اربعین حدیثاً فی معرفة الائمة اثنا عشر علیهم السلام

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور:اربعین حدیثا فی معرفه الائمه اثناعشر علیهم السلام معروف به چهل حدیث با ترجمه فارسی/ مولف ناشناخته؛ مصحح مرتضی عنافجه، محمدعلی اسدی.

مشخصات نشر : اهواز موسسه فرهنگی هنری آداب، انتشارات معتبر، 1400.

شابک : 978-600-419-175-3

وضعیت فهرست نویسی : فیپا يادداشت : فارسی - عربی.

موضوع :اربعینات --قرن 10

موضوع :*Arab'inat-- 20th century

موضوع:احادیث شیعه-- قرن 10

موضوع:Hadith (Shiites) -- Texts-- 16th century

شناسه افزوده:عنافجه،مرتضی، 1379-، مصاحبه شونده

شناسه افزوده:اسدی،محمدعلی، 1378-، مصاحبه شونده

رده بندی کنگره:BP143/9

رده بندی دیویی :297/218

شماره کتابشناسی ملی : 8490239

ویراستار دیجیتالی: محمد منصوری

ص: 1

اشاره

عنوان و نام پديدآور:اربعین حدیثا فی معرفه الائمه اثناعشر علیهم السلام معروف به چهل حدیث با ترجمه فارسی/ مولف ناشناخته؛ مصحح مرتضی عنافجه، محمدعلی اسدی.

مشخصات نشر : اهواز موسسه فرهنگی هنری آداب، انتشارات معتبر، 1400.

شابک : 978-600-419-175-3

وضعیت فهرست نویسی : فیپا يادداشت : فارسی - عربی.

موضوع :اربعینات --قرن 10

موضوع :*Arab'inat-- 20th century

موضوع:احادیث شیعه-- قرن 10

موضوع:Hadith (Shiites) -- Texts-- 16th century

شناسه افزوده:عنافجه،مرتضی، 1379-، مصاحبه شونده

شناسه افزوده:اسدی،محمدعلی، 1378-، مصاحبه شونده

رده بندی کنگره:BP143/9

ویراستار دیجیتالی: محمد منصوری

رده بندی دیویی :297/218

شماره کتابشناسی ملی : 8490239

اطلاعات رکورد کتابشناسی :

فیپا عنوان كتاب: اربعین حدیثاً فی معرفة الائمة اثنا عشر علیهم السلام معروف به چهل حدیث با ترجمه فارسی

نويسنده: ناشناخته (934 ه.ق)

مصحّح: مرتضی عنافجه – محمدعلی اسدی

ناشر: انتشارات معتبر (وابسته به مؤسسه فرهنگی هنری آداب)

شابک: 3-175-419-600-978

ص: 2

فهرست

مقدمه مصحّح.......... 1

مقدمه مؤلّف.......... 7

حدیث اول | در فضیلت نور محمد صلّی الله علیه وآله.......... 8

حدیث دوم | هم در فضیلت محمد و علی صلّی الله علیهما.......... 10

حدیث سوم | در فضیلت حضرت مصطفی صلّی الله علیه وآله.......... 12

حدیث چهارم | هم در فضیلت حضرت مصطفی صلّی الله علیه وآله و سلّم.......... 13

حدیث پنجم.......... 14

حدیث ششم | در فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام.......... 15

حدیث هفتم.......... 16

حدیث هشتم.......... 17

حدیث نهم.......... 18

حدیث دهم.......... 20

حدیث یازدهم.......... 21

حدیث دوازدهم | در بیان انکِ امیر المومنین علی -علیه السلام- در دوانزده صفت همچو دوانزده پیغمبر است.......... 22

حدیث سیزدهم.......... 26

حدیث چهاردهم.......... 27

حدیث پانزدهم | در مناقب حضرت فاطمه علیها السلام.......... 29

حدیث شانزدهم | در مناقب اهل بیت علیهم السلام.......... 30

حدیث هفدهم | هم در مناقب اهل بیت.......... 31

حدیث هجدهم.......... 32

حدیث نوزدهم.......... 33

حدیث بیستم.......... 34

حدیث بیست و یکم.......... 35

حدیث بیست و دوم.......... 36

حدیث بیست و چهارم.......... 37

حدیث بیست و پنجم.......... 38

حدیث بیست و ششم.......... 40

حدیث بیست و هفتم.......... 41

حدیث بیست و هشتم.......... 42

حدیث بیست و نهم.......... 43

حدیث سی ام.......... 44

حدیث سی و یکم.......... 45

حدیث سی و دوم.......... 46

حدیث سی و سوم.......... 47

حدیث سی و چهارم.......... 48

حدیث سی و پنجم.......... 49

حدیث سی و ششم.......... 50

حدیث سی و هفتم.......... 51

حدیث سی و هشتم.......... 52

حدیث سی و نهم.......... 53

حدیث چهلم | در فضیلت ابوطالب رحمه الله.......... 54

(کلام پایانی).......... 57

فهرست منابع.......... 58

ص: 3

مقدمه مصحّح

الحمد الله رب العالمین و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین.

چند مطلب حول کتاب:

نویسنده

هرچند نویسنده این کتاب معلوم نیست، اما از نوع انتخاب احادیث کتاب و شیوه ترجمه آن، به بزرگواری او پی خواهیم برد؛ همانگونه که امام صادق -علیه السلام- فرمودند: «ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ تَدُلُّ عَلَى عَقْلِ فَاعِلِهَا: الرَّسُولُ عَلَى قَدْرِ مَنْ أَرْسَلَهُ وَ الْهَدِيَّةُ عَلَى قَدْرِ مُهْدِيهَا وَ الْكِتَابُ عَلَى قَدْرِ كَاتِبِهِ؛ سه چیز بر عقل و فهم انجام دهنده آن دلالت دارد: پیک و فرستاده دلالت بر جایگاه شخص ارسال کننده دارد، هدیه دلالت بر جایگاه شخص هدیه کننده دارد و کتاب دلالت بر جایگاه نویسنده آن دارد.» (1)

نام کتاب

در اصل نسخه، اسمی از نام کتاب برده نشده است و فقط بالای آن نوشته شده «چهل حدیث»، ولی در ابتدای مجموعه با نام «اربعین حدیثاً فی معرفة الائمة اثنا عشر مورخ به 934، معروف به چهل حدیث با ترجمه فارسی» معرفی شده است که ماهم همین اسم را قرار دادیم.

محتوای کتاب

ص: 1


1- تحف العقول، ص 323

مهم ترین ویژگی کتاب که باعث اهمیت آن می شود، وجود احادیثی است که در منابع دیگر ذکر نشده اند و فقط در همین کتاب موجود می باشد؛ با توجه به اینکه این کتاب در قرن دهم نوشته شده است، اهمیت دیگر ذکر این احادیث معیّن می شود. همچنین مصنف احادیثی را از بعضی کتب اهل سنت نقل می کند که در آن کتاب ها موجود نمی باشد و این نشان می دهد، احتمالاً در دراز مدت، این احادیث که در باب فضیلت اهل بیت -علیهم السلام- بوده اند، حذف شده اند.

نسخه کتاب

تنها نسخه ای که از این کتاب وجود دارد، به شماره 4543 در کتابخانه دانشگاه تهران با نام «مجموعه رسائل» نگهداری می شود. این کتاب، رساله چهارم این مجموعه، در صفحه 200 می باشد. این نسخه در کتاب فهرستگان نسخه های خطی شیعه معرفی شده است(1)

و نویسنده و کاتب آن نامشخص است(2)

و فقط پایان کتابت آن، به تاریخ ماه جمادی الثانی سال 934 ه.ق نوشته شده است.

توضیحاتی پیرامون تصحیح کتاب

ص: 2


1- فهرستگان نسخه هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج 4، ص 217
2- هرچند در کتاب فهرستگان نسخه های خطی، کاتب آن را «ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم مظاهرى مازندرانى» معرفی نموده است، ولی نام ایشان فقط در رساله دوم و سوم این مجموعه نوشته شده است و این احتمال وجود دارد که نویسنده این رساله، غیر از نویسندگان قبلی باشد.

