شما ميخواهيد چه كار كنيد كه خودتان غنى سازى كنيد؟

اين مثل اين ميماند كه به كشورى كه ذخاير نفتىِ زير زمينش پر است، بگويند آقا چرا چاه ميزنى؛ خب برو نفت را بخر از بيرون بياور! يعنى كشورى كه داراى ذخاير نفتى است، بشود واردكننده ى نفت! چقدر خنده آور است. اگر يك روزى دلشان نخواست اين سوخت را بدهند، يا گفتند به اين قيمت ميدهيم، يا گفتند به اين شرط ميدهيم، ملت ايران ناچار است قبول كند.

ببينيد، اينها آن چيزهايى است كه اگر چنانچه توجه كنيد، خواهيد ديد همان نقشه ى ايجاد يأس دشمن است كه حالا يك كار به اين عظمت انجام گرفته - مسأله ى انرژى هسته اى - اين همه درباره اش مردم شادى و خوشحالى كردند، آقا در بيايد كه: چرا شما بى خود مملكت را به اين چالشهاى اينچنينى ميكشانيد، براى خاطر يك چيز كم اهميتِ

ص: 228

انرژى هسته اى؟! ببينيد، اين همان ايجاد يأس است؛ اين همان چيزى است كه شما بايد مراقبش باشيد.

اين يكى از آن رخنه هاست كه اعتماد به نفس ملى را ضربه ميزند؛ همچنان كه در چند سال قبل متأسفانه اين كار شد. يعنى همين مسأله ى انرژى هسته اى را كه بايد پشتوانه ى مستحكم اعتماد به نفس ما ملت ايران ميشد، خواستند وسيله اى بكنند براى اينكه اعتماد به نفس را از ما بگيرند.(1)

خطر بيراهه ها در مسير پيشرفت

از بيراهه ها بايد ترسيد. گاهى اوقات يك چيزها و راههايى را براى پيشرفت پيشنهاد ميكنند كه بيراهه است. يك نمونه اش را گفتم؛ مثل پيشرفتهاى دوره ى پهلوى كه حقيقتاً بعضى اش توقف و بعضى اش پسرفت و سقوط بود...

يك نمونه ى ديگر از اين بيراهه ها، نمونه هايى است كه گاهى ممكن است در زمان ما هم پيدا بشود؛ بايد توجه داشت. در اين نمونه ى دوم، اسمى از ظواهر آورده نميشود، هويت ايرانى و اسلامى هم مثل آنچه كه در آن شكل اول ديده ميشد، نفى نميشود؛ ليكن يك حالت نوميدىِ از تحرك و پيشرفت در اين مسابقه در سياست گذاران و سررشته داران امور و سخنگويان جامعه مشاهده ميشود؛ يعنى نگاهى كه به غرب ميكنند، يك نگاه به يك نقطه ى والا و دست نيافتنى است، اسمش را هم ميگذارند واقع بينى! ميگويند آقا! واقع قضيه چيست؛ امروز اينها از لحاظ علمى اين قدر جلويند، در زمينه هاى گوناگون اين همه پيشرفت كرده اند؛ اين همه نظريات مختلف در علوم انسانى، در زمينه هاى مسايل اجتماعى، مسايل سياسى؛ اين همه نظر، اين همه فكر، اين همه نظريه ى نو، ابتكارى ارايه داده اند؛ ما كِى ميتوانيم به گرد اينها برسيم؟ يعنى يك چنين روحيه اى در آنها وجود دارد.

بارها در طول اين سى سال، بنده خودم با افرادى از اين قبيل مواجه بودم كه چه با زبان صريح يا نيمه صريح يا با زبان حال، همين معنا را بيان ميكردند كه «آقا! ما البته بايد پيشرفت كنيم، اما دنبال اينها بايد حركت كنيم! ما كه نميتوانيم به گرد اينها برسيم، چه برسد به اينكه از اينها جلو بزنيم؛ چرا بى خود زحمت ميدهيد خودتان را؟». اين هم يك بيراهه است.

اين معنايش اين است كه يك ملت - حالا ملت ما به عنوان يك نمونه - و ملتهاى

ص: 229


1- . همان.

گوناگون شرق و ملتهاى مسلمان از جمله، محكوم به اين هستند كه هميشه دنباله روِ حركت غرب و شاگرد دايمىِ آنها باشند و هيچ وقت از خودشان اميد نداشته باشند كه بتوانند در آن سطح قرار بگيرند؛ چه برسد كه از آنها جلو بيفتند؛ هرگز چنين روحيه اى نداشته باشند. اين، يك بيراهه ى بسيار خطرناك است كه امروز متأسفانه از سوى استاد دانشگاه، از سوى متفكر سياسى، از سوى بعضى از گويندگان مذهبى ترويج ميشود؛ اين درست ضد تجربه ى طولانى مدت بشرى است. چرا؟

مگر خداى متعال يك دسته از انسانها را اين جور آفريده كه هميشه بايد جلو باشند؟ كدام واقعيت تاريخى اين را نشان ميدهد؟ مگر همينهايى كه امروز در دنيا جلو هستند، در چند قرن قبل از اين، ملتهاى عقب افتاده ى دنيا در همه ى مسايل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطاى اروپا مگر از ياد تاريخ رفته؟ دوران قرون وسطا - من بارها گفته ام - دوران تاريكى است، دوران جهل و ظلمت است براى اروپا؛ نه براى كشورهاى مسلمان، نه براى ايران. همان دورانى كه آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بى خبرى و ظلمت و خواب، همان دوران در كشور ما و در كشورهاى اسلامى، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسى و اقتدار سياسى.

اين نگاه، خيلى نگاه خطرناكى است. در همين زمينه هايى هم كه امروز شما مشاهده ميكنيد كه در زمينه هاى علمى در كشورتان پيشرفت وجود دارد، در همين زمينه ها هم بالخصوص بعضيها مى آمدند و ميگفتند آقا فايده ندارد! ولى جوان مسلمان، جوان ايرانى، با همت، با انگيزه وارد شد و به سطح ديگران رسيد و يك جاهايى از ديگران حتّى جلوتر هم رفت؛ يعنى به نسبت زمانى كه صرف كرده، اگر ملاحظه كنيد، جلوتر هم رفته. بنابراين، اين تفكر يكى از آن تفكرات بيراهه است. مطلقاً نگاه نوميدانه نبايد داشت.

نگاه دين، نگاه اسلام، نگاه قرآنى به انسان اين است كه: انسان بايد تلاش كند؛ تلاشِ با نظم، با برنامه ريزى و بى وقفه، تا بتواند به نتايج برسد.(1)

ص: 230


1- . در ديدار دانشجويان سراسر كشور، 1387/7/7.

فصل پنجم: ترسيم وضعيت كنونى، فرصتها و پيشرفتهاى پس از انقلاب

فرصت ارزشمند براى پيشرفت علمى در امروز

فرصتها، انصافاً فرصتهاى ارزشمندى است. امروز در نظام جمهورى اسلامى، شما كه رييس يك دانشگاه هستيد، ميتوانيد از بن دندان و با اعتقاد راسخ احساس كنيد و باور نماييد كه براى مردمتان، به پيشرفت علمى كشورتان كمك ميكنيد. اين خصوصيت، متأسفانه جز در دوره هاى بسيار معدودى، در محيط علمى كشور ما وجود نداشته است. آن وقتى كه بر كل حيات سياسى و اجتماعى يك كشور، حاكميت بيگانه مسلط باشد، فكر ميكنيد دانش در آن كشور چه نقشى ايفا خواهد كرد؟

بعد از همان چند صباح دوران اميركبير كه بساط كوچكى را شروع به درست كردن نمود و با ايده و انگيزه ى خوبى اين كار انجام گرفت، متأسفانه بعدها در محيط تحصيلات عاليه ى جديد كشور ما، اين فرصت به طور مستمر پيش نيامده است. آن نكته يى كه من ميتوانم قاطع بگويم، اين است. اينكه ميگويم به طور مستمر پيش نيامده، به اين خاطر است كه گاهى رجال علمىِ مسلطِ بر كار دانش در كشور، افرادى بودند كه خواستند كارى بكنند، حركت و تلاشى هم كردند، ولى فوراً مثل يك جرقه خاموش شده و اجازه داده نشده كه ادامه بدهند. امروز، اين طور نيست. امروز ممكن است شما بودجه كم داشته باشيد؛ اين كمبودها هست، اينها هم حل ميشود.(1)

چيزى كه علم را ارمغان مى آورد

مسأله اين است كه ملت ايران - همچنان كه شأن اوست - در حال پديد آوردن يك تمدّن است. پايه ى اصلى تمدّن، نه بر صنعت و فناورى و علم، كه بر فرهنگ و بينش و معرفت و كمالِ فكرى انسانى است. اين است كه همه چيز را براى يك ملت فراهم

ص: 231


1- . در ديدار وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى و رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى سراسر كشور، 1369/8/1.

ميكند و علم را هم براى او به ارمغان مى آورد. ما در اين صراط و در اين جهت هستيم. نه اينكه ما تصميم بگيريم اين كار را بكنيم؛ بلكه حركت تاريخى ملت ايران در حالِ به وجود آوردن آن است.(1)

تأثير فضاى آزاد انديشى عليرغم فقدان ابزار

امروز هم شما ببينيد در دوران جمهورى اسلامى كه استعدادها آزاد شد و ميدان داده شد، فضا، فضاى آزادانديشى است و خودِ اين فضاى آزادانديشى، با وجود فقدان ابزارها و وسايل، كار خودش را ميكند. ما همين امروز كه در مسابقات دانش آموزى فيزيك و رياضى و امثال اينها شركت ميكنيم، ناگهان از پايين به رتبه هاى بالا ميرويم. استعدادهاى درخشان ما در دنيا، جلوه ى خاصّى دارد.(2)

فضاى تشويق به علم در كشور

امروز كه به جامعه ى خود نگاه ميكنيم، ميبينيم بعد از دو، سه قرن كه ما را از لحاظ علمى عقب نگه داشتند، آزادى هست، استقلال هست، استعداد طبيعى و تشويق از طرف مسؤولان براى درس خواندن هست. البته مشكلات ريز و درشت هم هست. كجاست كه مشكلى نباشد؟ بالأخره هر جا مشكلى وجود دارد. اساس كار، فضاى تشويق كننده ى علم است. امروز بحمدالله در سراسر اين كشور، دانشگاه وجود دارد. در ياسوج، دانشگاه هست. در گچساران، دانشگاه هست. حتى در بخشهاى دورافتاده ى كشور هم، دانشگاه احداث شده است؛ دانشگاه دولتى، دانشگاه آزاد، دانشگاه پيام نور و مؤسّسات گوناگون آموزشى. فضا، فضاى علم و ميدان، ميدان كار است و همه هم روبه رشد. يعنى يك سياست زودگذر و يك تاكتيك نيست. كشور ما هم، از لحاظ نسل، جوان است. يك كشورِ جوان و داراى جوانان زياد.(3)

نوآورى؛ ثمره ى محيطهاى آزاد علمى

اين ميادينِ عظيمِ ذهن بشرى - يعنى دانشگاهها - در اختيار شماست و خاصيّت چنين محيطهاى آزاد و عظيمى اين است كه در ذهنها تحوّل به وجود مى آيد. اگر شما ملاحظه كنيد، خواهيد ديد از بعدِ پيروزى انقلاب تاكنون، به دليل وجود همين محيطهاى

ص: 232


1- . به مناسبت حلول سال 1373 شمسى، 1372/12/29.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.
3- . همان.

آزاد علمى و فكرى، نوآوريهاى زيادى در زمينه هاى مختلف داشته ايم. روى اين موضوع متمركز شويد.(1)

توسعه ى كمّى مراكز علمى و تحقيقى

يك فصل از كارها، توسعه در كار علم و تحقيق است. اين توسعه در تعداد دانشجو، دانشگاه، استاد و مراكز تحقيقى و آموزشى در سراسر كشور صورت گرفته است. بيست سال قبل، براى هر كسى، تعداد كنونى مراكز دانشگاهى و آموزش عالى در كشور ايران، غيرقابل تصوّر بود. اگر اين روند توسعه را با بيست سال قبل - يعنى پنج سال قبل از انقلاب - مقايسه كنيد، ميبينيد كه از لحاظ كميّت دانشجو و مراكز علمى غيرقابل باور است.(2)

پيشرفت فوق تصور در فناورى توسط جوانان مؤمن و پرانگيزه

ما امروز در زمينه ى صنايعِ بسيار دقيق و مهم، به پيشرفتهايى نايل شده ايم كه حتى بدخواهانمان كه ما را به دروغ متّهم به ساختن بمب اتمى ميكنند و منتظرند مسأله ى كوچكى را مشاهده كنند، تا براساس آن به طور تحليلى از اعماقِ زوايا و خفاياى دستگاههاى علمى، فناورى و ديگر امور تحقيقاتى ما سردرآورند، باور نميكنند كه تا اين حد در علم و صنعت پيشرفت كرده باشيم. دنيا با همه ى توان خود كوشش كرد ما را از بخشهاى مهمّى از صنايع محروم كند؛ حتّى اجازه ندادند مقدّماتِ دورِ آن، وارد كشور شود و يا معامله اش انجام گيرد. اما جوانان ما - عمدتاً جوانان مؤمن و انقلابى و پرانگيزه - نشستند، فكر كردند، كار كردند و به آنچه كه دشمن نميخواست به آن دست پيدا كنند، به بهترين وجه دست يافتند.

ما امروز در زمينه ى صنايع و فناورى، توفيقاتى فراتر از حدّ تصوّرِ دوست و دشمن داريم. البته روزى در همه ى زمينه هايى كه به جدّ وارد شديم، توفيقات چشمگير ما آشكار و علنى خواهد شد. هرجا جوانان مؤمن، پرانگيزه و پرشور ما تصميم گرفتند مانعى را از سر راه بردارند، توانستند. گاهى در اثرِ فكر و كارايى آنان، كارهايى شبيه معجزه شد.(3)

ص: 233


1- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.
2- . در ديدار هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1373/6/8.
3- . در ديدار هنرمندان و سينماگران، 1373/11/3.

كارهاى علمى برجسته، بعد از انقلاب اسلامى

البته از اوّل انقلاب تا امروز، حقّاً و انصافاً، در زمينه ى علم و كار، خيلى تلاش شده است. اگر كسى اين را انكار كند، مثل اين است كه بگويد «الان به چه دليل روز است؟» اين قدر واضح است. اگر كسى به سطح كشور نگاه كند، افزايش دانش آموز، معلّم، استاد، متخصّص، دانشجو و كارگاههاى فراوان، كار كشاورزى، صنعتى، كارهاى دقيق و برجسته، ابتكارها و اختراعهاى زيادى ميبيند كه در اين پانزده سال، اسلام براى اين ملت آورده است. من و ما هم نميتوانيم بگوييم «اين كارها را ما كرديم.» اين دستاوردها، مالِ اسلام است.(1)

پيشرفت عظيم به بركت تحريمها

چطور ما توانستيم؟ در اين مملكت، خلبان با هواپيماى امريكايى پرواز ميكرد؛ همافر و افسر فنى كارهاى تعميراتى اش را انجام ميدادند؛ امّا هيچ كدام جرأت نداشتند قطعات اين هواپيما را باز كنند، ببينند چه شكلى است. اسمشان هم تعميركار بود! قطعات هواپيما وقتى خراب ميشد، بايد ميبردند امريكا، آنجا تعمير ميكردند. اجازه ى تعمير قطعات هواپيماى امريكايى، به تعميركار ما كه با آن هواپيما سروكار داشت، داده نميشد. همين نيروهاى مسلّح و مردم اين كشور، توانستند پيشرفتى عظيم در اين زمينه ايجاد كنند. چرا؟ به بركت همان تحريمها و جلوگيريها. حال تهديد ميكنند كه «ما رابطه تجارى مان را با ايران قطع ميكنيم.» خوب؛ به درك، قطع كنيد! مگر ما بدمان مى آيد؟! ما خوشحال ميشويم كه شما رابطه تان را با ما قطع كنيد.(2)

بايد كشور اسلامى، الگوى پيشرفت علمى باشد

بايد زندگى در اين كشور مايه ى رشك ملتهاى ديگر شود، تا بخواهند از آن درس بگيرند. اين، عاملى است كه دشمن را محكوم ميكند. دشمن ميخواهد وانمود كند كه اگر كشور و ملتى به آغوش اسلام پناه برد، بايد در فقر زندگى كند، از پيشرفتهاى علمى محروم بماند و نتواند خود را اداره كند. ملت ايران! شما در طول اين شانزده سال - از اوّل انقلاب تا امروز - با اين خواست دشمن جنگيده و مبارزه كرده ايد.

ملت ايران، وحدت و عزّت خود را حفظ كرد؛ آبادسازى و بازسازى كشور را ادامه

ص: 234


1- . در ديدار كارگران، فرهنگيان نمونه و كاركنان بنياد مسكن، به مناسبت روز معلّم و روز كارگر، 1374/2/13.
2- . همان.

داد؛ رشد خود را نشان داد؛ فرهنگ خود را پيش برد؛ دانشگاههاى خود را، روزبه روز آبادتر و شلوغ تر كرد؛ علم و معرفت را روزبه روز در كشور گسترش داد. پيشرفتهاى كشور، روزبه روز بيشتر شد. ملتها كور كه نيستند! نگاه ميكنند، اين وضع را ميبينند؛ لذا به اسلام رو مى آورند. بيدارى اسلامى و بازگشت به اسلام، روزبه روز بيشتر ميشود.(1)

پيشرفتهاى علمى توسط حزب اللّهيها

اين را همه باور كنند. اينكه ما در صنعت و فناورى و پيشرفتهاى علمى و فنى، با قبل از انقلاب، زمين تا آسمان فرق داريم، مرهون همين حزب اللّهيها هستيم. عمدتاً آنها كردند و عمدتاً آنها بودند كه اين بن بستها را گشودند و پيش رفتند. از اين رو، در همه ى زمينه ها - هم زمينه هاى اقتصادى و هم ورزشى و هم علمى و فرهنگى - به فضل پروردگار، كار به دست همين حزب اللّهيها پيش رفته است.(2)

فرصت تحصيلات عالى براى جوانان

يك فرصت بزرگ براى جوانان، درس خواندن است و اين فرصت را بايد در كشور ما همه ى جوانان داشته باشند. در گذشته، بسيارى از جوانان چنين فرصتى نداشتند. در زواياى كشور، در روستاهاى دوردست و حتّى در شهرهاى كوچك، كسانى بودند كه امكان پيدا نميكردند دوره ى دبيرستان را بگذرانند، فرصت رفتن به دانشگاه داشته باشند و تحصيلات را به حدّ عالى برسانند. همّت ما اين است كه جوانان كشور، هر چه بيشتر ان شاءالله بتوانند به تحصيلات ادامه دهند و براى سرزمين خودشان، افراد مفيد و نافعى شوند.(3)

استعدادها در خدمت همين كشور

در دوره ى نظام اسلامى و جمهورى اسلامى، سياست بر اين است كه همه ى مردم اين كشور، رشد فكرى، عقلانى و علمى پيدا كنند. سياست اين است كه استعدادهاى اين كشور براى اين كشور به كار رود و فرقى بين روستاها و شهرهاى دورافتاده با تهران و

ص: 235


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان خارجى شركت كننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله) در مرقد مطهر، 1374/3/14.
2- . در ديدار ورزشكاران جانباز، 1374/6/23.
3- . در جمع دانش آموزان روستاى آروست، 1374/7/24.

شهرهاى بزرگ نباشد.(1)

انقلاب و احياى روحيه ى خودباورى علمى

در مسابقه اى كه براى انجام يك طرح بسيار دقيق، ظريف و پيچيده ى علمى در زمينه هاى نرم افزارىِ رايانه اى ترتيب داده شده بود، عدّه اى را از سراسر دنيا دعوت كرده بودند. بچه هاى مسلمان انقلاب اسلامى هم در اين مسابقه شركت جستند و طرح خود را در آن زمينه ى علمى ارايه كردند. هيأت داوران بين المللى، طرح ايرانيها را از ميان شركت كنندگان امريكايى، اروپايى و كشورهاى پيشرفته ى صنعتى و علمى پذيرفت و انتخاب كرد. انقلاب، روحيه ى خودباورى را در ميان مردم و جوانان زنده كرد. امروز ملت ايران، متكّى به خود است. در طول اين هفده سال، به فضل پروردگار، بسيار پيش رفتيم. هر چه بگذرد، اين پيشرفت بيشتر خواهد شد؛ مشروط به اينكه جبهه ى حق - يعنى شما - در صحنه باشد. روز به روز ايمان و اميد خود را به آينده بيشتر كنيد و يك لحظه هم عزم و اراده بر اقدام را از دست ندهيد.(2)

عدم پيشرفت؛ نشانه ى هضم تدريجى نيروهاى حياتى

قبل از اينكه شهيد «ستّارى» فرماندهى نيرو را برعهده گيرد، ما «جهاد خودكفايى» را در اين نيرو داشتيم، كه فعّال و خيلى خوب بود. بعد، آن مرحوم آمد و مسأله ى سازندگى در نيرو، ابعاد بيشترى يافت. آن مرحوم، در واقع حركت عظيمى را شروع كرد. خودِ جهاد خودكفايى هم به پيشرفتهاى زيادى نايل شد. من امروز ميبينم كه بحمدالله، همان روند، با سرعت پيش ميرود. اگر وضع موجود زمان شهيد «ستّارى» بود، من قطعاً اعلام نارضايى ميكردم؛ چون نگه داشتن وضعِ گذشته، كافى نيست. سكون، هميشه علامت مردن است؛ چون موجود زنده بايد پيشرفت داشته باشد. اگر ديديم كه تحرّك و پيشرفت نيست، بايد بفهميم كه اين موجود زنده، به تدريج هضم ميشود و نيروى حياتى اش از دست ميرود. امروز وقتى انسان نگاه ميكند، ميبيند كه بحمدالله در اين تقريباً يك سال كه از شهادت اين عزيزان گذشته، در واقع نيرو حركتى به طرف جلو داشته است و در زمينه ى علمى و تحقيقى و صنعتى، كارهايى انجام گرفته كه نشان دهنده ى جريان پيوسته ى كار است.(3)

ص: 236


1- . همان.
2- . در اجتماع مردم بابل، 1374/7/25.
3- . در جمع فرماندهان نيروى هوايى، 1374/9/26.

پيشرفتهاى علمى و معنوى جوانان؛ ناخوشايند براى دشمنان

من در سال گذشته، به نكته اى توجّه كردم و آن اين است كه جوانان ما، در عرصه هايى كه براى دشمنانمان هيچ خوشايند نيست، حضور جدّى و فعّالى دارند. مثلا در عرصه ى معنويّات، جوانان ما به معنويات توجّه كردند. همچنين به علم روى آوردند. پيشرفت علم و تحوّل امور دانشجويى و افزايش تعداد دانشجويان در كشور، براى دشمنان ما هيچ خوشايند نيست و نميتوانند ببينند كه در كشور، اين همه طلب علم ميشود و به اين وسيله، آينده ى ميهن تضمين و تأمين ميگردد. حتّى در صحنه ى مسابقات علمى ديديم كه جوانان ما، پيشرفتهاى خوبى كردند كه همه ى اينها، مبارزه با استكبار محسوب ميشود و كمك به آينده ى كشور است.(1)

اثرگذارى علمى و صنعتى جمهورى اسلامى بر روان ملتها

امروز، واقعيات دنيا اين است و هر چه اين كشور اسلامى و مستقل و اين ملت شجاع پيش تر برود و علم و كار و تجربه و دانشگاه و مدرسه و كارخانه و آزمايشگاهش بهتر شود، تأثير اين عامل روانى در ملتها بيشتر خواهد شد. آنهايى كه محاصره ى اقتصادى ميكنند، ميخواهند جمهورى اسلامى نتواند از طريق رشد صنعتى و فنى و علمى، روى ملتها تأثيرگذارى كند. بحمدالله نميتوانند و روز به روز هم، ما جلوتر و پيش تر رفته ايم.(2)

وضعيت امروز در عمل به توصيه ى امام به استقلال علمى

در زمينه ى سازندگى نيز همين طور است. [امام راحل] فرمود: شما ميتوانيد همه چيز بسازيد و كشور خودتان را به دست خويش آباد كنيد. و ميتوانيد مستغنى از بيگانگان باشيد و مدارج علم و دانش را مثل ديگران بپيماييد و دانشگاههاى خودتان را مستقل كنيد! امروز شما ببينيد ملت ايران قدم به قدم همه ى اين موارد را پيش ميبرد. اينها را ملت تجربه كرد.(3)

راه شكوفايى استعدادها

از سوى ديگر، اگر شما به دست برجسته ترين صاحب استعداد هم يك بيل بدهيد و او

ص: 237


1- . به مناسبت آغاز سال 75، 1374/12/29.
2- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران، معلمان و فرهنگيان كشور، 1375/2/12.
3- . در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1375/3/16.

را به كار غير علمى وادار كنيد، استعدادش شكوفا نخواهد شد؛ اما وقتى كه ميدان باز شد و كشور بحمدالله از سلطه ى بيگانگان بيرون آمد، كم كم فضاى كشور، فضاى خوبى شد. وقتى محيط تعليم، تربيت، تحقيق، دانشگاه و مدارس مساعد شد و دولت و مسؤولان كشور هم تشويق كردند، استعدادها گل ميكند؛ و ميبينيد كه گل كرد.(1)

ابتكار و پيشرفت جوانان در ساخت تجهيزات نظامى

امروز جوانان ما، صنعتگران ما، مهندسان ما و فناوران ما، با ابتكارى كه مخصوص ملت ماست - به اين معنا كه ملت ما هم بحمدالله از آن به صورت ويژه اى برخوردار است - در زمينه ى ساخت تجهيزات نظامى، توانسته اند به پيشرفتهاى زيادى نايل آيند. جمهورى اسلامى ايران به وسيله ى همين نيروهاى مؤمن ما، در عداد سازندگان جنگنده هاى پيشرفته ى دنيا درآمده است؛ اما در گذشته چنين فرصتهايى داده نميشد.(2)

گسترش روزافزون تحصيلات عالى

ما ملتى داريم با جمعيت جوان، با دانشگاههاى رو به گسترش، با فارغ التحصيلان روزافزون مراكز علمى، كه امروز نسبت به دوران قبل از انقلاب، به اضعاف مضاعف افزايش پيدا كرده است و دهها برابر آن روز، اين كشور دانشگاه و مركز علمى و تحقيقى دارد. اين از نيروى انسانى، اين از مراكز تعليم و تربيتِ نيروى انسانى، آن هم از امكانات اين كشور.(3)

تحوّل كمّى و كيفى مراكز علمى كشور

حقيقتاً همين طور است كه ما بعد از انقلاب اسلامى، شاهد تحوّل عظيمى در كميّت و كيفيّت دانشگاههاى كشور هستيم. از لحاظ كميت كه واضح است؛ شما ببينيد در سرتاسر كشور چقدر مركز علمىِ عالى وجود دارد! شهرهاى دورافتاده كه هرگز اميد اين را نداشتند كه بتوانند حتّى يك مركز كوچك آموزش عالى داشته باشند و شايد بعضى از آنها دبيرستان هم درست نداشتند، امروز شما ميبينيد از دانشگاههاى دولتى يا غير دولتى برخوردارند. پس، از لحاظ كميّت، انصافاً خيلى پيشرفت كرده ايم. البته نميگوييم كه كميّت، همه چيز است؛ اما گستردن اين سفره و اين پهنه، كار خيلى مهمى است، تا همه

ص: 238


1- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران و معلّمان در آستانه ى روز كارگر و روز معلّم، 1376/2/10.
2- . در مراسم مانور ذوالفقار، 1376/7/5.
3- در اجتماع باشكوه مردم كرج، 1376/7/24.

بتوانند از آن بچشند و استفاده اى بكنند.

از لحاظ كيفيّت هم كيفيّتهاى اخلاقى و معنوى كه واضح است؛ خيلى كارها شده است. از لحاظ كيفيّت علمى هم در بعضى از بخشها انصافاً خيلى كارهاى خوبى انجام گرفته است. ليكن در عين حال عزيزان من! بالأخره ما آرمان گرايى را يك اصل قرار داده ايم؛ معنايش اين است كه به هيچ حدّى نبايد قانع بود.(1)

جمهورى اسلامى؛ نظام مبتنى بر علم و فرهنگ

... اين دانشگاه جزو دانشگاههايى بود كه رژيم وابسته و فاسد پهلوى تحت نام آن ميخواست يك وجهه ى علمى و فرهنگى به خودش بدهد؛ لذا در خيلى از مراكز علمى دنيا اين دانشگاه ثبت و شناخته شده است؛ هم ميشناسند، هم مراوده داشته اند، هم شايد مثلاً در كنفرانسهاى علمىِ آن شركت ميكردند. به نظر من شما همتى بكنيد - شايد هم تا كنون همت كرده باشيد - كه فاصله ى علمىِ نظام مبتنى بر فرهنگ جمهورى اسلامى را با نظام مبتنى بر جهالت رژيم پهلوى به دنيا نشان دهيد.

اين نظام، مبتنى بر علم و فرهنگ و دين و معرفت است؛ مسؤولان آن، اهل معرفت و فرهنگ اند؛ با فرهنگ آشنايند و قدر علم و فرهنگ را ميدانند؛ اما براى آن رژيم، فرهنگ يك چيز تشريفاتى بود؛ مثل كسانى كه به كتاب فروشى ميروند و براى قفسه هاى خود يك متر كتاب ميخرند! رنگش را هم معين ميكنند! كار ندارند كه اين كتاب چيست! آن نظام با علم و دانش و فرهنگ، اين طور برخورد داشت. اگر ميدانست كارش بدون علم و فرهنگ ميگذرد، كارش را بدون اينها انجام ميداد؛ منتها ميدانست دنيا با علم و فرهنگ سروكار دارد؛ بنابراين ناچار بود براى وجهه ى خودش به اين چيزها بپردازد. اين، غير از نظامى است كه همه ى حركتش بر اساس علم و معرفت است؛ «اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ * اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ».(2) در موارد ديگر هم همين طور است. الان شما نگاه كنيد؛ هم تعداد دانشجو، هم سطح دانشجوها، هم كار علمى در كشور، با آن زمان چقدر تفاوت كرده؛ حقيقتاً تفاوت كاملاً واضحى كرده است.(3)

اتكا به دانشمندان مؤمن

در گذشته، دانشگاهها و مراكز ما، در خيلى جاها از لحاظ علمى به نيروهاى غيرمعتقد

ص: 239


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . علق، 3-4.
3- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار هيأت رييسه ى دانشگاه شيراز، 1377/2/28.

به اسلام متّكى بود؛ اما امروز هزاران نيروى مؤمن، علاقه مند، عالم و دانشمند، در كشور ما پرورش يافته اند. ما پيشرفت كرده ايم؛ به حول و قوّه ى الهى، روزبه روز هم بيشتر پيشرفت خواهيم كرد.(1)

پيشرفت علمى؛ نتيجه ى قطع وابستگى به امريكا

ملت ايران تجربه ى رابطه ى دوستانه با امريكا را سالهاى متمادى - دهها سال - در اين كشور داشته است! اين كشور، مأمن صهيونيستها و سرمايه داران امريكايى شده بود كه به اينجا بيايند و خوش بگذرانند؛ نه اينكه اينجا فناورى بياورند، نه اينكه علم بياورند، نه اينكه سطح دانشگاههاى كشور را ارتقا دهند، نه اينكه جوانانِ اينجا را با معلومات و با دانش تربيت كنند. در يك عرصه ى علمى جهانى هم ايرانيها آن روز حضور قابل توجّهى نداشتند؛ اما امروز همان جوانان ايرانى هستند كه در مسابقات علمى جهانى رتبه هاى بالا را به دست مى آورند. آن روز در دنيا، ايران كشور قابل ذكرى محسوب نميشد؛ اگر اسمى از ايران برده ميشد، به خاطر فلان محصول بود - در محافل خواص، نفت؛ در محافل عوام، قالى و فرش! - اما امروز جوانان ايران، رزمندگان ايران، شخصيتهاى برجسته ى ايران، انسانهاى والاى ايران، جوانان بااستعداد و نوآور ايران، ساخته هاى دست جوانان ايران، چشم ملتها و دوستان ايران را خيره ميكند. موفقيتهاى شما، در اعماق دنياى اسلام، دلها را شاد ميكند.(2)

مقايسه ى پيشرفت علمى و مادّى بعد از انقلاب با دوران صد ساله

آنچه كه در اين دوران بيست ساله اتّفاق افتاده است - حتّى در دوران جنگ و در دوران دفاع مقدّس با آن همه گرفتارى - از لحاظ سازندگى و آبادى و عمران و پيشرفت مادّى و پيشرفت علمى و توسعه ى دانشگاهها و توسعه ى مراكز تحقيقاتى و غيره - يعنى همه ى اين شاخصهايى كه براى يك ملت و براى آينده ى آن مهم است - از تمام دوران صد ساله به مراتب بيشتر و پُر حجم تر و پُر كيفيّت تر است.(3)

ص: 240


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم و جمعى از آزادگان، جانبازان و خانواده هاى معظّم شهدا، 1375/5/27.
2- . در ديدار گروه كثيرى از دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت سيزدهم آبان ماه، در سالروز ميلاد امام على (عليه السلام)، 1377/8/12.
3- . در ديدار روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه مبارك رمضان، 1377/9/23.

تأثير انقلاب در جهت گيرى دانشگاهها

انقلاب اسلامى، جهت گيرى دانشگاه را يكسره دگرگون كرد و خودباورى، و ابتكار، و استقلال، و پايبندى به ارزشهاى اسلامى، و جهاد علمى، و آزادى از اسارت و تبعيت، را جهت اصلى آن قرار داد.(1)

ثمرات انقلاب در جامعه ى دانشگاهى

در عرصه ى دانش و تحقيق؛ ده برابر شدن كميت دانشجويى، پيدايش و گسترش رشته هاى متعدد علمى وتحقيقى، فراگيرشدن تحصيلات عالى، بروز استعدادهاى درخشان در ميدان ابتكار و اختراع، از ثمرات همان خودباورى و اعتماد به نفس است كه انقلاب اسلامى به جامعه ى دانشگاهى بخشيد. در عرصه هاى فرهنگى و دينى و سياسى نيز حضور دانشجويان و دانشگاهيان در فرصتهاى خدمت به نظام اسلامى و جانفشانى در ميدان دفاع و سازندگى، و پايبندى به آرمانهاى اسلامى و روح صفا و تعبد در قشر عظيمى از دانشجويان و اساتيد، از آثار همان جهت گيرى انقلابى و محصول درس جاودان امام بزرگوار است.(2)

حركت علمى و تحقيقى در محيط دانشجويى پس از جنگ

محيط دانشجويى ما بعد از گذراندن دوران جنگ، به يك حركت علمى و تحقيقى قابل قبولى دست پيدا كرد. كشور بزرگ ما شايسته ى آن است كه تعداد دانشجويان و دانايان و عالمانش بسيار بيشتر از آن چيزى باشد كه ما در گذشته داشتيم. حتّى امروز هم با اينكه بسيار جلوتر از گذشته هستيم، كشور ما سزاوار است كه بيشتر برخوردار باشد.(3)

حركت كمّى و كيفى در محيط دانشجويى

امسال تعداد دانشجويان و وروديهاى دانشگاهمان قابل مقايسه با سالهاى گذشته نيست. الان تعداد دانشجويان كشور، بيش از ده برابر اوّل انقلاب و پيش از انقلاب است. الان ما بيش از ده برابر - تقريباً در اين حدود - دانشجو داريم. سطح علمى، بالاست و كار علمى، خوب است. تحقيقات، خوب و تنوّع رشته ها بسيار خوب و حركتى آغاز

ص: 241


1- . پيام به گردهمايى ويژه ى دانشگاهيان و دانشجويان در تجليل از حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/3/12.
2- . همان.
3- . در ديدار دانشجويان و مسؤولان دانشگاه تبريز، 1378/6/27.

شده است. استعدادهاى درخشان هم در محيط دانشجويى و هم در محيط دانش آموزى، خودشان را نشان ميدهند. آينده ى كشور، آينده ى انقلاب و نظام اسلامى ميتواند اين را نويدى براى خودش به حساب آورد. اين براى هر كشور نويدى است كه جوانانش به علم و درس علاقه مند، معلمانشان دلسوز و مسؤولان امور دانشگاهى اش، مردمان علاقه مند و مخلص و خودى باشند. من اصرار دارم كه اين تعبير «خودى» را تكرار كنم؛ يك حقيقتى است. امروز الحمدلله اين طور است و دشمن نميتواند اين را ببيند.(1)

صفا و ديانت در دانشگاههاى پس از انقلاب

امروز بحمداللّه دانشگاه مانند ديگر محيطهاى اجتماعى كشور اسلامى ما، مزيّن به نشانه هاى دينى و آراسته به صفا و ديانت و روحيه ى انقلابى است. دانشگاه انقلاب در طول دو دهه در همه ى صحنه هاى انقلابى حضور فعال داشته و شهيدان بلند آوازه يى تقديم كرده است. شما دانشجويان عزيز و شما استادان گرامى، امروز امانتدار اين بخش مؤثر از پيكره ى فعال و پرنشاط كشور اسلامى عزيزمان ميباشيد.(2)

اهميت شناسايى و به كارگيرى استعدادها

از دوستان عزيزى كه به شما كمك كردند تا بتوانيد از لحاظ علمى تلاش كنيد - چه در دانشگاهها، چه در دبيرستانها و چه در مراكز علمى ديگر - و شما را پشتيبانى كردند، برايتان تمرين گذاشتند، معلم و كتاب فراهم نمودند و فرصت مطالعات و تحقيقات به شما دادند، تا اين استعدادها شكفته شد، عميقاً و صميمانه تشكّر ميكنم. روزگار زيادى بر ما گذشت تا استعدادهايى مثل استعدادهاى شما - شايد هم برتر از اينها - شكفته شد.

در اين كشور استعداد وجود داشت، اما آن بخشِ ديگر قضيه نبود؛ يعنى كسانى كه اين استعدادها را شناسايى كنند، اينها را قدر بدانند و به مسير تلاش و كار بيندازند، وجود نداشتند. لذا آن استعدادها پوسيد و كُند شد، زنگ زد و از بين رفت؛ مثل همه ى چيزهاى خوب كه وقتى به آن نرسند، هرچه هم ثروتمند و حايز ارزش باشد، به تدريج از بين خواهد رفت؛ مگر اينكه در شرايطى استثنايى همّتهاى فوق العاده اى پشت سرش باشد كه به جايى برسد.

بنابراين، بخش دوم قضيه، اهميتش كمتر از بخش اوّل نيست. اگر مشوّقان و قدردانها

ص: 242


1- . همان.
2- . پيام به مناسبت بازگشايى دانشگاهها، 1378/7/6.

و زمينه سازان و فراهم كنندگان وسايل براى اصحاب استعداد نباشند، اين استعدادها هدر خواهد رفت و احياناً به دام ديگرانى كه زرنگ ترند، خواهد افتاد، كه اين هم يك خسارت است.(1)

احياى اعتماد به نفس علمى؛ از بركات انقلاب

قبل از انقلاب، به جوان و غيرجوان، فرصت ابتكار و خلاقيّت در زمينه ى علمى، در زمينه ى صنعتى و در زمينه ى ابتكارات گوناگون داده نميشد و ابتكارات با بى اعتنايى مواجه بود. اما انقلاب نيروى استقلال و نيروى اتّكا به نفس و اعتماد به خود را در جامعه ى ما زنده كرد؛ لذا اين روحيه هم يكى از فرصتهاى بزرگ است.(2)

سپاه؛ سازمانى پيشرفته، متكى بر مبانى علمى و تحقيقاتى

امروز سپاه پاسداران به شهادت همين واقعيتهايى كه وجود دارد - كه البته من اطّلاعاتم به اين نمايشگاه محدود نميشود، ليكن اين نمايشگاه يك مظهر خوبى است؛ هم در زمينه ى سازماندهى و مسايل انسانى، هم در زمينه ى پشتيبانيها و لجستيك و وسايل رزمى و ابزارهاى لازم، هم در زمينه ى تحقيقات و پيشرفتهاى فنى و علمى و هم در زمينه ى طرّاحيهاى عملياتى - يك سازمان پيشرفته، تكامل يافته و متّكى بر مبانى علمى است و همين نكته است كه دشمن را متوحّش و انكار آن، دل او را شاد ميكند. اگر ملاحظه كرده باشيد، در تبليغات بيگانگان و دشمنان و در انعكاس صداى بيگانگان در بعضى از محافلِ متأسّفانه داخلى - كه آنچه گفته ميشود، جز بازتاب صداى دشمنان و بيگانگان چيز ديگرى نيست - سعى ميشود سپاه از آرايش والاى دانش و معرفت - كه جزو برجستگيها و خصوصيات سپاه است - جدا نشان داده شود. به پايه ى علمى و معرفتى سپاه - اين چيزى كه واقعيت دارد - اعتراف نميكنند.

هزاران جوان مؤمن، متخصص، داراى مراتب علمى بالا و به كار بسته ى استعدادهاى درخشان، در بخشهاى مختلف سپاه مشغول كار و تحقيقات و ساخت و برنامه ريزى هستند. بعضى از بخشهاى ادارى ما در طول اين بيست سال، يك صدم موفقيتهاى سپاه در زمينه هاى سازماندهى و كار علمى و ساخت و پرداخت و تحقيق و امثال اينها را نداشتند.

كار علمى، پيشرفت علمى، بى نياز كردن كشور از تكيه به منابع خارجىِ سلاح و

ص: 243


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . در ديدار جوانان در مصلّاى بزرگ تهران، 1379/2/1.

تجهيزات، حتى بى نياز كردن بخشى از دستگاههاى ديگر از تجهيزات خارجى - مثل كشاورزى و غيرذلك - با اينكه كار تخصصى سپاه نبوده است، اما سپاه توانسته در اين زمينه ها هم كار كند.(1)

پيشرفتهاى علمى بعد از انقلاب

البته بعد از انقلاب انصافاً حركت علمى در دانشگاهها شروع شد و با اينكه خيلى از اساتيد رفتند يا نبودند و يا خوب كار نكردند، اما بالاخره جوانها و مردان انقلاب به ميدان آمدند؛ فضا هم فضاى علم و تحقيق بود. كار به جايى رسيد كه ما از لحاظ پيشرفت علمى - چه در زمينه هاى پزشكى و چه در زمينه هاى علوم ديگر - موفقيتهاى قابل توجهى پيدا كرديم. الان شما وضع پزشكى كشور را ملاحظه كنيد - وضع جراحيهاى قلب، كليه، چشم و بقيه ى چيزها - و آن را با پانزده سال قبل مقايسه كنيد؛ ببينيد آن وقت كجا بوديم و الان كجا هستيم. شماها كه نزديك هستيد، خيلى خوب اين وضعيت را ميبينيد. اگر ما عالم نميداشتيم، نميشد. اگر متخصص نميداشتيم، اين كارها صرفاً با تلاش و دلسوزى صورت نميگرفت.(2)

اهتمام بيشتر به علم، پس از انقلاب

البته در خلال فرمايشهاى آقايان، حرفهايى به گوشم خورد كه در قبال آن حرفها ميخواهم عرض كنم كه امروز در سطح كشور، در جاهاى مختلف، آن طور كه من ميشنوم و ميبينم و از آدمهاى موثّقى مطّلع ميشوم، توجّه به علم و اهتمام به علم، هم كمّاً و هم كيفاً، بيشتر از قبل از انقلاب است. اين جزو بخشهاى متعددى است كه خوشبختانه حركت انقلاب و برنامه ريزى انقلابى توانسته به نتايجى دست پيدا كند. واقعاً كسانى هستند كه دنبال درس خواندن اند؛ هم كمّاً بيشترند، هم كيفاً كار و تلاش ميكنند. بعضى افراد را هم ما خودمان ميشناسيم كه حقيقتاً خوب كار ميكنند. هر جايى هم كه كارهاى دانشگاهى به نيازهاى صنعتى پيوند زده شد - كه نمونه اش مال همين دانشگاه شماست كه مربوط به كارهاى دفاعى است كه من در جريانش هستم؛ بخشهاى مربوط به تسليحات و اين چيزها - ما پيشرفت داشتيم. هم آن بخش دانشگاهى ما پيشرفت كرد، هم بخش به اصطلاح مشترى - يعنى آن سفارش دهنده - حقيقتاً پيشرفت كرد و

ص: 244


1- . در مجمع بزرگ فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1379/6/26.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه علوم پزشكى گيلان، 1379/7/25.

بهره هاى زيادى برد.(1)

انقلاب و نجات دانشگاه از دو آفت بزرگ

دانشگاه مجذوب غرب بود و نميخواست نوآورى كند. نه اينكه استاد و دانشجو ميل به اين معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، اين فرهنگ نبود. فرهنگ وابستگى بود كه رژيم شاه هم آن را به شدّت ترويج ميكرد. كسانى هم كه در داخل دانشگاه داعيه ى روشنفكرى داشتند، روشنفكران مردمى نبودند؛ روشنفكرهاى كافه اى و بريده از مردم بودند! بسيارى از آنها بعد از انقلاب رفتند و امروز در كشورهاى اروپايى باز هم كافه اى اند و بيشترين محيطشان، محيط كافه هاست! دانشگاه چنين وضعى داشت.

انقلاب، دانشگاه را از اين دو آفت بزرگ نجات داد؛ دانشگاه را خودانديش، مستقل، داراى اعتماد به نفس، داراى قدرت توليد - توليد فكر و توليد علم - مرتبط با قشرهاى مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمى و متّصل به دلبستگيها و عشقها و جاذبه هاى موجود ميان مردم قرار داد. اين، اهميت بسيار زيادى دارد.(2)

فقر علمى دانشگاهها با وجود پيشرفتهاى دانشگاهى پس از انقلاب

امروز ما به علم احتياج داريم. كليد اصلى حركت اين كشور، علم است. دانشگاههاى ما دچار فقر علم اند. البته امروز بعد از دوران انقلاب، كارهاى زيادى شده است؛ هم كميّت و هم كيفيّت دانشگاهها با گذشته بسيار تفاوت كرده و خيلى پيش رفته است؛ كه نشانه هايش را چه در پيشرفتهاى علمى، چه در مسابقات علمى، چه در بُروز استعدادهاى درخشان و چه در ساخت و سازهاى عجيبى كه در زمينه هاى گوناگون داريم، ميبينيد. اما اينها در شرايط بسيار سختى است و متناسبِ امروز ما نيست. متناسبِ امروز ما، يك حركت علمى بسيار عميق و قوى است كه پايه اش در سنين شما، در محيط دانش آموزى و در محيط دبيرستان ريخته ميشود. شما بايد در آنجا علم را به معناى حقيقى كلمه فرا بگيريد.(3)

نوآوريهاى سپاه، ناشى از روحيات انقلابى

در توليد فكر، در توليد علم، در ابتكار ادبى و هنرى، در فعاليتهاى سازندگى، در

ص: 245


1- . در ديدار مسؤولان و اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1379/7/26.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
3- . در ديدار نمايندگان مجلس دانش آموزى، 1380/7/12.

فعاليتهاى اجتماعى و در همه ى اين ميدانها، سپاه از خود نوآورى و ابتكار نشان داد، كه اين هم ناشى از همان روحيّات مربوط به انقلاب است و اينها نسل به نسل و دست به دست پيش ميرود. اينها را حفظ كنيد.(1)

انقلاب؛ برهم زننده ى وابستگى و خودباختگى علمى

اين كشور بحمدالله از اين امكانات برخوردار است. امروز به بركت انقلاب، راه انديشيدن باز شده است؛ اما يك روز بود كه اصلاً چنين اجازه اى داده نميشد. شما ببينيد قبل از انقلاب، در همين محيط دانشگاهى كشور، اصلاً اين فكر راه نداشت كه يك ايرانى ممكن است بتواند در ساختن علمى كشور خود، با استقلال حركت كند. بعضى از شما دوستان گفتيد و درست هم گفتيد كه برنامه هاى علمى و تحصيلى و آموزشى در كشور ما چيزى بود كه ديگران براى كشورى كه بايد هميشه از آن استفاده كنند و آن را استثمار نمايند، طرّاحى كرده بودند و همان عمل ميشد. فرهنگى هم در كنارش وجود داشت؛ فرهنگ وابستگى علمى و عملى به غرب و بزرگ انگاشتن غرب؛ به طورى كه اصلاً نميشود به سايه ى او رسيد؛ چه برسد كه به خود او رسيد و اصلاً او را عقب گذاشت. انقلاب آمد اينها را به هم زد.(2)

پيشرفت علمى در گرو خودباورى

همين روحيه ى اتّكا به نفس است كه ميتواند ما را در همه ى ميدانها - در ميدان علم و در ميدان سازندگى - پيش ببرد. اگر ما اين روحيه ى اتّكا به نفس را نداشتيم، در ميدان علم هم نميتوانستيم پيش برويم. البته دشمنان اين را انكار ميكنند، امّا واقعيّتى است.(3)

اعتماد به نفس؛ ثمره ى انقلاب براى پيشرفت علمى

توليد فناورى هسته اى بر اثر اعتماد به نفسى است كه نظام اسلامى و انقلاب اسلامى به ملت ايران داد. ما در گذشته چنين فناورى يى را نه تجربه كرده بوديم و نه ميدانستيم. در گذشته - يعنى در دوران طاغوت - براى رسيدن به صنايع و فناوريهاى بسيار بسيار كوچك تر از اين، دست ايران به سمت ديگران دراز بود. شهيد «ستّارى»، اين شهيدِ عزيزِ

ص: 246


1- . در ديدار رزمندگان لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1380/8/14.
2- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
3- . در ديدار خانواده هاى شهداى پيشوا و ورامين، 1382/3/22.

شما كه به كمك ديگر دستيارانش - شهيد «اردستانى»، شهيد «بابايى» - شهداى عزيزى كه چند نفرشان مربوط به شما هستند و همه از فرزندان اين مرز و بوم و اين آب و خاكند و در نيروى هوايى ارتش جمهورى اسلامى ايران، كارهاى سازنده و خلاّقانه اى كردند، به من گفت: در دوران طاغوت براى تعمير قطعه اى از هواپيمايى «اف - پنج»، آن را با هواپيما به امريكا ميبرديم و برميگردانديم! امروز همين هواپيما را جوانان ايرانى، خودشان ميسازند؛ بدون اينكه كمترين اعتنايى به كمك ديگران داشته باشند. آن روز به ملت ايران اجازه داده نميشد كه روى اين مسايل فكر كند و اين آرزوها را در دل بپروراند. آنها از پيشرفت و خودكفايى جوانان ايرانى عصبانى اند.(1)

فناناپذيرى فناورى بومى

صنايع هسته اى و پيشرفتهاى آن - كه اين روزها بحثش در دنيا خيلى هست - واقعاً از افتخارات ماست. وقتى بازرسان آژانس بين المللى به ايران آمدند و فعّاليتهاى ما را در نطنز ديدند، حقيقتاً به بيش از آنچه كه تصوّرش را ميكردند، رسيدند. علّت هم اين نبود كه ما توانسته ايم يك مجموعه را راه بيندازيم، بلكه تعجّبشان به علّت اين بود كه ديدند همه ى اجزاى اين مجموعه، ساختِ داخل كشور است. حالا به فرض نطنز را بمباران كنند و از بين ببرند؛ قضيه تمام نميشود، چون دانش فنى اش اينجا وجود دارد و ايرانيها توانسته اند از درون خود بجوشانند و اين دانش را به وجود آورند. اصرار و تأكيد من به مسؤولان اين است كه روى اين نكته تكيه كنند.(2)

بروز استعدادهاى جوان در جنگ تحميلى

شما جوانان عزيز، دوران جنگ تحميلى را يادتان نيست؛ جوانان مسن تر از شما كه در اين جلسه هستند، يادشان هست. در جنگ تحميلى، نمونه هاى همين نبوغها و استعدادها ديده شد. جوان هفده هجده ساله، اوّلِ جنگ به عنوان يك فرد عادّى و بسيجىِ ساده وارد ميدان دفاع مقدّس شد؛ اما به فاصله ى سه چهار سال، آنچنان استعداد او بروز كرد كه فرمانده يك لشكر شد؛ فرمانده يك تيپ، اداره كننده ى چند هزار آدم و پيش برنده ى تاكتيكهاى جنگى و ضربه زننده به دشمن. اينها بروز استعداد در زمينه هاى گوناگون است. همينها وقتى بعد از جنگ وارد دانشگاهها شدند، توانستند رتبه هاى عالىِ علمى را هم كسب كنند. امروز بحمدالله ما در بين جوانانى با آن سوابق درخشان، كسانى

ص: 247


1- . همان.
2- . در ديدار صنعتگران، 1382/4/2.

را داريم كه از لحاظ علمى هم برجسته اند. اين بروزِ استعدادهاست.(1)

پيشرفتهاى علمى و صنعتى پس از انقلاب

انقلاب و نظام اسلامى، كشورى را كه حدود هفتاد و چند درصد بى سواد داشته، تحويل گرفته؛ اما امروز ما به كشورى با درصد بسيار بالاى سواد تبديل شده ايم، كه من درصد آن را تعيين نميكنم، چون نميخواهم يكى دو درصد بالا و پايين گفته شود؛ اما درصدش مشخّص است. در توسعه ى دانشگاه و دانشجو، كشور ما يك كار معجزه آسا انجام داده است. بيش از ده برابرِ هنگامى كه نظام اسلامى تشكيل شد، ما امروز دانشجو داريم. ما در همه ى اقطار كشور دانشگاه داريم. كدام شهر كوچك و بزرگ در اطراف اين كشور هست كه يكى دو تا يا بيشتر دانشگاه در آن نباشد؟

در عرصه ى فناورى - پتروشيمى، نفت، فولاد، توليدات و صنايع دفاعى - پيشرفتها حيرت آور است. سامانه هاى دفاعى يى كه امروز در كشور توليد ميشود، يك روز به رؤيا و خواب هم نمى آمد كه كشور ما بتواند حتّى محصولاتش را داشته باشد؛ اما امروز اينها را توليد ميكنند. در فناورى برتر كه در دنيا با افتخار از آن ياد ميشود، مجبور شدند على رغم همه ى دشمنيها بگويند ايران جزو ده كشورى است كه توانسته چرخه ى سوخت هسته اى توليد كند. اين چيزِ كمى نيست. البته وقتى چنين موفّقيتى پيش مى آيد، اين جنجال را هم دنبالش راه مى اندازند كه بله، اينها ميخواهند چنين كنند، چنان كنند؛ بمب بسازند. اين پيشرفتهاى مهم به بركت نظام اسلامى به وجود آمده است.

هر كدام از دانشگاههاى مهم و بزرگ كه بنده گاهى از آنها بازديد داشته ام - از دور هم اطّلاع داشتم، از نزديك هم كه ميروم، ميبينم - كارهاى تحقيقاتى شان تحسين برانگيز است. اين در حالى است كه گرفتاريهاى دولت در طول سالهاى گذشته كمتر اجازه داده سهم بودجه ى تحقيقات، آنچنان كه بايد و شايد، باشد. در زمينه هاى پزشكى و همچنين توجّه به زير ساختهاى كشور - احداث سد، راه، پايانه هاى دريايى براى نفت - و ديگر چيزها پيشرفتهاى چشمگيرى داشته ايم. اينها واقعاً به فضل پروردگار و در عين استقلال و استغنا به وجود آمده است.(2)

شكوفايى بومى؛ نتيجه ى تحريمهاى جهانى

گاهى اوقات از اينكه درهاى دنيا به روى ما بسته باشد، خيلى ناراحت ميشويم؛ اما

ص: 248


1- . در ديدار دانش آموزان استعدادهاى درخشان، 1382/4/25.
2- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، 1382/5/15.

همين موجب ميشود كه ما به خودمان بپردازيم و از استعداد خودمان استفاده كنيم و اين رشدها و شكوفاييها به وجود آيد. كارشناسان، داخلى؛ كنندگان اصلى، داخلى. البته از دانش جهانى تا آنجايى كه توانسته ايم، استفاده كرده ايم؛ چون دانش جهانى متعلّق به همه ى انسانهاست؛ دانش ما هم متعلّق به همه ى انسانهاست. يك روز دنياى اسلام به همه ى دنيا خدمت كرد؛ امروز هم ما از دانش جهانى استفاده ميكنيم.(1)

سرعت پيشرفتهاى علمى در كشور

آنچه در زمينه هاى علمى و فناورى در كشور ما به وجود آمده، از آنچه ما و شما اطّلاع داريم - بر اساس اظهارنظر خبرگان در اين زمينه ها - نسبت به همه ى كشورهاى مشابه خودمان، سرعت ما در اين خصوص و دستيابى مان به موفقيتها و كامرانيهاى علمى و فناورى بيشتر بوده است، كه يك نمونه اش همين مسأله ى هسته اى است كه در دنيا جنجال به پا كرده است. بد نيست به پژوهشكده ها و مراكز تحقيقات علمى سرى بزنيد و ببينيد جوانان مؤمن ما چه كرده اند. اين را هم به شما عرض كنم: در همه ى اين بخشها، مهم ترين عناصر، عناصر مؤمن و انقلابى و معتقد به مبانى اسلام و انقلاب هستند كه جلواند.(2)

دانش بومى هسته اى؛ دستاورد فناناپذير

بعضيها ميخواهند ايران اساساً فناورى چرخه ى سوخت هسته اى نداشته باشد. اين، فناورى بالايى است؛ اين را هم جوانان و دانشمندان و عناصر فعّال علمى ما با تلاش و زحمت شبانه روزى به دست آورده اند؛ اين يك دستاورد ملى است؛ يك فناورى وارداتى نيست؛ توانسته اند اين را بومى كنند. امروز اين طور نيست كه اگر فلان نيروگاه يا فلان مركز هسته اى ما مورد تهاجم نظامى قرار گيرد، دشمن توانسته باشد كار خودش را انجام دهد؛ نه. اين فناورى بومى شده است و در كشور ما وجود دارد.(3)

سلولهاى بنيادى؛ موفقيت عظيم جوانان مؤمن

چند روز قبل گزارشى راجع به توليد و تكثير و انجماد سلّولهاى بنيادى به من دادند. اين يك كارِ بسيار عظيم و پيچيده ى علمى است، كه در معدودى از كشورهاى دنيا انجام گرفته است. در كشور ما اين كار بى سروصدا اتّفاق افتاده و هنوز اعلان هم نشده است.

ص: 249


1- . همان.
2- . در ديدار وزير امور خارجه و سفرا و كارداران، 1382/5/27.
3- . همان.

به نظر من اهميت اين كار كمتر از كار هسته اى كه ما كرديم، نخواهد بود. اين كار در آينده ى پزشكى دنيا ارزش زيادى دارد و دنيا از آن به عنوان يك انقلاب پزشكى نام ميبرد. يك گروه جوان مؤمنِ انقلابى و واقعاً جهادى كه از همين بچه هاى جهاد دانشگاهى هستند، راجع به اين مسأله چند سال كار كرده اند و به نتايج خوبى رسيده اند - البته بايد كار ادامه پيدا كند تا به آن نتايج نهايى اش برسد - كه ان شاءالله خودشان اعلان خواهند كرد. بنابراين، ما چنين زمينه هاى رشد علمى و فكرى در كشور داريم كه از ارزش بالايى برخوردار است.(1)

پيشرفتهاى علمى بعد از انقلاب با اتكا به استعدادهاى جوان

ما به بركت قرآن توانستيم زنجيرهاى اطاعت و تسليم در مقابل قدرتهاى شيطانى را از گردن و دست و پاى خودمان باز كنيم. ما به بركت قرآن توانستيم جوانان خودمان را در راه پيشرفت و ترقّى به راه بيندازيم. امروز پايه ى علم و پيشرفت در كشور ما با قبل از پيروزى انقلاب قابل مقايسه نيست. امروز ميليونها جوان ايرانى با احساس استقلال انسانى خودشان و با احترامى كه به ارزش استعدادهاى آنها ميشود، حركت ميكنند.(2)

تأثير انقلاب در رشد علمى كشور

انقلاب توانسته است به اين كشور رشد علمى بدهد. رشد علمى ما در اين دوره ى بسيار دشوار، نسبت به رشد علمى كشورمان در طول پنجاه، شصت سالى كه دنيا توانست بيشترين رشد علمى و حركت علمى را بكند، به مراتب بيشتر است. جريان تندِ آب در دنيا حركت ميكرد و ما مثل خليجِ كنار افتاده اى راكد مانده بوديم. يك وقت لازم بود چيزى تزريق كنند، تزريق ميكردند؛ اما اگر لازم بود موجى به وجود آيد، جلوى آن را ميگرفتند. كشور ما اين گونه بود.(3)

دستاوردهاى دانشگاهى پس از انقلاب

عزيزان من! ما در اوايل پيروزى انقلاب، استاد، پزشك، دانشمند و محقق كم داشتيم. اوّلاً، خودِ كشور كم داشت؛ ثانياً، بعضى كسان هم به ملت خود پشت كردند و دست يارى به ملت و انقلاب ندادند؛ اما نظام بنا را بر مقاومت گذاشت. اين مقاومت، امروز

ص: 250


1- . در ديدار اعضاى هيأت دولت، 1382/6/5.
2- . در مراسم اختتاميه ى بيستمين دوره ى مسابقات بين المللى حفظ و قرائت قرآن كريم، 1382/7/6.
3- . در ديدار ائمّه ى جمعه ى سراسر كشور، 1382/7/14.

نتيجه اش اين است كه در همين استان شما نسبت دانشجو به قبل از انقلاب - طبق گزارشى كه رييس دانشگاه داد و بنده هم اطّلاع داشتم - دويست و پنجاه برابر شده است! همين مركز تحصيلات تكميلى كه در اينجا تشكيل شده و همين محقق جوانى كه آمدند و صحبت كردند و مجموعه اى از نخبگان كه دور هم گرد آمده اند، دستاوردهايى است كه نميشود براى آن قيمت گذاشت. اينها همه به بركت انقلاب انجام شده است.(1)

پيشرفتهاى علمىِ امروز؛ مديون ايثارگرانِ ديروز

امروز ملت ما در ميدان علم و تحقيق و سياست و سازندگى كشور پيشرفت كرده است. ملتى كه براى يك كار عمرانىِ كوچك مجبور بود متخصصان بيگانه را بياورد، امروز كشور را با نيروى خود، به دست جوانان خود و در بخشهاى مختلف ميسازد و بنا ميكند. براى يك ملت، پيشرفت اينهاست. ملت ما در ميدانهاى علمى دنيا رتبه مى آورد و با كشورهايى كه سالهاى متمادى از لحاظ پيشرفت علمى جلوتر از ملت ما بودند و زمامداران نالايق طاغوتى نگذاشته بودند اين ملت استعداد خود را نشان دهد و عقب مانده بود، در ميدان آزمايش علمى مسابقه ميگذارد و بر آنها پيروز ميشود. اينها واقعيّاتى است كه در جامعه ى ما وجود دارد. اينها به بركت ايثار جوانان شما، شهيدان شما، سلامت شما جانبازان و به قيمت رنجهايى كه شما ايثارگران تحمّل كرديد، به دست آمده است.(2)

چشم انداز پيشرفت علمى كشور در 50 سال آينده

البته من در اظهارات خود يك چشم اندازِ بلندمدّت را در نظر ميگيرم و از نظر من قطعى است. روندى كه ما از اوّلِ انقلاب تا امروز مشاهده ميكنيم و روزبه روز هم به صورت تصاعدى اضافه ميشود - يعنى وجود علم و عالم زمينه ايجاد ميكند و آن زمينه باز علم و عالم را به وجود مى آورد و به صورت تصاعدى پيش ميرود - حاكى از آن است كه به فضل پروردگار، كشور ما تا چهل، پنجاه سال ديگر جزو كشورهاى پيشرفته ى ممتاز از لحاظ علم و فناورى خواهد بود؛ اين براى من روشن است و در آن هيچ ترديدى نيست.(3)

ص: 251


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان زنجان، 1382/7/22.
2- . در ديدار خانواده هاى معظم شهدا، جانبازان و آزادگان استان زنجان، 1382/7/22.
3- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.

نگاه خوش بينانه به مسايل آموزش عالى

بايد نگاه ما به مسايل آموزش عالى و تحقيقات كشور در همه ى رشته ها، نگاه خوش بينانه باشد، نه نگاه بدبينانه و همراه با تأسّف و تأثّر. البته نه به خاطر اينكه ما نبايد آرزوى پيشرفت و سرعت عمل در اين زمينه داشته باشيم - بديهى است كه ما هر مقدار كه در زمينه ى آموزش عالى و تحقيق و گرم كردن فضاى علم و پژوهش در كشور پيش برويم، كم است و هنوز راه طولانى يى در پيش داريم - بلكه به خاطر اينكه ما بايد به آنچه كه در طول سالهاى بعد از انقلاب و به خصوص آنچه كه در سالهاى اخير پيش آمده، نگاه كنيم و بدانيم كه شتاب خوبى پيدا كرده ايم و دانشگاههايمان در اين زمينه پيشرفت خوبى كرده اند.

آن طور كه بنده استفسار كردم و مسؤولان مورد وثوق - آقاى رييس جمهور و بعضى ديگر از مسؤولان - به من گزارش دادند، بودجه ى تحقيقاتى در همين چند سال اخير خيلى بالا رفته و آن طور كه دانشگاهيان مورد اعتماد از گوشه و كنار دانشگاههاى كشور اطّلاع ميدهند، بحمدالله عملاً ميدان و كار تحقيقاتى و ميل به پژوهش در دانشگاهها زياد شده و جايگاه خوبى پيدا كرده است. اين، نشان دهنده ى سيْرِ ماست. شايد اگر در مقام توقّع و انتظار باشد، من انتظارم از شما كمتر نيست؛ من خيلى توقّعم براى پيشرفت اين گونه امور زياد است و اگر اين توقّع نباشد، پيش نميرويم. نميخواهم نصيحت كنم كه بيش از اين توقّع و انتظار نداشته باشيد - چرا؛ داشته باشيد و دنبالش حتماً حركت كنيد - بلكه ميخواهم بگويم نگاه نبايد نگاهِ بدبينانه و همراه با تأسّف باشد. نگاه بايد خوش بينانه باشد و با همين نگاه ما وارد ميدان شديم و به فضل پروردگار جلو هم رفتيم و باز هم جلوتر از اين خواهيم رفت و ان شاءالله تحقيقات در زمينه هاى مختلف، رشد شايسته ى خودش را پيدا خواهد كرد. واقعيت، اين را به ما ميگويد.(1)

برجستگى و اهميت دانشِ بومى هسته اى

ما به هيچ قيمتى حق نداريم اين فناورى [هسته اى] را از دست بدهيم. اينكه بعضى كسان تبليغ ميكنند كه چيز زيادى به دست نيامده، اين هم درست نيست. اين را بدانيد كه آنچه به دست آمده، بسيار برجسته و زياد است. اگر زياد نبود، دشمنان ما را اين قدر حسّاس نميكرد. كارشناسان و انسانهاى وارد و مطّلع، داورىِ درستى در اين مورد دارند. ما به فناورى يى رسيده ايم كه در كشور ما بومى است؛ مهم اين است. اگر امروز همه ى

ص: 252


1- . در ديدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر كشور، 1382/8/8.

دستگاههايى را كه در اختيار جمهورى اسلامى است، دشمنان ما بتوانند - كه البته نخواهند توانست - از بين ببرند، اين فناورى از بين نميرود؛ چون آن را از كسى عاريه و وام نگرفته ايم و متخصصان هوشمند خود ما توانسته اند به آن دست پيدا كنند. البته اگر به ميل غربيها و مراكز قدرت جهانى بود، تا صد سال ديگر هم نميگذاشتند كه جمهورى اسلامى به چنين فناورى يى دست پيدا كند و اين كار، على رغم ميل آنها و تحريم ما انجام گرفته است.

بنابراين، آنچه به دست آمده، ارزشمند است و اين دانش ارزشمند را نه دولت، نه مسؤولان، نه سازمان انرژى اتمى و نه هيچ فردى از افراد اين كشور حق ندارد كه از دست بدهد و روى آن معامله كند؛ قطعاً معامله اى هم صورت نگرفته و نخواهد گرفت. ما اين فناورى و آنچه را كه بحمدالله در بخشهاى مختلف كشور عزيزمان از پيشرفتهاى چشمگير علمى و تحقيقى به دست آورده ايم، بايد حفظ كنيم. البته هنوز تا رسيدن به خطوط مقدّم فناورى و علم خيلى فاصله داريم. علّتش اين است كه از زير صفر - رنميشود گفت صفر - شروع كرده ايم. با اين كشور كارى كرده بودند كه نه فقط دستاورد علمى و فناورى، بلكه حتّى اميد آن را هم نداشته باشد. بنابراين، ما از نقطه ى «هيچ» شروع نكرديم، بلكه از «هيچِ همراه با نوميدى» شروع كرديم! انقلاب اسلامى از اينجا وارد ميدان شد و بحمدالله امروز پيشرفت كرده است.(1)

رشد سطح علمى دانشگاههاى بزرگ كشور

الان در بسيارى از دانشگاههاى ما، جوانان فعّالند و آن طور كه افراد خبره و وارد به من گزارش داده اند، سطح كار علمى و تحقيقى در بيست، سى دانشگاه بزرگ كشور از لحاظ استعداد، كار، كوشش و پيگيرىِ استادان و داشتنِ استادهاى خوب، برابر با دانشگاههاى خوب و پيشرفته ى دنياست. بحمدالله پيشرفتها خوب است. اينها امكاناتى نيست كه كسى براى اين كشور به ارمغان آورده باشد؛ متعلّق به اين كشور است. منتها مستبدّان داخلى از يك طرف و استثمارگران خارجى از طرف ديگر نميگذاشتند. حال كه بحمدالله كشور هم مستقل است و هم آزاد، اين دانشها به تدريج بيشتر بروز خواهد كرد.(2)

بروز استعدادهاى جوانان كشور؛ مهم ترين زيربناى پيشرفت

بحمدالله زيربناهاى پيشرفت كشور آماده شده است. منظور از كارهاى زيربنايى فقط

ص: 253


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام، 1382/8/11.
2- . همان.

چيزهايى نيست كه به چشم مى آيد - مثل سدّ و سيلو و كارخانه و جاده و از اين قبيل - بلكه مهم تر از اينها عبارت است از بروز استعدادهاى جوانان كشور و رسيدن به اين معنا كه بايد براى علم تلاش كنند؛ و تلاش ميكنند و به مناطقى دسترسى پيدا ميكنند كه مژده بخش است؛ نشان دهنده ى اين است كه اين ملت در راه علم و فناورى حركت كرده است و پيش ميرود. اعتماد به نفسى كه امروز در محيط تحقيق و علم در اين كشور وجود دارد، بسيار باارزش است. اين را نبايد به هيچ قيمتى از دست داد و يا دست كم گرفت.(1)

بالاترين نرخ رشد علم و تحقيق در ايران

من شنيده ام كه در برخى از محافل سياسىِ حسّاس دنيا گفته شده كه ما نخواهيم گذاشت يك ژاپن اسلامى در اين منطقه به وجود آيد! آن ژاپن اسلامى، شما هستيد. اين حرف بى خود هم گفته نشده است؛ به خاطر اينكه كشور ما بر حسب آمار از لحاظ - به قول رايجِ معروف - نرخ سرعت رشد علمى و تحقيقى، در بُرهه اى از زمان و در همين چند ساله، بالاترين نرخ رشد را در دنيا داشته است. البته آنچه كه در قدر مطلق و موجودى ماست، نشان دهنده ى اين است كه با پيشرفتهاى دنيا هنوز خيلى فاصله داريم؛ اما فاصله بسيار بسيار زيادتر بوده و ما توانسته ايم اين فاصله را با سرعت بالا كم كنيم. اين موضوع در كشور ما در همين ده، پانزده سالِ اخير اتّفاق افتاده است. البته امروز قدرمطلقهاى ما نسبت به گذشته خيلى تفاوت دارد.(2)

پيشرفت يعنى توليد علم و به كارگيرى آن

بنده از آمار مقاله هاى علمىِ منتشر شده در مجلّات معتبر دنيا اطّلاع داشتم؛ اما اين كار - توليد مقاله و نشر آن در دنيا - كارِ مهم و درجه يك نيست و با انجام آن، همه كار صورت نگرفته، بلكه بايد اين فكر در اينجا پخته، توليد و اجرايى شود و به مرحله ى عمل درآيد، تا بشود گفت پيشرفت حاصل شده است. البته در همين زمينه ها هم خيلى كار در كشور صورت گرفته است و ما حركت كرده و به راه افتاده ايم.(3)

خودباورى و پيشرفت علمى؛ از ثمرات انقلاب

اين ملت بر اثر انقلاب اسلامى و نظام اسلامى به خودباورى دست يافت؛ يعنى باور

ص: 254


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1382/8/23.
2- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.
3- . همان.

كرد كه ميتواند. اين را امام به ما درس داد و فضاى عمومى نظام اسلامى اين را براى ما به ارمغان آورد. امروز جوان ما، دانشجوى ما، استاد ما، پژوهشگر ما، صنعتگر و سازنده ى ما باور دارد كه ميتواند. اين خودباورى در علم به ما كمك كرد. ما امروز در ميدان علم پيشرفتهاى زيادى كرده ايم؛ اما هنوز عقبيم. هيچ كس خيال نكند كه چون در ميدان علم پيشرفت كرده ايم، به مقصد رسيده ايم و ديگر بس است؛ نه، ما را خيلى عقب نگه داشته اند؛ ولى ما پيشرفت كرده ايم و در اين بيست وپنج سال خيلى جلو آمده ايم. طبق آمار، در دوران انقلاب، نسبت پيشرفت علمى ما از همه ى دنيا بالاتر و بيشتر بوده است!(1)

پيشرفت علمى، نتيجه ى احياى هويت ملى توسط انقلاب

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى - كه انقلابى بر اساس يك هدف تعريف شده ى فرهنگى بود - كه به مقوله ى فرهنگ اهميت داده شد و به مقوله ى هويت ملى - كه خودِ هويت ملى يك كشور، فرهنگ است و خود اين جزو مصاديق و سطور برجسته ى فرهنگ يك ملت است - اهتمام ورزيده شد، بركاتى بر اين كار مترتب شد كه اين بركات به هيچ وجه ممكن نبود در اين كشور به وجود بيايد. اين نوآوريها، اين پيشرفتهاى علمى، اين جسارتِ وارد شدن در عرصه هاى نوِ علمى و تحقيقى - كه امروز در كشور ما خوشبختانه مشاهده ميشود - به خاطر همين اعتماد به نفسى است كه از احياى هويت ملى پيدا شده است؛ اين را انقلاب به وجود آورد.(2)

پيشرفت فوق تصوّر علم و فناورى در كشور

ملت ما روزبه روز پيشرفت كرده است. ملت ما در زمينه ى علم، در زمينه ى عمران، در زمينه ى سياست بين الملل، در زمينه ى ارتقاى آگاهيهاى گوناگون، در زمينه ى ساخت زيربناهاى عظيم كشور، در زمينه ى به دست آوردن قدرت فناورى و احياى استعدادهاى مردمى، و در بسيارى از زمينه هاى ديگر، پيشرفتى داشته است كه در گذشته حتّى تصور آن را هم نميكرده؛ اين به بركت اسلام است. [امروز] زيربناهاى كشور آماده است و پيشرفت علمى و استخراج استعدادهاى جوانان ما محيرالعقول است. ما ميتوانيم حركت خود را شتاب دهيم؛ و اين كار را هم ملت ما خواهد كرد و به فضل پروردگار و به حول و قوه ى الهى پيشرفت ميكنيم.(3)

ص: 255


1- . در خطبه هاى نمازجمعه ى تهران، 1382/11/24.
2- . در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 1383/2/28.
3- . در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (رحمه الله)، 1383/3/14.

پيشرفتهاى ناباورانه ى كشور در علوم و فناورى

چه كسى خيال ميكرد نظام جمهورى اسلامى در سال پنجاه ونه كه جنگ را بر ما تحميل كردند و آرپى جى براى زدن نداشت و نميتوانست توليد كند، امروز در مقوله ى تسليحات، پيشرفتهايى كرده باشد كه براى آنها خيره كننده است؛ در زمينه ى علوم، پيشرفتش آنچنان است كه مجموعه ى جوانان دانشمند و نخبه ى اين نظام، كه متصل و متعلق به اين نظامند، در اغلب آزمونهاى جهانى سرآمد ميشوند. در زمينه ى فناورى به جايى رسيده كه برخلاف همه ى اَقران خود، بدون استفاده از كمك و راهنمايى و دستگيرى ديگران، ميتواند فناورى و غنى سازى هسته اى را خودش توليد كند؛ اين پيشرفتها تن قدرتهاى متجاوز را ميلرزاند.(1)

پيشتازى كشور در بخشى از فناوريهاى حساس

خوب است شما بدانيد كه در بعضى از بخشهاى بسيار حساس علمىِ كشور ما كارهايى شده كه هنوز در دنيا صورت نگرفته است. در فناورى توليد سلولهاى بنيادى كه بنده چند وقت پيش، از آن ياد كردم، يك مشت جوان مثل شماها كه در تهران هستند، فعاليت ميكنند. اينها همت كردند و رفتند از ديگران ياد گرفتند؛ خودشان هم فكر كردند، سرمايه گذارىِ فكرى كردند و توانستند كليد توليد و انجماد و حفظ و كاشت سلولهاى بنيادى را به دست بياورند. امروز اينها براى اولين بار در ايران سلولهاى بنيادىِ انسولين ساز را توليد كرده اند كه در دنيا هنوز توليد نشده است.(2)

اثبات عملى پيشرفت علمى با حفظ دين و اخلاق

حرف نو ما اين است كه اين روش [موجود] غلط است؛ اين زندگى در راه كج پيش ميرود؛ از خط و صراط مستقيم معنويت زاويه يى درست كرده اند كه هر چه اين خط امتداد پيدا ميكند، اين زاويه مرتب بازتر ميشود. ما آمديم عملاً نشان داديم كه ميتوان معنويت را حفظ كرد و در ساخت وساز و استخوان بندى اصلى زندگى؛ دين، معنويت و اخلاق را وارد كرد و در عين حال جامعه يى فعال، پُر نشاط، پيشرفته و علمى داشت؛ ما در اين راه قدم برداشته ايم و موفقيتهاى فراوانى هم داشته ايم. ما نميگوييم كه امروز از لحاظ علمى يا از لحاظ پيشرفت، با دنيايى كه دويست سال است دارد در اين راه ميتازد، ميتوانيم برابرى كنيم؛ نه، بلكه ميگوييم ما خودمان را از آن حفره و دخمه يى كه ما را در

ص: 256


1- . در ديدار اعضاى بسيج و پرسنل اداره كل اطلاعات استان همدان، 1383/4/16.
2- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.

آن گذاشته بودند و درش را هم گِل گرفته بودند كه نتوانيم بيرون بياييم، بيرون آمده ايم و مبالغ زيادى از راه را رفته ايم و اين را داريم نشان ميدهيم و كشورمان را كشور مقتدرى كرديم.(1)

رويش نسل جوان محقق و پرتلاش در حوزه و دانشگاه

ما از لحاظ علمى و سازندگى پيشرفت كرديم و آنچه در اين كشور در بخشهاى مختلف انجام شده، حقيقتاً ميتواند الگو باشد. كار زيادى در همه ى بخشها در زمينه ى ترويج دين، در زمينه ى رشد، گسترش و ترويج علم، در زمينه ى شكوفايى استعدادها، در زمينه ى زيرساختهاى عظيمى كه براى اداره ى كشور و براى رفاه عمومى لازم بوده، و در زمينه هاى گوناگون، انجام شده است. امروز نسل جوان محقق و عالم و فاضل و اهل تلاش علمى كه به طور گسترش يافته يى در كشور وجود دارد - هم در دانشگاهها، هم در حوزه ها - به وجود آمده اند؛ اينها حقايق و واقعيات است. اين، نشان دهنده ى اين است كه اين موجود، قابل دوام، باثبات، قابل گسترش و قابل ريشه يافتن بود؛ دنيا اين را ميبيند.(2)

حركت علمى پرنشاط بعد از انقلاب

ما در اين سالها پيشرفت خوبى داشته ايم. در طول بيست ودو سال، از وقتى كه جمهورى اسلامى خودش را يافت و وارد ميدانهاى گوناگون سازندگى شد - از سالهاى دوم، سوم انقلاب تا امروز - پيشرفت ما خوب بوده است. ما همان كشورى هستيم كه سيم خاردار را هم بايد وارد ميكرديم؛ اما الان ميتوانيم موشكمان را هم صادر كنيم. آن روز ما در زمينه هاى گوناگون علمى، همه جا توى كوچه هاى بن بست بوديم؛ اما امروز در اغلب زمينه هاى علمى، راه را باز، ميدان را وسيع و روندگان را پُرنشاط مشاهده ميكنيم. حركت علمى در كشور راه افتاده است. پيشرفتهاى زيادى هم وجود داشته كه بعضى را در آمارها امروز آقاى رييس جمهور بيان كردند و بسيارى ديگر هم پيشرفتهاى نظام اسلامى است.(3)

پيشرفت كيفى و كمّى دانشگاهها پس از انقلاب

علم بايد در كشور ترويج شود. يكى از كارهاى مهم انقلاب همين بود؛ علم را در

ص: 257


1- . در ديدار رايزنان فرهنگى در خارج از كشور، 1383/5/21.
2- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 1383/6/31.
3- . در ديدار مسؤولان نظام، 1383/8/6.

داخل كشور ترويج كرد. اول انقلاب در برهه ى كوتاهى ما ناگزير شديم دانشگاه نداشته باشيم. دانشگاه به مناسبت انقلاب فرهنگى و مسايلى كه در دانشگاه بود، تعطيل شد. دانشگاهها به اصرار دانشجوها تعطيل شد. در همين دانشگاه تهران گروهكها اتاق جنگ درست كردند؛ يعنى از دانشگاه به عنوان وسيله يى براى آشوب، فتنه، جنگ با انقلاب، جنگ با نظام و جنگ با اسلام استفاده كردند! دانشگاه در برهه ى كوتاهى تعطيل شد؛ ليكن بعد از اين برهه ى كوتاه، فعاليت علمى و دانشگاه و دانشجو به شكل معجزه آسايى پيشرفت كرد. شماها امروز در وسط جريان قرار داريد؛ درست احساس نميكنيد كه ما چه وضعى داشتيم و از كجا به كجا رسيديم.

ما در اين كشور سالهاى متمادى براى معالجات خودمان به ناچار از پزشك تايلندى و پاكستانى و هندى استفاده ميكرديم؛ چون پزشك در اين كشور به قدر لازم نبود؛ اما امروز يكى از دغدغه هاى نظام اين شده كه اين همه پزشك اضافى را چگونه به كار بگمارد. بعضيها براى اين قضيه غصه ميخورند. به نظر من اين كج سليقگى است؛ غصه نيست.

آن روز براى اداره ى تعداد معدود دانشگاههاى كشور، ما استاد نداشتيم. البته اول انقلاب تعدادى استاد از كشور رفتند؛ اما آنهايى كه رفتند، آن قدر زياد نبودند؛ درباره ى شمار آنها مبالغه شد. امروز خوشبختانه ما اساتيد فعال و مشغول در اين همه دانشگاهى كه در كشور به وجود آمده، فراوان داريم. تعداد دانشگاههاى امروز نسبت به گذشته قابل مقايسه نيست. ممكن است در سياست گذاريها و اجراى آن سياستها اشتباهاتى وجود داشته باشد - از گسترش كمّى به اين شكل، من به طور مطلق دفاع نميكنم - ليكن نكته ى اصلى اين است كه به علم اهميت داده شد.(1)

پيشتازى ايران در توليد سوخت هسته اى و سلولهاى بنيادى

الان دهها كشور از سوخت هسته اى استفاده ميكنند؛ اما كشورهايى كه سوخت هسته اى را ميتوانند توليد بكنند - كه امروز در جريان همين مسأله، اين جنجال هسته اى ايران را راه انداختند - خيلى معدودند؛ شايد حدود ده كشورند، كه يكى از آنها ايران است.

همين مسأله ى سلولهاى بنيادى - كه من چند بار تا حالا آن را مطرح كرده ام - كه جوانهاى مؤمن، متعبد و انقلابى ما در آزمايشگاههاى خودشان توانسته اند سلولهاى بنيادى را توليد، تكثير و منجمد كنند و به كار ببرند؛ قلب درست كنند، به قلب تزريق

ص: 258


1- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.

كنند، به مغز استخوان تزريق كنند، جزو كارهاى پيچيده و پيشرفته و مهم دنياست كه وقتى در حدود هفت، هشت ماه قبل سمينارى تشكيل شد و دانشمندان جهانى آمدند و از نزديك اين مسايل را ديدند، باورشان نمى آمد؛ حيرت كردند و اعتراف كردند كه كار بسيار بزرگى انجام گرفته؛ تلويزيون اعترافهاى آنها را پخش كرد. در اين كار، ايران جزو ده كشور اول دنياست؛ ما پيش رفته ايم.(1)

اهميت علمى و فنى سد كارون 3

در زمينه ى ديگر فناوريهاى گوناگون هم حرف زياد است؛ ولى چون فناورى هسته اى سر زبانهاست، ما اين مسأله را ذكر كرديم؛ والّا در رشته هاى ديگر و زمينه هاى ديگر هم خيلى كارهاى علمىِ بزرگ و خوبى شده. در مورد سد كارون 3 كه آقاى رييس جمهور چند وقت پيش آن را افتتاح كردند، يكى از دوستان ما ميگفت اگر كشورهاى ديگر بودند، براى سد كارون 3 سرود درست ميكردند؛ اين قدر مهم است.(2)

جهشهاى علمى و فناورى بعد از انقلاب

البته بعد از پيروزى انقلاب اسلامى حركت صحيح و جبرانى آغاز شده؛ نشانه اش هم همين پيشرفتهاى علمى است كه امروز خبر آن را ميشنويد؛ همين فناوريهايى است كه امروز داريد ميبينيد. ما كجا و ساخت دستگاههاى سانتريفيوژ براى غنى سازى اورانيوم كجا؟! اصلاً ملت و جامعه ى فنى و علمى ايران به خواب شبش هم نميديد. ما كجا و فناورى بسيار حساس تكثير سلولهاى بنيادى كجا؟! بياييد به رتبه هاى پايين ترش؛ ما كجا و ساخت هواپيماى نظامى كجا؟! ما كجا و ساخت دستگاههاى حساس رايانه يى كجا؟!

در همين نيروى هوايى روزى بوده كه همافر و افسر فنى ما قدرت تعمير هواپيماهاى اف - 4 و اف - 5 و اف - 14 را كه با پول اين ملت، خيلى هم اعيانى خريده بودند، نداشت. اين را من بارها گفته ام؛ حالا شما جوانها هم بدانيد: مجموعه ى قطعه يى كه مثلاً بيست تا، سى تا پيچ و مهره و قطعه ى ريز در آن هست، سربسته داخل هواپيما ميگذاشتند و به امريكا ميبردند و قطعه ى جديدى مى آوردند! يعنى به افسر فنى ما اجازه داده نميشد اين قطعه را باز كند و ببيند درون آن چيست.

ما از آنجا به اينجا رسيده ايم كه امروز اين نشاط و اميد و توان را در خود ميبينيم كه فلان موشك حساس را بسازيم؛ فلان موشك حساس را تبديل كنيم و از فلان هواپيما

ص: 259


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1383/8/15.
2- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1384/1/25.

استفاده ى بهينه كنيم. از اين نمونه كارها كه در چند سال اخير صورت گرفته، فراوان است.(1)

روند تصاعدى پيشرفت علم در كشور

شما ببينيد از ده سال پيش تا الان، همين وضعيتى كه شما در آن هستيد، چقدر تفاوت كرده. ده سال پيش ما اين پديده ها را نداشتيم؛ اين پيشرفتهاى المپيادى را نداشتيم؛ اين نوآوريها را در محيطهاى دانشگاهى و دانشجويى نداشتيم؛ اما امروز داريم. البته اين روند با تصاعد هندسى پيش ميرود؛ همين طور خودش را ميزايد و توليد ميكند. اين روند ان شاءالله رو به افزايش خواهد بود و مطمئناً روزى كه به اميد خدا شما جوانهاى امروز مردان ميان سالى شديد و سررشته هاى كار در اين كشور دست شماها قرار گرفت، ان شاءالله كار خيلى آسان تر و روان تر خواهد بود. آن روز ماها نيستيم، ولى شماها كمربسته ى يك كار عظيم و بزرگ هستيد.

من اين مطلب را داخل پرانتز بگويم؛ هفته ى گذشته به يك مشت جوان كه اينجا آمده بودند، گفتم آن روزى را بايد دنبال كنيم كه اگر در دنيا دانشمندى خواست يك نظريه ى علمى را بفهمد، بشناسد، حل كند و با يك اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسى را ياد بگيرد.(2)

بالاترين دليل بر توان پيشرفتِ علمى ايران

بالاترين دليل براى اينكه نسل جوان ايرانى ميتواند در عرصه ى فناورى و علم، نوآورى كند و مرزهاى علم را بشكند و جلو برود - موضوعى كه بنده مكرر از چند سال پيش دارم ميگويم - اين است كه دارد اتفاق مى افتد. خيلى از سياستمدارانِ آن روز، عناصر دانشگاهى بودند؛ اسمهايشان هم مشخص است؛ آنها ميگفتند ايرانى نميتواند! نخير، ايرانى ميتواند. ايرانى ميتواند مرز دانش را - كه امروز خيلى پيش رفته و افق بسيار بلندى است - بشكند و پيش برود و مرز جديدى درست كند؛ منتها ما توقع نداريم اين كار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهيم.(3)

ص: 260


1- . در بازديد از دانشگاه هوايى شهيد ستارى، 1384/1/28.
2- . در ديدار مخترعان و نوآوران جوان كشور، 1384/1/30.
3- . همان.

صدها و هزارها درصد پيشرفت بعد از انقلاب

انقلاب اسلامى و نظام اسلامى، كشور را از وابستگى نجات داد؛ اين قيد و بندها را برداشت و راه ملت را باز كرد. امروز كشور در صنعت، در توليد، در فناورى، در علم، در تهيه ى زيرساختهاى اساسى براى بناى آينده ى كشور، با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. وقتى آمارها و شاخصها را نگاه ميكنيم، بعضى از موارد صدها درصد، بعضى از موارد هزار درصد، و بعضى از موارد هزارها درصد در شاخصهاى اساسى پيشرفت پيدا شده است.(1)

درخشش استعدادهاى علمى بعد از انقلاب

انقلاب اسلامى و نظام اسلامى، مردم را بيدار كرده؛ به حقوق خودشان آشنا كرده؛ استعدادها را آزاد كرده و ميتوانند به رتبه هاى بالايى برسند. در محيط خفقان نظام طاغوتى، چه كسى تصور ميكرد كه جوانها و بچه هاى شهرهاى دورافتاده بتوانند اين طور در ميدانهاى علم بدرخشند و اين گونه پيشرفت كنند؟ امروز اين اتفاق افتاده است؛ بعد از اين هم به فضل پروردگار روزبه روز بيشتر خواهد شد.(2)

استفاده از تحريمهاى دوران جنگ براى پيشرفت علمى

همه ى مصائب دنيا ميتواند نردبانى باشد براى پيشرفت يك انسان و يك ملت. در دوران جنگ و دفاع مقدس، اطراف اين كشور را بستند؛ راههاى علم و معرفت و فناورى و محصولات مورد نياز را بر روى ما بستند؛ گلوله ى معمولى و سلاح معمولى به ما ندادند؛ اما ملت ما از اين تنگنا و سختىِ بزرگ براى پيشبرد خود استفاده كرد. امروز دنيا در واهمه ى سلاح اتمى ملت ايران است. ما دنبال سلاح اتمى نيستيم؛ اما ظرفيت و قابليت ملت ايران به آنجا رسيده است كه دنياى مدرن و دنياى دارنده ى سلاحهاى مخرب و وحشتناك و دارنده ى سلاح اتمى، از ملت ايران، از جوانان ايران و از دانشمندان ايران در واهمه است؛ اين خيلى پيشرفت است؛ اين پيشرفت را چگونه و از كجا به دست آورديم؟ ملت ايران توانست از آن تنگناها و سختيها و مصيبتها به عنوان نردبانى استفاده كند و خودش را بالا بكشد، و كشاند.(3)

ص: 261


1- . در اجتماع بزرگ مردم كرمان، 1384/2/11.
2- . همان.
3- . در اجتماع بزرگ مردم زرند، 1384/2/14.

خلاقيت علمى؛ محصول نگاه نو انقلاب

نگاه به مقوله ى علم و تحقيق و معنويت و پيشرفت در خلاقيت فكرى و ذهنى و علمى، از مقولاتى است كه در كشور ما - لااقل در اين دهه هاى اخير - سابقه ى زيادى ندارد. اينها محصول نگاه نويى است كه انقلاب به ما داد. ما امروز به خودمان ميباليم و احساس ميكنيم كه ميتوانيم در ميدان دانش و معرفت و فناورى و انواع معارف بشرى حركت كنيم و نوآورى كنيم. ديروز اين باور در كشور ما وجود نداشت، كما اينكه امروز هم براى بعضيها هنوز وجود ندارد.(1)

پيشرفت علمى، نتيجه ى اعتماد به نفس ملى

ما كسانى بوديم كه در اول انقلاب در بسيارى از نيازمنديهاى خودمان محتاج بوديم كه از فراورده ى فكر و سرانگشت ديگران استفاده كنيم؛ اما امروز ديگرانِ زيادى در دنيا هستند كه از فراورده ى فكر و سرانگشت ايرانى دارند استفاده ميكنند؛ اين واقعيت است؛ ما پيشرفته ايم. اين، به خاطر اعتماد به نفس است؛ بايد اين اعتماد به نفس ملى را در زمينه ى علم تقويت كرد و اسلام اين را به ما مى آموزد؛ و ما ان شاءالله پيش ميرويم.(2)

افزايش چشمگير دانشجو بعد از انقلاب

يك روز در اين استان كمتر از سه هزار دانشجو تحصيل ميكردند؛ اما امروز كرمان نزديك به هفتادهزار نفر دانشجو دارد. جمعيت كشور دو برابر شده؛ خيلى خوب، سه هزار نفر يا شش هزار نفر دانشجو بايد داشته باشد؛ اما امروز ما در اين استان هفتادهزار نفر دانشجو داريم. اين، توسعه و پيشرفت است.(3)

پيشرفتهاى علمى كشور و ثمرات آن

البته ما وارد اين راه شديم و قدرى هم پيش رفتيم و نتايج آن مقدار پيشرفت را هم داريم مشاهده ميكنيم. چقدر در اين مملكت كار شده است؛ چقدر از لحاظ علمى و فناورى اين كشور پيشرفت كرده است؛ چقدر اعتماد به نفس جوانان در ميدانهاى مختلف علمى، فناورى و فعاليتهاى گوناگون بالا رفته است. ملتى كه به او تفهيم كرده بودند هيچ كارى نميتواند بكند و همه چيز را بايد ديگران بكنند و او بايد بنشيند و تماشا

ص: 262


1- . در ديدار نخبگان استان كرمان، 1384/2/14.
2- . همان.
3- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.

كند و از آنها گدايى كند، در حال حاضر به احساس استغنا و توانايى رسيده و افقهاى جديدى را در مقابل خود ترسيم كرده است. ما خيلى پيشرفت كرده ايم؛ اما هنوز در اوايل راه قرار داريم و خيلى بيش از اين بايد پيشرفت كنيم.(1)

ارزش علمى و اقتصادى مسأله ى هسته اى

براى ما مسأله ى هسته اى، مسأله ى علمى و اقتصادى است. در مسأله ى هسته اى، راهى را كه تا الان آمده ايم و بحمدالله به طور كامل هم موفق بوده ايم، اگر بتوانيم در آن پيش برويم و به آخر برسانيم، اين يك پيشرفت علمى براى كشور است. جوانان ايرانى در اين ميدان، مهارت و استعداد و توانايى علمىِ خودشان را ثابت كرده اند؛ اين از لحاظ علمى خيلى براى ما باارزش است.(2)

مطالبه ى اهميت دادن به تحقيقات و نخبگان؛ نشانه ى پيشرفت

ما دنبال كاريم. حرفهايى كه شما امروز بر زبان آورديد - مسأله ى اهميت دادن به علم، اهميت دادن به تحقيق، اهميت دادن به فناورى، پرداختن به نخبگان؛ اينكه ما وقتى يك نخبه را دلگرم كرديم، هر جاى دنيا هم برود، متعلق به كشور خواهد بود، و مطالب فراوانى كه شما گفتيد و من خلاصه يى از آن را يادداشت كردم - حرفهاى من است؛ اينها حرفهايى است كه از ده سال پيش، دوازده سال پيش من دارم ميگويم. من امروز نگاه ميكنم، ميبينم شما بدون اينكه بدانيد يا يادتان باشد كه اين حرفها يك روز از سوى مسؤولان نظام گفته شده، خودتان داريد اين حرفها را ميزنيد و حرف دل شماست؛ اين پيشرفت است؛ اين همان چيزى است كه ما ميخواستيم و به كورى چشم دشمنانى كه نميخواستند، شده است.

امروز جوانهاى ما ميل به تحقيق دارند. گله ى شما به عنوان يك جوان اين است كه اينجا مى آييد و ميگوييد بودجه ى تحقيقاتى ما 0/7 درصد است - كه البته ظاهراً بيشتر است؛ آمارى كه برادرمان گفتند، اين قدر نيست؛ حدود همان 1/5 درصدى است كه گفتند؛ البته الان دقيق يادم نيست، اما از آن مقدارى كه گفته شده، بيشتر است؛ هرچند اينها بايد عملياتى و داده شود - يا شما بياييد پيش من شكوه كنيد از اينكه بودجه ى تحقيقات نميدهند يا پاى صبر تحقيقات نمينشينند. نهايت آرزوى ما اين بوده كه اين

ص: 263


1- . در ديدار خانواده هاى شهدا، 1384/3/3.
2- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1384/5/28.

احساس در شما به وجود بيايد و شما دنبالش باشيد.(1)

پيشرفتهاى علمى مشهود در كشور و ظرفيتها

آن وقت مشكل ما مشكلى بود كه امروز در كشور وجود ندارد. آن سالها ما پزشك به قدر لازم نداشتيم؛ استاد دانشگاه به قدر لازم نداشتيم؛ بارهاى سنگينِ كارى زمين مانده بود. مراد از جذب نخبگان، آن بود. در همه ى بخشهاى مختلف، ما مشكل داشتيم؛ مشكل تحصيلكرده و دانشمند و عالم و استاد داشتيم. امروز خوشبختانه همان تلاشها به نتيجه رسيده و نتيجه اش چيزى است كه شماها داريد بيان ميكنيد. كشور بحمدالله بخشهاى علمىِ محض، بخشهاى تجربى، بخشهاى علوم مختلف و پيشرفتهاى گوناگون را شاهد است. البته همان طور كه شماها مكرر گفتيد، بنده هم عقيده ام اين است كه ظرفيت، خيلى بيش از اينهاست. من اين نكته را روى شواهد علمى و قطعى عرض ميكنم، نه روى خطابيات.(2)

پيشرفت علمى كشور بر خلاف تصور استكبار

نظام جمهورى اسلامى همان نظامى است كه روز اوّلى كه به وجود آمد، مستكبران عالم نه تصور ميكردند و نه اگر تصور ميكردند، يك موى تنشان راضى بود كه اين كشور بتواند در زمينه هاى علمى پيشرفت كند. يكى از شما جوانها الان بيان كردند كه در اوايل انقلاب ما در دانشگاهها مشكل استاد داشتيم، مشكل پزشك داشتيم، مشكل متخصص داشتيم؛ اما امروز كشور از لحاظ علمى پيشرفته است. البته ما نبايد همت خود را كم كنيم. مقدارى كه پيش آمده، نسبت به آنچه بايد پيش مى آمد، و نسبت به توانايى ما خيلى كم است. هميشه اعتقاد راسخ قلبى من بوده كه استعداد و ظرفيت و توانايى نظام جمهورى اسلامى بيش از اينهاست. ما ميتوانيم؛ جايگاه ما اين است. امروز اگر ميبينيد عليه ما تلاش ميكنند، كار ميكنند، توطئه ميكنند و حمله ميكنند، به خاطر اين جايگاه است.(3)

پيشرفتهاى بزرگ علمى عليرغم تحقيرهاى تاريخى

همه ى ابزارهاى فرهنگى و تبليغى در طول صد سال يا بيشتر به كار گرفته شد، تا اين

ص: 264


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان و نخبگان سراسر كشور، 1384/7/3.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.
3- . در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكلهاى دانشجويى، 1384/7/24.

ملت را به خودشان بدبين كنند. يكى از شخصيتهاى سرشناس معروف ميگفت: ايرانى، يك لولهنگ نميتواند بسازد! لولهنگ يعنى آفتابه گِلى؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست ميكردند. اين جور اين ملت را تحقير ميكردند. اين ملت حالا در زمينه هاى زيستى، در زمينه ى فعاليتهاى گوناگون علمى - تحقيقى كارهايى ميكند كه خودش را جزو ده كشور اول جهان قرار ميدهد؛ اين، شوخى نيست. اين مسأله به ملت ما، به شما جوانها، در هرجا كه هستيد و در هر قسمتى كه كار ميكنيد، هشدار ميدهد كه قدر خودتان را بدانيد، حركت كنيد، نااميد نشويد؛ شماها ميتوانيد.(1)

تحريمها؛ عامل پيشرفتهاى علمى و صنعتى كشور

تهديد ميكنند كه ما ملت ايران را تحريم خواهيم كرد؛ مگر تا حالا تحريم نكرديد؟! مگر تا حالا ملت ايران دچار تحريم شما قدرتهاى زورگو نبوده است؟! اگر ما امروز پيشرفتى پيدا كرده ايم و در علم، صنعت و برخى از صنايع، در منطقه حرف اول را ميزنيم، اينها در همين شرايط تحريم براى ما پيش آمده است. ما پيشرفت نظامى پيدا كرده ايم؛ پيشرفت علمى پيدا كرده ايم؛ در زمينه هاى پزشكى پيشرفتهاى شگفت آور پيدا كرده ايم؛ در زمينه ى صنعت، در برخى از صنايع بسيار پيچيده كه دنيا تصور نميكرد، ما پيشرفت پيدا كرده ايم. ما در زمينه ى علوم زيستى پيشرفت پيدا كرده ايم؛ علوم و دانشهايى را كه دارندگان آنها، هرگز اجازه نميدهند غير از يك مجموعه ى كوچك خودشان، كسى به آنها دست پيدا كند؛ ما به اين دانشها دست پيدا كرده ايم.

همه ى اينها در شرايط تحريم به وجود آمده است. اگر تحريم نميكردند، شايد به اينجا نميرسيديم؛ اگر پول ما را ميگرفتند، سلاحهاى دسته چندم خودشان را به ما ميدادند، ما به فكر نمى افتاديم كه از ابتكار و استعداد جوانانمان استفاده كنيم؛ امروز هواپيما هم توليد كنيم، تانك هم توليد كنيم، موشك هم توليد كنيم و از بسيارى از كشورهاى منطقه در اين توليدات جلوتر باشيم. اگر بازارها را باز ميكردند، هرچه ميخواستيم به ما ميدادند، پول ما را ميگرفتند، توى جيبشان ميريختند؛ امروز هم ما به اين پيشرفتها نرسيده بوديم. ما را از تحريم ميترسانيد؟!(2)

ايجاد گفتمان

«

ما ميتوانيم»

توسط انقلاب

جامعه ى ايرانى توقف نكرده است. انقلاب آمد، راه را باز كرد و به اين قدرت اعتماد

ص: 265


1- . در ديدار هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور، 1384/9/8.
2- . در صحن جامع رضوى، 1385/1/1.

به نفس افزود. در قبل از پيروزى انقلاب، هم راهها را ميبستند و هم انگيزه ها را سست ميكردند و ميگفتند آقا! ايرانى كه نميتواند، ايرانى كه عرضه ندارد؛ اين را بزرگانشان ميگفتند و صريحاً هم ميگفتند. ميزدند توى سر اين نسل بارآور و اين استعداد جوشان؛ كه يكى از بزرگ ترين خيانتهاى آنها اين است. انقلاب آمد، هم راه را باز كرد و هم گفت آقا! شما ميتوانيد. رفتيم ديديم راست ميگويند؛ «توانستيم».

اين كشورى كه در طول سالهاى متمادى، فقط چند سد در اين كشور ساخته شده بود، آن هم همه اش به دست بيگانه ها؛ چه كسى باور ميكرد كه اين كشور در سدسازى در كل منطقه، از لحاظ فناورى و توانايى و قدرت علمى و قدرت محاسبه و امثال اينها اول بشود! اين كشورى كه اكثر مناطقش از نيروى برق معمولى محروم بودند، چه كسى باور ميكرد حالا در يك راهى بيفتد كه انرژى و فناورى هسته اى را - آن هم خودش، نه از ديگران وام بگيرد - فراهم كند، براى اينكه بتواند انرژى خودش را از اين شيوه ى پيشرفته ى دنيا تهيه كند! چه كسى فكر ميكرد؟! رفتيم، ديديم ميشود رفت؛ اقدام كرديم، ديديم ميتوانيم. اين ملت اين تجربه را دارد. بعد از اين هم همين طور است.(1)

ثمرات شيرين شجره ى طيبه ى جمهورى اسلامى

ما ملتى بوديم خودباخته و به نيروهاى درونى خودمان ناآشنا و بى اعتقاد، و به زرق و برق بيگانگان چشم دوخته و فريفته؛ ولى اين شجره ى طيبه [ى جمهورى اسلامى]، ما را به ملتى با ابتكار، با اعتماد به نفس، با حرفهاى نو و تازه در زمينه هاى گوناگون تبديل كرد. ثمرات شيرين اين شجره ى طيبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفكر و سرانگشت كارآمد در انواع و اقسام عرصه ها و صحنه هاست؛ چه در علوم انسانى، چه در علوم تجربى، چه در مسايل اجتماعى، چه در سياست و چه در دين. امروز ما كشورى هستيم با جمعيت غالباً جوان، پُرانگيزه، باايمان و داراى همه ى شرايط پيشرفت.

عزيزان من! كشور ما در مسير رشد و پيشرفت افتاده است و از آن حالت خواب آلودگى و رخوتى كه در طول دهها سال بر او تحميل شده بود، با انقلاب عظيم ما و نظام جمهورى اسلامى ما، بيرون آمده است.

امروز هر حركت علمى و تحقيقى كه بخواهد در علوم مختلف در اين كشور انجام بگيرد، استادان كار و محققان ميتوانند دهها، صدها، هزارها ذهن آماده را براى افتادن در

ص: 266


1- . در ديدار كارگران، 1385/2/6.

اين كار پيدا كنند. ما امروز در همين مسأله ى فناورى هسته اى - كه مسأله ى روز ملت ما و مسأله ى روز دنياست - با اينكه سابقه اى هم نداشتيم و از ديگران هم چيزى به وام نگرفتيم، توانسته ايم صدها جوان مؤمن و انديشمند و كارآمد، با مغزهاى فعال و با سرپنجه هاى هنرمند و قدرتمند، گرد بياوريم، تا بتوانند اين بار سنگين را براى ملت ما بر دوش بگيرند و به پيش ببرند. و در همه ى بخشها همين طور است.(1)

مشوق مسؤولان براى پيشبرد علمى كشور

تجربه ى موفق انقلاب هم نشان داده است كه اگر ما به عنوان مسؤولان نظام و كشور در اين ميدان وارد بشويم، حركت، حركتِ خرسندكننده و تشويق آميزى خواهد بود. ما از لحاظ كميت دانشجويى، امروز تقريباً پانزده برابر قبل از انقلاب دانشجو داريم. در حالى كه جمعيت كشور تقريباً دو برابر شده است، جمعيت دانشجويى ما تقريباً پانزده برابر شده است. تعداد دانشگاهها، اساتيد، رشته ها و كارهاى نوِ علمى و فناورى و تجربى، تشويق كننده ى مسؤولان است كه در اين زمينه پيش بروند.(2)

روند شتابان رشد علم و فناورى در كشور

يك نكته ى ديگر مربوط به روند رشد علمى كشور است؛ كه بعضى از دوستان گفتند اين روند كُند است. من ميخواهم بگويم نه، اتفاقاً روند رشد از جهت شتابان بودن، جزوِ شتابنده ترين روندهاى رشد علمى در دنياست. اين با محاسبه ى علمى معلوم شده است؛ يعنى ما از لحاظ روند رشد علمى و فناورى در كشور، جزو شتابنده ترينها در سطح دنيا هستيم. منتها چون فاصله خيلى زياد بوده، اين شتاب، الان نتايجش را به روشنى نشان نميدهد. چنانكه همين شتاب و آهنگ حركت را بتوانيم به توفيق الهى ده، پانزده سال حفظ كنيم و پيش برويم، آن وقت كاملاً خودش را نشان خواهد داد.

من البته مثالهاى زيادى براى اين دارم. بعضى از مثالها ممكن است براى شما محسوس نباشد؛ چون آنچه را كه ممكن است من به عنوان آمار ذكر كنم، شما از آن اطلاعى نداريد، لذا محسوس نيست. اما حالا همين چيزهايى كه محسوس است و مشاهده ميشود، مثل همين تحقيقات مربوط به انرژى هسته اى؛ اين، به دست آمده از آن نقطه اى است كه ما حركتمان را از آن نقطه شروع كرديم. فاصله اش، يك فاصله ى

ص: 267


1- . در مراسم هفدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1385/3/14.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.

دهشت آور است؛ ولى اين كار انجام گرفت. در بحث مسايل زيست شناسى، همين مسأله ى سلولهاى بنيادى و در بحث توليدات نظامى، تحقيقات گوناگونى كه در اين زمينه انجام گرفته، همين مسأله است كه عرض كردم. چون شما از آنچه كه اتفاق افتاده، اطلاعى نداريد، جزء معلومات عمومى و اطلاعات عمومى نيست، لذا بيان آن براى شما خيلى محسوس نخواهد بود.(1)

ورود به ميدانهاى پيشرفت علمى به بركت انقلاب

در عين حال كه سالهاى متمادى قدرتهاى وابسته، قدرتهاى فاسد، قدرتهاى بى كفايت و پادشاهان ظالم چنين وضعى را براى ملت ما به وجود آوردند، به مجرد اينكه به وسيله ى انقلاب اسلامى دروازه ى ورود به اين جاده براى ملت ما باز شد و ملت ما وارد ميدان رقابتهاى جهانى و مسابقات جهانى شد، پيشرفتهاى بزرگى به دست آورد. ملت ما، هم در زمينه هاى علمى، هم در زمينه هاى سياسى، امروز در جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در ميان ملتها. در زمينه هاى علمى، ما به نسبت اين زمان پيشرفته هستيم.

البته عقب ماندگيهاى دويست ساله را در ظرف بيست سال و سى سال نميشود جبران كرد؛ اما در اين بيست و چند سال، ما با سرعت بسيار بيشترى نسبت به همين مدت زمانى جلو رفته ايم. امروز شما نگاه كنيد؛ جوانان ما در زمينه ى انرژى هسته اى، در زمينه ى سلولهاى بنيادى، در زمينه ى ضايعات نخاعى و در دهها زمينه ى ديگر - كه اگر ملت ما از آنها به روشنى آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پيشرفت داشته اند. برجستگان علمى كشور ما امروز توانسته اند در دنيا بدرخشند و تحسين جهانيان را جلب كنند.(2)

همت و تلاش بيشتر؛ حاصل تحريمها

تحريم نميتواند به ما ضربه اى بزند. مگر تا حالا تحريم نكرده اند؟ ما در حال تحريم به انرژى هسته اى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به پيشرفتهاى علمى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به اين سازندگيهاى وسيع در كشور رسيده ايم. تحريم در شرايطى حتّى ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند.(3)

ص: 268


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.
2- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1386/1/1.
3- . همان.

مقايسه ى صحيح جهت سنجش پيشرفتها

جوان امروز ما، دانشجوى امروز ما كه شما هستيد، نسخه ى گذشته را جلوى چشم نداريد تا مقايسه كنيد كه امروز چه هست و آن روز چه بود. شما امروز كشورتان را با يك كشور پيشرفته اى كه مثلاً دويست سال سابقه ى تحرك علمى و پيشرفت علمى و تحقيق دارد نگاه ميكنيد، ميبينيد كمبود دارد، ميگوييد كمبود است. درست هم هست، بله؛ اما اين مقايسه، مقايسه ى علمى يى نيست. كشور را بايد با آنچه كه بود، مقايسه كرد؛ كشور را بايد با كشورهاى مشابه و همجوار مقايسه كرد.(1)

سرعت بالاى پيشرفتهاى علم و فناورى در كشور

امروز در آمارهاى جهانى، رشد علمى ايران در درجه ى اول يا در درجات اول در همه ى دنياست. البته با همين سرعت، هنوز خيلى عقبيم؛ اما كارهايى كه شده، در همه ى زمينه ها پيشرفت بوده است. حالا نمونه هايش را شما در محيط دانشجويى خودتان نگاه كنيد. جمعيت كشور ايران از بعد از انقلاب دو برابر شده؛ جمعيت دانشجو ده برابر شده و تعداد دانشگاهها و رشته ها و پيشرفتها هم شايد بيش از ده برابر شده. يك روزى ساده ترين وسيله را ما بايستى از ديگران گدايى ميكرديم؛ اما امروز پيچيده ترين فناوريها را كشور ما ميتواند خودش درست كند. اين پيشرفتها محيرالعقول است؛ شگفت آور است؛ اين را ديگران هم تصديق دارند، كه حالا اگر فرصت بشود، ان شاءالله عرض ميكنم.(2)

فريفتگى و خودكم بينى؛ آفت پيشرفتهاى علمى كشور

ما همين پيشرفتهاى علمى در زمينه ى هسته اى و غير اينها را در حال و هواى تحريم اقتصادى به دست آورديم. اين را غربيها هم مى دانند؛ ميفهمند. البته در داخل، متأسفانه عده اى هستند كه به قدرى مجذوب و فريفته ى حرف غرب و تفكر غرب و مبانى غربند كه حاضر نيستند بشنوند و قبول كنند؛ حتّى آنچه را هم كه پيشرفت علمى در كشور به وجود آورده است، تا ديگران تصديق نكنند، اينها قبول نميكنند!

من به ياد دارم، شايد حدود دو سال، دو سال و نيم قبل، آن وقتى كه اين سانتريفيوژهاى ما مشغول كار شده بود و جوانان و دانشمندان ما توانسته بودند اينها را راه بيندازند و مسؤولان وقت - رييس جمهور و ديگران - خبرش را گفتند، تعدادى از

ص: 269


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد، 1386/2/25.
2- . همان.

فيزيكدانهاى دانشگاهى كه مردمان خوب و بسيار سالم و صادقى هم هستند، بعضى شان هم من را ميشناسند، به من نامه نوشتند كه آقا! مبادا اينها را باور كنيد! چنين چيزى اتفاق نيفتاده و ممكن نيست! حاضر نبودند باور كنند؛ قبول كنند. اين، همان تلقين است. تا غربيها، آژانس و ديگران، خودشان آمدند نگاه كردند، تصديق كردند، اعتراف كردند كه چنين چيزى را باور نميكردند در ايران به وجود بيايد، آن وقت ديگران؛ ديرباورها، در داخل كشور باور كردند.

عين همين قضيه در مورد سلولهاى بنيادى به وجود آمد. بنده چند بار پيشرفتهاى سلولهاى بنيادى را در چند سخنرانى بر زبان آورده بودم. از دانشمندان كشور و از بعضى از دانشگاهها به من نامه نوشتند: آقا! اين قضيه را شما اين قدر نگوييد، اين واقعيت ندارد؛ اين جور نيست! اينى كه ميگوييد در سلولهاى بنيادى پيشرفت كرده اند و در شبيه سازى (كلونينگ) دارند تمرين و كار ميكنند، باور نكنيد؛ چنين چيزى اتفاق نيفتاده و نخواهد افتاد! بعد كه گوسفند شبيه سازى شده را جلو چشم همه قرار دادند، بعد كه در سمينارى كه تشكيل دادند، دانشمندان معروف دنيا، زيست شناسهاى درجه ى يك دنيا آمدند مصاحبه كردند و تصديق كردند كه پيشرفتها، پيشرفتهاى محيرالعقولى است، آن وقت يك عده از ديرباورها باور كردند! اين هم آفتى است كه ما استعداد خودمان، پيشرفت خودمان، تواناييهاى خودمان را باور نكنيم؛ وقتى هم اتفاق مى افتد، باور نكنيم.(1)

لزوم اعتماد به نفس ملى در جامعه ى علمى

آنچه كه انقلاب به ما داده و توقع ما از خودمان است، اين است كه اين را روز به روز در خودمان تقويت كنيم؛ آن، اعتماد به نفس است؛ اعتماد به نفس ملى. ملت به خود اعتماد به نفس داشته باشد، بداند كه ميتواند مقاصد خودش را با همت بلند و با مجاهدت و با همدستىِ همه ى كشور با يكديگر، پيش ببرد؛ اين را بايد بدانيم. جامعه ى دانشگاهى ما در زمينه ى كار خود، در زمينه ى علم پژوهى خود، بايد اين را از بُن دندان باور كند و دانشجوى ما، استاد ما، محقق ما، مديران دانشگاهى ما بدانند كه هر كارى بخواهند، ميتوانند بكنند؛ در سايه ى همت، در سايه ى مجاهدت و در سايه ى تلاش. اين، آن چيزى است كه ما لازم داريم.(2)

ص: 270


1- . همان.
2- . همان.

بر هم زدن ركود علمى در منطقه

نظام جمهورى اسلامى در اين مدت توانسته است با قدمهاى بسيار بلندى در همه ى زمينه ها به پيش برود. در ميدان سياست، ادبيات سياسى دنيا را با عناصر مهمى تغيير داد؛ در ميدان علم، ركود مطلق حاكم بر اين منطقه و اين كشور را بر هم زد. جوانان ما به خود اميدوار شدند؛ خود را باور كردند.(1)

تعجب دنيا از پيشرفت علمى ايران

برادران و خواهران عزيز! اين هويت جديدى كه امام بزرگوار ما به وجود آورد، با ناباورى همه ى دنيا مواجه شد. آن روزى كه در مقابل جنگ تحميلى توانست دوام بياورد و پيروزى را به نام خود ثبت كند، يك بار ديگر دنيا را متعجب كرد؛ آن روزى كه توانست با پيشرفت علمى خود در مسأله ى هسته اى و مسايل ديگر علمى، تواناييهاى خود را اثبات كند، يك بار ديگر چشمهاى افراد صاحب نظر را متعجب و خيره ى به خود كرد. من عرض ميكنم: راه طولانى يى در پيش داريد و در اين راه طولانى، موفقيتهاى بى شمارى در انتظار شماست. آنچه كه تاكنون ملت ايران از موفقيتها به دست آورده است، در مقابل آنچه كه به بركت ايستادگى و روشن بينى و آگاهى، در آينده ان شاءاللَّه به دست خواهد آورد، چيزى محسوب نميشود. آينده ى ملت ايران از گذشته ى او به مراتب بهتر خواهد بود.

ملت ايران بر اثر صبر و پايمردى خود، توانست هم در بخش علمى و آنچه مربوط به پيشرفتهاى علم و فناورى است، هم در بخشهاى مديريت اجتماعى و سياسى كشور و هم در وجهه ى عزت بين المللى، رتبه ى خود را به رتبه هاى بسيار بالا برساند و بالاخره ملت ايران توانست براى ملتهاى مسلمان منطقه الگو بشود.(2)

قدردانى از حركت مبارك علمى

چند سالى است كه يك حركت مبارك علمى در كشور آغاز شده؛ همه اين را قبول دارند كه اين تحرك ارجمند تقريباً در بين مجموعه ى اهل علم كشور اعم از استاد و دانشجو و محقق و دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى كم و بيش گسترده است. بنده وظيفه دارم نسبت به اين حركت عظيمى كه دانشمندان، محققان و استادان ما در سرتاسر كشور ايجاد كرده اند، به سهم خودم حق گزارى و ابراز قدردانى كنم.

ص: 271


1- . در ديدار هزاران نفر از مردم در مراسم هجدهمين سالگرد رحلت حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1386/3/14.
2- . همان.

امروز آمدن من به اين مركز [پژوهشكده ى رويان] در واقع يك حركت نمادين است براى قدرشناسى از حركت علمى عظيم و وسيعى كه خوشبختانه در كشور ما شروع شده؛ اگرچه هنوز در آغاز راه است. اينجا را انتخاب كرديم، اولاً به خاطر رويان، ثانياً به خاطر جهاد دانشگاهى.(1)

هويت جهاد دانشگاهى

جهاد دانشگاهى مولود مبارك انقلاب است. همين طور كه در قرآن كريم در مقايسه ى دو مسجد ميفرمايد: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ، فِيهِ رِجٰالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا »(2)، جهاد دانشگاهى همين جور است؛ جزو معدود رويشهاى اصلى خود انقلاب است.

اين معنايش اين نيست كه جهاد از اول در هر برهه ى از زمان، هر جور بوده، هر جور فكر كرده، هر جور كار كرده، درست است؛ نه، ما آدمها گاهى درست فكر ميكنيم، گاهى غلط فكر ميكنيم، گاهى درست عمل ميكنيم، گاهى غلط عمل ميكنيم. ملاك قضاوت، اين تناوبها و پيچ و خمها نيست؛ ملاك قضاوت، هدف گيرى و جهت گيرى و استمرار در حفظ اين هدف است؛ ولو حالا گاهى انسان خطايى هم بكند، لغزشى هم بكند. من هويت جهاد را درنظر دارم كه بركات زيادى هم بحمداللَّه داشته.(3)

نمونه اى كامل از آرزوهاى علمى انسان

مؤسسه ى رويان، يك مؤسسه ى موفق و يك نمونه ى كامل و چشمگير از آن چيزى بود و هست كه انسان آرزويش را دارد. علت اينكه من به مرحوم سعيد كاظمى اين قدر علاقه داشتم و الان هم در دلم و در ذهنم براى آن جوان عزيز، ارزش و جايگاه قايلم، همين است. حركت او، نحوه ى كار او، مديريت او، پيگيرى او، يك مجموعه ى كاملى بود از آن چيزى كه آدم دوست ميدارد و آرزو دارد. رويان هم با كمك او و بقيه ى همكارانى كه در رويان از اول مشغول بوده اند، اين جورى بار آمد؛ اين جورى رشد كرد؛ اين جورى روييد؛ و من اين را از اوايل كار احساس كردم.(4)

ص: 272


1- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
2- . توبه، 108.
3- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
4- . همان.

علت تكريم مؤسسه ى رويان

اگر بخواهم اين الگوى مطلوب را در يك جمله معرفى كنم، عبارت است از: تركيب علم، ايمان، تلاش. هم علم را جدى گرفتند، هم ايمان و پاى بندى و تقوا را - نه به صورت يك سربار، بلكه به شكل يك عنصر اصلى در بافت مجموعه و در بافت كار - و هم خستگى را فراموش كردند، كه به گمان من مرحوم كاظمى جان و سلامت خودش را هم سر همين كار گذاشت؛ يعنى اين دنبال گيرى و اين اهتمامها و خسته نشدنها. لذا رويان در چشم من بسيار گرامى است و عزيز است و شما جوانها و مردان و زنان مؤمن و عزيزى كه در اين مجموعه كار ميكنيد، براى من عزيز هستيد و معتقدم رويان استعداد بسيار زيادى براى كار كردن و براى پيش رفتن دارد.(1)

عدم تحول در آموزش و پرورش على رغم كارهاى خوب

در دوره ى انقلاب، خيلى كارها در آموزش و پرورش انجام گرفته است؛ اما نظام آموزش و پرورش تحول پيدا نكرده و همان نظام قديمى است! اين عيوبى كه شما به خصوص معلمان قديمى، كاركُشته، مديران آموزش و پرورش و پرورشيهاى آگاه و قديمى معمولاً ميشمرند، ميگويند درسها حفظى است، قدرت ابتكار را در جوانها به وجود نمى آورد، تأمل نيست، كار متراكم و انبوه است و...؛ اينها همه ناشى از همان نظام قديمى است كه از آن وقت مانده است و همان طور كه قبلها عرض كرديم؛ كهنه، متراكم، غبار گرفته، متصلّب، در نظام ما باقى مانده است.

البته بيشتر در مسايل روبنايى كارهاى زيادى شده است: كتابها با «بسم اللَّه» شروع نميشد، حالا با «بسم اللَّه» شروع ميشود؛ آيه ى قرآن نداشت، حالا دارد. كارهاى خوب انجام گرفته؛ نه، من حقاً و انصافاً منكر كارهاى خوب نيستم. بنده كتابهاى درسى را ميبينم كه در زمينه هاى گوناگون، مبانى اسلامى و مبانى ملى - با اختلاف در اين سالها و بسته به نوع سلايق مديريتهاى مختلف در دوران اين بيست و هشت سال - وارد آنها شده و هر وقتى يك كارى انجام گرفته.

اين كارى هم كه الان اشاره كردند - گنجاندن مفاخر علمى در كتابهاى درسى - آوردند من ديدم؛ كار بسيار خوبى هم هست. بالاخره جوان ما لازم است در كتاب درسى، دانشمندان كشورش و گذشته ى كشورش و مفاخر علمى كشورش را بشناسد. جوان ما فلان بازيكن تيم فلان كشور را خيلى بيشتر ميشناسد تا ابن سينا را! تا محمد بن زكرياى رازى را! آنهايى كه اهل سينمايند، فلان هنرپيشه ى معروف فرانسوى يا امريكايى

ص: 273


1- . همان.

را خيلى خيلى بيشتر ميشناسند تا فلان دانشمند رياضى دان يا مثلاً فرض كنيد كه اديب بزرگ فارسى را! اينها در كتابهاى درسى مى آيد؛ خيلى هم خوب است. اين كارها را ما قدردانيم. منتها اينها هيچ كدام تحول نيست. تحول، يك حركت ريشه اى است و شماها ميتوانيد بكنيد. اين مجموعه اى كه امروز، مسؤوليتهاى مهم كشور و آموزش و پرورش و تعليم و تربيت را بر عهده دارند، اينها انگيزه ى كافى براى اين كار دارند، و بايد اين كار بشود.(1)

تقدير از جرأت تحول در نظام آموزشى كشور

تحول يك كلمه است، لكن در پشت اين وجودِ لفظى، در پشت اين كلمه، يك دنيا كار نهفته است. اولاً، اين كارها چيست؛ ثانياً، با چه هدفى اين كارها قرار است انجام بگيرد؛ ثالثاً، چگونه بايد اين كارها انجام بگيرد.

پاسخ به اين سه تا سؤال، يك عمر كار است. ما همه ى اينها را در زير كلمه ى تحول قرار ميدهيم و ميگوييم: تحول. خوب، اصلِ اينكه شما به فكر تحول افتاده ايد و ميخواهيد يك دگرگون سازىِ عميق در كار آموزش و پرورش كشور انجام بدهيد، حقيقتاً جاى تشكر دارد؛ همتى به خرج داديد، جرأتى به خرج داديد، اسم تحول آورديد؛ چون گاهى نظامها آنچنان به نظر ماندگار و به هم جوشيده و غير قابل تغيير به نظر ميرسند كه انسان جرأت نميكند به آنها به قصد تغيير و تبديل نزديك شود. خوب، شما جرأت كرديد، گفتيد ميخواهيد در نظام آموزشى كشور تحول ايجاد كنيد. خودِ اين خيلى مهم است.(2)

تبديلِ آرزوهاى علمى به خواست عمومى

اين مطالبى كه شما اينجا بيان كرديد، هر يك از اينها - چه در زمينه ى ارتباط علوم انسانى، چه در زمينه ى تعليم و تربيت اخلاقى، چه در زمينه ى ارتباط علم و صنعت، چه در زمينه ى امكان دادن به استعدادها و نخبه ها - جزو آرزوهاى ديرين اين بنده بوده، كه در طول سالهاى متوالى اينها را گفته ايم و خواسته ايم و امروز من ميبينم اينها تبديل شده به يك خواست عمومى.(3)

ص: 274


1- . در ديدار وزير، معاونان و مديران آموزش و پرورش سراسر كشور، 1386/5/3.
2- . همان.
3- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.

اثر عكس تحريمها در حركت علمى كشور

امكاناتى كه جمهورى اسلامى توانسته است با قدرت، با ابتكار، با استفاده از خلاقيت خود و با جوشش درونى به وجود بياورد، چشمها را خيره كرده است. در زمينه هاى گوناگون علمى و فناورى و پيشرفتهاى گوناگون هم كه جاى خود دارد و روشن است، كه يك نمونه اش اين مسأله ى انرژى هسته اى است. اينها همه در دوران تحريم و در دوران فشار، به دست ملت ايران آمد. يعنى تحريمها، نه فقط اثرى نكرد، بلكه اثر عكس كرد؛ نيروهاى درونى را به فكر واداشت و به حركت وادار كرد.(1)

كارآمدى نظام درعرصه ى علم و فناورى

بدانيد نظام شما، يك نظام كارآمد و برجسته است. دشمنان شما سعى شان اين است كه به زور به شما بفهمانند، بقبولانند، بباورانند كه اين نظام شما، نظام ناكارآمدى است. نه، اتفاقاً اين نظام خيلى كارآمد است. اين نظام در عرصه هاى مختلف، كارآمدى خودش را نشان داده...

يك عرصه، مسأله ى اعتماد به نفس ملى است كه در زمينه هاى علمى، در زمينه هاى سياسى، در زمينه هاى فناورى، خودش را نشان داده و دارد نشان ميدهد. در اين كشور، مهندس ما جرأت نميكرد اسم ساختن نيروگاه برق را بياورد؛ جرأت نميكرد اسم ساختن سد را بر زبان جارى كند؛ جرأت نميكرد اسم ساختن فرودگاه را بر زبان جارى كند. همه ى اين كارها را بايد خارجيها ميكردند. مهندس ايرانى حداكثر اين بود كه در آن پروژه يى كه يك مهندس خارجى يا يك شركت خارجى قبول كرده بود، يك گوشه اى عضو بشود؛ اگر آنها قبول ميكردند؛ بعضى جاها هم قبول نميكردند.

من پاى همين سد كرخه، سه چهار سال پيش، مصاحبه كردم و مفصل شرح دادم؛ سد كارون 3 را - نه سد كرخه را - با سد دز مقايسه كردم. سد دز زمان طاغوت ساخته شده، سد كارون 3 زمان جمهورى اسلامى ساخته شده؛ شبيه هم هستند. دو تا سد بتونى با ظرفيتهاى نزديك به هم از لحاظ آب و از لحاظ برق. در ساخت سد دز چقدر به ايرانيها توهين كردند؛ چقدر تحقير كردند و آبروريزى كردند براى مهندس ايرانى و سرمايه دار ايرانى و سرمايه گذار ايرانى؛ اما در ساخت اين سد، خودِ جوان ايرانى، مهندس ايرانى، اين كار پيچيده ى عظيم را كه خيلى از آن سد دز از لحاظ كار فنى ساخت بتون و وصل بتون به بدنه ى كوه حساس تر و مهم تر است - كه تفاصيلش را براى ما شرح دادند -

ص: 275


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1386/6/23.

انجام داد، نيروگاهش را خودش درست كرد، سدش را خودش درست كرد، جاده ى زير آب را كه از بين رفته بود و پل معلق هوايى طولانى را خودش درست كرد؛ با افتخار. عرقش در آمد، اما سرش به افتخار برافراشته شد. اين، چيز كمى نيست. اين را در همه چيز شما تعميم بدهيد.

امروز مهندس ايرانى، تحصيل كرده ى ايرانى، دكتر ايرانى، ارتشى ايرانى، سپاهى ايرانى، به خود ميبيند كه بسازد، توليد كند، ايجاد كند، به كار بگيرد و برتر از دستهاى ديگر، دستى را در عرصه ظاهر كند. آن روز حتى فكرش را هم نميكردند كه حالا مثالهايش الى ماشاءاللَّه. اين، كارآمدى اين نظام است؛ اين نظام اين كار را كرد.

كشاورزىِ نابود شده ى كشور را اين نظام احيا كرد، صنعت ساده ى ابتدايى كشور را اين نظام به صنعت پيچيده ى حساس انرژى هسته اى رساند. اين نظام الان در زمينه هاى صنايع نو - مثل همين كه آقاى رييس جمهور گفتند؛ «نانوتكنولوژى» و صنايعى از اين دست، كه اينها از صنايع نو دنياست - تقريباً دوش به دوش صفوف اول دارد حركت ميكند و دارد كار ميكند. اينها كارآمدى نظام است.(1)

پيشرفتهاى علمى؛ محسوس و قابل اندازه گيرى

ما خيلى جلو رفته ايم. آنچه كه جلو چشم است و محسوس و قابل اندازه گيرى است، پيشرفتهاى علمى ماست كه يك نمونه اش همين مسأله ى هسته اى است و نمونه هاى فراوان ديگرى هم دارد. با اين پيشرفت، دشمنان ما البته مخالف اند.(2)

فتح قله هاى علمى توسط ملت ايران

در شرايط كنونى كه بشريت سرخورده از مكتبها و دسيسه ها در صدد يافتن راهى مطمئن به سوى معنويت و عدالت و عقلانيت است، ملت عزيز ايران به ويژه نسل جوان و دانشجوى آن، با نشاط و بالندگى قله هاى علم و معرفت را يكى پس از ديگرى فتح ميكند و دسيسه هاى دشمنان از جمله آپارتايد علمى كه از سوى سلطه گران جهانى تعقيب ميشود، با عنايت الهى فقط موجب استحكام عزم و اراده ى آنان را فراهم كرده است.(3)

ص: 276


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام، 1386/6/31.
2- . در ديدار دانش آموزان و دانشجويان بسيجى، 1386/8/9.
3- . پيام به چهل و دومين نشست سالانه ى اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 1386/9/3.

توجه يزديها به استعدادهاى علمى

امروز هم وقتى نگاه ميكنيم، ميبينيم استان يزد در طول چهارده سال پى درپى بيشترين نسبت قبولى در دانشگاهها را نسبت به شركت كنندگان در كنكور سراسرى كشور ارايه دادند. اين چيز كمى نيست، اين نشان دهنده ى اين است كه استعداد علمى، استعداد دانشمند شدن، استعداد نخبه شدن، استعداد تبديل شدن به بازوان توانا و مغزهاى متفكرى كه ميتواند اين ملت را تكان بدهد و به سوى آينده اى كه انقلاب اسلامى براى او ترسيم كرده است، به پيش ببرد، در اين استان فراوان است.

جوان يزدى، مرد و زن يزدى، روحانى يزدى، روشنفكر يزدى، استاد يزدى بايد قدر اين استعداد را بداند؛ و همه بدانند كه شكر اين نعمت، در شناختن آن، در به كار گرفتن آن، در راه اندازى آن است.(1)

از نشانه هاى اعتماد به نفس ايرانيان

يكى از نشانه هاى اعتماد به نفس، قدم گذاشتن ملت ايران در ميدانهاى كشفيات علمى سطح بالاست، يكى اش مسأله ى انرژى هسته اى است كه حالا در دهان همه ى مردم ما هست؛ اما فقط اين نيست؛ در بخشهاى بسيار حساس، بسيار دقيق، بسيار نو؛ جوانان ما، دانشمندان ما، برجستگان ما وارد ميدان شدند؛ كارهاى بزرگ انجام دادند؛ همين مسأله ى سلولهاى بنيادى، كشف داروهاى جديد و بى سابقه براى برخى از بيماريهاى صعب العلاج - كه اعلان كردند، بعد هم باز ان شاءاللَّه اعلام خواهند كرد - در مسايل گوناگون. ايرانى استعداد خودش را به ميدان آورد و اعتماد به نفس نشان داد و پيش رفت و بعد از اين هم پيش خواهيم رفت.(2)

عوامل احساس عزت امروز

امروز شما در مقابل دشمن احساس عزت ميكنيد؛ خودتان ميسازيد، خودتان فرا ميگيريد، خودتان تحقيق و پژوهش ميكنيد؛ آن روز مجبور بوديد هرچه آنها ميدهند، چشم بسته قبول كنيد. اينهاست كه يك ملت را وقتى وارد اين جاده شد، به اوج ترقى و عظمت ميرساند. لذا ملت ايران راه پيشرفت را پيدا كرد و حركت كرد. هزينه هايش را هم پرداختيم.(3)

ص: 277


1- . در اجتماع بزرگ مردم يزد، 1386/10/12.
2- . همان.
3- . در ديدار جمعى از پرسنل و فرماندهان نيروى هوايى ارتش، 1386/11/19.

ثمره ى احياى گنجينه هاى درونى

ملت ايران در درون كشور خود، در درون استعدادهاى مردم خود، در عمق تاريخ خود، گنجينه هاى بسيار زيادى دارد؛ ما ميخواهيم اين گنجينه ها را احيا كنيم. اين گنجينه ها وقتى احيا شود، يك ملت ثروتمند ميشود؛ يك ملت عالم ميشود. فناورى، علم، تمدن، قدرت بيان و جايگاه برتر در مجادلات بين المللى براى او حاصل ميشود. آن وقت آن ملت ميشود الگو براى ملتهاى ديگر. تا امروز هم ملت ما الگو بوده است.(1)

پيشرفت ايران در عرصه ى علمى

جمهورى اسلامى توانسته است كشور را از لحاظ علمى، از لحاظ فناورى، از لحاظ اجتماعى، از لحاظ خدمات عظيم و انبوه به آحاد مردم، پيش ببرد....

در پيشرفتهاى علمى، اين كشورى كه در ردههاى آخر دنيا قرار داشت، در بسيارى از رشته ها در ردههاى اول است. ميبينيد جمهورى اسلامى از هشت كشور جهان، نه كشور جهان، ده كشور اول جهان، در مواردى جلو افتاده است يا به آنها رسيده است؛ راهى را كه آنها در طول سالهاى طولانى طى كرده اند، ملت ايران با همت جوانانش و با استعدادش، توانسته است در بخشى از مسايل طى كند. افق هم روشن، و آينده در چشم مردم ايران آينده ى اميدبخشى است؛ اين پيشرفت ملت ايران است.(2)

افتخارات علمى استان فارس

امروز در اين استان، دانش و فناورى و عمق تحقيق و نوآورى علمى، در رشته هاى متعددى زبانزد است و دانشمندانى از شهر شما و استان شما، جزو چهره هاى بين المللىِ دانش محسوب ميشوند. اين استان در پزشكى، در صنايع الكترونيك، در پتروشيمى، در رشته هاى علوم و در رشته هاى مهندسى، پيشقدم است. دانشگاه شيراز در راه اندازى رشته ها و تخصصهاى متعددى پيشقدم است.(3)

دستاوردهاى بزرگ علمى؛ از بركات چيست؟

آن كسانى كه بيعت با امام را، بيعت با انقلاب را، بيعت با جمهورى اسلامى را ميشكنند، به خودشان ضرر ميزنند: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمٰا يَنْكُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَيْهُ

ص: 278


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم آذربايجان به مناسبت روز 29 بهمن، 1386/11/28.
2- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1387/1/1.
3- . در ديدار مردم شيراز، 1387/2/11.

اَللّٰهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً ».(1) اين بيعت را ما بايد حفظ كنيم، نگه داريم. و به بركت اين بيعت نسل كنونى - كه خوشبختانه كشور ما سرشار از جوان و نشاط جوانى است - خيلى كارهاى بزرگ را ميتوانيم انجام بدهيم.

يك نمونه اش اين مسأله ى انرژى هسته اى است كه شما ببينيد ملت ايران دنيا را متوجه خود كرده. درست است كه سياستمدارها و تبليغاتچيها دشنام ميدهند، اما شما بدانيد ملتها تحسين ميكنند. خود آن سياستمدارها هم در دلشان ايران را تحسين ميكنند. مذاكرات گوناگون را - چه در آژانس هسته اى، چه در بعضى از محافل سياسى - براى ما مى آورند؛ ميبينيم ملت ايران را به خاطر پيگيرى، به خاطر اشتياق به دانش، اصرار بر حفظ اين غرور علمى و ملى تحسين ميكنند و شگفت زده ميشوند. همه ى اين گزارشهايى كه ما داريم، اين را نشان ميدهد. اين يك نمونه اش است.(2)

حافظه محورى به جاى فكر محورى

بالاخره اين ماجراى «شاگرد، استادى» تا ابد نبايد طول بكشد. بله، ما حاضريم شاگردى كنيم پيش كسى كه بلد است آن چيزى را كه ما بلد نيستيم؛ اما ديگر تا ابد كه نبايد انسان شاگرد بماند. ما بايد خودمان استاد بشويم. يكى از چيزهايى كه ياد گرفتيم، مسأله ى آموزش و پرورش است. آنها شيوه هاى آموزش و پرورشىِ خوبى داشتند و ما هم از آنها ياد گرفتيم. اينكه دبستانها از مكتب خانه هاى قديم بهتر بود؛ دبستان، دبيرستان، تقسيم بنديها، خوب بود، اينها را كه ما رد نميكنيم؛ اينها مفيد است؛ اما بالاخره چقدرش، چه جورش، با كدام رويكردش، ما ديگر به اين توجه نكرديم و يكپارچه گرفتيم. آنها گفتند شش كلاس اين جور باشد، شش كلاس آن جورى باشد، ما همان را آورديم. بعد، آنها روششان را تغيير دادند، پنج كلاس و سه كلاس و فلان، ما هم اين را ياد گرفتيم، آورديم. خوب، اينكه نميشود. آنها كتاب درسى با درسهاى مختلف داشتند، گفتند اينها را تعليم بدهيد، ما هم همين طور اين تراكم تعليمات را فرا گرفتيم. شيوه ى سازماندهى آموزش و پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا يك شيوه ى تقليدى محض است.

اين درست نيست. ما بايد نگاه كنيم ببينيم چه لازم داريم، اين شيوه اى كه هست، كجايش معيوب است. اين شيوه عيوبى دارد كه يكى از عيبهايش همين حافظه محورى است به جاى فكر محورى. آموزش و پرورش ما حافظه محور است. بچه ها بايد

ص: 279


1- . فتح، 10.
2- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.

همين طور دايم محفوظات درست كنند.

به شما در بين الهلالين عرض كنم كه حافظه براى حفظ كردن بد نيست. حفظ كردنِ بچه ها، كتاب خواندنِ بچه ها، زياد خواندنِ بچه ها هيچ اشكالى ندارد؛ اين چيز خوبى است؛ چون اين معلومات ميماند. البته ممكن است بعضى اش را هم نفهمند.... لكن اين محفوظات براى فعاليت ذهن زمينه درست ميكند. محفوظات خوب است؛ اما حفظمحورى بد است كه محورِ تلاش، عبارت باشد از حفظ. محورِ تلاش بايد عبارت باشد از فكر، ولو با حفظ هم همراه باشد. خوب، اين يك عيب بزرگى است؛ اين بايد اصلاح شود.(1)

رتبه هاى علمى فرزندان شهدا و جانبازان

من در شرح حال شهداى شيراز، ديدم كه تعدادى از فرزندان شهداى شيراز و استان فارس، رتبه هاى علمىِ بالا و رتبه هاى تحقيقىِ بالا به دست آورده اند. اين چه جور به دست مى آيد؟! با مجاهدت آن مادر، آن همسر شهيد، آن شيرزن و آن مجاهده ى فى اللَّه؛ جهاد او اين است: «حسن التّبعّل» . حسن التّبعّل يعنى اين؛ يعنى آبروى شوهر را حفظ كردن؛ شخصيت شوهر را حفظ كردن؛ اين حسن التّبعّل است. يك نمونه اش همين است كه شوهر رفت در راه خدا؛ بچه هايش و جوجه هايش را در آغوش رعايت خودشان و با تربيت خودشان آنچنان بزرگ كنند كه اينها احساس افتخار كنند و راه شهيد را ادامه بدهند.(2)

شعار «ما ميتوانيِم» امروز در مقابل شعار ديروز

امروز ما ميبينيم كه عنوان «ما ميتوانيم» در همه هست. واقعاً هم اگر بگويند آقا شما ميتوانيد بزنيد روى دست صنعتگران پيشروِ دقيق ترين و ظريف ترين صنايع دنيا، شما ميگوييد بله؛ اگر همت كنيم، تلاش كنيم، ميتوانيم. واقعاً جوان دانشمندِ مسلمان در جمهورى اسلامى، خودش را قادر بر هر كارى ميداند؛ اين در اول انقلاب اين جور نبود. تربيتهاى قبلى درست عكس اين بود. هر كارى كه مطرح ميشد، ميگفتند آقا ما كه نميتوانيم! آقا فلان چيز را بسازيد؛ ميگفتند ما كه نميتوانيم!(3)

ص: 280


1- . همان.
2- . در جمع جانبازان و ايثارگران و خانواده هاى شهداى استان فارس، 1387/2/13.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى شيراز، 1387/2/14.

فارس؛ استانى محجوب در عين برجستگى علمى

يكى از چيزهايى كه در اين استان انسان احساس ميكند، اين است كه اين استان با وجود داشتن استعدادهاى برجسته، استان محجوب و باحيايى است؛ مثل انسانهايى كه سواد و فضل زيادى دارند، اما خيلى اهل گفتن و نشان دادن و اظهار كردن نيستند؛ اين را انسان اينجا حس ميكند. اين همه مفاخر در گذشته و در زمان حال. من ديروز در جلسه ى نخبگان لذت بردم از ديدن نخبگان علمى، ادبى، كارآفرينان، شخصيتهاى مفيد براى جامعه - چه از لحاظ ذهنى، چه از لحاظ عرصه ى عملى - در عين حال تبليغات و ارايه و نشان دادن اين همه استعداد در شيراز، آنچنان كه بايد و شايد، نيست. مردم فارس اهل قال نيستند؛ آدم احساس ميكند.

بحمداللَّه اينجا خيلى اهل كارند؛ تحرك علمى، تحرك عملى؛ در صنعت، در كشاورزى؛ انسان تحسين ميكند. مردم فارس اهل قال نيستند؛ اهل گفتن و جنجال كردن و مردم را به خود متوجه كردن نيستند؛ اين بايد يك جورى جبران شود.(1)

فناورى هسته اى؛ دانش بومى و غير قابل سلب

بارها به ملت ايران عرض كرديم، بازهم عرض ميكنم: اين دستاوردى كه در قضيه ى فناورى هسته اى به دست ملت ايران افتاد، اين يك دستاورد عظيم و تاريخى است، و ملت ايران زير بار منت هيچ كس هم نيست؛ اين يك دانش بومى شده است؛ اين را استعداد و شوق و ذوق جوانان شما و درايت مسؤولان شما براى ملت ايران به ارمغان آورده است؛ مال ملت ايران است و هيچ قدرتى هم قادر نيست اين امتياز را، اين فناورى را و اين حق بزرگ را از ملت ايران سلب كند.(2)

حركت و پيشرفت كاروان علم در كشور

اين سالهايى كه شما راه افتاديد و اين كاروان علم در كشور حركت كرده، دستاوردهاى بسيار زيادى داشته. همين تقريباً ده دوازده سال اخير كه اين تفكر علم گرايى و دنبال علم رفتن و نهضت توليد علم و نهضت نرم افزارى و مسأله ى نخبه پرورى در كشور شروع شده، تا امروز ما خيلى پيشرفت كرده ايم. اين پيشرفتها مغتنم است.(3)

ص: 281


1- . در ديدار مسؤولان اجرايى استان فارس، 1387/2/18.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت على (عليه السلام)، 1387/4/26.
3- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

نتايج بحث درباره ى پيشرفت علم

خيلى روز شيرين و ساعت خوشى براى بنده است كه در جمع يك مجموعه ى نخبه، زبده و اميدبخش براى آينده ى كشور، بنشينيم و راجع به يكى از اساسى ترين و اصلى ترين مسايل كشور - كه مسأله ى پيشرفت علم و بر اساس آن پيشرفت فناورى است - بحث كنيم. همه ى مطالبى هم كه برادران و خواهران و جوانان عزيز ما آمديد اينجا و بيان كرديد، اين فكر را در انسان تقويت ميكند كه جريان نخبه پرورى و توسعه ى فكر سازنده در بين جوانان كشور، يك جريان رو به رشدى است؛ داراى پيشرفت است و آينده ى خوبى را نويد ميدهد. انسان ميبيند كه هم توجه و انگيزه ها براى پيشرفت علم و اعتنا به اهميت علم و فناورى بيشتر شده، هم جهت گيريها با اهداف والاى نظام جمهورى اسلامى هم خوان تر و منطبق تر شده است.(1)

تأسف از انكار موفقيتهاى علمى آشكار

من گاهى متأسفانه ميبينم در بعضى از نوشتجات و نشريات و اظهارات، موفقيتهاى آشكار اين ملت زير سؤال ميرود. اينها نبايد اين كار را بكنند؛ اين بد است. اين، لگد زدن به مردم است؛ اين، خالى كردن تو دل مردم و مأيوس كردن مردم است، به طور غلط و دروغ. چه كسى ميتواند منكر پيشرفتهاى شگفت آورِ علمى امروز ما بشود؟ و دليل اهميت اين پيشرفتها همين است كه اين پيشرفتها در بسيارى از موارد، كشورِ ما را جزوِ معدود كشورهاى دارنده ى اين پيشرفتها قرار داده. اين چيز كمى است؟!

حدود يك ماه قبل در همين حسينيه نمايشگاهى تشكيل دادند و از بين صدها تازه ى علمى، پنجاه و يكى دو تا از تازه هاى علمى را آوردند اينجا. صاحبان علمى بعضى از طرحها - كه بعضى دولتى بودند، بعضى بخش خصوصى - گزارش دادند كه بعضى از اينها در كشور بى سابقه است و بعضى در دنيا بى سابقه است؛ شايد حدود دو تا يا سه تا از اينها در دنيا بى سابقه است. اين را بايد آدم انكار كند؟!

سال گذشته بود يا اندكى قبل از يك سال - حالا درست من تاريخ يادم نيست - مجمعِ علمىِ بزرگى اينجا تشكيل شد درباره ى موضوع خاصى - من حالا ديگر نميخواهم جزئيات و خصوصيات آن را تكرار بكنم؛ يعنى آن مورد خاص خصوصيتى ندارد - كه از چندين كشور پيشرفته ى دنيا آمده بودند اينجا، پيشرفتهاى علمى و فناورى و تحقيقاتى ما را ديدند. وقتى مصاحبه هاى اينها را پخش كردند، اينها ميگفتند اگر ما نديده بوديم، باور نميكرديم كه ايران به يك چنين جايى دست پيدا كرده باشد؛ به اين نقطه دست پيدا كرده باشد.

ص: 282


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

اين مال يك مورد و دو مورد نيست؛ اين مسأله ى فناورى هسته اى، يك نمونه است؛ من بارها گفته ام. اين، يك نمونه است. ما از اين قبيل نمونه، موارد متعددى داريم، كه اينها پيشرفتهاى علمى ماست. از لحاظ پيشرفتهاى آبادانى و عمرانى، پيشرفتهاى توسعه ى زندگى مردم، بالا رفتن سطح زندگى، چه چيزى مورد انكار ميتواند قرار بگيرد كه انسان ميبيند متأسفانه در بعضى از نوشتجات، بى خود و به بهانه ى ناچيزى، اين چيزها را زير سؤال ميبرند. اين حركتِ عظيم ملت ايران، حركت با ارزشى است.(1)

پيشرفتهاى مقبول در مباحث علمى

يك نكته اين است كه ما هر چه كه عرض ميكنيم، با اين پيش فرضها بايستى ملاحظه بشود. ما چند پيش فرض داريم. يكى اين است كه پيشرفت علمى، ضرورت حياتى كشور در علوم مختلف است؛ البته رتبه بندى علوم را بعد عرض ميكنيم، كه يكى از كارهاى مهم است.

پيش فرض دوم اين است كه اين پيشرفت علمى، اگرچه كه با فراگيرى علم از كشورها و مراكز پيشرفته ترِ علمى حاصل خواهد شد - بخشى از آن بلاشك اين است - اما فراگيرى علم يك مسأله است، توليد علم يك مسأله ى ديگر است. نبايد ما در مسأله ى علم، واگن خودمان را به لوكوموتيو غرب ببنديم. البته اگر اين وابستگى ايجاد بشود، يك پيشرفتهايى پيدا خواهد شد؛ در اين شكى نيست؛ ليكن دنباله روى، نداشتن ابتكار، زيرِ دست بودنِ معنوى، لازمه ى قطعىِ اين چنين پيشروى يى است؛ و اين جايز نيست.

بنابراين، ما بايد علم را خودمان توليد كنيم و آن را بجوشانيم. هر پله اى از پله ها كه انسان در مدارج علم بالا برود، او را آماده ميكند براى برداشتن گام بعدى و رفتن به يك پله ى بالاتر. اين حركت را بايستى ما از خودمان، در درون خودمان، با استفاده ى از منابع فكرى و ذخاير ميراث فرهنگى خودمان ادامه بدهيم و داشته باشيم.

سوم اينكه، اين پيشرفت علمى بايستى با خودباورى اولاً، اميد به موفقيت ثانياً، حركت جهادگونه ثالثاً، همراه باشد. چون ما فرض را بر اين گذاشتيم كه پيشرفت علمى، بايستى با نگاه بومى و با تكيه ى به فرهنگ خودمان باشد - فرهنگ ما يعنى اسلام و مواريث ملىِ پسنديده ى ما - و نيز ناظر به نيازهاى كشور. اين، بايستى مجموعه ى حركت علمى ما را تشكيل بدهد. ممكن است بعضى خدشه كنند كه آقا مگر ميشود؟ ما بايد اين باور را پيدا كنيم - همين طور كه حالا بعضى از آقايان فرمودند - كه ميتوانيم. بدانيم كه وقتى حركت انجام گرفت، اميد رسيدن به موفقيت وجود دارد.

ص: 283


1- . در ديدار روساى سه قوه و مسؤولان و مديران بخشهاى مختلف نظام، 1387/6/19.

و چهارم اينكه، در اين حركت، تنبلى و تن آسايى و محول كردن كار به يكديگر جايز نيست؛ حركتِ جهادگونه بايد كرد. جهاد فقط در ميدان جنگ نيست؛ در ميدان علم هم مثل بقيه ى ميادين زندگى، جهاد لازم است. جهاد يعنى تلاش بى وقفه، همراه با خطرپذيرى - در حد معقول البته - و پيشرفت و اميد به آينده.

اينها پيش فرضهاى ماست كه روى اينها چون زياد بحث كرده ايم، بارها گفته ايم، تلقى به قبول شده از طرف دانشمندان و اساتيد نشان دهنده ى اين است كه به عنوان يك تفكر، اين پيشرفت علم، فتح قله هاى تازه در علم، نگاه نوآورى در مرزهاى دانش و پيشرفت در مرزها، جزو تفكرات جامعه ى علمى امروز ماست، كه در او بحثى نيست.(1)

امكان دست يابى به پيشرفتهاى باور نكردنى

يقيناً قبل از انقلاب - قبل از اينكه اين حركت و شوق در مردم به وجود بيايد؛ اين احساس دليرى در مقابل موانع در مردم ما به وجود بيايد - اگر ميگفتند كه كشور ما خواهد توانست به اين نقطه از دانشهاى گوناگون برسد، كسى باور نميكرد. آن روزى كه براى يك بيمارى معمولى كه امروز توى بيمارستانهاى درجه ى سه و چهار در شهرستانهاى دور ما به راحتى آن را علاج ميكنند، افراد ناچار بودند به كشورهاى خارج بروند، پولهاى زيادى بدهند، منت زيادى را بكشند - اين مال خيلى قديم نيست، مال همين پيش از انقلاب است - با اين وضعى كه امروز ما داريم در دانشهاى گوناگون و در بخشهاى مختلف، يقيناً يك روزى به نظر خيليها دست نيافتنى بود؛ اما ملت ما به او دست يافت، جوانهاى ما به او دست يافتند. همين مسأله ى هسته اى از اين قبيل است؛ مسايل گوناگون در بخشهاى علمى از اين قبيل است.(2)

برخى موفقيتهاى علمى سال 87

سال 87 با خبرهاى خوش هسته اى آغاز شد و ملت ايران آگاه شدند كه جوانان آنها، دانشمندان متبحر و كوشاى آنها توانستند على رغم تحريمهاى جهانى، پيشرفت خودشان را در مسايل هسته اى كشور به اثبات برسانند و توانايى ملت ايران را در يك چنين مسأله ى مهمى به همه ى جهانيان ثابت كنند؛ اين براى ملت ايران نه فقط در زمينه ى علمى، بلكه در زمينه هاى گوناگون ديگر، ارج و اعتبار جديدى را در چشمهاى جهانيان به وجود آورد.

ص: 284


1- . در ديدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتيد دانشگاهها، 1387/7/3.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.

در طول سال بحمداللَّه كارهاى بزرگ ديگرى هم در زمينه هاى مختلف انجام گرفته است. در همين زمينه ى هسته اى، در پايان امسال راه اندازى موقت و آزمايشى نيروگاه بوشهر را داشتيم، كه اين هم خبر مهم و بزرگى است. البته اين هم از نتايج پيشرفت دانشمندان خود ما در داخل كشور است، كه همه ى دنيا را قانع كرد كه راه پيشرفت هسته اى ملت ايران را نميشود بست.

در زمينه ى مسايل علمى، كارهاى بزرگ ديگرى هم انجام گرفته است كه شمارش آنها وقت طولانى و مفصلى را خواهد گرفت. من از نزديك شاهد برگزيده اى از اين پيشرفتهاى علمى بودم و در نمايشگاهى آنها را از نزديك مشاهده كردم، كه حقيقتاً شگفت آور است. جوانان عزيز ما و ملت پرهمت و پرتلاش ما توانسته اند در زمينه ى علمى پيشرفت شگرفى را نشان بدهند و اين پيشرفتهاى مهم و شگفت آور، تبليغات سى ساله عليه انقلاب را كه از اطراف و اكناف تبليغ ميكردند، خنثى كرد.

از جمله ى اين پيشرفتهاى علمى و فناورى، پرتاب ماهواره ى اميد بود. اين، قدم اول از اين كار بزرگ است كه كشور را در رديف كشورهاى بسيار معدود جهان در مورد اين فناورى قرار داد و چشم جهانيان را متوجه ايران كرد و نشان داد كه ملت ايران از درون ميجوشد و از درون رشد ميكند و توانايى پيشرفت ملت ايران، توانايى محدودى نيست.(1)

مقايسه ى پيشرفتهاى علمى امروز با ديروز

عنصر ديگر، زيرساختهاى كشور است. امروز كشور ما مثل دهه ى اول يا دهه ى دوم انقلاب نيست كه زيرساختهاى علمى و مورد نياز را در كشور فاقد باشد. امروز جوانهاى ما و متخصصين ما و دانشمندان در هر رشته اى كه وارد ميشوند، ميتوانند كارهاى بزرگ انجام دهند؛ لذا امروز در كشور آن چيزهايى كه براى يك پيشرفت وسيع در زمينه ى ارتباطات، در زمينه ى مواصلات، در زمينه ى تحقيقات علمى، در زمينه ى ساخت و سازها مورد نياز است، بحمداللَّه آماده است. ما از لحاظ راههاى مهم و بين المللى، از لحاظ ساخت فرودگاه، از لحاظ ارتباطات بى سيم و باسيم، شبكه هاى ارتباطى، از لحاظ ساخت سدها، احتياجى به ديگران نداريم.

يك روزى بود كه به خاطر كسى خطور هم نميكرد كه عناصر داخلى و متخصصين داخلى بتوانند سد بسازند، سيلو بسازند، بزرگراه بسازند، فرودگاه بسازند، كارخانه ى فولاد بسازند؛ در همه ى اين چيزها چشم ملت ما به بيگانگان بود. بعد هم كه بيگانگان دستشان قطع شد، ما از اين جهت در كشور فقير بوديم؛ اما امروز از اين جهت توانايى

ص: 285


1- . پيام نوروزى به مناسبت آغاز سال 1388، 1387/12/30.

زيادى داريم. جوانان ما كارخانه هاى پيچيده را ميسازند، كارهاى پيچيده ى علمى و فناورى را انجام ميدهند، نياز كشور را برآورده ميكنند، به كشورهاى ديگر هم به عنوان مستشار و به عنوان كسانى كه تجارت علم و فناورى ميكنند، كمك ميرسانند. در اين جهت، كشور وضعيت شاخصى پيدا كرده است؛ اين پيشرفت كمى نيست.

يك روزى جوانهاى ما حتّى گلوله ى آر. پى. جى را نميتوانستند پرتاب كنند و نميشناختند؛ امروز همان جوانها موشك پرتابگر ماهواره ميفرستند كه چشم دانشمندان جهان را به خود جلب ميكند؛ همه را متوجه ميكند.

يك روزى ما براى استفاده ى از نيروگاههايى كه در كشور داشتيم، احتياج به متخصص داشتيم؛ امروز جوانان كشور ما خودشان آنچنان در صنعت پيشرفت كردند كه پالايشگاه، نيروگاه و امكانات گوناگون را خودشان ميسازند و توليد ميكنند.

يك روزى در زمينه ى مسايل زيست شناسى، كشور دچار فقر مطلق بود؛ امروز به پيشرفت در دانشهاى زيستى، از جمله همين مسأله ى سلولهاى بنيادى كه بسيار در دنيا چيز مهمى است، دست پيدا كرده است. امروز اين امكانات در كشور وجود دارد. اينها همه زيرساختهايى است كه پيشرفتهاى آينده براساس اين زيرساختها آسان ميشود.(1)

مقايسه ى سطح علمى امروز كردستان با دوران طاغوت

اگر شما امروز مشاهده ميكنيد كه در استان كردستان نزديك به پنجاه هزار دانشجو وجود دارد كه در بيست و چند مركز آموزش عالى مشغول تحصيل هستند، اين رقم در دوران طاغوت فقط 360 نفر بود! نسبت بى سوادى هم در اين استان در دوران طاغوت وحشت آور بود: فقط 29 درصد مردم در اين استان باسواد بودند! طاغوت نميخواست مردم كُرد - اين مردم بااستعداد و اين مردم داراى هوش و ذكاوت - باسواد بشوند. فقط 29 درصد استانى با اين خصوصيات و با اين كيفيت، باسواد بود!(2)

پيشرفتهاى علمى؛ اثبات ماندگارى و توانايى نظام اسلامى

اگر سالهاى اول ميتوانستند اين نظام را دفن كنند، به ضرر اسلام تمام ميشد. ميگفتند ببينيد اسلام نميتواند. يك انقلابى راه انداخت، يك نظامى سر كار آورد، دو سال بيشتر نتوانست عمر كند؛ پنج سال بيشتر نتوانست عمر كند. اگر نظام اسلامى ميماند، اما

ص: 286


1- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)، 1388/1/1.
2- . در جمع مردم استان كردستان در ميدان آزادى سنندج، 1388/2/22.

پيشرفت نميداشت، به ضرر اسلام بود؛ ميگفتند بله، يك نظام اسلامى آمده، مردم را برده است به دوران ما قبل تاريخ؛ نه علمى، نه پيشرفتى، نه تكنولوژى يى. اما انقلاب اسلامى هم ماندگار شد، هم ريشه دار شد، هم پيشرفت علمى محير العقول كرد، هم نسل جوان فرزانه و نخبه اى را تحويل داد. اينكه شما ميشنويد كه ميگويند ايران در سلولهاى بنيادى هشتمين كشور دنياست، اين حرفِ خيلى بزرگى است؛ ايرانى كه از همه ى امكانات پيشرفت، او را محروم كرده بودند.

وقتى نظام اسلامى، اين كشور را تحويل گرفت، زيرساختها مطلقاً مناسب با اين پيشرفتهاى علمى نبود. وقتى ميگويند جمهورى اسلامى با فرستادن ماهواره به فضا - كه چشم رقبا و دشمنان جمهورى اسلامى را خيره كرد - دهمين يا نهمين كشورى است كه اين كار را انجام ميدهد، اين خيلى حرف بزرگى است. ايران؟! كى كرد اين را؟ نظام اسلامى. كى علم را اين جور پيش برد؟ كى نهضت علمى را در كشور به وجود آورد؟ كى آن هوش ذاتى ايرانى را در خدمت ابتكار و نوآورى قرار داد؟ نظام اسلامى. پس نظام اسلامى هم ماندگارى خودش را نشان داد، هم توانايى خودش را براى پيشبرد يك ملت.(1)

پيشرفت علمى كنونى به بركت خون شهدا

اين پيشرفت علمى و فناورى، اين افزايش تعداد عالم و دانشمند و دانشجو و محقق و پژوهشگر، اينها همه به بركت خون شهداست.(2)

انتقاد از فرايند تهيه ى نقشه ى جامع علمى كشور

نقشه ى جامع علمى كه چند نفر از دوستان اينجا گفتند، چند سال است مطرح شده، در معاونت علمى بررسى شده، به شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمده. البته هنوز چيز مصوبى در اختيار مسؤولين قرار نگرفته؛ فقط بحث شده؛ يا طرح جامع فرهنگى مثلاً فرض كنيد، كه بحث شد. اينها مسايلى است كه مطرح شده است، گفته شده است. ليكن وقتى ما ميبينيم استادى، دانشمندى، صاحب فنى، از اين مسايل به عنوان نياز روز نام ميبرد و ياد ميكند، اين نشانه ى اين است كه آن كارى كه ما كرديم، هنوز در مرحله ى كاربرد و ميدان عمل حضور ندارد. يعنى كار ما هنوز تمام نيست. به اين نكته، دوستان مسؤول بايد توجه كنند. تصميم گرفتيم، حرف زديم، گفتيم؛ اما كارى كه بايد بشود، انجام نگرفته.

ص: 287


1- . در ديدار روحانيون و طلاب تشيع و تسنن كردستان، 1388/2/23.
2- . در جمع تعدادى از خانواده هاى شهدا، 1388/3/3.

فرض بفرماييد وقتى ما ميبينيم اساتيدى مى آيند راجع به نقشه ى جامع علمى كشور ابراز سؤال ميكنند، يا چيزهايى را ميگويند كه نشانه ى عدم دسترس بودن يك نقشه ى جامع علمى است، نداشتن نقشه ى جامع علمى است؛ پس پيداست كه ما همه ى تلاشى كه در باب نقشه ى جامع علمى تا حالا كرديم، تلاشهايى بوده كه نيمه كاره است. خوب، چون چند سال هم گذشته - سه سال است كه اين قضيه مطرح شده - در عين حال هنوز هيچ چيزى در اختيار دستگاههاى ذى ربط نيست. دانشمندان كشور نقشه ى جامع علمى كشور را نميدانند. پيداست كه ما بايد كار را سريع تر كنيم، دنبال گيرى كنيم، جدى تر به اين مسأله بپردازيم.(1)

ضعفِ ناشى از نبود نقشه ى جامع علمى كشور

اگر اين آقايان در اينجا اشاره هم نميكردند به نبود نقشه ى جامع علمى كشور، يك نگاه به برنامه ى كلى علمى در دانشگاهها، نشان دهنده ى نداشتن نقشه ى جامع علمى است. آن طورى كه در گزارشها من به دست مى آورم و افراد آگاه و خبره و دانشگاهى و مسؤول به ما اطلاع ميدهند، تقسيم توان در برنامه ريزى رشته هاى گوناگون علمى، يك تقسيم عادلانه و صحيح و منطبق با نياز كشور نيست. يك جاهايى ما رشدهاى چشمگيرى داريم، يك جاهايى اصلاً حركتى مشاهده نميشود!

اين غلط است؛ اين ناشى از نبود نقشه ى جامع علمى است. درست است كه در هر رشته اى ما پيشرفت بكنيم، مغتنم است و براى كشور ما كه سالهاى متمادى، دهها سال در دوران حاكميت طواغيت، از كاروان علمى بشر عقب مانده است، هر جايى دستمان به هر چيزى از ثمرات علم و پيشرفتهاى علمى بند شد، مغتنم است؛ در اين ترديدى نيست؛ اما اگر ميخواهيم كشور رتبه ى علمى به معناى واقعى كلمه پيدا كند و علم در كشور نهادينه بشود، ما بايستى در رشته هاى گوناگون علمى - چه در آموزش، چه در پژوهش - توازن و تعادل صحيح و واقعى و عادلانه اى ايجاد بكنيم؛ اين جزو نيازهاى ماست.(2)

پيشرفتهاى علمى و فناورى؛ مرهون دفاع مقدس

اگر شما ميبينيد امروز ملت ما و جوانان ما با ظرفيت عظيم استعداد خود در ميدانهاى دانش و فناورى حضور دارند، بخش عمده اى از اين مرهون دفاع مقدس است.(3)

ص: 288


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.
2- . همان.
3- . در خطبه هاى نماز عيد سعيد فطر، 1388/6/29.

از نمونه هاى اميدواركننده ى علمى

در كشور، مايه هاى اميد فراوان است؛ زيرساختهاى كشور، امروز زيرساختهاى بسيار مستحكمى است؛ كارهاى مهمى در طول اين سالها انجام گرفته و امروز كشور آماده ى يك حركت جهش وار به جلوست. پيشرفتهاى علمى، امروز خيلى چشم نواز و چشم گير است؛ به طورى كه ديگران - دانشمندان كشورهاى ديگر، آنهايى كه انگيزه ى سياسى ندارند - اعتراف ميكنند؛ كه يك نمونه اش را ديشب توى تلويزيون ديديد.

در مورد همين سلولهاى بنيادى، اعتراف كردند كه باور نميكردند در ايران اين حدِ پيشرفت وجود داشته باشد. ميگويد: من پارسال هم در اين كنفرانس علمى شركت كردم، امسال هم شركت كردم؛ امسال تا پارسال تفاوت زيادى به وجود آمده، پيشرفت زيادى شده! اين يك نمونه اش است؛ دهها نمونه از اين قبيل داريم كه اينها پيشرفتهاى علمى است؛ مايه هاى اميد است.(1)

موفقيتهاى علمى عجيب سى ساله ى انقلاب

كشور، آمادگيهاى زيادى دارد. عزيزان من! در اين سى سال، ملت و كشور در همه ى زمينه ها پيشرفت كرده است. زمينه براى يك حركت عظيم و بنيانى، يك حركت محسوس كه اثر آن را در زندگى مردم بشود ملاحظه كرد، فراهم است. ما هم در زمينه ى زيرساختهاى اقتصادى پيشرفتهاى زيادى كرده ايم. در زمينه ى زيرساختهاى ارتباطى و مواصلاتى كارهاى بزرگى انجام گرفته است. در زمينه ى پيشرفت علمى و فناورى، يك روند پرشتابى از چندى قبل تاكنون آغاز شده است. ملاحظه ميكنيد؛ در زمينه هاى علمى، جوانان ما، دانشگاهيان ما، برجستگان و نخبگان ما به يك مراحلى دست پيدا ميكنند كه براى يك كشورى كه از مرحله ى دانش و تحقيق و فناورى و ابتكار علمى بسيار دور بوده است و فاصله داشته است، بسيار چيزهاى عجيبى است.

جوانان عزيز! امروز در كشور شما چيزهايى كه ايران را در رديف ده كشور اول دنيا قرار ميدهد، يا در رديف هشت كشور اول دنيا قرار ميدهد، كم نيست. در بخشهاى مختلف، در بخشهاى علوم زيستى، علوم نانو، علوم فضايى، علوم گوناگون؛ شما ميبينيد دانشمندان كشور - كه عمدتاً هم همين جوانان پرشور و پرشوق و پرنشاط هستند - توانسته اند كشور را به اينجا برسانند كه بگويند در اين مقوله، ايران جزو هشت كشورِ [اول] دنياست؛ در اين مقوله، ايران جزو ده كشور اول دنياست؛ يعنى اين پيشرفت

ص: 289


1- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 1388/7/2.

عظيمى است، اين يك جايگاه مهمى است براى كشور.(1)

ويژگى نسل تحصيل كرده ى انقلاب

يكى از امكانات بزرگ نظام، اين نسل جوانِ تحصيل كرده ى پرانرژى پرانگيزه اى است كه در كشور ما وجود دارد. اينها تحصيل كرده اند، درس خوانده اند، باانگيزه اند، در راه فهم و درك مسايل گوناگون در بخشهاى مختلف تلاش ميكنند، داراى اعتماد به نفس اند. ما امروز در جوانهايمان احساس ميكنيم يك اعتماد به نفسى وجود دارد كه در گذشته وجود نداشته است، و در كمتر ملتى هم اين را مشاهده ميكنيم. هر كدام از اين مسايل گوناگون اقتصادى و فنى و سياسى و اجتماعى و مسايلى كه احتياج به دانش و تخصص دارد، اينها را وقتى انسان با مجموعه هاى جوان و اهل تحقيق مطرح ميكند، ميبيند اينها با اعتماد به نفس، ميگويند ميتوانيم. احساس نميكنند كه عاجزند، ناتوانند؛ احساس ميكنند ميتوانند.

اين اعتماد به نفس خيلى ارزش دارد براى يك ملت كه احساس كند ميتواند؛ چون سالهاى متمادى به ما تلقين ميشد كه شما نميتوانيد. به ملت ما گفته ميشد شما عُرضه نداريد.

سياستمداران كشور، حكام جائرى كه بر كشور ما مسلط بودند و غالباً با دشمنان اين ملت دستشان در يك جيب و در يك كيسه بود، اينها غالباً به كشور ما، به مردم ما، به جوانهاى ما تلقين ميكردند كه نميتوانيد؛ زحمت بيهوده نكشيد. يعنى بايد ما بنشينيم، ديگران تحقيق كنند، پيشرفت پيدا كنند؛ ما برويم از آنها دريوزگى كنيم، گدايى كنيم، از آنها بگيريم؛ خودمان نميتوانيم از درون خود بجوشيم. اين به ملت ما و جوانهاى ما و نسل ما تلقين ميشد و جزو باورهاى اين ملت بود.(2)

اعتماد به نفس در مجامع علمى

در دوران جوانى ما، آن طورى كه در جامعه واضح بود، اين احساس وجود داشت كه ايرانى نميتواند؛ فرنگيها، اروپاييها، امريكاييها بايد پيش بروند، ما بايد دنبال آنها حركت كنيم و از آنها ياد بگيريم. اينكه ما هم ميتوانيم يك راهى را باز كنيم، يك حركتى را شروع كنيم، يك قلمروى را از قلمروهاى مهم زندگى فتح كنيم، اين براى ملت ما يك امر باور نكردنى بود.

ص: 290


1- . در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1389/1/1.
2- . همان.

امروز درست به عكس شده است. جوان ايرانى، هيچ مقوله اى از مقوله هاى مهم نيست كه برايش مطرح بشود و احساس كند كه نميتواند. عرض كردم؛ در مسايل علمى، در مسايل فنى، در مسايل سياسى، آنچه كه براى مجامع اهل تحقيق و پژوهش ما - كه عمدتاً هم جوانهاى كشورمان هستند - مطرح ميشود، كارها و پيشرفتهاى گوناگونى كه مطرح ميشود، جوان ايرانى احساس ميكند كه ميتواند.

اين اعتماد به نفس، چيز بسيار مهمى است. اين اعتماد به نفس در مجامع علمى پشتوانه اى دارد از اعتماد به نفس ملى؛ آن چيزى كه من در چند سال قبل از اين مطرح كردم كه بايد ملت به اعتماد به نفس ملى برسد؛ يعنى احساس كند كه همه ى كارهاى بزرگ را ميشود با اراده، با خواست، با حركت انجام داد. در هيچ كارى ما عاجز نيستيم. اينها زمينه هاى پيشرفت است.(1)

ظرفيت حيرت آور كشور در عرصه ى علمى

در زمينه ى علمى، ظرفيت كشور واقعاً حيرت آور است. يك مقدار كه انسان حركت را سريع تر ميكند، جدى تر ميكند، فشارى وارد مى آيد و اصرارى صورت ميگيرد، انسان ميبيند ناگهان همين طور گلهايى است كه در اين باغ ميشكفد؛ نهالهايى است كه در اين بوستان ميبالد، كه انسان هيچ تصورش را نميكرد و گمانش را نداشت؛ اما ميبينيم شد و ميشود.(2)

جلو بودن از دوران طاغوت، عقب ماندن از آنچه كه بايد باشيم

ما عقبيم عزيزان! البته اگر با دوران طاغوت مقايسه كنيم، خيلى جلوييم. در دوران طاغوت، براى كوچك ترين بخش و عنصر از مجموعه ى توليد و ماشين و كارخانه و صنعت، ما محتاج بيگانه بوديم. كارخانه هايى هم كه توليد ميشد، كارخانه هاى مونتاژ و صددرصد وابسته ى به بيگانه ها بود. نه طراحى بلد بوديم، نه ساخت بلد بوديم، نه شناخت عناصر لازم بلد بوديم. همه چيز را بايد از ديگران ميگرفتيم، ميخواستيم، التماس ميكرديم، نفت ميداديم، پول ميداديم، آبرو ميداديم، قدرت سياسى ميداديم، زير بار سلطه ى آنها ميرفتيم تا به دست بياوريم.

امروز ملت ايران خدمات فنى را صادر ميكند. امروز كشور شما يكى از برجسته ترين و در طراز بالاى سدسازى و نيروگاه سازى در همه ى دنياست. اين كجا، آن كجا؟ امروز

ص: 291


1- . همان.
2- . در ديدار جمعى از مسؤولان نظام جمهورى اسلامى، 1389/1/16.

كارهايى را كه شما داريد انجام ميدهيد - كارهاى صنعتى، خدمات صنعتى، خدمات فنى - در بسيارى از كشورها مشترى دارد. در خيلى از كشورهاى دنيا خطوط توليد داريد راه مى اندازيد. اصلاً اين حرفها در دوران طاغوت معنى نداشت. ما برويم براى يك كشورى، يك كشور پرجمعيت، احياناً داراى نفت، داراى ثروت، خطوط توليد راه بيندازيم؟! توليد صنعتى؟! اين حرفها اصلاً معنى نداشت؛ اما امروز تحقق پيدا كرده است.

بنابراين، نسبت به گذشته، ما خيلى جلوييم؛ اما نسبت به آنچه كه شأن ملت ايران است، نسبت به آنچه كه لازمه ى ميراث تاريخى ماست، نسبت به آنچه كه بايد ايران در مجموعه ى كشورهاى دنيا باشد، ما عقبيم؛ بايد جلو برويم. خيلى كار لازم داريم.(1)

ص: 292


1- . در ديدار كارگران نمونه ى سراسر كشور در آستانه ى روز جهانى كارگر، 1389/2/8.

فصل ششم: علم، عامل اقتدار كشور

اولين مبادله، هنگام برقرارى ارتباط با ديگران

اگر جامعه اى با معلومات باشد، مقاومتش در مقابل دشمن زياد ميشود. اگر جامعه اى نسبت به علم حسّاسيت داشته باشد، هنگامى كه با كشورها و ملتهاى ديگر هم ارتباط برقراركرد، اوّل سعى ميكند علم آنها را بگيرد.(1)

اسلام پيگير همه ى علوم مورد نياز بشر

اسلام «كَافَّةً لِلنّٰاسِ » است؛ يعنى بشريّت و زندگىِ جمعىِ بشر را هم فرا ميگيرد. اين ويژگى اسلام، از بعد از صدر اسلام، جز روى كاغذها نوشته نميشد. گرچه بعضاً روى كاغذها هم انكارش ميكردند و ميگفتند: «اسلام، اصلاً براى اين نيست.» اما جمهورى اسلامى، ناظر به «كَافَّةً لِلنّٰاسِ » و اسلامِ محقق و واقعى است. پس بايد پايه هايش از همه جهت محكم و استوار و پولادين باشد؛ از جمله، پايه ى آن از لحاظ علم كه بشر نيازمند آن است.(2)

مبارزه ى علمى و تصميم گيرى متفكرانه

وظيفه ى شما، ضربه زدن به دشمنِ خودتان در اين خطِّ مقدّم است. البته براى اين كار، فكر و علم لازم است. يكى از حرفهاى درستِ ماركسيستهاى قديم - كه البته حرفهاى نادرست زياد داشتند - اين است كه ميگفتند: «مبارزه، يك علم است.» اين حرف، كه نميدانم جزو حرفهاى «مائو» ست يا «لنين» يا كسى ديگر، حرف درستى است. «مبارزه، يك علم است» و در همه ى ميدانهايش هم، برخوردارى از علم لازم است. اين علم را بايد فرا

ص: 293


1- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.
2- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.

بگيريد؛ چون بدون فراگرفتن اين علم نميشود مبارزه كرد. بعد از آنكه علم را فرا گرفتيد، يك كارِ ديگر هم داريد و آن، نشستن و انديشيدن و متمركز تصميم گيرى كردن است.(1)

نيروهاى هوايى، محتاج پيشرفتهاى علمى و دستگاه آموزشى فعال

علاوه بر نظامى گرى، بايد دانش و پيشرفتهاى علمى و تحقيقى و صنعت و غيره، در حدّ مطلوب، در اين نيرو وجود داشته باشد. علاوه بر اين، چون محيطى است كه عناصر مختلفى را ميطلبد، لذا احتياج دارد به اينكه نظمِ لازم هم در آن استقرار داشته باشد. بنابراين، ملاحظه ميكنيد كه بايد پيشرفت نظامى، پيشرفت علمى و پيشرفت در زمينه ى نظم داشته باشد. براى اينكه همه ى اينها بتواند آينده دار باشد و مثل درياچه ى بزرگى نباشد كه به هيچ جا وصل نيست و اگر آبش تبخير شد يا حادثه ى ديگرى برايش پيش آمد، ديگر هيچ فردايى براى آن متصوّر نيست؛ يعنى براى اينكه مثل يك چشمه ى جوشان باشد، بايد دستگاه آموزشى فعّال و سازنده و زنده و متّكى به نفس هم داشته باشد.

البته روح همه ى اينها، تعبّد، ديانت، تديّن، پافشارى و پايبندى بر مظاهر و ظواهر دين، ايمان دينى و عمل دينى است.(2)

اهميت دانشگاه براى پيشرفت كشور

اهميت دانشگاه به قدر اهميت آينده ى كشور است. اگر ما ميخواهيم در آينده، يك كشور بزرگ، آباد، پيشرفته، مترقّى، متمّدن و داراى دو جناح مادّى و معنوى باشيم، بايد به دانشگاه بپردازيم؛ چاره اى نداريم. همه چيز ما بايد علمى باشد. امروز بدون ابزار علم و بدون رؤيت علمى، نميشود در دنيا قدم از قدم برداشت و موفّق شد. البته چرا؛ اگر انسان تقيّد نداشته باشد كه از خسارت جلوگيرى كند، ميشود چشم بسته هم راه رفت! ليكن علم براى انسان، در همه ى امور كشور - در مديريّتهاى بزرگ كشور، در سازماندهى مسايل عظيم و عمومى، به خصوص در كشورى كه همه كارش با مردم است، در سازندگى كشور، حتّى در گسترش اخلاق و معنويت در كشور - آن چشم باز است!(3)

ص: 294


1- . در ديدار مدير عامل، مسؤولان، سردبيران و سرپرستان «دفاتر خارجى خبرگزارى جمهورى اسلامى»، 1373/5/3.
2- . در جمع فرماندهان نيروى هوايى، 1374/9/26.
3- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.

اهميت تلاش علمى در اقتدار و رفاه كشور

جوانان عزيز! ببينيد اهميت كار علمى چقدر است؛ اهميتش درجه يك است. اگر ما براى يك كشور، عزّت و آبرو و رفاه و اقتدار جهانى و پيشرفتهاى علمى بخواهيم، بايد از طريق علم وارد شويم. من نميگويم براى سعادت يك جامعه، علم كافى است. ميبينيم كه در دنيا كشورهايى هستند كه علم هم دارند، اما واقعاً سعادتمند نيستند و در مشكلات فراوانى دست و پا ميزنند. قطعاً علم، نه فقط يك شرط لازم، بلكه يك شرط لازمِ بسيار مهمّ است و بايد در كشور پيش برود. بنابراين، اهميت علم معلوم است. اگر امروز كشورى از لحاظ علمى پيشرفت نكرد، نه اقتصادش پيشرفت خواهد كرد، نه اقتدار جهانى اش پيشرفت خواهد كرد و نه زندگى مردم پيش خواهد رفت. بالاخره علم بايد در كشور پيش برود؛ به خصوص كه ما عقب ماندگى داريم و بايد تلاش شود.(1)

امكان رفع دشمنى فقط با اقتدار، عزت و پيشرفت علمى و صنعتى

اگر فرض كنيم كه رفع دشمنى ممكن باشد، فقط با اقتدار و عزّت و استقلال ايران ممكن است؛ نه با ذلّت، نه با احتياج. اگر ايران اسلامى به همّت شما جوانها و به همّت اين نسلِ رو به رشد امروز، مدارج علمى را طى كند و از لحاظ صنعت و صنعت برتر، فناورى و فناورى برتر و علمى كه امروز مورد نياز است، بتواند سهم وافرى را به خودش اختصاص دهد كه نتوانند به او زور بگويند؛ آن وقت ممكن است دشمنى آنها كم شود. بنابراين، اگر ممكن باشد، آن روز ممكن خواهد بود.(2)

پيشرفت علمى؛ لازمه ى تقابل با نظام سلطه

عزيزان من! ما امروز در كشورمان به پيشرفت علم نياز داريم. امروز اگر براى علم سرمايه گذارى و مجاهدت و تلاش نكنيم، فرداى ما، فرداى تاريكى خواهد بود. كسانى تلاش ميكنند كه روند كار علمى را كُند يا متوقّف كنند و يا مورد بى اعتنايى قرار دهند. اين كار، پسنديده نيست. امروز در كشور، يكى از فرايض حتمى براى اين نسل - كه در درجه اوّل هم اين فريضه بر دوش شما دانشگاهيهاست - عبارت از تقويت بنيه ى علمى كشور است. ما اگر علم نداشته باشيم، اقتصادمان، صنعتمان، حتى مديريّت و مسايل اجتماعى مان عقب خواهد ماند. امروز كسانى كه بر دنيا خدايى ميكنند؛ آن دستهاى

ص: 295


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . در ديدار گروه كثيرى از جوانان استان اردبيل، 1379/5/5.

مرموزى كه اختيار منابع عظيم انسانى و مادّى دنيا را در دست گرفته اند و همه ى اقيانوسها و همه تنگه هاى حسّاس دريايى زير چشمشان است و هرجا ميخواهند، دخالت ميكنند، با ابزار علم بود كه توانستند بشريت را به اين خاكستر بنشانند! لذا براى مقابله با كار آنها، علم لازم است.(1)

زيرساخت همه ى پيشرفتها

موضوع علم و پژوهش در كشور، يك موضوع جدّى است. همان طور كه اشاره كرديد، از جمله چيزهايى است كه زيرساخت همه ى پيشرفتهاى كشور در امور توسعه ى مادّى و صنعتى و به تبع آن مالى و سياسى و بين المللى است.(2)

سه كار اساسى براى كشور

البته مملكت را بايد قوى كرد؛ بدون قوّت و قدرتِ عملى و ميدانى، كارها بسيار دشوار خواهد بود. اين قدرت در چيست؟ يك بخش از آن قدرت سياسى است، كه دست شماست؛ تحرّك ديپلماتيك، قدرت سياسى مى آفريند. يك بخش، قدرت اقتصادى است؛ قدرت اقتصادى، كه هم به تحرّك درست اقتصادى و اتّخاذ روشهاى صحيح اقتصادى احتياج دارد، هم به پيشرفت علم. اگر بنا باشد من سه كار اساسى براى اين كشور، براى مدّت سه، چهار يا پنج سال پيشنهاد و يا تعيين كنم، يكى غور در علم و تحقيق است؛ يعنى پرداختن به علم و تحقيق در بخشهاى مختلف. اين، آن پشتوانه ى اساسى كار ماست؛ بايد در باب علم و تحقيق كار و تلاش كنيم. يك بخش هم وحدت ملى است و يك بخش تقويت ايمان دينى. اينها مايه هاى كار اساسى ماست.(3)

كارايى علم در مقايسه با تجربه هاى متراكم

علم مثل چشم است كه وقتى انسان آن را باز كرد، ميفهمد از كجا برود. انسانِ بدون علم وقتى ميخواهد با صرف تجربه هاى متراكم عمل كند، مثل كسى است كه با چشم بسته ميخواهد فرضاً صفحه كليدى را از پشت تنظيم كند. وقتى انسان علم دارد، مثل اين است كه به آن سيمها و اتّصالات نگاه ميكند؛ ارتباطات را ميبيند و عمل ميكند.(4)

ص: 296


1- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
2- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.
3- . در ديدار مسؤولان وزارت خارجه، سفرا و كارداران جمهورى اسلامى ايران، 1381/5/27.
4- . در ديدار اعضاى معاونت پژوهشى وزارت آموزش و پرورش، 1382/6/3.

به دنبال اقتدار حقيقى

ما ميتوانيم با ايستادگى، روحيه ى خوب و ايمان عميق و راسخ و آگاهانه، مراحل علمىِ بسيار بالا را طى كنيم. اقتدار حقيقى براى يك كشور اين است؛ ما دنبال اين هستيم. اينكه گفته ميشود امروز دارندگان دانش و فناورى دوست ندارند دانش و فناورى در اختيار كشورهاى ديگر قرار گيرد، يك واقعيت است؛ آنها تلاش ميكنند كه نگذارند.(1)

ايمان و توليد علم؛ راز اقتدار ايران اسلامى

چيزى كه ايران اسلامى كارخانه ى منحصر به فرد آن را در درون خود داشته است، ايمان است. دشمنان ما هم از اين كارخانه ميترسند و از اين توليد واهمه دارند؛ بقيه ى حرفها دروغ و بهانه و تزوير است. شما جوانان مؤمن، روزى كه دانش و ايمان و شجاعت و ابتكار و نوانديشى و اغتنام فرصت را با هم بياميزيد و در ميدان علم و عمل آن را به كار بگيريد، برترين فراورده هاى اين كارخانه ايد. اگر ميبينيد جمهورى اسلامى كه حركت نظامى سلطه را در همه ى مدارهاى آن با مشكل مواجه كرده و نظام سلطه ى جهانى را به چالش طلبيده، بيست وپنج سال است كه على رغم همه ى دشمنيها و كارشكنيها، بيش از پيش زنده و سرپا و ريشه دار و مقتدرتر است، راز آن در همين توليد علم و ايمان است. علم و ايمان را در خودتان تقويت كنيد. شما جوانهاى برگزيده يى هستيد كه در برهه ى حساسى از تاريخ اين كشور واقع شده ايد؛ اين هم اقبال شماست.(2)

ضرورت تكريم دانشگاه و معناى آن

هدف از اين جلسه هم در درجه ى اول تكريم نسبت به دانشگاه است؛ ميخواهيم به دانشگاه و دانشجو در فضاى عمومى كشور احترام گذاشته شود. احترام به دانشجو و دانشگاه به معناى احترام به دانش است؛ به معناى اين نيست كه ما براى قشرى مجاز ميدانيم كه داراى تبختر و نخوت باشد؛ نه، به هيچ وجه اين طور نيست. تكريم دانشجو و دانشگاه به معناى تكريم علم است. اگر كشور ما در زمينه ى علم سرمايه گذارى و تلاش نكند، مسلماً باز هم سالهاى متمادى در پيشرفت همه جانبه و توسعه ى كشور تأخير خواهد افتاد؛ كما اينكه عقب ماندگيهاى كشور ما در دوره ى حكومت طاغوت - چه پهلويها و چه قاجارها - به خاطر اين بود كه به مقوله ى علم در اين كشور اهميت داده

ص: 297


1- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.
2- . در مراسم مشترك دانش آموختگى دانشجويان دانشگاههاى سه گانه ى ارتش جمهورى اسلامى ايران، 1383/7/22.

نشد و علم را محترم نشمردند.(1)

اعتماد به نفس ملى، ناشى از فتوحات علمى

ما امروز بايد توجه كنيم كه علم همچنانكه در يك فرد عزت نفس و اعتماد به نفس مى آفريند، در يك ملت هم عيناً همين كار را ميكند. شما ببينيد يك انسان عالم كه براى خودش جايگاهى در معرفت علمى قايل است، در مقابل هر قدرت پولى و سياسى يى قرار بگيرد، در ظاهر ممكن است الزاماتى او را مجبور به كرنشها و كوتاه آمدنهايى بكند؛ اما در دلِ خود براى خودش عزت قايل است. موجودىِ خودش را با تهيدستىِ طرف مقابلش مقايسه ميكند، لذا احساس عزت و احساس اعتماد به نفس و احساس غرور ميكند.

يك ملت هم عيناً همين طور است. ملتى كه از علم و دانش برخوردار بود، فتوحات علمى داشت و توانست در دنيا در علم نوآفرينى كند، به طور طبيعى داراى اعتماد به نفس و عزت نفس خواهد بود. اگر اين عزت نفس و اين اعتماد به نفس در ملتى پديد آمد، بسيارى از مشكلات او حل خواهد شد؛ كارهاى بزرگ ميكند، خطرپذيريها ميكند، در ميدانهاى دشوار قدم ميگذارد و كوهها را از جا ميكند. كليد اين كارها، علم است. ما بايد علم را در كشور احيا كنيم؛ اين، نقطه ى اصلى مسأله است.(2)

پيشاهنگى در توليد علم و فناورى؛ از عوامل اقتدار ملى

اقتدارى كه ما ميتوانيم در داخل به وجود بياوريم، با بمب اتمى و سلاح هسته اى و تقويت نيروى نظامى نيست. البته تقويت نيروى نظامى در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه ميتواند ما را در مقابل تهاجم همه جانبه ى دشمنان در سطوح مختلف حفظ كند، همين فهرستى است كه عرض كردم: تقويت ايمان، تقويت علم، تقويت فناورى، تسلط بر فنون روز، پيشاهنگ شدن در توليد علم، شكوفايى استعدادهاى آحاد ملت و جوانان در رشته هاى مختلف - چه علوم انسانى، چه علوم طبيعى، چه انواع گوناگون علوم تجربى - همبستگى ملى و تقويت همدلى در ميان مردم؛ اينهاست كه ميتواند يك ملت را تقويت كند؛ ميتواند هم دنياى خودشان را آباد كند، هم آنها را از آسيب دشمنان محفوظ نگه دارد. اينها وسيله يى است براى حفظ و صيانت؛ ما بايد اينها را دنبال كنيم و خود را

ص: 298


1- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.
2- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.

