سیرۀ سفر

مشخصات کتاب

سرشناسه : فرحزاد، حبیب الله، 1335-

عنوان و نام پديدآور : سیره سفر/ حبیب الله فرحزاد.

مشخصات نشر : قم: طوبای محبت، 1398.

مشخصات ظاهری : 206ص.؛21x14/5س م.

فروست : سیره پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله؛ جلد 9.

شابک : 200000ریال: 978-600-366-161-5

یادداشت : کتابنامه:ص.[202]-206.

یادداشت : نمایه.

موضوع : محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : Muhammad, Prophet, d. 632

موضوع : فرحزاد، حبیب الله، 1341 - -- وعظ

موضوع : مسافرت -- جنبه های مذهبی -- اسلام

Travel -- Religious aspects -- Islam

مسافرت -- جنبه های مذهبی -- اسلام-- احادیث

Travel-- Religious aspects--Islam-- Hadiths

رده بندی کنگره : BP22/9

رده بندی دیویی : 297/93

شماره کتابشناسی ملی : 6170992

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فهرست بنیادی

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی

ص: 1

اشاره

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

ص: 2

سیره سفر

حبیب اللّه فرحزاد

ص: 3

سر شناسه : فرحزاد، حبیب اللّه _ 1341 .

عنوان : سیرۀ سفر؛

نام پدید آورنده : حبیب اللّه فرحزاد.

مشخصات نشر : قم، طوبای محبت، 1397

مشخصات ظاهری : 206 ص.

فردست : سیره پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم جلد 9

شابک : ISBN : 978-600-366-161-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا.

یادداشت : کتاب نامه : ص [202] - 206؛ هم چنین به صورت زیر نویس.

یادداشت : نمایه.

موضوع : محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت 11 ق.

موضوع : فرحزاد ، حبیب اللّه 1341 - وعظ.

موضوع : مسافرت - جنبه های مذهبی - اسلام.

موضوع : مسافرت (اسلام) - آداب و رسوم - احادیث.

موضوع : مسافرت (اسلام) - آداب و رسوم

موضوع : مسافرت.

رده بندی کنگره : 1397 ، 94 س 4 ف /22/9 BP

رده بندی دیویی : 297/93

شماره مدرک : 4999553

سیرۀ سفر

سیرۀ پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم جلد 9

مؤلف: حبیب اللّه فرحزاد

تدوین و ویرایش: اکبر اسدی

انتشارات: طوبای محبت

تیراژ: 5000 نسخه

چاپ خانه: سرور

نوبت چاپ : اول 1398

شابک: 978-600-366-161-5

نشانی: قم، بلوار سمیه، خیابان عباس آباد (شهیدین)، پلاک 112

025-37740066 025-37832143 09122534967 09126514329

مرکز توزیع بین المللی کتب و آثار اسلامی رسالت غدیر

www.tobaymohebat.ir

info@tobaymohebat.ir

www.islamicbookshop.net

سامانه پیامک: 251 1333010 5000

ص: 4

فهرست مطالب

فصل اول: سفر معنوی...15

برای روا شدن حاجات...17

تأسی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم...17

سیرۀ دویست و پنجاه سالۀ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم...18

سفری روحانی...19

سفر به سوی خدا...20

هزاران سال راه...23

عالم خلق و عالم امر...24

راه در پیش...25

سیر دائم...26

در حمایت خدا...27

ص: 5

بازگشت به سوی او...28

پایان سفر...28

فصل دوم: حرکت در عالم وجود...31

برای عبور از صراط...33

حرکت ذرات عالم...34

حرکت محسوس و نا محسوس خلایق...35

کشش به سوی هم جنس...36

همه سر گشتۀ معشوق...38

سفر از خود...38

فصل سوم: اقسام سفر...41

مقام رضوان...43

احکام پنج گانه تکلیفی در سفر...44

سفر حرام...44

سفر به محیط های آلوده...46

سفر واجب...48

هجرت جسم و هجرت جان...50

سفر های مستحب...52

سفر زیارتی امام حسین علیه السلام...53

سفر های زیارتی...54

ص: 6

میل رفتن مکن ای دوست!...56

دیدار امام علیه السلام...57

محو جمال دوست...59

مسألۀ هجرت...61

فصل چهارم: فوائد سفر...63

باب عافیت...65

پنچ فایدۀ مهم برای سفر...67

قدر وطن...68

به دنبال سر فرازی...68

نیت صالح...70

خوابی که عبادت است...71

مسافرت برای خدا...72

فوائد سفر...74

1. اندوه زدایی...74

2. کسب معیشت...75

3. کسب علم و ادب...75

5. مصاحبت با بزرگان...76

6. سفر برای تفریح و استراحت...77

سفر خردمندانه...79

ص: 7

فصل پنجم: آداب سفر...81

جذب رحمت الهی...83

نکاتی در آداب سفر...83

آداب پیش از سفر...84

1. سفر به انگیزۀ الهی...84

2. پرداخت دیون...85

3. انجام تعهدات...87

4. تأمین نیاز های خانواده...87

روا ساختن حوائج مؤمنین...89

وظیفه شناسی...90

5. حلالیت طلبی و زدودن کدورت ها...91

شخصيت على بن يقطين...92

حلالیت طلبيدن على بن يقطين...93

خضوع در برابر حق...95

قدرت بخشش...96

6. نوشتن وصیت نامه...97

7. فراهم کردن زاد و توشهٔ سفر...98

توشه ای پاکیزه...100

توشۀ سفر کربلا...101

توشۀ سفر آخرت...101

8. لوازم سفر...103

ص: 8

9. مدیریت زمان سفر...105

10. خدا حافظی...106

11. دعا به هنگام سفر...107

دعای مستجاب...109

12. به همراه داشتن انگشتر عقیق یا فیروزه...110

13. به همراه داشتن حرز حضرت جواد علیه السلام...112

14. خواندن آیت الکرسی...113

15. خواندن سورۀ قدر...114

16. خواندن آیاتی از سورۀ اعراف و زخرف...115

17. صدقه دادن...116

18. گزینش رفیقی همراه برای سفر...117

ویژگی های رفقای سفر...120

تعداد رفقای سفر...121

با چه کسانی رفیق و همراه نشویم...122

احترام متقابل هم سفران...122

19. هم افق بودن با هم سفر...123

20. به تنهایی سفر نکردن...126

آداب حين سفر...129

1. مراقبت از دین خود...129

2. مشارکت در هزینۀ سفر...129

3. حسن خلق در سفر...130

ص: 9

رکن اخلاق در سفر معنوی خانۀ خدا...131

جایگاه حسن خلق در فرهنگ اسلام...133

اساس حسن خلق...134

آثار و برکات حسن خلق...135

هم راهی با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم...137

بد ترین مردم در قیامت...139

مدارا با همسر...140

بر خورد با جاهلان...141

اخلاق بهشتی...142

مروت و جوان مردی در سفر...143

4. بذل و بخشش در سفر...144

5. مزاح در سفر...146

6. پرهیز از مخالفت با هم سفران...148

7. مدیریت و رهبری در سفر...149

8. تعاون در سفر...150

9. کمک به هم سفران...151

بزرگ قوم...152

سیرۀ امام سجاد علیه السلام در سفر...153

10. مشاوره در سفر...154

مشاورۀ امام کاظم علیه السلام با غلامان...155

نصیحت مورچه به حضرت سلیمان...156

ص: 10

استخاره و استشاره...158

11. خنده رو بودن در سفر...159

12. اجابت هم سفران...160

13. سکوت در سفر...161

عقل كامل...162

دری از حکمت...163

14. توجه و اهتمام به نماز ها...164

فضیلت یک تکبیرة الاحرام...166

15. سخاوت در سفر...167

مراقبت از اموال در سفر...167

16. حفظ بهداشت و مراقبت از سلامت خود...168

17. یاد خدا در سفر...169

18. امنیت در سفر...171

انتخاب راه های امن...172

19. ارتباط با دوستان...174

آداب بازگشت از سفر...175

1. هدیه و سوغات...175

2. بازگشت به هنگام...178

3. ارتباط با رفقای سفر، پس از سفر...180

4. حفظ اسرار هم سفران...181

ص: 11

فهرست ها...183

فهرست آیات...185

فهرست روایات و دعا ها...187

فهرست منابع...202

ص: 12

پیش گفتار

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين

خدای بزرگ را سپاس می گوییم که نعمت های معنوی و مادی را بر ما کامل فرموده و در همۀ مراحل زندگی هدایت گر ما بوده و هست و خواهد بود.

بزرگ ترین نعمتی که خداوند مهربان بر ما ارزانی داشته است، نعمت آشنایی با خود و پیامبر عظیم الشأن اسلام و امامان معصوم علیهم السلام است، که گل سر سبد خلایق اند. و بی تردید از ادای شکر این نعمت بزرگ عاجزیم و جز اظهار عجز به پیش گاه خدای تعالی چاره ای نداریم. خداوند همین اظهار عجز و نا توانی را به عنوان ادای شکر از ما بپذیرد؛ که امام سجاد علیه السلام فرمودند:

﴿ سُبحانَ مَن جَعَلَ الاعتِرافَ بِالنِّعْمَةِ لَهُ حَمداً، سُبحانَ مَن جَعَلَ الاعتِرافَ بِالعَجزِ عَنِ الشُّكرِ شُكراً﴾؛ (1) منزه است خدایی که اعتراف به نعمتش را سپاس گزاری از خویش قرار داد! منزه است خدایی که اعتراف به نا توانی از سپاس گزاری اش را سپاس قرار داد!

سالیانی توفیق الهی نصیب این حقیر شد که در جمع دوستان صمیمی سیرۀ پیامبر اکرم و اهل بیتش علیهم السلام را مطرح و بحث و بررسی کنم.

مباحثی چون محبت و رحمت، محبت زنان و کودکان، زیبایی اخلاق، نشاط و شادی، وسعت دل، برکت زندگی ،ضیافت، و استغفار، حاصل آن

ص: 13


1- تحف العقول، ص 283؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 142، ح 37.

جلسات است که به صورت کتاب منتشر شده و با استقبال چشم گیر اقشار مختلف رو به رو شده است.

آن چه پیش روی شماست، سیرۀ سفر و در ردیف سلسله مباحث سیرۀ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است که در آن جلسات دربارۀ آن بحث شد. سیرۀ سفر یکی از مباحثی است که کم تر به آن پرداخته شده، و در عین حال از موضوعات مهم و کاربردی است.

این مباحث به انواع سفر، فوائد سفر، و بیش از چهل ادب از آداب سفر پرداخته است که می تواند سلامت جسم و جان، و غنیمت دنیا و آخرت را به دنبال داشته باشد؛ چنان که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ سَافِرُوا تَصِحُّوا سَافِرُوا تَغنَمُوا﴾؛ (1) مسافرت کنید، تا سالم بمانید. مسافرت کنید تا بهره مند گردید.

امید است از بیانات پیشوایان معصوم علیهم السلام بهرۀ کامل برده و در پرتو هدایت های شان زندگی سعادت مندی در دنیا و آخرت داشته باشیم!

در پایان بر خود لازم می دانم از زحمات ارزندۀ صدیق بزرگوار، جناب آقای اسدی که تدوین و ویرایش این مباحث را بر عهده داشتند، و انتشارات طوبای محبت که در چاپ و نشر این مجموعه اهتمام می ورزند، تشکر و سپاس گزاری کنم و دعای خویش را بدرقۀ راه ایشان و شما خوانندگان عزیز بنمایم.

ایام ولادت حضرت زهرا عليها السلام/ جمادى الثاني 1439

قم مقدس / حبیب اللّه فرحزاد

ص: 14


1- المحاسن، ج 2، ص 345؛ بحار الانوار، ج 73، ص 221

فصل اول: سفر معنوی

اشاره

ص: 15

ص: 16

برای روا شدن حاجات

ذكر شريف صلوات تأثیر زیادی در اجابت دعا ها و بر آمدن حاجات دارد. پیامبر عظیم الشأن صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ قَضَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ﴾؛ (1) هر کس صد مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، خدای تعالی صد حاجت او را بر آورده می سازد.

کسی در کار پیغمبر و خدا باشد، قطعاً بداند که آن ها هم در کار او خواهند بود. چون فرمان آن ها را می برد و حوائج پیغمبر را درخواست می کند و دائم بر پیغمبر و آلش سلام و درود می فرستد، قطعاً خدا هم حوائج او را برآورده می کند.

تأسی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم

بحث دربارهٔ سیره های زیبای پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است. امیر المؤمنین علیه السلام دربارهٔ پیروی از سیره های پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرمایند:

﴿ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيَّة﴾؛ (2) محبوب ترین مردم نزد خدا کسی است که به پیامبرش تأسی کند و دنباله رو او باشد.

کسی که به پیغمبر تأسی کند و از ایشان الگو بگیرد، نزد خدا محبوب تر و عزیز تر از دیگران است. پیامبر و اهل بیت او حقیقت قرآن هستند؛ قرآن ناطق، تجسم قرآن و روح و مغز قرآن هستند. از این رو همان طور که پیروی از

ص: 17


1- عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص 372؛ بحار الأنوار، ج 27، ص 260.
2- نهج البلاغه، خطبۀ 160.

قرآن لازم است، پیروی از پیامبر و اهل بیت علیهم السلام نیز لازم و ضروری است.

یک موقع نقشۀ راه را به شما می دهند، یک موقع خودِ راه را به شما نشان می دهند. خود راه انسان را روشن تر راهبری می کند. پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام خود راه هستند.

