عزای فاطمی از معراج تا محشر

مشخصات کتاب

سرشناسه :آقابابایی، مهدی، 1362 -

عنوان و نام پديدآور:عزای فاطمی از معراج تا محشر/نویسنده مهدی آقابابایی.

مشخصات نشر:اصفهان: نور الحیات ،1402.

مشخصات ظاهری:138ص.؛ 14/5×21/5 س م.

شابک:978-622-5985-53-7

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه:ص[131]-138؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:فاطمه زهرا(س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- سوگواری ها -- احادیث

موضوع:FatimahZahraThe Saint -- Laments -- Hadiths

رده بندی کنگره:B(260

رده بندی دیویی:297/74

شماره کتابشناسی ملی:9439314

ص: 1

اشاره

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا

عزای فاطمی از معراج تا محشر

نویسنده : مهدی آقابابایی

انتشارات : نورالحیات

چاپ : اول . فاطمیه 1445قمری / زمستان 1402شمسی

قطع : رقعی / 138 صفحه

صفحه آرایی و حروف چینی : مهدی آقابابایی

شمارگان : 1000 نسخه

شابک : 978-622-5985-53-7

ص: 2

تقدیم :

به پیشگاه با عظمت و ملکوتی :

پیامبر اعظم

حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)

و اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین (علیه السلام)

و مدافع حریم ولایت و شهیدۀ راه امامت

صدّیقۀ شهیده ، حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) 

و منتقم آن بزرگواران

حضرت بقیّة اللّه الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و تمامی مدافعان و عزاداران حضرت زهرا (سلام الله علیها)

ص: 3

امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرمايد :

بسیار می شد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به امیرمؤمنان ، صدیقۀ کبری، امام حسن، امام حسین:نگاه می کردند می گریستند وقتی از سبب گریۀآن حضرت می پرسیدند ، می فرمودند:

أَبْكِي مِنْ ضَرَبْتِكَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدِّهَا وَ طَعْنِ الْحَسَنِ فِي فَخِذِهِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَاهُ وَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ؛

از ضربت شمشیری که بر سر حضرت علی (علیه السلام) وارد می شود ، و سیلی ای که به صورت حضرت

فاطمه (علیها السلام) می خورد ، و نیزه ای که به ران

امام حسن (علیه السلام) می زنند و سمی که به او

می خورانند و از کشتن امام حسین (علیه السلام)

گریه می کنم .

امالی ، شیخ صدوق ، ص 134، مجلس 28

مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص209.

ص: 4

حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در حق شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام)

این گونه دعا فرموده اند :

اِلهي وَ سَيدي اَسْئَلُكَ بِالذَّينَ اصْطَفَيتَهُمْ وَ بِبُكاءِ وُلْدي في مُفارَقَتِي اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شيعَتِي وَ شيعَةِ ذُرِّيتِی

خداوندا ! به حق اولیا و مقربانی كه آنها را برگزيدی

و به گريه های فرزندانم پس از مرگ و جدایی

من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران

شیعیان و پیروان ما را ببخشی .

الکوکب الدّریّ ، ج 1 ، ص 254 .

ص: 5

امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو به سوى قبر مبارك پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كرده و فرمودند :

... أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ؛

اندوهم هميشگى باشد و شبم در بی خوابى

گذرد و غمم پيوسته در دل است ، تا خدا

خانه اى را كه تو در آن اقامت دارى برايم

برگزيند ، ( بميرم و به تو ملحق شوم ).

کافی ، ج 1، ص 459.

ص: 6

فهرست

مقدمه..... 11

1 .جریان مصائب و شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) در معراج..... 14

2. گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) را پیش بینی کردند..... 15

3 . امانت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ..... 16

4 . گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام تقسیم حنوط بهشتی..... 17

5 . گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام دیدن پنج تن آل عبا..... 18

6. خبر دادن جبرئیل (علیه السلام) از شکستن پهلوی فاطمه (علیها السلام) و گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام صرف غذا..... 22

7 . گریه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام رحلتشان برای شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 24

8 . گریه های پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ظلم هایی که به حضرت فاطمه (علیها السلام) می شود..... 25

9 . گریه فرشتگان مقرّب و آسمان و زمین از گریۀ فاطمه (علیها السلام) ..... 26

10 . گریۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جبرئیل بر مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 27

11 . گریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از حجةالوداع در مصائب حضرت فاطمه (علیها السلام) ..... 32

12. فریاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) از بی حرمتیها..... 32

13 . غرق گریه و غم شدن زمین هنگام زدن حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 35

14 . گریه حضرت علی (علیه السلام) بر اثر مشاهده آثار سیلی..... 35

ص: 7

15 . گریۀ حضرت علی (علیه السلام) در ایام بیماری حضرت زهرا (علیها السلام) موقعی که سخن از فراق و جدایی شنیدند..... 35

16 . سلام مرا به پدرت برسان و ظلمی که بر من وارد شده را ، برای او شرح بده..... 45

17 . جزع امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام وصیت کردن حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 47

18 . گریه های حضرت زینب (علیها السلام) ..... 48

19 . گریه حسنین (علیهما السلام) هنگامی که هاتفی ندا داد : یتیمان فاطمه (علیها السلام) آمدند..... 49

20 .گریۀ اسماء موقعی که دیدند حضرت زهرا (علیها السلام) از دنیا رفتند..... 53

21 . گریۀ حسنین (علیهما السلام) وقتی از اسماء شنیدند گفت : مادرتان از دنیا رفت..... 54

22 . گریۀ حسنین (علیهما السلام) وقتی که خبر شهادت مادرشان را به حضرت علی (علیه السلام) دادند..... 54

23 . حضرت علی (علیه السلام) هنگامی که شنیدند همسرشان از دنیا رفتهاند شعری خواندند که زمین و آسمان را به گریه در آورد..... 55

24. فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 56

25. گریۀ حسنین (علیهما السلام) بعد از غسل و کفن نمودن حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 56

26 . گریه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شب غسل حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 58

27 .گریۀ ملائکۀ آسمان به خاطر گریه حسنین (علیهما السلام) ..... 60

28. گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام بازگرداندن امانت..... 62

29 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از دفن حضرت زهرا (علیها السلام) و خواندن اشعار..... 62

30. اشعار و مرثیه های حضرت علی (علیه السلام) در کنار قبر همسر بزرگوارشان و جواب دادن آن حضرت از طرف حضرت زهرا (علیها السلام)..... 67

31. به لرزه در آمدن شهر مدینه از گریه مردم در اثر شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 69

32. برگزاری مراسم عزاداری توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 70

33. گریه های دائمی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در شهادت فاطمه (علیها السلام) ..... 70

ص: 8

34 . حضرت علی (علیه السلام) شب ها نخوابیدند و آرامش نداشتند..... 74

35 . عایشه در عزای حضرت زهرا (علیها السلام) شرکت نکرد..... 74

36 .گریه و بی تابی حضرت ام کلثوم (علیها السلام) در عزای مادرشان..... 76

37 . یادآوری مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد اصحاب..... 76

38 . کتک خوردن مقداد از عمر و ذکر مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 79

39 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی از و پرسیدند : چرا عمر از قنفذ مالیات نگرفت ؟..... 81

40 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی شنیدند که قاتل همسرشان به قتل رسیده..... 82

41 . ماجرای کوچه..... 83

42 . نفرین حضرت زهرا (علیها السلام) بر عمر..... 84

43. کلمات امام حسن مجتبی (علیه السلام) با مغیره..... 85

44 . بغضی در گلوی امام حسن (علیه السلام) ..... 86

45 . بیان مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) توسط فضّه خادمه در مکه به ورقة بن عبدالله..... 87

46. گریه ابن عباس پس از واقعۀ عاشورا برای حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 102

47 . توسل امام باقر (علیه السلام) به مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 103

48 . سخنان حاج شیخ عباس قمی (قدس سره) ..... 104

49 . بر طرف شدن تب به حق حضرت فاطمه (علیها السلام) ..... 105

50 . دعای امام صادق (علیه السلام) ..... 105

51 . یادآوری و ذکر مصیبت حضرت زهرا (علیها السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام) ..... 109

52 . گریۀ امام صادق پس از شنیدن نام حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 110

53 .گریۀ طولانی امام صادق (علیه السلام) در عزای مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) ..... 111

54 . مادرم فاطمه (علیها السلام) در اثر ضربه های قنفذ به شهادت رسیدند..... 114

55 . گریۀ امام صادق (علیه السلام) موقعی که آل ابی طالب را در بند و زنجیر دیدند..... 115

ص: 9

56 . تغییر رنگ صورت حضرت صادق (علیه السلام) و مصائب مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 116

57 . امام کاظم (علیه السلام) و یاد مادر (علیها السلام) ..... 118

58 . گریۀ طولانی امام کاظم (علیه السلام) در هنگام نقل حدیث : أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِي..... 118

59 . توسل امام کاظم (علیه السلام) به مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام) ..... 119

60 . امام رضا (علیه السلام) و یاد مادر..... 120

61 . ارادت امام رضا (علیه السلام) به مادرشان حضرت فاطمه (علیها السلام) ..... 121

62 . امام جواد (علیه السلام) و یاد مادرشان حضرت فاطمه (علیها السلام) ..... 121

63 . امام جواد (علیه السلام) و گریه بر مادر (علیها السلام) ..... 122

64 . ذکر مصائب فاطمی توسط حضرت امام هادی (علیه السلام) ..... 123

65 . حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) و یاد مادرشان..... 124

66. حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاد مظلوميت مادرشان..... 124

67 . گریۀ شدید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ..... 125

68 . امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) : گرفتار منازعه با ظالمی درشتخوی و گمراه شده ایم..... 126

69 . نخستین حکم در قیامت..... 127

70 . عزای فاطمی در قیامت..... 127

71 . گریۀ ملائکه و حاملین عرش الهی و اهل دنیا بر فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ..... 128

72 . روز قیامت و دادخواهی فاطمه (علیها السلام) ..... 129

منابع و مآخذ..... 131

ص: 10

مقدمه

بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه *** می شوم آمادۀ گریه برای فاطمه

درقنوت هرنمازم بر لبم دارم دعا *** بارالهاجان من گردد فدای فاطمه

عزاداری شافعه محشر ، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) ، تاریخچه ای به بلندای تاریخ شیعه دارد و با وجود اینکه نسبت به عزاداری محرم ، حساسیت بسیار بیشتری در مقابل اهل سنّت دارد ، لیکن همیشه در سراسر ممالک اسلامی برگزار می شده است .

در طول تاریخ ، شواهد زیادی از عزاداری اهل بیت:و علمای شیعه برای شهادت صدیقۀ کبری (علیها السلام) داریم ، این مسئله واضح است که به علت تقیّۀ شدید شیعه در زمینه فاطمیه و خلفا ، این عزاداری به اندازه عزاداری محرم بزرگ و علنی نبوده است و شدت و حدّت آن به مراتب از عزاداری در محرم کمتر بوده است ؛ زیرا اکثر حکومت های جهان اسلام ، در دست اهل سنّت بوده و به شدت، با عزاداری و ذکر فاطمیه و حتی بردن نام حضرت زهرا (علیها السلام) مخالفت می شده است !

و چه زیبا مرحوم حاج شیخ عباس قمی (قدس سره) در کتابشان نوشته اند :

هر کس در اخباری که بیانگر دلسوزی و مهربانی و رحمت و رقّت قلب شریف آن عزیزان می باشد تأمل کند ، سخن ما را گواهی می نماید که تا چه اندازه امامان (علیهم السلام) از مصائب فاطمه (علیها السلام) افسرده و اندوهگین بودند ، و در عین حال آشکارا نمی توانستند آن غم و اندوه نهانی را بیان کنند و آشکار سازند ، برای اینکه مطلب بیشتر برایت روشن شود بنگرید به روایتی که

ص: 11

محدثین بزرگ شیعه از بشّار مکاری نقل کرده اند . همانا امام صادق (علیه السلام) که در شنیدن مصیبت زنی از شیعیان فاطمه (علیها السلام) حالش اینگونه دگرگون شده است ، پس چگونه می باشد حال آن حضرت در هنگامی که مصائب وارده بر مادرش را نزد او بازگو نمایند ؟! و گفته شود ستمگری سیلی به صورت فاطمه (علیها السلام) زد ، پس گویا می نگرم که بر اثر آن سیلی گوشواره اش شکست و از گوشش جدا شد .(1)

این مطلب ، نشان دهنده برخورد بسیار تند حکومت ، با کسانی بود که کوچک ترین اشاره و فعالیتی درباره حضرت زهرا (علیها السلام) انجام می دادند و به همین دلیل ، عزاداری حضرت زهرا (علیها السلام) در زمان های قدیم به وسعت و بزرگی عزاداری محرم برگزار نمی گردید .

اقامۀ عزا در ایّام فاطمیّه، عیان ترین نشانۀ نجات برای حق جویان و بهترین طریق هدایت برای دین طلبان است .

برافراشتن پرچم های عزا و برپایی مراسم سوگواری بر مصائبِ جسمی و رنج های روحی حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، سریع ترین وسیلۀ اعلان بطلان مکتبی است که پس از شهادت جانسوز و جانگداز حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدید آمد و با اتّکا به غصب خلافتِ امير المؤمنین (علیه السلام) ، در مقابلِ مکتب اهل بیت (علیهم السلام) ایستاد تا آن را نابود سازد .

عزاداری در سالروز شهادت حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) زنده نگه دارندۀ غضب الهی حضرت فاطمه (علیها السلام) بر ابوبکر است . همان خشم آسمانی که

ص: 12


1- . بیت الاحزان ، ترجمه ولی فاطمی ، ص 140 .

نظام خلافت سقیفه ای را رسوا ساخت و مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای همیشه فریاد کرد .

آری ، این اشک و آه و ناله های شیعیان در ایّام شهادت صدّیقۀ طاهره (علیها السلام) ، برای آن است که همواره ذکر مبارک أن سَيِّدةُ النِّساء (علیها السلام) در دل ها زنده نگه داشته شود و روشن دلانِ با هدف را به تفکّر و تحرّک وا دارد تا برای پی بردن به رازِ دل و سوزِ درونی شیعیان ، در وادی پژوهش و تحقیق قدم نهند و سرانجام ، « راهنمایان ناصح » را از « راهزنان خائن » جدا سازند .

آری ، اقامۀ عزا در ایّام فاطمیّه ، احیای غضب الهی و همیشگی حضرت زهرا (علیها السلام) بر ابوبکر و اعلان غصب خلافت علوی پس از رحلت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) است .

بنابراین،احیای فرهنگ فاطميّه، در واقع احیای امر امامتِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اعلان حقّانیّت مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می باشد ؛ که : وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلاَيَةِ يَوم الغَديرِ .(1)

شواهد بسیاری از عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) ، مراجع بزرگوار تقلید ، علماء و محبین برای حضرت زهرا (علیها السلام) موجود است که به آنچه دسترسی پیدا نمودیم را ذکر می نماییم .

اصفهان - حوزۀ علمیّه – شیخ مهدی آقابابایی

در آستانه فاطمیه 1445 قمری – آبانماه 1402 شمسی

ص: 13


1- . الکافی ، ج2 ، ص 21 .

در این کتاب به حزن ائمه معصومین (علیهم السلام) و گریه و تغییر رنگ صورت آن بزرگواران هنگام ذکر و شنیدن نام مادرشان حضرت صدیقه (علیها السلام) از آنچه ظاهر است و آنچه بر ایشان رخ داده است از معراج تا قیامت و محشر که آنجا هم عزای حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) بر پا گردیده و می گردد می پردازیم :

1 .جریان مصائب و شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) در معراج

حضرت صادق (علیه السلام) مى فرمايد :

هنگامى كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به معراج بردند به آن حضرت گفته شد : همانا خداوند متعال تو را آزمود ...

وَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِي تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا وَ عَلَى حَرِيمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِي بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِكَ الضَّرْب ؛

و اما دخترت مورد ستم قرار مى گيرد از حقش محروم و ممنوع مى شود و آن چه را تو حق او قرار دادى از او به زور گرفته مى شود ، او را كه حامله است كتك مى زنند ، و بدون اجازه وارد خانه مى شوند و مورد تهمت و تحقير قرار مى گيرد ، بدون يار و ياور مى ماند بر اثر ضربه اى كه بر او وارد مى شود كودكى را كه در شكم دارد سقط مى كند و بعد از دنيا مى رود . رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند كه من گفتم : « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون »(1) ، پروردگارا !

ص: 14


1- . بقره / 156 .

پذيرفتم و تسليم شدم ، توفيق و صبر و بردبارى از آن توست . سپس خطاب آمد :

اما دخترت فاطمه را به خاطر آن صبر و تحمل در قبال مصیبت ها ، در روز قیامت در کنار عرشم می نشانم و به وی گفته می شود : اکنون خداوند تو را در میان مردم حَکَم قرار داده . پس دربارۀ هر کسی که به تو ظلم و ستم کرده و به فرزندانت ظلم کرده حکم کن ، من حکم تو را دربارۀ آنها اجازه می دهم تا او را به طرف جهنم ببرند . (1)

2. گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی که شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) را پیش بینی کردند

امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرمايد :

بسیار می شد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به امیرمؤمنان ، صدیقۀ کبری ، امام حسن ، امام حسین (علیهم السلام) نگاه می کردند می گریست . وقتی از سبب گریۀ آن حضرت می پرسیدند ، می فرمود :

أَبْكِي مِنْ ضَرَبْتِكَ عَلَى الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا وَ طَعْنِ الْحَسَنِ فِي فَخِذِهِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَاهُ وَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ ؛

ص: 15


1- . كامل الزيارات ، ص 1000، باب 108؛ امالی شیخ صدوق ، ص 68 ؛ امالی ، شیخ طوسی، ج1، ص188 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 746 ؛ تأویل الآیات ، ص 838 ؛ بحارالانوار ، ج 28 ، ص 64 -61 .

از ضربت شمشیری که بر سر حضرت علی (علیه السلام) وارد می شود ، سیلی ای که به صورت حضرت فاطمه (علیها السلام) می خورد ، نیزه ای که به ران امام حسن (علیه السلام) می زنند و سمی که به او می خورانند و از کشتن امام حسین (علیه السلام) گریه می کنم .(1)

علامۀ مجلسی (قدس سره) اسناد این روایت را معتبر دانسته است .(2)

3 . امانت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

زمانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب کسا بودند . به ام سلمه امر فرمودند : کنار در بایستد و اجازه ورود به هیچ کس ندهد . دست حضرت فاطمه (علیها السلام) را گرفتند و در دست حضرت علی (علیه السلام) گذاردند

و شروع به گریه نمودند . از گریۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت فاطمه ، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) نیز گریستند . سپس فرمودند :

یا علی ! این ودیعه خدا و رسول اوست. خدا و مرا دربارۀ او حفظ کن و مسلماً چنین خواهی کرد . به خدا سوگند ! این مریم کبری است ( مقامش بس والاتر از اوست ) آگاه باش ! به خدا سوگند ! جانم به گلویم نرسید ، مگر آنکه برای او و شما از خدا خواسته هایی داشتم که آنچه درخواست کرده بودم را عطایم فرمود .

ص: 16


1- . امالی ، شیخ صدوق ، ص 134، مجلس 28؛ مناقب ابن شهرآشوب ، ج2، ص209 ؛ بحارالانوار، ج 28، ص 51 و ج 44 ، ص 149 ؛ اثباة الهداة ، ج1 ، ص 281 .
2- . جلاء العیون ، ج1 ، ص 189 ؛ رنج های زهرا ، ص 381 .

یا علی ! آنچه را فاطمه (علیها السلام) به تو می گوید عمل کن . من او را به چیزهایی که جبرییل فرمان داده امر نموده ام ! بدان دخترم فاطمه (علیها السلام) از هر کس راضی و خشنود باشد و من نیز راضی و خشنودم و خداوند و فرشتگانش هم راضی و خشنود خواهند بود .

یا علی ! وای بر کسی که به او ظلم کند . وای بر کسی که حقش را به زور بگیرد . وای بر کسی که حُرمتش را بشکند . وای بر کسی که خانه اش را آتش بزند. وای بر کسی که همسرش را بیازارد . وای بر کسی که او را به مشقت اندازد و با او به مبارزه برخیزد .

بار خدایا ! من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند .

سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یکایک آنان را نام بردند . آنگاه حضرت فاطمه ، امام حسن ، امام حسین و امیرالمؤمنین (علیهم السلام) را به آغوش کشیده و فرمودند :

من با شما و شیعیان شما در صلح و صفایم و ضامن آنها هستم که به بهشت بروند با دشمن شما و هر کسی که با شما دشمنی کند و ستم روا دارد ، بر شما و شیعیان شما تقدّم جوید یا تأخر ، دشمن و در ستیز و جنگ خواهم بود .(1)

4. گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام تقسیم حنوط بهشتی

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :

ص: 17


1- . زندگانی حضرت زهرا (علیها السلام) ، آقای مقرم، ص120 .

یا علی و یا فاطمه ! این حنوط بهشت است که جبرئیل (علیه السلام) آن را به من داده است . به شما سلام می دهد و می گوید : آن را تقسیم کنید و قسمتی را هم برای من جدا کنید .

حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند :

ثُلث آن برای شما و دربارۀ بقیه آن هم امیرالمؤمنین (علیه السلام) نظر بدهد .

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریستند و فاطمه (علیها السلام) را در آغوش کشیدند و فرمودند :

تو دختر موفق ، رشید و هدایت یافته و ملهمه ای هستی .

سپس فرمودند : یا علی ! دربارۀ بقیۀ آن نظرت را بگو .

فرمود : نصف آن برای او ( فاطمه (علیها السلام) ) ، نصف دیگر برای کسی که شما بفرمایید .

حضرت فرمودند : برای تو .(1)

5 . گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام دیدن پنج تن آل عبا

ابن عباس گويد : روزى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود كه امام حسن (علیه السلام) آمد و چون او را ديد گريست و سپس فرمود : نزد من بیا اى پسرم ! و او را به خود نزديك كرد تا بر زانوى راست نشانيد . سپس امام حسين (علیه السلام) آمد و چون او را ديد گريست و فرمود : بيا بيا پسر جانم ! و او را هم نزديك كرد تا بر زانوى چپ خود نشانيد . سپس فاطمه (علیها السلام) آمد و او را هم به خود نزديك كرد و برابر خود

ص: 18


1- . زندگانی حضرت زهرا (علیها السلام) ، آقای مقرّم ، ص 235 و 236.

نشانيد . و سپس امير المؤمنين (علیه السلام) آمد او را هم كه ديد گريست و نزديك خود طلبيد و در پهلوى راست خود نشانيد .

اصحابش گفتند : يا رسول اللَّه ! هر كدام را ديدى گريستى؟ بین اينها كسى نبود كه از ديدنش شاد شوى ؟

فرمود : به حق آنكه مرا به نبوت برانگيخته و بر همه مردم برگزيده ، من و اينها گرامى ترين خلق نزد خداییم ، و روى زمين كسى نيست كه از اينها نزد من محبوب تر باشد .

فاطمه دختر من برترین زنان از اولين تا آخرين آنهاست ، فاطمه زهرا (علیها السلام) پاره تن من است . زهرا نور دو چشم من است . زهرا ميوه قلب من است . زهرا روح و جان من است . زهرا حوریه ای است که به قیافه انسان در آمده . هنگامی که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت می ایستد نور او برای ملائکۀ آسمان ، نظیر نور ستارگان از برای اهل زمين می درخشد .

خداوند به ملائکه می فرمايد : ای ملائکۀ من! به فاطمه (علیها السلام) که برترین کنيزان من است ، نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است . اعضاء و جوارح او از خوف من می لرزد .

فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد می گیرم که شیعیان وی را در امان می گذارم .

سپس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :

ص: 19

وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَة ...

هرگاه حضرت زهرا (علیها السلام) را مشاهده می کنم ، آن ستم هایی به یادم می آید که بعد از من در حق او خواهد شد . گویا می بینم که داخل خانه وی شده باشد . احترامش از دست رفته باشد و حقش را غصب کرده باشند . از دریافت ارث خود ممنوع شده باشد . پهلوی او شکسته شده باشد . جنین وی سقط شده باشد و او فریاد می زند :

وامحمداه ! ولی کسی به دادش نمی رسد ، استغاثه می كند ولی كسى به فریادش نخواهد رسید . لذا بعد از من محزون ، غصه دار و گريان خواهد بود . گاهی يادآور می شود كه وحى از خانه اش قطع شده ، گاهی مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد ، شب ها برای اینكه صدای تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمی شنود دچارو حشت خواهد شد . سپس خویشتن را بعد از آنكه در ایام پدر عزيزترین افراد بود ذلیل خواهد دید .

ص: 20

در همین زمان است که خداى رئوف ملائکه را مونس فاطمه (علیها السلام) قرار می دهد . ایشان فاطمه  را همانگونه ندا می کنند که حضرت مریم را ندا کردند و به او می گویند :

اى فاطمه! خداوند تو را از میان زنان جهانيان انتخاب کرده است . ای فاطمه ! فرمانبردار پروردگار خویش باش و با سجده کنندگان و رکوع کنندگان سجود و ركوع نما . سپس درد و بيمارى بر او غلبه خواهد کرد . آنگاه خداوند سبحان مريم بنت عمران را می فرستد تا پرستار و مونس فاطمه (علیها السلام) باشد .

در همین حال است كه فاطمه (علیها السلام) می گوید :

پروردگارا ! من از زندگى سیر شده و از مردم دنیا بیزارم ، مرا به پدرم ملحق نما ! خداى توانا او را به من ملحق می نماید . زهرا (علیها السلام) اول كسی است از اهل بیت من كه به من ملحق خواهد شد .

فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ :

اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا ، وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا ، وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا ، وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا . فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ : آمِين ؛

فاطمۀ زهرا (علیها السلام) در حالی که محزون ، غصه دار ، مغموم ، با حقی غصب گشته و شهيد شده ، بر من وارد خواهد شد . من در آن هنگام می گويم : بار خدايا ! هر كسی را که به فاطمه (علیها السلام) ظلم كرده باشد لعن کن ! آن کسی را که حق زهرا (علیها السلام) را غصب نموده باشد عقاب و عذاب كن! آن کسی را که فاطمه (علیها السلام) را ذلیل کرده باشد ف ذلیل کن! آن کسی را که ضربه به پهلوی

ص: 21

فاطمه (علیها السلام) زد که بچه خود را سقط نمود ، دردوزخ جاودانی کن! ملائكه می گویند : آمين !» .(1)

6. خبر دادن جبرئیل (علیه السلام) از شکستن پهلوی فاطمه (علیها السلام) و گریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام صرف غذا

علامۀ مجلسی (قدس سره) می گوید : به خط شیخ محمد بن علی جبعی ، به نقل از خط شهید ( رفع الله درجته ) به نقل از مصباح شیخ ابی منصور ( طاب ثراه ) یافتم روایت شده :

روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منزل فاطمه (علیها السلام) وارد شد و او برای حضرت غذایی از خرما و نان و روغن فراهم آورد و حضرت با علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) گرد سفره جمع شدند و چون غذا خوردند ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سجده کرد و بسیار سجده اش طولانی گشت و آنگاه گریست و سپس خندید و نشست ؛ حضرت علی (علیه السلام) که جرأت بیشتری از بقیه ایشان در سخن گفتن داشت ، فرمود :

ای رسول خدا ! امروز از شما چیزی مشاهده کردیم که پیش از این ندیده بودیم ؟!

ص: 22


1- . امالی صدوق ، ص 115-113؛ المحتضر، ص 109؛ ارشادالقلوب ، ص 295 و 296؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (علیه السلام) ، ص 198و 199؛ طرف من الانباء والمناقب، ص 413؛ الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ، ص 9 و 10؛ بحارالانوار، ج 28، ص 38 و ج 43، ص 172؛ العوالم ، ج 11، ص 391؛ فرائد السمطین، ج2، ص 35 ( ط محمودی ) ؛ اثباة الهداة ، ج 1 ، ص 280 .

حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : آنگاه که با شما غذا خوردم ، شادمان شدم و از سلامتی و جمع گرم شما مسرور گشتم ، پس برای شکر خدا به سجده افتادم ؛ پس جبرئیل (علیه السلام) فرود آمد و گفت : آیا به خاطر شادمانی از سلامتی خانواده ات سجده نمودی ؟

گفتم : آری . پس گفت : آیا می خواهی از آنچه پس از تو بر ایشان می گذرد ، با خبر شوی ؟

گفتم : آری ، ای برادرم جبرئیل !

پس گفت :

«أَمَّا ابْنَتُكَ فَهِيَ أَوَّلُ أَهْلِكَ لَحَاقاً بِكَ بَعْدَ أَنْ تُظْلَمَ وَ يُؤْخَذَ حَقُّهَا وَ تُمْنَعَ إِرْثَهَا وَ يُظْلَمَ بَعْلُهَا وَ يُكْسَرَ ضِلْعُهَا وَ أَمَّا ابْنُ عَمِّكَ فَيُظْلَمُ وَ يُمْنَعُ حَقَّهُ وَ يُقْتَلُ وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ يُظْلَمُ وَ يُمْنَعُ حَقَّهُ وَ يُقْتَلُ بِالسَّمِّ وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّهُ يُظْلَمُ وَ يُمْنَعُ حَقَّهُ وَ تُقْتَلُ عِتْرَتُهُ وَ تَطَؤُهُ الْخُيُولُ وَ يُنْهَبُ رَحْلُهُ وَ تُسْبَى نِسَاؤُهُ وَ ذَرَارِيُّهُ وَ يُدْفَنُ مُرَمَّلًا بِدَمِهِ وَ يَدْفِنُهُ الْغُرَبَاءُ فَبَكَيْتُ وَ قُلْتُ هَلْ يَزُورُهُ أَحَدٌ قَالَ يَزُورُهُ الْغُرَبَاء » ؛

درباره دخترت ، او نخستین فرد خانواده ات است که پس از آنکه به وی ظلم می شود و حقش از وی سلب می شود و از ارثش محروم می گردد و شوهرش مظلوم واقع می شود و استخوان دنده اش شکسته می شود ، به تو می پیوندد .

و اما پسر عمویت (علیه السلام) مورد ستم واقع می شود و حقش سلب می شود و کشته می شود . و اما به امام حسن (علیه السلام) ، مظلوم واقع می شود و حقش از او

ص: 23

سلب می شود و با زهر کشته می شود . و اما به امام حسین (علیه السلام) ستم می شود و حقش سلب می شود و خاندانش کشته می شوند و زیر سم اسبان پایمال می شود و ساز و برگ کاروانش چپاول می شود و زنان و فرزندان خانواده اش اسیر می شوند و آغشته به خونش دفن می شود و غریبگان وی را به خاک می سپارند . پس گریستم و گفتم : آیا کسی به زیارت وی می رود ؟

گفت : غریبگان وی را زیارت می کنند .

گفتم : پاداش کسی که به زیارت وی رود ، چیست ؟

گفت : برای او ثواب هزار حج و هزار عمره به همراه تو نوشته می شود ، پس خندیدم . (1)

7 . گریه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام رحلتشان برای شهادت حضرت زهرا (علیها السلام)

علامه مجلسی (قدس سره) روایت نموده که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند :

در آن بیماری که خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دار دنیا به دار بقا رحلت فرمودند ، حضرت فاطمه (علیها السلام) را طلبیدند و پاره ای از ظلم و ستمی که دشمنان به اهل بیت نبوت (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد می کنند را ، بیان نمودند .

پس آنگاه اشک حسرت از دیده های حق بینِ حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند باران جاری شد و بر ریش مبارکش فرو ریخت و چادری که بر روی شریف

ص: 24


1- . عوالی اللئالی ، ج1، ص199؛ بحار الانوار ، ج 98، ص44 ؛ مستدرک الوسائل ، ج 10 ، ص 275 و 276 ؛ رنج های زهرا (علیها السلام) ، ص 376 -375 .

آن حضرت افکنده بودند ، از اشک دیده اش تَر شد . آنقدر آن مظهر رحم و احسان گریست که جگرم برای آن حضرت پاره پاره شد !

در آن حال سر مبارکش را به سینۀ خود گرفته بودم ، بر من تکیه داده بود و فاطمه (علیها السلام) را به سینۀ خود چسبانده بود . امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) قدم های عرش پیمایش را می بوسیدند و دیده های نورانی خود را بر پاهای جد بزرگوار خود می مالیدند و صدا به گریه بلند کردند .

در آن وقت جبرئیل امین حاضر بود و صدای گریۀ او را می شنیدم و از گریۀ فاطمه (علیها السلام) چنان یافتم که زمین و آسمان در گریه و فغان اند .(1)

8 . گریه های پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ظلم هایی که به حضرت فاطمه (علیها السلام) می شود

شيخ طوسى (قدس سره) در امالى از شیخ مفید از شیخ صدوق ، او از پدرش ، او از احمد بن ادریس ، از محمد بن عبدالجبّار ، از ابن ابی عمیر ، از ابان بن عثمان ، از ابان بن تغلب ، از عکرمه از عبداللَّه بن عبّاس روايت كرده اند که گفته است :

هنگامى كه وفات پيغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نزديك گرديد آن حضرت به قدرى گريست كه محاسن مباركش تَر شد . عرض شد : يا رسول اللَّه ! چرا گريه مى كنى ؟ فرمود :

ص: 25


1- . امواج البکاء ، ص 57؛ بحارالانوار، ج22، ص 490، باب 1، ح36؛ کفایةالاثر، ص2.

أبْكِي لِذُرِّيَّتِي، وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي" يَا أَبَتَاهْ ، يَا أَبَتَاهْ" فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي ؛

براى ذرّيّه و فرزندانم و آن ستم هايى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ايشان مى رسد ، گریه می کنم . گويا مى بينم دخترم فاطمه زهرا (علیها السلام) بعد از من مظلوم واقع شده ، هر چه صدا مى زند : يا ابتاه ! يا ابتاه ! احدى از امّت من به فرياد او نمى رسد .(1)

9 . گریه فرشتگان مقرّب و آسمان و زمین از گریۀ فاطمه (علیها السلام)

از موسی بن جعفر از پدرشان (علیهما السلام) روایت کرده است : رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : ... ای علی! چه خواهی کرد اگر این قوم بعد از من بر علیه تو توطئه کنند ، و بر تو دلیر شده و پیشی بگیرند و سرکشان خود را برای بیعت بفرستند ، و سپس گریبانت را گرفته و بکشند همانطور که شتر گریزان را از قافله شتر می کشند ... نکوهیده ، بی یار و یاور ، محزون و ا ندوهگین ... و بعد آن به این – اشاره به فاطمه (علیها السلام) – ذلت می رسد ؟

وقتی فاطمه (علیها السلام) آنچه را که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود را شنید ، ناله ای کشید و گریان شد ، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از گریه دخترش گریان شد و به ایشان فرمود :

ص: 26


1- . امالی، شیخ طوسی، ص 188؛ طرف من الانباء والمناقب، ص 520.

يَا بُنَيَّةِ لَا تَبْكِيِنَّ وَ لَا تُؤْذِيِنَّ جُلَسَاءَكِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ، هَذَا جَبْرَئِيلُ بَكَى لِبُكَائِكِ ، وَ مِيكَائِيلُ وَ صَاحِبُ سِرِّ اللَّهِ إِسْرَافِيلُ يَا بُنَيَّةِ لَا تَبْكِيِنَّ فَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ لِبُكَائِك ؛

ای دخترم ! گریه مکن و همنشینانت از فرشتگان را مرنجان ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل که صاحب سرّ الهی است از گریه تو گریان شده اند ، ای دخترم! گریه مکن که آسمان و زمین از گریه تو گریان شده اند .(1)

10 . گریۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جبرئیل بر مصائب حضرت زهرا (علیها السلام)

حضرت موسی کاظم (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود : شبی که صبح آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رحلت نمود علی ، فاطمه ، حسن و حسین (علیهم السلام) را فرا خواند و درِ خانه را به روی خود و آن جمع بست و فاطمه (علیها السلام) را صدا زد و فاطمه (علیها السلام) به او نزدیک شد و مدت طولانی از شب را با او خلوت کرد . وقتی این ملاقات طول کشید امیرالمؤمنین (علیه السلام) با دو فرزندش حسن و حسین (علیهما السلام) بیرون آمدند و در آستانه در ایستادند . مردم نیز پشت در ایستاده بودند . زنان پیامبر به علی و فرزندان ایشان (علیهم السلام) نگاه می کردند .

عایشه به حضرت علی (علیه السلام) گفت : حتماً موضوع مهمی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را در این ساعت بیرون کرد و با دخترش خلوت کرده است ؟

ص: 27


1- . طرف من الانباء والمناقب ، ص 199 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 492 ؛ الهجوم علی بیت فاطمه (علیها السلام) ، ص 56 .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود : من از آنچه در خلوت آنها می گذرد با خبرم . موضوع سخن ، توضیح برخی از وقایعی است که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد . پس عایشه روی درهم کشید و نتوانست حرفی بزند .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : طولی نکشید که حضرت فاطمه (علیها السلام) مرا صدا زد . من نیز بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم و ایشان در حال جان دادن بودند . نتوانستم خودم را کنترل کنم و بر این حال پیامبر گریستم .

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :

ای علی! چه چیز تو را به گریه کردن واداشته ؟ هم اکنون زمان گریۀ تو نیست . زمان جدایی بین من و تو فرا رسیده است.

ای برادرم ! تو را به خدا می سپارم . خداوند برای من مقام قرب خود را برگزیده است .

« وَ إِنَّمَا بُكَائِي وَ غَمِّي وَ حُزْنِي عَلَيْكَ وَ عَلَى هَذِهِ أَنْ تُضَيَّعَ بَعْدِي ، فَقَدْ أَجْمَعَ الْقَوْمُ عَلَى ظُلْمِكُمْ وَ قَدْ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ قَبِلَكُمْ مِنِّي وَدِيعَة ... »؛

اما گریه و غم و غصۀ من برای تو می باشد و و بر این – فاطمه (علیها السلام) - که پس از من ( حق ) او ضایع خواهد شد و اینکه این قوم بر ظلم کردن بر شما جمع خواهد شد ، و شما را به خدا می سپارم . و شما را از من امانت بپذیرد .

ص: 28

ای علی! از سوی من برای شما هدیه ای است ؛ من فاطمه (علیها السلام) دخترم را به اموری وصیت کرده ام و مطالبی به او گفته ام که برایت بگوید . هر چه فاطمه (علیها السلام) گفت اجرا کن ؛ زیرا او بسیار راستگو و صادق است .

سپس فاطمه (علیها السلام) را در آغوش گرفت و سرش را بوسید و فرمود :

فاطمه جان! پدرت فدایت باد . صدای گریه زهرا (علیها السلام) بلند شد . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، فاطمه (علیها السلام) را به سینۀ خود چسباند و فرمود :

«و اللّه لينتقمنّ اللّه ربّي و ليغضبنّ لغضبك، فالويل ثمّ الويل للظالمين... ؛

خداوند انتقام شما را از آنان می گیرد و خداوند به غضب تو غضبناک می گردد . وای بر ظالمان! وای بر ظالمان! و وای بر ظالمان! سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست .

فَوَ اللَّهِ لَقَدْ حَسِبْتُ بَضْعَةً مِنِّي قَدْ ذَهَبَتْ لِبُكَائِهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) حَتَّى هَمَلَتْ عَيْنَاهُ مِثْلَ الْمَطَرِ حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ وَ مُلَاءَةً كَانَتْ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَلْتَزِمُ فَاطِمَةَ لَا يُفَارِقُهَا وَ رَأْسُهُ عَلَى صَدْرِي وَ أَنَا مِسْنَدُهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ يُقَبِّلَانِ قَدَمَيْهِ وَ يَبْكِيَانِ بِأَعْلَى أَصْوَاتِهِمَا ...؛

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : به خدا قسم ! گمان می کردم پاره ای از وجودم در گریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دست رفت . مانند ابر بهاری گریه می کرد ، طوری که صورت و محاسنش از اشک خیس شد . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت فاطمه (علیها السلام) جدا نمی شد و سر او بر سینۀ من بود و من تکیه گاهش بودم .

ص: 29

حسن و حسین (علیهم السلام) پاهای آن حضرت را بوسه می زدند و با صدای بلند گریه می کردند .

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : اگر بگویم جبرئیل در خانه بود دروغ نگفته ام ؛ زیرا صدای گریه و زاری می شنیدم که برایم آشنا نبود . می دانستم که آن صدا ، صدای ملائکه است . هیچ شکی ندارم . مگر می شود جبرئیل در اینچنین شبی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تنها بگذارد . آن شب حضرت فاطمه (علیها السلام) چنان گریه می کرد که گمان می کنم زمین و آسمان بر او گریه می کردند . سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :

ای دخترم ! بعد از من خدا با شما خواهد بود . و او بهترین پشتیبان است . سوگند به خدایی که مرا به حق برانگیخت از گریه تو عرش خدا و ملائکه و آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست به گریه افتادند .

ای فاطمه ! سوگند به همان خدایی که مرا به حق برانگیخت ! بهشت بر مردم حرام است تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من تو اولین کسی هستی که پوشیده ، مزیّن با زیورآلات و مرفه بر بهشت قدم می نهی .

ای فاطمه ! گوارایت باد . سوگند به همان خدایی که مرا به حق برانگیخت ! تو سرور زنان بهشت هستی .

سوگند به خدایی که مرا به حق برانگیخت! جهنم شعله ای می کشد که هیچ پیامبر و یا فرشته مقرّبی از هراس او در امان نیست و همگی بی هوش می شوند . یک منادی صدا می زند : ای جهنم! خداوند به تو می گوید : به

ص: 30

عزتم سوگندت می دهم که آرام باشی تا حضرت فاطمه (علیها السلام) دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عبور کند و به سوی بهشت برود . هیچ دود و آتشی به او آسیب نمی رساند .

سوگند به همان خدایی که مرا به حق برانگیخت . امام حسن (علیه السلام) از طرف راست و امام حسین (علیه السلام) از طرف چپ ، تو را همراهی می کنند و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال در مقامی شریف در کنار حضرت علی بن ابیطالب (علیهما السلام) جای می گیری و پرچم حمد با حضرت علی بن ابیطالب (علیهما السلام) است

؛ و علی (علیه السلام) پوشیده

می شود وقتی من پوشانده شوم [ از لباس های بهشتی ] و به زیور آراسته می شود وقتی من آراسته شوم .

« و الّذي بعثني بالحقّ لأقومنّ لخصومة أعدائك و ليندمنّ قوم أخذوا حقّك و قطعوا مودّتك و كذبوا عليّا و ليختلجنّ دوني فأقول: امّتى امّتى، فيقال: انّهم بدلوا بعدك و صاروا إلى السّعير »؛

سوگند به همان خدایی که مرا به حق برانگیخت از دشمنانت دادخواهی خواهم نمود و کسانی که حق تو را غصب کردند و رشته محبت تو را بریدند و بر من دروغ بستند همه در مقابل من پشیمان و خجل خواهند شد . آن گاه می گویم : ای امّت من! ای امّت من ! جواب می رسد : امتت پس از شما دگرگون شدند و جهنمی گشتند .(1)

ص: 31


1- . طرف من الانباء و المناقب ، ص 193- 189 ؛ بحارالانوار ، ج 22، ص 490، ح 36؛ منهاج البراعه ، ج12 ، ص 244 ؛ الصراط المستقیم ، ج 2 ، ص 93 .

11 . گریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از حجةالوداع در مصائب حضرت فاطمه (علیها السلام)

ابن عباس گفت است : وقتی از حجة الوداع برگشتیم در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدمت آن حضرت نشسته بودیم فرمود : « ... ای مردم ! خدا را در نظر داشته باشید در مورد عترت و اهل بیتم ، فاطمه پاره تن من و دو فرزندش بازوان من هستند و من و شوهرش چون نور درخشنده هستیم . خدایا! رحم کن بر کسی که به آنها رحم نماید و کسی که بر آنها ستم ورزد او را نیامرز ، در این موقع چشمان پیامبر پر از اشک شده ، فرمود : گویا هم اکنون می بینم چه خواهند کرد .(1)

12. فریاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) از بی حرمتی ها

امام کاظم (علیه السلام) از پدرشان امام صادق (علیه السلام) - هنگام ذکر وصیتی مُهر شده که جبرئیل به همراه امینان خداوند متعال از ملائکه آوردند و امر به خارج شدن همه کسانی که در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند جز امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، و فاطمه (علیها السلام) که در میان پرده و در بودن داده شده بود - ... آمده است :

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :

اینک جبرئیل و میکائیل میان من و تو هستند و در اینجا هم با فرشته های مقرّب حاضر شدند تا من آن ها را گواه بر تو بگیرم ، علی (علیه السلام) عرضه داشت آری و آنها گواه باشند و من هم ، پدر و مادرم به فدایتان ، آنها را گواه می گیرم و

ص: 32


1- . تحقیقی تحلیلی پیرامون هجوم بر خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) ، ص 50.

رسول خدا آنها را شاهد نمود و در ضمن شرطی هم با علی (علیه السلام) کرد به پیشنهاد جبرئیل و طبق دستور خداوند عزوجل و آن این بود : « يَا عَلِيُّ، تَفِي بِمَا فِيهَا؛ مِنْ مُوَالَاةِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ الْبَرَاءَةِ وَ الْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْكَ، وَ عَلى كَظْمِ الْغَيْظِ، وَ عَلى ذَهَابِ حَقِّكَ وَ غَصْبِ خُمُسِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ؟ ...» ؛

ای علی ! باید وفا کنی بدان چه در این وصیتنامه است ... با صبر و شکیبائی و با کظم غیظ بر بردن حق تو و غصب خمس تو و هتک حرمت تو .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند : وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَقَدْ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ (علیه السلام) يَقُولُ لِلنَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) : يَا مُحَمَّدُ، عَرِّفْهُ أَنَّهُ يُنْتَهَكُ الْحُرْمَةُ، وَ هِيَ حُرْمَةُ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) ، وَ عَلى أَنْ تُخْضَبَ لِحْيَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِيطٍ ...» ؛ سوگند به آن که دانه را شکافد و خلق را آفریند ، من از جبرئیل شنیدم به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت : ای محمد ! به او شناخت ده که حرمت او هتک می شود ، در عین حالی که حرمت رسول خدا است و اینکه محاسنش با خون تازه سرش رنگین می گردد .

علی (علیه السلام) فرمود :

فَصَعِقْتُ حِينَ فَهِمْتُ الْكَلِمَةَ مِنَ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ حَتّى سَقَطْتُ عَلى وَجْهِي ، وَ قُلْتُ: نَعَمْ، قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ إِنِ انْتَهَكَتِ الْحُرْمَةُ ، وَ عُطِّلَت السُّنَنُ ، وَ مُزِّقَ الْكِتَابُ، وَ هُدِّمَتِ الْكَعْبَةُ، وَ خُضِبَتْ لِحْيَتِي مِنْ رَأْسِي بِدَمٍ عَبِيطٍ ، صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتّى أَقْدَمَ عَلَيْكَ ؛ چون حضرت این کلمه را را جبرئیل امین درک

ص: 33

کردم ناله ای کشیدم و با صورت بر زمین افتادم و گفتم : آری قبول دارم و خشنود هستم هر چند که هتک حرمت شود و سنّت تعطیل گردد ، و قرآن پاره پاره شود و خانه خدا به ویرانی بیافتد و محاسنم با خون تازه سر خویش رنگین شود ... و صبر و تقرّب به حق را همیشه پیشه کنم تا بر او وارد شوم .

سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت فاطمه ، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را هم فرا خواند و به آنان مانند امیرالمؤمنین مطالب را اعلام نمود و آنها هم مانند آن حضرت پاسخ دادند ، ووصیتنامه مُهر شد .

راوی گوید : پرسیدم : در ضمن وصیتنامه ، یورش و توطئه آنان و مخالفتشان با امیرمؤمنان درج شده بود ؟

فرمود : آری به خدا سوگند ! جزء به جزء و حرف به حرف ، آیا نشنیدی قول خداوند عزوجل را : ( إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ ) ؛(1) به راستی ما مرده ها را زنده کنیم و بنویسیم آنچه را پیش فرستاده اند و آثار آنها را و هر چیز را در امام مبین سفارش کنیم .

به خدا سوگند ! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین و فاطمه (علیها السلام) فرمود : آنچه را به شما تقدیم داشتم آیا خوب فهم نکردید و نپذیرفتید ؟

عرض کردند : چرا ، و بر آنچه ما را بد آید و به خشم آورد صبر کینم .(2)

ص: 34


1- . یس / 12 .
2- . الکافی، ج1، ص 281؛ بحارالانوار، ج 22، ص 479؛الطرف ، ص 24-22.

13 . غرق گریه و غم شدن زمین هنگام زدن حضرت زهرا (علیها السلام)

در روایتی آمده : آنگاه عمر به اطرافیانش گفت : فاطمه را بزنید : پس تازیانه ها بر حبیب رسول خدا و پاره ای از تن او ، باریدن گرفت به احدی که بدنش را خونین کرد آثار این فشار بی رحمانه و صدمات تلخ ، بر جسم فاطمه چنان باقی ماند که بیمار ، زمین گریه و غرق غم گشت .(1)

14 . گریه حضرت علی (علیه السلام) بر اثر مشاهده آثار سیلی

محمد مهدی حائری گوید :

هرگاه حضرت علی (علیه السلام) به چهرۀ حضرت زهرا (علیها السلام) نگاه می کرد غم و اندوهش از بین می رفت ، ولی یک روز همین که به صورت آن حضرت (علیها السلام) نگاه کرد غم و اندوه دلش را فرا گرفت ؛ زیرا در چشمان آن حضرت بر اثر سیلی آثار سرخی مشاهده کرد .(2)

15 . گریۀ حضرت علی (علیه السلام) در ایام بیماری حضرت زهرا (علیها السلام) موقعی که سخن از فراق و جدایی شنیدند

امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از روزهای بیماری حضرت صدیقه (علیها السلام) ، به منزل آمد، دید آن مخدّره خمیری برای نان تهیه کرده است و گِلی را در آب گذاشته تا سر پسرانش حسنین (علیهما السلام) و همین طور لباس هایشان را بشوید .

ص: 35


1- . مؤتمر علماء بغداد ، ص 63 .
2- . فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 751 .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) با حالت تعجب پرسید :

ای کسی که دو جهان خادم درگاه او است ، ای معصومۀ آخرالزمان ! ای ملکه و بلقیس خانۀ تقدیس و جلالت ! ای آسیۀ دنیای تکمیل و تکامل ! ای زهرای مرضیه! ای حورای انسیه ! ای مادر دو مظلوم! ای دختر پیامبر معصوم ! ای عروس کم جهاز ! ای خاتون حجلۀ عزت ! ای ستارۀ راه مقبول! ای شمع محفل رسول! ای پارۀ تن احمد ! و ای سرمایۀ محمد ! هیچ گاه ندیدم که در یک روز به دو کار از کارهای دنیا مشغول شوی ! امروز می بینم که مشغول سه کاری ! گمان می کنم علّتی داشته باشد ؟

حضرت زهرا (علیها السلام) آنقدر گریست که اشک بر گونه های مبارکش جاری شد ؛ آنگاه فرمود : ای تاجدار سورۀ هل اتی ! ای شه سوار عرصۀ لافتی ! ای گوینده و خطیب منبر سَلُونی ! ای وارث جایگاه هارونی ( نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ) ! ای نقش و نگار حلۀ روشنی ! ای امانت دار راز مصطفی ! ای شیر بیشۀ شریعت ! بلکه ای کشتی لجۀ حقیقت ! ای شکوفۀ باغ ابوطالب ! ای کسی که نام گذاری شده به اسدالله الغالب ! این جدایی بین من و تو است ! ای علی ! دیشب پدرم را در خواب دیدم که در جای بلندی ایستاده ، به راست و چپ نظر می کرد ؛ انگار منتظر کسی بود . عرض کردم : ای پدر جان ! از پیشم رفتی و مرا تک و تنها گذاشتی ، شب و روز ، شام و صبح بر تو می گریم . نه از غذایی لذت می برم ، نه به خواب خوشی می روم .