- شیوه نگارش فارسی آن زمان اینگونه بوده است که به جای حروف «پ، چ، ژ، گ»، «ب، ج، ز، ک» می نوشتند، مثلاً کلمه «گفت»، «کفت» و «چگونه»، «جکونه» نوشته شده است؛ ما کلمات را به صورت ادبیات فارسی این زمان تصحیح نمودیم. یا مثلاً در کلماتی مثل «بلکه»، «آنکه» و «چیزی»، حرف «ه» حذف شده و به جای آن، کسره قرار گرفته و به صورت «بلکِ»، «آنکِ» و «چیزِ» نوشته شده است و همچنین کلماتی مانند «ابو سفیان» را به صورت «ابو سفیٰن» می نوشتند که ما این کلمات رو به صورت اصلی خود قرار دادیم و در پاورقی معادل آن را بیان کردیم.(1)

- بعضی از کلمات یا جملات فارسی، در زمان قدیم استعمال می شدند و معنایش در زمان حال حاضر نامأنوس بوده است، که ترجمه آن ها در پاورقی ذکر شده است.

- هر چند اسم کتاب چهل حدیث است، ولی حدیث بیست و سوم در نسخه موجود نبود.

- اعراب روایات از نرم افزارها و سرویس اعراب گذاری نور گرفته شده است و تمام آن ها جهت صحت، بررسی شده اند.

- تمام منابعی که به آن اشاره کردیم در نرم افزارهای نور و سایت نورلایب موجود می باشد. اما جهت راحتی در یافتن مطالب، در انتهای کتاب فهرست منابع ذکر شده است.

ص: 3


1- جهت توضیحات بیشتر رک: مجلس در قصه رسول صلوة علیه (و آله)، مقدمه، ص 38.

- عنوان هایی که برای بعضی از احادیث ذکر گردید، توسط خود مصنف کتاب نوشته شده است و آنچه عنوان ندارد، در نسخه کتاب هم عنوان نداشته است.

در پایان از همه خواننده های عزیز درخواست می کنیم پیشنهادات و انتقادات خودشان را در میان بگذارند(1)

و از حضرت بقیة الله الاعظم -عجّل الله فرجه- می خواهیم این اندک تلاش ما را پذیر باشد و گوشه نگاهی به ما کنند، همانگونه که شاعر گفته است:

«قَليلٌ مِنكَ يَكْفِينِي، وَلكِنْ / قَلِيلُكَ لاَ يُقَالُ لَهُ قَلِيلٌ؛اندکی از تو برای من کافی است، اما / اندکی از تو را اندک نمی گویند.»

مرتضی عنافجه – محمدعلی اسدی

13 مرداد 1400

ص: 4


1- ایمیل: mortezaanafge110@gmail.com- maasadi78@chmail.ir

عکس

ص: 5

عکس

ص: 6

مقدمه مؤلّف

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ.

اما بعد.(1) این حدیثیست در فضائل دوانزده(2) امام و چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین. هر آن، بنده مومن که این حدیثها بخواند و بدین(3) اعتقاد کند، از محبان خاندان طیبین و طاهرین باشد و بحکم «مَنْ اَحَبَّ شَيْئاً حُشِرَ مَعَهُ»(4)

حشر و نشر او در دنیا و آخرت با اهل بیت باشد؛ انشاء الله تعالی.

ص: 7


1- یعنی: اما بعد از حمد و صلوات.
2- دوازده.
3- به این ها.
4- یعنی: هرکسی چیزی را دوست داشته باشد، روز قیامت با آن محشور می شود. رک: تصنیف غرر الحکم، ص 204، ح 4015

حدیث اول | در فضیلت نور محمد صلّی الله علیه وآله

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ قُرَيْشاً كَانَتْ نُوراً بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ بِأَلْفَي عَامٍ. فَسَبَّحَ ذَلِكَ اَلنُّورُ بِتَسْبِيحِهِ. فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ أَلْقَى ذَلِكَ النُّورَ فِی صُلْبِهِ، ثُمَّ اَهْبَطَنِي اِلَي الاَرْضِ فِی صُلْبِهِ، ثُمَّ حَمَلَنِي فِی صُلْبِ نُوحٍ -عَلَيْهِ السَّلاَمُ- فِی السَّفِينَهِ، ثُمَّ حَمَلَنِي فِی صُلْبِ ابْراهِيمَ -عَلَيْهِ السَّلاَمُ- ثُمَّ قَذَفَنِي فِی اَلنَّارِ فِی صُلْبِ ابراهِيمَ -عَلَيْهِ السَّلاَمُ- وَ لَمْ يَزَلْ يَنْقُلُني مِنَ الاَصْلَابِ الْكَرِيمِةِ اِلَي الاَرْحامِ الطّاهِرِةِ حَتِّي اَخْرَجَنِيَ اَللَّهُ مِنْ بَيْنِ اَبْوَيَّ وَ لَمْ يَلْقَ اَبَوَايَ عَلَي سِفَاحٍ قَطُّ.»

معنی حدیث: مصطفی -صلّی الله علیه و آله- میفرماید که: «نور قریش نوری بود پیش خدایِ -عَزّ و جَلّ-(1)

پیش از آنکه بیافریند آدم بِدو هزار سال. پس آن نور، خدا تعالی را بِپاکی یاد میکرد. چون خدای متعال آدم را بیافرید، آن نور را در پشت آدم -علیه السلام- تعبیه(2) کرد و بزمین فرستاد. پس از آنجا، در پشت نوح -علیه السلام- تعبیه کرد و بکشتی فرستاد. پس از آنجا در پشت ابراهیم -علیه السلام- تعبیه کرد و بآتش انداخت. و دایم(3) این نور مرا، از پشتهای پاک به رحمهای پاک نقل می کرد، تا آنگاه که بُرُون(4) آورد مرا از

ص: 8


1- عزيز و بزرگ است.
2- آماده کردن.
3- همیشه، همواره.
4- بیرون، خارج.

میان پدر ومادر من؛ و پدر و مادر من، هرگز بحرام نرسیده اند و ناپاکی نکرده تا دانند.» (1)

ص: 9


1- یعنی: اجداد من از راه حرام به دنیا نیامده اند تا معروف شود و همه مردم متوجه شوند. حدیث به این مضمون در کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 856 آمده است.

حدیث دوم | هم در فضیلت محمد و علی صلّی الله علیهما

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «یَا عَلِیُّ! أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نِكَاحٍ لَا مِنْ سِفَاحٍ مِنْ آدَمَ إِلَى عَبْدِ الْمُطَّلِبِ.»

معنی حدیث: مصطفی -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «یا علی! من و تو فرزند نکاحیم، نه وَلَد زنا،(1)

از آدم تا عبد المطلب.»(2)

پس محبان اهل البیت را به حکم این حدیثها خُبان(3) اعتقاد باید کردن،(4) که از آدم تا عبد المطلب، پدران و مادران مصطفی و مرتضی صلّی الله علیهما، مومن و مومنة وطاهر و طیّبة بودند،(5) و هرگز بآلایش(6) کفر و شرک آلوده نشده؛ چنانکه خدای تعالی در کلام مجید میفرماید که: «وَ تَقَلُّبَكَ فِی السَّاجِدِينَ»(7) یعنی گردش نور تو در اهل سجود بوده است؛ خلاف آنکِ میگویند ابراهیم -علیه السلام- از

ص: 10


1- فرزند به دنیا آمده از زنا.
2- رک: الخصال، ج 2، ص 551.
3- خوبان.
4- کنند.
5- لفظ «مومن» و «طاهر» مذکر هستند و برای پدران، و لفظ «مومنة» و «طیّبة» مونث هستند و برای مادران استفاده شده است.
6- آلایش: ناپاکی، آلودگی.
7- سوره مبارکه شعراء، آیه 219.

آذرست،(1)

بلکه از تارِخ است و آذر عمّ(2) بوده است و شوهر مادر او، و بعد از بیست سالگی، آذر از دین خود برگشت و مردود(3) شد.

ص: 11


1- طبق نقل مشهور و آنچه در قرآن آمده (سوره مبارکه انعام، آیه 74) این اسم با حرف زاء، آزر، نوشته می شود.
2- عمو.
3- مرتدّ.