معاویه در جنگ صفین وقتی دید دارد شکست می خورد، دستور داد قرآن ها را سر نیزه کنند و بگویند قرآن بین ما و شما حاکم باشد. حضرت على علیه السلام فرمودند: آنان را بزنید، قرآن ناطق من هستم، اشتباه نگیرید. (1)

امیر المؤمنين علیه السلام تجسم و حقیقت قرآن است. پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام حقیقت و باطن قرآن هستند. کسی که می خواهد درس زندگی و بندگی بگیرد، باید از سیرۀ عملی و رفتار آنان درس بگیرد. قرآن نقشۀ راه را بیان می کند، ولی تجسم خارجی اش این ها هستند.

سیرهٔ دویست و پنجاه سالهٔ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم

شهید مطهری می گوید: اهل سنت اگر هم ادعای شان درست باشد که ما از سنت پیامبر پیروی می کنیم، فقط از ده سال زندگی پیغمبر سیرۀ عملی و گفتاری دارند، همان ده سالی که پیامبر در مدینه بودند. و در نهایت بیست و سه سال، از بعثت تا زمان ارتحال پیامبر. ولی این سیره برای ما شیعیان، حداقل دویست و پنجاه سال است. یعنی دوران حیات پیامبر و دوازده امام معصوم علیهم السلام که سیره و رفتار و گفتار شان عیناً همان سیرۀ پیامبر است.

در واقع سیره ای که از معصومین علیهم السلام در اختیار ماست، مربوط به دویست و پنجاه سال است. از این رو دست ما پر است. برای هر بعدی از ابعاد

ص: 18


1- نگاه کنید به: وقعۀ صفین، ص 493

زندگی، هم سیرۀ رفتاری و عملی و هم فرمایشاتی که از این بزرگواران به ما رسیده است، بسیار غنی است. و این نعمت بسیار بزرگی است.

یکی از سیره های پیامبر سیرۀ مسافرت است. در بیان اهداف و آداب و آثار مسافرت روایات فراوانی در سیره و سخن پیامبر و اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است که از اهمیت سفر و بهره وری مادی و معنوی آن حکایت می کند. در این مباحث به ابعاد مختلف سفر می پردازیم.

سفری روحانی

هر چند وقتی نام سفر شنیده می شود، در ابتدا سفر جسمانی به ذهن انسان خطور می کند، لکن انسان در یک سفر دور و دراز و پر از فراز و نشیبی به سر می برد که غالباً از آن غافلیم. در صورتی که سفر اصلی و سر نوشت ساز ما سفری روحانی و معنوی است که بیش از هر چیزی باید به آن توجه داشت و آن را تدبیر و مدیریت کرد.

از این رو در آغاز بحث پیش از آن که به سفر های معمولی جسمانی بپردازیم، نگاهی گذرا به سفر اصلی و روحانی می اندازیم، شاید از خواب غفلت بیدار شویم و مکان و مکانت خود را دریابیم که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ رَحِمَ اللَّهُ امْرَءٌ أَعَدَّ لِنَفْسِهِ وَ اسْتَعَدَّ لِرَمْسِهِ وَ عَلِمَ مِنْ أَيْنَ وَ فِي أَيْنَ وَ إلى أَيْنَ﴾؛ (1) رحمت خدا بر کسی که توشه ای برای خود مهیا کند و آمادهٔ مرگ باشد و بداند که از کجا آمده و در کجاست و به کجا خواهد رفت.

ص: 19


1- الوافى، ج 1، ص 116.

سفر به سوی خدا

ما به یک معنا دائم السفر هستیم، تا وقتی که به آن مقصدی که خدا برای ما تعیین کرده است برسیم. از عالم بالا و عالم قرب و عالم در آمده ایم. عالمی که بی نام و نشان است. از آغاز با خدا بودیم، و در نهایت به سوی او باز می گردیم.﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون﴾. سیر همه این است. از نزد خدا آمده ایم و به نزد او باز می گردیم.

﴿ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً﴾؛ (1) بازگشت همۀ شما به سوی اوست.

ما برای جایی هستیم که به آن جا بر می گردیم. شمس مغربی چه زیبا سروده است:

ما سال ها مقیم درِ یار بوده ایم *** وندر حریم، محرم اسرار بوده ایم

پیش از ظهور این قفس تنگ کائنات *** ما عندلیب گلشن اسرار بوده ایم

با یار خود، خرم و خندان به کام دل *** بی محنت و مشقت اغیار بوده ایم

چندین هزار سال در اوج فضای قدس *** بی بال و پر، طائر و طیّار بوده ایم

والا تر از مظاهر اسمای ذات او *** بالا تر از ظهور و ز اظهار بوده ایم

ص: 20


1- سورۀ یونس، آيۀ 4.

بی ما و بی شما و کجا و کدام و کی *** بی چند و چون و اندک و بسیار بوده ایم

مولوی هم می گوید:

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم *** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ *** به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا *** یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

جان که از عالم علوی است یقین می دانم *** رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک *** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست *** به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

این شعر هم از حافظ است:

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم *** تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

ما منازل و سفر های طولانی را پشت سر گذاشته ایم. جسم ما برای این دنیاست. متولد شدیم، طفل بودیم، نوجوان شدیم، جوان شدیم، میان سال شدیم، پیر شدیم و از دنیا رفتیم. این شناسنامۀ بدنی ماست. شناسنامۀ حقیقی

ص: 21

ما چیست؟ خیلی طولانی است.

از زمانی که خدا ما را خلق کرد، بوده ایم. در آینده هم همیشه خواهیم بود. از بین رفتنی نیستیم. فقط نقل مکان می کنیم. در آغاز نزد خدا بوده ایم. اگر انسان بداند پیش خدا بوده است و همیشه هم خواهد بود، حال دیگر پیدا می کند.

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم *** تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

عدم خزانۀ خداست. این چه خزانه ای است که موجودات از آن بیرون می آیند و تمام شدنی هم نیست. معلوم می شود که عدم نیست، یک خزانه ای است که تمام آن وجود است. مولوی چه زیبا می گوید:

ما ز بالاییم و بالا می رویم *** ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما از آن جا و از این جا نیستیم *** ما ز بی جاییم و بی جا می رویم

لا إله اندر پى إلا اللّه است *** هم چو لا ما هم به الا می رویم

قل تعالوا آیتی است از جذب حق *** ما به جذبه حق تعالی می رویم

کشتی نوحیم در طوفان روح *** لاجرم بی دست و بی پا می رویم

راه حق تنگ است چون سم الخياط *** ما مثال رشته یکتا می رویم

هم چو موج از خود بر آوردیم سر *** باز هم در خود تماشا می رویم

خوانده ای انا اليه راجعون *** تا بدانی که کجا ها می رویم

همت عالی است در سر های ما *** از علی تا رب اعلا می رویم

جایی است که به آن لا مکان می گویند. خلاصه نزد خدا بودیم. منتها ملموس و متعین و به این شکل و شمایل نبودیم. قدمت زیادی داریم. بر اساس روایات روح انسان هزاران سال قبل از بدن خلق شده است. نور

ص: 22

پیغمبر نخستین مخلوق است. نور پیغمبر یعنی همۀ عالم هستی. چون همۀ عالم از شعاع وجود پیغمبر خداست.

هزاران سال راه

ابدی بودن ما قطعی است؛ یا در جهنم، یا در بهشت. یعنی تا خدا خدایی می کند، ما خواهیم بود. پس مسافرت ما خیلی طولانی خواهد بود. هزاران سال آمده ایم، عالم ذر، عالم اشباح، عالم های مختلف را طی کرده ایم. در هر عالمی هم لباس مناسب آن عالم را به تن ما کرده اند تا به این دنیا آمده ایم.

این تن، زندان سیاری است که ما را حرکت می دهد. یک روزی هم از این قفس بیرون می آییم و به عالم برزخ می رسیم. عالم برزخ، یک قالب مثالی شبیه این بدن است که در عالم خواب می بینیم. شما می خوابید، خواب می بینید مکه و کربلا و مشهد رفته اید. فلان کشور رفته اید.

انسان ممکن است ده دقیقه بخوابد، ولی خواب چهل سال زندگی را ببیند. خواب ببیند ازدواج کرده، خانه و بچه دارد و چنین کرده و چنان کرده است.

می گویند: معراج پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در یک لحظه بود. یعنی حلقۀ در که تکان خورد، هنوز تکان می خورد که پیغمبر برگشتند. ما در عالم طبیعت و عالم ماده، محدود به زمان و مکان هستیم. وقتی انسان از این عالم بیرون رفت، وقتی معراج اتفاق افتاد، بیرون از زمان و مکان است. شاید تعبیر هایی که از حضرت امیر علیه السلام وارد شده است که من پایم را در رکاب مرکب می کنم و یک ختم قرآن می کنم از همین قبیل باشد. مثل معراج پیامبر.

ص: 23

عالم خلق و عالم امر

عالم ماده، عالم تدریج است. امور در عالم ماده تدریجی است و باید به تدریج و لحظه به لحظه اتفاق بیفتد، ولی عالم «کن فیکون» چنین نیست.

﴿ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾؛ (1) فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی درنگ موجود می شود.

در یک لحظه می گوید:

﴿ يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیم﴾؛ (2) ای آتش، بر ابراهیم سرد و سالم باش!

خرمنی از آتش، به امر پروردگار در لحظه سرد و سالم می شود. ارادۀ خدا که به آن تعلق بگیرد، کار تمام است. امام هادی علیه السلام در مجلس متوکل دست خود را به سوی تصویر شیری که آن جا بود اشاره کرد و فرمود: این مرد شعبده باز را بگیر! و شیر در یک لحظه ظاهر شد و او را بلعید و به جای سابق خویش برگشت. (3)

این همان عالم امر است. عالم خلق، عالم تدریج است. اما در عالم امر، در یک لحظه همه چیز عوض می شود. در یک لحظه قیامت می شود. در یک لحظه همۀ غم ها می رود و شادی ها می آید. شادی می رود و غم می آید. عالم امر، عالم عجیبی است.

ص: 24


1- سورۀ يس، آيۀ 82
2- سورۀ انبیاء، آیۀ 69
3- الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 400

راه در پیش

سفر ما خیلی طولانی بوده است. فعلاً در این دنیا آمده ایم، تا خود را بسنجیم. بعد هم سفر آخرت را در پیش داریم. می گویند: عابدی نمازش را شکسته می خواند. از او پرسیدند: چرا؟ گفت: من مسافر هستم. از یک دنیایی آمده ام و دارم به دنیای دیگر سفر می کنم. انسان باید خودش را مسافر بداند.

ضرار بن ضمره ضبایی از یاران امیر المؤمنین علیه السلام به شام رفت و بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید. گفت: علی علیه السلام را در حالی دیدم که شب هنگام پرده های خود را افکنده بود و در محراب ایستاده و محاسن را به دست گرفته، و چون مار گزیده به خود می پیچید، و محزون می گریست و می گفت:

﴿ يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثَاً لَا رَجْعَةً فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد﴾؛ (1) ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو! آیا برای من خود نمایی می کنی؟ یا شیفتهٔ من شده ای تا روزی در دل من جای گیری؟ هرگز مباد! غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا باز گشتی نباشد، دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوی تو پست است. آه از توشۀ اندک، و

ص: 25


1- نهج البلاغه، حکمت 77

درازی راه، و دوری منزل، و عظمت روز قیامت!

اگر به ما بگویند: آماده باش، چند روز دیگر باید به مسافرت بروی، چقدر هول می کنیم تا وسایل فراهم کنیم، وصیت کنیم، و سفارش های لازم را انجام دهیم! اما از سفری که شاید میلیون ها سال طول می کشد غافلیم. این است که امیر المؤمنین علیه السلام از طول راه و دوری سفر و کمی زاد و توشه آه می کشد.

پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرماید:

﴿ الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة﴾؛ (1) دنیا یک ساعت و یک لحظه است. آن را صرف اطاعت خدا کن.

می بینید که چهل پنجاه سال آن چه سریع گذشت؟ بقیه اش هم می گذرد. ولی آن دنیا همیشگی و ابدی است.

سیر دائم

سیر روحی ما سفری طولانی است. سیر جسمی ما همین تولد و وفات ماست و پرونده بسته می شود. هم روح ما در سفر است، و هم جسم ما. چه بخواهی و چه نخواهی عمر می گذرد و پیر می شوی. کسی نمی تواند بگوید من همیشه جوان می مانم و پیر نمی شوم. سفر روح و جسم ما یک سفر ادامه دار است. جسم ما از این خاک بلند شده و به همین خاک هم بر می گردد. این سیر جسمانی ماست.

سیر روحی ما هم این است که نزد خدا بودیم و به سوی او باز می گردیم. روح ما از جای خیلی بلندی آمده است و دارد راه را طی می کند. ﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا

ص: 26


1- بحار الأنوار، ج 67، ص 68

إِلَيْهِ راجِعُون﴾ از نزد خدا آمده است و به نزد خدا هم باز می گردد.

بزرگی می فرمود: دایره از نقطه ای شروع می شود و دور می زند و به جای اولش بر می گردد. سیر انسان انسان هم سیر دایره ای است. رجوع هم به این معناست که به آن جا که قبلاً بودی بر می گردی. اگر می گویند فلانی به خانه بر می گردد، این در صورتی صحیح است که قبلاً در خانه بوده باشد. اگر قبلاً در خانه نبوده است، برگشتن معنا ندارد.

در حمایت خدا

انسان از نزد خدا آمده است، دور می زند و عالم های مختلف را طی می کند و به جای اولش بر می گردد. هیچ کجا هم جای اول نمی شود. آن جا انسان در كنف حمایت خدای حی و قادر و عادل و مهربان است و همه چیز دارد. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

﴿ العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ﴾؛ (1) بندگی، حقیقتی است که خمیر مایهٔ آن ربوبیت است.