متعهد به انجام آن بدانيم.(1)

پيشرفت علمى نظام؛ خطرى بزرگ براى استكبار

امروز نظام جمهورى اسلامى سر كار است كه داعيه ى عدالت و مبارزه با ظلم و دفاع از ارزشهاى والاى انسانى را دارد. چنين نظامى اگر بتواند مردم خودش را به اوج علمى برساند، قطعاً براى مستكبران عالم خطر بزرگى را به وجود خواهد آورد؛ اين واقعيتى است كه امروز وجود دارد.(2)

قدرت علمى؛ پايه ى اقتدار آينده ى كشور

چگونه ميتوانيم در اين چالش موفق شويم؟ اين چيزى است كه به شماجوانها خيلى ارتباط پيدا ميكند. قدرتهايى كه در بخشهاى مختلف بايد به وجود بياوريم، در درجه ى اول قدرت علمى است. دانشگاهها در اين زمينه مسؤوليت دارند. قدرت پيدا كنيد. اگر ايران اسلامى بتواند در زمينه ى علمى سخن خودش را در حد سخنان اول دنيا دربياورد، كار شدنى است؛ چون علم، ثروت هم ايجاد ميكند، قدرت نظامى هم ايجاد ميكند، اعتماد به نفس هم ايجاد ميكند. من بارها گفته ام، باز هم ميگويم و باز هم بارها تأكيد خواهم كرد كه پايه و زيربناى اقتدار آينده ى شما ملت عزيز در قدرت علمى است.(3)

قدرت علمى؛ منشأ اقتدار بين المللى كشور

اما راجع به عنوان دانشجويى شما؛ خطاب من به شما همان حرفى است كه به همه ى دانشجوها ميزنم. ببينيد عزيزان من! امروز كسانى در دنيا زور ميگويند، خلاف قوانين بين المللى رفتار ميكنند، وقيحانه ترين موضع را در دنياى تعامل بين المللى انسانها - ملتها و دولتها - ميگيرند و خجالت هم نميكشند؛ سرشان را هم بالا ميگيرند. چرا؟ چون قدرت دارند؛ قدرت اقتصادى و سياسى (كه از اقتصادى ناشى ميشود) و بالاتر از همه ى اينها، قدرت علمى، كه منشأ همه ى اينهاست؛ يعنى منشأ قدرت اقتصادى و سياسى شان هم قدرت علمى است. ما اين طرف دنيا حرفهاى حقّ زيادى داريم؛ حرفمان را شجاعانه ميزنيم، منطقمان را در صحنه هاى رويارويىِ منطقى هم اثبات ميكنيم، در عمل هم البته چون توفيق الهى شامل حال اين ملت شده و ايمان دارد، به قدر ايمان خودش، پيشرفت

ص: 299


1- . در ديدار علما و روحانيون كرمان، 1384/2/11.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.
3- . در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكلهاى دانشجويى، 1384/7/24.

ميكند؛ يعنى نتوانسته اند هم به آرزوهاى خودشان در مورد اين ملت برسند؛ اما احتياج به يك چيز ديگرى هم داريم و آن، عبارت است از «قدرت بين المللى»، تا بتوانيم اين راه را بى دغدغه، درست، به طور كامل، همه جانبه و بى كم و كاست ادامه دهيم و به اهداف و آرمانهايمان برسيم.

اين قدرت را (قدرت اقتصادى، سياسى و نفوذ فرهنگى) چطورى به دست آوريم؟ پايه و مايه ى همه ى اينها، قدرت علمى است! يك ملت، با اقتدار علمى است كه ميتواند سخن خود را به گوش همه ى افراد دنيا برساند؛ با اقتدار علمى است كه ميتواند سياست برتر و دست والا را در دنياى سياسى حايز شود. اقتصاد هم به دنبال اينها به دست مى آيد؛ پول تابع تواناييهاست. امروز اين طورى است؛ علم را ميشود به پول تبديل كرد و از لحاظ اقتصادى هم قوى شد. اين، جايگاه علم است.(1)

علم، عامل اقتدار؛ روايتى از اميرالمومنين (عليه السلام)

در روايتى از اميرالمؤمنين نقل شده است كه فرمود: «العلم سلطان، من وجده صال به و من لم يجده صيل عليه» (2)؛ يعنى علم اقتدار است، علم مساوى است با قدرت؛ هر كسى كه علم را پيدا كند، ميتواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه عالم باشد، ميتواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه دستش از علم تهى باشد، بايد خود را آماده كند كه ديگران بر او فرمانروايى كنند.(3)

به كارگيرى استعدادها براى درون زايى علمى در كشور

بايد علم را - كه مايه ى اقتدار ملى است - همه جدى بگيرند و دنبال كنند. كشورى كه مردم آن از علم بى بهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد يافت. نميشود علم را از ديگران گدايى كرد. علم، درون جوش است؛ درون زاست. بايد استعدادهاى يك ملت به كار بيفتد تا يك ملت به معناى حقيقى كلمه عالم بشود.(4)

علم و فناورى؛ كليد اصلى تمدن سازى

براى يك كشور خيلى مهم است كه اولاً، نيازهاى حقيقى و اساسى خودش را درست

ص: 300


1- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
2- . شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 319.
3- . در صحن جامع رضوى، 1385/1/1.
4- . در مراسم هفدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1385/3/14.

بشناسد و تصميم بگيرد كه اين نيازها را برطرف كند؛ ثانياً، ابزار برطرف كردن اين نيازها را كه در درجه ى اول، فكر و نيروى انسانى است، در اختيار داشته باشد؛ اين براى يك كشور خيلى مهم و تاريخ ساز است؛ اين تمدن ساز است. فرقِ كشورهايى كه ميتوانند سرنوشت خود و بلكه بخشى از دنيا را به دست بگيرند، با آن كشورهايى كه مثل پر كاهى در امواج سياستهاى جهانى به اين طرف و آن طرف ميروند، در همين است. كليد اصلى هم علم و بر اثر علم، فناورى است؛ بايستى آن كشور و ملتى كه تصميم دارد سرنوشت خودش را خودش بسازد و خودش، خودش را به خوشبختى برساند، اين كليد را پيدا كند.(1)

كشف دانش برتر؛ بسيار مهم تر از كشف نفت

اين كار شما به معناى استخراج آن حقيقت نهفته ى در مغز و ذهن انسان در وراى اين ظواهر عالم وجود است، كه شما اين حقيقت را كشف ميكنيد؛ مثل همه ى دانشهاى برتر دنيا. خيلى از اين حقايق عالم وجود را ما نميبينيم؛ اما ذهن انسانها آن را كشف ميكند و به كار ميگيرد و براى بهبود زندگى بشريت از آن استفاده ميكند. شما اين كار را ميكنيد و ارزش اين كار از كشف و استخراج و به كارگيرى و راه اندازى نفت و صنعت نفت خيلى بيشتر است. بنابراين، كار شما تاريخ ساز است.(2)

لزوم علمى و تحقيق محور بودن همه ى فعاليتهاى كشور

حرف ما در اين جلسه على القاعده حرف «اهميت علم» است؛ اين حرفِ تكرارى، ليكن در عين حال لازم التكرار را بايد آن قدر بگوييم كه به معناى حقيقى كلمه و از بن دندان، به اين ضرورت اعتقاد پيدا كنيم و فضاى كشور را از بيمارى مزمنى كه در طول سالهاى متمادى دچارش بود، خارج كنيم و همه ى فعاليتهاى كشور بشود علم و تحقيق محور. بارها گفته ايم و صد بار ديگر هم خواهيم گفت؛ و اگر دانشجو و استاد و مدير و مسؤول و وزير از ما توصيه اى بخواهند، توصيه ى ما همين خواهد بود كه: با علم و تحقيق و كاوش، اين اقيانوس عظيمى كه خداى متعال در برابر انسان قرار داده است و قدرت ژرف كاوى در اين اقيانوس را هم به انسان داده، هر چه ميتوانيد پيش برويد و عمق يابى كنيد. بنابراين، علم براى امروز و فرداى ما حياتى است. ما هر كار ديگرى

ص: 301


1- . در ديدار مسؤولان سازمان انرژى اتمى و كارشناسان هسته اى، 1385/3/25.
2- . همان.

بكنيم، اگر در علم تهيدست باشيم، آن كارها، كارهاى عقيم و بى عاقبتى خواهد بود.(1)

اهتمام به پيشرفت علمى؛ شاخصه ى مهم اصول گرايى

از جمله شاخصه هاى مهم اصول گرايى، يكى «اهتمام به علم و پيشرفت علمى» است. شما ببينيد چه زمانى در آغاز پيدايش اسلام گفته شد كه: «طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة» (2) يا «مؤمن و مؤمنة» ؛ يعنى همان وقتى كه نماز و زكات و اين چيزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصين» (3) هم آمد. من بارها تكرار ميكنم، اين به خاطر همين است كه جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهاى خودش را بالا بياورد. مثل اين است كه انسان حرف حقى داشته باشد، اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم اين طورى است. علم موجب ميشود كه شما بتوانيد آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جاده ى روشنِ صراط مستقيمى را كه در دست و اختيار شماست، مطرح كنيد و كسان بيشترى را از بشريت، به آن هدايت كنيد. علم نداشته باشيد، اين امكان پذير نخواهد بود. بنابراين، علم - كه وسيله ى رشد ملى، بشرى، انسانى و اوج گرفتن در محيط عام بشريت است - جزوِ چيزهاى لازم است و بايد به اين اهتمام داشته باشيد.(4)

هدف از جلسات با نخبگان علمى

اين جلسه عمدتاً يك جلسه ى نمادين است. اين جلسه اولاً، نشان دهنده ى تكريم نظام جمهورى اسلامى به علم، ثانياً، به تحصيل كننده ى علم و ثالثاً، به اهميت علم در پيشرفت كشور است؛ نماد اينهاست. كارهاى نمادين هيچ منافات با اين ندارد كه در واقعيت خود هم حركتى در آن وجود داشته باشد؛ اما بيشترين تكيه روى نمادين است؛ مثل شعائر اسلامى؛ شعائر اين طورى است. ما ميخواهيم در اين كشور، معلوم باشد كه تحصيل علم و خود علم و تأثير آن در آينده ى كشور، يك نقطه ى برجسته و اساسى براى نظام جمهورى اسلامى است. در حقيقت، اين نقطه ى اساسى و برجسته يى در ذهن ملت ايران و براى اين ملت است. ما از اين ناحيه ضربه خورده ايم؛ از ناحيه ى عقب ماندگى در علم ضربه خورده ايم. يك روزى يك حركت علمى يى در دنيا به وجود آمد. حركتهاى

ص: 302


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.
2- . الكافى، ج 1، ص 30.
3- . وسائل الشيعة، ج 27، ص 27.
4- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت، 1385/6/6.

علمى هميشه در دنيا حكم ظرفهاى مرتبط را دارد و به همديگر وصل ميشوند. ملت و جامعه ى ما از علم يكديگر استفاده ميكنند.(1)

جبران عقب ماندگيها با سلاح علم

خوب، ما اين عقب افتادگى تاريخى را بايد جبران كنيم؛ يعنى ما ضربه را از بى علمى خورده ايم. اگر امروز دنياى اسلام از لحاظ اقتصادى عقب است، از لحاظ فرهنگى يا سياسى عقب مانده است، اين به خاطر آن است كه رقيب، يعنى دنياى غرب، مجهز به سلاح علم است. از سلاح علم براى غلبه ى در ميدانهاى سياست، اقتصاد و فرهنگ استفاده ميكند.

ما بايد اين سلاح را به دست آوريم؛ بايد بتوانيم مسلح به علم شويم تا تهديد رقيب - ريا رقيب يا دشمن، حالا همه شان يك جور نيستند - نتواند آن طورى كه تاكنون كارآمد بوده است، كارآمد باشد. ما بايد اين را داشته باشيم. اين يك هدف راهبردى بسيار بلند ملت و بسيار مهم و حياتى است.(2)

كليد رسيدن به نقطه ى مطلوب

اما راجع به مسأله ى علم و تحقيق، من اين را عرض بكنم: كشور ما بدون حركت در جاده ى گسترش دانش و گسترش پژوهش، امكان ندارد بتواند به نقطه ى مطلوب خودش دست پيدا بكند؛ مخصوص كشور ما هم نيست. كليد، دانش و پژوهش است. دانشمند شدن يك ملت هم به اين نيست كه دانسته هاى ديگران را فرا بگيرد. آن، مقدمه ى كار است.(3)

نقش كشورهاى با استعداد در از بين بردن تبعيض

اگر كشورى كه سابقه ى او، تاريخ او، تجربه ى او، نشان ميدهد كه توانايى استعداد او، توانايى بالايى است و از متوسط بالاتر است - كه كشور ما قطعاً از اين قبيل است - اين بايستى در ايجاد علم، در توسعه ى علم، در پيشرفت علم نقش ايفا كند و اگر توانست اين نقش را ايفا كند، آن وقت اين عقب ماندگى، اين تبعيض و بى عدالتى در همه ى زمينه هاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى از بين خواهد رفت و خواهد شد داراى سهم

ص: 303


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.
2- . همان.
3- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.

برابر در مقابل كشورهاى ديگر و در مقابل قدرتهايى كه امروز وجود دارند. آن وقت ميتواند خودش را اداره كند، روى پاى خودش بايستد؛ يك چيزى بدهد، يك چيزى بگيرد؛ اما امروز اين جور نيست.(1)

تنها راه رسيدن به آرزوهاى بزرگ و ملى

خيلى بايد به مسأله ى نهضت علمى در كشور اهميت داد؛ بايد آن را جدى گرفت. من عرض بكنم: هيچ كشورى - از جمله كشور ما - نخواهد توانست به آرزوهاى ملى و بزرگ خود دست پيدا كند، مگر آن وقتى كه در مسابقه ى علمى بتواند يك جايگاه و رتبه اى پيدا كند. عقب ماندگى علمى، حتماً عقب ماندگى سياسى، اقتصادى و فرهنگى را به دنبال خود دارد.(2)

رابطه علم با استقلال و عزت

در اين زمينه كه علم نياز است، شماها ميدانيد، اما خوب است مجدداً من اين را بگويم كه حقيقتاً كشورى كه دستش از علم تهى است، نميتواند توقع عزت، توقع استقلال و هويت و شخصيت، توقع امنيت و توقع رفاه داشته باشد. طبيعت زندگى بشر و جريان امور زندگى اين است. علم، عزت ميبخشد.

جمله اى در نهج البلاغه هست كه خيلى جمله ى پرمغزى است؛ ميفرمايد: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» يعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ علم اقتدار است؛ هر كس اين قدرت را به چنگ آورد، ميتواند تحكم كند؛ ميتواند غلبه پيدا كند؛ هر كسى كه اين اقتدار را به دست نياورد، «صيل عليه»؛ بر او غلبه پيدا خواهد شد؛ ديگران بر او قهر و غلبه پيدا ميكنند؛ به او تحكم ميكنند.

اين واقعيت را ملت ايران در يك دوره ى طولانى، با پوست و گوشت و استخوان خودش لمس كرد. به ما تحكم كردند؛ به ما زور گفتند؛ منابع ما را در مشت گرفتند؛ ملت ما را از رفاه محروم كردند. تاريخچه ى تلخ و محنت بارى اين دوره ى صد ساله ى كشور ما دارد، كه ما نتايجش را الان داريم ميچشيم؛ با اينكه ما حركت را شروع كرديم؛ انقلاب اوضاع را دگرگون كرد؛ ورق را برگرداند.

امروز كشور ما يك كشورى است كه از لحاظ عزت سياسى و بين المللى، در دنيا كم نظير است؛ اين را دشمنان ما هم قبول دارند. ملت بيدار شده است؛ شجاع است؛

ص: 304


1- . همان.
2- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1386/6/4.

كشور داراى هويت و شخصيت است؛ اما در عين حال نتايجش را داريم ميبينيم. يعنى آن كسانى كه علم را صد سال، دويست سال پيش از ما به دست آوردند و چند ميدان از ما جلوتر حركت كردند و پيش رفتند و به بركات علم دست پيدا كردند، هنوز هم دارند زور ميگويند. همين مسأله ى انرژى هسته اى و توانايى علمى و فناورى هسته اى، يك نمونه اش است. «نداشته باشيد؛ ما به شما اطمينان نداريم»؛ حرف زور. كى ها به ما ميگويند: اطمينان به شما نداريم؟! آن كسانى كه خودشان در ظرف بيست سال، دو جنگ جهانى درست كردند و همه ى دنيا را در آتش جنگ مشتعل كردند؛ اروپاييها...

اين زورگوييها به خاطر چيست؟ به خاطر اينكه آن طرف مقابل، مسلح به علم است. ببينيد اين براى شما جوانها خيلى عبرت انگيز است.

يك دولت بيگانه ى از اخلاق، بيگانه ى از معنويت، بى اعتناى به حقوق بين المللى مثل دولت امريكا، چون داراى علم هست و توانسته اين علم را به فناورى تبديل كند و در زندگى اش به كار بگيرد، به خودش حق ميدهد كه در سطح بين المللى اين جور زورگويى كند. «من وجده صال»؛ هر كس علم را داشت، ميتواند به ديگران تحكم كند - «و من لم يجده صيل عليه» - نداشته باشيد، به شما تحكم ميكنند. ببينيد، ضرورت اينجاست.

وجدان هر انسان، انسانى كه به شخص خود، هويت خود، به خانواده ى خود، به فرزندان خود، به آينده و نسل خود، و به مليت و كشور و هويت ملى و دينى خود علاقه مند است، نميتواند نسبت به اين قضيه بى اعتنا بماند. اينكه من سالهاست روى مسأله ى نهضت علمى اصرار ميكنم، پافشارى ميكنم و دنبال گيرى ميكنم، براى اين است.

علم، پيشرفت علمى و فراگيرى، نياز اول كشور ماست؛ البته همه ى علوم - حالا عرض خواهم كرد - و فقط هم علوم تجربى نيست؛ همه ى علوم بايد در جاى خود پيگيرى شود و كشور ما ميتواند. بنابراين، نتيجه ى نكته ى اول اين است كه شما كه مشتى از خرمن عظيم نخبگان كشور هستيد، ميتوانيد در ايجاد قدرت ملى و در سازندگى و آينده ى كشور مؤثر باشيد.(1)

رويكرد استكبار در هر يك از دو نوع انرژى هسته اى

يكى از عللِ دشمنىِ استكبار و توطئه هاى جهانى با ملت ايران در قضيه ى انرژى هسته اى و قضاياى مشابه، همين است. شما ميبينيد در همان حالى كه امريكاييها پيشقراول اند و بعضى از اروپاييها هم دنباله روِ امريكا در ضديتِ با دستيابىِ ملت ايران به

ص: 305


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.

انرژى هسته اى و تلاش ميكنند و تهديد ميكنند و الفاظ درشت به كار ميبرند، ميروند با كشورهاى ديگرى كه از لحاظ علمى و صنعتى به مراتب عقب مانده تر هستند و بسيار با ملت ايران فاصله دارند، قرارداد انرژى هسته اى ميبندند! معناى اين حرف چيست؟ معنايش اين است كه اگر انرژى هسته اى موجب وابستگى بيشتر يك ملت به خودشان شود، آن را براى آن ملت مجاز ميدانند. آنها با آن انرژى هسته اى مخالف اند كه يك ملت با ابتكار خود، به دست خود، بدون نياز به آنها، با استقلال كامل به دست آورده است.

جوانان عزيز ما، ملت بزرگ ما، اين امتياز را پيدا كرده اند كه به اين رتبه ى علمى و صنعتى پيشرفته با اتكا به نيروى خود رسيدند؛ وابستگى ايجاد نكردند، بلكه اين ضدِ وابستگى است. همين انرژى هسته اى براى ديگر ملتها كه دولتهاى مستكبر به آنها ميدهند، موجب وابستگى است؛ اما براى ملت ايران كه خود از درون ميجوشد، ابتكار ميكند، نوآورى ميكند، خودش خلاقيت و توليد ميكند، موجب قطعِ وابستگى است. استكبار جهانى و دشمنان ملت ايران، با اين دشمن اند.(1)

ضرورت حركتى علمى؛ براى بر هم زدن سلطه ى علمى غرب

خب، در اين دنيا براى به هم زدن اين سلطه، بايد يك حركت علمى كرد. نظام جمهورى اسلامى كه از لحاظ ارزش گذارى و نظام ارزشى، نقطه ى مقابل آن چيزى است كه امروز سلطه گران غربى دنبالش هستند... براى اينكه بتواند هدفهاى خودش را تأمين بكند - كه آن هدفها، هدفهاى والاى انسانى است كه هر انسانى آنها را قبول داردر - بايد دنبال علم برود؛ اين است كه من گفته ام امروز يكى از پايه اى ترين گفتمانهاى كنونى كشور ما بايد گفتمان پيشرفت علم و فناورى باشد؛ اين برو برگرد ندارد.

بدون اينكه ما به دنبال پيشرفت علمى و رشد علمى و افزايش توان علمى باشيم، و بدون اينكه اين امكان علمى را در سطح زندگى خودمان بياوريم و زندگى مادى را اعتلا بدهيم، امكان مقابله ى با آن قدرتها وجود ندارد. اين پرچمى كه در دست جمهورى اسلامى است، در اين صورت در اهتزاز و سرپا خواهد ماند و پيروز خواهد شد.(2)

علم؛ وسيله ى رسيدن به اقتدار و ثروت ملى

ببينيد، علم مايه ى قدرت و ثروت است. كشور شما و نظام جمهورى اسلامى بايد به

ص: 306


1- . در مراسم نوزدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1387/3/14.
2- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

اين قدرت و اقتدار دست پيدا كند تا بتواند از ملت خود، از كشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتيبانى كند و مصونيت ببخشد - كه قدرت فايده اش اين است؛ اقتدار براى زورگويى به ديگران نيست، براى جلوگيرى از زورگويى ديگران است - و اگر در كنار اين به ثروت احتياج دارد، تا بتواند مشكلات گوناگونى را كه ميراث سالها حكومت استبدادى در اين كشور است، برطرف كند، بايد علم را به دست بياورد. براى يك ملت، علم وسيله اى است براى رسيدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.(1)

رسيدن به عزت علمى؛ هنگامه ى قطع توطئه هاى دشمنان

ما ميتوانيم با سرعت حركت خودمان را پيش ببريم. البته منتظر توطئه ى دشمن هستيم. اين توطئه ها ادامه پيدا خواهد كرد، تا يك مقطعى؛ آن مقطع عبارت است از اقتدار همه جانبه ى كشور كه اين، كارِ شما دانشجوها، كارِ شما نسل جوان است. آن وقتى كه توانستيد كشور را به اقتدار علمى و به اقتدار اقتصادى برسانيد و آن وقتى كه توانستيد عزت علمى را براى كشور فراهم كنيد، آن روز البته توطئه ها كم خواهد شد؛ مأيوس خواهند شد. تا وقتى به آن نقطه نرسيده ايم، منتظر توطئه ها بايد بود و آماده ى مقابله ى با اين توطئه ها بايد بود.(2)

معناى عزت ملى در عرصه ى علمى

عزت ملى در عرصه ى علم به اين است كه جوان دانشجوى او، پژوهشگر او، عالم محقق او سعى كند مرزهاى علم را درنوردد - همين چيزى كه ما گفتيم نهضت نرم افزارى و توليد علم - و علم را توليد كند. آن كسانى كه دانش را به اين نقطه رساندند، انسانهايى بودند كه از لحاظ متوسط استعداد از ما اگر عقب تر نبودند، جلوتر نبودند. ما قرنها سابقه ى درخشان علمى در تاريخ داريم و امروز هم بايد بتوانيم علم را بسازيم، به وجود بياوريم، كشف كنيم و در بناى علمى دنيا سهم عمده اى داشته باشيم؛ اين ميشود عزت.(3)

ص: 307


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.
3- . در بيستمين سالگرد رحلت امام خمينى (رحمه الله)، 1388/3/14.

علت تأكيد چند ساله در مسأله ى علم و تحقيق

اين مجموعه كه تويش دولت ايالات متحده هست، دولتهاى اروپايى هستند، خيلى از اين نفت خوارهاى ثروتمند منطقه ى خودمان هستند، با يك چنين قدرتِ رو به رشد رو به اعتلاى در حال قدكشى به شدت مخالف اند؛ بنابراين هرچه بتوانند، در مقابله ى او كار ميكنند. توى اين سى سال هم بيكار نماندند؛ هرچه بگذرد هم باز بيكار نميمانند؛ مگر آن وقتى كه شماها همت كنيد؛ شما جوانها كشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ امنيتى به نقطه اى برسانيد كه امكان آسيب پذيرى اش نزديك به صفر باشد؛ آن وقت كنار ميكشند و توطئه ها تمام خواهد شد. اينى كه من توى اين چند سال به دانشگاهها مرتب راجع به مسايل علم و تحقيق و پژوهش و نوآورى و جنبش نرم افزارى و ارتباط صنعت و دانشگاه و اينها اين همه تأكيد كردم، براى خاطر اين است كه يك ركن امنيت بلندمدت كشور و ملتتان علم است.(1)

علم؛ يكى از پايه هاى اصلى پيشرفت در دهه ى پيشرفت و عدالت

اينكه دهه ى آينده - كه شروع شد، يعنى دهه اى كه امسال اولين سالش است - به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت اعلام شده، بدون ترديد يك پايه ى اصلى آن علم است؛ گسترش علم و تعميق علم در كشور است. كمااينكه اصل اعلام اين عنوان - عنوان دهه ى پيشرفت - به پشتگرمى پيشرفتهايى بوده كه در كشور از لحاظ علمى ديده شده. يعنى اين اميد به وجود آمده كه ما ميتوانيم در ظرف يك دهه، يك پيشرفت چشمگير، يك حركت سريع در زمينه هاى علمى داشته باشيم كه بخشى از عقب ماندگيهاى ما را جبران بكند. بنابراين، مسأله ى علم مهم است. در باب علم و تحقيق، آن بخش عمده هم مربوط به تحقيق است؛ مربوط به پژوهش است.(2)

علم؛ محور اصلى پيشرفتِ همراه با اقتدار

من اينجا به شما توصيه كنم: رمز پيشرفت يك كشور، يعنى آن محور اصلى براى اقتدار يك كشور، پيشرفت همراه با اقتدار، علم است. آماج بسيارى از توطئه هاى امروزى كه عليه جمهورى اسلامى هست، علم و اهل علم و دانشجويان علم و محيط علمى است؛ اين را توجه داشته باشيد. نگذاريد اين تير طبق آن هدف گيرى دشمن، به هدفى كه

ص: 308


1- . در ديدار دانشجويان و نخبگان علمى، 1388/6/4.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.

آنها گرفته اند، اصابت كند. كار علمى را نگذاريد متوقف بشود. از همه ى اين حرفهايى كه گفته شد، مهم تر، مسأله ى علم و تحقيق و پژوهش است.

دنياى غرب ثروتش از ناحيه ى علم است، اقتدارش از ناحيه ى علم است، زورگويى اى كه امروز ميكند، به خاطر علمى است كه دارد. پول فى نفسه اقتدار نمى آورد؛ آنى كه اقتدار مى آورد، دانش است. امروز اگر امريكا پيشرفتگىِ علمىِ خودش را نميداشت، نميتوانست در دنيا اين جور زورگويى بكند و در همه ى مسايل عالم دخالت بكند. ثروت هم اگر به دست مى آيد، از ناحيه ى علم به دست مى آيد. علم را اهميت بدهيد. اينى كه من سالهاست روى مسأله ى علم، تحقيق، پژوهش، پيشرفت، نوآورى، شكستن مرزهاى علمىِ موجود تكيه ميكنم، به خاطر اين است. بدون انواع دانش، اقتدار كشور امكان پذير نيست. دانش اقتدار مى آورد.(1)

علم؛ عامل مصونيت از تعرض دشمن

گفتند بياييد مراكز هسته اى ايران را بمباران كنيد. يكى از مسؤولينِ رؤساى دنيا - حالا نميخواهم اسم بياورم. البته همه ميدانند، شايد هم ميدانيد؛ پخش شد در دنيا. بنده دوست ندارم اسم بعضيها را بياورم - گفت علم را كه نميشود بمباران كرد. راست ميگويد؛ حق با اوست. با همه ى خلافهايى كه ميگويند، اين حرفشان درست بود. گيرم نطنز را بمباران كردند، كارخانه ى اصفهان را بمباران كردند، علم را چه جورى بمباران ميكنند؟ ببينيد، علم مصونيت مى آورد، اقتدار مى آورد. مراقب باشيد تو دانشگاه شما، تو كلاس شما، تو مركز تحقيقات شما، تو كار پژوهشى شما، اختلال ايجاد نكنند. اگر ديديد دستى دارد اختلال ايجاد ميكند، به آن دست بدبين بشويد. اقتدار شما را، آينده ى شما را هدف گرفته اند.(2)

اهميت علم و تحقيق در همه ى سطوح علمى

جوانها بايد به علم بپردازند. بارها من گفته ام، باز هم تكرار ميكنم: اقتدار حقيقى يك ملت در گرو علم است. علم است كه بقيه ى منابع و مايه هاى اقتدار را به كشور ارزانى ميدارد. از علم غفلت نكنيد؛ چه دانش آموزتان، چه دانشجويتان؛ در هر رتبه اى كه هستيد. مسأله ى علم، مسأله ى تحقيق، مسأله ى مهمى است در كنار انگيزه ى دينى.(3)

ص: 309


1- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.
2- . همان.
3- . در ديدار دانش آموزان در آستانه ى 13 آبان، 1388/8/12.

ص: 310

فصل هفتم: همت و تلاش براى پيشرفت علمى ايران

اتكا به نيروهاى خودى در عين استفاده از علوم ديگران

جمهورى اسلامى ايران، آنچه را كه امروز دارد، با همّت فرزندان خود به دست آورده است. ما گردنمان زير بار منّت هيچ كس در دنيا خم نيست. البته از تجهيزات مدرن جهانى استفاده كرده ايم، اما با عزّت. باز هم استفاده خواهيم كرد، امّا با عزّت. در عين حال، بيشترين اميد، اعتماد و تكيه ى ما به نيروهاى ذاتى و درونى ايران اسلامى عزيز است. جوانان ما و مغزهاى متفكر و دستهاى ماهر و روحهاى بزرگِ سازنده و مبتكر خودِ ما هستند كه بايد ما را مجهّز كنند.

من امروز به شما فرزندان شجاع اين آب و خاك عرض ميكنم: به خودتان متّكى باشيد. ما، در را و راه را به روى خودمان نميبنديم كه از امكانات جهان و فناورى جديد استفاده نكنيم. علم و فناورى متعلّق به همه ى بشريت است و هيچ كس نميتواند آن را منحصر به خود بداند و منّت آن را بر سر كسى بگذارد. همه ى بشر در تكوين موجودى امروز مدنيّت بشرى، با هم سهيم بوده اند. ما راه را به روى خودمان نميبنديم و اين را حق خودمان ميدانيم، اما تكيه ى اصلى ما به نيروهاى خودى است. شما بايد همّت كنيد؛ شما بايد بسازيد؛ شما بايد مهارت به دست بياوريد؛ همچنان كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى، گامهاى بسيار بلندى در اين راه برداشتيد.(1)

جدّى گرفتن تحقيق در كارخانه ها

شرط ديگر اين است كه در محيط كار و تلاش اقتصادى كشور، ابتكار وجود داشته باشد. من عرض ميكنم چه خوب است كارخانه هايى كه در كشور ما وجود دارد؛ چه آنهايى كه در اختيار دولت است و چه آنهايى كه در اختيار مردم است - امروز تعداد

ص: 311


1- . در جمع پرسنل پايگاه هوايى شهيد بابايى اصفهان، 1371/7/18.

زيادى از واحدهاى توليدى در اختيار مردم و مال خود مردم است - يك مقدار از درآمدشان را براى تحقيق، براى پيشبرد كار و براى كيفيّت بخشيدن به كالاى توليدى شان صرف كنند. چرا ما بايد بنشينيم كه ديگرى در اروپا، يا در يك گوشه ى ديگر دنيا تحقيقى بكند و ما از او ياد بگيريم؟! مگر ما كمتر از آنها هستيم؟! مگر ما كمتر ميفهميم؟! پس بايد تحقيقات كنند، ابتكار كنند، توليد را جلو ببرند، صنعت را جلو ببرند، توليد را از لحاظ كيفيّت و كميّت بالا ببرند. چيزى را به بازار خواستِ بشر در سطح جهان عرضه كنيد كه چشمها را به طرف شما بگرداند و به آن احساسِ احتياج كنند. فقط ادّعا نباشد؛ در اين ميدان بايد واقعاً عمل باشد.(1)

شركت در سرمايه گذارى علمى دنيا

البته ما ايرانيها امتيازاتى داريم و ميتوانيم در مجموعه ى سرمايه ى علمى دنيا، به عنوان يكى از شركاى ذى دخل در مجموعه ى مسايل جهانى، سهم قابل توجّهى داشته باشيم. اين چيز مهمّى است. يعنى ديد را از مصرف داخلى بايد بيرون آورد، كه حالا ما علوم و تحقيقاتى را لازم داريم كه زندگى ما وابسته به آنهاست. البته، اين واقعيّتى است؛ اما از اين بايد بالاتر فكر كرد. ما دنبال تحقيق، دنبال علم، دنبال تحصيل، دنبال پيشرفت علمى و پيشرفت دادن علم بايد برويم. نه براى اينكه به آنچه به دست مى آوريم، نياز داريم؛ بلكه به عنوان اينكه در مجموعه ى سرمايه گذارى علمى دنيا بايد سهيم شويم، تا بتوانيم حق اين ملت را ادا كنيم؛ تا بتوانيم به مثابه ى يك ملت و يك مجموعه ى انسان شريف، در دنيا جايگاه خود را پيدا كنيم؛ تا لگدمان نكنند؛ تا بگذارند زندگى معمولى خودمان را بكنيم؛ تا بگذارند غذايى را كه خودمان به دست آورده ايم، بخوريم. علم، امروز در دنيا، اين قدر تأثير دارد!(2)

بن بست گشايى در همه ى رشته هاى دانش

اين كشور و زندگى بشرى به همه ى دانشها احتياج دارد و چون ما در كارِ دانش عقب ماندگى داريم، بايد سعى كنيد راههاى ابتكارى را بگشاييد؛ يعنى تحقيق كنيد و به بن بست گشايى بپردازيد. متأسفانه ما دو، سه قرن است كه يك عقب ماندگى قهرى و تحميل شده را در دانش پيش رونده و افزايش يابنده و سرعت گيرنده تحمّل ميكنيم. عاملى

ص: 312


1- . در ديدار كارگران و فرهنگيان كشور، به مناسبت روز كارگر و روز معلّم، 1372/2/15.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1372/10/1.

كه ميتواند تا حدودى اين عقب ماندگى را علاج كند، دنبال راههاىِ ميانبر بودن است، تا شايد بتوانيد اين فاصله را مرتّب كم كنيد.(1)

فوايد استفاده ى صحيح از علم

علم ميتواند وسيله ى رفاه، سعادت و عدالت باشد. چقدر خوب است كه شما علم داشته باشيد و به عنوان يك ملتِ طرفدارِ عدالت، پرچم عدالت را در دست گيريد، و با علم، عدالت را پيش ببريد. پس، اوّل علم. درس بخوانيد، كار كنيد و خودتان را از لحاظ علمى - در علوم و رشته هاى مختلف - بسازيد.(2)

لزوم ارتقاى تحقيقاتى در دانش پزشكى

امروز بخشى از علم، در اختيار شماست. بنابراين، با اين ديد به دانش پزشكى نگاه كنيد. پزشكى فقط يك حرفه نيست؛ بلكه دانش در مرتبه ى بالاتر و عالى تر هم هست. البته غايتِ اين دانش و تحقيق آن است كه انسان، جان انسانها را نجات دهد. در اين شكّى نيست؛ اما چه وقت ميتوان جان انسانها را نجات داد؟ آن وقت كه اين دانش ارتقا پيدا كند. پس پزشكى، يك دانش و يك حركتِ علمىِ والاست. شما سعى كنيد كه در جمهورى اسلامى، اين ميدان را با بهترين شكل بياراييد.

درخواست ما از شما پزشكان مؤمن اين است و توقّع داريم كه فضاىِ پزشكىِ جامعه را به اين سمت پيش ببريد. قانع نميشويم به اينكه پزشكان ما با مراجعينشان خوب رفتار كردند. رفتار خوب، عمل پسنديده يى است؛ اما همه ى قضايا نيست. قانع نميشويم به اينكه پزشك خوب و انقلابى مان، در جنگ و در انقلاب، حضور فعّال داشته است. حضور فعّال در آن دو عرصه، كار بسيار مهمّى است؛ اما همه ى مطلب اين نيست. ما مايليم كه شما در آزمايشگاههايتان، در خلوتگاههاى تحقيقتان، در كلاسهاى درستان و در آنجا كه محلّ گُل كردنِ علمىِ ذهنِ انسان است، قدمهاى بلندى برداريد و تلاش واقعى كنيد كه سطح پزشكى را ارتقا ببخشيد.(3)

پايبندى به علم؛ مهم ترين وظيفه در هر مقام

يكى از خصوصيّات آقاى دكتر ولايتى كه من خيلى از آن خوشم مى آيد، اين است كه

ص: 313


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.
2- . همان.
3- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.

در همه ى فعاليتهاى سياسى و ديپلماسى، حرفه ى پزشكى خود را نگه داشتند و حفظ كردند. اين بسيار كار خوبى است. البته بنده هم غالباً ايشان را به اين كار و نيز شركت در كنفرانسهاى علمى، تشويق كردم. چنين كارهايى نشان دهنده ى پايبندى به علم است. شما آقايان هم بايد پايبندى به علم را هرچه بيشتر حفظ كنيد. در هر كارى كه هستيد، مهم ترين كار و وظيفه ى شما ان شاءالله پيش بردن علم است.(1)

لزوم به كارگيرى نوآورى علمى دانشمندان در صنايع دفاعى

من خواهش ميكنم برادران عزيز دانشمند و داراى فكر و قدرت علمى در بخش دفاعى، هر چه ميتوانند، نوآورى و ابتكار خود را در خدمت اين كشور و اين انقلاب و اين ملت قرار دهند. اين ملت خيلى عقب نگه داشته شده؛ هرچه شما تلاش كنيد، بجاست؛ زيادى نيست.(2)

تلاش علمى و عملى؛ لازمه ى پيشرفت همه جانبه

اگر ميخواهيد كشور ايران آباد شود، رفاه و رونق اقتصادى، پيشرفت همه جانبه، عزّت سياسى، امنيّت اجتماعى، امنيّت شغلى، دانش و پيشرفت تحقيقات از يك طرف، و معنويت از يك طرف اين كشور را روشن و نورانى كند، دو چيز را بايد در نظر بگيريد. اين دو چيز، وظيفه ى همه ى قشرها، مخصوصاً قشرهاى آگاه است.

مبادا كسى خيال كند كه مملكت بدون فعّاليت و تلاشِ سازندگى - فقط با ذكر خدا گفتن - آباد خواهد شد؛ ابداً. بايد تلاش كرد، بايد مجاهدت كرد؛ هم مجاهدت علمى، هم مجاهدت عملى.

گذشت آن دورانى كه امريكاييها خيال ميكردند صاحب اختيار دنيا هستند؛ نسبت به كشورهاى گوناگون عالم خط و نشان ميكشيدند و تصميم گيرى ميكردند. همه ى اينها به بركت اين است كه شما ملت، اين دو كار را فراموش نكنيد: يكى شركت در سازندگى كشور؛ هم سازندگى علمى - يعنى درس بخوانيد، درس بگوييد، تحقيق، فكر و نوآورى كنيد، ابتكار كنيد و راههاى ميانبر را پيدا كنيد؛ بن بستها را بشكافيد و جلو برويد - هم كار عملى.(3)

ص: 314


1- . همان.
2- . در بازديد از كارخانه هاى صنايع مكانيك وزارت دفاع، 1373/6/31.
3- . در اوّلين روز ورود به سارى، 1374/7/22.

پيشرفت علم و تحقيقات در اثر ايستادگى مردم

على رغم ميل امريكا؛ اسلام، قرآن و پيام انقلاب اسلامى پيش رفت. سازندگى، استقلالِ اقتصادىِ كامل و پيشرفت دانش و تحقيقات در اين كشور، همه و همه با ايستادگى شما مردم به نتايج و هدفهاى خود خواهد رسيد.(1)

ايجاد انگيزه ى نوآورى در نتيجه ى تحريمها

هيچ وقت هم نگوييد چون فلان چيز را نخريده ايم، نداريم. فلان ابزار را نخريديم، بهتر! فلان وسايل جديد را وارد نكرديم، بهتر! اگر وارد ميكرديم كه شما براى كار كردن به صورت نوسازى، عرقتان در نمى آمد. اگر دروازه ها در جاهايى به رويمان بسته است، قدر بدانيد. اگر دروازه ها باز باشد، روح سهل انگارى و تنبلىِ انسان نميگذارد او به جايى برسد. انگيزه ى بزرگى لازم است كه انسان را به تلاش در كارها وادار كند. آنها كه دايماً نوآورى ميكنند، به اين سبب است كه روند علمى شان به اين حركت وادارشان كرده و بعد كار برايشان روان شده است. وانگهى، پول و استعمار دنيا را پشت سر خود دارند. امروز غربيها به وسيله ى علم، خودشان را بر دنيا مسلّط كرده اند. براى آنها انگيزه وجود دارد. كشورهاى از لحاظ علمى عقب نگه داشته شده هم براى پيشرفت و حركت، بايد در خود انگيزه ايجاد كنند. يكى از عوامل ايجاد انگيزه اين است كه راهها بسته باشد. خدا را شكر ميكنيم كه راهها كاملاً باز نيست و در جاهايى بسته است.(2)

دانش؛ در اختيار كاوشگران آن

بايد تلاش و كار و ابتكار صورت بگيرد. در همه ى كارهاى سازنده ى اين كشور - كه اين دوران، دوران سازندگى كشور است - ما دو، سه چيز را با هم احتياج داريم: يكى، دلسوزى و علاقه ى به كار است؛ دوم، توجه به دانش، تجربه و تخصص است. چشم بسته نبايد وارد شد. هر طور هست، بايد اين دانش را به دست آورد. دانش، مثل هوا و آب است. هر كس آن را خواست و به طرفش رفت، آن را به دست خواهد آورد. دانش، چيزى نيست كه خداى متعال آن را در اختيار عده ى خاصى گذاشته باشد؛ نه، مثل منبع زيرزمينى نفت است؛ اگر كاوش كرديد، به آن ميرسيد؛ ديگرى هم كاوش كند، به آن ميرسد. البته اگر كاوش نكرديد، هيچ وقت به آن نميرسيد. ديگرى كه رسيد، آن را بالا مى آورد و قطره قطره اش را به قيمت گرانى به شما خواهد فروخت. اگر تحقيق و كاوش

ص: 315


1- . در استاديوم ورزشى گرگان، 1374/7/26.
2- . در ديدار پرسنل و فرماندهان ارتش، 1375/1/28.

كرديد و زحمت كشيديد، خداى متعال موهبتى را كه براى انسانها مقرر فرموده است - ريعنى علم، شناخت قوانين، شناخت حقايق، شناخت موجودات و رابطه هايى كه در عالم ماده وجود دارد - به شما خواهد داد. كارگر ساده ى ما هم بايد علم بياموزد. علم در هر سطحى و براى هر كسى معنايى دارد. در كل كشور بايد سطح علمى افراد بالا برود. كسانى كه اهل علم هستند و اين دانش را دارند، بايد جذب شوند تا از دانش آنها استفاده شود.(1)

علم و اخلاق؛ از ملاكهاى پاسدارى

اگر نظامى و پاسدار هم باشيد، علم به دردتان ميخورد. بايد با علم حركت كنيد. قاعده ى اصلى سپاه پاسداران از اوّل، از جوانان عالم بود؛ بچه هاى درس خوانده، باسواد، دانشجو، بعضيها طلبه و بهترين و فرزانه ترين جوانان. سپاه، همين مجموعه ى حزب الّلهىِ به شدّت پايبند به مبانى انقلاب و اسلام، يكى از باسوادترين و متخصص ترين و مجهّزترين مجموعه هاى كشور است. الان هم ما براى هر كارى از كارهاى گوناگون، اگر كسى را بخواهيم كه داراى صلاحيتهاى علمى و اخلاقى باشد، در سپاه ميشود پيدا كرد.(2)

لزوم تلاش و پيشرفت صد برابر

شما، جوان و توانا و عالم هستيد و ميدان برايتان باز است؛ جلو برويد و هيچ متوقّف نشويد. كارهايى كه من امروز ديدم، بسيار خوب بود. البته بنده حدس ميزدم بسيارى از اينها بايد انجام گيرد و خواهد گرفت - كه الحمدلله انجام گرفته است - منتها اين را يكصدمِ آن كارى كه شما بايد بكنيد، به حساب بياوريد. صد برابر اين بايد كار كنيد و پيش برويد.(3)

توسعه ى دانش و تحقيقات نظامى

اما الان به هر زحمتى هست، بايد وارد اين ميدان شويد؛ آن گاه خواهيد ديد كه ميتوانيد. اينها وارد شدند و ديدند كه ميتوانند؛ لذا هواپيما و تانك و سلاحهاى پيشرفته و موشك ساخته شد. چه كسانى اينها را ساختند؟ همين شما جوانها و شما نظاميها؛ هم در ارتش و هم در سپاه. پس، از ابزارهاى پيشرفته استفاده كنيد و حتّى المقدور آنها را

ص: 316


1- . پس از بازديد از مجتمع پتروشيمى بندر بوشهر، 1375/12/21.
2- . در دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، 1377/2/24.
3- . پس از بازديد از مجتمع مهمات سازى پارچين، 1377/3/3.

بسازيد. از دانش اين رشته، حداكثر استفاده را بكنيد. دانشكده ى شما حقيقتاً مركز دانش و اطّلاعات و تحقيقات باشد؛ جوانها ياد بگيرند، اساتيد زحمت بكشند و محققان پژوهش كنند.(1)

سختى پيشرفت علم

همه ى افتخاراتى كه در دنيا به وجود آمده، با سختى به وجود آمده است. همه ى پيشرفتهاى علمى، با سختى به دست آمده است. شما به آن تاجر استفاده كننده از اين امكانات نگاه نكنيد كه جيبش را پُرِ پول ميكند؛ به آن كسى نگاه كنيد كه اين بخش ناشناخته ى علم را كشف كرده و شناسانده است. اينها همه با زحمت به دست مى آيد.(2)

جهاد علمى و پژوهشى براى جبران عقب ماندگى علمى

اين كشور با اين همه انسان بااستعداد، با اين همه زمينه ى رشد و پيشرفت علمى و فنى و صنعتى و بخشهاى مختلف علمى و با اين همه امكانات، امروز با يك فاصله ى بسيار ژرف و عميقى عقب است. ما بايد اين فاصله را طى كنيم؛ همه ى كسانى كه توانايى يى در خودشان سراغ دارند - هر نوع توانايى در هر بخش كه هست؛ چه در بخش ساخت و ساز، چه در بخش صنعت، چه در بخش كشاورزى، چه در بخش علم و تحقيق و پژوهش و پرورش انسانهاى دانشمند، چه در بخشهاى گوناگون ديگر، حتى در ورزش و هنر و امثال اينها - بايد به اين لشكر افتخار بپيوندند و در اين راه بيفتند؛ مشكلات اين كشور را حل كنند و به فضل پروردگار حل خواهيم كرد. اين مشكلات، بسيار كوچك تر از آن است كه يك مجموعه ى مؤمن و متوكّل به خدا و داراى اعتماد به نفس نتواند آنها را حل كند؛ حل ميشود و حل خواهيم كرد؛ منتها هرچه كه خيلِ پيوستگان به اين مجموعه انبوه تر و با كيفيت تر و با نشاطتر و سرزنده تر باشند، اين كار سريع تر انجام خواهد گرفت و به پايان خواهد رسيد. ان شاءالله كه همه ى شما اين توفيق را پيدا كنيد.(3)

هدف؛ كسب جايگاه علمى مطلوب

امّا حالا هدف چيست؟ آيا هدف اين است كه محصولاتى همپا و همطرازِ محصولات

ص: 317


1- . در ديدار فرماندهان حفاظت اطلاعات ارتش، 1379/4/22.
2- . در ديدار مسؤولان ادارات آموزش و پرورش و جوانان مجمع جهانى اهل بيت، 1379/5/12.
3- . در ديدار نخبگان اراك، 1379/8/26.

مدرن و فوق مدرن دنيا داشته باشيم، يا اينكه جايگاه علمى خود را كسب كنيم؟ به نظر من، دومى هدف است؛ زيرا هدف اوّل هم ناشى از اين دومى است. ما اگر استعداد علمى خود را به كار بيندازيم و كار كنيم - چه در مقوله ى علم و چه در مقوله ى عمل؛ يعنى صنعت - و تلاشمان اين باشد كه خود را به حدّ علمى مطلوب برسانيم، هر چه در اين مدّت محصول داشته باشيم، براى ما خوب است؛ چه به پايه ى آن محصولات فوق مدرن دنيا برسد، چه نرسد.(1)

تفكر غلط برخى مراكز تحقيقاتى

من ميخواهم به شما عرض كنم: اين وسوسه به ذهن كسى راه پيدا نكند كه «ما هر كار كنيم، بالاخره به پاى محصولات فوق مدرن آنها نميرسيم. پس چرا به خودمان زحمت دهيم؟» من شنيده ام كه اين تفكر در بعضى از مراكز، حتّى مراكز تحقيقاتى ما در نيروهاى مسلّح و حتّى در سپاه وجود دارد. امّا اين، كاملاً غلط است كه «ما هر كار كنيم، نميتوانيم آن محصول را توليد كنيم». خوب؛ نتوانيم!

ما بايد از مدارج علمى بالا برويم. ما را اين پايين نگه داشته اند؛ نگذاشته اند حركت كنيم. هنرِ شما جوانان بعد از انقلاب و بچه هاى انقلابى، اين است كه توانسته ايد مدارج را طى كنيد و به ميزانِ زيادى بالا برويد. هر چه محصول بدهيد و هرچه درست كنيد، خوب است. نبايد بگوييد كه اين، در مقابل آن موشك، آن هواپيما يا آن وسيله ى الكترونيكى دشمن، چيزى نيست؛ نخير! «چيز» همين است كه ما از لحاظ علمى جلو برويم.(2)

طرحهاى تحقيقاتى نو به نو و پيگيرى آنها

برادران عزيز! در اين كار صنعتى و علمى كه پيش ميرويد، حتّى اندكى كوتاهى روا نداريد. تلاش كنيد، پيگيرى كنيد، دنبال كنيد؛ نو به نو، طرحهاى جديد بياوريد و مأيوس نشويد. اصلاً به اين فكر نيفتيد كه «حتّى اگر اين را بسازيم، باز بايد از محصولات ديگران استفاده كنيم»؛ زيرا با همين محصولات ميتوان كارهاى بسيار بزرگ كرد. بايد آن را دنبال كنيد؛ هم سپاه، هم وزارت دفاع و هم بخش هوا - فضا و ديگرِ بخشهايى كه مسؤول كارهاى صنعتى و علمى هستند، به جدّ بايد كارها را در بخشهاى مختلف دنبال

ص: 318


1- . در ديدار مسؤولان پروژه ى نيروى هوايى سپاه، 1380/4/18.
2- . همان.

كنند. اين، در واقع حرف اوّل است.(1)

بزرگ ترين ضايع كننده ى علم

شما يك گنج هستيد؛ اين گنج را بايد استخراج كرد. چه كسى آن را استخراج ميكند؟ خودِ شما. اوّلين كسى كه در استخراج گنجينه ى وجود خود قدم جلو ميگذارد و شروع به كاوش ميكند، خودِ انسان است.

من بارها گفته ام كه بزرگ ترين دشمن انسان، تنبلى است. تنبلى و بيكارگى، از جهل هم بدتر است و حتّى علم را ضايع ميكند. آدمِ عالم تنبل؛ داراى فكر عالى ولى تنبل، است. ببينيد؛ امروز در دنيا، پژوهش جايگاه مهمّى در پيشرفت علم و صنعت دارد. پژوهش يعنى چه؟ يعنى كاوش و تحرّك دايم كه صدوهشتاد درجه نقطه ى مقابل تنبلى است. نبايد تنبلى كرد؛ نااميد هم نبايد شد. اين حركت را در چه راهى به كار بيندازيم؟ مشتركات و اختصاصاتى وجود دارد، كه من چيزهايى را كه بيشتر به شما نسل جوان ارتباط پيدا ميكند، عرض ميكنم.(2)

لزوم تحقيقات در مسايل مربوط به نظام اسلامى

الان مخالفان انقلاب در زمينه هاى گوناگون مشغول تحقيقات هستند. شما هم اگر بتوانيد به وسيله ى افراد خوشفكر بسيجى، در مسايل تاريخ، مباحث مربوط به انقلاب و سيستم سياسى نظام اسلامى و قانون اساسى تحقيقات علمى داشته باشيد، كار ارزشمندى انجام داده ايد.(3)

پيشرفت علمى؛ نتيجه ى پشتكار و برنامه ريزى است، نه حقانيت

مطمئناً خداى متعال به هر كشور و ملتى كه براى كسب علم تلاش كند - مثل هر چيز ديگرى - كمك خواهد كرد؛ اين سنّت الهى است. هر كس در هر راهى تلاش كند، خداى متعال در همان راه به او كمك خواهد كرد؛ اين صريح قرآن است: «كُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاٰءِ وَ هَؤُلاٰءِ ».(4) چه، كسانى كه براى دنيا كار ميكنند؛ چه، كسانى كه براى شخص خود كار ميكنند؛ چه، كسانى كه براى آرمانهايشان كار ميكنند و چه، كسانى كه براى ملتشان كار

ص: 319


1- . همان.
2- . در ديدار نمايندگان مجلس دانش آموزى، 1380/7/12.
3- . در بازديد از نمايشگاه توانمنديهاى سپاه و بسيج در اصفهان، 1380/8/20.
4- . اسراء، 20.

ميكنند؛ بايد بدانند خداى متعال به تلاشِ تلاشگر كمك خواهد كرد. لذا كسانى كه در دنيا تلاش علمى كردند، به پيشرفت نايل شدند. پيشرفت علمى، دليل حقّانيت هيچ كشور و ايده و تفكرى نيست؛ اما دليل برنامه ريزىِ درست و پشتكار است؛ نشان دهنده ى اين است كه اين ملت، پشتكار و همّت داشته، تلاش كرده و خوب برنامه ريزى نموده و به اينجا رسيده است.(1)

توصيه به تلاش و برنامه ريزى براى فراگيرى علم

شما هم اگر تلاش كنيد و خوب برنامه ريزى نماييد و خوب پشتكار نشان دهيد، همين دستاورد باارزش؛ يعنى دانش را كه وسيله ى پيشرفت هر كشور در درجه ى اوّل است، در دنياى امروز به دست خواهيد آورد. البته دستگاههاى داخل كشور بايد برنامه ريزى كنند. ما اميدوار هستيم ان شاءالله مسؤولان بتوانند آنچنان كه شايسته ى جوان بااستعداد ملت ماست، اين برنامه ريزيها را بكنند. به هر حال آنچه جوانان ما در خارج از كشور بايد هرگز از آن غفلت نكنند، اين است كه از همه ى تلاش و امكان و استعدادشان براى فراگيرى استفاده كنند؛ منتها اين علم را در خدمت هويّت ملى و ارزشى خود به كار ببرند. ما به بركت اسلام، اين روحيه را پيدا كرديم كه حركت كنيم.(2)

پيشرفتهاى علمى در سايه ى تلاش ملّى و اسلامى

اين طور نبوده كه در يك بخش از دنيا انگيزه ى فراوان و عميقى براى كمك به ما وجود داشته باشد. البته عكسش چرا؛ مراكزى وجود داشته اند كه خواسته اند كارشكنى كنند. اين توفيقاتى كه امروز چه در زمينه ى فناورى، چه در زمينه ى ساختهاى زيربنايى و اساسى براى آينده ى كشور و چه در زمينه ى رشد علمى در زمينه هاى گوناگون ملاحظه ميكنيد، در سايه ى تلاش هويّت ملى و اسلامى خودمان توانسته ايم به دست آوريم. اين را بايد ادامه داد.(3)

تلاش براى تكرار اوج علمى در تاريخ ايران

تاريخ ما هم از لحاظ پيشرفت علمى، تاريخ خوبى است. مسأله ى علم در جوامع اسلامى و از جمله در كشور ما، يك مسأله ى ديرين و ريشه دار است. ما در دورانهايى

ص: 320


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.
2- . همان.
3- . در ديدار اعضاى هيأت دولت، 1382/6/5.

برجستگان علمى دنيا را داشتيم. البته امروز بر اثر عوامل گوناگونى، كشورهاى اسلامى - راز جمله كشور ما - از لحاظ علمى عقب افتاده اند و نتوانسته اند پيشرو بودن و امتيازات تاريخى و فرهنگى خود را حفظ كنند؛ ليكن اين يك سرنوشت ابدى نيست؛ به اين نكته بايد توجّه كنيم. همچنان كه اوج علمىِ كشورهاى مسلمان و از جمله كشور ما در دو قرن چهارم و پنجم هجرى - يعنى قرنهاى پيش از رنسانس اروپا - ماندگار و دايمى و ابدى نبود و بر اثر غفلتها از بين رفت و ديگران زرنگى كردند و پيش رفتند، امروز هم اين طور نيست كه شما تصوّر كنيد پيشرفت علمى اروپا و غرب و امريكا يك سرنوشت ابدى است و كشورهاى به اصطلاح در حال توسعه يا كشورهاى عقب افتاده ى علمى - ركه امروز بخشى از آنها كشورهاى مسلمان هستند - محكومند كه هميشه عقب افتاده بمانند؛ به هيچ وجه اين طور نيست. كاملاً ممكن است تعادل اين كفّه يك روز ديگر از آن سو شود؛ يعنى شما بشويد پيشرفته ترين از لحاظ علمى و غرب به شما نياز پيدا كند.

اگر شما همّت و تلاش كنيد و اگر همه - هم شما جوانان، هم مسؤولان و هم استادان و محققان - از امكانات كشور به بهترين وجه استفاده كنند و اگر كار خوبى انجام گيرد - كه نشانه هاى شروع اين كارِ خوب هم در كشور ديده ميشود - هيچ اشكالى ندارد كه ما تا سى سال ديگر، چهل سال ديگر، پنجاه سال ديگر شاهد باشيم كه كشور ايرانِ ما در خطّ مقدّمِ علمى دنيا قرار گرفته است. البته اينكه در اين خطّ مقدّم در كنار ايران چه كشورهايى هستند، به ما ربطى ندارد؛ اما خيليها عقب خواهند ماند و ما در خطّ مقدّم قرار خواهيم گرفت. اين، همّت و تلاش و استعداد ميخواهد، كه ما اين استعداد را داريم و اين تلاش را بايد بكنيم.(1)

تأثير روحيه ى جهادى در كار علمى و تحقيقاتى

اين روحيه ى حركت عمومى، اين دلسوزى، اين ورود در صحنه ى كار و ابتكار، اين كمك رسانىِ انبوه، مخصوص ملتى است كه دل او از حركت جهادى گرم است و جوشش جهادى در دل او وجود دارد. اين همان روحيه ى بسيجِ دوران دفاع مقدّس است؛ اين همان روحيه ى سنگرسازان بى سنگرِ جهاد سازندگى است كه غسل شهادت ميكردند، روى بولدوزر مينشستند تا خاكريز بزنند. ما اين روحيه را بايد حفظ كنيم. اين روحيه با كار علمى و نظم تشكيلاتى هيچ منافاتى ندارد؛ بلكه اتفاقاً كار علمى را هم همين روحيه ى جهادى بهتر ميكند.

من به شما عرض كنم؛ ما پيشرفتهاى علمى و پژوهشىِ بسيار زيادى در بخشهاى

ص: 321


1- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.

مختلف داشته ايم كه ستون اصلى اين بخشها را همين جوانان انقلابى و بچه هاى مؤمن تشكيل داده اند. آنها بودند كه وارد ميدان شدند و بر اساس همان روحيه، بسيارى از گردنه ها و عقبه هاى تحقيقات و كار مهمّ علمى را پيش بردند. بله؛ معنويت، دنياى انسان را هم آبادتر ميكند؛ منتها دنياى سالم.(1)

فشار دشمن؛ انگيزه ى كشف راههاى علمى

... البته بيگانگان فشار اقتصادى و سياسى مى آورند، اما بى فايده است. در كوتاه مدت ممكن است فشار اقتصادى عليه ملت ايران باشد، اما خودشان هم ميدانند كه در بلندمدّت، هم به نفع ملت ايران است و هم به ضرر آنهاست. همين فشارها ملت ايران و دانشمندان و جوانانِ بااستعداد ما را به پيمودن راههاى علمى و كشف راههاى علمىِ پيچيده و دور از دسترس كشاند؛ بنابراين فشار اقتصادى تأثيرى ندارد. تا شما در صحنه هستيد، فشار سياسى هم تأثيرى ندارد.(2)

تلاش همگانى براى پيشرفت علمى كشور

دستگاههاى مسؤول كشور، دستگاههاى دولتى، دستگاههاى گوناگون، قانون گذاران، دانشگاهها، مديريتهاى علمى و دانشگاهى و پژوهشى كشور، آموزش و پرورش، همه بايد سخت تلاش كنند. ما كه راه را پيدا كرده ايم، ما كه ميدانيم بايد اين راه را برويم و خود را به اين قله ى بلند برسانيم، بايد كار كنيم. البته سخت است؛ عرق ريزى دارد، خستگى دارد، بعضى آدمهاى سست عهد وسط راه احساس خستگى ميكنند و برميگردند؛ اما اكثريت خواهند رفت. بايد اين راه را برويم؛ اين كارِ دشوارى است - كار آسانى نيست - امّا اين كار دشوار را ميتوانيم بكنيم و به فضل الهى خواهيم كرد.(3)

افق بسيار خوب براى حركت علمى كشور

افق كار در كشور، بسيار خوب است؛ استعدادها خوب است؛ امكانات موجود كشور، قابل قبول است؛ اين امكانات را ميشود افزايش داد. دستگاههاى مسؤول دولتى و اجرايى علاقه مندند به علم اهميت بدهند و اين را قبول كرده اند كه علم، محور توسعه ى حقيقى براى كشور است. ما بدون علم نميتوانيم به جايى برسيم؛ هم در سند چشم انداز

ص: 322


1- . در ديدار جهادگران و كشاورزان، 1382/10/14.
2- . در خطبه هاى نمازجمعه ى تهران، 1382/11/24.
3- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.

بيست ساله اين آمده، هم در مذاكراتى كه حول وحوش اين مسأله وجود دارد، اين معنا به وضوح براى همه تبيين شده است. همت لازم است؛ هم در دستگاههاى مديريتى، هم در شما اساتيد محترم و كسانى كه بالمباشره مسؤوليد.(1)

لزوم تلاش تا فتح قله هاى علم

در راه تحصيل علم و افزودن بر بار علمى و تواناييهاى علمىِ خودتان، هيچ كوتاهى نكنيد. به كارى كه كرديد، هيچ قناعت نكنيد و آن را قدم اول بدانيد. شما مثل كوهنوردى هستيد كه بايد برويد و به قله برسيد. شما الان داريد در پيچ وخمهاى اول راه حركت ميكنيد، كه گاهى عرق آدم هم درمى آيد. به موفقيتهاى ابتدايىِ راه قانع نشويد؛ نگاه كنيد ببينيد قله كجاست. بايد زحمت بكشيد و دشواريها را تحمل كنيد، تا بتوانيد به قله برسيد.(2)

پيشرفت علمى همراه با عدالت؛ نياز اين زمان

هر دوره خصوصيتى دارد و هر كدام از مسؤولان در دوره هاى گذشته كارهايى انجام دادند. امروز ما احتياج داريم كه در كشورمان تلاش و پيشرفت و رشد علمى و فناورى، همراه با عدالت اجتماعى و مبارزه ى با فساد باشد. آنچه براى رييس جمهور آينده بسيار مهم است، اين است كه با همه ى وجود در پى كار و تلاش براى مردم باشد.

آنچه امروز براى استكبار جهانى يك خطر تلقى ميشود، اين است كه ملتهاى مسلمان هويت و شخصيت و اصالت و استقلال خود را جدى بگيرند. همان طور كه عرض كرديم، آنها دلشان ميخواهد كشورهاى منطقه ى اسلامى، كشورهاى شرق، كشورهايى كه به دلايل گوناگون از كاروان پيشرفت علم عقب مانده اند، هميشه در حضيض نادانى و ناتوانى بمانند. آنها با هر پيشرفتى در هر كشور عقب افتاده مخالفند. آنها وقتى ميبينند كشور عقب افتاده ى دوران رژيم طاغوت، امروز تبديل به كشورى شده است كه در زمينه هاى علمى و صنعتى داراى شجاعت است و در ميدانهايى وارد كار صنعتى و فناوريهاى پيچيده شده كه احساس ميكنند سالهاى متمادى پيش رفته است، احساس خطر ميكنند.(3)

ص: 323


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.
2- . در ديدار مخترعان و نوآوران جوان كشور، 1384/1/30.
3- . در اجتماع بزرگ مردم كرمان، 1384/2/11.

ضرورت پيشرفت علم و فناورى در سايه ى عدالت اجتماعى

همه ى ما پيشرفتهاى اين كشور را در زمينه ى علم، فناورى، تحقيقات و توسعه ى اقتصادى ميدانيم و ميبينيم. اين پيشرفتها براى اين ملت طبيعى است. اگر اين ملت پيشرفت نكند، غير طبيعى است. آنچه بايد روى آن تكيه و براى آن تلاش كرد، اين است كه اين حركتها و اين پيشرفتها در سايه ى عدالت اجتماعى انجام بگيرد، تا جوانان و همه ى مردم بخشهاى گوناگون ايران بتوانند از امكانات اين كشور استفاده كنند.(1)

ايمان و عزم راسخ براى جبران عقب ماندگيهاى علمى و فنى

بر دامنه ى علم بايد بيفزاييم. ما ملت بااستعدادى هستيم؛ تاريخ و ميراث فرهنگى ما به اين گواهى ميدهد. اينكه ما ميتوانيم ظرفيتهاى توليد را افزايش دهيم، كميّتها را بالا ببريم، كيفيتها را روزبه روز بهتر كنيم و زواياى ناشناخته را در بخشهاى صنعت، معدن، كشاورزى، دانش، فنون و بقيه ى بخشهاى مجموعه ى زندگى انسان روزبه روز بيشتر شناسايى كنيم، نشانه ى رحمت و توفيق الهى است. اگر همين جدّ و جهد را دنبال كنيم، رحمت الهى ادامه پيدا خواهد كرد و ما عزم و اراده ى راسخ داريم كه اين راه را تا آخر برويم.

ان شاءالله غبار عقب ماندگى از چهره ى اين كشور به كلى زدوده شود؛ و اين به بركت اسلام و ايمان شما مردم خواهد شد. ايمان و عزم راسخ اين ملت ميتواند مهم ترين تضمين كننده ى ادامه ى اين راه باشد.(2)

وظيفه ى كشورهاى جامانده از قافله ى علم

قدرتهاى توسعه طلب جهانى و بين المللى، همه ى دنيا را متعلق به خودشان ميخواهند؛ از علم و سواد و ابتكار و خلاقيت ملتها بيزارند؛ براى اينكه سررشته ى كار دست خودشان باقى بماند. وظيفه ى اصلى ملتها در هر نقطه يى از دنيا كه هنوز از قافله ى علم و تمدن عقب مانده اند، اين است كه به دانش، فناورى، ابتكار و خلاقيت فكر كنند؛ كار و تلاش كنند و شب و روزِ خودشان را مصرف كنند تا براى كشور و ملتشان عزت بيافرينند. وظيفه ى مسؤولان كشور هم اين است كه هم اين حركت را تشويق و تسهيل كنند و موانع را از سر راه آن بردارند، و هم ترتيبى بدهند كه محصول اين تلاش در

ص: 324


1- . در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان، 1384/2/18.
2- . در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه، 1384/2/18.

اختيار همه ى ملت قرار بگيرد؛ همه ى قشرهاى جامعه از آن بهره مند و منتفع شوند؛ ميدان كار و تلاش و فعاليت باز باشد و استعدادهاى گوناگون بتوانند وارد ميدان شوند.(1)

پيشرفت علمى؛ در رأس همه ى كارهاى اساسى كشور

آقايان و خانمهاى اساتيد و اهل علم دانشگاهى! اين را بدانيد كه اعتقاد راسخ بر اين است كه پيشرفت علمى و رشد علمى در رأس همه ى كارهاى اساسى براى پيشرفت كشور باشد؛ يعنى مهم ترين زيرساخت كشور، زيرساخت انسانى است به وسيله ى علم. ما بايد خود را از فقر علمى نجات دهيم؛ اين مسأله ى اول و اساسى ماست. تجربه ى بيست و چند سال گذشته، بارها و بارها اين را به ما نشان داده و براى ما اثبات كرده است.(2)

همت به موقع؛ عامل پيشروى در دانشهاى نو

در برخى از دانشهاى نوى دنيا، ما با پيشروان اين دانشها در سطح جهان فاصله ى زيادى نداريم. بهنگام چشم باز كردن و همت گماشتن، موجب شده در برخى از دانشهاى بسيار نو، فاصله مان با دنيا خيلى كم شود و اگر همت كنيم، ميتوانيم در حركت خودمان به سبقت هم دست بيابيم.(3)

يك حركت علمى در دو بعدِ تمام نشدنى

از قول من نقل كرده اند كه من گفته ام: «اين سلول بنيادى يك حركت علمى است»، واقعش همين است؛ همين طورى كه اين سلولهاى بنيادىِ شما، يك دامنه ى تمام نشدنى براى تحقيق دارند - كه هرچه شما تحقيق ميكنيد، پيش ميرويد، يك ميدان ديگرى باز ميشود كه ميبينيد ميتوان آن را موضوع تحقيق قرار داد و پيش رفت و به مرزهاى جديدترى رسيد - رويان هم همين جور است؛ اين مجموعه ى شما هرچه كار كند، پيش برود، باز قابليت پيشرفت دارد و يكايك محققان، پژوهشگران معتقد به علم و با ايمان - ركه در اين مجموعه يا هر مجموعه ى ديگرى از اين قبيل هستند - همين حكم را دارند؛

ص: 325


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.
3- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.

يعنى توانايى اينها تمام نشدنى است.(1)

تدبير مسؤولان براى تداوم پيشرفت حركت علمى كشور

ما حركتمان شروع شده، لكن هنوز در اول كاريم؛ هم بايد به مراكز علمى و تحقيقى كمك بشود؛ هم به پروژه هاى علمى، پروژه هاى تحقيقى و فناورى بايد كمك بشود؛ هم بايستى اين ميل به علم و تحقيق و پژوهش همه جا گسترش پيدا كند. بايد مخصوص استاد و محقق هم نماند؛ در محيط دانشجويى و فضاى دانشجويى گسترش پيدا كند؛ يعنى دانشجو ميل به علم آموزى و توليد علم پيدا كند كه اين كارى است كه احتياج دارد به تدبير، و با توصيه و خواهش و تمنا و سفارش و دستور و اينها، نخواهد شد.

مسؤولان بخشهاى آموزشى كشور ما؛ چه وزارت آموزش و پرورش، چه وزارت علوم و وزارت بهداشت و درمان، چه بخشهايى كه مربوط به مسايل برنامه ريزى فرهنگى اند، در اين زمينه مسؤوليت دارند. آنها كارى بكنند كه محيط دانشگاهى، محيط علم طلبى باشد. واقعاً اين جوان بخواهد عالم بشود و فقط مسأله اين نباشد كه بخواهد مدركى بگيرد، يا حالا اسمى مثلاً براى يك كار كوچكى در بياورد. اين، حركت لازم دارد. اين حركت بايد ادامه پيدا كند. كمك دولت و دستگاههاى مسؤول و كمك كسانى كه جايگاهى دارند كه ميتوانند اثرگذار باشند بر روى ذهن مخاطبانشان، در اين زمينه حتماً لازم است.(2)

تعريف تحول حقيقى و بنيانى

ببينيد ما چه ميخواهيم؟ محصول و خروجى آموزش و پرورش را چه ميخواهيم باشد؟ اول اين را مشخص بكنيم؛ ترسيم بكنيم؛ بعد ببينيم كه براى ساختن يك چنين موجودى، يك چنين مردى، زنى، جوانى، چه كارهاى مهم و اساسى، چه تعاليمِ لازم، در خلال چه برنامه ى آموزشى بايد داده شود، تا اين موجود پرورش پيدا كند. آن وقت آدمهاى كارآمدمان بنشينند آن نظام را تعريف و تدوين كنند و با شجاعت لازم وارد ميدان شوند و تشكيلات آموزش و پرورش را بر طبق آن نظام تعريف كنند و تحقق ببخشند. اين، ميشود تحول حقيقى و بنيانى.(3)

ص: 326


1- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
2- . همان.
3- . در ديدار وزير، معاونان و مديران آموزش و پرورش سراسر كشور، 1386/5/3.

اميد رسيدن به سرمنزل اين حركت علمى

ممكن است عوامل گوناگونى ما را در رسيدن به اين آرزوها [ى علمى]، اندكى به تأخير بيندازد؛ لكن بدانيد اين حركت علمى، اين جوشش و شكوفايى، بالندگى و بارورى، قابل توقف نيست و پيش خواهد رفت به توفيق الهى، قائم به شخص هم نيست. اين حركت در كشور آغاز شده؛ اين خودآگاهى به وجود آمده و ان شاءاللَّه به سرمنزل خود هم خواهد رسيد.(1)

علت ضرورت مضاعف بودن حركت علمى براى كشور

يك نكته كه تازه هم نيست، اين است كه: حركت علمى براى كشور ما يك ضرورت مضاعف است؛ يك نياز مضاعف و مؤكد است. نياز است؛ چرا؟ چون علم، عامل عزت و قدرت و امنيت يك ملت است؛ كه مختصراً توضيح خواهم داد. مضاعف و مؤكد است؛ چرا؟ چون به اين وظيفه، در طول صد سال از بهترين زمانها عمل نشده؛ از دوران اواسط قاجار كه نهضت علمى و نهضت صنعتى دنيا اوج گرفته و شكوفا شده بود - از اواسط نيمه ى دوم قرن نوزدهم - و علم در شكل استعمار خودش را نشان داده بود؛ غرب با دستيابى به ابزار علم، مشغول استعمار دنيا شده بود.

از آن روز - تقريباً صد سال يا بيشتر - كه وقت بيدارى و هوشيارى ما بود، اين وظيفه ى بزرگ، وظيفه ى رشد دادن علمى كشور، به دلايل گوناگون تعطيل و متوقف شد. عمده دليل هم عبارت بود از: حاكميت استبداد، حاكميت طاغوتها، حاكميت سلاطين دست نشانده، ضعيف و زبون. ما وارث اين عقب ماندگى هستيم. لذا تلاش ما بايد مضاعف باشد. پس، يك نياز است و اين نياز مؤكد و مضاعف است.(2)

ضرورت جديت در تهيه ى نقشه ى جامع علمى

نقشه ى جامع علمى، چيزِ لازمى است: جايگاه علوم گوناگون، هر كدام؛ مقدار دانشجو، نوع دانشجو، جنس دانشجويان - دختر، پسر - مناطق گوناگون؛ اينها بايد روشن بشود؛ ما بدانيم چه كار ميخواهيم بكنيم. اين كارها البته شروع شده، لكن بايد جديت بكنيد دنبال بشود.(3)

ص: 327


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.
2- . همان.
3- . همان.

سه اصل براى افزايش كارايى نظام

ما بايد اين كارايى را افزايش بدهيم؛ با علم، با عقل، با عزم؛ سه تا «عين». عالمانه بايد باشد؛ عاقلانه بايد باشد؛ عازمانه بايد باشد. بايد با عزم همراه باشد؛ با سست عنصرى و سست عهدى نميشود پيش رفت. علم و عقل را به كار بگيرند و عزم ملى را مثل موتورى پشت سر اينها قرار بدهند. ما ميتوانيم اين كارايى را افزايش بدهيم.(1)

مهم ترين كار براى تبديل كشور به يك مرجعيت علمى

يك نكته در مورد نقشه ى جامع علمى است. من اينجا يادداشت كرده بودم كه اين را ذكر بكنم، خوشبختانه ديدم سه چهار نفر از سخنرانان امروز در ضمن بياناتشان به همين مسأله ى نقشه ى جامع علمى اشاره كردند، يك توضيحى هم آقاى دكتر لاريجانى دادند كه حكايت ميكند از اينكه تلاشهايى در جريان هست براى اينكه اين نقشه ى جامع علمى فراهم بشود و ارايه بشود و به عنوان دستورالعمل براى برنامه ريزيهاى علمى آينده قرار بگيرد.

اين مژده ى خوبى است؛ ليكن من تا قبل از اينكه اين را از ايشان بشنوم، چنين اطلاعى نداشتم و ندارم. من ميدانم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى دارد اين كار ميشود؛ يعنى در يك كميته هايى مطرح است؛ ليكن آنچه كه توقع هست، آنچه كه به نظر ما بايسته است كه انجام بگيرد، او اين نيست كه اين كار تأخير بيفتد و طول بكشد؛ يك سال، دو سال بنشينيم تا بالاخره يك نقشه ى جامع علمى فراهم كنيم؛ نه، اين را فرزانگان، نخبگان، برجستگان، به ابتكار شوراى عالى انقلاب فرهنگى بايد بنشينند تمام كنند و يك چيز پخته و كاملى از آب در بياورند؛ تا بر اساس آن بشود برنامه ريزى علمى براى دانشگاهها و براى آينده ى كشور كرد.

من همين جا اين را هم به وزراى محترم، هم به مسؤولان محترم شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه در اينجا تشريف دارند، توصيه ميكنم كه اين مسأله دنبال شود.

ما اگر بخواهيم سند چشم انداز تحقق پيدا كند و آن مرجعيت علمى كه براى كشور پيش بينى شده، به وجود بيايد و عملى بشود، ناچاريم كه اين كارها را انجام بدهيم، كه مهم ترينش تهيه ى نقشه ى جامع علمى است. اين يعنى يك گام مهم، يك دروازه ى مهم به سوى اجرايى كردن اهداف و شعارهايى است كه مطرح شده و امروز بحمداللَّه در محيطهاى علمى به صورت يك گفتمان درآمده است.(2)

ص: 328


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام، 1386/6/31.
2- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.

علت اهتمام به مسايل علمى و پژوهشى

چرا ما اين اهتمام و اين انگيزش را در زمينه ى مسايل مربوط به دانشگاه و دانش و پژوهش به خرج ميدهيم؟ چون عقبيم؛ عقب نگه داشته شديم؛ و چون پيشرفت ما، عزت ما، هويت ملى و اسلامىِ ما وابسته به اين است كه در اين بخش كار جدى كنيم. اين علتش است. ما فرق داريم با فلان كشورى كه فرض بفرماييد از يك تمدن كوتاه مدت برخوردار است. بعضى از كشورها در منطقه ى ما هستند كه همه ى موجوديت اينها به عنوان يك كشور به صدسال نميرسد؛ اصلاً چنين هويت جغرافيايى يى در صد سال گذشته به اين معنا و به اين نام وجود نداشته و بعضى از ملتها هم در همين منطقه ى ما هستند كه هيچ سابقه ى قابل ذكرى در تاريخ ندارند. در جاهاى ديگر دنيا هم هستند؛ در امريكاى لاتين، در اروپا و در جاهاى مختلف ديگر اين جور كشورهايى وجود دارند.

اما كشور و ملت ما يك كشور ريشه دار است؛ ما در تاريخ، ريشه داريم؛ ما سابقه داريم؛ ما تازه نروييديم؛ از گذشته ى خودمان هم ميتوانيم تغذيه بشويم و بايد تغذيه ميشديم. اگر چنانچه با نواخت و آهنگ رشد علم بعد از اسلام تا قرنهاى پنجم و ششم و هفتم هجرى به اين كشور نگاه كنيد، اگر با آن نواخت ما پيش ميرفتيم، امروز در قله بوديم. با آن آهنگ و با آن نواخت پيش نرفتيم؛ چرا نرفتيم؟ خوب، جاى بررسى و تحليل دارد؛ حكومتها ناباب بودند، همتها كوتاه بود، بعد در دورانهاى دويست، سيصد سال اخير عوامل خارجى تأثير گذاشته و بالاخره واقعيت اين است كه: ما با آن نواخت حركت نكرديم، بلكه به طرف حضيض هم رفتيم.

حالا ميخواهيم جبران كنيم. حالا حكومت، حكومتى است لايق، با كفايت؛ ملت، ملتى است بيدار؛ نخبگان، نخبگانى هستند ميدان دار و صحنه گردان؛ حالا ميخواهيم جبران كنيم. خوب، يك وقت سند چشم انداز را به عنوان يك سند شناسنامه ى افتخار در جيب ميگذاريم و گاهى به سر و دست ميگيريم؛ يك وقت هست نه، سند چشم انداز را به عنوان يك دستورالعمل به حساب مى آوريم و براى جزء جزء آن، راهكار پيدا ميكنيم. اگر ما بخواهيم الهام بخش باشيم، در منطقه مرجع علمى باشيم، اين راهكار دارد. راهكارش را در سند چشم انداز ما نبايد معين كنيم، مسؤولان در منطقه ى اجرا بايد اينها را مشخص كنند؛ اصرار ما اين است. ما ميخواهيم اين كار در زمينه ى مسايل علم و پژوهش به صورت درست، به صورت خوب و كامل انجام بگيرد. علت اين اهتمام و اين انگيزش اين است.(1)

ص: 329


1- . همان.

پيشرفت علم به همراه معنويت

فاصله ى ما را با دنيا از لحاظ علمى در طول دهها سال گذشته، كه سالهاى رشد دانش در عالم بود، افزايش دادند؛ اما به فضل الهى ما اين فاصله را كم خواهيم كرد و به علم هم اكتفا نميكنيم؛ معنويت، اخلاق، سازندگى خود؛ اين را ما بايد به عنوان يك وظيفه براى خودمان بدانيم.(1)

مخاطبِ اصلى توصيه به اعتماد به نفس

مخاطبِ اصلى و اولى شماييد. آنى كه ما به شدت نيازمند اعتماد به نفس او هستيم، قشر جوان ماست؛ به خصوص قشر جوان اهل علم و فرزانه و بالقوه اداره كننده ى بخشى از آينده ى اين كشور؛ چه اداره كننده ى علمى، چه اداره كننده ى سياسى، چه اداره كننده ى عملى و اجرايى.(2)

الگوى توسعه ى بومى

من در يكى دو تا ديدار دانشجويىِ سفرهاى سال گذشته در مشهد و سمنان، راجع به مسأله ى الگوى توسعه صحبت كردم؛ الگوى توسعه ى ايرانى، الگوى توسعه ى بومى، كه ما براى توسعه ى كشور به سراغ نظريات دانشمندان اروپايى نرويم. نميگويم از علم آنها استفاده نكنيم؛ اما نسخه ى آنها مال خودشان. علم آنها را ياد بگيريم؛ اما نسخه ى بيمارىِ خودمان را خودمان بنويسيم، تا مورد اعتماد خودمان باشد، تا بتوانيم به آن تكيه كنيم، اطمينان كنيم.

حالا اگر اعتماد به نفس نباشد، ميگوييم آقا مگر ما ميتوانيم؟ اين همه ديگران تجربه كردند، ما حالا چه بالاتر از آنها ميخواهيم بياوريم؟ اين، نبود اعتماد به نفس است؛ كه الان هم متأسفانه بعضيها ميگويند! بعضى از تحصيل كردههاى ما همين را ميگويند.(3)

پيشرفت علم در كنار پيشرفتهاى ديگر

شما نخبگان در اين پيشرفت بايد سهم متناسب با نخبگى را ايفا كنيد. همه ى ميدانها هم مشمول اين حرف است. بنده از آن آدمهاى خشكى كه بگويم حالا ما شعر ميخواهيم چه كار كنيم، هنر ميخواهيم چه كار كنيم، حالا فعلاً علم را راه بيندازيم، نيستم. با اينكه

ص: 330


1- . در اجتماع بزرگ مردم يزد، 1386/10/12.
2- . در ديدار دانشجويان دانشگاههاى استان يزد، 1386/10/13.
3- . همان.

علم به نظر من در درجه ى اول اهميت قرار دارد در پيشرفت كشور، كه بارها هم به جوانهاى دانشجو و ديگران - اساتيد و غيره - گفته ام؛ در عين حال معتقدم همه چيز با هم؛ علم، دين، هنر، ذوق، صنعت، سازندگيهاى گوناگون، كشاورزى، خدمات، روابط خارجى؛ اينها همه يك مجموعه است و بايد با هم پيش برود؛ هر كدامى هم به نحوى پيش خواهد رفت.(1)

نكات مربوط به تحول عميق در آموزش و پرورش

من سال گذشته در همين ديدار با معلمين در تهران، مسأله ى تحول عميق در آموزش و پرورش را مطرح كردم. اين تحول عميق يعنى چه؟ بارها گفته ام كه ما از ياد گرفتن از غربيها و غير غربيها و بيگانه ها خجالت نميكشيم، امتناع نميكنيم. اينى كه ما يك روش ادارى را، يك روش آموزشى را، يك دانش را، يك اختراع را از كشورهاى ديگر ياد بگيريم، هيچ خجالت نميكشيم، كوتاه هم نمى آييم، دنبالش هم ميرويم؛ شاگردى ميكنيم. منتها دو نكته اينجا وجود دارد در كنارِ اين شاگردى كردن، كه اين دو نكته را متأسفانه در دوران استحاله ى فرهنگى - يعنى دوران پهلوى، كه دوران پهلوى، دوران استحاله ى فرهنگى كشور ماست - رعايت نكردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز كردند؛ هر كس آمد، هر چه دادند، اينها گرفتند.

يكى از اين دو نكته اين است كه ما آنچه را كه ميگيريم، ارزيابى كنيم، ببينيم به درد ما ميخورد يا نه. اگر صددرصد به درد ما ميخورد، صددرصد قبول كنيم؛ اگر صددرصد به درد ما نميخورد و مضر است، صددرصد رد ميكنيم. اگر بين اين دوتاست، به همان اندازه اى كه به درد ميخورد، قبول كنيم، مابقى اش را رد كنيم. اين نكته ى اول.

من مثال زدم و گفتم فرق است بين آن كسى كه يك جسمى، يك ميوه اى، يك غذايى، يك دارويى را ميبيند، ميشناسد، ميخواهد با دست خود، با ميل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد؛ با آن آدمى كه دست و پايش را ميگيرند و يك چيزى را با آمپول در بدن او تزريق ميكنند. اينها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نبايد تزريق كنند؛ ما بايد انتخاب كنيم. اين يك نكته كه مورد غفلت قرار گرفت. هر چه آوردند، مثل آدمهايى كه بى حس و حال و بى هوش افتاده اند و همين طور چيزى را يا در جسمشان فرو ميكنند يا از دهانشان به حلقشان ميريزند، نباشيم. ما در دوران استحاله ى فرهنگى منتظر مانديم كه بريزند به حلقمان.

ص: 331


1- . در ديدار نخبگان استان يزد، 1386/10/15.

نكته ى دوم اينكه بالاخره اين ماجراى «شاگرد، استادى» تا ابد نبايد طول بكشد. بله، ما حاضريم شاگردى كنيم پيش كسى كه بلد است آن چيزى را كه ما بلد نيستيم؛ اما ديگر تا ابد كه نبايد انسان شاگرد بماند. ما بايد خودمان استاد بشويم. اين دو نكته مورد توجه قرار نگرفت.(1)

استفاده از خبره ها

مسأله ى ديگر، مسأله ى تربيت معلم و آموزشگرِ آموزشگاههاى آموزش و پرورش است، كه خيلى مهم است. اينجا هم من معتقدم - البته امروز خوشبختانه وزارت آموزش و پرورش ظرفيت خوبى در تربيت معلم دارد، كه از اين ظرفيت بايد حداكثر استفاده را كرد - كه از ظرفيتهاى دانشگاهى هم استفاده شود. در را به بيرون نبنديد؛ از همه ى ظرفيتها استفاده شود.

گاهى ممكن است يك كسى مدرك دانشگاهى هم نداشته باشد، اما خبره باشد در يك رشته اى، در يك كارى. ما در مشهد تعدادى از اين اهل ادب و شعر را داشتيم كه هيچ تحصيلات دانشگاهى - بلكه بعضى شان پايين تر از دانشگاهى - نداشتند، اما استاد بودند؛ ناصرخسروشناس، مسعود سعد سلمان شناس، سعدى شناس، حافظشناس، صائب شناس، بهتر از خيلى از اساتيدى كه در دانشگاه تحصيل كردند در رشته ى ادبيات! عين همين مطلب در بخشى از دانشهاى ديگر ممكن است وجود داشته باشد كه از اينها نبايد خود را محروم كرد.(2)

گستره ى آموزش و پرورش

همچنانى كه من متقابلاً از آن طرف ميخواهم بگويم آموزش و پرورش مسؤول تحويل دادنِ آدمهاى درس خوانده و كارآمد در همه ى سطوح است، اشتباه است اگر خيال كنيم آموزش و پرورش لزوماً مقدمه ى دانشگاه است؛ نه. بعضى دنيا و آخرت خودشان را به راه يافتن به دانشگاه وصل كرده اند. شنيده ايد، جوانى كه در كنكور رد شده، فرض كنيد بلايى سر خودش آورده، يا افسردگى پيدا كرده، يا پدر و مادرش توسرى بهش زده اند! نه آقا! دانشگاه راه رشد علمى و راه رشد تحقيق است، بسيار خوب؛ اين براى كشور لازم است.

ص: 332


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.
2- . همان.

شما ميدانيد من مروج گسترش و عمق دانش هستم و بر اين معنا اصرار دارم؛ اما اين معنايش اين نيست كه ما فروشنده ى خوب نميخواهيم، راننده ى خوب نميخواهيم، كاسب خوب نميخواهيم، تكنسين خوب نميخواهيم. در همه ى سطوح كشور از زن و مرد كه لزوماً لازم نيست دانشگاه بروند؛ اما به تعليمات آموزش و پرورش نيازمندند.

پس آموزش و پرورش اين جور نيست كه فقط مقدمه اى باشد و نيم خورده اى براى دانشگاه درست كند؛ نه. دانشگاه هم خيلى خوب است؛ دانشگاه هم لازم است؛ اما دايره ى آموزش و پرورش خيلى وسيع تر از دانشگاه است. همت شما بايد اين باشد كه در آموزش و پرورش كسانى را تربيت كنيد كه اينها به حد لازمى از فرزانگى و دانايى و معلومات دست پيدا كنند كه در هر جايى كه انسانى مشغول كار هست، از اين حد از دانش و فرزانگى برخوردار باشد. حالا بعضيها استعداد دارند، شوق دارند، ميروند دانشگاه؛ بعضيها نه، يا شوقش را ندارند، يا استعدادش را ندارند، نميروند.(1)

طرح ريشه كنى بى سوادى

يك مسأله هم مسأله ى سوادآموزى است كه بالاخره ما اين غائله ى بى سوادى را بايستى جمع كنيم از كشور. اولاً ديده ميشود كه در برخى از مناطق كشور بچه هاى در سنين ورود به تعليم - بچه هاى واجب التعليم - به مدارس نميروند، كه اين خيلى چيز خطرناكى است؛ بسيار چيز بدى است. بايد ترتيبى داده شود كه گذراندن دوره ى ابتدايى براى همه الزامى شود. داشتن گواهينامه ى دوره ى ابتدايى - حداقل - يك چيز واجب و لازم شمرده شود مثل شناسنامه، مثل گواهى رانندگى؛ همه بايد اين را داشته باشند.

اين خيلى نكته ى مهمى است كه به آن بى توجهى ميشود. اين بى توجهيها هم بعضى اوقات موجب سوءاستفادههايى در بعضى از نقاط كشور شده. بچه ها بايد در كانال آموزش و پرورش بيايند و اين دوره را بايد در اينجا بگذرانند. بعد هر كار كنند، جداست؛ اما اين دوره بايد الزامى شود.

بايد واقعاً مجموعه ى آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزى بنشينند و يك حدى را معين كنند. حالا فرض كنيم مثلاً افراد زير سنين پنجاه سال، پنجاه وپنج سال يا شصت سال، اينها را يك مدتى معين كنند، بگويند تا فلان مدت - پنج سال مثلاً - مطلقاً همه بايد در سراسر كشور باسواد بشوند. حالا آنهايى كه بالاتر از اين سنين هستند، با الزامات و اهتمام كمترى به آنها پرداخته شود، نه اينكه به كلى رها شوند؛ اما مجموعه ى كسانى كه در سنين زير پنجاه يا زير پنجاه وپنج سال هستند، از زن و مرد، حتماً باسواد شوند، تا ما

ص: 333


1- . همان.

ديگر در كشور بى سواد به اين معنا نداشته باشيم.(1)

توصيه به جديت اهل دانش

من به جوانهاى كشور چند سال قبل از اين گفتم آينده ى كشور مال شماست، برويد دنبال علم، دنبال نوآورى علمى. و جوانهاى دانشگاهىِ ما پاسخ مثبت دادند؛ اساتيد مجرب ما در اين ميدان با حضور خود، با جديت خود، كار را پيش بردند. امروز كه نگاه ميكنيم، ميبينيم نسبت به ده سال، پانزده سالِ قبل از اين، پيشرفت علمى كشور بسيار چشم نواز و چشم گير است؛ بعد از اين هم همين خواهد بود.(2)

اميد به رسيدن به جايگاه شايسته ى ايران

همه ى نشانه ها مژده ى اميد به ما ميدهند؛ مژده ى پيشرفت ميدهند؛ در همه ى بخشها. و اميدواريم كه ان شاءاللَّه اين مژده ها در كمتر از يك نسل، تحقق پيدا كند و جوانان ما آن روزى را كه ايران اسلامى در جايگاه شايسته ى خود قرار دارد، ببينند. آن روزى كه ملتهاى دنيا، دانشمندان و انديشمندان عالم احساس كنند به ايران، به زبان ايران، به فرهنگ ايران نياز دارند، براى اينكه گامهاى نويى را در مسايل علمى بردارند، اين روز شدنى است؛ امكان پذير است. همچنانى كه امروز براى فرا گرفتن بسيارى از فنون مورد نياز بشرى، انسان احتياج دارد زبان فلان كشور و فلان ملت را فرا بگيرد؛ آن روز مردم دنيا احساس كنند كه نياز دارند زبان شما را بياموزند؛ فرهنگ شما را بياموزند.

آن روز خواهد آمد و شدنى است. اگر ما همت كنيم و همين تلاشى كه امروز مشاهده ميشود، و همين انگيزه يى كه امروز بحمداللَّه دلهاى جوانان ما، انديشمندان ما، مردم ما مالامال از آن هست، ان شاءاللَّه ادامه پيدا كند - كه پيدا هم خواهد كرد - آن روز خيلى دور نخواهد بود.(3)

ضرورت تداوم جهش علمى سالهاى اخير

در اين سالهاى اخير كه مسأله ى توليد علم و نهضت توليد علم، نهضت نرم افزارى، بازگشت به خود، اهتمام به تحقيق در دانشگاهها مطرح شده، يك حالت جهشى در اين

ص: 334


1- . همان.
2- . در ديدار مردم شهرستان كازرون، 1387/2/16.
3- . در ديدار صدها تن از نخبگان و فرهيختگان استان فارس، 1387/2/17.

حركت به وجود آمده است؛ در بخشى از مسايل علمى و كارهاى علمى و فناورى كه نمونه هايش را داريد مشاهده ميكنيد، در زمينه ى دانشهاى پزشكى، در زمينه ى دانشهاى نو، در زمينه ى مسايل هسته اى، در زمينه ى نانو و غير اينها كارهاى مهمى در دانشگاههاى ما انجام گرفته است، كه در گذشته تصور نميشد كه ما بتوانيم؛ محقق ما، استاد ما، دانشجوى ما، جوان ما بتوانند به اين نقاط دست پيدا كنند و اين جهش را پيدا كنند؛ اما امروز پيدا شده.

آنچه مهم است، اين است كه اين جهش بايد ادامه پيدا كند. ما در زمينه ى مسايل علمى دچار عقب ماندگى مزمن هستيم. آنچه كه اهميت دارد - كه من حالا بعد هم عرض خواهم كرد - مسأله ى ادامه ى حركت سريع است. ما بايد اين سرعت و اين شتابى را كه در حركت علمى ما وجود دارد، سالها ادامه بدهيم؛ هيچ جايز نيست كه ما اندكى توقف كنيم؛ زيرا عقب ماندگى ما از دنياى پيشرفته ى از لحاظ علمى، عقب ماندگى زياد و قابل توجهى است؛ اين را ميدانيم، اين را ميفهميم و از او رنج ميبريم.

علت هم اين است كه ملت ما يك ملت داراى هوشِ زير متوسط نيست كه بگويد حالا حقم است. ملت ما ملتى است كه داراى هوش بالاى متوسط جهانى است؛ اين حرفى است كه ثابت شده؛ همه ميگويند. خيليها ذكر ميكنند، ميگويند، آثارش هم مشاهده ميشود. سابقه ى علمى ما و تاريخ علمى ما هم همين را تأييد ميكند. اين ملت، آن هم در اين نقطه ى حساس از كره ى زمين، از لحاظ علمى دچار اين عقب ماندگى و فقرى كه بر او تحميل كرده اند باشد، غير قابل تحمل است.

ما خدا را شكر ميكنيم كه چشم ما را به اين عقب افتادگى باز كرد؛ به ما تفهيم شد كه ما دچار اين فقر هستيم و خدا را شكر ميكنيم كه اين همت، اين شوق، اين اميد در مجموعه ى ما به وجود آمد كه ميتوانيم اين عقب ماندگى را برطرف كنيم. بنابراين، اين شتابى كه وجود دارد، اين جهشى كه وجود دارد، بايد سالها ادامه پيدا كند.(1)

تنهايى و مظلوميت ما در اين حركت علمى

من البته قانع نيستم. نه اينكه تصور كنيد بنده حالا خيال ميكنم ما به مقصود رسيده ايم؛ نه، خيلى كار دارد تا اين عقب ماندگى تاريخى و طولانى جبران بشود؛ به خصوص كه ما تنها هستيم؛ ما تنها هستيم! كسى از نظام اسلامى و انديشه ى اسلامى حمايت نميكند. اين چينيها - كه الان شما مشاهده كرديد و در جريان المپيك در پكن، يك گوشه اى از تواناييهاى فنى چينيها نشان داده شد و در واقع رو شد - خيلى

ص: 335


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.

پيشرفتهاى خوبى دارند از لحاظ علمى؛ اما توجه داشته باشيد، اينها در سال 1948 - كه چين جديد و چين كمونيست در آن سال تشكيل شده - هيچ چيز نداشتند! وليكن شوروى - يك حكومت باسابقه تر از لحاظ ايدئولوژى، و با سابقه ى بسيار بيشتر از لحاظ پيشرفتهاى علمى و فنى - هر چه داشت در اختيار چين قرار داد؛ زمان استالين هم بود. وجود يك كشور عظيم مثل چين - البته آن وقت جمعيتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره كشور بزرگ، پهناور و پرجمعيتى بود - در كنار كشور بزرگ شوروى و در قلب آسيا، براى شوروى كمونيستىِ آن روز خيلى باارزش بود. هر چه داشتند، در اختيار چينيها گذاشتند؛ حتّى انرژى هسته اى را.

انرژى هسته اى را جوانهاى ما خودشان به دست آوردند. چينيها انرژى هسته اى را مثل يك هديه اى از روسها گرفتند؛ كمااينكه به كره ى شمالى هم دادند؛ هم چينيها دادند، هم روسها دادند. ببينيد پيشرفتهاى كشورهايى مثل چين، به بركت حمايتهاى فوق العاده و استثنايى كشورهاى ديگر بود. هند هم همين جور است؛ البته از جهات ديگرى.

آن وقتى كه بين روسيه و چين اختلاف به وجود آمد - ميدانيد ديگر، تا چند ده سال متمادى بعد از دوره ى استالين، بين اين دو كشور بزرگ كمونيستى اختلاف شديد و عميقى بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شايد هم يك خرده تندتر - اين اختلاف موجب شد كه روسها آمدند به كمك هنديها كه همسايه ى چين بود؛ چينيها هم رفتند به كمك پاكستان كه رقيب هند بود! يعنى عوامل سياسى در يارگيريها تأثير گذاشت. آن وقت چينيها انرژى هسته اى را دادند به پاكستان؛ روسها هم انرژى هسته اى و بسيارى از پيشرفتها را دادند به هند. يعنى هم هند، هم پاكستان، دستاوردهايشان را از ديگران گرفتند.

من هر چه نگاه ميكنم، ميبينم هيچ كشورى از اين كشورهايى كه در زمينه هاى مختلف چنين پيشرفتهايى پيدا كرده اند، مثل كشور ما نيست! ما مظلومانه، تنها و در بين اين همه دشمنيها - در حالى كه هم شرقِ كمونيستى و هم غربِ سرمايه دارى با ما به جد دشمن بودند؛ اروپا هم كه مايل بود يك نقش مثلاً ميانه اى ايفا كند، هيچ گونه كمكى به ما نكرد، بلكه ضربه هم زد - اين جوانهاى باهوش و زيرك و احياناً بسيار زبل از ميان ملت ما، توانستند اين نهالها را رشد بدهند و به ثمر برسانند. كارهاى بزرگى شده؛ اين خيلى اميدبخش است.

در آينده هم ميتوانيد اين كارها را انجام بدهيد. لذا من نگاهم به آينده، نگاه خيلى خوبى است. اگرچه وضع كنونى را قابل تحسين ميدانم، اما به هيچ وجه قناعت به اين وضع را مجاز نميشمارم، براى هيچ كس؛ نه براى دولتيها، نه براى خود شما جوانها، نه

ص: 336

براى اساتيدتان. ما هنوز خيلى بايد راه برويم؛ خيلى بايد حركت كنيم. فاصله ى ما هنوز با آن قله ها - حتّى، برخى پايين تر از قله ها - زياد است. بايد اين فاصله ها را طى كنيم.(1)

توليد ثروت از دانش؛ نه از تخليه ى گنجينه

البته اينها ثروت و پول لازم دارد؛ پول را هم از همين راه بايد به دست بياوريم. دوستان اشاره كردند - اغلب اين نكاتى كه دوستان گفتند، نكات درستى است؛ در محاسبات ما و در يادداشتهايى كه به ما دادند، همه ى اين نكات وجود دارد - ثروت را از همين راه بايد به دست بياوريم. آن روزى كه ما بتوانيم درآمد كشور را از راه دانشمان به دست بياوريم و درِ چاههاى نفت را پلمب كنيم، آن روز براى ما روز خوبى است. امروز ما داريم از ذخايرمان مى خوريم. بيشتر بودجه ى كشور از نفت است. نفت ذخيره ى ماست. گنجينه مان را داريم تخليه ميكنيم؛ از روى ناچارى.

بايد روزى برسد كه بتوانيم از دانش خود نان بخوريم و اين ملت بتواند از دانش خود ثروت توليد كند. آن وقت خودِ آن ثروت به پيشرفت دانش كمك خواهد كرد. يك هم افزايى پى در پى دارند؛ علم به ثروت كمك ميكند، ثروت به علم كمك ميكند؛ دايماً هم افزايى به وجود مى آيد. ما بايد دنبال اين روز باشيم. البته جهت گيريها، بايد جهت گيريهاى درست و معنوى و الهى باشد.(2)

نيت خدمت در فعاليتهاى علمى و تحصيلى

افتخار خدمت به كشور از راه علم را شماها خيلى قدر بدانيد. خدمت به كشور از راههاى مختلفى ممكن است؛ يكى از بهترين راههايش خدمت به كشور از راه علم است. خب، سياستمدارها هم خدمت به كشور ميكنند؛ مجاهدان راه خدا و رزم آوران ميدانهاى جنگ هم خدمت به كشور ميكنند، تجار و بازرگانان و بقيه هم خدمت به كشور ميكنند، صنعتگران هم خدمت به كشور ميكنند؛ اما يكى از راههاى برجسته ى خدمت به كشور، از راه علم است؛ به همين دلايلى كه قبلاً عرض شد كه علم مايه ى اقتدار ملى، مايه ى قدرت كشور، مايه ى ثروت كشور و مايه ى سربلندى هر كشورى است.

شما در درس خواندن و در حايز شدن رتبه هاى بالاى علمى، اگر اين نيت را بكنيد، كارتان ميشود عبادت. يعنى كار انسان - يك كار واحد - با دو نيت مغاير، دو حالت گوناگون پيدا ميكند: گاهى همان كار ميشود عبادت، گاهى همان كار ميشود معصيت.

ص: 337


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.
2- . همان.

... شما اگر چنانچه اين تحصيل را، اين تلاش علمى را، اين سعى براى به دست آوردن رتبه هاى نخبگى را، براى خدمت به مردم و براى خدمت به كشور و براى سربلندى نظام اسلامى انجام بدهيد، بلاشك يكى از حسنات شما خواهد بود.(1)

رسيدن به عزت علمى با هدف مرجعيت علمى

عرض كرديم كه كشور بايد به عزت علمى برسد. هدف هم بايد مرجعيت علمى باشد در دنيا؛ همين طور كه بارها عرض كرده ايم. يعنى همين طور كه شما امروز ناچاريد براى علم و دستيابى به محصولات علمى به دانشمندانى، به كتابهايى مراجعه كنيد كه مربوط به كشورهاى ديگرند، بايد به آنجا برسيم كه جوينده ى دانش، طالب علم، مجبور باشد بيايد سراغ شما، سراغ كتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را ياد بگيرد تا بتواند از دانش شما استفاده كند. هدف بايد اين باشد.

اين يك آرزوى خام هم نيست. اين چيزى است كه عملى است. اينجايى هم كه ما امروز از لحاظ علمى و فناورى قرار داريم، اين هم يك روزى جزو آرزوهاى خام به حساب مى آمد.(2)

ضرورت تهيه ى نقشه ى جامع علمى كشور

اينكه يك روزى كشور ما و ملت ما كاروان دانش را آنچنان پيش ببرد كه بتواند در دنيا مرجع علمى باشد، چيز ممكنى است. البته مقدماتى دارد، كه اين مقدمات بايستى طى شود و اين مقدمات شروع هم شده. يكى از اين مقدمات، همين خودآگاهى ماست كه احساس كنيم كه «بايد»؛ و احساس كنيم كه «ميتوانيم».

يكى ديگر از مقدمات، تهيه ى نقشه ى علمى جامع كشور است كه كشور از لحاظ تحصيل علم و طلب علوم مختلف دچار سردرگمى نباشد. اين كار خوشبختانه انجام گرفته. همين دوستان و محققين و برجستگان، برخاسته ى از دانشگاهها و از اين دانشگاه، توانسته اند نقشه ى جامع علمى را تهيه و فراهم كنند، كه در شرف نهايى شدن است و اين يك گام بسيار بلند در راه پيشرفت علم در كشور است.

البته بعد از آنكه نقشه ى جامع علمى تهيه و فراهم شد، كارهاى ديگرى هم بايستى انجام بگيرد؛ از جمله: ايجاد نظام مهندسى اين نقشه، تبديل نقشه ى جامع علمى به صدها

ص: 338


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.

پروژه ى علمى، و سپردن اين پروژه ها به پيمانكاران امينى كه عبارتند از همين دانشگاهها و اساتيد و مراكز تحقيقاتى دانشگاهها. بعد، ايجاد شبكه ى نظارت بر اين پيشرفت علمى؛ حسن اجرا؛ و درگير كردن استاد، دانشجو، محقق - كه حالا دانشجويان پرسيدند در زمينه ى پيشرفت علمى، تكليف ما چيست - اينها حتماً بايد در اين طرح مهندسى نقشه ى جامع علمى ديده شود. هر تك تك دانشجو ميتواند نقش ايفا كند؛ هر مركزى از مراكز تحقيقاتى، هر كارگاه آموزشى ميتواند نقش ايفا كند و اساتيد هم ميتوانند.

بنابراين، يك كار چند ساله است. اين كار چند ساله با شدت، با حدت، با پيگيرى تمام، با اميد بايستى دنبال شود و ان شاءاللَّه به نتايجى خواهد رسيد. يقيناً روزى خواهد رسيد كه شما ببينيد مرجعيت علمى يافتن دانشگاههاى ايران و دانشمندان ايران چيز دور از دسترسى نيست؛ خيلى نزديك به شماست. شما جوانها يقيناً اين را خواهيد ديد؛ من ترديدى ندارم.

اين مربوط به جريان اول؛ دانشگاهها و دانشجويى و انتظار از دانشجو كه البته نقش اساتيد در اين جريان اول نقش بسيار تعيين كننده و مهم و حساسى است.(1)

نگاه به علم و فناورى در برنامه ى پنجم توسعه

جناب آقاى دكتر احمدى نژاد

رياست محترم جمهورى اسلامى ايران

با سلام و تحيت

پيش روى بودن دومين پنج سال از سند چشم انداز دوره ى بيست ساله ى كشور و ابلاغ بعضى از سياستهاى كلى اصولى مانند سياستهاى كلى اصل 44 از يك طرف و بعضى تحولات جهانى از طرف ديگر، اقتضا ميكند كه هرچه زودتر قانون برنامه ى پنج ساله ى پنجم كشور با جهت گيرى دستيابى به اهداف مرحله اى متناسب با سند چشم انداز بيست ساله تهيه گردد. اينك سياستهاى كلى برنامه ى پنجم كه بايد مبناى تهيه و تدوين قانون برنامه ى پنج ساله ى پنجم توسعه ى جمهورى اسلامى ايران باشد، ابلاغ ميگردد.

مشاركت جدى انديشه وران حوزه و دانشگاه در تبيين مقوله ى عدالت و اقتضائات آن، نقشى تعيين كننده در اين امر دارد. لازم ميدانم از مجمع محترم تشخيص مصلحت نظام و هيأت محترم دولت و دبيرخانه ى مجمع و نيز كارشناسان فعال و همكار با اين

ص: 339


1- . همان.

مجموعه ها كه در تنظيم پيشنهادهاى مربوط به سياستهاى كلى برنامه ى پنجم نقش آفرينى كرده اند، صميمانه سپاسگزارى نمايم.

...

سياستهاى كلى برنامه ى پنجم توسعه ى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جمهورى اسلامى ايران

...

- امور فرهنگى

* استفاده ى بهينه از فناوريهاى اطلاعاتى و ارتباطى براى تحقق اهداف فرهنگى نظام.

- امور علمى و فناورى

* تحول در نظام آموزش عالى و پژوهش در موارد زير:

* افزايش بودجه ى تحقيق و پژوهش به 3 درصد توليد ناخالص داخلى تا پايان برنامه ى پنجم و افزايش ورود دانش آموختگان دوره ى كارشناسى به دوره هاى تحصيلات تكميلى به 20 درصد.

* دستيابى به جايگاه دوم علمى و فناورى در منطقه و تثبيت آن در برنامه ى پنجم.

* ارتباط مؤثر بين دانشگاهها و مراكز پژوهشى با صنعت و بخشهاى مربوط جامعه.

* توانمندسازى بخش غيردولتى براى مشاركت در توليد علم و فناورى.

* دستيابى به فناوريهاى پيشرفته ى مورد نياز.

* تحول در نظام آموزش و پرورش با هدف ارتقاى كيفى آن بر اساس نيازها و اولويتهاى كشور در سه حوزه ى دانش، مهارت و تربيت و نيز افزايش سلامت روحى و جسمى دانش آموزان.

* تحول و ارتقاى علوم انسانى با: تقويت جايگاه و منزلت اين علوم، جذب افراد مستعد و باانگيزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامه ها و روشهاى آموزشى، ارتقاى كمى و كيفى مراكز و فعاليتهاى پژوهشى و ترويج نظريه پردازى، نقد و آزادانديشى.

* گسترش حمايتهاى هدفمند مادى و معنوى از نخبگان و نوآوران علمى و فناورى از طريق: ارتقاى منزلت اجتماعى، ارتقاى سطح علمى و مهارتى، رفع دغدغه ى خطرپذيرى مالى در مراحل پژوهشى و آزمايشى نوآوريها، كمك به تجارى سازى دستاوردهاى آنان.

* تكميل و اجراى نقشه ى جامع علمى كشور.

- امور اجتماعى

* تقويت هويت ملى جوانان متناسب با آرمانهاى انقلاب اسلامى، فراهم كردن

ص: 340

محيط رشد فكرى و علمى و تلاش در جهت رفع دغدغه هاى شغلى، ازدواج، مسكن و آسيبهاى اجتماعى آنان، توجه به مقتضيات دوره ى جوانى و نيازها و تواناييهاى آنان.

* تأكيد بر راهبرد توسعه ى صادرات به ويژه در بخش خدمات با فناورى بالا به نحوى كه كسرى تراز بازرگانى بدون نفت كاهش يافته و توازن در تجارت خدمات ايجاد گردد.

* گسترش همه جانبه ى همكارى با كشورهاى منطقه ى جنوب غربى آسيا در تجارت، سرمايه گذارى و فناورى.

* ايجاد سامانه ى يكپارچه ى نرم افزارى اطلاعاتى، ارتقاى سطح حفاظت از اطلاعات رايانه اى، توسعه ى علوم و فناوريهاى مرتبط با حفظ امنيت سامانه هاى اطلاعاتى و ارتباطى به منظور صيانت از فضاى تبادل اطلاعات، تقويت فنى براى مقابله با تخلفات در فضاهاى رايانه اى و صيانت از حريم فردى و عمومى.

* كسب دانش و فناوريهاى نو و نرم افزارهاى پيشرفته ى دفاعى و نوسازى و بازسازى صنايع دفاعى، افزايش ضريب خودكفايى با توسعه ى تحقيقات و بهره مندى از همه ى ظرفيتهاى صنعتى كشور.(1)

ضرورت تحول در نظام آموزشى

در مسأله ى آموزش و پرورش، آنچه كه من بر او تأكيد و اصرار ميكنم، در درجه ى اول عبارت است از طرح تحول در نظام آموزش و پرورش؛ همين مطلبى كه وزير محترم هم به آن اشاره كردند، ما هم بارها در گذشته تأكيد كرديم. نظام آموزش و پرورش ما يك نظام تقليدى و كهنه است؛ دو تا خصوصيت بد در او هست.

اولاً، از روز اولى كه نظام آموزش و پرورش را در دوران سياه پهلوى و اندكى پيش از آن بر كشور حاكم كردند، نيازها و سنتهاى كشور را در نظر نگرفتند. پايه ى سنتهاى كشور بايد باشد، از تجربيات ديگران هم بايد حداكثرِ استفاده بشود. نه اينكه ما بياييم الگويى را كه در فلان كشور غربى با اقتضائات خودش - با همه ى خطاهايى كه ممكن است داشته باشد - به كار گرفته شده، او را عيناً اينجا بياوريم. متأسفانه اين كار را كردند. تقليدى محض بود؛ اين يك.

دوم اينكه همان هم كهنه است. خودِ آن كسانى كه يك روزى مرجع تقليد مسؤولان وابسته ى كشورِ ما قرار گرفتند، امروز از اين روشها عبور كرده اند و روشهاى تازه ترى را

ص: 341


1- . ابلاغ سياست هاى كلى برنامه ى پنجم توسعه توسط رهبر معظم انقلاب، 1387/10/21.

آورده اند؛ اما ما چسبيده ايم به همان روشهاى قديم! تحول لازم است.(1)

تهيه ى مدل علمى پيشرفت

[مختصات پيشرفت] با اين حرفها تمام نميشود: بايد دقت كرد، بايد تعقيب كرد، بايد تحقيق كرد. صاحبان فكر در دانشگاهها بنشينند و روى اين مسايل مطالعه كنند؛ تبيين علمى بشود؛ مدل سازى علمى بشود تا بتوانيم اين را به برنامه تبديل كنيم و بيندازيم در ميدان اجرا تا در پايان ده سال، ملت احساس كنند كه پيشرفت حقيقى پيدا كردند.

يكى از الزامات ما اين است: هر الگوى پيشرفتى بايستى تضمين كننده ى استقلال كشور باشد؛ اين بايد به عنوان يك شاخص به حساب بيايد. هر الگويى از الگوهاى طراحى شونده ى براى پيشرفت كه كشور را وابسته كند، ذليل كند و دنباله رو كشورهاى مقتدر و داراى قدرت سياسى و نظامى و اقتصادى بكند، مردود است. يعنى استقلال، يكى از الزامات حتمىِ مدل پيشرفت در دهه ى پيشرفت و توسعه است. پيشرفت ظاهرى - با وابسته شدن در سياست و اقتصاد و غيره - پيشرفت محسوب نميشود.

امروز هستند كشورهايى - به خصوص در آسيا - كه از لحاظ فناورى، از لحاظ دانش، از لحاظ مصنوعات، پيشرفتهاى ظاهرى دارند؛ خيلى از جاهاى دنيا را هم تصرف كرده اند؛ اما وابسته اند، وابسته اند. ملت و به تبع آنها دولت، از خودشان هيچ نقشى ندارند؛ نه در سياستهاى جهانى، نه در سياستهاى اقتصادى عالم و نه در طراحيهاى مهمى كه در عرصه ى بين المللى مورد توجه است. دنباله رواند؛ غالباً هم دنباله رو امريكا. اين پيشرفت نيست و ارزشى ندارد.(2)

ضرورت تهيه ى مدل بومى پيشرفت توسط عناصر دانشگاهى

پيشرفت در كشور ما - با شرايط تاريخى ما، با شرايط جغرافيايى ما، با اوضاع سرزمينى ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با ميراث ما - الگوى ويژه ى خود را دارد؛ بايد جستجو كنيم و آن الگو را پيدا كنيم. آن الگو ما را به پيشرفت خواهد رساند؛ نسخه هاى ديگر به درد ما نميخورد؛ چه نسخه ى پيشرفت امريكايى، چه نسخه ى پيشرفت اروپايى از نوع اروپاى غربى، چه نسخه ى پيشرفت اروپايى از نوع اروپاى شمالى - كشورهاى اسكانديناوى، كه آنها يك نوع ديگرى هستند - هيچ كدام از اينها،

ص: 342


1- . در ديدار جمعى از معلمان، پرستاران و كارگران، 1388/2/9.
2- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.

براى پيشرفت كشور ما نميتواند مدل مطلوب باشد. ما بايد دنبال مدل بومى خودمان بگرديم. هنر ما اين خواهد بود كه بتوانيم مدل بومى پيشرفت را متناسب با شرايط خودمان پيدا كنيم.

من اين بحث را در محيط دانشگاه دارم ميكنم؛ معنايش اين است كه اين تحقيق و اين پيگيرى و اين تفحص را شما دانشجو، شما استاد و شما عنصر دانشگاهى، با جديت بايد انجام بدهيد؛ و ان شاءاللَّه خواهيد توانست.(1)

كارآمدى تشكيلات علمى به جاى افزايش آنها

بعضى از دوستان، اينجا گفتند: سازوكارهاى كنونى دستگاههاى علمى و فرهنگى كشور، جوابگوى نياز كشور نيست. من به تجربه ميخواهم عرض بكنم، افزايش تشكيلات، كمكى به حل مشكلات نميكند. ما يك تشكيلات ديگر درست كنيم، يك مجموعه ى خبرگان دانشگاهى فرض كنيد ايجاد كنيم، اين تراكم منظمه هاى گوناگون و تشكلهاى گوناگون دولتى و ادارى براى رسيدن به اين اهداف، حقيقتاً كارساز نيست. همين تشكلهاى موجود، سازمانهاى موجود را بايد كارآمد كرد.

فرض بفرماييد خود وزارت علوم در معاونتهاى ذى ربط، در مديريتهاى كلان زيرمجموعه ى معاونتها دقت كنند، آدمهاى باسواد، كارآمد، مؤمن، انقلابى، شجاع، خوشفكر، بهره برنده ى از نيروهاى انسانى كارآمد را آنجاها بگذارند. يا شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه من مكرراً سفارش كرده ام، نوع ارتباطشان را با نخبگان آنچنان تسهيل كنند كه اين ارتباط روان بشود تا بتوانند از نظرات آنها استفاده كنند. همين مجموعه هاى موجود را بايستى تقويت كرد، تا بتوان پايه ى علم و تحقيق را در كشور پيش برد.(2)

ممانعت نخبگان از توقف حركت علمى سالهاى اخير

بر روى يك نقطه ى به خصوص هم تأكيد ميكنم در ميان كارهايى كه بايد انجام بدهيم و آن نقطه، علم است. چند سالى است كه حركت علمى در كشور آغاز شده است. نخبگان نگذارند اين حركت كند شود يا خداى ناكرده متوقف شود؛ پيش برويد. حوزه و دانشگاه در اين مورد مسؤوليت سنگينى دارند. استاد و دانشجو همه مسؤوليت دارند. راه علم را بايد دنبال كنيد. اگر ملتى نتواند در ميدان علم و پيشرفت علمى و خطشكنىِ

ص: 343


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.

علمى پيشرفت كند، كلاهش پس معركه خواهد ماند.

اگر ميبينيد كسانى آگاهانه، بى پروا در دنيا ظلمِ آشكار ميكنند، اين به پشتوانه ى علمشان هست. علم است كه براى آنها ثروت به وجود آورده است، قدرت سياسى به وجود آورده است، نفوذ در دنيا و در مناطق گوناگون عالم به وجود آورده است. كليد پيشرفت، علم است. نگذاريد حركت علمى متوقف بشود.(1)

ترسيم فعاليتهاى آينده بر اساس نيازهاى آينده

اينى كه يكى از جوانهاى عزيز گفتند: «فعاليتها بايد بر اساس نيازهاى آينده باشد، اين آينده را ترسيم كنيد، اين نيازها را تصوير كنيد»؛ يا در همين زمينه جوان عزيز ديگرى گفتند: «جهت حركتمان را خودمان معين كنيم؛ نه اينكه جهت حركتى را كه ديگران - غربيها - ترسيم كرده اند، ما تكميل كننده ى پازلهاى زندگى آينده ى آنها باشيم؛ ببينيم چه نياز داريم، آن را تأمين بكنيم»، اين حرفها حرفهاى بسيار بزرگى است؛ حرفهاى بسيار مهمى است. اينها همان چيزهايى است كه هر انسان آگاه متفكر دلسوزِ متعهدى وقتى به نگاه كلان به حركت علمى كشور نگاه ميكند، اين چيزها را درك ميكند؛ منتها درك او كافى نيست؛ اگرچه لازم است؛ بر اساس آن برنامه ريزى كردن، مهم است.(2)

همت برتر و كار بيشتر در عرصه ى علم و تحقيق

حالا همت برتر و كار بيشتر، همت مضاعف و كار مضاعف بر اين اساس بايد انجام بگيرد. عرصه هاى گوناگونى وجود دارد: عرصه ى علم و تحقيق در درجه ى اول، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى در همه ى زمينه ها، علوم تجربى، علوم انسانى در همه ى بخشهايى كه براى كشور مورد نياز است، بايستى همتشان را در تحقيق و علم افزايش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ كار را بايد متراكمتر كنند.

من عرض كردم؛ بايد جوانان ما همتشان اين باشد كه با گذشت يكى دو دهه ى ديگر، كشورشان را يك مرجع علمى براى دانشمندان جهان قرار بدهند. پس اين شد همت مضاعف و كار مضاعف در عرصه ى علم و تحقيق.(3)

ص: 344


1- . در خطبه هاى نماز عيد سعيد فطر، 1388/6/29.
2- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.
3- . در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1389/1/1.

همت و كار مضاعف در مسأله ى توليد فكر

يكى از مسايل مهم كه همت مضاعف و كار مضاعف ميطلبد، مسأله ى توليد فكر است؛ كتاب خوانى، افزايش معلومات عمومى در زمينه هاى گوناگون. اين كرسيهاى آزادانديشى كه ما عرض كرديم، پيشنهاد كرديم در دانشگاهها و در حوزه ها به راه بيفتد، ميتواند يك جريان سيال فكرىِ بسيار باارزشى را در جامعه به راه بيندازد.(1)

ضرورت تحقيقات در مسايل مربوط به صنعت

يك نكته ى ديگرى كه مهم است، مسأله ى تحقيق است؛ تحقيق و توسعه ى فناورى. امروز همه ى صنايع دنيا از جمله صنعت خودرو دانش محور است. مرتب دارند فكر ميكنند، كار ميكنند، تحقيق ميكنند، پژوهش ميكنند، براى اينكه اين را كامل تر، بى عيب تر، زيباتر، كم مصرف تر، ارزان تر از آب در بياورند. اين جز با پيشرفت علمى، جز با تأمل و دقت و تحقيق، ممكن نيست. باب تحقيق را بايستى باز گذاشت. دستگاههاى مختلف، كارخانجات صنعتى و مديران صنعتى و مديران دولتى مشرف بر صنعت، بر روى مسأله ى تحقيق بايد خيلى تلاش بكنند. اين كمك ميكند به اينكه صنعت بتواند در شرايط سخت رقابتى، خودش را حفظ كند؛ در رقابت با رقباى پيشرفته زمين نخورد. اين با تحقيق امكان پذير است.(2)

اصرار بر پيشرفت در صنعت با ابزار تحقيق

كشاورزى هم كه براى ما خيلى اهميت دارد و از نظر من يك ركن اساسىِ قوام و حيات كشور ما است، بستگى دارد به صنعت. پيشرفت كشاورزى جز با پيشرفت صنعتى ممكن نيست. يعنى من كه روى صنعت تكيه ميكنم، اين نفى بخش كشاورزى نبايد به حساب بيايد. اين در واقع تأييد و كمك پيشرفت مجموعىِ كشور است كه از جمله بخش كشاورزى هم در آن هست. اصرار دارم بر اينكه بخش صنعت پيشرفت بكند و اين پيشرفت هم با تحقيق، با به كار انداختن فكر و هوش سرشارى كه بحمداللَّه در شما جوانان عزيز هست، و سرانگشتان ماهر ايرانى، امكان پذير است.

من عرض بكنم به شما، خيلى از اين كشورهايى كه امروز در زمينه ى صنعت نام آورند و در دنيا در واقع در رديف اول قرار دارند، اطلاعات متقنى كه بنده دارم، اين

ص: 345


1- . همان.
2- . در بازديد از توانمندى هاى صنعت خودروسازى، 1389/1/9.

است كه سطح هوشى آنها از سطح هوشى متوسط كشور ما بسيار پايين تر است! منتها با پركارى و با تلاش فراوان توانسته اند پيشرفت بكنند.

هوشمندى و برخوردارى از هوش و استعداد و ظرفيت ذهنى، يكى از عوامل بسيار مهم است كه در ما هست. بايد آن عنصر و عامل دوم را كه عامل كار و تلاش پيگير و خسته نشدن است هم همراه بكنيم. بدانيد كه در آن صورت، ان شاءاللَّه كشور حركت جهشى خواهد داشت، پيشرفت جهشى خواهد كرد و كارهاى بزرگ انجام خواهد داد؛ همچنانى كه امروز در بخشهاى متعددى ما ميبينيم كه كشور ما در مجموعه ى مثلاً ده كشور اول، هشت كشور اول قرار دارد. الان اينجا در يك موردى يكى از آقايان گفتند، جزو شش كشور دنيا هستيم كه اين امكان را داريم و اين كار را ميتوانيم انجام بدهيم؛ اينها خيلى مهم است. اين كشورى است كه از صنعت و ابتكار و خلاقيت و فعاليت در دوران پيش از انقلاب فرسنگها فاصله داشته است، اميدش را هم نداشته، اعتماد به نفس را هم نداشته است، امروز به اينجا رسيده؛ اين خيلى مهم است. بنابراين، راه براى شما باز هست و استعداد جهش فراوان است. از خداوند متعال خواستاريم كه ان شاءاللَّه شماها را توفيق بدهد و كمك بكند.(1)

علم؛ يكى از دو عنصر لازم در پيشرفت مادى كشور

خوب، حالا به ماهيت قضيه نگاه كنيم. پيشرفت مادى كشور در درجه ى اول، متوقف بر دو عنصر است: يك عنصر، عنصر علم است؛ يك عنصر، عنصر توليد است. اگر علم نباشد، توليد هم صدمه ميبيند؛ كشور با علم پيش ميرود. اگر علم باشد، اما بر اساس اين علم و بر بنياد دانش، توليد تحول و تكامل و افزايش پيدا نكند، باز كشور در جا ميزند. عيب كار ما در دوران حكومت طواغيت اين بود كه نه علم داشتيم، و چون علم نبود، نه توليد متكى بر پايه ى علم و پيشرونده و رشد يابنده داشتيم. لذا دنيا وقتى وارد ميدان صنعت شد، پيش رفت؛ قاره ى آسيا كه ديرتر از اروپا وارد ميدان صنعت شده بود، پيش رفت؛ ولى ما بر اثر حكومت اين طواغيت و شرايط گوناگون، عقب مانديم.

اگر ميخواهيم جبران كنيم - كه ميخواهيم، و ملتمان حركت هم كرده است و به ميزان زيادى پيش هم رفته است - بايد به علم و توليد اهميت بدهيم؛ بايد در مراكز علم، در مراكز تحقيق، با شكلهاى نو و مدرن پيگيرى شود. چند سال است كه من روى مسأله ى علم تكيه ميكنم و الحمدللَّه چرخهاى پيشرفت علمى و توليد علم در كشور به حركت درآمده است؛ البته بايد باز هم سرعت بگيرد، هنوز اول راهيم.(2)

ص: 346


1- . همان.
2- . در ديدار كارگران نمونه ى سراسر كشور در آستانه ى روز جهانى كارگر، 1389/2/8.

تأمين نياز فرداى كشور در دست معلم

معلمين عزيز توجه بكنند كه ما براى فرداى اين كشور چه جور انسانى نياز داريم؟ زن و مرد ما براى ساختن مطلوب اين كشور، بايد چه خصوصياتى داشته باشند؟ اين به دست شماست. اين نوجوان يا كودكى كه در مقابل شما در كلاس درس نشسته است، در اختيار شماست. شما با سخن خود، با منش خود، با رفتار خود، ميتوانيد به او اعتماد به نفس بدهيد؛ ميتوانيد به او اميد بدهيد؛ ميتوانيد او را روانه ى ميدانهاى عمل كنيد؛ ميتوانيد به او روح ديانت را آنچنان كه شايسته ى اوست، تزريق كنيد؛ ميتوانيد از او انسانى زيرك، پرتلاش، اجتماعى، علاقه مند به مصالح جمع و جامعه بسازيد و به وجود بياوريد؛ ميتوانيد روح ابتكار را در او زنده كنيد.

معلم فرزانه ى ما ميتواند در همان محدوده ى كلاس درس خود اين كارها را انجام دهد؛ اين وظيفه ى همگانى و عمومى معلمان است در سراسر كشور.(1)

ص: 347


1- . در ديدار گروه كثيرى از معلمان سراسر كشور، 1389/2/15.

ص: 348

فصل هشتم: فرهنگ و استعداد ايرانى؛ زمينه هاى پيشتازى علمى

اتكا به علم و استعداد خودمان

جوانان، بااستعداد هستند؛ نيروهاى علمى در ميان ما هستند؛ روح ابتكار در ميان ملت ما فراوان است. اين ملت ميتواند روى پاى خودش بايستد. دشمن به مؤمنين و به اسلام هيچ گونه كمكى نخواهد كرد. اينها با اسلام دشمن اند. همه ى مسؤولان در بخشهاى مختلف، بايد به اين نكته توجّه كنند. ما بايد به خودمان متّكى باشيم؛ به سرمايه هاى خودمان، به علم خودمان، به استعداد خودمان، به تواناييهاى مادّى خودمان، به ذخاير زيرزمينى خودمان. نه اينكه راه دادوستد را ببنديم، اما نبايد تسليم و مقهور قدرت دشمن شويم.(1)

استفاده ى حداكثرى از استعدادهاى بالاى جوانان

بايد از استعداد موجود جوانان و همچنين اساتيدمان، حدّاكثر استفاده را بكنيم و تحقيقات و علوم را افزايش دهيم. در اين خصوص هم هرچه بگوييم، تكرارى است و شما خودتان ميدانيد كه استعداد جوانان ما در دنيا، جزو استعدادهاى بالاتر از متوسّط است و تحقيقات، اين را ثابت كرده است. طبعاً اساتيد ما نيز همين گونه اند، و ما بايد به تحقيق و تعمّق و غور در تعلّم، بها و اهميت دهيم.(2)

جايگاه علمى و استعداد كشورِ ما

كشور ما، يك كشور علم خيز است. شما، اين قضيه را خوب ميدانيد. سابقه ى علمى ما، يك سابقه ى طولانى است. شكوفايى علمى و درخشندگى ما در اين زمينه، در برهه و بلكه برهه هايى از تاريخ، چيزى است كه دوست و دشمن به آن معترف و مذعن هستند. چيزى نيست كه كسى بتواند آن را انكار كند. وجود استعدادهاى بسيار برجسته در كشور

ص: 349


1- . در ديدار قشرهاى مختلف مردم به مناسبت فرارسيدن ماه محرم، 1371/4/10.
2- . در ديدار مسؤولانِ وزارت فرهنگ و آموزش عالى، 1371/8/19.

ما - و امروز در بين جوانان و دانشجويانمان - حقّى است كه جملگى برآنند. من از دوستانى كه در مراكز علمىِ بزرگ دنيا حضور داشته اند، شنيدم كه به من ميگفتند «دانشجويان ايرانى، به طور متوسّط، از متوسّط دانشجويان دنيا، بالاترند.» يعنى در اين وضع متوسّط است كه از متوسّطِ سطحِ استعداد و هوش جهانى بالاتريم. امّا علاوه بر اين، برجستگيها و قلّه هايى هم به طور وافر در بين جوانان ديده ميشود. اين، يك واقعيت است.

متأسفانه در زير سرپوش حكومت ناصالحان - از اين بُعد كه نگاه كنيم، حقيقتاً، سلاطين ناصالح ترين افراد بودند - اين استعداد برجسته، روزبه روز به افول نزديك شده، تحليل رفته، ضعيف شده و خشكيده است. امّا امروز، بحمدالله، اين ميدان وجود دارد. اين وضعيت و اين استعداد هست كه بتوانيم از اين زمينه ها و قوّه ها، حداكثر استفاده را بكنيم.(1)

كهن جامه ى خويش پيراستن...

ما بايد خودمان، اين را زنده كنيم. به تعبير سعدى:

كهن جامه ى خويش پيراستن به از جامه ى عاريت خواستن

اينكه جامه، اتّفاقاً جامه ى فاخرى است و با همه ى كهنگى اش، هنوز آن تلألؤ و درخشندگى خودش را دارد. ما دانش خودمان را بايد زنده كنيم. در عين حال، از دانش دنيا استفاده و روح تحقيق را زنده كنيم.(2)

پيشرفت علمى در اثر بهره گيرى از هوش بالاى ايرانى

يكى از نقاط قوّت ملت ايران هوش بالاى اوست. نه اينكه صرفاً ما مدّعىِ برخوردارى مردم ايران از اين نقطه ى قوّت باشيم؛ بلكه همه ى تحصيلكردگان يا مدرسين دانشگاههاى دنيا كه با چنين مباحثى آشنايى دارند، ميدانند متوسّط هوش ايرانى از متوسّط هوش جهانى بالاتر است. در همه ى دنيا، متخصّصينى كه ضريب هوشى ملتها را برآورد ميكنند و محققينى كه كارشان سنجش هوش و استعداد است، بر اين نقطه ى قوّت ايرانيان اذعان دارند. بنابراين، ملت ايران، ملتى باهوش است و نتيجه ى بهره مندى از اين نقطه ى قوت، آن است كه پيشرفت علمى، پيشرفت صنعتى و پيشرفت سياسى براى او ميسّر است.(3)

ص: 350


1- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.
2- . همان.
3- . در ديدار ارتشيان، به مناسبت روز ارتش، 1373/1/24.

آموزش استقلال علمى براى تبلور استعدادها

انقلاب عظيمِ اسلامى ما، بحمدالله نيروهاى داخلى را در يك فضاى آزاد قرار داد؛ به طورى كه امروز، همان قطعه ى معيوب از هواپيماى جنگى را كه سابقاً با اختصاص هزينه براى يكى دو نفر همراهِ قطعه و ديگر تشريفات، به خارج ميفرستادند، تكنسين هواپيما و ارتشى ما با صرف وقت و هزينه يى اندك، ميتواند بهتر از روز اوّل تعمير و بازسازى كند.

معلّم ايرانى مسلمان، اين تفكر اسلامى را به نوجوان و جوان دانش آموز ياد دهد تا آنكه ده سال ديگر در كارگاه ها و مراكز تعليم و تعلّم و تحقيقاتمان، چنان كار شود كه ديگر همه ى استعداد اين ملت، تجسّم و تبلور پيدا كند. آن وقت، زندگى راحت، رفاه براى همه كس در همه جا، تسلّط اقتصادى دشمنْ صفر، سرمايه هاى كشورْ محفوظ و آبرو و عظمت اين كشور تأمين خواهد شد.(1)

فضاى اميدبخش داخلى براى صاحبان استعداد و خلاقيت

امروز در داخل كشور، همه چيز براى صاحبان انديشه و استعداد و خلاقيت و فكر، اميدبخش است؛ همه چيز در خدمت كشور و مردم و پيشرفت است؛ ايمان و اعتقاد دينى پشتوانه ى كار و تلاش علمى است؛ اينها چيزهاى خيلى باارزشى است؛ اين ملت بزرگ بايد از اينها حداكثر استفاده را بكند.(2)

تربيت استعدادهاى درخشان

استعداد در داخل كشور ما برجسته و بيش از حدّ معمول و متوسّط است. مكرّر گفته ام كه متوسط استعداد در ايران بالاتر از متوسّطِ استعداد در كلّ جهان است. پيشرفتهايى كه در المپيادهاى رياضى و فيزيك و شيمى و... به دست آورديم، نشان داد ما جوانانى داريم كه از استعدادهاى بالايى برخوردارند. كسانى كه در اين مسابقات، مقامات بالا به دست آوردند، افراد استثنايى نبودند؛ بلكه فرزندان اين مملكت اند. يقيناً از قبيل اين افراد، هزارها و صدها هزار در اين مملكت وجود دارند. اينها را به آموزش، پرورش، توسعه ى علم و تحقيق تربيت كنيد.(3)

ص: 351


1- . در ديدار كارگران و معلمان، در روز كارگر و هفته ى معلم، 1373/2/13.
2- . در بازديد از كارخانه هاى صنايع مكانيك وزارت دفاع، 1373/6/31.
3- . در ديدار رييس جمهور و هيأت وزيران، به مناسبت بزرگداشت هفته ى دولت، 1374/6/8.

جبران عقب ماندگيها با تواناييهاى ذاتى

خوشبختانه امروز اين كشورها و ملتها ثابت ميكنند اين تزى كه صدوپنجاه سال بر دنيا حاكم بود، دروغ است؛ به ويژه پيشرفتهاى شما در ايران اسلامى، ارزشى مضاعف دارد؛ زيرا هم نشان دهنده ى اين است كه اين عقب ماندگيهاىِ طولانىِ دهها ساله، بلكه صدوپنجاه ساله ى كشورمان را ميتوان با پيشرفتها و بروز استعدادها و به كارگيرى تواناييهاى ذاتى مان جبران كرد و هم اينكه نشان ميدهد اگر ملتى به خود متّكى باشد و به امكانات ذاتى خودش اعتماد كند، دست خالى نخواهد ماند و درمانده نخواهد شد.(1)

استعداد برجسته ى جوانان ايرانى

در زمينه ى علمى يك جمله به شما عرض كنم. در نظر همه مسلّم شده كه جوانهاى ايرانى از لحاظ استعداد، برجستگى دارند. سابق بر اساس تحقيقاتى كه شده بود، من مكرر اين نكته را ميگفتم، اما بعضى ترديد ميكردند. آنچه در صحنه ى علمى اتفاق افتاده و آنچه در دنيا از ناحيه ى ايرانيها دارد اتفاق مى افتد و آنچه در داخل مشاهده ميشود، اين معنا تقريباً براى همه، مورد قبول واقع ميشود كه در اينجا استعداد برجسته يى وجود دارد.(2)

لزوم قطع وابستگيهاى تكنولوژيك ارتش

به هر حال ارتش، بخشى از قطع وابستگى اقتصادى را در درون خود دارد و آن، وابستگى فنى و علمى است. اينجا فقط وابستگى اقتصادى نيست؛ وابستگى فنى هم هست؛ وابستگى علمى و فنى و به اصطلاح تكنولوژيك. بايد اين وابستگيها قطع شود. البته در حال قطع شدن هست، اما بيشتر از اين قطع كنيد. بايد بسازيد! بايد خودتان در درون ارتش بجوشيد و بجوشانيد! اينكه من بر روى نوسازى و بهسازى و نگهدارى و تعمير و ابتكار در ارتش تكيه ميكنم، به خاطر اين است. شما ظرفيت هم داريد. نيروى هوايى ظرفيت زيادى دارد. نيروى دريايى ظرفيت زيادى دارد. نيروى زمينى ظرفيت زيادى دارد. شما در بخشهاى مختلف، ظرفيت براى كار علمى، فنى و نوآورى و ابتكار، زياد داريد.(3)

ص: 352


1- . در ديدار دانش آموزان شركت كننده در المپيادهاى علمى، 1374/6/27.
2- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با هيأت رييسه ى دانشگاه تهران، 1375/1/20.
3- . در ديدار پرسنل و فرماندهان ارتش، 1375/1/28.

بهره گيرى از استعدادهاى برجسته

به مسؤولان هر دو بخش نيز عرض ميكنم كه در مشكلات جارى و روزمرّه ى اين دو بخش، غرق نشوند. فراتر از اين مشكلات، درصدد كيفيّت بخشيدن به اين دو بخش باشند. استعداد ملت ما، يك استعداد برجسته است. ما از چند سال پيش، راجع به استعداد ايرانى تأكيد ميكرديم. بعضى خيال ميكردند كه از روى محبّت به مردم و كشور خودمان چيزى ميگوييم؛ در حالى كه آنچه ما ميگفتيم، متّكى به آمار و معلومات بود. خوشبختانه در اين چند سال اخير، خبرها و گزارشهاى مستندِ قوى پخش شد و در اختيار مردم قرار گرفت كه نمونه هايش را هم شما ديديد. در اين مسابقات جهانى كه به نام المپياد برگزار ميكنند، شما ديديد كه جوانان ما با اينكه اوايل كارشان است، از اكثر كشورها بهتر ميدرخشند. در مسابقات جهانى، در هماورديهاى علمى، در قبول بعضى از كارهاى بزرگ و پيچيده ى صنعتى، در صنايعِ دقيق و ريز و غيره، بعضى از كسانى كه از كشور ما رفتند، توانستند بر ديگران فايق آيند. اين، همان استعداد برجسته است.(1)

تحسين فناورى غربى، آرى؛ احساس حقارت، نه

اگر مسحور شدن به معناى اين است كه انسان، چيزى را تحسين كند، اين اشكالى ندارد؛ بله، بايد تحسين كند، چه مانعى دارد؟! هر پديده ى علمى، هر پديده ى حاكى از پيشرفت و برجستگى ذهن يك انسان، در خور تحسين است. اشكالى ندارد كه ما هم تحسين كنيم؛ اما اينكه مسحور شود، يعنى خودش را در مقابل آن كوچك ببيند، خودش را تحقير كند؛ نه، به هيچ وجه.

شما هم اگر همين امكان را در اختيار داشته باشيد، همان و بهتر از آن را پديد مى آوريد؛ كما اينكه اگر شما در اين چند ساله ملاحظه كنيد، در همين زمينه هايى كه جوانان و نوجوانان ما وارد شدند - در المپيادهاى رياضى، فيزيك، رايانه و... - ميبينيد كه بچه هاى ايرانى از امثال و اقران خودشان جلو افتادند؛ يعنى از بيشتر كشورهاى جهان جلو افتادند ديگر. غير از اين است؟ با اينكه عمر اين امتحان و آزمايششان خيلى كوتاه است!

بنابراين، ما ميتوانيم بفهميم؛ يعنى يك نوجوان ايرانى راحت ميتواند كشف كند، اگر ذهن و استعدادش را به كار بيندازد، اگر واقعاً درس بخواند و بخواهد، او هم ميتواند

ص: 353


1- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران و معلّمان در آستانه ى روز كارگر و روز معلّم، 1376/2/10.

كارهاى بزرگى انجام دهد.(1)

سبقت علمى با هوش و ايمان جوانان ايرانى

بنابراين، سرعت پيشرفت علمى ده ساله ى ما به قدر سرعت علمى دويست ساله ى امريكا نيست؛ اما من ميخواهم به شما اين را بگويم كه دانشجوى ايرانى، باهوشمندى اش، با ايمانش، با احساس استقلالش، با احساس عزّتى كه امروز در ملت ايران و به خصوص در جوانان و دانشجويان ما هست، اگر سى سال كار كند، اميد هست كه به قدر صد سالِ ديگران پيشرفت كند.(2)

جبران فاصله هاى علمى توسط ايمان و ابتكار

فاصله با كشورهاى پيشرفته زياد است. آنها با امكاناتى كه دارند، ميتوانند لحظه به لحظه اين فاصله را بيشتر كنند. شما آن امكانات را نداريد - آن آزمايشگاههاى مدرن، آن پيشرفتها، آن امكانات علمى - بنابراين هر چه ميتوانيد، از نيروى ابتكار خود و قدرتى كه خدا به شما داده و حرارتى كه انقلاب در اختيارتان گذاشته است، استفاده نماييد و احساس خستگى نكنيد. آن گاه اين فاصله پُر خواهد شد.(3)

قابليت ايران براى درخشش علمى و فرهنگى

اين ملت از استعداد درخشانى برخوردار است. اين كشور ميتواند روزى در دنيا به عنوان كشورى مطرح شود كه هم از لحاظ مادّى، معنوى، صنعت برتر، علم برتر و فرهنگ والاتر و هم از لحاظ دين، درخشندگى داشته باشد. اين به دست شماست.(4)

نشاط علمى با جوانان مستعد

اما بچه هاى ما زِبِلند، باهوش و زرنگند؛ ان شاءالله ميروند و از آنها استفاده ميكنند. الان هم استفاده ميكنند؛ از دانش جهانى هم استفاده خواهند كرد. استعدادشان هم خوب است، فرهنگ ما هم فرهنگ عميق و اصيلى است، دين هم به ما كمك خواهد كرد كه

ص: 354


1- . در گفت و شنود صميمانه با گروهى از جوانان و نوجوانان (گروه كودك و نوجوان صدا و سيما، برنامه ى نيمرخ)، 1376/11/14.
2- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.
3- . پس از بازديد از مجتمع مهمات سازى پارچين، 1377/3/3.
4- . در ديدار تشكّلهاى مختلف دانشجويى دانشگاههاى تهران، 1377/10/24.

با اميد و با نشاط بيشتر، دنبال آن برويم.(1)

كميت و كيفيت بالاى استعدادها در كشور

در كشور ما از لحاظ تواناييهاى بشرى، امكان پيشرفت علمى هست. ما از لحاظ استعداد، از سطح متوسّط دنيا بالاتريم؛ اين را من با اتّكا به اطلاع كسانى كه در اين زمينه مطالعه و تحقيق و بررسى و كار كرده اند و نمونه هايى را ديده اند، ميگويم؛ نه به اتكاى برداشت ذهنى. اين است كه استعداد متوسّط كشور ما، از سطح استعداد متوسّط دنيا بالاتر است. از اين يك قدم بالاتر، اين است كه استعدادهاى برجسته و درخشان در كشور ما، از لحاظ كميّت، در سطح كميّت استعدادهاى برجسته و درخشانِ خوب در دنياست. مثلاً اگر فرض كنيم در كشورهايى كه خيلى استعداد درخشان دارند، از هر ده هزار نفر، يك نفر درخشان است، و همين عدد در كشورهاى عقب تر، در سطح هر پنجاه هزار نفر است، كشور ما جزو آن كشورهاى جلوست؛ يعنى كميت انسانهايى كه داراى استعداد درخشان هستند، در سطح بالايى است.

من ميخواهم بگويم يك نقطه ى ديگرى وجود دارد و آن اين است كه كشور ما از استعدادهاى استثنايى هم برخوردار است. گاهى استعدادهاى استثنايى در دنيا به وجود مى آيد. اين دانشمندان معروفى كه در دنيا بودند و هستند و در طول قرون، اسم و اثرشان باقى است، اينها استعدادهاى استثنايى هستند. كشور ما از لحاظ برخوردارى از استعدادهاى استثنايى هم يكى از كشورهاى پيشرفته است. دليلش شخصيتهاى بزرگ - چه از لحاظ فلسفه، چه از لحاظ علم - مثل ابن سيناها، فارابى ها، رازى ها و كسانى كه از اين قبيل هستند و شما آنها را ميشناسيد و اسمهايشان را شنيده ايد. بنابراين، از اين جهت بشرى، ما كم نداريم.(2)

عناصر سه گانه ى پيشرفت يك ملّت

حقيقت اين است كه وقتى ملتى از دو سه عنصر اساسى برخوردار بود، پيشرفت او حتمى است. يكى از آنها استعداد است كه ملت ما از آن برخوردار است؛ يكى ديگر، فكر و آرمان و هدفدارى است كه ما به بركت اسلام و جمهورى اسلامى از آن برخورداريم.

يك عامل ديگر هم لازم داريم كه اضافه شود و آن، دانش است. شما جوانها - چه

ص: 355


1- . همان.
2- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.

دختر و چه پسر - بايد تحصيل علم كنيد و از علم بهره بگيريد.(1)

آمادگى كشور براى بازگشت به اوج علمى

ميدانيد قرن دهم ميلادى و قرن چهارم هجرى در ايرانِ شما و در محيط اسلامى چه خبر بود؟ قرن چهارم هجرى، قرن شكوفايى علم و فلسفه در كشور شما و در دنياى اسلام است؛ قرن ابن سينا؛ قرن فارابى؛ قرن رازى؛ قرن حكماى بزرگ الهى؛ قرن شخصيتهايى كه بعضى از آثار علمى آنها، دنيا را تا همين روزهايى كه من و شما زندگى ميكنيم، هنوز در تسخير خود دارد.

امروز ايران بلاشك از دورانى كه ابن سينا و فارابى و خوارزمى و رازى و شيخ طوسى و ساير دانشمندان را پروراند، براى پرورش چنين شخصيتهاى بزرگى به مراتب آماده تر است. چرا نميخواهند بگذارند؟ اگر آنها نميخواهند بگذارند، چرا من و شما تسليم شويم؟ چرا من و شما طبق ميل آنها عمل كنيم؟ چرا بايد جوان يا سياستمدار يا فرهنگىِ ايرانى درست همان كارى را بكند كه طرّاحان سياسى امريكا و صهيونيستها و ديگران براى تسلّط مجدّد خودشان بر ايران به آن احتياج دارند؟! اين ننگ است! هيچ كس هم نفهمد، در دل خودمان ننگ است. بايد محصول دانشگاههاى ما، انقلابىِ مثبت، انقلابىِ فعّال، انقلابىِ مسؤول، انقلابىِ متعهّد و اميدوار باشد؛ كه من اميدوارم چنين هم باشد. من به محيط دانشگاهها كه نگاه ميكنم - از جمله محيط اين دانشگاه عزيز - همين را مشاهده ميكنم.(2)

ايران و شأن علمى بسيار بالاتر

دو نكته است كه من هميشه اصرار دارم به مجموعه هاى برگزيده مانند شما عرض كنم: يكى اين است كه كشور، نظام و مردم ما شايسته ى اين هستند كه از آن جايگاه و شأن علمى كه امروز در صحنه هاى علمى و صنعتى دنيا دارند، جلوتر باشند. حقّاً و انصافاً مردم ما شايسته اند كه خيلى جلوتر از اين باشند. آرى؛ اين ملت، با اين تاريخ و با اين استعدادها و نيز با اين نظام مردمى و ايمان عميقى كه دارد، بايد خيلى جلوتر از اينها باشد. در دورانهاى گذشته نيز، اگر جلوگيرى نميكردند، اين ملت بى ترديد جلوتر از اين ميرفت. يعنى دستگاههاى استبدادى گذشته، كه بعد هم وابستگى سياسى و اقتصادى و

ص: 356


1- . در ديدار طلاب حوزه ى علميه ى دماوند و دانش آموزان مدرسه ى رفاه، 1379/3/11.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

فسادهاى ناشى از اين وابستگى به آن اضافه شد، جلوى شكوفايى استعدادهاى اين كشور را براى صد سال يا بيشتر گرفتند و كشور ما از لحاظ علمى و صنعتى عقب ماند.(1)

نحوه ى برخورد واحدهاى تحقيقاتى با جوانان

جوانان دبيرستانى، در عين استعداد و شكوفايى اند. مشهديها تعبير رسايى دارند؛ به چيزى كه خيلى درخشندگى دارد، ميگويند وَل وَل ميزند. انسان وقتى گل آتش را نگاه ميكند، ميبيند از درخشندگى، وَل وَل ميزند. جوان در سنين دبيرستانى، از صفا و استعداد، واقعاً زمزم ميزند. بنابراين، كارى كنيد كه راه اشتباه را بر او بگيريد. ممكن است او گناه شخصى و اشتباه بكند، اما عادتاً خيانت نميكند. واحدهاى تحقيقاتى شما طورى نباشد كه اين جوان را به نتيجه يى برساند كه بعد اگر آقاى حاج على اكبرى بيايد و بگويد «استنتاج تو غلط است»، بگويد: «نه؛ آقاى حاج على اكبرى هم حرف ما را نميفهمد!» بنابراين، مجموعه هاى كارى و فكرى و تحقيقاتى بايد به طور كامل و به معناى حقيقى كلمه، هدايت شوند، فكر كنند، بجوشند و برويند؛ اما با هدايت و اشراف و رعايت.(2)

يكى از ارزشمندترين هدايا به رهبرى

به نظرم از چند جهت، اين [مدالها] يكى از ارزشمندترين هدايايى بوده كه تاكنون به ما داده شده است. يكى اينكه سند افتخارات علمى جوانان ماست. همان طور كه هر پدرى وقتى فرزندش از مدرسه يا از دانشگاه بيايد و يك گواهينامه ى پيشرفت علمى همراه بياورد، از ته دل خوشحال ميشود، ما هم وقتى اين مدالهاى شما را ديديم، همين احساس را داشتيم و از ته دل خوشحال شديم كه الحمدلله جوانان ما و فرزندان عزيز اين ملت، اين افتخارات را در زمينه هاى علمى براى خودشان كسب كردند.(3)

شكوفايى علمى دانشگاهها به رغم كمبودها

در زمينه ى علمى، همين كمبودهايى كه گفتيد، هست: مشكل استاد، مشكل مديريّت، مشكل برنامه ريزى، مشكل كمبود اعتبار، بودجه و... اينها را ميدانم؛ اينها حرفهايى است كه بنده در ده سال اخير آنها را در ديدار با دانشگاهيان - اعم از استاد، دانشجو يا مديريّت - دايم تكرار و دنبال گيرى ميكنم. البته مقدار زيادى از اين كارها بهبود پيدا كرده

ص: 357


1- . در ديدار مسؤولان پروژه ى نيروى هوايى سپاه، 1380/4/18.
2- . در ديدار مسؤولان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1380/6/17.
3- . در ديدار دانش آموزان نخبه، 1381/8/4.

است. منتها على رغم همه ى اين مشكلات، شور و شوق علمى و شكوفايى استعدادها در دانشگاههاى ما محسوس است؛ اين را ما نميتوانيم نديده بگيريم و همه اش آيه ى يأس بخوانيم.(1)

بشارت به پيشرفت حركت علمى دانشگاهها

اين بشارتى كه بنده عرض ميكنم، حقيقى است. حركت علمى و شكوفايى استعدادها در دانشگاههاى ما رو به پيشرفت است. شما ملاحظه كنيد كه داوطلبان شركت در المپيادهاى داخلى و خارجى در رشته هاى مختلف علمى رو به افزايش هستند. به بنده گزارشى داده شد كه اگر اشتباه نكنم، صدهزار نفر در سال گذشته داوطلب بودند تا در المپياد رياضى شركت كنند؛ اين رقم بالايى است. كسانى كه آشنا و خبره هستند، گفتند كه از اين صدهزار نفر، اقلاً چهل هزار نفر در وضعيت درسى و تحصيلىِ ايده آل قرار دارند. يا در علوم پايه، ما در المپيادهاى جهانى هميشه جزو ده كشور اوّل دنيا محسوب ميشويم. حتّى در رشته ى رايانه - كه يك رشته ى صددرصد وارداتى است؛ يعنى ما هيچ سابقه اى از اين رشته نداشته ايم - نيز توانسته ايم رتبه هاى بالا را در المپيادهاى جهانى كسب كنيم.(2)

ارتباط با فناورى جهانى، لازم نه كافى

بعضى از دوستان نكته ى خوبى گفتند؛ اينكه ما استعداد و توانايى داريم و از مديران و مبتكران خوبى هم بهره مند هستيم. البته يقيناً پيشرفت بدون ارتباط با فناورى پيشرفته ى جهانى ممكن نيست و كامل نخواهد شد و ما بايد راه طولانى يى را طى كنيم؛ اين را من قبول دارم و امكان پذير هم هست؛ اما نبايد تصوّر كنيم كه همه چيز وابسته به ارتباط داشتن با فناورى جهانى است.(3)

نسل نويدبخش جوانان مستعد در حوزه و دانشگاه

دوران بعد از انقلاب، بحمدالله فضاى باز و گستره ى وسيع كار، ما را به اينجا رسانده كه جوانان ما در المپيادهاى علمىِ دنيا مرتّب افتخار مى آفرينند. اينها چيز كمى نيست؛ نشان دهنده ى اين است كه فضا و گستره براى بروز استعدادها آماده است.

ص: 358


1- . در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 1381/9/7.
2- . همان.
3- . در ديدار صنعتگران، 1382/4/2.

من در بازديد از دانشگاههاى مختلف و مراكز تحقيقاتىِ دانشگاهها و كارهايى كه جوانان ما در آنجاها انجام ميدهند، به نمونه هاى بسيار برجسته يى برخورد ميكنم. در همه ى زمينه ها اين طور است؛ حوزه ى علميه هم همين طور است. امروز در حوزه ى علميه ى ما نسل جوانِ فرزانه ى فهيمى تربيت شده است كه ميتواند تفكرات اسلامى را با استوارىِ هرچه تمام تر عرضه كند. اين همان حصارهاى مستحكمى است كه على رغم ميل دشمنان، براى حفظ هويّت ملى و اسلامى ما به وجود آمده است.

فضاى جوان كشور، فضاى خوبى است. على رغم بعضى از بدبينيهايى كه آدمهاى بدبين و سوءظن دار مرتّب ابراز ميكنند، من به فضاى جوان كشور - جوان دانشگاه، جوان حوزه، جوان فعّاليتهاى مهارتىِ كارى - بسيار خوش بين و اميدوارم. فضاى خوبى است و آينده اى را براى اين كشور نويد ميدهد كه ان شاءالله درخشش استعداد ايرانى در آن آينده، همه ى دنيا را متوجّهِ خود خواهد كرد.(1)

ثمرات شگفت انگيز استعدادهاى باانگيزه در كشور

متوسّط استعداد كشور ما از متوسّط جهانى بالاتر است. به عنوان نمونه، شما به صحنه ى هشت سال دفاع مقدّس - يعنى سالهاى 59 تا 67 - كه ميدان براى بروز استعدادها باز شد، نگاه كنيد. نياز فراوان بود، اما درهاى دنيا به روى ما بسته بود. هر چيزى كه به جنگ ما كمك ميكرد، دنيا حاضر نبود آن را در اختيار ما بگذارد - نه سلاح، نه مهمّات، نه پشتيبانى و نه اطّلاعات - از طرفى هم كشور درگير دفاع از هويّت خود، از خاك خود، از مرزها و از خانه ى خود بود؛ بنابراين به آن امكانات نياز داشت. اين نياز موجب شد استعدادها در همه ى زمينه ها - هم در زمينه ى علمى و هم در زمينه جنگى و نظامى - به جريان افتد. پايه ى پيشرفتهاى علمى كشور - كه امروز شما برخى از نمونه هاى آن را ميشنويد - در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد.

امروز بسيارى از جوانانى كه در بخشهاى بسيار حسّاسِ علمى كشور مشغول كار هستند، همان عناصر دفاع مقدّس اند كه با همان روحيه و انگيزه مشغول كار شده اند و امروز يك نمونه از كارهاى شگفت آميز آنها همين غنى سازىِ مواد هسته اى است، كه جزو محرمانه ترين فناوريهاى جهانى است كه قدرتها آن را دربست در اختيار خود نگاه داشته اند؛ اما جوانان ما توانستند با تكيه به استعداد و هوش و دستانِ ماهر خود، اين كار بزرگ را انجام دهند، كه شما عكس العملهاى مستكبران عالم را ميبينيد. جنجالهايى كه امروز در دنيا وجود دارد، عكس العمل در مقابل استعداد و توانايى و افتخارات شماست.

ص: 359


1- . در ديدار دانش آموزان استعدادهاى درخشان، 1382/4/25.

يك نمونه ى ديگر، توليد و تكثير سلّولهاى بنيادى است كه من ماه گذشته گفتم؛ اخيراً هم خودشان آمدند و توضيح دادند. متخصصان و دانشمندان جهانى مجبور شده اند اعتراف كنند كه جوانان ما با پشتوانه ى ايمان و همّت و غيرت توانسته اند استعداد جوشانِ پنهان خود را آشكار كنند و اين راه بزرگ را بروند. از اين قبيل، ما نمونه هاى متعدّدى در صحنه تحقيقات داريم.(1)

افزايش چشمگير تحقيقات در ايران طبق آمارهاى جهانى

توانايى كار و تحقيقات ما بحمدالله خوب است. گزارشى اخيراً به بنده دادند كه در آن آمارى بود از مؤسسه ى «آ. اس. آى» كه تحقيقات مكتوب جهانى را جمع آورى ميكند. در اين آمار، ايران جزو سى كشور اول دنياست كه حدود هشتاد درصد تحقيقات و پيشرفتهاى علمى دنيا مربوط به اين سى كشور است. البته ما در اين سى كشور، كشور سى ام هستيم، امريكا كشور اول است. در كشورهاى اسلامى غير از ايران هيچ كشور ديگرى در اين فهرست نيست و اين وضعيت هم مخصوص سالهاى بعد از انقلاب است؛ يعنى در همين سالهاى بعد از انقلاب و با وجود كمبودها و ضعفها و آشفتگيهايى كه در كار بوده، استعداد درونى ما به اين اندازه است كه توانسته ايم خودمان را از آن اواخر و اعماق اين جدول بكشيم و بياوريم بالا و جزو سى كشور اول دنيا قرار بگيريم؛ اين خيلى چيز بااهميت و باارزشى است. البته اين آمار درباره ى آثار و تحقيقات مكتوب است و شامل خيلى از موارد ديگر نميشود كه ما مسايل غيرمكتوب هم داريم. پس ما استعداد براى اين كار داريم و حرف نو هم داريم.(2)

به سوى سهم داشتن در توليد دانش جهانى

از دانش، حداكثر استفاده را بكنيد. علم، كليد حل همه ى مشكلات است. بدون علم، كارايى عقل بسيار پايين مى آيد. خردمندى انسان بدون دانايى و دانشمندى، مثل عنصرى است كه ابزار كار نداشته باشد. ابزار كار عقل عبارت است از علم. بايد از دانش استفاده كنيد. دنيا در زمينه ى همه ى دانشها كار كرده است. خود ما در توليد اين دانشها نقش نداشته ايم؛ با اينكه ما ايرانيها ميتوانستيم نقش داشته باشيم. امروز هم كه وارد ميدان دانش شده ايم، ميبينيم جوانهاى ما، بچه هاى ما و استعدادهاى ما از دالانهاى تودرتوى دانش به راحتى عبور ميكنند. استعداد ايرانى، يك استعداد برجسته است؛ از متوسط جهانى بالاتر

ص: 360


1- . در ديدار اعضاى اتّحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1382/6/26.
2- . در ديدار شوراى مركزى و اعضاى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ى اسلامى، 1383/6/16.

است. ما از رقباى غربى خود، از لحاظ آمادگى براى كسب دانش جلوتريم، و از بعضى شان كه حتماً جلوتريم؛ از بعضى ديگر هم يا عقب تر نيستيم يا خيلى عقب تر نيستيم؛ ليكن حكومتهاى سلطنتىِ مستبد، فاسد و مفسد در طول سالهاى متمادى نگذاشتند ايرانى شأن خودش را پيدا كند.

ما در ايجاد انبوه متراكم دانش امروز در دنيا نقش كمى داشته ايم؛ اما پيش بينى بنده اين است كه ان شاءالله در آينده در افزودن بر اين دانش، سهم خواهيم داشت. شما جوان ترها كه ان شاءالله سالها خواهيد ماند، آن روز را خواهيد ديد؛ ولو ما نبينيم. دانش ميتواند براى عقلانيت و تدبير و اراده و عزم راسخ ما كانال درست كند. از دانش بايد حداكثر استفاده را بكنيد.(1)

تكيه بر استعداد نخبگان براى رسيدن به قله هاى علمى

اين جلسه، نماد «ما ميتوانيم» است. نخبگان كشور فقط شماها نيستيد؛ اما شما گلچينى از اين دسته ى باارزش كشور ما و جوانهاى ما هستيد. اين به همه نشان ميدهد كه در ميان جوانان ما افرادى هستند كه ميتوانند در مسابقات جهانى و در عرصه هاى وسيع مسابقاتى در داخل كشور، رتبه هاى برجسته يى را بياورند و اينها استعدادهاى درخشان هستند و از اين استعدادهاى درخشان ما در كشور زياد داريم و با تكيه ى به اينها، ملت ايران و كشور عزيز ما خودش را خواهد ساخت و پيش خواهد برد و دره ى ژرفى را كه بين ما و قله ى علم در دنيا به وجود آوردند، به تدريج پُر خواهد كرد.(2)

دو آگاهى ملى؛ عامل اميد به پيشرفتهاى عظيم

امروز كشور ما خوشبختانه دوره يى را ميگذراند كه دو آگاهى در آن هست: يكى آگاهى به توانايى و استعداد ذاتى خود؛ دوم آگاهى به اينكه قدرتهاى در پى سيطره ى بر كشور ما و بر كشورهاى نظير ما، مهم ترين معارضِ دانشمند شدن و پيشرفت علمى كشور ما هستند. يعنى آگاهى به معناى خودشناسى و آگاهى به معناى دشمن شناسى و توطئه شناسى. به بركت اين دو آگاهى، اين اميد وجود دارد كه ما بتوانيم به پيشرفتهاى عظيم علمى نايل شويم.(3)

ص: 361


1- . در ديدار فرماندهان نظامى به مناسبت آغاز سال جديد، 1384/1/16.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان و نخبگان سراسر كشور، 1384/7/3.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.

گشايش ميدان بروز استعدادها بعد از انقلاب

امروز در ايران اين كار انجام گرفت. امروز در كشور ما ميدان براى بروز استعدادها و رشد علمى و مهارت فنى و فناورى باز است، و شما از بهترين نمونه هايى هستيد كه توانسته ايد اين را نشان بدهيد. من الان در اين نمايشگاه - كه در واقع يك مينياتوركار عظيمى است كه شما انجام داده ايد - مواردى را ديدم و به من توضيح دادند كه دانشمند جوان ما - كه در حقيقت بايد گفت هنرمند جوانِ ما - بااستعداد خود، با تكيه ى به ذهن خود و با تجربه ى خود، بدون اينكه هيچ نسخه ى قبلى در اختيار داشته باشد، توانسته يك كار بزرگ را انجام بدهد؛ يك امر بزرگى را تحقق ببخشد؛ اين را در موارد زيادى داريم مشاهده ميكنيم.(1)

استعداد بالاى ايرانى براى پيشرفت علم

استعداد انسانى ما براى وارد شدن در ميدان علم و پيش رفتن در اين ميدان، استعداد خوبى است؛ از متوسط استعدادهاى بشرى دنيا جلوتر و بالاتريم و اين امروز ديگر جزو مسلّمات شده است. قبلها كه اين را ميگفتيم، بعضيها با چشم ترديد به آن نگاه ميكردند؛ اما امروز اين خبر متواتر شده كه استعداد ايرانى، استعداد بالايى است.(2)

از راه ماندن؛ نتيجه ى نشناختن استعدادها

من در نسل جوان كشورمان، اين استعداد را ميبينم. من نميخواهم گزافه بگويم، شعار هم نيست؛ هيچ كس از ما توقع نكرده كه بياييم اين حرفها را بزنيم؛ اينها واقعيت است. جوان ايرانى در استعدادهاى گوناگون، يك ظرفيت سطح بالا را داراست. اگر ما مسؤولان نشناسيم، گناه ماست؛ اگر خودِ او اين ظرفيت را نشناسد، گناه اوست. گناه هم نتيجه ى خودش را دارد؛ از راه ماندن و به مقصود نرسيدن است. اما اگر چشم را باز كنيم، راه را پيدا كنيم، همت بگماريم و هدف را گم نكنيم، بدون ترديد خواهيم رسيد.(3)

سطح بالاتر از متوسط جهانى در عرصه ى (زمينه ى) نخبگان علمى

نكته ى دوم اين است كه كشور ما از لحاظ استعداد نخبه پرورى و دارا بودن نخبه ها، يك سطحِ بالاتر از متوسط را دارد. اين در محاسبات بايد بيايد. من يك وقتى در جمع

ص: 362


1- . در ديدار مسؤولان سازمان انرژى اتمى و كارشناسان هسته اى، 1385/3/25.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.

مسؤولان كشور در همين حسينيه - چند سال پيش از اين - گفتم سطح جغرافيايى كشور ما تقريباً يك صدم سطح آبادِ جغرافيايى دنياست، جمعيت كشور ما هم هفتاد ميليون است كه تقريباً يك صدم جمعيت بشر است. بنابراين، حق ما به طور متوسط از منابع زيرزمينىِ دنيا، ميشود يك صدم؛ اما ما مهم ترين منابع زيرزمينى را بيش از يك صدم داريم: فلزات اصلى، فولاد، مس، سرب و بسيارى از كانهاى ديگر؛ همه سه درصد، دو درصد، چهار درصدِ ذخاير دنيا، در كشور ماست. نفت، كه وضعش معلوم است و ما دومين دارنده ى نفت در سطح منطقه ى نفت خيزِ خليج فارس و خاورميانه هستيم. گاز، ما دومين دارنده ى گاز در سطح دنيا هستيم. ببينيد چند برابرِ ميانگين سرانه ى افراد بشر، ملت ما و كشور ما داراى منابع طبيعى است.

من حالا ميخواهم بگويم همين افزايشِ نسبت در مورد نيروى انسانى هم هست؛ يعنى كشور ما يك صدم نيروهاى انسانى نخبه ى دنيا را ندارد، بيشتر از يك صدم دارد. نميتوانم آمار بدهم؛ چون محاسبه نشده است. آن درصدهايى كه در مورد منابع طبيعى گفتيم، محاسبه شده است. اين را محاسبه نكرده ايم؛ ان شاءاللَّه اميدواريم در آينده به اين چيزها هم برسيم. اما قرائن اين را نشان ميدهد. چيزهايى كه از افرادِ دنياديده ىِ بررسى كرده ى دانشگاههاى دنيا ما شنيده ايم، همه همين را تأييد ميكند.

من از افراد متعدد شنيده ام كه در بهترين دانشگاههاى دنيا، تعداد نخبگان ايرانى - روقتى ايرانيها آنجا هستند - به نسبت، دوبرابر، سه برابرِ كشورهاى ديگر است.

مرحوم دكتر چمران حقاً و انصافاً خودش يك نخبه ى علمى بود - حالا جنبه ى علمى او تحت الشعاع جنبه ى نظامى و مجاهدت و فداكارى و شهادت او قرار گرفته - و در بالاترين و پيشرفته ترين دانشگاههاى امريكا درس خوانده بود. او به من ميگفت در آن مركز، نخبه هايى از كشورهاى ديگر بودند؛ اما ايرانيها در اغلب بخشهاى دانشگاه و دانشگاههاى ديگر، تعدادشان بيشتر بود و برجستگى و نمود بيشترى داشتند. البته ايشان يك ناقل بود؛ ولى من از افراد متعدد اين را شنيده ام و گزارشهاى فراوان و متعدد و غيرواحدى در اين زمينه دارم. خوب، پس ما در آينده از لحاظ نيروى انسانى دچار كمبود نخواهيم بود. گذشته ى ما هم همين را نشان ميدهد.(1)

استعداد و شجاعت ورود در تمامى ميدانهاى علمى

اگر بيست سال پيش در اين كشور كسى ميگفت كه يك روزى جوانهاى ايرانى

ص: 363


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.

خواهند توانست خودشان بدون اينكه رفته باشند جايى آموزش ديده باشند، از آموزشهاى پراكنده و با فعاليت و ابتكار ذهنى خودشان ميتوانند سانتريفيوژ درست كنند و اورانيوم را در مسير غنى شدن قرار دهند و از اورانيوم انرژى برق توليد كنند، در بين هزار نفر، يك نفر باور نميكرد. اولين كسانى هم كه رد ميكردند، متخصصين و درس خوانده ها بودند. ميگفتند آقا! نميشود؛ مگر چنين چيزى ممكن است؟! مگر كشك است؟!

ملت ايران ثابت كرد كه ميتواند. در همه ى زمينه ها اين گونه است. اين يكى بروز كرده است؛ گُل كرده است در دنيا. در همه ى رشته ها اين ملت اين استعداد را دارد؛ اين شوق را هم دارد؛ اين گستاخى و شجاعت را هم دارد كه وارد اين ميدانها شود.... خوب، اينكه معلوم است، بر منكرش لعنت. خيلى از چيزهاى ديگر هم حق مسلّم شماست.(1)

متوقف كردن هوش بالاتر از متوسط جهانى ايرانيان

اگر درست محاسبه بشود، شايد بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ايران را متوقف نگه داشتند. اين استعداد جوشانى را كه شما امروز ميبينيد، اين مال امروز نيست؛ هميشه نسلهاى ايرانى اين استعداد را داشته اند. اينها به دلايل مختلف متوقف مانده؛ عمده اش هم به خاطر حاكميت حكومتهاى مستبد و جائر در همه ى زمانها - و به خصوص در اين برهه ى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد - بوده.

اين عقب ماندگى وجود دارد. ليكن استعداد ملت ايران، يك استعداد از متوسط بالاتر است؛ اين را ما بارها گفته ايم. بعضيها خيال كردند كه ما اين را ادعا ميكنيم؛ حالا به تدريج در سطح جهان هم دارد اين معنا منعكس ميشود. گواهيها و تصديقهاى جهانى نسبت به هوش بسيار زياد ايرانى، مكرر در جاهاى گوناگونى دارد تكرار ميشود. توى مجلات امريكايى مينويسند و به خصوص از بعضى از دانشگاههاى ما اسم مى آورند. البته اين اسم آوردنها مغرضانه است؛ آن دانشگاهى كه آنها اسم مى آورند - چه در تهران، چه در اصفهان - اينها دانشگاههاى برترند، شكى نيست؛ اما نام آوردن آنها مغرضانه است؛ چون دانشگاه بر پايه ى نيروى انسانى است: دانشجو و استاد و البته مديريت. هم دانشجو و هم استاد، از همين نسلهاى ايرانى هستند.

بنابراين، اين عموميت دارد و مخصوص دانشگاه خاصى نيست. در هر جايى كه تلاشى صورت بگيرد، همين برجستگى نمايان خواهد شد، كه آنها در مواردى به آن

ص: 364


1- . در ديدار معلمان استان فارس، 1387/2/12.

اعتراف ميكنند. بنابراين، ما از اين امكان بسيار بالاى انسانى برخورداريم؛ يعنى هوش و استعداد از متوسط بالاترِ انسانى در ايران. اين ميتواند عقب ماندگى را جبران كند.(1)

مصاديق استعداد فوق العاده ى ايرانيان

ملتى كه هيچ كس به او كمك نميكند، درهاى محصولات صنعتى و پيشرفتهاى فناورى را به روى او ميبندند، بعد نسل دوم و سوم و چهارم سانتريفيوژ را خودش توليد ميكند! همه ى دارندگان قواى هسته اى و صنعت هسته اى در دنيا مبهوت ميمانند.

خوب، اينها از كى ياد گرفتند؟ ملتى كه از لحاظ علوم زيستى هيچ كس به او كمك نكرده، ناگهان نگاه ميكنند ميبينند از سلولهاى بنيادى، حيوان توليدى به وجود مى آورد. در دنيا چند تا كشور اين را دارند؟ هفت تا، هشت تا، نُه تا كشور. در بين اين همه كشورها، اين همه مدعيان، ناگهان از رديف دويستم - مثلاً فرض كنيد - مى آيد به رديف هشتم قرار ميگيرد. اين حاكى از چيست؟ حاكى از استعداد فوق العاده نيست؟

در اول جنگ، ما نميدانستيم آر. پى. جى چيست - آر. پى. جى يك موشك كوچك است؛ آنهايى كه توى جنگ بودند، آن را ديدند و بارها تجربه كردند - نه داشتيم، نه بلد بوديم، نه جزو سلاحهاى سازمانى ما بود. حالا بعد از گذشت چند سال، با تحريم، كشور ما موشك سجيل ميسازد، موشك ماهواره بر ميسازد؛ دنيا هم همين طور وا مى ايستد، با تعجب نگاه ميكند. اول هم انكار كردند؛ گفتند بى خود ميگويند، دروغ ميگويند، نميتوانند؛ بعد ديدند نخير، هست.

در همه ى بخشها همين جور است. خوب، اينها معنايش چيست؟ معنايش اين است كه اين جوان خيلى بااستعداد است؛ اين ملت خيلى پرظرفيت است؛ اين نيروى انسانى خيلى باارزش و نازنين است. از اين بايد استفاده كرد. پس ما ميتوانيم. همت مضاعف معنايش اين است كه اين ظرفيت را به فعليت برسانيم.(2)

ص: 365


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.
2- . در ديدار كارگران نمونه ى سراسر كشور در آستانه ى روز جهانى كارگر، 1389/2/8.

ص: 366

فصل نهم: اهميت كتاب و كتاب خوانى، وضعيت نامطلوب كنونى و ضرورت فرهنگ سازى

مهجوريت كتاب؛ خسارت بزرگ يك ملت

براى يك ملت، خسارتى بزرگ است كه افراد آن، با كتاب سر و كارى نداشته باشند، و براى يك فرد، توفيق عظيمى است كه با كتاب، مأنوس و همواره در حال بهره گيرى از آن، يعنى آموختن چيزهاى تازه باشد. با اين ديدگاه، به روشنى ميتوان ارزش و مفهوم رمزى عميق اين حقيقت تاريخى را دريافت كه اوّلين خطاب خداوند متعال به پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) اين است كه: بخوان! و در اولين سوره يى كه بر آن فرستاده ى عظيم الشأن خداوند فرود آمده، نام قلم به تجليل ياد شده است: «اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ، اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ »(1).(2)

كتاب خوانى و علم آموزى؛ يك واجب دينى

اكنون ملّت ايران بايد عقب افتادگيها را جبران كند. اينك فرصت بى نظيرى از حكومت دين و دانش بر ايران پديد آمده است، كه بايد از آن در جهت اعتلاى فكر و فرهنگ اين كشور بهره جست. امروز كتاب خوانى و علم آموزى، نه تنها يك وظيفه ى ملّى، كه يك واجب دينى است. از همه بيشتر، جوانان و نوجوانان، بايد احساس وظيفه كنند، اگر چه آن گاه كه انس با كتاب رواج يابد، كتاب خوانى، نه يك تكليف، كه يك كار شيرين و يك نياز تعلل ناپذير و يك وسيله براى آراستن شخصيت خويشتن تلقى خواهد شد، و نه تنها جوانان، كه همه ى نسلها و قشرها از سر دلخواه و شوق بدان رو خواهند آورد. لازم است آن روى اين سكه ى زريّن نيز مورد توجه قرار گيرد: نويسندگان و مترجمان و فراهم آورندگان كتاب، اينان كارى باارزش و پاداشى بزرگ، در كنار مسؤوليتى سنگين دارند. در جامعه ى كتاب خوان، پديد آورنده ى كتاب و عرضه كننده ى

ص: 367


1- . علق، 3-4.
2- . پيام به مناسبت آغاز هفته ى كتاب، 1372/4/10.

آن بايد گرامى داشته شود، و او نيز بايد كار خود را با عنايت به تأثير و اهميّت آن انجام دهد.(1)

جنايت بزرگ توليد كنندگان كتاب

غذاى فكر و روح، بايد سالم و مقوّى عرضه شود و آن كس كه جز اين عمل كند، خطا يا جنايتى بزرگ تر از عرضه كننده ى مواد غذايى ناسالم يا بى مايه، مرتكب شده است.(2)

وضع نامطلوب كتاب خوانى در مردم

بنده حقيقتاً از وضع كتاب در كشور عزيزمان ايران، از جهات مختلف خرسند نيستم. حقيقت اين است كه كتاب هنوز از ناحيه ى مصرف، يك كالاى اختصاصى است. به اهل علم و كتاب و كتابخانه دارى و تحقيق و امثال اينها كه كسى لازم نيست بگويد «به سراغ كتاب برويد.» آنها هستند كه مى آيند و به ما ميگويند «ما براى رسيدن به كتاب، اين مشكلات را داريم».(3)

كتاب؛ مادر و عصاره ى تمدنها

حقيقت آن است كه كتاب يكى از ارزشمندترين فراورده هاى بشرى و گنجينه ى بزرگ ترين ثروتهاى بشر يعنى دانش و تحقيق است. دين و دنياى بشر و جسم و جان انسان، به بركت كتاب تأمين و تغذيه ميشود و فرايند كمال بشرى به وسيله ى كتاب تحقق ميابد. كتاب، مادر تمدنها و نيز عصاره ى آنها است، و بشر با پديد آوردن كتاب، درسهاى بى شمارى را كه در كتاب تكوين بدو آموخته شده، گرد مى آورد و در محيط بشرى منتشر ميسازد و بدين گونه روز به روز گنجينه ى ثروت بشرى، غناى بيشتر ميابد.(4)

ص: 368


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار ناشران و مؤلّفان كتابهاى برگزيده ى سال، 1372/10/7.
4- . پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه، 1374/6/21.

بخش چهارم دانشگاه و مراكز تحقيقاتى

اشاره

ص: 369

ص: 370

فصل اول: دانشجويان

دو عامل موثر در ايفاى نقش دانشجويان

بارها در مجامع دانشجويى گفته ام كه در اين نظام مردمى، دانشجويان كه طبقه ى پيشرو و پيشاهنگ و زبده و بانشاط پيكره ى اجتماع هستند، بايد در سازندگى آينده و ترسيم حركت عمومى جامعه، بيش از جاهاى ديگر نقش و اثر داشته باشند. اين تأثير، با دو عاملى كه بايد در كنار هم باشند، تحقق پيدا ميكند:

عامل اول، درس و علم و تحصيل است، تا نام دانشگاه و دانشجو و استاد و معلم معنا پيدا كند و اميدهايى كه براى آينده ى كشور ترسيم ميشود، پوچ و واهى و باطل نباشد. جوانها بايد خوب درس بخوانند و اساتيد هم بايد آنها را تربيت كنند و آينده ى علمى و عملى كشور را تأمين و تضمين كنند. در كنار تحصيل، نقش تحقيقات، نقش فوق العاده مهمى است كه بايد مسؤولان به آن بپردازند.

بنابراين، عنصر اول، عنصر درس و علم است كه نميشود آن را دست كم گرفت و نقشش را كوچك انگاشت و به آن بى اعتنايى كرد. برادران و خواهران عزيز دانشجوى من، به اين نكته توجه كنند. هيچ چيز نبايد موجب شود كه در حركت علمى آنها، اندك توقف و تعللى به وجود آيد. دشمن اين را ميخواهد. نبايد بگذاريد او به اهدافش برسد. على رغم خواست دشمن، بايد حركت علمى در كشور شكوفا و اميدبخش و آينده نگر باشد.

عامل دوم، جهت فكرى و سياسى و انقلابى دانشگاه است؛ آن چيزى كه به علم هم جان و روح و جهت خواهد داد.(1)

آموزش در كنار كسب مهارت

دانشجويان و دانش آموزان، فريضه ى آموزش علم را با كسب مهارت و تجربه توأم

ص: 371


1- . در مراسم بيعت جمع كثيرى از دانشجويان و دانشگاهيان، 1368/3/23.

ساخته و چنان كه شأن آنان است، به مثابه ى پيشاهنگ حركتهاى انقلابى، در سمت هدفهاى والاى اسلام و در مقابله با توطئه هاى استكبار جهانى و مثلث امريكا، صهيونيسم و ارتجاع، مجاهدتى جانانه كنند.(1)

جدى گرفتن كار علمى در دانشگاه

بايد محتواهاى اسلامى - يعنى علم - جدى گرفته شود. شما كه دانشجو هستيد و ديگر كسانى كه مشغول تحصيل اند، به درس خواندن در محيط دانشگاه، كار عملى و تحقيقى و شكوفا كردن و رشد دادن استعدادها اهميت بدهيد.(2)

اين طور درس خواندن، اسلامى نيست

علم و دانش هم اسلامى و از اسلام است؛ والّا به دانشگاه رفتن و مقدارى از بيت المال و امكانات مردم را مصرف كردن، و بدون اينكه يك نفر به علم دل بدهد و به فراگيرى اهميتى بدهد، فقط براى اينكه بتواند سرهم بندى، تكه كاغذى به دست بياورد و در سايه ى آن شغلى بگيرد، تا پولى گير بياورد - نه اينكه شغلى بگيرد، تا كارى بكند - اينكه اسلامى نيست. دانشجو هم اگر اين طور درس بخواند، اسلامى نيست. استاد هم اگر اين طور درس بدهد، اسلامى نيست. روابط اسلامى در دانشگاه اين است؛ والّا جوانان و دختران و پسران ما بحمدالله مسلمانند.(3)

حفظ فضاى انقلابى در دانشگاه

در بين جوانان، بهترينشان كسانى هستند كه به مراكز آموزشى و علمى رو مى آورند. به هر دليل كه به سراغ علم و آموزش آمده باشند، اين كار، باارزش و محترم است. البته گاهى دلايلى آنها را به اين سو ميكشاند كه ارزشهاى مضاعف دارد. گاهى هم فقط براى حايز شدن اين معلومات آمده اند. امّا به هرحال اين كار، كارى شريف و باارزش است. حالا اين مجموعه ى باارزش، كه در حقيقت فرداى كشور و آينده ى ملت را خواهد ساخت، در دست شما آقايان، رؤساى دانشگاههاست. چون معتقديم كه از يك نظر دانشگاهها اهم اند،

ص: 372


1- . پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1368/4/23.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم و گروهى از مسئولان، 1369/3/2.
3- . در ديدار جمع كثيرى از طلاب حوزه هاى علميه و دانشجويان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1369/9/28.

و از يك نظر مراكز تحقيقاتى حايز توجه ويژه اند. به هرحال، اين مجموعه ها، اين خصوصيت را دارند.(1)

ارزش جوان دانشجو

همين عنوان «جوان دانشجو» عنوانى است كه براى علاقه مندان به آينده ى كشور، جذّاب و شيرين مينمايد. جوان، آن هم اهل علم و معرفت؛ آن هم در صراط تحصيل دانش براى آينده ى كشور و اداره ى كشور در آتيه، داراى ارزش است. اين نكته و جهت اوّل.(2)

لزوم تلاش جوانان در تحصيل علم

جوانان امروز بايد سه نكته را حتماً دنبال كنند. يكى از آن سه نكته، تحصيل علم است. عزيزان من! از تحصيل علم، ذرّه اى فروگذار نكنيد و آن را قدر بدانيد.(3)

بهترين فضا در دانشگاه براى درس و تحقيقات

اگر خواستيد از قول ما به دانشجوها چيزى بگوييد، بفرماييد كه به سهم خودشان سعى كنند فضاى انقلابى را در دانشگاه حفظ كنند. براى درس خواندن و تحقيقات هم فضاى انقلابى، فضاى بهترى است. فضاى انقلابى به معناى شلوغ كارى و بى انضباطى و خروج از خطوط تعيين شده نيست؛ بلكه به معناى دقت روى مواضع صحيح و پايبندى به اصول و جهت گيرى انقلاب است. بايد كشور مستقل شود، روى پاى خود بايستد و استعدادهاى درون آن بجوشد.(4)

درس خواندن در كنار تهذيب اخلاق

شما پسران اين كشور و جوانان اين آب و خاك، بايد از فرصتِ جوانى استفاده كنيد، درس بخوانيد و ان شاءالله به دانشگاه راه يابيد و در آينده ى اين كشور، سهم وافرى را به دست آوريد. شما بايد بتوانيد در تاريخ و در آينده ى كشور نقش داشته باشيد. احساس

ص: 373


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1372/10/1.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان استان كهگيلويه و بويراحمد، 1373/3/18.
3- . همان.
4- . در ديدار مسؤول دفتر نمايندگى ولىّ فقيه در دانشگاه آزاد اسلامى و گروهى از اساتيد دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، 1374/3/29.

كردم جوانان اين منطقه، جوانان بااستعدادى هستند. اين استعدادها ميتواند در آينده براى اين كشور، نيروى خلّاق و سازنده اى محسوب شود. توجّه داشته باشيد كه درس خواندن، كارى واجب است. در كنار اين كار واجب، تهذيب اخلاق و تزكيه ى اخلاقى نيز لازم است.(1)

همكارى جوانان با دولت از طريق خودسازى علمى

اسلام، بى تفاوتى را نميپسندد. البته دولت بايد راههاى همكارى و مشاركت مردم و چگونگى اين همكارى را به آنها نشان دهد. در بعضى زمينه ها اين راهها روشن است، در بعضى زمينه ها هم دولت بايد روشن كند؛ اما همه بايد همكارى كنند. يكى از مهم ترين بخشها، همكارى جوانان در زمينه ى تحصيل علم، خودسازى علمى و آن گاه خودسازى اخلاقى است.(2)

ضرورت همراهى علم، ايمان و روشنفكرى

قرآن، جبهه بندى حقّ و باطل را اين طور مشخص ميكند. وقتى كسى جايگاه و ارزش حقّ و باطل را ندانست، نميفهمد كجا بايد قرار گيرد و چه كار كند. آن جوان حزب اللّهى ميفهمد. او روشنفكر است. آن استاد، دانشمند، روحانى عالى مقام، گاهى نميفهمد و روشنفكر هم نيست. پس عنصر دانش، علم، تخصّص علمى و عنصر روشنفكرى با معنايى كه گفته شد، بايد با هم باشند. عنصر سوم، ايمان است. پيكره اى كه دست دارد، يعنى علم؛ چشم دارد، يعنى روشنفكرى؛ اگر ايمان داشت، مغز و دل هم خواهد داشت. در اين صورت كامل ميشود. اگر مغز و دل نداشته باشد، آن دست و چشم ارزشى ندارد. البته اگر مغز و دل نداشته باشد، براى او چشم و دست هم كارايى ندارد.

جامعه ى اسلامى بايد ايمان، علم و روشنفكرى را با هم داشته باشد. من بارها گفتم روشنفكرى در ايران؛ بيمار، وابسته و بى ايمان متولّد شد. دانش جديد را هم ميخواستند به دانشى بدون ايمان و وابسته تبديل كنند كه چندان موفّق نشدند. عدّه اى از دانشمندان و متخصّصين توانستند ايمان خود را حفظ كنند و آن را با علم بياميزند. امروز دانشگاهها فقط جايگاه علم نيست؛ بلكه جايگاه ايمان و روشنفكرى هم هست. حوزه ى علميّه ى ما جايگاه علم، ايمان و روشنفكرى با هم است. اين دو كفّه ى ترازو، اين دو بال و دو

ص: 374


1- . در جمع دانش آموزان روستاى آروست، 1374/7/24.
2- . در اجتماع مردم بابل، 1374/7/25.

دست، هر كدام خصوصياتى بيشتر از ديگرى دارد كه بايد مورد استفاده قرار گيرد.

جوانان عزيز من؛ دانشجويان، دانش آموزان و فرهنگيان عزيز! بايد تحصيل علم را با آگاهى و روشن بينى و روشنفكرى از يك طرف و ايمان از طرف ديگر، هماهنگ كنيد. اين جريان شروع به حركت كرده و تا به حال هم بركات زيادى به همراه داشته است. اسلام، اين سه عنصر را با هم به ما ميبخشد. براى ساختن نظام اسلامى بايد اين سه عنصر با هم و در كنار هم باشند. بهترين عامل براى جمع اين سه عنصر، شما هستيد. كشورى كه جوانان آن به تحصيل علم بپردازند و با ايمان باشند و روحيه ى روشنفكرى و روشن بينى داشته باشند، امروز در هر وضعى باشد، قطعاً فردايش روشن و تابنده است. خدا را شكر ميكنيم كه نسل جوانِ پاكيزه، طاهر، پاكدامن و بامعرفتى در كشور ما وجود دارد.(1)

اهميت رشد انديشه ى دينى و روحيه ى تعبّد در دانشجويان

آنچه براى دانشجويان در دانشگاه مهّم است، يكى مسأله ى رشد ايمان مذهبى و انديشه ى اسلامى در ذهنها و دلهاى آنان است و يكى رشد روحيه ى تعبّد در آنان؛ يعنى تسليم خدا بودن. معناى مسلم اين است: «و نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» .(2)«نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» يعنى ما تسليم خداييم. معناى تعبّد اين است: «إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ» ؛(3) يعنى تسليم فرمان خدا بودن. اين معناى تعبّد است. بايد اين روحيه رشد كند. البته ميدانيد تعبّد با استدلال عقلى و گرايش به مسايل عقلانى، با اعتقاد به علم و فعاليّت علمى و دانشگاهى و دانشجويى هيچ منافاتى ندارد. همه ى آنها بايد باشد.(4)

مفهوم سياسى بودن دانشگاه

شما جوانان، دور هم بنشينيد و با هم صحبت كنيد. اينكه من گفتم دانشگاه و محيط جوان بايد سياسى باشد، معنايش همين است. اين چيزى را كه به عنوان علم، مسير اين ملت و اين كشور معرفى ميشود - يعنى مبارزه با استكبار جهانى - تبيين كنيد و بشكافيد.

