رساله استعاذه : تقریر درسهای فقیه ربانی و عارف الهی حضرت آیه الله صافی اصفهانی قدس سره

مشخصات کتاب

سرشناسه : صافی اصفهانی، حسن، 1298 - 1374.

عنوان و نام پديدآور : رساله استعاذه : تقریر درسهای فقیه ربانی و عارف الهی حضرت آیه الله صافی اصفهانی قدس سره/ [گردآورنده] رضا قربانیان ؛ مصحح حامد ناجی اصفهانی .

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی صاحب الامر (عج )، 1389.

مشخصات ظاهری : 63ص.

شابک : 10000ریال 978-964-8238-32-7

موضوع : استعاذه

شناسه افزوده : قربانیان، رضا، 1335-، گردآورنده

شناسه افزوده : ناجی اصفهانی، حامد، 1345 -، مصحح

رده بندی کنگره : BP272/7/ص2ر5 1389

رده بندی دیویی : 297/632

شماره کتابشناسی ملی : 2 1 0 8 3 7 4

رساله استعاذه

تقریر درسهای فقیه ربّانی و عارف الهی حضرت آیة الله صافی اصفهانی قدس سره مؤسسه علمی تحقیقاتی صاحب الأمر (عج) حضرت آیة الله صافی اصفهانی قدس سره

ص: 1

اشاره

بسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم

قربانیان، رضا، 1331 -

رساله استعاذه : تقریر درسهای فقیه ربّانی و عارف الهی حضرت آیت الله صافی اصفهانی قدس سره رضا قربانیان; مصحح حامد ناجی قم: مؤسسه فرهنگی صاحب الامر (عج) 1389.

64 ص.

10000 ریال

ISBN: 978-964-8238-32-7

فهرستنویسی بر اساس اطلاعات فیپا .

کتابنامه : ص. 63-62; همچنین به صورت زیرنویس.

1. استعاذه. الف. صافی اصفهانی، حسن، 1298- 1374 .ب. قربانیان، رضا، 1331-. ج. ناجی اصفهانی، حامد. 1345-، مصحح،د.عنوان: تقرير درسهای فقیه ربانی و عارف الهی حضرت آیت الله صافی اصفهانی قدس سره

297/632

BP 272 / 7/ق4/5

رسالة استعاده

تقریر درسهای فقیه ربانی و عارف الهی حضرت آیت الله صافی اصفهانی قدس سره

مُقرر: رضا قربانیان

تحقیق و تکمیل: دکتر حامد ناجی اصفهانی

تاریخ و نوبت چاپ: بهار 1389-اول

تیراژ: 2000 نسخه

قیمت: 1000 تومان

شابک: 7 - 32- 8238- 964 - 978

اجرا دفتر فرهنگی دیبا/52

مرکز پخش: قم، خ معلم، ک 12، بن بست دوم مؤسسه فرهنگی صاحب الامر (عج)

تلفن: 5 - 7741152-0251 فاکس: 7740154 موبایل: 9244 0912351

Email : Saheb_Al_Amr_Qom@yahoo.com

حق چاپ برای ناشر محفوظ است.

ص: 2

ص: 3

ص: 4

پیشگفتار

بسم الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

و الاستيفاق من الحكيم العليم

خلقت جهان هستی و انسان، وامدار مشیّت حضرت حق سبحان، است که این مشیّت وصول جهان را به حضرتش رقم زده است، (إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون) (1) و صد البته این حقیقت والد امری گزاف و بیهوده، نیست (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً) (2) از این رو بر انسان است که با دریافت جایگاه وجودی خود، خویش را در مسیر حقیقت قرار دهد و راه استوار خود را بجوید.

واصلان الهی همواره کوشیده اند که از این حقیقت غافل نشوند و یاد حضرت حق را در جان خویش جاری سازند تا بدان سکونیابند، (آلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب) (3)، ولی اینان بر این معنا خوش واقفند که بندگی به یاد حضرت حق بدون رفع موانع میسر نیست، از این رو درین مقام به دو نکته التفات داشته اند.

1- شناخت موانع وصول به حضرت حق

2- دریافت چگونگی رهایی از موانع در بخش دوّم، نیز این گروه بر این نکته عالماند که هر مرحله در بخش دوم نیز، این گروه بر این نکته عالم اند که هر مرحله

ص: 5


1- البقرة، 156.
2- المؤمنون، 115.
3- الرعد، 28.

اقتضاء وجودی خود را دارد، و باید از سه مرحله مطلع بود، لذا در رهایی از هر مرحله به گونه ای خاص به مبدأ اعلی متمسّک میگردند که از این تمسّک جهت رفع موانع به «استعاذه» تعبير میگردد در مناجاتی از سیدالکونین پیامبر اعظم صلی الله عليه واله و سلم آمده است: «أعوذ بعفوك من عقوبتك و أعوذ برضاک سخطك و أعوذ من برحمتک من نقمتك و أعوذ بک منک» (1)

از این رو سالک راه حقیقت فقط و فقط با پناه جستن به حضرت حق راه خود را تسهیل میکند و به اقتضای توحید افعالی همه چیز را به حضرت دوست می سپرد.

و امّا در این میان او میداند که تا قبل از وصول به مقام توحید باید تمام موانع را بشناسد و یکایک آنها را از بین برد و درین راستا یاری حضرت حق سبحان را فراموش نکند (2)

پس بازشناسی موانع راه و دوری جستن از آن شرط حرکت به سوی خداوند ،است که این عمل به طور کامل در حقیقت «استعاذه» مندرج است.

و لیکن این استعاذه، گاه در مقام قلب است و گاه در مقام فعل و گاه در مقام لفظ و اگر چه تمام حقیقت آن قلبی است ولی بسان سایر اعمال عبادی ظهور این حقیقت در مقام قلب از آستانه زبان به تمام جوارح و بالاخره قلب می رسد.

ص: 6


1- الکافی 3 / 324 پناه میجویم به بخشایش تو از تاوان، تو و پناه میجویم به رضای تو از خشم، تو و پناه میجویم به رحمت تو از کیفر، تو و پناه میجویم به تو از خودت.
2- استاد علامه در طی بحث پنجم هدف نهایی استعاذه را «توکل» به حضرت حق میداند که در واقع، این همان وصول به حقیقت توحید افعالی است.

استاد علّامه، فقیه ربّانی حضرت آیة الله صافی اصفهانی که هماره افزون بر منصب فقاهت، بر خودسازی مؤمنان و انسانها اصرار داشتند، در طی مباحث اخلاقی - معرفتی خود مدخل بسیار بایسته ای را تحت عنوان «استعاذه» گشودند و به بحث درباره آن همّت گماردند، که خوشبختانه تقریرات بخشی از این مباحث به دست ما رسیده است.

پژوهش حاضر ویراست نهایی چند تقریر از دروس این فقیه فرزانه است که متأسفانه به فرجام نرسیده، ولی به اقتضای سخن آن علامۀ فقید سعی بر آن شده است که این مباحث بر همان سیاق درین پژوهش تکمیل گردید(1) باشد که مورد استفاده اهل معرفت و نظر قرار گیرد.

استاد علامه، در سلسله مباحث خود به گونه ای بدیع برای اولین بار با بهره از تقسیم هشتگانه استعاذه، با بهره از قرآن کریم به تحلیل استعاذه پرداخته اند پرداخته اند و در واقع به گونه ای، تفسیر موضوعی بحث «استعاذه» را پیش روی مخاطب خود گشوده اند؛ لذا در طول مباحث به میان ،آمده اشارات بس مختصری به احادیث (2)وارد در این باب شده است از این رو مخاطب این مباحث افزون بر شیعیان تمامی انسانهای طالب حقیقت میتوانند باشد و الله درّه .

در پایان لازم است از دوست دانشمند، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ رضا قربانیان جهت نگارش تقریرات این

ص: 7


1- نیمی از بحث هفتم و تمامی بحث هشتم بر تقریرات آن فقید علّامه اضافه گردید.
2- تمام مباحث هشتگانه این رساله با بهره از احادیث نبوی و علوی میتواند به طور گسترده ای مورد بحث قرار گیرد .

مجموعه، و آقایان حجج اسلام محمّد علی بهبهانی و سید کریم آقاداودی و محمود امامی سپاس و قدردانی نماییم چه وجود این اثر در گرو کوشش این عزیزان بود.