عبد شدن یعنی فنا شدن در خدا. و این بدان معناست که باطن عبودیت ربوبیت است. یعنی خودت را می بازی و به خدا بر می گردی و دست و چشم شما خدایی می شود. این است که در حدیث قدسی آمده است:

﴿ عَبدي! أطِعنِي حَتَّى أجعَلَكَ مَثَلي﴾؛ (2) بنده ام! پیروی ام کن تا تو را

ص: 27


1- مصباح الشريعه، 536
2- بحار الأنوار، ج 105، ص 165، پاورقی

چون خود سازم.

انسان دایره وار به جای اولش باز می گردد. این یک بحث زیبایی است که ما از نزد خدا آمده ایم و به خدا باز می گردیم.

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم *** تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

بازگشت به سوی او

عالم مرگ و برزخ و قیامت و بهشت، همه بازگشت به سوی اوست. پس روح ما دائم در حال حرکت است. جسم ما هم همین طور. انسان از روزی که نطفه بود و در رحم مادر شروع به رشد می کند، تا به دنیا می آید و جوان و پیر می شود، در حال حرکت به سوی خداست. شما نمی توانید جلوی این حرکت را بگیرید. جسم ما همیشه در حال حرکت است.

در هر ثانیه پنجاه میلیون از سلول های ما عوض می شوند. یعنی پنجاه میلیون می میرند و جایگزین می شوند. بدن ما در حال تحلیل رفتن و رشد کردن و مردن و زنده شدن است. این سیر و سفر هم در جسم ما و هم در روح ما وجود دارد.

پایان سفر

پایان سفر خیلی شیرین است. جایگاه ما جایگاه بسیار بلندی است.

﴿ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكِ مُقْتَدِر﴾؛ (1) در جایگاه صدق نزد خداوند حاکم مقتدر.

ص: 28


1- سورۀ قمر، آیۀ 55

در آن جا دیگر از حزن و اندوه خبری نیست و خدای را بر این نعمت بزرگ سپاس می گوییم.

﴿ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُور﴾؛ (1) حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که اندوه را از ما بر طرف ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و شکر گزار و قدر دان است.

پایان این سفر پایان رنج هاست.

﴿ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَلا يَمَسُّنا فيها لُغُوب﴾؛ (2) همان کسی که با فضل خود، ما را در این سرای اقامت جاویدان جای داد که نه در آن رنجی به ما می رسد و نه سستی و وا ماندگی.

گاهی که چند مسافرت پشت سر هم می رویم، خسته می شویم. کسی شوخی می کرد و می گفت. کسی پشت سر هم به کربلا و مکه و مدینه رفت. بعد که به خانه برگشت، آسوده خوابید و گفت: من همۀ امامان را زیارت کردم، به خانۀ خدا هم رفتم، ولی هیچ کجا خانۀ خودِ انسان نمی شود.

بعضی مواقع سفر برای انسان خسته کننده می شود، ولی پایان سفر ما که بهشت باشد و در جوار چهارده معصوم علیهم السلام باشیم، آغاز آرامش و آسودگی و لذت است. از همان هایی که جدا شدیم، به آن ها بر می گردیم. ﴿ في مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾ یعنی با خیال راحت نشستن، با خدا و با چهارده معصوم نشستن.

ص: 29


1- سورۀ فاطر، آیۀ 43
2- سورۀ فاطر، آیۀ 35

﴿ عِنْدَ مَليكِ مُقْتَدِر﴾ مقتدر بالا تر از اقتدار است. یعنی همه چیز دارد. مقتدر کسی است که علم دارد، خلاقیت دارد، مال دارد، همه چیز دارد. مقتدر جامع همۀ هنر هاست. هم مالک است و هم مقتدر. به فکر آن جا باشیم. سفر اصلی ما آن جاست، در جوار چهارده معصوم علیهم السلام.

ص: 30

فصل دوم:حرکت در عالم وجود

اشاره

ص: 31

ص: 32

برای عبور از صراط

یکی از برکات ذکر صلوات این است که در مسیر و راه، انسان را حفظ می کند. راه بهشت را حفظ می کند و راه جهنم را می بندد. در پل صراط صلوات به داد انسان می رسد.

پل صراط به یک معنا از همین دنیا شروع می شود. یعنی راه ما به سمت قرب و کمال و بهشت است. منتها نمادش در خارج است. جهنم هم همین آتش های گناه و معصیت دنیاست.

اگر کسی بخواهد از این ها مصون باشد، با صلوات بر پیغمبر و آلش خدا او را حفظ می کند. بر این اساس از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:

﴿ الصَّلاةُ عَلَيَّ نورٌ عَلَى الصِّراطِ ، و مَن كانَ لَهُ عَلَى الصِّراطِ مِنَ النّورِ لَم يَكُن مِن أهلِ النّارِ﴾؛ (1) صلوات بر من، نوری بر روی صراط است و کسی که در روی صراط نور داشته باشد، از اهل آتش نخواهد بود.

صلوات برای عبور از صراط نور می دهد، اگر نور داشت در آتش فرو نمی رود. از این رو، جایی که ذکر صلوات است، گناه و معصیت پا نمی گیرد. آنه ایی که می خواهند راحت از پل صراط عبور کنند، بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستند.

ص: 33


1- جامع الأخبار، ص 156، ح 363؛ بحار الأنوار، ج 94، ص 64، ح 52.

حرکت ذرات عالم

فلاسفه هم گفته اند: هیچ گاه حرکت از ماده و موجود جدا نیست. یعنی تمام ذرات عالم در حال حرکت است. شما هیچ چیزی در عالم نمی یابید که حرکت نکند. انسان های عوام فکر می کنند، زمین ساکن است، ولی نمی دانند با چه سرعتی در حال چرخش است. برای زمین هفده نوع حرکت یافته اند. حرکت انتقالی و وضعی که با آن شب و روز و چهار فصل درست می شود. و حرکت های مختلف دیگر.

همۀ ذرات عالم در حرکت اند. ساختمانی که ساخته می شود، چه استفاده بشود و چه نشود، رو به تحلیل می رود. یعنی در حرکت است. آهن و فولاد در حرکت اند. زنگ می زند و می پوسد. یا بهتر می شود، و یا بد تر، البته به معنای واقعی رو به بهبود است.

هیچ مرگی نیست مگر این که پشت سرش حیات است. اگر خانه ای را خراب می کنند، برای این است که نو سازی شود. در عالم اعدام معنا ندارد. اعدام یعنی چه؟ یعنی یک چیزی از بین برود و محو و نابود شود. فلاسفه می گویند این محال است. معدوم شدن یک شیء محال است.

اهل دل و اهل معنا هم می گویند: خدا قدرت دارد، ولی هیچ وقت این کار را نمی کند. آب معدوم نمی شود، بخار می شود، تبدیل به چیز دیگر می شود. خاک همین طور، جسم ما همین طور. وقتی می میریم، جسم ما تبدیل به چیز دیگری می شود.

اگر چیزی را هم بسوزانید، باز تبدیل به خاکستر و دود می شود. چیزی را

ص: 34

نمی توانید در عالم ماده یا عالم معنا پیدا کنید که نیست و نابود شود. هیچ چیزی در عالم چنین خاصیتی ندارد. آب دریا بخار می شود. تبدیل به ابر می شود، باز باران می شود و به زمین بر می گردد.

نتیجه آن که تمام ذرات عالم در حرکت هستند؛ از اتم و سلول گرفته، تا کرات و کهکشان ها که قابل شمارش نیستند. انسان اگر کمی عظمت آسمان ها را درک کند، خودش را نا چیز می بیند. اصلاً بزرگی در خودش راه نمی دهد. تکبرش از بین می رود. تمام ذرات این عالم با عظمت در حرکت هستند. البته بسیاری از این حرکت ها به چشم هم دیده نمی شود. ذرات عالم در حرکت هستند. شما نمی توانید در عالم چیزی را پیدا کنید که در حرکت نباشد. روح و جسم ما هم در حرکت است.

حرکت محسوس و نا محسوس خلایق

حرکت یا محسوس است، و یا نا محسوس. سلول های بدن مان لحظه به لحظه عوض می شود. پوست ،ناخن، همه در حال عوض شدن است. تمام موجودات در حرکت هستند. قرار و سکونت ندارند.

بدن ما در حال حرکت است. روح ما و روح تمام موجودات در حرکت است. تمام موجودات روح دارند.

﴿ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم﴾؛ (1) آسمان های هفت گانه و زمین و

ص: 35


1- سورۀ اسراء، آیۀ 44

کسانی که در آن ها هستند، همه تسبیح او می گویند؛ و هیچ موجودی نیست، جز آن که تسبیح و حمد او می گوید؛ ولی شما تسبیح آن ها را نمی فهمید.

همۀ ذرات عالم حتی صلوات دارند. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ مَنْ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ مَنْ صَلَّى اللّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ لَمْ يَبْقَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَيْءٌ إِلَّا وَ يُصَلِّي عَلَيْهِ﴾؛ (1) کسی که یک بار بر من صلوات بفرستد، فرشتگان بر او صلوات می فرستند، و کسی که فرشتگان بر او صلوات بفرستند، خداوند بر او صلوات می فرستد، و کسی که خدای تعالی بر او صلوات بفرستد، چیزی در آسمان ها و زمین باقی نمی ماند جز این که بر او صلوات می فرستد.

موجودات عالم به تبعیت خدا، بر گویندۀ صلوات، صلوات می فرستند.

کشش به سوی هم جنس

تمام ذرات عالم و ارواح موجودات در حرکت اند. هر کدام به سویی کشش دارد و در حرکت است. مثنوی شعر قشنگی دارد. می گوید:

ذره ذره آن چه در ارض و سماست *** جنس خود را هم چو کاه و کهرباست

نوریان مر نوریان را طالب اند *** ناریان مر ناریان را جاذب اند

این همان است که قرآن می فرماید:

ص: 36


1- جامع الأخبار (للشعيرى)، ص 59.

﴿ لخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَات وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات﴾؛ (1) زنان نا پاک از آنِ مردان نا پاک اند، و مردان نا پاک از آنِ زنان نا پاک؛ و زنان پاک از آن مردان پاک اند، و مردان پاک از آن زنان پاک!

اگر ما خوب شویم، همۀ خوب ها به سراغ ما می آیند. ما هم باید به طرف خوب ها و اولیای خدا برویم. هر چه جلو برویم، آن ها بیش تر ما را جذب می کنند. اگر جذب آن ها شوید، کامل می شوید. هر کس جنس خودش را جذب می کند.

ما هر چه خودمان را پاک و پاکیزه کنیم، شفاف تر شویم، شفاف ها و خوب ها و طيب ها سراغ ما می آیند. اگر در خط حقه بازی و کلک باشیم، حقه باز ها اطراف ما جمع می شوند. مرحوم شیخ عبد الکریم می فرمود: همیشه مرید دروغکی گیر مراد دروغکی می افتد.

ابی حمزۀ ثمالی می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود:

﴿ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلَّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ وَ قُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْه﴾؛ (2) به راستی خدای جلّ و عزّ ما را از اعلی علّیّین آفرید و دل شیعیان ما را از چیزی که ما را از آن آفرید خلق کرد. و تن آن ها را از درجۀ نازل تر آفرید. آن ها دل در هوای ما دارند؛ زیرا دل آن ها با ما هم سرشت است.

ص: 37


1- سورۀ نور، آیۀ 26.
2- الكافي، ج 2، ص 4.

روح و قلب آن ها به سمت ما میل می کند. دل شان برای کربلا پر می کشد. کسانی هم هستند که اسم زیارت که می آید، حال شان بد می شود. می گویند این بدعت است.

همه سر گشتۀ معشوق

گفتیم به یک معنا همۀ ذرات عالم در سفر و در حرکت اند. همهٔ موجودات عالم در حرکت اند و هر لحظه ای می میرند و زنده می شوند و حیات جدید می یابند. انسان بداند که هیچ موجودی و ذره ای، از پوست بدن ما گرفته تا روح و جان ما، بی حرکت نیست. در عالم موجودی بدون حرکت و راکد نداریم. به یک معنا همه به دنبال کسی هستند که واله و سر گردان او هستند. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إنَّ المَلأ الأعلَى يَطلُبُونَه كَمَا أَنتُم تَطلُبُونَهُ﴾؛ (1) هم چنان که شما به دنبال او هستید، ملأ اعلی نیز به دنبال اوست.

همه سر گشته و حیران دنبال آن محبوب و معشوق هستند. دنبال آن حقیقتی که آن ها را خلق کرده است. پس به یک معنا جسم ما، روح ما، ظاهر و باطن ما در حال سفر است. اما سفر هایی هم هست که اختیاری است. با اختیار خودمان به زیارت می رویم، به مسافرت می رویم و بدن مان را حرکت می دهیم.

سفر از خود

بزرگی فرموده بود: چرا از خود سفر نمی کنید که هم خود بیاسایید و هم

ص: 38


1- شرح أصول الكافي (صدرا)، ج 3، ص 433.

دیگران در سایۀ آسایش شما به آسایش برسند. این کلام مهمی است. سفر مهم این است که انسان از خودش و از منیّت ها بیرون بیاید. و از این قفس خیالات و آرزو ها و توهماتی که دور خودش پیچیده رهایی پیدا کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِير﴾؛ (1) سپس این کتاب را به آن بندگان خود که آنان را برگزیده بودیم، به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان بر خود ستم کارند و برخی از ایشان میانه رو، و برخی از آنان در کار های نیک به فرمان خدا پیش گام اند؛ و این خود توفیق بزرگ است.

