نگاهى به نظريّه انتظار: در انديشه ى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى)

مشخصات کتاب

سرشناسه: خامنه اى، على، رهبر جمهورى اسلامى ايران، 1318 -.

عنوان و نام پديدآور: نگاهى به نظريّه انتظار: در انديشه ى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى) /گردآورنده معاونت پژوهش و آموزش مؤسّسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

مشخّصات نشر: تهران: انتشارات انقلاب اسلامى، نهضت نرم افزارى، 1398.

مشخّصات ظاهرى: 172 ص.

قيمت: 150000 ريال شابك: 4-0-96395-622-978

وضعيت فهرست نويسى: فيپا

موضوع: خامنه اى، خامنه اى، على، 1318 -- نظريه درباره مهدويت

موضوع: مهدويت -- انتظار

شناسه افزوده: مؤسّسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى. معاونت پژوهش و آموزش

رده بندى كنگره: 1692 DSR

رده بندى ديويى: 955/0844

شماره كتابشناسى ملى: 6085784

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم

ص: 2

ص: 3

نگاهى به

نظريّه انتظار

در انديشه ى

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّ ظلّه العالى)

گردآورنده: معاونت پژوهش و آموزش مؤسّسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى

ناشر: نهضت نرم افزارى

(وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى)

چاپ اوّل: زمستان 1398

شمارگان: 1000-150000 ريال

شابك: 4-0-96395-622-978

نشانى: تهران، خيابان جمهورى اسلامى، خيابان فلسطين جنوبى، كوچه ى هلالى، شماره ى 26

فروشگاه مركزى: 02166483975-02166493548

فروشگاه مشهد: 7-05132281225

فروشگاه قم: 02537702852

تارنما: http : //Book-Khamenei.ir

پست الكترونيكى: Info@Book-khamenei.ir

سامانه پيام كوتاه: 120 20 1000

ص: 4

مقدّمه

معارف انقلاب اسلامى بر اصلاح معرفت دينى نسبت به تركيب مفهومى «انتظار فرج» و نفى رويكردهاى انحرافى، با اتّخاذ رويكردى سازنده، تأسيسى و فعّال با هويّتى اسلامى و انقلابى نسبت به برقرارى عدالت در مراتب انسانيّت تأكيد دارد. رسيدن به اوج اعتلاء انسانى با ساخت تمدّن اسلامى، مرهون فلسفه ى سياسى - اجتماعى انتظار فرج است كه كاركردى شناختى در اصلاح معرفت دينى و كاركردى انگيزشى در اميدبخشى و نيروبخشى براى اقدام متناسب و به هنگام و رهايى از پوچى انسانيّت و همچنين كاركردى كنشى در ساخت سرنوشت بشر و ايستادگى و مبارزه در برابر ظلم و استكبار دارد.

مقصود از «نظريّه» در عنوان اين اثر تأليفى اشاره به مجموعه گفتارهاى منطقى و گزاره هاى سازوار و متلائم است كه بصورت نظام يافته و صورتبندى شده ربط ميان مفاهيم با يكديگر را مشخّص ساخته و مبيّن بخشى از واقعيّت هستند كه به سازماندهى شناخت ما از موضوع انتظار فرج كمك شايانى ميكند.

نظر به ضرورت و اهمّيّت اين موضوع و نقش آفرينى آن، اين نگاشت با

ص: 5

صورت بندى به يك بخش تمهيدى و فصلهاى هشت گانه به تبيين انتظار فرج در انديشه ى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّ ظلّه العالى) پرداخته است.

در پايان لازم است از تلاشهاى علمى فرهيختگان ارجمند آقايان هادى ابراهيمى، محمود قاسمى قلعه بهمن، سعيد اشيرى، محسن رايجى و هادى رزمجويى در تدوين و تنظيم اين كتاب ارزشمند تقدير و تشكّر گردد.

معاونت پژوهش و آموزش - بهمن ماه سال 1398

مؤسّسه ى پژوهشى - فرهنگى انقلاب اسلامى

ص: 6

فهرست مطالب

درآمد 1

عدالت در تمام مراتب انسانيّت 8

رويكردهاى انحرافى در مسئله ى انتظار 8

رويكرد نفى و تقابل با تشكيل و تأسيس هرگونه حكومتى قبل از ظهور 8

رويكرد بى عملى و فرار از مسئوليّت در دوران انتظار فرج 9

رويكرد بى تفاوتى و سازش كارى با مستكبران و ستمگران 11

رويكرد نفى امر به معروف و نهى از منكر در راستاى فراگيرى ظلم 11

رويكرد دامن زدن و گسترش گناه و ظلم در عالم 11

انتظار فرج و حكومت اسلامى 12

نقش استكبار و استعمار در باور به جدايى دين از سياست 12

ضرورت حكومت در عصر غيبت 13

ويژگى حكومت اسلامى 15

منشأ مشروعيّت حكومت اسلامى و فعليّت آن 16

حكومت، يك حق و يك تكليف 17

فلسفه ى سياسى شيعه ى اماميّه 19

روش تحقيق در مسئله ى انتظار و مهدويّت 23

از ديدگاه آيت الله العظمى خامنه اى 23

وضوح مسئله ى مهدويّت عام و خاص 24

ص: 7

فصل اوّل: مفهوم شناسى انتظار فرج 25

مفهوم فرج 27

مصاديق فرج: 28

الف) عدالت، خواسته ى عمومى بشريّت 28

مفهوم استقرار عدالت 33

قدرت، لازمه ى استقرار عدالت 33

ب) تشكيل جامعه ى توحيدى و دينى 34

وابستگى برقرارى توحيد در عالم به استقرار عدالت 35

ج) حاكميّت اسلام 35

د) فتح ابواب معرفت حق 36

ه -) گشايش در بُن بست هاى جارى زندگى 37

و) پيشرفت معنوى و مادّى 40

گستردگى شمول فرج نسبت به كلّ بشريّت 40

تدريجى و طبيعى بودن شكل گيرى فرج نهايى 41

جايگاه مسئله ى انتظار 43

مفهوم شناسى انتظار 43

لوازم «انتظار» 45

1) نپذيرفتن وضع موجود 45

2) اطمينان به فرج و تحقّق آن 46

3) اطمينان به نابودى ظلم 47

4) اميد و حركت 49

5) تكليف به عمل و آمادگى 55

6) قدرت سياسى 58

عينيّت يابى مسئله ى انتظار در مكتب تشيّع 60

اهمّيّت انتظار موجود حى و حاضر در ايجاد اميد 62

اهمّيّت تبيين مسئله ى معيّن بودن شخص مهدى (عج) 67

نسبت عاشورا و فرج نهايى 67

نسبت حركت بشر در دوران انتظار و دوران فرج 68

ص: 8

فصل دوّم: مبانى و ادلّه ى انتظار فرج 71

وعده ى الهى 73

تحقّق وعده هاى الهى ازجمله تشكيل جمهورى اسلامى 74

اصل عدالت 77

فطرت و طبيعت انسانى 79

استمرار نبوّت 81

سنّت الهى حركت عالم به سمت غلبه ى حق و عدل 85

سنّت الهى فرج بعد از سختى 88

تواتر 89

فصل سوّم: شرايط فرج 99

كثرت ظلم و جور و آمادگى انسانهاى صالح 101

فصل چهارم: كاركرد انتظار فرج 105

انتظار فرج كليدواژه ى فهم دين 107

اميدبخشى و نيروبخشى براى موفّقيّتهاى مادّى و معنوى 107

رهايى از پوچى 112

ساخت سرنوشت بشر 113

ايستادگى و مبارزه در برابر ظلم و استكبار 113

فصل پنجم: وظايف جامعه ى منتظر 117

تلاش براى حاكميّت اسلام 119

برقرارى عدالت و مبارزه با فساد در نظام اسلامى 120

كسب آمادگى هاى لازم 122

آمادگى معنوى - پيوند با مؤمنين - آمادگى براى مبارزه 122

آمادگى روحى و جسمى 125

پذيرش حق و عدل 126

مجاهدت و مقاومت 127

ارتباط قلبى با امام زمان (عج) 128

ص: 9

فصل ششم: آسيب شناسى انتظار فرج و جامعه ى منتظر 129

ضرورت پيرايه زدايى از مسئله ى انتظار فرج و مهدويّت 131

آسيب ها 132

تلاش براى گسترش ظلم و فساد براى تعجيل فرج! 132

بى عملى و فرار از مسئوليّت در دوران انتظار فرج 135

بدفهمى نسبت به رواياتِ نافىِ قيام قبل از ظهور 136

انجام كارهاى غير عالمانه و غير متّكى به اسناد و مدارك 137

مدّعيان دروغين مهدويّت 138

فصل هفتم: حكومت اسلامى و انتظار فرج 139

مردمى بودن حكومت حضرت مهدى (عج) 141

لزوم برقرارى حكومت اسلامى به عنوان مقدّمه ى ظهور 141

زمينه سازى انقلاب اسلامى براى ظهور 143

شكل گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى بر اساس انديشه ى انتظار 146

ترسيم معناى انتظار در تشكيل حكومت اسلامى 149

تأثير انقلاب اسلامى بر ذهنيّت مردم نسبت به منطق انتظار 150

اتّصال قطعى انقلاب و نظام اسلامى به ظهور حضرت ولىّ عصر (عج) 151

فصل هشتم: دشمن و انتظار فرج 153

تلاش دشمن براى محو و تحريف عقيده ى انتظار 155

منابع 161

ص: 10

درآمد

اشاره

ص: 1

ص: 2

خوانش مفهومى انتظار فرج در طول دوره ى غيبت كبرى با رويكردها، تبيين ها و تحليلهاى متفاوتى در جامعه ى تشيّع روبرو بوده است. شيخ نعمانى، شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسى (رحمهم الله تعالى) و... از اعاظم شيعه كتابهاى متعدّدى در اين زمينه نگاشته اند تا اصلاح معرفت دينى جامعه ى منتظر به روشنى و به دقّت صورت يابد. «پس از آغاز دوران غيبت و بويژه بعد از انتهاى دوره ى 74 ساله ى غيبت صغرى و انقطاع كامل شيعيان از امام غايب (ارواحنا فداه)، يكى از خطراتى كه كلّيّت مكتب اهل بيت (عليهم السّلام) را تهديد ميكرد اين بود كه اشتباه و انحراف عمدى يا غير عمدى كسانى از منسوبين به اين مكتب، چيزهايى را از آن كاسته يا به آن بيفزايد، و يا براثر كم رنگ شدن مرزبندى هاى اصولى مكتب، خطوط انحرافى با آن آميخته و انحرافات مسلكهاى اعتقادى يا مذهبهاى جعلى با حقايق آن ممزوج گردد... در اين دوران از طرفى به خاطر نيازهاى روزافزونى كه اكنون ديگر نه به وسيله ى امام (عليه السّلام)، بلكه به وسيله ى علماى دين بايد برآورده شود، و از طرف ديگر، به خاطر اختلاف نظرهاى طبيعى ميان علما و خبرگان دين كه محور بارز و قاطعى هم براى رفع آن نيست، راه به روى افكار و نظرات و برداشتهاى مختلف در اصول و فروع دين باز است، و در ميان نظرات

ص: 3

گوناگونى كه ابراز ميشود طبيعتاً عناصرى هم از مكاتب انحرافى يا از مذاهب غير امامى شيعى (زيدى، اسماعيلى، فطحى و...) به مجموعه ى مكتب اهل بيت (عليهم السّلام) راه مى يابد كه خلوص و اتقان آن را تهديد ميكند و حتّى در درازمدّت ممكن است جهت مكتب را بكلّى دگرگون نمايد. اينجا است كه يكى از مهم ترين وظايف رهبران امّت در آن برهه از زمان رخ مينمايد، وظيفه اى كه درست به انجام رسيدن آن ميتوانسته است به معناى حفظ مذهب و معادل جهادى سرنوشت ساز باشد؛ و آن وظيفه عبارت است از اينكه تشيّع به مثابه يك نظام فكرى و عملى، مرزبندى شود و براى آن ازلحاظ عقيدتى و عملى با استفاده از ميراث ارزشمند سخنان ائمّه (عليهم السّلام) چهارچوبى ترسيم گردد. و بدين گونه هويّت مستقل و مرزبندى شده ى مذهب اهل بيت (عليهم السّلام) مشخّص گشته، در معرض فهم و استفاده ى پيروانش قرار گيرد. اين كار، به علما و متفكّران شيعه، اين امكان را ميداد كه انحراف اصولى، يعنى خروج از حيطه ى مبانى مذهب در فقه و كلام را، از اختلاف نظرهايى كه در داخل محدوده ى مكتب پيش مى آيد، بتوانند جدا كنند.»(1).

باور به امام قائم غايب كه از آغاز در مذهب شيعه مورد تأكيد بوده است، وظيفه ى انتظار ظهور و فرج را همواره در ادوار مختلف ترسيم كرده است تا به جامعه ى بشرى بشارت توسعه در رزق معاد و معاش و همچنين نويد و مژده ى گشايش سياسى - اجتماعى را با مؤلّفه هاى استكبارستيزى و استبدادستيزى بدهد.

انتظار فرج همواره عاملى مؤثّر براى اميدزايى، نشاطبخشى و تحرّك آفرينى در جامعه ى شيعه بوده است؛ تا در برابر مشكلات و موانع، خوف و حزنى نداشته و بدون مواجهه ى انفعالى، زنده و پويا زمينه ساز مقدّمات نهضت امام قائم (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) باشد. لذا انتظار فرج به معناى رها كردن كار

ص: 4


1- . پيام به كنگره ى جهانى هزاره ى شيخ مفيد، مكتوبات 1372/1/28

و تسليم شدن در برابر شرايط و موانع نبوده است و با رويكردى تأسيسى در صدد رفع موانع طاغوت درونى و بيرونى بشرى و ايجاد اقتضائات لازم و متناسب با آن است.

اين تربيت فكرى، روحى و عملى جامعه ى اسلامى و آمادگى و انسجام نيروها و امكانات، زمينه ساز رشد و بلوغ عقول جامعه ى بشرى براى ظهور ذخيره ى خداوندى است. انقلاب اسلامىِ مهدى موعود عمل به كلمه ى طيّبه ى توحيدى لااله الاالله است كه در آن نفى و اثبات توأمان است. لذا دو گونه اقدامات در آن رخ نمايان ميكند؛ يكى نفى عوامل نابسامان موجود در جامعه ى بشرى است و ديگرى اقدامات تمهيدى و زمينه ساز براى رشد و آمادگى در جهت پذيرش ولايت الهى است. ازاين رو، انتظار فرج از امرى شخصى به سطحى بالاتر، يعنى رفتار فردى و جمعى ارتقا يافته است كه با گوشه نشينى و ذلّت پذيرى در تضاد است. انسان منتظر همواره آماده ى مبارزه و تلاش براى اصلاح شناختى و رفتارى خود و جامعه است؛ در راستاى آن به دقايق و لطايفى ويژه توجّه دارد، همانند اصلاح معرفت دينى و خوانش صحيح از انتظار فرج، اثبات مبانى فكرى و انسجام و تقويت استدلالات منطقى آن، تداوم گفتمانى مهدويّت و انتظار فرج در جهت تقويت باورمندى جامعه به گشودگى و ايجاد خروشى تأسيسى و تمدّن ساز براى فرج دنيوى و اخروى بشريّت كه تلاش فقهاى شيعه در طول تاريخ غيبت كبرى در راستاى آن بوده است.

بازآفرينى و اصلاح معرفت دينى در زمينه ى انتظار فرج همواره كانون توجّه منتظران واقعى بوده است كه ايجاد كاركردى متفاوت از خوانشهاى رقيب خود دارد؛ تا در آن صورت برداشت نشود كه انتظار فرج ابزارى براى تخدير جامعه ى شيعه و ابزارى كنترلى در جهت عدم تقابل و جهاد با حُكّام ستمگر و مستكبر عصرى و توجيه بى مسئوليّتى امّت است؛ بلكه براى گسترش عدل، مبارزه با ظلم و ستم و نفى وضعيّت نامطلوب با جايگزينى

ص: 5

با شرايط بهتر و آماده سازى براى دوران فرج و ظهور همراه است. «اوّلين درس عملى از موضوع مهدويّت اين است كه نابود كردن بناى ظلم در سطح جهان، نه فقط ممكن است، بلكه حتمى است.»(1). عصر غيبت، دوران تربيت شيعه و تجهيز و آماده سازى فكرى و روحى و عملى بشريّت براى انقلاب اسلامى مهدوى است. ازاين رو، صِرفِ صبورى بر وضعيّت موجود و بى عملى در آن نفى گرديده و بر اقدام عملىِ مناسب و كنشى بهنگام و كوششى براى ساخت حيات طيّبه تأكيد شده است.

در ديدگاه حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى) انتظار فرج با آرمان گرايى همنشين است؛ امّا به آن معنا نيست كه در نقطه ى مقابل واقع بينى مطرح و تعريف شود. ايشان در صدد آن هستند كه پيراستى از اين تلقّى را ارائه دهند و رابطه ى ملازمه ى ميان مقدّمه ى قضيّه ى شرطيّه: اگر «كسى آرمان گرا است» با تالى: آنگاه «از عقلانيّت و واقعيّت به دور است» را مرتفع كنند. آرمان گرايى در انديشه ى انقلاب اسلامى، به معنى خيال بافى و تلقّيّات خلاف واقع نيست؛ بلكه به تعبير ايشان، آرمان گرايى واقع بينانه است نه واقع گرايانه؛ چرا كه اوّلاً مشاهده ى واقعيّات جامعه و جهان، با آرمان گرايى و تعقيب آن هيچ گونه تنافى و تعارضى ندارد؛ ثانياً واقع گرايى، افراد را محافظه كار و به پذيرش وضع موجود ترغيب ميكند و با تعهّدات انسانى و دينى سازگارى چندانى نميتواند داشته باشد؛ ثالثاً آرمان گرايىِ صِرف نيز به دليل ناديده گرفتن واقعيّتها مطلوب نيست. ترجمان همراهى آرمان گرايى با واقع بينى آن است كه حركت مجاهدانه در يك چهارچوب تدبيرشده اى قرار بگيرد.

از سويى، انتظار فرج، تلاش براى تغيير وضع موجود به وضع مطلوبى مطابق مراد و مقاصد نفس امّاره ى فردى و جمعى نيست. در درون مفهوم انقلابى انتظار فرج، تحوّل خواهى و حركت به سوى آرمانها و مطلوب، مستتر

ص: 6


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد نيمه شعبان 1381/7/30

است امّا مسئله ى اصلى آن است كه كدام مطلوب و در كدام نظام ارزشى موردنظر است؟

مفهوم انقلابى انتظار فرج به معناى نفى عقلانيّت نيست؛ بلكه ذات عقل فطرى بشر به دنبال تحوّل خواهى دائمى در راستاى جلب منافع درازمدّت و ابدى براى بشريّت مطابق با نقشه ى الهى است؛ لذا مفهوم انتظار در تقابل با توقّف، بازگشت به عقب، تحجّر، ايستايى، شورشگرىِ آنارشيستى و نپذيرفتن هيچ نظم و قاعده اى، تخريب، هنجارشكنى و نفى قانون قرار دارد. به عبارتى، در اين نگاه، انتظار فرج هيچگاه به وضع موجود رضايت نداده و براى آن، يك فرايند بى انتها به مثابه ارزشهاى الهى براى بهره مندى از تمام استعداد و سرمايه ى انسانى و ظرفيّتهاى ملّى و جهانى قائل است.

به باور حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّ ظلّه العالى)، برقرارى حكومت مهدوى و رسيدن به فرج نهايى كه همان عدالت است، بر اساس طبيعت عالم و حركت طبيعى عالم به سمت صلاح و خير است و در اين بين طفره بى معنا است. بنابراين فرج نهايى در نهايتِ سيرى طبيعى است كه در اين سير، هر حركت و انقلاب عدالت خواه، متناسب با حركت كلّى عالم و سنن الهى است و همين مسئله يكى از علل حقّانيّت انقلاب اسلامى است؛ لذا ميفرمايند: «شما ملّت انقلابى مسلمان بايد با حركت منظّم خود در تداوم انقلاب اسلامى به فرج جهانى انسانيّت نزديك بشويد؛ و شما بايد به سوى ظهور مهدى موعود و انقلاب نهايى اسلامى بشريّت كه سطح عالم را خواهد گرفت و همه ى اين گره ها را باز خواهد كرد قدم به قدم خودتان نزديك بشويد و بشريّت را نزديك كنيد؛ اين است انتظار فرج.»(1). امّا معناى عدالت كه فرج نهايى بشريّت است چيست؟

ص: 7


1- . در نماز جمعه، 1360/3/29

عدالت در تمام مراتب انسانيّت

«هريك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه ى عالم بكنند؛ لكن موفّق نشدند؛ حتّى رسول ختمى [مرتبت] (صلّى الله عليه وآله) كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفّق نشدند به اين معنا؛ و آن كس كه به اين معنا موفّق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى ميفهمند، مردم عادى مى فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد؛ بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيّت. انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش، اين ايجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد، اين عدالت در او تحقّق پيدا كرده است. اگر در عقايد يك انحرافاتى و كجيهايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده ى صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدى موعود (سلام الله عليه) كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اوّلين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.»(1)

رويكردهاى انحرافى در مسئله ى انتظار

رويكرد نفى و تقابل با تشكيل و تأسيس هرگونه حكومتى قبل از ظهور

«يك دسته ميگفتند كه هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقّق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهايى كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعضى رواياتى كه وارد شده است بر اين امر

ص: 8


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 12، ص 481

كه هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، درصورتى كه آن روايات [اشاره دارد] كه هركس عَلَم بلند كند با عَلَم مهدى، به عنوان «مهدويّت» بلند كند، [باطل است].»(1)

«اينهايى كه ميگويند كه هر عَلَمى بلند بشود و هر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد، اين برخلاف انتظار فرج است؛ اينها نميفهمند چى دارند ميگويند. اينها تزريق كرده اند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نميدانند دارند چى چى ميگويند. حكومت نبودن، يعنى اينكه همه ى مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نصّ آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض ميكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار ميزديم؛ براى اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست.»(2)

رويكرد بى عملى و فرار از مسئوليّت در دوران انتظار فرج

«بعضى ها انتظار فرج را به اين ميدانند كه در مسجد، در حسينيّه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان (سلام الله عليه) را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند. بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مى شناختم بسيار مرد صالحى بود، يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب (سلام الله عليه) بود. اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل ميكردند و نهى از منكر هم ميكردند و امر به معروف هم ميكردند؛ لكن همين، ديگر غير از اين كارى ازشان نمى آمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند، نبودند.»(3)

ص: 9


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، صص 13 و 14
2- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، ص 16
3- . صحيفه ى امام (ره)، ج 3، ص 340

«اين طور نيست كه حالا كه ما منتظر ظهور امام زمان (سلام الله عليه) هستيم پس ديگر بنشينيم تو خانه هايمان، تسبيح را دست بگيريم و بگوييم «عَجّلْ عَلى فَرَجِه». عجّل، با كار شما بايد تعجيل بشود، شما بايد زمينه را فراهم كنيد براى آمدن او؛ و فراهم كردن اينكه مسلمين را باهم مجتمع كنيد. همه باهم بشويد. ان شاءالله ظهور ميكند ايشان.»(1)

«يكى از علما اين جورى ميگفت - خدا رحمتش كند - كه «من كه دلم بيشتر نسوخته به اسلام از حضرت صاحب (سلام الله عليه)؛ خب ايشان هم كه مى بينند اين را، خود ايشان بيايند؛ چرا من بكنم.»! اين منطق اشخاصى است كه ميخواهند از زير بار دربروند. اسلام اينها را نميپذيرد. اسلام اينها را به هيچ چيز نميشمرد. اينها ميخواهند از زير بار دربروند. يك چيزى درست ميكنند، دو تا روايت از اين طرف و از آن طرف ميگردند پيدا ميكنند كه خير، با سلاطين مثلاً بسازيد، دعا كنيد به سلاطين. اين خلاف قرآن است. اينها نخوانده اند قرآن را. اگر صد تا همچو روايتهايى بيايد، ضربِ به جِدار ميشود. خلاف قرآن است، خلاف سيره ى انبيا است؛ بااينكه روايتى نيست. شما وقتى ملاحظه ميكنيد آن همه رواياتى كه اگر كسى ميل به اين بكند كه - روايتى است - كه اگر مايل باشى كه زنده باشد اين سلطان، تو هم با او محشورى. مسلمان مگر ميشود مايل باشد به اينكه يكى زنده باشد و ظلم كند، آدم بكشد؟ رابطه داشته باشد با يك كسى كه آدم ميكشد، عالِم ميكشد، علما را ميكشد؟... مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد كه مسلمان [نيست]؛ «ليس بمسلمٍ» ؛«من اصبح و لم يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم(2)» . هى هم بگو لااله الاالله، مسْلم نيست اين طور. اسلام آن است كه به درد مسلمين بخورد؛ مسْلم آن است كه به درد مسلمين بخورد.»(3)

ص: 10


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 18، ص 269
2- . مكاتيب الرسول (ص)، ج 2، ص: 454
3- . صحيفه ى امام (ره)، ج 3، صص 340 و 341

رويكرد بى تفاوتى و سازش كارى با مستكبران و ستمگران

«يك دسته ى ديگرى بودند كه انتظار فرج را ميگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه ميگذرد، بر ملّتها چه ميگذرد، بر ملّت ما چه ميگذرد؛ به اين چيزها ما كار نداشته باشيم، ما تكليفهاى خودمان را عمل ميكنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند انشاءالله، درست ميكنند؛ ديگر ما تكليفى نداريم؛ تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا ميگذرد يا در مملكت خودمان ميگذرد، نداشته باشيم.»(1)

رويكرد نفى امر به معروف و نهى از منكر در راستاى فراگيرى ظلم

«يك دسته اى ميگفتند كه خب، بايد عالم پر [از] معصيت بشود تا حضرت بيايد؛ ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى ميخواهند بكنند؛ گناه ها زياد بشود كه فرج نزديك بشود.»(2)

رويكرد دامن زدن و گسترش گناه و ظلم در عالم

«يك دسته اى از اين بالاتر بودند، ميگفتند: بايد دامن زد به گناه ها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (سلام الله عليه) تشريف بياورند. اين هم يك دسته اى بودند كه البتّه در بين اين دسته، منحرفهايى هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامن ميزنند.»(3) «منطق حاكمِ خمين را نداشته باشيد كه ميگفت بايد معاصى را رواج داد تا امام زمان (عليه السّلام) بيايد! اگر معصيت رواج پيدا نكند، حضرت ظهور نميكند!»(4). «ديروز مقدّس نماهاى

ص: 11


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، ص 13
2- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، ص 14
3- . همان
4- . امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، ص 69

بى شعور ميگفتند دين از سياست جدا است و مبارزه با شاه حرام است، امروز ميگويند مسئولين نظام كمونيست شده اند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و راهگشا ميدانستند، امروز از اينكه در گوشه اى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ ميدهد، فرياد «وا اسلاما» سر ميدهند! ديروز «حجّتيّه اى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه ى مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه ىِ شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابى تر از انقلابيون شده اند!»(1).

انتظار فرج و حكومت اسلامى

نقش استكبار و استعمار در باور به جدايى دين از سياست

«امّا مسئله اين است كه دست سياست در كار بوده؛ همان طورى كه تزريق كرده بودند به ملّتها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيّتهاى دنيا كه سياست كار شماها نيست؛ برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است، بدهيد به دست امپراتورها. خب، آنها از خدا ميخواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست آمريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمانها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد؛ اين يك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص غافل را، اينها را بازى دادند و گفتند شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد توى مسجدهايتان بِايستيد نماز بخوانيد! چه كار داريد به اين كارها؟»(2)

ص: 12


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، ص 281
2- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21، ص 16

ضرورت حكومت در عصر غيبت

از آنجا كه حكومت ضرورت عقلى دارد، در عصر غيبت نيز اين ضرورت مضاعف است. امام خمينى (ره) ضرورت حكومت را اين گونه بيان ميكند: «از احكام روشن عقل كه هيچ كس انكار آن را نميتواند بكند آن است كه در ميانه ى بشر قانون و حكومت لازم است و عائله ى بشر نيازمند به تشكيلات و نظامنامه ها و ولايت و حكومتهاى اساسى است.»(1)؛ «اينكه ميگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج ومرج باشد.»(2)؛ همچنين عقلاً ضرورى است اين حكومت از جانب خدا باشد: «كسى جز خدا حقّ حكومت بر كسى ندارد و خدا به حكم عقل بايد خود براى مردم حكومت تشكيل دهد و قانون وضع كند.»(3)؛ «تشكيلاتى كه براساس احكام خدا و عدل الهى تأسيس شود بهترين تشكيلات است.»(4)؛ «اين حرف كه قوانين اسلام تعطيل پذير يا منحصر و محدود به زمان يا مكانى است، برخلاف ضروريّات اعتقادى اسلام است... به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره ى حيات رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) و زمان اميرالمؤمنين عليّبن ابى طالب (عليه السلام) لازم بوده، يعنى حكومت و دستگاه اجرا و اداره ى [جامعه]، پس از ايشان و در زمان ما لازم است.»(5).

برخى ادلّه ى شرعى بودن حكومت در عصر غيبت بدين شرح است:

امام خمينى (ره) ذيل روايت «اللّهمّ ارحم خلفائى... الّذين يأتون بعدى و يروون حديثى و سنّتى(6)» در اثبات ولايت پيغمبر براى فقيه با استفاده از كلمه ى خليفه - جانشين - ميفرمايد: «اگر حاكمى كسى را جانشين خود معرّفى

ص: 13


1- . كشف اسرار، ص 181
2- . صحيفه ى امام (ره)، ج 21 ص 15
3- . كشف اسرار، ص 184
4- . كشف اسرار، ص 186
5- . ولايت فقيه، ص 27
6- . جامع الأخبار (للشعيرى)، ص: 181

كرد معنى اش آن است كه بايد كارهاى او را در نبودش انجام دهد.»(1). در ذيل مقبوله ى عمربن حنظله ميفرمايد: «در اين روايت مجتهد را حاكم قرار داده و ردّ او را ردّ امام و ردّ امام را ردّ خدا و ردّ خدا را در حدّ شرك به خدا دانسته است.»(2).

«قضيّه ى غدير، قضيّه ى جعل حكومت است؛ اين است كه قابل نصب است وَالّا مقامات معنوى قابل نصب نيست؛ يك چيزى نيست كه با نصب آن مقام پيدا بشود؛ لكن آن مقامات معنوى كه بوده است و آن جامعيّتى كه براى آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است كه او را به حكومت نصب كنند و لهذا، مى بينيم كه در عرض صوم و صلاة و امثال اينها مى آورد و ولايت مجرى اينها است. ولايتى كه در حديث غدير است به معناى حكومت است، نه به معناى مقام معنوى... مسئله، مسئله ى حكومت است؛ مسئله، مسئله ى سياست است.».(3)

«تكليف مردم در زمان غيبت امام آن است كه در تمام امورشان رجوع كنند به راويان حديث و اطاعت از آنها كنند و امام آنها را حجّت خود كرده و جانشين خود قرار داده است.»(4). «اگر خدا شخص معيّنى را براى حكومت در دوره ى غيبت تعيين نكرده است، لكن آن خاصيّت حكومتى را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (عليه السّلام) موجود بود، براى بعد از غيبت هم قرار داده است.»(5). «فقهاى جامع الشّرايط از طرف معصومين نيابت در تمام امور شرعى و سياسى و اجتماعى دارند و تولّى امور در غيبت كبرى موكول به آنان است، لكن اين امر غير ولايت كبرى است كه مخصوص به معصوم است.»(6). «اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت

ص: 14


1- . كشف اسرار، ص 188
2- . همان
3- . صحيفه ى امام (ره)، ج 20، صص 112-113
4- . كشف اسرار، ص 188
5- . ولايت فقيه، ص 50
6- . صحيفه ى امام (ره)، ج 16، ص 403

است. يا خدا، يا طاغوت؛ يا خدا است، يا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است؛ وقتى غير مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است.»(1).

ويژگى حكومت اسلامى

امام خمينى (ره) ويژگى حكومت اسلامى را چنين بيان ميكنند: «حكومت اسلام حكومت الهى است. فرق مابين حكومتهاى ديگر با حكومت اسلام اين است كه آنها حكومت را ميخواهند براى اينكه غلبه كنند بعضى بر بعضى و سلطه پيدا كنند يك عدّه اى بر عدّه ى ديگر؛ اسلام [اين گونه] نيست؛ اين منظورش نيست... حكومت اسلامى هم اين طورى است كه ميخواهد حكومت الله در عالم پيدا بشود؛ يعنى ميخواهد سرباز مسلمان با سربازهاى ديگر فرق داشته باشد: اين سرباز الهى باشد.»(2).

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدّ ظلّه العالى) نيز در تبيين مفهوم حكومت چنين بيانى دارند: «به طور خلاصه وقتى در نهج البلاغه ميخواهيم مفهوم حكومت را به دست بياوريم، از آن طرف نگاه ميكنيم مى بينيم آن كه در رأس حكومت است والى است، ولىّ امر است، متصدّى كارهاى مردم است، يك وظيفه دار و مكلّف بزرگ است، يك انسانى است كه بيشترين بار و سنگين ترين مسئوليّت بر دوش او است؛ و در سوى ديگر انسانها قرار دارند كه بايد با همه ى ارزشهايشان، با همه ى آرمانهايشان، با همه ى عناصر مُشَكّلِه ى شخصيّتشان مورد رعايت قرار بگيرند؛ اين مفهوم حكومت است، نه سلطه گرى است، نه زورمدارى است، نه افزون طلبى است. اميرالمؤمنين در بخشهاى مهمّى از نهج البلاغه به حيطه ى حكومت اشاره ميكند. شايد ده ها جمله در نهج البلاغه ميتوان نشان داد كه مفهوم شريف حكومت را از

ص: 15


1- . صحيفه ى امام (ره)، ج 10، ص 221
2- . صحيفه ى امام (ره)، ج 8، صص 435-436

نظر عليّبن ابى طالب (عليه السّلام) مشخّص ميكند؛ ازجمله در ابتداى فرمان مالك اشتر: «ولّاه مصر جباية خراجها و جهاد عدوّها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها» (1)؛ اين است معناى حكومت. اگر مالك اشتر به عنوان استاندار و والى و حاكم مصر معيّن ميشود، نميرود آنجا تا براى خود عنوانى و قدرتى كسب كند، يا سود و بهره ى مادّى را به خود متوجّه كند؛ ميرود آنجا تا اين كارها را انجام بدهد، سهم مردم را در اداره ى امور مالى كشور از آنها بگيرد، با دشمنان مردم مبارزه كند، آنها را در مقابل دشمنهايشان مصونيّت بدهد، آنها را به صلاح نزديك كند - صلاح با بُعد وسيع مادّى و معنوى اش كه از نظر على (عليه السّلام) و در منطق نهج البلاغه مطرح است - شهر را و حيطه ى حكومت خود را آباد كند؛ يعنى به طور خلاصه انسانها را بسازد، سرزمين را آباد كند، اخلاق و ارزشهاى معنوى را بالا ببرد، وظايف مردم و آنچه را كه در جنب حكومت برعهده ى آنها است آنها را استنقاذ كند و استعداء كند.»(2).

منشأ مشروعيّت حكومت اسلامى و فعليّت آن

«از نظر على (عليه السّلام) منشأ اصلى حكومت يك سلسله ارزشهاى معنوى است؛ آن كسى ميتواند بر مردم حكومت كند و ولايت امر مردم را به عهده بگيرد كه از يك خصوصيّاتى برخوردار باشد. نگاه كنيد به نامه هاى فراوان على (عليه السّلام) به معاويه و به طلحه و زبير و به عاملان خود و به مردم كوفه و به مردم مصر، نامه هاى فراوانى كه اگر يكى اش را هم بخواهيم اينجا بخوانيم وقت زيادى را خواهد گرفت. او حكومت را و ولايت امر مردم را ناشى از يك ارزش معنوى ميداند؛ امّا فقط اين ارزش معنوى هم كافى نيست براى اينكه انسان فعلاً و عملاً حاكم و والى باشد، بلكه مردم هم در اينجا سهمى دارند و آن بيعت است. اميرالمؤمنين در هر دو بخش تصريحاتى دارد كه متأسّفانه

ص: 16


1- . نهج البلاغه، نامه ى 53
2- . در اوّلين كنگره ى بين المللى نهج البلاغه، 1360/2/9

نميخواهم وقت را حالا به اين بگذرانم. آنچه درباره ى اهل بيت آمده آن را هم اضافه كنيد به نامه هاى امام به رقباى حكومتش در آن زمان كه اشاره كردم؛ اشاره كردم، در كنار اين، آن بياناتى كه درباره ى اهل بيت وارد شده همچنين ميتواند آن ارزشهاى معنوى كه ملاك حكومت هست، اينها را بيان كند و مشخّص كند؛ امّا فقط اين نيست، بلكه بيعت هم شرط است. «انّه بايعنى القوم الّذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان على ما بايعوهم عليهم فلم يكن للشاهد عن يختار و لا للغائب عن يرد و انما الشورى للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا على رجلٍ و سموه اماماً كان ذلك لله رضى» (1)؛ اگر مهاجر و انصار جمع بشوند و كسى را پيشواى خود بدانند و به امامت او گردن بنهند خدا بر اين راضى است. بيعت منجّزكننده ى حقّ خلافت است؛ آن ارزشها آن وقتى ميتواند فعلاً و عملاً كسى را به مقام ولايت امر برساند كه مردم هم او را بپذيرند و قبول كنند، كه اين مسئله در باب نقش مردم در حكومت باز مورد توجّه قرار ميگيرد.»(2). «حكومت آينده ى حضرت مهدى موعود (ارواحنا فداه)، يك حكومت مردمى به تمام معنا است. مردمى يعنى چه؟ يعنى متّكى به ايمانها و اراده ها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نميكند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تكيه به آنها است كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار ميبخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل ميدهد.»(3).

