بیست و پنج سخن پیرامون شخصیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : دهقان، اکبر، 1344 -

عنوان و نام پديدآور : 25 سخن پیرامون شخصیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام / مولف اکبر دهقان.

مشخصات نشر : قم: حرم، 1388.

مشخصات ظاهری : 119 ص.

شابک : 20000 ریال : 978-964-7585-36-1

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان گسترده : بیست و پنج سخن پیرامون شخصیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- احادیث

رده بندی کنگره : BP27/2/د93ب9 1388

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : 2 1 0 2 6 3 7

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

25 سخن پیرامون شخصیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

مولف اکبر دهقان.

مشخصات نشر : قم: حرم، 1388.

ص: 3

ص: 4

پيش گفتار

سخن گفتن پيرامون شخصيت يگانه بانوى دنيا و آخرت مقدور افراد عادى و متعارف نيست، زيرا فهم و درك انسان عاجز از آن است كه بتواند مقام و منزلت رفيع بضعه نبوت و همسر ولايت و مادر امامت را بشناسد. چنانكه حضرت صادق مى فرمايد: «انّما سمّيت فاطمۀ لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها».

حضرت فاطمه به اندازه اى در نزد خداوند متعال محبوب است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم فرشتگان با او سخن مى گفتند، ازاين رو محدثه ناميده شده است.(1)

پيامبر اكرم او را پاره تن و نور چشم و ميوه قلب خويش معرفى كرده است؛ «انّ فاطمۀ بضعۀ منّى هى قرّۀ عينى و ثمرۀ فؤادى».(2)

ص: 5


1- . بحارالانوار ج 43 ص 78
2- . امالى صدوق 393

و اميرالمؤمنين او را عامل آرامش جان خود دانسته كه به وسيله نگاه كردن به او، تمام غم و غصه هاى زندگى از بين مى رود؛ «لقد كنت أنظر إليها فتنكشف عنّى الهموم و الأحزان»(1).

آن بزرگوار به حدى واجد كمالات نفسانى و فضايل اخلاقى و عرفانى است كه حضرت مهدى با اينكه به بركت وجود او رزق مردم تأمين مى شود و نظام آسمان و زمين پابرجاست «بيمنه رُزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السّماء»، آن بانوى بافضيلت و باكرامت را اسوه و الگوى خود مى داند؛ «و فى إبنۀ رسول الله لى أسوۀ حسنۀ».(2)

صديقه كبرى سيد و سرور تمام زنان عالم در طول تاريخ و نخستين زنى است كه وارد بهشت مى شود و به وسيله شفاعت او در قيامت انسان هاى گنه كار نجات مى يابند و به سعادت ابدى نائل مى گردند.

اميدوارم خداوند توفيق پيروى از دستورات اهل بيت عصمت و طهارت را به همگان عنايت و مرحمت بفرمايد.

كتابى كه در پيش رو داريد بيست و پنج سخن پيرامون شخصيت ممتاز حضرت فاطمه زهرا است كه در ايام فاطميه سال 1388 توفيق نگارش آن حاصل شد.

اكبر دهقان

ص: 6


1- . بحار 43 134
2- . بحارالانوار ج 53 ص 180

1. نام هاى مبارك حضرت فاطمه

اشاره

عن ابى عبدالله: «لفاطمۀ تسعۀ اسماء عند الله (عزوجل): فاطمۀ و الصديقۀ و المباركۀ و الطاهرۀ و الزكيۀ و الراضيۀ و الرضيۀ و المحدثۀ و الزهراء».(1)

از امام صادق نقل شده است كه فاطمه در نزد خدا نُه اسم دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، رضيه، محدثه، زهرا.

وعن ابى الحسن: «لما ولدت فاطمۀ سمّاها الله تبارك و تعالى فاطمۀ»:

از امام رضا نقل شده كه خداوند تبارك و تعالى فاطمه را فاطمه ناميد.

نام هاى ديگرى هم براى فاطمه در روايات عنوان شده است از جمله: بتول، حصان، حره (آزاده)، سيده، عذرا، حورا، انسيه، مريم كبرى، صديقه الكبرى، سماويه، حانيه، مرضيه، نوريه و منصوره...(2) برخى كنيه هاى حضرت عبارتند از: امّ الحسن، امّالحسين، امّ المحسن، امّابيها، امّ الائمّه.(3) و جا دارد در يك كلمه گفته شود: فاطمه امّ الفضايل است.

ص: 7


1- . بحارالانوار ج 43 ص 10
2- . القطره ج 2، ص 273
3- . بحارالانوار ج 43 ص 16 و 18

وجه نام گذارى فاطمه

درباره علت نام گذارى فاطمه به نام هاى مختلف، مطالبى بيان شده است.

عن ابى عبدالله: «انّما سميت فاطمۀ لأن الخلق فطموا عن م عرفتها»:

فاطمه ناميده شده چون مردم از شناختن او عاجزند.

عن على قال: «سمعت رسول الله يقول سميت فاطمۀ لأنّ الله فطمها و ذريّتها من النّار من لقى الله منهم بالتّوحيد و الايمان بما جئت به»:

على از رسول خدا نقل مى كند كه فاطمه را فاطمه ناميدند زيرا خدا او و ذريه او را كه موحد هستند و به آنچه بر من نازل شده ايمان آورده اند از آتش دور مى دارد.

و نيز از رسول خدا نقل شده كه: دخترم فاطمه ناميده شد زيرا خدا، او و محب او را از آتش بريده است: «انّما سمّيت ابنتى فاطمۀ لأنّ الله (عزوجل) فطمها و فطم من أحبّها من النّار».(1)

از امام صادق نقل شده: فاطمه را فاطمه ناميده اند چون از شر بريده شده است.(2) اين تعبيرات كه محب يا ذريه زهرا كه موحد باشند از آتش دوزخ نجات مى يابند، اشاره به مقام شفاعت حضرت زهرا مى باشد كه شفاعت حضرت شامل كسانى كه زمينه شفاعت را فراهم كرده باشند، مى شود.

ص: 8


1- . بحارالانوار ج 43 ص 18
2- . بحارالانوار ج 43 ص 12

امام باقر مى فرمايد خداوند به فاطمه فرمود: «انّى فطمتك بالعلم»: من شير علم را به تو نوشاندم. مرحوم مجلسى در شرح اين حديث مى گويد: «فطمتك بالعلم يعنى ارضعتك بالعلم حتّى استغنيت و فطمت او قطعتك عن الجهل بسبب العلم»: من شير علم را به تو نوشاندم يعنى به تو علم و آگاهى دادم تا بى نياز شدى يا تو را به وسيله علم از جهل جدا كردم.

بعد مى گويد اين عبارت كنايه از اين است كه آن حضرت از ابتداى خلقتش عالم به علوم ربانى بوده است. «كونها فى بدو فطرتها عالمۀ بالعلوم الرّبانيّۀ».(1)

وجه نامگذارى زهرا

از امام صادق نقل شده كه فاطمه را زهرا ناميدند زيرا براى او قُبه اى از ياقوت در بهشت است كه وقتى اهل بهشت آن را مى بينند مى گويند اين شكوفايى از فاطمه است. «سميت فاطمۀ الزهراء لأن لها فى الجنۀ قبۀ من ياقوت يراها اهل الجنۀ فيقولون هذه الزهراء لفاطمۀ».(2)

همچنين مى فرمايد: فاطمه را زهرا ناميدند زيرا وقتى در محراب عبادت قرار مى گرفت، نور او بر اهل آسمان ها آشكار مى شد.(3) و

ص: 9


1- . بحارالانوار ج 43 ص 13
2- . بحارالانوار ج 43 ص 16
3- . علل الشرايع ج 1 ص 215

مى فرمايد: زهرا ناميده شده زيرا هر روز در سه نوبت با نورانيت خود بر اميرالمؤمنين آشكار مى شد.(1) همچنين مى فرمايد: چون فاطمه از نور عظمت خداى سبحان آفريده شده است، زهرا ناميده شده است.(2)

وجه نام گذارى طاهره

عن ابى جعفر: «انما سميت بنت محمد طاهرۀ لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث و ما رأت قط يوماً حمرۀ و لا نفساً».(3)

از امام باقر نقل شده است كه فرمود: فاطمه را طاهره ناميدند، زيرا از هر آلودگى و قبح و زشتى پاك بود و فاطمه هرگز خون حيض و نفاس مشاهده نكرد.

وجه نام گذارى محدثه

فاطمه محدثه ناميده شده زيرا ملائكه بر او نازل مى شدند و با او سخن مى گفتند. همان گونه كه بر مريم نازل مى شدند و گفتگو مى كردند.

عن ابى عبد الله: «انما سميت فاطمۀ محدثۀ لأن الملائكۀ كانت تهبط من السماء فتناديها كل تنادى مريم بنت عمران».(4)

ص: 10


1- . علل الشرايع ج 1 ص 214
2- . القطره ج 1 ص 268
3- . بحارالانوار ج 43 ص 19
4- . بحارالانوار ج 43 ص 78

وجه نام گذارى بتول

فاطمه را بتول ناميدند زيرا از همانندى منقطع شده است. عن ابى عبدالله: «سميت فاطمۀ بتولاً لأنها بتلت عن النظير».

علت نام گذارى حضرت فاطمه به امّابيها

هر مادرى درباره فرزندش سه نقش و مسؤوليت را ايفا مى كند: حمل، تغذيه، حراست. و حضرت فاطمه در اين سه جهت نقش اساسى را (درباره ره آورد وحى و رسالت پدرش پيامبر اكرم، يعنى دين اسلام) ايفا كرد. اگر حضرت فاطمه نبود، علوم و معارف اسلامى به وسيله او و فرزندان معصومش به مردم حمل و منتقل نمى گشت و مردم از آداب و سنن و دستورات اسلامى تغذيه و اشباع نمى شدند و از دين اسلام حراست نمى شد.

در زمان پيامبر اكرم دين اسلام همانند يك كودك بود كه به وسيله معارف حضرت فاطمه و فرزندانش اين كودك رشد پيدا كرد.

علاوه براى حفظ آن سينه سپر نموده و با تمام وجود از اسلام حفاظت و حراست كردند و جان خود را در اين راه تقديم كردند.

برخى گفتند همان طورى كه مادر به فرزندش خدمت مى كند، حضرت فاطمه نيز به پيامبر خدمت مى كرد، از اين رو «امّ ابيها» ناميده شده است.

ص: 11

بعضى گفته اند همان طورى كه فرزند در دامن مادر رشد پيدا مى كند، نبوت و رسالت پيامبر اكرم در دامن فاطمه رشد پيدا كرد.

اينها برخى از نام هاى مبارك و پرمعناى فاطمه مى باشد. اميد است كه دختران خويش را همنام زهرا بناميم. وقتى دختر همنام زهرا شد، ديگر نمى توانى به او اهانت كنى يا او را كتك بزنى كه اينها از بركات همنام فاطمه شدن است.

ص: 12

2. حضرت فاطمه در قرآن كريم

اشاره

در قرآن كريم آيات فراوانى وجود دارد كه به حضرت فاطمه تأويل و تطبيق شده و آن بر دو دسته است: برخى از آيات به طور خاص بر فاطمه و برخى از آيات به طور عام شامل آن حضرت مى شود. به نمونه اى از آنها اشاره مى شود:

1. آيات خاص؛

الف. «اصطفاك» در آيه (إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ(1)

ب. «نساءنا» در آيه (فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ).(2)

ج. «ذى القربى» در آيه (وَ آتِ ذَا اَلْقُرْبىٰ حَقَّهُ).(3)

د. «ذكر كثير» در آيه (يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اُذْكُرُوا اَللّٰهَ ذِكْراً كَثِيراً(4)

ص: 13


1- . آل عمران 42 - صافى ج 1 ص 262
2- . آل عمران 61 صافى ج 1 ص 268
3- . اسراء 26 وسائل الشيعه ج 6 ص 366
4- . احزاب 41 وسائل الشيعه ج 4 ص 1022

2. آيات عام؛

الف. «صالحين» در آيه (وَ مَنْ يُطِعِ اَللّٰهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً).(1)

ب. «شجره طيبه» در آيه (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ) .(2)

ج. «اهل بيت» در آيه تطهير (إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).(3)

د. «بحرين» در آيه شريفه (مَرَجَ اَلْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيٰانِ) .(4)

ه. «يطعمون» در آيه (وَ يُطْعِمُونَ اَلطَّعٰامَ عَلىٰ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً) .(5)

و. «يؤثرون» در آيه (وَ يُؤْثِرُونَ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كٰانَ بِهِمْ خَصٰاصَةٌ) .(6)

برخى از آيات به حضرت فاطمه تأويل شده است مانند:

الف. «ليلة مباركة» در آيه شريفه (إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبٰارَكَةٍ) .(7)

ص: 14


1- . نساء 69 بحارالانوار ج 24 ص 31
2- . ابراهيم 24
3- . احزاب 33 صافى ج 2 ص 351
4- . الرحمن 19
5- . دهر 8 - صافى ج 2 ص 770
6- . حشر 9 صافى ج 2 ص 684
7- . دخان 3-4

ب. «كوكب درى» در آيه نور (اَللّٰهُ نُورُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكٰاةٍ فِيهٰا مِصْبٰاحٌ اَلْمِصْبٰاحُ فِي زُجٰاجَةٍ اَلزُّجٰاجَةُ كَأَنَّهٰا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ).(1)

ج. «احدى الكبر» در آيه (إِنَّهٰا لَإِحْدَى اَلْكُبَرِ * نَذِيراً لِلْبَشَرِ) .(2)

د. «كلمات» در آيه (فَتَلَقّٰى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَيْهِ) .(3)

3. شباهت هاى حضرت زهرا به قرآن كريم

1. گذشت روزگار هيچ كدام را فرسوده نمى كند؛

امام رضا درباره قرآن فرمودند: «فهو فى كل زمان جديد...».

در روايات حضرت فاطمه به عنوان «سيدة نساء العالمين» معرفى شده كه برترى آن حضرت امرى مستمر و هميشگى است.

2. هردو داراى كرامت اند؛

(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ).(4)

«اللّهمّ صلّ على السّيدة الكريمة».(5)

ص: 15


1- . نور 35 بحارالانوار ج 23 ص 24
2- . مدثر 35 و 36 بحارالانوار ج 43 ص 23
3- . بقره 37 بحارالانوار ج 26 ص 324
4- واقعه 77
5- . بحارالانوار ج 102 ص 220

3. هردو داراى سيادت اند؛

پيامبر اكرم فرمود: «يا على سيد الكلام القرآن».(1)

«فاطمة سيدة نساء العالمين من الاولين و الآخرين».(2)

4. هردو الگو و رهبر هستند؛

پيامبر اكرم: «عليكم بالقرآن فاتّخذوه اماماً و قائداً».(3)

حضرت مهدى فرمودند: «و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة».(4)

حضرت فاطمه نه تنها براى حضرت مهدى، بلكه براى همه انسان ها الگو است.

5. هردو موصوف به صداقت اند؛

خداوند در قيامت به قرآن خطاب مى كند: «يا حجتى فى الارض و كلامى الصادق سل تعط و اشفع تشفع».

در زيارت نامه حضرت فاطمه مى خوانيم: «السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة».(5)

6. هردو براى مؤمنان مايه بشارت اند؛

ص: 16


1- . مجمع البيان ج 1 ص 361
2- . بحارالانوار ج 43 ص 26
3- . نهج الفصاحه ص 419
4- . بحارالانوار ج 53 ص 180
5- . بحارالانوار ج 97 ص 199

(إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ اَلْمُؤْمِنِينَ) .(1)

در زيارت نامه آن حضرت مى خوانيم: «صل على... سيدة النّساء و مبشّرة الاولياء».(2)

7. هردو بينه و حجت هستند؛

(فَقَدْ جٰاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ) .(3)

«اشهد انك مضيت على بيّنة من ربّك».(4)

8. هردو از جانب خداوند هستند؛

(وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ اَلْكِتٰابَ) .(5)

بر درب بهشت نوشته شده فاطمه برگزيده خداوند است «فاطمة خيرة الله».(6)

9. محبت به هردو مايه مصونيت از عذاب است؛

خداوند قلبى كه قرآن را بپذيرد عذاب نمى كند «لا يعذب الله قلباً وعى القرآن».(7)

ص: 17


1- . اسراء 9
2- . بحارالانوار ج 97 ص 200
3- . انعام 157
4- . بحارالانوار ج 97 ص 200
5- . مائده 48
6- . فضائل الخمسه ج 3 ص 48
7- . كنزالعمال ج 1 ص 535

قال رسول الله: «انّما سميت ابنتى فاطمه لأنّ الله عزوجل فطمها و من احبّها من النّار».(1)

10. هردو مبارك اند؛

(كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ مُبٰارَكٌ) .(2)

يكى از نام هاى حضرت زهرا مباركه است(3)، علاوه بر اين كه وجود آن حضرت نيز براى اسلام و مسلمين مبارك بود.

11. هردو نور خداوند هستند؛

(وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً) .(4)

جابر از امام حسين سؤال كرد چرا فاطمه را زهرا ناميدند؟ فرمودند چون خداوند او را از نور عظمت خود آفريد «لأنّ الله عزوجل خلقها من نور عظمته».(5)

12. هردو عزيز و نفوذناپذيرند؛

(وَ إِنَّهُ لَكِتٰابٌ عَزِيزٌ) .(6)

ص: 18


1- . بحارالانوار ج 43 ص 15
2- . انعام 92
3- . بحارالانوار ج 43 ص 10
4- . نساء 174
5- . بحارالانوار ج 43 ص 12
6- . فصلت 41

فاطمه زهرا در روز قيامت در حالى كه در هودجى از نور نشسته و بر مركبى سوار است، در عرصه محشر ظاهر شده، آرى آن حضرت انسيه و عزيزه است «عليها هودج من نور فيه جارية انسية عزيزة».(1)

13. هردو شافع اند؛

پيامبر اكرم فرمود: «نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامة».(2)

حضرت فاطمه نيز از علاقه مندانش شفاعت مى كند «انما امرت بعبدى هذا الى النار لتشفعى فيه فاشفعك».(3)

14. هتك حرمت به هردو بى احترامى به خداوند است؛

قال رسول الله: «من لم يوقّر القرآن فقد استخفّ بحرمة الله».(4)

قال رسول الله: «من آذى فاطمة فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله».

ص: 19


1- . بحارالانوار ج 27 ص 129
2- . نهج الفصاحه ص 633
3- . بحارالانوار ج 8 ص 50
4- . الحياه ج 2 ص 139

4. تفسير سوره كوثر

اشاره

(بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ

إِنّٰا أَعْطَيْنٰاكَ اَلْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ اِنْحَرْ * إِنَّ شٰانِئَكَ هُوَ اَلْأَبْتَرُ)

شأن نزول

عاص بن وائل كه از سران شرك بود، پيامبر اكرم را به هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات و مدتى با حضرت گفتگو كرد. گروهى كه در مسجد نشسته بودند و اين منظره را ديدند به عاص بن وائل گفتند با چه كسى سخن مى گفتى؟ گفت با اين مرد ابتر. اين تعبير را به اين جهت انتخاب كرد كه فرزندان پيامبر به نام قاسم و عبدالله از دنيا رفته بودند و عرب كسى را كه پسر نداشت ابتر و بلاعقب مى ناميد. اين سوره در پاسخ به آن فرد نازل شد.