از امام صادق علیه السلام دربارۀ تفسیر این آیه پرسیدند. حضرت فرمودند:

﴿ الظَّالِمُ يَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ وَ المُقْتَصِدُ يَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ وَ السَّابِقُ يَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ﴾؛ (2) «ظالم» پیوسته گرد هوس بازی های خویش می گردد، «مقتصد» دور خواسته های خود می چرخد (و در تصحیح عقایدش تلاش می نماید)، و «سابق» مقاصد خود را به کلی به کناری گذاشته و همواره آهنگ رضای خدای خویشتن را دارد، (و جز به رضای پروردگار به چیز دیگری نمی اندیشد.)

بعضی ها به گرد هوا و هوس و نفس خود می چرخند، برخی دور قلب خود شان. قلب حدّ وسط است. یعنی اگر پیوندش با نفس قوی شد، نفسانی

ص: 39


1- سورۀ فاطر، آیۀ 32.
2- معانى الأخبار، ص 104؛ بحار الانوار، ج 23، ص 214.

می شود. اگر پیوندش با روح قوی شد، بالا می رود و روحانی می شود. آن هایی که میانه رو و حدّ وسط هستند، دور قلب خود شان می چرخند. قلب هم گاهی بالا است و گاهی پایین و در انقلاب است.

ولی آن هایی که «سابقون بالخیرات» هستند، کسانی هستند که «يَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ»؛ به روح که از بالاست، وصل شده اند و هر چه خدا بگوید انجام می دهند. به نفس و قلب خود توجهی ندارند.

ص: 40

فصل سوم: اقسام سفر

اشاره

ص: 41

ص: 42

مقام رضوان

پیامبر عظیم الشأن صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ سَرَّهُ انْ يَلْقَى اللَّهَ غداً راضِياً فَلْيُكثِرِ الصَّلاةِ عَلَّىَ﴾؛ (1) کسی که دوست دارد (شاد و مسرور است) فردای قیامت خدا را در حالی دیدار کند که از او خشنود است، بسیار بر من صلوات فرستد.

چه کار کنیم که به مقام رضوان برسیم؛ مقامی که خدا از ما راضی باشد، ما هم از خدا راضی باشیم؟ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: بر من بسیار صلوات بفرستید.

مقام رضا مقام بسیار بلندی است. امام حسین علیه السلام در دعای عرفه به خدا عرضه می دارد:

﴿ إِلهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي﴾؛ (2)

خدای من! رضا و خشنودی تو از این که سببی از سوی تو داشته باشد، مبرّاست. پس چگونه ممکن است که من سبب آن باشم؟

خدا از چیزی که درست کرده است راضی است. اگر ما راضی بودیم، قطعاً او هم از ما راضی خواهد بود. مرحوم حاج آقای دولابی می فرمود: هر کاری که خدا با شما انجام می دهد، هر قضا و قدری که پیش می آید، هر کم و زیاد که برای تو مقرر کرده است، تو راضی باش. خدا می گوید: من هم راضی هستم. اگر تو نا راضی باشی، در واقع همان نا رضایتی توست که

ص: 43


1- كنز العمّال، ج 1، ص 490، شماره 2149
2- بحار الانوار، ج 95 ، ص 226.

نا رضایتی خدا را ایجاد می کند.

فرمود: ﴿ تَقَدَّسَ رِضَاكَ﴾؛ یعنی رضای تو بالا تر و پاک تر است از این که از طرف من به آن آسیبی برسد. از سوی خودت به آن آسیب نمی رسد، چه رسد که من به رضای تو آسیب بزنم. من نمی توانم در رضای تو خدشه وارد کنم. رضا مقام بلندی است. پیغمبر بشارت دادند که صلوات زیاد، انسان را به مقام رضای خدا می رساند.

احکام پنج گانه تکلیفی در سفر

سفر هم مثل بقيۀ موضوعات احکام پنج گانه تکلیفی دارد. بعضی از سفر ها واجب هستند. انسان جاهل واجب است سفر کند تا یاد بگیرد. واجب است از بلاد کفر و شرک و گناه و معصیت به جایی که دین و ایمانش حفظ می شود سفر کند. اگر مستطیع شده واجب است به سفر حج برود.

بعضی از سفر ها حرام هستند. مثل رفتن به جا هایی که انسان در آن ها به گناه و معصیت مبتلا می شود.

بعضی از سفر ها مستحب است. مثل سفر های زیارتی، سفر هایی که در آن ها صله رحم است، تبلیغ دین است. هر سفری که در آن خیر معنوی، یا مادی باشد، مستحب است.

بعضی از سفر ها هم که ضرر کمی داشته باشد، مکروه است.

بعضی از سفر ها هم که نه خیر باشد و نه شرّ مباح است.

سفر حرام

سفری که در آن گناه و معصیت باشد حرام است. امیر المؤمنین علیه السلام

ص: 44

فرمودند:

﴿ لَا يَخْرُجِ الرَّجُل فِي سَفَرٍ يَخَافُ فِيهِ عَلَى دِينِهِ وَ صَلَاتِهِ﴾؛ (1) انسان نباید به سفری که در آن برای دین و نمازش بیمناک است برود.

سفری که به نماز و دین شما لطمه بزند، باید ترک شود. اگر بدانیم در مسافرت، نماز و دین مان پایمال می شود نباید برویم. چرا انسان هم پول بدهد، هم جهنم را برای خودش بخرد. خداوند روز قیامت برای مسافرت به جا هایی که در آن دین انسان لطمه می خورد، انسانیتِ انسان لطمه می خورد، فضائل انسانی انسان لطمه می خورد، مؤاخذه می کند.

کسانی که واکسینه نشده اند و نمی توانند دین خود را حفظ کنند، وضع شان را حفظ کنند، حرام است به بلاد کفر و شرک سفر کنند.

بعضی مواقع رفتن به سفر، حرام و گناه کبیره است. آن جا که دین انسان ضایع می شود، بد ترین گناه است؛ چه برای خودش و چه برای خانواده اش.

سفری هم که با مخالفت و نا رضایتی پدر و مادر انجام شود، حرام است. هم چنین سفر خانمی که بدون اجازۀ شوهر انجام شود، حرام است، جز این که سفری واجب باشد، مثل سفر برای حج واجب.

از دیگر سفر هایی که در شرع مقدس منع شده است، سفر برای شکار حیوانات است. عموم فقها می گویند حرام است. یا سفر غیر ضروری به بلاد کفر که محل گناه و معصیت است.

ص: 45


1- الخصال، ج 2، ص 630؛ بحار الانوار، ج 10، ص 108

سفر به محیط های آلوده

بسیاری افراد با سفر به محیط های آلوده، آلوده به گناه و معصیت شده اند و رنگ محیط را به خود گرفته اند. این سفر ها قطعاً از سفر های حرام است. باید پیش گیری کرد.

﴿ إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً﴾؛ (1) کسانی که بر خویشتن ستم کار بوده اند، وقتی فرشتگان جان شان را می گیرند، می گویند: «در چه حال بودید؟» پاسخ می دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می گویند: «مگر خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاه شان دوزخ است، و دوزخ بد سر انجامی است.

می گویند: چرا گناه و معصیت کردید، می گویند:«﴿ كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ﴾؛ ما در زمین از مستضعفان بودیم». می گویند: چرا هجرت نکردید؟ هجرت از بعضی جا ها واجب است و به بعضی جا ها حرام است. هجرت از محیط های آلوده به گناه و معصیت که ایمان و زندگی و خانوادۀ انسان را تحت تأثیر خود قرار می دهد واجب است. هجرت به آن جا نیز حرام است. مگر این که رنگ بزنید و رنگ نگیرید.

کسی آمد در بازار عطر فروشان، چند قدم که راه رفت، سرش گیج رفت

ص: 46


1- سورۀ نساء، آیۀ 97

و به زمین افتاد. مردم نمی دانستند مشکلش چیست.

هر کسی از ظن خود شد یار من *** از درون من نجست اسرار من

هر کسی بر اساس مزاج خودش طبابت می کند. عطر آوردند، گلاب آوردند، این بنده خدا حالش بد تر شد. مانده بودند چه کنند. حکیمی از آن جا رد می شد. این وضعیت را دید. آمد جلو و گفت: من این بنده خدا را می شناسم و درمانش را هم می دانم. رفت و مقداری کود و پشگل آورد و جلوی بینی این آدم گرفت. همین که بوی گند به مشامش رسید، به هوش آمد. گفتند: این چه کاری بود کردی؟ گفت: این شب و روز سر و کارش با بوی گند است، بوی عطر حالش را بد می کند.

در جا هایی که بوی بد می آید و شما را ناراحت می کند، اگر ده دقیقه بمانید، برای شما عادی می شود.

محیط گناه هم همین طور است. اول از یک گناهی ناراحت می شوید. اما وقتی در فضای آن قرار گرفتید، آرام آرام برای تان عادت می شود. گاهی هم به آن معتاد می شوید. از این رو فرمودند: هر چه می توانید، از مجالست با افراد آلوده به گناه و حضور در محیط هایی که آلوده به گناه است اجتناب کنید. به قول حافظ:

نخست موعظۀ پیر می فروش این است *** که از معاشرت نا جنس اعتراض کنید

کسی که یک عمر به کود و کثافت عادت کرده، نمی تواند در فضا های عطر آگین دوام بیاورد. از آن طرف هم کسی که با گل و گلاب و عطر و بوی

ص: 47

خوش عادت کرده، فضای آلوده حالش را بد می کند. محیط شرک، محیط غفلت، محیطی که شش دانگ به طرف دنیا می رود، روح و قلب انسان را تاریک می کند. گاهی انسان به آن جا کشیده می شود، بعد هم فکر می کند که انسان خوبی است و می تواند طاقت بیاورد. همه چیزش را از دست داده، ولی فکر می کند که همه چیز دارد.

پس هجرت و سفر به جا هایی که سر تا سر غفلت است، دین انسان، معرفت انسان، و معنویت انسان را دفعتاً یا تدریجاً از بین می برد، حرام است. رفتن به جا هایی که انسان به گناه و معصیت می افتد، یا ایمان و اعتقاداتش سست می شود، حرام است؛ چه مجلس گناه باشد، چه شهر باشد، و چه کشور؛ این ها جزو سفر های حرام و ممنوع است.

سفر واجب

بعضی از سفر ها واجب است. اگر در بلاد شرک زندگی می کنیم و نمی توانیم دین خودمان را حفظ کنیم، یا در شهری هستیم و محیط و منطقه ای است که ممکن است ایمان ما به خطر بیفتد، یا ایمان فرزندان و خانوادۀ ما در خطر است، این جا هجرت و سفر واجب است.

چرا پیغمبر خدا صلی اللّه علیهو آله و سلم یک عده را به حبشه فرستادند؟ چون زیر شکنجۀ دشمن، آن ها را وادار به کفر و بت پرستی می کردند. حضرت امر کردند که به حبشه هجرت کنند. آن جا امنیت بود.

خودِ پیامبر وقتی خود و اطرافیانش در خطر بودند، از مکه به مدینه هجرت کردند. با این که مکه موطن ایشان بود. مکه را دوست داشتند، محل

ص: 48

ولادت شان بود، سر زمین اجدادی ایشان بود. آن قدر به مکه علاقه داشتند که در بارۀ آن فرمودند:

﴿ مَا أَطْيَبَكِ مِنْ بَلَدٍ وَ أَحَبَّكِ إِلَيَّ وَ لَوْ لَا أَنَّ قَوْمِي أَخْرَجُونِي مِنْكِ مَا سَكَنْتُ غَيْرَك﴾؛ (1) چه شهر پاکیزه ای هستی! چقدر من تو را دوست دارم! اگر نبود که قوم من مرا از تو بیرون راندند، غیر تو شهری را برای سکونت اختیار نمی کردم.

ولی وقتی دیدند که خود و اطرافیان شان در خطر هستند، هجرت کردند. انسان از محیطی که آلوده به شرک و غفلت و معصیت است واجب است به محیطی سالم سفر کند. محیطی که می تواند دین و معنویتش را حفظ کند. اگر در محیطی هستید که می بینید روز به روز به دنیا کشیده می شوید و دور شما را می گیرند و به گناه و معصیت و حبّ دنیا دعوت می کنند، و آلوده به دنیا می شوید این جا هجرت واجب است.

اگر بسیاری از اولیای خدا از شهری به شهر دیگر، از کشوری به کشور دیگر هجرت می کردند، یک بعدش همین بوده است.

یکی از سفر های واجب سفر تحصیل علم است. انسان جاهل اگر در محیطی است که نمی تواند مسائل دینی اش را یاد بگیرد، هجرت و سفر او برای یادگیری معارف و عقاید دین که مورد نیاز اوست واجب است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

ص: 49


1- عوالى اللئالى، ج 1، ص 186.

﴿ الشَّاخِصُ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللّه﴾؛ (1) رهسپار در جست و جوی دانش، مانند مجاهد در راه خداست.

چنین سفری جهاد در راه خداست.

یکی دیگر از سفر های واجب سفر برای جهاد است. اگر امام یا ولیّ دستور جهاد بدهد، این سفر هم واجب است. اما اگر دشمن به مال و ناموس و دین و مکتب ما حمله کرد، دفاع واجب است و اذن ولیّ هم نمی خواهد. عمدۀ جنگ های پیغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دفاعی بود.

سفر هایی مثل حج تمتع، برای افراد مستطیع واجب است. سفر هایی که پدر و مادر امر کنند و اگر شما نروید، باعث عقوق والدین می شود، واجب است. مثلاً پدر یا مادر می گوید من راضی نیستم، باید بیایی و کنار ما زندگی کنی و شما هم هیچ عذر شرعی ندارید و نرفتن شما باعث ناراحتی و عاق والدین می شود، این جا سفر واجب است.