آن ملتى كه اهل كار و فعّاليت است و از تلاش خسته نميشود؛ جوانش تحصيل علم

ص: 375


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.
2- . بقره، 133 و 136؛ آل عمران، 84؛ عنكبوت، 46.
3- . احقاف، 15.
4- . در ديدار جمعى از تشكّلهاى دانشجويى كشور در قم، 1374/9/18.

ميكند، دانشگاهش به درس و بحث و تحقيق و بقيه ى كارهايى كه جوانان، در عرصه ى فعاليتهاى علمى و اجتماعى بايد انجام دهند، ميپردازد.(1)

طبيعت دانشجو؛ پذيرش حرف تازه و مستدل

من با جماعت دانشجو خيلى ارتباط و اتّصال داشتم. طبيعت جماعت دانشجو، پذيرش حرف تازه است؛ زيرا جوان، هم علاقه مند به موضوع و حرف تازه است و هم اهل علم است. اهل علم بودن، انسان را به يك استدلال و حرف جديدى سوق ميدهد كه با اين استدلال، گرايش پيدا ميكند؛ به خصوص در محيط انقلاب.(2)

مفهوم كلمه ى دانشجو

كلمه ى دانشجو از لحاظ بارِ معنايى، حامل معناى خيلى جالب توجّه و مهمّى است. دانشجو يعنى جوانِ طالب علمى كه آينده در دست اوست. اين خصوصيات، در كلمه ى دانشجو هست. دانشجو، يعنى جوان؛ چون دانشجويى، قهراً مربوط به دوران جوانى است. طالب علم بودن و جستجوى از دانش هم در كلمه ى دانشجو هست. چون فرض اين است كه آينده ى كشور، به سمت اداره ى علمى كشور پيش ميرود ديگر؛ يعنى به سمت اداره ى عالمانه و منطبق بر موازين دانش پيش ميرود و هر كشور و هر جامعه اى كه علم و فهم و محاسبه ى دقيق، در همه ى شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.(3)

لزوم جدّيت جوانان در درس خواندن

آن چيزى كه من توصيه ميكنم، اين است كه بچه ها از استعداد و از وقت خودشان استفاده كنند؛ خوب درس بخوانند. ما بيشترين چيزى كه امروز لازم داريم، اين است كه بچه ها به طور جدّى درس بخوانند.

من ميبينم با اينكه برنامه هاى مدارس ما برنامه هاى خيلى غليظِ شديدِ پُر و پيمانى نيست، بعضى از جوانان ما غالباً گله ميكنند كه درس، ما را خسته كرده است، نميتوانيم بخوانيم. طبق اطّلاعاتى كه من دارم، در بسيارى از كشورهاى ديگر - كشورهايى كه امروز از لحاظ علمى و صنعتى و فناورى پيشرفته تر از كشور ما هستند - درسهاى دوره ى

ص: 376


1- . در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت روز مبارزه با استكبار جهانى، 1375/8/9.
2- . در ديدار اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان دانشگاه تهران، 1376/6/25.
3- . در ديدار اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاه تهران، 1376/11/11.

راهنمايى و دبيرستان، از درسهاى مدارس ما - هم حجمش بيشتر و هم دشوارتر است؛ يعنى بر ذهن قابل كشش جوانان واقعاً تحميلِ مطلب ميكند.

ذهن جوان، خيلى قابل كشش است؛ توانش براى كشيدن بار معلومات، خيلى زياد است؛ محفوظات زيادى به آنها ميدهند. من ميبينم با اينكه درسهاى موجود، از لحاظ حجم و محتوا خيلى سنگين نيست، بعضى از جوانان ما فرصتى براى خودشان نميبينند كه بتوانند مطالعات جنبى كنند؛ در حالى كه به نظر من، جوان ميتواند هم درس بخواند، هم مطالعه و هم ورزش كند.

سوال: به علت جلوگيرى بيگانگان، ما از فناورى غرب دوريم. جوانان ما چطور ميتوانند از فناورى غرب استفاده كنند؛ در حالى كه اسير آن نشوند؟

چرا اسير و مسحور شوند؟ اين يك استعداد بشرى است. يك نفر فكر و ذهن خودش را به كار انداخته و توانسته است چيزى را در اين عالم طبيعت - در اين طبيعت بزرگ و همچنان عمدتاً ناشناخته - به دست آورد. شما خودتان هم ميتوانيد اين كار را بكنيد؛ خودتان هم ميتوانيد ذهنتان را به كار بيندازيد و اين را به دست آوريد.(1)

تنبلى جوانان در كار تحقيق و تدقيق

جوانان ما در كار تحقيق و تدقيق و پيگيرى، قدرى تنبلى ميكنند. اگر به جوانان جسارت نشود، بايد اين گونه بگوييم. در بعضى از كارهايشان، اگر يك خرده دنبال كنند و به طور جدّى بروند، ميتوانند سرچشمه هاى خوبى پيدا كنند. الان در دانشگاه خودمان در تهران هم شعراى برجسته و ممتازى داريم كه كمتر به ايشان توجّه ميشود.(2)

سه خواسته از جوانان

دوره ى جوانى، دوره ى توانايى است. اين توانايى در چه چيزهايى بايد به كار برود؟ به اعتقاد من، بايد عمدتاً در تحصيل علم، در ايجاد صفاى نفس و روحيه ى تقوا در خود و ايجاد نيروى جسمانى در خود - كه ورزش باشد - به كار رود. اين سه مورد، عمده است. يعنى اگر در يك جمله ى كوتاه از من بپرسند كه شما از جوان چه ميخواهيد؟ خواهم گفت: تحصيل، تهذيب و ورزش. من فكر ميكنم كه جوانان بايد اين سه

ص: 377


1- . در گفت و شنود صميمانه با گروهى از جوانان و نوجوانان (گروه كودك و نوجوان صدا و سيما، برنامه ى نيمرخ)، 1376/11/14.
2- . در ديدار صميمانه با جوانان به مناسبت هفته ى جوان، 1377/2/7.

خصوصيّت را دنبال كنند.(1)

لزوم كار علمى سخت در دانشگاهها

تحصيل، اعم از تحقيق و كارهاى علمى هم هست. چون اين نيرو در جوانان هست، بايستى در كار تحصيل علم خيلى تلاش كنند. امروزه آن طور كه شنيده ام، در دانشگاهها جوانان خيلى گُرده زير بار كار علمى سخت نميدهند؛ اين چيز خيلى خوبى نيست. چطور ما به جوانى كه تحصيل علم نميكند، دوره ى دبيرستان را متوقّف گذاشته و به دانشگاه نميرود، توصيه ميكنيم كه برو درس بخوان؛ اما به آن دانشجويى كه در دانشگاه كار علمى سخت نميكند، توصيه نكنيم كه كار علمى بكن؟ واقعاً بيايد دانشگاه چه كند؟ بايد به دانشگاه بيايد كه علم پيشرفت كند. به نظرم ميرسد كه جوانان بايستى در كار تحصيل علم، حقيقتاً از نيروى جوانى شان مايه بگذارند.(2)

راه مقابله با جمود و تحجّر

بلاشك جمود و تحجّر هرجا باشد، يك مشكل است و راه از بين بردنش هم اين است كه شما دانشجويان هرچه ميتوانيد به كيفيّت فكرى خودتان در زمينه ى دانش و معرفت بيفزاييد. هر يك نفر از شما، وقتى كه اهل دانش، فرهنگ، فرزانگى، روشنفكرى و فرهيختگى است، ميتواند اين مفاهيم را در عمل گسترش دهد؛ يعنى درست نقطه ى مقابل جوّ جمود و تحجّر. اگر بخواهيم با جمود بجنگيم، جنگ با جمود اين گونه است.(3)

موانع شكوفايى علمى در سالهاى نخست پيروزى انقلاب

ما نوزده سال است كه شروع كرده ايم. در اين نوزده سال، مشكلات اوّلِ انقلاب و وقايع همين دانشگاه و حضور گروهكهاى مسلّح و دوره ى جنگ را داشته ايم. من از اين مسجد - مسجد دانشگاه تهران - خاطره هاى زيادى هم از پيش از انقلاب و هم از دوره هاى مختلف انقلاب دارم، كه بد نيست يكى از آنها را براى شما نقل كنم:

سال پنجاه و هشت من در يكى از روزهاى هفته - فكر ميكنم يكشنبه يا دوشنبه - به همين مسجد مى آمدم و نماز ظهر ميخواندم. دانشجويان جمع ميشدند، به سؤالات پاسخ ميدادم و برايشان سخنرانى ميكردم. در همان سال، اين دانشگاه تهران، سنگر

ص: 378


1- . همان.
2- . همان.
3- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.

گروهكهاى مسلّحى شده بود كه تحت عناوين و اسمهاى گوناگون، با ژ - 3 و كلاشينكف، از داخل دانشگاه به جان مردم بيرون دانشگاه و به جان دانشجويان مسلمان افتاده بودند! يكى از روزها كه در دانشگاه به شدّت درگيرى حقيقى وجود داشت، من طبق معمول، اوّل ظهر به اينجا آمدم. وقتى وارد دانشگاه ميشدم، چند نفر دانشجو آمدند گفتند: امروز خطرناك است، اينجا نياييد. من گفتم: نه؛ برنامه ام را تعطيل نميكنم. لذا وارد شدم. دانشگاه خلوت بود، هيچ كس تقريباً نبود، خيلى تك و توك آدم ديده ميشد؛ چون وضع خطرناكى بود. از آن مسيرى كه مى آمديم، دانشجويان به مسجد آمدند. شايد آن روز ده نفر در مسجد جمع نشده بودند؛ همه فرار كرده بودند. به نظرم نماز را خوانديم و رفتيم؛ يعنى ما هم در حقيقت قدرى ترسيديم. متعاقب آن، مدّتى دانشگاه تعطيل شد. شايد حدود يك سال، دانشگاه در كشور ما تعطيل بود.

ببينيد؛ اين نوزده سال، چنين دوره هايى در خود داشته است؛ دوران درگيريها، دوران درس نخواندن، دوران تظاهرات و اعتصابهايى كه هر روز بر دانشگاه تحميل ميشد. اثر اينها چيست؟ وقتى كه دانشجو را از درس خواندن باز بدارند، شما دلتان ميخواهد شكوفايى علمى مثل برق در محيط علمى كشور به وجود آيد؟ بعد هم كه جنگ تحميلى و مشكلات آن بود. البته دانشگاهها باز شده بود، كلاسها برقرار شده بود؛ اما كشور مشغول جنگ بود. ما در حقيقت اگر بخواهيم اين نوزده سال را غربال كنيم، ده سال از آن در نمى آيد. در واقع، بعد از پايان جنگ، ما توانستيم به دانشگاه رسيدگى كنيم.(1)

دانشجو؛ درس خوان و فعال

به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داريم - سعى كنند خوب درس بخوانند؛ خوب فكر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى كنند در محيط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محيط خودشان، اثر فكرى و روانى بگذارند. اين شدنى است.(2)

درس خواندن براى دنياى فردا

خوب درس بخوانيد. دنياى امروز دنياى درس و علم است. شما ببينيد امروز كسانى

ص: 379


1- . همان.
2- . همان.

كه دانشمند و عالم اند، تحصيلات دارند و استعداد خودشان را شكوفا كرده اند، در جامعه قدرى و مقامى دارند؛ اگر اهل دنيا و درآمد مالى باشند، آن را دارند؛ اگر اهل نام باشند، ميتوانند آن را پيدا كنند؛ ولى آدمى كه سواد و معلومات نداشته باشد، از همه ى اينها محروم خواهد بود. دنياى فردا، از اين جهت، از امروز هم سختگيرتر خواهد بود. امروز كسانى كه هيچ سوادى ندارند، باز ممكن است اندك جايى در جامعه داشته باشند؛ اما در دنياى فردا - كه دنياى پيشرفت علم است - تواناييهاى يك انسان بى سواد يا كم سواد، كم است. محدوديتهايش زياد و آرزوهايش بسيار دست نيافتنى است. هر انسانى ميخواهد به آرزوهاى خودش دست يابد. اين آرزوها، در صورتى راحت تر به دست مى آيند كه شما بتوانيد معلومات كسب كنيد. به علاوه، اگر بخواهيد براى كشورتان، براى خانواده تان و براى آينده تان مفيد باشيد، بايد درس بخوانيد. درس، شرط اوّل است.(1)

تأثيرگذارى در حركت دانش جهانى

عزيزان من! كارى كنيد كه بتوانيد در حركت دانش جهانى، اثر داشته باشيد؛ ميشود و هيچ اشكالى ندارد. اگر شما امروز در دبيرستان و دانشگاه، خوب درس بخوانيد، امكان تحقيق و كار پيدا خواهيد كرد. اگر شما اين پايه را محكم گذاشتيد، ميتوانيد در پيشرفت دانش بشرى نقش پيدا كنيد. پس، اوّل اينكه درس بخوانيد. درس را كم اهميت نگيريد. كار كنيد. شما استعداد داريد؛ اين استعداد را به كار بيندازيد.(2)

گسترش معرفت دينى و سياسى در كنار دانش اندوزى

جوانان عزيز! حضور در صحنه ى پُرشور دانش اندوزى كه از زيباترين و مبارك ترين فصول دوران جوانى است، هنگامى كه با مجاهدتهاى اسلامى و تلاش در راه گسترش فهم و معرفت درست دينى و سياسى همراه باشد، يكى از برترين آميزه هاى معنوى براى نسل جوان كشور را پديد مى آورد. اكنون شما اين امتياز بزرگ را داريد كه در حال تحصيل علم، به آن فعاليت ايمانى نيز اشتغال جسته ايد و مجموعه ى شما يكى از تشكلهايى است كه به دانشگاه كشور، جلوه ى مضاعفى از بروز تواناييهاى معنوى و فكرى جوانان بخشيده است. اين را قدر بدانيد و اين موجودى ارزشمند را هرچه ميتوانيد، عمق و كيفيت دهيد.(3)

ص: 380


1- . در ديدار دانش آموزان مدرسه ى رفاه، 1377/3/5.
2- . همان.
3- . پيام به مناسبت برگزارى دومين كنگره ى جامعه ى اسلامى دانشجويان، 1377/7/8.

تعريف دانشجوى بسيجى

دانشجوى بسيجى، آن عنصر نورانى و پاكنهادى است كه در حال فراگرفتن دانش و آماده سازى علمى و فكرى خود براى شركت در پيشرفت مادى ملت و كشورش، چراغ ايمان و هدايت را نيز در دل خود و در محيط دانشگاه فروزان ميكند و فضا را با صلاح و صفا و نورانيت خود نورانى ميسازد. دانشجوى بسيجى، كسى است كه دشمنِ كمين گرفته را از ياد نميبرد و غافلانه، خود و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نميسپرد. دانشجوى بسيجى، جوانى خود را مغتنم ميشمرد و از لحظه هاى گرانبهاى آن براى خودسازى علمى و فكرى و روحى بهره ميگيرد.(1)

پيشرفت علمى و مادى در كنار تعالى معنوى

اين كشور، روزى ميتواند از لحاظ مادّى، علمى و صنعتى، همان جايى قرار گيرد كه امروز كشورهاى داراى فناورى و دانش برتر، در آنجا قرار دارند؛ با اين تفاوت كه آنها از معنويت بيگانه اند، دچار بحران روحى هستند، در درون خودشان فساد هست و طبقات گوناگون مردمشان گرفتار بحران معنويت اند؛ رؤسايشان صددرصد از معنويت دورند، غرق هواهاى نفسانى و غرق هوسهايند. آن روز ان شاءالله كشور شما از اين جهت هم مثل خورشيدى خواهد درخشيد؛ هم در معنويت و هم در ماديّت. اين آينده ميتواند تحقّق پيدا كند و آن به دست شماست؛ به دست نسل جوان است. بايد خوب درس بخوانيد، خودتان را خوب تقويت كنيد، خوب تقوا پيشه كنيد، به مسايل كشورتان و به مسايل جهان اهميت دهيد، نسبت به مسايل، تحليل پيدا كنيد، صداهاى گوناگونى را كه بلند ميشود، بشنويد و درباره ى آنها تأمّل كنيد؛ فكر كنيد و بگزينيد. اين مهمّ است.

اميدوارم ان شاءالله اين آينده، خيلى دور نباشد و روزى برسد كه شما جوانان عزيز، اينها را به ياد بياوريد و بگوييد روزى كسى اين طور به ما ميگفت و ما امروز آن را به چشم خودمان مشاهده ميكنيم. ان شاءالله آن روز، دعاى خير و طلب رحمت و مغفرت شما عايد روح ما خواهد شد.(2)

اقتضاى زمان و انتظار از جوانان

ما از جوان اين انتظار را داريم؛ هر وقت هم يك اقتضايى دارد. وقتى كه در كشور جنگ هست، از جوان يك انتظار هست؛ وقتى كه در كشور دوره ى ساختن و سازندگى

ص: 381


1- . پيام به پنجمين گردهمايى بسيج دانشجويى، 1377/7/14.
2- . در ديدار تشكّلهاى مختلف دانشجويى دانشگاههاى تهران، 1377/10/24.

و تلاشِ اين گونه هست، يك انتظار هست؛ آن وقتى هم كه ميدان علم و پيشرفت علمى و تحقيق است و نياز كشور به اين طرف است، از جوان اين انتظار هست.(1)

گستره ى نوآورى و معناى آن

اينكه ميگوييد «جوانان در كجا اجازه دارند نوآورى كنند؟»، بايد بگوييم نوآورى اصلاً چيزى نيست كه اجازه لازم داشته باشد و كسى كه ميخواهد نوآورى كند، نبايد از كسى اجازه بگيرد. اگر ميدانى وجود داشت، اين نوآورى و خلاقيّت به وجود خواهد آمد. من معتقدم نوآورى بايد در همه ى زمينه ها انجام گيرد. معناى نوآورى اين نيست كه ما اصول پذيرفته شده ى منطقى و عقلانى خودمان را زير سؤال ببريم. معناى نوآورى، پيشرفت و تكامل در امورى است كه رو به تكامل هستند. مثلاً عدالت چيز خوبى است. كسى كه بخواهد نوآورى كند، شيوه ى خوبى را براى تأمين عدالت پيدا ميكند؛ اما در خوبى عدالت شك نميكند. محبّت به پدر و مادر و محبّت به فرزند، يك امر طبيعى است؛ ممكن است كسى براى آن شيوه اى پيدا كند كه تاكنون وجود نداشته است؛ اما در اصل اين اصول كسى شك نميكند.

بنابراين، وقتى شما به نوآورى اشاره ميكنيد و ميگوييد جوان ميخواهد نوآورى كند، لزوماً به آن معنى نيست كه نوآورى شامل نوآوريهاى غيرمنطقى و نامعقول هم ميشود. بنابراين، نوآورى درست مورد نظر است. امروز اصلاً تشويق به نوآورى، جزو شعارهاى مكرر اين جامعه و اين نظام است. ما نوآورى را دوست ميداريم؛ منتها همان طور كه شما هم در صحبتهايتان كاملاً توجّه داشتيد و به آن اشاره كرديد و من هم تصريح كردم، نوآورى بايستى به نوآوريهاى غيرمنطقى و گاهى نابخردانه منتهى نشود؛ يعنى انسان با هرچه كه سنّت است، با هر چه كه از نسل قبل است، يا قديمى است، به صرف اينكه من ميخواهم نوآورى كنم، مبارزه نكند. اين اصلاً منطقى نيست؛ اين را عقل نميپذيرد. نوآورى، يعنى در آن ميدانهايى كه حركت تكاملى وجود دارد، بايستى ما آن را پيش ببريم. بنابراين، از جوانان اين انتظار هست كه نوآورى و خلاقيت كنند.(2)

طراحى دشمنان براى جدا كردن دانشگاهيان از آرمانها

ساده انگارى است اگر اميد و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته ى آفت زا، ناديده گرفته شود. امروز آماج بسيارى از تبليغات خصمانه ى دشمنان، در درجه ى اول،

ص: 382


1- . در دومين روز از دهه ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)، 1377/11/13.
2- . همان.

دانشجويان و دانشگاهيان اند. امروز در حالى كه نسل جوان روشنفكر در بسيارى از كشورهاى اسلامى، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدى (صلى الله عليه وآله وسلم) است، طراحان تبليغاتى نظام سلطه ى جهانى، در صدد آنند كه نسل جوان و نوخاسته ى كشورِ انقلاب را با آرمانهاى انقلاب، بيگانه و از ريشه ى خود جدا كنند. دستهاى طرار و مغزهاى مكار و دلارهاى بى شمار در تلاشى بيهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفته اند. آنان از بيدارى جوانان و قدرت تحليلى كه در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافل اند.(1)

جهاد فكرى و علمى در دانشگاه و حوزه

با اين حال؛ جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتيد متعهد، دانشگاهى و روحانى، بايد مسؤوليت سنگين روشنگرى و جهاد فكرى و علمى را بيش از پيش بر دوش خود احساس كنند و در ميدان علم و دين و آرمان گرايى به مسابقه يى الهى كه پاداش آن بهشت دنيوى و اخروى است، بپردازند.(2)

توصيه به فراگيرى علم و معنويت

من مجدّداً به جوانان عرض ميكنم كه از استعداد خودتان در فراگيرى و به دست آوردن مهارتها و تخصصها، هرچه بيشتر استفاده كنيد؛ درس بخوانيد و خودتان را مجهّز نماييد. البته علم هم به تنهايى كفايت نميكند. عالم اگر ايمان راسخ نداشته باشد، نخواهد توانست مفيد واقع شود.(3)

حق دانشجويان بر گردن انقلاب و كشور

ميتوانم بگويم كه دانشجويان به گردن انقلاب و به گردن كشور، به خاطر فعّاليتهايشان، به خصوص در دوره ى جنگ و دوره هاى ديگر، حق دارند. همين دانشگاههاى تهران و دانشگاههاى تبريز و شهرهاى ديگر - تا آنجايى كه من آشنا هستم و اطّلاع دارم - در دوره ى جنگ، عرصه اى براى رشد استعدادها شد و به تبع حركت جنگ، در دانشگاهها، مراكز تحقيقاتى ما شكل گرفت. جهاد دانشگاهى، كار و تلاش كرد و حقيقتاً در دوره ى جنگ به درد جنگ خورد؛ علاوه بر اينكه قشر عظيمى از دانشجويان

ص: 383


1- . پيام به گردهمايى ويژه ى دانشگاهيان و دانشجويان در تجليل از حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/3/12.
2- . همان.
3- . در اجتماع بزرگ مردم بيرجند، 1378/6/6.

ما در تشكّل بسيج و احياناً در تشكّلهاى ديگر نظام - مثل ارتش و سپاه - وارد شدند.(1)

حفظ محيط امن تعليم و تحقيق در دانشگاهها

شما اين را بدانيد. هر كه هستيد - چه بسيج دانشجويى، چه انجمن اسلامى، چه جامعه ى اسلامى، چه هيأت علمى و چه مسؤولان دانشگاه - بدانيد وظيفه ى همه است كه امروز دانشگاههاى كشور را همچنان محيط امنِ تعليم و تحقيق نگه دارند؛ بگذارند اين جوانان و اين استعدادها در اين دانشگاه رشد كنند. مملكت مال اينهاست.(2)

مهم ترين مسؤوليت نسل جوان كنونى

اينك دروازه ى سال تحصيلى تازه يى به روى خيل عظيم دانشجويان ما گشوده ميشود و راهنوردان دانش و تحقيق، با توفيق الهى، جدّ و جهد خود را براى عبور از گردنه هاى علم و معرفت آغاز ميكنند تا به قله هاى كمال برسند. اين مهم ترين مسؤوليت جوان بااستعداد نسل كنونى است.

ايران عزيز براى رسيدن به هدفهاى بزرگى كه به بركت انقلاب اسلامى در برابر او ترسيم شد، چشم به تلاش جوانان در عرصه ى علم و معرفت دوخته است، و بدون آن، فروغ خودباورى و استقلال ملى كه در طول دو دهه از انقلاب همواره راهگشاى ملت و دولت ما در گذرگاههاى دشوار بوده است، به ضعف خواهد گراييد.

اسلام عزيز، بزرگ ترين مشوّق علم است و چنين بود كه در طى قرنهاى پى درپى، مسلمانان پرچم دانش و معرفت و پيشرفت علمى را در همه ى جهان در دست داشتند، و امروز كه پس از دوران تلخ تسلّط سياستهاى بيگانه بر كشورمان، بار ديگر ملت ايران آزادى از نفوذ استكبار جهانى را ميآزمايد، جهاد علمى يكى از بزرگ ترين فرايض ما است.

اين يكى از معروف ترين توصيه هاى مرد عظيم الشأنى [امام خمينى (رحمه الله)] است كه امسال به نام گرامى او نام گذارى شده است.(3)

محافظت از پيشرفت علمى متعهدانه در دانشگاهها

همه ميتوانند ببينند كه دشمن امروز هم در تلاش است كه دانشگاه را از صراط

ص: 384


1- . در ديدار دانشجويان و مسؤولان دانشگاه تبريز، 1378/6/27.
2- . همان.
3- . پيام به مناسبت بازگشايى دانشگاهها، 1378/7/6.

مستقيم علم و دين و روحيّه ى انقلابى منصرف كند. بزرگ ترين مسؤوليت در مقابله با توطئه ى دشمنان، بر دوش خود دانشگاهيان عزيز - چه اساتيد و چه دانشجويان - است، و يقيناً مانند برخى مقاطع حساس گذشته به اين مسؤوليت عمل خواهند كرد. انتظار اينجانب از فرزندان دانشجويم آن است كه هوشيارانه حوادث سياسى جهان و كشور را زير نظر داشته باشند؛ دشمن را در هر جا و با هر چهره يى بشناسند و هدفها و روشهاى خصمانه را با تيزبينى تشخيص دهند؛ در هيچ شرايطى اجازه ى اخلال در روند علم و دين را در دانشگاه به كسى ندهند و محيط مصفّا و پرنشاط دانشجويى را براى پيشرفت سريع علمى، همراه با تعهّد و تديّن و تلاش انقلابى حفظ كنند.(1)

به كارگيرى استعدادها در راه پيشرفت علمى كشور

بچه هاى ما مذهبى و دينى اند. الان در بين شما كسانى هستند كه با قرآن مأنوس و آشنايند و بحمدالله كم هم نيستيد؛ اين را در خودتان تقويت كنيد. اين استعداد بايد در خدمت آن نيازى كه اوّل ذكر كردم - يعنى نياز به علم - قرار گيرد و اين ايمان بايد به كمك آن بيايد. بايد سعى هم بشود كه از اين استعداد - كه يك ذخيره و وديعه ى الهى در وجود شماست - مثل همه ى ودايع الهى نگهدارى شود. شُكر آن هم به اين است كه انسان آن را در راه خودش به درستى مصرف كند. سعى كنيد اين را حقيقتاً براى خير كشورتان، خير مردمتان و پيشرفت علمى در كشور، به راه بيندازيد.(2)

قشر جوان دانشجو؛ مخاطب اصلى من

حقيقتش اين است كه وقتى من با شما دانشجويان عزيز ديدار دارم، حرفهاى فراوانى در ذهنم ميگذرد. مخاطب اصلىِ بيشترين حرفهاى ما هم شما - يعنى نسل جوان دانشجو - هستيد. «ما» كه ميگويم، نه من به عنوان يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى؛ نه. من به عنوان «على خامنه اى»، به عنوان يك طلبه و يك روحانى و به عنوان كسى كه به مسايل علمى و فكرى در زمينه هاى اسلامى، در زمينه هاى تاريخى، در زمينه هاى سياسى ذى علاقه است. البته مسؤوليت هم خودش يك داستان ديگر و ماجراى ديگرى است. مخاطب اصلىِ من، قشر جوان است و در ميان قشر جوان، فرزانگان و نخبگان و اهل دانش و فرهنگ و علم و معرفت و كتاب و نوشتن و گفتن و فهميدن و پيش رفتن. البته

ص: 385


1- . همان.
2- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.

حجابِ مسؤوليتهاى مملكتى جلوِى بسيارى از اينها را ميگيرد؛ يعنى خود ما هم نميتوانيم اين حجاب را بدريم و به آن نقطه ى مركزىِ سخنِ دل برسيم. بنابراين، حرفهاى زيادى وجود دارد و به قول شاعر مشهدى ما: «يك سينه حرف، موج زند در دهان ما».(1)

خروجيهاى دانشگاه با كوله بارى از علم و تحقيق

در اينجا چند مطلب مطرح است: يكى اينكه قشر دانشجو بايد از فرصت موجود كشور استفاده كند و معلومات خود را زياد نمايد. بى سوادى، كم عمقى و بى اعتنايى به دانش و برنامه هاى درسى پذيرفته نيست. اساتيد خوب، دلسوزان دانشگاه و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور مراجعه و از كمبود اعتبارات دولتى شكوه ميكنند. البته ما هم مرتّب به دولت و مجلس و مسؤولان سفارش ميكنيم و اثر هم كرده است؛ اين طور نيست كه بى تأثير بوده باشد. ان شاءالله بعد از اين بهتر هم خواهد شد؛ اما منظور چيست؟ منظور اين است كه دانشگاه، محيط درس و تحقيق و علم و كار باشد و اين جوان اگر چهار سال يا پنج سال عمرش را در اين فضا ميگذراند، با كوله بارى از محصول علمى، خود را از دانشگاه خارج كند، تا بتواند در مجموعه ى عظيم ملت مورد استفاده قرار گيرد، يا از او بهره بردارى بهينه شود.(2)

توجه به مسايل حاشيه اى؛ خيانت به محيط علمى دانشگاه

اما با اين همه سرمايه گذارى و كار، ناگهان بخشى از فضاى دانشگاهى كشور، به خاطر تحريكات، سوءاستفاده و بدعمل كردن بعضيها، مثلاً تعطيل شود و محيط دانشگاه را فلج كنند و دانشگاه را به جاى توجّه به علم و درس، به مسايل حاشيه اى و فرعى و غير لازم متوجّه نمايند. اين خيانت نيست؟ اين درست در جهت مقابل فلسفه ى دانشجويى نيست؟ مگر فلسفه ى گرايش نسل جوان يك كشور به دانشگاه چيست؟ غير از اين است كه بروند صلاحيتهاى علمى پيدا كنند و بعد بيايند براى كشورشان مفيد واقع شوند؟ عدّه اى ميخواهند آن كار را بكنند؛ اين را توجّه داشته باشيد.(3)

سوء استفاده ى گروههاى ورشكسته ى سياسى از دانشجويان

همه ى شما دانشجويان عزيز، از گرايشها و جهت گيريهاى مختلف در اينجا جمع

ص: 386


1- . در ديدار از دانشگاه صنعتى شريف، 1378/9/1.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان پس از افطار، 1378/9/29.
3- . همان.

شده ايد. شما از هر دانشگاه و هر تشكّل دانشجويى هستيد، به اين نكته توجّه كنيد كه دشمن نتواند از وجود شما براى مقاصد خود بهره بردارى كند. اين كمترين توقّعى است كه از يك قشر فرزانه ى هوشمندِ جوانِ با احساساتِ عالم در طريق ترقّى و رشد ميشود داشت. اينكه فلان گروه ورشكسته ى سياسى يا فلان مجموعه ى مخرّب سياسى يا فلان عنصر بريده ى سياسى به خاطر مسايل شخصى، بار خود را روى دوش دانشجو بيندازد و دانشجو را وادار كند تا حرف او را بزند، شعار او را بدهد و خواست او را مطرح كند، به هيچ وجه منطقى نيست؛ بايد مراقب باشيد.(1)

برآورده شدن توقّعات علمى توسط چند دانشگاه

بحمدالله در اين چند سال، محيط دانشگاه نسبتاً خوب بوده است. الان چند دانشگاهِ ما از لحاظ سطح علمى انصافاً خوبند؛ حركتشان به سمت تعالىِ علمى است؛ همان طورى هستند كه ما توقّع داشتيم. اينها پيشرفت ميكنند و خود را نشان ميدهند. استقلال ملى آثار خود را در بخش تحصيل علم نشان ميدهد. جوانانى پيدا ميشوند، كارهايى ميكنند، پيشرفتهايى ميكنند و استعدادها و درخشندگيهايى از خود نشان ميدهند؛ نگذاريد اين روند متوقّف شود. بنابراين، نكته ى اوّل، خطاب به همه ى دانشجويان سراسر كشور و شما عزيزانى است كه امشب در اين جلسه توفيق پيدا كردم با شما بنشينم و چند كلمه صحبت كنم.(2)

تهديد ولنگارى و بى اعتنايى به تحصيل براى جوانان

من ميگويم هرچيزى كه به سلامت و ايمان و عزم و نشاط لطمه بزند و كار و كوشش و تحصيل جوانان را معوّق بگذارد، تهديد است. ولنگارى تهديد است؛ بى بندوبارى تهديد است؛ مواد مخدّر تهديد است؛ بى اهميتى به علم و درس و كار تهديد است؛ سرگرم شدن به مناقشات اجتماعىِ بيهوده تهديد است.(3)

مسؤوليت عظيم نسل دانش پژوه امروز

فرزندان عزيزم! از خداوند بزرگ ميخواهم كه شما را در دستيابى به قله هاى دانش و بينش و ابتكار علمى يارى فرمايد و دلِ ناآلوده و جوان شما را با پرتو ايمان و معنويت،

ص: 387


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار جوانان در مصلّاى بزرگ تهران، 1379/2/1.

روشن سازد. جوان ايران امروز بايد بداند كه دست تقدير، او را در مقطعى قرار داده كه براى ملت و تاريخ او تعيين كننده است. نسل دانش پژوهِ امروز، ميتواند در بناى كشورى مستقل و مقتدر و پيشرو سهيم گردد و بناى شامخى را كه نسل انقلاب با فداكاريهاى كم نظير خود در ميان طوفان ستيزه ها و كينه ورزيها برپا داشت، استحكام و ماندگارى بخشد و هوشيارانه از آن حراست كند. اين مسؤوليّتى و نيز افتخارى عظيم است.(1)

تأثيرات علمى و دينى تشكلهاى دانشجويى

اينكه جمعى از جوانان - چه پسرها، چه دخترها - با انگيزه ى دين در مجموعه اى گرد بيايند و در محيط دانشجويى به تبليغ دين و معارف اسلامى بپردازند و به اسلامى كردن محيط دانشگاهها كمك كنند، شرف بزرگى است و ارزش مضاعفى هم دارد. هم كار علمى شما اهميت دارد، هم كار دينى و تبليغى شما بسيار مهم است.

نكته اساسى يى كه در خصوص تشكّلهاى دينى در همه ى دانشگاههاى كشور وجود دارد، اين است كه تشكّلهاى دينى به جوان دانشجو، هويّت دينى و اصيل ميبخشد. هر انسانى در دوران جوانى مايل است كارى كند كه در بالا رفتن ارزش شخصى و ارزشمندىِ هويّت او تأثير محسوسى داشته باشد. فعّاليت در تشكّلهاى دينى دانشگاهها ميتواند ارزش هويّت يك جوان را در حد يك مبلّغ دين و جانشين پيغمبران و رهرو راه اولياى خدا بالا ببرد. اين بسيار اهميت دارد.

از اوّلِ انقلاب، بهترين و متعهّدترين و باابتكارترين جوانهاى ما در دانشگاهها، در مجموعه هاى تشكّلهاى دينى گرد آمدند و تأثيرات مهمى هم گذاشتند. اين طور هم نبود كه تشكّلهاى دينى در دانشگاهها فقط فعّاليت دينى بكنند و به مسايل علمى كارى نداشته باشند؛ حتّى توانستند به پيشرفت علم در دانشگاهها نيز كمك كنند. آنها اثر خودشان را، هم در زمينه ى مسايل سياسى، هم در زمينه ى مسايل دينى و هم در كمك به پيشرفت علم در دانشگاهها، اين گونه نشان دادند. جوان مؤمن و داراى هويّت دينى، اين قدر ميتواند اثرگذار باشد.(2)

آينده ى كشور در گرو پرورش علمى و دينى جوانان

دانشجويان و دانش آموزان كه جوانان فعّال در عرصه ى علم و دانش و معرفت و آگاهى اند و خود را براى آينده ى اداره ى كشور در لايه هاى مختلف آماده ميكنند، در واقع

ص: 388


1- . پيام به سى وپنجمين نشست اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 1379/6/19.
2- . در ديدار تشكّلهاى دانشجويى، 1379/7/9.

اميدهاى آينده ى ملت و جامعه اند. يعنى اين كشور و اين ملت و اين نظام براى آينده ى خود نياز به اين جوانان دارد. پس يكى از عناصر اصلى براى عزّت هر كشور و تأمين آينده ى هر كشور، جوانانى هستند كه امروز مشغول تحصيل اند. هرچه تحصيل اينها، كاركرد اينها، پرورش فكرى و اخلاقى و دينى اينها، بهتر و بيشتر باشد، آينده ى كشور از همه نظر بيشتر تأمين است؛ علاوه بر اينكه در هر برهه اى از زمان هم، دانشجويان و دانش آموزان ميتوانند به تناسب آن برهه و نيازى كه كشور در آن برهه و مقطع زمانى دارد، نقش ايفا كنند.(1)

آموزش و انتشار منظم معارف توسط جوانان

شما بايد درس معارف را به شكل منطقى و استدلالى و روشن و بسيار منظّم و مرتّب بياموزيد. بايد در دانشگاهها و دبيرستانها و در محيطهاى كار و در بخشهاى ادارى و در محيط خانواده ها، امواج نسلهاى جوان همين طور پى درپى بيايند و معارف عالى انسانى را - چه به وسيله ى دخترها و چه به وسيله ى پسرها - با زبان مناسب فرا گيرند و منتشر كنند. فلسفه ى وجود رشته ى معارف اسلامى اين است؛ ببينيد چقدر اهميت دارد. شما ميتوانيد با درس و بحث و تلاش و علم آموزىِ خودتان، ان شاءالله پرچم تفكر و معرفت اسلامى را در دست بگيريد؛ مثل يد بيضاى حضرت موسى كه وقتى دستش را بلند ميكرد، كف دستش مثل خورشيد ميدرخشيد.(2)

تنازعات سياسى؛ مهم ترين چالش دانشجويان

به نظر من امروز عمده ترين چالشى كه در مقابل دانشجويان - همه ى قشرهاى دانشجو و همه ى گروههاى دانشجويى - وجود دارد، مواجهه و مقابله با كسانى است كه سعى ميكنند اين محيط متناسب رشد را در جامعه ى ما از بين ببرند و افراد را نااميد كنند؛ سطح درس و علم را در مراكز دانشگاهى پايين بياورند؛ علم را بى رونق كنند؛ كلاسها را بى رونق كنند؛ دانشجويان را به كارهاى گوناگونِ حاشيه اى - به تنازعهاى گوناگون، به انگيزه هاى سياسى بى معنى و پوچ - سرگرم كنند.(3)

ص: 389


1- . در ديدار گروه كثيرى از پاسداران، جانبازان، دانشجويان و دانش آموزان، در گراميداشت روز پاسدار، روز جانباز و روز دانش آموز، 1379/8/11.
2- . در ديدار اساتيد و دانش آموزان مدرسه ى عالى شهيد مطهرى، 1379/9/6.
3- . در ديدار جمعى از دانشجويان، 1379/9/17.

انگيزه ى برخى اظهارات در محيطهاى دانشجويى

من ميبينم گاهى اوقات در محيطهاى دانشجويى اظهاراتى ميشود. البته من از اينكه چنين اظهاراتى بشود، نه تعجّب ميكنم، نه خلاف انتظارم هست. اين طور چيزها بودنش اهميتى ندارد؛ آنچه كه براى من اهميت پيدا ميكند، اين است كه انگيزه ى طرح اين گونه مطالب در محيطهاى دانشجويى چيست؟ امروز بيست سال است كه محيط دانشگاهى كشور حركتى به سمت جلو كرده و يك كميّت قابل توجّه دانشجو در اين كشور وجود دارد، كه طبعاً وقتى اين كميّت از لحاظ نيروى انسانى وسيع است، انسان مطمئن است كه كيفيّتهاى خوبى هم در اين خلال وجود دارد. آيا اين انگيزه ى مخالفان نيست كه به نحوى دانشگاه را از ادامه ى روند كار علمى و تحصيلى باز بدارند؟ انسان اين را احتمال ميدهد كه در بعضى از اين فعّاليتهايى كه نسبت به محيطهاى دانشجويى انجام ميگيرد، اين انگيزه هاى پليد و خبيث وجود داشته باشد كه نخواهند بگذارند محيط دانشگاهِ جوان و مؤمن ما در همين راهى كه حركت ميكند، به حركت خود ادامه دهد. آن روزى هم كه كشور از وجود شما، از خدمات شما، از علم و دانش و تحقيق شما و حضورتان در مراكز گوناگون بهره مند شود، ان شاءالله فرا خواهد رسيد.(1)

خصوصيات ارزشمند يك دانشجو

دانشجو بودن يك ارزش است و - همان طور كه گفتم - در بطن خود ارزشهاى متراكمى دارد؛ جوانى، در راه علم بودن، آزاد انديشى، مدير آينده ى كشور شدن، انگيزه هاى متعالى و آرمان گرايى در دانشجو وجود دارد. نميگويم همه ى دانشجوها اين گونه اند؛ اما اين خصوصيتِ دانشجويى است. مثل اينكه ما ميگوييم روحانى كسى است كه داراى اين خصوصيات است؛ علم دارد، دين دارد، تقوا دارد، تبليغ دارد؛ نه اينكه هر كس روحانى است، حتماً اين خصوصيات را دارد. ممكن است كسى هم اين ويژگيها را نداشته باشد؛ اما معناى اين واژه و اين مفهوم اينهاست. خصوصيات دانشجويى، خصوصيات بسيار ارزشمندى است؛ جوان باشى، اهل علم باشى، آزاد انديش باشى، آرمان گرا باشى، شاد باشى، در صحنه باشى. همه ى اينها خصوصياتى است كه در زير عنوان دانشجو نهفته است.(2)

ص: 390


1- . همان.
2- . در ديدار دانشجويان بسيجى، 1379/11/24.

تجهيز به علم، از فرايض اصلى

شما دهها سال در اين دنيا زندگى خواهيد كرد؛ بنابراين خودتان را از لحاظ علم مجهّز كنيد. علم از جمله ى چيزهايى است كه تا آخر عمر براى انسان مفيد است. اگر بر اين علم، عمل خوب و ماندگارى مترتّب شود، براى بعد از مرگ هم مفيد خواهد بود. درس خواندن، يك فريضه ى اصلى براى شماست.(1)

زيباترين آميزه براى جوانان

براى يك مجموعه ى جوان، انسان نميتواند هيچ آميزه اى را زيباتر از آميزه ى علم و معرفت و تحقيق و روشنفكرى و دين و احساسات معنوى و شور دينى و انقلابى فرض كند.(2)

وظيفه ى جوانان محصل

البته چيزهايى هم هست كه مخصوص جوانان عزيز ماست؛ به خصوص جوانانى كه مشغول تحصيل علم هستند؛ و آن پرداختن به خود است.

عزيزان من! كمبود علم و عقب افتادگى علمى ما را جبران كنيد؛ و اين با درس خواندن، فكر كردن، كار كردن و شجاعت علمى داشتن حاصل ميشود. ايمان خود را تقويت كنيد.(3)

گذشت از برخى راحتيها؛ لازمه ى اوج گيرى علمى

پس حرف اوّل من اين است: عزيزان من! جوانانِ بااستعداد و خوب! شما بر دوش خود اين وظيفه را احساس كنيد كه خوب درس بخوانيد و درس خواندن را مثل يك فريضه بر خودتان لازم كنيد و در راه درس خواندن و بالا بردن سطح علم در كشور، از چيزهايى بگذريد. هميشه همين طور است؛ انسان اگر بخواهد به اوجى برسد، بايد از چيزهايى بگذرد و سختيهايى را تحمّل كند. بالاخره انسان اگر بخواهد با كوهنوردى، فلان قلّه ى كوه را تصرّف كند، بايد سختيهايى را متحمّل شود. اين سختيها را كسانى كه در خانه نشسته اند، يا صبح بعد از نماز خوابيده اند، يا اصلاً حالش را نداشته اند و بدنشان

ص: 391


1- . در ديدار اعضاى اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان و مسؤولان امور تربيتى سراسر كشور، 1379/12/8.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
3- . در ديدار جوانان استان اصفهان، 1380/8/12.

را پيه گرفته است، تحمّل نميكنند؛ به آن نقطه هم نميرسند. بنابراين، اينها با هم آميخته و در هم تنيده است: رسيدن به اوج افتخار و گذشتن از يك مشت چيزهاى خوشايند.

پس كار اوّل اين است كه شما حقيقتاً با جديّت و علاقه، بلكه با توجه به آنچه اخيراً عرض كردم - با نوعى فداكارى - درس بخوانيد و كارى كنيد كه سطح علمى كشور بالا برود. اين طبقه ى علمى - كه شما هستيد - اگر بتواند خوب عالم شود، بلاشك براى علم كشور در آينده، قاعده ى محكم و مستحكمى را به وجود خواهد آورد. ما بايد عقب ماندگى تاريخى خود را - كه در واقع در زمينه ى علم، در حقّ اين ملت و اين كشور، صد سال كوتاهى شده است - جبران كنيم و خواهيد توانست جبران كنيد. بنابراين، مخاطب نكته ى اوّل، شما هستيد.(1)

درس خواندن خوب در كنار ارتباط معنوى با خدا

ارتباطِ آسان با خدا، نتيجه و لازمه ى جوانى و نورانى بودن و بى تعلّق بودن شماست. قدر انجمنهايتان را بدانيد؛ قدر اين حركت باارزش را بدانيد و خلاصه، قدر خودتان را بدانيد. ان شاءالله خداوند متعال به شما تفضّل كند. البته درستان را هم بايد خوب بخوانيد. بنده طرفدار درس خواندنِ خوبم؛ هيچ چيز نبايد جاى اين را بگيرد. نبايد گفت اگر آن كار را بكنيم، به درس خواندن نميرسيم؛ نه، ميشود هم يك انسان متعهّدِ داراى پيام و هدف بود، هم در عين حال درس را خواند و در امتحانات رتبه ى بالايى كسب كرد و مراحل علمى را پيش رفت، تا اينكه ان شاءالله بتوانيد آينده را بسازيد.(2)

وظيفه ى امروز جوانان

امروز جوانان عزيز وظيفه ى خودشان را در تحصيل علم، معرفت و آگاهى سياسى و اجتماعى بدانند.(3)

تلاش علمى و پرهيز از اغتشاش در دانشگاه

كار علمى در دانشگاهها، سازندگى در بخشهاى مختلف كشور، تلاش براى فعّال كردن كار - چه در بخش صنعتى، چه در بخش كشاورزى و خدمات - از كارهايى است كه عليه سياست دشمن است. تلاش براى گسترش دين و اخلاق و معنويت و جلوگيرى

ص: 392


1- . در ديدار دانشجويان بعد از مراسم افطار، 1380/9/8.
2- . در ديدار اعضاى اتّحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1381/6/26.
3- . در ديدار مردم زابل، 1381/12/11.

از اغتشاش و درگيرى در محيطهاى عمومى و مهم تر از همه، بعضى از محيطها از قبيل دانشگاه، يكى از كارهايى است كه عليه دشمن و برخلاف مقاصد و جلوگيرِ كار دشمن است. انسانهاى مؤمن هر جا هستند، بايستى متوجّهِ اين مسايل باشند؛ در كارگاه علمى كه مشغول كار علمى، آموزشى و تحقيقى هستيد.(1)

مقابله با روح علمى، علت اغتشاشات دانشگاهى

اينكه ميبينيد دانشگاههاى ما را تهديد به اغتشاش ميكنند، به خاطر اين است كه در دانشگاهها مغزها پرورش پيدا ميكند و جوان نظام اسلامى اين اعتماد به نفس را دارد كه بتواند در محيط دانش، ملت خود را از دانش بيگانگان و سلطه گران بى نياز كند. اين را ميدانند. ميخواهند درس نباشد؛ ميخواهند تحقيق نباشد؛ ميخواهند روح علمى در كشور نباشد؛ ميخواهند ملت ايران هميشه محتاج آنها باشد. اين خواب خوشِ بى تعبير و رؤياى پوچى است كه دشمنان ملت ايران دارند. ملت ايران هرگز به دوران گذشته برنخواهد گشت. به فضل پروردگار، ملت ايران راه افتخار، عزّت و پيشرفت مادّى و معنوى را با همين استقامت و با همين گامِ مستحكم طى خواهد كرد و تكيه اش در درجه ى اوّل به خداى متعال و سپس به اين سرزمين - ايران عزيز و بزرگ - خواهد بود.(2)

جهاد علمى جوانان امروز در برابر دشمن

عزيزان من! هرچه ميتوانيد، خودتان را با علم و عمل بسازيد. دوران جوانى شما مثل دوران جوانى نسل قبل از شما، دوران تعيين كننده ى سرنوشت تاريخى اين ملت است. هر گامى كه شما براى ارتقاى علمى و عملى و اخلاقى خودتان برداريد، مثل گلوله اى است كه به سمت دشمن شليك ميكنيد. اين جنگ و اين رزم، جهاد بزرگى است. نسل جوان ما از لحاظ علمى بايد پيشرفت كند؛ همچنان كه تا امروز پيشرفت كرده است. جنجالهايى هم كه به خيال خودشان در دنيا عليه جمهورى اسلامى براى سلاح كشتار جمعى و غيره بلند ميكنند، از همان بهانه هاست؛ اين هم از همان پوششهاى فريب انگيز است. مسأله اين نيست؛ مسأله اين است كه دستيابى نسل جوانِ كارآمد اين كشور به فناوريهاى سطح بالا، آنها را مى آزارد و رنج ميدهد. آنها ميخواهند ملتها وابسته بمانند، ملتها پايين بمانند، ملتها دستشان به سمت آنها دراز باشد، ملتها

ص: 393


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان بسيجى، 1382/3/18.
2- . در ديدار خانواده هاى شهداى پيشوا و ورامين، 1382/3/22.

هميشه ضعيف و ذليل باشند تا آنها بتوانند هر كارى ميخواهند، سر ملتها درآورند. كارِ مقابل آنها اين است كه ملتها خود را از لحاظ علمى و ايمانى قوى كنند.(1)

مطالعه و تحقيق مستمر؛ مقدمه ى شكوه فردا

جوانانى كه امروز شما ميبينيد ناگهان در قالب يك كارِ بزرگ فنى و يا ايجاد يك فناورى بزرگ ظاهر ميشوند، مدّتها مؤمنانه تلاش و كار كرده اند و ناگهان در عرصه هاى علم اين طور ظاهر شده اند. شما هم ميتوانيد. به علم و كلاس درس و مطالعه و تحقيق و پژوهش اهميت دهيد. من در اين زمينه ها به مديران و مسؤولان هم سفارش ميكنم؛ اما اين سفارش جداست و آن را جداگانه به خود آنها ميگويم.

به شما جوانان هم به عنوان فرزندان عزيز و پاره هاى دل اين ملت جداگانه ميگويم: عزيزان من! كار كنيد. امروز دشمنان نميخواهند دانشگاه و درس و مدرسه و معلم باشد. دشمنان ما نميخواهند ميليونها جوان با درس خواندن و حفظ ايمان و رستگارى و پارسايى و پاكدامنى شان، در اين منطقه، فرداى شكوهمندى را براى ايرانِ مقتدر به وجود آورند. ميدانند اگر اين نيروى عظيم اين طور كار كند، فرداى نه چندان دورى، عظمتى از اين منطقه سر بر خواهد آورد كه دشمنان از اينكه بتوانند به آن زور بگويند، مأيوس خواهند بود. من اصرار دارم كه شما نقطه ى مقابل اين خواستِ استعمارى و استكبارى را عمل نموده، ايمان و پاكدامنى تان را حفظ كنيد، درستان را خوب بخوانيد و جوانى تان را قدر بدانيد. اين نيرو و اين نشاط بايد در راه به دست آوردن اين ارزشهاى والا خرج شود؛ وقتش هم الان است.(2)

اهميت جوانان به علم

اينكه يك چهره ى علمى مورد تجليل و تكريم جوانان قرار گيرد، مرا خوشحال ميكند و نشان دهنده ى اين است كه جوان ما براى علم اهميت قايل است.(3)

احساس مسؤوليت به آرمانهاى دانشجويى

شما جماعتى كه اينجا تشريف داريد - از پسران و دختران دانشجو كه فرزندان عزيز من هستيد - همه تان از دانشجويان متديّن و معتقد به مبانى دينى و معارف اسلامى

ص: 394


1- . در ديدار جوانان اهواز، 1382/5/8.
2- . در ديدار اعضاى اتّحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانش آموزان، 1382/6/26.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان زنجان، 1382/7/22.

هستيد، كه بدنه ى دانشجويى هم به طور غالب انسانهاى معتقدى هستند؛ اما من ميخواهم غالب يا بيش از غالب بدنه ى دانشجويى كشور، مجموعه اى متعهّد و داراى احساس مسؤوليت نسبت به آرمانهاى دانشجويى باشند. يكى از اين آرمانها مسأله ى علم است؛ دومى عدالت خواهى است و آرمان سوم، آزادانديشى و آزادى خواهى است.(1)

اولين تدبير مخالفان رشد علم در ايران

عزيزان من! به شما عرض كنم: آن كسانى كه در ابتدا روند علم و تحقيق را در كشور ما كُند كردند و بعد به كلى متوقف كردند، اولين تدبيرشان اين بود كه اين روحيه را در ايرانى از بين ببرند؛ يعنى ايرانى احساس كند كه در فكر، در علم، در پيدا كردن راه زندگى و در جستن حتى واژه هاى لازم براى بيان مقصود، از خود چيزى ندارد. و همين، يك ملت را خاكسترنشين ميكند؛ ملتى كه به خودش اعتماد نداشته باشد. من خوشحالم از اينكه امسال در جمع شما جوانها اين روحيه را ميبينم. در جلسات ديگرى هم كه با جوانها داشته ام، خوشبختانه ميبينم روزبه روز اين روحيه در حال رشد است.(2)

اهميت به علم در كنار معنويت

من امروز ميخواهم همين نكته را به شما عرض كنم. عزيزان من! به علم اهميت دهيد. كليد اصلى باز كردن قفلهاى گوناگون، اهميت دادن به علم است. البته در كنار آن، اين امر بديهى را هم بايد در نظر داشته باشيد كه علم و عالم همان قدر كه ميتوانند مفيد باشند، ميتوانند مضر هم باشند؛ «چو دزدى با چراغ آيد، گزيده تر برد كالا». اگر كسى كه علم در وجود او هست، تقوا و پرهيزگارى و امانت و صداقت در او نباشد، ميتواند موجود مضرى باشد؛ ميتواند عليه كشور و مصالح كشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراين در كنار علم، فرهنگ و تزكيه و اخلاق و معنويت هم لازم است؛ در اين هيچ شبهه نكنيد.(3)

كار كارستان جنبش دانشجويى

ما امروز يك متن علمى را بايد با زبان بيگانه، با واژگان بيگانه، با اصطلاحات بيگانه و با فرهنگ بيگانه فرابگيريم. آن روزى شما در جايگاه خودتان در دنيا قرار خواهيد

ص: 395


1- . در ديدار جمعى از اعضاى تشكّلها، كانون ها، نشريات، هيأت هاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجويى، 1382/8/15.
2- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.
3- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.

گرفت كه اگر فلان نخبه ى دانشگاهى در هر نقطه ى دنيا بخواهد از نظريه هاى فلسفى، جامعه شناسى، رياضى، فيزيكى و غيره ى يك محقق و مغز بزرگ ايرانى مطلع شود و به عمقش برسد، بايد زبان فارسى را ياد بگيرد. ما ميخواهيم براى چنين جامعه يى تلاش كنيم. مبارزه ى واقعى ملت ما اين است. همه ى اينها بايد در زير سايه ى معنويت - يعنى سايه ى توحيد، عبوديت الهى و نام اسلام و حقيقت اسلام - باشد؛ اين هدف ملى است.

آنچه شايسته ى نام حركت دانشجويى يا جنبش دانشجويى يا نهضت دانشجويى است، كارِ كارستانِ پيشاهنگِ شادابى است كه در اين جهت انجام بگيرد. حركتى كه استقلال ملت را هدف قرار دهد و ضربه بزند و مثلاً طرفدار اين باشد كه همچنانكه امريكا بر فلان سياست خاورميانه يى مسلط است، بر ايران هم مسلط شود، آن ديگر حركت و جنبش و نهضت دانشجويى نيست؛ برخلاف طبيعت حركت دانشجويى است؛ ضد پيشرفت است. پس وقتى ميخواهيم براى حركت دانشجويى هدف تعريف كنيم، هدف عبارت است از اينكه ما ميخواهيم ايرانى بسازيم كه آباد باشد.(1)

توقع از جنبش دانشجويى

اين [عزم راسخ براى پيشرفت]، آن چيزى است كه انسان از مجموعه هاى دانشجويى - تحت نام انجمن يا غير انجمن - توقع دارد. اينكه بنده اصرار دارم جنبش دانشجويى در مجموعه ى دانشگاه، سياست حضور داشته باشد، به اين معناست. شرط اينكه شما بخواهيد اين حركت را درست ادامه دهيد، اين است كه آن هدف را هميشه مقابل چشم داشته باشيد. اگر از هدف غفلت كرديد، دچار كجروى، چپ روى و راست روىِ افراطى خواهيد شد.(2)

علت اصلى احترام به دانشجو

به هرحال نسل جوان دانشجو اگر به علم بپردازد و دانشجو باشد، اين تعيين كننده ى شناسنامه ى ملت ما در بيست، سى سال ديگر است. علت احترام من به قشر دانشجو - كه شما هم جزو آنها هستيد - در درجه ى اول اين است.

ايمان، فراتر از علم است. ايمانتان را با آرمانهاى اين ملت و اين كشور و با اهداف متعالى يى كه در نظام جمهورى اسلامى براى ما تعريف شده، قوى كنيد. به عنوان يك

ص: 396


1- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1384/1/25.
2- . همان.

قشر پيشرفته كه بناست دانش را در خدمت مهم ترين نياز اين ملت و اين كشور قرار دهد - و آن نياز، امنيت است - خود را مجهز كنيد؛ اين هم بدون درس خواندن، بدون زحمت كشيدن، بدون ايمان، بدون توجه به خدا، و بدون تعبد و اخلاص امكان پذير نيست؛ اينها را هم در خودتان تأمين كنيد.(1)

ويژگى جلسات با جوانان اهل علم

جلسه ى بسيار پُرنشاط و پُرجاذبه يى است. جلسات جوانان - به خصوص جوانان اهل علم و دانش - هميشه همين طور است.(2)

مبارزه با توطئه ى دشمن در مراكز دانشگاهى

دانشگاهها را بايد جدى گرفت؛ هم شما دانشجوها، هم اساتيد. بدانيد نقشه هايى وجود دارد براى اينكه دانشگاههاى ما را از كار بيندازند. شما غصه ميخوريد كه بودجه ى مراكز تحقيق را دير ميدهند؛ خيلى خوب، اين را ميشود جبران كرد؛ ميشود دنبال كرد. كسانى تلاش و توطئه ميكنند تا اصلاً درِ كلاسهاى درس و كارگاههاى تحقيق را ببندند و دانشجو را به علم و فراگيرى بى رغبت كنند. با اين توطئه بايد مبارزه كرد. اين مبارزه، هم به عهده ى دولت و مسؤولان است، هم به عهده ى شما تشكلهاست، هم به عهده ى عناصر صاحب نفوذ و صاحب اقتدار است.(3)

توصيه به معنويت در كنار كار علمى

من توصيه ام به جوانها اين است: شما، همان قدرى كه براى علم كار ميكنيد، براى دل و معنويت خودتان هم كار كنيد. ميدان معنويت به روى شما باز است. علم و معنويت با هم هيچ منافاتى ندارند. كار كردن در يك كارگاه علمى، كارگاه آموزشى، مركز تحقيقات، فلان كلاس درس و فلان دانشگاه، هيچ منافاتى با اين ندارد كه انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند به جا آورد. اين، دل شما را شستشو ميدهد. اين خطاب به همه ى جوانهاست و به خصوص جوانهايى كه دارند در كار علم حركت ميكنند، و خوشبختانه امروز به ميزان زيادى همين هم هست.(4)

ص: 397


1- . در بازديد از دانشگاه هوايى شهيد ستارى، 1384/1/28.
2- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.
3- . در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكلهاى دانشجويى، 1384/7/24.
4- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.

درس خواندن جدّى با روحيه ى پرسشگرى

توصيه ى بعدى، مسأله ى درس خواندن و پرداختن علمى است. حقيقتاً درس بخوانيد. حقيقتاً بايد در محيطهاى دانشجويى، جستجوى دانش باشد. آدم ميبيند در بعضى از محيطهاى دانشجويى، دانشجو به معناى واقعى دانش جو نيست؛ يعنى در جست و جوى دانش نيست؛ يك چيز حفظى و سرهم بندى است؛ نگذاريد اين جورى شود. حقيقتاً جوينده ى دانش باشيد و دانش را فقط خواندنِ متن و فراگرفتن متون ندانيد. الان در جمع اساتيد، قبل از اينجا، مطرح ميكردم؛ دانشجو بايستى پرسشگر، متعمق، اِشكال كننده ى به استاد، جستجوكننده ى از زوايا و گوشه كنارهاى بحث علمى بار بيايد.(1)

تصرف آفاق ناشناخته ى علم؛ وظيفه ى بسيج دانشجويى

اين هم كه سؤال بكنيم آيا بسيج وارد عرصه ى علم بشود يا نشود، اين از همان سؤالهايى است كه تعجب من را برمى انگيزد! چرا نشود؟! بسيج بايد جلوتر از همه وارد عرصه ى علم بشود. شما بايد برويد و عرصه هاى علمى را، عرصه هاى فناورى را، نوآوريهاى علمى و آفاق شناخته نشده ى علم را تصرف كنيد. البته درس نخوانده و كار نكرده نميشود؛ اين هم راه دارد و بعد عرض خواهم كرد.(2)

حضور در ميدان جهاد علمى؛ نياز بسيج دانشجويى

يك نياز ديگر عبارت است از جهاد علمى. جهاد علمى براى شما لازم است. بايد در ميدانهاى علم وارد بشويد؛ وزارتخانه ها هم بايد كمك كنند؛ معاونتهاى تحقيقاتى هم بايد كمك كنند؛ معاونتهاى ادارى - مالى دانشگاهها و وزارتخانه ها هم بايد كمك مالى كنند؛ خود سازمان مقاومت بسيج هم در بخشهايى بايد كمك و پشتيبانى كند.(3)

ضرورت طرح مسأله توسط دانشجو

اينكه جوانهاى ما، دانشجويان ما در زمينه ى مسايل گوناگون - چه مسايل دانشگاهى، چه مسايل سياسى، چه مسايل اجتماعى - نظراتى دارند، مطالباتى دارند، مدعا دارند؛ اين براى من جالب است.

من بارها گفته ام؛ از آن روزى بايد ترسيد كه جوان ما، دانشجوى ما در دانشگاه

ص: 398


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد، 1386/2/25.
2- . در ديدار هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاههاى سراسر كشور، 1386/2/31.
3- . همان.

انگيزه ى طرح مسأله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه ى همت ما بايد اين باشد كه اين روحيه ى مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمينه هاى گوناگون را در نسل جوان كشورمان - به خصوص جوان علمى - گسترش بدهيم. اگر اين شد، ممكن است به همه ى آن مطالبات نتوان پاسخ داد - كما اينكه در كوتاه مدت همين جور هم هست؛ به همه ى مطالبات در كوتاه مدت يقيناً نميشود پاسخ داد؛ ظرفيتها محدود است - ليكن يقيناً آينده ى خوب و يك افق روشن با چنين مطالباتى جلوى چشم است.(1)

بايسته هاى فضاى دانشجويى

توصيه ى من به فضاى دانشجويى و محيط دانشجويى، همين مطلبى است كه عرض كردم؛ يعنى خواستن، مطالبه كردن، داعيه داشتن؛ هم در زمينه ى مسايل سياسى و اجتماعى، هم در زمينه ى مسايل علمى، هم در زمينه ى مسايل خاص دانشگاهى؛ همراه با عقلانيت. من از اول انقلاب تا حالا، حتى در آن روزهايى هم كه روزهاى بعضى از تحركات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران مى آمدم و با جوانها صحبت ميكردم، عقيده و سليقه ام همين بود كه دانشجو بايد از افراط و تفريط پرهيز كند؛ من با افراطكارى و زياده رويهاى گوناگون در هر جهتى، موافق نيستم. با اعتدال، با روش منطقى و صحيح مسايل را دنبال كنيد و بدانيد كه خواست و پيگيرى شما اثر دارد. اين تصور غلط نبادا به ذهن بيايد كه چه فايده دارد؛ نخير، كاملاً فايده دارد.

اگر مثلاً شعار عدالت خواهى كه حالا يك مسؤولى اين را بر زبان آورده، گفته ميشد، بعد هم تمام ميشد، كسى در جامعه پرچم عدالت خواهى را به دست نميگرفت. مطمئن باشيد يك دولت عدالت خواه و يك گفتمان عدالت خواهى مثل امروز به وجود نمى آمد. شماها كرديد؛ كار شما جوانها بود؛ به عنوان جنبش عدالت خواهى، به عنوان طرح مسأله ى عدالت خواهى - نميخواهم حالا به يك تشكيلات خاص اشاره كنم - اين را در دانشگاهها جوانهاى مؤمن، جوانهاى متعهد، جوانهاى بامسؤوليت مطرح كردند، گفتند؛ وقتى تكرار شد، به شكل يك گفتمان عمومى درمى آيد و نتيجه اش را در گزينشهاى مردم، در جهت گيريهاى مردم، در شعارهاى مردم، در انتخابات مردم، نشان ميدهد. بنابراين، شما يك گام جلو آمديد.

من ميبينم بعضى از دوستان دانشجو - حالا چه در اين جلسه، چه شايد بيش از اين؛ در ارتباطات ديگرى كه با من گرفته ميشود - نسبت به برخى از مسايل مربوط به عدالت

ص: 399


1- . در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكل هاى سياسى - فرهنگى دانشگاهها، 1386/7/17.

و رفع تبعيض و مبارزه ى با فساد، در ذهنشان سؤالاتى مطرح ميشود كه خوب حالا چى كه دايم گفتيم. بله، گفتيد و شد؛ منتها اين انتظار كه همه ى آنچه را كه ما خواستيم، در كوتاه مدت تحقق پيدا كند، عملى نيست؛ در هيچ شرايطى در كوتاه مدت، آرمانهاى بزرگ تحقق پيدا نميكند. آرمانهاى بزرگ احتياج به استمرار عمل دارد. كار را بايستى به صورت پيگير دنبال كرد و از آن مأيوس نشد تا به نتيجه برسد.

آن چيزى كه ما از محيط دانشجويى مان انتظار داريم، پيشرفت علم، پيشرفت انديشه ى سياسى، عمق انديشه ى دينى و ايمان دينى، عمق معرفت دينى و روشن بينى دينى، دست يافتن به قلمروهاى جديد؛ هم در زمينه ى علم، هم در زمينه ى سياست، هم در زمينه ى معرفت دينى در محيط دانشجويى است؛ البته به كمك راهنمايان هر بخشى. شما براى كار علمى بايد استاد داشته باشيد، براى كار معرفت دينى بايد استاد داشته باشيد، براى كار سياست هم همين جور است. كار را شما ميكنيد؛ او راهنمايى ميكند. دانشگاه ما و محيط دانشجويى ما بايستى در همه ى اين عرصه ها پيشرفتهاى حقيقى و چشمگيرى كند و اين پيشرفتها را ان شاءاللَّه خواهد كرد.(1)

هجرت كنندگان علمى

اميدوارم شما جوانان برومند كه براى كسب دانش و تخصص، دورى از وطن را تحمل و به اين هجرت علمى اقدام نموده ايد، با تمسك به سرچشمه ى زلال قرآن كريم و درسهاى حيات بخش نبوى و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين در كسب علم و خودسازى و جامعه سازى موفق گرديد.(2)

بهترين اثرگذارىِ دانشجو

يكى از اين برادرها گفتند با اينكه اثرگذارى دانشجوها زياد است، در همه ى مسايل با آنها مشورت نميشود. خب، با مجموعه ى چندين هزار نفرى دانشجويى چگونه ميشود مشورت كرد؟ حالا پنجاه شصت هزار دانشجو در يزد است. مشورت، يك سازوكار خاصى دارد. كارها بى مشورت هم نيست. من ميخواهم بگويم اثرگذارى دانشجويى بيش از آنچه كه با مشورت دهى به مسؤولين باشد، با جهت دهى به عناصر انسانى در نيروهاى تحت تأثير است. شما در خانواده تان ميتوانيد اثر بگذاريد؛ روى برادر و خواهرتان ميتوانيد اثر بگذاريد؛ روى پدر و مادرتان ميتوانيد اثر بگذاريد. در محيط زندگى خودتان،

ص: 400


1- . همان.
2- . پيام به چهل و دومين نشست سالانه ى اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 1386/9/3.

روى فاميل، روى دوست، روى همبازى در ورزش ميتوانيد اثر بگذاريد؛ اثر به زبان، اثر به منش، اثر به رفتار. اين بهترين توفيق و پيروزى براى دانشجوست؛ اثرگذارى در محيطهايى كه ميتواند در آن اثرگذارى بكند.(1)

محيط دانشجويى؛ محيط تصميم سازى، نه تصميم گيرى

بنابراين، دنبال اين نباشيم كه محيط دانشجويى، محيط تصميم گيرىِ براى اقدام باشد؛ اين نه به نفع دانشجوست، نه به نفع آن اقدام. دنبال اين باشيم كه محيط دانشجويى تصميم سازى كند؛ يعنى گفتمان سازى كنيد. ببينيد بنده وقتى مسأله ى نهضت نرم افزارى را خواستم مطرح كنم، قبل از همه در دانشگاه با دانشجوها مطرح كردم؛ حدود ده سال قبل. نه با وزارتها صحبت كرده بودم، نه با رييس جمهور وقت صحبت كرده بودم، نه حتّى با اساتيد صحبت كردم؛ اول بار در دانشگاه اميركبير اين فكر را به ميان آوردم. امروز شما ببينيد اين يك گفتمان است، يك مطالبه ى عمومى است، يك خواستِ همه ى دانشگاههاى كشور است؛ كه من هرجا هم ميروم، از زبان دانشجو مطالبه اش را ميشنوم؛ از زبان استاد و مدير، اجرايش را در يك مرحله ى ديگر ميشنوم، و اجرا هم دارد ميشود.

همين نوآوريهاى علمى بسيار، بخشى از انگيزه و توان خودش را از اين شعار گرفته؛ «تصميم سازى كنيد»، «گفتمان سازى كنيد». اين، مجرى و مسؤولين اجرايى را ميكشاند دنبال اين تصميم، و تصميم گيرى خواهند كرد و عمل خواهد شد.(2)

عدالت خواهى دانشجو

يك لحظه از درخواست و مطالبه ى عدالت كوتاهى نكنيد؛ اين شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همين است كه عدالت را بخواهد. پشتوانه ى اين فكر هم با همه ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممكن است انجام بگيرد؛ شما زرنگى تان اين باشد: گفتمان عدالت خواهى را فرياد كنيد؛ اما انتقاد شخصى و مصداق سازى نكنيد.(3)

نظريه سازى و تحقيق

شما كه در دانشگاهيد، فعاليت شما فعاليت دانشگاهى است؛ بايد درس بخوانيد،

ص: 401


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاههاى استان يزد، 1386/10/13.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى شيراز، 1387/2/14.
3- . همان.

تحقيق كنيد، به فكر نظريه سازى باشيد. الگو گرفتن بى قيد و شرط از نظريه پردازهاى غربى و شيوه ى ترجمه گرايى را غلط و خطرناك بدانيد.

ما در زمينه ى علوم انسانى احتياج داريم به نظريه سازى. بسيارى از حوادث دنيا حتّى در زمينه هاى اقتصادى و سياسى و غيره، محكومِ نظرات صاحب نظران در علوم انسانى است؛ در جامعه شناسى، در روان شناسى، در فلسفه؛ آنها هستند كه شاخصها را مشخص ميكنند. در اين زمينه ها ما بايد نظريه پردازيهاى خودمان را داشته باشيم و بايد كار كنيم؛ بايد تلاش كنيم؛ دانشجو بايد تلاش كند. دانشجو و محيط دانشگاه بايد نگاه كلان به هدفهاى انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود.(1)

ضرورت حفظ اتحاد

اتحادتان را حفظ كنيد، اتحاد! در مقياس ملت ايران هم حفظ اتحاد يك وسيله ى اصلى است؛ در مقياس قشر دانشجو هم در سراسر كشور همين است؛ در مقياس دانشجويان در يك شهر يا در يك استان هم همين است. نگذاريد اختلاف سليقه ها شما را در مقابل هم سينه به سينه قرار بدهد. يك وقتى بعضيها منافعشان ايجاب ميكرد كه دانشگاهها را عرصه ى بازيهاى سياسى و درگيريها و دست به گريبان شدنهاى سياسى قرار بدهند؛ امروز الحمدللَّه اين معانى كمتر است. نگذاريد تشكلهاى دانشجويى و اجزاى نهضت دانشجويى به دشمنان تبديل شوند. رقيب خوب است؛ رقيب، رقابت مثبت....

يكى از اين برادرها گفت ما حاضريم؛ پژوهشگاه به ما بدهيد يا اجازه بدهند ما پژوهشگاه درست كنيم تا در فلان قضيه - مثلاً فرض كنيد انرژى خورشيدى يا هر چيز ديگر - فعاليت كنيم. خيلى خوب، آن گروه ديگر دانشجويى هم بگويند خيلى خوب، ما هم در فلان مسأله ى ديگر رقابت مثبت علمى ميكنيم با اينها. رقابت مثبت يعنى اين؛ يعنى مسابقه ى دويدن: «سٰابِقُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ». مسابقه ى در كار خير، مسابقه ى در توليد، مسابقه ى در فراگيرى و تحقق دادن آن معلومات در خارج و كمك كردن به محيط زندگى مردم. اين مسابقه خيلى خوب است، رقابت خيلى خوب است؛ اما دست به گريبان شدن، دعوا كردن، آن هم سر چيزهاى كوچك، سر چيزهاى بسيار كوچك و حقير، نه. اين را ما نميپسنديم.(2)

ص: 402


1- . همان.
2- . همان.

دو عنصر مورد نياز جوان دانش ور امروز

اميدواريم اين گردهمايى، شما را به بصيرت و صبر كه نياز جوان دانش ور امروز است، هرچه نزديك تر كند. از اين فرصتها و از فرصت جوانى براى اعتلاى معنوى و فكرى بهره بگيريد. كشور شما به نسل جوان مؤمن و انديشمند و پرانگيزه، از همه چيز و از هميشه بيشتر نيازمند است.(1)

دعايى هميشگى براى دانشجويان

صبر و بصيرت را براى شما و ديگر تشكلهاى عزيز دانشجويى از خداوند متعال مسألت ميكنم.(2)

ضرورت تشكيل جلسات فكرى در حوزه و دانشگاه

من به نظرم ميرسد يكى از كارهاى لازم، تشكيل جلسات فكرى وسيعى است كه مجموعه ى دانشجويى، همراه با مجموعه ى حوزوى، با برنامه ريزى خوب، ميتواند به وجود بياورد تا بنشينند درباره ى مسايل گوناگون فكر كنند. گسترش فكر و پراكندن فكر درست و صحيح ميتواند همان ثمراتى را ببخشد كه ما در زمينه هاى مسايل علم و فناورى و پيشرفت علوم از دانشجو توقع داريم؛ يعنى شكوفايى، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهت گيرى درست. يكى از كارها اين است.(3)

حقيقتِ كوشش در راه فراگيرى دانش

دانشجويان عزيز؛ هر كوششى كه از سوى شما جوانان در راه فراگيرى دانش به كار ميرود، گامى در راه بازگرداندن اقتدار معنوى و مادى ملت و كشور شما است كه روزى مشعل دار دانش و نوآورى در جهان بود. نسل انقلاب ميتواند عقب ماندگيهاى دوران وابستگى و دنباله روى را جبران كند. اين يك رسالت تاريخى است.(4)

معيار در گزينش رشته هاى درسى

در گزينش رشته هاى درسى و نيز در جد و جهدى كه براى آموختن و انديشيدن به

ص: 403


1- . پيام به كنگره ى اتحاديه ى جامعه ى اسلامى دانشجويان، 1387/5/10.
2- . پيام به پانزدهمين نشست سراسرى تشكل هاى مرتبط با جنبش عدالت خواه دانشجويى، 1387/5/22.
3- . در ديدار دانشجويان سراسر كشور، 1387/7/7.
4- . پيام به نشست اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا، 1387/8/2.

كار ميبريد، نيازهاى كشورتان را در مدنظر قرار دهيد.(1)

توجه هميشگى دانشجو به نقش آفرينى

حالا جلسات دانشگاهى - جلسات دانشجويى - براى ما جلسات خيلى دلنشينى است؛ چون هم فضاى صداقت و خلوص در اين جلسات هست، هم دانشجو در شكل دهى حال و آينده نقش اساسى دارد. اين آن چيزى است كه به نظر من دانشجويان ما هرگز نبايد اين را از نظر دور بدارند. دانشجو نقش آفرين است؛ هم در زمان حال و هم نسبت به دوران آينده؛ فرداى كشور.(2)

دانشگاه؛ مهم ترين زير ساخت پيشرفت و توسعه

اين عنصرى كه در اين كارگاه عظيم با همت و تلاش خود و با هدايت و كمك استادان، ارزش افزوده و فوق العاده اى پيدا ميكند، دانشجوست. و يقيناً با اين نگاه، دانشگاه مهم ترين زيرساخت پيشرفت و توسعه ى كشور است؛ يعنى هيچ يك از زيرساختهاى گوناگون كشور اهميت و نقش دانشگاه را ندارد؛ چون دانشگاه نيروى انسانى را تربيت ميكند كه مهم ترين سرمايه ى كشور، نيروى انسانى است.(3)

دانشگاه؛ محل جوشش دو جريان حياتى

از دانشگاه هميشه و در همه جا اين انتظار هست كه محل جوشش و اوج دو جريان حياتى در كشور باشد: اول، جريان علم و تحقيق؛ دوم، جريان آرمان گراييها و آرمان خواهيها و هدف گذاريهاى سياسى و اجتماعى. كمتر محيطى را - شايد محيط ديگرى را نشود پيدا كرد - ميتوان پيدا كرد كه مثل دانشگاه اين دو جريان در آن به طور موازى همواره جوشش داشته باشد؛ هم جريان علم و تحقيق كه مايه ى حيات جامعه و عزت جامعه است و عزت علمى به دنبال خود عزت اقتصادى، عزت سياسى، عزت بين المللى را مى آورد، در دانشگاههاست، و هم آن مسأله ى آرمان گرايى كه به ظاهر به مسأله ى علم ارتباطى هم ندارد، اما در همه جاى دنيا انتظار از دانشگاهها به خاطر حضور دانشجو اين است كه در زمينه ى ترسيم آرمانها و گرايش به تحصيل اين آرمانها و رسيدن

ص: 404


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.
3- . همان.

به اين آرمانها، دانشگاه فعال باشد. اين ديگر مربوط ميشود به خصوص به دانشجو؛ جوانىِ دانشجو، سن دانشجو، آمادگيهاى روحى دانشجو، كه اين اقتضا را به دانشگاه ميدهد. اين، انتظار از دانشگاه است. البته در بعضى از جاها اين انتظار برآورده ميشود، در بعضى جاها هم برآورده نميشود.

در مورد جريان اول - كه جريان علم و تحقيق است - بايد گفت در گذشته در كشور ما كمابيش اين جريان بود؛ نميشود به كلى حركت دانشگاهىِ پيش از انقلاب را نفى كرد. ايرادهايى بر آن وارد است، لكن بالاخره حركتى بود كه وجود داشت. عناصر دلسوز، علاقه مند و عالمى پيدا ميشدند و در دانشگاهها نقش ايفا ميكردند، لكن بعد از انقلاب حركت علمى در دانشگاهها سرعت گرفته، كه البته دلايلى هم دارد كه چرا اين پيش آمده است.(1)

تاريخچه ى جنبش دانشجويى و مميزات آن

جريان دوم كه آن مسأله ى آرمان خواهى است در دانشگاهها - كه در زبان متعارف به او گفته ميشود جنبش دانشجويى - در كشور ما تاريخ بسيار جالبى دارد. اين را از اين جهت ميگويم و رويش تكيه ميكنم كه اين حركت بايد ادامه پيدا كند و اين چيزى نيست كه بتواند متوقف بشود؛ چون كشور در شرايطى است و نظام جمهورى اسلامى، ساخت و ويژگيها و مختصاتى دارد كه حتماً جنبش دانشجويى در كنارش بايستى حضور داشته باشد.

اين جنبش دانشجويى در كشور ما در تاريخِ ثبت شده و شناخته شده ى خود، هميشه ضد استكبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و به شدت عدالت خواه بوده است. اين مميزات جنبش دانشجويى ما از روز اول است تا امروز. اگر كسى مدعى جنبش دانشجويى باشد، اما اين مميزات را نداشته باشد، صادق نيست. دست جنبش دانشجويى نميتواند در دست كسانى باشد كه در فلسطين قتل عام ميكنند، در عراق جنايت ميكنند، در افغانستان مردم را از دم تيغ ميگذرانند؛ اين جنبش دانشجويى نيست. جنبش دانشجويى خصلت و خاصيتش در كشور ما لااقل اين جور است - شايد در خيلى از كشورهاى ديگر هم باشد - كه ضد استكبارى، ضد سلطه، ضد ديكتاتورى و طرفدار عدالت است. شروع اين حركت يا مقطع شناخته شده ى اين حركت، همين 16 آذر است.

... در تمام دورانهاى مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه هاى حساس و خطير؛ حضور دانشجويان مؤمن، متعهد، عدالت خواه، باگذشت، توانسته فضا را در

ص: 405


1- . همان.

جهت صحيح هدايت كند.

اين برداشت من از جنبش دانشجويى و نگاه من به جنبش دانشجويى است: ضد استكبارى، ضد فساد، ضد اشرافيگرى، ضد حاكميت تجمل گرايانه و زورگويانه، ضد گرايشهاى انحرافى؛ اينها خصوصيات جنبش دانشجويى است. در همه ى اين سالهاى انقلاب، حضور دانشجويان در اين صحنه ها، حضور فعال و مؤثرى بوده. دانشجوها گفتمان ساز بوده اند، فضاى فكرى ساخته اند، گفتمانهاى سياسى و انقلابى را در جامعه حاكم كرده اند، كه در موارد زيادى اين وجود داشته.

البته من قضاوتم روى بدنه ى دانشجوست. ممكن است افرادى، بخشهايى از مجموعه ى دانشجويى جور ديگرى باشند. نه تعجب ميكنيم، نه انكار ميكنيم؛ مطمئناً اين است؛ اما بدنه ى دانشجويى، طبيعت كار دانشجويى و روحيه ى دانشجويى، اينى است كه عرض كردم. دانشجو ضد ظلم است، ضد استكبار است، ضد سلطه ى خارجى است، عاشق آرمانهاى بزرگ است، اميدوار به رسيدن به اين آرمانهاست. در واقع حضور قشر جوان، به خصوص دانشجو، موتور حركت يك جامعه است. بايد دانشجوها هميشه به اين توجه داشته باشند و روى او براى آينده ى كشور حساب كنند.(1)

توجه تشكلهاى دانشجويى به اهداف

و ديگر اينكه، تشكلهاى دانشجويى مواظب باشند هدفهايشان را گم نكنند. هدفهاى اصلى تشكلهاى دانشجويى همان چيزهايى است كه بر روى طاق بلند جنبش دانشجويى نوشته شده: ضديت با استكبار، كمك به پيشرفت كشور، كمك به اتحاد ملى، كمك به پيشرفت علم، حضور و شركت در مبارزه و پيكار همگانىِ ملت ايران براى غالب آمدن بر توطئه ها و بر دشمنيها؛ اينها هدف اصلى است؛ اين را بايد فراموش نكنند. البته تشكلها از بدنه ى دانشجويى هم خودشان را نبايد جدا كنند؛ يعنى اين جور نباشد كه تشكل، موجب تقسيم دانشجوها بشود. به دانشجوها نزديك باشند.(2)

چند توصيه به دانشجويان

عزيزان! با توكل به خداى حكيم و عليم و با فهم درستِ رسالتى كه امروز بر دوش همه و به طور ويژه بر دوش جوانان است، راه آينده را هموار كنيد. فراگيرى و پژوهش و

ص: 406


1- . همان.
2- . همان.

نوآورى را وظيفه بدانيد، و نيازهاى امروز و فرداى كشورتان را در گزينش رشته هاى درسى و نيز در همه ى برنامه هاى خود در نظر بگيريد.(1)

تأثير تحصيل كرده ها براى دهه ى پيشرفت و عدالت

ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت نام گذارى كرده ايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دهه ى گذشته، در آمادگيهاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگيها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد....

اگر بخواهيم عوامل اصلى و عناصر اصلى اين آمادگى را مشخص كنيم، من عرض ميكنم چند عنصر تأثير زيادى دارد: يكى حضور نسل جوانِ تحصيل كرده ى ماست. امروز ميليونها جوان پرنشاط و تحصيل كرده، در ميدان علم، در ميدان تحقيق، در ميدان فعاليتهاى اجتماعى و سياسى حضور دارند. حضور اين همه جوان دانا و تحصيل كرده و آماده در كشور ما يك پديده ى بسيار بزرگ و قابل توجه و اهتمامى است.(2)

پرهيز محيط دانشگاهى از كارهاى ظاهرى و سطحى

اين دختر عزيزمان در مورد «مجلس دانشجويى» پيشنهاد كردند. اسم قشنگى است؛ ليكن كارهاى نمايشى، نه گره از كار دانشجو باز ميكند و نه گره از كار كشور. بايد هر چه ميتوانيم از كارهاى ظاهرى و سطحى و نمايشى و شعارى كم كنيم و توجهمان را به كارهاى بنيانى، اصلى، حقيقى و پيش برنده، بيشتر كنيم. حالا فرضاً مجلس دانشجويى تشكيل شد؛ شما ببينيد انتخابات اين مجلس چقدر وقت دانشجوهاى كشور را خواهد گرفت! از كدام دانشگاه، از كدام شهر، با كدام گرايش، با كدام جهت گيرى فكرى يا سياسى و معارضات و غيره! ما حالا همه ى همتمان اين است كه هرچه بيشتر شعله ى علم را و تحقيق را توى محيط دانشجويى برافروخته كنيم. وانگهى دختر عزيزمان گفتند اين مجلس دانشجويى قدرت اجرايى هم داشته باشد. خب اگر مجلس است، قدرت اجرايى اش ديگر چرا؟ هم تصميم بگيرد، هم خودش اجرا كند! با كشاندن اين ماجرا به داخل دانشگاهها، ببينيد بر سر دانشگاهها چه خواهد آمد! من با اهتمام به

ص: 407


1- . پيام به اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شبه قاره ى هند، 1387/11/27.
2- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)، 1388/1/1.

دانشجو، اعتناى به دانشجو، شنيدن حرف دانشجو، نوازش كردن دانشجو و كمك كردن به دانشجو صد در صد موافقم؛ اما اينها راهش نيست.(1)

ضرورت افزايش جلسات دانشجويى با مسؤولين

يكى از عللى كه من توى دانشگاهها ميروم - در هر سفرى مقيدم حتماً يك برنامه ى دانشجويى داشته باشم، در تهران هم احياناً به دانشگاههاى مختلف سر ميكشم - همين است كه مايلم پاى مسؤولان به دانشگاهها باز بشود و با دانشجويان رو به رو بگويند و بشنوند. امروز حرفهايى را كه شما در اينجا زديد، در صدا و سيما منتشر خواهد شد و در سرتاسر كشور منعكس خواهد شد؛ به گوش بنده كه يك مسؤول هستم رسيد، به گوش مسؤولان دانشگاهى رسيد، به گوش ديگر مسؤولان هم خواهد رسيد؛ چه وسيله اى بهتر از اين؟ هر چه ميتوانيد جلسات دانشجويى را با همين شكل صميمى، باز و بدون رودربايستى برگزار كنيد. و البته با كم كردن تعارفها!(2)

روحيه ى مثبت دانشجويى؛ تأمين كننده ى آينده ى اسلام و نظام اسلامى

مطمئنم آنچه كه آينده ى اين كشور را، بلكه آينده ى اسلام و امت اسلامى را تأمين ميكند، همين روحيه ى جوشنده ى پژوهنده ى طلبكارِ پراحساس و پرعاطفه اى است كه انسان در مجموعه ى نسل جوان دانشجوى كشورمان مشاهده ميكند. يعنى شما ولو حالا ممكن است يك مطلبى را به طور قاطع معتقد نباشيد، يا عميقاً براى او استدلال نداشته باشيد، اما مجموعه ى حركت دانشجوهاى مسلمان و مؤمن - با اختلاف نامها - در كل كشورمان يك نويدى براى آينده ى اين كشور و آينده ى اين نظام و آينده ى امت اسلامى است. خوب چيزهايى را مورد توجه قرار ميدهيد؛ خوب نكاتى را رويش تكيه ميكنيد؛ بر روى نكات درستى پيگيرى و پافشارى ميكنيد؛ اين نقاط مثبتى است كه بحمداللَّه وجود دارد.(3)

خواسته ى دشمن از دانشگاه؛ تزلزل در حركت علمى

همين جا به شما بگويم، مواظب باشيد توى اين قضاياى سياسى كوچك و حقير، نبادا

ص: 408


1- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.
2- . همان.
3- . در ديدار دانشجويان و نخبگان علمى، 1388/6/4.

دانشگاه تحت تأثير قرار بگيرد؛ نبادا كار علمى دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمايشگاههاى ما، كلاسهاى ما، مراكز تحقيقاتى ما دچار آسيب بشوند؛ حواستان باشد. يعنى يكى از مسايل مهم در پيش روى شما، حفظ حركت علمى در دانشگاههاست. دشمنها خيلى دوست ميدارند كه دانشگاه ما يك مدتى لااقل دچار تعطيلى و تشنج و اختلالهاى گوناگونى باشد؛ اين برايشان يك نقطه ى مطلوب است؛ هم از لحاظ سياسى برايشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب اين است كه دنبال علم نباشيد.(1)

ضرورت تشكيل كرسيهاى آزاد انديشى

يكى ديگر از كارهايى كه بايد در زمينه ى مسايل گوناگون اجتماعى و سياسى و علمى انجام بگيرد، ميدان دادن به دانشجوست براى اظهار نظر. از اظهار نظر هيچ نبايد بيمناك بود. اين كرسيهاى آزاد انديشى كه ما گفتيم، در دانشگاهها بايد تحقق پيدا كند و بايد تشكيل بشود. اگر چنانچه بحثهاى مهم تخصصى در زمينه ى سياسى، در زمينه هاى اجتماعى، در زمينه هاى گوناگون حتّى فكرى و مذهبى، در محيطهاى سالمى بين صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضايعاتى كه از كشاندن اين بحثها به محيطهاى عمومى و اجتماعى ممكن است پيش بيايد، ديگر پيش نخواهد آمد.

وقتى كه با عامه ى مردم، افراد مواجه ميشوند، همه نميتوانند خودشان را حفظ كنند. مواجهه ى با عامه ى مردم، انسانها را دچار انحرافها و انحطاطها و لغزشهاى زيادى ميكند كه متأسفانه ما شاهد بوديم. خيلى از افرادى كه شما ميبينيد در مواجهه ى با عامه ى مردم يك حرفى ميزنند، يك چيزى ميگويند، در اعماق دلشان اى بسا خيلى اعتقادى هم ندارند. به تعبير بعضيها جوگير ميشوند؛ اين خيلى چيز بدى است. اگر در محيطهاى خاص، محيطهاى آزاد انديشى و آزاد فكرى، اين مسايل مطرح بشود - مسايل تخصصى، مسايل فكرى، مسايل چالش برانگيز - مطمئناً ضايعات كمتر پيش خواهد آمد.(2)

از ثمرات كرسيهاى آزاد فكرى

بنده گفتم كرسى آزاد فكرى را در دانشگاهها به وجود بياوريد. خوب، شما جوانها چرا به وجود نياورديد؟ شما كرسى آزاد فكرى سياسى را، كرسى آزاد فكرى معرفتى را

ص: 409


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.

تو همين دانشگاه تهران، تو همين دانشگاه شريف، تو همين دانشگاه اميركبير به وجود بياوريد. چند نفر دانشجو بروند آنجا حرفشان را بزنند، حرف همديگر را نقد كنند، با همديگر مجادله كنند. حق، آنجا خودش را نمايان خواهد كرد. حق اين جورى نمايان نميشود كه كسى يك انتقادى را پرتاب بكند.(1)

اهميت ارتباط دانشگاه با صنعت

اين مسأله ى پيوند با دانشگاه را هم كه يكى از آقايان اشاره كردند، بسيار مهم است؛ بسيار مهم است. من چندين سال است كه به دانشگاهها، به دستگاههاى دولتى اين سفارش را ميكنم كه بين صنعت و بين دانشگاه يك ارتباط مستحكمى برقرار بشود. احتياج داريم ما به اينكه در دانشگاه كانونهاى دانشى، مخصوص بخش صنعت و بخشهاى گوناگون صنعت، مثلاً مخصوص بخش خودرو به وجود بيايد كه پشتيبانى كنند.(2)

ص: 410


1- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.
2- . در بازديد از توانمندى هاى صنعت خودروسازى، 1389/1/9.

فصل دوم: اساتيد و محققان

پاداش محقق، اينها نيست

دانشمندانى هم كه اهل تحقيق هستند و جمعى از آنها به مناسبتى در اين مجلس تشريف دارند، تحقيق علمى را به معناى واقعى كلمه، براى رسيدن به حقايقِ نامكشوف دنبال كنند. تحقيق؛ يعنى كاويدن، كاوش، تلاش كردن براى رسيدن به چيزى كه تا به حال به آن دسترسى پيدا نشده است. اين محقق، در مسايل طبيعى و علمى و فلسفى و مسايل مربوط به جهان خارجى و واقعى يا مسايل مربوط به انسان و تاريخ و غيره تحقيق ميكند. اين محقق، در مقابل چه چيزى تحقيق ميكند؟ چه ميگيرد و تحقيق ميكند؟

جواب اين است كه محقق تحقيق ميكند، تا به حقيقت برسد. پاداش او، اين است. پول، مال و حتّى تشويق، پاداش محقق نيست؛ در مقابل تحقيق او كوچك است. البته بايد اينها نثار بشود، پولها بايد خرج بشود، كارها بايد انجام گيرد، تسهيلات بايد فراهم بشود، تا تحقيق انجام بگيرد؛ اما اينها هيچ كدام پاداش تحقيق نيست. پاداش تحقيق، رسيدن به حق است. اينها احكام اسلامى است. اينها از لحاظ جمعى، عبارة الأخراى ارتباط جامعه با خداست.(1)

نگه داشتن شرف علم؛ مهم تر از عالم بودن

ما كسانى از مدعيان علم را در اين دوران انقلاب يافتيم كه شرف علم را نگه نداشتند. من خيلى از كسانى را كه مدعى علم بودند و شرف علم را نگه نداشتند، در طول زندگى ام ديده ام. عالم بودن مهم نيست؛ شرف علم و عالم بودن را نگه داشتن، مهم است. من در دوران اختناق، استاد معروفِ عالى مقامى را ميشناختم كه روى كفش شاه آن وقت -

ص: 411


1- . در ديدار گروه كثيرى از آزادگان، مسؤولان بنياد مستضعفان و جانبازان، معاونان پرورشى و مسؤولان امور تربيتى وزارت آموزش و پرورش و جمعى از كارمندان شبكه ى بانكى كشور، 1369/6/7.

محمّدرضا - افتاد! اساتيد در صفى ايستاده بودند و محمّدرضا از برابر آنها عبور ميكرد و اين شخص روى پاى او افتاد! از اين كارها ميكردند، اما چه كسانى؟ تيمسارها. اما يك عالم، يك دانشمند، يك محقق - كه واقعاً هم اين آدم محقق است. در رشته ى شما نيست، در رشته يى است كه به ما بيشتر ميخورد - فاضل، نام آور، نامدار، چقدر تحقيقات، چقدر كتاب، روى پاى او افتاد! شاگردهايش ملامت كردند: استاد شما؟! آخر آن شخص كه بى سواد است. عالم جماعت، كسى را قبول ندارد، سياست برايش مسأله يى نيست، نگاه ميكند ببيند چه كسى عالم است. اصلاً براى عالم، جاذبه و ارزشى بالاتر از علم نيست. بدترين فحش در محيط اهل علم، لقب «بى سوادى» است. هيچ فحشى از اين بالاتر نيست. در همه ى محيطهاى علمى همين گونه است. آن وقت، آن عالم روى پاى يك جاهل و قلدر افتاد! شاگردان و رفقايش ملامت كردند و اين هم جوابى نداشت. گفت: هيبت سلطانى من را گرفت (!) اين عبارت، همان وقتها در محيطهاى دانشگاه كه دوستان ما ميرفتند و مى آمدند، معروف شد و علما و دانشمندان آن وقت، به كسانى كه هيبت سلطانى آنها را ميگيرد و كسانى كه جز هيبت علم چيزى آنها را نميگيرد، تقسيم ميشدند!

البته همان وقت هم دانشمندانى مثل همان آدم داشتيم كه حتّى با فقر ميساختند، براى اينكه به سمت آنها نگاه نكنند، نه اينكه روى پايشان نيفتند، يا دستشان را نبوسند، يا تواضعشان نكنند؛ نه، اصلاً خودشان را بالاتر از اين ميدانستند كه به فكر آن دستگاههاى جاهل و دور از معرفت بيفتند. زندگى پولى و مادّى را اصلاً كم ارزش تر از اين ميدانستند كه خودشان را به آن آلوده كنند.

كسانى كه اين طور زندگى شان را در ذلتِ در مقابل قدرتها گذراندند، حالا كه نوبت جمهورى اسلامى ميرسد، گردن كشى ميكنند! اين گردن، ارزش ندارد. اين، گردن فرازى نيست. برافراشتن آن گردنى خوب است و افتخار دارد كه نشان داده باشد گردن افراز است. كسانى كه حتّى عزت علم را نگه نداشتند، حالا وقتى نوبت به يك نظام مردمى رسيد كه هيچ ادعايى ندارد، جز اينكه از مردم و براى مردم و در خدمت مردم است و با هدايت دين عمل ميكند و نوكر بيگانگان و امريكا و ديگران نيست، يك مرتبه نوبت سرفرازى و گردن فرازى اينها رسيد و در مقابل اين نظام ايستادند. بايد توى سر اينها زد. اين بى احترامى به علم است كه ما اينها را در عداد علما راه و جايشان بدهيم. آن كسى كه احترام نظامى را كه مبتنى بر معرفت و علم است، نگه نميدارد؛ احترام ملتى را كه در اين نظام، مندمج و مندرج است، نگه نميدارد، اينها را واقعاً بشناسيد.(1)

ص: 412


1- . در ديدار وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى و رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى سراسر كشور، 1369/8/1.

محوريت منافع شخصى، آفت تحقيق است

واقعاً ما براى كار در زمينه ى فرهنگ عمومى، ميدان بازى داريم. اگر ما بخواهيم توسعه ى اقتصادى را به معناى صحيح كلمه در جامعه راه بيندازيم، احتياج به تلاش فرهنگى داريم. مادامى كه حتّى محقق و جستجوگر علمى ما، آن فرهنگ كار و وجدان كار و عشق به كار را، آنچنان كه در يك فرهنگ سالم مطرح است - كه مظهر عالى اش هم فرهنگ اسلامى است - نداشته باشد، وجود اين محقق، بى فايده خواهد بود. گيريم كه ما محققان بزرگى تربيت كرديم و مثلاً آزمايشگاههاى مهمى هم در اختيارشان گذاشتيم؛ اين به يك كار شخصى تبديل خواهد شد.

اين محققان بزرگى كه ما در دنيا ميبينيم، اعم از آن كسانى كه در قرنها پيش، از ميان خود ما برخاستند - مثل ابن سيناها، خوارزمى ها، خيامها و ديگران - و چه آن كسانى كه در قرون اخير، از بين اروپاييها برخاستند - از قبيل همين دانشمندان بزرگ شيمى و طبيعى و فلكيات و غيره - وقتى به زندگى اينها نگاه ميكنيم، ميبينيم كه حقيقتاً خودشان را در زندگى فراموش كردند و زندگى شخصى و راحتى و پول و نفع براى خودشان را اصلاً در درجه ى دوم قرار دادند؛ اقلاً محور قرار ندادند، اگر نگوييم فراموش كردند. بعضى شان واقعاً آن موارد را فراموش كردند و به نفع تحقيق و علم و كار و پيشرفت، در فقر و مسكنت زندگى ميكردند؛ بعضى ديگر هم اقلاً به تحقيق و علم و كار و پيشرفت اهميت دادند و زندگى شخصى را محور قرار ندادند، بلكه آن را در حاشيه گذاشتند.(1)

پارسايى و بى توقعى در تحقيق

بايد روح تحقيق پارسايانه ى بى عوض را تزريق كنيم، تا براى تحقيق، دنبال پاداش نباشند؛ چون اصلاً تحقيق، پاداش واقعى ندارد. مثلاً اگر آدم بخواهد به پاستور، به خاطر كشف ميكرب پول بدهد، به نظرتان چقدر بايد بدهد؟ آيا اصلاً ميشود براى او پولى معيّن كرد؟ آيا قابل مقايسه است؟ بنابراين، امثال پاستور هم هيچ وقت براى پول تحقيق نكردند. اگر براى پول تحقيق ميكردند، حقيقتاً به اينجا نميرسيدند. اروپاييها اين حسن را داشتند؛ كما اينكه دانشمندان قديمى ما هم همين طور بودند. شما ببينيد، امثال محمّد بن زكرياى رازى - آن عالم آنچنانى - در فقر و تنگدستى ميميرند؛ ولى ماها تا يك كار ميكنيم، فوراً ميگوييم پولش چقدر شد؟! معلوم است كه به جايى نميرسد!(2)

ص: 413


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1369/9/19.
2- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و چند تن از رؤساى دانشگاههاى كشور، 1369/10/4.

كار تحقيقى با پول موازنه نشود

انصافاً كار علمى و ميدان علم، ميدان جهاد است و سنگر بزرگى است. اين را، هم به اساتيد بايد سفارش بفرماييد، هم به محققين، كه كار تحقيقى را با پول مقايسه و موازنه نكنند، تا بلكه ان شاءالله كشور و اين مردم عزيز ما و اين استعدادهايى كه وجود دارند، بتوانند به جايگاه حقيقى خود برسند. ان شاءالله بتوانيم در اين دوران، در ميدان علم، حركت حقيقى يى انجام دهيم.(1)

خاصيت عالم؛ احترام به علم

عالم، كسى است كه براى علم خودش احترام قايل است. ممكن است خيلى از كسانى كه چيزهايى را در دنيا دارند، براى آن داشته ى خودشان، احترامى قايل نباشند؛ اما خاصيت انسان عالم و با معرفت اين است كه براى علم و معرفت خودش احترام قايل است. به آنجا ميرود كه به علم او، به دانش او و به معرفت او احترام بگزارند و قدرش را بشناسند.(2)

كمبود ما؛ وجدان كار علمى و تحقيقاتى

خوب؛ به چه چيز احتياج داريم؟ واقعاً امروز در اين كشور، ما به چه احتياج داريم؟ چه كم داريم كه بايد آن را در دانشگاهها و مراكز تحقيقى تأمين كنيم؟ اين را واقعاً بايد پيدا كنيم.

ما علم را كم داريم؛ تحقيق را كم داريم؛ بالاتر از اينها، وجدان كار علمى و تحقيقاتى را كم داريم. اى بسا عالمى كه حاضر نيست علم را پيش ببرد؛ چه خودِ علم را پيش ببرد، چه آن را در سطح جامعه و در اذهان و افكار مردم گسترش دهد و عمق ببخشد. اگر ما هزاران نفر از اين گونه عالمها تربيت كنيم، كافى است؟! اينكه حاضر باشند كارى در اين مملكت انجام دهند. فرضاً اگر پزشك هستند، مطبّى باز كنند و اگر در رشته ى ديگرى هستند، خدماتى به مردم بدهند. امروز، ما در برابر گردونه ى سريع السّيرى در دنيا قرار گرفته ايم - گردونه ى علم - كه اين كاروان و ارّابه ى علم با سرعتِ رو به تزايدى به سمت جلو در حال حركت است. آنچه كه بشر در طول تاريخ علم آموخته و پيشرفت علمى كرده، امروز در ظرف ساليان معدودى، همان حجم از كيفيّت و كميّت علمى را

ص: 414


1- . در ديدار مسؤولانِ وزارت فرهنگ و آموزش عالى، 1371/8/19.
2- . در جمع ادبا، شعرا و هنرمندان استان آذربايجان شرقى، 1372/5/8.

بشر امروز پيش ميبرد. اين چيز كمى است؟! اين چيز كوچكى است؟!

خوب؛ اگر بخواهيم كشور و مردم ما به كرامت انسانى خودشان، به مثابه ى يك مجموعه ى انسان و يك ملت برسند، آيا ميتوانيم در اين كاروان و در اين حركت سريع، افراد ناظر بى طرفى باشيم و تماشا كنيم؛ بعد هم برويم و بخواهيم از محصول تلاش و علم ديگران استفاده كنيم؟! اين ميشود؟! اين ممكن است؟! قطعاً ممكن نيست؛ امكان ندارد!(1)

مدرك گرايى و ماديات؛ ويژگى علوم جديد در كشور ما

متأسفانه در كشور ما، اين نقيصه ى بزرگ وجود دارد. من چند سال قبل از اين - روقتى در ساختمان رياست جمهورى بودم - به مجموعه اى از محققين گفتم: انسان وقتى مشاهده ميكند كه يك مجموعه ى علمى - تحقيقى، افرادى هستند كه كار تحقيقى را به بها انجام ميدهند، واقعاً متأسف ميشود. يعنى بايد پول بگيرند و تحقيق كنند! اين خيلى غصّه آور است. من نگاه ميكنم به شرح حال شخصيتهايى كه دانش را در دنيا پيش بردند - چه قديميها كه غالباً هم ايرانى و شرقى و مسلمان بودند؛ چه جديديها كه غالباً غربى و اروپايى و امريكايى و غيره بودند - ميبينم كسانى كه توانستند هر دانشى را يك قدم به پيش ببرند، آنهايى بودند كه به بالاتر از مابه ازاى مادّى اين دانش انديشيدند و خودشان را غرق در آن كردند و به آن علم سپردند، تا آن علم هم خودش را به آنها سپرد.

شما بايد اين روحيه را در دانشگاهها زنده كنيد. دانشجو را از اوّل اين طور تربيت كنيد كه فقط براى يك تكّه كاغذ كه با آن برود استخدام شود، درس نخواند. اين واقعاً يك عيب بزرگ است! تقريباً از اوّلى كه اين علوم جديد را وارد كشور ما كردند، با اين خصوصيت وارد كردند و اين شد خاصّه و ويژگى علوم جديد در كشور ما كه هر كس ميرود آن علوم را تحصيل ميكند، بايد براى كسب مابه ازاى مادّى و حقوق گرفتن و استخدام شدن باشد! اين، چيزِ خيلى بدى است. اين را بايد هر چه ميتوانيد، تغيير دهيد.(2)

انجماد اهل علم بدون ارتباط با معلومات جديد

متأسفانه امروز در كشور ما، وضع اين طور است كه اكثريّت مردم، با كتاب سروكار چندانى ندارند و اقليّت بزرگى، با كتاب هيچ سروكارى ندارند! چقدر جاى تأسّف است

ص: 415


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1372/10/1.
2- . همان.

كه انسان احساس كند كه حتّى بعضى از اهل علم، با كتاب، به معناى وسيع و صحيح خودش، سروكار ندارند؛ يعنى فقط از معلومات و محفوظات خودشان استفاده ميكنند و به اين دانشگاه و آن دانشگاه ميروند و هفته اى چند ده ساعت، در اين كلاس و آن كلاس درس ميدهند. نتيجه اش هم اين است كه يك اهل علم، به تدريج منجمد ميشود؛ يعنى يك آدم فاضل و فهيم و صاحب معلومات، بر اثر نداشتن ارتباط دايمى با جريان كتاب و معلومات جديد، به تدريج به صورت منجمد در مى آيد.

علاج همه ى اين كارها، به نظر و اعتقاد من، اين است كه آن كسانى كه در هر رشته يى اهل علم و فرهنگ و تأليف و تحقيق هستند، براى نوشتن نشاط پيدا كنند. اگر ما بتوانيم كارى بكنيم، علاجش اين است.(1)

انگيزه ى محققين موفق در دنيا

شهيد مطهرى از كسانى بود كه كار كردن و درس گفتنش فقط به خاطر يك وظيفه ى مقدّس بود؛ آن هم بى آنكه كسى وادارش كند يا از وى بخواهد. البته بيشتر محققين دنيا اين گونه اند. همه ى پيشرفتهاى علمىِ دنيا نيز اين گونه پيش آمده است كه كسانى از روى عشق يا ايمان و يا هر دو، كار كرده اند. يا بايد عشق به كار باشد يا ايمان به ثواب الهى، يا هر دو با هم. و شما ميتوانيد هر دو را با هم را داشته باشيد.(2)

توجه به نيازهاى كشور در تحقيقات تاريخى

خيلى از كارها و تحقيقاتى كه در روزگار ما، به طور موردى صورت ميگيرد، از قبيل «تاريخ تجمّلاتى» است كه در اصل، واجب و لازم و ضرورى هم نيست. مطالبى كه امروز مينويسند، اگر چه حكايت و گزارش هست - يعنى همان معناى تاريخ در آن ديده ميشود - لكن غالباً پاسخ به سؤالات معمولى نيست؛ مگر با دو، سه واسطه و فقط به درد محققين ميخورد. به عنوان مثال، كسى از معاصرين آمده و درباره ى قاتل «اتابك اعظم» تحقيق كرده و مطالبى نوشته است. البته سؤالى است و جوابى دارد؛ اما اين سؤال، چقدر جزو نيازها و ضروريات يك ملت، يك نسل و يك كشور است كه بياييم تحقيق كنيم و قاتل اتابك را بيابيم؟! از اين قبيل جزئيّات در تاريخ معاصر، كم نيست؛ كه بعضى از مورّخين و محققين به آن پرداخته اند. به تعبيرى ديگر، بعضى از عناوينى كه براى تحقيق

ص: 416


1- . در ديدار ناشران و مؤلّفان كتابهاى برگزيده ى سال، 1372/10/7.
2- . در ديدار كارگران و معلمان، در روز كارگر و هفته ى معلم، 1373/2/13.

جلوى انسان گذاشته ميشود، پاسخ به سؤال و استفهامِ حقيقىِ موجودِ مورد نياز نيست.

بنده تصوّرم اين است كه اگر به برداشت اوّل از تاريخ نگاه كنيم، كارى لازم و ضرورى به نظر خواهد آمد كه با آن ميشود واقعاً قصد قربت كرد؛ يعنى از جمله كارهايى است كه ميتواند در جهت اهداف الهى قرار گيرد. به تعبيرى ديگر، محقق مؤمنى كه مايل به انجام كارهاى لغو نيست و براى هر كار خود در آن سوى مرز مرگ و زندگى، تجسّم خيرى قايل است، با رويكرد به برداشت اوّل از تاريخ، ميتواند به سؤالهاى پيرامون موضوع پاسخ دهد.(1)

رؤوس دانشمندان عصر پهلوى، در خدمت رژيم

من وقتى به دوران پنجاه وچند ساله ى حكومت خاندان بسيار شوم و بديُمن پهلوى نگاه ميكنم، ميبينم كه در اوايل آن دوران، اگرچه ما از لحاظ علمى عقب بوديم، اما در همان بخشهايى كه عقب نبوديم، دانشمندان گوناگونى در زمينه هاى مختلف رايج آن روز داشتيم؛ نويسندگان خوبى، بزرگانى، دانشمندانى، شعرايى، ادبايى، محققانى. اينها غير از علماى حوزه بودند، كه آن داستان ديگرى است. حتّى در ميان آنها سياستمدارانى بودند كه عالم بودند و منشأ آثارى شدند. و چون همان ادبا و دانشمندان و متفكران، متأسفانه امّهاتشان، اصولشان و رؤوسشان كسانى بودند كه از لحاظ سياسى وضع روشن و خوبى نداشتند، همانها در خدمت دستگاه پهلوى قرار گرفتند و توانستند دستگاه پهلوى را در جامعه ترسيخ كنند، پايه هاى آن را راسخ نمايند و به آن رسوخى ببخشند. يعنى اگر فرضاً شما چند نفر از اين چهره هاى معروف را - مثل ذكاءالملك فروغى و مشيرالدوله و... همينهايى كه جزو سياستمداران و دانشمندان و ادبا و متفكران زمان بودند - از دستگاه پهلوى ميگرفتيد، قطعاً دستگاه پهلوى نميتوانست بيش از چند سال كوتاه در اين مملكت بماند.(2)

مطالعه ى اساتيد كم شده است

مسأله ى ديگر، مسأله ى مطالعه ى اساتيد است. البته اساتيد ما مشكلات زيادى دارند كه واقعاً بايد به درد دل آنها رسيد - كه من بعداً مختصرى اشاره ميكنم - ليكن محصول

ص: 417


1- . در ديدار پژوهشگران مؤسّسه ى مطالعات تاريخ معاصر ايران، وابسته به بنياد مستضعفان، 1375/10/3.
2- . در ديدار وزير و معاونان وزارت آموزش و پرورش، 1376/10/2.

و نتيجه ى كار اين شده است كه مطالعه در كار اساتيد، كم شده است. خوب؛ شما ببينيد استاد - من خودم سالها تدريس كرده ام - وقتى بى مطالعه سر درس برود، چيزى براى گفتن ندارد؛ هرچه هم محفوظاتش بالا باشد!(1)

نقش حياتى مطالعه ى استاد در علوم جديد

مطالعه، يك چيز ديگر است؛ به خصوص در اين علومى كه مطالعه در آن، يعنى آموختن مطالب جديد. وقتى استاد مطالعه ميكند، چيز جديدى در بسيارى از دروس مى آموزد؛ يعنى كتابى كه او بايد مطالعه كند، احياناً كتابى نيست كه پارسال مطالعه كرده، يا خودش در دوران تحصيل خوانده است. كتابها و درسهايى كه ما ميداديم، درسهايى بود كه خودمان هم در همان زمان خوانده بوديم - با فاصله ى چندين سال - ولى امروز اين طور نيست؛ اين علم، آن علم نيست. اين علوم، علومى است كه مطالعه در آن، نقش حياتى دارد. شما ببينيد، اگر استاد فرصت نكند - مثلاً هفته اى چهل ساعت، چهل وپنج ساعت درس داشته باشد - وقتى براى مطالعه باقى نميگذارد!(2)

وقت گذاشتن استاد براى دانشجو

يكى ديگر از مسايل، اين است كه اساتيد با دانشجويان، نشست مشورتى كم دارند. ما قبلاً ميگفتيم كه در حوزه، چنانكه طلبه به دنبال استاد بيفتد و با او تا در خانه اش - تا محلّ بعدى اش - برود، چيزى ياد ميگيرد، والّا نه. چون استاد، درسش را ميدهد و ميرود. در حالى كه هر استاد در دانشگاه، يك اتاق دارد؛ در آن اتاق مينشيند و دانشجويان به او مراجعه ميكنند. ما اين را جزو امتيازات دانشگاه بر حوزه ميدانستيم؛ ولى امروز ميبينيم كه اين وحدت حوزه و دانشگاه، اين طور شده است كه به جاى خصوصيات مثبت، اين خصوصيات به هم سرايت كرده است! استاد بايد بنشيند، وقت بگذارد و دانشجو آنجا برود و استفاده كند. شما ببينيد اين كار چه نشاط علمى يى در دانشجو به وجود مى آورد و استاد را چقدر پيش ميبرد!(3)

رعايت وقت كلاس توسط اساتيد

مسأله ى ديگر، رعايت وقت كلاس است. من شنيده ام كه اساتيد در دانشگاه، بعضاً

ص: 418


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . همان.
3- . همان.

اوّل وقتِ نمى آيند! چقدر خوب است وقتى استاد سر كلاس مى آيد، دقايق تأخير شاگردان را دانه دانه يادداشت كند، بعد روى تخته بنويسد يا به دستشان بدهد كه شما مثلاً دير آمديد، يا چند جلسه است كه دير مى آييد! كارى كه بعضى اساتيد ميكردند. ولى حالا خودِ استاد - فرض كنيد - ده دقيقه، يك ربع ساعت يا بيشتر، دير سر كلاس برود! اينها در يك مورد، به نظر خيلى كوچك مى آيد؛ اما مجموعش يك دريا ميشود! نتيجه و جمع بندى اش، عدم استفاده ى مناسب از وقت و نبود بهره ى علمى متناسب با وقت خواهد بود!(1)

انسانهاى مستحكم؛ لازمه ى پيشرفت

شما آقايان عزيز - چه مسؤولان و چه اعضاى هيأت علمى - بايد همه ى همت خود را صرف پيشرفت كشور كنيد و متوقف نشويد. كشور احتياج دارد به پيشرفت، و پيشرفت احتياج دارد به انسانهاى مستحكم و قوى، و انسانهاى مستحكم و قوى كسانى هستند كه از لحاظ بنيه ى معنوى داراى استحكام باشند؛ و طبعاً اين استحكام، با ايمان و معنويت و دل سپردن به آرمانها و فراموش نكردن هدفها حاصل ميشود. تحقيق و علم هم ابزار واجب و لازمى براى پيشرفت است.(2)

ايمان؛ مشوّق در تحقيقات دشوار علمى

يك نقطه ى ديگر در كشور ما وجود دارد كه ميتواند يك وسيله ى مثبت به حساب آيد و آن «ديندارى» است. در دهه هاى اخير - به خصوص از قرن نوزدهم ميلادى به اين طرف - سعى كردند چنين وانمود كنند كه ديندارى، عايق و مانع علم و پيشرفت علمى است؛ اما درست به عكس است. پيشرفت علمى، احتياج به نوعى ايمان دارد. آدم لاابالى و بى بندوبار و هرزه و كسى كه دنبال بازده نقد و بازده شخصى است، معمولاً دنبال تحقيقات دشوار علمى نميرود. اگر ايمان بتواند بر دل انسان حكومت كند، اين كمك خواهد كرد كه انسان دنبال كار دشوار تحقيق علمى برود؛ چون كار تحقيق علمى ضمن اينكه شيرين است، دشوار است و محروميت و مشكلات دارد. ميبينيد كه يك سوداگر بازارى دلاّل چقدر درآمد پيدا ميكند؛ اما يك عالم اين طور نيست. ممكن است عالم اوقاتش تلخ باشد كه مثلاً امكانات زندگى ندارد؛ اما در دل حاضر نيست به هيچ قيمتى اين وضع خودش را با آن وضع سوداگر عوض كند. اصلاً امكان ندارد كه بگويند شما

ص: 419


1- . همان.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با هيأت امناى دانشگاه صنعتى اميركبير، 1377/11/5.

علمت را بده، پول او را بگير. حاضر نيست اين كار را بكند؛ يعنى قدر علم را عالم ميداند. پس، دنبال علم رفتن زحمت دارد؛ گاهى محروميت دارد؛ گاهى مشكلات دارد. اگر ايمانى در دل انسان حاكم باشد، كمك خواهد كرد كه انسان بتواند اين راه دشوار را طى كند.(1)

تربيت دينى در سايه ى تدريس دانشگاهى

چه بهتر كه استاد در كلاسى كه دانش ديگرى را تعليم ميدهد، طورى حرف بزند و مشى كند، طورى قضاوت كند كه دانشجو در سايه ى فراگيرى اين علم، به دين هم معتقد شود. اين خيلى مهمّ است. البته بنده اطّلاع دارم بعضى از اساتيد مؤمن در كلاسهاى درس خودشان، در مواردى همين روشى را كه من توقّع دارم، اعمال و اجرا ميكنند؛ خيلى هم تأثيرات خوبى دارد.

عكس آن هم هست؛ يعنى كسانى را هم در همين دانشگاههاى خودمان ميشناسيم كه از هر فرصتى به دستشان بيايد، براى تخريب مبانى دينى و اعتقادات در ذهن اشخاص، استفاده ميكنند! اين خطرناك و چيز بدى است. من حالا كارى به اين بخش منفى و بد ندارم - اين بحث ديگرى است و وظيفه ى هركسى كه هست، هر كارى كه بايد، بكند - من ميخواهم به شما برادران و خواهران استاد و دانشمند و صاحب نظر كه اينجا حضور داريد، اين نكته را عرض كنم كه در كلاسهاى درس، بايستى اين به صورت يك سنّت حسنه در آيد كه استاد هم خودش را در قبال دينِ اين دانشجو و اين مخاطب، مسؤول بداند. اگر بتوانيد اين جوان را متديّن بار بياوريد، به آينده ى او و به آينده ى كشور، خدمت كرده ايد.(2)

دانشگاه؛ محيط تحقيق و مباحثات علمى

البته من بارها اين را به رؤساى دانشگاهها و به اساتيد گفته ام، به همين شما جمع حاضر هم - البته ممكن است بعضى از شما تغيير كرده باشيد - بارها گفته ام. دانشگاهها بايد محيط علم باشد؛ يعنى بايد وظيفه ى استاد در آنجا فقط حضور سر كلاس نباشد؛ اين فايده ندارد - آنجا بيايد و مثل دبستان، يا حداكثر مثل دبيرستان، درسى بدهد و بعد هم راهت را بكش، برو! اين نميشود - دانشگاه، جاى تحقيق و جاى برخورد است؛ بايد

ص: 420


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.
2- . در ديدار رؤسا و اساتيد دانشگاهها، 1378/9/27.

استاد آنجا بنشيند و دانشجو برود، سؤال و بحث و تبادل نظر كند؛ يعنى بايد محيط را محيط علم قرار دهند و نمره دادن، درس خواندن و درس دادن، با حساب باشد؛ انتخاب كارهاى تحقيقى و انتخاب رشته ها هم همه با حساب باشد. بايد اين گونه شود كه طبعاً اينها كارهاى شماست و بايستى دنبال كنيد.(1)

نقص مبانى علوم انسانى رايج

اشاره ى من به كار آقايان قم از اين جهت بود كه اينها از مدتها پيش متوجه اين نقيصه شده بودند كه علوم انسانى رايج در دانشگاهها بر مبانى معرفتىِ غير اسلامى بنا شده است و در صدد بودند اين علوم را بر اساس مبانى معرفتىِ اسلام تحرير و تحقيق كنند. بنابراين، كارهاى آنها خيلى به درد شما ميخورد. آثار شهيد مطهرى - همان طورى كه اشاره كرديد - خودش يك آثار برنامه ريزى شده ى درسى و دانشگاهى نيست؛ مثل مواد خام ميماند كه اينها را بايد سياقت و آماده كرده و در اختيار افراد گذاشت. طبعاً اگر بخواهيد اينها را ناظر كنيد به آنچه از علوم انسانى در حوزه ى دانشگاهىِ ما رايج است و عيوب ريشه يىِ معارفى را كه امروز در دانشگاهها تدريس ميشود، نشان دهيد، ناچار بايد آن ريشه يابى را كه دفتر همكارى در قم دارد ميكند، انجام دهيد. به هرحال من كار را بسيار ذى قيمت ميدانم.(2)

ترويج روحيه ى علم و تحقيق در دانشگاهها

بر اين اساس، بنده اعتقادم اين است: مهم ترين فريضه ى دانشگاهها اين است كه در درون خودشان مسأله ى علم و تحقيق را دو دستى بچسبند. البته خود آقاى وزير علوم هم كه به ما مراجعه ميكند، از ما توقّع ميكند كه به مسؤولان بالاتر بگوييم؛ ما هم ميگوييم؛ هم به آنها ميگوييم، هم به مسؤولان بالاتر ميگوييم، هم به نمايندگان مجلس سفارش ميكنيم كه كارى كنند كه كمك و پشتيبانى شود. اما به نظر ما آنچه كه همّت اساسى شما بايد باشد، اين است كه در داخل دانشگاهها روح علم و روح تحقيق در دانشجو واقعاً رسوخ پيدا كند. دانشجو فقط اين نيست كه سر كلاس بيايد، درسى بشنود و بيرون برود. دانشجو بايستى از سخن استاد، از روش استاد، از نوع زندگى استاد بياموزد كه تحقيق ارزش اوّلى و اساسى است. البته ميشود فوراً در جواب اين حرف

ص: 421


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1378/10/22.
2- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با گروه معارف طرح استاد شهيد مطهرى دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1379/6/14.

گفت: آقا! پول چه ميشود؟ بله؛ البته در مقابل اين سؤال و اين اشكال، بنده جوابى ندارم. اگر قرار است كه ما همه چيز را در دنيا با پول مقايسه كنيم، اين حرف جوابى ندارد؛ اما ميتوان چنان ارزش گذارى كرد كه همه چيز با پول مقايسه نشود. يك نفر احساس كند كه نفس دانا بودن، نفس دانشمند بودن، خودش يك ارزش است.(1)

ارزش گذارى پولى تحقيق؛ مانع پيشرفت

الان كسانى هستند كه واقعاً با فقر و با زندگى متوسط و با برآورده نشدن هوسهايى كه هر انسانى به طور معمولى دارد، ميسازند و خشنودند؛ چون احساس ميكنند علم دارند. ميگويد من عالمم؛ اين آدم كه پولدار است، چه ارزشى دارد؟ اصلاً در دلش ارزشى براى آدم پولدار قايل نيست. معتقد است كه ارزش واقعى پيش اوست؛ و آن علم اوست؛ آن تحقيق اوست.

به نظر من بايد چنين روحيه اى را ما در دانشگاهها ترويج كنيم. اين هم بيشتر به عهده ى شماهاست كه جوان دنبال تحقيق باشد و اقلاًّ در كوتاه مدت به دنبال تبديلش به اسكناس نباشد. اين طور نباشد كه ما هر كارى ميكنيم، به فكر اين باشيم كه ارزش ريالى اش چقدر است. اگر اين شد، آن وقت پايه ى تحقيق سست ميشود؛ پيشرفت حاصل نميشود؛ درس نميخوانند.(2)

گله هاى نخبگان و گروههاى دانشجويى از اساتيد

البته - انصافاً - بخش مربوط به خودِ دانشگاه و درون دانشگاه هم خيلى نقش دارد. تأكيد و تكيه ى بنده اين است كه اساتيد محترم، به عنوان پرچمداران علم در كشور، در برهه ى كنونى خودشان را واقعاً مسؤول بدانند. بعضى از اين جوانانى كه با بنده به تناوب و در مناسبتهاى مختلف ملاقات دارند - اين نخبگان يا گروههاى دانشجويى - گله ها و حرفهايى دارند. از جمله مطالبى كه در اظهاراتشان وجود دارد، اين است كه جزوه هاى بعضى از اساتيد به روز نيست؛ يعنى چيزى كه دانشجو در آن دانش مربوط نيازمند است، در آن جزوه نيست! گله ى ديگر آنها اين است كه اساتيد به دانشجويان نميپردازند و فقط درس ميدهند. اين اتّفاقاً نكته اى است كه بنده آن را دو سه مرتبه در ديدار با اساتيد محترم بيان كردم.(3)

ص: 422


1- . در ديدار مسؤولان و اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1379/7/26.
2- . همان.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاههاى سراسر كشور، 1381/8/22.

اساتيد و كارهاى فراتر از درس با دانشجو

البته بنده توجّه دارم كه برخى از استادان، ناگزيرند براى مسايل معيشتى و تنگناهايشان درس زياد بگيرند - اين را قبول دارم و ميدانم - اما همه ى موارد اين طورى نيست. من خواهش ميكنم اوّلاً، يكى از موضوعاتى كه در ذهن خودتان نگه ميداريد و به آن اهميت ميدهيد، اين باشد كه با دانشجو فراتر از درس كار كنيد؛ با او ارتباط برقرار كنيد، او را وادار به كار كنيد و زمينه هاى تحقيقى را با او در ميان بگذاريد؛ ثانياً، مذاكره ى علمى هم بين استاد و دانشجو مطلب بسيار مهمّى است.(1)

تأثيرات فرهنگى و عقيدتى استاد بر دانشجو

نكته ى ديگر، درباره ى دانشجويان است. من خلأيى را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده ميكنم كه اين خلأ بايد به وسيله ى شما پُر شود. دانشجوى ما در محيط علمى ضمن اينكه علم مى آموزد، ميتواند خيلى از درسهاى غير آن علم مورد نظر را هم از استاد بياموزد و فراگيرد. از جمله ى آنها، غرور ملى، علاقه مندى به ميهن، دلبستگى به آينده ى كشور و افتخار به تاريخ و گذشته ى كشور است. اينها عواملى است كه ميتواند در يك جوان دانشجو تأثيرات بسيار عميق و مثبتى بگذارد.

البته من در صدد انكار عوامل گوناگونى كه ممكن است جوانى را دلسرد يا مأيوس و دلخسته كند، نيستم - اينها هم عواملى است در جاى خود محفوظ - اما اين بخش هم ناديده گرفته نشود كه استاد در كلاس درس ميتواند دانشجوى خود را متديّن و معتقد به دين بار بياورد؛ چنانكه ميتواند ملحد و منكر همه ى مقدّسات هم بار بياورد؛ ولو كلاس، كلاس علم دين نباشد؛ كلاس فيزيك و طبيعى و تاريخ و هر درس ديگرى باشد.

استاد، هم ميتواند دانشجو را يك انسان دلبسته و مباهات كننده به كشور بار بياورد؛ هم ميتواند يك انسان لاابالى، بى علاقه، نادلبسته به ميهن و به گذشته و آينده ى كشور بار بياورد.

اعتقاد من اين است كه در زمينه ى تبليغ دين، مؤثّرترين وسيله يى كه ميتواند دانشجو را دينى و علاقه مند به مبانى دينى بار بياورد، همين نكته ها و اشاره ها و كلمه هايى است كه يك استاد ميتواند در كلاس با شاگردانِ خود درميان بگذارد. جوانى كه شما ميخواهيد او را عالم كنيد و روح علم و تحقيق در او بدميد و او را يك برگزيده ى فرزانه ى نخبه ى علمى بار بياوريد - كه هر استادى نسبت به شاگردانش چنين آرزوهايى دارد - بايد روح

ص: 423


1- . همان.

دين و ايمان به او تزريق كنيد؛ هم ايمان به خدا و دين و مقدّسات كه براى دنيا و آخرتش مفيد است، هم ايمان به هويت ملى و تاريخى خودش.(1)

ارتقاى سطح علمى اساتيد و محققان پس از انقلاب

امروز سطح اساتيدِ خوب در كشور ما نسبت به پانزده سال و بيست سال پيش و نسبت به قبل از انقلاب، بسيار تفاوت كرده و بالا رفته است. شهادت افراد مطّلع در امر دانشگاهها اين را به ما ميگويد. گزارشى به من دادند كه امروز در بسيارى از دانشگاههاى كشور، سطح اساتيد و محققان ما بسيار بالا و راقى است و از اين جهت معادل دانشگاههاى خوب دنيا محسوب ميشوند. اينها دستاوردهاى اسلام و انقلاب است. قبل از انقلاب، نه دانشگاههاى ما و نه دانشجو و استاد ما، هيچ كدام اين وضعيت و اين آمادگيها را نداشتند. بحمدالله ميدان گسترده اى براى كار فراهم شده است.(2)

تكريم اساتيد؛ از مقدمات ترويج علم

اين جلسات با اين هدفها تشكيل ميشود: در درجه ى اول، تكريم اساتيد. اين يك كارِ نمادين است، براى اينكه ما بدين وسيله اخلاص و ارادت خود را به استادان رشته هاى گوناگون علوم و گردانندگان حقيقى و معنوى دستگاه علم و دانشگاه در كشور نشان دهيم؛ چون ميدانيم ترويج علم اگر چند مقدمه داشته باشد، يكى از آنها تكريم عالم است؛ بنابراين مايليم عملاً اين تكريم را اعلام كنيم.(3)

وجود اساتيد خوب و مبرّز در دانشگاهها

خوشبختانه در كشورمان اساتيد خيلى خوبى داريم. حدود يك سال پيش به وسيله ى برادرانِ بسيار خوب و مورد اعتماد، تحقيقى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى شده بود، كه گزارش آن را به من دادند. در آن گزارش ديديم كه وضعيت امكانات آموزشى و تحقيقى در كشور و دانشگاههاى ما از بُعد اساتيد، از دنياى پيشرفته چيز زيادى كم ندارد. ما اساتيد خيلى خوبى داريم؛ علتش هم همين است كه در بيانات امروز آقاى دكتر توفيقى بود: استعداد. شايد حدود ده سال است كه با اطلاعات و آمارهايى كه دارم، روى

ص: 424


1- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.
2- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.

مسأله ى استعداد تكيه ميكنم. ايشان گفتند كه در پژوهشهاى جهانى هرجا ايرانيها هستند، مورد تقديرند. بله، همين طور است؛ بنده هم اطلاعات فراوانى در اين زمينه دارم. ما ملت خوش استعدادى هستيم. هيچ بُعدى ندارد كه استاد ما به خاطر اين استعداد خوب، با مقدارى تلاش، بيش از محصول متوسطِ آن مقدار، به دست بياورد. ما اساتيد مبرز و خوبى داريم؛ از اين جهت، كمبود نداريم.(1)

ويژگيهاى حتمى يك استاد دانشگاه

نكته ى ديگر در زمينه ى كار شما آقايان، مسأله ى اساتيد دانشگاههاست. استاد، نقش بسيار مهمى دارد؛ نقش اثرگذارى دارد. در اين زمينه، هم شماها و هم هيأت امناى دانشگاهها خيلى مسؤوليت داريد. استاد چون ميتواند محيط دانشجويى را تحت تأثير قرار دهد، بايدهايى دارد؛ اين بايدها را حتماً بايد رعايت كنيد؛ منتها در حد مقدور؛ لااقل به نبود مطلق اش راضى نشويد، يا به هيچ وجه به ضدش راضى نشويد. استاد بايد سرشار از عشق به اسلام و انقلاب و غرور ملى و دينى باشد؛ استاد ايده آل اين است. استاد واقعاً بايد احساس غرور ملى و غيرت دينى بكند و سرشار از روحيه ى خدمت باشد؛ يعنى حقيقتاً بخواهد كار كند و اين جوانها را مثل بچه هاى خودش پرورش دهد. حالت بى تفاوتى، بى اعتنايى، از سر وا كردن و كلاس را به هرچه هرچه گذراندن، مطلقاً در يك استاد قابل قبول نيست. استاد بايد مدافع خلاقيت و نوآورى و ابتكار باشد.(2)

بهبود كمى و كيفى اساتيد، پس از انقلاب

الحمدلله ما استاد خوب هم كم نداريم. يك روزى بود ما اوايل انقلاب، در اين كشور قحط استاد داشتيم؛ اما امروز نه، بحمدالله اساتيد فراوان است و امروز اكثريت آنان پرورش يافته ى دامان خود اين ملت و روييده ى در همين آب و هوا هستند.(3)

تكريم شخصيتهاى علمى؛ يكى از اهداف جلسات با اساتيد

مقصود اصلى از اين جلسه - كه چند سالى است هر سال ما اين را داريم - دو چيز است؛ اگر چه مقاصد ديگرى هم ممكن است در كنار اين دو چيز بر اين محفل دوستانه

ص: 425


1- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.
2- . همان.
3- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1385/3/29.

و صميمى مترتّب بشود. اول از آن دو چيز، اعلام احترام به مقام استاد و مقام علمى شخصيتهاى علمى كشور است. ما خواستيم با اين نشست، با اين فرصت نسبتاً وسيع چند ساعته اى كه هر سال اينجا گذاشته ميشود و ميدانى كه اساتيد محترم پيدا ميكنند تا نظرات خودشان را در يك تريبون عمومى و سراسرى - كه پخش خواهد شد - بيان كنند، تكريم خودمان را نسبت به اساتيد محترم اعلام بكنيم و نشان دهيم. و اين به نظر ما، هدف مهمى است. اگر ما از عالم تكريم كرديم، علم تكريم خواهد شد و اگر علم تكريم شد، رشد و رواج و گسترش خواهد يافت؛ و ما براى آينده ى كشورمان، به اين احتياج داريم.(1)

استفاده از نظرات زبدگان علم براى پيشرفت علمى كشور

هدف دوم اين است كه در يك جلسه ى دوستانه و صميمى، دور از رسميتهاى سمينارى و تقيّداتى كه معمولاً وجود دارد، جمعى از زبدگان و فرزانگان و مطّلعان امور دانشگاه و علم كشور، عمده ترين مسايل دانشگاهها را اينجا مطرح كنند؛ البته مسايل مربوط به جنبه هاى علمى دانشگاه و آن چيزهايى كه به اساتيد، بيشتر مرتبط ميشود، تا فضاى اين جلسه و فضاى ذهن مسؤولان علمى كشور و به تبع آن، فضاى عمومى كشور با مهم ترين مسايل دانشگاهها و نيازهاى آنها و آينده نگريهايى كه در اين زمينه ميشود كرد، آشنا بشود. ما هر سال كه اين جلسه را داشته ايم، من خودم شخصاً از بيانات دوستانى كه اينجا صحبت كردند، بهره مند شدم و استفاده كردم؛ نكات خوبى براى من روشن شده و به دنبال آن، اقدامات مناسبى و خوبى هم صورت گرفته است.

هيچ شك نكنيد كه ما در اين ده، دوازده سال اخير، يك حركت نوى را در زمينه ى پيشرفت علم، رشد علم، رشد تحقيق و تنوّع و نوآوريهاى گوناگون آن، داريم در كشورمان تجربه ميكنيم؛ اگرچه از اول انقلاب اين حركت آغاز شده، اما در اين سالهاى اخير، رشد بيشتر و بهترى داشته است؛ لكن اينها هنوز گامهاى بسيار اوّلى و ابتدايى است. لذا ما همچنان به نظرات، پيشنهادها و نكته بينيهاى شما براى پيشرفت علم در كشور نياز داريم. در اين جلسه، بخشى از اين نياز ان شاءالله برآورده خواهد شد.(2)

توجه همزمان به جايگاه نامطلوب علمى در كنار سرعت بالاى رشد علمى كشور

آنچه كه من در اين مجال كوتاه عرض ميكنم، دو، سه مطلب و نكته ى كوتاه است:

ص: 426


1- . در ديدار استادان و اعضاى هيأت علمى دانشگاه، 1385/7/13.
2- . همان.

يكى اين است كه ما وقتى ميخواهيم درباره ى نيازهاى كنونى جامعه ى دانشگاهى و محيط دانشگاهى و علم حرف بزنيم، از دو ديدگاه، با دو زبان ميتوانيم حرف بزنيم؛ يك زبان، زبان تشويق كننده و به حركت درآورنده، و يك زبان، زبان مأيوس كننده و دلسرد كننده است. من خواهشم اين است كه اساتيد محترم، مسؤولان محترم در همه جا - سر كلاس، در مجامع علمى و در بيان گزارشها - آن زبان اول را به كار بگيرند، نه زبان دوم را.

ما سرعت پيشرفتمان در اين چند سال اخير - طبق آمارهايى كه بنده در اختيار دارم و به من ارايه داده اند - در دنيا، درجه ى اول است. من اخيراً مراجعه نكرده ام؛ اما اين آمار را حدود يك ماه و نيم پيش ديده ام؛ آمار حساب شده اى است و دقيق و درست است. سرعت پيشرفت علمى كشور ما در سطح دنيا در درجه ى اول است، نه در سطح منطقه. لكن آنى كه بالفعل دست ما را گرفته و آن نقطه اى كه بالفعل در آن قرار داريم، چندان راضى كننده نيست. اين هر دو واقعيت، بايد در كنار هم ديده بشود. هر دو درست است؛ هم اينكه ما الان كمبودهاى زيادى داريم؛ جايگاهى كه ايستاده ايم، جايگاهى نيست كه ما را به عنوان يك عنصر ايرانى و مسلمان، و داراى نگاه هاى بلند به افقهاى دور راضى بكند و هم اينكه در عين حال حركتى كه ما كرده ايم، اين حركت، حركت بسيار خوب و پُرشتابى بوده است؛ اين شتاب را بايد نگذاريم كم بشود. البته بايد بيشترش هم بكنيم.(1)

اعتماد به نفس و پركارى اساتيد؛ علاج پيشرفت و نوآورى علمى

نكته ى دوم و به نظر من نكته ى اساسى؛ شما آقايان و خانمهايى كه اينجا تشريف داريد، گزيده و نمونه اى هستيد از اساتيد كشور. آنچه كه اساتيد ما براى پيشرفت علم، وجهه ى همت خودشان بايد قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همه ى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزديك به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم پايه. نظريه را دنبال كنند، توليد كنند، خلق كنند، ابداع كنند، نقد كنند؛ چشم بسته و تقليدى نبايد كار را دنبال كرد. مشكل ما در گذشته هميشه اين بوده كه در زمينه هاى مختلف - در همه ى زمينه هاى علمى - چشم بسته و تقليدى نگاه كرديم كه ببينيم غربيها چه ميگويند.

درست است كه غربيها حداقل دو قرن، دو قرن و نيم از ما در حركت علمى جلوتر بودند و به مناطق خيلى عجيب و باورنكردنى يى هم رسيدند؛ در اين ترديدى نيست. ما

ص: 427


1- . همان.

هم عقب مانديم؛ با همه ى افتخارات گذشته مان، به خاطر تنبليها و سوءسياستها؛ در اين ترديدى نيست. اما من قبلاً هم گفته ام، ما از شاگردى كردنِ پيش كسى كه بلد است، ننگمان نميآيد؛ ولى ميگوييم نبايد فكر كنيم كه ما هميشه بايد شاگرد بمانيم. معناى اين نگاه تقليدى، اين است: ما هميشه بايد شاگرد بمانيم.

نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى در اساتيد ما، يك ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و كار علمى بكند. به آن كار علمى اش تكيه بكند و افتخار كند. ثانياً، اعتماد به نفسِ ملى داشته باشد؛ به قابليت و تواناييهاى اين ملت اعتماد داشته باشد. اگر اين معنا در يك استاد وجود داشته باشد، اين سرريز خواهد شد در محيط درس، در كلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثير تربيتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پركارى؛ ما يك مقدارى از ناحيه ى كم كاريهايمان و تنبليهايمان - در بخشها و سطوح مختلف - ضربه خورديم. بايد كار كرد و از كار نبايد خسته شد. بنابراين نوآورى و ابتكار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و كارِ متراكم و انبوه، علاج كارِ پيشرفت علمى ماست. مخاطب اين هم اساتيد دانشگاه اند.(1)

نخبه پرورى؛ يكى از اهتمامهاى اساتيد

اساتيد بايد يكى از اهتمامهايشان شاگردپرورى باشد. ارزش استاد، اعتبار استاد در بيرون، به شاگردانِ اوست. در حوزه هاى علميه ى ما هم همين طور است. آن استاد، آن فقيه يا اصولى يا حكيمى ارزش بيشترى در چشمها دارد كه آثار وجودى او به شكل شاگردان و تلامذه ى برجسته ى او، خودش را نشان بدهد. شاگردپرورى كنيد.

اين افرادى كه مى آيند در كلاسهاى درس شما - چه در دوره هاى كارشناسى، چه در دوره هاى تحصيلات تكميلى - مينشينند و شما با اينها به عنوان استاد مواجه ميشويد، اينها را نبايد به حساب يك مستمعِ يك سخنرانى، يك منبر به حساب آورد؛ نه، بايد مثل مصنوعى كه اينها را ميخواهيد با دست خودتان بسازيد، با اينها برخورد كنيد. البته استعدادها يكسان نيست، شوقها يكسان نيست، زمينه ها و فضاهاى گوناگون يكسان نيست؛ اما اين هدف براى اساتيد، به نظر من يك هدف جدى بايد باشد. نگاه كنيد ببينيد چقدر شاگرد پرورش داديد. شاگرد فقط آن كسى نيست كه سر كلاس حاضر ميشود؛ آنى است كه به وسيله ى شما ساخته ميشود و تحويل داده ميشود به دنياى علم به عنوان يك نيروى كارآمد و علمى.(2)

ص: 428


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.

حضور اساتيد در دانشگاه؛ مقدمه ى نخبه پرورى

همين جا من اشاره كنم به مسأله ى حضور اساتيد در دانشگاهها كه جزو مقررات دانشگاهى شد، كه اساتيد ساعات معينى را در هفته حتماً در دانشگاهها باشند. اين خيلى چيز مهمى است؛ اين را نبايد دست كم گرفت. يكى از مطالبى كه بنده در اين سه چهار سال اخير مكرراً گفته ام - از بس تكرار شد، نميخواستم بار ديگر بگويم - مسأله ى نشستن استاد با دانشجوست؛ پاسخ به سؤال گفتن. يعنى ارتباط استاد و دانشجو به سر كلاس منحصر نماند و دانشجو فرصت داشته باشد كه به استاد مراجعه كند، از او بپرسد، از او توضيح بخواهد، از او بيشتر فرا بگيرد؛ بلكه در مواردى استاد، شاگرد را بخواهد در اتاق خود و يك نكته ى اضافى و تكميلى را به او تفهيم كند يا يك تكليف را از او بخواهد، يك مأموريت علمى و تحقيقى به او بدهد، كه همه ى اينها متوقف است بر حضور اساتيد در دانشگاهها.

يك روز ميگفتيم استاد كم داريم، امروز بحمداللَّه اساتيد خوب در كشور كم نيستند؛ تعداد استاد نسبت به دانشجو بحمداللَّه تعداد خوبى است، تعداد قابل قبولى است. اين را به نظر من بايد اهميت داد. پرورش دانشجو - كه به نظر من پرورش شاگرد و نخبه پرورى است - در كلاس درس، يك بخشش متوقف به همين حضور چندين ساعته ى اساتيد - چهل ساعته كه در مقررات هست - در دانشگاههاست. يعنى اساتيد بايد اين را جدى بگيرند و به آن اهميت بدهند.(1)

ضرورت آشنايى اساتيد با معارف دينى

ما به اين منطق قوى [براى ارتقاى فكر دينى دانشجويان] در درون خودمان و در دانشگاههاى خودمان نياز داريم. با زبان دانشگاهى، با زبان دانشجويى بايستى اين منطق توسعه پيدا كند. اساتيد عزيزمان هم به اين مسايل احتياج دارند. اساتيد هم خودشان را از آشنايى با معارف دينى بى نياز ندانند.

چند سال قبل يكى از محققان كتاب نويس در زمينه ى مسايل اسلامى كه كتابهايش به زبانهاى گوناگون ترجمه ميشود و مشتريهاى زيادى در اروپا و جاهاى ديگر دارد و ما اطلاع داريم - من نميخواهم اسم بياورم - براى من ذكر ميكرد كه وقتى به كشورهاى عربى و از جمله به كشورهاى خليج فارس كه ميروم، روشنفكرها و اساتيد دانشگاههاى آنجا با قرآن و حديث آشناترند تا روشنفكرها و اساتيد ما. اين آقا اين مطلب را حدود ده سال قبل به من ميگفت.

ص: 429


1- . همان.

البته علت اين است كه زبان قرآن، زبان آنهاست؛ مثل اينكه شما ضرب المثلى از سعدى، فردوسى يا حافظ در ذهنتان هست؛ چون كتابهاى آنها را خوانديد و زبان خودتان بوده، در ذهنتان مانده، كه حالا ميبينيد اين ناطقان محترم هم كه مى آيند، بعضى از آنها با شعر و ادبيات شروع ميكنند. آنها چون زبانشان با زبان قرآن يكى است - يكى از اقبالهاى آنها اين است كه زبان قرآن، زبان خودشان است - اين زبان را راحت ميفهمند؛ لذاست كه با معارف قرآنى آشنا هستند. سياستمدارانشان را هم كه ما ديده ايم، همين جورند؛ سياستمدارانشان هم كه مى آيند - حالا ولو آن آدمهاى فاسق و فاجر و دور از معنويات - يك آياتى از قرآن، مطالبى از دين و متون دينى را بلدند و در ذهنشان هست.

اين كمبود است، ما بايد جبران كنيم. حالا جبران اصولى و اساسى اش البته برنامه ريزيهاى ديگرى لازم دارد؛ ليكن آن مقدارى كه در ارتباط با اساتيد على العجاله لازم است - كه عمرى را گذرانده اند و زحماتى كشيده اند - اين است كه با مسايل اسلامى و معارف اسلامى خودشان را آشنا كنند. واقعاً برنامه ريزى كنند براى اين كار؛ هم خود اساتيد محترم، هم آقايانى كه در دانشگاهها هستند، برنامه ريزى كنند.(1)

تشكيل گردهمايى عمومى اساتيد و پژوهشگران

من حالا اينجا به ذهنم رسيد - بايد دوستان بررسى بكنند - كه اگر ما بتوانيم گردهماييهاى عمومى از اساتيد دانشگاه و محققين و پژوهشگران در طول سال داشته باشيم و كسانى از خودِ اين جمع به عنوان سخنران دعوت بشوند و در آن گردهماييها مسايل مورد نظرشان را بيان كنند، اين، كمك ميكند به تصميم سازى؛ هم در دولت، هم در مجلس شوراى اسلامى، هم در مجمع تشخيص، هم در مراتب تصميم گيرى در دستگاههاى اجرايى دولتى مثل وزارتخانه ها و غيره.(2)

وظيفه ى همگانى در پروژه ى عظيم تعالى در ميدان علم

حالا بر اين اساس، نقش استاد چيست؟ اين، بايستى مورد ملاحظه قرار بگيرد. استاد نقش دارد. در دانشگاهها و همچنين در مراكز پژوهشى - يعنى پژوهشكدهها و پژوهشگاهها - استاد داراى نقش زيادى است. همچنان كه دستگاههاى اجرايى و دولتى

ص: 430


1- . همان.
2- . در ديدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتيد دانشگاهها، 1387/7/3.

هم نقش دارند. ما نميتوانيم نه فقط دستگاههاى دولتى را مخاطب قرار بدهيم، از نقش استاد كه نيروى مياندارِ حاضر در صحنه است، غافل باشيم، نميتوانيم هم به استاد يا مدير آموزشى يا مدير گروه آموزشى خطاب بكنيم و از نقش دستگاههاى اجرايى دولتى كه در واقع پيمانكار آن پروژه ى عظيم علم و پيشرفت علم هستند، غافل بشويم. يك پروژه ى عظيمى بناست در كشور اجرا شود و او عبارت است از پيشرفت علمى، تعالى در ميدان علم؛ پيمانكارش، دستگاههاى دولتى اند؛ وزارت آموزش عالى است، وزارت بهداشت و امور پزشكى است و دستگاههاى ذى ربط علمى. اينها بايستى كار را تحويل بگيرند، برايش برنامه ريزى كنند و زمينه هاى كار را فراهم بكنند. بنابراين، هر كدام يك نقشى دارند.(1)

ترويج خودباورى توسط اساتيد

يك توصيه اين است كه هم دستگاههاى مديريتى، هم اساتيد، در داخل دانشگاهها خودباورى را ترويج كنيد. جوانى كه تحت تربيت و تحت آموزش و تعليم شماست، بايد به خود اعتماد داشته باشد - آن اعتماد به نفس ملى كه عرض كرديم. بحثِ اين نيست كه شخصى به خودش اعتماد دارد؛ بحثِ اين است كه ما به خصال ملى خودمان، به امكانات ملى خودمان، به ذخاير فرهنگى خودمان، يك اعتماد به نفس عمومى داشته باشيم كه به آن گفتيم اعتماد به نفس ملى - اين حالت بايست در يكايك جوانهاى ما بروز پيدا كند؛ يعنى جوان ما وقتى كه مى ايستد اينجا حرف ميزند، بايد اعتماد به نفس ملى داشته باشد؛ چون جوان، مظهر اميد است.

من حالا با دانشجوها هم چند روز ديگر ملاقات دارم؛ جوانها مى آيند اينجا مى ايستند و حرف ميزنند. بايد هيچ نشانه اى از يأس و ترديد در دستيابى به اهداف در اين حرف محسوس نباشد؛ بايد سرشار از اميد باشد. كما اينكه واقعيتها هم همين را تأييد ميكند. شما در قبال اين، مسؤوليد. البته عوامل اجتماعى گوناگونى دارد: عوامل سياسى، اجتماعى، غيره؛ اما استاد در كلاس يا در آزمايشگاه يا در كارگاه آموزشى تأثير خيلى زيادى دارد. باور به خود و اميد به آينده را بايستى در جوان تزريق كنيد.(2)

دو بُعد جلسه با اساتيد دانشگاهها

اين جلسه همان طور كه عرض كرديم - سالهاى قبل هم عرض كردم - در حقيقت

ص: 431


1- . همان.
2- . همان.

جلسه اى است نمادين، در عين حال يك جلسه ى كارى است. نمادين است از اين جهت كه نشان دهنده ى اين باشد كه نظام جمهورى اسلامى به علم اهميت ميدهد، به حاملان علم هم احترام ميگزارد. ما خواستيم اين جلسه مظهرى باشد از احترام نظام جمهورى اسلامى به دانشمندان، عالمان، استادان؛ واقع قضيه هم همين است. ما در برابر علم تواضع ميكنيم؛ دارنده ى علم هم كه اين گوهر را با خود دارد، طبعاً بايد مورد احترام قرار بگيرد و در برابر او تواضع بشود.

جلسه ى كارى هم هست از اين جهت كه در همين فرصت محدودى كه دست ميدهد، افرادى از دل مجموعه ى علمى، از دل مجموعه ى دانشگاهى بيايند چيزهايى را كه برايشان اهميت بيشترى دارد، اينها را بيان كنند، كه خوب، خوشبختانه اين هر سال تحقق پيدا ميكند. ما هم آنچه را كه دوستان در اينجا بيان ميكنيد، به عنوان مطالب حقيقى، كارشناسى، نظرات خبره مورد توجه قرار ميدهيم. بعضيها در دفتر ما بايد تعقيب بشود؛ خوب، تا حد ممكن تعقيب ميشود. بعضيها را هم بايد بفرستيم به مراكز مربوط به اين كارها، مثل شوراى عالى انقلاب فرهنگى يا وزارتهاى مربوط به دانشگاه، كه ميفرستيم، سفارش ميكنيم.(1)

وظيفه ى دانشگاهيان در قبال نظام

حقيقتاً حمايت از دانشگاهيان بايد سياست هميشگى باشد. اما توجه بشود كه دانشگاهيان در سايه ى اين حمايتى كه از آنها ميشود - چه حمايت معنوى، چه حمايت مادى - حقيقتاً خودشان را در قبال نسل دانشجو، در قبال آينده ى علم در كشور، در قبال اصلاح نظام آموزشى - كه حتماً نياز به اصلاح دارد - مسؤول بدانند؛ حضورشان را در دانشگاهها تقويت كنند؛ خودشان را در معرض استفاده ى معنوى و علمى فكرىِ دانشجويان قرار بدهند.(2)

يك پايه ى بسيار مهم در دهه ى پيشرفت و عدالت

راجع به مسايل مربوط به دانشگاهها و مربوط به علم و پيشرفت علم، كه خلاصه ى كلام هم اين است كه ما در دهه ى پيشرفت و عدالت، يكى از دو سه پايه ى بسيار مهمى كه بايد دنبال كنيم، پايه ى علم است؛ كه همه در اين زمينه مسؤوليت دارند، دانشگاهها

ص: 432


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.
2- . همان.

هم مسؤوليت دارند، اساتيد هم مسؤوليت دارند. حضور اساتيد در دانشگاهها در ساعات مربوط به تدريس، در ساعات مربوط به مشورت دهى به دانشجوها، خيلى مهم است.(1)

توقع از اساتيد در ترسيم محيط دانشگاه

توقع از اساتيد محترم اين است. جوانهايتان را توجيه كنيد. منظورم اين نيست كه بنشينيد زيد و عمرو سياسى را برايشان معرفى كنيد. نه، اصلاً من موافق هم خيلى نيستم. اسم آوردن از زيد و عمرو و بكر و... اين چيزها، كمكى به حل مشكل نميكند. به اينها قدرت تحليل بدهيد؛ به اينها توان كار و نشاط كار بدهيد. چه جور؟ با اميد دادن؛ با اميد بخشيدن. فضاى كلاس را، فضاى محيط درس و دانشگاه را فضاى اميد كنيد؛ اميد به آينده. بدترين بلايى كه ممكن است بر سر يك نسل در يك كشور بيايد، نااميدى است، يأس است. اينكه ميگويند: آقا! چه فايده دارد؟ فايده اى ندارد. اين روحيه ى «فايده اى ندارد» - يأس از آينده - سم مهلك همه ى فعاليتهاست؛ چه فعاليتهاى اجتماعى و سياسى، چه حتّى فعاليتهاى علمى، فعاليتهاى پژوهشى.

اين كسانى كه كشفيات بزرگ را در زمينه هاى علوم تجربى و دانشهاى گوناگون انجام دادند، اينها اگر نااميد از نتيجه بودند، قطعاً به اينجا نميرسيدند. اميد، آن نيروى عظيمى است كه انسان را پيش ميبرد. جوان ما را نااميد كنند از كشورش، از انقلابش، از آينده اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آينده ى علمى اش، از آينده ى شغلى اش. اين خيلى مضر است. اين كارى است كه تو برنامه هاى دشمنان ما و مخالفين نظام وجود دارد. به نظر من يكى از كارهاى اساسى اين است. محيط را براى دانشجو، محيط نشاط، محيط اميد، محيط حركت به جلو قرار دهيد.(2)

ص: 433


1- . همان.
2- . همان.

ص: 434

فصل سوم: مسؤولان و مديران

لزوم تربيت نيروى انسانى كارآمد براى انقلاب

در حقيقت، بخش عمده و بدنه ى فوتى تر و فورى تر، همين بخش مربوط به فرهنگ كلاسى و آموزشى و تخصصى و انسان سازى - به معناى تربيت آدمهاى كارآمد و نيروى انسانى - است. توليد نيروى انسانى كارآمد براى اداره ى انقلاب، از دبستانها و حتّى تا حدودى ماقبل دبستانها شروع ميشود و به دانشگاهها و مراكز تحقيق و مراكز عالى ميرسد. شما آقايان، تأمين و اداره و بهسازى اين قضيه را متكفل هستيد.(1)

وظايف دانشگاه در نظام اسلامى

رشد علم، رشد تحقيق، رشد كمّى، گسترشِ در نقاط محروم، اهميت دادن به بعضى از چيزهايى كه در دانشگاهها حقيقتاً اهميت دارد، تكليف نهادهاى انقلابى را به طور قاطع مشخص كردن، آنها را به شكل معقول و درستى تقويت كردن، مديريت و مسايل مديريت و تقويت آن. اينها حرفهايى است كه در اين چند ساله، واقعاً مسايل حاد و اساسى دانشگاهها بوده است و من هم درباره ى اين مسايل، مكرر مطالبى را عرض كرده ام و حقيقتاً چيز جديدى نيست.

دانشگاه نظام جمهورى اسلامى، بايد كسانى را تربيت بكند كه تكيه ى اين نظام، به آنها باشد. يعنى اين نظام، از لحاظ علمى و عملى و مديريت و گشودن گره هاى ريز و درشت بر سر راه زندگى اين ملت، به آنها تكيه كند. مگر غير از اين است؟ دانشگاه براى چيست؟ مگر بى علم، ميشود زندگى كرد؟ ميشود پيش رفت؟ ميشود به حقوق ملى خود واقف شد، يا آن حقوق را به دست آورد، يا در راه آنها به مبارزاتِ درست دست زد؟ ملتى كه علم ندارد، محكوم به عقب ماندگى و ذلت و باركشى و بداخلاقى و دونى و

ص: 435


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1368/9/21.

فرودستى در معادلات جهانى است.(1)

مشكل اساسى در محيطِ دانش كشور

در محيط دانش كشور، آن هم دانشى به اين حساسيت كه شماها دنبالش هستيد - يعنى پزشكى و بعد منشعبات و توابعش - اينها مشكل واقعى و اساسى و ساختارى نيست. مشكل اساسى اين است كه در يك محيط دانشگاهى، ايمان به آن كار وجود نداشته باشد، مسؤولان براى كشور نسوزند، احساس درد نكنند، آقايى را بياورند در رأس دانشگاهى يا دانشگاه تهران بگذارند و او هم به فكر شغل و موقعيت و منش سياسى و نزديكى به دربارِ آن روز و پُركردن كيسه ى خودش باشد و چيزى كه برايش در درجه ى اول نباشد، عبارت از محيط زيركليد و نگين او باشد.(2)

امور دانشگاه در دست اينها نباشد

من يك وقت در چند سال قبل از اين حرفى زدم كه بعضيها هم جنجال كردند. گفتم كه رياست دانشگاهها بايد رياست علمى باشد - الان هم اعتقادم همين است - يعنى آن كسى كه در رأس دانشگاههاست، بايد از لحاظ علمى هم طورى باشد كه كسانى كه آنجا هستند، اين فرد را به عنوان رييس قبول داشته باشند؛ اما علم با عمل، علم با اعتقاد. طورى نباشد كه آدم بى اعتقادى كه ميخواهد سر به تن اين نظام نباشد، اصلاً اعتقادى به اسلام ندارد، يا اسلام را مسخره ميكند، يا حزب اللّهيها را مسخره ميكند، يا دانشجوى مؤمن را مسخره ميكند، اين شخص در رأس كارها بيايد. نه، دستش را بگيريد، كنار بگذاريد. ميخواهد بيايد سر كلاسهاى ما درس بدهد، حرفى نداريم. هر معلمى بيايد درس بدهد، ما قبول داريم. ما از علم همه كس استفاده ميكنيم؛ ولو كسى كه ما را قبول نداشته باشد. علمش را بگويد، ما با كمال تواضع مينشينيم و از علم او استفاده ميكنيم، نظام از علم او استفاده ميكند؛ اما آنجايى كه بناست در اداره ى امور دانشگاه تعيين كننده باشد، ابداً.

كسى كه از لذات شهوانى و خورد و خوراكش نگذشته و اصلاً به تكليف سنگين نگاه نكرده، چه حق دارد كه بگويد من در اين نظام كاره يى هستم؟ علمش هم در خدمت شكم و زندگى شخصى خودش است. علمش هم براى خاطر مردم نيست.

ص: 436


1- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.
2- . در ديدار وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى و رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى سراسر كشور، 1369/8/1.

علمش هم ارزش ندارد. آنكه با جهت گيرى انقلابى در وزارتخانه و محيط دانشگاه شما حركت نميكند، علمش هم ارزش ندارد.

بله، اگر بيايد علمش را در كلاس به دانشجويان ما بگويد و دانشجويان ما از او استفاده كنند، حرفى نداريم؛ به شرطى كه بگويد. من شنيده ام بعضيها حتّى از علمشان هم دريغ ميكنند! چنين شخصى اصلاً هيچ به درد نميخورد؛ اما آن كسى كه حاضر است علمش را ارايه بدهد، بروند علمش را بگيرند؛ حرفى نيست. سر كلاس درس بدهد؛ ليكن تا مادامى كه اعتقادى به اين نظام و اين جريان و اين حركت اسلامى و اين انقلاب نداشته باشد، نبايست به او خيلى ميدان بدهيم. اگر آن استاد، يا آن مسؤولى كه با اين معيارها تطبيق ميكند، ميگذاريد، اين را بايد ديگر همه احترامش كنند و واقعاً روى چشم بگذارند. دانشجو هم بايد او را احترام كند.(1)

برنامه ريزى براى جوشش علم در كشور

ما اگر علم و عالم نداشته باشيم، صنعت هم نداريم. حالا به فرض اين حوض را با آب دستى هم پُر كرديم، اما بالاخره اين آب از كجا خواهد جوشيد؟ چيزهاى نقد، غالباً جلوى چشم برنامه ريزان كشور را ميگيرد. شايد آنها هم تقصيرى ندارند؛ به خاطر اينكه نيازهاى نقدى واقعاً خيلى هم حجيم و مهم است. در عين حال، بايستى اين ديد را هم داشته باشند.(2)

پذيرش بچه هاى مؤمن در مراكز تحقيقاتى

سعى كنيد در همين مراكز تحقيق و امثال آن، بچه هاى مسلمانِ خوب وارد بشوند. بايد كوشش بشود كه برادران خوب، بچه هاى مؤمن، كسانى كه حقيقتاً انقلاب را از بن دندان پذيرفته اند، در آن مراكزى كه فردا كار با آنها خواهد بود، بروند و طورى نشود كه حالا كه راه باز است و همه ميتوانند بيايند، خداى نكرده از اين قِبل، نظام و اسلام و مسلمين صدمه يى ببينند. اين جنبه هاى معنوى را خيلى بايد رعايت بكنيد.(3)

فلسفه ى دانشگاه؛ تربيت نيروى عالم و كارآمد

آن تحقيقى كه در محيط دانشگاه انجام ميگيرد، براى اين است كه اين نيروى انسانى

ص: 437


1- . همان.
2- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و چند تن از رؤساى دانشگاههاى كشور، 1369/10/4.
3- . همان.

رشد كند و صلاحيت كارى را كه برعهده ى يك نيروى انسانى عالم و كارآمد است، پيدا نمايد، تا بتواند آن كار را انجام دهد. اصلاً فلسفه ى دانشگاه اين است؛ والّا دانشگاه براى اين نيست كه عده يى مثلاً اينجا مستخدم باشند و ارتزاقشان از اينجا باشد؛ اين قهرى است، اما هدف اين نيست. هدف اين است كه دانشجو در آنجا بتواند به صلاحيتهاى لازم برسد. ما هر كارى كه ميتوانيم براى دانشجو بكنيم، بايد بكنيم.(1)

دو عنصر اصلى در تربيت دانشجو

دو عنصر اصلى در تربيت دانشجو هست، كه هيچ كدام نبايستى مغفولٌ عنه بماند؛ اگر مغفولٌ عنه ماند، ما ضرر خواهيم كرد: يكى عنصر علم و تحقيق و كارايى علمى و جوشيدن استعدادهاى علمى و اين قبيل چيزهاست؛ يكى هم عبارت است از روحيه و تدين و حركت صحيح و سالم سازى معنوى و روحى دانشجو. در دانشگاهها، اين دو عنصر بايستى بدون تفكيك از يكديگر، با قدرت و با ظرفيت كامل كشور، تعقيب بشود.

اگر در كار عنصر اول كوتاهى كرديم، نتيجه چيست؟ همه ميدانند. دانشگاهى كه نتواند علم و تحقيق را به دانشجو منتقل بكند، و نتواند دانشجو را يك عالم، يك استاد، يك صاحب صلاحيت، يك مبتكر، و بالاخره يك مدير بالفعل براى بخشى از بخشهاى بى شمار اداره ى جامعه بسازد، آن دانشگاه، ديگر دانشگاه نيست. در اين زمينه، مسأله ى استاد، مسأله ى كتاب درسى، فضاى آموزشى، آزمايشگاه و مجلات علمى هست؛ از اين چيزهايى كه دايم ورد زبان ماهاست و همه ى ما هم آن را دنبال ميكنيم. همه ى شماها هم تقريباً دانشگاهى هستيد و به اين مسايل خيلى خوب توجه داريد و دنبال ميكنيد. ان شاءالله روزبه روز هم بايد به قدر امكانات كشور پيش تر برويم.

در فضاى عمومى دانشگاهى كشور، به اين نكته ى دوم - يعنى مسأله ى روحيه و تدين و آگاهى دانشجو و بيرون آوردن او از حالت يك عنصر علمى بى جهت و بى هدف، به سمت يك عنصر علمى جهت دار - توجه كافى وجود ندارد.(2)

اهميت سازندگى فكرى در تربيت نيرو

خصوصيت جمهورى اسلامى اين است كه دستگاه انسان سازى اش بايستى صحيح حركت بكند و انسانِ باب هدفهاى جمهورى اسلامى بسازد؛ والّا اگر ما بخواهيم انسانِ فقط عالم بسازيم - منهاى آرزوهاى مقدسى كه يك ملت و به خصوص مسلمين دارند -

ص: 438


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به مناسبت هفتمين سالگرد تشكيل اين شورا، 1370/9/20.
2- . همان.

بهتر همين است كه دانشجويانمان را گروه گروه به كشورهايى كه دستگاههاى علمى شان مجهزتر و مدرن تر از ماست، روانه كنيم؛ آنجا بروند ياد بگيرند و بيايند! هدف اين نيست. هدف اين است كه كشور به دست انسانهاى صالح از لحاظ علمى و فكرى، در جهت هدفهاى خودش حركت كند؛ و اين نخواهد شد، مگر آن وقتى كه اين انسانها خودشان، آن هدفها را شناخته و قبول داشته باشند.(1)

رشد علمى به تنهايى ارزشى ندارد

اگر دانشگاه جايى شد كه كسى كه از آنجا صادر و خارج ميشود - متخرّج دانشگاه - نه نسبت به انقلاب حساس باشد، نه نسبت به دين حساس باشد، نه نسبت به كشور حساس باشد؛ نه نسبت به استقلال ملى و آرزوهاى بزرگ ملى حساس باشد، اين دانشگاه هرچه هم از لحاظ علمى والا باشد، ارزشى نخواهد داشت؛ زيرا كه متخرّج و محصول اين دانشگاه، راحت در اختيار سياستهاى مختلف قرار خواهد گرفت.(2)

تقسيم علوم در تعيين اولويتها

پيشرفت مراتب علم هم جزو اساس كار شماست كه بايستى به آن توجه بشود. تقسيم علوم و پيدا كردن اولويتها و اينكه امروز در اين مقطع، در اين پنج سال، در اين ده سال، بايستى خيل دانش آموزان به چه علومى بيشتر گرايش و توجه داده بشوند، اينها مسايل كارى و فنى شماست كه به آن واقف تر هستيد. اين علاج كار ماست.(3)

تشويق عملى عالم

ما بايد عالم را عملاً تشويق كنيم؛ صرف اينكه بگوييم ما شما را دوست ميداريم، او تشويق نميشود. يكى از طرق تشويق كردن همين است كه ما او را بياوريم و از طريق رسانه ى خود در مقابل ميليونها نفر قرار بدهيم و او شرح حال و گوشه هاى مخفى زندگى اش را كه در غربت و در فقر گذرانده، براى مردم بيان كند و تشويق بشود؛ اين تشويق عملى است؛ شما بايد اين كار را بكنيد.(4)

ص: 439


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار وزير، معاونان، مشاوران و مديران كل وزارت آموزش و پرورش، 1370/10/25.
4- . در ديدار اعضاى گروه دانش صداى جمهورى اسلامى ايران، 1370/11/15.

هر كس در جايى كه استعداد دارد

ببينيد آقايان! اگر ما استعداد كسى را مورد توجّه قرار داديم و او را در همان جايى كه استعداد و ميل او هست، به كار گماشتيم، امروز هم پيدا شدن ابوعلى سيناها و محمّد بن زكرياى رازى ها و امثال آنها بعيد نيست. نبايد تصوّر كرد كه چون امروز دنيا در علم خيلى پيشرفت كرده و ما از لحاظ علمى عقب هستيم، پس شكوفايى نبوغها و استعدادها ممكن نيست. نه؛ اين طور نيست كه شكوفايى نبوغها و استعدادها، صرفاً در زمانهاى رواج پيشرفتهاى علمى پيش آمده باشد. البتّه رواج پيشرفت علمى، براى آموختن، چيز خوبى است. براى دانشجوى متوسّط امر خوبى است؛ اما براى دانشجوى ممتاز، شرايط گوناگون، حقيقتاً ميتواند سرچشمه ى استعداد او را باز كند. بايد گشت و اين دانشجويان را پيداكرد. و اين نخواهد شد، مگر آنكه هركس، در رشته ى دلخواه خودش كار كند - در جايى كه دوست ميدارد، در آنجايى كه استعدادش را دارد و در حقيقت براى آن آفريده شده - تا نبوغ و استعداد او ظاهر شود. والّا اگر در جايى بر خلاف ميل و رغبت و استعداد گماشته شود، اگر استعدادى هم در باطنش باشد، ظهور نخواهد كرد.(1)

فهميدن و تحقيق كردن، نه حفظ كردن و يادگرفتن

به نظر من، دانشگاهها را بايد به معناى حقيقى كلمه، دانشگاه كرد. طبيعت علوم امروز در دنيا نيز همين طور است؛ يعنى پيشرفت علم به سمت تحقيقى شدن است، نه به سمت حفظ كردن و يك چيزى گفتن و يك چيزى ياد گرفتن؛ مثل سبكى كه در حوزه هاى علميه ى قديمى ما هست. البته نه در همه ى درسهايشان؛ در آن درسهاى به اصطلاح اصلى، كه روى آنها حساب ميشود، اين طورى است. بحث، بحثِ حفظ كردن نيست؛ بحث بر سرِ استدلال كردن و فهماندن و فهميدن است؛ سخنِ جديد مطرح كردن است. يعنى در آن ناحيه ى علم پيشرفت به وجود آوردن. دانشگاه را بايد به اين سمت بكشانيد.(2)

فرهنگستانها قله ى علمى باشند

يكى از راههايش اين است كه در داخل كشور، مراكز بالاى علمى باشد. آن هم - گمان ميكنم اگر بخواهيم شكل سازمان يافته اى به آن بدهيم - متوقّف بر وجود اين قلّه ى تشكيلاتى و سازمانى است. ان شاءالله اين فرهنگستان ما، قلّه ى علمى هم باشد. بنده ميبينيم در بعضى از كشورها - آن گونه كه اطّلاع پيدا كرده ام و در بعضى جاها خوانده ام -

ص: 440


1- . در ديدار مسؤولانِ وزارت فرهنگ و آموزش عالى، 1371/8/19.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى كشور، 1372/7/22.

فرهنگستانها از عناوين مستمرّ چند صد ساله برخوردارند. نام اعضاى فرهنگستآنها در تاريخ، ثبت و ضبط شده است. به عنوان نمونه، ذكر ميكنند كه مثلاً - فرض كنيد - فلان دانشمند يا فلان شخصيت برجسته ى سياسى، عضو فرهنگستان فرضاً فلان كشور بود. اين، يك اعتبار براى آن شخص است، كه عضو فرهنگستان بوده است. ما از اين كشورهايى كه امروز از فرهنگستانهاى خوب برخوردارند، اولى هستيم. ممكن است اين كار، پنجاه سال طول بكشد تا به نقطه ى مطلوب برسد، حرفى نيست.(1)

تزريق روح

پارسايى و علم دوستى در دانشجويان

البته حالا گفته ميشود كه مدرك را چنين كنيم. نه! من معتقد نيستم كه مدرك را بايد از بين برد. نه! مدرك علمى، چيز لازم و خوبى است. بايد اين روحيه ى حُبِّ به علم، حُبِّ به تحقيق و عشق به اصل فراگيرى و تحقيق را در دانشجويان زنده كرد. براى اين كار، اساتيد را توجيه كنيد. براى اين كار، نظام آموزشى را تحت تأثير قرار دهيد. براى اين كار، جلسات ويژه درست كنيد؛ كسانى را دعوت كنيد؛ با دانشجويان حرف بزنيد. براى اين كار، مصاحبه هاى تلويزيونى برگزار كنيد كه افرادى آگاه و هوشيار بنشينند، اين مطالب را بيان كنند؛ تا همه ى جوانان بشنوند و اين روحيه در آنها زنده شود. روح پارسايى را قدرى در دانشجو تزريق كنيد. دانشجو قدرى پارسا باشد. طالب علم، يك پارسايى طبيعى لازم دارد. هر چه كه طالب علم به پارسايى نزديك تر باشد، تجانس و تسانخ بيشترى با علم پيدا ميكند و علم را بيشتر ميپسندد، بيشتر جذب ميكند و بيشتر قدر ميداند و مغتنم ميشمارد....

اين، آن اخلاق علمى و تحقيقى است كه در كشور ما بايد به وجود آيد. من اين را ميخواهم به شما عرض كنم كه اخلاق علمى و اخلاق تحقيق و وجدان علمى و وجدان تحقيق را در جوانان ما بايد بيدار كنيد. اين جزو وظايف شما آقايان است. بنشينيد ببينيد براى اين اصل، چه كار ميتوانيد بكنيد.(2)

اهميت تخصيص بودجه براى تقويت مراكز علمى

من عقيده ام اين است كه يكى از بودجه هايى كه براى كشور بسيار اساسى و مهم است، همين است. اگر ما پول براى وارد كردن فلان جنسِ بُنجلِ درجه ى سه

ص: 441


1- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1372/10/1.

بى فايده بدهيم؛ بعد براى توسعه و تقويت دانشگاه و تقويت علم و مراكز تحقيقى و ابزارهاى آزمايشگاهىِ لازم و كتابهاى لازم و غيره ندهيم، اين - در حقيقت - اگر نگوييم «حماقت»، از نظر بينندگانى كه كارهاى ما را ارزيابى ميكنند، يك نوع بلاهت محسوب خواهد شد. اينكه درست نيست! بايد پشتيبانى شود. بايد آنها را قطع و اينها را تقويت كنيم. اگر اينها را تقويت كرديم، خود اينها براى كشور ثروت زاست. واقعاً بنده دلم نميخواهد وقتى با مجموعه ى دانشگاهى، يا با انديشه ى دانشگاهى همراه هستم، ديد اقتصادى در قضايا داشته باشم. اما اگر ديد اقتصادى هم داشته باشيم و بلند مدّت را نگاه كنيم، اين، به اصطلاح «اقتصادى» است.(1)

شرايط درخشيدن در سطح برتر دانشگاههاى دنيا

ميدانيد كه درخشيدن در سطح دانشگاههاى برتر دنيا، شرايطى دارد. اگر بخواهيد در سطح بهترين دانشگاههاى دنيا پيش برويد، اين پيش رفتن به دقّت نظر، سختگيرى، انتخاب از ميان اساتيد خوب و قوى، و محيط دانشگاه را كاملاً محيط علمى و تحقيقى كردن، احتياج دارد. اين نكته ى اوّلى كه مورد توجّهتان است و خوب هم هست.(2)

كميته ى علمى و استفاده از بهترين متخصصين جوان

تصور نشود كه فقط كميته هاى علمى - تخصّصى در عالم پزشكى كه توسّط عدّه اى به وجود آمده است، حق دارند در زمينه هاى علمى حرف بزنند؛ نه. شما هم كميته هاى علمى به وجود آوريد و بهترين پزشكان و بالاترين متخصّصين پزشكى را، به ويژه از قشر جوان، در همين كميته هاى علمى پيدا كنيد. من امروز ميبينم در محيطهاى علمىِ خودمان، پزشكان جوان كه داراى روح تحقيق و استعداد بالا هستند، با شجاعتِ تمام كار ميكنند. اينها در اختيار شمايند.(3)

هدايت دانشجويان در ميادين علمى مختلف

درخواست من از شما اين است كه وارد ميدان علمى شويد و اگر لازم شد، دانشجويى را كه در بيرون است، هدايت كنيد. شايد در جايى هم لازم ميدانيد آن

ص: 442


1- . همان.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى آزاد اسلامى، 1373/2/26.
3- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.

دانشجوى شما در بيرون، كارى انجام دهد كه روند تحقيق در ميدان علمى را كيفيت ببخشد و به آن عروج و اوج بدهد. اين مجموعه ها را هدايت كنيد تا در زمينه هاى علمى با يكديگر همكارى كنند. ان شاءالله علم را در اين كشور پيش ببريد. اگر نظام اسلامى بخواهد به حقّ خود برسد، بايد در زمينه هاى علمى، ان شاءالله پيشرفت درخشان و برجسته يى داشته باشد. ما هم وظيفه مان است كه به شما دعا كنيم و دعا هم ميكنيم.(1)

مسؤوليت دانشگاه بر عهده ى عناصر حزب اللّهى

از جمله چيزهايى كه بنده را از اعماق جان خوشحال ميكند، اين است كه در مراكز اساسى كشور - كه دانشگاهها از آن جمله هستند - عناصر مؤمن و حزب اللّهى و معتقد به كارايى دين مسؤوليت داشته باشند؛ اين از چيزهايى است كه بنده را نسبت به آينده اميدوار ميكند و هر جا چنين چيزى را مشاهده كنم، خدا را شكر ميكنم. بر خلاف آنچه بعضى آدمهاى بيگانه از ايمان و عقيده و عمل دينى ميخواستند ترويج كنند، اين طور نيست كه تصور بشود جوان حزب اللّهى و متدين و متعبد و مؤمن، لزوماً از كار علمى يا تحقيقى يا عملى، تهيدست و بيگانه و دور است؛ نخير، بلكه حتّى به عكس است.(2)

جدى گرفتن علم و دين در دانشگاهها

دانشگاه يكى از اساسى ترين و مهم ترين جاهاى ماست. هرچه علم و دين - كه اين دو بايد با هم باشد - در دانشگاهها جدى تر گرفته شود، آينده ى كشور بهتر خواهد شد. براى سعادت كشور، اين راه، حتمى و قطعى و الزامى است. بايد علم و دين در دانشگاهها جدى گرفته شود؛ علم، هم به معناى تحقيق، هم به معناى آموزش. فقط آموزش كافى نيست، تحقيق هم لازم است. ان شاءالله موفق باشيد.(3)

دانشگاه تهران؛ نماد حركت علمى كشور

دانشگاه تهران علاوه بر اينكه بزرگ ترين دانشگاه كشور است، در حقيقت يك جنبه ى نمادين هم براى كشور دارد؛ اگر خوب حركت كرد، خوب اداره شد و ارتقاى سطح علمى پيدا كرد، در واقع كشف ميكند از حركت علمى در كشور؛ نشان ميدهد ما به چه

ص: 443


1- . همان.
2- . در ديدار مسؤول دفتر نمايندگى وليّفقيه در دانشگاه آزاد اسلامى و گروهى از اساتيد دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، 1374/3/29.
3- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، 1374/8/8.

سمت داريم حركت ميكنيم و آيا در اين زمينه رشد و ترقى و پيشرفت مناسب داريم يا نه؛ يعنى براى جاهاى ديگر علامت است و ميتواند معيار باشد؛ لذا هرچه تلاش كنيد، زياد نيست.(1)

پيشرفت علمى، در اثر فضاى دينى دانشگاه

مسأله ى دين در دانشگاه هم خيلى مهم است. امروز اگر بخواهيد از لحاظ علمى هم پيش برويد، مجبوريد دانشگاه را دينى كنيد. رسالت شما به عنوان مسؤول، فقط اين نيست كه اخلاق دينى را در يك مشت جوان تزريق كنيد - كه البته اين رسالت را داريد - ليكن اگر بخواهيد روند علمى پيشرفت كند، بايد فضاى دانشگاه را دينى كنيد؛ براى اينكه وجدان دينى در انسانها موجب ميشود خوب و پيگير كار كنند، براى خود كار كنند، روى مصلحت كار كنند؛ اين يك چيز خيلى اساسى است.

لذا در گزينش اساتيدى كه دانشجويان در اختيار آنها هستند، خيلى دقت كنيد و از لحاظ اخلاق دينى، افراد سالم را به كار بگماريد؛ اين را واقعاً معيار گزينش قرار دهيد. به خصوص در سربندهاى دانشگاهها كه دانشجويان را وارد مراحل جديد ميكند - مثل بخش گزينش براى دوره هاى عالى تر - افراد دينى بگذاريد. گزينش اينها بايد با توجه به معيارهاى دينى باشد، يا لااقل با تكيه بر معيارهاى ضد دينى نباشد، كه ما در جاهايى اين را سراغ داريم. به اين مسأله توجه كنيد تا جوانهاى متدين بتوانند مراحل عالى علمى را طى كنند.(2)

افزايش بودجه ى تحقيقاتى، سرمايه گذارى است

اگر ما بخواهيم علم پيشرفت كند، به خصوص بايد به تحقيق بپردازيم. اينكه تحقيق را جدى گرفته ايد، خيلى خوب است؛ بيشتر جدى بگيريد و دنبال كنيد. دولت هم بايد به شما كمك كند. بودجه ى دانشگاهها هرچه افزايش پيدا كند، در حقيقت سرمايه گذارى شده است و بازده دارد. اتفاقاً از جمله ى سرمايه گذاريهايى است كه بازده آن از خيلى از كارهاى اساسى سريع تر و زود برگشت تر هم هست.(3)

ص: 444


1- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با هيأت رييسه ى دانشگاه تهران، 1375/1/20.
2- . همان.
3- . همان.

علم واقع گرا و كار عالمانه

تركيب علم و كار، تركيب زيبايى است. شايد بشود اين را به عنوان يك حركت نمادين تلقّى كرد؛ براى اينكه در جمهورى اسلامى، ما راه خود را بهتر و بيشتر پيدا كنيم. يعنى علم، واقعى تر و با صحنه ى كار نزديك تر پيش برود و كار، عالمانه تر و از تجارب و اندوخته هاى علمى، بهره مندتر شود.(1)

وظيفه ى تاريخى در مورد دانشگاهها

زمانى بود كه اگر كسى از دانشگاهها و آموزش عالى و روند دانش پژوهى در اين كشور گله ميكرد، ما خودمان را تسلّى ميداديم كه «لاٰ يُكَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ وُسْعَهٰا ».(2) خوب چه كار كنيم. حالا ديگر اين تسلّى نيست. اگر خداى نكرده، با اين اتمام حجّتى كه خداى متعال با من و شما كرده است، نتوانيم آن وظيفه ى تاريخى عظيم را انجام دهيم، پيش خداى متعال هيچ جوابى نداريم! آن وظيفه ى تاريخى هم اين است كه يك ملت را با استفاده از ابزار دانش، در جهت تكاملى كه انبياى الهى و دين مقدّس اسلام آورده، حركت دهيم و پيش ببريم. اين مسؤوليت، اگر در دانشگاه نباشد، بودنش هم مثل نبودن و بلكه بدتر از نبودن است و اين تكامل انجام نخواهد گرفت. اگر علم نباشد؛ اگر ابزارهاى امروز نباشد - ابزارهايى كه دنيا در صدد به دست آوردن يا تكميل آنهاست - و ما در آنها هم عقب بمانيم، اين حركت امكان پذير نخواهد بود.(3)

عالى ترين كيفيت علمى و اخلاقى در دانشگاهها

اهداف مسلمانانه و مؤمنانه اين گونه است كه بايد علم در عالى ترين كيفيّتش و پديده هاى علمى در نوترين صورتش باشد. تلاش علمى بايد در موفّق ترين انواع خود و اخلاق دينى و ايمان اسلامى در روشن ترين و مصفّاترين وضعش حضور داشته باشد؛ همه در كنار هم. اين، آن چيزى است كه ما ميخواهيم. آن وقت اگر بخواهيم به اين هدفها برسيم، طبعاً شيوه هايى لازم است. چون وقتى كه كار اسلامى انجام گيرد، كار علمى هم در داخل و در چارچوب آن حضور دارد - كار علمى قوى، چون كار علمى ضعيف كه اسلامى نيست - اين علم بايد بتواند امروز و فرداى كشور را تأمين كند - با علم ضعيف كه نميشود - بايد بهترين علومى كه يك كشور و يك ملت را به خودكفايى

ص: 445


1- . در ديدار جمع كثيرى از كارگران، معلمان و فرهنگيان كشور، 1375/2/12.
2- . بقره، 286.
3- . در ديدار وزير و معاونان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و مسؤولان دانشگاههاى سراسر كشور، 1375/2/29.

علمى و عملى ميرساند، و رفتارها و اخلاق و كيفيّت گزينشها و امتيازهايى كه در دانشگاهها براى اشخاص وجود دارد و بقيه ى چيزهايى كه در اين زمينه هست، تحصيل شود. به هرحال چشم اميد، به شماست.(1)

گسترش كمّى علم و تحقيقات در اقصى نقاط كشور

گسترش كتاب خوانى در كشور، گسترش كتاب و كتابخانه، افزايش مدارس و مراكز تحقيقى و پژوهشگاهها، بردن علم و سواد از مراكز شلوغ جامعه به اقصى نقاط كشور، به روستاها و به خانه هاى منزوى. اين كار كمّى و بسيار لازم است كه به عهده ى آموزش و پرورش، آموزش عالى و سازمان تبليغات و به خصوص به عهده ى صدا و سيماست.(2)

ضعف در مايه ى عمومىِ تعليمات

در قضيه ى آموزش و پرورشِ ما، دو چيز هست كه كشور به اين دو خيلى نياز دارد: يكى اين است كه كشور را باسواد و با معلومات كنيم. منظورم از سواد، سواد خواندن و نوشتن نيست؛ يعنى كشور را عالم كنيم. مع الاسف مايه ى علمى در كشور، رقيق و ضعيف است. نه اينكه علماى خوب و بزرگى نداريم - چرا؛ در فنون مختلف، علما و دانشمندان خوبى بيش از آن داريم؛ چند برابر آن، استعدادهاى خيلى خوبى داريم - ليكن مايه ى عمومى تعليم و دانش و به كارگيرى آن در مسايل زندگى، حقّاً و انصافاً ضعيف است.(3)

حركت به سمت وضعيت بهتر در دانشگاهها

در جمهورى اسلامى با وعده هايى كه اسلام و خود اين نظام به مردم داده و با آينده اى كه ما و شما دانشوران و دانشمندان و افراد صاحب نظر جامعه ترسيم كرده ايد، دانشگاه كشور ما بايستى وضعى خيلى بهتر از اين داشته باشد. لذا من بعضى از نكاتى را كه به نظرم مى آيد بايد در جهت پيشرفت كارها به آن توجّه كرد، عرض ميكنم.(4)

ص: 446


1- . در ديدار نمايندگيهاى ولىّ فقيه در دانشگاهها، 1375/6/19.
2- . در ديدار نويسندگان و شعرا و فرهنگيان در مجتمع فرهنگى - هنرى اروميه، 1375/6/28.
3- . در ديدار وزير و معاونان وزارت آموزش و پرورش، 1376/10/2.
4- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.

تبعات عقب ماندن علم در كشور

امروز روزى است كه بايد به سراغ علم برويد و علم را به دست آوريد. علم كجاست آقا؟ در دانشگاه. شما هم رؤساى دانشگاهها هستيد؛ هر كار ميتوانيد بكنيد. بايد اين كارها بشود؛ چاره اى نيست. علم در كشور ما امروز عقب است. اگر علم نباشد، فناورى هم نيست. اگر فناورى نباشد، زندگى مختلّ است. شما فقير ميشويد و دستتان را دراز ميكنيد. امروز آنها رايانه را به بازار آورده اند. شما چه ميدانيد؛ شايد فردا وسيله و ابزارى به بازار بياورند كه رايانه در مقابل آن منسوخ و عقب افتاده باشد! حالا شما بدويد تا برسيد.(1)

مهم تر از راه اندازى دوره هاى دكترا

خيلى خوب؛ شما در علم پيشرفت كنيد، شما اين را به وجود بياوريد، شما هم سهيم و شريك باشيد. آرزوهاى من در مورد مسايل علمى كشور، اينهاست، والّا واقعاً چرا رؤساى دانشگاهها مى آيند و گزارش ميدهند كه چند رشته دكترا راه انداختيم و چه كارها كرديم! خيلى هم خوب است، خيلى هم عزيز است؛ اما مسأله بالاتر از اين حرفهاست.(2)

تدوين برنامه ى استراتژيك علمى

اما از اين مهم تر، آن است كه يك برنامه ى كلان علمى را براى كشور فراهم كنيد. برنامه ى كلان كشور چيست؟ مُرادم از برنامه ى كلان، همين برنامه ى استراتژيك است - رراهبردى» ترجمه ميشود؛ ولى ترجمه ى رسايى نيست - ببينيد كشور ما از لحاظ علمى، بالاخره كجاست؟ بايد به كجا برسد؟ در چه جهتهايى؟ اين را اول طرّاحى كنيد تا ما ببينيم كه اين تعداد كلاس و اين تعداد استاد در اين رشته، اصلاً بايد باشد يا نه. ممكن است در همينها شك كنيم، يا در فلان رشته يى كه توجهات كمترى هست، كه آيا توجهات مضاعف لازم است يا نه؟ اين نخواهد شد، مگر به دست شما. اگر شما نكنيد، هيچ كس در اين كشور نخواهد كرد. من به شما عرض ميكنم كه اين مسؤوليت، امروز بر دوش شماست. اين آقايان هم كه وزير هستند، بايد به دست شما اين كار را بكنند و جز به دست شما امكان ندارد. روى اين مسايل فكر كنيد. البته دولت بايد بكند - يعنى بايستى دستگاههاى دولتى متصدّى باشند - اما شما و كسانى كه در مجموعه ى شما كار

ص: 447


1- . همان.
2- . همان.

علمى ميكنند، كننده ى كاريد.