حكومت، يك حق و يك تكليف

«اميرالمؤمنين به طور خلاصه و مجمل حكومت را هم يك حق ميداند هم يك تكليف. اين جور نيست كه هركسى كه برايش شرايط توليت امور مردم فراهم شد و توانست به نحوى با كسب وجاهت، با تبليغ، با كارها

ص: 17


1- . نهج البلاغه، نامه ى 6
2- . در اوّلين كنگره ى بين المللى نهج البلاغه 1360/2/29
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان در مصلّاى تهران 1381/7/30

و شيوه هايى كه معمولاً طالبان قدرت خوب بلدند آن شيوه ها را انجام بدهند، به هر نحوى توانست نظر مردم را جلب كند، اين بتواند حكومت كند. حق متعلّق به كسان معيّنى است. اين به معناى اين نيست كه يك طبقه، طبقه ى ممتازند؛ در جامعه ى اسلامى همه فرصت و ميدان دارند كه خود را به آن زيورها بيارايند؛ همه ميتوانند آن شرايط را براى خود كسب كنند... بنابراين ولايت را يك حق ميداند و اين جاى انكار نيست.»(1)

«اميرالمؤمنين حكومت را يك حق ميداند، همچنانى كه يك وظيفه نيز ميداند. يعنى آن روزى كه اطراف على را ميگيرند «فما راعنى الّا و النّاس كعرف الضّبع الى ينثالون علىّ من كلّ جانب حتّى وطىء الحسنان و شقّ عطفاى» (2) مردم آنچنان انبوه بر من گرد آمدند كه فرزندان مرا در زير پاهاى خود لگدمال كردند. مردم مشتاقانه، نيازمندانه، از على ميخواهند كه به نياز آنها پاسخ بگويد. اميرالمؤمنين براى حكومت يك شأن واقعى قائل نيست، حكومت براى على يك هدف نيست، همچنانى كه در بحث بعدى بايد روشن بشود، امّا بااين حال حكومت را ميپذيرد به عنوان يك وظيفه، و مى ايستد و از آن دفاع ميكند: «فلولا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود ناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس اوّلها و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطة عنز» (3)؛ بازهم براى من حكومت ارزشى ندارد؛ بازهم حاضر نيستم براى به دست آوردن يك مقام، يك جاه، از ارزشها بگذرم؛ بازهم حاضرم با همان جام نخستين اين جمع را سيراب كنم؛ همچنانى كه روز اوّل كنار نشستم بازهم كنار بنشينم. مؤكّداً ميگويد: «دعونى والتمسوا غيرى» (4)؛ مرا بگذاريد به سراغ ديگران برويد؛ امّا وقتى احساس ميكند كه وظيفه است، احساس ميكند زمينه آماده است و او

ص: 18


1- . در اوّلين كنگره ى بين المللى نهج البلاغه 1360/2/29
2- . نهج البلاغه، خطبه ى 3
3- . همان
4- . نهج البلاغه، خطبه ى 92

ميتواند اين نقش عظيم و اساسى را برعهده بگيرد، آن وقت قبول ميكند.»(1). «خطّ اساسى فاصل ميان حكومت على و حكومت ديگران همين است كه حكومت براى على هدف نيست، يك وسيله است آن هم براى آرمانهاى معنوى.»(2).

فلسفه ى سياسى شيعه ى اماميّه

اصل امامت و ولايت، به عنوان فلسفه ى سياسى شيعه ى اماميّه بوده و نافى هرگونه آموزه ى آنارشيستى است. در مكتب شيعه اصل لزوم حكومت اسلامى و درنتيجه خالى نبودن زمان از فلسفه ى سياسى مورد تأييد قرار گرفته است. به گونه اى كه هيچ زمانى خالى از امام و حجّت خداوندى نيست. از سوى ديگر آموزه ى غيبت و انتظار فرج از اصول بنيادين عقايد اماميّه است. ولايت مطلقه ى فقيه همان فلسفه ى سياسى امامت در دوران غيبت است، كه امتداد فلسفه ى سياسى امامت در دوران حضور است. عصر غيبت از منظر امام خمينى (ره)، عصر بلاتكليفى نيست بلكه در عصر غيبت نيز نسبت به امر سياسى - اجتماعى تكليف وجود دارد كه همان تشكيل حكومت اسلامى است، تا مقدّمه اى براى ظهور بوده و شيعيان در انتظار فرج، براى قدرت سياسى اسلام خدمت ميكنند. «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.»(3). در مفهوم انتظار فرج، نحوى انقلابيگرى و طلب سياسى - اجتماعى نهفته است؛ چنان كه به باور امام خمينى (ره)، نفى حكومت در دوران غيبت به معنى تأييد آنارشيسم و هرج ومرج است كه امرى معقول نيست و خلاف نصوص قرآنى است. نظام سياسى استنباطى امام خمينى (ره) براى عصر غيبت، ولايت مطلقه ى فقيه است كه استمرار

ص: 19


1- . در اوّلين كنگره ى بين المللى نهج البلاغه 1360/2/29
2- . همان
3- . صحيفه ى امام (ره)، ج 8، ص 374

فلسفه ى سياسى امامت است. بنابراين ميتوان چنين برداشت كرد كه از ديدگاه امام خمينى (ره) ولايت فقيه، دولت انتظار در عصر غيبت است و زمينه ساز براى ظهور است. برداشتهاى ناصواب از انتظار فرج ريشه در فردى ديدن احكام اسلامى، فرار از تكليف سياسى و بى مسئوليّتى، ساده لوحى و رواج انديشه ى استعمارى جدايى دين از سياست دارد. امام خمينى (ره) بر اهمّيّت مؤلّفه ى «اميد» نيز براى پيروزى انقلابها تأكيد كرده و آن را از آموزه ى «انتظار فرج» استنباط ميكنند. انتظار فرج يك اميد هيجان انگيز دانسته شده است كه درنتيجه آن مؤمنين هيچگاه نبايد مأيوس، نااميد و بيهوده گرا باشند بلكه عنايت و نصرت الهى همواره به سوى آنان خواهد بود. امّا در مواجهه با آرمان خواهى در آموزه ى انتظار فرج و تمايل به جهادى خستگى ناپذير - كه بنيان آن در قيام امام حسين (عليه السّلام) است - دو رويكرد متقابل نسبت به نظريّه ى انتظار ايجاد شده است كه يكى رويكرد ترك مبارزه و مسئوليّت اجتماعى است كه مبتنى بر رواياتى با مضامين بطلان قيام و انقلاب پيش از ظهور است. در اين تفكّر هر نوع مبارزه اى باعث تأخير در ظهور است و نبايد امر به معروف و نهى از منكر كرد! امام خمينى (ره) نشان داده است كه با چنين رويكردى با مسئله ى انتظار فرج مقابله كردند. همچنين شهيد آيت الله مطهّرى نيز در كتاب «قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه ىِ تاريخ» با اين رويكرد مخالفت كرده و آن را به انديشه ى ماركسيست ها تشبيه كرده است. در نظر شهيد مطهّرى، برداشت نادرست از مقوله ى انتظار ناشى از اين ديدگاه است كه عدّه اى قيام مهدى موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) را داراى ماهيّت انفجارى ميدانند؛ درحالى كه از آيات و روايات موجود چنين استفاده ميشود كه ظهور، حلقه اى از حلقات مبارزه ى اهل حق و اهل باطل است:

«برداشت قشرى مردم از مهدويّت و قيام و انقلاب مهدى موعود اين است كه صرفاً ماهيّت انفجارى دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج

ص: 20

ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشى ها و تباهى ها ناشى ميشود؛ نوعى سامان يافتن است كه معلول پريشان شدن است. آنگاه كه صلاح به نقطه ى صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرف دارى نداشته باشد، باطل يكّه تاز ميدان گردد، جز نيروى باطل نيرويى حكومت نكند، فرد صالحى در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ ميدهد و دست غيب براى نجات حقيقت - نه اهل حقيقت، زيرا حقيقت طرف دارى ندارد - از آستين بيرون مى آيد... اينجا است كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذّت و كام جويى است و هم كمك به انقلاب مقدّس نهايى... اين نوع از برداشت ازآن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهى ها را به عنوان مقدّمه ى يك انفجار مقدّس، موجّه و مطلوب ميشمارد، بايد «شبه ديالكتيكى» خوانده شود، با اين تفاوت كه در تفكّر ديالكتيكى با اصلاحات ازآن جهت مخالفت ميشود و تشديد نابسامانى ها ازآن جهت اجازه داده ميشود كه شكاف وسيع تر شود و مبارزه پيگيرتر و داغ تر گردد، ولى اين تفكّر عاميانه فاقد اين مزيّت است؛ فقط به فساد و تباهى فتوا ميدهد كه خودبه خود منجر به نتيجه ى مطلوب بشود.

آن عدّه از آيات قرآن كريم - كه همچنان كه گفتيم ريشه ى اين انديشه است و در روايات اسلامى بدانها استناد شده است - در جهت عكس برداشت بالا است. از اين آيات استفاده ميشود كه ظهور مهدى موعود حلقه اى است از حلقات مبارزه ى اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى ميشود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آياتى كه بدانها در روايات استناد شده است نشان ميدهد كه مهدى موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) مظهر نويدى است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پيروزى نهايى اهل ايمان است: «وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ اَلَّذِي اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ

ص: 21

بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاٰ يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» (1) . ظهور مهدى موعود منّتى است بر مستضعفان و خوارشمرده شدگان، و وسيله اى است براى پيشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدّمه اى است براى وراثت آنها خلافت الهى را در روى زمين: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ» (2). ظهور مهدى موعود، تحقّق بخش وعده اى است كه خداوند متعال از قديم ترين زمانها در كتب آسمانى به صالحان و متّقيان داده است كه زمين از آنِ آنان است و پايان تنها به متّقيان تعلّق دارد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ»(3) ؛ «إِنَّ اَلْأَرْضَ لِلّٰهِ يُورِثُهٰا مَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (4). حديث معروف كه ميفرمايد: «يملأ الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» نيز شاهد مدّعاى ما است نه بر مدّعاى آن گروه. در اين حديث نيز تكيه بر روى ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و ميرساند كه قيام مهدى براى حمايت مظلومانى است كه استحقاق حمايت دارند. بديهى است كه اگر گفته شده بود: «يملأ الله به الارض ايماناً و توحيداً و صلاحاً بعد ما ملئت كفراً و شركاً و فسادا» مستلزم اين نبود كه لزوماً گروهى مستحقّ حمايت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط ميشد كه قيام مهدى موعود براى نجات حقِّ از دست رفته و به صفر رسيده است نه براى گروه اهل حق ولو به صورت يك

ص: 22


1- . سوره ى نور، بخشى از آيه ى 55، ترجمه: «خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدّل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند.»
2- . سوره ى قصص، آيه ى 5، ترجمه: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.»
3- . سوره ى انبيا، آيه ى 105، ترجمه: «و درحقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ى ما به ارث خواهند برد.»
4- . سوره ى اعراف، بخشى از آيه ى 128، ترجمه: «زمين از آن خدا است آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد ميدهد و فرجام [نيك] براى پرهيزكاران است.»

اقلّيّت. شيخ صدوق روايتى از امام صادق (عليه السّلام) نقل ميكند مبنى بر اينكه اين امر تحقّق نميپذيرد مگر اينكه هريك از شقى و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء و گروه اشقياء هركدام به نهايت كار خود برسند؛ سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه ى شقاوت برسند. در روايات اسلامى سخن از گروهى زبده است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق ميشوند. بديهى است كه اين گروه ابتدابه ساكن، خلق نميشوند و به قول معروف از پاى بوته ى هيزم سبز نميشوند. معلوم ميشود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينه هايى عالى وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش ميدهد.»(1).

بنابراين مبارزات طيفى از علماى شيعه و بويژه امام خمينى (ره) باعث ارائه ى رويكرد فعّال و سازنده از مقوله ى انتظار گرديده است؛ لذا انتظار نور اميد است؛ دست روى دست گذاشتن و تنها به اميد آينده نشستن، انتظارى بى محتوا است، كمااينكه روايتِ «افضل اعمال امّتى انتظار الفرج» (2)، بيان ميكند كه انتظار فرج، يك عمل سازنده و به معناى ايجاد زمينه ى كمال و رشد عقلى براى ظهور با اصلاح جامعه است.

روش تحقيق در مسئله ى انتظار و مهدويّت

از ديدگاه آيت الله العظمى خامنه اى

«از كارِ عالمانه و همراه با دقّت در مسئله ى انتظار و مسئله ى دوران ظهور نبايد غفلت كرد... اين هم كار هركسى نيست؛ بايد اهل فن باشد، اهل حديث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفكّر فلسفى باشد؛ بداند، حقايقى را بشناسد؛ آن وقت ميتواند در اين زمينه وارد ميدان بشود و كار تحقيقاتى انجام بدهد.»(3)

***

ص: 23


1- . قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه ى تاريخ، صص 436 تا 439
2- . صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص: 54
3- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18

در همين موضوع مهدويّت و قضاياى مربوط به امام زمان - مسئله ى انتظار، مسئله ى طول عمر، مسئله ى دوران حكومت، مسئله ى وظايفى كه منتظرين دارند، و مسائل گوناگونى كه وجود دارد - بهترين مرجع عبارت است از حديث و آنچه از خود ائمّه (عليهم السّلام) نقل شده، كه جاى ترديدى را باقى نميگذارد و اين مهم ترين مطلب است. همين طور كه آقاى رى شهرى اشاره كردند، بنده هم به اين معنا معتقدم كه شواهد عقلى و اعتبارى به عنوان مؤيّد ميتوانند به كار بروند، [امّا] آنچه تعيين كننده و قاطع است، منابع روايى و حديثى و قرآنى است كه به اينها بايستى تكيه كرد، از اينها بايد استفاده كرد. البتّه بايد تنقيح بشود؛ به حرفهاى سست نبايد اعتماد كرد. حرف قرص كم نداريم؛ حرفهاى قوى، محكم و بنيادهاى فكرى مستحكم بحمدالله در اين زمينه خيلى زياد است و ميتوان به اينها تكيه كرد و از اينها استفاده كرد.(1)

وضوح مسئله ى مهدويّت عام و خاص

اصل مهدويّت از واضحات و از ضروريّات مذهب تشيّع و از ضروريّات اسلام و همه ى اديان است - امر واضحى است؛ مهدويّت با معناى خاصّ شيعى آن يعنى مشخّص شدن وجود مبارك و مقدّس مهدى (عليه الصّلاة و السّلام) كه در مذاهب ديگر و اديان ديگر اين تشخّص وجود ندارد؛ مخصوص شيعه است كه مهدى را مى شناسد: با نام، با خصوصيّات، با پدر، مادر، خانواده؛ اين هم جزو مسائل واضح و قطعى و ضرورى در مذهب ما است؛ يعنى جاى هيچ ريبى، ترديدى، شبهه اى وجود ندارد؛ اينها روشن و مسلّم است.(2)

ص: 24


1- . در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21
2- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانوادهاى آنان؛ 1393/3/22

فصل اوّل : مفهوم شناسى انتظار فرج

اشاره

ص: 25

ص: 26

مفهوم فرج

انتظار فرج يعنى انتظار گشايش از كار انسانيّت. امروز كار انسانيّت در گره هاى سخت پيچيده و گره خورده است؛ همه ى بشريّت اسير دو قدرت بزرگ است، قدرت غرب و قدرت شرق، قدرت آمريكا و شوروى و همه ى قدرتهاى ديگر هم ضمن آنكه خودشان همان خودكامگى ها را ميكنند، در خط سير يكى از اين دو قدرت عمل ميكنند. اين يك گره بزرگ در كار انسانيّت امروز. امروز فرهنگ مادّى بزور به انسانها تحميل شده است؛ اين يك گره است. امروز در سطح دنيا تبعيض انسانها را مى آزارد؛ اين گره بزرگى است. امروز كارِ ذهنيّت غلط، مردم دنيا را به آنجا رسانده اند كه فرياد عدالت خواه يك ملّت انقلابى در ميان عربده هاى مستانه ى قدرتگرايان و قدرتمندان گم ميشود؛ اين يك گره است. امروز مستضعفان آفريقا و آمريكاى لاتين و ميليون ها انسان گرسنه ى آسيا و آسياى دور، ميليون ها انسان رنگين پوستى كه از ستم تبعيض نژادى رنج ميبرند، چشم اميدشان به يك فريادرس و نجات بخش است. و قدرتهاى بزرگ نميگذارند نداى آن نجات بخش به گوش آنها برسد؛ اين يك گره است. فرج يعنى باز شدن اين گره ها.(1)

ص: 27


1- . در خطبه هاى نماز جمعه، 1360/3/29

مصاديق فرج:

الف) عدالت، خواسته ى عمومى بشريّت

اشاره

برجسته ترين شعار مهدويّت عبارت است از عدالت. مثلاً در دعاى ندبه وقتى شروع به بيان و شمارش صفات آن بزرگوار ميكنيم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهّرش، اوّلين جمله اى كه ذكر ميكنيم، اين است: «اَين المعدّ لقطع دابر الظّلمة، اَين المنتظر لإقامة الأمت و العوج، اَين المرتجى لإزالة الجور و العدوان» (1)؛ يعنى دل بشريّت ميتپد تا آن نجات بخش بيايد و ستم را ريشه كن كند؛ بناى ظلم را - كه در تاريخ بشر، از زمانهاى گذشته همواره وجود داشته و امروز هم با شدّت وجود دارد - ويران كند و ستمگران را سر جاى خود بنشاند. اين اوّلين درخواست منتظران مهدى موعود از ظهور آن بزرگوار است. يا در زيارت آل ياسين وقتى خصوصيّات آن بزرگوار را ذكر ميكنيد، يكى از برجسته ترين آنها اين است كه «الّذى يملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت جوراً و ظلما» (2). انتظار اين است كه او همه ى عالم - نه يك نقطه - را سرشار از عدالت كند و قسط را در همه جا مستقر نمايد. در رواياتى هم كه درباره ى آن بزرگوار هست، همين معنا وجود دارد. بنابراين انتظار منتظران مهدى موعود، در درجه ى اوّل، انتظار استقرار عدالت است.(3)

***

انتظار، يكى از پربركت ترين حالات انسان است؛ «منتظر بودن»؛ منتظرِ چه؟ منتظر يك دنياى روشن از نور عدل و داد؛ «يملأ اللّه به الارض قسطاً و عدلا» (4). خداى متعال سرزمين بشرى را و همه ى روى زمين را به دست او از عدالت و دادگسترى پر خواهد كرد.(5)

***

ص: 28


1- . الاقبال، ص 297
2- . كمال الدّين، ج 1، ص 287
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1381/7/30
4- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 38، ص: 126
5- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1368/12/22

مظهر عدل پروردگار، امام زمان است و ميدانيم كه بزرگ ترين خصوصيّت امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) كه در دعاها و در زيارات و در روايات هست، عدالت است؛ «يملا اللّه به الارض قسطاً و عدلا» .(1)

***

در تمام آثار دينى كه شما نگاه ميكنيد، هدف و غايت براى حركت جامعه ى اسلامى، تشكيل جامعه ى عادله است. راجع به امام زمان اين همه اثر هست و در اغلبِ اينها گفته ميشود كه آن بزرگوار تشريف بياورند تا اينكه جهان را پر از عدل كنند. بيش از آنكه گفته شده «پر از دين حق كنند»، گفته شده «پر از عدالت كنند».(2)

***

و انتظار ظهور آن بزرگوار، انتظار حضور يك جهانِ پر از عدل و داد است؛ انتظار عدالت است براى همه ى انسانها؛ انتظار رفع ظلم است از صحنه ى زندگى بشر؛ انتظار تطهير دامان بشريّت است از آنچه زورگويان عالم و دشمنان بشريّت بر او تحميل كرده اند؛ اين يك چنين انتظارى است. اين انتظار دنياى برتر است براى معنويّات و مادّيّات بشر. در دوران امام زمان، مادّيّات انسانها هم از امروز بهتر خواهد شد؛ فقط معنويّات نيست. بشر را خداى متعال داراى جنبه ى مادّه و معنا آفريده است، كمال او هم در هر دو جنبه است. حكومت كامله و عادله ى الهى هم متكفّل هر دو جنبه است.(3)

***

در مورد ظهور حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا فداه وعجّل الله فرجه)، در بيشتر روايات و ادعيه و زياراتى كه درباره ى آن بزرگوار است و اسمى از آن بزرگوار است، به دنبال مسئله ى ظهور و قيام آن حضرت، «يملأ اللّه به الارض قسطاً

ص: 29


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1368/12/22
2- . در ديدار هيئت دولت در آغاز كار دولت 1372/6/3
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1375/10/6

وعدلا» هست. خدا به وسيله ى او، زمين را پر از قسط و عدل ميكند. البتّه خدا به وسيله ى امام زمان، زمين را از دين خودش هم پر ميكند؛ امّا آن چيزى كه در دعا و زيارت و روايت گفته ميشود، «يملأ الارض به الدّين، دين الحق» نيست - مگر در بعضى از جاها كه تعبيراتى هست - متعلّق «يملأ»، قسط و عدل، عدالت، دادگرى و انصاف است؛ چرا؟ چون بشر بيشتر از همه چيز، از ظلم و بيدادگرى رنج ميبرد.(1)

***

بناى قوام اساسى دعوت، حكومت و نهضت انبيا بر عدل است؛ «لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ» (2)؛ عدالت همه چيز است. شما هم كه آرزوى قيامِ حكومتِ عادله ى حجّت الهى (اروحنافداه) را داريد، تكرارتان در دعا و زيارت اين است كه «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلا» (3)؛ در درجه ى بعد ميگوييم كه دين خدا را هم اشاعه دهد.(4)

***

امروز ما انتظار فرج داريم؛ يعنى منتظريم كه دست قدرتمند عدالت گسترى بيايد و اين غلبه ى ظلم و جور را كه همه ى بشريّت را تقريباً مقهور خود كرده است، بشكند و اين فضاى ظلم و جور را دگرگون كند و نسيم عدل را بر زندگى انسانها بوزاند، تا انسانها احساس عدالت كنند.(5)

***

انتظار فرج معنايش اين نيست كه انسان بنشيند، دست به هيچ كارى

ص: 30


1- . در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 1375/11/12؛ نظير اين بيان، در ديدار مسئولان دستگاه قضايى كشور و خانواده هاى شهداى هفتم تير 1377/4/7 و نيز در جلسه ى پرسش و پاسخ با مديران مسئول و سردبيران نشريّات دانشجويى 1377/12/4 تكرار شده است.
2- . سوره ى حديد، بخشى از آيه ى 25، ترجمه: «تا مردم به انصاف برخيزند»
3- . كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج 2، ص: 567؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 36، ص: 316
4- . در ديدار مسئولان قضايى و قضات كشور 1373/4/6
5- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

نزند، هيچ اصلاحى را وجهه ى همّت خود نكند، صرفاً دل خوش كند به اينكه ما منتظر امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) هستيم. اينكه انتظار نيست. انتظارِ چيست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهى ملكوتى است كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطره ى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بنده ى واقعى خدا بكند.(1)

***

الان نزديك 1200 سال است كه ملّت اسلام و شيعه در انتظار ظهور مهدى موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف و جعلنا الله فداه) است؛ چه خصوصيّتى براى آن بزرگوار ذكر ميكنيد؟ «الّذى يملأ الله به الارض قسطاً و عدلا» .... در محيط قسط و عدل است كه انسانها ميتوانند رشد كنند، به مقامات عالى بشرى برسند و كمال انسانى خودشان را به دست بياورند. قسط و عدل يك مقدّمه ى واجب است براى كمال نهايى انسان.(2)

***

آنچه ما درباره ى امام زمان ميدانيم و به ما رسيده است، بيانگر اين است كه اهداف و آرمانهاى امام زمان كه بنا است اينها را در محيط زندگى بشر و در مقياس جهانى تحقّق ببخشد، آرمانهاى مشترك همه ى انسانها است. شما در زيارتها و دعاها ميخوانيد: «يملأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا» (3)، يا در يك دعا آمده است: «بعد ما ملئت ظلماً و جورا» (4). شيعه، حضرت را به اين عنوان مى شناسد كه مى آيد دنيا را پر از عدل و داد ميكند. عدل و داد يعنى خواسته ى بشر در طول تاريخ؛ خواسته اى كه

ص: 31


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . در ديدار جمعى از فرماندهان و پرسنل نيروى انتظامى 1376/4/25
3- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 38، ص: 126
4- . مفتاح الجنان، دعاى عديله ى كبير

هنوز هم تحقّق پيدا نكرده. بشر هميشه اشتياق و آرزوى عدل و داد را داشته است. به شكلهاى مختلف در دنيا ظلم بوده، امروز هم كه دنيا به معناى واقعى كلمه پر از ظلم و جور است. مى بينيد دنيا را؛ مى بينيد مسلّطين بر عالم را، مى بينيد قدرتمندان را؛ مى بينيد فشار بر ملّتها را، فشار بر ضعفا را، برخوردهاى مغرضانه و كينه ورزانه ى با حقايق مقدّس را. امروز دنيا اين جورى است. در گذشته هم به اَشكال مختلفى دنيا براى كسانى كه دادخواه بودند، دنبال عدل و داد بودند، مشكلات داشته: «ضٰاقَتْ عَلَيْهِمُ اَلْأَرْضُ بِمٰا رَحُبَتْ» (1)؛ دنيا با همه ى گستردگى اش، بر انسانها تنگ مى آمد؛ مثل زندان، انسانها را فشار ميداد. امام زمان (سلام الله عليه و عجّل الله فرجه و ارواحنا فداه) مى آيد تا اين خواسته ى عمومى و تاريخى بشر را محقّق كند. نفرمودند: «يملأ الله به الأرض دينا». البته دين را هم گسترش خواهد داد، امّا شاخصه اين نيست؛ شاخصه، عدل و داد است. آنچه هم كه در روايات ما، در آثار ما، انسان درباره ى خصوصيّات زمان امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) ميخواند و مى شنود، بيشتر متوجّه همينها است... آرمانهاى امام زمان، آرمانهاى عمومى انسان است؛ آرمانهاى تاريخى بشر است.(2)

***

شب ميلاد آن كسى [است] كه درباره ى او سخنى گفته شده است كه درباره ى هيچ يك از پيغمبران و اولياى الهى و ائمّه گفته نشده است و آن اين است كه «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا» (3)؛ درباره ى هيچ پيغمبرى چنين چيزى گفته نشده؛ حتّى درباره ى پيغمبر آخرالزّمان. آن دست توانايى كه ميتواند همه ى سطح عالم را از نعمت عدل و داد برخوردار بكند، دست تواناى او است. خداوند اين فضيلت بزرگ را براى او قرار داده

ص: 32


1- . سوره ى توبه، بخشى از آيه ى 118، ترجمه: «زمين با همه فراخى اش بر آنان تنگ گرديد»
2- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1392/4/2
3- . بحارالانوار، ج 36، ص 316

است؛ نه براى ديگر اوليا، نه براى ديگر انبيا، نه براى ديگر برجستگان عالم و مقرّبان مقام حق، فقط او است كه اين تعبير درباره ى او آمده است.(1)

مفهوم استقرار عدالت

بشريّت دارد همين طور اين راه را طى ميكند تا به اتوبان برسد؛ اين اتوبان، دورانِ مهدويّت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله عليه) است. اين جور نيست كه وقتى به آنجا رسيديم، يك حركت دفعى انجام بگيرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا يك مسير است. در واقع بايد گفت زندگى اصلى بشر و حيات مطلوب بشر از آنجا آغاز ميشود و بشريّت تازه مى افتد در راهى كه اين راه يك صراط مستقيم است و او را به مقصد آفرينش ميرساند؛ «بشريّت» را ميرساند، نه آحادى از بشريّت را، نه افراد را، مجموعه ها را ميرساند. البتّه اين به معناى اين نيست كه در آن وقت طبيعت بشر تغيير پيدا ميكند؛ نه، طبيعت بشر، طبيعت ستيزه ى درونى و درگيرى درونى ميان خير و شر است. عقل انسان هست، طبع انسان هم هست؛ غرايز انسان احكامى دارند، كشش هايى دارند، تمايلات طبيعى انسان كار خودشان را ميكنند، عقل هم كار خود را ميكند؛ اين تنازع در آن دوران هم وجود خواهد داشت. اين جور نيست كه در آن دوران، بشريّت يكپارچه تبديل بشود به فرشته؛ نه، آنجا هم طبعاً اين درگيرى هست، طبعاً خوب و بد هم در آن وقت وجود دارد؛ منتها راه و جادّه، جادّه اى است كه مساعدِ خوب شدن و خوب حركت كردن و درست راه را پيمودن و به سمت مقصود واقعى راه رفتن است؛ اين خصوصيّت آن راه است كه همان معناى حقيقى و واقعى «عدل» است.(2)

قدرت، لازمه ى استقرار عدالت

استقرار عدالت، چه در سطح جهانى - آن طور كه آن وارث انبيا انجام

ص: 33


1- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1394/3/12
2- . در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21

خواهد داد - و چه در همه ى بخشهاى دنيا، احتياج به اين دارد كه مردمان عادل و انسانهاى صالح و عدالت طلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگويان حرف بزنند... نظام اسلامى و ملّت مسلمان ايران و دولت جمهورى اسلامى بزرگ ترين قدم را در اين راه برداشت و به بركت مجاهدت جوانان و مردان و زنان مؤمن و فداكار اين ملّت، اسلام در دنيا به عنوان يك قدرت ظاهر شد. هرچه اين قدرت بتواند خود را مستقرتر و پايدارتر كند، نظم ظالمانه و شيطانى دنيا بيشتر تهديد ميشود.(1)

ب) تشكيل جامعه ى توحيدى و دينى

اشاره

آن چيزى كه مهدويّت مبشّر آن هست، همان چيزى است كه همه ى انبيا، همه ى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ايجاد يك جهان توحيدى و ساخته وپرداخته ى بر اساس عدالت و با استفاده ى از همه ى ظرفيّتهايى است كه خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ يك چنين دورانى است ديگر، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله عليه و عجّل الله تعالى فرجه) دوران جامعه ى توحيدى است، دوران حاكميّت توحيد است، دوران حاكميّت حقيقى معنويّت و دين بر سراسر زندگى انسانها است.(2)

***

انتظار اسلامى يعنى انتظار دنيايى سرشار از عدالت، راستى، صميميّت، انسانيّت، معنويّت، فضيلت و اخلاق انسانى صحيح كه در آن حاكميّت زر و زور و تبليغات مزوّرانه و خبيثانه ى رسانه هاى جمعى شرق و غرب راهى ندارد.»(3)

ص: 34


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان 1381/7/30
2- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان، 1373/10/27
وابستگى برقرارى توحيد در عالم به استقرار عدالت

آنچه مسلّم است، همه ى پيغمبران و اوليا براى اين آمدند كه پرچمِ توحيد را در عالم به اهتزاز درآورند و روح توحيد را در زندگى انسانها زنده كنند. بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحيد معنايى ندارد. يكى از نشانه ها يا اركان توحيد، نبودن ظلم و نبودن بى عدالتى است. لذا شما مى بينيد كه پيام استقرار عدالت، پيام پيغمبران است. تلاش براى عدالت، كار بزرگ پيغمبران است. انسانهاى والا در طول تاريخ در اين راه تلاش نموده اند و بشريّت را روزبه روز به سمت فهميدن اين حقيقت كه عدالت، سرآمد همه ى خواسته هاى انسانى است، نزديك كرده اند.(1)

***

روز ولادت مهدى موعود (ارواحنا لتراب مقدّمه الفداء)، حقيقتاً روز عيد همه ى انسانهاى پاك و آزاده ى عالَم است. فقط كسانى در اين روز ممكن است احساس شادى و خرسندى نكنند كه يا جزو پايه هاى ظلم، يا جزو پيروان طواغيت و ستمگران عالم باشند، والاّ كدام انسان آزاده اى است كه از گسترش عدالت، از برافراشته شدن پرچم دادگرى و رفع ظلم در سراسر جهان، خرسند نشود و آن را آرزو نكند.(2)

ج) حاكميّت اسلام

انتظار فرج همان طورى كه در پيام امام(3) هم به اين نكته ى دقيق اشاره شده است يعنى انتظار حاكميّت قرآن و اسلام. شما به آنچه فعلاً جهان در

ص: 35


1- . در جشن بزرگ منتظران ظهور هم زمان با هفته ى بسيج و روز ولادت حضرت مهدى (عج)، 1378/9/3
2- . در ديدار جمعى از اعضاى نيروى مقاومت بسيج به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1378/9/3
3- . پيام امام خمينى (ره) به ملّت مسلمان ايران در تاريخ 1360/3/28 به مناسبت نيمه ى شعبان، صحيفه ى امام، ج 14، ص 472. در كلمات حضرت امام (ره) سخن از حاكميّت عدل الهى و قانون عدل اسلامى و رحمت حق تعالى بر زمين و همچنين پرتوافكنى حق تعالى بر عالم سخن به ميان آمده است.

آن قرار دارد قانع نيستيد، حتّى به همين پيشرفتى هم كه با انقلاب اسلامى به دست آورديد قانع نيستيد، ميخواهيد بازهم به حاكميّت قرآن و اسلام نزديك تر بشويد، اين انتظار فرج است.(1)

د) فتح ابواب معرفت حق

انتظار فرج، يك معناى عامّى است. انتظار ظهور آن بزرگوار هم انتظار فرج است امّا انتظار فرج، يك معناى وسيع تر و يك معناى عميق ترى است براى همه ى دورانهاى تاريخ. اين قضيّه ى انتظار حضرت بقيّه الله (ارواحنا فداه) روح انتظار فرج را در جوامع زنده ميكند؛ يعنى در دلها حالت انتظار به وجود مى آورد. اين حالت انتظار چيز بسيار مبارك و خوبى است. معناى انتظار اين است كه انسان به آن وضعى كه الان در آن قرار دارد، قانع نيست لذا حالت منتظر دارد. وقتى شما منتظر يك كسى و يك عزيزى هستيد و مشتاقانه انتظار ميكشيد، معنايش اين است كه به آن وضعى كه الان داريد، قانع نيستيد؛ شايد از آن وضع راضى نيستيد و يك چيز بالاترى و برترى را ميخواهيد كه به آن دسترسى پيدا كنيد. اين آن حالتى است كه بشر بايد هميشه داشته باشد. انسانها بايد به طور دائم در حال انتظار باشند. انتظار فرج الهى و فتوح از طرف پروردگار، گشايش ابواب رحمت و معرفت و سرازير شدن سرچشمه هاى معرفت بر دل انسان، يكى از عمومى ترين نمونه هاى انتظار فرج است. به هيچ چيز نبايد قانع بود. انسان در عالم معنويّات بايد به چيزى قانع نباشد. همه ى افراد ممكن است در معرض لطف الهى قرار بگيرند و خداى متعال سرچشمه ى معارف و هدايت خودش را به دلهاى آنها باز كند و آنها را تبديل كند به كسانى كه به مقام معرفت حق رسيده اند؛ اين خيلى مقام بالايى است. همين معرفت حق است كه موجب ميشود انسان منقطع الى الله بشود؛ «هب لى كمال الانقطاع اليك» (2)؛ كمال منقطع شدن به

ص: 36


1- . بيانات در نماز جمعه، 1360/3/29
2- . مناجات شعبانيّه؛ بحارالانوار، ج 91، ص 99

پروردگار، يعنى بريدن از همه ى عوائق(1) و موانع مادّى اى كه انسان را احاطه كرده اند و نميگذارند انسان در راه كمال حركت بكند؛ و سير الى الله، توجّه به خدا، همّت قرار دادن معرفت كامل و قرب كامل الى اللّه را مورد همّت خود قرار بدهد و براى اين تلاش كند؛ تلاش تمام نشدنى اى هم هست. بشر در حدّ انبيا و اوليا هم كه ميرسد، براى رسيدن به اين حالت، عبادت ميكند، تلاش ميكند، شب زنده دارى در حدّ پيغمبر اكرم و ائمّه (عليهم السّلام) انجام ميدهد؛ توسّلاتش، توجّهاتش، تضرّعاتش در آن سطح و در آن پايه انجام ميگيرد. وادى عجيبى است كه مردان خدا و اولياى حق در آن وادى، خودى هستند و راه را مى شناسند. كسانى هم هستند كه از دور چيزهايى را شنيده اند [امّا] امثال ما بيگانه ى از اين عوامل و معارف هستيم. ما فقط كلمات و الفاظى را از كسانى كه اهل اين معانى هستند، يك وقتى بشنويم، چيزى از آن بفهميم يا نفهميم، امّا اين راه جلوى آحاد بشر باز است. همه ى آحاد بشر ميتوانند اين راه را بپيمايند و سلوك كنند. بالاترين انتظار فرج ها اين است.(2)

ه -) گشايش در بُن بست هاى جارى زندگى

انتظار فرج يك مفهوم بسيار وسيع و گسترده اى است. يك انتظار، انتظار فرجِ نهايى است؛ يعنى اينكه بشريّت اگر ميبيند كه طواغيت عالم ترك تازى(3) ميكنند و چپاولگرى ميكنند و افسارگسيخته به حقّ انسانها تعدّى ميكنند نبايد خيال كند كه سرنوشت دنيا همين است؛ نبايد تصوّر كند كه بالاخره چاره اى نيست و بايستى به همين وضعيّت تن داد؛ نه، بداند كه اين وضعيّت يك وضعيّت گذرا است؛ «للباطل جولة» (4)؛ آن چيزى كه متعلّق به اين عالم است و طبيعت اين عالم است عبارت است از استقرار

ص: 37


1- . آنچه انسان را از امور بازدارد
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز نيمه ى شعبان 1375/10/6
3- . حمله كردن و هجوم آوردن شديد، ناگهانى و غارتگرانه
4- . غررالحكم، ص 544

حكومت عدل و آن خواهد آمد. انتظار فرج و گشايش در نهايت دورانى كه ما در آن قرار داريم و بشريّت دچار ستمها و آزارها است، يك مصداق از انتظار فرج است؛ لكن مصداقهاى ديگر انتظار فرج هم وجود دارد. وقتى كه به ما ميگويند منتظر فرج باشيد، فقط اين نيست كه منتظر فرج نهايى باشيد؛ بلكه معنايش اين است كه هر بن بستى قابل گشوده شدن است؛ فرج يعنى اين؛ فرج يعنى گشايش. مسلمان با درس انتظار فرج مى آموزد، تعليم ميگيرد كه هيچ بن بستى در زندگى بشر وجود ندارد كه نشود اين بن بست را باز كرد و لازم باشد كه انسان، نااميد دست روى دست بگذارد و بنشيند و بگويد ديگر كارى نميشود كرد؛ نه، وقتى در نهايتِ زندگى انسان در مقابله ى بااين همه حركت ظالمانه و ستمگرانه، خورشيد فرج ظهور خواهد كرد، پس در بن بست هاى جارى زندگى هم همين فرج متوقَّع است و مورد انتظار است. اين، درس اميد به همه ى انسانهاست؛ اين، درس انتظار واقعى به همه ى انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم ميشود انتظار، يك عمل است.(1)

«انتظار الفرج عبادة :(2) اين انتظار فرج، فقط انتظار فرج به معناى ظهور حضرت وليعصر (سلام الله عليه و عجلّ الله فرجه و جَعَلَنا الله فداه) نيست، مطلق فرج است. نفس اينكه انسان انتظار فرج داشته باشد، يعنى اگر در يك شدّتى قرار دارد، انتظار داشته باشد كه آن شدّت برطرف بشود. اين، يعنى چه؟ يعنى اينكه: شما هرگز در هيچ شرائطى نبايد نااميد بشويد! در هيچ شرائطى، شما اميد را از دست ندهيد! فرض كنيد انسان در يك تونلى گير افتاده كه مَدخل تونل را مثلاً يك سنگى بسته، انتهاى تونل هم بسته است، در يك چنين وضعى هم انتظار فرج داشته باشيد! يعنى خداى متعال ممكن است يك تفضّلى بكند، فرض كنيد گوشه اى از سقف بريزد، راهى باز بشود، انسان بيرون برود.