هجرت جسم و هجرت جان

دو نوع هجرت داریم: یکی هجرت جسمانی از بلاد و محیط کفر، از محیط غفلت و محیط معصیت. و یک هجرت روحی و جانی. قرآن در این باره می فرماید:

﴿ وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَهاً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ المَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ

ص: 50


1- روضة الواعظين، ص 15؛ بحار الانوار، ج 1، ص 179.

عَلَى اللّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾؛ (1) و هر کس که در راه خدا هجرت کند، مناطق امن فراوان و امکانات وسیعی در زمین می یابد. و هر کس از خانۀ خود به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، خارج شود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند، آمرزنده و مهربان است.

هجرتی که واجب است این است که انسان از بلاد کفر و فساد و ظلم و جایی که نمی تواند دینش را حفظ کند، هجرت کند. این هجرت مادی است. اما هجرت معنوی، هجرت از گناه و معصیت الهی است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ وَ المُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيِّئَاتِ وَ تَرَكَ مَا حَرَّمَ اللّه﴾؛ (2) و مهاجر حقیقی کسی است که بدی ها را کنار گذارد و حرام خدا را ترک کند.

روح و جان را باید از خود خواهی ها و از ظلمت کدهٔ ماده و طبیعت، نجات داد. روح و جان ما در این قفس دنیا اسیر شده است. روحمان را باید از تعلقات و وابستگی ها آزاد کنیم.

امام راحل دربارۀ این آیه می فرمود: در ﴿ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ﴾، مراد از بیت، بیت نفس است. یعنی کسی که از نفسانی ات و از ظلمت کدۀ دل و بت خود بیرون بیاید. کسی از خودش به سوی خدا هجرت کرد، یعنی از بدی ها به خوبی ها هجرت کند. این یک سفر معنوی است.

ص: 51


1- سورۀ نساء، آیۀ 100
2- الكافي، ج 2، ص 235.

گاهی مسافرت از بد ترین گناهان است. و آن جایی است که دین انسان ضایع شود. مسافرت گاهی از واجب ترین واجبات است. و آن جایی است که دینش را حفظ کند و از گناه و معصیت و بلاد کفر به مکان امن هجرت کند.

سفر های مستحب

سفر های مستحب و مکروه و مباح هم داریم. سفر گاهی تجاری است، گاهی تبلیغی است، و گاهی نظامی و جهادی است. هر کدام تحت عنوان یکی از تکالیف پنج گانه است و همه قابل بحث است. در روایات به هر یک از این سفر ها اشاره شده است.

پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام را به یمن فرستادند و فرمودند:

﴿ وَ ايْمُ اللّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَت﴾؛ (1) به خدا سوگند، اگر خداوند کسی را به وسیلۀ تو هدایت کند، بهتر از هر چیزی است که خورشید به آن تابیده، یا غروب کرده باشد.

صد سال قبل، یک نفر به نام شیخ عبد اللّه برای تبلیغ از قم به فیلیپین رفت و چند میلیون مسلمان در آن جا درست کرد. این هجرتی است که منشأ اثر است.

جبل عامل لبنان علما و شیعیان خوبی دارد، که بر اثر هجرت بعضی ها به آن جا بوده است. همدان یکی از منطقه های یمن بود. بعضی به آن جا هجرت کردند و تبلیغ شیعه را کردند. نمونه هایی در تاریخ داشته ایم که یک نفر که

ص: 52


1- الكافي ، ج 5، ص 36.

خودش واکسینه بوده، به کفرستانی وارد شده و هزاران نفر را نجات داده و بذر تشیع را در آن جا پاشیده است.

اگر کسی بتواند کسانی را از گمراهی نجات بدهد، این خیلی عبادت بزرگی است. میلیارد ها سال نماز شب، به پای این کار نمی رسد. اگر کسی بتواند با هجرتش انسان ها را نجات بدهد، عبادتی بالا تر از این نمی تواند بیابد. کار انبیا همین بوده است.

سفر زیارتی امام حسین علیه السلام

البته سفر های زیارتی عموماً مستحب است، ولی مرحوم علامه مجلسی؛ هم مجلسی اول و هم مجلسی دوم، روایاتی در رابطه با زیارت امام حسین علیه السلام آورده و فرموده اند: از این روایات بوی وجوب استشمام می شود. چون کسانی که به زیارت نمی روند، نهی شدید شده اند. حتی این تعبیر است که زیارت امام حسین علیه السلام بر هر مؤمنی واجب است.

مجلسی اول می گوید: من هم طبق نظر پدرم احساس می کنم با وجود این روایات و سفارشات اکیدی که اهل بیت علیهم السلام بر زیارت امام حسین علیه السلام دارند، برای کسی که استطاعت داشته باشد، زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام یک بار در عمر واجب باشد. بنابراین، افرادی که تمکن دارند، حداقل برای یک بار هم که شده، زیارت کربلا را ترک نکنند.

بنابراین، یکی از سفر هایی که روی آن تأکید شده است و نباید تعطیل شود، زیارت امام حسین علیه السلام است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

ص: 53

﴿ زُورُوا قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ لَوْ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَرَّةً﴾؛ (1) قبر امام حسين علیه السلام را زیارت کنید، هر چند سالی یک مرتبه باشد.

اگر کسی برای رفتن به کربلا تمکن دارد و با این وجود سفر را به تأخیر بیاندازد، امام صادق علیه السلام فرمودند:« ﴿ فَقَدْ عَقَ رَسُولَ اللّهِ﴾؛ عاق رسول خداست.» (2) پیامبر و ائمه علیهم السلام به منزلۀ پدر ما هستند. در خانواده های تان بررسی کنید، هر کس به کربلا نرفته است شما بانی شوید که بروند. کربلا را باید رفت، وگرنه انسان پشیمان می شود.

فرزند مرحوم علامه امینی می فرمود: پدرم را در خواب دیدم، از او پرسیدم: در آن عالم چه چیزی خیلی به درد می خورد؟ فرمود: اول زیارت عاشورا، دوم زیارت امام حسین علیه السلام. هر قدمش ثواب یک حج و عمره دارد.

خدا یک خط ویژه برای امام حسین علیه السلام باز کرده است. روز عرفه اول به زائران امام حسین علیه السلام نگاه می کند.

سفر های زیارتی

سفر های مستحبی دایرۀ وسیعی دارد. غیر از زیارت کربلا که گفتیم بنا بر نظر برخی از بزرگان یک بار واجب است، سفر های زیارتی از استحباب ویژه ای برخور دار است. با سفر های زیارتی روحیۀ انسان عوض می شود و روح و قلبش انرژی می گیرد.

ص: 54


1- وسائل الشيعة، ج 14، ص 534.
2- كامل الزيارات، ص 296

تعبیرات روایات دربارۀ زیارات هم خیلی فوق العاده است. این زیارت ها موجب شفاعت و آمرزش گناهان انسان می شود. امام صادق علیه السلام دربارهٔ زیارت امام رضا علیه السلام فرمودند:

﴿ يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ﴾؛ (1) نوۀ من در خراسان در شهری به نام طوس به شهادت می رسد. هر کس به زیارت او رود و به حقّ او عارف باشد، (و مقام او را بشناسد)، روز قیامت من دست او را گرفته، داخل بهشتش خواهم کرد، هر چند از اهل گناهان بزرگ باشد.

ما هم اگر جزو محدثین و اخباریون بودیم، شاید برای مان شبهۀ وجوب ایجاد می شد. چون یکی از چیز هایی که دین و ایمان انسان را حفظ می کند، همین سفر های زیارتی است. با سفر زیارتی روح و فکر و جان در فضای معنوی و روحانی قرار می گیرد. انسان از چند روز قبل از سفر تا چند روز بعد از بازگشت در آن فضا قرار دارد.

مرحوم آقای دولابی رحمة اللّه می فرمود: من وقتی در تهران هستم، اگر نتوانم به قم بروم، به زیارت حضرت عبد العظیم می روم. انسان حداقل به یک زیارتگاهی که نزدیک شهر اوست برود و پناهنده شود. ارواح صلحا و انبیا قطعاً در انسان تأثیر گذار است. در اذن دخول سرداب مقدس امام زمان علیه السلام و

ص: 55


1- عيون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 259.

سایر ائمه علیهم السلام می خوانیم:

﴿ وَ اجْعَلْ أَرْوَاحَنَا تَحِنُّ إِلَى مَوْطِنِ أَقْدَامِهِمْ وَ نُفُوسَنَا تَهْوَى النَّظَرَ إِلَى مَجَالِسِهِمْ وَ عَرَصَاتِهِمْ حَتَّى كَانَّنَا نُخَاطِبُهُمْ فِي حُضُورِ أَشْخَاصِهِم﴾؛ (1)

و روح و جان ما را مشتاق محل اقدام (و شهود و مقام) و مشاهد شریفۀ آنان بگردان تا آن که هنگام زیارت شان گویا با شخص بزرگوار شان حضوراً مخاطبه می کنیم و سخن می گوییم.

میل رفتن مکن ای دوست!

برویم آن جا که مرقد و مشاهد آن هاست. مدینه ای که امامان در آن قدم می زدند، موضع قدم جبرئیل و مهبط وحی است. باید دل و قلبت را در آن جا جا بگذاری و بر گردی. یعنی قصد داشته باشی که دوباره به آن جا برگردی. طوری وداع کن که گویی دوباره به آن جا بر می گردی.

حافظ می گوید: «میل رفتن نکن ای دوست دمی با ما باش!» اگر نزد خدا و اولیای خدا و خوبان و مجلس خوبان می روید، بگویید: بدن من بر می گردد، ولی روح من این جا می ماند و قصد برگشت ندارم.

حاج اسماعیل دولابی رحمة اللّه می فرمود: ما یک سفر به کربلا رفتیم، بین ایران و عراق درگیری و مشکلاتی به وجود آمد و راه بسته شد. زائران ایرانی که در عراق مانده بودند، می آمدند حرم و گریه می کردند که ما را به ایران بر گردانید. من می گفتم: این ها وطن شان جای دیگر است. وطن و زن

ص: 56


1- بحار الانوار، ج 99، ص 116.

و فرزند شان را بیش تر از امام و پیغمبر دوست دارند. در صورتی که مهر و محبت ما باید آن طرف باشد.

دیدار امام علیه السلام

افرادی که سال به سال مشهد نمی روند و تمکن هم دارند، اگر امام زمان علیه السلام هم تشریف بیاورند، می گویند: دیدن امام زمان مستحب است. بله، از نظر فقهی ممکن است بگوییم مستحب است، اما دیدن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام از نظر معرفتی واجب است. یک موقع راه بسته است، امکانات نیست، غیبت است، این حرف دیگری است. اما اگر زمان خودِ امامان بود و امام در مدینه بود، آیا شبهۀ وجوب نبود که خدمت امام برسیم؟

انسان عاشق می گوید: دیدار امام لازم است و باید رفت. ولی انسان های معمولی که سر شان در کتاب است، می گویند: چه لزومی دارد که ما امام را ببینیم؟ چه خاصیتی دارد؟ خیلی اثر دارد.

پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امام حسین علیه السلام فرمودند:

﴿ يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقًّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأُخَلَّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ﴾؛ (1) فرزند عزیزم، کسی که مرا زیارت کند، چه در حیاتم و چه بعد از وفاتم، یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من واجب است که روز قیامت او را زیارت کنم، و از گناهانش خلاصش سازم.

ص: 57


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 577؛ بحار الانوار، ج 96، ص 373.

امیر المؤمنین علیه السلام به سلمان و اباذر فرمودند:

﴿ إنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ يَغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ يُقْتَلُوا﴾؛ (1) مردۀ ما نمرده، و غائب ما غايب نشده، و کشته های ما هرگز کشته نشده اند.

راه را در زمان غیبت هم باز کرده اند. می گویند: غایب ما غایب نیست. آن هایی که این بزرگواران را مرده می دانند، خود شان مرده هستند. آن ها مرده نیستند، بلکه زنده هستند. به هنگام زیارت، در اذن دخول شان می گوییم:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيَّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفَاءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِم﴾؛ (2) خدایا! من حُرمت پیامبرت صلی اللّه علیه و اله و سلم را در غیابش باور دارم، همان گونه که در حضورش باور دارم. و می دانم که فرستادگان و جانشینان تو زنده اند و نزد تو روزی می خورند. جایگاهم را می بینند، سخنم را می شنوند، و سلام مرا پاسخ می دهند. و تو گوش مرا از شنیدن سخن شان در حجاب نهاده ای و دریچۀ فهم مرا به لذّت مناجات شان گشوده ای.

با قلب و جانم شهادت می دهم که صدای مرا می شنوی و جواب سلام مرا می دهی.

ص: 58


1- بحار الانوار، ج 26، ص 6.
2- البلد الأمين، ص 276.

قبور ائمه علیهم السلام محل نزول ملائکه و موضع نظر خداست. محل رفت و آمد اولیای خداست. امام زمان علیه السلام قطعاً برای زیارت به مشاهد مشرفه می روند. در روایت آمده است که فرشتگان، انبیا و اوصیای الهی شب های جمعه برای زیارت به کربلا می آیند. (1) یکی از برکات زیارت این است که شما قدم می گذارید در فضایی که پیغمبران و امامان قدم می گذارند. روح ما با آن ها ملاقات می کند.

محو جمال دوست

مرحوم حاج آقای دولابی می فرمودند: چرا ابو هریره این قدر حدیث دارد، ولى سلمان كم حدیث دارد؟ چون سلمان محو جمال پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام بود. صاحب خانه را می خواست. بعضی ها هم جيب صاحب خانه را می خواهند. غنیمت جمع کن هستند.