حدیث سوم | در فضیلت حضرت مصطفی صلّی الله علیه وآله

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ.»

یعنی: من پیغمبر بودم و آدم هنوز میان آب و گل بود.(1)

ص: 12


1- مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ج 1، ص 214

حدیث چهارم | هم در فضیلت حضرت مصطفی صلّی الله علیه وآله و سلّم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «الآدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِي.»

یعنی: آدم -علیه السلام- و مجموع پیغمبران که بعد ازُو(1) بوده اند، زیر عَلَم من باشند در روز قیامت.(2)

ص: 13


1- از او.
2- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 876 – مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ج 1، ص 214؛ ج 3، ص 228.

حدیث پنجم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «كُلُّ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ مُنْقَطِعٌ إِلَّا حَسْبِي وَ نَسَبِي.»

یعنی: مجموع حَسَبها(1) و نَسَبها منقطع شود الّا(2) حسب و نسب من، که تا قیامت باقی ماند.(3) پس محبان اهل البیت را اعتقاد باید کرد، که تا قیامت از فرزندان رسول، کسی هست که خلق را به خدا راه می نماید(4) و آنکس گاهی ظاهر می باشد و گاهی مستور،(5) چنانکِ یازده امام ظاهر بودند و امام محمد مهدی مستور است، صلوات الله علیه و علیهم اجمعین.

ص: 14


1- حسب: شرف ثابت در پدران، خویشاوندی پدر، بزرگی مرد از روی نسب، اصل، گوهر، نژاد، تبار.
2- بجز.
3- شواهد التنزیل، ج 1، ص 530، ح 564.
4- یعنی: مخلوقات را به سمت خدا هدایت می کند.
5- پوشیده، مخفی.

حدیث ششم | در فضیلت امیرالمومنین علی علیه السلام

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «اَنَا وَ اَنْتَ -ياعِلِيُ- مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ.»

یعنی: رسول میفرماید که: «من و تو یاعلی، از نور واحدیم.»(1)

ص: 15


1- الرسالة العلوية، ص 35

حدیث هفتم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ.»

یعنی: علی از منست و من از علی؛ یعنی از نورِ واحدیم تا واضح باشد(1).(2)

ص: 16


1- یعنی چون از نور واحد هستیم، تو واضح کننده احکام من هستی.
2- امالی شیخ طوسی، ص 271، ح 42 (ح 504)

حدیث هشتم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ.»

یعنی: هَرکِرا من خداوَندم،(1)

این علی خداوند اوست.

«اللَّهُمَّ! وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَدَارَ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ.»

یعنی: خداوندا! دوست دار انراکه علی را دوست دارد و دشمن دار انراکه دشمن دارد علی را و یاری کن انراکه یاری کند علی را و ملعون گردان انراکه علی را و اولاد (او) را ظلم کند و حق با علی میگردد بَهَر نوع که علی میگردد.(2)

و این حدیث عجیب و غریبست، هر که معنی این حدیث فهمْ کند بقدر خود و علم خود، بحق معرفت امیرالمومنین -علیه السلام- برسد و از ظلمت جهل خلاص یابد و بنور علی واصِل(3) و متواصِل(4) گردد.

ص: 17


1- ارباب، خواجه، سَرور.
2- محتوای این حدیث، در منابع بسیار زیادی آمده است ولی عین این جمله که پشت سر هم باشد، یافت نشد.
3- پیوسته شونده، رسنده.
4- به یکدیگر پیوسته، به هم رسنده.

حدیث نهم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «ضَرْبَةُ عَلِيٍ يَوْمَ اَلْخَنْدَقِ يُوَازِی عَمَلَ اَلثَّقَلَيْنِ إِلَي يَوْمِ اَلْقِيَامِةِ.»

یعنی: ضربت علی -علیه السلام- در روز خندق، برابر است با عمل جنّ و انس تا روز قیامت(1).(2)

حکایت: در تفسیر سوره احزاب آورده اند که: «اَبُو سفین(3) و جَهُودان(4) و عمرو بن عَبدَوُد شامی، با شازَدَه هزار مرد، روی بمدینه نِهادَند تا حضرت رسالت را با جمیع مسلمانان بقتل آرند و مدینه را چنان خراب کنند که دیگر آبادان(5)

ص: 18


1- البته نباید اشکال به ذهن بیاید این روایت، با حدیث دیگر از پیامبر -صلّی الله علیه و آله- مخالفت دارد که فرمودند: «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ؛یک ضربت حضرت علی -علیه السلام- (در جنگ خندق) بهتر از عبادت جن و انس است.» (بحارالانوار، ج 39، ص 2، ح 14) زیرا هر ضربه حضرت علی -علیه السلام- بنابر متفاوت بودن اشخاص و اهمیت آن ها، ثوابش متفاوت می شود؛ مثلاً یک ضربه به شخص معمولی، معادل اعمال تمام جن و انسان ها می شود و ضربه دیگر بر عمرو بن عبدِوُدّ، با فضیلت تر از اعمال تمام آن ها می گردد.
2- با لفظ «يُوَازِی» در منابع یافت نشد. اما با لفظ «أَفْضَلُ» در اقبال الاعمال، ج 1، ص 467 و با لفظ «خَیْرٌ» در الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 2، ص 519 آمده است. این روایت، از احادیث بسیار مشهور است.
3- ابو سفیان.
4- یهودی ها.
5- آباد شدن.

نشود. و حضرت رسول -صلّی الله علیه و آله- گِرد مدینه خندق بفرمود.(1) و عمرو عبدود -که او را با صد سوار برابر می داشتند که در عرب اَزُو دلاورتر نبودند- چند بار بکنار خندق آمدند و مبارز طلبیدند؛ کسی بیرون نیامد. و امیرالمومنین جوان بود؛ از حضرت رسول -صلّی الله علیه و آله- اِجازَت طلب کرد و پیاده بیرون آمد. عمرُ عبدود چون او را بدید، گفت: «تو کیستی؟» گفت: «من علی ابن ابی طالبم.» عمر گفت: «تو همسر(2) من نیستی؛ ولکن تو کودکی، تو چِدانی که جنگ مبارزان چه باشد.» امیر فرمود که: «من پیاده ام تو هم پیاده شو، که من چنان دانم که در جنگِ من کشته خواهی شد.»

پس عمر پیاده شد و شرط کردند که از هر دو جانب کسی بمدد نیاید. و تا نیم روز حَرب(3) کردند؛ بآخر، امیرالمومنین شمشیر بزد و یکپای او را بینداخت.»

ص: 19


1- یعنی دستور دادند خندقی ایجاد شود.
2- برابر در بلندی یا در قدر و مرتبه.
3- جنگ.

حدیث دهم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ عَليّاً عَلَی صُورَةِ عَشَرَةَ أنبیاءَ؛ رَأْسُهُ كَرَأسِ آدَمَ وَ وَجْهُهُ كَوَجْهِ نوحٍ وَ فَمُهُ كَفَمِ شَيثٍ وَ أَنْفُهُ كَأَنْفِ إِبْرَاهِيمَ و بَطْنُهُ كَبَطْنِ مُوسَى وَ يَدُهُ كَيَدِ عِيسَى و رِجْلُهُ كَرِجْلِ إِسْحَاقَ وَ ساعِدُهُ كَساعِدِ سُلَيْمَانَ وَ جَبْهَتُهُ کَجَبْهَةِ یُوسُفَ وَ عَيْنُهُ كَعَيْنِي. وَ أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ؛» صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ.

یعنی: خدای تعالی، علی -علیه السلام- را بصورت ده پیغمبر آفریده است؛ سر او چون سر آدم بود، و رُوی او چون روی نوح، و دهن او چون دهن شیث، و بینی او چون بینی ابراهیم، و شکم او چون شکم موسی، و دست او چون دست عیسی، و پای او چون پای اسحاق، و بازوی او چون بازوی سلیمان، و پیشانی او چون پیشانی یوسف، و چشم او چون چشم من. و من خاتم(1) انبیایم و او خاتم(2)

اوصیا.(3)

ص: 20


1- آخرین.
2- نگین، زینت.
3- برای حدیث منبعی یافت نشد.