ص: 38


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان 1384/6/29
2- . الأمالى (للطوسى)، ص 405

در هيچ شرائطى انسان نبايد احساس بن بست بكند، بلكه بايستى هميشه انتظار فرج داشته باشيد. در مورد اين انتظار فرج ميفرمايند: عبادت است.»(1)

***

مسئله ى مهدى موعود يك مسئله اى است كه هم در حوزه ى مسائل فكرى و عقيدتى قابل طرح است، هم در قلمرو مسائل سياسى است. يك مسئله اى است كه به زندگى روزمرّه ى مردم مربوط است. با اعتقاد به حضور و با انتظار فرج حضرت ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) وضع مردمى كه اين اعتقاد را دارند با آن مردمى كه از اين اعتقاد پربركت محروم هستند، تفاوت پيدا ميكند.(2)

***

امروز يكايك شما برادران و خواهران و يكايك كسانى كه در نظام جمهورى اسلامى به يك مسئوليّتى و وظيفه اى اشتغال دارند، بدانيد و بدانند هر حركت درست و در جهت اسلام و احكام اسلامى كه شما انجام بدهيد، ظهور امام زمان را نزديك تر كرديد و لذاست كه ما با اين اعتقاد به آينده با يك چشمِ خوش بينانه نگاه ميكنيم. يكى از چيزهايى كه در فرهنگ انتظار امام زمان وجود دارد، روايات انتظار فرج است. من دوست دارم اين مسئله را هم كه يك بحث مربوط به حديث هست، اينجا براى شما بگويم. يكى از بزرگ ترين عبادات، انتظار فرج است؛ انتظار فرج يعنى چه؟ بعضى خيال ميكنند انتظار فرج يعنى فقط به معناى انتظار ظهور حضرت ولىّ عصر است. البتّه اين انتظار فرج است امّا اين يكى از فرجها است. رواياتِ انتظار فرج، انتظار فرج در همه ى امور را ميگويد. در مقابل سختى ها - چه سختى هاى فردى، چه سختى هاى اجتماعى، چه سختى هاى سياسى، چه سختى هاى اقتصادى - و تنگناهايى كه براى بشر به وجود مى آيد،

ص: 39


1- . در ابتداى درس خارج، 1398/10/23
2- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27

انسانها دو جور روحيّه دارند؛ در مشكلات دو جور روحيّه وجود دارد: يك جور روحيّه، روحيّه ى يأس است؛ به مجرّداينكه يك سختى، يك فشار پيش آمد، اينها مأيوس ميشوند، احساس ميكنند ديگر كارى نميشود انجام داد؛ اين يك روحيّه است... يك روحيّه هم به عكس، روحيّه ى اميد به گشايش. فرج يعنى گشايش. اميد به باز شدن تنگناها، گشوده شدن بن بست ها؛ اين هم يك روحيّه است. روايات انتظار فرج را من نگاه ميكردم، ديدم از اغلب معصومين، انتظار فرج روايت دارد؛ در بعضى از روايات دارد: «اِنَّ اَحَبَ الْاَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَج» (1)؛ از همه ى كارهاى دنيا محبوب تر در نزد پروردگار انتظار گشايش است. هر سختى اى كه پيدا كرديد، مأيوس نشويد، انتظار داشته باشيد كه اين سختى برطرف بشود. اميد فرج داشته باشيد... انتظار ولىّ عصر (عليه الصّلاة و السّلام) يكى از مصداقهاى بارز انتظار فرج است.(2)

و) پيشرفت معنوى و مادّى

انتظار ظهور امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) به معناى انتظار براى پر شدن جهان از عدل و داد و عدالت براى همه ى انسانها و انتظار رفع ظلم از صحنه ى زندگى بشر و انتظار فرارسيدن دنيايى برتر ازلحاظ معنوى و مادّى است.(3)

گستردگى شمول فرج نسبت به كلّ بشريّت

مسئله، مسئله ى گره در كار شخص من و شخص شما نيست. امام

ص: 40


1- . الخصال، ج 2، ص: 616؛ و همچنين روايت: «إِنَّ أَحَبَ الْأُمُورِ إِلَى اللَّهِ انْتِظَارُ الْفَرَج» در تحف العقول، ص: 106؛ يا روايت قال: فأىّ الأعمال أحبّ إلى اللّه عزّ و جلّ؟ قال: انتظار الفرج. در كتاب فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 120 و الأمالى (للصدوق)، ص: 395 به اين مضمون اشاره شده است.
2- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز نيمه ى شعبان 1375/10/6

زمان (عليه الصّلاة و السّلام) براى اينكه فرج براى همه ى بشريّت به وجود بياورد، ظهور ميكند كه انسان را از فروبستگى نجات بدهد، جامعه ى بشريّت را نجات بدهد، بلكه تاريخ آينده ى بشر را نجات بدهد.(1)

تدريجى و طبيعى بودن شكل گيرى فرج نهايى

حضرت مهدى (عليه الصّلوة و السّلام و عجّل الله فرجه) در يك زمينه ى مساعد و مناسب ظهور خواهد كرد، نه در يك زمينه ى نامساعد. كسانى بودند آن روزها كه خيال ميكردند دنيا بايد پر از ظلم و جور بشود تا حضرت مهدى ظهور كند درحالى كه ما ميگفتيم نه، حكومت حضرت مهدى يك حكومت صددرصد است؛ قبل از اين صددرصد، ده درصد و بيست درصد و سى درصد و پنجاه درصد و نوددرصد بايستى به وجود بيايد تا برسد به آن صددرصد. بسيار خب شما ببينيد الان حكومت ما چند درصد حكومت حضرت مهدى است؛ هرچه كه هست به همين ترتيب پيش خواهد رفت تا به حكومت مهدى (عليه السّلام) برسد كه آن حكومت صددرصد اسلامى است.(2)

***

اين ميلاد و اين ياد بزرگ بايد به ما درس بدهد... يك درس از اين درسها اين است كه همه بدانند، همه اذعان و باور كنند كه حركت عالم به سَمت صلاح است، به سَمت آفاق روشن است. مستكبرين عالم هرچه ميخواهند بگويند، تظاهرهاى به قدرت نمايى بكنند، امّا لشكر حق و حقيقت و كاروانى كه بشريّت را به سمت سرمنزل عدل و داد پيش ميبرد، روزبه روز در حال افزايش يافتن است. گذشتِ سالها نميتواند اين اميد را در دلها از بين ببرد يا كم فروغ كند كه همه ى آحاد بشر در آينده اى كه اميدواريم آن آينده

ص: 41


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . در مصاحبه به خبرنگار مجله ى سروش

چندان دور نباشد، طعم عدالت را به معناى حقيقى كلمه خواهند چشيد. حقّانيّت آن دولت الهى و حكومت ربوبى در زمين، در اين است كه همه ى آحاد بشر سهم خود را از معرفتِ حقيقت و عمل به حقيقت خواهند گرفت. قدرتمندان و مستكبران و زورگويان و زراندوزان و زورمداران عالم هرچه تلاش كرده اند و بكنند، نخواهند توانست اين حركت را، اين رفتار طبيعى بشر را به سَمت صلاح متوقّف كنند. البتّه در كار خدا در زمين طفره نيست، كارها برطبق روال طبيعى انجام ميگيرد؛ امّا طبيعت و فطرت عالم، اين است؛ طبيعت عالم اين است كه به سَمت كمال برود و ميرود.(1)

***

آرمان بلندِ ملّت ايران همان چيزى است كه شما از ظهور طلعت مهدى آل محمّد انتظار داريد؛ يعنى عدل الهى، تجسّم جامعه ى عادلانه؛ جامعه اى كه انسان از اين خطّ انحرافى اى كه دنياى مادّى در مقابل او ترسيم كرده بتواند خودش را نجات بدهد؛ اين هدف انقلاب است. منتها درمورد ظهور مهدى موعود (ارواحنا فداه) اين وعده به نهايت خود خواهد رسيد؛ درمورد حركت شما قدم بلندى است به سوى تحقّق اين وعده. كارها در دنيا بتدريج انجام ميگيرد؛ حركت ما بايد براى ايجاد اين جامعه ى عادلانه باشد؛ همّتمان بايد ايجاد اين جامعه اى باشد كه باطنِ آن توحيد و آرايشِ آن عدل است، جهت گيرى آن اجراى خطّ الهى و خطّ نبوّت و خطّ انبيا در طول تاريخ و بناى آن بر اساس برخوردارى انسان از آن آرزوى ديرين هميشگى اش؛ يعنى با تربيت عدالت بتواند حقيقت وجود خودش را بروز بدهد و به ظهور برساند. ما دنبال اين هستيم؛ اين يك هدف بسيار بزرگ است. در اين هدف، تشكيل جامعه ى آباد هست، ايجاد ثروت عمومى هست، پيشرفت علمى هست، برخوردارى انسان از تمام مواهب و مزاياى طبيعى هست.(2)

ص: 42


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در نيمه ى شعبان 1379/8/22
2- . در ديدار جمعى از پاسداران، بسيجيان و خانواده هاى شهداى استان اصفهان 1380/8/14

جايگاه مسئله ى انتظار

اين بخش عظيم اعتقادى ماست كه عبارت است از انتظار ظهور ولىّ عصر و مهدى موعود و منجى بشريّت.(1)

***

مسئله ى انتظار ظهور صاحب الزّمان (عليه الصّلاة و السّلام) يكى از آن مسائل پرمغز و پرمعنا و داراى مضامين عالى در مجموعه ى تفكّرات شيعه است و بخصوص امروز در دنيا اين مسئله معناى خاصّى پيدا ميكند.(2)

مفهوم شناسى انتظار

انتظار يعنى ترقّب، يعنى مترصّد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر.(3)

***

ما مأمور به انتظاريم؛ انتظار يعنى چه؟ انتظار به معناى مترصّد بودن است. در ادبيّات نظامى يك چيزى داريم به نام «آماده باش»؛ انتظار يعنى «آماده باش»! بايد «آماده باش» باشيم. انسان مؤمن و منتظر، آن كسى است كه در حال «آماده باش» است. اگر امام شما كه مأمورِ به ايجاد عدالت و استقرار عدالت در كلّ جهان است، امروز ظهور بكند، بايد من و شما آماده باشيم. اين «آماده باش» خيلى مهم است؛ انتظار به اين معنا است. انتظار به معناى بى صبرى كردن و پا به زمين كوبيدن و چرا دير شد و چرا نشد و مانند اينها نيست؛ انتظار يعنى بايد دائم در حال «آماده باش» باشيد.(4)

***

ص: 43


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم در نيمه ى شعبان 1370/11/30
2- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8
3- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
4- . در مراسم دانش آموختگى دانشگاه افسرى و تربيت پاسدارى امام حسين (ع) 1396/2/20

شما منتظريد كسى بيايد تا باهم برويد فلان جا؛ خب بايد لباس پوشيده باشيد، آماده شده باشيد، مقدّمات حركتتان را فراهم كرده باشيد، [تنها] كارِ نشده، آمدن آن شخصى باشد كه منتظرش هستيد؛ وَالّا اگر چنانچه [مثلاً] ساعت 7 منتظريد كه فلانى بيايد، [امّا] شما تا ساعت 7 در رختخواب دراز كشيده ايد، نه لباس آماده كرده ايد، نه وضو گرفته ايد براى رفتن به بيرون، نه آماده ى جسمى شده ايد، نه آماده ى روحى شده ايد، نه چيزى فراهم كرده ايد براى آنجايى كه ميخواهيد برويد، نميشود گفت شما منتظريد؛ اين [نوع] «منتظريم»، انتظار نيست؛ انتظار يعنى «آماده باش». خب، اين «آماده باش» وقتى بود، لازمه اش اين نيست كه آن كسى كه ما منتظرش هستيم، موظّف باشد هنگامى كه ما آماده ايم، خودش را برساند؛ نه، آن بسته به مصالحى است كه خداى متعال، عالِم به آن مصالح است و تقدير آن مصالح را كرده؛ ما بايد آماده باشيم.(1)

***

حالت انتظار هم معناى خاصّ خودش را دارد كه ميدانيد؛ بايد منتظر باشيم. «منتظر باشيم» نه به اينكه بگوييم آقا فردا مى آيند يا يك سال ديگر مى آيند؛ نه، نميدانيم؛ ممكن است اين يك سال ديگر اتّفاق نيفتد؛ امّا ما بايد آن حالت ترصّد(2) و انتظار را هميشه به طور كامل داشته باشيم. در زيارت آل ياسين ميخوانيم «ونصرتى لكم معدّةٌ و مودّتى لكم خالصة» (3)؛ محبّت كه معلوم است، هست؛ امّا نصرتمان هم بايد باشد؛ و سعى كنيم از كارى كه ممكن است قلب مقدّس اين بزرگوار را از ما ناراضى كند، ناخشنود كند، تا جايى كه ميتوانيم و اراده ى ما، عزم ما، سعادت ما اجازه ميدهد، اجتناب كنيم.(4)

ص: 44


1- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان به مناسبت نيمه ى شعبان 1396/2/21
2- . آماده و مراقب بودن (رك: مفردات راغب اصفهانى)
3- . الاحتجاج، ج 2، ص 494
4- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان به مناسبت نيمه ى شعبان 1397/2/11

لوازم «انتظار»

1) نپذيرفتن وضع موجود

يكى از خصوصيّاتى كه در حقيقتِ انتظار گنجانده شده است، اين است كه انسان به وضع موجود، به اندازه ى پيشرفتى كه امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبه روز اين پيشرفت را، اين تحقّق حقايق و خصال معنوى و الهى را در خود، در جامعه بيشتر كند. اينها لوازم انتظار است.(1)

***

انتظار به معناى قانع نشدن به وضع موجود است. «انتظار داريم»، يعنى هرچه خير و عملِ خوب انجام داديم و به وجود آمده، كم و غير كافى است و منتظريم، تا ظرفيّت نيكى عالم پر بشود.(2)

***

انتظار يعنى قانع نشدن، قبول نكردن وضع موجودِ زندگى انسان و تلاش براى رسيدن به وضع مطلوب، كه مسلّم است اين وضع مطلوب با دست قدرتمند ولىّ خدا، حضرت حجّت بن الحسن، مهدى صاحب زمان (صلوات الله عليه و عجّل الله فرجه و ارواحنا فداه) تحقّق پيدا خواهد كرد.(3)

***

فرج يعنى چه؟ يعنى گشايش. كى انسان انتظار فرج دارد؟ انتظار گشايش دارد؟ وقتى يك فروبستگى اى وجود داشته باشد، وقتى گرهى هست، وقتى مشكلى هست. در زمينه ى وجود مشكل، انسان احتياج پيدا ميكند به فرج؛ يعنى سرانگشتِ گره گشا؛ بازكننده ى عقده هاى فروبسته. اين نكته ى مهمى است. معناى انتظار فرج به عنوان عبارة اخراى انتظار ظهور، اين است كه مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل بيت (عليهم السّلام) اين وضعيّتى

ص: 45


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

را كه در دنياى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر مى شناسد. واقعِ قضيه هم همين است. منتظر است كه اين فروبستگىِ كار بشر، اين گرفتارى عمومى انسانيّت گشايش پيدا بكند. مسئله، مسئله ى گره در كار شخص من و شخص شما نيست. امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) براى اينكه فرج براى همه ى بشريّت به وجود بياورد، ظهور ميكند كه انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعه ى بشريّت را نجات بدهد؛ بلكه تاريخ آينده ى بشر را نجات بدهد. اين معنايش اين است كه آنچه را كه امروز وجود دارد؛ اين نظم بشرى غيرعادلانه، اين نظم بشرى اى كه در آن انسانهاى بيشمارى مظلوم واقع ميشوند، دلهاى بيشمارى گمراه ميشوند، انسانهاى بيشمارى فرصت عبوديّت خدا را پيدا نميكنند، مورد رد و اعتراض بشرى است كه منتظر ظهور امام زمان است. انتظار فرج يعنى قبول نكردن و رد كردن آن وضعيّتى كه براثر جهالت انسانها، براثر اغراض بشر بر زندگى انسانيّت حاكم شده است... امروز ظلم و جور حاكم بر بشريّت است. زندگى بشرِ امروز زندگى مغلوب و مقهورِ دست ظلم و استبداد در همه ى دنيا است. در همه جا اين جور است... اين، انتظار فرج را با وضعيّت كنونى زندگى انسان در دوره هاى مختلف معنا ميكند.(1)

2) اطمينان به فرج و تحقّقآن

انتظار واقعى ملازم است با اطمينان، با اعتماد. كسى را كه شما ميدانيد خواهد آمد، انتظار ميكشيد؛ آن كسى را كه [به آمدنش] اعتماد نداريد و اطمينان نداريد، انتظار [براى] او يك انتظار حقيقى نيست. اعتماد لازمه ى انتظار است، و اين هر دو ملازم با اميد است.(2)

امروز هر فرد شيعه ميداند كه در يك آينده اى - آن آينده هم ممكن است

ص: 46


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . در ديدار مسئولان و اقشار مختلف مردم 1368/12/22

خيلى نزديك باشد، ممكن است دوردست باشد؛ به هرحال قطعى است - اين بساط ظلم و بى عدالتى و زورگويى كه امروز در دنيا هست برچيده خواهد شد؛ ميداند كه اين وضعى كه مستكبرين در دنيا به وجود آورده اند كه هركسى حرف حقّى بزند، راه حقّى را دنبال كند، از طرف آنها مورد فشار قرار ميگيرد و اراده ى فاسد خودشان را بر ملّتها تحميل ميكنند، يك روزى از بين خواهد رفت و گردنكشان عالم، طاغيان عالم، ياغيان عالم، قدرتهاى زورگوى عالم، ناگزير خواهند شد در مقابل حق تسليم بشوند يا از سر راه حركت حق ازاله بشوند و برداشته بشوند؛ اين را هر فرد مسلمانى، بالخصوص هر فرد شيعه اى ميداند، به آن يقين دارد؛ اين خيلى اميدبخش است؛ اين موجب ميشود كه هر انسان خيرخواه و مصلح و علاقه مند به صلاح، كار خود را و تلاش و مجاهدت خود را در راه صلاح، با اميد به آينده انجام بدهد. ببينيد چقدر اين عقيده ارزشمند، حيات بخش و داراى تأثير است!(1)

3) اطمينان به نابودى ظلم

درد بزرگِ بشريّت، امروز همين مسئله ى فقدان عدالت است. هميشه دستگاه هاى ظلم و جور در سطح دنيا به شكلهاى مختلف بر مردم جفا كرده اند؛ بشريّت را زير فشار قرار داده اند و انسانها را از حقوق طبيعى خود محروم كرده اند؛ اما امروز اين معنا از هميشه ى تاريخ بيشتر است و رفع اين را انسان از ظهور مهدى موعود ميطلبد و انتظار ميبرد. بنابراين، مسئله، مسئله ى طلبِ عدالت است. اوّلين درس عملى از اين موضوع اين است كه نابود كردن بناى ظلم در سطح جهان، نه فقط ممكن است، بلكه حتمى است. اين، مطلب بسيار مهمّى است كه نسلهاى بشرى امروز معتقد نباشند كه در مقابل ظلم جهانى، نميشود كارى كرد. امروز وقتى ما با نخبگان سياسى دنيا از ظلمهاى مراكز قدرت بين المللى و سيستم جهانى

ص: 47


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1377/9/14

ظلم - كه امروز به سركردگى استكبار در همه ى دنيا وجود دارد - صحبت ميكنيم، مى بينيم آنها ميگويند بله، چيزى كه شما ميگوييد، درست است؛ واقعاً ظلم ميكنند؛ امّا كارى نميشود كرد! يعنى مجموعه ى بزرگى از نخبگان كه سررشته ى كار در دنيا در دست آنها هست، اسير يأس و نااميدى اند و اين يأس و نااميدى را به ملّتهاى خود سرريز ميكنند و آنها را از اينكه بتوان نقشه ى ظالمانه و شيطانى امروز دنيا را عوض كرد، مأيوس ميكنند. بديهى است كه انسانهاى مأيوس نميتوانند هيچ حركتى در راه اصلاح انجام دهند. آن چيزى كه انسانها را وادار به كار و حركت ميكند، نور و نيروى اميد است. اعتقاد به مهدى موعود، دلها را سرشار از نور اميد ميكند. براى ما كه معتقد به آينده ى حتمى ظهور مهدى موعود (عليه السّلام) هستيم، اين يأسى كه گريبان گير بسيارى از نخبگان دنيا است، بى معنا است. ما ميگوييم نخير، ميشود نقشه ى سياسى دنيا را عوض كرد؛ ميشود با ظلم و مراكز قدرت ظالمانه درگير شد و در آينده نه فقط اين معنا امكان پذير است، بلكه حتمى است. وقتى ملّتى معتقد است نقشه ى ظالمانه و شيطانى امروز در كلّ عالم قابل تغيير است، آن ملّت شجاعت مى يابد و احساس ميكند دست تقدير، تسلّط ستمگران را براى هميشه به طور مسلّم ننوشته است.

انسانها ميتوانند تلاش كنند و پرچم عدالت را - ولو در يك نقطه ى محدود - بلند كنند. شما ببينيد ملّتهايى كه امروز در گوشه وكنار عالم زير فشارِ ظلم و ستم زندگى ميكنند، اگر اين اميد را در دل خود بپرورانند كه ميشود با ظلم مبارزه كرد، چه اتّفاقى در دنيا مى افتد و چطور ملّتها بيدار ميشوند! يك روز ملّت ايران هم در پنجه ى اقتدار رژيم طاغوتى دچار همين يأس بود؛ ولى امام بزرگوار ما با تعاليم اسلامى، اين يأس را از دلها پاك كرد و به مردم اميد و شجاعت داد. نتيجه اين شد كه اين مردم به پا خاستند، نهضت كردند، تن به سختى دادند، مبارزه كردند، از جان خود دريغ نكردند و توانستند در اين نقطه از عالم، با عوامل ظلم و نظام ظالمانه و شيطانى

ص: 48

مبارزه و آن را ريشه كن و سرنگون كنند.

امروز دستگاه هاى تبليغاتى مراكز استكبارى دنيا و روشنفكرانِ وابسته به آنها، در سطح عالم اين طور تبليغ ميكنند كه هيچ حركتى در مقابل نظم ظالمانه ى كنونى ممكن نيست؛ با فكر انقلاب و آرمان گرايى مبارزه ميكنند و ميخواهند ملّتها را متقاعد كنند كه به همين وضعيّت كنونى ظالمانه ى دنيا بسازند و در مقابل آن هيچ عكس العملى نشان ندهند. فكر اعتقاد به مهدى، نقطه ى مقابل اين تبليغات غلط و ظالمانه است. جوانان و روشنفكران و عموم ملّت ما با اعتقاد به ظهور مهدى (عليه الصّلاة و السّلام) اين اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش ميدهند كه نظم ظالمانه ى جهانى، قابل زوال است و ابدى نيست؛ ميشود با آن مبارزه و در مقابل آن ايستادگى كرد.(1)

4) اميد و حركت

آن ملّتى كه از پديد آمدن فرج نااميد است، آن ملّتى كه برقى در دلش نميدرخشد كه او را نسبت به آينده اميدوار كند، آن ملّت وضع موجود عالم را و سلطه ى ظالمانه ى قدرتها را ميپذيرد؛ مجبور ميشود وضع موجود را تحمّل كند، بپذيرد، تسليم بشود و خود را با آن تطبيق بدهد. امّا آن ملّتى كه ميداند كه على رغم ظواهرِ قدرت آميزِ قدرتهاى جهانى و سلطه هاى جهانى، و على رغم عظمت ظاهرى باطل در همه ى جلوه هايش، ميداند كه اين عظمت ماندنى نيست؛ اين قدرت و سلطه داراى مغز و داراى ريشه نيست؛ ميداند كه پشت سر اين تظاهرات سلطه آميزِ ظالمانه و جَوَلان باطل، حاكميّت حق است، اين چنين ملّتى در دلش جوانه هاى اميد سبز ميشود؛ اميدوار ميماند و همين اميد است كه به او جرئت ميبخشد؛ به او اقدام را تعليم ميدهد؛ حركت كردن را و قدرت حركت را به او ميبخشد. اين را بايد قدر دانست. و اين نكته ى بسيار مهمّى است. شيعه ياد گرفته است كه بافضيلت ترين اعمال انتظار

ص: 49


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان 1381/7/30

فرج است. معناى اين جمله آن است كه در هر شرايطى - ولو سخت ترين شرايط باشد - شيعه حق ندارد مأيوس بشود و نااميد بشود؛ [شيعه] منتظر است، منتظر فرج، منتظر گشايش، منتظر باز شدن افق و نَفْس اين انتظار به او نيرو ميدهد و او را قدرتمند ميكند و به او نشاط ميدهد؛ و نيرو و نشاط و اميد هرجا بود، زندگى به طرف سامان پيش ميرود؛ به طرف اصلاح حركت ميكند. اين يك ابزار عمده اى است در دست شيعه كه از متن اعتقادات تشيّع سرچشمه ميگيرد و اين بسيار چيز باارزشى است.(1)

***

انتظار به معناى آن است كه وجود ظلم و ستم در عالم، چشمه ى اميد را از دلهاى منتظران نميزدايد و خاموش نميكند. اگر اين نقطه ى اميد در زندگى جمعيّتى نباشد، چاره اى ندارد جز اينكه به آينده ى بشريّت بدبين باشد.(2)

***

يك بُعد انتظار اين است كه منتظر، با شوق و با اميد حركت بكند. انتظار يعنى اميد.(3)

***

اگر ملّتى براى خودش تحرّكى نداشت، ارزشى قائل نبود، آينده اى قائل نبود، دشمنان ميتوانند بيايند و برايش نقشه بكشند، به او توصيه كنند، براى او و به جاى او تصميم بگيرند و عمل كنند! بدون هيچ مانعى اين كارها را ميتوانند انجام دهند. اين ناشى است از عدم تحرّك، و عدم تحرّك ناشى است از عدم اميد؛ لذا سعى ميكنند مردم را نااميد كنند! شما بدانيد. امروز هر نفَسى و هر حنجره اى كه براى نااميد كردن مردم بدَمد و به صدا درآيد

ص: 50


1- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8
2- . در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج) 1370/11/30
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11

بدانيد كه در اختيار دشمن است؛ چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمى كه كلمه اى را در جهت نااميد و مأيوس كردن مردم روى كاغذ بياورد، متعلّق به دشمن است. چه صاحب اين قلم بداند، چه نداند، دشمن از او استفاده ميكند. آن وقت اعتقاد به مهدويّت و به وجود مقدّس مهدى موعود (ارواحنا فداه)، اميد را در دلها زنده ميكند. هيچ وقت انسانى كه معتقد به اين اصل است، نااميد نميشود؛ چرا؟ چون ميداند يك پايان روشنِ حتمى وجود دارد، بروبرگرد ندارد؛ [لذا] سعى ميكند كه خودش را به آن برساند.(1)

***

يك بُعد ديگر از ابعاد انتظار، دلگرمى مؤمنين نسبت به آينده است. انتظار مؤمن، يعنى اينكه تفكّر الهى، اين انديشه ى روشنى كه وحى بر مردم عرضه كرده است، يك روز سراسر زندگى بشر را فراخواهد گرفت.(2)

***

حكومت الهى حضرت بقيّة الله (ارواحنا فداه) حكومتى است كه در آن مقرّرات حاكم بر مردم، خواست آمريكا و ديگر قدرتهاى زورگوى شرق و غرب نيست بلكه حكومت عدالت، مواسات و مساوات، حكومت معنويّت و فضيلت است و امروز هركسى كه براى عدالت، در راه دين و خدمت به محرومان حركت ميكند، بايد خوشحال و اميدوار باشد زيرا آينده متعلّق به او است.(3)

***

يك جهت ديگر و وجهه ى ديگر در اينجا هست و آن عبارت است از ميدان زندگى اجتماعى و عمومى و آنچه مربوط به سرنوشت بشر و سرنوشت ملّتها است. در اين زمينه اعتقاد به قضيّه ى مهدى و موضوع ظهور و فرج

ص: 51


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1376/9/25
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان 1373/10/27

و انتظار، يك گنجينه ى عظيمى است كه از آن بهره هاى فراوانى را ملّتها ميتوانند ببرند. شما فرض كنيد يك كشتى اى را در يك درياى طوفانى؛ انسان در وسط يك درياى طوفانى قرار گرفته است؛ آب و نان اندكى دارد، وسايل حركت اندكى دارد، تا هزار فرسخ هم از هيچ طرف خشكى و ساحلى وجود ندارد. اين كسانى كه در اين كشتى هستند، چه كار ميكنند؟ اگر كسانى كه در اين كشتى هستند عقيده داشته باشند كه اطراف آنها تا هزار فرسنگ، دو هزار فرسنگ، هيچ ساحلى وجود ندارد - فرض كنيد چنين عقيده اى داشته باشند - آيا هيچ تصوّر ميشود كه اينها تلاش كنند براى اينكه كشتى را حركت بدهند و پيش ببرند؟ نه، چون مرگ اينها به نظر خودشان حتمى است. وقتى مرگ انسان حتمى است، ديگر چه تلاشى؟ چه حركتى؟ اميدى وجود ندارد، افقى وجود ندارد. بهترين كار براى آنها اين است كه هركدام در همين مجموعه ى كوچكشان به كار خودشان سرگرم بشوند. آن كه اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد؛ آن كه اهل تجاوز به ديگران است، حقّ ديگران را بگيرد تا اينكه خودش يك چند ساعتى بيشتر زنده بماند و ازاين قبيل. هركسى اهل هر كارى است، سرگرم به آن كار خواهد شد؛ حركتى، پيشرفتى ديگر نيست. اين يك جور، يك جور هم اينكه كسانى كه در همين كشتى هستند، يقين داشته باشند و بدانند كه در نزديكى آنها يك ساحلى هست؛ حالا دور است يا نزديك، چقدر كار داريم تا به آن برسيم، معلوم نيست امّا قطعاً يك ساحلى كه در دسترس ما است وجود دارد؛ اينها چه كار ميكنند؟ اينها تلاش ميكنند كه خود را به آن ساحل برسانند. اگر يك ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يك ساعت استفاده خواهند كرد براى حركت و تلاش صحيح و جهت دار؛ فكرشان را روى هم ميريزند، تلاششان را يكى ميكنند، شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند. اميد، يك چنين نقشى دارد. همين قدر كه يك اميدى در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاى خود را جمع ميكند و كنار ميرود. اميد موجب ميشود انسان

ص: 52

تلاش كند، حركت كند، پيش برود، مبارزه كند، زنده بماند؛ اين نقش اميد است. فرض بفرماييد در زير سلطه ى ظالمانه ى يك قدرت مسلّطى، يك ملّتى قرار دارد، هيچ اميدى هم ندارد. اين ملّت مجبور است تسليم بشود؛ اگر تسليم نشد، كارهاى كور و بى جهتى انجام بدهد؛ امّا اگر اين ملّت، اين جماعت، يك اميدى در دلشان باشد، بدانند كه يك عاقبت خوبى حتماً وجود دارد، خب اينها چه ميكنند؟ مبارزه خواهند كرد، مبارزه را نظم خواهند داد؛ اگر مانعى در راه مبارزه هست، آن را برطرف خواهند كرد. اين يك قلم نقش اميد است. بشريّت در طول تاريخ مثل همان سرنشينان يك كشتى طوفان زده هميشه گرفتار مشكلاتى از سوى قدرتمندان و ستمگران و مسلّطين بر امور انسانهاى مظلوم و قوى دستانِ در حيات اجتماعى بوده است. اميد موجب ميشود كه انسان مبارزه كند، راه باز كند، پيش برود. وقتى به شما ميگويند انتظار بكشيد، يعنى اين وضعيّتى كه امروز شما را رنج ميدهد و دل شما را به درد مى آورد، ابدى نيست، تمام شدنى است. ببينيد چقدر انسان حيات و نشاط پيدا ميكند. اين نقش اعتقاد به امام زمان (صلوات الله عليه وارواحنا فداه) است؛ اين نقش اعتقاد به مهدى موعود است. اين است كه شيعه را تا امروز از آن همه پيچ وخم هاى عجيب و غريبى كه در سر راه او قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزّت اسلام و پرچم سربلندى اسلام و قرآن در دست شما ملّت مسلمان و شيعه ى ايران است؛ علّت اين است. هرجايى كه يك چنين اعتقادى وجود داشته باشد، همين اميد وجود دارد، همين مبارزه وجود دارد.(1)

***

اعياد مواليد ائمّه و مواليد نبىّ اكرم و عيد مبعث پيغمبر و بقيّه ى اعيادى كه ما داريم، يك فرق اساسى و جوهرى با اين عيد دارد؛ در آن اعياد، همه ى نگاه به گذشته است؛ در اين عيد، همه ى نگاه به آينده است. در اعياد

ص: 53


1- . در جمع اقشار مختلف مردم در روز ميلاد پربركت حضرت ولىّ عصر (عج) 10/17/1374

مواليد ائمّه يا عيد بعثت، از حادثه اى كه در گذشته اتّفاق افتاده است و البته اثرات آن مثل رودخانه ى فيّاضى جريان در تاريخ دارد، تجليل ميكنيم؛ از گذشته تجليل ميكنيم؛ به گذشته متوجّه ميشويم، اگرچه آن گذشته در زندگى كنونى ما و در آينده ى ما هم اثر دارد؛ اما در اين عيد، همه ى نگاه به آينده است؛ يعنى چه نگاه به آينده است؟ يعنى دو چيز را اين نگاه با خود دارد: يكى اميد، يكى تلاش. وقتى نگاه [متوجّه] به آينده شد، اوّلين چيزى كه محصول اين نگاه است، اميد است. دلهاى افسرده در نهايت گرفتارى و تنگنا، يك روزنه ى روشن و درخشانى به يك دنياى نورانى و بهشت آسا در مقابل چشمشان مى بينند و به آينده اميد دارند؛ ميدانند قضيّه اين جورى نخواهد ماند؛ اوضاع اين جورى نخواهد ماند. حتّى آن وقتى كه همه ى دنيا از ظلم و جور پر شده باشد، يعنى همه جا را ظلم و جور فراگرفته باشد، اين روزنه ى اميد نه فقط بسته نميشود بلكه حتّى گشاده تر ميشود؛ چون وعده كردند. حالا در يك دعا «بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» (1) است، در بقيّه ى آثار و ادعيه و روايت و غيره «كما ملئت ظلماً و جورا» (2) است؛ فرق چندانى باهم ندارد. هرچه ظلم بيشتر بشود، اين اميد زنده تر ميشود؛ لذا معتقد به اين اميد، معتقد به عقيده ى مهدويّت هرگز مأيوس و سرخورده و مانند اينها نميشود. ميگويد ممكن است من درك نكنم امّا خواهد شد؛ ممكن است من خزى(3) و خذلان(4) ظالمان را نبينم، امّا خزى و خذلان ظالمان حتمى است. اين، اميد است؛ اين اوّلين چيزى است كه از اين اعتقاد منشأ ميگيرد و در دل انسان ريشه ميدواند، و طبعاً تأثيرش را در زندگى ميگذارد.