زیارت و ارتباط و توسل را دست کم نگیریم. شما اگر به همۀ عالم هم دسترسی داشته باشید، ولی با ائمه علیهم السلام ارتباط نداشته باشید، هیچ ارزشی ندارد. امام صادق علیه السلام خیلی شاگرد داشتند، ابو حنیفه هم شاگرد امام صادق علیه السلام بود. این ها همان هایی بودند که دکان و دستگاه درست کردند. ما یک وقت جور دیگر دکان درست نکنیم. ارتباط را دست کم نگیرید.

مرحوم حاج آقای دولابی می فرمودند: یک نفر به من گفت: من مدت ها شاگرد علامه طباطبایی بودم. به او گفتم: شاگردی می کردی، یا خودش را تماشا می کردی؟ یعنی آیا روح و جانت، اخلاقت و صفاتت با استاد گره خورد، یا فقط

ص: 59


1- كامل الزيارات، ص 113؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 60.

غنیمت جمع کن بودی و حدیث جمع می کردی که پس فردا پُز بدهی.

سامری چگونه گوساله ای را که ساخته بود به صدا در آورد؟ قرآن از زبان او می گوید:

﴿ بَصُرْتُ بِها لَمْ يَبصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةٌ مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذتُها﴾؛ (1) به چیزی که دیگران به آن پی نبردند، پی بردم، و به قدرِ مُشتی از ردِّ پای فرستادۀ خدا، [جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر گوساله انداختم.

از خاک زیر پای استر جبرئیل که تجسم حیات بود، مقداری خاک برداشت و داخل گوساله ریخت و صدا برایش گذاشت. بعضی ها مثل سامری هستند. هر جا بتوانند برای دنیای خود شان امتیازی کسب کنند، از آن موقعیت سوء استفاده می کنند.

سفر های زیارتی را باید جدی بگیریم و دیگران را هم ترغیب کنیم و از آن بهره های معنوی ببریم. امام رضا علیه السلام به دعبل فرمودند:

﴿ أَلَا فَمَنْ زَارَني فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَه﴾؛ (2) آگاه باشید! هر کس مرا در زمان غربتم در طوس زیارت کند، او در روز قیامت در درجۀ من با من خواهد بود، در حالی که از گناه پاک باشد.

این ها واقعیت است. وعده های تو خالی و بی خودی نیست.

ص: 60


1- سورۀ طه، آيۀ 96
2- عيون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 264.

مسألۀ هجرت

تمام موجودات به سمت و سوی جنس خود شان در حرکت اند. منتها ما در دنیا با اختیار خودمان هم یک حرکاتی داریم. یکی از آن حرکت های جسمانی، سیر و سفر است.

سیر و سفر هم مثل بقیۀ مسائل و افعال اختیاری، گاهی واجب است. مثل سفر حج که برای شخص مستطیع واجب است. یا مثل جایی که انسان نمی تواند دینش را حفظ کند. در این صورت هجرت و سفر واجب است. امير المؤمنین علیه السلام می فرماید:

﴿ وَ الهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدّهَا الْأَوَّلِ﴾؛ (1) هجرت، بر جایگاه ارزشی نخستین خود قرار دارد.

فکر نکنید که هجرت همان بود که از مکه به مدینه رفتند. هجرت در همهٔ زمان ها هست. بعضی ها چندین سال از کشور خارج می شوند، به کشور های بیگانه می روند و رنگ و بوی آن ها را به خود می گیرند و خود شان و خانواده شان مسخ می شوند. کسی که واکسینه نشده باشد و ریشه اش تنومند نیست، حرام است به چنین سفر هایی برود.

چندین آیۀ دربارۀ هجرت نازل شده است. خدا هجرت را می ستاید و می فرماید:

ص: 61


1- نهج البلاغه، ص 279

﴿ وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَهاً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾؛ (1) و هر کس که در راه خدا هجرت کند، مناطق امن فراوان و امکانات وسیعی در زمین می یابد. و هر کس از خانۀ خود به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، خارج شود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است.

اگر کسی در سفری که برای خدا و حفظ دین است از دنیا برود، اجر او با خداست.

ص: 62


1- سورۀ نساء، آیۀ 100

فصل چهارم: فوائد سفر

اشاره

ص: 63

ص: 64

باب عافیت

یکی از نعمت های بزرگ الهی نعمت عافیت است. در روایات درخواست عافیت زیاد سفارش شده است. در اهمیت عافیت همین یک حدیث بس که از پیغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم سؤال شد:« ﴿ إِنْ أَنَا أَدْرَكْتُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا أَسْأَلُ رَبِّي﴾؛ اگر شب قدر را درک کردم، از پروردگارم چه درخواست کنم؟» حضرت فرمودند:« ﴿ الْعَافِيةَ﴾؛ درخواست عافیت کن!» (1)

عقل کلّ و برترین شخصیت عالم وجود می فرماید: بهترین درخواست در شب قدر که برترین شب هاست و شبی است که مقدرات هر کس رقم زده می شود، درخواست عافیت است. عافیت یعنی این که همه وقت انسان با خدا باشد و از بلا ها و گرفتاری ها و سختی ها و نا ملایمات با عافیت بیرون بیاید. راحت و سالم به مقصد برسد. امام سجاد علیه السلام در دعا به خدای تعالی عرضه می دارد:

﴿ و أَذِقْني طَعْمَ الْعَافِیَةِ إِلَى مُنتَهَى أَجَلِي﴾؛ (2) و تا زنده ام طعم عافیت را به من بچشان!

کسی که چشم و گوشش را از دست بدهد، یا بیمار شود، بیش تر درک می کند که عافیت چه نعمت بزرگی است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: زمانی ابوذر خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمد. جبرئیل به صورت دحیهٔ کلبی در خدمتش بود و با آن حضرت گفت و گو می کرد. چون ابوذر آن دو را دید بازگشت و سخن آن ها را نبرید.

ص: 65


1- مستدرک الوسائل ، ج 7، ص 458.
2- صحیفۀ سجادیه، ص 238

جبرئیل گفت: ای محمد، این ابوذر بود که بر ما گذشت و به ما سلام نکرد. اگر به ما سلام کرده بود، پاسخ او را می دادیم. ای محمد، این اباذر دعائی دارد که می خواند و نزد اهل آسمان معروف است. آن گاه که من به آسمان رفتم. آن دعا را از او بپرس.

همین که جبرئیل بالا رفت، أبوذر خدمت پیغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم شرفیاب شد. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به او فرمودند: ای أباذر، آن گاه که بر ما گذشتی، چه چیز تو را باز داشت از این که بر ما سلام کنی؟ عرض کرد: دیدم آن کس که با شما بود دحیۀ کلبی است و گمان کردم برای پاره ای کار های شخصی با او گفت و گو می کنید.

فرمودند: ای أباذر، او جبرئیل بود. گفت: اگر أباذر به ما سلام کرده بود، جوابش را می دادیم. پس همین که أباذر دانست او جبرئیل بوده، خدا می داند که چه اندازه پشیمان شد و افسوس خورد که چرا بر او سلام نکرد.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: آن دعائی که تو می خوانی چیست؟ زیرا جبرئیل به من خبر داد که تو دعائی داری که آن را می خوانی و در آسمان پیش اهل آن معروف است. عرض کرد: آری ای رسول خدا، می گویم:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ بِكَ وَ التَّصْدِيقَ بِنَبِيِّكَ وَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ﴾؛ (1) خداوندا! ایمنی و ایمان به خودت، و تصدیق پیغمبرت، و عافیت از همۀ بلا ها، و

ص: 66


1- الكافي، ج 2، ص 587.

شکر بر عافیت، و بی نیازی از مردمان بد سیرت را از تو درخواست می کنم!

عافیت یعنی سلامتی جسم و جان و ظاهر و باطن و دین و دنیا و آخرت. از این رو عافیت امر بسیار مهمی در سعادت انسان است.

یکی از راه های دستیابی به عافیت صلوات بر محمد و آل محمد است. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَة﴾؛ (1) هر کس یک بار بر من صلوات بفرستد، دری از عافیت به روی او می گشایم.

یعنی هر یک صلوات، یک در از گرفتاری را می بندد و یک در از عافیت را باز می کند. آن هایی که می خواهند همیشه عافیت کامل داشته باشند، همیشه بر محمد و آلش صلوات بفرستند.

پنج فایدۀ مهم برای سفر

در شعری منسوب به امیر المؤمنین علیه السلام آمده است:

تَغَرَّبَ عَنِ الأَوطانِ فِي طَلَبِ العُلى *** و سافِر فَفِي الأَسفارِ خَمسُ فَوائِدِ

تَفَرُّجُ هَمِّ و اكتِسابُ مَعِيشَة *** و عِلمٌ و آدابٌ و صُحبَةُ ماجِدِ (2)

در پی سر فرازی از وطن ها دل بر کن و راه سفر در پیش گیر که در سفر پنج فایده است: بر طرف شدن اندوه، و به دست آوردن هزینۀ زندگی، دانش، ادب، و مصاحبت بزرگان.

ص: 67


1- بحار الانوار، ج 91، ص 63.
2- بحار الانوار، ج 6، ص 131.

قدر وطن

یکی از برکات سفر این است که انسان قدر خانه و وطنش را بیش تر می داند. چون مسافرت که می رود آن راحتی و آرامشی که در خانه دارد در مسافرت ندارد.

مثل معروفی است که می گویند: کسی به مکه مکرمه رفت. وقتی به خانه برگشت، پایش را دراز کرد و نفس راحتی کشید و گفت: خدایا، من خانۀ خودت هم آمدم، ولی هیچ کجا خانۀ خودِ آدم نمی شود. این یک واقعیت است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ السَّفَرُ قِطعَةٌ مِنَ العَذابِ، وَ إِذا قَضَى أَحَدُكُم سَفَرَهُ فَلْيُسرِعِ الإِيابَ إِلَى أهلِهِ﴾؛ (1) مسافرت کردن، بخشی از عذاب و رنج است. هر گاه فردی از شما سفرش را به پایان رساند، باید زود نزد خانوادۀ خود برگردد.

مسافرت، مخصوصاً برای کسانی که عمری از آن ها گذشته است، رنج آور است. خودش یک نوع عذاب است. از آن امکاناتی که در خانه اش فراهم است کنده می شود. از این رو مسافرت در سنین بالا زیاد خوب نیست.

به دنبال سر فرازی

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: غربت اختیار کن و از وطن فاصله بگیر و همیشه دنبال چیز های بهتر باش.

یکی از آداب سفر، نیت خالص است. یعنی مقصود از سفر باید معنوی و الهی باشد. صرف مادیات نباشد. اگر کسی هم می خواهد درآمد کسب کند، برای این باشد

ص: 68


1- مكارم الأخلاق، ج 1، ص 566، ح 1963؛ بحار الأنوار، ج 76، ص 222، ح 7.

که کار خیری بکند. اگر به نیت کار خیر باشد، باز کار معنوی و آخرتی است.

مرحوم حاج آقای دولابی می فرمود: مؤمن دنیا و آخرتش یکی می شود. یعنی اگر همۀ فکر و یاد ما آخرت شد، درس و بحث و علم و پول و ریاست می شود آخرت. اما اگر نیت درست نباشد، تمام کار و علم و تحصیل و نماز هم می شود دنیا.

بعضی کار های عبادی شان هم دنیایی است. درس می خواند که به پست مقام برسد. بعضی هم مقام و منصب را برای آخرت می خواهند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فَاخْرُجْ خُرُوجَ مَنْ لَا يَعُودُ وَلَا يَكُنْ خُرُوجُكَ إِلَّا لِطَاعَةٍ أَوْ سَبَبٍ مِنْ أَسْبَابِ الدِّينِ وَ الْزَمِ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ اذْكُرِ اللَّهَ سِرّاً وَ جَهْراً﴾؛ هر گاه از منزل بیرون می روی همانند کسی باش که بدان باز نمی گردد. و بیرون رفتنت جز برای اطاعت خداوند یا امری از امور دین نباشد. و همواره با آرامش و وقار باش، و خدا را در نهان و عیان یاد کن.

بنابراین، سفر و حتی بیرون رفتن از خانه، باید برای طاعت و بندگی خدای تعالی، مثل حجّ و زیارت مشاهد مقدّسه، یا بر آوردن حوائج مؤمنین، یا تحصیل معاش برای خود و عیال باشد؛ که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ الْكَادُّ عَلَى عِیَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللّه﴾؛ (1) کسی که در راه تأمین مخارج خانواده اش زحمت می کشد، همانند مجاهد در راه خداست.

ص: 69


1- عدۀ الداعى ، ص 82

بزرگی فرموده بود: مردم را دنیا بازی می دهد، ولی من دنیا را بازی می دهم. پرسیدند: چگونه؟ گفت: پول و مقام دنیا را می گیرم، ولی همه را صرف راه خدا می کنم. برای خودم هیچ هزینه نمی کنم. همۀ تشریفات را هم صرف راه خدا می کنم. دماغ دنیا و شیطان را به خاک می مالم.

برخی افراد فدای دنیا می شوند، برخی دیگر دنیا را فدای خدا می کنند. فرمودند: سفر باید «فِي طَلَبِ الْعُلَى» باشد. یعنی انسان در صدد باشد علو معنوی پیدا کند. قصدش از آن مسافرت، معنویت باشد، نه صِرف دنیا.

نیت صالح

این کلام نورانی پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است که به اباذر فرمود:

﴿ يَا أَبَاذَرِّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْءٍ نِيَّةٌ صَالِحِةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ وَ الْأَكْل﴾؛ (1) اى ابوذر! باید در هر چیز، نیت شایسته ای داشته باشی، حتّی در خوردن و خوابیدن.