فرمود : ای فاطمه ! من این جا ایستاده ام و انتظار می کشم .

ص: 36

عرض کردم : یا رسول الله ! منتظر چه کسی هستید ؟

فرمود : منتظر تو هستم . ای فاطمه ! فرمان فراق از حَد گذشته و از شوق تو طاقتم تمام شده ... ای فاطمه ! بیا که تا تو نیایی من نمی روم .

گفتم : ای پدر ! من هم آرزوی دیدار تو را دارم .

حضرت مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : بشتاب ای فاطمه ! تا فردا شب نزد من باشی .

حضرت زهرا (علیها السلام) ادامه داد : نان می پزم ، چون فردا که تو به مصیبت من مشغول باشی ، فرزندانم گرسنه نمانند و لباس فرزندانم را می شویم چون نمی دانم که بعد از من لباس آن ها را چه کسی می شوید ، و چه کسی دل یتیمان مرا شاد خواهد کرد . می خواهم سر فرزندان را شانه کنم معلوم نیست که پس از من چه کسی غبار از روی و موی ایشان پاک کند؟!

وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرف جدایی را از خانمش شنید ، شروع به گریه کردن نمودند . و فرمود : ای فاطمه ! اندوه پدرت هنوز در صمیم قلبم باقی است ، چگونه با جدایی تو اندوه ام را زیاد کنم ؟!

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود :ای علی ! همانطور که بر فراق پدرم صبر نمودی ، بر جدایی من نیز صبر کن ، چون خدا با صبر کنندگان است .

با این حال ، باز آن مخدره می گریست و پیراهن پسرانش را می شست و سرشان را شانه می زد و می فرمود : ای کاش می دانستم چه کسی شما را سم می دهد و شهید می کند؟! و کار شما به کجا می کشد؟! وقتی آن دو آقازاده این کلام را شنیدند شروع به گریستن کردند . آن معصومه (علیها السلام) به

ص: 37

ایشان فرمود : ای جانان مادر ! به قبرستان بقیع روید و مادر خود را دعا کنید .

آن مظلومه می خواست که آن ها، هنگام فوت مادرشان نباشند و به آن ها جزع و فزعی نرسد . پس آن دو امام زاده از نزد مادر رفتند . پس به فضه امر نمود که بستر بیماری را برایش بگستراند . پس به پهلو، روی آن خوابید و فرمود : ای پسر عمو! نزدم بنشین چون الآن زمان وداع است .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) کنارش نشست . آن مخدره به اسماء بنت عمیس امر نمود که غذایی برای حسن و حسین (علیهما السلام) آماده کند ، وقتی آمدند ، آن را بخورند و به کار خودشان مشغول شوند . اسماء امر آن حضرت را اطاعت نمود .

زمانی نگذشت که آن دو آقازاده آمدند . اسماء صدایشان را شنید ، پس نزدشان آمد و از آن ها استقبال نمود و در جایی که مادرشان امر نموده بود ، آن دو را نشاند و غذا را آورد. فرمودند :

ای اسماء! دیدی که ما تنهایی بدون مادرمان غذا بخوریم ؟! ما غذا نمی خوریم تا بین ما و مادرمان جدایی بیندازی .

عرض کرد : مادرتان مقداری کار دارد .

فرمودند : ما جز با او غذا نمی خوریم .

پس از جا بلند شدند و نزد مادرشان رفتند . وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) آن دو را دید ، فرمود : ای امیرالمؤمنین! پسرانت را نزد قبر جدشان ببر .

ص: 38

امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خاسته ، دست آن دو را گرفت و فرمود : بروید در نزد قبر جدتان ای پسرانم !

پس آن دو آقازاده رفتند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) برگشت و کنار سر حضرت زهرا (علیها السلام) نشست . بی بی فرمودند :

ای پسر عمو! کمی نزدم بنشین و چون وقت جدایی رسیده است .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) سر همسر محترمه اش را به دامن گرفته ، این ابیات را خواند :

وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ *** مِنَ الْكِرَامِ وَ مَا تُهْدَى مَصَائِبُهُ

فَلَيْتَ شَعْرِي إِلَى كَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا *** فُنُونُهُ وَ تَرَانَ-ا لَ-مْ نُجَاذِبْ-هُ؟!

حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود :

ای پسر عمو ! الآن وقت وصیت است نه وقت عزاداری .

فرمود : چه وصیتی داری ؟ ای دختر عمو !

فرمود : چهار وصیت به تو دارم :

اول : این که اگر در مدت زندگی ام با تو ، از من تقصیری سر زد ، مرا ببخشی و درگذری .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : تقصیر از تو دور است ای سرور بانوان جهانیان ! تو در نهایت محبت ، دوستی ، مهربانی با من ، رضایت ، شکر و قناعت به هر چه که می آوردم ، بودی. فرمود :

ص: 39

دوم : این که ای پسر عمو ! تو را وصیت می کنم با فرزندانم مدارا کن و در صورتشان صدایت را بلند نکن و آن دو را از خود دور نکن ؛ زیرا آن دو ، بعد ما کشته می شوند و فرزندانشان پراکنده می شوند .

سوم : این که مرا شب دفن کن و به جنازه ام بیگانگان و دشمنان را حاضر نسار . همانطور که مرا در حال حیات ندیدند ، در حال ممات هم نبینند .

چهارم : این که مرا از زیارتت محروم نکنی . چون من به تو زیاد اُنس گرفتم .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : وصیتت را پذیرفتم و به آن راضی ام . ولی تو هم به وصیت های من گوش کن و قبول کن .

فرمود : وصیت هایت را بگو ای پسر عمو!

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : سه وصیت به تو دارم :

اول : این که اگر از من گناهی یا جرمی یا تقصیری سر زد ، مرا ببخشی ، و از آن درگذری .

دوم : این که وقتی پدرت را ملاقات نمودی ، سلام و درود مرا برسان .

سوم : این که وقتی پیش پدرت رفتی ، از من به او شکایت نکن .

در همین موقع که آن دو مشغول گفتگو بودند ، صداها و گریۀ بلندی و فریادی شنیدند که می گفتند :

واویلاه ! وامصیبتاه ! واکربتاه !(1)

ص: 40


1- . امواج البکاء، 69-64. به نقل از وفاة فاطمه الزهرا (علیها السلام) ، ص 67؛ روضة الشهداء ، ص 137.

حدیث

هنگامی که بیماری سیدۀ زنان (علیها السلام) شدید شد ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به همراه پسرانش نزد آن بی بی آمد . زیر سر مبارک آن مخدره ، بالشی از پوست بُز قرار داشت و بسترش از موی شتر بود ؛ و زبان آن معصومه از ذکر پروردگار ساکت نمی ماند . پس فرمود :

ای پسر عمو ! ای درِ شهر علم پیامبر ! ای همسرم در دنیا و آخرت ! و ای صاحب نسل پاکیزه ! وصیت می کنم که بعد از من از این دو پسر نگه داری کنی ؛ چون آن دو ، روشنی چشم پیامبرند و مصیبتی که در فراق جدّشان دیده اند ، آن ها را بس است . و به زودی مادرشان را نیز از دست می دهند . و از زیارت قبرم آن دو را منع نکن ؛ چون قلبم پیش آن دو است .

پس بدان ای پسر عمو ! به درستی که من از تو راضی ام ؛ آیا تو نیز از من راضی هستی ؟ به اندازۀ کوشش و توانم به تو خدمت کردم و بر دنیای تو به قدر نیرویم کمک کردم ؛ در روز جُو ، آرد کردم و در شب با مشک آب آوردم . بعد از همۀ این ها ، اعتراف می کنم که در حق تو کوتاهی کردم . پس مرا ببخش ؛ چون پیش رویمان گردنه ای است که از آن جز کسانی که ترسیده اند ، نمی گذرند .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) با گریه فرمود : ای دخت مصطفی ! و ای سرور زنان ! روحم فدای روحت! ای دختر بشیر نذیر و کسی که برای رحمت بر عالم فرستاده شد !

وقتی آن مخدره رضایت حضرت مرتضی (علیه السلام) را فهمید فرمود :

ص: 41

وقتی از کارم فارغ شدی و مرا در قبرم گذاشتی ، این شیشه و جعبۀ جواهر را بر دار و در لحدم بگذار .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : ای سرور زنان! در این شیشه چیست ؟

فرمود : ای اباالحسن! به درستی که از پدرم شنیدم که اشک ، غضب پروردگار را خاموش می کند و قبر ، باغی از باغ های بهشت نخواهد بود مگر این که عبد از ترس خداوند گریسته باشد .

خدای عزیز و جبار می داند که من در سحرها از ترس او با این اشک هایی که در این شیشه است ، گریستم و آن را ذخیرۀ قبرم قرار دادم تا در روز قیامت آن را بیابم .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) به گریه آمد . حضرت زهرا (علیها السلام) نیز اشک های مولا را می گرفت و بر صورتش می کشید .

آنگاه فرمود : ای اباالحسن ! اگر محزونی در امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بگرید ، هر آینه خداوند تعالی به آن امت رحم می کند . به درستی که ای پسر عمو ! تو برای از دست دادن من ! محزونی . و اشک محزون وقتی بر امّت واقع شود ، خداوند بر آن ها رحم می کند ؛ پس چگونه خواهد بود که بر کنیزی واقع شود ؟!

من آن اشک را به صورتم کشیدم تا رحمت خداوند شامل من شود ؛ چون من کنیز خداوند و دختر پیامبر خدا هستم . و شروع کرد به گریه کردن. پس امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) نیز گریستند .

ص: 42

سپس امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن چه که در جعبۀ جواهر بود ، پرسید ؛ پس آن را باز کرد ، دید که در آن پارچۀ حریر سبزی است و در حریر ، ورق سفیدی است که در آن چند سطر نوشته شده و از آن نور می درخشد .

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود : ای اباالحسن ! وقتی پدرم مرا به ازدواج تو در آورد ، من شب عروسی دو پیراهن داشتم ، یکی نو بود و دیگری کهنه و وصله دار . من روی سجاده بودم که فقیری درب را کوبید و گفت :

« ای اهل بیت نبوت و معدن خیر و جوان مردی ! عادت مردم این است که به خانۀ عروس می روند ؛ چون در آن جا برای هر که بیاید ، غذایی پیدا می شود . اگر پیراهن کهنه ای دارید . من سزاوار به آن ام . چون من مرد فقیرم . ای اهل بیت محمد! فقیرتان برهنه است ».

پس پیراهن جدیدم را برداشتم و به فقیر دادم و لباس کهنه را پوشیدم .

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود : ای اباالحسن ! وقتی پیش تو با پیراهن کهنه صبح کردم ، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من آمد و فرمود : ای دخترکم ! آیا لباس جدید نداشتی ؟ چرا نپوشیدی ؟

عرض کردم : پدر جان! آن را به فقیر صدقه دادم .

فرمود : کار خوبی کردی . اگر پیراهن نو را برای شوهرت می پوشیدی ، و کهنه را به فقیر می دادی ، در هر دو کار موفق بودی .

عرض کردم : ای رسول خدا ! به شما هدایت شدیم و اقتدا کردیم . چون شما وقتی با مادرم خدیجه (علیها السلام) ازدواج کردید و همۀ آن چه را که مادرم به شما بخشید ، در راه اطاعت پروردگار انفاق کردید تا جایی که

ص: 43

فقیری به دربِ منزل شما آمد ، شما پیراهن خود را به او دادید ؛ و با حصیری خود را پوشاندید تا این که جبرئیل این آیه را آورد : (وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً)(1) پیامبر گریست آنگاه مرا به سینه چسباند .

پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد : « به درستی که خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید : به فاطمه سلام برسان و بگو : هر چه می خواهد طلب کند . گرچه هر آن چه در آسمان و زمین است را ، بخواهد . و به او بشارت بده که من او را دوست دارم ».

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود : دخترکم ! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید : هر چه می خواهی ، طلب کن .

عرض کردم : ای پدر! هر آینه لذت خدمت پروردگارم، مرا از درخواست از او بازداشته ؛ حاجتی جز نظرم به وجه کریم در بهشت ندارم .

فرمود : ای دخترکم! دستانت را بالا بیاور .

پس دو دستم را بالا آوردم و رسول خدا هم دستانش را بالا آورده ، عرض کرد :

خدایا! امتم را ببخش .

من هم آمین گفتم . پس جبرئیل از طرف خداوند جلیل آمد که :

ص: 44


1- . «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا»؛ و دستت را بسته شدۀ به گردنت مگردان و همۀ دستت را هم مگشای که سرزنش شدۀ درمانده گردی. سورۀ اسراء/29.

من گنه کاران امتت را بخشیدم از کسانی که در قلبشان محبت فاطمه ، مادرش ، شوهرش و پسرانش (علیهم السلام) باشد .

پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : من سند می خواهم .

خداوند به جبرئیل امر فرمود که یک پارچۀ سُندس سبز و یک پارچۀ سُندس سفید بردارد و در آن اینگونه نوشته بود : ( كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ )(1) و جبرئیل و میکائیل و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد بودند .

فرمود : ای دخترکم! این نوشته در این جعبۀ جواهر هست ؛ وقتی که روز وفاتت رسید ، سفارش کن که آن را لَحَدت بگذارند . وقتی که روز قیامت شد و گنه کاران قطع امید کردند و به زبانیه آن ها را به طرف آتش می کشد ، این امانت را به من بده تا از خدا آن چه را که به من و تو بخشیده است ، در خواست کنم . چون تو و پدرت رحمت برای عالمیان هستید .(2)

16 . سلام مرا به پدرت برسان و ظلمی که بر من وارد شده را ، برای او شرح بده

از کتاب « زهرةالریاض » نقل شده است : حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود :

ای اباالحسن! وقتی خواستی مرا دفن کنی ، از این جعبۀ جواهر کاغذی را بیرون آور و در کفنم بگذار و در آن نظر نکن .

ص: 45


1- . یعنی: پروردگارتان بر خویشتن رحمت را واجب گرانید. سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ 54.
2- . امواج البکاء ، ص 74-70.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : در کاغذ چیست ؟

فرمود : راز است .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : به حق پیامبر به من بگو .

حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود :

وقتی پدرم خواست که مرا به ازدواج تو در آمد، فرمود : « ای فاطمه! آیا راضی هستی که تو را به ازدواج علی (علیه السلام) در آورم با مهریه چهارصد درهم ؟»

عرض کردم : به علی (علیه السلام)راضی ام ؛ ولی به مهر چهارصد درهم خیر .

پس جبرئیل آمد و عرض کرد : ای پیامبر خدا! خداوند تعالی می فرماید : بهشت و آن چه در آن است ، مهر فاطمه (علیها السلام) قرار دادم .

عرض کردم: راضی نیستم .

فرمود : چه می خواهی ؟ ای فاطمه!

عرض کردم : امتت را می خواهم ؛ زیرا قلب شما نگران امتتان است .

جبرئیل برگشت آنگاه این ورقه را آورد که در آن نوشته است :

« امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را مِهر فاطمه (علیها السلام) قرار دادم ».

وقتی روز قیامت شود، این کاغذ را بردارم و می گویم : معبودم ! این قبالۀ شفاعت امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) است .

سپس فرمود : ای اباالحسن ! برای من جز رمقی از زندگانی نمانده است و وقت کوچ کردن و وداع رسیده ؛ پس سخنم را بشنو چون تو بعد از این هیچ گاه صدای فاطمه (علیها السلام) را نخواهی شنید .

ص: 46

ای اباالحسن ! تو را وصیت می کنم که مرا فراموش نکنی و بعد مرگم مرا زیارت کنی . چون من در زندگانی از تو جدا نشدم و الآن مُقیم خانۀ تنهایی و ترس می شوم و کسی را که بر تنهایی ام رحم کند و در وحشتم مونس من گردد، نمی یابم .

وصیت های دیگری نیز نمود . پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریست و فرمود :

ای فاطمه ! وقتی حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدار نمودی ، سلام مرا برسان و ظلم و جوری که بر من وارد شده را ، برای او شرح بده .

سپس آن مخدره به دو پسرش رو نموده ، فرمود :

ای دو پسرم ! ای دو نور دیده هایم ! وقتی من از دنیا رفتم ، چه کسی عهده دار کار شما می شود ؟! چه کسی برای شما دلسوزی می کند ؟!

وقتی آن دو آقازادۀ معصوم سخن مادر را شنیدند ، صدا به گریه بلند کردند و گریستند . پس برایشان گران آمد . آن حضرت به ایشان فرمود :

ای دو پسرم! به بقیع بروید و از خدا بخواهید که مادرتان را شفا دهد .(1)

17 . جزع امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام وصیت کردن حضرت زهرا (علیها السلام)

از حسین بن عُلوان روایت شده که او از سعید بن طریف ، و او از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود : بيمارى حضرت فاطمه (علیها السلام) پنجاه شب پس از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار شد ، پس وقتى آن حضرت

ص: 47


1- . امواج البکاء ، ص 75 – 74 .

آگاه شد كه در همين بيمارى از دنیا خواهد رفت ، لذا توصيه هايش را به حضرت على فرمود، و او با عهدهایی نمود و حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) بسيار ناله و زارى مى كرد و به همۀ وصیت ها و سفارش هاى حضرت فاطمه (علیها السلام) عمل كرد ... . (1)

18 . گریه های حضرت زینب (علیها السلام)

زمانی که حضرت زینب (علیها السلام) چهار ساله بودند در کنار بستر مظلومۀ تاریخ ، حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) همراه اسماء بنت عمیس زانوی غم را بغل گرفته و خیره خیره بر چهرۀ تکیدۀ مادر نگاه می کرد .

مادر از او خواست که نزدیک بستر آید. سپس به او دو امانت گرانبها سپرد و فرمود: «دخترم زینب! دو بقچه ای که به تو می سپارم، یکی از آنها متعلق به دختر ابوذر غفاری است و دیگری مال خودت، که در آن پیراهنی برای امام حسین (علیه السلام) است. اما بدان هرگاه که او، این پیراهن را از تو طلب نماید، وقت وصل و همراهی شما سر رسیده و حسین (علیه السلام) برای شهادت مهیا می گردد».

حضرت فاطمه (علیها السلام) رو به اسماء نمود و فرمود : « من اندکی به خواب می روم . لحظاتی بعد سراغم بیا و مرا صدا نما . اگر جواب تو را ندادم ، برو علی (علیه السلام) و اولادم را مطلع کن که زهرا (علیها السلام) از دنیا رخت سفر بربسته است ».

ص: 48


1- . بحار الانوار، ج43 ، ص201 ، باب 7 ، ح30.

سپس مشغول خواندن سورۀ یس گشت : ( یس وَ الْقُرْآنِ الْحَكيم ...).

اسماء لحظاتی بعد حضرت زهرا (علیها السلام) را صدا می زند ؛ اما چیزی نمی شنود و در می یابد که دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا چشم فرو بسته است .

حضرت زینب (علیها السلام) بعد از سکوت مادر با حالت صیحه و گریه خود را بر بدن مطهر او می اندازد و صدا می زند و می گوید : « مادر! سلام ما را به جدمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برسان . مادر گویی امروز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از دست دادیم مادر! ...»(1)

شیخ محمد علی کاظمی ( متوفای 1281 ) گفته است :

حضرت زینب (علیها السلام) فرمود : دیدم – هنگام غسل دادن مادرم (علیها السلام) – کبودی و سیاهی پهلویش را و از پدرم در این باره سؤال کردم و فرمود: این اثر تازیانه است .(2)

19. گریه حسنین (علیهما السلام) هنگامی که هاتفی ندا داد : یتیمان فاطمه (علیها السلام) آمدند

پس از اینکه حضرت وصایای خود را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمودند در همین موقع که آن دو مشغول گفتگو بودند ، صداها و گریۀ بلندی و فریادی شنیدند که می گفتند :

ص: 49


1- . 360 داستان از فضائل ، مصائب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، ص 292 و 293.
2- . ترجمه هجوم ، تحقیق تحلیلی پیرامون هجوم بر خانه فاطمه (علیها السلام) ، ص 473 ؛ حزن المؤمنین ، ص 61.

واویلاه ! وامصیبتاه ! واکربتاه !

فضّه خارج شد، دید که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) گریه می کنند . پدرشان به آن ها فرمود : چرا گریه می کنید ؟ ای روشنی چشمم !

عرض کردند : پدرجان! به ما فرمودی که به قبر جدمان برویم . وقتی آن جا رسیدیم ، از هاتفی شنیدیم که می گفت :

این ابراهیم خلیل است که می فرماید : به درستی که یتیمان فاطمه (علیها السلام) آمدند ! و این اسماعیل ذبیح است که می فرماید : به درستی که شفیع ما در روز قیامت آمد ! و این محمد مصطفی است که می فرماید : به درستی که دو پسرم و نور چشمم ، آمدند !

وقتی این صداها را شنیدیم کنار قبر جدمان آمدیم ، از داخل قبر شنیدیم که کسی می فرماید : ای پسرانم ! نزد مادرتان برگردید ، با او قبل وفاتش وداع کنید . پس به درستی که من با گروهی از انبیاء به استقبال روح مادرتان آمدم!

پس برگشتند و نزد مادرشان آمدند ، دیدند که بر بسترش تکیه داده و در حال جان دادن است . پس شروع کردند به بوسیدن دست و پای مادر و عرض می کردند :

ای مادر ! چشمانت را باز کن و به یتیمانت نگاه کن .

وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) صدایشان را شنید ، چشمانش را باز کرد ، دید که آن دو می گریند . پس آن دو را به سینه چسباند با گریه می فرمود :

ص: 50

ای نور چشمم ! نمی دانم بعد من از طرف دشمنان چه بر سر شما می آید ؟! و چه محنت ها ، آزار ، سختی و جفا خواهید دید ؟!

سپس امر نمود که دخترانش را حاضر کنند و به امام حسن و حسین (علیهما السلام) به سرپرستی و مراقبت احوال آن ها سفارش کرد .(1)

حضرت زهرا (علیها السلام) به فرزندانش فرمود :

ای دو پسرم ! به بقیع بروید و از خدا بخواهید که مادرتان را شفا دهد .

پس آن دو طفل محزون به بقیع رفتند . حضرت فاطمه (علیها السلام) به پشت روی تُشکش خوابید و به اسما فرمود :

ای اسماء ! برای آن دو ، غذایی آماده کن ؛ وقتی از بقیع برگشتند ، به آن ها غذا بوده و نگذار که مرا به آن حالتی که هستم ، ببینند .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و به مسجد رفت . و حضرت فاطمه (علیها السلام) به گریه و دعا مشغول شد . شنیدم که خداوند را می خواند و عرض می کرد :

معبودم و سرورم ! به حق آن کسانی که آنان را برگزیدی ؛ و به گریۀ دو پسرم در فراقم ؛ از تو می خواهم که گنه کاران شیعیانم و شیعیان ذریه ام را ببخشی .

اسماء می گوید : ساعتی صبر کردم ، آنگاه نزد آن مخدره آمدم و صدایش زدم ؛ جوابم را نداد .

ص: 51


1- . امواج البکاء ، ص 69- 68. به نقل از وفاة فاطمه الزهرا (علیها السلام) ، ص 67؛ روضة الشهداء، ص 137.

اسماء داخل حجره شد و روپوش را از صورت آن معصومه برداشت ، ناگهان دید که آن سیدۀ زنان (علیها السلام) از دنیا مفارقت کرده است . پس گریست و فریاد زد :

وافاطمتاه !

در همین اثنا که او داشت فریاد می زد ، حسنین (علیهما السلام) گریان گریان وارد شدند . اسماء نزدشان آمد و آن ها را نشاند و غذا برایشان حاضر کرد . فرمود :

ای اسماء ! آیا دیدی که ما بدون مادرمان چیزی بخوریم ؟!

ای اسماء ! به بقیع رفتیم و برای مادرمان دعا کردیم . آنگاه به کنار قبر جدمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برگشتیم ؛ شنیدیم که می فرماید : ای دو پسرم ! به نزد مادرتان برگردید . به درستی که مادرتان از دنیا رفته است.(1)

و به روایتی داخل خانه شدند ، فرمودند :

ای اسماء ! حال مادرمان چطور است ؟

اسما نتوانست خودداری کند ، به گریه آمد و مقنعه از سر برداشت و سیلی بر صورت زد . وقتی آن دو آقازاده این حال را از اسماء دیدند ، گریستند و داخل حجره شدند .(2)

ص: 52


1- . کوکب دری ، ج1، ص 251.
2- . امواج البکاء ، ص 76 به نقل از وفاة فاطمة الزهرا (علیها السلام) ، ص 79.

از ابن عباس روایت شده : وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت اسماء در مصیبت آن بزرگ بانو گریبان چاک زدند .(1)

20 .گریۀ اسماء موقعی که دیدند حضرت زهرا (علیها السلام) از دنیا رفتند

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند :

ای اسماء ! مرا ساعتی تنها بگذار که می خواهم با خدای خود مناجات کنم بعد از آن مرا بخوان . اگر جواب نگفتم ، علی (علیه السلام) را طلب کن و بدان که من به پدرم ملحق شدم .

اسماء می گوید : پس پای خود را رو به قبله کرد و خوابید و جامه ای بر روی خود کشید و با خدای خود مناجات می کرد و در حق گناه کاران امت دعا می کرد که ناگاه صدای مبارکش قطع شد . پس ساعتی صبر کردم بعد از آن ندا کردم : ای دختر محمد مصطفی ! ای دختر بهترین اولاد آدم ! یا ام الحسن و الحسین ! یا بضعة الرسول ! ای صدیقه طاهره ! ای زکیۀ مرضیه ! ای طیّبۀ عالم ! جوابی نشنیدم چون جامه از صورت مبارکش دور کردم دیدم که روح شریفش به ریاض خلد پرواز نموده است . پس اسماء خود را بر روی آن حضرت انداخت و بوسید و گریست و گفت : چون به خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان . (2)

ص: 53


1- . صدیقۀ شهیده ، ترجمۀ کتاب عوالم العلوم ، ص 271.
2- . انوارالشهاده ، ص 331 .