ص: 54


1- . دعاى عديله ى كبير، مفتاح الجنان
2- . تفسير القمى، ج 2، ص: 45، تفسير العياشى، ج 1، ص: 66،، الكافى (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 341، الغيبة للنعمانى، ص: 61، الخصال، ج 2، ص: 396، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 287، معانى الأخبار، ص: 124
3- . خوارى
4- . درماندگى

دوّمى، تلاش [است]؛ تلاش. هر آينده ى قطعى متوقّف به تلاش است. شما پاى يك كوهى كه قابل عبور است ايستادى، آيا رسيدن به آنجا ممكن است؟ بله. آيا رسيدن به آنجا قطعى است؟ بله؛ حتماً كسانى به آنجا خواهند رسيد؛ امّا رسيدن به آنجا متوقّف بر يك شرط است و آن، تلاش [است]؛ راه بيفتى. [اگر] بنشينى اينجا، نگاه كنى، تحسين كنى، خوشحالى كنى، كف بزنى براى كسانى كه ميروند، نخواهى رسيد؛ تلاش لازم است. اين دوّمين شرط است. البتّه در همه ى كارهاى بزرگ تلاش لازم است. چشم كه به آينده بود، لازمه ى قطعى اين نگاه به آينده، ايجاد تكليفِ تلاش و فعّاليّت و مجاهدت است. ما كه معتقديم به آن روز، بايد تلاش كنيم تا آن روز تحقّق پيدا كند، و تلاش ما ميتواند ان شاءالله آن را نزديك بكند. اين هم نكته ى دوّم در اين حادثه ى بزرگ است.(1)

5) تكليف به عمل و آمادگى

اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آينده اى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ. إِنَّ فِي هٰذٰا لَبَلاٰغاً لِقَوْمٍ عٰابِدِينَ» (2) - مردمانى كه اهل عبوديّت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصّد باشند. انتظار لازمه اش آماده سازى خود هست. بدانيم كه يك حادثه ى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدّتها مانده است كه اين اتّفاق بيفتد؛ هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتّفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصّد بود، هميشه بايد منتظر بود.(3)

ص: 55


1- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1394/3/12
2- . انبياء: 105-106
3- . در ديدار اساتيد و فارغ التحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18

انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم ميشود انتظار، يك عمل است، بى عملى نيست. نبايد اشتباه كرد، خيال كرد كه انتظار يعنى اينكه دست روى دست بگذاريم و منتظر بمانيم تا يك كارى بشود.(1)

***

انتظار، حركت است؛ انتظار، سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. اين آمادگى را بايد در وجود خودمان، در محيط پيرامون خودمان حفظ كنيم. و خداى متعال نعمت داده است به مردم عزيز ما، به ملّت ايران، كه توانسته اند اين قدم بزرگ را بردارند و فضاى انتظار را آماده كنند. اين معناى انتظار فرج است. انتظار فرج يعنى كمربسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) براى آن هدف قيام خواهد كرد، آماده كردن.(2)

اعتقاد به حضرت مهدى (ارواحنا فداه) البتّه يك آرمان والا است - در اين هيچ شكّى نيست - امّا مسئله را به جنبه ى آرمانى آن فقط نبايستى ختم كرد؛ به عنوان يك آرزو، همين طور در دل يا حدّاكثر در زبان يا به صورت جشن؛ نه، اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن، عمل بيايد. انتظارى كه گفته اند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست؛ اين انتظار به معناى اين است كه ما بايد خودمان را آماده كنيم براى سربازى امام زمان - سربازى امام زمان كار آسانى نيست - سربازى آن منجىِ بزرگى كه ميخواهد با تمام مراكز قدرت و فساد بين المللى مبارزه كند، احتياج به خودسازى دارد، احتياج به آگاهى دارد، احتياج به روشن بينى دارد. عدّه اى اين اعتقاد را يك وسيله اى قرار ميدهند براى تخدير خودشان يا تخدير ديگران؛ اين غلط است. نبايد ما فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد،

ص: 56


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

ما امروز وظيفه اى نداريم؛ نه، به عكس، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا آماده بشويم براى ظهور آن بزرگوار. شنيده ايد در گذشته كسانى كه منتظر بودند، سلاح خود را هميشه همراه داشتند؛ اين يك عمل نمادين است و معنايش اين است كه انسان ازلحاظ علمى، ازلحاظ فكرى، ازلحاظ عملى بايد خود را بسازد، در ميدانهاى فعّاليّت و مبارزه آماده به كار باشد.(1)

***

«ما منتظريم»، يعنى اين اميد را داريم كه با تلاش و مجاهدت و پيگيرى، اين دنيايى كه به وسيله ى دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيف كشى و نكبت حاكميّت ستمگران و قلدران و زورگويان پر شده است، در سايه ى تلاش و فعّاليّت بى وقفه ى ما، يك روز به جهانى تبديل خواهد شد كه در آن، انسانيّت و ارزشهاى انسانى محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جايى براى اقدام و انجام خواسته و هواوهوس خود، پيدا نخواهد كرد.(2)

***

بسيج به معنى حضور و آمادگى در همان نقطه اى است كه اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحنا فداه) و اين انقلاب مقدّس به آن نيازمند است؛ لذا پيوند ميان بسيجيان عزيز و ميان حضرت ولىّ عصر (ارواحنا فداه) مهدى موعود عزيز، يك پيوند ناگسستنى و هميشگى است.(3)

***

اين انتظار، مستلزم صلاح و عمل است؛ بايد خودمان را اصلاح كنيم، بايد اهل عمل به آن چيزى باشيم كه دل آن بزرگوار را شاد ميكند. اگر بخواهيم اين جور عمل بكنيم و اين صلاح و اصلاح را براى خودمان فراهم

ص: 57


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1381/7/30
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11
3- . در ديدار جمعى از بسيجيان به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1378/9/3

بكنيم، طبعاً نميتوانيم به عمل فردى اكتفا كنيم. در محيط جامعه، در محيط كشور، در محيط جهانى هم وظايفى هست كه بايد انجام بدهيم؛ اين وظايف چه هستند؟ اين همان چيزى است كه نياز دارد به بصيرت، نياز دارد به معرفت، نياز دارد به نگرش جهانى، نياز دارد به روشن بينى؛ اين آن چيزى است كه شما جوان عزيز فعّالِ امروز به آن موظّفيد.(1)

6) قدرت سياسى

درس ديگرى كه اعتقاد به مهدويّت و جشنهاى نيمه ى شعبان بايد به ما بدهد، اين است: عدالتى كه ما در انتظار آن هستيم - عدالت حضرت مهدى (عليه السّلام) كه مربوط به سطح جهان است - با موعظه و نصيحت به دست نمى آيد؛ يعنى مهدى موعودِ ملّتها نمى آيد ستمگران عالم را نصيحت كند كه ظلم و زياده طلبى و سلطه گرى و استثمار نكنند. با زبان نصيحت، عدالت در هيچ نقطه ى عالم مستقر نميشود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانى - آن طور كه آن وارث انبيا انجام خواهد داد - و چه در همه ى بخشهاى دنيا، احتياج به اين دارد كه مردمان عادل و انسانهاى صالح و عدالت طلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگويان حرف بزنند. با كسانى كه سرمست قدرت ظالمانه هستند، نميشود با زبان نصيحت حرف زد؛ با آنها بايد با زبان اقتدار صحبت كرد. آغاز دعوت پيغمبران الهى با زبان نصيحت است؛ امّا بعد از آنكه توانستند طرف داران خود را گرد آورند و تجهيز كنند، آنگاه با دشمنان توحيد و دشمنان بشريّت، با زبان قدرت حرف ميزدند.

شما ببينيد در همين آيه ى كريمه ى قرآن كه راجع به قسط صحبت ميكند و ميگويد خداى متعال همه ى پيغمبران را فرستاد، «لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ» (2)؛

ص: 58


1- . در مراسم دانش آموختگى دانشگاه افسرى و تربيت پاسدارى امام حسين (ع) 1396/2/20
2- . حديد: 25

براى اينكه قسط و عدالت را در جامعه مستقر كنند، بلافاصله ميفرمايد: «وَ أَنْزَلْنَا اَلْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ» (1)؛ يعنى پيغمبران علاوه بر اينكه با زبان دعوت سخن ميگويند، با بازوان و سرپنجگان قدرتى كه مجهّز به سلاح هستند و با زورگويان و قدرت طلبان فاسد، معارضه و مبارزه ميكنند. پيغمبر اكرم وقتى به مدينه آمد و نظام اسلامى را تشكيل داد، آيات قرآن را بر مردم ميخواند، به گوش دشمنان هم ميرسانيد؛ امّا به اين اكتفا نميكرد. كسانى كه طرف دار عدالت هستند، در مقابل زورگويان و زياده طلبان و متجاوزان به حقوق انسانها بايد خود را به قدرت مجهّز كنند. لذا شما مى بينيد از روزى كه نظام اسلامى به وجود آمد - يعنى اسلام مجهّز به قدرتِ يك ملّت بزرگ و امكانات يك كشور و دولت بزرگ شد - دشمنان اسلام حركت اسلام را جدّى گرفتند و علاقه مندان و طرف داران اسلام هم در اطراف و اكناف عالم اميدوار شدند. بسيارى از پيغمبران در ميدان مبارزه و جهاد مقدّس و قتال قدم ميگذاشتند: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» (2). كسانى كه خيال ميكنند اسلام بايد برود و در گوشه اى بنشيند و مردان اسلام و دين فقط زبان نصيحت را به كار گيرند، اينها دانسته يا ندانسته همان چيزى را ميگويند كه مراكز قدرت جهانى آن را ميخواهند و آرزو ميكنند. مراكز قدرت استكبارى از اين كه رهبران اسلامى در گوشه اى از دنيا بنشينند و گاهى پيامى بدهند و يك كلمه حرفى بزنند - همچنان كه رهبران مسيحى در هر قضيه اى پيامى ميدهند، نصيحتى ميكنند و جمله اى ميگويند - هيچ ترسى ندارند؛ ميدانند اين خطرى براى آنها نيست. از اين كه ملّتهاى مسلمان بيدار شوند و تشكيل حكومت دهند؛ از اين كه ايمان اسلامىِ آحاد مردم در قالب يك نظام و يك دولت و يك حكومت تجسّم پيدا كند، واهمه دارند و ميترسند. نظام اسلامى و ملّت مسلمان ايران و دولت جمهورى اسلامى بزرگ ترين قدم

ص: 59


1- . سوره ى حديد، بخشى از آيه شريفه 25
2- . سوره ى آل عمران، بخشى ازآيه ى 146، ترجمه: «و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده هاى انبوه كارزار كردند.»

را در اين راه برداشت و به بركت مجاهدت جوانان و مردان و زنان مؤمن و فداكار اين ملّت، اسلام در دنيا به عنوان يك قدرت ظاهر شد. هرچه اين قدرت بتواند خود را مستقرتر و پايدارتر كند، نظم ظالمانه و شيطانىِ دنيا بيشتر تهديد ميشود. بعضى ها بى توجّه، از جدايى دين و سياست حرف ميزنند؛ يعنى دين را به گوشه هاى خلوت برانند و انسان دين دار، فقط به نصيحت اكتفا كند! در اينجا نصيحت نميتواند كارى بكند. آنچه ميتواند قدرتها را مهار و تهديد كند و در برابر ظلم و فساد مقاومت نمايد و ريشه ى آن را بَركَنَد يا آن را متزلزل سازد، قدرت الهى و اسلامى است؛ قدرت سياسى اى است كه در اختيار احكام اسلامى باشد. امام زمان (ارواحنا فداه) با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايى اى كه ايمان والاى خودِ او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهّز به آن قدرت كرده است، گريبان ستمگران عالم را ميگيرد و كاخهاى ستم را ويران ميكند.(1)

عينيّت يابى مسئله ى انتظار در مكتب تشيّع

اين اميد مبهم ملّتهاى مسلمان و ملّتهاى غير مسلمانى كه متديّن به اديان الهى هستند، در اعتقاد ما ابهام ندارد؛ مشخّص است، اسمش را ميدانيم، زمان ولادتش را ميدانيم، پدر و مادرش را مى شناسيم، خصوصيّاتى را از او اطّلاع داريم و دلهاى ما به يك نقطه ى متمركزِ روشنى متعلّق است؛ اين خصوصيّت اعتقاد ما است.(2)

***

اديان الهى و آسمانى - كه اغلب اين اديان ريشه هاى الهى و آسمانى دارند - نخواسته اند اميد واهى به مردم بدهند؛ آنها واقعيّتى را بيان كردند. در خلقت بشر و تاريخ طولانى بشريّت حقيقتى وجود دارد و آن حقيقت اين

ص: 60


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در نيمه ى شعبان 1381/7/30
2- . در اجتماع مردم قم؛ 1363/2/27

است كه اين ستيزه ى ميان حق و باطل، يك روز به سود حق و به زيان باطل پايان خواهد گرفت و از آن روز به بعد دنياى حقيقى بشر، زندگى مطلوب انسان، آغاز خواهد شد كه در آنجا ستيزه گرى مفهوم مبارزه نيست، مبارزه براى تسابقِ در خيرات است. اين يك حقيقتى است كه بين همه ى اديان مشترك است. خصوصيّت اعتقاد ما شيعيان اين است كه اين حقيقت را در مذهب تشيّع از شكل يك آرزو، از شكل يك امر ذهنى محض، به صورت يك واقعيّت موجود تبديل كرده است. حقيقت اين است كه شيعيان وقتى منتظر مهدى موعودند، منتظر آن دست نجات بخش هستند و در عالم ذهنيّات غوطه نميخورند؛ يك واقعيّتى را جستجو ميكنند كه اين واقعيّت وجود دارد. حجّت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى ميكند؛ مردم را ميبيند؛ با آنها است؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس ميكند. انسانها هم، آنهايى كه سعادتمند باشند، ظرفيّت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زيارت ميكنند. وجود دارد؛ يك انسان واقعى، مشخّص، با نام معيّن، با پدر و مادر مشخّص و در ميان مردم است و با آنها زندگى ميكند. اين، خصوصيّتِ عقيده ى ما شيعيان است.(1)

***

ارتباط قلبى يكايك آحاد مردم مؤمن با مقام ولايت عظمى و با ولىّ الله اعظم، يكى از بركاتى است كه از مشخّص بودن مهدى موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) در عقيده ى ما مردم ناشى ميشود. ما علاوه بر اعتقاد به اصل وجود مهدى و اينكه كسى خواهد آمد كه دنيا را از عدل و داد پر خواهد كرد - كه همه ى مسلمين به اين معنا قائل هستند - شخص مهدى را هم مى شناسيم؛ نام او را، كنيه ى او را، پدر او را، مادر او را، تاريخ ولادت او را، كيفيّات غيبت او را، اصحاب نزديك او را، حتّى بعضى از كيفيّات هنگام ظهور او را ميدانيم. اگرچه آن شخصيّت درخشان را و آن خورشيد

ص: 61


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

تابان را، در بيرون و در محيط زندگى خود نمى بينيم و او را تطبيق نميكنيم، امّا به حال او معرفت داريم. رابطه ى بين شيعيان - كه اين اعتقاد را دارند - با مقام ولايت و مهدى موعود، يك رابطه ى دائمى است؛ و چقدر خوب است، بلكه لازم است كه يكايك ما قلباً هم اين رابطه را حفظ كنيم؛ با توجّه، با توسّل، با حرف زدن با مولا؛ با حرف زدن با آن حضرت. طىّ همين زياراتى كه وارد شده است - كه بعضى مأثور است و به احتمال زياد به خود معصوم (عليه السّلام) مستند است - اين رابطه ى قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان، يك امر مستحسن، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ اميد را و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه ميدارد.(1)

اهمّيّت انتظار موجود حى و حاضر در ايجاد اميد

تفاوت شيعه با غير شيعه در اين است كه ديگران ميدانند كه از خاندان پيغمبر كسى خواهد آمد، ولى او را نمى شناسند؛ شيعه او را مى شناسد؛ او را به نامش، به نام پدرش، به نام مادرش، به تاريخ دقيق ولادتش، به اوامر و دستوراتش و به نشانه هاى حضورش در ميان جوامع بشرى مى شناسد؛ و اين امتياز بزرگى است. دلهاى شيعه با آن مركز ملكوتى و الهى در حال ارتباط و پيوند است. محبّت آن وجود مقدّس در دلهاى شيعيان موج ميزند، با او سخن ميگويند، از او ميخواهند، به او اظهار ارادت و توسّل ميكنند؛ اينها چيز كمى نيست. اين اميدى كه در دل يك انسان به وجود مى آيد، به بركت ايمان و اعتقاد و يقين به وجود منجى و به حضور منجى، اين اميد خيلى داراى ارزش و قيمت است. يقيناً مايه ى حركتهاى بزرگ در جوامع اسلامى و در جوامع شيعى و مايه ى اصلى حركت عظيم انقلاب اسلامى، همين عقيده و همين انتظار فرج است.(2)

***

ص: 62


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1368/12/22
2- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8

عقيده ى به امام زمان نميگذارد مردم تسليم بشوند؛ اگر يك ملّت اين عقيده را درست بفهمد. حضور امام غايب در ميان مردم حس ميشود، وقتى كه اين عقيده به طور حقيقى در دلها جا دارد. امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امكان و ملجأ همه ى خلايق اگرچه غايب است و ظهور نكرده است امّا حضور دارد. مگر ميشود حضور نداشته باشد؟ اين حضور را مؤمن در دل خود حس ميكند، با وجود خود حس ميكند، با حواسّ خود حس ميكند. آن مردمى كه مى نشينند رازونياز ميكنند، دعاى ندبه را با توجّه ميخوانند، زيارت آل ياسين را زمزمه ميكنند، مينالند و ميفهمند چه ميگويند، حضور اين بزرگوار را حس ميكنند؛ ولو ظهور نكرده است، ظاهر نشده است، غايب است. غيبت او ضررى نميزند به احساس حضور او. ظهور نكرده است امّا حضور دارد؛ هم در دلها، هم در متن زندگى ملّت. مگر ميشود حضور نداشته باشد؟ و شيعه ى خوب اين است كه اين حضور را حس كند و خود را در حضور او احساس كند. اين به انسان اميد ميبخشد، نشاط ميبخشد. اين ملّت بزرگى كه در راه خدا دارد مبارزه ميكند، براى عظمت اسلام دارد مجاهدت ميكند، افتخار طول تاريخ بشر شد، افتخار همه ى تاريخ اسلام شد، به خاطر اينكه پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد در زمان ما، يك چنين ملّتى از همه چيز بيشتر به همين اميد درخشان احتياج دارد. اين اميد را اين اعتقاد به او ميبخشد.(1)

***

خصوصيّت اعتقاد شيعه در اين مسئله اين است كه يك موضوع كلّى را با همه ى مشخّصاتش، با همه ى خصوصيّاتش، با معرّفى شخصش - پدر، مادر، عمر و بقيّه ى خصوصيّات - مى شناسد و در ابهام نيست. ما ولىّ خود را، سيّد خود را، سرور و سالار عالميان را كه امام ما است مى شناسيم؛ پدر او را، مادر او را، تاريخ تولّد او را، قضاياى ولادت مبارك او را، كسانياين

ص: 63


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1374/10/17

قضايا را با خبرهاى صادق و موثّق نقل كرده اند؛ همه ى اينها براى ما روشن است؛ لذا ما ميدانيم كه عشق ما، دل ما، ايمان ما متوجّه و متعلّق به كيست.(1)

***

انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئله ى مهمّى است. اين جور نيست كه بگويند كسى متولّد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مى بينند، همچنانى كه او مردم را ميبيند، منتها نمى شناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نمى شناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزاننده اى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار.(2)

***

مهدويّت در همه ى مذاهب اسلامى و در همه يا بيشتر اديان الهى مطرح است، منتها تفاوتى كه هست، اين است كه در اديان گوناگون و همچنين در مذاهب ديگر اسلامى، اين به صورت يك امر ذهنى محض است؛ در گوشه اى از ذهن، اين هم هست كه بله، اين دنيا يك آخرى دارد، عاقبتى دارد، اين عاقبت هم عاقبت ممدوح و مستحسن و مطلوبى است و به وسيله ى يك بنده ى برگزيده ى خدا اين عاقبت تحقّق پيدا خواهد كرد. در شيعه، اين امر ذهنى تجسّم پيدا كرده؛ آدمش را مى شناسيم، خصوصيّاتش را ميدانيم، پدرش را مى شناسيم، مادرش را مى شناسيم، سال ولادتش را ميدانيم؛ كلماتى از او به شيعيانش رسيده، اين كلمات را

ص: 64


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1377/9/14
2- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18

شنيده ايم، خوانده ايم، ميدانيم؛ تنها چيزى كه هست، اين است كه ما او را به عين و به شخص نمى شناسيم - يعنى او را به چشم نديده ايم - امّا با همه ى خصوصيّات، شيعه آن موعود منتظَر را مى شناسد؛ يعنى جنبه ى تشخّص پيدا كرده است، عينى شده است، از حالت يك امر ذهنى خارج شده است.

نتيجه چيست؟ نتيجه اين است كه حالت انتظار در شيعه جدّى است. آن كه عقيده ندارد، يا دل به معنويّات ندارد، او محلّ بحث نيست؛ شيعه ى معتقد جدّاً منتظر است. نتيجه اين است كه ارتباطات معنوى و روحى برقرار است: دعاى ندبه ميخوانيد، توسّل ميكنيد، زيارت ميكنيد، سلام عرض ميكنيد، براى اين بزرگوار دعا ميكنيد، از خدا چيزى ميخواهيد.

همين دعاى «اللّهمّ كن لوليّك» كه ميخوانيد، يكى از بهترين دعاها است؛ براى بنده ى برگزيده ى ممتازِ خداى متعال از خداى متعال اين خصوصيّات را ميخواهيد. ببينيد ارتباط برقرار است، دلها به هم متّصل است. يعنى يك امر ذهنى محض نيست؛ امرى است كه يك تشخّصى پيدا كرده، يك عينيّتى پيدا كرده. اين نكته ى مهمّى است در باب مهدويّت، كه ما بايد اين را حفظ كنيم. اينكه علماى ما، بزرگان ما، عناصر مؤمن ما، انقلابيون ما به مسئله ى تبريك ميلاد اين بزرگوار اهمّيّت ميدادند، آحاد مردم ما به صورت خودجوش اظهار ارادت ميكنند، اظهار علاقه ميكنند، اين چيز خيلى مغتنمى است؛ اين را بايد حفظ كرد، اين را بايد تقويت كرد. دعاى براى اين بزرگوار را هميشه بايد در نظر داشت؛ واقعاً يكى از وظايف خودمان را بايد اين دعا بدانيم.(1)

منجى آخرالزّمان مورد اتّفاق همه ى اديان ابراهيمى است؛ اينكه كسى خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در ميان اديان ابراهيمى مورد قبول همگان است. در اسلام، نام اين منجى هم

ص: 65


1- . در ديدار كاركنان دفتر رهبرى 1392/4/2

مشخّص شده است؛ اين موجود الهى را، اين انسان بزرگ فوق العاده را در همه ى مذاهب اسلامى به نام مهدى مى شناسند. شايد در بين فِرَق اسلامى هيچ فرقه اى را نتوان سراغ داد كه معتقد نباشد كه مهدى (عليه السّلام) ظهور خواهد كرد و او از ذريّه ى پيغمبر است؛ حتّى نام و كنيه ى آن حضرت را هم مشخّص ميكنند. خصوصيّتى كه در اعتقاد شيعه وجود دارد اين است كه اين شخصيّت را به صورت مشخّص و معيّن معرفى ميكند؛ او را فرزند امام يازدهمِ از ائمّه ى اهل بيت - حضرت امام حسن عسكرى (عليه السّلام) - ميداند؛ تاريخ ولادت او به طور مشخّص از نظر مورّخان شيعه و متكلّمان شيعه روشن و واضح است؛ ديگر فِرَق اسلامى، غالباً اين نظر را متذكّر نشده يا نپذيرفته اند ولى شيعه با ادلّه ى مسلّم و قطعى، حضور و وجود و ولادت آن بزرگوار را اثبات ميكند. بعضى استبعاد كرده اند كه چگونه ممكن است انسانى متولّد بشود و در اين زمان طولانى زنده بماند. اين تنها استبعادى است كه در مورد قضيّه ى حضرت مهدى، مخالفان مطرح كرده اند و تكرار كرده اند؛ لكن قرآن كريم با نصّ صريح خود، اين استبعاد را برطرف ميكند. درباره ى حضرت نوح پيغمبر (عليه السّلام) ميفرمايد: «فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّٰ خَمْسِينَ عٰاماً» ؛(1) يعنى نوح در ميان قوم خود 950 سال زندگى كرده است. نه اينكه عمر او اين مقدار بود، ظاهر مطلب اين است كه دوران دعوت آن بزرگوار 950 سال است؛ بنابراين، اين استبعاد جايى ندارد. بزرگ ترين خاصيّت اين اعتقاد در ميان شيعيان، اميدآفرينى است. جامعه ى تشيّع فقط به برجستگى هاى تاريخ خود در گذشته متّكى نيست، چشم به آينده دارد. يك نفر معتقد به مسئله ى مهدويّت طبق اعتقاد تشيّع، در سخت ترين شرايط، دل [را] خالى از اميد نميداند و شعله ى اميد همواره وجود دارد؛ ميداند كه اين دوران تاريكى، اين دوران ظلم، اين دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپرى خواهد

ص: 66


1- . عنكبوت: 14

شد؛ اين يكى از مهم ترين آثار و دستاوردهاى اين اعتقاد است. البتّه اعتقاد تشيّع نسبت به مسئله ى مهدويّت به همين جا محدود نميشود؛ «بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السّماء» (1)؛ مسئله ى اعتقاد به مهدويّت يك چنين اعتقادى است. اين شعله ى فروزان، اين فروغ تابان، در جوامع شيعى در طول قرنهاى گذشته وجود داشته است و همچنان وجود خواهد داشت و ان شاءالله دوران انتظار منتظران سر خواهد آمد.(2)

اهمّيّت تبيين مسئله ى معيّن بودن شخص مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف)

قضيّه ى طول عمر و مانند اينها، قضاياى خيلى آسانى است؛ اينها واقعاً درخور اهمّيّت نيست. بيشترِ توجّه ما به اين منعطف شده است كه اشكالات را برطرف كنيم كه طول عمر چطور ميشود؟ خب آن خدايى كه ميتواند 140 سال عمر بدهد، ميتواند 1400 سال عمر بدهد؛ اينكه ديگر خيلى مشكلى ندارد؛ يعنى اينها چيزى نيست كه محقّقين بخواهند دنبالش بروند و خودشان را معطّل اين قضيّه بكنند. آن چيزى كه به نظر من بايستى رويش تنقيب(3) و تحقيق و مانند اينها انجام بگيرد، عمده اين بخش دوّمى است كه عرض شد؛ يعنى تشخّص، مشخّص كردن اينكه اين بزرگوار، فرزند حضرت عسكرى است؛ با اين خصوصيّاتى كه ما مى شناسيم.(4)

نسبت عاشورا و فرج نهايى

امام حسين (عليه السّلام) تك وتنها بود. البتّه چند ده نفرى دوروبر آن حضرت ماندند؛ امّا اگر نميماندند هم، آن حضرت مى ايستاد. مگر غير از

ص: 67


1- . زادالمعاد؛ مفتاح الجنان، ص 423
2- . در بيست وششمين سالروز رحلت امام خمينى (ره) 1394/3/14
3- . تحليل و كاوش
4- . در ديدار دست اندركاران برگزارى سمينار مهدويّت 1375/10/3

اين است؟! فرض كنيم شب عاشورا، وقتى حضرت فرمود كه «من بيعتم را برداشتم؛ برويد.» همه ميرفتند؛ ابوالفضل و علىّ اكبر هم ميرفتند و حضرت تنها ميماند؛ روز عاشورا چه ميشد؟ حضرت برميگشت يا مى ايستاد و ميجنگيد؟ در زمان ما، يك نفر پيدا شد كه گفت «اگر من تنها بمانم و همه ى دنيا در مقابل من باشند، از راهم برنميگردم.»؛ آن شخص، امام ما بود كه عمل كرد و راست گفت؛ «صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اَللّٰهَ عَلَيْهِ» (1). لقلقه ى زبان را كه خب همه داريم. ديديد، يك انسان حسينى و عاشورايى چه كرد؟ خب، اگر همه ى ما عاشورايى باشيم، حركت دنيا به سمت صلاح، سريع، و زمينه ى ظهور ولىّ مطلقِ حق، فراهم خواهد شد.(2)

نسبت حركت بشر در دوران انتظار و دوران فرج

دنيايى كه در آن علم همراه باشد با معنويّت، تمدّن همراه باشد با معنويّت، ثروت همراه باشد با معنويّت، اين دنيا دنياى انسانى خواهد بود. البتّه نمونه ى كامل اين دنيا در دوران ظهور حضرت بقيّة الله (ارواحنا فداه) اتّفاق خواهد افتاد و از آنجا... دنيا شروع خواهد شد. ما امروز در زمينه هاى مقدّماتىِ عالم انسانى داريم حركت ميكنيم. ما مثل كسانى هستيم كه در پيچ وخم هاى كوه ها و تپّه ها و راه هاى دشوار داريم حركت ميكنيم تا به بزرگراه برسيم؛ وقتى به بزرگراه رسيديم، تازه هنگام حركت به سمت اهداف والا است. بشريّت در طول اين چند هزار سال عمر خود، دارد از اين كوره راه ها حركت ميكند تا به بزرگراه برسد؛ وقتى به بزرگراه رسيد - كه آن، دوران ظهور حضرت بقيّة الله است - آنجا حركت اصلى انسان آغاز خواهد شد؛ حركت سريع انسان آغاز خواهد شد؛ حركت موفّق و بى زحمت انسان آغاز خواهد شد. زحمت فقط عبارت است از همين كه انسان در اين راه حركت كند و

ص: 68


1- . سوره ى احزاب، بخشى ازآيه ى 23، ترجمه: «به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند.»
2- . در ديدار روحانيون و وعّاظ در آستانه ى ماه محرّم 1374/3/3

برود؛ ديگر حيرتى در آنجا وجود نخواهد داشت.(1)

ص: 69


1- . در نخستين نشست انديشه هاى راهبردى 1389/9/10؛ اين مضمون در سخنان ديگر معظّمٌلّه نيز تكرار شده است. (ر. ك: بيانات ايشان در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21؛ بيانات ايشان در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1396/2/21 و بيانات ايشان در در ديدار خانواده هاى كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى به مناسبت نيمه ى شعبان 1398/1/31). درباره ى اينكه چرا دوره ى امام زمان دوران پايان بشريّت نيست بلكه آغاز حركت اصلى بشريّت است، ميتوان اين گونه استدلال كرد كه بر اساس روايات، هدف اصلى قيام امام زمان (عج)، استقرار عدالت است، و همان طور كه در بيانات معظّمٌلّه نيز وجود دارد، در سايه ى عدالت است كه ديگر اهداف مقدّس يعنى اقامه ى دين و ساخت جامعه ى توحيدى محقّق خواهد شد (ر. ك: فصل اوّل، مصاديق فرج، تشكيل جامعه ى توحيدى)؛ بنابراين با قيام امام زمان (عج)، عدالت استقرار مى يابد و با استقرار عدالت، حركت بشر به سوى توحيد و دين كامل آغاز ميشود.

ص: 70

فصل دوّم : مبانى و ادلّه ى انتظار فرج

اشاره

ص: 71

ص: 72

ما البتّه براى مسئله ى مهدويّت، مبانى فكرى بسيار عميق و استوارى را مى شناسيم. مبادا كسى خيال كند كه مسئله ى مهدويّت، يك مسئله ى صرفاً عاطفى است؛ نخير، مبانى فكرى مهدويّت يك مبانى بسيار مستحكم و استوارى است. همه ى شبهاتى كه مخالفين و معاندين اين فكر در اذهان منتشر كرده اند، داراى جوابهاى مستحكمى است.(1)

وعده ى الهى

شب ميلاد اميد تاريخ، شب ميلاد مهدى موعود، شب ولادت آن كسى [است] كه مصداق وعده ى لايتخلّف الهى است.(2)

***

وجود مقدّس امام زمان، مصداق وعده ى الهى است. همين قدر ميدانيم كه اين بازمانده ى خاندان وحى و رسالت، عَلَم سرافراز خدا در زمين است؛ «السّلام عليك ايّها العلم المنصوب و العِلم المصبوب و الغوث و الرّحمة الواسعة وعداً غير مكذوب» (3)؛ وعده ى الهى است؛ مصداق لطف خدا بر انسانيّت و بشريّت

ص: 73


1- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8
2- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1394/3/12
3- . زيارت آل ياسين، الاحتجاج على اهل اللجاج، ج 2، ص 493

است؛ مستوره(1) و نمونه اى از اوليا و اصفيا و انبيا و برجسته ترين بندگان خدا است. او نمايشگر مَبلغ فضل الهى بر بنى آدم است.(2)

***

نام اين بزرگوار و ياد اين بزرگوار، دائماً به ما يادآورى ميكند كه طلوع خورشيدِ حق و عدل در پايان اين شب ظلمانى، قطعى است. انسانها گاهى كه امواج متراكم ظلمت و ظلم را مشاهده ميكنند، مأيوس ميشوند. ياد امام زمان نشان دهنده ى اين است كه خورشيد طلوع خواهد كرد، روز خواهد آمد؛ بله، ظلمات هست، ظالمان و تاريكى آفرينان هستند در دنيا، و قرنهاى متمادى بوده اند امّا پايان اين شب سياه و ظلمانى، قطعاً طلوع خورشيد است. اين آن چيزى است كه اعتقاد به امام زمان به ما مى آموزد؛ اين وعده ى تضمين شده ى پروردگار است: «السّلام عليك ايّها العلم المنصوب و العِلم المصبوب و الغوث و الرّحمة الواسِعة وعداً غير مكذوب» ؛ وعده ى تخلّف ناپذير الهى است. در اوّل زيارت [هم دارد]: «السّلام عليك يا وعد اللّه الّذى ضمنه» ؛ وعده اى كه تضمين شده است از طرف پروردگار، ظهور اين بزرگوار است... معتقدين به ظهور ولىّ عصر و وجود ولىّ عصر (ارواحنا فداه) هيچگاه دچار نااميدى و يأس نميشوند، و ميدانند كه قطعاً اين خورشيد طلوع خواهد كرد و اين تاريكى ها و اين سياهى ها را برطرف خواهد كرد.(3)

تحقّق وعده هاى الهى ازجمله تشكيل جمهورى اسلامى

توفيقاتى كه بشر در اثناى راه پيدا كرده است، مؤيّد اين معنا براى ذهن انسان شكّاك است كه آنچه وعده داده شده، تحقّق پيدا خواهد كرد. اين آياتى كه تلاوت كردند، به نظر من آيات جالب و مهمّى است. يك نكته اى

ص: 74


1- . نمونه
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1369/12/11
3- . در مراسم دانش آموختگى دانشگاه افسرى و تربيت پاسدارى امام حسين (ع)، 1396/2/20

در اين آيات - آنجا كه حضرت موسى را در آغاز ولادت، مادرش در آب مى اندازد - وجود دارد؛ «وَ أَوْحَيْنٰا إِلىٰ أُمِّ مُوسىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذٰا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي اَلْيَمِّ ... إِنّٰا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جٰاعِلُوهُ مِنَ اَلْمُرْسَلِينَ» (1)؛ [اينجا] دو وعده است: يك وعده وعده ى برگرداندن موسى به مادرش است؛ يك وعده وعده ى «جٰاعِلُوهُ مِنَ اَلْمُرْسَلِينَ» است؛ يعنى آن وعده ى عمومى اى كه به بنى اسرائيل داده شده بود كه بنى اسرائيل منتظر بودند كه منجى بيايد؛ و اين منجى از طرف خدا است و خواهد آمد و بنى اسرائيل را از دست فرعون نجات خواهد داد. خداى متعال در وحى به مادر موسى اين وعده ى دوّم را هم داد - «جٰاعِلُوهُ مِنَ اَلْمُرْسَلِينَ» - يعنى اين را ما از طرف خودمان ميفرستيم، و او را همان مرسَلى قرار ميدهيم كه بنا است آن وعده ى بزرگ را و آن آرزوى بزرگ را انجام بدهد؛ اين دو وعده را خداى متعال داد. يك وعده، وعده ى نقد و نزديك بود و آن، «إِنّٰا رَادُّوهُ إِلَيْكِ» بود. در آيات بعدى - كه حالا آن آيات را آقاى سبزعلى متأسّفانه نخواند - ميفرمايد: «فَرَدَدْنٰاهُ إِلىٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اَللّٰهِ حَقٌّ» (2)؛ اينكه ما بچّه را به مادر برگردانديم، خب بله، «تَقَرَّ عَيْنُهٰا» دارد، «وَ لاٰ تَحْزَنَ» دارد - دلش خوش شد، دلش آرام گرفت، چشمش روشن شد - امّا اثر ديگرِ اين برگرداندن، اين بود كه «وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اَللّٰهِ حَقٌّ» ؛ بداند كه اين وعده اى كه ما داديم - و گفتيم منجى را ميفرستيم و كسى را خواهيم فرستاد كه بنا است جامعه ى بنى اسرائيل را در مصر از استضعاف خارج كند - وعده ى درستى است؛ دلش مطمئن بشود، و خاطرجمع بشود. يعنى يك وعده ى كوچك از سوى پروردگار تحقّق مى يابد، براى اينكه هر انسان اهل تدبّرى از تحقّق اين وعده ى كوچك، اطمينان پيدا كند كه آن وعده ى

ص: 75


1- . سوره ى قصص، بخشى از آيه ى 7، ترجمه: «و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز... ما او را به تو بازميگردانيم و از [زمره ى] پيمبرانش قرار ميدهيم.»
2- . سوره ى قصص، بخشى از آيه ى 13، ترجمه: «پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده ى خدا درست است.»