پس اوّلين توصيه، طرّاحى يك برنامه ى جامعِ كلانِ علمى براى آينده ى كشور است. نميگويم برنامه ى بيست ساله و بيست وپنج ساله؛ البته ممكن است برايش زمان هم معيّن بكنيد - كه خواهيد كرد - ممكن است اين زمان، ده ساله، يا بيست ساله باشد؛ چون علم امروز چيزى نيست كه انسان خيلى بى احتياطى كند و بگويد بيست وپنج سال ديگر. اصلاً نميدانيم بيست وپنج سال ديگر در زمينه ى علم چه پيش مى آيد! چون حركت علم، حركت عجيب و سرسام آورى است. ممكن است واقعاً لازم باشد كه شما برنامه ها را اينجا كوتاه تر و به مراتب فشرده تر از برنامه هاى سازندگى كشور قرار دهيد. اين يك مسأله است.(1)

تعطيليهاى زياد و غير قانونى در دانشگاهها

حالا من آن مطالبى را كه در اين زمينه، اجمالاً به دست آورده ام، عرض ميكنم: اوّلاً، تعطيلات غيرقانونى در دانشگاهها، كم و بيش هست. فرض كنيد اوّل سال تحصيلى چند روز تعطيل است؛ پايان ترم هم چند روز تعطيل است؛ شروع ترم جديد و ايام عيد هم چند روز تعطيل است. اينها را روى همديگر كه ميگذاريد، زمان معتنابهى ميشود! حيف است؛ اين تعطيليهاى زيادى، يك مقوله است.

يا اينكه وقتى دانشجويان ميروند امتحان بدهند، استاد براى امتحان گرفتن نيامده است - اين اتّفاق افتاده كه بنده خبر دارم - امتحان حالا نيست؛ چه وقت است؟ مثلاً عصر! عصر ميروند، امتحان نيست، چه وقت است؟ هفته ى ديگر! يعنى يك سردرگمى براى دانشجو كه حاكى از نوعى بى برنامگى براى دانشگاه است! گاهى از ناحيه ى استاد است و گاهى از ناحيه ى مديريّت! بنابراين، اين تعطيليها و تعويقها يك مسأله است.(2)

گسترش ارتباط با مراكز علمى جهانى

از جمله اشكالات ديگرى كه در همين بخش علمى است، كمبود ارتباط با مراكز علمى جهانى است. چند سال قبل از اين من به يكى از دانشگاهها براى بازديد رفتم؛ به من شكايت كردند كه براى خريدن مجلّات علمى، پول نميدهند! گفتم پولش چقدر ميشود؟ مبلغى را گفتند كه چيز خيلى كمى بود - زمان رياست جمهورى بنده بود - من

ص: 448


1- . همان.
2- . همان.

واقعاً خجالت كشيدم كه براى اين مقدار شكايت مى كردند! به دولت گفتم؛ درست شد.

تصوّر من اين بود كه بعد از آن، ارتباطات با مراكز علمى، زياد شده است؛ ولى حالا به من گزارش ميرسد كه نه، دانشگاههاى ما با مراكز علمى عالم، چندان ارتباطات علمى ندارند! در حالى كه به نظر من، اين ارتباط اگر واقعاً كم است يا نيست، بايد روزبه روز تقويت شود.(1)

لزوم تهيه ى كتاب براى كتابخانه ها

كتابخانه ها و منابع مطالعاتى نيز همين طور است. آنها هم يكى از مشكلات است. به من گزارش دادند كه براى بعضى از كتابخانه هاى برخى دانشگاهها، از بعد از انقلاب تا به حال، تقريباً كتابى تهيه نشده است! اين واقعاً غصّه ى خيلى بزرگى است كه دانشجو و استاد ميخواهند مطالعه و استفاده كنند، ولى كتاب نيست!(2)

ايجاد نشاط علمى در دانشجويان

اين حالتى كه ما امروز در دانشگاه دچار خلأ آن هستيم؛ يعنى كمبود نشاط علمىِ دانشجو كه دانشجو پا به زمين ميكوبد، زودتر ترم را تمام كند، واحدها را به سر برساند و سراغ بازار كار برود - كه متأسفانه خيلى از آنان هم بعد از بيرون آمدن، ميمانند؛ چون بازار كارى نيست - بايستى تعديل شود. چه در دانشجويان داخل و چه در دانشجويانى كه بورسيه هستند و به خارج ميروند و مشغول تحصيل اند، كمبود نشاط علمى وجود دارد. اين بى نشاطىِ دانشجو براى به دست آوردن علم و عالم شدن، يك اشكال است. به نظر من يكى از عواملى كه اين حالت افسردگى و دلمردگى را جبران خواهد كرد و از بين خواهد برد، همين مراكز پژوهش است كه بايستى در اين زمينه، خيلى تلاش و كار شود.(3)

اول: ترويج روحيه ى زهد نسبى، دوم: رسيدگيهاى معيشتى

يك بحث ديگر كه خوب است به آن هم اشاره اى بكنم، مسأله ى اساتيد است. براى اساتيد از لحاظ مشكلات معيشتى، بايد يك فكر اساسى كرد. اعتقاد بنده، هميشه اين بوده كه براى اهل علم، بايد مسايل زندگى در درجه ى دوم قرار گيرد - اين سليقه است

ص: 449


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

ديگر - اعتقادم اين است كه بيشترين علمايى كه بانيان علم جديدند و علم را در دنيا پيش بردند، كسانى هستند كه لااقل در آن برهه ى تحقيق و كار كارستانى كه انجام دادند، به مسايل زندگى و خوشگذرانى و معيشت و راحتى و ماشين سوارى و خانه ى فلان، بى اعتنا بودند! البته بعد، وقتى كه افتخاراتى كسب كردند و ثروت به طرف آنها رو آورد، بحث ديگرى است.

واقعاً اعتقادم اين است كه تا وقتى محققين و علماى ما، در مسايل مربوط به زندگى دنيوى و التذاذاتش، حالت زاهدانه اى - ولو نسبى - پيدا نكنند، آنچنان كه بايد، كار به سامان نخواهد رسيد! اين عقيده ى من است. اگر ميتوانيد، اين فكر را ترويج كنيد. اگر خودتان اين حرف را قبول داريد، بسيار خوب؛ سراغ ترويج اين فكر برويد. اين كار، مقدارى از مشكلات را كم خواهد كرد؛ ليكن مادامى كه اين روحيه، تأمين نشده است، بايد بالاخره به مسأله ى معيشت اساتيد، رسيدگى شود - مسأله ى خانه ى او؛ مسأله ى زندگى و معيشتش - تا اين رفت و آمدهاى زياد، كلاسهاى فراوان، ساعتهاى درسى گوناگون، بى خوابى براى درس دادن و دقّت نكردن براى مطالعه، از بين برود.(1)

توجه به احترام و كرامت اساتيد

مسأله ى استاد، فقط مسأله ى معيشت نيست؛ مسأله ى تكريم علم و تكريم عالم است. اينها حتماً لازم است. اين هم بايد در دانشگاه، حقيقتاً به عنوان يك اصل وجود داشته باشد؛ همچنان كه در حوزه ها هست. براى استاد، ارزش و احترامى قايلند. حتى طلبه ها در حرف زدن معمولى در مورد استادشان، تعبير «گفت» و «آمد»، به كار نميبرند؛ تعبيرات احترام آميز استعمال ميكنند و يك نوع حالت تعصب نسبت به استاد دارند. اين خيلى خوب است. اگر اين حالت در دانشگاه به وجود آيد و استاد احساس كند كه از كرامتى در مجموعه برخوردار است، البته خيلى كمك خواهد كرد. اگر آقايان وزرا - به خصوص - حالا نتوانند براى معيشتِ اساتيد كارى كنند، اين كار بسيار مفيدى خواهد بود و پيشرفتى خواهد داشت؛ اگرچه من باز هم همان حرف اوّل را تكرار ميكنم.(2)

جدّى گرفتن دين و اخلاق در دانشگاهها

سرفصل ديگرى كه در زمينه ى مسايل مربوط به دانشگاه وجود دارد - كه به شما

ص: 450


1- . همان.
2- . همان.

ارتباط پيدا ميكند - مسأله ى دانشجو، دين و اخلاق - يا دانشگاه و دين و اخلاق - است. يعنى ببينيد؛ سالهاى متمادى است كه هم ما كه مسلمانيم و با منظر دين و ايمان به مسايل نگاه ميكنيم و هم خيلى از صاحب نظران غربى، جدّاً به وضع كنونى پيشرفت علم در دنيا معترضيم و معترضند. حتماً همه ى شما در اين زمينه ها حرفهاى زيادى شنيده ايد و مطالب زيادى در اين مورد ميدانيد كه جدا شدن علم از دين، چه ضايعاتى را به وجود آورده است! خوب؛ يك جا بايد اين قضيه درست شود. بياييد ما اين را امتحان كنيم؛ همچنان كه امروز در مجموعه ى علماى ما - فنانين، اساتيد و مسؤولان عالىِ علمى در كشور - افراد متديّن، بااخلاق، انقلابى و حقيقتاً باايمان، بحمدالله فراوانند. نسل انقلاب آمد، بسيارى از مراكز را گرفت و خيلى هم خوب است؛ ليكن اين بايستى تعميم پيدا كند.

متأسفانه يك حالت ردّ فعل و عكس العمل، يا حمله ى متقابل و ضدّ حمله اى از آن سو، در زمينه ى مسايل دين و اخلاق انجام ميگيرد! البته آنها قدرى زود شروع كردند؛ ناشيگرى هم كردند كه زود شروع كردند! چون حركت به سمت دين و اخلاق و معنويت در دانشگاه، هنوز كُند نشده است! ولى آنها شروع كردند. البته بى موفقّيت هم نبودند؛ اما اگر به وقت شروع ميكردند، شايد موفقّيتشان به مراتب بيشتر هم ميشد؛ در صورتى كه عكس العملى از سوى شما نبود. به نظر من بايد اين مسأله را در دانشگاهها جدّى گرفت.(1)

پيشرفت علمى، فكرى و معنوى در دانشگاه

اكنون، دانشگاه به تلاش براى پيشرفت علمى و رشد فكرى و نورانيت معنوى روزافزون، بيش از هميشه نيازمند است. نه از آن رو كه دانشجويان ما در اين سه زمينه از گذشته عقب ترند، زيرا همه مى دانند كه دانشگاهِ امروز ما به بركت انقلاب اسلامى، در هر سه زمينه، از گذشته بسى جلوتر و برتر و شتابنده تر است. بلكه از آن رو كه اولاً، حفظ عزت و استقلال كشور، در گروِ پرورش نسل كنونى در همه ى عرصه هاى علمى و دينى و سياسى است و ثانياً، امروز بار ديگر دشمنان اين ملت، نسل جوان و به ويژه دانشجويان را هدف توطئه هاى ويرانگر خود ساخته اند.(2)

ص: 451


1- . همان.
2- . پيام به مناسبت برگزارى دومين كنگره ى جامعه ى اسلامى دانشجويان، 1377/7/8.

ضرورت همكارى نزديك بين دانشگاه و دستگاههاى عملياتى

من بارها به مسؤولان بالاى دولتى گفته ام - يك وقت هم به آقاى دكتر معين و بعضى ديگر از آقايان گفتم - كه الان در كشور، كارها و موضوعات زيادى - به اصطلاح پروژه هاى زيادى - هست كه اينها غير علمى انجام ميگيرد و بازدهشان كم است. اگر اينها را به دانشگاهها بسپرند، هم براى دانشگاهها كار و محلّ درآمد و مايه ى تجربه است و هم براى آن دستگاهها بركت علم است. بايستى همكارى تنگاتنگى بين دستگاههاى گوناگون اجرايى كشور - چه دستگاههاى فنى، صنعتى، پزشكى، دارويى، اجتماعى و آمارى و غيره - از يك طرف و دانشگاهها در بخشهاى خودش از طرف ديگر انجام گيرد؛ يعنى اين علمى كه شما به صورت نظرى تعليم ميدهيد، علاوه بر اينكه آزمايشگاههاى بسيار محدودى در دانشگاهها وجود دارد، به داخل آزمايشگاه واقعيّت و عمل بيايد و يك همكارى انجام گيرد.

من قبلاً هم گفته ام كه براساس شنيده ها، در بعضى از كشورهاى پيشرفته ى علمى دنيا، صاحبان دستگاههاى مختلفِ كارى - كارخانه ها و شركتهاى بزرگ - در جلسه ى دفاع از پايان نامه ى دانشجويان شركت ميكنند و از همان جا دانشجوى مورد نظرشان را براى همكارى برميگزينند. آن دانشجو حالا بناست ادامه ى تحصيل بدهد و قرار نيست به بازار كار برود؛ در عين حال در دوران ادامه ى تحصيل، با آن دانشجو قرارداد ميبندند و او را ميكشانند. هم او را در آنچه كه دانسته و مى يابد، واقعى تر ميكنند - يافته هاى علمى - هم خودشان را به دانش مجهّز ميكنند و هم كمك مالى ميشود. از همه طرف سود است.(1)

تحرك عظيم علمى؛ وظيفه ى رؤساى دانشگاهها

مگر شما بناست چند سال رييس دانشگاه باشيد؟! زمان محدودى است ديگر. اين دانشگاهى كه حالا شما هستيد، قبل از شما چند رييس داشته است، بعد از اينكه ان شاءالله شما هم خدمات بزرگ و مفصّلى در اينجا انجام داديد، باز كسان ديگرى جاى شما را خواهند گرفت. چند سال محدودى است - دو سال، پنج سال، ده سال - خيلى محدود است! به اين چند سال، با اين كارهاى بزرگ و شروع حركتهاى صحيح و ماندگار و مبارك در زمينه هاى علمى، جان ببخشيد.(2)

ص: 452


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1377/9/9.
2- . همان.

مقبوليت علمى مديريت دانشگاه

يك وقت در سالهاى شصت وچهار، شصت وپنج من حرفى را گفتم كه بعضيها خيلى هم بى جا عليه اش جنجال كردند! آن حرف راجع به اين بود كه بايستى مديريّت دانشگاه، مديريّت علمى باشد؛ يعنى آن كسى كه در رأس دانشگاه است، كسى باشد كه از لحاظ علمى مورد قبول باشد؛ آن كسى كه در رأس دستگاه آموزش عالى است، بايستى از لحاظ علمى مورد قبول باشد، تا قدر اساتيد را بداند.(1)

ارتقاى فضاى علمى و معنوى در دانشگاهها

سعى كنيد هم فضاى معنوى و هم فضاى علمى و تحقيقى دانشگاه را روزبه روز ارتقا دهيد.

بزرگ ترين بلاى يك جامعه، يك مجموعه و يك نظام، اين است كه خود را به هدف رسيده فرض كند و حركت و تلاش و اميد و آرمان را فراموش كند؛ به خاطر اينكه نفس توقف، همراه با عقب گرد است؛ يا ميشود گفت عبارة اخراى عقب گرد است. آنچه مهم است، اين است كه بر رشد نيروهايى كه لازم است در يك جوان پرورش پيدا كند، همت گماشته شود؛ آن نيروها هم عبارت است از علم و تحقيق و معنويت و توجه به معنا و آرمانها.(2)

توجه به پژوهش و نوآوريهاى علمى در برنامه ى توسعه

جناب آقاى خاتمى - رياست محترم جمهورى اسلامى ايران

اينك به فضل و عنايت خداوند سبحان و توجهات حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنافداه) سياستهاى كلّى برنامه ى پنجساله ى سوم برابر اصل يكصد و دهم قانون اساسى ابلاغ ميگردد.

... توجه به پرورش و شكوفايى استعدادها، تشويق خلاقيت و نوآورى علمى، و تقويت امر پژوهش، و بالا بردن توان علمى و فناورى كشور.

تقويت و توسعه و نوسازى صنايع دفاعى كشور با تأكيد بر گسترش تحقيقات و سرعت دادن به انتقال فناوريهاى پيشرفته.(3)

ص: 453


1- . همان.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با هيأت امناى دانشگاه صنعتى اميركبير، 1377/11/5.
3- . پيام به رياست محترم جمهورى در خصوص سياست هاى كلى برنامه ى پنج ساله ى سوم، 1378/2/30

خودباورى و نوآورى؛ رسالت جامعه ى دانشگاهى

امروز رسالت اول دانشگاهيان، حفظ اين جهت گيرى و تلاش براى شكوفا شدن استعداد علمى و فكرى نسل جوانِ بالنده ى كشور است. نظام اسلامى نشان داده است كه ملت ايران، داراى ظرفيت عظيمى براى پيشرفت در همه ى عرصه هاى زندگى است. گام بلند انقلاب، در اين راه طولانى، قطع وابستگى و تبعيت است. محيط علمى بايد در عين آنكه بالاترين بهره ى ممكن را از دانش پيشرفته ى جهان ميبرد، متكى به خود و مبتكر و خلاق و كاوشگر باشد. نظام سلطه ى جهانى هميشه كوشيده است كه به وسيله ى عوامل تبليغى خود، احساس حقارت و ناتوانى و نياز را در ملتهايى كه از قافله ى علم و فناورى عقب مانده اند، تقويت كند و آنان را هميشه نيازمند خود نگاه دارد.

تأكيد مكرر امام راحل بر اسلامى شدن دانشگاه، براى اين بود كه نسل جوانِ تحصيل كرده ى كشور، از اين احساس ناتوانى و نياز نجات يابد و به نجات كشور از تبعات وابستگى دوران گذشته همت گمارد.

جامعه ى دانشگاهى كشور، اعم از دانشجو و استاد و مديران، امروز وظيفه ى بزرگى بر دوش دارند. انقلاب توانسته است اعتماد به نفس را در نسل جوان زنده كند. حفظ و تقويت اين احساس مبارك، همان وظيفه ى بزرگ و تاريخى است.(1)

ادامه ى گسترش علمى در دانشگاهها

هم شما به عنوان مسؤولان دانشگاه، هم ايشان كه در دفتر نمايندگى هستند، هم اساتيد و ديگر مسؤولان دانشگاه بايد كارى كنند كه حركت ده، پانزده ساله ى اخير كه به سمت گسترش علم داشته ايم، متوقف نشود. يكى از اهتمامهاى دشمنان ما اين است كه دانشگاه به هر بهانه يى تعطيل شود و دانشجو درس نخواند. همين چند سال قبل از اين بود كه ما از كمبود بعضى از متخصصان در كشور ميناليديم؛ الان بعضيها از زيادى شان مينالند كه چه كارشان كنيم! پيداست كه حركت علمى، حركت خوبى بوده و چقدر رشته ها به وجود آمده؛ اينها مغتنمات يك ملت است و بايد قدر آن را دانست. نبايد بگذاريد خداى نكرده در اينها اختلال ايجاد شود.(2)

ص: 454


1- . پيام به گردهمايى ويژه ى دانشگاهيان و دانشجويان در تجليل از حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/3/12.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با هيأت رييسه ى دانشگاه اصفهان، 1378/6/29.

برنامه ريزى براى ميدان دادن به استعدادهاى درخشان در دانشگاهها

من همين جا به اين مناسبت ميخواهم از آقايان مسؤولانى كه در اينجا تشريف دارند و نيز ديگرانى كه پيغام و صداى مرا بايد به آنها برسانند، درخواست كنم كه بايد اين رشته تشويق و فراهم كردن امكانات ادامه پيدا كند. اين جوانان، بسيار خوب نشان دادند كه اوّلاً، استعداد خوبى دارند؛ ثانياً، همّت هم دارند. ما ديگر چه ميخواهيم؟ استعداد هست، همّت هم هست. ما بايستى امكان فراهم كنيم تا فرد مستعد بتواند از لحاظ علمى خودش را پيش ببرد؛ از لحاظ تحقيقات بتواند خودش را اشباع كند، تا ديگران نتوانند بيايند از اين سرمايه ى كشور بهره بردارى كنند.

در دانشگاهها بايستى مراكز خاصى براى استعدادهاى درخشان باشد. همچنان كه ما براى استعدادهاى درخشان دبيرستان درست كرديم، بخشى از دانشگاه، بخشى از مراكز تحقيقى و بخشى از بودجه اى كه صرف اين كارها ميشود، بايد براى اين صرف گردد كه به ممتازان استعداد ميدان بدهند؛ چون ميدان دادن به آنها به نوبه ى خود كسان ديگرى را تشويق ميكند؛ به ميدان مى آورد و دايره ى پيشرفت علمى را گسترش ميدهد. به آن كسى كه استعداد درخشانى داشته، رفته تحصيلات عالى كرده و حالا به كشور برگشته است، بايد برسند. بايد به او توجّه كنند؛ راه را برايش بگشايند و وسيله ى تقويت ديگران را براى او فراهم نمايند. اين جزو كارهايى است كه بايد آقايان عزيز بنشينند و برايش برنامه ريزى كنند. البته من شنيدم كه دانشگاه صنعتى شريف به اين مسأله ميپردازد؛ اما يك دانشگاه كافى نيست؛ همه ى دانشگاهها بايد بپردازند. دستگاه آموزش عالى بايد به اين مسأله بپردازد و اين قضيه حتماً بايد دنبال شود.(1)

وظيفه ى سنگين مسؤولان علمى در كشور

در پايان مطلبى را كه اوّل عرض كردم، مجدّداً تكرار ميكنم: بايد مسؤولانِ كارِ علمى در كشور، زمينه ها را فراهم نمايند و همه كمك كنند. راهها را براى جوانان ممتاز و برتر باز كنند؛ هم در علوم رياضى، هم در علوم طبيعى، هم در علوم انسانى، هم به خصوص در زمينه ى ادبيّات فارسى، هم در مسايل علوم دينى، هم در فلسفه و در مسايل فكرى. در همه ى اين رشته ها ما احتياج داريم كه كسانى با اين استعدادهاى درخشان ان شاءالله ميدان جلوشان باز باشد و بتوانند پيشرفت كنند، كه اين تكليف مسؤولان را سنگين ميكند. اميدواريم كه ان شاءالله خداوند باز هم به شما توفيق دهد و در مسابقات جهانى و در

ص: 455


1- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.

ميدانهاى علمىِ كارىِ خودتان روزبه روز توفيقاتتان زياد شود؛ هم شما خوشحال شويد و هم ما را خوشحال كنيد.(1)

تلاشهايى براى توقف حركت علمى در كشور

نكته ى دوم اينكه دانشگاههاى ما چند سالى است كه از لحاظ علمى رشد خوبى پيدا كرده اند. در اوايل، حركت به سمت عالم شدن، كند بود؛ اما الان آهنگ حركت تند شده و نواخت سريع ترى پيدا كرده است؛ ولى دستهايى در كار است كه جلوى اين حركت را بگيرد. وقتى ما قطارى را با كشيدن ترمز دستى متوقف كرديم، تا وقتى دوباره به آن نواخت قبلى برسد، مبالغى فاصله خواهد شد.(2)

راه جلوگيرى از فرار مغزها

اگر بخواهيم اين جوانان در ميدان علم و تحقيق پيشرفت كنند، هم بايد نيروى ابتكار و خلاقيت آنها را ميدان بدهيم و وادار كنيم كه فكر و كار كنند، هم صحنه را آماده نماييم براى اينكه بتوانند پيشرفت كنند. هركسى احساس پيشرفت كند، به آن محيطى كه اين امكان را براى او فراهم كرده، علاقه مند ميشود. فرمايش ايشان را تصديق ميكنم كه اگر ما در كشور، امكانات را فراهم كنيم - يعنى الان هم خيلى معلوم نيست كه چيزهاى فراتر از توان جمع ما و توان كشور باشد - جوانان ما ترجيح ميدهند كه همين جا بمانند؛ لااقل بخش عمده اى از آنها - اكثر آنها - اين گونه اند و اين وضعى كه امروز وجود دارد، پيش نمى آيد، كه متأسفانه مغزهاى فعّال و كارى و استعدادهاى درخشان، در همين مسابقات جهانى شناسايى و به راحتى صيد ميشوند! اين وضع بايستى حتماً متمركز شود؛ راهش هم همين است.

به هرحال كننده ى كار، شما هستيد؛ دنبال گير هم بايستى شما باشيد. عامل عمده و مهمّى كه وجود دارد، اين است كه همه ى شما برادران و خواهرانى كه اينجا هستيد - چه اساتيد، چه مسؤولان - سعى كنيد اين جوانان را علاقه مند به دين و انقلاب و كشور بار بياوريد.

من تصديق ميكنم - اگر چه ايشان نگفتند؛ وليكن ميدانم در ذهن همه تان هست - كه امروز ارج و قدر لازم - وزن لازم - به كار علمى و تحقيقاتى داده نميشود. همه نميدهند؛

ص: 456


1- . همان.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با گروهى از اساتيد دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، 1378/7/26.

اما آن كسى كه ميتواند، اين ارج را بگذارد، تا ديگران هم در اين صراط وارد شوند؛ غالباً مسؤولان دولتى هستند.(1)

مسؤوليت سنگين تربيت جوانان آينده ساز

بار سنگين و وظيفه ى شيرينى در اين كار است. حس ميكنم با اين خصوصياتى كه دانشگاه شما دارد - از لحاظ گردآورى مغزهاى فعّال و استعدادهاى خوب و روان ديدن كار علم و تحقيق در اينجا - براى يك اهل علم، بسيار شيرين است كه در اينجا فعاليت علمى كند، تدريس و تربيت كند و شاهد بالندگى جوانانى باشد كه آينده ى كشور، آينده ى تاريخ و سرنوشت ما در دست آنهاست. ان شاءالله كه خداوند اين مسؤوليت را بر همه ى شما مبارك كند و توفيق دهد كه بتوانيد اين بار سنگين را به بهترين وجهى برداريد.(2)

مراقبت از ديندارى در دانشگاه

شما از لحاظ احساس مسؤوليت نسبت به آينده ى علمى اين كشور، موظفيد كه دين را در دانشگاه، خيلى مراقبت كنيد و اين البته فقط روى اين نيست كه بخواهيد بچه ها را محدود كنيد.(3)

ارتباط كار دانشگاه با محيط بيرون

خوشبختانه دانشگاه شما - مثل بعضى از دانشگاههاى ديگر - اين حُسن بزرگ را داشته كه توانسته با بيرون از محيط دانشگاه ارتباط كارى و علمى داشته باشد؛ اين تجربه ى خيلى خوبى است.(4)

پيشرفت علمى در كنار ترويج دين

توجه به علم و اهميت درس خواندن و فراگيرى عميق و پيشرفت علمى - كه امروز براى كشور واقعاً از نان شب واجب تر است - چيزى نيست كه مسؤولان كشور دنبالش نرفته باشند؛ يا چون درصدد اسلامى كردن دانشگاهها بوده اند، از آن غفلت كرده باشند؛

ص: 457


1- . در ديدار اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1378/9/1.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1378/9/1.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1378/10/22.
4- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه صنعتى اصفهان، 1378/12/23.

نه، اصلاً اين برداشت درستى نيست. از روز اول گفته شده دانشگاه محل علم است؛ منتها محل علم ميتواند محل ولنگارى و بى بندوبارى هم باشد، ميتواند نباشد؛ ميتواند محل تدين هم باشد، ميتواند نباشد. توصيه شده بود كه اين مركز علمى، مركز تدين هم باشد؛ و الّا اين فكر را هرگز نبايد ترويج كرد كه چون گرايش و تأكيد روى جنبه هاى دينى بوده، جنبه هاى علمى در درجه ى دوم قرار گرفته؛ نه، اين طور نبوده است.

بايد براى اين قضيه بنشينيد فكر و طراحى كنيد. سمينارهايى كه رؤساى دانشگاهها ميگذارند - و بنده هم على رغم اشتغالات فراوانم، گاهى با آنها ملاقات ميكنم - بايد بيشترين توجه آن به اين سؤال باشد: چه كار كنيم كه محيط دانشگاه، محيط ارزش گذارى بر روى علم بشود؛ محيط شيرينىِ علم در كامها و در چشمها شود؟(1)

سياست بازى در دانشگاه؛ مانع حركت علمى

شما بدانيد خيلى از كارهايى كه الان با نام سياست، با نام تحزّب و امثال اين چيزها در دانشگاههاى سراسر كشور انجام ميگيرد، براى اين است كه جلوى اين ارزش گذارى و تأثير را بگيرند. چند سالى است كه دانشگاههاى ما يك ذره حركت علمى را شروع كرده اند و دانشگاههاى صنعتى - مثل دانشگاه شما و دانشگاه شريف و بعضى دانشگاههاى ديگر - پيشرفتها و نمودهايى از علم را نشان داده اند؛ ميخواهند جلوى همين را بگيرند و نگذارند. وقتى دانشجو در فضاى هيجان و «زنده باد، مرده باد» قرار گرفت، ديگر دل و دماغ درس خواندن ندارد؛ دانشجويى هم كه خيلى به درس بچسبد، ديگران او را هو ميكنند؛ خواندن ميشود يك ارزش منفى! شما بايد اين را علاج كنيد؛ اينها مسايل اساسى است. هر وقت در دانشگاهها دانشجو به دلبستگيهاى ديگرى پرداخته، علم در آنجا ضعيف شده است.(2)

بى بند و بارى، باعث ضعف علمى دانشگاه

هر وقت دانشگاهها به طرف بى بندوبارى رفتند - اين نكته ى دوم است - علم در آنجا ضعيف شده؛ برو برگرد ندارد. بايد به اين مسايل توجه كرد؛ اينها بسيار مهم است. اميدواريم خداوند به شماها كه دلسوز و علاقه منديد و آينده ى كشور و علم و دانشجو را دوست ميداريد، توفيق دهد تا بتوانيد كارهاى مهمى انجام دهيد.(3)

ص: 458


1- همان.
2- . همان.
3- . همان.

جريان تقابل با حركت علمى دانشگاهها

حركت علمى در كشور، حركت خوبى است؛ در بقيه ى رشته ها هم تا حدودى همين طور است. سعى بر اين است كه اين حركت متوقف شود؛ من اين را احساس ميكنم. خيلى از مسايل مربوط به دانشگاهها كه ظاهر سياسى دارد، باطنش هم همين است. ظاهر سياسى، براى سرگرم كردن و داغ كردن و فضا را ملتهب نگه داشتن است؛ اما باطن قضيه اين است كه جلوى حركت علمى دانشگاه را بگيرند؛ حركتى كه خيلى در آن عقب هستيم و بايد تلاش مضاعف كنيم. توقع من از آقايان مسؤولان دانشگاهها، از جمله شما آقايان محترم كه اينجا تشريف داريد، اين است كه به هر قيمتى نگذاريد محيط علمى دانشگاه لطمه بخورد. دانشجو و استاد را به اهميت كار علمى و نيز تحقيق - به خصوص كار تحقيق در دانشگاهها - توجه دهيد.(1)

راه درمان فرار مغزها

همان طور كه بعضى از شما آقايان هم اشاره كرديد، درست است؛ بعضى افراد هستند كه دلشان ميخواهد اين كار علمى را دنبال كنند، ولى اينجا نميشود؛ ميروند جايى دنبال ميكنند؛ پنج سال، ده سال هم آنجا هستند؛ بعد برميگردند داخل كشور؛ كما اينكه از اين قبيل زياد هم داشتيم كه شما خوشبختانه خودتان نمونه اش را داريد؛ برميگردند مى آيند اينجا مشغول كارشان ميشوند. چنانكه فرض كنيم انگيزه ى برگشتن نيست، ما به جاى اينكه بنشينيم اينجا غصّه بخوريم و طرّاحى كنيم كه چه كار كنيم كه اين مغز بيرون نرود، طرّاحى كنيم كه اين مغز را بعد از آنكه آنجا رفت و آمادگيهاى لازم را پيدا كرد، به داخل برگردانيم؛ يعنى اين را شما فكر كنيد. اگر شما ميدان علم را در اينجا باز كنيد و كار تحقيق را به طور جدى دنبال نماييد، اين كسى كه به آنجا رفته، مى آيد. اگر سطح علم بالا برود، آن كسانى كه شوقِ رفتن دارند، بسيارى شان نخواهند رفت؛ چون ميبينند همين جا ميتوانند علم را دنبال كنند.(2)

مقابله با فرهنگ پول اندوزى در ازاى علم و تحقيق

الان خيليها در دنيا هستند كه اين طور زندگى ميكنند. هميشه - لااقل در اين دوره هاى اخير، در اين تاريخ اخير ما و همچنين بقيه ى جاهاى دنيا - اين طور بوده كه افرادِ اهل علم و ادب و تحقيق، برخوردارترين مردم جامعه نبودند؛ بلكه برخوردارترين مردم

ص: 459


1- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه علوم پزشكى گيلان، 1379/7/25.
2- . در ديدار مسؤولان و اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1379/7/26.

جامعه از لحاظ مادّى كسانى بودند كه يا قالتاق تر بودند، يا بى دين تر بودند، يا به ارزشهاى اخلاقى كمتر اهميت ميدادند و يا لااقل دست و پا و زرنگى داشتند. كجاى دنيا عالمترينها، برخوردار ترينهايند؟ اين طور چيزى نيست. بله، البته بايستى حدّ معقول و معتدلى را براى عالم فراهم كرد؛ اما در عالم نبايد شوق پول درآوردن و مال اندوزى را مثل شغلى كه در آن بساز و بفروش هست، در آن آدم دلال صفت هست، به وجود آورد؛ بايد مانع شد. اين كارى است كه به نظر من شما آقايان بايد بكنيد. حالا اگر امروز هم نكنيد، مجبوريد يك روزى بكنيد.(1)

سياست بازى، باعث تعطيلى حركت علمى دانشگاهها

يكى از چيزهايى كه بنده با چشم سوء ظن به آن نگاه ميكنم، همين حالت دانشگاههاست. يعنى من در وراى اين شعارهاى سياسى و انگيزه هاى به ظاهر سياسى در دانشگاهها، يك حقيقت بسيار خطرناك ديگرى را ميبينم و آن تعطيل كردن علم در دانشگاه است! دانشگاهى كه در آن جنجال و شعار و هياهو باشد، ديگر چندان به علم نخواهد پرداخت. فهم سياسى در دانشگاه، كه هم براى استاد، هم براى دانشجو يقيناً جزو ضروريّات است، با سياست بازى، آن هم از نوع بدش - كه متأسّفانه در بعضى از محيطهاى دانشگاهى اين كار معمول است - نبايد اشتباه شود.

شماها - آقايانى كه در دانشگاه هستيد - اين را تأمين كنيد. بالأخره استاديد، رييسيد، در بخشهاى مختلف مسؤوليد؛ مانع بشويد از اينكه دستهايى، كسانى، انگيزه هايى، جهالتهايى - نميگوييم همه اش از بيرون دانشگاه است؛ البته اگر از بيرون دانشگاه نباشد، دانشگاه آرام تر حركت خواهد كرد - از خود دانشگاه، از بيرون دانشگاه بيايند و براى خاطر هدفهاى بسيار كوچك و كم اهميت، براى خاطر فلان انتخابات، براى خاطر فلان موضع گيرى، براى خاطر فلان لايحه، براى خاطر فلان آدم، كارى كنند كه اساس متينى - كه همان اساس علم در محيط دانشگاه است - خداى نكرده مخدوش شود. شماها روى اين فكر كنيد، برنامه ريزى كنيد؛ براى كلّ كشور هم كسانى كه مسؤولند، ان شاءالله كارهايى را بكنند.(2)

ص: 460


1- . همان.
2- . همان.

دو ناحيه ى ضربه پذير از دشمن

من به مسؤولان تراز اوّلِ كشور هم اين مطلب را در ميان گذاشته ام و اعتقادم اين است كه ما از دو ناحيه امكان ضربه خوردن از دشمن را داريم: يكى از ناحيه ى مسايل اقتصادى و يكى هم از ناحيه ى مسأله ى پيشرفت علم در كشور.

البته پيشرفت علم مسأله اى است كه با مقياسهاى كمّى نميشود آن را اندازه گيرى كرد. ما امروز دانشجو زياد داريم، دانشگاه زياد داريم، استاد زياد داريم، رشته هاى علمى و تحصيلى زياد داريم؛ اما معلوم نيست كه با اين وسايل بتوان مقياس صحيح را به دست آورد.(1)

ضرورت امكانات نخبگان و ميانبرهاى علمى

اگر نسل شما نتواند كشور را از لحاظ علمى خودكفا كند - يعنى ما باز هم به ديگران التماس كنيم و بنشينيم تا آنها ابتكار كنند و هيچ راه ميانبرى پيدا نكنيم - مطمئناً سرنوشت كشور، سرنوشت خوبى نخواهد بود. بنده به شدّت از اين معنا نگرانم. ميگويند نخبگان درحالِ رفتنند؛ مرتّب هم توجيه ميكنند. بنده با اساتيد و رؤساى دانشگاهها جلسات مكرّر داشته ام؛ با هم نشسته ايم و بحث كرده ايم. اين حرفهايى كه ميزنند - مثلاً چون امنيت نيست، نخبه ها فرار ميكنند - هيچ كدام درست نيست. همين دانشگاههاى خودمان اگر آزمايشگاه و مراكز تحقيقاتى و امكانات تحقيقاتى و امثال اينها داشته باشند و بتوانند دست اين نخبه كار بدهند، يقيناً اين مسايل پيش نخواهد آمد. به نظر من، مشكلات از اين ناحيه است.(2)

اهتمام به ارتباط علم و صنعت

در ارتباط علم و صنعت، مطالبى در اينجا گفته شد؛ اين هم يكى از آن مسايل اساسى مورد نظر بنده است. من، هم در دوره ى دولت قبل به رييس جمهور محترم قبلى، هم در اين دولت به رييس جمهور محترم فعلى تأكيد كرده ام كه مسأله ى ارتباط تحقيقات و فراورده هاى دانشگاهى را با واقعيّت صنعت و كشاورزى در كشور، خودشان عهده دار شوند. من گفتم اين كار فراتر از پيچ و خمهاى ادارى است كه احياناً ممكن است در يك وزارتخانه - با همه ى تلاشى كه ميكنند - پيش آيد. بايد در نهاد رياست جمهورى، دفتر

ص: 461


1- در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1379/9/20.
2- . در ديدار اعضاى دفتر تحكيم وحدت، 1379/10/13.

ارتباط دانشگاه و صنعت ايجاد شود. رؤساى محترم جمهور تلاش كرده اند و هر دو اين را خواسته اند.(1)

بودجه ى بيشتر براى پژوهش

من اگر ميخواستم بودجه را تنظيم كنم، بلاشك بسيارى از اين بودجه هايى را كه الان در مجلس تصويب ميشود، خط ميزدم و مبلغ آن را براى كار پژوهش تخصيص ميدادم. به نظر من بسيارى از اين بودجه ها براى ما نه فايده ى دنيا دارد، نه فايده ى آخرت، نه ما را پيش كسى خوشنام ميكند.(2)

آرزوى توسعه ى علمى بيشتر

همه ى دانشگاههاى كشور را برخوردار از توسعه ى بيشتر علمى و عملى و تحقيقى آرزو ميكنم و اميدوارم كه به اين آرزو هم برسيم.(3)

اكتفا به داشته هاى علمى و فكرى؛ قتلگاه انقلاب

البته دانشگاه در اين زمينه ميتواند نقش مهمى داشته باشد. بنده طرفدار دانشگاهى هستم كه اصولى، اعتلاطلب، روبه مردم، فعّال و از لحاظ علمى و فكرى پُرنشاط باشد. هرگز من دانشگاه و دانشگاهى را به محافظه كارى و اكتفا به آنچه كه امروز از فكر و فرهنگ و معرفت در دست دارند، توصيه نميكنم؛ نه، دانشگاه بايد دايم نردبان تعالى را طى كند و پيش برود. من معتقدم محافظه كارى و اكتفاى به آنچه كه داريم و نداشتن همت و بلندپروازى در همه ى زمينه هاى فكر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است. انقلاب اساساً يعنى گام بلند، كه پشت سرش بايد گامهاى بلند ديگرى برداشته شود. بايد مفاهيم را درست فهميد و دانست و با حيطه بندى درست مفاهيم بايد حركت كرد.(4)

وظيفه ى دولت درباره ى نخبگان علمى

نكته ى آخر مربوط به دانشجويان المپيادى و دانشجويان برجسته ى علمى است كه در اين دانشگاه و بعضى دانشگاههاى ديگر هستند. من دو نكته را راجع به اينها بگويم:

ص: 462


1- . در جمع اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
2- . همان.
3- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
4- . همان.

نكته ى اوّل اين است كه دولت و مسؤولان بايد قدر اينها را بدانند و برايشان امكانات فراهم كنند. برجسته هاى ذهنى و فكرى، فقط هم آنها نيستند؛ در ميان دانشجويان و اساتيد جوان و غيرجوان، افراد زيادى داريم كه اين گونه اند - كه در امتحانها و تجربه ها و مسابقه هاى گوناگون، اين برجستگى كاملاً آشكار شده است - دولت بايد قدر اينها را بداند و وسايل را براى پيشرفت علمى شان فراهم كند، تا نيازى احساس نكنند كه از محيط خودشان دور شوند.(1)

قانونى كردن بودجه و امكانات بيشتر براى تحقيقات

درباره ى تحقيقات مگر در اين چند سال كم حرف زده اند؟ مگر كم سفارش شده است؟ آقاى دكتر معين در سخنرانى اعلام ميكند ما مشكل تحقيقات داريم و تحقيقاتمان بودجه ندارد! چرا ندارد؟ دولت با بودجه يى مشخص و درصدى معين لايحه يى تهيه كند - همان قدر كه فكر ميكند شأن تحقيقات است - و به مجلس بياورد؛ مجلس هم آن را تصويب كند؛ آن وقت همه مجبور ميشوند آن را اجرا كنند؛ چرا نميكنند؟ من ميخواهم به شما آقايان نمايندگان و نيز به مسؤولان عرض كنم كه حالا وقت ايده پراكنى نيست؛ وقت عملياتى كردن و اجرايى كردن است؛ كمبود ما در واقع همين است. البته يك وقت ممكن است سطح عمومى مسؤولان مملكت چنان نباشد كه بفهمند كشور به علم و تحقيقات احتياج دارد؛ در آن صورت بايد اين قدر گفت تا همه بفهمند؛ اما وقتى ميبينيد چنين نيست و مسؤولان مدام به افرادى كه مباشر و دست اندركارند، سفارش ميكنند، بايد ديد گير كار كجاست. گير كار همين است كه اينها عملياتى نيست. اين ايده ها و اين تفكراتِ خوب در زمينه هاى كلى را عملياتى كنيد.(2)

لزوم ارتباط مجموعه هاى علمى و دانشگاهى با صنعت

بنابراين، تلاش «علمى» و «صنعتى» هر دو لازم است. از اين رو من نميخواهم منحصر كنم به كار صنعتى يا به كار علمى. به راستى هر دو لازم است. بخشى از آن را شما انجام ميدهيد، بخشى را هم جاهاى ديگر، از جمله دانشگاهها بايد انجام دهند. البته ارتباط بين شما و دستگاههاى علمى دانشگاهها نيز بايد روزبه روز مستحكمتر شود. در هر قسمت كه هستيد - چه در وزارت دفاع، چه در سپاه و چه در ارتش - بايد آن مغزهاى علمى را

ص: 463


1- . همان.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، 1380/2/31.

كه الان ما داريم و جوانان خوبى را كه در دانشگاهها از لحاظ علمى كارهايى كرده اند و پيشرفتهايى داشته اند، به خود وصل كنيد. در اين صورت، هم علم آنها با عمل و تجربه همراه ميشود و يك قدم جلو ميروند و هم كار شما با پيشرفتهاى علمى آنها همراه ميگردد. البته اغلب شما اهل علم هستيد؛ زيرا اگر علم نباشد، اين كارهايى كه شما ميكنيد، يقيناً صورت نميگيرد. كارِ صنعتىِ پيچيده ى شما، متّكى به علم است و خيلى هم باارزش است، منتها آن را توسعه دهيد، و از همه ى نيروهاى علمى كه ميتوان از آنها استفاده كرد، استفاده كنيد. البته اين كار را در شكل كلان، دولت بايد بكند. من نيز مكرّر، هم به آقاى رييس جمهور و هم به مسؤولان دولتى و دانشگاهى سفارش كرده ام؛ بايد تلاش كنند كه صنعت كشور را در همه ى بخشهايش به مجموعه ى علمى كشور متّصل كنند.(1)

كمبود بودجه و امكانات پژوهشى

ما در اين زمينه امكاناتى داريم - همان طور كه در بيانات شما بود و من هم از آنها بى اطّلاع نيستم - همچنان كه آمارهايى نيز وجود دارد كه نشان دهنده ى كمبودهاى فعلى كشور ماست: سهم بسيار ناچيز پژوهش در بودجه ى عمومى كشور، مشكل كارگاهها و آزمايشگاههايى كه دانشگاهها و دانشجوها و مدارس به آنها احتياج دارند، مشكلِ نبود مجلاّت علمى كه به آن اشاره كردند و جزو مسايل بسيار دردناك است. اين چيزِ كم هزينه اى است كه ما در خصوص آن اين همه دچار چالش هستيم.(2)

تقدم علم و پژوهش در تخصيص بودجه

فرض كنيم بر سر يك مبلغ معيّن بودجه، بين وزارت علوم و وزارت صنايع و معادن يا مثلاً وزارت كشاورزى اختلافى به وجود آيد و واقعاً امر داير باشد بين اينكه ما بودجه را به اين وزارتخانه بدهيم يا به آن تشكيلات ديگر. به نظر شما كدام مقدّم است؟

اعتقاد من اين است كه وزير صنايع و معادن و يا وزير جهاد كشاورزى بايد بدانند كه اگر بخش آنها بخواهد پيش برود، بايد علم و پژوهش پيش برود. امروز شما ببينيد مهندسى ژنتيك در دنيا چه غوغا و پيشرفتى ميكند. ما امروز براى تبديل برنج كم بازده خودمان - كه نوعِ عالى برنج است - به يك نوعِ پُربازده دچار مشكليم. چرا وارد اين رشته ى كارى و علمى نميشويم تا به عنوان مثال برنج صدرى را كه به حسب شاخصهاى

ص: 464


1- . در ديدار مسؤولان پروژه ى نيروى هوايى سپاه، 1380/4/18.
2- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.

موجود كشور، توليد آن صرف ندارد، پُربازده كنيم؟ چرا بايد سراغ برنج آمل دو و آمل سه - يعنى پست ترين نوع برنج ايران - برويم؟ من در سفر اخير به گيلان، گفتم شايد ما بتوانيم با يك فعّاليت تحقيقاتى، همين برنج خوب و مرغوب را، به يك برنج پُربازده تبديل كنيم. آيا اين كار محال است؟ آيا امروز جايز است كه در خصوص راه تحقيقات علمى يى كه در دنيا باز شده و سالهاست كه در اين راه ميروند، ما الان در اينجا بگوييم نه، چنين چيزى ممكن نيست؟! آيا ميشود اين را قبول كرد؟(1)

تحقيقات؛ مقدمه ى توسعه ى ساير بخشها

علم و پژوهش، براى كشاورزى و صنعت و معدن و بسيارى از بخشهاى ديگرِ كشور، مقدّمه است و بايد در بودجه رعايت شود. آيا اين را فقط دولت بايد رعايت كند؟ نه، مجلس هم بايد رعايت كند. ما بايد براى اين كار، اراده ى ملى داشته باشيم. كميسيون شما بايد بتواند از جايگاه علم و موقعيّت آن، در مجلس آنچنان دفاع كند - دفاع بحقّى هم هست - كه كميسيون صنايع يا كميسيون كشاورزى يا كميسيون بازرگانى احساس نكنند كه كار اين كميسيون در رقابت با آنهاست و ميخواهد سهم آنها را بگيرد؛ بلكه احساس كنند كه اين كار، كمك به آنها و مقدّمه ى كار آنهاست و ميتواند فعّاليت آنها را توسعه دهد.(2)

رفع موانع از جريان علمى و پژوهشى كشور

نكته ى ديگر اين است كه ما بايد ببينيم الان كجاى كار گير است. فرض كنيد جريانى وجود داشته كه الان راكد مشاهده ميشود و ما ميدانيم كه در اواسط اين كانال، مشكلى وجود دارد. اين را بگرديم پيدا كنيم؛ اين بسيار مهمّ است. برخى از اقدامات، آسان و كارگشايى آنها زياد است؛ اما بعضى از اقدامات دشوار است، ولى باز كارگشايى آنها زياد است. بايد اينها را پيدا كرد و كارى كرد كه اين جريان عمومىِ استعداد علمى و پژوهشى در كشور حقيقتاً در مجراى صحيح خودش قرار گيرد. به نظر من اگر از ابتدا شروع كنيم، بايد سراغ آموزش و پرورش برويم.(3)

ص: 465


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

كاستيهاى ارتباط صنعت با مراكز پژوهشى دانشگاهها

يكى ديگر از نقاط اساسى، نقطه ى اتّصال علم و صنعت است كه من اين را با مسؤولان دانشگاهها و با دولتها هم مطرح كرده ام؛ هم در زمان دولت قبلى به آقاى هاشمى گفتم، هم در زمان دولت فعلى به آقاى خاتمى گفتم. اين كارِ هيچ وزارتخانه اى نيست؛ اين فقط كار رييس جمهور است. اين هم كه به شما عرض ميكنم، براى اين است كه به طور جدّى برويد اين را دنبال كنيد و بخواهيد كه صورت گيرد.

اعتقاد من اين است كه امروز بين صنعت كشور - همين چيزى كه الان وجود دارد - با دستگاه علمى كشور، ارتباط كارى و طرفينى و تعاونِ لازم وجود ندارد. دليلش هم اين است كه بنده وقتى وارد مجموعه هاى تحقيقاتى ميشوم - مثل دانشگاه صنعتى اميركبير و دانشگاه صنعتى شريف و بعضى از

مراكز آموزشى و پژوهشى ديگر - ميبينم پژوهشگرانِ آنجا پيش من شكوه ميكنند كه چرا دستگاههاى صنعتى كشور از ما كمك نميخواهند؟ بعد به عنوان شاهد، از كارهايى كه به اينها مراجعه شده و اينها با موفقيتِ كامل آنها را انجام داده اند، فهرستى را ذكر ميكنند و من ميبينم كه راست ميگويند. بعضى از آن كارها در مورد مسايل دفاعى بوده و من از نزديك در جريانم كه اينها - چه در طول جنگ و چه بعد از آن - چه كارهاى مهمّى انجام داده اند و ميگويند ما ميتوانيم.

ماه رمضان اخير در اينجا من با هفتصد، هشتصد نفر از اساتيد دانشگاهها جلسه ى مفصّلى داشتم. عدّه ى زيادى صحبت كردند و گله ى بسيارى از آنها همين بود كه ميگفتند در صنعت كشور از علم ما استفاده نميشود. اين از يك طرف؛ از طرف ديگر، صنعت ما در انحصار چند نفر مهندسِ استخدام شده ى همان كارخانه مانده است؛ در حالى كه اگر فكر و ايده و پژوهش نو وارد اين صنعت شود، به چرخ و پَر صنعت شتاب ديگرى خواهد داد و احياناً تحوّلى ايجاد خواهد كرد.(1)

ارتباط وثيق علم و صنعت در كشورهاى غربى

در يكى از ملاقاتهايى كه با بعضى از دوستان اهل علم كه از خارج آمده بودند، داشتم، شنيدم كه در فلان كشور فرنگى، روزى كه بنا بوده دانشجوها بروند تزهاى پايان تحصيلى خود را ارايه دهند، در رديف تماشاچيها تعدادى از صاحبان صنايع عمده ى آن كشور نشسته بودند. گفتند ما اطّلاع پيدا كرديم كه اينها آمده اند تا برخى از اين

ص: 466


1- . همان.

دانشجويان را از حالا تقويم كنند و ببينند چه زمانى ارزش اين را دارند كه با آنها قرارداد ببندند! گفتند در همان جلسه، مدير صنعت يا معاون علمى صنعت - كه جوهر آدمها را ميشناسد - با بعضى از دانشجوها قرار گذاشت تا بعد از پايان تحصيل، در حالى كه تز ارايه ميدهند و شايد هم هنوز تحصيلات تكميلى دارند، از همانجا آنها را روانه ى كارخانه و صنعت كند. من به آن برادرها گفتم كه بين آن وضعيت و اين وضعيتى كه ما داريم، چقدر فاصله است. اينها بايد به هم وصل شوند؛ راه وصلش هم اين است كه مركزى كه هم بر صنعت و هم بر دستگاه علمى و دانشگاهى كشور حالت برترى داشته باشد، متصدّى اين كار شود. من، هم به رييس جمهور محترم قبلى، هم به رييس جمهور محترم فعلى گفتم كه در دفتر رياست جمهورى بايد مركز ارتباط صنعت و دانشگاه به وجود آيد.(1)

دولت و مجلس؛ مسؤول علاج وضعيت علمى و صنعتى

همه ى ما واقعيتهاى علمى و صنعتى كشور را ميدانيم. من مكرّر آمارها را ديده ام و واقعيّتها را ميدانم و از اين وضعيت رنج ميبرم؛ ولى علاجش را در دست شما ميدانم. من معتقدم اين عزم ملى كه مرتّب گفته ميشود، يعنى عزم مجلس و عزم دولت، به ويژه عزم وزرا؛ بنده هم در خدمت شما هستم. در اين زمينه، يك وقت اگر لازم باشد، من اعلام موضعى بكنم كه بتواند در كشور جريان و حركتى ايجاد كند، حرفى ندارم؛ چون به اين معنا اعتقاد دارم. منتها كار عملى را شما ميكنيد؛ بايد اين قضيه را دنبال كنيد.(2)

سودمندى علم در گرو ترويج تديّن در دانشگاه

حقيقتاً اگر بخواهيد عناصرى كه شما آنها را تعليم ميدهيد، به درد مردم و كشور بخورند، بايد آنها را متدين كنيد. وقتى متدين شدند، واقعاً علمشان به درد مردم خواهد خورد. البته اين كار فقط به عهده ى دفتر نمايندگى نيست؛ به عهده ى مسؤولان دانشگاه و اساتيد و كتابهاى درسى هم هست؛ همه مجموعاً بايد در اين راه حركت كنند. اين هيچ منافاتى با كار علمى ندارد، آن را هم با قوّت دنبال كنيد. اين دو، مثل روح و جسم، هميشه با هم اند. اين دو جريان بايد در هم آميخته شوند.(3)

ص: 467


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار عمومى دوشنبه ها، 1380/7/2.

توجه محافل علمى غرب به فلسفه ى اسلامى

فلسفه ى اسلامى در مسايل مهمِّ عالم هستى و مسايل مهم فلسفه، حرفهاى بسيار مهم دارد. امروز در بسيارى از محافل مهم عقلى دنيا، فلسفه ى اسلامى به صورت يك پديده ى بسيار قابل احترام و قابل اهتمام مطرح است. يكى از اساتيد معروف دانشگاه - كه اگر اسم بياورم، همه ى شما او را ميشناسيد. خدا رحمتش كند، از اساتيد برجسته ى دانشگاه بود؛ هم در علوم اسلامى دست داشت و فلسفه ى اسلامى را خوانده بود و هم در فنون غربى و فلسفه ى غرب و ادبيات و تاريخ دست داشت و به زبانهاى خارجى هم مسلّط بود - چند سال قبل از فوتش، در سفرى فرصت مطالعاتى داشته و ظاهراً مدتى در اروپا بوده است. وقتى ايشان به ايران برگشته بود، به دوستان ما گفته بود و آنها هم براى من نقل كردند كه: امروز محافل برجسته ى علمى و دانشگاهى مربوط به علوم انسانى و فلسفه، دنبال چهره هايى مثل شيخ انصارى و ملاّصدرا هستند.

شيخ انصارى مظهر حقوق اسلامى است؛ ملاصدرا مظهر فلسفه ى اسلامى. البته اينها در آنجا خيلى شناخته شده نيستند - نه شيخ انصارى و نه ملاّصدرا - در حالى كه هر دو جزو نوابغ قطعى دنياى اسلامند؛ اما تا هر جايى كه آشنايى و معرفت آنها رفته و نفوذ كرده است، بالاخره كسانى كه آشنا ميشوند، در مقابلشان احساس احترام و تكريم و خضوع ميكنند. ما بايد قدر اين بزرگان را بدانيم. فلسفه ى اسلامى، فلسفه ى ملاّصدرا و تحقيقات مرحوم علاّمه طباطبايى و كسانى كه در اين زمينه ها كار كرده اند، مقوله هايى است كه بايد در برنامه ريزيهاى دانشگاه به آن توجّه شود.(1)

اهتمام در ايجاد شهركهاى تحقيقاتى

مسأله ى ديگرى كه براى ما مطرح شد، شهركهاى تحقيقاتى است. بعضى از دوستانى كه در زمينه ى اين شهركها فعّاليت كرده بودند، دو، سه سال قبل از اصفهان به اينجا آمده بودند و درباره ى اين شهركها مفصّل شرح دادند. بنده هم در اين خصوص مطالبى گفتم و گمان ميكنم دفتر ما همان وقت آن را دنبال كرده باشد؛ ليكن آن طور كه از گزارش تحليلى و بررسى جامعى كه براى ما فرستادند، برمى آيد، بايد به اين مسأله، بسيار اهتمام ورزيد. براى هرچه بهتر و كامل تر شدن شهرك تحقيقاتى و علمى اصفهان، تا آنجايى كه ظرفيت دارد و اقتضا ميكند و نيز ايجاد شهركهاى مشابه، بايد كمك و پشتيبانى كرد. اين از جمله كارهاى مهم است. البته آنچه از اين گزارشها به نظر مهم مى آيد، اين است كه

ص: 468


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1380/9/19.

اين شهركها بايد درست مديريّت شود؛ يعنى جهت گيرى و هدايت درست علمى داشته باشد؛ افرادِ وارد، برنامه ريزى كنند و بفهمند چه كار ميخواهند بكنند؛ هدفهايشان را مشخّص كنند تا بودجه اى هم كه صرف اين كارها ميشود، حقيقتاً در جاى خود مصرف گردد.(1)

اقدام عملى مسؤولان براى جبران كمبودهاى پژوهش

در زمينه ى تحقيقات، بسيار حرف زده شده است و دوستان متعدّدى، چه در ملاقات با ما - كه با اساتيد دانشگاه و مسؤولان فرهنگى، از دولت و مجلس و غيره ملاقاتهايى بوده - چه در اظهاراتى كه در سطح عموم ميشود و به گوش ما ميرسد، خوشبختانه روى اهميت تحقيقات تأكيد ميكنند.

اوّلاً، توقّع ما اين است كه اينها در حدِّ حرف باقى نماند؛ چون چند سال است كه راجع به تحقيقات، همين تأكيدها ميشود؛ ليكن مسؤولان - چه خود مسؤولان و چه دست اندركاران مسايل علمى در دانشگاهها و غيره - هر كدام كه دستشان به ما ميرسد و ميتوانند به ما چيزى بگويند، ميبينيم باز همان گله هاى گذشته را دارند و ميگويند كارِ درستى نشده است و اين قدر كمبود وجود دارد!

به نظر من جاى اين بحث، باز در همين شوراست. البته قاعدتاً درخواست كننده، وزارت علوم، تحقيقات و فناورى و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى است. اينها بيش از همه دنبال اين مسأله هستند. مجلس بايد قانون آن را بگذارد و كمكهاى بودجه اى را هم سازمان مديريّت و برنامه ريزى بكند؛ ليكن همه ى اينها يك پيگيرى لازم دارد كه به اعتقاد من اين شورا ميتواند آن پيگيرى را كند؛ هم مخاطبه كند با كسانى كه موظّف به پشتيبانى اند، هم مخاطبه كند با كسانى كه موظّف به مطالبه هستند؛ يعنى از دولت و مجلس و غيره بخواهد كه به اين كار بپردازند و واقعاً به تحقيقات بها داده شود.(2)

جدّيت در علاج فقر نرم افزارى

امروز پرداختن به مقوله ى علم و تحقيق و صنعت، يكى از واجب ترين و فورى ترين مهامِّ نظام جمهورى اسلامى است. ما امروز از اين مقوله ها عقبيم و ابعاد اين عقب ماندگى را هم بنده مكرّر در صحبتهاى دانشگاهى عرض كرده ام و نميخواهم در اين باره حرف

ص: 469


1- . همان.
2- . همان.

جديدى عرضه كنم. در چند ماه قبل از اين در دانشگاه اميركبير، قبل از آن هم در بعضى از مجامع ديگر دانشگاهى، بنده به تفصيل راجع به فقر نرم افزارى در زمينه ى علم و تحقيق و همچنين درباره ى اتّصال علم و صنعت، نظرات خود را عرض كردم و در واقع بايد گفت براى اين كار، من از شما مدد طلبيدم؛ يعنى كسى كه بايد اين كارها را بكند، من نيستم؛ شماييد. ما در اين زمينه، اهتمام نظام و دستگاه را منعكس ميكنيم. البته به اين هم اكتفا نميكنيم كه به شما بگوييم يا به آقاى دكتر معين؛ من به مجلس و آقاى رييس جمهور و مسؤولان دولتى هم هركدام به هر مناسبتى بيايند، همين را تأكيد ميكنم. منتها اين طور كارها يك كمربسته لازم دارد. در اين زمينه، كمربسته كيست؟ وزارت علوم و شما آقايانى كه مسؤوليت اداره ى دانشگاهها را بر عهده داريد. اين مسأله را بايد جدّى گرفت و دنبال كرد. اين قضيه از آن قضايايى نيست كه با تكرار و حرف حل شود.(1)

ارتباط واقعى بين محيطهاى علمى و تصميم گيرى كشور

بنده از زمان رياست جمهورىِ خودم تا به حال، به وزراى مختلف و مسؤولان گوناگون كه اهل دانشگاه بودند، هميشه توصيه كرده ام كه در كنار كار اجرايى، حتماً در دانشگاه كار علمى خود را دنبال كنند؛ يعنى اصرار داشتم كه اين ارتباط و اتّصالِ واقعى و عملى، بين محيط تصميم گير و محيط علمى كشور باقى بماند. من حتّى به نخست وزير خودمان در آن زمان، آقاى مهندس موسوى - البته ايشان آن موقع وقت نكرد - و به ديگر وزرا تأكيد ميكردم كه به دانشگاه بروند و درس بگيرند و يكى دو ساعت در هفته در محيط علمى حضور داشته باشند. بنابراين، دانشگاه مهم است. نتيجه اين ميشود كه اداره ى دانشگاه در جهت هدفهاى اين نظام، يك مسأله ى اساسى است.(2)

اولويت علم و پژوهش در تخصيص بودجه

در اظهاراتى كه دوستان در زمينه ى اعتبارات رو به كاهشِ تحقيقات و پژوهش يا بعضى از مطالب ديگر كردند، از بنده خواستند كه در اين زمينه كمك كنم. مطمئنّاً اگر تقسيم بودجه ى كشور يا اولويّتهاى آن در اختيار رهبرى بود، بدون شك بنده جزو اولين اولويّتها، اولويّت تحقيق و علم را معيّن ميكردم. همين حالا هم بنده به دوستان در مركز سياست گذارى (مجمع تشخيص) - به خود وزير محترمى كه تشريف دارند و رييس

ص: 470


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1380/10/8.
2- . همان.

جمهور - در زمينه ى اعلام سه يا چهار اولويّت درجه ى يك كشور، مسأله ى علم را اعلام كردم.(1)

تنها راه حل بلند مدت براى مشكلات كشور

اعتقاد راسخ بنده اين است كه مشكلات كشور ما از اين راه براى بلند مدّت قابل حلّ است ولاغير؛ يعنى ما بايستى در زمينه ى علم و تحقيق پيش برويم. براى روييدن علم و ارتقاى علمى هم حتماً تحقيق لازم است؛ بدون تحقيق امكان ندارد. بنابراين، كمكى كه بنده ميتوانم در اين زمينه بكنم، تأكيدى است كه به مسؤولان دولتى بايد بكنم و حتماً خواهم كرد و ان شاءالله، هم وزارت علوم، هم سازمان مديريّت و برنامه ريزى و هم بخشهاى مربوط ديگر - بخشهايى از رياست جمهورى - حتماً بايستى نسبت به اين مسأله به طور جدّى تصميم گيرى كنند؛ مجلس شوراى اسلامى هم بر اساس اين نياز بايد اداى تكليف كند.(2)

حذف بودجه هاى بى ثمر به نفع پژوهش

خيلى از بودجه هايى كه در كشور هست، بودجه هاى اولويّت دار نيست. بسيارى از اين سمينارها، گردهماييها و اجتماعها، بى فايده ى محض است. بنده به نظرم سال گذشته يا دو سال پيش بود كه در همين جا گفتم اين جلسه، سمينار واقعى است؛ هيچ خرجى هم ندارد. عدّه اى از دانشمندان و علما، دور هم جمع شده ايد و لُبّ مطلب را در زمينه ى مسأله ى مهمّى از مسايل كشور - كه مسأله ى آموزش عالى است - بيان ميكنيد. اگر آن مقدارى كه براى سمينارها - چه از لحاظ پول و چه از لحاظ وقت - هزينه ميشود، فايده نداشته باشد - كه خيلى از اوقات هم ندارد - بايد كنار گذاشته شوند. خيلى از اين مراكزى كه بودجه هاى نسبتاً قابل توجّهى هم ميگيرند، هيچ اولويّتى ندارند. همان بودجه ها بدون شك بايد به بخشهاى تحقيقات، انستيتو پاستور و بعضى جاهاى ديگر سرازير شود. اين موضوع را دستگاههاى دولتى بايد دنبال كنند؛ بنده هم تأكيد ميكنم و ان شاءالله آن را مكتوب خواهم كرد.(3)

ص: 471


1- . در ديدار اساتيد دانشگاههاى سراسر كشور، 1381/8/22.
2- . همان.
3- . همان.

تعامل مسؤولان اجرايى با مراكز علم و تحقيق

يكى از وزراى محترمى كه سروكارشان با مسايل صنعت است، راجع به مسأله اى با بنده صحبت ميكردند كه ميخواهيم فلان كار را بكنيم. من گفتم شما به دانشگاه اميركبير كه به مركز دولت هم خيلى نزديك است، برويد - بنده به اين دانشگاه رفته ام و كارگاه صنعتى و محصولات كارى شان را ديده ام - و ببينيد چقدر ميتوانيد مشكلتان را حل كنيد. اين دوست مسؤول ما كاملاً به دلشان نشست و رفتند اين كار را - به گمان زياد آن طور كه به ذهنم مى آيد - دنبال كردند و به نظرم به نتايجى هم رسيدند، يا در آينده ى نه چندان دور خواهند رسيد. اگر مسؤولان، راهِ دانشگاه را پيدا كنند و با مراكز علم و تحقيق اُنس بگيرند، بدون شك كار اين مراكز روان خواهد شد و كار مراكز علمى و تحقيقى هم پيش خواهد رفت. اميدواريم ان شاءالله هرچه پيش ميرويم، به اين هدفها نزديك شويم.(1)

خوش بينى به محيط علمى و فرهنگى دانشگاه

اين جانب نسبت به محيط دانشگاه و حركت دانشجويى خوش بينم؛ بر خلاف اظهارات بعضى از دانشجويان كه فاقد اين خوش بينى هستند. اين خوش بينى ناشى از خوش خيالى نيست؛ بالاخره ما عمرمان را با همين كارها گذرانده ايم. در اين سنين و با وضعيت بنده، خوش خيالى خيلى محتمل نيست. بنده اطّلاعات مبسوطى را هم - چه علمى، چه فرهنگى و چه اخلاقى و معنوى - از وضع دانشگاهها دريافت ميكنم كه برايند همه ى اين اطّلاعات، همينى است كه گفتم: خوش بينم.(2)

انزواى نخبگان، نتيجه ى فضاى فرهنگى مرده يا متلاطم

اما متأسفانه گروهى به دنبال سياست زدگى و گروهى به دنبال سياست زدايى، دايماً تبديل فضاى فرهنگى كشور را به سكوت مرداب گونه يا تلاطم گرداب وار ميخواهند، تا در اين بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تريبون، بتوانند تأثيرگذار و جريان ساز باشند، و سطح تفكر اجتماعى را پايين آورده و همه ى فرصت ملى را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسايند و درگيريهاى غلط و منحطّ قبيله اى يا فرهنگ فاسد بيگانه را رواج دهند و در نتيجه، صاحبان خرد و احساس، ساكت و مسكوت بمانند و صاحبدلان

ص: 472


1- . همان.
2- . در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 1381/9/7.

و خردمندان، بركنار و در حاشيه مانده و منزوى، خسته و فراموش شوند. در چنين فضايى، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعويها، تكرارى و ثابت و سطحى و نازل ميگردد؛ هيچ فكرى توليد و حرف تازه اى گفته نميشود؛ عده اى مدام خود را تكرار ميكنند و عده اى ديگر تنها غرب را ترجمه ميكنند و جامعه و حكومت نيز كه تابع نخبگان خويش اند، دچار انفعال و عقب گرد ميشوند.(1)

استفاده ى ارگانهاى نظامى از دانشگاهها

كار علمى و تحقيقى تان را جدّى بگيريد؛ بسيار كار خوبى است. نكته ى ديگرى كه يادداشت كرده بودم تا به شما بگويم، اين است كه حتماً از دانشگاهها استفاده كنيد. البته ديدم از بعضى از اساتيد خبره و ماهر دانشگاه استفاده كرده ايد. اين كار را ادامه دهيد. بسيارى از نيازهاى شما دانشش در دانشگاهها هست. آنها ميدانى براى آزمون پيدا نميكنند و شما به آن دانش احتياج داريد. بنابراين، ارتباط خودتان را با دانش موجود كشور كه عمدتاً در دانشگاههاست، هرچه مستحكمتر كنيد. ان شاءالله كار تحقيقاتى و علمى را پيش ببريد.(2)

اهتمام جدّى به علم و تحقيق

آنچه به نظر من مهمّ است، نكته اى است كه بعضى از دوستان هم به آن اشاره كردند. آن نكته، نگاه به علم و تحقيق و ساماندهىِ وضع علم و تحقيقات در كشور است. اين، كار كلانى است كه بايد حتماً اهتمام جدّى نسبت به آن ورزيده شود. بنده هم در اين مورد يقيناً مسؤوليت دارم و دنبال خواهم كرد.(3)

پيشبرد علم طبق اهداف مورد نياز

علم باارزش است و از جمله عواملى كه ارزش علم را بيشتر ميكند، اين است كه علم با غايت و هدفهاى مشخّصى كه طبق نيازها تنظيم شده است، به طرف پيشرفت و توسعه سير كند. دستگاه فكرى ميتواند مجموعه هاى مولّد علم، استفاده ى بهينه از شخص عالم، كلاس عالم ساز و مركزى را كه عالم در آنجا ميتواند به فعاليت بپردازد، تنظيم كند و از همه ى اينها استفاده ى بهينه نمايد. اينها كارهاى لازمى است و بايد حتماً دنبال شود؛ من

ص: 473


1- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.
2- . در سالن توجيه ندسا، 1381/12/20.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.

هم به فضل الهى كوشش ممكن را در اين زمينه حتماً خواهم كرد.(1)

ميدان دادن به جوانان مستعد براى جبران عقب ماندگيها

من معتقدم از هوش جوان ايرانى، بيشتر از آنچه امروز استفاده ميشود، بايد استفاده شود. جوانان بايد براى به كار گرفتن استعداد خود در جهت پيشبرد كشورشان و براى جبران عقب ماندگى تاريخىِ تحميلى بر اين ملت، ميدان پيدا كنند. اين ملت، هوش برجسته ى خود را امروز پيدا نكرده؛ اين، بومىِ ما و متعلّق به تاريخ ما و ريشه دارِ در ميان ماست. شما ببينيد تاريخ علم چقدر برجستگان ايرانى را در صدر طومارها و جزو برترينهاى خود ثبت كرده است. اينها واقعيت دارد. امروز هم ما همانيم. على رغم اين استعداد تاريخى، قرنهاى متمادى و به خصوص از روزى كه پاى استعمار و سلطه ى خارجى در اين كشور باز شد، استعداد جوشان ايرانى سركوب و مهار زده شد.(2)

انتخاب فناوريهاى مفيد و انسانى

البته كارِ درست اين است كه از همين الآن، مسؤولان، خطوط اصلى را روشن و مشخّص كنند و ببينند ما بايد دنبال چه فناورى يى برويم؛ چون هر فناورى يى مطلوب نيست. فناورى، يك ارزش مطلق نيست؛ وسيله يى است براى استخدام قوا و امكانات موجود در طبيعت. ما بايد ببينيم چه مرجعى و با چه هدفى اين را استخدام ميكند. هدفهاى صحيح و انسانى را كه ملهم از انديشه هاى اسلامى است، در نظر بگيريم و فناورى يى كه حقيقتاً براى اعتلاى سطح زندگى بشرى - در درجه ى اوّل كشور و جامعه ى خودمان و در درجه ى دوم همه ى دنيا - مفيد و مؤثّر است، انتخاب كنيم و آن را پيش ببريم.(3)

استفاده از صاحبان علم و فكر در برنامه ريزيهاى مسؤولان

هم آقاى مهندس «چمران» و هم آقاى «احمدى نژاد» اشاره كردند كه در كارها از شيوه هاى علمى استفاده ميشود. اين بسيار ضرورى و لازم است؛ من هم روى اين موضوع تكيه ميكنم. از علم و فكر و برنامه و اشخاص عالم استفاده كنيد. هرچه ميتوانيد، عقول صاحبان عقل را بر عقل خودتان بيفزاييد و ذخيره ى عقلانى خود را تقويت كنيد،

ص: 474


1- . همان.
2- . در ديدار دانش آموزان استعدادهاى درخشان، 1382/4/25.
3- . در ديدار دانشجويان نخبه، 1382/7/30.

تا بتوانيد كارها را انجام دهيد.(1)

تخصيص امكانات ويژه ى پژوهشى براى جوانان نخبه

ما جوانان بااستعدادى داريم؛ جوانانى كه به طور ويژه بايد به آنها رسيد. انسان حقيقتاً استعدادهاى برجسته يى را مشاهده ميكند كه بعضى از اينها براى برخى مطالعات و تحقيقات به كشورهاى خارجى ميروند و در آنجا از اين جوانان استقبال ميشود؛ در آنجا اين عدّه را تشويق و ترغيب ميكنند؛ امكانات در اختيارشان ميگذارند و همه اش هم مسأله، مسأله ى پول نيست كه بگوييم اين جوان جذب پول آنجا شده است. البته ممكن است مواردى هم اين طورى وجود داشته باشد؛ اما آنچه براى آنها مهمّ است - كه در مواردى به من مراجعه كردند - امكان تحقيق، پيشرفت و نوآورى علمى است. ما نبايد اين جوانان را - كه در رشته هاى مختلف هستند - از دست بدهيم. اينها - كه قرائن، اين مسأله را نشان ميدهد - استعدادهاى بسيار برجسته و گاه كمياب هستند. بايستى دستگاه مخصوصى مسؤوليت سر و سامان دادن به كار اين جوانان را به عهده گيرد كه اگر اين عدّه خواستند از امتيازى برخوردار شوند، پيچ و خم ادارى و مشكلات گوناگون و تحقير و... در مقابلشان نباشد و آن دستگاه واقعاً به طور ويژه دست اين افراد را بگيرد و آن جايى كه بايد اينها را نشاند، بنشاند.

اين مسأله جزو همان بحث فرار مغزهاست كه همه از آن حرف ميزنند. تعجّب اين است كه مسأله ى فرار مغزها را، هم دانشجو ميگويد، هم استاد، هم مديرِ مسؤول و هم مسؤولان كشورى! همه كه نبايد اين مسأله را بگويند، بلكه كسانى هم بايستى خودشان را مخاطب اين حرف بدانند و براى اين كار فكر كنند. البته كارهايى هم شده است.

يك وقت جلسه يى در همين اتاق با يكى از مسؤولان محترم و جمعى از همين جوانان زبده داشتيم. در همان جلسه گزارشى به من داده شد كه اين كارها شده و وقتى چند نفر از جوانان صحبت كردند، گفتند اين كارهايى كه ميگويند، نشده است! من در بخشى از اين گزارش اشكال پيدا كردم. آن مسؤول خلاف نميگفت و قطعاً صادقانه حرف ميزد؛ اما پيدا بود كه در اين مسير اشكالات و موانعى وجود دارد و راه دشوار ادارى و دالان پُرپيچ و خم ديوان سالارى نگذاشته است كه كار درست انجام گيرد. اين مشكلات ايجاب ميكند كه ما دستگاه ويژه اى را براى رسيدگى به همين موارد تعيين كنيم. نبايد جوانان را از اين كار مأيوس كرد؛ ما ميتوانيم اين كار را بكنيم. اين مطلب

ص: 475


1- . در ديدار اعضاى شوراى شهر و شهردار تهران، 1382/9/17.

بايستى به طور جدّى در دستور كار شوراى عالى انقلاب فرهنگى قرار گيرد و آن را دنبال كند.(1)

بودجه ريزى در اتصال دانشگاهها با صنعت

مطلب بعدى كه دوستانِ مربوط به آموزش عالى - چه دانشجويان، چه استادان و چه بعضى از مديران - بارها در ديدارها با بنده گفته اند، اين است كه نگاهِ برنامه ريزى و بودجه بندى به مقوله ى آموزش عالى در دانشگاهها نبايد نگاهِ به دستگاه مصرفى باشد؛ يعنى نبايد تصوّر كنيم كه اينجا مجموعه اى است كه بايد دايم پول بدهيم و مصرف كنيم، بلكه بايد به اين دستگاه به عنوان مجموعه اى كه علم و ثروت و قدرت را توليد ميكند، نگاه كرد؛ سرمايه گذارى در اينجا سرمايه گذارى بسيار سودبخشى است. البته من ميدانم كه بودجه ى تحقيقات رشد زيادى كرده است، ليكن به نظر من هرچه در اين زمينه كار كنيم، زياد نيست.(2)

جدّيت در اتصال دانشگاهها با صنعت

من از مدتها پيش مسأله ى ارتباط دانشگاهها با صنعت را مطرح كردم. در همين زمينه با جناب آقاى خاتمى هم صحبت كردم و قبلاً هم با آقاى هاشمى صحبت كرده بودم. كارهايى در اين زمينه شده؛ منتها به نظر من خيلى جدّى بايد وارد شد. البته بعضى از دانشگاهها مستقيماً با دستگاههاى صنعتى قرارداد ميبندند، ليكن بايد اين كار را به طور جدّى پيش برد و بايد مركزى تشكيل شود تا دانشگاههاى ما كه مركز علم هستند، با مركز كارهاى صنعتى مرتبط شوند.(3)

دخالت ندادن گرايشهاى سياسى در مجامع علمى و تحقيقى

رگه هاى سياسى و سياسى كارى و سياست بازى اصلاً نبايد در اين مجموعه كارها بيايد و من به شما تأكيد ميكنم مراقب باشيد كه در آن منطقه اى كه كار علمى هست، اصلاً رگه ى مسايل سياسى وارد نشود. معناى اين حرف اين نيست كه يك نخبه ى علمى نبايد سياسى باشد؛ چرا، ما معتقديم كه مردان خدا و مردان معنوى هم بايد سياسى باشند و در ميدان سياست فعاليت كنند؛ اما اين بدان معنا نيست كه انسان در آن جمع علمى،

ص: 476


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1382/10/23.
2- . همان.
3- . همان.

پژوهشى، صنعتى و كارى - هر نوع كارى - گرايشها و رغبتها و تمايلات سياسى را تأثيرگذار و تعيين كننده قرار دهد؛ اين قطعاً كار را خراب ميكند.(1)

همكارى در كار علمى به جاى ادغام و حذف

كارهاى داخل را هم بايد با هم هماهنگ كرد. عرض كردم، من با ادغام و حذف مخالفم. من ميگويم اگر كار موازى هم انجام ميگيرد، اشكالى ندارد؛ خلأ ما بيش از اين حرفهاست. ما صد سال، صدوپنجاه سال در اين زمينه ها عقب ماندگى داريم؛ تازه بعد از انقلاب، عده يى به فكر افتاده اند و شجاعت و گستاخىِ ورود در اين ميدانها را پيدا كرده اند. انقلاب به ما اعتماد به نفسى داده تا وارد اين ميدانها شويم. يك مقدار بايد بدويم و خودمان را به جاهايى برسانيم؛ هيچ اشكالى ندارد. البته در اين مسابقه ى علمى و فرهنگى و باارزش، شكى نيست كسانى كه بنيه شان قوى تر و توانايى شان بيشتر است، جلو خواهند افتاد. خيلى خوب، به تدريج مثل همه ى مسابقه ها، كسانى شاخص خواهند شد و بعد همه دنبال آنها راه مى افتند. من طرفدار ادغام و حذف نيستم، ليكن طرفدار همكارى ام. از تجربه هاى يكديگر بايد استفاده كنند. كارهاى خوبى دارد انجام ميگيرد و آدمهاى مجربى هم هستند.

مرحوم آقاى احمد بيرشك دو سه سال قبل از فوتش براى كارى اينجا آمده بود. ايشان دايرة المعارف مفصلى را پايه ريزى كرد و گفت داريم كار ميكنيم. من پرسيدم چقدر پيش رفته ايد. مبالغى جلو رفته بودند. ايشان آدم باتجربه و داراى بنيه ى قوىِ علمى و تحقيقى و به خصوص شوقش به كار، واقعاً استثنايى بود. من نميدانم شماها با اينها ارتباط داريد، تجربيات اينها را ميدانيد و آيا اين تجربيات تبادل ميشود يا خير. يا مثلاً با بنياد دايرة المعارف ارتباط داريد يا خير؛ اينها هم دارند كارهايى ميكنند. تجربيات را منتقل كنيد، به هم كمك كنيد و هرچه ميتوانيد، كارها را كامل تر كنيد؛ از اين هم كه كار در يك مجموعه و دو مجموعه تكرار شود، اصلاً ابايى نداشته باشيد. اين كار از جمله كارهايى است كه موازى كارى - به شرطى كه به پيشرفت كار لطمه نزند - هيچ مانعى ندارد.(2)

ضرورت مديريت سازمان يافته براى علم و تحقيق

انقلاب آمد اين ديوارها و اين مرزها و اين محدوديتها را برداشت و خودآگاهى

ص: 477


1- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.
2- . در ديدار اعضاى شوراى علمى و هيأت امناى بنياد دايرة المعارف بزرگ اسلامى، 1383/3/25.

علمى به وجود آمد؛ اما اين حركت بدون مديريت، بدون حركت و بدون عزم و اراده به جايى نخواهد رسيد. همه ى كارها، از جمله مسأله ى تحقيق و علم، مديريت سازمان يافته لازم دارد؛ لذا بايستى اين كار را پيش بُرد. البته بخشى از اين كار مربوط به مسؤولان دولتى است و بخشى مسؤوليت دانشگاهها و بخش ديگر مربوط به مسؤوليت مراكز علمى است. و شما به عنوان جهاد دانشگاهى جزو بهترين مراكزى هستيد كه ميتوانيد در اين مسأله اهتمام بورزيد و احساس مسؤوليت كنيد؛ كه البته ميكنيد. خوشبختانه من شاهدم و ميبينم كه پيشرفت شما در كار علم خيلى خوب بوده؛ دنبال كنيد.(1)

استفاده از نكات پيشرفته ى آموزشى به جاى تقليد از برنامه ها

در علم آموزى، انسان بايست تحولات جهانى را به طور لحظه يى زير نظر داشته باشد و از آنها براى تكميل و علم آموزى جوانان استفاده كند. من از اينكه ما برنامه هاى اين كشور و آن كشور را بگيريم و تقليد كنيم، اصلاً استقبال نميكنم؛ به شدت هم مخالفم. هرجايى اقتضاى خودش را دارد، به علاوه كه هدف خيلى از اين كشورها - كه برنامه هاى آموزشى دارند - با ما يكى نيست؛ اين را من اصلاً توصيه نميكنم. اما پيشرفتهاى آموزشى و نكته هاى آموزشى را بايد ياد گرفت و در برنامه هاى درسى، در شيوه ى آموزش، در شيوه ى اداره ى كلاس، اعمال كرد.(2)

توجه مسؤولان به استمرار طرحهاى تحقيقاتى

به همين كار تحقيقات، كار توليد علم، ارتباط صنعت و علم و همين پاركها يا مراكز تحقيقاتى كه كارهاى جديد است و نهالهاى تازه سر برآورده، و كارى هم نيست كه تمام شدنى باشد، بايد توجه كنيد كه استمرار پيدا كند، تا اين درخت، تناور شود؛ به اينها هرچه ميتوانيد، برسيد. اين، جزو بهترين چيزهايى است كه از شما باقى خواهد ماند.(3)

شناسايى و پرورش نخبگان، از بركات انقلاب

اين مسايلى كه شما درباره ى نخبگان گفتيد، حرفهايى است كه اعتقاد خود من هم همينهاست: بسترسازى براى پرورش نخبگان، شناسايىِ استعدادهاى نخبه، كمك به آنها

ص: 478


1- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.
2- . در ديدار رؤساى آموزش و پرورش سراسر كشور، 1383/4/29.
3- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت، 1383/6/4.

در رفتن به سمت قله هاى علمى و تحقيقى؛ اينها همه كارهاى بسيار مهمى است كه البته اين كارها در كشور ما شروع شده؛ بعد از آنكه در گذشته - قبل از انقلاب - مطلقاً در اين كشور وجود نداشت و حتى در جهت عكس آن حركت ميشد؛ يعنى در واقع نخبه كُشى بود؛ سعىِ در كشتن روح اميد در جوانها بود؛ سعى در اين بود كه آن كسى مطرح شود كه نسخه ى غربى را به طور كامل و صددرصد ميتواند بخواند و اجرا كند و به آن اعتقاد دارد. از خود جوشيدن، از خود روييدن و باليدن، اصلاً وجود نداشت. اين معنايش اين است كه هميشه كشور و ملت ما زايده يى بر ديگران باشد؛ دنباله روى آنها باشد. پيداست كه چنين كشورى اعتلا پيدا نميكند.

در گذشته وضع ما اين بود؛ اما انقلاب روحيه ها را عوض كرد؛ وضعيت را تغيير داد. الان چند سال است كه بحمدالله توجه به نخبگان در برنامه قرار گرفته؛ لكن آنچه تاكنون شده، كافى نيست. به هر صورت، بسيارى از اين نكاتى كه دوستان الان مطرح كرديد، چيزهايى است كه مورد اهتمام قرار داشته و براى اينها كار شده و تلاشهايى انجام گرفته و پيشرفتهايى هم داشته و ان شاءالله بايستى بيشتر هم پيش برود.(1)

پرورش نخبگان، نيازمند مديريت پخته و كارآمد

ما در زمينه ى تربيت نخبگان - كه يك بخش عمده ى آن در عرصه ى آموزش دانشگاهى است - هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نياز به تمركز بيشترى از سوى مسؤولان داريم. مسؤولان كشور در اين زمينه بايد با يك نگاه واقع بين و با يك محاسبه ى صحيح و - براى كوتاه مدت - غيرمادى به مسأله نگاه كنند. اگرچه در بلندمدت يقيناً ثروت و پيشرفت و رشد مادى كشور هم در گرو همينهاست؛ منتها در مسايل دانشگاه، در كوتاه مدت بايد محاسبات را بر مبناى مسايل مالى و اقتصادى و مادى قرار نداد. نه اينكه الان اين نگاه وجود ندارد؛ من ميبينم هم در سازمان مديريت و برنامه ريزى و هم در مجموعه ى دولت اين نگاه وجود دارد و مسؤولانى كه در رأس اين كارها هستند، خودشان غالباً دانشگاهى و اهل تحصيلات عاليه هستند؛ كسانى هستند كه قدر تحصيلات و تحقيق را ميشناسند؛ ولى بايد برنامه ريزى شود؛ مديريت لازم است.

همين مسأله ى هجرت نخبگان يا فرار مغزها - كه آقايان به بيانهاى خوبى اشاره كردند - هرچند بخشى از آن بلاشك به امكانات و امثال آن مرتبط است، بخشى هم به مسايل معنوى ربط دارد؛ اما بخشى هم مربوط به مديريتهاست. ما، هم در وزارت علوم و

ص: 479


1- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.

بخشهاى مختلف تحقيقاتى، و هم در مديريت دانشگاهها نياز به اين داريم كه انسانهايى كه اين مسؤوليتها را بر عهده دارند، با نگاه مديريتىِ كارآمد و پخته و سنجيده با اين مسأله برخورد كنند. يقيناً پيشرفت كاروان علم و تحقيق در كشور احتياج دارد به مديريت؛ به تعبير برخى از دوستان، به نظارت، اشراف، برنامه ريزى، جهت دهى و هدف معين كردن نياز دارد؛ بدانيم براى كار تحقيقاتى راهبرد ما چيست؛ چه كنيم كه اين تحقيقات و اين آموزش براى كشور مفيد باشد و به كار كشور بيايد.(1)

ضرورت ايمان مسؤولان به اهميت علم و دانشگاه

به نظر من آنچه اصل قضيه است، اين است كه ما به اهميت جايگاه دانشگاه و علم، از بن دندان ايمان بياوريم. اگر اين شد، بسيارى از كارهايى كه بايد انجام بگيرد، به خودى خود انجام خواهد گرفت. «ما» كه ميگويم، يعنى هم شما مسؤولان دانشگاهها، هم مسؤولان وزارت علوم، هم مسؤولان وزارت بهداشت، هم مسؤولان سازمان مديريت و برنامه ريزى، و هم مسؤولان ارشدِ كلان نگر و كلان رفتار در كل كشور، باور كنند كه علم - كه يكى از اركان مهم آن، دانشگاه است - چه نقشى براى امروز و فرداى كشور دارد.(2)

دريچه ى مهم نجات كشور

اينكه بنده روى رفت وآمد به دانشگاهها و تكريم استادان و مديران دانشگاهى اصرار دارم و هم خودم تا حد ميسور و مقدور، و هم به مسؤولان كشور هميشه ارتباط با دانشگاهها و جوامع علمى و شنيدن سخن اينها را توصيه ميكنم، به خاطر اين است كه ميدانم اين يكى از مهم ترين دريچه هايى است كه ميتواند كشور ما را از آن وضعى كه يك بيمارىِ مزمن در آن به وجود آوردند و بحمدالله با انقلاب، تحول عظيمى در آن به وجود آمد، نجات ببخشد و پيش ببرد. اين، حرف اصلى ماست.(3)

اهتمام عملى براى اولويت بخشى به بالندگى علمى در دانشگاهها

دانشگاهها بايد به علم اهميت بدهند. اهميت دادن، فقط يك امر قلبى نيست؛ عمل لازم دارد. اين عمل، مقدمات و برنامه ريزى و اهتمام شديد لازم دارد. مايه گذاشتن از وقت و امكانات دانشگاه براى هر كار غيرعلمى، به طور طبيعى از اين اهتمام علمى

ص: 480


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.
2- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.
3- . همان.

خواهد كاست. حالا يك وقت آن كار، لازم و در حد ضرورت است، مانعى ندارد؛ اما افراط در آن كارها، به گرايش علمى و حركت علمى و سازندگى و به دنبالش بالندگىِ علمى كه ما به آن نياز داريم، لطمه خواهد زد. اگر بخواهيم با خوش بينىِ قابل قبولى تعبير كنيم، در ما خيزشى به وجود آمده. خيزش كه هدف نيست؛ مقدمه ى حركت است، و حركت مقدمه ى رسيدن به سرمنزل است؛ اينها همه كار لازم دارد و بايد با جديت دنبال شود.(1)

ميدان دادن به اساتيد جوان و بااستعداد

البته عقيده ى من اين است كه بايد به اساتيد جوان ميدان بدهيد. بخش بسيار عمده يى از ظرفيت و استعداد استادى ما - كه اشاره كردم - مربوط به اين جوانهاست؛ جوانهايى كه در همين چند سال تحصيل كرده اند. بعضى خارج هم رفته اند و استفاده كرده اند، بعضى هم در دانشگاهها و يا پژوهشگاههاى ما كار كرده اند. امروز ما اساتيد جوان و بسيار بااستعداد و بسيار خوش آينده، فراوان داريم. بايد از تجربه و عمق اساتيد كاركُشته و مجرب و كهن و قديمى حداكثر استفاده را كرد؛ ميدان را هم براى اين جوانها باز كرد تا بيايند و شناگرى و رشد كنند. اينها علاوه بر اينكه فايده ميبخشند، رشد هم ميكنند.

نكته ى مهمى در مورد جوانى وجود دارد كه من بارها آن را تكرار كرده ام. مهم ترين نكته ى جوانى، حوصله است. اين را ما پيرها خوب ميفهميم؛ جوانها خودشان درست ملتفت نميشوند. انسان وقتى گذشتِ زمان و گذشتِ عمر را تجربه كرد، گاهى استعداد هم دارد، ميل هم دارد، كشش هم دارد؛ اما حوصله ندارد. ابزار حوصله، مهم ترين بستر براى جوان است. جوان حوصله دارد، دنبال كار ميرود و تا گاوماهى مسأله را ميكاود؛ براى اينكه به نتيجه يى برسد. از اين حوصله ى جوانى كه به او روح كنكاش و كنجكاوى و پيگيرى و ژرف كاوى ميدهد، بايد حداكثر استفاده را كرد. به اين جوانها بايد ميدان داد.

استعدادها را هم بايد در دانشگاه جذب كرد. در بيرون دانشگاهها استعدادهاى خيلى خوبى وجود دارد. تا آنجايى كه ممكن است، بايد اين استعدادها را جذب دانشگاهها كرد.(2)

ص: 481


1- . همان.
2- . همان.

بسترسازى ميدان براى علم آفرينى

يأس پراكنى، خيلى بد است. مخاطبان حقيقى اين سخن، اساتيدند و شما آقايانى كه مديران مراكز آموزشى هستيد؛ كسانى هستيد كه بايد اساتيد را براى اين كار بسيج و فعال كنيد؛ به آنها امكانات بدهيد؛ باور كنيد كه اينها ميتوانند؛ و فراخور اين باور، برايشان كار كنيد، برنامه ريزى كنيد، بسترسازى كنيد.(1)

لزوم حمايت از تحقيقات براى شكستن مرزهاى دانش

با توجه به اين واقعيت، ما بايد دنبال علم و پيشرفت علمى باشيم. البته پيشرفت علمى هم با تقليد حاصل نخواهد شد؛ با ابتكار و شكستن مرزها و پيش رفتن و فتح مناطق ناگشوده، حاصل خواهد شد. وظيفه ى دانشگاهها و مراكز تحقيق خيلى سنگين است. به نظر من آنچه بعضى از دوستان در باب اهميت تحقيقات مطرح كردند، كاملاً درست و متين است. مسؤولان دولتى هم بايد اين پايه و اساس را - كه همان تحقيق است - مورد توجه قرار دهند و بدانند كه نه علم و نه فناورى، بدون وجود مراكز فعال تحقيقاتى، پيشرفتى نخواهد داشت. هم دانشگاههاى ما، هم مراكز تحقيقاتىِ خارج از دانشگاهها، بايد ان شاءالله مورد حمايت و توجه قرار بگيرند.(2)

وظايف بنياد نخبگان

بنياد نخبگانِ امروز - كه متأسفانه هنوز هم به جريان نيفتاده - براى اين است كه بتواند با استفاده از همه ى دستگاههاى ذى ربط كشور، مشكل دلگرم كردن نخبگان و احساس رضايت آنها از محيط و از زندگى را حل و آن را تأمين كند. از جمله وظايف بنياد نخبگان اين است كه به ابهامهاى ذهنى يك نخبه، يا مشكلات او در زندگى، يا تصور نادرستى كه از وضع كشور دارد، يا از وضع كشورى كه هدف اوست به آنجا برود، پاسخ دهد؛ اينها طيف وسيع كارهايى است كه بنياد نخبگان ان شاءالله بايد بتواند انجام دهد.(3)

ص: 482


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه، 1384/7/21.
3- . همان.

تحرك علمى و نظريه پردازى؛ رسالت دانشگاههاى علوم انسانى

شما بايد در علم، حركتى به وجود آوريد؛ بايد در دنياى دانش آموزى و پيشرفت علم و بناى علمى كشور، تحرّكى به وجود آوريد؛ اين است آن رسالت اصلى شما. كارى كنيد كه دانشمندان مسلمان و مؤمن ما، در رشته هاى مختلف علوم انسانى، صاحب نظرانى شوند كه دنيا از نظرات اينها استفاده كند. امروز در دنيا و حتى در همين دنياى گمراه غربى، افراد بسيارى هستند كه به دنبال حقيقت اند؛ انسانهاى دانشمند و دانش پژوهى هم در بين اينها هستند و فراوانند، و كم هم نيستند كه دنبال حرف حساب و حق اند؛ يك چنين انسانى در هر نقطه ى دنيا - در كشورهاى اروپايى، آسيايى، امريكا و جاهاى ديگر - وقتى دارد دنبال مطلبى ميگردد، بايد بتواند اثر علمى شما را در اين پايگاه رايانه اى پيدا كند؛ حرف و فكر و راه تازه اى را كه شما داريد، نشان ميدهيد. اين را ما از دانشگاه ميخواهيم. خروجى دانشگاه بايد با اين نيّت و فكر، بتواند متخرّج اين دانشگاه بشود. بنابراين، دانشگاه را قوى كنيد. همين نهضت نرم افزارى و توليد علم كه بنده گفته ام، در دانشگاه شما و در رشته ى علوم انسانى، همين است كه هر چه ميتوانيد، بيشتر بياموزيد و تحقيق كنيد.(1)

وظيفه ى دانشگاه براى پر كردن فاصله هاى علمى

وظيفه ى دانشگاه (نه فقط دانشگاه امام صادق؛ مطلق دانشگاه) در اين كشور، اين است كه اين درّه ى علمى را پُر كند. هر چه ميتوانيد، علم بياموزيد. من در جلسه ى شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم به آن آقايانى كه مؤثرين در فرهنگ هستند، گفته ام كه شماها جايگاه مهندسى فرهنگى را در اين كشور داريد. در آن جلسه گفته ام كه دو تا شاخه ى اصلى وجود دارد: علوم انسانى و علوم پايه؛ هر كدام به جاى خود. اگر ما اينجا روى علوم انسانى تكيه ميكنيم، معنايش اين نيست كه روى رياضى و فيزيك و شيمى و علوم زيستى تكيه نميكنيم، چرا؛ آنجا هم بنده يك تكيه ى صددرصدى دارم؛ آنها هم براى خودشان مردانى و كسانى دارند؛ علوم انسانى هم بايستى مردان و كسانى براى خودشان داشته باشد. بايد روى اين دو شاخه - دو شاخه ى اصلى؛ يعنى علوم انسانى و علوم پايه - در كشور، سرمايه گذارى فكرى، علمى، پولى و تبليغى بشود، تا اينكه پيش بروند. علم را بايستى در حدّ اعلا دنبال كنيد.(2)

ص: 483


1- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
2- . همان.

زنجيره ى علم، فناورى، صنعت و توسعه

ما بايد علم را با همه ى معناى كامل آن به عنوان يك جهاد دنبال كنيم؛ اين را من به جوانها، استادان و دانشگاهها ميگويم. علاوه بر اين، علم مجرد و به تنهايى هم كافى نيست؛ علم را بايد وصل كنيم به فناورى، فناورى را بايد وصل كنيد به صنعت، و صنعت را بايد وصل كنيم به توسعه ى كشور. صنعتى كه مايه ى توسعه و پيشرفت كشور نباشد، براى ما مفيد نيست؛ علمى كه به فناورى توليد نشود، فايده اى ندارد و نافع نيست. وظيفه ى دانشگاهها سنگين است؛ وظيفه ى آموزش و پرورش سنگين است؛ وظيفه ى مراكز تحقيقاتى و مراكز پژوهشى سنگين است.(1)

سياستهاى دشمن در دانشگاهها و وظيفه ى مسؤولان

آن كسانى كه با حركت علمى كشور مخالفند؛ آن كسانى كه دانشگاهها، مراكز تحقيقى، مراكز علمى را ميخواهند از علم و از تحقيق و پژوهش دور كنند، براى دشمن كار ميكنند. دشمن، بيشترين جايزه را حاضر است به اين افراد بدهد. وظيفه ى دستگاههاى مسؤول است كه دشمنان ملت را درست بشناسند؛ جهت گيريهاى دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع كنند؛ از دانش پژوهى و پيشرفت علمى در كشور دفاع كنند؛ اين وظيفه ى دستگاههاى مسؤول است.(2)

ترسيم نقشه ى جامع علمى با كمك نخبگان

ما در كشور به نقشه ى جامع علمى احتياج داريم. ما بايد بدانيم كه براى رسيدن به هدف چشم انداز بيست ساله - كه نام آن مكرر برده ميشود - نقشه ى جامع علمى ما چيست؟ اين را بايد ترسيم كنيم. بعد، اين نقشه را طبق راهبردهاى عملياتى و برنامه ريزيهاى زمان دار و منظم، مثل يك پازل، به تدريج بايد پُر و كامل كنيم. اين كار انجام نگرفته و ما آن را نياز داريم؛ و بايد انجام بگيرد. اين كار با زبدگان و نخبگان و صاحبان انديشه ى كشور در حوزه ى دانشگاهها و آموزش و پرورش و حوزه هاى ذى ربط عملى است و بايستى تحقق پيدا كند.(3)

ص: 484


1- . در صحن جامع رضوى، 1385/1/1.
2- . در مراسم هفدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1385/3/14.
3- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.

مديريت و سرمايه گذارى براى عملياتى كردن شعار توليد علم

البته خوشبختانه امروز كه ما در هر اجتماع دانشگاهى و دانشجويى شركت ميكنيم، ميبينيم صحبت نهضت توليد علم و نهضت نرم افزارى را خيلى خوب تكرار ميكنند؛ اين حالا به يك عرف تبديل شده است. اما حالا بايد ما به معناى حقيقى كلمه، اين را دنبال كنيم كه تحقق پيدا كند. علم را بايد برويانيم؛ اين چيزى نيست كه بدون مديريت كردن و سرمايه گذارى، به خودى خود به طور مطلوب صورت بگيرد.(1)

اقدام بنياد نخبگان براى روحيه بخشى به پژوهشگران

نكته ى بعدى، مسأله ى بنياد نخبگان است - كه به نظرم الان بيش از دو سال است كه ما اين را مطرح كرديم كه يك چنين چيزى به وجود بيايد - كه ظاهر قضيه اين است كه يك بنياد و يك مؤسسه است يا يك اداره است؛ ليكن باطن قضيه اين است كه چنانكه يك چنين نهادى در كشور به وجود بيايد، به اعتقاد ما، فضاى علمى كشور و چهره ى علمى دانشگاهها و پژوهشگاهها يك تغيير اساسى خواهد كرد. دلگرمى محقق و پژوهشگر و اهل علم، اساسِ كار است. همچنان كه در جنگهاى نظامى، روحيه از همه چيز مهم تر است، در محيط علمى هم همين معنا صادق است. اين روحيه احتياج به يك تمركز در تصميم گيرى و برنامه ريزى و اقدام دارد، كه اين را ما در عنوان بنياد نخبگان تجسّد بخشيديم.(2)

برنامه ريزى براى مشغوليت علمى فارغ التحصيلان تحصيلات تكميلى

نكته ى بعدى اين است كه ما فارغ التحصيلان مقاطع مختلف دوره هاى تحصيلات تكميلى را بايد در دانشگاهها و مراكز پژوهشى حتماً وارد كنيم. اين كار برنامه ريزى ميخواهد. اين جوان، بااستعداد، با شور و با شوق تا اينجا دويده و به اينجا رسيده - حالا مقطع دكترا يا فوق ليسانس - حالا بعد كه به اينجا رسيد، بماند متحير كه چه كار بكند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. بايد براى جذب اينها برنامه ريزى كرد. خيلى از اينها مسأله شان ماديات هم نيست. اهل علم مايل است كه بتواند كار علمى بكند. اين خبرى كه الان وزير محترم گفتند كه كارگاههاى تحقيقاتى و آموزشى را توسعه داده و پولى برايش گرفته اند، واقعاً من را خوشحال ميكند؛ اين كار لازم است. يا اين پاركهاى علمى و

ص: 485


1- . همان.
2- . همان.

فناورى - كه حالا بعد به آن هم اشاره خواهم كرد - كه در كشور راه افتاده، كارهاى خوبى است؛ اما كم است. بايد روى اينها متمركز شد و كار كرد. بايد تلاش كرد اين اتفاق نيفتد كه اين جوان را كه حالا تا اينجا با شوق و ذوق دويده، به خيال اينكه حالا يك كارى خواهد شد، ببيند كه هيچ كارى دستش نيست و هيچ مسؤوليتى به گردنش نيست. مسؤوليت ادارى مورد نظر من نيست، مسؤوليت علمى؛ يعنى كار و تلاش علمى كه او را خرسند و خوشحال كند.(1)

ايجاد احساس اشتغال و هويت علمى در جوانان دوره هاى تحصيلات تكميلى

عده اى از جوانها به اينجا آمدند و در اين حسينيه در مورد برنامه هاى هسته اى ما نمايشگاه گذاشتند و غرفه هاى گوناگونى درست كردند كه بنده اين بخشهاى مختلف را ببينم؛ من چند ساعت اين غرفه ها را ديدم. يكى از چند نكته ى بسيار برجسته و خوشحال كننده اى كه بنده را متوجه خودش كرد، اين بود كه من ديدم اين جوانها - غالباً شايد صدى نود جوانها بين بيست و سى ساله بودند - احساس اشتغال، احساس كار كردن و احساس هويت علمى و عملى ميكنند. اين، چيزِ خيلى باارزش و مهمى است. ما بايد اين احساس را در كل مجموعه ى جوانان و دانشجويانى كه مقاطع مختلف دوره هاى تحصيلات تكميلى را ميگذرانند، به وجود بياوريم؛ اينها هم رشد ميكنند، هم فايده ميدهند. درخت جوانِ بهره دهى است؛ هم ميوه ميدهد و هم خودش دارد رشد ميكند.(2)

ملاك ارتقاى اعضاى هيأتهاى علمى

يك نكته ى ديگر كه اشاره اى هم در صحبتهاى آقايان بود، مسأله ى ملاك ارتقاى اعضاى هيأتهاى علمى است. اين ملاكها چيست؟ خوب، حالا مقاله و مجلات آى. اس. آى و اينها، همه حرفهاى خوب و درستى است؛ ليكن اينها تنها ملاك نباشد. حالا خود اين مقالات درج شده ى در مجلات آى. سى. آى هم هميشه ملاك نيست. آنچنان كه اهل فن و افراد مطلع به بنده گزارش ميدهند، اينها سطوح مختلفى دارد و آنچنان نيست كه صرف اين معنا يك ملاك دايمى به حساب بيايد؛ ليكن ملاكهاى ديگرى هم وجود دارد: مثلاً فرض كنيد پرورش دانشجو. استادى كه در دانشجوپرورى و شاگردپرورى و به ثمر رساندن شاگرد، از خودش يك كار درخشانى نشان ميدهد، يا نظر نوى در مسايل

ص: 486


1- . همان.
2- . همان.

علمى و دانشگاهى ابراز ميكند؛ ملاكِ ارتقا است. اين ملاكهاى گوناگون را ميشود تدوين كرد و ملاك ارتقاى اعضاى هيأتهاى علمى قرار داد.(1)

نگاه متوازن به رشته هاى علمى گوناگون

يك نكته ى ديگر، مسأله ى توازن نگاه رؤساى اين بخش علمىِ شما به رشته هاى علمى است، كه اين تابعِ همان نقشه ى جامعى است كه اول عرض كرديم. اگر آن نقشه ى جامع مطرح بشود و وجود داشته باشد، طبعاً نگاه به رشته هاى گوناگون، يك نگاه متوازنى خواهد بود. اين طور نيست كه ناگهان براى مدتهاى متمادى بعضى از علوم به انزوا و حاشيه بيفتند و بعضى از علوم هم مثل برخى از رشته هاى پزشكى يا مهندسى پُردرآمد، ناگهان اهميت پيدا كنند و درجه ى اول بشوند و بسيارى از رشته ها در انزوا قرار بگيرند؛ مثل بعضى از رشته هاى علوم انسانى و رشته هاى مربوط به علوم پايه كه سالهاى متمادى در اين كشور در انزوا قرار گرفته اند، كه اگر كسانى تحقيق و دنبال كنند، احتمال دارد سرنخهاى سوء نيت هم در اين مسأله پيدا بشود.(2)

توجه به رشد كمّى و كيفى مراكز دانشگاهى

نكته ى بعدى، اين است كه در كلمات و اظهارات ما تكرار ميشود كه بايد در دانشگاه به رشد كيفى دست پيدا كنيم؛ من اين را قبول دارم، ليكن اين به معناى نفى رشد كمّى نباشد. ما رشد كمّى هم لازم داريم. ما از زياد شدن دانشگاه و مركز تحقيقات و پژوهشگاه، به هر اندازه اى كه باشد، حالا حالاها سود خواهيم برد. توجه بكنيد كه در چشم انداز بيست ساله، حد ما رسيدن به رتبه ى اول علمى در منطقه است. اين همچنان كه به حركت كيفى و صيرورت احتياج دارد، به حركتهاى كمّى و توسعه ى كمّى هم احتياج دارد؛ افزايش دانشجو، افزايش مراكز دانشجويى، افزايش مراكز تحقيقاتى و چيزهايى كه در اين زمينه روزبه روز پيش مى آيد و بايستى به اينها رسيد. بايد به حد نصابى برسيم كه تأمين كننده ى سند چشم انداز باشد.(3)

مطالعه ى مداوم و رسيدگى به دانشجو، مستلزم تأمين وقت براى اساتيد

نكته ى بعدى، مسأله ى ارتقاى رتبه ى علمىِ حقيقىِ اساتيد است؛ و به روز بودن اساتيد.

ص: 487


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

بايد ما ترتيبى بدهيم - حالا كار اجرايى و برنامه ريزى اش به عهده ى آقايان است - كه استاد ما وقت مطالعه كردن داشته باشد. استادى كه مثل بعضى از روضه خوانها در دهه ى محرم از اين مجلس به آن مجلس؛ «دو كلمه و دعايتان بكنم!»؛ از اين دانشگاه به آن دانشگاه، از آن دانشگاه به اين دانشگاه، اين استاد نميتواند دستگيرِ دانشجو باشد. خود اساتيد - من با اساتيد سالى يكى دو بار جلسه دارم؛ شايد بعضى از آقايان هم در آن جلسات بوديد و بعضى هم در تلويزيون ديديد - به اين معنا مذعن اند و قبول دارند كه اين كمبود كار و مشكل آنهاست. البته تلاش معاش است و تقريباً ميشود گفت كه چاره اى هم ندارند؛ اما بايد شما اين را تأمين كنيد. عرض كردم، مسؤولان اين بخش شماها هستيد. به شما بايد گفت: اين را بايد دنبال كنيد، برايش فكر كنيد.

استاد براى دانشجو بايد وقت بگذارد؛ استاد بايد در اتاقش بنشيند تا دانشجو بيايد از او بپرسد و حرف بزند؛ نه اينكه بيايد مثل معلم دبستان يا دبيرستان، در كلاس يك درسى بدهد و بعد هم گچ را بيندازد و خداحافظ! اينكه فايده اى ندارد. بايد براى دانشجو وقت بگذارد و وقت مطالعه داشته باشد؛ بنشيند مطالعه كند. واقعاً استادى كه مطالعه نكند، درسش پوچ در مى آيد.

حالا حُسن درسهاى حوزوى و طلبگىِ ما اين است كه اگر استاد بى مطالعه بيايد و بى ربط حرف بزند، فردا ديگر شاگرد پاى درس او نمى آيد. بعد از مدتى درسش از صد نفر به پنجاه نفر و بيست نفر ميرسد و گاهى هم تعطيل ميشود؛ اما دانشگاه اين طور نيست؛ اين شاگرد بيچاره مجبور است كه به اين كلاس بيايد و مجبور است اين واحدها را با اين استاد بگذراند و منتظر نمره ى او هم هست و نميتواند به او جسارتى هم بكند. پس از اين جهت، اين عيب دانشگاه است و اين حُسن حوزه است. بالأخره شما كارى كنيد كه استاد بتواند خودش از لحاظ علمى و سطح دانش خود، ارتقا پيدا كند.(1)

پيگيرى براى تخصيص بودجه ى تحقيقات

نكته ى بعد مسأله ى تحقيقات است، كه حالا چون زياد تكرار شده، به آن درست توجه نميشود؛ مثل اين اذكار عبادى كه آدم تكرار ميكند و همين طور عادت ميكند؛ در حالى كه ذهن انسان جاى ديگر است! در برنامه ى چهارم، تا سه درصد توليد ناخالص را براى بودجه ى تحقيقات در نظر گرفته اند. از قبل گفتند بايد تا آخر برنامه ى چهارم، بودجه ى تحقيقات به سه درصد برسد. در سال گذشته هم - به نظرم يا آخر 83 بود يا

ص: 488


1- . همان.

اوايل 84 - كه در اينجا و در جمع اساتيد صحبت بودجه ى تحقيقات شد، يك نفر گفت بودجه ى تحقيقات فلان درصد شده، من گفتم نه، به يك درصد رسيده و تا آخر امسال هم به يك ونيم درصد خواهد رسيد؛ اما اخيراً به من گزارش دادند كه شش دهم درصد شده است! حالا ظاهراً همه ى همان شش دهم را هم نداده اند؛ چهل وپنج صدمِ درصد داده اند! اينكه نميشود.

اولاً، آن برنامه ى پنج ساله، برنامه و قانون است، بايد تحقق پيدا بكند؛ تخلف از برنامه، تخلف از قانون است؛ وانگهى اين حيات آينده ى كشور است. اين همه راجع به علم و توليد علم و تحقيقات و اين مسايل حرف ميزنيم، آن وقت بودجه ى تحقيقات كشور، اعتباراتش داده نشود، كم بشود، بى اعتنايى بشود؛ اين نميشود. خوب، حالا ما يقه ى چه كسى را بگيريم؟ اگر به آقاى رييس جمهور بگوييم، ميگويد در دولت مطرح كنند. بايد يقه ى همين دو تا آقايان وزير را بگيريم! و از اينها بخواهيم كه در دولت اين مسأله را دنبال كنند؛ يعنى حقيقتاً اين مسأله ى تحقيقات، قضيه ى كوچكى نيست.(1)

توجه به پاركهاى علم و فناورى

پاركهاى علم و فناورى هم كه اخيراً چند سالى است كه دارد انجام ميگيرد، كار خوبى است. آن طور كه سه چهار سال پيش دوستانى در اين زمينه ها براى من شرح و گزارش دادند، كار بسيار خوبى است. البته شنيده ام از اين حدود ده پارك علمى و فناورى در كشور، دو، سه تا بيشتر فعال نيست و بقيه متوقف است. اين هم جزوِ كارهاى خوب است كه مسؤولان مربوط، به اين مسايل توجه كنند.(2)

لزوم جديت دولت در رسيدگى به تحقيقات و محققين

بايد به مسأله ى تحقيق و علم و فناورى توجه كرد. كه حالا ما در آن جلسه يى كه تقريباً دو هفته ى پيش با رؤساى دانشگاهها داشتيم، من گزارشى داشتم كه بودجه ى تحقيقاتى از آنچه كه در برنامه در نظر گرفته شده و ما تصور ميكرديم كه درصدى پيش رفته، تنزل كرده است! حالا در گزارشها من شنيدم: «براى كار تحقيقات داريم تلاش ميكنيم»؛ نه، طبق آن گزارش من گفتم به شش دهم درصد رسيده، بنابراين بودجه ى تحقيقاتى مان كمتر شده است؛ ما بايد به يك ونيم درصد ميرسيديم و تا آخر برنامه اين

ص: 489


1- . همان.
2- . همان.

بودجه بايد به سه درصد برسد؛ نه فقط به يك ونيم درصد نرسيديم، بلكه از يك درصد هم پايين تر رفته است! يا مثلاً بنياد نخبگان كه من آن روز هم گفتم و اعتراض كردم؛ اين اعتراض به نظر من مهم است، بايد به اين برسيد. يا صندوق حمايت از پژوهشگران؛ اين صندوق حمايت از پژوهشگران و اين سبك كارها، با اصرار و تأكيد متوالىِ چند ساله ى ما در دولتهاى قبلى به وجود آمده است؛ اينها را نبايد متوقف كرد؛ اينها كارهاى بسيار لازم و مهمى است. يا دفتر ارتباط علم و صنعت كه من در دوره ى اين پانزده، شانزده سالِ اخير، با دو نفر از رؤساى محترم جمهور اين را در ميان گذاشتم و تأكيد و اصرار كردم؛ اما نشد. بايد اين دفتر را راه بيندازيد. اين كارهاى اساسىِ مهم، بين بخشى است؛ يعنى حتماً بايد وابسته ى به دفتر رياست جمهورى باشد؛ نميتواند به وزارت علوم يا وزارت آموزش و پرورش يا بقيه ى بخشها وابسته باشد. اين بايد حتماً زير نظر دستگاه رياست جمهورى باشد و آنجا اداره بشود.(1)

پيگيرى اتصال مراكز علمى و صنعتى به يكديگر

نكته اى كه راجع به مركز تحقيقات پتروشيمى گفتند، حتماً اين را بايد دنبال كنيد. اين نكته ى بسيار مهمى است؛ اين همان چيزى است كه من روى آن تكيه ميكنم: «متصل شدن مراكز علم و تحقيق با مراكز استفاده كننده ى از علم و تحقيق»؛ اينها همديگر را زير نظر داشته باشند و از هم استفاده كنند. هم آنها ميتوانند تحقيق اينها را جهت بدهند، هم اينها ميتوانند فعاليت آنها را جهت بدهند. ان شاءالله اين را حتماً جناب عالى دنبال كنيد.(2)

تأسيس بانك اطلاعات براى هدفمند كردن و تكميل پژوهشها

يك نكته كه در بيانات بعضى از دوستان هم بود - بيان هم كردند و من هم اينجا يادداشت كرده بودم كه رويش تكيه بكنم - اين است كه ما بايد تحقيق را، كه حقاً و بدون شك بايد پژوهش و تحقيق مورد توجه و اهتمام بيشترى قرار بگيرد، در كشور اولاً، با توجه به نيازهاى آن، هدفدار كنيم؛ يعنى ببينيم واقعاً كشور به چه احتياج دارد و پژوهشها را در جهت نيازهاى كشور قرار بدهيم، كه در خلال بيانات بعضى از دوستان هم روى آن تكيه شده بود و كاملاً هم درست است. و اين لازمه اش اين است كه ما بانك اطلاعات و مركزى داشته باشيم؛ همه بتوانند بدانند چه لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است براى تكميل يك پژوهش، تا بتواند اين قطعات گوناگون در كنار

ص: 490


1- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت، 1385/6/6.
2- . در ديدار نخبگان جوان، 1385/6/25.

هم جمع بشود.(1)

تغيير مبناى اعطاى امتيازات علمى در كشور

اين هم يك نكته ى ذيل همين نكته است - كه باز بعضى از دوستان تذكر دادند و من هم يادداشت كردم - كه ما بايد نظام اعطاى امتيازات علمى را در دانشگاه تطبيق كنيم با اين چيزها، والّا صرف اينكه مثلاً يك مقاله در يك مجله ى آى. اس. آى منتشر كرده يا چه تعداد مقاله منتشر كرده، كافى نيست؛ يعنى محقق و پژوهشگر ما نبايد براى كسب رتبه ى علمى به دنبال اين باشد كه مقاله اى را تهيه و توليد كند كه براى كشور هيچ فايده اى ندارد و هيچ خلأيى از خلأهاى پژوهشى كشور را پر نميكند. بله، آن كسى كه آن را در مجله چاپ ميكند، ممكن است برايش مفيد باشد يا براى كس ديگرى و جاى ديگرى مفيد باشد؛ اما براى كشور مفيد نيست. اين كار را ميكند صرفاً براى اينكه رتبه ى علمى به دست آورد. اين نظام بايد به هم بخورد؛ اين درست نيست.

نظام اعطاى امتيازات علمى و آيين نامه هايى كه در اين زمينه هست، بايد تطبيق كند با همين مطلب كه كدام تحقيق منطبق است با نياز كشور، و كدام تحقيق، تكميل كننده ى يك زنجيره ى تحقيق و پژوهش است. ما گاهى در زمينه هايى يك زنجيره اى داريم؛ حلقه هاى وسطِ اين زنجيره مفقود است. تأمين اين حلقه ها خيلى اهميت خواهد داشت. پس هدفدار كردن تحقيق علمى، با توجه به نيازهاى كشور و نيازهاى صنعت و بقيه ى بخشهاى حياتى كشور است.(2)

اهميت علوم پايه

همه ى اين زمينه هاى مربوط به علم و تحقيقات، و اين مسأله ى تأكيد بر علوم پايه، از جمله ى چيزهايى است كه من بارها رويش تأكيد كرده ام. هر كشورى به هر جا رسيده، از علوم پايه رسيده است.(3)

نياز به يك مركز مديريت تحقيقات در كشور

مسأله ى مديريت تحقيقات، جزو چيزهاى بسيار اساسى است كه من در ماه رمضان

ص: 491


1- . در ديدار استادان و اعضاى هيأت علمى دانشگاه، 1385/7/13.
2- . همان.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.

هم كه جلسه اى با دانشجويان يا اساتيد بود، يادداشت كرده بودم كه بگويم - حالا يادم نيست كدام يك از اين دو جلسه بود - اما وقت نشد؛ حالا ميگويم: تحقيقات بايد مديريت پيدا كند. ما همه اش ميگوييم بودجه ى تحقيقات از چهل وهفت صدم درصد مثلاً، به سه درصد برسد؛ روى جنبه ى مادى و كمى اش بحث ميكنيم كه البته لازم هم هست؛ اما يك جنبه ى كيفى هم دارد؛ تحقيقات موازى و غير لازم نبايد باشد؛ مهم تحقيقات بنيادى، تحقيقات كاركردى و تحقيقات تجربى - سه نوع تحقيقات داريم - است كه هر كدام در مجموعه ى تحقيقات كشور، يك سهم و وزنى دارند. اين سهم را رعايت نكردن و ملاحظه نكردن، از مشكلات ماست. يك مركزِ مديريت تحقيقات در كشور لازم است كه ان شاءالله بايستى به همت اين عزيزان و اين دولت فعال و پا به ركاب و آماده به كار، تحقق پيدا كند.(1)

لزوم تعامل دولت با نخبگان

البته در اين كار كارشناسى، مسأله ى تعامل با نخبگان هم - كه من مكرراً هم به شماها گفته ام و هم با آقاى رييس جمهور مكرر صحبت شده - مطرح ميشود؛ يعنى از نخبگان استفاده كنيد. نخبگان كشور زيادند و در اين جمع و جمعهاى مرتبط با اين جمع هم منحصر نميشوند. ما انصافاً آدمهاى نخبه در كشور كم نداريم؛ در دانشگاهها هستند، در محيطهاى كارى و تحقيقاتى هستند. گاهى كه انسان با افراد نخبه برخورد ميكند، ميفهمد كه همه هم آماده و مشتاقند و دلشان ميخواهد كمك كنند؛ جويا و خواهان اينها باشيد. البته اين بايد در عمل نشان داده بشود، تا نخبگان بيايند و خودشان را عرضه كنند كه يك مسأله ى مهمى است.(2)

دو هدف از جلسه با نخبگان علمى

جلسه ى امروز ما [با نخبگان علمى] از نظر من دو هدف را دنبال ميكند: يكى، هدف نمادين در سطح ملى و عمومى، كه ما ميخواهيم در كشور ما - در سطح افكار عمومى كشور - اين باور به وجود بيايد كه نهضت علمى در كشور جدى است، و مسؤولان كشور اين را ميخواهند و به طور جدى به دنبال آن هستند و براى علم و جوينده ى علم و نخبه ى علمى، ارزش قايل اند؛ اين، معناى اين حركت نمادين و اين اجتماع نمادين ما، امروز در اينجاست.

ص: 492


1- . همان.
2- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1386/6/4.

و هدف دوم، تذكر مجدد به مسؤولان كشور - مسؤولان دولتى، مسؤولان بخشهاى گوناگون - هست كه بدانند اين خواست را بايد دنبال كنند. در سياستهاى كلان و سياستهاى اجرايى بايد پيشرفت و رشد علمى كشور، برنامه ى قطعى و حتمى به حساب بيايد و ملاحظه شود. اين دو هدف ان شاءاللَّه حاصل شده است.(1)

جلسات نمادين با اهل علم؛ هدايتگر تصميم گيران نظام در عرصه ى علمى

گرچه من مكرر در اين جلسه - در سالهاى گذشته و جلسات شبيه اين - گفته ام يك جنبه ى نمادينى در اين جلسه ى ساليانه ى ما هست؛ يعنى ميخواهيم كه اين ديدار مظهر احترام نظام به اساتيد و دانشگاهيان و محققان و پژوهشگران كشور باشد؛ ليكن هيچ نبايد تصور كرد كه اين جلسه جنبه ى نمايشى دارد؛ بلكه به عكس، برداشت و توقع اين است كه طرح موضوعات در اين جلسه بتواند مجموعه ى تصميم گيران نظام را - وزراى محترم، مسؤولان گوناگون، خودِ ما كه اينجا هستيم - هدايت كند به آنچه كه شايسته ى كار علمى و دانشگاهى و پيشرفت در اين زمينه هست.(2)

طرح نظريه هاى اجرايى دولت در دانشگاهها

مطرح كردن نظريه هاى اجرايى دولت، قبل از ورود در مرحله ى آزمون و خطا، در دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى؛ اين خيلى خوب است. البته من به شما عرض بكنم؛ مسؤولين دولت و رييس جمهور محترم غالباً مدعايشان اين است كه اين كار را انجام ميدهند؛ نميشود گفت كه مطلقاً نميكنند. بنده بارها همين موضوع را به مسؤولين، از جمله رييس جمهورِ بسيار پر كار و زحمتكش و صميمى مان گفته ام؛ ايشان هم ميگويد ما مطرح ميكنيم، در دانشگاه مطرح كرديم، يا فلان گروه تحقيقاتى اقدام كردند. ولى به هر حال ايده ى خوبى است.(3)

ضرورت هماهنگى بين مراكز علمى

خب، خوشبختانه بنياد نخبگان و آقاى دكتر واعظزاده، الحمدللَّه خيلى خوب فعالند؛ من خيلى خوشحالم از اينكه حركت را شروع كرده اند، كار را آغاز كرده اند؛ ليكن بايد به

ص: 493


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.
2- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.
3- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى شيراز، 1387/2/14.

ضعفهايى كه وجود دارد، توجه كنند و پى در پى ضعفها را بر طرف كنند.

يكى از ضعفها ناهماهنگيهاست؛ در بخشهاى مرتبط با دانش و علم و فناورى، بايستى هماهنگى كامل به وجود بيايد. ما مسأله ى ارتباط صنعت و دانشگاه را مطرح كرديم - كه خب، الحمدللَّه در اين زمينه دارد كار ميشود و بيشتر هم كار خواهد شد؛ حالا مسؤولين مطالبى هم درباره ى ارتباط نخبگان با مراكز تحقيقاتى يا با صنايع و امثال اينها، با ما در ميان گذاشتند كه مژده بخش است - ليكن هماهنگى بين خود مراكز علمى خيلى لازم است؛ يعنى دو وزارت علوم و بهداشت با همين معاونت علمى و فناورى رييس جمهور و بنياد نخبگان و سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى و هر بخشى از بخشها كه در اين زمينه ها همكارى ميكنند، يك ارتباط و همكارى و هم افزايىِ دايم لازم است، كه مبادا اينها كار هم را خنثى بكنند يا حلقه هاى مفقوده و خلأهايى در اين زمينه به وجود بيايد.(1)

اولين مقصود از جلسات با نخبگان علمى

من ميخواهم احترامى كه براى استاد و براى عالم قلباً و روحاً قايلم، در سطح جامعه منعكس بشود. ما نياز داريم به اينكه دانشمندان ما، اساتيد ما در جامعه احساس كرامت كنند.

بهترين مشوق براى گسترش علم، تكريم دارنده ى علم است؛ و اساتيد دانشگاههاى ما، برجستگان و نخبگان مراكز پژوهش ما، در زمره ى كسانى هستند كه برجستگان علمى و نخبگان علمى به حساب مى آيند.

بنابراين، اين جلسه در درجه ى اول براى اين است و اين مقصود با اين نشست و برخاست ما بحمداللَّه حاصل ميشود. شما دوستان عزيز، برادران و خواهران بدانيد، بنده نسبت به عالم و نسبت به علم، احساس احترام و تكريم و تواضع در قلب خودم دارم و مايلم كه در كل كشور، همه ى ما - از مسؤولين و آحاد مردم و رده هاى مختلف مديريتهاى جامعه - اين احساس را هم داشته باشند، هم در عمل آن را بروز بدهند، كه البته بروز هم ميكند.(2)

ضرورت بزرگداشت نخبگان توسط رسانه هاى ملى

يك چيز ديگرى كه من اينجا لازم است مطرح بكنم - اگر چه مخاطبش در واقع كس ديگرى است - مسأله ى بزرگداشت نخبگان و تكريم نخبگان است. در اين زمينه، در

ص: 494


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.
2- . در ديدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتيد دانشگاهها، 1387/7/3.

واقع رسانه هاى ما و به خصوص رسانه ى ملى و صدا و سيما، مخاطب اند. خب، شما ملاحظه كنيد در تبليغاتى كه انجام ميگيرد، هنرپيشه ها و هنرپيشه هاى خارجى و اسمهاى گوناگون تبليغ و ترويج ميشوند. مثلاً مسابقه ميگذارند توى تلويزيون و سؤال ميكنند: اسم قهرمانِ اولِ فلان فيلم چى بود؟ اگر گفتى و بلد بودى، برنده ميشوى! حالا ندانند اين را؛ مگر چه كسرى و چه نقصى وارد ميشود؟ فرض كنيد ميليونها نفر اين فيلم را نديده اند و اين هنرمند يا اين بازيگر را نميشناسند؛ اين شد يك نقيصه؟ كه شناخت او بشود يك امتياز؟! يا مثلاً ورزش.

خب البته ميدانيد و بارها گفته ام، من از طرفداران ورزش قهرمانى ام... اما حرف من اين است كه چرا ما بايد يك نخبه ى علمى را كمتر از يك نخبه ى ورزشى بها بدهيم؟ ما چقدر نخبه هاى علمى داريم كه در قله اند؛ چقدر نخبه ى علمى داريم كه اگر چنانچه دست كشورهاى ديگر به اينها برسد، آنها را فوراً ميقاپند و ميبرند؛ اينها را بايد تجليل كنيم.

حالا من از باب مثال مرحوم كاظمى آشتيانى را مثال ميزنم - حالا چون بارها اسم ايشان را برده ايم و از دنيا هم رفته، خدا ايشان را رحمت كند - يا همين جوان عزيزى كه آقاى دكتر واعظزاده اسمش را آوردند - كه پارسال اينجا در جمع ما بوده و امسال فوت كرده - خب، اينها تجليل بشوند، شناخته بشوند.

ما نخبگان علمىِ تاريخى مان را هم ترويج نميكنيم؛ خيلى از مردم كشور ما علماى بزرگ و دانشمندان بزرگِ رشته هاى مختلف را نميشناسند؛ نه فقط در رشته ى فقه و فلسفه و علوم دينى، بلكه دانشمندانى كه در رشته هاى رايج امروز دنيا - در فيزيك، در رياضى، در شيمى، در مكانيك - در تاريخ خود ما برجسته بودند و كارهاى بزرگى آن روز انجام دادند و بعضى از اختراعات آنها حتّى امروز مورد استفاده است. نه جوانهاى ما اسمهايشان را ميدانند، نه ترويجى از آنها ميشود، نه يادى از آنها ميشود! خيلى نقيصه ى بزرگى است. اين هم بايستى حتماً اصلاح بشود.(1)

تعيين اولويتهاى علمى

از چيزهايى كه من به عنوان توصيه عرض ميكنم - چون مسؤولين هم اينجا تشريف دارند - نيازها و اولويتهاى علمى را ما تشخيص بدهيم و اين را در برنامه ريزيهاى آموزشى مان دخالت بدهيم. حالا درباره ى علوم انسانى، درباره ى علوم پايه، درباره ى

ص: 495


1- . در ديدار نخبگان جوان دانشگاهى، 1387/6/5.

بخشهاى مختلفى از علوم تجربى يا سطوح مختلفى از تحقيق ممكن است يك اولويتهايى در مطالعه و بررسى كامل آشكار بشود؛ اينها بايد ملاحظه بشود و در برنامه ريزيها دخالت داده بشود. ما با امكانات محدود و با نيازهاى فراوان، نبايد به خودمان اجازه بدهيم كه در كارى كه از اولويت برخوردار نيست، سرمايه گذارى فكرى و پولى و وقتى و انسانى بكنيم. اين هم يك مسأله است.(1)

استفاده از استاد پيشكسوت و استاد تازه نفس

يكى از بحثهاى رايج ما، بحث استاد پيشكسوت و استاد تازه نفس است. نگذاريم اين به يك مسأله ى مورد اختلاف تبديل شود. اگر از من سؤال شود، من ميگويم ما به استاد پيشكسوت و سابقه دار نياز داريم؛ به استاد جوان و تازه نفسِ بانشاط هم نياز داريم؛ به همه ى اينها نياز داريم. البته من طرفدار اين نيستم كه در عالم تدريس، حلقه هاى بسته اى درست شود كه جوانهايى كه فرزندان آن اساتيد هستند و ميخواهند وارد ميدان شوند، راهى به آنها داده نشود؛ نه، بايستى از تشكيل حلقه هاى بسته در سطوح هيأت علمى و آموزشى مانع شد؛ بايد اجازه داد جوانها بيايند.

اما اساتيد پيشكسوت، اساتيد باتجربه، سابقه دار در رشته هاى مختلف، از ذخاير نظام هستند؛ از اينها بايد حداكثرِ استفاده بشود. طراحىِ اينكه ما چگونه جمع كنيم بين استاد مجربى كه سالهاى متمادى در اين رشته كار كرده و پخته شده و تجربه پيدا كرده و يك ذخيره اى است براى كشور، و آن جوان تازه نفسى كه تازه دوره ى دكترى خودش را در يك دانشگاه برجسته اى گذرانده و الان حاضر و آماده است كه با نشاط و گرماگرم در همان رشته تدريس كند - از هيچ كدام نميشود گذشت. به آن پيرِ مجربِ سابقه دار و پيشكسوت هم نياز داريم، به اين جوانِ تازه از راه رسيده ى گرمِ متلألئ از تحرك علمى و نشاط علمى و مايل به اينكه كار كند و تلاش كند هم احتياج داريم - بايد جورى انجام بگيرد كه از هر دو استفاده كنيم.

ما به نيروى انسانى نياز داريم و به نظر من اگر ما توسعه ى مراكز آموزشى و پژوهشى را در دستور كار قرار بدهيم، ميتوان از هر دو مجموعه استفاده كرد و به علاوه ميتوان براى دانشجويانِ آماده ى كار، اشتغال علمى فراهم كرد و نخبگان را جذب كرد. اين هم يكى از كارهاست.(2)

ص: 496


1- . در ديدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتيد دانشگاهها، 1387/7/3.
2- . همان.

نگرانيها در علوم انسانى

در همين زمينه من اين را عرض بكنم كه طبق آنچه كه به ما گزارش دادند، در بين اين مجموعه ى عظيم دانشجويى كشور كه حدود سه ميليون و نيم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پيام نور و بقيه ى دانشگاههاى كشور داريم، حدود دو ميليون اينها دانشجويان علوم انسانى اند! اين به يك صورت، انسان را نگران ميكند. ما در زمينه ى علوم انسانى، كار بومى، تحقيقات اسلامى چقدر داريم؟ كتاب آماده در زمينه هاى علوم انسانى مگر چقدر داريم؟ استاد مبرزى كه معتقد به جهان بينى اسلامى باشد و بخواهد جامعه شناسى يا روان شناسى يا مديريت يا غيره درس بدهد، مگر چقدر داريم، كه اين همه دانشجو براى اين رشته ها ميگيريم؟ اين نگران كننده است.

بسيارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفه هايى هستند كه مبنايش ماديگرى است، مبنايش حيوان انگاشتن انسان است، عدم مسؤوليت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، اين علوم انسانى را ترجمه كنيم، آنچه را كه غربيها گفتند و نوشتند، عيناً ما همان را بياوريم به جوان خودمان تعليم بدهيم، در واقع شكاكيت و ترديد و بى اعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل كنيم؛ اين چيز خيلى مطلوبى نيست.

اين از جمله ى چيزهايى است كه بايستى مورد توجه قرار بگيرد؛ هم در مجموعه هاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مركز تصميم گيرى كه در اينجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بيرون دانشگاهها. به هر حال نكته ى بسيار مهمى است.(1)

لزوم پيروى از نظرات علمى دقيق

از حداكثر نظرات كارشناسى استفاده كنيد. من توصيه نميكنم همه ى آن فرمولها و شيوه هاى اقتصادى را كه امروز اقتصاد بين المللى دارد به كشورها ديكته ميكند، شما از آنها پيروى كنيد؛ نه، اينكه درست عكس نظر ماست. نه، دنبال راههاى درست باشيد، اما از نظرات كارشناسى علمى و دقيق حتماً بايد پيروى بشود؛ به خصوص در مسايل پولى و بانكى. هيچ نميشود بى احتياطى كرد. يعنى اينها چيزهاى بسيار ظريفى است. ناگهان يك اقدام نابجا و نسنجيده، شما ميبينيد كه دره ى هولناكى درست ميكند كه تا بخواهيم آن را پر كنيم و درست كنيم، مبالغى بايد هزينه كنيم و زمان از دست بدهيم.(2)

ص: 497


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.
2- . در ديدار اعضاى هيأت دولت، 1388/6/18.

تنظيم برنامه هاى پيشرفت با نگاه به واقعيتهاى پيشرفتِ امروز

اول يك نكته را خطاب به مسؤولين محترم - وزراى محترمى كه تشريف دارند و رييس محترم بنياد نخبگان؛ خانم معاون رييس جمهور و ديگر مسؤولين - عرض بكنم؛ برنامه را، نگاه را، با توجه به اين واقعيتها بايد تنظيم كنيد.

امسال آنچه كه انسان ميشنود از جوانِ نخبه ى علمى، به طور محسوسى برتر، پخته تر و عميق تر است از آنچه كه ما سال قبل شنيديم و از آنچه كه يك سال قبل شنيديم و به طريق اولى از آنچه كه من ده سال قبل، از جوانان دانشجويمان يا فارغ التحصيل مان مى شنيديم. من با مجموعه ى دانشگاهى هميشه ارتباط داشته ام. ميدانيد من هر سالى چند بار به مناسبتهاى مختلف با جوانها مينشينم و از اين جور جلسات داريم؛ صحبت ميكنند، حرف ميزنند، نظرات را بيان ميكنند.

من در نفس خودم ارزيابى يى فارغ از برنامه ريزيهاى كلان يا غير كلان كه در كشور هست، دارم. در اين ارزيابى، من فاصله ى محسوسى مشاهده ميكنم بين آنچه كه امروز ما داريم و آنچه كه ده سال قبل داشتيم؛ يعنى پيشرفت به طور واضح خودش را نشان ميدهد. مسؤولين محترم با توجه به اين واقعيت براى آينده برنامه ريزى كنند. اين نكاتى كه اين جوانان عزيز اينجا گفتند، دقيقاً همان نكاتى است كه در ذهن انسانى كه فكر ميكند روى مسأله ى حركت علمى كشور و آينده ى كشور و پيشرفت كشور، وجود دارد. پيداست جوانها عميقاً به مسايل اساسى توجه دارند.(1)

ص: 498


1- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.

فصل چهارم: نخبگان

غربيها؛ مترصد دزديدن مغزها

يكايك شما - به احتمال زياد - زير دوربينهاى دقيقِ كسانى هستيد كه منتظرند مغزها را بدزدند. اين را بدانيد! آنها به راحتى و همان طور كه منابع و معادن و ثروتها و احساسات و روحيه ها را ميدزدند، مغزها را هم ميدزدند. ملت زحمت كشيده، پدر و مادر رنج برده، و آموزش و پرورش كوشيده است تا جوانى به ثمر برسد و استعداد او شكوفا شود. آن وقت كشور بيگانه اى بيايد و با مقدارى پول، اين را بردارد و ببرد و امكانات آموزشى در اختيارش بگذارد و در لابراتوارها و كارگاههاى علمى و مدارس عالى مشغول به كار كند! نتيجه اين ميشود كه استعداد درخشان اين ملت كه بايد در خدمت همين ملت باشد، احياناً در خدمت دشمنِ ملت قرار ميگيرد.(1)

سرمايه ى همين كشور بمانيد

مراقب اين باشيد! مواظب باشيد دشمن به شما طمع نكند و روى خوش به او نشان ندهيد. شما متعلّق به ملت و كشور خودتان و اسلام هستيد؛ از اين رو خودتان را براى كشور و ملتتان و اسلام، به عنوان يك سرمايه حفظ كنيد. هم شما بايد اين كار را بكنيد و هم آقايان، ان شاءالله بايد مقدّماتى فراهم آورند كه دشمن را مأيوس كنند و نگذارند سوءاستفاده كند.(2)

دانشمند زمان نشناس در خدمت باطل قرار ميگيرد

اساس نظام اسلامى بر اين است كه علم و ايمان و روشنفكرى با هم باشد؛ منتها هر كدام جايگاه مخصوص به خود را دارا باشد. علم ابزار است. علاوه بر اين، مايه ى

ص: 499


1- . در ديدار دانش آموزان شركت كننده در المپيادهاى علمى، 1374/6/27.
2- . همان.

معرفت و شناخت در يك دايره ى محدود است. هر علمى يك بخش از قلمرو زندگى را روشن ميكند و به انسان و دارنده ى خود، شناخت ميدهد. روشنفكرى، شناخت در يك زمينه ى ديگر است. منظورم از روشنفكرى، معناى رايج در فرهنگ مباحث فرهنگى - رانتلِكتوئل - نيست. منظورم روشنفكر به تعريف رايج در مباحث سياسى است؛ يعنى كسى كه جريانهاى زندگى، واقعيّتهاى موجود در محيط سياسى كشور، دشمنها، دولتها و مبارزه را ميشناسد و بينش و ديدى عمومى در مسايل اجتماعى و اساسى جهان و زندگى دارد. اين روشنفكرى است و اگر در اختيار انسانها باشد، آنها را نسبت به خطرهاى عمده اى كه زندگى شان را تهديد ميكند، آگاه ميسازد. دانشمندى كه روحيه ى روشنفكرى ندارد، به همان آسانى كه ممكن است روزى در خدمت حق قرار گيرد، در خدمت باطل قرار ميگيرد.(1)

نتيجه ى دانش منهاى زمان شناسى

در دوران رژيم پهلوى، جماعت متخصّصان كشور در دانشهاى مختلف - كه البته عدّه شان زياد نبود - زير بار زمامدارانى رفتند كه دستشان به كلّى از علم و معرفت و فرهنگ تهى بود. آنها به راحتى زير بار رضاخانِ قلدرِ نادان كه از علم و معرفت و فرهنگ، هيچ بهره اى نداشت، رفتند و در مقابلش تا كمر خم ميشدند و تعظيم ميكردند. محمّدرضا هم در نادانى و بى فرهنگى، همتاى پدرش بود؛ با اين تفاوت كه او بى سوادى تربيت شده در محافل اروپايى بود و زبانهاى انگليسى و فرانسوى را در كاباره ها و فروشگاه ها و عشرتكده هاى سوئيس و فرانسه و انگليس ياد گرفته بود. تنها امتيازى كه داشت، همين بود. تربيت اروپايى داشت؛ مثل اروپاييها كراوات ميبست، دست ميداد، جامش را به سلامتى ديگران خالى ميكرد و مثل اروپاييها در عشرت كده ها حاضر ميشد و به عيش و عشرت ميپرداخت. از معرفت و علم بهره اى نداشت. آن وقت، استاد با سابقه ى ادبيات فارسى، هنگامى كه همين آدمِ بى سواد از مقابل صف اساتيد دانشگاه تهران عبور ميكرد، كفش او را بوسيد! اسم او را نمى آورم؛ سالها از مرگش گذشته است. اين جوجه ادبايى كه گاهى در گوشه و كنار پيدا ميشوند و هر وقت فرصت كنند، به دين و اسلام و نظام جمهورى اسلامى حمله ميكنند و خود را آزادى خواه و روشنفكر معرفى ميكنند، بازمانده هاى همان آقا هستند. او افتاد و كفش آن بيچاره ى روسياه را بوسيد. عدّه اى از جوانان گفتند: استاد! شما با اين مقام علمى ات افتادى و كفش اين بى سواد نادان را فقط

ص: 500


1- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.

به اين دليل كه شاه است، بوسيدى؟ گفت: هيبت سلطانى مرا گرفت!

اين ارزش دانشمندى است كه روشنفكر نيست و معرفتى را كه براى انسان لازم است و روشنفكرى به انسان ميدهد، ندارد. اين موضوع به دين ارتباطى ندارد. ممكن است فردى ديندار نباشد؛ حدّ افراد را بشناسد. هيبت سلطانى چيست؟ سلطان كيست؟ سلطان بى سوادِ نادان، غلط كرد پايش را در دانشگاه گذاشت. حال كه آمد، شما استاد دانشگاه، بايد اين طور مقابلش به خاك بيفتى؟! بسيارى از افراد صاحبِ دانش نفهميدند كجا بايد دانش و نام و آوازه اى را كه به وسيله ى آن به دست آورده اند، مصرف كنند. اگر ميفهميدند، در آن روزگار با دستگاه ظلم و جور ستمشاهى كار نميكردند.(1)

نابغه ى بدون اخلاق، به درد نميخورد

شما بايد علم را دوست بداريد، ارزش بدانيد، آن را براى خدا و با نيّت خالص دنبال كنيد. ضمناً عزيزان من! بايد به تهذيب نفس بپردازيد و بنيانهاى اخلاقى را در خودتان تقويت كنيد. براى يك كشور، عالم و محقق و پژوهشگر و نابغه، ثروت خيلى بزرگى است؛ اما به شرط اينكه در او بنيانهاى اخلاقى استوار باشد؛ وجدان اخلاقى زنده باشد، والّا آن علم به درد نميخورد.(2)

استعدادهاى اين نسل، مسؤول جبران عقب ماندگيهاى گذشته

ما يك عقب ماندگى داريم كه اين را ان شاءالله بايد شما جبران كنيد؛ يعنى اين نسل شما، اين زحمت و اين مسؤوليت را بر دوش دارد كه جبران كند. قدرى حركت را سريع كنيد و اين كار علمى را دنبال بگيريد. حالا كه معلوم شد شما بحمدالله استعداد خوبى داريد، آن را به كار بيندازيد. مطمئنّاً در آينده ى نه چندان دورى ثمرات شيرينش ديده خواهد شد؛ هم شما خودتان خواهيد ديد، هم ان شاءالله كشور مشاهده خواهد كرد. بايد بكوشيم تا بتوانيم كشور را از لحاظ علمى از ديگران بى نياز كنيم.(3)

حافظه و استعداد؛ ثروتهاى ملى اند

نكته ى دوم اين است كه خودِ آنها اين ضريب هوشى و حافظه و استعدادشان را ملى بدانند؛ اينها ثروتهاى ملى است؛ ثروتهاى شخصى كه نيست. از آن براى كشور و ملت و

ص: 501


1- . همان.
2- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.
3- . در ديدار نخبگان علمى سراسر كشور، 1378/7/19.

خانواده شان استفاده كنند؛ اينها امانت و سرمايه هاى خداداد است؛ ملك خصوصى نيست. نگويند دولت به ما نرسيد. اگر هم دولت نرسيده باشد، اين عذر نميشود. اين را گفتم تا اين جوانانِ خوبى كه ان شاءالله پانزده سال، بيست سال ديگر چهره هاى علمىِ برجسته يى خواهند شد، حرف امروز ما يادشان باشد.(1)

مقصّر اكثر موارد تضييع استعدادها

همه ى آنچه كه ما درباره ى آينده ى علمى و امثال آن ميگوييم، متّكى به دو سه پايه است. يكى از آن پايه هاى اصلى، درس خوانى شماست؛ شما بايد درس بخوانيد. داشتن استعداد و نخبه بودن، يك امتياز است؛ اما لزوماً به معناى آن نيست كه اين نخبه ى استعدادى، به يك شخصيت مفيد و مؤثر در سرنوشت محيط خودش - كشور، يا كوچك تر از كشور - تبديل شود. اى بسا استعدادهايى كه ضايع ميشوند. ضايع شدن اين استعدادها هميشه تقصير آنهايى نيست كه امكانات نميدهند. در اغلب موارد، ضايع شدن استعدادها به خاطر سوء تدبير و انتخاب بد خود صاحب استعداد است. از اين غفلت نكنيد. كسى كه استعداد خوبى دارد، اگر هوى و هوس خود را بر خواندن ترجيح داد، استعدادش خواهد مُرد.

عواملى كه ميتواند استعداد را هدايت كند، هميشه خارج از درون انسان نيست. گاهى و در اغلب موارد، اين انتخاب بدِ خود صاحب استعداد است كه يا تحت تأثير هوى و هوس و شهوت و پول دوستى و قدرت طلبى و امثال اينها قرار ميگيرد و ابزارى در دست يك انسان ناصالح ميشود و يا از اوّل درس نميخواند. خيليها هستند كه استعدادشان هم خوب است؛ اما دل به درس نميدهند و درس نميخوانند. ميبينيد يكى در كنكور رتبه ى بسيار بالايى آورده است؛ اما بعد در ادامه ى راه، كارى كه بايد از او ديده شود، انسان نميبيند؛ يعنى استعداد خود را به كار نمى اندازد.(2)

تفاوت فرار مغزها و مهاجرت آنها

نكته ى دوم راجع به فرار مغزهاست، كه درباره ى آن صحبت شد. من يك وقت اينجا در يك جمع دانشجويى گفتم، از اين پديده، آن قدرى كه ديگران اظهار نگرانى ميكنند، اظهار نگرانى نميكنم، كه حالا يك مشت جوان ببينند در اينجا امكانات تحصيلى شان

ص: 502


1- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
2- . در ديدار دانشجويان بعد از مراسم افطار، 1380/9/8.

آماده نيست؛ از امكانى استفاده كنند و بروند خود را از لحاظ علمى بسازند و كامل كنند. من اين مطلب را آنچنان بزرگ نميبينم كه همه فرياد برآورند. آنچه مهم است، فرار است. آقاى قمى خوب تعبيرى كردند؛ گفتند مهاجرت انسانها را با فرار انسانها نبايد مخلوط كرد. بله؛ حرف من نيز همين است. يك وقت است كه شما براى كسب علم، مهاجرت ميكنيد. مگر اسلام اين را نگفته است؟ «اطلبوا العلم ولو بالصّين» .(1) شما ببينيد مردم در عربستانِ آن روز اگر ميخواستند به يكى از مراكز دانش آن زمان - كه چين بوده است - سفر كنند، چقدر زحمت داشته است. امروز مهاجرت به هيچ كشورى، يك دهم آن زمان زحمت ندارد. گفته اند برويد تحصيل كنيد و ياد بگيريد.(2)

ضرورت بازگشت مغزهاى مهاجر به كشور

البته شما هم بايد برويد تحصيل كنيد و ياد بگيريد؛ كسى مانع اين نيست كه كسى برود در آزمايشگاهها و كارگاههاى غير موجود در كشور ما و موجود در جاهاى ديگر، چيزى ياد بگيرد؛ اما اين نبايد عنوانِ فرار و بهانه ى نرسيدن پيدا كند. اين حرفِ درستى نيست كه ما بگوييم: چطور از ما توقّع داريد به خانه ى خودمان بياييم و با وجود برخى ناكاميها، بسازيم و توليد علم كنيم؟ مگر خودتان نميگوييد «خانه ى خودمان»، «ميهن خودمان»؟ همين، يك حق ايجاد ميكند. شما توليد شده ى اين منطقه و اين خاك و اين ميهن ايد؛ مال اينجاييد و به اينجا مديون هستيد. همين استعداد و آموزش شما هم متعلّق به اينجاست؛ هر برجستگى يى هم كه پيدا كنيد، متعلّق به اينجاست.

شما با اين روحيه، البته برويد درس بخوانيد، كار هم بكنيد، برجستگى علمى هم پيدا كنيد، اما متعلّق به كشور خودتان باشيد و بدانيد اين كشور از لحاظ تاريخى و فرهنگى و جغرافيايى، چنان جايگاهى دارد كه مى ارزد انسان، وابسته به اينجا باشد و برخى مشكلات را هم تحمّل كند. ميهن شما، جاى بزرگ و كشور مهمى است و تاريخ بزرگ و فرهنگ عظيمى دارد و امروز هم ميتواند مثل قرنهاى متمادى در گذشته، همچنان مشعلى در دست خود بگيرد تا دنيا از آن بهره ببرد. اين امكان مهمّى است و شما ميتوانيد يكى از آن مشعل داران باشيد. هر تاريخى اين گنجايش را ندارد؛ هر گذشته و هر ميراث فرهنگى يى چنين ظرفيّتى ندارد؛ اما شما اين ظرفيّت را داريد و بايد به اين افتخار كرد.(3)

ص: 503


1- . وسائل الشيعة، ج 27، ص 27.
2- . همان.
3- . همان.

فراموشى هويت فرهنگى، معضل تحصيل كرده هاى در خارج

بلاى بزرگى كه بر سر نسلهايى از جوانان كشور ما در دوره اى و در كشورهاى ديگر آمده، اين است كه آنها براى تحصيل علم به كشورهاى ديگر رفته اند و چيزى هم ياد گرفته اند؛ اما يك چيز مهم تر را جا گذاشتند و فراموش كردند و آن، هويّت فرهنگى و ملى خودشان بوده است. اينها به كشورهاى خود كه برگشتند، اگر چه عالم و از لحاظ علمى شايد مفيد بودند؛ اما مثل يك بيگانه عمل كردند و نتوانستند به هدفهاى اساسىِ ملى و ميهنى خود خدمتِ لازم را بكنند. بسيارى از تحصيلكرده هاى در كشورهاى اروپايى، در دوره هايى از كشور ما، عامل وابستگى شدند. اين به خاطر آن بود كه اينها هويّت خود را گم كردند. يك ملت وقتى ميتواند به رشد و اعتلا برسد كه علم را وسيله ى عزّت ملى خود قرار دهد. اگر يك كشور را از عزّت و سربلندى و غرور ملى اش جدا كنند، به وسيله يى براى قدرت طلبىِ فعّالان صحنه ى قدرت در سراسر دنيا - ريعنى قدرتهاى بين المللى - تبديل ميشود و اين ارزشى ندارد.

البته وضع دانشجويان ما بعد از انقلاب به كلّى متفاوت بوده و از وقتى انجمنهاى اسلامى فعّال شدند و آنهايى كه در زمينه ى ارزشها فعال تر بودند، تأثيرات بسيار خوبى گذاشته اند. آن طور كه من اطّلاع پيدا كردم، فعّاليت انجمنهاى اسلامى اروپاى شرقى - رهمين شما برادران و خواهران عزيزى كه اينجا هستيد - در زمينه ى ارزشهاى دينى و اسلامى و حفظ عزّت و استقلال ملى، باارزش بوده و همين درست و بجاست.(1)

دغدغه هاى مشترك با نخبگان علمى

من با دقّت به حرفهاى شما گوش كردم. شما الان به مسايلى توجّه ميكنيد كه دغدغه هاى اصلى من هم همانهاست. شما به اهميت دادن به علوم پايه، به علوم محض، به پژوهش، به فراهم آوردن بستر مناسب براى رشد علمى و فكرى، به استفاده ى دانش در همه جاى جهان و مخلوط نكردن بهره مندى از دانش ديگران با بهره مندى از همه ى فراورده هاى فرهنگى آنها اشاره كرديد. اينها همان حرفهايى است كه در مواجهه با جوانان و دانشجويان و قشر دانا و هوشمند جامعه، دغدغه هاى اصلى مرا تشكيل ميدهد. خدا را شكر ميكنم كه ميبينم همان چيزهايى كه در ذهن من وجود داشته و در مجامع دانشگاهى و با مسؤولان دانشگاهى و با جوانان با اين نيّت مطرح ميكردم كه در ذهنها گسترش پيدا كند و به مطالبات عمومى تبديل شود، نتيجه بخش شده است. يعنى شما

ص: 504


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.

هوشمندان، همان چيزهايى را ميخواهيد كه ما ميخواستيم شما آنها را بخواهيد.(1)

برنامه ريزى براى مهاجرت نخبگان علمى

بُعد ديگرى در اين كار وجود دارد و آن، عشقِ به علم است. من يكى دو سال پيش از اين به جماعتى از جوانان كه اينجا بودند، در خصوص رفتنِ نخبگان به خارج از كشور گفتم: ميشود اسم اين را مهاجرت نخبگان براى تكميل خود و استفاده از امكانات موجود دنيا گذاشت؛ منتها با اين نيّت كه اين تكميل، براى كشورشان و مردمى كه آنها را پرورش دادند و به آنها خدمت كردند، باشد.

برخى از دوستان گفتند كه اسلام افراد را به طلبِ علم تحريض كرده و بايد طلبِ علم كرد. هر جاى دنيا كه علمى وجود دارد و ميتوان از آن استفاده كرد و براى رفتن ما محذورى وجود ندارد، بايد رفت و علم را براى ملت و كشورى كه متعلّق به آن هستيم، به دست آورد. بنابراين، تلاش براى نخبگان، يك هدفش بايد اين باشد كه آنهايى كه احساس ميكنند نميتوانند در اينجا دست و پاى علمى بزنند، پر و بال علمى باز كنند و ببينند ميتوانند. بايد براى اينها كارهايى انجام گيرد و - به قول يكى از شما - برنامه ريزى شود. با برنامه ريزىِ منظّمى بروند معلومات را ياد بگيرند و برگردند. اينها كارهايى است كه بايد صورت گيرد؛ ما اين را از دوستانمان در دولت خواسته ايم.(2)

اراده ى نخبگان بر ژرف يابى و توليد علم

وقتى بنا باشد علم در جامعه رشد پيدا كند، البته مسؤولان بايد امكانات را فراهم كنند. حرفى كه من ميزنم، به شما ميگويم؛ من به دوستان دولت و وزارت، چيز ديگرى ميگويم؛ به آنها ميگويم بايد كمك كنند؛ بارها هم صحبت كرده ايم. اما به شما عزيزان خودم كه مثل فرزندان من هستيد، عرض ميكنم: دنبال توليد علم، ژرف بينى و ژرف يابى در علم باشيد. حال كه هوش و استعداد و آمادگى ذهنى داريد، همّت را به اين كار بگماريد. به اينكه چارچوبهاى عادّى را ياد بگيريد، يا در فلان چيز - به قول شما - نمره بياوريد، فكر نكنيد؛ به علم فكر كنيد. البته اين، فرهنگ حمايت از علم و پژوهش و كارهاى مديريّتى را لازم دارد. اما عامل ديگرى كه ممكن است حتّى بر عوامل قبلى غلبه كند، ميل و علاقه و اراده و خواست شماست. همّت كنيد كشور را از لحاظ علمى

ص: 505


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . همان.

بسازيد. مخاطب من، جمع معدود شما نيست. نخبگانى در رديف شما در كشور هستند كه يا قبل از شما بوده اند و يا بعد از شما خواهند آمد. نخبگان علمى در هر رشته يى كه هستند، بايد براى تقويت و توليد علم در داخل تلاش كنند.(1)

فوايد و ضايعات نخبه پرورى در كشور

امروز در اين كشور، نخبه پرورى و راه يافتن به المپيادهاى جهانى مشاهده ميشود. البته اينها ضايعاتى هم دارد كه دوستمان اشاره كردند: معرفى كردن چهره ها و آسان كردن كار دستگاههاى پولساز و كمپانيهايى كه دنبال فكر و ذهن و مغزِ كارآمد هستند تا آنها را بربايند؛ اما اين حركت به خودى خود يك حركت علم پرورى در جامعه ى ما بود؛ نشان دهنده ى جرأت و جسارت كشور و طبقه ى جوان ما بود؛ براى اينكه بتوانند در ميدانهاى علمى، خود را نشان دهند و اثبات كنند كه ميتوانند.(2)

قناعت نكردن به هيچ حدّى از پيشرفت

اميدواريم كه شما پيشرفت كنيد. راه پيشرفت علمى را هرگز به روى خودتان نبنديد و به هيچ حدّى از پيشرفت علمى قانع نباشيد. همه ى پيشرفتهايى كه بشر در زمينه هاى معنوى ميتواند كسب كند - مانند علم، اخلاق، دين و ارزشهاى والاى معنوى - بى نهايت است؛ يعنى هميشه امكان پيشرفت هست و جاده ى بى نهايتى است. ان شاءالله كه هم در زمينه هاى علمى و هم در زمينه هاى دينى و معنوى و خودسازى، روزبه روز پيشرفت كنيد.(3)

نخبگان و ميدان دارى پرورش علم

اگر ما پرورش علم - هر علمى - و تحقيق را هدف و كار اصلى خود ندانيم، هيچ كدام از كارهاى ديگرى كه مورد نظرمان است، به سامان نخواهد رسيد؛ نه توسعه، نه صنعت و نه كارهاى اجتماعى. ما بايد علم را با نگاه اصيل مورد توجّه قرار دهيم؛ يعنى بايد در برنامه ها، همه جا نگاه به علم و اهتمام به علم، گسترده شود. البته مديريّت و دنبال كردن كار با مسؤولان دولتى است؛ اما عمل و ميدان دارى كار با خود نخبگان است.(4)

ص: 506


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار دانش آموزان نخبه، 1381/8/4.
4- . در ديدار عمومى دوشنبه ها، 1382/2/8.

وظيفه ى جوانان باهوش

فراخور استعدادهاى گوناگون، هوش جوان ايرانى بايد براى پيشرفت علمى، فنى و فكرى در همه ى زمينه ها - چه در علوم محض، چه در صنعت، چه در علوم انسانى مانند فلسفه، ادبيات، هنر و چه در آموزشهاى دينى - و هرچه بيشتر عمق بخشيدن به اندوخته ى فكرىِ عميق فرهنگ اسلامى و آن را آماده ى عرضه به افكار جهانىِ جوانان دنيا قرار دادن، به كار افتد؛ اينها كار شماست. شما ميتوانيد براى همه ى جوانان جوامع اسلامى الگو باشيد؛ كما اينكه از اوّلِ انقلاب تا امروز هم به فضل پروردگار همين طور بوده است.(1)

نخبگان با انگيزه ى سربازى در ميدان توليد علم

عزيزان من! آنچه من به شما ميخواهم عرض كنم، اين است: شما كسانى هستيد كه در اين صحنه - كه مورد اهتمام ماست - بايستى مثل يك سرباز در ميدان جنگ انگيزه داشته باشيد و كار كنيد. اين، لبّ قضيه است. ما نميخواهيم چيزى را به كسى تحميل كنيم و اين كار مثل سربازگيرىِ اجبارى دوران جنگ نيست. در اينجا نخبه ى علمى در ميدان پرورش، پيشرفت و توليد علم بايستى مثل يك سرباز كار كند؛ اگر هم نكرد، كسى يقه ى او را نخواهد گرفت؛ ليكن يك روز يقه ى همه ى ملت و كشور را مشكلات اساسى و بزرگى خواهد گرفت كه ما در كشورمان تجربه كرديم.(2)

توقع متقابل نخبگان و مسؤولان از يكديگر

بدانيد همچنانكه يك انسانِ بااستعداد توقع دارد دستگاههاى مسؤول، استعداد او را پرورش دهند و او را قدر بشناسند - كه توقع بجايى هم هست - اين كشور، اين ملت، اين خانواده، اين پدر و مادر، اين محيط و اين نظام هم توقع دارد كسانى كه اين استعداد را دارند، حقيقتاً خودشان هم براى آن همت و تلاش كنند؛ والّا بااستعدادترين افراد اگر خودشان همت و تلاش نكنند و درس نخوانند و پيگيرى نكنند، اين سرمايه راكد خواهد ماند و ممكن است به تدريج زايل و نابود هم بشود. بعد هم وقتى اين استعداد در رشته هاى گوناگونِ علمى شكوفا شد و توانستيد كارهايى انجام دهيد، روحاً خودتان را قوى نگه داريد تا وسوسه ها شما را به اين طرف و آن طرف نكشاند. بعضيها هستند كه

ص: 507


1- . در ديدار دانش آموزان استعدادهاى درخشان، 1382/4/25.
2- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.

استعدادشان هم خيلى خوب است و تا حدود زيادى هم شكوفا شده؛ اما اگر در جايى يك لغزشگاه شهوانى يا يك لغزشگاه فكرى پيش بيايد، ميلغزند. خودتان را محكم نگه داريد و در اين راه باقى بمانيد. البته دامهايى هم معمولاً بيگانگان پهن ميكنند، براى اينكه استعدادهاى خوب را از اين كشور ببرند؛ در مقابل آنها هم بايد به جد مقاومت كنيد.(1)

علم آموزى جوانان، همراه با تزكيه و اخلاق

از همين جا شما جوانهاى عزيز توجه كنيد كه ورود در ميدان معرفت علمى - حالا هر علمى؛ چه علوم انسانى، چه علوم قرآنى، چه علوم طبيعى يا انواع و اقسام علومى كه امروز شماها در آن تلاش و كار ميكنيد - و ورود در ميدان تحقيق علمى بايد شما را از غور و پيشرفت در ميدان معرفت دينى، تمرين اخلاقى و كسب فضيلت باز ندارد؛ بايد اينها را با هم داشته باشيد. اين آيه يى كه اين برادر عزيزمان در ابتدا قرائت كردند: «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ »(2)، خداى متعال پيغمبر را فرستاد، تا او تعليم بدهد و تزكيه كند. بنابراين، تعليم و تزكيه با يكديگر است؛ اين دو را از هم جدا نكنيد.

اين باور كه هر كسى وارد ميدان علم شد، به طور طبيعى بايستى از فضيلت و معنويت و اخلاق كناره بگيرد، فكرى كاملاً غلط و وارداتى و متكى به پيشينه يى است كه در اروپاى مسيحى به وجود آمد و به كلى با محيط اسلامى و با فهم و تعاليم اسلامى سازگار نيست؛ چرا كه اگر دانشمند بافضيلت و بااخلاق باشد؛ در هر رشته يى، از آن ميتوان اميد براى اعتلاى بشريت و اعتلاى كشور خودش داشت؛ اين دانشمند هدفها را هدفهاى ارزشمند ميكند و حركتش حركت به نفع انسانيت و به نفع عدالت و به نفع فضيلت و در جهت مقابلِ نابسامانيهاى عجيب دنياى امروز خواهد شد. شما سعى كنيد اين جور دانشمندانى در آينده باشيد و هدف خودتان را اين مسايل قرار دهيد؛ انسانهايى باشيد كه ميتوانند چرخ دنيا را در جهت درست به حركت دربياورند؛ اين را براى خودتان هدف قرار دهيد؛ و اين ممكن است؛ البته بايد كارهاى مقدماتى فراوانى براى رسيدن به آن هدف انجام بگيرد.(3)

ص: 508


1- . در ديدار دانش آموزان نخبه ى قرآنى و المپيادى، 1383/4/30.
2- . بقره، 129 و جمعه، 2.
3- . در ديدار جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5.

خروج نخبگان با هدف بازگشت

اى بسا برخى از استعدادهايى كه امروز وجود دارد، صرف كارهايى ميشود كه اين كارها خيلى براى كشور لازم نيست؛ مثلاً همين مسأله ى خروج نخبگان از كشور؛ چون خروج نخبگان از كشور - من چند بار تا حالا اين را گفته ام - به طور مطلق موضوعى منفى نيست؛ زيرا ممكن است نخبه يى از كشور خارج شود و بخواهد معلوماتى كسب كند و بعد برگردد و براى كشور مفيد باشد. البته بهتر اين است كه ما امكاناتى را براى همين نخبه فراهم كنيم، تا در خودِ كشور آنچه را كه از نظر رشد و شكوفايى استعداد لازم دارد، مهيا شود: كارگاه داشته باشد، محيط مانور علمى و تحقيقى داشته باشد؛ اين بهترين است؛ اما اگر نشد، نخبگان بروند - فضاى دنيا فضاى وسيعى است - منتها اين رفتن بايد با حساب و كتاب انجام بگيرد؛ يعنى آن نخبه بداند كه براى چه دارد ميرود؛ چه ميخواهد بكند و پس از آموزش آنچه را كه لازم دارد، چه استفاده يى ميخواهد از آن دانش بكند.

آيا از آن دانش براى اعتلاى كشور و براى پيشرفت ملت خودش و براى راه انداختن نخبگان ديگر كشورش ميخواهد استفاده كند، يا نه، ميخواهد آن را در خدمت يك كارخانه يا شركت متعلق به يك سرمايه دار كانادايى يا امريكايى يا اروپايى قرار دهد؟ اين بزرگ ترين تحقير يك انسان برجسته ى علمى است كه تلاش كند، زحمت بكشد، كار كند و همه ى امكانات كشورش در واقع منتهى شود به پديد آمدن اين انسان نخبه، اما او در خدمت فلان كارخانه دار يا فلان كمپانى دار هيچى ندان و هيچى نفهمِ ضد بشرِ فلان نقطه ى دنيا باشد و آن شخص از اين انسان نخبه به عنوان يك مهره و ابزار در مجموعه اش استفاده كند.

يك انسان نخبه، آن وقتى سرافراز و سربلند است كه بتواند در بهبود اوضاع كشور و خانه و ملت خودش و بهبود زندگى و آينده و تاريخ انسانهايى كه ذى حق نسبت به او هستند، نقش ايفا كند. شماها آن وقتى چهره ى درخشان خواهيد داشت كه بتوانيد در كشور خودتان نقش ايفا كنيد. الان شما ببينيد جوانى كه مثلاً فرض كنيد در دوره يى درسى خوانده و كارى كرده، در بين هزاران جوانى كه كارى نكرده اند، در زمينه ى فيزيك يا پزشكى يا ادبيات ايران عملى انجام داده كه شده چهره ى ماندگار در كشور؛ چهره هاى ماندگار اينها هستند. ما در زمينه ى پزشكى، فيزيك، ادبيات و برخى از رشته هاى علوم انسانى و فلسفه، شخصيتهاى برجسته يى را در كشور داريم كه كشور به اينها افتخار ميكند. كشور هرگز به آن مهندس يا پزشك يا تحصيل كرده و نخبه يى كه رفته و عضو و جزوى شده از يك مجموعه ى سرمايه دارى متعلق به فلان مجموعه يا فلان شخص، افتخار نميكند؛ او رفته پول توليد كرده براى بچه ها و براى دخترها و پسرها و سگها و

ص: 509

خَدَم و حَشَم يك انسان؛ اينكه افتخارى نيست. افتخار اين است كه كسى بتواند در داخل كشور خودش، براى كشورش پيشرفت، اعتلا، ترقى، آبرو و جبران عقب ماندگيها را به وجود بياورد.

بنابراين، اگر كسى با اين نيت، چه در اينجا درس بخواند و چه در بيرون - هر درسى كه بخواند و در هر رشته يى كه كار كند - اين ميشود يك موجود ارزشمند. به هرحال، هدف گذارى، سياست گذارى و اجراى چنين مقوله هايى در همان بنيادى كه اشاره شد، ميتواند تحقق پيدا كند.(1)

مراقبت نخبگان از تكبر و نخوت گرايى

به هر حال، اين را هم من عرض كنم: عزيزان من! شماها نخبه ايد؛ عزيزيد و نور چشم ما هستيد؛ اما يادتان باشد كه هرچه عالم تر و نخبه تر ميشويد، متواضع تر شويد؛ اين را فراموش نكنيد. مبادا نخبه بودن خدا نكرده در شما نخوت ايجاد كند؛ نخبه بودن ملازمه يى با نخوت گرايى ندارد؛ البته من در شماها نميبينم؛ چهره هاى نورانى شماها اين جور نشان نميدهد؛ اما به هرحال مراقب باشيد. فضاى نخبگى در كشور با فضاى تكبر به كلى بايد جدا شود. هرچه شما موفقيتهاى علمى تان بيشتر شد، هرجا به تحقيق جديدى دست يافتيد و توفيق بيشترى پيدا كرديد، متواضع تر، مردمى تر و خلاصه، خاكى تر شويد؛ اين است كه ميتواند تداوم پيشرفتها و فايده ى وجود شما را بيشتر كند.(2)

تفاوت ميدان سياست و ميدان علم و فرهنگ

عقيده ى ما هم اين است كه ميدان سياست براى خيلى از افراد، از جمله افرادى كه اهل فرهنگ و اهل علم هستند، يك ميدان موقت است و تشكيل دهنده ى اساس هويت جمعى و اجتماعى آنها نيست. چيزى كه اين شأن را دارد، علم و فرهنگ است؛ اين ماندگار است؛ «وَ أَمّٰا مٰا يَنْفَعُ اَلنّٰاسَ فَيَمْكُثُ فِي اَلْأَرْضِ ».(3) البته كارهاى سياسى هم خدمت است و خيلى اهميت و ارزش دارد؛ چه در حد رياست يك قوه - كه الان شما مبتلاى به آن هستيد - يا اصلاً ورود در عالم سياست و خدمات سياسى؛ منتها طبيعت اين كارها مقطعى است. آنچه مقطعى نيست و دايمى است و بعد از آنكه انسان اجلش رسيد، اگر

ص: 510


1- . همان.
2- . همان.
3- . رعد، 17.

بيست سال ديگر هم زنده بماند، باز هم ادامه پيدا خواهد كرد، كار فرهنگى و علمى است. اهل علم اين گونه اند. اهل علم اگر صد سال ديگر هم زنده بمانند، كار علمى آنها قطع نميشود؛ مثل هويت اصلى شان است؛ منتها خدمات سياسى و حضور سياسى شان كم و زياد ميشود و خيلى اوقات هم قطع ميشود.(1)

مديريت تحولات علمى؛ وظيفه ى نخبگان حوزه و دانشگاه

نهضت نرم افزارى و جنبش نرم افزارى و نهضت توليد علم را ما مطرح كرديم؛ الان حدود ده سال ميگذرد و امروز يك غوغايى راه افتاده است. چه كسى اين را راه انداخته؟ من كه يك كلمه بيشتر نگفتم. اين كار را شما كرديد؛ محقق ما، جوان ما و استاد ما؛ تحول از اين قبيل است. وظيفه ى نخبگان فكرى و فرهنگى جامعه و حوزه و دانشگاه، مديريت اين تحول است. نه بايد تحولات را سركوب كرد، نه بايد تسليم هر تحولى شد. خوب، اين تحول براى چيست؟ براى پيشرفت. پيشرفت چيست؟ بايد آن را معنا كنيم.(2)

تقويت اعتماد به نفس توسط نخبگان

چيزهايى كه اين اعتماد به نفس را ضعيف ميكند، بايد از آن اجتناب شود؛ به خصوص نخبگان، كه بعضى از اينها را من گفتم؛ خودتان فكر كنيد، رويش مطالعه كنيد؛ چيزهايى كه اين اعتماد به نفس را تقويت ميكند، اينها را بايد برجسته كنيد؛ شما در نشريات دانشجويى، استاد در سر كلاس، دانشجوها در تشكلهاى دانشجويى، دانشجوها در محيط اثرگذارى خودشان.(3)

فرهنگ نخبگى

فرهنگ متعهد بودن نخبه را به جامعه گسترش بدهيم، نه توقع داشتن صرف؛ البته توقع منطقى است، بجاست؛ توقعِ بيجا نيست؛ لكن در كنار اين توقع، احساس تعهد، وامدار بودن؛ من به عنوان يك فردِ از اين مجموعه ى عظيم كشور چه وظيفه اى بر دوش دارم؟ من چه كار بايد بكنم؟ اينها خيلى مهم است.(4)

ص: 511


1- . در ديدار هيأت امناى بنياد دايرة المعارف اسلامى، 1383/8/17.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
3- . در ديدار دانشجويان دانشگاههاى استان يزد، 1386/10/13.
4- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.

ص: 512

فصل پنجم: پايه گذارى و سابقه ى دانشگاه

پايه ى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد

قرن نوزدهم كه اوج تحقيقات علمى در عالم غرب ميباشد، عبارت از قرن جدايى از دين و طرد دين از صحنه ى زندگى است. اين تفكر، در كشور ما هم اثر گذاشت و پايه ى اصلى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه هاى علميه روگردانيدند. اين پديده ى مرارتبار، هم در حوزه ى علميه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت.(1)

زمام دانشگاه در دست بى بهرگان از اخلاق اسلامى و وجدان ملّى

و اما دانشگاه - كه خشت اولش از حوزه ى علميه و دين جدا نهاده شده بود - در مشت كسانى افتاد كه نه از دين و نه از اخلاق اسلامى و نه از اخلاق سياسى و نه از احساس وجدان يك شهروند نسبت به كشور و ملتشان بهره يى نداشتند. در طول هفتاد سال اخير، به جز عده ى معدودى از قبيل اميركبير و بعدها هم چند نفرى كه بسيار معدود بودند، بيشتر كسانى كه زمام امور تحصيلات عاليه در اين كشور به دست آنها بوده است و مسايل آموزش عالى به اراده و تدبير آنها ارتباط پيدا ميكرده، بقيه ى كسانى بوده اند كه منافع ملت ايران در مقابل منافع بيگانگان، براى آنها از هيچ رجحانى برخوردار نبود و بيشتر به فكر چيزهاى ديگرى بودند تا آينده ى اين ملت و اين كشور!

اين تصادفى نيست كه ملت ايران، با آن سابقه ى تاريخى علمى و با اين استعداد درخشانى كه دارد (همه ى كسانى كه روى مسايل ملتها كار كرده اند و ما اطلاع داريم، درباره ى ملت ايران گفته اند كه اين ملت، داراى استعدادى بالاتر از متوسط استعدادهاى بشرى است) و با آن فرهنگ غنى عميق اسلامى و با داشتن دانشمندان بسيار بزرگ در طول قرنهاى متوالى و با وجود شوق و علاقه ى طبيعى به آموختن و دانستن، در اين

ص: 513


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

دويست سال يا صدوپنجاه سالى كه دنيا چهار نعل به سمت معلومات و دانش و قله هاى علم حركت كرده، ايران و ملت ايران، جزو گروهها و ملتهاى عقب افتاده قرار گرفته است.

اگر اين ملت را به حال خود هم وا ميگذاشتند، در علوم جلو مى افتاد و در بيشتر دانشهايى كه در ابتدا از قلب و درون خودِ جوامع جوشيده و سر كشيده و شكفته است، پيشرفت ميكرد و پابه پاى دنيا پيش ميرفت و اين قدر عقب نميماند.(1)

انديشه هاى ضد دينى بنيان گذاران دانشگاه

علتش اين است كه كسانى دانشگاه را بنيان گذارى كردند كه اساس دين را، نه كه قبول نداشتند - بالاتر از اين بود - ميخواستند اصلاً دين را ريشه كن كنند. ميبينيد ديگر. مگر غير از اين است؟ اين، تاريخچه ى دانشگاه است. اين، تاريخچه ى فرهنگ اروپايى در كشور ماست. كسانى كه آن فرهنگ را آوردند، اعتقادشان اين بود كه اينها حرفهاى مفتى است! روشنفكرى جديد، اصلاً اين طورى متولد شد؛ ضددين و مخالف با دين و عازم بر قلع و قمع دين. دانشگاه هم كه طبعاً زايشگاه و پرورشگاه همين روشنفكرى جديد اروپايى بود. بنابراين، فضا، فضاى غيردينى شد. اين فضا، متعلق به دانشگاه وابسته ى به غرب، پرداخته ى صنعاى غرب و ساخته شده هاى آن ديار بود؛ اما دانشگاه اسلامى چه؟(2)

بنيان دانشگاه بر معارضه با دين گذاشته شد

با ورود تفكرات علمىِ جديد به كشورهاى اسلامى - كه قهراً جاذبه داشت و طبيعى بود كه پيشرفتهاى علمى يى كه اروپا به آن دست يافته بود، جاذبه داشته باشد - اين پيشرفتهاى علمى را وسيله يى براى بى اعتقادى به دين و خاموش كردن شعله ى ايمان دينى در دلها و از بين بردن بيدارى وجدان دينى در آحاد مردم قرار دادند. لذا دانشگاهها را از اول بر پايه ى بى اعتقادى گذاشتند.

هر گروه از جوانانى كه در دوره هاى اول براى تحصيل رفتند، هدف تبليغات ضد اسلامى اروپاييها قرار گرفتند. آن كسانى كه اولين پرورش يافته هاى فرهنگ غرب بودند، غالباً - نميگويم همه - كسانى بودند كه با دين، بيگانگى و بلكه عنادى احساس ميكردند. البته ضعف نفسها و نبودن تبليغات دينى قوى و باب روز هم مؤثر بود.

ص: 514


1- . همان.
2- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.

بنيان دانشگاه - يعنى مركز پرورش انسانهاى دانشمند طبق پيشرفتهاى علمى روز - بر بى دينى و معارضه ى با دين گذاشته شد و چندين سال اين مسأله را با قوّت و دقت دنبال كردند. يعنى نه تنها دين را در دانشگاهها ضعيف كردند، بلكه به معارضه ى با آن پرداختند.(1)

تلقّى دانشگاهِ قبل از انقلاب از حوزه

واقعاً قبل از انقلاب، جماعت دانشگاهى، آخوندجماعت را آدمهاى پُرگوىِ نادانِ پُرتوقعِ هيچ چيزندان ميدانستند! من با عده ى زيادى از آنها مواجه بودم. مثلاً در يك جلسه، با يك طلبه كه مينشستند و دو كلمه حرف حساب ميشنيدند، ميگفتند: عجب، واقعاً در بين روحانيت، مثل شمايى وجود دارد؟! در حالى كه آن طلبه، يك طلبه ى معمولى بود. آنها روحانيت را نميشناختند؛ يعنى تلقى دستگاههاى علمى و دانش كشور از روحانيت، غلط بود. حوزه ى علميه، اصلاً مركز علم و تحقيق بوده است. اگر علم براى علم، و علم بدون قصد مزد، مصداقى در كشور ما داشته باشد، از قديم در حوزه هاى علميه بوده است؛ ولى آنها اينجا را يك محيط بى علم ميدانستند!(2)

تأمين دانشگاه براى ريشه كنى ايمان دينى

دانشگاه براى هر كشور در واقع همه چيز است. دانشجو تضمين كننده ى فرداى جامعه است. در واقع از روى دانشجوى امروز ميشود فرداى هر جامعه را شناخت يا حدس زد. كسانى كه با نيّت ريشه كن كردن ايمان دينى در كشور ايران، به دانشگاه پرداختند و محيط دانشجويى را به تفكرات، اوهام يا سرگرميهاى ضدّ دينى آلوده كردند، خيلى خوب فهميدند كه چه ميكنند و حقّاً براى هدف پليد خود، بر روى نقطه ى اصلى تكيه كردند.

شما ملاحظه ميكنيد كه وقتى در ايران دانشگاه تشكيل شد و اقبال به دانشهاى نو در كشور ما به وجود آمد - كه البته اين كار خيلى لازم بود و خيلى دير انجام شد و بايد اين كار صد سال قبل از آن انجام ميگرفت - از همان اوّل در گزينشها و در تنظيم برنامه ها، دين زدايى مورد توجّه قرار گرفت.

واقعاً انسان به بعضى از چيزها عادت كرده و اهميت آنها را نميفهمد. ما در دوران

ص: 515


1- . در ديدار جمع كثيرى از طلاب حوزه هاى علميه و دانشجويان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1369/9/28.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به مناسبت هفتمين سالگرد تشكيل اين شورا، 1370/9/20.

طاغوت عادت كرده بوديم اين طور بفهميم كه هر جوانى به دانشگاه رفت، بى دين بيرون خواهد آمد! حتّى هنوز هم اين فكر، به غلط در بسيارى از ذهنها هست. اما آن روز درست بود؛ يعنى معلوم بود كه محيط دانشگاه محيطى است كه دين و ديندارى را بر نميتابد. همه چيز را اين طور فراهم كرده بودند.

آنها اين طور فكر كرده بودند و آنچنان برنامه ريزى كردند و موفّق هم شدند. تقريباً حدود پنجاه سال يا كمى بيشتر، در اين كشور كسانى كه اندكى به دانش و تجربه و فرهنگ غربى - كه براى ما ايرانيها نو بود - نزديك ميشدند، به همان اندازه از سنتهاى خود و از ايمان اصيل اسلامى دور ميشدند. البته بديهى است كه محيط جامعه ى ما محيطى اسلامى بود و بالأخره تأثيرى روى تحصيل كرده هاى ما ميگذاشت. ضمناً عوامل مخالف و مضادّ با آن فكر نيز در جامعه بود كه آنها فكرش را نكرده بودند.(1)

دانشگاه مطلوب رژيم پهلوى

كسانى كه پيش از دميدن جمهورى اسلامى، پنجاه سال سياست گذارى و سرپرستى دانشگاه كشور را بر عهده داشتند، در جهت گيريهاى خود نقطه ى مقابل راهى را كه انقلاب در برابر دانشگاه گذاشت، دنبال ميكردند. دانشگاه مطلوب آنان، دانشگاهى بود كه نه تنها در علم، بلكه در فكر و فرهنگ و نيز در آرزوها و پسندها، وابسته و دست آموز و پيرو غرب باشد. تأثيرپذيرى و تبعيت بى چون و چرا از فرضيه ها و نظريه هاى رايج در غرب، آن هم نه فقط در علم و فناورى، بلكه حتى در اخلاق و سياست و هنر و رفتار و آداب زندگى، شاخصه ى اصلى دانشگاهى بود كه نظام وابسته و فاسد پهلوى ميپسنديد و آن را برنامه ريزى و اجرا ميكرد، و دانشگاه در برنامه ى كلان آن رژيم، بايد جلودار حركت ايران به سمت سلب هويت اسلامى و ملى خويش ميشد.(2)

سهم برنامه ريزان دانشگاه در عقب ماندگى علمى در رژيم گذشته

بى شك بخش مهمى از گناه عقب ماندگى علمى كشور در دوران بيش از پنجاه سال حكومت رژيم فاسد، همچون سهم بزرگى از بى لياقتى كارگزاران آن رژيم كه در سايه ى چنين تفكرى پرورش يافته بودند، بر دوش كسانى است كه دانشگاه كشور را آن گونه ميخواستند و براى آن برنامه ريزى ميكردند.(3)

ص: 516


1- . در ديدار جمعى از تشكّلهاى دانشجويى كشور در قم، 1374/9/18.
2- . پيام به گردهمايى ويژه ى دانشگاهيان و دانشجويان در تجليل از حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/3/12.
3- . همان.

فرهنگ غالب بر دانشگاه قبل از انقلاب

دانشگاهِ قبل از انقلاب، يك جزيره ى تك افتاده در ميان اقيانوس خروشان مردم بود. از عناصر استثنايىِ استاد و دانشجوى مؤمن و متعهّد و خوب كه بگذريم، در آن موقع، محيط غالب دانشگاه اين گونه بود كه اگر شما به دانشگاه وارد ميشديد، بايد به فرهنگ عمومى، به ايمان عمومى، به باورهاى عمومى و به دلبستگيهاى مردمى پشت ميكرديد. محيط دانشگاه براى اكثريت بزرگى از استاد و دانشجو، محيط دغدغه هاى صرفاً شخصى بود. غير از عدّه اى كه سياسى و مبارز بودند، دغدغه ى ساير افراد، دغدغه هاى شخصى بود. دغدغه هاى اجتماعى نداشتند و دردهاى جامعه ى خودشان را حس نميكردند.

مهم ترين آرزو براى يك دانشجو در آن هنگام، اين بود كه بتواند وسيله يى به دست آورد و خودش را به خارج از مرزها برساند. دانشگاه مجذوب غرب بود و نميخواست نوآورى كند، نه اينكه استاد و دانشجو ميل به اين معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، اين فرهنگ نبود؛ فرهنگ وابستگى بود كه رژيم شاه هم آن را به شدّت ترويج ميكرد. كسانى هم كه در داخل دانشگاه داعيه ى روشنفكرى داشتند، روشنفكران مردمى نبودند؛ روشنفكرهاى كافه اى و بريده از مردم بودند! بسيارى از آنها بعد از انقلاب رفتند و امروز در كشورهاى اروپايى باز هم كافه اى اند و بيشترين محيطشان، محيط كافه هاست! دانشگاه چنين وضعى داشت.(1)

ص: 517


1- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

ص: 518

فصل ششم: آموزش

از امتيازات دانشجو

مخاطب شما غير از امتيازاتى كه مربوط به جوانى است، امتياز ديگرى هم دارد و آن اينكه باسواد و اهل معرفت است. او ترجيح دارد بر كسى كه انسان براى فهماندنش مشكل دارد و مطلب را درست درك نميكند. اين هم امتياز ديگرى است كه جوان، باسواد باشد.(1)

تجديد نظر در نظام آموزشى

من تجديد نظر را تأييد ميكنم. نه اينكه بخواهم بگويم نتيجه اش چه باشد؛ نه. نتيجه اش هرچه باشد، تجديد نظر خوب است. يعنى انديشيدن در اينكه «اين سازماندهى آموزشى همان است كه بايد باشد، يا نه» اين كار بسيار خوبى است. اين كار را حتماً بكنيد.(2)

بهره ى علمى پايين نسبت به زمان دوره ى آموزشى

آنچه كه من در زمينه ى مسايل علمى تصوّر ميكنم، اين است كه در دانشگاهها به تناسب زمان، بهره ى علمى گرفته نميشود! من بى ارتباط با دانشگاهها نيستم؛ هم مديران دانشگاههاى سراسر كشور اينجا پيش ما مى آيند و گاهى چيزهايى ميپرسند، هم دانشجويان اينجا رفت وآمد ميكنند. من فى الجمله در جريان بعضى از مسايل در دانشگاه هستم. طبق گزارشهايى كه براى من مى آورند، از دانشگاه به قدر زمانى كه در بخش آموزش مصرف ميشود، بهره ى علمى گرفته نميشود. بخش پژوهش كه جداگانه است و

ص: 519


1- . در ديدار نمايندگان نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها، 1376/7/16.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.

روضه خوانى مفصّلى دارد. آن به جاى خود بماند. آموزش كه نسبتاً داراى وضع بهترى است، اين عيب را دارد!(1)

محقق پرورى به جاى حفظ معلومات

بنابراين، يك توصيه ى مهم من اين مسأله است كه كارهاى علمى و تحقيقى در آنجا اصل شود؛ يعنى ارزش گذارى شود. بُعد ديگر اين حرف اين است كه مغزها محقق بار بيايند؛ نه فقط مجموعه اى از معلومات به اينها داده شود. كيفيّت درس و شيوه ى تدريس و كيفيّت كار را بايستى طورى كنيد - اين ديگر برنامه ريزى اش با خود شماست. اين شايد ديگر مربوط به حتى وزارت علوم هم نيست؛ اگر هم مربوط به وزارت علوم باشد، شما هستيد كه ميتوانيد در آن اثر گذارى كنيد - كه حالت تعمّق و ژرف يابى به جاى حالت حفظ كردن و فراگيرى از رو، باب شود.(2)

نوآورى و توليد علمى در محيط دانشگاه

و اما مطلبى كه ميخواهم با شما در ميان بگذارم: يكى از وظايف مهم دانشگاهها عبارت است از نوانديشى علمى. مسأله ى تحجّر، فقط بلاى محيطهاى دينى و افكار دينى نيست؛ در همه ى محيطها، تحجّر، ايستايى و پايبند بودن به جزمى گراييهايى كه بر انسان تحميل شده - بدون اينكه منطق درستى به دنبالش باشد - يك بلاست. آنچه كه براى يك محيط علمى و دانشگاهى وظيفه ى آرمانى محسوب ميشود، اين است كه در زمينه ى مسايل علمى، نوانديش باشد. معناى واقعى توليد علم اين است. توليد علم، فقط انتقال علم نيست؛ نوآورى علمى در درجه ى اوّلِ اهميت است. اين را من از اين جهت ميگويم كه بايد يك فرهنگ بشود. اين نوانديشى، فقط مخصوص اساتيد نيست؛ مخاطب آن، دانشجويان و كلّ محيط علمى هم هست.(3)

ص: 520


1- . همان.
2- . در ديدار مسؤولان و اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1379/7/26.
3- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

فصل هفتم: پژوهش

مقالات با اتقان و متانت بالا

سعى شود مقالاتى كه در اين دايرة المعارف تهيه و تدوين ميشود، در حد اعلاى توان علمى و تحقيقى باشد و به آن اتقان و متانت بدهيم؛ چون ايران با مايه ى علمى و عمق فرهنگ اسلامى و داراى اين همه سوابق و كتاب و دانشمند، به عنوان مركز و پايگاه اسلام شناخته ميشود. آن چيزى كه به عنوان دايرة المعارف اسلامى يا دانشنامه ى جهان اسلام در اينجا فراهم ميشود، بايد واقعاً در حد ممكن مقالاتش از لحاظ اتقان و متانت در رديف بالا باشد. لذا براى پرداخت نهايى، بايد از ويرايشگران مجرب بهره گرفت.(1)

يك بيمارى فرهنگى در عرصه ى تحقيقات و نوآورى

پس، ما از همه طرف، با دشمنى و خصومت دشمنان اساسى و فرهنگى مان در عالم مواجه هستيم، كه نگذارند چه در زمينه ى فرهنگ عمومى و ذهنيتها و عمل فرهنگى مردم و چه در زمينه ى كار مَدرسى و تربيت نيروى انسانى، به مقاصد خودمان برسيم. ما بايد متناسب با دشمنى و خصومت دشمن، برنامه ريزى كنيم. در مسأله ى فرهنگ عمومى، همين كه مشاهده ميكنيم در جامعه ى ما - مثلاً در پيچ وخم ادارات و دستگاههاى دولتى و به خصوص در بعضى از ارگانها كه شكايت زيادى از آنها ميشود - كارهاى مردم روان انجام نميگيرد و امروز و فردا ميشود و دردمندانه و دلسوزانه با كار مردم برخورد نميگردد، به خاطر يك نقص و بيمارى فرهنگى است. يا اگر مشاهده ميكنيم كه افراد كارآمدِ فكرى ما در دانشگاهها و كارگاهها و مراكز تحقيق، به نوآوريهايى كه براى يك محقق، نان و آب و شهرتى ندارد، اما زحمت زيادى دارد، كمتر تن ميدهند و به كارهاى آسان تر و سهل تر تسليم ميشوند، يك بيمارى فرهنگى است.