21 . گریۀ حسنین (علیهما السلام) وقتی از اسماء شنیدند گفت : مادرتان از دنیا رفت

پس از آنکه اسما خود را بر روی بدن حضرت انداختند ، در این حال حسنین (علیهما السلام) از در آمدند و فرمودند : ای اسماء! در این وقت مادر ما به خواب رفته است ؟

اسماء گفت : مادر شما به خواب نرفته است و لیکن به رحمت رب الارباب وصل گردیده است .

امام حسن (علیه السلام) خود را بر روی مادر انداخت و می بوسید و می گفت : ای مادر! با ما سخن بگو پیش از آنکه روحم از بدن مفارقت نماید .

امام حسین (علیه السلام) بر پای مبارکش افتاد و می بوسید و می بویید و می گفت : ای مادر ! منم فرزند تو حسین ، با ما سخن بگو پیش از آنکه روحم از بدن مفارقت نماید و دلم شکافته شود .(1)

22 . گریۀ حسنین (علیهما السلام) وقتی که خبر شهادت مادرشان را به حضرت علی (علیه السلام) دادند

اسماء به امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) عرض کرد : به مسجد نزد پدرتان حضرت علی (علیه السلام) بروید ، و وفات مادرتان را به او خبر دهید . چون نزدیک مسجد رسیدند ، صدا را به گریه بلند کردند .(2)

ص: 54


1- . امواج البکاء ، ص 77 .
2- . انوارالشهاده ، ص 331 .

23 . حضرت علی (علیه السلام) هنگامی که شنیدند همسرشان از دنیا رفته اند شعری خواندند که زمین و آسمان را به گریه در آورد

اصحاب به استقبال امام حسن و حسین (علیهما السلام) دویدند و سبب گریه را سؤال نمودند ؟ فرمودند : مادر ما از دنیا رفت . چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) این خبر وحشت زا را شنید بر رو در افتاد و صدا به صیحه و گریه بلند کرد . پس شعری چند در مصیبت آن حضرت ادا فرمود که زمین و آسمان را به گریه در آورد . (1)

راوی می گوید : وقتی دو آقا زاده خبر از دنیا رفتن مادر را گفتند . امیرالمؤمنین (علیه السلام) به صورت به زمین افتاد و می فرمود : با چه کسی دلداری یابم ای دختر محمد ! من با تو دلداری می یافتم . حال بعد از تو با چه دلم آرام شود . بعد این شعر را خواند :

لِكُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ *** وَ كُلُّ الَّذِي دُونَ الْفِرَاقِ قَلِيلٌ

وَ إِنَّ افْتِقَادِي فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ *** دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لَا يَدُومَ خَلِيلٌ

«هر دور هم بودن دو دوست جدایی خواهد داشت ، پس هر مصیبتی غیر از جدایی کم است .

از دست دادن من یکی را پس از دیگری ، دلیل این است که هیچ دوستی برای همیشه نخواهد بود ».(2)

ص: 55


1- . همان ، ص 331 ؛ کشف الغمة ، ج 1 ، ص472 .
2- . صدیقۀ شهیده ، ترجمۀ کتاب عوالم العلوم ، ص 270.

24. فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام شهادت حضرت زهرا (علیها السلام)

حَبِيبٌ لَيْسَ يَعْدِلُهُ حَبِيبُ *** وَ مَا لِسِوَاهُ فِي قَلْبِي نَصِيبٌ

حَبِيبٌ غَابَ عَنْ عَيْنِي وَ جِسْمِي *** وَ عَنْ قَلْبِي حَبِيبِي لَا يَغِيب

« محبوبی که هیچ محبوب دیگری هم پای او نخوهد بود و جز او کس دیگری هیچ بهره ای در قلب من ندارد .

محبوبی که پیش دیدگان من و حضور مادی غایب شده ولی محبوبم از دلم غایب نخواهد شد ».(1)

25. گریۀ حسنین (علیهما السلام) بعد از غسل و کفن نمودن حضرت زهرا (علیها السلام)

وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دل شب حضرت زهرا (علیها السلام) را غسل داد و در کفن قرار داد خواست که بند کفن را ببندد ، که به اطفال نگاه کرد ؛ دید یتیمان فاطمه (علیها السلام) دارند به مادرِ مهربان و دلسوزشان نگاه می کنند . و با گریه و نالۀ آهسته ، چون شمع می سوزند و می بینند که مادر در کفن پیچیده می شود . در این وقت عواطف پدر مهربان بر فرزندان دل شکسته بر انگیخته شد ؛ لذا حضرت بند کفن را نبست و با صدایی گریه آلود صدا زد :

يَا حَسَنُ! يَا حُسَيْنُ! يَا زَيْنَبُ! يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ ؛

ص: 56


1- . همان ، ص 284.

ای حسین ! ای حسین ! ای زینب ! ای ام کلثوم ! ای سکینه ! ای فضه ! بیایید از مادرتان زهرا (علیها السلام) توشه بردارید که این جدایی است و دیدار در بهشت است .

فرزندان منتظر چنین فرصتی بودند تا با آن انسیۀ حورا مادر نازنینشان وداع کنند و عقدۀ دل بگشایند . لذا با عجله آمدند و مانند پروانه بر دور شمع ، خود را بر آن بدن پاک انداختند . حسنین(علیهما السلام) خود را روی سینۀ مادر انداختند و صدا زدند :

وَاحَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء!

وای بر حسرتی که هیچ گاه خاموش شدنی نیست ! که آن از دست دادن جدمان محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و مادرمان فاطمۀ زهرا (علیها السلام) باشد !

ای مادر حسن ! ای مادر حسین ! وقتی جدمان محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کردی ، سلام ما را به او برسان و بگو : ما بعد از تو در دنیا یتیم شدیم .

اطفال آرام آرام می گریسند و کفن مادر دلسوزشان را اشک هایشان می شستند و ناله و آه ، آن را خشک می نمود .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حالی که با یتیمان فاطمه (علیها السلام) در گریه و درد هم عنان بود ، می فرماید : خدا گواه است که فاطمه ناله ای زد و دو دستش را از کفن در آورد و ساعتی آن دو را در آغوش کشید . در این هنگام هاتفی از آسمان صدا زد :

يَا أَبَا الْحَسَنِ! ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاء ، وَ قَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى حبیبه ؛

ص: 57

ای اباالحسن! آن دو را از جسد مادرشان بلند کن ؛ به حداوند سوگند که ملائکه آسمان را به گریه آوردند . و هر آینه دوست به سوی دوست خود مشتاق است .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) با چشمانی اشک آلود دو فرزندش را از سینۀ مادر بلند کرد .(1)

26 . گریه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شب غسل حضرت زهرا (علیها السلام)

حضرت ام ابیها ، فاطمۀ زهرا (علیها السلام) هنگام شهادت به شاه ولایت ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت نمود که او را شب هنگام از روی لباس غسل دهد . لذا امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی داشت او را در شب از روی لباس غسل می داد ، دستش به سینۀ آن بانوی عالمیان رسید ، متوجه جراحتی در آن سینه شد . چراغ را از دست اسما گرفته ، آن را نزدیک بدن اطهر حضرت زهرا (علیها السلام) نمود ، دید که یکی از استخوان های پهلویش شکسته است .

حضرت (علیه السلام) به کناری آمد و در گوشه ای نشست و شروع به گریستن نمود . حسنین (علیهما السلام) هم آمدند ؛ امام حسن (علیه السلام) در طرف راست، امام حسین (علیه السلام) در سمت چپ پدر نشستند و همراه پدر غریبشان ، شروع به گریه کردن نمودند .

ص: 58


1- . امواج البکاء ، ص 80 و 81 ؛ فاطمة الزهرا (علیها السلام) من المهد الی اللحد، ص 519 ؛ حماسه کوثریه ، ص 174 . درست است که زندگانی حضرت فاطمه (علیها السلام) تمام شده بود ، ولی احساسات ادراک وی تعطیل نشده و از بین نرفته بود . و با آنکه روح مطهّرش از پیکر پاکش مفارقت کرده بود ، ولی علاقه روح به بدن قطع نگردیده بود . پس این امکان برای روح قوی ایشان وجود داشت که در موارد خاص و تحت شرایط معینی در جسم تصرف نماید .

اسماء بنت عمیس می گوید :

وقتی حضرت علی (علیه السلام) داشت حضرت فاطمه (علیها السلام) را غسل می داد ، ناگهان حضرت از کنار بدن آن معصومه کنار آمد و گوشه ای نشست و شروع به گریستن کرد. جلو رفتم و عرض کردم : آقای من! چرا از غسل دست کشیدید ؟ آیا برای فراق آن مظلومه می گریید ؟ فرمود :

نه ، ای اسماء ! گر چه فراقش سخت است . ولی به این استخوان شکسته اش نگاه کن! در حالی که آن مظلومه آن را از من مخفی نگه می داشت .(1)

صاحب کتاب شریف « ریاض القدس » می نویسد :

واویلاه ! هنگامی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول به غسل حضرت فاطمه (علیها السلام) شد ، از این جهت که کبودی و سیاهی بازو و پهلویش را دید ، و فریاد و ناله ای کشید که مردم از خارج خانه شنیدند .(2)

در روایت دیگری آمده است که :

اسماء آب می ریخت و امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زیر پیراهن غسل می داد ، اسماء می گوید : وسط غسل دادن، به یک باره امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدای گریه اش بلند شد ، به حضرتش عرض کردم : یا علی! حق داری گریه کنی ، این مصیبت ، مصیبت بزرگی است منتها چه شد که بی اختیار صدا به گریه بلند کردی ؟!

ص: 59


1- . امواج البکاء ، ص 79 .
2- . ریاض القدس ، ج 2 ، ص 255.

حضرت (علیه السلام) فرمود :

يا أسماء، رأيت سواد وجه فاطمة (علیها السلام) و بقاء أثر اللطم عليه و احمرار عينها كالدم و تورّم عضدها كالدملج.

ای اسماء ! سیاهی و کبودی صورت فاطمه (علیها السلام) را دیدم ، جای تازیانه ها و ضربات را دیدم ، سرخی چشمش که مانند خون شده بود و وروم بازویش که مانند بازوبند شده بود را با چشم خود دیدم .(1)

27 .گریۀ ملائکۀ آسمان به خاطر گریه حسنین (علیهما السلام)

فضه نقل کرده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :

به خدا سوگند ! من فاطمه (علیها السلام) را در پیراهنش غسل دادم و او طاهر و پاک بود ، و او را به وسیلۀ اضافۀ حنوط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حنوط کردم و کفن نمودم و هنگامی که خواستم بندهای کفن را ببندم گفتم : یا ام کلثوم ! یا زینب ! یا فضه ! یا حسن و یا حسین ! بیایید و از مادر خود توشه برگیرید که هنگام جدایی است و ملاقات در بهشت خواهد بود . پس حسن و حسین (علیهما السلام) – در حالی که از فراق جد و مادرشان ناله می زدند- آمدند و گفتند :

ای مادر ! سلام ما را به جدمان محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) برسان و به او بگو که ما بعد از تو در دنیا یتیم شدیم.

ص: 60


1- . الموسوعة الکبری ، ج11، ص 97.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود :

خدا را گواه می گیرم که فاطمه (علیها السلام) ناله ای زد و آغوش خود را باز کرد و حسن و حسین (علیهما السلام) را به سینه چسبانید ، ناگهان هاتفی از آسمان ندا داد : ای اباالحسن ! این کودکان را از مادرشان جدا کن که ملائکۀ آسمان را به گریه آوردند .

اسماء می گوید : پیش از آنکه علی (علیه السلام) اذن بدهد ناگاه دیدم بند کفن گشوده شد و دست منوّر حضرت زهرا (علیها السلام) از میان کفن بلند شد . « فَحَنَّت و انَّت و بَکَت » و صدای ناله و گریه در میان کفن بلند شد ، پس حسنین (علیهما السلام) صورت خود را بر سینه مادر گذاشتند و صدا را به گریه و ناله بلند کردند و یک دست فاطمه (علیها السلام) به گردن حسن (علیه السلام) و دست دیگر به گردن حسین (علیه السلام) که ناگاه هاتفی آواز داد : یا علی ! حسنین (علیهما السلام) را از روی سینۀ فاطمه (علیها السلام) بردار که ملائکه آسمان ها به گریه در آمدند .

فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي *** وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ

سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً *** عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ

أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي *** فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي

1- يعنى مفارقت تو نزد من بزرگترين چيزها است ، و از دست دادن تو برايم سخت ترين مصيبت است .

2- من براى حسرت و غم شخصى گريه و ناله می كنم كه بهترين راه مرگ را رفت .

ص: 61

3- اى چشم من! با من مساعدت و همراهى كن كه حزن من دائمى است و براى دوست خودم گريانم . (1)

28. گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام بازگرداندن امانت

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : یا رسول الله! این امانت شب عروسی است که به تو باز می گردانم ، پس از قبر صدایی خارج شد که : یا علی! ... در آن شب استخوان دنده و پهلویش شکسته نبود و صورتش کبود نبود و چشمش سرخ نشده بود . پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه کرد و فرمود : یا رسول الله ! تو می دانی از چه کسی این کارها صادر شده است .(2)

29 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از دفن حضرت زهرا (علیها السلام) و خواندن اشعار

وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، حضرت زهرا (علیها السلام) را به قبر مبارک برد دستی بیرون آمد و او را گرفت . (3)

عبدالرحمان همدانی و حمید طولی گفته اند : امیرالمؤمنین (علیه السلام) کنار قبر حضرت زهرا (علیها السلام) این شعر را سرود :

ذَكَرْتُ أَبَا وُدِّي فَبِتُّ كَأَنَّنِي *** بِرَدِّ الْهُمُومِ الْمَاضِيَاتِ وَكِيل

ص: 62


1- . بحار الانوار، ج43، ص 179.
2- . تحقیقی تحلیلی پیرامون هجوم بر خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) ، ص 473 ؛ انوار الشهاده ، ص 209 .
3- . الفصول المهمّة ، ص141 ؛ انوارالشهاده ، ص 334 ؛ جنةالعاصمه ، ص 781 .

لِكُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ *** وَ كُلُّ الَّذِي دُونَ الْفِرَاقِ قَلِيلٌ

وَ إِنَّ افْتِقَادِي فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ *** دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لَا يَدُومَ خَلِيلٌ

« من محبوبم را به یاد آوردم شب را از شدن ناراحتی طوری به پایان بردم که گویا ضامن برگرداندن هر غم و غصه گذشته ام هستم .

هر دور هم بودن دو دوست جدایی خواهد داشت، پس هر مصیبتی غیر از جدایی کم است .

از دست دادن من یکی را پس از دیگری، دلیل این است که هیچ دوستی برای همیشه نخواهد بود ».

کسی با صدای بلند جواب داد:

يُرِيدُ الْفَتَى أَنْ لَا يَمُوتَ خَلِيلُهُ *** وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا الْمَمَاتَ سَبِيلٌ

فَلَا بُدَّ مِنْ مَوْتٍ وَ لَا بُدَّ مِنْ بِلًى *** وَ إِنَّ بَقَائِي بَعْدَكُمْ لَقَلِيلٌ

إِذَا انْقَطَعَتْ يَوْماً مِنَ الْعَيْشِ مُدَّتِي *** فَإِنَّ بُكَاءَ الْبَاكِيَاتِ قَلِيلٌ

سَتُعْرَضُ عَنْ ذِكْرِي وَ تُنْسَى مَوَدَّتِي *** وَ يَحْدُثُ بَعْدِي لِلْخَلِيلِ بَدِيل

« جوانمرد می خواهد که دوستش نمیرد در حالی که جز مرگ راه دیگری ندارد .

از مرگ چاره ای نیست و به ناچار باید مورد ابتلا و امتحان واقع شد . بودن من بعد از شما نیز کوتاه خواهد بود.

وقتی یک روز از زندگانی من بگذرد گریه هایم کم خواهد شد .

ص: 63

مرا از یاد می برند و دوستیم فراموش می شود و بعد از من برای دوست جایگزینی پیدا خواهد شد ».(1)

علامه مجلسى گويد :

در ديوان شعرى كه به حضرت على (علیه السلام) منسوب شده است نوشته:

بعد از وفات حضرت فاطمه (علیها السلام) ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشعارى در مرثيه حضرت فاطمه (علیها السلام) سرود ، آن اشعار اين است :

أَلَا هَلْ إِلَى طُولِ الْحَيَاةِ سَبِيلٌ *** وَ أَنَّى وَ هَذَا الْمَوْتُ لَيْسَ يَحُولُ

وَ إِنِّي وَ إِنْ أَصْبَحْتُ بِالْمَوْتِ مُوقِناً *** فَلِي أَمَلٌ مِنْ دُونِ ذَاكَ طَوِيلٌ

وَ لِلدَّهْرِ أَلْوَانٌ تَرُوحُ وَ تَغْتَدِي *** وَ إِنَّ نُفُوساً بَيْنَهُنَّ تَسِيلُ

وَ مَنْزِلُ حَقٍّ لَا مُعَرَّجَ دُونَهُ *** لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهَا إِلَيْهِ سَبِيلٌ

قَطَعْتُ بِأَيَّامِ التَّعَزُّزِ ذِكْرَهُ *** وَ كُلُّ عَزِيزٍ مَا هُنَاكَ ذَلِيلٌ

أَرَى عِلَلَ الدُّنْيَا عَلَيَّ كَثِيرَةً *** وَ صَاحِبُهَا حَتَّى الْمَمَاتِ عَلِيلٌ

وَ إِنِّي لَمُشْتَاقٌ إِلَى مَنْ أُحِبُّهُ *** فَهَلْ لِي إِلَى مَنْ قَدْهَوِيتُ سَبِيلٌ

وَ إِنِّي وَ إِنْ شَطَّتْ بِيَ الدَّارُ نَازِحاً *** وَ قَدْ مَاتَ قَبْلِي بِالْفِرَاقِ جَمِيلٌ

فَقَدْ قَالَ فِي الْأَمْثَالِ فِي الْبَيْنِ قَائِلٌ *** أَضَرَّ بِهِ يَوْمَ الْفِرَاقِ رَحِيلٌ

لِكُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ *** وَ كُلُّ الَّذِي دُونَ الْفِرَاقِ قَلِيلٌ

وَ إِنَّ افْتِقَادِي فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ *** دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لَا يَدُومَ خَلِيلٌ

وَ كَيْفَ هَنَاكَ الْعَيْشُ مِنْ بَعْدِ فَقْدِهِمْ *** لَعَمْرُكَ شَيْ ءٌ مَا إِلَيْهِ سَبِيلٌ

سَيُعْرَضُ عَنْ ذِكْرِي وَ تُنْسَى مَوَدَّتِي *** وَ يَظْهَرُ بَعْدِي لِلْخَيْلِ عَدِيلٌ

ص: 64


1- . صدیقۀ شهیده، ترجمۀ کتاب عوالم العلوم، ص 267 و 268.

وَ لَيْسَ خَلِيلِي بِالْمَلُولِ وَ لَا الَّذِي *** إِذَا غِبْتُ يَرْضَاهُ سِوَايَ بَدِيلٌ

وَ لَكِنْ خَلِيلِي مَنْ يَدُومُ وِصَالُهُ *** وَ يَحْفَظُ سِرِّي قَلْبُهُ وَ دَخِيلٌ

إِذَا انْقَطَعَتْ يَوْماً مِنَ الْعَيْشِ مُدَّتِي *** فَإِنَّ بُكَاءَ الْبَاكِيَاتِ قَلِيلٌ

يُرِيدُ الْفَتَى أَنْ لَا يَمُوتَ حَبِيبُهُ *** وَ لَيْسَ إِلَى مَا يَبْتَغِيهِ سَبِيلٌ

وَ لَيْسَ جَلِيلًا رُزْءُ مَالٍ وَ فَقْدُهُ *** وَ لَكِنَّ رُزْءَ الْأَكْرَمِينَ جَلِيلٌ

لِذَلِكَ جَنْبِي لَا يُؤَاتِي-هِ مَضْجَ-عٌ *** وَ فِي الْقَلْبِ مِنْ حَ-رِّالْفِرَاقِ غَلِيل

1. يعنى آيا به سوى زندگانى طولانى راه و طريقى هست ؟ از كجا خواهد بود در صورتى كه ( چيزى بين انسان و بين مرگ ) حائل نخواهد شد .

2 . حقا كه من، اگر چه به مرگ يقين دارم ، ولى در عين حال آرزوی طولانی از غیر مرگ و موت دارم .

3 . روزگار داراى رنگ هایى است كه شب را صبح می كند ، و خون افراد در بین شب و روز می ريزد .

4 . روزگار را منزل بر حقى می باشد كه محل اقامت نزد آن نيست ، و براى هر مردى از روزگار به طرف آن راهى خواهد بود .

5 . من ذكر او را به وسيله روزهاى عزت قطع نمودم، و هر عزيزى در اينجا ذليل و خوار خواهد شد .

6 . مرض هاى دنيا را براى خود فراوان می بينم ، صاحب آن امراض تا موقع مردن عليل خواهد بود .

7 . من مشتاق آن كسى هستم كه او را دوست دارم، آيا به سوى آن كسى كه من او را دوست دارم راهى هست ؟

ص: 65

8 . خانه مرا دور كرده است ، ولى در عين حال آن شخصى كه قبل از من از فراق مرده است نيكو بود .

9 . گوينده اى در داستان ها راجع به جدائى مثلى زده و من آن مثال را در روز كوچ نمودن زياد می زنم .

10. حقا كه برای من از دست دادن فاطمه (علیها السلام) را بعد از احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دليلى است بر اينكه هيچ دوستى دائمى نخواهد بود .

11. برای اجتماع هر دو نفر دوستی افتراق و جدایی خواهد بود و کلیۀ آنها در مقابل فراق و جدایی قلیل و اندک می باشد .

12. بعد از نايافتن آنان زندگى در اينجا چگونه خواهد بود ، به جان تو قسم اين يك مطلبى است كه راهى به سوى آن نخواهد بود .

13. به زودى از ياد نمودن من ، اعراض مى شود و دوستى فراموش می گردد ، و بعد از من دوستى براى دوستِ من ظاهر خواهد شد .

14. شخص ملول و آن كسى كه چون من غائب شوم وى را راضى كند دوست من نخواهد بود .

15. ولى دوست من آن است كه وصال او دائمى باشد ، قلب او مرا حفظ كند و براى كارهاى من دخيل باشد .

16. وقتى كه يك روز از فوت بگذرد يقيناً گريۀ افرادِ گريه كننده قليل خواهد شد .

17. اراده جوانمرد آن است كه دوست او نميرد ، و راهى به سوى آنچه كه می خواهد وجود ندارد .

ص: 66

18. مصيبت مالِ مفقود شده ، بزرگ نخواهد بود ولى مصيبت اشخاص بزرگوار بزرگ است .

19. براى اين جهت است كه خوابگاهى با پهلوى من موافق نيست ، در دل من از حرارت فراق تشنگى جایگزين است .(1)

30. اشعار و مرثیه های حضرت علی (علیه السلام) در کنار قبر همسر بزرگوارشان و جواب دادن آن حضرت از طرف حضرت زهرا (علیها السلام)

مَا لِي وَقَفْتُ عَلَى الْقُبُورِ مُسَلِّماً *** قَبْرَ الْحَبِيبِ فَلَمْ يَرُدَّ جَوَابِي

أَ حَبِيبُ مَا لَكَ لَا تَرُدُّ جَوَابَنَا *** اَنَسِيتَ بَعْدِي خُلَّةَ الْأَحْبَابِ

1- مرا چه شده كه بر روى قبرها توقف مى نمايم ، و بر قبر دوست سلام مى كنم ولى او جواب سلام مرا نمى دهد .

2- اى دوست تو را چه شده كه جواب سلام ما را نمى دهى ، آيا بعد از من دوستى دوستان را فراموش كردى .

جواب از حضرت زهرا (علیها السلام)

قَالَ الْحَبِيبُ وَ كَيْفَ لِي بِجَوَابِكُمْ *** وَ أَنَا رَهِينُ جَنَادِلَ وَ تُرَابٍ

أَكَلَ التُّرَابُ مَحَاسِنِي فَنَسِيتُكُمْ *** وَ حُجِبْتُ عَنْ أَهْلِي وَ عَنْ أَتْرَابِي

ص: 67


1- . زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ، ترجمه قائم فر ، ص 591 -590 .

فَعَلَيْكُمُ مِنِّي السَّلَامُ تَقَطَّعَتْ *** عَنِّي وَ عَنْكُمْ خُلَّةُ الْأَحْبَاب

1- دوست در جواب گفت : من چگونه جواب شما را بگويم ، در صورتى كه رهين سنگ هاى فراوان و خاك قرار گرفتم .

2- حقّا كه خاك اعضاى نيكوى بدنم را خورد و من شما را فراموش كردم و از نظر اهل خانه و همسال هايم ناپديد شدم .

3- از من بر شما سلام باد كه رشته دوستى و محبّت من و شما با بازماندگانم قطع شد . (1)

پس از آنکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دفن حضرت فاطمه (علیها السلام) فراغت یافت ، کنار قبر همسر بزرگوارش نشست و صورت بر روی قبر او گذاشت .(2)

و در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمودند :

نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ *** يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ

لَا خَيْرَ بَعْدَكِ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا *** أَخْشَى مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي

جان من با ناله های خود حبس شده ، ای کاش جان من با ناله هایم خارج می شد . بعد از تو خیری در زندگانی نخواهد بود ، جز این نیست که از خوف طولانی شدن زندگیم می گریم .(3)

ص: 68


1- . جنةالعاصمه ، ص 781؛ بحارالانوار، ج43، ص 217.
2- . تنها یادگار ، ص 413.
3- . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 213 .