بزرگ تحقّق پيدا خواهد كرد. آنچه از موفّقيّتها در طول تاريخ براى بشريّت از طريق دين حاصل شده، همان وعده هاى كوچك است؛ ازجمله جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى هم يكى از همين وعده ها است؛ خداى متعال وعده داده بود كه اگر مبارزه كنيد، اگر صبر كنيد، اگر به خداى متعال توكّل كنيد، در جايى كه گمان آن را نميبريد و اميد آن را نداريد، به شما قدرت خواهيم داد؛ همين اتّفاق افتاد؛ ملّت ايران مبارزه كرد، صبر كرد، ايستاد، فداكارى كرد، از دادنِ جان دريغ نكرد و اتّفاقى افتاد كه هيچ كس تصوّر آن را نميكرد! چه كسى خيال ميكرد در اين منطقه ى بسيار حسّاس، در اين كشور بسيار مهم، در مقابله ى با آن رژيمِ بشدّت حمايت شونده ى از سوى قدرتهاى بين المللى، يك حكومتى به وجود بيايد و يك انقلابى به پيروزى برسد، آن هم بر اساس دين، بر اساس فقه، بر اساس شريعت؟ چه كسى چنين تصوّرى ميكرد؟ هيچ كس. اگر كسى بگويد من ميدانستم اين جورى ميشود، مگر از طرق غيبى فهميده باشد؛ محاسبات، مطلقاً اين را نشان نميداد، امّا اين اتّفاق افتاد. بدانيم آن وعده ى اصلى، آن كار بزرگ هم اتّفاق خواهد افتاد. اين يك نمونه اى از آن چيزى بود كه اتّفاق خواهد افتاد.(1)

***

ما با اعتقاد به ظهور حضرت مهدى (عليه السّلام) و روى كار آمدن حكومت حق و عدل مطلق، درحقيقت معتقد هستيم كه آينده ى دنيا يك آينده ى اميدبخش و مسرّت بخشى است براى انسان... با اين اعتقاد، با اين اميد، آينده براى ما روشن است. اين آينده اگرچه به نظر كسانى كه با عادتهاى معمولى مادّى خود قضايا را تحليل ميكنند بعيد است امّا باتوجّه به اينكه جريان زندگى انسان به طرف عدل و كمال زندگى انسانى پيش ميرود، همچنين باتوجّه به اينكه اين معجزه در دوران تاريخ به صورت ناقص بارها

ص: 76


1- . در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21

به وقوع پيوست، اين استبعاد هم برطرف ميشود. ازجمله ى اين دفعاتى كه اين معجزه به وقوع پيوست، همين انقلاب اسلامى مردم ايران بود.(1)

اصل عدالت

مطلبى كه در پيرامون ظهور ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) خيلى قابل توجّه است، اين است كه آن نقطه اى كه امام زمان با آن نقطه شناخته ميشود، آن چيست؟ فلسفه اى كه آمدن ولىّ عصر را حتمى ميكند، آن چيست؟ آياتى كه در قرآن كريم اشاره به اين حادثه ى تاريخى ميكند، بر روى چه مسائلى بيشتر انگشت ميگذارد؟ خيلى خوب است كه فضلا و محقّقين روى اين نكات مطالعه كنند، تحقيق كنند و كار كنند. من در يك جمله عرض ميكنم كه محور اصلى اعتقاد به دنيايى كه امام زمان در آن دنيا حضور دارد، مسئله ى عدل و قسط و اقامه ى حدود الهى و قدرت دادن به محرومان و مستضعفان و مظلومان عالم است. «يملأ الله به الارض قسطا و عدلا» (2)؛ اين دنياى زشت شده با كارهاى قدرت مداران و گردن كلفت هاى دنيا، با آمدن امام زمان زشتى خود را از دست خواهد داد. اين چهره ى عبوس بشريّت كه با قدرت طلبى سلطه گران بزرگ جهانى لبخند مهر و عطوفت و شادكامى از يادش رفته، باز خواهد شد و انسانيّت به شكفتگى خواهد افتاد. اين چند ميليارد انسانى كه در دنيا در زير شلّاق فشار تبعيض نان ندارند كه بخورند، لباس ندارند كه تنشان را بپوشانند، امنيّت ندارند كه از حقوق خودشان در مقابل قدرتهاى بزرگ جهانى دفاع كنند، حق و اجازه ندارند كه به بى عدالتى ها و ستمهاى فراگير عالم اعتراض كنند، با ظهور دولت حقّ مهدى (عليه السّلام) دوباره به حقوق خودشان خواهند رسيد؛ عدالت در دنيا شكفته خواهد شد؛ يعنى چيزى كه در طول تاريخ تا امروز

ص: 77


1- . در مكتب جمعه، ج 3، ص 250
2- . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 38، ص: 126

به صورت همه گير در دنيا وجود نداشته.(1)

***

هدف بزرگ پيامبران و هدف قيام ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) تأمين عدالت اجتماعى است.(2)

***

پيام اسلام، اقامه ى عدل است. قيام اسلامى در ايران، براى اقامه ى عدل بود. پيغمبران كه آمدند، براى اقامه ى عدل و قسط آمدند. بشريّت كه با عطش تمام منتظر امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) است و ميخواهد مهدى موعود بيايد و چشم انتظار آن حضرت است، براى اين است كه او بيايد تا دنيا را از عدل و داد پر كند.(3)

***

در قرآن وقتى كه ميفرمايد ما پيامبران را فرستاديم، متعاقبش ميگويد: «لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ» (4)؛ هدف، قسط است؛ قسط يعنى زندگى عادلانه. فرستادن پيامبر، مبدأ كار است؛ خدا قضيّه را اين گونه شروع كرده است: «لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ» ؛ ولىّ منتها هم اين گونه است كه خدا امام زمان را ميفرستد تا «يملأ الله الارض به قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» (5). بنابراين منتها هم قسط و عدل است.(6)

ص: 78


1- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27
2- . در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام در آستانه ى يازدهمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى 1368/11/9
3- . در ديدار كارگزاران و قشرهاى مختلف مردم، در روز ولادت حضرت اميرالمؤمنين (ع) 1371/10/17
4- . سوره ى حديد، بخشى از آيه ى 25، ترجمه: «تا مردم به انصاف برخيزند.»
5- . مفتاح الجنان، دعاى عديله ى كبير
6- . در ديدار وزير تعاون و مسئولان بخشهاى تعاون 1377/2/21

فطرت و طبيعت انسانى

معناى انتظار فرج اين است كه انسان در هر وضعى كه هست، به آن وضع قانع نباشد، بخواهد به وضع بهتر و برترى دست پيدا بكند؛ اين معناى انتظار فرج است. بالاترين اوضاع هم همين ظهور حضرت بقيّة الله (ارواحنا فداه) و ان شاءالله تشكيل محيط عدل واقعى و عدل كامل الهى و اسلامى است در سرتاسر عالم، به بركت وجود آن بزرگوار. و اين آن چيزى است كه اتّفاق خواهد افتاد؛ اين واقع خواهد شد؛ اين وعده ى الهى است. اين اميد آن چيزى است كه خداى متعال بذر آن را از قرنها پيش، از اوّل عالم به وسيله ى پيغمبران در دلها پاشيده است. دل بنى آدم به طور جِبلّى(1) متمايل به اين آينده و منتظر يك چنين آينده اى است. اين حالت انتظار، يك چنين چيزى است. اگر مسخ نشود فطرت انسانى و زير فشارها لگدمال نشود، همين است. دلها به طور طبيعى و فطرى منتظر آن چنان آينده اى هستند و آن آينده پيش خواهد آمد. آن حكومت الهى به وجود خواهد آمد. آن قدرت متّكى بر عدل مطلق الهى، پرچم خواهد افراشت؛ و بشريّت اين را خواهد ديد.(2)

***

امروز ما انتظار فرج داريم. يعنى منتظريم كه دست قدرتمند عدالت گسترى بيايد و اين غلبه ى ظلم و جور را كه همه ى بشريّت را تقريباً مقهور خود كرده است، بشكند و اين فضاى ظلم و جور را دگرگون كند و نسيم عدل را بر زندگى انسانها بوزاند، تا انسانها احساس عدالت كنند. اين نيازِ هميشگى يك انسان زنده و يك انسان آگاه است؛ انسانى كه سر در پيله ى خود نكرده باشد، به زندگى خود دل خوش نكرده باشد. انسانى كه به زندگى عمومى بشر با نگاه كلان نگاه ميكند، به طور طبيعى حالت انتظار دارد.(3)

***

ص: 79


1- . ذاتى، فطرى
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1375/10/6
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

انتظار را بشريّت نياز دارد، امّت اسلامى به طريق اولى نياز دارد.(1)

***

اين حقيقت عظيم، متعلّق به يك ملّت و يك زمان خاص نيست؛ بلكه متعلّق به بشريّت است. اين «ميثاق الله الّذى أخذه و وكده» ، ميثاق خدا با انسان است. «وعد الله الّذى ضمنه» (2)؛ اين، وعده ى خدا است كه تحقّق آن را ضمانت كرده است. همه ى انسانهاى طول تاريخ، نسبت به اين پديده ى عظيم و شگفت آور، احساس نياز معنوى و قلبى كرده اند؛ چون تاريخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظه ى طلوع آن خورشيد جهان تاب، با ظلم و بدى و پليدى آميخته بوده است. همه ى كسانى كه از ظلمى رنج برده اند - چه آنهايى كه به خودشان ظلم شده است و رنج برده اند و چه آنهايى كه به ستم كشى ديگران نگاه كرده اند و رنج برده اند - با ياد ولادت اين منجى عظيم تاريخ و بشر، در دلشان اميدى به وجود مى آيد. به همين خاطر، شما مى بينيد كه اين حقيقت، مخصوص شيعه هم نيست؛ بلكه همه ى اديان و مذاهب، عقيده دارند كه يك منجى و يك دست مقتدر الهى، در مقطعى از تاريخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور معجزه گرى خواهد كرد.(3)

***

تا آنجايى كه اديان الهى و اديانى را كه رونويسى از اديان الهى اند، مى شناسيم - ولو خودشان هم الهى نباشند، امّا پيدا است اصول و قواعد كار را از اديان الهى گرفته اند - همه معتقدند كه اين كاروان در پايان، در آخر راه، به يك منزلگاه مطلوب و دلگشا و دل نشين خواهد رسيد. خصوصيّت عمده ى اين مقصد هم «عدالت» است؛ عدالت، خواسته ى عمومى بشريّت از اوّل تا امروز و تا آخر است. اينهايى كه سعى ميكنند در مبانى و تفكّرات اصولى، معتقد به تنوّع و تغيير و تحوّل و مانند اينها بشوند، اين را

ص: 80


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . زيارت آل ياسين، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسى)، ج 2، ص: 493
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1374/10/17

نميتوانند انكار كنند كه خواسته ى بشريّت از روز اوّل تا امروز چند خواسته است، كه ازجمله ى اساسى ترين آنها عدالت است؛ بشر دنبال عدالت [است]؛ هيچ وقت از اين خواسته منصرف نشده است و درنهايت، اين خواسته برآورده ميشود، كه در آثار ما [آمده]: «يملأ الله به الارض قِسطاً و عدلاً كما ملِئت ظلماً و جورا» (1) - در اغلب متون «كما ملئت» است، در بعضى هم «بعد ما ملئت» - اين پاسخ همه ى اديان است. در واقع هر فردى از آحاد بشر ميداند كه اين سِير عمومى بشر به كجا منتهى خواهد شد.(2)

استمرار نبوّت

وجود مقدّس حضرت بقيّة الله (ارواحنا فداه) استمرار حركت نبوّتها و دعوتهاى الهى است از اوّل تاريخ تا امروز؛ يعنى همان طور كه در دعاى ندبه ميخوانيد، از «فبعض اسكنته جنّتك» - كه حضرت آدم است - تا «الى ان انتهى الامر» - كه رسيدن به خاتم الانبيا (صلّى الله عليه و آله) است - و بعد مسئله ى وصايت و اهل بيت آن بزرگوار، تا ميرسد به امام زمان، همه، يك سلسله ى متّصل و مرتبط به هم در تاريخ بشر است. اين، بدين معنا است كه آن حركت عظيم نبوّتها، آن دعوت الهى به وسيله ى پيامبران، در هيچ نقطه اى متوقّف نشده است. بشر به پيامبر و به دعوت الهى و به داعيان الهى احتياج داشته است و اين احتياج تا امروز باقى است و هرچه زمان گذشته، بشر به تعاليم انبيا نزديك تر شده است. امروز جامعه ى بشرى با پيشرفت فكر و مدنيّت و معرفت، بسيارى از تعاليم انبيا را - كه ده ها قرن پيش از اين، براى بشر قابل درك نبود - درك كرده است. همين مسئله ى عدالت، مسئله ى آزادى، مسئله ى كرامت انسان - اين حرفهايى كه امروز در دنيا رايج است - حرفهاى انبيا است. آن روز عامّه ى مردم و افكار عمومى مردم اين مفاهيم

ص: 81


1- . بحارالانوار (ط - بيروت) ج 38، ص 126
2- . در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21

را درك نميكردند. پى درپى آمدن پيغمبران و انتشار دعوت پيغمبران، اين افكار را در ذهن مردم، در فطرت مردم، در دل مردم، نسل به نسل نهادينه كرده است. آن داعيان الهى، امروز سلسله شان قطع نشده است و وجود مقدّس بقيّة الله الاعظم (ارواحنا فداه) ادامه ى سلسله ى داعيان الهى است، كه در زيارت آل ياسين ميخوانيد: «السّلام عليك يا داعى اللّه و ربّانى آياته» ؛ يعنى شما امروز همان دعوت ابراهيم، همان دعوت موسى، همان دعوت عيسى، همان دعوت همه ى پيغمبران و مصلحان الهى و دعوت پيامبر خاتم را در وجود حضرت بقيّة الله مجسّم مى بينيد؛ اين بزرگوار، وارث همه ى آنها است و دعوت و پرچم همه ى آنها را در دست دارد و دنيا را به همان معارفى كه انبيا در طول زمان آورده اند و به بشر عرضه كرده اند، فراميخواند. اين، نكته ى مهمّى است.(1)

***

امروز ذهنيّت بشر، آماده ى آن است كه بفهمد و بداند و يقين كند كه انسان والايى خواهد آمد و بشريّت را از زير بارهاى ظلم و ستم نجات خواهد داد؛ همان چيزى كه همه ى پيغمبران براى آن تلاش كرده اند؛ همان چيزى كه پيغمبر اسلام در آيه ى قرآن وعده ى آن را به مردم داده است؛ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلاٰلَ اَلَّتِي كٰانَتْ عَلَيْهِمْ» (2)؛ دست قدرت الهى به وسيله يك انسان عرشى، يك انسان خدايى، يك انسان متّصل به عالمهاى غيبى، معنوى و عوالمى كه براى انسانهاى كوته نگرى مثل ما قابل درك و تشخيص نيست، ميتواند اين آرزو را براى بشريّت برآورده كند؛ لذا دلها، شوقها، عشقها، به سمت آن نقطه متوجّه و روزبه روز متوجّه تر است.(3)

***

ص: 82


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29
2- . سوره ى اعراف، بخشى از آيه ى 157، ترجمه: «و از [دوش] آنان قيدوبندهايى را كه بر ايشان بوده است برميدارد.»
3- . در ديدار جمعى از اعضاى نيروى مقاومت بسيج به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1378/9/3

آن چيزى كه مهدويّت مبشّر آن است همان چيزى است كه همه ى انبيا، همه ى بعثتها براى خاطر آن آمدند... اگر مهدويّت نباشد، معنايش اين است كه همه ى تلاش انبيا، همه ى اين دعوتها، اين بعثتها، اين زحمات طاقت فرسا، اينها همه اش بى فايده باشد، بى اثر بماند؛ بنابراين مسئله ى مهدويّت يك مسئله ى اصلى است؛ جزو اصلى ترين معارف الهى است. لذاست كه در همه ى اديان الهى هم تقريباً - حالا تا آنجايى كه ما اطّلاع داريم - يك چيزى كه لُب و معناى حقيقى آن همان مهدويّت است، وجود دارد، منتها به شكلهاى تحريف شده، به شكلهاى مبهم، بدون اينكه درست روشن باشد كه چه ميخواهند بگويند.(1)

***

انبيا آمدند تا مردم را بتدريج و در طول تاريخ با چند خصوصيّت آميخته كنند. اوّلاً آمدند به مردم انديشيدن و فكر كردن ياد بدهند... دوّم، [ايجاد] تعالى روحى... سوّم، انبيا آمدند تا در مردم خواهش و طلب يك جامعه ى آرمانى را زنده كنند؛ انبيا آمدند تا در مردم روح انتظار بدمند. وقتى خواهش يك زندگى كامل، يك زندگى سعادتمندانه و رستگارانه در دل و جان انسانها زنده ميشود، انسان به آنچه در پيرامون او است ديگر قناعت نميكند؛ دائماً انتظار ميبرد، اميدوار است كه بتواند آينده ى بهترى را تأمين كند... نه براى خود، نه براى خانواده ى خود، حتّى نه براى نسل خود، بلكه براى آينده، براى تاريخ، براى بشريّت؛ انبيا آمدند اين روح را در مردم زنده كردند و لذا اين را شنيديد و درست هم شنيديد و درست گفته اند كه مسئله ى مهدويّت و جامعه ى ايده آل تاريخى انسان در زبان همه ى پيامبران بوده است و همه ى اديان آن را وعده داده اند؛ «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اِسْمُهُ أَحْمَدُ» (2). بنابراين انبيا آمده بودند تا اين خصوصيّات را در انسانها زنده كنند.

ص: 83


1- . در ديدار اساتيد و دانش آموختگان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . سوره ى صف، بخشى از آيه ى 6، ترجمه: «و به پيامبرى كه بعد از من مى آيد و نامش احمد است، مژده ميدهم».

اينكه ما ميگوييم اى طرف داران مكاتب مادّى و الحادى! اى كسانى كه تاريخ را و تحوّلات تاريخى را و پيدايش انقلابها را با ديد مادّى تفسير كرديد و تحليل كرديد و گفتيد آن طبقه اى حركت ميكند كه مورد ظلم و ستم است و براى گرفتن حقّ خود حركت ميكند و بس، و ميخواهد مادّيّات خود را تأمين بكند! اى همه ى گويندگان اين سخنها و بافندگان اين فلسفه ها! انقلاب اسلامى ايران با حضور خودش و با وجود خودش همه ى اين فلسفه ها را باطل كرد؛ اينكه ما به گويندگان اين فلسفه ها اين حرف را ميزنيم و بعد روى اسلامى بودن اين انقلاب اين قدر تأكيد ميكنيم و معتقديم كه عينك مادّى آمريكا و اروپا نميتواند اين انقلاب را درست تقدير و برآورد كند - لذا دست به اين گونه عمليّات احمقانه ميزنند - اين به خاطر همين است كه ما ديديم مردم خودمان را و لمس كرديم و فهميديم غلظت مايه هاى اخلاقى را در اين زن و مرد مسلمان؛ پس اخلاق امروز از آن روزگار جلوتر آمده و مايه هاى اخلاقى غليظتر و پرقوام تر شده؛ يك محرّك لازم است، يك استفاده كننده و استخراج كننده لازم است كه وقتى رهبرى مثل امام در ميان جامعه اى بروز ميكند آن وقت اين مايه هاى اخلاقى زير شعارهاى انقلابى و اسلامى خودش را نشان ميدهند.

پس مى بينيد كه هم دانش بشريّت جلو رفته، هم اخلاق بشريّت پيش آمده، هم آن شوق به جامعه ى آرمانى بشر روزبه روز و مرحله به مرحله در تاريخ جلوتر آمده، پس انبيا موفّق شدند، امّا هنوز اين همه به طور كامل انجام نگرفته؛ اين حركت به سوى آن سرنوشت نهايى شروع شده امّا به آن نتيجه هنوز نرسيده. چه نتيجه ى ميگيريم؟ نتيجه ميگيريم كه بايد دورانى باشد كه در آن دوران بشريّت به حدّ نهايى تكامل علمى و اخلاقى خود برسد؛ آن دوران چه وقت است؟ آن دوران، دوران مهدى موعود، محبوب و معشوق و منتظر همه ى موحّدان عالم حجّت بن الحسن عسكرى (عليه السلام) است.(1)

ص: 84


1- . بيانات به مناسبت نيمه ى شعبان 1360/3/27

سنّت الهى حركت عالم به سمت غلبه ى حق و عدل

از نظر اسلام و بينش اسلامى، جريان عالم به سمت حاكميّت حق و به سمت صلاح است؛ اين برو برگرد هم ندارد... همه ى انبيا و اوليا آمده اند تا انسان را به آن بزرگراه اصلى اى سوق بدهند كه وقتى وارد آن شد، بدون هيچ گونه مانعى تمام استعدادهايش ميتواند بروز كند. انبيا و اوليا اين مردم گمگشته را مرتّب از اين كوه وكمر و دشتها و كويرها و جنگلها به سمت اين راه اصلى سوق دادند و هدايت كردند. هنوز بشريّت به نقطه ى شروع آن صراط مستقيم نرسيده است؛ آن در زمان ولىّ عصر (ارواحنا فداه) محقّق خواهد شد؛ ليكن همه ى اين تلاشها اصلاً بر اساس اين بينش است كه نهايت اين عالم، نهايت غلبه ى صلاح است؛ ممكن است زودتر بشود، ممكن است ديرتر بشود، امّا بروبرگرد ندارد؛ قطعاً اين طورى است كه درنهايت صلاح بر فساد غلبه خواهد كرد؛ قواى خير بر قواى شر غلبه ميكنند. اين هم يك نقطه از نقاط جهان بينى اسلامى است كه در آن هيچ گونه ترديدى نيست.(1)

***

قدرتمندان، دنيا را پر از ظلم ميخواهند؛ گرچه به زبان نمى آورند، امّا عملشان گواه آن است؛ ظلم ميكنند، براى اينكه منافع خودشان را تأمين كنند. ما با ظلم و قلدرى مخالفيم. ما براى استقرار قسط و عدل قيام و تلاش كرده ايم و بازهم اين ملّت در همين راه تلاش خواهد كرد. حركتى كه براى قسط و عدل است بر حركتى كه در مقابل قسط و عدل ايستاده است، پيروز خواهد شد؛ در اين، شكّى نيست؛ دنيا به سمت عدل و قسط حركت ميكند و معناى امام زمان و انتظار فرج همين است. انتظار فرج يعنى اينكه در سرنوشت بشريّت، يك فرج بزرگ هست و ما به سمت آن فرج پيش ميرويم.(2)

***

ص: 85


1- . در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 1379/9/12
2- . در ديدار مهمانان خارجى دهه ى فجر و قشرهاى مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1371/11/18

اديان الهى و آسمانى - كه اغلب اين اديان ريشه هاى الهى و آسمانى دارند - نخواسته اند اميد واهى به مردم بدهند؛ آنها واقعيّتى را بيان كردند. در خلقت بشر و تاريخ طولانى بشريّت حقيقتى وجود دارد و آن حقيقت اين است كه اين ستيزه ى ميان حق و باطل، يك روز به سود حق و به زيان باطل پايان خواهد گرفت و از آن روز به بعد دنياى حقيقى بشر، زندگى مطلوب انسان، آغاز خواهد شد كه در آنجا ستيزه گرى مفهوم مبارزه نيست، [بلكه] مبارزه براى تسابقِ در خيرات است. اين يك حقيقتى است كه بين همه ى اديان مشترك است.(1)

***

اين آيه ميگويد: «اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّٰاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّكٰاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ» بعد ميفرمايد: «وَ لِلّٰهِ عٰاقِبَةُ اَلْأُمُورِ» (2)؛ متعلق به خدا است پايان و فرجام كارها؛ يعنى سرنوشت زندگى بشر آن چنان سرنوشتى است كه در جهت اراده ى الهى و در سمت كمالى است كه خداى متعال حدّ اعلاى آن كمال است؛ يعنى تاريخ بشر و زندگى انسان به طور قطعى و ناگزير به سمت يك چنين فرجامى دارد حركت ميكند و هيچ تلاشى نميتواند مانع بشود از آمدن آن روز.(3)

***

آيه ى كريمه ى قرآن ميفرمايد: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنٰا لِعِبٰادِنَا اَلْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ اَلْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنٰا لَهُمُ اَلْغٰالِبُونَ» (4)؛ اين آيه اوّلاً ثابت ميكند كه در نهايتِ

ص: 86


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . سوره ى حج، آيه ى 41، ترجمه: «همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم نماز بر پا ميدارند و زكات ميدهند و به كارهاى پسنديده واميدارند و از كارهاى ناپسند بازميدارند و فرجام همه ى كارها از آن خدا است.»
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان 1366/1/24
4- . سوره ى صافّات، آيات 171 تا 173، ترجمه: «و قطعاً فرمان ما درباره ى بندگان فرستاده ى ما از پيش [چنين] رفته است. كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتماً پيروز خواهند شد. و سپاه ما هرآينه غالب آيندگانند.»

تاريخِ بشريّت، دورانى وجود خواهد داشت كه در آن دوران، آرمان پيامبران و رسولان الهى محقّق خواهد شد... ما را به يك جامعه ى آرمانى نويد ميدهد: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنٰا لِعِبٰادِنَا اَلْمُرْسَلِينَ» ؛ كلمه ى ما، سنّت و قانون ما، حكمِ بى تخلّفِ ما، از پيش براى بندگان مرسلمان صادر شده است؛ يعنى اين يك قانون الهى است؛ و در قرآن آمده است كه «لاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِ اَللّٰهِ» (1)؛ كلمات خدا تغيير نميپذيرد. كلمه در قرآن به هر معنايى كه گرفته بشود، ازجمله ى مصداقها و نمونه هايش قوانين و سننِ لايتخلّفِ تاريخ است. اين يك سنّت است، يك قانون است، يك روال طبيعى براى جريان تاريخ انسان است كه دنياى آميخته ى به ظلم و نامردمى و دنيايى كه در آن بدى و زشتى و نابسامانى و ناهنجارى و كجى و كمى و كاستى هست، همين دنيا دارد به طرف يك مقصد و يك عاقبتى ميرود كه در آن عاقبت، نه كمى و كاستى هست، نه ناهنجارى و ناصافى هست، نه ظلم و ستم هست، نه فقر هست، نه جهل هست؛ دنيايى كه در آن انسان ميتواند به راستى انسان زندگى كند و نه [مانند] حيوانى درنده و وحشى و گزنده. «سَبَقَتْ كَلِمَتُنٰا لِعِبٰادِنَا اَلْمُرْسَلِينَ» ؛ اين يك قانونى است كه در آفرينش مسجّل شده است و تغييرپذير نيست.

دنباله ى آيه بيان ميكند كه اين عاقبت چگونه عاقبتى است: «إِنَّهُمْ لَهُمُ اَلْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنٰا لَهُمُ اَلْغٰالِبُونَ» ؛ آن قانون اين است كه درنهايت، پيامبران پيروز خواهند شد؛ اين سلسله اى كه در تاريخ، همه ى ما به نام سلسله ى نبوّتها مى شناسيم - و آدمهاى كوته فكر خيال ميكنند كه نبى، رسولان و انبياى الهى در دنيا ناكام شده اند - پيوسته و قدم به قدم رو به تكامل بوده است و همين سلسله است كه بالاخره به پيروزى كامل خواهد رسيد. «وَ إِنَّ جُنْدَنٰا لَهُمُ اَلْغٰالِبُونَ» ؛ سپاهيان ما، جنود ما، جنودالله هستند كه غلبه خواهند كرد بر نيروهاى مخالف و مخاصمِ با خودشان.(2)

***

ص: 87


1- . سوره ى انعام، بخشى از آيه ى 34
2- . بيانات به مناسبت نيمه ى شعبان 1360/3/27

«بقيّة الله» عنوان بسيار مهم و خوبى است؛ يعنى آن چيزى كه خدا براى شما نگه داشته. اصل اين كلمه در قرآن درمورد اصحاب شعيب است و مسئله ى خريد و فروش و اينكه شما از مردم زيادى نگيريد، زياد نخواهيد، ظلم نكنيد؛ «بَقِيَّتُ اَللّٰهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (1)؛ همان كه خدا براى شما قرار داده، براى شما بهتر است از آنچه شما خيال ميكنيد با زرنگى خودتان، با تلاش خودتان بخواهيد آن را به دست بياوريد؛ اين كلمه آنجا به كار رفته است؛ لكن «بقيّة الله» يك كلمه ى عام است؛ «بقيّة الله» يعنى آن چيزى كه خداى متعال براى شما حفظ كرده، نگه داشته، ذخيره كرده؛ اين ذخيره اى براى بشريّت و ذخيره اى براى تاريخ است. اگر اين ذخيره وجود نداشت، همه ى زحماتى كه از اوّلِ تولّدِ بشر در اين عالم كشيده شده بود، بر باد ميرفت، به هدر ميرفت. انبيا، اوليا، مجاهدتها، شهيدان، خونهاى بناحق ريخته شده، همه ى آنچه تا زمان ظهور آن بزرگوار اتّفاق افتاده است، مقدّمه است.(2)

سنّت الهى فرج بعد از سختى

اساساً حركت انسان در اين دنيا به معناى عبور كردن از دشوارى ها و سختى ها و مبارزه كردن با مانعها است؛ امّا مهم اين نيست كه انسان سختى دارد يا ندارد، مهم اين است كه آيا بعد از اين سختى چيست؟ تحمّل سختى را كه انسان كرد بعدش چيست؟ بعدش آسايش و گشايش است. بعد از مبارزه پيروزى است؛ بعد از تحمّل سختى هاى انتخاب شده، فرج و گشايش است؛ اين است و يكى از اصول اصلى تفكّر اسلامى انتظار فرج است؛ يعنى مردم هميشه موظّفند منتظر فرج باشند؛ يعنى بدانند كه يك پايان خوبى براى سختى ها وجود دارد.(3)

ص: 88


1- . سوره ى هود، بخشى از آيه ى 86
2- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1396/2/21
3- . تفسير سوره ى طلاق، 1363/12/17

تواتر

همه ى مسلمين مسئله ى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام) را نقل كرده اند و به آن معتقدند. اينكه بشريّت را از ظلم و جورى كه بر آن حاكم است، دست با اقتدارِ بازمانده ى خاندان نبىّ اكرم (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و بقيّه ى اولياءالله در زمين، بايد نجات بدهد، مورد اتّفاق است.(1)

***

همه ى مسلمانان، حقيقت مهدى موعود را از طريق روايات خدشه ناپذيرى كه از نبىّ اكرم (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و اولياى دين رسيده است، قبول دارند؛ امّا اين حقيقت در هيچ جاى جهان اسلام، مثل محيط زندگى ملّت عزيز ما و شيعيان، اين برجستگى و اين چهره ى درخشان و اين روح پرتپش و پراميد را ندارد؛ اين به خاطر آن است كه ما به بركت روايات متواتره ى خودمان، شخص مهدى موعود را با خصوصيّاتش مى شناسيم.(2)

***

درباره ى حضرت مهدى (عليه الصّلاة و السّلام وارواحنا فداه) اگرچه كه خيلى كار شده است و كتابهايى نوشته شده است امّا به نظر بنده هنوز خيلى كارهاى خوب و بزرگى ميشود انجام داد. شما ميدانيد كه مسئله ى مهدويّت در اسلام، جزو واضحات است؛ يعنى كمتر كسى را بنده، يعنى من نمى شناسم، الان يادم نمى آيد كسى از بزرگان و محقّقين و علماى اسلام، از شيعه و سنّى، مسئله ى مهدى را منكر شده باشد؛ اصلاً - جز اينكه در بعضى از كتابها چون طعن ميكنند به مخالفين، آدم ميفهمد كه اين مخالف هم دارد - يعنى جزو واضحات اسلام است. اين قدر از پيغمبر اكرم احاديث مسلّم و قطعى وجود دارد كه جاى بحث نيست. حتّى من اخيراً يك كتابى ديدم كه در عربستان منتشر شده است - بعضى از همين علماى سَلَفى، وهّابى

ص: 89


1- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج) 70/11/30

نوشته اند - كه طعن شديدى كرده اند بر كسانى كه منكر مهدى هستند؛ و روايات مهدى را نقل كرده اند از پيغمبر و از بزرگان صحابه و مانند اينها و طعن كرده اند بر مخالفين اين قضيّه. بنابراين قضيّه ى مهدويّت فى نفسه يك امر خيلى واضح و روشن و بى اشكالى است. آنچه مهم است - كه اگر آن هم دنبال بشود و به زبان روشنى نوشته بشود، وضوحش به همان اندازه است - تعيين شخص مهدى است كه اين هم همين جور است؛ يعنى واقعاً اگر كسى روايات را نگاه بكند - بخصوص رواياتى كه از طريق شيعه آمده است و همچنين بعضى از رواياتى كه از طريق غير شيعه رسيده است - جاى شك باقى نميماند كه شخص مهدى، همان شخصى است كه ما مى شناسيم. توجّه كرديد؟ يعنى اينكه در بعضى از زياراتِ حضرت هم گفته است كه «شهادت ميدهم كه تويى امام مهدى»، اين اشاره به همين است كه اصل قضيّه ى مهدويّت معلوم است.(1)

***

اعتقاد به مهدى موعود، يعنى اينكه در آخرالزّمان از خاندان پيغمبر، شخصى ظهور ميكند كه دنيا را پر ميكند از عدل، از دادگسترى، از نيكى، تبعيضها را از بين ميبرد، ظلمها را از بين ميبرد، سوءاستفاده ها را از بين ميبرد، فاصله هاى طبقاتى را از بين ميبرد، اين عقيده مخصوص شيعه نيست و همه ى مسلمانها هم به آن معتقدند. در خصوصيّات و جزئيّاتش البتّه بعضى فِرَق حرفهاى ديگرى دارند، امّا اصلِ اينكه چنين دورانى پيش خواهد آمد و يك نفر از خاندان پيغمبر چنين حركت عظيم الهى را انجام خواهد داد و «يملا الله به الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» (2)، متواتر است بين مسلمانها، همه اين را قبول دارند.(3)

***

ص: 90


1- . در ديدار دست اندركاران برگزارى سمينار مهدويّت 1375/10/3
2- . بحارالانوار، ج 36، ص 316
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1376/9/25

اين مسئله ى بزرگ - مسئله ى مهدويّت - جزو مسائل اساسى است در اسلام، مخصوص شيعه نيست. همه ى فِرَق اسلامى معتقدند كه مهدى (عليه السّلام) از نسل طيّب و طاهر پيغمبر، عالَم را مملوّ از عدل و داد خواهد كرد و براى اقامه ى دين خدا و حقّ الهى قيام خواهد كرد. غير مسلمانها هم به نحوى معتقد به يك آينده ى مطلوب و درخشانى براى بشريّت هستند كه با همين مسئله ى مهدويّت تطبيق ميكند.(1)

***

البتّه اعتقاد به ظهور مهدى در دورانى از تاريخ، مخصوص شيعه نيست؛ همه ى مسلمانان، اعمّ از شيعه و سنّى به اين معنا معتقدند؛ بلكه غير مسلمانان هم به يك صورت معتقدند؛ منتها امتياز شيعه در اين است كه اين شخصيّت نجات بخش بشريّت را با نام و نشان و خصوصيّات مى شناسد و معتقد است او همواره براى دريافت دستور الهى، حاضر و آماده است. هروقت پروردگار عالم به او دستور دهد، او آماده ى شروع آن كار عظيمى است كه بنا است بشريّت و تاريخ را متحوّل كند.(2)

***

فقط مردم شيعه نيستند كه منتظر مهدى موعود (سلام الله عليه) هستند، بلكه انتظار منجى و مهدى، متعلّق به همه ى مسلمانها است. فرق شيعه با ديگران اين است كه شيعيان آن منجى را با نام و نشان، با خصوصيّات گوناگون مى شناسند؛ امّا ديگر مسلمانان كه به منجى هم معتقدند، منجى را نمى شناسند؛ تفاوت، اينجا است؛ وَالّا اصل مهدويّت مورد اتّفاق همه ى مسلمانها است. اديان ديگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجى را در نهايت زمانه دارند؛ آنها هم در يك بخش از قضيّه، مطلب را درست فهميده اند؛ امّا در بخش اصلى قضيّه كه معرفت به شخص منجى است،

ص: 91


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1377/9/14
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان در مصلّاى تهران 1381/7/30

دچار نقص معرفتند. شيعه با خبر مسلّم و قطعى خود، منجى را با نام، با نشان، با خصوصيّات، با تاريخ تولّد، مى شناسد.(1)

***

اصلِ اميد به يك آينده ى روشن براى بشريّت و ظهور يك موعود، يك منجى، يك دست عدالت گستر در سرتاسر جهان، تقريباً مورد اتّفاق همه ى اديانى است كه در عالم سراغ داريم. غير از حالا دين اسلام و مسيحيّت و يهوديّت، حتّى اديان هند، بودايى و اديانى كه نامى از آنها هم در ذهن اكثر مردم دنيا نيست، در تعليمات خود يك چنين آينده اى را بشارت داده اند. اين در واقع اميد بخشيدن به همه ى انسانها در طول تاريخ است و پاسخگويى به نياز انسانها به اين اميد كه حقيقتى هم با آن بيان شده است.(2)

***

در همه ى اديان الهى هم تقريباً - حالا تا آنجايى كه ما اطّلاع داريم - يك چيزى كه لبّ و معناى حقيقى آن همان مهدويّت است، وجود دارد. منتها به شكلهاى تحريف شده، به شكلهاى مبهم، بدون اينكه درست روشن باشد كه چه ميخواهند بگويند.(3)

***

اگر مهدويّت نباشد، معنايش اين است كه همه ى تلاش انبيا، همه ى اين دعوتها، اين بعثتها، اين زحمات طاقت فرسا، اينها همه اش بى فايده باشد، بى اثر بماند.(4)

***

مهدويّت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعنى مخصوص شيعه

ص: 92


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
3- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت، 1390/4/18
4- . همان

نيست. همه ى مذاهب اسلامى غايت جهان را كه اقامه ى حكومت حق و عدل به وسيله ى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل الله فرجه) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدى در آن نيست. امتياز شيعه در اين است كه مسئله ى مهدويّت در آن يك مسئله ى مبهم نيست؛ يك مسئله ى پيچيده اى كه براى بشر قابل فهم نباشد نيست؛ يك مسئله ى روشن است، مصداق واضحى دارد، اين مصداق را مى شناسيم؛ خصوصيّاتى از او را ميدانيم، پدران او را مى شناسيم، خانواده ى او را مى شناسيم، ولادت او را مى شناسيم، جزئيّات آن را خبر داريم. در اين معرّفى هم باز روايات شيعه، تنهايى در صحنه نيستند؛ حتّى رواياتى از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرّفى را براى ما روشن ميكند. كسانى كه مال مذاهب ديگر هستند بايد توجّه كنند، دقّت كنند تا اين حقيقتِ روشن را دربيابند.(1)