حامد ناجی اصفهانی

ص: 8

مقدمه

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

[الحمد لواهب الحكمة والعقل، و الصلاة على النّبي والأهل]

ماذا هي، لمن هي، فيمن هي، لماذا *** ممّن هي، متى هى، كيف هي، فيماذا

تمام مباحث هشتگانه استعاذه در این یک بیت شعر خلاصه شده است:

بحث اوّل: ماذا هي: حقيقت استعاذه چیست؟

بحث دوّم: لمن هی: مستعاد به کیست، یعنی به چه کسی باید استعاذه کرد؟

بحث سوّم: فيمن هي: مستعيذ (استعاذه کننده) کیست؟

بحث چهارم: لماذا «مستعاذ لاجله چیست، یعنی هدف از استعاذه چه می باشد؟

بحث پنجم: متی هی: در چه زمانی استعاذه باید نمود .

بحث ششم: ممن هی: «مستعاذ منه چه کسی میباشد یعنی از چه کسی باید استعاذه نمود؟

بحث هفتم: كيف هی کیفیت استعاذه چگونه باید باشد؟ و آیا استعاذه یک فعل جوارحی است یا جوانحی؟

ص: 9

بحث هشتم: (1) فیماذا: در چه چیزهائی به خداوند باید استعاذه کنیم؟

ص: 10


1- این بخش و نیمی از بخش ،قبل متأسفانه در تقریرات برجای مانده از استاد علامه نیامده، است که در این پژوهش با توجه به سیاق مؤلّف تکمیل شده است.

بحث اول

در حقیقت استعاذه

در تحقیق حقیقت استعاذه مباحث زیر بایسته ذکر است:

1 - استعاذه در لغت.

2 - حقیقت استعاذه.

3 - مراتب استعاذه.

4 - فطری بودن استعاذه.

5 - راه تحصیل استعاذه.

استعاذه در لغت

استعاذه در لغت از «عوذ» به معنی التجاء و پناهندگی به سوی ،غیر و تعلّق به ،غیر گرفته شده است. الاستعاذة من العوذ، و العوذ: الالتجاء إلى الغير و التعلّق به [ریشه استعاذه از عوذ است و عوذ به معنی کمک خواستن از غیر و چسبیدن به او می باشد].

حقيقت استعاذه

استعاذه نه صرف گفتار است و نه فعل جوارحی بلکه حالت پناهندگی ضعیف به قوی است پناهندگی انسان ضعیف به ،خداوند که این حالت در موجودات دیگر هم هست.

ص: 11

و اما استعاذه حالتی است که از مجموع چند علم برای انسان حاصل میگردد این علوم عبارتند از:

اوّل: علم به بیچارگی و ضعف و فقر خود، چنانکه قرآن مجید می فرماید:

(يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَرَآهُ إِلَى الله ) (1)

[ای مردم، شما نیازمندان به خدایید].

دوم: علم به قدرت پروردگار [علم به مستعاذ به] و علم به آنکه قدرتمندی در جهان هست [و قادر على الاطلاقی وجود دارد].

(إنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) (2)

[به درستی که خداوند بر هر چیزی تواناست].

سوم: علم به این که خداوند او را پناه میدهد (3)

چهارم: علم به وجود دشمن.

﴿إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ) (4):

[به درستی که شیطان برای شما دشمن آشکاری است].

وقتی انسان این آگاهیها را کسب کرد حالت پناهندگی برای او حاصل میشود، و این حالت و خواسته باعث میگردد که عضلات بدن وی به کار افتد همچو انسان گرسنه ای که حالت گرسنگی او را به تلاش وامی دارد.

استعاذه طلب معاذ است، یعنی انسان در باطن و درون خود پناه میخواهد اگرچه با لفظ هم نگوید البته در این مقام وجود خارجی

ص: 12


1- فاطر، 15.
2- البقرة، 20.
3- در بحث استعاذه از نظر قرآن مجید آیات مربوط بدین بحث بیان میگردد.
4- البقرة، 168.

استعاذه، یعنی وجود لفظی و کتبی آن هم تأثیر دارد؛ بنابراین استعاذه یکی از مصادیق ذکر می شود.

مراتب استعاذه

چنانچه مرحوم فیض کاشانی در الاذکار بیان نموده برای استعاذه مراتبی تصوّر میشود که عبارتند از:

اول: مرحله ادنی، پایینترین مرحله که لقلقه لسان و ذکر لفظی است یعنی اظهار پناهندگی.

دوم: مرحله أعلى، بالاترين مرحله استعاذه توجه تام به مذکور، یعنی خداوند است.

سوم: متوسط این مرحله که بین مرحله ادنی و مرحله اعلی است خوددارای مراتبی می باشد:

-شخص توجه به مذکور دارد اما به زحمت.

-شخص نمیتواند توجّه به مذکور داشته باشد، مگر به ندرت و گه گاهی، که البته گه گاه هم متوجّه مذکور نمی شود.

بنابراین الفاظ ابزارند.

فطری بودن استعاذه

استعاده یک مسأله فطری است. انسان در هر فعلی و کاری که میخواهد انجام دهد دو جنبه را ملحوظ می دارد:

اوّل: جنبه مثبت: همان شوق و علاقه و اقتضا برای فعل است.در این مقام طبیعی است که آنچه او را به این هدف میرساند باید دنبال گردد.

دوم: جنبه منفی: برداشتن موانع سر راه است. بالاخره هر کاری آفت و موانعی جلوی آن هست. برای بشر فطری است که برای رفع

ص: 13

موانع و مزاحم تلاش کند، و آن را برطرف کند؛ بنابراین استعاذه امری است عقلی و فطری و شرعی.

اکنون در دنیای مترقی مشاهده میکنیم که هر دولتی و حکومتی نیروها و قوای خود را برآورد میکند دولتها سعی دارند توازن در نیروها قرار دهند وقتی با دشمن مواجه میشوند جهت برقراری توازن از کشورهای همجوار یا غیره کمک میگیرند. این یک امر عقلی است که وقتی شخص قدرت ندارد باید استعاذه از دیگری کند و کمک بخواهد.

در استعاذه دو چیز لازم است:

اوّل: دوری از دشمن، یعنی شیطان.

دوم: پناهندگی به خدا.

راه تحصیل استعاذه

از مطالب قبل معلوم شد که اگر انسان احساس بیچارگی و ضعف نمود برای او طلب معاذ حاصل می شود.

یکی از راه های تحصیل (1) استعاذه، تمرین لفظی است. یعنی انسان از همان مرحله ادنی شروع کند یعنی از مرتبه لفظ به مرتبه دوم و سوم، رسد این طریق از نظر روانی تأثیر بسزایی دارد که البته وی باید در این مقام در صدد باشد که به مرحله ذکر واقعی رسد (2).

در قرآن کریم آمده است: (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) (3): [بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیده دم]. در این آیه بر روی گفتن استعاذه، یعنی

ص: 14


1- بنا به گفتهٔ مرحوم فیض کاشانی زمان ،انسان دارای سه حالت است اوّل: در اطاعت و ذکر مشغول باشد. دوّم: صرف معصیت شود. سوم: بی تفاوت باشد.
2- جهت تفصیل احادیث این باب: بنگرید: اصول کافی ج 2 / 568.
3- الفلق،1.

ذكر لفظى آن تأکید شده. و در کریمه (فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَليم) (1):

[به خدا پناه بر زیرا که او شنوای داناست]، بر روی کسب حالت آن اشاره شده است.

تکمله استعاذه در قرآن مجید

استعاده یکی از افعال شایسته ( = حَسَن) و صفات حمیده اسلامی است، البته استعاذه به خداوند نه استعاذه به غیر او و شیطان. از قرآن استفاده میشود که استعاذه از بهترین اعمال عباد صالحین و ابرار و مخلصین میباشد حال به آیات قرآن درین مقام توجه فرمائید:

آیه اوّل:

(إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَرٌ لايُؤْمِنُ بِيَوْمِ الحِسابِ) (2).

[من از هر متکبّری که به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم].

آیه دوم:

(وَإِنّى عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ) (3).

[و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از این که مرا سنگباران کنید].

ص: 15


1- الاعراف، 200.
2- غافر، 27.
3- الدخان، 20.

آیه سوم:

قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ) (1).

[گفت: پناه میبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم].

آیه چهارم:

قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيَا (2).

[(مریم) گفت اگر پرهیزگاری من از تو به خدای رحمان پناه می برم].

آیه پنجم:

(قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْتَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ) (3).

[گفت: پروردگارا من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم].

آیه ششم:

(وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ) (4).