تفسير

الف. قرآن كريم در اين سوره در چند محور سخن مى گويد: بيان نعمت كوثر به پيامبر اكرم، دستور به نماز خواندن و قربانى كردن براى خداوند به شكرانه نعمت بزرگ و ابتر بودن دشمن پيامبر اكرم.

ص: 20

ب. اين سوره در پى سوره ها و آيات قبل، به منظور تعظيم و تكريم از مقام پيامبر اكرم است، مانند (لاٰ أُقْسِمُ بِهٰذَا اَلْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهٰذَا اَلْبَلَدِ) و (وَ رَفَعْنٰا لَكَ ذِكْرَكَ) و (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضىٰ) .(1)

ج. با اين كه سخن از گوينده صادقى چون پروردگار است، نيازى به تأكيد ندارد، در عين حال جمله را با حرف تأكيد «انّ» و با ضمير متكلم آغاز كرده تا مضمون آن را استوارتر سازد.(2)

د. كوثر به معناى خير كثير است و درباره تفسير آن اقوال زيادى نقل شده است: نهرى است در بهشت. حوض خاص پيامبر در بهشت يا در محشر. اولاد پيامبر. اصحاب پيامبر. علماى امت. قرآن كريم. مقام نبوت. تفسير قرآن. توحيد. مقام محمود و تا 26 قول نقل كرده اند.(3)

ه. مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد صاحبان دو قول اول به برخى از احاديث تمسك كرده اند، اما ساير اقوال هيچ دليلى ندارد، ليكن با در نظر گرفتن جمله (إِنَّ شٰانِئَكَ هُوَ اَلْأَبْتَرُ) استفاده مى شود كه مقصود از كوثر تنها كثرت ذريه اى است كه خداوند به پيامبر عنايت فرموده يا منظور، هم خير كثير است و هم كثرت ذريه.(4)

ص: 21


1- . تفسير كبير ج 23 ص 218
2- . نوين ص 355
3- . الميزان ج 20 ص 370
4- . الميزان ج 20 ص 370

و. فخر رازى از دانشمندان اهل سنت گويد: قول سوم اين است كه اين سوره بر رد كسانى نازل شده كه عدم وجود فرزند را بر پيامبر عيب مى گرفتند؛ بنابراين معناى سوره اين است كه خداوند به پيامبر نسلى عطا مى كند كه در طول زمان باقى مى ماند، خود بنگر چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند. در عين حال جهان از آنها مملو است اين در حالى است كه از بنى اميه شخص قابل ذكرى باقى نمانده، سپس بنگر و ببين چقدر علماى بزرگ در ميان ذريه پيامبرند، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه.(1)

ز. در اين كه منظور از «نحر» چيست، وجوهى ذكر شده است: قربانى كردن، نماز روز عيد قربان و قربانى در همان روز، رو به قبله ايستادن به هنگام نماز و بلند كردن دستها به هنگام تكبير در نماز كه اين معنا در روايتى از امام صادق نقل شده است.(2)

ح. تعبير به «وَ اِنْحَرْ» از ماده «نحر» كه مخصوص كشتن شتر است، شايد براى آن باشد كه در ميان قربانى ها شتر از اهميت بيشترى برخوردار است و مسلمانان نخستين علاقه بسيارى به آن داشتند و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود.(3)

ص: 22


1- . تفسير كبير ج 32 ص 124
2- . مجمع البيان ج 10 ص 550
3- . تفسير نمونه ج 27 ص 373

ط. «ابتر» در اصل به معناى حيوان دم بريده است و انتخاب اين تعبير از سوى دشمنان اسلام به منظور هتك و توهين بود و «شانىء» از ماده «شنأن» به معناى عداوت و كينه است و اين تعبير بيانگر آن است كه عداوتشان همراه با قساوت و رذالت بود و در دشمنى خود كمترين ادب را نيز رعايت نمى كردند.(1)

نكته ها

1. جهت اينكه تعبير به «انّا» به صورت جمع نمود آن است كه دلالت بر عظمت هديه نمايد. هديه اگرچه اندك باشد زمانى كه از شخص بزرگ (خداوند متعال) به انسان برسد بسيار باارزش است، چه برسد به اين كه هديه خودش «كوثر» باشد كه داراى ارزش و عظمت خاصى است.(2)

2. در آيه شريفه متعلق بيان نشده و به صورت مطلق آمده است، بنابراين، كوثر شامل همه مصاديق خير در دنيا و آخرت مى شود كه كثير آن مخصوص پيامبر اكرم است.(3)

ص: 23


1- . تفسير نمونه ج 27 ص 375 مجمع البيان ج 10 ص 836
2- . صفوه التفاسير ج 6 ص 612 تفسير كبير ج 32 ص 310
3- . اطيب البيان ج 14 ص 243

3. از اينكه خطاب را به صورت مفرد آورد «أَعْطَيْنٰاكَ» و ضمير جمع «كم» نفرمود، براى آن است كه خطاب كاملاً صميمانه و دوستانه باشد.

4. در اين سوره از پيامبر اكرم به نحو خاصى تجليل شده و آن اين كه خداوند متعال پنج بار او را مخاطب قرار داده است.

5. در اين سوره دو خبر غيبى بيان شده است: الف. خير كثير را به پيامبر مژده مى دهد كه پيامبر بدون نسل نخواهد ماند. ب. دشمنان او ابتر خواهند بود.(1)

6. اين سوره كوچك ترين سوره قرآن كريم است و همه فصحاى عرب و عجم از آوردن همانند اين سوره نيز ناتوان مانده اند و اين دلالت بر اعجاز قرآن كريم دارد زيرا على رغم تلاش فراوان آنان از مقابله با چنين سوره اى نيز اظهار عجز كردند.(2)

7. واژه هايى كه در اين سوره به كار رفته تنها يك مرتبه در قرآن بيان شده است، چون پيامبر اكرم در جهان امكان بى نظير است، سوره اى كه در عظمت او نازل شده نيز بى نظير است.

8. بزرگ ترين عطيه و نعمت خداوند كه كوثر است در كوچك ترين سوره بيان شده است.

ص: 24


1- . مجمع البيان ج 10 ص 838
2- . مجمع البيان ج 10 ص 838

9. در اين سوره ارتباط با مردم در رديف ارتباط با خداوند مطرح شده است، ازاين رو بعد از دستور به نماز، دستور به قربانى و كمك به مستمندان بيان شده است.

10. قرآن كريم بعد از اعطاى كوثر نمى فرمايد «فاشكر»، بلكه فرمود: «فصلّ». جهتش آن است كه شكر بر سه قسم است: لسانى، قلبى و عملى، و موضوع نماز مشتمل بر هرسه قسم شكر است.(1)

11. عدول از ضمير به اسم ظاهر يعنى به جاى «صل لنا» قرآن كريم فرمود: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» به دليل آن است كه اشاره كند به اين كه براى ربوبيت خداوند بايد او را عبادت كرد.(2)

12. در عبادت قصد قربت و اخلاص لازم است، در «فصلّ لربّك»، لام مفيد اختصاص است.

13. هرگاه دشمنان اسلام به پيامبر نسبت ناروا دادند، خداوند از پيامبر دفاع كرد و پاسخ آنها را داد:

الف. به پيامبر، ابتر گفتند، خداوند فرمود: دشمن تو ابتر است؛ (إِنَّ شٰانِئَكَ هُوَ اَلْأَبْتَرُ).

ص: 25


1- . روح المعانى ج 30 ص 246 تفسير كبير ج 32 ص 129
2- . التحرير و التنوير ج 30 ص 574

ب. به پيامبر نسبت جنون دادند، خداوند فرمود: (مٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ).(1)

ج. به پيامبر گفتند اصلاً تو رسول نيستى؛ (وَ يَقُولُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً)(2) ، خداوند فرمود: (يس * وَ اَلْقُرْآنِ اَلْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ اَلْمُرْسَلِينَ).(3)

د. به پيامبر گفتند تو شاعر هستى؛ (وَ يَقُولُونَ أَ إِنّٰا لَتٰارِكُوا آلِهَتِنٰا لِشٰاعِرٍ مَجْنُونٍ) (4)، خداوند فرمود: (وَ مٰا عَلَّمْنٰاهُ اَلشِّعْرَ) .(5)

ه. به پيامبر گفتند چرا مثل مردم در بازار راه مى رود و غذا مى خورد؟ (وَ قٰالُوا مٰا لِهٰذَا اَلرَّسُولِ يَأْكُلُ اَلطَّعٰامَ وَ يَمْشِي فِي اَلْأَسْوٰاقِ) (6)، خداوند پاسخ داد: (وَ مٰا أَرْسَلْنٰا قَبْلَكَ مِنَ اَلْمُرْسَلِينَ إِلاّٰ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ اَلطَّعٰامَ وَ يَمْشُونَ فِي اَلْأَسْوٰاقِ).(7)

ص: 26


1- . قلم 2
2- . رعد 43
3- . يس 1-3
4- . صافات 36
5- . يس 69
6- . فرقان 7
7- . فرقان 20 غرائب القرآن ج 6 ص 579 تفسير كبير ج 32 ص 321

14. راغب در مفردات گويد: ابتر به كسى گويند كه ياد او از خير منقطع شده باشد. بنابراين كسى كه پيامبر اكرم را سرزنش كند، قطعاً از هر خيرى محروم است. جمله (إِنَّ شٰانِئَكَ هُوَ اَلْأَبْتَرُ) مفيد حصر است.(1)

15. ميان آغاز و پايان، تطابق وجود دارد. «كوثر» يعنى خير كثير كه به پيامبر عنايت شده است. «ابتر» يعنى محروم از هر خير كه مربوط به دشمن پيامبر است.(2)

5. سخنان معصومين پيرامون حضرت فاطمه

اشاره

1. پيامبر اكرم فرمود: اگر زيبايى شخص بود در فاطمه تجلى پيدا مى كرد. به درستى كه فاطمه دختر من برترين اهل زمين از حيث عنصر و شرافت و كرامت است: «و لو كان الحسن شخصاً لكان فاطمة بل هى اعظم ان فاطمه ابنتى خير اهل الارض عنصراً و شرفاًو كرماً».(3)

2. حضرت على فرمود هرگاه به او نگاه مى كنم غم و اندوه من برطرف مى شود؛ «و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنّى الهموم و الاحزان».

ص: 27


1- . صفوه التفاسير ج 3 ص 612
2- . صفوه التفاسير ج 3 ص 612
3- . فرائد السبطين ج 2 ص 68

3. امام مجتبى فرمود: مادرم از سر شب تا به صبح براى مؤمنين دعا مى كرد، به او عرض كردم چرا براى خودمان دعا نكردى؟ فرمود: «الجار ثمّ الدّار».

4. امام حسين فرمود پيامبر اكرم فرمود: «فاطمة بهجة قلبى و ابناها ثمرة فؤادى و بعلها نور بصرى».(1)

5. امام سجاد: «و لم يولد لرسول الله من خديجة على فطرة الاسلام الاّ فاطمة».(2)

6. امام باقر: «انّما سميت فاطمة بنت محمد (الطاهرة) لطهارتها».(3)

7. امام صادق: «حرّم الله على علىّ ما دامت فاطمة حية لأنّها طاهرة لا تحيض».(4)

8. امام كاظم: «لا يدخل الفقر بيتاً فيه اسم محمد او احمد او على او الحسن او الحسين... او فاطمة من النّساء».(5)

ص: 28


1- . فرائد السبطين ج 2 ص 66
2- . روضه كافى ص 536
3- . بحارالانوار ج 43 ص 19
4- . مناقب ج 3 ص 33
5- . سفينه البحار ج 1 ص 662

9. امام رضا از پيغمبر اكرم نقل مى كند كه آن حضرت فرمود هرگاه مشتاق بهشت مى شوم فاطمه خود را مى بويم؛ «... فكلّما اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتى فاطمة».(1)

10. شخصى به امام جواد عرضه داشت من به نيابت پيامبر و ائمه معصومين و فاطمه زهرا طواف مستحبى انجام مى دهم. حضرت فرمود طواف به نيابت مادرمان فاطمه بهترين عملى است كه تو انجام مى دهى؛

11. امام هادى: قال رسول الله: «انّما سميت ابنتى فاطمة لأنّ الله عزوجلّ فطمها و فطم من احبّها من النار».(2)

12. شخصى از امام حسن عسكرى پرسيد چرا فاطمه را زهرا گويند؟ فرمود: «كان وجهها يزهر لأميرالمؤمنين من اول النّهار كالشّمس الضّاحية و عند الزّوال كالقمر المنير و عند غروب الشّمس كالكوكب الدرّىّ».(3)

13. امام مهدى: «و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة».(4)

ص: 29


1- . عوالم العلوم و المعارف ج 6 ص 10
2- . فاطمه بهجه قلب المصطفى ص 12
3- . فاطمه بهجه قلب المصطفى ص 13
4- . بحارالانوار ج 53 ص 179-180

حضرت فاطمه از ديدگاه دانشمندان اهل سنت

ابن صباغ مالكى در فصول المهمه صفحه 143 گويد: فاطمه زهرا دختر كسى است كه پدرش بهترين انسان است و آيه شريفه (سُبْحٰانَ اَلَّذِي أَسْرىٰ بِعَبْدِهِ) درباره اوست و حضرت فاطمه به اجماع دانشمندان سيده است؛ بنت من انزل عليه (سُبْحٰانَ اَلَّذِي أَسْرىٰ بِعَبْدِهِ) بنت خير البشر الطاهرة الميلاد السيده بإجماع اهل السداد».

علامه محمد بن طلحه شافعى گويد: امامام معصوم كه داراى امتيازاتى هستند، خداوند به واسطه اتصال آنها به فاطمه زهرا فضيلت و شرافت بيشترى به آنها عنايت كرد و از آيه مباهله (نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ) مى توان عظمت فاطمه را فهميد.(1)

ابن ابى الحديد گويد: پيامبر اكرم از حضرت فاطمه تكريم بزرگى به عمل آورد. بيش تر از آنچه مردم گمان مى كردند و بيشتر از اكرام دختران ديگرش. به حدى كه به طور مكرر در برابر عام و خاص مى فرمود: «انّها سيّدة نساء العالمين». و چه بسيار اين جمله را فرمود: «يؤذينى ما يؤذيها و يغضبنى ما يغضبها و انّها بضعة منّى».(2)

ص: 30


1- . مطالب السؤال ص 6-7
2- . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 9 ص 193

6. سخنان حضرت فاطمه

جلال الدين سيوطى گويد جميع رواياتى كه از حضرت فاطمه نقل شده به 10 حديث نمى رسد؛ جميع ما روته فاطمة رضى الله عنها من الحديث لا يبلغ عشرة احاديث.(1)

حافظ بدخشانى گويد: آنچه از فاطمه زهرا روايت شده 18 حديث است؛ فثمانية عشر حديثاً.(2)

نويسنده كتاب ارزشمند «بهجة قلب المصطفى» گويد من استقصاء تام نكردم غير از خطبه معروف آن حضرت 84 حديث را از عامه و خاصه نقل مى كند كه از حضرت فاطمه روايت شده است.

1. حضرت فاطمه فرمود:... ما حجت خداوند و وارث پيامبران هستيم. «نحن حجته فى غيبته و نحن ورثة انبيائه».(3)

2. حضرت فاطمه فرمود: پيامبر اكرم وقتى وارد مسجد مى شد مى گفت: «اللّهمّ اغفر لى ذنوبى وافتح لى ابواب رحمتك» و هرگاه از مسجد خارج مى شد مى گفت: «اللّهمّ اغفر لى ذنوبى و افتح لى ابواب فضلك».(4)

ص: 31


1- . سيوطى ص 52
2- . سيوطى ص 53
3- . شرح نهج البلاغه ج 16 ص 216
4- . مسند احمد ج 6 ص 129 فرائد السبطين ج 2 ص 69

3. حضرت فاطمه زهرا فرمود: وقتى پدرم در حال احتضار بود من بسيار متأثر و ناراحت بودم، به من فرمود نزديك بيا، وقتى نزديك شدم فرمود تو اولين شخصى هستى كه به من ملحق مى شوى، من مسرور شدم. «ثمّ اخبرنى انّى اول اهله لحوقاً به فضحكت».(1)

4. حضرت فاطمه به مردم فرمود: آيا سخن پيامبر اكرم درباره غدير خم كه فرمود هركس من سرپرست او هستم پس على سرپرست اوست و نيز سخن آن حضرت به على كه فرمود تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى هستى را فراموش كرده ايد؟؛ «انسيتم قول رسول الله يوم غدير خم من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منّى بمنزلة هارون من موسى».

5. حضرت فاطمه فرمود هركس عبادت خالص را به سوى خداوند تقديم كند و به بالا بفرستد، خداوند بهترين مصلحت خود را براى او مقرر مى سازد. «من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله اليه افضل مصلحته».(2)

6. پيامبر اكرم از اصحابش پرسيد در چه زمانى زن به خداوند نزديك است؟ آنان نتوانستند پاسخ دهند. از حضرت زهرا سؤال شد، فرمود: موقعى كه زن در منزل باشد و از منزل خارج نشود. پيامبر فرمود:

ص: 32


1- . مسند احمد ج 6 ص 282
2- . بحارالانوار ج 71 ص 84

فاطمه پاره تن من است. «ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها قال رسول الله انّ فاطمة بضعة منى».(1)

7. مردى به حضرت فاطمه زهرا رسيد و عرض كرد آيا از پدرت چيزى به شما رسيده تا ما را بهره مند سازى؟ حضرت به كنيز خودش فرمود دست نوشته را بياور. كنيز گفت آن را نمى يابم. حضرت فرمود واى بر تو. آن را پيدا كن، به درستى آن سخنان به اندازه حسن و حسينم ارزش دارد. «اطلبيه ا فإنّها تعدل عندى حسناً و حسيناً».

پيامبر فرمود: «ليس من المؤمنين من لم يأمن جاره بوائقه و من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فلا يؤذى جاره و من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليقل خيراً او يسكت انّ الله يحبّ الخير الحليم المتعفف و يبغض الفاحش الضنين...»:

از مؤمنين نيست كسى كه از آزار همسايه در امان نباشد. كسى كه به خدا و قيامت معتقد است، نبايد همسايه اش را اذيت كند و نيز به خوبى سخن بگويد و الاّ سكوت كند همانا خداوند انسان بردبار عفيف را دوست دارد و انسان بدزبان بخيل را مبغوض دارد.

8. حديث كساء از فاطمه زهرا نقل شده است.(2)

9. حديث ثقلين نيز از فاطمه نقل شده است.(3)

ص: 33


1- . بحارالانوار ج 43 ص 92
2- . دلائل الامامه 1
3- . ينابيع الموده 40

10. حضرت فاطمه به حضرت على عرضه داشت نزديك من بيا تا از تمام حوادث گذشته و آينده به شما خبر دهم. «ادن لأحدثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن الى يوم القيامة».(1)

11. محمودبن لبيد گويد از حضرت فاطمه پرسيدند چرا اميرالمؤمنين از حق خويش دفاع نكرد؟ حضرت فرمود: «مثل الامام كالكعبة اذ تؤتى و لا يأتى» كنايه از اينكه مردم بايد ولايت او را بپذيرند.

