بررسی منابع و شرح فرازهای زیارت عاشورا

مشخصات کتاب

عنوان قرار دادی : زیارتنامه عاشورا، شرح

عنوان و پدید آور : بررسی منابع و شرح فراز های زیارت عاشورا / احمد رضا مرتضوی (آقا دادی).

مشخصات نشر : قم : دلیل ما، 1390

مشخصات ظاهری : 208 ص.

شابک: ISBN 978 - 964 - 397 - 772 - 6

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یاد داشت : چاپ قبلی: چاپ قبلی: کومه، 1388

موضوع : زیارتنامه عاشورا - نقد و تفسیر

شناسه افزوده : آقا دادی، احمد رضا، 1334 -

رده بندی کنگره : 1390 7آ/60422/ 271 BP

شماره رده دیویی : 297/777

شماره کتاب شناسی ملی : 2545736

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم نرگس ذکری

ص: 1

اشاره

بررسی منابع و شرح فراز های زیارت عاشورا

احمد رضا آقا دادی

انتشارات دلیل ما

چاپ اول: پاییز 1390

تیراژ 3000 نسخه

لیتوگرافی: پرتو شمس

چاپ: نگارش

قیمت: 3800 تومان

شابک: 6 - 772 - 397 - 964 - 978

تلفن و نمابر: 7744988 - 7733413 (98251+)

آدرس: قم صندوق پستی 1153 - 37135

info@Dalilema.com

WWW.Dalilema.com (خرید از طریق سایت امکان پذیر است)

مراکز پخش:

1) قم خیابان ،صفائیه پلاک 759، فروشگاه دلیل ما تلفن 7737011 - 7737001

2) تهران، خ انقلاب، خ فخر رازی، پلاک 61 فروشگاه دلیل ما، تلفن 66464141

3) مشهد، چهار راه شهدا کوی شهید خوراکیان، گنجینه کتاب، فروشگاه دلیل ما، تلفن 5 - 2237113

عنوان قرار دادی : زیارتنامه عاشورا، شرح

عنوان و پدید آور : بررسی منابع و شرح فراز های زیارت عاشورا / احمد رضا آقا دادی. مشخصات نشر : قم : دلیل ما، 1390

مشخصات ظاهری : 208 ص.

شابک: ISBN 978 - 964 - 397 - 772 - 6

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یاد داشت : چاپ قبلی: چاپ قبلی: کومه، 1388

موضوع : زیارتنامه عاشورا - نقد و تفسیر

شناسه افزوده : آقا دادی، احمد رضا، 1334 -

رده بندی کنگره : 1390 7آ/60422/ 271 BP

شماره رده دیویی : 297/777

شماره کتاب شناسی ملی : 2545736

ص: 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه اول...9

مقدمه دوم...11

زیارت عاشورا...17

زیارت در لغت...21

انواع زيارات...21

فواید زیارت چیست؟...22

آداب زیارت...26

منابع زیارت عاشورا...34

حدیث زیارت عاشورا...39

نکاتی درباره کیفیت زیارت عاشورا...41

آیا زیارت عاشو را حدیث قدسی است؟...43

سلام...46

بحثی پیرامون سلام در زیارات...49

سلام های زیارت عاشورا : شناسنامه امام حسین علیه السلام...57

معنای امیر المؤمنین...59

معنى ثار و وتر الموتور...60

ص: 5

حسین علیه السلام و مصیبت او فرد و یگانه اند...61

ملاک دوستی و دشمنی...65

مصیبت امام حسین علیه السلام بزرگ ترین مصائب...66

مهدویت در زیارت عاشورا...69

مهدی از اهل بیت است...75

ملاک آبرو...80

زندگی و مرگ محمّد و آل محمّد علیهم السلام تفسیری از مرگ و حیات پسندیده در زیارت عاشورا...85

کرامت و معرفت...88

پایداری صادقانه در راه ولایت...94

خدا را به حق اهل بیت علیهم السلام بخوانیم...98

بزرگی مصیبت امام حسین علیه السلام...100

لعن و برائت در زیارت عاشورا...103

معنای لعن و برائت...103

اهمیت لعن و برائت...104

لعن کاری از کار های خداست...105

لعن و برائت در روایات ائمه اطهار علیهم السلام...114

دشمن شناسی در زیارت عاشورا...130

بخش اول : کسانی که در زیارت عاشو را به اسم لعن شده اند...131

ابو سفیان بن حرب...131

معاوية بن ابي سفيان...133

يزيد بن معاويه ...134

عمر سعد...136

شمر بن ذى الجوشن...137

ابن مرجانه...138

زیاد بن ابيه...140

ص: 6

آل مروان...142

بنی امیه...144

بخش دوم : کسانی که در زیارت عاشورا به وصف لعن شده اند...149

معنای امّت...150

اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه کسانی هستند؟...150

چه کسانی اساس ظلم را بر اهل بیت علیهم السلام بنا گذاردند؟...155

سخنی پیرامون تبعیت...162

منظور از اولین و آخرین ظالم چه کسانی هستند...164

تحقیقی پیرامون ناصبی...167

روایاتی در باب مصداق و مفهوم ناصبی...168

نظرات متقدمین پیرامون ناصبی...173

نظرات متأخرین پیرامون ناصبی...175

شفاعت در زیارت عاشورا...181

شفاعت به چه معنائی است؟؟...181

تقرب و نزدیکی به پروردگار...187

معنای تقرب به خداوند عزوجل...187

اسباب تقرب و نزدیکی به پروردگار...189

کتاب شناسی زیارت عاشورا...197

کتاب های چاپ شده به زبان عربی...197

کتاب های چاپ شده به زبان فارسی...198

کتاب های خطی عربی...199

کتاب های خطی فارسی...200

کتاب های چاپی به زبان اردو...200

فهرست منابع...203

ص: 7

ص: 8

مقدمه اول: و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد

زیارت عاشورا که به عنوان یکی از مرز های عقیدتی شیعه دارای مفاهیم بلند و در بر دارنده ارکان اعتقادی تشیع است چندیست که با بی مهری عده ای از کسانی واقع شده که خود را از دوستان و محبین اهل البیت علیهم السلام می دانند و لكن قاصراً و به احتمال اقوی مقصراً آب در آسیاب دشمن وهابی ریخته و با سخنان و مکتوباتشان جز قلب آل الله ﴿عليهم افضل الصلوة﴾ و دوستان ایشان را به درد نیاورده اند.

در چنین شرایطی من که اقل طلاب و احقر کسانی بودم که دستی بر قلم داشته و تحقیقی در این زمینه به انجام رسانیده بودم از باب کلام نورانی جعفری علیه السلام که فرمودند:

﴿عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا﴾ (1)

بر خود لازم دیدم که نتیجه ی تحقیقات خویش را در معرض عموم قرار دهم به همین سبب نزدیک به یک اربعین هر شب پیرامون این زیارت عالیه در یکی از مراکز

ص: 9


1- بحار الأنوار، ج 2، ص 5 : علمای شیعیان ما مرزبانانی هستند که اجازه حمله شیطان و عفریته های او را بر شيعيان ضعيف (الاعتقاد) ما نمی دهند.

مهم مذهبی و فرهنگی شهر اصفهان به سخنرانی پرداخته و پس از این جلسات بود که دوستان عزیز و برادران بزرگوار با پیاده کردن نوار های آن سخنرانی ها و ویرایش آن جهت انتشار، متن مذکور را در اختیار حقیر قرار دادند و بنده نیز در حین باز بینی مطالب دیگری به آن افزودم. کتابی که در دست شماست با بررسی منابع غنی شیعه، نام کتاب های معتبری که حدیث زیارت عاشورا را نقل کرده اند ذکر نموده و با دقت خاصی فراز های این زیارت را با بحثی قرآنی، روایی مورد کنکاش قرار داده است.

این جانب امیدوارم که عزیزان خواننده در صورتی که تمام کتاب را مطالعه فرموده و در آن خلل، نقص و یا اشتباهی ملاحظه نمودند حقیر را از نظرات مثبت خویش محروم نفرمایند.

در پایان از خدای متعال برای برادران و خواهران عزیز مرکز فرهنگی دار الولاية امام امیر المومنین علیه السلام اصفهان توفیق روزافزون خواستارم.

رجاء واثق دارم که این صغیره حقیر مقبول نظر حضرت امّ الائمه علیها السلام واقع شود.

احمد رضا آقا دادی رجب المرجب 1430

WWW.SHIA-HAGH.CAM

Email: WWW.Ahmadreza-Aghadadi.ir

ص: 10

مقدمه دوم

کربلا، زیر قبه حسین علیه السلام در قسمت بالای سر مقطوع، ضریحی شش گوشه. عرب و عجم راز خود به زبان نیاز به مولای کونین می گویند می خواهم آقای جوانان اهل بهشت را زیارت کنم. اما چگونه و با چه عباراتی ؟ من حسین علیه السلام را آن گونه که باید نمی شناسم نه من بلکه هیچ بنده ای از بندگان خدا و حتی اولیاء و بالا تر ، انبیاء الهی هیچ کدام حق معرفت این آقا را ندارند پس چه کنم؟ چه بگویم که غلط نگفته باشم ؟ هر چه بگویم نا توانی و جهالت بی حد و حصر خویش را جار زده و بر طبل کم معرفتی خویش کوبیده ام.

خوب است حرفی نزده، با زبانی از جنس سکوت فقط به تماشای این همه نورانیت که تجلی اسماء و صفات حضرت حق است بنشینم. اما زورق خیال در دریا های پر تلاطم محبت آرام ندارد و چاره ای نیست از این که در آخر با رشحات درونی خویش زبانی بجنبانم و درون آشفته ی خویش را بر ملا ساخته و آتش نهفته را کمی تسکین دهم.

اما چه بگویم؟ من که نمی شناسم، من که نمی دانم من که قاصر و مقصرم ، من که ...

در این جا بود که صدائی به گوشم رسید: ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ﴾.

وه که چه صوت زیبا و کلام دلنشینی سلام بر تو ای پدر عبد الله ، هر کس که عبد الله باشد این آقا پدر و سبب حیات و روزی ده معنوی و مادی اوست و صاحب این قبر

ص: 11

است که منظور خدا از اکرام به والدین در قرآن می باشد و اوست که پدر عبد الله رضیع است و اوست که... گوینده این کلمات با سلام بر او اعلام می کند که ظاهر و باطنش با صاحب این قبر در سلم و صلح است و در درون و برون با صاحب این مضجع حرب و نزاع و مخالفت ندارد.

این کلام که بود؟ این سخن نورانی از کجا آمده؟ باز سر را در جیب تفکر و تدبر فرو برده و در عظمت صاحب این قبه و ساکن این سر زمین مستغرق بودم که جام دیگری از شراب نابش حالم را دگرگون ساخته و چون اسفند بر آتش ، مرا به وادی هیجان و انبساط کشاند.

﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ اللهِ ...﴾.

صاحب این قبه دارای چنین حسب و مشخصات نسبی است فرزند برومند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امیر المؤمنین علیه السلام و نور چشم پاره قلب قلب عالم امکان است.

آرام شدم، وه که چه شخص و شخصیتی. من کجا و او کجا ، بهتر است که برگردم ، خوب است که ملاقات را با او را فراموش کنم. راستی من آلوده با این همه رجس و پلیدی چرا از این جا سر در آوردم چه شد که به خود اجازه دادم به محضر چنین پاک صورت و سیرتی وارد شوم باید سر به بیابان بگذارم و به راهی بروم که دیگر از این وادی عبور نکنم.

با چشمی گریان و قلبی متألم بر می گشتم که شنیدم:

﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الدُّنْيَا وَالاْ خِرَةِ﴾

کجا می روی ما منتظر تو بودیم آن قدر انتظار تو را کشیدیم و مشتاق تو بودیم که گفتیم اگر غسل هم نکردی باز هم بیا و بیا و از خدا بخواه که به واسطه ی صاحب این حرم آبرومند شوی. به کجا می روی؟

ایستادم، با این صدا قلب حزینم در اثر کثرت طپش می خواست سینه را بشکافد و خارج شود، بارقه های امید در وجودم خود نمائی می کرد آرام آرام در حالی که هنوز تردید را کاملاً از خود دور نساخته بودم صورتم را بر گرداندم. آیا مرا صدا

ص: 12

زدند؟ آیا من با این همه آلودگی و قذارت های روحی اجازه ملاقات و زیارت این طاهر مطهر را دارم.

آن صدائی که فقط من می شنیدم و گوینده را هم نمی دیدم گفت : خوب به اطرافت بنگر، دیدگانت را به کار بینداز چشم هایت را باز کن چه می بینی ؟

گفتم تو می خواهی که چه ببینم؟ گفت تو فقط با توجه بنگر خواهی دید. ساعتی ایستادم ساعتی هم نشستم. گفتم نمی بینم باز گفت درست نگاه کن. داشتم از این حماقت خویش و سؤال عجیب سائل کلافه می شدم که ناگهان چیزی را دیدم که قبلاً هم دیده بودم اما راستش را بگویم ندیده بودم دیدم هر کس وارد می شود کوچک و بزرگ ، مرد و زن عالم و جاهل عرب و عجم ، همه و همه ، در و دیوار، چوب و سنگ، خاک و طلای این حرم را می بوسند برق از چشمانم ساطع شد گفتم فهمیدم گفت چه را؟ گفتم این چوب و سنگ و... همه به خاطر صاحب این حرم عزیز و شده اند آیا من از این چوب و سنگ و... کمترم؟ پس من هم می توانم از آنِ صاحب این حرم شده و به خدمت او وارد شوم ،پس با اطمینان و آرامش خاصی به درگاه وارد شده و ایستادم در این فکر بودم که چگونه می توان وارد این حرم شده و محرم صاحب این حرم شوم که شنیدم:

﴿إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ﴾ باید در همه امور حتی دوستی و دشمنی امر این مولا ملاک و معیار باشد. ﴿اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيايَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتِي مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﴾ نه تنها در دوستی و دشمنی بلکه در همه ی زمینه های زندگی. مشغول افکار و کشمکش های درونی خویش بودم که مشاهده عده ای بر سرو سینه زنان با موی آشفته و صورتی غبار آلود، اشک ریزان و زبانی مستغفر زوار صاحب این حرم حالم را دگرگون ساخته و رشته افکارم را گسست؟ اینان که بودند؟ گفته شد اینان ملائکه رب العالمینند که تا قیامت بر صاحب این حرم نوحه می کنند گفتم چرا؟ گفت مگر نشنیده ای که با حسین چه کرده اند؟ می خواستم جوابی بدهم که شنیدم ﴿وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَلَام﴾. او را

ص: 13

کشتند و بر قتل او شادی و پایکوبی کردند وای بر من وای بر من، این عزیز دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا به قتل رسانده است؟ باز صدا بلند شد که ﴿عِصابَةَ الَّتِي جاهَدَتِ الحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَلَام وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ﴾ همه دست به دست هم داده و با او جهاد کردند. با یک حالت بهت آمیزی به خود گفتم مگر چه کرده بود که با او جهاد کردند ؟

مگر پسر علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام نبود؟ آن گوینده گفت چرا و به همین دلیل او را سر بریدند. از این سخن او آشفته شده و گفتم از این گونه سخنان کمتر گوی که حالم را دگر گون ساختی گفت: بدان که تمام انبیاء خدا و حتی عرش و کرسی، لوح و قلم، و تمام عوالم قدس بر او حتی قبل از شهادتش گریسته اند نمی توانستم خود را کنترل کنم و در همین حال بود که شنیدم خواننده ای خوش لحن در خارج حرم می خواند:

در بارگاه قدس که جای ملال نیست *** سر های قدسیان همه بر زانوی غم است

اشک را صبر و مجال نبود، صدایم می لرزید، پرسیدم اکنون مرا با قاتل حسین کار است او را کجا بیابم؟ گفت فقط بگو: ﴿لَعَنَ اَللَّهُ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً وَ لَعَنَ اَللَّهُ اِبْنَ مَرْجَانَةَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اَللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اَللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِكَ﴾

گفتم: دیگر چه بگویم :گفت : بگو:﴿اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِي ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً...﴾

معنایش را پرسیدم گفت از کوچه های خاکی مدینه و درب خانه ی اهل البيت بپرس و در ادامه گفت: ایشان همان هائی بودند که اساس ظلم و قتال بر حسین علیه السلام را گذاشته و امت را بر مخالفت او و پدران و اولادش تربیت کردند.

گفتم این گونه درونم آرام و آتشم خاموش نمی شود گفت: چاره ای نیست تا زمانی که ﴿وَ أَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکُمْ، مَعَ اِمامٍ مَهْدِیٍّ ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ﴾.

باید او بیاید فرزند همین حسین است. اگر بیاید و تو در رکابش باشی آن زمان وقت انتقام و تسکین قلوب است گفتم این عبارات که خواندی از که بود؟ گفت از

ص: 14

امام باقر و امام صادق علیهما السلام، آن ها می دانند حسین علیه السلام را چگونه باید زیارت کرد.

گفتم: آیا این زیارت را اسمی هست؟ با صدایی محزون تر در حالی که آهی می کشید گفت آری این زیارت، زیارت عاشورا نام دارد، در حقش جفا نکنید که خدا را نعمت هایی است که در اثر کفران از شما سلب می شود.

پاهایم لرزید آهسته وارد شده و به آرامی نشستم.

20 رجب المرجب 1430

كربلا، تحت قبة الساميه على ساكنها السلام عند الرأس الشريف

ص: 15

ص: 16

زیارت عاشورا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثَارَ اللهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاح الَّتي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنّي جَمِيعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِي السَّمَوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَوَاتِ فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ اَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللهُ فيها وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهَدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ بَرِثْتُ إِلَى اللهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ اَوْلِيَائِهِمْ یا اَبَا عَبْدِاللهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللهُ بَني أُمَيَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ الْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِكَ بِأَبي أَنْتَ وَ أمّي لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِي بِكَ فَاسْتَلُ

ص: 17

الله الذي اكْرَمَ مَقَامَكَ وَ اكْرَمَنى بِكَ أَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْني عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ وَ بِالْبَرائَةِ [مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَائَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ وَ أَبْرَءُ إِلَى اللهِ وَ إِلى رَسُولِهِ ] مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَشْيَاعِكُمْ بَرِثْتُ إِلَى اللهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ إِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيكُمْ وَ بِالْبَرَاثَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ النَّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاثَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيُّ لِمَنْ والاكُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عَادَاكُمْ فَاسْتَلُ اللَّهَ الَّذِي اكْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاثَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ اسْئَلُهُ أنْ يُبَلِّغَنِيَ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكُمْ مَعَ إِمَامٍ مَهْدِي ظَاهِرٍ نَاطِقِ بِالْحَقِّ مِنكُمْ وَ اسْتَلُ اللَّهَ بِحَقِكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِينِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصاباً بمُصيبَتِهِ مُصيبَةً مَا أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الْإِسْلَام وَ فِي جَميعِ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنى فى مقامى هذا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةً وَ مَغْفِرَةٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بهِ بَنُواْمَيَّةَ وَ ابْنُ أَكِلَةِ الْأَكْبَادِ اللَّعِينُ ابْنُ اللَّعين عَلَى لِسَانِكَ وَ لِسَانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ فِي كُلِّ مَوْطِن وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الْأَبِدِينَ وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ الُ زِيَادٍ وَ ألُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللهِ

ص: 18

عَلَيْهِ اللَّهُمَّ فَضَاعِفُ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَ الْعَذَابَ [الْأَلِيمَ] اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ اَيَّامٍ حَيَاتِي بِالْبَرَائَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاتِ لِنَبِيِّكَ وَ الِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ آن گاه صد مرتبه می گویی: اللهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمِ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعِ لَهُ عَلَى ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً آن گاه صد مرتبه بگو : السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ أَخرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ سپس می گویی: اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمِ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأَ بِهِ أَوَّلَ ثُمَّ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ الَ أبي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيْمَةِ به سجده می روی و می گویی: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظيمٍ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ

ص: 19

ص: 20

زیارت در لغت

جناب راغب در کتاب مفردات نوشته است اَلزُّورُ: اِعْلَى اَلصَّدْرِ، زور بالای سینه را گویند و منظور از این که کسی را زیارت کردم اینست که با قسمت بالای سینه او را ملاقات و در واقع یعنی رویم را به او کردم المنجد نیز زیارت را این گونه معنا کرده است اَتَّاهُ بِقَصْدِ اَلاِلْتِقَاءِ بِه: زیارت کسی رفتن یعنی به مقصد ملاقات با او به نزدش وارد شدن.

انواع زیارات

در بررسی اجمالی کتب ادعیه و زیارات، نظیر زاد المعاد اقبال ، مصباح المتهجد، بلد الأمین و مفاتیح الجنان به دست های از عبارات بر می خوریم که آن ها را زیارت نامیده اند تفاوت زیارت با دعا در این است که در دعا خدای عزوجل را می خوانیم ولی در زیارت، با کسی غیر از خداوند رو برو هستیم مثل زیارت پدر، زیارت مؤمنین و بهترین نوع آن که زیارت ائمه علیهم السلام است. البته همه این زیارات به امر و دستور خداوند است و چون او فرموده است ما این زیارات را انجام می دهیم زیارات مربوط به انبیاء و ائمه علیهم السلام در دو گروه دسته بندی می شوند؛ دسته ی اوّل زیاراتِ مطلقه است با این ویژگی که آن ها را در هر زمان و هر مکان می توان خواند و دسته ی دوّم زیارات مُوَقته با زمان دار است که این زیارات باید از راه نزدیک و در زمان خاصّ

ص: 21

خودش خوانده شود مثلاً زیارت امام حسین علیه السلام در روز عید فطر حتماً باید در روز عید فطر و در کربلا خوانده شود توضیح این مطلب این که زیاراتی که مشروط به زمان خاصی هستند حتماً باید از نزدیک خوانده شود و در جوار آن معصوم قرائت گردد. زیارت عاشورا به دلیل فرمایش حضرت باقر العلوم علیه السلام که در صفحات بعد به طور مفصل بیان می شود از جمله زیارات مطلقه است و محدود به زمان و مکان خاصی نیست. البته زیارات از حیث دیگر به دو دسته و گروه غیر از تقسیم بندی فوق منقسم می گردند. دسته ی اول زیارات جامعه اند که به وسیله ی آن ها می توان تمام معصومین علیهم السلام را زیارت کرد. به عبارت دیگر این زیارات به گونه ای از جانب معصوم علیه السلام صادر گردیده که میت وان تمام معصومین را با خواندن آن عبارات زیارت کرد. نا گفته نماند که این زیارات چون مخصوص به معصوم خاصی نیست می توان تک تک ایشان را نیز بدین وسیله زیارت نمود به عنوان مثال زیارت جامعه کبیره را هم می توان به نیت زیارت جمیع ائمه علیهم السلام و قرائت کرد و هم می توان به نیت زیارت امامی خاص بر زبان جاری ساخت و این بر خلاف دسته دوم زیارات است که بدان زیارات مخصوصه می گویند این زیارات مانند زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام زیارتی است که به وسیله ی آن نمی توان حضرات دیگر علیهم السلام را زیارت نمود.

فواید زیارت چیست؟

اولین فایده ی زیارت این است که انسان را از لهو و تکاثر یعنی زیاده طلبی باز می دارد. در آیات اول سوره ی تکاثر خداوند مهربان می فرماید:

﴿أَلْهَكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ﴾. (1)

این آیه زمانی نازل شد که دو طایفه از اعراب از فرط زیاده خواهی و به دلیل این که می خواستند تعداد خویش را بیش از دیگران جلوه دهند به شمارش قبر های مردگان

ص: 22


1- تكاثر / 1 و 2

خود پرداختند و ایشان را نیز جزو افراد قبیله به حساب آوردند. امّا نکته ی دیگری نیز از آیات می توان بر داشت کرد و آن اینست که ای مردم شما همواره دنبال تکاثر و لهو هستید تا زمانی که به زیارت قبور بروید وقتی به زیارت قبور می روید به برکت مشغول شدن به آخرت و یاد آخرت از تکاثر زیاده طلبی در دنیا و لهو شما کاسته می شود. آن چه که ما پیرامون قبور ائمه علیهم السلام مشاهده می کنیم این است که زوار به یاد آخرت افتاده و مشغول ذکر و دعا و نماز و عبادت هستند. در حقیقت صرف زیارت قبور مخصوصاً مشاهد مشرفه و اماکن متبرکه که متعلق به آل الله است انسان را از لهو و بازی های مادی دنیا به سمت آخرت مشغول می سازد ادعای وهابیون مبنی بر این که این بقاع متبرکه مظهر شرک هستند نه تنها با واقعیت موجود در حرم ائمه مغایر است بلکه با آیات قرآن نیز مخالفت دارد. خداوند در سوره کهف پس از آن که داستان اصحاب کهف را بیان می دارد می فرماید:

﴿قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً﴾ (1)

یعنی گروهی از مردم که از اسرار داستان اصحاب کهف آگاهی یافتند گفتند که آن ها مسجدی بنا کنیم. خداوند این آیه را به صورت تمجید و تعریف بیان می دارد و از این کار نهی نفرموده است، پس ساخت بارگاه و عبادت گاه در اطراف قبور اولیاء الهی و مخصوصاً ائمه علیهم السلام ممدوح و پسندیده است.

دومین فایده ی زیارت وفای به عهد است. در این رابطه روایتی از امام رضا علیه السلام که به ابو الحسن وشّاء فرموده اند نظر ما را به خود جلب می کند حضرت رضا علیه السلام می فرمایند هر امام به گردن شیعیان خود عهدی دارد که وفای به این عهد وقتی به اتمام می رسد که این شیعیان به زیارت قبر او بروند. (2)

ص: 23


1- كهف / 21
2- ﴿عَنْ اَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَاءُ علیه السلام قَالَ :إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْعَهْدِ زِیَارَهَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَهً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ،کَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ﴾: من لا يحضره الفقيه ، ج 2، ص 345، تهذیب الاحکام ، ج 6، ص 93

عدم وفای به این عهد طبق آیات قرآن باعث می شود که انسان در دایره ی فاسقین قرار گیرد و دچار خسران گردد. (1)

فایده ی سوم ،زیارت رسیدن به شفاعت است هر یک از ائمه علیهم السلام را که زیارت کنیم ، ضمانت نموده اند که از ما شفاعت کنند روایات زیادی از ائمه علیهم السلام وارد شده است که بشارت شفاعت را به زائرینشان داده اند از جمله ی این روایات حدیث ، مذکور از امام ثامن الحجج حضرت رضا علیه السلام است که فرمودند پس هر کس که از روی میل و رغبت به زیارت ائمه علیهم السلام برود ایشان شفاعت او را در قیامت خواهند نمود. (2)

البته در باب فوائد زیارت نکات زیبائی درباره ی فائده های زیارت امام حسین علیه السلام وارد شده که به مناسبت این که صحبت ما نیز پیرامون زیارت عاشورای آن حضرت صلوات الله و سلامه علیه است کم لطفی است که بدان اشاره ای نشود. اگر چه می توان احتمال داد که این فوائد در زیارات دیگر ائمه علیهم السلام نیز وجود داشته باشد. زیرا خود حضرات فرموده اند هر فضیلتی که اولین ما اهل بیت دارد آخرین ما نیز دارا خواهد بود. (3) و این غیر آن اموری است که خود ایشان مخصوص به یکی از ائمه علیهم السلام کرده اند زیرا در این روایات بحثی از این که این فوائد اختصاص به زیارت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام دارد به میان نیامده است پس به همین دلیل بحث فوائد زیارت را ادامه داده و می گوئیم:

فائده چهارم یکی از فوائد زیارت غفران گناهان و ذنوب است از امام هفتم حضرت کاظم علیه السلام روایت شده که فرمودند: هر کس امام حسین علیه السلام را با معرفت

ص: 24


1- بقره / 26 و 27
2- ﴿عَنْ اَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَاءُ علیه السلام قَالَ : إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی أَعْنَاقِ شِیعَتِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ اَلْأَدَاءِ زِیَارَهَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَهً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ کَانُوا شُفَعَاءَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ﴾ : من لا يحضره الفقيه ، ج 2، ص 345، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 93
3- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام : یَا أَبَا صَبَّاحٍ إِنَّهُ لاَ یَجِدُ عَبْدٌ حَقِیقَهَ اَلْإِیمَانِ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ لآِخِرِنَا مَا لِأَوَّلِنَا﴾ : اختصاص، ص 268 و بحار الانوار ، ج 25، ص 360

زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد. (1)

شاید سؤالی پیش بیاید که منظور از معرفت چیست؟ و این که امام را با معرفت زیارت کند یعنی چه؟ در روایات فرموده اند منظور از عرفان و شناخت نسبت به حق امام یعنی این که بدانی او امامی از جانب خداست که اطاعتش بر همه واجب بوده و غریب و شهید است. (2)

فائده پنجم: زائر ائمه و مخصوصاً زائر امام حسین علیه السلام روز قیامت نه تنها به شفاعت ائمه علیهم السلام می رسد بلکه خود نیز از گنه کاران شفاعت می کند ؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: زائر حسین روز قیامت شفاعت صد نفر از کسانی که آتش بر ایشان واجب شده است و در دنیا از مسرفین به شمار می آمدند را خواهد کرد. (3)

قرآن کریم برای معرفی مسرفین کسی چون فرعون را مثال زده و فرموده است : ﴿وَ إِنَّهُ لَمِنْ الْمُسْرِفِينَ﴾ (4) و با این قیاس می توان توان و نیروی شفاعت زائر را در قیامت متوجه شد و تا حدی درک کرد.

فائده ششم از جمله فوائد زیارت ائمه و بالخصوص امام حسین علیه السلام طولانی عمر و ازدیاد رزق و شادی قلب دور شدن عواقب سوء و یافتن حیات و ممات با سعادت است. (5)

این قسمت را با دو توصیه و سفارش بسیار مهم به پایان می بریم مطلب اول این که همواره از دیدن سیل خروشان جمعیت در اطراف قبور ائمه خرسند و راضی باشید.

ص: 25


1- ﴿عَنْ اَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي علیه السلام قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ اَلْحُسَیْنِ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ﴾ (كامل الزيارات، ص 134 )
2- ﴿قُلْتُ لِاَبی عَبدِ اللّه علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ غَرِیبٌ شَهِیدٌ ...﴾ : اثبات الهداة ، ج 6، ص 10
3- ﴿عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ :زَائِرُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُشَفَّعٌ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ لِمِائَهِ رَجُلٍ کُلُّهُمْ قَدْ وَ جَبَتْ لَهُمُ اَلنَّارُ مِمَّنْ کَانَ فِی اَلدُّنْیَا مِنَ اَلْمُسْرِفِینَ﴾ (كامل الزيارات، ص 159)
4- یونس / 83
5- كامل الزيارت، ص 146، باب 61

این مطلب را به این دلیل می گویم که عده ای خلوتی مشاهده مشرفه را بیشتر می پسندند و دومین نکته این که اگر کسی نیست نیت زیارت ائمه علیهم السلام را داشت هرگز او را نهی نکنید چرا که نهی از زیارت حتماً باعث ابتلا به مصائب می شود. شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد کسی از من درباره رفتن به حج مشورت خواست من نیز چون ضعف مالی او را می دانستم او را از این کار نهی کردم امام صادق علیه السلام فرمودند: آیا نترسیدی که به دلیل این نهی یک سال مریض شوی؟ می گوید پس یک سال مریض شدم. (1) حتی در مورد زیارت امام حسین علیه السلام روایت است که :

﴿مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ﴾ (2)

شیعیان ما را به زیارت قبر ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام امر کنید .

حال عده ای به جای این که امر به این زیارت کنند با بهانه های به ظاهر زیبائی مانند این که به جای هزینه زیارت به فقرا کمک کنید دیگران را از معروف نهی می کنند.

آداب زیارت

امام علی علیه السلام می فرمایند:

﴿کُلُّ شَیْءٍ یَحْتَاجُ إِلَی اَلْعَقْلِ وَ اَلْعَقْلُ یَحْتَاجُ إِلَی اَلْأَدَبِ﴾ (3)

هر چیزی احتیاج به عقل دارد و عقل احتیاج به ادب.

خواننده ی گرامی خود آگاه است که ما اعمال زیادی انجام می دهیم اما چه بسا ادب بسیاری از آن ها را به جا نمی آوریم. مثلاً ادب آب خوردن این است که به حضرت

ص: 26


1- ﴿عَنْ رَجُلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ رَجُلاً اِسْتَشَارَنِی فِی اَلْحَجِّ وَ کَانَ ضَعِیفَ اَلْحَالِ فَأَشَرْتُ عَلَیْهِ أَنْ لاَ یَحُجَّ فَقَالَ مَا أَخْلَقَکَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَهً قَالَ فَمَرِضْتُ سَنَهً﴾ ( كافى، ج 4، ص 271 و بحار الانوار، 47، ص 368)
2- كامل الزيارات، ص 146
3- غرر الحكم، ص 565 ، کلام 6828

ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام سلام دهیم و بر قاتلین حضرتش لعنت کنیم در روایت است که از علامت شیعه این است که وقتی آب می نوشید لب تشنه ی حسین علیه السلام را یاد کند. (1) به هر حال اگر ما در طول عمرمان یک بار زیارت را با آداب آن انجام دهیم بهتر از زیارات مکرر بدون انجام آداب است واضح تر بگویم که اصلاً از اهداف خلقت انسان اینست که اعمال خویش را با آداب بیان شده توسط خدا و رسول و ائمه علیهم السلام انجام دهد و این مضمون فرمایش الهی است که:

﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ﴾ (2)

با دقت در این آیه به خوبی می یابیم که انسان باید در فکر نیکو انجام دادن اعمال خویش باشد نه زیادی و کثرت آن ها و نیکوئی و حسن اعمال به رعایت آداب آن هم آدابی که از طریق شارع مقدس رسیده است می باشد نکته ی بسیار مهمی که باید به آن متذکر بود اینست که نباید انسان از جانب نفس خویش آدابی را به اعمال و کردارش تزریق کند زیرا این کار بدعت بوده و عیناً مانند اعمال کسانی است که از جانب خویش تشریع کرده و به عنوان مثال گمان می کنند که اگر دست بر سینه نماز بخوانند در محضر خدا مؤدب ترند.

حال با توجه به نکته ی ذکر شده به بررسی آدابی که برای زیارت تشریع شده می پردازیم عالم بزرگوار محمد بن مکی عاملی معروف به شهید اول در کتاب دروس خویش چهارده مورد از آداب زیارت را به طور کامل بیان می دارند که ما نیز ضمن تذکر به این مطلب که بسیاری از این آداب مربوط به زیارت معصوم از نزدیک است آن ها را برای شما نقل می کنیم:

ادب اول : (قبل از ورود به زیر قبه غسل کنید و اگر غسل باطل شود دوباره غسل

ص: 27


1- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26
2- خداوند کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدامیک اعمالتان را نیکو انجام می دهید (ملک /2)

کنید و با خضوع و خشوع و لباس تمیز به زیارت بروید).

انسان دارای برخی آلودگی های روحی می باشد که با غسل پاک می شود. مثلاً خواب یک آلودگی روحی است که با وضو پاک می شود اما جنابت آلودگی ای است که با غسل بر طرف می گردد هنگام زیارت می خواهیم محضر طاهر مطهر وارد شویم، ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾ . (1) باید با نیت صحیح غسل نمائیم و چون اراده کرده ایم به حضور کسی که از هر لحاظ طاهر است وارد شویم باید با توجه تمام بدنمان را شستشو دهیم که اگر این عمل با نیت غسل انجام شود باعث تطهیر روح انسان هم می گردد.

از امام صادق علیه السلام روایت شده درباره ی قول خدای متعال که فرموده است: ﴿خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾ (2) فرموده اند: یعنی در هنگام ملاقات با هر امامی ، غسل کنید. (3)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: غسل زیارتی که در طلوع فجر انجام گیرد تا شب اعتبار دارد و غسل شب تا صبح معتبر است (4) و با آن چه که وضو را باطل می کند، باطل نمی شود. خضوع یعنی سرمان پائین باشد و خشوع یعنی دلِ آرام داشته باشیم توجه به بازار و خرید سوغات باعث از دست دادن خشوع می شود، پس بهتر است در طول زیارت فقط یک زمان خاص را برای خرید قرار دهیم و در مواقع دیگر از توجه به مغازه ها و بازار ها خود داری کنیم تا ادب اول را رعایت کرده باشیم.

ادب دوم: (توقف نزد در حرم و خواندن دعا و اذن دخول و ورود با پای راست و خروج با پای چپ).

منظور از توقف ایستادن نزد دری است که پس از آن ضریح مشاهده می شود یعنی کلیه درب هایی که منتهی به سمت قبه و گنبد می شوند برای ورود به خانه ی

ص: 28


1- احزاب / 33
2- اعراف / 31 ، زینت های خود را در نزد هر مسجدی به خود گیرید.
3- بحار الانوار ، ج 100 ، ص 132
4- تهذيب الاحكام ، ج 5، ص 64 حدیث 204

کسی باید از صاحب خانه اجازه گرفت به همین دلیل اذن ورود می خوانیم و علامت آن که امام اجازه ی ورود داده اند این است که در خود رقت قلب و دل شکستگی احساس نموده و اشکمان جاری شود. (1) البته در بین اولیاء خدا کسانی هستند که صدای خود امام را می شنوند و کلمه أدخل را از امام دریافت می کنند. در اذن دخول می خوانیم که شهادت می دهم شما من را می بینید کلامم را می شنوید و سلامم را پاسخ می گویید این پاسخ را عده ای از مردم می شنوند و عده ای با جاری شدن اشک خود آن را دریافت می دارند. شهید اول در ادامه می گوید: اگر اشک جاری نشد بهتر است برگشته و پس از توبه مجدداً رجوع کند بهتر است در این حالت در گوشه ای نشسته استغفار و توبه کرده و از خود سؤال کنیم چه کرده ایم که آقایی با این همه لطف و رحمت اجازه ی ورود به حرم خود را به تو نمی دهند؟ پس از استعفار دوباره با تواضع اجازه ی ورود بخواهیم و در صورت کسب اجازه با آداب مذکور وارد حرم شویم.

ادب سوّم:(زائر خود را به قبر و یا ضریح بچسباند این که عده ای می گویند عقب ایستادن زائر ادب است و هم و خیالی بیش نیست زیرا برای چسبیدن و بوسیدن ضریح نص خاص وارد شده است و در روایات زیادی داریم که امام باقر و امام صادق علیهما السلام وقتی به زیارت نجف یا کربلا می رفتند به قبر می چسبیده اند و صورت خویش را به روی قبر می گذاشته اند.

این ضریح و این قبر احترام دارد. انسان دوست دارد که به محبوب خود نزدیک شود و او را در آغوش بگیرد، بوسیدن درب و ضریح و قبر علامت محبت به امام است ، نه علامت محبت به سنگ و چوب و طلا هنگام زیارت تا آن جا که مزاحم دیگران نباشید به قبر و ضریح نزدیک شوید. البته گمان نکنید که زیارت امام معصوم علیه السلام

ص: 29


1- این مطلب مضمون روایتی از امام صادق علیه السلام به صفوان است که پس از تبین مقدمات آداب زیارت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام به او می فرمایند : اذن دخول طلبیده اگر احساس خشوع و رقت کردی داخل شو. ﴿فَإِنْ خَشَعَ قَلْبُكَ وَ دَمَعَتْ عَيْنُكَ فَهُوَ عَلاَمَةُ الْإِذْنِ فَادْخُلْ﴾ مزار شهید اول، ص 63

وابسته به زیارت ضریح و یا قبر امام معصوم علیه السلام است در واقع اگر کسی هم به دلایلی نتوانست نزدیک ضریح امام علیه السلام بشود و یا حتی نتوانست آن را ببیند گمان نکند که امام را زیارت نکرده بلکه منظور شهید اول از این جمله اینست که تا حد امکان به قبر و ضریح نزدیک شده و از بی توجهی به آن پرهیز شود. در روایتی از امام زمان علیه السلام وارد شده که فرمودند:

﴿وَ اَلَّذِی عَلَیْهِ اَلْعَمَلُ أَنْ یَضَعَ خَدَّهُ اَلْأَیْمَنَ عَلَی اَلْقَبْرِ﴾ (1)

یعنی عمل در زیارت بر این مبنا باشد که طرف راست صورت را بر قبر بگذارد. این روایت و روایات زیاد مانند آن سفارش به نزدیک شدن به قبر امام معصوم علیه السلام را می نماید.

ادب چهارم: (رو به قبر و پشت به قبله وارد شود طرف راست صورت را به ضریح گذارد و دعا کند و بعد طرف چپ صورت را به ضریح گذارد و از خدای خویش درخواست کند).

توضیح : دعا یعنی خواندن خدا. حتی اگر بدون درخواستی از خدا بیان شود مثلاً یا اللّه یک دعاست اما سؤال و درخواست یعنی آن که از خدا چیزی هم بخواهد. البته در بسیاری از موارد دعا و سؤال یک مصداق پیدا می کند زیرا که ممکن است بند های خدا را بخواند و هم از او چیزی طلب نماید از بهترین چیز هائی که می توان در زمان زیارت از خدا خواست این است که خداوند شفاعت این امام را در قیامت نصیب انسان کند توجه کنیم که بهتر است در دعا آن چیزی را بخوانیم که ائمه فرموده اند و اگر میسر نبود با زبان خود هر چه می خواهیم دعا کنیم. البته چقدر خوب است که انسان در چنین مکان هائی از خداوند طلب فهم کند زیرا اگر انسان فهم نداشته باشد نمی تواند بفهمد که در این مکان مقدس چه چیزی را درخواست کند.

ادب پنجم:(زائر زیارتی را بخواند که مأثور است. اگر نتوانست فقط یک سلام بدهد).

ص: 30


1- بحار الانوار ، ج 100 ، ص 128

منظور از زیارت مأثور یعنی زیاراتی که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است. زائر باید از زیاراتی برای عرض ادب به محضر معصومین استفاده کند که خود ایشان بدان سفارش کرده اند و جداً از زیاراتی که منشاء روائی نداشته و اختراع عده ای دیگر است اجتناب کند در این جا باید بر این مطلب اشاره کنم که در این زیارات که از ائمه معصومین رسیده است گنجینه های معرفتی فراوانی نهفته است که اگر زائر آن ها را با دقت بخواند می تواند بار سنگینی از معارف را بر دوش فهم خویش استوار سازد پس زیارات مأثور را با توجه بخوانیم.

ادب ششم :(دو رکعت نماز زیارت بخواند که بهتر است بالای سر امام علیه السلام نماز را بخواند و چه بهتر که این نماز به سمت قبر باشد ولو آن که قبله در پشت سر او باشد. زیرا روایت بر جواز این مطلب وارد شده است).

درک این ادب برای بسیاری از ما دشوار است این جمله را شهید اوّل می گوید، کسی که کتاب لمعه ی او در حال حاضر در حوزه تدریس می شود و در صد ها سال گذشته همه ی مراجع با گذراندن این کتاب به مرجعیت رسیده اند. ابتدا تأکید کنم که به خاطر برخی از شرایط انجام بعضی از مستحبات و آداب نه تنها مطلوبیتی ندارد بلکه ممکن است ترک آن افضل از انجامش باشد در این کتاب به خاطر بررسی علمی آداب زیارت به نقل این ادب پرداخته، لکن خواننده ی عزیز در انجام آن تمام جوانب را ملاحظه فرماید. اما در توضیح این ادب باید گفت برای خواندن نماز مستحبی لازم نیست انسان حتماً به سمت قبله باشد و شرط های دیگری چون انجام دقیق سجده و رکوع را هم ندارد پس حال که نماز زیارت نمازی است مستحبی و نماز مستحبی را هم می توان به هر طرف ولو به سمت مخالف قبله اقامه کرد پس از نظر مرحوم شهید اول بر اساس روایتی که خود می فرماید بهتر است این نماز به سمت قبر امام معصوم علیه السلام ولو این که پشت به قبله باشد خوانده شود با این حال خوب است که شرایط تقیه و رعایت حال خلق ضعیف الاعتقاد نیز بشود. در روایت است که هنگام خواندن نماز واجب به گونه ای باشید که قبر امام بین شما و قبله قرار گیرد. در هر

ص: 31

صورت مراقب باشید که در هیچ حالتی ولو در هنگام نماز به امام علیه السلام پشت نکنید. یعنی حتی نماز واجبتان را هم پشت به امام نخوانید و در محلی دیگر اقامه کنید.

ادب هفتم: (زائر بعد از نماز دعا هایی که معصومین فرموده اند بخواند و اگر نمی تواند هر دعایی را که می تواند بخواند).

البته شرط عمومی بودن را در آن لحاظ کند یعنی برای همه دعا کند، مثلاً خدایا همه ی فقرا را غنی کن همه ی برهنه ها را بپوشان و.... علتش این است که ممکن است در دعای خصوصی برای یک فرد از روی جهل چیزی را بخواهیم که خیر او در آن نباشد.

ادب هشتم: (برای امام هدیه ببرد و آن تلاوت آیاتی از قرآن نزد ضریح باشد).

خوب است در طول مسیر هر آن چه از قرآن ذکر صلوات و... انجام می دهیم، به محضر امام هدیه کنیم.

ادب نهم :(با حضور قلب و توبه از گناهان بر امام علیه السلام وارد شود).

در خواندن زیارات و ادعیه به کیفیت خواندن آن با توجه درونی و حضور قلب تأکید کنیم. لذا در حال کسالت روحی حضور در نزد امام نوعی بی ادبی است. هنگام زیارت باید کمال توجه را به خود حضرات داشته باشیم با سکوت و تفکر و آرامش بهتر می توان از الطاف امام بهره مند شد. مخصوصاً درباره ی زیارت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرموده اند بر تو لازم است که در هنگام زیارت کم سخن گویی مگر سخنان خوب. (1) در مجموع انسان باید در همه حالات از پر گوئی و بلند صحبت کردن مخصوصاً در محضر معصومین علیهم السلام بپرهیزد. بی شک بلند سخن گفتن و حتی صلوات فرستادن و زیارت کردن با صدای بلند در حضور معصومین علیهم السلام از مصادیق بی ادبی بوده و چه بسا باعث نا بودی اعمال خیر انسان شود. (2)

ص: 32


1- ﴿عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام قَالَ :...وَ یَلْزَمُکَ قِلَّهُ الْکَلامِ الّا بِخَیرٍ ...﴾ كامل الزيارات ، باب 48، ص 127
2- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾ (حجرات / 2)

ادب دهم : (زائر به خدام حرم هدیه ای بدهد چرا که این فرد خادم امام است و هدیه به او هدیه به امام است).

شهید اول رحمة الله عليه سپس سفارشاتی نیز به خدام حرم ها می نماید توصیه های از قبیل این که اهل خیر و صلاح باشند با مروت بوده و با صبر و کظم غیظ به خدمت زائرین بپردازند. بنده نیز در این جا به خدام مشاهد مشرفه سفارش می نمایم که خود را خادم زوار بدانند و هرگز خویش را صاحب اختیار حرم امام ندانند.

ادب :یازدهم:(هنگام باز گشت وداع کند).

ما هنگام دیدن یک فرد هنگام باز گشت خداحافظی می کنیم و انجام ندادن این کار بی ادبی محسوب می شود، پس هنگام ترک مزار باید از امام خداحافظی کرده و وداع کنیم حتی برخی نوشته اند پس از هر بار زیارت وداع کنید.

ادب دوازدهم:(بعد از زیارت با قبل از زیارت تفاوت کرده باشد).

اگر رفتن محضر امام باعث تغییری در حالات و رفتار ها نگردد این نوعی بی ادبی به محضر ایشان است.

ادب سیزدهم: (پس از زیارت با سرعت به منزل خویش بر گردد تا شوق او برای زیارت زائل نگردد یعنی با حالت خستگی و کسالت در حرم ننشیند و در هنگام خروج پشت به امام علیه السلام نکرده عقب عقب و به صورت قهقری خارج شود).

ادب چهاردهم: (به محتاجین بین راه صدقه بدهد و به زوار دیگر نیز احترام کند. در ادامه ی آداب زیارت به بوسیدن ضریح و بوسیدن عتبه یعنی پای در ورودی و انجام سجده شکر برای خدا در آن محل اشاره کرده و آن را از سنن امامیه می شمرد و انجام آن ها را مگر در هنگام تقیه مستحب می داند در ضمن می فرماید که خوب است زائر به نیت دوستان جميع مؤمنین و والدین خویش آن امام را زیارت کند. (1)

مرحوم محدث قمی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب مفاتیح الجنان در بخشی به

ص: 33


1- دروس ، ص 158 ؛ بحار الانوار ، ج 100، ص 136

نام آداب زیارت به اکثر این آداب مانند بوسیدن عتبه و سجده در نزد در ورودی و... اشاره کرده و در مقام توضیح آن ها بر آمده است که علاقمندان می توانند جهت تکمیل اطلاعات خویش بدان مراجعه فرمایند.

منابع زیارت عاشورا

پس از مقدماتی که بیان شد به بررسی اصل مطلب می پردازیم و این بخش را این گونه آغاز می کنیم که آیا زیارت عاشورا در منابع معتبر روائی و دعائی شیعه ذکر شده است یا از وجود منبعی معتبر محروم است؟ حقیر پس از یک بررسی مفصل به منابع مهمی که همگی زیارت عاشورا را ذکر کرده اند اشاره کرده و نام آن ها را جهت اطلاع عزیزان خواننده در این سطور می نگارم.

منبع اوّل: (كامل الزیارات) نوشته جعفر بن قولویه قمی (رحمة الله عليه ) ، این کتاب بیش از هزار سال قدمت دارد، نویسنده ی کتاب می گوید آن چه را که در این کتاب نقل کرده ام از اصحاب ثقه و مورد اطمینان آورده و از اصحاب شاذ و غیر معروف روایتی نقل نکرده ام. (1) بسیاری از بزرگان فرموده اند تمام راویانی که در کتاب كامل الزيارات آمده اند، ثقه و مورد اعتماد هستند در صفحه یک صد و شصت و شش باب هفتاد و یک کتب غیر مترجم و صفحه پانصد و هفتاد و سه باب هفتاد و یک در کتب ترجمه شده در حدیث هفتم امام محمد باقر علیه السلام زیارت عاشورا را برای شیعیان بیان فرموده اند البته زیارت عاشورائی که در کامل الزیارات روایت شده است تفاوت اندکی در عبارات با زیارت عاشورائی که در منابع دیگر نقل شده دارد.

منبع دوّم: (مصباح المتهجد) نوشته شیخ طوسی ( علیه الرحمة ) صاحب كتاب تهذیب و استبصار که دو کتاب از کتب اربعه شیعه می باشد، ایشان متوفی سال چهار صد و شصت هجری قمری، نزدیک به هزار سال پیش می زیسته اند. نام برده در

ص: 34


1- كامل الزيارات، ص 6

كتاب مصباح المتهجد صفحه پانصد و سی و شش ضمن نقل روایت علقمه از امام باقر علیه السلام، زیارت عاشورا را مطابق با آن چه که امروز ما می خوانیم از ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ﴾ تا ﴿اَللّهُمَّ خُصَ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ...﴾ الى آخر نقل می کند.

منبع سوم : (مزار کبیر) نوشته شیخ ابو عبد اللّه محمّد بن جعفر المشهدى (عليه الرحمة) معروف به ابن مشهدی متولد حدود سال پانصد و ده هجری می باشد. این کتاب که از کتب مهم زیارت در نزد علمای شیعه است در صفحه چهار صد و هشتاد زیارت عاشورا را نقل کرده است.

منبع چهارم:(المزار) تألیف عالم جليل القدر محمّد بن مکی (نور الله مضجعه) معروف به شهید اول، وی نزدیک به هفت صد سال پیش می زیسته و کتاب لمعه ی ایشان هنوز از کتب درسی حوزه های علمیه است، ایشان در صفحه نود و سه کتاب المزار زيارت عاشورا را به طور کامل نقل نموده اند.

منبع پنجم :(وسائل الشیعه) نوشته شیخ حر عاملی (قدس سرّه) متوفای سال هزار و صد و چهار هجری قمری است این کتاب که از اهمیت خاصی در نزد فقها بر خوردار است در جلد چهار دهم صفحه پانصد و نه به طور گذرا حدیث زیارت را نقل نموده است.