و امر کرد روی قبر آن حضرت (علیها السلام) آب ریخته شود ، و سپس در کنار قبر ایشان گریان و حزین نشست و عباس دست آن حضرت (علیه السلام) را گرفت و او را باز گرداند .(1)

31. به لرزه در آمدن شهر مدینه از گریه مردم در اثر شهادت حضرت زهرا (علیها السلام)

با از دنیا رفتن حضرت زهرا (علیها السلام) مدینه یکپارچه شیون شد و زنان بنی هاشم در خانۀ آن حضرت جمع شدند و یک صدا ، شیون زدند طوری که نزدیک بود مدینه از شیون آن ها به لرزه بیاید آن ها حضرت زهرا (علیها السلام) را صدا می زدند و عرض می کردند : ای سرور و بانوی ما ! ای دختر رسول خدا !(2)

ابن عباس می گوید : حضرت زهرا (علیها السلام) همان روز از دنیا رفت . صدای گریۀ زن و مرد مدینه را به لرزه در آورد ، و مردم مانند روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته بود متحیّر ماندند . (3)

ص: 69


1- . بحارالانوار ، ج 82 ، ص 27 .
2- . صدیقۀ شهیده ، ترجمۀ کتاب عوالم العلوم ، ص 265.
3- . دلائل الإمامة ، ص137؛ اسرار آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 569؛ کتاب سلیم بن قیس هلالی ، ج2، ص 870.

32. برگزاری مراسم عزاداری توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

چون خبر شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) در مدینه منتشر شد مردم دسته دسته خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمدند و آن حضرت نشسته بودند امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) جلوی آن حضرت بودند و می گریستند . مردم از گریۀ آن دو آقازاده می گریستند .(1)

33. گریه های دائمی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شهادت فاطمه (علیها السلام)

حضرت حسين بن على(علیهما السلام) فرموده اند :

چون حضرت فاطمه (علیها السلام) وفات كرد ، اميرالمؤمنين (علیه السلام) او را پنهان به خاك سپرد و جاى قبرش را ناپديد كرد ، سپس برخاست و رو به جانب قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كرد و فرمود :

سلام بر تو اى رسول خدا ! از جانب من و از جانب دخترت و ديداركننده ات و آنكه در خاك رفته و از من جدا شده و در بقعه تو آمده و خدا زود رسيدن او را نزد تو برايش برگزيده .

اى رسول خدا ! شكيبایيم از فراق محبوبه ات كم شده و خود داريم از سرور زنان جهان نابود گشته ، جز اينكه براى من در پيروى از سنّت تو كه در فراقت كشيدم جاى دلدارى باقى است ؛ زيرا من سر تو را در لحد

ص: 70


1- . علل الشرایع ، ج1، ص185؛ انوارالشهاده ، ص 332 .

آرامگاهت نهادم و جان مقدّس تو از ميان گلو و سينه من خارج شد ( يعنى هنگام جان دادن سرت به سينه من چسبيده بود ) آرى ، در كتاب خدا براى من بهترين پذيرش ( و صبر بر اين مصيبت ) است ، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ، همانا امانت پس گرفته شد و گروگان دريافت گشت و زهرا (علیها السلام) از دستم ربوده شد . اى رسول خدا ! ديگر چه اندازه اين آسمان نيلگون و زمين تيره در نظرم زشت جلوه می كند .

أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ(1) وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ(2) وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ ؛

ص: 71


1- . « سرمد » به معنای دائم و طولانی است و گاهی به چیزی که آغاز و انجامی ندارد « سرمدی » گفته می شود .
2- . « مُسهَّد » از ریشۀ « سهد » بر وزن « صمد » به معنای بیدار ماندن و بی خوابی کشیدن گرفته شده است . قابل توجه اینکه در اینجا « مُسهَّد » به عنوان وصف ( خبر ) برای « لیل » آمده است و امام (علیه السلام) می فرماید : شب های من بیدار و بی تاب است. به جای اینکه بگوید : خودم چنین هستم و این در واقع نوعی تأکید را می رساند . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج8 ، ص 35 . جمله « حزنی فسرمد » تفسیرش روشن است ؛ ز یرا هر زمان حضرت علی (علیه السلام) به یاد حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) می افتاد غم و اندوهش تجدید می شد و این اندوه بزرگی بود که سراسر زندگی حضرت علی (علیه السلام) را در بر گرفته بود . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج8 ، ص 37 .

اندوهم هميشگى باشد و شبم در بی خوابى گذرد و غمم پيوسته در دل است ، تا خدا خانه اى را كه تو در آن اقامت دارى برايم برگزيند ، ( بميرم و به تو ملحق شوم ) .

غصه اى دارم دل خون كن و اندوهى دارم هيجان انگيز ، چه زود ميان ما جدایى افتاد ، تنها به سوى خدا شكوه می برم .

وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ

به همين زودى دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش به تو گزارش خواهد داد . همه سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه؛ زيرا چه بسا درد دل هایى داشت كه چون آتش در سينه اش مى جوشيد و در دنيا راهى براى گفتن و شرح دادن آن نيافت، ولى اكنون مى گويد و خدا هم داورى می فرمايد و او بهترين داوران است .

سلام بر شما ! سلام كننده اى كه نه خشمگين است و نه دلتنگ ؛ زيرا اگر از اينجا برگردم ، به واسطه دلتنگيم نيست و اگر بمانم به واسطه بدگمانى به آنچه خدا به صابران وعده فرموده نباشد .

واى ، واى باز هم بردبارى مبارك تر و خوش نماتر است اگر چيرگى دشمنان زورگو نبود ( كه مرا سرزنش كنند يا قبر فاطمه (علیها السلام) را بشناسند و نبش كنند ) اقامت و درنگ در اينجا را چون معتكفان ملازمت مى نمودم وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ ؛ و مانند زن بچه مرده بر اين مصيبت بزرگ شيون مى كردم ، در برابر نظر خدا دخترت پنهان به خاك سپرده شد و

ص: 72

حقش پايمال گشت و از ارثش جلوگيرى شد، با آنكه دير زمانى نگذشته و ياد تو كهنه نگشته بود .

اى رسول خدا ! شكايت من تنها به سوى خداست و بهترين دلدارى از جانب تو است . اى رسول خدا ! ( چون در مرگ تو صبر كردم يا براى گفتار تو در باره صبر ) ، درود خدا بر تو و سلام و رضوانش بر فاطمه (علیها السلام) باد .(1)

از این تعبیرات و آنچه در نهج البلاغه آمده به خوبی روشن می شود که حق نشناسان در زمان کوتاهی بعد از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه مصائبی بر اهل بیت او و عزیزترین عزیزانش وارد کردند ، مصائبی که حضرت علی (علیه السلام) را که کوه شکیبایی و استقامت بود به لرزه در آورد و همچون مادر جوان مرده به گریه و ناله واداشت و عجب اینکه مدارک این تهاجم بی رحمانه بر بیت وحی ، در کتب اهل سنّت نیز به صورت گسترده آمده است .(2)

امام معصوم (علیه السلام) کسی نیست که بخوهد اغراق کند، بلکه حقیقتاً همینطور بوده اند . این فرمایشات حضرت ، دلالت بر دائمی بودن حزنشان در مصیبت حضرت زهرا (علیها السلام) بوده است .

ص: 73


1- . اصول کافی، ج1، ص 459 .
2- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج 8 ، ص 39 .

34 . حضرت علی (علیه السلام) شب ها نخوابیدند و آرامش نداشتند

حضرت علی (علیه السلام) از روز شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) تا به هنگامی که کشته شد دیگر شب ها نخوابید و آرامش نداشت و هرگاه که از فاطمه یادی می شد غم و اندوه او را فرا می گرفت .(1)

35 . عایشه در عزای حضرت زهرا (علیها السلام) شرکت نکرد

حضرت زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت و تمام همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در عزای او شرکت کردند ، غیر از عایشه که نیامد و خود را به مریضی زد و سخنی از او به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید که اظهار شادمانی کرده بود .(2)

یکی از عمل کردهای عایشه که شیعه آن را نپسندیده ، اظهار خشنودی وی از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) است که این خبر علاوه بر منابع شیعی در منابع اهل سنّت نیز آمده است . چنانکه عالم اهل سنّت ابی یعقوب یوسف بن اسماعیل لمعانی معتزلی حنفی (متوفای 606قمری ) – یکی از اساتیدِ حنفی ابن ابی الحدید است- می گوید :

ص: 74


1- . الکوکب الدری ، ص 132 ؛ فاطمة الزهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 751 ؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 10 ، ص 266 و خطبه 195در بعضی از نهج البلاغه ها خطبۀ 202 .
2- . شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج9 ، ص 198 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 752 .

از زمان وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا زمان وفات حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) همواره از عایشه ، سخنان نیش دار و روانکاه برای امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهما السلام) آورده می شد و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا بر آن غیظِ شدید عایشه صبر پیشه می کردند .

او در ادامه می گوید :

« ثُمَّ مَاتَتْ فَاطِمَةُ فَجَاءَ نِسَاءُ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) كُلُهُنَّ إلَىٰ بَنِی هَاشِمٍ فِی الْعَزَاءِ إلَّا عَائِشَة فَإنَّهَا ، لَمْ تَأتَ وَ أظْهَرَتْ مَرَضَاً وَ نُقِلَ إلَىٰ عَلِیٍ (علیه السلام) عَنْهَا كَلَامٌ يَدُلُّ عَلَى السُّرُور »

حضرت فاطمه (علیها السلام) از دنیا رفت ، پس تمامی همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جز عایشه برای عزاداری به بنی هاشم ملحق شدند ، پس او نیامد و بیماری را بهانه کرد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) خبری رسید که دلالت بر شادی و سرور او [ از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) ] داشت . (1)

گر چه ممکن است قبول این مسأله برای اهل سنّت سخت باشد ، اما شادی عایشه از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) (2) خود شاهد و مؤیّد دیگری است که احتمال شادی وی از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) را تقویت می کند . و این ها مُهر تأییدی است بر این که او با خط امیرالمؤمنین و فاطمه (علیهم السلام) مخالف بوده به طوری که از مرگشان خوشحال شده است .

ص: 75


1- . شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج9، ص 198 ؛ الخصائص الفاطمية ، ج 1 ، ص 489.
2- . تاریخ الرسل و الملوک، ج3، ص 15؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص 743 و 744.

ابوالفرج اصفهانی دانشمند پرآوازه و مقبول نزد اهل تسنن در کتابش با سند صحیح چنین نقل کرده است :

لما ان جاء عائشة قتل علی (علیه السلام) سجدت .

هنگامی که خبر شهادت حضرت علی (علیه السلام) به عایشه رسید ، سجده کرد .(1)

36 .گریه و بی تابی حضرت ام کلثوم (علیها السلام) در عزای مادرشان

روایت شده : چون مادرش حضرت زهرا (علیها السلام) وفات یافت ام کلثوم روبند به صورت زدند و چادری به سر کشیدند و در حالی که دامن چادر بر روی زمین کشیده می شد راه می رفتند و با ناله های جانسوزی پی درپی می فرمودند :

« یا ابتاه یا رسول اللّه ! امروز مصیبت پنهان شدن تو در نظر ما آشکار گردید و این فراقی است که هرگز لقایی بعد آن نخواهد بود » .(2)

37 . یادآوری مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد اصحاب

با از دست دادن حضرت زهرا (علیها السلام) ، حزن عظیمی بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد . و به تنهایی مشغول عزا شد و مدت زیادی دور از مردم در خانه نشست .

ص: 76


1- . مقاتل الطالبین ، ج 1، ص 55.
2- . بحارالانوار، ج43، ص 192؛ روضة الواعظین، ج1، ص 152.

گروهی از شیعیان راستین جمع شدند و گفتند : علی امام و امیر ما است و حال آن که ازما دوری کرده و جز وقت نماز ، آن حضرت را نمی بینیم و از اخبار و احادیث بهره مند نمی شویم . و ما مانند گوسفند بی چوپان شده ایم .

به عمار گفتند : نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) برو و دربارۀ این مطلب با ایشان صحبت کن ؛ شاید آن حضرت نزد ما بیاید یا اجازه دهد که ما نزدش برویم .

عمار می گوید : پس برخاستم و بر خانۀ آقا و مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذشتم و اجازۀ ورود بر آن حضرت (علیه السلام) خواستم . به من اجازه دادند و برا ایشان وارد شدم ، و آن حضرت را نشسته چون نشستگان اندوهگین و نالان دریافتم و حسن (علیه السلام) در سمت راست و حسین (علیهما السلام) در سمت چپ ایشان بودند و علی (علیه السلام) گاهی به حسین (علیه السلام) متوجه می شد و گریه می کرد ... هنگامی که به حال آن حضرت و حال فرزندانش نظر کردم ، نتوانستم خویشتن را کنترل کنم مگر اینکه اشک از چشمانم جاری شد گریۀ شدیدی کردم و هنگامی که جوشش درونم آرام گرفت ، گفتم : ای سرور من ! آیا به من اجازه سخن می فرمایید ؟ فرمود : ای اباالیقضان! سخن بگو ، عرض کردم : ای سرور و آقای من ! شما خود امر به صبر بر مصیبت می فرمایید ، پس این اندوه طولانی چیست ؟ و برای شیعۀ تو قراری برای دوری و گوشه نشینی نیست و این امر بر آنان سخت می آید . حضرت متوجه من شد و فرمود :

یا عَمَّارُ! إنَّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَنْ فَقَدْتُهُ لَعزیزٌ ، إِنیٌ فَقَدْتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بَفَقْدِ فاطمةَ (علیها السلام) ، وَ إذا مَشَتْ لَمْ تَخْرُمْ مَشْیَتُه ، و إنّی ما أحَسَسْتُ تألّمَ الفِراقِ إلاّ

ص: 77

بِفِراقِها، وإنَّ أَعْظَمَ ما لَقیتْ مِنْ مُصیبَتِها ... إنّی لَمّا وَضَعَتُها علی المُغتَسِلِ وَجَدَتُ ضِلْعاً مِن أَضلاعِها مَکسوراً ، وَجَنْبُها قَد إِسْوَدَّ مِنْ ضَربِ السِّیاطِ ... وَ کانَتْ تَخْفی ذلک عَلی مخافةِ أن یَشْتَدَّ حُزْنی، و ما نَظرتُ عینایَ إلی الحسنِ و الحسینِ الاّو خَنَقَتْنی العبرةُ، و ما نَظَرتُ إلی زینبٍ باکیةً الا و أخَذَتْنی الرِّقَة علیها ؛

ای عمار ! عزا برای مثل کسی که من از دست داده ام ، سخت و سنگین است . من به فقدان فاطمه (علیها السلام) ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از دست دادم ، او برای من عزا و تسلیت است ، و آن معصومه هرگاه سخن می گفت ، گوشم به صورت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پُر می شد ؛ و هنگامی که راه می رفت ، از شیوۀ او عدول نمی کرد و من درد فراق را جز به فراق او احساس نمی کنم و هر چند بزرگتر از مصیبت و آنچه هست که با آن مواجه شده ام ... من وقتی پیکرش را بر روی جایگاه غسل قرار دادم ، دیدم استخوان دنده ای از بدن او شکسته است ، و پهلویش از ضربت تازیانه سیاه شده است و آن را زهرا (علیها السلام) از من مخفی نگه داشته بود از ترس اینکه حزن و اندوه من شدید شود ، و چشمانم به حسن و حسین نمی افتد مگر اینکه اشک عرصه را بر من تنگ می کند و به زینب گریان نظر نمی کنم مگر اینکه رقت قلب بر او مرا فرا می گیرد .

سپس آن حضرت با عمار خارج شد و شیعه به خاطر آن خوشحال شد .(1)

ص: 78


1- . الانوار العلویه ، ص 214 ؛ امواج البکاء، ص 82 و 83 ؛ کوکب دری ، ج1، ص 249 ، مجلس 29؛ الموسوعة الکبری، ج 11، ص 104؛ فاطمة الزهرا (علیها السلام) از ولادت تا شهادت ، ص 774 – 773 .

38 . کتک خوردن مقداد از عمر و ذکر مصائب حضرت زهرا (علیها السلام)

عمادالدين طبرى مى نويسد :

از شب پاره اى برفت و مردم به خواب رفتند ، جنازه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را حاضر كردند على و حسن و حسين:و سلمان و مقداد و عباس و پسران ، عبدالله و فضل ، و عقيل بن ابى طالب و عبدالله جعفر و بريده و عمار و زبير و اسامه و دختران على (علیه السلام) و زنان قريش از حاضران بر جنازه او نماز كردند و او را پيش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جانب منبر دفن كردند ، چون روز شد مردم براى نماز بر جنازه آن حضرت روى به خانه نهادند، مقداد ابوبكر را بديد گفت : ما دوش او را به خاك سپرديم .

عمر گفت : ای ابوبكر! من به تو نگفتم كه ايشان چنين خواهند كرد ، مقداد گفت : حضرت فاطمه (علیها السلام) چنين وصيت كرد ، تا شما بر جنازه او نماز نكنيد(1)، عمر دست برآورد و بر سر و روى مقداد زد او را چندان بزد كه خسته شد مردم كه حاضر بودند او را خلاص كردند .

مقداد برابر ايشان بايستاد و گفت :

دختر رسول خدا ! از دنيا رفت و خون از پشت و پهلوى او مى رفت به سبب ضرب شمشير و تازيانه اى كه شما بر او زديد و من پيش شما حقيرتر از على و فاطمه (علیهما السلام) مى باشم.

ص: 79


1- . از بطائنی نقل شده که گفت از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم : برای چه حضرت زهرا (علیها السلام) شبانه دفن شدند و در روز دفن نشدند ؟ فرمودند : چون آن مخدّره وصیت کرده بود که آن دو مرد بادیه نشین ( کافر ) بر او نماز نخوانند . صدیقۀ شهیده ، ترجمه کتاب عوالم العلوم ، ص 281.

در همان كتاب آمده كه عقيل به آنها گفت :

به خدا سوگند! شما شديدترين مردم از لحاظ حسات و دشمنى نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندانش مى باشيد . شما ديروز او را كتك زديد و از دنيا رفت در حالى كه پشتش خونى بود .(1)

در این قسمت به وصیت حضرت زهرا (علیها السلام) که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند : آن دو در نماز بر من شرکت ننماید اشاره ای می کنیم :

از امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش:روایت شده که حضرت زهرا (علیها السلام) هنگام از دنیا رفتن به گریه آمد . امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود : ای سرور من! چرا گریه می کنی؟

فرمود : گریه می کنم به خاطر آنچه بعد من خواهی دید .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند :

گریه مکن که به خدا سوگند این در راه خدا برایم کوچک است. و حضرت زهرا (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت کرد که به شیخین اعلام نکند که بر جنازه اش حاضر شوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم این وصیت را اجرا کرد .(2)

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند :

به تو وصیت می کنم که هیچ کدام از این هایی که به من ظلم کردند و حقم را گرفتند بر جنازه ام حاضر نشوند ، چون آن ها دشمن من و دشمن

ص: 80


1- . فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 749 ؛ كامل بهائى، ص313.
2- . صدیقۀ شهیده ، ترجمه کتاب عوالم العلوم ، ص 254.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و نگذار نه احدی از آن ها بر من نماز بخواند و نه از پیروان آنها . مرا شب هنگامی که چشم ها آرام گرفت و دیده ها به خواب رفت دفن کن. بعد آن مخدره از دنیا رفت .(1)

واقدی می گوید :

حضرت زهرا (علیها السلام) وقت احتضار به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت کرد که ابوبکر و عمر به آن حضرت نماز نگذارند . امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم به وصیت آن مخدره عمل کرد ...(2)

39 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی از و پرسیدند : چرا عمر از قنفذ مالیات نگرفت ؟

از سلیم بن قیس نقل شده است :

عمر بن خطاب در یک سال نصف حقوق همۀ کارگزارانش را به عنوان غرامت ( و کمبود بودجه و مالیات ) برداشت ، ولی حقوق قنفذ را کامل پرداخت .

سلیم می گوید :

روزی وارد مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شدم . عده ای از بنی هاشم به همراه سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابی بکر و عمر بن ابی سلمه و قیس بن ابی

ص: 81


1- . همان ، ص 254 و ص 265.
2- . همان ، ص 266.

عباده نشسته بودند . عباس به حضرت علی (علیه السلام) گفت : در این کار که عمر ، قنفذ را از پرداخت غرامت معاف کرد و دیگران را معاف نکرد، نظرت چیست ؟

حضرت به اطرافش نگریست و اشک در چشمانش حلقه زد و سپس فرمود :

شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ (علیها السلام) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُج ؛

به شکرانۀ ضرباتی که با تازیانه بر حضرت زهرا (علیها السلام) زد و بر اثر همان ضربات از دنیا رفت و بازویش همچون بازوبند بالا آمده بود . (1)

40 . گریۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی شنیدند که قاتل همسرشان به قتل رسیده

بعد از آن که ابولولؤ ، به پسر خطاب خنجر زد(2)، به حضرت علی (علیه السلام) عرض کرد : ای امیرالمؤمنین! من این مَرد را زدم و شکمش را دریدم . حضرت با شنیدن این موضوع اشکش جاری شده و به شدت گریست و آرزو کرد که ای کاش، حضرت فاطمه (علیها السلام) زنده می بود و این خبر را می شنید .(3)

ص: 82


1- . کتاب سلیم بن قیس الکوفی، ص 134؛ بیت الاحزان، ص 251 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 715 .
2- . حضرت زهرا (علیها السلام) به عمر گفت : یابن خطاب مزقت کتابی مزق الله بطنک ... ؛ ای پسر خطاب ! خداوند شکمت را پاره کند همان گونه که نامه ام را پاره کردی . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ، ج 16 ، ص 336 .
3- . فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 752.

عبدالجلیل قزوینی (رحمه الله) می نویسد :

ان عمر مزّق صحیفة فاطمه (علیها السلام) حول فدک ، و ضربها علی بطنها ، ثم منعوها من البکاء علی ابیها ؛

به راستی عمر نامۀ فاطمه (علیها السلام) را که دربارۀ فدک بود ، پاره کرد ، و به پهلوی او ضربه زد ، در ضمن مانع سوگواری او برای پدرش هم شد .(1)

41 . ماجرای کوچه

شافعی و ابن ابی الحدید گویند :

ابوبکر بعد از سخنان حضرت فاطمه (علیها السلام) دربارۀ فدک متأثر شد و گریه کرد، و نوشت : « من فدک را به فاطمه (علیها السلام) رد نمودم » . اما عمر نامه را گرفت و پاره کرد .(2)

شیخ مفید (قدس سره) در یک حدیث بلند ، ماجرای کوچه را چنین نقل می کند :

ابوبکر ، کاغذی طلبید و ردّ فدک را در آن نوشت و به حضرت فاطمه (علیها السلام) داد . حضرت فاطمه (علیها السلام) با گرفتن سند ، از نزد ابوبکر بیرون آمد ؛ ولی در راه ، عمر با او ملاقات کرد ، و از جریان نامه پرسید .

ص: 83


1- . النقض ، ص 302 .
2- . 360 داستان از فضائل ، مصائب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، ص 268 ؛ شبهای پیشاور، ص 672.

حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند : این نامه ، سند رد فدک است که ابوبکر برایم نوشته .

عمر گفت : آن را به من بده .

حضرت فاطمه (علیها السلام) امتناع ورزید . عمر با لگد به سینه و پهلوی حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) زد ! به طوری که فرزندش محسن (علیه السلام) سقط شد ! و چنان سیلی به صورت آن بانو زد که گوشواره اش شکست ! سپس سند را گرفت و پاره کرد ؛ و همین خشونت باعث شد که حضرت فاطمه (علیها السلام) بستری گردید و بعد از 75 روز بیماری ، از دنیا رفت .(1)

42 . نفرین حضرت زهرا (علیها السلام) بر عمر

مرحوم حاج شیخ عباس قمی (قدس سره) می نویسد :

وقتی حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) قبالۀ فدک را از ابوبکر گرفت و از خانۀ او بیرون آمد ، در مسیر راه به عمر بن خطاب برخورد و آن پلید از صدیقۀ طاهره (علیها السلام) پرسید : از کجا می آیی و منازعۀ شما با خلیفه به کجا رسید؟

بانوی بانوان (علیها السلام) فرمود :

اینک ابوبکر نوشته ای به من داده که فدک حق من است و کسی حق مداخله در آن جا را ندارد .

ص: 84


1- . 360 داستان از فضائل ، مصائب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، ص 268 ؛ الاختصاص، شیخ مفید ، ص185.

عمر سخت برآشفت و با زور و تعدّی ، آن نوشته را از دست حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) گرفت و پاره کرد . وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) این جسارت و بی شرمی را از عمر دید ، محزون و دل شکسته گردید و زبان به نفرین او گشود و فرمود :

« یابن خطاب مزقت کتابی مزق الله بطنک ... ؛ ای پسر خطاب ! نامۀ مرا پاره کردی ، خداوند شکم تو را پاره کند » .(1)

43. کلمات امام حسن مجتبی (علیه السلام) با مغیره

امام حسن (علیه السلام) در احتجاجاتى كه با معاويه و اصحابش داشت وقتی با مغیرة بن شعبه(2) ملعون رو برو شد به او فرمود :

ص: 85


1- . 360 داستان از فضائل، مصائب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، ص 272 و 273؛ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 16، ص 336 .
2- . مُغِیرَة بن شُعبَه از دشمنان امام علی (علیه السلام) که در ماجرای هجوم به خانه فاطمه (علیها السلام) نقش داشت . ( الجمل ، ص117؛ الاختصاص، ص186؛ الاحتجاج، ج1، ص83-84 ) مغیره در زمان حکومت امام علی (علیه السلام) از بیعت با امام خودداری کرد و پس از ماجرای حکمیت با معاویه بیعت کرد و از طرف او حاکم کوفه شد. او بر منبر مسجد کوفه، امام علی (علیه السلام) و شیعیانش را لعن می کرد . ( الاغانی ، ج17، ص90؛ البدایة و النهایة ، ج8 ، ص50 ) در ماجرای صلح امام حسن مغیره از افرادی بود که معاویه برای صلح نزد امام حسن (علیه السلام) فرستاد . ( تاریخ یعقوبی، ج2، ص215) مصادر متفقند که او یکی از زناکارترین مردان قبیلۀ ثقیف بوده است . وی نزد عمر از شان خاصی برخوردار بود و نخستین بار او بود که عمر را امیرالمؤمنین خطاب کرد .