12. حضرت فاطمه فرمودند هركس به شخصى از فرزندان من خدمت كند و او پاسخ نگويد، من جبران خواهم كرد. «اىّ ما رجل صنع الى رجل من ولدى صنيعة فلم يكافئه عليها فأنا المكافى له عليها».(2)

13. حضرت فاطمه از پدرش پيامبر نقل مى كند كه وقتى انسان مريض مى شود خداوند به فرشتگان گويد اعمال خوبى كه بنده من در حال سلامت انجام مى دهد، پاداش آن را در حال مرض نيز ثبت كنيد. «اكتبوا لعبدى اجر ما كان يعمل فى صحته».(3)

14. حديث شريف اعمال مستحبى قبل از خواب مانند «سه بار سوره توحيد را خواندن كه ثواب ختم قرآن را دارد و صلوات بر پيامبر و پيامبران قبل كه عامل شفاعت مى شود و استغفار كه عامل رضايت

ص: 34


1- . عوالم المعارف ج 11 ص 6-7
2- . بحارالانوار ج 96 ص 225
3- . فاطمه بهجه قلب المصطفى ص 303

پروردگار مى گردد و جمله «سبحان الله والحمد لله و لا اله الاّ الله والله اكبر» كه ثواب حج و عمره را دارد»، از حضرت فاطمه نقل شده است.(1)

7. فضايل و مناقب حضرت فاطمه

حضرت فاطمه داراى فضايل و كمالات بى شمارى است، از جمله:

1. صديقه است؛ از امام صادق پرسيدند چرا حضرت على همسرش را غسل داد؟ فرمود: «لأنّها صديقة و لا يغسلها الاّ صدّيق» كه از اين جمله عصمت آن حضرت استفاده مى شود.

چه اينكه از جمله پيامبر اكرم «ان الله يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها» نيز عصمت حضرت فاطمه استفاده مى شود.(2)

2. حضرت فاطمه شخصيتى بود كه سرور و اندوه او مايه شادمانى و اندوه پيامبر اكرم مى شد «فاطمة بضعة منى من سرّها فقد سرّنى و من ساءها فقد ساءنى».(3)

ص: 35


1- . فاطمه بهجه قلب المصطفى ص 304
2- . بحارالانوار ج 43 ص 19
3- . بحارالانوار ج 43 ص 23

3. فاطمه شخصيتى بود كه در نزد پدر بزرگوارش حساب ويژه داشت، از اين رو وقتى آيه شريفه (لاٰ تَجْعَلُوا دُعٰاءَ اَلرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعٰاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً) (1) نازل شد، حضرت فاطمه به پدرش عرضه مى داشت: «يا رسول الله». پيامبر فرمود اين آيه درباره قريش نازل شد نه درباره تو، اگر به من پدر بگويى مرا زنده ساختى و خداوند را خشنود ساختى «قولى يا ابة فإنّها أحيى للقلب و أرضى للرّب».(2)

4. از آنجا كه فاطمه نزد پيامبر اكرم موقعيت ويژه اى داشت، پاداش تسبيح را به او هديه كرد. امام صادق مى فرمايد هيچ چيزى مانند تمجيد خدا بهتر از تسبيح فاطمه عبادت نشده و اگر بهتر از آن بود پيامبر آن را به دخترش هديه مى داد. «ما عبد الله بشىء من التمجيد افضل من تسبيح فاطمة و لو كان شىء افضل منه ل نحله رسول الله فاطمة».(3)

ثواب پاداش تسبيح حضرت فاطمه معادل با هزار ركعت نماز مستحبى است.

ص: 36


1- . سوره نور آيه 63
2- . نورالثقلين ج 3 ص 629
3- . بحارالانوار ج 43 ص 64

5. مكرر براى ازدواج با فاطمه نزد پيامبر اكرم آمدند، پيابر فرمود امر ازدواج او با خداوند متعال است، ازاين رو آن افراد نااميد برگشتند «ما زوّجت فاطمة الاّ لما امر من الله بتزويجها».(1)

6. حضرت فاطمه را آن طورى كه شايسته مقام آن حضرت است نمى توان شناخت، ازاين رو امام صادق فرمود: «من عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر».(2)

7. پيامبر اكرم به مدت 6 ماه يا 9 ماه هر روز صبح كه به مسجد مى رفت، كنار خانه فاطمه مى ايستاد و آيه تطهير را تلاوت مى فرمود.(3)

8. امام صادق وقتى از شخصى پرسيد نام دخترت چه گذاشتى، گفت: فاطمه. حضرت فرمود بنابراين بر او دشنام مده و او را لعن نكن و او را كتك نزن «اذا سمّيتها فاطمة فلا تسبّها و لا تلعنها و لا تضربها».(4)

9. پيامبر اكرم مى فرمايد شبى كه به معراج رفتم ديدم بر در بهشت نوشته شده است «لا اله الاّ الله محمّد رسول الله علىّ حبّ الله الحسن و الحسين صفوة الله فاطمة خيرة الله على باغضهم لعنة الله».(5)

ص: 37


1- . عيون اخبار الرضا ج 2 ص 59
2- . بحارالانوار ج 43 ص 65
3- . كشف الغمّه ج 1 ص 457
4- . كافى ج 6 ص 48
5- . تاريخ بغداد ج 1 ص 259

8. شخصيت ممتاز حضرت فاطمه

در عظمت و شخصيت حضرت فاطمه همين بس كه:

1. خداوند متعال به عبادت او مباهات مى كند؛ «يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة».(1)

2. پيامبر اكرم او را نور چشم خود مى داند و ميوه قلب خويش مى شمارد؛ «انّ فاطمة بضعة منى و هى نور عينى و ثمرة فؤادى».(2)

3. اميرالمؤمنين به همسرى او مباهات مى كند؛ «انا زوج البتول سيدة نساء العالمين».(3)

4. حضرت فاطمه دختر نبوت، همسر ولايت و مادر امامت است.

5. در حديث كساء محور حضرت فاطمه است.

6. تشريفاتى درباره ولادت او انجام شد، چهار زن بهشتى براى ولادت او نزد خديجه آمدند كه درباره هيچ فرد ديگرى اين مراسم نبوده است.

7. انعقاد نطفه فاطمه زهرا از ميوه بهشتى به وجود آمد كه پيامبر اكرم چهل روز بايد از خديجه مفارقت كند و به عبادت خدا بپردازد.

ص: 38


1- . امالى صدوق
2- . امالى صدوق ص 393
3- . معانى الاخبار ص 58

8. اولين زنى است كه وارد بهشت مى شود؛ «اول شخص يدخل الجنة فاطمة».(1)

حضرت فاطمه در دنيا به نماز كه مى ايستد هفتاد هزار فرشته بر او سلام مى كنند و در قيامت هفتاد هزار فرشته او را به بهشت بدرقه مى كنند.

قال رسول الله: «اما ابنتى فاطمه فهى سيّدة نساء العالمين من الاولين و الآخرين و انّها لتقوم فى محرابها فيسلّم عليها سبعون الف ملك من الملائكة».(2)

9. قال رسول الله: «اذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش يا اهل الجمع نكّسوا رؤوسكم و غضّوا ابصاركم حتى تمر فاطمة بنت محمد على الصراط».(3)

10. آلوسى نويسنده روح المعانى گويد در سوره دهر همه نعمت هاى بهشتى بيان شده جز حورالعين و خداوند نامى از حورالعين نبرده است، به احترام و عظمت حضرت فاطمه؛ «و لم يذكرها لحرمة البتول و قرة عين الرسول».

ص: 39


1- . بحارالانوار ج 43 ص 44
2- . بحارالانوار ج 43 ص 24
3- . الصواعق المحرقه ص 190

11. حضرت فاطمه در قرآن كريم جمعى است منحصر به فرد (نِسٰاءَنٰا) در آيه مباهله.(1)

12. حضرت زهرا بهترين فرد زنان عالم است؛ «انّ فاطمة سيدة نساء العالمين».(2)

13. آن حضرت كوثر قرآن كريم است؛ (إِنّٰا أَعْطَيْنٰاكَ اَلْكَوْثَرَ) .

14. تنها زنى است كه محور رضا و غضب خداوند است؛ «انّ الله يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها».(3)

15. اطاعت از حضرت فاطمه بر انس و جن واجب است؛ قال الباقر: «لقد كانت مفروضة الطاعة على جميع من خلق الله من الجن و الانس».(4)

16. محبوب ترين فرد نزد پيامبر اكرم است؛ «ما ولد مولود احبّ الىّ منها».(5)

پيامبر اكرم: «وا شوقاه الى على و فاطمة و الحسن و الحسين».(6)

ص: 40


1- . آل عمران 61
2- . بحارالانوار ج 57 ص 302
3- . امالى طوسى ص 427 المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 154
4- . دلائل الامامه ص 28
5- . مقتل الحسين (ع) ص 35
6- . بحارالانوار ج 37 ص 38

17. قلب فاطمه مملو از ايمان و يقين بود؛ «انّ ابنتى فاطمة ملأ الله قلبها و جوارحها ايماناً و يقيناً».(1)

9. شناخت حضرت فاطمه

يكى از راه هاى شناخت حضرت فاطمه، شناخت پيامبر اكرم است. اگر عظمت پيامبر اكرم براى ما روشن شود، در آن صورت عظمت حضرت فاطمه براى ما بهتر مشخص مى شود.

بهترين معرف براى پيامبر اكرم، قرآن كريم است. اين كتاب آسمانى درباره پيامبر اكرم مى فرمايد:

1. معلم او خداوند است؛ (عَلَّمَهُ شَدِيدُ اَلْقُوىٰ) .(2)

2. خود پيامبر نيز معلم جامعه بشريت است؛ (يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ) .(3)

3. پيامبر مظهر رحمت پروردگار است؛ (وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِينَ) .(4)

4. پيامبر اكرم شهيد شهدا است؛ (وَ جِئْنٰا بِكَ عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ شَهِيداً) .(5)

5. پيامبر اكرم علم و اخلاقش به عظمت توصيف شده است؛

ص: 41


1- . بحارالانوار ج 43 ص 29
2- . نجم 5
3- . آل عمران 164
4- . انبياء 107
5- . نساء 41

الف. (وَ عَلَّمَكَ مٰا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كٰانَ فَضْلُ اَللّٰهِ عَلَيْكَ عَظِيماً) .(1)

ب. (وَ إِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ) .(2)

6. پيامبر عبد خالص خداوند است؛ (تَبٰارَكَ اَلَّذِي نَزَّلَ اَلْفُرْقٰانَ عَلىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعٰالَمِينَ نَذِيراً) .(3)

7. عزت پيامبر اكرم و اطاعتش در رديف اطاعت خداوند است؛ (أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ) .(4)(وَ لِلّٰهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ) .(5)

8. پيامبر اكرم اسوه و الگوى بشريت است؛ (لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) .(6)

9. پيامبر اكرم در تمام كارها خالص بود؛ (قُلْ إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ) .(7)

10. پيامبر اكرم داراى مقام شفاعت است؛ (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضىٰ) .(8)

ص: 42


1- . نساء 113
2- . قلم 4
3- . فرقان 1
4- . نساء 59
5- . منافقون 8
6- . احزاب 21
7- . انعام 162
8- . ضحى 5

پيامبر به اين عظمت و جلالت درباره فرزندش فاطمه تعبيراتى دارد كه درباره كمتر كسى اين تعبيرات ارزشمند را بكار برده است:

1. «من زار فاطمة فكأنّما زارنى».(1)

2. فاطمه عزيزترين فرد نزد من است؛ «هى اعزّ النّاس الىّ».(2)

3. او بهترينِ دختران من است زيرا در راه من مصيبت مى بيند «هى خير بناتى».(3)

4. هركس بر فاطمه درود بفرستد خداوند او را مى آمرزد «من صلّى عليك غفر الله له و الحقه بى حيث كنت فى الجنة».

5. پيامبر هرگاه از مسافرت مى آمد بر فاطمه وارد مى شد و با او معانقه مى كرد و ميان او چشم او را مى بوسيد «اذا قدم من سفره يدخل على فاطمة فدخل عليها فقامت اليه و اعتنقته و قبلت بين عينيه».(4)

6. گاهى سر فاطمه را مى بوسيد و مى فرمود: «فداك ابوك».(5)

7. «فاطمة بضعة منّى و هى روحى التى بين جنبىّ».(6)

ص: 43


1- . بحارالانوار ج 43 ص 56
2- . بحارالانوار ج 43 ص 23
3- . احقاق الحق ج 10 ص 183
4- . بحارالانوار ج 43 ص 40
5- . احقاق الحق ج 10 ص 185
6- . بحارالانوار ج 43 ص 54

8. «كانت اذا دخلت عليه اخذ بيدها فقبّلها و اجلسها فى مجلسه».(1)

9. «كانت اذا دخلت عليه رحّب بها و قبّل يديها».

نكته

از آنجا كه پيامبر اكرم معصوم است و سخن او حساب شده است، تعريف و تمجيد از دخترش به جهت علاقه پدر و فرزندى نبوده، بلكه به علت كمالات نفسانى حضرت فاطمه بوده است.

به عنوان نمونه وقتى اميرالمؤمنين از او مى پرسد چه چيزى براى زن از هر چيزى بهتر است؟ «اى شىء خير للمرأة؟» فاطمه فرمود: آنكه مردان نامحرم آن را نبينند و آنها نيز نامحرمان را نبينند؛ «خير للنّساء أن لا يرينّ الرّجال و لا يراهنّ الرّجال». وقتى اين سخن فاطمه به عرض پيامبر رسيد، حضرت فرمود: «انّ فاطمة بضعة منّى».(2)

نمونه ديگر وقتى فاطمه زهرا در شب عروسى پيراهن خود را به مستمند تقديم كرد، حضرت از دخترش پرسيد چرا پيراهن نو را انفاق

ص: 44


1- . كشف الغمه ج 1 ص 453
2- . بحارالانوار ج 43 ص 54

كردى؟ عرض كرد از شما شنيدم كه خداوند مى فرمايد: (لَنْ تَنٰالُوا اَلْبِرَّ حَتّٰى تُنْفِقُوا مِمّٰا تُحِبُّونَ) (1) آنگاه پيامبر فرمود پدرت به فدايت باد «فداها ابوها».

10. سيره علمى و عملى حضرت فاطمه

1. رضايت همسر

اميرالمؤمنين در سخنى در شأن حضرت زهرا فرمودند: «فوالله ما اغضبتها و لا اكرهتها على امر حتّى قبضها الله عزوجل اليه و لا اغضبتنى و لا عصت لى امراً»: سوگند به خدا من زهرا را تا هنگامى كه خداوند او را به سمت خود برد خشمگين نكردم در هيچ كارى موجب ناخشنودى او نشدم، او نيز مرا خشمگين نكرد و هيچ گاه مرا نافرمانى نكرد.(2)

2. مايه آرامش همسر

پيوند مقدس حضرت زهرا و حضرت على به قدرى با صفا و پر مهر بود و وجود حضرت زهرا به قدرى براى حضرت على مايه آرامش و خشنودى بود كه على در سخنى مى فرمايد: «و لقد كنت انظر اليها

ص: 45


1- . آل عمران 92
2- . كشف الغمه ج 1 ص 491

فتنكشف عنّى الهموم و الاحزان»: من به چهره زهرا نگاه مى كردم، همين نگاه هرگونه غم و اندوه را از من برطرف مى نمود.

3. تواضع در برابر همسر

تواضع حضرت زهرا در خانه حضرت على و احترام به آن حضرت به حدى بود كه وقتى ماجراى فشار بين در و ديوار و بسترى شدن آن حضرت در رابطه با مخالفت با خلفا رخ داد. عمر و ابوبكر چندين بار از حضرت على تقاضا كردند تا واسطه شوند و آنها به حضور حضرت زهرا بيايند و احوالپرسى كنند.

حضرت على نزد فاطمه آمد و تقاضاى آنان را مطرح كرد، ولى فاطمه به شدت آن را رد كرد. حضرت على فرمودند من از طرف آنها ضامن شده ام كه از تو اجازه بگيرم.

در اين هنگام حضرت زهرا در برابر على با شرايطى تواضع كرده و فرمودند: «ان كنت قد ضمنت لهما شيئاً فالبيت بيتك... لا اخالف عليك بشىء»: اگر از طرف آنها چيزى را ضامن شده اى خانه خانه توست و من در هيچ چيزى با رأى تو مخالفت نمى كنم.

و در روايت ديگر آمده است: عمر و ابوبكر در كنار حضرت زهرا آمدند و نشستند تا على از حضرت اجازه بگيرد، حضرت على به فاطمه گفت: اى بانوى آزاد! آنها براى عذرخواهى آمده اند و اجازه ورود

ص: 46

مى طلبند، چه مى فرمايى؟ حضرت زهرا در پاسخ گفت: «البيت بيتك و الحرة زوجتك افعل ما تشاء»: خانه خانه تو است و بانوى آزاد همسر تو است، اختيار با تو است هرچه مى خواهى انجام بده.(1)

4. عدم تقاضا از همسر

معمولاً زن ها از شوهران خود توقع دارند وسايل زندگى را از خانه وسيع و مركب راهوار و امكانات رفاهى ديگر را برايشان فراهم كنند و لباس و زيورآلات گرانبهاى ديگر را براى آنها تهيه نمايند و...

ولى حضرت زهرا هرگز چنين توقعاتى را نداشت و در حدود 9 سالى كه با همسر خود حضرت على بود حتى براى يك بار هم تقاضايى كه مربوط به امور مادى باشد مطرح نكرد.

5. به زحمت نينداختن همسر

چند روزى گذشت كه به خانه حضرت زهرا غذايى نرسيد با اينكه بچه هاى حضرت زهرا سخت در فشار گرسنگى بودند و حضرت زهرا اندوخته غذايى خويش را به آنها داده بود و خود گرسنه تر از آنها به سر مى برد ولى ماجرا را به شوهرش نگفت.

ص: 47


1- . بحارالانوار ج 43 ص 198

حضرت على نيز با كمبود شديد مواجه شد، صبح يك روز كه از فاطمه تقاضاى غذا كرد، فاطمه ماجرا را گفت. حضرت على فرمود پس چرا به من نگفتى تا به جستجوى غذا بپردازم؟ فاطمه در پاسخ على چنين گفت: من از خدايم شرم كردم كه شما خود را بر چيزى كه مقدورت نيست به زحمت نيندازى.

عجب اينكه حضرت على از خانه بيرون آمد و يك دينار از كسى قرض گرفت و سپس براى تهيه غذا حركت كرد. در راه مقداد را ديد كه او نيز بر اثر تهى دستى از خانه بيرون آمده بود. على همان يك دينار را به مقداد داد و خود با دست خالى به خانه بازگشت.(1)

«ما كان شىء أطعمناه مذ يومين الاّ شىء كنت اؤثرك به على نفسى و على ابنىّ هذين الحسن و الحسين. فقال يا على يا فاطمة الاّ كنت اعلمتينى فابغيكم شيئاً فقالت يا اباالحسن انّى لاستحيى من الهى ان تكلّف نفسك ما لا تقدر عليه».(2)

6. حجاب

حضرت زهرا به مسئله حجاب بسيار اهميت مى داد. هرگز مو و بدن او را مرد نامحرم نديد و با اينكه در صحنه ها حضور داشت، هرگز از مرز حريم مقدس حجاب و پوشش اسلامى خارج نشد.