[و بگو پروردگارا، از وسوسه های شیطانها به تو پناه میبرم].

آیه هفتم:

(وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ) (5) .

ص: 16


1- البقرة، 67.
2- مریم 18
3- هود، 47
4- المؤمنون، 97
5- المؤمنون، 98.

[و پروردگارا از این که [آنها] به پیش من حاضر شوند به تو پناه میبرم]

آیه هشتم:

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) (1):

[بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیده دم]

آیه نهم:

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) (2):

[بگو پناه میبرم به پروردگار مردم].

ایه دهم:

(وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رهقا) (3):

[و مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه میبرند و بر سرکشی آنها می افزودند].

آیه یازدهم:

(إنّى أُعيدها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ ) (4):

[او و فرزندانش را از شیطان رانده شده به تو پناه میدهم].

آیه دوازدهم:

ص: 17


1- الفلق، 1
2- النّاس، 1
3- الجن، 6.
4- آل عمران، 36.

(قَالَ مَعَاذَ الله إِنَّهُ رَبِّ أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴾ (1):

[گفت پناه بر خدا او آقای من است. به من جای نیکو داده .است قطعاً ستمکاران رستگار نمیشوند]

وقَالَ مَعَاذَ الله أَنْ نَأْخُذَ إِلا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لظَّالِمُونَ (2):

[گفت پناه بر خدا که جز آن کس را که کالای خود را نزد وی یافته ایم بازداشت کنیم زیرا در آن صورت قطعاً ستمکار خواهیم بود]

آیه چهاردهم :

(إن في صُدُورِهِمْ إِلأكبرُ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ) (3):

[در دل هایشان جز بزرگنمایی نیست [و] آنان به آن [بزرگی که آرزویش را دارند نخواهند رسید پس به خدا پناه جوی زیرا او خود شنوای بیناست]

آیه پانزدهم:

(فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ) (4):

[پس چون قرآن میخوانی از شیطان مطرود به خدا پناه بر].

ص: 18


1- یوسف، 23.
2- یوسف، 79.
3- غافر، 56.
4- النّحل، 98.

آیه شانزدهم:

(وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عليم) (1):

[و اگر از شیطان دمدمه ای به تو رسد پس به خدا پناه بر، زیرا که او شنوای داناست].

آیه هفدهم:

(وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ العليم) (2):

[و اگر دمدمه ای از شیطان تو را از جای درآورد پس به خدا پناه بر، که او خود شنوای داناست]

***

کلمه «عوذ» مجموعاً با شش صیغه در قرآن ذکر شده است:

1- متكلم وحده (ماضی): «عذت»، دوبار.

2- متكلم وحده (مضارع): «اعوذ»، هفت بار.

3-مضارع غايب «يعوذون»، يكبار.

4- متكلم مضارع مجهول: «اعيذ»، يكبار.

5- امر :حاضر «استعذ»، چهار بار.

6- اسم: «معاذ»، دوبار.

لازم به تذکر است که اگرچه در این مقام بحث ما درباره بررسی استعاذه در آیات قرآن کریم است ولی تفصیل آن را به جهت حصول تمهیدات لازم در مقام به پایان گفت وگو دربارۀ مباحث گوناگون

ص: 19


1- الاعراف، 200.
2- فضلت، 36.

استعاذه وامی نهیم (1).

ص: 20


1- متأسفانه تفصیل این گفتار در تقریرهای گوناگون برجای مانده از استاد علامه به دست ما نرسیده است

بحث دوم

مستعاذ به کیست؟

از چه کسی باید استعاذه کرد؟ ضعیف باید به نیرومند پناهنده، شود و چون همه غیر از خدا ضعیف و فقیرند پس باید همه فقط به خدا پناه برند.

(يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَرَآهُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَميدُ) (1):

[ای مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز ستوده است].

اولیای خدا هم هر چه دارند از خداوند است و به عبارت کوتاه کمالِ استقلال وجود و شؤون استقلالی برای هیچ موجودی جز خدا نیست.

گر فیض تو یک لمحه به عالم نرسد*** معلوم شود بود و نبود همه کس

اگر قطع فیض شود هیچکس هیچ ندارد، بنابراین باید فقط به خدا پناه برد. تعبیرهایی که در این باره در آیات قرآن کریم است عبارتند از:

ص: 21

(فَاسْتَعِذْ بِالله).

(اَعُوذُ بكَ).

(أَعُوذُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم).

یکی از اصول مهم قرآن این است که انسان به غیر خدا توکل نکند و پناهنده نشود حتی قرآن در سورهٔ جن، پناه بردن به جن را مذمت کرده، پس به طریق اولی - بنابر مفهوم موافق در اصول - به انسان نباید پناه برد:

(وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ) (2).

[و مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه میبرند].

سؤال: اگر باید فقط به خدا پناه برد پس چرا در بعضی احادیث ذکر شده که: «أعوذ بكلمات الله التامات (3)» (4).

استعاذه به کلمه یعنی چه؟ یا استعاذه به اسماء الحسنی یعنی چه؟ جواب: انبیا و اولیای خدا موجودات کامل و تمام هستند. این دسته از انسان ها مجاری فیض می باشند، مسیر فیض هستند. منافات ندارد که خود اینها هیچ نداشته باشند و همه را از خدا گرفته باشند، مثل انعشابات برق که برقهای محله ها و خانه ها هست، همگی به سیم اصلی (شاه سیم) متصل می شوند، همه اتصال به مولد برق دارند، اگر مولد برق قطع گردد ظلمات همه جا را فرا میگیرد.

بنابراین هر یک از سیمهای برق از مرکز استفاده می کنند، انبیا

ص: 22


1- فاطر، 15.
2- الجن، 6.
3- پناه میبرم به کلمات کامل خدا
4- الكافي: 2/ 570 ، التهذيب: 2 / 117 ، جمال الأسبوع / 348، مصباح الكفعمي / 222، امام صادق علیه السّلام فرمودند: من قال هذه الكلمات فأنا ضامن أن لا يصيبه عقرب ولا هامة حتى يُصبح : أعوذ بكلمات الله التامات التى لا يجاوزهن برّ ولا فاجر من شر ما ذرأ و من شرّكل دابة هو أخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقیم

هر چه دارند از خدا و مرکز است.

.

کلمه تدوینی و کلمه تکوینی

کلمه بر دو قسم است تدوینی و تکوینی موجودات همه آیات بر خدا هستند: «وَ في كُلِّ شَيْءٍ لَهُ آيَة» (1) چون همه دلالت بر مبدأ دارند، همه کلمات و اسماء الحسنای خدایند، هر مصنوعی دلالت بر صانع دارد حتی همه صفات الله میباشند چون مظهریت دارند.

در این صورت آن موجوداتی که به سرحد کمال رسند، آنها را اسماء حسنی و آیات عظمی نامند.

اقسام وجود نزد فلاسفه

از نظر فلاسفه وجود بر چهار قسم است :اول وجود ناقص، دوم: وجود مستکفی، سوم: وجود تام، چهارم وجود فوق التام.

اوّل: وجود ناقص آن موجودی است که احتیاج به معلم خارجی دارد.

دوم: وجود مستکفی موجودی ناقص است و لکن لازم نیست نقص او را یک عامل خارجی تکمیل، کند بلکه در سازمان وجودی خودش عوامل مکنونی (2)جهت تکامل وی هست و نیازی به معلم خارجی ندارد همچون نفوس جزئيّه.

سوم: وجود تام همان کلمات الله و ارواح انبیا و اولیای

ص: 23


1- تفسير القمی: 2 / 267 و 330، مصباح الکفعمی / 331، شرح نهج البلاغة: 412/6، بحار الأنوار: 184/81: (و في كلّ شيء له آية تدل على أنه واحد).
2- مکنون پنهان.

عظام می باشند.

چهارم: وجود فوق ، تام ذات مقدس خداوند واجب الوجود است.

فلاسفه واهل معرفت این چهار قسم را به عبارت دیگر نیز :گفته:اند اوّل ،ناسوت دوّم ملکوت سوّم جبروت چهارم لاهوت بنابراین در تکمیل پاسخ از پرسش قبل باید گفت مراد از «اَعُوذُ بِكَلِماتِ الله التامات یا این است که کلمات الله» جنبه وساطت دارند و در حقیقت تنها استعاذه به خدا است یا این که بگوئیم کلمات الله» از شؤون وجود خداوند هستند.