منبع ششم: (کتاب المصباح) اثر شیخ تقی الدین ابراهیم کفعمی (رحمة اللّه عليه) متوفای سال نهصد هجری است صفحه شش صد و چهل این کتاب حاوی زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام است.

منبع هفتم: (بلد الامین)، این کتاب نیز اثر مرحوم کفعمی (رحمة اللّه علیه) است و در صفحه دویست و هفتاد و یک زیارت را نقل کرده است

منبع هشتم: (بحارالانوار) نوشته علامه محمّد باقر مجلسی (سلام اللّه عليه) متوفی سال هزار و صد و یازده هجری قمری است در جلالت قدر علامه مجلسی هیچ شکی وجود ندارد، عده ای گفته اند بحار الانوار دایره المعارف حدیث است و علامه توجهی به صحت و سقم روایات نداشته اند. البته این حرف نا درستی است چرا که اگر

ص: 35

توجه کنیم و ببینیم که به عنوان مثال وقتی علامه از بلد الامین کفعمی نقل روایت نموده و همه ی آن چه که در بلد الامین است را در بحار نیاورده ، به این نتیجه می رسیم که هدف فقط جمع روایت نبوده است زیرا در آن صورت باید همه ی روایات موجود در منابع دیگر در بحار الانوار جمع آوری می شد. به هر حال ایشان در جلد یک صد و یک صفحه دویست و نود باب بیست و چهار حدیث زیارت عاشورا را به طور کامل نقل می نمایند.

منبع نهم: (زاد المعاد)، این کتاب نیز از آثار علامه مجلسی (سلام اللّه علیه) است که در صفحه سی صد و چهل و چهار زیارت عاشورا را نقل نموده است.

منبع دهم: (تحفة الزائر) ، اثر علامه محمّد باقر مجلسی (سلام اللّه علیه ) این عالم عظيم الشأن در صفحه چهار صد و بیست و یک ضمن معتبر خواندن سند زیارت به طور کامل آن را نقل می نماید.

منبع یازدهم : (عمدة الزائر و عدة المسافر فى الزيارات و الادعية) اثر مرحوم سيد حیدر حسنی کاظمی (رحمة اللّه علیه) متوفای هزار و دویست و شصت و پنج در صفحه صد و نود حدیث زیارت عاشورا را نقل کرده است.

منبع دوازدهم: (مفاتیح الجنان) اثر محدث قمی (رحمة اللّه علیه) معروف به خاتم محدثین است، او شاگرد محدث نوری نویسنده ی کتاب مستدرک الوسائل می باشد. محدث در کتاب مفاتیح الجنان وسواس خاصی به خرج داده است تا ادعیه و زیاراتی را بیاورد که به سند آن اطمینان کامل دارد وی زیارت عاشورا را به طور کامل نقل کرده است.

اکنون با توجه به این منابع قوی و کتب معتبره ای که ذکر شد و همگی نیز زیارت عاشورا را از اول تا آخر نقل نموده اند جای تعجب است که چگونه عده ای در صدد انکار این زیارت و یا قسمت های مهمی از آن هستند به طور واضح عرض کنم که زیارت عاشورا از ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ﴾ تا سجده و ذکر آن با تمام محتوایی که از آن سراغ داریم چون صد لعن و صد سلام و ذكر ﴿اَللّهُمَّ خُصَ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى﴾

ص: 36

در تمام این منابع و با کمی اختلاف در کامل الزیارات با سندی قوی و محکم روایت شده است. همه ی این عزیزانی که نام آن ها برده شد به تأیید علماء گذشته و بزرگان امروز از موثقین و معتبرین در علم حدیث می باشند و اگر کسی معتقد به ائمه علیهم السلام و عصمت ایشان باشد به خود جرأت نمی دهد که بخواهد چیزی از این زیارت را کم کرده و یا زیاد نماید و اگر کسی بگوید که بعضی از قسمت های این زیارت بعداً اضافه شده است در واقع به تمام این بزرگواران چون ابن قولویه و شیخ طوسی و شهید اول و.... بی اعتمادی و اهانت کرده و گذشته پر بار شیعه را که با ریختن خون هزاران عالم بزرگ تا کنون محفوظ مانده نا دیده گرفته است و باید به درگاه خدای عز وجل توبه نماید که عَسَى اللهُ اَن يَتُوبَ عَلَىه .

ص: 37

ص: 38

حدیث زیارت عاشورا

حضرت باقرالعلوم محمّد بن علی علیه السلام فرمودند: کسی که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند تا آن که در نزد او گریان شود خدا را با ثواب دو میلیون حج با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امام و دو میلیون عمره به همان شکل و دو میلیون جنگ در کنار پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ملاقات خواهد کرد.

راوی می گوید به امام عرض کردم فدایت شوم پس کسی که در شهر های دور زندگی کند و برای او ممکن نیست که در روز عاشورا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود چه کند؟

حضرت باقر علیه السلام فرمودند: اگر در آن روز نزدیک ظهر به صحرا و یا بالای بام منزل خویش رود و بر حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام سلام کند و بر قاتل آن حضرت (سلام الله علیه) لعن بسیار کند و سپس دو رکعت نماز خوانده و بر حسین علیه السلام ندبه و گریه نماید و همچنین اهل خانه را امر به گریه بر آن حضرت کند و در خانه ی خویش اقامه ی عزا و مصیبت بر آن امام غریب علیه السلام نموده و هر گاه کسی از برادران دینی خویش را ملاقات کرد با حالت گریه و مصیبت زده با او روبرو شود پس من ضامن هستم که خداوند تمام این ثواب ها را به او تفضل فرماید.

باز راوی سؤال کرد و گفت: فدایت شوم آیا شما چنین ضمانتی می نمائید؟ امام

ص: 39

باقر علیه السلام فرمودند: آری من ضامن هستم .

راوی سؤال کرد در روز عاشورا چگونه به یک دیگر تسلیت بگوئیم ؟ امام باقر علیه السلام فرمودند بگوئید:

﴿عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ وَ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله و سلم.﴾ (1)

سپس امام باقر علیه السلام ادامه دادند پس اگر در آن روز بتوانی که به دنبال کاری نروی چنین کن زیرا آن روز، روزی نحس است که کاری در آن پیش نمی رود و اگر کاری صورت بگیرد مبارک نخواهد بود و رشدی نمی نماید در آن روز چیزی برای منزلت ذخیره منما زیرا اگر کسی ذخیره ای در آن روز برای منزلش بکند خود و اهلش برکت در آن نخواهند دید.

پس اگر کسی تمام این امور را رعایت نماید خداوند ثواب یک میلیون حج و یک میلیون عمره و یک میلیون جهاد در کنار رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلم را به او مرحمت فرماید.

و برای اوست ثواب مصیبت هر پیامبر و رسول و صدیق و شهیدی که از دنیا رفته است از زمانی که خدا دنیا را آفریده تا آن زمان که قیامت بر پا شود.

در این جا علقمه به امام باقر علیه السلام عرض کرد: دعائی به من تعلیم کنید که توسط آن حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام را چه از نزدیک و چه از دور زیارت کنم.

امام باقر علیه السلام فرمودند: وقتی به امام حسین علیه السلام اشاره کردی و سپس دو رکعت نماز خواندی اگر امام حسین را این گونه زیارت کنی بدان که مانند ملائکه زیارت کرده ای و خداوند برای تو یک میلیون حسنه نوشته و به همین اندازه سیئه از تو محو نموده و و یک میلیون درجه بهر تو بالا برده و تو مانند کسانی خواهی بود که به همراهی حضرت سید الشهدا علیه السلام به شهادت رسیده اند و در درجه ی ایشان شریک خواهی شد

ص: 40


1- خداوند اجر ما را در مصیبت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام بزرگ فرماید و ما و شما را از خون خواهان آن حضرت به همراهی ولی دم او امام مهدی که از خاندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله است قرار دهد.

و بدان که شناخته نمی شوی مگر در جمع شهدائی که با او به شهادت رسیده اند و برای تو نوشته می شود ثواب زیارت تمام انبیاء و رسولان الهی و ثواب زیارت هر کسی که امام حسین علیه السلام را از روزی که شهید شده زیارت کرده باشد.

و آن زیارت اینست: ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللَّهِ...﴾ تا آخر زیارت .

پس از این که امام باقر علیه السلام زیارت را تا آخر به علقمه تعلیم فرمودند و ادامه دادند: اگر بتوانی امام حسین علیه السلام را هر روز در طول زندگی این گونه زیارت کنی پس انجام بده که تمام ثواب هائی که بیان شد به تو تعلق می گیرد ان شاء اللّه (1)

نکاتی درباره ی کیفیت زیارت عاشورا

برای قرائت زیارت عاشورا باید به این نکات توجه کرد همان طور که از روایت امام باقر العلوم علیه السلام روشن شد؛ انسان قبل از زیارت باید به صحرا و یا بالای بام منزل رفته و به سمت کربلای معلی و قبر حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام با دست اشاره کند و سپس بر آن حضرت سلام فرستاده و در لعن بر قاتلین آن امام مظلوم شهید (سلام الله عليه) لعن فراوان بفرستد.

در نهایت نیز دو رکعت نماز خوانده و به همان کیفیتی که امام باقر علیه السلام تعلیم فرمودند به قرائت زیارت عاشورا مبادرت فرمایند یعنی دو رکعت نماز قبل از زیارت بجای آورد باید گفت از روایتی که در صفحات بعد خواهد آمد مشخص می شود که اگر کسی بخواهد دعای علقمه را نیز پس از زیارت عاشورا بخواند باید در پایان زیارت عاشورا دو رکعت نماز دیگر به غیر از آن دو رکعتی که اول زیارت خواند بخواند.

خواندن صدبار ﴿اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ﴾ تا آخر و صد بار ﴿اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ﴾ تا آخر نیز از ضروریات این زیارت است.

یکی از فضلا در عالم رؤیا دیده بود که به زیارت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام رفته لكن

ص: 41


1- منبع این حدیث به طور مفصل در ذکر منابع زیارت عاشورا در صفحات قبل گذشت.

بین او و ضریح آن حضرت حجابی فاصله شده است. پس از بیداری به نزدیکی از معبّرین و علما جهت تعبیر خواب خویش می رود آن بزرگ به وی می فرماید: آیا شما زیارت عاشورا می خوانید؟ گفته بود آری فرموده بود با صد لعن و صد سلام ؟ گفته بود خیر در لعن و سلام به یک مرتبه اکتفا می کنم آن بزرگ فرموده بود اگر می توانی صد بار لعن و سلام را بخوان و اگر نمی توانی صد بار جمله ﴿اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعَا﴾ و صدبار جمله ﴿اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ﴾ را بخوان و اگر این را هم نمی توانی پس از اتمام ذکر لعن یک مرتبه دیگر بگو ﴿اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعَا﴾ و اضافه كن ﴿تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً﴾ و در ذکر سلام پس از اتمام یک مرتبه دیگر بگو ﴿اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ﴾ و اضافه کن ﴿تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً﴾ آن شخص فاضل چنین کرد و در عالم رؤیا مشاهده نموده که آن حجاب بر طرف شده است. مرحوم آقا بزرگ طهرانی در کتاب (الذریعه الی تصانیف الشیعه) در ضمن معرفی کتاب الصدف المشحون بانواع العلوم و الفنون اثر مولى محمّد الشريف بن الرضا شیروانی روایتی را از آن کتاب از امام هادی علیه السلام نقل می کند که فرمودند کسی که یک بار لعن زیارت عاشورا را بخواند و سپس بگوید: ﴿اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعَا تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً﴾ كفایت از صد بار بر او کرده و همین امر درباره ی صد بار سلام هم جایز است. (1) البته نا گفته مشخص است که این تخفیف در زیارت بوده و انجام دادن صد بار لعن و سلام در صورت امکان افضل است.

پس از این زیارت مستحب است دعایی که معروف به دعای علقمه و از امام صادق علیه السلام رسیده است را بخوانیم

بحث پیرامون دعای پس از زیارت عاشورا و حدیث آن در بخش بعدی مفصلاً خواهد آمد

ص: 42


1- ﴿عَنِ اَلامَام عَلَى اَلْهَادِي اَلنَّقِى علیه السلام قَالَ :مَنْ قَرَأَ اَللَّعْنَ فِي زِيارةِ عَاشُورَاءَ ثُمَّ قَالَ اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جمِيعا تِسْعاً وَ تِسْعِينَ مَرَّةً كَفَى عَنِ اَلْمِأَةِ وَ كَذَا اَلسَّلاَمُ﴾ : الذريعه ، ج 15، ص 29

آیا زیارت عاشورا حدیث قدسی است ؟

حدیث قدسی به روایتی گویند که امام معصوم یا پیامبری آن را از قول خداوند نقل می کند. تفاوت حدیث قدسی با آیات قرآن چیست؟ اولاً حديث قدسي معجزه نیست اما قرآن معجزه ی الهی است و بشر از آوردن آیه ای چون آن عاجز است لذا قرآن در جا های مختلف تحدی کرده و فرموده که اگر شک دارید که این آیات از جانب خداوند نازل شده است یک سوره همانند آن بیاورید. (1) ثانياً قرآن فقط به قلب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل شده است اما حدیث قدسی از دیگر پیامبران و ائمه علیهم السلام نیز صادر شده است. (2) از احادیث معروف قدسی حدیثی است که در آن حدیث امام رضا علیه السلام فرمودند: پدرم امام کاظم علیه السلام از جعفر بن محمد از محمد بن علی از علی بن حسین از حسین بن علی از علی بن ابی طالب علیهم السلام از رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلم از جبرائیل از میکائیل و او از اسرافیل از لوح از قلم از خدای عز وجل نقل نمود که فرمود:

﴿وَلاَیَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی﴾. (3)

شیخ حر عاملی در کتاب جواهر السنيه في كليات احادیث القدسیه که تحت عنوان کلیات احادیث قدسی ترجمه شده است، به جمع آوردن این احادیث همت گماشته است. در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی و بحار الانوار علامه مجلسی ، روایتی از حضرت صادق علیه السلام مبنی بر قدسی بودن زیارت عاشورا به روایت سیف بن عمیره و صفوان بن مهران نقل شده است. نجّاشی که از بزرگان علم رجال است به همراه محقق اردبیلی در جامع الرواة در مورد این دو راوی نوشته اند: (ثقه و مورد اعتماد

ص: 43


1- ﴿وَ إِنْ كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ . (بقره / 23)
2- آية اللّه سبحانی در تفاوت حدیث قدسی با کلام خدای عز وجل در قرآن فقط به ذکر مورد اول بسنده کرده و دومین تفاوتی که بیان شد را ذکر نفرموده اند (اصول الحديث و احكامه في علم الدراية ، ص 20 )
3- عيون الاخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 301

هستند) (1) روایت مذکور بدین شرح است: سیف گوید با صفوان جمّال و جمعی از شیعیان به نجف رفتیم و پس از زیارت امیر المؤمنین ، صفوان گفت رو کنید به سمت کربلا و از همین جا امام حسین را زیارت کنید و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و سپس دعای علقمه ﴿يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ، يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ ...﴾. سيف می گوید رو کردم به صفوان و گفتم علقمه زیارتی را که خواندی ( عاشورا) از قول امام باقر علیه السلام نقل کرده امّا این دعای اخیر را نقل ننموده است. صفوان گفت من با امام جعفر صادق علیه السلام به همین جا (نجف) آمده و همین گونه که گفتم زیارت نمودیم (زیارت عاشو را از قول امام صادق علیه السلام نیز صادر شده است) در نهایت حضرت

صادق پس از زیارت امیر المؤمنین علیه السلام امام حسین علیه السلام او را زیارت کرده و سپس دو رکعت نماز اقامه نمودند و این دعا را ﴿يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ...﴾ را خواندند. سپس به من رو کرده و فرمودند: ای صفوان این زیارت و این دعا را حفظ کن و این گونه زیارت بخوان. زیرا که من از طرف خدا ضمانت می کنم هر کس این گونه زیارت بخواند و این دعا را نیز زمزمه کند از دور باشد یا نزدیک زیارتش قبول و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت بدون هیچ حجابی رسیده و حاجتش هر چه که باشد بر آورده شده گردد. ای صفوان من این زیارت را با این ضمانت از پدرم یافتم و او از پدرش امام سجاد علیه السلام و او از پدرش امام حسین علیه السلام و او از برادرش امام حسن علیه السلام و او از پدرش امام امیر المؤمنین علی علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از جبرئیل و او از خدای عز وجل نقل می نماید که هر کس حسین علیه السلام را با این زیارت (عاشورا) و این دعا از دور یا از نزدیک زیارت نماید زیارتش پذیرفته و حاجاتش هر چه که باشد بر آورده شده باشد. هرگز او را نا امید نگردانم و حال او را به شادی به خاطر بر آورده شدن حاجاتش دگر گون سازم چشمش را روشن ساخته و او را به

ص: 44


1- صفوان بن مهران اسدی کوفی ثقه ( نجاشی / 198) جامع الرواة ، ج 1، ص 412؛ سيف بن عميرة كوفي ثقه (نجاشی /189) ، جامع الرواة ، ج 1، ص 395

بهشت رستگار سازم و از آتش برهانم شفاعتش را درباره همه مگر ناصبی بپذیرم امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند این گونه ضمانت کرده و برخود لازم ساخته است و ما و ملائکه ملکوتش را شاهد این ضمانت گرفته است. (1)

همان طور که در روایت دقت فرمودید امام صادق علیه السلام این زیارت عاشورا را زیارتی قدسی و صادر شده از حضرت باری تعالی معرفی نموده اند در این جا لازم است به این مطلب اشاره نمایم که ممکن است کسی اشکال کرده و بگوید که اگر این زیارت، قدسی و کلام خدای متعال است چرا عبارات این زیارت به کلام خداوندی نمی آید؟ به عنوان مثال آیا خداوند می فرماید:

﴿اَللّهُمَّ خُصَ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى﴾ و يا ﴿اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ﴾

و یا می فرماید: ﴿اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِاللَّهِ...﴾

در واقع این گونه سخنان با گفتار پروردگار سازگار نیست. در جواب گفته می شود مانند این سخنان در کلام الله مجید قرآن کریم که همگی معتقدیم کلمات قدسی حضرت رب العالمین است به وفور یافت می شود به عنوان مثال ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ...﴾ و دیگر آیات مشابه که همگی مانند این فرازهای زیارت عاشورا کلام خداوند بوده و از حیث تعلیم به بندگان این گونه بیان شده است.

در پایان این قسمت به این نتیجه می رسیم که زیارت عاشورا از گاه صدور در کانون توجهات بزرگان و علمای جلیل القدر شیعه بوده و کتاب های بسیاری از کتب موثقين شیعه این زیارت و حدیث آن را به طور مبسوط نقل کرده اند و این نیست مگر به خاطر اعتماد به این حدیث و عظمت عبارات صادره در آن که همه بزرگان را به نقل آن وا داشته است. لذا در این شرایط اگر به فرض در سند حدیث ایرادی هم باشد (که نیست) با این همه توجهی که برزگان به آن داشته اند آن شبهه موضوعاً بر طرف می شود. همان طور که در فقه می گویند اگر روایتی با سندی عالی مورد اعراض و بی تفاوتی

ص: 45


1- مصباح المتهجد ، ص 539 و بحار الانوار ، ج 101، ص 296

علما قرار گیرد از ارزش آن کاسته می شود و بالعکس هر چه حدیث ضعیف باشد لكن مورد توجه علما قرار گیرد بر حُسن آن افزوده می شود. نهایتاً حال که با منابع و حدیث زیارت عاشورا یک آشنایی اجمالی پیدا کردیم به بررسی جزء جزء فراز های زیارت عاشورا البته به صورت موضوعی می پردازیم و از خداوند مهربان هدایت و راهنمایی می جوئیم.

سلام

اولین فرازی که بررسی آن را شروع می کنیم سلام در زیارت عاشورا است. ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و ابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ ...﴾ در زیارت عاشورا دوازده مرتبه لفظ سلام تکرار شده است؛ که بیشتر آن ها سلام به خود حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام و برخی از آن ها به غیر امام است. توجه شود تنها جایی که به ما اجازه داده شده است که نام غیر معصوم را در کنار معصوم قرار دهیم در مورد اصحاب ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام است و آن هم بدلیل اضافه شدن نام حضرت به آن ها و مخلوط شدن خون ایشان با خون مطهر آن امام معصوم علیهم السلام است، می خوانیم: ﴿اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِالْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ﴾، یعنی علی اکبر و اولاد و اصحاب چون متصل به امام حسین علیه السلام هستند، مشمول سلام گردیده اند و با یک سلام و در کنار نام معصوم به ایشان سلام می شود، همان طور که می خوانیم ﴿اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ﴾ شايد لطافت این نکته در آن است که ما نیز اسامی افراد عادی را در کنار معصومین قرار نداده بلکه نام معصوم را جداگانه و بدون این که کسی را با او شریک کنیم ذکر نمائیم.

پس از این مقدمه برای آشنایی با مفهوم سلام ابتدا موضوع سلام را در برخی روایات و آیات بررسی می کنیم امام صادق علیه السلام از قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت فرمودند که در بهشت خانه هایی هست که از فرط لطافت از داخل، بیرون آن ها پیداست

ص: 46

و در آن ها ساکن نمی شود مگر چند دسته اول کسی که نیکو سخن بگوید دوم کسی که اطعام طعام کند سوم کسی که سلام را افشا کند چهارم کسی که شب ها زمانی که مردم خوابند نماز بخواند بعد فرمودند معنی افشاء سلام این است که در سلام کردن نسبت به احدی از مسلمین بخل نورزد. (1) همچنین در حدیث دیگری آمده است که پیامبر گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس را ملاقات می کنی به او سلام کن تا خداوند حسناتت را بیافزاید و در خانه ات سلام کن تا خدا به برکاتت بیافزاید. (2) و فرمودند: بهترین اخلاق مردم دنیا و آخرت افشاء سلام در عالم است. (3) حضرت علی علیه السلام از قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: مسلمان بر مسلمان شش حق دارد اول این که تا او را دید به او سلام کند دوم اگر مریض شد به عیادتش برود سوم: هنگامی که عطسه کرد به او بگوید یرحمکم اللّه ( یعنی از خدا برای او طلب رحمت کند) چهارم : اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه اش برود پنجم اگر وعده اش را گرفت به مهمانی اش برود ششم برای او دوست بدارد آن چه را که برای خودش دوست دارد. (4) حتی در روایت است که هنگام ورود به منزل خالی به خودتان سلام کنید. و بگویید ﴿اَلسَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ﴾. (5) برخی از اولیاء خدا در ورود به منزل به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم یا حضرت امام حسین علیه السلام سلام می دادند بهتر است که در هنگام سلام از لفظ جمع استفاده کنیم چنان چه ائمه فرمودند به هنگام سلام کردن و طلب رحمت برای کسی که عطسه کرده است و دعا کردن برای دیگران از لفظ جمع استفاده کنید. ﴿سَلَامُ عَلَیْکُمْ یَرْحَمُکُمُ اَللَّهُ﴾ . (6) ما مجاز هستیم به جمادات و یا چیز های دیگر نیز سلام

ص: 47


1- معانی الاخبار، ج 2، ص 113؛ بحار الانوار ، ج 76، ص 2
2- بحار الانوار ، ج 76، ص 3
3- همان، ص 12
4- بحار الانوار ، ج 76، ص 5
5- همان ، ص 3
6- همان ، ص 7

دهیم. همان گونه که حضرت امیر علیه السلام این طور به خورشید سلام دادند ؛ ﴿اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اَللَّهِ﴾ (1) و یا سلام کردن به ماه ها و ایام سال مانند سلام به ماه رمضان ﴿السَّلامُ عَلَیکَ یا شَهرَ اللّهِ الأَکبَرَ﴾. حتی به اموات نیز سلام می دهیم و می گوئیم ﴿السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ﴾. (2) قرآن كريم طبق آيه ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً﴾ . (3) سلام کردن به فرد جاهل را نیز مجاز شمرده است.

در روایات به ما رسیده است که از سلام کردن به چند دسته خود داری کنید. امام صادق علیه السلام از قول پدرشان فرمودند به چند دسته سلام نکنید؛ یک: یهود ( این گروه بدلیل این که خود را بالا تر از همه ی انسان ها می دانند تا جایی که در کتب خود نوشته اند خداوند حیواناتی را به شکل انسان خلق کرد تا به ما خدمت کنند خداوند آنه را پست و حقیر شمرده است) دو: نصاری (مسیحیان) سه : مجوس (آتش پرستان) :چهار: بت پرست پنج: شراب خوار شش: شطرنج باز و نرد باز هفت: به شاعری که به زنان پاک دامن تهمت بزند هشت: ربا خوار نه: فاسقی که علنی فسق کند. ادامه روایت حالات و مکان های خاصی را که اگر کسی در آن ها قرار داشت بهتر است به او سلام نکنیم را بیان می فرماید: ده: به کسی که مشغول نماز خواندن است یازده: کسی که در مستراح است دوازده: کسی که در حمام است. (4)

امام صادق علیه السلام به طریق پدرانشان از قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل فرمودند : که به اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری ) سلام نکنید و اگر ایشان به شما سلام کردند شما به ایشان فقط بگوئید علیکم. (5)

ص: 48


1- همان، ج 41، ص 182
2- همان، ج 102، ص 299
3- و زمانی که جاهلین به ایشان خطاب کنند در جوابشان سلام گویند. فرقان / 63
4- بحار الانوار ، ج 76، ص 9 متقی هندی از بزرگان اهل سنت در کتاب کنز العمال به برخی از این احادیث که از رسول خدا و امیر المومنين عليهما و آلهما السلام روایت شده است اشاره می نماید. (کنز العمال ، ج 9، ص،214، حدیث 25715 به بعد)
5- همان

و همچنین امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: سلام بر کسی که با شطرنج بازی می کند معصیت و گناه بزرگی است و کسی که با شطرنج بازی می کند و آن کس که به او می نگرد و شخصی که به او در حال بازی شطرنج سلام می کند در گناه مساوی هستند. (1) ( از نظر فقهی برخی از مراجع حکم ممنوعیت شطرنج را به نیت بازی کننده که به خاطر برد و باخت باشد مقید ساخته اند).

بحثی پیرامون سلام در زیارات

خداوند مهربان در قرآن کریم به پیامبر خویش امر می فرماید:

آن هنگام که ایمان آورندگان به آیات ما به نزد تو در آیند پس به ایشان سلام کن و بگو خداوند رحمت را بر خویش لازم فرموده است. (2) در واقع در این آیه درباره کسانی که به محضر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد می شوند به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم سفارش کرده و می فرماید که حضرتش بر ایشان سلام فرماید. در واقع هر کس به محضر ایشان برسد چه در زمان حیات آن بزرگوار و چه پس از ممات ظاهری ایشان آن حضرت مأمور هستند که به او سلام کنند البته این مطلب از مختصات پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیست و درباره ی ائمه علیهم السلام نیز صدق می کند زیرا خود ایشان فرموده اند که خداوند هر چه را به اولین ما عنایت کرده به آخرین ما نیز مرحمت فرموده است. (3) با تمام این اوصاف حال که معلوم شد در هنگام زیارت سلام از طرف چه کسی شروع می شود و مشخص شد که در واقع زائر جواب سلام آن مزور مکرّم را می دهد یکی از اسرار اهمیت سلام در زیارت فاش و نمایان و برای اهل تفکر واضح می گردد.

ص: 49


1- همان ، ص 10
2- ﴿وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ ( انعام / 54)
3- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام :یَا أَبَا صَبَّاحٍ إِنَّهُ...لاَ یَجِدُ عَبْدٌ حَقِیقَهَ اَلْإِیمَانِ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ لآِخِرِنَا مَا لِأَوَّلِنَا﴾ ( اختصاص مفيد، 268)

بسیار سفارش شده است هنگام زیارت سلام دهید حتی در این حد که واجب است خدمت ائمه که مشرف می شویم سلام دهیم علت این مطلب اینست که در حقیقت شروع سلام از طرف معصوم بوده و این سلامی که ما می دهیم پاسخ آن بزرگوار می باشد و شاید چون جواب سلام واجب است این قدر در مورد سلام دادن هنگام زیارت توصیه شده است وقتی به این روایت توجه کنیم که در زمان حیات پیامبر گرامی هیچ کس موفق نشد در سلام از ایشان سبقت بگیرد، موضوع کاملاً روشن می شود پس سلام زائر در حقیقت جواب سلام امام است.

منشأ سلام، خداوند عز وجل است. و حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم طبق آیه ای که در صفحات قبل ذکر شد مأمور ابلاغ سلام خدا به مؤمنین هستند. در جای دیگری از قرآن می خوانیم ﴿سَلَامُ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحِيمٍ﴾ . (1) اسلام از خدا نشأت می گیرد، لذا در زیارت عاشورا می گوئیم ﴿عَلَيْكَ مِنًى سَلاَمُ اَللَّهِ﴾ ، سلام خدا از جانب من بر تو باد. یعنی ما نیز سلام خدا را به آن حضرت ابلاغ می کنیم.

باز طبق همان آیه به این نتیجه می رسیم که نه تنها سلام گفتار خداوند است بلکه از صفت رحیمیت خداوند صادر شده است.

می دانیم که رحمت خدا دو جنبه دارد؛ جنبه ای از آن که همه ی موجودات عالم را در بر می گیرد که موصوف به رحمت رحمانی است خداوند رحمن با این رحمت به مؤمن و مشرک، دین دار و بی دین و... حیات و رزق می دهد، باران و نعمت های دنیایی را در اختیار وی می گذارد که همگی ناشی از رحمانیت پروردگار است. اما رحمت رحیمی، آن چیزی است که اهل ایمان را در بر می گیرد. خداوند مهربان می فرماید: ﴿وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِيماً﴾ (2) از این آیه می توان فهمید که رحمت رحیمیه خدای عز وجل مخصوص به مؤمنین است. این مطلب لطیف را بزرگان زیادی در تفاسیر

ص: 50


1- يس / 58
2- و خداوند به مؤمنین رحیم است (احزاب / 43)

خویش بیان فرموده اند (1) و در روايات ما نيز ائمه عليهم الصلاة و السلام بر این مطلب صحه گذاشته اند. (2) علت این که سلام کردن به یهود و نصارا و فاسق و.... در روایاتی که گذشت ممنوع اعلام شده است نیز این است که این ها به دلیل بی ایمان بودن، مشمول رحمت رحیمی خداوند نمی شوند. آری اینان اهل کتاب هستند لکن اگر کسی بگوید ایشان نیز ایمان دارند باید ایشان را در تمام آیاتی که در صدر آن یا ایها الذین آمنوا آمده است وارد کند در حالی که ایشان در آیاتی که اول آن یا اهل الکتاب است داخل می باشند.

سلام از الفاظ اهل بهشت است. ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لَا تَأْثِيماً * إِلا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً﴾ (3) بهشتیان در بهشت سخن بیهوده و گناه آلود نمی شنوند و آن چه که گفته می شود سلام است. هر کجا که سخن لغو و بیهوده باشد جهنم است. همان طور که عرض شد سلام سخن اهل بهشت است که هم می گویند و هم می شنوند: ﴿دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامُ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (4) و همچنین ﴿وَ نَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامُ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ﴾ (5) ، و به همین منوال است: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ﴾ (6) و اصلاً بهشت دار السلام است (7) بسیار شنیده اید که قبر امام حسین علیه السلام باغی از باغ های بهشت است و در واقع بهشت حقیقی که در قیامت از آن رو نمائی می شود و پرده ها را کنار

ص: 51


1- تفسير الميزان، ج 1، ص 30
2- قَالَ اَلصَّادِقُ علیه السلام :اَلرَّحْمَنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ وَ اَلرَّحِیمُ بِالْمُؤْمِنِینَ خَاصَّهً (البرهان ، ج 1، ص 110 ، حدیث 3)
3- بهشتیان در بهشت حرف لغو و گناه آلود نمی شنوند بلکه هر چه می شنوند سلام است (واقعه / 25 و 26)
4- سخن ایشان در بهشت تسبیح خدا و تحیتشان سلام است و آخرین سخن ایشان الحمد اللّه رب العالمین است. ( يونس / 10 )
5- و اهل بهشت را ملائکه ندا دهند که سلام بر شما (اعراف / 46)
6- اهل تقوی را البته باغ و نهر های جاری خواهد بود به آن ها خطاب شود که با سلام و امنیت وارد بهشت شوید. (حجر / 45 و 46)
7- انعام / 127 و یونس 25

می زنند تا حقیقت امر روشن شود همان مواضع قبور ائمه است و همان گونه که قرآن فرموده:

﴿ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ ) (1) ، یعنی ای بهشتیان با سلام و امنیت وارد بهشت شوید، ما نیز هنگام ورود به حرم ائمه که باغی از باغ های بهشت است با سلام وارد می شویم و نتیجه ی این سلام امنیت است این آیه ی اخیر در سر در ورودی همه ی حرم های ائمه منقوش و مکتوب می باشد.

یکی از نام های بهشت در قرآن دار السلام است.

﴿وَ اللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) (2) خداوند دعوت می کند به سمت بهشت و هدایت می کند به صراط مستقیم. توجه به قسمت دوم آیه واضح می کند که دار السلام صراط محمّد و آل محمّد علیهم السلام است یعنی حقیقت بهشت ، امامت و ولایت معصومین علیهم السلام می باشد به محضر ایشان وارد شدن بهشت است جلوه و تجلیات چهارده معصوم علیهم السلام است که به نعمت های بهشتی تبدیل می شود. شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: دعا کنید من اهل بهشت باشم حضرت فرمودند از خدا بخواهید که از بهشت خارج نشوید اصحاب عرض کردند جان ما به فدای شما ما اکنون در دنیا هستیم امام فرمودند: آیا اقرار به ولایت ما نمی کنید ؟ گفتند: آری. حضرت فرمودند: معنی بهشت اقرار به امامت و ولایت ماست. (3) در كتاب ينابيع المودة که از کتب اهل سنت است جلد اول، نزدیک شصت روایت در این مورد آمده است که صراط المستقیم یعنی امیر المؤمنین علیه السلام نتیجه این که دار السلام یعنی ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و فرزندان طاهرینش باز در روایتی از امام صادق علیه السلام است که درباره ی زیارت جدشان ابا عبد اللّه الحسین فرمودند: هنگامی که نزدیک درب ورودی رسیدید بگویید: ﴿اللَّهُ اکْبَرُ کَبِیراً، وَ الْحَمْدُ للَّهِ کَثِیراً، وَ سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ الْکَرِیمِ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا)

ص: 52


1- حجر / 46
2- يونس / 25
3- محاسن برقی، ج 1، ص 261؛ مراة الابرار ، ص 65

و سپس سلام دهید. (1) یعنی تسبیح و حمد و سلام این جملات را هنگام ورود به محضر امام بیان می داریم حال ببینیم ورود بهشتیان به بهشت در قرآن چگونه بیان شده است.

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ * دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّ دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامُ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) (2) یعنی سه فراز تسبیح و سلام و حمد عیناً در بهشت توسط بهشتیان عمل می شود و این شاهد دیگری از قرآن است مبین این که حرم ائمه بهشت روی زمین و بلکه حقیقت بهشت است. همان بهشتی که قیامت صاعد خواهد شد و همه خواهند فهمید که جوار امام و ولایت امام حقیقت بهشت است. در این جا باید گفت که مواضع قبور ائمه علیهم السلام و مخصوصاً کربلای معلی فقط از این حیث که در بر دارنده بدن نازنین امام معصوم علیه السلام هستند به عنوان بهشت نامیده شده اند و در واقع آن قطعه زمینی که امام در آن است بهشت و هر کسی که با او باشد بهشتی است در روایات از ائمه معصومین علیهم السلام است که کربلا را خداوند در آخرت افضل زمین های بهشت گردانیده و بهترین منزلی است که اولیاء خدا در آن ساکن می شوند. (3) و از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: موضع قبر حسین از روزی که حسین در او دفن شده باغی از باغ های بهشت گردیده است (4) از امام صادق علیه السلام سؤال شد چرا موسی زمانی که طناب ها و عصا های جادوگران را دید ترسید ولی ابراهیم در حالی که او را به سوی آتش می انداختند، ترس به خود راه نداد؟ امام فرمودند زیرا نور ما در صلب ابراهیم علیه السلام بود و او اعتمادش به این انوار بود

ص: 53


1- مصباح المتهجد، ص 500
2- یونس / 9 و 10 ، آنان که ایمان آوردند و نیکو کار شدند پروردگارشان به سبب همان ایمان آن ها را هدایت کند و در بهشت هایی نهر در زیر آن جاری است جای می دهد. پس در آن بهشت گویند که خدایا تو منزهی و درود آن ها در بهشت سلام است و آخرین سخنشان حمد پروردگار عالمیان است.
3- كامل الزيارات ، باب 88، ص 268
4- ﴿عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام يَقُولُ : مَوْضِعُ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ اَلْجَنَّهِ) ، كامل الزيارات ، باب 89، ص 271

ولی در صلب موسی علیه السلام این نور نبود. (1) و باید گفت که به خاطر همین نور بود که آتش بر او خنک و سلام شد خنکی و سلامت نزد این خاندان است و هر ناری که به امام معصوم علیه السلام برسد ، خنک و برد و سلام می شود. به غیر از سلام به امام حسین اما در زیارت عاشورا بر آن بزرگوار صلوات هم می فرستیم ﴿وَ هذا يوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَينَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ﴾. خداوند متعال در قرآن کریم به عموم مؤمنین امر فرموده است که بر وجود نازنین رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم صلوات بفرستند.

خداوند و ملائکه او بر پیامبر صلوات می فرستند ای مومنین شما نیز بر او صلوات فرستاده و تسلیم او باشید. (2)

درباره ی کیفیت صلوات بر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آن چیزی که از روایات معتبر شیعه و سنی مسلم است اینست که در صلوات بر آن حضرت صلی اللّه علیه و آله و سلم باید بر آل و خاندان آن حضرت نیز صلوات فرستاد و گفت: ﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و یا ﴿صَلِّيَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ﴾.

بخاری معتبر ترین کتاب از کتب اهل سنت از پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت آورده که فرمودند این گونه بر من صلوات بفرستید

﴿اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اَللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ﴾ . (3)

اما جالب است با این که بخاری نحوه صلوات بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را خود از آن حضرت روایت می کند و لزوم همراهی آل را با نام آن حضرت از قول خود پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل می نماید لکن خودش در صدر روایات کتابش صلوات بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را ابتر آورده

ص: 54


1- امالی صدوق، مجلس 94 حدیث 2 ، ص 1022
2- ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (احزاب / 56)
3- صحیح بخاری کتاب التفسير ، حدیث 4797، ص 870

و بدون ذکر نام آل نوشته است: ﴿صَلِّيَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ﴾.

سؤالی که مطرح می شود این است که آیا صلوات آن گونه که اهل سنت می گویند فقط مخصوص پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است؟ یا این که به دیگران نیز می توان صلوات فرستاد؟ برای دریافت پاسخ به چند آیه از آیات قرآن دقت بفرمائید تا امر بر شما مبرهن گردد. خداوند در آیاتی از سوره ی بقره به صابرین صلوات فرستاده است.

﴿أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتُ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ﴾ ، (1) نه تنها در این آیات صلوات برایشان فرستاده بلکه این گروه را مشمول رحمت خود نیز فرموده است. توجه به آیات سوره ی دهر که به گواهی شیعه و سنی (2) در شأن حضرت امیر المؤمنين، حضرت صدیقه طاهره و امام حسن و امام حسین علیهم السلام در زمانی که سه روز پیاپی طعام خود را و فقط برای وجه الله به مسکین و اسیر و یتیم بخشیدند نازل شده است، روشن می کند که اهل بیت همان صابرین هستند. در آیه دوازده فرموده ﴿وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً﴾ ، (3) یعنی چون صابر بودند به بهشت و لباس بهشتی جزا داده شدند. در واقع خدای متعال ایشان را به عنوان صابرین معرفی نموده و در سوره بقره هم فرموده است که خداوند بر صابرین صلوات می فرستد پس صلوات خداوند هم شامل نبی اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شده و هم ائمه معصومین علیهم السلام را در بر می گیرد. این جا متوجه می شویم که چرا وقتی از رسول گرامی پرسیدند چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ فرمودند بگوئید: ﴿اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ﴾ صلواتی که بر امام حسین علیه السلام در زیارت عاشو را آمده است نیز بر همین مبناست زیرا آن حضرت جزء آل پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم هستند و همچنین در مصیبت های فراوانی که مخصوصاً در کربلا بر آن حضرت وارد شد صبر فرموده و خداوند هم بر صابرین صلوات می فرستد.

ص: 55


1- بقره / 157
2- مجمع البیان، ج 10، ص 404 : ﴿قَدْرُوِيَ اَلْخَاصُّ وَ اَلْعَالِمُ انّ الايَاتِ مِنْ هَذِهِ اَلسُّورَةِ ...نَزَلَتْ فِي عَلِيٍ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ﴾ . مناقب ابن مغازلی، ص 272؛ شواهد التنزيل ، ج 2، ص 298.
3- دهر / 12

ص: 56

سلام های زیارت عاشورا : شناسنامه امام حسین علیه السلام

اولین سلام به خود حضرت امام حسین علیه السلام است ﴿اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ﴾ و بعد از آن با ذکر نام جد، پدر و مادر ایشان به آن حضرت سلام می دهیم. علت این که در ابتدا نام حضرت ابا عبد اللّه ذکر شده و بدون در نظر گرفتن نسبت آن حضرت به خود ایشان سلام می دهیم آن است که بدانیم درجه و مقام امام حسین علیه السلام نه به این دلیل است که ایشان فرزند پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و یا امیر المؤمنین علیه السلام بوده اند بلکه نَسَب ایشان در درجه دوّم اهمیت قرار دارد ایشان بدون احتساب خویشاوندی با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ، دارای مقام امامت و جایگاه ولایت هستند. گروهی از اهل سنت امام حسین علیه السلام را به دلیل نسبتش با رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلم ، سیدی از سادات خوب می دانند حتی عده ای از ایشان دوازده امام را به امامت قبول دارند اما قائل به خلافت ایشان نیستند و معتقدند خلافت با امامت متفاوت است. (1) جلد دوّم كتاب ينابيع المودة لبریز از اشعار سنی های دوازده امامی است که در مدح ائمه علیهم السلام سروده اند. این ها يابن رسول الله را مهم می دانند در حالی که شیعه در زیارت اول به خود امام سلام می دهد تا بفهماند که ما عظمت آن حضرت را در ولایت و امامتشان که از کمالات شخصی ایشان است می دانیم

ص: 57


1- استاد رسول جعفریان در کتاب تاریخ تشیع در ایران جلد دوم صفحه 538 به این مطلب تصریح کرده است.

نه این که چون فرزند پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده اند آن حضرت را اکرام و احترام کنیم. در هر صورت در زیارت عاشورا پس از سلام به حضرت ابا عبد اللّه در سلام های بعدی نَسَب آن امام را هم معرفی می کنیم: ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ﴾ در سلام دوّم و سوّم به جای استفاده از نام مبارک محمّد و علی (عليهما و آلهما السلام) از رسول اللّه و امیر المؤمنین استفاده شده است، علت این است که طبق آیات و روایات کسی جز حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم، در آن زمان رسول اللّه نبود و کسی جز علی علیه السلام امیر المؤمنین نبوده و نیست و نخواهد بود در بحار الانوار روایتی از امام هادی علیه السلام از قول حضرت ثامن الحجج علیه السلام از قول پدرانشان از قول رسول اللّه صلى اللّه عليهم اجمعين نقل شده است که فرمودند: در شب معراج خداوند به من فرمود:

﴿أَقْرِئْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ، فَمَا سَمَّیْتُ بِهَذَا أَحَداً قَبْلَهُ وَ لاَ أُسَمِّی بِهَا أَحَداً بَعْدَهُ﴾. (1)

یعنی امیر المؤمنين فقط على بن ابی طالب علیه السلام است و از طرف خداوند این گونه نامیده شده است و در ادامه فرمودند: احدی قبل و بعد از او به این نام نامیده نشده و نمی شود. در روایت است که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم چندین مرتبه به دو خلیفه اول و بعضی از اصحابشان فرمودند: با لقب امیر المؤمنین به حضرت علی علیه السلام سلام کنید. (2) باز در بحار الانوار آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند در روز قیامت وقتی آن دو ملعونی که نام امیر المؤمنین را بر خود نهادند جلالت مقام مولا را می بینند، صورتشان سیاه می شود و می پرسند این فرد کیست؟ منادی این آیه را می خواند: ﴿قِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُمْ بِهِ تَدْعُونَ﴾ ، (3) امام فرمودند: یعنی این همان کسی است که اسم او را ( امیر المؤمنین )

ص: 58


1- بحار الانوار ، ج 37، ص 290
2- بحار الانوار ، ج 37، ص 291
3- ملک/ 27

روی خودتان گذاشتید (1) فردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ﴾. امام از جا بلند شدند و فرمودند ساکت باش این نامی است که خداوند، فقط مخصوص على بن ابی طالب کرده است و کسی به آن خوانده نمی شود و هیچ کس راضی نمی شود به این که او را امیر المؤمنین بنامند مگر این که در گذشته با او عمل منافی عفت انجام شده و یا در آینده این عمل با او بشود. (2) نتیجه این که چون هیچ کس در این عالم جز علی بن ابیطالب امیر المؤمنین نیست، می گوئیم: ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ﴾ .

معنای امیر المؤمنین

سه حرف اصلی کلمه ی امیر می تواند اَمَرَ و یا مَیَرَ باشد در حالت اوّل ، معنای کلمه سر پرست مؤمنین و در حالت دوم یعنی میر یعنی سیراب کننده به معنای سیراب کننده مؤمنین ترجمه می شود این سیرابی می تواند از حوض کوثر و یا از سر چشمه های معنوی علم صورت گیرد همان طور که پیامبر فرمودند:

﴿أَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بَابُهَا...﴾

کسی از امام باقر علیه السلام سؤال :کرد چرا به جد شما امیر المؤمنین گویند؟ حضرت فرمودند:

﴿لِأَنَّهُ یَمِیرُهُمُ اَلْعِلْمَ﴾. (3)

چون مؤمنین را از علم سیراب می کند. همه ی علماء ما جیره خوار نجف هستند. شیخ انصاری هر گاه سؤالی برایش پیش می آمد در حرم امیر المؤمنین علیه السلام به حضرت على علیه السلام متوسل شده و مستقیم از امام بزرگوار جواب سؤالات خویش را می گرفت. (4)

ص: 59


1- بحار الانوار ، ج 37، ص 302
2- تفسیر عیاشی ، ج 1، ص 302
3- علل الشرايع ، ج 1، ص 532 و بحار الانوار ، ج 37 ، ص 293
4- عنایات حضرت مهدی علیه السلام به علما و طلاب / 26

زمانی سید مرتضی و شیخ مفید بر سر موضوعی اختلاف پیدا کرده بودند، مورد اختلاف را روی کاغذی نوشته و داخل ضریح حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می اندازند حضرت ضمن آن که پاسخ آن ها را می دهند در نامه می نویسند السيد ولدى و الشيخ معتمدی یعنی سید مرتضی فرزند من و شیخ مفید مورد اعتماد من است که سید مرتضی از تأیید سیادت خود توسط حضرت بسیار شاد شدند. این دو مورد را فقط به عنوان ذکر مثال برای توضیح معنای ذکر شده در این جا بیان نموده و علاقمندان به این گونه وقایع حقیقی را به کتب تراجم که درباره زندگانی بزرگان و علماء نگاشته شده ارجاع می دهم.

معنى ثَأرِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

سلام بعدی زیارت ﴿السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللهِ وَ ابْنَ ثَأرِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ﴾ است. ثَار از جمله کلماتی است که بر اثر زیادی استعمال به این صورت خوانده می شود در حالی که اصل آن ثأر بوده است کفعمی در کتاب مصباح آن را با همزه نوشته است و اضافه می کند معنی این عبارت چنین است: سلام بر تو ای کسی که خداوند خون خواه و انتقام گیرنده ی خون تو و خون پدر تو علی بن ابی طالب است. (1) البته خون خواهی خداوند چنان چه در عبارات بعدی زیارت خواهیم خواند، به دست حضرت حجت علیه السلام خواهد بود و تر یعنی ،فرد تک و تنها در معنای و تر بزرگان نظرات فراوانی داده اند، عده ای فرموده اند که معنی وِتْرَ الْمَوْتُورَ یعنی یک و یگانه در واقع وِتْر را به معنی فرد گرفته اند و مَوْتُور را تأکید وِتْر ، مانند حجر محجور. (2) برخی دیگر وِتْر را به معنی خون ریخته شده گرفته و مَوْتُور را به معنای کسی که نزدیکانش کشته شده اند؛ که در حقیقت معنی عبارت می شود ای کشته ای که اقربا و اصحابت را کشته اند. (3)

ص: 60


1- المصباح، ص 641
2- شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور ، ص 161
3- همان.

گروهی دیگر از علماء نیز فرموده اند وِتْر به معنی فرد و مَوْتُور یعنی کسی که نزدیکانش را کشته اند پس معنی می شود ای کسی که فرد و یگانه ای و نزدیکانت را کشته اند. (1)

اما در بین همه ی این نظرات شاید آن چه که با لغت عرب و مفهوم زیارت سازگاری بیشتر دارد چیز دیگری باشد.

در لغت، وِتْر را به معنای فرد و یگانه آورده اند ، البته آن فرد و یگانه ای که قبلاً زیاد بوده و الآن یکی شده است، یعنی در واقع قبلاً فرد و تنها نبوده و الآن فرد شده است. (2)

و مَوْتُور یعنی کسی که خون خود و نزدیکانش ریخته شده و اموالش به غارت رفته ولی هنوز کسی انتقام خون او را نگرفته است.

پس معنا می شود ای کسی که تنها و فردی و خونت و خون نزدیکانت ریخته شده و مالت به غارت رفته و هنوز کسی انتقامت را نگرفته است. (3)

نا گفته نماند که علامه مجلسی (سلام الله علیه) نیز در کتاب بحار احتمال چنین معنایی را داده اند. (4)

حسین علیه السلام و مصیبت او فرد و یگانه اند

این که گفته می شود امام حسین علیه السلام فرد و یگانه اند به دو معناست ؛ معنی اول یعنی

پس از کشته شدن اصحاب و یارانشان تنها شدند و معنی دوم پس از شهادت چهار نفر از اصحاب کساء یعنی پیامبر اکرم و امام علی و حضرت صدیقه و امام حسن (عليهم الصلاة و السلام) امام حسین علیه السلام وتر و تنهاست یعنی با هیچ کس قابل قیاس نیست.

توجه کنید وقتی امام حسین علیه السلام برای برادر و امام خویش یعنی حضرت امام حسن علیه السلام

ص: 61


1- بحار الانوار ، ج 101، ص 154 .
2- صحاح، ج 2، ص 843
3- المنجد في اللغه ، ص 885
4- بحار الانوار ، ج 101 ، ص 154

در آن زمان که به آن حضرت زهر داده شد و آن حضرت در بستر شهادت قرار گرفتند گریه می کردند امام حسن علیه السلام فرمودند:

﴿لاَ يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبدِ اللّه﴾ (1)

یعنی ای برادرم روزی هم چون روز عاشورا نیست امام رضا علیه السلام به فرزند شبیب فرمودند : اگر خواستی که برای چیزی گریه کنی برای جدم حسین گریه کن. (2) این روایات بدین معناست که خود ائمه علیهم السلام مصیبت امام حسین علیه السلام را حتّى با مصائب وارده بر خودشان قیاس نمی فرمودند هیچ کس مثل امام حسین علیه السلام نیست. خداوند بد ترین فرد روی زمین را قاتل بهترین فرد زمان گردانید و این معنی حقیقی یکتا بودن امام حسین علیه السلام و مصیبت ایشان است در حالات امام خمینی (رحمة الله عليه) نقل می کنند که برای شهادت فرزندشان حاج آقا مصطفی گریه نکردند اما وقتی مصیبت علی اکبر علیه السلام خوانده شد ، اشک ریخته و گریستند. مرحوم آیة الله موسوی احمد آبادی در کتاب مکیال المکارم روایتی را این گونه نقل می کنند که وقتی حضرت حجت علیه السلام ظهور می فرمایند عده ی زیادی از کسانی که به آن چه پدرانشان در حق امام حسین علیه السلام انجام دادند راضی هستند به درک واصل می کنند به حدی که مردم می گویند اگر فرد حجّت خدا و پسر پیامبر است نباید تا این اندازه خون بریزد. حضرت طی یک سخنرانی ، کفشی غرق در خون را به مردم نشان می دهند و می فرمایند این خون جدم حسین است ، اگر همه عالم به خاطر خون بند این کفش کشته شوند باز ارزش این خون بیشتر است. (3) یعنی حتی خون همه عالم را نمی توان با قطراتی از خون حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام مقایسه کرد حال شیعه چگونه خون سید الشهدا و عاشورای حضرت را با هر چیز مقایسه می کند. عاشورای فلان جا کربلای فلان جا این کلمات خلاف ادب

ص: 62


1- امالی صدوق، مجلس 24، ص 184
2- عيون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 604 .
3- مكيال المكارم ، ج 1، ص 502

و بر خلاف صریح روایات و معتقدات گذشته شیعه بوده و هست.