***

آنهايى هم كه از مذاهب ديگر اين عقيده را قبول ندارند، هيچ وقت نتوانستند دليلى كه عقل پسند باشد بر ردّ اين فكر و اين واقعيّت، اقامه كنند. همه ى ادلّه ى روشن و راسخ كه بسيارى از اهل سنّت هم آن را تصديق كرده اند، به طور قطع و يقين از وجود اين انسان والا، اين حجّت خدا، اين حقيقت روشن و تابناك - با همين خصوصيّاتى كه من و شما مى شناسيم - حكايت ميكند و شما در بسيارى از منابع غير شيعه هم اين را مشاهده ميكنيد.(2)

***

آن كسانى از اهل سنّت يا حتّى از علماى غير مسلمان كه به عقايد شيعه در باب مهدويّت توجّه كردند و از آن اطّلاع پيدا كردند، تصديق كردند كه

ص: 93


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27

بشارتهايى كه در تورات و انجيل و اديان ديگر هست، همه منطبق با همين مهدويّتى است كه در شيعه وجود دارد. اين را اعتراف ميكنند.(1)

***

فرق شيعه با ديگران اين است كه شيعيان آن منجى را با نام و نشان، با خصوصيّات گوناگون مى شناسند؛ اما ديگر مسلمانان كه به منجى هم معتقدند، منجى را نمى شناسند؛ تفاوت، اينجاست؛ و الّا اصل مهدويّت مورد اتّفاق همه ى مسلمانها است. اديان ديگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجى را در نهايت زمانه دارند؛ آن ها هم در يك بخش از قضيّه، مطلب را درست فهميده اند؛ امّا در بخش اصلى قضيّه كه معرفت به شخص منجى است، دچار نقص معرفتند.(2)

***

امام زمان (سلام الله عليه)، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمين است. به همين جهت است كه همه ى بشريّت، به شكلى انتظار ظهور آن حضرت را ميكشند. البتّه مسلمانان به صورت مشخّص، اين انتظار بزرگ را معلوم و تحديد كردند و شيعيان نسبت به شخصى كه اين لباس بر قامت او دوخته شده است، آگاهى هاى روشن و مشخّص كننده اى هم دارند.(3)

***

مسئله ى مهدى موعود مخصوص ما نيست؛ اين اعتقاد همه ى مسلمانها است. تمام فرقه هاى اسلامى اعتقاد دارند كه در آينده ى تاريخ اسلام، يك منجى، يك فرشته ى نجات، يك دست و پنجه ى نيرومند انتقام گيرى خواهد آمد و اوّلاً كاخهاى ستم را در سطح جهان، نه در يك نقطه، ويران خواهد كرد و بعد براى انسانيّت مظلوم تشنه ى عدالت، آن

ص: 94


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 29/06/1384
3- . در ديدار مهمانان خارجى دهه ى فجر و قشرهاى مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1371/11/18

دنيايى را كه قرنهاى متمادى بشر منتظر آن بوده و اين همه رنج و زحمت را براى آن كشيده بنا خواهد كرد. اين را همه ى مسلمانها معتقدند؛ بلكه اگر با يك ديد نگاه كنيم، مخصوص مسلمانها هم نيست؛ همه ى صاحبان اديان الهى اعتقاد دارند كه يك نجات بخشى خواهد آمد. همان عنصرى كه مسلمانها به او مهدى موعود ميگويند، در اصطلاح مسيحيان، در اصطلاح يهوديان، در اصطلاح بودايى ها، در اصطلاح اديان قديمى هند، در اصطلاح زرتشتيان، و در اصطلاح اديان شناخته شده ى ديگر، يك نام ديگر و عنوان ديگرى دارد. همه قبول دارند كه پايان جهان يك پايان عدالت آميز است؛ منتها يك خصوصيّتى در اعتقاد شيعيان وجود دارد؛ آن خصوصيّت اين است كه ما آن منجى را با نام، با نشان، با خصوصيّات پدر و مادر و اجداد و ديگرِ خصوصيّات مى شناسيم؛ علاوه بر اين معتقد هستيم كه اين شخصيّت الهى و اين برگزيده ى خدا قرنها پيش متولّد شده و هم اكنون حى و حاضر در همين دنيايى كه ما در آن زندگى ميكنيم، زندگى ميكند. اين اعتقاد ما است.(1)

***

نه فقط شيعه در همه ى عالم، بلكه همه ى مسلمانان در انتظار مهدى موعودند.(2)

***

مهدويّت در همه ى مذاهب اسلامى و در همه يا بيشتر اديان الهى مطرح است؛ مخصوص ما نيست؛ يهود هم منتظرند، نصارى هم منتظرند، بسيارى از اديان معروف دنيا هم منتظرند؛ منتظر يك موعود. روايات فراوان و متعدّدى در باب مهدى و انتظار مهدى وجود دارد.(3)

***

ص: 95


1- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27
2- . در ديدار جمعى از بسيجيان به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1378/9/3
3- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان 1392/4/2

آنچه مهم است اين است كه اعتقاد به امام زمان يك بخشى از جهان بينى اديان است؛ يعنى اديان الهى همچنان كه در جهان بينى عمومى خودشان نسبت به عالَم، آدم، منشأ آفرينش و منتهاى سِير حيات بشر - يعنى درباره ى مبدأ و معاد - نظر ميدهند، يكى از بخشهاى اين جهان بينى، اين مجموعه ى عظيمى كه زيربناى همه ى افكار و تأمّلات و احكام و قوانين و مقرّرات اديان است، عبارت است از مسئله ى نهايت سِير كاروان بشر در اين دنيا. مسئله ى آن دنيا و آن نشئه، مسئله ى ديگرى است؛ مسئله ى آخرت است. يك مسئله اين است كه بشريّت دارد به كجا ميرود. اگر ما جامعه ى بشرى را در طول تاريخ به كاروانى تشبيه كنيم كه دارد يك مسيرى را ميرود، اين سؤال مطرح است كه اين كاروان به كجا ميرود؟ مقصد اين كاروان كجا است؟ منتهااليه اين سِير كجا است؟ اين يك سؤال جدّى است؛ اين بايد در هر جهان بينى اى پاسخ داده بشود. اديان به اين پاسخ داده اند. پاسخهاى نحله هاى فكرى غير دينى در اين زمينه يكسان نيست، لكن پاسخ اديان به اين سؤال، تقريباً يكسان است؛ پاسخ مشخّصى است.(1)

منجى آخرالزّمان مورد اتّفاق همه ى اديان ابراهيمى است؛ اينكه كسى خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در ميان اديان ابراهيمى مورد قبول همگان است. در اسلام، نام اين منجى هم مشخّص شده است؛ اين موجود الهى را، اين انسان بزرگ فوق العاده را در همه ى مذاهب اسلامى به نام مهدى مى شناسند. شايد در بين فِرَق اسلامى هيچ فرقه اى را نتوان سراغ داد كه معتقد نباشد كه مهدى (عليه السّلام) ظهور خواهد كرد و او از ذرّيّه ى پيغمبر است؛ حتّى نام و كنيه ى آن حضرت را هم مشخّص ميكنند.(2)

***

ص: 96


1- . در ديدار پژوهشگران و كاركنان مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21
2- . در بيست وششمين سالروز رحلت امام خمينى (ره) 1396/3/14

همه ى اميدهايى كه ما به چيزى پيدا ميكنيم، ممكن است بشود، ممكن است نشود؛ امّا اميد به اصلاح نهايى به وسيله ى ولىّ مطلق حضرت حق، حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله تعالى فرجه و ارواحنا فداه) اميد غير قابل تخلّف است. «السّلام عليك يا وعد الله الّذى ضمنه» ؛ وعده ى تضمين شده ى خدا است؛ «السّلام عليك ايّها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمة الواسعة وعداً غير مكذوب» (1)؛ اين وعده ى تخلّف ناپذير الهى است. فقط هم ما - شيعه - نميگوييم، فقط هم ما مسلمانها نميگوييم، [بلكه] همه ى اديان عالم منتظر يك روز آن چنانى هستند. امتياز كار ما اين است كه ما طرف را مى شناسيم، وجودش را حس ميكنيم، حضورش را قبول داريم، با او حرف ميزنيم، با او مخاطبه ميكنيم، از او ميخواهيم و او هم پاسخ ميدهد به ما؛ تفاوتش اين است.(2)

ص: 97


1- . الاحتجاج على اهل اللجاج (للطبرسى)، ج 2، ص 493، زيارت آل ياسين
2- . در ديدار كارگران 1397/2/10

ص: 98

فصل سوّم : شرايط فرج

اشاره

ص: 99

ص: 100

كثرت ظلم و جور و آمادگى انسانهاى صالح

امروز شما به اوضاع دنيا نگاه كنيد، همان چيزى كه در رواياتِ مربوط به ظهور ولىّ عصر (ارواحنا فداه) وجود دارد، امروز در دنيا حاكم است؛ پر شدن دنيا از ظلم و جور؛ امروز دنيا از ظلم و جور پر است. در روايت و ادعيه ى گوناگون و زيارات مختلف مربوط به ولىّ عصر (ارواحنا فداه) دارد كه «يملأ الله به الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا» (1)؛ همچنان كه يك روزى همه ى عالم از ظلم و جور پر بوده است - در روزگارانى ظلم و جور، وضع حاكم بر بشر بوده است - همان طور خداى متعال در زمان او عدل و داد را وضع حاكم بر بشريّت قرار خواهد داد. امروز همين است؛ امروز ظلم و جور حاكم بر بشريّت است. زندگى بشرِ امروز زندگى مغلوب و مقهورِ دست ظلم و استبداد در همه ى دنيا است. در همه جا اين جور است. بشريّت، امروز براثر غلبه ى ظلم، غلبه ى اغراض و هواهاى نفسانى دچار مشكلات فراوانند. دو ميليارد گرسنه در دنياى امروز، وجود ميليون ها انسانى كه در نظامهاى طاغوتى مغلوب هواى نفس قدرتمندان طاغوتى هستند، حتّى فشار بر مؤمنين و مجاهدين فى سبيل الله و مبارزان راه حق و ملّتى مثل ملّت ايران كه توانسته است در يك مجموعه ى

ص: 101


1- . بحارالانوار، ج 38، ص 126

محدودى، در يك فضاى معيّنى، پرچم عدل و داد را بلند بكند و فشار بر مجاهدان فى سبيل الله، همه نشانه ى سيطره ى ظلم و جور بر دنيا است.(1)

***

مبناى كار قدرتهاى طاغوتى اين است كه اين فروغ اميد را در دلها بميرانند... ميخواهند ملّتها را نااميد و مأيوس نگه دارند از آينده. امّا ملّتها بايد اميدوار باشند. اين اراده ى الهى است كه فرمود: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ» (2)؛ اين اراده ى تكوينى الهى است. البتّه بايد تلاش كنند تا اين آينده زود تحقّق پيدا كند. اين آينده دو طرف دارد؛ يك طرفش كثرت ظلم و جور است كه خب اين در دنيا هست. شايد بشود ادّعا كرد اين حرف را؛ بنده گمان ميكنم بشود اين حرف را گفت كه در هيچ دوره اى از دوره هاى تاريخ، ظلم و طغيان و فساد از طرف مراكز قدرت استكبارى در سطح جهان به شدّت و خشونت و فراگيرى امروز نبوده است. استبدادها بوده اند، دستگاه هاى فاسد بوده اند [امّا] قدرتشان محدود بوده است. ظلمى كه اين قدرت جهنّمى با پول و تبليغات و انواع و اقسام راه هاى كشاندن به فساد و با دورويى و تزوير و رياكارى و نفاق، تحت شعارهاى ظاهرفريب، مثل حقوق بشر، مثل حقوق زن، مثل حقوق اساسى ملّتها و ازاين قبيل امروز بر ملّتها تحميل ميكند، شايد در طول تاريخ يك چنين چيزى وجود نداشته است.

امّا يك طرف ديگر قضيّه اين است كه فقط وجود ظلم و جور، شرط كافى نيست براى اينكه آن آينده ى حتمى تحقّق پيدا كند. وجود انسانهاى صالح، وجود انگيزه هاى قوى، ايمانهاى راسخ، گامهاى استوار و دلهاى روشن هم لازم است. تا قبل از پيروزى انقلاب احتمال [و اميد به ظهور ولىّ عصر (ارواحنا فداه)] خيلى كم بود، چون اين [تعداد انسان صالح] كم بود [امّا]

ص: 102


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . سوره ى قصص، بخشى از آيه ى 5، ترجمه: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم.»

بحمدالله پيروزى انقلاب اين اميد را هم در دلها زنده كرده است. امروز اين مقدار جوان مؤمن، صالح، خوش روحيّه، فداكار، چشم بسته ى از لذايذ حيوانى، چشم گشوده ى به لذايذ معنوى، دل بسته ى به معنويّات و عروج روحى، دل كنده ى از لذّتهاى پست مادّى و جسمانى، با اين خصوصيّات كه امروز در كشور صاحب الزّمان و كشور اسلام بحمدالله وجود دارد، در هيچ دوره اى اين اندازه وجود نداشته است.

در خطاب به آن بزرگوار گاهى دل بى اختيار ميگويد: اى سيّد و سرور ما، اى مولاى ما! اين همه جوان مؤمن، اين همه دلهاى متوسّل و متضرّع كه در اين دوران به شما متوجّه اند، در طول اين 1100 سال، 1200 سال، اين تعداد دلهاى مؤمن و پاك و خالص، متوجّه به شما نبوده اند؛ در هيچ دوره اى، در هيچ عصرى. اينها شايسته ى تلطّف از جانب شما هستند، اينها شايسته ى عنايتند، شايسته ى فيضند؛ و بلاشك مشمول اين فيض هم خواهند بود.(1)

***

امروز، هم بشريّت بيش از بسيارى از دورانهاى تاريخ، دچار ظلم و جور است، هم پيشرفتى كه امروز بشريّت كرده است، معرفت پيشرفته تر است. ما به زمان ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)، اين محبوب حقيقى انسانها نزديك شده ايم؛ زيرا معرفتها پيشرفت كرده است. امروز ذهنيّت بشر، آماده ى آن است كه بفهمد، بداند و يقين كند كه انسان والايى خواهد آمد و بشريّت را از زير بارهاى ظلم و ستم نجات خواهد داد.(2)

***

يك روزى شعار توحيد، شعار معنويّت، شعار دين دارى، در دنيا منسوخ شده بود؛ سعى كرده بودند آن را به طوركلّى به دست فراموشى بسپارند؛ امروز در اين منطقه ى عالم، اين شعارها، شعارهاى رسمى حكومت است؛

ص: 103


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1375/10/6
2- . در ديدار جمعى از بسيجيان به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1378/9/3

شعارهاى رسمى اداره ى كشور و آحاد ملّت است؛ علاوه ى بر اين، اين شعارها آرزوى ملّتهاى مسلمان در بسيارى از كشورهاى دنيا است و اين شعارها يك روز تحقّق پيدا خواهد كرد. اين زمينه ها وقتى آماده شد، آن وقتى كه معلوم شد در مقابل قدرتهاى مادّى مستكبران عالم، زمينه ى اين وجود دارد كه انسان، آحاد بشر بتوانند بر روى حرف حقّ خود بايستند، آن روز، روز ظهور امام زمان است؛ آن روز، روزى است كه منجى عالم بشريّت به فضل پروردگار ظهور كند و پيام او همه ى دلهاى مستعد را كه در همه جاى جهان هستند، به خود جذب كند و آن وقت ديگر قدرتهاى ستمگر، قدرتهاى زورگو، قدرتهاى متّكى به زر و زور نتوانند حقيقت را - آن چنان كه قبل از او هميشه كرده اند - با فشار زر و زور خود به عقب بنشانند يا مكتوم نگه دارند. شما مردم عزيز، بخصوص شما جوانها، هرچه در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و كسب صلاحيّتها در وجود خودتان بيشتر تلاش كنيد، اين آينده را نزديك تر خواهيد كرد؛ اينها دست خود ما است؛ اگر ما خودمان را به صلاح نزديك كنيم، آن روز نزديك خواهد شد؛ همچنان كه شهداى ما با فدا كردن جانِ خودشان آن روز را نزديك كردند؛ آن نسلى كه براى انقلاب آن فداكارى ها را كردند، با فداكارى هاى خودشان آن آينده را نزديك تر كردند. هرچه ما كار خير و تلاش براى اصلاح درونى خود و اصلاح جامعه انجام بدهيم، آن عاقبت را مدام نزديك تر ميكنيم.(1)

ص: 104


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1379/8/22

فصل چهارم : كاركرد انتظار فرج

اشاره

ص: 105

ص: 106

عقيده ى به امام زمان و اعتقاد به اينكه يك روزى دست قدرتمند الهى اين دنياى فرورفته در منجلاب ظلم و فساد را به اوج اعتلاء انسانى خواهد رساند و بشر را از ظلم و استضعاف نجات خواهد داد و بساطِ استكبار و ظلم را در دنيا برخواهد چيد و حاكميّت بر بشر به ملاك زور و زر نخواهد بود، اعتقاد به اين مسئله در زندگى انسانِ معتقد داراى آثار ارزنده اى است.(1)

انتظار فرج كليدواژه ى فهم دين

مسئله ى انتظار هم كه جزء لاينفكّ مسئله ى مهدويّت است، از آن كليدواژه هاى اصلى فهم دين و حركت اساسى و عمومى و اجتماعى امّت اسلامى به سمت اهداف والاى اسلام است.(2)

اميدبخشى و نيروبخشى براى موفّقيّتهاى مادّى و معنوى

آيا دنيا بنا است هميشه همين جور بماند؟ اگر جواب به اين سؤال «آرى» باشد، يا لااقل ترديد در جواب به اين سؤال وجود داشته باشد، پس ملّتهاى

ص: 107


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان 1366/1/24
2- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18

محروم و مظلوم، ديگر به چه اميدى قيام كنند؟ به چه اميدى مبارزه كنند؟ به چه اميدى زندگى كنند و نفس بكشند؟ وقتى كه روزبه روز قدرتمندان عالم بنا است قوى تر بشوند و ملّتها ضعيف تر بشوند، چه اميدى براى ملّتهاى جنوب آفريقا يا سرتاسر آن قارّه ى محروم يا بقيّه ى نقاط عالم است؟ اگر ما مسئله ى پايان خوش فرجام عادلانه ى تاريخ را از زندگى بشر حذف كنيم، دنيا در يك ظلمات يأس فرو خواهد رفت. بشر با اميد حركت ميكند و مبارزه ميكند. ما به يك آينده ى روشنِ مشخّصى براى اين دنيا اعتقاد داريم و اين اعتقاد، يك فرض و يك خيال نيست، قطعى است، يقينى است و آن چنان چيزى در پيش است و ممكن است و ما نمونه هاى آن آينده ى بزرگ را و اثرات معجزآساى حركتِ الهى ولىّ معصومِ خدا را در زندگى خودمان هم مشاهده ميكنيم. پس مسئله ى جامعه ى آينده ى بشريّت، يا جامعه ى ايدئال اسلامى در مسئله ى انتظار و مهدويّت و موضوعِ اعتقاد به امام زمان، يك عنصر اصلى است كه اميد انسانها را زنده نگه ميدارد.(1)

***

انتظار، يكى از پربركت ترين حالات انسان است؛ آن هم در انتظار دنيايى روشن از نور عدل و داد. «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلا» (2). خداى متعال به دست او، سرزمين بشرى و همه ى روى زمين را از عدالت و دادگسترى پر خواهد كرد. انتظار چنين روزى را بايد داشت. نبايد اجازه داد كه تصرّف شيطانها و ظلم و عدوان طواغيت عالم، شعله ى اميد را در دل خاموش كند. بايد انتظار كشيد.(3)

***

برادران عزيز! مسئله ى مهدويّت هم مسئله ى مهمّى است، مسئله ى اساسى اى است... اگر اين كار با موفّقيّت انجام بگيرد و اين عشق و محبّت

ص: 108


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان 1366/1/24
2- . بحارالانوار (ط بيروت)، ج 38، ص 126
3- . در ديدار مسئولان و اقشار مختلف مردم 1368/12/22

و سوزوگدازى را كه به طور طبيعى مردم ما نسبت به حضرت دارند، با يك نگاه عالمانه و آگاهانه بتوانيد در سطح عموم مردم، بخصوص جوانها ان شاءالله همراه كنيد، بركات اين كار لاتعدّ و لاتحصى است. نَفْسِ وجود اين پشتوانه ى عظيم، هر انسانى را آن چنان مستحكم ميكند كه در همه ى ميدانهاى دشوار ميتواند وارد بشود. اساس قضاياى دنيا هم همين است؛ هرجايى كه شما مى بينيد يك ملّتى، يك جمعيّتى، يك جبهه اى پيروز شدند، اساسش همان استحكام درونى است. ظواهر، جسم، سلاح، همه ابزار و وسيله اند [ولى] آن كسى كه بايد اين ابزار را به كار ببرد، كيست؟ يك انسان بااراده، مصمّم، آگاه، باروحيّه. هرجا هم كه ملّتها شكست خوردند به خاطر ضعف همين بخش از قضيّه است. لذا قدرتمندان دنيا از قديم رسمشان بوده - الان هم مى بينيد اين عربده كشى هاى آمريكا را - كه جورى قضايا را تصوير ميكنند كه اين ملّتهاى منطقه ى خاورميانه تصوّر كنند كه ديگر هيچ چاره اى نيست:

غير تسليم و رضا كو چاره اى *** در كف شير نر خون خواره اى(1)

يعنى او دلش ميخواهد اين جورى تصوّر بشود كه بالاخره اين يك شير نرى است، غافل از اينكه قضيّه اين جورى نيست، مسئله اين نيست. اينها اگر چنانچه دندانشان و پنجه شان و يال و كوپالشان حقيقى بود و واقعى بود، اين همه لازم نبود خرج كنند، اين همه لازم نبود سياست كارى به خرج بدهند، دغل بازى كنند، فريب بدهند؛ پيدا است كه نميتوانند آن اهدافى را كه خودشان ميخواهند دنبال كنند؛ [پس] يا بايد به خيانت طرف متّكى بشوند، مثل اينكه در عراق بالاخره معلوم شد كه سران رژيم عراق خيانت كردند يا بايد به عدم همراهى و همكارى مردم و صاحبان ايمان متّكى بشوند كه در عراق هم همين جور اتّفاق افتاد، در افغانستان هم همين جور بود. اينكه آمريكايى ها آمدند و نه چندان دشوار توانستند يك فتح نظامى

ص: 109


1- . مولوى. مثنوى معنوى، دفتر ششم، بخش 16

بكنند، براى خاطر اين بود كه از اين ايمانها و از اين دلهاى محكم و از اين روحيّه هاى پولادين در مقابلشان نبود؛ وَالّا آنجايى كه در مقابلشان باشد، اين خبرها نيست. اين اعتقاد، درون انسان را اين جور ميسازد، فرد فرد را اين جور مسلّح و مجهّز ميكند در اين بخش از قضيّه؛ [يعنى] در بخش درونى كه بخش اهم است.

آن وقت در هدف گيرى و نشانه گرفتن براى دورخيزهاى تاريخى، باز اين مسئله ى مهدويّت نقش دارد. فرق است بين آن ملّتى كه براى خودش آينده اى نميبيند و فكر ميكند بالاخره يك موج فسادى دنيا را روزبه روز بيشتر دارد ميگيرد و ما هم چهار صباح محض تكليف يك مقاومتى هم ميكنيم امّا آخرش چه، با آن ملّتى كه ميداند كه اين مقاومت ايجاد يك گام بلند به سمت آن آينده اى است كه خداى متعال وعده كرده كه براى بشريّت پيش مى آيد، آن هم نه يك وعده ى مبهم [بلكه] يك وعده ى روشن؛ رهبر آن ماجرا هم مشخّص است كيست و او حى و حاضر و زنده است و او متّصل به ملأ اعلى است و دل او متّصل به غيب است. اين ملّتى كه به يك چنين چيزى اعتقاد دارد، ببينيد براى چه اهدافى اين ملّت دورخيز ميكند، چطور همّتش بالا ميرود. اين عقيده، يك چنين عقيده اى است؛ اين شوخى نيست! اين عقيده عقيده ى بسيار مهمّى است كمااينكه خداى متعال هم كه اين واقعيّت را ايجاد كرده، كه با همين تدبير انسانها بتوانند با همّت و اراده ى خودشان و با اين پشت گرمى محكم، راه ها را طى كنند تا اينكه ان شاءالله آن بزرگوار بيايند و دنيا شروع بشود.(1)

***

نفس انتظار و اميد، به انسان جرئت اقدام و حركت و نيرو ميبخشد.(2)

***

بايد منتظر بود؛ اين نگاه اديان به پايانِ راهِ كاروان بشرى، نگاه بسيار

ص: 110


1- . در ديدار اعضاى بنياد فرهنگى امام زمان (عج) 1382/2/20
2- . در ديدار اعضاى مجمع عمومى كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) 1372/11/8

اميدبخشى است؛ حقيقتاً روحيّه ى انتظار و روحيّه ى ارتباط با ولىّ عصر (ارواحنا فداه) و منتظر ظهور بودن و منتظر آن روز بودن، يكى از بزرگ ترين دريچه هاى فرج براى جامعه ى اسلامى است. منتظر فرج هستيم؛ خود اين انتظار، فرج است؛ خود اين انتظار، دريچه ى فرج است، اميدبخش است، نيروبخش است؛ از احساس بيهودگى، از احساس ضايع شدن، از نوميدى، از گيج و گمى نسبت به آينده جلوگيرى ميكند؛ اميد ميدهد، خط ميدهد. مسئله ى امام زمان (سلام الله عليه) اين است.(1)

***

انتظار يك عمل است، يك آماده سازى است، يك تقويت انگيزه در دل و درون است، يك نشاط و تحرّك و پويايى است در همه ى زمينه ها. اين، در واقع تفسير اين آيات كريمه ى قرآنى است كه «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ» (2) يا «إِنَّ اَلْأَرْضَ لِلّٰهِ يُورِثُهٰا مَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (3)؛ يعنى هيچ وقت ملّتها و امّتها نبايد از گشايش مأيوس شوند. آن روزى كه ملّت ايران قيام كرد، اميد پيدا كرد كه قيام كرد. امروز كه آن اميد برآورده شده است، از آن قيام، آن نتيجه ى بزرگ را گرفته است و امروز هم به آينده اميدوار است و با اميد و با نشاط حركت ميكند. اين نور اميد است كه جوانها را به انگيزه و حركت و نشاط وادار ميكند و از دل مردگى و افسردگى آنها جلوگيرى ميكند و روح پويايى را در جامعه زنده ميكند. اين، نتيجه ى انتظار فرج است. بنابراين، هم بايد منتظر فرج نهايى بود، هم بايد منتظر فرج در همه ى مراحل زندگى فردى و اجتماعى بود.(4)

***

ص: 111


1- . در ديدار پژوهشگران و كاركنان مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21
2- . سوره ى قصص، آيه ى 5، ترجمه: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.»
3- . سوره ى اعراف، بخشى از آيه ى 128، ترجمه: «زمين از آن خدا است آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد ميدهد و فرجام [نيك] براى پرهيزكاران است.»
4- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29

هرچه دلها با مقوله ى مهدويّت آشنا شود و انس پيدا كند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى كه در دوران غيبت هستيم، محسوس تر شود و بيشتر حس كنيم و رابطه بيشتر داشته باشيم، اين براى دنياى ما و براى پيشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.(1)

رهايى از پوچى

اين ظلم عظيم مسلّط بر عالم، اين سلطه هاى ناحق، اين زورگويى به ملّتها در سطح جهان، اين ريختن خونهاى بناحق، اين پايمال كردن شريف ترين و عزيزترين ارزشهاى انسانى، اين دروغها و تزويرهايى كه سردمداران استكبار جهانى هر روز تحويل بشريّت ميدهند، اين همه بدى، اين همه استثمار و ظلم، انسانى را كه چشمه ى اميدى در دل نداشته باشد، به طور طبيعى مأيوس ميكند؛ لذاست كه شما مى بينيد نسل جوان در كشورهاى غربى، به سوى پوچى كشانده ميشوند. نسل جوانى كه به سنّت ها خو نگرفته است و خود را پايبند سنّت ها نكرده است، وقتى كه اين نابسامانى محيط زندگى بشريّت را ميبيند، نااميد ميشود؛ لذا به سمت پوچى كشيده ميشود. بسيارى از دختران و پسران در كشورهاى غربى، به سمت بيهودگى و بى اعتنايى به مظاهر زندگى و پوچى و غرقه شدن در شهواتِ آنى كشيده ميشوند؛ اين براثر يأس است؛ بسيارى از دانشمندان و نويسندگان و سخنگويان بشريّت به اين حالت دچار ميشوند؛ امّا آن ملّتى كه به آينده اميد دارد، ميداند كه روزگار ظلم و ستم و زورگويى و تجاوز و طغيان و استكبار، با همه ى حجم عظيمى كه امروز در جهان به وجود آورده است، يك روزگار تمام شدنى است و دورانى خواهد رسيد كه قدرت قاهره ى حق، همه ى قلّه هاى فساد و ظلم را از بين خواهد برد و چشم انداز زندگى بشر را با نور عدالت منوّر خواهد كرد؛ معناى انتظار دوران امام زمان اين است.(2)

ص: 112


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . در اجتماع مردم قم در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج) 1370/11/30

ساخت سرنوشت بشر

[در] ميدان زندگى اجتماعى و عمومى و آنچه مربوط به سرنوشت بشر و ملّتها است، در اين زمينه، اعتقاد به قضيّه ى مهدى و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجينه ى عظيمى است كه ملّتها ميتوانند از آن بهره هاى فراوانى ببرند.(1)

ايستادگى و مبارزه در برابر ظلم و استكبار

انتظار، چيز عجيبى است و داراى ابعاد گوناگونى ميباشد. يكى از ابعاد انتظار، اعتماد و اميدوارى به آينده و مأيوس نبودن است. همين روح انتظار است كه به انسان تعليم ميدهد تا در راه خير و صلاح مبارزه كند.(2)

***

امام زمان (سلام الله عليه)، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمين است. به همين جهت است كه همه ى بشريّت، به شكلى انتظار ظهور آن حضرت را مى كشند. البتّه مسلمانان به صورت مشخّص، اين انتظار بزرگ را معلوم و تحديد كردند و شيعيان نسبت به شخصى كه اين لباس بر قامت او دوخته شده است، آگاهى هاى روشن و مشخّص كننده اى هم دارند. لذاست كه موضوع امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) با اين ديد، نه مخصوص شيعه و نه حتّى مخصوص مسلمين است؛ بلكه انتظارى در دل همه ى قشرهاى بشر و ملّتهاى عالم است. اميدى است در دل بنى آدم؛ كه تاريخ بشريّت به سمت صلاح حركت ميكند. اين اميد، به بازوان قوّت ميبخشد، به دلها نور ميدهد و معلوم ميكند كه هر حركت عدالت خواهانه اى، در جهت قانون و گردش طبيعى اين عالم و تاريخ بشر است.(3)

***

ص: 113


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1374/10/17
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز ولادت حضرت ولىّ عصر (عج) 1368/12/22
3- . در ديدار مهمانان خارجى دهه ى فجر و اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1371/11/18

اگر چنانچه درست توجّه كنيم، جوامع هم با حالت انتظار از آن ركودى كه قدرتها و دشمنها بر اينها تحميل ميكنند، خارج ميشوند.(1)

***

احساس ضعف براى يك ملّت، خيلى احساس خطرناك و سمّ مهلكى است. يكى از بركات اعتقاد به مهدويّت اين است كه انسان احساس اطمينان ميكند؛ احساس قوّت قلب ميكند؛ احساس قدرت ميكند. و ملّت ما بحمدالله اين گونه است.(2)

***

ملّتى كه در دل [او] خورشيدِ اميد به آينده، به زندگى، به لطف الهى، به مدد الهى ميدرخشد، يك چنين ملّتى كه تسليم نميشود، مرعوب نميشود، با اين حرفها از ميدان خارج نميشود. اين خصوصيّت اعتقاد به آن معنويّت مهدوى (عليه آلاف التّحيّة و الثّناء) است. عقيده ى به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حركت اجتماع، هم در آينده، هم در حال، يك چنين تأثير عظيمى دارد.(3)

***

گاهى اوقات دستهاى قلدر و قدرتمند، ملّتهاى ضعيف را به جايى ميرسانند كه اميدشان را از دست ميدهند؛ وقتى اميد را از دست دادند ديگر هيچ اقدامى نميكنند؛ ميگويند چه فايده اى دارد؟ ما كه ديگر كار از كارمان گذشته است، با چه كسى دربيفتيم؟ چه اقدامى بكنيم؟ براى چه تلاش بكنيم؟ ما كه ديگر نميتوانيم!(4)

***

اين عيد(5) مايه ى اميد و درست نقطه ى مقابل آن فضاى يأس آلودى است كه استكبار ميخواهد در مقابل چشم مستضعفان عالم به وجود بياورد.

ص: 114


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1375/10/6
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1374/10/17
4- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1376/9/25
5- . سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج)

اگر امروز شما، سياست گذاران و طرّاحان برنامه هاى استكبارى را مشاهده كنيد، خواهيد ديد كه از مهم ترين كارها و هدفهاى آنها يكى اين است كه در مقابل چشم مردم، فضاى يأس آلودى نسبت به اصلاحاتى كه بايد انجام بگيرد، ايجاد كنند. ملّتها بايد از صلاح مأيوس بشوند، تا حربه ى استكبار كارگر بيفتد؛ وَالّا اگر ملّتها اميدوار باشند و اميدوار بمانند، حربه ى استكبار چندان كارگر نيست. سعى ميكنند فضاى تيره اى را در مقابل چشمها ترسيم كنند؛ فضاى تيره به اين معنا كه به ملّتها تفهيم كنند كه نيروى ذاتى شما، فرهنگ شما، اعتقادات شما، شخصيّت و هويّت ملّى شما، نميتواند براى شما كارى انجام بدهد و بايد قدرتهاى بزرگ به شما كمك كنند تا بتوانيد حركت كنيد. درست 180 درجه مقابل اين فكر، فكر انتظارى است كه بر محيط ما و بر محيطهاى طرف داران مذهب اهل بيت (عليهم السّلام) حاكم است. انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگى بشر. ممكن است كسانى آن دوران را نبينند و نتوانند درك كنند - فاصله هست - امّا بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك اين عيد - كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است - درست نقطه ى مقابل آن چيزى است كه دشمن ميخواهد به وجود بياورد... اگر همين اتّحاد را، همين ايمان را، همين ايستادگى در ميدانهاى انقلاب را، همين وفادارى به خطّ امام عظيم الشّأن را، همين نترسيدن از استكبارِ مسلّطِ جهان خوار را ادامه بدهيد، به فضل پروردگار همه ى هدفهاى ديگر شما هم برآورده خواهد شد؛ كه يكى از اين هدفها نابود شدن و از هم پاشيدن پيكره ى استكبار جهانى است. اين وعده ى الهى است و وعده ى الهى بلاشك عمل خواهد كرد؛ اگرچه بسيارى در دنيا آن را نپسندند و نخواهند. اين همان چشم اندازى است كه اميد به ما ميدهد و اين همان اميدى است كه در ماجراى انتظار فرج، آموزشهاى اسلامى به ما ياد داده است.(1)

***

ص: 115


1- . در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عجّ) 1370/11/30

ما ملّت ايران بايد به اين معناى انتظار، بيش از گذشته تكيه كنيم؛ چون دنياى بشرى، به انتظارى كه ما داريم، محتاج است. اين اميدى كه در دل ملّت ايران وجود داشت و در سايه ى آن توانست اين كارهاى بزرگ را انجام بدهد، ملّتهاى ضعيف و مظلوم دنيا، امروز به اين اميد احتياج دارند؛ آنها هم بايد اين اميد را پيدا كنند؛ اگر پيدا كردند و نور اميد در دل ملّتها تابيد، كارهاى دنيا اصلاح خواهد شد و مشكل ملّتهاى مظلوم، اگر نگوييم به صورت كامل، به صورت معتنابهى - ولو در طول چند سال - حل خواهد شد. امّا اگر اين اميد، در دلها نتابد و همان طورى كه شيطانها خواستند مردم مأيوس باشند، ملّتها مأيوس بمانند، روزبه روز وضع بدتر خواهد شد.(1)

***

روح اميد را در خودتان زنده نگه داريد. نام مبارك حضرت مهدى (ارواحنا فداه) در خطابه ى دانشجويان و در سخن همه ى كسانى كه از دلِ روشنى برخوردارند، اشاره به ذخيره ى اميد بشريّت و تاريخ است. امام مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و ارواحنا فداه) ذخيره ى اميد بشريّت است. اگر اين اميد در دل انسان وجود داشته باشد، به نظر او قدرت نمايىِ صورى قدرتمندان، پوچ و حضور قدرت مندانه ى آنها در عرصه هاى بازيگرىِ جهانى درخور استهزا خواهد آمد.(2)

ص: 116


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11
2- . در مراسم تحليف و اعطاى سردوشى در دانشگاه افسرى امام على (ع) 1383/10/2

فصل پنجم : وظايف جامعه ى منتظر

اشاره

ص: 117

ص: 118

تلاش براى حاكميّت اسلام

ما آن وقتى ميتوانيم حقيقتاً منتظر به حساب بياييم كه زمينه را آماده كنيم. براى ظهور مهدى موعود (ارواحنا فداه) زمينه بايد آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل كردن به احكام اسلامى و حاكميّت قرآن و اسلام است. همان طور كه عرض كردم، فرموده اند: «واللّه لتمحّصنّ» و «واللّه لتغربلنّ» (1)؛ اين تمحيص و اين امتحان بزرگ كه مريدان و شيعيان ولىّ عصر (ارواحنا فداه) با آن مواجه هستند، همان امتحان تلاش براى حاكميّت اسلام است. براى حاكميّت اسلام بايد كوشش كنيد؛ ملّت بزرگ ما اين يك قدم را برداشتند.(2)

***

بايد تمام قوانين ما، مقرّرات مملكتى، ادارات دولتى، نهادهاى اجرائى، همه و همه ازلحاظ ظاهر و ازلحاظ محتوا اسلامى بشود و به اسلامى شدن روزبه روز نزديك تر بشود. اين جهتى است كه انتظار ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) به ما و به حركت ما ميدهد.