حدیث یازدهم

امام بَغوِی در تفسیر ثعلبی و معالم آورده است(1) که (در تفسیر این آیه) «یَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ»(2) گفته و معازَلی در کتاب مناقب آورده(3) که: «سلمان فارسی -رضی الله عنه- از رسول پرسید که: «وصی تو کیست؟» گفت: «لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ وَ وَارِثٌ وَ وَصِیِّ وَ وَارِثِی عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ».»

یعنی:همه پیغمبرانرا وصی و میراث بَرِی هست، و وصی و میراث بَرِ من، علی بن ابی طالب است.(4)

ص: 21


1- حسین بن مسعود فرّاء بغوى شافعى (433-516ق) کتابی تفسیری به اسم «معالم التنزیل» نوشته است که از تفسیر ثعلبی بسیار تاثیر پذیرفته است. منظور مصنف از «در تفسیر ثعلبی و معالم» همین بوده است که تفسیر بغوی، در واقع تاثیر پذیر از ثعلبی بوده و اسم آن معالم است. با جست و جو در این کتاب، حدیث یافت نشد؛ احتمالاً انتشارات یا ناسخانی که بعداً این کتب را نوشته اند از سر کینه و بغض نسبت به امیرالمومنین -علیه السلام- این حدیث را حذف نموده اند، یا در طول تاریخ این حدیث بنا به دلایل دیگر از این کتاب حذف شده است، یا منظور مصنف آن است که در این کتاب ها، به صورت کلی و با مضمون های دیگر به ولایت حضرت علی -علیه السلام- اشاره شده است.
2- سوره مبارکه مائده، آیه 67.
3- مناقب الإمام علی بن أبی طالب عليه السلام (مناقب مغازلی)، ص 192، ح 238
4- مانند همین روایت، در حدیث سی ام ذکر می شود.

حدیث دوازدهم | در بیان انکِ امیر المومنین علی -علیه السلام- در دوانزده صفت همچو دوانزده پیغمبر است

حدیث دوازدهم | در بیان انکِ امیر المومنین علی -علیه السلام- در دوانزده(1) صفت همچو دوانزده پیغمبر است

روایتست که: «روزی رسول -صلی الله علیه و آله- در خانه امّ سلمه نشسته بود، کسی دَرِ خانه بِزَد. رسول -صلی الله علیه و آله- فرمود که: «هر که خواهد آدم را به بیند با صفوتش،(2) و نوح را به بیند با شوکتش،(3) و اسماعیل را به بیند با عبادتش، و ایّوب را به بیند با صبرش، و ادریس را به بیند با رفعتش،(4) و عیسی را به بیند با زهدش، و مرا که محمدم به بیند با طاعتم، این مرد را به بیند که بر درِ خانه ایستاده است و در می زند.» امّ سلمه برخاست و در خانه بگشود؛ امیرالمومنین علی -علیه السلام- را دید. باز آمد و گفت: «یا رسول الله! این همه، فضیلت پسر ابوطالب راست؟»(5) رسول -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «یا امّ سلمه! خدای عَزّ و جَلَّ او را با دوانزده پیغمبر برابر کرده است،

چنانکِ آدم را گفت:«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ»(6)

ص: 22


1- دوازده.
2- صفوت: برگزیدگی.
3- شوکت: بزرگواری، مرتبه، قدرت.
4- رفعت: بلندی مرتبه.
5- این همه فضیلت گفته شد، در مورد پسر ابوطالب است یا شخص دیگری مد نظر شما بوده؟
6- سوره مبارکه آل عمران، آیه 33 – خداوند حضرت آدم -علیه السلام- را برگزید.

و علی -علیه السلام- را گفت: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا»(1)

و نوح را گفت: «إِنَّهُ كَانَ عَبْداً شَكُوراً»(2) و علی -علیه السلام- را گفت: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً»(3) و ابراهیم گفت: «وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ»(4)

و علی -علیه السلام- را گفت: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ»(5)

و اسماعیل را گفت: «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ»(6)

و علی -علیه السلام- را گفت: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»(7)

ص: 23


1- سوره مبارکه فاطر، آیه 32 – سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم (ترجمه مکارم)
2- سوره مبارکه اسراء، آیه 3 – حضرت نوح -علیه السلام- بنده بسیار شکرگزار بود.
3- سوره مبارکه انسان، آیه 9 - ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم! (ترجمه مکارم)
4- سوره مبارکه نجم، آیه 37 – و ابراهیم کسی که (به عهدش) وفا کرد.
5- سوره مبارکه انسان، آیه 7 – به نذر خود وفا می کنند.
6- سوره مبارکه صافات، آیه 103 - هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد (ترجمه مکارم)
7- سوره مبارکه بقره، آیه 207 - بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی -علیه السلام- در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلّی الله علیه و آله)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند (ترجمه مکارم)

و ایّوب را گفت: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً»(1)

و علی -علیه السلام- را گفت: «بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً»(2)

داود را گفت: «إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِی الْأَرْضِ»(3)

و علی -علیه السلام- را گفت: «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»(4)

ادریس را گفت: «وَ رَفَعْنَاهُ مَكَاناً عَلِيّاً»(5)

و علی -علیه السلام- را گفت: «عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ»(6)

عیسی را گفت: «أَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ»(7)

و علی -علیه السلام- را گفت: «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ»(8)

و مرا که محمد(م) گفت: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»(9)

و علی -علیه السلام- را گفت: «يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً»(10)

ص: 24


1- سوره مبارکه ص، آیه 44 – ما او را صبر کننده یافتیم.
2- سوره مبارکه انسان، آیه 12 - و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش می دهد! (ترجمه مکارم)
3- سوره مبارکه ص، آیه 26 – ما تو را بر روی زمین خلیفه قرار دادیم.
4- سوره مبارکه نور، آیه 55 - قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد. (ترجمه مکارم)
5- سوره مبارکه مریم، آیه 57 - و ما او را به مقام والایی رساندیم. (ترجمه مکارم)
6- سوره مبارکه انسان، آیه 21 – بر بدن هایشان حریر نازک ... .
7- سوره مبارکه مریم، آیه 31 – من را به نماز و روزه سفارش کرد.
8- سوره مبارکه مائده، آیه 55 – کسانی که نماز را اقامه می کنند و زکات می دهند.
9- سوره مبارکه کوثر، آیه 1 – ما به تو کوثر دادیم.
10- سوره مبارکه انسان، آیه 5 - از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است. (ترجمه مکارم)

خدا تعالی در شأن خود فرمود: «وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لَا يُطْعَمُ»(1)

و علی -علیه السلام- را گفت: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»(2)(3)

ص: 25


1- سوره مبارکه انعام، آیه 16 – او غذا (روزی) می دهد و غذا به او داده نمی شود.
2- سوره مبارکه انسان، آیه 8 - و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می دهند! (ترجمه مکارم)
3- برای این حدیث منبعی یافت نشد.

حدیث سیزدهم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ.»

یعنی: علی بهترین خلق است بعد از انبیا، هر که او را قبول نکند کافرست.(1)

ص: 26


1- بشارة المصطفی، ص 246.

حدیث چهاردهم

نقلست که: «روزی سلمان پارسی -رضی الله عنه- نزد امیرالمومنین علی -علیه السلام- آمد و چشم مبارک حضرت امیر تَکَسُّر(1) داشت، گفت: «چونی؟(2)

یا امیرالمومنین!»

امیرالمومنین علی -علیه السلام- هم گفت: «أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ وَ أَنَا الْباطِنُ وَ أَنَا اَرْفَعُ وَ أَنَا اَوْضَعُ(3) وَ أَنَا أُحْيِي وَ أَنَا أُمِيتُ وَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ وَ لِی شَيْءٌ مَا لِلَّهِ مِثْلُهُ.»