ص: 48


1- . اقتباس از كشف الغمه ج 2 ص 27
2- . تفسير فرات كوفى ص 83 كشف الغمه ج 2 ص 26

روزى پيامبر اكرم از او پرسيد براى زن چه كارى برترين كار است؟ در پاسخ فرمود: «ان لا ترى رجلاً و لا يراها رجل»: نه او مرد بيگانه را ببيند و نه مرد بيگانه او را بنگرد.

پيامبر به نشانه تصديق او را به سينه چسبانيد و فرمود: «ذُرِّيَّةً بَعْضُهٰا مِنْ بَعْضٍ» : اينها فرزندانى هستند كه از نظر پاكى و كمال بعضى از بعضى ديگر هستند.

اميرالمؤمنين مى فرمايد روزى مرد نابينايى اجازه ورود به خانه فاطمه را گرفت. فاطمه خود را از او پوشاند. پيامبر به او فرمود: با اينكه اين مرد نابيناست چرا خود را از او پوشاندى؟ حضرت زهرا در پاسخ عرض كرد اگر او مرا نمى بيند، من او را مى بينم، وانگهى او بو را استشمام مى كند.

حضرت محمد پاسخ حضرت زهرا را پسنديد و به نشانه تصديق او فرمود: «اشهد انك بضعة منّى»: گواهى مى دهم كه تو پاره وجود من هستى.(1)

روزى پيامبر براى خانه فاطمه اجازه ورود گرفت و فرمود: «ءأدخل؟» قالت: عليك السلام يا رسول الله ادخل يا رسول الله. پيامبر فرمود: «ادخل و من

ص: 49


1- . ملحقات احقاق الحق ج 10 ص 258

معى». عرضه داشت: بر من حجابى نيست (يعنى همراه شما وارد منزل نشود) «يا رسول الله ليس علىّ قناع».(1)

7. عبادت

الف - پيامبر مى گويد: «متى قامت فى محرابها بين يدى ربّها جل جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكوكب لأهل الأرض يقول الله عزوجل لملائكة يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة سيدة امائى قائمه بين يدىّ ترتعد فرائضها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى اشهدكم انّى قد آمنت شيعتها من النار».(2)

ب - امام مجتبى: «ما كان فى الناس اعبد من فاطمة تقوم حتى تتورّم قدماها».

ج - امام مجتبى مى فرمايد از سرِ شب تا به صبح حضرت فاطمه براى مردم دعا مى كرد، گفتم چرا براى خودمان دعا نمى كنى؟ فرمود اول همسايه بعد اهل منزل؛ «الجار ثم الدّار».

8. اخلاق و رفتار فاطمه

عايشه گويد: «ما رأيت احداً اصدق من فاطمة غير ابيها».(3)

ص: 50


1- . مستدرك ج 14 ص 282 بحارالانوار ج 43 ص 62
2- . امالى صدوق
3- . مناقب ج 3 ص 341

«ما رأيت احداً اشبه سمتاً و دلاًّ و هدياً برسول الله فى قيامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله».(1) كنايه از خوش اخلاقى است.

زنى 10 سؤال كرد و فاطمه با روى باز جواب داد و فرمود هر سؤالى كه بكنى براى من نزد خداوند مزدى هست.

9. علاقه به زيارت قبور شهدا

«عن ابى عبدالله: «انّ فاطمة كانت تأتى قبور الشهداء فى كلّ غداة سبت فتأتى قبر حمزة و تترحّم عليه و تستغفر له».(2)

10. تداركات جبهه رزمندگان

واقدى مى گويد محمدبن مسلمه با 14 زن به طرف جنگ احد آمد براى تأمين تداركات «منهنّ فاطمة يحملنّ الطعام و الشّراب على ظهورهنّ و يسقين الجرحى و يداوينهم».

11. كار در منزل

الف. امام صادق: «كان على يستسقى و يحتطب و كانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز و ترقع»: حضرت على براى منزل آب فراهم مى كرد (آب از چاه مى كشيد)

ص: 51


1- . صحيح ترمذى ج 5 ص 700
2- . تهذيب ج 1 ص 465

و هيزم جمع مى كرد و فاطمه آرد درست مى كرد و بعد از آن خمير مى كرد و سپس نان مى پخت و لباس را وصله مى زد.

ب. روزى پيامبر اكرم مشاهده كرد كه فاطمه هم آرد درست مى كند و هم فرزندش را شير مى دهد، فرمود دخترم تلخى زندگى دنيا را بچش در برابر شيرينى آخرت «يا بنتاه تعجلى مرارة الدّنيا بحلاوة الآخرة» فقالت: «يا رسول الله الحمد لله على نعمائه و الشّكر على آلائه».(1)

12. دفاع از امام زمان خويش

«و الله لا ادعكم تجرّون ابن عمّى ظلماً خلّوا ابن عمى فو الّذى بنت محمداً بالحق لئن لم تخلّوا عنه لأنشرنّ شعرى و لأضعنّ قميص رسول الله على رأسى و لأصرفنّ الى الله تبارك و تعالى...».

ص: 52


1- . مناقب ج 3 ص 342

11. ايثارگرى حضرت فاطمه

اشاره

(لِلْفُقَرٰاءِ اَلْمُهٰاجِرِينَ اَلَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيٰارِهِمْ وَ أَمْوٰالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اَللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً وَ يَنْصُرُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِكَ هُمُ اَلصّٰادِقُونَ * وَ اَلَّذِينَ تَبَوَّؤُا اَلدّٰارَ وَ اَلْإِيمٰانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لاٰ يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حٰاجَةً مِمّٰا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كٰانَ بِهِمْ خَصٰاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ * وَ اَلَّذِينَ جٰاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اِغْفِرْ لَنٰا وَ لِإِخْوٰانِنَا اَلَّذِينَ سَبَقُونٰا بِالْإِيمٰانِ وَ لاٰ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنٰا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنٰا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ) .(1)

الف. قرآن كريم در آيات 8 و 9 و 10 سوره حشر براى هريك از مهاجران و انصار و تابعان سه ويژگى بيان مى كند؛

مهاجران داراى سه ويژگى هستند: اخلاص (يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اَللّٰهِ) . جهاد (يَنْصُرُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ) . صداقت (أُولٰئِكَ هُمُ اَلصّٰادِقُونَ) .

انصار داراى سه ويژگى هستند: علاقه قلبى به مهاجران (يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ) . عدم احساس نياز به آنچه به مهاجران داده شده است (وَ لاٰ يَجِدُونَ) . مقدم داشتن مهاجران بر خويشتن (وَ يُؤْثِرُونَ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ) . تابعين نيز داراى سه ويژگى هستند: اصلاح باطن و طلب آمرزش از خداوند (رَبَّنَا اِغْفِرْ لَنٰا) . احترام به پيشگامان در ايمان و طلب آمرزش براى

ص: 53


1- . حشر 8-10

آنان (وَ لِإِخْوٰانِنَا اَلَّذِينَ سَبَقُونٰا بِالْإِيمٰانِ) . پرهيز از هرگونه كينه و حسد و دشمنى (وَ لاٰ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنٰا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا).

ب. جمله (وَ اَلَّذِينَ تَبَوَّؤُا اَلدّٰارَ) دوگونه تفسير شده است:

ص عطف است بر جمله (لِلْفُقَرٰاءِ اَلْمُهٰاجِرِينَ) كه پيامبراز اموال بنى نضير مقدارى به انصار داده در برابر اينكه به مهاجران منزل دادند.

ص جمله مستقل و مبتداست و خبرش جمله (فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ) است.

عده اى از مفسران اهل سنت به آيه 9 استدلال كرده اند كه اين آيه سه گروه را بيان مى كند: 1. مهاجران 2. انصار 3. كسانى كه بعد از اينها آمدند و شامل ما نيز مى شود كه نه جزو انصار هستيم و نه مهاجرين؛ (اَلَّذِينَ جٰاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ) تكليف ما را هم اين آيه مشخص كرد. يكى از تكاليف ما اين است كه براى خود و براى برادران خود كه در ايمان و عمل سبقت گرفته اند، طلب مغفرت كنيم؛ يعنى لازم است براى مهاجر و انصار تنها طلب رحمت كنيم؛(1) پاسخ اين است كه آيات سوره مباركه توبه مردم را به پنج گروه تقسيم مى كند:

1. (اَلسّٰابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهٰاجِرِينَ) . 2. (وَ اَلْأَنْصٰارِ). 3. (اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسٰانٍ) . 4. منافقين (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مُنٰافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ مَرَدُوا

ص: 54


1- تفسير كبير ج 29 289

عَلَى اَلنِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ). 5. (وَ آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اَللّٰهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ(1)

به تعبير ديگر اگر در قرآن فقط آيات سوره حشر بود مردم سه گروه بودند، ولى از آيات سوره توبه استفاده مى شود كه كسانى كه در صدر اسلام بودند و هم چنين كسانى كه بعدها به آنان ملحق شدند پنج گروه هستند. اين چنين نيست كه همه كسانى كه جزو مهاجران يا انصار بودند خوب بودند، اگر عده اى منافق در ميان مهاجر و انصار بودند ما بايد از آنها تبرى بجوييم، بنابراين آيه (مَرَدُوا عَلَى اَلنِّفٰاقِ) مخصّص آيه (يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ) مى شود و نمى توان گفت هركسى پيامبر را زيارت كرده و جزو اصحاب بوده انسان وارسته اى است، بلكه عده اى به نفاق گرايش پيدا كردند. افزون بر اين در روايات آمده است «ارتدّ الناس بعد النبى الا ثلاث» كه منظور، ارتداد از ولايت است.

آيه 9 سوره حشر گرچه درباره ايثارگرى انصار نازل شده، لكن منحصر به آنان نيست و شامل ايثارگرى اهل بيت پيامبر اكرم از جمله حضرت فاطمه نيز مى شود.

ص: 55


1- . توبه 100-102

نمونه اى از ايثارگرى حضرت فاطمه

1. اسماء بنت عميس مى گويد در محضر حضرت زهرا بودم، رسول خدا وارد شد، گردن بندى از طلا بر گردن حضرت زهرا ديد كه على آن را از سهميه خود از بيت المال خريده بود، فرمود: اى فاطمه مراقب باش مردم نگويند كه دختر محمد زيور طاغوتيان را در گردن نموده است.

فاطمه همان دم آن گردن بند را از گردن بيرون آورد و فروخت و با پول آن برده اى را آزاد كرد. پيامبر از اين كار حضرت زهرا شاد گرديد.

2. پيامبر هرگاه به سفر مى رفت، آخرين فردى كه با او خداحافظى مى كرد، فاطمه بود و هنگامى كه از سفر بازمى گشت، نخستين كسى كه با او ديدار مى كرد فاطمه بود.

در يكى از سفرها هنگامى كه از سفر بازگشت طبق معمول به خانه فاطمه آمد، ديد فاطمه دو عدد دستبند نقره در دست نموده و پرده اى را در در خانه اش آويزان نموده است (با توجه به اينكه وضع اقتصادى مردم در سطح بسيار پايين بود) پيامبر در خانه فاطمه اندكى نشست ولى مانند سابق به فاطمه توجه ننمود. سپس پيامبر رفت و فاطمه با هوشيارى مخصوصى كه داشت مطلب را دريافت و سخت نگران شد و گريه كرد و همان دم دستبند را بيرون آورد و پرده را از در

ص: 56

خانه باز نمود و حسن و حسين را طلبيد و دستبندها را به يكى از آنها و پرده را به ديگرى داد و به آنان فرمود: نزد پدرم برويد و سلام مرا به او برسانيد و به آن حضرت عرض كنيد كه ما در غياب تو غير از اينها به زندگى خود نيفزوديم، اينك اينها را آورده اين اختيار در دست شماست.

حسن و حسين به محضر پيامبر رسيدند و پيام مادر را به آن حضرت ابلاغ كردند. پيامبر آنها را نوازش كردند سپس دستور داد آن دو دستبند را به چند قطعه شكستند. آن قطعه ها را بين مهاجران تهى دست تقسيم نمودند و بعد دستور داد از آن پرده چند پيراهن تهيه كنند و به برهنگان دادند، آنگاه فرمودند خداوند فاطمه را رحمت كند، خداوند به جاى آن پرده (كه از آن چند نفر برهنه را بپوشانند) لباس بهشتى به فاطمه بپوشاند و به جاى اين دو دستبند او را با زيورهاى بهشتى بيارايد.

3. پيامبر در عروسى حضرت زهرا يك دست پيراهن نو به حضرت زهرا داده بود تادر شب عروسى بپوشد. هنگامى كه فاطمه به خانه زفاف رفت، بر سجاده عبادت خود نشسته بود و با خدا مناجات مى كرد. ناگاه مستمندى به خانه فاطمه زهرا آمد و با صداى بلند گفت از درِ خانه نبوت يك پيراهن كهنه مى خواهم.

ص: 57

فاطمه در آن موقع دو پيراهن داشت، يكى كهنه و ديگرى نو. خواست پيراهن كهنه را را طبق تقاضاى فقير به او بدهد، ناگاه به ياد آيه (لَنْ تَنٰالُوا اَلْبِرَّ حَتّٰى تُنْفِقُوا مِمّٰا تُحِبُّونَ)(1) افتاد.

حضرت زهرا كه مى دانست پيراهن نو را بيشتر دوست دارد، به اين آيه عمل كرد و پيراهن نو را به فقير داد.

فرداى آن روز هنگامى كه پيامبر پيراهن كهنه را در تن حضرت زهرا ديد، فرمود چرا پيراهن نو را نپوشيده اى؟ حضرت زهرا عرض كرد آن را به فقير دادم. پيامبر به او فرمود اگر آن را براى شوهرت مى پوشيدى بهتر و مناسب تر بود.

فاطمه عرض كرد اين روش را از شما آموختم در آن هنگام كه حضرت خديجه همسر شما گرديد همه اموال خود را در راه شما به تهى دستان بخشيد. كار به جايى رسيد كه فقيرى به در خانه آمد و تقاضاى لباس كرد و در خانه لباس وجود نداشت، شما پيراهن خود را از تن بيرون آورده و به او داديد، ازاين رو آيه (وَ لاٰ تَبْسُطْهٰا كُلَّ اَلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً)(2) : و بيش از حد دستت را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى، نازل شد.

ص: 58


1- . آل عمران 92
2- . اسراء 29

پيامبر تحت تأثير محبت ها و خلوص دخترش زهرا قرار گرفت، قطره هاى اشك از چشمانش سرازير شد و فاطمه را به نشانه محبت به سينه اش چسباند.(1)

12. نگاهى به خطبه حضرت فاطمه

حمد در برابر نعمت ها؛

«الحمد لله على ما انعم و له الشكر على ما الهم و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء اسداها و تمام منن اولاها جمّ عن الاحصاء عددها و تفاوت عن الادراك ابدها»:

سپاس خداوند را در برابر نعمت هايش كه لطف كرد و شكر او را بر آنچه الهام كرد. سپاس بر آنچه از پيش عطا فرموده از عموم نعمت هايى كه آغاز كرد و عطاهاى فراوانى كه بخشيد و موهبت هاى كاملى كه پيوسته عنايت كرد. نعمت هايى كه از شمارش بيرون و جبرانش از توان بشر خارج و دور است و درك نهايت آن غيرمقدور است.

ص: 59


1- . رياحين الشريعه ج 1 ص 105-106

شهادت به وحدانيت خداوند؛

«و اشهد ان لا اله الاّ الله وحده لا شريك له... الممتنع عن الابصار رؤيته و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته»:

گواهى مى دهم به خدايى كه جز او معبودى نيست و همتايى ندارد ديدن ظاهرى محال است و زبان ها نمى توانند او را توصيف كنند و گمان ها او را توصيف كنند و گمان ها را شايستگى پندار ذات او نيست.

شهادت به رسالت پيامبر اكرم؛

«و اشهد انّ ابى محمداً عبده و رسوله فرأى الامم فرقاً فى اديانها عكفّاً على نيرانها عابدة لأوثانها منكرة لله مع عرفانها فأنار الله بأبى محمدظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلاعن الابصار عمهها فأنقذهم من الغواية و بصّرهم من العماية و دعاهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم»:

گواهى مى دهم به رسالت پدرم كه او بنده خدا و پيامبر الهى بود. پس از بعثت ديد امت ها در دين پراكنده اند. برخى در آتش پرستى اعتكاف دارند و برخى بت مى پرستند با اينكه خدا را مى شناسند، منكر شده اند. به بركت وجود پيامبر خداوند تاريكى ها را روشن كرد و از قلب ها ابهام و از ديده ها تحير و سرگردانى را از بين برد. آنان را از گمراهى و كورى رهايى بخشيد و به دين استوار و صراط مستقيم دعوت كرد.

فضايل قرآن؛

كتاب الهى گوياى حق و داراى صداقت و نور فروزان و روشنى درخشان همان كتابى كه بينش هايش روشن، نهفته هايش آشكار و ظواهر

ص: 60

آن روشن، پيروانش مورد رشك ديگران، پيروى اش راهنمايى به بهشت رضوان و استماع آن سبب نجات بشر است؛ «كتاب الله الناطق و القرآن الصّادق و النّور السّاطع و الضّياء اللّامع بينة بصائره منكشفة سرائره متجلّية ظواهره مغتبط به اشياعه قائد الى الرّضوان اتباعه مؤدّ الى النّجاة استماعه».

فلسفه احكام؛

پس خداوند ايمان را براى پاك ساختن شما از شرك قرار داد و نماز را عامل دورى از كبر و غرور و زكات را مايه تطهير جان و زيادى رزق و روزه را عامل تحكيم اخلاص و حج را براى ترفيع و عدالت را براى پيوند قلب ها و پيروى از ما را عامل انسجام مردم و امامت ما را عامل امنيت از اختلاف و جهاد را عامل عزت اسلام و صبر را سبب جلب پاداش و امر به معروف را براى مصلحت همگان و نيكى به والدين را مانع غضب خدا و صله رحم را عامل زيادى عمر و گسترش جمعيت قرار داد.

«فجعل الله الايمان تطهيراً لكم من الشّرك و الصّلاة تنزيهاً لكم من الكبر و الزّكاة تزكية للنّفس و سخاء فى الرّزق و الصّيام تثبيتاً للإخلاص و الحجّ تشييداً للدّين و العدل تنسيقاً للقلوب و اطاعتنا نظاماً للملّة و امامتنا اماناً من الفرقة و الجهاد

عزّاً للإسلام و الصّبر معونة على استيجاب الأجر و الأمر بالمعروف مصلحة للعامة و برّ الوالدين وقاية من السّخط و صلة الارحام منماة للعدد».