ص: 521


1- . در ديدار اعضاى بنياد دايرة المعارف اسلامى، 1368/7/30.

اين تحقيقات عظيمى كه در دنياى علم شده، به وسيله ى چه كسانى انجام شده است؟ غالباً به وسيله ى كسانى كه در دوره ى تحقيق، مردمان نام آورى نبودند و روى عشق به تحقيق و علم و محصول كار تحقيقى خود، كارى را با زحمت شروع كردند و رنج آن را بر خود هموار ساختند، انجام شده است. نتيجه ى اين كار، چيز عظيمى براى يك ملت شده است. البته، سياستها هم از محصول علمى و تحقيق آنها، بدخواهانه سوءاستفاده كرده اند كه ما نميتوانيم سوءاستفاده ى سياستها را به حساب نفس تحقيق و انگيزه ى آن بگذاريم. اگر اينها را كم داريم، ناشى از يك بيمارى فرهنگى در ماست. ما بايد اين را علاج كنيم. اين، ربطى به كار مدرسه و دانشگاه و امثال اينها ندارد؛ بلكه نگرش و فعاليت و تلاش فرهنگى سازمان يافته ى ديگرى را ميطلبد و ما بايد آن را انجام بدهيم.

حقيقتاً يكى از كارهاى مهم شوراى عالى انقلاب فرهنگى، نگرش به فرهنگ عمومى و پيدا كردن و شناختن بيماريهاى فرهنگىِ امروز كشور ما و يافتن علاج اين بيماريها با ديد متخصصانه و البته دردمندانه و انقلابى و توصيه ى آنها به دستگاههاى گوناگون است. اين، يك بخش مهم كار ميباشد و خوب است كه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، به اين قضيه برسد.(1)

پايين بودن كيفيت در دانشگاهها

من تا حدودى نقايصى را كه وجود دارد، ميدانم. شما آقايان هم بهتر از من ميدانيد. دبستانها و دبيرستانهاى ما، مشكلات و نقايصى دارند. دانشگاههاى ما از لحاظ ضعف كيفيت، مشكلاتى دارند. اگرچه در اين سالهاى اخير، مقدارى به كميت توجه شده - شايد هم چاره يى نبوده است - ليكن پايين بودن كيفيت در دانشگاهها، چيزى است كه مورد قبول و آگاهى همه ى دست اندركاران ميباشد. مشكلات مراكز تحقيقاتى و افسردگى محققان ما كه آن نشاط لازم را براى كار تحقيقى ندارند، يكى از معضلاتى است كه الان وجود دارد.(2)

تقدم روحيه ى انقلابى بر بودجه در تحقيقات علمى

انقلاب، يعنى اينكه تحولى در همه چيز به وجود بيايد. يكى از آن تحولات هم، در مقوله ى علم در اين كشور است. نگوييد ما پول و بودجه نداريم. بله، خيلى كارها با پول

ص: 522


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1368/9/21.
2- . همان.

انجام ميگيرد؛ ليكن به نظرم ميرسد كه كل دستگاه علم و دانش كشور، بايد با يك ديد انقلابى به مسأله نگاه كند؛ مثل آن كسى كه فرزندش درون آب افتاده و دارد غرق ميشود؛ مثل روحيه ى همان مبارزى كه در دوران پيش از پيروزى انقلاب، هيچ چيز - نه زن، نه بچه، نه زندگى، نه خانه، نه راحتى - نميفهميد و همه ى زندگى اش مصروف اين ميشد كه كارى انجام بدهد. دستگاه علمى كشور، بايد اين طور جلو برود و هر چيزى كه مانع سر اين راه است، حقيقتاً برطرف بشود. بنابراين، در دانشگاهها بايد براى علم و تحقيق و تحقيقهاى كاربردى، كارى كرد و حركتى انجام داد.

امروز بحمدالله دستگاه وزارت و دستگاه دانشگاهها، يك تشكيلات حزب اللّهى است. من خيلى از شما آقايان را از نزديك ميشناسم و به كار و انگيزه و ايمانتان واقفم. انتظار ميرود كه به اين مسأله - يعنى توسعه ى علم و دانش - بپردازيد.(1)

نياز به ارتقاى پژوهش در دانشگاهها

به نظر من، پژوهش در دانشگاهها غريب و مظلوم است. بايد شما كارى كنيد كه در زمينه ى پژوهش، كارى معادلِ آموزش صورت گيرد، يا همّتى معادل آموزش به خرج داده شود. حقيقتاً بايد اين كار انجام گيرد و اين همت به وجود آيد. مقوله اى هم كه نشاط علمى در دانشجو به وجود مى آورد، پژوهش است؛ چون درس و تعليم و تعلّم برخلاف پژوهش، براى محصّل و متعلّم - غالباً براى متعلّم ساعى و علاقه مند - خالى از كسالت نيست. پژوهش، كارى است كه خودِ دانشجو در آن فعّال است و اقدام ميكند و قطعاً نشاط علمى را در دانشگاهها مضاعف خواهد كرد.(2)

توجه بيشتر به تحقيقات تخصصّى

بايد به تحقيقات و پيشرفت مسايل علمى هم توجه شود. خوشبختانه ما در زمينه هاى آب و برق به يك خودكفايى نسبى رسيده ايم. امروز مهندسان ما سدهايى ميسازند كه در گذشته حتّى فكرش هم نميشد كرد كه چنين توانى در كشور وجود دارد؛ اصلاً اجازه داده نميشد. امروز اين كارهاى عظيم را مهندسانِ خودمان و جوانهاى مؤمن انقلاب انجام ميدهند. هرچه بتوانيد اينها را در اين زمينه ها از لحاظ علمى تجهيز كنيد، باارزش است و اطمينان بخشى و حتّى توسعه و صدور كار را به خارج از كشور تضمين خواهد كرد.

ص: 523


1- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.

بنابراين، كارتان مهم است.(1)

كار تحقيقى از روى علاقه و شوق

اينكه به برادرمان ميگفتم كار تحقيقى بكنند؛ كار تحقيقى بايد از روى عشق و شوق باشد. آن كار تحقيقى كه آدم را مجبور كنند و بگويند تحقيق كن، البته چيز خشكِ بى هيجانى خواهد بود؛ فايده اى هم ندارد. اما در همان رشته يى كه شما آن را دوست داريد و به آن علاقه منديد؛ براى آن در كنكور شركت كرديد، در دانشگاه درسش را ميخوانيد و استاد خوبى هم داريد، حالا كارگاه مجهّزى هم در كنار دستتان هست كه ميتوانيد نتيجه ى آن فكر و نوآوريهايى را كه داريد، آنجا ببريد و تحقّق ببخشيد؛ اين خيلى خوب است.(2)

جهاد دانشگاهى و تحول كمّى و كيفى در تحقيقات

[جهاد دانشگاهى] با سرفصل پژوهش ميتواند دانشگاهها را در سهمى كه جهاد دانشگاهى برعهده ميگيرد، از حالت ركود، توقف، تكيه بر محفوظات و انقطاع از تحقيقات، به كلّى خارج كند. به هيچ وجه نميخواهيم نهادهاى دانشگاهى، اساتيد محترم دانشگاه و مديريّتهاى تحقيقاتى را نديده بگيريم؛ اما وقتى نهاد و مجموعه اى با خصوصيات جهاد دانشگاهى - جوان بودن، انقلابى و دينى بودن، به وظيفه ى اعتقادى و ايمانى و انقلابى بيش از وظيفه ى ادارى تكيه كردن - متعهّد و متصدّى كار پژوهش شود، قاعدتاً پژوهش بايد معنا و كيفيّت ديگر داشته باشد و جهش و رشد بى سابقه اى پيدا كند.

بنابراين، حركت در جهت علمى و تحقيقى كردن دانشگاههاى كشور را در اين سرفصل گنجانده است، كه در جهاد دانشگاهى از اوّل كار، همين تحوّل كيفىِ علمى دانشگاهها مورد نظر بود و كيست كه نداند دانشگاههاى كشور قبل از انقلاب، بيشتر روخوانى داشت، چه برسد به ابتكار و نوآورى و خودباورى! حتى تعمّق هم در آن كم بود. البته اساتيدى بودند، دانشمندانى در آنجا تربيت شدند؛ ليكن نظام دانشگاهى، آن را به وجود نمى آورد، بلكه يك وقت يك استاد راهنماى خوب، يك مربّى دلسوز، يا يك شاگرد باعلاقه، دنبال كارى بود و به جايى هم ميرسيد.

روند كلّىِ نظام دانشگاهى قبل از انقلاب، به هيچ وجه تربيت كننده ى محقق و فراهم آورنده ى پژوهشهاى عميق و ابتكارى و نوآورى و شكستن بن بستهاى علمى نبود و

ص: 524


1- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، 1377/1/31.
2- . در ديدار صميمانه با جوانان به مناسبت هفته ى جوان، 1377/2/7.

چنين چيزى را ترويج نميكرد. شما ميتوانيد اين كار را بكنيد و بحمدالله دانشگاههاى كشور بعد از انقلاب، پيشرفتهاى بسيار خوبى داشته است كه مطلقاً مربوط به قبل نيست. بنابراين، سرفصل پژوهش، سرفصل بسيار مهمّى است.(1)

سود مادّى كلان در پيشتيبانى تحقيقات

ما چاره اى نداريم جز اينكه اينجا سرمايه گذارى كنيم؛ چاره اى نيست. ما الان در جاهايى سرمايه گذارى ميكنيم كه در آينده ى مثلاً كوتاه مدّت، ده درصد، بيست درصد - يا در جاهايى كه معجزه بشود، پنجاه درصد - سود مادّى برگردانيم! خوب؛ اگر سود مادّى هم ملاك است، يك مقدار اگر صبر كنيم، اينجا مسأله اش ده درصد و بيست درصد و صددرصد كه نيست، اينجا بازگشت سود مادّى اش كلان است. اين همه دانشمند، اين همه محقق، اين همه سازنده، اين همه پردازنده و سازمانده در زمينه هاى علوم گوناگون در كشور به وجود آيد؛ اگر بلندمدّت نگاه كنيم و مقدارى پيگيرى كنيم، از لحاظ مادّى هم ديگر كشور نيازى نخواهد داشت. بنابراين، مسأله ى پشتيبانى تحقيقات، قضيه ى مهمّى است؛ همّ ماست.(2)

شوق به تحقيق؛ فرهنگ ضرورى

همين جا من عرض بكنم؛ از يكى دو سال پيش كه گزارشهاى ساخت رادار را مرتب ميگرفتم، چيزى كه بنده را خرسند كرد، اين بود كه دوستان در يك فضاى خيلى محدود و با امكانات خيلى ضعيفى اين كار را با عشق و شوق انجام ميدادند؛ اين همان نكته ى اصلى است. اگر بخواهيم در كشور تحقيق پيش برود - كه پايه ى همه چيز، تحقيق است؛ پايه ى علم و فناورى، تحقيق است - بايد شوق تحقيق در افراد به وجود بيايد. شوق تحقيق هم با چيزهاى ديگرى كه گفته ميشود، خيلى تفاوت دارد؛ اصلاً يك چيز ديگر است؛ يك فرهنگ است. البته كمك مالى، امداد رفاهى و - به قول شما - توسعه ى سياسى در جاى خود و براى مقاصد ديگر لازم است؛ اما تحقيق جز با عشق به آن، امكان ندارد به وجود بيايد.

اگر ملاحظه كنيد - كه شماها بيشتر از من اطلاع داريد - ميبينيد همه ى اكتشافات بزرگ دنيا يا اختراعاتى كه منشأش تحقيقها و اكتشافات است، از انسانهايى سرزده كه به

ص: 525


1- . در ديدار اعضاى جهاد دانشگاهى، 1378/5/14.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1378/10/22.

كارى چسبيده اند و دنبال تجارت نبوده اند. تجارت، مربوط به تاجر و انبوه ساز و سفارش دهنده و امثال اينهاست؛ اما كسى كه دنبال تحقيق است، با عشق دنبال اين كار است؛ اين يك فرهنگ است؛ اين فرهنگ را بايد در دانشگاهها زنده كرد.(1)

خسارت كم توجهى به علم و تحقيق در دانشگاه

من در مورد دانشگاه مطالبى را عرض ميكنم، كه البته به دانشگاههاى علوم پزشكى اختصاص ندارد، بلكه مربوط به جامعه ى دانشگاهى كشور است. بنده احساس ميكنم كه حركتى عليه پيشرفت علمى در دانشگاهها دارد طراحى ميشود. ما برنامه هاى كوتاه مدت و ميان مدتى داريم كه اداره ى كشور به آنها بستگى دارد. اگر در اجراى اين برنامه ها از طرف مسؤولان غفلتى صورت بگيرد، هر وقت بخواهند، ميتوانند آن نقايص را برطرف كنند؛ يعنى اين طور نيست كه بگوييم وقت گذشته است؛ اما در بعضى از كارها اگر غفلت صورت بگيرد، ممكن است وقت بگذرد؛ يعنى خسارتهاى بسيار دير جبران پيش مى آيد - حالا نميگويم غير قابل جبران - كه از جمله ى آنها كار علمى در كشور است.

ما اگر كار علمى را در كشور دست كم بگيريم، و اگر شوق علم و تحقيق و پرورش محقق مورد توجه نباشد، ممكن است در كوتاه مدت هيچ اثرى نداشته باشد؛ اما در بلندمدت چنان خسارتى به كشور خواهد زد كه به آسانى قابل جبران نيست؛ يعنى همان حالتى پيش خواهد آمد كه ما دهها سال دچار آن بوديم و همين حالا هم داريم ضررهاى آن را تا حدود زيادى ميچشيم.(2)

توسعه ى پژوهش؛ مهم ترين دغدغه ى دانشگاهها

بسيار خوشحالم از اينكه در بيانات شما مسايلى را شنيدم كه همواره دغدغه هاى من در زمينه ى امور مربوط به دانشگاهها همين مسايل بود. اينكه يك دانشگاه بر توسعه ى علم و پژوهش همت بگمارد و مهم ترين دغدغه اش مسأله ى پژوهش باشد و در اين درخواستهايى كه مطرح شد، همه ى شما اين را مطالبه ميكنيد و حقّ شماست كه براى پيشرفت تحقيق در كشور امكانات فراهم شود، براى من چيز بسيار جالب و مباركى است. ما نيز همين را ميخواهيم كه دانشگاهها اين مسايل را دنبال كنند.(3)

ص: 526


1- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه صنعتى اصفهان، 1378/12/23.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه علوم پزشكى گيلان، 1379/7/25.
3- . در جمع اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

خسارت دو جانبه ى جدايى دانشگاه از صنعت

لازم است كه سطح تواناييهاى صنعتى، به تناسب بالا رفتن سطح علم و تحقيق در كشور، بالا برود. اين طور نباشد كه در دانشگاههاى ما تلاش فراوان علمى و تحقيقى به وجود آيد، اما در واقعيتِ كاركرد كشور تأثيرى نگذارد. اينكه اينها در فضاى مجرّد بنشينند تحقيق كنند و علم و فكر و تئورى به وجود آورند، بدون اينكه با واقعيت ارتباطى داشته باشند؛ و آنها هم با تهيدستى از پيشرفت علم و صنعت، كار صنعتى يا كشاورزى را به صورت ناقص، ناصحيح، عقب مانده و ناكارآمد پيش ببرند، يك خسارت دوجانبه است؛ يعنى هم علم و تحقيق و هم واقعيت صنعت و كشاورزى و بقيه ى رشته هاى علمى صدمه ميخورد.(1)

ضرورت جهت دهى و سازماندهى تحقيقات

بايد تحقيقات را جهت دهى كرد. مطلق تحقيقات به هر شكلى مطلوب نيست. تحقيقات بايد بتواند در جهت مشخّصى به كار افتد؛ يعنى آن مواردى مورد تحقيق قرار گيرد كه چرخه ى تحقيقاتى و فنى و علمى كشور را كامل كند. پراكندگى در كار تحقيقات، شايد موجب شود كه برخى از اين كارها، بى فايده و يا حداقل كم فايده شود.(2)

ثمرات محسوس توجه به علم و تحقيق در دانشگاهها

... بنابراين، بايد مشغول شويد و اين كار را تحقّق بخشيد؛ اثرش هم بايد محسوس باشد. نميگوييم اين كار بايد در ظرف يك يا دو سال فهميده شود؛ نه، اما وقتى روند توجّه به علم و عالم و تحقيق و نيز ارتباط و اتّصالِ دو بخش علم و صنعت در كشور شروع شد و اين كار با توجّه به نيازهاى كشور صورت گرفت؛ يعنى اولويّتهاى كشور ملاحظه شد و حلقه هاى مفقود در چرخه ى صنعت و جريان علم و تحقيق در كشور شناسايى و دنبال شد، به طور طبيعى نشاط و توجّهى در دانشگاهها به اين سمت به وجود خواهد آمد و اين محسوس خواهد بود.

اين چيزى است كه نامفهوم باقى نميماند؛ از آن چيزهايى نيست كه بگوييم ده سال صبر كنيم ببينيم چه شد؛ نه، در خلال كار، اثر آن كاملاً محسوس خواهد بود؛ معلوم ميشود كه اين كار شروع شده؛ خود شما خواهيد گفت كه براى اين منظور، يك جهاد در دانشگاه شروع شده است. اين كارها واقعاً جهاد است. بنابراين، ما عرض زايدى بر آنچه

ص: 527


1- . همان.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1380/9/19.

كه قبلاً در اين زمينه ها گفته شده است، نميكنيم و همان چيزى را كه خودِ شما به آن اعتقاد داريد و رسيده ايد و ما هم مدتهاست و بارها آن را تكرار كرده ايم، مجدداً يادآورى ميكنيم.(1)

جنبش نرم افزارى؛ مسأله ى اصلى كشور

مسايل اصلى كشور، مسأله ى اقتصاد و مسأله ى علم و ارتقاى پايه ى علمى دانشگاهها و همان جنبش نرم افزارى است كه ما بارها در دانشگاهها و در ديدار با دانشجويان و اساتيد در ميان گذاشته ايم.(2)

ارتباط بدون حاشيه با شركتها و جوامع علمى دنيا

به نظر ما ارتباط علمى با هر جامعه يى از جوامع علمى دنيا خوب است؛ البته در صورتى كه مستلزم حاشيه هاى مضرّى نباشد. تماس علمى، فى نفسه بسيار خوب است و ارتباط اقتصادى هم همين طور است. از نظر ما ارتباط با شركتها و دستگاههاى علمى ايرادى ندارد.(3)

مرز تعهّد و عدم تعهّد در دانشمندان

انسان لذّت ميبرد كه ببيند جمعى از جوانان دانشمند و تحصيلكرده - با احساس مسؤوليت سنگينى كه بر دوش دانشمندان هر جامعه يى وجود دارد - دور هم جمع ميشوند و با نگاه به آينده، مسأله و معضلها را مطرح و بررسى ميكنند و راه حل ميجويند. خيلى دانشمندان ديگر هم هستند كه اين كار را نميكنند. چرا؟ چون احساس مسؤوليت نميكنند؛ مرز عجيبى است! دانشمند يعنى برخوردار از يك توانايى. عدّه اى از برخورداران از اين توانايى به فكر مى افتند كه اگر فردا زلزله اى شد، ويروس خطرناكى آمد، حادثه اى براى اين كشورِ - به قول ايشان - بحران خيز طبيعى پيش آمد، ما و غيرِ ما چه كار ميتوانيم بكنيم يا اصلاً چه كار ميشود كرد. آن وقت فكرش را ميكنند و سپس برنامه اش را طرّاحى و آمادگى ايجاد مينمايند. يك عدّه ى ديگر هم همين دانش و توانايى را دارند؛ اما به اين فكر يا نمى افتند، يا اگر مى افتند، اهتمامى به آن نميورزند. اين، مرز تعهّد و عدم تعهّد است.(4)

ص: 528


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1380/10/8.
2- . در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت گراميداشت سالروز 13 آبان، 1381/8/13.
3- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.
4- . در ديدار بسيج جامعه ى پزشكى، 1382/3/8.

قطعى نبودن نتايج علوم طبيعى و انسانى

البته در همه ى بخشها - نه فقط در بخشهاى انسانى كه علوم هنوز پيشرفت زيادى ندارد - حتّى در بخشهاى طبيعى كه پيشرفت علوم زياد است، نتايج علم هيچ وقت قطعى نيست. شما ميبينيد امروز ميگويند فلان دارو اين خصوصيت را دارد، سه سال ديگر مى آيند صدوهشتاد درجه عكس آن را ميگويند؛ در حالى كه رفته اند، سنجيده اند و ابزارهاى دقيق، خصوصيّات را ذرّه ذرّه ديده اند و آزمايش كرده اند؛ در عين حال بعدها نتيجه ى غلط درمى آيد و بعد از مدّتِ نه چندان بلندى ميبينيد آزمايشها عوض ميشود. علوم انسانى پيشرفت علوم طبيعى را ندارد؛ لذا ضمن اينكه به روش علمى و كار علمى اهميت ميدهيد و حتماً بايد اهميت بدهيد، به نتايج كار علمى صددرصد مؤمن نباشيد، كه اگر تجربه ى محسوس و روشنى جلوى چشم شما بود، بتوانيد آن را تخطئه كنيد.(1)

بركات جهاد دانشگاهى و ضرورت گسترش آن

خوشبختانه جهاد به انتظارى كه از آن ميرفت، پاسخ داد. يك روز شايد فكر ميشد كه جهاد يك حركت گلخانه يى است كه براى نمونه سازى درست كرديم. امروز اين گلخانه دارد فضاى جامعه را به گلستان تبديل ميكند. نه تنها به نمونه سازى اكتفا نكرده، بلكه بركات خودش را دارد سرريز ميكند. همين آمارهايى كه دادند - البته قبلاً هم برايم فرستاده بودند و مرور كرده بودم - بسيار پُرمعناست. اينكه شما در صفوف مقدم علم در بعضى از بخشها داريد حركت ميكنيد و آن را براى پيشرفت علمى و صنعتى و فناورى كشور به كار ميگيريد و تحقيق را رشد ميدهيد، معنايش اين است كه اين گلخانه ديگر گلخانه نيست، بلكه فضاى باز و معطرى است كه در حال گسترش است، و من طرفدار اين گسترش هستم؛ بايد اين گسترش روزبه روز بيشتر شود.

در اولين گزارشى كه ايشان ذكر كردند، توليد و تكثير و انجماد سلولهاى بنيادى بود كه من گزارشهاى بسيار خرسندكننده يى را از اين كار تحقيقى برجسته دريافت كردم، كه اينها گويا اولين بار در دنيا - آن طور كه در ذهنم هست - سلولهاى انسولين ساز را توليد كردند و من اخيراً در روزنامه خواندم كه سلولهاى بنيادى قلب را براى ترميم قلب به مرحله ى آزمايش و عمل درآورده اند و پيوند زده اند. اينها معنايش همان سرريز شدن اين بركات به سطح جامعه است. بقيه ى مواردى هم كه ذكر كردند، هر كدام مثال بارزى براى بركات جهاد دانشگاهى است.(2)

ص: 529


1- . در ديدار اعضاى معاونت پژوهشى وزارت آموزش و پرورش، 1382/6/3.
2- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.

مقايسه ى عرضه ى محصولات تحقيقى با نياز و عطش جامعه

كافى نيست كه بگوييم ما اين تعداد كتاب منتشر كرده ايم، اين تعداد تحقيق انجام داده ايم و اين تعداد نيروى انسانى كارآمد را جمع كرده ايم. ما بايد ببينيم نياز چقدر است؛ عطش و طلب و تقاضا در اين بازار چقدر است، تا عرضه را با آن مقايسه كنيم. البته شك نيست كه فقط شما مخاطب اين حرف نيستيد، بلكه مجموعه ى نظام مخاطب اين حرف است.(1)

چاره انديشى براى كاربردى كردن تحقيقات دانشجويى

در حين تحصيل يا در پايان تحصيل، از سوى دانشجو و استاد، ساعتهاى بسيار ذى قيمتى صرف تهيه ى يك پايان نامه يا يك پژوهش در دانشگاه ميشود. آيا گزينش اين عناوين، حساب شده و در جهت نيازهاى كشور است؟ آيا محصول پژوهش و تحقيقى كه استاد و دانشجو، مشتركاً و يا به طور دسته جمعى انجام داده اند، به مرحله ى اجرا و عمل ميرسد؟ آيا به اين وسيله، دانشگاه ما، دانش ما و رتبه ى تحقيقاتى ما رشد ميكند يا نه؟ بعضى از دانشجويان پايان نامه هاى خود را جلد كرده و قشنگ براى بنده ميفرستند. من در كتابخانه ى خودم قفسه يى را براى همين پايان نامه ها گذاشته ام. متأسفانه من مجال نميكنم از اينها استفاده كنم - حالا در آن رشته هايى كه براى من قابل استفاده است - ولى عناوينى كه روى اينها ميبينم، بعضى خيلى جالب و شيواست و آدم دوست ميدارد اين موضوع را تحت اين عنوان دنبال كند. بعضى هم عناوينى است كه خيلى حاشيه يى و دور از مسير حركت علمى و عملى و اجرايى كشور است. براى اينكه اين پژوهش، اين پايان نامه و اين كار مهم - كه ساعتهاى گرانبهايى صرف آن شده - به كار بيايد، چه راه حلى وجود دارد؟(2)

وظيفه ى دانشگاهها؛ سنجش پيشرفت طبق سند چشم انداز

در سند چشم انداز، بخشهايى مربوط به دانشگاههاست. جا دارد روى بخشهاى مختلف اين سند تحقيق شود؛ پروژه هاى تحقيقى و علمى از اين سند استخراج شود؛ بعد با پيشرفت كار در ظرف يك سال، دو سال، مقايسه شود. بالاخره بيست سال را كه با يك قدم نميشود برداشت؛ حركت بيست ساله را در بيست سال ميشود انجام داد؛ البته اگر

ص: 530


1- . در ديدار شوراى مركزى و اعضاى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ى اسلامى، 1383/6/16.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.

خوب انجام بگيرد. بنابراين، بعد از يك سال يا دو سال بايد معلوم شود كه ما در اين بخش پيش رفته ايم يا نرفته ايم. اين كارِ اساتيد و دانشگاههاست كه بنشينند روى اين سند كار كنند؛ موانع را بسنجند؛ مسؤولان دولتى و مسؤولان كشور را كمك و راهنمايى كنند تا موانع برداشته شود. اين، يكى از كارهاى بسيار مهم است.(1)

موضع داوران ISI عليه مقالات با مبانى غير غربى

نكته ى آخر هم باز به مسايل علمى برميگردد. ما در زمينه ى كارهاى تحقيقاتى و درج مقالات علمىِ خود در مجلات I.S.I گاهى دچار مشكلاتى ميشويم. البته همان طور كه ذكر كردند، حجم مقالاتى كه از ما چاپ شده، خوب است؛ اما من اطلاع دارم - به خصوص در زمينه ى علوم انسانى - كه بعضى از مجلات I.S.I اصلاً مقاله ى محقق ما را چاپ نميكنند؛ چرا؟ به خاطر اينكه با مبانى آنها سازگار نيست. بله، ممكن است ما درباره ى فلسفه، روان شناسى، تربيت و ديگر مباحث حرفهايى داشته باشيم؛ پژوهشگر ما تحقيقى كرده و به نقطه يى رسيده - همان چيزى كه ما ميخواهيم - و مرزى را باز كرده كه با خاستگاه اين دانش - كه غرب است و باارزشهاى آن هماهنگ است - سازگار نيست؛ لذا مقاله را چاپ نميكنند! اين هم پاسخ ساده لوحىِ بعضيها كه خيال ميكنند دنياى ليبرال - دموكراسى به معناى واقعى كلمه باز است و هركس هرچه ميخواهد، ميتواند بگويد؛ نه، آنها حتّى پژوهش علمى را هم با ميزان كار ميكنند!

اين، از جمله ى چيزهاى هشدار دهنده و عبرت انگيز است. اگر شما اطلاع نداريد، تحقيق كنيد؛ خواهيد رسيد به آنچه من عرض ميكنم.

ما شنيده بوديم كه زمان استالين ميگفتند حكومت استالين به پژوهشگاههاى علمىِ خود ميگويد من اين نتيجه را ميخواهم دربياوريد! علم، آزاد نبود. البته اين قضيه را هم امريكاييها و غربيها ميگفتند. آن وقتها ما يقين ميكرديم كه همين طور است، ولى الان بنده شك ميكنم. از بس ميبينم حرفهاى خلاف ميزنند، ميگويم شايد اين هم تهمتِ به استالين بوده! ميگفتند - راست يا دروغ - اگر يك كاوش علمى، نتيجه اش برخلاف اصول ديالكتيك درمى آمد، استالين اين را قبول نميكرد؛ ميگفت بايد طورى تحقيق كنيد كه به اين نتيجه برسد! الان ما در دنياى ليبرال - دموكراسى اين را به چشمِ خودمان داريم ميبينيم؛ منتها به شكل مدرن و منظم و با نزاكت و اتوكشيده و كراوات بسته اش! تحقيق علمىِ پژوهشگر مسلمانى كه در فلان موضوع برخلاف چارچوبهاى داوران I.S.I حرفى

ص: 531


1- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.

زده، قابل درج در آن مجله نيست!(1)

نمونه ى كوچكى از ثمرات ارتباط صنعت با دانشگاه

ديروز در محوطه ى مس سرچشمه نمايشگاه كوچكى فراهم كرده بودند تا بنده محصول كارهاى تحقيقاتىِ عالى اينها را ببينم. گفتم اينها را به كمك چه نهادى تهيه كرده ايد؟ گفتند به كمك دانشگاه. اين دخترخانم عزيز به ارتباط صنعت و دانشگاه اشاره كرد؛ اين از شعارهايى است كه بنده چند سال است دارم دنبال ميكنم و بحمدالله تا حدود زيادى هم تحقق پيدا كرده است. گفتم كدام دانشگاه؟ روى ميز، پايان نامه هاى تحصيلىِ كارشناسى ارشد و به نظرم دكترى را چيده بودند كه درباره ى همين موضوعات تدوين شده بود و از دانشجويان دانشگاه تهران، صنعتى شريف، شهيد باهنر كرمان و ديگر دانشگاههاى كشور استفاده كرده بودند.(2)

آزادى منضبط در تحقيقات علمى

بنابراين، اين سؤال كه ما چه بكنيم يا اين سؤال كه اگر نتيجه ى تحقيقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه كار كنيم؟ اينها به نظر من سؤالات خيلى اصولى و منطقى نيست. شما مأمور به پژوهشيد، شما مأموريد به اينكه فكر و كار كنيد، نتيجه به دست آوريد و آن نتيجه ى شما را رهبرى و غيررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگيرند و براساس آن، براى كشور برنامه ريزى كنند. تحقيق علمى، شأن و خصوصيتش، آزادى است؛ منتها عقلايى؛ بى انضباط نباشد.(3)

توليد فناورى و نظريه هاى علمى بر اساس فرهنگ بومى

آنچه كه پيشرفت هست، اين است كه ما از هر كه و هر جور، همه ى دانشهاى مورد نيازمان را فرا بگيريم؛ اين دانش را به مرحله ى عمل و كاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم؛ براى اينكه دامنه ى علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادى انجام بدهيم، تحقيقات كاربردى و تجربى انجام دهيم، تا فناورى را به وجود آوريم يا فناورى جديدى را به وجود بياوريم يا فناورى را تكميل كنيم، تصحيح كنيم و انجام بدهيم؛ در زمينه ى آموزشهاى مديريتى از پيشرفتهاى دنيا فرا بگيريم، آن را بين خودمان بر طبق نيازها و عرف و فرهنگ خودمان تحليل و فهم كنيم و با جامعه مان تطبيق كنيم؛ درباره ى

ص: 532


1- . همان.
2- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.
3- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.

مشكلات اجتماعى يى كه در كشور وجود دارد، تحقيق كنيم و راه ريشه كن كردن اينها را پيدا كنيم و به دنبال اين برويم كه راه مبارزه با اسراف چيست. اسراف يك بيمارى اجتماعى است. راه مبارزه با مصرف گرايى چيست؟ راه مبارزه با ترجيح كالاى خارجى بر كالاى ساخت داخل چيست؟ اينها تحقيق ميخواهد. در دانشگاهها پروژه هاى تحقيقى بگيريد، استاد و دانشجو كار كنيد، نتيجه ى تحقيق را به مسؤولان كشور بدهيد؛ به رسانه ها بدهيد تا سرريز شود و فرهنگ سازى شود. اين، ميشود پيشرفت.(1)

شاخصه هاى جهاد دانشگاهى

جهاد دانشگاهى مركب از دو كلمه است ديگر: جهاد و دانشگاه؛ هم بايد در آن جهاد باشد، هم بايد متناسب با دانشگاه باشد. جهادى عمل كردن، مفهوم خاصى دارد. هر جور كارى، جهادى نيست.(2)

شاخصه ى جهاد

جهاد با جهد و تلاش از لحاظ ريشه يكى اند؛ يعنى در آن معناى جهد و كوشش وجود دارد؛ اما جهاد فقط اين نيست؛ جهاد يعنى مبارزه؛ مبارزه ى در همين اصطلاح متعارف فارسىِ امروز ما. مبارزه، انواع و اقسامى دارد: مبارزه ى علمى داريم، مبارزه ى مطبوعاتى داريم، مبارزه ى سياسى داريم، مبارزه ى اقتصادى داريم، مبارزه ى نظامى داريم، مبارزه ى آشكار داريم، مبارزه ى پنهان داريم؛ اما يك نقطه ى مشترك در همه ى اينها وجود دارد و آن اينكه در مقابلِ يك خصم است؛ در مقابلِ يك مانع است. مبارزه با دوست معنى ندارد؛ مبارزه در مقابلِ يك دشمن است.

فرض كنيد در دوران اختناق، كسى هر هفته مثلاً پنج تا كتاب ميخواند؛ خيلى كار بود؛ اما لزوماً مبارزه نبود؛ جهد بود، جهاد نبود. اگر ميخواست جهاد باشد، بايد كتابى را ميخواند كه در حركت او در مواجهه ى با رژيم طاغوت و رژيم اختناق، تأثير داشت؛ آن وقت ميشد جهاد. خاصيت جهاد اين است.

دايره ى جهاد شما علم و فناورى است؛ يعنى شما اينجا از شمشير و نيزه و ژ 3 نميخواهيد استفاده كنيد؛ از مغز و امكانات انديشمندىِ درون انسان و فكر و قلم و چشم و اينها ميخواهيد استفاده كنيد.

ص: 533


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
2- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.

مجموعه، مجموعه ى علمى است؛ اما در چه جهتى باشد تا جهاد باشد؟ اين مهم است. نگاه كنيد ببينيد براى كشور شما، براى انقلاب شما، براى اهدافى كه اين انقلاب ترسيم كرده، كدام دشمن عنود در كمين نشسته و شما بايد با آن دشمن عنود مبارزه كنيد؟ كارتان در آن صراط كه شد، ميشود جهاد.(1)

عنصر مهم در جهادى بودن علم و تحقيق

بنابراين، اگر دنبال علمى بگرديد كه اين علم، دشمنان آن اهداف را نه فقط ناراضى نميكند، خرسند هم ميكند، اين جهاد نيست. فرض كنيم جهاد دانشگاهى يا فلان مؤسسه ى مربوط به جهاد دانشگاهى بگويد در سال فلان، صد يا پانصد مقاله از من در « ISI » منتشر شده؛ اين، ملاك نيست. اين مقاله چه بود؟ در چه جهت بود؟ به چه درد شما خورد؟ آن كسانى كه با آرمانهاى شما دشمن اند، نسبت به اين مقاله چه موضعى داشتند؟ آيا آنها احساس خطر كردند؟ البته سياسيونشان - اهل علم كه نگاهشان جور ديگرى است - يا نه، احساس خطر نكردند.

وقتى كه راجع به سلولهاى بنيادىِ شبيه سازى و اين طور كارها آقايان حرف زديد و بنده يا ديگرى هم تجليلى از اين كار كردند، مقامات امريكايى اعلام كردند كه براى علوم ژنتيك هم بايد شوراى حكامى به وجود بيايد! اين معنايش چيست؟ دشمن از اينكه شما در اين رشته داريد حركت ميكنيد، دردش آمده است. مثالهاى واضحش را عرض ميكنم؛ هزاران مثال دارد.

آن روزى كه شما مثلاً بتوانيد آنچنان رادارى بسازيد كه از هيچ نقطه از فضاى آسمان اين كشور، هيچ جنبنده اى نتواند وارد شود، آن روز دشمن دردش مى آيد؛ يعنى اين تيرى است كه مستقيم ميخورد به دشمن. اين، ميشود جهاد.

در حركت جهادى، در علم جهادى، در تحقيق جهادى، اين عنصر حتماً شرط است. دشمن هم مقصود امريكا نيست. حالا ما در مقام صحبت، دشمن واضحمان امريكا و استكبار جهانى است. نه، دشمنها انواع و اقسامى دارند. يك وقت يك كارتل بزرگ مالى و اقتصادى از اينكه شما بتوانيد مثلاً كارخانه ى سيمان بسازيد، ناراحت ميشود؛ مانع تراشى ميكند؛ نميگذارد، كه الان در گزارشهايى كه در اينجا به من دادند، از جمله همين مسأله بود. دلشان ميخواهد يك شوراى حكام هم درست كنند براى ساخت سيمان، كه هر كس حق نداشته باشد كارخانه ى سيمان بسازد يا توليد سيمان كند!(2)

ص: 534


1- . همان.
2- . همان.

شاخصه ى دانشگاهى

و اما دانشگاهى. دانشگاهى يعنى سطح اين فعاليت و تحرك، يك سطح راقى است؛ متناسب با دانشجو و استاد و ذهن فعال علمى است. در همه ى كارها همين بايد رعايت شود. عوام گرايى و عوام پسندى در كار و در همه ى فعاليتها نبايد دخالت داشته باشد. البته بخشى از فعاليتها علمى است و خوب است؛ مثل همين تحقيقات؛ اما فرض بفرماييد اگر فعاليت در زمينه هاى علوم انسانى و فرض كنيد در ادبيات است، بايد حرفى كه از اينجا بيرون مى آيد، فراتر از آن حرفى باشد كه ممكن است يك اديب معمولى بزند. يعنى سطح، بايد سطح راقى يى باشد. خيلى از حرفها در زمينه ى علوم انسانى - كه حالا ما در آن سابقه داريم و بلديم و وارديم - مثل تاريخ، مثل ادبيات، مثل فلسفه كه اينها مسايل بومى كشور ماست، هست. برخى از اين مسايل، حرفهاى عادى يى است، حرفهاى متعارف است؛ جهاد دانشگاهى هم كه نزند، هر كسى ميتواند بزند. جهاد دانشگاهى بايد حرفِ گزين، حرفِ برتر را به ميدان بياورد.

از باب مثال، شما فعاليت قرآنى داريد. فعاليت قرآنى را خيليها دارند؛ همه اش هم خوب است - ميدانيد من جزو كسانى هستم كه نسبت به فعاليتهاى قرآنى دنبال گيرى و احساس مسؤوليت ويژه دارم؛ از قبل از انقلاب، الان هم همين جور است. يعنى اگر در يك مسجدى دَه نفر جوان هم جمع شوند تلاوت قرآن كنند، از نظر من مطلوب است؛ اين را دوست ميدارم - لكن شما اگر فعاليت قرآنى ميخواهيد بكنيد، بايد فعاليت قرآنى شما با فعاليت قرآنىِ غير دانشگاهى فرق داشته باشد. لذا اگر شما هم فرض كنيد بخواهيد همان لحن و نوا و شيوه ى فلان قارى و تجويد و صداى خوش و... را مثل بقيه تكرار كنيد، البته خيلى خوب است؛ اما فعاليت جهاد دانشگاهى در قرآن، اين نيست؛ يك چيزى فراتر از اين است.

ببينيد باب فهم دانشگاهى در مواجهه ى با قرآن چيست. برويد سراغ فهميدن قرآن. قرآن خوانِ شما جورى باشد كه وقتى قرآن ميخواند، جلسه اى كه مستمع قرآن اوست، مفاهيم قرآن را با دل خود لمس كند؛ حس كند؛ و جلسه ى قرآن خوانى شما، جلسه ى مفاهيم قرآن هم باشد. اينها ابتكار لازم دارد؛ بابِ شماست.(1)

اميد به جهاد دانشگاهى

جهاد دانشگاهى از جاهايى است كه ما به آن اميد داريم براى آينده ى علمى كشور.(2)

ص: 535


1- . همان.
2- . همان.

ضرورت كاربردى كردن تحقيقات

مسأله ى كاربردى كردن تحقيقات و اختراعات - كه اتفاقاً بعضى از جوانها گفتند - جزو چيزهايى است كه من رويش تكيه دارم. ما ممكن است يك تحقيقاتى بكنيم، در يك پروژه ى تبليغاتى به جاهاى خوبى هم محقق ما برسد؛ اما اين در وضع كشور، در جهت رشد و توسعه ى كشور نقشى نداشته باشد؛ يعنى نتواند به ثروت ملى تبديل شود. ما بايد علممان را بتوانيم به ثروت ملى تبديل كنيم. اين، تلاش لازم دارد، برنامه ريزى لازم دارد. آن وقت يك نكته اى در كنار اين هست - كه باز در همان نقشه ى جامع علمى قرار ميگيرد - كه ما بايد زنجيره ى علم و فناورى را تكميل كنيم، كه گاهى يك جاهايى از اين زنجيره قطع شده است، تا يك خط توليد واقعى درست بشود و علم بتواند از همه ى جهات به اهداف خودش برسد.(1)

تحقيق؛ منبع تغذيه ى آموزش

يك مسأله ى ديگر - كه البته اين مسأله تكرارى است كه من عرض ميكنم، ليكن از بس اهميت دارد، مجدداً ميگويم - مسأله ى تحقيق و پژوهش است. ما هم در جلسه ى دولت به دولتيها سفارش كرديم و گفتيم، هم در جلسات خصوصى با برخى از مسؤولان مثل خود آقاى رييس جمهور گفتيم؛ ليكن يك بخش ديگرِ قضيه، مربوط به خود دانشگاههاست كه اين اعتباراتِ مربوط به تحقيق و پژوهش را درست جذب كنند؛ درست مصرف كنند؛ در جاى خود به كار ببندند؛ چون تحقيق، منبع تغذيه ى آموزش است.

ما اگر تحقيق را جدى نگيريم، باز سالهاى متمادى بايستى چشم به منابع خارجى بدوزيم و منتظر بمانيم كه يك نفر در يك گوشه ى دنيا تحقيقى بكند و ما از او يا از آثار تأليفى بر اساس تحقيق او استفاده كنيم و اينجا آموزش بدهيم. اين نميشود؛ اين وابستگى است؛ اين همان ترجمه گرايى و عدم استقلال شخصيت علمى براى يك كشور و براى يك مجموعه ى دانشگاهى است. دانشگاه يك كشور، محيط علمى يك كشور ضمن اينكه ارتباطات علمى خودش را با دنيا حفظ ميكند، از تبادل علمى، از گرفتن علمى هيچ ابايى ندارد.

من بارها گفته ام كه ما از شاگردى ننگمان نميكند كه شاگردى كنيم؛ استاد پيدا بشود، ما پيش او شاگردى ميكنيم؛ اما از اين ننگمان ميشود كه هميشه و در همه ى موارد شاگرد

ص: 536


1- . در ديدار نخبگان جوان، 1386/6/12.

باقى بمانيم؛ اينكه نميشود. براى يك مجموعه ى علمى، اين مايه ى منقصت است كه در پژوهش و تحقيق كه منشأ و منبع رويش علمى است، ضعيف باشد؛ بايد بتواند از لحاظ علمى متكى به خود باشد. البته از ديگران هم استفاده كند، با دنيا هم تبادل كند، آن وقت در اين صورت جايگاه شايسته ى خودش را هم در تبادلهاى علمى در دنيا پيدا خواهد كرد؛ وقتى متكى است به دانش و تحقيق و كاركرد علمى خود. اين در دنيا و در مبادلات علمى هم تأثير خودش را ميگذارد. اين هم تأكيد چندباره درباره ى تحقيق.(1)

تقويت روحيه ى پژوهش به جاى حفظمحورى

يك مسأله، مسأله ى تقويت روحيه ى پژوهش و جويندگى در دانشجوست.... من ميخواهم عرض بكنم كه در همين زمينه ى تحول نظام آموزشى، از جمله ى كارهايى كه بايد انجام بگيرد، اين است كه جورى نظام آموزشى بايد طراحى بشود كه جوان ما به تحقيق، طلبكارى در تعميق علم و دانش علاقه مند بشود. حفظمحورى، غلط است.

ما هنوز در دانشگاههايمان متأسفانه - ميبيند انسان، من گاهى با بعضى از جوانهايى كه با ما مرتبطند، برخورد ميكنم - ميبينيم كه معلم چند صد صفحه كتاب را براى يك واحد درسى داده كه اين دانشجو بخواند. چرا؟ حفظ كردن حرفها و گفته ها و نوشته هايى كه معلوم نيست همه اش چقدر فايده داشته باشد و درگير كردن ذهن جوان به چيزى كه غير لازم است.

بايد فكر كرد؛ بايد افراد برگزيده و شاخص بنشينند نظامى را طراحى كنند كه جوان ما ميل به پژوهش، تعمق و تحقيق پيدا كند؛ با اين استعدادى كه جوانهاى ما دارند. انصافاً استعداد جوانهاى ما، استعداد برجسته يى است. استعداد متوسط كشور، استعداد بسيار بالايى است.(2)

پژوهش و نيازهاى داخلى

نكته اى را كه بعضى از دوستان در اينجا گفتند، مورد تأكيد بنده است، كه پژوهش اولاً مورد اهتمام قرار بگيرد، ثانياً سمت و سوى پرداختن به نيازهاى كشور را پيدا كند؛ يعنى حقيقتاً پژوهشهايى بكنيم كه مورد نياز ماست.

من بارها هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى به آن دوستان عرض كرده ام، هم شايد

ص: 537


1- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.
2- . در ديدار جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و اساتيد دانشگاهها، 1387/7/3.

اينجا گفته ام: ما ملاك پيشرفت علمى مان را درج مقالات در مجلات آى. اس. آى نبايد قرار بدهيم. ما نميدانيم آنچه كه پيشنهاد ميشود، تشويق ميشود؛ برايش، آن مقاله نويس احترام ميشود، دقيقاً همان چيزى باشد كه كشور ما به آن احتياج دارد. ما خودمان بايد مشخص كنيم كه درباره ى چى مقاله مينويسيم، درباره ى چى تحقيق ميكنيم. البته انعكاس در مجامع جهانى لازم است، ضرورى است؛ و انعكاس هم پيدا خواهد كرد. مقصود اين است كه ما پژوهش را تابع نياز خودمان قرار بدهيم.(1)

ص: 538


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.

فصل هشتم: دين و اخلاق

اسلامى كردن محيط آموزش

اساتيد و مديران مراكز آموزشى و تحقيقاتى، در كنار اهتمام بليغ نسبت به ارتقاى سطح دانش و پژوهش - كه پايه ى اصلى رشد و توسعه ى كشور محسوب ميگردد - بر اسلامى كردن محيط آموزش و زدودن آثار سوء فرهنگ وارداتى و تقويت بنيه ى دينى و سياسى دانشجويان و دانش آموزان - كه اميدهاى آينده ى كشورند - همت گمارند و با برنامه هاى ابتكارى و ضربتى، ريشه كن ساختن بى سوادى و گسترش دانش در سطح جامعه را، چون هدفى مقدس، تعقيب كنند.(1)

مسأله ى پايبندى به احكام شرعى در دانشگاهها

نكته ى ديگرى كه من مكرر در سخنرانيها و در همين مراسم مختلف دانشگاهى عرض كرده ام و شايد اين حرف تكرارى باشد، ليكن مهم است و بايد بگويم، مسأله ى دين در دانشگاههاست. دين، به همين معناى تدين، مورد نظر است. آن تفسير غلط روشنفكرى از دين و همان تصوراتى كه بعضيها داشتند و كج رويها و كج فهميهايى كه در مسايل دين بوده، آن را نميگويم. تجربه نشان داد كه آن تصورات، يك پول سياه هم ارزش ندارد. من عمرم را در همين چيزها صرف كرده ام؛ از دور حرف نميزنم. دين به معناى تدين، يعنى پايبندى به احكام اسلامى، قبول، اذعان و تسليم. روايت هم دارد، قرآن هم همين است: «إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلْإِسْلاٰمُ ».(2) اسلام يعنى چه؟ «مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّٰهِ »(3) يعنى چه؟ يعنى صورتت را تسليم خدا كن. اين، دين است. مظهرش در مورد احكام شرعى، همين است ديگر. آيا دانشگاههاى ما اين گونه اند؟(4)

ص: 539


1- . پيام به ملت شريف ايران، در پايان چهلمين روز ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1368/4/23.
2- . آل عمران، 19.
3- . بقره، 112.
4- . در ديدار وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1369/5/23.

عالم بى دين نميخواهيم

همه ى آن مطالبى كه راجع به علم و اين حرفها گفتيم، آن وقتى معنا پيدا ميكند كه اين عالمى كه شما درست ميكنيد، متدين باشد؛ والّا اگر عالم بى تدين بخواهيد، هست. به امريكا و انگليس و فرانسه برويد، اين قدر علماى بزرگ و دانشمندان عالى مقام - كه حالاحالاها مانده شماها به آنها برسيد - هستند؛ اما بى دين، ضددين، ضد آرمانها و اهداف ما. مگر ما ميخواهيم آن طورى عالم درست كنيم؟ مگر جمهورى اسلامى ميخواهد عالم بى دين درست كند؟(1)

همزمانى درس خواندن با تدين

هر كسى در دانشگاه - فرقى نميكند كه اين تشكيلات شما، يك تشكيلات پزشكى باشد يا غير آن - فكرش اين باشد كه اين حرفها را رها كنيد و حالا بگذاريد درسشان را بخوانند، اين فكر، غلط و مردود است. بايد درسشان را با تدين بخوانند. تدين، چيزى نيست كه برايش زمانى بگذاريم و بگوييم حالا اين مدت را درس بخواند، بعد شروع به تدين كند! تدين كه اين نيست. تدين، جزو وجود و ذهن انسان است، با انسان رشد ميكند، شكوفايى پيدا ميكند و در تمام حركات انسان اثر ميگذارد. دين كه بيگانه ى از زندگى نيست. دين، در يك كلمه حرف زدن، در يك اشاره، در يك موضع گيرى، تأثير ميگذارد. انسانى كه معتقد به دين است، مگر ميتواند مدتى بى دين زندگى كند؟(2)

ممنوعيت ترويج بى دينى توسط استاد

البته از يك استاد، چنين انتظارى نميرود. يك استاد، ممكن است مسيحى باشد. او اصلاً اين را قبول ندارد. هيچ اشكالى ندارد كه از او دعوت كنيد به اينجا بيايد. استادى كه نماز نميخواند و بى دين است، مانعى ندارد كه از او دعوت كنيد به اينجا بيايد؛ منتها مواظب باشيد كه اين استاد از وجود خودش، نخواهد بى دينى صادر كند. به حريم اين شىء مقدس، مساس و اصطكاكى نداشته باشد، اشكالى ندارد كه بيايد. اگر اصطكاك داشت، نيايد. اين، حرف هميشه ى من است. هميشه اعتقادم اين بوده و هست. آن استادى كه بناست بيايد علمى را بياموزاند و اعتقادى را كه روح آن علم است، بگيرد و از بين ببرد، نبايد بيايد. اين، دزد و مضر است.(3)

ص: 540


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

ارايه ى قوى و مستدلّ معارف دينى در دانشگاه

حضور روحانيون در دانشگاهها به معناى حضور علم و دين در دانشگاههاست. يعنى دانشگاهها محلّ علم است؛ احياناً به خاطر حضور آدمهاى متديّن، محل دين هم هست. ليكن روحانيّت، دانش دين را به صورت قوى و منطقى و قابل ارايه در محيط دانشگاه، متناسب با سطح فهم دانشگاهيان مطرح ميكند. اين جنبه ى علمى قضيه است. چون معارف دينى از والاترين علوم و از قوى ترين مباحث ذهنى و فلسفى هستند و در بخشهايى، از مهم ترين مسايل اجتماعى محسوب ميشوند - مسايل زندگى اند - اينها بايستى علمى و قوى مطرح شوند. در آنها بايد از ضعف در استدلال و اختلال در تبيين و ارايه به شدّت پرهيز شود؛ چون همه ى اينها تأثيرات عكس خواهد داشت؛ يعنى ضدّتبليغ خواهد شد. بد دفاع كردن، از مهم ترين شيوه هاى كوبيدن و حمله كردن است.

بنابراين، حضور روحانيّون و طلاّب و فضلاى دينى در دانشگاهها به اين معنا است كه معارف اسلامى را - در همه ى بخشهايش - به صورت منطقى، قابل ارايه، قوى و مستدل مطرح ميكنند. اين جنبه ى علمى مسأله است.(1)

تمسخر و هوچيگرى در برابر اسلامى كردن دانشگاهها

ببينيد؛ من يك وقت راجع به مسأله ى اسلامى كردن دانشگاهها صحبت كردم. بعضى كه اين را كوچك ديدند، آن معناى وسيع و عميق اسلامى كردن را نديدند، سراغ بعضى از ظواهر كم اهميت در دانشگاهها رفتند! عدّه اى هم از آن طرف، به هو و جنجال رو آوردند كه اسلامى كردن دانشگاهها، يعنى فرار مغزها، يعنى اختناق و اين حرفها! ببينيد؛ اينها حمله ى شديد دشمن است! كسانى كه نسبت به اصل اسلام اعتقادى ندارند، وقتى كه راجع به دانشگاه بحث ميشود و ميبينند كه قرار است اسلام به معناى جامع و حقيقى كلمه، وارد دانشگاه شود، آن قدر دستپاچه ميشوند كه هرچه از دهانشان درمى آيد، ميگويند!

من پاى تلويزيون نشسته بودم، ديدم كسانى در تلويزيون جمهورى اسلامى صحبت ميكنند و على رغم آنچه كه آنها ميگويند، هر كس هرچه ميخواهد، ميگويد! حالا هرچه ميگويند، بگويند؛ ولى بنده در تلويزيون تماشا ميكردم، ديدم كه راجع به اسلامى كردن دانشگاه، هوچيگرى و مسخره ميكردند! چند نفر ميزگرد تشكيل داده بودند و حرف ميزدند؛ هنوز هم ميگويند! در حالى كه اسلامى كردن دانشگاهها يك معناى عميق و

ص: 541


1- . در ديدار نمايندگيهاى ولىّ فقيه در دانشگاهها، 1375/6/19.

وسيع و جامعى دارد و به اعتقاد من، از نان شب براى دانشگاهها واجب تر است!(1)

علمى شدن و خودباورى از شاخصه هاى اسلامى

اگر بخواهيد دانشگاه، علمى هم بشود، بايد اسلامى بشود. از شاخصه هاى اسلامى شدن، علمى شدن و عميق شدن است؛ خودباور بودن استاد و دانشجوست؛ اتكّا به نفس داشتن استاد و دانشجوست. همه ى مسأله اين نيست كه حالا يكى با پيراهن آستين كوتاه بيايد، يكى با چهار تار موىِ پيدا بيايد! مسايل اسلامى كردن كه اين نيست! البته يكى از خصوصيات دانشگاه اسلامى اين است كه تديّن در آن، وجه غالب است؛ چون جامعه ى ما جامعه ى اسلامى است و تديّن در آن، وجه غالب است.(2)

متديّن بودن؛ يكى از ابعاد اسلامى كردن

آيا معناى اسلامى بودن اين است كه اصلاً آدمِ بى دين و آدمِ غير دينى در جامعه نيست؟ آدم متظاهر به دين نيست؟ چرا؛ هست. آيا كسى آنها را مجازات ميكند؟ آيا كسى حتّى افراد غير متديّن و غير مسلمان را معاقب به عقوبتى ميكند؟ تعقيب ميكند؟ پس اين طور نيست؛ بايد دين، وجه غالب باشد. معناى اسلامى بودن دانشگاه هم همين است. متديّن بودن دانشگاه، يعنى اين، و تازه متديّن بودن، يكى از ابعاد اسلامى بودن دانشگاه است، نه همه ى آن. اسلامى بودن دانشگاه، يعنى دانشگاهى كه بتواند علم را در خود بجوشاند؛ همچنان كه اسلام، يك روز در بين مردم اين حالت را به وجود آورد؛ در حالى كه با علم، هيچ رابطه اى نداشتند!(3)

جوشش علم بر اساس اصول فكرى اسلام

اسلام براى علم، عزّت و شرفِ اصيل قايل است - نه شرف ابزارى - و علم را نور ميداند. خوب؛ اگر اسلامى شد، اين تفكر در دانشگاه خواهد آمد. در زمينه ى علوم اسلامى به يك صورت و در زمينه ى علوم ديگر، به صورت ديگر. ما حتّى در كتابهاى درسىِ رشته ى علوم انسانى، گاهى ميبينيم چيزهايى هست كه درست بر ضدّ آن چيزهايى است كه بايد باشد! يعنى در آنها، وارفتگى در مقابل بيگانه، بى عزمى در مقابل تهاجم و تسليم در مقابل دشمن، تعليم داده ميشود! خوب؛ اين درست نيست. اين درست

ص: 542


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . همان.
3- . همان.

ضدّاسلامى بودن است! اسلامى بودن، يعنى ايستادگى بر روى اصول و پايه هاى مستحكمى كه زير پاى انديشه و فكر انسان وجود دارد و بر اساس آن، بنا كردن، پيش رفتن، جوشيدن و زاييدن. اين، اسلامى كردن است.(1)

برخى مشخصات دانشگاه اسلامى

دانشگاه اسلامى، دانشگاهى شكوفا و پُرنشاط است؛ دانشگاهى است كه در آن، علم عزيز است، عالم عزيز است، استاد كرامت دارد و دانشجويى عبادت است! شما كجا چنين چيزى را پيدا ميكنيد كه دانشجو قصد قربت كند و درس بخواند! خوب؛ اينها چيزهاى خيلى مهمّى است. اين، دانشگاه اسلامى است. البته عرض كرديم كه يك بُعد آن هم تديّن است؛ يعنى مظاهر فساد و مظاهر فسق در آنجا وجود نداشته باشد - همان چيزهايى كه جزو بيّنات و واضحات است - مسأله ى دختر و پسر، مسأله ى بعضى از منكرات و بعضى از محرّمات، نبايد باشد. مثل داخل جامعه و خانه ى من و شما كه نبايد باشد، در داخل دانشگاه هم نبايد باشد. بنابراين، مسأله ى اسلامى كردن دانشگاه، خيلى مهّم است.

خوب؛ خيلى از آقايان و بزرگان تلاش كردند، زحمت كشيدند، مجاهداتى كردند، روى كتابها و روى موارد درسى كار كردند؛ شَكَرالله سعيهم. بايد اين كارها هم ادامه پيدا كند؛ ليكن اين قضيه را به عنوان مسأله ى اساسى در نظر بگيريد؛ معنويت و اخلاق در دانشگاه؛ دانشگاه و علم و اخلاق.(2)

جهاد دانشگاهى يعنى جهت گيرى معنوى در پژوهشها

يكى از بخشهاى ديگرى كه باز به مسايل اخلاق و معنويت ارتباط پيدا ميكند، جهاد دانشگاهى است. حالا من نميدانم كه كسى از آن برادران در اينجا هست يا نيست. جهاد دانشگاهى در اساس، يك دستگاه معنوى و فرهنگى و اخلاقى است. درست است كه يك كار پژوهشى بر عهده اش گذاشته شده است و بايد انجام دهد - پژوهش در مملكت، خيلى خوب است - ولى پژوهشگاه، غير از جهاد دانشگاهى است. جهاد دانشگاهى بايد پژوهش كند؛ كه ميكند و خيلى هم خوب است؛ اما بايد با جهت گيرى معنوى و انقلابى و آن چيزى باشد كه اسم جهاد به آن تطبيق بكند. جهاد، جهاد!(3)

ص: 543


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

دانشگاه اسلامى با انگيزه هاى معنوى تحصيل

من به طور خلاصه دانشگاه اسلامى را دانشگاهى ميدانم كه در آن، علم يك ارزش حقيقى است. آدم، علم را براى گرده ى نانى كه از آن طريق ميشود به دست آورد، تحصيل نميكند. ببينيد، نبىّ اكرم ميفرمايند: «اطلبوا العلم ولو بالصّين» .(1) يعنى با شرايط آن روز، اگر لازم است از حجاز به چين برويد تا علم به دست بياوريد، برويد. آن روز براى چقدر پول و چقدر درآمد ممكن بود يك نفر سوار شتر يا سوار كشتى شود و به چين برود؟! مگر امكان دارد چنين تلاشى در مقابل درآمد مادّى باشد؟! اين معنايش آن است كه علم ارزش است. اين در دانشگاه اسلامى بايد باشد.(2)

دو خصوصيت ممتاز دانشگاه شريف

يك جمله در مورد دانشگاه صنعتى شريف عرض كنم: انسان دو خصوصيت ممتاز را در تاريخچه ى اين دانشگاه مشاهده ميكند؛ يكى خصوصيت علمى، يكى هم خصوصيت انقلابى و دينى. يعنى دانشگاه شما، هم در زمينه ى تلاش علمىِ دانشگاهى، يك دانشگاه پيشرو و موفّق به حساب مى آيد؛ هم از لحاظ فعّاليتهاى انقلابى و دينى، باز يكى از دانشگاههاى موفّق و پيشرو محسوب ميشود.

آقاى رييس دانشگاه اشاره كردند كه اين دانشگاه، در گذشته شهداى معروف و نام آورى داشته است؛ مثل «شهيد عبّاسپور»، «شهيد وزوايى»، «شهيد شوريده» و خودِ «شهيد شريف واقفى» در قبل از انقلاب. اينها هر كدام يك شهيدند؛ اما با شخصيتى كاملاً متمايز و درخشان. در تكوين جهاد سازندگى، در جنگ تحميلى، در تركيب اوّليه ى سپاه، در فعّاليتهاى انقلابى و سياسىِ سالهاى اوّل انقلاب، عناصرى از برجستگان همين دانشگاه حضور داشتند؛ يعنى دانشگاهى كه پيام دين و انقلاب را به شكل بسيار بارزى دريافت كرد و آن را در ميان دانشجويان، در ميان اساتيد، در ميان رؤساى دانشكده ها و دانشگاهها و خودِ دانشگاه نشان داد.

از لحاظ علمى هم اين دانشگاه در يك سطح راقى است. آمارهايى را در جمع اساتيد محترم - كه دقايقى پيش آنجا بوديم - دادند؛ البته من از بسيارى از اين آمارها مطّلع بودم. در مسابقات جهانى، در زمينه هاى علمى، در جذب استعدادهاى درخشان، اين دانشگاه، دانشگاه موفّقى است.(3)

ص: 544


1- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.
2- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، 1377/2/22.
3- . در ديدار از دانشگاه صنعتى شريف، 1378/9/1.

صرف قدرت فكرى و علمى، در راه خدا

شما جزو كسانى هستيد كه باقيمانده ى نيرو و نشاط را - كه بلاشك به مراتب بيشتر از آن چيزى است كه از دست رفته است؛ اين زنده است - قدر دانسته ايد و در راه تحصيل و پيشرفت فراوان علمى و تكامل خود، آن را به كار انداخته ايد. الان نوبت اين است كه اين را براى خدا مايه بگذاريد. اين هم مال خداست؛ همه اش متعلّق به خداست. «عن الله»؛ همه ى وجود ما مال خداست. قدرت فكرى و علمى را براى خدا و در ميدانهاى مختلف مصرف كنيد.(1)

سوق دادن به دين؛ وظيفه ى تمام كلاسها و اساتيد دانشگاه

غير از اينكه هر عالم در هر رشته يى از رشته هاى علمى و دانشهاى بشرى، وظيفه ى نشر علم را دارد و بايستى اين امانت علم را كه از دستى گرفته، به دستهايى تحويل دهد، به گمان من وظيفه ى ديگرى هم دارد و آن وظيفه ى تربيت است. خاصيت علم و ارتقاى معنوى كه علم به صاحب خود ميبخشد، اين اقتضا را دارد كه يك انسان عالم و دانشمند بخواهد محيط را بر طبق بهترين الگويى كه خود او در نظر دارد، تربيت كند. اين هم وظيفه ى دومى براى هر عالم است. در محيط اسلامى ما، با باورهاى اسلامى و اعتقادى كه به تربيت دينى داريم، بهترين الگو، الگوى اسلامى است. حقيقت قضيه هم همين است. حالا آقايان هم بيان فرمودند؛ بيانات بسيار درست و خوبى هم بود.

به نظر من، اين وظيفه، امروز در دانشگاهها وجود دارد كه اساتيد در كلاسهاى درس خود و در كنار تعليم، دانشجويان خودشان را به اسلام و به دين سوق دهند. من اعتقاد ندارم كه سوق دادن به دين، بايد در كلاس معارف دين انجام گيرد. كلاس معارف دين، كلاس آموزش است؛ معرفتى از دين، بايد در آنجا آموزش داده شود كه آن، معرفت معنوى، عرفانى، فقهى، يا تفسيرى است، يا هرچه كه هست. سوق دادن به دين، مخصوص آن كلاسها نيست؛ وظيفه ى هركسى است كه احساس ايمان و تعهّد دينى دارد.(2)

متدين پرورى؛ اساس اسلامى كردن دانشگاهها

مسأله ى اسلامى كردن دانشگاهها؛ اساس اين فكر، با توجّه به اين است كه دانشگاه در اختيار عناصر مسلمان و مؤمن است؛ يعنى انتظار نيست كه اين چنين تحوّل و تغيير

ص: 545


1- . در ديدار جانبازان، 1378/8/26.
2- . در ديدار رؤسا و اساتيد دانشگاهها، 1378/9/27.

بنيادى در اين زمينه داده شود. بالاخره فضا، فضاى اسلامى است. مديران، اساتيد و دانشجويان، همه مسلمانان هستند و دانشگاه در اختيار معتقدين به اسلام و مؤمنين به اسلام است؛ منتها كار اسلامى كردن دانشگاهها هم در ذهن بنده اى كه اين قضيه را مطرح و دنبال كردم، بر اين اساس است كه فضاى دانشگاه، متديّن پرور باشد. اين مبناى كار است. البته دانشگاه اسلامى، فقط دانشگاه متديّن نيست. دانشگاه اسلامى، قطعاً بايد از لحاظ علم، از لحاظ تحقيق و از لحاظ همه ى چيزهاى ديگر، پيشرو باشد؛ اما آن شاخصى كه مورد نظر ماست، متديّن كردن است، كه اگر اين باشد، بقيه ى چيزها هم در فضاى اسلامى به دنبال آن خواهد آمد.(1)

ارتقاى علم و تحقيق توسط فضاى دينى

اگر ميخواهيد دانشگاه به علم و تحقيق و انسانيت و خدمت و همه چيز برسد، راهش اين است كه فضا را دينى كنيد؛ حتّى اگر كسى از بن دندان هم به دين اعتقاد نداشته باشد و به صورت ابزارى به دين نگاه كند.(2)

اقتباس از فرهنگ تحصيل در حوزه هاى علميه

ببينيد، فرهنگ حوزه هاى علميه اين است - گرچه تخلّفاتى هم وجود دارد - كه اگر كسى سعى اش اين باشد كه درس بخواند، براى اينكه پول گير بياورد، محكوم است. يعنى فرهنگ اين است؛ نه اينكه كسى اين گونه نيست؛ اگر كسى اين گونه هست، مجبور است پنهان كند؛ مجبور است لااقل تظاهر به اين نكند. خيليها هم به خاطر اينكه اين كار بد است، آن احساس را در خودشان ميكشند. يا درس بخواند براى اينكه معروف بشود و شهرت پيدا كند؛ اين همان فرهنگ اروپايى و غربى است. افتخار ميكند كه من درس ميخوانم تا پول به دست بياورم؛ اين هم يك فرهنگ است؛ اين هم يك ارزش گذارى است.

بنده معتقدم آن بخشى از پيشرفت علم كه در آن نقطه ى دنيا به وجود آمده، ناشى از اين طرز فكر نيست كه ما بگوييم چون دنبال پول بودند، پس بنابراين پيشرفت پيدا كردند؛ نه. اتفاقاً كسانى كه پيشرفتها را پيدا كردند، غالباً كسانى بودند كه به پول و شهرت و اينها - حداقل در كوتاه مدت، حداقل به عنوان ارزش اوّل - اهميت نميدادند.

ص: 546


1- . همان.
2- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با مسؤولان دانشگاه علوم پزشكى گيلان، 1379/7/25.

من فكر ميكنم در دانشگاههاى ما اين روحيه بايد تقويت شود: روحيه ى ارزش دادن به نفس علم، نفس تحقيق، نفس عالم شدن؛ كه وقتى كسى عالم شد، احساس كند در وجود او وزنه اى است كه اين وزنه ارزش دارد؛ ولو با جيب خالى بر وزنه ى طلا و نقره ى آن آقايى كه جيبش پُر است، پولش زياد است، ساختمانش چنين است، ويلايش چنان است، ماشينش اين گونه است. الان اين احساس در حوزه هاى دينى ما وجود دارد. البته عرض كردم، ما الان داريم طلبه و فاضل و ملاّى پير و جوانى كه اين گونه فكر نميكنند و دنبال پولند. بنابراين، نميخواهيم ادّعا كنيم كه اين تربيت، صددرصد در همه ى افراد به نتيجه ميرسد؛ اما اين در آنجا يك فرهنگ است.(1)

همراهى رشد علمى و اسلامى كردن دانشگاهها

عده اى آمدند اسلامى شدن دانشگاهها را به معناى بى اعتنايى به علم در دانشگاه تلقى كردند؛ در حالى كه اين گونه نيست. مجموعه ى آن صحنه يى كه ميخواهد ترسيم بشود و آن چهره يى كه بناست نقاشى بشود، چيست؟ يك خط اصلى آن عبارت است از اسلامى شدن دانشگاهها؛ يك خط اصلى ديگرش عبارت است از علم؛ يك خط اصلى ديگرش عبارت است از پرداختن به معلم و استاد و فضاى آموزشى و امثال اينها. اين مجموعه، يك نقشه را به وجود مى آورد. معنا ندارد كه ما يك خط را مجرد از خطوط ديگر در نظر بگيريم و بگوييم اين كافى نيست يا اين درست نيست يا ضعف دارد. متأسفانه منتقدان، اين طورى انتقاد ميكنند.(2)

حضور ايمان در وادى علم و دانشگاه

در همه جا، اين اخلاص و ايمان و انگيزه و اقدام، متصوّر است، در وادى علم و معرفت و پيشرفت و نوآورى و خلاقيّت علمى و تعليم و تدريس هم عيناً وجود دارد. نمونه اش مجموعه ى اساتيد مؤمن ما در دانشگاهها هستند. البته مجموعه ى بسيج منحصراً كسانى نيستند كه در دانشگاههاى ما از ايمان و انگيزه ى معنوى برخوردارند؛ بحمدالله امروز فضاى دانشگاههاى كشور شاهد اساتيد بسيار فراوانى است كه داراى ايمانند. ما خوشحاليم كه بحمدالله اين عنوان و اين فرهنگ، در محيط تدريس دانشگاهها هم به صورت بارزى خود را نشان ميدهد. اين ميتواند براى دانشگاهها منشأ بركاتى باشد.(3)

ص: 547


1- . در ديدار مسؤولان و اساتيد دانشگاه صنعتى شريف، 1379/7/26.
2- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.
3- . در ديدار اساتيد بسيج دانشجويى، 1380/7/18.

بازكردن ميدان براى اساتيد جوان

توصيه ى من اين است كه هرچه ممكن است، اين مجموعه ى اساتيد بسيجى را - با همين نام - توسعه دهيد. برادران و خواهران و اساتيد مؤمن را - كه امروز بحمدالله در دانشگاههاى ما زيادند - در اين مجموعه بدانيد و بشناسيد و وارد كنيد. مجموعه ى دستگاههاى دولتى هم بايد براى تلاش و تحرّك و پيشرفت اينها، ميدان را باز كنند. امروز ما اساتيد جوان، تحصيلكرده، باسواد، بااستعداد، سرشار از نيرو و لبريز از عشق به كار، فراوان داريم. اينها را نبايد پشت در نگه داشت. بايد وارد ميدان كار علمى كرد تا بتوانند حداكثر بهره ى ممكن را به اين ملت ببخشند. علم هم با نيروى جوانى و همراه با ايمان، كيفيّت بهترى پيدا ميكند و امروز، عزيزان من! كشور ما به اين احتياج دارد. امروز كشور ما به تلاش شما احتياج دارد.(1)

انتقال عشق و ايمان در كلاسهاى غير معارف

شما بايد بتوانيد در كلاسها، درس علم را با درس ايمان همراه كنيد. اعتقادم اين است كه انتقال ايمان به فكر و دل دانشجو و دانش آموز از طريق درسهاى غير مستقيم دينى، ميسّرتر و طبيعى تر است، تا درسهايى كه منحصراً براى معارف دينى است. درس معارف دينى، معرفت دينى را ميدهد؛ اما ايمان و عشق دينى گاهى در درسهاى غير معارف دينى، به ذهن دانشجوى شما راحت تر منتقل ميشود. اين را قدر بدانيد و از اين فرصتِ بسيار والا استفاده كنيد.(2)

معناى حقيقى اسلامى شدن دانشگاهها

وقتى ما بحث اسلامى شدن دانشگاهها را مطرح كرديم، برخلاف آن برداشت غلط و مقدّس مآبانه اى كه يك عدّه از اين بحث كردند، يك عدّه موافق نيز همين طور برداشت كردند كه نظر بر اين است كه كارهاى مقدّس مآبى در دانشگاه صورت گيرد. مسأله اين نيست؛ مسأله اين است كه دانشگاه به معناى واقعى كلمه، دانشگاهى با حال و هوا و جهت گيرى اسلامى در همه ى زمينه هاى مربوط به خود باشد. اگر علم اسلامى شود، معنايش چيست؟ يعنى اسلام در زمينه ى علوم محض و علوم تجربى نظر دارد؟ نه؛ اسلامى شدن در زمينه ى علمى اين است كه علم را خوب فرا گيريد، از جاى خودش

ص: 548


1- . همان.
2- . همان.

فرا گيريد و در آن ابتكار به خرج دهيد. همين توليد علم كه ميگوييم، اسلام است. فراگيرى علم از همه جا، همان اسلام است. وقتى ميگوييم دانشگاه اسلامى شود، معنايش اين است. اين اسلامى شدن، مربوط به چهار نفر دانشجو، آن هم در لباس پوشيدن و امثال اينها نيست - اينها هم گوشه هايى از مسايل اسلامى شدن است - معنايش همين است كه رويكرد دانشگاه در كليّت خود بايد در همان جهت اهداف انقلابىِ اسلامى باشد.

شما آقايان مديران بايد مواظب باشيد دانشگاه از اين راه منحرف نشود. عدّه اى ميخواهند دانشگاه را از اين طريق منحرف كنند؛ به اين هم كارى ندارند كه چهار نفر دختر يا پسر در دانشگاه، جهات اسلامى را رعايت ميكنند يا نميكنند؛ نه. آنها ميخواهند دانشگاه را از صراط هدفهاى اسلامى منصرف و منحرف كنند و همه ى چيزهايى كه نظام اسلامى بر آنها حسّاس است، در نقطه ى مقابل و عكس آن در دانشگاه مشغول كار شود. به اين نكته، شما بايد توجّه كنيد؛ من نميتوانم اين را به استاد دانشگاه بگويم. استاد دانشگاه، شأن و نقش و كارى دارد؛ مسؤوليت آن با شما و وزارت علوم و معاونان مربوطه است.(1)

ضربه ى اساسى غوغاگران سياسى به محيط دانشگاه

عزيزان من! دانشگاه مركز علم و آگاهى است. هر چيزى كه مزاحم علم و آگاهى باشد، جايش در دانشگاه نيست. دانشگاه ضربه ى اساسى را از همين دخالتها و نقش آفرينى متحجّران سياسى در محيطهاى دانشجويى ميخورد. دانشگاه بايد محيط كارِ علمى و تحقيقى باشد. دانشگاه بايد جايى باشد كه در آن امكان فريب، تقلّب و مغلطه بازى يا وجود نداشته باشد، يا كم وجود داشته باشد. بايد آن كسانى كه غوغا زيستند و اصلاً در فضاى غوغا ميتوانند زندگى كنند و بدون فضاى غوغا زندگى برايشان مشكل است، نتوانند در دانشگاه نقش ايفا كنند. اين انتظار از دانشگاه و جوانان دانشجو و اساتيد و مديران دانشگاه هست كه آن را عملى كنند. راهش هم اين است كه كار را با تكيه به همان پايه ى آگاهى انجام دهيم.(2)

طرح اختلافات مذهبى و سياسى به شيوه ى علمى

مثلاً فرض كنيد بحث سياسى مطرح است، خيلى خوب؛ اختلافات سياسى و

ص: 549


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1380/10/8.
2- . در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 1381/9/7.

مناقشات سياسى، چيزى است كه طبيعى است و عيبى هم ندارد. اصلاً نه فقط در زمينه هاى سياسى، حتّى در زمينه هاى مذهبى نيز اختلاف نظر و اختلاف ديدگاه به پيشرفت كمك ميكند و هيچ مانعى ندارد. بنده كه خودم طلبه هستم و عمرم را در عالم طلبگى گذرانده ام و در حوزه هاى علميه بوده ام، ديده ام كه در حوزه ى علميه هرگز طرح مطلبى كه مخالف نظر مشهور است، گناه شمرده نميشود؛ منتها شرط دارد. شرطش اين است كه مطرح شدن و پرداختن، هر دو علمى باشد.

فرض كنيد در دانشگاه يك مسأله ى سياسى مطرح ميشود كه مورد اختلاف نظر است. چه مانعى دارد؟ از انسانهاى صاحب انديشه و فكر درخواست شود كه بيايند و در يك محيط آرام با همديگر بحث و صحبت كنند. از آنها خواسته شود كه به مسأله، علمى نگاه كنند. در زمينه هاى مذهبى نيز چنين چيزى ممكن است. از طرفى خيلى از مسايلى كه براى دانشجويان مطرح است، با مسايل اسلامى و مذهبى ارتباطات نزديك دارد. اين باعث ميشود كه علما، دانشمندان و انديشمندان حوزه وادار شوند كه به اين ميدان بيايند، و اين ارتقاى فكرى و فكر اسلامى را به دنبال خواهد داشت. اين را بايد بخواهيم و هر كارى كه برخلافش است، مناسب محيط دانشگاه و دانشجو نيست. غوغاگرى و مشت گره كردن سرِ هيچ و پوچ و جنجال آفرينى و به قول بعضى از دوستان - كه زياد هم غصّه ميخورند - اهانت كردن به مقدّسات، مناسب نيست.(1)

ترويج فرهنگ غربى به دليل غلبه ى علم و فنآورى آنها

در مناطقى از دنيا، معاشرت دختر و پسر و زن و مرد با يكديگر، كاملاً عادّى است و هيچ گونه حسّاسيتى وجود ندارد؛ يعنى همان طور كه دو مرد يا دو زن با يكديگر تماس دارند، دو تا زن و مرد هم با هم تماس دارند؛ اما در كشور ما و در محيط اسلامى، مطلقاً اين طور نيست. در كشور اسلامى، هرقدر به اين جهت نزديك شده ايم، به خاطر رنگ پذيرى از فرهنگ بيگانه بوده است. چون آنها از لحاظ فناورى قوى تر از ما بوده اند، اين را به ما داده اند، والّا اگر ما از لحاظ علم و فناورى از اروپا قوى تر بوديم، اختلاط آنها را مسخره و مچل ميكرديم و آن را وحشيگرى ميخوانديم. آنها به بركت علم و فناورى، اين فرهنگ را صاعد و رايج كرده اند؛ آن وقت ما در دانشگاههاى خود، اين را ترويج كنيم؟! بنابراين، پيداست كه مصوّبات دنبال نميشود.(2)

ص: 550


1- . همان.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1381/9/26.

جوانب اسلامى كردن دانشگاهها

دانشگاهها صددرصد اسلامى نيست. اسلامى هم فقط به معناى رعايت كردن حجاب و اين حرفها نيست؛ همين تحقّق علم و تحقيق، اسلامى است. اگر بخواهيم دانشگاه به طور كامل اسلامى باشد، بايد همه ى جنبه ها در آن رعايت شود، كه نشده است. البته بايد تلاش كنيد؛ كار دست شما دانشجويان است.(1)

كارهاى بزرگ علمى؛ ثمره ى روح تعهد دانشمندان

به شما عرض كنم: همه ى كارهاى بزرگ در رشته هاى گوناگون علمى دنيا را كسانى كرده اند كه از اين تعهّد برخوردار بوده اند؛ چه مسلمان، چه غيرمسلمان. چون اين روح تعهّد در هر انسانى ممكن است وجود داشته باشد، منتها اگر اين روح تعهّد، به يك ايمان مذهبىِ عميق متّكى بود، طبعاً پايدارتر، معنادارتر، جهت دارتر و ماندگارتر است؛ والّا غير مؤمن هم ممكن است همين تعهّد را داشته باشد. همين تعهّد و احساس تعهّد است كه چاره جوييهاى مهمّ علمى را براى اداره ى زندگى انسانها در سراسر جهان به وجود مى آورد؛ همين احساس تعهّد است كه كشفيات بزرگ را به وجود مى آورد. البته من از انگيزه هاى تجارى و پولى دنيا در اين اختراعات و اكتشافات و... غافل نيستم؛ اما آن جانمايه ى اصلى اين كارها احساس تعهّد در انسان است. اگر اين احساس تعهّد به علم، انسان و انسانيت نبود، بلاشك امروز اين پيشرفتهايى كه شما در پزشكى ملاحظه ميكنيد، كشف و حاصل نشده بود. اين را قدر بدانيد؛ اين احساس تعهّد، خيلى ارزشمند است.

همين احساس تعهّد بود كه پزشكان عالى رتبه، جرّاحان برجسته و متخصصان درجه ى يك ما را در دوره ى دفاع مقدّس از بيمارستانها و مطبها به چند كيلومترى خط دشمن كشاند. من در خوزستان بيمارستانى را از نزديك ديدم كه همين بچه هاى خودمان - پزشكان - راه انداخته بودند كه تا خط دشمن، هفت هشت كيلومتر فاصله داشت. ميدانيد هشت كيلومتر، يعنى زير خمپاره ى متوسّط! همين بچه ها در فاو يك بيمارستان مجهّز، عالى، صحرايى و تميز ساختند - كه البته من آن را نديده بودم، بلكه چند تا از بيمارستانهاى پشت جبهه ى خودمان را ديدم - كه وقتى عراقيها فاو را از ما گرفتند، چقدر از آن استفاده كردند. انسان وقتى وارد اين بيمارستانها ميشد، حظ ميكرد. به قول شما آن «هتلينگ» قشنگِ سر و صورت دارِ زيباىِ اين بيمارستان طورى بود كه آدم خيال نميكرد اينجا بيابان است: تميز، سفيد، درخشان؛ دكتر، حاضر؛ اتاق عمل، حاضر؛

ص: 551


1- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.

جرّاح، حاضر؛ بچه ها را مى آوردند و بلافاصله همانجا عمل جرّاحى ميكردند، يا اگر لازم بود، عقب ميفرستادند و چه جانها نجات داده شد. اين، آن احساس تعهّد است.(1)

پيشرفت علم، در وادى آزمون عملى

همين دين شما موجب شد كه علمتان بارور هم بشود، چون وقتى علم را در وادى عمل و تجربه انداختيد، هم شكوفا ميشود و هم با گوشه هاى ناشناخته ى زيادى برخورد و آنها را كشف ميكند. «العلم يهتف بالعمل فان اجابه والّا ارتحل عنه» (2) خيلى جمله ى عجيبى است؛ يعنى علم عمل را صدا ميزند و به عمل ميگويد بيا. اگر عمل دنبال علم آمد، چه بهتر؛ اگر نيامد، علم هم ميرود. اينكه شما ميبينيد ما در خيلى از بخشهاى علمى پيشرفت نكرده ايم، به خاطر همين است.

بارها من، هم به دولت فعلى و هم به دولت قبلى، اين را تأكيد كرده و گفته ام كه يك لولا بيندازيد و دو لَتِ جداى از هم را به هم وصل كنيد؛ علم و صنعت؛ علم و فناورى و علم و عمل را. كارخانه ها را به دانشگاهها وصل كنيد؛ هم كارخانه ها راه مى افتد، هم دانشگاهها، كه حالا اندكى شروع كرده اند. البته اين كار را شما كرده ايد؛ يعنى علم را در وادى عمل انداخته ايد و علم شكوفاتر هم شد. بنابراين، تك تك شما ثابت كرديد كه علم و ايمان، نه تنها با هم ناسازگار نيستند، بلكه همديگر را بيشتر هم شكوفا ميكنند. اين يك معنا براى بسيجى بودن شما.(3)

پيشتازى جوانان مؤمن در ميادين پيشرفت علمى

اين نكته را هم عرض كنيم كه در خيلى از زمينه ها نقش جوانان مؤمن و ديندار و حزب اللّهى در پيشرفتهاى علمى، برجسته است؛ اين را هم دانسته باشند. دشمنان در تبليغات خود ميخواهند وانمود كنند كه عناصر ديندار در اين ميدانها عقب اند؛ در حالى كه اين طور نيست. عناصر ديندار و جوانان مؤمن ما در بسيارى از اين ميدانها پيشتازند و كار آنها برجسته است. خيلى از كارهاى بزرگى كه صورت ميگيرد، جوانان ما آنها را در محيطى از توجّه و ذكر و سجده ى شكر انجام داده اند. اينها بسيار باارزش است.(4)

ص: 552


1- . در ديدار بسيج جامعه ى پزشكى، 1382/3/8.
2- . نهج البلاغه، حكمت 336.
3- . همان.
4- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1382/8/23.

معناى جهاد دانشگاهى به عنوان يك فرهنگ

در مورد جهاد دانشگاهى من اعتقادم اين است كه اين تركيب - جهاد و دانشگاه، و تلفيق جهاد كه يك امر ارزشى معنوى است، با علم و دانش و با دانشگاه - داراى پيام است؛ نشان ميدهد كه ميتوان علم جهادى و نيز جهاد علمى داشت؛ اين همان كارى است كه شماها مشغوليد. علم شما علم جهادى است؛ با جهاد و با اجتهاد همراه است؛ دريوزه گرى و منتظر نشستن براى هديه شدن علم از اين سو و آن سو نيست؛ دنبال علم ميرويد تا آن را به دست بياوريد؛ اين علم جهادى و علم برخاسته ى از مجاهدت و اجتهاد و تلاش است. از طرفى شما مشغول جهاد هستيد؛ جهاد يعنى مبارزه براى يك هدف والا و مقدس. ميدانهايى دارد؛ يكى از ميدانهايش حضور در نبردهاى مسلحانه ى رايج جهانى است. ميدان سياست هم دارد؛ ميدان علم هم دارد؛ ميدان اخلاق هم دارد. ملاك در صدق جهاد اين است كه اين حركتى كه انجام ميگيرد، جهت دار و مواجه با موانعى باشد كه همت بر زدودن اين موانع گماشته ميشود؛ اين ميشود مبارزه. جهاد يعنى يك چنين مبارزه يى، كه وقتى داراى جهت و هدف الهى بود، آن وقت جنبه ى تقدس هم پيدا ميكند.

شما مبارزه ى علمى ميكنيد؛ زيرا اين كار شما به طور واضح دشمنان بسيار سرسختى دارد كه نميخواهند اين حركت علمى و تحقيقى انجام بگيرد. لذا به نظر من جهاد دانشگاهى فقط يك نهاد نيست، بلكه يك فرهنگ است؛ يك سمت گيرى و حركت است. هرچه بتوانيم ما اين فرهنگ را در جامعه گسترش دهيم و آن را پايدار و استوار كنيم، كشور را به سمت سربلندى و عزت و استقلال حقيقى بيشتر پيش برده ايم.(1)

هدف حركات حساب شده ى ضد دين در دانشگاهها

حركتهايى كه انجام ميدهند، براى اينكه محيط دانشگاه و دانشجو را محيط بى دينى و بى معنويتى كنند. به نظر من گرچه يك مقدارش از روى غفلت است، اما يك مقدارش هم حساب شده است. در اين قضيه خيليها مقصرند؛ هم در دانشگاهها مقصر وجود دارد، هم در خود دستگاههاى وزارتى و دولتى. عده يى حساب شده ميخواهند محيطهاى دانشجويى و دانشگاه را - كه محيط علم و گسترش علمى و رشد علمى و پرورش علمى و آينده ى علمى كشور است - از معنويت تهى كنند، تا در آن، ايمان و تقوا و معنويت و خدا و تعهد دينى وجود نداشته باشد؛ اين قطعاً حركتى است به ضرر مصالح كشور.(2)

ص: 553


1- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.
2- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.

شروط دانشگاه اسلامى

اينكه امام ميفرمايد: «من دوست داشتم بر سر شاگردان تازيانه ها بلند ميشد، براى اينكه اينها را به علم بكشانند»، اين معنايش چيست؟ علم را اسلام قدسيت بخشيده، علم يك امر مقدس است؛ دنبال علم رفتن داراى قدسيت است. اين طور نيست كه علم مثل هر ابزار ديگرى، فقط وسيله يى براى پول درآوردن باشد - حالا پول هم از آن درمى آيد - اما قدسيت علم بايد حفظ شود؛ «العلم نور» (1)؛ نور بودن علم بايد مورد نظر باشد و از جمله ى شؤون دانشگاه اسلامى، يكى همين است. همه خيال ميكنند دانشگاه اسلامى كه ميگوييم، يعنى حجابها اين طورى باشد، پسرها آستين كوتاه نپوشند و زلفها بلند نباشد؛ اينها كه معناى دانشگاه اسلامى نيست! دانشگاه اسلامى از لحاظ ايمان، انگيزه، شور مقدس، رفتار اسلامى و علم آموزى مؤمنانه، اينها شرط دانشگاه اسلامى است. آن وقت جهت دادن؛ جهت دادن به اين علم آموزى.(2)

آميزش علم و معنويت؛ خلأ دنياى امروز

اگر شما بتوانيد گوهر اسلام ناب و آن درخشندگيها را، به آن شكلى كه بتواند در جامه ى آراسته ى علم، خودش را نشان بدهد، ارايه دهيد، كار بزرگى كه كرده ايد، اين است كه راه را براى ورود نخبگان در اين ميدانها باز كرده ايد. آميزش علم و معنويت، علم و ايمان، علم و اخلاق، آن خلأ امروز دنياست. دانشگاه اسلامى، علم و ايمان، علم و معنويت، علم و اخلاق را با هم همراه ميكند. علم را مى آموزد و جهت گيرى علم را از اخلاق و ايمان ميگيرد.(3)

ذهن پرسشگر دانشجو؛ زمينه ساز تربيت معرفتى

ذهن جوان دانشجو، ذهن پرسشگرى است؛ اين خيلى چيز خوبى است. بعضى خيال ميكنند اين نقطه ى ضعف است؛ نه، اين نقطه ى قوّت است. گاهى اين قدر از ما نميپرسند كه دلمان ميگيرد؛ ميگوييم بپرسند تا بتوانيم يك چيزى را بگوييم. دانشجو بايد بپرسد، تا آنچه را كه ميشود گفت، به او بتوان گفت. بهترين كسانى كه ميتوانند در مسايل دينى، اعتقادى، سياسى، معرفتى، توحيدى، پرسشگرى كنند، جوانانِ دانشجو هستند. با اين زمينه و استعداد، ما بايستى براى محيط دينى دانشجو و فضاى تربيتى، دينى و فرهنگى

ص: 554


1- . مصباح الشريعه، ص 16.
2- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
3- . همان.

دانشگاهها تلاش كنيم.(1)

نگهدارى جهاد دانشگاهى در همان مبانى و هويت صحيح اوليه

بنابراين، جهاد دانشگاهى اين امكانات و اين وسايل را دارد و بنده به جهاد دانشگاهى اعتقاد راسخ دارم. كارهاى بزرگى كرده اند؛ كارهاى خوبى كرديد و همين طور كه گفتيم: «أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ »(2). از اول تا حالا كه ما جهاد دانشگاهى را شناختيم، بر اساس دين و تقوا بود؛ بر اساس دين و تقوا نگهش داريد.

من يك بار در جمع همين عزيزان جهاد دانشگاهى مطلبى را چند سال پيش گفتم، كه يادم هم نبود؛ اين را براى من آوردند، خواندم و يادم آمد - بايد اين هويت صحيح را و اين هويت ايمانى را حفظ كنيد و باقى بماند. خوشبختانه همين جور هم بوده و تا حالا هم باقى مانده است؛ چون ساخت جهاد دانشگاهى و نوع مديريت، نوع عملكرد، نوع ارتباط رأس با بدنه، جهت گيريها، خواستها، خواستهاى خوبى بوده است.(3)

ارتقاى فكر دينى

به هرحال مسأله ى ارتقاى فكر دينى در دانشگاهها را بسيار جدى بايد گرفت و مراقب باشيد خلأ فكرى براى دانشجوى ما و روشنفكر دانشگاهى ما به وجود نيايد. ما خيلى حرف داريم؛ حرف گفتنى و قانع كردنى. بايد تبليغات را عمق داد؛ با حرفهاى نو و قوى و منطبق با معيارهاى روشنفكرى.

من از اينكه گفته شود روشنفكرى دينى آيا داريم، نداريم؛ از اين بحثها بنده بيگانه و بيزارم. نگاه نو، نگاه مبتكرانه به مسايل دينى و مسايل فكرى اسلامى، همان نگاه روشنفكرى است و معنايش بدعت گذارى نيست؛ همان مبانى را با ابعاد جديدى كه انسان به بركت گذشت زمان آن ابعاد را ميشناسد، فهميدن و بيان كردن. از اين نبايستى ما غفلت كنيم.(4)

بسيج اهل علم

بسيج عمومى يك ملت يعنى آمادگى و هوشيارى دايمى يك ملت، به خصوص

ص: 555


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.
2- . توبه، 108.
3- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.
4- . در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها، 1386/7/9.

جوانهايى كه در راه تحصيل علم اند؛ دانش آموزى و دانشجويى.(1)

بسيجيان در صفوف اول همه ى ميدانها

اما جنگ، همه ى محتواى بسيج نيست. بسيج، گسترده ى در همه ى عرصه هاى زندگى است. آن وقتى كه نوبت سازندگى است، بسيج پيشرو است؛ آن وقتى كه نوبت مددرسانى و خدمات است، بسيج پيشرو است؛ آن وقتى كه نوبت تحقيقات بسيار دقيق و ريز و حساس است، نيروهاى بسيجى در صفوف اولند. امروز شما نگاه كنيد در همين قضيه ى هسته اى، در اين فناورى پيچيده و بسيار دشوار، جوانهايى كه آنجا هستند، جوانهاى متدين و اجزاى طبيعى و حقيقى بسيج را تشكيل ميدهند. در همه جا همين جور است.

مؤسسه ى بسيار فعال و پيشروِ رويان، مرحوم دكتر كاظمى، افتخار ميكرد يك بسيجى است. جوانهاى مؤمن و فعال آن، طبيعتشان، جنسشان، جنس بسيج است؛ آنجا هم بسيج، آنجا هم ايمان، آنجا هم اعتماد به نفس، كه از خصوصيت بسيجى است.(2)

دانشگاه علم و صنعت در عرصه ى تربيت نيروهاى صالح

بحمداللَّه دانشگاه علم و صنعت جزو دانشگاههايى است كه هم افتخارات علمى دارد، هم افتخارات انقلابى. اگر ما يكى از وظايف مهم دانشگاهها را عبارت بدانيم از تربيت نيروهاى صالح، برجسته، مفيد براى اداره ى بخشهايى از كشور و حضور تأثيرگذار در قضاياى كشور - كه همين هم هست؛ يقيناً يكى از وظايف دانشگاهها اين است - دانشگاه شما در اين بخش يكى از پيشرفته ترين و پيشروترين دانشگاههاست. فهرست طولانى يى را ميتوان شمرد از متخرجين اين دانشگاه كه در بخشهاى مختلف كشور در طول اين سالها نقشهاى مهمى ايفا كرده اند.

حالا به عنوان نمونه، چون نام و ياد شهيدان هم در اين جلسه بر زبان دوستان رفت، من هم عرض بكنم. همين سردار عالى مقام، جاويد نشان، آقاى حاج احمد متوسليان كه من از نزديك اين مرد برجسته را ميشناختم و كار او، روحيه ى او و تلاش او را ديده ام و او يكى از برجستگان دفاع مقدس بود - به نظر من به خصوص شما جوانهاى عزيز، شرح حال اين برجستگان را كه خيلى درسها به ما مى آموزد، بخوانيد؛ خصوصاً در آن بخشى كه مربوط به عمليات اين سردار عزيز هست؛ چه در غرب، چه در فتح المبين، چه در

ص: 556


1- . در ديدار دانش آموزان و دانشجويان بسيجى، 1386/8/9.
2- . در ديدار گردان هاى نمونه ى عاشورا و الزهراى بسيج، 1386/9/5.

بيت المقدس - و نام اين شهيد محمود شهبازى كه به طور متصل با اين مرد بزرگ همراه است، اينها از افتخارات بزرگ و از متخرجين اين دانشگاه اند.

امروز هم كه بحمداللَّه رييس جمهور انقلابى، متعهد، كارآمد، فعال و شجاع هم جزو دانشجويان اين دانشگاه و هم جزو اساتيد اين دانشگاه بوده. اينها براى اين دانشگاه سوابق بسيار خوب و برجسته يى است.(1)

خصوصيات ويژه ى دانشگاه افسرى

دانشگاه افسرى در آنِ واحد، هم كانون علم است، هم كانون جوشش جهاد است، هم جايگاه تربيت مردان مصمم و آهنين اراده است. علم و جهاد و ايمان و اراده ى مستحكم، وقتى با يكديگر توأم بشوند، انسانهايى را خلق ميكنند كه دنيا ميتواند به آينده ى خود، به بركت آن انسانها اميدوار باشد.(2)

گرايش قشر دانشجو به اسلام

امروز شما در هر كدام از دانشگاههاى كشورهاى اسلامى برويد، بين دانشجويان و طبقه ى تحصيل كرده ى جوان، گرايش و عشق به اسلام را ميبينيد. اينها همانهايى بودند كه كمونيستها آنها را به راحتى جذب ميكردند؛ جريانهاى گوناگون ملحد به راحتى آنها را به خودشان متمايل ميكردند. امروز اين گرايشها به حداقل رسيده. نگاه، نگاه به اسلام است. اين همه كه شما ميبينيد از سوى دولتهاى مرتجع، دولتهاى وابسته، دولتهاى اسير و ذليل در منطقه ى ما عليه انقلاب كار انجام ميگيرد، به خاطر همين است؛ ميرسند؛ گرايشها را ميبينند؛ علاقه ى صميمى و قلبى به خصوص جوانهايشان و ملتشان را به اين انقلاب و به اين نظام و به اين پرچم برافراشته ى اسلام در اينجا ميبينند.(3)

ثمرات وجود معنويت در محيط دانشگاه

راجع به معنويت هم كه بعضى از دوستان مطرح كردند، بنده صددرصد موافقم با اينكه بايد محيط دانشگاه، محيط معنويت باشد. اين امنيت و احساس امنيتى هم كه بعضى از دوستان به درستى بيان كردند، يقيناً با معنويت به دست خواهد آمد. جوانها را

ص: 557


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت، 1387/9/24.
2- . در بازديد از دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، 1388/1/26.
3- . در ديدار روحانيون و طلاب تشيع و تسنن كردستان، 1388/2/23.

هر چه ميتوانيم با خدا، با ياد خدا، با توجه به عالم غيب، با تعبد به مبانى دين و احكام دين و شريعت و تسليم در مقابل احكام الهى، ظرفيت معنويشان را بيشتر كنيم. هرچه اين جوان ما بيشتر متعبد باشد، بيشتر متدين باشد، بيشتر به ياد خدا باشد، بيشتر به خدا احساس نياز كند و دست نياز به سوى خدا بيشتر دراز بكند؛ عمل او، رفتار او، فكر او، از آسيب كمترى برخوردار خواهد بود و جامعه از او بهره ى بيشترى خواهد برد.(1)

ص: 558


1- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1388/6/8.

بخش پنجم حوزه ها

اشاره

ص: 559

ص: 560

فصل اول: سابقه

عوامل راه نيافتن علوم جديد به حوزه

در حوزه هاى علمى، دروس علم با پيشرفتهاى جديد راه داده نشد. دنبال اين بايد گشت كه چرا در دهه هاى اين قرن و قرن گذشته، فراگرفتن دانشهاى غيردينى - همين علوم رايج كه قبل از آن در حوزه ها تعليم و تعلّم ميشد - در حوزه ها نيامد و چرا علما كه خود متفكران و ورّاث و صاحبان همين علوم در دوره هاى گذشته بودند، آنها را طرد كردند؟ دو مؤثر و عامل وجود داشت و هر دو مربوط ميشد به اينكه غربيها متصدى و صاحب علم و دانش طبيعى در محيط عالم شده بودند. اين دو مؤثر، يكى اين بود كه علماى دين، علمى را كه به وسيله ى دشمنان دين و كفار ميخواست ترويج بشود، با چشم بدبينى نگاه و طرد ميكردند. عامل دوم، اين بود كه همان دشمنان و همان كفار، حاضر نبودند علم را كه در اختيار آنها بود، به داخل حوزه هاى علميه - كه مركز دين بود - راه و نفوذ بدهند. هر دو از يكديگر گريزان و با يكديگر دشمن بودند و علت اصلى هم اين بود كه در همه جاى عالم و از جمله در كشورهاى اسلامى، علم در دست سياستهاى ضدّ دين، يك ابزار بود.(1)

بقاى دين، مديون تلاش علمى حوزه ها

مطلب اول درباره ى نقش حوزه هاى علميه است. در جامعه ى ما - چه درگذشته، چه حال و چه در آينده - درباره ى اين نقش بايد خيلى مطالعه و تدبر بشود. از مجموعه ى روحانيت، به خصوص حوزه ى علميه را انتخاب كرديم؛ چون اينجا مزرع علماى دين و پرورشگاه نهالهاى بالنده ى فقاهت در آينده است. اين حوزه ها در طول زمان توانسته اند اولاً، دين را حفظ و تبيين كنند؛ كه اگر زحمات حوزه هاى علميه از آغاز تا امروز نميبود،

ص: 561


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

يقيناً از دين و حقايق دينى چيزى باقى نميماند؛ بقاى دين مديون تلاش علمى حوزه هاست.(1)

علم و آبروى هزار ساله ى روحانيت

بنده مكرّر عرض كرده ام كه ما نبايد خيال كنيم آبروى نسل فعلى روحانيت موجب اين شد كه مردم به سمت انقلاب اسلامى گرايش پيدا كنند. نه؛ اين اشتباه است؛ بلكه آبروى هزار ساله ى روحانيت، كه يك ذخيره ى تمام نشدنى بود، موجب اين پيروزيها و موفقيتها گرديد. اين آبروى هزار ساله، عبارت است از آن اعتبارى كه در طول قرنهاى متمادى، از علم و تقواى علماى بزرگ به دست آمده است؛ يعنى علامه حلّى در اين مجموعه نقش دارد، محقق نقش دارد، مجلسى نقش دارد، شهيدين نقش دارند، شيخ طوسى نقش دارد، سيّدِ مرتضى نقش دارد، شيخ انصارى نقش دارد، علماى بزرگ در قرنهاى متمادى در نجف نقش دارند، بزرگان قم نقش دارند، مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى نقش دارد، و مرحوم آقاى بروجردى نقش دارد. يعنى هزاران انسان برگزيده، عمرهايشان را به طهارت و تقوا گذراندند، مجموعه هاى علمى سطح بالا به وجود آوردند و آثار علمى ارايه دادند، تا به تدريج يك جامعه و يك ملت را به روحانيت - به صورت بنيادين - معتقد كردند. اين نيست كه عدّه اى، مردم يك عهد و زمان و نسلى، كسى را بخواهند، امّا نسل بعد نخواهند. وقتى كه محبّتى، بنيادى و عميق شد، به مثابه ى خصال انسانى، از نسلى به نسل ديگر به ارث ميرسد؛ مثل محبّتِ حسين بن على (عليه السلام)، يا محبّت اهل بيت (عليهم السلام).(2)

حقّ صفويه بر فقه و كلام شيعه

من بر خلاف كسانى كه صفويّه را در چشمها ضدّ ارزش كردند؛ ميخواهم عرض كنم كه صفويه، نه اينكه به تشيّع به معناى عاميانه ى آن حق دارند؛ به دانش شيعى، به فقاهت شيعى و به كلام شيعى، بزرگ ترين حق را دارند. يعنى اينها بودند كه راه را باز كردند و علماى شيعه را اين گونه پرورش و پرواز دادند. اوّل، بزرگانى را از لبنان آوردند. اكابر علماى ما - محقق كركى و امثال او - را وارد ايران كردند؛ بعداً هم اين رشته علماى ايرانى شروع شد.(3)

ص: 562


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1370/6/31.
2- . در ديدار ائمّه ى جماعات و روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه مبارك رمضان، 1371/11/25.
3- . در ديدار اعضاى شوراى عالى كنگره ى بزرگداشت مقدّس اردبيلى، 1375/3/30.

غناى منابع علمى و معنوى حوزه

همين طور كه بارها عرض كرده ام، حوزه ى علميه از لحاظ موجودى خود هيچ كسرى ندارد؛ يعنى ذخاير عظيم علمى و معنوى و تقوايى در شعب مختلف علوم دين - راز فقه و اصول گرفته تا كلام و تفسير و بقيه ى علوم اسلامى - كه مورد نياز مردم است، دراين حوزه وجود دارد.(1)

علماى دين؛ مظهر تلاش علمى براى خدا

گذشته ى ما كه همان تاريخِ ماست، مجموعه اى از زيباييهاى كم نظير است. علماى دين در طول زمان، واقعاً مظهر تلاش و كار، آن هم كار علمى كه مقدّس ترين آنهاست، آن هم بدون طمع مالى و دنيايى بوده اند. نه اينكه بين علما، آدمى كه اهل دنيا باشد وجود نداشته است؛ نه؛ شك نيست كه عالم اهل دنيا هم داشته ايم. و نه اينكه علماى اهل علم و تحقيق كه كار علمى ارزشمندى هم انجام داده اند، مثلاً به مقامات دنيوى نرسيده اند؛ چرا، رسيده اند. مثلاً امثال محقق، علّامه و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ديگران و ديگران، به مقامات عالى رياستى و عنوانى هم رسيدند. صحبت سرِ اينها نيست. صحبت سرِ اين است كه عالى ترين و راقى ترين تحقيقات علمى يى كه در اختيار ماست - چه در فقه، چه در اصول، چه در تفسير و چه در علومى كه در برهه اى از زمان در حوزه ها تدريس ميشد و در جاهاى ديگر نبود؛ مثل رياضيات و منطق و غيره و غيره - به وسيله ى كسانى به اين پايه رسيد كه نه براى پول و شغل كار كردند و نه براى كاربرد دنيايى و مالى.(2)

روحانيت؛ برخوردار از تاريخى ممتد و مستمر در زمينه ى تلاش علمى براى خدا

ممكن است كسى درس پزشكى بخواند براى اينكه طبيب شود و پول هم دربياورد؛ اما براى پول درآوردن از راه لباس دين، لازم نيست كسى خودش را به زحمت بيندازد و آن همه تحقيقات فقهى انجام دهد. اگر كسى، خداى ناكرده، بخواهد از لباس دين و لباس اهل علم، براى تأمين نيازهاى دنيوى استفاده كند، ميتواند بدون پرداختن به تحقيقات و كارهاى علمى هم، چنين سوء استفاده اى بكند. اين طور نيست كه هر كس در عالم روحانيت يا در لباس دين، علمش بيشتر است، برخوردارى بيشترى هم دارد. نه در گذشته و نه امروز، چنين چيزى نبوده است و نيست. پس نتيجه ميگيريم كسانى كه اوج دانش فقاهت و متعلّقات آن - مثل علم اصول يا بقيه ى علوم اسلامىِ طراز اوّل، مثل

ص: 563


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى مديريّت حوزه ى علميه ى قم، 1375/6/15.
2- . در ديدار روحانيون خوزستان در حوزه ى علميه ى اهواز، 1375/12/18.

تفسير و كلام و حكمت و فلسفه - را پديدآورده اند، انگيزه ى دنيايى نداشته اند؛ بلكه انگيزه ى آنها خدايى و حدّاقلِ اقلّش علمى بوده است. فرض كنيم اگر بعضى انگيزه ى خدايى نداشته اند، در آنها انگيزه ى دنيايى هم نبوده است. اين، خيلى ارزش دارد. واقعاً چنين ويژگيهايى در تاريخ روحانيت شيعه، براى معرفى كردن جا دارد و انسان در تاريخهاى ديگر، كمتر چنين ويژگيهايى را مشاهده ميكند. البته نميخواهيم بگوييم دنيا فاقد چنين ويژگيهايى بوده است؛ نه. انصافاً در ديگر تاريخهاى دنيا هم، از اين گونه مسايل بوده است و هر جا پيشرفت و درخشندگى يى وجود دارد، غالباً ناشى از همين گونه اخلاصهاست. ولى از شاخصه هاى روحانيتِ ما، برخوردارى از تاريخى ممتد و مستمر در اين زمينه است.(1)

فقه شيعه؛ عميق ترين و گسترده ترين مجموعه ى حقوقى

امروز هم اگر شما به فقه اهل بيت (عليهم السلام) مراجعه كنيد، خواهيد ديد كه عميق ترين، پرمغزترين و پرفرع ترين مجموعه ى حقوقىِ فردى و اجتماعى، در مجموعه ى فقه ماست. يعنى در هيچ مجموعه ى حقوقى، با اين عمق و مايه ى تحقيقى، به مسايل فردى و جمعى - آنچه مربوط به عائله است؛ آنچه مربوط به حكومت است و آنچه مربوط به فعّاليتها و تلاشهاى جمعى بشر، مثل تجارت و كار و غيره است - پرداخته نشده است. انصافاً چنين مجموعه ى حقوقىِ فردى و اجتماعى، در دنيا حدّاقل كم نظير و در فقه اسلام بى نظير است. ما در مقام مقايسه با فقهِ ديگر مذاهبِ اسلامى، مانند فقه مذاهب اربعه ى اهل سنّت يا فقه زيديّه و يا فقه اباضيه - كه به آنها دسترسى داريم - ميگوييم كه انصافاً فقه شيعه با ساير فقه ها فاصله دارد و برجسته است. اين هم بخشى ديگر از تاريخِ روحانيتِ معظّم و عالى الشّأن ماست.(2)

بزرگ ترين مجمع علمى تاريخ اسلام

حوزه ى علميه ى قم حقيقتاً امروز يك حوزه ى برجسته است. من يك وقت در همان چند سال قبل از اين، در همين سالن اجتماعات مدرسه ى فيضيه، عرض كردم كه قطعاً از اوّل تاريخ اسلام تا امروز، هيچ مجمع علمىِ بزرگِ عميق باكيفيّتى مثل امروزِ حوزه ى علميه ى قم وجود نداشته است. البته و بلاشك حوزه هاى علميه اى بوده است كه علماى

ص: 564


1- . همان.
2- . همان.

بزرگ در آن حضور داشته اند؛ در بغداد و در حلّه و در نجف و در كربلا و در جاهاى ديگر بوده اند؛ اما با اين كميّت عظيم، با اين تنوّع، با اين همه استاد و شاگرد، با اين همه حلقه هاى علمى، چنين چيزى وجود نداشته است. امروز هم حوزه ى علميه با حوزه ى علميه ى زمان مرحوم آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله) فرقهاى زيادى دارد. آن روز ما در اين حوزه بوديم؛ طلبه ى همين مدرسه ى فيضيّه و مدرسه ى حجّتيه بوديم؛ بسيار هم نقاط روشن و برجسته يى داشت؛ اما تحرّك و تلاش و آگاهى و هوشيارى و احساس مسؤوليت در كنار كميّت عظيم استاد و شاگرد در حوزه، امروز با آن روز قابل مقايسه نيست. البته آن روز هم اساتيد بسيار بزرگ و برجسته در اين حوزه حضور داشتند - در اين شكى نيست - ليكن امروز چيزهايى در حوزه هست كه آن روز نبود.(1)

قم؛ پايتخت فكرى و علمى اسلام

هفتاد سال است كه قم مركز و پايتخت فكرى و علمى دنياى اسلام است. از زمان ورود مرحوم آيت الله حائرى به قم - سال 1340 قمري - اين شهر به مركز اصلىِ علمىِ عالم اسلام و تشيّع تبديل شد و بعد در زمان مرحوم آيت الله بروجردى به اوج خود رسيد؛ و محصول آن دوره ها پيدايش شخصيت عظيم القدر و كم نظيرى مثل امام بزرگوار بود. اين سابقه ى درخشان براى قم وجود دارد كه هميشه به نياز زمان پاسخ گفته است.(2)

عقب ماندگى طبيعى حوزه در زمان معاصر

البته حوزه هاى علميه در برهه ى زمان معاصر به طور طبيعى كمى از زمان عقب ماندند. تقصيرى هم البته متوجه كسى از اين جهت نيست؛ چون پيدايش انقلاب و سرعت تحولاتى كه ناشى از پيدايش اين برق عظيم در جامعه بود، همه چيز را عقب نگه داشت. روشنفكرى جامعه ى ما هم عقب است. دانشگاههاى ما هم از آنچه كه بايد باشند، عقب اند. حوزه ى علميه هم عقب است؛ يعنى متناسب با تحول جامعه ى ما، اين تحول عظيمى كه پيدا شد در همه ى اطراف خودش و در سطوح گوناگون و تا اعماق زيادى تأثير گذاشت، از اين تحول عقبيم. حوزه يك مقدارى عقب است، ليكن ميتواند با سرعت لازم و با جديت اين را جبران كند.(3)

ص: 565


1- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.
2- . در ديدار جمع كثيرى از مردم قم، 1379/10/19.
3- . در ديدار جمعى از اساتيد، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علميه ى كشور، 1386/9/8.

حوزه ى علميه موجودى زنده

حوزه به مثابه ى يك كل كه داراى ابعاض و اجزايى است، يك موجود زنده است؛ يعنى رشد دارد، نُكس دارد، تحرك و نشاط دارد، جمود و ركود دارد، حيات دارد، ممات دارد؛ يك موجود زنده است. دليلش هم تاريخ حوزه هاى علميه است. يك حوزه ى علميه اى - مثلاً فرض كنيد - مثل حوزه ى علميه ى حلّه در قرن هفتم - حالا هفتم، اواخر ششم تا هفتم، تا اوايل هشتم هجرى - يك حوزه ى پررونقى است. وقتى خواجه نصير طوسى رفت حلّه، در آن جمعى از بزرگانِ علما كه مجتمع بودند - آن طورى كه من در ذهنم هست - ظاهراً حدود بيست نفر، بيست و پنج نفر عالم بزرگ بودند كه يكى از آنها محقق حلّى بود، يكى پدر علامه بود، يكى ابن سعيدِ صاحب جامع الشرايع بود - يحيى بن سعيد حلّى - و از اين قبيل. اين حوزه ى حلّه است. حوزه ى حلّه امروز وجود ندارد. حوزه ى نجف يك روزى بود كه بعد از آن رونق اوليه، ركود پيدا كرد. آدم معروفى، شخص برجسته يى در حوزه ى نجف نبود؛ بعد شاگردان وحيد بهبهانى مثل بحرالعلوم و كاشف الغطاء و امثال اينها آمدند آن حوزه را آنچنان به رونق آوردند كه به نظر من دويست سال است كه ضرب دست آنها دارد حوزه ى نجف را پيش ميبرد. هنر فقهى و عمق كار آنها، حوزه را بانشاط كرد و زنده كرد و همين طور زنده ماند بحمداللَّه تا دوران اخير.

حوزه ى قم نبود؛ يك حوزه ى كمرنگ بى رونقى بود، بعد از آن رونق اوليه ى عهد اسبق. حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمه الله) آمد، حوزه جان گرفت؛ اين جورى است حوزه ى علميه.(1)

ص: 566


1- . همان.

فصل دوم: نخبگان

وظيفه ى حوزه؛ توليد حرف تازه از دين

حوزه ى علميه، يك دستگاه توليدى و يك كارخانه ى عظيم انسانى است؛ بايد دايم توليد كند؛ بايد كتاب توليد كند؛ آدم و عالم توليد كند؛ متدين توليد كند؛ فكرتوليد كند و حرف تازه يى بزند. حرف تازه كه تمام نشده است. بزرگان ما ميگويند كه هر وقت به قرآن مراجعه ميكنيم و در آن تدبر ميكنيم، حرفى مييابيم كه قبلاً نيافته بوديم؛ خيلى خوب، اين حرفِ تازه است. بعضيها نگويند كه هرچه حرفِ تازه است، در دين است؛ ديگر چه حرف تازه يى ميخواهيد. بله، ما همان دين را درست نشناختيم! بايد حرفهاى تازه ى دين را در بياوريم؛ «يك عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت». اين طور نيست كه همه ى حرفهاى دين همين چهار تا حرفى است كه من و شما در منبرها يا در كتابهاى علمى و تبليغى و رساله مان بيان كرده ايم؛ نخير، بيش از اينهاست؛ شما جلو برويد، خدا به شما حرف جديد خواهد داد.(1)

تحقيق و نوآورى براى ارايه ى دين

حوزه ى علميه ى قم، به عنوان قلّه ى حوزه هاى علميه، و به دنبال آن حوزه هاى ديگر علميه، بايد كارى كنند كه دين خدا در بين مردم، مورد رغبت و شوق قرار گيرد. دين را آنچنان كه خدا خواسته است، بايد به مردم ارايه دهند. اين هم احتياج به تحقيق، به نوآورى، به روشنفكرى، به آگاهى از دنيا و به خالى بودن از هواها و هوسهاى دنيايى دارد. اگر نه در همه؛ لااقل در بخش عظيمى و حداقل در كسانى كه دست اندركار و مسؤول هستند. لذا شما ميبينيد درباره ى مرجع تقليد، چه سختگيريهايى در اسلام هست:

ص: 567


1- . در جمع علما و مدرسان و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.

«صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه» (1).(2)

شناخت موضوعات جديد و استنباط حكم آنها از ادله ى شرعى

با پيشرفت فنى و صنعتى و علمى بشر كه بر روى همه ى شؤون زندگى وى اثر گذارده و سرعت حوادث و پديده هاى نوين را نسبت به روزگار گذشته، چند و چندين برابر كرده است، تعداد موضوعاتى كه در معرض پاسخگويى فقه قرار ميگيرند و فقه بايد حكم شرعى آنها را بيان كند نيز به همين نسبت افزايش مى يابد. بى شك سرچشمه هاى فقه و نيز شيوه ى فقاهت براى فهم حكم اين موضوعات كافى است، ولى شناخت موضوعى آنها و تحقيق و تدقيق لازم براى تطبيق موضوع با عناوين كلى در فقه و استدلال مناسب و خلاصه بهترين روش براى درك حكم شرعى آن، كارى مهم و راهى دراز است. همچنين اى بسا موضوعاتى كه در فقه مطرح گشته و حكم آن واضح است، ولى امروزه، موضوع چنان تحول و تطورى يافته كه به آسانى نميتوان حكم آن را از آنچه در گذشته گفته شده است، دانست.(3)

تكميل فقه از طريق كشف مفاهيم جديد و استفاده از ابزارهاى جديد

فقهاى عصر بايد با روشن بينى و احاطه ى علمى و پايبندى به روش فقاهت از يك سو، و آزادانديشى و شجاعت علمى از سوى ديگر، مفاهيم جديدى را در فقه، كشف كرده و احكام تازه يى را با استناد به كتاب و سنت، عرضه كنند؛ و اين تكميل فقه است. علاوه بر اينها، استفاده از سبكهاى نوين در تدوين و نگارش كتب و رساله هاى فقهى، عمومى و تخصصى، و نيز استفاده از روشهاى تحقيق فنى و علمى جديد و حتى استفاده از روشهاى پيشرفته ى بحث علمى و به كار بردن ابزارهايى كه امروز در تسهيل كار علمى داراى سهم مؤثرى است، همه ى اينها به وظيفه ى تكميل فقه كمك ميكند.(4)

نياز حوزه به تحوّل و تطوّر علمى و به روز بودن

نكته ى بعدى، كه آن هم اصل دوم در حوزه هاست، مسأله ى پيشرفت و تطوّر علمى و به روز بودنِ علمى است. آقايان! من ميخواهم عرض كنم كه فقهاى بزرگى از قبيل

ص: 568


1- . تفسيرالإمام، ص 299.
2- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.
3- . پيام به كنگره ى علمى تخصصى دايرة المعارف فقه اسلامى 1372/11/14.
4- . همان.

صاحب «جواهر» - كه ما به تعبير امام (عليه السلام)، فقهمان را «فقه جواهرى» گفتيم - خصوصيت عمده اش اين بود كه اهل تحوّل در انديشه هاىِ رايجِ فقهىِ زمان خود بود. در حوزه ها بايد روح تطوّر علمى و فقهى وجود داشته باشد. حالا يك وقت به قدر فتوا مواد آماده نميشود. خوب؛ نشود. بحث علمى را بكنند. من ميبينم گاهى چند نفر در يك بحث فقهى، حرف جديدى را مطرح ميكنند. بعد، از اطراف به اينها حمله ميشود كه «شما چرا اين حرف را زديد؟!»(1)

تربيت نخبگان براى قوه ى قضاييه

در قوّه ى قضاييه ى نظامِ جمهورىِ اسلامى، پيش از هر چيز، علم و آگاهى و معرفت لازم است. لذا، حوزه هاى علميّه و دانشكده هاى حقوق و مؤسساتى كه مربوط به حقوق قضايى هستند، بايد نخبگان خودشان را به قوّه ى قضاييه بفرستند؛ به ويژه حوزه ى علميه كه بايد برجسته ترين فضلا و مجتهدان و شخصيتهاى خود را بفرستد؛ همچنانكه هميشه و از قديم ترين ايّام در اين كشور، همين طور بوده است.

يعنى بعضى مجتهدان بزرگِ حوزه هاى علميّه - نميگوييم همه ى مجتهدان - گروهى تشكيل دهند؛ عدّه اى تدريس كنند، عدّه اى تحقيق كنند، عدّه اى شاگرد تربيت كنند، عدّه اى ان شاءالله مراحل عالى فقاهت و رسيدن به مراتب اعلى را طى كنند و عدّه اى از نخبگان خود را هم به قوّه ى قضاييه بفرستند. اين، يك وظيفه است. دانشكده هاى حقوق و مؤسّسات و سازمانهايى هم كه شاگردِ حقوق قضايى تربيت ميكنند، همين طور بايد نخبگانشان را به قوّه ى قضاييه بفرستند و قوّه ى قضاييه هم بايد آنها را جذب كند. اين يك وظيفه است.(2)

پيشدستى در پاسخ به شبهات غربى

بنده به جمعى از فضلاى قم عرض كردم: به جاى اينكه شما منتظر باشيد تا مثلاً فردى به فلان دانشگاه اروپايى برود و از فلان استاد دو كلمه راجع به مسايل دين بشنود و سپس ترجمه ى آن را به عنوان اعتراضى عليه دين در خانه ى شما مطرح كند، از آنها پيشى بگيريد و ابتدا خودتان برويد و آن معارف را بياموزيد. آنچه را از آنكه درست است، براى تحكيم استدلالتان استفاده كنيد و آنچه را كه غلط است، آشكار و پس از آن

ص: 569


1- . در شروع درس خارج فقه، 1373/6/20.
2- . در ديدار رييس، مسؤولان و قضات قوّه ى قضاييه، 1374/4/7.

اصلاح نماييد، تا ذهنهاى جوانان ما در برابر شبهه افكنيها واكسينه شود.(1)

ترميم علوم؛ جايگزينى مفاهيم نو به جاى مفاهيم مندرس

پس از ثلمه ى حاصل از فقدانها، حوزه عناصرى را تربيت كند تا موجودىِ فعلى، جايگزين آنها باشد و نيز پس از اِندراسِ مفاهيم منسوخ، مفاهيمى بيافريند كه جايگزين مفاهيم مندرس و كهنه شده باشد. مفاهيم، كهنه مى شوند و نشاط و شادابى را به تدريج و با مرور زمان، از دست مى دهند. بايد بعد از آنكه فكرى به خاطر ورود انظار و دقّتهاى گوناگون بر آن، به مرور زمان دچار خدشه شد و از استحكام اوّليه افتاد، جاى آن مفاهيم نويى گذاشته شود.

مفاهيم، منسوخ مى شوند. در همه ى علوم، چنين چيزهايى هست. براى پركردن خلأ حرفها و مباحث و مسايل منسوخ، بايد مباحث جديدى مطرح شود و فضاى ذهنى در هر علمى، از لحاظ حجم مفاهيم ذهنىِ لازم، به كمال برسد. اين، ترميم است كه تلاش و فعّاليت زيادى لازم دارد.(2)

بالندگى علوم؛ كشف آفاق تازه

از ترميم مهم تر، مسأله ى بالندگى است. بالندگى به معناى پيشرفت و يك قدم جلو رفتن و آفاق تازه اى را كشف كردن است. بالندگى به اين نيست كه ما در يك بحث، دقّت بيشترى به خرج دهيم. فرض كنيد مسأله اى را ملاّى قرن ششم به گونه اى استدلال ميكرد؛ ما امروز دقّت بيشترى به خرج دهيم و بعضى از استدلالهاى او را تحكيم و بعضى را رد كنيم و مسأله را از آب درآوريم. كار، فقط اين نيست؛ بلكه باز شدن آفاق نويى - هم در خودِ علم؛ يعنى فقاهت و هم در محصولِ علم؛ يعنى مباحث فقهى - است. اصول و كلام و ديگر مباحث نيز همين طور است. اين، به حيات احتياج دارد.(3)

ضرورت تكامل در شيوه ى استنباط

عدم تحوّل، يعنى عدم پرداختنِ فقه به خود مسأله ى فقاهت. فقاهت، يك شيوه و روش براى استنباط آن چيزى است كه ما اسمش را فقه ميگذاريم. همان چيزى است كه

ص: 570


1- . در ديدار روحانيان استان مازندران، 1374/7/22.
2- . در ديدار جمعى از فضلا و نخبگان حوزه ى علميّه ى قم، 1374/9/14.
3- . همان.

تا اين درس را نخوانيد، ياد نميگيريد كه چگونه بايد از كتاب و سنّت استنباط كرد. فقاهت يعنى شيوه ى استنباط. خودِ اين هم به پيشرفت احتياج دارد. اينكه چيز كاملى نيست؛ بلكه متكامل است. نميشود ادعا كرد كه ما امروز ديگر به اوج قلّه ى فقاهت رسيده ايم و اين شيوه، ديگر بهتر از اين نخواهد شد.

بعد از «شيخ انصارى» - به گمان قاصر اين حقير - اگر بخواهيم از مقطعى اسم بياوريم و بگوييم كه تحّولى در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آيت الله بروجردى» است، كه يك مقطع و باب جديدى است كه آن بزرگوار در كار فقاهت باز كرد.

چه دليلى دارد كه فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر اين شيوه بيفزايند و آن را كامل كنند؟ اى بسا خيلى از مسايل، مسايل ديگر را غرق خواهد كرد و خيلى از نتايج عوض خواهد شد و خيلى از روشها دگرگون ميشود. روشها كه عوض شد، جوابهاى مسايل نيز عوض خواهد شد و فقه، طور ديگرى ميشود. اين از جمله كارهايى است كه بايد بشود.(1)

نياز به نوآورى علما و بزرگان در افكار علمى

حقيقتاً اين گونه است كه در يك دوره، يك مجموعه ى علمى بى نظير يا كم نظيرى در فقاهت شيعه پيدا شد، كه شاگردان مرحوم ميرزاى شيرازى و بعد شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بودند. بحث افكار علمى است، كه اينها محتاج نو شدن و ترميم است. نوآورى علما و بزرگان و صاحب نظران، بايستى به كمك حوزه ها بيايد و آنها را ترميم كند. نميشود كه ما در حالى كه در همه ى مسايل مربوط به زندگى و وظايف خودمان پيشرفتهايى داريم، در زمينه ى مسايل علمى خودمان، به حرفهاى منسوخ، يا شبه منسوخ اكتفا كنيم. دايم بايستى بزرگان علمى كار كنند. البته اين كار، يك كار تخصّصى است. اين ديگر كار افرادى نيست كه از حدّ لازم و كافى و حدّ نصاب تخصّص، اندكى پايين تر باشند. بايد دايم افكار نو را عرضه كنند و حوزه ها را در حال طراوت علمى نگاه دارند. اين هم نمونه اى از ترميم است.(2)

ترميم روشها؛ مقدّم بر مسايل علم

از اين مهم تر - از جهتى - ترميم در روشهاى علمى است. غير از توجّه به مبانى و

ص: 571


1- . همان.
2- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.

حرفهاى علمى، توجّه به روشهاى علمى هم لازم است. بعضى از روشها كه در تخصصهاى بالاى علمى مورد توجه قرار ميگيرد، بايستى به صورت دايمى مورد توجّه بزرگان، علما، متفنّنين و متخصّصين باشد.(1)

نوانديشى در روشها و افكار

در مكاتب اصولى زمان شكوفايى علم در حوزه ى علميّه ى نجف، انسان نوانديشى مثل مرحوم آيت الله نايينى (رحمه الله)، اصول را يك قدم جلو برد. اين بزرگوار برگ جديدى در علم اصول - به خاطر نوانديشى و عدم جمود - باز كرد. اين، در همه ى مسايل لازم است. تحجّر در روشها و در افكار، بلاى بزرگى است. اگر تحجّر باشد، هيچ تحوّلى، هيچ حركتى و هيچ جابه جايى انجام نخواهد گرفت.(2)

چارچوبهاى نوآورى

مطلب بعد، مسأله ى نوانديشى و نوآورى است. تحجّر كه نشد، پس نوآورى است؛ اما نوآورى يعنى چه؟ همه ى مسأله اينجاست. عدّه اى خيال ميكنند كه نوآورى يعنى انسان چشمش را ببندد، هر چيز كه به زبانش آمد، بر زبان جارى كند! اين نوآورى نيست. نوآورى در چارچوبهاى درست، خوب است. بايد چارچوبها را در حوزه هاى علميّه شناخت. اين گونه نباشد كه كسانى به عنوان نوآورى، همه ى سنتها و روشها و مسايل اصولى و اساسى را به كلّى زير سؤال ببرند.

در فقه هميشه نوآورى بوده است. فقهاى ما در طول تاريخِ هزار و دويست ساله ى فقاهتِ استدلالى و اجتهادى، نوآورى داشتند؛ اما هر كسى كه از اين خطّ نوآورى صحيح، انحرافى پيدا كرده است، مشارٌ بالبنان و شناخته شده است. فهميده اند كه اين اشتباه ميكند، غلط ميكند؛ چون چارچوبهاى صحيح را نميشناسد.

من در اينجا چارچوبهاى لازم براى نوانديشى و نوآورى را يادداشت كرده ام: چارچوب تفكر دينى، چارچوب ارزشهاى حوزوى، چارچوب روشهاى علمى - يعنى اگر از روشهاى علمى كنار رفتيد، نوآورى نيست، مهمل بافى است - خوشبختانه امروز در حوزه هاى علميّه، روش فقاهت يك روش علمى مرتّب و صيقل يافته است. اين سرفصل هم بسيار مهم است و بايد دنبال شود.(3)

ص: 572


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

معناى آزادانديشى و ضرورت آن در حوزه هاى علميه

مطلب بعد، آزادفكرى. دنباله ى اين، مسأله آزادفكرى را مطرح ميكنم كه مترتّب بر نفى تحجّر و اثبات آزادانديشى است. آزاد فكرى يعنى چه؟ يعنى تحمّل نظر مخالف. معناى آزادانديشى اين نيست كه انسان از همه ى اصول و مبانىِ صحيح رها شود، و چيزى را به عنوان انديشه مطرح كند؛ نه. معنايش اين نيست. ولى اگر حرفى به عنوان سخن نوزده شد، آن را تحمّل كند. من توقّعم اين است.

معناى تحمّل سخن مخالف اين نيست كه شما حرف مخالف را بپذيريد، يا بى جواب بگذاريد؛ نه. من در همان صحبت قم، در اين زمينه بحث مفصّلى كردم - كه تكرار نميكنم - معنايش اين است كه اجازه دهيد حرف زده شود، بعد شما آن را با استدلال رد كنيد.

فضا در بحث علمى، بايد فضايى باشد كه اگر كسى نظر جديدى پيدا كرد، بتواند آن نظر جديد را بيان كند؛ به خصوص در بحثهاى علمى كه مبتنى بر پايه و مبانى درستِ استنباط و اجتهاد است، بايد قدرت و تاب تحمّل حرف مخالفِ عقيده وجود داشته باشد.(1)

تربيت محقق براى نوآورى در علوم حوزوى

افرادى را آماده داشته باشند براى تحقيق و تدقيق و نوآورى در همان مسايلى كه امروز در خود حوزه هاى علميه مطرح است؛ مثل مسايل فلسفه ى اسلامى، مثل مسايل فقه اسلامى، مثل مسايل اصول اسلامى؛ كه بعضى از اين مباحث اصولى ما كه در مباحث الفاظ و غيره آنها را مطرح ميكنيم، امروز جزو مسايل بسيار مهمى است كه در مجموعه هاى فلسفى دنيا مطرح ميشود. درباره ى همينها تحقيق و نوآورى كنند.

شما آقايان محترم بدانيد كه اين كارها هم عمدتاً كارِ دوران جوانى است؛ بيشتر مربوط به دوران جوانى است. تا نيروى جوانى در شما هست، تا همّت جوانى در شما هست، قدر بدانيد.(2)

رشد و به كارگيرى سرمايه هاى فكرى در بازار فكر

امروز، روزى نيست كه ما بخواهيم نيروهاى خودمان را، امكانات علمى و انسانى و

ص: 573


1- . همان.
2- . در آغاز درس خارج فقه، 1379/6/20.

ذهنى يى كه در اين عناصر هست، اينها را مفت خرج كنيم، بى جا خرج كنيم. امروز، روز احتياج به اينهاست. امروز، روزى نيست كه آدم فاضلى در گوشه ى شهرى يا دهى بنشيند و بگويد كتاب مينويسيم؛ يك وقت مورد استفاده قرار خواهد گرفت. نخير؛ امروز، روزى است كه همه ى سرمايه هاى فكرى بايد بيايد در بازار فكر، تا هم رشد پيدا كند، هم وَرز بخورد، تقويت بشود، هم مورد استفاده قرار گيرد. گذشت آن روزى كه يك پيرزن مثلاً در صندوقچه ى خودش يك مقدار اسكناس ميگذاشت كه آنجا باشد تا روز مبادا؛ نه، امروز همان اسكناس را مى اندازند توى يك كار توليدى؛ در ظرف مدت كوتاهى آن را ده برابر ميكنند، كه هم براى خود او مفيد است، هم براى كسانى كه از گردش اين اسكناس سود ميبرند.

امروز، روزى نيست كه ما سرمايه ها را در گوشه اى حبس كنيم. هر كس استعدادى دارد، هركس سرمايه ى ذهنى و فكرى دارد، بايد آن را در بازار كار بياورد. بازار كار، فقط بازار مصرف نيست كه بگوييم بيايد حتماً در جايى شاغل شود. بايد اين استعدادها و اين فكرها بيايد تا به كار بيفتد؛ تا از آنها استفاده بشود؛ تا تقويت بشود؛ تا ارتباط بين فكرها به وجود آيد.(1)

برخورد فكرى و علمى با انديشه هاى شبه روشنفكرى، با همكارى متخصصان حوزوى

اين حادثه ى بسيار زشتى است كه انسانهايى بدون داشتن صلاحيتهاى لازم، وارد در مقوله اى شوند و اظهار نظرهايى بكنند كه آن اظهار نظرها اگر فرض كنيم كه هيچ شائبه ى غرض و مرضى نباشد، تازه ميشود جاهلانه! اگر شائبه ى اغراض سياسى و اغراض جناحى و اغراض سودجويانه و اغراض خائنانه در آن باشد كه ديگر بدتر! اين حادثه و پديده ى بسيار زشتى است كه در جامعه ى ما وجود دارد. البته مخصوص امروز نيست؛ هميشه بوده است؛ منتها امروز اين خصوصيت را نسبت به گذشته دارد كه در گذشته جهّال راجع به دين اظهار نظر ميكردند؛ منتها در دايره هاى محدود عاميانه. فرض كنيد كسى به نام مبلّغ يا به هر نام ديگر راجع به دين حرفى ميزد؛ دايره ى محدودى و عوام النّاسى هم بودند كه حرف او را ميپذيرفتند.

امروز تفاوتش با آن وقت اين است كه همان حرفهاى غلط نسبت به مبانى اسلامى و علمىِ دينى، عاميانه، اما در قالبهاى آرايش شده، در قالب فكر نو، در قالب علم ادا ميشود؛ در حالى كه علم نيست؛ در حالى كه غلط است و اين احتياج دارد كه با آن برخورد علمى

ص: 574


1- . همان.

شود. برخورد حكومتى جداست؛ همه جا هم حكومتها نبايد وارد اين مقوله ها شوند و نميشوند و صحيح هم نيست، مؤثّر هم نيست؛ اما ميدان علم بايستى در اين زمينه فعّال و پُرنشاط باشد.

راجع به اصل دين، راجع به فلسفه ى دين، راجع به مبانى اعتقادى، راجع به آنچه از معارف اسلامى كه در قالب معارف جمهورى اسلامى ريخته شده است - مثل اصول قانون اساسى و غيره - راجع به فقه اسلام، راجع به سيره ى پيغمبر و ائمّه (عليهم السلام) بحثهايى ميشود كه نه به تاريخ متّكى است، نه به حديث متّكى است، نه به قرآن متّكى است، نه به اصول فقه متّكى است، نه به مبانى شناخته شده ى دينى متّكى است، نه به اسلوب فقاهت - كه يك فنّ بسيار عميق و ظريفى است - متّكى است؛ به هيچ چيز متكى نيست؛ در قالبهاى شبه روشنفكرى و شبه علمى بيان ميشود، با تعبيرات خوش آب و رنگ! كسانى كه در حيطه ى اين كار قرار ميگيرند، متأسّفانه بخشى از خواص و از نخبگان جامعه اند؛ فرقش با گذشته اين است. گفت:

زآنكه اين علم لزج چون ره زند *** بيشتر بر مردم آگه زند

به مردم آگاه ضربه ميزند، راه مردم آگاه را ميزند، راه نخبگان را ميزند؛ لذا بايد برخورد شود. عرض كردم، برخورد در اينجاها، برخورد فكرى است؛ برخورد علمى است؛ برخورد در ميدان مباحثه است؛ شجاعانه. البته بديهى است كه اگر ما توانستيم اين فرض را قبول كنيم كه پشت سر اين كارها انگيزه هاى سياسى وجود دارد، خداى نكرده انگيزه هاى خائنانه وجود دارد، انگيزه هاى فساد انگيزى وجود دارد، آن وقت بايد منتظر بود كه اگر شما در ميدان علم هم وارد شديد، جنجال كنند؛ آبروريزى كنند، لجن پراكنى كنند، ولى بكنند.

علماى دين بايد در مقابل تحريف دين ساكت ننشينند. برخورد غير علمى با اين قضايا غلط است. فرياد بلند كنيم كه آقا اين كفر گفت؛ تكفير كنيم، چه بكنيم؛ اين فايده اى ندارد. خيليها هم خوششان مى آيد كه همين كار بشود؛ براى خاطر اينكه از نقد علم بركنار ميمانند. اگر نقد علمى شد، آن وقت حرف شكافته ميشود و رسوايى سخن و صاحب سخن آشكار خواهد شد. اين كار بايد انجام بگيرد.

اهل علم و سردمداران دين و پرچمداران دين در اين قضايا بايد وارد ميدان علمى شوند؛ حرف را بحث كنند، بشكافند، رسوايى حرف را روشن كنند؛ كه به دنبالش رسوايى صاحب حرف خواهد بود. «لا ينتشر الهدى الّا من حيث انتشر الضّلال»؛ اين از كلمات مرحوم سيد شرف الدين (رحمه الله) است. آنها ضلالت را چگونه منتشر ميكنند؟ از همان راه، هدايت را بايد منتشر كرد. همان گونه كه آن جاهل يا مغرض - حالا ما قضاوت نميكنيم؛ چون هر دو نوعش ممكن است - وارد ميدان شده است و معارف غلط را،

ص: 575

معارف سست را، معارف بى ريشه و غير فنى را با نامهاى مختلف و با عناوين مختلف به خورد افراد داده است، همين طور بايستى اهل علم و اهل دين وارد شوند و معارف اصيل را، معارف ناب را، غلط بودن آن فكر را بيان كنند.

نبايد گمان كرد كه در بين حوزه هاى علميه كسانى كه بتوانند اين كارها را بكنند، نيستند؛ نه. بحمدالله در بين اين جوانها و اين فضلاى ما زيادند؛ بسيار هستند كه ميتوانند اين كار را بكنند. البته ممكن است يك نفر قدرت تحقيق داشته باشد، اما قدرت بيان نداشته باشد؛ يك نفر اهل تتبّع باشد، بتواند حرفهايى را پيدا كند كه آن اهل تحقيق برايش ميسّر نيست؛ يك نفر زبان بداند، فرضاً بتواند ريشه ى اين حرف را در فلان نوشته ى حقوقدان فرنگى يا فيلسوف فرنگى پيدا كند و اين محقق، آن زبان را نداند و نتواند. اينها بايد به همديگر وصل شوند؛ اين كارها بايد مكمّل هم بشود؛ بايد به هم كمك كنند آن فكر صحيح را در اختيار كسى كه ميتواند آن را با پوشش زيبا و ارايه ى قوى و متين مطرح كند، بگذارند تا مطرح كند. اين كارى است كه امروز جزو وظايف شماست؛ جزو وظايف حوزه هاى علميه است؛ جزو وظايف علماى دين است. از اين نبايد غافل شد؛ اين بسيار مهم است.(1)

تحجّر؛ آفت پيشرفت علم

نگاه نو به مسايل نكردن، گذرانِ تاريخ و تحوّلِ فكر انسانها را نديده گرفتن، تعالى و ترقّىِ فكر و انديشه و راههاى زندگى را انكار كردن؛ اين تحجّر است. هر دانشى را كه شما نگاه كنيد، تعالى و پيشرفت آن دانش، فريادى عليه تحجّر است. اگر قرار بود ايستايى، پافشاردن بر هر آنچه كه عادت كرده ايم آن را ببينيم، چيز خوبى باشد، اصول ما هم پيشرفت نميكرد؛ فقه ما هم از هزار سال پيش تا به حال اين همه تحوّلات و پيشرفتها را پيدا نميكرد. در همه ى امور زندگى اين طور است. تحجّر، يكى از بزرگ ترين آفات است.(2)

ضرورت پرهيز از ولنگارى فكرى و عملى

در كنار تحجّر، ولنگارى فكرى و عملى. ولنگارى و بى بندوبارى، چه در فكر - يعنى اينكه انسان هر آنچه را كه در بازار فكر و انديشه مطرح ميشود، بدون ارزيابى، بدون

ص: 576


1- . همان.
2- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.

نقّادى و بدون فهم درست با آن مواجه شود و با زرق و برق، اين متاع بسيار حسّاس را براى خود تهيه كند - و چه در عمل؛ يعنى نقطه ى مقابل تقوا. تقوا، همان ضدّ ولنگارى است. تقوا، يعنى دقّت و مراقبت و مواظبت از اينكه هيچ عملى - چه گفتار، چه كردار، عمل جوارح، حتى عمل جوانح - بدون رعايت موازين انجام نگيرد. اين تقواست. نقطه ى مقابلش همين ولنگارى و بى بندوبارى است. اگر در زمينه ى فكر و انديشه، در زمينه ى علوم و در هر زمينه اى اين ولنگارى باشد، واويلاست! هرجا اين روحيه ى بى بندوبارى و ولنگارى وارد شد - كه به دنبال آن، سهل انگارى در قبول، سهل انگارى در عمل، سهل انگارى در فهم خواهد بود - آن كسانى كه دچار اين آفت شوند، وضع و روز خوبى نخواهند داشت.

تقليد كوركورانه از غرب به خصوص، اين هم يكى از آفتهاست. چون تمدّن غربى از لحاظ علمى پيشرفت داشته است و زرق و برقى دارد، از او كوركورانه تقليد كنند و هر چيزى از آنجا آمد، بپذيرند؛ چه فلسفه، چه اخلاق، چه حرفهاى گوناگون.(1)

فرهنگ آزادى بيان در زمينه ى توليد فكر

من عميقاً متأسفم كه برخى ميان مرداب «سكوت و جمود» با گرداب «هرزه گويى و كفرگويى»، طريق سومى نميشناسند و گمان ميكنند كه براى پرهيز از هر يك از اين دو، بايد به دام ديگرى افتاد. حال آنكه انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سر جُنبانيدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بى مهار و خودخواهانه ى غربى» را نقد و اصلاح كند و فضايى بسازد كه در آن، «آزادى بيان»، مقيّد به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادّى ديگران» و نه به هيچ چيز ديگرى، تبديل به فرهنگ اجتماعى و حكومتى گردد و حريّت و تعادل و عقلانيت و انصاف، سكّه ى رايج شود، تا همه ى انديشه ها در همه ى حوزه ها فعال و برانگيخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» كه به تعبير روايات پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت ايشان (عليهم السلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و انديشه وران گردد؛ به ويژه كه فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف با معضلات جديد و نيز در چالش با مكاتب و تمدنهاى ديگر، شكفته است و پاسخ به شبهه نيز بدون شناخت شبهه، ناممكن است.(2)

ص: 577


1- . همان.
2- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.

نياز به مطهرى هاى جديد براى تأمين نيازهاى فكرى روز

ما هميشه به مطهرى نياز داريم. در شخص شهيد مطهرى نميشود متوقف شد. بر پايه ى پيشرفتهاى فكرى و نوآوريهاى او، بايد جامعه و مجموعه ى فكرىِ اسلامى ما به نوآوريهاى ديگرى دست پيدا كند. ما احتياج داريم مطهرى هايى براى دهه ى 80 و 90 داشته باشيم؛ چون نيازهاى فكرى روزبه روز و نوبه نو وجود دارد.(1)

لوازم توليد فكر اسلامى

بايد كارى را كه مرحوم شهيد مطهرى در سالهاى دهه ى 40 و 50 در محيط فكرى اين كشور انجام داد، شناخت. ايشان با قوّت فكرى و انديشه ى قوى و صائب خود وارد ميدانهايى شد كه تا آن وقت هيچ كس در زمينه ى مسايل اسلامى وارد اين ميدانها نشده بود؛ و با تفكراتى كه آن روز در كشور رايج شده بود - افكار وارداتىِ ترجمه يىِ غربى و شرقى - يا ميرفت رايج شود، خود را وارد يك چالش علمىِ عميق و وسيع و تمام نشدنى كرد. ايشان، هم در جبهه ى مقابله با ماركسيستها به يك جهاد بسيار هوشمندانه دست زد، و هم در جبهه ى مقابله با تفكرات غربى و ليبراليستها وارد ميدان شد. اين نقش، بسيار مهم است؛ هم جرأت و اعتماد به نفسِ لازم ميخواهد، هم قدرت فكرى و اجتهاد در زمينه هاى گوناگون را لازم دارد، هم يقين و ايمان قاطع ميخواهد؛ اين مرد بزرگ همه ى اينها را با هم داشت؛ هم عالم بود، هم بسيار مؤمن بود، هم به ايمانِ خود يقين داشت، و هم اعتماد به نفس داشت؛ اينها لازم است.(2)

ضرورت تشكيل كرسيهاى آزاد انديشى در حوزه ى علميه ى قم

يكى از موضوعاتى كه حتماً لازم است من عرض بكنم، مسأله ى آزاد انديشى است كه در بعضى از صحبتهاى آقايان بود. چرا اين كرسيهاى آزاد انديشى در قم تشكيل نميشود؟ چه اشكالى دارد؟ حوزه هاى علميه ى ما، هميشه مركز و مهد آزاد انديشىِ علمى بوده و هنوز كه هنوز است، ما افتخار ميكنيم و نظيرش را نداريم در حوزه هاى درسىِ غير حوزه ى علميه، كه شاگرد پاى درس به استاد اشكال كند، پرخاش كند و استاد از او استشمام دشمنى و غرض و مرض نكند. طلبه آزادانه اشكال ميكند، هيچ ملاحظه ى استاد را هم نميكند. استاد هم مطلقاً از اين رنج نميبرد و ناراحت نميشود؛ اين خيلى چيز مهمى

ص: 578


1- . در ديدار اعضاى كنگره ى حكمت مطهر، 1382/12/18.
2- . همان.

است. خوب، اين مال حوزه ى ماست.

در حوزه هاى علميه ى ما، بزرگانى وجود داشته اند كه هم در فقه سليقه ها و مناهج گوناگونى را ميپيمودند، هم در برخى از مسايل اصولى تر؛ فيلسوف بود، عارف بود، فقيه بود، اينها در كنار هم زندگى ميكردند، با هم كار ميكردند؛ سابقه ى حوزه هاى ما اين جورى است. يكى، يك مبناى علمى داشت، ديگرى آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه كنيد، از اين قبيل مشاهده ميكنيد.(1)

كرسيهاى نظريه پردازى به جاى تكفير و رمى تفكر مخالف

يك نفرى نظر فقهى ميدهد، نظر شاذّى است. خيلى خوب، قبول نداريد، كرسى نظريه پردازى تشكيل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بيايند اين نظر فقهى را رد كنند با استدلال؛ اشكال ندارد. نظر فلسفى يى داده ميشود همين جور، نظر معارفى و كلامى يى داده ميشود همين جور. مسأله ى تكفير و رمى و اين حرفها را بايستى از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علماى برجسته و بزرگ؛ يك گوشه اى از حرفشان با نظر بنده ى حقير مخالف است، بنده دهن باز كنم، رمى كنم؛ نميشود اين جورى، اين را بايد از خودِ داخل طلبه ها شروع كنيد. اين يك چيزى است كه جز از طريق خودِ طلبه ها و تشكيل كرسيهاى مباحثه و مناظره و همان نهضت آزاد فكرى و آزاد انديشى كه عرض كرديم، ممكن نيست. اين را عرف كنيد در حوزه ى علميه؛ در مجلات، در نوشته ها گفته شود. يك حرف فقهى يك نفر ميزند، يك نفر رساله يى بنويسد در ردّ او؛ كسى او را قبول ندارد، رساله يى در ردّ او بنويسيد. بنويسند، اشكال ندارد؛ با هم بحث علمى بكنند. بحث علمى به نظر من خوب است.(2)

ص: 579


1- . همان.
2- . همان.

ص: 580

فصل سوم: طلاب و روحانيون

مسؤوليت عالم دينى، استحكام شجره ى علم دين در مردم

اگر در شهرى شجره ى علم دين، مستحكم و بارور و سايه افكن نباشد، روح دينى در مردم آن منطقه رشد نميكند و دشمن زمينه يى براى نفوذ پيدا ميكند.

برادران عزيز و آقايان علماى محترم! اين لباس ما و شأن ما، هميشه داراى مسؤوليت بوده است. نه اينكه ما فرض كنيم زمانى را ميشود پيدا كرد كه در آن، عالم دينى از مسؤوليتهاى خطيرى كه فوق مسؤوليتهاى مردم معمولى بوده، فارغ بوده؛ نه، هميشه اين طور بوده است. اين به خاطر طبيعت علم است كه «صنفان من امّتى اذا صلحا صلحت امّتى و اذا فسدا فسدت امّتى» (1)؛ كه اولش فُقهاست، بعد هم اُمراست. تلفيق اين دو هم در زمان ما اتفاق افتاده است، كه واويلاست! امروز همان تكاليف و مسؤوليتهاى سنگين بر دوش من و شماى روحانى هست، مع شىء زايد.(2)

ضرورت مطالعه و تحقيق

مسؤوليت عالم در مقابل كسانى كه محتاج به علم او هستند، «لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّٰاسِ وَ لاٰ تَكْتُمُونَهُ »(3) است. خود اين بيان، اول تبيّن و فهميدن لازم دارد. ما بايد بفهميم، تا بتوانيم آنچه را كه فهميده ايم، تبيين كنيم. پس، كسب فهميدن هم براى ما واجب و ضرورى و اجتناب ناپذير است. ما بايد روزبه روز بر خودمان اضافه كنيم. آنچه كه ما ميدانيم، در مقابل آنچه كه نميدانيم، يك پَر كاه در مقابل صحراها و كشتزارها هم نيست. آنچه كه ما ميدانيم، چيست؟ هر كتابى كه آدم باز ميكند، ميبيند سيل مطالب در اين كتابها هست، كه آن ظرف خالى ما محتاج آن است. كو عمق؟ كو استعداد؟ كو توفيق براى اين همه

ص: 581


1- . تحف العقول، ص 50.
2- . در جمع روحانيون و طلاب حوزه ى علميه و ائمه ى جمعه و جماعات استان بوشهر، 1370/10/11.
3- . آل عمران، 187.

فهميدن؟ به هرحال، ما بايد تلاش كنيم.

ما در مقابل آنچه كه بايد بدانيم، و نسبت به معارفى كه مردم ما محتاج آن هستند، چيزى نميدانيم. ما بايد درس بخوانيم و مطالعه كنيم. حالا من نميخواهم در اينجا تكليف درس خواندن بكنم؛ بايد با مطالعه و تحقيق و تأمل و تفكر، بر خودمان بيفزاييم، تا بتوانيم بيان كنيم.(1)

ضرورت جدّيت در تعلّم

آدم اين لباس را بپوشد و درس نخواند، يك چيز بى معنى است؛ درست شبيه اين است كه آدم چيزى را غصب كند. اين لباس - به قول معروف - يك اونيفرم و لباس متحدالشكلى است؛ متعلق به طايفه ى خاصى است؛ آن طايفه چه كسانى هستند؟ علماى دين. پس، بايد اين عنوان علما بر آدم صدق كند؛ والّا اگر صدق نكند كه بى خود است.

ميدانيد كه علم تنها هم كافى نيست. اگر علم باشد و تقوا نباشد، صد رحمت به آن جايى كه علم نيست! علم بى تقوا، چيز بسيار خطرناكى است.(2)

كشف نوآورى و شگردهاى دانشمندان فنون مختلف

اين درس و بحث و تحقيق را بايد دنبال كرد و خود را براى مفيد بودن و مفيد واقع شدن در خدمت اسلام عزيز، هرچه بيشتر آماده كرد. اين را هم عرض كنم: سعى بايد بر اين باشد كه نيروى تحقيق، همچنان كه اكنون در ما - يعنى در تيپ طلبه و آقايان طلّاب و به خصوص شما فضلاى عزيز و فعّال - زنده است، در همه جا گسترش يابد؛ يعنى تحقيق و نوآورى و نكات و شگردهاى كار دانشمندان و متفكرين و صاحبان فنون مختلف را يافتن و از آنها بهره بردن و استفاده كردن.(3)

درس و بحث و تحقيق؛ كار اول طلاب

طلاّب و فضلا، تحقيق و علم و تدريس را كارِ اوّل خود بدانند و در اين روال و اين جريان، اهتمام و نيروى خودشان را به كار ببندند. البته مسأله ى تحقيق در همه ى رشته هاى حوزوى، براى فقاهت لازم است.

ص: 582


1- . همان.
2- . در مراسم عمامه گذارى گروهى از طلاب و اهداى جوايز به طلاب نمونه ى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.
3- . در ديدار طلاب حوزه ى علميه ى امام باقر (عليه السلام) اعزامى به خارج از كشور، 1371/2/17.

امروز طلاّب موجود در حوزه ى علميه ى قم و فضلايى كه در آنجا هستند، درس و بحث و تحقيق را جدّى بگيرند و بيش از آنچه كه طبيعتِ يك حوزه است، به درس و بحث اهتمام ورزند. تعطيليها را كم و حجم كار را زياد كنند و از هر فرصتى استفاده نمايند. سنّت بحثِ دايم و گروههاى بحثى و فقهى را كه در اوقات شور و اشتغال حوزه ها به چشم ميخورد و ديده ميشد، زنده كنند. طلاّب از درس خواندن خسته نشوند؛ به طور دايم بخوانند و آنچه را كه لازمه و آداب درس خواندن است، رعايت كنند. همه بنويسند، همه در دقّت نظر و نشان دادن نوشته ها به اساتيد، اهتمام كنند.(1)

راه حفظ آبروى علمى علماى گذشته

اگر بخواهيد عامه ى ملت و قشرهاى آن يك جا حاضر شوند، بايد روحانيون آنجا باشند. اگر روحانيون و علماى دين در جايى حاضر شدند، معنايش اين است كه همه ى طبقات، يا اكثريت قاطعى از ملت، آنجا حاضر خواهند شد. اين، طبيعت ايران ماست. اين، خصوصيتى است كه در طول ساليان متمادى - بلكه قرون متمادى - به اثبات رسيده است.

علت اين چيست؟ علت، وضع روحانيت است. بنده مكرر عرض كرده ام كه ما نبايد خيال كنيم آبروى نسل فعلى روحانيت موجب اين شد كه مردم به سمت انقلاب اسلامى گرايش پيدا كنند. نه؛ اين اشتباه است. بلكه آبروى هزار ساله ى روحانيت، كه يك ذخيره ى تمام نشدنى بود، موجب اين پيروزيها و موفقيتها گرديد. اين آبروى هزار ساله، عبارت است از آن اعتبارى كه در طول قرنهاى متمادى، از علم و تقواى علماى بزرگ به دست آمده است. وقتى كه اين آبرو و اين سرايت دين و روحانيت در بين مردم، چنين اثر بزرگى ميتواند داشته باشد، پس دو موضوع بزرگ، مورد توقّع است: يكى اينكه ما، اعقابِ آن اسلاف مطهّر و عالم و مقدّس، بايد آبروى آنها را حفظ كنيم؛ به خاطر اينكه اگر اين كار انجام نگيرد و اين نسل، آبروى گذشتگان را حفظ نكند، همان چيزى كه نهادين و بنيادين شده بود، به تدريج زايل خواهد شد و از بين خواهد رفت. اين، طبيعتِ قضيه است. حال به چه نحو بايد آبرويشان را حفظ كنيم؟ اين خود داستان مفصّلى است.

اوّلاً، آنها عالم بودند؛ ما هم بايد سعى كنيم علم آنها را پيش ببريم. علم آنها ميراث بزرگ و مهمّى است. چهار نفر آدم كه دركى از مسايل حقوقى و فقهى اسلام، يا از فلسفه ى اسلامى، يا از كلام اسلامى ندارند - ولو صورتاً در رشته يى تبحّرى داشته باشند

ص: 583


1- . در آغاز دوره ى جديد درس خارج فقه، 1371/6/29.

- اگر اهانت و تحقير ميكنند، به اينها نگاه نكنيد. فقه اسلام و در ميان فقه اسلام، فقه شيعه، از لحاظ پيشرفتها و دقّتهاى عالمانه براى كسانى كه اهل فن و فهم اند، موضوعِ شگفت آورى است.

شوخى نيست كه انسانى مثل صاحب جواهر بنشيند، يك دوره فقه را از اوّل تا به آخر، با آن همه دقّت و تحقيق، به تنهايى بنويسد و يك دايرة المعارف را به تنهايى در حقوق اسلامى پديدآورد! اين، به معجزه اشبه است. همين طور است شيخ انصارى. همين طور است صاحب رياض. همين طورند بقيه ى علماى بزرگ؛ از متقدمين و متأخّرين. شيخ مفيد دويست تأليف دارد. علامه حلّى نزديك به سيصد تأليف دارد. خواجه نصيرطوسى يك طور ديگر. شيخ طوسى يك طور ديگر. اينها، براى كسانى كه اهل فن اند، خيلى حرف و معنى دارد.

... علم آنها زياد بوده است. جامعه ى علمى امروز اگر بخواهد آن ميراث را گرامى بدارد و آن آبرو را حفظ كند، بايد در علم جلو برود و پيشرفت پيدا كند. حوزه هاى علميه در يك ميدان و علماى در غير حوزه هاى علميه، در ميدان ديگر.

... اين، در باب علم. در باب قدس و تقوا هم معلوم است ديگر؛ عالمى كه حرص به دنيا داشته باشد، مردود است. عالمى كه از محرمات اجتناب نداشته باشد، مردود است. نه اينكه عالم نبايد از تمتعات زندگى بهره ببرد؛ اما مراتبى هست كه انسان در آن مراتب، بايد حقاً و انصافاً از تمتعاتى چشم بپوشد.

اما حادثه ى دومى كه قاعدتاً وقتى با آن عظمت مواجه ميشويم، بايد انتظارش را داشته باشيم، دشمنى دشمنان است.(1)

منبر و تبليغ بايد عالمانه و حلّال مشكلات مخاطب باشد

فرض بفرماييد كه شما در رشته ى وعظ و تبليغ تلاش ميكنيد. بسيار خوب؛ گفته ها و گفتارها بايد عالمانه باشد؛ از سخن سست بايد پرهيز شود؛ از منبر بى مطالعه بايد اجتناب شود؛ بهترين گفته ها و آخرين گفته هاى جديد درباره ى مسايل اسلامى، بايد دانسته شود. البته ممكن است چهار منبر كمتر برويم؛ اشكال ندارد. انسانى كه خوب بخواهد بگويد، ناچار است كمتر بگويد: «لاف از سخن چو در توان زد - آن خشت بود كه پر توان زد.» اگر دُرش را بخواهيم پيدا كنيم، البته بايد زحمت بكشيم؛ چاره اى نيست.

آن كس كه فرضاً در دانشگاهها مشغول تبليغ و كارِ مخصوص روحانى است، يا در

ص: 584


1- . در ديدار ائمّه ى جماعات و روحانيون و مبلّغان در آستانه ى ماه مبارك رمضان، 1371/11/25.

ارتش و يا در سپاه مشغول تلاش روحانى است، بايد نياز فكرى آن مجموعه و مخاطبين خودش را هوشمندانه و زيركانه بشناسد؛ بايد ببيند مخاطب او چه عقده و ابهام و سؤالى در ذهن دارد؛ ولو به زبان نياورد. بايد عالمانه آن مشكل را حل كند. اگر ميتواند، خودش حل كند و اگر نميتواند، پيش عالم تر از خودش برود و مشكل را حل كند. اين گونه است كه سطح علم بالا ميرود.(1)

توجه به شرط علم در همه ى وظايف روحانيت از راههاى حفظ آبروى اسلاف

هر كس در هر جايى كه مشغول است - ولو مشاغلى كه مستقيماً به كار علم و درس و تحصيل ارتباطى ندارد؛ مثل مشاغل قضايى - بايد به اين مسايل توجّه كند. البته مشاغل قضايى، عالمانه است؛ اما به كار تحصيل و پيشرفت علمى، به طور مستقيم ارتباطى ندارد. يكى قاضى است؛ حقوقدان اسلامى است؛ بايد به دقّت كار و تلاش كند تا حكم واقعى الهى را در مورد آن واقعه و حادثه بيابد.

پس، اين نسل موظّف است چه از راه علم و تداوم رشته ى علمى و پيشرفت علمى و چه از لحاظ حفظ اعتبار تقوايى و قدسى، آبروى اسلاف را حفظ كند.(2)

وظايف سه گانه ى طلاب

اما سؤال اين است كه «آيا ميدانيم امروز چه وظايفى بر عهده ى ما معمّمين است يا نه؟» اين مسأله ى بسيار مهمّى است. با اين شعاع وسيع، با اين اهميتى كه امروز اين كسوت و اين زىّ در دنيا پيدا كرده است، وظيفه ى ما چيست؟ همان سه وظيفه ى معروفى كه براى اهل علم ذكر شده است: اوّل، وظيفه ى علمى. عالم شدن، عن علم حرف زدن؛ چون اين لباس، لباس علم است. دوم، وظيفه ى تقوايى. يعنى حقيقتاً در جاده ى تقوا قدم نهادن و بناىِ قطعى و واقعى بر صحّتِ عمل داشتن. سوم، هوشيارى سياسى. زيرا اشتباه من و شما، اشتباه يك نفر نيست؛ اشتباه جمعى است كه به ما نگاه ميكنند.

كسى كه طلبه است، درست درس بخواند، سعى كند باسواد و ملّا شود. كسى كه مدرّس است، سعى كند با دل و جان تدريس كند. كسى كه شغلى از مشاغل روحانى دارد، سعى كند بى غرضى و بى نظرى و بى اعتنايى خود به زخارف دنيا را عملاً نشان

ص: 585


1- . همان.
2- . همان.

دهد. همه سعى كنند وحدت كلمه را حفظ كنند. اختلاف و دودستگى و در پوستين يكديگر افتادن و اين چيزها، مناسب شأن اهل علم نيست و مسؤوليتها را سنگين ميكند، زيرا در روحيه ى مردم، اثر ميگذارد.(1)

پيگيرى كار علمى، يكى از وظايف شاغلين

شما آقايان كار علمى تان را تمام شده ندانيد. شما اگر هر كدام مجتهد هم بوديد، باز بايستى كار ميكرديد. آقايان علما، كه در بخشهاى مختلف دستگاه اجرايى كشور - «اجرايى» به معناى عام: چه دستگاههاى قضايى، چه دستگاههاى تبليغى، چه دستگاههاى مطبوعاتى و فرهنگى، چه در داخل دانشگاهها، چه هر جاى ديگر، چه در سطح مردم، چه در مساجد و منابر - مشغول انجام وظيفه هستند، كار و پيشرفت علمى را يكى از وظايف خودشان به حساب آورند، و دنباله ى كار را رها نكنند.(2)

علم بدون تهذيب، ظلمت است

آقايان! اگر كسى علم پيدا كند، مجتهد شود، به مقامات بالا برود، اما حاضر نباشد حق را بپذيرد؛ هواى نفس بر او غالب باشد و خواستها و تمايلاتِ شخصى، واضحات را از او مخفى كند، چنين كسى به عالم اسلام نه تنها هيچ مفيد نيست، بلكه مضرّ و گاهى اضرّ از جهال است. اگر كسى اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببيند كه نظام اسلامى، امروز در ايران اسلامى، چطور بر مبناى حق قيام كرده و چطور نظام جاهلىِ مبنى بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بين بُرده - طورى كه امروز هم همه ى نظامهاى مبنى بر فسق و فجور، از شيطان بزرگ امريكا تا اعوان و انصارش، و همه ى فاسدهاى دنيا با اين نظام ميجنگند - و حتى با آنها همصدا شود و براى آنها خوراك درست كند و از اينكه آنها تحريكش كنند، خوشحال شود، خاك بر سرِ آن عالم اعلم و افقه! خاك بر سرِ آن عالمى كه قلباً خوشحال شود از اينكه ببيند راديوهاى دشمنان اسلام، در مقابل نظام اسلامى، از او تمجيد و تعريف ميكنند! بايد گريه كند! حالا گيرم از لحاظ فقاهت و علم هم خيلى بالا باشد، كه آن هم علم نيست، جهل است؛ نور نيست، ظلمت است. والّا اگر نور بود، اوّل خودِ اين نوع افراد را هدايت ميكرد.(3)

ص: 586


1- . در جمع علما و روحانيون تبريز، 1372/5/5.
2- . در روز اوّل درس خارج فقه، 1372/6/21.
3- . در شروع درس خارج فقه، 1373/6/20.

جديت طلاب در تحقيق و تعمّق علمى

امورى كه به نظرم ميرسد روحانيان بايد با شدّت و جديّت دنبال كنند، اينهايى است كه عرض ميكنم: اوّل اينكه بايد معرفت علوم دينى، در بين روحانيان گسترش و عمق پيدا كند. يعنى طلّاب و فضلاى جوان، با جدّيت تمام در كسبِ علم دين بكوشند. امروز روزى نيست كه ما بتوانيم بدون تكيه به مهارتهاى فنى خودمان و همان چيزهايى كه بلديم و تخصص ماست، وظايف مهم و كليدى را انجام دهيم. به تعبير معروف عاميانه: «بى مايه فطير است.» همين باعث شده است كه وظيفه اى بر دوش همه ى ما باشد و آن اينكه، هركس در هر جا كه هست، يك قدم به جلو بردارد. بعضى از طريق تحقيق علمى و تأمّل در اين باره، بعضى از طريق كار كردن روى قرآن يا احاديث و يا آثار برجسته ى دينى، و بعضى هم به طرق ديگر.

من به جمعى از روحانيان عرض ميكردم كه اگر كسى ده اثر از آثار شهيد مطهّرى را انتخاب كند و با دقت از اوّل تا آخر بخواند و در آنها تأمّل و تعمّق كند، در مى يابد كه اينها مجموعه ى باارزشى از دانش دين است. دانش دين، صرفاً فلان كتاب فقهى نيست كه مثلاً يك بارِ ديگر آن را بگيريم و بخوانيم تا به دانشمان بيفزاييم؛ نه.(1)

مفيد بودن براى جامعه؛ لازمه ى تهذيب

اگر ديديم در حوزه هاى علميه، شورِ علمى هست، اما اين شورِ علمى و كار علمى، خلأهاى نظام را چنان كه بايد، پر نميكند، باز بايد به مسأله ى تهذيب توجه كنيم. براى اينكه اگر اخلاق و تهذيب نفس در حوزه ها باشد و صفاى نفس ناشى از آن پيدا شود، هر كلمه اى كه خوانده شود، بايد به نفع مردم و جامعه باشد.(2)

تفكّر و تبيين؛ دو شأن روحانى

در پيكره ى جامعه كه هر قشر حكمِ عضوى از اعضا را دارد و وظيفه اى بر دوشش است، روحانيان دو وظيفه و شأن دارند: يك شأن، شأنِ مغز است و شأنِ ديگر، شأنِ زبان. شأن همه ى متفكران و فرزانگان و خردمندان و روشنفكران در يك جامعه، شأنِ مغز است. علماى دين هم، چنين شأنى دارند؛ يعنى بايد بينديشند و مردم را هدايت و راهنمايى كنند. اما علاوه بر اين، يك شأن ديگر هم براى علماى دين وجود دارد كه

ص: 587


1- . در ديدار روحانيان استان مازندران، 1374/7/22.
2- . در شروع درس خارج فقه، 1373/6/20.

همان شأنِ زبان است: «قوام الدّين باربعة: بعالم ناطقٍ مستعمل له...» .(1) چقدر در قرآن با عباراتى همچون «لتبيّن للنّاس» ،«هٰذٰا بَيٰانٌ لِلنّٰاسِ» ، بر بيان و تبيين تكيه شده است! اين، شأن علماى دين است كه بايد تبيين و بيان كنند.(2)

بيشترين معنويت و حقيقت در مجموعه هاى طلبگى حوزه

در بين جلساتى كه عدّه اى گرد هم مى آيند و ما شاهد آن هستيم، شايد جلسه يى براى اين حقير، به شيرينى و زيبايى اين جلسه نباشد. جمعى كه جوان و اهل علم و تحصيل دانش هستند و در راه صلاح انسانيّت و رضاى خدا كوشش ميكنند، گرد آمده اند. اين جمع، تركيب بديع، زيبا و باشكوهى از ارزشهاى گوناگون است و بنده مكرّر عرض كرده ام كه بيشترين صفا، معنويّت و حقيقت، روى هم در مجموعه ى طلبگى حوزه هاى علميّه است.(3)

علم و تحقيق؛ لازمه ى تبليغ در دنياى امروز

نكته اى را كه باز مربوط به همين ويژگيهاست و بايد به شما عزيزان عرض كنم، اغتنام فرصت براى كسب علم و مجهّز شدن به سلاح فكرى است. استعدادها نبايد در اين حوزه هدر برود.

بنده چند سال پيش به شهر سارايوو و بعضى مناطق يوگسلاوى سابق رفتم و مسلمانان را از نزديك مشاهده كردم. ظاهر زندگى آنها، صد در صد غير اسلامى، اما انگيزه هايشان اسلامى بود. آن روز، هنوز حكومت كمونيستى بر سرِ كار بود؛ اما وقتى ميديدند رييس جمهور يك كشور اسلامى به آنجا آمده است، چون مسلمان بودند، در خيابانها مى ايستادند و اشكِ شوق ميريختند. در مسجدشان جمع شده بودند و به همراهان ما كه ميرسيدند، لباس مردان يا چادر زنانِ هيأتِ ايرانى را ميبوسيدند. اين، انگيزه است.

خوب! اين انگيزه، ابدى نميشود؛ مگر اينكه يك مبلّغ خوب، با يك فكر و منطق حسابى به آنجا برود و آن را ماندگار كند. عزيزان من! اين كارها را چه كسى خواهد كرد؟ امروز دنيا تشنه ى شماست. شهرها، روستاها، دانشگاهها و ملت ما نيز همين طور است. تنها چيزى كه ميتواند پاسخگوى اين نياز باشد، كسب علم، تحقيق علمى و تفكر است.(4)

ص: 588


1- . بحارالانوار، ج 2، ص 67.
2- . همان.
3- . در ديدار روحانيون و طلّاب ايرانى و خارجى در صحن مدرسه ى فيضيّه ى قم، 1374/9/16.
4- . همان.

نشاط و حوصله ى كار علمى

در واقع حيات اهل علم به همين نشاط و حوصله ى علمى و كار علمى است.(1)

جهادى فكرى

البته يكى از جهادها هم «جهاد فكرى» است. چون دشمن ممكن است ما را غافل كند، فكر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر كس كه در راه روشنگرىِ فكر مردم، تلاشى بكند، از انحرافى جلوگيرى نمايد و مانع سوءفهمى شود، از آنجا كه در مقابله با دشمن است، تلاشش «جهاد» ناميده ميشود؛ آن هم جهادى كه امروز، مهمّ محسوب ميشود. پس، كشور ما امروز كانون جهاد است.(2)

علم؛ ابزار مسؤوليت سنگين علما

وظيفه ى همه امروز يك چيز است. ما بايد روى اين وظيفه قدرى تأمل و تكيه كنيم. ظاهراً جزو احاديث متواتر فريقين، اين حديث شريف نبوى است كه «العُلَماءُ وَرَثَة الاَنْبِياء» .(3) يعنى همان مسؤوليت و بار امانتى كه آنها بر دوش داشتند، اينها بر دوش دارند. معناى وراثت اين است. البته ابعاد اين وراثت وسيع تر از اين است؛ يعنى وقتى ما گفتيم كه شما بار مسؤوليت آنها را بر دوش گرفتيد، لابد بايد برخى از ابزارهاى آنها را هم داشته باشيد. مهم ترين ابزارها هم علم دين است. لذاست كه على الظّاهر در دنباله ى همين روايت اين هست كه «فَاِنَّ الاَنْبِياءَ لَمْ يُوَرَّثُوا ديناراً وَلا دِرْهَمًا لكن وَرِّثُوا العلم» ، علم را باقى گذاشتند.

البته علم را كه بى جهت براى كسى باقى نميگذارند. آن علم و معرفتى كه از انبيا به ارث ميرسد، براى انجام مسؤوليتى است كه بر دوش انبيا بوده و به ارث رسيده است. لامحاله اين است.(4)

قوام روحانيت به علم و معنويت

قوام اصلى روحانيت به دو چيز است: يكى به علم؛ يكى به معنويت. اين دو چيز در روحانيت، پايه هاى اصلى است. روحانيت ما مثل روحانيت اديان ديگر نيست كه علم

ص: 589


1- . در بازديد از آيت الله موسوى اردبيلى، 1374/9/18.
2- . در جمع فرماندهان لشكر 27 محمّد رسول اللَّه (صلى الله عليه وآله وسلم)، 1375/3/20.
3- . الكافى، ج 1، ص 32.
4- . در ديدار روحانيون در محل مصلاى اروميه، 1375/6/27.

دين در آنجاها، صرفاً علم به متون دينى است - كتاب آسمانى و بعضى از روايات وارد در حول و حوش آن را بدانند - بلكه چون اسلام، دين اداره ى زندگى و دين دنيا و آخرت است، علم روحانيت هم، علم وسيع و فراگير است. از يك طرف شامل عقايد و معارف و فلسفه و مبانى اعتقادى، و از طرف ديگر شامل فقاهت بسيار وسيع و گسترده ى دينى ميشود؛ كه داستان خيلى طولانى و وسيع و عميقى است و علم دين در روحانيت اسلام، يك علم حقيقى، يك دانش پيچيده و يك عمل فنى و تخصّصى است. اين يك ركن است.(1)

وظيفه ى فضلاى جوان در حوزه

آنچه امروز مربوط به فضلاى جوان است، خوب درس خواندن و دانش دين - يعنى همين فقه و كلام و تفسير و علوم عقلى - را خوب فراگرفتن و برايش وقت گذاشتن و تبليغ را به صورت يك فن و يك هنر دنبال كردن و البته معنويّات و صفا و اخلاصى را كه بالاترين يادگار سلف صالح ماست، همواره در ياد داشتن است. اينها مسايل لازم است. در كنار اين همه، آگاهى از اوضاع زمان، آگاهى از پيشرفتهاى جهان، آگاهى از جبهه بندى دشمن، آگاهى از موجودىِ احياناً شناخته نشده و بسيار ذى قيمت دوست، ضرورى به نظر ميرسد. شما فضلاى جوان، بايد هم خودتان را در اين زمينه تجهيز كنيد و هم به بزرگان، اساتيد، علماى عالى قدر و آنهايى كه عمرى را به تحقيقات دينى گذرانده اند، كمك كنيد؛ زيرا شما جوان تر هستيد و به مسايل روز، آشنايىِ بيشترى داريد. همه ى اين مسايل، بسيار بااهميت است.(2)

تلاش براى حذف روش علمى استنباط از دين!

عدّه اى ميگويند شما روحانيون كه دين را با روش علمى و با متُد ياد ميگيريد و استنباط و بيان ميكنيد، كنار برويد، تا ما بياييم و دين را بدون برخوردارى از متُد و روش و علم و مقدّمات، براى هر كه دلمان ميخواهد، بيان كنيم! شما نباشيد، تا ما بگوييم! اين طور دلشان ميخواهد؛ سعى هم ميكنند كه اين را در حوزه هاى علميّه توسعه دهند و ترويج كنند. يكى از مسايل حوزه ها امروز اين است.(3)

ص: 590


1- . در ديدار ائمّه ى جمعه ى سراسر كشور، 1375/7/16.
2- . در ديدار روحانيون خوزستان در حوزه ى علميّه ى اهواز، 1375/12/18.
3- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.

تمكّن علمى و فكرى در روحانيونِ دانشگاهها

يك خصوصيت، خصوصيت علم و معرفت است. بايد با دست پر رفت؛ به قدرى كه او احتياج دارد. تا انسان توانى در حدّ بالا نداشته باشد، نميتواند كسى را از سطوح نازل به يك حدّى بالا بكشد: «دو صد من استخوان بايد كه صد من بار بردارد» - مَثَل قديمى عاميانه، حرف كاملاً درستى است - شما هر كس را بالا بكشيد، تا سينه ى خودتان ميتوانيد بالا بكشيد؛ اين است ديگر.

پس بايستى انسان، سطح موجودى و تمكّن فكرى و علمى را در خود بالا بگيرد، تا بتواند اين را بالا بكشد. طرف را نبايستى كوچك ديد؛ سؤال او را بى ارزش، نياز او را حقير و خودش را كم مؤونه تصوّر كرد. هر كسى اين طور با مخاطبش برخورد كند، شكست خواهد خورد و در ارتباطگيرى و اثرگذارى، موفّقيتى به دست نخواهد آورد.(1)

برخوردارى از غيرت عالمانه براى استخراج معارف اسلامى

امروز روزى نيست كه ما به نام دين و از زبان دين بتوانيم سخنى را بگوييم كه سست باشد، يا هدفى را ترسيم كنيم كه نتوانيم آن را از معارف اسلامى استخراج نماييم، يا در نقطه ى مقابل نسبت به آنچه كه جزو اهداف دينى و مسايل مهمّ فقهى يا كلامى است، بى تفاوت بمانيم. هيچ لزومى ندارد كه ما براى پيگيرىِ اين راهِ تازه، به چيزى غير از غيرت علمى متشبّث شويم. اگر ما به همان اندازه اى كه هر عالمى به آنچه كه مورد توجّه علمى اوست، گرايش عالمانه دارد، نسبت به مباحث اسلامى - منهاى اعتقاد، ايمان، وظيفه و مسؤوليت دينى - همين غيرت عالمانه و همين احساس وابستگى و تعلّق نسبت به آن چيزى را كه براى آن كار علمى ميكنيم و به آن اعتقاد علمى داريم، داشته باشيم و تنها انگيزه به حساب بياوريم براى آنچه كه از اسلام ميفهميم و براى اسلام و به نام اسلام ترويج ميكنيم و براى آن حسابِ تازه اى باز ميكنيم، كافى است.(2)

ضرورت آشنايى با جريانهاى فكرى محيط مخاطب

آشنايى با جريانهاى فكرى عالم، از جمله مقولاتى است كه در حوزه ها لازم و ضرورى است. بدون آن، آنچه را كه براى تبليغ تصميم ميگيريم و عمل ميكنيم، نميتوانيم اطمينان داشته باشيم كه بجا واقع خواهد شد. اگر مخاطبان خودمان را انتخاب نكنيم و

ص: 591


1- . در ديدار نمايندگان نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها، 1376/7/16.
2- . در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28.

آنها را نشناسيم و جريانهاى فكرى محيط بر آنها را نشناسيم، ممكن است چيزى بگوييم كه در ذهنشان قرار ندارد و مورد استفهام و استبصارشان نيست؛ يعنى كار بيهوده اى انجام داده ايم! مخاطبان را بايد شناخت و آنها را انتخاب كرد. اى بسا كسانى ميتوانند با مخاطبان خاصى ارتباط بگيرند؛ كسان ديگرى هم ميتوانند با مخاطبان ديگرى ارتباط بگيرند. مخاطب را بايستى انتخاب كرد؛ دستگاههاى مديريّتى حوزه ى علميه، در اين زمينه ها بايستى فعّاليت و نشاط و برنامه ريزى داشته باشند. مخاطبان و استفهامها و جريانهاى فكرى حاكم بر آنها را بايد شناخت. امروز مباحث و شبهه هاى جديد و حرفهاى تازه اى در دنيا مطرح است؛ بعضى از آنها هم داراى پايه هاى علمى يا شبه علمى است. آن كسى كه ميخواهد دين را تبليغ كند، نظر دين را بيان كند، يا به تعبيرى از دين دفاع كند - رهميشه هم دفاع نيست؛ گاهى تبيين است - او بايستى بداند كه اين جريانهاى فكرى و اين حرفهاى تازه در دنيا چيست. اين شناخت، براى حوزه هاى ما لازم است.(1)

نسل متفكران جوان اسلامى

امروز بحمدالله نسل جديدى از متفكران اسلامى - نسل جوان متفكران اسلامى - در حوزه هاى علميه و در بعضى از دانشگاهها و مراكز ديگر به وجود آمده اند كه على رغم دشمن، مطالب را ميشكافند، تحليل و تبيين ميكنند. همان كارى كه ميخواستند نشود، شد. شاخه هاى نو نهال اسلامى روييده؛ كارى هم با آن نميتوانند بكنند. امروز در پاسخ شبهه هاى دشمن ساخته، سخنانِ راهگشا و شفابخش عرضه ميشود. اين رابطه همچنان خواهد ماند.(2)

پرهيز از اهداف مذموم در تحصيل علم

قبل از شروع مباحث فقهى، طبق معمول حديثى را از كتاب شريف تحف العقول عرض كنيم؛ بعد هم به عرايض خودمان بپردازيم. «من وصيت ابى عبدالله (عليه السلام) لمحمّدبن نعمان الاحول - مؤمن الطّاق - يابن النعمان لا تطلب العلم لثلاث» (3)؛ دانش را براى سه هدف تحصيل مكن: اوّل «لترائى به» ؛ اينكه با آن ريا كنى؛ خود را به اين و آن نشان بدهى كه من عالمم. علم را براى خودنمايى تحصيل مكن. دوم «و لا لتباهي به»؛ براى مباهات هم آن را

ص: 592


1- . همان.
2- . در ديدار گروه كثيرى از جوانان استان اردبيل، 1379/5/5.
3- . تحف العقول، ص 313.

تحصيل مكن. على الظّاهر آن «ترائي به» ، يعنى خودنمايى در بين مردم عادى كه من عالمم؛ دومى - كه مباهات باشد - براى خودنمايى در بين علماست؛ يعنى وقتى در مجمع علما قرار گرفتى، هدف از تحصيل علم اين باشد كه مباهات كنى بله، ما هم اين مطلب يا اين مطالب را بلديم. براى اين هم تحصيل علم مكن. سوم «ولا لتمارى» ؛ براى مراء - رجدل و بحث - هم تحصيل علم مكن. مراء، يعنى مجادله و سرسختى در بحث. «أَ فَتُمٰارُونَهُ عَلىٰ مٰا يَرىٰ »(1) كه در قرآن شريف هست، يعنى با او درباره ى آن چيزى كه با چشم خود ديده - كه مراد، حوادث ليله ى معراج است - بحث و جدل ميكنيد؟

بنابراين، طبق اين حديث، حضرت فرموده است براى اين سه مقصود علم را تحصيل نكن. در واقع، علم را بايد براى دانستن و عمل كردن تحصيل كرد؛ نه براى خودنمايى و سرى توى سرها درآوردن و بحث و جدل كردن.(2)

اهداف مذموم در ترك علم

«ولا تدعه لثلاث» ؛ به خاطر اين سه انگيزه هم علم را رها نكن: «رغبة فى الجهل» ؛ يكى به خاطر رغبت در جهل. بعضى ميخواهند ندانند؛ كأنّه با اين دانستن و با اين علم عناد دارند. تعجب نكنيد؛ هستند در عالم كسانى كه گوش نميكنند به يك حرفى؛ يا ديگران را نهى ميكنند از گوش كردن به يك حرفى؛ براى اينكه نگذارند اين علم در آنها به وجود بيايد. بعضى خودشان گوش نميكنند؛ بعضى ديگران را وادار ميكنند به گوش نكردن، تا اينكه اين دانش را به خاطر عناد با آن دانش تحصيل نكنند. اينجا يك جمله ى مطلقى را فرمودند؛ «رغبة فى الجهل» . حال اين «العلم» ى كه گفته شده است، آيا مراد همين علم مصطلح در كلمات ائمّه است؟ يعنى علم دين، فقه دين؟ ممكن است. بنابراين «رغبة فى الجهل» ، يعنى جهل در همين مقوله؛ جهل نسبت به همين علم. اما ممكن هم هست كه كسى بگويد نه؛ اين الف و لام «علم»، الف و لام عهد نيست كه اين علم را بفرمايد؛ مطلق علم را ميفرمايد. هيچ علمى را براى اينكه ميخواهى جاهل به آن باشى، ترك نكن. يك وقت انسان داعى ندارد، وقت ندارد؛ آن بحث ديگرى است؛ اما به خاطر عناد با خود علم نبايد علم را ترك كرد.

«وزهادة فى العلم» ؛ دوم اينكه كسى علم را ترك كند، به خاطر اينكه در تحصيل علم، در داشتن علم، زهد و كم رغبتى دارد. «زهادة» ، يعنى بى رغبتى، بى علاقگى. علم را به

ص: 593


1- . نجم، 12.
2- . همان.

خاطر اينكه به آن رغبت ندارى، ترك نكن؛ يعنى اين طور نباشد كه برايت دانستن چيزى اين قدر كم اهميت باشد كه در آن بى رغبتى نشان دهى.

«و استحياء من الناس» ؛ به خاطر حيا از مردم هم علم را ترك نكن. براى بعضى، تحصيل علم كأنّه خلاف شأن و مرتبه است؛ در حالى كه اگر گوش كنند، بنشينند، فرا بگيرند، تحصيل كنند؛ براى آنها مراتبى را هديه و اعطا خواهد كرد. در عين حال نميخواهند؛ براى اينكه حيا ميكنند از تحصيل علم؛ كأنّه شأن خودشان را از تحصيل علم اجلّ ميدانند!(1)

لزوم درس خواندن جدّى در حوزه

آخرين بخش عرايض من، توصيه ها و تذكرات به شما عزيزان است. اوّل اينكه درس خواندن را جدّى بگيريد عزيزان! نگوييد چون اين برنامه فلان عيب را دارد، پس برنامه هيچ؛ نه. تا برنامه تغيير نكرده است، همين برنامه اى كه وجود دارد، بايد با جديّت دنبال شود. بايد درس بخوانيد. تا قبل از اتمام دوره ى سطح، توصيه ى من اين است: طلاّبى كه مشغول به سطوح هستند، تا قبل از آنكه از سطح خارج شوند، به هيچ كار ديگر غير از درس نپردازند. درس بسيار جدّى است؛ درس بسيار مهم است؛ علم و سواد پايه ى اصلى است؛ بدون آن هيچ نقشى نميتوانيد ايفا كنيد، يا درست نميتوانيد ايفا كنيد. نقش آفرينى غلط، از نقش آفرين نبودن به مراتب خسارت بارتر است.(2)

اعتماد به نفس علمى و سياسى

توصيه ى ديگر من به شما عزيزان اين است كه از لحاظ علمى و همچنين از لحاظ سياسى، بايد اعتماد به نفس كاملى را در خودتان به وجود آوريد. علم شما، علم بسيار باارزشى است؛ علمى است كه ميتواند بسيارى از گره هاى زندگى بشر را باز كند. آگاهى سياسى و موضع سياسى شما و همچنين آگاهى فكرى و مواضع فكرى و اعتقادى شما بايد طورى باشد كه در محيطهاى مختلف اثرگذار باشيد. اين طور نباشد كه طلبه ى جوان در مواجهه با توفانهاى فكرىِ مخالف، به خود بلرزد و احساس ضعف و وحشت كند. اين عزّت نفس، اين اعتماد به نفس، اين قدرت تكيه به خود را بايد حتماً در خود به وجود آوريد. راههايى دارد پيمودنى.(3)

ص: 594


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1379/6/20.
2- . همان.
3- . همان.

اولين وظيفه ى طلبه

اوّلين وظيفه ى طلبه ى ما، درس خواندن و عالم شدن است. در اينجا مراد من از علم، علم حوزه اى است؛ يعنى فقه، فلسفه، كلام، اصول و چيزهايى كه به اينها مربوط است و پايه و مقدّمه ى اينهاست. من اصرار دارم كه حوزه ى علميه به علم - همين علم مَدرِسى خود ما - بپردازد. اين طور نباشد كه اگر ما سياست فهميديم يا به خدمات اجتماعى و خدمت رسانىِ به مردم علاقه پيدا كرديم، از كار تجهيز و تسليح معنوى و فكرىِ خود باز بمانيم. بى مايه فطير است؛ بايد عالم شد. نيّت كنيد عالم شويد و جمعى را به بركت علم خودتان عالم كنيد؛ نه ارشاد كنيد؛ ارشاد باب جداگانه اى است.(1)

كتب شهيد مطهرى؛ از واجبات هر طلبه

فلسفه را ياد بگيريد، فقه را ياد بگيريد، مطالب مرحوم آقاى مطهّرى را ياد بگيريد. به عقيده ى من يكى از واجبات هر طلبه اى اين است كه كتابهاى آقاى مطهّرى را يك دور از اوّل تا آخر با دقّت بخواند و مباحثه كند؛ چه اصول فلسفه را با حواشىِ ايشان - كه حتماً حواشى ايشان لازم است - چه بقيه ى كتابهايى كه ايشان نوشته اند؛ مثل «عدل الهى» و «جبر و اختيار» و «اسلام و مقتضيات زمان» و.... آقايانى كه مسؤول برنامه ريزى حوزه اند، زمينه ى اين كار را فراهم كنند؛ اينها رشددهنده است. نميخواهم بگويم فرمايشهاى آقاى مطهّرى در اين كتابها صددرصد بى اشكال است؛ نه، شما بخوانيد، اشكالش را پيدا كنيد؛ بخوانيد، حاشيه بزنيد؛ بگوييد اين نقطه ضعيف است؛ چه در اقتصادش، چه در معارفش، چه در توحيدش، چه در بقيه ى چيزهايش. آقاى مطهّرى برخلاف ظاهرش، مرد سالكى بود. بنده از نزديك با مرحوم آقاى مطهّرى آشنا و معاشر بودم و اين ويژگى را در ايشان ميديدم. اين اهل سلوك بودن، انسان را پاكيزه و شفّاف نگه ميدارد.(2)

تعصّب يا تطبيق با غرب؛ دو رويكرد غير علمى

ما در ميدان بوديم و ميديديم؛ بعضى از مواجهه هايى كه آن وقت صورت ميگرفت، علمى نبود؛ مقابله ى متعصبانه و از روى اعتقاد بود؛ اما نخوانده و نفهميده، حرفى را رد ميكردند؛ نميدانستند چيست؛ گوشه يى از يك حرف وسيع را ميگرفتند و آن را مشمول

ص: 595


1- . در ديدار علما و طلاّب قزوين، 1382/9/25.
2- . همان.