کار در این جا به حدی رسیده که حتی عده ای حدیثی جعل کرده و می گویند ﴿کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا﴾ و با این روایت بدون سند و مجعول در پی اثبات مدعای خویش هستند البته اگر منظور این باشد که هر روز عاشورای حسین علیه السلام و هر زمین کربلای اوست صحیح است و ما نیز در پایان از طریق عبارات زیارت عاشورا این امر را اثبات خواهیم کرد. لکن اگر منظور مقایسه بین جنایاتی که در سر زمین های دیگر صورت گرفته با جنایات واقع شده در کربلا باشد، بی شک این سخن خلاف صریح روایات ماست. زیرا خود این بزرگواران فرموده اند که هیچ کس را نمی توان با امامان علیهم السلام مقایسه کرد وقتی که چنین باشد مسلماً نمی توان مصیبت های دیگر را با مصائب آل الله مخصوصاً امام حسین علیه السلام مقایسه کرد و گفت: کربلا و عاشورای فلان جا این امور ربطی به ملّا لغتی شدن هم ندارد زیرا ما باید چیزی را بگوئیم که ائمه گفته اند و از آن چه که ایشان نفرموده اند و یا در این مورد که صراحتاً خلاف آن را فرموده اند جداً اجتناب کنیم امام حسین علیه السلام فرد است و مصیبت او هم فرد و یگانه و هیچ مصیبتی چون مصیبت او نمی شود زیرا ﴿مُصِيبَةً ما أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الإِسْلامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ﴾ است. حال چرا ما چیزی را بگوئیم و یا اعتقاد داشته باشیم که خلاف صریح این همه روایت و حدیث و اصالتاً عقل سلیم در مقام انکار آنست. عبارت فوق که بیان می دارد بزرگ ترین مصیبت در اسلام و در آسمان ها و زمین مصیبت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام است این گونه نتیجه می دهد که سایر مصیبت ها در برابر آن کوچک است.

در زمان های اهل بیت مصیبته ای فراوانی بر ایشان وارد شد حتی در زمان امام كاظم علیه السلام یکی از سادات را به نام حسین بن علی شهید فخ (1) با وضعیتی اسفبار به

ص: 63


1- حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهما السلام که از جلالت قدری در نزد ائمه علیهم السلام برخودار بوده است در زمان هادی عباسی به امر امام کاظم علیه السلام قیام کرد و با وضعیت غیر قابل تصوری به همراه بسیاری از سادات به شهادت رسید از امام جواد علیه السلام روایت است که فرمودند از برای ما اهلبیت بعد از کربلا قتلگاهی بزرگ تر از فخ دیده نشده است رحمت و درود خدا بر او و اجدادش باد منتهی الامال ، ج 1، ص 354

شهادت رسانده و داغی سنگین بر دل دوستان نهادند.

لکن هیچ کسی از ائمه علیهم السلام نشنید که ایشان امر به اقامه ی عزا برای او بکنند یا داستان او را با جدشان حسین مقایسه کنند و بگویند کربلای فخ و یا عاشورای شهید فخ. بیائید از این دعاوی دست بکشیم و چیزی را بگوئیم که امامان علیهم السلام فرموده اند.

﴿السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَاأَبَا عَبْدِاللّهِ ، وَعَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ﴾

سلام بر تو ای ابا عبد اللّه و بر جان هائی که در محضر تو آرام گرفته اند

تنها موردی که نام غیر معصوم در کنار نام معصوم آمده است اصحاب امام حسین علیه السلام هستند و آن به این دلیل است که خونشان با خون حجت خدا مخلوط شد. ادب این است که ما هم در گفتارمان نام کسی را هر چند بلند مرتبه و عالم در کنار نام معصوم نیاوریم. (مثلاً نگوئیم برای سلامتی امام زمان و علمای اسلام صلوات). زیرا این نوعی بی ادبی است. فلذا نام مبارک معصوم را به طور جداگانه از دیگران ذکر کرده و ادب را در کلام خویش رعایت کنیم کلمه ی حلت و واژه ی حلول از یک ریشه هستند و به معنی قرار دارند نشسته اند، حلول کرده اند می باشد. فنا به پاشنه در منزل گویند در حدیث آمده که از اسباب زیادی رزق تمیز کردن فناء منزل، یعنی ورودی در است. حلت بفنائك اشاره به قبر شهدائی دارد که پائین پای حضرت سید الشهدا به خاک سپرده شده اند و ارواحشان مؤدبانه نزد حضرت حلول پیدا کرده اند.

در واقع این فراز به خاطر ادب به محضر حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام این گونه بیان شده است و می توان گفت که منظور از ارواح التی حلت بفنائک تمام شهدای کربلا هستند چه کسانی که در پائین پای حضرت مدفونند و چه آن عزیزانی که مانند حضرت عباس علیه السلام، حضرت حر و... که در خارج این حرم مدفونند و هم اکنون روح پاک و طاهر ایشان نیز مؤدبانه در آستان حسین علیه السلام حلول کرده اند.

و از این جا معلوم می شود که ما در زیارت عاشورا به حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام هم در زمره ی اصحاب ابا عبد الله علیه السلام و هم در زمره ی ارواح التي حلت بفنائك سلام

ص: 64

می دهیم به علاوه این که برای آن بزرگوار که درود خداوند بر او باد زیارتی جداگانه از طرف ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است.

در پایان این بخش باید بگویم که عده ای از بزرگان نیز احتمال دیگری در این معنا داده و ارواحی که در این فقره بدان سلام می شود را شامل جميع ملائکه و ارواح جميع انبیاء و اولیائی می دانند که به زیارت آن امام غریب سلام الله علیه آمده و با ادب در آستانه در نازل می شوند.

ملاک دوستی و دشمنی

﴿إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ﴾

من با هر کس که با شما در صلح و سلامت است در صلح و با آن کس که به جنگ و دشمنی شما بپردازد در جنگم.

ملاک محبت به کسی و بغض نسبت به کسی دوستی اهل بیت علیهم السلام است. هر که با این خانواده دوست است با او دوست هستیم و هر که با ایشان در جنگ است و عداوت

دارد با ایشان در جنگ و دشمنی هستیم این ملاک حب و بغض شیعه است. امام علی علیه السلام فرمودند: دوستدار آل محمّد علیهم السلام را دوست داشته باش حتی اگر فاسق زناکار باشد و دشمن آل محمّد علیهم السلام را دشمن بدار حتی اگر دائم در حال روزه و نماز باشد. (1)

ما مأموریم از عمل نا درست محب اهل بیت بدمان بیاید نه از خودش اگر جوانی دوستدار امام حسین علیه السلام است، باید او را دوست داشت و اگر عمل نا درست یا گناهی انجام داد آن گناه را ناشایست دانست. لازم به ذکر است که عمل زشت و نا پسند از همه قبیح و مذموم است و به ویژه از محبین اهل بیت نا پسند تر ، لكن محب اهل بيت علیهم السلام به این دلیل که در اصل دین خویش اطاعت از خدا کرده است به ما اجازه این که از او

ص: 65


1- أَحْبِبْ حَبِیبَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقاً زَانِیاً وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ کَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً ( بحار الانوار، ج 27 ، ص 220)

بیزاری و تنفر داشته باشیم داده نشده است و فقط مجاز هستیم که از اعمال و کردار زشت وی متنفر باشیم. این امر کاملاً درباره ی دشمن اهل البیت علیهم السلام و بالعکس می باشد. در واقع باید ملاک و معیار ما در دوستی و دشمنی محبت و عداوت نسبت به آل اللّه علیهم السلام باشد.

مصیبت امام حسین علیه السلام بزرگ ترین مصائب

﴿یا اَبا عَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ، وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلی جَمیعِ اَهْلِ الاِسْلامِ﴾

ای ابا عبد اللّه چقدر این مصیبت شما بر ما و بر همه اهل اسلام سنگین است.

در این فراز اعتراف می کنیم که ای آقا مصیبت شما بر همه ی اهل اسلام و جمیع اهل آسمان ها و زمین وارد شده است و این استثناء مصیبت عاشورا است که آن را حتی از مصائب سایر ائمه متمایز می کند شخصی خدمت یکی از بزرگان عرض کرد گاهی مداحان در مصیبت کربلا دروغ پردازی می کنند آن بزرگ پس از گریه فرمود: مگر بنی امیه جایی برای دروغ گذاشتند. یعنی همه مصیبت هائی که به تخیل انسان هم راه پیدا نمی کند نسبت به امام حسین علیه السلام واقع شد اگر از دید بزرگان به واقعه عاشورا نگاه کنیم و به معرفتی که ایشان از محمّد و آل محمّد علیه السلام دارند، دست پیدا کنیم آن وقت به عظمت مصیبت پی خواهیم برد. در کتاب کامل الزیارات روایات متعددی در مورد سختی این روز و تأثیری که بر جن و انس و پرنده و درنده و زمین و آسمان گذاشت آمده است که به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم حضرت مولی الموحدين امير المؤمنین علی علیه السلام فرمودند: پدر و مادرم فدای حسین مقتول کربلا، گویا می بینم که وحوش بر او شب تا به صبح گریه می کنند کنند، پس حال که وحوش این گونه اند، شما (در گریه) بر او جفا نکنید. (1)

ص: 66


1- ﴿قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : بِأَبِی وَ أُمِّی اَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَهِ وَ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی اَلْوَحْشِ مَادَّهً أَعْنَاقَهَا عَلَی قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ اَلْوَحْشِ یَبْکُونَهُ وَ یَرْثُونَهُ لَیْلاً حَتَّی اَلصَّبَاحِ فَإِنْ کَانَ ذَلِکَ فَإِیَّاکُمْ وَ اَلْجَفَا﴾ (كامل الزيارات، باب 26، ص 79)

امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که حسین کشته شد آسمان ها و زمین های هفت گانه و آن چه در آن ها و آن چه بین آن ها بود و هر جنبنده ای بر او گریستند و بهشت و دوزخ و آن چه خدا خلق کرده و آن چه دیده می شود و آن چه نا دیدنی است بر او گریه کردند. (1) باز در روایت دیگری فرمودند: همه چیز بر حسین علیه السلام گریست مگر سه چیز زمین بصره، زمین دمشق و آل عثمان. (2)

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به زرارة بن اعین فرمودند: ای زرارة آسمان تا چهل روز هر صبح بر حسین علیه السلام خون گریست و زمین نیز تا چهل روز هر صبح بر حسین علیه السلام گریه سیاه کرد (شاید منظور طوفان های سیاه باشد) و خورشید تا چهل صبح هر روز بر حسین به رنگ قرمز در آمده و کسوف کرد و این گریه خورشید بود و کوه ها قطعه قطعه شدند و دریا ها طغیان کردند و ملائکه تا چهل صبح بر حسین گریه کردند و هیچ زنی از بنی هاشم خضاب نکرده ، سرمه نکشیده و روغن به خود نمالید و این وضعیت ادامه داشت تا (پس از گذشت چهار سال از واقعه کربلا) سر عبید اللّه بن زیاد را برای ما آوردند همانا هر گاه جدم ( امام سجاد علیه السلام ) ابا عبد اللّه علیه السلام را یاد می کرد بر او به اندازه ای گریه می نمود که محاسنش تر می شد و هر کس او را می دید از اشک و ناله ی او به گریه می افتاد بی شک ملائکه ای که در نزد قبر او هستند بر او گریه می کنند و بر اثر گریه ایشان هر ملکی که در هوا و آسمان است گریه می کند. بدان زمانی که جان از بدن حسین علیه السلام خارج شد، جهنم چنان نعره ای زد که نزدیک بود زمین تکه تکه شود و بر حسین علیه السلام گریه نمود و برای قاتل او شعله ور شد. بدان که هیچ چشمی و اشکی در نزد خداوند از آن چشم و اشکی که برای حسین علیه السلام

ص: 67


1- ﴿عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ اَبِي فَاخْتِهِ وَ يُونُسُ بْنُ ظَبْيَانَ و ابي سَلَمَةَ اَلسَّرَّاجُ وَ اَلْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ كُلُّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا ابا عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام يَقُول :إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَمَّا مَضَی بَکَتْ عَلَیْهِ اَلسَّمَوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ اَلسَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَا یَنْقَلِبُ فِی اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا یُرَی وَ مَا لَا يُرَى﴾ (كامل الزيارات ، باب 26، ص 79)
2- ﴿عَنْ يُونُسَ وَ ابى سَلَّمَهُ اَلسِّراجُ وَ اَلْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالُوا سَمِعْنَا ابا عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: لَمَّا مَضَى الحسين بْنُ عَلِى علیهما السلام بَكَيٍ عَلَيْهِ جَمِيعُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ اَلاِثْلاَثه اِشْيَاءَ اَلْبَصْرَةِ وَ دِمَشْقَ وَ آلَ عُثْمَانَ﴾ (كامل الزيارات ، باب 26، ص 80)

جاری شوند محبوب تر نیست هیچ کسی بر حسین علیه السلام گریه نمی کند مگر این که به فاطمه علیها السلام و رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم وصل شده و حق ما را ادا کرده است. کسی در قیامت محشور نمی شود مگر این که با چشم گریان وارد قیامت می گردد به جز کسانی که به جدم حسین علیه السلام گریه کرده باشند پس او محشور می شود در حالی که چشمش روشن و شادی در چهره اش نمایان و در حالی که همه ترسانند او ایمن و در شرایطی که همه در حساب و کتابند، ایشان مشغول سخن گفتن با حسین علیه السلام در زیر سایه عرش خدایند... (1)

ص: 68


1- كامل الزيارات ، باب 26، ص 81

مهدویت در زیارت عاشورا

﴿فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکرَمَ مَقامَک وَ اَکرَمَنى بِک اَنْ يرْزُقَنى طَلَبَ ثارِک مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ﴾

پس از خدایی که جایگاهت را گرامی داشت و مرا نیز به سبب تو کرامت بخشید می خواهم که خون خواهی تو را در رکاب امام یاری شده روزی من فرماید.

این فراز زیارت زائر را متوجه حضرت صاحب الامر علیه السلام می نماید. از خصوصیات شیعه توجه ویژه به آن حضرت است. در اماکن مذهبی مختلف ، مانند مسجد سهله، مسجد کوفه كربلا، وادى السلام .... مکان هایی به عنوان مقام صاحب الزمان علیه السلام وجود دارد که آداب و اعمال مخصوص خود را دارد در زیارات و دعا های مختلف نیز نام آن حضرت آمده است. این ها برای این است که مردم ایشان را از یاد نبرند. چند نکته مهم در این فراز زیارت وجود دارد که توجه شما را به آن جلب می کنیم. نکته اول این که اصل کرامت از آن امام است و کرامت ما به دلیل ارتباط با امام است. خداوند امام را کرامت داده است ﴿اَکرَمَ مَقامَک﴾ و به هر کس دیگر نیز اگر کرامتی مرحمت بفرماید به خاطر امام است ﴿اَکرَمَنى بِک﴾ یعنی همه ی انسان ها به خاطر امام است که دارای کرامت می شوند با این فراز زیارت عاشورا این آیه شریفه نیز معنا می شود که ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنْ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى

ص: 69

كَثِير مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ﴾ (1) یعنی اساس کرامت انسان به خاطر امام است. عزیزان همین که خداوند متعال ما را در ظاهر خلقتمان به شکل امام معصوم علیه السلام آفریده است از بالا ترین کرامات است و گر نه ما کجا و امام کجا.

با همه حسن و ملاحت اگر اینان بشرند *** ز آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند

مطلب مهمی که در این جا باید به آن توجه کرد اینست که خدای مهربان مقام امام حسین علیه السلام را کرامتی ویژه بخشیده است که حتی دیگر ائمه علیهم السلام نیز از آن بر خودار نیستند. از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت است که فرمودند: خداوند چهار چیز به

امام حسین علیه السلام عطا کرده است یک: شفا را در خاک قبر او قرار داده دو: اجابت دعا را زیر گنبد او تضمین کرده است. سه: امامان را از اولاد او قرار داده و چهار: مدتی که زائر به زیارت او می رود از عمر او محسوب نمی شود. (2) این کرامات طبق روایات از اختصاصات حضرت سید الشهداء علیه السلام است.

نکته ی دوم: امام منصور که به معنای امام یاری شده است حضرت حجة بن الحسن علیه السلام می باشند که از طرف خداوند یاری خواهند شد. در آیات قرآن آمده است که نصر فقط از جانب خدای عزیز و حکیم است. (3) در هر یک از اسماء خداوند سری وجود دارد و اسم اللّه در بر گیرنده ی تمامی آن اسماء و صفات است و شاید بتوان گفت آن اسمی که منشأ نصر و یاری خداوند است نام عزیز می باشد.

نتیجه این که امام منصور توسط خداوند عزیز و حکیم یاری می شود و در زمان ظهور هیچ حکومت و دولتی ایشان را یاری نمی کند .در روایات آمده است که یاری خداوند برای امام منصور به سه صورت است؛ یکی فرستادن ملائکه و دوم ایجاد ترس در دل دشمنان و دیگر این که به وسیله ی بندگان مؤمنش آن منصور را

ص: 70


1- اسراء / 70
2- عدة الداعى، ص 69
3- ﴿وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ﴾ ( آل عمران / 126)

یاری کند. (1) و شاید این مطلب چندان بی ارتباط با آیات نهم، دوازدهم و شصت و دوم انفال نباشد. در هر صورت خداوند برای یاری حضرت بقیة اللّه علیه السلام که امام منصور است ترس و وحشت را در دل دشمنان آن حضرت القاء می کند، همان طور که قبل از ولادت و هم اکنون قبل از ظهور آن بزرگوار رعب و وحشت از آن امام در دل دشمنان افتاده و این امر کاملاً مشهود است. همچنین برای یاری او خداوند بندگان مؤمن خویش را مأمور می فرماید و اگر عده ای از ایشان از دنیا رفته باشند آن ها را به دنیا بر می گرداند و در نهایت برای یاری وی ملائکه ای را نازل می فرماید و همان طور که به قول قرآن کریم در کنار پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جنگیدند در معیّت امام زمان علیه السلام نیز نبرد خواهند کرد. این ملائکه اکنون در محضر حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام در حال تعلیم هستند. (2) امام منصور چون ولی دم سید الشهدا است خداوند برای او سلطه ای قرار داده است تا انتقام خون امام حسین علیه السلام را بگیرد.

﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيّهِ سُلْطَاناً فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُوراً﴾ (3) و هر کس که به ظلم کشته شود پس ما برای ولی دم او تسلط بر قاتل قرار می دهیم و او اسراف در کشتن نمی کند زیرا که او از جانب خدا منصور و یاری شده است. بی تردید این فراز زیارت عاشورا اشاره به همین آیه دارد زیرا امام صادق علیه السلام ذیل آیه فرموده اند : منظور از منصور قائم آل محمّد علیه السلام و منظور از مقتول ، جد ما حسین بن على علیهما السلام است و خداوند به آن منصور سلطه داده است که انتقام بگیرد (4) و در روایت دیگر است که امام زمان علیه السلام تمام فرزندان کشندگان امام حسین را می کشند از امام صادق علیه السلام سؤال شده که آیا فرزندان را به خاطر عمل پدران می کشند؟ حضرت فرمودند:

ص: 71


1- بحار الانوار ، ج 52، ص 356
2- ﴿عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : وَ کَّلَ اَللَّهُ تَعَالَی بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مُنْذُ یَوْمٍ قُتِلَ إِلَی مَا شَاءَ اَللَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ قِیَامَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ﴾ (کامل الزيارات ، باب 27 ، ص 83)
3- اسراء / 33
4- نور الثقلین ، ج 3، ص 163

آن هایی را می کشند که به اعمال پدرانشان راضی هستند (1) و باز فرموده اند که حتی اگر خون همه مردم به خاطر خون امام حسین علیه السلام ریخته شود اسراف نیست. (2) خون امام خیلی ارزش دارد.

نکته سوم: قرآن کریم در آیات چهار و پنج سوره روم می فرماید: خداوند با نصر خودش مؤمنین را شاد می کند و هر کس را بخواهد یاری می دهد و او عزیز و حکیم است. امام صادق علیه السلام ذیل این آیه فرمودند منظور حضرت صدیقه (سلام الله عليها) هستند که در آسمان به نام منصوره خوانده می شوند ظهور امام زمان وقتی محقق می شود که خداوند ایشان را یاری کند و خدا وقتی ایشان را یاری می کند که مادرشان حضرت صدیقه راضی به امر ظهور شوند.

نکته چهارم: امام منصور بر اساس عبارات زیارت عاشورا باید از اهل بیت، مهدی، هادی و ظاهر و ناطق بالحق باشد. ذکر این اوصاف به این دلیل است که کسی گمان نکند منتقم خون حضرت سید الشهداء علیه السلام شخص دیگری است. امامان پس از حضرت سید الشهدا اگر چه ولی دم بودند و سلطه داشتند (3) اما ناطق نبودند، یعنی دعوت به قیام و خون خواهی نمی فرمودند و اکنون نیز برای خون خواهی باید صبر کرد تا امام ظاهر شود. با امام غایب نمی شود انتقام گرفت پس از شهادت امام حسین علیه السلام قیام های متعددی برای خون خواهی آن حضرت برپا شد، لکن در هیچ یک امام معصوم علیه السلام و یا امر آن بزرگوار مشارکت نداشت. با توجه به آن روایت که فرمودند: هر پرچمی که به خون خواهی حسین علیه السلام قبل از قیام مهدی علیه السلام بلند شود گمراهی است و با عنایت به این فراز زیارت این نتیجه اخذ می شود که خون خواه فقط مهدی موعود است. ابو مسلم خراسانی به بهانه ی طلب خون سید الشهدا قیام کرد و با بسیج نمودن مردم ایران بنی امیه را سرنگون نمود و بعد حکومت را به بنی عباس

ص: 72


1- البرهان، ج 4، ص 559
2- همان
3- روایت به صراحت بیان کرده است که همه ائمه ولي دم امام حسین علیه السلام بوده اند . البرهان، ج 4، ص 560

سپرد در حالی که جنایات بنی عباس روی بنی امیه را سفید کرد و لکه ننگی بر چهره تاریخ به یادگار گذاشت عموم سادات و امام زادگان و امامان بعد از امام باقر علیه السلام به دست بنی عباس کشته شدند اصرار به این که منتقم فقط حضرت مهدی علیه السلام است توجه بخشیدن به این گونه عوام فریبی هاست قیام مختار نیز از این موارد مستثنی نیست. بنده ندیده ام که در مورد قیام مختار جایی ائمه علیهم السلام یاران خاص خود را به یاری وی فرستاده باشند. اگر چه امام سجاد علیه السلام وقتی که مختار سر عبید اللّه (لعنة الله عليه) را بر ایشان فرستاد شاد شدند اما این شادی بدلیل کشته شدن قاتل سید الشهدا بود و اگر این عمل به دست هر کس دیگری هم انجام می شد امام خشنود می شدند. البته منظور ما از این سخنان تنقیص شخصیت والای مختار نیست بلکه هدف اینست که بیان کنیم هنوز انتقام خون حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام گرفته نشده است و بر همین مبناست که چون خوان خواه آن حضرت یعنی امام منصور حضرت حجة بن الحسن علیه السلام قیام کنند قاتلین سيد الشهدا زنده شده و به دست امام منصوری که از اهل بیت است باز به دوزخ فرستاده خواهند شد. و اگر مختار با وجود عظمت شأنی که داشت انتقام خون حضرت ابا عبد اللّه را گرفته بود دیگر معنا نداشت که قاتلین امام حسین علیه السلام دگر بار زنده شده و طعم انتقام را بچشند.

علامه بزرگوار محمّد باقر مجلسی (سلام الله علیه) از علل الشرايع شيخ صدوق اعلی اللّه مقامه از ابو حمزه ثمالی روایت می کند که به امام باقر علیه السلام عرض کردم یابن رسول اللّه آیا همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمودند: آری همه ما قائمین به حق هستیم عرض کردم پس چرا آخرین شما را قائم نامیده اند؟ حضرت فرمودند: زمانی که جد من حسین علیه السلام به شهادت رسید ملائکه به درگاه خداوند ضجه زدند و با حالت گریه گفتند: ای خدا و سید ما آیا از کسی که بر گزیده و فرزند بر گزیده تو را به قتل رسانده غافلی (و به او عذابی نمی رسانی) ؟ پس خدای عزوجل به ایشان وحی فرستاد که ای ملائکه ی من آرام گیرید به عزت و جلالم سوگند انتقام او را ولو پس از گذشت زمانی خواهم گرفت و در این حال خداوند پرده را از چشم ملائکه کنار زد

ص: 73

و ایشان ائمه را که در بین آن ها یکی ایستاده و در حالت قیام مشغول نماز بود دیدند پس خداوند فرمود: به واسطه این قائم (ایستاده) از این قاتلین انتقام می گیرم. (1)

ص: 74


1- بحار الانوار ، ج 45، ص 221

مهدی از اهل بیت است

(من اهل بیت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم)

در زیارت عاشو را منقم خون حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام را از اهل بیت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم دانسته و بر این امر تأکید کرده است. در دو فراز از زیارت عاشورا پیرامون امام زمان علیه السلام صحبت شده است:

﴿وَ اَنْ يرْزُقَنى طَلَبَ ثارِک مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله و سلم...

وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِكُمْ مَعَ إِمامٍ مَهديً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقِّ مِنْكُمْ﴾

از خداوند می خواهیم که ما را در کنار منتقم خون حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام برای خون خواهی آن حضرت قرار دهد.

آن منتقم با نام های امام ،منصور ،مهدی، ظاهر، ناطق بالحق معرفی شده و از خاندان رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و در هر دو مورد تأکید بر این مطلب شده است که او از اهل بیت علیهم السلام است ، در یکی با جمله ﴿مِنْ اَهْلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله و سلم﴾ و در مورد دیگر با كلمه ﴿مِنْكُمْ﴾.

در این قسمتِ بحث جای دارد که چند جمله ای پیرامون حضرت بقیة اللّه اروحنا فداه سخن گوئیم. خوب می دانید که دشمنان در مورد آن حضرت شبهات زیادی مطرح کرده اند. از جمله این که وهابیت مدعی است اعتقاد به مهدویت خرافه ای بوده

ص: 75

که توسط شیعیان ساخته و پرداخته شده است و یا این که می گویند منجی موعود عیسی بن مریم است و از اولاد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نیست. البته برخی از علماء سنّی با استفاده از کتب اهل سنت پاسخ هایی به این دعاوی وهابیت داده اند که به نوبه خود در خور توجه است. (1) باید گفت که در منابع فراوانی از کتب اهل سنت روایات مربوط به مهدویت یافت می شود که از جمله این منابع کتاب سنن الترمذی نوشته ی ابو عیسی ترمذی است. این کتاب یکی از شش کتاب صحیح اهل سنت است که بعد از صحیح بخاری و صحیح مسلم از معتبر ترین کتب آن ها محسوب می شود. این کتاب در صفحه 611 باب 52 بخشی به نام ما جاء فی المهدی به معنای روایاتی که درباره مهدی وارد شده است .دارد وی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به روایت کرده که فرمودند:

﴿لاَ تَذْهَبُ اَلدُّنْیَا حَتَّی یَمْلِکَ اَلْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِی﴾. (2)

یعنی زمانه سپری نمی شود مگر این که مردی از خاندانم که هم نام من است بر عرب حکومت کند ترمذی در انتهای روایت می نویسد: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ. یعنی : این حدیث از احادیث صحیح و نیکوست باز روایتی دیگر از نبی اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمودند

﴿یَلِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی اِسْمُهُ اِسْمِی﴾

و باز آورده است که:

﴿إِنَّ فِی أُمَّتِی اَلْمَهْدِیَّ یَخْرُجُ یَعِیشُ خَمْساً أَوْ سَبْعاً أَوْ تِسْعاً﴾ (3)

یعنی به ولایت میرسد مردی از اهل بیت من که هم نام من است و به درستی که

ص: 76


1- المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث و الاثار الصحيحه تالیف دکتر عبد العلیم عبد العظیم البستوی چاپ مکتبه المكيه ، مكه مكرمه
2- سنن ،ترمذی، باب 52، ص 611
3- همان

مهدی در امتم خارج می شود و پنج، هفت و یا نه سال حکمرانی می کند. در کتاب ذخائر العقبى فى مناقب ذوی القربی نوشته محبّ الدین طبری متوفی قرن هفتم هجری، روایاتی در باب مهدویت ذکر شده که بیان آن ها خالی از لطف نیست.

روایت اول:

﴿قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: یُولَدُ مِنْهُمَا یَعْنِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ﴾ (1)

یعنی مهدی این امت از این دو نفر يعني امام حسن و امام حسین علیهما السلام متولد می شود. در این روایت امام زمان علیه السلام را هم فرزند امام حسن علیه السلام و هم فرزند امام حسین علیه السلام دانسته است در حالی که همه می دانند که امامت از نسل امام حسین ادامه پیدا کرد و حضرت مهدی علیه السلام حسینی هستند لکن این روایت این گونه معنی می شود که اولاً ممکن است منظور پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از این سخن این باشد که مهدی علیه السلام از اولاد من است و این که فرموده اند از این دو یعنی مهدی از کسی غیر از اولاد من به دنیا نخواهد آمد و ثانیاً این که ائمه علیهم السلام پس از حضرت باقر علیه السلام همگی از نظر پدر حسینی و از حيث مادر حسنی بوده اند زیرا که همسر امام زین العابدین علیه السلام دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بوده و امام باقر از ایشان متولد شده است. پس در می یابیم که حضرت بقیة اللّه علیه السلام هم حسنی هستند و هم حسینی.

روایت دوم

﴿الْمَهْدِيُّ مِنْ وَلَدَيَّ ، وَجْهَهُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ وَ قَالَ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا الَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ كَاِسْمي فَقَالَ سَلْمَانُ مِنْ أَيِّ وُلْدِكَ يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ مِنْ وُلْدِي هَذَا وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى الْحُسَيْنِ﴾. (2)

ص: 77


1- ذخائر العقبی ، ص 136
2- ذخائر العقبى ، ص 136

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: مهدی از فرزندان من است صورت او چون ستاره می درخشد و فرمودند: اگر نماند از دنیا مگر یک روز خداوند آن قدر آن روز را طولانی فرماید که مردی از اولادم را برگزیند که هم نام من است سلمان سؤال کرد از

کدام یک از فرزندانتان؟ فرمودند: از حسین. کتاب کنز العمال، که شامل 17 جلد است در جلد 14 صفحه 261 بخشی را به نام خروج المهدی نام گذاری کرده است به بعضی روایات آن توجه کنید : ﴿قَالَ النَبی صلی اللّه علیه و آله و سلم: أبشِروا بالمَهدیِّ ، رَجُلٍ مِن قُرَیشٍ مِن عِترَتی﴾ (1) به خاطر مهدی به یک دیگر بشارت دهید او مردی از قریش و از عترت من است و فرمودند:

﴿اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهَ﴾ (2)

مهدی از عترت و خاندان من و از اولاد فاطمه است و همچنین

﴿المَهدِیُّ مِن أهْلِ البَیتِ؛ یُصْلِحُه اللهُ فِی لَیلَهٍ﴾ (3)

مهدی از اهل بیت است و خدا در یک شب کار او را اصلاح کند، و فرمودند:

﴿مِنَّا الَّذِي يُصَلِّي عیسی بْنُ مَریَمَ خَلْفَهُ﴾ (4)

کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند از ماست.

این روایات پاسخ وهابیونی است که عیسی بن مریم را موعود و منجی دانسته و اساساً اعتقاد به مهدویت را امری خرافه و افسانه می پندارند یکی دیگر از کتاب هائی که متعلق به اهل سنت بوده و پیرامون امام زمان علیه السلام روایت نقل کرده است کتاب تذکرة الخواص من الامة بذكر خصائص الائمة می باشد این کتاب نوشته ی سبط بن جوزی از سنی های دوازده امامی است. این فرقه خلافت را با امامت متفاوت می دانند و به

ص: 78


1- كنز العمال ، ج 14، ص 261، حدیث 38653
2- همان ، ص 264، حدیث 38662
3- همان
4- همان ، ص 266، حدیث 38673

امامت دوازده امام معصوم معتقد هستند اما از خلفاء تبرّی ندارند. بخشی از این کتاب باب في ذكر الحجة نام دارد او در این قسمت نوشته است:

﴿اَلحُجَة هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنُ عَلی بْنُ... كُنْيَتُهُ ابو عبد اللّه وَ ابو القاسم وَ هَذَا الْخَلَفِ الْحُجَّةِ صَاحِبِ الزَّمَانِ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرُ وَ التَّالِي وَ هُوَ آخِرُ الْأَئِمَّةِ﴾. (1)

نکته جالب این است که نویسنده با این که معتقد به امامت معصومین است اما هنگام صلوات بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می نویسد (صلى اللّه عليه) و کلمه ی آل را اضافه نمی کند. به هر حال، روایتی از نبی گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل می کند که :

﴿یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ کَاسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کَکُنْیَتِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً﴾.

در آخر الزمان مردی از اولاد من که هم نام و هم کنیه با من است قیام کرده و زمین را پس از این که پر از جور شده از عدل و داد پر نماید. بعد می نویسد بزرگان ما مثل ابو داود در کتاب سنن خود این روایت را ذکر کرده است آخرین کتاب، کتاب ینابیع المودة قندوزی حنفی است که به تنهائی در جلد سوم یک صد و شصت و نه روایت در مورد حضرت حجة علیه السلام آورده است. به عدد مذکور توجه ویژه نمایید که در یک کتاب اهل سنت یک صد و شصت و نه روایت در مورد امام زمان شیعه آورده شده است. در باب هشتاد و هشت این کتاب که فی ایراد بعض الاشعار اهل اللّه الکاملین نام دارد قطعه شعری به زبان فارسی در مدح ائمه علیهم السلام آورده که برای حسن ختام این بخش آن را نقل می کنیم.

ای سرور مردان علی مستان سلامت می کنند *** با درج دو گوهر بگو با برج دو اختر بگو

ص: 79


1- تذكرة الخواص، ج 2، ص 506

ص: 80

را از خدا باید طلب کنیم ای خدا تو ما را وجیهه کن ما خودمان کاری نکرده و نمی توانیم بکنیم که لایق مقام و شرفی باشیم و در ضمن با عبارت ﴿عِندَكَ﴾ بر این امر تاکید می کنیم که آبرومند کسی است که در نزد خداوند وجیه و آبرومند باشد. گاهی در صحبت ها می گوییم مثلاً من پنجاه سال خدمت به امام حسین علیه السلام کردم یا روضه گرفتم یا مداحی کردم و خدا برایم چنین کرد این گونه سخن گفتن ها باطل کردن اعمال است. چه نیازی به این سخن هاست آیا ما برای مردم کاری کرده ایم که به ایشان اعلام کنیم؟ چرا در بعضی از اعلامیه ها و یا سخنرانی ها از خودمان تعریف می کنیم و شاید اصلاً متوجه این معنی نباشیم که دچار شرک و ریا گشته ایم و برای جلب توجه مردم، خود را و یا نزدیکانمان را آن هم به خاطر کسب وجاهت و آبرو وابسته به خاندان رسالت معرفی می نمائیم. جالب تر این که گاهی اوقات در محضر ائمه علیهم السلام و در مقام خطاب به این بزرگواران خود را روضه خوان، مداح خادم و.... و بعضی وقت ها با بی ادبی خود را به عنوان شیعه و مخلص ایشان معرفی می کنیم و هرگز توجه نمی کنیم که این سخنان در این موقعیت جانی ندارد زیرا که امام معصوم خود به خوبی می دانند ما که هستیم و ما با این سخنانمان نا خواسته بر آن بزرگواران منت می گذاریم خداوند متعال فرموده است : ﴿لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الأذَى﴾ (1) . 1 شخصی خدمت حضرت جواد الائمه علیه السلام عرض کرد امروز بسیار خوشحالم چون از پدران شما شنیدم اگر مؤمنی را شاد کنی آن روز بهترین روز توست و من امروز ده نفر از برادرانم را حاجت روا کرده و مشکلشان را بر طرف نمودم پس به همین دلیل خوش حال و مسرورم. امام فرمودند: مواظب باش عملت از بین نرود. گفت چگونه از بین برود در حالی که من از شیعیان مخلص شمایم؟ امام آیه فوق را تلاوت فرمودند و اضافه کردند عملت را از بین بردی چرا که با این کلام و اظهار آن چه که در حق ما انجام داده ای بر ما منّت گذاشتی. (2)

ص: 81


1- بقره / 264
2- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 307؛ البرهان ، ج 6، ص 425؛ مرآة الابرار ، ص 177.

دوستان ، امام می دانند که ما چه کرده ایم، و چه کاره ایم پس به ایشان نگوئیم (من چند سال برای شما فلان کرده ام) از این بد تر این است که برای مردم بگوئیم تا این گونه در نزد مردم کسب آبرو کنیم امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: گروهی از شیعیان ما را واقعاً دوست دارند پس ایشان از مایند و گروهی از ما کسب زینت می کنند. ما نیز زینت هر کس که چنین باشد هستیم گروهی نیز به واسطه ما کسب روزی می کنند اما هر کس که چنین کند فقیر خواهد شد. (1) آبرو و وجاهت خوب است به شرطی که خدا بخواهد و ما برای وجیهه شدن کاری نکنیم و فقط دعا کرده و از خدا بخواهیم در پایان این که از خدا بخواهیم که ما را به واسطه ائمه علیهم السلام مخصوصاً حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام آبرومند کند ﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهَا بِالْحُسَيْنِ﴾ یعنی می خواهم ملاک آبرویم نزد خدا امام حسین علیه السلام باشد. خدایا ما نمی خواهیم وجاهتمان به خاطر عنوان های مادی و معنوی ای باشد که برای خودمان درست کرده ایم به دنبال وجاهتی هستیم که به خاطر پیروی صادقانه از امام حسین علیه السلام به ما برسد، و وجاهتی که با امام حسین علیه السلام بدست آید. دوستان کسی که صادقانه فقط به خاطر خدا و به خاطر خود امام ، دنبال امر امام باشد خداوند در دنیا و آخرت او را عزیز می دارد ، الان شما خوب بنگرید در این زیارتگاه ها و مشاهد مشرفه مردم به خاک و سنگ و چوب و طلا... فقط به خاطر این که نام ائمه علیهم السلام بر آن است و مثلاً می گویند در حرم امام و یا خاک حرم امام احترام گذاشته و آن را می بوسند و اساساً هر چه بو و رنگ ائمه علیهم السلام را بگیرد در دنیا و آخرت عزیز است، مخصوصاً اگر این بو، بوی حسین علیه السلام باشد. زیرا همان طور که گذشت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام از جانب خدای متعال دارای کرامت های ویژه ای است که دیگر ائمه علیهم السلام هم از آن بر خوردار نیستند. از خدا می خواهیم که ما را حسینی کند. کسی تحت قبه حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام به آن حضرت عرض کرده بود: یابن رسول اللّه آمده ام که خدا شما را به من دهد و شما مال

ص: 82


1- خصال ، ج 1، ص 158 و اعلام الدین، ص 130

من شوید به گوش درون او صدای عتابی رسیده بود که ما از آن خدائیم و هر چه که هست از آن ماست اگر چیزی می خواهی، بخواه که تو مال ما شوی.

باز در خواست کرده بود که آقا جان من را برای خودتان بخرید و دوباره به همان کیفیت شنیده بود که ما جنس های سالم را نمی خریم ما شکسته ها را می خریم سالم ها را همه جا و همه کس می خرند، باز گفته بود آقا چه کنم که بشکنم ؟ فرموده بودند: باید دلت بشکند و چون بین دل و دیده ارتباط است علامت شکستن دلت اینست که اشکت جاری شود زیرا اگر دل بشکند دیده هم جاری خواهد شد چونان ظرفی که اگر بشکند آبش می ریزد اگر دل هم بشکند آب ظرف دل از دیده خارج می شود گفته بود چگونه دل را بشکنم؟ باز شنیده بود از خدا بخواه زیرا اوست که ﴿مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ﴾ است.

در واقع به خدا بگو: ﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الدُّنْيَا وَالاْ خِرَةِ﴾ خوب است در این جای بحث روایت زیر را به دقت بخوانیم تا متوجه شویم که آبرومند به واسطه امام حسین علیه السلام در دنیا و آخرت چه ویژگی مهمی داشته و از چه جایگاه رفیعی بر خوردار است امام صادق علیه السلام به زراره فرمودند: هیچ چشمی پیش خدا عزیز تر از چشمی که بر حسین گریه کند نیست تمام چشم ها روز قیامت گریانند مگر آن چشمی که بر حسین علیه السلام گریه کرده باشد زیرا او با شادی وارد محشر می شود. بنده ای نیست که در روز محشر گریان نباشد مگر گریه کنندگان بر جدم حسین علیه السلام که به او بشارت می دهند و شادی از چهره اش می بارد در حالی که مردم در گرفتاری حساب اند اینان در امنیت و با حسین علیه السلام زیر عرش خدا نشسته و گفتگو می کنند و از سوء الحساب نمی ترسند منادی می گوید وارد بهشت شوید. پاسخ می دهند ما خواهیم با امام گفتگو کنیم حور العین پیغام می فرستند که ما دلتنگ شما شده ایم اما آن ها حتی سرشان را بلند نمی کنند. (1) همان امام در روایت دیگر فرمودند: هر کس

ص: 83


1- كامل الزيارات ، باب 26، ص 81

می خواهد در روز قیامت بر سر سفره هایی از نور بنشیند به زیارت امام حسین علیه السلام بشتابد. (1) ابن قولویه قمی با نقل از امام صادق علیه السلام از قول ایشان می نویسد: گویا می بینیم که فرشتگان با مؤمنین بر سر قبر حسین بن علی ازدحام کرده اند. روای می گوید عرضه داشتم آیا مؤمنین فرشتگان را می بینند؟ فرمودند: هرگز ولی آن ها به خدا قسم ملازم و همراه مؤمنینند تا آن جا که با دست هایشان به صورت های آن ها می کشند سپس فرمودند: خداوند منان هر صبح و شام از طعام بهشت به زوار حسین بن على نازل فرماید و خادمین ایشان فرشتگانند هیچ بنده ای از بندگان خداوند حاجتی از حوائج دنیا و آخرت را از او طلب نمی نماید مگر آن که به او عطا کند. راوی گوید عرض کردم به خدا قسم این کرامتی است که خدا در حق ایشان روا داشته است امام فرمودند: برایت بیشتر بگویم؟

عرض کردم: آری، فرمودند: گویا می بینم که تختی از نور را که گذارده اند و بر روی آن قبه ای از یاقوت سرخ زده شده که با جواهرات آن را زینت نموده اند و حضرت امام حسین علیه السلام بر روی آن تخت نشسته و اطراف آن حضرت نود هزار قبه سبز زده اند و مؤمنین آن حضرت را زیارت کرده و بر آن جناب سلام می دهند پس خداوند متعال به ایشان می فرماید:

ای دوستانم از من بخواهید زیرا که زیاد اذیت شدید و خوار و مقهور شدید امروز روزی است که حاجتی از حاجات دنیا و آخرتتان را از من درخواست نکرده مگر آن که روا می نمایم پس خوردن و آشامیدن ایشان در بهشت می باشد و به خدا قسم این کرامتی است که پایان ندارد و نهایت آن قابل درک نیست. (2)

و در روایت دیگری فرمودند: هر کس می خواهد هم سفره حضرت امیر المؤمنین

ص: 84


1- ﴿عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ عَلَی مَوَائِدِ نُورٍ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ ، فَلْیَکُنْ مِنْ زُوَّارِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ﴾ (كامل الزيارات ، باب 50، ص 131)
2- كامل الزيارات ، باب 50، ص 131

و حضرت فاطمه، و امام حسن و امام حسین علیهم السلام شود با شوق به زیارت حسین علیه السلام برود. (1) و فرمودند: در روز قیامت منادی صدا می زند زوار حسین بن علی کجایند؟ عده ای که تعداد آن ها را فقط خدا می داند بلند می شوند از آن ها می پرسند چرا به زیارت رفتید؟ در پاسخ گویند این عمل از ما بر اساس محبت رسول اللّه و علی و فاطمه علیهم السلام سر زد گفته می شود این رسول اللّه و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام پس به آن ها ملحق شوید شما با اینان در یک درجه اید به تحت لوا و پرچم پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم همان پرچمی که در دستان مبارک امیر المؤمنین علیه السلام است در آئید. (2)

زندگی و مرگ محمّد و آل محمّد علیهم السلام تفسیری از مرگ و حیات پسندیده در زیارت عاشورا

﴿اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...﴾

خدایا زندگی و مرگم را زندگی و ممات محمّد و آل محمّد علیهم السلام قرار بده.

حیات و ممات دو نشانه از نشانه های خدایند و دو نعمت از جانب پروردگار لا جرم ما بدون این که خود اختیار کرده باشیم و یا با ما مشورتی شده باشد به دنیا آمده و روزی نیز بر طبق مشیت پروردگار پیمانه عمرمان به سر خواهد آمد و به عالم دیگری منتقل می شویم که نام این انتقال را مرگ می گذارند اصل حیات و ممات امری اجباری و بدون اختیار است اما آن چه که باعث کمال یا نقصان کسی به اختیار خودش می شود، چگونگی حیات و ممات است چگونه زندگی کردن و چگونه مردن.

در بین انسان ها به تعبیر صریح قرآن کریم و روایات کسی به کمال چهارده معصوم علیهم السلام که همان محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین اند به عرصه عالم قدم نگذاشته و نخواهد گذاشت کمال و بر تری ایشان در همه جنبه ها از جمله حیات و مرگشان

ص: 85


1- كامل الزيارات ، باب 55، ص 138
2- كامل الزيارات ، باب 55، ص 137

نمود بارزی داشته است. یعنی بهترین حیات ها و زندگی ها حیات ایشان و بهترین مرگ ها مرگ و ممات ایشان که همان شهادت بوده است می باشد ما از خداوند متعال در این فقره از زیارت درخواست می کنیم که حیات و ممات ما را چون ایشان قرار دهد.

عده ای از افراد زندگی و مرگشان مورد درود و رحمت خداوند می باشد. در قرآن می خوانیم که جناب عیسی بن مریم این گونه به خودش سلام داده است ﴿وَ السَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أَبْعَثُ حَيّاً﴾ (1) و يا خداوند به جناب یحیی بن زکریا درود فرستاده است و فرموده: ﴿وَ سَلَامُ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً﴾. (2) در مقابل دست های قرار دارند که در زندگی و مرگشان مورد لعنت و غضب خداوند هستند. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ﴾ (3) همانا كساني كه خدا و رسول را بیازارند هم در دنیا و هم در آخرت خداوند ایشان را لعنت فرماید. حیات اهل بیت حیات طیبه ای است که خداوند در قرآن کریم می فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً﴾. (4) راه ورود به این حیات طیبه ایمان و عمل صالح است، البته ما نمی توانیم وارد آن شویم بلکه خداوند است که این حیات را می دهد ﴿وَ لَنُحيينَّهُ﴾ . لذا در زیارت عاشورا ضمن دعا از خداوند طلب حیات طیبه می نماییم روایتی بسیار فوق العاده را علامه مجلسی نزدیک به پنجاه مرتبه در بحار الانوار با سند های مختلف نقل نموده اند که این روایت راه رسیدن به حیات و ممات محمّد و آل محمّد علیهم السلام را به ما نشان می دهد البته مشابه این روایت در کتب اهل سنت نیز نقل شده است و ایشان نیز بدان معترف می باشند. امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل فرمودند که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿مَنْ أَرَادَ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتَ مَمَاتِی وَ یَدْخُلَ جَنَّهَ رَبِّی جَنَّهَ عَدْنٍ

ص: 86


1- مريم / 33
2- مريم / 15
3- احزاب / 57
4- نحل /97

غَرَسُه رَبِّی، فَلْیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَ لْیَتَوَلَّ وَلِیَّهُ وَ لْیُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْیَأْتَمَّ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی وَ دَمِی أَعْطَاهُمُ اَللَّهُ فَهْمِی وَ عِلْمِی إِلَی اَللَّهِ أَشْکُو مِنْ أُمَّتِیَ اَلْمُنْکِرِینَ لِفَضَائِلِهِمُ اَلْقَاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی وَ اَیْمُ اَللَّهِ لَیَقْتُلُنَّ اِبْنِی لاَ أَنَالَهُمُ اَللَّهُ شَفَاعَتِی﴾ (1)

هر کس که می خواهد چون من زندگی کند و چون من بمیرد و عاقبت وارد بهشتی شود که خداوند خود آن را ساخته است، پس علی و دوستان علی را دوست بدارد و با دشمنانش دشمن و به اوصیاء پس از او معتقد باشد زیرا که ایشان عترت من و از گوشت و خون من هستند خداوند فهم و علم مرا به ایشان عطا کرده است. من از امتم که فضائل ایشان را انکار کرده و با ایشان قطع ارتباط می کنند به خدا شکایت می برم به خدا سوگند که ایشان فرزندم را می کشند خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند.

در واقع هر کس از خدای متعال درخواست می کند که حیات و مرگ محمّد و آل محمّد علیهم السلام را داشته باشد درخواست ولایت امیر المؤمنين علیه السلام و اوصیاء آن حضرت علیهم السلام و دوستی با دوستان آن بزرگوار و دشمنی با دشمنان ایشان را می نماید. هم ولایت و هم برائت هر دو را از خدا می خواهد. باید گفت درست است که محمّد و آل محمّد علیهم السلام به شهادت از دنیا رفته اند لکن اگر کسی به مضمون حدیث فوق عمل نماید او نیز چون محمّد و آل محمّد علیهم السلام از دنیا رفته اگر چه در ظاهر به مرگ طبیعی بمیرد زیرا كه ﴿مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً﴾ (2)

پس حقیقتاً منظور از این فراز که در زیارت می خوانیم ﴿اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي...﴾ اینست که خدایا محبت امیر المؤمنین علیه السلام و بغض دشمنانش را در وجود من زیاد فرما.

ص: 87


1- بصائر الدرجات ، باب 22 ، ص 72؛ بحار الانوار ، ج 23، ص 138
2- هر کس که با محبت آل محمّد علیهم السلام بمیرد به شهادت از دنیا رفته است بشارة المصطفى صلى اللّه عليه و آله لشيعة المرتضى علیه السلام ، ص 304؛ بحار الانوار ، ج 23، ص 232

کرامت و معرفت

﴿فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَهِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَ رَزَقَنِی الْبَرآئَهَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَة﴾

پس از خدائی که مرا به شناخت شما و دوستان شما گرامی داشت و اکرام نمود و بیزاری از دشمنان شما را روزی من کرد می خواهم که مرا در دنیا و آخرت به همراه شما قرار دهد.

شناخت ائمه علیهم السلام معیار کرامت انسان است. با این فراز زیارت آشکار می شود که منظور از ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ ، (1) اما اولاد آدم را کرامت بخشیدیم اینست که بنی آدم با شناخت و معرفت امام مورد تکریم قرار می گیرد راغب در کتاب مفردات در معنای اکرام و تکریم نوشته است: ﴿اَلاكْرَامِ وَ اَلتَّكْرِيمِ؛ أَنْ يُوصِلَ الى الاِنسانِ اكرام اى؛ نَفْعٍ لاَ يَلْحَقُهُ فَضَاضَةٌ او أَنْ يَجْعَلَ ما يُوصِلُ اليْهِ شَيْئاً كَرِيماً اى شَرِيفاً﴾

یعنی اکرام و تکریم به معنای اینست که از طرف کسی به انسان منفعتی برسد که در آن ذلت و یا نقصی وجود نداشته باشد و یا این که از طرف او به انسان چیز شریفی رسیده باشد.