ص: 61

معرفى خويشتن؛

سپس چنين فرمود: اى مردم بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمد است. نه يك بار كه مستمراً مى گويم نه اشتباه در سخنم جا دارد و نه انحراف در رفتار و كردارم هست؛ «ايّها النّاس اعلموا انّى فاطمة و أبى محمد اقول عوداً و بدأً و لا أقول ما أقول غلطاً و لا أفعل ما أفعل شططاً».

يادى از جاهليت؛

شما مردم در آن هنگام بر لبه پرتگاهى از آتش و در آستانه سقوط بوديد آب هاى گنديده مى نوشيديد و غذاى شما پوست جانور و مردار بود، پيوسته ذليل و خوار بوديد؛ «وَ كُنْتُمْ عَلىٰ شَفٰا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّٰارِ تشربون الطرق و تقتاتون القد و الورق اذلة خاسئين»

فضايل حضرت على؛

هرگاه آتش جنگى افروخته مى شد، خداوند خاموشش ساخت يا هر زمان شاخ شيطان سر برآورد يا اژدهايى دهان باز كرد (كنايه از اينكه مشركى مى خواست شما را از بين ببرد) پدرم على را در كام آنان مى انداخت و براى مبارزه با آنها مى فرستاد. او هم بر نمى گشت جز اينكه آتش فتنه را خاموش مى ساخت و آنها را نابود مى كرد؛ «كُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً

ص: 62

لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّٰهُ أو نجم قرن الشيطان اوفغرت فاغرة من المشركين قذف أخاه فى لهواتها فلا ينكفىء حتى يطأ جناحها».

على همواره به سختى ها تن داده بود و در راه خدا پرتلاش بود. نزديك به پيامبر سرور اولياى خدا دامن به كمر بسته اى خيرخواه و تلاش گرى زحمت كش و در رنج بود؛ «مكدوداً فى ذات الله مجتهداً فى امر الله قريباً من رسول الله سيداً فى اولياءالله مشمراً ناصحاً مجدّاً كادحاً لا تأخذه فى الله لومة لائم».

رفاه طلبى مردم؛

بعد از آنكه اوصاف پسنديده همسرش را بيان مى كند اوصاف ناپسند مردم زمان را شرح مى دهد؛

در آن روزها شما در زندگى راحت آسوده و در بستر آسايش و شادمانى و امنيت به سر مى برديد و همواره بر ما مترصد حوادث ناگوار و گوش به زنگ اخبار بوديد و هميشه از جنگ عقب نشينى مى كرديد و از پيكار فرار مى كرديد؛ «و انتم فى رفاهية من العيش و ادعون فاكهون آمنون تتربّصون بنا الدوائر و تتوكفون الاخ بار و تنكصون عند النّزال و تفرّون من القتال».

بعد از آن پنج آيه ارث را تلاوت مى كند و مى فرمايد چرا از حق مسلم ارث ممنوع ساختيد.

ص: 63

چند نكته پيرامون خطبه حضرت فاطمه

1. مرحوم علامه مجلسى اسناد اين خطبه را در جلد 29 بحارالانوار صفحه 215 تا 220 بيان كرده است.

2. امامان معصوم به فرزندان خود سفارش مى كردند كه خطبه فاطمه را حفظ كنند.

3. خطبه حضرت در بيان معارف اسلام، جامع و كامل است كه مى توان نظير اين مطالب را در نهج البلاغه مطالعه كرد.

4. عظمت روحى دختر پيامبر؛ اين خطبه بدون مطالعه و تمرين بيان شده است، زيرا حضرت زهرا سخنران رسمى نبوده يعنى پيش از اين نظير اين سخنان را به اين مبسوطى بيان نكرده است و جالب آن كه دخترى كه داغ پدر ديده، پهلوى او شكسته و به شوهرش ظلم و ستم شده ايراد اين چنين خطبه در حد اعجاز و كرامت است.

5. معرفى چهره زشت منافقان؛ در زمانى كه خفقان همه جا را گرفته و مردم تن پرور و راحت طلبان روزگار سكوت مرگ بار كردند، آن حضرت منافقان زمان خود را مفتضح و رسوا مى سازد و از هيچ كس نمى ترسد؛ «ظهر فيكم حسيكة النفاق».

6. محكوميت دشمن به وسيله قرآن؛ آن حضرت به وسيله تلاوت آيات ارث دشمنان را محكوم ساخت كه چرا او را از ميراث پيامبر ممنوع ساختند.

ص: 64

7. يك بام و دو هوا؛

وقتى فاطمه آيات را خواند، خليفه گفت از پيامبر شنيدم «نحن معاشرالانبياء لا نورث ما تركناه صدقة».(1)

جاى اين سؤال هست كه اينها مى گويند «حسبنا كتاب الله»: كتاب خدا ما را كافى است. پس چرا به حديث پيامبر تمسك مى كنند؟ اگر به حديث تمسك مى كنند پس «حسبنا كتاب الله» درست نيست. اينجا از جمله مواردى است كه يك بام و دو هوا شده است.

ص: 65


1- . نهج الحق ص 268

13. محبت به اهل بيت، مزد رسالت

اشاره

وقتى آيه مودّت بر پيامبر اكرم نازل شد، آن حضرت فرمود: اى مردم به درستى كه خداوند براى من بر شما امرى را واجب كرده، آيا ملتزم مى شويد آن را ادا كنيد؟ هيچ كس پاسخ نگفت تا سه روز پيامبر اين جمله را بيان كرد. همه سكوت كردند و پاسخ ندادند. بالاخره پيامبر فرمود من از شما انتظار طلا و نقره و غذا و نوشيدنى ندارم. آنگاه كه متوجه شدند مسائل مادى را درخواست نمى كند گفتند بيان كن كه از ما چه انتظار دارى. فرمود محبت اهل بيت را از شما مى خواهم. در اينجا گفتند آرى.

وفى قرب الاسناد عنه عن آبائه عليهم السلام: «لما نزلت هذه الآية على رسول الله قام رسول الله فقال ايّها الناس انّ الله تبارك و تعالى قد فرض لى عليكم فرضاً فهل انتم مودّوه قال فلم يجبه احد منهم فانصرف فلما كان من الغد قام فقال مثل ذلك ثم قام فيهم فقال مثل ذلك فى اليوم الثالث فلم يتكلم احد فقال ايها الناس انه ليس من ذهب و لا فضة و لا مطعم و لا مشرب قالوا فالقه اذن قال انّ الله تبارك و تعالى انزل علىّ (قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ) فقالوا اما هذه فنعم».(1)

پيامبر اكرم با بيانات مختلفى اهل بيت خود را معرفى كرد تا براى هيچ انسانى عذرى باقى نماند و اتمام حجت شود.

ص: 66


1- . صافى ج 4 ص 372

گاهى به طور كلى و مطلق درباره عظمت و منزلت اهل بيت خود سخن مى گفت مانند اينكه آنها را «تحت الكساء» قرار مى داد و آنها را معرفى مى كرد «اللّهمّ انّ هؤلاء اهل بيتى» و حتى ام سلمه را راه نداد و به او فرمود: «انّك على مكانك».

چنانكه مى فرمود: «من رزقه الله حب الائمة من اهل بيتى فقد اصاب خير الدنيا و الآخرة فلا يشكنّ احد انّه فى الجنّة».(1)

گاهى بطور ويژه شخصيت اميرالمؤمنين را معرفى مى كرد: «على سيد المؤمنين»، «على عمود الدّين»، «أعلم امّتى من بعدى على»، «أقضاكم على»، «النّظر الى وجه علىّ عبادة»، «يا على حبّك تقوى و ايمان و بغضك كفر و نفاق».

گاهى بطور ويژه از شخصيت فاطمه ياد مى كرد: «فاطمة بضعة منّى» «فاطمة شعبة منّى»: يعنى فاطمه شعبه اى از من است، «هى ثمرة فؤادى».

در روايت است پيامبر مدت زيادى به هنگام نماز مى آمد نزد خانه فاطمه و مى فرمود: «السلام عليك و رحمة الله و بركاته» و آيه تطهير (إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)(2) را تلاوت مى كرد. از 6 ماه نوشتند 7 ماه 8 ماه تا 9 ماه كه پيامبر اين عمل را انجام مى داد. درهر شبانه روز پنج مرتبه كه در مجموع پيامبر اكرم بر طبق روايت 9 ماه

ص: 67


1- . خصال 515
2- . احزاب 33

حدود 1350 مرتبه از اهل بيت خود به عظمت ياد كرده است. (30 * 5\150 * 9\1350)

چند نكته پيرامون آيه (مودة ذى القربى)

1. آيا مزد رسالت واجب است پرداخت شود؟ آرى، زيرا به وسيله محبت آنان اعمال پذيرفته مى شود. در زيارت جامعه مى خوانيم: «بموالاتكم تقبل الطّاعة المفترضة و لكم المودّة الواجبة».

2. مودة ذى القربى از نظر قرآن كريم حسنه است و اگر انسان با اين حسنه به قيامت وارد شود، ده برابر پاداش دارد. به اين دو آيه توجه كنيد:

الف. (قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهٰا حُسْناً). (1)

ب. (مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا).(2)

3. آيات شريفه مربوط به مزد رسالت با چند تعبير آمده:

الف. (لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ).(3)

ب. (قُلْ مٰا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلىٰ رَبِّهِ سَبِيلاً).(4)

ص: 68


1- . شورى 23
2- . انعام 160
3- . شورى 23
4- . فرقان 57

ج. (قُلْ مٰا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ).(1)

از مجموع اين آيات استفاده مى شود مودّة ذى القربى همان راه خدا است، راه جداگانه اى نيست. علاوه سود آن براى خود مردم است نه خداوند و اهل بيت (فَهُوَ لَكُمْ) .

4. تعبير اجر و مزد رسالت از قول پيامبران ديگرى مانند نوح و هود و صالح و لوط و شعيب از آيه 106 تا 181 شعرا بيان شده است كه هيچ يك مودة ذى القربى را درخواست نكردند، جز پيامبر اكرم.

5. گاهى پيامبر اكرم آثار محبت به اهل بيت را بيان مى كرد، چنانكه فرمود: اى سلمان! محبت فاطمه در 100 جا سودمند است كه آسان ترين آنها هنگام مرگ و ورود به قبر است. هنگام سنجش اعمال و مبعوث شدن و گذر از پل صراط و محاسبه اعمال است.

«حبّ ابنتى فاطمة ينفع فى مأة موطن ايسر تلك المواطن القبر و الميزان و...».(2)

بهتر از هر عبادت، عبادتى است و حب ما اهل بيت بهترين عبادت.

قال الصادق: «انّ فوق كلّ عبادة عبادة و حبّنا اهل البيت افضل عبادة».

ص: 69


1- . سبأ 47
2- . بحارالانوار ج 27 ص 16

براى هر چيزى جواز عبور لازم است و جواز صراط، محبت على.

قال رسول الله: «لكلّ شىء جواز و جواز الصّراط حبّ علىّ بن ابى طالب».(1)

براى هر چيزى پايه اى است و پايه اسلام محبت به اهل بيت است.

«لكلّ شىء اساس و اساس الاسلام حبّنا اهل البيت».

نيل به مقام شهادت؛

قال رسول الله: «الا من مات على حبّ آل محمّد مات شهيداً مات مغفوراً له مات مؤمناً مات مستكمل الايمان مات تائباً بعثه ملك الموت بالجنّة يزف الى الجنّة كما تزف العروس الى بيت زوجها فتح فى قبره بابان الى الجنّة جعل الله قبراه مزار الملائكة...».(2)

رسول خدا فرمود: كسى كه بر محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است؛ كسى كه بر محبت آل محمد بميرد، با آمرزش گناهان مرده است؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد، با توبه از گناهان خود مرده است؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد، با ايمان كامل مرده است؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد، فرشته مرگ و سپس منكر و نكير به او مژده مى دهند؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد مانند عروس كه به خانه همسرش مى رود با تجليل به بهشت فرستاده مى شود؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد خداوند فرشته هاى رحمت را به زيارت قبرش مى فرستد؛ بدانيد كسى كه بر محبت آل محمد بميرد بر سنت و جماعت مرده است.

ص: 70


1- . بحارالانوار ج 39 ص 202
2- . كشاف ج 4 ص 202 تفسير كبير ج 27 ص 165

14. معناى حديث «

لولاك لما خلقت الأفلاك»

حديث شريف «لولاك لما خلقت الأفلاك و لو لا على لما خلقتك» حديث قدسى است كه در منابع مختلف اسلامى (روايى و تاريخى) وارد شده است، ازجمله در بحارالانوار جلد 57 صفحه 19 و 201 و جلد 60 صفحه 303 مدينه المعاجز صفحه 153 الغدير جلد 5 صفحه 435 وفاء الوفاء سمهودى صفحه 419 مستدرك حاكم جلد 2 صفحه 16 نقل شده است.

با توجه به چند مقدمه معناى حديث روشن مى شود كه مقصود از خلقت و آفرينش نظام هستى، حضرت فاطمه است:

الف. هدف از خلقت انسان، تكامل است؛ (وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ).(1)

ب. برترين انسان ها در طول تاريخ، چهارده معصوم هستند زيرا عصمت و طهارت آنها را قرآن كريم امضا كرده است؛ (إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).(2)

ج. اين هدف متعالى خلقت كه تكامل است، در برخى از انسان ها بايد تحقق يابد وگرنه نقض غرض لازم مى آيد و نقض غرض در افعال الهى

ص: 71


1- . ذاريات 56
2- . احزاب 33

مستلزم عجز يا جهل است كه محال است و اين هدف در چهارده معصوم محقق شده است.

و انسان هاى ديگر به طفيل آنها آفريده شده اند.

ممكن است سؤال شود مگر ممكن است خداوند جهان به اين عظمت را به خاطر 14 نفر بيافريند؟ پاسخ اين است كه سخن در هدف اعلا است، انسان هاى ديگر نيز تاحدودى به اين هدف نايل شده اند. به هر اندازه كه در مسير عبوديت قدم بردارند، به همان اندازه در مسير هدف قرار دارند. ثانياً هدف مزبور به اندازه اى مهم است كه يك نفر مقصود كل خلقت باشد ارزش دارد خداوند اين همه تشكيلات را آماده كند، تا چه رسد به چهارده نفر.

از حديث شريف كساء نيز استفاده مى شود كه جهان هستى به بركت وجود آنها خلق شده است «و عزّتى و جلالى انّى ما خلقت سماء مبنيّة و لا ارضاً مدحية و لا قمراً منيراً و لا شمساً مضيئة و لا فلكاً يدور و لا بحراً يجرى و لا فلكاً تسرى الا لاجلكم و محب ّتكم».(1)

چه اينكه از حديثى كه گويد همه آب هاى دنيا مهريه حضرت زهرا است يعنى حيات طبيعت به خاطر اوست.

ص: 72


1- . احقاق الحق ج 2 ص 554

اما اينكه گويد اگر على نبود تو را نمى آفريدم، زيرا ولايت حضرت على ادامه رسالت پيامبر اكرم است (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ) (1) و به وسيله امامت على دين كامل گشت؛ «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» .

اما اگر فاطمه نبود، خبرى از پيامبر و اميرالمؤمنين نبود به جهت آن است كه ادامه امامت و مكمل رسالت و دين اسلام به وسيله فاطمه و نسل طيب و طاهر او به وقوع پيوست.

و هدف نهايى بعثت پيامبران كه قيام به قسط و عدالت است در پرتو قيام فرزند فاطمه، حضرت مهدى صورت مى پذيرد.

مثال: باغبان هنگامى كه درختى را غرس مى كند به اميد ميوه اين عمل را انجام مى دهد و تا درختى نباشد ميوه اى كه مورد نظر باغبان است حاصل نمى شود. بنابراين مقصود اصلى رسيدن به ميوه است. شايد از اين جهت پيامبر اكرم كه شجره طيبه و درخت پاكيزه رسالت است از حضرت فاطمه به عنوان ميوه دل ياد كرده است؛ «هى ثمرة فؤادى».

ص: 73


1- . مائده 67

15. بركات حضرت فاطمه

حضرت فاطمه داراى بركات فراوانى براى مسلمانان بوده و خواهد بود:

1. به بركت نام او فقر وارد هيچ منزلى نمى شود. امام كاظم مى فرمايد: «لا يدخل الفقر بيتاً فيه اسم محمد او احمد او على او الحسن او الحسين او فاطمة من النساء».(1)

شايد مراد از فقر اعم از فقر ظاهرى و معنوى باشد.

2. به بركت چادر او هشتاد نفر مسلمان شدند.(2)

3. به وسيله دعاى فاطمه مردم مورد رحمت قرار مى گيرند؛ «الجار ثمّ الدّار».

4. به بركت تسبيح حضرت فاطمه بعد از هر فريضه خداوند ثواب هزار ركعت نماز مستحبى عنايت مى كند.

5. به بركت خطبه او مردم با معارف اسلام آشنا شدند و چهره منافقان آن زمان آشكار شد.

ص: 74


1- . كافى ج 6 ص 19
2- . بحارالانوار ج 43 ص 30 - داستان اين موضوع در بحث كرامت هاى حضرت فاطمه (س) بيان شده است.

6. به بركت محبت فاطمه مردم از عذاب الهى نجات پيدا مى كنند؛ «... لأنّ الله عزوجل فطمها و فطم من احبّها من النّار».(1)

7. به بركت ايثارگرى فاطمه تهيدستى ثروتمند و گرسنه اى سير و بنده اى آزاد شد. به اين داستان توجه كنيد:

جابربن عبدالله انصارى گويد: روزى نماز عصر را با پيامبر خوانديم و پس از آن مردم اطراف او نشستند، در اين حال پيرمرد ضعيف و فقيرى نزد آن حضرت آمد و پيامبر احوال او را پرسيد. پيرمرد پاسخ داد اى پيامبر خدا! من گرسنه ام، سيرم كن! برهنه ام بپوشانم! و فقيرم مورد احسانم قرار ده!

حضرت فرمود من چيزى نزد خود ندارم اما به منزل كسى برو كه خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند و رسولش هم او را دوست دارند و در راه خدا ايثار مى كند. به منزل فاطمه برو. آنگاه به بلال فرمود او را به منزل فاطمه ببر.

پيرمرد با بلال حركت كرد. وقتى به منزل رسيدند با صداى بلند گفت: «السّلام عليكم يا اهل بيت النّبوة».

فاطمه جواب او را داد و پرسيد تو كيستى؟ او در جواب گفت پيرمردى هستم گرسنه و برهنه، به من كمك كن، خداوند تو را مورد رحمت خود قرار دهد.

ص: 75


1- بحار 43 15

فاطمه و على و پيامبر سه روز بود كه غذا نخورده بودند و طعامى در منزل نبود. چيز ديگرى هم كه مورد قبول پيرمرد باشد نداشت. تنها گلوبندى داشت كه دختر عموى پدرش (دختر حمزه سيدالشهدا) به او هديه داده بود. آن را از گردنش بيرون آورد و به پيرمرد داد و فرمود آن را بفروش و نيازهاى خود را برآورده ساز.

پيرمرد گلوبند را گرفت و به مسجد آمد و در حالى كه پيامبر در ميان اصحاب نشسته بود، گفت اى رسول خدا! فاطمه اين گلوبند را به من داد و گفت خداوند برايت چاره سازى كند. حضرت گريه كرد و فرمود چگونه خداوند براى تو چاره سازى نكند در حالى كه فاطمه سرور دختران آدم گلوبندش را به تو داد.