جنگ خودشان قرار ميدادند و با آن در مى افتادند و مقابله ميكردند. اين، تحجر و توقف و مقابله ى غيرعلمى را تداعى ميكرد. يك عده تحت تأثير جاذبه هاى افكار نو و وارداتى، مجذوب اينها ميشدند و سعى ميكردند اسلام و فكر اسلامى و دين را با اينها تطبيق كنند؛ منتى هم سر دين ميگذاشتند كه ما اسلام را جوان پسند و مردمى و قابل قبول كرده ايم! گاهى اوقات كاسه ى از آش داغ تر هم ميشدند و چند قدم هم جلوتر از صاحبان اين فكرها پيش ميرفتند، براى اينكه مبادا متهم به مرتجع بودن و اين حرفها شوند كه اين را هم ما در مواردى ديديم. نبوت و توحيد و معاد و مباحث امامت و مباحث فقهى و مباحث اجتماعى و سياسى اسلام را به سمت مشابهات خودش در مكاتب بيگانه ى از اسلام و احياناً الحادى و به كلى بيگانه ى از دين كشاندند و منّت هم سر اسلام ميگذاشتند كه ما آمديم اسلام را همه كس فهم و همه كس پسند و در چشمها شيرين كرديم! اين هم يك انحراف ديگر بود؛ هر دو اينها انحراف بود.(1)

نقش حضور روحانيت آگاه و پارسا در پيشرفت علمى

اما اگر شما كه براى روشن نگه داشتن فروغ معنويت و فضيلت و دين كمر بسته ايد، غايب باشيد، همه ى اين پيشرفتها بى ارزش خواهد شد؛ بلكه به ضد ارزش تبديل خواهد شد. اهميت حوزه هاى علميه، اينجا معلوم ميشود. با اين نگاه، كار شما از همه ى كارهايى كه انجام ميگيرد، مهم تر است. وجود يك مجموعه ى روحانىِ عالم، روشن بين، روشنفكر، شجاع، پارسا، پاكدامن، داراى آگاهى وسيع و برخوردار از خشيت الهى، در جامعه يى كه در حال پيشرفت است، نويدبخش اين است كه اين پيشرفتها در جهت گمراهى و ضلالتِ هر چه بيشتر، و در فرايند تاريخى در جهت سقوط به كار نخواهد رفت؛ اين نقش شما جوانهاى طالب علم و محصل علوم دينى است؛ اين را قدر بدانيد؛ خيلى مهم است.

مدنيت و علم و پيشرفت مادى، همراه با معنويت، تقوا، فضيلت و هدايت دينى؛ چيزى است كه دنيا اين را ديگر تجربه نكرده است. ما در صدر جدول پيشرفته هاى دنيا خواهيم بود. ميبينيد نقش روحانيت و شما جوانها چقدر حساس است؟(2)

جديت طلاب در تحصيل تا سطح تحقيق

وقتى در جامعه ى ما صدها نفر شخصيت داراى دانش دين و مسلطِ بر منطق و

ص: 596


1- . در ديدار اعضاى كنگره ى حكمت مطهر، 1382/12/18.
2- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت الله مجتهدى، 1383/3/21.

استدلال دينى، در فلسفه و كلام و فلسفه ى جديد و محاجه ى با شبهه افكنان وجود داشته باشند، ببينيد چه اتفاق عظيمى در جامعه مى افتد. وقتى به وسيله ى همين مجموعه، هزاران كتاب، مجله و مقاله هاى علمى در سطح دنيا با زبانهاى مختلف منتشر شود، شما ببينيد چه خورشيد فروزانى از اين نقطه ى عالم بر همه ى فضاى فكرى جهان بشرى پرتو خواهد افكند. همه ى اينها شدنى است؛ خيالات نيست. تصور نكنيد اينها آرزوهاى پوچ و توخالى است؛ نخير، اينها واقعيتهاى دست يافتنى است؛ منتها بايد دست دراز كرد، خود را به اين واقعيت رساند و آن را گرفت؛ اين كار همت ميخواهد. بايد به طور جدى درس بخوانيد - همان توصيه يى كه من هميشه به جوانهاى طلبه ميكنم - علومى را كه امروز در اختيار حوزه هاى علميه است، فرا بگيريد و از بن دندان خودتان را به سطح تحقيق برسانيد. انسان با سرهم بندى، محقق نميشود. با برف انبار كردن، انسان فقيه و فيلسوف نميشود. بايد محكم، خشت خشت اين پايه را روى هم بچينيد و برويد تا به آن اوج برسيد.(1)

نسل بالنده ى امروز حوزه؛ برآورنده ى توقعات از دانش دين

درباره ى توفيقات حوزه ى علميه - چه حوزه ى مبارك قم، چه حوزه هاى بزرگ ديگر مثل مشهد، اصفهان - حرفهاى زيادى زده شده و در ذهنها هم هست و نويدهايى در اين زمينه داده شده و ميشود.

اين نسلى كه امروز در حوزه ها در حال بالندگى هستند، بدون ترديد خواهد توانست كارهاى بزرگى را كه ما از حوزه ى دانش دين انتظار داريم، انجام بدهد؛ به شرطى كه اين حركت نُكس پيدا نكند، روزبه روز كامل تر شود و پيش برود.(2)

نمونه اى از ظرفيت بالاى علمى بزرگان در گذشته

مرحوم صاحب حدائق با مرحوم وحيد بهبهانى، نقطه ى مقابل؛ هر دو در كربلا زندگى ميكردند؛ معاصر، مباحثه هم ميكردند با هم. يك شب در حرم مطهر سيدالشهدا (عليه السلام) اينها سر يك مسأله اى شروع كردند بحث كردن، تا اذان صبح اين دو نفر روحانى ايستاده - حالا وحيد بهبهانى آن وقت نسبتاً جوان بوده، اما صاحب حدائق پيرمردى هم بوده - بحث كردند! مباحثه هم ميكردند با هم، منازعه هم ميكردند، اما هر دو هم بودند، هر دو هم درس ميگفتند. من شنيدم كه شاگردان وحيد - كه وحيد تعصب

ص: 597


1- . همان.
2- . در ديدار جمعى از اساتيد، فضلا، مبلغان و پژوهشگران حوزه هاى علميه كشور، 1386/9/8.

شديدى عليه اخباريها داشت - مثل صاحب رياض و بعضى ديگر از شاگردان وحيد، ميرفتند درس صاحب حدائق هم شركت ميكردند! اين جورى بوده؛ ما تحمل را در حوزه بايد بالا ببريم. خوب، يكى مشرب فلسفى دارد، يكى مشرب عرفانى دارد، يكى مشرب فقاهتى دارد؛ ممكن است همديگر را هم قبول نداشته باشند.

من چند ماه پيش از اين، در مشهد گفتم كه مرحوم آشيخ مجتبى قزوينى؛ مشرب ضديت با فلسفه ى حكمت متعاليه، مشرب ملاصدرا، داشت - ايشان شديد، در اين جهت خيلى غليظ بود - امام؛ چكيده و زبده ى مكتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمينه ى فلسفى اش، در زمينه ى عرفانى هم همين جور است. خوب، مرحوم آشيخ مجتبى نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترويج ميكرد تا وقتى زنده بود. ترويج هم از امام كرد؛ ايشان بلند شد از مشهد آمد قم، ديدن امام.

مرحوم آميرزا جواد آقاى تهرانى در مشهد جزو برگزيدگان و زبدگان همان مكتب بود، اما ايشان جبهه رفت. با تفسير حمد امام كه در تلويزيون پخش ميشد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ايشان، هم مرحوم آقاى مرواريد، اما حمايت ميكردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سياسى، اجتماعى، رفاقتى، با هم مأنوس؛ همديگر را تحمل ميكردند. در قم بايد اين جورى باشد.(1)

مباحثه ى مذهبى علمى به جاى مجادله ى علنى به خاطر حفظ وحدت

برادرانى كه در مجموعه ى امت اسلامى هستند، احترام يكديگر را حفظ كنند؛ عقايد خودشان را هم ميخواهند حفظ كنند، حفظ كنند؛ اما احترام به ديگران، حدود ديگران، حقوق ديگران و حرمت افكار و عقايد آنها را نگه دارند و بحث و مجادله را براى مجالس علمى بگذارند. علما و اهل فن، ميخواهند بنشينند مباحثات مذهبى كنند، بكنند؛ اما مباحثه ى مذهبىِ عالمانه و در محفل علمى، با بدگويى به يكديگر در علن، در سطح افكار عمومى، در مخاطبه ى با افكارى كه قدرت تجزيه و تحليل علمى ندارند، فرق ميكند؛ اين را بايستى علما مهار كنند؛ مسؤولان بايد مهار كنند. همه ى گروههاى مسلمان در اين مورد وظيفه دارند.(2)

ص: 598


1- . همان.
2- . در ديدار جمعى از مسئولان در سالروز ولادت حضرت رسول اعظم (ص)، 87/12/25.

فصل چهارم: آموزش

لزوم توجه به ديگر علوم اسلامى در حوزه ها

قرآن از حوزه ى ما منزوى است؛ مثلاً علم قرآن، مسايل مربوط به قرآن؛ همين چيزهايى كه شما ميبينيد تحت عنوان علوم قرآن الان رايج شده و گذشتگان كتابهاى زيادى درباره ى آنها نوشتند و حالاها هم خوشبختانه بعضيها توجهاتى به آنها ميكنند. تفسير هم كه يك علم مستقل است، همين طور است. حديث، آشنايى با حديث، علم حديث، شناخت حديث، كه غور در اين علم، به دسته بنديهاى خوب، فهرست بنديهاى خوب و استفاده هاى خوب منتهى بشود - كه متأسفانه از همه ى آنها ما الان محروم هستيم - همين طور است. در رجال هم كه بايد كار و تحقيق بشود، همين طور است؛ اگرچه كتابهاى خوبى نوشته شده، ليكن در عين حال انسان احساس ميكند كه خلأ عظيمى در رجال وجود دارد. ما از همين شناخت و معرفت رجال است كه ميخواهيم حجت را براى خودمان در باب سنت به دست آوريم؛ بايد روى آن كار بشود. تاريخ هم همين طور بسيار مهم است. حتّى از تاريخ هم ميشود در فقه استفاده كرد. بسيارى از مسايل فقهى است كه به تاريخ ارتباط پيدا ميكند، ولى ما كمتر به اين ارتباط توجه كرده ايم و حتّى آن را كشف نكرده ايم. البته من تاريخ را به عنوان يك علم مستقل عرض ميكنم، يك علم اسلامى است؛ بايستى كسانى در آن كار كنند.(1)

ضرورت توليد كتب درسى جديد

كتابهاى درسى، يكى ديگر از مشكلات حوزه ى علميه ى قم و حوزه هاى علميه ى ديگر است. تا سخنى از كتابهاى درسى ميگوييم، ميگويند فلان عالم بزرگ هم همين كتابها را خواند؛ حالا آنهايى كه انقلابى ترند، ميگويند امام هم همين درسها را خواند كه امام شد! آيا امام چون همين درسها را خواند، امام شد؟! امام جوهر مخصوصى بود. آنچه

ص: 599


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1370/6/31.

كه شما در عظمت امام پيدا ميكنيد، ناشى از اين نيست كه اين كتابهاى درسى را خواند. وانگهى، از زمانى كه امام راحل (رحمه الله) اين كتابها را ميخواندند، تا حالايى كه من و شما ميخواهيم اين كتابها را بخوانيم، بين اين دو مقطع، شصت سال، هفتاد سال فاصله شده است.

كتاب درسى جديد توليد كنيد. چه اشكالى دارد كه عده يى بنشينند كتاب درسى جديد توليد كنند؟ ميگويند ما شهيد ثانى نميشويم! خيلى خوب، شهيد ثانى نميشويد؛ اما بسيارى از فقهاى امروز ما از فقهاى گذشته واردترند. من نميگويم رتبه ى علمى و استعدادشان بيشتر از آنهاست - شايد اگر در زمان آنها بودند، مثل آنها نميتوانستند باشند - اما بسيارى از آنها، سطح معرفت فقهى شان بالاتر از خيلى از فقهاى گذشته ى ماست؛ چرا نميشود؟ كتاب اصول توليد كنيد؛ كتاب فقه توليد كنيد؛ براى مراتب مختلف توليد كنيد؛ شكل درس را عوض كنيد.(1)

نوآورى در كتب درسى حوزه

آن روز يكى از دوستان عزيز ما - كه من واقعاً خيلى هم خاطرش را گرامى ميدارم - به من ميگفت كه اين طور نميشود كه در حوزه جنس پلاستيكى درست كرد؛ بايد مطول و بعد معالم و بعد قوانين و بعد لمعه را با شروحش از اول تا آخر مطالعه كرد. من به او گفتم كه نميگويم جنس از پلاستيك درست كنيد؛ بلكه ميگويم امروز در دنيا از جنسى كه از آهن سخت تر است، صفحه يى نازك تر از كاغذ درست ميكنند؛ من ميگويم اين را درست كنيد.

نوآورى كنيم. مگر ميشود اين همه مجموعه ى انسانىِ با اين عظمت و با اين همه استعداد، در كتاب درسى نوآورى نداشته باشد؟ كار فردى به جايى نميرسد؛ كار بايد جمعى باشد؛ بايد بر حوزه فرض بشود؛ بايد مثل قالبى گذاشته شده باشد.(2)

توصيه به پايان نامه نويسى حوزوى

يك معاونت، معاونت آموزش است؛ كه بايد مدارس تحت برنامه و مدارس تخصصى را اداره كند؛ براى آموزش، برنامه ريزى كند؛ متون آموزشى تهيه كند؛ گواهى پايان نامه هاى تحصيلى را بدهد؛ از طلاب بخواهد كه پايان نامه بنويسند. شما آقايان چرا پايان نامه نمينويسيد؟ يك نفر دانشجو، چهار سال، پنج سال دوره يى را ميبينيد؛ بعد موضوعى را به

ص: 600


1- . در جمع علما و مدرسان و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.
2- . همان.

او ميدهند؛ استاد او را راهنمايى ميكند و يك رساله به وجود مى آورد؛ خيلى هم خوب است. الان اگر همين آقايان طلاب ما، بعد از آنكه پنج سال، شش سال، ده سال درس خارج رفتند، يك استاد راهنما بگيرند و يك موضوع فقهى به آنها بدهند و بگويند كار كنيد، ببينيد از همين طريق چقدر موضوع حل خواهد شد. پايان نامه هاى بعضى از اين دانشگاهها را كه براى من مى آورند - در موضوعاتى كه بنده به آنها ذى علاقه هستم - ميبينم كه خيلى هم خوب است و اين جوانان خوب كار ميكنند. جوانان حوزه، اگر استعدادشان بيشتر از آنها نباشد، كمتر از آنها نيست؛ تلاش و زحمت و روح تحقيقشان هم كه الحمدلله بالاست.(1)

لزوم توجه به علوم مختلف اسلامى در حوزه

بنده تصوّرم اين است كه ما بايد ببينيم چه از بيرون لازم داريم، و بعد ببينيم چگونه و با چه برنامه اى ميشود آن را در حوزه به وجود آورد. ما اوّلاً، در زمينه ى علوم، فقط به علم فقه و اصول احتياج نداريم؛ اگرچه فقه و اصول اساسى ترين كارى است كه حوزه انجام ميدهد. چرا؟ براى اينكه اداره ى جامعه با شريعت اسلامى است و شريعت اسلامى با فقه به دست مى آيد و اصول هم مقدّمه ى آن است. لكن فقه، با همه ى مقدّماتش - از اصول و ادبيات و هر چه كه لازم است - مورد نياز است. حديث هم لازم است. ما حكمت الهى را از خلال قرآن و حديث بايد به دست آوريم. پس، حديث يك ركن اساسى است و بسيار هم گسترده است و مفسّر قرآن است و لازم است. تفسير لازم است. علوم قرآن لازم است. فهم قرآن و آشنايى با قرآن و حكمت و كلام لازم است. حكمت و كلام هم به مثابه ى تأمين كننده ى شالوده ى اساسىِ نظام فكرى و نظام عملى و نظام سياسىِ امروز است.

البته در مباحث حكمى و كلامى، نبايد لزوماً سراغ همان مباحث سنّتى برويم كه هميشه در كتب كلامى ما وجود داشته است؛ بلكه بايد در كنار مباحث اساسى و اصلى، به مباحثى بپردازيم كه پيشرفت علم و فلسفه در دنيا پيش آورده است. فلسفه ى غرب، تحوّلات و تطوّراتى داشته است. تفكر غربى، راههاى ناپيموده را در طول صدسال اخير پيموده است. حرفهاى جديدى پيدا شده است. ماركسيسم، يك مقطع مهم در تفكر و فلسفه ى غربى بود. بعد از ماركسيسم، تفكرات جديد ديگرى به وجود آمده است كه بعضى در جهت عكس آن هستند. بعضى در جهت مخالف آن هستند؛ ولو تماماً عكس

ص: 601


1- . همان.

نيستند. اينها همه اش تأثير ميگذارد.(1)

نياز به فلسفه ى اسلامى و ضرورت آشنايى حوزه با فلسفه ى غرب

يك دانشمند، يك متفكر، بى خبر از فلسفه ى اسلامى، ميرود آنجا، حرفهاى فلان متفكر يا فلان فيلسوف غربى را ياد ميگيرد و مى آيد - در هر مكتبى هم بالأخره چهار كلمه حرف حساب و بيشتر از آن حرف حساب نما، ولو واقعاً ناحساب، وجود دارد - اينها را مى آورد در جامعه ى فكرى ما پخش ميكند و ذهن بى دفاع و غيرمسلّح جوان ما، اين را صددرصد ميپذيرد.

چطور ممكن است از يك فكر مادّى و بى اعتقاد به خدا، يك نظام خدايى و الهى و مبتنى بر فقه درست كرد؟! اگر بخواهيد زندگى اسلامى داشته باشيد، ناگزير بايد فكر الهى داشته باشيد. فلسفه ى ما اينجاست كه بايد به ميدان بيايد؛ ذهنها را مسلّح و مجهّز كند؛ سؤالها را پاسخ گويد و بلكه سؤال مطرح كند. متفكرين فلسفه دان ما، دانشجويان حوزه ى علميه ى ما كه طلّاب رشته ى فلسفه و كلامند، بايد حرفهاى متفكرين فلاسفه ى غربى را بشناسند و بدانند اينها چه ميگويند و حرفشان چيست. تازه هاى آنها را بدانند. سفرهاى علمى و كارهاى فراوانى در حوزه لازم است.(2)

پرورش متخصّص در چهار رشته ى اصلى حوزه

بنابراين، فقه است و حديث است و تفسير است و حكمت. البته علوم ديگر در حواشى اينها زياد است كه از آنها استفاده ميشود. دانشهاى جنبى يى هم وجود دارد؛ مثل همين دانشهايى كه امروز در بعضى از مدارس از زبانهاى بيگانه، از بعضى مباحث، مثل علوم انسانى - روان شناسى و جامعه شناسى و غيره - يا حتّى علوم محض - مثل رياضى و از اين قبيل - معمول است و ميخوانند. نجوم ميخوانند، هيأت ميخوانند، رياضى ميخوانند. اين چيزها عيبى ندارد. اينها فضلى است كه بودنش مفيد است. اما آن چهار رشته، فنان و متخصّص و متبحّر لازم دارد، كه در اين كار متبّحر و متخصّص و اوحدى و پيشرفته باشد. اينها را ما لازم داريم.(3)

ص: 602


1- . در روز اوّل درس خارج فقه، 1372/6/21.
2- . همان.
3- . همان.

استنباط از دين، يك روش علمى است

فقاهت يك روش و شيوه ى استنباط است؛ علم است. اين علم را بايد آموخت. براى همه راه باز است كه دين را ياد بگيرند و از آن استنباط كنند؛ اما استنباط از دين يك روش علمى دارد و كار عاميانه اى نيست. هر كس از هر جا رسيد، نميتواند از قرآن و سنّت استنباط كند. دانش اصلى روحانيت، فقاهت است. البته فلسفه و عرفان اسلامى نيز هست كه هر دو به معناى وسيع فقاهت، داخل در فقاهتند.(1)

نياز به سهل الوصول كردن علوم حوزه

آنچه كه در حوزه به آن نياز است، اين است كه كيفيّتى بدهيم كه اين موجودى حوزه، بتواند اوّلاً، در استمرار حوزه سهل الوصل شود؛ چون دوران امروز، دوران سرعت و دوران سهولت دستيابى است. شما ميبينيد يك نفر آدم بيسواد محض، وارد تحصيلات ميشود؛ مثلاً يك بچّه ى شش هفت ساله، با گذشت چند سال معدود - كه انسان تصوّر نميكند - به عنوان يك متخصّص مى آيد و مشغول به كار ميشود؛ پزشك، مهندس يا كارشناس مسايل علوم انسانى يا مسايل علوم فنى ميشود. در يك مدّت معدود، انسانى كه معلوماتى نداشته است، دوره اى را طى ميكند و به چيزى ميرسد. يعنى امروز دورانى است كه افراد نميتوانند براى مقاصد خودشان، سالهاى طولانى منتظر شوند. دورانى است كه كارها به اسهل وجه و اسرع زمان - اسرع وقت - انجام ميگيرد. دورانِ رايانه است.(2)

استفاده از ابزار جديد آموزش در حوزه

من به بعضى از دوستان گفتم كه با گذشت اندكى - مثلاً چند سال معدود - اين طور خواهد شد كه رايانه در زندگى بشر، جاى خودش را مثل سواد خواندن و نوشتن امروزى، باز خواهد كرد؛ يعنى همچنان كه امروز اگر كسى سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، به كلى از قافله ى زندگى عقب است؛ اندكى كه بگذرد، اگر كسى با رايانه نتواند كار كند، به همان اندازه از قافله ى زندگى عقب خواهد ماند! وقتى كه مصاحبين ما با الاغ حركت ميكنند، ما هم ميتوانيم در كنار آنها پياده حركت كنيم - يك خرده عقب بمانيم - امّا وقتى آنها با اتومبيل حركت ميكنند، اگر ما پياده يا با الاغ حركت كنيم، به كلّى عقب خواهيم ماند؛ بالاخره مجبوريم وسيله يى پيدا كنيم و با سرعت حركت كنيم.

ص: 603


1- . در ديدار دانش آموزان و دانشجويان، 1374/8/10.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى مديريّت حوزه ى علميه ى قم، 1375/6/15.

اين مسأله ربطى هم به ماهيّت درسها و علوم ما ندارد. آن محتواها و ماهيّت كار ما به حال خودش باقى است. ما صرفاً ابزار را عوض ميكنيم. امروز نميشود كسى كه ميخواهد از تهران به قم برود، مثلاً قاطرى يا شترى كرايه كند، سوار شود و برود! اتوبوس هست؛ انسان سوار ميشود و دو ساعته ميرود. چرا انسان خودش را معطّل كند؟! اين ربطى ندارد به اينكه ما بخواهيم در محتواها دست ببريم تا كسى بگويد كه آقا، حوزه از دست رفت يا علوم ما از بين رفت يا مردم بى سواد شدند! نخير؛ همان علم و همان سواد و معرفت و معلومات هست؛ منتها در سابق با طرق خاصّى از آنها استفاده ميكردند؛ حالا با پيشرفت همه چيز در دنيا، بايد از آن پيشرفتها استفاده كرد. اگر نكنيم، عقب خواهيم ماند.(1)

پيشرفت در روشهاى تعليم و تعلّم

از جمله پيشرفتها، پيشرفت روشهاى آموزش و فراگيرى و تعليم و تعلّم و تقسيم بندى علوم است. اينها در دنيا پيشرفت كرده است. امروز همه ى امور دنيا اين گونه حركت ميكند. ما اگر بخواهيم از اين طرق استفاده نكنيم، مثل اين است كه از صنعت چاپ استفاده نكنيم؛ يا براى رفت و آمد از اتومبيل استفاده نكنيم؛ يا براى حرف زدن در كلاس درس از بلندگو استفاده نكنيم! آيا حالا ميشود كسى از بلندگو استفاده نكند؟!

استادى كه عدّه اى شاگرد دارد، طبيعى است كه براى رساندن كلامش به همه ى آنها از بلندگو استفاده ميكند؛ يعنى استفاده از پيشرفتهاى علمى، در روشهاى سازمانى و تعليم و تعلّم و مانند آن هم، از اين قبيل است. وقتى با اين ديد وارد كار شويم، به نظر ميرسد كه مسأله ى حوزه، مسأله ى دشوارى نيست.(2)

شريف ترين علم

علم، شريف است - هر علمى - و علمهايى كه داراى هدفهاى بزرگى باشند، شريف ترند؛ اما در شرف و ارزش، هيچ علمى به پايه ى آن علم و معرفتى نميرسد كه هدف از آن، نجات و هدايت انسانها، نورافكنى بر فضاى ظلمانى ذهن و زندگى انسانهاى گمراه است.(3)

ص: 604


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.

استفاده از شيوه هاى پيشرفته ى تدريس

ببينيد اين شيوه ها كه ميگوييم، اينها - تازه - ابزارهاست؛ شيوه ها از اين هم مؤثّرتر است. خوب؛ پس با استفاده از پيشرفته ترين شيوه ها، درسهايى را كه مورد نياز تحقيق و تبليغ اند، ميدهند. درسهايى هست كه مورد نياز تبليغ است؛ اگرچه از درسهاى لازمِ حوزه نيست؛ مثل زبان خارجى. فرض كنيد پنج، شش، يا هفت زبان مهم در دنيا هست، كه ما اگر اينها را ندانيم، كارمان پيش نميرود - زبان انگليسى، زبان اردو، زبان عربى و زبانهاى گوناگون ديگر - اگر كسى اين زبانها را نداند، دستش از لحاظ تبليغى بسته است. اينها را بايد به اغلب طلّاب - يا همه ى طلاب - درس بدهند؛ هم براى تبليغ و هم براى استفاده از متون علمى كه در دنيا وجود دارد.(1)

دليل تحريض به علم؛ رفع نياز مخاطبان

تحريض به علم، بخش عمده اش براى اين است كه انسان، آن علم را به مخاطبانى برساند كه به آن احتياج دارند. بديهى است كه در معارف اسلامى، آنجايى كه روى علم تكيه شده است، مراد علم توحيد و معرفت دينى است كه تبليغ آن و عمل به آن، اين همه اهميت، و كسب آن، اين همه شرافت دارد.(2)

حوزه ى علميه؛ تنها مركز تخصص يابى در دين

بلاشك مركز اين توجهات و تحقيقات علمى، حوزه هاى علميه است. نه اينكه كسانى كه خارج از حوزه هاى علميه اند، حق ندارند درباره ى مسايل اسلامى فكر كنند؛ بحثِ حق نيست؛ بحثِ اين است كه براى اين تحقيق، ابزار و وسايل لازم، در غير حوزه هاى علميه فراهم نيست. هركسى حق دارد پزشك شود؛ اما براى پزشك شدن بايد به دانشكده ى پزشكى رفت. نميشود در جايى كه استاد و علم و آزمايشگاه و معلم و آگاه به فن وجود ندارد، ما دنبال دانش برويم. جاى فهمِ دين، جاى تأمّل در دين، جاى غور علمى در مسايل دينى در حدّ تخصص، حوزه هاى علميه است. البته ممكن است هركسى در حدّ پايين تر از تخصص، آگاهيهايى داشته باشد؛ اما براى متخصص شدن، بايد به حوزه هاى علميه و نزد متخصصان علمى رفت و به آنان متوسّل شد و از آنان خواست و از آنان فراگرفت.(3)

ص: 605


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى حوزه ى علميّه ى قم، 1376/6/29.
2- . در ديدار نمايندگان نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها، 1376/7/16.
3- . در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28.

اهميت آموزشهاى علمى و فنى در علوم اسلامى حوزه

حوزه ى علميه متقابلاً بايستى پاسخگو باشد. امروز اهميت حوزه هاى علمى فقط در اين نيست كه ميتوانند و ميبايد تبليغ دين بكنند - كه البته اين يكى از وظايف مهم و عمده است - بلكه اهميت بيشتر از آن، يا لااقل معادل اهميت تبليغ، اهميت آموزش علمى و فنى و مبانى و معارف دينى است؛ اعم از فقهش، يا كلامش، يا فلسفه اش، يا بقيه ى علومى كه احتياج دارد در درجه ى بعد قرار گيرد. لذا اهميت حوزه ها و اهميت علماى دين و مدرّسين علوم دينى و اهميت كار و تلاشى كه طلبه ى علوم دينى ميكند، روزافزون است.(1)

اولويت علوم اصلى در حوزه ها

البته در اين زمينه كه چه مباحثى را بايد در حوزه ها اصل دانست، ما بارها مطالبى عرض كرده ايم؛ حالا هم عرض ميكنيم: رشته هاى اصلى در حوزه هاى علميه، به ترتيب، اوّل فقه است؛ دوم كلام است؛ و سپس فلسفه است. فقه، ستون فقرات حوزه هاى علميه است؛ علم كلام، جزو پايه هاى حوزه هاى علميه است؛ فلسفه، جزو لوازم حتمى حوزه هاى علميه است. بايستى مدرّسينِ خوب و كارآمد و طلّاب علاقه مند و جوينده، اين سه علم را بياموزند و حوزه ها در اين زمينه، گرم و پوينده و فعّال و بانشاط حركت كنند. در عين حال به اينها نميشود اكتفا كرد؛ اينها فنون اصلى است؛ در كنار اينها علوم ديگرى هست كه بايد با آنها آشنا شد: بايد با تفسير آشنا شد. علم اصول كه در كنار فقه، به عنوان مقدّمه ى لازم، به جاى خود محفوظ است. بايد با علوم گوناگونى مثل حديث و رجال و آنچه كه مربوط به مقدّمات فهم كتاب و سنّت است، آشنا شد. علاوه بر اينها، بايد با فنون تبليغ دين آشنا شد.(2)

تحقيقات در حاشيه ى درس و بحث

البته اين گونه فعاليتها را بايد در حاشيه ى كارتان قرار دهيد. طلبه ها بايستى ضمن انجام اين گونه كارهاى تحقيقاتى، درس و مايه هاى اصلى علمى حوزه را رها نكنند. توقّع اين است كه درس و بحث باشد، اينها هم در كنارش باشد؛ هر دو به هم كمك ميكنند؛ هم اين تحقيق به آن درس كمك ميكند، هم آن درس خواندن به اين كار كمك ميكند.

ص: 606


1- . همان.
2- . همان.

شما [حجت الاسلام سيد هادى رفيعى] نقل كرديد كه بعضى از آقايان دقّتهاى فراوانى ميكنند. چنين خصوصياتى در افرادى كه تأمّل علمى دارند و دقّت نظر به خرج ميدهند، بُروز ميكند. «آنكه در او جوهر دانايى است» - كه جوهر دانايى، همان روح تحقيق است كه از اين درس خواندنها به دست مى آيد - «بر همه كاريش توانايى است». بنابراين، آقايان بايد درس را ادامه دهند. البته ممكن است يك نفر از اينكه به درس كسى برود، خودش را بى نياز ببيند؛ بسيار خوب، مشغول ادامه ى تحقيقات بشود.(1)

ضرورت تغيير كتب درسى حوزه با هدف فهم مطلب به جاى فهم عبارت

مسأله ى كتابهاى درسى را كه آقايان مطرح كردند، كاملاً درست است. بنده در قم - در يكى از سفرها، حالا درست يادم نيست كه كِى بود. يكى از آقايان گفتند ده سال است؛ من نميدانم. من خيال ميكردم سه چهار سال است - در جلسه ى فضلا بحث كتاب درسى و تغييرات كتاب درسى را مطرح كرديم، بلافاصله بازخوردش به من رسيد؛ مخالفتها! - كه البته اين مخالفتها از طرف من نادانسته هم نبود، ميدانستم عده اى مخالفت ميكنند با اين قضيه - تغيير كتاب درسى لازم است، حتماً هم بايد تغيير پيدا كند؛ در اين هيچ شكى نيست.

استدلالى كه يكى از برادران ما اينجا ذكر كردند، من يادداشت كردم؛ استدلال بسيار متينى است كه اگر قرار بود ما كتاب درسى را عوض نكنيم، بايد همان «معالم» را ميخوانديم، ديگر «قوانين» چرا نوشته شد؟ «رسائل» چرا نوشته شد؟ «فصول» چرا نوشته شد؟ «كفايه» چرا نوشته شد؟ خوب، اين درست است؛ الان هم همين است.

الان هم بايستى حتماً كتاب درسى تغيير كند؛ بايستى كارى كرد كه همّ طلبه، فهميدن مطلب باشد، نه فهميدن عبارت. هيچ هنرى نيست در اينكه ما عبارت را جورى مغلق بگيريم، يا اگر تعمداً هم مغلق نگيريم، بى مبالاتى كنيم كه عبارت بشود مغلق، تا طلبه مبالغى وقتش صرف اين كار بشود. اين چه هنرى است؟ اين چه لطفى دارد؟ چه خيرى در اين نهفته است. نخير، عبارت را آنچنان واضح بيان كنيم كه آن كسى كه استعداد فهميدن مطلب را دارد، راحت از عبارت، مطلب را بفهمد. استاد هم براى تفهيم عبارت دچار مشكل نشود و فقط مطلب را بيان كند.

كفايه را تبديل كنيم به كفايه ى جديد؛ چه اشكال دارد؟ مكاسب را كه در او شيوه ى شيخ در بيان مطلب، دايم آمد و رفتِ اجتهادى است؛ چون درس خارجِ شيخ انصارى

ص: 607


1- . در ديدار اعضاى مؤسسه ى امام هادى (عليه السلام)، 1380/1/25.

است - مكاسب را دست كم نبايد گرفت. حالا كى مثل شيخ انصارى است؟ اين همه مكاسب نوشته اند. اين درس خارج كه حالا به صورت تدوين شده درآمده، خصوصيتش براى آن كسى كه در درس خارج شيخ نشسته، خوب است؛ مطلب را دايم به اين طرف بكشاند و به آن طرف بكشاند، دايم ابداع احتمال كند، اما براى كسى كه ميخواهد فقه استدلالى را از روى متن ياد بگيرد، نه؛ خوب نيست؛ طلبه دچار مشكل است - تسهيل كنند. همان مطالب شيخ را بياورند در يك كتاب ديگرى، منتها سرراست و روشن. تحقيق شيخ را در هر مسأله يى قشنگ بيان كنند، اما متعبد و مقيد باشند به همان كه شيخ بيان كرده؛ او را بيان كنند در اين كتاب جديد. اين ميشود مكاسب جديد، كه لازم است. اين عقيده ى من است. حالا ممكن است مسؤولين حوزه و مديران حوزه و بعضى از برجستگان حوزه نپسندند و اين كار نشود، اما يك روزى بدون ترديد خواهد شد. خوب، اين، اين طرف قضيه.(1)

ص: 608


1- . همان.

فصل پنجم: پژوهش

رسالت مراكز تحقيقاتى حوزوى

حوزه بايد مراكز متعدد تحقيقاتى داشته باشد تا در تمام اين زمينه ها، مثل يك مجموعه ى توليدى مرتب و مدرن كار كند و محصول بدهد. اگر چنانكه دستگاه در مسأله يى دچار سؤال شد - مثل مسأله ى زمين و موسيقى و در يك چارچوب وسيع تر، سيستم اقتصادى و روابط خارجى و ارتباط با ملتها و مسايل پولى و ارزشهاى كارگزارانِ حكومت و صدها مسأله از اين قبيل كه هر دستگاهى همواره با اين سؤالات از لحاظ مبنايى مواجه است كه ما بر چه اساسى قانون بگذرانيم و بر چه اساسى مقررات ادارى بگذاريم و بر چه اساسى عمل بكنيم - بداند كه مركزى اين گونه سؤالها را جواب ميدهد.(1)

تحقيق؛ از جمله كارهايى كه از حوزه توقع ميرود

ما وقتى به تصوير دنياى اسلامى كشورمان نگاه ميكنيم، پنج كار اصلى را ميبينيم كه بايد انجام آن را از حوزه توقع داشته باشيم. از آن پنج كار، سه كار است كه خود حوزه براى بقاى خودش، تقريباً به آنها احتياج دارد و دو كار ديگر را بيرون حوزه بدان احتياج دارند. البته، اين تعريف و تقسيم بندى يى كه ما ميكنيم، جامع و مانع نيست.

كار اول، عبارت از مرجعيت و افتاست. مردم هميشه محتاج مرجع و مفتى هستند و حوزه متكفل تربيت و توليد مرجع و مفتى است. كار دوم، تربيت مدرس است. حوزه، طبعاً مدرسانى لازم دارد كه بايد در خود حوزه تربيت بشوند. كار سوم، تحقيق و تأليف در مسايل علمى است؛ چه كارهايى كه از بيرون به حوزه عرضه ميشود و چه كارهايى كه متعلق به خود حوزه است و به محققان و مؤلفانى كه كتابهايى بنويسند، احتياج دارد و چه كتابهايى كه براى بيرون حوزه لازم است و چه كتابهايى كه حاوى تحقيقات جديد در

ص: 609


1- . در ديدار مجمع نمايندگان طلّاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1368/9/7.

مسايل فقهى است و شيوه ى نوين استنباط را بيان ميكند - كه امام در همين پيام و يكى از پيامهاى قبلى شان به آن اشاره كردند - و چه كتابهاى درسى.

اين سه كار، بيشتر به درون حوزه توجه دارند؛ ولى دو كار ديگر به بيرون حوزه نگاه ميكنند. چهارم؛ قضا، پنجم؛ تبليغ.(1)

تعمق بيشتر در فقه با روشهاى نو

فقه و فقاهت بايد در حوزه ها پيشرفت بكند. اين پيشرفت، هم از لحاظ عمق است، و هم از لحاظ سعه و فراگيرى مسايل زندگى. فقه بايد عميق بشود؛ عميق تر از آنچه كه هست. همچنان كه شما نگاه ميكنيد، فقه زمان علامه ى حلى؛، از فقه زمان شيخ انصارى عميق تر است؛ يعنى با آراء و نظرات گوناگون برخورد كرده و در طول زمان، عمق و پيچيدگى خاصى پيدا كرده است. فقه زمان مثلاً محقق ثانى - على بن عبدالعالى كركى - نسبت به فقه زمان علامه، عمق بيشترى دارد. يا من باب مثال، فقه شيخ در مكاسب، از تعمق بيشترى برخوردار است. ما بايد اين عمق را روزافزون كنيم. عمق به معناى اين نيست كه به گوشه ها و حواشى و تدقيقات زايد بپردازيم؛ نه، مسأله را حلاجى كردن، آن را به روشهاى نو تحقيق زدن، و به وسيله ى آنها آن را عميق تر كردن است. كسى كه اهل تحقيق باشد، در ميدان عمل ميتواند اين شيوه ى تحقيق را بشناسد.

توسعه ى فقه به همه ى مسايل زندگى و نوآورى در روش فقاهتى

ما بايد به فقه وسعت بدهيم؛ يعنى فقه ما بايد از لحاظ سعه ى سطح فقاهت پيشرفت كند و همه ى مسايل زندگى را شامل بشود.

خيلى خوب، چرا ما در كتب فقهيه و ابواب مختلف فقهيه تفحص لازم نكنيم، تا راههايى را براى اداره ى زندگى پيدا نماييم؟ پس، هم از لحاظ سطح بايستى پيشرفت بكند و گسترش بيشترى پيدا نمايد، و هم از لحاظ روش. همين روش فقاهتى كه عرض شد، احتياج به تهذيب، نوآورى و پيشرفت دارد. بايد فكرهاى نو روى آن كار بكنند، تا اينكه بشود كارايى بيشترى به آن داد.(2)

استفاده از روشهاى نوين تحقيق و تتبّع

حوزه بايد با سبكهاى نوين تحقيق آشنا بشود. تحقيق كه ميگوييم، منظورمان، هم

ص: 610


1- . همان.
2- . همان.

تحقيق عمقى است - يعنى همان چيزى كه ما در حوزه به آن تحقيق ميگوييم؛ يعنى تعمق در مطلب - و هم تحقيق عرضى است، كه در روشهاى اروپايى به آن هم تحقيق ميگويند، و ما به آن تتبّع ميگوييم. در اسم گذارى بحثى نداريم؛ اين هم يك نوع تحقيق است؛ تحقيق عرضى است، تحقيق سطحى است؛ يعنى در سطح و در عرض، دنبال مطلبى گشتن. امروز هر دو نوع تحقيق، روشهاى نوينى دارد. استادانى مينشينند، دانشجويانى را هدايت ميكنند؛ كار گروهى انجام ميگيرد و تحقيقى دسته جمعى عرضه ميشود. تحقيق دسته جمعى، خاطرجمع تر از تحقيق فردى است؛ اختلافات كمتر ميشود و پيشرفتها بيشترميگردد. اين روشها را بايد در حوزه به كار بيندازيم.(1)

ضرورت سازماندهى تحقيقات در حوزه

اين حوزه بايستى دستگاههاى تحقيق داشته باشد. اگر يك نفر بنشيند براى خودش تحقيق كند، البته چيز باارزشى است؛ اما كار اين مجموعه ى عظيم اين نيست. مرحوم آيت الله بروجردى سالها در بروجرد بود و تك و تنها يك عالم تحقيق كرد؛ حالا اگر شما كه يك عالم هستيد، در قم بنشينيد و در اين مجموعه ى به اين عظمت تحقيق كنيد؛ كه تازه اين تحقيقات، مثلاً شطرى از اشطار آن تحقيقات يك نفر كه تنها نشسته و تحقيق كرده، نشود، اين چه قيمتى دارد؟ امروز در يك مجموعه ى علمى، كار تحقيقات، ضابطه و قانون و روشهاى پيشرفته دارد؛ كامپيوتر هست؛ تحقيق دسته جمعى هست؛ تحقيق در چيزهاى لازم هست؛ اما در حوزه، يكى در امرى كه لازم نيست، تحقيق ميكند؛ دو نفر در امر واحدى تحقيق ميكنند و توليد واحدى را به وجود مى آورند! در باب تحقيق، سازماندهى و نظم لازم است؛ اين نظم در حوزه ى علميه وجود ندارد!(2)

كار علمىِ نفيس با خرج مالى كم در حوزه

مردم نميدانند در حوزه هاى علميه، چقدر تلاش علمىِ نفيس و باارزش ميشود؛ نميدانند در حوزه ى علميه، در چه رشته هاى مهمّى، چه كارهاى بسيار ارزشمندى، با چه بهاى ارزانى - از لحاظ مادّى و مالى - انجام ميگيرد. بسيارى از كارها هست كه در حوزه با يك مبلغِ مادّىِ كم و با يك خرجِ مختصر انجام ميگيرد؛ در حالى كه همين كار اگر بخواهد در دستگاههاى معمولى اداره ها، دانشگاهها، وزارتخانه ها و جاهاى مختلف انجام گيرد، شايد پنج برابر، ده برابرِ آن خرج برميدارد. طبيعت حوزه، طبيعتِ قناعت است؛

ص: 611


1- . همان.
2- . در جمع علما و مدرسان و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.

طبيعتِ بى اهتمامى به ظواهرِ خرج تراشِ بيهوده و بى فايده است. اغلب اينها را مردم نميدانند.

چقدر طلّاب عزيزالنّفس و منيع الطّبع در حوزه ها كار ميكنند، درس ميخوانند، تحقيق ميكنند، به مطالعه ميپردازند. همان گونه كه محققين و دانشمندان بزرگ دنيا در يك گوشه ى خلوت، در يك اتاق تاريك مينشستند و با چه زحماتى يك چيز جديد خلق ميكردند؛ اينها نيز همان طور و با همان شرايطِ سختِ زندگى، افكار نوِ عرفانى و فلسفى و فقهى و اصولى و رجالى و حديثى و تفسيرى و غيره را خلق ميكنند و به وجود مى آورند. بدون ميز، بدون كولر، بدون تشكيلات، بدون منشى، بدون تلفن و بدون چه و چه، اين كارها را ميكنند.(1)

ضرورت استفاده از ابزارهاى نو

به نظر من، با اين كارها، امروز بايد در حوزه هاى علميه، در يك سال به قدر صد سالِ گذشته، تحقيق گسترش پيدا كند. واقعاً اين طور است. بنده كه نگاه ميكنم، ميبينم. يك بار ما يك روايت را خواستيم پيدا كنيم، آن قدر گشتيم؛ آخر هم پيدا نكرديم و از اصل كار منصرف شديم. حالا همين طور هر چه دلتان ميخواهد، جلو شما مى آيد. مثل اينكه بگويند «فلان كس، هر چه بگويى، فوراً حاضر ميكند!» لذا، محققين واقعاً عذر ندارند. امروز جوانان اهل تحقيق، اگر تحقيق نكنند، عذر ندارند.

روزى هم ممكن است برسد كه يكى از اينها را مثلاً وصل كنند به سرِ شما؛ مثل اين داستانهاى علمى - تخيّلى! بعيد نيست كه وسيله ى كوچكى درست كنند مثل يك سمعك كه در گوشتان بگذاريد و تمام اين مطالب در مغزتان منعكس شود. اين طورى، خواهد شد. تا اراده كنيد و تُكمه اى را فشار دهيد، فوراً آن حديث در ذهنتان بيايد. در حال سخنرانى، شروع كنيد به خواندن حديث.

اين طورى خواهد شد. علم، اين است. غصّه اينجاست كه امروز هم كه اين مسايل هست، باز بعضى افراد از همان روشهاى قديمى دل نميكنند.(2)

تحقيق در جنبه هاى كلامى، عرفانى و اجتماعى نماز

نشانه ى [شكرگزارى از نماز]، مطرح شدن نماز در عرصه ى مطالعات و تحقيقات

ص: 612


1- . در روز اوّل درس خارج فقه، 1372/6/21.
2- . در ديدار اعضاى مركز تحقيقات رايانه اى علوم اسلامى، 1372/10/2.

علمى است. همان طور كه بحث فقهى درباره ى نماز و مقدمات آن، طولانى ترين مباحث فقهى در حوزه هاى علميه را تشكيل ميدهد، بحث كلامى، عرفانى و اجتماعى نماز نيز بايد سلسله ى مهمّى از مباحث دينى مطرح در سطح جامعه را پديد آورد. آگاهان دينى و محققان و نويسندگان، در اين باره مقالات و تحقيقات و كتابهايى فراهم كنند و بحث نماز به طور مكرر در همه ى جايگاههاى تبليغ دين، با زبانها و شيوه ها و از زاويه هاى گوناگون مطرح گردد. در كتابهاى درسى دوره هاى مختلف، به تناسب، فصل فشرده يا گسترده، ولى به هرحال، عميق و متينى درباره ى نماز گنجانيده شود.(1)

توليد فكر نو در علم كلام

اگر از كار كلامى صحبت ميكنيم، فوراً ذهن به نوشتن چهار كتاب بحث كلامى نرود. كار حوزه، نشر بيشتر نيست؛ بلكه توليد فكر تكاملى است. چنانكه توليد افزايش يافت، نوبت به نشر هم ميرسد. نشر، مسأله ى دوم است. اين طور نباشد كه خيال كنيم مثلاً ده كتاب درباره ى مسأله اى نوشتيم و قضيه تمام شد؛ نه. حوزه بايد در زمينه هاى كلامى، فكرهاى نو توليد كند.(2)

ضرورت افزايش محصولات تحقيقى با توجه به موجهاى عظيم فكرى

يكى از اَعلام حوزه (عَظّم الله بقائه) - كه الان در اينجا تشريف دارند - چند سال قبل از اين، سفرى به انگلستان كرده بودند و در آنجا كتابخانه اى را ديده بودند. به من فرمودند: «يك طبقه از اين كتابخانه، كتب اخلاقى بود كه فرنگيها در چند سالِ اخير نوشته اند»! در آن چند سال، حوزه ى علميّه ى قم، چند كتاب اخلاق بيرون داده بود؟ يك هزارم آن؟ يك ده هزارم آن؟ گمانم هنوز هم كمتر از اين مقدار است! اين تازه اخلاق است كه ميدانيد غرب با اخلاق، چندان سر آشتى ندارد. البته كتب اخلاقى آنها بيشتر، فلسفه ى اخلاق و ردّ اخلاق و بيان اخلاقِ غيرمعنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه هايمان، چه كتابى نوشتيم؟ البته بعدها در چند سال اخير، چند كتاب اخلاق نوشته شده است؛ چيزى كه بشود به عنوان يك كتاب علمى ارايه كرد.

عين همين قضيه در «حقوق» هم مشاهده ميشود. شما ببينيد چقدر در باب حقوق

ص: 613


1- . پيام به مناسبت گردهمايى ساليانه ى نماز در شيراز، 1373/6/10.
2- . در ديدار جمعى از فضلا و نخبگان حوزه ى علميّه ى قم، 1374/9/14.

مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقيقات گوناگون شده است. اين كار، هم در غرب و هم در دنياى اسلامِ غيرشيعه شده است. ما در اين زمينه ها انصافاً بايد بگويم خيلى عقبيم. حال، اين رشته ى تخصّصى ماست و بيشتر تخصّصِ حوزه ها تقريباً فقه است.

چقدر در زمينه ى فلسفه و كلام و كلامِ جديد و فلسفه ى دين و مباحث دين شناسى و ساير زمينه ها، مطلب نوشته اند و چقدر كار كرده اند! ممكن است همه ى اينها هم غلط باشد؛ اما بالاخره يك متاع فكر و موج فكرى است كه بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد كرد. شما در حال حاضر كجاييد؟ چطور ميخواهيد با اينها مقابله كنيد؟ كجاست آن «عبدالجليل رازى قزوينى» كه «النقضِ» مناسب اين زمان را هم بنويسد و نه يك كتاب، بلكه ده هزار كتاب در اين زمينه ها نوشته شود.(1)

تعمّق در مسايل كار شده كافى نيست

محقق امروز نبايد به همان منطقه اى كه مثلاً شيخ انصارى (رحمه الله) كار كرده است؛ اكتفا كند و در همان منطقه ى عميق، به طرف عمقِ بيشتر برود. اين، كافى نيست. محقق، بايد آفاق جديد پيدا كند. اين كار در گذشته هم شده است؛ مثلاً شيخ انصارى حكومت را در نسبت بين دو دليل، كشف و ابداع كرده است. بعد ديگران آمدند و تعميق كردند و آن را گستراندند و مورد مداقّه قرار دادند.

آفاق و گستره هاى جديد در امر فقاهت لازم است. چه دليلى دارد كه بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند اين كار را بكنند؟ حقيقتاً بعضى از بزرگانِ اين زمان و نزديك به زمان ما، از لحاظ قوّت علمى و دقّت نظر، از آن اسلاف كمتر نيستند؛ منتها بايد اين اراده در حوزه راه بيفتد.(2)

ضرورت پژوهشهاى عمقى و محتوايى در حوزه

يك مسأله، مسأله ى پژوهش است. امروز انصافاً در قم، كار تحقيق راه افتاده است و دستگاههاى مختلف در گوشه و كنار، به تحقيق متون و از اين قبيل مشغولند. اما اين تحقيقات، با اين بى نظامى، براى بعضى افراد فقط «نان دانى» است! يعنى عدّه اى طلبه چند ساعت كار تحقيقى ميكنند تا پولى بگيرند. تحقيقى هم كه امروز در حوزه تزريق ميكنند، همان تحقيق به معناى دانشگاهى است؛ يعنى روى متون تحقيق ميكنند، كه در واقع

ص: 614


1- . همان.
2- . همان.

تحقيق نيست؛ بلكه نوعى تتبّع است. افتخار حوزه به اين است كه تحقيقش تحقيق عمقى و محتوايى است؛ اين را ما از دست ندهيم. بايد موضوعات گوناگونى را در مسايل و مباحث مختلف به افراد بدهند و به آنها بگويند برويد راجع به اين قضيه، تحقيق حق كنيد. خودِ حوزه اين كار را اداره كند و اگر يك وقت لازم شد، پول هم داده شود. بالاخره شما وقتى بخواهيد كارهاى مهمّ جديدى را انجام دهيد، بايد روى مسايل كار كنيد. به چند طلبه ى فاضل، پولى هم بدهيد تا كار كنند.(1)

استفاده از ابزارهاى نوين در تحقيقات حوزوى

بنده رايانه دارم، از رايانه استفاده ميكنم؛ مهجورترين روايات را در ظرف چند دقيقه پيدا ميكنم. خيلى از روايات است كه طبق اين نرم افزار نه چندان كاملى كه در قم تهيه شده - اين نرم افزارها، به نظر من نرم افزارهاى ابتدايى است؛ يعنى آنچنان كه بايد و شايد، پخته و كامل نيست - با زدن چند تكمه، روى كاغذ نوشته ميشود و با آدرس در اختيار انسان قرار ميگيرد. اگر انسان بخواهد، ميتواند احتياطاً مراجعه هم بكند. چرا بايد از اين استفاده نشود؟!(2)

ضرورت كشف آفاق جديد

بنده، خدا را بسيار شكر ميكنم و خوشحال ميشوم از اينكه ميبينم جمعى كه هم از نيروى جوانى و هم از علم برخوردارند، در حوزه ى علميّه ى با عظمت ما، به كارهاى تحقيقى همّت گماشته اند. بدون تحقيق و بدون تعمّق و فتح سرزمينهاى تازه ى فكرى، هيچ كار نميشود كرد. عيب كار ما در حوزه هاى علميّه اين بوده است كه در زمينه ى مسايل فقهى يا اصولى هم كه تحقيق كرده ايم - عمدتاً بيشتر تحقيقات ما در همين دو مقوله است - غالباً آفاق جديد را كمتر مورد نظر قرار داده ايم و همين طور عميق، پايين رفته ايم. كارهايى را كه فقهاى بزرگ كرده اند، ميبينيد ديگر؛ گاهى اوقات شگفت آور است! اما همه، همين طور عمقى به طرف پايين است، هيچ سعه ى آفاقى ندارد و انسان سرزمينهاى جديد را مشاهده نميكند.

فرض بفرماييد فروع علم اجمالى، مثلاً صد يا صد و پانزده تاست، يا يك نفر ده تا اضافه ميكند؛ يا فرض كنيد در لباس مشكوك، يك تحقيق جديد مى آورد و غالباً هيچ چيزى بر گستره ى فكر و ديد، افزوده نميشود. لذا وقتى ما وارد مقوله هايى ميشويم

ص: 615


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى حوزه ى علميّه ى قم، 1374/9/14.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى حوزه ى علميّه ى قم، 1376/6/29.

كه سابقه ندارد - مثل همين مسأله ى ولايت فقيه، حكومت اسلامى، يا جهاد اسلامى - ميبينيم آفاق آنها تبيين نشده است. جهاد، فقط اين نيست كه ما به كشور تركيه يا افغانستان، اعلان جنگ بدهيم. انواع و اقسام جهاد را ميشود در يك حكومت در نظر گرفت.(1)

تحقيقات كاربردى براى نظام اسلامى

از جمله مسايل مهم، يكى اين است كه بايد تحقيقات ما كاربُردى باشد؛ يعنى تحقيق خشكِ خارج از زمينه ى عمل، راه دور و دراز پيمودنِ در زمان و فرصت كم است. بايد شما ببينيد اين نظام اسلامى كه يك آرزوى بزرگ همه ى موحّدين و مصلحين و مؤمنين بالله و به اسلام بوده و تحقّق پيدا كرده است، امروز به چه چيزهايى احتياج دارد؛ بايد دنبال اين بگرديد. انصافاً ما دير به اين مسايل پرداختيم. اى كاش از اوّلِ انقلاب، صد نفر از قبيل شما پيدا ميشدند كه نه به جنگ كار داشتند و نه به دولت؛ ميرفتند، مينشستند و اين مسايل را براى نظام اسلامى تحقيق ميكردند.(2)

تأمين نياز نظام اسلامى

امروز آن چيزى كه مهم است، اين است كه ما ببينيم نياز اين نظام و اين حكومت از جهت فكرى - توجيه فكرى و پايه هاى مستحكم فكرى - كجاست؛ برويم و با اين پيش فرضِ اقامه ى حكومت اسلامى، بررسى كنيم. عيب كار بعضى از محققين - خرده ريزها كه معلوم نيست چه مقدار مايه ى تحقيق داشته اند. ممكن است فاضل و خوب هم بوده اند؛ حرفى نداريم - اين است كه اين پيش فرض را ناديده گرفته اند! در واقع در اصل مشروعيت حكومت اسلامى، در اصل مشروعيت حكومت فقيه، يا حكومت فقه، بنا كردند به مناقشه و بحث كردن و شبهه انداختن!

ما بايستى با اين فرض بحث كنيم كه اسلام آمده است تا يك جامعه و يك مجموعه ى بشرى را - كه اين مجموعه ى بشرى، اندازه ى مشخّصى هم ندارد؛ ممكن است شامل همه ى بشر بشود - از جهت مادّى و معنوى اداره كند؛ حال به چه چيزهايى احتياج دارد؟ پايه ها و اُسس آن چه چيزهايى هستند؟ ليكن فرض بر اين است كه اقتدار در دست اسلام و نظام اسلامى است و اين نظام ميخواهد اداره كند؛ نميخواهد بنشيند و

ص: 616


1- . در ديدار آيت اللَّه امينى به همراه چند تن از محققان مجلس خبرگان، 1379/4/4.
2- . همان.

تماشاچى اداره ى ديگران باشد. با اين پيش فرض، بايستى همه ى تحقيقاتمان را جهت بدهيم و نيازهايمان را بسنجيم؛ ببينيم چه چيزى لازم داريم و وارد شويم.

امروز از طرف كسانى در اوّلى ترين و بديهى ترين مبانى نظام سياسى اسلام، با ادّله ى واهى و با خدشه هاى پوچ، خدشه ميشود و آن عبارت است از اينكه اصلاً آيا اسلام به سياست، كارى دارد يا ندارد؟ يعنى اين فكرى كه يك روز نهضت اسلامى، با جرأت، با قدرت، با اتّكاى به نفس و اتّكاى به منابع فراوان، قرص و محكم آمده و آن را بيان كرده است و آنچنان اين حرف را سبز كرده كه توانسته است يك نظام سياسى را بر اساس آن به وجود بياورد، اصل اين را با حرفهاى سست و بى مبنا و بى منطق ميخواهند زير سؤال ببرند. اگر چنين شود، آيا حيثيّت، آبرو و محبوبيت دين، با اين حرفهاى حقيقتاً بى معنا و بى ارزش و پوچ - از لحاظ استدلالى و نظرى - حفظ خواهد شد؟!

اين نشان دهنده ى آن است كه آنها فضا را خالى ميبينند؛ والاّ اگر چنان فضاى فرهنگى مستحكمى وجود داشت كه به مجرّد مطرح شدن اين حرف، خودِ حرف «هو» ميشد، طبعاً گفته نميشد؛ ولى ميبينيم كسانى اين حرفها را ميگويند! لذاست كه ما به اين تحقيقات، بسيار نياز داريم و بايد ببينيم اين نيازها كدام است؛ آنها تحقق پيدا كند.(1)

ضرورت تأثيرناپذيرى نوآوريهاى فكرى از گفتمان غالب جهان

ما در نوآوريهاى اسلامى در گذشته هاى قبل از انقلاب، هميشه دچار خطايى بوديم. خودِ بنده جزو همان كسانى هستم كه در اين وادى، دچار اين خطا بودم؛ «و مٰا أُبَرِّئُ نَفْسِي »(2) - در واقع همه ى ما در آن زمان - الّا شذّ و ندر - دچار اين خطا بوديم و آن اينكه تفكرات حاكم بر ادبيات سياسى جهان، بر روى جهت گيرى ما اثر ميگذاشته است. مثلاً يك روز بود كه سوسياليسم در ادبيات جهان، موقعيت بسيار والا و بالايى داشت. هركس درباره ى اقتصاد اسلامى بحث ميكرد - همانهايى كه معتقد به اسلام بودند و ميخواستند براى اسلام كار كنند - به گونه اى قضيه را به طرف آن چيزى كه به آن سوسياليسم گفته ميشد، ميكشاند! حتى كسانى كه واقعاً معتقد به اسلام بودند! بسيارى انحرافات از اينجا به وجود آمد؛ و همينها بدون موشكافيهاى درست، مورد قبول قرار گرفت و هيمنه ى آن بر ذهن محقق، اثر گذاشت!

واقعش اين است كه امروز هم متأسّفانه همين بلا وجود دارد؛ اگرچه بسيار كمتر از گذشته است. امروز هم باز همه ى آنچه كه در زمينه ى مردم سالارى گفته ميشود، با توجّه

ص: 617


1- . همان.
2- . يوسف، 53.

به مفهوم دموكراسى غربى است. بحث سكولاريزم و اين حرفها كه هيچ. دموكراسى غربى به عنوان يك معيار گرفته ميشود؛ در حالى كه همان دموكراسى غربى هم به قول خود آقايان، قرائتهاى مختلف دارد.

خوب؛ ما اين اسم دموكراسى را كه اين قدر قرائتهايش با همديگر مختلف است، معيار قرار ميدهيم و ميگيريم و آن را مُهيمن ميكنيم! اشكال، اين است. بايستى آن مُرّ دين و فهم را در نظر گرفت و آن را بيان كرد. در همه ى زمينه ها اين گونه است؛ نبايد بگذاريم فرهنگ رايج و مسلّط غربى، هيچ گونه دخالت، تصرف و نفوذى در فكر ما بكند.

انسان گاهى اوقات در زمينه هاى تحقيقات در گوشه و كنار مشاهده ميكند كه بعضى افراد دچار خطاهايى ميشوند؛ من ميبينم منشأ اغلب اين خطاها اين است كه در يك مسأله به جاى اينكه حجّيت كتاب و سنّت و پيش فرضِ حقّانيت نظام اسلامى را در نظر بگيرند و وارد ميدان تحقيق شوند، پيش فرضِ تفكرات رايج غرب را در نظر ميگيرند!(1)

مديريت واحد منظومه ى تحقيقات در حوزه

مطلب ديگرى به عنوان امر لازمى در حوزه ميخواهم عرض كنم. امروز در حوزه ى علميه ى قم، خوشبختانه بخشهاى تحقيقاتىِ زيادى وجود دارد كه بعضى مربوط به حوزه، بعضى مربوط به خارج حوزه و بعضى مربوط به بخشهاى خصوصى است. طلاّب و فضلاى جوان، كارهاى تحقيقاتى انجام ميدهند؛ اينها را بايد با تدبيرى، مديريّت حوزه مكمّلِ هم كند؛ به طورى كه از مجموعه ى اين تحقيقات، يك منظومه ى كامل براى رصد كردن هجوم فكرى و تبليغاتى دشمن و امكان مقابله با اين هجوم به وجود آيد. امروز براى طلاّب، اغلبِ اين تحقيقات در بخشهاى مختلف، جنبه ى كاربردى پيدا خواهد كرد. بايد طورى انتخاب شود كه هر كس ميخواهد يك مجموعه ى كارىِ تحقيقاتى درست كند، با مديريّت حوزه مشورت كند؛ با او در ميان بگذارد؛ توصيه ى او را به طور الزامى بپذيرد و آنها بدانند چه كار ميكنند. يك نگاه كلّىِ به برنامه و كار تحقيق در حوزه باشد؛ كارهاى تكرارى و بيهوده و بى فايده وارد مسأله ى تحقيقات نشود و وقتهاى حوزه را از بين نبرد. اين كار بسيار لازمى است.(2)

ص: 618


1- . همان.
2- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.

كار دقيق پژوهشى، به عنوان يك اصل

يك نكته اين است كه بعضى از كارها اگرچه عنوان تحقيق دارد، اما بيشتر خدمت رسانى است؛ تحقيق نيست. نه اينكه خدمت رسانى كار كم اهميتى باشد؛ نخير، آن هم مهم است؛ منتها اگر در كنار اين كارهاى خدمت رسانى، كارهاى دقيق پژوهشى قرار نگيرد، ممكن است خدمت درستى هم رسانده نشود. يعنى ميخواهم اين را عرض و تأكيد كنم كه به عنصر تحقيق و پژوهش، در همه جا به صورت يك اصل در اين مجموعه كارها و نشاطهاى حوزه اى خوب است كه توجه شود.(1)

پرهيز از تكرار و موازى كارى در تحقيق

نكته ى دومى كه به ذهن ميرسد، اين است كه در اين كارها اوّلاً، كارهاى تكرارى هست. ما چند تا كار اطلاع رسانى رايانه اى را در اينجا مشاهده كرديم؛ پيدا بود كسانى كه اينها را اداره ميكنند، افراد كاملاً مسلّط و به كار خودشان هم علاقه مندند؛ اما اين كارها بعضاً در بخش عمده ى خودشان، با آن كار ديگر سهيم بودند؛ يعنى يك كار موازى و مكرّرى انجام ميگيرد. كار موازى، كفر نيست؛ اما از دست دادن سرمايه است. بنابراين، اين يك نكته كه انسان كارهاى موازى مشاهده ميكند. حالا بعضى كارها موازى بودن و تكرارى بودنش واضح است - همان طور كه ما عرض كرديم و مثالش را گفتيم - بعضى كارها صورتاً با هم تفاوت دارند، اما باطن كار يكى است. آدم ميبيند كه اين كار عين همان كارى است كه در آن غرفه ى ديگر انجام ميگيرد. با اين همه نيازى كه ما به تحقيق داريم، شايد اين گونه مكرّركاريها اسراف به حساب آيد.(2)

پوشش همه جانبه ى خلأهاى تحقيقى

ثانياً - ديروز هم ما اشاره كرديم - مجموعه ى كارهاى پژوهشى حوزه بايد بتواند يك جمع كامل و يك منظومه ى كامل را به وجود آورد، تا همه ى نيازهايى را كه حوزه متصدّى و مهتمّ به آن است، پوشش دهد. اين را انسان در اينجا احساس نميكند. در مجموعه، اين احساس نميشود كه همه ى خلأها پوشش داده ميشود. ميدانيد كه هر رادار مرزى يك شعاعى دارد و يك پوشش رادارى را به وجود مى آورد. رادارها را با فاصله هايى ميچينند كه در مجموع، نقطه ى خلأ وجود نداشته باشد؛ يعنى همديگر را پُر ميكنند و از هيچ طرف هواپيماى دشمن و نفوذى دشمن نميتواند فضاى كشور را بشكند

ص: 619


1- . به هنگام بازديد از نمايشگاه تخصصى طلّاب در قم، 1379/7/15.
2- . همان.

و وارد شود. بايد اين طورى باشيد. اين رادارهاى شما يا اين پايگاهها و مراكز تحقيقى يى كه هدفش دفاع از دين يا - اگر نخواهيم همه اش صورت دفاعى بگيريم - كمر بستگى براى ترويج دين و نشر معارف اسلامى است، بايد به گونه اى تنظيم و كنار هم چيده شود كه در مجموع از همه طرف اين مقصود حاصل شود. اين البته الان محسوس نيست. چگونه ممكن است اين را به وجود آورد؟

من به نظرم اين طور ميرسد كه اگر همه قبول كنند، مديريّت حوزه، مسؤوليتى در اين زمينه داشته باشد و يك بخش از كار خودش را همين قرار دهد كه ببيند كجا خلأ تحقيقى وجود دارد؛ متقاضى را هدايت كند به آنجا؛ كسى را كه ميخواهد يك مجموعه ى تحقيقى به وجود آورد، اين را هدايت كند به اين نقطه و بگويد ما اينجا را كم داريم؛ يا احياناً اگر بخشى از كارها تكرارى است، آن تكرار كنندگان را هدايت كند به اين نقطه ى خلأ و بگويد ما اينجا را خالى داريم، شما بياييد اين كار را به دست بگيريد. كارى كنند كه در مجموع يك پوشش همه جانبه اى به وجود آيد. البته همان گونه كه اوّل عرض كردم، ما صدها نقطه امكان و استعداد تحقيق داريم كه از لحاظ نيروى انسانى و نيروى فكرى، هيچ دچار مشكل نخواهيم بود؛ اما نگرانى اين است كه اينها معوّق و معطّل مانده باشد؛ ولى اگر مديريّت وارد اين ميدان شود، اين دغدغه برطرف خواهد شد.(1)

ضرورت پذيرش رأى مديريت تحقيقات

اين مركزيّت در همه ى شؤون حوزه بايد بتواند حرف بزند و رأى داشته باشد. از جمله در همين قضيه ى تحقيق، بايد رأى داشته باشد، تا اين كار تحقيق از پراكنده كارى خلاص شود. كسانى هم كه كارهاى تحقيقى ميكنند، وابسته به هر بخش، هر گوشه و هر رَبعى از مناطق روحانى كه هستند - علماى بزرگ و شخصيتهاى برجسته و مراجع تقليد و ديگران؛ از هر جا كه هستند، فرق نميكند؛ اين يك امر مشترك بين اينهاست - بايستى اين را بپذيرند؛ يعنى همه قبول كنند كه اين مركزيّت - مديريّت - اين وظيفه را به عهده بگيرد؛ يعنى هدايت جهت تحقيقات، يك كار ستادىِ قوى، براى اينكه بتواند مراكز پژوهشى قم را در جاى خودشان قرار دهد و خلأها را پُر كند و اينها را مكمّل همديگر از آب درآورد. اين كار لازم است.(2)

ص: 620


1- . همان.
2- . همان.

پژوهش و نوآورى؛ رهايى از درجا زدن

بدانيد - البته ميدانيد - كه بدون تحقيق، بدون نوآورى و بدون ژرف يابى، انسان در هيچ مقوله اى نميتواند به هدفهاى والا دست پيدا كند. اگر اين نوآورى - يعنى اين ژرف يابى و تحقيق و پژوهش - نباشد، نتيجه همان يك جا ايستادن و درجا زدن و با دنياى پيرامون خود به تدريج بيگانه تر شدن خواهد شد.(1)

ضرورت حاكميت هدايت دينى بر پژوهشها

البته اين نكته را هم ناگفته نگذارم: من خواهش ميكنم، به خصوص برادرانى كه در زمينه ى مسايل فكرى تحقيق ميكنند، نگذارند خطِّ هدايت دينى گم شود. ما ديديم كسانى را كه كتاب دينى نوشتند؛ حالا اگر هدفشان هم با نوشتن كتاب دينى، گمراه كردن نبود، نتيجه، گمراه كردن مردم بود! نگذاريد اين گونه شود. بعضى از كارهايى كه به نام دين، با هدف دين و براى دين ميخواهد انجام بگيرد، نتيجه اش اين است كه مردم را از دين دور كند! سعى كنيد كه خداى نكرده در هيچ بخشى از بخشهاى پژوهش، چنين ضايعه اى، بلكه چنين فاجعه اى به وجود نيايد، كه آن وقت ديگر وزر و وبال آن تمام شدنى نخواهد بود.(2)

توجه به تحقيقات، اقدام خوب حوزه ى قم

از جمله اقدامات خوبى كه در قم ديده ميشود، توجّه به كارهاى تحقيقاتى در بخشهاى مختلف است. در سابق اين طور نبود؛ طلبه ها همان درس خودشان را ميخواندند و حداكثر اين بود كه در آن درس، تعمّق و تحقيق و مطالعه ميكردند تا مسأله اى را از آب در بياورند، يا آن درس را خوب بخوانند. بنابراين، نگاه باز به آفاق گوناگون علمى اصلاً معمول نبود؛ الّا ما شذّ و ندر. مرحوم آقاى احمدى ميانجى كه «مكاتيب الرسول» را نوشته بود، كارش پديده اى در حوزه محسوب ميشد. طلبه اى به ذهنش برسد و سراغ «مكاتيب الرسول» برود و صد بار خودش را تخطئه نكند - چون آدم خودش را تخطئه ميكرد و ميگفت اينكه به فقه و اصول و درس كار ندارد - و اين كار را به آخر برساند. اين پديده اى بود كه كمتر نظايرى داشت. البته رجال مستثنا بود و بعضى اشخاص - مثل

ص: 621


1- . همان.
2- . همان.

حاج آقا موسى و افراد قليل ديگرى - به آن ميپرداختند؛ چون بالاخره رجال به يك معنا جزو مبادى استنباط بود؛ ليكن تحقيقات ديگرى كه در حاشيه ى كار متنىِ حوزه باشد، اصلاً معمول نبود. با اينكه مرحوم آقاى بروجردى (رحمه الله) به جهات گوناگون با ديد بازى نگاه ميكرد، اما اين كار عملاً در حوزه نشده بود و در زمان ما اين جريان وجود نداشت.

اما امروز اين طور نيست؛ انسان ميبيند كه بحمدالله مراكز تحقيقىِ بسيار زيادى در حوزه وجود دارد. من در سفر اخير به قم، از نمايشگاه مراكز تحقيقاتى بازديد كردم. فهرستى از شرح كارهاى اين مؤسسات درست كرده بودند كه شب قبل از بازديد - با اينكه خسته بودم - نشستم و از اوّل تا آخر همه آن را خواندم. البته موضوع بعضى از آن كارها چندان ارزشى نداشت، بعضى از آنها هم تكرارى بود؛ اما در ميان آنها كارهاى بسيار خوبى هم وجود داشت كه نشان دهنده ى رويكرد جديد قم است. اين بسيار باارزش است. كار شما هم از جمله كارهاى خوبِ اين جهت گيرى است كه ان شاءالله بايد آن را دنبال كنيد.(1)

تحقيق بايد جامع باشد

اگر مجموعه هاى تحقيقى بخواهند تحقيق كنند، بايد بروند تا گاوماهىِ آن تحقيق كنند. اگر به صورت علمى قرائنى بر صحّت اين برداشت وجود دارد، آنها را يادداشت ميكنند؛ اگر قرائنى خلاف آن وجود دارد، آنها را هم يادداشت ميكنند. بالاخره جمع بندى ميكنند و موضوع را تشخيص ميدهند.(2)

اهميت تحقيق عالمانه در مقولات فرهنگى

من روى دو نكته، به خصوص ميخواهم تكيه كنم: تحقيق و هنر. كار تحقيقى خيلى مهم است. كارى كه از روى تحقيق و عالمانه باشد، حتى براى مردم عامى كه عالم هم نيستند، ارزش و جاذبه ى بيشترى دارد. البته كار عالمانه به معناى قلنبه سلنبه گويى نيست، بلكه كار عالمانه، يعنى كار مُتقن و صحيح؛ ولو اينكه با زبان همه كس فهم و مردمى گفته شود. همچنانكه شنيده ايد، در همه ى زمينه هاى تحقيقات علمى، بودجه هاى كلانى در برخى از كشورهاى پيشرفته گذاشته ميشود. تحقيق در زمينه هاى مفاهيم فرهنگى و

ص: 622


1- . در ديدار اعضاى مؤسسه ى امام هادى (عليه السلام)، 1380/1/25.
2- . همان.

مسايل گوناگونى كه رسانه ى ملى با آنها سروكار دارد، از جمله كارهاى بسيار مهم است.(1)

جلوگيرى از عقب ماندگى در بازار توليدات فكرى دنيا

توجه كنيم به اينكه ما عقب ماندگى داريم. در بازار فكر - چه در زمينه ى علوم عقلى، چه در زمينه ى علوم اجتماعى، چه در زمينه ى مسايل حقوقى و فقهى، چه در زمينه ى مسايل تاريخى و در زمينه هاى متنوع و گوناگون ديگر - فكر نو و حرف نو، اعم از درست و غلط، جارى است. در دنيا دستگاههاى فكرى بشر معطل نميمانند به خاطر اينكه ما اينجا كار و تلاش نميكنيم و كارى را كه بايد انجام بدهيم، انجام نميدهيم. آنها مرتب توليد ميكنند كه در اين توليدات، ممكن است مولدات درست و حق، و مولدات نادرست و باطل وجود داشته باشد. البته نبايد منتظر ماند، تا توليدات فكرى دنيا ترجمه و دستمالى شوند و بعد از گذشت مدتى به اينجا برسند، تا جوان ما را در دانشگاه يا در حوزه ى علميه به خودشان متوجه كنند و بعد ما درصدد آسيب زدايى و آفت زدايى بربياييم؛ نه، ميشود به استقبال اين حرفها رفت و با مراكز اين فكرها مواجه شد.(2)

معيار در محصولات يك دستگاه علمى؛ تعمّق به جاى تعدّد

خروجيهاى هر دستگاه يك معيار است و خوب هم است - خروجيهاى شما خوب و قابل قبول بوده است. اين سيصد و خرده يى عنوان كتاب و غيركتاب كه اشاره كرديد چاپ شده، مطلب باارزشى است - اما من ميخواهم اين را عرض كنم كه اگر چنانكه توغل و تعمق و حلاجى كامل مسايل متوقف بر اين باشد كه اين خروجى كم شود، مانعى ندارد؛ يعنى معيار نبايستى حجم خروجيهاى كار باشد؛ معيار بايستى نفس كار باشد. البته نفس كار پيداست كه براى استفاده است؛ چون علمى كه فايده يى از آن برده نشود، آنچنان ارزشى ندارد؛ بايستى مورد استفاده قرار گيرد و بديهى است كه بايستى وارد بساط معرفت عمومى جامعه و وارد بساط جوانان و نسل رو به رشد ما قرار بگيرد؛ منتها نبايد اصالت را به اين مسأله داد، بلكه بايست اصالت را به صحت كار و انصاف در برخورد و تعمق در كار داد.(3)

ص: 623


1- . در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 1383/2/28.
2- . در ديدار شوراى مركزى و اعضاى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ى اسلامى، 1383/6/16.
3- . همان.

امكان نوآورى در دين با اسلوب صحيح

بعضيها خيال ميكنند كه نوآورى در دين امكان ندارد! گنجينه ى منابع اسلامى و دينى ما بى پايان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از اين چشمه ى جوشان برداشته ايم؛ تلاش كنيم و فكرهاى نو و حرفهاى نو در زمينه هاى مختلف توليد كنيم. اين قرآن يك اقيانوس بى پايان است؛ خيلى حقايق هست؛ نه «خيلى»، بلكه بيشتر حقايق عالم را كه ما از قرآن ميتوانيم بفهميم؛ هنوز نفهميده ايم. فكر كردن، استخراج كردن، نوآورى كردن و سخن نو را در مقابل افكار عمومى متفكران و انديشمندان مسلمان قرار دادن، يكى از كارهاى ماست.

البته پيداست كه اين كار مثل همه ى كارهاى ديگر، بايد با اسلوب و فن خود انجام بگيرد؛ اين يك متد دارد و خارج از آن متد نميشود كار را انجام داد. آن كسى كه اصلاً در يك فنى وارد نيست، نميشود به او گفت در اين فن نوآورى بكن؛ اين كار كسانى است كه واردند، مطلع اند، با كتاب و سنت و با قرآن آشنايند، فنان اين فن اند.

ايران اسلامى پرچم خودش را دارد. ما كسى مثل امام را با آن افكار نو، روشن و با آن نوآورى در همه ى بخشها، حتّى در فقه داريم؛ اينكه شما ميبينيد اسلامى كه ايران اسلامى عرضه ميكند، مثل قند در كام ملتها شيرين مى آيد و همه جا پخش ميشود، علتش اين است. استعداد، ذوق، فهم و حكمت ايرانى وقتى در كار حلاجى و فهم دين مى افتد، اين ثمرات خوب را پديد مى آورد.(1)

روش غلط در نوآورى اسلامى؛ تطبيق با غربيها

اگر در بين خطوط اصلى [نظام] چند نقطه ى اصلى تر را بخواهيم نشانه كنيم و مطرح كنيم، يكى اسلامى بودن است؛ يكى مردمى بودن است؛ يكى نو بودن و ابتكارى بودن است.

اسلامى بودن داراى خصوصيات گوناگونى است.... يك بُعد مهمِ اسلامى بودن اين است كه اجتهاد اسلامى، ميتواند به تمام نيازها پاسخگو باشد و پشتوانه ى علمى فقيهان و متكلمان و فيلسوفان اسلامى و دانشمندان علوم اسلامى، ميتواند راهها را باز كند.

ما نبايد در بيان حقايق اسلامى، نوآوريهاى اسلامى را با تطبيق با مبانى غلط ديگران از بين ببريم و اين جلوه را خراب كنيم. ما از ياد گرفتن از ديگران ننگ نداريم. هرچه را كه بلد نيستيم، از ديگران ياد ميگيريم. آن حرف خوبى كه ديگران بگويند، آن را از آنها

ص: 624


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1385/3/29.

ميپذيريم؛ اين دستور اسلام است؛ اما آنجايى كه ميخواهيم سخن اسلام را بيان كنيم، بايد سخن اسلامِ ناب را فراهم بكنيم.(1)

كار فقهى توسط فقها

ما در كشورمان شاهد هستيم كه بعضى از فعالان زن و بعضى از مردها تلاش ميكنند براى هماهنگ شدن با كنوانسيونهاى جهانىِ مرتبط با زن، و با احكام اسلامى وَر بروند و بازى كنند و كم و زياد كنند؛ اين غلط است. من نميخواهم بگويم همه ى آنچه كه در فقه ما در مورد احكام مربوط به زنان مطرح شده است، حتماً سخن آخر است؛ نه، ممكن است با يك تحقيقى در يك زمينه اى كه به وسيله ى فقيه ماهر و مسلطى انجام بگيرد، فلان حكم فقهى كه امروز در مورد زن وجود دارد، دچار تغيير شود؛ اين اشكالى ندارد؛ اين ممكن است و اتفاق هم افتاده....

بنابراين، در مسايل فقهى چنين چيزى امكان دارد كه ما بگوييم اين تغيير پيدا ميكند؛ ليكن آنچه كه بايد در زمينه ى مسايل فقهى انجام بگيرد، كار فقهى به وسيله ى فقيه ماهر و مسلط به مبانى فقهى است؛ آن هم با نگاه به متد فقه، به شيوه ى استفاده ى فقاهتى؛ نه اينكه كسى بر طبق ميل خودش، براى انطباق با آنها، براى اينكه خودش را هماهنگ كند با فلان معاهده ى جهانى، فلان كنوانسيون جهانى - كه فراهم آورندگانش با مردمى كه در اين سرزمين با مبانى اسلامى زندگى ميكنند و اعتقاد به مبانى اسلامى دارند، اصلاً از لحاظ مبانى فكرى متفاوتند - بيايد از گوشه ى احكام اسلامى بسايد و ببُرّد؛ اين كاملاً غلط است؛ اصلاً قابل دفاع نيست. بدون ترديد آنچه كه در احكام اسلامى و در فقه اسلامى مطابق مصلحت آمده است، همينهاست، و همين درست است؛ كه با يك مداقّه و در بخشهاى مختلف، اين معلوم ميشود.(2)

صحت احكام فقهى تحقيقى

خواهران عزيز! كسانى كه در زمينه ى مسايل زنان فعال اند و فكر ميكنند و كمبودهايى را ملاحظه ميكنند، راه علاج را اين نبينند كه ما در احكام فقهىِ اسلامى تصرف كنيم؛ نه، احكام فقهىِ اسلامى آنجايى كه با تحقيق استنباط شده و منطبق با مبانى اسلامى است، كاملاً درست و مطابق با مصلحت است. نبايد ما به خاطر اينكه در فلان مجمع جهانى،

ص: 625


1- . در ديدار هزاران نفر از مردم در مراسم هجدهمين سالگرد رحلت حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1386/3/14.
2- . در ديدار گروه كثيرى از زنان نخبه در آستانه ى سالروز ميلاد حضرت زهراى اطهر (عليها السلام)، 1386/4/13.

در فلان اجلاس بين المللى، فلان چيز تصميم گيرى شده و فلان كنوانسيونِ مثلاً جهانى به وجود آمده، ما بياييم با نگاه تنگ نظرانه و آميخته ى با رعب و مرعوبيت، در تفكرات خودمان و فقه خودمان تصرف كنيم؛ اين هم به نظر من درست نيست.(1)

ضرورت تحقيق در مسأله ى غدير

برادران و خواهران عزيز! مسأله ى غدير از چند جهت قابل توجه و اهتمام است.

يك بُعد اين مسأله، مسأله ى جهت اسلام و سمت گيرى حركت اسلامى است، كه اين جزو اعتقادات ماست؛ اين جنبه ى ولايت است، اعتقاد به مسأله ى امامت و نصب امام از سوى پيغمبر يعنى در واقع از سوى خداوند متعال. اين يك بُعد قضيه است، كه اگر با چشم تحقيق، مسلمين به اين حادثه نگاه كنند، همه اين معنا را تصديق خواهند كرد كه اين حركت عظيم پيغمبر در ميانه ى راه حج، برگشت از حج، در وسط بيابان، در سال آخر عمر، با آن مقدمات، با آن مؤخرات، نام بردن از اميرالمؤمنين، معرفى كردن اميرالمؤمنين به اينكه «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، هيچ معنايى جز تعيين خط حكومت و ولايت در اسلام بعد از رحلت پيغمبر اكرم ندارد. معنايش فقط همين است.

محققين دنياى اسلام در طول تاريخ همين معنا را احساس كرده اند و فهميده اند از اين حادثه و اين عبارت پيغمبر. معلوم ميشود كه از نظر اسلام، مسأله ى حكومت فقط اين نيست كه يك قدرتى بيايد در رأس جامعه ى اسلامى قرار بگيرد و كارايى داشته باشد براى اداره ى حكومت، و زندگى مردم با نظم و انضباط اداره بشود؛ مسأله فقط اين نيست از نظر اسلام، بلكه حكومت در نگاه اسلامى معناى امامت دارد.(2)

حركت علمى شيعه در عصر كلينى

عصر كلينى نيز روزگار حسّاس و دشوارى است. ولادت او، در حوالى سال 260 هجرى اتّفاق افتاده است كه سال وفات امام عسكرى (عليه السلام)»» و آغاز غيبت صُغراست و با در نظر گرفتن سال درگذشت او (يعنى 329 هجرى)، در ميابيم كه حيات وى، كاملاً منطبق بر دوره ى غيبت صُغراست كه از پيچيده ترين و حساس ترين بُرهه ها در تاريخ تشيّع است و شيخ كلينى، تقريباً بيست سال پايانى عمر خويش را در بغداد به سرآورد، كه محلّ سكونت نُوّاب اربعه و وكلاى ناحيه ى مقدّسه بود و اين ويژگيها در حيات كلينى، براى كسانى كه ميخواهند درباره ى حركت علمى شيعه به تحقيق بپردازند، در خورِ

ص: 626


1- . همان.
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز عيد سعيد غدير خم، 1386/10/8.

توجّه است.(1)

مرجعيت علمى كتاب كافى

كتاب كافى، در دوره يى هزار و صد ساله، از وفات مرحوم كلينى در 329 هجرى تا روزگار ما، بيش از هزار سال است كه مرجعيّت علمى دارد و بين جوامع شيعه، دست به دست مى گردد و هرگز هيچ فقيه، متكلّم يا مفسّر شيعه، از آن، مستغنى نبوده است.(2)

ص: 627


1- . پيام به كنگره ى بين المللى بزرگداشت ثقة الاسلام كلينى (رحمه الله)، 1388/2/17.
2- . همان.

ص: 628

فصل ششم: زمان شناسى و نيازسنجى

بانك اطلاعات حوزه كجاست؟

بايد به تناسب تهمتهايى كه به ما ميزنند و به تناسب فحشهايى كه به ما ميدهند و به تناسب كتابهايى كه عليه ما مينويسند، نيازها را بدانيم. مركز و بانك اطلاعات حوزه كجاست كه اينها را نگاه كند و درباره ى آن موضوعات تحقيق نمايد و بنويسد؟ يكى از كارهايى كه حوزه بايد انجام بدهد، همين است. يعنى مركزى داشته باشد و كتابهايى را كه در دنيا راجع به انقلاب نوشته اند، جمع كند؛ چه آنهايى كه مستقيماً درباره ى انقلاب است و چه آنهايى كه به خاطر انقلاب، به شيعه و يا اسلام فحش داده اند و چه كتابهايى كه از ما تعريف كرده اند و نقاط قوّت ما را - كه بعضاً خودمان هم از آنها غافل بوده ايم - يادآور شده اند.

در اين مركز، محققان حوزه بايد مشابه اين كتابها را نيز در داخل كشور جمع آورى كنند و مورد بررسى قرار دهند. وقتى كه محقق ميگوييم، فوراً ذهن به سمت پيرمردهاى از كار افتاده نرود. محققان جوان - مثل خود شما - بنشينند اينها را تقسيم بندى كنند و تفكر و ذهنيت انقلاب و به تعبير اروپايى آن، ايدئولوژى انقلاب را - كه متأسفانه هنوز معادل فارسى آن را پيدا نكرده ايم - تدوين كنند و آن را - نه در يك جلد كتاب و نه با يك بيان - بيرون بدهند؛ كه اگر از ما پرسيدند: انقلابتان چيست؟ بگوييم اين است. اگر شما چنين كارى نكرديد، ديگرانى كه غالباً صلاحيت ندارند، خواهند كرد.(1)

محصور شدن حوزه در مسايل ذهنى و بى خبرى ازتحولات جهانى

قرن نوزدهم كه اوج تحقيقات علمى در عالم غرب ميباشد، عبارت از قرن جدايى از دين و طرد دين از صحنه ى زندگى است. اين تفكر، در كشور ما هم اثر گذاشت و پايه ى اصلى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه هاى علميه روگردانيدند. اين پديده ى مرارت بار، هم در

ص: 629


1- . در ديدار مجمع نمايندگان طلّاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1368/9/7.

حوزه ى علميه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت.

در حوزه هاى علميه سوء اثر گذاشت؛ زيرا علماى دين را صرفاً به مسايل ذهنى دينى - ولاغير - محدود و محصور كرد و آنها را از تحولات دنياى خارج بى خبر نگه داشت. پيشرفتهاى علم از نظر آنها پوشيده ماند و روح تحول گرايى و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احكام دينى - كه همواره در تحولات عظيم جهانى، چنين تحولى در استنباط دين و فقه اسلام وجود داشته است و فقه براى رفع نياز جامعه، مستند به قرآن و سنت است - در حوزه ها از بين رفت. حوزه ها از واقعيت زندگى و حوادث دنياى خارج و تحولات عظيمى كه به وقوع ميپيوست، بى خبر ماندند و به يك سلسله مسايل فقهى و غالباً فرعى محدود شدند. مسايل اصلى فقه - مثل جهاد و تشكيل حكومت و اقتصاد جوامع اسلامى و خلاصه فقه حكومتى - منزوى و متروك و «نسياً منسيّا» شد و به مسايل فرعى و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسايل مهم زندگى، توجه بيشترى گرديد. اين، ضربه يى بود كه به حوزه هاى علميه وارد آمد و دست سياستها هم از اين استفاده كرد و با تبليغات و روشهاى شيطنت آميز، هر چه توانستند، حوزه ها را از تحولات زندگى دورتر كردند.(1)

از شروط فايده رساندن عالم

امروز شما اگر عالم هم باشيد، بسيار باتقوا هم باشيد، اما زمانتان را نشناسيد، آن وقت آسيب پذير و لغزش پذير و كم فايده خواهيد بود؛ آن طورى كه ديگر حكايتش فصل مفصلى است؛ «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس» .(2) ما كسانى را ديديم كه عالم هم بودند، بى دين هم نبودند، اما در دورانى كه ميتوانستند براى اسلام و مسلمين مفيد واقع بشوند، مفيد واقع نشدند؛ بعضاً حتّى خدشه ها و ضررهايى هم وارد كردند! پس، شد علم و تقوا و آگاهى سياسى و اجتماعى؛ كه اين آگاهى، سلاحى است كه در اختيار شما قرار دارد. با اين سه خصوصيت، بايد سربازان خط مقدم هم باشيد.(3)

آمادگى در برابر افكار علمى نوپديد در دنيا

حوزه بايد در متن حوادث علمى عالم باشد. امروز شما بايد بدانيد و در جريان باشيد

ص: 630


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.
2- . تحف العقول، ص 356.
3- . در مراسم عمامه گذارى گروهى از طلاب و اهداى جوايز به طلاب نمونه ى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.

كه مثلاً در مقوله ى جامعه شناسى، در دنيا چه نظرات و چه ايده هايى هست و چه فكرهايى دارد ميجوشد. گاهى در اين فكرها عناصر مطلوبى هست؛ آن را جذب كنيد؛ عناصر نامطلوبى هم هست؛ قبل از آنكه بيايد، دفاع مناسبش را آماده كنيد و ذهنيت جامعه را واكسينه نماييد. اين طور نباشد كه وقتى آمد و يك عده رفتند و خواندند و طرفدار شدند، ما بگوييم بله، فلان كس در فلان قضيه اين طور گفته و اين مطلب به اين دليل و اين دليل و اين دليل، درست نيست؛ اينكه راه برخورد نيست! پس، تحقيق و پژوهش و اطلاع و آگاهى از حقايق و معارف عالم و وضع علمى دنيا، از چيزهايى است كه براى حوزه ى علميه لازم است.(1)

حضور حوزه در متن جريانات علمى دنيا

حوزه ى علميه نبايد از مسايل و جريانات علمى دنيا منزوى باشد؛ بايد در متن جريانات علمى باشد. البته اين حرف به معناى آن نيست كه فردا تك تك طلاب قم بگويند خيلى خوب، ما ميخواهيم حالا در متن جريانات علمى قرار بگيريم، پس درسهايمان را زمين بگذاريم و اول يك خرده زبان ياد بگيريم و بعد بياييم! نه؛ حوزه بايد باشد، نه تك تك طلاب. مجموعه ى حوزه بايد مثل يك استخر جدا افتاده ى از جريانات علمى و فكرى جهان نباشد؛ درياى عظيمى باشد كه جريانهايى به آن وارد بشوند و جريانهايى هم از آن خارج گردند؛ فكرهايى در آن وارد بشوند و فكرهايى هم از آن خارج گردند. شما بايد دنيايى را سيراب كنيد؛ حوزه نميتواند كنار بماند. اينها چيزهايى است كه در مورد حوزه ى علميه ى قم هموم ماست.(2)

آگاهى طلاب از پيشرفتهاى علمى، به خصوص در علوم انسانى

قم و ديگر حوزه ها، از تحوّلات عالم نبايستى بركنار بمانند. كسانى كه تدبير امور حوزه را به دست دارند، بايد فكرى كنند و ترتيبى دهند كه طلاّب در جريان مسايل عالم قرار گيرند. چنين نباشد كه از پيشرفتهاى عالم، از حوادث عالم، از موضوعات علمى، از اكتشافات جديد در زمينه هاى مختلف - چه در زمينه هاى علوم طبيعى و چه به خصوص در زمينه هاى علوم انسانى - اينها بركنار و دور باشند. چرا؟ براى اينكه يك ركن مهم براى فتوا، اطّلاع از موضوع است. اگر فقيه، موضوع را نشناسد، نخواهد توانست كما هو

ص: 631


1- . در اجتماع طلاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1370/12/1.
2- . همان.

حَقُّه، از دليل شرعى، حكم الهى را استنباط كند.(1)

شناساندن فقه شيعه به علماى غير شيعه و مراكز علمى جهان

فقه شيعه ناشناخته است - در معلومات غيرمسلمين از فقه اسلام، غالباً جايى ندارد - در كتب استدلالى فقه كه از سوى غير شيعه تدوين ميشود، آراى آن غالباً مورد سكوت و غفلت است - در دايرة المعارفهاى جهانى و حتى اسلامى، آراى آن غالباً در رديف آراى فقهى مذاهب مهجور قرار ميگيرد. و اين ستمى بزرگ است؛ هم به دانشى بدين وسعت و عمق و پيشرفت - كه شايد بتوان گفت: هيچ يك از مذاهب اسلامى به تنهايى داراى فقهى با اين خصوصيات سه گانه نيستند - و هم به كسانى كه ميخواهند از آن بهره ببرند. معرفى اين فقه و كشاندن آن به مجموعه هاى جهانى و كتب فقهى ديگر مذاهب اسلامى و مطالعات حقوقى مراكز علمى جهان، خدمتى به علم و به دانشمندان است و اين كار بايد به شيوه ى درست و منطقى انجام شود.(2)

دروس حوزوى؛ در راستاى رفع نيازها

نبايد يك ذرّه از امكانات حوزه ى علميه كه عمده اش نيروى انسانى است، هدر رود. نبايد يك ساعت درس طلبه يا استاد، زايد و بى فايده و غير ناظر به آن نيازها باشد. طلبه اى كه در حوزه درس ميخواند، بايد در جهتِ برآوردن يكى از حاجات و رفع يكى از نيازها حركت كند؛ يعنى يا براى داخل و يا براى خارج، يا براى تأليف و يا براى تحقيق، يا براى تدريس و يا براى تعليم، خود را آماده كند.(3)

آشنايى با شبهات جديد عليه دين

دنياى امروز با دنياى ديروز فرق كرده است. دنياى امروز، دنيايى است كه در آن معارف عجيب و غريب بشرى وجود دارد. ممكن است در اين روزگار هم عدّه ى كثيرى به همان كم علمى و كم سوادى عاميهاى مثلاً پنجاه سال قبل باشند - لاميّز فى الاعدام من حيث العدم - لكن مخاطبان شما فقط اينها كه نيستند؛ دانشمندان و متفكران هم هستند. شما بايد پيام دين را با مبنايى خردمندانه و محكم و به بهترين وجهِ آن تنظيم و براى آنها

ص: 632


1- . در آغاز دوره ى جديد درس خارج فقه، 1371/6/29.
2- . پيام به كنگره ى علمى تخصصى دايرة المعارف فقه اسلامى 1372/11/14.
3- . در آغاز درس خارج فقه، 1374/6/14.

مطرح كنيد. لازمه ى اين، آن است كه دنيا را به خوبى بشناسيد و از پيشرفتهاى آن مطّلع باشيد و شبهات و اشكالاتى را كه بر ما و دين ما وارد ميكنند، بدانيد؛ زيرا امروز براى مقابله با دين، ديگر «شبهه ى ابن كمونه» و يا «شبهه ى اعاده ى معدوم» را مطرح نميكنند. امروز شبهات ديگرى وجود دارد؛ شبهاتى كه روحانيان بايد آنها را بشناسند و بدانند.(1)

شناخت جريانهاى سياسى و فرهنگى

روشنفكرى مقوله ى ديگرى است. آنچه كه بنده نام روشنفكرى به آن ميدهم، غير از معناى روشنفكرى در معارف عمومى عالم است. مقصود من از روشنفكرى، مقوله اى است كه در معارف سياسى بيان ميشود. روشنفكرى، يعنى شناخت جريانهاى زندگى. روشنفكرى حتماً نبايد با علم همراه باشد. دانشمندانى هستند كه روشنفكر نيستند؛ به عبارتى، از مسايل جهان و جريانهاى زندگى و حوادث سياسى و فرهنگى، چيزى درك نميكنند. بر عكس، انسانهايى غيرعالم و غيردانشمند هستند كه اين مسايل را درك ميكنند. در دوران انقلاب، طبقه اى از روشنفكران بودند كه حوادث كشور، رژيم حاكم بر آن و مبارزه و دشمن را ميشناختند؛ اما تخصّص و دانش رايج را نداشتند. بسيارى از مردم عادّى جزو روشنفكران بودند. در مقابل آنها، عدّه اى از اساتيد، دانشمندان و علماى مذهبى وجود داشتند كه از علم بالايى برخوردار بودند؛ اما جريانهاى زندگى، مبارزه، سياست، استكبار و رژيم فاسد آن زمان را نميشناختند. بنابراين، دو مقوله ى علم و روشنفكرى از هم مجزّاست.(2)

به روز بودن علماى شيعه در گذشته

شما نگاه كنيد در آن روز، علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و كلامى براى مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه ى كمى كه در گذشته بودند، كارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نيشابور يا بلخ يا هرات يا طوس كه اقصى نقاط دنياى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شيعه زندگى مى كردند و سؤال فقهى يا كلامى داشتند، «شيخ مفيد» آنان را از بغداد هدايت و راهنمايى ميكرد؛ يعنى «شيخ مفيد» از زمان خودش عقب نبود.

يا در زمان «شيخ طوسى»، اگر دشمنِ مكتبِ اهل بيت ميگفت: «أن لامصنَّفَ لكم» ؛ شما كتاب و تصنيف نداريد، «شيخ طوسى» خودش به تنهايى وارد ميدان ميشد و

ص: 633


1- . در ديدار روحانيان استان مازندران، 1374/7/22.
2- . در ديدار دانشگاهيان و فرهنگيان در بابل، 1374/7/25.

بزرگ ترين كتاب رجالى را تلخيص مى كرد و اختصاصاً يك كتاب و فهرست رجالى ديگر مينوشت. يعنى بدون معطّلى، رجال «كشّى» را تلخيص كرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شيخ» را هم نگاشت!

هنوز پاسخ در خانه ى اشكال كننده بود كه ميگفت فقه نداريد؛ ناگهان يك كتاب عظيم پرفرع پر تحقيق - به حسب سطح تحقيق آن روز - مبسوط از آب در مى آمد. اگر «محمدبن زكريّاى رازى»، چهار كلمه الحادى بر زبانش جارى ميشد، فوراً «سيّد مرتضاى رازى» در ردّ او كتاب مينوشت و نميگذاشت حرف او بى جواب بماند. اگر فلان نويسنده ى معاند اهل بيت، كتابى مينوشت و حقايق و اعمال شيعه را مسخره ميكرد، بلافاصله «عبدالجليل رازى قزوينى» حقّش را كف دستش ميگذاشت و كتاب «النقض» را مينوشت. بنابراين، هركسى كه در زمينه هاى فقهى و كلامى - به خصوص - چيزى به شيعه ميگفت، شيعه با قدرت و قوت، به زبان علمى به او جواب مى داد و سخن تلخِ رقيب و حريف و معاند را به خانه نميبرد.

تا اواخر هم وضعيت اين گونه بوده است. در هند يك نفر پيدا شد و كتاب «تحفه ى اثنى عشريّة» را كه بر ضدّ و ذّم شيعه و در قدح اهل بيت است، نوشت. «سيد حامد حسين»، كتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آن طور كه به نظرم ميرسد، شايد حدود ده ردّ بر كتاب «تحفه ى اثنى عشريّه» نوشته شده است.

من فهرستى را نگاه ميكردم كه متعلّق به كتب علماى هندىِ شيعه بود كه البته بزرگان و اَعلام درجه يك هم در ميان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شايد هم بيشتر عليه اين كتاب نوشتند. بنابراين، حوزه هاى علميه از زمان خودشان عقب نبودند. يك نفر پيدا ميشد حرفى را در يك كتاب خطّى ميزد و يك نسخه مينوشت و ديگرى پخش ميكرد و ديگرى ميخواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع ميشدند؛ عالم شيعه هم برميداشت همين كار را عيناً جواب ميداد و گاهى تندتر و سريع تر و بهتر از او اقدام ميكرد و عقب نميماند.

تا زمان «شهيد اوّل» كتب فقهى ما غالباً متضمّن آراى فقهاى اهل سنّت - مثل كتب «علاّمه» و «فخرالمحققين» - هم بوده است؛ ولى بعد از آن زمان، كتب شيعه غالباً ديگر آراى اهل سنّت را ذكر نميكنند. وقتى شما نگاه ميكنيد، ميبينيد كه در آن كتابها، رأى فقهاى اهل سنّت، با اَدلّه ى متعدّد جواب گفته شده است. فقط كتاب «خلاف» را نگاه نكنيد كه «شيخ طوسى» در آنجا فقط به اجماع تمسّك كرده است. غالباً استدلالهاى

ص: 634

محكمِ كتب «علاّمه» و ديگران و نيز كتاب خودِ «شيخ»، مبسوط است.(1)

عقب ماندن حوزه ى علميه از زمان

اما امروز، اين گونه نيست. امروز، حوزه ى علميه از زمان خودش خيلى عقب است. حساب يك ذرّه و دو ذرّه نيست. مثل اين است كه دو نفر سوار بر اسب، در وادى يى همراه يكديگر بروند و يكى اسبش از ديگرى تندروتر باشد و آنكه اسبش كندروتر است، بعداً به اتومبيل دست پيدا كند؛ طبيعى است آنكه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نميرسد. الان وضعيت اين گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و كلام و حقوق، دنيا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان برگرديم، خيلى فاصله داريم؛ حتّى در «اخلاق» هم اين گونه است.(2)

پافشارى بر اصول و پرهيز از تحجر

تحجّر را با حفاظت بر اصول و ارزشها اشتباه نكنيد. اصول حوزوى بايد حفظ شود؛ اين غير از تحجّر است. معناى تحجّر اين است كه ما نيازهاى ضرورى و لازم را براى حركت علمى خودمان نديده بگيريم. اين معناى تحجّر است. اگر چيزى براى پيشرفت علمى شما لازم است، بايد آن را فراهم كنيد. اگر راهى ميانبر، يا بى خطر، يا پربارتر است، بايد آن راه را شناسايى كنيد، بعد هم وسايل حركت از آن راه را فراهم آوريد. برو برگرد ندارد! اگر دو پا را در يك كفش كرديد و گفتيد: نه آقا، من هميشه از اين طرف رفتم، حالا هم از اين طرف ميروم؛ طبيعى است كه خراب خواهد شد و ضربه ميخورد. تحجّر در حوزه ها نبايد باشد. نوانديش ترين علماى حوزه ها، مفيدترينِ آنها براى طلّاب بودند.(3)

ضرورت خيزش در افكار و علوم اسلامى حوزه ها

ما امروز به عنوان كسانى كه وابسته به حوزه هاى علميه هستيم، با توجّه به اين پديده ى جهانى، بايستى درباره ى رفتار علمى خودمان در مباحث اسلامى، يك فكر و حركت و خيزش تازه را پى ريزى و طرّاحى كنيم. وقتى مشاهده ميكنيم دانشى كه بر

ص: 635


1- . در ديدار جمعى از فضلا و نخبگان حوزه ى علميّه ى قم، 1374/9/14.
2- . همان.
3- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.

اساس آن، اين حركت سياسى به وجود آمده - يعنى معارف اسلامى، علوم اسلامى، كلام اسلامى، فقه اسلامى - امروز اين همه مورد توجّه محافل علمى و سياسى دنياست، ما بايستى بيشتر به فكر باشيم؛ بيشتر دقّت كنيم و اهميت كار خودمان را به عنوان صاحب نظران دينى و علماى دين، ارزيابىِ تازه ترى كنيم.(1)

تحقيقات و تبليغات اسلامى با توجه به نيازها

شما بدانيد ميدان تبليغ دين، ميدان تحقيقات و نوشتن كتابها، بسيار مهم است. شما بنشينيد يك مبنا و فكر اسلامى را از كتاب و سنّت استخراج و سپس جمع بندى كنيد؛ آن را آرايش دهيد و وارد اينترنت كنيد يا در اختيار دانشگاهها و راديو و تلويزيون بگذاريد. بنابراين، كارى را كه كار شماست، انجام دهيد؛ به خوبى هم انجام دهيد. در زمينه هاى تاريخى و حديث و تفسير ميشود كار كنيد؛ بالاخره بايد كار كنيد. بگرديد ببينيد امروز خلأ چيست؛ ذوق و سليقه به خرج دهيد. البته بعضى از شما الحمدلله كارهاى بسيار مهمّى انجام ميدهيد؛ چه در دستگاه قضايى، چه در جاهاى ديگر. ما نميگوييم اين كارها را تعطيل كنيد و به تحقيقات مشغول شويد؛ نه. كسانى را عرض ميكنم كه وقت دارند و ميتوانند كار تحقيقات بكنند. به هر حال اين مجموعه، به خاطر تلاش و پايگاه و استحكامش در مواضع - كه اين را بايد شما نشان دهيد - ميتواند مجموعه اى باشد كه خداى متعال را بر آن، لطف و نظر و عنايت و رأفت هست. از حرفهايى كه ميزنند، وحشت نكنيد.(2)

نتيجه ى خلأ انديشه هاى صحيح دينى

مطلب ديگر - كه آن هم مرتبط با اين قضيه است - اين است كه وقتى خلأ بيان انديشه هاى ناب و قديم و صحيح مشاهده شد، انديشه هاى مغشوش، غش دار، ناسالم و ناصحيح در بازار مى آيد. اين امرى طبيعى است؛ چون مشترى هميشه آنجا ايستاده است. اگر جنسِ خالصِ صحيحِ خوب را آوردند و در دسترس مردم گذاشتند، بديهى است كه مردم سراغ جنس ناسالم - البته اگر بشناسند - نخواهند رفت. وقتى از اين طرف خلأ پيدا شد، بازار جنس بدلى و سكّه ى قلب رواج پيدا خواهد كرد و اين چيزى است كه اتفاقاً امروز متأسّفانه در جامعه ى ما مشاهده ميشود. سكّه هاى تقلبى، خيلى هم خوش ظاهر؛

ص: 636


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28.
2- . در ديدار اعضاى مدرسه ى حقانى، 1378/9/25.

اسكناسهاى تقلبى، خيلى هم خوش ظاهر؛ اما غيرقابل تشخيص براى مردم عادى، و بى اعتبار واقعى.

در بازار انديشه ى اسلامى، امروز اين گونه است؛ هركس از هر گوشه اى پيدا ميشود، راجع به مفاهيم عالى مذهبى و اسلامى و مفاهيم دينى - كه فهم آنها، ادراك آنها، تشخيص آنها، به مايه هاى علمى در منابع دين احتياج دارد و اينها آن مايه ها را ندارند - اظهار نظر ميكند و از خود حرف در مى آورد: اسلام اين طور ميگويد، اسلام آن طور ميگويد! در پاى آن صحبت و پاى آن منبر، كسى هم نيست از او بپرسد اين اسلامى كه شما ميگوييد، كجا اين حرف را ميزند. همه ى مفاهيم بشرى را هم از نظر اسلام معنا ميكنند - آزادى را معنا ميكنند، انسانيت را معنا ميكنند، حقوق بشر را معنا ميكنند، عدالت را معنا ميكنند - معلوم هم نيست مستندشان كجاست؛ كدام اسلام؟!

اين حادثه ى بسيار زشتى است كه انسانهايى بدون داشتن صلاحيتهاى لازم، وارد در مقوله اى شوند و اظهار نظرهايى بكنند كه آن اظهار نظرها اگر فرض كنيم كه هيچ شائبه ى غرض و مرضى نباشد، تازه ميشود جاهلانه!(1)

ارايه ى نظريات غلط دينى در قالب فكر نو

امروز حرفهاى غلط نسبت به مبانى اسلامى و علمىِ دينى، عاميانه، اما در قالبهاى آرايش شده، در قالب فكر نو، در قالب علم ادا ميشود؛ در حالى كه علم نيست؛ در حالى كه غلط است و اين احتياج دارد كه با آن برخورد علمى شود. برخورد حكومتى جداست؛ همه جا هم حكومتها نبايد وارد اين مقوله ها شوند و نميشوند و صحيح هم نيست، مؤثّر هم نيست؛ اما ميدان علم بايستى در اين زمينه فعّال و پُرنشاط باشد.

راجع به اصل دين، راجع به فلسفه ى دين، راجع به مبانى اعتقادى، راجع به آنچه از معارف اسلامى كه در قالب معارف جمهورى اسلامى ريخته شده است - مثل اصول قانون اساسى و غيره - راجع به فقه اسلام، راجع به سيره ى پيغمبر و ائمّه (عليهم السلام) بحثهايى ميشود كه نه به تاريخ متّكى است، نه به حديث متّكى است، نه به قرآن متّكى است، نه به اصول فقه متّكى است، نه به مبانى شناخته شده ى دينى متّكى است، نه به اسلوب فقاهت - كه يك فن بسيار عميق و ظريفى است - متّكى است؛ به هيچ چيز متكى نيست؛ در قالبهاى شبه روشنفكرى و شبه علمى بيان ميشود، با تعبيرات خوش آب و رنگ! كسانى كه در حيطه ى اين كار قرار ميگيرند، متأسّفانه بخشى از خواص و از نخبگان جامعه اند؛

ص: 637


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1379/6/20.

فرقش با گذشته اين است. گفت:

«زانكه اين علم لزج چون ره زند *** بيش تر بر مردم آگه زند»(1)

توليد فكر از منابع دين؛ متناسب با نياز زمان

براى ايجاد يك تمدّن اسلامى - مانند هر تمدّن ديگر - دو عنصر اساسى لازم است: يكى توليد فكر، يكى پرورش انسان. فكر اسلامى مثل يك درياى عميق است؛ يك اقيانوس است. هر كس كه لب اقيانوس رفت، نميتواند ادّعا كند كه اقيانوس را شناخته است. هر كس هم كه نزديك ساحل پيش رفت و يا چند مترى در آب در يك نقطه اى فرو رفت، نميتواند بگويد اقيانوس را شناخته است. سيْر در اين اقيانوس عظيم و رسيدن به اعماق آن و كشف آن - كه از كتاب و سنّت، همه ى اينها استفاده ميشود - كارى است كه همگان بايد بكنند؛ كارى است كه در طول زمان بايد انجام گيرد. توليد فكر در هر زمانى متناسب با نياز آن زمان از اين اقيانوس عظيم معارف ممكن است.

يك روزى حرفهاى مرحوم شهيد مطهّرى كه مطرح ميشد، به گوش بعضى ناآشنا مى آمد. حرفهاى شهيد مطهّرى، حرفهاى دين بود؛ حرفهاى قرآن بود؛ حرفهاى اسلامى بود؛ اما بسيارى از كسانى كه با دين و قرآن و اسلام هم سر و كار داشتند، با آن حرفها آشنايى نداشتند! در همه ى زمانها اين امكان براى متفكران آگاه، قرآن شناسان، حديث شناسان، آشنايان با شيوه ى استنباط از قرآن و حديث، آشنايان با معارف اسلامى و مطالبى كه در قرآن و در حديث اسلامى و در سنّت اسلامى هست، وجود دارد كه اگر به نياز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشريّت را بدانند، ميتوانند سخن روز را از معارف اسلامى بيرون بياورند. حرف نو هميشه وجود دارد؛ توليد فكر، توليد انديشه ى راهنما و راهگشا براى بشريّت.(2)

ضرورت تدريس فراگير فلسفه ى اسلامى در مقابل فلسفه ى غرب

مسأله ى ديگر، «به روز» بودن است. من و شما بايد به روز باشيم. الان در هر برهه ى كوتاهى از زمان، يك فكر در دنيا مطرح ميشود و بسته به اندازه ى ارتباط و وابستگى اش به دستگاههاى قدرت - چه قدرت سياسى و چه قدرت اقتصادى - در دنيا پخش ميشود؛ بروبرگرد ندارد. اصرار هم دارند كه اين فلسفه ى برخاسته از غرب را - كه بعضى از بخشهايش اصلاً فلسفه نيست و اسم فلسفه براى آن غلط است؛ بعضى از بخشهايش هم

ص: 638


1- . همان.
2- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.

چرا، فلسفه است؛ دقيق هم هست و بعضى از حرفهايشان درست است - در جوامع غير اروپايى بگسترانند؛ به طورى كه وقتى گفته ميشود فلسفه، فلسفه ى «كانت»، «هگل»، «دكارت»، «اسپينوزا» و غيره به ذهنشان بيايد؛ اصلاً فلسفه هاى خودشان به ذهن آنها متبادر نشود.

من از شما سؤال ميكنم: دشمنان پيشرفت فرهنگى ملت ايران در اين كار موفّق شده اند يا نه؟ جواب اين است كه بله، متأسّفانه به ميزان زيادى موفّق شده اند. الان شما به دانشگاه برويد و از بخش فلسفه ى دانشكده ى ادبيات بپرسيد چه درس ميدهيد. ببينيد «مشاعر» و «اسفار» و «شرح منظومه» و «شواهد الربوبيّه» و امثال اينها را درس ميدهند؟ ابداً؛ اسم اينها را هم نشنيده اند؛ اما مثلاً متون كتابهاى هگل و كانت را درس ميدهند. ما الان در شرايطى نيستيم كه جلوى اين كار را بگيريم. البته يك روز اگر عقلاى دلسوزى در اين مملكت ميبودند و خائنين در محيطهاى دانشگاهى ميگذاشتند، بايد به گونه اى آن را تحت كنترل مى آوردند؛ اما اين كار را نكردند. امروز ما جلوى اين كار را نميگيريم؛ هرچه ميخواهند، بيايند بگويند.

ما بايد فلسفه و كلام خود را ياد بگيريم و منتشر كنيم؛ اينها دوتاست. مبادا كسى بگويد ما كلام را ياد ميگيريم؛ فلسفه ديگر چيست. نخير، كلام در يك جا مشكل گشاست؛ اما وقتى بناى زورآزمايى و كشتى گرفتن با فلسفه هاى غربى باشد، فلسفه لازم داريم.(1)

افكار وارداتى نو به نو، نيازمند مواجهه ى علمى

در سابقه ى تاريخى ما افكار وارداتى وجود دارد؛ منتها نه با اين وسعت، با اين شيوع و با اين امكان تأثيرگذارى. تاريخ ما از اين گونه رگه هاى فكرىِ ناسالمى كه وارد تفكرات علمى ما شده - چه در فقه ما، چه در فلسفه ى ما، چه در كلام ما - پُر است؛ ليكن در دوره ى جديد كه ارتباطات گسترش پيدا كرد، حرفهاى نوبه نو - با جاذبه هايى كه به طور طبيعى دارد - مرتباً وارد فضاى فكرى جامعه شد و به يك مواجهه ى صحيح و علمى ايجاد نياز كرد.(2)

وظيفه ى سنگين حوزه هاى علميه بعد از شهيد مطهرى

امروز ما حقيقتاً ريزه خوار سفره ى انعام فكر شهيد مطهرى هستيم - در اين هيچ

ص: 639


1- . در ديدار علما و طلاّب قزوين، 1382/9/25.
2- . در ديدار اعضاى كنگره ى حكمت مطهر، 1382/12/18.

ترديدى نيست - و فضاى فكرى جامعه همچنان مرهون فكر او در زمينه هاى گوناگون - چه در زمينه هاى فلسفى، چه در زمينه هاى اجتماعىِ دينى، و چه در زمينه هاى سياسىِ دينى - است. ما امروز به ايشان احتياج داريم؛ ولى آن هم باز كافى نيست. خيلى از حرفها جديدتر و تازه تر است؛ خيلى از شائبه ها و اشكالات و شبهات بعد از حرفهاى شهيد مطهرى به وجود آمده؛ بايد براى اينها آماده ى پاسخ بود؛ لذا حوزه هاى علميه وظيفه ى سنگينى برعهده دارند.(1)

بايدهاى حوزه ى علميه در طلبه پرورى

پس اولين چيزى كه در حوزه هاى علميه لازم است، عمق بخشيدن به تحصيل دينى است؛ بايد درس خواند، بايد كار كرد. حوزه هاى علميه بايد صادرات فكرى داشته باشند؛ بايد روحانىِ عالم و فرزانه تربيت كنند؛ بايد روحانىِ پاكيزه و پاكدامن پرورش دهند؛ بايد روحانيونى پرورش دهند كه با مسايل سياسىِ عالم آشنا باشند و دنيا را بشناسند. يكى از اشكالات كار ما، نشناختن وضع زمانه است. بعضيها علم و تقوا هم دارند، اما در عين حال نميتوانند جايگاه و سنگرى را كه بايد در آن بايستند و كار كنند، بشناسند؛ مثل كسى كه در بين جبهه ى خودى و دشمن، سنگر و جايگاه خودش را گم ميكند و جهت دشمن را اشتباه ميكند؛ آتش هم ميگيرد، اما گاهى آتش را روى سر دوستان ميريزد.

نشناختن فضاى جغرافياى سياسى و فكرى دنيا و همچنين نقطه ى تمركز و خط نگاه و امتداد تير دشمن - كه از كمان حقد و كينه ى او پرتاب ميشود - ما را خيلى دچار اشكال ميكند. بايد در زمينه ى علمى كار كنيم؛ در زمينه ى سياسى هم براى خودمان آگاهى درست كنيم؛ خود را پاكيزه كنيم و از لحاظ شخصى هم اهل تزكيه باشيم. روحانى، مظهر پاكى و پاكيزگى است.(2)

مشكلات افزون علماى دين در عصر حاضر

هر دوره يى اقتضايى دارد. يك روز ما براى اينكه از هويت قرآنى اسلام دفاع كنيم، كتابها مينوشتيم، استدلالها ميكرديم، حرفها ميزديم، يك عده مستمع و مريد و علاقه مند هم وجود داشتند، اينها را از ما مى شنيدند، كار ما انجام گرفته بود. طاغوتى هم بر سر كار بود، اجازه ى بيشتر از اين تحرك را نميداد. بعضى مان كه زرنگ تر بودند، تلاشهاى

ص: 640


1- . در ديدار علما و روحانيون كرمان، 1384/2/11.
2- . همان.

گسترده ترى ميكردند؛ بعضى هم به همان حداقل اكتفا ميكردند. اما امروز چه؟

امروز دو خصوصيت وجود دارد كه بار من و شما را سنگين ميكند. يك خصوصيت پيشرفت شيوه هاى انتقال فكر است. شما ببينيد تلويزيون، راديو، وسايل الكترونيكى، اينترنت و ديگر وسايل ارتباطاتى، امروز در دنيا در خدمت چه اهدافى قرار دارد. امروز استكبار به اين اكتفا نميكند كه شمشير نشان بدهد؛ شمشير هم نشان ميدهد، اما در كنار او به دهها شيوه ى ديگر متوسل ميشود براى اينكه آن فكر غلط، آن راه خطا، آن روش ستمگرانه و طغيانگر را بر ملتها تحميل كند.

امروز طبق اطلاعات قطعى ثابت شده است كه مؤسسه ى عظيم هاليوود و شركتهاى بزرگ سينمايى با سياستهاى استكبارى امريكا همراهى و همكارى مستمر و باب ميل دارند. اين مؤسسه ى بزرگ فيلم سازى و سينمايى كه دهها كمپانى بزرگ فيلم ساز از هنرمند و از كارگردان و از بازيگر و از نمايش نامه نويس و فيلم نامه نويس و سرمايه گذار در آن گرد هم جمع شدند، در خدمت هدفى دارند حركت ميكنند. آن هدف عبارت است از اهداف سياست استكبارى يى كه دولت امريكا را هم همان سياستها دارد ميچرخاند. اينها چيز كوچكى نيست.

امروز شما براى اينكه اسلام را، دين را، حقيقت را، صراط مستقيم را، هم به مردم نشان بدهيد، هم مردم را در اين صراط به راه بيندازيد، با مشكلات بزرگى رو به رو هستيد. بايد با زمان، خودمان را تطبيق دهيم. شبهه ها از قبيل شبهه هاى صد سال و دويست سال قبل نيست. شبهه هايى كه در ذهن جوان شما، دانشجوى شما، حتّى دانش آموز شما القا ميكنند، شبهه هايى از جنس روز است. در مقابل اين كى ميخواهد بايستد؟ غير از علماى دين، غير از مرزداران عقيده، چه كسى بايد در مقابل اين تيرهاى مسموم و زهرآگين بايستد و قرار بگيرد؟(1)

ص: 641


1- . در ديدار روحانيون و طلاب تشيع و تسنن كردستان، 1388/2/23.

ص: 642

فصل هفتم: وحدت با دانشگاه

معناى وحدت حوزه و دانشگاه

در نظام اسلامى، علم و دين پابه پا بايد حركت كند. وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى اين. وحدت حوزه و دانشگاه، معنايش اين نيست كه حتماً بايستى تخصصهاى حوزه يى در دانشگاه و تخصصهاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوش بين باشند و به هم كمك بكنند و با يكديگر همكارى نمايند، دو شعبه از يك مؤسسه ى علم و دين هستند. مؤسسه ى علم و دين، يك مؤسسه است و علم و دين باهم اند. اين مؤسسه، دو شعبه دارد: يك شعبه، حوزه هاى علميه و شعبه ى ديگر، دانشگاهها هستند؛ اما بايد با هم مرتبط و خوش بين باشند، با هم كار كنند، از هم جدا نشوند و از يكديگر استفاده كنند. علومى را كه امروز حوزه هاى علميه ميخواهند فرا بگيرند، دانشگاهيها به آنها تعليم بدهند؛ دين و معرفت دينى را هم كه دانشگاهيها احتياج دارند، علماى حوزه به آنها تعليم بدهند. سرّ حضور نمايندگان روحانى در دانشگاهها، همين است. چقدر خوب است كه اين ارتباطها، برنامه ريزى و سازماندهى بشود. اين، يكى از بهترين و طبيعى ترين وحدتهاست.

ميدانيد كه در دوران اختناق و در آن هنگامى كه دستگاه جبّار براى جدا كردن روحانيون از تحصيلكرده ها، از تمام وسايل استفاده ميكرد، يك عده روحانىِ آگاه و عالم و عاقل و مصلحت بين و مصلحت شناس داشتيم كه ارتباطشان را با دانشگاهها مستحكم كردند. بهترين جلسات سخنرانيهاى علمايى مثل مرحوم آيت الله مطهرى و امثال ايشان، در دانشگاهها بود و مرحوم دكتر مفتح (رحمه الله) يكى از پُركارترين و فعال ترين اين گونه روحانيون بود.(1)

ص: 643


1- . در ديدار جمع كثيرى از دانشگاهيان و طلّاب حوزه هاى علميه، 1368/9/29.

پژوهشهاى مشترك حوزه و دانشگاه

يكى از چيزهايى كه امام بزرگوار روى آن تأكيد ميكردند، ارتباط حوزه و دانشگاه بود؛ حوزه ى علميه در اين مورد چه كار ميخواهد بكند؟ چه طورى ارتباط حوزه و دانشگاه تشكيل خواهد شد؟ ما دفتر همكارى حوزه و دانشگاه داريم - كه البته كارهاى بسيار باارزش و خيلى خوبى هم كرده است - اما نسبت به آن كار عظيم، فقط بخش كوچكى را اشغال كرده است. تحقيقات مشترك، پژوهشهاى مشترك و كارهاى مشترك، ميتواند وجود داشته باشد.

طلاب بايد با معارف روزگار خودشان آشنا بشوند و علوم روز را بشناسند؛ البته اين به معناى آن نباشد كه درسهاى خودشان را رها كنند. برنامه هاى حوزه بايد فراگير باشد و به قدر لازم و كافى طلاب را آشنا كند.(1)

تعريفى از حوزه و دانشگاه و وحدت بين آنها

اين را همه ميفهمند: نه امام و نه ديگر بزرگواران نخواستند بگويند كه دانشگاهها جمع شوند و قم بروند، يا شعبه اى از حوزه ى قم شوند؛ يا اينكه حوزه ى قم جمع شود و بيايد در دانشگاهها حل گردد، يا شعبه اى از آنها شود. هيچ كس اين را نخواست و مطرح نكرد. مسأله اين است كه ما دو نهاد اصيلِ دانشجويى داريم. يكى متوجّه به كسب علوم مربوط به فهم و تبليغ دين و نوآورى در مباحث دينى و نوآورى در فهم مسايل روز و حادث شونده در زندگى است، كه اين حوزه است و كارش عبارت است از تحقيق در مسايل دينى و فراگرفتن احكام الهى در همه ى شؤون زندگى؛ آن هم نه فقط در آنچه كه مربوط به كنج محراب يا كنج خانه است، بلكه در قلمرو وسيع زندگى بشر. اين گروه، اين را بايد فراگيرند؛ احكام جديدش را تحقيق كنند؛ ناخالصيها و ناسره ها را از آن بزدايند و آن را با زبان مناسب، در هر جامعه اى و هر زمانى و هر مخاطبى، به رساترين شكل ممكن به مخاطبين برسانند. اين، وظيفه ى آن نهاد حوزه اى است و اسمش «حوزه ى علميه» است.

نهاد دانشجويىِ ديگر، ناظر به اداره ى امور زندگى مردم، منهاى مسايل مربوط به دين است. مردم معاش دارند، كسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند؛ شناساييهاى گوناگون لازم است، تحقيق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، براى بهتر كردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد. اين نهاد هم مشغول فراگيرى اين دانشهاست كه اينها را فرا گيرد و در آنها متخصّص و

ص: 644


1- . در اجتماع طلاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1370/12/1.

صاحب نظر شود؛ درباره ى آنها تحقيق كند و آنها را براى پياده شدن در جامعه آماده نمايد؛ تحقيقات نوِ دنيايى را جذب كند و خودش به نوبه ى خود، تازه هايى در اين دانشها بيافندرى و به بشريت عرضه كند. اين هم يك نهاد دانشجويى ديگر.(1)

يك برداشت ساده از وحدت حوزه و دانشگاه

فرض بفرماييد وقتى ما از وحدت حوزه و دانشگاه ميگوييم، معنايش اين باشد كه همه ى دانشكده هاى ما - دانشكده هاى گوناگون علمى - در حوزه تشكيل شود! نه؛ مقصود اين نيست. دانشكده در جاى خودش تشكيل شود، حوزه هم در مركز جغرافيايى و خارجى خودش. معناى وحدت اين نيست كه اين آنجا برود و آن اينجا بيايد و همه با هم در يك فضا و زير يك سقف زندگى كنند. اين، برداشت ساده اى از يك قضيه ى پيچيده و مهم است. يا فرضاً نبايد كسانى خيال كنند كه وقتى ما از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت ميكنيم، يعنى روشهاى حوزه صددرصد به دانشگاه بيايد؛ نه. البته بعضى از روشهاى حوزه، روشهاى بسيار خوبى است و بايد دانشگاهها آنها را ياد بگيرند؛ همان طور كه ما در حوزه، بعضى روشهاى تحقيق را از دانشگاه ياد ميگيريم.(2)

تبادل روشهاى خوب حوزه و دانشگاه

على ايّحال، اگر در هر محيط درسى بعضى از روشهاى حوزه را بياموزند، خوب است. ضمناً اين حرف به معناى آن نيست كه هر روشِ درسى حوزه خوب است. ما به بعضى از روشهاى درسى در حوزه ايراد ميگيريم؛ همان طور كه خودِ حوزه ايها هم هميشه ايراد ميگيرند. منظور اين نيست كه هر چه حوزه دارد، يكسره در دانشگاه بياورند. البتّه هر روش خوبى در حوزه است، در دانشگاه آن را ياد بگيرند و هر روش خوبى هم كه در دانشگاه است، در حوزه آن را بياموزند. روشهاى سنّتى و روشهاى وارداتىِ خوب، همديگر را كامل كنند؛ چون ما با هر وارداتى كه بد نيستيم.(3)

عمق وحدت حوزه و دانشگاه

پس ما ميگوييم، حوزه و دانشگاه از روشهاى خارجى هم كه برايشان لازم است، استفاده كنند؛ از روشهاى سنّتىِ مفيدِ خودمان هم استفاده كنند. بنابراين، در باب تعامل

ص: 645


1- . در ديدار دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1372/9/24.
2- . در ديدار طلّاب و دانشجويان و اقشار مختلف مردم به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 1373/9/27.
3- . همان.

حوزه و دانشگاه، قضيه در اين حدّى است كه عرض شد. لكن عمق قضيه ى وحدت حوزه و دانشگاه، بالاتر از اين است. اصلاً، مسأله، مسأله ى ديگرى است. مسأله اين است كه دو جريان علمى و تحصيلى در كشور ما وجود دارد. يكى از آن دو، به علومى مرتبط است كه به جنبه هاى ارزشى جامعه ميپردازند. اين جريان، حوزه است كه به دين، به اخلاق، به معارف و به فلسفه ى الهى ميپردازد. اگر چه كار حوزه ها، علمى است و در حوزه ها دقّتهاى علمى، بسيار بالا و بسيار عميق است؛ اما اين كار علمى در خدمت جنبه هاى ارزشى جامعه و در خدمت دين و اخلاق است.

كار علمىِ جريان ديگر - دانشگاه - در خدمت نيازهاى جامعه است. يك جامعه كه نميتواند بدون علم و صنعت و بدون پيشرفتها و تازه هاى كشف شده در ميدان معرفت علمى، زندگى كند. بشر به علم و عالم همان قدر نياز دارد كه به ضروريّات درجه يك زندگى اش محتاج است. علوم مختلف - چه علوم محض و چه علوم كاربردى در زندگى؛ مثل پزشكى، مسايل فنى، بقيه ى رشته هاى گوناگون علوم و حتّى زمينه هاى هنر و ادبيات - همه، وسائل و ابزارهاى زندگىِ انسانند.(1)

نتيجه ى حوزه ى بدون دانشگاه

زندگىِ يك جامعه بدون علم، زندگىِ تلخ و سست و همراه با بدبختى و ناكامى است. جريان دوم هم براى تأمين نيازهاى ضرورى زندگى كار ميكند. اين دو جريان علمى - دانشگاه و حوزه - بسيار لازمند. هر كدام اگر تنها خودشان باشند، يك ستون از دو ستون اصلىِ پيكر جامعه، خراب و ويران است. اگر فرض كنيم حوزه باشد و دانشگاه نباشد، نتيجه چيست؟

نتيجه، گرفتارى و عقب ماندگىِ ملّت و كشور ايران و نهايتاً تسلّط دشمن بر اين كشور به بهانه ى علم است. نتيجه اين است؛ زيرا وقتى كشورى فاقد دانش، صنعت، ابزارهاى فنى و روشهاى مدرن زندگى بود، كشورِ ديگرى كه از اين روشها برخوردار است، مى آيد و آنها را به اين كشور ميفروشد. امّا به چه قيمتى؟ به هر قيمتى خودش خواست؛ به قيمت تمام ثروت مادّى كشور خريدار. ميگويد شما منابع زيرزمينى تان را به من بدهيد تا من هم به شما محصولات صنعتى ام را بدهم. اين هم، تا حدودى چاره ندارد. همين كارى است كه در زمان رژيم پهلوى انجام گرفت. با نفت، سرمايه گذارى علمى نكردند كه مقدارى پول خرج كنند و لااقل اگر امروز محتاج بيگانگان هستند، فردا

ص: 646


1- . همان.

ديگر محتاج نباشند. اين كار را نكردند. ايران، بى حساب و كتاب پول خود را به حساب غرب ريخت، تا غرب محصولاتش را - آن هم باز با گزينش و دلّال بازيهاى خود - در بازارهاى ايران بريزد. لذا جامعه ى ايران به جامعه اى وابسته و بدون علم تبديل شد كه در آن براى يك عالم و دانشمند و محقق هم ميدان كار پيدا نميشد.

اگر فرض كنيم جامعه اى حوزه دارد، معنويّت و اخلاق دارد، اما علم ندارد؛ همين بى علمى، آن را به قربانگاه خواهد كشاند. زيرا دشمن مى آيد و محصول علمى يى را كه آن جامعه لازم دارد، حتّى به قيمت معنويّاتش به آن تحميل ميكند و ميفروشد. بالاخره مدّتى - يك روز و دو روز تاريخى - اين جامعه صبر خواهد كرد و محصولات علمى را وارد كشور خودش نخواهد كرد؛ امّا آخرش ناچار است وارد كند.(1)

نتيجه ى دانشگاه بدون حوزه

حال اگر كشور و جامعه اى دانشگاه خوبى داشته باشد، امّا حوزه ى علميه ى خوبى نداشته باشد، وضعش چگونه است؟ اين، از آن هم بدتر است! زيرا در اين صورت، علم در كشور پيش خواهد رفت؛ امّا در جهت غيرهدفها و ارزشهاى انسانى. علمى خواهد بود در خدمت ظلم؛ علمى در خدمت استكبار؛ علمى در خدمت تبعيض؛ علمى در خدمت بى عفتى و حتّى علمى در خدمت خيانت به آرمانهاى ملّى. اين گونه خواهد شد. عزيزان من! اين هم، باز همان حالتى است كه متأسّفانه در دوران سلطنت در اين كشور پيش آمد. دانشگاه بنيان گذارى كردند، اما دانشگاهى كه بنايش را بر جدايى از دين و حوزه گذاشته بودند. حوزه ى علميه بود، جدا؛ دانشگاه هم بود، جدا. لذا نتايج بسيار بدى بر اين مترتّب شد كه به آن هم ميرسيم. پس ملاحظه كرديد كه حوزه ى تنها - بدون دانشگاه - كفاف نيازهاى امروز ملّت و كشور ايران را نميدهد؛ دانشگاهِ تنها - بدون حوزه - هم كفاف نميدهد.(2)

نتيجه ى تضاد دو بال علمى كشور

حال اگر از يك طرف دانشگاهى بر مبناى ضديّت با دين و ارزشهاى اسلامى بنيان گذارى شده بود - يعنى بر اساس ضديّت باارزشهايى كه حوزه هاى علميّه ميخواهند شكل علمى آن را تأمين كنند - و از طرف ديگر حوزه ى علميّه اى بر اساس ضديّت با

ص: 647


1- . همان.
2- . همان.

تازه هاى علمى بنا شد و دو جريان كه بايد كمك و مكمّل يكديگر و دو پايه براى نظام و دو بال براى پرواز به سطوح عالى بشرى و انسانى باشند، بناى كار كردن بر ضدّ هم را گذاشتند، تكليف چه خواهد بود و نتيجه چه خواهد شد؟ در اين صورت، بدترين نتايج حاصل ميشود؛ زيرا دو نيرو به جاى سازندگى، در جهت تخريب يكديگر به كار خواهند رفت و اين بسيار خطرناك است. اين، آن كارى بود كه در سالهاى ميانىِ رژيم منحوس پهلوى، نقشه كشيده بودند تا انجامش دهند.(1)

سياستهاى رژيم پهلوى در مقابل حوزه و دانشگاه

اوّل خواستند حوزه را تعطيل كنند؛ ديدند نميشود. چرا؟ چون ميخواستند دانشگاه باشد و حوزه نباشد. رضاخان، آن شكل را انتخاب كرده بود. بعد ديدند نميشود. ديدند امكان ندارد. از اين رو آمدند و در سالهاى ميانى سلطنت پهلوى، نقشه ى دوم را پياده كردند. سياست دوم اين بود كه حوزه باشد، منتها حوزه اى كه مطلقاً رابطه اى با دانشگاه برقرار نكند و بر اساس بدبينى به دانشگاه و هر دانش و فناورى جديد پيش برود. اين از يك طرف. از طرف ديگر هم، تا آنجا كه ميتوانند با تبليغات و روشهاى گوناگون، دانشگاه را ضدّ حوزه، ضدّ دين و ضدّ روحانيّت بار بياورند. واقعاً از لحاظ تبليغاتى، روحانيّت و علم دين را در محيطهاى دانشجويى و محيط علمىِ جديد، بمباران كردند! روحانيون را به عنوان يك عدّه انسانهاى مزاحم، مضر، بى سواد و دنبال موقوفه و از اين چيزهاى عجيب و غريب معرفى كردند. چرا؟ براى اينكه جوان دانشجوى پاك و مؤمن و باصفا و بااخلاص، اصلاً رغبت نكند كه سراغ يك روحانى برود. در محيطهاى دانشگاهى هم سرگرميهاى گوناگونى درست كردند كه اصلاً قيد همه چيز را بزند. اين نقشه ى آنها بود. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه در يك دوره ى نسبتاً طولانى، در دانشگاه ما اشخاصى تربيت شدند كه كشور و ملّت ايران، از علم آنها هيچ استفاده اى نكردند.(2)

جهت دهى ارزشى به علم دانشگاهى

وحدت حوزه و دانشگاه يعنى روآوردنِ اين دو به يكديگر. يعنى دانشگاه، علم و دانش و تحصيل علم را در جهت ارزشهاى اسلامى و اخلاقى يى قرار دهد كه در حوزه ها روى آن ارزشها با شيوه هاى صددرصد علمى و به طور كامل، كار و تحقيق و تدريس

ص: 648


1- . همان.
2- . همان.

ميشود. علم در جهت دين؛ علم در جهت اخلاق؛ علم براى انسان؛ علم وسيله يى براى بى نيازى از بيگانگان؛ علم براى تأمين استقلال ملّى ما؛ علم براى عزّت امّت اسلامى؛ علم براى اينكه ديگر امريكا يا اروپا نتوانند به وسيله ى ابزار علم، ملتها را بيچاره و زير پا لگد مال كنند؛ علم به عنوان يك سپر، يك مدافع و يك وسيله ى پرواز. اينها همه در صورتى خواهد شد كه دانشگاه از حوزه بياموزد و آن روشها و ارزشهايى كه در حوزه هست - ارزشهاى دينى و اخلاقى - در محيط دانشگاه نفوذ كند.(1)

استفاده ى حوزه از روشهاى علوم دانشگاهى

البتّه حوزه ى علميه هم براى اينكه پيشرفت كند و از جمود خارج شود، بايد روشهاى علمى يى را به دست آورد كه در دانشگاه معمول است. امروز بحمدالله حوزه در اين جهت پيشرفتهاى زيادى كرده است. اين، آن وحدت مورد نظر امام است. اين، آن خصوصيتى است كه ميتواند همه ى كشور - هم حوزه و هم دانشگاه - را به كمال مطلوب برساند.(2)

دانشگاه، همتاى علمى حوزه

نكته ى بعدى اين است كه من به برادران عزيز در حوزه ى علميه توصيه ميكنم كه نگذارند توطئه ى جدايى و تقابل حوزه و دانشگاه بار ديگر به ثمر بنشيند. دانشگاه را همتاى علمى خودتان بدانيد؛ دو همتا. شما در يك رشته تحصيل ميكنيد، آنها هم در رشته هاى ديگرى تحصيل ميكنند. يك مجموعه ى علمى اينجاست، يك مجموعه ى علمى هم محيط دانشگاهى كشور است. هميشه سعى دشمن اين بوده است كه بين حوزه و دانشگاه نفرت و تنافر و دشمنى به وجود بياورد. نگذاريد اين حالت به وجود آيد. اگر چهار نفر در گوشه اى در يك دانشگاه يك حركت خلافى انجام دادند، اين مثل آن است كه دو نفر در حوزه اى، در گوشه اى، كار غلطى كردند. نه آن را ميشود تعميم داد، نه اين را ميشود تعميم داد. البته اينجا منظورم از رابطه ى حوزه و دانشگاه، رابطه ى صرفاً عاطفى است. البته رابطه ى علمى و عملى به وسيله ى مديران امكان پذير است، ولى در اين مقام، من مسأله ى عاطفى را مطرح ميكنم.(3)

ص: 649


1- . همان.
2- . همان.
3- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.

ص: 650

فصل هشتم: مديريت و زعماى حوزه

تعقيب روشهاى علمى آيت الله بروجردى در حوزه

اكنون كه پس از گذشت سى سال از رحلت مرحوم آيت الله العظمى بروجردى؛، به بركت نظام جمهورى اسلامى ياد و تجليل ميشود، شايسته است كه حوزه هاى علميه و زعماى علمى آن، به اين تكريم اكتفا نكرده، روشهاى علمى و تحقيقى آن بزرگوار را نيز - كه همچنان از تازگى برخوردار است - تعقيب و تكميل كنند و گردونه ى فقاهت اسلام را به پيش برند.(1)

انزواى مفاهيم قرآنى در حوزه ها

در عين حالى كه فقاهت اساس امر است، نبايد از ديگر علوم اسلامى در حوزه ها غفلت بشود. مثلاً مى بايست علم قرآن، شناسايى قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان يك علم و يك رشته در حوزه ها وجود داشته باشد. طلاب ما بايد قرآن و يا لااقل بخشى از قرآن را حفظ كنند، يا حداقل با آن مأنوس باشند. چقدر مفاهيم اسلامى در قرآن هست كه اگر ما بخواهيم در فقه بحث كنيم، به فكر آنها نمى افتيم. اين انزواى قرآن در حوزه هاى علميه و عدم انس ما با قرآن، براى ما خيلى مشكلات درست كرده است و بعد از اين هم خواهد كرد و به ما تنگ نظرى خواهد داد.(2)

ارزش دادن به تخصصهاى مختلف

در گذشته اگر كسى ميخواست در حوزه مقام علمى پيدا كند، بايستى به تفسير نميپرداخت! يك آقاى ملاى محترم عالمى فرضاً اهل تفسير باشد و مردم از تفسير او

ص: 651


1- . پيام به مجمع يادواره ى فقهى سى امين سالگرد ارتحال آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله)، 1370/2/8.
2- . در آغاز درس خارج فقه، 1370/6/31.

استفاده كنند، بعد براى خاطر آنكه اين درس موجب ميگردد او به بى سوادى شهره بشود، اين درس را ترك كند! شما را به خدا اين فاجعه نيست؟! بايد عكس اين باشد؛ يعنى بگويند آقاى فلانى، متخصص و استاد بزرگ تفسير است؛ ايشان متخصص در فلسفه است؛ ايشان متخصص در كلام است؛ ايشان متخصص در تاريخ است؛ يعنى بايد عنوانى در حوزه باشد. اين طور چيزها بايد در حوزه ارزش پيدا بكند؛ كما اينكه در گذشته هم از اين چيزها بوده است.(1)

بهره نگرفتن از مغزهاى حوزه

امروز ما در حوزه محققان و متفكران خوبى داريم. مغزهايى در اين حوزه ى علميه هستند كه اگر هر كدام از مراكز تحقيقاتى دنيا اين آدمها را در آن رشته ى خودشان تربيت كرده بودند، امروز نابغه هايى داشتند؛ اين هم يكى از بدبختيهاى ماست! امروز ذهنهايى در حوزه ى علميه هستند كه اگر در فلان مؤسسه ى تحقيقاتى دنيا در فن رياضيات يا فيزيك يا علوم طبيعى يا نجوم مشغول بودند، امروز در دنيا مثل خورشيدى ميدرخشيدند و هر روز يكى از كارهايشان در دنيا به ثبت ميرسيد؛ اما اين طور مغزهايى در حوزه ى علميه ى ما آدمهاى معمولى و عادى هستند؛ نه اينكه كسى برايشان شأنى قايل نيست - اينكه حالا چيزى نيست - بلكه بهره ى لازم از اينها گرفته نميشود. پس حوزه ى ما از لحاظ شأنيت و استعداد، اين امكان را دارد؛ اما عملاً ندارد.(2)

مجله ى فقهى آبرومند به زبان عربى

ما يك مجله ى علمى فقه لازم داريم كه مباحث فقهى را با زبان علمى فقه - يعنى زبان عربى - بيان كند. اگر كسى هم خواست فارسى بنويسد، مينويسد؛ اما زبان اصلى مجله بايد عربى باشد. محققان يك مجله ى فقه تهيه كنند و در آن مقاله بنويسند؛ يكى از فضلاى آبرومند هم يكى از درسهايش را تعطيل كند و بيايد مسؤوليت اين مجله را به عهده بگيرد. مگر فايده ى اين مجله براى پيشبرد فقه اسلام، كمتر از فايده ى آن درس است؟ محققان، بزرگان و فضلا، موضوعات جديد فقهى را بنويسند؛ تحقيق كنند؛ نقد كنند؛ فقه را پيش ببرند و دنيا را از فقه شيعه آگاه كنند. در دايرة المعارفها، فقه ما را بعد از فقه اباضيه مى آورند! از اين فقه غنى - كه شايد هيچ فقهى اين همه كتاب و تحقيق و متون مهم نداشته باشد، يا كمتر فقهى داشته باشد - كسى خبر ندارد! اينها را بيرون

ص: 652


1- . همان.
2- . در جمع علما و مدرسان و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عليه السلام)، 1370/11/30.

بياوريم، تا در مجلات علمى دنيا منعكس بشود.(1)

ضرورت كشف استعدادها در حوزه

در جمع طلاب و فضلاى ما، استعدادهاى درخشانى هستند؛ در ميان اينها علامه ى حليها و محقق حليها و شيخ انصاريها پيدا ميشود؛ اينها كجايند؟ بعضى در غم معاش، بعضى هم در غم پيدا كردن كان يكونِ يك كتاب درسىِ مشكل! واقعاً چه كار كنند؛ كسى نيست اينها را پرورش بدهد! من در دو، سه سال قبل از اين، با يكى از فضلاى عالى مقام - كه واقعاً قلباً به ايشان ارادت دارم؛ خيلى خوشفكر و نوآور هم هستند - همين نكته را مطرح كردم و گفتم شما تعدادى از اين فضلا و محققان را در جايى از قم جمع كنيد و به آنها كار تحقيقى بدهيد و بودجه يى هم برايش بگذاريد؛ اما تعقيب نشد و متأسفانه اين كارها انجام نميشود! من ايراد ندارم كه چرا فلان آقا اين كار را نكرده؛ معلوم است كه اين كارها فردى انجام نميگيرد؛ اين كارها تشكيلات و مديريت تشكيلاتى لازم دارد.(2)

لزوم استفاده از امكانات و روشهاى نو در حوزه

اين مجموعه يى كه امروز به يك معنا چشم اميد جهانى به اوست، بايد خودش را با شرايط و امكانات و پيشرفتهاى زمان هماهنگ كند؛ دانشگاهها و مراكز پژوهشى عالم براى دانشجويان و محققان و خرده محققانِ خودشان امكانات تحقيق را فراهم كنند؛ اما ما طبق همان شيوه هاى قديمى كه يك روز بزرگان ما (قدّس الله اسرارهم الشّريفه) عمل ميكردند - چون دستشان خالى بود - عمل بكنيم؛ مگر چنين چيزى ممكن و رواست؟ اصلاً جايز نيست. اينها چيزهايى است كه بايد تطور پيدا كند. نميشود شما امروز كه ميخواهيد از اينجا به تهران برويد، الاغى پيدا كنيد و سوار آن بشويد و قدم به قدم از اينجا به كوشك نصرت، از آنجا به على آباد و نقاط ديگر برويد، تا بعد از چهار، پنج روز به تهران برسيد؛ چنين چيزى امكان ندارد. شما يك ماشين پيدا ميكنيد و سوار آن ميشويد و يك ساعت، دوساعت ديگر به تهران ميرسيد؛ اين وسيله در اختيار ماست. ما فقه هم ميخوانيم، اما از وسيله ى سريع السير هم استفاده ميكنيم؛ مگر مانع و منافاتى دارد؟ ما فقه هم ميخوانيم، اما از كامپيوتر هم براى فقه استفاده ميكنيم. ما فقه هم ميخوانيم، اما از شيوه هاى جديد تحقيق هم استفاده ميكنيم. در دنيا روشهاى ويژه و بسيار جديدى

ص: 653


1- . همان.
2- . همان.

براى تحقيق علوم غيرتجربى وجود دارد - فقه از علوم تجربى كه نيست - از آنها هم استفاده ميكنيم. ما فقه هم ميخوانيم، اما از ابزارهاى كار دسته جمعى هم استفاده ميكنيم.(1)

گشودن راه ابتكار و نوآورى در حوزه

حوزه ى علميه، مشتمل بر ميراث گرانبهايى از روشها و تجربه ها و اندوخته هاى علمى است. براى بهره بردن از اين ميراث فنى و علمى و افزودن بر آن، بايد از نيروى ابتكار و خلاقيّت استفاده كرد؛ همان گونه كه اسلاف صالح نيز، با ابتكار و خلاقيّت خود بود كه توانستند دانشهاى دينى را به سطح كنونى برسانند. حوزه بايد راه را بر نوآورى علمى و فنىِ فرزندان خود باز كند و تازه هاى بازار رايج علم دين را به چشم تقدير بنگرد و صاحبان آن را تشويق كند و در عين حال، تصرّف ناشيانه و خودسرانه در بنيادهاى سنّتى را مجاز نشمرد و به اِعمال نظرهاى جاهلانه و مغرضانه، ميدان رشد و جولان ندهد.(2)

استفاده از ابزارها و روشهاى پيشرفته ى علمى در حوزه

همين سخن، درباره ى سنتهاى ساختارى حوزه و شيوه هاى تعليم و تعلّم نيز جارى است. بى شك، در اين مقوله نيز بسى اندوخته هاى ارزشمند هست كه مزاياى نظام حوزه اى به شمار مى آيد و در هر تحوّل ساختارى بايد محفوظ بماند. ولى اين سخن حق، نبايد مدّعاى حقّ ديگرى را به فراموشى دهد؛ و آن اينكه، حوزه براى پيشرفت خود، بايد از ابزارها و روشهاى متداول در محيطهاى علمى استفاده كند و خود را از امكاناتى كه بشر را در كسب علم موفّق تر ميسازد، محروم نسازد. در دنيايى كه تازه هاى ابزارى و ساختارى، به دانش پژوهان فرصت ميدهد كه تازه ترين دستاوردهاى ذهن بشر را به سهولت كسب كنند، روا نيست كه طالب علم دين، راهى به نوآورى در روشهاى ناقص و معيوب نداشته باشد.(3)

اهتمام كامل به ساير علوم حوزوى

فقه، محور تلاش علمى حوزه هاى علميه بوده است و همواره نيز بايد باشد. البته، تطوّر شرايط زندگى بشرى، مانند هميشه، در استنباط احكام الهى تأثيراتى گذاشته و از

ص: 654


1- . در اجتماع طلاب و فضلاى حوزه ى علميه ى قم، 1370/12/1.
2- . پيام به جامعه ى مدرسين حوزه ى علميّه ى قم، به مناسبت تشكيل شوراى سياست گذارى حوزه، 1371/8/24.
3- . همان.

اين پس نيز خواهد گذاشت. با اين حال، دو نكته لازم است مورد توجّه كامل قرار گيرد: نخست آنكه ديگر علوم اسلامى مانند تفسير و حديث و فلسفه و كلام و رجال و غيرها، بايد مورد اهتمامى كامل و در متن اصلى برنامه هاى حوزه باشد و براى آنها مدارس تخصّصى تشكيل گردد، تا اين علوم كه حوزه ى علميه زادگاه و پرورشگاه آن است، از مهد خود بيگانه نگردد و در آنها، حوزه به بيرون از خود نيازمند نشود.

ديگر آنكه، مجموعه اى از علوم انسانى و غيره، كه داراى تأثير در استنباط و تنقيح موضوعات فقهى اند، بايد مورد عنايت قرار گيرند و فقيه اين دوران، با همه ى ابزارهاى استنباط صحيح، كه از آن جمله، تشخيص درست موضوعات است، مجهّز گردد. بديهى است كه شناخت درست موضوع، در تصحيح شناخت حكم الهى، داراى تأثيرى تمام است.(1)

استفاده ى حوزه از علوم و فناوريهاى نو

بنده تصوّرم اين است كه اين دانش جديد (رايانه) كه بحمدالله بشريّت به بركت تعاليم دين و تعاليم انبيا به دست آورده است، در جاهاى حسّاسى كاربرد دارد و با استفاده از آن، كارهاى بزرگى در همه ى زمينه ها انجام ميگيرد. پس ما نميتوانيم بگذاريم ميراث باارزش علمى خودمان از اين دانش بيگانه بماند. شايد يكى از دو مقصود و اميد عمده ى من از اين كارى كه امروز انجام ميگيرد، اين است كه از اين طريق وارد شويم و حوزه را با علوم جديد و كاربردهاى آنها و استفاده از آنها براى پيشبرد كارهاى خودمان، آشنا كنيم. نميتوان جلو اين دانش جديد و فناورى نو را بست و يا آن را نفى كرد. از هر رشته يى، شاخه اى و جرقّه اى از هر دانش جديد، بايد استفاده كرد. بايد بر بالهاى علوم جديد سوار شد و خود را به آنجا رساند كه انسان ميخواهد. بنابراين، كار، كارِ مباركى است. يعنى اين را مقدّمه قرار دهيم براى آنكه بتوانيم ان شاءالله قم و حوزه را با كاربردها و پيشرفتهاى جديد علمى و استفاده از آنها آشنا كنيم. آنچه مهم است اين است كه انسان بايد به استفاده از علوم و تبعات آن عادت كند.

امروز اطّلاعات يك كتابخانه ى عظيم، در حجم بسيار كوچكى جا ميگيرد. گفته اند ابوالفرج اصفهانى»، كتابهايش را چهل شتر بار ميكرد و با خودش از اينجا به آنجا ميبرد. كجايى؟ از خواب بيدار شو ابوالفرج! ببين چهل هزار كتاب - بلكه بيشتر: چهارصد هزار كتاب - را ميشود روى يك صفحه، با يك دستگاه كوچك به همراه داشت و هر مطلبى

ص: 655


1- . همان.

را كه خواست از آن بيرون آورد! امروز دنيا اين گونه است و بايد از دستاوردهاى جديد استفاده كرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز ياد نگرفته ايم؛ هنوز عادت نكرده ايم و دستمان روان نيست. بيشتر دلمان ميخواهد همين طور اين كتابها را ورق ورق بگرديم.(1)

فقها و محققين، دو فراورده ى مهم حوزه

به نظر ما، كسانى كه فراورده هاى حوزه اند، در درجه ى اوّل فقهاى بزرگ هستند. حوزه بايد خيز بردارد براى به وجود آوردن فقهاى بزرگ كه در بين اينها، مراجع تقليد به وجود آيد. در بين اينها، علماى بزرگِ شهرستانها به وجود آيد؛ علماى بزرگ تهران به وجود آيد؛ شخصيّتهايى به وجود آيند كه در هر شهرى كه مينشينند، از علم و معرفت آنها، خلقى بتواند استفاده كند. اوّل بايد دامن همّت به كمر بندند براى ساخت و خلق اين گونه افراد. در درجه ى دوم - كه آن هم از نظر اهميت، كمتر از اين نيست - محققين و اساتيد پيش برنده ى علم اند؛ كه در داخل حوزه ها ميمانند؛ براى اينكه علم را پيش ببرند و تحقيقات جديد بكنند.

اى بسا كسى كه مرجع تقليد يا عالم بزرگ يك شهر است، كارهاى جنبى دارد، كارهاى مردمى دارد، كارهاى سياسى دارد؛ اما لزوماً همه ى آنچه كه او در ذهن و عمل دارد، برابر نيست با آن محققى كه فقط براى پيشبرد علم در حوزه نشسته است، تا اگر ما يك مشكل علمى پيدا كنيم، بدهيم به او تا تحقيق كند و فراورده ى خودش را در اختيار حوزه ى علميه بگذارد. اين دو، البته در جهاتى وجوه مشترك و در جهاتى هم وجوه افتراق دارند.(2)

شجاعت و تحمّل نظرات جديد در فقه

در اين اواخر، بعضى از فقهاى فاضلِ خوبِ داراى فكر نو، بعضى از حرفها را مطرح كردند كه مطرح كردنش ايرادى ندارد. در حوزه ى علميه، بايد طاقتِ شنيدنِ حرفهاى جديد، زياد باشد؛ ولو به حدى نرسد كه اين فقيه فتوا بدهد. ممكن است ديگرى، چيزى بر آن بيفزايد؛ فتوا بدهد. لذا، بنده به فضلاى محترم و بزرگان قم، توصيه كردم كه يك مجلّه ى فقهى منتشر كنيد؛ يك مجلّه ى فقهى كه فقط در آن افكار و آراىِ جديدِ فقهى مطرح شود.(3)

ص: 656


1- . در ديدار مسؤولان مركز تحقيقات رايانه اى علوم اسلامى حوزه ى علميّه ى قم، 1371/10/14.
2- . در روز اوّل درس خارج فقه، 1372/6/21.
3- . در شروع درس خارج فقه، 1373/6/20.

انتشار مجلات تخصصى وزين در حوزه

البته آن بزرگان اين كار را نكردند. عدّه اى از جوانان، كارى در اين زمينه انجام دادند كه اگر چه آن كارِ اصلىِ عالىِ آرمانى نيست، اما شايسته ى تحسين و تقدير است؛ به خاطر اينكه، قدمى در اين راه است. اما آن كارِ بزرگ، هنوز هم ميتواند انجام گيرد. اگر دو و حتّى سه مجلّه اى فقهى هم در حوزه ى قم باشد، زياد نيست. مجلّه اى مخصوص فلسفه باشد. يك مجلّه كلامى بحمدالله هست؛ منتها با تيراژ كم و غير معروف. شايد خيلى از شما هم اسمش را نشنيده و آن را نديده باشيد؛ اما بنده بحمدالله ديده ام و از كسانى كه مسؤول اين كار هستند، تشكّر ميكنم. اين طور بايد باشد تا افكار نو در علوم اسلامى، روزبه روز در حوزه ى علميه مطرح شوند؛ و اهمّ از همه و مقدّم بر همه، فقه است.(1)

نياز به محققين بيشتر حوزوى براى آينده

حوزه به مدرس و محقق و مؤلف و فنان در فنون مختلف نيازمند است. بحمدالله اين امر در حوزه ها تأمين ميشود. محققان و مدرسان و فنانان و بزرگان و مجتهدانى هستند كه آماده ى كارند؛ ليكن اگر شما به بيست سال بعدِ حوزه ى علميه نگاه كنيد، ميبينيد اينهايى كه هستند، كم اند. شما بيست سال بعد را با چشم دقيق نگاه كنيد، ببينيد چه لازم داريم؛ آن وقت خواهيد ديد بزرگانى كه امروز در حوزه هاى علميّه حضور دارند، تعدادشان كم است. يكى از مهم ترين نيازهاى ما همين است. حوزه هاى علميّه به قصد محقق پرورى و ملاّ پرورى، ملاّ درست كنند تا اين نياز برطرف شود.(2)

مدرك مستقل از دانشگاه در حوزه

حوزه بايد گواهى و تصديق بدهد. من يك بار ديگر هم اين نكته را گفته ام. تصديق اجتهاد يكى از چيزهايى است كه از قديم در حوزه بوده است؛ امروز هم چيز خيلى خوبى است. بعضى از آقايان خيال ميكنند كه اگر ما بخواهيم درس طلبه اى را ارزشيابى كنيم، بايد بگوييم اين سطح از تحصيل در حوزه با فلان دوره ى دانشگاهى - مثلاً ليسانس يا فوق ليسانس يا دكترا - معادل است. لزومى ندارد اين كار را بكنيم. دروس حوزه يك چيز است و دروس دانشگاهى چيز ديگر. البته ممكن است اين كار در جاى خود لازم باشد. مثلاً ممكن است اين شخص بخواهد در بعضى از دستگاههاى ادارى كه

ص: 657


1- . همان.
2- . در آغاز درس خارج فقه، 1374/6/14.

احتياج به مدرك دارند، مشغول به كار شود؛ طبيعى است كه بايد بدانند مدرك اين فرد چقدر ارزش دارد. ليكن مسأله ى نياز حوزه فراتر از اينهاست. ما انواع روحانيون در سطوح گوناگون و با تخصصها و تواناييهاى مختلف نياز داريم. استعدادها مختلف است. بايد استعدادها شناخته شود، درسها خوانده شود، دوره ها از هم تفكيك شوند و فضلاى جوان در حوزه به كار گرفته شوند؛ چون بركات زيادى از اين گروه عايد خواهد شد.(1)

تأمين نيازهاى جامعه توسط خروجيهاى حوزه

حوزه ى علميه بايد مثل يك كارخانه ى تأمين كننده ى نيازهاى جامعه، مرتّب كار كند و محصول خود را كه همان محققان و مبلّغان و مدرّسان و مؤلّفان و انواع قشرهاى روحانى هستند، بيرون دهد. حوزه بايد برنامه ريزى كند و مشخص باشد كه مثلاً پنج سال ديگر چه تعداد مبلّغِ مناسب براى مناطق گوناگون دنيا و داخل كشور تربيت ميشود. همچنين در زمينه ى مسايل قرآنى و تفسير و ديگر علوم حوزوى و نيز تربيت مدرس براى دانشگاهها و دروس معارف اسلامى و نيز تربيت محقق و مؤلّف براى پاسخگويى و مقابله با شبهات، برنامه ريزىِ منظّم و مرتّبى داشته باشد.(2)

تحمل سخن جديد در چارچوبهاى مقبول حوزه

بايد اين گستاخى و شجاعت پيدا شود و حوزه آن را بپذيرد. البته اين طور نباشد كه هر كس هر صدايى را بلند كرد، حوزه آن را قبول كند. در عين حال، نبايد حرف جديد در حوزه و در چارچوبهاى مورد قبول، مستنكر باشد.(3)

تبليغ، يك علم است

تبليغ هم يك كار و فن است و ميتواند يك علم باشد و هست و بايد تدريس شود. يكى خوب و يكى بد در مى آيد؛ يكى حرفى كه ميخواهد بزند، عكس او را ميزند. خيلى اتّفاق مى افتد كه بر اثر بلد نبودن، فردى چيزى بگويد و آن چيزى كه از حرف او استنتاج ميشود، عكس چيزى باشد كه نيّت اوست و خودش هم ملتفت نيست! يا مثلاً ميرود تبليغ كند؛ ولى روان شناسى تبليغى ندارد و با مردم حرفى را ميزند كه حرف آنها نيست! حرفى را كه بايد در دانشگاه زد، در روستا ميزند و حرفى كه بايد در روستا زده شود، در

ص: 658


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار جمعى از فضلا و نخبگان حوزه ى علميّه ى قم، 1374/9/14.

كارخانه ميزند! بنابراين، تعليم و روش يابى علمى و فراهم كردن مقدّمات علمى براى تبليغ - مثل روان شناسى اجتماعى - در حوزه نيست.(1)

جلودارى كليساى خالى از علم دين در تبليغ

كليسا از لحاظ علم دين صفر است. البته در بين كشيشها كسانى هستند كه پروفسورند و در رشته هاى گوناگون - مثلاً بيولوژى و گياه شناسى - درس خوانده اند. اين علوم، علومى نيست كه به روحانيت كارى داشته باشد؛ ولى به هر حال عدّه اى از روحانيون مسيحى، دنبال آن رفته اند. در بين مكتشفين معروف، تعدادى كشيش هستند و مثلاً رياضى و تاريخ خوانده اند؛ اما كليسا داراى علم دين به صورت مدوّن و عميق و استدلالى نيست؛ ولى در عين حال، از لحاظ تبليغى جلو است.(2)

ايجاد محيط باز علمى براى نقد انديشه هاى نو

ايجاد محيطهاى باز براى پرورش افكار لازم است. بايد اين كار در حوزه انجام شود و از چيزهايى است كه حوزه را زنده خواهد كرد و آن نتايج، مترتّب خواهد شد. بايد براى فقه و كلام و علوم عقلى، مجمعهايى تشكيل شود و مثلاً براى فقه، مجمعِ بررسىِ مباحثِ تازه ى فقهى مركّب از هفت، هشت، ده نفر طلبه ى فاضل ايجاد شود و اينها مركزى داشته باشند و جلساتى تشكيل دهند و سخنرانيهاى فقهى بگذارند، تا هر كس هر خطابه و مطلب و فكر جديدى در فلان مسأله ى فقهى دارد - از طهارت تا ديات، كوچك و بزرگ - به آنجا بياورد و آنها نگاه كنند؛ اگر ديدند اركانش درست است (نه اينكه خودِ حرف درست باشد) و متّكى به بحث و استدلال طلبگى است و عالمانه طرح شده است، آن را در فهرست بنويسند و در نوبت بگذارند تا اينكه آن فرد، روزى بيايد و در حضور جماعتى كه اعلان ميشود خواهند آمد، سخنرانى كند و آن مسأله را آزادانه تشريح نمايد و يك عدّه هم آنجا اشكال كنند.(3)

نوانديشى در مقابل تحجّر

به دنبال مسأله ى تحجّر، مسأله ى نوانديشى و نوآورى است. اگر تحجّر بلاى اوّل

ص: 659


1- . همان.
2- . همان.
3- . همان.

است، پس نوانديشى و نوآورى بايد وظيفه ى اوّل محسوب شود و مسأله ى آزادفكرى كه فرعى مترتّب بر مسأله ى نوانديشى و نوآورى است. معانى و حدود اين مسايل، بايد روشن شود. به جاى اينكه دشمن بيايد و براى ما خطّ و نشان بكشد و آزادانديشى را معنا كند - كه نه صلاحيت فكرى دارد، نه صلاحيت عملى دارد، نه ما را به عنوان حوزه ميشناسد و نه سابقه ى ما را ميداند - خود ما بايد فكر كنيم و از گذشته ى خودمان، از ذخاير و ميراث معنوى خودمان براى فهم و تجديد اين مطالب، كمك بگيريم.(1)

به روز نگه داشتن حوزه ى علميه

فرض بفرماييد همين مسأله ى زمان و مكان كه امام؛ بيان كردند. البته امام يك فقيه بزرگند. مسأله ى تأثير زمان و مكان در آرا و در استنباط فقيه، يك مسأله ى بسيار اساسى است. كارى نداريم كه حتّى بعضى افراد، مفهوم حرف امام را هم درست نفهميدند - كه اصلاً ايشان مرادشان چيست - و از مسأله ى زمان و مكان دچار افراط و تفريط شدند؛ ليكن مسأله اى است كه در ترميم روشهاى علمى اثر دارد.

عين همين قضيه، در مباحث و در روشهاى گوناگون تبليغى و علمى در حوزه ها وجود دارد. پس حوزه بايد به طور دايم در حال ترميم خود باشد؛ خود را به روز نگه دارد و از زمان عقب نماند.(2)

گسترش مراكز علمى عجولانه نباشد

لذا در زمينه ى علم و تربيت، هر كار كه ميتوانيد، بايد بكنيد. در اين زمينه ها هيچ معطّلى و درنگ را جايز نشماريد. در مورد گسترش - كه جناب عالى اشاره كرديد، بايد گسترش پيدا كند - من هم با گسترش موافقم؛ منتها كارِ عجولانه در باب گسترش، اصلاً نبايد بشود.(3)

ضرورت مديريت متمركز حوزه ى علميه ى قم

حالا حوزه ى علميه ى قم با اين عظمت - كه شايد واقعاً در عالم هيچ مجموعه ى علمى، با اين عظمت وجود نداشته باشد؛ يعنى شايد بشود گفت تنها جايى است كه

ص: 660


1- . در ديدار طلّاب حوزه ى علميّه ى مشهد، 1376/4/22.
2- . همان.
3- . در ديدار اعضاى هيأت مديره ى مركز جهانى علوم اسلامى، 1376/6/24.

تعداد اساتيد آن، بيشتر از شاگردان است. استاد؛ يعنى به اصطلاح عنصر علمى و كادر علمى، احتمالاً بيشتر از شاگرد و از لحاظ نفر است - مديريت مقتدر و كارآمد ندارد! ببينيد الان در حوزه، چقدر مدرس وجود دارد و چقدر درس داده ميشود! چون طلبه ها هر كدام، در واقع خودشان يك مدرسند و تدريس ميكنند.

حوزه اى با اين نظام استثنايى و ويژه، آن هم با اساتيدى كه در رشته ى خودشان آنچنان تبحّرى دارند كه شايد اساتيدِ كمتر رشته يى در عالم، اين قدر در كار خودشان تبحّر و مهارت و اقتدار داشته باشند، چيز خيلى مهمى است؛ آن هم با كميّت زياد. واقعاً با اين كميّت بالا - چند ده هزار طلبه و تعداد زيادى استاد - و اين نفوذ عجيبى كه دارند و سرنوشت مردم به كارهاى اينهاست، اصلاً ما در دنيا واحد تحصيلى و علمى نداريم. گمان ميكنم مجموعه ى ديگرى با اين خصوصيّات نباشد.(1)

توجه به تمام علوم اسلامى مورد نياز

بايد حوزه اى داشته باشيم كه در آن تعداد معتنابهى از علما و محققين، به تدريس همه ى علوم اسلامى كه مورد نياز است - از فقه و تفسير و حديث و اصول دين و اصول فقه گرفته، تا ساير علومى كه در حاشيه لازم است - با استفاده از بهترين شيوه هاى تعليم و تربيت مشغول باشند.(2)

از مقدمات و شاخصه هاى حوزه ى مطلوب، همه جانبه و كارآمد

هر سال تعدادى فقيه تربيت شوند. مشخّص ميكنيد كه مثلاً ما اين مقدار فقيه براى مراكزمان كم داريم، بايد تربيت شوند. براى هر چند سال - فرض كنيد هر بيست سال - صد نفر فقيه در حدّ مرجع تقليد، با خصوصيّاتش لازم داريم، كه تربيت ميشوند. تعدادى محقق لازم داريم، كه تربيت ميشوند - و در ديگر علوم اسلامى؛ در فلسفه فيلسوف و در كلام، متكلّم - در مسايل دينى و تعميق و گسترش آن، كار و تحقيق ميشود. چون ببينيد؛ مسايل و معارف دينى، چيزهايى نيست كه ايستا و ابدى باشد.

چيزهايى بود كه سى سال پيش، بيست سال پيش، براى ما مسايل جديد دينى محسوب ميشد، ولى امروز آنها مسايلى است كه در اختيار همه هست و مسايل جديدترى از دين مطرح است. انسان هر روز به چيز جديدى از دين ميرسد. يك فقيه،

ص: 661


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى حوزه ى علميّه ى قم، 1376/6/29.
2- . همان.

يك دين شناس، يك آدم كه با قرآن ارتباط دارد، معلومات و معرفتش از دين، حدّ يقف ندارد. همچنان كه در فروع فقهى ما بر اساس نيازها، همين طور مرتّب فروع جديدى مطرح ميشود و فقها در اين فروع به جزم ميرسند. درباره ى همه ى مسايل معارفى همين طور است. در كلام همين طور، در فلسفه همين طور، و در مسايل ديگر همين طور است - معارف دينى روز به روز - بخشهايى مخصوص تعمّق و مطالعه در زمينه ى دين هستند.

فرض بفرماييد در چنين حوزه اى، مدارس كار ميكنند، كلاسهاى درس و مراكز تدريس كار ميكنند، مراكز تحقيق كار ميكنند. هر جا كه احتياج به مبلّغ، امام جماعت و مدرس قرآنى هست، يك مراجعه ى مختصر به اين مركز ميكند، فوراً به تعداد لازم و با خصوصيات لازم، براى آنها مبلّغ فرستاده ميشود.

ما چنين حوزه اى ميخواهيم؛ يعنى حوزه ى مطلوب، اين حوزه است. هر جا شبهه اى مطرح شود، فوراً جوابش اينجا آماده است. هرجا كتابى بر ضدّ دين بيايد، دو كتاب در ردّش آماده است. هر كس از تاريخ اسلام چيز مبهمى داشته باشد، اينجا مركز تحقيق است؛ بلافاصله آن بخش را دربياورند و برايشان تبيين كنند. اين حوزه لازم است.

اين حوزه، با وضع فعلى، با كيفيت اداره ى فعلى، با كيفيّت تدريس فعلى و با نظام آموزش فعلى، عملى نيست. خوب؛ اوّل واقعاً يك عدّه بنشينند و آنچه را كه بايد باشد، ترسيم و تصويب كنند. طلّاب و فضلاى جوان بدانند كه اين حركت به سمت چه چيزى ميرود. آن وقت فضلاى جوان پشتوانه ى كار شما ميشوند، رها نميكنند. اين، مرحله ى اول است كه مرحله ترسيم اهداف حوزه، يا به عبارت ديگر، ترسيم وضع مطلوب و ايده آل حوزه است.

مرحله ى دوم، تبيين آن اقدامات و تمهيداتى است كه براى وصول به اين هدف لازم است. قبل از برنامه ريزى اگر بخواهيم اين بشود، چه مواردى و چه كارهايى لازم است؟ كتاب نويس لازم است، تبيين علوم، جدا كردن بخشهاى زايد از لازم، كنار ريختن چيزهايى كه دست و پاگير است و هيچ فايده اى ندارد، و اضافه كردن چيزهايى كه امروز نداريم و براى طلبه و براى مدرس، مورد احتياج است و لازم است.

... بنابراين، اين هم يك بخش است - مرحله ى دوم - مرحله ى تبيين آن مقدّمات و آن كارهايى كه لازم است.

مرحله ى سوم، مرحله برنامه ريزى كمّى است، كه بياييم اين چيزهايى را كه در طرح كلّى مشخّص شده، در قالب برنامه هاى ريز بگنجانيم.(1)

ص: 662


1- . همان.

استفاده از شيوه هاى نوين تبليغى در حوزه ها

امروز تبليغ دين، يك رشته ى علمى است. علوم ارتباطات كه امروز در دانشگاههاى دنيا براى آن كار و تلاش ميكنند، در حقيقت شيوه هاى ارتباطگيرى تبليغى است. ما به طور سنّتى روشهايى براى ارتباطگيرى با مخاطبان خودمان داريم كه روشهاى خوبى هم هست؛ ليكن به هيچ وجه كافى نيست. نميخواهم توصيه كنم كه طلّاب بروند يك دوره علوم ارتباطات ببينند؛ بلكه ميخواهم مؤكّداً توصيه كنم كه كارگردانان اصلى و طرّاحان حوزه ى علميه، با توجّه به نتايج علوم ارتباطات، كارهاى خودشان را برنامه ريزى كنند و بخشى از مباحثى از اين علوم را كه مورد نياز حوزه است، به درجات مختلف در اختيار كسانى كه به آن احتياج دارند - به خصوص كسانى كه در زمينه ى تبليغ برنامه ريزى و كار ميكنند - بگذارند.(1)

حوزه؛ پرورشگاه علم و تحقيق

كارهاى مناسب حوزه چيست؟ غالباً كارهاى علمى است؛ حال چه كار محتوايى، و چه كار شكلى؛ به هرحال كار علمى است. حوزه، دو هويّت دارد كه يك هويّت، هويّت علم و اينهاست؛ يعنى پرورشگاه علما، فقها و بزرگان است كه اين در جاى خودش، هم علم، هم تحقيق، هم پرورش اخلاقى و هم تنوّع لازم دارد - همين تنوّعهايى كه گفته ميشود - همه ى اينها مربوط به آن هويّت اوّلى و اصلى حوزه است كه پرورشگاه علماست.(2)

القاى شبهه ى دشمنان در برابر پديده ى حكومت اسلامى

از جمله مسايل مهم، يكى اين است كه بايد تحقيقات ما كاربُردى باشد؛ يعنى تحقيق خشكِ خارج از زمينه ى عمل، راه دور و دراز پيمودنِ در زمان و فرصت كم است. بايد شما ببينيد اين نظام اسلامى كه يك آرزوى بزرگ همه ى موحّدين و مصلحين و مؤمنين بالله و به اسلام بوده و تحقّق پيدا كرده است، امروز به چه چيزهايى احتياج دارد. بايد دنبال اين بگرديد. انصافاً ما دير به اين مسايل پرداختيم. اى كاش از اوّلِ انقلاب، صد نفر از قبيل شما پيدا ميشدند كه نه به جنگ كار داشتند و نه به دولت. ميرفتند؛ مينشستند و اين مسايل را براى نظام اسلامى تحقيق ميكردند. ما در اين زمينه ها يك خرده عقب

ص: 663


1- . در آغاز درس خارج فقه، 1378/6/28.
2- . در ديدار شوراى عالى حوزه ى علميّه ى قم، 1379/2/22.

هستيم. دشمنان ما كه با پديده ى حكومت اسلامى و حضور اسلامى و فقهى مواجه شدند، فورى دست به كار شدند و سمينار گذاشتند، تحقيق كردند، مأموريت دادند و جوانب مختلف را در جهت تخريب و در جهت مبارزه و معارضه، رسيدگى كردند و نتايجى هم گرفتند كه ما امروز نشانه هايش را در اين القاى شبهه ها و حرفهايى كه ميزنند، مشاهده ميكنيم. ما بايستى زودتر وارد ميشديم؛ به هر حال تأخير شده است.(1)

توجه به تربيت نخبگان حوزه

على ايّحال، من الان نميدانم شما در چه مرحله يى از كار قرار داريد و چه كار ميتوانيد بكنيد. فى الجمله ميدانم كه اساس كارهاى اين مجموعه هاى علمى را نخبه ها ميكنند. حوزه را نخبه ها بالا ميبرند؛ تأليفات را نخبه ها به وجود مى آورند؛ رشد و پيشرفت مال نخبه هاست؛ ديگران با اينها راه ميروند و حركت ميكنند. لذا تربيت نخبه ها مثل سردار تربيت كردن است؛ سردارانى هستند كه بايد اينها را تربيت و برايشان ميدان درست كرد.(2)

شناسايى و پرورش نخبه ها در حوزه

نخبه هم گاهى نخبه ى بالفعل است، مثل همانهايى كه فرموديد كتابى نوشته اند و تدريسى ميكنند. گاهى بعضى افراد نخبه ى بالقوّه اند. استعدادهاى حسابى يى هستند كه آدم ميفهمد. همين طور آثار استعداد در چشم و بيان و حرف و رفتارشان تلألؤ ميكند و ميفهميم پر از استعدادند. ببينيد؛ تا بشود اينها را هم پيدا كنيد. البته براى اين كارها احتياج به يك مركز ارزيابى و دقّت داريد. نبايد اغماض و تعارف هم در اين مورد با كسى بشود؛ همانى باشد كه واقعيت دارد؛ اشتباه گرفته نشود. تظاهر و بعضى از لفّاظيها و كارهاى كم ارزش و پر حجم، با نخبه گرى فرق دارد. حقيقتاً نبايد اين دو با هم اشتباه شود. بعضى كسان هستند كه واقعاً نخبه اند.(3)

آفت غفلت از نخبگان حوزه

افسوس كه آن زمانها شرايط و وسايل پيشرفتى كه امروز هست، نبود. ما ميديديم

ص: 664


1- . در ديدار آيت اللَّه امينى به همراه چند تن از محققان مجلس خبرگان، 1379/4/4.
2- . در ديدار اعضاى هيأت مديره ى بيمه خدمات درمانى و رفاهىِ حوزه هاى علميّه، 1379/4/11.
3- . همان.

بعضى از طلبه هاى خيلى خوب را كه واقعاً نخبه بودند؛ ول شدند، رفتند جاهاى ديگر از آنها استفاده شد! غالباً اين آدمهاى نخبه ى حسابى هم سر به هواتر هستند؛ اين هم هست؛ غالباً سر به هوا هستند؛ يعنى اگر ديدند اينجا نشد، برميخيزند، بيرون ميروند و چه ميكنند! نميخواهم بگويم همه ى آنها اين گونه اند؛ غالباً اين طورند؛ لذا بايد به اينها خيلى رسيد. اگر نرسيديد، از دست ميروند؛ جاهاى ديگر ميروند؛ ميروند تحصيلات دانشگاهى ميكنند؛ ميروند در مؤسسات به عنوان محقق، مشغول به كار ميشوند و آنجاها رشد ميكنند؛ يعنى ديگر از حوزه ميبرند و مال حوزه نيستند.(1)

ضرورت فرهنگ تحول خواهى در حوزه

در باب تحصيل علم در حوزه هاى علميه و ديگرِ شؤونى كه در اين حوزه ها هست، مطالب متعددى را هم ما عرض كرده ايم، هم ديگران بيان كرده اند و تذكّر داده اند. كمتر سخنى است در اين باب كه گفته نشده باشد. البته گفتن و شنيدن و مطرح كردن، يك مطلب و يك حرف است؛ به صورت يك فرهنگ درآمدن، به صورت يك نياز درآمدن و وادار شدنِ مسؤولان براى دنبال گيرى آن، مطلب ديگرى است. اين دومى هنوز اتفاق نيفتاده است.

آن چيزى كه من امروز درباره ى مسايل علمى و حوزه هاى علميه ميخواهم عرض كنم، يكى دو مطلب است كه به نظرم اينها از بقيه ى مطالب لازم تر ميرسد؛ با اينكه همه ى اين مطالب براى حوزه ها لازم است؛ اين چيزهايى كه در ذهن هست و گفته شده و شايد تكرار هم شده است.(2)

نياز به دستگاه برنامه ريزى مداوم

يك مطلب، مسأله ى برنامه ريزى در حوزه هاست. ما يك وقت در همين مجمع طلاّب و فضلا عرض كرديم كه هر دستگاه كوچكى - اداره اى، دانشگاهى - براى كار خود برنامه ريزى دارد. حوزه ى علميه با اين نسبت، با توجه به اينكه مجموعه ى عظيمى است از علماى بزرگ، از محققان بزرگ، در فنون مختلف - فقه و تفسير و اصول و كلام و فلسفه و بقيه ى شعب علمى كه در حوزه هاى علميه هست - بايد دستگاه برنامه ريزى مداوم داشته باشد. واقعاً از لحاظ كيفيّت اشخاصى كه در حوزه هاى علميه هستند - مثلاً

ص: 665


1- . همان.
2- . در آغاز درس خارج فقه، 1379/6/20.

حوزه علميه اى مثل قم - نميشود آن را با دستگاهها و مجموعه هاى علمىِ معمولى و متعارف مقايسه كرد. شخصيتهاى بزرگى، محققانى، بعد هم اين همه جوان در اين حوزه هاى علميه هستند؛ در بين اينها چقدر اشخاص فاضل، اهل تحقيق، هوشيار و بااستعداد حضور دارند. چنين دستگاهى با اين عرض و طول و عمق، با اين كمّ و كيف، بايد دستگاه برنامه ريزى مداوم داشته باشد. البته روزى كه ما اين عرايض را كرديم، با امروز فرق كرده است؛ يعنى امروز در اغلب حوزه ها يا همه ى حوزه ها - به خصوص در حوزه ى علميه ى قم - حقيقتاً پيشرفتهايى ديده ميشود. دستگاه مديريّت هست، برنامه ريزى ميكنند؛ ليكن اين برنامه ريزيها متناسب با اين حجم عظيم و اين كيفيّت عظيم نيست.(1)

برنامه ريزى متناسب با توليدات فكرى و علمى روز دنيا

اگر امروز ما بخواهيم بدانيم كه براى قم با اين ظرفيت، چگونه برنامه ريزى يى لازم است، بايد نگاه كنيم به دنيا؛ بايد نگاه كنيم به نياز عالم؛ بايد نگاه كنيم به بروز و ظهور روزبه روز و دم به دمِ افكار و نظريات و حرفها و مسايلى كه در ارتباط با مسايل حوزه هاى علميه است؛ نه در فنون و علومى كه مستقيماً ربطى به حوزه هاى علميه ندارد؛ نه، درباره ى همين مسايلى كه مستقيماً مربوط به حوزه هاى علميه است. در دنيا به طور مداوم حرفهايى به وجود مى آيد - در باب اخلاق، در باب حقوق، در باب فلسفه، در باب فلسفه ى دين، در باب مسايل كلامى - دايم حرفهاى جديدى مطرح ميشود؛ نه به اين معنا كه همه ى اين حرفها درست يا مهم است؛ بلكه به اين معنا كه اين حرفها حجم عظيمى از فضاى ذهنى مردم دنيا را به خود اختصاص ميدهد.

با توجه به ارتباطات سريعى كه امروز در دنيا هست كه هر حرفى، هر فكرى، هر منطقى، هر شبهه اى، هر راه حلّى كه در يك گوشه دنيا مطرح شود، گاهى در ظرف يك روز يا يك ماه به آن طرف دنيا ميرسد يا ميتواند برسد، بايد حوزه اى مثل حوزه ى علميه ى قم برنامه ريزى كند؛ افرادى را آماده داشته باشند براى طرح مسايلى كه در دنيا امروز در زمينه هاى گوناگون مورد بحث است.(2)

شناسايى استعدادهاى حوزه در علوم و تحقيقات مختلف

مطلب ديگر، شناسايى استعدادها در حوزه است كه من در چند ماه قبل از اين به

ص: 666


1- . همان.
2- . همان.

مديران محترم حوزه اين را عرض كردم. اين حوزه مجمعى از استعدادهاى گوناگون است. اينها بايد شناخته شود. استعدادها براى كارهاى مختلف، براى معارف و معلومات مختلف و فعّاليتهاى مختلف علمى يا تحقيقى شناسايى شوند. اين شناسايى، كمك بسيارى براى بهره بردارى درست در پرورش اين استعدادها خواهد كرد.(1)

ضرورت توجه به حجم عظيم استعدادهاى پژوهشى

بازديد امروز از اين نمايشگاه، دو احساس را در بنده زنده كرد: يكى احساس خرسندى و اميد و روشنىِ چشم دل به خاطر كثرت و تنوّع و گستردگى كارهايى كه در اينجا ديده شده و عمدتاً متوجّه به تحقيق بود؛ اگرچه آدم تحقيق در سطوح مختلفى را مشاهده ميكند، ليكن بناى كار و توجّه عمده ى كار بر روى تحقيق و نوآورى و اينهاست. احساس دوم، احساس خسارتهايى است كه ما بر اثر عدم استفاده از اين استعداد فعّال در حوزه تا به حال تحمّل كرده ايم و نگرانى از اينكه همين الان هم كه ما اينجا نگاه ميكنيم و خوشمان مى آيد، شايد يك حجم استعداد - به قول آقايان يك پتانسيل - صد برابر اين، آنجا افتاده و ما به آن توجّه نداريم. انسان از اين هم نگرانى پيدا ميكند.

بالاخره دستپاچه شدن، كارى را از پيش نخواهد برد و مشكلى را حل نخواهد كرد. بايستى عقلاى حوزه و عمدتاً مديريّت حوزه بنشينند و با فكر و تأمل، اين سررشته يى را كه اينك به وسيله ى فضلا و جوانهاى حوزه به دست آمده است - سررشته ى تحقيق - دنبال كنند و نگذارند كه اين متوقّف بماند.(2)

مسؤوليت عظيم حوزه و نياز به مديريّت قوى

حوزه بسيار مجموعه ى عظيمى است كه با اين كميّت بالا، با اين كيفيّت بسيار والا و برجسته و كم نظير و با اين همه بارى كه بر دوش گرفته، مسؤوليتهايى دارد. كدام مجموعه ى علمى و آموزشى و تحقيقى در دنيا هست كه اين همه مسؤوليت بر دوشش باشد؟ مسؤوليت دين مردم، مسؤوليتِ هدايت مردم - همه ى مردم مسلمان - بر دوش حوزه است. بنابراين، اين حوزه با اين عظمت و با اين خصوصيات، با كوتاهيهايى كه ما - نسل قبل از شما جوانها - داشته ايم كه امروز ميراث بَرش شما جوانها هستيد، اگر بخواهيم به جايى برسد، بايد يك مديريّت و يك مركزيّت قوى داشته باشد.(3)

ص: 667


1- . در اجتماع بزرگ اساتيد، فضلا و طلاّب حوزه ى علميّه ى قم در مدرسه ى فيضيّه، 1379/7/14.
2- . به هنگام بازديد از نمايشگاه تخصصى طلّاب در قم، 1379/7/15.
3- . همان.

پيشرفتهاى حوزه ى علميه ى قم

امروز خوشبختانه برخى از حوزه هاى بزرگ ما از اين لحاظ پيشرفتهاى زيادى داشته اند. امروز حوزه ى قم، حوزه ى بسيار بابركت و باعظمتى شده است. امروز حوزه ى قم از جهت تنوع، نوآورى، آشنايى با مسايل روز و در برخى از موارد حتّى از جهت تعمق، از گذشته ى خود جلوتر است. حوزه ى قم، حوزه ى بسيار بابركتى شده است؛ ليكن اين كافى نيست. حوزه ها در همه ى نقاط كشور بايد رونق پيدا كنند و علماى بزرگ در حوزه ها مستقر شوند.

فضلاى درس خوانده و برجسته ى حوزه ى قم بعد از پايان تحصيلاتشان و بعد از گرفتن توشه ى لازم، بايد برگردند و در اين حوزه ها مستقر شوند و اين حوزه ها را بسازند.(1)

پيشرفت خودجوش حوزه به رغم تحقق نيافتن بسيارى از مطالبات اصلاحى

از پيشنهادهايى كه بنده در طول اين سالها درباره ى حوزه ى علميه كردم، چه در مجامع عام كه با طلاب و فضلا و مدرسين جلسه داشتيم و صدها، گاهى هزارها نفر در او شركت داشتند؛ چه در جلسات كوچك و خصوصى تر كه با بعضى از مسؤولين حوزه يا بزرگان حوزه يا مراجع يا فضلا داشتيم و پيشنهادهايى دايم مطرح شده و گفته شده، خيليهايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يا به صورت نيمه كاره و نيمه راهه تحقق پيدا كرده است، ليكن از حركت پرجوش و خودجوش دينى و علمى كه ناشى از انقلاب اسلامى است و از بركات انقلاب اسلامى است و فضيلت و ثواب آن برميگردد به روح مطهر امام بزرگوارمان، ما مشاهده ميكنيم ميبينيم كه اين همه دستاورد را داشته ايم. خيلى از آن نظرات اصلاحى هنوز تحقق پيدا نكرده؛ اما توليد، كيفيت، نيروى انسانى زبده در اين سطحى است كه امروز ما داريم مشاهده ميكنيم.

يك نمونه اش را من امشب در گفته هاى آقايان ديدم كه براى من واقعاً لذت بخش بود؛ نمونه هاى ديگرش را هم من در بعضى از جمعهاى فضلا كه با من ملاقات كردند، مشاهده كردم. جمعى از فضلاى كاوشگر در علوم عقلى - فلسفه و كلام و عرفان و منطق و اينها - يكى دو سال پيش از اين ملاقات كردند، آنجا هم من همين را ديدم؛ فضلايى كه با دانشگاهها ارتباط دارند، جمعى با من ملاقات كردند، آنجا هم من همين انطباع و انعكاس را در ذهن خودم داشتم. اين، خيلى نكته ى مهمى است. يعنى ظرفيت و استعداد رشد نيروهاى انسانى در حوزه ى علميه اين است. اين آب و هوا و شرايط

ص: 668


1- . در ديدار علما و روحانيون كرمان، 1384/2/11.

طبيعى يك چنين اقتضايى دارد؛ ما به آن نرسيديم و اين جور است؛ اگر برسيم، يقيناً چندين برابر، شايد ده برابر، فوايد و بركاتش بيشتر خواهد شد.(1)

نياز به آينده نگرى براى حوزه ى داراى حيات و ممات

امروز را نگاه نكنيد؛ فردايى وجود دارد؛ اين فردا چگونه است؟ اين را شما بايد معيّن كنيد؛ امروز بايد معيّن كند.