تو همان كسى هستى كه فاطمه دختر پيغمبر خدا را زدى و بدنش را خون آلود نمودى ، او بدين جهت جنين خود را سقط كرد . تو اين عمل را به علّت اينكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ذليل شمردى و با امر آن حضرت مخالفت كنى و نسبت به آن بزرگوار هتك حرمت كرده باشى انجام دادى . در صورتى كه پيغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت زهراى اطهر (علیها السلام) مى فرمود : اى فاطمه !

تو برترين زنان اهل بهشت مى باشى . اى مغيره ! بدان كه خداوند تو را طعمه آتش جهنّم خواهد كرد .(1)

44 . بغضی در گلوی امام حسن (علیه السلام)

حضرت زهرا (علیها السلام) همره امام حسن (علیه السلام) در کوچه بنی هاشم روانه شدند ، ابن خطاب سر راه آنها را گرفت و نامه را خواست . حضرت ممانعت نمود ، آن شخص آن چنان سیلی به صورت مبارک حضرت زدند که بر زمین افتاد و صورت مبارکش کبود شد و امام حسن (علیه السلام) که در آن زمان کودک بود ، ناظر این صحنه بود ، ولی حضرت فاطمه (علیها السلام) از امام حسن (علیه السلام) قول سکوت گرفت و امام حسن مجتبی (علیه السلام) تا پایان عمر مبارک مادرشان ، این بغض را در گلو نگه داشت و به کسی حرفی از آن ماجرا نزد . حضرت

ص: 86


1- . احتجاج ، ج2 ، ص40؛ بحار الانوار، ج31، ص 645 ، و ج43 ، ص 197 و ج 44 ، ص 83؛ مرآة العقول ، ج5 ، ص 321 ؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ج6، ص 188؛ الهجوم علی بیت فاطمه (علیها السلام) ، ص 300؛ مأساة الزهرا (علیها السلام) ، ج2 ، ص 51 و 141.

زهرا (علیها السلام) بسیار غضبناک شده و فرمودند : سوگند به خدا که دیگر با تو سخن نگویم و شکایت تو را به خدا خواهم برد .آن گاه که حضرت فاطمه (علیها السلام) سرسختی و عناد آنها را درباره خود دید ، بر آنها خشمگین شد و سوگند خورد که با غاصب اول و غاصب دوم سخن نگوید .(1)

45 . بیان مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) توسط فضّه خادمه در مکه به ورقة بن عبدالله

ورقة بن عبداللَّه ازدى روايت کرده : برای حج با اميد به ثواب الهی به خانۀ خداوند رفتم ، در بین طواف کنیزی با کمال و جمال دیدم که با زبانی رسا و فصیح خدا را می خواند و عرضه می دارد :

اللَّهُمَ رَبَ الْكَعْبَةِ الْحَرَامِ ، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ ، وَ زَمْزَمَ وَ الْمَقَامِ ، وَ الْمَشَاعِرِ الْعِظَامِ ، وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَيْرِ الْأَنَامِ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْبَرَرَةِ الْكِرَامِ أَسْأَلُكَ أَنْ تَحْشُرَنِي مَعَ سَادَاتِيَ الطَّاهِرِين ، وَ أَبْنَائِهِمُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ الْمَيَامِين .

خدایا ! اى پروردگار كعبه بیت الحرام ، پروردگار فرشتگان حافظ کرام ، پروردگار زمزم و مقام ابراهيم (علیه السلام) ، و پروردگار مشعرهای بزرگ ( و بلند مرتبه ) ، و ای پروردگار محمد بهترين انانم ( جن و انس ) درود خداوند بر

ص: 87


1- . صحیح بخاری ، ج5 ، ص 9 ؛ صحیح مسلم ، ج3 ، ص 1380 ؛ سنن بیهقی ، ج 6 ، ص 300 ؛ خون نکاشته های فاطمی ، ص 251 .

او و خاندان نيكوكار و گرامى او باد ، (خدایا ) از تو می خواهم مرا با آقایان پاكم و پیروان سفیدرو و با میمنت آنها محشور کنى .

و فرمود : آگاه باشید اى حجاج و عمره گزاران شاهد و گواه باشيد كه سروران من ! بهترین و برگزيدۀ نیکان هستند کسانی که قدر و منزلت آن ها از قدر و منزلت همه برتر است و ذکر آنها در همه جا بلند شده است کسانی که عبای فخر به دوش انداخته اند .

ورقة بن عبداللَّه مى گويد : به او گفتم : اى کنیز! به گمانم از شیعیان اهل بيت: باشی ؟

فرمود: بلی .

گفتم: نامت چيست ؟

فرمود : من فضه ام ، كنيز حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، دختر محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) و شوهر عالی مقدار و فرزندان محترم او .

ضمن خوش آمد به او گفتم : من دوست داشتم سخن شما را بشنوم پس الآن می خواهم از یک سؤالى که مطرح می کنم جواب بدهی، پس بعد از طوافت كنار سوق طعام بايست تا من بيايم ان شاء الله مأجور باشی . از هم جدا شديم و مشغول طواف خود شدیم وقتى طوافم تمام شد، و خواستم به خانه برگردم مسیرم را به آن سمتی که وعده گذاشتم قرار دادم . وقتی رسیدم دیدم جناب فضه در گوشه اى به دور از مردم نشسته است . خدمت او رفتم و تنها من در خدمتش بودم و هديه اى به او دادم ، بعد

ص: 88

عرض کردم : اى فضه! از سرورت حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) به من خبر بده و از هنگام شهادتش بعد از پدر بزرگوارش چه ديده ای .

ورقه مى گويد : وقتی جناب فضه سخن مرا شنید اشك در چشمانش حلقه زد بعد به شدت گریست و فرمود :

اى ورقة بن عبداللَّه ! ناراحتی و غمم را که آرام گرقته بود و غصه های دلم را که پنهان شده بود دوباره زنده کردی ، پس حال آنچه من از آن مخدره مشاهده کردم را گوش کن .

بدان ، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت بزرگ و كوچك مصیبت زدۀ داغ آن حضرت شدند و گريه بر آن حضرت بسیار شده بود و آرامش کم . مصیبت آن حضرت برای همه بزرگ بود : از خویشان ، اصحاب ، پیروان ، دوستان ، گرفته تا کسانی که نسبت به آن حضرت غریبه محسوب می شدند هر که را می دیدی گریان بود وروضه خوان .

در بین مردم روی زمین ، اصحاب ، خویشاوندان و دوستان کسی محزون تر ، گریان تر و نالان تر ، از سرورم حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) نبود ، ناراحتی آن مخدره پیوسته تجدید و بيشتر و گریه اش شديدتر می شد هفت روز نشست و ناله اش آرام نمی شد ، هر روز گریه اش شدیدتر می شد هفت روز نشست و ناله اش آرام نمی شد هر روز گریه اش از روز اول بیشتر بود ، روز هشتم آن غم و ناراحتی دورنش را آشکار کر د و دیگر طاقت نیاورد و از منزل یرن آمد و شیون می زد گویا از لبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت می کند . زن ها شتافتند ، دختران و پسران از خانه بيرون آمدند ، و مردم شیون می

ص: 89

زدند و گريه و ناله سر دادند از هر سمتی مردم آمدند ، چراغ ها را خاموش كردند تا صورت زن ها مشخص نباشد ، اینطور به خیال زن ها آمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قبر برخاسته است ، مردم از این قضیه دچار حیرت و سرگردانی شدند ، حضرت زهرا (علیها السلام) صدا می زد و برای پدرش ندبه می کرد : وای باباجان ! وای ای برگزیده ! وامحمداه ! وا اباالقاسم ! وای ای بهار بیوه زنان و یتیمان ! دیگر قبله و محراب چه کسی را دارد و دختر حیران مصیبت زده ات چه کسی را دارد ؟

بعد به راه افتاد در حالی که پا به دامن می زد و می لغزید و از بس می گریست و اشک مانند باران از چشمانش سرازیر بود چیزی را نمی دید تا این که نزدیک قبر پدر بزرگوارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد ، وقتی حجره را دید نگاهش بر مأذنه افتاد ، آن وقت قدم هایش را کوتاه کرد و و پيوسته ناله و گريه می کرد تا اينكه از هوش رفت .

زن ها سمت آن مخدره شتافتند و آب به آن بانو و سينه و پيشانىش پاشيدند تا به هوش آمد . وقتى به هوش آمد برخاست و می فرمود : توانم رفت ، شكيبايى ام مرا تنها گذاشت ، دشمن شاد شدم و غم و غصۀ درونم قاتلم شده ، بابا جان! بعدتو حیران و سرگردان و تک و تنها مانده ام ، صدایم خاموش شده ، کمرم از هم گسسته و زندگیم دیگر خوش و گوارا نیست و زندگانیم مکدّر شده است . پس بعد از تو باباجان مونسی برای تنهايىم ندارم و کسی را که مرا از گریه منع کند نمی بینم و کسی را نمی یابم که به

ص: 90

ضعف من کمک کند بعد از تو قرآن ، محل نزول جبرئيل و مکان ميكائيل از بین رفت. بعد از تو باباجان اسباب ( خیر و برکت ) دگرگون شد ، و درب ها به رویم بسته شد . پس من بعد از تو نسبت به دنيا خشمگینم و تا نفسم مى آید گریانم و اشتیاق و اندوه من نسبت به تو از بین نخواهد رفت .

بعد صدا زد : بابا جان! وای قلبم ، و همۀ هستیم! بعد این شعر را خواند :

إِنَ حُزْنِي عَلَيْكَ حُزْنٌ جَدِيدٌ *** وَ فُؤَادِي وَ اللَّهِ صَبٌّ عَنِيدٌ

كُلَّ يَوْمٍ يَزِيدُ فِيهِ شُجُونِي *** وَ اكْتِيَابِي عَلَيْكَ لَيْسَ يَبِيدُ

جَلَّ خَطْبِي فَبَانَ عَنِّي عَزَائِي *** فَبُكَائِي كُلَّ وَقْتٍ جَدِيدٌ

إِنَّ قَلْباً عَلَيْكَ يَأْلَفُ صَبْراً *** أَوْ عَزَاءً فَإِنَّهُ لَجَلِيد

« اندوه من برای تو اندوه جدیدی است ، و قلبم به خدا سوگند بسیار دلباخته و مشتاق توست .

هر روز غم و غصه هایم زیاد مى شود ، و بد حالی و اندوهم برای تو از بین نخواهد رفت .

مصيبتم بزرگ است ، و آرامشم از من جدا شده و گریه ام دم به دم تجدید می شود .

قلبی كه در مصیبت تو بتواند با صبر و دلداری دم خوش باشد حقا که قلب سختی است .»

بعد صدا زد : بابا جان ! دنیا با رفتن تو نورش را از دست داد و روشناییش از دست رفته است در حالی که دنیا با حُسن تو درخشان بود ولی الآن روز دنیا

ص: 91

سیاه شده و تاریکی آن تر و خشک را فرا گرفت ! بابا جان ! پيوسته بر تو اسفناکم تا روزی که به ملاقات تو بیایم . بابا جان! چشمانم برای آرامش بسته نمی شود از وقتی که جدایی محقق شد . بابا جان ! بيوه زنان و فقرا چه کسی را دارند امت تا روز قیامت چه کسی را دارد ؟!

بابا جان! ما در شام فراق تو چزء ضعیفان شمرده شدیم .

بابا جان! مردم صبحگاهان از ما روگردان شدند در حالی که ما با تو بین مردم محترم بودیم و کسی ما را ضعیف نمی شمرد . پس چه اشکی برای فراق تو روان نمی شود و چه اندوهی بعد تو برایت پيوسته نخواهد بود و چه پلکی بعد از تو خواب را سرمه خواهد کرد و تو بهار دین و نور پیامبران بودی . پس چطور کوه ها به موج و اضطراب نمی افتد .

بابا جان! به مشكل بزرگى گرفتار آمده ام ، و مصيبتم اندك و كوچك نيست .

اى پدر جان! مصيبت بزرگ و پيشامد هراسناكى به من روى آورده .

باباى من! فرشتگان برایت گريستند ، گردون و افلاك از حرکت ايستادند . پس منبرت بعد تو احساس تنهايى مى كند ، و محرابت از مناجاتت خالى شده ، و قبرت خوشحال است که تو را در خود پوشانده است، و بهشت مشتاق تو و دعا و نماز توست .

پدر جانم! چقدر جای نشستنت با نبود تو تاريك شده است . پس آن قدر برای دوریت تأسف می خورم تا به زودى نزد تو بیایم .

ص: 92

ابوالحسنِ امين به مصیبت دوست گرفتار شد ، پدر دو فرزندت حسن و حسين (علیهما السلام) ، برادر و ولی ، و حبیبت ، کسی که در کوچکی او را تربیت کردی و در بزرگی با او برادری بستی ، کسی که از همۀ اصحاب و دوستانت برایت شیرین تر بود و کسی که بین آن ها پیش بود و هجرت کرد و یاور بود. مصیبت از دست دادن عزیز ما را فرا گرفته و گریه قاتل مان شده و ناراحتی ملازم ماست .

بعد ناله ای از دل زد و آهی کشید كه نزديك بود روحش از کالبد خارج شود بعد این شعر را خواند :

قَلَّ صَبْرِي وَ بَانَ عَنِّي عَزَائِي *** بَعْدَ فَقْدِي لِخَاتَ-مِ الْأَنْبِيَ--اءِ

عَيْنُ يَا عَيْنُ اسْكُبِي الدَّمْعَ سَحّاً *** وَيْكِ لَا تَبْخَلِي بِفَيْضِ الدِّمَاءِ

يَا رَسُولَ الْإِلَهِ يَا خَيْرَةَ اللَّهِ *** وَ كَهْفَ الْأَيْتَامِ وَ الضُّعَفَ-اءِ

قَدْبَكَتْكَ الْجِبَالُ وَ الْوَحْشُ جَمْعاً *** وَ الطَّيْرُ وَالْأَرْضُ بَعْدُ بَكَى السَّمَاءُ

وَبَكَاكَ الْحَجُونُ وَالرُّكْنُ وَ الْمَشْعَرُ *** يَ--ا سَيِّ-دِي مَ-عَ الْبَطْحَ--اءِ

وَ بَكَاكَ الْمِحْرَابُ وَ الدَّرْسُ *** لِلْقُرْآنِ فِي الصُّبْحِ مُعْلِناً وَ الْمَسَاءِ

وَ بَكَاكَ الْإِسْلَامُ إِذْ صَارَفِي النَّاسِ *** غَرِيب-اً مِ-نْ سَائِ-رِ الْغُرَبَ-اءِ

لَوْ تَرَى الْمِنْبَرَ الَّذِي كُنْتَ تَعْلُوهُ *** عَلَاهُ الظَّلَامُ بَع-ْدَ الضِّيَ--اءِ

يَا إِلَهِي عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيع-اً *** فَلَقَدْتَنَغَّصَتِ الْحَيَاةُ يَا مَوْلَائِي

« صبرم کم شده و آرامشم از من جدا شده بعد از آن که خاتم انبيا ، را از دست دادم .

ص: 93

اى دیده پیاپی اشک ببار، وای نکند بخل کنی و خون نباری .

اى رسول خدا! اى برگزيدۀ خدا! و اى پناهگاه يتیمان و ضعيفان !

كوه ها، همۀ حیوانات وحشی، پرندگان، زمين و آسمان، برایت گريستند .

حجون ( کوهی در مکه ) ، ركن و مشعر و سرزمین بطحاء ای سرورم برایت گریستند .

محراب و تعلیم و تعلّم قرآن صبح و شب آشکارا برایت گريستند . ( که صاحب و معلم و مفسّر خود را از دست دادند ).

اسلام برایت گريست ، چون بین مردم مثل غریبان غريب واقع شد .

اى كاش منبرى كه روی آن بالا مى رفتى را می دید که تاریکی بر فراز آن رفته بعد از آن که روشنایی و نور روی آن می رفت .

اى معبود من ! وفاتم را سريع برسان که زندگی برایم مکدّر شده ، ای مولا و ای سرور من .

جناب فضه ادامه داد :

بعد حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) به منزلش برگشت و شب و روز به گريه و نالۀ بلند پرداخت به گونه اى كه اشك چشمش قطع ، و آهش آرام نمى گرفت .

بزرگان اهل مدينه جمع شدند و خدمت اميرالمؤمنين (علیه السلام) آمدند و گفتند : اى اباالحسن ! فاطمه (علیها السلام) شب و روز گريه مى كند ، کسی از ما نه

ص: 94

شب روی بستر خواب خوشی دارد و نه روز سر کارها و طلب معاش خود آرامشی داریم ما به تو مى گوییم كه از او بخواهى يا شب گريه كند يا روز .

لذا اميرالمؤمنين (علیه السلام) نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد ، و آن بانو از گريه استراحت نمی کرد و دلداری برایش فایده ای نداشت . وقتی نگاهش به امیرالمؤمنین (علیه السلام) افتاد کمی آرام گرفت ؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود : اى دختر رسول خدا! بزرگان مدينه از من می خواهند كه از شما بخواهم برای پدر بزرگوارت يا شب گريه كنى يا روز .

حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) فرمود :

اى اباالحسن ! چقدر كم بين آنها درنگ خواهم نمود ، و چه زود از ميان آنان خواهم رفت . به خدا سوگند ! شب و روز ساكت نخواهم ماند تا اينكه به پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق شوم .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود : اى دختر رسول خدا ! هر طور مصلحت می دانی رفتار کن.

بعد امیرالمؤمینن (علیه السلام) اتاقی در بقيع بیرون مدينه براى آن مخدره ساخت كه آن را « بيت الاحزان : خانۀ غم ها » می نامند . صبح که مى شد حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) ، امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) را جلو مى انداخت و گريان به سمت بقیع مى رفت ، و پيوسته بین قبور مشغول گريه بود ، وقتى شب مى شد اميرالمؤمنين (علیه السلام) مى آمد و او را پیشاپیش خود به منزل مى برد .

رفتار حضرت زهرا (علیها السلام) پیوسته به همین منوال بود تا اينكه هفتاد و پنج روز بعد از شهادت پدر بزرگوارش شد و به بيمارى كه در همان بیماری از

ص: 95

دنیا رفت دچار شد و تا این که چهل روز گذشت . روز چهلم امیرالمؤمنین (علیه السلام) نماز ظهر را به جا آورد و به سوی منزل می آمد که کنیزان محزون و غم زده به استقبال آن حضرت رفتند . حضرت فرمود : چه خبر شده ؟ چرا رنگ چهره و صورتتان برگشته است ؟

عرض كردند: اى اميرالمؤمنين! دختر عمويت حضرت زهرا (علیها السلام) را درياب ، گمان نمى كنيم كه او را زنده دريابى .

اميرالمؤمنين (علیه السلام) سریع نزد آن مخدره آمد دید آن بانو روی بستر خود که پارچه سفید نازک مصری بود آرمیده و به طرف راست و چپ پيچ مى خورد . امیرالمؤمنین (علیه السلام) عبا از دوش و عمامه از سر انداخت و کمرنبدش را باز کرد و آمد و سر آن حضرت را به دامن گرفت و صدا زد : یا زهرا! ولى حضرت جواب نداد . امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد : اى دختر محمد مصطفى! باز حضرت پاسخ نداد . امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد : اى دختر كسى كه در آسمان بر فرشتگان نماز گزارد . باز حضرت پاسخ نداد . بار سوم امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد : اى فاطمه ! با من سخن بگو که من پسر عمويت على بن ابى طالبم .

این بار حضرت زهرا (علیها السلام) چشمانش را به چهره اميرالمؤمنين (علیه السلام) گشود و نگاهی به آن حضرت انداخت و شروع کرد به گریه کردن و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم به گریه آمد و فرمود :چه شده من پسر عمويت على بن ابى طالبم .

ص: 96

حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود :

اى پسر عمو ! من در حال مرگ هستم ، مرگى كه گريز و چاره و پناهگاهى از آن نيست ، و من مى دانم كه بعد از من باید ازدواج کنی ، پس اگر با زنی ازدواج کردى ، يك شبانه روز براى او قرار بده و يك شبانه روز براى فرزندانم .

اى ابالحسن! در صورت دو فرزندم فرياد نزن که بعد از من یتیم ، غریب و دل شكسته خواهند شد که آن ها دیروز جدشان را از دست دادند ، و امروز مادرشان را از دست مى دهند . پس واى بر امتى كه آن دو را مى كشند و کینه و بغض آن ها را در دل مى گيرند! بعد اين اشعار را سرود :

ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ *** وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ

يَاقَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ *** فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ

ابْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى وَ لَا *** تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ

فَارَقُو فَأَصْبَحُوايَتَامَى حَيَارَى *** يَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاق

« برای من گریه كن ، اگر گریه می كنی اى بهترين هدايتگر! و اشك روان ساز كه امروز، روز جدايى است .

اى همدم بتول ، به تو سفارش فرزندان را می کنم که آن دو ( با از دست دادن مادر ) همواره مشتاق و دلتنگ مادر خواهند بود .

برای من گريه كن ، و برای یتیمان من گریه کن ، و کشته دشمنان در زمین طف عراق ( کربلا ) را فراموش مکن .

ص: 97

اينان با جدایی از مادر حیران و سرگردان شده اند خدانگهدار كه امروز، روز فراق و جدايى است ».

جناب فضه ادامه داد :

بعد از این خبر دادن حضرت زهرا (علیها السلام) از شهادت خود ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از او سؤال کرد که از كجا این مطلب را می فرماید . حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود :

اى اباالحسن! الآن خوابیدم در خواب حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که در قصری از درّ سفيد حضور دارد وقتی که نگاهش به من افتاد فرمود : بیا نزد من دختر عزيزم كه من مشتاق تو هستم .

عرض کردم : به خدا سوگند من بیشتر مشتاقم که شما را ملاقات کنم .

فرمود : تو امشب نزد من خواهى بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم که در وعدۀ خود راستگو است و به عهد خود پایبند است .

پس وقتى شما سورۀ يس را قرائت نمودى ، بدان كه من از دنيا رفتم ، پس مرا غسل بده ، ولی لباسم را كنار مزن که من پاك و پاكيزه هستم ، و همراه تو از خانواده ام – به ترتیب نزديك تر بودن- و كسى كه ثواب حضور در نماز بر من روزیش باشد به من نماز بگذارند و شبانه مرا در قبرم دفن کن . به این مطلب حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است .

امیرالمؤمینن(علیه السلام) می فرماید :

ص: 98

به خدا سوگند! شروع به كارهای آن مخدره کردم و او را در پيراهنش غسل دادم و پیراهن را كنار نزدم ، پس به خدا سوگند که آن بانو با میمنت و پاك و پاكيزه شده بود ، بعد او را از باقيماندۀ حنوط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حنوط کردم و او را در كفن هایش پیچیدم وقتى خواستم بند کفن را ببندم ، صدا زدم : اى ام كلثوم ! اى زينب ! اى سكينه ! اى فضه! اى حسن! اى حسين! بيايد و از مادرتان توشه برداريد ، كه اين زمان ، زمان جدايى است و ديگر در بهشت با او ملاقات خواهيد نمود .

امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) آمدند ، در حالى كه صدا مى زدند : واى از حسرتی که هرگز خاموش نخواهد شد به خاطر از دست دادن جدمان حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) و مادرمان فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، اى مادر حسن! اى مادر حسين ! وقتی كه جدمان حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) ملاقات نمودى، بهاو از طرف ما سلام برسان و بگو: ما بعد از تو در دنيا يتيم شديم .

اميرالمؤمنين (علیه السلام) می فرماید :

من خدا را شاهد و گواه مى گيرم كه آن مخدره آهی از سر دلسوزی و مهربانی کشید و ناله ای زد و دستش را دراز كرد و دو آقا زاده ( حسن و حسين (علیهما السلام) ) را مدتی به سینه کشید که ناگاه هاتفى از آسمان ندا كرد :

اى اباالحسن! آن دو را از آن دو بانو بردار که به خدا سوگند ملائكۀ آسمان ها را به گريه درآورده اند، که حبیب به محبوب خود مشتاق شده است.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید :

ص: 99

آن دو را از سينۀ مادر بلند کردم و شروع كردم به بستن کفن و اين ابيات را می خواندم :

فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي *** وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ

سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْوا *** عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ

أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي *** فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي

« فراق و جدای تو برای من بزرگترين چيزهاست ، و از دست دادن تو ای فاطمه بزرگترين مصيبت عزیز است .

از روی حسرت خواهم گریست و از روی اندوه نوحه خواهم کرد ، برای دوستی كه به بالاترین راه رفته است .

هان اى چشم ، جود کن و ببار و کمک كن كه حزن و اندوه من همیشگی است و برای فقدان دوستم گریه مى کنم ».

بعد اميرالمؤمنين (علیه السلام) جنازۀ فاطمۀ زهرا (علیها السلام) را روی دست برداشت و سمت قبر پدر بزرگوارش آورد و صدا كرد :

سلام بر تو اى رسول خدا ! سلام بر تو اى حبيب خدا ! سلام بر تو اى نور خدا ! سلام من بر تو اى برگزيدۀ خدا ! سلام بر تو، و درود از من و از جانب دخترت كه به ساحت تو وارد شد ، به راستى كه امانت ( شما ) برگردانده ، و گرو ( شما ) گرفته شد ، پس واى بر اندوه من بر رسول ( خدا ) ، و بعد از او ، بر بتول ( حضرت زهرا (علیها السلام) ) ، به راستى كه زمين براى من سياه ، و آسمان از من دور گرديده است ، پس واى بر اندوه و ناراحتى و تأسف من .

ص: 100

بعد به سمت روضۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ( ما بین منبر و قبر آن حضرت ) آمد و به همراه خانواده ، اصحاب ، پیروان ، دوستان و عده ای از مهاجرين و انصار بر آن بانو نماز گزارد ، بعد وقتى جنازۀ حضرت زهرا (علیها السلام) را در خاک سپرد و لحد را چید ، اين ابيات را سرود :

أَرَى عِلَلَ الدُّنْيَا عَلَيَّ كَثِيرَةً *** وَ صَاحِبُهَا حَتَّى الْمَمَاتِ عَلِيلٌ

لِكُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فُرْقَةٌ *** وَ إِنَّ بَقَائِي عِنْدَكُمْ لَقَلِيلٌ

وَ إِنَّ افْتِقَادِي فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ *** دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لَا يَدُومَ خَلِيل

« مى بينم كه مصائب و گرفتاری های دنيا بر من بسيار شده ، و صاحب این گرفتاری ها تا وقت مرگ گرفتار خواهد بود .