گاهی انسان می خورد تا بدنش قوت بگیرد و عبادت و بندگی و تحصیل علم کند. گاهی هم می خورد که گناه و معصیت کند. یکی هم می خورد که زنده بماند. اگر هنر در خوردن باشد، حیوانات بیش تر از ما می خورند. تازه حیوانات که می خورند بازده دارند.

منزل یکی از اساتید بودیم، مرغ و خروس داشتند. مرغی تخم کرده بود و داشت سر و صدا می کرد. استاد ما می گفت: این دارد به ما متلک می گوید. می گوید: من مرغ هستم. برای شما تخم می کنم. آیا شما به اندازۀ یک تخم

ص: 70


1- مكارم الاخلاق، ص 464

مرغ برای مردم فایده دارید؟ اگر کسی خیرش به کسی نرسد، به چه دردی می خورد. بعضی ها از یک مرغ کم تر هستند.

ملا عبد اللّه جهرمی رحمة اللّه می گوید: وقتی سر سفره می نشینی، با توجه و حضور قلب بنشین. همان حضوری که در نماز داری، سر سفره هم داشته باش؛ چون سر سفرۀ الهی نشسته اید. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ إِنَّ الرَّجُلَ الْمُسْلِمَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَطْعَمَ طَعَامًا فَأَهْوَى بِيَدِهِ وَ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَصِيرَ اللَّقْمَةُ إِلَى فِيهِ﴾؛ (1) یک مسلمان هر گاه بخواهد غذائی بخورد، وقتی دستش را به سوی غذا دراز کند و بگوید: «بِسْمِ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»، پیش از آن که لقمه را به سوی دهانش ببرد، خداوند او را می آمرزد.

با نام و یاد خدا غذا می خوری، گناهانت آمرزیده می شود، نماز هم می خوانی گناهانت آمرزیده می شود. به قول مثنوی:

بی تماشای صفت های خدا *** گر خورم نان در گلو ماند مرا

سر سفره هم می نشینید بنگرید که این نعمت خداست. چقدر موجودات عالم کار کرده اند تا این نان و غذا به ما رسیده است. نعمت های خدا را ببینید و شکر خدا را به جا بیاورید.

خوابی که عبادت است

فرمودند: هر عملی که انجام می دهی، ریز و درشت، حتی خوردن و

ص: 71


1- المحاسن، ج 2، ص 435

خوابیدن، برای یک نیت صالح باشد. بدن من خسته است، می خوابم تا خستگی برود تا بهتر بتوانم عبادت کنم. با این انگیزه ها نَفَس کشیدن در خواب هم عبادت می شود. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند:

﴿ يَا عَلِيٌّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ الْجَاهِل﴾؛ (1) یا علی، خواب عالم از عبادت عابد جاهل برتر است.

خوابیدن یک عالمی که با فهم و نیت خوب می خوابد، از بیداری و عبادت یک انسان جاهل بالا تر است. او مدام ذکر می گوید و دعا می خواند. این می خوابد، اما خوابش در مسیر است.

مرحوم حاج آقای دولابی می فرمود: ما که می خوابیم به خدا می گوییم: خدایا، تو بیداری، کار های ما را درست می کنی. پس ما می خوابیم، توکل بر تو.

خواب برادر مرگ است. می فرمود: در نماز یا بخوابید، یا بمیرید. یعنی خود تان کنار بروید. «منِ» خود را کنار بزنید. «من» در هنگام مرگ به طور کامل کنار می رود.

مسافرت برای خدا

این کلام نورانی پیغمبر خدا به اباذر است: انسان که می خواهد به مسافرت برود، می خواهد به مهمانی برود، می خواهد رفت و آمد کند، فقط به فکر مادیات نباشد. فقط برای این که به پول و مقام برسد نباشد.

مسافر باید یک نیت خالص داشته باشد. مثلاً مسافرت او برای صلۀ رحم

ص: 72


1- بحار الأنوار، ج 74، ص 57.

باشد، برای خدمت به پدر و مادر باشد، برای گره گشایی از کار کسی باشد، برای شاد کردن افراد باشد، برای زیارت باشد. بالاخره یک نیت خیر در آن باشد.

اگر نیت خیری در آن نیست، بلکه برای صرف مادیات است، احتیاط کنید و به آن سفر را نروید. البته مادیات هم اگر در مسیر خدا و آخرت باشد، خیر است.

سفر باید صرف مادیات نباشد. یک امر معنوی و الهی در کنارش باشد. مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی رحمة اللّه می فرمودند: من هر کجا که نگاه می کنم، مادیات صرف است. سلام کردن ها به قصد دنیاست. اگر کسی به دردش بخورد، به او سلام می کند، ولی اگر بداند که این آقا به دردش نمی خورد، جوابش را هم نمی دهد.

شیخ جعفر شوشتری فرموده بود: همه می گویند فقط و فقط خدا، من می گویم، شما ها یک درصدی خدا را هم به زندگی بیاورید. این حرف درستی است.

در مسافرت و یا هر عمل دیگری، نیت خود را خالص کنید. ببینید آیا بار معنوی دارد؟ آیا برای خودت یا برای دیگران در آن خیر معنوی هست، یا صرف مادیات است؟ باید در همۀ کار ها نیت را الهی کرد. نیت بسیار مهم و تعیین کننده است. گاهی انسان چوب نیتش را می خورد و گاهی هم بهره های فراوان و سرشاری از آن می برد.

در روایت آمده است که در زمان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مردی در جهاد در راه خدا کشته شد، اما او را «قتیل الحمار» خواندند. یعنی کشتۀ راه الاغ! زیرا با مردی جنگید که می خواست لباس و الاغ او را به غارت برد و چون در این راه کشته شد و هدفش رسیدن به الاغ بود، به او «قتیل الحمار» گفتند. قتل او را به نیتش نسبت دادند. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

ص: 73

﴿ مَنْ غَزا وَ هُوَ لا يَنوِي إِلَّا عِقالاً فَلَهُ ما نُوِیَ﴾؛ (1) هر کس به جهاد رود و نیّتش تنها به دست آوردن زانو بند شتری باشد، برای او همان چیزی است که نیّت کرده است.

فوائد سفر

اشاره

فرمود: ﴿ وَ سَافِرُ فَفِي الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِد﴾؛ مسافرت انجام بدهید که در مسافرت پنج فایده هست:

1اندوه زدایی

﴿ تَفَرُّجُ هَمِّ﴾ یکی از سفر های مستحب، سفر تفریحی است. برای این که انسان مزاج و روحش تفریح کند. این سفر در اسلام سفارش شده است.

پیغمبر با حضرت امیر علیه السلام به باغ های اطراف مدینه رفتند. حضرت امیر به پیغمبر عرض کرد:« ﴿ مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِيقَة﴾؛ این باغ چقدر زیباست!» پیغمبر فرمودند: «﴿ حَدِيقَتُكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا﴾؛ (2) باغ تو در بهشت از این زیبا تر است.»

پیامبر و حضرات معصومین علیها السلام به تفریح می رفتند، تفریحی که در آن گناه و معصیت نباشد.

امام صادق علیه السلام به منزل برادر شان عبد اللّه رفته بودند. شخصی به آن حضرت عرض کرد: برای چه این جا آمده اید؟ حضرت فرمود: ﴿ طَلَبُ النُّزْهَة﴾؛ برای تفریح آمده ام.» (3)

ص: 74


1- المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، ج 8، ص 104.
2- بحار الانوار، ج 31، ص 335
3- المحاسن، ج 2، ص 622.

انسان در سفر روحیه اش عوض می شود. از غم و غصه بیرون می آید. مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی تا وقتی که روی پا بودند، هر روز پیاده در باغ های اطراف قم قدم می زدند. وقتی هم توان راه رفتن نداشتند، ایشان را با ماشین می بردند. همین فضای زندگی را عوض می کند.

2کسب معیشت

« وَ اكْتِسَابُ مَعِيشَة». البته بهتر است که کسب و کار و درآمد انسان در وطن خودش باشد. خطر و درد سرش کم تر است. ولی اگر کسی در وطن کاری پیدا نکرد و نتوانست در آن جا کاری انجام دهد، به شهر دیگری برود، شاید خدا رزقش را جای دیگر قرار داده است. یکی از فواید سفر، برای کسانی که نیت دنیایی صرف نداشته باشند، کسب معیشت و درآمد زندگی است، که خود عبادتی بزرگ، همسان جهاد در راه خداست.

3کسب علم و ادب

«وَ عِلْمٌ و آدابٌ» فایدۀ دیگر سفر، تحصیل علم و آداب است. یکی از سفر های واجب، برای طلب علم است. لازم است به جایی برود که علم و ادب و تربیت فرا گیرد و سپس به نشر و ترویج آن بپردازد.

بسیاری از بزرگان، راه سفر را پیش می گرفتند و به حوزه های بزرگ می رفتند و به تحصیل علم می پرداختند. خداوند هم به این سفر توصیه فرموده و آن را لازم و ضروری دانسته است.

﴿ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلَّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ

ص: 75

إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِم﴾؛ (1) چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند تا در دین و معارف و احکام اسلام آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آن ها را بیم دهند؟!

اگر در زمان غیبت امام زمان، فقها و علما و وعاظ و مبلغین نباشند، مردم بی دین می شوند. الآن که نه پیغمبر را می بینیم و نه امام را، علما هستند که معارف دین را از آن بزرگواران می گیرند و به ما انتقال می دهند.

5مصاحبت با بزرگان

«صُحْبَةُ مَاجِد» یکی از فواید سفر هم صحبتی با انسان های برجسته و والا است. قرآن فرمان داده است که سیر و سیاحت کنید. گاهی سیر و سیاحت برای مشاهدهٔ طبیعت و دریا و کوه و آثار باستانی است. از این بالا تر سیر و سفری است که علما و بزرگان ما مثل شیخ بهایی داشتند. به دنبال انسان کامل می گشتند.

یکی از فوائد مهم سفر آشنایی با خوبان است. مقصد و شهری که می روید ممکن است انسان های خوبی در آن جا باشند، از آن ها دیدن کنید. از خدای متعال هم باید کمک خواست که این افراد را سر راه ما قرار دهد تا از محضر آن ها کسب تجربه و کسب ادب کنیم.

مرحوم آیت اللّه انصاری همدانی رحمة اللّه سفری به پاکستان داشتند. بعضی از شاگردان ایشان می گفتند: ایشان دنبال یک مرد الهی می گشت. بار سفر می بست به کشور دیگر می رفت که یک روز، یک ساعت، یک مرد الهی را ببیند و یک

ص: 76


1- سورۀ توبه، آیۀ 122

نظری به او کند و بر گردد. ارزش دارد که انسان بار سفر ببندد و راه طولانی را طی کند تا یک ولیّ خدا را ملاقات کند. «سر همان جا نه که باده خورده ای.»

اگر یک جایی شخصیتی است که انسان می تواند از او بهره ببرد و استفاده کند، هر چند در شهر دور افتاده ای باشد، باید بار سفر ببندد. مرحوم قاضی فرمودند: اگر کسی چهل سال تلاش کند و بعد از چهل سال خدمت یک شخصیت بزرگی برسد که از او استفاده کند، هیچ ضرر نکرده است.

6سفر برای تفریح و استراحت

امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِنا إِلَّا فِي ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشِ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمِ وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةً يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ فَإِنَّهَا عَوْنُ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ﴾؛ (1) در حکمت آل داوود آمده است: شایسته است که مسلمانِ خردمند جز در سه مورد مسافرت نکند: اصلاح معیشت، توشه اندوزی برای معاد، و لذتی حلال.

و برای مسلمان خردمند شایسته است زمانی را معین کند که در آن، میان خود و خدا، به اعمالش رسیدگی کند. و ساعتی را برای دیدار با برادرانی قرار

ص: 77


1- الکافی، ج 5، ص 87

دهد که با یک دیگر دربارۀ آخرت گفت و گو کنند. و مدتی را برای لذت های حلالش تعیین کند؛ زیرا این مدت، در دو زمان دیگر به وی نیرو می دهد.

سفر باید یا برای امر آخرتی و معنوی باشد، یا کسب و کار و تجارت دنیایی باشد، یا لذت غیر حرام باشد. یکی از سفر های پسندیده و لازم هم سفر برای تفریح و رفع خستگی است. انسان با خانواده، یا رفقا به دشت و بیابان و جنگل و چشمه برود و جسم و جانش را صفا بدهد. پیامبر و اهل بیت علیهم السلام هم گاهی برای تفریح به سفر می رفتند.

مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی را در روز های آخر عمر، با زحمت و ویلچر به اطراف قم می بردند. مرحوم علامه طباطبائی مرتب بیرون می رفتند. نفس و بدن انسان احتیاج به تفریح حلال و سالم دارد.

فرصتی را هم برای لذایذ مباح و حلال بگذارید. تفریح، شما را برای بقیهٔ کار ها آماده می کند. مثل بچه ای که با شکلات و تنقلات سرش را گرم می کنید. نفس ما هم احتیاج به تفریح و تغذیه دارد. اگر تخلیه نشد، وقتی درس می خوانی مزاحمت می شود. در هنگام نماز و کسب و کار مزاحمت می شود و تو را مشغول خود می سازد.

ساعتی که به لذت حلال مشغول می شوی، آن ساعت تو را بر بقیهٔ ساعات کمک می کند. می خواهی مناجات کنی، تأمین معاش کنی، کسب علم کنی، کمکت می کند. بنابراین، سفر برای تفریح و رفع خستگی هم جهت الهی دارد. امامی که می گوید شرک نورز و بالا ترین مسائل توحیدی را بیان می کند، می فرماید برای تفریح و رفع خستگی به مسافرت بروید.