اگر از کسی در حق انسان چنین عملی سر بزند در واقع انسان را تکریم و اکرام کرده است. راغب همچنین در معنای معرفت نیز آورده است ﴿المَعرِفَةِ وَ العِرفانِ، ُادراكَ الشَّيءُ وَ تَدَبَّرَ لاثرهِ مُعْرِفَتٌ وَ عِرْفَانٍ﴾ ، شناخت چیزی از روی تفکر و تدبر در آثار آن شیء است. در واقع این قسمت این گونه معنا می شود از خدائی که با عطا کردن معرفت و شناخت شما که شیئی بسیار ارزشمند و شریف است مرا گرامی داشته درخواست می کنم...

و در ادامه می خوانیم: ﴿وَ رَزَقَنِی الْبَرآئَهَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ﴾ يعنى بیزاری از دشمنانتان را رزق و روزی من کرده است. درباره ی برائت بحث مفصلی به لطف خداوند خواهیم کرد، لکن این عبارت در این فراز بسیار شیرین است زیرا برائت و دشمنی با اعداء

ص: 88


1- اسراء / 70

و دشمنان آل اللّه را یک رزق آسمانی و الهی تلقی کرده است و چون چنین است در ذیل مقوله رزق در آمده و قابل کم و زیاد شدن خواهد بود. در حقیقت می توان گفت که انسان دو نوع رزق دارد یکی رزق مادی و دیگری رزق معنوی و روحی رزق های معنوی مانند ؛ حج بيت اللّه : ﴿وَ ارْزُقْنِى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ﴾ و يا مانند شمول شفاعت: ﴿وَ ارْزُقْنِي شَفاعَةَ الحُسَيْن علیه السلام﴾ و یکی دیگر از رزق ها نیز برائت و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام است ﴿وَ رَزَقَنِی الْبَرآئَهَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ﴾ در این جا دو نتیجه گرفته و سپس به بررسی ادامه این عبارت می پردازیم نتیجه اول چون برائت و بیزاری از دشمنان آل اللّه رزقی الهی است پس گناهانی که رزق را کم و یا حسناتی که رزق را زیاد می کند باعث کم و زیاد شدن برائت هم می شود. و نتیجه دوم افرادی که از برائت اندکی نسبت به اعداء آل محمّد علیهم السلام بر خوردارند به دلیلی که ذکر شد رزقشان کم شده و باید استغفار کنند تا این رزق بزرگ معنوی از ایشان دریغ نشود.

در هر حال پس از این که در این فراز از زیارت دو نعمت الهی که خداوند به زائر داده است؛ یعنی معرفت اهل بیت علیهم السلام و دوستانشان و بیزاری از دشمنانشان ذکر می،شود زائر نعمت بزرگ تری را از خدای متعال درخواست می کند و آن نعمتِ معیّت و همراهی با آل محمّد علیهم السلام است. شاید بتوان گفت ذکر در خواست معیّت در کنار معرفت و برائت خود به این دلیل باشد که معرفت و شناخت آل اللّه و برائت نسبت به دشمنان ایشان از مقدمات معیّت با این بزرگواران است. حال طبق آیات قرآن مجید آن چه که باعث معیّت با امام می شود اطاعت از خدا و رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است. هر کس از خدا و رسول اطاعت کند هم نشین و همراه کسانی خواهد بود که خدا نعمت را بر آن ها تمام کرده است. این گروه منعَّم : نبییّن، صدیقین، شهداء و صالحینند و چه خوب رفقائی هستند. (1) در روایت بیان گردیده است که در این آیه منظور از نبیین

ص: 89


1- ﴿وَ مَنْ يُطِعْ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً﴾ ( نساء / 69)

حضرت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ، صدیقین امام علی ، شهدا ، امام حسن و امام حسین و صالحین فرزندان معصوم امام حسین علیه السلام هستند. (1)

در آیه ی بعدی این معیّت و همراهی را فضل خداوند می داند. خلاصه آن چه که همراهی با ائمه علیهم السلام را در پی خواهد داشت اطاعت از خدا و رسول است. طبق آیات و روایات متعدد منظور از اطاعت در این آیه اطاعت در محبّت و علاقه است. بدانید که هر کس و هر چیز را دوست داشته باشیم با او خواهیم بود شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد من وقتی به گناهان خود نگاه می کنم با خود می اندیشم که به هلاکت رسیده ام و نا بود شده ام اما وقتی محبتی را که به شما دارم به یاد می آورم می گویم چه بسا که من را به محبت شما نجات دهند. امام فرمودند:

هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ ؟

آیا دین چیزی جز این محبت است؟

بعد ادامه دادند: مردی به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد من شما را دوست دارم و حضرت فرمودند:

أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ ؛

تو با همان کسی خواهی بود که دوستش داری. (2)

ملاک معیّت چه با خوب ها چه با بد ها دوست داشتن است. اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد در قیامت با آن محشور می شود. (3) این مهم را روایات و احادیث فراوانی چه از شیعه و چه از اهل سنت تأیید می کند. ابوذر غفاری از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت می کند که فرمودند هر کس من و اهل بیتم را دوست داشته باشد ما و او مانند

ص: 90


1- البرهان ، ج 2، ص 277
2- بحار الانوار ، ج 27 ، ص 122
3- همان، ج 77، ص 3825

این دو انگشت هستیم و انگشت سبابه و اشاره را نشان دادند. (1)

و امير المؤمنين علیه السلام مرتب می فرمودند هر کس که ما را دوست بدارد پس با ماست (2) و از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست داشته باشد خدا او را با ما محشور می کند. (3)

سنن ترمذی نیز که از صحاح اهل سنت است روایت کرده است: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دست امام حسن و امام حسین علیهما السلام را گرفتند و فرمودند: هر کس که من این دو و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد در قیامت با من در درجه ی من خواهد بود. (4)

از روایات دیگر حدیثی است که در آن امام باقر علیه السلام فرمودند:

﴿مَنْ أَحَبَّنَا حُشِرَ مِنْ حُفْرَتِهِ مَعَنَا وَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَوْ رَدَّنَا أَوْ رَدَّ وَاحِداً مِنَّا حُشِرَ مِنْ حُفْرَتِهِ إِلَی اَلنَّارِ﴾ (5)

هر کس که ما را دوست داشته باشد در قبرش با ما محشور و هر کس بعض ما را داشته باشد یا ما را رد کند از قبرش به سمت آتش محشور خواهد شد.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

﴿یُحشَرُ المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ﴾ (6)

انسان با کسی که او را دوست دارد محشور می شود.

دوستان انسان های صالح و بلند مرتبه هم نشین ائمه علیهم السلام می شوند و انسان های بد و بلند مرتبه فرو مایه در دسته کافرین و همراه ایشانند. ما با محبت نسبت به هر یک از این دو دسته

ص: 91


1- ﴿عَنِ اَبِي ذَرٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولُ اَللَّهِ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مَن أحَبَّنی و أهَلَ بَیتی کُنّا نَحنُ و هُوَ کَهاتَینِ و أشارَ بِالسَّبّابَهِ وَ الوُسطی﴾ ( بحار الانوار ، ج 36، ص 293 )
2- ﴿كَانَ امِيرَ المُومَنِينَ علیه السلام يَقُولُ : مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا﴾ ( بحار الانوار ، ج 8، ص 148)
3- ﴿قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا﴾ ( تفسیر عیاشی ، ج 1، ص 167)
4- سنن ترمذى كتاب المناقب، باب 21 ، حدیث 3742، ص 982
5- بحار الانوار ، ج 36، ص 358
6- بحار الانوار ، ج 69، ص 81

می توانیم با آن ها همراه شویم نوح هنگام طوفان به پسر خود خطاب کرد و ﴿ارْكَبْ مَعَنَا وَ لَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾ ؛ (1) یعنی بیا با ما باش و با کافرین نباش. پسر او اعتنا نکرد و با کافرین به عذاب دچار شد مَثَل اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و نیز طبق روایات فراوان، مَثَل سفینه و کشتی نوح است؛ هر کس که با ایشان باشد از هلاکت نجات پیدا کرده و هر کس که با غیر ایشان باشد هلاک می گردد. بر اساس روایاتی که گذشت برای معیّت با این خاندان و همراه شدن با ایشان چیزی جز محبت به ایشان چاره ساز نیست، زیرا که ﴿فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي﴾ (2) یعنی هر کس که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اولادشان تبعیت کند از ایشان و با ایشان است و راه تبعیت نیز محبت است:

﴿قُلْ إِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي﴾ (3) پس در نتیجه راه رسیدن به درجه ی فوق تصور معیّت، محبت است.

درجات محبت به ائمه علیهم السلام نیز متفاوت است و بر اساس میزان محبّت، به محبوب نزدیک می شویم امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثی دوستان و محبین خویش را در سه دسته معرفی کردند و فرمودند هر کس ما را با قلب خود دوست داشته باشد و با زبانش ما را یاری کند و همراه ما با دشمنانمان قتال کند، به درستی که او همراه ما و در درجه ی ماست. دسته دیگر کسانی هستند که با قلبشان ما را دوست دارند و با زبانشان ما را یاری می کنند ولی در کنار ما با دشمنان ما نمی جنگند ایشان در درجه ای پایین تراند و گروه سوم آن هائی که فقط با قلب ما را دوست داشته ولی با زبان و دست ما را یاری نمی کنند پس ایشان در بهشت اند. (4) شاید کسی سؤال کند که امروزه ما در کدام دسته جای داریم به او جواب داده می شود اگر امام را به دل دوست داری و به زبان حضرت را یاری کرده و تبلیغ ولایت آن امام را می کنی و بر دشمنان آن حضرت

ص: 92


1- هود / 42
2- ابراهیم / 36
3- آل عمران / 31
4- بحار الانوار ، ج 27، ص 89

لعن می نمایی و در نیت داری که در کنار امام زمان علیه السلام با دشمنان حضرت نبرد کنی در درجه اول جای داری البته باید گفت که یکی از مصادیق یاری اهل بیت علیهم السلام طبق روایات لعن بر دشمنان ایشان است. (1)

اولین نکته در همراهی و معیت امام، معیت قلبی است که به صورت محبت و دوست داشتن بروز می کند. نتیجه این محبت تبعیت است. ﴿قُلْ إِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمُ﴾ . (2) اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهان شما را بیامرزد. این آیه تأیید آن روایت است که شخصی غرق گناه بود اما به محبّت ائمه علیهم السلام امیدوار و امام صادق علیه السلام او را تأیید کردند چرا که در پایان آیه می فرماید گناهان شما را می بخشیم و خداوند غفور و رحیم است در روایت است اگر می خواهید متوجه محبت خود نسبت به ما شوید بغض دشمنان ما را به قلب خود عرضه کنید اگر قبول کرد مطمئناً ما را دوست دارید نمی شود کسی را دوست داشت و از دشمن آن شخص بیزار نبود.

مطلبی که گذشت ترجمه روایتی است از امام باقر علیه السلام که فرمودند:

﴿مَنْ اَراد أنْ یَعْلَمَ حُبَّنا فَلْیَمْتَحِن قَلْبَه فَاِنْ شاَرَكَ فِی حُبِّنا حُبَّ عَدُوِّنا فَلَیْسَ مِنّا وَ لَسْنا مِنْهُ﴾ (3)

پس در پایان نتیجه این بحث به این جا منجر شد که کرامت انسان به خاطر شناخت امام علیه السلام است و ما از خدایی که امام را به ما شناسانده و بدین وسیله به ما کرامت داده است در خواست می کنیم که در دنیا و آخرت نیز ما را با امام همراه گرداند. این همراهی طبق آیات قرآن به واسطه ی اطاعت از خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم صورت می گیرد و منشأ این اطاعت محبت به این ذوات مقدس است که هر کس ایشان را دوست داشته باشد با آن ها

ص: 93


1- بحار الانوار ، ج 50، ص 316
2- آل عمران / 31
3- تفسیر قمی، حدیث 601 ، ص 485

خواهد بود برای شناخت درجه خلوص محبت به ائمه علیهم السلام باید دید چه مقدار بغض و نفرت دشمنان ایشان در دل انسان است و اگر واقعاً نسبت به دشمنان آن ها بغض و نفرت کافی در دل انسان وجود نداشته باشد محبت به این حضرات نیز ادعایی بیش نیست.

پایداری صادقانه در راه ولایت

﴿وَ أَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ﴾

از خدا می خواهم که گام هایم را صادقانه در نزد شما در دنیا و آخرت استوار سازد.

این فراز در دو جای زیارت آمده است. یکی را در حین زیارت می خوانیم و دیگری را در ذکر سجده بر زبان جاری می کنیم آن چه از خدا خواسته می شود ثبات قدمی است که دو شرط به همراه آن باشد یکی عِندَ اللّه و یا عِندَ الاِمام که تفاوتی ندارد باشد و دیگری صادقانه و از روی صدق و صفا صورت پذیرد. ثبات قدم یعنی پایداری در این راه تا زمان مرگ زیاد بن ابیه نزدیک بیست سال در کنار حضرت امیر علیه السلام و در زمان حکومت ایشان نیز استاندار آن حضرت در یکی از مناطق بود. اما پس از شهادت امام علی علیه السلام به معاویه پیوست و یکی از هزاران تنی که به دست او کشته شدند حُجر بن عدی بود که از اصحاب خالص امام علی علیه السلام به شمار می رفت زیاد مثال بارز کسی است که ثبات قدم ندارد واژه ی صدق در قرآن کریم صفتِ

عبارات چندی شده است

﴿وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّاً صِدْقٍ﴾ : (1) مبوّأ يعنی مکان و محل. بنی اسرائیل را در محل صدق، منزل دادیم

﴿وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾: (2) و بگو خدایا مرا از جایگاه صدق داخل و خارج نما.

ص: 94


1- يونس / 93
2- اسراء / 80

محل ورود و محل خروج با صفت صدق، توصیف شده است، البته این ورود و خروج در مورد در مورد عقیده و طرز تفکر نیز می تواند مصداق پیدا کند.

﴿وَ اجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ﴾ . (1) و نامم را بر زبان اقوام آتیه نیکو گردان. این دعای حضرت ابراهیم است که به دو گونه معنی شده است، یکی آن که از خدا در خواست نمود که ذکر خیری از او در امت های آینده باشد و دیگری این که درخواست نمود زبان او خیر باشد. البته تأویل آیه را در روایت این گونه بیان فرموده اند که ابراهیم از خدا خواست که امیر المؤمنین علیه السلام از اولاد او قرار گیرد و این دعا با تولد حضرت مستجاب شد.

﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكِ مُقْتَدِرٍ﴾ (2) مسلماً اهل تقوى در باغ ها و کنار نهر های بهشت منزل گزینند در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزت و سلطنت جاودانی متنعمند جایگاه صدق از نام های بهشت عند اللّه است. ﴿أ َكَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرُ النَّاسَ وَ بَشِّرُ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرُ مُبِينُ﴾ . (3) آیا مردم تعجب کردند از این که ما یکی از افراد آن ها را به وحی و رسالت خود بر گزیدیم که خلق را از عذاب قیامت بترسان و مؤمنان را به رحمت خدا بشارت ده که به راستی مقامشان نزد خدا رفیع و قدم ایشان در نزد خدا صادقانه است.

موضوع آیه بشارت حضرت به مؤمنین نسبت به داشتن قدم صدق در نزد پروردگارشان است. منظور از قدم پا نیست بلکه منظور حالات قلبی مدخل و مخرج صدق ، لسان صدق و جمیع حرکات و اعمال است دعائی که در زیارت عاشورا و فرازی که مشغول بررسی آن هستیم اشاره به همین آیه دارد داشتن قدم صدق و مقام صادقین در روز قیامت سودمند است آن جا که فرمود: ﴿قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتُ

ص: 95


1- شعرا / 84
2- قمر / 54 و 55
3- يونس / 2

تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾. (1)

خداوند فرمود این روزی است که صادقین از صدقشان سود برند برای ایشان باغ هایی است که از زیر آن نهر ها جاری است و در آن جاودانند. خدا از ایشان راضی و ایشان از خداوند خشنودند و این همان فوز عظیم است.

فایده ی اساسی صدق در روز قیامت است تأویل صادقین در این نیز امام حسین علیه السلام و اصحاب آن حضرت هستند. از خدا می خواهیم که با صادقین یعنی امام حسین علیه السلام باشیم که نتیجه اش جنات است که این جنات به علاوه این که در بر دارنده رضایت خداوند است سبب دست یابی به فوز عظیم نیز می باشد همان چیزی که می خوانیم: ﴿یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ فَوزاً عَظِیماً﴾. فوز عظیم همراهی با امام حسین علیه السلام و بالا ترین چیزی است که از خدای تبارک و تعالی می توان درخواست کرد.

بدانید صادقین فقط اهل بیت علیهم السلام هستند چرا که آن ها دارای لسان صدق قدم صدق ، مدخل صدق مخرج صدق و مبوّا صدق بوده و هستند. تمام قول و فعل و وجودشان صدق است ما نمی توانیم از صادقین باشیم بلکه می توانیم با ایشان و در درجه ی ایشان باشیم فلذا آن ها اصلی هستند و ما طفیلی و به همین سبب می گوئیم ﴿کُنْتُ مَعَکُم﴾ نه ﴿کُنْتُ مِنكُم﴾ . ای کاش با شما بودم نه از شما در این راه، صدق و ثبات قدم بسیار مهم است کسانی که در شب عاشورا امام علیه السلام را ترک کردند اگرچه پس از شهادت حضرت قیام نموده و به شهادت رسیدند اما جایگاهشان بسیار پایین تر از جایگاه شهدای کربلاست. این گروه ثبات قدم نداشتند و از امام دور شدند. کلمه ی ثبات در قرآن برای دو واژه استعمال شده است:

1- ثبات قول :

﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ﴾ (2)

ص: 96


1- مائده / 19
2- ابراهيم / 27

قول ثابت کلام لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه است.

کسانی که کافر و مشرک هستند و یا این که به ظاهر شهادت به توحید داده و نفاق گونه کفر خویش را پنهان می کنند در آخرت نمی توانند اقرار به لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه کرده و اهل آتش هستند در روایتی نیز فرمودند قول ثابت ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است، (1) زیرا حقیقت لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه ولایت است خداوند مؤمنین به این ولایت را در دنیا و آخرت بر گفتن لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه ثابت می دارد البته شرطش ایمان است.

2- ثبات قدم :

﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾ (2)

پروردگارا از گناه و ستمی که ما درباره ی خود کرده ایم در گذر و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر محو کافران مظفر گردان.

دعای خوبان خدا برای ثبات قدم است مشابه این آیه در سوره ی بقره (3) نیز آمده است توجه کنید که بلا فاصله بعد از ثبات قدم نصرت خدا می آید، کسانی که ثبات قدم داشته باشند ولو آن که عده ی کمی باشند عاقبت پیروز خواهند بود. امام حسین علیه السلام با وجود شکست ظاهری پیروز گردید. نصرت خدا به دلیل ثبات قدم حضرت ابا عبد اللّه الحسین به ایشان رسید این ثبات تا بذل جان امام ادامه داشت.

برای دسترسی به ثبات قدم باید خدا را یاری نمود. ﴿وَ إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ ، (4) نتیجه یاری کردن خدا این است که خدا نیز ما را یاری می کند و ثبات قدم خواهیم یافت در روایت است که یاری خدا به یاری رسول خداست و یاری رسول خدا

ص: 97


1- البرهان، ج 4، ص 329
2- آل عمران / 147
3- بقره / 250
4- محمّد/7

به یاری ولی خداست و یاری ولی خدا به یاری دین خداست اگر ثبات قدم می خواهیم باید دین خدا را یاری کنیم و دین خدا همان دینی است که به ولایت مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام در روز غدیر کامل شد ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾. (1) امروزه گریه بر امام حسین علیه السلام و اقامه عزای آن عزیز یاری دین خدا و یاری ولی خداست.

خدا را به حق اهل بیت علیهم السلام بخوانیم

﴿وَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّاْنِ الَّذی لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یعْطِینی بِمُصابی بِکُمْ اَفْضَلَ ما یعْطی مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیتَها فِي الْإِسْلاَمِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَوَاتِ وَ الاَرْضِ﴾

و از خدا به حق شما و به مقام شما در خواست می کنم که به خاطر مصیبتی که از شما بر من وارد شده است همان مصیبتی که چقدر بر اهل اسلام و آسمان ها و زمین بزرگ است بهترین چیزی که به مصیبت زدگان عطا می کند به من هم کرامت کند.

در این فراز خداوند را به حق و مقام و شأن اهل بیت علیهم السلام سوگند می دهیم و باید بدانیم که کسی جز خدای عز وجل و اهل بیت علیهم السلام نمی داند که مقام و شأن این بزرگواران یعنی چه و حق ایشان بر خدا چیست؟

كُميت عقول همگی در شناخت ائمه معصومین (صلوات الله عليهم اجمعين) لنگ است و می توان گفت که کم ترین حق ایشان بر خدای مهربان حق شفاعت است که البته تمام این حقوق را خداوند از روی تفضل بر عهده خویش گرفته و روایات اهل بیت علیهم السلام بر این امر صراحت دارند در اعمال مسجد کوفه می خوانیم:

﴿فَاَسْئَلُکَ اللَّهُمَّ یا عَظیمُ بِحَقِّکَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقینَ، وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الصَّادِقینَ عَلَیْکَ، وَ بِحَقِّکَ عَلی عَلِیٍّ، وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ عَلَیْکَ، وَ بِحَقِّکَ عَلی فاطِمَةَ، وَ بِحَقِّ فاطِمَةَ عَلَیْکَ، وَ بِحَقِّکَ عَلَی الْحَسَنِ، وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ عَلَیْکَ،

ص: 98


1- مائده /3

وَ بِحَقِّکَ عَلَی الْحُسَیْنِ، وَ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ عَلَیْکَفَاِنَّ حُقُوقَهُمْ عَلَیْکَ مِنْ اَفْضَلِ اِنْعامِکَ عَلَیْهِمْ...﴾ (1)

پس ای خدای بزرگ تو را به حقی که بر محمّد و آل و حقی که ایشان بر تو دارند می خوانم، به حقی که بر علی داری و حقی که علی بر تو دارد، به حقی که بر فاطمه داری و حقی که فاطمه بر تو دارد و به حقی که بر حسن داری و حقی که حسن بر تو دارد، به حقی که بر حسین داری و حقی که حسین بر تو دارد تو را می خوانیم همانا حقوقی که ایشان بر تو دارند و از بالا ترین نعمت های تو بر ایشان است.

با این حال پس از این که خداوند را به حقی که خود از طرف آل محمّد علیهم السلام بر عهده خویش قرار داده سوگند می دهیم و از او می خواهیم که بهترین چیز هایی که به افراد مصیبت زده در ازای مصیبت عطا می کند به ما هم به خاطر مصیبت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام مرحمت فرماید. در این جا توجه شما را به دو نکته مهم جلب می نمایم:

اولاً این که ما باید در مصیبت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام همان طور که در حدیث زیارت عاشورا (2) اشاره شد حالت مصیبت و سوگوار داشته باشیم و در لباس، سر و صورت بر گزاری مراسمات و دیگر موارد باید حالت عزا از ظاهر و باطن ما نمایان باشد. امام صادق علیه السلام درباره ی این حالت عزا و مصیبت فرمودند: کسی که برای ظلم هایی که به ما شده غصه دار باشد نفس کشیدنش ثواب تسبیح و غم و غصه هایش برای ما عبادت محسوب می شود. (3)

ثانياً باید بدانیم که خدای مهربان در عوض هر مصیبتی که بر افراد نازل می فرماید عطا و لطفی نیز در حق ایشان روا می کند که ما در زیارت عاشورا از او می خواهیم بهترین چیز هائی که به مصیبت زدگان در عوض مصیبت می بخشد به ما در عوض

ص: 99


1- مفاتيح الجنان اعمال مسجد کوفه
2- حدیثی که در ابتدای کتاب بطور تفصیل بیان شد.
3- ﴿عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: نَفَسُ اَلْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَهٌ وَ کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَجِبُ أَنْ یُکْتَبَ هَذَا اَلْحَدِیثُ بِالذَّهَبِ﴾: امالى مفید ، مجلس 338، ص 40

مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام بدهد.

حال سؤالی در ذهن ایجاد می شود که خداوند در عوض مصیبت چه پاداشی به مصیبت زدگان عطا می کند.

جواب این سؤال در آیات قرآن به طور واضح بیان شده است. لطفاً با توجه به آیات زیر آن ها را تلاوت کنید.

﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (1) کسانی که مصیبتی بر ایشان وارد می شود و می گویند ما برای خدائیم و به او برمی گردیم ﴿أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتُ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةً وَ أَوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾ (2) از طرف خدا بر ایشان صلوات و رحمت نازل شده و ایشان همان هدایت یافته گانند.

با دقت در معنای آیه می توان دریافت که پروردگار در عوض مصیبت و صبر در آن سختی، به افراد صلوات و رحمت خویش را نازل می فرماید.

پس در واقع زائر در زیارت عاشورا از خداوند درخواست می کند که به حق اهل بیت علیهم السلام و مقام و شأن ایشان بهترین صلوات ها و رحمت ها را بر او نازل فرماید و شاید این معنا بی ارتباط با جمله بعدی زیارت یعنی ﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ﴾ (3) که درخواست صلوات و رحمت و مغفرت خداست نباشد.

بزرگی مصیبت امام حسین علیه السلام

﴿مُصیبَهً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیتَها فِي الْإِسْلاَمِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَوَاتِ وَ الاَرْضِ﴾

وَه که چقدر این مصیبت تو عظیم و بزرگ است بر اسلام و بر همه آسمان ها و زمین

امام حسین علیه السلام همان طور که خود امام بر خلقند تمام متعلقات آن حضرت نیز بر

ص: 100


1- بقره / 156
2- بقره / 157
3- خدایا مرا در این جایگاه از کسانی قرار ده که مشمول صلوات و رحمت و مغفرة تو شده اند.

همه امام است. کلام امام، امام همه ی کلمات حیات ،امام امام همه ی حیات ها و هر چیزی که بدو متعلق است امام است.

یکی از متعلقات امام حسین علیه السلام مصیبت اوست چون خود حضرت که بر خلق امامند مصیبت آن حضرت هم امام همه ی مصیبت ها و مقدم بر همه ی عزا هاست. و چون امام بر همه خلق و آسمان ها و زمین هستند مصیبت ایشان نیز بر همه آسمان ها و زمین وارد شده است.

تا این جا مصیبت امام حسین علیه السلام با ائمه دیگر تفاوتی ندارد. یعنی چون همگی پیشوای خلقند مصیبتشان بر جمیع آسمان ها و زمین وارد شده است و قابل قیاس با دیگر مصائب نیست.

کسانی که مصیبت های دیگران را با مصائب اهل بیت علیهم السلام قیاس کرده و العياذ باللّه گاهی معتقدند که کربلا و یا عاشورا در مکان های دیگری نیز واقع شده و می شود، توجه نکرده اند که با وجود جنایاتی که در بعضی از مقاطع زمانی جنایت کاران مرتکب شده و به صغیر و کبیر قومی رحم نکرده و فجایعی آفریده، می آفرینند لکن حتی این جنایت کاران را نیز نمی توان با قتله ائمه علیهم السلام و قیاس کرد و نام ایشان را به عنوان مثال یزید های دوران گذاشت زیرا اگر ما معتقد شدیم قومی که به فرض مثال اکنون مشغول جنایتند چون یزید هستند باید اعتقاد داشته باشیم که طرف مقابلشان یعنی همان مظلومین که مورد تجاوز واقع شده اند چون امام حسین علیه السلام می باشند. (اتوب اللّه تعالی) زیرا همیشه دشمنان یک نفر به همان اندازه خبیث و منفورند که طرف

مقابلشان پاک و صالح باشد.

پس هیچ گاه هیچ امری از امور خودمان را و از جمله مصائب و سختی ها را با امور امام معصوم علیه السلام قیاس نکنیم. در بین ائمه مصیبت امام حسین علیه السلام امتیاز ویژه ای دارد که در روایات وارد شده است: ﴿لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبدِاللّه﴾ (1) هیچ روزی چون

ص: 101


1- بحار الانوار ، ج 45، ص 218

روز حسین علیه السلام نمی شود. یعنی حتی مصیبت های دیگر ائمه را نیز نمی توان با روز عاشورا و مصائب حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام قیاس کرد زیرا علاوه بر این که حضرت سيد الشهداء علیه السلام امامند و مصائبشان نیز مصیبت امام است بزرگی مصیباتی که بر آن حضرت در روز عاشورا وارد شد در مخیله هیچ انسانی نمی گنجد.

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع از عبد اللّه بن فضل هاشمی روایت کرده که می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم ای فرزند رسول خدا چگونه روز عاشورا روز مصیبت و حزن و جزع و گریه گردید و روزی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و یا فاطمه علیها السلام و یا امام امیر المؤمنین علیه السلام در آن به شهادت رسیدند چنین حکمی پیدا نکرد و همین طور روزی که امام حسن علیه السلام با زهر به شهادت رسیدند روز عزای امت اعلام نشد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿إِنَّ یَوْمَ اَلْحُسَیْنِ علیه السلام أَعْظَمُ مُصِیبَهً مِنْ جَمِیعِ سَائِرِ اَلْأَیَّامِ﴾.

روز شهادت حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام از همه روز ها مصیبتش بزرگ تر بود.

زیرا شهادت امام حسین علیه السلام به مثابه این بود که تمام اصحاب کساء از دنیا رفته اند چنان چه بقاء آن حضرت هم چون بقاء جمیع آن ها بود. (1)

مصیبت غربت، عطش، فقدان انصار و خاندان، زخم زبان ها، اسارت خواهران و عیال و... اموری است که کوه های عالم تحمل شنیدن آن را نیز ندارند.

حال که مصیبت عظیم است و این مصیبت عظیم بر ما نیز وارد شده در این مصیبت اجر عظیم می خواهیم: ﴿أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصابِي بِكُمْ أَفْضَلَ ما يُعْطِي مُصاباً بِمُصِيبَتِهِ مُصِيبَةً ما أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الإِسْلامِ﴾ و این اجر همان طور که اشاره شد در این فراز آمده است که: ﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ﴾. یعنی مشمول صلوت و رحمت الهی واقع شدن آن اجر عظیم در این مصیبت است. در پایان باز تأکید می کنم که هیچ مصیبتی چون مصیبت حسین علیه السلام نبوده و هیچ

ص: 102


1- علل الشرايع ، ج 1، ص 731

روزی چون عاشورای او نیست به همین دلیل خود آن حضرت طبق نقل محدث نوری در مستدرک فرمودند:

شِيعَتي مَهْمَا شَرِبْتُمْ عَذْبَ مَاءٍ فَاذْکرُوْنِي *** أَوْ سَمِعْتُمْ بِشَهيْدٍ أَوْ غَريْبٍ فَاندِبونِي (1)

یعنی هر گاه خبر شهادتی می شنوید برای حسین گریه کنید نه این که حسین علیه السلام را بهانه گریه برای دیگران نمائید امام هشتم حضرت رضا علیه السلام نیز فرمودند: اگر می خواهی برای چیزی بگریی برای حسین علیه السلام گریه کن (2) و همه این مطالب گواهی می دهد که مصیبت حسین علیه السلام از تمام مصائب سخت تر و عظیم تر بوده است.

لعن و برائت در زیارت عاشورا

یکی از مهم ترین قسمت های زیارت عاشورا لعن و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام است که فراز های زیادی را به خود اختصاص داده و حتی بیش از سلام بر حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام و اصحاب و یاران آن حضرت در این زیارت بر دشمنان جد و پدر و مادر و برادر و اعداء خود آن حضرت لعن و نفرین فرستاده شده است. ابتداء لازم است که معنای لعن و برائت را به وضوح بدانیم و سپس درباره ی ملعونین و زیارت عاشورا به طور مبسوط صحبت کنیم.

معنای لعن و برائت

راغب در کتاب مفردات در معنای لعن آورده است: لعن یعنی طرد و دور کردن و اگر از جانب خدا باشد به معنای عقوبت در آخرت و نپذیرفتن اعمال و توفیق ندادن در دنیاست و اگر از جانب انسان باشد به معنای نفرین به دیگران است.

ص: 103


1- مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26 و مرآة الابرار / 203
2- عيون الاخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 604

وی در معنای برائت هم آورده است دور شدن از چیزی که نسبت به مجاورت آن کراهت باشد. و در واقع برائت به معنای عدم دوستی و بیزاری است.

اهمیت لعن و برائت

حال که با معنای لغوی لعن و برائت آشنا شدیم باید به این نکته اذعان کنیم که لعن و برائت از لوازم زندگی بشری و همان طور که حضرت امام خمینی (قدس سره) در کتاب مکاسب محرمه (1) فرموده اند از ضروریات مذهبی شیعه است. زیرا اگر کسی نسبت به شخصی محبت داشته باشد باید دشمن او را دشمن بدارد و این گونه نیست که انسان هم خدا و هم شیطان را دوست بدارد یا حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ابو جهل را با هم را دوست داشته باشد زیرا محبت خالص محبتی است که در آن محبت دشمن محبوب شریک نباشد.

انسان در اولین جمله توحید می گوید: لا اله یعنی هیچ معبودی نیست و سپس می گوید الّا اللّه یعنی به جز اللّه در حقیقت اول نفی جمیع ضد ها و ند ها و شریک های خیالی را از وجود خدا نموده و سپس اقرار به الوهیت حضرت اللّه تبارک و تعالی می نماید. اول نفی است و سپس اثبات بی شک باید نفی را نیز بر زبان جاری کرد یعنی این اعتقاد صحیحی نیست که انسان فقط نسبت به طرف اثبات سخن بگوید یعنی فقط از خدا و رسول و ائمه علیهم السلام بگوید و از دشمنانشان حرفی نزند زیرا جز در مورد تقیه این با روش و سنت خدا و رسول و ائمه علیهم السلام مخالف است.

در قرآن کریم آیات زیادی در مذمت شیطان، مشرکین، منافقین و دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یافت می شود که در بسیاری از موارد همراه با لعن بر ایشان است در حالی که خداوند می توانست فقط درباره خود انسان های صالح و یاران با وفای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در قرآن سخن بگوید با این حال درباره شیطان و دشمنان نیز به تفصیل تکلم فرموده و در موارد زیادی به بررسی مصداق مورد نظر نیز پرداخته است.

ص: 104


1- مكاسب محرمه امام خمینی، ج 1، ص 250 و 251

ما نیز همان طور که به کمالات محمد و آل علیهم السلام توجه کرده و درباره آن سخن می گوئیم و بر ایشان صلوات می فرستیم باید پستی ها و معایب دشمنانشان را بیان کرده و بر آن ها لعن و نفرین

کنیم. و بدانیم که شرّ کسانی که نفی لعن و برائت می کنند از دجال بر شیعیان بیشتر است.

امام هشتم حضرت رضا علیه السلام فرمودند:

إِنَّ مِمَّنْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ ، مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَهً عَلَی شِیعَتِنَا مِنَ اَلدَّجَّالِ ، فَقُلْتُ بِمَاذَا قَالَ بِمُوَالاَهِ ﴿أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاهِ أَوْلِیَائِنَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اِخْتَلَطَ اَلْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اِشْتَبَهَ اَلْأَمْرُ فَلَمْ یُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ﴾ (1)

همانا در بین کسانی که ادعای محبت ما اهل بیت را می کنند کسانی هستند که فتنه ایشان از دجال بر شیعیانمان سخت تر است. راوی سؤال کرد: علت چیست؟ فرمودند زیرا ایشان با دشمنان ما دوست و با دوستانمان دشمن هستند وقتی چنین شد حق با باطل مخلوط و امر مشتبه میش ود و در نتیجه مؤمن از منافق تشخیص داده نمی شود.

در ادامه باید گفت کسانی که لعن بر آن گروهی که خدا و رسول و ائمه علیهم السلام ایشان را لعن کرده اند گناه بشمارند خود ملعونند زیرا که ﴿قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام :مَنْ تَأَثَّمَ أَنْ یَلْعَنَ مَنْ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ﴾ (2)

امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کس لعن بر کسی که خدا بر او لعنت کرده است را گناه بشمارد پس لعنت خدا بر او باد.

لعن کاری از کار های خداست

پروردگار قهار و جبار گروه های مختلفی را در قرآن کریم لعنت فرموده است.

ما در این بخش برای این که خواننده عزیز به عظمت بحث لعن پی ببرد به آیات

ص: 105


1- وسائل الشيعه، ج 16 ، ص 179
2- رجال کشی ، ص 529 مورد 1012

فراوانی که پروردگار عالم در آن ها خود عده ای را مشمول لعنت خویش کرده است اشاره کرده و عزیزان را به مطالعه تفسیر این آیات مخصوصاً تفاسیر روائی چون تفسیر صافی، البرهان و نور الثقلین سفارش می کنیم.

1- سوره بقره آیه 88 :

﴿وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمْ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ﴾

(آن گروه گمراه به تمسخر به پیامبران گفتند دل های ما در پرده غفلت است چیزی از سخنان شما در نمی یابد، چنین نیست بلکه خدا بر آن ها لعن و غضب فرموده زیرا کفر و عناد ورزیدند و در میان آن ها اهل ایمان بسیار اندک بود).

2- سوره بقره آیه 89 :

﴿وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقُ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴾.

(و چون کتابی از جانب خدا که تصدیق کننده تورات بود بر ایشان آمد با آن که پیش از بعثت پیغمبر آنان خود به ظهور او امید فتح و نصرت بر کافرین داشتند لکن چون آن چه که منتظرش بودند آمد و شناختند بر آن کافر شدند پس لعنت خدا بر کافرین باد).

3- سوره بقره آیه 159 :

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنْ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنْهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنْهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾

(آن گروه از اهل کتاب که آیات و ادله واضحه ای را که برای هدایت خلق فرستادیم کتمان نموده و پنهان داشتند پس از آن که برای مردم در کتاب آسمانی بیان کردیم آن ها را خدا لعن می کند و لعن کنندگان نیز بر آن ها لعن می کنند).

ص: 106

4 - سوره بقره آیه 161 :

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارُ أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾

(آن کسانی که کافر شدند و به عقیده کفر مردند البته بر آن گروه لعنت خدا و ملائکه و تمام مردمان است.)

5- سوره آل عمران آیه 61 :

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾

(پس ای پیامبر هر کس که با تو درباره عیسی به مقام مجادله بر آید بعد از آن که به وحی خدا به احوال او آگاهی یافتی به او بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان و نفوسمان به مباهله برخیزیم و در دعا به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغ گویان را به لعنت خدا مبتلا سازیم).

6- سوره آل عمران آیه 87 :

﴿أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾

(کیفر آن گروه ظالم اینست که خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان لعنت کنند.)

7 - سوره نساء آیه 46 :

﴿مِنْ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعِ وَرَاعِنَا لَيَا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ اسْمَعْ وَ انظُرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَم وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلاً﴾.

(گروهی از یهود کلمات خدا را از جای خود تغییر داده و گویند فرمان خدا را

ص: 107

شنیده و از آن سر بپیچیم و به تو گویند بشنو که کاش نا شنوا باشی و گویند ما را رعایت کن و گفتارشان زبان بازی و طعنه و تمسخر به دین است و اگر به احترام گفتند که ما فرمان حق را شنیده و تو را اطاعت می کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر هر آینه آنان را نیکو تر بود و به صواب نزدیک تر ولکن خدا آن ها را چون کافر شدند لعنت کرد پس ایمان نمی آورند مگر گروه اندکی).

8- سوره نساء آیه 47 :

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْل أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَ كَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً﴾

(ای اهل کتاب ایمان بیاورید به قرآنی که فرو فرستادیم که مصدق تورات و انجیل شماست پیش از آن که برویتان خط محو و خذلان کشیم یا گونه ها را واژگون کنیم یا آن که بر شما به مانند اصحاب سبت لعنت و عذاب فرستیم و قضای الهی واقع شدنی است).

9- سوره نساء آیه 52 :

﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمْ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنُ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً﴾

(آن گروهی که ایمان به جبت و طاغوت دارند مورد لعنت خدا هستند و هر کس را که خدا لعنت کند دیگر کسی یاری نتوان کرد).

10 - سوره نساء آیه 93 :

﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً﴾.

(و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد پس جزای او خلود در جهنم و غضب و لعنت خداست و پروردگار بر او عذاب بزرگی آماده کرده است».

ص: 108

11- سوره نساء آیات 117 و 118 :

﴿إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلا شَيْطَاناً مَريداً * لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ لَاتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً﴾.

(خدا شیطان را لعنت کند او به خدا گفت من از بندگان تو گروهی را زیر بار طاعت خود خواهم کشید.

12- سوره مائده آیه 13 :

﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ...﴾

(پس چون پیمان شکستند ایشان را لعنت کرده ...).

13- سوره مائده آیه 60 :

﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٌ مِنْ ذَلِكَ مَثْوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرُّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾

(بگو آیا شما را آگاه سازم که کدام قوم را نزد خدا بد ترین پاداش است؟ کسانی که خدا بر آن ها لعن و غضب کرده...).

14- سوره مائده آیه 64 :

﴿وَ قَالَتْ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا ...﴾

(یهود گفتند دست خدا بسته است به واسطه این گفتار دست ایشان بسته شده و به لعن خدا گرفتار گردیدند).

15- سوره مائده آیه 78 :

﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ﴾

ص: 109

(کافران بنی اسرائیل به زبان داود و عیسی به جهت ای که نا فرمانی خدا و سر کشی کردند لعنت شدند).

16- سوره اعراف آیه 44 :

﴿وَ نَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ الله عَلَى الظَّالِمِينَ﴾

(... آن گاه میان آن ها منادی ندا دهد که لعنت خدا بر ستم کاران باد).

17- سوره توبه آیه 68 :

﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾

(خداوند مردان و زنان منافق وعده آتش جاودان جهنم را داده و این برای ایشان کافی است خدا ایشان را لعنت کرده و برای ایشان عذابی ماندگار است).

18- سوره هود آیه 60 :

﴿وَ أَتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْداً لِعَادٍ قَوْمٍ هُودٍ﴾

(و قوم عاد به لعن خدا در دنیا و قیامت گرفتار شدند...).

19- سوره هود آیه 18 :

﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾

(و چه کسی ظالم تر است از آن که بر خدا دروغ بر بندد... بدرستی که لعنت خدا بر ظالمین است).

ص: 110

20- سوره هود آیه 99 :

﴿وَ أَتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ﴾

(و فرعونیان را در این جهان بد لعنتی در پی است و آن بد عطا و بخششی است).

21- سوره رعد آیه 25 :

﴿وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار﴾

(و آنان که عهد خدا را پس از پیمان بستن شکستند و آن چه را که خدا امر به پیوند با آن داده ارتباط گستند و در روی زمین فساد می کنند بر ایشان لعنت و جایگاهی بسیار بد باشد).

22- سوره حجر جر آیه 35 :

﴿و

وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ﴾

(و لعنت ما تا روز جزا بر تو شیطان محقق باد).

23- سوره اسراء آیه 60:

﴿... وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلا طُغْيَاناً كبيراً﴾

(و درختی که به لعن در قرآن یاد شده ( درخت نژاد بنی امیه ) قرار ندادیم جز برای امتحان مردم ...).

24- سوره نور آیه 23 :

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمُ﴾

(کسانی که به زنان با ایمان عفیفه و بی خبر از کار بد تهمت زنند محققاً در دنیا و آخرت ملعونند و برای ایشان عذابی عظیم است).

ص: 111

25- سوره قصص آیه 45 :

﴿وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنْ الْمَقْبُوحِينَ﴾

(و بر این امامانی که مردم را دعوت به آتش می کنند در دنیا لعنت و در آخرت از زشت رویان قرارشان می دهیم).

26- سوره احزاب آیه 57 :

﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهيناً﴾

(آنان که خدا و رسول را بیازارند در دنیا و آخرت مورد لعن خدا بوده و عذابی خوار کننده بر ایشان فراهم شده است).

27 - سوره احزاب آیه 61 :

﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتُلُوا تَقْتِيلاً﴾

(این منافقین رانده شده درگاه حق و ملعونند...).

28 - سوره احزاب آیه 64 :

﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً﴾

(خداوند کفار را لعنت کرده و برای ایشان آتش دوزخ را مهیا کرده است).

29 - سوره احزاب آیه 68:

﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنْ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً﴾

(و تو ای خدا عذاب پیشوایان گمراه ما را دو برابر کن و بر ایشان لعن بزرگی نازل بفرما ..

30- سوره ص آیه 78 :

﴿وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ﴾

(و لعنت من تا روز قیامت بر تو (شیطان) باد).

ص: 112

31 - سوره غافر آیه 52 :

﴿يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴾

(روز قیامت روزی است که عذر خواهی ظالمین بر ایشان سودی نبخشد و بر ایشان لعنت و عاقبت بدی است).

32 - سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیه 23 :

﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾

(این منافقان را خداوند لعنت کرده و گوش و چشمشان را کر و کور کرده است).

33 - سوره فتح آیه 6 :

﴿وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيراً﴾

(و خدا زنان و مردان منافق و مشرک همان کسانی که به خدا بد گمان بودند را لعنت کرده و بر ایشان غضب نموده و جهنم را بر ایشان آماده ساخته است).

پس از این بررسی کامل در آیات قرآن می یابیم که خدای عز وجل در سی و سه آیه از قرآن کریم به گروه هایی لعنت فرستاده است و نمی دانم که چگونه عده ای منکر بحث لعن و تبری شده و با چه استدلالی این همه از آیات قرآن را نادیده گرفته و یا از آن بی اطلاعند.

گروه هایی که در این آیات مورد لعن واقع شدند عبارتند از : یهود ، کفار، منافقین، مشرکین ، آن هائی که بر خدا دروغ بندند ، بدگمان های نسبت به خدا، آن هایی که خدا و رسول را می آزارند، دروغ گویان ظالمین، افرادی که ایمان به جبت و طاغوت دارند، آن کس که مؤمنی را عمداً بکشد، شیطان، آنان که عهد و میثاق را بشکنند و با آن کسانی که خدا امر به وصل با ایشان داده است قطع ارتباط کنند و آن هایی که در زمین

ص: 113

فساد کنند ، قوم عاد ، اصحاب سبت ، درخت ملعونه (بنی امیه) ، آن هایی که به زنان پاک دامن تهمت نا روا زنند و امامانی که مردم را گمراه کنند.

قرآن کریم در این آیات لعن را هم کار خدا و هم فعل و کار ملائکه و هم عملی صادره از مردم بر شمرده است ﴿عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ (1)

و چه بسا کسانی به غیر از این سه گروه از اجنه و حیوانات نیز اهل لعن کردن باشند که این مطلب به وسیله آیه یک صد و پنجاه و نه سوره بقره و روایات عدید های قابل اثبات و در منابع ما موجود است.

سؤالی که این جا مطرح می شود اینست که آیا ظالمینی که غصب خلافت اهل بیت علیهم السلام را نمودند و آن هایی که ایشان را به قتل رساندند شامل یکی از گروه های فوق نمی شوند؟ آیا ایشان نبودند که محسن و حضرت فاطمه و حضرت امیر المؤمنین علیهم السلام را به شهادت رساندند؟ و آیا این قتل عمد فساد در زمین و نقض عهد غدیر نبود؟ آیا ایشان امامانی نبودند که مردم را به آتش دعوت می کردند؟ آیا ایشان ظالم و دروغ گو نبودند ؟ در هر صورت حال که با عظمت بحث لعن در قرآن کریم آشنا شدیم جا دارد که چند روایت را در همین مورد بررسی کنیم.

لعن و برائت در روایات ائمه اطهار علیهم السلام

در روایات زیادی به وضوح می بینیم که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به جز در موارد تقیه هم خود بر ظالمین حقشان مخصوصاً آن چند نفر اول لعن کرده و هم به اصحاب و یارانشان امر به لعن نموده اند.

مرحوم کلینی (رحمة الله عليه) صاحب کتاب کافی و مرحوم شیخ طوسی (رحمة الله عليه )صاحب کتاب تهذیب که هر دو از کتب اربعه شیعه هستند و همچنین مرحوم شیخ حر عاملی قدس سره صاحب كتاب وسائل الشيعه و علامه بزرگوار

ص: 114


1- آل عمران / 87

محمّد باقر مجلسی (سلام اللّه علیه) در کتاب بحار الانوار همگی این روایت را نقل کرده اند که : حسین بن ثویر و ابی سلمه سراج هر دو روایت کرده اند که امام صادق علیه السلام پس از هر نماز چهار مرد و چهار زن را لعن می کردند. آن چهار مرد فلانی و فلانی و فلانی و معاویه و آن چهار زن فلان زن و فلان زن و ام حکم و هند بوده اند. در ضمن اسم همه را در این ذکر لعن، بر زبان جاری می کردند. (1)

بنا بر نقل کلینی در کتاب کافی حضرت محمد بن علی الباقر علیه السلام فرموده اند :

﴿إِنَّ اَلشَّیْخَیْنِ فَارَقَا اَلدُّنْیَا وَ لَمْ یَتُوبَا وَ لَمْ یَتَذَکَّرَا مَا صَنَعَا بِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَعَلَیْهِمَا لَعْنَهُ اَللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِکَهِ وَ اَلنّٰاسِ أَجْمَعِینَ﴾ (2)

همانا آن دو نفر از دنیا مفارقت کردند در حالی که توبه نکرده و درباره ی جنایتی که نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام نمودند عذر خواهی نکردند، پس لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آن دو باد.

همو در جای دیگر کتابش از قول امام کاظم علیه السلام آورده است:(به جان خودم سوگند آن دو قبل از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و نفاق داشتند و فرمایش خدا را رد کردند و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را به استهزاء ،گرفتند آن دو کافر بودند لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آن دو باد به خدا قسم در قلب هیچ یک از آن دو ذره ای از ایمان وارد نشده بود و چیزی جز شک بر ایشان اضافه نمی شد هر دو فریبکار، منافق و مرتاب بودند تا زمانی که ملائکه عذاب آن ها را قبض روح کرده و به محلی پست انتقال دادند). (3)

ابن قولویه قمی صاحب یکی از ارزشمند ترین کتب شیعه یعنی کامل الزیارات از

ص: 115


1- كافى، ج 3، ص 342؛ تهذيب الاحكام ، ج 2، ص 321؛ وسائل الشيعه، ج 6، ص 462 و بحار الانوار ج 22، ص 128 : ﴿عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَةَ السَّرَّاجِ قَال: سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ مُعَاوِیَةَ وَ فُلَانَةَ وَ فُلَانَةَ وَ هِنْداً وَ أُمَّ الْحَکَمِ أُخْتَ مُعَاوِیَةَ﴾
2- کافی ، ج 8، ص 246
3- کافی ، ج 8، ص 125 و بحار الانوار ، ج 48، ص 243

116

امام صادق علیه السلام روایت کرده که در ضمن زیارتی فرمودند:

﴿اَللّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْعَنْ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ...﴾: (1)

خدایا جبت و طاغوت و پیروانشان را مورد لعن و غضب قرار ده. (2)

وی در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام در ضمن نقل زیارتی برای امام حسین علیه السلام نقل می کند که امام فرمودند: پس بگو خدایا لعنت کن کسانی را که نعمت تو را تبدیل کردند و با ملت تو مخالفت کردند و از امر تو سر پیچی نمودند و به رسولت تهمت زدند و راه تو را مسدود کردند».

بار الها قبور و درون ایشان را پر از آتش فرما و به اتفاق یارانشان در حالی که کور هستند به دوزخ وارد فرما خدایا ایشان را با لعنی که هر ملک مقرب و نبی مرسل و هر مؤمنی که دلش را برای ایمان آزموده ای بر آن ها می کند لعن فرما. (3)

امام زمان علیه السلام نیز چون اجداد و خویش بر ظالمین آل محمد علیهم السلام لعن کرده و این عمل را پس از ظهور فاش می سازند.