هر اجتماع دو دوستی ، روزی جدايى و فراق خواهد داشت ، و به راستى بقای من بعد از شما كم خواهد بود.

به راستی از دست دادن من فاطمه (علیها السلام) را بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دليل اين است كه هيچ دوستى همیشه نخواهد ماند ».(1)

ص: 101


1- . بحارالانوار، ج 43، ص 180-174؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 708-699.

46. گریه ابن عباس پس از واقعۀ عاشورا برای حضرت زهرا (علیها السلام)

شاذان بن جبرئیل می نویسد :

لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهما السلام) بَکَى ابْنُ عَبَّاسٍ بُکَاءً شَدِیداً …

سلیم بن قیس گفته است : وقتی که حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسید ، ابن عباس به شدت گریه کرد و سپس گفت : چه چیزها که این امت بعد از پیامبرش دید ! خدایا ! من تو را شاهد می گیرم که من دوستدار علی بن ابیطالب و فرزندانش هستم و از دشمنان فرزندانش بیزارم ، و در مقابل امر آنان تسلیم هستم .

ابن عباس گفت : روزی در ذی قار خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شدم . حضرت شدم . حضرت کتابی را برایم بیرون آورد و فرمود : ای ابن عباس ! این کتابی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر من املاء فرموده و دست خط خودم است .

عرض کردم : یا امیرالمؤمنین ! آن را برایم بخوان . حضرت آن را خواند و در آن بود همه آنچه از زمان شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) اتفاق افتاده و اینکه چگونه کشته می شود و چه کسی او را می کشد و چه کسی او را یاری می کند و چه کسانی همراه او شهید می شوند . آن حضرت به شدت گریه کرد و مرا به گریه در آورد .

از جمله آنچه برایم خواند این بود که با خود آن حضرت چه می کنند :

وَ کَیْفَ تُسْتَشْهَدُ فَاطِمَةُ (علیها السلام) ، و چگونه حضرت زهرا (علیها السلام) شهید می شود ، و چگونه پسرش امام حسن (علیه السلام) به شهادت می رسد و چگونه امت به او

ص: 102

نیرنگ و حیله می کنند . وقتی کیفیت قتل امام حسین (علیه السلام) را خواند بسیار گریست ، و سپس آن کتاب را بست ، و بقیه آنچه تا روز قیامت واقع می شود باقی ماند .

در آن کتاب – از جمله آنچه برایم خواند – جریان ابوبکر و عمر و عثمان و اینکه هر یک از آنان چقدر حکومت می کنند و اینکه با علی (علیه السلام) چگونه بیعت می شود ... . (1)

47 . توسل امام باقر (علیه السلام) به مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام)

در حديث آمده است كه امام باقر هرگاه كه گرفتار تب شديد مى گرديدند و در بستر بيمارى مى افتادند ، آب خنك طلب مى كردند . وقتى آب به دستشان مى رسيد و جرعه اى چند از آن ميل مى كردند ، لحظه اى از نوشيدن بازمى ماندند و سپس با صداى بلند ، به حدّى كه در بيرون خانه نيز شنيده شود ، از ته دل مادرشان فاطمه زهرا (علیها السلام) را صدا مى كردند و مى فرمودند : « یا فاطمة بنت محمد » ؛ مادرم ، فاطمه (علیها السلام) ، اى دختر رسول اللّه ! و بدين گونه در آن لحظات سوز تب ، نوعى تشفّى دل و مرهم غم و تسكين خاطر مى جستند ، و

ص: 103


1- . الفضائل ، ص 142 ؛ اسرار آل محمد ، ترجمه کتاب سلیم بن قیس ، ص 624 .

جان و روح خود را با نام زيباى محبوب و معشوق و مادر عزيز خود ، عطرآگين و سكون آميز مى ساختند .(1)

48 . سخنان حاج شیخ عباس قمی (قدس سره)

من احتمال قوی می دهم همانگونه که تب در جسم لطیف او اثر داشت ، همچنین پوشاندن اندوهش به خاطر مصائب مادر مظلومش ، در قلب شریفش اثر می کرده است و همانگونه که گرمی تب را به وسیلۀ آب ، از بدنش می زدود با یاد مادرش حضرت زهرا (علیها السلام) ، از شدت اندوه او می کاست ، چنانچه اندوهگین با آه سوزان و نفس های عمیق ، از اندوه خود می کاهد ؛ زیرا تأثیر مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) در دل های فرزندانشان ، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) از بریدن شمشیر و کارد دردناک تر و از سوزش آتش سوزاننده تر می باشد ، چرا که در شرایطی بودند که تقیّه می کردند و قدرت بر آشکار نمودن مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) را نداشتند از این رو وقتی که نام حضرت فاطمه (علیها السلام) در حضور آنها برده می شد قلوبشان پر اندوه می شد به طوری که هر آدم هوشیاری آثار اندوه را از چهرۀ آنها مشاهده می کرد .(2)

ص: 104


1- . کافی ، ج 8 ، ص 109 ، ح 87 ؛ بحارالانوار ، ج 62 ، ص 102 ؛ سفينة البحار ، ج 2، ص 374 ؛ بیت الاحزان ، ص 156 .
2- . بیت الاحزان ، ص 156 .

49 . بر طرف شدن تب به حق حضرت فاطمه (علیها السلام)

در کتاب مکارم الاخلاق از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است : همانا خدای تعالی به عوض فدک تب را تحت فرمان فاطمه (علیها السلام) در آورد ، پس کسی که آن حضرت و فرزندانش را دوست دارد ، هرگاه به بیماری تب مبتلا شود ، اگر هزار مرتبه سوره توحید را بخواند و آن گاه از خدای تعالی در خواست نماید که به حق فاطمه (علیها السلام) او را شفا دهد ، پس به اجازۀ خدای تعالی بیماری تب از او بر طرف می شود .(1)

50 . دعای امام صادق (علیه السلام)

عالم بزرگوار محمد بن المشهدی (قدس سره) در کتابش نقل می کند :

بشار مكارى گفت : در كوفه خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسيدم .(2) خدمت آن جناب ظرفى از خرماى طبرزد(3) بود كه ميل می نمود . فرمود : ای بشار ! نزدیک شو و از این خرما بخور. عرض كردم : گوارا باد فدايت شوم چيزى در بين راه ديدم كه سخت ناراحتم، و دلم را به درد آورده و تأثير زيادى در من كرده است . فرمود : تو را به حقى كه بر گردنت دارم جلو بيا و از این خرما بخور .

ص: 105


1- . مکارم الاخلاق ، ص 200 .
2- . لازم به ذکر است که امام صادق (علیه السلام) چندین بار توسط منصور دوانیقی ، از مدینه تبعید شدند؛ و این جریان در زمانی اتفاق افتاد که حضرت در کوفه تبعید بوده اند.
3- . این خرما را به دلیل شیرینی زیاد به شکر طبرزد تشبیه کرده اند.

پيش رفته شروع به خوردن نمودم .

فرمود : چه ديده بودى ؟

گفتم : در بين راه پاسبانى را ديدم كه بر سر زنى می زد و او را به سوی زندان مى برد او با صداى بلند می گفت : پناه به خدا و پيامبر می برم به فريادم برسيد هيچ كس به داد او نرسيد .

فرمود: براى چه او را چنين می زدند؟ گفتم :

از مردم شنيدم كه آن زن به زمين خورده در اين موقع گفته بود :

« لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِيكِ يَا فَاطِمَةُ ؛ خدا لعنت كند ظالمين تو را اى فاطمه زهرا »

اين آزار و شكنجه براى همان حرف بوده : امام دست از خوردن كشيد شروع كرد زار زار به گريستن به طورى كه دستمال و محاسن و سينه اش از اشک تَر شد . فرمود : بشار ! حركت كن برويم به مسجد سهله دعا كنيم و از خداوند عزيز خلاصى آن زن را بخواهيم ، امام يكى از شيعيان را به دارالاماره فرستاد ، و فرمود : از آن جا تكان نمی خورى تا فرستاده ما بيايد اگر پيش آمدى براى آن زن به وجود آمد می آیى و ما را پيدا می كنى . به مسجد سهله رفتيم و هر كدام دو ركعت نماز خوانديم . آنگاه امام صادق (علیه السلام) دست به آسمان بلند نموده ، اين دعا را خواند : « أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُبْدِئُ الْخَلْقِ وَ مُعِيدُهُمْ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَالِقُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُمْ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ وَ بَاعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، أَنْتَ وَارِثُ الْأَرْضِ وَ مَنْ عَلَيْهَا، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ . وَ أَنْتَ

ص: 106

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَالِمُ السِّرِّ وَ أَخْفَى، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ بِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَهُ عَلَى نَفْسِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ .يَا سَامِعَ الدُّعَاءِ، يَا سَيِّدَاهْ يَا مَوْلَاهْ يَا غِيَاثَاهْ، أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ خَلَاصَ هَذِهِ الْمَرْأَةِ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ، يَا سَمِيعَ الدُّعَاءِ » بعد از دعا به سجده رفت كه من جز صداى نفس آقا چيزى نمى شنيدم .(1) سر بلند نموده فرمود : حركت كن كه زن را آزاد كردند .

از مسجد خارج شديم در بين راه آن مردى كه فرستاده بود به دار الاماره رسيد امام (علیه السلام) پرسيد چه خبر شد؟

گفت : آزادش كردند ؟

فرمود : چطور شد كه آزادش كردند؟

گفت : من نفهميدم ولى درب دار الاماره ايستاده بودم يك نفر دربان آمد و او را خواست و گفت : چه گفته بودى ؟ جواب داد : همین که زمين خوردم گفتم : « خدا لعنت كند ظالمين تو را يا فاطمه » مرا چنين آزردند ، دويست درهم به او داد گفت : اين پول را بگير و امير را حلال كن . ولى آن پيره زن نگرفت وقتى ديد از گرفتن پول امتناع دارد به امير خبر داد بعد بيرون آمده گفت : به منزلت برو و پيره زن به منزلش رفت .

ص: 107


1- . حضرت در سجده خدا را بر اسم اعظم قسم می دادند .

امام (علیه السلام) فرمود : از گرفتن دويست درهم خود دارى كرد؟

گفت : آرى، با اينكه به خدا به آن پول احتياج داشت . امام از جيب خود هفت دينار بيرون آورده فرمود : اين پول را به منزلش ببر و سلام مرا به او برسان و به او بده .

با هم در خانه او رفتيم و سلام امام را رسانديم . گفت : به خدا قسم جعفر بن محمّد (علیهما السلام) به من سلام رسانده ؟ گفتم: خدا تو را بيامرزد به خدا سوگند ! جعفر بن محمّد (علیهما السلام) سلام به تو رساند دست برد گريبان خود را چاك زده بيهوش گرديد .

ايستاديم تا به هوش آمد گفت : سخن امام را برايم دو مرتبه بگویيد . تكرار كرديم تا سه مرتبه اين كار را كرد بعد گفتيم : بگير اين پول را امام (علیه السلام) برايت فرستاده ، مژده باد تو را . پول را گرفت و گفت : به امام (علیه السلام) بگویيد از خدا بخواهد اين كنيزش را ببخشد . در نزد خدا كسى محبوب تر از او و آباء گرام و اجداد طاهرينش بيشتر نيست كه واسطه توسل شود. خدمت حضرت صادق (علیه السلام) برگشتيم و داستان زن را براى آن جناب نقل كرديم امام (علیه السلام) شروع به گريه كرده برايش دعا كرد .(1)

ص: 108


1- . مزار ابن مشهدی ، ص 139-136؛ زندگانى حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار ) ، ص 319 و 318.

51 . یادآوری و ذکر مصیبت حضرت زهرا (علیها السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) می فرماید :

( ابوبکر نوشته ای برای حضرت فاطمه (علیها السلام) در رد فدک نوشت پس خارج شد فاطمه (علیها السلام) در حالی که نوشته با او بود ) عمر در راه به او رسید پس گفت : ای دختر محمد ! این نوشته که با خود داری چیست ؟

فرمود : نوشته ای است که ابوبکر در برگرداندن فدک نوشته است ؛ پس عمر گفت : آن را به من بده! حضرت زهرا (علیها السلام) از دادن آن امتناع کرد

... ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ ... ؛

... سپس لگدی به حضرت زد ... سپس لطمه ای به صورت حضرت زد به طوری که گویا می بینم گوشوارۀ حضرت در گوشش شکست و ... و سپس عمر نوشته را گرفت و پاره کرد ... . (1)

ص: 109


1- . الاختصاص، ص 185.

52 . گریۀ امام صادق پس از شنیدن نام حضرت زهرا (علیها السلام)

سكونى(1) ( از علماى بزرگ اهل سنّت در عصر امام صادق (علیه السلام) ) مى گويد : بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم ، قيافه ام گرفته و محزون بود . حضرت از علت آن پرسيد . جواب دادم : خداوند دخترى به من داد . حضرت فرمودند : ای سكونى ! سنگينى آن بر زمين و روزيش با خداست ، او عمر خودش را مى كند و از روزى خويش مى خورد ، تو چرا ناراحتى ؟ سپس فرمود : اسم او را چه گذاشتى ؟ گفتم : فاطمه !

امام چون نام فاطمه را شنيد سه بار فرمود : آه ، آه ، آه ، گويا با شنيدن اين نام تمام مصائب و مظلوميت هاى مادر را تداعى كرد و لذا دست خويش را بر پيشانيش گذاشته و خطاب به من فرمود : چون نام او را « فاطمه » گذاشته اى ، مبادا بر وى ناسزا بگويى و يا او را لعن كنى و يا بزنى .(2)

مرحوم علامه مجلسی (قدس سره) در شرح این حدیث گفته است :

ص: 110


1- . اسماعیل بن ابی زیاد سکونی ، از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و یکی از راویانی است که بیشترین روایت را از ائمه:نقل کرده است . از ایشان حدود 1122 روایت در کتب های اربعه حدیثی ( فقیه ، کافی ، تهذیب و استبصار ) موجود است . موسوعة طبقات الفقها ، ج 2، ص 70 .
2- . وسائل الشيعه ، ج 21، ص 482، ح 1 ؛ کافی، ج 6 ، ص 48 ؛ تهذیب ، ج 8 ، ص 112 ؛ روضه المتقین ، ج8، ص 598 .

« آه آه گفتن امام صادق (علیه السلام) پس از شنیدن نام حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، به سبب یادآوری مظلومیت جده اش [حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) ] بوده است .(1)

53 .گریۀ طولانی امام صادق (علیه السلام) در عزای مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام)

علامه مجلسی (قدس سره) می نویسد :

در یک روایت طولانی مفضل بن عمر می گوید از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم :

... تا جایی که حضرت (علیه السلام) در مورد ظلم هایی که به اهل بیت (علیهم السلام) می شود سخن می گویند تا اینجا که : ... آنگاه امام حسین (علیه السلام) با بدنی آغشته به خون ، خود و یارانش که با وی کشته شدند ، در جلو پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ایستد . چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را می نگرد زار زار می گرید . از گریه او اهل آسمان و زمین نیز گریه می کنند . فاطمه زهرا (علیها السلام) هم ناله جانکاه از دل پر الم بر می آورد . از ناله و شیون و گریه و زاری آن حضرت (علیها السلام) زمین و اهل زمین متزلزل می گردند . سپس امیرالمؤمنین و امام حسن (علیهما السلام) در سمت راست پیغمبر و فاطمه زهرا (علیها السلام) در سمت چپ آن حضرت (علیه السلام) قرار می گیرند . پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را در آغوش می گیرد و می فرماید : یا حسین فدایت گردم ! دیدگانت روشن باد و دیدگان من هم روشن باشد سپس حمزه

ص: 111


1- . مرآة العقول ، ج 21، ص 85 .

سیدالشهدا (علیه السلام) عموی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سمت راست آن حضرت (علیه السلام) می ایستد و در سمت چپ جعفر بن ابی طالب ( طیار ) قرار می گیرد . ناگاه خدیجه کبری (علیها السلام) و فاطمه دختر اسد (علیها السلام) ( مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) محسن سقط شدۀ فاطمه زهرا (علیها السلام) را به دست گرفته ناله کنان به نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می آیند و مادرش فاطمه (علیها السلام) این آیه قرآن را می خواند : ( هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(1) الْيَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيدا )؛(2) این است آن روزی که به شما وعده شده بود . امروز هر کس کار نیکی کرده یا عمل بدی نموده ، کرده خود را خواهد یافت ، امروز هر کس آرزو می کند که کاش میان او و عمل بدش زمان متمادی فاصله بود .»

مفضل گفت :

فَبَكَى الصَّادِقُ (علیه السلام) حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَا قَرَّتْ عَيْنٌ لَا تَبْكِي عِنْدَ هَذَا الذِّكْرِ قَالَ وَ بَكَى الْمُفَضَّلُ بُكَاءً طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ يَا مَوْلَايَ مَا فِي الدُّمُوعِ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ مَا لَا يُحْصَى إِذَا كَانَ مِنْ مُحِق .

در این وقت حضرت صادق (علیه السلام) چنان گریستند که محاسن مبارکش از سیلاب اشک تَر شد! سپس فرمودند :

ص: 112


1- . انبیاء/ 103.
2- . آل عمران/ 30.

روشن مباد چشمی که با این گفته نگرید ! مفضل هم بسیار گریست و آنگاه عرض کرد : مولای من ! این قدر گریه چقدر ثواب دارد ؟ فرمود : وقتی از روی حقیقت باشد به شماره نمی آید !...(1)

در کتاب « هدایة الکبری » ، بیان دیگری در باب گریه دارد . علاوه بر اضافه ای که بسیار بسیار مهم است :

يَا مُفَضَّلُ لَوْ قُلْتُ عَيْناً بَكَتْ مَا فِي الدُّمُوعِ مِنْ ثَوَابٍ وَ إِنَّمَا نَرْجُو إِنْ بَكَيْنَا الدِّمَاءَ أَنْ ثَابَ بِهِ فَبَكَى الْمُفَضَّلُ طَوِيلًا، ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ يَوْمَكُمْ فِي الْقِصَاصِ لَأَعْظَمُ مِنْ يَوْمِ مِحْنَتِكُمْ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ (علیه السلام) : وَ لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ ؛

حضرت (علیه السلام) می فرماید :

ای مفضل ! ما امید داریم که اگر در این مصیبت خون گریه کنیم ، خدا به ما اجر و پاداش دهد ....

آن گاه مفضّل گریه ای طولانی کرد ، سپس عرض کرد : ای فرزند رسول خدا ! آیا روز شما در قصاص [ و مجازات ظالمین در زمان رجعت ] بزرگ تر است از روز محنت شما [روزی که مصیبت را بر شما وارد کردند] ؟

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

ص: 113


1- . بحارالانوار، ج 53، ص 23.

« هیچ روزی مانند روز محنت ما در کربلا نیست هر چند روز سقیفه و سوزاندن درب خانۀ امیرالمؤمنین ، حضرت فاطمه ، امام حسن ، امام حسین ، حضرت زینب ، حضرت ام کلثوم:، فضّه و کشته شدن حضرت محسن (علیه السلام) به ضرب لگد به پهلو ؛ سخت تر و دشوارتر و منکرتر و تلخ تر است بود ؛ زیرا که ریشه و بنیاد عذاب ، از آن روز بوده است . (1)

54 . مادرم فاطمه (علیها السلام) در اثر ضربه های قنفذ به شهادت رسیدند

ابوبصير مى گويد : روزى صحبت فاطمه (علیها السلام) در ميان بود ، امام صادق (علیه السلام) پس از ذكر تاريخ وفات آن بانو ، فرمودند :

وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً ...

مادرم فاطمه (علیها السلام) در اثر ضربت قنفذ ( غلام خليفه دوم ) از دنيا رفت ، كه به امر اربابش به فاطمه (علیها السلام) زد و آن حضرت بچه اش را سقط كرده و شديداً مريض شد و سپس وفات نمود .(2)

ص: 114


1- . هدایة الکبری، ص 417؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 442 ؛ الهجوم علی بیت فاطمه (علیها السلام) ، ص 340 ؛ نوائب الدهور فی علائم الظهور ، ج 3 ، ص 194 .
2- . عوالم العلوم ، ج 11، ص 566 ؛ بحار، ج 43، ص170، ح 11؛ دلائل الامامه، ص 134.

55 . گریۀ امام صادق (علیه السلام) موقعی که آل ابی طالب را در بند و زنجیر دیدند

ابوبصیر و دیگران از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند : زمانی که امام صادق (علیه السلام) جناب عبدالله بن حسن بن حسن و جماعتی از آل ابیطالب (علیهم السلام) را در بند و زنجیر دیدند گریستند و بعد از فرمایشاتی فرمودند : به خدا قسم ! این (ظلم و ستم ها ) نتیجه ظلم هایی است که اولی و دومی در مورد حضرت علی بن ابیطالب (علیهما السلام) مرتکب شدند ( راه را برای سایر ظالمین هموار نمودند ) آن جایی که آن دو نفر آتش آوردند تا خانه اش را بسوزانند .

سپس حضرت صادق (علیه السلام) وارد خانه شد و جعبه ای را خارج ساخت و آن را باز کرد که در آن هیزم هایی به اندازۀ یک استخوان ذراع بود سپس فرمودند : می دانی این هیزم ها چیست ؟ از هیزمی است که به واسطه آن آتش زدند .(1)

ص: 115


1- . الهجوم علی بیت فاطمه (علیها السلام) ، ص 289 - 288 ؛ مثالب النواصب ، ص 113 .

56 . تغییر رنگ صورت حضرت صادق (علیه السلام) و مصائب مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام)

شیخ صدوق روایت کرده که : شخصی نزد امام جعفر صادق (علیه السلام) آمد و گفت : آیا مشروع است در موقع تشییع جنازه منقل و چراغ و امثال اینها که روشنی داشته باشد ، ببرند ؟

رنگ حضرت صادق (علیه السلام) از شنیدن این مطلب تغییر کرد ، آنگاه پس از اینکه برخاست و نشست ، سپس ذکر کرده – در حدیث بسیار طولانی – اجازه خواستن شیخین برای عیادت حضرت فاطمه (علیها السلام) و امنتناع آن حضرت (علیها السلام) از اذن دادن ، اجازه دادن امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن دو ، و فرمایش آن حضرت (علیها السلام) به آن دو که فرمود : أَنْشُدُكُمَا بِاللَّهِ هَلْ سَمِعْتُمَا النَّبِيَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهَا مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي فَكَانَ كَمَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي وَ مَنْ آذَاهَا فِي حَيَاتِي كَانَ كَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِي ؛ شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما از پیامبر شنیدید که گفت : فاطمه پاره تن من است و من از او هستم ، هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذیت کند ، مانند آن است که مرا در حال حیاتم اذیت کرده است و هر کس او را در حال حیات من اذیت کند مانند آن است که مرا پس از مرگم اذیت کرده است ؟

ص: 116

گفتند : آری . فاطمه (علیها السلام) فرمود : سپس خدا را . سپس فرمود : « اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ فَاشْهَدُوا يَا مَنْ حَضَرَنِي أَنَّهُمَا قَدْ آذَيَانِي فِي حَيَاتِي وَ عِنْدَ مَوْتِي وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً حَتَّى أَلْقَى رَبِّي فَأَشْكُوَكُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا بِي وَ ارْتَكَبْتُمَا مِنِّي ... ؛ خدایا! من تو را گواه می گیرم و ای کسانی که در اینجا حضور دارید شما هم گواه باشید که این دو نفر مرا در زندگی و در حال مرگ اذیت کردند .

سپس آن حضرت (علیه السلام) به وصیت حضرت زهرا (علیها السلام) به عدم حضور دشمنان بر پیکر ایشان اشاره کرده سپس آن حضرت (علیه السلام) فرمود : وقتی فاطمه (علیها السلام) از دنیا رفت و مردم شب را سپری می کردند ، علی همان گونه که فاطمه (علیها السلام) وصیت کرده بود ، در همان ساعت به تجهیز او پرداخت و چون از تجهیز او فارغ شد جنازه را بر روی تابوت بیرون کرد و در یک شاخه درخت خرما آتش روشن کرد و جنازه را با آن حرکت داد تا اینکه به آن نماز خواند و شبانه دفن کرد .(1)

ص: 117


1- . علل الشرایع ، ج 1، ص 189 – 185 ؛ بحارالانوار ، ج 43 ، ص 206 – 201 ؛ مرآة العقول ، ج 5 ، ص 323 ؛ تحقیقی تحلیلی پیرامون هجوم بر خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) ، ص 116 .

57 . امام کاظم (علیه السلام) و یاد مادر (علیها السلام)

امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) همواره از مادر محبوبش و فداكاری ها ، مبارزات ، ايثارگری ها و مظلوميتش ياد مى كرد و به ويژه مسألۀ فدك كه در مورد آن يكى از سياه ترين صفحات تاريخ صدر اسلام توسط غاصبين حقوق اهل بيت (علیهم السلام) به وجود آمد ، هميشه مورد نظر و توجه امام بود كه با يادآورى و تشريح و تحليل ابعاد آن ، حقايق مسلمى را دربارۀ حقانيت خاندان رسالت فاش و بيان مى فرمود . (1)

58 . گریۀ طولانی امام کاظم (علیه السلام) در هنگام نقل حدیث : أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِي

... مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ، أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِي، وَ بَيْتُهَا بَيْتِي، فَمَنْ هَتَكَهُ فَقَدْ هَتَكَ حِجَابَ اللَّهِ.

قَالَ عِيسَى(2)

فَبَكَى أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) طَوِيلًا، وَ قَطَعَ بَقِيَّةَ كَلَامِهِ (3)

، وَ قَالَ: هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ، هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ، هُتِكَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ، و حجاب اللّه ، يَا أُمَّهْ(4) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا. (5)

ص: 118


1- . دانستنی های فاطمی ، ص 221 .
2- . عيسى بن المستفاد.
3- . في المصدر: و قطع عنه بقية حديثه و أكثر البكاء.
4- . في المصدر: يا أمه يا أمه.
5- . طرف من الانباء و المناقب، ص146 ؛ بحارالانوار، ج 22 ، ص 477 .