اگر انسان انبیاء علیه السلام را مستقل بداند یعنی منهای خدا این شرک ، است بلکه باید این طور فکر کند که آنان واسطه هستند و بگوید شما که از خدا فیض دارید این فیض را به من هم بدهید. انبیا و اولیای خدا علیه السلام کشتی نجات هستند . روایت ثقلین و نظیر آن شاهد این مطلب می باشند در زیارت جامعه کبیره نیز جملاتی در این زمینه آمده است، مثل این که فرموده اند:

«افازَ مَنْ تَمَسَّكَ بكُمْ» (1).

[رستگار شد کسی که به شما اهل بیت تمسک پیدا کرد].

ص: 24


1- الفقيه : 12 / 613 ، عيون الأخبار: 2/ 275، بحار الأنوار: 129/99

بحث سوم

مستعیذ چه کسی است؟

تمام افراد انسان بدون استثناء حتی پیامبران باید مستعيذ باشند و به خدا پناه ببرند این مطلب را به سه دلیل میتوان اثبات کرد:

اوّل: وجه عقلی

خدا بشر را طوری خلق کرده که سازمان وجودی او سر تا پا فقر و احتیاج است تمام شؤون وجودی او بیچارگی و نیاز است؛ لذا احتیاجات انسان بی نهایت میباشد .

بشر دارای حبّ ذات میباشد و در واقع این حبّ ذات یکی از غرائزش میباشد لذا بشر همیشه به منظور جلب منافع و دفع مضار در تلاش است و در این ،حقیقت بشر عادی و غیر عادی شریکند .

دوم: آیات قرآن

خداوند از قول انبیا نقل میکند که آنها مستعيذ بودند با وجودی که همه آنها معصوم هستند دربارۀ حضرت یوسف می فرماید:

(قالَ مَعَاذَ اللَّهُ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ) (1):

ص: 25


1- یوسف، 23.

[گفت پناه بر خدا او آقای من است. به من مقامی شایسته عنایت فرموده].

در مورد حضرت موسی میگوید :

( قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ) (1):

[گفت: «پناه میبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم].

در مورد حضرت نوح علیه السلام آمده:

(قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْتَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ) (2)

[گفت: «پروردگارا من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم].

و بالاخره در مورد حضرت خاتم الانبياء محمّد مصطفى صلی الله علیه واله می فرماید:

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ) (3):

[بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیده دم].

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (4):

[بگو پناه میبرم به پروردگار مردم].

سوم: روایات و ادعیه

در کتاب وسائل الشيعة و بحار الانوار روايات زیادی در این باب نقل شده است از جمله این ،روایات روایتی است که مرحوم شیخ حرّ عاملی در باب استحباب استعاذه آورده است:

ص: 26


1- البقرة، 67.
2- هود، 47.
3- الفلق 1.
4- الناس 1.

عَنْ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و اله سلم: «إِنْ أَرَدْتَ أَنْ لَا يُصِيبَكَ شَرُّهُمْ وَلَا يَبْدَأَى مَكْرُوهُهُمْ» (1)، فَقُلْ إِذَا أَصْبَحْتَ : أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ فَإِنَّ اللَّهَ يُعِيدُكَ مِنْ شَرِّهِم» (2).

[اگر خواهی شر شیاطین به تو اصابت نکند و کارهای ناپسند ایشان بر تو وارد نیاید هرگاه صبح برخاستی بگو به خدا از دست شیطان رانده شده پناه میبرم؛ چه اگر این جمله را گفتی خداوند تو را از شر ایشان حفظ میکند و پناه میدهد].

در مقام دعا جمله «اللهم انى اعوذ بک من...» زیاد وارد شده است. مثل این دعا:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ إِبْلِيسَ وَجُنُودِهِ وَشَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ و الْعَجم...» (3).

[خداوندا به تو پناه میبرم از شرّ ابلیس و لشکریانش، و از شرّ فاسقان عرب و عجم...].

ص: 27


1- در تفسیر منسوب به امام عسکری (ع) آمده است: «و لا ینالک مکرهم
2- وسائل الشيعه: 6/ 198 ، تفسير الإمام العسكري (ع) / 19.
3- الكافي ج 5/ 156، التهذيب ج 9/7 ، وسائل: 408/17

ص: 28

بحث چهارم

هدف از استعاذه چیست؟

اولاً: انسان موجودی است ،مختار و هر فعلی که از فاعل مختار سر زند دارای غرض و هدف ، است یک وقت هدف سفیهانه است و یک وقت حکیمانه استعاذه هم یک فعل اختیاری است و دارای هدف غایی میباشد.

ثانياً: بعضی از خیرها خودش هدف نیست، بلکه در مسیر است مثلاً غذا را آماده میکنی برای خوردن، خوردن برای لذت و رفع گرسنگی در اینجا آماده کردن و طبخ غذا اصالت ندارد، آنچه مطلوب بالذات است رفع گرسنگی می باشد. استعاذه خودش محبوب بالذات ،نیست لذا انسان استعاذه میکند برای این که موانع و مزاحمهای مسیر را بردارد دفع و رفع شر کند. پس هدف از استعاذه، دفع ضرر و شر میباشد و امّا این هم مطلوب بالذات نیست؛ زیرا این هم برای این است که میخواهد به تکامل یا آنچه خداوند او را برای آن آفریده برسد تکامل هم درجاتی دارد.

استعاذه هم یک وقت در مقام عبادت و بندگی خدا است که این

ص: 29

بندگی یا به صورت عبادت ،احرار یا به صورت عبادت تجار، یا به صورت عبادت عبید میباشد؛ و یک وقت هم استعاذه برای رفع آلام و آفات است و در هر دو حال استعاذه به یک هدف منتهی می شود .

در قرآن به هدف غایی استعاذه چنین اشاره شده است :

(فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِالله) (1):

[پس چون قرآن میخوانی از شیطان مطرود به خدا پناه بر] .

خداوند سبحان استعاذه را در این آیه معلّل کرده به یک علّتی، چون شیطان قدرت تسلط ندارد. داعی اصلی ایجاد حالت توکل می باشد، مستعيذ متوکل است،

﴿وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُه) (2):

[و هر کس بر خدا اعتماد کند خدا او راکفایت کند] .

ص: 30


1- النّحل، 98
2- الطلاق، 3.

بحث پنجم

استعاذه در چه زمان و مکانی باید باشد

انسان دائماً در حال سیر صعودی و کمال است همیشه در حال فعالیت میباشد تا خود را به کمال واقعی برساند و مسلّماً جلوی راه او موانع و خطراتی هست «المؤمن سيّار»، «المؤمن طيّار» (1).

بنابراین چون انسان همیشه در حال تکامل است ، شیطان هم همیشه در کمین او است؛ بنابر این استعاده باید دائمی باشد.

البته استعاده یک وجود لفظی دارد و یک وجود واقعی و استعاذه ؛ خود از مصادیق دعا میباشد انسان مستعیذ از لفظ عبور میکند تا به واقع برسد. لازم به ذکر است بین حالت استعاذه و گفتن با زبان عموم و خصوص من وجه است.

یعنی چه بسا کسی در واقع استعاذه بکند بدون این که لفظی به زبان جاری کند .

و چه بسا استعاذه را به زبان جاری کند و گوید: «أعوذ بالله»، امّا واقع هماهنگ با شیطان و بی توجه به خداوند ذکر را جاری کند.

و امّا بعضى وقتها هم حالت درونی استعاذه و هم لفظ، هر دو وجود دارد.

ص: 31


1- در شرح نهج البلاغة ج 11 / 73 آمده است: «قال أبو يزيد العارف طيار و الزاهد سيار».

ص: 32

بحث ششم

مستعاذ منه کیست؟

از چه چیز و چه کسی باید پناه برد؟

از آیات قرآن کریم و احادیث استفاده میشود که باید از شر هر صاحب شری و از شیطان به خداوند پناه برد. در آیات مربوط به استعاذه چندین نوبت (مِنَ الشَّيْطان)(1) ذکر گردیده، مسلّماً شیطان از مصادیق مستعاذ منه است؛ و امّا شيطان دو اطلاق دارد:

1 - «كُلُّ عَاصِ مُتُمَرِّدٍ مِنْ إِنْسِ أَوْ جِنَّ أَوْ دَابَّةٍ»:

هر عصیان کنندۀ تمرّد کننده ای که از جنس انسان و جن و حیوانات باشد.

2 - شيطان معروف زمان حضرت آدم علیه السلام .

مثلاً میگوید رکب» شیطانُه» یعنی غضب کرد.