پيرمرد گلوبند را در معرض فروش قرار داد. عمار پرسيد چند مى فروشى؟ و او جواب داد به اندازه يك وعده غذا كه مرا سير كند و يك لباس كه مرا بپوشاند و با آن نماز بخوانم و يك دينار كه با آن به منزل خود برسم. عمار از غنيمتى كه از جنگ خيبر به او رسيده بود يك وعده غذا و يك لباس و بيست دينار و دويست درهم به او داد و گلوبند را خريدارى كرد.

پيرمرد نزد رسول خدا آمد و از او و فاطمه تشكر كرد و حمد و ثناى خدا گفت و رفت.

ص: 76

عمار گلوبند را با مشك خوشبو كرد و آن را در پارچه يمنى قرار داد و به غلامش داد و گفت آن را به رسول خدا بده و تو را هم به او بخشيدم.

غلام عمار نزد آن حضرت رفت و او را از سخن عمار آگاه كرد. پيامبر هم كه مالك گلوبند و غلام شد به او فرمود: نزد فاطمه برو و گلوبند را به او بده و تو را هم به او بخشيدم. غلام نزد فاطمه رفت و او را از سخن رسول خدا آگاه كرد.

فاطمه گلوبند را گرفت و غلام را آزاد كرد.

غلام كه به دست فاطمه آزاد شده بود خنديد. زهرا از او پرسيد چه چيزى تو را به خنده آورد؟

غلام پاسخ داد بركت اين گلوبند مرا خنداند. زيرا اين گلوبند گرسنه اى را سير كرد، عريانى را پوشاند، فقيرى را بى نياز كرد، بنده اى را آزاد كرد و در پايان به دست صاحبش رسيد.

ص: 77

16. شباهت هاى حضرت فاطمه به اميرالمؤمنين

امام صادق فرمودند اگر خداوند اميرالمؤمنين را براى حضرت فاطمه نمى آفريد براى آن حضرت نظيرى روى زمين وجود نداشت؛ «لو لا انّ الله خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفو على ظهر الارض من آدم و من دونه».(1)

ميان اين دو بزرگوار شباهت هايى وجود دارد از جمله:

1. خلقت هردو نورى بود.

«خلق نور فاطمة قبل ان يخلق الازض و السماء».(2)

2. هردو در رحم مادر سخن گفتند.

فاطمه بنت اسد مى گويد در حال طواف بودم ناگاه فرزندم به من فهماند از كنار بت رد شو و توقف نكن. فاطمه نيز در رحم مادر به حضرت خديجه تسلى خاطر مى داد.

3. وقتى حضرت على به دنيا آمد، بعد از اجراى شهادتين سوره مؤمنون را تلاوت كرد. حضرت فاطمه وقتى متولد شد به زبان فصيح شهادتين گفت و بعد اين جملات را بيان كرد: «و انّ ابى سيد الانبياء و و بعلى سيد الاوصياء و ولدى سادة الاسباط».(3)

ص: 78


1- . بحارالانوار ج 43 ص 107
2- . بحارالانوار ج 43 ص 4
3- . بحار الانوار ج 43 3

اگر حضرت على بينه خداوند است و در روز جنگ صفين فرمود قرآن ناطق من هستم، حضرت فاطمه نيز آيت بزرگ الهى است؛ «هى و الله آية لرسول الله بل له رحمة اهداها».

3. اگر حضرت على در حال ركوع به سائل انگشتر داد، حضرت فاطمه در شب عروسى به سائل پيراهن نو داد.

4. اگر حضرت على روى منبر نشست و فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى». حضرت فاطمه فرمود: «ادن لاحدثك بما كان و ما يكون و ما هو كائن».

5. اگر حضرت على از خوف خداوند غش مى كرد، حضرت فاطمه نيز همين حال را داشت كه خداوند به فرشتگان فرمود: «انظروا الى امتى فاطمة».

6. حضرت على و فاطمه هردو داراى عصمت و مشمول آيه تطهير بودند.(1)

7. هردو موفق به بندگى خدا بودند. امام سجاد مى فرمايد چه كسى قدرت دارد همانند حضرت على عبادت كند؛ «و من يقوى على عبادة علىّ بن ابى طالب».(2)

ص: 79


1- . آيه 33 احزاب
2- . وسائل الشيعه ج 6 ص 91

امام حسن فرمود: «ما كان فى الناس اعبد من فاطمة».(1)

10. محبت به هردو مايه سعادت بشر است؛ «لو اجتمع النّاس على حبّ على لما خلق الله النار».(2)

پيامبر اكرم فرمود: «حبّ فاطمة ينفع فى مأة موطن ايسرها القبر».

يكى از وجوه تسميه فاطمه آن است كه شيعيان را از عذاب الهى منقطع مى سازد؛ «لأنّ الله عزوجل فطمها و من احبّ ها من النّار».(3)

11. هردو داراى مقام شفاعت هستند.

12. هردو مايه افتخار براى فرزندان خود بودند. امام حسين روز عاشورا فرمود: «انا ابن علىّ المرتضى انا ابن فاطمة الزّهرا».

امام كاظم مى فرمايد: «انّ فاطمة صديقة شهيدة».(4)

13. قدر و منزلت هردو مجهول ماند.

14. حق هردو غصب شد.

15. هردو مورد ظلم و ستم قرار گرفتند.

16. هردو را مخفيانه و شبانه دفن كردند.

17. هردو آرزوى مرگ كردند.

ص: 80


1- . بحارالانوار ج 43 ص 76
2- . بحارالانوار ج 92 ص 19
3- . بحارالانوار ج 43 ص 12
4- . كافى ج 1 ص 458

18. هردو داراى ولايت تكوينى بودند.

19. هردو به مقام شهادت نائل آمدند.

17. شباهت هاى حضرت مهدى به حضرت فاطمه

حضرت مهدى مى فرمايد: «فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنه».(1)

1. هردو باقيمانده و ادامه نبوت هستند. بعد از آنكه حضرت فاطمه خطبه خواند، اميرالمؤمنين فرمود: «يا ابنة الصفوة و بقيّة النّبوة».

حكيمه خاتون وقتى حضرت مهدى را به پدرش امام حسن عسكرى داد، ايشان فرمود: «يا حجة الله و بقية الانبياء و نور الاصفياء».

2. هردو از طهارت نفس بهره مندند. پيامبر اكرم به اسماء بنت عميس فرمود: «اما علمت انّ ابنتى فاطمة طاهرة مطهرة».

پيامبر درباره حضرت مهدى فرمود: «ان الله عزوجل ركّب فى صلب الحسين نطفة مباركة زكية طيّبة طاهرة مطهّرة».

3. فرشتگان با هردو سخن گفتند. امام صادق فرمود: «انّما سميت فاطمة محدثة لأنّ الملائكة تهبط من السماء فتناديها كما تنادى بنت عمران».

ص: 81


1- . بحارالانوار ج 53 ص 180

پيامبر اكرم فرمود: «من ولدى اثنى عشر نقيباً نجباء محدّثون مفهمون آخرهم القائم بالحقّ».

4. هردو ستاره درخشان هستند. امام صادق در ذيل آيه (كَأَنَّهٰا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ) فرمود: «كان فاطمة كوكب درىّ بين نساء اهل الارض».

نظير همين تعبير درباره حضرت مهدى وارد شده است.

5. هردو واجد صبر هستند: «يا ممتحنة امتحنك الّذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة».

در دعاى غيبت امام زمان مى خوانيم: «فإنّه الهادى... الصابر المجتهد الشّكور».

18. فضيلت حضرت فاطمه بر پيامبران

1. حضرت فاطمه از عترت پيامبر است و عترت پيامبر هم سنگ و همتاى قرآن كريم است؛ «انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتى».

همتايى اين دو ثقل از اينجا معلوم مى شود كه پيامبر فرمود از يكديگر جدا نمى شوند (و لن يفترقا) اگر كمالى يكى داشته باشد كه ديگرى فاقد باشد افتراق لازم مى آيد و از سويى قرآن كريم بر همه كتب

ص: 82

آسمانى برترى دارد (وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ اَلْكِتٰابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمٰا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْكِتٰابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ) .(1)

وفضيلت پيامبران بر محور كتاب آسمانى است كه به آنها عنايت شده است. حال اگر قرآن بر كتب آسمانى فضيلت دارد، عترت پيامبر كه همتاى قرآن است نيز بر پيامبران فضيلت دارند.

2. حضرت ابراهيم با اينكه خود از صالحين است (وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ نٰافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنٰا صٰالِحِينَ) (2) در عين حال تقاضا مى كند در قيامت به صالحين ملحق شود؛ (رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصّٰالِحِينَ) .(3)

از اينجا معلوم مى شود صالحين مراتب دارند و حضرت ابراهيم آن مرتبه والا را طلب مى كند. مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد آن مقام برتر و والاى صالحين را كه ابراهيم طلب مى كند جز مقام و منزلت پيامبر و اهل بيت او نمى باشد.

قرآن از لسان پيامبر نقل مى كند: (إِنَّ وَلِيِّيَ اَللّٰهُ اَلَّذِي نَزَّلَ اَلْكِتٰابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى اَلصّٰالِحِينَ) .(4)

ص: 83


1- . مائده 48
2- . انبياء 72
3- . شعراء 83
4- . اعراف 196

3. پيامبر اكرم بر همه انبياء فضيلت دارد. على به شهادت آيه مباهله (أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ) همتاى پيامبر است و فاطمه زهرا هم كفو اميرالمؤمنين است. پس حضرت فاطمه بر همه پيامبران جز پيامبر اكرم فضيلت دارد.

4. امام صادق مى فرمايد هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه با شناخت مقام و برترى ما بر ديگران به مقام رسيده باشد؛ «ما من نبى قطّ الاّ بمعرفته حقّنا و بفضلنا على من سوانا».(1)

5. امام صادق مى فرمايد تمام پيامبران به عظمت و فضيلت ما اعتراف كردند و در برابر ما خاندان تواضع كردند. كليم الله شدن موسى و معجزات عيسى همه و همه به بركت ما اهل بيت بود؛ «ما كلّم الله موسى تكليماً الاّ بولاية على و لا اقام الله عيسى بن مريم آية للعالمين الاّ بالخضوع لعلىّ ثمّ قال اجمل الامر ما استأهل خلق من الله النظر اليه الاّ بالعبودية لنا».(2)

6. امام صادق فرمود آل محمد برترين مخلوقات خداوندند؛ «آل محمد خير من برء الله».(3)

ص: 84


1- . بحارالانوار ج 26 ص 281
2- . بحارالانوار ج 26 ص 294
3- . بحارالانوار ج 26 ص 283

كوتاه سخن اينكه هيچ انسانى با آنها مقايسه نمى شود؛ «نحن اهل البيت لا يقاس بنا احد».(1)

19. فضيلت حضرت فاطمه بر حضرت مريم

ويژگى هايى كه حضرت مريم دارد، تمام آن ويژگى ها را و بلكه بهتر از آن را حضرت فاطمه دارد:

1. فرشتگان با حضرت مريم سخن گفتند؛ (إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِكَةُ يٰا مَرْيَمُ إِنَّ اَللّٰهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِيحُ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ) .(2)

فرشتگان با حضرت فاطمه نيز سخن گفتند، ازاين رو محدثه ناميده شده است.

2. حضرت مريم از طهارت نفس و عصمت برخوردار است؛ (إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ) .(3)

حضرت فاطمه نيز داراى عصمت و مشمول آيه تطهير است؛ (إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) .(4)

ص: 85


1- . بحارالانوار ج 26 ص 269
2- . آل عمران 45
3- . آل عمران 42
4- . احزاب 33

3. حضرت مريم سيد وسرور زنان عصر خودش بود، حضرت فاطمه سيد و سرور زنان عالم در طول تاريخ است.

قلت لأبى عبدالله قول رسول الله فاطمة سيدة نساء اهل الجنة أسيدة نساء عالمها قال ذاك مريم و فاطمة سيدة نساء اهل الجنة من الاولين و الآخرين».(1)

4. جبرئيل از آينده روزگار به حضرت مريم خبر نداد، اما به حضرت فاطمه خبر داد؛ «و كان جبرئيل يأتيها فيحسنّ عزاها على أبيها و يطيب نفسها و يخبرها عن أبيها و مكانها و يخبر بما يكون بعدها و كان على يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة».

5. حضرت مريم مادر يك كلمة الله است، حضرت فاطمه مادر يازده كلمة الله است. جالب آنكه فرزند مريم به فرزند فاطمه در نماز اقتدا مى كند؛ «المهدى الّذى يصلّى خلفه عيسى بن مريم».(2)

6. حضرت مريم از متواضعان و عابدان بود؛ (وَ صَدَّقَتْ بِكَلِمٰاتِ رَبِّهٰا وَ كُتُبِهِ وَ كٰانَتْ مِنَ اَلْقٰانِتِينَ) .(3)

ص: 86


1- . بحارالانوار ج 43 ص 21
2- . كشف الغمه ج 3 ص 157
3- . تحريم 12

حضرت فاطمه نيز از متواضعان و عابدان بود، ازاين رو خداوند به فرشتگان مباهات مى كند و مى فرمايد: «انظروا الى امتى فاطمة كيف ترتعد فرائصها من خيفتى».

7. اگر فرزند حضرت مريم در آغاز ولادت سخن گفت؛ (قٰالَ إِنِّي عَبْدُ اَللّٰهِ آتٰانِيَ اَلْكِتٰابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا) (1)، فرزند فاطمه (امام حسين) در شكم مادر سخن گفت: «انا الغريب، انا الشّهيد، انا العطشان».

8. براى حضرت مريم از جهان غيب غذا مى رسيد؛ (قٰالَ يٰا مَرْيَمُ أَنّٰى لَكِ هٰذٰا قٰالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشٰاءُ بِغَيْرِ حِسٰابٍ) .(2)

زمخشرى در كشاف جلد 1 صفحه 354 حديثى را نقل مى كند كه رزق از جهان غيب در بعضى از زمان ها براى حضرت فاطمه نيز بوده است.

ص: 87


1- . مريم 30
2- . آل عمران 37

مريم از يك نسبت عيسى عزيز *** نور چشم رحمه للعالمين

آن كه جان در قالب گيتى دميد *** با نداى آن تاجدار هل اتى

آن يكى شمع شبستان حرم *** تا نشيند آتش پيكار كين

وآن دگر مولاى ابناى جهان *** از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

آن امام اولين و آخرين *** روزگار تازه آئين آفريد

مرتضى مشكل گشا فرمانروا *** حافظ جمعيت خيرالامم

پشت پا زد بر سر تاج و نگين *** قوت بازوى احرار جهان

20. كرامت هاى حضرت زهرا

اشاره

حضرت فاطمه داراى كرامات متعددى بود كه پيام آنها اثبات حقانيت و آسمانى بودن آن گوهر خلقت بود. آنچه در اين قسمت بيان مى كنيم گزيده اى از معجزات مشهور آن حضرت است:

لباس هاى بهشتى

عدّه اى از يهود كه به دنبال برگزارى جشن عروسى بودند، به محضر رسول خدا رسيدند و گفتند ما حق همسايگى بر شما داريم و

ص: 88

درخواست مى كنيم كه دخترت فاطمه را به جشن عروسى ما بفرستيد تا با حضور او شكوه بيشترى پيدا كند و بر خواسته خود اصرار كردند.

پيامبر فرمود او همسر على بن ابى طالب است و به حكم او عمل مى كند. يهودى ها از آن حضرت خواستند تا نزد على وساطت كند تا فاطمه را به مجلس عروسى آنها بفرستد.

زنان يهود به انواع و اقسام زينت هاى برگرفته از دريا و زمين خود را آراسته بودند و گمان داشتند كه فاطمه با لباس هاى ساده و كم ارزشى وارد مجلس عروسى مى شود و مى خواستند او را با چنين لباس هايى تحقير كنند. در اين هنگام حضرت جبرئيل لباس ها و زينت هايى را از بهشت براى فاطمه آورد كه مثل آن ديده نشده بود.

فاطمه لباس هاى بهشتى را پوشيد و خود را به آن زينت ها آراست، به طورى كه ديگران از ديدن آنها به شگفت آمده بودند. وقتى وارد مجلس عروسى شد، زنان يهود چنان از لباس هاى زيباى بهشتى او شگفت زده شدند كه او را تعظيم كردند و جمع زيادى از آنها با اين معجزه مسلمان شدند.(1)

ص: 89


1- . بحارالانوار ج 43 ص 30

غذاى بهشتى

زمان قحطى بود و پيامبر در گرسنگى به سر مى برد. فاطمه دو قرص نان و مقدارى گوشت براى پدرش آماده كرد و براى او فرستاد. وقتى غذاها به دست آن حضرت رسيد آنها را با خود برداشت و به نزد فاطمه آمد و او را نزد خود فراخواند.

فاطمه جلو آمد و طبق از روى غذا كنار زد و ديد ظرف پر از نان و گوشت است؛ تعجب كرد و فهميد كه اين غذا از سوى خداوند است. پيامبر پرسيد اين غذا را از كجا آوردى؟ فاطمه جواب داد از سوى خداوند است. او به هر كسى كه بخواهد، بدون حساب روزى مى دهد. رسول خدا فرمود: حمد خدا را كه تو را شبيه سرور زنان بنى اسرائيل (مريم) قرار داد. آنگاه على بن ابى طالب و حسن و حسين و همه خانواده اش را جمع كرد و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و به همان اندازه باقى ماند كه زهرا به همسايه ها داد.(1)

نور لباس فاطمه

اميرالمؤمنين مقدارى جو از يك يهودى قرض خواست. مرد يهودى از آن حضرت درخواست گرو كرد و امام چادر فاطمه را

ص: 90


1- . تفسير كشاف ج 1 ص 358

نزد او به رهن گذارد. مرد يهودى چادر را به منزل برد و در يكى از اتاق هاى خود قرار داد.

وقتى شب فرارسيد همسر او به اتاقى كه چادر فاطمه در آن بود رفت و مشاهده كرد نورى به سوى بالا مى تابد و همه جا را روشن كرده است. نزد همسر خويش بازگشت و به او خبر داد كه نور بزرگى را مشاهده كرده است.

مرد يهودى كه فراموش كرده بود چادر فاطمه در منزل او قرار دارد با عجله بلند شد و به درون آن اتاق رفت و ديد شعاع نورى همه جا را فراگرفته است و گويا اين نور يك ماه نورانى است كه از نزديك نورافشانى مى كند. در شگفتى فرورفت و به مكانى كه چادر در آن قرار داشت توجه كرد و فهميد اين نور از چادر فاطمه است. آنگاه به سراغ اقوام خود رفت و همسرش نيز نزد خويشان خود رفت تا آنها نيز اين نور شگفت انگيز را مشاهده كنند. هشتاد نفر يهودى آمدند و اين نور را مشاهده كردند و همگى از ديدن اين معجزه مسلمان شدند.(1)

گردش آسياب

رسول خدا سلمان را به حضور فاطمه فرستاد. سلمان گويد من درب منزل ايستادم تا بر فاطمه سلام كنم كه صداى قرآن او را از

ص: 91


1- . بحارالانوار ج 43 ص 30

داخل خانه شنيدم و در حياط منزل آسياب دستى او را ديدم كه بدون آنكه كسى آن را بگرداند، حركت مى كرد.