ای گروه انصار! آگاه باشید پس خوب گوش فرا دهید و کسی که حاضر است . آگاه باشید درب فاطمه (علیها السلام) درب من است . خانه اش خانۀ من است . هر کس حرمت آن منزل را حفظ نکند حجاب خدا را دریده است .

عیسی بن مستفاد گفت : حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) پس از بیان این حدیث ، گریه سختی کرده و از سخن بازماندند . پس از آن فرمودند :

به خدا سوگند ! حجاب خدا دریده شد . به خدا سوگند ! حجاب خدا دریده شد . به خدا سوگند! حجاب خدا دریده شد . ای مادر! درود خدا بر او باد .

59 . توسل امام کاظم (علیه السلام) به مادرشان حضرت زهرا (علیها السلام)

على بن ابى حمزه گويد :

حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) فرمود : من هفت ماه است كه دچار تب شده ام و پسرم دوازده ماه است كه تب می كند و اين تب همچنان در بدن ما بالا می رود ، و احساس می كنم كه همه بدن را نمی گيرد ، گاهى بالاى تن را می گيرد و به پائين بدن كار ندارد و گاهى پائين بدن را می گيرد و بالا را نمی گيرد .

گويد من عرض كردم : قربانت اگر اجازه دهيد من حديثى را كه از ابى بصير از جدّت (علیه السلام) شنيده ام براى شما بگويم . آن حضرت هر گاه تب می كرد از آب سرد كمك می گرفت ، و دو جامه داشت كه يكى در آب سرد بود و ديگرى را بر تن می كرد و همچنان آن دو را به نوبت مى پوشيد ( و هر گاه

ص: 119

جامه كه تنش بود خشك می شد آن را بيرون مى آورد و جامه اى را كه در آب بود به تن می كرد و آن ديگر را در آب می گذارد ) سپس فرياد می زد به طورى كه صدايش دم در خانه مى آمد كه مى گفت : « اى فاطمه دختر محمد »!

فرمود : راست گفتى .(1)

60 . امام رضا (علیه السلام) و یاد مادر

مردی از برمکی ها به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عرض کرد : دربارۀ ابوبکر چه می فرمایی ؟ حضرت پاسخ داد : سبحان الله و الحمدالله و الاله الا الله و الله اکبر ، پرسشگر، پافشاری کرد تا امام پاسخ دهد آن حضرت فرمود :

كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا ؛

ما را مادرى شايسته و نيكوكارى بود ، فوت نمود در حالى كه از آن دو غضبناك بود و بعد از فوتش هم خبرى به ما نيامده است كه از آن دو راضى شده باشد .(2)

ص: 120


1- . الكافی، ج 8 ، ص 109 ؛ بحارالانوار ، ج 62 ، ص 102 .
2- . الطرائف ، ج1 ، ص 252 ؛ ریاض الابرار ، ج 2 ، ص 259 .

61 . ارادت امام رضا (علیه السلام) به مادرشان حضرت فاطمه (علیها السلام)

يكى از فضلاى حوزه كه مشكل بزرگى برايش پيش آمده بود ، براى زيارت و توسل به حضرت امام رضا (علیه السلام) عازم حرم مى شود . از قضا به علامه طباطبايى بر مى خورد كه ايشان هم عازم حرم است . به طرفش رفته و با چشمى پراشك و دلى پرسوز از ايشان مى خواهد تا دعايى به او بياموزد كه حاجتش روا شود .

علامه نگاهى مهربان به چهره و حالت او مى كند ، آن گاه مى گويد : فرزندم ! وقتى وارد حرم مطهّر مى شوى ، يكى از مؤ ثرترين و بهترين دعاها اين است كه حضرت را به مادرش زهرا (علیها السلام) قسم بدهى كه حاجت تو را از خدا بخواهد . چون حضرت به مادرش زهرا (علیها السلام) علاقه فراوان و ارادت خاصى دارد و سوگند دادن به مادر محبوبش ، سخت مؤثر خواهد افتاد .

مى گويد : با شنيدن اين سخن سخت متأثر شدم ، و رعشه و لرزه اى تمامى وجودم را در بر گرفت . اين توسل و قسم دادن همان و به مقصود رسيدن همان . (1)

62 . امام جواد (علیه السلام) و یاد مادرشان حضرت فاطمه (علیها السلام)

ابوعبدالله برقى از زكريا بن آدم روايت کرده : من در خدمت حضرت رضا (علیه السلام) بودم كه حضرت ابوجعفر جواد الائمه (علیه السلام) را كه كمتر از چهار سال

ص: 121


1- . چشمه در بستر ، ص 356 – 355 ؛ 360 داستان از : فضائل ، مصایب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، ص 350 .

داشت را به خدمت حضرت آوردند ، وى دستش را بر زمين را كوبيده و سرش را به سوى آسمان بلند كرده و به انديشه فرو رفت .

حضرت رضا (علیه السلام) فرمود : فدايت شوم چرا به فكر فرو رفته اى؟

فِيمَا صُنِعَ بِأُمِّي فَاطِمَةَ (علیها السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ، ثُمَّ لَأُذَرِّيَنَّهُمَا ، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً ؛

فرمودند : به یاد مادرم فاطمه (علیها السلام) و ستم هایی که بر او رفت افتادم ، به خدا سوگند ! آن دو را بيرون خواهم آورد و سپس مى سوزانمشان و خاكسترشان را به باد خواهم داد و به دريا خواهم افكند ، حضرت او را به نزديك خود آورده و بين دو ديده اش را بوسيد و فرمود ، تو براى آن - منصب - مى باشى .(1) ( یعنی تو شایستۀ امامت می باشی ).

می گوییم هر چند این روایت از تفاصیل ماجرا به صراحت سخن نمی گوید ، اما بیانگر آن است که حضرت فاطمه (علیها السلام) مورد ستم آشکار واقع شدند .

63 . امام جواد (علیه السلام) و گریه بر مادر (علیها السلام)

عبدالله بن رزین می گوید : من مجاور مدینه بودم و حضرت جواد (علیه السلام) هر روز ، نزدیک ظهر ، به مسجد نبى اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدينه مى آمد و از سنگی که برای

ص: 122


1- . طبری ، دلائل الامه ، ص 212؛ اثبات الوصیه ، ص 218 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 744؛ نوادرالمعجزات ، ص 183 ؛ بیت الاحزان، ص 156.

نشستن گذاشته بودند پایین می آمد . سپس به طرف قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رفت و سلام می داد . سپس به جانب خانه فاطمه زهرا (علیها السلام) بر می گشت و کفش از پای بیرون می آورد و به نماز می ایستاد . (1)

با نهايت ادب و خضوع داخل خانه شده و در آن جا نماز و دعا مى خواند و دقايقى طولانى به عبادت مشغول مى شد . و هرگز ديده نشد به زيارت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برود و سراغ مادرش را نگيرد .(2)

64 . ذکر مصائب فاطمی توسط حضرت امام هادی (علیه السلام)

سید رضی الدین علی بن رضی الدین علی بن طاووس در کتاب « زوائد الفوائد » روایت کرده از امام ابی الحسن علی بن محمد هادی (علیهما السلام) : از حُذیفه – در روایتی طولانی که ذکر می کند در آن خبر دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنچه که بر عترت طاهره (علیهم السلام) پیش می آید و بر این امر ایشان گریه نمودند.

ص: 123


1- . بحارالانوار، ج 50 ، ص 60 .
2- . رياحين الشريعه ، ج 1، ص 58 .

65 . حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) و یاد مادرشان

امام حسن عسکری (علیه السلام) در مورد مقام و مرتبه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) می فرمایند :

« نَحْنُ حُجَجُ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ وَ فاطمةُ حُجَّةٌ عَلَينا ؛ ما حجت های خدا بر مخلوقین هستیم و حضرت فاطمه (علیها السلام) حجت بر ماست ».(1)

66. حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاد مظلوميت مادرشان

حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مظلوميت مادرشان ياد مى كند و روزى كه ظهور مى كند ، به مدينه مى آيد و ناله ها و استغاثه هاى فاطمه (علیها السلام) را متذكّر مى گردد و مى فرماید :

اى مادر! امروز از قاتلانت انتقام مى گيرم و آنان را به سزاى اعمالشان مى رسانم . آنگاه به سراغ قبر قاتلان او می آيد و با اذن خدا آنان را زنده مى كند و سؤال می كند : به چه جرمى مادرم را مصدوم و مجروح كرديد ؟ بچه اش را كشتيد ؟ خانه اش را مورد تهاجم قرار داديد ؟ سپس با شمشيرى كه در دست دارد آنان را به قتل مى رساند و جسدشان را به آتش مى كشد و خاكسترشان را بر باد مى دهد ( با همان هیزمی که برای سوزاندن علی و فاطمه و حسن و حسین :جمع کرده بودند ) ... .(2)

ص: 124


1- . تفسیر اطیب البیان ، ج 13 ، ص 236 .
2- . بحارالانوار، ج 52، ص 386 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 743 .

67 . گریۀ شدید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

از علامه سیّد باقر پسر آیة الله سیّد محمّد هندی (متوفّای 1329) نقل شده که:

حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در شب عید غدیر در خواب به حالت افسرده و غمگین دید. پرسید:

آقای من ! چه شده که شما را امروز غمگین و افسرده می بینم با اینکه مردم از عید غدیر خوشحال و مسرورند ؟!

حضرت فرمود : حزن و اندوه مادرم زهرا (علیها السلام) را به یاد آوردم ، سپس فرمود :

لا ترانی اتّخَذتُ لا و عُلاها *** بَعد بَیت الاحزانِ بَیت سُرور

سوگند به شرف و مقام آن حضرت مرا نخواهی دید که پس از بیت الاحزان خانه خوشی بگیرم.

پس از آنکه سیّد از خواب بیدار شد قصیده ای در حالت غدیر و ستم هایی که پس از شهادت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) وارد شد سرود و بیتی را نیز که حضرت سروده بود ، در آن قصیده گنجانید . قصیدۀ او موجود و مشهور است و مطلعش چنین می باشد :

کُلُّ غَدرٍ وَ قَولَ اِفکٍ و زُورٍ *** هُوَ فَرعٌ مِن جَحدِ نَصِّ الغَدیرِ

هر نیرنگ و تهمت و ناروا فرعی از انکار نص صریح غدیر است .(1)

ص: 125


1- . عوالم العلوم، ج 11، ص 795 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 826 .

عزاداری و گریه برای حضرت زهرا (علیها السلام) از قبل از شهادت ایشان وجود داشته و هر زمان که اهل بیت (علیهم السلام) ، فراغتی برای اقامه عزا داشتند به این کار اهتمام می ورزیدند .

68 . امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) : گرفتار منازعه با ظالمی درشتخوی و گمراه شده ایم

در توقیع مولانا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده که فرمود :

وَ لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَلَاحِكُمْ وَ رَحْمَتِكُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَيْكُمْ لَكُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِكُمْ فِي شُغُلٍ فِيمَا قَدِ امْتُحِنَّا بِهِ مِنْ مُنَازَعَةِ الظَّالِمِ الْعُتُلِّ الضَّالِّ الْمُتَتَابِعِ فِي غَيِّهِ الْمُضَادِّ لِرَبِّهِ الدَّاعِي مَا لَيْسَ لَهُ الْجَاحِدِ حَقَّ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ الظَّالِمِ الْغَاصِبِ وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَ سَيُرْدِي الْجَاهِلَ رَدَاءَةُ عَمَلِهِ وَ سَيَعْلَمُ الْكَافِرُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ ؛

و اگر محبتی شما نداشتم و صلاح شما را نظاره نمی کردم ، و به جهت ترحم دلسوزی بر شما نبود ، گفتگوی با شما را ترک می گفتم ، و فعلاً ما از هم صحبتی با شما سرگرم ماجرایی هستیم که گرفتار منازعه با ظالمی درشتخوی و گمراه شده ایم ، او که پیرو هوی و هوس خود ، مخالف پروردگارش است ، و ادعای چیزی که متعلق به او نیست می کند ، ظالمی است غاصب ؛ منکر حق کسی شده که از طرف خدا اطاعتش واجب است . و در دختر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) الگوی خوبی برای من است ، و در آینده فرد

ص: 126

جاهل دست از عمل بردارد ، و کافر خواهد فهمید که عاقبت نیکوی این منزلگاه از آن کیست .(1)

69 . نخستین حکم در قیامت

« وَ أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِمْ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍ (علیهما السلام) وَ فِي قَاتِلِهِ ثُمَّ فِي قُنْفُذٍ... »

اولین جنایتی که در دادگاه عدل قیامت بررسی می گردد ، موضوع کشته شدن حضرت محسن (علیه السلام) فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) است ؛ پس از آنکه قاتلش محکوم می گردد ، نوبت به قنفذ فرا می رسد . (2)

70 . عزای فاطمی در قیامت

در روز قیامت حضرت خدیجه (علیها السلام) و فاطمه بنت اسد (علیها السلام) ، که جده های حضرت محسن (علیه السلام) می باشند ، او را در حالی که خون آلود است با خود می آورند به همراه آنان امّ هانی و جمانه ، عمه های او که دختران ابوطالب می باشند ، و اسماء بنت عمیس ، خثعمیّه فریاد زنان و شیون کنان ، دست هایشان را بر صورت ها کوبیده موهای سر را پریشان می کنند و فرشتگان آنان را با بال هایشان می پوشانند و مادرش جضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) گریه می کند و فریاد می زند و می گوید :

ص: 127


1- . الغیبة للطوسی ، ص 286 ؛ بحارالانوار ، ج 53 ، ص 179 .
2- . کامل الزیارات ، ص 334 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 745 .

( هذا يَوْمُكُمُ الَّذي كُنْتُمْ تُوعَدُون )(1)

( جبرئیل از طرف ) محسن (علیه السلام) فریاد می زند و می گوید :

من ستمدیده ام و یاری می جویم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محسن (علیه السلام) را روی دست گرفته او را بالا به سوی آسمان نگه می دارد و می فرماید :

ای خدای من و ای مولای من ! ما به خاطر تو در دنیا صبر و بردباری کردیم . امروز روزی است که هر کسی هر کار خوبی را که انجام داده ، در مقابل خود می بیند و آرزو می کند که ای کاش بین او و بین کار بدی که انجام داده ، فاصله ای بس دور می بود . (2)

71 . گریۀ ملائکه و حاملین عرش الهی و اهل دنیا بر فاطمۀ زهرا (علیها السلام)

امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود :

روز قیامت حضرت زهرا (علیها السلام) بر می خیزد و عرض می کند: خدایا! وعده ات را در مورد کسانی که به من ظلم کرده اند و حق مرا غصب نمودند و مرا زدند و من را با ظلم به تمام فرزندانم به گریه انداختند ، عملی ساز و انتقام بگیر! در این وقت فرشتگان هفت آسمان و حاملین عرش الهی و ساکنان هوا و اهل دنیا و آنها که در زیر طبقات زمین هستند ، با ناله و فریاد می گریند و به خدا شکایت می کنند . در آن روز تمام قاتلان و ظالمان به ما و آنها که از آنچه بر سر

ص: 128


1- . انبیاء/ 103. این همان روزی است که به شما وعده داده بودند .
2- . نوائب الدهور ، ص 192 ؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص 699 .

ما آمده، راضی بودند ، هزار بار به قتل می رسند نه مثل کشته شدن آنها که در راه خدا شهید می شوند .(1)

72 . روز قیامت و دادخواهی فاطمه (علیها السلام)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :

هنگامی که فاطمه (علیها السلام) در مقابل عرش پروردگار قرار می گیرد ، خود را از مرکب به زیر انداخته ، اظهار می دارد : الهی و سیدی ! میان من و کسی که مرا آزرده و بر من ستم روا داشته ، داوری کن . خدایا ! بین من و قاتل فرزندم حکم کن .(2)

ص: 129


1- . بحارالانوار، ج 53، ص 23.
2- . امالی صدو ق ، ص 16 .

ص: 130

منابع و مآخذ

قرآن مجید

نهج البلاغه

1. 360 داستان از : فضایل ، مصایب و کرامات فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، عزیز ، عباس ، انتشارات صلاة ، چاپ هفتم ، 1384 ش .

2. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، شيخ حر عاملى ، محمد بن حسن ، ناشر: اعلمى ، بيروت ، چاپ اول ، 1425 ق .

3. الاختصاص ، مفيد ، محمد بن محمد، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى ، محمود ، ناشر: المؤتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، قم، چاپ اول، 1413 ق.

4. اسرار آل محمدص ، ترجمه کتاب سلیم بن قیس ، هلالى، سليم بن قيس، مترجم: انصارى زنجانى خوئينى، اسماعيل، نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1416 ق.

5. اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، طیب ، سیدعبدالحسین ، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، چاپ اول ، 1369 ش.

6. امالی صدوق ، ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: كتابچى، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

7. امالی طوسى ، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ناشر: دارالثقافة ، قم، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 131

8. امواج البکاء، بسطامی، ملانوروز علی ، تحقیق و اضافات : مجتبی خورشیدی ، انتشارات طوبای محبت، چاپ دوم، 1392.

9. انوارالشهاده ، یزدی، محمدحسن بن علی، انتشارات حق بین، چاپ اول، زمستان 1374.

10. بحارالانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربی، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق .

11. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (علیه السلام) ، طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبی القاسم، ناشر: المكتبة الحيدرية، نجف، چاپ دوم، 1383 ق.

12. بیت الاحزان، قمی، شیخ عباس، مترجم: محمدی اشتهاردی، محمد، انتشارات ناصر، قم، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم .

13. پیام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، شرحی تازه و جامع بر نهج البلاغه ، مکارم شیرازی ، ناصر ، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابیطالب ، 1390ش .

14. ترجمه الهجوم ، تحقیقی تحلیلی پیرامون هجوم بر خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) ، مهدی ، عبدالزهرا ، مترجم و محقق : صفری محمد ، انتشارات طوبای محبت ، چاپ اول، 1401.

15. ترجمه امالی صدوق ، کمره ای ، ابن بابويه، محمد بن على، مترجم: كمره اى ، محمد باقر ، ناشر : كتابچى،تهران، چاپ ششم ، 1376 .

ص: 132

16. تنها یادگار ، فاطمه (علیها السلام) از تولد تا شهادت ، نظری منفرد ، علی ، انتشارات جلوۀ کمال ، چاپ هشتم ، 1398 ش .

17. تهذیب الاحکام، طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن، دارالکتب الاسلامیه ، تهران چاپ چهارم، 1407ق.

18. جلاء العیون ، شبّر ، سیّد عبدالله ، المطبعة الحیدریه ، نجف اشرف ، 1373ق .

19. جنّة العاصمه ، میرجهانی طباطبایی، علامه سیّدمحمدحسن، تصحیح و تحقیق: فدوی اردستانی، حامد، ناشر: نسیم کوثر، چاپ دوم، 1391.

20. چشمه در بستر ، پور سیّد آقایی مسعود ، انتشارات حضور ، چاپ سوم ، 1381ش .

21. حماسه کوثریه ، زجاجی کاشانی ، مجید ، انتشارات مرسل ، چاپ دوم ، 1381 ش .

22. الخصائص الفاطمية ، الكجوری محمد باقر ، مترجم : سيّد علی جمال أشرف ، انتشارات الشريف الرضی ، قم ، چاپ اول، 1380ش .

23. خون نگاشته های فاطمی ، امیری سوادکوهی ، محمد ، انتشارات سلسله ، چاپ اول 1393، جمادی الثانی 14345 قمری .

24. درخشش دلدادگی های فاطمی و موفقیت مخلصان ، به قلم : جمعی از نویسندگان و محققان ، انتشارات محب العترة الطاهره ، چاپ اول ، جمادی الثانی 1442، زمستان 1399ش.

ص: 133

25. دلائل الإمامة ، طبرى آملى صغير، محمدبن جرير بن رستم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ناشر: بعثت، قم، چاپ اول ،1413 ق.

26. رنج های زهرا (علیها السلام) ، مرتضی عاملی ، سید جعفر ، مترجم : سپهری ، محمد ، انتشارات تهذیب ، چاپ دوم ، بهار 1381ش .

27. روضة الشهداء، واعظ کاشفی، ملاحسین،

28. روضة الواعظین، فتال نيشابورى، محمد بن احمد، ناشر: انتشارات رضى، قم ، چاپ اول، 1375 ش.

29. روضه المتقین، مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406 ق.

30. ریاض القدس ، واعظ قزوینی، صدرالدین، انتشارات اسلامیه.

31. رياحين الشريعه ، در ترجمه دانشمندان بانوان شيعه، محلاتی، ذبیح الله، انتشارات دارالكتب اسلاميه، تهران، چاپ اول ، 1382.

32. زندگانی حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، موسوی مقرم ، سیّد عبدالرزاق ، مترجم : پرویز لولاور ، ناشر : رام دل ، چاپ اول ، 1398 ش .

33. زندگانى حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مترجم: خسروى، موسى، ناشر: اسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1398 ق.

34. سفينة البحار ، قمى، عباس، ناشر: اسوه، قم، چاپ اول، 1414 ق.

ص: 134

35. شب های پیشاور ، شیرازی ، سلطان الواعظین ، انتشارات ، چاپ ، سال .

36. شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ناشر: مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق.

37. صدیقۀ شهیده (علیها السلام) ، گزیده و ترجمۀ کتاب ترجمۀ عوالم العلوم ، بحرانی ، عبدالله ، مترجم : خورشیدی ، مجتبی ، انتشارات طوبای محبت ، چاپ اول ، 1397 ش .

38. طرف من الانباء والمناقب، ابن طاووس، على بن موسى، محقق / مصحح: عطار، قيس،ناشر: تاسوعا، مشهد،چاپ اول، 1420 ق.

39. علل الشرایع ، ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: كتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م.

40. عوالم العلوم، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله ، با استدراکات گستردۀ موحّد ابطحى اصفهانى ، محمد باقر ، ناشر : مؤسسة الإمام المهدى ، قم، چاپ دوم، 1382 ش.

41. عوالی اللئالی ، احسایی، محمد بن علی، دارسیدالشهدا (علیه السلام) للنشر ، قم، چاپ اول، 1404ق.

42. فاطمة الزهرا (علیها السلام) من المهد الی اللحد، قزوینی، سید محمد کاظم، نشر مرتضی، قم، چاپ پنجم ، 1384.

ص: 135

43. فاطمه زهرا (علیها السلام) از ولادت تا شهادت ، قزوینی ، سیّد محمد کاظم ، مترجم : کرمی علی ، نشر مرتضی ، چاپ چهارم ، 1382 ش .

44. فاطمه زهرا (علیها السلام) شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، رحمانی همدانی، احمد، مترجم : افتخارزادۀ سبزواری ، سیدحسن، انتشارات بدر، چاپ چهارم ، بهار 1381.

45. الفصول المهمّة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: القائينى، محمد بن محمد الحسين، ناشر: موسسه معارف اسلامى امام رضا (علیه السلام) ، قم ، چاپ اول ، 1418 ق / 1376 ش .

46. الفضائل ، ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل، ناشر: رضى، قم، چاپ دوم، 1363 ش.

47. الکافی، كلينى، محمد بن يعقوب، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

48. کامل الزیارات ، ابن قولویه ، ابن قولويه ، جعفر بن محمد ، مترجم : ذهنی تهرانی ، سید محمدجواد ، انتشارات پیام حق ، چاپ دوم ، پائیز 1377 ش.

49. كامل الزيارات ، ابن قولويه ، جعفر بن محمد ، محقق / مصحح : امينى ، عبدالحسين ، ناشر: دار المرتضوية، نجف اشرف، چاپ اول، 1356 ش.

ص: 136

50. الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر، ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكريم شيبانى جزرى، معروف به ابن اثیر، ترجمه: عباس خلیلی ، ناشر: دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1385ق.

51. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، هلالی، سلیم بن قیس، ناشر: الهادی، قم، چاپ اول، 1405ق.

52. کشف الغمة ، اربلى ، على بن عيسى ، محقق / مصحح : رسولى محلاتى ، سيد هاشم ، ناشر : بنى هاشمى ، تبريز ، چاپ اول ، 1381 ق .

53. کفایةالاثر، خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح : حسينى كوه كمرى ، عبد اللطيف ، ناشر: بيدار ، قم ، 1401 ق.

54. الکوکب دری ،

55. كامل بهائى ، طبرسی، حسن بن علی ، انتشارات مرتضوی ، تهران ، چاپ اول ، 1383.

56. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ، مجلسى ، محمد باقر بن محمد تقى ، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سيد هاشم ، ناشر: دار الكتب الإسلامية ، تهران، چاپ دوم ، 1404 ق .

57. المزار الکبیر، ابن مشهدى، محمد بن جعفر، محقق / مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ اول، 1419 ق .

58. مکارم الاخلاق ، طبرسى، حسن بن فضل ، ناشر: الشريف الرضى ، قم ، چاپ چهارم ، 1412 ق / 1370 ش .

ص: 137

59. الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا (علیها السلام) ، انصاری زنجانی خوئینی ، اسماعیل ، ناشر : دلیل ما ، قم ، چاپ اول ، 1428ق .

60. موسوعة طبقات الفقهاء ، سبحانی ، جعفر ، موسسه امام صادق (علیه السلام) ، قم، 1418ق .

61. نوائب الدهور فی علائم الظهور، میرجهانی طباطبایی، سیدمحمد حسن، انتشارات کتابخانۀ صدر، چاپ دوم، 1369.

62. وسائل الشيعه ، شيخ حرعاملى، محمدبن حسن، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت: ، ناشر: مؤسسة آل البيت: قم، چاپ اول، 1409 ق.

63. وفاة الصدیقۀ الزهرا (علیها السلام) ، مقرم، سیدعبدالرزاق، طبع حیدریه نجف.

64. الهجوم علی بیت فاطمه (علیها السلام) ، عبدالزهرا، مهدی.

65. الهدایة الکبری، خصیبی، حسین بن همدان، ناشر: البلاغ، بیروت، 1419ق .

ص: 138

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109