(حضرت صادق علیه السلام فرمودند: همانا قائم زمانی که ظهور کند آن دو را تر و تازه از قبر خارج کرده بر ایشان لعن فرستاده و از آن ها تبری می جوید سپس آن ها را به دار کشیده و در نهایت آتش بر آن ها می زند و خاکسترشان را بر باد دهد). (4)

علاوه بر این احادیث معتبر ، ائمه برائت از جبت و طاغوت را اصالتاً از شرائط ایمان معرفی فرموده اند :

ص: 116


1- كامل الزيارات باب 79، ص 185
2- منظور از جبت و طاغوت همان دو نفر ظالم اول هستند.
3- ﴿عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ....ثُمَّ تَقُولُ : اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَكَ وَ خَالَفُوا مِلَّتَكَ وَ رَغِبُوا عَنْ أَمْرِكَ وَ اتَّهَمُوا رَسُولَكَ وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِكَ اللَّهُمَّ احْشُ قُبُورَهُمْ نَاراً وَ أَجْوَافَهُمْ نَاراً وَ احْشُرْهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ إِلَى جَهَنَّمَ زُرْقاً اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْلَعْناً يَلْعَنُهُمْ بِهِ كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَ كُلُّ عَبْدٍ مُوءْمِنٍ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِيْمَانِ﴾ ... کامل الزیارت باب 79، ص 193
4- بحار الانوار ، ج 52، ص 386

امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَهِ أَشْیَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ اَلْبَرَاءَهِ مِنَ اَلْجِبْتِ وَ اَلطَّاغُوتِ ، وَ اَلْإِقْرَارِ بِالْوَلاَیَهِ وَ اَلْإِیمَانِ بِالرَّجْعَهِ وَ اَلاِسْتِحْلاَلِ لِلْمُتْعَهِ وَ تَحْرِیمِ اَلْجِرِّیِّ وَ تَرْکِ اَلْمَسْحِ عَلَی اَلْخُفَّیْنِ﴾ (1)

(هر کس که به هفت چیز اقرار کند پس او مؤمن است: برائت از جبت و طاغوت، اقرار به ولایت، ایمان به رجعت، حلیت ازدواج موقت، حرمت مار ماهی و یا هر ماهی که فلس نداشته باشد، و ترک مسح بر کفش).

همان طور که ملاحظه فرمودید در روایت برائت از جبت و طاغوت یعنی همان دو نفر از اقرار به ولایت مقدم شده، و این اهمیت برائت و لعن را می رساند.

ائمه معصومین علیهم السلام در دعا ها سجده ها و قنوت های خویش بر ظالمین مخصوصاً آن دو نفر اول لعن کرده و این امر را به شیعیانشان نیز دستور می دادند:

محمّد بن اسماعیل و سلیمان بن جعفر نقل می کنند که به خدمت حضرت رضا (عليه آلاف التحيه و الثناء) رسیدیم و آن حضرت در سجده شکر بودند، لکن سجده بسیار طولانی شد. پس آن زمانی که سر از سجده بر داشتند به آن حضرت عرض کردیم سجده را طولانی کردید فرمودند هر کس که در سجده شکر این دعا را بخواند مانند کسی است که با پیامبر در روز بدر به سمت دشمنان تیر انداخته باشد. ما گفتیم آیا اجازه هست بنویسیم؟ فرمودند: بنویسد؛ زمانی که به سجده شکر رفتی بگو:

﴿اللَّهُمَّ الْعَنِ اللَّذَيْنِ بَدَّلَا دِينَكَ وَ غَيَّرَا نِعْمَتَكَ وَ اتَّهَمَا رَسُولَكَ صلی اللّه علیه و آله وَ خَالَفَا مِلَّتَكَ وَ صَدَّا عَنْ سَبِيلِكَ وَ كَفَرَا آلَاءَكَ وَرَدَّا عَلَيْكَ كَلَامَكَ وَ اسْتَهْزَءَا بِرَسُولِكَ وَقَتَلَا ابْنَ نَبِيِّكَ وَ حَرَّفَا كِتَابَكَ وَ جَحَدَا آيَاتِكَ وَ سَخِرَا بِآيَاتِكَ وَ اسْتَكْبَرَا عَنْ عِبَادَتِكَ وَقَتَلَا أَوْلِيَاءَكَ وَ جَلَسَا فِي مَجْلِسٍ لَمْ يَكُنْ لَهُمَا بِحَقٍّ وَحَمَلَا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ

ص: 117


1- وسائل الشيعه، ج 24، ص 133

الصَّلَوَاتُ وَ السَّلَامُ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً يَتْلُو بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَى جَهَنَّمَ زُرْقاً اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَقَرَّبُ عليك بِاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمَا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ زِدْهُمَا عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ وَ هَوَاناً فَوْقَ هَوَانٍ وَ ذُلًّا فَوْقَ ذُلٍّ وَ خِزْياً فَوْقَ خِزْيٍ اللَّهُمَّ دُعَّهُمَا فِي النَّارِ دَعّاً وَ أَرْكِسْهُمَا فِي أَلِيمِ عَذَابِكَ رَكْساً اللَّهُمَّ احْشُرْهُمَا وَ أَتْبَاعَهُمَا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَراً اللَّهُمَّ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ وَشَتِّتْ أَمْرَهُمْ وَ خَالِفْ بَيْنَ كَلِمَتِهِمْ وَ بَدِّدْ جَمَاعَتَهُمْ وَ الْعَنْ أَئِمَّتَهُمْ وَ اقْتُلْ قَادَتَهُمْ وَ سَادَتَهُمْ وَ كُبَرَاءَهُمْ وَ الْعَنْ رُؤَسَاءَهُمْ وَ اكْسِرْ رَايَتَهُمْ وَ أَلْقِ الْبَأْسَ بَيْنَهُمْ وَ لَا تُبْقِ مِنْهُمْ دَيَّاراً اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا جَهْلٍ وَ الْوَلِيدَ لَعْناً يَتْلُو بَعْضُهُ بَعْضاً وَ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً يَلْعَنُهُمَا بِهِ كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَ كُلُّ مُؤْمِنٍ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً يَتَعَوَّذُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ وَ مِنْ عَذَابِهِمَا اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا لَعْناً لَا يَخْطُرُ لِأَحَدٍ بِبَالٍ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمَا فِي مُسْتَسِرِّ سِرِّكَ وَ ظَاهِرِ عَلَانِيَتِكَ وَ عَذِّبْهُمَا عَذَاباً فِي التَّقْدِيرِ وَ فَوْقَ التَّقْدِيرِ وَ شَارِكْ مَعَهُمَا ابْنَتَيْهِمَا وَ أَشْيَاعَهُمَا وَ حِبِّيهِمَا وَ مَنْ شَايَعَهُمَا إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾ (1)

(خدایا لعنت کن آن دو نفری را که دین تو را تبدیل کردند و نعمت هایت را تغییر دادند بر پیامبرت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تهمت زدند و مخالفت با دین تو کردند و راه تو را بستند و نعمت هایت را کافر شدند و کلامت را رد کردند و پیامبرت را مسخره کردند و فرزند پیامبرت را (محسن) کشتند و کتابت را دچار تحریف کردند و آیاتت را انکار و نسبت به آن استهزاء کردند و از عبادت تو استکبار ورزیدند و اولیاء و دوستانت را کشتند و در جائی نشستند که سزاوار آن نبودند و مردم را بر دوش آل محمد علیهم السلام سوار کردند.

پروردگارا بر این دو لعنتی نازل کن که بعضی بعض دیگر را دنبال باشد (یعنی

ص: 118


1- بحار الانوار ، ج 86، ص 223

پی در پی) و آن دو و پیروانشان را کور وارد جهنم کن.

خداوندا ما به وسیله لعن به آن دو و برائت از آن دو در دنیا و آخرت به تو طلب نزدیکی می کنیم.

خدایا قاتلان امیر المؤمنین علیه السلام و کشندگان حسین بن علی را لعنت کن خدایا بر آن دو عذابی بالا تر از هر عذاب و خواری بالا تر از هر خواری و ذلتی بالا تر از هر ذلت نازل کن و آن دو را به سمت آتش بکش و در هر عذاب خوار کننده ات ایشان را تغییر ده. خدایا آن دو و پیروانشان را دسته جمعی وارد جهنم نما.

خداوندا جمع ایشان را متفرق کن و امرشان را پریشان نما و بین وحدت کلمه ایشان اختلاف ایجاد کن و بین جماعتشان جدائی بینداز و امامانشان را لعنت فرما. پیشروان و بزرگانشان را بکش و رؤسای آن ها را لعن فرما پرچم ایشان را بشکن و سختی و گرفتاری را بین آن ها بینداز و از ایشان جنبنده ای را باقی مگذار. خدایا ابو جهل و ولید را لعنی پی در پی بفرما.

پروردگارا آن دو را لعن کرده همان گونه که هر ملک مقرب و هر نبی مرسل و هر مؤمنی که قلبش را برای ایمان آزموده ای بر آن دو لعن می نماید.

خداوندا بر آن دو عذاب و لعنتی بفرست که اهل آتش از آن پناه ببرند. خدایا بر آن دو لعنتی نازل کن که به فکر کسی خطور نکند. خدایا آن دو را در سر و آشکار لعنت کن و ایشان را در تقدیر و فوق تقدیر عذاب کن بار الها دو دختر ایشان و شیعیانشان و محبانشان و هر کس که این دو را پیروی می کند در این لعن و عذاب شریک کن که تو شنونده دعایی).

منظور از پسر پیامبری که ایشان کشته اند محسن بن علی علیهما السلام و یا جميع اولاد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که در واقع خونشان به گردن آن دو نفر است می باشد.

همان طور که علامه مجلسی هم نوشته اند اللهم العنهما پس از ذکر ابو جهل و ولید به همان دو نفر غاصب اول بر می گردد و قرینه برای این مطلب زیاد بوده که از جمله آن ها اینست که در آخر دعا نام دو دختر ایشان نیز به میان می آید.

علامه مجلسی بزرگ (سلام الله علیه) نوشته اند که ذکر نام ولید و ابو جهل در این دعا برای ایجاد ابهام برای دشمنان به جهت تقیه بوده و بلکه بعید نیست منظور از

ص: 119

ابو جهل همان ابو فلان است زیرا او در حقیقت پدر جهل بوده و منظور از ولید همان دومی بوده زیرا او نیز ولید به معنای به دنیا آمده و ولادت شده از غیر پدرش می باشد. (1)

در روایات ائمه معصومین دعایی نیز به عنوان دعای صنمی قریش وارد شده که آن هم از مضامین فوق العاده و حائز اهمیتی بر خوردار است مرحوم کفعمی این دعا را رفيع الشأن و عظيم المنزله دانسته و با ذکر سند از قول ابن عباس نقل می نماید که حضرت علی علیه السلام این دعا را در قنوت نماز می خواندند و ثواب خواندن آن را بر اساس روایات مانند ثواب کسی که در جنگ بدر و احد و حنین یک میلیون تیر در کنار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم انداخته است می داند متن دعا از این قرار است:

بِسمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

﴿اَللَّهُمَّ العَن صَنَمَى قُرَيشِ ، وَ جِبْتَيهَا وَ طَاغوتَيهَا ، وَ اِفكَيهَا وَ ابْنَتَيهِمَا ، الَّذِينِ خَالَفَا اَمرَكَ ، وَ اَنكَرًا وَحيَكَ ، وَ جَحَدَا اِنعَامَكَ وَ عَصَيَا رَسُولَكَ، وَ قَلَّبَا دِينَكَ وَ حَرَّفَا كِتَابَكَ، وَأَحَبَّا أَعدَائِكَ ، وَ جَحَدَا آلاتَكَ ، وَ عَطَّلا أحكامَكَ ، وَ أبطلاً فَرَائِضَكَ ، وَ اَلحَدَا فِي آيَاتِكَ، وَ عَادَيَا اَولِيَاءَكَ ، وَ وَالَيَا أَعدَاءَكَ ، وَ خَرَّبَا بِلادَكَ ، وَ أَفَسَدَا عِبَادَكَ، اَللَّهُمَّ العَنهُمَا وَ أَتبَاعَهُمَا ، وَ اَولِيَانَهُمَا ، وَ أَشْيَاعَهُمَا ، وَ مُحِتِيهِمَا ، فَقَد أَحْرَبَا بَيتَ النُّبُوَّةِ، وَرَدَمَا بَابَهُ، وَنَقَضَا سَقفَهُ، وَ اَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرضِهِ، وَ عَالِيَهُ بِسَافِلِهِ، وَ ظَاهِرَهُ بِبَاطِنِهِ، وَ استَاصَلاَ أَهْلَهُ، وَ آبَادَا أَنصَارَهُ، وَ قَتَلاَ أَطفَالَهُ ، وَ اَخلَيَا مِنبَرَهُ مِن وَصِيّهِ وَ وَارِثِ عِلمِهِ ، وَ جَحَدَا اِمَامَتَهُ، وَ اَشرَكَا بِرَبِّهِمَا ، فَعَظِم ذَنَبَهُمَا ، وَ خَلِدهُمَا فِي سَقَر ، وَ مَا أَدْرَاكَ مَا سَقَر ، لا تُبقى وَ لاَ تَذَر ، اللَّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ كُلِّ مُنكَر أَتَوهُ، وَ حَقٍ أَحْفَوهُ، وَ مِنبَرِ عَلَوهُ، وَ مُؤمِنِ اَرجَوهُ، وَ مُنَافِقٍ وَلَّوهُ، وَ وَلِيّ آذَوهُ، وَ طَرِيدٍ آوَرهُ، وَ صَادِقٍ طَرَدُوهُ، وَ كَافِرٍ نَصَرُوهُ، وَ إِمَامٍ قَهَرُوهُ، وَ فَرضِ غَيَّرُوهُ، وَ اثَرٍ اَنكَرُوهُ ، وَ شَرِّ آثَروهُ، وَ دَمٍ اَرَاقُوهُ، وَ خَيرٍ بَدَّلُوهُ، وَ كُفْرٍ نَصَبوهُ، وَ إِرثٍ غَصَبوهُ، وَ فَيِي اقْتَطَعُوهُ، وَ سُحتٍ أَكَلُوهُ، وَ خُمسٍ اِستَحلُّوهُ، وَ بَاطِلِ

ص: 120


1- بحار الانوار ، ج 86، ص 223

اَسَسُوهُ، وَ جَورٍ بَسَطوهُ، وَ نِفَاقٍ أَسَرُّوهُ، وَ غَدرٍ أَضمَروُهُ، وَ ظلمٍ نَشَروُهُ، وَ وَعَدٍ أخلَفَوهُ، وَ أمَانٍ خَانوُهُ، وَ عَهْدٍ نَقَضَوُهُ، وَ حَلالٍ حَرَّمَوهُ، وَ حَرَام أَحَلوُهُ، وَ بَطْنٍ فَتَقوهُ، وَ جَنينٍ أَسْقَطُوهُ، وَ ضِلع دقُوهُ ، وَ صَةٍ مَزَّقَوُهُ، وَ شَمِلٍ بَدَّدُوهُ، وَ عَزِيزِ أَذَلُوهُ، وَ ذَلِيلٍ أَعَزُّوهُ، وَ حَقٍ مَنَعوُهُ، وَ كِذبٍ دَلَّسوُهُ، وَ حُكم قَلْبَرُهُ، اللَّهُمَّ العَنهُم بِكُلِّ آيَةٍ حَرَّفوهَا ، وَ فَرِيضَةٍ تَرَكوُهَا، وَ سُنَّةٍ غَيَّرُوهَا ، وَ رُسُوْم مَنَعوُهَا ، وَ أَحكام عَطَلُوهَا، وَ بَيعَةٍ نَكَثَوُهَا ، وَ دَعويَ أَبطَلُوهَا ، وَ بَيِّنَةٍ اَنكَرُوهَا ، وَحِيلَةٍ اَحدَثوُهَا ، وَ خِيَانَةٍ اَورَدُوهَا ، وَ عَقَبَةِ ارتَقَوُهَا ، وَ دِبَابٍ دَحَرَجوُهَا ، وَ أَزْيَافٍ لَزِمَوْهَا ، وَ شَهَادَاتٍ كَتَمُوها ، وَ وَصِيَّةٍ ضَيَّعوُهَا ، اَللَّهُمَّ العَنهُمَا فِى مَكنونِ السِّرِّ وَ ظَاهِرِ العَلانِيَةِ ، لَعناً كَثِيراً اَبَداً دَائِماً دَائِباً سَرمَداً ، لاَ انقِطَاعَ لاَمَدِهِ، وَ لاَ نَفَادَ لِعَدَدِهِ، لَعناً يَعْدُو اَوَّلَهُ، وَ لا يَرُوحُ آخِرُهُ، لَهُم، وَ لاَعِوَانِهِم وَ أَنصَارِهِم، وَ مُحِبيهم ، وَ مُوَالِيهم، وَ المُسَلِّمِينَ لَهُم ، وَ المَائِلِينَ إِلَيهِم وَ النَّاهِضِينَ بِاحْتِجَاجِهِم، وَ المُقتَدينَ بِكَلامِهِم وَ المُصَدِّقِين بِاَحكَامِهِم سپس چهار مرتبه می گویی: اَللَّهُمَّ عَذَّبه عَذَاباً يَستَغِيثُ مِنهُ أَهلُ النَّارِ﴾. (1)

(خداوندا لعنت کن دو بت قریش را و دو جبت و طاغوت آن را و آن دو دروغ پرداز را و دو دختر آنان را آن دو نفری که فرمانت را زیر پا نهادند و وحی تو را نپذیرفتند و نعمتت را انکار کردند و نا فرمانی پیامبرت کردند و دینت را واژگون کردند و قرانت را تحریف کردند و با دشمنان تو

دوستی کردند و نعمت هایت را انکار و احکامت را بی ثمر نمودند و واجباتت را تباه کرده و از در ستیزگی با آیاتت بر آمدند و با دوستانت دشمنی کرده و با دشمنانت دوستی بر قرار نمودند. شهر هایت را ویران ساخته و عباد تو را به فساد کشاندند.

خدايا لعنت کن آن دو و پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آن دو و دوستانشان را زیرا آن دو خانه وحی را ویران ساخته و در آن کاملاً بستند و سقفش را خراب کرده و آن را زیر و رو ساختند و اهل آن را از بیخ بر انداختند و یاورانش را هلاک ساختند و کودکانش را کشتند و منبر نبوت را از وصی نبی و وارث پیامبر تهی ساختند و انکار کردند امامت وصی پیامبر را و نسبت به خدا مشرک شدند.

ص: 121


1- بلد الامین، ص 551؛ بحار الانوار ، ج 85، ص 260

پس خدایا گناه آن دو را بزرگ بشمار و برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده جهنمی که بندگان به شدت عذاب آن پی نبرندم جهنمی که چیزی را باقی نگذاشته و رها نکند.

خدایا ایشان را به تعداد هر نا روایی که مرتکب شدند و حقی که پنهان ساختند و منبری که به جفا از آن بالا رفتند و هر مؤمنی که تبعیدیش کردند و هر منافقی که به کار گماردند و هر دوستی که آزردند و هر تبعید شده ای که پناهش دادند و هر راست گویی که طردش کردند و هر کافری که یاریش دادند و هر امامی که مقهورش ساختند و هر واجبی که تغییرش دادند و هر دلیلی که

منکرش شدند و هر زشتی که اختیار کردند و هر خونی که ریختند و هر کفری را که نصب کردند و ارثی که به زور به چنگ آوردند و هر غنیمتی که به نا حق ملک خود کردند و هر مال حرامی که خوردند و هر خمسی که حلال شمردند و هر باطلی که بنیان نهادند و هر جوری که گسترش دادند و هر نفاقی که پنهان داشته و نیرگی که به دل گرفتند و هر ستمی که پراکندند و وعده هایی که به آن وفا نکردند و امان هایی که خیانت در آن کردند و پیمان هایی که شکستند و حلال هایی که حرام و حرام هایی که حلال شمردند و پهلویی که شکافتند و جنینی که سقط کردند و استخوانی که خورد کردند و سندی که دریدند و اجتماعی که متفرقش ساختند و عزیزی که خوار و ذلیلی که عزیزش داشتند و حقی که از صاحبش باز داشتند و دروغی که راست جلوه دادند و حکمی که وارونه ساختند لعنت فرما.

خدایا ایشان را به تعداد هر آیه ای که تحریف کردند و واجبی که ترک نمودند و روش پسندیده ای که تغییر دادند و نشانه های روشنی که جلو گیرش شدند و احکامی که بی ثمرش گذاشتند و بیعتی که شکستند و ادعای حقی که نپذیرفتند و شاهدی که انکار کردند و نیرنگی که اختراع کردند و خیانتی که وارد دینی ساختند و گردن های که بالای آن رفتند و هر دبّه ای که آن را پرتاب کردند و هر تقلبی که بدان مقید بودند و هر شهادتی که پنهان ساختند و هر وصیتی که آن را ضایع کردند لعنت فرما.

خدایا آن دو را در پنهان و آشکار لعنتی زیاد، همیشگی پیوسته و مدام بی ابتدا و بی انتها لعن كن.

لعنتی که آغازش را صبح باشد ولی انجامش را شب نباشد.

لعنت تو بر ایشان و دوستان و یاران آن ها و کسانی که خود را در اختیار ایشان نهاده اند و آن هایی که قلباً به ایشان تمایل دارند و کسانی که ادعای باطل آن ها را علم کردند و از سخنان و احکامشان

پیروی نمودند جاری باد.

خداوندا، عذاب فرما آنان را عذابی که استغاثه و فریاد اهل آتش از آن بلند باشد).

ص: 122

خواننده گرامی آیا این عبارات صریح و لعن و نفرین هایی که از سودای دل و جگر محروق امام المتقين على بن ابى طالب علیه السلام بر خواسته و در قنوت نماز ایشان متجلی گشته است راه هر گونه توجیه را بر توجیه گران مسدود نمی سازد؟ اما وای به حال کسانی که به خاطر وجود محبتی که در دل نسبت به طواغیت و اتباع ایشان دارند منکر این همه نصوص معتبره می شوند. آیا ایشان نمی دانند که امام صادق علیه السلام فرمودند: قسم به خدایی که محمد را به پیامبری بر گزید اگر در قلب جبرائیل و میکائیل چیزی از محبت آن دو ظالم اول وجود داشته باشد خداوند آن ها را با صورت بر آتش خواهد انداخت. (1)

تمام محبین آل اللّه علیهم السلام می دانند که اساساً لعن و برائت نسبت به ظالمین در حق محمّد و آل محمد علیهم السلام از ضروریات مذهب و نفس این عمل با رعایت شرایط تقیه همان طور که سیره ائمه اطهار و بزرگان دین بوده است از بالا ترین نصرت ها و یاری ها نسبت به اهل البیت علیهم السلام است.

على بن عاصم کوفی در ضمن یک روایت نسبتاً طولانی می گوید که به امام عسکری علیه السلام عرض کردم بدن من از یاری شما اهل بیت نا توان است و جز ولایت شما و برائت از اعداء شما و لعن بر ایشان در خلوت ها از کار دیگری عاجز هستم امام فرمودند: پدرم از جدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به روایت کرد که فرمودند: هر کس از یاری ما اهل بیت نا توان بود ولی در خلوت ها لعن بر دشمنان فرستاد خدا صدای او را به همه ملائکه رسانده و بدین سبب ملائکه او را یاری کنند و بر او دعا و استغفار نمایند پس صدا از جانب خدای عز وجل رسد که ای ملائکه من دعایتان را اجابت کردم و بر روح این بنده ام به همراه ارواح نیکان درود فرستادم و او را در زمره بر گزیدگان قرار دادم. (2)

همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده که کسی به ایشان عرض کرد: فلان شخص شما را دوست دارد اما در دشمنی با دشمنان شما ضعیف است حضرت فرمودند: هیهات،

ص: 123


1- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ... وَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَوْ أَنَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ فِی قَلْبِهِمَاشَیْءٌ لَأَکَبَّهُمَا اَللَّهُ فِی اَلنَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمَا بحار الانوار ، ج 45، ص 39
2- بحار الانوار ، ج 50، ص 316

دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را می کند ولی از دشمن ما برائت ندارد. (1)

حضرت صادق علیه السلام در روایت دیگری به طور تفصیل فرموده اند:(دوستی با دوستان خدا و ولایت ایشان واجب است و برائت از دشمنان آن ها نیز واجب است همچنین برائت و بیزاری از کسانی که ظلم به آل محمّد علیهم السلام نمودند و پرده حرمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را دریدند و فدک را از فاطمه علیها السلام گرفتند و او را از ارث پدر محروم کردند و حق او و شوهرش را غصب کردند و خواستند خانه اش را آتش بزنند و اساس ظلم را پایه گذاری کردند و سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تغییر دادند واجب است . (2)

همان طور که مطالعه فرمودید برائت از دشمنان آل اللّه علیهم السلام مخصوصاً آن چند نفر اول از واجبات شمرده شده و این امری است که علماء شیعه نیز به وجوب آن تأکید کرده اند.

شیخ صدوق اعلی اللّه مقامه در کتاب اعتقادات نوشته اند:

﴿اعْتِقَادُنَا فِی الظَّالِمِینَ أَنَّهُمْ مَلْعُونُونَ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْهُمْ وَاجِبَةٌ

... وَ أَمَّا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَاعْتِقُادُنَا أَنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ وَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا وَ أَنَّهَا خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْیَا سَاخِطَةً عَلَی ظَالِمِهَا وَ غَاصِبِهَا وَ مَانِعِی إِرْثِهَا... وَ اعْتِقَادُنَا فِی الْبَرَاءَةِ أَنَّهَا وَاجِبَةٌ مِنَ الْأَوْثَانِ الْأَرْبَعَةِ وَ الْإِنَاثِ الْأَرْبَعِ وَ مِنْ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَنَّهُمْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَا یَتِمُّ الْإِقْرَارُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ﴾ (3)

(اعتقاد ما درباره ظالمین این است که ایشان ملعونند و برائت از ایشان واجب است... و اما اعتقاد ما درباره فاطمه صلوات الله علیها اینست که او سرور بانوان عالمیان از اولین و آخرین است و ما معتقدیم که غضب و رضایت او مدار غضب و رضایت خداست و او از دنیا رفت در حالی که نسبت به آن کس

ص: 124


1- بحار الانوار ، ج 27، ص 58
2- خصال شیخ صدوق، ج 2، ص 434، باب الواحد الى المأة فما فوقها
3- بحار الانوار ، ج 27 ، ص 60

که به او ظلم کرده بود و حقش را غضب کرده بود و ارثش را به او نمی داد نا راضی و غضبناک بود.

اعتقاد ما درباره برائت از بت های چهارگانه و چهار زن (1) و همه پیروان و تابیعنشان اینست که این برائت واجب است و آن ها بد ترین خلق خدایند و اقرار به خدا و رسول و ائمه علیهم السلام و کامل نمی شود مگر به برائت و بیزاری از دشمنان ایشان).

حال که اقرار به خدا و رسول و ائمه علیهم السلام مگر به برائت از دشمنان آل اللّه علیهم السلام کامل نمی شود چگونه عده ای می خواهند برائت و لعن را از تشیع جدا سازند.

بنیان گذار فقید جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (نور اللّه مضجعه الشريف) با وجود این که معتقد به وحدت سیاسی با دیگر فرق غیر شیعه بوده و همواره بر این مطلب پا فشاری می فرمودند لکن این رکن اساسی را هرگز از یاد نبرده و در شرح کتاب شیخ اعظم ضمن تأیید فرمایشات شیخ مرتضی انصاری (رحمة الله عليه) مبنی بر جواز غیبت غیر شیعه و عدم حرمت و احترام ایشان اضافه می فرمایند:

﴿فَلاَ شُبْهَةَ فى عَدَمِ اِحْتِرَامِهِمْ بَلْ هُوَ مِنْ ضرورَى اَلْمَذْهَبِ كَمَا قَالَ اَلْمُحَقِّقُونَ بَلِ اَلنَّاظِرُ فى الاخبار اَلْكَثِيرِهْ فِى الابواب اَلْمُتَفَرِّقَةِ لاَ يَرْتَابُ فِي جَوَازِ هَتْكِهِمْ وَ اَلْوَقِيعَةِ فِيهِمْ بَلْ الائمه اَلْمَعْصُومِينَ اِكْثِرُوا فِي اَلطَّعْنِ عَلَيْهِمْ وَ ذَكَرِ مَسَاوِيهِمْ﴾ (2)

(یعنی هیچ شک و شبهه ای در عدم احترام به مخالفین شیعه از فرق مختلف نبوده بلکه این امر از ضروریات مذهبی می باشد همان طور که اهل تحقیق نیز فرموده اند بلکه از روایات فراوان می توان فهمید که در جواز هتک و بی حرمتی به ایشان شکی نیست همان طور که ائمه معصومین علیهم السلام زیاد لعن و طعن به ایشان داشته اند.)

ص: 125


1- اشاره دارد به روایتی که با مضمون لعن امام صادق علیه السلام به چهار مرد و چهار زن که از نظر خوانندگان محترم گذشت.
2- مکاسب محرمه امام خمینی، ج 1، ص 251 و 250

آن بزرگوار در ادامه سخنان ارزشمندشان فرموده اند:(اما اخباری که شامل برادر می شود نیز ایشان را در بر نمی گیرد زیرا بین ما و ایشان هیچ نوع برادری وجود نداشته و چگونه برادری باشد زمانی که برائت از ایشان و مذهبشان و امامان و پیشوایانشان همان طور که روایات و اصول اقتضای آن را دارد بر ما واجب گشته است). (1)

خواننده عزیز خود ملاحظه فرمودید که حضرت امام خمینی (قدس سره) عدم حرمت ایشان را از ضروریات دین شمرده اند و باید بدانیم که تمام مراجع عظام مسائل ضروری دین را غیر قابل تقلید دانسته و عده ای حکم به عدم جواز و عده ای حکم به عدم کفایت تقلید در امور ضروری دین می نمایند. (2)

مرحوم علامه میرزا ابو الفضل تهرانی قدس سره در کتاب شفاء الصدور که به اعتقاد بسیاری تاکنون از بهترین شرح های زیارت عاشورا بوده و مفتخر به امضاء و تقریظ میرزای بزرگ شیرازی است نوشته اند:

(و آیات مؤوّله و اخبار مصرحه به لعن ایشان بسیار است و این از ضروریات مذهب شیعه و از مطاعن معروفه ایشان نزد دشمنان است و هیچ یک از منتسبین به این مذهب انکار این نکرده جز یک نفر جاهل ضالِّ مضلّ که در ایام ما در کشمیر انگیخته شده و رساله ای در منع سب تیم و عدی (3) پرداخته و به خرافات و ترهاتی چند، طایفه ای از عوام اخفاء الهام سفهاء احلام را فریفته و به زرق و طامات

گروهی نادان را شیفته خود ساخته و به شیادی و سالوسی و حیله گری و چاپلوسی فتنه آغازی و سقیفه پردازی در پیش گرفته است.

و عجب تر این که با آن که از اوائل طلاب کم مایه تر و یک سره از علم بی نصیب و از رؤوس فساق و مشایخ اهل کبایر است مدعی اجتهاد و متصدی فتوی بلکه گاه گاه در

ص: 126


1- همان
2- رساله مراجع تقلید مساله اول
3- اولی و دومی

پرده زمزمه اعلمیت می کند و فتاوای غریبه ی جاهلانه از او مسموع شده است). (1)

من در این جا پس از گذشت ده ها سال به مرحوم علامه میرزای تهرانی عرض می کنم که خوشا به حال شما که در زمان حیاتتان از این افرادی که نام بردید فقط یک تن را سراغ داشته و یک تن ادعا هایی چنین گزاف می نمود و طوبی لکم که امروزه نیستید تا ببینید از آن افراد با آن خصوصیات فریب کارانه و منکر حق تا چه اندازه در جامعه با لباس های مختلف به وفور و فراوانی یافت می شوند و امیدوارم که این پایان شب سیاه باشد.

در این جاست که انسان باید همه را بر مبنای عرضه ی بر آیات و روایات بشناسد و هیچ کس را جز وجود مطهر امام معصوم علیه السلام حق نداند و بلکه همه افراد را در هر جایگاهی که هستند به حق و کلام و رفتار امام علیه السلام عرضه کند تا بتواند تشخیص دهد که چه کسی درست گفته و چه کسی از مسیر حق منحرف شده است، در همین راستا برای دانستن نظر آل اللّه در مساله مذکوره به غیر از احادیثی که گذشت به روایات ذیل نیز توجه کنید:

کمیت شاعر می گوید از امام صادق علیه السلام درباره ی آن دو نفر پرسیدم، حضرت فرمودند: ای کمیت هیچ خونی ولو به اندازه خون حجامت در اسلام (به نا حق) ریخته نمی شود و هیچ مالی به حرام کسب نمی شود و هیچ زنی به حرام به نکاح در نمی آید مگر آن که گناه آن تا روز قیامت به گردن آن دو نفر است تا زمانی که قیام کننده ما قیام کند و ما گروه بنی هاشم به بزرگ و کوچکمان امر می کنیم که به آن دو نفر سب کرده و از ایشان برائت جویند. (2)

در این روایت امام صادق علیه السلام فرموده اند که ما به کوچک و بزرگ بنی هاشم امر می کنیم که آن دو را سب بنمایند و از آن دو برائت جویند تا این گونه وظیفه سنگین سادات را در برائت به ایشان گوشزد نمایند

ص: 127


1- شفاء الصدور / 549
2- رجال کشی ، ص 207، شماره 363؛ بحار الانوار ، ج 47، ص 323

راغب در مفردات و لویس معلوف در المنجد در تعریف سب آورده اند :السَّبُّ: الشّتم الوجيع. سبّ یعنی دشنام فجیع این امر فقط درباره این دو وارد شده و این جانب درباره ی دیگر اعداء آل اللّه علیهم السلام فقط امر به لعن را مشاهده کرده و درباره ی سب در بعضی از موارد درباره دیگر دشمنان نهی وارد شده است. (1)

اگر کسی در مورد این روایت به آیه ﴿وَ لَا تَسُبُوا الذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُون الله فَيَسْبُوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾ (2) برای رد این روایت استفاده کند به او جواب داده می شود که علت نهی خداوند از سب به مشرکین و کفار جلو گیری کردن از سب و دشنام دادن ایشان به خداوند متعال بیان شده و در اصطلاح نهی در این آیه منصوص العلة بوده و علت نهی بیان شده است.

به زبان ساده تر می خواهد بفرماید که برای جلو گیری از دشنام به خدا شما نیز به کفار دشنام ندهید. حال اگر دشنام به کفار سبب دشنام به خدا نشود مثلاً ایشان از این دشنام مطلع نباشند پس این سب و دشنام مشکلی ندارد.

علاوه بر این ممکن است در این مورد خاص یعنی سبّ به آن دو نفر استثنائی صورت گرفته و چه بسا از این آیه نیز مستثنی باشند مرحوم آخوند خراسانی نیز در کفایه الاصول در صحت استثنا هائی از این قبیل فرموده اند: بدون شک آیات قرآن با خبر واحد نیز قابل تخصیص خوردن است (3) پس اگر این سب به طریقی چون اخفاء آن منجر به عکس العمل گروه مقابل نشود جایز می باشد همان طور که حضرت امام (قدس سره) نیز کنایه به این مطلب اشاره فرموده اند. (4) در این جا سزاوار است که بر این امر تأکید

ص: 128


1- مانند نهی امام امیر المومنین علیه السلام از سب و دشنام به سپاهیان شام که توسط اصحاب آن امام صورت می گرفت: نهج البلاغه، خطبه 206
2- انعام / 108 به کسانی که غیر خدا را می خوانند سب و دشنام ندهید زیرا باعث می شود که ایشان نیز از غیر علم به خدا دشنام دهند.
3- الحق جواز تخصيص الكتاب بخبر الواحد المعتبر بالخصوص كما جاز بالكتاب او بالخبرالمتواتر... بلا ارتياب : كفاية الاصول، ص 274
4- مکاسب محرمه امام خمینی، ج 1، ص 252

ویژه ای نموده و مجدداً بیان نمایم که بحث ما در این جا یک بحث کاملاً علمی و با استفاده از آیات و روایات و نظرات بزرگان می باشد و به همین دلیل در مقام عمل بر مبنای سفارش مراجع عالی مقام و رؤس شیعه من جمله حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) باید از هر عملی که انجام آن در ملاء عام اسباب ایجاد اختلاف و دو دستگی را فراهم می نماید جداً اجتناب کرد.

اما آخرین روایتی که در این بخش به نقل آن پرداخته و به ادامه بحث بپردازیم روایتی است از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام که به ابو حمزه ثمالی فرمودند:

﴿مَنْ لَعَنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتُ لَعْنَةً وَاحِدَةً كُتُبَ اللهِ لَهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ حُسْنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ سَيِّئَةً وَ رَفْعٌ لَهُ سَبْعِينَ اُلْفُ اُلْفُ دَرَجَةً وَ مَنِ اِمْسِي يَلْعَنُهُمَا لَعْنَةً وَاحِدَةً كَتَبٍّ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ قَالَ: فَمَضَى مَوْلَاُنَا علی بْن الْحِسَّيْنِ فَدَخَلَتْ عَلَى مَوْلَاِنَا ابی جَعْفَرَ مُحَمَّدَ الْبَاقِرِ فَقُلْتُ یَا مولای حدیث سَمِعَتْهُ مِنْ، ابیک فَقَالَ هات یَا، ثمالی فاعدت عَلَيْهِ الْحَديثَ فَقَالَ: نَعَمْ یَا ثمالی اتحب انَّ از یدَک ؟ فَقُلْتُ بلی یَا مولای، فَقَالٌ مَنْ لَعَنَهُمَا لَعْنَةُ وَاحِدَةُ فِي كُلُّ غَدَاةَ لَمْ يَكْتُبْ عَلِيُّهُ ذَنْبَ فِىَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ حتی یمسی وَ مِنَ امسی وَ لَعَنَهُمَا لَمْ يَكْتُبْ لَهُ ذَنْبٌ فِي لَيْلَهُ حَتَّى يُصْبِحُ.قَالَ: فَمَضَى أَبُو جَعْفَرٍ فَدَخَلَتْ عَلَى مَوْلَاِنَا الصَّادِقِ، فَقُلْتُ حَديثَ سُمْعَتِهِ مِنَ ابیک وَ جدک فَقَالَ هات یَا ابا حَمْزَةَ فاعدت عَلَيْهِ الْحَديثَ، فَقَالَ: حَقَّا يَا ابا حَمْزَةً ثُمَّ قَالٌ علیه السلام: وَ يَرْفَعُ لَهُ اُلْفُ اُلْفُ دَرَجَةً ثُمَّ قَالُ انَّ اللهَ وَاسِعَ كَرِيمَ﴾ (1)

(هر کس بر جبت و طاغوت یک بار لعن کند خداوند هفتاد میلیون حسنه به او داده و هفتاد میلیون گناهش را محو نموده و هفتاد میلیون درجه به او می افزاید. و هر کس در شب چنین کند باز این ثواب را دارد ابو حمزه می گوید پس از شهادت حضرت زین العابدین علیه السلام به خدمت امام باقر علیه السلام

ص: 129


1- شفاء الصدور ، ص 551، شبیه این روایت را تفسیر عیاشی ، ج 1، ص 416؛ تفسیر البرهان ، ج 3، ص 127 و بحار الانوار ، ج 30، ص 121 آورده اند

رسیده و عرض کردم حدیثی از پدر شما شنیده ام فرمودند: بگو ، پس من حدیث را بر آن حضرت عرضه کردم و امام فرمودند : بله ، ای ثمالی آیا دوست داری بر تو اضافه کنم؟ عرض کردم: بلی، فرمودند: هر کس آن دو را در هر صبح یک بار لعن کند در آن روز تا شب بر او گناهی نوشته نشود و هر کس در شب بر آن دو لعن بنماید در آن شب تا صبح بر او گناهی ننویسند.

ابو حمزه می گوید: پس از شهادت حضرت ابا جعفر باقر العلوم علیه السلام به نزد امام جعفر صادق سلام اللّه عليه شرف یاب شده و عرض کردم حدیثی از جد و پدر شما شنیده ام فرمودند: بگو ، پس حدیث را به خدمت حضرتش عرضه داشتم آن امام فرمودند: حق است ای ابو حمزه و به حدیث پدرشان اضافه فرمودند و یک میلیون درجه برای او بالا برده می شود (برای کسی که در شب يا صبح يكبار لعن کند و فرمودند: خداوند واسع کریم است).

حال که به این حدیث که خود سه حدیث بود توجه کردید به همراه مؤلف بگوئید :

﴿اَللّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ﴾

پس از آشنائی با اهمیت و جایگاه لعن و تبری در آیات قرآن و روایات باز به عبارات زیارت مقدسه عاشو را برگشته، دشمن شناسی در زیارت عاشورا و لعن و برائت را در آن کلام قدسی خدای رحمان بررسی می کنیم.

دشمن شناسی در زیارت عاشورا

اشاره

از جمله موضوعاتی که در زیارت عاشورا مطرح است بحث کسانی است که به آن ها لعن می کنیم ما به دلیل فرمایش حضرت باقر علیه السلام که فرمودند: کسی که نداند دشمنان ما با ما چه بدی ها کرده و چه ظلم ها نموده اند در اعمال بد ایشان شریک خواهد بود، (1) به بیان شخصیت و ظلم های اشخاصی که با نام بر آن ها لعن شده پرداخته

ص: 130


1- ﴿عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ لَمْ یَعْرِفْ سُوءَ مَا أَتَی إِلَیْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا رَکِبَنَا بِهِ فَهُوَ شَرِیکُ مَنْ أَتَی إِلَیْنَا فِیمَا وُلِّینَا بِهِ﴾ (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 449؛ بحار الانوار ، ج 27 ، ص 55)

و سعی ما در این بحث بر اختصار است. ان شاء اللّه

بخش اول: کسانی که در زیارت عاشورا به اسم لعن شده اند

1- ابو سفيان بن حرب : نام اصلی وی صخر است. او از دشمن ترین دشمنان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و آخرین دشمنی است که به ظاهر مسلمان شد. در جنگ های بدر و احد و بسیاری از جنگ های دیگر سر سلسله ی سپاه شرک بود. او بود که در جنگ احد فریاد می زد: در جنگ بدر شما ما را کشتید و امروز ما شما را. و پاسخ شنید که کشته های ما در بهشت هستند و کشته های شما در دوزخ باز گفت (اِنَّ لَنَا الْعُزّى وَ لا عُزّى لَكُمْ) یعنی : ما عُزِّى (نام بتی است) داریم و شما عزی ندارید پاسخ شنید (اَللّهُ مَوْلينا وَ لا مَوْلى لَكُمْ) یعنی خدا مولای ماست و شما مولا ندارید. باز صدا زد (اُعْلُ هُبَلُ) یعنی هبل بزرگ است جواب شنید (اللهُ أَعْلی وَ أَجَلّ) . (1) زمانی ابو سفیان در حالتی که هنوز کافر بود وارد مدینه شد کسی از مسلمین به وی روی خوشی نشان نداد. در این حال به منزل حضرت امیر المؤمنین علیه السلام وارد شده و به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که در پشت پرده بودند با حالتی تمسخر آمیز گفت: ای دختر محمّد به این فرزندت یعنی امام حسن علیه السلام که چهارده ماهه بودند بگو با جدش سخن گوید تا این گونه کار محمد عرب و عجم بالا بگیرد. در این حال امام مجتبی علیه السلام به نزد او آمده و با یک دست بینی و با دست دیگر ریش او را گرفته و فرمودند: بگو: ﴿لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ﴾ تا من از تو شفاعت کنم او حتی با دیدن این صحنه مسلمان نشد. (2) او وقتی می دید مسلمانان اضافه آب وضوی پیامبر نزاع می کنند به عباس عموی پیامبر گفت : به خدا قسم تا به حال پادشاهی کسری و قیصر به حد چنین پادشاهی نرسیده است. (3) و در واقع با این سخن هنوز بر انکارش نسبت به نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اصرار می ورزید و امر رسالت را

ص: 131


1- تفسير مجمع البيان ، ج 2، ص 509؛ بحار الانوار ، ج 20، ص 44
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 9
3- بحار الانوار ، ج 21، ص 129

یک حکومت و پادشاهی می دانست. البته پیامبر از باب تألیف قلوب به او محبت بسیار می نمودند، لیکن این الطاف آن حضرت در او تأثیری نداشت ، در کتب تاریخی فراوانی نقل شده که ابو سفیان دو مرتبه در زمان خلافت عثمان کفر درونی خویش را ابراز کرد و باطن آلوده خویش را برای همگان آشکار ساخت. او در جلسه ای به عثمان گفت به آن کسی که ابو سفیان به آن قسم می خورد (یعنی بت خود) نه بهشتی هست و نه جهنمی، این حکومت را بین خودتان تقسیم کنید. (1) و بار دوم زمانی بود که کور شده و از امام حسین علیه السلام در خواست کرد که او را به بقیع ببرند، وقتی به قبرستان بقیع رسید خطاب به مدفونین در آن وادی صدا زد ای کشته شدگان آن چیزی که ما و شما بر سر آن جنگیدیم اکنون به ما رسیده است یعنی حکومت به دست ما افتاده و جنگ ها بر سر قدرت و سلطنت بود و این گونه انکار صریح نبوت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را می نمود. به همین دلیل نیز امام حسین علیه السلام وقتی سخن وی را شنیدند به او فرمودند: خدا صورتت را قبیح گرداند و دستشان را از دست او خارج کرده و او را رها کردند. (2)

لازم به تذکر است که عثمان بن عفان اولین نفر از نسل بنی امیه است که به حکومت رسید و به همین نحو امویان و مروانیان را نیز قدرت بخشید. منظور ابو سفیان نیز از گفتن این سخن به مدفونین در بقیع که همان شهدای صدر اسلام بودند نکته ای بود که اشاره نمودم.

امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنانی که در دفاع از پدرشان در حضور معاویه ایراد کردند فرمودند: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در هفت موضع ابا سفیان را لعنت فرموده اند. (3)

وی در حالی که از دو چشم نا بینا شده بود در سن هشتاد و هشت سالگی در سال سی و یک هجری با حالت کفر و نفاق از دنیا رفت.

ص: 132


1- سفينه البحار، ج 4، ص 196
2- احتجاج طبرسی ، ج 2، ص 29
3- احتجاج طبرسی ، ج 3، ص 26؛ بحار الانوار، ج 44، ص 78

2 - معاوية بن ابی سفیان: مادر معاویه زنی به نام هند و از مشهورین به فجور و زنا در مکه می باشد و به همین دلیل است که ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل سنت ، معاویه را فرزند پنج مرد به نام های مسافر بن ابی عمرو، عمارة بن وليد، عباس بن عبد المطلب، صباح و ابو سفیان دانسته است. (1) در واقع به راستی مشخص نیست که پدر معاویه کدام یک از این پنج نفرند.

او اولین کسی بود که در قنوت نماز هایش به مولا امیرالمؤمنین علیه السلام اهانت نموده و آن حضرت را به همراه امام حسن و امام حسین علیها السلام لعن می نمود. (2) به دستور او مدت هشتاد سال حتی پس از مرگ معاویه بالای منابر ، امام علی علیه السلام را سبّ و لعن کرده و می گفتند ابو تراب در دین خدا ملحد شده و راه خدا را مسدود ساخته، پس خدایا او را از رحمت خود دور بدار (3) مسلم در کتاب صحیح خویش که از معتبر ترین کتب اهل سنت است با وجودی که فصلی را با عنوان تحریم سبّ الصحابه یعنی حرمت سبّ بر صحابه در کتاب خویش آورده (4) در صفحاتی از همان کتاب نقل می کند که (أَمَرَ مُعَاوِیَهُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا اَلتُّرَابِ ؟) (5) ... یعنی معاویه به سعد امر کرده و گفت چرا به علی بن ابی طالب علیه السلام لعن نمی کنی ؟ ابن ابی الحدید نیز معاویه و سپاهش را گروهی خارج از دین و محکوم به آتش دوزخ می داند. (6) از بدعت های بزرگ او موروثی کردن خلافت در بنی امیه و ملحق کردن زیاد به ابو سفیان بود در حالی که زیاد از طریق زنا به دنیا آمده و طبق حکم اسلام فرزندی که از زنا بوجود آمده باشد به پدرش ملحق نمی شود و در حقیقت پدر ندارد معاویه از کسانی است که در

ص: 133


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 336
2- وقعة الصفين ، ص 766
3- سفينه البحار، ج 6، ص 558
4- صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه ، حدیث 32، ص 1088
5- صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، حدیث 32، ص 1042
6- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 9

روز فتح مکه نا چار مسلمان شد و البته هیچ گاه دست از کفر و نفاق بر نداشت. ماجرای زیر مؤید این حقیقت روشن است روزی مغيرة بن شعبه با عصبانیت به منزل آمد ، پسرش علت عصبانیت را از او پرسید؟ او گفت از نزد بد ترین مردم می آیم (یعنی معاویه) ، به او گفتم: قدری سخت گیری را بر بنی هاشم کمتر کن ، او مأذنه مسجد را به من نشان داد و گفت تا وقتی که نام محمّد در کنار نام خدا از مأذنه ها بلند است، از آزار بنی هاشم دست بر نمی دارم ، (1) یعنی در واقع هدف آن ملعون مخالفت با دین خدا و رسول خدا بوده است. او در نیمه رجب سال پنجاه و نه هجری به دوزخ واصل شد.

3 - يزيد بن معاويه لعنة الله علیه: در کتب تاریخ سن او را از سی و سه تا شصت و سه سال ذکر کرده اند. (2) وی در سال 60 هجری به حکومت رسید و در سه سال خلافتش به جنایت بزرگ انجام داد جنایت اول او به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام بود. جنایت دوّم واقعه حره بود که در آن جان و مال و ناموس مردم مدینه را سه روز بر لشکریانش مباح کرد و در جنایت سوم نیز با منجنیق خانه کعبه را خراب نمود. (3) او مردی میمون باز شراب خوار فاسق و فاجر بود روزی به امام حسن مجتبی علیه السلام گفت من از شما نفرت دارم. امام فرمودند: بدان که شیطان در بسته شدن نطفه ی تو با پدرت شریک بوده است و تو شرک شیطانی و این نفرت از آن جهت است. (4) امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که روح عبید اللّه بن زیاد و روح یزید از تنشان خارج شد، جهنم چنان نعره ای زد که اگر ملائکه جلوی آن را نمی گرفتند آتش آن همه ی عالم را فرا می گرفت. سنایی غزنوی در لعن این سه پدر بزرگ و پدر و پسر چه زیبا سروده است:

داستان پسر هند مگر نشنیدی *** در او درّ دندان پیمبر بشکست

او به نا حق، حق داماد پیمبر بستاند *** بر چنین قوم تو لعنت نکنی شرمت باد

ص: 134


1- بحار الانوار ، ج 33، ص 169
2- اختصاص مفيد ، ص 131 و بحار الانوار ، ج 46، ص 119
3- بحار الانوار ، ج 38، ص 192 به بعد
4- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 26

که از او و سه کس او به پیمبر چه رسید *** مادر او جگر عم پیمبر بدرید

پسر او سر فرزند پیمبر ببرید *** لعن اللّه يزيداً و على آل يزيد

در نحوه هلاکت یزید اقوال گوناگونی وارد شده است که ما به نقل یکی از آن ها می پردازیم.

گفته شده است که یزید روزی با خواص از اصحابش به قصد شکار به صحرا .رفت به اندازه ی دو روز یا سه روز از شهر شام به سمت وادی شام بیرون رفت ، نا گاه آهویی ظاهر شد. یزید به اصحابش گفت: خودم می خواهم به تنهایی در صید این آهو اقدام کنم کسی مرا همراهی نکند، آن گاه سوار بر اسب شد و آهو را دنبال می کرد ، آهو او را از وادی به وادی دیگر برد، نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری از او نیافتند. در آن صحرا تشنگی سختی بر او غلبه کرد به صحرا نشینی بر خورد کرد که از چاه آب می کشید، مقداری آب به او داده ولی رفتار ملوکانه ای نسبت به یزید انجام نداد ، یعنی آن مرد اعرابی تعظیم و سلامی که به پادشاهان و امراء می کنند به او نداشت. یزید گفت اگر مرا بشناسی که من کیستم بیشتر مرا احترام می کنی آن مرد اعرابی گفت : ای برادر عرب تو کیستی ؟ گفت : من امیر المؤمنین یزید بن معاویه هستم. اعرابی گفت : سوگند به خدا تو کشنده ی حسین بن علی علیهما السلام هستی ای دشمن خدا و رسول خدا و سپس با عصبانیت شمشیر یزید را گرفت و چون خواست بر سر یزید بزند شمشیر بر سر اسب رسیده اسب در اثر شدت ضربت فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد.