سلمان به محضر رسول خدا رسيد و آنچه را ديده بود به او خبر داد. حضرت تبسم كرد و فرمود: اى سلمان! خداوند قلب و جوارح دخترم فاطمه را پر از ايمان كرده است تا براى عبادت خدا فارغ شود.(1)

نور فاطمه

ابان بن تغلب گويد: به امام صادق عرض كردم يابن رسول الله! چرا زهرا، زهرا ناميده شد؟

حضرت در جواب فرمود: زيرا روزانه سه بار براى اميرالمؤمنين مى درخشيد. نور چهره زهرا به هنگام نماز صبح مى درخشيد در حالى كه مردم در بستر خود آرميده بودند. سفيدى اين نور به خانه هاى آنها در مدينه مى رسيد و منازل آنها را روشن مى كرد. مردم تعجب مى كردند و به محضر رسول خدا مى رسيدند و از نورى كه ديده بودند سؤال مى كردند. پيامبر آنها را به منزل فاطمه مى فرستاد. آنها مى رفتند و او را در محراب نماز مشاهده مى كردند، در حالى كه نور از چهره اش بالا مى رفت و مى فهميدند آنچه را ديده بودند نور فاطمه است.

ص: 92


1- . دلائل الامامه ص 48

اين درخشش به هنگام نماز ظهر و هنگام نماز مغرب نيز صورت مى گرفت. نور هنگام ظهر زردرنگ و هنگام مغرب قرمز بود.(1)

شگفتى هاى قبل از تولد

وقتى خديجه به فاطمه باردار شد همواره از درون رحِم با مادر سخن مى گفت و او را به صبر فرامى خوند. خديجه همواره سخن گفتن با حملش را از رسول خدا پنهان مى كرد تا اينكه روزى بر او وارد شد و شنيد كه با فاطمه سخن مى گويد.

به او فرمود اى خديجه! جبرئيل به من خبر داد كه حمل تو دختر است و نسل پاك و مباركى است و خداى بزرگ نسل مرا از او قرار مى دهد و از او امامانى به جا مى گذارد كه بعد از من آنها را خلفاى خود در زمين خواهد كرد.(2)

حركت ديوارهاى مسجد

وقتى اميرالمؤمنين را با اكراه از منزل بيرون بردند تا از او بيعت بگيرند، فاطمه به دنبال او از منزل بيرون آمد و زنان بنى هاشم نيز به همراه او بودند تا به قبر رسول خدا نزديك شد. آنگاه فرمود: دست از پسر عمويم برداريد! قسم به كسى كه محمد را به حق برانگيخت اگر او

ص: 93


1- . بحارالانوار ج 43 ص 11
2- . بحارالانوار ج 43 ص 2 و 3

را رها نكنيد موهايم را پريشان مى كنم و پيراهن رسول خدا را بر سرم مى گذارم و به درگاه خداى تعالى ناله مى زنم.

سلمان گويد: من نزديك فاطمه بودم و به خدا قسم ديدم كه پايه ديوارهاى مسجد رسول خدا از پايين كنده شد، به گونه اى كه اگر كسى مى خواست از زير آنها بگذرد مى توانست. من خود را به او نزديك تر كردم و گفتم: اى سرور و مولاى من! خداوند پدرت را به رحمت برانگيخت و تو آنها را گرفتار عذاب مكن. آنگاه فاطمه برگشت و ديوارهاى مسجد به جاى خود بازگشت.(1)

امام باقر مى فرمايد: به خدا سوگند اگر حضرت فاطمه موهاى خويش را آشكار مى كرد، همه آنها مى مردند؛ «و الله لو نشرت شعرها ماتوا طرّاً».(2)

ص: 94


1- . بحارالانوار ج 28 ص 206
2- . كافى ج 8 ص 238 بحث كرامت ها از كتاب سيماى حضرت فاطمه صفحه 94 تا 99 نقل شده است.

21. ترس فاطمه از خداوند متعال

1. در قرآن كريم تعبيرات مختلفى از ترس شده است؛

خوف خشيت رعب رهب نذر وجل حذر فزع.

2. تفاوت خوف و خشيت؛

راغب گويد خشيت ترسى آميخته با تعظيم و نوعاً از روى علم و معرفت است؛ (إِنَّمٰا يَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ) .(1)

نقد: اين مطلب كليت ندارد، زيرا تعظيم و علم و معرفت به خاطر متعلق آن است.

به جهت اينكه قرآن گويد: (وَ تِجٰارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسٰادَهٰا) (2)(فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي اَلْبَحْرِ يَبَساً لاٰ تَخٰافُ دَرَكاً وَ لاٰ تَخْشىٰ) .(3)

3. در قرآن گاهى ترس به اولياى الهى نسبت داده شده و گاهى نفى شده. جمع بين آيات چگونه است.

(قُلْ إِنِّي أَخٰافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذٰابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ) .(4)

ص: 95


1- . فاطر 28
2- . توبه 24
3- . طه 77
4- . انعام 15 يونس 15 زمر 13

(يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخٰافُونَ يَوْماً كٰانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً .. *.. إِنّٰا نَخٰافُ مِنْ رَبِّنٰا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً).(1)

(أَلاٰ إِنَّ أَوْلِيٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ).(2)

پاسخ:

الف. ترس از خداوند متعال به جهت احساس عظمت و بزرگى او يك نوع كمال است و همين ترس عامل تهذيب نفس و تزكيه روح است و موضوع ترس مربوط به دنيا مى باشد و عدم ترس و حزن، مربوط به آخرت.

ب. در آياتى كه پيامبر گويد (إِنِّي أَخٰافُ) مقيد به شرط (إِنْ عَصَيْتُ) است. بنابراين اگر عصيان نباشد ترسى نيست زيرا آنها افراد مطمئن اند؛ (أَلاٰ بِذِكْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ(3)

ج. سه گونه ترس داريم: 1. ترس طبيعى مانند ترس از حيوانات موذى يا افراد مسلح. 2. ترس از اعمال مانند ترس مجرم از قاضى عادل. 3. ترس شاگرد از استاد، كه بخاطر عظمت علمى استاد جرأت سخن گفتن ندارد.

ترس امام يا پيامبر از خداوند مانند ترس شاگرد از استاد است نه بخاطر اعمال زيرا آنان معصوم اند.

ص: 96


1- . دهر 7-10
2- . يونس 62
3- . رعد 28

و لذا كسى كه اعمالش ناشايست است، مى ترسد مانند يهود كه ترس از مرگ داشتند؛ (قُلْ إِنْ كٰانَتْ لَكُمُ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ عِنْدَ اَللّٰهِ خٰالِصَةً مِنْ دُونِ اَلنّٰاسِ فَتَمَنَّوُا اَلْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ * وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمٰا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اَللّٰهُ عَلِيمٌ بِالظّٰالِمِينَ(1)

قرآن كريم مى فرمايد رسولان الهى تنها از خداوند مى ترسند نه از غير خداوند؛ (اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اَللّٰهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اَللّٰهَ(2)

امام حسين: «اللّهمّ اجعلنى اخشاك كأنّى اراك».

قال على: «من خاف الله امنه الله سبحانه من كلّ شىء من خاف النّاس اخافه الله سبحانه من كلّ شىء».(3)

بنابراين ترس از خداوند مايه تربيت و تكامل بشر است، لذا قرآن كريم مى فرمايد: (وَ إِيّٰايَ فَارْهَبُونِ (4) فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اِخْشَوْنِ(5) فَلاٰ تَخٰافُوهُمْ وَ خٰافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(6)

نكته ديگر اينكه حزب الله واقعى كسى است كه از خدا بترسد و اين منحصر در بندگان دانشمند خدا است. اين مطلب از انضمام سه آيه شريفه ذيل استفاده مى شود.

(رَضِيَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولٰئِكَ حِزْبُ اَللّٰهِ) (7) (رَضِيَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ) (8) (إِنَّمٰا يَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ (9)

ص: 97


1- . بقره 94-95
2- . احزاب 39
3- . غررالحكم 9015
4- بقره 40
5- . مائده 3
6- . آل عمران 175

نوف بكالى گويد نيمه شب على را ديدم گريه مى كند، فرمود: «انّ لله موقفاً و لنأمن بين يديه موقفاً لا يخفى عليه شىء من اعمالنا يا نوف ان طال بكائك فى هذه الليلة مخافة لله تعالى قرّت عيناك غداً بين يدى الله

«يقول الله عزوجل يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة سيدة امائى قائمة بين يدى ترتعد فرائصها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى اشهدكم انّى قد آمنت شيعتها من النّار».

ص: 98

22. اذيت شدن حضرت فاطمه

در قرآن كريم واژه اذيت 24 بار بيان شده است و اذيت از نظر قرآن كريم بر دو قسم است:

الف. اذيت حرام، مانند اذيت پيامبران و مؤمنان؛

(وَ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اَللّٰهِ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ) (1) (وَ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتِ بِغَيْرِ مَا اِكْتَسَبُوا فَقَدِ اِحْتَمَلُوا بُهْتٰاناً وَ إِثْماً مُبِيناً) .(2)

ب. اذيت لازم، مانند اجراى حدّ بر مرتكب كار خلاف عفت؛

(وَ اَلَّذٰانِ يَأْتِيٰانِهٰا مِنْكُمْ فَآذُوهُمٰا) .(3)

1. اذيت شدن پيامبران در راه دين؛

پيامبران بزرگوار در راه نشر معارف دين از ناحيه دشمنان اذيت هاى گوناگونى را تحمل كردند؛

الف. (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلىٰ مٰا آذَيْتُمُونٰا وَ عَلَى اَللّٰهِ فَلْيَتَوَكَّلِ اَلْمُتَوَكِّلُونَ).(4)

ب. (يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسىٰ فَبَرَّأَهُ اَللّٰهُ مِمّٰا قٰالُوا وَ كٰانَ عِنْدَ اَللّٰهِ وَجِيهاً) .(5)

ص: 99


1- . توبه 61
2- . احزاب 58
3- . نساء 16
4- . ابراهيم 12
5- . احزاب 69

ج. (وَ إِذْ قٰالَ مُوسىٰ لِقَوْمِهِ يٰا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اَللّٰهِ إِلَيْكُمْ) .(1)

2. پيامبر اكرم اذيت هاى فراوانى را از ناحيه منافقان يا مسلمانان ضعيف الايمان مشاهده كرد كه دو نمونه اش را قرآن كريم بيان مى كند:

مسلمان ها مى آمدند در منزل پيامبر براى مهمانى و بعد از صرف غذا مى نشستند و حرف هاى بى فايده مى زدند و اوقات ارزشمند پيامبر را مى گرفتند. قرآن كريم دستور داد وقتى غذا خورديد متفرق شويد زيرا جلوس شما مايه اذيت پيامبر است؛ (فَإِذٰا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاٰ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ يُؤْذِي اَلنَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اَللّٰهُ لاٰ يَسْتَحْيِي مِنَ اَلْحَقِّ) .(2)

مورد دوم اينكه مى آمدند نزد پيامبر حرفى را مى زدند و پيامبر استماع مى كرد، ديگرى مى آمد بر خلاف اولى حرف مى زد آن را هم نيز استماع مى كرد، بعد به يكديگر مى گفتند پيامبر گوش است، يعنى سخن همه را تصديق مى كند؛ (وَ مِنْهُمُ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَلنَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ) .(3)

3. برخى از آيات قرآن پاداش اذيت شدن در راه خدا را جاودانگى در بهشت بيان مى كند؛ (فَالَّذِينَ هٰاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيٰارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي

ص: 100


1- . صف 5
2- . احزاب 53
3- . توبه 61

قٰاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئٰاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ ثَوٰاباً مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عِنْدَهُ حُسْنُ اَلثَّوٰابِ) .(1)

4. برخى از آيات فلسفه حجاب را اذيت نشدن زنان مى داند؛ (يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِكَ وَ بَنٰاتِكَ وَ نِسٰاءِ اَلْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلاٰ يُؤْذَيْنَ) .(2)

5. در برخى از آيات كيفر تلخ اذيت كردن پيامبر اكرم بيان شده است؛

(وَ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اَللّٰهِ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ) .(3)

(إِنَّ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اَللّٰهُ فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِيناً) .(4)

6. اميرالمؤمنين مى فرمايد خداوند فرموده است «ليأذن بحرب منّى من اذى عبدى المؤمن»: كسى بنده مؤمن را اذيت كند با من به جنگ برخاسته است.(5)

7. و نيز مى فرمايد كسى كه به مؤمنى نگاه كند كه بخواهد با آن نظر او را بترساند، روز قيامت خداوند او را مى ترساند، روزى كه هيچ سايه اى

ص: 101


1- . آل عمران 195
2- . احزاب 59
3- . توبه 61
4- . احزاب 57
5- . بحارالانوار ج 75 ص 152

نيست جز سايه رحمت او: «من نظر الى مؤمن نظرة يخيفه بها اخافه الله يوم لا ظلّ الا ظلّه».(1)

8. به پيامبر اكرم گفتند فلانى روزه مى گيرد و نماز شب مى خواند و همسايه اش را اذيت مى كند. حضرت فرمود چنين زنى اهل جهنم است؛ قيل لرسول الله انّ فلانة تصوم النّهار و تقوم اللّيل و هى سيئة الخلق تؤذى جيرانها بلسانها فقال: «لا خير فيها هى من اهل النّار».(2)

9. پيامبر اكرم فرمودند براى مؤمن روا نيست كه به برادر مؤمن خود نگاه كند كه او را بترساند و او اذيت شود؛ «لا يحل لمؤمن ان يشير الى اخيه بنظرة تؤذيه».(3)

10. «من اذى مؤمناً و لو بشطر كلمة جاء يوم القيامة مكتوباً بين عينيه ايس من رحمة الله».

11. پيامبر اكرم فرمودند اگر كسى مؤمنى را محزون كند و دنيا را به او بدهد، كفاره آن نمى شود و مأجور نيست؛ «من احزن مؤمناً ثمّ اعطاه الدّنيا لم يكن ذلك كفّارته و لم يوجر عليه».(4)

ص: 102


1- . بحارالانوار ج 75 ص 150
2- . مجموعه ورام ص 63
3- . محجه البيضاء ج 5 ص 122
4- . بحارالانوار ج 5 ص 150

12. پيامبر اكرم فرمودند اگر كسى مؤمنى را اذيت كند مرا اذيت كرده است؛ «من اذى مؤمناً فقد اذانى».(1)

13. نكته قابل توجه اين است كه قرآن كريم به طور موجبه كليه مى فرمايد كسانى كه خدا و پيامبر را اذيت كنند، از رحمت حق در دنيا و آخرت به دورند و خداند عذاب مهين را براى آنان آماده كرده است؛ (إِنَّ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اَللّٰهُ فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِيناً) .(2)

از سويى پيامبر اكرم درباره عظمت حضرت فاطمه فرمود: هركس فاطمه را اذيت كند مرا اذيت كرده است و هركس مرا اذيت كند خداوند را اذيت كرده است؛ «من اذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله».(3)

اين حديث شريف مصداق آن قضيه كلى است. نتيجه اينكه براى آن كسانى كه فاطمه را اذيت كردند عذاب مهين آماده شده است.

حديث فوق در مدارك اهل سنت نيز آمده است: المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 53 اسد الغابه ج 5 ص 522 كنز العمال ج 7 ص 111 صحيح بخارى ج 5 ص 177

ص: 103


1- . بحارالانوار ج 67 ص 72
2- . احزاب 57
3- . بحارالانوار ج 43 ص 202-204

قال على: «انّ فاطمة بنت رسول الله لم تزل مظلومة من حقّها ممنوعة عن ميراثها مدفوعة لم تحفظ فيها وصية رسول الله و لا رعى فيها حقه و لاحقّ الله عزوجل و كفى بالله حكماً و من الظالمين منتقماً».(1)

23. مظلوميت حضرت فاطمه

اشاره

آيات كريمه قرآن در زمينه ظلم چهار دسته است:

1. ظلم از اوصاف سلبى خداوند است؛ (وَ لاٰ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً) (2) و (وَ مَا اَللّٰهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعٰالَمِينَ) .(3)

2. هركس از حدود و تكاليف الهى تجاوز كند، به خود ظلم كرده است؛ (وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اَللّٰهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) .(4)

3. در قيامت به كسى ظلم نخواهد شد، هركسى كيفر عمل خود را مى بيند؛ (اَلْيَوْمَ تُجْزىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمٰا كَسَبَتْ لاٰ ظُلْمَ اَلْيَوْمَ) .(5)

ص: 104


1- . فاطمه بهجه قلب المصطفى ص 549
2- . كهف 49
3- . آل عمران 108
4- . طلاق 1
5- . غافر 17

4. ظالم به خودش ظلم مى كند نه به خداوند؛ (وَ مٰا ظَلَمُونٰا وَ لٰكِنْ كٰانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) .(1)

انواع ظلم

1. ظلم به خدا (شرك): (يٰا بُنَيَّ لاٰ تُشْرِكْ بِاللّٰهِ إِنَّ اَلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) .(2)

2. ظلم به نفس (تجاوز به حدود خدا): (وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اَللّٰهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) .(3)

3. ظلم به مردم (گمراه كردن مردم): (وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لاٰ تَزِدِ اَلظّٰالِمِينَ إِلاّٰ ضَلاٰلاً) .(4)

هر سه نوع ظلم در حقيقت ظلم به نفس است زيرا عمل از عامل جدا نيست.

جالب اينكه هر سه نوع ظلم در بيانى از اميرالمؤمنين نقل شده است: «الا و انّ الظّلم ثلاثة فظلم لا يغفر و ظلم لا يترك و ظلم مغفور لا يطلب فأمّا الظّلم الّذى لا يغفر فالشّرك بالله... و امّا الظّلم الّذى يُغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و امّا الظّلم الّذى لا يترك فظلم العباد بعضهم بعضاً»:

ص: 105


1- . بقره 57
2- . لقمان 13
3- . طلاق 1
4- . نوح 24

آگاه باشيد ظلم بر سه نوع است: ظلمى كه بخشوده نشود و ظلمى كه رها نگردد و ظلمى كه قابل بخشش است. اما ظلمى كه بخشوده نشود شرك ورزيدن به خداست، اما ظلمى كه قابل گذشت است ظلم بنده درباره خويشتن است كه در مورد ارتكاب برخى از زشتى ها است، اما ظلمى كه رهايى ندارد، ظلمى است كه بندگان خدا به يكديگر روا مى دارند.(1)

در اينكه حضرت فاطمه مورد ظلم و ستم دشمنان دين واقع شده شكى نيست و رواياتى از شيعه و سنى در اين جهت نقل شده است. نويسنده كتاب ارزشمند «فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفى» در فصل 31 صفحه 519 تا 566، 43 حديث در زمينه مظلوميت حضرت فاطمه نقل كرده است.