در دعاى ندبه ميخوانيد كه امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) در مقابل فسوق، عدوان، طغيان، نفاق مقابله ميكند و نفاق، طغيان، عصيان،

ص: 119


1- . الغيبة للنعمانى، ص: 205
2- . در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج) 1370/11/30

شقاق و دودستگى را ريشه كن ميكند و ازاله ميكند؛ ما هم بايد در جامعه مان امروز در آن جهت حركت كنيم و پيش برويم.(1)

برقرارى عدالت و مبارزه با فساد در نظام اسلامى

ما كه منتظر امام زمان هستيم، بايد در جهتى كه حكومت امام زمان (عليه آلاف التحيّة و الثناء و عجّل الله تعالى فرجه) تشكيل خواهد شد، زندگى امروز را در همان جهت بسازيم و بنا كنيم. البتّه، ما كوچك تر از آن هستيم كه بتوانيم آن گونه بنايى را كه اولياى الهى ساختند يا خواهند ساخت، بنا كنيم؛ امّا بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم. مظهر عدل پروردگار، امام زمان (عجّل الله فرجه الشّريف) است و ميدانيم كه بزرگ ترين خصوصيّت امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) - كه در دعاها و زيارات و روايات آمده است - عدالت ميباشد: «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلا» . ما بايد امروز جامعه را جامعه ى عدالت بكنيم. در بناى يك جامعه، عدالت از همه چيز مهم تر است.(2)

***

در نظام اسلامى كه مظهر كامل آن، حكومت حضرت بقيّة الله (ارواحنا فداه) است، فريب و حيله گرى براى جلب آراء مردم، خودش جرم است؛ استفاده از قدرت براى به دست آوردن پول، يكى از بزرگ ترين جرائم است. آنجا ياران حضرت مهدى موظّفند در سطوح پايين زندگى كنند. نظام اسلامى ما پرتوى كوچكى از آن حقيقت درخشان است. ما هرگز اين ادّعا را نكرديم و نميكنيم؛ امّا بايد نشانه اى از او داشته باشيم.

در نظام اسلامى، مراكز قدرت و كسانى كه دستگاه هاى مختلف و مديريّتها و امضاها را در اختيار دارند، بايد به جمع ثروت شخصى براى خود، به عنوان يك گناه نگاه كنند. اگر اين طور شد، آنگاه دستها و دامنها

ص: 120


1- . در مكتب جمعه، ج 2، ص 203
2- . در ديدار مسئولان و اقشار مختلف مردم 1368/12/22

پاك خواهد ماند؛ وَالّا اگر مسئولى كه فلان تجارت خارجى و فلان مناقصه ى بزرگ در اختيار او است، فلان پروژه ى مهم و پرخرج زير امضاى او است و فلان صندوق پول زير كليد او است، به خودش اجازه دهد براى منافع شخصى و جمع آورى ثروت براى خود يا نزديكانش، از اين امكان - كه متعلّق به كشور و مردم است - استفاده كند، همان چيزى اتّفاق خواهد افتاد كه در كشورهاى دچار سيستمهاى ظالمانه در گذشته و امروز در دنيا اتّفاق افتاده است؛ يعنى ثروت در يك نقطه متمركز خواهد شد و جمع كثيرى دچار محروميّت و فقر خواهند گرديد. اين تبعيض است؛ اين چيزى است كه اسلام براى مبارزه با آن آمده است. ما هم كه مدّعى اسلام هستيم، بايد با آن مبارزه كنيم.

اينكه اميرالمؤمنين (عليه السّلام) ميفرمايد «ما رأيت نعمةً موفورةً الّا و فى جانبها حقٌّ مضيّع» (1) - يعنى هر جايى كه شما ديديد يك ثروت انباشته اى به وجود آمده، بدانيد در كنارش حقوق ضايع شده ى فراوانى وجود دارد - مظهر اصلى و مصداق عمده ى آن همين است كه كارگزاران حكومت، مسئولان حكومت، با استفاده از نفوذ، با استفاده از قدرت، بتوانند راحت از امكانات عمومى استفاده كنند؛ بانكها راحت وام بدهند، مراكز گوناگون امكان استفاده ى از زمين، از آب، از هوا، از تجارت، از وارد كردن و صادر كردن را در اختيار آنها بگذارند، ناگهان ببينيد كسانى كه دستشان از مال دنيا تا اندكى پيش خالى بود، حالا ثروتهاى گزاف پيدا كرده اند، ظاهر كار هم شكل قانونى [دارد].

من يك وقت گفتم قانون دان هاى قانون شكن، خطرناك تر از همه اند؛ كسانى كه قانون را خوب بلدند، پيچ وخم ها و دالانهاى تودرتوى قانون را خوب مى شناسند امّا خودشان قانون شكنند، بدون اينكه معلوم شود

ص: 121


1- . شمس الدين، محمّدمهدى، دراسات فى نهج البلاغه، ص 40؛ جورج جورداق، روائع نهج البلاغه، ص 233. البتّه اين سخن به طور مشهور به اميرالمؤمنين (ع) نسبت داده مى شود لكن در روايات يافت نشده است؛ آيت الله خامنه اى (مدّظلّه العالى) نيز در يكى از بيانات خود اظهار مى دارند كه سند اين روايت را نيافته اند. (خطبه هاى نماز جمعه ى تهران، 1366/7/24)

كارشان قانون شكنى است؛ اگر خداى نكرده چنين چيزى براى ملّت ما رواج پيدا كند، يك فاجعه است. اين آن چيزى است كه براى ملّت ما - اگر خداى نكرده رواج پيدا كند - يك فاجعه است؛ اين آن چيزى است كه با نظام اسلامى و با مسئله ى انتظار مهدى موعود كاملاً منافات دارد. اين آن حدّى است كه من از مسئولين خواسته ام، به مسئولين هم بارها گفته ام، تأكيد هم كرده ام، بازهم ميگويم و پاى اين مطلب ايستاده ام؛ بايد با فساد در دستگاه هاى دولتى و ديگر دستگاه هاى حكومتى مبارزه بشود. متعهّدِ اين مبارزه خود مسئولينند؛ خود مسئولان قواى مختلف. براى جلوگيرى از فساد در دولت، در درجه ى اوّل خود مسئولين دولتى، خود وزرا و خود مديران ارشد مسئولند؛ بايد خودشان مبارزه كنند، نگذارند در مجموعه هاى آنها فساد به وجود بيايد. آنها اگر بخواهند مبارزه كنند و اگر جدّى بگيرند اين مبارزه را، بهتر از همه كس خواهند توانست مبارزه كنند. البتّه بايد حواسشان جمع باشد، دامنهاى خودشان را پاكيزه نگه دارند.(1)

كسب آمادگى هاى لازم

آمادگى معنوى - پيوند با مؤمنين - آمادگى براى مبارزه

مبانى فكرى مهدويّت يك مبانى بسيار مستحكم و استوارى است. همه ى شبهاتى كه مخالفين و معاندين اين فكر در اذهان منتشر كرده اند، داراى جوابهاى مستحكمى است. منتها آن چيزى كه من ميخواهم حالا عرض بكنم، اين است كه با وجود اينكه بعد منطقى و فكرى و استدلالى اين فكر، بعد بسيار بارزى است، درعين حال جنبه ى عاطفى و معنوى و ايمانى اين عقيده ى شيعى هم بسيار جنبه ى مهمّى است. يك جنبه ى فردى دارد مسئله ى اعتقاد به مهدى و آن جنبه ى فردى اين است كه هركسى بايد سعى كند يك رابطه ى شخصى ميان خود و ميان ولىّ الله الاعظم (ارواحنا فداه)

ص: 122


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه شعبان، 1381/7/30

به وجود بياورد. همه بايد ميان قلب خود و روح خود و آن وجود مقدّسى كه مظهر اسماء و صفات الهى است، مظهر قدرت و علم الهى است، وعاء كامل معرفت الله است، يك ارتباطى به وجود بياورند؛ با توجّه، با توسّل، با سخن گفتن، با اظهار ارادت كردن و خود را آماده نگه دارند؛ همه بايد خودشان را آماده نگه دارند. هيچ كس نميتواند بگويد كه ظهور مهدى (عليه الصّلاة و السّلام) در آينده ى نزديكى نيست؛ ما نميدانيم، شايد در آينده ى نزديكى بود؛ شايد در زمان حيات ما بود؛ شايد اين توفيق براى مردم اين نسل وجود داشت. مگر ميشود با آلودگى، با ضعف نَفْس، با عدم اصلاح نَفْس، با آن بزرگوار رابطه برقرار كرد در دوران دولت حق و حكومت الهى او؟ بايد خود را آماده كنيم؛ هركسى بايد احساس كند كه وظيفه دارد خود را آماده بكند؛ اين آمادگى معنوى است، روحى است، آمادگى ايمانى است. از اميد و ايمان و نورانيّت، سرمايه ى عظيمى هركسى بايد در خود ايجاد بكند تا شايسته ى اين بشود كه از نزديكان آن حضرت، از خواصّ آن حضرت، از ياران آن بزرگوار، از همكاران او در حركت عظيم جهانى اش قرار بگيرد. اگر از نزديكان او نشديم، اگر از پيروان او نشديم، آن وقت شقاوتى بالاتر از اين نيست؛ بايد خودمان را آماده بكنيم. اينجا است كه بعد تربيتى و سازندگى اين فكر هم خود را نشان ميدهد. كدام عاملى ميتواند انسان را بسازد به اين اندازه و با اين قدرت؟ بنابراين اين فكر، فكر مهمّى است و در محافل شيعى و معتقدين به اهل بيت و در تعاليم تشيّع - در همه جاى دنيا و در همه ى زمانها - بايد يك فصل مهمّى اختصاص پيدا كند به قضيّه ى مهدى.(1)

***

جامعه اى ميتواند پذيراى مهدى موعود (ارواحنا فداه) باشد كه در آن آمادگى و قابليّت باشد، وَالّا مثل انبيا و اولياى طول تاريخ ميشود. چه علّتى داشت كه بسيارى از انبياى بزرگ اولوالعزم آمدند و نتوانستند دنيا را از بدى ها

ص: 123


1- . در ديدار ميهمانان كنفرانس جهانى اهل بيت (ع) در روز نيمه ى شعبان 1372/11/8

پاك و پيراسته كنند؟ چرا؟ چون زمينه ها آماده نبود. اميرالمؤمنين عليّبن ابى طالب (عليه الصّلاة و السّلام) با آن قدرت الهى، با آن علم متّصل به معدن علم الهى، با آن نيروى اراده، با آن زيبايى ها و درخشندگى هايى كه در شخصيّت آن بزرگوار وجود داشت، با آن توصيه هاى پيغمبر اكرم درباره ى او، چرا در زمان خودش، در همين مدّت كوتاه نتوانست ريشه ى بدى را بخشكاند؟ خودِ آن بزرگوار را از سر راه برداشتند! «قتل فى محراب عبادته لشدّة عدله»(1). تاوان عدالت اميرالمؤمنين، جان اميرالمؤمنين بود كه از دست رفت! چرا؟ چون زمينه، زمينه ى نامساعد بود؛ زمينه را نامساعد كرده بودند؛ زمينه را زمينه ى دنياطلبى كرده بودند! آن كسانى كه در اواخر يا اواسط حكومت علوى مقابل اميرالمؤمنين صف آرايى كردند كسانى بودند كه زمينه هاى دينى شان زمينه هاى مستحكم و مادّه غليظِ متناسبِ دينى نبود. عدم آمادگى، اين طور فاجعه به بار مى آورد. آن وقت اگر امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) در يك دنياى بدون آمادگى تشريف بياورند، همان خواهد شد! بايد آمادگى باشد. اين آمادگى چگونه است؟ اين، همانى است كه شما نمونه هايى از آن را در جامعه خودتان مشاهده ميكنيد. امروز در ايران اسلامى چيزهايى از درخشندگى هاى معنوى وجود دارد كه در هيچ جاى دنيا نيست.(2)

***

بزرگ ترين وظيفه ى منتظران امام زمان اين است كه ازلحاظ معنوى، ازلحاظ اخلاقى، از لحاظ عملى، از لحاظ پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنين، ازلحاظ آمادگى براى پنجه درافكندن با زورگويان، از اين جهات، خودشان را آماده كنند. آن كسانى كه در دوران دفاع مقدّس، در صفوف دفاع مقدّس، سرازپانشناخته شركت ميكردند، آنها منتظران حقيقى بودند. آن كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است

ص: 124


1- . تعبيرى از جرج جرداق در كتاب «الامام على صوت العداله الانسانيّه»
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1376/9/25

آماده ى دفاع از ارزشها است، آماده ى دفاع از ميهن اسلامى است، آماده ى دفاع از پرچم برافراشته ى اسلام است، او ميتواند ادّعا كند كه اگر امام زمان هم بيايد، پشت سر امام زمان در ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت؛ امّا آن كسانى كه در مقابل خطر، در مقابل انحراف، در مقابل چرب و شيرين دنيا خودشان را ميبازند، زانويشان سست ميشود، آن كسانى كه براى مطامع شخصى خودشان حاضر نيستند هيچ حركتى را كه مطامع آنها را به خطر مى اندازد انجام بدهند، چطور ميتوانند منتظر امام زمان به حساب بيايند؟ آن كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينه هاى صلاح را آماده كند، كارى كند كه بتواند براى صلاح بِايستد.(1)

***

بايد خود را به عنوان يك سرباز، به عنوان انسانى كه حاضر است براى آن چنان شرايطى مجاهدت كند، آماده كنيم. انتظار فرج معنايش اين نيست كه انسان بنشيند، دست به هيچ كارى نزند.(2)

***

آمادگى روحى و جسمى

آماده بودنِ ما هم، به معناى آماده بودن دل، آماده بودن جسم، آماده بودن عزم و اراده، آماده بودن آگاهى و بصيرت است؛ بايد از همه جهت خودمان را آماده كنيم؛ اينها وظايف ما است كه بايد انجام بدهيم. اينكه «افضل الاعمال انتظار الفرج» (3)، اگر مراد از فرج، همين فرج ولىّ عصر (ارواحنا فداه) باشد، به اين خاطر افضل الاعمال است كه همه ى خيرات را در خودش جمع ميكند. وقتى انسان منتظر و «آماده باش» بود، همه ى آنچه بايد انجام

ص: 125


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1381/7/30
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
3- . بحارالانوار، ج 75، ص 208

بدهد، انجام ميدهد. ما خيلى كار داريم، ما خيلى وظيفه داريم، خيلى كارها بايد به وسيله ى ما انجام بگيرد. بسيارى از اين كارهايى كه زمين مانده است، كارهايى است كه ما بايد انجام بدهيم؛ هركدام مان در جاى خود، در سهم خود. ازلحاظ معرفت عمومى، ازلحاظ صلاح عمومى، ازلحاظ رفاه عمومى، ازلحاظ امنيّت عمومى، ازلحاظ معرفت عمومى، از جهاتى كه در يك جامعه نياز است اگر نقصى وجود دارد - كه وجود دارد، همه ى ما داريم مى بينيم - ما كه نبايد هميشه ديگران را موظّف بدانيم، هركدام از ما وظيفه اى داريم؛ آن وظيفه را بايد بشناسيم، پيدا كنيم، خودمان را براى انجام آن وظيفه آماده كنيم، آن را آماده كنيم؛ اينها شد انتظار فرج؛ انتظار فرج اين است كه تلاش كنيم، كار كنيم. اگر تلاش خودمان را كرديم، ولو آن مقصودى كه موردنظر ما است، حاصل نشد، ايرادى ندارد؛ مهم اين است كه راه را بپيماييم، حركت را بكنيم، [گفت:] به قدر وسع بكوشم؛(1) اين، آن چيزى است كه لازم و وظيفه ى همه ى ما است. خب به قدر وسع كوشيدن، معرفت هم لازم دارد، آگاهى هم لازم دارد. كار زيادى، كار مضر، هدف گيرىِ جايى كه هدف نيست، غفلتِ از جايى كه هدف بايد باشد، اينها همه آفات راه است، بايست توجّه داشته باشيم.(2)

پذيرش حق و عدل

انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خلق و آن شكل و آن هيئت متوقّع است. اين لازمه ى انتظار است. وقتى بنا است در آن دوران، منتظَر، عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديّت

ص: 126


1- . سعدى؛ «به راه باديه رفتن به از نشستن باطل / كه گر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم»
2- . در ديدار كاركنان دفتر مقام معظّم رهبرى و خانواده هاى آنان به مناسبت نيمه ى شعبان 1396/2/21

خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آماده ى عدل كنيم، آماده ى پذيرش حق كنيم.(1)

مجاهدت و مقاومت

شما جوانان عزيز كه در آغاز زندگى و تلاش خود هستيد، بايد سعى كنيد تا زمينه را براى آن چنان دورانى آماده كنيد؛ دورانى كه در آن، ظلم و ستم به هيچ شكلى وجود ندارد؛ دورانى كه در آن، انديشه و عقول بشر، از هميشه فعّال تر و خلّاق تر و آفريننده تر است؛ دورانى كه ملّتها با يكديگر نميجنگند؛ دستهاى جنگ افروز عالم - همانهايى كه جنگهاى منطقه اى و جهانى را در گذشته به راه انداختند و مى اندازند - ديگر نميتوانند جنگى به راه بيندازند؛ در مقياس عالم، صلح و امنيّتِ كامل هست؛ بايد براى آن دوران تلاش كرد. قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحت طلبى و عافيت نيست. در روايات، «واللّه لتمحّصنّ» و «واللّه لتغربلنّ» (2) است؛ بشدّت امتحان ميشويد؛ فشار داده ميشويد. امتحان در كجا و چه زمانى است؟ آن وقتى كه ميدان مجاهدتى هست. قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاك امتحان ميشوند؛ در كوره هاى آزمايش وارد ميشوند و سربلند بيرون مى آيند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزديك تر ميشود؛ اين، آن اميد بزرگ است.(3)

***

آنچه كه براى اين ملّت اصل است، همان ايستادگى و مقاومت و مبارزه ى حقيقى است كه خداى متعال را خشنود و قلب مقدّس ولىّ عصر (ارواحنا فداه)

ص: 127


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . كتاب الغيبة (شيخ طوسى)، ص 340
3- . در اجتماع بزرگ مردم قم، در سالروز ميلاد حضرت مهدى (عج) 1370/11/30

را از شما راضى و حالت انتظار آن بزرگوار را در شما تقويت ميكند و روح مبارك امام را از شما شاد مينمايد و دشمن را ناكام خواهد كرد.(1)

ارتباط قلبى با امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف)

ارتباط قلبى يكايك مردم مؤمن با مقام ولايت عظمى و ولىّ اللّه اعظم، يكى از بركاتى است كه از مشخّص بودن مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) در عقيده ى مردم ما ناشى مى شود. ما علاوه بر اعتقاد به اصل وجود مهدى و اينكه كسى خواهد آمد و دنيا را از عدل و داد پُر خواهد كرد، شخص مهدى را هم مى شناسيم و نام و كنيه و پدر و مادر و تاريخ ولادت و كيفيّات غيبت و اصحاب نزديك و حتّى بعضى از كيفيّات هنگام ظهور او را نيز مى دانيم. اگرچه آن شخصيّت درخشان و خورشيد تابان را در بيرون و محيط زندگى خود نمى بينيم و او را تطبيق نمى كنيم، اما معرفت به حال او داريم. رابطه ى بين شيعيانى كه اين اعتقاد را دارند، با مقام ولايت و مهدى موعود، يك رابطه ى دايمى است و چه قدر خوب و بلكه لازم است كه يكايك ما، قلباً هم اين رابطه را با توجّه و توسّل و حرف زدن با آن حضرت حفظ كنيم.

طىّ همين زياراتى كه وارد شده است - كه بعضى مأثور(2) است و به احتمال زياد به خود معصوم (عليه السّلام) مستند است - اين رابطه ى قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان، يك امر مستحسن(3)، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ اميد را و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه ميدارد.(4)

ص: 128


1- . بيانات به مناسبت روز مبارزه با استكبار جهانى 1375/8/9
2- . نقل شده از معصوم
3- . ستوده و پسنديده
4- . در ديدار مسئولان و اقشار مختلف مردم 1368/12/22

فصل ششم : آسيب شناسى انتظار فرج و جامعه ى منتظر

اشاره

ص: 129

ص: 130

ضرورت پيرايه زدايى از مسئله ى انتظار فرج و مهدويّت

امروز بحمداللَّه ملّت ما توجّهشان به مقوله ى مهدويّت و وجود مقدّس حضرت مهدى (سلام اللَّه عليه) از هميشه بيشتر است. روز به روز انسان احساس ميكند در دل جوانان، در ميان آحاد مردم، شوق و عشق و ارادت و تذكّر نسبت به وجود مقدّس حضرت حجت (سلام اللَّه عليه) بيشتر ميشود. اين هم از بركات خود آن بزرگوار است. نگاه آن بزرگوار، نظره ى رحيمه ى آن بزرگوار به ملّت ما، دلهاى آنها را متوجّه آن حقيقت تابناك كرده است. خودِ اين، نشانه ى توجّه آن بزرگوار است. اين را بايد قدر دانست. البتّه مثل همه ى حقائقى كه در برهه هاى مختلفى از زمان، ملعبه ى دست سودجويان ميشود، اين حقيقت هم گاهى ملعبه ى دست سودجويان ميشود. اين كسانى كه ادّعاهاى خلاف واقع ميكنند - ادّعاى رؤيت، ادّعاى تشرّف، حتّى به صورت كاملاً خرافى، ادّعاى اقتداى به آن حضرت در نماز - كه حقيقتاً ادّعاهاى شرم آورى است، اينها همان پيرايه هاى باطلى است كه اين حقيقت روشن را در چشم و دل انسانهاى پاك نهاد ممكن است مَشُوب(1) كند. نبايد گذاشت. همه ى آحاد مردم توجّه داشته باشند اين ادّعاهاى اتّصال و ارتباط و تشرّف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار، هيچ كدام قابل تصديق نيست. بزرگان ما،

ص: 131


1- . آغشته و آميخته شده

برجستگان ما، انسانهاى باارزشى كه يك لحظه ى عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماه ها و سالهاى عمر امثال ما، چنين ادّعاهايى نكردند. ممكن است يك انسان سعادتمندى، چشمش، دلش اين ظرفيّت را پيدا كند كه به نور آن جمال مبارك روشن شود، امّا يك چنين كسانى اهل ادّعا نيستند؛ اهل گفتن نيستند؛ اهل دكّان دارى نيستند. اين كسانى كه دكّان دارى ميكنند به اين وسيله، انسان ميتواند به طور قطع و يقين بگويد اينها دروغ گو هستند؛ مفترى هستند. اين عقيده ى روشن و تابناك را بايستى از اين آفت اعتقادى دور نگه داشت.(1)

***

در موضوع مهدويّت و قضاياى مربوط به امام زمان - مسئله ى انتظار، مسئله ى طول عمر، مسئله ى دوران حكومت، مسئله ى وظايفى كه منتظرين دارند، و مسائل گوناگونى كه وجود دارد - بهترين مرجع عبارت است از حديث و آنچه از خود ائمّه (عليهم السّلام) نقل شده، كه جاى ترديدى را باقى نميگذارد و اين مهم ترين مطلب است. همين طور كه آقاى رى شهرى اشاره كردند، بنده هم به اين معنا معتقدم كه شواهد عقلى و اعتبارى به عنوان مؤيّد ميتوانند به كار بروند، [امّا] آنچه تعيين كننده و قاطع است، منابع روايى و حديثى و قرآنى است كه به اينها بايستى تكيه كرد، از اينها بايد استفاده كرد. البتّه بايد تنقيح بشود؛ به حرفهاى سست نبايد اعتماد كرد. حرف قرص كم نداريم؛ حرفهاى قوى، محكم و بنيادهاى فكرى مستحكم بحمدالله در اين زمينه خيلى زياد است و ميتوان به اينها تكيه كرد و از اينها استفاده كرد.(2)

آسيب ها

تلاش براى گسترش ظلم و فساد براى تعجيل فرج!

در روايات دارد «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جورا» ؛ در

ص: 132


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1387/5/27
2- . در ديدار پژوهشگران و كاركنان مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21

بسيارى از روايات همين بيان هست. يعنى خداى متعال به وسيله ى امام زمان دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، همچنان كه اين دنيا پر از ظلم و جور بوده است. چه وقت دنيا پر از ظلم و جور بوده؟ در طول تاريخ ازاين قبيل زياد داريم كه دنيا پر از ظلم و جور بوده: آن روزى كه نغمه ى حق طلبى در ميان ملّتها نبوده؛ آن روزى كه فرعون بود و موسى ظهور نكرده بود؛ آن روزى كه نمرود بود و ابراهيم تبر بت شكنى را به دست نگرفته بود؛ آن روزى كه آمريكا و قدرتهاى بزرگ جهانى هر كار ميخواستند ميكردند و از انقلاب اسلامى ما هنوز خبرى نبود و امام ما قامت براى مبارزه نياراسته بود؛ اين روزها در تاريخ بشريّت بسيار وجود دارد كه دنيا پر از ظلم و جور بود. اين حديث است. اين حديث را با يك تغيير مختصر كه من نميدانم اين تغيير از چه زمانى به وجود آمده و اوّل در كجا به وجود آمده؟ و جاى تحقيق براى فضلا هست، اين جورى كردند كه «يملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» ؛«كما ملئت ظلماً و جورا» را تبديل كردند به «بعد ما ملئت ظلماً و جورا» كه بنده خودم تاكنون با فحص مختصرى كه كردم، با اين تعبيرِ «بعد ما ملئت» هيچ جا اين حديث را نشنيدم.(1) هرجا اين حديث را من ديدم «كما ملئت ظلماً و جورا»

ص: 133


1- . ظاهراً اوّلين نقل با اين عبارت در كتب شيعه، از سيّدبن طاووس در كتاب الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف (ج 1، ص 177 باب بشارة الرسول (ص) بالمهدى (ع) است. ايشان اين روايت را از ابن مسعود فرّاء در كتاب المصابيح ذكر كرده است و تصريح دارد كه ابن مسعود اين روايت را بصورت مرفوعه نقل كرده است. (به روايتى كه بخشى از سلسله ى سند آن حذف شده است مرفوعه گفته ميشود.) بعد از ايشان، سيّد شرف الدّين على استرآبادى در كتاب تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة (ص 377) روايت ديگرى را نقل ميكند كه عبارت «بعد ما ملئت جورا» آمده است كه سند اين روايت نيز مرفوعه است. شيخ حرّ عاملى نيز در كتاب اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات عبارت «بعد ما ملئت فتنة و ظلما» را با چند سند نقل ميكند (ج 2، ص 120). البتّه حديثى كه ايشان نقل ميكند طولانى است و امكان تغيير الفاظ آن وجود دارد بخصوص كه يكى از نقلهاى ايشان از شيخ صدوق و كتاب اعتقادات ايشان است در حالى كه عبارت شيخ صدوق در اعتقادات (ص 122) - كه همان روايت شيخ حرّ عاملى را نقل ميكند - چنين است: «كما ملئت قبله ظلماً و جوراً». در تفسير برهان نيز به نقل از امالى شيخ طوسى (ص 501) عبارت «بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» آمده است. در هر صورت عبارت «كما ملئت ظلماً و جوراً» بسيار فراوان تر و با اسناد بهتر و در كتب دست اوّل و معتبر روايى نقل شده است ازجمله: در كتابهاى الأصول الستة عشر (ط - دار الشبسترى)،

است امّا در زبانها هست و اينجا و آنجا گفته ميشود كه «بعد ما ملئت ظلماً و جورا». «بعد ما ملئت» يعنى چه؟ يعنى امام زمان هنگامى ظهور ميكند كه تمام دنيا پر از ظلم و جور باشد. اين حرف خطرناكى است. معناى اين حرف اين است كه اگر يك روزى ما دنيا را ديديم كه پر از ظلم و جور نيست و يك گوشه اى از دنيا بارقه اى از عدل و داد به شمار مى آيد، آن روز بايد ما تصوّر كنيم كه امام زمان قطعاً ظهور نخواهد كرد و دنبال اين همان تحريفى است كه مدّتها افرادى حتّى بعضى از عمّامه به سرها را ما شنيده بوديم كه فكر ميكردند اگر ميخواهيد امام زمان زودتر ظهور بكند، هرچه ميتوانيد به فساد اضافه كنيد؛ يا اگر خودتان هم اهل فساد نيستيد، از اينكه مفسدين در دنيا هستند ناراحت نباشيد، چون اين مقدّمه ى ظهور امام زمان است. با تحريف يك كلمه و تبديل «كما ملئت» به «بعد ما ملئت»، اين راه براى تحريف باز شده بود.(1) كسانى خيال ميكردند كه اگر ما يك قسمتى از دنيا را از نور عدل روشن بكنيم، ظهور امام زمان به تأخير افتاده، و چه فكر خطرناك

ص: 134


1- . در بيانات معظّمٌلّه در سالهاى اخير تأكيدى بر دلالت عبارت «بعد ما ملئت ظلما و جورا» بر معناى محرّف از مهدويّت مشاهده نشده است بلكه عبارت مذكور صرفاً به عنوان يكى از نقلها مطرح شده است، ازجمله در ديدار كاركنان دفتر رهبرى، 1392/4/2 و بيانات در ديدار مسئولان و پژوهشگران مؤسّسه ى دارالحديث و پژوهشگاه قرآن و حديث 1393/3/21؛ بخصوص در ديدار كاركنان دفتر مقام معظم رهبرى و خانوده هاى آنان (1394/3/12) تصريح دارند كه اين دو نقل به لحاظ معنى فرق چندانى با هم ندارند.

و زيان بارى. نه، چنين چيزى در روايات نيست. در هيچ روايتى بنده تا الان نديدم كه گفته باشند امام زمان هنگامى ظهور ميكند كه دنيا پر از ظلم و جور باشد. دنيا در گذشته پر از ظلم و جور بوده. امام زمان وقتى ظهور ميكنند، دنيا پر از عدل و داد خواهد شد.(1)

بى عملى و فرار از مسئوليّت در دوران انتظار فرج

اگر امام زمان دنياى پر از عدل و داد درست خواهد كرد، پس ما بايد به سهم خودمان در زمينه سازى اين دنيا كوشش كنيم. اگر خورشيد منوّرى خواهد درخشيد و دنيا را روشن و منوّر خواهد كرد، اين بدين معنا نيست كه ما در شب تاريك وقتى نميتوانيم خورشيد بيافرينيم، چراغى روشن نكنيم.(2)

***

يك معناى انحرافى در باب انتظار بود كه خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانى نيست. كسانى كه مغرض و يا نادان بودند، اين طور به مردم ياد داده بودند كه انتظار، يعنى اينكه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بكشيد و منتظر بمانيد، تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف كند!(3)

***

البتّه وقتى نتوانستند اين عقيده را از مردم بگيرند، سعى ميكنند اين عقيده را در ذهنهاى مردم خراب كنند. خراب كردن اين عقيده چه جورى است؟ اين جورى است كه بگويند خب خودِ آقا مى آيد همه ى كارها را درست ميكند! اين خراب كردن عقيده است؛ يك موتور محرّكى را تبديل

ص: 135


1- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27
2- . بيانات در خطبه هاى نماز جمعه، 1367/1/12
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11

كردن به يك چوب لاى چرخ است؛ يك داروى مقوّى را تبديل كردن به يك دواى مخدّر و دواى خواب آور است. خودِ آقا مى آيد انجام ميدهد يعنى چه؟ تكليف شما امروز چيست؟ شما امروز بايد چه بكنى؟ شما بايد زمينه را آماده كنى تا آن بزرگوار بتواند بيايد در آن زمينه ى آماده اقدام بكند؛ از صفر كه نميشود شروع كرد!(1)

***

اعتقاد به امام زمان به معناى گوشه گيرى نيست. جريانهاى انحرافى، قبل از انقلاب تبليغ ميكردند، الان هم گوشه وكنار تبليغ ميكنند كه «خب آقا امام زمان مى آيد درست ميكند، ما امروز ديگر چه كار كنيم؟ چه لزومى دارد ما حركتى بكنيم؟»؛ اين مثل اين است كه در شب تاريكى انسان يك چراغ روشن نكند، چون فردا بنا است خورشيد عالم تاب بيايد و روز بشود و همه ى دنيا را روشن كند. خورشيدِ فردا ربطى به وضعِ كنونى من و شما ندارد. امروز اگر ما مى بينيم در هر نقطه دنيا ظلم و بى عدالتى و تبعيض و زورگويى وجود دارد، اينها همان چيزهايى است كه امام زمان براى مبارزه با آنها مى آيد. اگر ما سرباز امام زمانيم، بايد خود را براى مبارزه با اينها آماده كنيم.(2)

بدفهمى نسبت به رواياتِ نافىِ قيام قبل از ظهور

«[ما كه] مبارزه ميكرديم؛ بعضى ها به استناد رواياتى كه هر پرچمى كه قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدى (ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. ميگفتند آقا شما قبل از مبارزه ى حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله تعالى فرجه) ميخواهيد مبارزه شروع كنيد؟ خب، اين پرچم مبارزه را كه بلند ميكنيد، در آتش است. معناى حديث را نميفهميدند. يك عدّه اى از صدر اسلام، از زمان ائمّه (عليهم السّلام) كه شنيده

ص: 136


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم 1376/9/25
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان 1381/7/30

بودند مهدى ظهور خواهد كرد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، ادّعاى مهدى گرى ميكردند؛ بعضى بر خودشان هم امر مشتبه بود. بد نيست بدانيد هم در بنى اميّه ادّعاى مهدويّت بود، هم در بنى عبّاس بود، هم در افراد ديگرى كه چه در زمان بنى عبّاس و چه در زمانهاى بعد تا امروز وجود داشتند، ادّعاى مهدويّت وجود داشت. بله، اين پرچم مهدويّت را كسى بلند كند، در آتش است. اين معنايش اين نيست كه مردم با ظلم مبارزه نكنند، مردم براى تشكيل جامعه ى الهى و جامعه ى اسلامى و علوى مبارزه و قيام نكنند. اين، بد فهميدن دين است.(1)

انجام كارهاى غير عالمانه و غير متّكى به اسناد و مدارك

از كارِ عالمانه و همراه با دقّت در مسئله ى انتظار و مسئله ى دوران ظهور نبايد غفلت كرد. و از كارِ عاميانه و جاهلانه بشدّت بايد پرهيز كرد. ازجمله ى چيزهايى كه ميتواند در مسئله ى مربوط به امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) يك خطر بزرگ باشد، كارهاى عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت و غير متّكى به سند و مدرك در مسئله ى مربوط به امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) است، كه همين زمينه را براى مدّعيان دروغين فراهم ميكند. كارهاى غيرعالمانه، غير مستند، غير متّكى به منابع و مدارك معتبر، صرف تخيّلات و توهّمات، اين جور كارى مردم را از حالت انتظار حقيقى دور ميكند، زمينه را براى مدّعيان دروغ گو و دجّال فراهم ميكند؛ از اين بايستى بشدّت پرهيز كرد... وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقيقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسيله ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از كارِ عوامانه، از تسليم شدن در مقابل شايعات عاميانه بايستى بشدّت پرهيز كرد. كار عالمانه، قوى، متّكى به مدرك و سند [انجام شود؛] كه البتّه كار اهل فنِّ اين كار است.(2)

ص: 137


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى شيراز، 1387/2/14
2- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18

مدّعيان دروغين مهدويّت

كارهاى غير عالمانه، غير مستند، غير متّكى به منابع و مدارك معتبر، صرف تخيّلات و توهمات؛ اينجور كارى مردم را از حالت انتظار حقيقى دور ميكند، زمينه را براى مدعيان دروغگو و دجال فراهم ميكند؛ از اين بايستى بشدّت پرهيز كرد. در طول تاريخ مدّعيانى بودند؛ بعضى از مدّعيان هم همين چيزى كه حالا اشاره كردند، يك علامتى را بر خودشان يا بر يك كسى تطبيق كردند؛ همه ى اينها غلط است. بعضى از اين چيزهايى كه راجع به علايم ظهور هست، قطعى نيست؛ چيزهايى است كه در روايات معتبرِ قابل استناد هم نيامده است؛ روايات ضعيف است، نميشود به آنها استناد كرد. آن مواردى هم كه قابل استناد است، اين جور نيست كه بشود راحت تطبيق كرد. هميشه عدّه اى اين شعرهاى شاه نعمت اللَّه ولى را در طول سالهاى متمادى و در موارد زيادى بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبيق كردند، كه بنده ديدم. گفتند بله، اينكه گفته من فلان كس را، فلان جور ميبينم، اين فلان كس است؛ يك شخصى را گفته اند. باز در يك زمان، صد سال بعد مثلاً، يك كس ديگرى را پيدا كردند و به او تطبيق كردند! اينها غلط است، اينها كارهاى منحرف كننده است، كارهاى غلطانداز است.(1)

***

آنچه كه با يكى از اصول دينى معارضه دارد و مدرك معتبرى ندارد، ردّش كنيد. اين ميشود خرافه، و معيار خرافه اين است. امروز شما ببينيد مدّعيان ارتباط با امام زمان و ارتباط با غيب، با شكلهاى مختلف در جامعه دارند كار ميكنند.(2)

ص: 138


1- . در ديدار اساتيد و فارغ التّحصيلان تخصّصى مهدويّت 1390/4/18
2- . در ديدار روحانيون 1385/8/17

فصل هفتم : حكومت اسلامى و انتظار فرج

اشاره

ص: 139

ص: 140

مردمى بودن حكومت حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف)