اسب سرعت می گرفت و یزید را بر زمین می کشید، آن قدر او را بر زمین کشید که پاره پاره شد اصحابش در پی او آمدند اثری از وی جز اسبش که ساق پای یزید روی رکاب آن آویزان بود ندیدند. پس با تأسف و اندوه به شهر شام برگشتند. (1) انتقال او به آتش یقیناً در سال 64 هجری قمری صورت گرفته است. ألا لَعنَةُ اللهِ عَلَی القَومِ الظالَمینَ.

ص: 135


1- مقتل مفید ، ص 202 به نقل از سرنوشت شوم قاتلین امام حسین علیه السلام نوشته عباس عزیزی، ص 295

4 - عمر سعد لعنة الله عليه : او در کلام بزرگان به شر خلق الله توصیف شده است، (1) پدرش سعد بن ابی وقاص بسیار سر شناس بود و به همین خاطر وقتی پسرش یعنی همین عمر عازم کربلا شد بسیاری از مردم کوفه با او همراه شدند، روزی پدرش سعد بن ابی وقاص نزد منبر حضرت علی علیه السلام نشسته بود حضرت امیر المؤمنين على علیه السلام فرمودند: ﴿سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی﴾، یعنی از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست دهید. سعد پرسید: ای امیر المؤمنین چند تار مو در سر و در صورت من وجود دارد؟

امام علی علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از این سؤال تو مرا خبر داده اند، لكن بدان که در زیر هر موی سر و صورتت شیطانی نشسته و در خانه ات توله ای است که فرزندم حسین را خواهد کشت در آن زمان عمر فرزند سعد در مقابل پدرش بازی می کرد. (2)

او در روز عاشوار قریب به سی و هفت سال داشته و در سال شصت و شش هجری در سن چهل و دو سالگی به امر مختار ثقفی به جهنم واصل شد. (3) عمر سعد همان طور که گفته شد از سر شناسان کوفه بوده و چه بسا اگر او برای قتال با حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام به کربلا نمی رفت شخص دیگری نمی توانست چنین سپاهی بر علیه امام حسین علیه السلام بسیج نماید. وی پس از به شهادت رساندن حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام هنوز از جایگاه ویژه ای در کوفه بر خوردار بود به همین جهت مختار در اوائل قیام خویش به او امان داده و این امان را با حیله و توریه ای همراه ساخت مختار به عمر سعد گفته بود تو تا زمانی که کاری انجام ندهی و از تو حدثی سر نزند در امان من خواهی بود. البته منظور مختار از این که حدثی از تو سر نزد همان طور که در تاریخ آمده است حدث فقهی یعنی ابطال وضو به واسطه عملی که در مستراح انجام می شود بود ولى عمر سعد چیز دیگری از این کلام متوجه شده بود. (4) پس از این که کار مختار

ص: 136


1- بحار الانوار جلد 52، ص 228
2- بحار الانوار ، ج 42، ص146 .
3- شفاء الصدور ، ص 264
4- بحار الانوار ، ج 45، ص 377

محکم شد دستور داد عمر سعد را در منزل و در فراش به سزای اعمال خویش رسانده و سر او را برایش بیاورند. زمانی که سر عمر سعد را برای مختار آوردند پسر عمر سعد در نزد مختار حاضر بود مختار از حفص یعنی همان پسر عمر سعد پرسید آیا این سر را می شناسی؟ گفت آری زندگانی پس از او گوارا نیست مختار نیز دستور داد تا سر حفص را نیز بریدند و گفت عمر به جای حسین و حفص به جای علی بن الحسين ، علی اکبر و بعد جمله خود را تصحیح کرده و گفت : نه اگر سه چهارم قریش را به جای انگشتی از انگشتان حسین بکشم باز حساب برابر نشود. (1)

5 - شمر بن ذي الجوشن لعنة اللّه عليه : او در زیارت عاشورا دو مرتبه مورد لعن واقع شده است. در جنگ صفین با دلاوری زیاد در سپاه حضرت علی علیه السلام جنگید ، اما پس از مدتی در سپاه خوارج و در مقابل حضرت ایستاد و در جنگ با امیر المؤمنین علیه السلام در کنار خوارج بود (2) مرحوم محدث قمی (رحمة الله عليه) داستان تولد شمر را این گونه آورده اند که مادر او در راهی بسیار تشنه شد پس از چوپانی آب خواست، آن چوپان نیز به شرطی حاضر شد او را سیراب کند که او خود را در اختیار وی گذارد آن زن هم چنین کرد و در همان زنا نطفه شمر منعقد شد. (3)

آن گونه که از تاریخ بر می آید کسی از او دشمن تر و سنگ دل تر در کربلا حاضر نبوده است شمر اولین کسی است که به خیمه های حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام حمله کرد و نعره می زد: (عَلَیَّ بِالنّارِ اُحرِقهُ عَلی مَن فیه) یعنی برای من آتش بیاورید تا خیمه ها را با اهلش آتش بزنم. (4)

شمر کسی است که وقتی دید امام حسین علیه السلام در گودال قتگاه در خاک و خون افتاده اند به سپاهیان خویش دستور می داد:(ما وُقوفُکُم ؟ و ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ

ص: 137


1- شفاء الصدور ، ص 264
2- بحار الانوار ، ج 45، ص 377
3- سفينه البحار، ج 4، ص 492
4- شبیه فریاد های عمر در روزی که به خانه حضرت فاطمه علیها السلام حمله کردند (الامامة و السيامه، ص 12)

اِحمِلوا عَلَیهِ ثَکِلَتکُم امَّهاتُکُم) یعنی چرا ایستاده اید؟ منتظر چه هستید ؟ همگی بر حسین حمله کنید. (1)

شمر کسی است که در آن لحظات آخر حیات امام حسین علیه السلام به گودال وارد شد و ﴿فَضَرَبَهُ بِرِجلِهِ فَأَلقاهُ عَلی قَفاهُ،ثُمَّ أخَذَ بِلِحیَتِهِ﴾ پس با پایش بر امام ضربه زد و آن حضرت را بر قفا انداخت و با دست محاسن امام را در قبضه گرفت. (2)

شمر کسی است که چون در نفس های آخر امام، از آن حضرت شنید که آب طلب کنند، با پا به آن امام بزرگوار و سید کونین زده و گفت ای پسر ابی تراب مگر گمان نمی کنی که پدرت ساقی حوض پیامبر است کمی صبر کن تا از دست او سیراب شوی سپس به سنان گفت سر از بدن حسین جدا کن سنان :گفت به خدا که چنین نمی کنم که در این صورت جدش مصطفی دشمن من خواهد بود. (3)

پس شمر غضب کرده و بر سینه نشست و با دست محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست سر از بدنش جدا کند امام خندیده و فرمودند: آیا مرا می کشی در حالی که مرا نمی شناسی؟ گفت: تو را به درستی می شناسم مادرت فاطمه پدرت على مرتضی و جدت محمّد مصطفی است با این حال تو را می کشم و هیچ نگران نیستم. پس با خنجر دوازده ضربه... خداوند او را در عذاب ابدیش جاودان و مشمول لعنت خویش بفرماید. (4) پس از محقق شدن قیام مختار وی سر نحس او را برید و بدنش را در دیگ روغن داغ انداخت.

﴿فَلعنةُ اللهِ عليه يوم وُلِدَ وَ يَومَ هَلَكَ وَ يَومَ يُبعثُ حَيّاً﴾

6 - ابن مرجانه لعنة اللّه عليه : منظور از ابن مرجانه یا همان پسر مرجانه ابن زیاد است و علت این که او را در این عبارت با نام مادرش مورد لعن قرار داده ایم و او را

ص: 138


1- بحار الانوار ، ج 45، ص 54 الی 56
2- همان
3- همان
4- همان

منسوب به مادرش می نمائیم کنایه از حرام زادگی وی دارد ابن زیاد فرزند زیاد بن ابیه می باشد که می توان گفت ظلم هائی که این فرزند در حق آل اللّه علیهم السلام روا داشته ارثی نا میمون بوده که از پدر به او رسیده است. ابن زیاد قاتل حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروة است. او با مکر و حیله بر مردم کوفه مسلط شد و بدون این که حتی یک نفر از سپاه شام را به کمک بخواند فقط با کمک همان مردم کوفه که در واقع میزبانان و دعوت کنندگان حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام بودند توانست فاجعه کربلا را بیافریند.

او کسی است که دستور بستن آب را بر روی خاندان حضرت امام حسین علیه السلام داده و او بود که دستور داده بود بر بدن نازنین آن حضرت اسب بتازانند.

وی در قیام مختار به دست ابراهیم بن اشتر فرزند برومند سردار سپاه امام علی بن ابی طالب علیه السلام یعنی مالک اشتر به طرز شگفتی به جهنم واصل شد.

زمانی که سر او را برای مختار بردند او مشغول خوردن غذا بود و همگی دیدند که مار سفیدی وارد بینی عبید اللّه بن زیاد یا همان پسر مرجانه شده و از گوشش خارج شد و سپس همین عمل را بالعکس انجام می دهد مختار با کفش خود به صورت عبید اللّه لگدی زد و کفش را به غلام داده و گفت این کفش را آب بکش که با صورت این خبیث نجس شد.

پس سر او را به واسطه محمّد بن حنفیه برای امام سجاد علیه السلام فرستادند و در حالی که آن حضرت مشغول میل غذا بودند سر را بر آن حضرت وارد کردند پس امام فرمودند: آن روزی که مرا بر این عبید اللّه بن زیاد در حالتی که اسیر بودم وارد کردند او سر پدرم را در مقابل گذاشته و مشغول خوردن غذا بود پس از خدا خواستم که جان مرا نگیرد مگر این که در حالی که مشغول خوردن غذا هستم سر جدا شده او را ببینم و خدای را سپاس که دعایم را اجابت فرمود. (1)

و همچنین از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: هیچ زنی از ما خضاب نکرد

ص: 139


1- بحار الانوار ، ج 45، ص 335

و روغن به سر نمالید و آرایش ننمود تا زمانی که سر عبید اللّه بن زیاد را بر ما وارد ساختند (1) و در روایت دیگر فرمودند: پس از عاشورا تا پنج سال کسی ندید که از خانه هاشمیون دودی به علامت پخت غذا بلند شود و این پنج سال با قتل عبید اللّه بن زیاد به پایان رسید. (2)

﴿فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ بِعَدَدٍ عِلْمُ اَللَّهِ تَعَالَى﴾

پس از بررسی افراد فوق نوبت گروه هایی می شود که در زیارت عاشورا به طور فامیلی و خانوادگی مورد لعن واقع شده اند این گروه ها عبارتند از آل ابی سفیان ، آل زیاد، آل مروان و بنی امیه.

پس از توضیحی که درباره ی ابو سفیان داده شد منظور از آل یعنی خاندان نزدیکان او مشخص می شود لکن برای شناخت آل زیاد و آل مروان و بنی امیه نیاز است جملاتی پیرامون زیاد و مروان و امیه در این جا بیان کنیم و سپس در مورد کیفیت شمول لعنت الهی در حق گروهی بدون استثناء توضیحاتی بیان کنیم.

1 - زیاد بن ابیه: او نیز چون دیگر دشمنان اهل بیت از راه غیر شرعی متولد شده و به همین جهت او را زیاد فرزند پدرش می نامند نام مادرش سمیه است. سمیه از زنان معروفه به فحشا در دوران جاهلیت بوده است.

زیاد در اوائل کار به عنوان کار دار امام علی بن ابی طالب علیه السلام در بعضی از مناطق فارس فعالیت می نمود و آن طور که از کتب تاریخی و روایی بر می آید او دشمنی سختی با معاویه و حمایت فراوانی از امام علی علیه السلام از خود نشان می داده است. این امر تا زمان صلح امام حسن علیه السلام ادامه داشت. لکن پس از ماجرای صلح امام مجتبی علیه السلام قدم زیاد نیز متزلزل گشته و به معاویه ملحق می شود. (3) معاویه نیز با ترتیب جلسه ای از

ص: 140


1- بحار الانوار ، ج 45 ، ص 386
2- كامل الزيارات ، باب 26، ص 80
3- سفينه البحار، ج 3، ص 577

ابی مریم خمار می خواهد که شهادت خویش مبنی بر زنای ابو سفیان با سمیه مادر زیاد و تولد وی پس از این زنا را علنی کرده و پس از این گواهی، معاویه، زیاد را به عنوان پسر ابی سفیان و برادر خویش معرفی می کند (1) در حالی که همه می دانند که فرزندی که در اثر زنا به وجود بیاید ملحق به زنا کار نمی شود بلکه فرزند باید از راه مشروع متولد شده باشد و اگر کسی العیاذ با للّه زنا کرد نه تنها فرزندی که از زنا به وجود می آید را فرزند او نمی دانند و نمی خوانند بلکه او را سنگسار باید کرد ﴿الوَلَدُ لِلفِراشِ وَ لِلعاهِرِ الحَجَرُ﴾.

در این جا خوب است به این نکته اشاره کنم که شما در زیارت عاشورا یک طرف که بحث سلام است نام حسین بن علی علیهما السلام و پدر و مادر و جد آن حضرت که درود خدا بر ایشان باد را می برید و در طرف دیگر که لعن است نام شمر، یزید و معاویه و زیاد و... حقیقتاً یک طرف از هر نظر دارای چه مقامات غیر قابل درک و فهمی و طرف مقابل دارای چه درکات اسفناک و فجیعی که یکی از آن ها اینست که ایشان حتی از نعمت حلال زادگی نیز محروم بوده اند. هَلْ يَسْتَوِيَانِ؟

زیاد پس از این که به عنوان پسر ابو سفیان و برادر معاویه مطرح شد به خاطر شناختی که به واسطه سال ها حضور در جمع محبین و شیعیان امام علی علیه السلام از ایشان داشت به قلع و قمع ایشان پرداخت و عده ی زیادی از ایشان را به شهادت رساند. (2)

در نهایت زمانی که او قصد داشت مردم کوفه را به لعن امام المتقين على بن ابی طالب سلام اللّه علیه مجبور کند ایشان به امام مجتبی علیه السلام پناهنده شده و شکایت وی را به آن امام نمودند، حضرت نیز دست به دعا بر داشته و در حق او نفرین کردند و در نتیجه ی همین نفرین امام حسن مجتبی علیه السلام از دست راست و رمی در بدنش حاصل شد و سپس این ورم تا گردن او ادامه پیدا کرده و او را فلج و سپس به جهنم ملحق

ص: 141


1- بحار الانوار ، ج 33، ص 519
2- بحارالانوار، ج 44، ص126

ساخت. (1) عَلَيهِ اللَّعنَةُ وَ العَذابُ الأَليمُ

ما در زیارت عاشورا به آل و خاندان ابن زیاد لعن و نفرین می کنیم که یکی از افراد خانواده او همان عبید اللّه بن زیاد است که با او در این کتاب آشنا شدیم و امید آن داریم که خداوند هرگز بین ما و ایشان جمع نفرماید و هیچ گاه ایشان را مگر در حالی که ما در بهشت و ایشان در جهنمند بر ما نشان ندهد.

﴿إِلا أَصْحَابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ * عَنْ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ﴾ (2)

2 - آل مروان از دیگر دشمنان سر سخت اهل بیت علیهم السلام مروان بن حکم است پدر او حكم بن ابی العاص بن امیه کسی است که به واسطه این که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تمسخر می کرد از مدینه رانده شد و به بیرون آن شهر تبعید گردید. (3)

پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لعنت حق را شامل او و تمام فرزندان او کرده، وی و فرزندش مروان را به سمت طائف طرد نمودند. (4) پس از ارتحال نبی خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عثمان برای برگرداندن حکم و فرزندش مروان و دیگر خاندان او که در واقع عمو و عمو زادگانش هم بودند به نزد ابا بکر شفاعت کرد، لکن ابا بکر شفاعت او را نپذیرفت. پس از مرگ ابا بکر همین عمل را در نزد جا نشین ابا بکر یعنی عمر انجام داد و او هم قبول نکرد با این وجود زمانی که خود به جای عمر به حکومت رسید با این که قول داده بود به سیره و روش ابا بکر و عمر عمل ،نماید نه به روش پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و نه به سیره اولی و را دومی عمل ننموده و خود حَكَم و آل او را به مدینه بر گرداند و به این امر اکتفا نکرده و بسیاری از منابع بیت المال مسلمانان را به ایشان وا گذار نمود. (5)

و می توان گفت که یکی از اساسی ترین عواملی که منجر به قتل عثمان شد همین

ص: 142


1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 10
2- مدثر / 39 الی 42
3- بحار الانوار ، ج 31، ص 241
4- عده ای را اعتقاد بر اینست که مروان پس از تبعید پدرش حکم به طائف به دنیا آمده است.
5- بحار الانوار ، ج 31، ص 241 به بعد

ارجاع حَكَم و مروان از تبعید به مدینه بود.

همان طور که حَكَم در طول عمر دشمن پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود این عداوت و دشمنی به صورت ارثی نا میمون به فرزندش مروان رسید و او نیز که نسبتاً عمری طولانی نمود در تمام عمر بر دشمنی خود نسبت به عترت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یعنی امام علی علیه السلام ، امام مجتبی علیه السلام و حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام می افزود.

یکی از عوامل اصلی بر پائی جنگ جمل و بالتبع صفین و خوارج بر علیه حضرت امام علی علیه السلام همین مروان بن حکم است.

در پایان جنگ جمل وقتی به اسارت سپاه امام امیر المؤمنین علیه السلام در آمد امام از او در خواست بیعت نکرده و دست او را به دست یهودی تشبیه فرمودند که اگر بیست بار هم بیعت کند باز بیعت می شکند (1) و در همان جنگ نیز امام دوران خلافت کوتاه او را پیش بینی کرده و فرمودند همانا او به اندازه ای که سگ بینی خویش را بلیسد به حکومت خواهد رسید و امت از او و اولاد او روز های خونینی را خواهند دید. (2)

علامه بزرگوار محمّد باقر مجلسی (سلام الله علیه) در توضیح مثالی که امام برای مدت کوتاه حکومت مروان زده اند فرموده است منظور کوتاهی مدت حکومت مروان است و آن نه ماه به طول کشیده است البته عده ای هفت ماه و عده ای هم چهار ماه و ده روز گفته اند. (3)

در تاریخ آورده اند که مروان بالای منبر و در برخی از موارد در برابر امام حسن و امام حسین علیهما السلام امام علی علیه السلام را مورد لعن و سب قرار می داد او زمانی به امام حسن مجتبی علیه السلام با اهانت گفت: به خدا قسم تو و پدرت و اهل بیتت را به گونه ای لعن می کنم که کنیزکان و بندگان از آن شعر بسازند. (4)

ص: 143


1- بحار الانوار ، ج 32، ص 229
2- نهج البلاغه خطبه 73
3- بحار الانوار ، ج 32، ص 235
4- مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 383 و احتجاج طبرسی ، ج 2، ص 41

همان طور که بیان شد مروان از دشمن ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود و این عداوت را تا آخر عمر همراه داشت و با این دشمنی نیز به جهنم واصل شد.

او در زمان شهادت امام حسین علیه السلام به عنوان حاکم و استان دار در مدینه حکومت می کرد روایت شده که چون سر امام حسین علیه السلام را به مدینه آوردند او آن سر مطهر را که صلوات و سلام خدا بر او باد با کمال جسارت به سمت قبر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرتاب کرد و گفت: ای محمّد امروز به جای روز بدر. (1) یعنی اگر شما در جنگ بدر بزرگان ما را کشتید ما نیز امروز فرزندان شما را به خاک و خون کشیدیم.

در این جمله کفر و الحاد مروان از روز روشن تر است، لکن برای ایضاح واضحات بگویم که او پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را با لقب رسول اللّه خطاب نساخت و آن حضرت رسول را با نام گرامیشان کاملاً بر خلاف دستور خداوند که در قرآن فرموده است مخاطب ساخت و در ثانی او جنگ بدر را که جنگ اسلام بر علیه کفر بود یک جنگ قبیله ای و از روی هوای نفس تلقی کرده و خود را هنوز در جبهه کفر می پنداشت و به همین دلیل از شکست ظاهری جبهه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اظهار مسرت می نمود.

در نهایت این جرثومه فساد و این لعن شده خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در سال شصت و پنج هجری به آتش دوزخ ملحق شد. در چگونگی هلاکت وی نوشته اند که همسرش فاخته که پیش از آن همسر یزید بوده شیری مسموم به او خورانیده و آن سبب مرگ وی بوده است. البته بعضی هم نوشته اند که آن زن با دیگر کنیزان در هنگام خواب بالشتی بر دهان مروان گذاشته و همگی بر آن نشسته اند و این علت مرگ آن ملعون بوده است. (2) در هر صورت این کیفیت مرگ در شأن چنین ظالمی نیز می باشد. ما در این فراز بر آل و خاندان چنین نا پاکی لعن و نفرین می فرستیم.

3 - بنی امیه : این جانب برای بیان پیشینه تاریخی بنی امیه عباراتی بهتر از مقدمه

ص: 144


1- بحار الانوار، ج 34، ص 287
2- تتمه المنتهى ، ص 105

کتاب صفحاتی از زندگانی امام صادق علیه السلام نوشته ی مرحوم آیه الله محمّد حسین مظفر از علمای برجسته نجف اشرف نیافتم. وی که برادر بزرگوار آیة الله محمّد رضا مظفر صاحب کتاب اصول فقه و کتب بسیار دیگری که در حوزه ها تدریس می شود می باشد ، در این کتاب به سبکی زیبا و متقن به بیان سابقه تاریخی بنی امیه می پردازد. به همین جهت برای شناخت این شجره ملعونه به فراز هائی از عبارات آن بزرگوار اشاره می کنم :

(عبد مناف در گذشت و فرزندانی از جمله ،هاشم مطلب ، نوفل ، و عبد شمس از وی باقی ماندند هاشم ارشد برادران و دارای فضیلتی بیشتر بوده است و قریش چنان مصلحت دید که سر پرستی زائران خانه خدا و مسئولیت پذیرائی و سقایت حجاج پس از آن که به عهده عبد مناف بوده به هاشم وا گذار شود... هاشم پس از رایزنی با قریش چنان مقرر داشت که به ییلاق و قشلاق بپردازند. یعنی زمستان ها به یمن و تابستان ها به شام سفر کنند. هدف هاشم از این سفر های تابستانی و زمستانی آن بود که قریش توانگر شود و ثروت و دارائی اش افزون تر گردد تا بدین وسیله بتواند از حاجیان و زائران خانه خدا پذیرائی نماید... هاشم در پذیرائی از زائران خانه خدا پیش قدم بود و برای آنان سفره های پر نعمت می گسترد به حدی که کاروان ها در مدح و ثناى او شعر می گفتند اما برادران هاشم از این پس دو تیره شدند: مطلّب که در کنار هاشم قرار گرفت و نوفل و عبد شمس در صف مخالف آن دو.

آنان با هاشم و مطلّب به رقابت و چشم و هم چشمی پرداختند، لیکن در عمل کوتاه آمده و در فضیلت به پای آن دو نرسیدند پس از در گذشت عبد شمس، پسرش امیه جای پدر را گرفت. او نیز کوشید که خود را به مرتبه هاشم برساند و لذا با وی به رقابت پرداخت روزی امیه خواست شخصیت کاذب خویش را به رخ هاشم (عموی خویش) کشد و لذا به مبارزه با وی بر خواست سر انجام امیه مغلوب و به مدت ده سال از مکه تبعید گردید... عبد المطلب (1) پس از پدرش هاشم و عمویش مطلب، وارث شرف

ص: 145


1- عبد المطلب فرزند هاشم است و علت نام گذاری وی به عبد المطلب آنست که زمانی که پدرش هاشم از دنیا رفت وی در خارج مکه بود و عموی او مطلب او را سوار بر شتر خویش کرده و وارد مکه کرد مردم نیز گمان کردند که آن کسی که با مطلب سوار بر شتر است عبد و غلام مطلب است و به همین دلیل به محض مشاهده وی او را عبد المطلب نامیدند لکن بعد متوجه شدند که او فرزند هاشم سید بطحاست لکن این نام بر او ماندگار شد. بحار الانوار ، ج 15، ص 58 به بعد.

و مفاخر نیای خویش شد و چاه زمزم را برای رفاه و آسایش زائران خانه خدا مرمت کرد و پس از آن که چاه فروکش کرده بود آن را به جریان انداخت که پیش از او هیچ مرد و زن قریشی به چنین خدمتی توفیق نیافته بود.

قریش به عبد المطلب رشک برد و خواست در ترمیم و اصلاح چاه زمزم با وی شریک باشد و در سقایت حاجیان با او سهیم شود لیکن عبد المطلب امتناع کرد و انجام این عمل را خود به تنهایی عهده دار شد امیه همان طور که به هاشم حسادت می کرد با عبد المطلب نیز در افتاده و در نتیجه مسابقه ای که بین آن دو صورت گرفت شکست را متحمل شد و به مدت ده سال به عنوان خادم و برده عبد المطلب در آمد.

حرب ، پسر امیه نیز با مال و منال و خانواده اش به عبد المطلب فخر می فروخت. این بود نوع رفتار بنی امیه با بنی هاشم قبل از اسلام اما پس از اسلام نیز پسر حرب یعنی ابو سفیان با فرزند عبد اللّه پسر عبد المطلب یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از طرف خدا به رسالت برگزیده شده بود به کار زار پرداخت و ایشان که هرگز نمی توانستند سیادت آن حضرت را بر مکه بنگرند حال به چشم خویش سروری آل هاشم را بر حجاز و بلکه بر عالم مشاهده می کردند.

ابو سفیان بود که مشرکان مکه را بر ضد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تحریم کرده و جنگ های احد، احزاب و... را بر علیه آن حضرت به راه انداخت ابو سفیان و پسرش هرگز به زیر پرچم اسلام نیامدند مگر آن زمان که اسلام ایشان را بر سر دو راهی مرگ و یا اسلام قرار داد

معاویه نیز که پسر همین ابو سفیان است پس از استقرار اسلام به جنگ فرزند ابو طالب که پسر عبد المطلب بود بر خواست و به عنوان نماینده بنی امیه در مقابل

ص: 146

سرور بنی هاشم به پا خواست او امام حسن بن علی علیهما السلام را نیز مسموم ساخت. پس از وی فرزندش یزید با فرزند دیگر علی در افتاد و عده زیادی از آل هاشم را به خاک و خون کشید و با این عمل نسل هاشم را به خطر انداخت). (1)

این بود سخنان مرحوم علامه ،مظفر ، لكن لازم است خواننده عزیز بداند که بنی امیه هنوز هم دست از دشمنی با بنی هاشم بر نداشته اند و در نهایت نیز سفیانی که از اولاد ابو سفیان و امیه است در مقابل آخرین باز مانده بنی هاشم که امام دوازدهم حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف هستند به گردن کشی روی می آورد و از این جا معلوم می شود که چرا در زیارت عاشورا به تمامی بنی امیه لعنت شده است که لعن اللّه بني اميه قاطبة محدث قمی در کتاب سفینه البحار با نقل قولی اساساً امیه را فرزند عبد شمس و از قریش نمی داند بلکه او را غلامی رومی که از آن عبد شمس بوده است معرفی می نماید. در صورت صحت این نقل می توان گفت امیه و اولاد او گروهی رومی که ظاهراً نصرانی هم بوده اند می باشند که بنا بر پیش بینی های اهل کتاب جهت مبارزه با اسلامی که در آینده می آید به بدنه اصلی قریش نفوذ کرده اند. البته این احتمال چندان هم بعید به نظر نمی رسد زیرا که تاریخ نزدیک ترین مشاوران معاویه و یزید را نصرانی معرفی کرده است همان کسانی که به آن دو دستور مبارزه با علی و آل على علیهم السلام را صادر می کردند.

محدث می نویسد: امیه غلامی رومی بود که تعلق به عبد شمس داشت، پس چون او را زیرک و باهوش یافت او را به عنوان فرزندی قبول کرد و امیه را فرزند خویش نامید و این در زمان جاهلی دأب و روش اعراب بوده است و بنی امیه همگی هیچ نسبتی با قریش ندارند و این امر را گفتار امیر المؤمنین علیه السلام در نامه ای که به معاویه نوشتند، آن جا که نسب او را مخدوش دانستند تصدیق می کند. (2)

ص: 147


1- صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام ، ص 20 به بعد.
2- سفينه البحار، ج 1، ص 175

ابن عباس از قول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل می کند که فرمودند چون خداوند مرا به پیامبری بر گزید سراغ بنی امیه رفتم و اعلام کردم که رسول خدایم ایشان مرا تکذیب کرده و گفتند: دروغ می گوئی تو پیامبر خدا نیستی. پس به نزد بنی هاشم رفته و آن ها را دعوت کردم و علی بن ابی طالب در نهان و آشکار و پدرش ابو طالب در نهان به من ایمان آوردند پس خداوند جبرئیل را بر بنی هاشم مبعوث ساخت تا پرچمش را در بین بنی هاشم استوار سازد و شیطان را نیز فرستاد تا پرچمش را در بین بنی امیه بر قرار سازد. پس ایشان همواره دشمن ما و شیعیان ایشان نیز همیشه دشمن شیعیان ما هستند تا روز قیامت. (1)

کتب روایی اهل سنت نیز چندان ارتباط حسنه ای با بنی امیه ندارند به عنوان مثال کنز العمال که از بزرگ ترین کتب روایی سنی ها به شمار می رود از قول ابن مسعود نوشته که گفته است هر دینی آفتی دارد و آفت این دین بنی امیه هستند. (2)

وی در جای دیگری از کتابش از سعد بن مصیب روایت می کند که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنی امیه را در خواب بر منبرشان دیدند پس بسیار اندوهگین شدند خدا بر ایشان وحی فرستاد این فقط دنیایی است که به ایشان داده شده است پس چشم رسول خدا روشن شد و این قول خداست که فرمود:

﴿وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلا طُغْيَاناً كبيراً﴾ (3)

محمّد بن يعقوب كليني (عليه الرحمة) در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام آورده است که آن حضرت از قول حضرت باقر علیه السلام نقل فرموده اند:

﴿لَیْسَ یَمُوتُ مِنْ بَنِی أُمَیَّهَ مَیِّتٌ إِلَّا مُسِخَ وَزَغاً﴾

هیچ یک از بنی امیه از دنیا نمی روند مگر این که به شکل مار مولک مسخ می شوند. (4)

ص: 148


1- تفسیر فرات کوفی، ص 562
2- كنز العمال ، ج ،14 ، ص 87 ، حدیث 38012
3- همان، حدیث ،38014، آیه 60 اسراء
4- کافی ، ج 8، ص 232

و آخرين سخن در این مورد این که امام باقر علیه السلام فرموده اند:

﴿إِذَا اِنْحَرَفْتَ عَنْ صَلاَهٍ مَکْتُوبَهٍ فَلاَ تَنْحَرِفْ إِلاَّ بِانْصِرَافِ لَعْنِ بَنِی أُمَیَّهَ﴾ (1)

چون نماز واجبت تمام شد صورتت را بر نگردان مگر به لعن بر بنی امیه.

و این وظیفه ایست که برای یک شیعه در پایان تمام نماز های واجب ترسیم شده است خداوند متعال ما را به وظایفان آشنا کرده و در عمل به آن ها موفق گرداند.

بخش دوم: کسانی که در زیارت عاشورا به وصف لعن شده اند

در این قسمت به بررسی عباراتی می پردازیم که در آن گروه هایی بدون ذکر نام و فقط با بیان اوصاف مورد لعن الهی واقع شده اند و زائر نیز آن ها را لعن و نفرین می کند. عبارت های ذکر شده در این قسمت عبارتند از:

﴿فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ، وَ لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ وَ أَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللّهُ فِيها ، وَ لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ ، وَ لَعَنَ اللّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ ، بَرِئْتُ إِلَى اللّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِن أَشْياعِهِمْ وَ أَتْباعِهِمْ وَ أَوْ لِيائِهِمْ﴾.

و همچنین:

﴿وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِكَ﴾

و :

﴿أَللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِکَ اَللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً﴾.

و:

﴿اَللّهُمَّ خُصَ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى، وَ ابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً، ثُمَّ الثَّانِىَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ﴾.

ص: 149


1- تهذيب الاحكام ، ج 2، ص 109

ما در این جا به حول و قوه لا یزال الهی به بررسی یکا یک این جملات خواهیم پرداخت

﴿فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ...﴾.

پس لعنت خدا بر آن امتی که اساس ظلم را بر شما اهل بیت بنیان گذاشتند و لعنت خدا بر آن هایی که شما را از رسیدن به جایگاهی که خدا برایتان قرار داده بود جلو گیری کردند و لعنت خدا بر آن هایی که شما را کشته و یا اسباب قتلتان را فراهم کردند.

معنای امّت

درباره ی کلمه امّت راغب اصفهانی در کتاب مفردات آورده است: امت به گروهی می گویند که امری آن ها را دور هم جمع کرده باشد. حال این امر میتواند امرِ دین باشد یا زمان و یا مکان واحد و یا امور دیگر.

همان طور که مشخص شد؛ امت به گروهی گویند که بر سر کاری با هم مجتمع شوند و چه بسا این اجتماع از روی اختیار هم نباشد مانند حیوانات که آن ها نیز گروه گروه امت می باشند. ﴿وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمُ أَمْثَالُكُمْ﴾ (1) یعنی تمام حیوانات چه زمینی و چه پرندگان همه امت هایی مانند امت های انسان ها هستند و این مطلبی علمی است که قرآن کریم سال ها قبل به آن اشاره فرموده و زندگی حیوانات را یک نوع حیات گروهی بیان کرده است.

اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چه کسانی هستند؟

اکنون که معنای امت مشخص شد پیش از آن که بدانیم چه گروهی اساس ظلم و جور را بر علیه اهل البیت علیهم السلام بنا کرده اند، خوب است درباره ی معنای اهل البیت نیز یک بررسی اجمالی بنمائیم.

قرآن کریم در دو سوره از قرآن کریم کلمه اهل البیت را انشاء فرموده است. لکن

ص: 150


1- انعام / 38

آن جائی که به مراد ما نزدیک تر و امر را واضح تر می نماید آیه سی و سه سوره احزاب است که در آن می فرماید:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (1)

در این جا سخن از طهارت کسانی است که به نام اهل البیت معرفی شده اند. به نظر شما این اهل البیت چه کسانی هستند؟ عده ای می گویند چون آیات قبل و بعد از این آیه پیرامون زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است پس معنایی که خدای عزوجل از اهل البیت قصد کرده و ایشان را مطهر معرفی کرده است زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد.

در جواب ایشان گفته می شود چون ضمائری که در آیات قبل و بعد به کار برده شده است همگی ضمایر جمع مؤنث (هنّ و کنّ) بوده و در این جا ضمیر جمع مذکر (كُم) آمده است پس منظور خدای عز وجل از این دو مورد یک مصداق نمی باشد.

وقتى شما از آیه بیست و هشت تا پایان آیه سی و چهار سوره احزاب را مطالعه کنید می بینید ضمایر همگی به جز یک مورد در اصطلاح به صورت جمع مؤنث استعمال شده است کنتنّ ،تردنَ ، فتعالین، امتعكنّ ، استرّحکنَّ ، کنتن، تردن ، منکنّ، منكنّ ، منكنّ ، لتسنّ ، اتقيتنَّ ، تخضعنَ ، ،قلنَ، بيوتكنَّ تبرّجن ، اقمنَ، اتينَ، اطعنَ، اذكرنَ ، بيوتكنّ این ها همگی به یک طرف و در میان این همه ضمیر جمع مؤنث ناگهان دو ضمیر (كُم) در کلمه (عنكم) و (يطهركم) درخشش خاص دیگری دارد و اگر منظور از این تطهیر طهارت همان کسانی بود که قبل و بعد از این آیه مورد خطاب هستند باید این ضمایر با هم هم خوانی داشته باشند.

در این جا اشکال کننده ادامه داده و می گوید بر طبق قوانین ادبیات عرب اگر در جمعی مؤنث یک نفر مذکر وجود داشته باشد ضمیر به نفع آن مذکر جمع مذکر بسته می شود. یعنی به عنوان مثال اگر هزار زن و یک مرد در جایی حضور داشته باشند

ص: 151


1- احزاب / 33

و متکلمی قصد خطاب به ایشان را داشته باشد با ضمیر (كُم) یعنی جمع مذکر آن ها را صدا زده و از ضمیر کن که جمع مؤنث است استفاده نمی کند.

و در این آیه نیز چون منظور از مطهّرون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و زنان ایشان هستند خطاب آیات در این قسمت عوض شده و از جمع مؤنث به جمع مذکر تبدیل می شود. در حقیقت چون در آیات قبل فقط زنان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مورد خطاب بودند از ضمیر جمع مؤنث استفاده می شد لکن چون در این قسمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز مشمول حکم می باشند ناگهان ضمیر به جمع مذکر تبدیل می شود.

در جواب گفته می شود این سخن از نظر ادبیات عرب صحیح است و اگر دو اشکال قرآنی و روایی بر آن وارد نبود این سخن به عنوان یک کلام منطقی پذیرفته می شد و یا این که لا اقل اشکالی اساسی و محکم بر نظر شیعه وارد می ساخت. لکن بر این کلام دو ایراد ،مهم علمی وارد است.

اول : در آیه تطهیر یعنی همین آیه ی مورد بحث که با ضمیر کُم سخن گفته است ؛ حرف از طهارت و پاکی اهل بیت از هر گونه رجس و پلیدی و بالتبع معصیت و گناه به میان آمده و در واقع کسانی که خداوند ایشان را به عنوان اهل البیت در این آیه معرفی کرده است اهل رجس و گناه نیستند این در حالتی است که پروردگار درباره ی زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در آیات قبل احتمال گناه را داده و سیره ی عملی ایشان نیز بر این امر استوار بوده است.

در آیه سی ام همین سوره فرموده است :

﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْن﴾ (1)

ای زنان پیامبر هر یک از شما که به عمل زشت آشکار روی بیاورد دو درجه از عذاب را خواهد چشید.

یعنی ممکن است زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دچار فحشا و گناه آشکار شوند و در این آیه

ص: 152


1- احزاب / 30

ایشان را از ابتلا به فحشا مبری ندانسته و نگفته است که زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گناه نمی کنند بلکه فرموده است ممکن است ایشان نیز مرتکب فحشا و گناه شوند که در این صورت دو

برابر عذاب خواهند شد.

در سوره تحریم آیه سوم به بعد نیز دو تن از زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را گناهکار معرفی می نماید که همین امر شاهدی بر عدم تطهیر ایشان توسط خداوند است.

در همان آیات مذکور خداوند عز وجل آن دو را امر به توبه می فرماید و این گونه می فهماند که آن دو مرتکب گناه شده اند و به همین دلیل نیز باید توبه کنند ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا ...﴾ (1) در کتاب صحیح بخاری از ابن عباس از قول خلیفه دوم نقل می کند که گفته است منظور از این دو زن حفصه و عایشه دختران ابا بکر و عمر هستند. (2) با وجود این آیات و با وجود سیره عملی زنان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که حتی عده ای از ایشان طبق منابع سنی بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به همراه تمام اعضای خانواده خویش مرتد شده و حتی با وجود حرمت ازدواج ایشان پس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با اشخاص دیگری ازدواج کرده اند (3) پس چگونه میتوان ادعا کرد که ایشان همان اهل بیتی هستند که مورد تطهیر واقع شده و هر گونه رجس و پلیدی از ایشان بر طرف شده است!؟؟

دوم: منابع معتبر اهل سنت خود، این اهل بیت را منحصر در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امام علی علیه السلام ، حضرت صدیقه اطهر علیها السلام امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین سید الشهداء علیه السلام می دانند.

صحیح مسلم که از معتبر ترین کتب در نزد اهل سنت است از قول عایشه آورده که : ﴿خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ غَدَاهً وَ عَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ اَلْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَهُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ :﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾﴾ (4)

ص: 153


1- تحریم / 4
2- صحيح بخاری کتاب التفسیر، حدیث 4915، ص 900
3- كنز العمال ، ج 13، ص 708، حدیث 37811
4- صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، ص 1049، حدیث 2424

پیامبر اکرم با داخل کردن حضرت زهرا علیها السلام شوهر و فرزندانشان در زیر عبا آیه تطهیر را قرائت کردند و این گونه منظور از اهل البیت را برای آیندگان ترسیم نمودند.

سنن ترمذی نیز که از صحاح اهل سنت به شمار می رود نقل کرده است : آیه :﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾ در خانه امّ سلمه نازل شده است. پس هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ، حضرت فاطمه، حضرت حسن و حضرت حسین و حضرت علی علیهم السلام را صدا زده و زیر عبائی جمع کرده و فرمودند:

﴿الّلهُم هؤُلاءِ أهلُ بَيتِي فأذهَبَ عَنهُم الرّجسَ وَ طَهِّرَهمْ تَطْهِيرًا﴾

بار الها اینان اهل بیت منند پس رجس و پلیدی را از ایشان دور فرما و به گونه ای خاص تطهیرشان بنما.

پس امّ سلمه می گوید :گفتم ای رسول خدا آیا من هم با ایشانم ؟ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: تو جایگاه خودت را داری و خوب زنی هستی ولی این مقام از آن تو نیست. (1)

در دو روایت فوق به خوبی این نتیجه حاصل شد که طبق صریح روایات معتبر از كتب صحاح اهل سنت، منظور از اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امیر المؤمنين على علیه السلام ، همسر و فرزندان ایشانند.

حتى مسلم در کتاب صحیح خویش به طور واضح از قول زید بن ارقم آورده است:(منظور از اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم زنان او نیستند زیرا زن زمانی که طلاق داده شود به نزد پدر و قوم خویش بر می گردد. اهل بیت پیامبر آن نزدیکان رسول خدایند که بر ایشان صدقه حرام است). (2)

در این جا با وجود این قرائن و شواهد محکم قرآنی و روایی چه کسی را جرأت بر این است که جز آل علی علیهم السلام را اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بداند؟ بی شک اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایشانند و کسی جز کافر لجوج نمی تواند این امر را انکار کند.

ص: 154


1- سنن ترمذى كتاب المناقب، باب 32 حدیث 3796، ص 992
2- صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابة ، باب 4، ص 1044

چه کسانی اساس ظلم را بر اهل بیت علیهم السلام بنا گذاردند ؟

حال که معنا و مفهوم امت و اهل بیت مشخص شد باید ببینیم چه امتی بوده اند که اساس و بنیان ظلم را بر ضد اهل بیت علیهم السلام یعنی اولاد رسول خدا و فرزندان علی علیهم السلام بنا کرده اند.

در روایاتِ آل اللّه آن گروهی که اساس ظلم و جور را بر ضد اهل بیت علیهم السلام بنا کرده اند معرفی نموده و از ایشان اسم برده اند:

امام باقر در ضمن روایتی به سدیر صیرفی فرمودند:

﴿وَ اللهِ مَا أُسِّسَتْ مِنْ بَلِيَّةٍ، وَ لاَ قَضِيَّةٍ تَجْرِي عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، إِلاَّ هُمَا أَسَّسَا أَوَّلَهَا، فَعَلَيْهِمَا لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ (1)

(به خدا قسم هیچ بلا و ماجرای سختی بر ما جاری نشد مگر این که اساس و بنیان آن را در اول آن دو نفر بنا کردند پس بر آن دو لعنت خدا و ملائکه و همه مردم باد).

این روایت که در کتاب شریف کافی که از کتب اربعه ماست نقل شده به طور آشکار آن کسانی را که بنیان ظلم و جور را بر اهل بیت علیهم السلام گذاشته اند معرفی کرده است. باید دانست که منظور از آن دو نفر در این روایت آن دو ظالمی هستند که در ابتدا حق ولایت را غضب نمودند.

اما این که آیا اطلاق لفظ امت بر آن دو صحیح است یا خیر ؟ باید جواب گفت که چه بسا منظور آن گروهی هستند که با این دو نفر بر سیره ظلم به آل اللّه مجتمع شدند و علت این که در روایت امام باقر علیه السلام فقط نام آن دو را آورده اند به خاطر نقش رهبری آن دو باشد. همه این ها به علاوه این که ممکن است کلام قدسی خداوند در زیارت عاشورا که لعن بر امتی که اساس ظلم را بر اهل بیت بنا کرده اند می کند چون کلام

ص: 155


1- کافی ، ج 8، ص 245

دیگرش در قرآن مجید باشد در آن جائی که یک نفر را به عنوان امت معرفی می کند:

﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَاتِنا لِلَّهِ حَنِيفاً﴾ (1)

(ابراهیم به تنهایی خود امتی قانت برای خدا بود).

خدایی که در این جا یک نفر آن هم حضرت ابراهیم علیه السلام را به عنوان امت نامیده است پس بعید نیست که دو نفر ظالم را نیز به عنوان امتی که پایه گذاری ظلم بر اهل بیت علیهم السلام را نمودند امت بنامد.

این امت همان گروهی هستند که ﴿دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ﴾ يعنی علاوه بر این که اساس ظلم را بر اهل بیت علیهم السلام بنا کردند بلکه ایشان را نیز از مقامشان دفع کردند.

بزرگان در فرق بین دفع و رفع فرموده اند که اگر چیزی را قبل از رسیدن از خود دور کنیم دفع و در صورتی که پس از اصابت بر طرف نمائیم رفع می نامند به عنوان مثال اگر مرض را قبل از بیماری از خود به واسطه اسباب مختلف دور کنیم دفع و اگر پس از بیماری به واسطه دارو و یا عوامل دیگر از خود برانیم رفع نامند.

در این فراز می خوانیم که آن امت ملعونه اهل بیت علیهم السلام را از مقام خویش دفع کردند. یعنی نگذاشتند آن ها به مقام تعیین شده توسط خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسیده و سپس آن ها را منع کنند بلکه از اول و بدون هیچ مهلتی به دلیل آن چه که می توان آن را مخالفت با خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نامید ایشان را از جایگاه حقیقی شان راندند.

منظور از مقام و جایگاه اهل بیت علیهم السلام هم غیر از آن مقامی است که خدا برای ایشان معین کرده و مردم را از آن تخلفی ممکن پذیر نمی باشد بلکه این مقام جایگاهی است که توسط مردم باید به ایشان وا گذار شود و آن هم قبول ولایت و حکومت ایشان است.

پروردگار عالم ایشان را به عنوان ولی و سر پرست برای مردم قرار داد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ﴾ (2)

ص: 156


1- نحل / 120
2- مائده / 55

و فرمود:﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ﴾ (1)

در اصل این ولایت مردم را اختیار و اراده ای نیست زیرا که ﴿يُرِيدُ اللهُ بِكُمْ الْيُسْرَ﴾ (2) و مردم نمی توانند این ولایت را از آن کسانی که خدا برای آن ها چنین امری خواسته است سلب کنند لکن آن ها مختارند که این ولایت الهی را نپذیرند چرا که ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا﴾ (3) و به همین دلیل هم در ادامه آیه ولایت می فرماید:

﴿وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ (4)

همان طور که از آیه بر می آید معناى ﴿يَتَوَلَّ﴾ قبول ولایت است و مسلماً انسان در پذیرفتن و یا انکار این ولایت دارای اختیار است.

منظور از قبول ولایت یعنی این که انسان حکومت و سر پرستی ایشان را بپذیرد. حال اگر کسی به ایشان اجازه حکومت و سر پرستی ندهد با این که آن ها دارای مقام ولایت و سر پرستی هستند او ایشان را از مقام خدائیشان رانده است. در ادامه همین بخش و در توضیح مطلب قبل است که می خوانیم: ﴿وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللهُ فِیهَا﴾ و این فراز تبیین همان مطلبی است که از مقابل دیدگان شما گذشت.

پس می گوئیم: ﴿وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ﴾ لعنت بر آن امتی که شما را کشتند و به خاطر این که گناه آن امت پایه گذار را فراموش نکنیم باز می گوئیم:

﴿وَ لَعَنَ اللَّهُ المُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتالِكُمْ﴾

لعنت بر آن کسانی که مقدمات و تمهیدات این قتال را فراهم نموده و اسباب این که شما کشته شوید را آماده ساختند در اخبار وارد شده است که کسی از زید بن علی فرزند صالح حضرت سجاد علی بن الحسین علیه السلام درباره آن دو ظالم اول سؤال کرد. پس او جوابی نداد زمانی که در جنگ تیر به صورت مبارکش اصابت کرد خون را با

ص: 157


1- نساء / 59
2- بقره / 185
3- انسان /3
4- مائده / 56

دستش پاک کرد و گفت کجاست آن کسی که درباره آن دو از من سؤال کرد؟ به خدا قسم آن دو در ریختن این خون شریکند و خون ها را به پشت سرش پرتاب کرد. (1)

و در حدیث دیگری است که گفت: آن دو مرا در این محل قرار دادند و اسباب قتلم را فراهم ساختند. (2)

زید با این گفتار خویش به همه اعلام کرده است که اگر آن دو حق جد مرا غصب نکرده بودند الان نباید من به خاطر همان حق مغصوب در کار زار نبرد مضروب و مقتول شوم.

شاعری درباره ی شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام سروده است:

وَ ما رَماهُ إِذْ رَماهُ حَرْمَلَهُ *** وَ إِنَّما رَماهُ مَنْ مَهَّدَ لَهُ

سَهْمٌ أَتی مِنْ جانِبِ السَّقِیفَهِ *** وَ قَوْسُهُ عَلی یَدَیْ خَلِیفهِ

وَ ما أصابَ سَهْمُهُ نَحْرَ الصَّبِی *** بَل کَبِدَ الدّینِ وَ مُهجَهَ النَّبی (3)

تیری که به علی اصغر اصابت کرد از جانب حرمله نبود، بلکه تیر از دست کسی خارج شد که مقدمات این کار را برای حرمله آماده ساخته بود، تیری بود از طرف سقیفه و کمان آن در دست خلیفه جای داشت.

در این فراز زیارت عاشورا ما از این امت و شیعیان، پیروانشان، تابعین و دوستانشان به نزد خدا و اهل بیت علیهم السلام تبری و بیزاری می جوئیم:

﴿بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ﴾

همه عزیزان باید بدانند که انسان نا چار از برائت و تبری از ایشان است زیرا که نهایتاً در آخرت از آن ها تبری خواهد جست لکن اگر در دنیا از دوستان ایشان باشد آن برائت و تبری دیگر برای او سودی نخواهد داشت و این سخن پاک خداوند است که

ص: 158


1- بحار الانوار ، ج 30، ص 222
2- بحار الانوار ، ج 30، ص 222
3- انوار القدسية ، 99

می فرماید:﴿وَ مِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ...﴾ (1) و عده ای از مردم غیر خدا را چون خدا دوست دارند.

﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتَّبِعُوا مِنْ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ﴾ (2) حال این مردم که آن انداد را چون خدا دوست داشته اند و از ایشان تبعیت کرده اند در قیامت می بینند که آن متبوعین یعنی همان کسانی که ایشان از آن ها تبعیت کرده اند از این تابعین نادان برائت و بیزاری جسته و همگی عذاب خدا را رؤیت می نمایند و جميع روابط باطل و قطع می شود.

﴿وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَتَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُريهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَ مَا هُمْ بخَارِجِينَ مِنْ النَّار﴾ (3)

پس این تابعین که سر خورده از متبوعین خویش شده اند می گویند ای کاش به دنیا بر می گشتیم و همان طور که شما در این جا از ما تبری و بیزاری جستید از شما برائت می جستیم. و این چنین خداوند کردار ایشان را مایه حسرت بر آن ها قرار داده و هرگز از آتش خارج نمی شوند.

خواننده گرامی ما در زندگی خویش نا گزیر از تبری و بیزاری نسبت به طواغیت هستیم. و اگر در دنیا از این طاغوت ها برائت جستیم که فَنِعْمَ اَلْمَطْلُوبُ و فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ ولی در غیر این صورت در آخرت نا چار برائت می جوئیم لیکن سودی عاید حال ما نخواهد شد.