یعنی: منم اول، منم آخر، منم ظاهر، منم باطن، منم بردارنده، منم فرونهندِ، منم زنده کننده، منم میراننده، منم که زنده ام و نمی میرم، منم که بهمه چیزی داناام، و مراست(4) چیزی که خدای تعالی را نیست مثل آن. سلمان چون این بشنید گفت: «یا علی! در یاب مرا، وگرنه هلاک شدم.» حضرت امیرالمونین -علیه السلام- فرمود که: «من اولم یعنی: اول کسی که ایمان بخدا و رسول آورد من بودم. و آخرم یعنی: در آخرِ نفس رسول با او بودم. و ظاهرم بدین شمشیر.(5) و باطنم یعنی: در علم باطن.(6) و بر می دارم و فرو می نهم قدمهای

ص: 27


1- ضعف، ناتوانی - لغت نامه دهخدا: «نزد اطباء عبارت است از حالی که انسان در آن حالت احساس سرما و لرزیدن و نیازمندی به گرم شدن کند در پوست و عضلات بدن.»
2- چگونگی، کیفیت. یعنی: شما چه شخصیتی هستید و چه ویژگی هایی دارید؟
3- البته «أَضَعُ» صحیح است زیرا این فعل بر وزن «وَضَعَ یَضَعُ» می باشد.
4- برای من است.
5- یعنی: با این شمشیر همه من را می بینند و می شناسند.
6- یعنی: در علم باطن قرار دارم و آن را می دانم.

خود را در راه طاعت خدای تعالی. و زنده میکنم سنت رسول را. و می میرانم بدعت وکفر را. و منم زنده، که نَمِیرم چنانکه خدای تعالی میفرماید: «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِی سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ»(1)

یعنی مپندار آنکسانی را که در راه خدا تعالی کشته شدند، که ایشان مردند. بلکِ ایشان زنده اند، نزدیک پروردگار خود روزی بِدیشان(2) میرسد، و ایشان شاد و فرحناک اند. و من بهمه چیز داناام، چنانکِ خدای تعالی میفرماید که: «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِينٍ»(3) یعنی همه چیز را جمع کردیم در امام مبین؛ و منم آن امام. مرا چیزِ است که خدای تعالی را مثل آن نیست، مراست فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- و الله عَزّ و جَلّ «لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»(4)(5)

ص: 28


1- سوره مبارکه آل عمران، آیه 169 و 170
2- به ایشان.
3- سوره مبارکه یس، آیه 12.
4- یعنی: خداوندی که هیچ همراه (همسر) و فرزندی انتخاب نکرد.
5- منبعی برای حدیث یافت نشد.

حدیث پانزدهم | در مناقب حضرت فاطمه علیها السلام

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي.»

یعنی: فاطمه پاره منست، هر که او را بِقهر(1) آرَد، همچنانست(2) که مرا بقهر آورد.(3)

ص: 29


1- خشم.
2- مانند آن است.
3- صحیح البخاری، ج 6، ص 121، ح 3313.

حدیث شانزدهم | در مناقب اهل بیت علیهم السلام

نقلست که چون این آیه نازل شد که «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ»(1) یعنی (پیامبر) صلّی الله علیه و آله فرمود که: «امیرالمومنین و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- را بخوانید.» چون در امدند، گفت: «خداوندا! اینها اَند اهل بیت من.»(2)

ص: 30


1- سوره مبارکه آل عمران، آیه 61 – معنای آیه: «ما فرزندان و زنان خود را دعوت می کنیم و شما هم فرزندان و زنان خود را.»
2- الامالی شیخ طوسی، ص 307، ح 63 (ح 616) – سنن الترمذی، ج 5، ص 71، ح 2999.

حدیث هفدهم | هم در مناقب اهل بیت

نقلست که «روزی حضرت رسول -صلّی الله علیه و آله- بیرون آمد و با او بود بُردِی(1) از بردهای یمن از پشم سیاه بافته؛ پس امام حسن -علیه السلام- آمد و در زیر آن عبا رفت. پس امام حسین -علیه السلام- آمد و همچنان(2)

در زیر عبا شد. پس فاطمه -علیها السلام- آمد و در زیر عبا شد. پس امیرالمومنین علی -علیه السلام- هم آمد و در زیر عبا رفت. بعد از این پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «قَوْلُهُ تَعَالَی: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(3) یعنی بدرستی که میخواهد خدای تعالی که ببرد از شما رجسِ(4) نجس را از اهل البیت و پاک کند شما را.»(5)

و این پنج تن را جهت این، آل عبا خوانَند.

ص: 31


1- فرهنگ فارسی معین: «بُرد» نوعی پارچه کتانی راه راه، که یمانی آن معروف است.
2- همان گونه، مانند آن، به آن روش، همان طور.
3- سوره مبارکه احزاب، آیه 33.
4- پلیدی.
5- صحیح مسلم، ج 4، ص 1883، ح 61 (ح 2424).

حدیث هجدهم

جابر روایت میکند که «حضرت رسول -صلّی الله علیه و آله- روزی عرفه(1) بر ناقه(2) قصوی(3) نشسته بود و خطبه همی کرد.(4) شنیدم که همی گفت: «إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا ُ أَبَداً: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي.»

یعنی: ای مردمان! من دو چیز در میان شما گذاشتم که اگر شما انرا فراگیرید هرگز گمراه نشوید: یکی کتاب، کتاب خدای تعالی، دوم عترت و اهل بیت من.(5)

ص: 32


1- روز عرفه.
2- شتر.
3- نام شتر رسول خدا -صلّی الله علیه و آله- که به آن عَضباء می گفتند.
4- فرهنگ فارسی عمید: «همی» بر سر فعل ماضی و مضارع می آید و دلالت بر استمرار می کند: همی رفت، همی گفت، همی رود.
5- سنن الترمذی، ج 5، ص 478، ح 3786.

حدیث نوزدهم

زید بن اَرقم -رضی الله عنه- روایت میکند که: «پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- روزی در میانِ ما برخاست بغدیر خم -در میان مکه و مدینه- و خطبه کرد. و حمد ثناءِ خدای تعالی یاد کرد و امّت را وعظ گفت. پس فرمود: «أَمَّا بَعْدُ أَلَا یَا أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ ٌ مِثْلُكُمْ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَنِي رَسُولُ رَبِّي ِ فَأَجَبْتُ وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَ النُّورُ، خُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ. فَحَثَّ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِيهِ. ثُمَّ قَالَ أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی کُلِّ أَهْلِ بَيْتِي.»

یعنی: ای مردمان! بدرستی که من بَشَرم؛ می آید بی شک بر من، رسولِ(1) پروردگار من -یعنی ملک الموت-، و من جواب او بگویم -یعنی روح تسلیم کنم- و در میان شما دو چیز گران میگذارم: اول کتاب خدای تعالی که دَرُوست نور هدایت، پس بگیرید کتاب خدایرا و دست در ان زنید و تحریص(2) گردانید امّت را بکتاب خدا و راغب گردانید مسلمانرا بکتاب. پس گفت: یاد میکنم خدایرا در اهل بیت من؛ و سه نوبت سفارش اهل البیت کرد.(3)

ص: 33


1- فرستاده.
2- تشویق کردن به چیزی.
3- صحیح مسلم، ج 4، ص 1873، ح 36 (ح 2407) – شبیه این روایت ذیل حدیث بیست و پنجم می آید.

حدیث بیستم

زید بن ارقم روایت میکند: «قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي وَ لَمْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا.»

یعنی: پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «من دو چیز در میان شما گذاشتم؛ اگر دست در ان هر دو زنید، هرگز گمراه نشوید از بعد من. یکی عظیم تر از دیگری، کتاب خداست که چون ریسمانیست کشیده از آسمان تا زمین. و دوم عترت من. و این کتاب، و عترت من از یکدیگر جدا نشوند تا بحوض کوثر بمن رسند.(1)

ص: 34


1- سنن الترمذی، ج 5، ص 479، ح 3788.

حدیث بیست و یکم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَ عَلَی عَلِیٍّ و فَاطِمُةَ و الحَسَنِ و الحُسَيْنِ و سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُم.»

یعنی: من در جنگم با آنکه با علی و فاطمه و حسن و حسین -علیهم السلام- در جنگ باشد، و آشتم(1)

با آنکه با ایشان آشت باشد.(2)

ص: 35


1- آشتی ام، در صلح ام.
2- برای حدیث منبعی یافت نشد.