از بعضی روایات استفاده میشود که شيطان ،معروف، منشأ همه فسادها و شرها است (2) «أَنَّهُ مَنْشَأُ كُلِّ غوايةٍ وضلالةٍ و

ص: 33


1- مثلاً آل عمران، 36، الأعراف، 201
2- در غرر الحکم / 237 ، و عیون الحکم / 151 آمده است: «إنّ طاعة النّفس ومتابعة الهوى أس كلّ محنة و رأس كلّ غواية»

معصية (1)» (2). البته شيطان تسلط کامل بر انسان ندارد مگر آنکه خود انسان مهار وجودش را به دست او بدهد.

چگونگی استیلای شیطان:

سؤال شیطان با انسان چگونه ارتباط دارد؟

جواب شکی نیست که شیطان در مقابل انبیا مردم را بر ضد خدا دعوت میکند انبیا در مقام هدایت مردم بودند و شیطان در مقام ضلالت آنها .

(قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ) (3):

[(شیطان) گفت: پس به عزّت تو سوگند که همگی را جدا از راه به در میبرم مگر آن بندگان پاکدل تو را].

با توجه به این که انسان در انتخاب راه آزاد و مختار است و با توجه به آیاتی نظیر:

(ما أَصَابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُم ) (4):

[و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست اعمال زشت خود شماست] .

(إِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ) (5).

[خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند]،

معلوم میشود شیطان بر انسان تسلّط ندارد، شیطان چنین قدرتی

ص: 34


1- شيطان منشأ هر هواپرستی و گمراهی و معصیت میباشد
2- کلام مؤلّف به ظاهر برگرفته از تفسیر المیزان ج 12 / 45است، «لكنّ المراد به في الآية الشيطان الذى هو مصدر كلّ غواية و ضلال فى بنى آدم و هو ابلیس»
3- ص: 82 - 83.
4- الشوری، 30.
5- الرعد، 11.

ندارد که انسان را مضطر کند بلکه کار شیطان در مقابل اهداف انبیا تبلیغ و دعوت بشر است با شیوه های مختلف.

انسانهایی که از مسیر فطرت رها شده اند و عقل خود را سرکوب نموده اند شیطان را بر خود ولی دانسته و اطاعت او را به عهده گرفته اند با این که خدا فرموده :

(إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ) (1):

[به راستی که او برای شما دشمنی است آشکار].

بررسی ادله عدم تسلّط شيطان

دلیل اوّل: دلیل ما بر عدم تسلّط شيطان، در مرحله اوّل آیات قرآن است. در روز قیامت وقتی مردم در محکمه الهی حاضر میشوند و اعلام محکومیت آنها مبنی بر ورود در آتش یا ورود در بهشت میگردد بعضی انسانها روی به طرف بزرگان و كُبَرای خودشان میکنند و میگویند آیا شما نمی توانید برای ما کاری بکنید؟

جواب میشنوند : ما نه تنها نمیتوانیم برای شما کاری کنیم بلکه خودمان هم گرفتاریم این مربوط به عموم است که شیطان را هم شامل می شود.

بعد مردم، مستقيماً روی به شیطان میکنند و میگویند: همهٔ آتشها زیر سر تو بود، و تو ما را به آتش آوردی . شیطان در مقام دفاع میگوید: مرا ملامت نکنید، خودتان را ملامت نمائید، چون من

ص: 35


1- البقرة، 168.

قدرتی نداشتم جز دعوت و تبلیغ.

اکنون به هر دو دسته آیات توجه فرمائید:

1 - (وَبَرَزُوا للهِ جَميعاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تبعاً فَهَلْ أَنَّهُ مُغْنُونَ عَنا مِنْ عَذَابِ اللهِ مِنْ شَيْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللهُ هَدَيْنَاكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ تَحَيصٍ) (1).

[و همگی در برابر خدا ظاهر میشوند. پس ناتوانان به گردنکشان میگویند ما پیروان شما بودیم. آیا چیزی از عذاب خدا را از ما دور میکنید؟ میگویند اگر خدا ما را هدایت کرده قطعاً شما را هدایت میکردیم. چه بیتابی کنیم، چه صبر نماییم برای ما یکسان است ما را راه گریزی نیست].

2- (وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ) (2).

[و چون کار از کار گذشت و داوری صورت گرفت شیطان میگوید در حقیقت خدا به شما وعده داد وعده ،راست و من شما وعده دادم و با شما خلاف کردم، و مرا بر شما هیچ تسلّطی نبود جز این که شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید].

از این آیه استفاده میشود که مسبوق این گفت وگو به مطلبی ،بوده یعنی آنها به شیطان اعتراض نموده اند و شیطان بدین گونه جواب آنها را می دهد .

ص: 36


1- ابراهیم، 21.
2- ابراهیم 22.

تکمله در بیان عدم تسلّط شيطان

سلطان ( = تسلّط بر دو قسم است :

1- سلطه بر بدن.

2- سلطه بر عقیده (تصرف در معتقدات).

شیطان گفت من هیچ گونه تسلطی ندارم، یعنی سلطنت بر بدن و سلطنت بر عقیده ندارد؛ بلکه فقط دعوت به کار زشت میکند و آن را تزیین مینماید .

دلیل دوم: دلیل عقلی است، بر فرض آیه ای هم در این زمینه نبود، عقل می گوید با تسلط کامل شیطان، عذاب و عقاب معنى ندارد.

پس بنابراین، با ذکر آیات و دلیل عقلی ثابت شد شیطان تسلّط انسان ندارد لذا آنچه مسلم است این است که شیطان از دشمنان بشر است و از بعضی آیات و روایات استفاده میشود که شیطان ذرية او بشر را اغواء می کنند .

(وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُو) (1).

[و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم : آدم را سجده کنید، پس (همه) – جز ابلیس – سجده کردند، که از (گروه) جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید. آیا با این حال، او و نسلش را به جای من دوستان خود میگیرید و حال آن که آن ها

ص: 37


1- الكهف، 50.

دشمن شمایند؟]

بنابراین ذریّه شیطان هم، اغوا و اضلال می کنند .

قال الصادق الفُرَيس الكناسي (1): «لم سماك أبوك ضُرَيْساً؟ قال كما سماك أبوك جعفراً، قال لا انما سماك أبوك ضُريساً بجهل، لأنّ لإبليس إبناً يقال له ضُريس، و إنّ أبي سمانى جعفراً بعلم، على أنّه إسم لنهر فى الجنة، أما سمعت قول ذي الرمة:

أبكى الوليد أبا الوليد*** أخا الوليد فتى العشيرة

قد كان غيثاً فى السنين ***و جعفراً غدقاً و ميرة (2).

[امام صادق به ضریس کناسی فرمود: به چه دلیل پدرت نام تو را ضریس گذاشته است؟ او گفت کما این که پدر شما نام شما را جعفر قرار داد حضرت فرمود پدرت از روی جهل نام تو را ضُریس قرار داده است چرا که برای ابلیس فرزندی است چراکه به نام ضریس و این که پدرم نام مرا جعفر قرار داده است از روی علم بوده؛ چرا که جعفر اسم نهری است در بهشت آیا نشنیده ای گفتار ذی الرمةرا:

جوانمرد قبیله ولید و پدر ولید و برادر ولید را به گریه درآورد، او به منزلهٔ باران بر زمینی خشک بی آب و علف و رودخانه ای ،پرآب و غذا بود].

این بیت کنایه از جود و کرم زیاد ممدوح است حضرت در این مقام به این شعر استشهاد کرده اند، زیرا «جعفراً» در اینجا به معنای رود می باشد.

ص: 38


1- بحار الأنوار: الكناني
2- مناقب ابن شهر آشوب ج 4/ 277، بحار الأنوار ج 47/ 26

عداوت و دشمنی شیطان بر انسان ها

در اینجا به چند آیه از قرآن که به عداوت (دشمنی) شیطان بر انسان اشاره شده است، توجه فرمائید:

آیه اوّل:

(إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ) (1).

[در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است].

آیه دوم:

(إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوّاً مبيناً) (2).

[همانا شيطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است].

آیه سوم:

(إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً) (3).

[در حقیقت شیطان دشمن شماست شما (نیز) او را دشمن گیرید].

آیه چهارم:

(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مبين ) (4).

[ای فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟].

ص: 39


1- الاعراف، 22.
2- الاسراء، 53.
3- فاطر 6.
4- یس 60.