حكومت آينده ى حضرت مهدى موعود (ارواحنا فداه)، يك حكومت مردمى به تمام معنا است. مردمى يعنى چه؟ يعنى متّكى به ايمانها و اراده ها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نميكند؛ امام زمان با تكيه ى به آحاد مؤمن مردم است كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار ميبخشد؛ يك حكومت صددرصد مردمى. امّا اين حكومت مردمى با حكومتهاى مدّعى مردمى بودن و دموكراسى در دنياى امروز از زمين تا آسمان تفاوت دارد.(1)

لزوم برقرارى حكومت اسلامى به عنوان مقدّمه ى ظهور

امّا قبل از آنكه امام زمان ظهور بكنند، چه حالتى وجود دارد؟ خيلى روشن است. قبل از آمدن امام زمان، مقدّمات پر شدن دنيا از عدل و داد بايد وجود داشته باشد. امام زمان مى آيد، حكومت صددرصد عادلانه را به وجود مى آورد. قبل از آنكه اين حكومت عادلانه ى صددرصد به وجود بيايد، اى بسا مردم، بندگان خدا، مؤمنين، مبارزين بتوانند حكومت عدالت پنجاه درصد، شصت درصد، هفتاد درصد، را به وجود بياورند و من ميخواهم

ص: 141


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه ى شعبان در مصلّاى تهران 1381/7/30

به شما برادران و خواهران بگويم كه بدون به وجود آمدن حكومت عادلانه ى الهى با درصد بالا، آمدن امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) امكان پذير نيست. اگر انقلاب اسلامى انجام نميگرفت، امكان و احتمال ظهور امام زمان خيلى كمتر بود. تشكيل جامعه ى اسلامى، تشكيل حكومتى بر مبناى قرآن، بشريّت را به حكومت امام زمان يك قدم نزديك تر كرد. زمينه براى آمدن امام زمان آماده شد و هرچه جمهورى اسلامى به طرف عدالت جلوتر برود، به طرف اسلام پيش روى بكند، احكام اسلام را در شئون اجتماعى خودش گسترش بيشترى بدهد، ظهور ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) نزديك تر خواهد شد؛ اين را به طور قطع و يقين بدانيد. خيال نكنيد كه امروز اگر شما تلاشى ميخواهيد بكنيد در راه تحكيم نظام اسلامى، اين تلاش با آمدن امام زمان ربطى ندارد؛ اين اشتباه است. و خيال نكنند كسانى كه از اصلاحات، از گسترش عدالت، از گسترش احكام الهى مأيوسند كه اگر دست روى دست بگذارند و به كنج خانه بخزند، ممكن است امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام) ظهور كند؛ چنين چيزى نيست. مقدّمات را فراهم ميكنيد، امام زمان مى آيد. پنجاه درصد و شصت درصد و هفتاد درصد را شما آماده ميكنيد، صد درصد به وسيله ى امام زمان خواهد شد. شما بشريّت را با نغمه ى اسلام آشنا ميكنيد، دلها تكان ميخورد، جان مشتاقان دنياى بشريّت به اسلام متوجّه ميشود، آن وقت وقتى فريادِ ايّهاالنّاس امام زمان بلند شد، انسانها از اكناف عالم به آن پاسخ مثبت ميدهند.(1)

***

تشكيل نظام جمهورى اسلامى يكى از مقدّمات اين حركت عظيم تاريخى است. هر اقدامى در جهت استقرار عدالت، يك قدم به سمت آن هدف والا است.(2)

ص: 142


1- . در اجتماع مردم قم 1363/2/27
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم در نيمه ى شعبان 1387/5/27

زمينه سازى انقلاب اسلامى براى ظهور

و ما به ظهور ولىّ عصر اميد زيادى داريم و اميدواريم كه خداى متعال آن روز را هرچه زودتر براى بشر برساند و من گمان ميكنم اين ملّت نشان داده و در ميدان عمل، امتحان پس داده كه حاضر است آن بار سنگينى را كه آن روز بر دوش مبارزين وجود خواهد داشت، بر دوش بكشد و آن بار را حمل كند. امروز ديگر آن روزى نيست كه در دنيا كسانى پيدا نشوند براى حمل بار امانت؛ ملّت ما در تجربه ى چندساله ى انقلابِ خود كاملاً نشان داد و مشخّص كرد كه يك ملّت زنده است؛ ملّتِ بااستعداد است و قدرتهاى الهى در وجود اين ملّت به مرحله ى عمل مى آيد، و انسانها در اين جامعه، انسانهايى هستند كه حاضرند از تمام ظرفيّتشان در راه خدا استفاده بشود؛ يعنى چنين انسانهايى در اين جامعه وجود دارند و ديگران هم در همين راه و اين خط دارند حركت ميكنند.(1)

***

تا شما ملّت ايران، اين اتّحاد و آمادگى براى انجام كارهاى بزرگ را داريد، همه ى آرزوهاى انبيا و اوليا (عليهم السّلام) به دست شما قابل عمل است. آمال بزرگ آنان، استقرار عدل جهانى و نجات مستضعفان و نابودى ظلم در سطح عالم بود. البتّه وعده ى الهى حق است و استقرار عدل جهانى فقط در دوران ظهور حضرت بقيّة الله (ارواحناله الفداء) انجام خواهد گرفت؛ امّا يك ملّت مؤمن و مبارز ميتواند زمينه را براى تشكيل آن حكومت فراهم كند؛ همچنان كه ملّت ايران تاكنون توانسته و بر خيلى از مشكلات فائق آمده است.(2)

***

اوّلين قدم براى حاكميّت اسلام و براى نزديك شدن ملّتهاى مسلمان به

ص: 143


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان 1366/1/24
2- . در مراسم بيعت اصناف مشهد و تعاونى هاى شهرى خراسان، مسئولان بنياد پانزده خرداد و نهضت سوادآموزى و تعدادى از كاركنان و مسئولان وزارت نيرو و سازمانهاى تابعه 1368/4/8

عهد ظهور مهدى موعود (ارواحنا فداه وعجّل الله فرجه)، به وسيله ى ملّت ايران برداشته شده است؛ و آن، ايجاد حاكميّت قرآن است.(1)

***

اينكه امروز در نظام جمهورى اسلامى، شعارهايى كه امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل الله تعالى فرجه) بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد كرد، شعارهاى مردم ما است، شعارهاى يك كشور است و يك دولت است، اين خودش يك گام بسيار بلندى به سوى اهداف امام زمان است. روزى شعار توحيد، شعار معنويّت و شعار ديندارى، در دنيا منسوخ شده بود؛ سعى كرده بودند به طور كلّى آن را به دست فراموشى بسپارند؛ امّا امروز در اين منطقه ى عالم، اين شعارها، شعارهاى رسمى حكومت است؛ شعارهاى رسمى اداره كشور و آحاد ملّت است؛ علاوه بر اين، اين شعارها آرزوى ملّتهاى مسلمان در بسيارى از كشورهاى دنيا است؛ و اين شعارها يك روز تحقّق پيدا خواهد كرد. اين زمينه ها وقتى آماده شد، آن وقتى كه معلوم شد در مقابل قدرتهاى مادّى مستكبران عالم، زمينه ى اين وجود دارد كه انسان، آحاد بشر بتوانند بر روى حرف حقّ خود بِايستند، آن روز، روز ظهور امام زمان است.(2)

***

مردم عزيزمان و بخصوص جوانها هم به بركت غدير، بدانند اين راهى كه اسلام و قرآن و خطّ غدير ترسيم كرده، يك راه روشن است؛ راهى است كه با استدلال و فلسفه ى مستحكمى ترسيم شده و روندگان بسيار بزرگ و عظيم المنزلتى پيدا كرده است. امروز هم خوشبختانه اين راه در دنيا مطرح است و ديگر ما در تنهايى و عزلت نيستيم. امروز ما در مركز و محور توجّه مردم جهان بخصوص كشورهاى اسلامى هستيم. راه، راه خوش عاقبت و روشنى است؛ با تلاش مسئولان و با اميد و پشتيبانى قشرهاى مختلف مردم بايستى

ص: 144


1- . در ديدار مردم قم 1370/11/30
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد امام زمان (عج) 1379/8/22

قدم به قدم اين راه را طى كنيم و پيش برويم. اين راه گرچه كوتاه مدّت نيست، امّا همان راهى است كه بالاخره به نجات بشريّت منتهى خواهد شد؛ همان راهى است كه ان شاءالله زمينه هاى ظهور مهدى موعود (صلوات الله عليه وعجّل الله فرجه) را فراهم خواهد كرد.(1)

***

آيه ى كريمه ى قرآن ميفرمايد: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنٰا لِعِبٰادِنَا اَلْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ اَلْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنٰا لَهُمُ اَلْغٰالِبُونَ» (2)؛ اين آيه اوّلاً ثابت ميكند كه در نهايتِ تاريخِ بشريّت دورانى وجود خواهد داشت كه در آن دوران آرمان پيامبران و رسولان الهى محقّق خواهد شد؛ ثانياً ثابت ميكند كه رسيدن به آن دوران به كمك جندالله خواهد بود؛ سپاهيان پروردگار و جنود خدايى، تاريخ را و بشريّت را كمك خواهند كرد كه به آن دوران برسد؛ ثالثاً با يك نگاه هوشيارانه نشان خواهد داد كه انقلاب ما - انقلاب اسلامى ايران - ما را يك مرحله ى اساسى به ظهور حضرت مهدى (صلوات الله و سلامه عليه و عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) نزديك كرده است.(3)

***

در سطح دنيا انسانيّت فرج ميطلبد امّا راه فرج را نميداند. شما ملّت انقلابى مسلمان بايد با حركت منظّم خود در تداوم انقلاب اسلامى به فرج جهانى انسانيّت نزديك بشويد و شما بايد به سوى ظهور مهدى موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) و انقلاب نهايى اسلامى بشريّت - كه سطح عالم را خواهد گرفت و همه ى اين گره ها را باز خواهد كرد - قدم به قدم خودتان نزديك بشويد و بشريّت را نزديك كنيد. انتظار فرج اين است.(4)

ص: 145


1- . بيانات در سالروز عيد سعيد غدير خم 1379/12/24
2- . سوره ى صافّات، آيات 171 تا 173، ترجمه: «و قطعاً فرمان ما درباره ى بندگان فرستاده ى ما از پيش [چنين] رفته است. كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتماً پيروز خواهند شد. و سپاه ما هرآينه غالب آيندگانند.»
3- . بيانات به مناسبت نيمه ى شعبان 1360/3/27
4- . در مكتب جمعه، ج 3، ص 251

شكل گيرى و پيروزى انقلاب اسلامى بر اساس انديشه ى انتظار

شما ميدانيد با اميد به اين گشايش(1) بوده كه ما از اوّل انقلاب تا حالا توانستيم قدمهاى محكم خودمان را يكى پس از ديگرى به طرف جلو برداريم. آن روزى كه جنگ تازه شروع شده بود، نفَسهاى مأيوس كننده مرتّب ميدميدند كه اين جنگ آخرش به ناكامى منتهى خواهد شد؛ سلاح نداريم، مهمّات نداريم، به ما نميفروشند، ارز نداريم، وسيله ى صادر كردن نفت نداريم، مشترى نداريم، هزار مشكل. وقتى هم كه انسان بخواهد مشكلات را بزرگ كند، ذهن انسان خيلى كار ميكند براى بزرگ كردن مشكلات؛ امّا يك عدّه اى هم قرص و محكم ايستادند و گفتند ما به اميد خدا و با كمك مردم، با امكاناتى كه داريم، جنگ را اداره خواهيم كرد و دشمن را عقب خواهيم راند و راندند. امروز به فضل الهى ملّت ايران در مقابل همه ى كسانى كه نگاه ميكردند ببينند انقلاب ما چه خواهد كرد، روسفيد و سربلند است؛ اين معناى انتظار فرج است.(2)

***

آن روزى كه ملّت ايران قيام كرد، اميد پيدا كرد كه قيام كرد. امروز كه آن اميد برآورده شده است، از آن قيام، آن نتيجه ى بزرگ را گرفته است، امروز هم به آينده اميدوار است و با اميد و با نشاط حركت ميكند. اين نور اميد است كه جوانها را به انگيزه و حركت و نشاط وادار ميكند، از دل مردگى و افسردگى آنها جلوگيرى ميكند و روح پويايى را در جامعه زنده ميكند؛ انتظار فرج اين است. بنابراين، هم بايد منتظر فرج نهايى بود، هم بايد منتظر فرج در همه ى مراحل زندگى فردى و اجتماعى بود.(3)

***

موضوع امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) با اين ديد، نه مخصوص شيعه

ص: 146


1- . به معنايى كه در روايات مطرح است (رك: فصل اوّل: مصاديق فرج)
2- . در اجتماع مردم قم، در سالروز ميلاد امام زمان (عج) 1363/2/27
3- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1384/6/29

و نه حتّى مخصوص مسلمين است. بلكه انتظارى در دل همه ى قشرهاى بشر و ملّتهاى عالم است. اميدى است در دل بنى آدم كه تاريخ بشريّت به سمت صلاح حركت ميكند. اين اميد به بازوان قوّت ميبخشد، به دلها نور ميدهد و معلوم ميكند كه هر حركت عدالت خواهانه اى در جهت قانون و گردش طبيعى اين عالم و تاريخ بشر است. به همين خاطر است كه وقتى ملّت ما، قبل از پيروزى انقلاب به مبارزات مشغول بودند، احساسشان اين بود كه در جهت پيشرفت به سمت آرمان بشريّت حركت ميكنند. بعد از پيروزى انقلاب هم احساس ملّت ايران اين است كه هر حركت و هر اقداممان؛ هر مبارزه اى كه كرديم و هر رنجى كه تحمّل نموديم، در جهت مقصودى است كه ميان آحاد بشر و همه ى اهل معرفت مشترك است. مقصود، استقرار عدالت، و هدف، رسيدن به عدل براى بشر است. و اسلام اين عدل را تأمين ميكند.(1)

***

در اين راه(2) لطف پروردگار و دعاى مستجاب ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) پشتيبان ما است و ما بايد خود را با آن حضرت و با يادش هرچه بيشتر آشنا كنيم. امام زمان را فراموش نكنيم. مملكت ما مملكت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زيرا انقلاب اسلام است. ياد ولىّ الله الاعظم را در دلهاى خودتان داشته باشيد. دعاى «اللّهم انّا نرغب اليك فى دولة كريمة» (3) را با همه ى دل و با نياز كامل بخوانيد. هم روحتان در انتظار مهدى باشد، هم نيروى جسمى تان در اين راه حركت بكند. هر قدمى كه در راه استوارى اين انقلاب اسلامى برميداريد يك قدم به ظهور مهدى نزديك تر ميشويد.(4)

***

ص: 147


1- . در ديدار قشرهاى مختلف مردم و ميهمانان خارجى دهه ى فجر در روز نيمه ى شعبان 1371/11/18
2- . تداوم حركت انقلاب اسلامى
3- . كافى، ج 3، ص 434
4- . بيانات در خطبه هاى نماز جمعه 1360/3/29

روز نيمه ى شعبان براى ما هميشه روز اميد و روز انتظار بوده است. در همه ى دوران اختناق، ملّت ما در روز نيمه ى شعبان حال و شور ديگرى داشت. يقيناً يكى از عواملى كه توانسته است ذهن و ديد مردم ما را نسبت به انقلاب از ديدگاه اسلامى تحت تأثير قرار بدهد همين است كه در باب مسئله ى امام زمان و مسئله ى انتظار به يك نتيجه گيرى اسلامى درستى رسيدند. البتّه بوده اند كسانى در گذشته كه از مسئله ى امام زمان و مسئله ى انتظار به صورت تحقيرآميزى استفاده ميكرده اند، عقيده به امام زمان را ترمز حركتهاى جامعه قرار ميدادند امّا بينش درست اسلامى در اين قضيّه مطلب را 180 درجه عوض كرد؛ يعنى مردم از نتيجه ى انقلاب استفاده كردند كه حركت جوامع اسلامى و حركت همه ى جوامع بشرى به سوى خير و صلاح است، به سوى حكومت حق و عدالت است، به سوى نابودى كاخهاى استبداد است، به سوى روى كار آمدن مستضعفان است، كه در شكل بارزترينش در دوران ظهور ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) تأمين ميشود و تا آن روزگار ملّتهاى مسلمان و همه ى مستضعفان جهان ميتوانند گامهايى را در اين راه بردارند؛ اين را مردم ما فهميدند و همين تأثير زيادى در ذهن مردم داشت كه عمل آنها را تحت تأثير قرار داد. امروز بحمدالله بعد از اينكه ملّت ما به مبارزه ى وسيعى دست زد اوّلين آثار صدق اين اعتقاد را دريافت كرده است.

... اگر ناظران جهانى ميخواهند بدانند كه حكومت و نظام جمهورى اسلامى به كدام طرف به پيش ميرود، از مسئله ى امام زمان ميتوانند اين را درك كنند. روزگارى كه در روايات و در آيات قرآن براى ما ترسيم شده است، روزگار حاكميّت علم و تقوا، حاكميّت صالحان، حاكميّت بندگان خدا، حاكميّت كامل قانون الهى، حاكميّت مستضعفان است؛ نه فقط در محدوده ى يك كشور بلكه هرجا مستضعفى هست، مشمول لطف و فيض آن آينده است. ما به چه طرف پيش ميرويم؟ البتّه اين راه، راه طولانى اى

ص: 148

است؛ ما بايد براى رسيدن به آن روز خودمان را و جامعه مان را و ابزار كارمان را و پايه ى رفتارمان را آماده كنيم و تا ما آماده نشويم، ولىّ عصر ظهور نخواهد كرد؛ آمادگى زمينه ى جامعه به ظهور ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) كمك خواهد كرد.(1)

ترسيم معناى انتظار در تشكيل حكومت اسلامى

همه ى خصوصيّاتى كه در ظهور مهدى (عليه السّلام) هست در يك مقياس كوچك در انقلاب اسلامى ملّت ايران هم هست. در آنجا هم مخاطب حضرت بقيّة الله همه ى مردم عالمند؛ يعنى در آن لحظه اى كه به خانه ى كعبه پشت ميدهد و تكيه ميكند و دعوت خود را با صداى بلند فرياد ميكند، صدا ميزند «يا اهل العالم!». انقلاب اسلامى ما هم از آغاز اعلام كرد كه مخصوص يك ملّت و يك قوم و يك كشور نيست. همچنانى كه آن بزرگوار با همه ى قدرتهاى بزرگ جهان ستيزه ميكند و درمى افتد، انقلاب ما هم با دست خالى و فقط با تكيه به نيروى ايمان با همه ى قدرتهاى عظيم جهانى مقابل شد. همان طورى كه ظهور حضرت مهدى همه ى حسابهاى مادّى و معمولى را به هم ميريزد، انقلاب ما هم همه ى حسابها را به هم ريخت. امروز با انقلاب اسلامى ما كه در خطّ ايجاد عدالت در سطح جهان هست، انقلاب حضرت مهدى (عليه الصّلاة و السّلام) يك گام بزرگ به هدف خود نزديك شد. نه فقط به وجود آمدن حكومت اسلامى آن عاقبت موعود را به عقب نمى اندازد بلكه آن را تسريع هم ميكند و اين است معناى انتظار.(2)

***

تشكيل حكومت جمهورى اسلامى و به هم ريختن نظام مستضعف و مستكبر يك تحوّل عظيمى بود كه در اين كشور و ميان اين ملّت پيش آمد

ص: 149


1- . در جمع مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان، 1362/3/7
2- . در خطبه هاى نماز جمعه 1360/3/29

و نمونه ى كوچكى از آنچه كه در زمان ولىّ عصر پيش خواهد آمد در مقابل چشمها قرار داد. ما ميتوانيم جامعه ى دوران ولىّ عصر را از بطن كنونى جامعه حدس بزنيم؛ همان طورى كه امروز حكومت، حكومت ايدئولوژى اسلامى است، حكومت مكتب است و در رأس تشكيلات نظام انقلابى جمهورى اسلامى رهبرى قرار دارد كه ملاك گزينش آن علم و تقوا است و احكام و قوانينى كه در جامعه به سمت عمل شدن آنها پيش ميرويم احكام و قوانين اسلامى [است] و همان طورى كه در جامعه ى امروزى ما يك طبقه ى مستكبر وجود ندارد و تفاوتها و تمايلهاى اجتماعى مطلقاً در جامعه به صورت قانونى خودنمايى نميكند، همين طور در يك شكل كامل تر با يك اداره ى بهتر با يك قضاوت همه جانبه تر در يك دايره ى وسيع تر در دوران حكومت مهدى موعود (عليه الصلوة و السّلام و عجّل الله فرجه) جامعه اى به وجود خواهد آمد كه محور حركت در آن جامعه، اسلام و احكام اسلامى است؛ «وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ» (1)؛ اين همان روزگار است؛ روزگارى كه بندگان صالح خدا، شايستگان جامعه، آن را به دست گيرند. اگر امروز علم و تجربه ى لازم ما و مشكلات و موانع اجتماعى بزرگ كه از دوران گذشته به ارث مانده است موجب شده است كه نتوانيم حكومت صالحان را به طور همه جانبه پياده كنيم، [امّا] در دوران ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) حكومت، حكومت صالحان است به تمام معنى كلمه؛ حكومت قرآن، حكومت امام؛ قوانينى كه در انطباق آن با اسلام و قرآن هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد.(2)

تأثير انقلاب اسلامى بر ذهنيّت مردم نسبت به منطق انتظار

كسانى كه مغرض و يا نادان بودند، اين طور به مردم ياد داده بودند كه

ص: 150


1- . سوره ى انبيا، آيه ى 105، ترجمه: «و درحقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ى ما به ارث خواهند برد.»
2- . بيانات در جمع مردم قم به مناسبت نيمۀ شعبان، 1362/3/7

انتظار، يعنى اينكه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بكشيد و منتظر بمانيد، تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف نمايد! انقلاب، اين منطق و معناى غلط و برداشت باطل را، يا كم رنگ كرد و يا از بين برد. پس بحمدالله اين معنا، امروز در ذهن جامعه ى ما نيست.(1)

اتّصال قطعى انقلاب و نظام اسلامى به ظهور حضرت ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه)

اين انقلاب، زمينه را آماده خواهد كرد تا آن بزرگوار ظهور كند. ايشان در زمينه ى نامساعد ظهور نخواهند كرد؛ در بحثهاى مربوط به غيبت ولىّ عصر (صلوات الله عليه) و ظهور آن بزرگوار براى ما مسلّم است كه آن بزرگوار در زمينه ى آماده ظهور خواهند كرد... بنابراين حضرت آن وقتى مى آيد كه زمينه آماده باشد؛ آن وقتى مى آيد كه دنيا معناى عدل را فهميده باشد؛ آن روزى ظهور ميكنند كه شمشير آن حضرت بتواند با خودش استدلال و منطق را حمل بكند؛ چون شمشير انبيا، شمشير كور نيست، شمشير نور است. شمشير كور آن است كه يكى را ميكشيد، نميداند چرا كشته شد؛ شمشير نور آن است كه وقتى او را ميكشيد، او هم ميفهمد چرا كشته شد، ديگران هم ميفهمند چرا او كشته شد؛ شمشير انبيا اين جورى است و اوليا هم دنبال انبيا هستند. آن بزرگوار بايد روزى بيايد كه [در جريان] آن سيل خونى كه شنيده ايد، حتّى خود آنهايى هم كه كشته ميشوند بفهمند چرا دارند كشته ميشوند تا حجّت تمام باشد، تا حكومت مهجورِ انبيا بتواند براى هميشه در عالَم بماند. [بنابراين] اگر ما خوب باشيم - من و شما كه معمّميم و مسئول وصل كردن معارف الهى به نسلهاى آينده هستيم و مسئول هدايتيم و ورثه ى انبيا به حساب مى آييم - اين جمهورى، اين حكومت، اين نظام قطعاً به آن

ص: 151


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم و ميهمانان داخلى و خارجى شركت كننده در سمينار تبيين حكم تاريخى حضرت امام خمينى (ره)، در سالروز ميلاد امام عصر (عج) 1369/12/11

بزرگوار خواهد پيوست؛ اين را من به طور يقين ميتوانم قول بدهم.(1)

***

امروز نظام اسلامى مجسّم و متبلور در اين نظام است. برادران و عزيزان و همه ى كسانى كه اين سخن را مى شنوند و خواهند شنيد! بدانيد اگر نظام اسلامى ما به فضل پروردگار بر دشمنانش، بر استكبار، بر اين خدعه ها، بر اين توطئه ها، بر اين دامها، بر اين عقبات گوناگونى كه بر سر راهش گسترده اند بتواند پيروز بشود، اسلام يكريز و يك راست به سمت اوج قلّه ى تعالى و سلطه ى جهانى، و درنهايت ظهور ولىّ عصر (عجّل الله تعالى فرجه) پيش خواهد رفت و هيچ توقّفى پيدا نخواهد كرد؛ اين در صورتى است كه اين ملّت پيروز بشود.(2)

ص: 152


1- . در ديدار جمعى از روحانيون نيشابور 1365/4/29
2- . در ديدار اقشار مختلف مردم قم به مناسبت نيمه ى شعبان 1366/1/24

فصل هشتم : دشمن و انتظار فرج

اشاره

ص: 153

ص: 154

تلاش دشمن براى محو و تحريف عقيده ى انتظار

هرجايى كه يك چنين اعتقادى وجود داشته باشد، همين اميد وجود دارد، همين مبارزه وجود دارد. براى همين، يكى از اساسى ترين كارهاى استعمار و استكبار و ايادى آنها اين بوده است كه اين عقيده را در دل مردم از بين ببرند؛ اين چراغ را بارها خواستند خاموش كنند و نتوانسته اند. ما قضايا ميدانيم در تلاشى كه در اين جهت انجام داده اند؛ نه فقط در ايران، در سطح دنياى اسلام. يك گزارش بسيار مهمّى كه مربوط به سالها قبل [است] - تازه نيست - مربوط ميشود به تلاش گروه هاى تبليغى مسيحيّت كه از اروپا به سمت شمال آفريقا اعزام ميشدند تا جادّه ى استعمار را در آنجا صاف كنند. يكى از غصّه هاى دين داران دنيا اين است كه تبليغ براى مسيحيّت در سطح دنيا را - على الظّاهر تبليغ دين مسيح را - قدرتمندانِ مسلّطِ بر كشورهاى مسيحى وسيله اى قرار داده اند براى اينكه ماشين استعمار را پيش ببرند. اينها شدند جادّه صاف كن استعمار! گروه هاى تبليغى و به اصطلاح تبشيرى را به اطراف دنيا ميفرستادند به عنوان تبليغ مسيحيّت. ظاهرش تبليغ مسيحيّت بود امّا باطن قضيّه اين بود كه از اين وسيله استفاده كنند، راه را باز كنند براى اينكه استعمارگران اروپايى آن روز از كشورهاى مختلف

ص: 155

اروپا وارد كشورهاى اسلامى بشوند و قدرت سياسى را قبضه كنند و متأسّفانه در بسيارى از جاها هم موفّق شدند. اين گزارش مربوط به گروه هاى تبليغى است در شمال آفريقا. گزارشگر مينويسد: يكى از مشكلات ما در سر راه تبليغ مسيحيّت و پيشرفت استعمار در شمال آفريقا، در منطقه ى تونس و مغرب و مانند اينها، اين است كه اين مردم اعتقاد دارند كه مهدى موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهند كرد. ميگويد اين از مشكلات ما است. اين را در گزارش رسمى مينويسد و ميفرستد براى آن هيئتى كه مسئول رسيدگى به اين كارها [هستند]؛ نفس اعتقاد به مهدى موعود. درحالى كه آن اعتقادى كه آن برادران ما در آن مناطق دنيا دارند، به روشنى و وضوح اين اعتقادى كه ما امروز در اينجا داريم نيست؛ ابهاماتى در آن هست؛ بيشتر كلّى گويى است تا تعيين مصداق و مورد و نام و خصوصيّات؛ درعين حال از اين ترسيدند.

در همين كشور خود ما، يكى از بزرگان علما و روحانيون محترمى كه امروز بحمدالله در ميان ما هستند و بركات وجود ايشان بازهم شامل حال مردم ميشود، ايشان براى من نقل ميكردند كه در اوايل روى كار آمدن رژيم منحوس و فاسد و وابسته ى پهلوى، آن كودتاگرِ بى سوادِ فاقدِ هرگونه معرفت و معنويّت يكى از آخوندهاى وابسته ى به دربارِ پهلوى را صدا كرد و به اين مضمون از او پرسيد كه چيست اين قضيّه ى امام زمان كه اين جور مشكلاتى براى ما درست كرده است؟ اين آخوند هم برطبق دل او و ميل او يك جوابى ميدهد. و او [هم] مأموريّت ميدهد كه برويد مسئله را حل كنيد، تمام كنيد، اين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد. او ميگويد اين كار آسان نيست، اين كار خيلى مشكلات دارد، بايد كم كم شروع كنيم، با مقدّمات بايد شروع كنيم. البتّه آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشيارى علماى ربّانى، آگاهان اين كشور، در آن دوران ناكام ماند، نتوانستند آن نقشه ى شوم را عمل كنند؛ ولى يك كودتاچى غاصبى كه مأموريّت دارد از طرف دستگاه هاى قدرت استعمارى بيايد ايران را قبضه كند و دودستى تحويل دشمن بدهد، براى

ص: 156

اينكه بتواند بر اين مردم مسلّط بشود، يكى از مقدّمات لازمش اين است كه اين عقيده را از ذهن مردم پاك كند.(1)

***

و اين را هم عرض بكنيم كه مبناى كار قدرتهاى طاغوتى، اين است كه اين فروغ اميد(2) را در دلها بميرانند؛ همه ى اميدها را به يك نقطه ى مادّى متمركز كنند كه سررشته اش در دست خود آنها است. ميخواهند همّتها را متوجّه و متمركز به پول، به زخارف كم ارزش دنيايى كه سرچشمه و معدن و منبعش هم دست خود اين قدرتها است بكنند. همه چيز را با حسابهاى كمّى و پولى محاسبه ميكنند. معنويّات را از حساب خارج ميكنند. بخصوص آن آينده ى موعود را ميكوشند كه از چشم ملّتها دور بكنند. امروز اين جور است كه استكبار و ايادى استكبار و اين سرطان عظيم استكبارى در سراسر دنيا، همين طور ريشه ميدواند و بر جان ملّتها چنگ مى اندازد و زندگى آنها و حيات آنها را به خطر مى اندازد؛ مسئله اين است. ميخواهند ملّتها را نااميد و مأيوس نگه دارند از آينده. امّا ملّتها بايد اميدوار باشند. اين اراده ى الهى است كه فرمود: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ» (3)؛ اين اراده ى تكوينى الهى است.(4)

***

اين عقيده(5) از آن عقايد بسيار كارگشا است. به دليل همين كه كارگشا

ص: 157


1- . در جمع اقشار مختلف مردم در روز ميلاد پربركت حضرت ولىّ عصر (عج) 10/17/1374؛ نيز ر. ك: بيانات در ديدار مسئولان نهضت سوادآموزى 1380/10/6 (در اين بيانات معظّمٌلّه روايت مذكور را از قول مرحوم حجّت الاسلام و المسلمين فلسفى نقل ميكنند.)
2- . اميد به تحقّق وعده ى الهى مبنى بر استقرار عدالت كامل در جهان به دست حضرت ولى عصر (عج)
3- . سوره ى قصص، بخشى ازآيه ى 5، ترجمه: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم.»
4- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1375/10/6
5- . عقيده به تحقّق وعده ى الهى مبنى بر استقرار عدالت كامل در جهان به دست حضرت ولىّ عصر (عج)

است، دشمنان از يك طرف و البتّه دوستان نادان هم از يك طرف بر آن ميتازند. گاهى دوستان نادان، از روى نادانى و بر اثر بى توجّهى، كارى ميكنند كه هيچ دشمن دانايى به آن خوبى نميتواند ضربه بزند! من يك سندى را ديدم كه مربوط به ده ها سال قبل است، اوايلى كه استعمار وارد شمال آفريقا شده بود. كشورهاى شمال آفريقا به اهل بيت خيلى گرايش دارند؛ حالا مذهبشان هر مذهبى از مذاهب اسلامى كه هست، [كارى نداريم] امّا محبّ اهل بيتند؛ اين كشورهاى سودان و مغرب و مانند اينها. عقيده ى به مهدويّت، آنجاها خيلى پررنگ است. آن زمانى كه استعمار وارد آن مناطق شد - كه ورود استعمار در آن مناطق در قرن گذشته است - يكى از چيزهايى كه مزاحم استعمار بود، عقيده ى به مهدويّت بود. بنده سندى را ديدم كه آن بزرگان استعمار و فرماندهان استعمارى توصيه ميكنند كه ما بايد كارى بكنيم كه اين عقيده ى به مهدويّت از بين مردم بتدريج زايل بشود. قضاوتشان اين بود كه تا وقتى اين عقيده ى به مهدويّت در بين مردم هست، ما استعمارگرها... نميتوانيم اينها را درست در اختيار بگيريم. ببينيد عقيده ى به مهدويّت چقدر مهم است! چقدر خطا ميكنند كسانى كه به اسم روشنفكرى، به اسم تجدّدطلبى مى آيند عقايد اسلامى را بدون مطالعه، بدون اطّلاع، بدون اينكه بدانند دارند چه كار ميكنند، مورد ترديد و تشكيك قرار ميدهند؛ همان كارى كه دشمن ميخواهد، اينها راحت انجام ميدهند؛ عقايد اسلامى اين جورى است. خب حالا چرا؟ چند خصوصيّت در عقيده ى مهدويّت هست كه اين خصوصيّات براى هر ملّتى، به منزله ى خون در كالبد و در حكم روح در جسم است. يكى، اميد است. گاهى اوقات دستهاى قلدر و قدرتمند، ملّتهاى ضعيف را به جايى ميرسانند كه اميدشان را از دست ميدهند. وقتى اميد را از دست دادند، ديگر هيچ اقدام نمي كنند.(1)

***

ص: 158


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت مهدى (عج) 1376/9/25

دشمن ترين اشخاص با اين عقيده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالمند. از روز غيبت آن حضرت - بلكه از روز ولادت آن حضرت - آن كسانى كه وجودشان با ستم و زورگويى همراه بود، به دشمنى با اين بزرگوار، با اين پديده ى الهى، با اين نور الهى، با اين شمشير الهى مشغول شدند، تا امروز. امروز هم مستكبرين عالم، ستمگران عالم با اين فكر، با اين عقيده مخالفند، دشمنند؛ ميدانند كه اين عقيده كه در دلهاى مؤمنين هست، اين عشق كه در دلهاى مسلمين - بخصوص در دلهاى شيعه - است، براى هدفهاى ستمگرانه ى آنها مزاحم است. من يك وقتى عرض كرده ام كه در كشورهاى شمال آفريقا آن وقتى كه استعمارگران، آن مناطق را تصرّف ميكردند، يك گزارش رسمى، عوامل استعمارگران دادند - كه اين گزارش ثبت شده و موجود است - كه در آن گزارش ميگويد: اين مردم چون معتقد به مهدويّتند، مبارزه ى با آنها سخت است.(1)

ص: 159


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه ى شعبان 1377/9/14

ص: 160

منابع

قرآن كريم

- ابن ابى زينب، محمدبن ابراهيم، الغيبة. ايران؛ تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397 ق

- ابن بابويه، محمّدبن على، كمال الدين و تمام النعمة. تهران، چاپ: دوّم، 1395 ق.

- ابن طاووس، عليّبن موسى، إقبال الأعمال (ط - القديمة). تهران، چاپ: دوّم، 1409 ق.

- ابن طاووس، عليّبن موسى، الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف. ايران؛ قم، چاپ: اوّل، 1400 ق.

- احمدى ميانجى، على، مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم. ايران؛ قم، 1419 ق

- تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غرر الحكم و درر الكلم. قم، چاپ: دوّم، 1410 ق.

- خامنه اى (مدّ ظلّه العالى)، سيّدعلى، رهبر انقلاب اسلامى ايران، پايگاه اطّلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى خامنه اى، KHAMENEI.IR .

- خمينى (قدّس سرّه)، روح الله، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، كشف اسرار، بى تا، بى جا (334 صفحه).

- خمينى، روح الله، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، صحيفه ى نور، (22 جلد)، مؤسّسه ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، تهران: چاپ پنجم، 1389 ه -. ش.

- خمينى، روح الله، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، ولايت فقيه (حكومت اسلامى - ويرايش جديد)، 1 جلد، مؤسّسه ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى (سلام الله عليه).

ص: 161

ايران، تهران، چاپ: اوّل، بى تا.

- در مكتب جمعه (مجموعه ى خطبه هاى نماز جمعه ى تهران)، ج 1-7، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1369 ه -. ش.

- شريف الرضى، محمّدبن حسين، نهج البلاغه (للصبحى صالح). قم، چاپ: اوّل، 1414 ق.

- شعيرى، محمّدبن محمّد، جامع الاخبار. نجف، مطبعة حيدريّة، چاپ اول، بى تا.

- طبرسى، احمدبن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسى). مشهد، چاپ: اوّل، 1403 ق.

- طوسى، محمّدبن الحسن، كتاب الغيبة للحجّة. ايران، قم: دارالمعارف الاسلاميّة، چاپ اول، 1411 ق.

- طوسى، محمّدبن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد. بيروت، چاپ: اوّل، 1411 ق.

- نجف، محمّدمهدى، صحيفة الإمام الرضا (عليه السلام). مشهد، كنگره ى جهانى امام رضا (عليه السلام)، چاپ اول، 1406 ق

- قمى، عبّاس، مفاتيح الجنان

- مجلسى، محمّدباقربن محمّد تقى، بحارالانوار (ط - بيروت). بيروت، چاپ: دوّم، 1403 ق.

- مجلسى، محمّدباقربن محمّد تقى، زاد المعاد - مفتاح الجنان. بيروت، چاپ: اوّل، 1423 ق.

- مطهّرى، مرتضى، قيام و انقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه ى تاريخ، (جلد 24 مجموعه آثار)، قم: انتشارات صدرا، چاپ هشيفتم، 1372 ه. ش.

- مولوى، جلال الدّين محمّدبن محمّد، مثنوى معنوى

ص: 162

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109