حدیث بیست و دوم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «مَثَلُ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَثَلِ نُجُومِ السَّماواتِ اِذا غَرَبَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»

یعنی:مثل آل محمد مثل ستارها آسمانهاست، چون ستارهِ فرو شود،(1) ستاره دیگر براید.(2)

ص: 36


1- پایین رود و ناپدید شود.
2- عین این حدیث پیدا نشد، اما با این مضمون در این منابع آمده: الکافی، ج 1، ص 338، ح 8 – کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 686

حدیث بیست و چهارم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «مَثَلُ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَثَلِ سَفِينِةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا و مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ و هَوَی.»

یعنی: مثل آل محمد چون مثل کشتی نوحست، هرکه بران کشتی نشیند نجات یابد و هرکه ننشیند غرق شود و تلف گردد.(1)

ص: 37


1- عین این حدیث پیدا نشد، اما با این مضمون در این منابع آمده: کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 560 – بصائر الدرجات، ج 1، ص 297، ح 4.

حدیث بیست و پنجم

در صحیح مسلم در دو موضع آمده است(1)

بروایت زید ارقم رضی الله عنه: «قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ بَيْنَ المَكَّةِ وَ الْمَدِينَةِ ثُمَّ قَالَ بَعْدَ الْوَعْظِ: أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِيَنِي رَسُولُ رَبِّي فَأُجِيبَ وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابِ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَ النُّورُ، فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ ثُمَّ رَغَّبَ فِيهِ وَ قَالَ: وَ أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَيْتِي.»

زید ارقم -رضی الله عنه- روایت میکند که: «رسول الله -صلّی الله علیه و آله- در غدیر خم، میان مکه و مدینه، ما را خطبه کرد. و پس گفت بعد از وعظ که: «ای مردمان! من بَشَرم(2) وبی شک رسول(3) خدا بمن آید،(4) یعنی ملک الموت، و من او را اجابت کنم. و من دو چیز بزرگ در میان شما میگذارم: اول کتاب خدای تعالی که دَرُوست هدایت و نور؛ پس بخوانید کتاب خدای

ص: 38


1- این حدیث را فقط در یک جا پیدا کردیم و در انتهای روایت آدرس آن را نوشته ایم.
2- انسان.
3- فرستاده.
4- به سمت من می آید.

را و دست بدان در زنید.(1) و مردم را بدان ترغیب(2) کرد. دوم اهل البیت من؛ و یاد میکنم خدایرا در اهل بیت من»(3)(4)

ص: 39


1- یعنی: کتاب خدا را بگیرید و به آن عمل کنید.
2- تشویق.
3- یعنی: خدا را در مورد اهل بیت خودم به یاد شما می آورم و شما را از خشم خدا می ترسانم.
4- صحیح مسلم، ج 4، ص 1873، ح 36 (ح 2407) – به مانند این روایت، ذیل حدیث نوزدهم گذشت.

حدیث بیست و ششم

در جمع بین الصحاح الستة(1) آمده است از روایت پیغمبر صلّی الله علیه و آله: «إِنَّهُ قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَلِيّاً. اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلیٍّ حَيْثُ دَارَ.»

یعنی: پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «رحمت کند خدای تعالی علی -علیه السلام- را. ای بار خدای! بگردان حق را با علی بهر طرف که او بگردد.» معنی این حدیث آنست که هرچه حضرت امیرالمومنین علی -علیه السلام- گوید و کند و اندیشد، حقّ آن باشد که ازو در وجود آید.

ص: 40


1- کتاب «الجمع بین الصحاح الستة» که با نام های دیگر به اسم «التجرید للصحاح الستة» و «لتجرید للصحاح و السنن» شناخته می شود، نوشته رزین بن معاویه عَبدَری سَرَقُسطی اندلسی متوفی 535 ه.ق می باشد و ظاهراً این کتاب هنوز چاپ نشده است.

حدیث بیست و هفتم

صاحب کَشّاف روایت کرد که رسول -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «فَاطِمَةُ مُهْجَةُ قَلْبِي وَ ابْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ بَعْلُهَا نُورُ بَصَرِي وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهَا أُمَنَاءُ رَبِّي وَ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ غَوَى.»

یعنی: پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «فاطمه مُهجَه -دِل من- منست(1) و پسران او یعنی امام حسن و امام حسین -علیهما السلام-، میوه دل مَنند و جُفت(2) او، یعنی امیرالمومنین -علیه السلام-، نور چشم منست و امامان که از فرزندان فاطمه اند، امینان پروردگار مَنَند و ریسمانی اند کشیده میان خدای تعالی و میان خلق خدای تعالی. هرکه بدیشان اعتصام کند نجات یابد و هرکه ازیشان بِگردد و گمراه شود.»(3)

ص: 41


1- آنچه بین دو خط تیره آمده، ترجمه مصنف از کلمه مهجه است.
2- زن و شوهر، همسر.
3- این حدیث در کتاب المناقب زمخشری نقل شده و ظاهراً هنوز چاپ نشده است. رک: نهج الحق و كشف الصدق، ص 227 – بحارالانوار، ج 29، ص 649، ح 68

حدیث بیست و هشتم

هم صاحب کشاف روایت کند که: «قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِیهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ غَوَی.»

یعنی: پیغمبر -صلّی الله علیه و آله- فرمود که: «مثل اهل بیت من، چون کشی نوحست، هرکه در ان نشست نجات یافت و هرکه ازو جدا شد گُم گشت و بی راه شد.»(1)

ص: 42


1- اساس البلاغة، ص 268.

حدیث بیست و نهم

در صحیح بخاری در مناقب حضرت فاطمه -علیها السلام- آورده است که: «قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي.»

یعنی: فاطمه پارهِ از اندام منست، هرکه او را بِغَضَب آرَد، چنانست که مرا در غضب آورده باشد.(1)

ص: 43


1- صحیح بخاری، ج 6، ص 121، ح 3313.

حدیث سی ام

امام بَغوِی در تفسیر ثعلبی و معالم آورده است،(1) و احمد حنبل در مسند، (در) قصه وصایت امیرالمومنین در غدیر گفته، و ثعلبی در تفسیر (این آیه) گفته «یَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ»(2) و مغازل در کتاب مناقب آورده، و ثعلبی در سوره «سَأَلَ سَائِلٌ»(3) گفته در قصه حارث بن نعمان فَهری، و احمد حبنل در مسند گفته که: «سلمان فارسی -رضی الله عنه- از رسول -صلّی الله علیه و آله- پرسید که: «وصی تو کیست؟» فرمود: «لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ وَ وَارِثٌ وَ وَصِیِّ وَ وَارِثِی عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ».» یعنی هر پیغمبری را وصی و میراث داری است، وصی و میراث دار من علی بن ابی طالبست.

ص: 44


1- این روایت، در حدیث یازدهم ذکر شد و در آنجا منابع را گفتیم. اما نسبت به منبع های دیگری که مصنف ذکر نموده است، این حدیث را در آنجا نیافتیم و دلایل احتمالی عدم وجود این روایات در منابع اصلی را هم ذیل همان حدیث یازدهم بیان کردیم.
2- سوره مبارکه مائده، آیه 67
3- سوره مبارکه معارج

حدیث سی و یکم

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «یَا عَلِيُّ! أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى.»

یعنی: پیغمبر، علی -علیه السلام راگفت: «تو بر من، بمنزلت هارونی از موسی.»(1)

ص: 45


1- الامالی شیخ صدوق، ص 406، ح 10.

حدیث سی و دوم

قَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «جَمِيعُ مَا فِی كُتُبِ السَّمَاوِیَّةِ فِی الْقُرْآنِ وَ جَمِيعُ مَا فِی الْقُرْآنِ فِی الْفَاتِحِةِ وَ جَمِيعُ ما فِی الْفَاتِحِةِ فِی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ جَمِيعُ مَا فِی بِسْمِ اللَّهِ فِی بَاءِ بِسْمِ اللَّهِ وَ جَمِيعُ مَا فی بَاءِ بِسْمِ اَللَّهِ فِی نُقْطَةِ اَلْبَاءِ وَ أَنَا النُقْطَةُ تَحْتَ اَلْبَاءِ.»