اگر امروز اركان حوزه يعنى مديران، صاحب نظران، اساتيد، برجستگان همت بكنند، درست فكر كنند و برنامه ريزى كنند، حوزه بيست سال ديگر از لحاظ سطح و عمق و عرض و طول و توسعه ى نفوس، از حالا به مراتب بهتر خواهد بود. اگر حالا ما پيش بينى نكنيم، نه؛ هيچ معلوم نيست حوزه ى قمى در آينده با همين عرض و طول فعلى هم وجود داشته باشد. بزرگانى، محققينى، علماى خوبى، فقهايى، فلاسفه يى از حوزه گرفته ميشوند؛ ميروند - ننقصها من اطرافها - جاى اينها بايد شخصيتهايى رشد كنند، ببالند؛ جاى اينها را پر كنند و بيش از آنچه كه آنها انجام دادند، انجام بدهند. اگر اين كار شد، اين آينده نگرى انجام گرفت، فردا خوب خواهد بود. اگر اين آينده نگرى امروز در حوزه ى قم انجام نگيرد و به وضع موجود راضى باشيم؛ به همينى كه حالا حوزه را يك جورى اداره كنيم؛ به اين اگر قناعت كنيم، فردا يا حوزه يى نداريم يا حوزه يى رو به انحطاط خواهيم داشت.(2)

ضرورت آينده نگرى در حوزه با توجه به تغييرات و ويژگيهاى آينده

هم مديران حوزه، هم شوراى عالى حوزه، هم بزرگان حوزه، هم حضرات مراجع بايد اين را بدانند و به اين توجه كنند كه ما امروز بايد به فكر حوزه ى قم يا اصفهان يا مشهد يا بقيه ى شهرها در بيست سال آينده باشيم؛ در سى سال آينده باشيم. سى سال آينده يعنى چه؟ يعنى دنيايى كه احتمالاً هيچ شباهتى با امروز ندارد؛ از لحاظ امكان اثرگذارى، امكان تسخير دلها، امكان تسخير سرزمينها. بيست سال قبل اين فناورى اطلاعات كه اين آقاى عزيز به اين خوبى آمدند اينجا شرح دادند، وجود نداشت؛ چيزكى بود، امروز ببينيد چه خبر است!

ص: 669


1- . در ديدار جمعى از اساتيد، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علميه ى كشور، 1386/9/8.
2- . همان.

آن روز ما وقتى كه فكر امروز را بكنيم، امروز در خلأ باقى نميمانيم. امروز در هر خانه اى، در هر مدرسه يى، در هر گوشه يى، به قول يكى از آقايان شايد در هر روستايى اگر برويم، از فناورى اطلاعات يك چيزى آنجا مشاهده ميكنيم. حوزه ى علميه ميخواهد عقب بماند؟ سى سال آينده را به همين قياس كنيد؛ البته با يك شتاب بيشترى. يعنى شتاب علم در اين بيست سالى كه گذشت، يقيناً به مراتب كمتر خواهد بود از شتاب علم و پيشرفت علم و فناورى در بيست سالى كه پيش روى ماست؛ در سى سالى كه پيش روى ماست.

آن روز اى بسا صاحبان افكار گوناگون، مكاتب گوناگون، نحله هاى منحرف، صاحبان اغراض فاسده بتوانند خيلى آسان كلاسهاى درس دانشگاههاى شما را، مدرسه هاى شما را، فرزندان شما را در خانه هايتان در مشت بگيرند، در تصرف بگيرند؛ شما هم هيچ كار نتوانيد بكنيد. فكر آن روز را حوزه ى علميه بايد بكند. مسؤول، حوزه ى علميه است. مسؤول ديندارى مردم، روحانيت است. روحانيت هم مولود و ساخته ى دست حوزه ى علميه است. با اين نگاه مسؤوليت را بسنجيد؛ اين جورى توزين بكنيم مسؤوليت را تا بفهميم بر دوش ما، بار سنگينى كه هست، چيست. اين يك نكته؛ مسأله ى آينده نگرى.(1)

مديريت تحول براى جلوگيرى از انزواى حوزه

يك مسأله اين است كه تحول را مديريت كنيد. ببينيد آقايان و خواهران عزيز! تحول اجتناب ناپذير است. تحول، طبيعت و سنت آفرينش الهى است؛ اين را بارها من مطرح كرده ام، گفته ام. تحول رخ خواهد داد. خوب، حالا يك واحدى را، يك موجودى را فرض كنيم كه تن به تحول ندهد؛ از يكى از دو حال خارج نيست: يا خواهد مُرد يا منزوى خواهد شد. يا در غوغاى اوضاعِ تحول يافته مجال زندگى پيدا نميكند، زير دست و پا له ميشود، از بين ميرود؛ يا اگر زنده بماند، منزوى خواهد شد. مثل همان انسان جنگلى كه در روزنامه ى امروز يا ديروز - اين يكى دو روزها - خوانديم؛ يك آدمى است چهل سال پيش، رفته در جنگل مازندران و يك ارتباط خيلى ضعيفى دارد با محيط بيرون خودش؛ منزوى ميشود.

ميشود رفت، ميشود از تحول دورى گزيد، اما با انزوا. اگر حوزه بخواهد از تحول بگريزد، منزوى خواهد شد؛ اگر نميرد، اگر زنده بماند. البته مايه ى دين مانع مردن ميشود، اما منزوى خواهد شد؛ روزبه روز منزوى تر خواهد شد.

ص: 670


1- . همان.

تحول حتمى است، منتها تحول دو طرف دارد: تحول در جهت صحيح و درست، تحول در جهت باطل و غلط. ما بايد مديريت كنيم كه اين تحول در جهت درست انجام بگيرد. اين وظيفه ى مؤثرين در حوزه است. مديران حوزه، فضلاى حوزه، صاحب نظران حوزه بايد همتشان اين باشد. از تحول نبايد گريخت. حالا آقايان بيان كرديد در شيوه ى آموزش، در شيوه ى پژوهش، در شيوه ى پذيرش، در كتاب درسى؛ همه ى اينها تحول ميخواهد. نگوييد ده سال پيش، پانزده سال پيش لازم بود، اين برنامه را نوشتيم. خيلى خوب، آن برنامه مال ده سال پيش بود، ببينيد شكل تكميل يافته ى اين برنامه چيست؟ تحول يعنى اين؛ يعنى به روز بودن، بهنگام جلو رفتن، از حوادث عقب نماندن.(1)

مديريت تحول در زمينه ى مدرك در حوزه

تحول را بايد پذيرفت و آن را بايد مديريت كرد. خيلى بايد مراقب بود. ببينيد اينجا صحبت مدرك شد. بنده جزو كسانى هستم كه از اوايل بر روى مدرك مستقل حوزه يى تكيه كردم، الان هم اصرار دارم. مدرك خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم؛ چون اعتبار حوزه عميق تر، ثابت تر و مهم تر از اعتبار هر وزارتى است. با اعتبار خودش، حوزه مدرك بدهد. حالا اسم مدرك را هر چه ميخواهند بگذارند. بعضى از دوستان اعتراض كردند كه چرا ميگريزيد از اسم دكترا و كارشناسى ارشد و اسمش را گذاشته ايد سطح سه و سطح چهار؛ اينها را من بحثى ندارم. اينها را بنشينند، بحث كنند، هر جور تصميم گرفتند، همان درست است؛ ليكن اصلِ مدرك را بنده قبول دارم، اما مدرك زدگى آفت مدرك است. طلبه براى مدرك درس بخواند، اين عيب بزرگى است. اين، همان خط ميانه ى تحول است. اين، مديريت تحول در زمينه ى مدرك. مدرك بدهيد، اما از مدرك گرايى و مدرك زدگى كه ما هميشه آن را عيب تعليمات جديد ميدانستيم، پرهيز كنيد. اين يك نمونه است.(2)

تحول مناسب

آن طرف قضيه، گفتيم بايد تحول مديريت شود. بايد توجه شود كه مايه ى علمى رقيق نشود، سطح مطلب شيخ پايين نيايد، سطح مطلب آخوند در اصول پايين نيايد. طلبه

ص: 671


1- . همان.
2- . همان.

در خلأ دانايى نسبت به اين مبانى كه امروز در فقه و اصول ما عناصر مهم و اثرگذارى هست، قرار نگيرد؛ طلبه در خلأ قرار نگيرد. عبارات، عبارات صحيح و خوب و عربى باشد. بنده بعضى از نوشتجات حوزه را كه ملاحظه ميكنم، از اين جهت ما يك خرده كمبود داريم، نقص داريم. يك نوشته ى متين قرص و محكمى كه در همه ى مجامع علمى اسلامى وقتى كه رفت - چون به زبان عربى است. زبان علمى ما زبان عربى است و همه ميتوانند استفاده كنند - به عنوان يك اثر برجسته و ممتاز شناخته شود، ايراد لفظى و متنى و قلمى نداشته باشد.

بنابراين، تحول ناگزير است. حالا اين يكى دو مورد از موارد تحول بود؛ موارد زيادى هست؛ بسيارى از آنها را هم شما دوستان در بياناتتان گفتيد كه مورد تأييد من هم هست. بايد اين تحول مديريت بشود. اين هم يك نكته است.(1)

مهم ترين كار مديريت حوزه در مراحل اول

ما بايد مديريت را در حوزه تكميل كنيم. خوب، خوشبختانه در اين سالهاى اخير بحث شوراى عالى مديريت و بحث نهاد مديريت در حوزه مورد قبول قرار گرفت و اقدام شد و فوايد و بركاتش را هم داريد ميبينيد. من امشب اطلاع پيدا كردم از بيانات آقايان، دوازده تا انجمن تخصصى در حوزه هست؛ انجمن علمى تخصصى. خيلى جالب است. بنده نميدانستم اين را. انجمن علمى اقتصاد، انجمن علمى روان شناسى، انجمن علمى رجال، انجمن علمى تاريخ. البته بعضيهايش را ميدانستيم. اين كارِ مديريت است. اگر مديريت نبود، چنين چيزى پيش نمى آمد، ليكن به آنچه كه تاكنون در زمينه ى تشكيلات دهى و سازماندهى در حوزه انجام گرفته، مطلقاً نبايد اكتفا كرد.

ما نواقصى داريم. اولاً شوراى عالى - كه نميدانم آقايان شوراى عالى تشريف دارند اينجا يا نه؟ - بايد به مسأله ى سياست گذارى خيلى اهميت بدهد. مهم ترين كار در مراحل اول و مراحل اصولى، سياست گذارى است در حوزه هاى علميه. اين سياست گذارى ابعاد گوناگونى دارد. ما مگر نميگوييم ميخواهيم علم توليد بشود و پيشرفت كند، خوب كدام علم؟ معناى پيشرفت علم فقه چيست؟ معناى پيشرفت علم اصول مثلاً چيست؟ پيشرفت كند يعنى چه؟ سمت و سوى اين پيشرفت به سوى چيست؟ اينها همه سؤالهايى است كه پاسخ لازم دارد. سياستهايى كه در مركز شوراى عالى نهاده ميشود، به اين سؤالها پاسخ ميگويد؛ سياست گذارى. چشم انداز روشنى براى آينده ى حوزه علميه بايد ترسيم

ص: 672


1- . همان.

شود.(1)

دو ويژگى شوراى عالى حوزه براى تشكيل سند چشم انداز

همان طور كه در مسايل كشور چشم انداز بيست ساله تدوين شد، بياييد يك چشم انداز بيست ساله، ده ساله براى حوزه تشكيل بدهيد. اين كارِ شوراى عالى حوزه ى علميه است.

خوب، كِى ميتواند شوراى عالى اين كار را انجام بدهد؟ وقتى كه افراد محترم شوراى عالى براى اين كار فرصت كافى بگذارند؛ متفرغ باشند؛ يعنى عضويت در شوراى عالى حوزه يك شأنى در كنار شؤون اصلى به عنوان شأن فرعى نباشد. خوب شما ببينيد يك دانشگاه مديريتش، يا فرض كنيد كه دستگاه سياست گذارش چه جورى عمل ميكنند؟ حوزه ى علميه ى به اين عظمت - حالا چه حوزه ى قم، چه حوزه ى مشهد، چه حوزه ى اصفهان - نميتواند به صورت حاشيه يى اداره بشود. بايد وقت بگذارند؛ اين يك.

دوم اينكه بايد يك بدنه ى كارشناسى بسيار قوى داشته باشند. خوشبختانه در حوزه ى ما اين بدنه ى كارشناسى را - همين شماها؛ آقايانى كه امشب صحبت كردند و بسيار ديگر از شماها كه صحبت نكرديد و شايد افراد زيادى در حوزه ى علميه از اين فضلاى جوان و خوشفكر - داريم. اينها يقيناً يك بدنه ى كارشناسى خودكفا را تشكيل ميدهند. ما از جهت مسايل حوزه يى، هيچ احتياجى به كس ديگرى نداريم و ميتوان از اين فضلا استفاده كرد. البته اين بدنه ى كارشناسى بايد كار كنند، تلاش كنند. اينها يكى از كارهايى است كه شوراى عالى ميتواند انجام بدهد.(2)

ضرورت تشكيل يك شوراى برنامه ريزى

در زمينه ى تشكيلات حوزه و سازماندهى حوزه و در كنار شوراى عالى، مسأله ى نهاد مديريت حوزه است، كه بسيار مهم است. حتماً بايد يك شوراى برنامه ريزى براى حوزه وجود داشته باشد. همينى كه در بيانات آقايان هم بود كه برنامه ها گاهى ناهمخوان اند. يا آن خواهرمان در زمينه ى برنامه هاى مربوط به خواهران گفتند كه در سطوح مختلف، برنامه ها غير منعطف است. اين كاملاً اشكالات واردى است. كى ميتواند اين اشكالات را برطرف كند؟ يك هيأت برنامه ريزِ واقف و آگاه از پيشرفتهاى برنامه ريزى مدرن.

امروز برنامه ريزى، يك كار علمى است؛ مثل بقيه ى كارهاى علمى. يك هنر ذاتى و قريحه اى نيست فقط؛ اگر چه حالا آن هم بى تأثير نيست، اما امروز يك كارِ علمى است.

ص: 673


1- . همان.
2- . همان.

از كسانى كه تخصص اين كار را دارند، استفاده بشود؛ در همان بدنه ى كارشناسى حضور پيدا كنند، برنامه ريزى كنند.(1)

تشكيل هيأتهاى علمى براى درجه بندى اساتيد

يكى هم مسأله ى منزلت اجتماعى فضلا و اساتيد است كه اين هم جزو مشكلات ماست. حالا يك پيشنهادى بعضى از دوستان كردند كه حالا من مطرح ميكنم و او اينكه هيأت علمى در قم تشكيل شود؛ يعنى هيأتهاى علمى براى سطوح مختلف، براى رشته هاى مختلف رسميت پيدا كنند كه يك نفرى به يك حدى كه رسيد، از يك آزمونى كه عبور كرد، جزو هيأت علمى قم بشود. اين يك عنوانى باشد. البته شبيه اين را بنده چند سال قبل از اين به آقايان محترم جامعه ى مدرسين عرض كردم كه يك مقدارى دامنه را وسيع بگيرند، كه به آن شكلى كه مورد نظر بود، ظاهراً عملى نبود و تحقق پيدا نكرد؛ اما حالا به اين شكل مطرح است.(2)

ص: 674


1- . همان.
2- . همان.

فصل نهم: شخصيت هاى علمى

قسمت اول: علماى قرنهاى گذشته

1. علامه مجلسى (رحمه الله)
دقت و خبرگى علامه مجلسى (رحمه الله)

به نظر بنده، مرحوم مجلسى يكى از علماى بزرگِ مظلومِ تاريخ ماست. عالم بزرگى است، براى خاطر اينكه از لحاظ علمى، مرد بسيار بلند پايه اى است. خبره ى فن حديث است؛ خبره ى فن رجال است؛ فقيه است؛ حديث فهم است. شما ملاحظه بفرماييد بيانهايى كه ايشان در «بحار» دارد، جزو علمى ترين حرفهاى دينى است كه اگر كسى بخواهد روى «بحار» كار كند، ده كتاب زبده ى بزرگ، از آن بيرون مى آيد. يعنى اگر كسى بيانهاى مجلسى را به عنوان حلّ مشكلات اخبار و بيان اخبار مشكله جمع كند، يك كتاب قطور چند جلدى، پر از مطالب بسيار دقيق علمى در همه ى فنون و زمينه ها خواهد شد.(1)

2. شيخ انصارى (رحمه الله)
نظرات عميق شيخ انصارى (رحمه الله) در حقوق مدنى، ماليات و...

شيخ (رحمه الله)، دقيق ترين و عميق ترين نظرات را در باب مكاسب، در باب بيع و درباره ى مسايلى كه امروز براى همه ى دنيا مطرح است، بيان كرده است. مسايل مربوط به حقوق مدنى را كه امروز همه ى حقوقدانهاى دنيا روى آن كار و تلاش ميكنند، ابراز كرده است. مثلاً ما خمس شيخ يا زكات او را نديده ايم. قاعدتاً در باب خمس و در باب زكات، انسان ميتواند همان نظرات دقيق را در كلمات شيخ پيدا كند. در مسأله ى مالياتها و ساير مسايلى كه امروز در دنيا مطرح است، بايد نظرات عميق و علمى و قابل استفاده ى شيخ، تحليل علمى شود، بيان شود، تبيين شود. اينكه فقط كتاب شيخ را در اختيار اين و آن بگذاريم، كافى نيست.(2)

ص: 675


1- . در ديدار اساتيد دانشگاههاى اصفهان به مناسبت بزرگداشت علّامه مجلسى، 1372/3/24.
2- . در ديدار اعضاى ستاد برگزارى بزرگداشت شيخ مرتضى انصارى، 1373/9/21.
شيخ انصارى (رحمه الله)؛ متجدد در مسايل مهم

انسان در بسيارى از مسايل كه نگاه ميكند، ميبيند حرفِ صاحبِ «جواهر» هم - كه خود از وزنه هاست - راجع به آن مسايل هست؛ حرف شيخ هم هست. پس از غور و بررسى، اين نتيجه به دست مى آيد كه اصلاً نظر شيخ طور ديگرى است؛ اصلاً شيخ متجدّد است. «جواهر» درباره ى مسايل مختلف، كمبود ندارد، لكن كَاَنَّه شيخ در هر مسأله از مسايلى كه مهم است، يك حرف تازه دارد و يك ميدان تازه و يك مرحله ى جديد مطرح ميكند.(1)

3. ملاصدرا (رحمه الله)
نياز به تبيين و تحليل نظرات ملاصدرا (رحمه الله) و شيخ انصارى (رحمه الله)

متأسّفانه اين نقيصه - عدم تبيينِ نظرات - نسبت به فلاسفه هم عمل ميشود. به عنوان مثال، من وقتى به دوستان گفتم ملاصدرا نظرات زيادى دارد؛ كتاب ملاصدرا در اختيار است، اما تبيين نظرات وى كارى است كه انجام نشده؛ اين كار را نكردند. شما ببينيد چقدر درباره ى فلاسفه يا حقوقدانهاى بزرگ غرب - مثلاً هگل و كانت - كتاب نوشته شده است و چقدر نظرات آنها را تحليل كرده و برداشتهايشان را گفته اند. ما بايد نسبت به نظرات شيخ، همين گونه كار كنيم. البته علما و مجتهدين ما، در مباحث فقهى، نظرات شيخ را مطرح كرده اند؛ اما در واقع به بيان نظرات خودشان پرداخته اند. يعنى مطرح كرده اند كه مثلاً اشكالاتش را بيان كنند.

به نظر من، تحليل نظرات شيخ، كارى است كه جايش خالى است و بايد انجام گيرد. در اين باره، كتابها ميشود نوشت.(2)

4. محقق اردبيلى (رحمه الله)
محقق اردبيلى (رحمه الله)، سرسلسله ى علماى ايرانى

مثلاً محقق اردبيلى، مال قرن دهم است. يعنى تقريباً درست تمام قرن دهم را ايشان گرفته بود. ولادت ايشان، نهصد و بيست و چند يا سى و چند است و وفات ايشان هم، نهصد و نود و سه است. شاگردان بزرگ ايشان غالباً لبنانى هستند، صاحب معالم و

ص: 676


1- . همان.
2- . همان.

صاحب مدارك، اينها از آنجا به نجف - حلقه ى درس ايشان - آمدند. يعنى بعد از محقق اردبيلى، هر چه نگاه ميكنيد، علماى بزرگ، همه ايرانى اند و ديگر عالم برجسته ى عرب كم است. چند نفر معدود مثل شيخ جعفر عربند، والاّ همه، علماى ايرانند. ايشان در تاريخ فقاهت شيعه، در مرحله ى بعد از قدما، در واقع سرسلسله ى علماى ايرانى است. اين يك نكته است.(1)

شكوفايى نجف از زمان محقق اردبيلى (رحمه الله)

نكته ى دوم، نجف است. قبل از محقق اردبيلى، خيلى خبرى از نجف نيست! حالا ما ميگوييم نجف، مثلاً هزار سال عاصمه علم و فقه شيعه است. بله؛ شيخ طوسى به نجف آمد و بعد از شيخ طوسى هم نجف مدّتى پايگاه بود؛ اما بعداً يا حلّه است و يا شامات است. خيلى خبرى از نجف نيست! البته كم و بيش افرادى هستند؛ اما چندان معروف نيستند. باز ميبينيم كه نجف، پايتخت محقق اردبيلى است. نجف را مركز و مسند علم خودش كرده است و بعداً همين طور علماى بزرگ، يكى پس از ديگرى - شاگردهاى وحيد و امثالهم - نجف را پايگاه قرار ميدهند؛ تا به زمان ما ميرسد كه مثلاً از زمان شيخ انصارى نجف در اوج است. اين هم يك خصوصيت ديگر مرحوم محقق اردبيلى است.(2)

5. شيخ كلينى (رحمه الله)
شخصيت علمى شيخ كلينى (رحمه الله)
اشاره

شخصيّت شيخ كلينى (رحمه الله) نيز شخصيّت علمى بارز و برجسته يى است. او در هر دو حوزه ى رى و بغداد، سالهاى زيادى را به علم آموزى و اخذ حديث از محضر اساتيد و مشايخى كه شمار آنها بيش از پنجاه تن است، سپرى كرد و از ديگر سو، به تربيت گروه بزرگى از طالبان علم و معارف مكتب اهل بيت (عليهم السلام) پرداخت كه خود، گواهى بر برجستگيهاى علمى شيخ كلينى اند.

كلينى، تنها يك محدّث نبود. بررسى كتاب كافى، از جهت چگونگى تبويب و تقديم و تأخير ابواب آن و عناوين انتخابى آنها (نظير: كتاب العقل و الجهل، كتاب الحجة، كتاب التوحيد و...) نشان ميدهد كه كلينى، علاوه بر آنكه محدّثى بزرگ است، متكلّمى چيره

ص: 677


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى كنگره ى بزرگداشت مقدّس اردبيلى، 1375/3/30.
2- . همان.

دست نيز هست و محتوا و روش و عناوينِ به كار گرفته شده توسّط وى، ناظر به مسايل كلامى رايج در روزگار اوست. ضمناً مقدّمه ى شيخ بر كافى، مقدمه ى درخشانى است كه نشان ميدهد اين مرد چه تسلّطى بر عبارات و كلمات و مطالب و مفاهيم كلامى و... داشته است.(1)

ضرورت تجليل از كتاب كافى و مؤلف آن

به هر حال، به نظر اين جانب، تجليل از كلينى، تجليل از علم، تجليل از دين و تجليل از تشيّع است. كافى نيز اثر ارزشمندى است و در مورد اين كتاب شريف و مؤلف بزرگوارش، هر چه تجليل و هر اندازه كار علمى انجام بشود، جا دارد.(2)

قسمت دوم: علماى معاصر

1. امام خمينى (رحمه الله)
ابعاد علمى شخصيت امام (رحمه الله)

امام، شخصيت بزرگى بود. اى كاش همه ى مردم، به خصوص نسل جوان كنونى كشور، ميتوانستند زيباييها و درخشندگيهاى شخصيت امام را آن طور كه خواص و نزديكان ايشان حس و لمس كردند و ديدند، ببينند. حقيقتاً امام يك شخصيّت جذّاب بود؛ علم وافر در رشته هاى متعدّد داشت و تك بُعدى و يك علمى نبود. ايشان فيلسوفى بزرگ، عارف و فقيهى بزرگ و اصولىِ برجسته و ممتاز و صاحب مكتبى بود. ايشان يك معلم اخلاق بود. يعنى انسان از هر طرف كه وارد ميشد، از لحاظ علمى، ابعاد عظيمى را در ايشان مشاهده ميكرد.(3)

تاكيد امام (رحمه الله) بر جرأت علمى

ما براى اين كشور هرچه بخواهيم، بايستى امام را ملحوظ و حضور او را تأمين كنيم و خطّ و راه و انگشت اشاره ى او را مورد نظر قرار دهيم، تا بشود به آن رسيد. شما براى اين كشور چه ميخواهيد؟ البته مشتركاتى وجود دارد، اما بالاخره چيزهايى هست كه

ص: 678


1- . پيام به كنگره ى بين المللى بزرگداشت ثقة الاسلام كلينى (رحمه الله)، 1388/2/17.
2- . همان.
3- . در ديدار اعضاى ستاد يكصدمين سال تولد حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1378/6/27.

هركس فكرى ميكند. يكى فكر ميكند كه امروز بايد اين كشور به اعتلاى علمى برسد تا مشكلاتش حل شود. خيلى خوب؛ بايد امام را زنده نگه بداريم، تا اين كار بشود؛ زيرا آن كسى كه به نسل علمى اين كشور، اين جرأت را با زبان و با عمل داد و اين راه را در مقابل او گشود كه خودش را راجع به مسايل علمى دنيا در مقابل غول علمى عالم، به حساب بياورد، امام بود.(1)

2. علامه جعفرى (رحمه الله)
فعاليت علامه جعفرى (رحمه الله)؛ الگوى جوان اهل تحقيق

در آقاى جعفرى (رحمه الله) خصوصيات برجسته يى بود كه به نظر من همه ى اينها براى نسل جوان و پژوهنده و اهل علم و تحقيق الگوست. ايشان آن وقتى كه كارهاى تحقيقى خودشان را شروع كردند، خيلى جوان بودند. البته من حدود سالهاى سى وچهار و سى وپنج بود كه ايشان را شناختم. ايشان تازه از نجف آمده بودند و جوان و فاضل و اهل تحقيق و فعّال و پرشور و مورد احترام بزرگان ما - مانند مرحوم آقاى ميلانى و بعضى از آقايان ديگر در مشهد - و نيز مورد احترام طلّاب بودند. در ايشان واقعاً روح تحقيق و تفحّص و نشاط و شور علمى مشاهده ميشد. اين روحيه، از دوران جوانى تا پايان عمر ادامه داشت. آن وقت ايشان تقريباً سى و چند ساله بودند. همه ى اين شور جوانى، در كار علمى و فكرى و بحث و نوشتن و تحقيق و مطالعه و اين گونه كارها صرف ميشد و البته حافظه ى فوق العاده و استعداد علمى ايشان هم به جاى خود محفوظ بود. اين حالت تا همين آخر هم ادامه داشت كه اين چيز عجيبى است.(2)

3. شهيد مطهرى (رحمه الله)
بينش نوين در آثار شهيد مطهرى (رحمه الله)

لازم است جوانان، مخصوصاً آنهايى كه با معرفت و دانش سروكار دارند - مثل روحانيون، معلّمين، دانشجويان و نويسندگان - با آثار شهيد مطهّرى ارتباط نزديك برقرار كنند و كتابهاى آن بزرگوار را بخوانند. اين كتابها حقيقتاً بينش وسيعى و در موارد بسيار، بينش نوينى به خواننده ى خود ميبخشد.(3)

ص: 679


1- . همان.
2- . در ديدار خانواده و مسؤولان ستاد برگزارى مراسم ارتحال استاد علّامه محمدتقى جعفرى، 1377/9/17.
3- . در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران، 1371/2/9.
شخصيت علمى شهيد مطهرى (رحمه الله)

مرحوم شهيد مطهرى مرد بسيار عميق و با فكر و پُرمغزى بود؛ ايشان از دانشهاى لازم براى اين تحقيقات برخوردار بود؛ فلسفه ميدانست، كلام ميدانست، فقه ميدانست، تاريخ ميدانست. ايشان در هر بحثى وارد ميشد، زواياى آن را كاوش ميكرد؛ بنابراين، آثار ايشان خيلى باارزش است. من يك وقت به دوستان طلبه ميگفتم: اگر كسى فقط آثار ايشان را از اول تا آخر با دقت بخواند، كافى است كه او را به يك سطح راقى از معارف عميق اسلامى برساند. شما كه اينها را تلخيص كرده ايد و برنامه ريزى شده و شكل داده شده ارايه ميدهيد، خوب و بسيار باارزش است.(1)

شهيد مطهرى (رحمه الله) و توليد فكر اسلامى در مقابل افكار وارداتى

ايشان با قوّت فكرى و انديشه ى قوى و صائب خود، وارد ميدانهايى شد كه تا آن وقت هيچ كس در زمينه ى مسايل اسلامى وارد اين ميدانها نشده بود؛ و با تفكراتى كه آن روز در كشور رايج شده بود - افكار وارداتىِ ترجمه يىِ غربى و شرقى - يا ميرفت رايج شود، خود را وارد يك چالش علمىِ عميق و وسيع و تمام نشدنى كرد. ايشان، هم در جبهه ى مقابله با ماركسيستها به يك جهاد بسيار هوشمندانه دست زد، و هم در جبهه ى مقابله با تفكرات غربى و ليبراليستها وارد ميدان شد.(2)

تأثيرات برخورد علمى شهيد مطهرى (رحمه الله) با افكار وارداتى

هنر شهيد مطهرى در آن دوران اين بود كه با قدرتِ اجتهاد و با انصاف و ادب علمى - چه در زمينه ى علوم نقلى، چه در زمينه ى علوم عقلى - وسط ميدان ايستاد و با اين افكار گلاويز شد و آنچه را كه تفكر اسلامى بود، روشن، ناب و بى شائبه وسط گذاشت. عليه او خيلى هم حرف زدند و خيلى هم كار كردند؛ اما ايشان اين كار را انجام داد. در جريان روشنفكرى، اين نقش بسيار مهمى است؛ و اين شد پايه ى تفكرات بعدى جامعه ى ما. بنده اعتقاد راسخ دارم و بارها هم گفته ام كه جريان فكرى اسلامى انقلاب و نظام اسلامى ما در بخش عمده يى متكى به تفكرات شهيد مطهرى است؛ يعنى آنها پايه ها و مايه هاى اسلامى يى است كه ما در تفكرات اسلامى از آنها بهره برديم و به نظام اسلامى منتهى شد؛ لذا در همان روزگار هم افكار شهيد مطهرى جايگاه امنى بود براى

ص: 680


1- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با گروه معارف طرح استاد شهيد مطهرى دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1379/6/14.
2- . در ديدار اعضاى كنگره ى حكمت مطهر، 1382/12/18.

جوانهاى طالب و عاشق فكر اسلامى كه در زير بمباران شديد تفكرات بيگانه قرار ميگرفتند؛ ماركسيستها يك طور، غربگراها يك طور؛ هم در دانشگاهها وجود داشت، هم در محيط بيرون از دانشگاهها، و هم حتّى در حوزه هاى علميه. شهيد مطهرى يك سنگر و يك مأمن براى اين افراد شد، تا بتوانند خود را زير سايه ى اين تفكر عميق و مستحكم حفظ كنند؛ هم دين خود را حفظ كنند، هم بتوانند دفاع كنند و حرف نو داشته باشند.(1)

دليل موفقيت شهيد مطهرى (رحمه الله)

اما شهيد مطهرى چرا موفق شد؟ چرا اين اثر عميق و گسترده را از جهت ايجابى و سلبى در جامعه ى فكرى ما گذاشت؟ چون براى آماده سازى خود، تلاش فراوان علمى كرده بود؛ بعد هم براى خرج كردنِ اين ذخيره ى علمى، به هيچ وجه سستى و كوتاهى نكرده بود. مرحوم مطهرى آرام نداشت؛ مرتب مشغول يادداشت كردن، تنظيم يادداشت، مرتب كردن سخنرانيهايى كه خود او انجام داده بود، به دست آوردن شواعب گوناگون و نوبه نو در زمينه هاى فكر و انديشه ى مذهبى و دينى، و پاسخگويى به انحرافات بود. در اين مرد اصلاً تنبلى وجود نداشت؛ لذا با آن ذخيره ى علمى و كارآمدىِ عملى توانست اثر بگذارد.(2)

دانشمندان دينى مبارز

علماى مبارزى كه از اين استان [فارس] به تاريخ دانش دين در كشور معرفى شدند، در كمتر نقطه اى از نقاط ايران نظير دارند. ميرزاى شيرازى را كه همه ميشناسند. مرحوم سيد على اكبر فال اسيرى - عالم بزرگ - كه در همين شهر شيراز قيام كرد و با نفوذ انگليسيها و نفوذ خارجيها مخالفت كرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعيد كردند؛ لكن اثر كار او ماند. ميرزاى دوم - ميرزا محمدتقى شيرازى - كه در سالهاى بعد از جنگ جهانى اول، رهبر مبارزه ى ملت عراق در مقابل تهاجم انگليسيها و اشغال انگليسيها بود. مرحوم سيد عبدالحسين لارى چهره ى برجسته و ممتازى بود كه در حدود صد سال قبل، در همين استان و به كمك عشاير غيور و دلير استان فارس، مبارزات خودش را شروع كرد؛... مرحوم سيد نورالدين حسينى، در همين شهر شيراز عضو سفارت بيگانه را - كه به مقدسات مردم اهانت كرده بود - خواباند و با دست خودش به او شلاق زد و حدّ الهى را جارى كرد و با دستگاه جبار، با شجاعت تمام به مبارزه ى سياسى و اجتماعى

ص: 681


1- . همان.
2- . در ديدار علما و روحانيون كرمان، 1384/2/11.

برخاست.

بعد هم در دوران شروع مبارزات روحانيت، مرحوم آيت اللَّه شهيد دستغيب و مرحوم آيت اللَّه محلاتى و ديگر علما، مسجد جامع عتيق شيراز را مركز مبارزات خودشان قرار دادند و آوازه ى مبارزات علماى شيراز و سخنرانيهاى مرحوم آيت اللَّه دستغيب - به عنوان سخنگوى آن روحانيت - در همان روزها در اكناف ايران منتشر شد.(1)

ابعاد كمال معلمى در شهيد مطهرى (رحمه الله)

اين جمله را هم درباره ى شهيد بزرگوارمان مرحوم آيت الله مطهرى (رحمه الله) عرض كنيم: حقيقتاً رفتار و منش آن مرد بزرگ، نشان دهنده و نمايشگر يك معلم كامل و با احساس مسؤوليت بود. در هيچ عرصه اى از عرصه هايى كه حضور يك متفكر اسلامى مورد نياز بود، ايشان از ورود در آن عرصه خوددارى نكرد؛ ملاحظات و مصالح نتوانست جلوى او را بگيرد كه وارد اين عرصه نشود؛ چه در زمينه هاى سياسى، چه در زمينه هاى فكرى.

در زمينه ى پاسخ به سؤالهاى گوناگونى كه در آن دوره ذهن جوانهاى ما را به خود مشغول كرده بود، شهيد مطهرى مثل برخى از مدعيان روشنفكرى دينى نبود كه مطالب اجنبىِ از منطق دين و محتواى دين را با لعاب دينى و قالب دينى عرضه كند؛ بلكه درست نقطه ى مقابل، مفاهيم حقيقى دينى را در بسته بنديهاى متناسب روز و متناسب با سؤال و نياز و استفهام مخاطبين عرضه ميكرد. دنبال اين نبود كه يك دسته ى خاصى، يك گروه خاصى، يك مجموعه ى فكرى خاصى او را تحسين كنند. با واپس گرايى و عقب ماندگى فكرى و ارتجاع و تحجر و غلط انديشيدن در زمينه ى دين - كه ناشى از تحجر و واپس گرايى است - همان قدر و با همان شدت برخورد كرد كه با بدعتها و افكار انحرافى و افكار التقاطى. اين، خصوصيت آن مرد بزرگ بود.

او خسته نشد؛ تلاش دايمى ميكرد. دنبال نام و تيتر و عنوان متعارف دانشگاهى و حوزه يى هم نماند. به عنوان يك رزمنده ى عرصه ى فكر و تأمل، وارد ميدان شد. با اخلاص كار كرد، خداى متعال هم به كار او بركت داد. امروز بعد از سى سال از شهادت آن مرد بزرگ، حرفهاى او تازه است، زنده است؛ گويا براى امروز نوشته شده است. آن روز هم كسانى در سطوح مختلف فكرى، از سخن او و فكر او استفاده ميكردند، پاسخ خودشان را ميگرفتند؛ امروز هم كه افكار جلو رفته است، مسايل بسيارى براى ذهنهاى جستجوگر حل شده است، باز به سؤالات جديد پاسخگو است. اين، خاصيت يك فكر عميقِ همراه با اخلاص است.(2)

ص: 682


1- . در ديدار مردم شيراز، 1387/2/11.
2- . در ديدار گروه كثيرى از معلمان سراسر كشور، 1389/2/15.

بخش ششم جنبش نرم افزارى

اشاره

ص: 683

ص: 684

فصل اول: مفاهيم

روح جنبش نرم افزارى

جنبش نرم افزارى، فقط تهيه ى نرم افزارهاى رايانه اى نيست؛ يعنى باطن و حقيقت و روح هر پيشرفتى؛ يعنى دانش و توليد علم. روح جنبش نرم افزارى، يعنى توليد علم و به كار گرفتن ظرفيت استعداد يك ملت. اگر ملتى روى پاى خود و با هويت خودش بود، اين معنا در او تقويت خواهد شد و پيشرفت خواهد كرد، والّا هميشه دنباله رو است و هرجا برسد، باز هم دنباله رو خواهد بود.(1)

توليد علم، علاوه بر تبحّر در علم

آنچه مهم است، توليد علم است. دوستان آمارهايى دادند، من هم اين آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمينه ى پيشرفتهاى تحقيقى و مقالات منتشره در مجلات علمى و معتبر دنيا گزارشهايى داده شده؛ منتها توجه كنيد كه توليد علم - يعنى شكستن مرزهاى علم و پيشرفت كردن - با تحصيل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلى را نياز داريم. نه اينكه به دومى نياز نيست، اما دومى كافى نيست. اينكه نوشته و تحقيق و فراورده ى ذهن دانشمندان در زمينه ى علوم مختلف - چه علوم انسانى، چه علوم تجربى - بيايد و خوب دانسته شود و همينها محور تشخيص و معرفت نهايى انسان شود، چيز مطلوبى نيست.(2)

مقصود از جنبش نرم افزارى

چند سال پيش، اول بار در دانشگاه اميركبير مسأله ى جنبش نرم افزارى را مطرح كردم. جنبش نرم افزارى، يعنى در زمينه ى علم، توليد علم و شكستن مرزهاى علم، يك جنبش و يك حركت عظيم به وجود بيايد. از اين پيشنهاد استقبال شد و من امروز ميبينم كه در

ص: 685


1- . در ديدار عمومى دوشنبه ها، ديدار با اعضاى مجمع صنفى نشريات دانشجويى كشور، 1382/2/8.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.

سخنان اساتيد و مسؤولان دانشگاهها روى اين نكته تكيه ميشود. البته تا مدتى بعضيها ميگفتند ما نميدانيم اصلاً معناى اين حرف چيست! عده يى هم شبهه ميكردند كه علم مگر توليد كردنى است! البته بحث لغوى ميكردند و ميگفتند چرا گفته ايد توليد علم! شما هرچه ميخواهيد اسمش را بگذاريد؛ مقصود كه معلوم است.

جنبش نرم افزارى؛ يعنى در معرفت علمى، ننشينيد دست خود را دراز كنيد تا ديگران بكارند و ميوه چينى كنند و هر مقدار از ميوه را كه لازم نداشتند، بياورند در دست شما بگذارند. برو بكار، برو آبيارى كن، برو روى بنايى كه ديگران ساخته اند، بنا بساز؛ اين هدف ما بود. عده يى ميگفتند ما نميفهميم! الان هم از گوشه و كنار شنيده ام كه عده يى سخنان يأس آفرين ميزنند: مگر ما ميتوانيم؟ بله، ميتوانيم. ما در ميدانهاى گوناگون و در فضاى معرفت علمىِ امروز دنيا ميتوانيم كارهايى بكنيم كه هنوز در دنيا نو باشد؛ اين در همه ى زمينه ها كاملاً امكان پذير است.(1)

نهضت توليد علم و جهت گيرى علمى آن

نكته ى بعدى، مسأله ى نهضت توليد علم است، كه ما از شش، هفت سال قبل از اين، اين قضيه را گفتيم، مطرح كرديم و دنبال كرديم. خوب، حالا بعضى از بحثهاى پيرامون اين مسأله، حقيقتاً وقت تلف كردن و خود را مشغول كردن است، كه: حالا اصلاً توليد علم معنايش چيست؟ آيا علم توليد كردنى است؟ آيا كشف كردنى است؟ (ما به ياد آن جمعى مى افتيم كه - البته سالها پيش براى ما نقل كردند - راجع به مسأله ى سينما بحث ميكردند و پيش يك نفرى رفتند تا از او نظر بخواهند. ايشان گفته بود: حالا ببينيم آيا سى نِماست يا سى نَماست يا سى نُماست؟! اول اين را حل كنيم!) حالا كشف كردنى است، توليد كردنى است، تحقيق كردنى است؛ هر چه هست، مقصود معلوم است. ما ميگوييم پايه ى فناوريهاى پيشرفته و رشد تمدن مادى، تمدن مرتبط با مسايل زندگى، دانش است؛ اگر بخواهيد اين دانش را از ديگران بگيريد و خودتان مصرف كننده باشيد، به هيچ جا نخواهيد رسيد. بايد اين دانش در داخل برويَد.

فرق ميكند كه انسان يك چيزى را از ديگرى در حدى كه او ميخواهد به ما تعليم بدهد، ياد بگيريم و شاگردى كنيم، يا اينكه همواره شاگرد نمانيم؛ همان طور كه من مكرر عرض كرده ام. هميشه كه نميشود يك ملت شاگرد بماند. ما يك روزى در دنياى علم و مدنيت استاد بوديم؛ حالا به مرحله ى شاگرد تنزل پيدا كرده ايم؛ يك مدت هم

ص: 686


1- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.

شاگرد بسيار تنبل بوديم! اما امروز مشغول حركتيم و بايستى پيش برويم؛ به خصوص در زمينه ى علوم پايه كه در حقيقت پايه ى نظرى هر تحرك علمى و هر فناورى پيشرفته است؛ من تأكيد كرده ام و ميكنم. و البته در كنار اين توجه يافتن و سمت گيرى دانش، بايد به سوى عمل و كاربردى كردن و نيازهاى كشور را در نظر گرفتن و در آن جهت حركت كردن، توجه داشته باشيم. اين نكته ى دوم كه بايد به اين اهميت داد.(1)

ارزش انديشه ى نو

در جان يك انسان نخبه، پيدايش يك انديشه ى نو و خلق شدن يك فراورده ى تازه، يك رويش است؛ يك رويش طبيعى است. بگذاريد اين رويش انجام بگيرد. نبايد لج كنيم، بگوييم: حالا كه مسؤولين از كار ما استقبال نكردند، پس ما هم چه؛ نه، كار شما ارزشش بالاتر از اين است كه معيار ادامه يافتن يا نيافتنش اين باشد كه آيا مسؤولين كمك ميكنند يا نميكنند. البته بديهى است كه كمك مسؤولين گاهى حياتى هم ميشود، آن به جاى خود محفوظ؛ توصيه ى من به شما اين است.(2)

ضرورت نوآورى

ممكن است بعضى از صاحب نظران و به اصطلاح تئوريسينهاى اقتصادى بگويند: آقا نميشود؛ اگر بخواهيد به پيشرفت اقتصادى دست پيدا كنيد، ناچار بايد فاصله ى طبقاتى را قبول كنيد و بپذيريد! اينجاست كه ما عرض ميكنيم: «نوآورى». نبايد خيال كنيم كه نسخه هاى اقتصادى غرب، آخرين حد دستاورد بشرى است؛ نه، اين هم يك نسخه يى است، دوره يى دارد؛ آن دوره طى ميشود و فكر تازه و فكر نويى به ميدان وارد ميشود؛ بگرديد آن فكر نو را پيدا كنيد.(3)

نوآورى در همه ى عرصه ها

نوآورى مخصوص يك عرصه ى خاصى نيست؛ در آزمايشگاه و مركز تحقيقات، در كلاس درس، در حوزه ى علميه، در دانشگاه، در كارگاه صنعتى، در محيط ادارى، در منطقه ى كشاورزى و باغى و در همه جا، ابتكارات انسانهاى مبتكر و نوآور، ميتواند هر كارى را يك گام پيش ببرد و در مجموع، كشور را از يك گذرگاه مهمى عبور بدهد.(4)

ص: 687


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.
2- . در ديدار نخبگان استان يزد، 1386/10/15.
3- . در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1387/1/1.
4- . در ديدار مردم شيراز، 1387/2/11.

معناى نوآورى

نوآورى به معناى هى پروژه ى جديد ايجاد كردن نيست. نوآورى يعنى نوآورى در فكر، در انديشه، راههاى نو را پيدا كردن و آنها را به عنوان برنامه و راهنماى كار در اختيار دولت - چه اين دولت، چه هر دولت ديگرى تا بيست سال آينده - قرار دادن؛ معناى نوآورى اين است كه شيوه هاى نو را پيدا كنيم.(1)

توجه به فوايد دنيوى توليد علم

يك انحراف اين است كه از دنيا غفلت كنند؛ از دنيا غفلت كردن يعنى از مواهب حيات و مواهب زندگى غفلت كردن و به آن بى اعتنايى كردن؛ اين هم يك انحراف ديگر است. مثل بسيارى از گرفتاريهايى كه در مجموعه ى دينداران در گذشته اتفاق افتاده: اقبال به مسايل اخروى و دينى، و بى توجهى به مواهب عالم حيات و استعدادهايى كه خداى متعال در اين عالم قرار داده است؛ اين هم يكى از انحرافهاست. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَكُمْ فِيهٰا »؛(2) خدا شما را مأمور كرده است به آبادى زمين. آبادى يعنى چه؟ يعنى استعدادهاى بى پايانى كه در عالم ماده وجود دارد را يكى يكى كشف كردن، آنها را در معرض استفاده ى انسان قرار دادن، و انسان را به اين وسيله به جلو بردن. اين مسأله ى علم و توليد علم و اين مسايلى كه ما ميگوييم، ناظر به اين است.(3)

ص: 688


1- . در ديدار رييس جمهورى و اعضاى هيأت دولت، 1387/6/2.
2- . هود، 61.
3- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.

فصل دوم: ضرورت برنامه ريزى براى تحقق عملى

توليد علم پشتوانه ى تكنولوژى

در همه جا هم تكنولوژى پيشرفته و كار اساسى بدون علم پيشرفته امكان پذير نيست؛ يعنى همه چيز عارضى خواهد بود. ممكن است در كشورى ديگران تكنولوژى پيشرفته يى را هم بياورند و بگذارند، اما وقتى در داخل آن كشور، اين تكنولوژى متكى و جوشيده ى از علم نباشد، فايده يى ندارد؛ مثل استخرى است كه داخل آن آب ريخته باشند، فرق ميكند با چاهى كه از درونش آب ميجوشد. لذا شما بايد براى توليد علم خيلى كار كنيد. هرچه شما براى كار علمى تلاش كنيد، زياد نيست و نبايد گفت ما داريم كار زيادى انجام ميدهيم؛ نه، هر مقدار در زمينه ى كار علمى پيش رفتيد، باز بايد احساس كنيد تلاش بيشترى لازم است. در زمينه ى كار علمى، همچنين بايد يارگيرى كنيد.(1)

جوشش علم از درون

اين خاصيت علم است. علم وسيله ى اقتدار است. بايد علم را به دست آورد؛ چاره اى نداريم. همان طور كه عرض كردم، از مديريّت كلان كشور بگيريد تا كارهاى سازندگى و زيبايى شهرها و بهداشت و درمان و چه و چه، اگر بخواهيد كشور در آينده، پيشرفت و ارتقا پيدا كند، بايد علم داشته باشد؛ آن هم علمى كه بجوشد. چشمه ى علم لازم است، نه استخر علم! بايد بجوشيد؛ والّا ديگران علم را به دست بياورند و پس مانده ى آن را به ما بدهند - كه البته معمولاً پس مانده هاى قديمى را هم ميدهند و تازه هاى علمى پيش خودشان ميماند - باز همان وضع و محاذات كنونى يا قبلى برقرار خواهد بود، بلكه بدتر هم خواهد شد!(2)

ص: 689


1- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با هيأت رييسه ى دانشگاه تهران، 1375/1/20.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.

برنامه ريزى موثر براى حضورِ موثر علمى در دنيا

برادران و خواهران عزيز! برنامه ريزى كنيد. كارى كنيد كه بيست سال ديگر در اين كشور، اگر كسى استعداد علمى داشت، بتواند سرى در مجموعه ى علمى جهان بلند كند تا كشور ايران بتواند در ميان مجموعه ها و جوامعى در دنيا كه از اين لحاظ، صاحب قضيه اند، يكى از اصحاب قضيه باشد. الان اين طور نيست! حتّى در علومى كه ريشه دار و سابقه داريم و حتّى در علم اخلاق هم آنها بيشتر از ما كتاب نوشته اند و تحقيق دارند!(1)

تشكيك در جزميتهاى علمى غرب

بايد مغزهاى متفكر استاد و دانشجوى ما بسيارى از مفاهيم حقوقى، اجتماعى و سياسى را كه شكل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى مُنزل است و نميشود درباره اش اندك تشكيكى كرد، در كارگاههاى تحقيقاتىِ عظيمِ علوم مختلف حلاجى كنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ اين جزميتها را بشكنند و راههاى تازه اى بيابند؛ هم خودشان استفاده كنند و هم به بشريت پيشنهاد كنند. امروز كشور ما محتاج اين است؛ امروز انتظار كشور ما از دانشگاه اين است. دانشگاه بايد بتواند يك جنبش نرم افزارىِ همه جانبه و عميق در اختيار اين كشور و اين ملت بگذارد، تا كسانى كه اهل كار و تلاش هستند، با پيشنهادها و با قالبها و نوآوريهاى علمىِ خودى بتوانند بناى حقيقى يك جامعه ى آباد و عادلانه مبتنى بر تفكرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز كشور ما از دانشگاه اين را ميخواهد.(2)

ارايه ى پيشنهادهاى علمى براى جنبش نرم افزارى

شما در واقع در زمينه ى پژوهش و مانند آن، پيشنهادهاى سازنده اى را به طور مدوّن به من نداديد. البته بحثهاى خوبى كرديد؛ اما اينكه چه كار ميشود كرد، فقط يكى از دوستان پيشنهادى كردند و آن اين بود كه يك جمع مشاوره اى به وجود آيد. البته اين جمع مشاوره اى خوب است. من الان هم در زمينه هاى مختلف، به خصوص در زمينه ى مسايل دانشگاهها و مسايل علمى كشور، از اشخاص صاحب صلاحيت، خيلى مشورت ميگيرم. البته مشاوره خيلى معجزه نميكند؛ شما بياييد خودتان فكر كنيد. براى همين جنبش

ص: 690


1- . همان.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

نرم افزارى يى كه من گفتم، بنشينيد پيشنهاد تدوين كنيد. عجله هم نميكنيم - يعنى نميگوييم ظرف يك يا دو ماه به ما پيشنهاد بدهيد - بنشينيد فكر كنيد و يكى دو سال ديگر قرارى بگذاريد و باز پيش ما بياييد و بگوييد پيشنهاد ما اينهاست؛ يعنى حقيقتاً به راهكارهاى عملى برسيد. از آنچه كه به عنوان پيشنهاد ناشى از لمس واقعيّتها به ما داده شود، كاملاً استقبال ميكنيم و همّت ميكنيم كه ان شاءالله آنچه ممكن است، تحقّق پيدا كند.(1)

ضرورت استقبال حوزه و دانشگاه از مناظرات علمى روشمند

اين جانب با چنين طرحهايى همواره موافق بوده ام و از آن حمايت خواهم كرد و از شوراى محترم مديريت حوزه ى علميه ى قم ميخواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همكارى و مشاركت «اساتيد و محققين برجسته ى حوزه»، براى بالندگى بيشتر فقه و اصول و فلسفه و كلام و تفسير و ساير موضوعات تحقيق و تأليف دينى، و نيز فعال كردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارك چنين فرصتى را ببينند.

از شوراى محترم انقلاب فرهنگى و به ويژه رياست محترم آن نيز ميخواهم كه اين ايده را در اولويت دستور كار شورا براى رشد كليه ى علوم دانشگاهى و نقد متون ترجمه اى و آغاز «دوران خلاقيت و توليد» در عرصه ى علوم و فنون و صنايع و به ويژه رشته هاى علوم انسانى و نيز معارف اسلامى قرار دهند، تا زمينه براى اين كار بزرگ به تدريج فراهم گردد و دانشگاههاى ما بار ديگر در صف مقدّم تمدن سازى اسلامى و رشد علوم و توليد فناورى و فرهنگ، قرار گيرند.

بى شك هر دو نهاد از طرحهاى پيشنهادى فضلاى دانشگاهى و حوزوى و از جمله طرح شما، استفاده خواهند كرد، تا با رعايت همه ى جوانب مسأله، جنبش «پاسخ به سؤالات»، «مناظرات علمى» و «نظريه پردازى روشمند» را در كليه ى قلمروهاى علمى حوزه و دانشگاه، نهادينه و تشويق كنند. اميدوارم كه مراحل اجراى اين ايده، دچار فرسايش ادارى نشده و تا پيش از بيست وپنجمين سالگرد انقلاب، نخستين ثمرات مهم آن آشكار شده باشد.(2)

ص: 691


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.

نهضت توليد علم و اتصال با صنعت

در زمينه ى علمى، نهضت نرم افزارى و توليد علم - كه ما دو، سه سال است مرتّب آن را مطرح كرده ايم - بايد تحقّق پيدا كند. اين شعار نيست. من دنبال اين قضيه را گرفته ام و به همه ى مراكزى كه ممكن بوده، توصيه كرده ام. منتها من كار اجرايى نميكنم؛ كار اجرايى را بايد دستگاههاى اجرايى بكنند. بحمدالله اين كار شروع شده؛ اما بايد مسأله ى توليد علم جدّى شود. ما بايد در همه ى زمينه ها - چه علوم طبيعى و چه علوم انسانى - علم توليد كنيم. اتّصال علم و صنعت - كه من بارها روى آن تأكيد كرده ام - بايد تحقّق پيدا كند. همه ى اينها سازوكار دارد و ميتواند در برنامه گنجانده شود.(1)

برنامه ريزى جدّى براى تحقق شعار توليد علم

بنده توليد و نوآورى علمى را در محيط دانشگاهى كشور مطرح كردم و هنگامى كه در جمعهاى دانشگاهى جوان شركت ميكنم، خوشبختانه ميبينم كه چه دانشجويان و چه استادان دانشگاهها در صحبتها و بحثهايشان به اين مقوله با اهتمام نگاه ميكنند و شعار، شعار جذّابى است؛ منتها جذّاب بودن شعار كافى نيست، بلكه بايستى حركتِ به سمت تحقّق اين شعار را به طور جدّى در برنامه گذاشت.(2)

اهميت هنر در تأثيرگذارى علمى و فكرى

اگر از ابزار هنر در كارهاى علمى و القائات فكرى و علمى كه از صدا و سيما پخش ميشود، استفاده شود، ماندگارى و جاذبه ى آن كارها مضاعف خواهد شد. در همه ى بخشها بر روى تحقيقات و بر روى هنر خيلى بايستى تكيه كرد.(3)

ترويج نهضت نرم افزارى توسط اهل علم و فرهنگ

كسانى كه قلم به دست دارند و وظيفه ى فرهنگى دارند، بايد روزبه روز علم و تحصيل را ترويج كنند. ما شعار نهضت نوآورى علمى و جنبش نرم افزارى را مطرح كرده ايم؛ انتظار اين بوده است كه اهل علم، اهل دين، اهل قلم، اهل دانشگاه و اهل حوزه در اين

ص: 692


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، 1382/5/15.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1382/10/23.
3- . در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 1383/2/28.

جهت حركت كنند، و بسيارى حركت كرده اند؛ اما ميبينيم بعضى با اين نياز حقيقى - كه حركت علمى، نياز حقيقىِ اين كشور است - همراهى نكردند. اينها نشانه هاى خوبى از مجموعه هايى كه اين طورند، ارايه نميدهد.(1)

هدف 50 ساله براى پيشتازى علمى و فناورى

من در همين اتاق به جمعى از جوانهاى مثل شما گفتم از حالا همت كنيد تا پنجاه سال ديگر اين كشور بتواند نوترين فناوريها و نظريه هاى علمى را در همه ى بخشها به جامعه ى بشرى عرضه كند. شما با اين نيت حركت كنيد. اگر پنجاه سال ديگر بخواهيد به آنجا برسيد، كارهايى كه الان شما داريد ميكنيد، كارهاى زيادى نيست؛ قدمهايى است كه حتماً بايد برداشته شود و تسريع گردد.(2)

تبديل زبان فارسى به زبان بين المللى علم

من در يكى از جلسات دانشجوها گفتم شما فكر اين را بكنيد كه پنجاه سال ديگر، كشور شما بايد جايى باشد كه هر كس به يك پيشرفت علمى احتياج دارد، ناگزير باشد زبان فارسى ياد بگيرد؛ يعنى كشور شما آن قدر اثر علمى و تحقيقاتى توليد كند كه همين طور كه امروز زبان انگليسى عمدتاً به بركت پيشرفت فناورى امريكا و بعضى از كشورهاى ديگر در دنيا رايج شده، شما بتوانيد زبان فارسى را به تبع رشد علمى تان در دنيا رايج كنيد. شما بايد بتوانيد در قله قرار بگيريد؛ اين شدنى است و اگر همت بگماريم، قطعى است.(3)

توقع از دانشگاه براى پنجاه سال ديگر

من يك روز در مجموعه ى جوانها و اهل دانشگاه گفتم من توقعم زياد نيست؛ من اين را از شما جامعه ى علمى كشور توقع ميكنم كه شما پنجاه سال ديگر - پنجاه سال، نيم قرن است - در رتبه ى بالاى علمى دنيا قرار داشته باشيد؛ اين توقع زيادى است از يك ملت بااستعداد؟ اما اگر بخواهيم اين اتفاق بيفتد، از الان بايد سخت كار كنيم. شرطش تنبلى نكردن است؛ غفلت نكردن است؛ خست نورزيدن است؛ از ورود در اين

ص: 693


1- . در اجتماع بزرگ مردم همدان، 1383/4/15.
2- . در ديدار مخترعان و نوآوران جوان كشور، 1384/1/30.
3- . در ديدار جمعى از دانشجويان و نخبگان سراسر كشور، 1384/7/3.

راه وحشت نكردن است؛ و ميدان دادن و پرورش نخبگان علمى است. در بعضى از بخشها ما با دنيا فاصله مان زياد نيست؛ در آن بخشها - مثل همين بخشهايى كه اسم آوردم، خوشبختانه فاصله مان با پيشرفتهاى دنيا و آن نوكهاى حركت زياد نيست - ميتوانيم تلاشمان را مضاعف كنيم؛ اين هم يك كار است. بنابراين، اين جزوِ وظايف دولت است؛ بايستى ميدان داد. اين جوانها تشنه ى كار و فهميدن هستند؛ به شرط اينكه امكانات در اختيار اينها قرار بگيرد.(1)

ص: 694


1- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1385/3/29.

فصل سوم: استقرار روح علم گرايى و فرهنگ سازى در جامعه

استقرار روح علمى در جامعه

... غير از اين هدفهايى كه شما گفتيد، يك چيز ديگر هم هست كه ميتواند در چنين برنامه يى منظور و هدف باشد؛ وآن استقرار «روح علمى» در جامعه است؛ اين خودش چيز مهمى است؛ ديگر بحث دانشجو نيست كه دانشجو به علم علاقه مند بشود و دنبال رشته هاى علمى برود؛ نه، اصلاً در كل جامعه يى كه ما در آن زندگى ميكنيم، فرق است بين اينكه در مردم - ولو يك روستايى - روح علم گرايى باشد، يا اينكه نه، روح ضديت با علم باشد، يا اصلاً علم برايشان مطرح نباشد؛ اينها واقعاً دو گونه زندگى كردن است و دو نوع زندگى را به بار مى آورد. ما بايستى از طرق صحيح، به هر وسيله يى كه ممكن باشد، آن اوّلى را در جامعه تأمين بكنيم و به وجود بياوريم.

هرچه ما پيش تر برويم، اين گرايش به روح علمى، آثار مثبت تر و عميق ترى را در جامعه ميگذارد. يكى از آثار اين روح علمى در جامعه اين است كه هر كس مشتاق خواهد شد علم را بياموزد و از بى علمى فرار كند. مثلاً فرض كنيد شخص كشاورزى است، ميداند كه اگر از سم و كود و روش علمى براى كشاورزى اش استفاده كند، امسال به جاى سه تن، چهار تن گندم برداشت خواهد كرد. يك نفر هست كه اصلاً اعتقاد به اين ندارد كه در اينجا علمى وجود دارد، روشى وجود دارد، قانونى وجود دارد، كه اگر ما اين قانون را بشناسيم، خوب عمل ميكنيم. فرق است بين اين كسى كه معتقد است قانونى هست و اين قانون به نفعش است و گرايش پيدا ميكند كه اين قانون را ياد بگيرد، با آن كسى كه اصلاً بى تفاوت است، معتقد نيست و ميگويد اين حرفها را رها كن، همه اش كشك است! ما بايد اين روح علمى را در همه ى سطوح در جامعه به وجود بياوريم؛ اين علم گرايى چيز خيلى مهمى است.(1)

ص: 695


1- . در ديدار اعضاى گروه دانش صداى جمهورى اسلامى ايران، 1370/11/15.

روحيه ى علم طلبى به جاى مدرك گرايى

عزيزان من! آنچه لازم است، «كار» و «تعليم» است. معلّمين عزيز! بايد جوانان را بسازيد. بايد نوجوانان را با روحيه ى كار، استقلال و علم طلبى پرورش دهيد، نه با روحيه ى مدرك طلبى. مدرك چيست؟ مدرك به اين عنوان كه نشان دهد فردى داراى اين معلومات است، خوب است؛ اما نميتواند منشأ اثرى شود. آنچه مهم است، علم است.(1)

گرايش به درس و تحقيق در آموزش و پرورش

در آموزش و پرورش بايد كارى بشود كه جوان بفهمد كه بايد همه ى وجودش را صرف درس و علم و تحقيق كند. اين يك نكته است؛ يعنى مسأله ى برگرداندن نسل كنونى و نسلهاى آينده به گرايش به علم، گرايش به تحقيق، گرايش به درس، گرايش به باسواد شدن و ملّا شدن و فهميده شدن. ما بايد اين حالت را به وجود آوريم. اگر اين كار انجام شود، آن وقت مشكل كتاب خوانى هم حل خواهد شد. ما در كشور مشكل كتاب خوانى داريم؛ مردم حوصله ى كتاب خواندن ندارند. اين، به خاطر همين است.

بنابراين، آموزش و پرورش بايستى اين دو وظيفه و اين دو شاخص را در تمام فعّاليتهايش مورد توجّه قرار دهد؛ يعنى فرهنگ و نيروى علمى كشور را عمق بخشيدن و ايمان واقعى را در جوانها رسوخ دادن.(2)

تبديل پژوهش به باور عمومى

اولين مسأله ى ما همان چيزى است كه بارها تكرار كرده ام. آن نكته اين است كه ما بايد علم و پژوهش را به عنوان يك باور عمومى درآوريم، تا يك همّت همگانى بر اين كار گماشته شود؛ يعنى حقيقتاً مسأله ى كل نظام شود، نه يك بخش از نظام، دون بخش ديگرى.(3)

هدف از جلسات با نخبگان علمى

از نظر من، تشكيل اين جلسه، بر اساس يك هدف نمادين است. ما ميخواهيم با اين كار، به علم و هوشمندان و نخبگان جامعه احترام كنيم، تا شاخصِ ميان يك فكر و ذهنِ با ضريب هوشى بالاتر، يك شاخص ممتاز در كشور محسوب شود و در واقع يك حالت

ص: 696


1- . در ديدار كارگران، فرهنگيان نمونه و كاركنان بنياد مسكن، به مناسبت روز معلّم و روز كارگر، 1374/2/13.
2- . در ديدار وزير و معاونان وزارت آموزش و پرورش، 1376/10/2.
3- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.

مسابقه، شوق، حركت عمومى و از سويى تكريم و احترام نسبت به اين پديده و اين حقيقت، به وجود آيد. شما نمونه اى از كسانى هستيد كه ما ميخواهيم در جامعه اعلام شود كه نظام اسلامى و مسؤولان و حركت كلّى كشور به اينها احترام ميگذارد. اين همان فرهنگ سازى يى است كه در زبان و ذهن بعضى از شما عزيزان بود. البته اين جلسه براى من فوايد بزرگ ديگرى هم داشت و دارد؛ همچنان كه در اغلب جلساتى كه من با جوانان دارم، اين بهره را ميبرم.(1)

مقابله با فرهنگ تحميلى

«

ما نميتوانيم»

اين عزيزمان گفتند بنده در نماز جمعه گفته ام كه توقّعم از جامعه ى علمى كشور اين است كه تا پنجاه سال ديگر صادر كننده ى علم به دنيا باشيم و اين امرى است كه محال نيست. الآن شما به خودتان مراجعه كنيد؛ اگر ديديد كه اين حرف به نظرتان ناممكن و محال مى آيد، بدانيد كه هنوز آن فرهنگ تحميلى در ذهنتان هست كه بگويند: شما نميتوانيد، عرضه نداريد. اين فرهنگ تحميلى را بايد بزداييم؛ كاملاً ممكن است.(2)

تشويق خلاقيت و رقابت نظريات علمى

بايد «توليد نظريه و فكر»، تبديل به يك ارزش عمومى در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهاى گوناگون عقل نظرى و عملى، از نظريه سازان تقدير به عمل آيد و به نوآوران جايزه داده شود و سخنانشان شنيده شود، تا ديگران نيز به خلاقيت و اجتهاد تشويق شوند. بايد ايده ها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامى با يكديگر رقابت كنند و مصاف دهند، تا جهان اسلام، اعاده ى هويّت و عزّت كند و ملت ايران به رتبه اى جهانى كه استحقاق آن را دارد، بار ديگر دست يابد.(3)

هدف از طرح مسأله ى توليد علم

اينكه ما مسأله ى توليد علم را مكرّر در دانشگاه مطرح كرديم و باز هم مطرح ميكنيم و در آينده هم ان شاءالله مطرح خواهيم كرد، معنايش اين نيست كه از يك يك مخاطبان ميخواهيم توليد علم كنند؛ بلكه معنايش اين است كه اين ارزش، هدف و حركت جمعى

ص: 697


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاهها، 1381/9/7.
3- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.

- كه انگيزه هاى فردى در پى آن است - بشود.(1)

تبديل شعار توليد علم به باور عمومى

بنده وقتى جنبش نرم افزارى يا توليد علم را - كه معنايش خارج شدن علم از حالت تقليدى و ترجمه اى است - مطرح كردم، مسأله به اين صورت زنده نبود. الان هرجا كه به محيطهاى دانشجويى و دانشگاهى ميروم، ميبينم استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرم افزارى حرف ميزند. اين خوب است. وقتى در يك مجموعه باور به وجود آمد، اين باور پشتوانه ى حركتِ ماندگار و پايدار خواهد بود. ما اين را ميخواهيم. من ميگويم در اين قضيه شما بايد جدّى باشيد؛ نبايد مسايل كشور و آينده را به بازيچه گرفت.(2)

تبديل جنبش نرم افزارى به باور عمومى دانشگاهيان

من ميبينم خيلى از مفاهيمى كه آرزو داشتيم در بين جوانان ترويج گردد و به عنوان «باور» شناخته شود، امروز از زبان خود آنها و با پشتوانه ى ايمان و شور جوانيِشان بيان و در فضاى فرهنگى و فكرى جامعه پرتاب ميشود و آن را پُر ميكند. شما جوانان و همچنين استادان و رؤساى محترم دانشگاهها از توليد علم، جنبش نرم افزارى، ارتباط دانشگاه و صنعت و اميدهاى فراوانى كه در مجموعه ى جامعه ى جوان متراكم كشور ما نهفته است، سخن ميگوييد. اينها همان چيزهايى است كه اميدها و آرزوهاى بنده را تشكيل ميداده و آن روزى كه اين مطالب را در دانشگاهها مطرح ميكردم، خودِ من اميدوار بودم؛ ليكن بسيارى بودند كه ميگفتند طرح اين مسايل چطور ميتواند مفيد باشد!؟(3)

فضاى عمومى كشور؛ فضاى حفظ و بهره بردارى از تحقيق و محقّق

يكى از برادران مثال گلخانه را زدند كه مثال درستى نيست. فضاى عمومى كشور بايستى فضاى ترويج، توليد، گسترش و تحقيق علم و پرورش عالم و محقق باشد. وقتى فضاى عمومى اين طور شد، معنايش اين نيست كه لزوماً در همه ى خانه ها يا در هر نقطه اى از جامعه، بايستى علم به وجود آيد؛ نه، بلكه علم لازم است در نقطه ى مناسب خودش به وجود آيد. فضا، فضاى علمى خواهد بود؛ فضاى تحقيقى خواهد بود؛ منتها

ص: 698


1- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.
2- . در ديدار جمعى از اعضاى تشكّلها، كانون ها، نشريات، هيأت هاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجويى، 1382/8/15.
3- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين، 1382/9/26.

بديهى است كه وقتى فضاى علمى در كشور به وجود آيد، اين علم و تحقيق در نقطه ى مناسب و متناسب رشد خواهد كرد؛ مثلاً در دانشگاهها، پژوهشگاهها و از اين قبيل مراكز. بنابراين، بحث گلخانه سازى و فضاى گلخانه اى درست كردن، اصلاً وجود ندارد. گلخانه به درد اين ميخورد كه يك چيز زينتى درست كنند كه وقتى گلى بيرون آمد، چند ساعتى - بيست وچهار يا چهل وهشت ساعت - روى ميزى بماند؛ والّا آن گل ديگر به درد نميخورد. فضا بايد فضايى باشد كه بشود اين محصول را حفظ كرد و از آن بهره برد.(1)

حساس كردن مردم نسبت به توليد علم

مسأله ى علم در كشور خيلى مهم است. با مطالعه ى دقيق و همه جانبه، انسان به چند سرفصل معدود ميرسد، كه يكى از آنها علم است. ما براى آينده به علم احتياج داريم. نهضت نرم افزارى و توليد علم و انديشه و فكر كه مطرح شد، بايد جدى گرفته شود. خوشبختانه زمينه ها كاملاً آماده و استقبال هم خيلى خوب است. مردم را نسبت به مقوله ى علم، امنيت، پرورش نخبگان، اقتدار ملى، كار و ابتكار گره گشا و پيش برنده و مقولاتى از اين قبيل، حساس كنيد.(2)

ايجاد احساس مولد بودن در همه ى علوم

علم، فقط علم مادى نيست؛ علوم انسانى هم مقوله ى بسيار مهمى است. در همه ى رشته هاى علوم، ما بايد به معناى حقيقى كلمه، احساس عزت نفس، احساس مولد علم بودن و فتوحات علمى ايجاد كردن را در خود به عنوان يك ملت و يك جامعه ى علمى به وجود بياوريم. اين كارِ كيست؟ يكى از مهم ترين اركانش دانشگاههاست.(3)

فرهنگ سازى براى ارزش ذاتى علم

نخبگان، اين فرهنگ را بيش از ديگران ميتوانند در ميان جامعه گسترش بدهند. اينكه يك انسانى با معارف فلسفى يا معارف عرفانى يا با دانشى از دانشهاى گوناگون بشر آشناست، يا داراى ذوق هنرى است، اين را يك ارزش بدانند؛ ولو كسى نداند؛ ولو تبديل به پول نشود؛ ولو در بازار تنگ نظريها مشترى درست و حسابى هم نداشته باشد. اين

ص: 699


1- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.
2- . در ديدار رييس و مديران سازمان صدا و سيما، 1383/9/11.
3- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها، 1383/10/17.

فرهنگ، فرهنگ خيلى خوبى است؛ اين چيزى است كه ميتواند جريان دانش و تحقيق و هنر را در كشور توسعه بدهد؛ و ما به اين نياز داريم. اين جور نباشد كه ما تصور كنيم اگر به هنر يا به دانش ميپردازيم، براى اين است كه يك مابه ازاى مادى دارد، كه اگر اينجا به دست نياورديم، برويم جاى ديگر. البته طبيعت انسانها بعضاً كشش به اين سمت دارد؛ اما فرهنگ دينى و اسلامى اين نيست.(1)

توليد علم و فناورى؛ جهاد فى سبيل الله

توليد يعنى چه؟ مقصودم فقط توليد كالا نيست؛ توليد در يك گستره ى وسيع بايد شعار ملت باشد. توليد كار، توليد علم، توليد فناورى، توليد ثروت، توليد معرفت، توليد فرصت، توليد عزت و منزلت، توليد كالا و توليد انسانهاى كارآمد؛ اينها همه توليد است. رمز سعادت ملت ما در اين است كه در اين گستره ى وسيع، هم دولت و هم ملت، بر اين توليد همت بگماريم. اين، تأمين كننده ى امنيت ملى و اقتدار و پيشرفت كشور است؛ اين يك جهاد است. من امروز به شما عرض ميكنم، هم به مسؤولان و مأموران دولتى و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ اين يك جهاد است. امروز توليد علم، توليد كار، توليد ابتكار، توليد كالا (كالاى مورد نياز مردم)، توليد انسان كارآمد، توليد فرصت و توليد عزت، هر كدام از اينها يك جهاد است. مجاهد فى سبيل الله توليد كننده است؛ بايد هم علم را بياموزيم و هم علم را توليد كنيم. ما بايد يك كشور عالم بشويم.(2)

تبديل علم گرايى به گفتمان مسلط جامعه

بارها عرض كرديم و گفتيم، دهها و صدها بار ديگر هم باز خواهيم گفت، و شما هم بگوييد و دنبالش برويد؛ و كارى كنيد كه اينها عرف ذهنى متعارف جامعه بشود. به تعبير متعارف، «علم گرايى و علم محورى» در همه ى بخشها گفتمان مسلط جامعه بشود.(3)

خرسندى از تبديل مسايل توليد علم به گفتمان ملى

يك مسأله ى ديگر هم كه به شدت به شما ارتباط پيدا ميكند، مسأله ى توليد علم است. خوشبختانه من ميبينم در دانشگاهها توليد علم و لزوم عبور از مرزهاى دانش به يك گفتمان عمومى تبديل شده. اين خيلى براى من خرسند كننده و نويدبخش است. بايد

ص: 700


1- . در ديدار نخبگان استان كرمان، 1384/2/14.
2- . در صحن جامع رضوى، 1385/1/1.
3- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.

اجرايى كنيد. اين پيشنهادهايى كه اين عزيزان من در زمينه هاى دانش و تحقيق و پژوهش و ايجاد مراكز و نخبه پرورى و ارتباطات و غيره گفتند، همه در جهت همين مسأله ى توليد علم است. اين بسيار باارزش است. اين راه را بايد دنبال كرد. ما عقبيم.(1)

ص: 701


1- . همان.

ص: 702

فصل چهارم: امكانات و زمينه هاى موجود و ضرورت اقدام

شهامت نوآورى و توليد علم

ما نياز به اين داريم كه سطح علمى خودمان را ببينيم و بيشتر و اساسى تر و مهم تر از آن، نياز داريم كه در زمينه ى علمى تصميم بگيريم. بايد تصميم بگيريم كه يك حركت علمى انجام دهيم. البته حركت علمى شده است. نبايد پنهان كرد و پوشيده داشت و حقّ كسانى را كه در اين حركت در كشور - كه نسبت به گذشته حقيقتاً يك رستاخيز علمى بوده - سهيم بوده اند، ناديده انگاشت؛ ليكن آنچه كه بايد در زمينه ى پيشرفت علم و استقلال در بينش علمى و پيگيرى علمى كار كنيم، تا به حال كم كار كرده ايم. بايستى باز هم دنبال كنيم و شجاعت علمى داشته باشيم؛ يعنى شجاعت نوآورى در علم، شجاعت آزادنگرى به مسايل علمىِ ديگرانى كه امروز در دنيا در صفوف مقدّم دانش جهانى حركت ميكنند، و برگرداندن روحيه ى جرأت و شهامت علمى و شهامت انديشيدن و شهامت توليد علم؛ كه روزى كشور و ملت و گذشته و تاريخ ما به دنيا نشان دادند كه اين صلاحيت و قابليّت را دارند.

بلاشك ما ملتى هستيم كه ميتوانيم در ميدان علم از اغلب كسانى كه امروز جلو حركت ميكنند، جلوتر برويم. گذشته ى ما اين استعداد را نشان ميدهد؛ امروز هم زمينه فراهم است. اوضاع سياسى كشور - بر خلاف آنچه كه بعضى ميخواهند برعكس وانمود كنند - اوضاعى است كه به پيشرفت علمى، به گسترش علم و فرهنگ در كشور، و همان شجاعت و استقلال طلبى يى كه عرض كردم، كمك ميكند. بنابراين، ما از اينكه بتوانيم گوى سبقت را در باب علم به دست آوريم، به هيچ وجه نبايستى نااميد باشيم؛ بايد شجاعانه اين را دنبال كنيم و اين را بخواهيم و اين يك حركت عمومى لازم دارد؛ كه من در بيانات بسيارى از شما دوستان اين معنا را مشاهده ميكنم. اميدوارم مسؤولان كشور با حسن نيّتى كه دارند، به طور جدّى در اين جهت فكر كنند. بنده هم

ص: 703

بلاشك اين مسأله را دنبال و به اين انديشه كمك خواهم كرد.(1)

بهره هاى علم و صنعت از ارتباط با هم

وقتى علم دانشگاه به صنعت و به بازار مصرف علم - چون علم مصرف ميشود - وصل شد، توليدش پُرنشاطتر، انبوه تر، جهت دارتر و كاربُردى تر خواهد شد و قهراً ميدانند كه درباره ى چه چيزى بايد تحقيق كنند. وقتى صنعت كشور به علم متّصل شد، شكوفايى و پيشرفت پيدا ميكند. اين گونه كارها لازم است. وصل كردن پژوهش به صنعت، يكى از آن سربندهاست. اگر شما از كمبود بودجه ى پژوهش ميناليد - كه حق هم هست - خود اين تأمين كننده ى بخشى از بودجه ى پژوهش هم هست؛ يعنى وقتى صنعت وارد كار پژوهش شد، براى آن پشتوانه ى مالى ايجاد ميشود و كمك ميكند تا مقدارى از مشكلات خود را كم كند. بنابراين، مسأله ى علم و توليد علم و شكوفا كردن استعدادها در داخل، يك امر جدّى و حياتى است.(2)

جهاد خالصانه براى توليد علم

دانشگاه، بسيار مهمّ است. علم براى يك كشور، بسيار مهم است. فهميدن اينكه كدام علم و چگونه تلاش علمى يى براى يك كشور ميتواند آينده ساز باشد، بسيار مهمّ است. يك ملت هنگامى ميتواند در ميدان علم شأنى كسب كند، كه در اين زمينه حرفى براى گفتن داشته باشد. نگاه كردن به علم ديگران و حداكثر، فراگرفتن آن علم، آن هم در حدّى كه آنها مصلحت ميدانند تعليم دهند و در اختيار ديگران بگذارند، هيچ افتخار علمى براى كشور به وجود نمى آورد. علم را بايد كشف و توليد كرد. البته ابزار آن، عالم شدن است. پس از آنكه يك ملت توانست علم ديگران را فرا گيرد و وارد ميدان علم شود، آن گاه خودش بايد علم توليد كند.

اين، يك جهاد ميخواهد. كسى كه چشمش به آينده ى مادّى خود است و چند سالى - كه معلوم نيست چقدر هم خواهد بود - زندگى ميكند و به فكر تأمين آن است، نميتواند خودش را در اين جهاد، مخلصانه و خالصانه وارد كند. ما مشاهده ميكنيم كه در فرهنگ برخى از مردم ما، در ميدانهايى جاى تلاش و تن به آب و آتش زدن هست؛ اما در ميدان علم كأنّه به چنين تلاشى معتقد نيستند! اين نميشود. در ميدان علم بايد تن به آب و آتش

ص: 704


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1379/9/20.
2- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.

زد و كار كرد. اين يكى از مظاهر بسيج علمى است. عامل عمده ى اقدام هم ميتواند همين مجموعه ى برادران و خواهرانِ اساتيد مؤمنى باشد كه در دانشگاه مشغول تعليم اند.(1)

به عمل رساندن شعارهاى توليد علم

توجّه كنيد اين شعارهايى كه ما ميدهيم، اگر به عمل نرسد، به يك الفاظ بى معنى و بى محتوا تبديل خواهد شد. اگر همين طور مرتّب بگوييم «رستاخيز نرم افزارى در توليد علم» يا «اجتناب از علم ترجمه اى» - همين حرفهايى كه ما در بحثهاى خود زده ايم و افراد ديگر هم ميگويند - ولى عمل نكنيم، اين شعارها به يك حرفهاى مهوّع و كسالت آور تبديل خواهد شد و خود را پس ميزند. بنابراين، بايد وارد ميدان كار شويد. البته اعتقاد من اين است كه شما ميتوانيد و در ذهن من در اين زمينه هيچ ابهامى وجود ندارد كه نسل ايرانىِ امروز ما - مرادم فقط نسل جوان نيست؛ همين شماها؛ اين نسلِ موجودِ صحنه ى علم و تحقيق - اين توانايى را دارد؛ هم براى برنامه ريزى اش توانايى دارد، هم براى اداره ى آن تا قدم آخر توانايى دارد. شما بحمدالله آدمهاى فراوانى داريد كه ميتوانند اين كارها را بكنند. بنابراين به اين كار بپردازند.(2)

اقدام عملى مسؤولان براى توليد علم

بنده به خصوص روى علم و تحقيق حسّاسيت هم داشتم. [رئيس جمهور] نصيحت ميكنند كه ما بايد به طرف علم و تحقيق برويم. البته نميگويم نصيحت نكنيد؛ نه، نصيحت كنيد؛ اما از مجموعه ى اجرايى، بيش از نصيحت توقّع وجود دارد. نصيحت خشك و خالى، كار منِ طلبه است؛ كارى كه دستگاه دولتى بايد بكند، اجراست. آقاى وزير علوم پيش من مى آيد و از اينكه بودجه ى وزارتخانه اش كم است، شكوه ميكند. خيلى خوب؛ اين علم و تحقيق، مورد توصيه ى آقاى رييس جمهور، مورد تأكيد صاحب نظران و مورد شكوه ى وزير علوم است و بنده هم كه چند سال است - چه در زمان رييس جمهور قبلى، چه در زمان رييس جمهور فعلى - به هر دو بزرگوار پيشنهاد مشخّص داده ام؛ يعنى گفته ام چه كار كنيد؛ گفته ام اين كار را بايد بكنيد تا علم پيشرفت كند. فرمولى براى كيفيّت وصل دانشگاه به صنعت و كشاورزى بايد پيدا شود. اين كانال هم جز از طريق رياست جمهورى قابل اجرا نيست؛ يعنى وزير نميتواند اين كار را بكند؛ بايد از دفتر رياست جمهورى باشد كه سطحش بالاست؛ بايد امكانات و بودجه داشته باشد و بداند مستظهر

ص: 705


1- . در ديدار اساتيد بسيج دانشجويى، 1380/7/18.
2- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، 1380/10/8.

به شخصيتى مثل رييس جمهور است.

من در دانشگاه اميركبير، دانشگاه صنعتى شريف، در جلسات مختلف دانشجويى و در ديدار با اساتيد و همه ى كسانى كه در اين زمينه علاقه دارند، راجع به نهضت علمى در كشور - نهضت توليد علم و نهضت نرم افزارى - مفصّل صحبت كرده ام؛ الان هم بحمدالله يك مقدار در دهنها افتاده و فرهنگ سازى شده؛ منتها اين حرف است و «دوصد گفته چون نيم كردار نيست». البته در جاهايى چرا، به قدر نيم كردار يا يك كردار هست؛ اما بالاخره كردار نيست.... اتّفاقاً يكى از محسّنات بزرگِ كار اين است كه نگاه شما هم درست به همانجايى دوخته شده كه نگاه بنده به آنجا دوخته شده است. منتها بايد اجرا شود. اين يكى از چيزهايى است كه صورت نگرفته است.(1)

همت براى توليد علم

شما كه از استعدادى برخوردار هستيد و فرض هم ميكنيم كه ان شاءالله امكانات براى تكامل و تعالىِ علمى و فكرى شما فراهم شود و بتوانيد در همان رشته هايى كه مورد علاقه تان است، كار علمى بكنيد، همّتتان بايد به چه چيزى گماشته شود؟ آن چيزى كه به نظرم از همه مهم تر مى آيد، اين است كه همّت جامعه ى علمى ما بايد به توليد علم گماشته شود. ما نبايد به ترجمه و فراگيرى اندوخته هاى ديگران اكتفا كنيم. نه اينكه فرا نگيريم؛ هيچ كس نميگويد از ديگران فرا نگيريم؛ چرا، بايد فرا گرفت؛ ليكن علم را بايد توليد كرد.(2)

مجاهدت استعدادها براى توليد علم

آنچه ما را تشجيع ميكند كه اين فكر را دنبال كنيم، وجود استعدادها در داخل كشور است. اما دوستان! استعداد به تنهايى كافى نيست. تأكيد بنده اين است: استعداد شرط لازم است، نه شرط كافى. در كنار استعداد، تلاش و مجاهدت عالمان، انديشمندان و استادان هم لازم است. اين به معناى نفى وظيفه ى دستگاههاى دولتى در زمينه هايى كه وظيفه دارند، نيست؛ به معناى ناديده گرفتن مشكلات اساتيد هم نيست. اين خود يك حقيقت و توقّع بجايى است كه بايد اهل علم در محيط دانشگاه به توليد علم، به نگاه مبتكرانه و سازنده در زمينه ى علم - به همان چيزى كه بنده از آن به نهضت نرم افزارى

ص: 706


1- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1381/9/26.
2- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.

در محيط علمى تعبير كردم - بپردازند؛ ما نياز به اين موضوع داريم. البته دستگاههاى دولتى بزرگ ترين مسؤوليت را دارند.(1)

ضرورت پيگيرى نظريه پردازى و مناظرات علمى

فرزندان و برادران عزيز! از شما و همفكرانتان در حوزه و دانشگاه ميخواهم كه اين ايده ها را تا لحظه ى عملى شدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدّت، تعقيب كنيد؛ نه مأيوس و نه شتاب زده، اما بايد اين راه را كه راه شكوفايى و خلاقيت است، به هر قيمت پيمود. اين انقلاب بايد بماند و برنامه ى تاريخى و جهانى خويش را به بار نشاند و همين كه اين عزم و بيدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه نيز بيدار شده است، همين كه اين نسل از افراط و تفريط رنج ميبرد و راه ترقّى و تكامل را نه در «جمود و تحجّر» و نه در «خودباختگى و تقليد»، بلكه در نشاط اجتهادى و توليد فكر علمى و دينى ميداند و ميخواهد كه شجاعت نظريه پردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بيدار شود و اراده كرده است كه سؤالات و شبهات را بى پاسخ نگذارد، خود، فى نفسه يك پيروزى و دستاورد است و بايد آن را گرامى داشت و آن گاه كه نخبگان ما نقطه ى تعادل ميان «هرج و مرج» و «ديكتاتورى» را شناسايى و تثبيت كنند، دوران جديد آغاز شده است.

آرى؛ نبايد از «آزادى» ترسيد و از «مناظره» گريخت و «نقد و انتقاد» را به كالاى قاچاق و يا امرى تشريفاتى تبديل كرد؛ چنانكه نبايد به جاى مناظره، به «جدال و مراء» گرفتار آمد و به جاى آزادى، به دام هتّاكى و مسؤوليت گريزى لغزيد.(2)

دانش امروز؛ ناچيز در برابر استعدادهاى بشر

هنوز اين دانشى كه تا امروز بشر پيدا كرده، در مقابل استعدادهايى كه خدا در وجود بشر گذاشته، صفر است. من شايد يك وقتى گفته باشم و شما شنيده باشيد؛ دانشمندانى كه در اين رشته هاى علمى متخصص اند و با همين واقعيتهاى واقعى و علمى سروكار دارند، اين نظريه را داده اند و اين واقعيت را كشف كرده اند كه در وجود انسان، استعدادهايى مانند استعداد تمركز حواس وجود دارد كه بشر هنوز از بخش بسيار كوچكى از آنها توانسته است استفاده كند. اگر بشر بتواند پنجاه درصد از اين استعداد تمركز را مورد استفاده قرار دهد، تمام اين وسايل ارتباطى كه در دنيا هست، بيكاره و

ص: 707


1- . در ديدار اساتيد دانشگاههاى سراسر كشور، 1381/8/22.
2- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.

بيهوده ميشود.(1)

توقع از جامعه ى علمى و دانشگاهى

حرف اوّل و اصلى ما با شما اساتيد محترم و همه ى اعضاى جامعه ى علمى - چه دانشگاه پزشكى، چه دانشگاه غيرپزشكى - اين است: شما به عنوان كسانى كه از استعداد و تواناييهاى خوب برخورداريد، اما از قافله ى علمى عقبيد، راهى را پيدا كنيد؛ كاوشگر و پژوهشگر و مطالبه كننده ى چيزهاى ناشناخته باشيد و اين روحيه را در دانشگاهها زنده كنيد؛ «كم ترك الاوّل للاخر». خيلى چيزها هست كه تاكنون كشف نشده، ولى ناگهان يك نفر آنها را كشف ميكند. عرض كردم كشف جديد و شناختن راه جديد، لزوماً مبتنى بر اين نيست كه ما از پيشرفته ترين فناورى در دنيا برخوردار باشيم، تا كسى بگويد ما اين را نداريم؛ نخير، ميتوان در بخشهاى مختلف، اين توقّع را از خود و جامعه ى علمى داشت.(2)

مقابله با سياست فرهنگىِ

«

نميتوانيم»

ما بايد از محاصره ى موجود كه كشورهاى جهان سوم در آن قرار گرفته اند، خودمان را خارج كنيم. اين فقط وظيفه ى ما نيست، بلكه وظيفه ى همه ى ملتهاى دنياست كه در دوره اى از كاروان علم عقب ماندند. من اعتقاد راسخم - كه اين اعتقاد با نظر خبرگان و كارشناسان فن تأييد شده است - اين است كه ما ميتوانيم اين كار را بكنيم. اين مُهر «نميتوانيم» و «نميتوانيد» را كه يكى از بخشهاى عمده ى سياست فرهنگى دشمنان بوده، بايستى از ذهن خودمان پاك كنيم. البته من احساس ميكنم كه در همين زمينه هم ميتوانيم پيشرفت كنيم؛ چرا كه الان ميبينم شما استادان و دانشجويان در محافل دانشجويى، از نهضت نرم افزارى و توليد علم به عنوان شعارهاى عملى و فعّال ياد ميكنيد. اين، خيلى موفقيّت است كه ما به اين فكر افتاده ايم و اين موضوع به صورت شعار، درخواست و خواسته درآمده است.(3)

افقى روشن در توليد علم

من سه چهار سال قبل در يكى از دانشگاههاى تهران گفتم: اگر بنا بود بودجه ى

ص: 708


1- . در ديدار اعضاى بنياد فرهنگى امام زمان (عليه السلام)، 1382/2/20.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى تهران، 1382/2/22.
3- . در ديدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر كشور، 1382/8/8.

كارهاى تحقيقاتى و دانشگاههاى كشور را من تنظيم كنم و در اختيار بگيرم، آن گونه كه مصلحت است، عمل ميكردم؛ اما آن شرايط فراهم نيست و مسؤولان بخشها طبق قانون اختياراتى دارند كه بايد انجام دهند. گفتم: موضوعِ بسيار مهمِّ توليد علم و جنبش نرم افزارى و خطشكنى در جبهه ى علم آفرينى را مطرح ميكنم، تا بشود فرهنگِ محيط دانشگاهى. وقتى اين شد، آن وقت ديگر نگرانى نيست، زيرا دهها و صدها هزار دلِ معتقد و مشتاق و جسم و ذهنِ جوان و خسته نشو در اين راه مى افتند و آن را دنبال ميكنند. من امروز نشانه هاى اين پيشاهنگان اميد و بشارت كشور را ميبينم. هميشه به خود و به مخاطبانم گفته ام افق روشن است و امروز تأكيد ميكنم كه افق، بسيار روشن و درخشان است و كار دست شماست؛ دست شما جوانان.(1)

ضرورت توليد علم در علوم انسانى

نوآورى و توليد علم در همه ى مقوله ها و علوم، به خصوص در مقوله ى علوم انسانى، لازم است؛ چون آن طور كه افراد مطّلع در مقوله ى علوم انسانى اظهار نظر ميكنند، ما در علوم انسانى صرفاً مترجم نظرات غربيها هستيم. آنها مطالبى گفته اند و نوشته اند، ما هم همانها را در مراكز آموزشى خودمان ميگوييم و تدريس و تكرار ميكنيم. بايد زمينه را فراهم كرد و ما افراد باارزشى كه بتوانند به خصوص در بخشى از علوم انسانى كارهاى نويى را انجام دهند، داريم. مثلاً در فلسفه امكان خيلى زيادى داريم.(2)

تبديل نهضت نرم افزارى به گفتمان رايج اساتيد و جوانان

شما اين را بدانيد كه بنده به صِرف اينكه بگويم نهضت نرم افزارى راه بيفتد، اكتفا نكرده ام. يك نهضت - نهضت به معناى جنبش و حركت و حضور مبارزه گر - كه با گفتن و دستور و فرمان راه نمى افتد، بلكه بايد زمينه هايش فراهم شود. من ميگويم اين نهضت نرم افزارى راه افتاده است؛ چرا كه امروز خودِ آن تبديل به گفتمان و فكر رايج شده است. اين خيلى اهميت دارد. خيليها به اينكه ما ميتوانيم و بايد علم را به وجود آوريم و مرزهاى آن را بشكنيم و جلو برويم، اصلاً توجّه نداشتند. همين مطلب كه بعضى از دوستان گفتيد، درست است؛ حافظ بودن كافى نيست؛ بعضيها اكتفا ميكردند به اينكه دانسته هاى ديگران را حفظ كنند؛ اما امروز اين ميل، عزم و احساس در خيلى از جوانان، اساتيد و نخبگان ما به وجود آمده كه بايد علم را توليد كرد. من هم همين را

ص: 709


1- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين، 1382/9/26.
2- . در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 1382/10/23.

اصرار دارم و دنبال ميكنم؛ كننده ى كارش هم شما - مجموعه ى كسانى كه اهل علم اند و بخشى از آنها شما نخبگان هستيد كه الان اينجا تشريف داريد - هستيد. بايد همّت كنيد؛ نبايد دلسرد شويد؛ همچنانكه اين برادرمان گفتند: «ما هستيم و خواهيم بود»؛ بايد هم باشيد؛ بايد هم بكنيد؛ وظيفه ى تاريخىِ ما و شماست. سرنوشت آينده ى اين كشور به همين تصميمى كه امروز ما خواهيم گرفت و عملى خواهيم كرد، بستگى دارد.(1)

شكستن مرزهاى دانش جديد

دانشهاى جديد، خيلى خوب است. ما جوانهايى را كه در دانشگاهها درس ميخوانند، به علم و تحقيق و پژوهش تشويق ميكنيم. ميشنويد و ميبينيد؛ من به دانشگاهها ميروم و با جوانهاى دانشجو و اساتيد صحبت ميكنم و آنها را به شكستن مرزهاى دانش ترغيب ميكنم؛ از مرزها عبور كنند، دانش جديد به دست آورند و علم توليد كنند؛ اينها كارهايى است كه بايد بشود.(2)

روحيه ى جهادى در دانش

شما اسمتان جهاد دانشگاهى است؛ روى اين اسم تكيه كنيد و به مقتضاى اين اسم تمسك كنيد و حقيقتاً جهاد كنيد. وقتى جهاد - يعنى تلاش هدفدار براى خدا - وجود داشت، بدون ترديد موفقيت هم با آن همراه خواهد بود. ما راهى كه به سمت مرزهاى پيشرفته ى دانش در همه ى زمينه ها داريم، مسلّم بدانيد كه جز با روحيه ى استقلال، روحيه ى توكلِ به خدا و روحيه ى كار براى ايمان طى نخواهد شد. بايد اين راه را سريع طى كنيم و راههاى ميانبر را پيدا كنيم و خودمان را برسانيم؛ مرزهاى دانش را باز و مرزهاى جديدى را ايجاد كنيم. اين كار ممكن است، زيرا اينجا سرزمين علم خيز است و شماها نشان داديد كه ميشود.(3)

امكان شكستن مرزهاى دانش و فناورى

يك روز آنها از ما ياد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها ياد ميگيريم و شاگرد آنها ميشويم و بعد ميشويم استاد آنها. پس نسل دانش پژوه و محقق و پژوهنده ى كشور ما بداند: امروز اگر برترى علمى با غربيهاست، در آينده ى نه چندان

ص: 710


1- . در ديدار جوانان نخبه، 1382/11/21.
2- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت الله مجتهدى، 1383/3/21.
3- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.

دورى با همت و اراده ى شما ميتوان كارى كرد كه فردا آنها از شما ياد بگيرند.

مرزهاى دانش را بشكنيد. اينكه من ميگويم نهضت نرم افزارى، انتظار من از شما جوانها و اساتيد اين است. توليد علم كنيد. به سراغ مرزهاى دانش برويد. فكر كنيد؛ كار كنيد. با كار و تلاش ميشود از مرزهايى كه امروز دانش دارد، عبور كرد؛ در بعضى رشته ها زودتر و در بعضى رشته ها ديرتر. فناورى هم همين طور است. علم بايد ناظر به فناورى باشد. فناورى هم مرحله ى بسيار مهم و بالايى است. در فناورى هم ميتوانيم پيش برويم؛ همچنانكه رفتيم.(1)

اعتماد به نفس جوانان براى پيشرفتهاى علمى و فناورى

امروز بحمدالله اين جرأت، اين گستاخى، اين دليرى و اين اعتماد به نفس - كه ميتوانيم، ميكنيم، پيش ميرويم؛ چه در زمينه هاى علمى، چه در زمينه هاى فناورى و چه در زمينه هاى سياسى - در نسل جوان ما به وجود آمده است. چالشهاى مزورانه ى قدرتها اثرى روى روحيه ى مردم و جوانهاى ما نميگذارد؛ اين فرصت خيلى بزرگى است؛ اين را به همين شكل پيش ببريد و مرعوب نشويد. نه در زمينه ى علمى مرعوب شويد، نه در زمينه ى فناورى مرعوب شويد، نه در زمينه ى سياسى مرعوب شويد، نه در زمينه ى نوآورى مرعوب شويد.(2)

گشودن افقهاى جديد در علوم تجربى

در زمينه ى علوم تجربى بايد كار و تلاش كنيم. قدرت پيشرفت علمى و باز كردن راههاى نو و گشودن افقهاى جديد را بايد در خودمان به وجود بياوريم؛ همت ما بايد اين باشد؛ توقع، اين است. خوشبختانه ما پيشرفت كرده ايم؛ به وضوح ميشود اين را ديد.(3)

امكان پيشتازى كشور در مرزهاى علمى دنيا

وقتى ما ميگوييم مرزهاى علم را بايد بشكافيم و بايد از سخن روزِ علم يك قدم جلوتر برويم، اين براى بعضى باورنكردنى است. وقتى من ميگويم ما بايد به آنجا برسيم كه اگر در اكناف عالم يك پژوهشگر، يك دانشمند، بخواهد به فلان نظريه ى علمى يا نظريه ى فلسفى دست پيدا كند، ناچار باشد زبان فارسى را ياد بگيرد، بعضى با نگاه

ص: 711


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
2- . در ديدار دانش آموزان نخبه ى قرآنى و المپيادى، 1383/4/30.
3- . در ديدار اساتيد دانشگاهها، 1383/9/26.

انكارآميز به اين نگاه ميكنند. من معتقدم و ميبينم در مقابل خودم كه چنين چيزى شدنى است. ما اگر همت كنيم، ميتوانيم تا بيست سال ديگر، تا سى سال ديگر، كارى كنيم كه وقتى نام آوران عرصه ى علم و فناورى را در دنيا نام مى آورند، ايرانيان و كشور ما در صدر قرار بگيرد؛ ميتوانيم اين كار را بكنيم؛ ما استعدادمان خيلى خوب است؛ همه چيز، اين را گواهى ميدهد. آنچه ما كم داشتيم - كه انقلاب به ما داد - اعتماد به نفس بود؛ ما امروز اعتماد به نفس پيدا كرده ايم. جريان علمى كشور، خوشبختانه جريان خوبى است؛ اين جوانهاى ما امروز اعتماد به نفس دارند.(1)

نياز به اقدام بزرگ در توليد علم و فناورى

جهاد علمى جزوِ مبانى اصول گرايى است، «جهاد علمى». چند سال است من تكرار كرده ام: بايد نهضت توليد علم در كشور راه بيفتد. من خوشحالم؛ وقتى با دانشجوها و جوانها مواجه ميشوم كه غالباً آنها حرف ميزنند و مطالبى را ميگويند، ميبينم آنها همين مسأله ى توليد علم و اتصال علم و صنعت، و پشتيبانى دولت از پيشرفت و ابتكارات علمى را به عنوان توقع از ما مطرح ميكنند. من ميگويم خيلى خوشحالم و اينها حرفهاى ماست و حالا در بين مجموعه ى دانشگاهى عرف شده؛ ليكن اين كافى نيست؛ بايد به سمت كارهاى بزرگ برويم.

ببينيد! يك وقت هست شما ميتوانيد هواپيمايى را كه ديگران اختراع كرده اند و ساخته اند، خودتان بدون كمك ديگران در داخل كشور بسازيد، اين خيلى خوب است؛ اين بهتر از خريدن هواپيماى ساخته شده است؛ اما يك وقت هست شما خودتان يك چيزى در سطح هواپيما در كشورتان توليد ميكنيد؛ اين است آنچه كه ما لازم داريم؛ ما بايد بر ثروت علمى بشر بيفزاييم. نگويند نميشود؛ ميشود. يك روزى بشريت فناورى ريزترينها - نانوتكنولوژى - را نميشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا ميدان ديگر ممكن است وجود داشته باشد كه بشر نميشناسد؛ اما ميتوان آنها را شناخت و ميتوان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم ميشود با همت فراهم كرد.(2)

ضرورت باور افق پنجاه ساله ى علمى براى رسيدن به آن

من حدود يك سال و نيم پيش در يك مجمع علمى - شبيه همين مجموعه ى شما، كه

ص: 712


1- . در ديدار نخبگان استان كرمان، 1384/2/14.
2- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1385/3/29.

جوانها و دانشجوها و زبده ها و اينها بودند - گفتم من انتظارم اين است كه ما پنجاه سال ديگر (نميگويم ده سال، پانزده سال ديگر) در دنيا و در سطح عالم، حرف اول علمى را بزنيم؛ يعنى مرزهاى علم را ما تعيين كنيم. كار به جايى برسد كه زبان ما - كه زبان فارسى است - در دنيا زبان علم بشود. اين، آن افقى است كه جلوى چشم من است. براى اينكه به اين نقطه برسيم، اولاً بايد باور كنيم كه اين ميشود. اگر شما كه استاديد، آن آقا كه دانشجوست و آن شخص سومى كه مدير و در رأس تشكيلات است، باور نداشته باشد كه اين كار عملى است، بدانيد قطعاً نخواهيم رسيد. بايد باور كنيم.

زمينه هاى اين باور موجود است. اولاً، استعداد ما ايرانيها در زمينه هاى علمى، در دنيا اثبات شده است؛ از طرق مختلف، اين معنا تحقيق و بررسى شده است و از نظر من، قطعى است. در پيشرفته ترين دانشگاههاى دنيا، عنصر ايرانى از متوسط استعدادهايى كه در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ يعنى متوسط استعداد ايرانى از متوسط استعداد جهانى، سطحش بالاتر است.(1)

شرايط اميدوار كننده ى پيشرفت در مراكز علمى

نكته ى بعد اين است كه - اين شايد دنباله ى آن مطلب قبلى باشد - بنده از چند سال قبل از اين، مسأله ى توليد علم و نهضت علم و خطشكنى علمى را مطرح و درخواست كردم. امروز خوشبختانه اين به يك خواست عمومى در محيطهاى دانشجويى و علمى تبديل شده است. ميبينيم بارها از زبان دانشجوها و اساتيد تكرار ميشود. ما هم با پيشرفتهايى كه در زمينه هاى مختلف علمى و فناورى داشته ايم - كه خوب، خيليهايش هم آشكار است و در تبليغات آمده؛ مثل مسايل مربوط به انرژى هسته اى و غيره؛ خيليهايش هم نيامده؛ يعنى واقعاً كارهاى نيمه كاره اى است كه در جهت كامل تر شدن و كامل شدن هست، و ما در كشور زياد داريم - به اين چيزها افتخار ميكنيم. و همين طورى كه گفتم، نگاهمان نگاهِ اميدوارانه است و به عنوان اينكه «ما ميتوانيم».(2)

علم آينده؛ عارى از آفت و تخريب

علم ما تا به حال به اين قيمتها تمام شده است! آن روز، علمى خواهد آمد كه بشريت اين بهاى گران را به پايش نخواهد پرداخت. بشر بايد به آن سمت پيش برود و ان شاءالله آن خواهد شد و ما داريم به آن سمت ميرويم و حركت ميكنيم. اين جمهورى اسلامى

ص: 713


1- . در ديدار استادان و اعضاى هيأت علمى دانشگاه، 1385/7/13.
2- . همان.

يكى از قدمهاى اساسى در راه آن آينده است و ان شاءالله اين ادامه دارد.(1)

تبديل كشور به يكى از مراجع علمى دنيا

بنده در يكى از همين ملاقاتها به دانشجوها گفتم شما براى پنجاه سال آينده برنامه ريزى كنيد؛ توقع ما اين است. منظورم در زمينه ى علم است. هدف را اين قرار بدهيم كه پنجاه سال بعد، كشور شما يكى از مراجع عمده و درجه ى اول علمى دنيا باشد؛ به طورى كه اگر كسى خواست با تازه هاى دانش آشنا شود، مجبور بشود زبان ملى شما را ياد بگيرد؛ همچنانى كه اين دختر عزيزمان گفتند كه ما مجبوريم زبان بين المللى را ياد بگيريم؛ راست هم ميگويد. انگليسيها با زرنگى زبان خودشان را زبان علم و زبان بين المللى كرده اند و هر چه شما ميخواهيد ياد بگيريد و هر چه ميخواهيد بخوانيد، مجبوريد زبان آنها را ياد بگيريد. شما كارى كنيد كه در پنجاه سال آينده، همين نياز به زبان فارسى شما باشد. اين، يك آرزوست؛ يك قله است؛ مثل قله ى دماوند، مثل قله ى توچال، كه نگاه كردن به آن، هيجان انگيز است؛ شوق رسيدن به آن، در دل همه به وجود مى آيد؛ اما چه كسانى ميرسند؟ بايد كفش و كلاهش را آماده كنيد؛ بيشتر از آن، بايد همتش را آماده كنيد و راه بيفتيد.(2)

رتبه ى عالى علم و فناورى؛ هدف پنجاه سال ديگر

استعدادهاى انسانى، عنصر انسانى و ظرفيت انسانى، خيلى خيلى بالاست. هدف، بايد همان چيزى باشد كه من بارها گفته ام. كشور بايد در علم، در دانش و به تبع علم و دانش، در آنچه كه مترتب بر علم است، در رتبه هاى اول جهان قرار بگيرد. نميگويم پنج سال ديگر، ده سال ديگر؛ نه، هدف را بگيريد پنجاه سال ديگر؛ اما بايد برويم و برسيم و اين، به همت احتياج دارد و من به شما عرض بكنم: مطمئن باشيد اين ملت، آن ملتى است كه اگر اين حركت را بكند، خواهد رسيد. همه ى ملتها اين طور نيستند؛ بعضى ملتها اين استعداد را ندارند؛ بعضى ملتها اين موقعيتِ جغرافيايى را ندارند؛ بعضى ملتها اين گذشته ى فرهنگى را ندارند؛ اين ميراث عظيم و غنى را ندارند؛ بعضى ملتها استعداد انسانى شان اين قدر نيست.(3)

ص: 714


1- . همان.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
3- . در ديدار نخبگان استان سمنان، 1385/8/19.

افزايش واقعى بودجه ى تحقيقات

بودجه ى تحقيقات هم حقيقتاً يكى از آن نقاط ضعف ماست. من گاهى كه با دانشگاهيها و اساتيد و مسؤولين بخشهاى علمى كشور مواجه ميشوم، اين مسأله ى بودجه ى تحقيقات را مطرح ميكنند. سه، چهار سال است كه مرتب به ما گفته اند بناست به سه درصد بودجه برسد؛ اما حالا مثلاً با شش دهم درصد يا هفت دهم درصد داريم پيش ميرويم و كار ميكنم! واقعاً خيلى كم است. همه اش وعده ميدهند آقا بهتر خواهد شد و نميدانم چه خواهد شد؛ اثرى هم ديده نميشود. بودجه ى تحقيقات را حقيقتاً زياد كنيد؛ به جاهاى ديگر فشار بياوريد، ولى اين را پيش ببريد. اين معاونت علمى و تحقيقى يى كه بحمداللَّه اخيراً در رياست جمهورى تشكيل شد، اين از آن كارهاى بسيار مهم است - يكى از كارهاى ساختارى همين است - به آنها ميدان بدهيد، راه را باز كنيد، كمك كنيد و از آنها مطالبه كنيد و بخواهيد؛ آنها ميتوانند اين كارها را پيش ببرند. يكى هم اين مسأله است.(1)

ضرورت توليد در همه ى علوم

امروز سرعت پيشرفت ما خوب است؛ اما با توجه به عقب ماندگيهاى گذشته كه كشور ما دارد، هر چه سرعت مان بيشتر باشد، باز هم زيادى نيست. ما بايد خيلى پيش برويم؛ از راههاى ميانبر استفاده كنيم؛ از شتابِ فراوان بهره ببريم؛ ما بايد در همه ى علوم توليد داشته باشيم.(2)

حفظ توازن و تراز مثبت در تبادل علم

رابطه ى بين كشورها در زمينه ى علم بايد رابطه ى صادرات و واردات باشد؛ يعنى در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانى كه در باب مسايل اقتصادى و بازرگانى، اگر كشورى وارداتش بيشتر از صادراتش شد، ترازش منفى ميشود و احساس غبن ميكند، در زمينه ى علم هم بايد همين جور باشد. علم را وارد كنيد، عيبى ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه كه وارد ميكنيد - يا بيشتر - صادر كنيد. بايد جريان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دايماً ريزه خوار خوان علم ديگران باشيد، اين پيشرفت نيست. علم را بگيريد، طلب كنيد، از ديگران فرا بگيريد؛ اما شما هم توليد كنيد و به ديگران بدهيد.

ص: 715


1- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1386/6/4.
2- . در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، 1388/2/27.

مواظب باشيد تراز بازرگانى شما در اينجا هم منفى نباشد. متأسفانه در اين يكى دو قرن شكوفايى علم در دنيا، تراز ما تراز منفى بوده. از اول انقلاب كارهاى خوبى شده؛ اما اين كارها بايستى با سرعت و شدت هرچه بيشتر ادامه پيدا كند.

البته منظورم فقط هم علوم طبيعى نيست؛ اهميت علوم انسانى كمتر از آن نيست: جامعه شناسى، روان شناسى، فلسفه. نظريه هاى جامعه شناسى غرب، مثل قرآن براى بعضيها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعه شناس اين جورى گفته؛ اين ديگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشينيد فكر كنيد؛ نظريه پردازى كنيد؛ از موجودى اين دانشها در دنيا استفاده كنيم؛ بر آن چيزى بيفزاييم و نقاط غلط آن را برملا كنيم. اين از جمله ى كارهايى است كه جزو الزامات حتمى پيشرفت است.(1)

پيشبرد توليدات دانش بنيان

بايد توليد در كشور - به خصوص توليد دانش بنيان، متكى به دانش و مهارتهاى علمى و تجربى - پيش برود؛ اين به دست كارگر و كارفرماست. مديريت آن هم با دولت است؛ بايستى سازماندهى كنند، كار كنند. اين سياستهاى اصل 44 كه ما چند سال پيش به دستگاههاى دولتى و قانون گذارى ابلاغ كرديم، ميتواند نقش ايفا كند؛ منتها بايستى همه ى دقت لازم را در اينجا بكنند.(2)

تحقيق در مبانى خط امام

خطوط ديگرى را هم در زمينه ى راه امام و خط امام ميشود بيان كرد. آنچه كه عرض شد، مهم ترين و مؤثرترينها بود. خوب است برادران، جوانان، اهل فكر و تحقيق، طلاب، دانشجويان، روى اين مبانى فكر كنند، روى اينها كار كنند. فقط متن باقى نمانَد؛ اين متنها درست توضيح داده شود، تبيين شود.(3)

ص: 716


1- . همان.
2- . در ديدار كارگران نمونه ى سراسر كشور در آستانه ى روز جهانى كارگر، 1389/2/8.
3- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران در حرم امام خمينى (رحمه الله)؛ در بيست و يكمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (رحمه الله)، 1389/3/14.

فصل پنجم: آموزش و تمهيدات لازم

تحقيق؛ پشتوانه ى آموزش

آموزش بدون تحقيق، مثل آب كشيدن از چاهى است كه نميجوشد. تحقيق مثل جوشش يك چاه يا يك چشمه است. بايد روح تحقيق زنده شود. ما ميتوانيم. محققان و مغزهاى برجسته ى ما بحمدالله كم نيستند و ميتوانند كار كنند؛ در همه ى رشته ها هم دارند كار ميكنند. بايد پشتوانه ى آموزش ما تحقيق باشد؛ كما اينكه در خود آموزش هم بايد تحقيق نقش داشته باشد. ان شاءالله موفق باشيد.(1)

جهت دهى فرهنگ به علم و پيشرفت

ببينيد! فرهنگ در همه ى مراحل، عنصر اصلى است. وقتى هم كه نوبت به دوره اى برسد كه ما امروز در آن دوره هستيم - يعنى دوره ى بازسازى و بازپرورى ذخاير ملّى - آن چيزى كه براى يك ملّت به كار مى آيد، فرهنگ است. اگر فرض كنيم در يك كشور، يا در بخشى از يك كشور، فرهنگ كار و ابتكار حاكم نباشد و اهل ابتكار نباشند، شما هزار نفر مدير خوب هم بياوريد، چه كار خواهد كرد؟ علم و توانايى علمى و وجود ذخاير مادّى، در درجه ى بعد است. آن عاملى كه يك ملّت را در اين برهه از زمان هم نجات ميدهد، فرهنگ است.

بالاخره ملّت امريكا توانسته است به بركت بعضى از خصال فرهنگى و خصوصيات جغرافيايى و تاريخى، به يك اوج علمى برسد؛ از لحاظ علم و ثروت و امثال آن پيشروى پيدا كند. اما چون يك فرهنگ صحيح و خوب و كامل بر آن كشور حاكم نبوده است، تا به حال هم در جهت انحطاط بوده است. از اين به بعد هم در جهت تَلاشىِ خود - آن كاخ قدرتى كه به وجود آمده است - به كار خواهد رفت. نشانه هايى هم - از هم اكنون - پيداست. آينده هم اين گونه خواهد بود.(2)

ص: 717


1- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، 1374/2/18.
2- . در ديدار نويسندگان و شعرا و فرهنگيان در مجتمع فرهنگى - هنرى اروميه، 1375/6/28.

گسترش كيفى و توليدگرى در علم و فرهنگ

بخش دوم كه اهميت آن كمتر از اين بخش نيست، بلكه حتّى از لحاظ نگاه به بلند مدت، بيشتر هم هست، گسترش و توسعه ى كيفى فرهنگ است؛ يعنى توليد فرهنگ، منفجر كردن سرچشمه ى فرهنگ در دلها و روحها و استعدادها. اين خيلى مهمّ است. ما لازم است كه مردم را كتاب خوان كنيم؛ اما از اين واجب تر، آن است كه استعداد نويسندگى را در بين مردم بيابيم و توليد كتاب كنيم. وادار كنيم كه استعداد به كار بيفتد؛ قلمها روى كاغذ بيايد؛ فكرها كار كنند و براى مردم بسازند و توليد كنند. اين مهمّ است.(1)

رفع روحيه ى بى حوصلگى علمى

الان متأسفانه در طبقه ى متعارف محصّل ما، از دبيرستان تا دانشگاه، يك حالت سهل گرايى، سهل انديشى و سهل انگارى در مسايل علمى و بى حوصلگى و بى اهتمامى به معلومات وجود دارد، كه در دانشگاههاى ما هم هست؛ با اينكه استعدادها بالاست. افرادى كه در اين مسأله واردند و مطالعه و تحقيق كرده اند، نتيجه ى تحقيقاتشان اين است كه جوان ايرانى در دانشگاه به اصطلاح پروژه ى تحقيقاتى را ميگيرد و استعداد هم نشان ميدهد؛ اما آن پيگيرى و استمرار و آن دلسوزى و اهتمام لازم را ندارد. در واقع، يك حالت بى اعتنايى و بى حالى و تنبلى ذهنى بر نسلهاى نوبه نو و روبه رشدمان حاكم است، كه اين براى كشور بسيار خطرناك است. اين، از كودكى بايد در آموزش و پرورش تأمين شود. آموزش و پرورش بايد خوب ياد بدهد.

الان اگر ملاحظه بفرماييد، غالباً در دبيرستان و دانشگاه از كثرت درس گله ميكنند؛ در حالى كه من كسب اطّلاع كرده ام كه در كشورهاى پيشرفته ى دانشگاهى دنيا - آنجاهايى كه دانشگاهها و حتّى دبيرستانهايش پيشرفته هستند - حجم درسهايشان از ايران بيشتر است؛ يعنى كتاب بيشترى را بايد بخوانند و مطالب بيشترى را بايد در طول اين مدت ياد بگيرند. ما در واقع يك حالت و دوران به اصطلاح تن پرورى ذهنى را در خودمان ميگذرانيم و اين بسيار خطرناك است.(2)

دو عنصر لازم براى نوآورى علمى

البته براى نوآورى علمى - كه در فرهنگ معارف اسلامى از آن به اجتهاد تعبير

ص: 718


1- . همان.
2- . در ديدار وزير و معاونان وزارت آموزش و پرورش، 1376/10/2.

ميشود - دو چيز لازم است: يكى قدرت علمى و ديگرى جرأت علمى. البته قدرت علمى چيز مهمى است. هوش وافر، ذخيره ى علمىِ لازم و مجاهدت فراوان براى فراگيرى، از عواملى است كه براى به دست آمدن قدرت علمى، لازم است؛ اما اين كافى نيست. اى بسا كسانى كه از قدرت علمى هم برخوردارند، اما ذخيره ى انباشته ى علمى آنها هيچ جا كاربُرد ندارد؛ كاروان علم را جلو نميبرد و يك ملت را از لحاظ علمى به اعتلا نميرساند. بنابراين، جرأت علمى لازم است.(1)

نوآورى در تمام علوم

البته وقتى از علم صحبت ميشود، ممكن است در درجه ى اوّل، علوم مربوط به مسايل صنعتى و فنى به نظر بيايد - كه در اين دانشگاه هم بيشتر مورد توجّه است - اما من به طور كلّى و مطلق اين را عرض ميكنم. علوم انسانى، علوم اجتماعى، علوم سياسى، علوم اقتصادى و مسايل گوناگونى كه براى اداره ى يك جامعه و يك كشور به صورت علمى لازم است، به نوآورى و نوانديشى علمى - يعنى اجتهاد - احتياج دارد.(2)

خدشه در متون رايج؛ لازمه ى انقلابهاى علمى

آن چيزى كه در فضاى علمى ما مشاهده ميشود - كه به نظر من يكى از عيوب بزرگ محسوب ميگردد - اين است كه دهها سال است كه ما متون فرنگى و خارجى را تكرار ميكنيم، ميخوانيم، حفظ ميكنيم و بر اساس آنها تعليم و تعلّم ميكنيم؛ اما در خودمان قدرت سؤال و ايجاد خدشه نمى يابيم! بايد متون علمى را خواند و دانش را از هركسى فرا گرفت؛ اما علم بايد در روند تعالى خود، با روحهاى قوى و استوار و كارآمدى كه جرأت پيشبرد علم را داشته باشند، همراه شود، تا بتواند پيش برود. انقلابهاى علمى در دنيا اين گونه به وجود آمده است.(3)

جرأت علمى براى نوآورى

اگر بخواهيد از لحاظ علمى پيش برويد، بايد جرأت نوآورى داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيره ى جزمى گرى تعريفهاى علمىِ القا شده و دايمى دانستن آنها

ص: 719


1- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.
2- . همان.
3- . همان.

خلاص شوند.

البته اشتباه نشود؛ من كسى را به آنارشيزم علمى و به مهمل گويى علمى توصيه نميكنم. در هر زمينه اى، كسانى كه از دانشى برخوردار نيستند، اگر بخواهند به خيال خودشان نوآورى كنند، به مهمل گويى مى افتند. ما در زمينه ى برخى از علوم انسانى و معارف دينى اين را ميبينيم. آدمهاى ناوارد بدون اينكه از ذخيره و سواد كافى برخوردار باشند، وارد ميدان ميشوند و حرف ميزنند و به خيال خودشان نوآورى ميكنند؛ كه در واقع نوآورى نيست، مهمل گويى است. بنابراين در زمينه مسايل علمى، من اين را توصيه نميكنم.(1)

ايجاد روحيه ى نوآورى در دانشگاهها

بايد فراگرفت؛ اما نبايد صرفاً مصرف كننده ى فراورده هاى علمى ديگران بود. بايد علم را به معناى حقيقى كلمه توليد كرد. البته اين كار، روشمندى و ضابطه لازم دارد. مهم اين است كه روح نوآورى علمى در محيط دانشگاه زنده شود و زنده بماند. خوشبختانه من اين شوق و ميل را در دانشجويان احساس كرده بودم و در اساتيد هم آن را ميبينم. اينها بايد دست به دست هم بدهد و سطح علمى كشور را بالا ببرد. آن وقتى كه علم با هدايت ايمان، عواطف صحيح و معرفت روشن بينانه و آگاهانه همراه شود، معجزه هاى بزرگى ميكند و كشور ما ميتواند در انتظار اين معجزه ها بماند.(2)

فهم و انديشه به جاى حفظ كردن در آموزش و پرورش

بايد آموزش و پرورش مورد اهتمام جدّى قرار گيرد. در آموزش و پرورش نبايد فقط كار كمّى مورد نظر باشد. البته توجه به معيشت، بسيار لازم و ضرورى است؛ يا تأمين مسكن، خيلى خوب است؛ ليكن نظام آموزش و پرورش و سياستهاى آن و رسيدن به اين نقطه كه ما ميخواهيم با انبوه ميليونىِ نوجوانان و كودكانِ خودمان چه كنيم - كه نقش سالها و دوره هاى تحصيلى، مثلاً دوره ى راهنمايى كه بسيار مهمّ است، در اينجا اهميت پيدا ميكند - بايد كاملاً مورد توجّه و اهتمام باشد. ما چگونه بايد با اينها برخورد كنيم تا دانش آموز ما از آغاز به جاى حفظ كردن، به انديشيدن و فكر كردن عادت كند؟ به جاى خواندن كتابهاى طولانى و احياناً معضل - كه چيزى از آنها در يادش نميماند و در

ص: 720


1- . همان.
2- . همان.

دانشگاه اصلاً به دردش نميخورد - چه كنيم كه بتوانيم در او فهم درست به وجود آوريم، تا آنچه را كه براى آينده ى او لازم و مهمّ است، بفهمد؟ البته اين كار، مشكل است، اما كارى است كارستان؛ يعنى اگر ما توانستيم اين كار را بكنيم، بخش مهمى از مشكلات خودمان را در خصوص آينده ى تحصيلى جوانها حل كرده ايم. بايد يك فكر اساسى بشود.(1)

درون زايى علمى در دانشگاهها

نكته ى ديگر اين است كه در دانشگاههاى ما به طور جدّى بايد روى آن چيزهايى كه مربوط به بخش پژوهش است، تكيه شود. ميتوان دانش فنى را وارد كرد - كما اينكه الان داريم اين كار را ميكنيم؛ دانش فنىِ يك پديده ى صنعتى را وارد ميكنيم - ليكن اين مثل آن است كه ما در چاهى آب دستى بريزيم تا بتوانيم بعد همان آب را استخراج كنيم! براى بلندمدّت اين كار فايده اى ندارد؛ بايد علم از درون بجوشد؛ آن هم بر طبق آنچه كه مورد احتياج كشور است. بنابراين، بايد بر جريان علم در كشور، درون زايى حاكم باشد. اين كار بايد در دانشگاهها جدّى گرفته شود. افزايش سهم بودجه ى پژوهش، يكى از اين كارهاست. چه كسى بايد اين كار را بكند؟ به نظر من يكى از دو عنصر اساسى آن، شما هستيد. شما واقعاً بايد سهم پژوهش را بالا ببريد.(2)

كار درسى دانش آموز؛ تقويت ذهنى براى دانشگاه

امروز مهم ترين فعّاليت دانش آموز - كه ميتواند مثل عبادت با آن برخورد كند - كار درسى و تحصيلى است. فكر و دانش و قدرت علمى خود را تقويت كنيد. البته شما در دبيرستان، مثل آن جوانى هستيد كه ورزش ميكند. آنچه شما فرا ميگيريد، در حكم ورزش و تقويت و كارآزمودگى ذهنى تان است، كه شما را در محيط دانشگاه به راههاى علمىِ خوب و ان شاءالله در رتبه هاى بالاتر، به كارهاى بزرگ بكشاند.(3)

بايسته هاى تعليم حقيقى

در مورد دانش آموز هم عرض ميكنم: تعليم، كارى بسيار ظريف و دقيق است. تعليم

ص: 721


1- . در ديدار اعضاى كميسيون آموزش، تحقيقات و فناورى مجلس شوراى اسلامى، 1380/4/27.
2- . همان.
3- . در ديدار نمايندگان مجلس دانش آموزى، 1380/7/12.

فقط اين نيست كه ما مجموعه اى از معلومات را در كاغذ بگذاريم و به دانش آموز بدهيم و بگوييم بخوان؛ بعد هم برهه اى از سال را معيّن كنيم تا بيايند امتحان دهند؛ اين، تعليم حقيقى نيست. تعليم بايد طورى باشد كه ذهن را بسازد، مغز را فعّال كند و در درجه ى اوّل، شوق به دانستن را در دل متعلّم ايجاد نمايد. كسانى كه بدون شوق، رشته يى را ميخوانند، هر چه در آن رشته معلوماتشان زياد شود، كارايى آن كسى را پيدا نخواهند كرد كه با شوق و ذوق به سمت آن رشته رفته است. در همه ى رشته هاى علمى همين طور است؛ بايد اين شوق و ذوق، چه در اساس معلومات، چه در رشته هاى خاص معلومات - كه بناست شما پايه ى آن را از دوره ى راهنمايى بريزيد و آماده كنيد - در دل متعلّم ايجاد شود، تا در درون او، اين فعّاليت فكرى و مغزى و اين شوق قلبى و نيز تلاشى كه معلم شما پيش دست دانش آموز ميگذارد، او را به يك عالم واقعى تبديل كند.(1)

ترويج روحيه ى خلاقيت و توليد علم در نظام آموزشى

ما به اساتيد كشور و مسؤولان آموزش عالى هميشه توصيه ميكنيم كه جوانان ما را با روحيه ى توليد علم و داشتن خلّاقيت پرورش دهند، و ميتوانند. ما بايد شعار «ميتوانيم» را هرگز فراموش نكنيم. اينكه امام يك وقت خطاب به جوانان و ملت ايران گفتند «شما ميتوانيد» شعار خيلى مهمّى است. سالهاى متمادى تبليغات مستقيم و غير مستقيم در كشور ما صورت گرفته براى اينكه به مردم و جوانان ما ثابت كنند نميتوانند؛ كأنّه سرنوشت كشور و مردم ما، ناتوانى در پيشرفت علمى است و سرنوشت دنياى غرب يا اروپا اين است كه ميتوانند پيشرفت كنند! اين تصوّر بسيار انحرافى و خطرناكى است. نخير؛ شما ميتوانيد قلّه هاى علم را فتح كنيد؛ از راههاى پُرپيچ و خمِ علم برويد و بن بستهاى علمى را بگشاييد.(2)

جنبش علمى در گرو كار عاشقانه

من دو سه سال پيش در يك اجتماع دانشجويى در يكى از دانشگاهها گفتم: امروز ما به جنبش نرم افزارى احتياج داريم. يك جنبش و يك حركت و يك تلاش عمومى لازم است. اين تلاش عمومى، فقط وابسته به مديريّتها نيست. شما ناگهان با خودتان فكر نكنيد كه مديريّتها نميكنند، پس چطور ميشود؛ همه اش مربوط به مديريّتها نيست. خواست و اراده ى شما - يكى از شما بچه هاى عزيز گفتيد عشق؛ بله، عشق - عاشقانه

ص: 722


1- . در ديدار جمعى از مديران و مسؤولان وزارت آموزش و پرورش، 1381/4/26.
2- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.

كار كردن و با عشق دنبال علم و تحقيق رفتن و خواستن، اينها نقش دارد. اين قلّه هاى علمى يى كه شما در دنيا مشاهده ميكنيد، هميشه با رفاه همراه نبوده است. البته علم با خودش رفاه و سيادت سياسى و برترى نظامى مى آورد؛ در همه ى بخشهاى اقتصادى و سياسى نفوذ كلمه ايجاد ميكند؛ پول يك كشور را تقويت ميكند و اقتصاد يك كشور را رونق ميدهد. اينها همه هنرهاى علم است؛ اما وقتى خود علم ميخواهد به وجود آيد، لزوماً در بسترى از رفاه و راحتى و لذّت و چرب و شيرينهاى دنيا به وجود نمى آيد.(1)

جنبش نرم افزارى با رعايت آزادى و اخلاق

آن روز كه سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه يكجا و در كنار يكديگر ادا شود، آغاز روند خلاقيت علمى و تفكر بالنده ى دينى در اين جامعه است و كليد جنبش «توليد نرم افزار علمى و دينى» در كليه ى علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است. بى شك آزادى خواهى و مطالبه ى فرصتى براى انديشيدن و براى بيان انديشه ى توأم با رعايت «ادب استفاده از آزادى»، يك مطالبه ى اسلامى است و «آزادى تفكر، قلم و بيان»، نه يك شعار تبليغاتى، بلكه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است.(2)

روشهايى علمى براى رونق علم و انديشه

براى بيدار كردن عقل جمعى، چاره اى جز مشاوره و مناظره نيست و بدون فضاى انتقادى سالم و بدون آزادى بيان و گفتگوى آزاد با «حمايت حكومت اسلامى» و «هدايت علما و صاحب نظران»، توليد علم و انديشه ى دينى و در نتيجه، تمدّن سازى و جامعه پردازى، ناممكن يا بسيار مشكل خواهد بود. براى علاج بيماريها و هتّاكيها و مهار هرج ومرج فرهنگى نيز بهترين راه، همين است كه آزادى بيان در چارچوب قانون و توليد نظريه در چارچوب اسلام، حمايت و نهادينه شود. به نظر ميرسد كه هر سه روش پيشنهادى شما يعنى تشكيل 1. «كرسيهاى نظريه پردازى»، 2. «كرسيهاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و 3. «كرسيهاى نقد و مناظره»؛ روشهايى عملى و معقول باشند و خوب است كه حمايت و مديريت شوند؛ به نحوى كه هر چه بيشتر، مجال علم گسترش يافته و فضا بر دكّان داران و فريب كاران و راهزنان راه علم و دين، تنگ تر شود.(3)

ص: 723


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . در پاسخ به نامه ى جمعى از پژوهشگران حوزه ى علميه در مورد كرسى هاى نظريه پردازى، 1381/11/16.
3- . همان.

مناظره و نقد نظريه ها در تمام علوم

اين ايده، چه در قالب «مناظره هاى قانونمند و توأم با امكان داورى» و با حضور «هيأتهاى داورى علمى» و چه در قالب تمهيد «فرصت براى نظريه سازان» و سپس «نقد و بررسى» ايده ى آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فكر دينى يا علوم انسانى و اجتماعى نيز نماند، بلكه در كليه ى علوم و رشته هاى نظرى و عملى (حتى علوم پايه و علوم كاربردى و...) و در جهت حمايت از كاشفان و مخترعان و نظريه سازان در اين علوم و در فنون و صنايع نيز چنين فضايى پديد آيد و البته براى آنكه ضريب «علمى بودن» اين نظريات و مناظرات، پايين نيايد و پخته گويى شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و تبليغاتى نشود، بايد تمهيداتى انديشيد و قواعدى نوشت.(1)

آزادانديشى؛ لازمه ى توسعه ى علم و فرهنگ

اگر بخواهيم در زمينه ى گسترش و توسعه ى واقعىِ فرهنگ و انديشه و علم حقيقتاً كار كنيم، احتياج داريم به اينكه از مواهب خدادادى و در درجه ى اوّل آزادانديشى استفاده كنيم. آزادانديشى در جامعه ى ما يك شعار مظلوم است. تا گفته ميشود آزادانديشى، عدّه اى فورى خيال ميكنند كه بناست همه ى بنيانهاى اصيل در هم شكسته شود، و آنها چون به آن بنيانها دل بسته اند، ميترسند. عدّه اى ديگر هم تلقّى ميكنند كه با آزادانديشى بايد اين بنيآنها شكسته شود. هر دو گروه به آزادانديشى - كه شرطِ لازم براى رشد فرهنگ و علم است - ظلم ميكنند. ما به آزادانديشى احتياج داريم. متأسّفانه گذشته ى فرهنگ كشور ما فضا را براى اين آزادانديشى بسيار تنگ كرده بود.(2)

فضاى محترمانه و شجاعانه براى توليد علم

ما بايد اين تجربيات ناشى از مباحثه و گفتگوى سالم و محترمانه و شجاعانه را به صورت تجربه هاى انباشته اى درآوريم تا بتوانيم از آنها استفاده كنيم و علم را بارور نماييم. عين همين قضيه در دانشگاه وجود دارد. بارها گفته ام، اين نهضت نرم افزارى كه من اين همه در ديدارهاى دانشگاهى بر روى آن تأكيد كردم، به همين معناست. ما بايد علم و فرهنگ را توليد نماييم و بايد كار اساسى كنيم. حكومت بايد به صورت آشكار از

ص: 724


1- . همان.
2- . در ديدار اعضاى انجمن اهل قلم، 1381/11/7.

برخورد افكار به صورت سالم حمايت كند.(1)

امكان تبديل كشور به قلّه ى دانش جهانى

من در تهران به جماعتى از جوانان دانشجو و اهل علم و تحقيق گفتم: شما كارى كنيد كه در پنجاه سال آينده، ايران قلّه ى دانش جهانى شود و در توليد علم و كشف حقايق طبيعت، محتاج ديگران نباشد. ممكن است كه به نظر بعضى اين آينده خيلى نامعقول بيايد، اما من ميگويم اين شدنى است و اگر ما همّت كنيم، قطعى است. نبايد به خدا سوءظن داشت. خداى متعال فرموده است: «كُلاًّ نُمِدُّ هٰؤُلاٰءِ وَ هَؤُلاٰءِ »(2)؛ دنياطلب را مدد ميكنيم و آخرت طلب را هم مدد ميكنيم. اين سنّت الهى است.(3)

قوام جنبش نرم افزارى به خودجوشى

جنبش نرم افزارى بايد در خود حوزه و دانشگاه صورت گيرد. البته ما با دوستان حوزه و كسانى كه به اين كار علاقه مندند، هم صحبت كرده ايم و هم پيغام داده ايم؛ آنها هم گفته اند كه ما كار را دنبال ميكنيم. همّت بنده اين بود كه بتوانم حوزه و دانشگاه را وادار كنم اين كار از درونشان بجوشد و خودشان اقدام كنند؛ قوام اين كار به اين است. اگر ما آمديم وارد ميدان شديم، كار اساساً آن چيزى كه ما ميخواهيم، نخواهد شد. البته من ترديدى ندارم كه دولت، مسؤولان و خود ما بايد مستقيماً پشتيبانى كنيم و ميكنيم؛ منتها اين كار بايد در حوزه شكل بگيرد.

دانشگاهيها هم مكرّر اعلام حضور و آمادگى كرده اند. از چندين مركز تحقيقاتى و دانشگاهى - شايد ده، پانزده مركز بود - براى من نامه نوشته اند. علاوه بر اين، افراد هم جدا جدا و يا دسته جمعى براى من نامه نوشته اند و از اين كار استقبال كرده اند. بايد اين كار را دنبال كرد.(4)

جدى گرفتن علم و تحقيقات در دانشگاه

البته جنبش توليد علم، بدون پيشرفت علم ممكن نيست. بدون پيشرفت علم، در اين

ص: 725


1- . همان.
2- . اسراء، 20.
3- . در ديدار علما و فضلاى شيعه و سُنّى، 1381/12/4.
4- . در ديدار عمومى دوشنبه ها، 1382/2/8.

دنياى متنوّع نميشود رقابت كرد و پيش رفت؛ حتماً پيشرفت علم لازم است. اين، وظيفه ى دانشگاهها و دانشجويان و اساتيد را بسيار سنگين ميكند.

شما بايد در محيط دانشگاه، مسأله ى علم و تحقيق را جدّى بگيريد. اينكه دانشجوى عزيزى در صحبت خود به بودجه ى تحقيقات اشاره كردند و گفتند كم است و آن را به عنوان مطالبه و درخواستِ دانشجويان مطرح نمودند، مرا خوشحال ميكند. در جلسه ى اساتيد هم كه بوديم، اتّفاقاً همين را مطرح ميكردند. اين خيلى خوب است كه جوان، دنبال تحقيق، كار علمى و پيشرفت علم باشد. بدون پيشرفت علم نميشود كشور را پيش برد. امروز حتّى دشمنان بشريت از علم استفاده ميكنند. ما براى آرمانهاى والا، ارزشهاى حقيقى، فضايل انسانى و گسترش آنها ناگزيريم از علم و شرافت ذاتى علم استفاده كنيم.(1)

نگاه به تحولات دنيا براى جهت دهى علم و تحقيق

بسيجى در دانشگاه يك نگاه به دانشگاه دارد، يك نگاه به دنيا. نگاه به دانشگاه يعنى نگاه براى علم و تحقيق و كار و درس و روابط دانشگاهى و رعايت اخلاق و جهت گيرى سياسى و غيره. نگاه به دنيا براى اين است كه ببيند اين مجموعه - دانشگاه - كه اين همه حرف و گفت، علم، سياست و فعاليت در آن هست، در كجاى دنيا قرار دارد؛ نقش آن چه ميتواند باشد و برايش چه جايگاهى در نظر گرفته اند. تا نداند در كجاى تاريخ، دنيا و سياست قرار گرفته است، نميتواند نقش درونِ دانشگاهى خود را هم درست بفهمد. فرض كنيم ما امروز ميگوييم توليد علم، كه اگر يك مجموعه ى تحقيقاتى مشغول كار علمى شوند و ندانند امروز دنيا در چه مرتبه و مرحله اى از علم قرار دارد و ما در كجاى قافله ى علم هستيم، حتماً سرگرم مسايلى از علم ميشوند كه نياز اين لحظه ى زمانى ما نيست. اين يك مثال بود؛ در همه ى مسايل همين طور است.(2)

توجه به روحيه ى توليد علم در تعليمات آموزش و پرورش

اگر ميخواهيم [دانش آموز] اهل علم و توليد علم و توليد فكر باشد، اين بايد در كتابهاى درسى ديده شود. بنده چند سال است مرتّب به دانشگاهها سفارش ميكنم كه بياييد توليد علم كنيد؛ كار هم ميكنند، اما اين كار اگر با روحيه ى علم باورى و بارور شدن ذهن انسان براى توليد علم همراه نباشد، ابتر خواهد بود. شما ميتوانيد در سايه ى تعليمات خودتان، اين كار را در دبستان و دوره ى راهنمايى و دبيرستان انجام دهيد. اينها

ص: 726


1- . در ديدار دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان بسيجى، 1382/3/18.

بايد در عمل ديده شود. بنابراين، در سازمان مطالعات كتب درسى، مؤلّفانى كه به آنها مراجعه ميكنيد، كتابهايى كه انتخاب ميكنيد، موضوعهايى كه انتخاب ميكنيد، اينها را در نظر بگيريد.(1)

ضرورت پشتيبانى مالى و عنوانى از محققين

بهتر و بلكه متعين اين است كه هرچه ميتوانيم، توليد داخلى را زياد كنيم. البته اين كار زحمت دارد و تلاش ميطلبد و - همان طور كه اشاره كردند - منابع تحقيق هم لازم دارد. امروز خوشبختانه منابع تحقيق، دشوار نيست. امروز به وسيله ى رايانه و اينترنت و ارتباط با مراكز علمى دنيا، راحت منابع در اختيار محقق قرار ميگيرد؛ محققى كه دنبال كار باشد. البته بايد پشتيبانيهاى مالى هم بشود؛ در اين شكى نيست.

به اعتقاد من بالاتر از پشتيبانى مالى، پشتيبانى اعتبارى و عنوانى است؛ يعنى اين عنوان، معتبر دانسته شود. كسانى كه در رأس كارهاى فرهنگىِ كلان قرار ميگيرند، به نظر ما بايد اعتبار داشته باشند. مثلاً فرهنگستان بايد اعتبار داشته باشد؛ دانشنامه نگاران بايد اعتبار عمومى و ملى داشته باشند؛ همان طور كه در دنيا اين طور است. فلان كس عضو فرهنگستان است - اين يك عنوانِ ماندگار است - حتّى پدرش هم كه مثلاً عضو فرهنگستان فرانسه بوده، ذكر ميكنند كه پدرش عضو فرهنگستان بوده؛ يعنى مايه ى اعتبار خانوادگى است؛ اين واقعاً يك ارزش است. كسانى كه در اين زمينه ها كار ميكنند، اينها را بايد به صورت يك ارزش معرفى كنند.(2)

شرايط پيشتازى جوانان در علوم و فناوريهاى مختلف

عده يى عادت كرده اند همه ى مفاهيم و حقايق علمى را حتماً از بيگانه ها ياد بگيرند؛ فلان دانشمند چنين گفته، فلان كس چنان گفته. ما بارها گفته ايم؛ هرچه علم در دنيا باشد، آن را ياد ميگيريم؛ اما شما كارى كنيد كه در آينده ى نه چندان دورى در دنيا مفاهيم علمى را از شما نقل كنند - دانشمند ايرانى اين طورى گفته، دانشمند ايرانى آن طورى گفته - در زمينه ى علوم انسانى، در زمينه ى علوم محض، در زمينه ى علوم كاربردى، در زمينه ى فناوريهاى گوناگون، حرف شما را نقل كنند. شما ميتوانيد توليد كنيد، جوانهاى ما ميتوانند؛ شرطش كار كردن، درس خواندن، در خط مستقيم حركت كردن، جدى بودن و

ص: 727


1- . در ديدار اعضاى معاونت پژوهشى وزارت آموزش و پرورش، 1382/6/3.
2- . در ديدار اعضاى شوراى علمى و هيأت امناى بنياد داير ة المعارف بزرگ اسلامى، 1383/3/25.

كانون اميد را در دل حفظ كردن است.(1)

اهميت توليد علم و نقش رسانه ى ملى

اشاره كردم كه علم مقوله ى بسيار مهمى است. امروز انسان وقتى به راههاى مختلف براى پيشرفت كشور نگاه ميكند، ميبيند همه منتهى ميشود به علم. لعنت خدا بر كسانى كه در طول دهها سال كشور را از پيشرفت علمى بازداشتند. وقتى پيشرفت علمى وجود داشته باشد، پيشرفت فناورى را هم با خودش مى آورد، و پيشرفت فناورى هم كشور را رونق ميدهد و در جامعه نشاط به وجود مى آورد. اگر علم نباشد، هيچ چيز نيست؛ و اگر فناورى هم باشد، فناورى عاريه يى و دروغى و وام گرفته ى از ديگران است؛ مثل صنعتهاى مونتاژى كه وجود دارد. علم را بايد رويانيد. به نظر من، رسانه ميتواند در نهضت توليد علم و فكر و نظريه و انديشه در زمينه هاى مختلف - چه در زمينه ى فنى و چه در زمينه ى انسانى و غيره - نقش ايفا كند. شما ميتوانيد خط توليد علم و فكر و نظريه را برنامه ريزى شده دنبال كنيد؛ به بحثهاى منطقى و مفيد دامن بزنيد؛ كرسيهاى نوآورى را تلويزيونى كنيد و چهره هاى علمىِ نوآورِ خوب را مطرح نماييد. به نظر من، شما در مقوله ى علم، مطلقاً بى طرف نيستيد؛ جزو مسؤوليتهاى مهم شماست كه بايد مسأله ى علم را دنبال كنيد.(2)

نوآورى؛ اساس پيشرفت

من به همه ى جوانان و همه ى كسانى كه در راه علم حركت ميكنند، مؤكداً توصيه ميكنم كه رشته ى علم و تحقيق و نوآورى در دانش و زنده كردن روح ابتكار و خلاقيت و آفرينش درونى و حقيقى خود را رها نكنند. فعاليت و ابتكار و نوآورى و خلاقيت، اساس پيشرفت انسان و زندگى انسانى است. دست نشانده هاى دستگاههاى قدرت در گذشته در كشور ما و امروز در بسيارى از كشورهاى وابسته ى اين منطقه، سعى ميكنند تقليد را جايگزين فعاليت و ابتكار كنند. دولتمردان، مسؤولان كشور، مديران عالى رتبه و اقشار مختلف در هر بخشى از بخشها، در صورتى كه كار را با جديت دنبال كنند و ابتكار و نوآورى در آن به كار بزنند و دانش را در آن به كار بگيرند، رحمت خدا شامل حال آنها خواهد شد.(3)

ص: 728


1- . در ديدار دانش آموزان نخبه ى قرآنى و المپيادى، 1383/4/30.
2- . در ديدار رييس و مديران سازمان صدا و سيما، 1383/9/11.
3- . در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه، 1384/2/18.

نياز به تجربه و تفكر براى توليد علم

آزادفكرى و توليد علم و امثال اينها، آرمان جوان است و براى اينكه به اين آرمان برسد، به علم و فعاليت سياسىِ منظم و صحيح و كسب تجربه و دانايى احتياج دارد. جوان بايد در خود دانايى را به وجود بياورد. دانايى، فقط علم آموختن نيست؛ دانايى به انديشمندى هم ارتباط پيدا ميكند.(1)

توصيف ميدانهاى توليد علم و چالشهاى فكرى

بسيج يعنى به صحنه آمدن و به ميدان آمدن. چه ميدانى؟ ميدان چالشهاى حياتى و اساسى. ميدانها و چالشهاى اساسى زندگى چيست؟ فقط آن وقتى است كه به كشورى حمله شود و مردم آن كشور به صحنه بيايند تا از مرزهاى خودشان دفاع كنند؟ البته كه نه؛ اين فقط يكى از موارد به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه هويت ملى و سياسى يك ملت مورد مناقشه قرار ميگيرد، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه به فرهنگ و اعتقادات و باورهاى ريشه دار يك ملت اهانت ميشود و آن را تحقير ميكنند، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه نسل برگزيده ى يك ملت احساس ميكنند از قافله ى دانش عقب مانده اند و بايد علاجى بكنند، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه احساس بشود پايه هاى يك زندگى مطلوب و عادلانه در كشور احتياج به تلاش دارد تا ترميم و يا استوار شود، جاى به ميدان آمدن است. آن وقتى هم كه جبهه هاى فكرى و فرهنگى دنيا براى تسخير ملتها با ابزارهاى فوق مدرن مى آيند تا ملتى را از سابقه و فرهنگ و ريشه ى خود جدا كنند و به راحتى آن را زير دامن خودشان بگيرند، جاى به ميدان آمدن است....

اين ميدانها، ميدان فكر و دانايى و توليد علم است؛ ميدان چالشهاى گوناگون براى جبران عقب ماندگى علمى است. يك نفر مى آيد فكر و شبهه و پيشنهاد فكرى يى را در ميان ميگذارد؛ اگر بخواهيم درست انتخاب كنيم، بايد بتوانيم آن را بشناسيم، بفهميم، تجزيه و تحليل كنيم و نقاط و بخشهاى غلط آن را كنار بزنيم؛ و اگر بخش درستى دارد، آن را بگيريم و با بخشهاى درستِ خودمان در هم بياميزيم و مخلوق خودمان را ارايه دهيم. اگر هم عنصر درستى ندارد، همه اش را توى زباله دانى بريزيم.

براى رسيدن به هر آرزوى بزرگ و هر هدف والايى، سازوكارى وجود دارد؛ اين سازوكار را بايد جوانِ هوشمندِ فرزانه ى دانشجو پيدا كند. بحث جنبش نرم افزارى از

ص: 729


1- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.

همين قبيل است؛ بحث آزادانديشى از همين قبيل است؛ بحثهاى گوناگونى كه در زمينه هاى مختلف اجتماعى ميشود، از همين قبيل است.(1)

روحيات و خصوصيات بسيجى در ميدان نوآورى علمى

يك سياستمدار بسيجى، يك نظامى بسيجى، يك دانشجوى بسيجى، يك روحانى بسيجى، يك كشاورز بسيجى، يك كارگر بسيجى، يك محقق و دانشمند بسيجى، يك استاد بسيجى، از همه ى قشرها يك بسيجى، آن كسى است كه مقدورات و امكان خود را در راه هدفهاى عظيم اين ملت به ميدان مى آورد؛ خود را سهيم ميكند؛ خود را مسؤول ميداند و مايل نيست كنار بنشيند، تا ديگران تلاش كنند، او هم نگاه كند؛ يا آنجايى كه سودمند است، سودش را ببرد؛ و يا تا يك گوشه اش ساييده شد، بنا كند به ايراد گرفتن و اعتراض كردن؛ اين جور انسان هم در جامعه داريم. بسيجى آن كسى است كه اين گونه نيست. آنجايى كه نيازمند رفتن به عرصه ى نظامى است، او پيشاهنگ است؛ جوان و پير هم نميشناسد؛ دور و نزديك هم نميشناسد؛ آنجايى كه جاى حضور در عرصه ى سياسى و ميدان سياست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آنجايى كه در عرصه هاى بين المللى بايد حضور پيدا كرد - عرصه هاى گوناگون بين المللى؛ عرصه ى سياسى، عرصه ى فرهنگى، عرصه ى ورزشى - او در آنجا، مظهر عزت ملت و كشور خود است. با اين روحيه، با اين احساس، در آنجا حاضر ميشود؛ آنجايى كه جاى علم است، جاى تحقيق است، جاى صبر كردن بر مشكلاتِ نوآورى علمى است، از جان و ذهن خودش مايه ميگذارد؛ آنجايى كه جاى پول خرج كردن است، اگر پولى دارد، پول خرج ميكند. اين، بسيجى است.(2)

نقش آموزش و پرورش در معادلات جهانى

اكنون اقتصادِ مبتنى بر علم، سياستِ مبتنى بر علم و جامعه ى علم محور، جزوِ شعارهاى امروز دنياست. ما اگر بخواهيم از قافله ى حركت جهانى عقب نمانيم - چه برسد به اينكه بخواهيم نقش تعيين كننده، پيش رونده و پيش برنده ايفا كنيم - چاره اى نداريم جز اينكه يك نگاه بنيانى و اساسى به آموزش و پرورش بيندازيم. آموزش و پرورش آن قاعده ى اساسى، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسيون اساسى براى بناى

ص: 730


1- . در ديدار دانشجويان بسيجى، 1384/3/5.
2- . در ديدار هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور، 1384/9/8.

رفيعى است كه ما ميخواهيم براى آينده ى كشورمان داشته باشيم.(1)

اعتماد به نفس ملى براى توليد علم

از مبانى اصول گرايى، تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. اين اعتماد به نفس، در همه جاست. ما اكنون در زمينه ى مثلاً علوم تجربى، نمونه هايى اش را ديده ايم كه حالا يكى اش فناورى هسته اى است، يكى اش توليد سلولهاى بنيادى است، يكى اش كارهاى خوبى است كه در بخشهاى گوناگون انجام داده اند و من حالا نميخواهم پيش از موعد آنها را تصريح و بيان كنم، كه به نفع پيشرفت دانش بشرى هم هست. البته اينها فقط يك بخشى از كار است. استقلال، اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به اين چيزها منحصر نميشود كه ما ميتوانيم سد درست كنيم، ميتوانيم نيروگاه درست كنيم و ميتوانيم بدون كمك خارجى كارهاى بزرگ و پروژه هاى عظيم را راه اندازى كنيم؛ بلكه بايد در سياست، فلسفه، ابتكارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشيم.(2)

تضمين فرايند رشد و توليد علم از قبل تا بعد از دانشگاه

يك نكته ى ديگر كه اين هم در واقع دنباله ى همان سخن نقشه ى جامع است، اينكه رشد علمى كشور يك فرايند است. دانشگاه يك جزيره ى جدا از قبل و بعد خود نيست. براى اينكه ما بتوانيم رشد علمى كشور را به معناى حقيقى كلمه تأمين بكنيم، اين فرايند را بايستى تضمين بكنيم؛ يعنى از دبستان، تا بعد از مقاطع عالى دانشگاهى. بعد از مقاطع عالى دانشگاهى، مراكز تحقيقاتى و پيشرفتهاى تحقيقاتى و ارتباط با صنعت و پيشبرد فناورى در كشور و پديد آوردن جهشهاى فناورى در بخشهاى مختلف كشور است، كه اينها به بعد از مقاطع بالاى دانشگاهى مربوط ميشود؛ اما بايد از دبستان شروع بشود.

اين كار، تنها كار وزارت آموزش عالى و وزارت بهداشت هم نيست؛ اين كار، كار دولت است؛ كار شوراى عالى انقلاب فرهنگى است؛ كار مجامع تصميم گير و سياست ساز است. البته من در اين زمينه با وزارت آموزش و پرورش حرف ويژه اى دارم كه حالا اين در رابطه ى با آنهاست، كه آنها هم در خود آموزش و پرورش در اين زمينه مشكلاتى دارند و بايد تأمين بشود؛ اما با نگاه مشترك، آموزش و پرورش و آموزش عالى و آموزش پزشكى و حتّى برخى از بخشهاى ديگر، بايد در اين زمينه همكارى كنند، تا

ص: 731


1- . در ديدار معلمان سراسر كشور، 1385/2/12.
2- . در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى، 1385/3/29.

بتوانند اين فرايند را ترسيم كنند.

ما كودك خودمان را بايد از آغاز براى ذهن مولّد، ذهن سازنده و ذهن مبتكر آماده كنيم؛ نه مثل آنچه كه ما را بار آورده اند، كه بنشينيم تا يك چيزى از بيرون بيايد و به دست ما بدهد و ما هم در حد همت خودمان از آن استفاده بكنيم. اين به ميزان زيادى به تربيتهاى علمى و ذهنى اوليه ارتباط دارد كه به دبيرستان و دبستان و مراكزى اين چنينى مربوط ميشود. برنامه هاى علمى و درسى آنها بسيار مهم است.(1)

وجود نسخه هاى متناقض و قلابى پيشرفت

اولاً، اين سؤال را بايد از خودمان بكنيم: پيشرفت چيست؟ اگر سؤال نكنيم كه پيشرفت چيست، پيداست به فكر پيشرفت نيستيم. بنابراين، بايد اول اين سؤال را از خودمان بكنيم و به دنبال پاسخش حركت بكنيم تا آن را پيدا بكنيم.

اينكه «پيشرفت چيست؟» حرفهاى گوناگونى در سطح دنيا مطرح است. همه جور حرفى هست؛ نسخه هاى قلابى، توصيه هاى متناقض، عجيب و غريب و بعضاً خائنانه، كه اين بلايى بود كه در آغاز شروع مدرن سازى كشور به جان ما ايرانيها افتاد.(2)

بحثهاى نظرى واقع نگر در مورد نسخه ى پيشرفت

براى اينكه ما بتوانيم نسخه ى درست پيشرفت را پيدا كنيم، چه لازم داريم؟ بحث نظرى. اين، يكى از آن كارهايى است كه شماها بايد بكنيد. پيشرفت يك كشور چيست؟ البته مقصودم اين نيست كه در بحثهاى ذهنى باز بيفتيم و همين طور خودمان را معطل مباحث ذهنى بكنيم؛ مباحث تئوريكِ بدون توجه به خارج و واقعيات؛ نه، اينها را نميخواهم؛ اين غلط است.(3)

اساس كارهاى پژوهشى قرآنى

يك نكته ى مهم در كارهاى پژوهشىِ قرآنى، اين است كه فردى كه ميخواهد در طريق كار قرآن حركت بكند، دل را براى مواجهه ى با حقيقت ناب قرآنى آماده كند؛ يعنى آن پاكيزگى دل. اگر دل پاكيزه نباشد، آماده ى پذيرش حق و حقيقت از زبان قرآن نباشد، دلبسته ى مبانى غير اسلامى و غير الهى باشد، با قرآن مواجه بشود، از قرآن استفاده اى

ص: 732


1- . در ديدار رؤساى دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالى و مراكز تحقيقاتى، 1385/5/23.
2- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
3- . همان.

نخواهد كرد. اينى كه قرآن ميفرمايد كه: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً »»،(1) خوب، اضلال به قرآن چرا؟ حالا هدايت به قرآن معلوم، اما اضلال به قرآن چرا؟ اين به خاطر اين است كه: «وَ أَمَّا اَلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ »؛(2) آن كسانى كه در دلشان مرض هست، وقتى قرآن را ميخوانند، بر آن پليدى درونى آنها افزوده خواهد شد. اين آيه ى قرآن يا سوره ى قرآن، پليدى آنها را افزايش خواهد داد.

اين پليدى چيست؟ اين «فى قلوبهم مرض» چه مرضى است؟ اين مرض يعنى همان بيماريهاى اخلاقى. وقتى دچار حسديم، وقتى دچار بدخواهى هستيم، وقتى دچار حرصيم، وقتى دچار دنياطلبى هستيم، وقتى شهوات بر ما غلبه دارد، وقتى قدرت طلبيها بر ما غلبه دارد، وقتى حق كشى و نديدن حق، كتمان حق بر روح ما، بر دل ما غلبه دارد، از قرآن استفاده نميكنيم، ضد آنچه كه بايد قرآن به ما بدهد، از قرآن ضد آن را دريافت ميكنيم.

... يك نكته ى ديگر در مورد پژوهشهاى قرآنى اين است كه در پژوهشهاى قرآنى، توجه به كارهاى علمىِ مبنايى و اصولى خيلى لازم است. اين جور نيست كه هر كس عربى بلد بود، بتواند از قرآن همه ى مطالب را بفهمد و درك بكند؛ بتواند يك پژوهنده ى قرآنى باشد؛ نه. اولاً، انس با خود قرآن لازم است؛ يعنى پژوهنده ى قرآنى بايد با مجموع قرآن مأنوس باشد؛ تلاوت قرآن، دوباره خواندن قرآن، سه باره خواندن قرآن، تدبرهاى شخصى در قرآن، كمك ميكند به اينكه ما وقتى در يك موضوع خاصى در قرآن دنبال حقايق ميگرديم، درباره ى آن موضوع بتوانيم راه به جايى ببريم؛ پس خود انس با قرآن لازم است.

بعد هم كيفيت استفاده ى از قرآن؛ اين شيوه اى كه علماى دين ما، فقهاى ما در استفاده ى از آيات و روايات دارند، يك شيوه ى تجربه شده است، يك متد علمىِ پخته شده و رسيده و كاملاً آزموده شده است؛ اينها را بايد فرا گرفت. نميخواهم بگويم هر كس ميخواهد پژوهش قرآنى كند، برود سالها درس طلبگى بخواند؛ مراد من اين نيست، اما پژوهش قرآنى بدون اينكه انسان مقدمات و مبادى فهم قرآن را كه از جمله ى آنها همين آشنايى با زبان، آشنايى با نكات و دقايق زبان، آشنايى با بعضى از مبانى اصول فقه است - كه اينها جزو چيزهاى لازم است - اينها را بايد فهميد؛ و استفاده ى از رواياتى كه در ذيل قرآن هست. اينها همه در پژوهشهاى قرآنى مؤثر است.(3)

ص: 733


1- . بقره، 26.
2- . توبه، 125.
3- . در ديدار جمعى از بانوان قرآن پژوه كشور، 1388/7/28.

ص: 734

فصل ششم: پيگيرى راههاى ميانبُر براى پيشتازى در علم

روند دانش جهانى

روند دانش، يك روند رو به سرعت است. مثل اين است كه يك نفر پياده راه ميرود، اما يك نفر ديگر به دوچرخه دست پيدا ميكند و با اين دوچرخه، زودتر مسير را ميپيمايد. وقتى به دوچرخه دست پيدا كرد، زودتر هم به اتومبيل ميرسد. وقتى سوار اتومبيل شد، سرعتش چندين برابر ميشود، تا برسد به آنجايى كه هواپيما ايستاده است. وقتى به هواپيما رسيد، سرعتش صد برابر ميشود. امّا كسى كه پياده است، مى آيد تا شايد يك وقت به دوچرخه برسد! فاصله اين طور است. فاصله ى بين ما و بين كشورهاى خارج، اين طور رو به ازدياد است. حال ما بايد چه كار كنيم؟ چگونه بايد طى كنيم؟ بايد ميانبر بزنيم. بايد از همه ى استعدادهاى اين كشور استفاده كنيم؛ بايد صميميّت در حركت و مقابله با دشمنان و سياستهاى استعمارى، در اين كشور نهادينه شود؛ و اين، جز با انقلاب و به بركت انقلاب، امكان پذير نبود و نخواهد بود.(1)

جبران عقب ماندگيهاى علمى با راههاى ميانبر

اين طور نيست كه ما براى اضافه كردنِ فرازى نو بر دانش، حتماً ناگزير به پيمودن مراحلى باشيم كه دانش غربى طى كرده است. نه. درخت دانش از آن درختهايى است كه از پايين تا بالا، همه جا ممكن است برگ كند و شاخه ى نو بزند. اگر انسان خواست در دانشهاى بشرى نوآورى كند، لزومى ندارد كه حتماً همه ى اين مراحل را گذرانده باشد و بعد در پايان كار چيزى بيفزايد. خير؛ از وسط راه هم ميشود چيزهايى اضافه كرد. در اينكه امروز غربيها از لحاظ دانشهاى دنيايى - بنا به دلايل مشخّص و معلوم - از كشورهاى اسلامى و جوامع مسلمين جلوترند، شكّى نيست. امّا شكّى هم نيست كه ما از استعدادهاى والايى برخورداريم و روح ابتكار، هميشه راه ميانبر را در مقابل انسان

ص: 735


1- . در ديدار مسؤولان استان چهارمحال و بختيارى در شهركرد، 1371/7/16.

ميگذارد. پس، دنبال راههاى ميانبر بگرديد؛ چيزهاى جديد كشف كنيد؛ كارهاى بزرگ انجام دهيد و هرچه ميتوانيد، ميدان علم را توسعه ببخشيد. اين كار، لازم است. همچنين لازم است كه به كشف داروهاى جديد بپردازيد؛ راههاى جديد براى درمان بيابيد و ابزارهاى پزشكى جديد به وجود آوريد و اختراع كنيد. توقّعى كه از شما هست، اين است.(1)

راههاى ميانبر براى نوآورى

هر چه ميتوانيد ابتكار و نوآورى به خرج دهيد و راههاى ميانبر را انتخاب كنيد. شما ميتوانيد و بايد باور كنيد كه ميتوانيد؛ كمااينكه توانستيد. يك روز همين مقدار را هم نه دشمن باور ميكرد و نه خيلى از دوستان. عناصر مؤمن نشان دادند كه ميشود و توانستند. از اين جلوتر هم ميتوانيد برويد.(2)

راه ميانبر؛ يك حركت علمى

البته ما از لحاظ علمى عقب افتادگى داريم؛ اين هم جاى بحث نيست. بحث ده سال و بيست سال هم نيست؛ شايد ما صد سال در اين حركت به معناى حقيقى كلمه عقب مانديم. البته ما صدسال ديرتر شروع نكرديم؛ ليكن چون روند شتابنده است، دايماً فاصله زياد شده است. راه ميانبر هم حتماً وجود دارد؛ يعنى گستره ى عظيمى كه امروز علم پيدا كرده و چيزهاى جديدى كه به بركت ديد علمى در عالم آفرينش پيدا ميشود، به ما نشان ميدهد كه همه چيز در اين دنياى بزرگ امكان پذير است؛ از جمله پيدا كردن راههاى ميانبر. راه ميانبر خودش يك حركت علمى است؛ يعنى ما بدانيم كه اگر بخواهيم به سطح علمىِ امروز دنيا برسيم، لازم نيست از همه ى اين مراحل عبور كنيم؛ بلكه ميتوانيم راههاى ميانبرى را پيدا كنيم.(3)

راههاى ميانبر براى پيشبرد علم

در باب علم و مراكزى كه بايد دنبال علم باشند، ما اعتقادمان اين است كه بايد راههاى ميانبر پيدا شود، والّا پيمودن اين راه، به معناى هميشه عقب ماندن است.(4)

ص: 736


1- . در ديدار «انجمن اسلامى» و «جامعه ى اسلامى» پزشكان كشور، 1373/4/20.
2- . در ديدار جمعى از فرماندهان و پرسنل ارتش جمهورى اسلامى، به مناسبت هفته ى دفاع مقدّس، 1374/7/5.
3- . در ديدار دسته جمعى روزهاى دوشنبه، ديدار با هيأت رييسه ى دانشگاه تهران، 1375/1/20.
4- . در ديدار اعضاى هيأت مديره ى مركز جهانى علوم اسلامى، 1376/6/24.

تنها راه براى جبران عقب ماندگى علمى

البته من بارها به انديشمندان خودمان گفته ام - آن نكته اى كه شما گفتيد - «غرب از ما خيلى جلوتر است»؛ اين حقيقتى است. ما اگر بخواهيم از همان راهى كه غرب حركت كرده، دنبالش برويم تا به آن نقطه اى كه امروز هست، برسيم، عمرها و قرنها طول خواهد كشيد و نخواهيم توانست. ما احتياج به راههاى ميانبر داريم. آيا راه ميانبرى وجود دارد؟ حتماً وجود دارد. كو؟ من نميدانم؛ برويد تا پيدا كنيد.

تمام اين اكتشافات فعلى، راههاى ميانبرند. ببينيد؛ زمانى حركت با نيروى بخار نبود، با استفاده از نيروهاى ديگرى غير از نيروى بخار بود؛ اما يك نفر نيروى بخار را به دست آورد؛ يعنى چيزى در طبيعت وجود داشت - نيروى بخار از اوّلِ عالم وجود داشته - كسى آن را كشف كرد. اين يعنى يك راه ميانبر.

راههاى ميانبر را كشف كنيد. اين نيروى الكتريسته كه شما مشاهده ميكنيد - كه در واقع امروز همه ى كارهاى دنيا، يا قسمت مُعْظمى از آن را انجام ميدهد - هميشه در طبيعت وجود داشته، اينكه به وجود نيامده است؛ يك نفر رفت، اين راه ميانبر را يافت و از آن عبور كرد.(1)

ناشناخته ماندن بسيارى از اسرار طبيعت

خيلى خوب؛ هنوز بسيارى از راههاى ميانبر وجود دارد. دانشمندان بزرگ تصريح ميكنند كه ما هنوز به بيشترى از اسرار عالم طبيعت - از جمله به بيشترى از اسرار وجود انسان - پى نبرده ايم؛ هنوز خيلى چيزها را كشف نكرده ايم. چه كسى ميتواند كشف كند؟ آن كسى كه بتواند فكر كند، عالم و دانشمند شود و از علوم روز استفاده نمايد. او ميتواند راههاى جديد را كشف كند و به دست آورد. شما آن كس باشيد. جوان ايرانى آن كس باشد؛ چرا بايد خودش را در مقابل كسانى كه اين راه را تا به حال رفته اند، كوچك ببيند؟!(2)

امكان سبقت گيرى از علم روز دنيا

سرعت پيشرفت آنها بيشتر است. من يك وقت مثال زدم كه شما با دوچرخه ميرفتيد، او خودش را با موتورسيكلت رساند، جلوتر افتاد و سوار هواپيما شد! حالا فاصله، خيلى

ص: 737


1- . در گفت و شنود صميمانه با گروهى از جوانان و نوجوانان (گروه كودك و نوجوان صدا و سيما، برنامه ى نيمرخ) 1376/11/14.
2- . همان.

زياد شده است و شما همين طور با دوچرخه، ركاب ميزنيد و جلو ميرويد! نميشود؛ بايد خودتان را به آن هواپيما برسانيد؛ چاره اى هم نداريد. بايد راه ميانبر پيدا كنيد و اين نميشود مگر با علم. هيچ كس هم نميتواند ادّعا كند كه علم همانى است كه غربيها به دست آورده اند و درِ علم بسته شد! نه آقا، هيچ كس نميتواند ادّعا كند كه يك قدم بالاتر در علم، حتماً مال كسانى است كه علم را تاكنون دارند. البته براى آنها برداشتن قدمِ بالاتر، آسان تر است؛ اما قدم بالاتر فقط مال آنها نيست. علم را ميشود با تلاش و كوشش به دست آورد؛ مقدماتى لازم دارد.(1)

راههاى ميانبر براى جبران فاصله با كشورهاى پيشرفته

آن سؤالى كه شما مطرح كرديد: «آيا فاصله ى ما و كشورهاى پيشرفته، پُر شدنى است يا نه؟» من اعتقادم اين است كه بله؛ كاملاً پُر شدنى است. البته ممكن است از همان راهى كه آنها رفته اند، ما نتوانيم برويم پُر كنيم؛ اما راههاى ميانبر در دنيا الى ماشاءالله وجود دارد. اين طبيعت آفرينش را كه خدا به وجود آورده، ما درست نشناخته ايم. هزاران راه وجود دارد. يك راه، همان راهى است كه اين تمدّن صنعتى كنونى دنبالش رفته و پس از هر قدمى، قدم بعدى را به دنبال آورده است. ما چرا نااميد باشيم از اينكه دريچه ى جديدى باز گردد و يك كشف تازه در دنيا بشود؟ يك روز الكتريسته كشف نشده بود؛ يعنى در دنيا وجود داشت، اما آن را نميشناختند؛ ناگهان شناختند و به دست آمد. بله، نيروى بخار را شناختند. قبل از آن، آتش را نميشناختند؛ اما بعد شناختند. چرا ما نااميد باشيم از اينكه ميتوان در اين دنيا چيز ناشناخته اى را مجدّداً شناخت؛ كما اينكه هر روز چيزهاى ناشناخته اى شناخته ميشود. ما بايد در اين قسمت كار كنيم و به راهى برسيم كه آن راه ما را به پيشرفتهاى علمىِ سريع، كاملاً مجهّز كند. علاجش هم فقط به اين است كه جوانان، به خصوص جوانانى كه اهل علم و تحصيل و تحقيق هستند، به كار سخت بپردازند.(2)

صيد راههاى ميانبر و قوانين كشف شده با دعاى امام عصر

(عليه السلام)

من هميشه گفته ام و باز هم تكرار ميكنم: شما ميتوانيد بن بست شكنى كنيد و از راههاى ميانبر به حركت خود ادامه دهيد. راههاى ميانبر وجود دارد. اغلب اكتشافات بزرگ دنيا، كشف راههاى ميانبر بوده است. در دنيا، الكترونيك و رايانه كشف يك راه

ص: 738


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى سراسر كشور، 1376/12/6.
2- . در ديدار صميمانه با جوانان به مناسبت هفته ى جوان، 1377/2/7.

ميانبر بود. راههاى ميانبر را پيدا كنيد. هنوز در دنيا چيزهايى كه كشف نشده، چيزهايى كه دانسته نشده، ميليونها قانون از قوانين طبيعت كه هنوز در مشت بشر قرار نگرفته، وجود دارد؛ آنها را به دام بيندازيد. اين صيدهاى آماده براى سرپنجه ى تواناى انسانهاى هوشيار و زيرك را شما بگيريد. شما تلاش و پيگيرى كنيد؛ خواهد شد.

البته اين سخن فقط خطاب به شما كه در صنايع دفاعى كار ميكنيد، نيست؛ اين خطاب به همه ى عناصر كشور است. در همه ى بخشها ما بايد اين گونه حركت كنيم. خداى متعال كمك خواهد كرد و ان شاءالله دعاى حضرت ولىّ عصر كمك كار شما خواهد بود و پيشرفت كشور را تضمين خواهد كرد و ان شاءالله روح مطهّر امام و ارواح طيّبه ى شهدا از شما شاد خواهند بود.(1)

امكان پيمودن فاصله هاى علمى

آنچه بنده به دانشگاهيان عزيز ميخواهم عرض كنم، همان چيزى است كه بارها در جمع اساتيد و دانشگاهيان گفته ام و باز هم ميخواهم تكرار كنم: ما از لحاظ علمى از دنيا عقبيم؛ آيا راهى براى اينكه اين فاصله را بپيماييم، وجود ندارد؟ اعتقاد راسخ بنده اين است كه چرا، ما ميتوانيم از راههاى ميانبر استفاده كنيم؛ ميتوانيم اين فاصله اى را كه با يك نگاه سطحى به نظر ميرسد كه هرگز قابل پُر شدن نيست - چون آن كسى كه با فاصله ى زياد در جلو حركت ميكند و با ابزارهايى كه روزبه روز پيشرفته تر ميشود، حركتش سرعت هم پيدا ميكند، مرتّب فاصله اش بيشتر ميشود - ترميم كنيم. بنده اعتقاد راسخ دارم كه ميتوان تصوّر كرد اين فاصله پيموده شود و كمبود علمى - در كشور ما و كشورهاى مشابه ما - و شكاف و زخمى كه به وجود آمده، ترميم شود.(2)

دنباله روى علمى و فاصله ى روزافزون عقب ماندگيها

ما اكنون ميخواهيم اين عقب ماندگى و اين تأخير تاريخى را به نحوى جبران كنيم. بايد چه كار كنيم؟ اگر با نگاه و محاسبات عادّى بنگريم، ميبينيم فاصله زياد است. اتّفاقاً وسيله ى تحرّك آنها هم سريع السّيرتر از وسيله ى تحرّك شماست؛ پس بايد روزبه روز فاصله زيادتر شود؛ ما محكوم به اين هستيم. آيا اين درست است؟ همان راهى كه آنها رفته اند، ما هم ادامه ميدهيم و فكر ميكنيم بايد ادامه داد. ميگوييم بالاخره آنها از اين راه رفته اند، ما هم بايد برويم. راه پيموده شده اى است؛ اما فاصله ى آنها با ما زياد است. من

ص: 739


1- . پس از بازديد از مجتمع مهمات سازى پارچين، 1377/3/3.
2- . در ديدار اساتيد دانشگاههاى سراسر كشور، 1381/8/22.

يك وقت در يكى از همين مجموعه ها به دوستان دانشگاهى گفتم: ما ميرفتيم؛ او به دوچرخه دست يافت و فاصله اش را با من زياد كرد. بعد چون فاصله ى زيادى بايد ميپيمود، به اتومبيل دسترسى پيدا كرد و از آن بهره برد؛ اما بنده تازه به دوچرخه رسيده ام! به اين ترتيب باز فاصله بيشتر شده است. او اكنون به وسيله ى سريع السّيرترى رسيده است؛ آيا بنده بايد بنشينم غبار حركتش را تماشا كنم و يا در حسرت اين پيشرفت، غمگين شوم و بسوزم و بسازم؟ ما بايد چه كار كنيم؟(1)

علاج عقب ماندگى علمى

جنبش توليد علم - كه بنده دوسه سال است آن را در دانشگاهها تكرار ميكنم - ناظر به اين قضيه است. توليد علم يعنى رفتن از راههايى كه به نظر، راههاى نارفته اى است. البته اين به آن معنا نيست كه ما راههايى را كه ديگران رفته اند، نرويم و به تجربه هاى ديگران بى اعتنايى كنيم؛ بلكه به اين معناست كه به فكر باشيم. در اين دنياى عظيم و در اين طبيعت بزرگ، ناشناخته هاى فراوانى وجود دارد كه دانش پيشرفته ى امروز هنوز به آنها دست نيافته است. ناشناخته ها بسيار فراوان است و به گمان زياد به مراتب بيشتر از چيزهايى است كه بشر تاكنون به آنها دست يافته است. بايد دقّت كنيم، فكر كنيم و به دنبال كشف ناشناخته ها باشيم. بايد همان استعدادى را كه گفته شد و بنده هم ميدانم مغز و فكر ايرانى آن را دارد، به كار بيندازيم. راههاى ميانبر را پيدا كنيم و از بدعت و نوآورى در وادى علم، بيمناك نباشيم. اين حركت بايد در دانشگاهها و مراكز علمى و تحقيقاتى ما به صورت انگيزه اى عام، امرى مقدّس و يك عبادت تلقّى شود. همه ى رشته هاى علوم بايد به اين صورت درآيد. ما بايد اين جرأت را داشته باشيم كه فكر كنيم ميتوانيم نوآورى كنيم.

البته ميشود در مقابل اين حرف، با نوميدى تمام گفت: چه كار كنيم كه ديگران نكرده اند؟ كدام راه را برويم؟ اما من تصوّر ميكنم ميشود اين فكر و اميد را در دل پروراند كه ميشود راههاى نارفته را پيدا كرد. يك روز بسيارى از چيزهايى كه امروز دنيا و بشريت ميشناسد، ناشناخته بود؛ اما كسانى جرأت كردند و اين ناشناخته ها را شناختند. چه دليلى دارد كه ما نتوانيم راه ناشناخته ى ديگرى را كشف كنيم؟ اين طور هم نيست كه امروز هر كشف جديدى مستلزم دست يافتن به عالى ترين دانشها و بالاترين فناوريها باشد، تا ما بگوييم آن را نداريم.(2)

ص: 740


1- . در ديدار اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.
2- . همان.

كشف راههاى ميانبر براى سبقت از اروپا

چرا ما معتقد باشيم كه نميتوانيم؟ بله، نگذاشتند ما پيشرفت كنيم. واقعيت اين است كه ما دويست سال از علم دنيا عقب مانده ايم؛ اما معناى رسيدن به مرزهاى دانش اين نيست كه راهى را كه اروپاييها در طول دويست سال رفته اند، ما هم همان راه را در طول دويست سال برويم؛ بعد به آنجايى كه امروز رسيده اند، برسيم؛ نه، اين حرفها نيست؛ ما راههاى ميانبر پيدا ميكنيم. ما علم را از دست اروپاييها ميقاپيم. ما از ياد گرفتن ننگمان نميكند. اسلام ميگويد قوام دنيا به چند گروه است؛ يكى از آنها كسانى هستند كه وقتى نميدانند، در صدد ياد گرفتن باشند؛ از يادگرفتن ننگشان نكند. ما دانشهايى را كه امروز فراورده ى ذهن و مغز و عقل بشر است، ياد ميگيريم؛ آنچه را كه بلد نيستيم، با كمال ميل مى آموزيم و به استادمان هم احترام ميكنيم. به كسى كه به ما علم بياموزد، بى احترامى نميكنيم؛ اما گرفتن علم از ديگرى نبايد به معناى اين باشد كه شاگرد بايد تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگرديم، فردا ميشويم استاد آنها؛ كما اينكه آنها يك روز شاگرد ما بودند، اما الان شده اند استاد ما.(1)

تلاش براى جبران

اين يك واقعيتى است كه ما را دهها سال عقب نگه داشته اند و اين دهها سال، تصادفاً در دوران شكوفايى و پيشرفت علمى بوده است. ما بدون اينكه خودمان بخواهيم و اراده اى داشته باشيم، دهها سال - از اواخر دوران قاجار تا تمام دوران پهلوى - ما را عقب نگه داشتند؛ اين واقعيتى است. ما امروز بايد عرق بريزيم، تلاش كنيم و همه ى توانمان را مصرف كنيم تا اين فاصله را تا آنجايى كه ممكن است، كم كنيم. اعتقاد بنده بر اساس تجربه و نگاههاى علمى كارشناسانى كه در اين زمينه ها نظر داده اند، اين است كه «ميتوانيم»؛ اين چيزى نيست كه ممكن نباشد. در سنن الهى و قوانين آفرينش، راههاى ميانبر، فراوان است؛ هنر اين است كه اين راه ميانبر را كسى پيدا كند؛ بنابراين ميتوانيم؛ منتها تلاش لازم دارد.(2)

رمز عبور از مرزهاى علم

اما يك نكته را بايد بگوييم: خطشكنى علمى و عبور از مرزهاى علم، همچنان در

ص: 741


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
2- . در ديدار معلمان سراسر كشور، 1385/2/12.

كشور ما جدى نشده است. ما ميخواهيم علما و دانشمندان ما، راههاى ميانبر را پيدا كنند؛ راههاى كشف نشده را از اين بى نهايت مسيرهايى كه در عالم طبيعت وجود دارد و بشر بايد يكى پس از ديگرى كشف بكند. ما ميخواهيم راههاى كشف نشده را كشف بكنيم. اينى كه ميتوانيم فلان ابزارِ فناورى را، فرض كنيد سانتريفيوژ را براى كار هسته اى، كه ديگران قبل از ما، سالها پيش، پيدا كردند و توليد كردند و استفاده و بهره بردارى كردند، خودمان بسازيم؛ البته كار بزرگى است كه بدون كمك ديگران توانسته ايم انجام بدهيم و نسلهاى جديد آن را توليد كنيم. در اين شكى نيست، اما اين يك كار بكر نيست؛ اين كار انجام شده و راهِ رفته اى است كه ديگران رفته اند و ما هم كه بنا بوده تا پنجاه سال ديگر، تا صد سال ديگر محروم بمانيم - بنا نبود اين فناورى و اين دانش به كشورى مثل كشور ما و ملت ما داده بشود - جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانسته اند با پيگيرى و تلاش خودشان به دست آورند و اين چيز باارزشى است؛ اما من ميگويم در زمينه ى علم و فناورى، آن كارى را كه ذهن بشر به آن دست نيافته است، آن را وجهه ى همت قرار بدهيد و دنبال بكنيد؛ اين طورى است كه ما خط مقدم علم را شكسته ايم و يك قدم به جلو برداشته ايم. آن وقت ميتوانيم اين را ادعا بكنيم؛ و اين ممكن است. البته برداشتن قدمهاى جديد، مستلزم پيمودن راههاى رفته شده و طى شده به وسيله ى ديگران است؛ در اين شكى نيست. اما هيچ وقت نبايد ذهن را از كاوش و جستجو براى يافتن راههاى ميانبر محروم و ممنوع كرد. ما اين را در كشور لازم داريم.(1)

راههاى ميانبر و مقدمات آن

خودتان را عالِم كنيد. كشورتان و ملتتان را در قافله ى علم جلو ببريد. ما در اين زمينه عقب ماندگى داريم. لعنت خدا بر آن كسانى كه در هنگام خود، اولويت علم و تحقيق را در اين كشور نفهميدند و كشور را عقب نگه داشتند؛ بعد هم ديگر آن همتهاى والا در اين كشور ديده نشد كه بتواند عقب ماندگى را جبران بكند. حالا انقلاب شد؛ انقلاب به كلى ورق را برگرداند و مسير را عوض كرد. ما ميتوانيم اين عقب ماندگى را جبران كنيم. البته اگر بخواهيم عيناً همان خطى را كه ديگران رفتند، دنبال بكنيم، دايماً و تا ابدالدهر از آنها عقب خواهيم ماند. راههاى ميانبر وجود دارد.

آفرينشِ الهى راههاى تو در توى عجيب و غريبى دارد؛ آنها را بايد كشف كرد. همه ى اين پيشرفتهاى علمى، كشف راههاى ميانبر است. اين قدر راههاى ميانبر وجود دارد كه اگر شما آنها را پيدا كرديد و كشف كرديد و پيش رفتيد، خواهيد توانست ناگهان خودتان

ص: 742


1- . در ديدار استادان و اعضاى هيأت علمى دانشگاه، 1385/7/13.

را در آن منزل مقدم اين مسابقه بيابيد و پيدا كنيد. البته پيدا كردن راه ميانبر بدون داشتن مقدمات علمى، امكان پذير نيست. مقدمات علمى را بايد گذراند و مردم را بايد عالم و دانشمند كرد؛ منتها كار تحقيق را بايد جدى گرفت. پس مسأله ى نهضت علمى و جهش علمى، مهم است.(1)

ص: 743


1- . در ديدار رييس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته ى دولت، 1386/6/4.

ص: 744

فصل هفتم: توليد بومى و درون زايى علمى و پرهيز از ترجمه گرايى و تعبّد به غرب

شرط استفاده از محصول علمى ديگران

اين حرف بسيار درستى است كه فرموديد ما بايد از محصول تفحص و تحقيق ديگران استفاده كنيم. مثلاً فرض كنيد در جغرافيا و يا تاريخ، يك مورخ و محقق اروپايى مطلبى نوشته است كه ما استفاده ميكنيم و همان را مى آوريم. در اينجا هيچ ابايى نيست، ولى بايد سعى شود كه در كنار آن، حرف ما هم زده بشود.

ما الان در كتابها و نوشته ها و تحقيقات - چه فقهى و اصولى، و چه فلسفى و تاريخى - گنجينه ى عظيمى از معارف اسلامى در اختيار داريم؛ نبايد هم خودمان را خيلى دست كم بگيريم. ديگران تازه وارد ميدان شده اند. ما ميتوانيم اينها را در خلال معارف اسلامى عرضه كنيم.(1)

استفاده از تخصص ديگران، اما ساختن از خودمان

ما مخالف نيستيم كه از علم و تجربه ى كشورها و ملتهاى ديگر استفاده كنيم؛ اما عرض ما اين است كه آن كسى كه بايد اين كشور را بسازد، او ايرانى و خودى است. بيگانه براى خانه ى شما دل نخواهد سوزاند؛ شما بايد براى خانه ى خود دل بسوزانيد. ايرانيهاى باهمت، جوانان، دانشمندان، متخصصان، مغزهاى ورزيده و انسانهاى برجسته، عامه ى مردم، بازوها و پنجه هاى كار، بايد براى ساختن ايران تلاش كنند.

البته بايد از تجربه و علم و تخصص ديگران استفاده كرد؛ ما راه يادگيرى را به روى خودمان نميبنديم. در شرق و غرب عالم، هرجا علم و تجربه يى هست، ما ميرويم تا آن را در خدمت خودمان در بياوريم. اين، اسلامى و دستور اسلام است و هيچ مخالفتى با

ص: 745


1- . در ديدار اعضاى بنياد دايرة المعارف اسلامى، 1368/7/30.

آن نيست؛ ليكن بار بر دوش شماست. اين، حرف امروز ماست.(1)

طرز غلط استفاده از علم و تكنولوژى غرب

در كشورهايى كه از كاروان پيشرفتهاى علمى و صنعتى عقب مانده اند، دو طرز تفكر وجود دارد: يك طرز تفكر، غلط و مايه ى بدبختى ملت است؛ يك طرز تفكر، درست است. آن طرز تفكر غلط، همان تفكرى است كه در دوران حاكميت عوامل امريكا بر اين كشور حاكم بود؛ و آن اينكه علم و صنعت و تكنولوژى و امور فنى، بايد به وسيله ى خارجى ها، اروپاييها و غربيها آماده بشود و به صورت محصول در اختيار ما قرار بگيرد؛ ما بايد پول و نفت بدهيم و از محصول كار آنها استفاده كنيم؛ اين يك طرز تفكر بود. متأسفانه الان هم اين طرز تفكر در بعضى از كشورهاى استعمارزده وجود دارد؛ ميگويند ما پول ميدهيم، غربيها براى ما ميسازند، به اينجا مى آورند و نصب ميكنند! گاهى احمقانه تصور ميكنند كه اين يك نوع اربابى نسبت به غربيهاست؛ كه ما پولدار هستيم، آنها مى آيند براى ما ميسازند!

لذا اگر شما به نقشه ى صنعتى كشور نگاه كنيد، خواهيد ديد كه غربيها و امريكاييها و بعضى از اروپاييها اين نقشه را به نحوى ترتيب داده بودند كه اگر از اين مملكت رفتند و دروازه هاى اين مملكت به روى آنها بسته شد، ايرانيها خودشان از پيشبرد و اداره ى صنعت عاجز بمانند؛ يعنى عمداً حلقه هاى مفقوده يى در سلسله ى صنعت اين كشور به وجود آورده بودند، با قصد اينكه اين ملت هيچ وقت نتواند روى پاى خودش بايستد و كمر راست كند؛ ميخواستند هميشه محتاج آنها باقى بماند.

اين طرز تفكر، در دانشگاهها هم اثر ميكند؛ علوم دانشگاهى هم بر اساس همين روش شكل ميگيرد؛ مهندس ما هم مبتكر و سازنده و خلاق نميشود. اين كارى بود كه آنها آن روز كردند، و مدتها نتايج سوء تدبير آنها گريبانگير كشور ما هم بوده، و شايد در آينده هم تا زمانهايى باشد.(2)

طرز صحيح استفاده از علم و تكنولوژى غرب

يك طرز فكر، طرز فكر درست است، و آن اينكه ممكن است ما علم و فن و صنعت را از بيگانه يى كه آن را دارد و ما نداريم، بگيريم؛ اما اداره ى آن كار را خودمان به دست

ص: 746


1- . در ديدار وزير، مسؤولان و جمعى از جهادگران جهاد سازندگى، خانواده هاى شهدا، گروهى از عشاير، و جمعى از بازماندگان زمين لرزه ى استانهاى گيلان و زنجان، 1370/3/28.
2- . در ديدار جمعى از مسؤولان و اقشار مختلف مردم، 1370/9/13.

خواهيم گرفت؛ خودمان صنعت را انتخاب خواهيم كرد؛ آنچه را كه براى كشور لازم است، خودمان به وجود خواهيم آورد. انسان بايد علم را از هر كس كه دارد، ياد بگيرد؛ اما نه اينكه ياد بگيرد تا مزدور او باشد. غربيها براى ملت ايران و ملتهاى مسلمان ديگر، اين را ميخواستند.

ما بايد علم را ياد بگيريم، براى اينكه خودمان كشور را بسازيم. در ميان ملت ما، استعداد و روح خلاقيت زياد است. اين همان ملتى است كه تا چند قرن پيش، مشعل دار علم در دنيا بوده است. ما از لحاظ استعداد و توان علمى بالقوه، چيزى كم نداريم؛ چرا بايد از كاروان علم و صنعت عقب بمانيم، تا آنجايى كه كوچك ترين چيزها را هم آنها براى ما درست كنند؟!

امروز وضع خيلى عوض شده است. ملت ايران به بركت انقلاب، از لحاظ علم و صنعت و اتكاى به استعداد و اداره ى زندگى صنعتى به دست خود، با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. جوانان زيادى، چه در زمينه ى صنعت، چه در زمينه ى پزشكى، چه در زمينه ى علوم گوناگون، چه مرد و چه زن، به مراتب بالايى نايل شده اند و كارهاى برجسته يى كرده اند. يك ملت بايد بداند كه تنها خود اوست كه ميتواند نيازهاى خودش را بفهمد و آن را برطرف كند. ما نميگوييم از علم و اندوخته هاى صنعتى و علمى ديگران استفاده نشود؛ خير، بايد استفاده بشود؛ اما خود ما هم بايد همت كنيم.(1)

راهكارهاى پيشرفت علمى كشور

امروز براى اينكه بتوانيم سطح علمى را در كشور بالا بياوريم، به همه ى كارهاى ممكن و مجاز بايد دست زد. من نميگويم كه از زمره ى اين كارها، رفتن به سراغ كسانى كه امروز دانش در اختيار آنهاست، نيست. چرا؛ بلاشك بايد امروز دانش را از كسانى كه دانش در اختيار آنهاست، فراگرفت. اين، تعليم اسلامى ماست كه «اطلبوا العلم ولو بالصّين» .(2) امروز در شرق و غرب دنيا، قلّه هاى دانش وجود دارد. ما بايد برويم، از آنها دانش را فرا بگيريم. البته مثل يك متعلّم شايسته؛ همچنان كه يك انسان شايسته، بدون تحقير و بدون ذلّت تعليم ميگيرد. وليكن، آن چيزى كه در ته دل من هست و هميشه به آن فكر كرده ام، اين است كه معتقدم جوشش از درون بايد باشد. اگر ما به عنوان يك ملتِ بااستعداد، تصميم بگيريم كه خودمان را از لحاظ علمى بالا بكشيم و به استعدادهاى

ص: 747


1- . همان.
2- . وسائل الشيعه، ج 27، ص 27.

درونى خودمان بپردازيم؛ به آنها نگاه كنيم؛ به خودمان قدرى فشار بياوريم؛ آن خصلت علمى و علم گرايى را، خصلت تحقيق گرايى را، در خودمان زنده كنيم، تصوّر ميكنم كمتر احتياج پيدا كنيم به اينكه به درِ خانه ى اين و آن برويم.(1)

مصيبت تعبّد علمى و فكرى به غرب

من درباره ى تعبّد علمى و تسليم جزمى گرى علمى در علوم مختلف شدن، اين اشاره را كردم. به طور علمى معتقدم كه يك خودآگاهى جمعى بايد در همه ى محيطهاى علمى نسبت به فرهنگ وارداتى و تحكّم آميز و زورگويانه ى غربى به وجود آيد. اين مسأله ى تهاجم فرهنگى يى كه ما مطرح كرديم، بعضى كسان به شدّت از آن آزرده شدند و گفتند چرا ميگوييد تهاجم فرهنگى!؟ در حالى كه تهاجم فرهنگى، وسط ميدان مشغول مبارز طلبيدن است، بعضى كسان سعى كردند آن را در گوشه و كنار پيدا كنند! اين تهاجم فرهنگى، مخصوص برخى از پديده هاى ظاهرى و سطحى نيست؛ مسأله اين است كه يك مجموعه ى فرهنگى در دنيا با تكيه به نفت، حقّ وتو، سلاح ميكروبى و شيميايى، بمب اتمى و قدرت سياسى، ميخواهد همه ى باورها و چارچوبهاى مورد پسند خودش براى ملتها و كشورهاى ديگر را به آنها تحميل كند.