مهم آن است كه از اين روايات استفاده مى شود هر نوع ظلمى كه تصور مى شود از ارتكاب آن دريغ نورزيد: ظلم عرضى، ظلم مالى، ظلم حقوقى و ظلم بدنى.

پيامبر اكرم مى فرمايد: از رحمت خداوند به دور است كسى كه بعد از من به دخترم فاطمه ظلم كند و حق او را غصب كند و او را بكشد؛ «ملعون ملعون من يظلم بعدى فاطمة ابنتى و يغصبها حقّها و يقتلها».(2)

امام صادق مى فرمايد شبى كه پيامبر به معراج رفت به او خطاب شد اى رسول ما به دخترت فاطمه ظلم خواهد شد و حق او را غصب

ص: 106


1- . نهج البلاغه خطبه 176
2- . كنزالفوائد ج 1 ص 150

مى كنند و با اينكه او حامله است، او را مى زنند؛ «اما ابنتك فتظلم و تحرم و يؤخذ حقّها غصباً الّذى تجعلها له و تضرب و هى حامل».(1)

اميرالمؤمنين مى فرمايد در محضر پيامبر بوديم شروع كرد گريه كردن. عرضه داشتم چرا گريه مى كنيد؟ «ما يبكيك يا رسول الله»، فرمود به خاطر ظلم هايى كه به شما مى شود و به تو ضربه مى زنند و به فاطمه سيلى مى زنند و حسنم را مسموم و حسينم را شهيد مى كنند؛ «ابكى مما يصنع بكم بعدى فقلت ما ذلك يا رسول الله فقال ابكى من ضربتك على القرن و لطم فاطمة خدّها و طعنة الحسن فخذها و السم الذى يسقى و قتل الحسين».(2)

ابن حجر عسقلانى مى گويد عمر به فاطمه لگد زد تا اينكه محسن او سقط شد؛ انّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن.(3)

جابربن عبدالله انصارى گويد پيامبر در حال احتضار بود كه فاطمه وارد شد، چشمان خود را باز كرد و فرمود دخترم «انت المظلومة بعدى و انت المستضعفة بعدى فمن آذاك فقد آذانى و من سرّك فقد سرّنى».(4)

ص: 107


1- . كامل الزيارات باب 108 ص 332
2- . بحارالانوار ج 28 ص 51
3- . لسان الميزان ج 1 ص 268
4- . بحارالانوار ج 28 ص 76

مرحوم مجلسى (ره) نقل مى كند كه از روى مقنعه سيلى به صورت فاطمه زده شد كه گوشواره اش كنده شد و بر زمين افتاد؛ «فصفقت صفقة على خديها من ظاهر الخمار فانقطع قرطها و تناشرت الى الارض».(1)

امام صادق فرمود سبب وفات فاطمه اين بود كه قنفذ غلام عمر، فاطمه را با غلاف شمشير زد؛ «و كان سبب وفاتها ان قنفذاً مولى الرجل لكزها بنعل السيف بأمره».(2)

امام مجتبى به مغيره فرمود تو بودى كه دختر پيامبر را چنان زدى كه خونريزى كرد و آنچه در شكم داشت افكند (فرزندش سقط شد)؛ «انت الّذى ضربت فاطمة بنت رسول الله حتّى ادميتها و القت ما فى بطنها».(3)

ص: 108


1- . بحارالانوار ج 30 ص 294
2- . بحارالانوار ج 43 ص 170
3- . بحارالانوار ج 43 ص 197

24. هجوم به بيت وحى و دفاع از مقام ولايت

سرور زنان بهشت چهار نفرند؛ «سادات نساء الجنّة اربعة آسية و مريم و خديجة و فاطمة». نقطه اشتراك اين چهار نفر كه عامل سيادت و سعادت آنهاست، دفاع از مقام ولايت است.

1. بعد از آنكه اميرالمؤمنين را براى بيعت كردن فراخواندند، حضرت امتناع ورزيد و فرمود سبحان الله چه زود به پيامبر دروغ بستيد، ابوبكر و اطرافيانش به خوبى مى دانند كه غير از من كسى لايق مقام خلافت نيست؛ «و هو يعلم انّ محلى منها محل القطب من الرحى»

2. ابوبكر به عمر دستور داد با جماعتى به طرف خانه فاطمه برو و همه را دعوت به بيعت كن، چنان كه امتناع ورزيد با او بجنگ و با زور او را نزد من بياور.

3. عمر كه مدت ها در انتظار چنين روزى بود با گروهى ازمنافقان به سوى منزل حضرت آمدند و فرياد كشيد اگر براى بيعت كردن بيرون نياييد به خدا قسم خانه را با اهلش به آتش مى كشم. شخصى با تعجب گفت فاطمه در خانه است. عمر گفت حتى اگر او باشد.

4. حضرت فاطمه تا فرياد و جاروجنجال او را شنيد با عجله به طرف درب حركت كرده و آن را محكم بست و از همانجا به دفاع از على برخاست و به عمر خطاب كرد آيا از خدا پروا ندارى؟ «فقالت يا

ص: 109

عمر اما تتقى الله؟ تدخل على بيتى». واى بر تو. آيا مى خواهى نسل پيامبر را قطع كنى و نور خدا را خاموش كنى؟ و خداوند نورش را تمام مى كند؛ «ويحك يا عمر ما هذه الجرأة على الله و على رسوله تريد ان تقطع نسله من الدّنيا و تفنيه و تطفىء نور الله؟ و الله متمّ نوره».(1) عمر بار ديگر فرياد كشيد يا اطاعت كنيد يا آتش انتخاب با شما است.

4. حضرت زهرا در اينجا ناله برآورد و گفت اى رسول خدا چه مصيبت هايى كه از پسر خطاب و پسر ابى قحافه به ما نمى رسد؛ «نادت بأعلى صوتها يا ابت يا رسول الله ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى القحافة».

5. عمر، گفت تا هيزم بياورند و بيت وحى را به آتش بكشند. ناگاه دود غليظى وارد خانه شد. عمر به درب نيم سوخته لگد زد و زهرا را كه سرپوش مناسبى نداشت بين در و ديوار قرار داد.

«والله ما بايع علىٌّ حتّى رأى الدّخان فى بيته»

6. ناله حضرت زهرا بين در و ديوار بلند شد «يا ابتاه يا رسول الله» به دخترت بنگر كه با او چگونه رفتار مى كنند. آه اى فضه مرا درياب كه فرزندم كشته شد.

ص: 110


1- . بحارالانوار ج 53 ص 18

7. نامردان روزگار وارد منزل فاطمه شدند و اميرالمؤمنين را به زور به طرف مسجد بردند و حبل بر حبل المتين انداختند؛ «تواثبوا على اميرالمؤمنين و هو جالس على فراشه واجتمعوا عليه حتّى اخرجوه سحباً من داره ملبيا ثوبه يجرّونه الى المسجد و القوه فى عنقه حب لاً اسود و حالت فاطمة بين زوجها و بينهم عند باب البيت».(1)

8. وقتى آن حضرت را به مسجد بردند مسلمان نماهاى تن پرور و ترسو براى ديدن اين منظره فجيع صف كشيده بودند؛ «و اجتمع الناس ينظرون و امتلأت شوارع المدينة بالرّجال فصرخت و ولولت».(2)

على نگاهى به قبر پيامبر كرد و سخن هارون برادر موسى را بيان كرد «يابن ام ان القوم استضعفونى و كادو ان يقتلوننى».(3)

9. على را وارد مسجد ساختند. ابوبكر در ميان افراد مسلح قرار گرفته بود تا او را حفاظت كنند و عمر با شمشير برهنه اش در كنار او ايستاده بود. ناگاه اميرالمؤمنين فرمود اى ابوبكر چه زود كينه ات را بر اهل بيت پيامبر آشكار ساختى. مگر تو نبودى كه در غدير خم بيعت كردى، به خدا قسم اگر شمشير در دستم بود مى دانستيد كه شما هرگز توان چنين جسارت ها را نداشتيد. خدا لعنت كند گروهى كه با من بيعت

ص: 111


1- . احتجاج ج 1 ص 211
2- . شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 49
3- . بحارالانوار ج 28 ص 220

كردند و مرا تنها گذاشتند؛ «فقال على ما اسرع ما توثبتم على اهل بيت نبيّكم يا ابابكر بأىّ حقّ و بأىّ ميراث و بأىّ سابقة تحث النّاس الى بيعتك الم تبايعنى بالامس بأمر رسول الله».(1)

«و هو يقول اما والله لو وقع سيفى بيدى لعلمتم انّكم لن تصلوا الى هذا منّى و بالله لا الوم نفسى فى جهد و لو كنت فى ار بعين رجلاً لفرّقت جماعتكم فلعن الله قوماً بايعونى ثم خذلونى».(2)

10. عمر گفت از اين حرف ها دست بردار و گفت اى على بيعت كن. حضرت فرمود اگر بيعت نكنم چه مى شود؟ او گفت تو را مى كشيم. حضرت فرمود در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را كشته ايد. عمر گفت بنده خدا آرى اما برادر رسول خدا نه. حضرت تا سه بار اقرار گرفت. اجمالاًاينكه حضرت بيعت نكرد، فرمود سوگند به خدا نه حرف تو را مى پذيرم و نه بيعت مى كنم؛ «والله لا أقبل قولك و لا أبايعه».(3)

11. وقتى حضرت زهرا به هوش آمد از فضه پرسيد على كجاست؟ گفت او را به مسجد بردند. به سرعت خود را رساند و وقتى شوهر خود را با آن وضع رقّت بار مشاهده كرد، فرياد زد پسرعمويم را رها كنيد. به خدا قسم اگر دست از او برنداريد سر خود را برهنه كرده و

ص: 112


1- . بحارالانوار ج 28 ص 270
2- . بحارالانوار ج 28 ص 270
3- . شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 11

پيراهن پيامبر را به سر افكنده و همه شما را نفرين مى كنم. به خدا قسم نه من از شتر صالح كم ارج ترم و نه كودكانم از بچه هاى او كم قدرتر؛ «خلّوا ابن عمى فو الّذى بعث محمداً لئن لم تخلوا عنه لأنشرنّ شعرى و لأضعنّ قميص رسول الله على رأسى و لأصرخنّ الى الله تبارك و تعالى فما ناقة صالح بأكرم على الله منّى و لا الفصيل بأكرم على الله من ولدى».(1)

ناگاه اميرالمؤمنين آثار عذاب را مشاهده كرد و به سلمان فرمود به فاطمه بگو نفرين نكند. ابوبكر كه اوضاع را اينطور ديد كه نزديك است هلاك شوند فوراًحضرت على را رها كرد.

25. شفاعت حضرت فاطمه

شفاعت در قرآن كريم

آياتى كه در قرآن پيرامون مسئله شفاعت بحث مى كند در حقيقت به چند دسته تقسيم مى شود؛ گروه اول آياتى است كه به طور مطلق شفاعت را نفى مى كند، مانند: (أَنْفِقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لاٰ بَيْعٌ فِيهِ وَ لاٰ خُلَّةٌ وَ لاٰ شَفٰاعَةٌ) :(2) از آنچه به شما روزى داديم انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرارسد كه در آن نه خريد و فروشى است و نه دوستى و نه شفاعت.

ص: 113


1- . بحارالانوار ج 43 ص 47
2- . بقره 254

گروه دوم آياتى است كه «شفيع» را منحصراً خدا معرفى مى كند، مانند: (قُلْ لِلّٰهِ اَلشَّفٰاعَةُ جَمِيعاً) :(1) بگو تمام شفاعت از آن خداست.

گروه سوم آياتى است كه شفاعت را مشروط به اذن خدا مى داند، مانند: (وَ لاٰ تَنْفَعُ اَلشَّفٰاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّٰ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ) :(2) هيچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده سودى ندارد.

گروه چهارم آياتى است كه شرايطى براى شنونده بيان مى كند. گاهى اين شرط را گرفتن عهد و پيمان نزد خدا معرفى مى كند، مانند: (لاٰ يَمْلِكُونَ

اَلشَّفٰاعَةَ إِلاّٰ مَنِ اِتَّخَذَ عِنْدَ اَلرَّحْمٰنِ عَهْداً) (3) : آنان هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پيمانى دارد.

گاهى شرط آن را رضايت و خشنودى خدا معرفى مى كند: (وَ لاٰ يَشْفَعُونَ إِلاّٰ لِمَنِ اِرْتَضىٰ) (4): و آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت براى اوست، شفاعت نمى كنند.

گروه پنجم آياتى است كه صلاحيت شفاعت شدن را از بعضى مجرمان سلب مى كند، مانند سلب شفاعت از ظالمان كه مفهوم آن اين است كه شفاعت، گروه هاى ديگر را شامل مى شود: (مٰا لِلظّٰالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لاٰ شَفِيعٍ يُطٰاعُ) (5): براى ستمكاران نه دوستى وجود دارد و نه شفاعت كننده اى كه شفاعتش پذيرفته شود.

ص: 114


1- . زمر 44
2- . سبأ 23
3- . مريم 87
4- . انبياء 28
5- . غافر 18

و به اين ترتيب رعايت عهد و پيمان الهى يعنى ايمان و رسيدن به مقام خشنودى پروردگار و پرهيز از ستمكارى جزء شرايط حتمى شفاعت است.(1)

شفاعت در روايات

1. شفيعان درگاه الهى؛

الف. پيامبران؛ قال رسول الله: «يشفع الانبياء فى كلّ من كان يشهد ان لا اله الاّ الله مخلصاً»: پيامبران كسانى را كه به يگانگى خدا خالصانه گواهى دهند شفاعت مى كنند.(2)

ب. امامان و حضرت زهرا؛ قال على: «لنا شفاعة و لأهل مودّتنا شفاعة»: براى ما امامان و براى دوستان ما شفاعت ثابت است.(3)

ج. قرآن كريم؛ قال على: «اعلموا انّ القرآن شافع مشفّع»: بدانيد كه قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعت او پذيرفته مى شود.(4)

د. مؤمنان؛ سئل الصّادق عن المؤمن هل يشفع فى اهله؟ قال: «نعم المؤمن يشفع فيشفع»: از امام صادق سؤال شد كه آيا مؤمن براى اهل خود شفاعت مى كند؟ فرمود آرى شفاعت مى كند و شفاعتش پذيرفته مى شود.(5)

ص: 115


1- . پيام قرآن ج 6 ص 508
2- . مسند احمد ج 1 ص 12
3- . مناقب ج 2 ص 15
4- . نهج البلاغه خطبه 171
5- . محاسن ص 184

ه. همسايگان؛ قال الصادق: «انّ الجار يشفع جاره»: به درستى كه همسايه براى همسايه خودش شفاعت مى كند.(1)

و. فرشتگان؛ قال رسول الله: «يشفع النّبيّون و الملائكة...»: پيامبران و فرشتگان شفاعت مى كنند.(2)

ز. شهيدان دانشمندان؛ قال رسول الله: «يشفع يوم القيامة الانبياء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء»: در روز قيامت انبيا شفاعت مى كنند و پس از آن دانشمندان و پس از آن شهدا.(3)

2. عوامل شفاعت؛

الف. سجده زياد؛

قال رسول الله: «... فاعنّى بكثرة ا لسجود»: شخصى از پيامبر درخواست شفاعت كرد، حضرت فرمود مرا كمك كن به سجده هاى زياد.(4)

ب. تلاوت قرآن؛

قال رسول الله: «تعلّموا القرآن فإنّه شافع لأصحابه يوم القيامة»: قرآن را ياد بگيريد زيرا در قيامت براى اصحاب خود شفاعت مى كند.(5)

ج. دوستى فرزندان پيامبر و خدمت به آنان؛

ص: 116


1- . بحار الانوار ج 8 ص 43
2- . صحيح بخارى ج 1 ص 160
3- . سنن ابن ماجه ج 2 ص 1443
4- . مسند احمد ج 3 ص 500
5- . مسند احمد ج 5 ص 251

قال رسول الله: «اربعة انا الهم شفيع يوم القيامة المكرم لذريّتى و القاضى لهم حوائجهم و السّاعى فى امورهم عند ما اضطروا اليه و الحبّ لهم بقلبه و لسانه»: چهار گروه را من در قيامت شفاعت مى كنم: كسى كه به ذريه و فرزندان من اكرام كند و كسى كه نيازهاى آنها را برآورده كند و در كارهاى آنها تلاش كند هنگامى كه در سختى هستند و آنها را با قلب و زبان خود دوست بدارد.(1)

3. موانع شفاعت؛

الف. شرك؛ ب. ستم؛ قال رسول الله: «امّا شفاعتى ففى اصحاب الكبائر ما خلا اهل الشّرك و الظّلم»: شفاعت من درباره گناهكاران است غير از كسانى كه اهل شرك و ستم هستند.(2)

ج. عدم اعتقاد به شفاعت؛ قال الرّضا: «من كذّب بشفاعة رسول الله لم تنله»: كسى كه شفاعت پيامبر را تكذيب كند به شفاعت او نمى رسد.(3)

د. سبك شمردن نماز؛ قال الصادق: «لا ينال شفاعتنا من استخفّ بالصّلوة»: كسى كه نماز را سبك بشمارد، به شفاعت ما نمى رسد.(4)

از مجموع احاديث استفاده مى شود مقام شفاعت براى انبيا و اولياى الهى يعنى ائمه و اهل بيت و نيز شهداى اسلام و علما و فرشتگان و... محرز و ثابت است.

ص: 117


1- . عيون اخبار الرضا ج 2 ص 24
2- . خصال 355
3- . عبون اخبار الرضا ج 2 ص 66
4- . كافى ج 3 ص 270

فاطمه از زمره اهل بيت و از اولياى الهى و حتى برتر از انبيا مى باشد. به همين دليل اثبات مقام شفاعت براى فاطمه نياز به دليل جداگانه ندارد، در عين حال به برخى روايات در مورد شفاعت آن حضرت اشاره مى شود.

عن رسول الله: «فأيّما امرأة صلت فى اليوم و الليلة خمس صلوات و صامت شهر رمضان و حجّت بيت الله الحرام و زكّت مالها و اطاعت زوجها و والت عليّاً بعدى دخلت الجنّة بشفاعة ابنتى فاطمة و انّها سيدة نساء العالمين»؛(1)

از رسول خدا نقل شده: هر زنى كه پنج وقت نماز خود را بخواند و روزه ماه رمضان را بگيرد و حج واجب بيت الله را انجام دهد و زكات مالش را بپردازد و از شوهر خود اطاعت كند و على را بعد از من امام و رهبر خويش بداند (زمينه شفاعت را فراهم نمايد) به شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت خواهد شد و فاطمه سيده و سرور زنان عالم است.

وعن الباقر عن رسول الله: «اذا كان يوم القيامة فاذاً النداء من قِبل الله (عزوجل) يا حبيبتى و ابنة حبيبتى سلينى تعطى و اشفعى تشفعى»؛(2)

امام باقر از رسول خدا نقل مى كند: وقتى روز قيامت شود، ندا از جانب خدا مى رسد كه اى فاطمه هرچه درخواست كنى و از هركس شفاعت نمايى پذيرفته است.

ص: 118


1- . بحارالانوار ج 43 ص 24
2- . بحارالانوار ج 43 ص 119

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109