بار پروردگارا ما را از شیعیان و پیروان آن امت ملعونه قرار مده

﴿وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ﴾

و لعنت خدا بر آن گروهی که زین و لجام و نقاب بر اسب زده و به جنگ با تو آمدند در این قسمت نیز امتی مورد لعن و نفرین الهی قرار گرفته اند که در قتال با

ص: 159


1- بقره / 165
2- بقره / 166
3- بقره / 167

حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام مشارکت کرده و با قاتلین آن حضرت همکاری نموده اند.

در فراز های گذشته مانند ﴿وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ﴾ به قاتلین ایشان لعن فرستادیم لكن در این قسمت کسانی را که ولو به اندازه مختصری در قتال و جنگ با آن حضرت با قاتلین مشارکت نموده اند مورد لعن قرار می دهیم.

همه می دانند در نهایت قاتل ابا عبد اللّه علیه السلام و یا دیگر ائمه معصومین علیهم السلام یک نفر بوده است، یک ظالم سر از پیکر حضرت جدا ساخته است، یک ظالم بر فرق مطهر حضرت اسد اللّه (سلام اللّه علیه) شمشیر زده است ولی اگر سیاهی لشگرانی چند در کنار ایشان نبودند این قتله و کشتگان هرگز به این راحتی خون بهترین عباد خدا را بر زمین نمی ریختند پس از همین روست که در این فراز بر آن امتی که زین بر پشت اسب گذاشتند و لجام به دهان او زدند و نقاب بر چهره زده و یا زمین را به نیت قتل حسین بن فاطمه (سلام الله عليهما ) طی کردند لعن می کنیم اسرجت از کلمه سرج یعنی زین گرفته شده است و به معنای کسانی هستند که اسب را زین کرده اند.

الجمت نیز از ماده لجام به معنای افسار می باشد و منظور کسانی هستند که اسب را افسار کردند.

تنقبت هم دارای معانی مختلفی می باشد. اگر از کلمه نقاب گرفته شده باشد عبارت این گونه معنا می شود لعنت بر امت و گروهی که نقاب بر چهره ی اسب چنان که متداول بوده است و یا چهره خویش زده و به قتال حسین بن علی ؟ آمده اند (1) و این نقاب در جنگ ها امری عادی شمرده می شود که بسیاری از سپاهیان بر چهره چیزی چون روپوش زنان می آویختند و به نبرد عازم می شدند و محتمل است که در روز عاشورا لشکریان کوفه که خود به ظاهر در گذشته از مریدان امیر المؤمنین علیه السلام و در کنار امام حسین علیه السلام در جنگ های مختلف بوده اند و خود آن حضرت را دعوت به کوفه کرده بودند به خاطر خجلت صورت ها را از آن امام پوشانده بوده اند.

ص: 160


1- بحارالانوار، ج 98، ص 301

اما از معانی دیگر تنقبت که استعمال قرآنی نیز دارد به معنای سیر و حرکت از زمین به وادی و زمین دیگر است.

خداوند منان در کلام خویش می فرماید ﴿فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ﴾ (1) پس در هر دیار راه جستند.

راغب نیز در شرح همین آیه نقب را به معنای سیر بیان کرده است که از این رو می توان گفت که تنقبت یعنی آن امتی که زمین را طی کردند و از راه های مختلف به این نیت پلید که خون حجت خدا را بر زمین بریزند گذشته و عبور کردند. پس لعنت خدا بر ایشان و پدر و مادر ما به فدای آن ذبیح عطشان یعنی حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام باد.

﴿اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک﴾

خداوندا اولین ظالم در حق محمّد و آل محمّد و آخرین تبعیت کننده از او در این ظلم را لعنت کن.

درباره ی این که اولین ظالم و آخرین تابع او چه کسانی هستند باید به لسان روایات آل اللّه مراجعه کرد و ما نیز با بررسی روایات این خاندان به زودی درباره ی مصداق عینی این دو صحبت خواهیم کرد ان شاء اللّه.

اما آن چه در این جا دانستنش حائز اهمیت است اینست که تمام ظالمین در حق محمّد و آل محمّد علیهم السلام همگی از ظالم اول تبعیت کرده اند و به همین دلیل ما در این فقره از زیارت عاشورا پس از لعن بر اولین ظالم می گوئیم: خدایا آخرین تابع او را هم لعن كن.

و این گویای مطلب بسیار مهمی است که همه بدانند تمام ظلم هائی که در طول تاریخ به خاندان رسالت روا شده از آن رو برایشان جاری گشته است که اولین ظالم حرمت این خانواده را در هم شکست و دیگران نیز بالاتفاق از او تبعیت کردند. در این جاست که زائر باید متوجه این مهم بشود که اگر کسی تبعیت از خوبان و انبیاء

ص: 161


1- ق / 36

الهی نکرد لاجرم به دام تبعیت از چنین افرادی خواهد افتاد.

سخنی پیرامون تبعیت

خدای عز وجل به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید که به مردم بگوید :

﴿قُلْ إِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾ (1)

اگر خدا را دوست دارید از من رسول تبعیت کنید.

و از تابعین آن حضرت تمجید کرده و فرموده است:

﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً .. أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (2)

کسانی که تبعیت می کنند از پیامبر امی.... ایشان رستگارانند.

با این وجود عده ای از آن رسول رحمت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تبعیت نکرده و در دام تبعیت از

هوی و ظن و گمان افتادند.

﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ﴾ (3)

تبعیت نمی کنند مگر از گمان و ظن.

و

﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ﴾ (4)

ایشان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مهر زده و از هوای خویش پیروی می کنند.

و در نتیجه ی پیروی و تبعیت از هوی سر انجام به تبعیت از شیطان و طاغوت های دوران می پردازند.

ص: 162


1- آل عمران / 31
2- اعراف / 157
3- انعام / 116
4- محمّد / 16

﴿وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ﴾ (1)

و از هر شیطان گمراه کننده تبعیت کنند.

﴿وَ اتَّبَعُوا أَمْرَكُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ﴾ (2)

از امر هر جبار سرکش پیروی کنند.

﴿فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ برَشِيدٍ﴾ (3)

با آن که در امر فرعون هیچ رشدی نبود لکن امر او را تابع شدند.

و البته چنین تبعیتی سودی جز همراهی با آن متبوع برای تابع در پی نخواهد داشت.

﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ﴾ (4)

فرعون پیروانش را با خود در قیامت در آتش افکند

همین تابعان کور و کر هستند که در قیامت آرزو می کنند ای کاش در دنیا چنین متبوعی را دنبال نمی کردند و تمنا دارند که کاش به دنیا بر می گشتیم و از این کسانی که تبعیتشان را نمودیم برائت می جستیم.

﴿وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَتَتَبَراً مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا﴾ (5)

ائمه ما که صلوات و سلام خدا بر جسم و روح و روان آن ها باد در این قسمت از زیارت علت ظلم هائی را که پس از ظلم اول یعنی غصب خلافت و ممنوعیت از ارث بر ایشان روا شد تبعیت ظالمان خلف از ظلم کنندگان سلف می دانند و ظلم و جنایت ایشان را تبعیت از اولین ظالم معرفی می کنند

ص: 163


1- حج / 3
2- هود / 59
3- هود / 97
4- هود / 98
5- بقره / 167

منظور از اولین و آخرین ظالم چه کسانی هستند

حال در کلمات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله عليهم اجمعين مصداق اولین ظالم بر عترت معرفی شده و علی القاعده معلوم است که او کسی جز غاصب خلافت و مانع ارث حضرت صدیقه طاهره علیها السلام و آن که او را در این امر یار و مددکار و هم قسم بود نمی باشد.

ابو حمزه ثمالی که از جلالت قدر کم نظیری در بین اصحاب ائمه علیهم السلام بر خوردار است می گوید به امام زین العابدین علیه السلام در خلوت عرض کردم درباره آن دو مرد مرا آگاه فرمائید امام فرمودند: آن دو اولین ظالم در حق ما اهل بیت بودند و ارث ما را گرفتند و بر جائی که ما بر آن سزاوار تر بودیم تکیه زدند، خدا ایشان را نیامرزد. (1)

سورة بن کلیب نیز از امام باقر علیه السلام درباره ی آن دو سؤال کرد امام فرمودند آن دو اولین ظالم در حق ما بودند و مردم را بر گردن ما سوار کردند. وی می گوید تا سه بار سؤالم را تکرار کردم و امام نیز سه مرتبه همان جواب را دادند. (2)

همین جواب را حضرت امام محمد بن علی الباقری علیه السلام در پاسخ به سؤال کثیر نواء داده و اضافه فرمودند: آن دو بودند که ذلت را در خانه ما وارد ساختند. (3)

مانند روایات فوق در کتب حدیثی ما اخبار فراوانی یافت می شود، احادیثی که همگی دلالت بر این می کند که آن دو نفر اولین ظالم در حق آل اللّه علیهم السلام بوده اند. در نتیجه منظور از اولین ظالم در اللهم العن اول ظالم... روشن می شود.

ص: 164


1- ﴿عَنْ أَبِی حَمْزَهَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ : قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ وَ قَدْ خَلاَ: أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَیْنِ اَلرَّجُلَیْنِ قَالَ: هُمَا أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا، وَ أَخَذَا مِیرَاثَنَا، وَ جَلَسَا مَجْلِساً کُنَّا أَحَقَّ بِهِ مِنْهُمَا، لاَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُمَا وَ لاَ رَحِمَهُمَا، کَافِرَانِ، کَافِرٌ مَنْ تَوَلاَّهُمَا﴾ ، بحار الانوار ، ج 30 ، باب 20، ص 218
2- ﴿سَوْرَهَ بْنِ کُلَیْبٍ ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ أبا بِکر و عُمَر؟ . قَالَ: هُمَا أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا وَ حَمَلَ اَلنَّاسَ عَلَی رِقَابِنَا، فَأَعَدْتُ عَلَیْهِ، فَأَعَادَ عَلَیَّ ثَلاَثاً﴾ / بحار الانوار ، ج 30، باب 20، ص 218
3- ﴿عَنْ کَثِیرٍ اَلنَّوَّاءِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أبا بِکر و عُمَر؟ فَقَالَ: هُمَا أَوَّلُ مَنِ انْتَزَی عَلَی حَقِّنَا وَ حَمَلاَ اَلنَّاسَ عَلَی أَعْنَاقِنَا وَ أَکْنَافِنَا، وَ أَدْخَلاَ اَلذُّلَّ بُیُوتَنَا﴾ ، بحار الانوار ، ج 30 ، باب 20، ص 219

اما منظور از آخر تابع ، آن آخرین تابعی است که در ظلم به اهل بیت علیهم السلام از آن دو اولین ظالم تبعیت کرده و محتمل است که آن شخص مورد نظر، کشنده امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف باشد.

در هر صورت لعنت خدا هم بر آن اولین و هم بر این آخرین زیرا که همگی در ظلم بر عترت شریک بوده اند، لکن گناه آن اولین از جهت این که راه دیگران را نیز بر این ظلم باز کرده اند سنگین تر و عذابشان دردناک تر است ان شاء اللّه.

﴿اللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ ، اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً﴾

(بار الها آن گروهی را که به جهاد با امام حسین علیه السلام پرداختند و آن ها را که مشایعت و بیعت و پیروی نسبت به قتل او کردند یک جا لعنت کن.)

عصابه به گروهی می گویند که در کاری اجتماع کرده و در آن کار استوارند و از همین روست که عرب به پارچه ای که محکم بر سر بپیچند عصابه می گوید. (1)

قرآن کریم از قول فرزندان یعقوب علیه السلام نقل می کنند که ایشان به پدر خویش برای گرفتن یوسف از وی اصرار کرده و زمانی که نگرانی او را درباره ی عدم امنیت یوسف دریافتند به وی گفتند : ﴿لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذا لَخَاسِرُونَ﴾ (2) در واقع خود را عصبه معرفی کردند که در حقیقت به معنای گروهی است که در کاری نیروی لازم را دارد و جدیت کافی را به خرج می دهد.

در این فراز از زیارت تمامی کسانی را که به شکلی در ماجرای قتل سید شباب اهل جنت یعنی حضرت ابا عبد اللّه الحسین سلام اللّه علیه شرکت کرده اند مورد لعن الهی قرار داده و برای همه ایشان از پروردگار عذاب و غضب طلب می نمائیم.

آن هایی که جهاد و جنگ با حسین علیه السلام کردند و یا کسانی که بر این امر بیعت کردند

ص: 165


1- مفردات راغب، ص 568
2- يوسف / 14

و یا همراهی از خویش نشان دادند ولو این که در قتال او شرکت نجستند همگی مورد لعن واقع شده اند.

﴿اللّهُمَّ خُصَّ أنتَ أوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعنِ مِنّی،وَ ابدَأ بِهِ أوَّلاً،ثُمَّ الثّانِیَ،ثُمَّ الثّالِثَ وَ الرّابِعَ﴾

خدایا اولین ظالم را به لعن من مختص کن و خود، اولی و دومی و سومی و چهار می ایشان را لعنت فرما.

در این فقره که آخرین بخش از بحث لعن در زیارت عاشوراست به اولین تا چهارمین ظالم در حق اهل بیت علیهم السلام و بلکه ظالم در حق جميع عالم وجود لعن و نفرین می کنیم از عبارات گذشته کاملاً مشخص شد که منظور از این اولین تا سومین ظالم کیست و مسلماً در این عبارت به قرینه سوم و لعن بر یزید در مورد پنجم واضح می شود که مورد چهارم نیز معاویه بن ابی سفیان (لعنة اللّه علیه) است که مورد لعن واقع شده است.

اما آن ماجرائی که درباره ی شیخ طوسی (اعلی اللّه مقامه) درباره تعیین اسامی این چهار نفر نقل شده است بالجمله متیقن در تقیه است و هیچ شکی در آن نیست.

نقل شده که عده ای از مخالفان تشیع و حسد پیشگان در مورد شیخ طوسی به خلیفه عباسی وقت سعایت کردند که شیخ طوسی که بزرگ شیعیان است در کتاب خویش ؛ مصباح المتهجد زیارتی را نقل کرده که متضمن سب و لعن بر صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و منظور ایشان همین زیارت عاشورا و مخصوصاً این فقره آخر زیارت بوده است.

در نتیجه ی این سعایت، خلیفه به دنبال شیخ و کتاب مصباح او فرستاد و چون شیخ به همراه کتاب بر خلیفه وارد گردید اساساً منکر وجود چنین سب و لعنی در کتاب خویش شد. پس کتاب را گشودند و عبارات را نشان دادند. شیخ در جواب گفت منظور از این اول ظالم آن نیست که این حضار گمان کرده اند ، بلکه مراد قابیل است که هابیل را کشت و بنیاد قتل را در عالم ما بنا نهاد و مراد از دومی آن کسی است که ناقه ثمود را پی کرد و منظور از سومی کشنده یحیی بن زکریا است و چهارمی نیز ابن ملجم مرادی قاتل امام علی بن ابی طالب است.

ص: 166

خلیفه با شنیدن این سخن کلام شیخ را پسندید و سعایت کنندگان را سیاست کرد. (1)

کسی که با کمترین دقت عبارات فوق را مطالعه نماید به راحتی می یابد که شیخ از ترس جان به امر الهی تقیه کرده و چون عمار یاسر که از ترس جان در اسارت مشرکان مکه لب به جمله کفر و الحاد گشود او نیز حقیقت مطلب را کتمان و پنهان نمود.

در نهایت به جاست که این بخش را با نقل روایتی بسیار زیبا از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام به اتمام برسانیم.

در روایت است که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در حال طواف به دور کعبه مردی را مشاهده فرمودند که به پرده های کعبه چنگ زده و بر محمّد و آل محمّد صلوات می فرستاد پس حضرت بر او سلام کرده و از او گذشتند در دور دوم و یا طواف بعدی که به او رسیدند بر او سلام نکردند آن مرد رو به حضرت کرده و سؤال کرد: یا امیر المؤمنین به چه جهت در این بار بر من سلام نکردید؟ حضرت در جواب فرمودند ترسیدم که تو را از لعن باز دارم(او در آن موقع مشغول لعن بر ظالمین بوده است) و لعن از سلام و جواب سلام و از صلوات بر محمّد و آل محمّد بالا تر است. (2)

﴿اَللهمَّ صَلِّ عَلی مَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ عَدُوَّهُمْ﴾

تحقیقی پیرامون ناصبی

﴿بِالْبَراءَةِ مِنْ أعْدَائِكُمْ، وَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ﴾

و به خداوند تقرب می جوییم به بیزاری از دشمنان شما و بیزاری از آنان که جنگ بر علیه شما برپا کنند.

نصب در لغت به معنای برپای داشتن است و معمولاً با کلمه ﴿الْحَرْبَ﴾ و يا ﴿العَداوَة﴾

ص: 167


1- شفاء الصدور ، ص 541
2- ﴿اَنَّ أميرَ المُؤْمِنينَ علیه السلام كانَ يَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ فَرَآى رَجُلاً مُتَعَلِّقاً بِأسْتارِ الْكَعبَةِ وَ هُوَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ مَرَّ بِهِ ثانِياً وَ لَمْ يُسَلِّمْ عَلَيْهِ فَقالَ يا أميرَ المُؤمِنينَ لِمَ لَمْ تُسَلِّمْ عَلَيَّ هذِهِ الْمَرَّةَ فَقالَ خِفْتُ أنْ اَشْغَلَكَ عَنِ اللَّعنِ وَ هُوَ اَفضَلُ مِنَ السَّلامِ وَ رَدُّ السَّلَامِ وَ مِنْ الصَّلَاهِ عَلَیَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﴾ ، مجمع النورين ، ص 208

همراه بوده و در غیر این صورت نیز باز در معنا به آن دو اضافه می شود و در حقیقت به معنی به پا کردن جنگ و یا بر پا نمودن دشمنی استعمال می شود.

در کلمات معصومین علیهم السلام گروه هایی بسیار مبغوض و نفرت انگیز به جامعه شیعه معرفی شده اند که نام ایشان ناصبی و در حالت جمع نواصب می باشد.

ما در این جا با استفاده از فرصت پلی به آن روایات زده و برای دریافت حقیقت معنای ناصبی سعی خود را مبذول می داریم.

در ابتدا به تعدادی از روایات عترت طاهرة علیهم السلام پیرامون ناصبی و احکام مربوط به او پرداخته و سپس بحث را با نقل نظرات بزرگان گسترش می دهیم.

روایاتی در باب مصداق و مفهوم ناصبی

1 - بريد عجلی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد کم ترین چیزی که انسان را به کفر می کشاند چیست؟ حضرت در جواب فرمودند کسی که سنگ ریزه هایی را به دست بگیرد و بگوید این ها دانه خرما هستند و بر این مبنای غلط از هر کس که مخالف اوست برائت جوید و خدا را با چنین اعتقادی بپرستد او ناصبی و مشرک به خدا و از جایی که نمی داند کافر شده است (1) در واقع کسی که جای حقیقت چیز کذبی را قرار داده و بر مبنای آن حبّ و بغض داشته باشد این خود ناصبی است.

2 - معلی بن خنیس می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: ناصبی آن نیست که با ما دشمنی را بر پا کند زیرا هیچ کس را پیدا نمی کنی که بگوید من از محمّد و آل محمّد متنفرم. لكن ناصبی کسی است که با شما شیعیان بساط دشمنی به راه بیندازد و علت دشمنی او اینست که می داند شما ما را دوست دارید یا از دشمنان ما تبری و بیزاری می جوئید و در ادامه فرمودند: هر کس که دشمنی از دشمنان ما را سیر

ص: 168


1- ﴿عَنْ بُرَیْدٍ اَلْعِجْلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا أَدْنَی مَا یَصِیرُ بِهِ اَلْعَبْدُ کَافِراً قَالَ فَأَخَذَ حَصَاهً مِنَ اَلْأَرْضِ فَقَالَ أَنْ یَقُولُ لِهَذِهِ اَلْحَصَاهِ إِنَّهَا نَوَاهٌ وَ یَبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ عَلَی ذَلِکَ وَ یَدِینَ اَللَّهَ بِالْبَرَاءَهِ مِمَّنْ قَالَ بِغَیْرِ قَوْلِهِ فَهَذَا نَاصِبٌ قَدْ أَشْرَکَ بِاللَّهِ وَ کَفَرَ مِنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُ﴾ : بحار الانوار ، ج 2، ص 302

کند در واقع دوستی از دوستان ما را کشته است. (1) این روایت را عبد اللّه بن سنان که اجلای مشایخ شیعه است به همین شکل با کمی تفاوت از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. (2)

در این حدیث ناصبی را دشمن شیعه معرفی کرده و فرموده اند: هر کس که به علت اعتقادات شیعه با او دشمن باشد او حقیقتاً ناصبی است.

3- از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام روایت است که فرمودند همه ناصبی ها ولو این که بسیار عبادت و تلاش کنند منسوب به این آیه هستند و این آیه درباره ایشان است که: ﴿عَامِلَةُ نَاصِبَةُ * تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً﴾ (3) یعنی عمل کننده ناصبی به سمت آتش کشیده می شود. (4)

4 - امام باقر علیه السلام از قول جدشان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

آن هائی که ولایت امام علی علیه السلام را ترک کرده و انکار فضل او بنمایند و به دشمنان او کمک کنند اگر با این حال بمیرند از اسلام خارج می باشند ( و کافر مرده اند ) . (5)

5- بعضی از اصحاب امام هادی علیه السلام در نام های که برای آن حضرت نوشتند از ایشان سؤال کردند آیا برای امتحان شخص ناصبی به بیش از این اندازه که وی جبت و طاغوت را بر امام علی علیه السلام مقدم داشته و به امامت آن دو معتقد امامت آن دو معتقد می باشد نیاز است؟

امام جواب دادند هر کس که این گونه باشد بی شک ناصبی است. (6)

ص: 169


1- ﴿عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَیْسَ اَلنَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ ، لِأَنَّکَ لاَ تَجِدُ أَحَداً یَقُولُ: أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ ، وَ لَکِنَّ اَلنَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَکُمْ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّکُمْ تَتَوَلَّوْنَّا وَ تَبْرَءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِیّاً لَنَا﴾ : معانى الاخبار، ج 2، باب 408، ص 357
2- علل الشرايع ، ج 2، باب 385، حدیث 60 ، ص 910 و بحار الانوار، ج 72، ص 131
3- غاشیه / 3 و 4
4- ﴿عَنِ امِيرَ المومَنِينَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : کُلُّ نَاصِبٍ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ اِجْتَهَدَ فَمَنْسُوبٌ إِلَی هَذِهِ اَلْآیَهِ عامِلَهٌ ناصِبَهٌ﴾، تفسير صافي ج 5، ص 321
5- ﴿عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلتَّارِکُونَ وَلاَیَهَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمُنْکِرُونَ لِفَضْلِهِ اَلْمُظَاهِرُونَ أَعْدَاءَهُ خَارِجُونَ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ مَنْ مَاتَ مِنْهُمْ عَلَی ذَلِکَ﴾، محاسن برقی، ج 1، ص 171 و بحار الانوار ، ج 72، ص 134
6- ﴿عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادٍ وَ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى قَال: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِبٌ﴾ بحار الانوار ، ج 72، ص 135

بر اساس این روایت و حدیث شماره دو که گذشت تمام مخالفین و غیر شیعه از گروه های دیگر که به ظاهر مسلمانند در تعریف ناصبی داخل می شوند که البته این نظر با وجود سابقه در بین متقدمین و برخی از متأخرین که در ادامه بحث مفصلاً بیان خواهد شد به نظر عده ی بسیاری از فقها صحیح نمی باشد فلذا خواننده عزیز علاوه بر تأمل در این روایات باید به نظرات بزرگان که در ادامه ذکر خواهد شد به دقت توجه کند.

6 - امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس که در دین شما (تشیع) طعنه وارد کند کافر شده است. (1)

شاید به دلیل امثال این روایات است که اعاظمی از فقها فتوی به کفر وهابیون داده اند. نا گفته نماند که نظر این بزرگان نیز در ادامه خواهد آمد و فقط جهت تقریب به ذهن در این موقعیت بدان اشاره ای شد.

7- امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حدیثی که معروف به حدیث نورانیت است پس از شمردن برخی از فضائل ملکوتی خویش می فرمایند هر کس که در این فضائل شک داشته و یا انکار ورزیده و متحیر بماند او مقصر و ناصبی است. (2)

در این حدیث هر کس که انکار فضائل مولى الموحدين علی علیه السلام را کرده و یا شک در آن داشته باشد ناصبی معرفی شده است و البته دایره ناصبی در این حدیث بسیار گسترده بیان گردیده است.

8 - امام حسن مجتبی علیه السلام در خطبه ای که مقابل معاویه علیه الهاویه ایراد فرمودند مردم را به سه دسته تقسیم کردند: مؤمنی که حق ما اهل بیت را می شناسد و تسلیم

ص: 170


1- ﴿قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: مَنْ طَعَنَ فِی دِینِکُمْ هَذَا فَقَدْ کَفَرَ﴾ ، تفسير عیاشی ، ج 2، ص 85
2- ﴿... وَ مَنْ شَكَّ وَ عَنَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَيَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ﴾: المناقب معروف به کتاب عتیق، ص 75 و بحار الانوار ، ج 26، ص 6

ماست و اقتدای به ما کرده پس او نجات یافته و دوست و یار خداست. دسته دوم آن گروه ناصبی که دشمن ما و بیزار از ما اهل بیت است و مرتب ما را لعن می کند ، حق ما را انکار و خدا را با بیزاری از ما می پرستد پس او کافر، مشرک و فاسق است و گروه سوم آن که به خاطر نا توانی و ضعف اجتماعی ما را نمی شناسد پس ولایت ما را داشته ولی نه اقتداء به ما می کند و نه دشمنی ما را به دل دارد پس امید است که به خاطر این که قاصر بوده و ضعیف در دین می باشد خدا او را ببخشد. (1)

9 - کافی شریف از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمودند: زمانی که امام قائم خروج فرمایند، ایمان را بر همه ناصبی ها عرضه می فرمایند پس اگر حقیقتاً داخل در ایمان شد که هیچ والا گردنش را قطع کرده یا از او مانند اهل ذمه که امروز جزیه می دهند جزیه می گیرند. (2)

10 - امام باقر علیه السلام فرمودند پشت سر ناصبی نماز نخوانید و او را هیچ کرامتی نیست، مگر این که از جانتان بترسید پس در خانه نماز خویش را خوانده و سپس با ایشان نماز بخوانید ولی نیت نماز مستحبی بکنید. (3)

11 - موسى بن محمّد بن علی ؟ برادر امام دهم حضرت هادی علیه السلام که بزرگانی چون نجاشی او را توثیق کرده اند در نامه ای از امام خویش حضرت على الهادى علیه السلام السؤال می کند در راه ها مساکینی نشسته اند از اهل جزایر آیا قبل از این که درباره مذهب ایشان تحقیق کنم می توانم به ایشان صدقه بدهم؟ امام در جواب مرقوم فرمودند: کسی که به

ص: 171


1- ﴿قَالَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ... إِنَّمَا النَّاسُ ثَلاثَةٌ مُؤْمِنٌ يَعْرِفُ حَقَّنَا وَ يُسَلِّمُ لَنَا وَ يَأْتَمُّ بِنَا فَذَلِكَ نَاجٍ مُحِبٌّ للَّهِ وَلِي (و لنا) وَ نَاصِبٌ لَنَا الْعَدَاوَةَ يَتَبَرَّأُ مِنَّا وَ يَلْعَنُنَا وَ يَسْتَحِلُّ دِمَاءَنَا وَ يَجْحَدُ حَقَّنَا وَ يَدِينُ اللَّهَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَّا فَهَذَا كَافِرٌ مُشْرِكٌ فَاسِقٌ وَ إِنَّمَا كَفَرَ وَ أَشْرَكَ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُ كَمَا سَبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ رَجُلٌ آخِذٌ بِمَا لا يُخْتَلَفُ فِيهِ وَرَدَّ عِلْمَ مَا أَشْكَلَ عَلَيْهِ إِلَى اللَّهِ مَعَ وَلايَتِنَا وَ لا يَأْتَمُّ بِنَا وَ لا يُعَادِينَا وَ لا يَعْرِفُ حَقَّنَا فَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ وَ يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ فَهَذَا مُسْلِم ضَعِيفٌ﴾ ، بحار الانوار، ج 44، ص101
2- ﴿عَنْ سَلاَّمِ بْنِ اَلْمُسْتَنِیرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یُحَدِّثُ : إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَرَضَ اَلْإِیمَانَ عَلَی کُلِّ نَاصِبٍ فَإِنْ دَخَلَ فِیهِ بِحَقِیقَهٍ وَ إِلاَّ ضَرَبَ عُنُقَهُ أَوْ یُؤَدِّیَ اَلْجِزْیَهَ کَمَا یُؤَدِّیهَا اَلْیَوْمَ أَهْلُ اَلذِّمَّهِ﴾ : کافی ، ج 8، ص 227 .
3- ﴿عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: لاَ تُصَلِّ خَلْفَ نَاصِبٍ وَ لاَ کَرَامَهَ إِلاَّ أَنْ تَخَافُوا عَلَی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تُشْهَرُوا وَ یُشَارَ إِلَیْکُمْ فَصَلُّوا فِی بُیُوتِکُمْ ثُمَّ صَلُّوا مَعَهُمْ وَ اِجْعَلُوا صَلاَتَکُمْ مَعَهُمْ تَطَوُّعاً﴾ ، بحار الانوار ، ج 88، ص 110

ناصبی صدقه بدهد صدقه او به ضدش خواهد بود و سودی برایش نخواهد داشت... (1)

ظاهراً این افراد اکثراً ناصبی بوده اند که سؤال کننده در مقام پرسش بر آمده و امام علیه السلام نیز این گونه پاسخ داده اند.

12 - امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: همانا مؤمنی برای دوست و یاورش شفاعت می کند و این شفاعت پذیرفته می شود مگر در حق ناصبی زیرا اگر تمام انبیاء مرسل و ملائکه مقرب درباره ناصبی شفاعت کنند پذیرفته نخواهد شد. (2)

13 - امام صادق علیه السلام فرمودند: سر انجام برای ناصبی فرق ندارد که نماز بخواند و روزه بگیرد یا زنا کند و دزدی نماید زیرا در آتش است. در آتش است. (3)

14 - امام به حق ناطق جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام فرمودند: نوح در کشتی خود سگ و خوک را حمل نمود ولی ولد الزنا را سوار نکرد و ناصبی از ولد الزنا بد تر است. (4)

15 - امام ابو عبد اللّه جعفر صادق علیه السلام فرمودند: هرگز دلت به حال ناصبی نسوزد و او را طعام و آبی نده ولو این که از گرسنگی و تشنگی بمیرد و هرگز به فریاد او نرس ولو این که غرق شده و یا می سوزد زیرا ابی نعم محمّدی همواره می گفت: کسی که یک ناصبی را سیر کند خداوند شکمش را در قیامت پر از آتش کند چه آمرزیده و چه معذب باشد. (5)

ص: 172


1- ﴿مُوسَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَی أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْمَسَاکِینِ اَلَّذِینَ یَقْعُدُونَ فِی اَلطُّرُقَاتِ مِنَ اَلْجَزَائِرِ وَ اَلسَّاسَانِیِّینَ وَ غَیْرِهِمْ هَلْ یَجُوزُ اَلتَّصَدُّقُ عَلَیْهِمْ قَبْلَ أَنْ أَعْرِفَ مَذْهَبَهُمْ؟ فَأَجَابَ مَنْ تَصَدَّقَ عَلَی نَاصِبٍ فَصَدَقَتُهُ عَلَیْهِ لاَ لَهُ ، بحار الانوار﴾، ج 96، ص 127
2- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَشْفَعُ لِحَمِیمِهِ وَ قَالَ ذَلِکَ مَعْلُومٌ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ نَاصِبِیّاً فَلَوْ شَفَعَ کُلُّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ فَمَا شُفِّعُوهُ﴾ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، ص 454
3- ﴿قَالَ اَبْو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یُبَالِی صَامَ أَمْ صَلَّی زَنَی أَمْ سَرَقَ إِنَّهُ فِی النَّارِ إِنَّهُ فِی النَّارِ﴾ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 452
4- ﴿قَالَ عَنْ أَبِی عَبْدِالله علیه السلام قَالَ:إِنَّ نُوحاً حَمَلَ فِی السَّفِینَهِ الْکَلْبَ و الْخِنْزِیرَ وَ لَمْ یَحْمِلْ فِیهَا وَلَدَ الزِّنَاءِ و إِنَّ النَّاصِبَ شَرٌّ مِنْ وَلَدِ الزِّنَاءِ﴾ ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 454
5- ﴿قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ... فَأَمَّا النَّاصِبَ فَلَا یَرِقَّنَّ قَلْبُكَ عَلَیْهِ وَ لَا تُطْعِمْهُ وَ لَا تَسْقِهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً أَوْ عَطَشاً وَ لَا تُغِثْهُ وَ إِنْ كَانَ غَرِقاً أَوْ حَرِقاً فَاسْتَغَاثَ فَغَطِّسْهُ وَ...لَا تُغِثْهُ فَإِنَّ أَبِی نِعْمَ الْمُحَمَّدِیُّ كَانَ یَقُولُ مَنْ أَشْبَعَ نَاصِباً مَلَأَ اللَّهُ جَوْفَهُ نَاراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُعَذَّباً كَانَ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ﴾ ، بحار الانوار، ج 96، ص 72

16 - ابن ابی عمیر در روایتی از حفص بن البختری و در روایت دیگر از معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند هر کجا که مالی از ناصبی یافتی بگیر و خمسش را به ما برسان. (1)

در این روایت حلیت مال ناصبی را برای شیعیان تبیین کرده است و آن را چون غنیمتی که باید خمسش را پرداخت کرد دانسته است.

17 - امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند مخلوقی را نجس تر از سگ نیافریده است و ناصبی از سگ هم نجس تر است. (2)

نظرات متقدمین پیرامون ناصبی

پس از بیان این روایات که هر کدام مفهومی را برای کلمه ناصب و ناصبی تعریف کرده بودند لاجرم برای تشخیص این که واقعاً کدام ،مفهوم ، معنای حقیقی ناصبی است به سراغ اقوال علما و بزرگان رفته و نتیجه گیری را به عهده خواننده گرامی وا می نهیم.

عده ای از بزرگان شیعه را اعتقاد بر این بوده است که همه مخالفین و غیر شیعیان ناصبی و کافرند.

1 - علامه مجلسی (سلام اللّه عليه ) در کتاب بحار الانوار شریف می نویسد:

﴿وَ اعْلَمْ أَنَّ جَمْعاً مِنَ العُلَمَاءِ الامامِيهِ حَكَمُوا بِكُفْرِ اهْلِ الْخِلافِ وَ الاَكْثَرِ عَلَى الْحُكْمِ بإسلامهم﴾. (3)

بدان که جمعی از علمای شیعه حکم بر این می کنند که همه مخالفین و غیر شیعیان کافر بوده لكن اکثر علما اعتقاد بر اسلام ایشان دارند.

ص: 173


1- ﴿عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خُذْ مَالَ اَلنَّاصِبِ حَیْثُ وَجَدْتَ وَ اِبْعَثْ إِلَیْنَا بِالْخُمُسِ﴾ ، بحار الانوار، ج 19496
2- ﴿عَنِ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : فَإِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْه﴾ : وسائل الشيعه، ج 1، ص 220 حدیث 560
3- بحار الانوار ، ج 8، ص 368

2 - مرحوم شیخ مفید (اعلی الله مقامه) نیز در کتاب المقنعه می نگارند:

﴿وَ لَا يَجُوزُ لِأَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ أَنْ يُغَسِّلَ مُخَالِفاً لِلْحَقِّ فِي الْوَلَايَةِ وَ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهِ إِلَّا أَنْ تَدْعُوَهُ ضَرُورَةٌ إِلَى ذَلِكَ مِنْ جِهَةِ التَّقِيَّةِ فَيُغَسِّلُهُ تَغْسِيلَ أَهْلِ الْخِلَافِ وَ لَا يَتْرُكُ مَعَهُ جَرِيدَةً وَ إِذَا صَلَّى عَلَيْهِ لَعَنَهُ فِي صَلَاتِهِ وَ لَمْ يَدْعُ لَهُ فِيهَا﴾ (1)

(برای کسی از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف حق و ولایت را غسل داده و بر او نماز گذارد مگر از روی نا چاری و تقیه... پس در نماز بر او لعن کرده و برایش دعا نکند.)

این عبارت اگر چه وضوح در مطلب ما نداشت لکن به قرینه این که طبق تمام فتاوا فقط ناصبی از حکم نماز و غسل مستثنی شده و اوست که از فرقه اسلام بیرون رفته و نماز و غسل بر او جایز نیست می توان فهمید که شیخ مفید نیز جميع مخالفین را ناصبی می دانسته اند.

3- شیخ طوسی (رحمة الله علیه) صاحب کتاب ارزشمند تهذیب الاحکام که از كتب اربعه شیعه و شرح کتاب المقنعه شیخ مفید است در توضیح عبارتی که گذشت عبارتی را می آورند که ضمن تأیید آن چه که ما از کلام شیخ مفید مبنی بر ناصبی بودن همه اهل خلاف فهمیده ایم نظر مبارک خویش را نیز بر همین امر مبتنی می سازند :

﴿فَالْوَجْهُ فِيهِ أَنَّ الْمُخَالِفَ لِأَهْلِ الْحَقِّ كَافِرٌ فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ حُكْمُهُ حُكْمَ الْكُفَّارِ إِلَّا مَا خَرَجَ بِالدَّلِيلِ وَ إِذَا كَانَ غُسْلُ الْكَافِرِ لَا يَجُوزُ فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ غُسْلُ الْمُخَالِفِ أَيْضاً غَيْرَ جَائِزٍ وَ أَمَّا الصَّلَاةُ عَلَيْهِ فَيَكُونُ عَلَى حَدِّ مَا كَانَ يُصَلِّي النَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام عَلَى الْمُنَافِقِينَ ...﴾ (2)

(علت کلام شیخ مفید در این است که مخالف اهل حق کافر بوده و حکم او

ص: 174


1- المقنعه / 85
2- تهذيب الاحكام، ج 1، ص 335، ذیل حدیث 981

وجوباً حکم کافر است مگر این که به سبب دلیلی از آن حکم خارج شود پس بدین ترتیب چون غسل کافر جایز نیست پس لزوماً غسل مخالف و غیر شیعه هم جایز نیست).

عزیزان به دلیل این که تنها فرقه ای که حکم بر کفر ایشان می شود نصاب هستند پس معلوم می شود که از نظر شیخ طوسی هم همه مخالفین ناصبی هستند.

البته این نظریه امروزه چندان طرفداری ندارد و چه بسا در بین متأخرین نظری متروک به حساب آید، لکن از کلام آیة الله همدانی (رحمة اللّه عليه) و فتوای استاد عظيم القدر و الشأن حضرت آیة اللّه مظاهری (ایده اللّه تعالى) که به زودی خواهد آمد میتوان همین نظر را نیز تا حدی و نه به طور کامل استخراج نمود.

نظرات متأخرین پیرامون ناصبی

1 - مرحوم حاج آقا رضا همدانی (رحمة اللّه عليه) معروف به فقیه همدانی در كتاب مصباح الفقیه خویش نوشته اند:

﴿اَنَّ الْمُرادَ بِالنَّاصِبِ فِي الرِّواياتِ عَلَى الظَّاهِرِ مُطْلَقُ الْمُخالِفِينَ لا خُصُوصٌ مَن اظْهَرِ الْعَدَاوَةِ لَاهَلَ الْبَيْتِ و تَدِينَ بِنَصْبِهِمْ كَمَا يَشْهَدُ لِذَلِكَ خَبَرُ اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ وَ يَدُلُّ أَيْضاً عَلَى تَحَقُّقِ اَلنَّصْبِ بِمُجَرَّدِ ازالَةِ الائمَةِ عليهم السَّلامُ عَنْ مَرَاتِبِهِمْ وَ مُعَادَاةِ مَن يَعْرِفُ حَقَّهُم مِن شِيعَتِهِمْ مَا رَوَاهُ ابْنُ ادْرِيسَ...﴾ (1)

(منظور از ناصبی در روایات آن چه که ظاهر است همه مخالفین و غیر شیعیانند نه خصوص کسانی که اظهار عداوت و دشمنی با اهل بیت نموده و دین خویش را بر مبنای آن استوار می سازند دلیل این امر روایت معلی بن

ص: 175


1- مصباح الفقيه ، كتاب الطهارة، ص 568 به نقل از کتاب الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، ص 196، آية اللّه رحمانی همدانی رحمة اللّه علیه

خنیس ( دومین حدیثی که ما نقل کردیم) می باشد و همچنین حدیث ابن ادریس (پنجمین حدیثی که ما نقل کردیم نیز دلالت می کند که مجرد عدم اعتقاد به مقامات اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با شیعیانشان باعث تحقق معنای نصب و ناصبی شدن می شود).

عده ای نیز از اعاظم به این شدت اظهار نظر نکرده و معتقدند ناصبی کسی است که اظهار دشمنی با اهل بیت کرده و چه بسا سب و لعن بر آن انوار ملکوتی که صلوات و سلام خدا بر ایشان باد می کند.

2 - مرحوم مغفور، آية الله الربانی و مرجع فقید شیعیان حضرت آية الله العظمى بهجت (قدس اللّه نفسه القدوسى) در مورد تعین معنای ناصبی می فرمایند:

(عداوت با حضرت امیر علیه السلام و ائمه علیهم السلام اعتقاد قلبی او باشد که محکوم به کفر است).

3 - حضرت آية الله العظمی صافی گلپایگانی دامة ظله نیز نگاشته اند :

(ناصبی کسانی هستند که عداوت با اهل بیت علیهم السلام دارند پس اگر این عداوت را اظهار کنند هم نجس هستند و هم ازدواج با آن ها باطل است).

4 - حضرت آية الله مکارم شیرازی (دامة ظله) نیز می فرمایند :

(ناصبی کسی است که نسبت به امامان و اهل بیت علیهم السلام دشمنی می ورزد و یا به آن ها اهانت می کند و چنین کسی از زمره مسلمانان خارج است).

5 - استاد بزرگوار و عالم ربانی حضرت آیة الله حسین مظاهری (حفظه اللّه) نیز در همین زمینه نظر بسیار جالبی دارند که دقت در آن بسیار ضروری است:

(نواصب در روایات اهل بیت علیهم السلام به دو دسته اطلاق شده است.

.1 سنی هائی که هم عقیده با شیعه نیستند و گاهی دشمنی با شیعه هم

ص: 176

دارند، این ها مسلمانند و کلیه احکام اسلام را دارند .2 دشمن های اهل بیت علیهم السلام که گاهی فحش و نا سزا هم به اهل بیت علیهم السلام را دارند این ها احکام اسلام را ندارند و نظیر ،کفار بلکه بد تر از آن ها هستند).

درباره ی قسمت دوم فتوی که صحبتی نیست و اجماع بین همه فقها و بزرگان می باشد لکن در مورد قسمت اول باید بگوییم که حکم طهارت مخالفین طبق نظر حضرت استاد حکمی ثانوی است و همان طور که بنده خود در درس ایشان حضور داشتم و از آن بزرگوار شنیدم به نظر آن استاد این گروه به حکم اولی محکوم به نجاست و بر مبنای حکم ثانوی به خاطر راحتی شیعه محکوم به طهارتند. در هر صورت چه بسا این فتوی که یک نظر بدیع و در نوع خود منحصر به فرد است بتواند معضل مفهومی روایات مذکور را به طریقی حل و حقیقت معنای ناصبی را با یک جمع بسیار دقیق روایی برای علاقمندان روشن کند

6- حضرت آیة الله موسوی اردبیلی (حفظه اللّه) نیز بر این امر نظر داده اند که:

(ناصبی از جهت مفهومی آن است که اظهار عداوت و دشمنی با اهل بیت و عترت پیامبر صلوات الله عليهم اجمعین را بنماید و اما يقين و تشخیص مصداق به عهده خود مکلف است و حکمش

هم اینست که محکوم به کفر (1) و نجس می باشد).

7- آية الله صانعی نیز نگاشته اند :

(نواصب کسانی اند که با اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اظهار دشمنی می نمایند که محکوم به نجاست می باشند).

8- آية اللّه سید صادق شیرازی (حفظه اللّه) نیز مرقوم فرموده اند:

(ناصبی کسی است که به اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دشنام دهد یا با

ص: 177


1- در عبارت فتوی آمده محکوم به فکر که مسلماً سهو القلم صورت گرفته است.

آنان دشمنی داشته باشد و حکم او نجاست است زیرا او به آن چه خدای متعال در قرآن مجید نسبت به محبت اهل بیت امر فرموده کافر شده است. علماء و مفسران بزرگ عامه مانند زمخشری در

کشاف خودج 3 ص 402، حاکم نیشابوری در شواهد التنزیل خود ج 2 ص 230 ، قرطبی در الجامع الاحكام القرآن خودج 16 ص 31 و 23 و غیره که بسیارند نقل نمودند از ابن عباس و غیره که وقتی آیه مباركه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾، شوری /23 نازل شد، اصحاب :گفتند یا رسول الله قربای شما کیانند که خدا محبت آنان را بر ما واجب نموده؟ حضرت فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان ایشان).

9 - حضرت آیة اللّه سید علی سیستانی (حفظه اللّه) نیز درباره ی ناصبی می فرمایند :

(ناصبی کسی است که عداوت خود را با اهل بیت اظهار کند).

خلاصه این بخش در این چند خط گنجانده می شود که بر اساس تمام روایات مربوطه و نظرات بزرگان شخص ناصبی از دایره اسلام خارج بوده و محکوم به کفر و نجاست است لکن عده قلیلی از بزرگان چون شیخ مفید و شیخ طوسی و... تمام مخالفین را ناصبی دانسته و اکثر فقها همان طور که ذکر شد فقط دشمنان و توهین کنندگان به اهل بیت رسالت را ناصبی قلمداد می فرمایند.

در این جا لازم است به این مطلب تصریح کنم که منظور از ناصبی هر چه که باشد امروز وهابیت از مصادیق بارز ناصبی در عالم وجود است زیرا چه معنای ناصبی را دشمن شیعه و چه دشمن اهل بیت بدانیم در هر دو حالت وهابیون ناصبی می باشند باید دانست که وهابیون عده قلیلی از اهل سنت هستند که حتی نظرات صریح مراجع عظام تقلید نیز بر کفر ایشان مورد اتفاق است.

ص: 178

مقام معظم رهبری (حفظه اللّه) درباره ی این گروه ضاله می فرمایند :

(از اول وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی مثل اسرائیل در بین جامعه مسلمان ها به وجود آوردند). (1)

آية الله صافی گلپایگانی (حفظه اللّه) نیز می فرمایند:

(وهابیون نه تنها با اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ما بلکه با شخص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دشمنی دارند و درصدد از بین بردن نام و تاریخ اسلام بر آمده اند). (2)

آية الله فاضل لنكرانى (قدس سره) نیز می فرمایند:

(برای همه آگاهان روشن است که وهابیت که به اتفاق همه گروه های مسلمین از اسلام خارج است و مولود کفر و یهود می باشد هیچ فلسفه وجودی به جز مخالفت اسلام و قرآن و ایجاد تفرقه میان مسلمین ندارد. این گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شیعه بلکه در صدد از بین بردن همه آثار و مقدسات اسلام از جمله مرقد نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و روزی قرآن و کعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت. (3)

ص: 179


1- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری : Fgvsi. Khamenei.ir
2- سایت موسسه آموزش مذاهب اسلامی: WWW.Mazaheb.com
3- پیام ایشان به مناسبت تخریب مجدد حرمین شریفین عسکرین علیهما السلام 86/3/23

عکس

ص: 180

شفاعت در زیارت عاشورا

﴿اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفاعَةَ الحُسَيْن علیه السلام يَوْمَ الوُرُود﴾

خداوندا شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود یعنی قیامت روزی من بفرما

﴿وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ﴾

و از خدای می خواهم که مرا به مقام محمودی که از آن شما در نزد خداست برساند.

تا آن جائی که مؤلف این کتاب تحقیق و بررسی کرده تنها زیارتی که در آن سجده وجود دارد و نهایتاً با سجده تمام می شود زیارت عالیه عاشورای امام حسین علیه السلام است. در آن سجده ی معنوی زائر چیز هایی را از خدا درخواست می کند که یکی از آن ها رسیدن به شفاعت امام حسین علیه السلام در روز قیامت است در این فراز طلب شفاعت شدن را می کند و در فراز دومی که ذکر شد طلب شفاعت نمودن را.

شفاعت به چه معنائی است ؟؟

خواننده گرامی بدان که همه در روز قیامت تنها و فرد به محضر رب العالمین وارد خواهند شد و در آن روز ورود کسی با آن ها نیست زیرا که فرزندان و نزدیکان ایشان نیز از آن ها گریزان و فراری هستند. خدای مهربان می فرماید:﴿وَ كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

ص: 181

فَرْداً﴾ (1) تمام آن ها روز قیامت منفرد و تنها به پیشگاه حضرتش حضور یابند. و در جای دیگر می فرماید:﴿وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ (2) محققاً شما یکا یک به نزد ما در آید همان طور که در اول این گونه شما را بیافریدیم.

و جالب است که در ادامه همین آیه به بحث شفاعت پرداخته و از ایشان سراغ شفعایشان را می گیرد.

همه و همه تنها و فرد وارد محشر می شوند، الاکسانی که شفع باشند یعنی دومی هم داشته باشند و او در کنار ایشان آمده و آن ها را از فردیت و تنهائی خارج سازد و او در کنار ایشان آمده و آن ها را از فردیت و تنهائی خارج سازد کلمه شفع در مقابل وتر است وتر یعنی تک و تنها و شفع یعنی اضافه شده به چیزی چون خودش کسانی که تنها در قیامت وارد شوند یعنی شفع و شفیع نداشته باشند همان طور که در دنیا راه حقیقت را گم کرده بودند در قیامت نیز راه بهشت را نیافته و پس از سال های سال سر گردانی در قیامت و فرار از این سو به آن سو كه ﴿يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ﴾ (3) به چاه سقر افتاده و در جواب بهشتیان که می پرسند چرا در سقر افتاديد: ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَم﴾ (4) می گویند ﴿قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾ (5) و خداوند هم می فرماید: ﴿فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ﴾ (6) و همچنین می فرماید: ﴿مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لَا شَفِيعٍ يُطَاعُ﴾ (7) لكن عده ای هم هستند که در قیامت همراه دارند و شفیع دل سوز در کنار ایشان است.

شما اگر در یک شهر غریب آن هم در دل شب بدون این که آدرسی از منزل دوست و یار

ص: 182


1- مريم / 95
2- انعام / 94
3- قیامت / 10
4- مدثر / 42
5- مدثر / 43
6- مدثر / 48
7- غافر / 18

خود داشته باشید و کسی هم به شما نشانی صحیحی ندهد چه وضعیتی پیدا خواهید کرد؟

این که شهری از شهر های دنیاست حالا تصور کنید به عالم دیگری رفته، قواعد دیگر و احکام دیگری را می بینید وضعیت بسیار شگفت و هراسناک است ، کسی به داد کسی نمی رسد پدر و فرزند و همسر و دوست همه غریبه شده اند. اگر در آن شرایط غیر قابل تصور و تحمل کسی دست به دست شما بدهد و شما را به سر منزل مقصود که همان بهشت عدن و رضوان پروردگار است برساند چه وجد و نشاط توصیف نشدنی در وجود شما حاصل می شود و اگر در آن احوال کسی همراه و شفع شما نشود چه خواهید کرد؟

معنای شفاعت همین همراهی شما در دنیا با آل اللّه است که در قیامت به صورت همراهی آن بزرگواران ﴿رُوحِي وَ اَرْوَاحُ اَلْعَالَمِينَ لَهُمُ اَلْفِدَاءُ﴾ با شما بروز و ظهور می نماید.

آن ها می آیند و شیعیانشان را جمع کرده و با خود به سمت بهشت می برند و این معنای شفاعت است تمام روایات نیز با لطافت خاصی به این امر اشاره می کند. مگر ندیده ای آن روایت را که حضرت زهرا علیها السلام دست محبین و دوستان محبین خود را تا هفت طبقه گرفته و آن ها نیز دست عده ی دیگری را می گیرند و همگی وارد بهشت می شوند این معنای شفاعت است.