آیه پنجم:

(وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ) (1).

[و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست].

ص: 40


1- البقرة، 168.

بحث هفتم

کیفیت استعاذه و ارتباط آن با سایر صفات

استعاذه چون یک حالت باطنی در درون انسان است با عناوین و موضوعاتی همچون، ذکر، توکل، ایمان، تقوی و اخلاص ارتباط پیدا می کند. به آیات قرآن در این مقام توجه فرمایید.

استعاذه و توکل و ایمان

(فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانُ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ) (1):

[پس چون قرآن میخوانی از شیطان مطرود به خدا پناه بر چرا که او را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل میکنند تسلطی نیست].

استعاذه و تقوی

(وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ) (2).

ص: 41

[و اگر از شیطان وسوسه ای به تو رسد به خدا پناه بر زیراکه و شنوای داناست در حقیقت کسانی که از خدا پروا دارند چون وسوسه ای از جانب شیطان بدیشان رسد خدا را به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند] .

گاه گوئی أعوذ که لا حول*** لیک فعلت بود مكذب قول [...]

سوی خویشت دو اسبه میراند *** بر زبانت أعوذ می خواند

طُرفه حالی که دزد بیگانه *** گشته همراه صاحب خانه

میکند همچو او فغان و نفیر *** در به در، کو به کو که دزد بگیر (3).

استعاذه و اخلاص

(قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ المخلصين ) (4).

[(شیطان) گفت پس به عزّت تو سوگند که همگی را جداً از راه به در میبرم مگر آن بندگان پاکدل تو را].

استعاذه و عدم كبر

(وَ قَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ) (5) .

ص: 42


1- النّحل، 98 و 99
2- الاعراف، 200 -201
3- نورالدين عبدالرّحمن جامی هفت اورنگ در ذیل: «در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن ... »
4- ص: 82 - 83.
5- غافر، 27.

[و موسی :گفت من از هر متکبّری که به روز حساب عقیده ندارد به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده ام»].

إِنَّ الَّذينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلأَكِبْرُ مَا هُمْ بِبَالِغيِهِ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البصير (1).

[در حقیقت آنان که دربارهٔ نشانههای خدا بی آنکه حجتی برایشان آمده باشد به مجادله بر می خیزند در دلهایشان جز بزرگنمایی نیست [و] آنان به آن بزرگی که آرزویش را دارند] نخواهند رسید. پس به خدا پناه جوی زیرا او خود شنوای بیناست].

ص: 43


1- غافر، 56.

ص: 44

بحث هشتم

در چه چیزهایی باید به خداوند استعاذه کنیم؟

درپیشگاه اهل معرفت هر آنچه مانع وصول انسان به خداوند و قرب به اوست، باید رفع گردد، و جهت رفع آن باید به حق سبحان پناه جست حال پاره ای از این امور در گرو ارتباطات خلقی - اجتماعی انسان، است و پاره ای دیگر از تلبیسات و تدلیسات شيطان جهت ایجاد مانع در این مهم می باشد. در ذیل صرفاً ب-ر اساس متن قرآن کریم بدین موارد اشاره می گردد.

1 - استعاذه به حق، در خلوتِ با زن نامحرم در محلی تنها که راهی به بیرون ندارد .

(وَ زَاوَدَتْهُ الَّتى هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّيٌّ أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ) (1).

[و آن بانو که وی در خانه اش بود خواست از او کام گیرد، و درها را پیاپی چفت کرد و گفت: «بیا که از آنِ توام!» یوسف گفت: «پناه بر خدا او آقای من است. به من جای نیکو داده

ص: 45


1- یوسف، 23

است . قطعاً ستمکاران رستگار نمیشوند].

2- استعاذه به حق، در تهمت ناروای دزدی به کسی که تقصیر ندارد.

(قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً ظالِمُونَ) (1).

[گفت: «پناه به خدا، که جز آن کس را که کالای خود را نزد وی یافته ایم بازداشت کنیم زیرا در آن صورت قطعاً ستمکار خواهیم بود]. 3- استعاذه به حق، از شرّ وسوسه گر نهانی که این وسوسه میتواند منشأ انسانی یا جنّی داشته باشد.

(مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ) (2).

[از شر وسوسه گر* نهانی آن کس که در سینه های مردم وسوسه میکند * چه از جن و [چه از] انس] .

از این وسوسه به همزات الشياطين» نیز تعبیر شده است.

(وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ) (3).

[و بگو پروردگارا از وسوسه های شیطان به تو پناه میبرم] .

4- استعاذه به حق، از تمام آفریدههای او؛ چه تمام آفریده های الهی میتوانند حجاب بین او و انسان باشند و جنبه وسیله ای بودن خود را از دست بدهند.

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (4).

ص: 46


1- یوسف، 79.
2- النّاس، 4 - 6
3- المؤمنون، 97.
4- الفلق، 1 و 2.

بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده دم از شر آنچه آفریده].

5- استعاده به حق، از شر تاریکی، زیرا افزون بر آنکه تاریکی موجب وحشت انسان میشود تاریکی محیط مناسبی جهت معاصی و نافرمانی از خداوند است؛ چه بندگان ناسپاس الهی به واسطه عدم ديده شدن آنها توسط دیگران، متجری در انجام فسق و فجور می گردند .

(وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ) (1).

[و از شر تاریکی چون فراگیرد] .

6 - استعاذه به حق ، از شرّ افسون گران که با تعویذ و سحر خود مانع کامیابی انسان از دنیا و بهره بردن از آخرت می گردند .

(وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ) (2).

[و از شر دمندگان افسون در گره ها].

7- استعاذه به حق، از شر حسودان؛ زیرا که حسودان مانع ترقی انسان در دنیا و آخرت شده و موجب کینه توزی در طرف مقابل می گردند.

(وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذا حَسَدَ) (3).

[و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد].

8- استعاذه به حق، جهت تربیت صحیح فرزند (4) و فرزندان او، تا خلف صالحی برای پدر و مادر خود باشند.

ص: 47


1- الفلق، 3
2- الفلق 4.
3- الفلق، 5.
4- در کریمه قرآن کریم این استعاذه به صراحت در مورد فرزند دختر آمده است که قابل تعمیم به پسران نیز می باشد

(فَلَمَّا وَضَعَتْها قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنثى وَ اللهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثى وَإِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيدُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ) (1) .

[پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده ام -و خدا به آنچه او زایید داناتر بود- و پسر چون دختر نیست؛ و من نامش را مریم، نهادم و او و فرزندانش را از شیطان رانده شده، به تو پناه می دهم].

اعمال شیطانی

در قرآن کریم آیات متعددی به گونه های مختلف به وسوسه شیطانی اشاره دارد که در تمامی آنها باید به حق سبحان پناه جست.

1 - وسوسه شیطان موجب خروج انسان از نعمات الهی و بهشت و دوری او از قرب حضرت حق سبحان است .

(فَأَزَهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلى حین﴾ (2).

[پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید؛ و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد؛ و فرمودیم: «فرود آیید، شما دشمن همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاه و تا چندی برخورداری خواهد بود].

2 - تبعیت از شیطان موجب خوردن غذای غیر حلال

ص: 48


1- آل عمران، 36.
2- البقرة،36

طیب است.

(يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ) (1).

[ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست].

3 - تبعیت از شیطان موجب دوری از طاعت و مدارا است.

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْم كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ) (2).

[ای کسانی که ایمان آورده اید همگی به اطاعت [خدا] درآیید و گامهای شیطان را دنبال مکنید که او برای شمادشمنی آشکار است].

4 - شيطان دائماً انسان را به واسطه هشدار به فقر، و ترغیب به عدم انفاق و تشویق به فحشاء و ،منکر از راه خدا باز می دارد(3).

(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً وَ الله وَاسِعٌ عَلِيمٌ) (4).

[شيطان شما را از تهیدستی بیم میدهد و شما را به زشتی وامی دارد؛ و [لی] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد، و خداوند گشایشگر داناست].

5 - شيطان موجب آشفتگی خاطر انسان می شود همچون آشفتگی خاطر رباخواران.

ص: 49


1- البقرة، 168.
2- البقرة، 208
3- همین امر در سوره نور / 31 مورد تأکید قرار گرفته و آمده است فإنّه يأمربالفحشاء والمنكر
4- البقرة، 268.

(والَّذينَ يَأْكُلُونَ الرّبا لا يَقُومُونَ الأكَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ المس) (1).