یعنی: امیرالمومنین علی -علیه السلام- فرمود که: «هرچه در همه کتابهای آسمانی هست در قرآن هست، و هرچه در قرآنست در فاتحة الکتابست، و هرچه در فاتحة الکتابست، در بسم الله است، و هرچه در بسم الله هست در باء بسم الله ست، و هرچه در باءبسم الله است در نقطه ایست که تحت(1)

بای بسم الله است، و منم که در تحت با اَم.»(2)

پس بحکم این حدیث، هر چه در کتابهای آسمانی و قرآن و فاتحه و بسم الله و بای بسم الله و نقطه بسم الله است، با امیر المومنین -علی علیه السلام- است.

ص: 46


1- زیر.
2- عین این حدیث یافت نشد، ولی در این کتاب این متن بدون انتساب به حضرت علی -علیه السلام- آمده است: الدر المنتظم فی السر الاعظم، ص 58.

حدیث سی و سوم

قَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «أَنَا الَّذِی عِنْدَهُ مَفَاتِيحُ اَلْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا بَعْدَ مُحَمَّدٍ غَيْرِی.»

یعنی: امیر المومنین علی -علیه السلام- فرمود: «منم آن کس که پیش منست کلیدهای غیب، که نمی داند آن را بعد از محمد غیر من.»(1)

ص: 47


1- خطبة البیان.

حدیث سی و چهارم

قَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «أَنَا اَعْلَمُ بِتَأوِيلِ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْكُتُبِ اَلسَّالِفَةِ.»

یعنی: امیرالمومنین علی -علیه السلام- فرمود که: «منم داناتر بتاویل قرآن و کتابهای گذشته.»(1)

ص: 48


1- خطبة البیان.

حدیث سی و پنجم

قَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «أَنَا اَلَّذِي فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتِي عَلَی كُلِّ قَلْبٍ ذِی رُوحٍ مُتَنَفِّسٍ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ.»

یعنی: امیر المومنین علی -علیه السلام- گفت: «منم آنکسی که فَرض(1) کرده است خدای تعالی فرمان برداری من بر هر دلی صاحب روح و نَفَس زننده سلیم(2) از خلق خدای تعالی.»(3)

ص: 49


1- واجب.
2- سالم، درست.
3- خطبة البیان.

حدیث سی و ششم

قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «اَنَا اَلَّذِي رُدَّتْ عَلَيَّ اَلشَّمْسُ مَرَّتَيْنِ.»

یعنی: منم آنکس که، بازگشتْ دو نوبت آفتاب از بَهْر من.(1)

ص: 50


1- خطبة البیان – اما جریان دوبار برگشتن خورشید اینگونه است: «از نشانه های آشکاری که خداوند بر دست امیرالمومنین -علیه السلام- ظاهر کرده و در روایات زیادی نقل شده، و علمای تاریخ نویس آن را گفته اند، و شاعران به شعر در آورده اند، دوبار برگشتن خورشید برای ایشان است، که یک بار در زمان زندگانی پیامبراکرم -صلّی الله علیه و آله- و یکبار دیگر بعد از رحلت ایشان است. 1- بازگشت خورشید در مرتبه اول: اسماء بنت عُمَیس، ام سلمه همسر پیامبر -صلّی الله علیه و آله-، جابربن عبدالله انصاری، ابو سعید خدری و گروهی از صحابه نقل می کنند: «پیامبر -صلّی الله علیه و آله- روزی در منزل بودند و حضرت علی -علیه السلام- در مقابل ایشان بودند که جبرئیل -علیه السلام- بر ایشان وارد شد و از طرف خدا مطالبی را به صورت راز بیان نمود. هنگامی که وحی ایشان را در بر گرفت، بر ران امیرالمومنین -علیه السلام- تکیه کردند و سرشان را بلند نکردند تا اینکه خورشید غروب کرد. امیرالمومنین -علیه السلام- به همین دلیل مجبور شدند نماز عصر را به صورت نشسته بخوانند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهند. هنگامی که پیامبر -صلّی الله علیه و آله- از بیهوشی بیدار شدند، به حضرت علی -علیه السلام- فرمودند: «آیا نماز عصرت قضا شد؟» فرمودند: «ای فرستاده خدا! بخاطر جایگاه شما و آن حالتى كه براى شنيدن وحى بشما دست داده بود نمى توانستم (سر شما را بر زمين نهاده و) ايستاده نماز بخوانم.» پیامبر -صلّی الله علیه و آله- فرمودند: «خدا را دعا کن تا خورشید را بر تو برگرداند و نمازت را به صورت ایستاده در وقتش بخوانی همانگونه که نمازت از دست رفت؛ خداوند بخاطر اطاعت تو از خدا و پیامبرش، درخواستت را مستجاب می کند.» امیرالمومنین -علیه السلام- از خدا درخواست برگشتن خورشید را نمود و خورشید برگشت تا اینکه خورشید به مکانی که در هنگام نماز عصر می رسد، قرار گرفت. امیرالمومنین -علیه السلام- نماز عصر را در وقتش خواندند سپس خورشید (بلافاصله) غروب کرد. اسماء می گوید: «به خدا قسم! ما هنگام غروب خورشید، صدایی مانند صدای ارّه در هنگام بریدن درخت شنیدیم».» 2- رجوع خورشید بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله: «هنگامی که حضرت خواستند از رود فرات که در بابل (شهری در عراق) رد بشوند، عده زیادی از اصحابشان به چهارپایان و اساس خود مشغول بودند و حضرت با عده ای نماز عصر را خواندند. هنوز همه اصحاب از رود عبور نکرده بودند که خورشید غروب کرد و نماز عصر بسیاری از آن ها قضا شد و فضیلت خواندن نماز جماعت به همراه ایشان از دست بیشترشان رفت؛ پس در مورد این جریان با یکدیگر شروع به صحبت کردند. هنگامی که حضرت سخن آن ها را شنید، از خدا درخواست نمود تا خورشید را برایش برگرداند تا همه اصحابشان نماز عصر را در وقت خودش به جماعت به جا بیاورند. خداوند دعای او را مستجاب کرد و خورشید را بر او برگرداند و در افق -در همان جایی که در وقت عصر قرار می گرفت- برگشت. هنگامی که مردم سلام نماز را دادند، خورشید غروب کرد و از آن صدای سقوط کردن زیادی شنیده شد که مردم ترسیدند و (به همین دلیل) تبسیح، تهلیل، استغفار و حمد الهی را بسیار انجام دادند.» الارشاد، ج 1، ص 345.

حدیث سی و هفتم

قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «اَنَا اَلَّذِى خَصَّ اَللَّهُ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ بِالطَّاعَةِ لِی.»

یعنی: منم آنکس که خاصّ(1) کرد خدای تعالی، جبرئیل را و میکائیل را بخدمت من.(2)

ص: 51


1- ویژه، مخصوص، انحصاری.
2- خطبة البیان.

حدیث سی و هشتم

قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «اَنَا اَلَّذِي بِيَدِي مَفَاتِيحُ اَلْجِنَانِ وَ مَقَالِيدُ اَلنِّيرَانِ.»

یعنی: منم آنکه بدست مَنَست کلیدها بهشت و کلیدها دوزخ.(1)

ص: 52


1- خطبة البیان.

حدیث سی و نهم

قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «اَعْطَى اَللَّهُ نَبِيَّهُ نَهَرَ اَلْكَوْثَرِ وَ أَعْطَانِي نَهَرَ اَلْحَيَاةِ.»

یعنی: خدای تعالی عطا کرد به پیغمبر خود، حوض کوثر و بمن عطا کرد نهر حیات.(1) و این نهر حیات چشمه ایست بر در بهشت که حیات هر زنده بِدُوست(2) و چون دوزخیان از دوزخ خلاص میشوند، بدان چشمه غسل میکنند تا عفونت دوزخ و سیمای دوزخیان ازیشان محو می شود و بصورت اهل بهشت میگردند.

ص: 53


1- خطبة الیبان.
2- به وسیله آن است.