شما اگر در دنیا به همراه بزرگی به دیدار بزرگ دیگری بروید همان طور که محافظین و پاسداران آن بزرگ جرأت ندارند که بزرگ وارد را تفتیش کنند به همین شکل هم به خود اجازه نمی دهند که همراهان او را نیز بازرسی نمایند این امر به شکلی وسیع تر در قیامت ظاهر خواهد شد امام حسین (سلام اللّه علیه) و دیگر شافعان دست شفاعت شوندگان را می گیرند و همان طور که هیچ ملکی و دربان بهشت و دوزخی جرائت این را ندارد که از امام حسین علیه السلام حساب و کتابی را به عمل آورد از همراهان او نیز نخواهند پرسید که این گناهان که با خود آورده اید چیست یا بهتر بگویم آن همراه را بازرسی نکرده تا گناهانش را بیابند و او را مؤاخذه کنند.

اما بیچاره آن ها که تنهایند باید هم جواب حسنات انجام نداده را بدهند و هم

ص: 183

پاسخی قانع کننده برای سیئات مرتکب شده ارائه نمایند و کجاست آن که بتواند جوابی در برابر عظمت پروردگار از دهان خارج کند. ﴿لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَاباً﴾. (1)

این حقیقتِ معنای شفاعت است یعنی آمدن شخص دومی در کنار شما و پیدا کردن فریاد رس در قیامت کبری ما در این زیارت و سجده آن می خواهیم که در قیامت تنها نمائیم و امام الشهيد حسين بن علی علیه السلام دومی ما باشد و ما را از فردیت در قیامت خارج کند. شفیع کسیست که به خاطر وجاهت و جایگاه و مقام محمودی که دارد ملائکه از او و همراهانش سؤالی نمی کنند حسابی نمی کشند و کتابی باز نمی کنند. مگر نخوانده ایم که : ﴿یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ﴾ ای آبرومند درگاه خدا ما را به نزد خدا شفاعت کن. و به همین دلیل است که پیامبر خدا فرمودند: ﴿ذَخَرْتُ شَفَاعَتِی لِأَهْلِ اَلْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی﴾. (2) شفاعتم را برای اهل گناهان کبیره امتم ذخیره کرده ام و امام صادق علیه السلام فرمودند: خوبان که خود اهل نجاتند و شفاعت نیست مگر برای آن ها که جهنم برای آن ها واجب شده است. (3)

پس از دریافت این معنای لطیف از شفاعت باید به این مطلب توجه کرد که در قرآن کریم برخی از آیات اساساً انکار شفاعت در قیامت می کند آیه : ﴿وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةُ﴾ (4) هیچ شفاعتی در قیامت پذیرفته نمی شود ﴿وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلُ وَ لَا تَنفَعُهَا شَفَاعَةُ وَ لَا هُمْ يُنصَرُونَ﴾ (5) هیچ شفاعتی در قیامت سودمند نیست.

که البته این آیات به قرینه ی آیاتی که خواهد آمد یک قانون کلی را گوش زد کرده و در آیات بعدی تبصره ی آن را بیان می فرماید.

ص: 184


1- نبأ / 38
2- بحار الانوار ، ج 16 ، ص 399
3- بحار الانوار ، ج 16 ، ص 59
4- بقره / 48
5- بقره / 123

قانون كلی الهی اینست که هیچ شفاعتی نیست و همه در قیامت تک و تنها وارد بر خداوند قهار و جبار می شوند البته ردّی نیز بر آن دسته از مشرکین است که گمان کردند بت های ایشان در قیامت شفاعت آن ها را خواهند کرد:

﴿وَ مَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَ كُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ﴾ (1) و آيه :﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾ (2) بر این امر دلالت می کنند.

پس خدای عزوجل به طور کلی این شفاعت را انکار کرده و می فرماید شفاعت دو شرط دارد شرط اول ﴿مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ﴾ (3) هیچ کس شفاعت نمی کند مگر بعد از اجازه خدا یعنی شفاعت کرده اذن خدا را می خواهد و شرط دوم : ﴿وَ لَا يَشْفَعُونَ إِلا لِمَنْ ارْتَضَى﴾ (4) و شفاعت نمی کنند مگر در مورد کسانی که خدا از ایشان راضی است در واقع آن هائی که می خواهند شفاعت شوند باید مورد رضایت خدا باشند که این شرط دوم است حال سؤال می شود چه چیز او باید مورد رضایت پروردگار باشد؟ آیا اعمال او ؟ که این امری عجیب است زیرا اگر خدا از اعمال او راضی است دیگر چه احتیاجی به شفاعت دارد؟ باید گفت که منظور رضایت خدا از اعتقادات و دین او است و تنها دینی که خدا از او راضی است:

اسلام با ولایت مولی الموالی امیر المؤمنين ابى الحسن و الحسین علی بن ابی طالب است ﴿عَلَى اَخِيهِ وَ عَلَيْهِ وَ عَلِيٌ زَوْجَتُهُ وَ اِوْلاَدُهُ اُفْضَلْ صَلَوَاتِ اَلْمُصَلِّينَ﴾ همان طور كه پروردگار در آیه اکمال که در روز غدیر نازل شده فرموده است:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِيناً﴾ (5)

امروز دین شما را کامل و نعمتم را تمام و از اسلام به عنوان دین شما راضی شدم.

ص: 185


1- انعام / 94
2- زمر / 3
3- يونس / 3
4- انبیاء / 28
5- مائده /3

آن روز که خدا از اسلام راضی شد روزی بود که ولایت ابلاغ شد و مؤمنین ولی خود را شناختند.

پس در شفاعت، خدای عزوجل هم باید به شفیع اذن شفاعت دهد و هم به کسی که شفاعت می شود اذن شفاعت شدن را کرامت کنند و او به این شرط شفاعت می شود که خدا از دین او راضی باشد و خداوند فقط از اسلام با ولایت راضی است. دقت کنید. باز تأکید می کنم شفاعت شامل حال کسانی می شود که اصل اعتقاداتشان صحیح باشد ولیکن به خاطر فریب شیطان و هوای نفس دچار آلودگی های گوناگونی شده اند که در اثر شفاعت شافعین قیامت نجات خواهند یافت.

زائر در زیارت عاشورا علاوه بر این که می خواهد مورد شفاعت امام حسین بن علی

علیهما السلام واقع شود با در خواست و جاهت و آبروی حسینی در فراز ﴿اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهَا بِالْحُسَيْنِ علیه السلام﴾ به خود جرات داده و این را هم از خدا می خواهد که خود نیز شفاعت از دیگران بنماید زیرا او طلب مقام محمود می نماید و این مقام طبق نظر روايات آل اللّه مقام شفاعت است زیرا اگر کسی وجیه و آبرومند باشد از مقربین خواهد بود و کسی که مقرب است به مقام محمود رسیده است. (1)

خدای مهربان وعده این جایگاه را به پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داده است:

﴿عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً﴾. (2)

چه بسا خدا تو را در مقام محمود و پسندیده محشور کند.

امامان ما علیهم السلام این مقام را جایگاه شفاعت خوانده اند. (3)

در زیارت عاشورا می خواهیم به این جایگاه برسیم قرآن کریم رسیدن به این مقام را برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مشروط به تهجد و نافله شب دانسته است. (4)

ص: 186


1- ﴿وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾ / آل عمران 45
2- اسرا / 79
3- نور الثقلین ، ج 3، ص 206
4- اسرا / 79

ائمه معصومین علیهم السلام در روایات ،انبیاء، علما، شهدا، روز جمعه برای کسی که صد بار صلوات با و ﴿عَجِّلْ فَرَجَهُمْ﴾ فرستاده باشد، حاجی و عمره گزار، قرآن کریم، سادات و زائرین امام حسین علیه السلام را جزو شافعین قیامت نام برده اند.

خداوندا از تو درخواست می کنیم که شفاعت امام حسین علیه السلام را در روزی که همه فرد و تنها محشر می شوند و کسی به فریاد ایشان نمی رسد نصیب و روزى ما بفرما.

تقرب و نزدیکی به پروردگار

﴿یا أَبا عَبْدِاللهِ ، إِنّی أَتَقَرَّبُ إِلی اللهِ ، وَ إِلی رَسُولِهِ ، وَ إِلی أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ ، وَ إِلی فاطِمَةَ ، وَ إِلَی الْحَسَنِ ، وَ إِلَیْکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ وَ سَلَّمَ بِمُوالاتِکَ ، وَ بِالْبَراءَةِ مِمَّنْ قاتَلَکَ ، وَ نَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ...﴾

ای ابا عبد اللّه من به خدا و رسول او و امیر مومنان و حضرت فاطمه و امام حسن و به شما بواسطه ولایت تو و برائت از دشمنان تو تقرب می جویم.

﴿اَللّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هذَا الْيَوْمِ ، وَ فِي مَوْقِفِي هذَا ، وَ أَيَّامِ حَيَاتِي ؛ بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ ، وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ ، وَ بِالْمُوَالاَةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ﴾

خدایا من در این روز و در این جایگاه و در تمام ایام زندگانی بواسطه برائت و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام و لعن بر ایشان و دوستی پیامبرت و آل او علیهم السلام به تو تقرب می جویم.

معنای تقرب به خداوند عزوجل

پروردگار مهربان در جای جای کلام خویش به این امر تصریح کرده است که خداوند به تمام مخلوقات و همه انسان ها از خود ایشان به آن ها نزدیک تر است:

﴿وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبُ﴾ (1)

پس اگر بندگان من درباره من از تو سؤال کنند پس من نزدیکم

ص: 187


1- بقره / 186

﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (1)

و ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم

﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾ (2)

و بدانید که خدا بین شخص و قلب او حائل است.

یعنی خداوند از خود انسان به او نزدیک تر است این نکته مهم زمانی روشن تر می شود که ما بدانیم پروردگار متعال به هیچ چیز و هیچ کس از چیز دیگر نزدیک تر و قریب تر نیست و این معنای استوای بر عرش است مقاتل بن سلیمان می گوید از امام صادق علیه السلام درباره ی منظور خداوند از آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ (3) سؤال کردم که امام فرمودند: یعنی احاطه اش بر همه چیز یک سان است و چیزی به او نزدیک تر از چیز دیگر نیست. (4) با توجه به این آیات و رویات می توان به این نتیجه رسید که خداوند از ما به ما نزدیک تر است لکن طبق آیات همان کتاب آسمانی و روایات فراوان ممکن است انسان از خداوند دور باشد و یا این که هنوز جای نزدیک تر شدن به او را داشته باشد. این مطلب با این بیان روشن می شود که پروردگار به همه چیز نزدیک است نه نزدیکی مکانی بلکه به خاطر این که همه اشیاء نیاز به فیوضات آنی الهی دارند پس اوست که آن به آن هر شیء را وجود داده و حتی اوست که ایجاد فعل کرده و اوست که فکر را در ذهن ها می آفریند حال که خود اوست که فعل و فکر و هر امری را نیرو و قدرتش را فراهم کرده و وجودش را فیض داده چگونه ممکن است که از آن شیء دور باشد و یا از او بی خبر باشد اصلاً این گونه است که تمام عالم به او قائم است و قوام همه چیز به وجود عزیز پروردگار مهربان تبارک و تعالی است.

ص: 188


1- ق / 16
2- انفال / 24
3- خدای رحمن بر عرش مستوی است طه / 5
4- معانی الاخبار، ج 1، ص 64

حال که او نزدیک است اگر کسی نزدیکی او را احساس نکند از خدا دور است ، یعنی با این که خدا به او قریب است لکن او چون خدا را نمی بیند، به شخصه از خدا احساس بُعد و دوری می کند فلذا اگر همه توجهات را به سمت او کرد و قلب و دیده را متوجه او ساخت در یک سجده واقعی همان طور که چشم سر چیزی را نمی بیند قلب را هم از همه چیز منصرف کرد آن وقت است که می یابد چقدر خدا به او نزدیک است و می فهمد که چرا خداوند می فرماید: ﴿وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ﴾ (1) سجده کن و نزدیک شو. بگذار راحت تر بگویم اصلاً تقرب به او یعنی قبول قرب او به عباد و خلایق همین که پذیرفتی او به تو نزدیک است این تقرب نام دارد تقرب از باب تفعل است و یکی از معانی باب تفعل که بسیار مورد استعمال است مطاوعه یعنی پذیرفتن اثر فعل می باشد. در واقع تقرب یعنی بپذیر که او به تو نزدیک است که اگر چنین شد تو، هم به او نزدیک شده ای.

قرب در این جا نزدیکی قلبی و درونی است در دل و درون به جز او به کسی نیاندیش و تنها متوجه او باش تا این تقرب فراهم شود. اَللَّهُمَّ قَرِّبْنَا اِلَيْكَ.

اسباب تقرب و نزدیکی به پروردگار

برای درک قرب او که تقرب نامیده می شود اموری در آیات و روایات مورد تأکید قرار گرفته است که بدان اشاره می نمائیم قبلاً توضیح دهم که در زیارت عاشورا بحث تقرب به خدا و عترت در کنار هم آمده و راه این تقرب هم آن طور که من به طور مبسوط تحقیق نمودم فقط در دو امر خلاصه می شود که انشاء اللّه بیان خواهد شد اما تقرب به خداوند عز وجل از طرق مختلفی امکان پذیر است که چه بسا همه به یک شاه راه منتهی شود که آن هم همان دو موردی است که ما به زودی و در صفحات آینده در صدد بیان آن هستیم.

ص: 189


1- علق / 19

اما آن چه که باعث تقرب انسان به خداوند می شود:

1 - سجده : سجده کن و نزدیک شو (1)

2 - انجام مستحبات و نوافل: امام صادق علیه السلام فرمودند در بین مواعظ خدای متعال به عیسی بن مریم آمده بود: ای عیسی با انجام نوافل و مستحبات به من تقرب بجوی (2)

و امام كاظم علیه السلام نیز فرمودند: نماز مستحبی نزدیک کننده هر مؤمنی به خداست (3)

3 - عمل به واجبات: امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به روایت کرده اند که آن حضرت از جانب خدای مهربان نقل نمودند که خدای متعال می فرماید: بنده ی من با چیزی محبوب تر از آن چه که بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمی شود و همانا او به واسطه مستحبات و نوافل آن قدر به من نزدیک می شود که او را دوست خواهم داشت و چون او را دوست بدارم گوش او می شوم که با او می شنود و چشمش می شوم که با آن می بیند و زبانی برای او می شوم که با آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن کاری انجام می دهد. (4)

4 - ورع و پرهیزگاری : امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به موسی بن عمران فرمود:

آنان که به من نزدیک می شوند به چیزی چون ورع به من نزدیک نخواهند شد. (5)

5 - معرفت ، نماز، نیکی به والدین، ترک حسد و عجب و فخر فروشی : امام کاظم علیه السلام به هشام فرمودند بهترین چیزی که عبد بدان وسیله به خدا نزدیک می شود بعد از معرفت

ص: 190


1- علق / 19
2- ﴿عَنْ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: کَانَ فِیمَا وَعَظَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهِ عِیسَی بْنَ مَرْیَمَ ... وَ تَقَرَّبْ إِلَی بِالنَّوَافِلِ﴾ کافی، ج 8، : ص 132 و تحف العقول، ص 908
3- ﴿قَالَ الْكاظِمُ علیه السلام : صَلَاةُ النَّوَافِلِ قُرْبَانٌ إِلَی اللَّهِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ﴾ : تحف العقول، ص 734
4- ﴿عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ... وَ مَا تَقَرَّبَ إلَیَّ عَبدٌ بِشَیءٍ أحَبَّ إلَیَّ مِمَّا افْتَرضْتُ عَلَیهِ و إنَّهُ لَیَتَقَّربُ إلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإذا أَحْبَبْتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الذَّی یُبصِرُ بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذِی یَنطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتی یَبْطِشُ بِهَا﴾ .... کافی ، ج 2، ص 352
5- ﴿عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: فِیمَا نَاجَی اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهِ مُوسَی صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَا مُوسَی مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ اَلْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ اَلْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی﴾ ..... بحار الانوار ، ج 70، ص 308

و شناخت او نماز و نیکی به والدین و ترک حسد و خود پسندی و فخر فروشی است. (1)

6 - محبت پیامبر و امیر المؤمنین (علیهما و آلهما السلام) پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: محبت من و محبت علی، آقا و سید چیز هایی است که نزدیک شوندگان به خدا به واسطه اطاعت او بدان وسیله به خدا نزدیک می شوند. (2)

7- قضای حاجت مؤمن : امام باقر علیه السلام فرمودند: خدای عزوجل به موسی وحی فرستاد که بعضی از بندگانم به واسطه حسنه ای به من تقرب می جویند که من هم به عنوان پاداش ایشان را بهشتی می کنم. موسی پرسید آن حسنه چیست؟ خداوند متعال فرمود برای حاجت مؤمنی به راه می افتد. (3)

8 - مواسات با برادران دینی: امام صادق علیه السلام فرمودند به واسطه مواسات یعنی رسیدگی به احوال برادران دینی به خدا تقرب جوئید. (4)

9 - نیکی و صله رحم: امام صادق علیه السلام فرمودند پس به واسطه بر و نیکی و صله رحم به خدا نزدیک شوید. (5)

10 - زهد در دنیا و گریه از خشت خدا: امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به موسی وحی فرستاد که بندگان من به چیزی محبوب تر از زهد در دنیا، ورع و پرهیز از گناهان و گریه از خشیت من به من نزدیک نمی شوند. (6)

ص: 191


1- ﴿قَالَ اِبْوَ الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام... یَا هِشَامُ أَفْضَلُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ اَلْعَبْدُ إِلَی اَللَّهِ بَعْدَ اَلْمَعْرِفَهِ بِهِ اَلصَّلاَهُ وَ بِرُّ اَلْوَالِدَیْنِ وَ تَرْکُ اَلْحَسَدِ وَ اَلْعُجْبِ وَ اَلْفَخْرِ﴾ : تحف العقول، ص 710
2- ﴿قَالَ اَلنَّبِيُّ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ... حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ﴾ : بحار الانوار ج 27 ، ص 129
3- ﴿عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: أَوْحَی اَللَّهُ تَعَالَی إِلَی مُوسَی أَنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالْحَسَنَهِ فَأُحَکِّمُهُ فِی اَلْجَنَّهِ قَالَ وَ مَا تِلْکَ اَلْحَسَنَهُ قَالَ تَمْشِی فِی حَاجَهِ مُؤْمِنٍ﴾ قال : تمشى فى حاجة مومن ، بحار الانوار، ج 74، ص 306
4- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : تَقَرَّبُوا إِلَی اَللَّهِ تَعَالَی بِمُوَاسَاهِ إِخْوَانِکُمْ﴾، خصال صدوق ، ج 1، ص 18
5- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: ... فَتَقَرَّبُوا إِلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالْبِرِّ وَصِلَهِ الرَّحِمِ﴾: خصال صدوق ، ج 1، ص 78
6- ﴿قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَوْحَی اَللَّهُ إِلَی مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّ عِبَادِی لَمْ یَتَقَرَّبُوا إِلَیَّ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ ثَلاَثِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَی وَ مَا هِیَ قَالَ اَلزُّهْدُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْوَرَعُ مِنَ اَلْمَعَاصِی وَ اَلْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَتِی﴾ ... بحار الانوار ، ج 93 ، ص 333

11 - نزدیکی و تقرب به محمّد و آل محمّد علیهم السلام : امام عسکری علیه السلام فرمودند: پس شما با تقرب و نزدیکی به محمّد و آل محمّد به خدا نزدیک شوید. (1)

12 - نماز شب و گرسنگی ( روزه ): پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در شب معراج به خدای عز وجل عرض کردند: بار الها مرا به عملی که به تو نزدیکم کند راهنمایی کن. خداوند عز وجل فرمود: شبت را روز و روزت را شب قرار ده، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال کردند چگونه چنین کنم؟ فرمود: خوابت را نماز قرار ده ( نماز شب بخوان ) و غذایت را گرسنگی و فرمود: ای احمد آیا می دانی که بنده من در چه وقتی به من تقرب پیدا می کند؟ عرض کردند خیر فرمود: زمانی که گرسنه و یا در حال سجده باشد. (2)

13 - عبادات، مخصوصاً حج: امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در قسمتی از جواب نامه محمد بن سنان فرمودند: علت حج... تقرب به واسطه عبادت به

سمت خداست. (3)

14 - زیارت حضرت ابا عبد اللّه الحسین (صلوات الله عليه) امام صادق علیه السلام نه در زیارتی که به ابو حمزه ثمالی تعلیم فرمودند بیان کردند خدایا به زیارت حبیب حبیبت به تو تقرب می جویم. (4)

منظور، امام حسین علیه السلام است که دوست و حبیب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هستند و آن حضرت حبیب خداوند می باشند.

این چهارده شماره طبیعتاً به خاطر این که در بعضی از موارد بیش از یک موضوع آن هم به اقتضای روایت مربوطه گنجانده شده بود مواردی بودند که حقیر با بررسی

ص: 192


1- ﴿قَالَ الإمَام علیه السلام: ...فَأَنْتُمْ تَقْرَبُوا الى اَللَّهَ عَزَّ وَجَلٌ بِالتَّقَرُّبِ اليْهم.... بحار الانوار ، ج 94، ص 9
2- ﴿فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : یَا رَبِّ دُلَّنِی عَلَی عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْكَ قَالَ اجْعَلْ لَیْلَكَ نَهَاراً وَ نَهَارَكَ لَیْلًا قَالَ یَا رَبِّ كَیْفَ ذَلِكَ قَالَ اجْعَلْ نَوْمَكَ صَلَاةً وَ طَعَامَكَ الْجُوعَ ... یَا أَحْمَدُ هَلْ تَدری بِأَیِّ وَقتٍ یَتَقَرَّبُ العَبدُ إلَی اللّٰهِ؟ قالَ: لا یا رَبِّ.قالَ: إذا کانَ جائِعاً أو ساجِداً﴾ ، ارشاد القلوب ، ج 1، ص 375 و جواهر السنية ، ص 382
3- ﴿قَالَ اَلرِّضَا علیه السلام وَ عِلَّةُ اَلْحَجِّ ... وَ اَلتَّقَرُّبُ بِالْعِبَادَةِ الى اَللَّهِ عَزَّ وَجِلٌ﴾، عيون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 174
4- ﴿قَالَ اَلصَّادِقُ علیه السلام ... وَ بِزِيَارَةِ حَبِيبِ حَبِيبِكَ تَقَرِّبُ...﴾ كامل الزيارات ، باب 79، ص 210

تقریباً کاملی که انجام دادم به آن دست یافتم. با این حال اگر کسی با سیستم های رایانه ای در این زمینه تحقیق کند ممکن است بیش از این تعداد را به عنوان اسباب تقرب بیاید لکن چون این جانب تمایل چندانی به این کار نداشته و سعی به تحقیق با روش های سابق و مطمئن تر را دارم از این روش استفاده ای نجستم. در هر صورت آن چه که باید خواننده گرامی بدان توجه فرماید این مطلب است که امام سجاد علیه السلام در حدیث مفصلی یکی از موانع استجابت دعا را عدم تقرب و نزدیکی

به خدای عزوجل قلمداد کرده اند:

(و گناهانی که دعا را رد می کند... ترک تقرب به سمت خدای عزوجل است). (1)

حال که تقرب به خدا تا این اندازه مهم است باید قدمی برای تقرب به سمت او بر داریم و به او نزدیک شویم.

عزیزان خواننده در بین تمام اسباب و علل تقرب به خدای عز وجل تنها سببی که این جانب یافته ام که علاوه بر نزدیک شدن به خدا ما را به اهل بیت علیهم السلام هم نزدیک می کند غیر از این اموری است که ذکر شد.

البته نا گفته روشن است که هر چیزی که ما را به خدای عز وجل نزدیک سازد مسلماً به ما قرب به اهل بیت علیهم السلام هم خواهد بخشید. لکن شاید در این مورد خاص، اثر فوق العاده ای باشد که تنها در این مورد تقرب الى اللّه و الى رسوله و الى امير المؤمنین و... با هم ذکر شده است. این سبب تقرب چیزی نیست جز ولایت آل اللّه و برائت و بیزاری از دشمنان ایشان.

حال جا دارد به ترجمه آن سه بندی که از زیارت عاشورا در اول این بخش آوردم توجه ویژه ای کنید:

1 - ای ابا عبد اللّه! من به خدا رسول او و امیر مؤمنان و حضرت فاطمه

ص: 193


1- ﴿قَالَ زَیْنُ اَلْعَابِدِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: ... اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی تَرُدُّ اَلدُّعَاءَ ... تَرْكُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ﴾، معانی الاخبار، ج 2، باب 311، ص 154

و حضرت حسن و به شما ای حسین تقرب می جویم با ولایت تو و برائت از آن کسانی که تو را کشتند و جنگ بر علیه تو بر پا کردن و همچنین برائت از آن کسانی که اساس ظلم را بر علیه شما بنا کردند.

2- به خدا و سپس به شما ای خاندان رسالت تقرب می جویم به سبب دوستی شما و دوستی با دوستان شما و برائت و بیزاری از دشمنان شما و آن هایی که جنگ بر علیه شما بر پا کردند.

3- خداوندا به تو تقرب می جویم در این روز عاشورا و در این مکان و در تمام ایام زندگانیم به برائت از این دشمنان و لعن بر ایشان و به دوستی پیامبر و آل پیامبرت که درود و سلام بر ایشان باد.

در حقیقت آن چه که ما را هم به خدا و هم به آل خدا نزدیک می کند دوستی اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان ایشان است. این امر نه تنها سبب تقرب ما به درگاه الهی است بلکه ملائکه آسمان نیز این گونه به خداوند تقرب می جویند :

﴿بَلْ یَتَقَرَّبُ أهلُ السَّماءِ بِحُبِّکُم، وَ بِالبَراءَهِ مِنْ أعدائِکُم، وَ تَواتُرِ البُکاءِ عَلیٰ مُصابِکُمْ، وَ الاستِغفارِ لِشِیعَتِکُم وَ مُحِبِّیکُمْ﴾ (1)

با دقت به این مطلبی که بیان شد به چند نکته توجه ویژه ای بفرمایید:

نکته اول: در بین ولایت و برائت یعنی دوستی اهل البیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان ایشان آن چه اهمیت بیشتری دارد برائت و دشمنی با اعداء محمّد و آل محمّد علیهم السلام است. زیرا در قسمت سوم اول برائت و لعن ذکر شده و دوم ولایت.

البته این مطلب با گذاشتن آن در کنار دلائل دیگر از جمله حدیث امیر المؤمنین علیه السلام در کنار پرده خانه خدا که در بحث لعن ذكر شد و كثرت عددی لعن بر سلام و صلوات

ص: 194


1- این عبارتی است که از ائمه علیهم السلام رسیده و معنای آن اینست بلکه اهل آسمان به محبت شما اهل بیت و بیزاری از دشمنان شما و گریه مدام بر مصائب شما و استغفار بر شیعیان شما به خدا تقرب می جویند، بحار الانوار ج 102، ص 162

در زیارت عاشورا و تقديم ذكر لعن : ﴿اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ...﴾ پیش از ﴿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ...﴾ قابل اثبات است.

نکته دوم از عبارت سوم که می فرماید در این روز و تمام ایام زندگانیم این گونه به تو تقرب می جویم می توان فهمید وظیفه همیشگی ما در تمام حالات و اوقات زندگی علاوه بر ولایت این خاندان لعن و برائت از دشمنان ایشان است و هیچ گاه این مطلب که از ضروریات دین است قابل انکار و تحریم و ممنوعیت نمی باشد و منکر ضروریات دین در حکم کافر است. البته در موقع تقیه نیز این لعن و تبری در صورتی که آشکار باشد ممنوع و حرام است و در صورت اخفاء در حکم اولی خویش است.

پس می توان گفت که ولایت و لعن و برائت وظیفه ای همیشگی است که توسط امام باقر علیه السلام از قول خدای عزوجل برای ما ترسیم شده است.

نکته سوم: در بین تمام دوستی ها نسبت به اهل بیت علیهم السلام یک دوستی و ولایت است که حکم رکن و قطب را داشته و با آن دوستی می توان هم به خدا و هم رسول و امیر مؤمنان و حضرت صدیقه اطهر و امام حسن و امام حسین (عليهم افضل صلوات المصلين) تقرب جست و آن دوستی و ولایت امام حسین علیه السلام است.

﴿اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلی اللهِ وَ اِلی رَسُولِهِ، وَ اِلی اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلی فاطِمَهَ، وَ اِلَی الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ...﴾ یعنی با ولایت و دوستی تو ای حسین عزیز به خدا و رسول و آل او نزدیک می شوم و این جایگاه ویژه محبت به حضرت سید الکونین امام ابی عبد اللّه الحسين (سلام الله علیه) را برای ما تبین می سازد کلمه ﴿بِمُوالاتِکَ.﴾ و كلمه﴿وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكَ) نشانگر این مهم است که با دوستی امام حسین علیه السلام و دشمنی با دشمنان آن حضرت می توان به خدا و رسول و خاندان آن حضرت نزدیک شد و این جمله نورانی اهمیت جایگاه حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام را در بین سایر اهل بیت علیه السلام ترسیم می سازد.

هم اکنون مردم فطرتاً به این امر عمل کرده و خود بر این مهم واقفند و به همین دلیل است که وقتی به نیت زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و امامین کاظمین و

امامین عسکریین علیهم السلام و امام حسین علیه السلام به عراق می روند هیچ گاه نمی گویند به

ص: 195

زیارت نجف یا سامرا و یا کاظمین می رویم بلکه همه می گویند به کربلا می رویم، قصد زیارت حسین عزیز را کرده ایم در حالی که خود می دانند امامان دیگر علیهم السلام را نیز زیارت خواهند کرد.

در هر موقعی از سال هر کجا روضه ای بر پا شود می گویند به روضه حسین علیه السلام برویم و غذای روضه حسین علیه السلام را میل کنیم و در هر مصیبتی که اقامه عزا شود ولو در ایام شهادت حضرت ام الائمة النجبا فاطمه الزهراء علیها السلام و یا ایام دیگر تا ذکر مصیبت حسین علیه السلام به میان نیاید گویی مستمع و ذاکر هر دو چیزی را گم کرده و نام حسین علیه السلام است که در بین همه نام ها ویژگی خاصی به خود بخشیده است. جان عالم به فدای حسین علیه السلام که محور محبت و عشق و مصیبت است و هر کس هم که بخواهد به تمام خوبان عالم نزدیک شود بهترین و آسان ترین مسیر و نزدیک ترین راه ولایت آن بزرگوار و دشمنی با دشمنان آن حضرت است.

هاله ای بر چهره از نور خدا دارد حسین *** جلوه هر پنج تن آل عبا دارد حسین

پس سلام خدا بر او باد آن زمان که زائیده شد و در آن روز که شربت شهادت را عاشقانه سر کشید و در آن روزی که برای گستراندن بساط رحمت الهی سر از خاک بر آورد.

﴿فَسَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَومَ اسْتُشْهِدَ و يَومِ يُبْعَثُ حَيّاً﴾

ص: 196

کتاب شناسی زیارت عاشورا

زیارت عاشورا که ارزنده ترین زیارات حضرت ابا عبد اللّه علیه السلام است از گاه صدور تا امروز کانون توجهات شیعیان و مخصوصاً عالمان پارسای روزگار بوده است تا آن جا که شروح فراوانی بر آن با زبان های مختلف نگاشته شده است و ما در این جا به بخشی از مهم ترین شروح زیارت عاشورا که به زبان های مختلف به طبع رسیده است اشاره ای اجمالی خواهیم کرد.

کتاب های چاپ شده به زبان عربی:

رسالة في زيارة العاشورا و کیفیت ها: این نام کتابی از مرحوم حجة الاسلام شفتی

متوفی 1240 قمری است که در شرح زیارت عاشورا نگاشته شده است.

رسالة في كيفية زيارة العاشورا: این رساله که در انتهای کتاب شعائر الاسلام من الحلال و الحرام چاپ شده است اثر مرحوم ملا محمّد بن محمّد اشرفي مازندرانی متوفی 1315 قمری است.

شرح زيارة عاشورا: نوشته شده توسط مرحوم آية الله العظمی میرزا ابو المعالی کلباسی اصفهانی متوفی 1315.

شرح زيارة العاشوراء : اثر مرحوم آية الله العظمى ملا حبیب اللّه کاشانی متوفی 1340 قمری می باشد.

ص: 197

اللؤلؤ النضيد في شرح زيارة مولينا ابى عبد اللّه الشهيد: نگارش شده توسط حاج شیخ نصر الله شبستری تبریزی.

کتاب های چاپ شده به زبان فارسی:

شفاء الصدور في شرح زیارت عاشورا: این کتاب به اعتقاد بسیاری از اهل اطلاع تا کنون از بهترین شرح های زیارت عاشورا بوده و مفتخر به امضاء و تقریظ میرزای بزرگ شیرازی هم می باشد. کتاب مذکور توسط علامه حاج میرزا ابو الفضل تهرانی کلانتری متوفی 1316 قمری در سامرا نگاشته شده و تاریخ پایان تألیف آن هم در روز عاشورا می باشد. این اثر با این که نام عربی دارد لکن به زبان فارسی دوران قاجار نگاشته شده است.

بررسی اسناد زیارت عاشورا: اثر آية اللّه العظمی شیخ جعفر سبحانی

تجلیل از حماسه سیاسی تاریخی زیارت عاشورا نوشته محمّد رسول دریایی

الدر المنصور في شرح زيارة العاشورا : ميرزا احمد بن عبد الرحیم معروف به میرزا آقا تبریزی

الدرّة البيضاء في شرح زيارة العاشورا : حاج سید عزیز اللّه کاشانی

درس هایی از زیارت عاشورا اثر جواد محدثی

زیارت عاشورا و آثار معجزه آسای آن : علی اکبر مهدی پور

شرح زیارت عاشورا: مرحوم حاج سید احمد میر خانی

شرح زیارت عاشورا: ملا عبد الرسول نوری فیروز کوهی

شرح ترجمه زیارت عاشورا : حسن شمس گیلانی

کنز مخفی : شیخ عبد النبی نجفی عراقی ( اراکی )

المصباح و النور در شرح زیارت عاشورا: میرزا محمّد توتونچی تبریزی

نور على نور في آداب زیارت العاشور: میرزا حبیب اللّه بن شیر محمّد همدانی

ص: 198

کتاب های خطی عربی:

تحقيق في زيارة العاشوراء : اثر حسن بن ابراهیم حسینی ساوجی کتابت در سال 1286 قمری موجود در کتابخانه مسجد اعظم قم

تذكرة الذاكرين: اثر سید ابو محمد حسن بن محمّد طباطبائی ساروی این نسخه خطی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 4373/7 موجود است.

جنة السرور في تحقيق كيفية زيارة العاشورا: اثر شیخ علی شریعتمدار استر آبادی تهرانی اصل نسخه در کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی با شماره 3090 موجود است.

رسالة في رواية زيارة عاشورا اثر سید نصراللّه بن حسن حسینی نسخه خطی آن به شماره 2527/3 در کتابخانه مسجد شهید مطهری تهران موجود است.

الدرة الحمراء في شرح كيفية زيارة العاشورا: شيخ محمّد شهداوی بن ابی الحسن نائینی مصابحی تاریخ تألیف 1269 قمری است و نسخه خطی آن در مجموعه شماره 697 اهدائی مقام معظم رهبری به کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است.

رساله في آداب زيارة العاشورا : اثر شیخ محمد باقر اصطهباناتی متوفی 1326 قمری نسخه خطی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 4373/9 موجود است.

زيارة الحسين علیه السلام يوم عاشورا : نام نویسنده مشخص نیست نسخه خطی آن در کتابخانه آية الله العظمی مرعشی و کتابخانه برلین به شماره 9028 موجود است.

شرح زیارت عاشورا: اثر شیخ مفیدبن عمر نبی شیرازی بحرانی نسخه خطی آن در کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی به شماره 375 موجود است.

شرح زیارت عاشورا:مؤلف آن معلوم نیست و نسخه خطی آن به شماره 10836/13 در کتابخانه غرب (همدان) موجود است.

ص: 199

صداق الحور في شرح زيارة العاشور: اثر سيد ابو محمّد حسن بن محمد طباطبائی ساروی مازندرانی نسخه خطی آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در مجموعه شماره 43738 موجود است.

كيفية زيارة العاشوراء : مؤلف نا شناخته و نسخه خطی آن در کتابخانه دانشگاه لس آنجلس به شماره 881152 موجود است.

ترجمه زیارت عاشورا: اثر علامه بزرگ مولی محمّد باقر مجلسی (سلام الله عليه ) که نسخه خطی آن در کتابخانه آیة الله گلپایگانی قم به شماره 5908 موجود است.

کیفیت زیارت عاشورا مؤلف نا معلوم و نسخه خطی آن در کتابخانه دانشگاه حقوق دانشگاه تهران موجود است

کتاب های خطی فارسی:

شرح زیارت عاشورا: اثر میرزا محمد علی مدرس چهاردهمی نجفی، نسخه خطی آن به شماره 12370 در کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است.

شرح زیارت عاشورا: اثر شیخ عباس حایری ،تهرانی، نسخه خطی آن نزد پسرش حاج شیخ مهدی حایری تهرانی موجود است.

شرح جمله یا ثار اللّه و ابن ثاره: اثر شیخ علی اکبر بن محمد امین لاری، نسخه خطی آن در کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی به شماره 4086 موجود است.

شرح زیارت عاشورا: اثر سید حسین بن جعفر موسوی یزدی، نسخه خطی آن در کتابخانه وزیری یزد به شماره 1419 موجود است.

رسالة في كيفية زيارة العاشور: اثر مولا محمد محسن بن محمد سمیع کاشانی، نسخه خطی آن در کتابخانه آیة الله گلپایگانی قم به شماره 2217 موجود است.

کتاب های چاپی به زبان اردو

زاد المؤمنين : سید محمّد تقی نقوی هندی

ص: 200

زیارت عاشورا: نواب سید حامد حسین خان

زیارت عاشورا کی تعلیمات: جواد محدثی

زیارت عاشورا: شیخ اختر علی بانگا

شرح و ترجمه زیارت عاشورا: سید انصار حسین صدر الافاضل

شرح و ترجمه زیارت عاشورا و علقمه: سید مقبول احمد

این کتب که جمعاً به عدد چهل و دو رسید اثر استقرای ناقص مؤلف این کتاب بود

که بی شک در صورت تحقیق کامل تر تعداد حقیقی آن به بیش از این مقدار خواهد رسید.

این اقبال گسترده علما و اهل تحقیق، هم در نقل حدیث زیارت عاشورا که توسط امثال ابن قولویه و شیخ طوسی و دیگر اعلام عالی مقام صورت گرفته و هم در شرح نویسی بر آن که سیره و روش بسیاری از بزرگان و حتی مراجع بوده است نشانگر توجه ویژه و عنایت خاص این مردان بزرگ الهی به این کلام قدسی الهی می باشد. با این حال هر از چند گاهی به جهت تجدید عظمت این زیارت، اراده پروردگار، بر این امر قرار می گیرد که نادانی در صدد انکار و تضعیف آن بر آمده و باعث شود محققین، علماء ، سخنرانان و حتی مردم عادی توجه بیشتری به این گنجینه عرش الهی نموده و گوهر های ناب آن را از دریا های نورانی کلام قرآن و عترت استخراج نمایند.

که اگر این انکار ها و تشکیک ها نبود بسیاری از این معارف ناب بر عموم خلق مجهول مانده و از معادن حکمت آشکار را خارج نمی شد آن چه که بر همه روشن است سفارش اکید بزرگان دین به مداومت بر این زیارت ولو در هر سال یک بار و آن هم در روز عاشوراست این توصیه ای که از جانب حضرات معصومین علیهم السلام و به ویژه بر اساس داستانی که مرحوم محدث قمی (رحمة الله علیه) در مفاتیح با عنوان سید رشتی نقل فرموده اند از جانب حضرت صاحب الامر (صلوات الله عليه) به جميع شیعیان و محبین آل اللّه نسبت به زیارت عاشورا رسیده است، اهمیت این زیارت را گوش زد می نماید.

ص: 201

در ادوار مختلف تاریخ و طبقات مختلف علمای عظام سفارشات و دستورات اکید بزرگان و علما جهت رفع مشکلات و معضلات مداومت و ختم چهل روز زیارت عاشورا با تمام آداب و دعای علقمه بوده است. آیا این توجه خاص اهل بیت علیهم السلام و علما و بزرگان دین با هر سلیقه و ذوقی و هر درجه و مقامی حاکی از عظمت و نورانیت فوق العاده ی این زیارت نیست؟

در پایان کتاب خویش را با این دعا خاتمه می دهیم که :

﴿اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلیکَ فی دَولَهٍ کریمهٍ تُعِزُّبِها الاِسلامَ وَ اَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاق وَ اَهلَهُ، و تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاهِ اِلی طاعَتِکَ و الْقادهِ اِلی سَبیلِکَ، وَ تَرْزُقُنا فیهَا کَرامَهَ الدُّنیا و الآخِرَهِ﴾

ص: 202

فهرست منابع

قرآن کریم

1 - اختصاص : محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شیخ مفید 413 مؤسسه نشر اسلامی 1425 قمری

2 - اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات : محمّد بن الحسن الحر العاملی 1104 دار الكتب الاسلامية 1385 شمسی

3- ارشاد القلوب المنجى من عمل به من اليم العقاب : حسن بن ابى الحسن دیلمی قرن هشتم هجری، دار الاسوة

4 - اصول الحديث و احكامه في علم الدراية : آية اللّه جعفر سبحاني مؤسسه امام صادق علیه السلام 1426

5 - اعلام الدین فی صفات المؤمنين : ابو محمّد حسن بن ابى الحسن دیلمی قرن هشتم موسسه آل البيت علیهم السلام

6 - احتجاج : ابو منصور احمد بن علی طبرسی قرن ششم دار الکتب الاسلامية 1381 شمسی

7- الامامة و السياسة : ابو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری 276، منشورات رضی 1363 قمری

8 - امالی : محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شیخ مفید 413 موسسه نشر اسلامی 1429

9 - امالی : ابو جعفر محمد بن على الصدوق متوفى 381 قمری وحدت بخش بهار 84

10 - بحار الانوار: علم الاعلام علامه محمّد باقر مجلسی 1111 قمرى ، مكتبة الاسلامية 1377 شمسی

ص: 203

11 - بصائر الدرجات : محمّد بن حسن صفار 290 ،قمری، طلیعه نور 1384 شمسی

12 - بشارة المصطفى صلى اللّه عليه و آله لشيعة المرتضى علیه السلام: ابو جعفر محمّد بن ابی القاسم طبری قرن ششم موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین قم 1425 قمری

13 - بلد الامين : شيخ تقى الدين ابراهيم بن على بن حسن کفعمی 900 هجری

14 - تهذيب الاحكام : ابو جعفر محمّد بن الحسن الطوسی 460 قمری، دار الصعب ، دار التعارف بيروت 1401 قمری

15 - تحفة الزائر: علامه محمّد باقر مجلسی سلام اللّه علیه 1111 قمری موسسه امام هادی علیه السلام قم مقدسه 1386 شمسی

16 - تفسير البرهان: سید هاشم بحرانی 1109 مؤسسه اعلمی بیروت 1419 قمری

17 - تاریخ تشیع در ایران: رسول جعفریان، انتشارات انصاریان 1422 قمری

18 - تفسیر عیاشی : ابو نصر محمّد بن مسعود معروف به عیاشی قرن سوم هجری انتشارات اعلمی بیروت 1411

19 - تذكرة الخواص : يوسف بن قزغلی بن عبد اللّه معروف به سبط بن جوزی 655 چاپ مرکز نشر مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام 1426 قمری

20 - تفسیر امام عسکری علیه السلام : امام حسن عسکری علیه السلام 260 مدرسه امام مهدی علیه السلام قم

21 - تفسیر قمی : ابو الحسن علی بن ابراهیم قمی قرن سوم هجری دار الکتب قم

22 - تفسیر فرات کوفی: ابو القاسم فرات بن ابراهيم بن فرات کوفی، قرن دوم هجری، مؤسسه طباعة و النشر 1410

23 - تتمه المنتهى : ثقة المحدثين حاج شیخ عباس قمی 1319 مؤمنین قم 1380 شمسی

24 - تحف العقول عن آل الرسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: حسن بن علی الحرانی قرن چهارم هجری، انتشارات آل على علیهم السلام

25 - تفسیر صافی: مولی محسن فیض کاشانی 1091 مكتبة الصدر 1379 شمسی

26 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : ابو جعفر محمّد بن على الصدوق متوفی 381 قمری نشر اخلاق 1382 شمسی

ص: 204

27 - جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد : محمّد بن علی اردبیلی قرن یازده، انتشارات دار الاضواء بیروت 1403 قمری

28 - الجواهر السنية في الاحاديث القدسية : محمّد بن حسن حر عاملی 1104 انتشارات دهقان

29 - خصال : ابو جعفر محمّد بن على الصدوق 381 نسیم کوثر 1382 شمسی

30 - الدروس الشريعه في فقه الاماميه : شمس الدین محمّد بن مکی عاملی شهید اول، مؤسسه نشر اسلامی 1412 قمری

31 - دیوان حیران: علامه میر جهانی چاپ حیدری 1371 شمسی

32 - ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربي : محب الدین ابو العباس احمد بن عبد اللّه طبری 694 مكتبة دار الزمان

33 - الذریعه : شیخ آغا بزرگ طهرانی، دار الاضواء بیروت 1403 قمری

ص: 205

34 - رجال نجاشی : ابو العباس احمد بن علی نجاشی کوفی 450 هجری مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین 1429 قمری

35 - رجال کشی : ابو عمرو محمّد بن عمر کشی قرن چهارم هجری ، انتشارات دانشگاه مشهد

36 - زاد المعاد : علم الاعلام محمّد باقر مجلسی 1111 هجری انتشارات سعدی بهار 70

37 - سنن ترمذی: ابو عیسی ترمذی 297 دار احياء التراث العربي

38 - سفينة البحار و مدينة الحكم و الاثار: محدث خیبر شیخ عباس قمی 1319، دار الاسوه 1422 قمری

39 - سرنوشت شوم قاتلین امام حسین علیه السلام:عباس عزیزی انتشارات صلاة 1385 شمسی

40 - شرح نهج البلاغه : ابن ابى الحديد معتزلی 655 قمری چاپ مؤسسه اسماعیلیان 1378 قمری

41 - شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور علامه میرزا ابو الفضل تهرانی 1316 قمری

اسوه 1387 شمسی

42 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل : عبيد اللّه بن عبد اللّه معروف به حاکم حسکانی قرن پنجم چاپ مؤسسه اعلمی بیروت 1393

43 - صحاح، اسماعیل بن حماد جوهری انتشارات امیری 1368 شمسی

ص: 205

44 - صحیح بخاری: ابو عبد اللّه محمد بن اسماعیل بخاری 256 دار الاحياء التراث العربي 1422 قمری

45 - صحیح مسلم : ابو الحسین مسلم بن حجاح نیشابوری 261 چاپ دار الاحياء التراث العربى 1420 قمری

46 - صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام : محمد حسین مظفر 1381 قمری انتشارات رسالت قلم 1386 شمسی

47 - عيون اخبار الرضاء الله شیخ ابو جعفر محمد بن على الصدوق 381 دار الكتب الاسلامية 1380 شمسی

48 - علل الشرايع : شيخ ابو جعفر محمّد بن علی الصدوق 381 دار المؤمنین 1382 شمسی

49 - عنایات حضرت مهدی علیه السلام به علما و طلاب محمد رضا باقی اصفهانی چاپ اعتماد 1379

50 - عدة الداعى و نجاح الساعی : احمد بن فهد حلی 841 مؤسسه معارف اسلامية 1425

51 - عمدة الزائر و عدة المسافر فى الزيارات و الادعيه : سيد حيدر حسنی الکاظمی 1265. مؤسسه الرافد للطباعة و النشر بيروت 2009

52 - غرر الحکم و درر الكلم: عبد الواحد ،آمدی قرن پنجم قمری، دار الكتب الاسلامي

1426 قمری

53 - كامل الزيارات : جعفر بن قولویه قمی دار المرتضی بیروت 1429 قمری

54 - کافی : ثقة الاسلام ابو جعفر محمّد بن يعقوب کلینی 328 - دار الكتب السلامية 1375 شمسی

55 - كنز العمال في سنين الاقوال و الافعال : علاء الدین متقی بن حسام الدین هندی 975 موسسه رسالة بيروت 1409

56 - كتاب الامام على علیه السلام: احمد رحمای همدانی چاپ منیر 1417 قمری

57 - كتاب عتیق (مناقب) : سید محمّد بن علی بن حسین علوی قرن پنجم هجری، منشورات دلیل ما

58 - كفاية الاصول : شيخ محمد کاظم خراسانی 1329 مؤسسه نشر اسلامی قم

:59 - مرآة الابرار: احمد رضا آقا دادی، انتشارات دلیل ما 1387 شمسی

ص: 206

60 - مزار کبیر شیخ ابو عبد اللّه محمد بن جعفر مشهدی قرن ششم هجری، مؤسسه نشر

اسلامی 1419

61 - المقنعه : ابو عبد اللّه محمد بن محمّد بن نعمان معروف به شیخ مفید 413 مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین قم 1417

62 - الميزان في تفسير القرآن: علامه سید محمّد حسین طباطبائی نشر دفتر انتشارات اسلامی قم

63 - مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام: علی بن محمّد معروف به ابن مغازلی 483 چاپ مکتبة الاسلامية 1402

64 - نور الثقلين : عبد على بن جمعه العروسي الحديزى 1112 دار التفسیر 1382 شمسی

65 - مفردات الفاظ القرآن: راغب اصفهانی 425 قمری دار القلم دمشق 1416 قمری

66 - مناقب آل ابی طالب: زین الدین محمّد بن علی بن شهر آشوب 588 انتشارات ذوی القربی

67 - مجمع البيان في تفسير القرآن : ابو على فضل بن حسن طبرسی 548 مرکز معارف اسلامی 1379 قمری

68 - مکاسب محرمة : امام خمینی مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان 1410 قمری

69 - مفاتيح الجنان : محدث جلیل القدر شیخ عباس قمی

70 - المهدى المنتظر في ضوء الاحاديث و الاثار الصحيحة: دكتر عبد العليم عبد العظيم

،البستوى، چاپ مكتبة المكية

71 - منتهى الامال : محدث جليل القدر شیخ عباس قمی نسیم حیات 1382 شمسی

72 - مكيال المكارم در فوائد دعا برای حضرت قائم علیه السلام: آیة الله سید محمّد تقی موسوی اصفهانی 1308 انتشارات مسجد جمکران 1387

73 - المنجد في اللغة : لويس معلوف نشر پرتو 1376 شمسی

74 - مصباح : تقى الدين ابراهيم بن على الكفعمی 900 موسسة اعلمی بیروت 1424 قمری

75 - محاسن برقی : ابو جعفر احمد بن محمّد بن خالد البرقی 274 مجمع جهانی اهل البیت علیهم السلام 1416 قمری

76 - معانی الاخبار : ابو جعفر محمّد بن على الصدوق، 381 ،قمرى ، دار الكتب الاسلامية 1377 شمسی

ص: 207

77 - مصباح المتهجد : ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی 460 مؤسسه اعلمی بیروت 1429 قمری

78 - المزار: شهید محمّد بن مکی عاملی م ،786 ، دار المرتضی 1429 قمری

79 - مستدرک الوسائل و مستبط المسائل : میرزا حسین نوری 1320 قمری ، مؤسسه آل البيت بیروت 1409

80 - من لا يحضره الفقيه : ابو جعفر محمّد بن على الصدوق متوفى 381 قمرى، دار الصعب دار التعارف بيروت 1401

81 - نهج البلاغة : محمد بن حسين بن موسی موسوی بغدادی معروف به سید رضی 406 قمری

82 - وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعة محمّد بن حسن الحرّ العاملی 1104 مؤسسه آل البيت بیروت 1424 قمری

83 - وقعة الصفين : نصر بن مزاحم منقری 212 هجری انتشارات علمی و فرهنگی 1375 شمسی

84 - ينابيع المودة لذوى القربي : سليمان بن ابراهیم قندوزی حنفی 1294 قمری دار الاسوة 1422 قمری

ص: 208

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109