[کسانی که ربا میخورند [از گور] برنمی خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است].

6 - شیطان در اغوای دختران انسان، گویی موفق تر است لذا در تربیت دختران باید به خدا پناه جست.

(فَلَمَّا وَضَعَتْها قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنى... إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّحِيمِ) (2).

پس چون فرزندش را بزاد، گفت: [«پروردگارا، من دختر زاده ام ... او و فرزندانش را از شیطان رانده شده به تو پناه می دهم] (3).

7 - شیطان در کارزار، مؤمنین را به عدم کارزار فرامی خواند.

(إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْض مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَليم) (4).

[روزی که دو گروه [در احد] با هم رویاروی شدند، کسانی که از میان شما به دشمن] پشت کردند در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره ای از آنچه [از گناه] حاصل کرده بودند، شیطان آنان را .بلغزانید و قطعاً خدا از ایشان درگذشت؛ زیرا خدا آمرزگار بردبار است].

8 - شیطان در قلوب دوستارانش ، ایجاد ترس می کند.

«إِنَّما ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ

ص: 50


1- البقرة، 275.
2- آل عمران، 36.
3- پیش از این تمام آیه بیان شد
4- آل عمران 155

كُنتُم مُؤْمِنين ) (1).

[در واقع این شیطان است که دوستانش را میترساند؛ پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید].

9 - تبعیت از شیطان موجب انفاق ریایی میگردد.

(وَ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَاهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَريناً فَسَاءَ قَرينا) (2).

[و کسانی که اموالشان را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند، و به خدا و روز باز پسین ایمان ندارند و هر کس شیطان یار او باشد ، چه بد همدمی است] .

10 - دادخواهی، نزد کافران به جای مؤمنان، از دعوات شیطان است .

(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُريدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً ) (3) .

[آیا ندیده ای کسانی را که میپندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و [به] آنچه [پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده اند با این همه میخواهند داوری میان خود را به سوی طاغوت ببرند با آنکه قطعاً فرمان یافته اند که بدان کفر ورزند و [لی] شیطان میخواهد آنان را به گمراهی دوری دراندازد].

11- شایعه پراکنی ای که موجب ترس مؤمنان میگردد از اغوای شیطان می باشد.

ص: 51


1- آل عمران، 175
2- النساء، 38.
3- النساء، 60.

(وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ و لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلا قليلاً) (1).

[و چون خبری [حاکی از ایمنی یا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانیاند که میتوانند درست و نادرست] آن را دریابند و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمار]اندکی، از شیطان پیروی می کردید].

12 - طول امل و سعی در تغییر خلقت الهی از خواسته های شیطان است.

(وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لامُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مبيناً) (2).

[و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان میکنم تا گوشهای دامها را شکاف دهند، و وادارشان میکنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و [لی] هر کس به جای خدا شیطان را دوست [خدا] گیرد قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است].

13 - تولید مشروبات الکلی و خوردن آن، توجه به بت پرستی (3) و انواع گونه های قمار و قرعه کشی، از اعمال شیطانی است.

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلامُ

ص: 52


1- النساء، 83.
2- النساء، 119.
3- در کریمه نحل/ 24 صریحاً توجه به بت پرستی از اعمال شیطان دانسته شده است

رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (1).

[ای کسانی که ایمان آورده اید شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند ،پس از آنها دوری گزینید باشد که رستگار شوید] .

زیرا نوشیدن مشروب الكلى و عمل قمار موجب دشمنی و کینه در مؤمنان و دوری از یاد خدا و انجام نماز است.

(إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ) (2) .

[همانا شیطان میخواهد با شراب و ،قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست بر می دارید؟] .

14 - نادیده گرفتن قساوت قلب و عدم سعی در علاج آن، از کارهای شیطان است.

(فَلَوْ لا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ هُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) (3).

[پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید تضرع نکردند؟ ولی حقیقت این است که دلهایشان سخت شده، و شیطان آنچه را انجام میدادند برایشان آراسته است].

15 - سعی در خرده گیری در آیات الهی و توجه به آن، از خواسته های شیطان است .

ص: 53


1- المائدة، 90.
2- المائدة، 91.
3- الانعام، 43.

(وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ ) (1).

[و چون ببینی کسانی به قصد تخطئه] در آیات ما فرو میروند از ایشان روی ،برتاب تا در سخنی غیر از آن در آیند؛ و اگر شیطان تو را در این باره به فراموشی انداخت ، پس از توجه ، دیگر با قوم ستمکار منشین].

16 - شیطان توان اغوای برخی از اولیای الهی را دارد همچنان که بلعم باعورا را از مقامش اسقاط کرد .

(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَارِينَ) (2).

و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت؛ آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد.

17 - کید و حیله بین چند ،برادر از وسوسه های شیطان است (3).

(قالَ يَا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ) (4).

[یعقوب] گفت ای پسرک ،من خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو نیرنگی میاندیشند زیرا شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است.

18 - فراموشی در کارهای شایسته از خواسته های

ص: 54


1- الانعام، 68.
2- الاعراف، 175.
3- نیز بنگرید یوسف / 100.
4- یوسف، 5.

شیطان است. (1)

(وَ قَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجِ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ) (2).

[و [یوسف] به آن کس از آن دو که گمان میکرد خلاص می شود، گفت: «مرا نزد آقای خود به یاد آور» و [لی] شیطان، یادآوری به آقایش را از یاد او برد؛ در نتیجه چند سالی در زندان ماند] .

19 - بندگی به حالِ خود و عدم اتباع از حق از رفتارهای شیطانی است.

(تَاللهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلى أُمَم مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَاهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَهُمْ عَذَابٌ أَليم ) (3).

[سوگند به خدا که به سوی امتهای پیش از تو رسولانی] فرستادیم [اما] شیطان اعمالشان را برایشان آراست و امروز [هم] سرپرستشان هموست و برایشان عذابی دردناک است].

20 - اسرافکاری ، سیره شیطان و شیطانیان است.

(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً) (4).

[چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است].

21 - شيطان موجب نزاع بین بندگان الهی می شود .

ص: 55


1- نیز بنگرید اسراء / 64 در بیان، فراموشی همراه آوردن ماهی در داستان حضرت موسی و خضر عليهما السّلام
2- یوسف، 42.
3- النّحل، 63.
4- الإسراء، 27.

(وَ قُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبيناً ) (1).

[و به بندگانم بگو: «آنچه را که بهتر است بگویند که شیطان میانشان را به هم میزند زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است].

22 - شيطان موجب القای شک و شبهه در خاطر رسولان الهی و ایجاد تشویش و تلبیس در مشاهدات آنها است ولی لطف حضرت حق مانع از آلوده شدن ساحت وحی مباشد.

(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَيِّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَ الشَّيْطَانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللهُ ما يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللهُ آيَاتِهِ وَ اللهُ عَليمٌ حَكيم ) (2).

[و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هرگاه چیزی تلاوت مینمود شیطان در تلاوتش القای [شبهه]می کرد پس خدا آنچه را شیطان القا میکرد محو می گردانید، سپس خدا آیات خود را استوار می ساخت و خدا دانای حکیم است].

و البته شيطان تنها میتواند در سنگدلان و بیماردلان تأثیر حقیقی گذارد که اینان به قطع از ظالمان اند.

(لِيَجْعَلَ ما يُلْقِ الشَّيْطَانُ فِتْنَةٌ لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ) (3).

تا آنچه را که شیطان القا میکند برای کسانی که در دلهایشان

ص: 56


1- الإسراء، 53.
2- الحج، 52.
3- الحج، 53.

بیماری است و [نیز] برای سنگدلان آزمایشی گرداند و ستمگران در ستیزه ای بس دور و درازند].

23 - شيطان موجب دوری انسان از کتاب الهی قرآن است.

(لَقَدْ أَضَلَّي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَ فِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولاً) (1) .

[ او [ بود که] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارندۀ انسان است].

24 - تبعیت از افکار باطل ،پدران از رفتارهای مورد پسند شیطان است.

(وَ إِذا قيلَ هُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ) (2).

[و چون به آنان گفته شود آنچه را که خدا نازل کرده پیروی کنید میگویند [نه!] بلکه آنچه که پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم»؛ آیا هر چند شیطان آنان را به سوی عذاب سوزان فرا خواند؟] .

25 - شیطان موجب ابتلاء به رنج و عذاب در دنیاست(3).

(وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَاب ) (4).