حدیث چهلم | در فضیلت ابوطالب رحمه الله

روایَتَست از امام جعفر صادق از آباء(1) او -علیهم السلام- که: «روزی امیرالمومنین علی -علیه السلام- نشسته بود و جماعت کثیر از اشراف پیش او بودند و حضرت شاه، کلامی می فرمود (که) شخصی از میان برخاست و گفت: «یا امیرالمومنین! بدین منزلت که خدای عَزّ و جَلّ(2) ترا رسانیده است، چرا پدرت در آتش دوزخ معذّب(3) باشد؟»

امیرالمومنین فرمود: «فَضَّ اللَّهُ فَاكَ» یعنی خدای تعالی دهان ترا بشکند.

«وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي كُلَّ مُذْنِبٍ ِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِم.» بدان(4) خدایِ که برانگیخت محمد را به پیغمبری، که اگر پدر من شفاعت کند هرگناه کاریرا که در زمین است، خدای عزّ و جلّ شفاعت او را در حق ایشان قبول کند.

«كَيْفَ الاَبُ مُعَذَّبٌ فِی اَلنَّارِ وَ اِبْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ.» یعنی چون(5) پدر کسی در آتش دوزخ باشد و پسرش قِسمَت کننده بهشت و دوزخ؟

«وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ» (بدان خدایِ که برانگیخت محمد را به پیغمبری) که نور پدر من روز قیامت نور همه را غلبه کند، مگر نور چهارده معصوم را که آن، نور محمد مصطفی است و نور من که علی ابن ابی طالبم،

ص: 54


1- پدران.
2- عزيز و بزرگ است.
3- مورد عذاب.
4- به آن.
5- چگونه.

و نور فاطمه زهرا، و نور امام حسن، و نور امام حسین، و نور نه تن از اولاد امام حسین علیهم السلام. و بدرستی که نور ابوطالب از نور ماست و خدای تعالی نور ما را آفریده است پیش از آفرینش آدم، بِدِویست هزار سال(1)(2)

و امیرالمومنین در مرثیه(3) او فرموده است: «

أَبَا طَالِبٍ عِصْمَةُ الْمُسْتَجِيرِ *** وَ غَيْثُ المُحُولِ وَ نُورُ الظُّلَمِ

لَقَدْ هَمَّ فَقْدُكَ أَهْلُ الْحِفَاظِ *** وَ صَلَّی عَلَيْكَ مَلِيكُ النِّعَمِ

وَ لَقَّاكَ رَبُّكَ رِضْوَانَهُ *** وَ اَنْتَ لِلْمُصْطَفَى خَيْرُ عَمٍّ

یعنی ابوطالب نگهدارنده کسی است که بدو(4) پناه گیرند همه خلق عالم. و باران سال قحطست و نور تاریکیهاست.

و بمرگ او، حال اهل خیر خراب شد. و صلوات فرستاد برو خدای عزّ و جلّ.

و رسید بدو رضای خدای تعالی. و او بهترین عمّ(5) بود بر رسول خدایرا.»(6)

ص: 55


1- در منابعی که در دست ما است، دوهزار سال ذکر شده است.
2- الامالی شیخ طوسی، ص 306، ح 59 (ح612).
3- شعر یا سخنی که در سوگواری خوانده می شود.
4- به او.
5- عمو.
6- إيمان أبي طالب (الحجة على الذاهب إلى كفر أبي طالب)، ص 122.

و امام جعفر -علیه السلام- در حق او فرمود که: «رحمت کن ای خدای تعالی بر ابوطالب که او کفر خود پیدا کرد(1) و ایمان خود پنهان میداشت.»(2)

ص: 56


1- یعنی از جهت تقیه آشکار می نمود.
2- نزهة الکرام و بستان العوام، ج 1، ص 105 «رَحِمَ اَللَّهُ اَبَا طَالِبٍ أَسَرَّ الْإِيمَانَ وَ أَظْهَرَ الْكُفْرَ.»

(کلام پایانی)

وَ السَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى وَ دِینَ الحَقِّ.(1) این چهل حدیثست که محبّان خاندان طیّبین و طاهرین چون این حدیثها بخوانند و اعتقاد کنند، خدای تعالی آتش دوزخ بریشان حرام کند چنانچه پیغمبر فرمود که: «لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَا خَلَقَ اللَّهُ النَّارَ.» یعنی اگر جمع شوند مردمان بِدوستی علی ابن ابی طالب، خدای تعالی آتش دوزخ را نمی آفرید.(2)

تَمَّ هَذَا اَلْحَدِيثُ فِی يَوْمِ الاَحَدِیِّ فِیَ تَاسِعِ شَهْرِ جَمَادِي اَلثَّانِي سَنَةَ 934.(3)

ص: 57


1- یعنی: و سلام بر کسی که هدایت و دین حق را پیروی کند.
2- بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 75
3- یعنی: این حدیث، یکشنبه نهم جمادی الثانی سال 934 ه.ق (20 اسفند 906 ه.ش) به پایان رسید.

فهرست منابع

· الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد مفید، کنگره شیخ مفید(قم)، اول / 1413 ه.ق

· اساس البلاغة، محمود بن عمر زمخشری، دار صادر(بیروت)، اول / 1399 ه.ق

· اقبال الاعمال، علی بن موسی ابن طاووس، دار الکتب الاسلامیة(تهران)، دوم / 1409 ه.ق

· الامالی، محمد بن الحسن طوسی، دارالثقافة(قم)، اول / 1414 ه.ق

· الامالی، محمد بن علی ابن بابویه، کتابچی(تهران)، ششم / 1376 ه.ش

· إیمان أبی طالب (الحجة علی الذاهب إلی کفر أبی طالب)، فخار بن معد الموسوی، دار سید الشهداء للنشر(قم)، اول / 1410 ه.ق

· بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، دار إحیاء التراث العربی(بیروت)، دوم / 1403 ه.ق

· بشارة المصطفی لشیعة المرتضی علیهما السلام، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم طبری آملی، المکتبة الحیدریة(نجف)، دوم / 1383 ه.ق

· تحف العقول عن آل الرسول صلّی الله علیه و آله، حسن بن علی ابن شعبه حرانی، جامعه مدرسین(قم)، دوم / 1404 ه.ق

· تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، دفتر تبلیغات(قم)، اول / 1366 ه.ش

· الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، محمد بن عیسی ترمذی، دارالحدیث(قاهره)، 1419 ه.ق

· الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة الله قطب الدین راوندی، موسسة امام مهدی عجّل الله تعلی فرجه الشریف(قم)، اول / 1409 ه.ق

· الخصال، محمد بن علی ابن بابویه، جامعه مدرسین(قم)، اول / 1362 ه.ش

· الدر المنتظم فی السر الاعظم، محمد بن طلحه نصیبی، دارالهادی(بیروت)، اول / 1425 ه.ق

· الرسالة العلویة فی فضل أمیر المؤمنین -علیه السلام- علی سائر البریة، محمد بن علی کراجکی، دلیل ما(قم)، اول / 1427 ه.ق

· شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبیدالله بن عبدالله حسکانی، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی - مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة(تهران)، اول / 1411 ه.ق

ص: 58

· صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، جمهوریة مصر العربیة وزارة الاوقاف المجلس الاعلی للشئون الاسلامیة لجنة إحیاء کتب السنة(قاهره)، دوم / 1410 ه.ق

· الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، علی بن موسی ابن طاووس، خیام(قم)، اول / 1400 ه.ق

· کتاب سلیم بن قیس الهلالی، سلیم بن قیس هلالی، الهادی(قم)، اول / 1405 ه.ق

· مجلس در قصه رسول صلوة الله علیه، ناشناخته، مرکز پژوهشی میراث مکتوب(تهران)، اول / 1390 ه.ش

· مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، علی بن محمد ابن مغازلی، دار الأضواء(بیروت)، سوم / 1424 ه.ق

· مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، علامه(قم)، اول / 1379 ه.ق

· نزهة الکرام و بستان العوام (در امامت و ولایت از قرن 6 و 7)، مرتضی بن داعی علم الهدی، باقر ترقی(تهران)، اول / 1361 ه.ش

نهج الحق و کشف الصدق، حسن بن یوسف علامه حلی، دارالکتب اللبنانی(بیروت)، اول / 1982 م

ص: 59

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109