اين است كه يك كشور گاهى به تفكر و ذائقه ى ترجمه اى دچار ميشود. فكر هم كه ميكند، ترجمه اى فكر ميكند و فراورده هاى فكرى ديگران را ميگيرد. البته نه فراورده هاى دست اوّل؛ فراورده هاى دست دوم، نسخ شده، دستمالى شده و از ميدان خارج شده اى را كه آنها براى يك كشور و يك ملت لازم ميدانند و از راه تبليغاتى به آن ملت تزريق ميكنند و به عنوان فكر نو با آن ملت در ميان ميگذارند. اين براى يك ملت از هر مصيبتى بزرگ تر و سخت تر است.(2)

آموختن علم غرب با هدف توليد علم بومى

اگر امروز كسانى به بهانه ى فراگيرى دانش و فناورى، شعار وابستگى به غرب بدهند، اين يك شعار ارتجاعى است؛ اين يك عقب گرد است؛ اين براى يك ملت افتخار نيست كه وابسته به يك قدرت باشد. البته علم را بايد آموخت. چيزى كه من به همه ى دانشجويان هجرت كرده به خارج از كشور براى تحصيل، هميشه توصيه كرده ام، اين است كه هرچه ميتوانيد، براى خود ذخيره ى علمى فراهم كنيد و از ديگران بياموزيد.

ص: 748


1- . در ديدار اعضاى فرهنگستان علوم، 1372/8/24.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

وقتى انسان چيزى را احتياج دارد، بايد شاگردى كند تا آن را ياد بگيرد؛ ليكن مهم اين است كه يك ملت و نسل جوان دانشجو بداند كه هميشه نبايد شاگرد ماند و دست نياز براى توليد علمى ديگران دراز كرد؛ بايد به توليد علم پرداخت. از اين فرصتها براى اين مقصود استفاده كنيد.(1)

تشكيك در جزميتهاى علمى غرب

بايد مغزهاى متفكر استاد و دانشجوى ما بسيارى از مفاهيم حقوقى، اجتماعى و سياسى را كه شكل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى مُنزل است و نميشود درباره اش اندك تشكيكى كرد، در كارگاههاى تحقيقاتىِ عظيمِ علوم مختلف حلاجى كنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ اين جزميتها را بشكنند و راههاى تازه اى بيابند؛ هم خودشان استفاده كنند و هم به بشريت پيشنهاد كنند. امروز كشور ما محتاج اين است؛ امروز انتظار كشور ما از دانشگاه اين است. دانشگاه بايد بتواند يك جنبش نرم افزارىِ همه جانبه و عميق در اختيار اين كشور و اين ملت بگذارد، تا كسانى كه اهل كار و تلاش هستند، با پيشنهادها و با قالبها و نوآوريهاى علمىِ خودى بتوانند بناى حقيقى يك جامعه ى آباد و عادلانه مبتنى بر تفكرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز كشور ما از دانشگاه اين را ميخواهد.(2)

بازگشت به دوران اوج و صادرات علم

بدترين مشكلِ يك كشور اين است كه تمدّن و هويّت خود را فراموش كند. ما بايد امروز در صدد ساختن تمدّن خود باشيم و باور كنيم كه اين ممكن است. در تبليغات گذشته ى اين كشور در خصوص ناتوانى ايرانى و توانايى غربيها آن قدر مبالغه شده كه امروز اگر كسى بگويد ما كارى كنيم كه غربيها به علم ما احتياج پيدا كنند، ميبينيد كه در دلها يك حالت ناباورى به وجود مى آيد: مگر چنين چيزى ممكن است؟!

بله؛ من عرض ميكنم ميشود. شما همت كنيد پنجاه سال ديگر اين طورى شود. البته اين چيزها در كوتاه مدّت اتفاق نمى افتد؛ اما اگر شما امروز در راه درست قدم برداريد، هيچ اشكالى ندارد كه پنجاه سال ديگر، جهت اتوبان علم - كه امروز يكطرفه و از يك سو به سوى ديگر است - يا دو طرفه شود، يا يكطرفه و از اين سو به آن سو شود؛ چه مانعى دارد؟ مگر يك روز اين طور نبود؟ يك روز علم را غربيها از شرق و از همين ايران

ص: 749


1- . در ديدار جمعى از دانشجويان اتحاديه ى انجمنهاى اسلامى شرق اروپا، 1381/5/19.
2- . در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتى اميركبير، 1379/12/9.

گرفتند. پايه گذار بسيارى از علومى كه امروز در دنيا رايج است، ايرانيها هستند. در رياضى، فيزيك، پزشكى، نجوم و بسيارى از علوم ديگر، ايرانيها پايه گذار بودند. اصلاً رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمه هايى كه در كشورها و مناطق اسلامى انجام گرفته بود، صورت گرفت. ما ميتوانيم اين را تصوّر كنيم كه يك روز ايران توليدكننده ى خلّاق علم شود.

امروز همه ى همّت ما اين است كه نه فقط علم را، بلكه فراورده هاى علمى و فناورى و خرده فناورى را از آنها ياد بگيريم و آن را در اينجا تقليد كنيم. اين كارى نيست كه يك ملت بايد به آن همّت بگمارد. البته اين كارها بايد بشود و چاره اى نيست. وقتى انسان چيزى را ندارد، آن را از كسى كه دارد، ميگيرد. وقتى ساخت آن را بلد نيست، از كسى كه آن را بلد است، ياد ميگيرد - در اين شكّى نيست - اما بايد راه نو و فكر نو و بن بست شكنى را وجهه ى همّت خود قرار دهد.(1)

ضعف علم ترجمه اى صرف

البته علم ترجمه اى محض خوب نيست؛ مگر به عنوان يك وسيله. ما نبايد دچار ترجمه شويم. علم و فرهنگ ترجمه اى و سيستمها و روشهاى ترجمه اى، درست نيست. اين بحثها در جلسه ى اساتيد هم مطرح بود. بنده ميگويم ما به عنوان يك ملت بااستعداد، بايد علم آفرينى كنيم و ميتوانيم. كسانى كه علم آفرينى كرده اند، هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ سوابق علمىِ درخشانِ تاريخى يى كه ما داريم، از ما جلوتر نبودند؛ بنابراين ملت ما ميتواند. اين به عنوان طرح يك خواسته ى عمومى در دانشگاههاست، تا ان شاءالله همه آن را دنبال كنند.

[البته] ما از تك تك دانشجويان توقّع نداريم توليدِ علم كنند. اصلاً اين مسأله به اين صورت، فردى نيست و شايد هم همه توانايى توليدِ علم را ندارند؛ بايد اين به عنوان يك مطالبه ى عمومى درآيد و سنّت كار در دانشگاه شود، تا فقط به فكر ياد گرفتن آنچه ديگران به دست آورده اند، نباشيم؛ بلكه افزودن بر ذخيره ى به دست آمده به وسيله ى ديگران را هم وجهه ى همّت خود قرار دهيم.(2)

ص: 750


1- . در ديدار جمعى از برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى سال 1380 و 1381، 1381/7/3.
2- . در جلسه ى پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتى، 1382/2/22.

نقصِ تعبّد به فرمولهاى غربى در علوم انسانى

مسأله ى توليد علم فقط مربوط به علوم پايه، تجربى و... نيست، بلكه شامل همه ى علوم و از جمله علوم انسانى است. ما به خصوص در زمينه ى علوم انسانى، برخلاف آنچه كه انتظار ميرفت و توقّع بود، حركت متناسب و خوبى نكرده ايم، بلكه مفاهيم گوناگون مربوط به اين علم را - چه در زمينه ى اقتصاد و چه در زمينه هاى جامعه شناسى، روان شناسى و سياست - به شكل وحى مُنزل از مراكز و خاستگاههاى غربى گرفته ايم و به صورت فرمولهاى تغيير نكردنى در ذهنمان جا داده ايم و بر اساس آن، ميخواهيم عمل و برنامه ى خودمان را تنظيم كنيم! گاهى كه اين فرمولها جواب نميدهد و خراب درمى آيد، خودمان را ملامت ميكنيم كه ما درست به كار نگرفته ايم؛ در حالى كه اين روش، روشِ غلطى است. ما در زمينه ى علوم انسانى احتياج به تحقيق و نوآورى داريم. مواد و مفاهيم اساسى يى هم كه بر اساس آن ميتوان حقوق، اقتصاد، سياست و ساير بخشهاى اساسى علوم انسانى را شكل داد و توليد و فراورى كرد، به معناى حقيقى كلمه در فرهنگ عريق و عميق اسلامى ما وجود دارد كه بايد از آن استفاده كنيم. البته در اين قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام ميتوانند با جستجو و تفحّص، نقش ايفا كنند. اينجا از آنجاهايى است كه ما بايد به توليد علم برسيم.(1)

حركت از ترجمه و فراگيرى به نوآورى و توليد علم

نكته ى دوم اين است كه بنده - همان طور كه بعضى از دوستان اشاره كردند - چند سالى است كه مسأله ى نهضت نرم افزارى را در محيط علمى كشور مطرح كرده ام. اين، يعنى چه؟ يعنى ما نبايد به فراگيرى قانع باشيم؛ بايد هدفِ تحقيق و آموزش ما توليد علم باشد؛ يعنى رسيدن به آنجايى كه نوآوريهاى علمى در فضاى موجود بشرى، از آنجا شروع ميشود. ما از لحاظ استعداد، نسبت به كسانى كه دانش را در دنيا توليد كردند، گسترش دادند، پيش بردند و بر اساس دانش، فناوريهاى پيچيده را به وجود آوردند، كمبود نداريم. البته توليد علم به معناى اين نيست كه ما ترجمه و فراگيرى را نفى كنيم؛ نه، آن هم لازم است، بلكه من ميگويم در ترجمه و فراگيرى نبايد توقّف كرد.(2)

ننگ مرعوبيّت در برابر علم و فكر ترجمه اى

يكى از شعارهايى كه بنده در اين چند سال تكرار ميكنم، اين است كه نبايد به طور

ص: 751


1- . در ديدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر كشور، 1382/8/8.
2- . همان.

دايم در عرصه ى تجربه و ترجمه - علم ترجمه اى، حتّى فكر ترجمه اى، ايده و مكتب و ايدئولوژى و اقتصاد و سياست ترجمه اى - بمانيم؛ زيرا اين ننگ است براى انسان كه از خرد، سنجش، تحليل و درك و فهم خود استفاده نكند و چشم را روى هم بگذارد و مرعوب موج تبليغاتى يى شود كه بر او تحميل ميكنند، تا سخنى را بپذيرد.(1)

عدم اكتفا به ترجمه و ضرورت توليد علم

ما معتقد به بسط علم و معرفت هستيم و در اين راه پيشرفتهاى زيادى كرده ايم. ما معتقديم دنياى اسلام با سابقه و عمق و ريشه ى فرهنگ و علمى يى كه دارد، ميتواند در ميدان علم و معرفت قدمهاى بسيار بلندى بردارد. دنياى اسلام را عمداً از علم و معرفت دور نگه داشتند. ما به جوانان و دانشمندانِ خود توصيه كرديم توليد علم كنند. درست است كه علم را از ديگرانى كه آن را دارند، بايد آموخت؛ اما در حدّ آن نبايد توقّف كرد. ما معتقديم به ترجمه ى علم نبايد اكتفا كنيم؛ بايد علم را توليد كنيم و اين كار را جوانان ما شروع كرده اند و در ميدانهاى متعدّدى توفيقات بسيار بزرگى به دست آورده اند. ما اين كار را خواهيم كرد و ادامه خواهيم داد.(2)

تلاش براى ابتكار و توليد علم

ترجمه كردن، شأن ما نيست. من با ترجمه مخالف نيستم؛ ترجمه روزنه يى است به دانشهاى ديگران؛ چيز خيلى خوبى است؛ اما بناى كار بايد بر توليد و ابتكار و تأسيس باشد، نه بر وام گرفتن و ساخته ها و پرداخته هاى ديگران را آوردن. حتّى اگر ما طبق ميل يا سليقه يا عقيده يا سياستهاى حاكم بر خودمان، در ترجمه جرح و تعديلى هم بكنيم، در عين حال اين توليد ما نيست. ما امروز در زمينه ى علومى كه سازندگان و پرورندگان و دارندگان آن ديگران هستند، چنين ادعايى داريم. ما امروز به دانشگاههاى خودمان ميگوييم مرزهاى علوم را، در حالى كه ما اصل و فرع و مسايل و توليداتش را از ديگران گرفته ايم، بشكنيد. ما ميخواهيم برويم مرزهاى دانش را بشكنيم؛ چه برسد به مسايلى كه مربوط به فرهنگ و گذشته ى ماست.(3)

ص: 752


1- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين، 1382/9/26.
2- . در ديدار شركت كنندگان در همايش جهان اسلام، 1382/10/2.
3- . در ديدار اعضاى شوراى علمى و هيأت امناى بنياد دايرة المعارف بزرگ اسلامى، 1383/3/25.

انتقال دانش از غرب، پس از نسخ يا كهنگى

درهاى بسيارى از اين دانشها بر روى كشورهايى مثل كشور ما و غيردارندگانش بسته است و وقتى اجازه ميدهند دانش منتقل شود، كه كهنه و دستمالى شده است و از نويى و طراوت افتاده است. البته در همه ى زمينه ها همين طور است؛ در زمينه هاى علوم انسانى هم همين طور است. من آن روز به دوستانى كه در زمينه هاى اقتصاد و مديريتهاى گوناگون كشورى كار ميكنند و در اينجا بودند، گفتم كه مطالبى را امروز بعضيها در اينجا دنبال ميكنند، كه منسوخ شده است. نظريات برتر آنها به بازار آمده و مورد عمل قرار گرفته و آنها مشغول كار هستند، ولى تعدادى در اينجا - كسانى كه مجذوب حرف آنها هستند - تازه دارند آن دنباله ها را مطرح ميكنند! بعضى ميگويند تعبد پيش خداى متعال و پيش دين نداشته باشيم، اما خودشان در مقابل غرب و در مقابل اروپا و امريكا تعبد دارند!(1)

تقليد از نظريات منسوخ غرب در علوم جديد

البته بى بندوبارى و فساد هم يكى از شاخه هاى تهاجم فرهنگى است؛ اما تهاجم فرهنگىِ بزرگ تر اين است كه اينها در طول سالهاى متمادى به مغز ايرانى و باور ايرانى تزريق كردند كه تو نميتوانى؛ بايد دنباله رو غرب و اروپا باشى. نميگذارند خودمان را باور كنيم. الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم طبيعى، در فيزيك و در رياضى و غيره يك نظريه ى علمى داشته باشيد، چنانكه برخلاف نظريات رايج و نوشته شده ى دنيا باشد، عده يى مى ايستند و ميگويند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظريه ى فلانى است؛ حرف شما در روان شناسى، مخالف با نظريه ى فلانى است. يعنى آن طورى كه مؤمنين نسبت به قرآن و كلام خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، اينها به نظرات فلان دانشمند اروپايى همان اندازه يا بيشتر اعتقاد دارند! جالب اينجاست كه آن نظريات، كهنه و منسوخ ميشود و جايش نظريات جديدى مى آيد؛ اما اينها همان نظريات پنجاه سال پيش را به عنوان يك متن مقدس و يك دين در دست ميگيرند! دهها سال است كه نظريات پوپر در زمينه هاى سياسى و اجتماعى كهنه و منسوخ شده و دهها كتاب عليه نظريات او در اروپا نوشته اند؛ اما در سالهاى اخير آدمهايى پيدا شدند كه با ادعاى فهم فلسفى، شروع كردند به ترويج نظريات پوپر! سالهاى متمادى است كه نظريات حاكم بر مراكز اقتصادى دنيا منسوخ شده و حرفهاى جديدى به بازار آمده است؛ اما عده يى هنوز وقتى ميخواهند طراحى اقتصادى بكنند، به آن نظرياتِ كهنه ى قديمى نگاه ميكنند! اينها دو عيب دارند: يكى اينكه مقلدند،

ص: 753


1- . در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى، 1383/4/1.

دوم اينكه از تحولات جديد بى خبرند؛ همان متن خارجى را كه براى آنها تدريس كرده اند، مثل يك كتابِ مقدس در سينه ى خود نگه داشته اند و امروز به جوانهاى ما ميدهند. كشور ما مهد فلسفه است، اما براى فهم فلسفه به ديگران مراجعه ميكنند!(1)

نقد و بررسىِ علوم جديد به جاى تعبّد و تقليد

در دنيا خيلى از حرفها مطرح ميشود - چه در زمينه هاى فلسفه، چه در زمينه هاى علوم جديد انسانى؛ مثل جامعه شناسى و علوم در واقع نوپديد دنيا - كه قابل بررسى و قابل تعليقه زدن و قابل نقد است؛ اما در طول ساليان متمادىِ سلطه ى فرهنگ استعمار و فرهنگ وابستگى، ما را عادت دادند به اينكه هر حرفى كه از غرب مى آيد، در همه ى زمينه ها، براى ما حجيت داشته باشد و معتبر باشد و به عنوان سند از آن اسم بياوريم! آنها در تاريخ، در علوم طبيعى، در علوم انسانى و در فقه و حقوق، كه ما در آنها ريشه هاى قديمى داريم، حرفى ميزنند و ما به آنها استناد ميكنيم! اين عادت شده كه ما به مطالب آنها استناد كنيم و آنها را مسلّم بگيريم. بايستى باب واسعى براى نقد و تعليقه زدن و كاوش كردن در حرفهايى كه امروز از دنيا مى آيد، باز شود. نقد، به معناى رد نيست. اى بسا خيلى از حرفها را ما قبول كنيم و بپسنديم؛ استفاده كنيم - ما راه استفاده كردن را روى خودمان نميبنديم - ليكن استفاده كردن يك حرف است، چشم بسته تسليم شدن و تقليد كردن، حرف ديگرى است؛ ما اين را نبايستى در جامعه ى خودمان بخواهيم و بپسنديم.(2)

سرمايه گذارى براى توليد علم بومى

وقتى در جامعه يى علم محترم شمرده ميشود كه استعداد و سرچشمه ى درونى عناصر انسانى كشور جوشان شود و علم بومى گردد. سرمايه گذارى براى علم، بايد با اين هدف باشد؛ والّا اينكه ديگران فراورده هاى علمى داشته باشند و فرمولها و كلماتى را به ما بياموزند و ما بدون اينكه هيچ عمقى از آن به دست بياوريم، آن كلمات را ياد بگيريم، به پيشرفت هيچ كشورى كمك نميكند؛ نه ما و نه هيچ كشور ديگرى.(3)

ص: 754


1- . در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 1383/4/17.
2- . در ديدار شوراى مركزى و اعضاى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ى اسلامى، 1383/6/16.
3- . در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان، 1383/8/10.

افق كار علمى در كشور

ما هر جا دانش را پيدا كنيم، آن را از آنها خواهيم گرفت. ما از گرفتن دانش از ديگران ابا نداريم. ننگمان نميكند شاگرد دانش ديگران باشيم؛ اما ننگمان ميكند كه هميشه شاگرد باقى بمانيم. شاگردى ميكنيم و علم را ياد ميگيريم؛ اما بر علم مى افزاييم؛ اين، هدف و افق كار علمى در كشور ماست.(1)

سه طرز فكر مواجهه با مقوله ى علم و پيشرفت

يك دسته كسانى هستند كه توسعه و رشد و پيشرفت علم و ميدان رقابت و آزادانديشى و امثال اينها را ميخواهند، اما راه آن را در تقليد مطلق از الگوهاى غرب جستجو ميكنند؛ فكر ميكنند «ره چنان رو كه رهروان رفتند». رهروان چه كسانى هستند؟ فعلاً اقليتى در دنياى امروز، كه عبارت اند از كشورهاى غربى؛ شامل اروپا و كشور ايالات متحده ى امريكا و بعضى از كشورهاى پيشرفته ى ديگر. من بعد برميگردم و به اين بخش بيشتر ميپردازم.

يك عده هم كسانى هستند كه خويش را در خويش ميجويند. به قول آن شاعر:

گوهر خود را هويدا كن، كمال اين است و بس

خويش را در خويش پيدا كن، كمال اين است و بس

اينها فكر ميكنند كه در مجموعه ى انديشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختيار ملت ايران و يك جوان آگاه و بيدار ايرانى، به قدر كفايت براى رسيدن به آن الگو به شكل كامل راه وجود دارد. اينها هم كم نيستند. بنده با اين مجموعه ها هم بسيار برخورد داشته ام و آشنا شده ام. انواع و اقسام نگاهها به مقوله ى آرمان خواهى وجود دارد كه عرض كردم.

از آن دو دسته ى اول ميگذرم. دسته ى سوم - كه راه علاج را تقليد مطلق از غرب ميدانند - فكرشان درخور مداقّه است. شما جوانها در اين زمينه بايد حقيقتاً فكر و كار كنيد. من به شما در يك جمله عرض كنم كه تجربه ى غرب، تجربه ى ناموفقى است.(2)

علم آموزى از ديگران با هدف درون زايى علمى

من يك وقت در جمع دانشجويىِ ديگرى گفتم هيچ ننگمان نميكند كه علم را از

ص: 755


1- . در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه، 1384/2/18.
2- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان، 1384/2/19.

غربيها و اروپاييها ياد بگيريم؛ اما ننگمان ميكند كه هميشه شاگرد بمانيم. شاگردى ميكنيم تا استعداد خود را پرورش دهيم و از درون بجوشيم. ما نميخواهيم مثل استخرى باشيم كه آبى را در ما سرازير كنند و هر وقت هم خواستند، آب را بكشند يا اجازه ندهند بيايد، يا هرگونه آب آلوده يى را در اين استخر بريزند. ما ميخواهيم مثل چشمه ى جوشان باشيم؛ ميخواهيم از خودمان بجوشيم؛ ميخواهيم استعدادهاى خود را به كار بگيريم. من به هرجا نگاه ميكنم، امكان به كارگيرى اين استعدادها را ميبينم. فقط هم پيشرفت در انرژى اتمى نيست كه مردم در جريان آن قرار گرفته اند و ميدانند در اين بخش چه اتفاقى افتاده است؛ يك نمونه ى ديگر، بحث سلولهاى بنيادى است كه حيرت بينندگان خارجى را برانگيخت. نمونه هاى فراوان ديگرى هم وجود دارد.(1)

استفاده از نسخه هاى علمى و بومى براى پيشبرد كشور

استفاده از شيوه هاى علمى، كار لازمى است. البته علم نبايد اشتباه بشود با نسخه هاى وارداتى كه اغلب آنها منسوخ است؛ چه در زمينه ى اقتصاد، چه در زمينه ى مسايل فرهنگى، چه در زمينه هاى گوناگون. بعضيها دوست دارند امروز ما نسخه هاى منسوخ و از دور خارج شده ى غربيها را بار ديگر در اينجا براى خودمان دستورالعمل علاج به حساب بياوريم. نه، شيوه هاى پيشرفته، شيوه هاى نو و با تكيه ى به فهم و درك و نياز ايرانى، استفاده ى از علم و توجه به نياز داخل و اقتضائات كشور، ميتواند راه درست را به ما نشان دهد و ما را پيش ببرد. ما در زمينه ى علم بايد حركت خود را جدى كنيم؛ در پيوند علم و صنعت و فناورى كار كنيم؛ در پيدا كردن شيوه هاى توزيع عادلانه ى امكانات تلاش و فكر كنيم؛ بهترين و آسان ترين و عملى ترين شيوه ها را انتخاب كنيم و به طور جدى وارد شويم.(2)

استفاده از علوم انسانى غرب با فيلتر تفكر ايمانى

شكى نيست كه بسيارى از علوم انسانى، پايه ها و مايه هاى محكمى در اينجا دارد؛ يعنى در فرهنگ گذشته ى خود ما. برخى از علوم انسانى هم توليد شده ى غرب است؛ يعنى به عنوان يك علم، وجود نداشته، اما غربيها كه در دنياى علم پيشروى كرده اند، اينها را هم به وجود آورده اند؛ مثل روان شناسى و علوم ديگر. خيلى خوب، ما، هم براى سرجمع كردن، مدوّن كردن، منظم كردن و نظام مند كردن آنچه كه خودمان داريم، به يك تفكر و

ص: 756


1- . همان.
2- . در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى دكتر محمود احمدى نژاد، 1384/5/12.

تجربه ى علمى احتياج داريم، هم براى مواد و پايه هايى كه آنها در اين علم جمع آورده اند، به يك نگاه علمى احتياج داريم. منتها گرفتن پايه هاى يك علم از يك مجموعه ى خارج از محدوده ى مورد قبول ما، به معناى قبول نتايج آن نيست. مثل اين ميماند كه شما يك كارخانه را وارد ميكنيد، آنها با اين كارخانه يك چيز بد درست ميكرده اند، حالا شما با آن كارخانه، يك چيز خوب درست ميكنيد؛ هيچ اشكالى ندارد. ما تلفيق بين علوم انسانى غربى و علوم انسانى اسلامى را اگر به معناى مجذوب شدن، دلباخته شدن، مغلوب شدن و جوّ زده شدن در مقابل آن علوم نباشد، قبول داريم و اشكال ندارد. ببينيد در علوم انسانى، تفكر ايمانى و ميراث عظيم و عميق شما، به شما چه ميگويد.(1)

توليد علوم انسانى بومى

امروز غربيها يك منطقه ى ممنوعه اى در زمينه ى علوم انسانى به وجود آورده اند؛ در همه ى بخشهاى مختلف؛ از اقتصاد و سياست و جامعه شناسى و روان شناسى بگيريد، تا تاريخ و ادبيات و هنر و حتى فلسفه و حتى فلسفه ى دين. يك عده آدم ضعيف النفس هم دلباخته ى اينها شده اند و نگاه ميكنند به دهن اينها كه ببينند چه ميگويند؛ هر چه آنها گفته اند، برايشان ميشود وحى مُنزل؛ اين است كه بد و غلط است. مثلاً چند تا فكر داراى اقتدار علمى، در يك نقطه ى دنيا به يك نتيجه اى رسيده اند، اين معنايش اين نيست كه هر آنچه كه آنها فهميده اند، درست است! شما به مبانى خودتان نگاه كنيد؛ ما تاريخ، فلسفه، فلسفه ى دين، هنر و ادبيات، و بسيارى از علوم انسانى ديگرى كه ديگران حتى آنها را ساخته اند و به صورت يك علم در آورده اند - يعنى يك بناى علمى به آن داده اند - مواد آن در فرهنگ و ميراث علمى، فرهنگى و دينى خود ما وجود دارد. بايد يك بناى اين چنينى و مستقل بسازيم.(2)

آفت تقليد از نظريات غربى در علوم انسانى

البته همان طور كه گفتم، اساتيدى هستند كه فراورده هاى انديشه هاى غربى در علوم انسانى، بت آنهاست. در مقابل خدا ميگويند سجده نكنيد؛ اما در مقابل بتها به راحتى سجده ميكنند؛ دانشجوى جوان را دست او بدهى، بافت و ساخت فكرى او را همان طورى كه متناسب با آن بت خود او است، ميسازد. اين ارزشى ندارد و درست

ص: 757


1- . در ديدار مسؤولان، استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1384/10/29.
2- . همان.

نيست. بنده به اين طور افراد، هيچ اعتقادى ندارم. اين استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نيست؛ مضرّ است.

امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصيل كرده هاى باايمان داريم كه ميتوانند يك حركت علمىِ فراگير و به معناى واقعى كلمه، در عرصه ى علوم انسانى به وجود آورند؛ از اينها بايد استفاده بشود. مواظب باشيد دچار آن بت پرستى نشويد؛ آن كسى كه در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سياست، همان حرفى كه از دهن يك متفكر غربى درآمده، آن را حجت ميداند؛ حالا گاهى اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از اين نمونه ها ما زياد هم داريم. يك مطلبى را چهل، پنجاه سال پيش، يك فيلسوف اجتماعى يا سياسى در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشته اند؛ اين آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست يافته و به عنوان حرف نو، به داخل كشور مى آورد و با بَه بَه و چَه چَه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محيط خودش ميدهد؛ از اين قبيل هم داريم.

چقدر بر اساس همين نظرات اقتصادى غربى، بانك جهانى و مجامع پولى و مالى جهانى به ملتها و دولتها برنامه ها دادند و چقدر از طرف خود غربيها عليه آنها موارد نقض نوشته شده! باز هم كسانى را داريم كه همان توصيه ها را مى آيند عيناً تكرار ميكنند و عيناً همان نسخه ها را مينويسند. اين غلط است. تحقيق علمى به معناى فقط فراگيرى و تقليد نيست؛ تحقيق، ضد تقليد است. اين كار، كار شماست.(1)

مذمت ترجمه گرايى علمى

تقليد، رايج شدن و پيشرفت تقليد، پيشرفت نيست. وابسته كردن اقتصاد، تقليدى كردن علم، ترجمه گرايى در دانشگاه، كه هر چه كه آن طرف مرزها - مرزهاى غربى و كشورهاى اروپايى - گفته اند، ما همان را ترجمه كنيم و اگر كسى حرف زد، بگويند مخالف علم حرف ميزند؛ پيشرفت نيست و ما اين را پيشرفت نميدانيم. نه اينكه ترجمه را رد كنيم؛ من اين را بارها در مجامع دانشگاهى گفته ام؛ نخير، ترجمه هم خيلى خوب است؛ ياد گرفتن از ديگران خوب است؛ اما ترجمه كنيم تا بتوانيم خودمان به وجود آوريم؛ حرف ديگران را بفهميم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اينكه هميشه پاى حرف كهنه ى ديگران بمانيم. يك حرفى را در زمينه ى مسايل اجتماعى پنجاه، شصت سال پيش فلان نويسنده يا فيلسوف يا شبه فيلسوف فرنگى گفته، حالا آقايى بيايد در

ص: 758


1- . همان.

دانشگاه، دهنش را با غرور پُر كند و همان را دوباره به عنوان حرف نو براى دانشجو بيان كند! اين پيشرفت نيست؛ پسرفت است. زبان ملى را مغشوش كردن، هويت اسلامى - ملى را سلب كردن و مدل بازى به جاى مدل سازى، پيشرفت نيست. ما وابسته شدن و غربى شدن را پيشرفت نميدانيم.(1)

توليد فرمولهاى بومى در كنار استفاده از تجربه هاى علمى دنيا

كسانى كه در مراكز برنامه ريزى يا در مراكز علمى و تحقيقى هستند و راجع به اقتصاد، راجع به سياست، راجع به سياست بين المللى و راجع به مسايل حياتى ديگر كشور كار و فكر ميكنند، دنبال اين نباشند كه فرمولهاى غربى را - فرمولهاى اقتصادى غرب، فرمولهاى بانك جهانى يا صندوق بين المللى پول را - با مسايل كشور تطبيق كنند؛ نه، آن نظريه ها، نظريه هاى مفيد براى ما نيست. البته از علمشان استفاده ميكنيم؛ ما تعصب نداريم. هرجا پيشرفت علمى، تجربه ى علمى باشد، استفاده ميكنيم. از مصالح استفاده ميكنيم؛ اما نقشه را بر طبق فكر خودمان، بر طبق نياز خودمان بايستى بريزيم.(2)

دامنه ى وسيع و غير انحصارى علم

علم يك دامنه ى وسيعى دارد؛ انحصارى نميتواند باشد كه ما فرض كنيم يك مجموعه اى از كشورها و يا ملتها هستند كه نخبگان اينها علم را بايد توليد كنند، مرزهاى جديدى را براى علم تعريف كنند، يك مقدارى خودشان استفاده كنند، يك مقدارى هم كه زياد آمد، بدهند ديگران استفاده كنند. اين نميشود. اين نسبت، اين شكل كار، معنايش همين عقب ماندگى دايمىِ بخشى از كشورها، همين رابطه ى ظالمانه ى بين كشورها، همين مسأله ى دنياى اول و دنياى دوم و دنياى سوم و شمال و جنوب و همين حرفهايى است كه جزء ادبيات رايج سياسى در اين قرن و قرن قبل بوده و شده.

همه ى انسانها توانايى دانش پژوهى و دانشمندى را دارند. استعدادها البته مختلف است، لكن هيچ كشورى نيست كه در آن انسانها توانايى اين را نداشته باشند كه در اين دامنه ى وسيع و عظيمِ علم، بالقوه و بالاستعداد، يك جايگاهى براى خودشان پيدا كنند و يك نقشى در آن ايفا كنند.(3)

ص: 759


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان، 1385/8/18.
2- . در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد، 1386/2/25.
3- . در بازديد از پژوهشكده ى رويان، 1386/4/25.

توجه به علوم انسانى و جستجوى دقايق آنها در قرآن

يك نكته ى ديگر هم كه عرض بكنيم و نكته ى آخر باشد، اين است كه من درباره ى علوم انسانى گلايه اى از مجموعه هاى دانشگاهى كردم - بارها، اين اواخر هم همين جور - ما علوم انسانى مان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهان بينى ديگرى است؛ مبتنى بر فهم ديگرى از عالم آفرينش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خوب، اين نگاه، نگاه غلطى است؛ اين مبنا، مبناى غلطى است. اين علوم انسانى را ما به صورت ترجمه اى، بدون اينكه هيچ گونه فكر تحقيقىِ اسلامى را اجازه بدهيم در آن راه پيدا كند، ميآوريم در دانشگاههاى خودمان و در بخشهاى مختلف اينها را تعليم ميدهيم؛ در حالى كه ريشه و پايه و اساس علوم انسانى را در قرآن بايد پيدا كرد.

يكى از بخشهاى مهم پژوهش قرآنى اين است. بايد در زمينه هاى گوناگون به نكات و دقايق قرآن توجه كرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن كريم جستجو كرد و پيدا كرد. اين يك كار بسيار اساسى و مهمى است. اگر اين شد، آن وقت متفكرين و پژوهندگان و صاحب نظران در علوم مختلف انسانى ميتوانند بر اين پايه و بر اين اساس بناهاى رفيعى را بنا كنند. البته آن وقت ميتوانند از پيشرفتهاى ديگران، غربيها و كسانى كه در علوم انسانى پيشرفت داشتند، استفاده هم بكنند، لكن مبنا بايد مبناى قرآنى باشد.(1)

توجه به استقلال، در حركت علمى

يكى از كارها همين است؛ كسانى بيايند طعم نياز بازارهاى غربى را، مثلاً فرض كنيد به تابلو نقاشى، به دست بياورند؛ بعد بيايند اينجا، پشتيبانى مالى كنند و نقاش ما را به سمت تأمين آن نياز سوق بدهند. عين همين قضيه در فيلم سازى هست. عين همين قضيه در كار علمى ماست؛ در مقاله اى است كه در آى. اس. آى منتشر ميشود؛ در موضوع تحقيقى است كه شما در پژوهشگاه خودتان دنبال ميكنيد. به تعبير متأسفانه رايج فرنگىِ امروز، اسپانسرها مى آيند در بخشهاى مختلف، كمكهاى مالى، كمكهاى مادى، اعانه ها را ميگذارند براى اينكه در آن جهت كار انجام بگيرد. به اين توجه كنيد. استقلال علمىِ كشور يكى از لوازمش همين است: استقلالِ حركت علمى، حركت هنرى و به طريق اولى، حركت سياسى. بعضى از حركات سياسى هم از اين قبيل است.(2)

ص: 760


1- . در ديدار جمعى از بانوان قرآن پژوه كشور، 1388/7/28.
2- . در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، 1388/8/9.

بخش هفتم تفرقه

اشاره

ص: 761

ص: 762

فصل اول: زنان و علم

عقب نگه داشتن زنان از علم و معرفت

يك حقيقت تلخ در يك بُعد از ابعاد زندگى در جامعه ى ما وجود دارد. آن حقيقت تلخ در مورد زنان اين است كه در طول قرون گذشته و حتى بعد از آنكه تعليم و تربيت به شيوه ى جديد از اروپا وارد ايران شد و در ايران مورد تقليد قرار گرفت، زنان در حركت به سمت معرفت، از مردان دورتر نگه داشته شدند و محروم ماندند. اين، البته به قبل از دوران پيروزى انقلاب مربوط ميشود و ربطى به وضع كنونى ما ندارد. اما آثار آن واقعيّتهاىِ تلخِ دورانِ گذشته، متأسفانه همچنان باقى است. البته يك مقدارش تقصير تعصّبها و جهالتها و ندانم كاريهاست. اما از وقتى كه تعليم و تربيت اروپايى وارد كشور ما شد، عمده تقصيرِ دور ماندنِ زنان از تعليم و تربيت، سياستهاى خبيث متأثّر از همان فرهنگ وارداتى و تحميلى بود. حقيقتاً خانواده هاى مؤمن جرأت نميكردند دخترانشان را براى كسب معرفت، به آن مدارس، دانشگاهها و مراكز علمى و فرهنگى كه در آن روز وجود داشت، بفرستند و حق هم داشتند.

اگر ميبينيم كه دختران نسل گذشته و نسلهايى از دوران پهلوى به اين طرف، يا حتّى اندكى قبل از دوران پهلوى - كه فرهنگ بيگانه وارد كشور ما شده بود - از معارف، دانش، معلومات و تحصيلات رايج زمان و حتى از بسيارى از نشريات و مطبوعات زمان خودشان محروم شدند و عقب ماندند، گناهش به گردن كسانى است كه محيط فرهنگى و محيط حضور زنان را آنچنان آلوده كرده بودند كه خانواده و پدر مسلمان جرأت نميكرد ناموس خود - زن خود و دختر خود - را به آن محيطها بفرستد.

ما اين عقب ماندگى را داريم. البته قبل از آن هم، به تعليم و تربيت دختران اهميت نميدادند. آن مقدار كه پسران به مكتب ميرفتند و درس ميخواندند، دختران نميخواندند. پدران در اين فكرها نبودند. بعضى از تعصّبات در برخى دوره ها غلط بود و برخى احتياطهايى ميكردند.

ص: 763

آن روزى هم كه زبانهاى گويا و مغزهاى فكور و فعّال، شروع به بيان معارف صحيح اسلامى كردند، به خاطر همان شرايط، دختران از دسترسى به تبليغات صحيح و عميق هم، قدرى دورتر ماندند. آن زمان، اگر پانصد نفر دانشجو مى آمدند و از سخنان ما يادداشت برميداشتند، يك پنجمشان دختران دانشجو نبودند. گناهِ اين هم به گردن همانها بود؛ چون شرايط را طورى درست كرده بودند كه غير از اين، نميشد. رضاخان، پسرش و آن قبليها چه كسانى بودند؟ يك عدّه مردمان بى سواد، بى فرهنگ، بى معرفت و قلدرهايى كه با زور بر سرِ كار آمده بودند و يا شازده هاى عزيزِ بى جهتى بودند كه از معارف زمان خودشان دور بودند. اينها چه ميفهميدند كه فرهنگ چيست، يا علوم معارف و دانش واقعى چيست؟! به حرف علما و دانشمندان و خيرخواهان و روشنفكرانِ سالم هم كه گوش نميدادند. نتيجه اين شد كه شد و نتايج آن كارها سالهاى متمادى باقى است و امروز شما خانمها و جامعه ى خودِ ما، با آثار آن بدكاريها و بدعمليها مواجه است. آثارش اين است كه پيشرفت علمى و فرهنگى در محيط زنانه ى كشور ما، از محيط مردانه كمتر است.(1)

زمان شناسى زنان، غير از علم و سواد آنهاست

البته علم و فرهنگ، تأثيرى در فداكارى و فهم ضرورتهاى زمان ندارد. كما اينكه زنان كشور ما، اعم از باسواد و بى سواد و تحصيلكرده و تحصيل نكرده، دست به دست هم دادند و انقلاب را پيروز كردند؛ جنگ را پيروز كردند؛ پشت جبهه را نگه داشتند؛ و خانواده ها را كانونِ گرمِ ارزشهاىِ اسلامى و عشق به اسلام و انقلاب كردند؛ بدون اينكه نياز به معلومات و تحصيلات و درك عالى علمى داشته باشند. لكن در عين حال، اين نقيصه وجود دارد. محيط زنانه ى ما، در مجموع از لحاظ معرفت و فرهنگ و علم، از محيط مردانه عقب تر است. البته در بين زنان تحصيلكرده ى ما، شخصيّتها و كسانى هستند كه از بسيارى از مردان، يا شايد در برخى رشته ها از همه ى مردانى كه در آن رشته ها هستند، برتر و بالاترند. در اين ترديدى نيست. لكن آن خلأ و كمبود را شما بايد جبران كنيد. پس، شما خانمها امروز به دو علّت مسؤوليت مضاعف داريد: يكى مقابله با آن تبليغات، و ديگرى مقابله با واقعيّت تلخى كه وجود دارد.(2)

ص: 764


1- . در ديدار گروهى از خواهران به مناسبت روز زن، 1373/9/2.
2- . همان.

مبالغه ى غرب در آمار زنان متخصص غربى

ارزشهاى غربى، براى زن حرمت واقعى قايل نشده اند. وقتى هم در كارهاى تبليغاتى شان ميخواهند نشان بدهند كه چقدر متخصّص زن در غرب هست، طورى حرف ميزنند كه اگر كسى مطّلع نباشد و آمار نداشته باشد، خيال ميكند كه همه ى خانمهاى غربى تحصيلات عاليه ى علمى دارند و در ميان آنها بى سواد، كم سواد و كم معرفت وجود ندارد. در حالى كه از اين خبرها نيست، و آنها مبالغه ميكنند.(1)

جبران عقب ماندگيهاى علمى و اجتماعى زنان

تلاش كنيد كه ان شاءالله كاروان علم و معرفت را به گونه اى به حركت درآوريد. علم، معرفت، فعّاليتهاى اجتماعى و سياسى زنان را به حركت بيندازيد و آنچنان پيش ببريد كه ان شاءالله، عقب ماندگيهاى گذشته جبران شود.(2)

علم و تقوا براى تكميل شخصيت زن

ديدار با شما بانوان محترم در شهر مقدّس قم كه شهر علم و دين است، براى اينجانب داراى معناى قابل اهتمام و نيز خاطره ى بسيار خوب و مطلوبى است. اين جمع محترم كه در ميان آن، بانوان عالم و فاضل، طلّاب علوم دينى و دانشجويان رشته هاى علمى مختلف و بانوان فرهنگى حضور دارند، يك مجموعه ى اهل علم و معرفت و در عين حال، پايبند به ارزشهاى والاى اسلامى است. اين، براى زمان ما، نه فقط در سطح كشور؛ بلكه در سطح جهان، يك حادثه ى پرمعنا و يك الگوست.

دشمنان معنويّت و دين، در همه ى عرصه هاى مختلف جامعه، در تبليغاتشان چنين ادّعا ميكنند كه ميان دانش و اعتقاد دينى و ارزشهاى معنوى، ناسازگارى وجود دارد. يعنى «علم» و «دين» را دو پديده ى ناسازگار معرفى ميكنند و بيش از همه، اين معنا را در موردِ زندگى و شخصيّت زن مورد تأكيد قرار ميدهند و بر آن اصرار ميورزند. دنيايى كه از معنويّت و علم مربوط به دين و معنويّت بى بهره است، اين طور وانمود ميكند كه زنان اگر بخواهند به علم يا معرفت دست يابند، نميتوانند پايبند ارزشهاى دينى باشند! آنها جوامعِ تحت نفوذ خود را اين طور پيش برده اند و ميبينيد كه اين تمدّن مادّى، در سطح جهان، اين طور حركت كرده است.

ص: 765


1- . همان.
2- . همان.

اسلام كه هم دين علم است و هم دين ارزشهاى معنوى، روى اين سخنانِ پوچ و بيهوده، خطّ بطلان كشيده است. سيّده ى زنان عالم، آن بانوى با عظمتى است كه دانشمندان و متفكران بايد تأمّل كنند تا به بخشى از عمق سخنان پُر مغز او در زمينه هاى گوناگون پى ببرند و در عين حال، همان كسى است كه در محراب عبادت، در مقام خضوع در مقابل پروردگار، براى معنويّت، آن منش استثنايى را از خود بروز داده و شب تا صبح عبادت كرده است. ايشان الگوى عفاف و حجاب و ستر بوده است. يعنى اينكه معنويّت، طهارت و تقواى زن، نه فقط با علم و دانش او منافاتى ندارد، بلكه اين دو براى تكميل شخصيت زن، به يكديگر كمك هم ميكنند.(1)

اهميت كسب علوم دينى با روشهاى صحيح براى بانوان

امروز، خوشبختانه در سايه ى نظام اسلامى، حركت زنان كشور به همين سمت است؛ يعنى حركت به سمت جمع شخصيت علمى يا اجتماعى و يا سياسى از يك طرف، و شخصيت دينى و اهتمام به ارزشهاى اسلامى از طرف ديگر. بنابراين، امروز زنان و دختران جوان كه در اين محيطهاى پايبند به ارزشهاى الهى و اسلامى مشغول تحصيل هستند، براى زنان دنيا حجّت اند؛ همچنين شما خانمهاى محترم، كه اينجا حضور داريد، شما نشان ميدهيد كه بانوان ميتوانند ميدانهاى علم و معرفت را بپيمايند و پيش بروند و در عين حال، ارزشهاى اسلامى را رعايت كنند و پايبند به دين و اهل عفاف باشند.

اين، چيزى است كه در طول تاريخ ما، هرگز در سطح وسيع وجود نداشته است. لذا بسيار حايز اهميت است كه تعداد قابل توجّهى از زنان جوان، علوم و معارف دينى را با استدلال و متّكى بر روشهاى علمى و منابع صحيح و متين، فرا گيرند.(2)

عدم تبعيض جنسيتى دين در تحصيل علم

من به خانواده ها توصيه ميكنم كه اجازه دهند دخترهايشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادرى، از روى تعصّبِ دينى، خيال كنند كه بايد جلوى دختر را بگيرند تا تحصيلات عاليه نكند! نه؛ دين چنين چيزى نگفته است. دين، براى تحصيل علم، ميان دختر و پسر فرقى نميگذارد. اگر پسر شما تحصيلات عاليه ميكند، بگذاريد دختر شما هم به تحصيلات عاليه بپردازد. بگذاريد دختران جوان ما درس بخوانند، علم بياموزند، آگاهى

ص: 766


1- . در ديدار خواهران طلبه و فرهنگى در مصلّاى شهر قم، 1374/9/16.
2- . همان.

پيدا كنند، به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند، تا بفهمند كه تبليغات استكبار جهانى در خصوص زن، چقدر بى پايه و اساس و پوچ است. در سايه ى سواد، ميشود اينها را فهميد.(1)

انقلابى ترين و پاك ترين بانوان، در قشر تحصيل كرده

امروز متديّن ترين، انقلابى ترين، پاك ترين و با ايمان ترين دختران و زنان جوان ما، در ميان قشرهاى تحصيلكرده هستند. كسانى كه اهل تجمّل و چسبيدن به زر و زيورآلات هستند و يا كوركورانه و چشم بسته ميخواهند از الگوهاى غربى در لباس و پوشاك و وضع زندگى تقليد كنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت كافى بهره ندارند. كسى كه معلومات داشته باشد، ميتواند رفتار خود را كنترل كند و آن را با هر چه حقّ و حقيقت و خوب است، تطبيق دهد. بنابراين، در ميدان علمى، همه ى راههاى فعّاليت بايد براى زنان باز باشد. دختران، حتّى در روستاها هم درس بخوانند. توصيه ى من به پدران و مادران اين است كه بگذارند دختر بچه هايشان به مدرسه بروند و سواد بياموزند. اگر آنها استعداد دارند و مايلند پس از طىّ مراحل ابتدايى به تحصيلات عاليه و دانشگاهى بپردازند، ممانعت نكنيد. بگذاريد در جامعه ى اسلامى ما، آنها جزو انسانهاى باسواد و داراى معلومات شوند.(2)

اهتمام به علم و دين، از وظايف حتمى زنان

امروز، بحمدالله، در همه ى كشور، دانشگاه و حوزه ى علميه وجود دارد و دختران جوان، در بخشهاى مختلف اين دو نهاد و مركز علمى، آگاهى كسب ميكنند و به علم آموزى ميپردازند. تا وقتى اين روحهاى جوان، پرشور، داراى آگاهى، بااراده و بامحبّت، در جامعه ى ما بحمدالله فراوان است؛ استكبار، امريكا و دشمنان ريز و درشت اين ملت، هيچ غلطى نسبت به اين كشور نميتوانند بكنند. توصيه ى من به خواهران و دختران عزيزم اين است كه معلومات و آگاهيهايتان را بيشتر كنيد. مطالعه، دقّت، تحقيق، درس، ورود به مسايل مورد ابتلاى روز و اهتمام به كارهاى دينى، جزو وظايف حتمى و مسلّمى است كه امروز زنان كشور بايد مثل مردان، خود را موظّف به انجام آنها بدانند.(3)

ص: 767


1- . در جمع خواهران اروميه، 1375/6/28.
2- . همان.
3- . همان.

كمبود ميدان براى شكوفايى استعدادهاى زنان

آرى؛ حركت در جهت احقاق حقوق زنان در جوامع اسلامى و در جامعه ى ما حتماً بايد انجام گيرد؛ منتها بر مبناى اسلامى و با هدف اسلامى. يك عدّه نگويند كه اين چه نهضتى است، اين چه حركتى است؛ مگر زن در جامعه ى ما چه كم دارد؟ متأسفانه ممكن است بعضى اين گونه فكر كنند. اين، ظاهربينى است. زن در همه ى جوامع - از جمله در جامعه ى ما - گرفتار ستم و دچار كمبودهايى است كه بر او تحميل ميشود؛ اما اين كمبود، كمبود آزادى به معناى بى بندوبارى نيست؛ اين كمبود، كمبود ميدانها و فرصتها براى علم و معرفت و تربيت و اخلاق و پيشرفت و شكوفايى استعدادهاست. اين را بايد تأمين و جستجو كرد. اين همان چيزى است كه اسلام بر روى آن تكيه كرده است.(1)

ثمرات گسترش علم و معنويت در زنان

اگر جامعه ى اسلامى بتواند زنان را با الگوى اسلامى تربيت كند - يعنى الگوى زهرايى (عليها السلام)، الگوى زينبى، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانى كه ميتوانند دنيا و تاريخى را تحت تأثير خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقيقى خود نايل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و كمالات معنوى و اخلاقى يى كه خداى متعال و آيين الهى براى همه ى انسانها - چه مرد و چه زن - به طور يكسان در نظر گرفته است، برسد؛ تربيت فرزندان بهتر خواهد شد، محيط خانواده گرم تر و باصفاتر خواهد شد، جامعه پيشرفت بيشترى خواهد كرد و گره هاى زندگى آسان تر باز خواهد شد؛ يعنى زن و مرد خوشبخت خواهند شد. براى اين بايد تلاش كرد؛ هدف اين است.(2)

ظلم ممانعت از شكوفايى استعدادهاى زنان

چنانكه نگذارند زن به تحصيلات صحيح و به علم و معرفت دست پيدا كند، اين ظلم است. اگر شرايط طورى باشد كه زن فرصت پيدا نكند به خاطر زيادى كار و فشار كارهاى گوناگون، به اخلاق خود، به دين خود و به معرفت خود برسد، اين ظلم است. اگر زن استعدادى دارد - مثلاً استعداد علمى دارد، استعداد براى اختراعات و اكتشافات دارد، استعداد سياسى دارد، استعداد كارهاى اجتماعى دارد - اما نميگذراند از اين استعداد استفاده كند و اين استعداد شكوفا شود، ظلم است.(3)

ص: 768


1- . در همايش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن ميلاد كوثر، 1376/7/30.
2- . همان.
3- . همان.

جدى گرفتن مطالعه توسط بانوان

اين مسأله كه زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهى، كسب معلومات و معارف حركت كند، بايد در ميان خودِ بانوان خيلى جدّى گرفته شود و به آن اهميت بدهند.(1)

توصيه به تحصيل دختران

يك مسأله هم مسأله ى تعليم و تربيت بانوان است. من بر اين هميشه تأكيد كرده ام. خوشبختانه امروز در جامعه ى ما، تعليم و تربيت زنان رايج است؛ اما در عين حال هنوز خانواده هايى هستند كه دختران خودشان را از تحصيل منع ميكنند. اگر يك روز محيطهاى تحصيلى، محيطهاى ناسالمى بود، امروز بحمدالله در دوران اسلامى آن گونه نيست. بايد اجازه بدهند كه دختران درس بخوانند، مطالعه كنند، كتاب بخوانند، با معارف دينى و با معارف انسانى آشنا شوند و ذهن و مغزشان قوّت و قدرت پيدا كند. اين، كارِ بسيار لازمى است كه بايد انجام گيرد.(2)

مطالبه ى كار تحقيقى در تقابل با تبليغات معارض

در زمينه ى حقوق اسلامى، خانمها بعضى اظهاراتى كردند، كه درست هم هست؛ جا براى كار و بيان و تبيين فراوانى دارد. من تصديق ميكنم مطالبى را كه بعضى از خانمها بيان كردند و گفتند ما در تقابل با تبليغات معارض - از جمله تبليغات فمينيستى - آنچنان كه بايد، كار درستى، كار قوى يى، كار پُرحجمى و با كيفيتهاى بالا نكرده ايم. من از همين جا به دستگاههاى تحقيقاتى، به پژوهشگاهها، به دانشگاهها، به حوزه هاى علميه و به صاحب نظران توصيه ميكنم و از آنها مطالبه ميكنم كه در اين زمينه كار كنند. مسأله، مسأله ى مهمى است. ما اگر در مسأله ى زن در كشورِ خودمان خوب كار كنيم، اين خدمت به جامعه ى زنان در همه ى دنياست؛ خدمت حقيقى است به مجموعه ى زنان در همه ى عالم. حالا ممكن است بعضى ارزش اين خدمت را امروز بفهمند، ممكن است بعضى سالها بعد بفهمند؛ ليكن اگر خوب كار كرديم، اين خدمت به آنهاست.(3)

وجود بانوان نخبه؛ نشان دهنده ى موفقيت نگاه نظام اسلامى و اسلام به زن

يكى اينكه نفس وجود اين مجموعه ى بانوان نخبه در رشته هاى مختلف - كه همه ى

ص: 769


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار گروه كثيرى از زنان نخبه در آستانه ى سالروز ميلاد حضرت زهراى اطهر (عليها السلام)، 1386/4/13.

بانوان نخبه هم در اين جمع خلاصه نميشود؛ شما نمونه اى از نخبگان زن در سرتاسر كشور هستيد - نشان دهنده ى موفقيت نگاه نظام اسلامى و نگاه اسلام به زن است. ما اين همه زن نخبه در دوره ى حاكميت طاغوت نداشتيم. اين، حرف من است و بر اين اصرار دارم.

امروز عدد مطلق و نسبى محققين زن، اساتيد زن، دانشمندان زن در رشته هاى مختلف، متفكرين و نويسندگان زن كه در رشته هاى گوناگون فكر ميكنند، صاحب نظرند و قلم ميزنند، ادباى زن، شعراى زن، هنرمندان زن - قصه نويسها، شاعرها، نقاشها - به مراتب بيشتر از دوره ى طاغوت است؛ يعنى آن دوره يى كه به نام طرفدارى از زن، حجاب و عفاف و وجود فاصله ى بين زن و مرد را به كلى از بين برده بودند و روزبه روز هم اين بى بندوبارى را ترويج ميكردند؛ حتّى در مواردى از كشورهاى اروپايى هم بدتر و تندتر عمل ميكردند. امروز ما در نظام جمهورى اسلامى و زير پوشش حجاب، زير چادر، زير مقنعه، اين تعداد عظيم نخبه ى فكرى، علمى، عملى، فعال سياسى، صاحب نظران فرهنگى و هنرى داريم. آن روز بخشى از بخشها و بعضى از ابعاض اين مجموعه را هم ما نداشتيم؛ بسيار محدود بودند.

اين، يك نظريه اى درست عكس آن چيزى را كه درصدد بودند القا كنند، احيا ميكند و او اينكه آن كيفيت ترويج بى بندوبارى، نه فقط به معناى رشد دادن به زن، به معنويات زن، به استعدادهاى زن نيست، بلكه سرگرم كردن زن به آنچه كه لوازم آن كيفيت زندگى است - آرايشهاى گوناگون و گرفتاريهاى گوناگونِ جنبى يى كه اين كارها دارد - خودش مانع حركت به سمت كمال و تعالى زنان است.

در نظام اسلامى محدوديتى كه به وجود مى آيد، كه اين محدوديت بر طبق فطرت انسانىِ زنانه است - هم براى مردها محدوديت است، به يك كيفيتى؛ هم براى زنها به كيفيت ديگرى محدوديت است - كمك كننده ى به اين است كه نيروهاى آنها هرز نرود و حتى المقدور در جهت درستى به كار بيفتد؛ كه آن وقت نتيجه اش ميشود رشد فكرى و علمى و عملى در جامعه ى زنان، كه امروز شاهدش هستيم.(1)

مهم ترين نقش زن در هر سطح از علم و دانش

من ميگويم مهم ترين نقشى كه يك زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقيق و معنويت ميتواند ايفا كند، آن نقشى است كه به عنوان يك مادر و به عنوان يك همسر ميتواند ايفا كند؛ اين از همه ى كارهاى ديگر او مهم تر است؛ اين، آن كارى است

ص: 770


1- . همان.

كه غير از زن، كس ديگرى نميتواند آن را انجام دهد. گيرم اين زن مسؤوليت مهم ديگرى هم داشته باشد - داشته باشد - اما اين مسؤوليت را بايد مسؤوليت اول و مسؤوليت اصلى خودش بداند. بقاى نوع بشر و رشد و بالندگى استعدادهاى درونى انسان به اين وابسته است؛ حفظ سلامت روحى جامعه به اين وابسته است؛ سَكن و آرامش و طمأنينه در مقابل بى قراريها و بى تابيها و تلاطمها به اين وابسته است؛ اين را نبايد فراموش كنيم.(1)

مسؤوليت زنان نخبه در تصحيح نگاه غلط به مسأله ى زن

به هر حال شما زنان نخبه ى كشوريد؛ چه آنهايى كه در اول كار و اول راه هستيد - يا دانشجوييد، يا در دوره هاى اول كار هستيد - چه آنهايى كه چندين سال كار كرديد، زحمت كشيديد. بدانيد امروز زنان كشور ما مسؤوليتشان سنگين است. مسؤوليت مضاعفى كه امروز شما داريد، همين است كه نگاه غلط به مسأله ى زن و مرد را تصحيح كنيد. نگاهى كه امروز دنياى غرب سعى ميكند در مسأله ى زن و مرد القا كند، نگاه غلطى است، نگاه باطلى است؛ اين به پايمال شدن ارزشهاى بسيارى در جوامع بشرى منتهى خواهد شد، كه الان دارد گوشه هايى از آن نشان داده ميشود، ديده ميشود، و در جوامع ما به طريق اولى. اين نگاه را بايد تصحيح كنيد.... امروز شما خانمها ميتوانيد در اين زمينه نقش ايفا كنيد؛ هم تحقيق كنيد، هم بنويسيد، هم ترويج كنيد، هم عملاً نشان بدهيد.(2)

حضور بانوان در مسايل علمى از بركات حاكميت اسلام در كشور

اولاً، خودِ ورود بانوان در مسايل تحقيقى و علمى - كه اين ديگر مخصوص مباحث قرآنى نيست - قابل توجه است. بنده معمولاً مجلاتى را كه در كشور منتشر ميشود - رمجلات علمى؛ علمى، تحقيقى - علمى، ترويجى - نگاه ميكنم؛ مرور ميكنم و در همه ى رشته هايى كه مجلات ما - كه حاوى مطالب جديد هستند - بر گرد آنها مطلب مينويسند، انسان ميبيند شمار نويسندگان و پژوهشگران زن در آنها، شمار برجسته ى قابل توجهى است. در علوم حوزوى، در فقه، در فلسفه، در مسايل دانشگاهى، در علوم انسانى، علوم طبيعى، حضور زنان در كشور ما حضور بارز و برجسته يى در همه ى بخشهاى علمى است. دانشگاهها را دختران دانشجوى ما پر كرده اند؛ محيطهاى علمى را حضور زنان به شكل شگفت آورى واضح و آشكار كرده. اين چيست؟ اين چه پديده يى

ص: 771


1- . همان.
2- . همان.

است؟ اين چه حقيقتى است؟ كِى ما در كشور اين همه عنصر پژوهشگر و محقق و عالم و باسواد و اهل تبليغ و اهل ترويج از زنان داشتيم؟

در گذشته ى تاريخ ما هرگز چنين چيزى وجود نداشته. بله، تك و توكى، دانشمندانى از زنان، برجستگانى بوده اند، ليكن نه به معناى حضور چشمگير و غالب در همه ى جامعه. اين مخصوص دوران جمهورى اسلامى است؛ اين به بركت حاكميت اسلام در اين كشور است كه زنان در عرصه ى حضور علمى، اين جور خودشان را دارند نشان ميدهند و اين برجستگيها را پيدا ميكنند. اين جزو افتخارات نظام جمهورى اسلامى است. اينى كه من مكرر در جمعهاى دانشجويى و در جمعهاى جوان گفتم كه در قضيه ى زن، ما در مقابل ادعاهاى غربيها دفاع نميكنيم، ما حمله ميكنيم و غرب بايد از خود در قضيه ى زن دفاع كند، نه اسلام، براى اين است.(1)

ص: 772


1- . در ديدار جمعى از بانوان قرآن پژوه كشور، 1388/7/28.

فصل دوم: دانش پزشكى

اهميت دانش پزشكى

دانش شما با دانشهاى ديگر تفاوت دارد. بعضى از دانشها براى مردم حكم نان شب را دارد. بعضى هم حكم بقيه ى لوازم را دارد. بديهى است نان شب - فرض بفرماييد - با فرش خوب زير پا يا تجمّلات زندگى، يا مسافرت خوب و امثال آنها، قابل مقايسه نيست. دانش پزشكى اين گونه است. گاهى درمان از نان شب هم مهم تر است. انسان گاهى گرسنگى را تحمّل ميكند، ولى نميتواند رنج مريض و ناله ى فرزند مريضش را تحمّل كند. مسأله ى درمان اين قدر مهم است. حالا اين اهميت به ما چه ميگويد؟ ما از اين نكته بايد چه الهامى بگيريم؟(1)

عدالت در گسترش دانش پزشكى

اشاره

حتماً لازمه ى قهرى اين اهميت، دو، سه چيز است. يكى اينكه ما دانش را اعتلا ببخشيم تا بتوانيم حقيقتاً به كمك بيمار بشتابيم. يكى اينكه به كمك همه ى بيماران بشتابيم. بيمار روستا با بيمار شهر، بيمار دور دست با بيمار تهران، يا بيمار پولدار و بيمار بى پول فرقى نميكند. بالاخره ما اگر فرض كنيم دانش را خيلى بالا برديم، اما به صورتى است كه پولدارها ميتوانند بهترين استفاده ها را بكنند و بى پولها نميتوانند، كافى نيست. پس براى بخشى از ملت و كشور ما خواهد بود و در حكم آن كشور عقب افتاده اى است كه نه اينكه براى هر يك ميليون نفر، حداقل هزار پزشك ندارد، كه صد نفر هم ندارد! اين طور خواهد شد. يعنى اگر ما بخواهيم به آن اهداف و مقاصد برسيم، نميتوانيم مسأله ى افزايش كمّى و افزايش علمى را از مسأله ى گسترش تفكيك كنيم. بايد كارى

ص: 773


1- . در ديدار رؤساى دانشگاههاى علوم پزشكى كشور، 1375/9/12.

كنيم كه همه به طبيب دسترسى داشته باشند. قاعدتاً اين كار هم بر عهده ى اين بخش است.(1)

تأثير اخلاق پزشك در جامعه

اخلاق و رفتار طبيب، در شكل بخشيدن به اخلاق جامعه، به همين نسبت تأثيرش فراوان ميشود. يعنى فرض بفرماييد يك متخصّص سطح بالا در فلان دانش اتمى - ردانشهاى درجه يك - با مردم سرو كارى ندارد. چنانكه متديّن يا بى دين باشد؛ با اخلاق يا پول پرست، خائن يا جانى باشد؛ مردم ميگويند ما ميخواهيم بميرد و بدمد. ما علم او را ميخواهيم؛ به خودش چه كار داريم. ولى طبيب اين گونه نيست. طبيب با زن و فرزند و زندگى و احساسات مردم تماس دارد.(2)

تحقيقات كاربردى در علوم پزشكى

هر روز در دنيا يك پيشرفت نو پزشكى وجود دارد. علوم پزشكى مسأله يى نيست كه فاصله ى ما در آن با دنيا خيلى زياد باشد - مثل برخى از رشته هاى علوم كه فاصله ى ژرفى داريم - بالاخره ما با دنيا خيلى فاصله نداريم؛ اگر چه فاصله هايى داريم. همت بگماريد كه بخشى از تازه هاى پزشكى دنيا در مجموعه ى شما انجام بگيرد؛ درمان جديدى كشف كنند، ابزار جديدى بسازند. آن كارهاى تحقيقاتى كه شما ميگوييد راه انداخته ايد، بايد دنبال اين چيزها باشد. البته اين كار فضاسازى ميخواهد، همت ميخواهد، گذراندن سريع چشم از روى چيزهاى روزمره و زودگذر ميخواهد.(3)

ص: 774


1- . همان.
2- . همان.
3- . در ديدار دسته جمعى دوشنبه ها، ديدار با رييس، مسؤول نهاد نمايندگى ولى فقيه و گروهى از اساتيد دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، 1378/7/26.

فهرست ها

فهرست آيات و روايات

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة... 18

اطلبوا العلم ولو بالصّين 9، 13، 22، 57، 170، 302، 503، 544، 747

افتمارونه على ما يرى 593

افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف... 97

اقرأ باسم ربّك الّذى خلق. خلق... 19

ألا انّ حزب الله هم المفلحون 39

العالم بزمانه لاتهجم عليه اللّوابس 630

العالم بلاعمل، كالشّجر بلاثمر 69

العلم سلطان، من وجده صال... 300، 304

العلم نور 554

العلم يهتف بالعمل فان اجابه و... 552

العُلَماءُ وَرَثَة الاَنْبِياء 589

المتعبِّد بلا علم كحمار الطاحونة 69

النّاس ثلاثة عالم و متعلم على... 21

انّ العقل عقال من الجهل و النّفس... 52

انّ اللَّه لم يبعثنى معنّتا و لا متعنّتا... 25

ذلك بأنّ اللَّه لم يكُ مغيّراً نعمة... 60

ذلك مِمّا اَوحى اليكَ ربُّك من... 24

ذوشيبه فى الاسلام، امام مقسط... 14

زكوة العلم تعليمه 120

سابقوا الى مغفرة من ربّكم 402

سَعَدالدّنيا والاخرة؛ حَصَل الدّنيا... 55

صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفا... 568

صنفان من امّتى اذا صلحا صلحت... 581

طلب العلم فريضة على كلّ مسلم... 302

ص: 775

فأنّه جلّ جلاله يقول ولا تكونوا... 19

فمن نكث فانّما ينكث على نفسه... 279

قوام الدّين باربعه بعالم ناطقٍ... 588

كلّاً نمدّ هؤلاء و هؤلا 319

كم ترك الاوّل للاخر 708

كونوا دعاة النّاس بغير السنتكم 43

لا ينتشر الهدى الّا من حيث... 575

لايكلّف الله نفساً الاّ وسعها 445

لتبيّننّه للنّاس و لاتكتمونه 581

لَمَسجد أُسّس على التّقوى من... 272

ليظهره على الدّين كلّه ولو... 74

ما عندكم ينفد و ما عندالله باق 57

ما قسّم الله للعباد شيئاً افضل... 20

من اسلم وجهه لله 539

هو الّذى بعث فى الأميّيّن رسولاً... 19

هو انشأكم من الارض و... 688

و أمّا الّذين فى قلوبهم مرض... 733

و اما ما ينفع النّاس فيمكث... 510

و ايّاك و ان تعمل عملا بغير... 19

و عداتك لعبادك منجزّه 66

و لا تكونوا جبابرة العلماء 25

و لاتنس نصيبك من الدّنيا 36

و لينصرنّ الله من ينصره 66

و ما اُبرّئُ نفسى 617

وَ نَحنُ لَهُ مُسلَمون 375

والعمل الصّالح يرفعه 148

ولو كنت اعلم الغيب لاستكثرت... 39

ويثيروا لهم دفائن العقول 20

يا معشر الفتيان حصّنوا... 44

يابن مسعود! اذا عملت عملاً... 19

يابن النعمان لاتطلب العلم لثلاث 592

يزكّيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة 41

يضلّ به كثيراً و يهدى به كثيراً 733

يهلك الحرث و النّسل والله لا... 46

ص: 776

فهرست اعلام

متز (آدام) 177

ابراهيم (عليه السلام) 17

ابن رشد اندلسى (محمد بن احمد) 64

ابن سينا (ابوعلى حسين بن عبدالله) 30، 29، 36، 44، 53، 54، 64، 82، 141، 172، 177، 180، 182، 183، 185، 202، 273، 355، 356، 413، 440

ابن مسعود (عبدالله بن مسعود بن غافل) 19

ابوالفرج اصفهانى (على بن حسين بن محمد اموى قرشى) 655

احمدى ميانجى (ميرزاعلى) 621

احمدى نژاد (محمود) 339، 474

اردستانى (مصطفى) 247

اسپينوزا (باروخ) 639

استالين (ژوزف) 336، 531

انصارى دزفولى (شيخ مرتضى بن محمد امين) 49، 212، 468، 562، 571، 584، 607، 610، 614، 653، 675، 676، 677

باباطاهر عريان 183

بابايى (عبّاس) 247

باهنر (محمدجواد) 41

بحرالعلوم (سيد محمدمهدى) 566

بروجردى (سيد حسين طباطبايى) 562، 565، 571، 611، 622، 651

بهبهانى (وحيد) 566، 597

بيرشك (احمد) 477

بيرونى (ابوريحان محمد بن احمد) 53، 54، 177

بيكن (راجر) 14

پوپر (كارل) 753

پهلوى (رضاخان) 180، 193، 204، 208، 216، 223، 224، 500، 648، 764

پهلوى (محمدرضا) 187، 204، 223، 412، 500

توفيقى 424

تهرانى (ميرزا جوادآقا) 598

جعفر بن محمّد، امام صادق (عليه السلام) 76

جعفرى (محمدتقى) 679

چمران (مصطفى) 363، 474

حائرى يزدى (شيخ عبدالكريم) 562، 565، 566

حاج على اكبرى (محمدجواد) 357

حافظ شيرازى (خواجه شمس الدين محمد) 430

حجت بن الحسن، حضرت مهدى (عليه السلام) 453، 738

حسن بن على، امام عسكرى (عليه السلام) 626

حسين بن على، سيّدالشّهدا (عليه السلام) 562، 597

حسينى (سيد نورالدين) 681

حلى (حسن بن يوسف بن مطهر) 562، 584، 653

خاتمى (محمد) 453، 466، 476

خراسانى (ملامحمدكاظم، ملقب به آخوند خراسانى) 571

خمينى (سيّد روح الله مصطفوى) 49، 237، 255، 271، 278، 383، 384، 454، 554، 569، 598، 599، 610، 624، 644، 649، 660، 668، 678، 716، 722

خوارزمى (محمد بن موسى) 30، 172، 180، 183، 356، 413

خيام نيشابورى (ابوالفتح عمر بن ابراهيم) 53، 180، 413

دستغيب (سيدعبدالحسين) 682

دكارت (رنه) 639

رازى (سيد مرتضى) 634

رازى قزوينى (عبدالجليل) 614، 634

رجايى (محمدعلى) 41

رجل همدانى 182

رفيعى (سيد هادى) 607

روسو (پير) 58، 140

زرياب خويى (عباس) 49

زكرياى رازى (ابوبكرمحمد) 29، 53، 54، 82، 172، 177، 180، 183، 202، 273، 355، 356، 413، 440، 634

ص: 777

زينب بنت على (عليها السلام) 768

ستارى (منصور) 236، 246

سعدى شيرازى (ابومحمد مصلح بن عبدالله) 180، 184، 350، 430

سيد حامد حسين 634

سيد مرتضى (ابوالقاسم على بن حسين بن موسى) 562

شرف الدين عاملى (سيد عبدالحسين) 575

شريف واقفى (مجيد) 544

شوريده (حسين) 544

شهبازى 557

شهيد اول (شمس الدين محمد بن مكى) 634

شيخ بهايى (بهاءالدين محمد بن حسين عاملى) 30

شيخ طوسى (محمد بن حسن) 356، 562، 584، 633، 634، 677

شيخ مفيد (محمد بن محمد بن نعمان) 64، 584، 633

شيرازى (ميرزا محمدتقى) 681

طباطبايى (سيد محمدحسين) 468

طوسى (ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن) 30، 566، 584

عباسپور (حسن) 544

على بن ابيطالب، اميرالمومنين (عليه السلام) 44، 300

فارابى (ابونصر محمد بن محمد) 30، 36، 44، 54، 82، 141، 180، 183، 202، 206، 355، 356

فاطمه زهرا (عليها السلام) 60، 768

فال اسيرى (سيد على اكبر) 681

فخررازى (محمد بن عمر بن حسين) 180

فراهانى (ميرزاتقى خان، اميركبير) 153، 222، 223، 231، 513

فردوسى طوسى (ابوالقاسم) 180، 430

فروغى (محمدحسين) 417

قارون 97

قزوينى خراسانى (مجتبى) 598

قمى (محسن) 503

كاشف الغطاء (شيخ جعفر) 563، 566

كاظمى آشتيانى (سعيد) 50

كانت (ايمانوئل) 639، 676

گاليله (گاليلئو) 87

لارى (سيد عبدالحسين) 681

لنين (ولاديمير) 293

مائو (تسه تونگ) 293

مجلسى (محمدباقر) 610، 675

محقق اردبيلى 676، 677

محقق حلّى (ابوالقاسم جعفر بن حسن بن يحيى) 566، 653

محقق كركى (على بن عبدالعالى) 562، 610

محلاتى (محمدسروش) 682

محمد بن عبدالله، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) 9، 13، 18، 19، 25، 33، 52، 54، 55، 58، 92، 577

محمد بن نعمان 592

مشيرالدوله 417

مطهرى (مرتضى) 77، 416، 421، 578، 587، 595، 638، 639، 679، 680، 681، 682

مظفرالدين شاه 204

معين (محمد) 452، 463، 470

مفتح (محمد) 643

ملاصدرا (رحمه الله) 49، 468، 598، 676

موسوى (ميرحسين) 470

ميرزا على اصغر خان امين السلطان 416

ميرزاى شيرازى (سيدمحمدحسن) 571، 681

ميلانى (سيدعلى حسينى) 679

نائينى (محمدحسين) 572

ناصرالدين شاه 187، 204، 222

وزوايى (محسن) 544

ولايتى (على اكبر) 32، 313

هاشمى رفسنجانى (اكبر) 466، 476

هگل 639، 676

همدانى (رشيدالدين فضل الله) 183

ص: 778

فهرست اماكن

اروپا 13، 35، 36، 42، 43، 49، 53، 54، 56، 58، 59، 81، 82، 83، 85، 86، 87، 89، 92، 96، 97، 103، 108، 114، 115، 119، 120، 121، 122، 123، 125، 128، 131، 132، 133، 139، 140، 141، 144، 147، 153، 159، 177، 179، 182، 183، 184، 185، 194، 209، 222، 230، 308، 312، 321، 329، 336، 342، 346، 429، 468، 504، 514، 550، 649، 722، 741، 750، 753، 755، 763

اسپانيا 58، 59، 127

آسيا 42، 108، 119، 121، 124، 128، 130، 132، 133، 137، 138، 184، 336، 341، 342، 346، 483

اصفهان 177، 309، 364، 468، 597، 669، 673

آفريقا 91، 124، 128، 136، 137، 140

افغانستان 405، 616

امريكا 63، 89، 90، 91، 92، 93، 96، 100، 102، 104، 108، 113، 115، 122، 123، 124، 126، 128، 131، 132، 133، 138، 144، 146، 151، 153، 160، 163، 164، 166، 179، 190، 191، 194، 216، 223، 227، 234، 240، 247، 259، 305، 309، 315، 321، 342، 354، 356، 360، 363، 396، 483، 534، 540، 641، 649، 693، 746، 753، 755

آمل 465

اندلس 58، 59، 120، 140

انستيتو پاستور 471

انگليس 63، 127، 129، 134، 136، 146، 164، 193، 209، 223، 500، 540، 613

بلخ 633

بلژيك 136، 209

بوشهر 285

پاكستان 133، 258، 336

پكن 335

تخت جمشيد 179، 180

تنگه ى جبل الطارق 96

تنگه ى داردانل 96

تنگه ى هرمز 96

تهران 86، 189، 227، 228، 235، 256، 331، 364، 377، 383، 408، 604، 653، 656، 708، 725، 773

چين، الصين 9، 22، 27، 42، 57، 58، 92، 102، 115، 133، 170، 336، 503، 544، 747

حله 565، 566، 677

حلبچه 98

خليج فارس 363

دانشگاه امام صادق 483

دانشگاه اميركبير 401، 410، 466، 470، 472، 685، 706

دانشگاه تهران 156، 258، 378، 399، 410، 436، 443، 500، 532

دانشگاه شهيد باهنر كرمان 532

دانشگاه شيراز 278

دانشگاه صنعتى شريف 455، 466، 532، 544، 706

دانشگاه علم و صنعت 556

رُم 58، 97

سارى 314

سد كارون 259، 275

سد كرخه 275

سرچشمه 532

شبه قاره ى هند 127، 128، 136، 138

شوروى 90، 133، 227، 336

شيراز 134، 184، 280، 281، 681، 682

طوس 633

عراق 46، 91، 102، 405، 681

عربستان 56، 503

فارس 177، 278، 280، 281، 681

فرانسه 58، 59، 86، 134، 146، 209، 500، 540، 727

فلسطين 98، 405

قم 10، 421، 562، 564، 565، 566، 567،

ص: 779

569، 578، 583، 597، 598، 599، 604، 607، 611، 613، 614، 615، 618، 620، 621، 622، 631، 644، 653، 655، 656، 657، 660، 666، 668، 669، 673، 674، 691، 765

كانادا 509

كردستان 286

كعبه (خانه ى خدا) 135

گيلان 465

لبنان 98

مازندران 670

مدينه 54

مشهد 330، 332، 597، 598، 669، 673، 679

مصر 92

مكه 54

نجف 562، 565، 566، 572، 677، 679

نطنز 247، 309

نيشابور 633

هرات 177، 633

هگمتانه 92

هلند 136

هيروشيما 46

يزد 183، 277، 400

يونان 58، 97

ص: 780

فهرست زمان ها و دوران ها

جنگ جهانى اول 103، 681

جنگ جهانى دوم 103

دوران انقلاب صنعتى، رنسانس 14، 44، 58، 82، 87، 106، 132، 139، 321، 750

دوران طاغوت، ستمشاهى 31، 157، 190، 191، 196، 205، 208، 215، 224، 227، 228، 246، 275، 286، 291، 323، 516، 770

ماه رجب 36

ماه رمضان 466، 491

فهرست زمان ها و دوران ها

دهه ى پيشرفت و عدالت 308، 407، 432

دوران انقلاب 71، 220، 245، 255، 411، 633

قرن اول هجرى 75

قرن بست و يكم ميلادى 86

قرن بيستم ميلادى 87، 99، 164

قرن پنجم هجرى 58، 60، 82، 123، 139، 172، 183، 184، 321

قرن چهارم هجرى 42، 57، 58، 59، 60، 82، 123، 139، 172، 177، 182، 183، 184، 321، 356

قرن دهم ميلادى 82، 182، 183، 356

قرن دهم هجرى 676

قرن سيزدهم ميلادى 14

قرن ششم هجرى 82، 123، 139، 172

قرن نوزدهم ميلادى 43، 81، 85، 86، 87، 96، 164، 327، 419، 513، 629

قرن هجدهم ميلادى 43، 128، 131

قرن هفتم 566

قرن هفدهم ميلادى 128

قرن يازدهم ميلادى 82، 183

قرون وسطا 53، 54، 57، 58، 81، 82، 83، 86، 106، 130، 141، 177، 182، 183، 230

هشت سال دفاع مقدس 35، 154، 240، 247، 261، 288، 321، 359، 551، 556

ص: 781

فهرست علوم

علوم اسلامى

اصول 182، 563، 570، 572، 576، 595، 601، 606، 612، 621، 665، 671، 672، 691، 745

تفسير 181، 184، 545، 563، 564، 590، 599، 602، 612، 636، 655، 658، 665، 691

حقوق 49، 66، 89، 212، 468، 569، 584، 613، 635، 666، 751، 754، 769

رجال 599، 606، 612، 621، 634، 655، 675

علوم حديث 181، 429، 508، 599، 602، 606، 612، 636، 655، 661، 675

علوم قرآنى 32، 429، 599، 601، 651، 658

فقه 27، 49، 54، 135، 181، 184، 495، 545، 562، 563، 564، 568، 570، 572، 575، 576، 590، 595، 599، 601، 602، 606، 610، 612، 614، 621، 624، 625، 630، 632، 633، 634، 639، 651، 652، 654، 656، 657، 659، 661، 665، 672، 677، 680، 691، 745، 754، 771

فلسفه 590، 595، 597، 601، 602، 603، 606، 614، 635، 639، 652، 655، 662، 665، 666، 668، 680، 691، 709، 716، 731، 754، 757، 758، 771

كلام 562، 563، 564، 570، 590، 591، 595، 597، 602، 606، 613، 614، 633، 634، 635، 639، 652، 655، 659، 662، 665، 668، 680، 691

منطق 182، 563، 668

علوم انسانى

ارتباطات، تبليغ 72، 115، 285، 567، 588، 605، 606، 658، 660، 663، 758، 772

اقتصاد 33، 47، 528، 595، 672، 719، 751، 753، 758

جامعه شناسى 47، 396، 402، 497، 602، 631، 716، 751، 754، 757

روان شناسى 50، 402، 497، 531، 602، 658، 672، 716، 751، 753، 756

سياست 50، 220، 251، 303، 342، 516، 719

مديريت 47، 139، 295، 497

علوم پايه

ادبيات 114، 131، 180، 181، 184، 203، 332، 430، 455، 468، 500، 507، 509، 535، 601، 646، 757

تاريخ 146، 319، 385، 423، 535، 575، 599، 636، 652، 659، 680، 717، 745، 754، 757

رياضى 30، 162، 180، 182، 232، 351، 353، 358، 396، 455، 483، 495، 563، 602، 652، 659، 750، 753

شيمى (پتروشيمى) 108، 162، 248، 278، 351، 413، 483، 495

نجوم 30، 180، 602، 652، 750

هندسه 32، 182

هيأت 602

علوم تجربى

پزشكى، طب 30، 32، 166، 177، 182، 184، 185، 225، 244، 248، 250، 265، 278، 313، 335، 436، 442، 452، 469، 487، 509، 526، 551، 563، 646، 731، 747، 750، 773، 774

تجربى 711

زيست 265، 286، 289، 365، 483

علوم فنى

رايانه 162، 353، 358، 655، 738

فناورى هسته اى 158، 159، 163، 246، 259، 266، 267، 281، 731

فيزيك 32، 162، 184، 232، 351، 353، 396، 423، 483، 495، 509، 652، 750،

753

مهندسى 278، 464، 487

نانوتكنولوژى 135، 276، 289، 335، 712

ص: 782

فهرست كتب

اسفار 639

اسلام و مقتضيات زمان 595

اصول فلسفه 595

العقل و الجهل 20، 677

النقض 614، 634

بحارالانوار 675

تاريخ علوم 58، 140

تحفه اثنى عشريه 634

تحقيق ماللهند 30

تمدن اسلامى در قرن چهارم 82، 177

جامع السعادات 613

جبر و اختيار 595

جواهر 569، 584، 676

خلاف 634

دانشنامه ى جهان اسلام 521

دايرة المعارف 87، 521، 584

دايرة المعارف اسلامى 521

رسائل 607

رياض 584، 598

شرح منظومه 639

شواهد الربوبيه 639

عبقات 634

عدل الهى 595

فصول 607

قانون 36، 185

قرآن كريم 9، 18، 22، 24، 25، 37، 38، 41، 46، 47، 52، 53، 54، 55، 59، 65، 68، 69، 71، 74، 97، 146، 250، 272، 273، 315، 319، 374، 385، 400، 430، 535، 539، 567، 575، 588، 593، 599، 601، 603، 624، 630، 637، 638، 640، 651، 662، 716، 732، 733، 753، 760

قوانين 600، 607

كتاب كافى 627، 677، 678

كفايه 607

لمعه 600

مشاعر 639

مطول 600

معالم 600، 607، 676

معراج السعاده 613

نهج البلاغه 20، 304

ص: 783

ص: 784

فهرست تفصيلى مطالب

بخش اول: اسلام و علم

فصل اول: اهميت علم در اسلام

مبارزه با بى سوادى، جهاد است 13

سفارش پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در تعلّم 13

اولين پرچمداران علم در اروپا 13

مأموريتى علمى از طرف دين براى بشر 14

ارزش تعليم و تربيت در جامعه ى اسلامى 14

پايان ناپذيرى علم آموزى 15

پيوند انسان اهل معرفت با علم 15

رابطه ى سه مقوله ى علم، روشنفكرى و دين 15

شناخت مقوله ى علم 16

علم مادّى هم شريف است 16

علم؛ مانع تزلزل 16

ارزش هاى ثابت دينى با وجود پيشرفت علم و فناورى 17

توصيه ى دين به علم آموزى 17

ارزش گذارى براى علم و معلّم 17

تشويق اسلام به گسترش علم و شكوفايى استعدادها 18

مبعث؛ برافراشتن پرچم علم و حكمت 18

علم آموزى و تزكيه؛ آموزه هاى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) 18

توصيه ى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به علم و خرد قبل از هر كار 19

پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله وسلم): خردمندى؛ باارزش ترين نعمت 19

اوج گيرى علمى مسلمين، حاصل اهميت داشتن علم در اسلام 20

ارزش ذاتى علم 21

توصيه ى اسلام به طلب علم از هر جا 22

علم و حكمت؛ از رؤوس برنامه هاى دعوت اسلامى 22

دعوت همه جانبه ى اسلام به علم 22

ارزش تعليم در اسلام 23

آداب عالم و متعلم در فرهنگ اصيل اسلامى 23

تكريم معلم؛ نياز جامعه ى اسلامى 24

معلمى؛ شغل انبياء 24

حديثى در شأن معلّم 25

ص: 785

احترام و تكريم متعلم در اسلام 25

جايگاه علوم دنيوى در اسلام 26

فراگيرى همه ى دانشها 26

فصل دوم: رابطه ى علم و دين

يگانگى علم دينى و غيردينى در گذشته 29

پيشرفت علمى در كنار رشد اخلاقى 29

دين، عامل اصلى مشعل دارى علمى مسلمانان 29

روح دينى پشتيبان روح علمى 30

اسلام؛ پرچمدار علم و معنويت 30

دين؛ زمينه ى لازم براى علم 31

همراهى با روح دينى؛ شرط فايده مندى دانش 31

ورود تفكر جدايى علم و دين و مقابله ى مؤمنين با آن 32

ثواب الهى متناسب با فايده ى علم 32

كارآمدى ايمان در تحقيقات علمى 32

ايمان، برتر از علم 33

همراهى علم، دين و روشنفكرى 33

ايمان و معرفت دينى؛ عامل پيشرفت علمى 33

اهميت جهت گيرى و روح علم آموزى 34

فراگيرى و توسعه ى علم براى خدا 34

تسلط بر علوم جديد با قوّت ايمانى 34

حزب اللّهى؛ استفاده از انديشه و دانش در كنار ارزشهاى الهى 34

سازگارى تمدّن با تديّن 35

تحول روحانى مسلمين، مبدأ پيشتازى در علم و تفكر 35

دين، عامل پيشرفت علم در تاريخ ايران 36

نمونه ى عينى از سازگارى علم و دين 36

تأثير مثبت ديندارى در جامعه ى علمى 37

فقدان تربيت؛ خسارت عظيم تر در مقايسه با فقدان علم 38

خسارت ناشى از جهالتها 38

علم و برنامه ريزى؛ معناى حزب اللّهى بودن 39

تأثير ملاكهاى معنوى در به كارگيرى علم و تخصص 39

پيشرفت علم بر ايمان دينى مى افزايد 39

تأثير ايمان در پيشرفت علمى 40

استفاده از روشهاى علمى؛ نشانه ى تدين 40

به كارگيرى همه ى استعدادهاى انسان و علم آفرينى، نتيجه ى تكيه بر ايمان 41

لزوم تربيت در كنار تعليم 41

ص: 786

ضرورت تعليم و تزكيه 41

پيشرفت علم در گرو حفظ ارزشهاى اسلامى از سوى جوانان ايرانى 42

تأثير روحيه ى اسلامى بر فراگيرى علم 42

بسيج پزشكان؛ اثبات عملى سازگارى علم و دين 43

پيشرفتهاى علمى مرهون جوانان مؤمن 43

وضعيت متفاوت تعامل علم و دين در اروپا و مناطق اسلامى 43

هدف از ترويج علوم طبيعى در اسلام 44

اميرالمومنين (عليه السلام): حفظ دين به وسيله ى دانش 44

فرهنگ و دانش ايرانى سرچشمه در دين دارد 45

دين؛ سازگار و جهت دهنده ى صحيح علم 45

از نتايج توجه به پيشرفت علم در اسلام 46

جهان بينى اسلام؛ مشوّق علم و مخالف مبانى نامعتبر علوم انسانى غرب 47

شاخص معنويت در پيشرفتهاى علمى و فناورى 47

ايمان؛ جهت دهنده ى علم 47

ايمان؛ پشتوانه حركت علمى تحول ساز در ملت 48

فتح قله هاى علم به بركت اسلام 48

پيشرفت علمى كشور؛ مرهون روحيه و معرفت اسلامى 48

اصرار بر ديندارى توأم با كار علمى 48

اثرات علمِ در راه خدا 49

نياز دنياى فكر و انديشه به علم و حكمت اسلامى 49

مواجهه ى معنويت و ماديت در عرصه هاى اجتماعى 50

تدين؛ مايه ى پيشرفت و مدد الهى 50

نقش علمىِ بسيج 51

پيشرفتِ علمى جوانان بسيجى 51

اهميت پرورش در كنار آموزش 51

تربيت اخلاقى؛ زمينه ساز آموختن دانش 52

يك عنصر اصلى در پژوهشهاى علمى 52

فصل سوم: سابقه ى شكوهمند علم در ميان مسلمين

قرون وسطا؛ اروپا در تاريكى، اسلام بر قله ى علم 53

ثمرات مبارزه با بى سوادى در صدر اسلام 53

پايگاه عظيم دانش بشرى در صدر اسلام 54

مقايسه ى زمامدارى علم توسط مسلمين و غير مسلمين 54

اهتمام اسلام به علم و فلسفه ى آن 55

اسلام؛ تمدن ساز برتر 56

مجاهدت خالصانه؛ عامل غلبه ى تمدن اسلامى 56

ص: 787

تاريخ پرچمدارى مسلمين در علم 57

سانسور درخشش علمى تاريخى مسلمانان توسط مورّخان غربى 58

معرفت شفاف و بى ابهام از خطوط اصلى نظام نبوى 58

منشأ پيشرفت علمى و مدنى مسلمين 59

شكوفايى علم و تمدن، در قرون اوليه ى اسلام 59

درك حكمتهاى عميق الهى 59

هنر اسلام در ايجاد جهان علمى 60

اسلام؛ دينى جامع 60

انتشار علم و حكمت در خطبه ى فدك 60

فصل چهارم: وضعيت تأسف بار امروز و ضرورت تحرك علمى مسلمين

خسران عظيم كشورهاى اسلامى 63

تجهيز دنياى اسلام، مد نظر مراكز علمى و صنعتى باشد 63

ايجاد حركت علمى در جهان اسلام با تكيه بر ذخاير علمى گذشته 64

ضرورت تفهيم وجوب تحصيل علم 64

حركت به سمت اوج علمى؛ يك وظيفه ى اسلامى 64

علت عقب ماندگى مسلمانان از كاروان علم 65

عقب ماندگى علمى و فناورى مسلمانان، نتيجه ى بى تقوايى 65

اتحاد جهان اسلام؛ مقدمه ى پيشرفت علمى 65

تمسك دنياى اسلام به معارف دينى براى پيشرفت علمى و معنوى 65

عقب ماندگى در علم و فناورى 66

حقوق اسلامى در عصر كنونى 66

فصل پنجم: جامعه ى مطلوب اسلامى

پرچمدارى جامعه ى اسلامى 67

مشخصات جامعه ى مطلوب اسلامى 67

مسلمانان رو به پيشرفت علمى، ديگران رو به گذشته 68

نكوهش كتمان و انحصار علم 68

معنويت بدون پيشرفت علمى؛ انحرافى بزرگ 68

علم و كار؛ لازمه ى يكديگر 69

وابستگى كمال بشر به علم و تلاش 69

تمدن قرآنى؛ پيشرفت علمى در كنار تعالى معنوى 69

پيشرفت در دو ركن «تعليم و تربيت» و «كار و ابتكار» 70

ارتقاى علمى و استخراج امكانات طبيعت؛ خواسته ى اسلام 70

ضرورت ارايه ى الگوى علم و ايمان 71

نياز به معنويت و اخلاق در كنار پيشرفتهاى علمى 71

ص: 788

سه ركن اساسى اسلام، در پرورش جوان 72

ضرورت ايمان در كنار كار علمى 72

استفاده ى بهينه از دانش در زمان ظهور 73

پيشرفت علمى و صنعتى در كنار تعالى روحى و معنوى 73

دنياى مطلوب اسلام، در گرو پيشرفت علمى 74

پايه گذارى تمدن معنوى در مقابل تمدن غرب 74

مغز و عمق حركت يك ملّت 74

تشويق اسلام به تشكيل جامعه ى پيشرفته ى علمى 75

جامعه ى مطلوب اسلام 75

تمدن علمى؛ نتيجه ى عمل به اسلام واقعى 75

علم؛ يكى از اصول مبنايى جامعه ى اسلامى 76

امت اسلامى؛ محتاج دانش و معارف اهل بيت (عليهم السلام) 76

حفظ شأن تعليم و تربيت 76

نقطه ى مطلوب شغل معلمى 77

بخش دوم: غرب و علم

فصل اول: تقابل دين تحريف شده با علم در قرون وسطا

انديشه ى تعارض علم و دين؛ نتيجه ى تعصّب و عقب ماندگى كليسا 81

همزمانى عقب ماندگى غرب با دوران شكوفايى علمى تمدن اسلامى 81

خرافات مسيحى؛ مانع پيشرفت علمى در قرون وسطا 82

نتيجه ى مخالفت مسيحيت متعصب با پيشرفت علمى در اروپا 82

تضاد علم و دين در اروپا حاصل برخورد تعصب آميز كليسا 83

لزوم توجه به تاريخ مبارزات كليسا با دانش 83

فصل دوم: جدايى علم از دين پس از رنسانس

القاى بى ربطى علم با دين 85

ناسازگارى علم و دين؛ انديشه اى نسخ شده و قديمى 85

علت مخالفت دانشمندان اروپايى با مذهب 86

تخيّل حذف دين پس از رنسانس 87

شكاكيت و انكار اصول عقلى، اخلاقى و علمى؛ ره آورد رنسانس 87

فصل سوم: علم بدون اخلاق و نتايج آن

انواع انحطاط در لابلاى فراورده هاى علمى 89

جهالت واقعى بشر چيست؟ 89

ص: 789

قدرت علمى، مساوى با كمال نيست 89

سرانجام در اختيار داشتن علم توسط قدرتهاى مستكبر دنيا 90

فناورى و دانش، قيت متضادّ علم و ادرت ابدى و بى چون و چرا براى يك ملت نمى آورد 90

بى فايدگى خارج رفته هاى بى دين 91

علم؛ ابزار سركوب ملتها 91

وضع خلاق در زمان تولد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) 92

صِرف پيشرفت علمى، دليل رستگارى نيست 92

دانش براى اشاعه ى معنويت در دنيا 93

مذمت پيشرفتى كه انسانيت را مبتذل ميكند! 94

ابزار علمى بدون بينش معنوى مضرّ است 94

پيشرفت علم؛ شمشير دولبه 95

عقب افتادگى انسانى در غرب عليرغم پيشرفتهاى علمى 95

علم بى ايمان؛ عامل پيدايش استكبار جديد 95

تبعات انديشه ى جدايى علم و دين 96

از پيامدهاى علم بدون ايمان 97

تمدنهاى برخوردار از علم اما ضد دين 97

عاقبت پيشرفت علمى بدون عدالت طلبى 97

روى ديگر مكتب سرمايه دارى 98

دانش بدون اخلاق، نجات بخش نيست 98

دردهاى كهنه ى بشر با وجود پيشرفتهاى علمى 99

ناديده گرفتن ارزشهاى زندگى بشر؛ نتيجه ى جدايى علم از معنويت 99

علم و پيشرفت بى بركت 100

پيشرفتهاى علمى بدون آرامش و سعادت 100

مسير غلط پيشرفتهاى علمى در دويست سال اخير 101

مسير غلط علوم فنى 101

رقابت علمى؛ باطنِ جنگهاى امريكا در منطقه 102

سرانجام علم بدون ايمان به غيب 102

سرانجام علم بدون تزكيه 102

غرب و هدايت فناورى در مسيرهاى غير انسانى 103

ميوه هاى زهرآگين تفكيك علم از معنويت در غرب 103

نتيجه حذف فرهنگ الهى از تمدن علمى و دنيايى 104

سرنگونى تمدن غرب به دليل تفكيك علم از معنويت 105

معرفت غير دينى؛ مبناى علم غربى 105

علم امروز در خدمت سرمايه دارى 106

هدف تمدن غرب؛ پيشرفت علمى منهاى معنويت 106

پيشرفت علمى بدون معنويت در غرب و ضرورت پيمودن راه اسلام 106

ص: 790

نتايج خلأ ايمان در دانش غرب و وظيفه ى دانشگاه اسلامى در قبال آن 107

علم بدون اخلاق؛ ابزار انحراف و گمراه گرى 107

نتايج علم بدون ايمان و اخلاق 108

علم نامطلوبِ ما 109

سرانجام پيشرفتِ علمى بدون معنويت در غرب 109

نتيجه و محصول علم جداى از دين 109

علم و دانش؛ ابزار سعادتمندى اند، نه تمام سعادت 110

نتيجه ى علم فاقد تربيت 110

فصل چهارم: علم، پايه ى اقتدار غرب

با علم، انسانهاى معمولى و غير برجسته بر دنيا تسلط دارند 113

سه پايه ى اقتدار امروز در دنيا 113

تأثير قدرت علمى در تسلط سياسى 114

زورمدارى اروپاييها توسط علم 114

علم، رمز قدرت جامعه ى غربى 115

پيشرفت علمى؛ عامل تسلط سياسى و فرهنگى 115

استفاده ى امريكا از دانش براى تسلّط 115

سه موضوع لازم براى حفظ رابطه ى سلطه گرى 116

علم؛ به هم زننده ى بافت سلطه گرى و سلطه پذيرى دنيا 116

تسلط مستكبرين بر دنيا به دليل تجهيز به علم 116

پيشرفت علم؛ تسهيل كننده ى زورگويى 117

فصل پنجم: انحصار طلبى و سوءاستفاده از علم

علم، متعلق به همه ى بشريت است 119

نياز به كشورهاى شرور به سبب علم 119

اروپا و انحصارطلبى در پيشرفت علم 120

غربيها و ارايه ى دانش منسوخ به ديگران 120

توسل اروپا به علم براى استعمارگرى 121

القاى ضعف تفكر شرقى توسط مغرب زمين 121

جلوگيرى غرب از انتقال علم و فناورى 121

خسّت غربيها در گسترش علم 122

دانش؛ ابزار استكبار عليه تفكر اسلامى 122

صدور فرهنگ اباحى گرى در كنار دانش غربى 122

حفظ سلطه ى علمى؛ مانع انتقال فناورى 123

طبقه بندى علم در غرب 123

داد و ستد علمى بايد دو طرفه باشد 123

ص: 791

قدرت علمى و فناورى ملتها؛ ضامن مقاومت در برابر استكبار 124

پيشرفتهاى علمى؛ ابزار استثمار غرب 124

علوم جديد و تخريب منابع طبيعى 125

عيب غرب در قله نشينى چرخشى در علم 125

استناد امريكا به پيشرفت علمى براى رهبرى دنيا 126

تلاش و اراده ى قوى براى پيشرفت مادى و معنوى 126

دانش و فناورى پيشرفته در اختيار اهداف پليد 126

استفاده هاى جهنمى از علم 127

قدرت استعمارگرى غرب با تكيه بر پيشرفتهاى علمى 127

سلطه جويى سياسى غرب با استفاده از اولين توليدات علمى 128

پيشرفت علم و استعمارگرى غرب؛ در خدمت يكديگر 128

نقش مديريت مراكز علمى در توليد علم 129

ضرورت توزيع عادلانه ى علم و مقابله با انحصار فناورى 130

انحصار علم؛ استراتژى غرب براى حفظ روابط سلطه 130

رواج فرهنگ سرمايه پرستى غرب به كمك پيشرفت علمى 131

اروپا و انحصارى كردن پيشرفت علم براى آقايى كردن 131

پيشرفتهاى فناورى در خدمت رسانه هاى اسلام ستيز 132

استفاده ى غرب از علم براى سلطه گرى 132

نحوه ى پيشرفت علمى برخى كشورها برخلاف ميل غرب 133

علت مخالفت مستكبران با مسأله ى هسته اى ايران 133

از بلاهاى كشورهاى توسعه نيافته و راه درمان آن 133

علت تهديدآميز بودن پيشرفت علمى براى استكبار 134

علم؛ ارزش يا ضد ارزش؟ 134

جهتهاى متفاوت در استفاده ى از علوم 135

سوءاستفاده ى غرب از پيشرفت دانش 136

ايجاد استعمار؛ سرانجام جلو افتادن غربيها در علم و فناورى 136

تحديد و انحصار علم توسط غرب 137

مشكل اصلى دنياى دوران علم 137

فصل ششم: استفاده ى غرب از علوم مسلمين براى پيشرفت

اوج گيرى تمدن غرب با تغذيه از آثار اسلامى 139

استفاده از پيشرفتهاى علمى و صنعتى ديگران 139

علوم و معارف بشرى؛ برگرفته از تعاليم نبوى 139

پيشرفت غرب با استفاده از دانش مسلمين 140

گسترش علم توسط مسلمانان بدون استفاده ى ابزارى 140

نقش دنياى اسلام در پيشرفت علمى غرب 141

ص: 792

فصل هفتم: برخى صفات خوب منجر به پيشرفت علمى

پيشرفت، تابع تلاش است 143

پيشرفت علمى غرب، نتيجه ى برخى صفات خوب آنهاست 143

پيشرفت علمى در گرو عشق به علم 143

از جمله جهات مثبت فرهنگ غرب 144

ريسك پذيرى در علم و صنعت 144

منشأ پيشرفت غرب 144

دو عنصر تأثيرگذار در پيشرفت 144

معنا و مفهوم خطرپذيرى و جرأت علمى 145

تنبلى و راحت طلبى؛ مانع كشفيات مهم علمى 145

تلاش؛ دليل قله نشينى امريكا در علم 146

فصل هشتم: فرهنگ سازى غلط در ارزش گذارى علم

كاهش ارزش علم، نتيجه ى تخريب فرهنگ علم آموزى 147

ترويج يك رويه ى بد علمى توسط اروپاييها 147

برابرى با پول؛ ارزش گذارى علم در غرب 148

برابرسازى علم و برنامه ريزى، با پول در غرب 148

معادل پولى؛ ارزش علم نزد غربيها 148

هويت ديگر معلم كه فرهنگ غرب آن را نمى بيند 149

معيار تقسيم بندى غربيها در توسعه 149

فصل نهم: تبليغات و اقدام عليه پيشرفت علمى مسلمين و ايران

اسلام شناسانى در مراكز تحقيقاتى غرب 151

جوشش علم از درون خودمان 151

ربودن مغزها؛ درد ملتها 152

تبليغات منفى عليه فعاليتهاى علمى انقلاب 152

مقايسه ى رفتارهاى علمى غرب و مسلمين در دوران پيشرفت علمى شان 153

دزديدن مغزها توسط غرب 153

پيشرفتهاى تكنولوژيكى؛ از بركات دفاع مقدس 154

مقابله ى غرب با فناورى نوين در ايران 154

پيشبرد دانش و معنويت؛ دليل اتهامات غربيها 154

علت جنجال «بمب هسته اى» 155

تحركات دشمن براى توقف رشد علمى دانشگاهها 155

سمينارهاى علمى جهانى براى بررسى اسلام و جمهورى اسلامى 155

نقشه هاى دشمن براى جلوگيرى از تحرك علمى جوانان 155

ممانعت دشمن از اعتلاى دانشگاهها 156

ص: 793

مانع تراشى دشمن عليه حركت علمى دانشگاهها 156

علت دشمنى با دانش بومى هسته اى در ايران 157

مخالفت دشمن با پيشرفت علم در كشور 158

حذف فناورى هسته اى؛ درخواستى ظالمانه 158

دنياى غرب؛ نگران و متوحّش از پيشرفت علمى ايران 159

تلاش قدرتهاى علمى براى توليد يكطرفه ى علم 159

عصبانيت غرب از پيشرفتِ تحقيقات در ايران 160

نوع مبارزه ى امروز با امريكا 160

غربيها: ما نميخواهيم ژاپن اسلامى به وجود آيد 160

رشد دانش بومى در ايران؛ از بين برنده ى استكبار و سلطه ى غرب 161

پيشرفتهاى حساس كشور عليرغم محاصره ى هدفمند دشمنان 162

عصبانيت امريكا از سلاح اتمى نيست، از ايرانِ پيشرفته است 162

علت مخالفت امريكا با جمهورى اسلامى 163

عكس العملهاى تند در مقابل حركت علمى ما 163

رشد تصاعدى حركت كشور و مقابله ى امريكا 163

ممانعت دشمنان از تجهيز كشورهاى اسلامى به علم و فناورى 164

عقب ماندگى علمى مسلمانان در اثر تسلط استعمار 164

سه ميدان مبارزه ى استكبار عليه ايران 164

نمونه اى از مقابله ى غرب با پيشرفت علمى كشور 165

معلمان؛ يكى از آماجهاى مهم حملات دشمن عليه كشور 165

عزم راسخ براى پيشرفت علم، عليرغم كارشكنيها 166

روش صهيونيستىِ حذف رقباى علمى و ضرورت مبارزه با آن 166

حقيقتِ ناراحتى غربيها از رسيدن به اوج يك فناورى 166

دستپاچگى اردوگاه استعمارى در برابر پيشرفت علمى ايران 167

ممانعت دشمن از نشاط در محيط علمى كشور 167

فصل دهم: لزوم تفكيك فرهنگ غلط غرب از علم غربى

نسبى بودن ارزش علم و صنعت 169

اشكال تأثير از جنبه هاى غير علمى دشمن 169

در استفاده از محصولات تمدن غرب، بايد گزينشى عمل كنيم 170

استفاده از علوم غربى 170

استفاده از علوم و محسّنات تمدن غرب 170

قانون شكنى شبهه افكنان در حوزه ى انديشه 171

لزوم تفكيك بين علم و فرهنگهاى غلط غرب 171

خلأ معنويت؛ دليل مخالفت مسلمانان روشن بين با تمدن غرب 172

علم آموزى بدون تقليد فرهنگى از غرب 172

تأكيد بر استفاده از دانش روز 173

ص: 794

بخش سوم: ايران و علم

فصل اول: سابقه ى شكوهمند علمى در ايران

سابقه ى همزيستى علم و دين در ايران 177

ناباورى نسل امروز نسبت به گذشته ى پرافتخار علمى 177

تأثير يادآورى گذشته ى علمى بر پيشرفت ما 178

علم و فرهنگ، دو مقوله ى مختلف 178

اعتزاز به ايرانى بودن با آثار علمى گذشته 179

احياى گذشته ى علمى براى ايجاد روحيه ى علمى 179

سابقه ى علمى و فرهنگى درخشان در ايران 179

نيرنگ پهلويها در ناديده گرفتن پرچمدارى ايران در علم پس از اسلام 180

ايرانيها؛ مولف بيشترين كتاب دينى و عربى 180

استعداد بالاى ايرانيان در علوم مختلف 181

يكه تازى استعداد ايرانى در ادوار تاريخ 181

رونق علم و فرهنگ در ايران همزمان با قرون وسطاى اروپا 182

اهميت كار در تاريخ علمى ايران 183

برخى برجستگان تاريخِ علمى ايران 183

سابقه ى علمى شهر يزد 183

استعداد انسانى شيراز عرصه ى علم و دانش 184

قله نشينى ايران بعد از اسلام در علم 184

دست به دست شدن دانش؛ يكى از سنتهاى الهى 184

كتاب قانون ابن سينا در ايران و اروپا 185

فصل دوم: خيانت قاجار و پهلوى به پيشرفت علمى كشور

خيانت قاجار و پهلوى در عقب ماندگى علمى ايران 187

علت عقب ماندگى علمى و عمرانى 187

روش تبادل علمى و فرهنگى با كشورهاى غربى 188

ترويج سرگرميهاى ناسالم به جاى كتاب در دوره ى پهلوى 188

تاريكترين دوره ى علمى ايران 189

جوامعِ تابع غرب؛ نه علم مدرن و نه معنويت 189

وابستگى علمى؛ تحقير يك ملت 190

علت واقعى عقب ماندگى علمى در ايران معاصر 190

جرايم قاجار و پهلوى در عقب ماندگى كشور 191

لزوم اراده و تلاش در كنار استعداد 191

سياست رژيمهاى ستمشاهى در كشف و جذب استعدادها 191

عقب ماندگى علمى در حكومتهاى پهلوى و قاجار 192

ص: 795

بى اعتنايى قاجار و پهلوى به پيشرفت علمى 192

تحميل عقب ماندگى بر اين كشور 192

رضاخان و توقّف علمى بيست ساله در حوزه ها 193

تحقير قدرت نوآورى ايرانى توسط رژيمهاى سابق 193

ايجاد بن بستِ علمى؛ توسط قاجار و پهلوى 194

فساد و وابستگى پهلوى؛ مانع پيشرفت علمى 194

عقب نگهداشتن ايران توسط قاجار و پهلوى 194

اروپاييها و حكّام مستبد داخلى؛ عامل عقب ماندگى 195

سياستهاى ضد پيشرفت قاجار و پهلوى 195

بى اعتنايى به استعدادها در رژيم گذشته 195

صنعت وابسته و محيط علمى خودباخته در رژيم گذشته 196

بى اعتنايى به استعدادهاى علمى كشور در دو سه قرن اخير 196

ممانعت از تحقيق و فناورى در گذشته ى ارتش 198

رژيم گذشته و توقف علم و صنعت 198

زمامداران سابق، مسؤول عقب ماندگى علمى 199

نتيجه ى داشتن محصولات مدرن بدون رشد علمى 199

مايه ى اصلى عقب ماندگيهاى امروز كشور 200

گناه بزرگ قاجار و پهلوى، تضعيف دين و علم 200

سركوب استعدادها قبل از انقلاب 201

عقب ماندگى از كاروان علم؛ واقعيت تاريخى 201

تحقير استعداد ملى؛ جرم بزرگ پهلويها 201

عقب ماندگى علمى؛ از تبعات ديكتاتورى وابسته ى قجرى و پهلوى 202

دو دوره ى علمى قبل از انقلاب؛ دوره ى خواب و دوره ى فريب 202

گناه خاندان پادشاهى در عقب ماندگى علمى 203

تبعات عقب ماندگى علمى در ايران 203

زنجير كردن ملت ما به هنگام مسابقه ى علمى در دنيا 204

شروع عقب ماندگى ما از زمان قاجار و پهلوى 204

عقب نگه داشتن ملتى با سرمايه هاى فراوان 205

دوران قاجار و پهلوى؛ دوران عقب ماندگى علمى 206

سرانجام باز نشدن ميدان براى استعدادها 206

عقب ماندگى علمى؛ نتيجه ى سلطه ى پادشاهان جبار 206

عقب ماندگى به رغم استعدادهاى فراوان 207

مبناى آغاز كار نظام آموزش و پرورش كشور مخالف فكر و فلسفه ى امروز ماست 207

عيبِ جنبه ى ايمانى آموزش و پرورش قديم 208

عيب جنبه ى سياسى و مديريتى آموزش و پرورش قديم 208

خطوط اساسى نظام آموزش و پرورش قبل از انقلاب 209

ص: 796

راه پيشرفت در قبل از انقلاب 209

فصل سوم: جدا كردن علم از دين در گذشته

جداسازى علم و دين در ايران 211

نتيجه ى جدايى دانشمندان علوم جديد از دين در ايران 211

غناى حقوق اسلامى در مقابل حقوق غربى 212

همصدايى روشنفكران ايرانى و غربى در برهه اى از دوران استعمار 212

هدف از جداسازى دانشگاههاى گذشته از تدين و تقوا 212

تعليم، همراه با تربيت ضد دينى در جامعه، از سوى رژيم گذشته 213

فصل چهارم: تزريق نوميدى و خودباختگى علمى در گذشته

سرنوشت دانشگاههاى طاغوت در پيش است، اگر... 215

حسّ حقارت علمى؛ ويژگى روشنفكرى در ايران 215

وابستگى و خود كم بينى در دانشگاه دوران پهلوى 216

ممانعت امريكا از تحقيقات در صنعت هوايى 216

ترويج حسّ حقارت علمى در دوران استبداد 217

فضاى بسته در دانشگاههاى قبل از انقلاب 218

اميد و تحرك؛ اخلاق پيشرفت 218

خودكم بينى در گذشته ى ارتش 219

تلقين روحيه ى تقليد از غرب در محيطهاى علمى قبل از انقلاب 219

پيشرفتهاى علمى و صنعتى در گرو ابتكار و خلاقيت 220

خيانت روشنفكرنمايان غربزده به پيشرفت علمى كشور 220

ترجمه و تقليد انديشه ها؛ مشكل تاريخى نخبگان ما 220

عقب ماندگى علمى، حاصل فرهنگ خودباختگى در گذشته 221

احياى جرأت علمى پس از انقلاب 221

دو قرن نوميدى از تحصيل علم در ايران 222

فرنگى شدن؛ راهكار خطاى غربزدگان براى نجات ايران 222

تزريق خودكم بينى براى جلوگيرى از پيشرفت علمى 223

پيدايش فريفتگى و بيگانه زدگى از زمان قاجار 223

مصرف و تقليد به جاى تحقيق علمى در دوران استعمار 224

نيروى انسانى در نظام آموزشى دوران طاغوت 224

نقطه ى مقابل اعتماد به نفس 225

موانع فرايند اعتماد به نفس 225

نمونه هاى عينى از يأس پراكنيهاى دشمن در مسايل علمى 226

خطر بيراهه ها در مسير پيشرفت 229

ص: 797

فصل پنجم: ترسيم وضعيت كنونى، فرصتها و پيشرفتهاى پس از انقلاب

فرصت ارزشمند براى پيشرفت علمى در امروز 231

چيزى كه علم را ارمغان مى آورد 231

تأثير فضاى آزاد انديشى عليرغم فقدان ابزار 232

فضاى تشويق به علم در كشور 232

نوآورى؛ ثمره ى محيطهاى آزاد علمى 232

توسعه ى كمّى مراكز علمى و تحقيقى 233

پيشرفت فوق تصور در فناورى توسط جوانان مؤمن و پرانگيزه 233

كارهاى علمى برجسته، بعد از انقلاب اسلامى 234

پيشرفت عظيم به بركت تحريمها 234

بايد كشور اسلامى، الگوى پيشرفت علمى باشد 234

پيشرفتهاى علمى توسط حزب اللّهيها 235

فرصت تحصيلات عالى براى جوانان 235

استعدادها در خدمت همين كشور 235

انقلاب و احياى روحيه ى خودباورى علمى 236

عدم پيشرفت؛ نشانه ى هضم تدريجى نيروهاى حياتى 236

پيشرفتهاى علمى و معنوى جوانان؛ ناخوشايند براى دشمنان 237

اثرگذارى علمى و صنعتى جمهورى اسلامى بر روان ملتها 237

وضعيت امروز در عمل به توصيه ى امام به استقلال علمى 237

راه شكوفايى استعدادها 237

ابتكار و پيشرفت جوانان در ساخت تجهيزات نظامى 238

گسترش روزافزون تحصيلات عالى 238

تحوّل كمّى و كيفى مراكز علمى كشور 238

جمهورى اسلامى؛ نظام مبتنى بر علم و فرهنگ 239

اتكا به دانشمندان مؤمن 239

پيشرفت علمى؛ نتيجه ى قطع وابستگى به امريكا 240

مقايسه ى پيشرفت علمى و مادّى بعد از انقلاب با دوران صد ساله 240

تأثير انقلاب در جهت گيرى دانشگاهها 241

ثمرات انقلاب در جامعه ى دانشگاهى 241

حركت علمى و تحقيقى در محيط دانشجويى پس از جنگ 241

حركت كمّى و كيفى در محيط دانشجويى 241

صفا و ديانت در دانشگاههاى پس از انقلاب 242

اهميت شناسايى و به كارگيرى استعدادها 242

احياى اعتماد به نفس علمى؛ از بركات انقلاب 243

سپاه؛ سازمانى پيشرفته، متكى بر مبانى علمى و تحقيقاتى 243

پيشرفتهاى علمى بعد از انقلاب 244

ص: 798

اهتمام بيشتر به علم، پس از انقلاب 244

انقلاب و نجات دانشگاه از دو آفت بزرگ 245

فقر علمى دانشگاهها با وجود پيشرفتهاى دانشگاهى پس از انقلاب 245

نوآوريهاى سپاه، ناشى از روحيات انقلابى 245

انقلاب؛ برهم زننده ى وابستگى و خودباختگى علمى 246

پيشرفت علمى در گرو خودباورى 246

اعتماد به نفس؛ ثمره ى انقلاب براى پيشرفت علمى 246

فناناپذيرى فناورى بومى 247

بروز استعدادهاى جوان در جنگ تحميلى 247

پيشرفتهاى علمى و صنعتى پس از انقلاب 248

شكوفايى بومى؛ نتيجه ى تحريمهاى جهانى 248

سرعت پيشرفتهاى علمى در كشور 249

دانش بومى هستهاى؛ دستاورد فناناپذير 249

سلولهاى بنيادى؛ موفقيت عظيم جوانان مؤمن 249

پيشرفتهاى علمى بعد از انقلاب با اتكا به استعدادهاى جوان 250

تأثير انقلاب در رشد علمى كشور 250

دستاوردهاى دانشگاهى پس از انقلاب 250

پيشرفتهاى علمىِ امروز؛ مديون ايثارگرانِ ديروز 251

چشم انداز پيشرفت علمى كشور در 50 سال آينده 251

نگاه خوش بينانه به مسايل آموزش عالى 252

برجستگى و اهميت دانشِ بومى هسته اى 252

رشد سطح علمى دانشگاههاى بزرگ كشور 253

بروز استعدادهاى جوانان كشور؛ مهمترين زيربناى پيشرفت 253

بالاترين نرخ رشد علم و تحقيق در ايران 254

پيشرفت يعنى توليد علم و به كارگيرى آن 254

خودباورى و پيشرفت علمى؛ از ثمرات انقلاب 254

پيشرفت علمى، نتيجه ى احياى هويت ملى توسط انقلاب 255

پيشرفت فوق تصوّر علم و فناورى در كشور 255

پيشرفتهاى ناباورانه ى كشور در علوم و فناورى 256

پيشتازى كشور در بخشى از فناوريهاى حساس 256

اثبات عملى پيشرفت علمى با حفظ دين و اخلاق 256

رويش نسل جوان محقق و پرتلاش در حوزه و دانشگاه 257

حركت علمى پرنشاط بعد از انقلاب 257

پيشرفت كيفى و كمّى دانشگاهها پس از انقلاب 257

پيشتازى ايران در توليد سوخت هستهاى و سلولهاى بنيادى 258

اهميت علمى و فنى سد كارون 259 3

ص: 799

جهشهاى علمى و فناورى بعد از انقلاب 259

روند تصاعدى پيشرفت علم در كشور 260

بالاترين دليل بر توان پيشرفتِ علمى ايران 260

صدها و هزارها درصد پيشرفت بعد از انقلاب 261

درخشش استعدادهاى علمى بعد از انقلاب 261

استفاده از تحريمهاى دوران جنگ براى پيشرفت علمى 261

خلاقيت علمى؛ محصول نگاه نو انقلاب 262

پيشرفت علمى، نتيجه ى اعتماد به نفس ملى 262

افزايش چشمگير دانشجو بعد از انقلاب 262

پيشرفتهاى علمى كشور و ثمرات آن 262

ارزش علمى و اقتصادى مسأله ى هسته اى 263

مطالبه ى اهميت دادن به تحقيقات و نخبگان؛ نشانه ى پيشرفت 263

پيشرفتهاى علمى مشهود در كشور و ظرفيتها 264

پيشرفت علمى كشور بر خلاف تصور استكبار 264

پيشرفتهاى بزرگ علمى عليرغم تحقيرهاى تاريخى 264

تحريمها؛ عامل پيشرفتهاى علمى و صنعتى كشور 265

ايجاد گفتمان «ما ميتوانيم» توسط انقلاب 265

ثمرات شيرين شجره ى طيبه ى جمهورى اسلامى 266

مشوق مسؤولان براى پيشبرد علمى كشور 267

روند شتابان رشد علم و فناورى در كشور 267

ورود به ميدانهاى پيشرفت علمى به بركت انقلاب 268

همت و تلاش بيشتر؛ حاصل تحريمها 268

مقايسه ى صحيح جهت سنجش پيشرفتها 269

سرعت بالاى پيشرفتهاى علم و فناورى در كشور 269

فريفتگى و خودكم بينى؛ آفت پيشرفتهاى علمى كشور 269

لزوم اعتماد به نفس ملى در جامعه ى علمى 270

بر هم زدن ركود علمى در منطقه 271

تعجب دنيا از پيشرفت علمى ايران 271

قدردانى از حركت مبارك علمى 271

هويت جهاد دانشگاهى 272

نمونه اى كامل از آرزوهاى علمى انسان 272

علت تكريم مؤسسه ى رويان 273

عدم تحول در آموزش و پرورش على رغم كارهاى خوب 273

تقدير از جرأت تحول در نظام آموزشى كشور 274

تبديلِ آرزوهاى علمى به خواست عمومى 274

اثر عكس تحريمها در حركت علمى كشور 275

ص: 800

كارآمدى نظام درعرصه ى علم و فناورى 275

پيشرفتهاى علمى؛ محسوس و قابل اندازه گيرى 276

فتح قله هاى علمى توسط ملت ايران 276

توجه يزديها به استعدادهاى علمى 277

از نشانه هاى اعتماد به نفس ايرانيان 277

عوامل احساس عزت امروز 277

ثمره ى احياى گنجينه هاى درونى 278

پيشرفت ايران در عرصه ى علمى 278

افتخارات علمى استان فارس 278

دستاوردهاى بزرگ علمى؛ از بركات چيست؟ 278

حافظه محورى به جاى فكر محورى 279

رتبه هاى علمى فرزندان شهدا و جانبازان 280

شعار «ما ميتوانيِم» امروز در مقابل شعار ديروز 280

فارس؛ استانى محجوب در عين برجستگى علمى 281

فناورى هسته اى؛ دانش بومى و غير قابل سلب 281

حركت و پيشرفت كاروان علم در كشور 281

نتايج بحث درباره ى پيشرفت علم 282

تأسف از انكار موفقيتهاى علمى آشكار 282

پيشرفتهاى مقبول در مباحث علمى 283

امكان دستيابى به پيشرفتهاى باور نكردنى 284

برخى موفقيتهاى علمى سال 284 87

مقايسه ى پيشرفتهاى علمى امروز با ديروز 285

مقايسه ى سطح علمى امروز كردستان با دوران طاغوت 286

پيشرفتهاى علمى؛ اثبات ماندگارى و توانايى نظام اسلامى 286

پيشرفت علمى كنونى به بركت خون شهدا 287

انتقاد از فرايند تهيه ى نقشه ى جامع علمى كشور 287

ضعفِ ناشى از نبود نقشه ى جامع علمى كشور 288

پيشرفتهاى علمى و فناورى؛ مرهون دفاع مقدس 288

از نمونه هاى اميدواركننده ى علمى 289

موفقيتهاى علمى عجيب سى ساله ى انقلاب 289

ويژگى نسل تحصيلكرده ى انقلاب 290

اعتماد به نفس در مجامع علمى 290

ظرفيت حيرت آور كشور در عرصه ى علمى 291

جلو بودن از دوران طاغوت، عقب ماندن از آنچه كه بايد باشيم 291

ص: 801

فصل ششم: علم، عامل اقتدار كشور

اولين مبادله، هنگام برقرارى ارتباط با ديگران 293

اسلام پيگير همه ى علوم مورد نياز بشر 293

مبارزه ى علمى و تصميم گيرى متفكرانه 293

نيروهاى هوايى، محتاج پيشرفتهاى علمى و دستگاه آموزشى فعال 294

اهميت دانشگاه براى پيشرفت كشور 294

اهميت تلاش علمى در اقتدار و رفاه كشور 295

امكان رفع دشمنى فقط با اقتدار، عزت و پيشرفت علمى و صنعتى 295

پيشرفت علمى؛ لازمه ى تقابل با نظام سلطه 295

زيرساخت همه ى پيشرفتها 296

سه كار اساسى براى كشور 296

كارايى علم در مقايسه با تجربه هاى متراكم 296

به دنبال اقتدار حقيقى 297

ايمان و توليد علم؛ راز اقتدار ايران اسلامى 297

ضرورت تكريم دانشگاه و معناى آن 297

اعتماد به نفس ملى، ناشى از فتوحات علمى 298

پيشاهنگى در توليد علم و فناورى؛ از عوامل اقتدار ملى 298

پيشرفت علمى نظام؛ خطرى بزرگ براى استكبار 299

قدرت علمى؛ پايه ى اقتدار آينده ى كشور 299

قدرت علمى؛ منشأ اقتدار بين المللى كشور 299

علم، عامل اقتدار؛ روايتى از اميرالمومنين (عليه السلام) 300

به كارگيرى استعدادها براى درون زايى علمى در كشور 300

علم و فناورى؛ كليد اصلى تمدن سازى 300

كشف دانش برتر؛ بسيار مهم تر از كشف نفت 301

لزوم علمى و تحقيق محور بودن همه ى فعاليتهاى كشور 301

اهتمام به پيشرفت علمى؛ شاخصه ى مهم اصول گرايى 302

هدف از جلسات با نخبگان علمى 302

جبران عقب ماندگيها با سلاح علم 303

كليد رسيدن به نقطه ى مطلوب 303

نقش كشورهاى با استعداد در از بين بردن تبعيض 303

تنها راه رسيدن به آرزوهاى بزرگ و ملى 304

رابطه علم با استقلال و عزت 304

رويكرد استكبار در هر يك از دو نوع انرژى هسته اى 305

ضرورت حركتى علمى؛ براى بر هم زدن سلطه ى علمى غرب 306

علم؛ وسيله ى رسيدن به اقتدار و ثروت ملى 306

رسيدن به عزت علمى؛ هنگامه ى قطع توطئه هاى دشمنان 307

ص: 802

معناى عزت ملى در عرصه ى علمى 307

علت تأكيد چند ساله در مسأله ى علم و تحقيق 308

علم؛ يكى از پايه هاى اصلى پيشرفت در دهه ى پيشرفت و عدالت 308

علم؛ محور اصلى پيشرفتِ همراه با اقتدار 308

علم؛ عامل مصونيت از تعرض دشمن 309

اهميت علم و تحقيق در همه ى سطوح علمى 309

فصل هفتم: همت و تلاش براى پيشرفت علمى ايران

اتكا به نيروهاى خودى در عين استفاده از علوم ديگران 311

جدّى گرفتن تحقيق در كارخانه ها 311

شركت در سرمايه گذارى علمى دنيا 312

بن بست گشايى در همه ى رشته هاى دانش 312

فوايد استفاده ى صحيح از علم 313

لزوم ارتقاى تحقيقاتى در دانش پزشكى 313

پايبندى به علم؛ مهم ترين وظيفه در هر مقام 313

لزوم به كارگيرى نوآورى علمى دانشمندان در صنايع دفاعى 314

تلاش علمى و عملى؛ لازمه ى پيشرفت همه جانبه 314

پيشرفت علم و تحقيقات در اثر ايستادگى مردم 315

ايجاد انگيزه ى نوآورى در نتيجه ى تحريمها 315

دانش؛ در اختيار كاوشگران آن 315

علم و اخلاق؛ از ملاكهاى پاسدارى 316

لزوم تلاش و پيشرفت صد برابر 316

توسعه ى دانش و تحقيقات نظامى 316

سختى پيشرفت علم 317

جهاد علمى و پژوهشى براى جبران عقب ماندگى علمى 317

هدف؛ كسب جايگاه علمى مطلوب 317

تفكر غلط برخى مراكز تحقيقاتى 318

طرحهاى تحقيقاتى نو به نو و پيگيرى آنها 318

بزرگ ترين ضايع كننده ى علم 319

لزوم تحقيقات در مسايل مربوط به نظام اسلامى 319

پيشرفت علمى؛ نتيجه ى پشتكار و برنامه ريزى است، نه حقانيت 319

توصيه به تلاش و برنامه ريزى براى فراگيرى علم 320

پيشرفتهاى علمى در سايه ى تلاش ملّى و اسلامى 320

تلاش براى تكرار اوج علمى در تاريخ ايران 320

تأثير روحيه ى جهادى در كار علمى و تحقيقاتى 321

فشار دشمن؛ انگيزه ى كشف راههاى علمى 322

ص: 803

تلاش همگانى براى پيشرفت علمى كشور 322

افق بسيار خوب براى حركت علمى كشور 322

لزوم تلاش تا فتح قله هاى علم 323

پيشرفت علمى همراه با عدالت؛ نياز اين زمان 323

ضرورت پيشرفت علم و فناورى در سايه ى عدالت اجتماعى 324

ايمان و عزم راسخ براى جبران عقب ماندگيهاى علمى و فنى 324

وظيفه ى كشورهاى جامانده از قافله ى علم 324

پيشرفت علمى؛ در رأس همه ى كارهاى اساسى كشور 325

همت به موقع؛ عامل پيشروى در دانشهاى نو 325

يك حركت علمى در دو بعدِ تمام نشدنى 325

تدبير مسؤولان براى تداوم پيشرفت حركت علمى كشور 326

تعريف تحول حقيقى و بنيانى 326

اميد رسيدن به سرمنزل اين حركت علمى 327

علت ضرورت مضاعف بودن حركت علمى براى كشور 327

ضرورت جديت در تهيه ى نقشه ى جامع علمى 327

سه اصل براى افزايش كارايى نظام 328

مهم ترين كار براى تبديل كشور به يك مرجعيت علمى 328

علت اهتمام به مسايل علمى و پژوهشى 329

پيشرفت علم به همراه معنويت 330

مخاطبِ اصلى توصيه به اعتماد به نفس 330

الگوى توسعه ى بومى 330

پيشرفت علم در كنار پيشرفتهاى ديگر 330

نكات مربوط به تحول عميق در آموزش و پرورش 331

استفاده از خبره ها 332

گستره ى آموزش و پرورش 332

طرح ريشه كنى بى سوادى 333

توصيه به جديت اهل دانش 334

اميد به رسيدن به جايگاه شايسته ى ايران 334

ضرورت تداوم جهش علمى سالهاى اخير 334

تنهايى و مظلوميت ما در اين حركت علمى 335

توليد ثروت از دانش؛ نه از تخليه ى گنجينه 337

نيت خدمت در فعاليتهاى علمى و تحصيلى 337

رسيدن به عزت علمى با هدف مرجعيت علمى 338

ضرورت تهيه ى نقشه ى جامع علمى كشور 338

نگاه به علم و فناورى در برنامه ى پنجم توسعه 339

ضرورت تحول در نظام آموزشى 341

ص: 804

تهيه ى مدل علمى پيشرفت 342

ضرورت تهيه ى مدل بومى پيشرفت توسط عناصر دانشگاهى 342

كارآمدى تشكيلات علمى به جاى افزايش آنها 343

ممانعت نخبگان از توقف حركت علمى سالهاى اخير 343

ترسيم فعاليتهاى آينده بر اساس نيازهاى آينده 344

همت برتر و كار بيشتر در عرصه ى علم و تحقيق 344

همت و كار مضاعف در مسأله ى توليد فكر 345

ضرورت تحقيقات در مسايل مربوط به صنعت 345

اصرار بر پيشرفت در صنعت با ابزار تحقيق 345

علم؛ يكى از دو عنصر لازم در پيشرفت مادى كشور 346

تأمين نياز فرداى كشور در دست معلم 347

فصل هشتم: فرهنگ و استعداد ايرانى زمينه هاى پيشتازى علمى

اتكا به علم و استعداد خودمان 349

استفاده ى حداكثرى از استعدادهاى بالاى جوانان 349

جايگاه علمى و استعداد كشورِ ما 349

كهن جامه ى خويش پيراستن... 350

پيشرفت علمى در اثر بهره گيرى از هوش بالاى ايرانى 350

آموزش استقلال علمى براى تبلور استعدادها 351

فضاى اميدبخش داخلى براى صاحبان استعداد و خلاقيت 351

تربيت استعدادهاى درخشان 351

جبران عقب ماندگيها با تواناييهاى ذاتى 352

استعداد برجسته ى جوانان ايرانى 352

لزوم قطع وابستگيهاى تكنولوژيك ارتش 352

بهره گيرى از استعدادهاى برجسته 353

تحسين فناورى غربى، آرى؛ احساس حقارت، نه 353

سبقت علمى با هوش و ايمان جوانان ايرانى 354

جبران فاصله هاى علمى توسط ايمان و ابتكار 354

قابليت ايران براى درخشش علمى و فرهنگى 354

نشاط علمى با جوانان مستعد 354

كميت و كيفيت بالاى استعدادها در كشور 355

عناصر سه گانه ى پيشرفت يك ملّت 355

آمادگى كشور براى بازگشت به اوج علمى 356

ايران و شأن علمى بسيار بالاتر 356

نحوه ى برخورد واحدهاى تحقيقاتى با جوانان 357

يكى از ارزشمندترين هدايا به رهبرى 357

ص: 805

شكوفايى علمى دانشگاهها به رغم كمبودها 357

بشارت به پيشرفت حركت علمى دانشگاهها 358

ارتباط با فناورى جهانى، لازم نه كافى 358

نسل نويدبخش جوانان مستعد در حوزه و دانشگاه 358

ثمرات شگفت انگيز استعدادهاى باانگيزه در كشور 359

افزايش چشمگير تحقيقات در ايران طبق آمارهاى جهانى 360

به سوى سهم داشتن در توليد دانش جهانى 360

تكيه بر استعداد نخبگان براى رسيدن به قله هاى علمى 361

دو آگاهى ملى؛ عامل اميد به پيشرفتهاى عظيم 361

گشايش ميدان بروز استعدادها بعد از انقلاب 362

استعداد بالاى ايرانى براى پيشرفت علم 362

از راه ماندن؛ نتيجه ى نشناختن استعدادها 362

سطح بالاتر از متوسط جهانى در عرصه ى (زمينه ى) نخبگان علمى 362

استعداد و شجاعت ورود در تمامى ميدانهاى علمى 363

متوقف كردن هوش بالاتر از متوسط جهانى ايرانيان 364

مصاديق استعداد فوق العاده ى ايرانيان 365

فصل نهم: اهميت كتاب و كتاب خوانى

وضعيت نامطلوب كنونى و ضرورت فرهنگ سازى 367

مهجوريت كتاب؛ خسارت بزرگ يك ملت 367

كتاب خوانى و علم آموزى؛ يك واجب دينى 367

جنايت بزرگ توليد كنندگان كتاب 368

وضع نامطلوب كتاب خوانى در مردم 368

كتاب؛ مادر و عصاره ى تمدنها 368

بخش چهارم: دانشگاه و مراكز تحقيقاتى

فصل اول: دانشجويان

دو عامل موثر در ايفاى نقش دانشجويان 371

آموزش در كنار كسب مهارت 371

جدى گرفتن كار علمى در دانشگاه 372

اين طور درس خواندن، اسلامى نيست 372

حفظ فضاى انقلابى در دانشگاه 372

ارزش جوان دانشجو 373

لزوم تلاش جوانان در تحصيل علم 373

ص: 806

بهترين فضا در دانشگاه براى درس و تحقيقات 373

درس خواندن در كنار تهذيب اخلاق 373

همكارى جوانان با دولت از طريق خودسازى علمى 374

ضرورت همراهى علم، ايمان و روشنفكرى 374

اهميت رشد انديشه ى دينى و روحيه ى تعبّد در دانشجويان 375

مفهوم سياسى بودن دانشگاه 375

طبيعت دانشجو؛ پذيرش حرف تازه و مستدل 376

مفهوم كلمه ى دانشجو 376

لزوم جدّيت جوانان در درس خواندن 376

تنبلى جوانان در كار تحقيق و تدقيق 377

سه خواسته از جوانان 377

لزوم كار علمى سخت در دانشگاهها 378

راه مقابله با جمود و تحجّر 378

موانع شكوفايى علمى در سالهاى نخست پيروزى انقلاب 378

دانشجو؛ درسخوان و فعال 379

درس خواندن براى دنياى فردا 379

تأثيرگذارى در حركت دانش جهانى 380

گسترش معرفت دينى و سياسى در كنار دانش اندوزى 380

تعريف دانشجوى بسيجى 381

پيشرفت علمى و مادى در كنار تعالى معنوى 381

اقتضاى زمان و انتظار از جوانان 381

گستره ى نوآورى و معناى آن 382

طراحى دشمنان براى جدا كردن دانشگاهيان از آرمانها 382

جهاد فكرى و علمى در دانشگاه و حوزه 383

توصيه به فراگيرى علم و معنويت 383

حق دانشجويان بر گردن انقلاب و كشور 383

حفظ محيط امن تعليم و تحقيق در دانشگاهها 384

مهم ترين مسؤوليت نسل جوان كنونى 384

محافظت از پيشرفت علمى متعهدانه در دانشگاهها 384

به كارگيرى استعدادها در راه پيشرفت علمى كشور 385

قشر جوان دانشجو؛ مخاطب اصلى من 385

خروجيهاى دانشگاه با كوله بارى از علم و تحقيق 386

توجه به مسايل حاشيهاى؛ خيانت به محيط علمى دانشگاه 386

سوء استفاده ى گروههاى ورشكسته ى سياسى از دانشجويان 386

برآورده شدن توقّعات علمى توسط چند دانشگاه 387

تهديد ولنگارى و بى اعتنايى به تحصيل براى جوانان 387

ص: 807

مسؤوليت عظيم نسل دانش پژوه امروز 387

تأثيرات علمى و دينى تشكلهاى دانشجويى 388

آينده ى كشور در گرو پرورش علمى و دينى جوانان 388

آموزش و انتشار منظم معارف توسط جوانان 389

تنازعات سياسى؛ مهم ترين چالش دانشجويان 389

انگيزه ى برخى اظهارات در محيطهاى دانشجويى 390

خصوصيات ارزشمند يك دانشجو 390

تجهيز به علم، از فرايض اصلى 391

زيباترين آميزه براى جوانان 391

وظيفه ى جوانان محصل 391

گذشت از برخى راحتيها؛ لازمه ى اوج گيرى علمى 391

درس خواندن خوب در كنار ارتباط معنوى با خدا 392

وظيفه ى امروز جوانان 392

تلاش علمى و پرهيز از اغتشاش در دانشگاه 392

مقابله با روح علمى، علت اغتشاشات دانشگاهى 393

جهاد علمى جوانان امروز در برابر دشمن 393

مطالعه و تحقيق مستمر؛ مقدمه ى شكوه فردا 394

اهميت جوانان به علم 394

احساس مسؤوليت به آرمانهاى دانشجويى 394

اولين تدبير مخالفان رشد علم در ايران 395

اهميت به علم در كنار معنويت 395

كار كارستان جنبش دانشجويى 395

توقع از جنبش دانشجويى 396

علت اصلى احترام به دانشجو 396

ويژگى جلسات با جوانان اهل علم 397

مبارزه با توطئه ى دشمن در مراكز دانشگاهى 397

توصيه به معنويت در كنار كار علمى 397

درس خواندن جدّى با روحيه ى پرسشگرى 398

تصرف آفاق ناشناخته ى علم؛ وظيفه ى بسيج دانشجويى 398

حضور در ميدان جهاد علمى؛ نياز بسيج دانشجويى 398

ضرورت طرح مسأله توسط دانشجو 398

بايسته هاى فضاى دانشجويى 399

هجرت كنندگان علمى 400

بهترين اثرگذارىِ دانشجو 400

محيط دانشجويى؛ محيط تصميم سازى، نه تصميم گيرى 401

عدالت خواهى دانشجو 401

ص: 808

نظريه سازى و تحقيق 401

ضرورت حفظ اتحاد 402

دو عنصر مورد نياز جوان دانشور امروز 403

دعايى هميشگى براى دانشجويان 403

ضرورت تشكيل جلسات فكرى در حوزه و دانشگاه 403

حقيقتِ كوشش در راه فراگيرى دانش 403

معيار در گزينش رشته هاى درسى 403

توجه هميشگى دانشجو به نقش آفرينى 404

دانشگاه؛ مهمترين زير ساخت پيشرفت و توسعه 404

دانشگاه؛ محل جوشش دو جريان حياتى 404

تاريخچه ى جنبش دانشجويى و مميزات آن 405

توجه تشكلهاى دانشجويى به اهداف 406

چند توصيه به دانشجويان 406

تأثير تحصيل كرده ها براى دهه ى پيشرفت و عدالت 407

پرهيز محيط دانشگاهى از كارهاى ظاهرى و سطحى 407

ضرورت افزايش جلسات دانشجويى با مسؤولين 408

روحيه ى مثبت دانشجويى؛ تأمين كننده ى آينده ى اسلام و نظام اسلامى 408

خواسته ى دشمن از دانشگاه؛ تزلزل در حركت علمى 408

ضرورت تشكيل كرسيهاى آزادانديشى 409

از ثمرات كرسيهاى آزاد فكرى 409

اهميت ارتباط دانشگاه با صنعت 410

فصل دوم: اساتيد و محققان

پاداش محقق، اينها نيست 411

نگهداشتن شرف علم؛ مهم تر از عالم بودن 411

محوريت منافع شخصى، آفت تحقيق است 413

پارسايى و بى توقعى در تحقيق 413

كار تحقيقى با پول موازنه نشود 414

خاصيت عالم؛ احترام به علم 414

كمبود ما؛ وجدان كار علمى و تحقيقاتى 414

مدرك گرايى و ماديات؛ ويژگى علوم جديد در كشور ما 415

انجماد اهل علم بدون ارتباط با معلومات جديد 415

انگيزه ى محققين موفق در دنيا 416

توجه به نيازهاى كشور در تحقيقات تاريخى 416

رؤوس دانشمندان عصر پهلوى، در خدمت رژيم 417

مطالعه ى اساتيد كم شده است 417

ص: 809

نقش حياتى مطالعه ى استاد در علوم جديد 418

وقت گذاشتن استاد براى دانشجو 418

رعايت وقت كلاس توسط اساتيد 418

انسانهاى مستحكم؛ لازمه ى پيشرفت 419

ايمان؛ مشوّق در تحقيقات دشوار علمى 419

تربيت دينى در سايه ى تدريس دانشگاهى 420

دانشگاه؛ محيط تحقيق و مباحثات علمى 420

نقص مبانى علوم انسانى رايج 421

ترويج روحيه ى علم و تحقيق در دانشگاهها 421

ارزشگذارى پولى تحقيق؛ مانع پيشرفت 422

گله هاى نخبگان و گروههاى دانشجويى از اساتيد 422

اساتيد و كارهاى فراتر از درس با دانشجو 423

تأثيرات فرهنگى و عقيدتى استاد بر دانشجو 423

ارتقاى سطح علمى اساتيد و محققان پس از انقلاب 424

تكريم اساتيد؛ از مقدمات ترويج علم 424

وجود اساتيد خوب و مبرّز در دانشگاهها 424

ويژگيهاى حتمى يك استاد دانشگاه 425

بهبود كمى و كيفى اساتيد، پس از انقلاب 425

تكريم شخصيتهاى علمى؛ يكى از اهداف جلسات با اساتيد 425

استفاده از نظرات زبدگان علم براى پيشرفت علمى كشور 426

توجه همزمان به جايگاه نامطلوب علمى در كنار سرعت بالاى رشد علمى كشور 426

اعتماد به نفس و پركارى اساتيد؛ علاج پيشرفت و نوآورى علمى 427

نخبه پرورى؛ يكى از اهتمامهاى اساتيد 428

حضور اساتيد در دانشگاه؛ مقدمه ى نخبه پرورى 429

ضرورت آشنايى اساتيد با معارف دينى 429

تشكيل گردهمايى عمومى اساتيد و پژوهشگران 430

وظيفه ى همگانى در پروژه ى عظيم تعالى در ميدان علم 430

ترويج خودباورى توسط اساتيد 431

دو بُعد جلسه با اساتيد دانشگاهها 431

وظيفه ى دانشگاهيان در قبال نظام 432

يك پايه ى بسيار مهم در دهه ى پيشرفت و عدالت 432

توقع از اساتيد در ترسيم محيط دانشگاه 433

فصل سوم: مسؤولان و مديران

لزوم تربيت نيروى انسانى كارآمد براى انقلاب 435

وظايف دانشگاه در نظام اسلامى 435

ص: 810

مشكل اساسى در محيطِ دانش كشور 436

امور دانشگاه در دست اينها نباشد 436

برنامه ريزى براى جوشش علم در كشور 437

پذيرش بچه هاى مؤمن در مراكز تحقيقاتى 437

فلسفه ى دانشگاه؛ تربيت نيروى عالم و كارآمد 437

دو عنصر اصلى در تربيت دانشجو 438

اهميت سازندگى فكرى در تربيت نيرو 438

رشد علمى به تنهايى ارزشى ندارد 439

تقسيم علوم در تعيين اولويتها 439

تشويق عملى عالم 439

هر كس در جايى كه استعداد دارد 440

فهميدن و تحقيق كردن، نه حفظ كردن و يادگرفتن 440

فرهنگستانها قله ى علمى باشند 440

تزريق روح پارسايى و علم دوستى در دانشجويان 441

اهميت تخصيص بودجه براى تقويت مراكز علمى 441

شرايط درخشيدن در سطح برتر دانشگاههاى دنيا 442

كميته ى علمى و استفاده از بهترين متخصصين جوان 442

هدايت دانشجويان در ميادين علمى مختلف 442

مسؤوليت دانشگاه بر عهده ى عناصر حزب اللّهى 443

جدى گرفتن علم و دين در دانشگاهها 443

دانشگاه تهران؛ نماد حركت علمى كشور 443

پيشرفت علمى، در اثر فضاى دينى دانشگاه 444

افزايش بودجه ى تحقيقاتى، سرمايه گذارى است 444

علم واقع گرا و كار عالمانه 445

وظيفه ى تاريخى در مورد دانشگاهها 445

عاليترين كيفيت علمى و اخلاقى در دانشگاهها 445

گسترش كمّى علم و تحقيقات در اقصى نقاط كشور 446

ضعف در مايه ى عمومىِ تعليمات 446

حركت به سمت وضعيت بهتر در دانشگاهها 446

تبعات عقب ماندن علم در كشور 447

مهم تر از راه اندازى دوره هاى دكترا 447

تدوين برنامه ى استراتژيك علمى 447

تعطيليهاى زياد و غير قانونى در دانشگاهها 448

گسترش ارتباط با مراكز علمى جهانى 448

لزوم تهيه ى كتاب براى كتابخانه ها 449

ايجاد نشاط علمى در دانشجويان 449

ص: 811

اول: ترويج روحيه ى زهد نسبى، دوم: رسيدگيهاى معيشتى 449

توجه به احترام و كرامت اساتيد 450

جدّى گرفتن دين و اخلاق در دانشگاهها 450

پيشرفت علمى، فكرى و معنوى در دانشگاه 451

ضرورت همكارى نزديك بين دانشگاه و دستگاههاى عملياتى 452

تحرك عظيم علمى؛ وظيفه ى رؤساى دانشگاهها 452

مقبوليت علمى مديريت دانشگاه 453

ارتقاى فضاى علمى و معنوى در دانشگاهها 453

توجه به پژوهش و نوآوريهاى علمى در برنامه ى توسعه 453

خودباورى و نوآورى؛ رسالت جامعه ى دانشگاهى 454

ادامه ى گسترش علمى در دانشگاهها 454

برنامه ريزى براى ميدان دادن به استعدادهاى درخشان در دانشگاهها 455

وظيفه ى سنگين مسؤولان علمى در كشور 455

تلاشهايى براى توقف حركت علمى در كشور 456

راه جلوگيرى از فرار مغزها 456

مسؤوليت سنگين تربيت جوانان آينده ساز 457

مراقبت از ديندارى در دانشگاه 457

ارتباط كار دانشگاه با محيط بيرون 457

پيشرفت علمى در كنار ترويج دين 457

سياست بازى در دانشگاه؛ مانع حركت علمى 458

بى بند و بارى، باعث ضعف علمى دانشگاه 458

جريان تقابل با حركت علمى دانشگاهها 459

راه درمان فرار مغزها 459

مقابله با فرهنگ پول اندوزى در ازاى علم و تحقيق 459

سياست بازى، باعث تعطيلى حركت علمى دانشگاهها 460

دو ناحيه ى ضربه پذير از دشمن 461

ضرورت امكانات نخبگان و ميانبرهاى علمى 461

اهتمام به ارتباط علم و صنعت 461

بودجه ى بيشتر براى پژوهش 462

آرزوى توسعه ى علمى بيشتر 462

اكتفا به داشته هاى علمى و فكرى؛ قتلگاه انقلاب 462

وظيفه ى دولت درباره ى نخبگان علمى 462

قانونى كردن بودجه و امكانات بيشتر براى تحقيقات 463

لزوم ارتباط مجموعه هاى علمى و دانشگاهى با صنعت 463

كمبود بودجه و امكانات پژوهشى 464

تقدم علم و پژوهش در تخصيص بودجه 464

ص: 812

تحقيقات؛ مقدمه ى توسعه ى ساير بخشها 465

رفع موانع از جريان علمى و پژوهشى كشور 465

كاستيهاى ارتباط صنعت با مراكز پژوهشى دانشگاهها 466

ارتباط وثيق علم و صنعت در كشورهاى غربى 466

دولت و مجلس؛ مسؤول علاج وضعيت علمى و صنعتى 467

سودمندى علم در گرو ترويج تديّن در دانشگاه 467

توجه محافل علمى غرب به فلسفه ى اسلامى 468

اهتمام در ايجاد شهركهاى تحقيقاتى 468

اقدام عملى مسؤولان براى جبران كمبودهاى پژوهش 469

جدّيت در علاج فقر نرم افزارى 469

ارتباط واقعى بين محيطهاى علمى و تصميم گيرى كشور 470

اولويت علم و پژوهش در تخصيص بودجه 470

تنها راه حل بلند مدت براى مشكلات كشور 471

حذف بودجه هاى بى ثمر به نفع پژوهش 471

تعامل مسؤولان اجرايى با مراكز علم و تحقيق 472

خوش بينى به محيط علمى و فرهنگى دانشگاه 472

انزواى نخبگان، نتيجه ى فضاى فرهنگى مرده يا متلاطم 472

استفاده ى ارگانهاى نظامى از دانشگاهها 473

اهتمام جدّى به علم و تحقيق 473

پيشبرد علم طبق اهداف مورد نياز 473

ميدان دادن به جوانان مستعد براى جبران عقب ماندگيها 474

انتخاب فناوريهاى مفيد و انسانى 474

استفاده از صاحبان علم و فكر در برنامه ريزيهاى مسؤولان 474

تخصيص امكانات ويژه ى پژوهشى براى جوانان نخبه 475

بودجه ريزى در اتصال دانشگاهها با صنعت 476

جدّيت در اتصال دانشگاهها با صنعت 476

دخالت ندادن گرايشهاى سياسى در مجامع علمى و تحقيقى 476

همكارى در كار علمى بهجاى ادغام و حذف 477

ضرورت مديريت سازمان يافته براى علم و تحقيق 477

استفاده از نكات پيشرفته ى آموزشى به جاى تقليد از برنامه ها 478

توجه مسؤولان به استمرار طرحهاى تحقيقاتى 478

شناسايى و پرورش نخبگان، از بركات انقلاب 478

پرورش نخبگان، نيازمند مديريت پخته و كارآمد 479

ضرورت ايمان مسؤولان به اهميت علم و دانشگاه 480

دريچه ى مهم نجات كشور 480

اهتمام عملى براى اولويت بخشى به بالندگى علمى در دانشگاهها 480

ص: 813

ميدان دادن به اساتيد جوان و بااستعداد 481

بسترسازى ميدان براى علم آفرينى 482

لزوم حمايت از تحقيقات براى شكستن مرزهاى دانش 482

وظايف بنياد نخبگان 482

تحرك علمى و نظريه پردازى؛ رسالت دانشگاههاى علوم انسانى 483

وظيفه ى دانشگاه براى پر كردن فاصله هاى علمى 483

زنجيره ى علم، فناورى، صنعت و توسعه 484

سياستهاى دشمن در دانشگاهها و وظيفه ى مسؤولان 484

ترسيم نقشه ى جامع علمى با كمك نخبگان 484

مديريت و سرمايه گذارى براى عملياتى كردن شعار توليد علم 485

اقدام بنياد نخبگان براى روحيه بخشى به پژوهشگران 485

برنامه ريزى براى مشغوليت علمى فارغ التحصيلان تحصيلات تكميلى 485

ايجاد احساس اشتغال و هويت علمى در جوانان دوره هاى تحصيلات تكميلى 486

ملاك ارتقاى اعضاى هيأتهاى علمى 486

نگاه متوازن به رشته هاى علمى گوناگون 487

توجه به رشد كمّى و كيفى مراكز دانشگاهى 487

مطالعه ى مداوم و رسيدگى به دانشجو، مستلزم تأمين وقت براى اساتيد 487

پيگيرى براى تخصيص بودجه ى تحقيقات 488

توجه به پاركهاى علم و فناورى 489

لزوم جديت دولت در رسيدگى به تحقيقات و محققين 489

پيگيرى اتصال مراكز علمى و صنعتى به يكديگر 490

تأسيس بانك اطلاعات براى هدفمند كردن و تكميل پژوهشها 490

تغيير مبناى اعطاى امتيازات علمى در كشور 491

اهميت علوم پايه 491

نياز به يك مركز مديريت تحقيقات در كشور 491

لزوم تعامل دولت با نخبگان 492

دو هدف از جلسه با نخبگان علمى 492

جلسات نمادين با اهل علم؛ هدايتگر تصميم گيران نظام در عرصه ى علمى 493

طرح نظريه هاى اجرايى دولت در دانشگاهها 493

ضرورت هماهنگى بين مراكز علمى 493

اولين مقصود از جلسات با نخبگان علمى 494

ضرورت بزرگداشت نخبگان توسط رسانه هاى ملى 494

تعيين اولويتهاى علمى 495

استفاده از استاد پيشكسوت و استاد تازه نفس 496

نگرانيها در علوم انسانى 497

لزوم پيروى از نظرات علمى دقيق 497

ص: 814

تنظيم برنامه هاى پيشرفت با نگاه به واقعيتهاى پيشرفتِ امروز 498

فصل چهارم: نخبگان

غربيها؛ مترصد دزديدن مغزها 499

سرمايه ى همين كشور بمانيد 499

دانشمند زمان نشناس در خدمت باطل قرار ميگيرد 499

نتيجه ى دانش منهاى زمان شناسى 500

نابغه ى بدون اخلاق، به درد نميخورد 501

استعدادهاى اين نسل، مسؤول جبران عقب ماندگيهاى گذشته 501

حافظه و استعداد؛ ثروتهاى ملى اند 501

مقصّر اكثر موارد تضييع استعدادها 502

تفاوت فرار مغزها و مهاجرت آنها 502

ضرورت بازگشت مغزهاى مهاجر به كشور 503

فراموشى هويت فرهنگى، معضل تحصيلكرده هاى در خارج 504

دغدغه هاى مشترك با نخبگان علمى 504

برنامه ريزى براى مهاجرت نخبگان علمى 505

اراده ى نخبگان بر ژرف يابى و توليد علم 505

فوايد و ضايعات نخبه پرورى در كشور 506

قناعت نكردن به هيچ حدّى از پيشرفت 506

نخبگان و ميدان دارى پرورش علم 506

وظيفه ى جوانان باهوش 507

نخبگان با انگيزه ى سربازى در ميدان توليد علم 507

توقع متقابل نخبگان و مسؤولان از يكديگر 507

علم آموزى جوانان، همراه با تزكيه و اخلاق 508

خروج نخبگان با هدف بازگشت 509

مراقبت نخبگان از تكبر و نخوت گرايى 510

تفاوت ميدان سياست و ميدان علم و فرهنگ 510

مديريت تحولات علمى؛ وظيفه ى نخبگان حوزه و دانشگاه 511

تقويت اعتماد به نفس توسط نخبگان 511

فرهنگ نخبگى 511

فصل پنجم: پايه گذارى و سابقه ى دانشگاه

پايه ى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد 513

زمام دانشگاه در دست بى بهره گان از اخلاق اسلامى و وجدان ملّى 513

انديشه هاى ضد دينى بنيان گذاران دانشگاه 514

بنيان دانشگاه بر معارضه با دين گذاشته شد 514

ص: 815

تلقّى دانشگاهِ قبل از انقلاب از حوزه 515

تأمين دانشگاه براى ريشه كنى ايمان دينى 515

دانشگاه مطلوب رژيم پهلوى 516

سهم برنامه ريزان دانشگاه در عقب ماندگى علمى در رژيم گذشته 516

فرهنگ غالب بر دانشگاه قبل از انقلاب 517

فصل ششم: آموزش

از امتيازات دانشجو 519

تجديد نظر در نظام آموزشى 519

بهره ى علمى پايين نسبت به زمان دوره ى آموزشى 519

محقق پرورى به جاى حفظ معلومات 520

نوآورى و توليد علمى در محيط دانشگاه 520

فصل هفتم: پژوهش

مقالات با اتقان و متانت بالا 521

يك بيمارى فرهنگى در عرصه ى تحقيقات و نوآورى 521

پايين بودن كيفيت در دانشگاهها 522

تقدم روحيه ى انقلابى بر بودجه در تحقيقات علمى 522

نياز به ارتقاى پژوهش در دانشگاهها 523

توجه بيشتر به تحقيقات تخصصّى 523

كار تحقيقى از روى علاقه و شوق 524

جهاد دانشگاهى و تحول كمّى و كيفى در تحقيقات 524

سود مادّى كلان در پيشتيبانى تحقيقات 525

شوق به تحقيق؛ فرهنگ ضرورى 525

خسارت كم توجهى به علم و تحقيق در دانشگاه 526

توسعه ى پژوهش؛ مهم ترين دغدغه ى دانشگاهها 526

خسارت دو جانبه ى جدايى دانشگاه از صنعت 527

ضرورت جهت دهى و سازماندهى تحقيقات 527

ثمرات محسوس توجه به علم و تحقيق در دانشگاهها 527

جنبش نرم افزارى؛ مسأله ى اصلى كشور 528

ارتباط بدون حاشيه با شركتها و جوامع علمى دنيا 528

مرز تعهّد و عدم تعهّد در دانشمندان 528

قطعى نبودن نتايج علوم طبيعى و انسانى 529

بركات جهاد دانشگاهى و ضرورت گسترش آن 529

مقايسه ى عرضه ى محصولات تحقيقى با نياز و عطش جامعه 530

چاره انديشى براى كاربردى كردن تحقيقات دانشجويى 530

ص: 816

وظيفه ى دانشگاهها؛ سنجش پيشرفت طبق سند چشم انداز 530

موضع داوران ISI عليه مقالات با مبانى غير غربى 531

نمونه ى كوچكى از ثمرات ارتباط صنعت با دانشگاه 532

آزادى منضبط در تحقيقات علمى 532

توليد فناورى و نظريه هاى علمى بر اساس فرهنگ بومى 532

شاخصه هاى جهاد دانشگاهى 533

شاخصه ى جهاد 533

عنصر مهم در جهادى بودن علم و تحقيق 534

شاخصه ى دانشگاهى 535

اميد به جهاد دانشگاهى 535

ضرورت كاربردى كردن تحقيقات 536

تحقيق؛ منبع تغذيه ى آموزش 536

تقويت روحيه ى پژوهش به جاى حفظمحورى 537

پژوهش و نيازهاى داخلى 537

فصل هشتم: دين و اخلاق

اسلامى كردن محيط آموزش 539

مسأله ى پايبندى به احكام شرعى در دانشگاهها 539

عالم بى دين نميخواهيم 540

همزمانى درس خواندن با تدين 540

ممنوعيت ترويج بى دينى توسط استاد 540

ارايه ى قوى و مستدلّ معارف دينى در دانشگاه 541

تمسخر و هوچيگرى در برابر اسلامى كردن دانشگاهها 541

علمى شدن و خودباورى از شاخصه هاى اسلامى 542

متديّن بودن؛ يكى از ابعاد اسلامى كردن 542

جوشش علم بر اساس اصول فكرى اسلام 542

برخى مشخصات دانشگاه اسلامى 543

جهاد دانشگاهى يعنى جهت گيرى معنوى در پژوهشها 543

دانشگاه اسلامى با انگيزه هاى معنوى تحصيل 544

دو خصوصيت ممتاز دانشگاه شريف 544

صرف قدرت فكرى و علمى، در راه خدا 545

سوق دادن به دين؛ وظيفه ى تمام كلاسها و اساتيد دانشگاه 545

متدين پرورى؛ اساس اسلامى كردن دانشگاهها 545

ارتقاى علم و تحقيق توسط فضاى دينى 546

اقتباس از فرهنگ تحصيل در حوزه هاى علميه 546

همراهى رشد علمى و اسلامى كردن دانشگاهها 547

ص: 817

حضور ايمان در وادى علم و دانشگاه 547

بازكردن ميدان براى اساتيد جوان 548

انتقال عشق و ايمان در كلاسهاى غير معارف 548

معناى حقيقى اسلامى شدن دانشگاهها 548

ضربه ى اساسى غوغاگران سياسى به محيط دانشگاه 549

طرح اختلافات مذهبى و سياسى به شيوه ى علمى 549

ترويج فرهنگ غربى به دليل غلبه ى فناورى آنها 550

جوانب اسلامى كردن دانشگاهها 551

كارهاى بزرگ علمى؛ ثمره ى روح تعهد دانشمندان 551

پيشرفت علم، در وادى آزمون عملى 552

پيشتازى جوانان مؤمن در ميادين پيشرفت علمى 552

معناى جهاد دانشگاهى به عنوان يك فرهنگ 553

هدف حركات حساب شده ى ضد دين در دانشگاهها 553

شروط دانشگاه اسلامى 554

آميزش علم و معنويت؛ خلأ دنياى امروز 554

ذهن پرسشگر دانشجو؛ زمينه ساز تربيت معرفتى 554

نگهدارى جهاد دانشگاهى در همان مبانى و هويت صحيح اوليه 555

ارتقاى فكر دينى 555

بسيج اهل علم 555

بسيجيان در صفوف اول همه ى ميدانها 556

دانشگاه علم و صنعت در عرصه ى تربيت نيروهاى صالح 556

خصوصيات ويژه ى دانشگاه افسرى 557

گرايش قشر دانشجو به اسلام 557

ثمرات وجود معنويت در محيط دانشگاه 557

بخش پنجم: حوزه ها

فصل اول: سابقه

عوامل راه نيافتن علوم جديد به حوزه 561

بقاى دين، مديون تلاش علمى حوزه ها 561

علم و آبروى هزار ساله ى روحانيت 562

حقّ صفويه بر فقه و كلام شيعه 562

غناى منابع علمى و معنوى حوزه 563

علماى دين؛ مظهر تلاش علمى براى خدا 563

روحانيت؛ برخوردار از تاريخى ممتد و مستمر در زمينه ى تلاش علمى براى خدا 563

ص: 818

فقه شيعه؛ عميق ترين و گسترده ترين مجموعه ى حقوقى 564

بزرگ ترين مجمع علمى تاريخ اسلام 564

قم؛ پايتخت فكرى و علمى اسلام 565

عقب ماندگى طبيعى حوزه در زمان معاصر 565

حوزه ى علميه موجودى زنده 566

فصل دوم: نخبگان

وظيفه ى حوزه؛ توليد حرف تازه از دين 567

تحقيق و نوآورى براى ارايه ى دين 567

شناخت موضوعات جديد و استنباط حكم آنها از ادله ى شرعى 568

تكميل فقه از طريق كشف مفاهيم جديد و استفاده از ابزارهاى جديد 568

نياز حوزه به تحوّل و تطوّر علمى و به روز بودن 568

تربيت نخبگان براى قوه ى قضاييه 569

پيشدستى در پاسخ به شبهات غربى 569

ترميم علوم؛ جايگزينى مفاهيم نو به جاى مفاهيم مندرس 570

بالندگى علوم؛ كشف آفاق تازه 570

ضرورت تكامل در شيوه ى استنباط 570

نياز به نوآورى علما و بزرگان در افكار علمى 571

ترميم روشها؛ مقدّم بر مسايل علم 571

نوانديشى در روشها و افكار 572

چارچوبهاى نوآورى 572

معناى آزادانديشى و ضرورت آن در حوزههاى علميه 573

تربيت محقق براى نوآورى در علوم حوزوى 573

رشد و به كارگيرى سرمايه هاى فكرى در بازار فكر 573

برخورد فكرى و علمى با انديشه هاى شبه روشنفكرى،... 574

تحجّر؛ آفت پيشرفت علم 576

ضرورت پرهيز از ولنگارى فكرى و عملى 576

فرهنگ آزادى بيان در زمينه ى توليد فكر 577

نياز به مطهرى هاى جديد براى تأمين نيازهاى فكرى روز 578

لوازم توليد فكر اسلامى 578

ضرورت تشكيل كرسيهاى آزادانديشى در حوزه ى علميه ى قم 578

كرسيهاى نظريه پردازى به جاى تكفير و رمى تفكر مخالف 579

فصل سوم: طلاب و روحانيون

مسؤوليت عالم دينى، استحكام شجره ى علم دين در مردم 581

ضرورت مطالعه و تحقيق 581

ص: 819

ضرورت جدّيت در تعلّم 582

كشف نوآورى و شگردهاى دانشمندان فنون مختلف 582

درس و بحث و تحقيق؛ كار اول طلاب 582

راه حفظ آبروى علمى علماى گذشته 583

منبر و تبليغ بايد عالمانه و حلّال مشكلات مخاطب باشد 584

توجه به شرط علم در همه ى وظايف روحانيت از راههاى حفظ آبروى اسلاف 585

وظايف سه گانه ى طلاب 585

پيگيرى كار علمى، يكى از وظايف شاغلين 586

علم بدون تهذيب، ظلمت است 586

جديت طلاب در تحقيق و تعمّق علمى 587

مفيد بودن براى جامعه؛ لازمه ى تهذيب 587

تفكّر و تبيين؛ دو شأن روحانى 587

بيشترين معنويت و حقيقت در مجموعه هاى طلبگى حوزه 588

علم و تحقيق؛ لازمه ى تبليغ در دنياى امروز 588

نشاط و حوصله ى كار علمى 589

جهادى فكرى 589

علم؛ ابزار مسؤوليت سنگين علما 589

قوام روحانيت به علم و معنويت 589

وظيفه ى فضلاى جوان در حوزه 590

تلاش براى حذف روش علمى استنباط از دين! 590

تمكّن علمى و فكرى در روحانيونِ دانشگاهها 591

برخوردارى از غيرت عالمانه براى استخراج معارف اسلامى 591

ضرورت آشنايى با جريانهاى فكرى محيط مخاطب 591

نسل متفكران جوان اسلامى 592

پرهيز از اهداف مذموم در تحصيل علم 592

اهداف مذموم در ترك علم 593

لزوم درس خواندن جدّى در حوزه 594

اعتماد به نفس علمى و سياسى 594

اولين وظيفه ى طلبه 595

كتب شهيد مطهرى؛ از واجبات هر طلبه 595

تعصّب يا تطبيق با غرب؛ دو رويكرد غير علمى 595

نقش حضور روحانيت آگاه و پارسا در پيشرفت علمى 596

جديت طلاب در تحصيل تا سطح تحقيق 596

نسل بالنده ى امروز حوزه؛ برآورنده ى توقعات از دانش دين 597

نمونه اى از ظرفيت بالاى علمى بزرگان در گذشته 597

مباحثه ى مذهبى علمى به جاى مجادله ى علنى به خاطر حفظ وحدت 598

ص: 820

فصل چهارم: آموزش

لزوم توجه به ديگر علوم اسلامى در حوزه ها 599

ضرورت توليد كتب درسى جديد 599

نوآورى در كتب درسى حوزه 600

توصيه به پايان نامه نويسى حوزوى 600

لزوم توجه به علوم مختلف اسلامى در حوزه 601

نياز به فلسفه ى اسلامى و ضرورت آشنايى حوزه با فلسفه ى غرب 602

پرورش متخصّص در چهار رشته ى اصلى حوزه 602

استنباط از دين، يك روش علمى است 603

نياز به سهل الوصول كردن علوم حوزه 603

استفاده از ابزار جديد آموزش در حوزه 603

پيشرفت در روشهاى تعليم و تعلّم 604

شريف ترين علم 604

استفاده از شيوه هاى پيشرفته ى تدريس 605

دليل تحريض به علم؛ رفع نياز مخاطبان 605

حوزه ى علميه؛ تنها مركز تخصص يابى در دين 605

اهميت آموزشهاى علمى و فنى در علوم اسلامى حوزه 606

اولويت علوم اصلى در حوزه ها 606

تحقيقات در حاشيه ى درس و بحث 606

ضرورت تغيير كتب درسى حوزه با هدف فهم مطلب به جاى فهم عبارت 607

فصل پنجم: پژوهش

رسالت مراكز تحقيقاتى حوزوى 609

تحقيق؛ از جمله كارهايى كه از حوزه توقع ميرود 609

تعمق بيشتر در فقه با روشهاى نو 610

توسعه ى فقه به همه ى مسايل زندگى و نوآورى در روش فقاهتى 610

استفاده از روشهاى نوين تحقيق و تتبّع 610

ضرورت سازماندهى تحقيقات در حوزه 611

كار علمىِ نفيس با خرج مالى كم در حوزه 611

ضرورت استفاده از ابزارهاى نو 612

تحقيق در جنبه هاى كلامى، عرفانى و اجتماعى نماز 612

توليد فكر نو در علم كلام 613

ضرورت افزايش محصولات تحقيقى با توجه به موجهاى عظيم فكرى 613

تعمّق در مسايل كار شده كافى نيست 614

ضرورت پژوهشهاى عمقى و محتوايى در حوزه 614

استفاده از ابزارهاى نوين در تحقيقات حوزوى 615

ص: 821

ضرورت كشف آفاق جديد 615

تحقيقات كاربردى براى نظام اسلامى 616

تأمين نياز نظام اسلامى 616

ضرورت تأثيرناپذيرى نوآوريهاى فكرى از گفتمان غالب جهان 617

مديريت واحد منظومه ى تحقيقات در حوزه 618

كار دقيق پژوهشى، به عنوان يك اصل 619

پرهيز از تكرار و موازى كارى در تحقيق 619

پوشش همه جانبه ى خلأهاى تحقيقى 619

ضرورت پذيرش رأى مديريت تحقيقات 620

پژوهش و نوآورى؛ رهايى از درجا زدن 621

ضرورت حاكميت هدايت دينى بر پژوهشها 621

توجه به تحقيقات، اقدام خوب حوزه ى قم 621

تحقيق بايد جامع باشد 622

اهميت تحقيق عالمانه در مقولات فرهنگى 622

جلوگيرى از عقب ماندگى در بازار توليدات فكرى دنيا 623

معيار در محصولات يك دستگاه علمى؛ تعمّق بهجاى تعدّد 623

امكان نوآورى در دين با اسلوب صحيح 624

روش غلط در نوآورى اسلامى؛ تطبيق با غربيها 624

كار فقهى توسط فقها 625

صحت احكام فقهى تحقيقى 625

ضرورت تحقيق در مسأله ى غدير 626

حركت علمى شيعه در عصر كلينى 626

مرجعيت علمى كتاب كافى 627

فصل ششم: زمان شناسى و نيازسنجى

بانك اطلاعات حوزه كجاست؟ 629

محصور شدن حوزه در مسايل ذهنى و بى خبرى از تحولات جهانى 629

از شروط فايده رساندن عالم 630

آمادگى در برابر افكار علمى نوپديد در دنيا 630

حضور حوزه در متن جريانات علمى دنيا 631

آگاهى طلاب از پيشرفتهاى علمى، به خصوص در علوم انسانى 631

شناساندن فقه شيعه به علماى غير شيعه و مراكز علمى جهان 632

دروس حوزوى؛ در راستاى رفع نيازها 632

آشنايى با شبهات جديد عليه دين 632

شناخت جريانهاى سياسى و فرهنگى 633

به روز بودن علماى شيعه در گذشته 633

ص: 822

عقب ماندن حوزه ى علميه از زمان 635

پافشارى بر اصول و پرهيز از تحجر 635

ضرورت خيزش در افكار و علوم اسلامى حوزه ها 635

تحقيقات و تبليغات اسلامى با توجه به نيازها 636

نتيجه ى خلأ انديشه هاى صحيح دينى 636

ارايه ى نظريات غلط دينى در قالب فكر نو 637

توليد فكر از منابع دين؛ متناسب با نياز زمان 638

ضرورت تدريس فراگير فلسفه ى اسلامى در مقابل فلسفه ى غرب 638

افكار وارداتى نو به نو، نيازمند مواجهه ى علمى 639

وظيفه ى سنگين حوزه هاى علميه بعد از شهيد مطهرى 639

بايدهاى حوزه ى علميه در طلبه پرورى 640

مشكلات افزون علماى دين در عصر حاضر 640

فصل هفتم: وحدت با دانشگاه

معناى وحدت حوزه و دانشگاه 643

پژوهشهاى مشترك حوزه و دانشگاه 644

تعريفى از حوزه و دانشگاه و وحدت بين آنها 644

يك برداشت ساده از وحدت حوزه و دانشگاه 645

تبادل روشهاى خوب حوزه و دانشگاه 645

عمق وحدت حوزه و دانشگاه 645

نتيجه ى حوزه ى بدون دانشگاه 646

نتيجه ى دانشگاه بدون حوزه 647

نتيجه ى تضاد دو بال علمى كشور 647

سياستهاى رژيم پهلوى در مقابل حوزه و دانشگاه 648

جهت دهى ارزشى به علم دانشگاهى 648

استفاده ى حوزه از روشهاى علوم دانشگاهى 649

دانشگاه، همتاى علمى حوزه 649

فصل هشتم: مديريت و زعماى حوزه

تعقيب روشهاى علمى آيت الله بروجردى در حوزه 651

انزواى مفاهيم قرآنى در حوزه ها 651

ارزش دادن به تخصصهاى مختلف 651

بهره نگرفتن از مغزهاى حوزه 652

مجله ى فقهى آبرومند به زبان عربى 652

ضرورت كشف استعدادها در حوزه 653

لزوم استفاده از امكانات و روشهاى نو در حوزه 653

ص: 823

گشودن راه ابتكار و نوآورى در حوزه 654

استفاده از ابزارها و روشهاى پيشرفته ى علمى در حوزه 654

اهتمام كامل به ساير علوم حوزوى 654

استفاده ى حوزه از علوم و فناوريهاى نو 655

فقها و محققين، دو فراورده ى مهم حوزه 656

شجاعت و تحمّل نظرات جديد در فقه 656

انتشار مجلات تخصصى وزين در حوزه 657

نياز به محققين بيشتر حوزوى براى آينده 657

مدرك مستقل از دانشگاه در حوزه 657

تأمين نيازهاى جامعه توسط خروجيهاى حوزه 658

تحمل سخن جديد در چارچوبهاى مقبول حوزه 658

تبليغ، يك علم است 658

جلودارى كليساى خالى از علم دين در تبليغ 659

ايجاد محيط باز علمى براى نقد انديشه هاى نو 659

نوانديشى در مقابل تحجّر 659

به روز نگه داشتن حوزه ى علميه 660

گسترش مراكز علمى عجولانه نباشد 660

ضرورت مديريت متمركز حوزه ى علميه ى قم 660

توجه به تمام علوم اسلامى مورد نياز 661

از مقدمات و شاخصه هاى حوزه ى مطلوب، همه جانبه و كارآمد 661

استفاده از شيوه هاى نوين تبليغى در حوزه ها 663

حوزه؛ پرورشگاه علم و تحقيق 663

القاى شبهه ى دشمنان در برابر پديده ى حكومت اسلامى 663

توجه به تربيت نخبگان حوزه 664

شناسايى و پرورش نخبه ها در حوزه 664

آفت غفلت از نخبگان حوزه 664

ضرورت فرهنگ تحول خواهى در حوزه 665

نياز به دستگاه برنامه ريزى مداوم 665

برنامه ريزى متناسب با توليدات فكرى و علمى روز دنيا 666

شناسايى استعدادهاى حوزه در علوم و تحقيقات مختلف 666

ضرورت توجه به حجم عظيم استعدادهاى پژوهشى 667

مسؤوليت عظيم حوزه و نياز به مديريّت قوى 667

پيشرفتهاى حوزه ى علميه ى قم 668

پيشرفت خودجوش حوزه به رغم تحقق نيافتن بسيارى از مطالبات اصلاحى 668

نياز به آينده نگرى براى حوزه ى داراى حيات و ممات 669

ضرورت آينده نگرى در حوزه با توجه به تغييرات و ويژگيهاى آينده 669

ص: 824

مديريت تحول براى جلوگيرى از انزواى حوزه 670

مديريت تحول در زمينه ى مدرك در حوزه 671

تحول مناسب 671

مهمترين كار مديريت حوزه در مراحل اول 672

دو ويژگى شوراى عالى حوزه براى تشكيل سند چشم انداز 673

ضرورت تشكيل يك شوراى برنامه ريزى 673

تشكيل هيأتهاى علمى براى درجه بندى اساتيد 674

فصل نهم: شخصيت هاى علمى

قسمت اول: علماى قرنهاى گذشته 675

1. علامه مجلسى؛ 675 دقت و خبرگى علامه مجلسى؛ 675

2. شيخ انصارى؛ 675 نظرات عميق شيخ انصارى؛ در حقوق مدنى، ماليات و... 675

شيخ انصارى؛؛ متجدد در مسايل مهم 676

3. ملاصدرا؛ 676 نياز به تبيين و تحليل نظرات ملاصدرا؛ و شيخ انصارى؛ 676

4. محقق اردبيلى؛ 676 محقق اردبيلى؛، سرسلسله ى علماى ايرانى 676

شكوفايى نجف از زمان محقق اردبيلى؛ 677

5. شيخ كلينى؛ 677 شخصيت علمى شيخ كلينى؛ 677

ضرورت تجليل از كتاب كافى و مؤلف آن 678

قسمت دوم: علماى معاصر 678

1. امام خمينى؛ 678 ابعاد علمى شخصيت امام؛ 678

تاكيد امام؛ بر جرأت علمى 678

2. علامه جعفرى؛ 679 فعاليت علامه جعفرى؛؛ الگوى جوان اهل تحقيق 679

3. شهيد مطهرى؛ 679 بينش نوين در آثار شهيد مطهرى؛ 679

شخصيت علمى شهيد مطهرى؛ 680

شهيد مطهرى؛ و توليد فكر اسلامى در مقابل افكار وارداتى 680

تأثيرات برخورد علمى شهيد مطهرى؛ با افكار وارداتى 680

دليل موفقيت شهيد مطهرى؛ 681

دانشمندان دينى مبارز 681

ابعاد كمال معلمى در شهيد مطهرى؛ 682

ص: 825

بخش ششم: جنبش نرم افزارى

فصل اول: مفاهيم

روح جنبش نرم افزارى 685

توليد علم، علاوه بر تبحّر در علم 685

مقصود از جنبش نرم افزارى 685

نهضت توليد علم و جهت گيرى علمى آن 686

ارزش انديشه ى نو 687

ضرورت نوآورى 687

نوآورى در همه ى عرصه ها 687

معناى نوآورى 688

توجه به فوايد دنيوى توليد علم 688

فصل دوم: ضرورت برنامه ريزى براى تحقق عملى

توليد علم پشتوانه ى تكنولوژى 689

جوشش علم از درون 689

برنامه ريزى موثر براى حضورِ موثر علمى در دنيا 690

تشكيك در جزميتهاى علمى غرب 690

ارايه ى پيشنهادهاى علمى براى جنبش نرم افزارى 690

ضرورت استقبال حوزه و دانشگاه از مناظرات علمى روشمند 691

نهضت توليد علم و اتصال با صنعت 692

برنامه ريزى جدّى براى تحقق شعار توليد علم 692

اهميت هنر در تأثيرگذارى علمى و فكرى 692

ترويج نهضت نرم افزارى توسط اهل علم و فرهنگ 692

هدف 50 ساله براى پيشتازى علمى و فناورى 693

تبديل زبان فارسى به زبان بين المللى علم 693

توقع از دانشگاه براى پنجاه سال ديگر 693

فصل سوم: استقرار روح علم گرايى و فرهنگ سازى در جامعه

استقرار روح علمى در جامعه 695

روحيه ى علم طلبى به جاى مدرك گرايى 696

گرايش به درس و تحقيق در آموزش و پرورش 696

تبديل پژوهش به باور عمومى 696

هدف از جلسات با نخبگان علمى 696

مقابله با فرهنگ تحميلى «ما نميتوانيم» 697

تشويق خلاقيت و رقابت نظريات علمى 697

ص: 826

هدف از طرح مسأله ى توليد علم 697

تبديل شعار توليد علم به باور عمومى 698

تبديل جنبش نرم افزارى به باور عمومى دانشگاهيان 698

فضاى عمومى كشور؛ فضاى حفظ و بهره بردارى از تحقيق و محقّق 698

حساس كردن مردم نسبت به توليد علم 699

ايجاد احساس مولد بودن در همه ى علوم 699

فرهنگ سازى براى ارزش ذاتى علم 699

توليد علم و فناورى؛ جهاد فى سبيل الله 700

تبديل علم گرايى به گفتمان مسلط جامعه 700

خرسندى از تبديل مسايل توليد علم به گفتمان ملى 700

فصل چهارم: امكانات و زمينه هاى موجود و ضرورت اقدام

شهامت نوآورى و توليد علم 703

بهره هاى علم و صنعت از ارتباط با هم 704

جهاد خالصانه براى توليد علم 704

به عمل رساندن شعارهاى توليد علم 705

اقدام عملى مسؤولان براى توليد علم 705

همت براى توليد علم 706

مجاهدت استعدادها براى توليد علم 706

ضرورت پيگيرى نظريه پردازى و مناظرات علمى 707

دانش امروز؛ ناچيز در برابر استعدادهاى بشر 707

توقع از جامعه ى علمى و دانشگاهى 708

مقابله با سياست فرهنگىِ «نميتوانيم» 708

افقى روشن در توليد علم 708

ضرورت توليد علم در علوم انسانى 709

تبديل نهضت نرم افزارى به گفتمان رايج اساتيد و جوانان 709

شكستن مرزهاى دانش جديد 710

روحيه ى جهادى در دانش 710

امكان شكستن مرزهاى دانش و فناورى 710

اعتماد به نفس جوانان براى پيشرفتهاى علمى و فناورى 711

گشودن افقهاى جديد در علوم تجربى 711

امكان پيشتازى كشور در مرزهاى علمى دنيا 711

نياز به اقدام بزرگ در توليد علم و فناورى 712

ضرورت باور افق پنجاه ساله ى علمى براى رسيدن به آن 712

شرايط اميدوار كننده ى پيشرفت در مراكز علمى 713

علم آينده؛ عارى از آفت و تخريب 713

ص: 827

تبديل كشور به يكى از مراجع علمى دنيا 714

رتبه ى عالى علم و فناورى؛ هدف پنجاه سال ديگر 714

افزايش واقعى بودجه ى تحقيقات 715

ضرورت توليد در همه ى علوم 715

حفظ توازن و تراز مثبت در تبادل علم 715

پيشبرد توليدات دانش بنيان 716

تحقيق در مبانى خط امام 716

فصل پنجم: آموزش و تمهيدات لازم

تحقيق؛ پشتوانه ى آموزش 717

جهت دهى فرهنگ به علم و پيشرفت 717

گسترش كيفى و توليدگرى در علم و فرهنگ 718

رفع روحيه ى بى حوصلگى علمى 718

دو عنصر لازم براى نوآورى علمى 718

نوآورى در تمام علوم 719

خدشه در متون رايج؛ لازمه ى انقلابهاى علمى 719

جرأت علمى براى نوآورى 719

ايجاد روحيه ى نوآورى در دانشگاهها 720

فهم و انديشه به جاى حفظ كردن در آموزش و پرورش 720

درون زايى علمى در دانشگاهها 721

كار درسى دانش آموز؛ تقويت ذهنى براى دانشگاه 721

بايسته هاى تعليم حقيقى 721

ترويج روحيه ى خلاقيت و توليد علم در نظام آموزشى 722

جنبش علمى در گرو كار عاشقانه 722

جنبش نرم افزارى با رعايت آزادى و اخلاق 723

روشهايى علمى براى رونق علم و انديشه 723

مناظره و نقد نظريه ها در تمام علوم 724

آزادانديشى؛ لازمه ى توسعه ى علم و فرهنگ 724

فضاى محترمانه و شجاعانه براى توليد علم 724

امكان تبديل كشور به قلّه ى دانش جهانى 725

قوام جنبش نرم افزارى به خودجوشى 725

جدى گرفتن علم و تحقيقات در دانشگاه 725

نگاه به تحولات دنيا براى جهت دهى علم و تحقيق 726

توجه به روحيه ى توليد علم در تعليمات آموزش و پرورش 726

ضرورت پشتيبانى مالى و عنوانى از محققين 727

شرايط پيشتازى جوانان در علوم و فناوريهاى مختلف 727

ص: 828

اهميت توليد علم و نقش رسانه ى ملى 728

نوآورى؛ اساس پيشرفت 728

نياز به تجربه و تفكر براى توليد علم 729

توصيف ميدانهاى توليد علم و چالشهاى فكرى 729

روحيات و خصوصيات بسيجى در ميدان نوآورى علمى 730

نقش آموزش و پرورش در معادلات جهانى 730

اعتماد به نفس ملى براى توليد علم 731

تضمين فرايند رشد و توليد علم از قبل تا بعد از دانشگاه 731

وجود نسخه هاى متناقض و قلابى پيشرفت 732

بحثهاى نظرى واقع نگر در مورد نسخه ى پيشرفت 732

اساس كارهاى پژوهشى قرآنى 732

فصل ششم: پيگيرى راههاى ميانبُر براى پيشتازى در علم

روند دانش جهانى 735

جبران عقب ماندگيهاى علمى با راههاى ميانبر 735

راههاى ميانبر براى نوآورى 736

راه ميانبر؛ يك حركت علمى 736

راههاى ميانبر براى پيشبرد علم 736

تنها راه براى جبران عقب ماندگى علمى 737

ناشناخته ماندن بسيارى از اسرار طبيعت 737

امكان سبقت گيرى از علم روز دنيا 737

راههاى ميانبر براى جبران فاصله با كشورهاى پيشرفته 738

صيد راههاى ميانبر و قوانين كشف شده با دعاى امام عصر (عليه السلام) 738

امكان پيمودن فاصله هاى علمى 739

دنباله روى علمى و فاصله ى روزافزون عقب ماندگيها 739

علاج عقب ماندگى علمى 740

كشف راههاى ميانبر براى سبقت از اروپا 741

تلاش براى جبران 741

رمز عبور از مرزهاى علم 741

راههاى ميانبر و مقدمات آن 742

فصل هفتم: توليد بومى و درون زايى علمى

پرهيز از ترجمه گرايى و تعبّد به غرب 745

شرط استفاده از محصول علمى ديگران 745

استفاده از تخصص ديگران، اما ساختن از خودمان 745

طرز غلط استفاده از علم و تكنولوژى غرب 746

ص: 829

طرز صحيح استفاده از علم و تكنولوژى غرب 746

راهكارهاى پيشرفت علمى كشور 747

مصيبت تعبّد علمى و فكرى به غرب 748

آموختن علم غرب با هدف توليد علم بومى 748

تشكيك در جزميتهاى علمى غرب 749

بازگشت به دوران اوج و صادرات علم 749

ضعف علم ترجمه اى صرف 750

نقصِ تعبّد به فرمولهاى غربى در علوم انسانى 751

حركت از ترجمه و فراگيرى به نوآورى و توليد علم 751

ننگ مرعوبيّت در برابر علم و فكر ترجمه اى 751

عدم اكتفا به ترجمه و ضرورت توليد علم 752

تلاش براى ابتكار و توليد علم 752

انتقال دانش از غرب، پس از نسخ يا كهنگى 753

تقليد از نظريات منسوخ غرب در علوم جديد 753

نقد و بررسىِ علوم جديد به جاى تعبّد و تقليد 754

سرمايه گذارى براى توليد علم بومى 754

افق كار علمى در كشور 755

سه طرز فكر مواجهه با مقوله ى علم و پيشرفت 755

علم آموزى از ديگران با هدف درون زايى علمى 755

استفاده از نسخه هاى علمى و بومى براى پيشبرد كشور 756

استفاده از علوم انسانى غرب با فيلتر تفكر ايمانى 756

توليد علوم انسانى بومى 757

آفت تقليد از نظريات غربى در علوم انسانى 757

مذمت ترجمه گرايى علمى 758

توليد فرمولهاى بومى در كنار استفاده از تجربه هاى علمى دنيا 759

دامنه ى وسيع و غير انحصارى علم 759

توجه به علوم انسانى و جستجوى دقايق آنها در قرآن 760

توجه به استقلال، در حركت علمى 760

بخش هفتم: متفرقه

فصل اول: زنان و علم

عقب نگه داشتن زنان از علم و معرفت 763

زمان شناسى زنان، غير از علم و سواد آنهاست 764

مبالغه ى غرب در آمار زنان متخصص غربى 765

ص: 830

جبران عقب ماندگيهاى علمى و اجتماعى زنان 765

علم و تقوا براى تكميل شخصيت زن 765

اهميت كسب علوم دينى با روشهاى صحيح براى بانوان 766

عدم تبعيض جنسيتى دين در تحصيل علم 766

انقلابى ترين و پاك ترين بانوان، در قشر تحصيل كرده 767

اهتمام به علم و دين، از وظايف حتمى زنان 767

كمبود ميدان براى شكوفايى استعدادهاى زنان 768

ثمرات گسترش علم و معنويت در زنان 768

ظلم ممانعت از شكوفايى استعدادهاى زنان 768

جدى گرفتن مطالعه توسط بانوان 769

توصيه به تحصيل دختران 769

مطالبه ى كار تحقيقى در تقابل با تبليغات معارض 769

وجود بانوان نخبه؛ نشان دهنده ى موفقيت نگاه نظام اسلامى و اسلام به زن 769

مهمترين نقش زن در هر سطح از علم و دانش 770

مسؤوليت زنان نخبه در تصحيح نگاه غلط به مسأله ى زن 771

حضور بانوان در مسايل علمى از بركات حاكميت اسلام در كشور 771

فصل دوم: دانش پزشكى

اهميت دانش پزشكى 773

عدالت در گسترش دانش پزشكى 773

تأثير اخلاق پزشك در جامعه 774

تحقيقات كاربردى در علوم پزشكى 774

ص: 831

كتابنامه

1. قرآن كريم.

2. الإرشاد، الشيخ المفيد، دار المفيد - بيروت، 1414 ه -. ق - 1993 م، طبع الثانية.

3. بحارالأنوار، العلامة المجلسى، مؤسسة الوفاء - بيروت، 1403 ه -. ق - 1983 م، طبع الثانية المصححة.

4. تاريخ اليعقوبى، اليعقوبى، دار صادر - بيروت.

5. تحف العقول، ابن شعبة الحرانى، مؤسسة النشر الإسلامى التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1404 ه -. ق - 1363 ش، طبعة الثانية.

6. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد تميمى آمدى، 1 جلد، دفتر تبليغات - قم، چاپ: اول، 1366 ش. (نسخه ى موجود در نورالأحاديث 2.5 و گنجينه روايات نور)

7. تفسير الإمام العسكرى (عليه السلام)، المنسوب إٍلى الإمام العسكرى (عليه السلام)، مدرسة الإمام المهدى (عليه السلام) - قم 1409 ه -. ق، الطبعة الأولى.

8. الكافى، الشيخ الكلينى، دار الكتب الإسلامية - طهران، 1363 ش، طبعة الخامسة.

9. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، ورام بن ابى فراس، مكتبة الفقيه - قم.

10. مصباح الشريعة، المنسوب للإمام الصادق (عليه السلام)، مؤسسّة الأعلمى للمطبوعات - بيروت، 1414 ه -. ق - 1980 م، طبعة الأولى

11. مكارم الاخلاق، الشيخ الطبرسى، منشورات الشريف الرضى، 1392. ق - 1972 م، طبعة السادسة.

12. نهج البلاغة، خطب الإمام على (عليه السلام)، دار الذخائر - قم، 1412 ه -. ق - 1370 ش، طبعة الأولى.

13. وسائل الشيعة، الحرالعاملى، مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث بقم المشرفة، 1414 ه -. ق، طبعة الثانية.

ص: 832

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109