[و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد

ص: 57


1- الفرقان، 29.
2- لقمان 21.
3- از همین رو اهل معرفت بر این باورند که بیشتر بیماریها و ابتلاءات دنیوی ثمره غفلت از خدا و تبعیت از شیطان است لذا بهترین درمان برای آن استغفار در آغاز درمان است
4- ص 41.

که: شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرده].

26- اجتناب از اتباع از حقیقت پس از دریافت و فهم آن، از اعمال شیطان است.

(إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ هُمُ الهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ هُمْ وَ أَمْلَى هُمْ) (1).

[بی گمان کسانی که پس از آنکه راه هدایت بر آنان روشن شد به حقیقت پشت کردند شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت].

27- نجوایی که موجب گناه و دشمنی گردد از افعال شیطانی می باشد و باید از آن اجتناب کرد.

(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان.. إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا) (2).

[ای کسانی که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفتگو میکنید، به [ قصد] گناه و تعدّی و نافرمانی پیامبر با همدیگر محرمانه گفتگو نکنید.... چنان نجوایی صرفاً از [ القاآت] شیطان است تا کسانی را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند].

28- گفت وگو و مجادله بدون علم ،کافی تبعیت از شیطان است.

(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مرید) (3) .

[و برخی از مردم دربارۀ خدا بدون هیچ علمی مجادله میکنند و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند].

ص: 58


1- محمد، 25.
2- المجادلة 9 - 10
3- الحج، 3

29- وسوسه شیطان مانع ایجاد مودّت و دوستی بین انسان و دشمن اوست.

﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا وَلاَ الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ * وَما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إلا ذُو حَقٌّ عَظِيمٍ » وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَليم) (1).

[و کسانی را که به جای او می خوانید نمی توانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند و اگر آنها را به [ راه]

ص: 59


1- فصلت، 34 - 36

هدایت فرا خوانید نمی شنوند و آنها را می بینی که به سوی تو می نگرند در حالی که نمی بینند* گذشت پیشه کن و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب *و اگر از شیطان وسوسه ای به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنوای داناست].

31- وسوسه شيطان، موجب حزن در قلوب مؤمنان است که در این مقام توجّه معرفتی مؤمنان به حدّ وجودی شیطان و توكّل به حضرت حق سبحان مانع از تأثیر شیطان است.

(إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئاً إِلا بِإِذْنِ اللهِ وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) (1).

[چنان نجوایی صرفاً از [ القاآت] شیطان است، تاکسانی را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند و [لی] جز به فرمان خدا هیچ آسیبی به آنها نمی رساند و مؤمنان باید بر خدا اعتماد کنند].

32- وسوسه شیطان، مانع از فهم صحیح و دریافت حقایق است.

(إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَاهُمْ مُبْصِرُونَ ) (2) .

[در حقیقت کسانی که از خدا] پروا دارند چون وسوسه ای از جانب شيطان بدیشان رسد [ خدا را ] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند].

33- بنابر مجموع آيات الهى شيطان همچنان که خواستار خروج حضرت آدم و حضرت حواء از بهشت بود، خواستار دوری فرزندان آنان از بهشت و ظهور شرمگاه آنان است (3) .

ص: 60


1- المجادلة، 10
2- الاعراف، 201
3- بنابر این عدم پوشاندن شرمگاه از نامحرمان از مصادیق بارز وسوسه شیطانی و تبعیت از

(يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِها) (1).

[ای فرزندان آدم ، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد؛ چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند، و لباسشان را از ایشان برکند، تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند].

و امّا در پایان باید دانست که بنابر آیات الهی، شیطان اگر چه در صدد اغوای انسان و دعوت وی به کفر است ولی خود او به هنگام مشاهده انسان کافر از وی تبری می جوید.

(كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعالَمينَ ) (2).

[چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون [وی] کافر شد، گفت: «من از تو بیزارم زیرا من از خدا، پروردگارجهانیان میترسم] .

وصلّى الله على محمّد و آل محمّد

اوست.

ص: 61


1- الاعراف، 27
2- الحشر، 16

منابع تحقيق

بحار الأنوار، علّامه مجلسی، 110 ج، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، 1404 ه- . ق.

تفسير الإمام العسكري (ع) امام حسن عسکری علیه السّلام، انتشارات مدرسه امام مهدی (عج) ، قم 1409 ه- .ق.

تفسير القمى، على بن ابراهيم بن هاشم ،قمی 2 ج، مؤسسه دارالکتاب، قم 1404 ه-.ق.

تفسير الميزان علامه سید محمد حسین طباطبایی، 20 ج، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.

التهذيب، شیخ طوسى، 10،ج، دار الكتب الإسلامیه، تهران 1365 ه- . ش.

جمال الأسبوع، سيد على بن موسى بن طاوس، انتشارات رضی، قم.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،معتزلی 20 ج، در 10 مجلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 ه.ق.

عيون أخبار الرضا (ع) ، شیخ صدوق، 2 ج در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ه-.ق.

غرر الحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمی ،آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات ،اسلامی، قم 1366 ه. ش.

الكافى ثقة الاسلام كلينى، 8 ج دارالكتاب الإسلامية، تهران 1365 ه-.ش.

مصباح الکفعمی، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، انتشارات رضی، قم 1405 ه-. ق.

مناقب آل أبي طالب (ع) ، ابن شهر آشوب مازندرانی، 4 ج، مؤسسه

ص: 62

بحار الأنوار، علّامه مجلسی، 110 ج، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، 1404 ه-.ق.

تفسير الإمام العسكري (ع) امام حسن عسکری علیه السّلام، انتشارات مدرسه امام مهدی (عج) ، قم 1409 ه-.ق.

تفسير القمى، على بن ابراهيم بن هاشم ،قمی 2 ج، مؤسسه دارالکتاب، قم 1404 ه-.ق.

تفسير الميزان علامه سید محمد حسین طباطبایی، 20 ج، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.

التهذيب، شیخ طوسى، 10،ج، دار الكتب الإسلامیه، تهران 1365 ه-.ش.

جمال الأسبوع، سيد على بن موسى بن طاوس، انتشارات رضی، قم.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،معتزلی 20 ج، در 10 مجلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 ه.ق.

عيون أخبار الرضا (ع) ، شیخ صدوق، 2 ج در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ه- . ق.

غرر الحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمی ،آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1366 ه. ش.

الكافى ثقة الاسلام كلينى، 8 ج دارالكتاب الإسلامية، تهران 1365 ه-.ش.

مصباح الکفعمی، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، انتشارات رضی، قم 1405 ه- . ق.

مناقب آل أبي طالب (ع) ، ابن شهر آشوب مازندرانی، 4 ج، مؤسسه انتشارات علامه، قم 1379 ه-.ق

من لا يحضره الفقيه 4 ج انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ه.ق. وسائل الشيعه، شیخ حرّ عاملی، 29 ج، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، قم 1409 ه.ق.

ص: 63

آثار منتشر شده مؤسسه فرهنگی صاحب الامر (عج)

1 - التشريف بالمنن (الملاحم و الفتن) : سید بن طاووس قدس سرّه.

2 - الهداية في الاصول : علامه آية الله حسن صافی اصفهانی (ره)/ج1-4.

3- كشف الالتباس عن موجز ابی العباس : شیخ مفلح بن من صیمری (ره)

4 - اجود التقريرات : علامه آیة الله العظمی سید ابوالقاسم خویی قدس سرّه / ج 1-4.

5 - رسالة في العدالة : آية الله العظمی سید محمد شریف تقوی شیرازی قدس سرّه.

6 - شوق وصال : سلسله درسهای اخلاق و معارف حضرت آیة الله آقای حاج شیخ حسن صافی اصفهانی قدس سرّه / ج 1-2.

7 - مجموعه نرم افزار فقه و اصول : یک دوره درس خارج اصول حضرت آية الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی قدس سرّه.

8 - سعود الايام : منصور الجشي.

9 - مناقب عرشیان : ترجمه كتاب مأة منقبة فضل ابن شاذان «فضائل امير المؤمنين علیه السلام».

10 - مدارک العروة الوثقى : آية الله سيّد محمد باقر خوانساری(دام ظله).

11 - غدیر امتداد توحید ترجمه خطبه ،غدیر گردآورنده مصطفی واسعی.

12 - رساله استعاذه : تقریر درسهای فقیه ربّانی آیت الله صافی اصفهانی قدس سرّه.

ص: 64

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109