ص: 78

سفر خردمندانه

امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: در حکمت آل داوود علیه السلام این کلام نورانی آمده است:

﴿ أَنَّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ لَا يَكُونَ ظَاعِنَا إِلَّا فِي ثَلَاثٍ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشِ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ﴾؛ (1) بر خردمند است که جز در طلب سه چیز سفر نکند: توشه ساختن برای معاد، یا ترمیم امور معاش، و یا لذتی در غیر حرام.

اگر انسان حرکت کند و خدمت عالم برجسته ای، یا شخصیتی که بوی خدایی می دهد برسد و یک لحظه با او بنشیند، این بهترین سفر است. انسان باید سعی کند سفر هایش یک اندوختۀ آخرتی داشته باشد. یا برای تأمین معاش و هزینۀ زندگی باشد، یا برای تفریحی سالم و حلال. همۀ این ها اگر به انگیزۀ الهی باشد، عبادت محسوب می شود.

دوست داران اهل بیت علیهم السلام دنیای صرف ندارند. مرحوم حاج آقای دولابی همیشه می فرمود: دوست داران اهل بیت به برکت محبت اهل بیت علیهم السلام عالم برزخ خود را طی می کنند. یعنی دنیا در آن ها راه ندارد. حداقل بخشی از همّ آن ها برای آخرت است. وقتی همّ آن ها آخرت شد، بین دنیا و آخرت به سر می برند. و این همان برزخ است. یعنی به طرف دنیا نمی روند. هر چه عمرش به آخرت نزدیک می شود، همه آخرت می شود.

فرمودند: یکی از اهداف سفر باید «مَرَمَّةٍ لِمَعَاش» باشد. یعنی اگر مؤمن

ص: 79


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 265

برای حفظ آبرو و برای وسعت رزق خود و عیالاتش، و انفاق به دیگران سفر کند، این هم عبادت و آخرت است.

البته هدف خیلی ها این طور نیست. فراوان کار می کنند، ولی هدف شان فقط رسیدن به تجملات زندگی است. اما کسی که هدفش حفظ آبروی خود و خانواده و دیگران و کار خیر باشد، مثل مجاهد در راه خداست.

«أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ». سفر هایی که برای رفع خستگی است و در آن ارتکاب حرام وجود ندارد، از سفر های خوب است.

بر اساس روایات، انسان باید یک بخش از اوقات خود را برای تفریح و لذت غیر حرام قرار دهد. همان طور که روح ما با نماز و دعا و عبادت اشباع می شود، جسم و روان هم با تفریحات اشباع می شود. همین طور که بچه را باید با اسباب بازی، یا خوراکی سر گرم کرد، روح ما هم احتیاج به تفریح دارد. فقط باید در آن تفریح گناه و معصیت نباشد. این که انسان برای تفریح به باغ و بستانی برود، کار پسندیده و حرکت خردمندانه ای است. پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در یک کلام نورانی فرمودند:

﴿ سَافِرُوا فَإِنَّكُمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مَالًا أَفَدْتُمْ عَقْلاً﴾؛ (1) مسافرت کنید که اگر مالی به دست نیاوردید، بهرهٔ عقلانی می برید.

تجربه و عقل شما در مسافرت زیاد خواهد شد. انسان در سفر با یک دوست خوب آشنا می شود و وسیلۀ نجاتش می شود.

ص: 80


1- مكارم الاخلاق، ص 240.

فصل پنجم: آداب سفر

اشاره

ص: 81

ص: 82

جذب رحمت الهی

اگر کسی می خواهد خدا دائم به او درود و رحمت نازل کند، و ملائکه هم بر او درود و رحمت فرستند، باید بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ که پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتَهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُكْثِرْ﴾؛ (1)

هر کس بر من صلوات فرستد، خداوند و فرشتگان بر او صلوات فرستند. بنابراین، هر کس می خواهد کم صلوات فرستد و هر کس می خواهد زیاد فرستد.

این گوی و این میدان. یکی از وسایل جذب رحمت خدا و دعای ملائکه، مداومت بر این ذکر است. إن شاء اللّه با صلوات بر محمد و آل محمد، دل و جان مان را صفا بدهیم.

نکاتی در آداب سفر

آدابی برای مسافرت ذکر کرده اند که برخی از این آداب مربوط به پیش از سفر و به عنوان مقدمه و پیش نیاز سفر است. برخی مربوط به حین سفر و روابط با هم سفران است. و برخی هم مربوط به پس از سفر می باشد. در روایات اهل بیت علیهم السلام به بیش از چهل ادب برای مسافرت دست یافتیم که به بررسی آن ها می پردازیم.

ص: 83


1- الكافي، ج 2، ص 492.

آداب پیش از سفر

1سفر به انگیزۀ الهی

یکی از آداب سفر این است که یک انگیزۀ خدایی در آن باشد. مخصوصاً سفر هایی که ممکن است بازگشتی در آن نباشد.

روح و شاکلۀ اعمال انسان نیت اوست. از این رو نیت الهی در همۀ کار ها مخصوصاً در سفر که بخشی از عمر انسان را فرا می گیرد لازم و ضروری است. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ لَسَفرَةٌ فِي سَبيل اللّه خَيْرٌ مِنْ خَمسِينَ حَجّة﴾؛(1) هر آینه یک سفر در راه خدا، از پنجاه حج بهتر است.

اگر کسی بتواند نیتش را خالص کند و سفری داشته باشد که بوی مادیت در آن نیست و فقط برای خداست، این سفر از پنجاه حج برتر است. مثلاً سفرش برای این باشد که بین دو نفر را آشتی بدهد، یا به پدر و مادرش سر بزند، یا صلۀ رحم کند، یا به زیارت برود.

انسان باید برای آخرتش تأمل کند. معمولاً فکر و ذکر و توجه ما به امور دنیایی است. مرتب می گوییم: خانۀ ما، سرمایۀ ما، وجهۀ ما، موقعیت ما، پست و مقام ما، شرایط ما. این ها همه ممکن است با یک تصادف تمام شود. انسانی که به یک نفس بند است، همیشه باید دغدغۀ آخرت را داشته باشد.

ص: 84


1- نهج الفصاحه، ص 627.

2پرداخت دیون

یکی از مهم ترین آداب سفر پرداخت دیون و تسویه کردن حساب هاست. انسان اگر دینی دارد حتماً بنویسد و مدرک و شاهدی داشته باشد که دیونش ادا شود. احتمال بدهید که سفری که می روید بازگشتی ندارد. مخصوصاً در زمان ما که حوادث و تصادفات و پیشامد ها زیاد و غیر منتظره است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

﴿ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فَاخْرُجْ خُرُوجَ مَنْ لَا يَعُودُ﴾؛ (1) هر گاه اراده کردی از منزل خود بیرون روی، باید همانند کسی که امید بازگشت نداشته باشد بیرون روی.

یعنی آن چه لازمۀ سفر است، از وصیّت و پرداخت حقوق الهی و حقوق مردم را به جا آورد. مراقب باشد دینی بر عهده اش نباشد که خداوند فرموده است:

﴿ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضِ تَمُوتُ﴾؛ (2) و کسی نمی داند در کدامین سر زمین می میرد.

در هر نَفَسی احتمال موت هست. باید همۀ حساب ها را صاف کرد تا اگر در سفر اجل فرا رسید، نادم و مغبون نباشیم. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به اباذر فرمودند:

﴿ يَا أَبَاذَرّ إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَسَاءِ وَ إِذَا أَمْسَيْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالصَّبَاحَ وَ خُذْ مِنْ صِحَّتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ مِنْ

ص: 85


1- مصباح الشريعه، ص 26؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 167.
2- سورۀ لقمان، آیۀ 34

﴿ حَيَاتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا اسْمُكَ غَداً﴾؛ (1) ای اباذر، چون صبح کردی، به فکر شب مباش. و چون وارد شب شدی، به یاد صبح مباش. و در سلامت خود پیش از بیماری و از حیات خود قبل از مرگ بهره گیر، که نمی دانی نام تو فردا در کجا (دفتر مرده ها یا زنده ها) نوشته خواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: شخصی از اهل خانه ابوذر دربارۀ ابوذر پرسید که آیا در خانه است؟ خانوادۀ ابوذر پاسخ داد: در خانه نیست. پرسید: آیا بر می گردد؟ پاسخ داد: «﴿ مَتَى يَرْجِعُ مَنْ رُوحُهُ بِيَدِ غَيْرِهِ وَ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ شَيْئًا﴾؛ کی بر گردد کسی که جانش به دست دیگری است و سود و زیان خود را به دست ندارد.»

فرموده اند: وقتی نماز می خوانید، احتمال بدهید آخرین نماز شما باشد. در سفر هم این احتمال را بدهید که سفر آخر شماست. یاد سفر آخرت باشید. این فال بد نیست. این مهیا شدن برای آخرت است.

بنابراین، پیش از هر چیز اول باید ادای دین کرد. امام حسین علیه السلام روز عاشورا در میان کسانی که آن جا بودند ندا دادند:

﴿ أَنْ لَا يُقاتِلُنَّ مَعى رَجُلٌ عَليهِ دينٌ﴾؛ (2) کسی که بدهی دارد در رکاب من مقاتله نکند.

اول دیون خود را ادا کن و ناله های مردم را کم کن، بعد به زیارت برو.

ص: 86


1- الأمالي (للطوسي)، ص 526؛ مكارم الأخلاق، ص 459
2- موسوعة كلمات الامام الحسين علیه السلام، ص 417.

3انجام تعهدات

یکی از مسائلی که باید پیش از سفر به آن توجه داشت، تعهداتی است که به دیگران داده ایم. اگر کلاسی دارید، افرادی منتظر شما هستند، اگر قراری دارید، واجب است سر قرار حاضر شوید. سفر نمی تواند عذر موجهی برای ترک تعهد باشد، جز این که با هماهنگی و توافق انجام بگیرد.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ المَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّی يَعِد﴾؛ (1) آن که از او چیزی در خواست شده تا وعده نداده آزاد است.

انسان به محض این که وعده داد و مسئولیتی را پذیرفت، در گروِ تعهد و مسئولیتی است که پذیرفته است. بنابراین، اگر می خواهیم به مسافرت برویم، باید همۀ تعهدات مان را انجام داده باشیم و همۀ کار ها ردیف باشد تا راه برای مان بسته نشود و کتک نخوریم.

4تأمین نیاز های خانواده

از آداب مسافرت این است که انسان مایحتاج خانواده ای را که تحت تکفلش هستند، تأمین کند، بعد به سفر برود.

کسی حق ندارد زن و بچه را همین طور رها کند و به کربلا و زیارت برود. در این صورت می خواهد یک مستحب به جا بیاورد، ده تا گناه می کند. این زیارت قطعاً درست نیست.

ص: 87


1- نهج البلاغه، حکمت 336

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مردی به حضور رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمد و گفت: «يَا رَسُولَ اللّهِ إِنِّي رَاغِبُ فِي الْجِهَادِ نَشِيطٌ؛ ای رسول خدا، من در مورد جهاد بسیار با نشاط و راغبم.» حضرت فرمودند:

﴿ فَجَاهِدْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنَّكَ إِنْ تُقْتَلْ كُنْتَ حَيّاً عِنْدَ اللَّهِ تُرْزَقُ وَ إِنْ مِتَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُكَ عَلَى اللَّهِ وَ إِنْ رَجَعْتَ خَرَجْت مِنَ الذُّنُوبِ كَمَا وُلِدْتَ﴾؛ در این صورت در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی زنده خواهی بود و در پیشگاه خداوند روزی داده می شوی. و اگر در آن راه بمیری، پاداش تو بر عهدهٔ پروردگار است. و چون از جهاد برگردی، همانند روزی که زاییده شده ای از گناهان خارج و پاک شوی.

عرضه داشت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي وَالِدَيْنِ كَبِيرَيْنِ يَزْعُمَانِ أَنَّهَمُا يَأْنْسَانِ بِي وَ يَكْرَهَانِ خُرُوجِي؛ ای رسول خدا، پدر و مادری دارم که می پندارند که به من انس دارند و بیرون رفتن مرا به جهاد خوش نمی دارند.» پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ أَقِمْ مَعَ وَالِدَيْكَ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأُنسُهُمَا بِكَ يَوْماً وَ لَيْلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ﴾؛ (1) در این صورت با پدر و مادرت باش. سوگند به آن کس که جان من در دست اوست، یک شبانه روز انس داشتن آن دو با تو، بهتر از یک سال جهاد است.

در آن زمان بستر جهاد گسترده بوده است. شاید واجب کفایی بوده و افراد به صورت داوطلب به جهاد می رفتند.

کسی که جانش را کف دست گرفته و برای حفظ دین خدا و ناموس و

ص: 88


1- الكافي، ج 2، ص 160.

جان مؤمنین به جهاد می رود، غرق در ثواب است. ولی مراقب باشیم راه را گم نکنیم. بسیاری از ما نفس پرست هستیم. دل پرست هستیم. همه دلم می خواهد است. دلم می خواهد به مشهد بروم، دلم می خواهد به کربلا بروم. این ها خیلی خوب است. اما ممکن است چیز هایی باشد که از آن واجب تر است.

افرادی هستند که از قم پیاده به مشهد می روند. این پیاده روی حداقل بیست سی روز طول می کشد. آیا خانواده شان واقعاً راضی هستند؟ پدر و مادرش مشکل ندارند؟ آیا امام رضا دوست دارد که شما چهل روز در راه باشید، یا این چهل روز را به پدر و مادر و خانواده خدمت کنید؟

مرحوم آیت اللّه احمدی میانجی را دعوت کردند که به حج تمتع برود و پاسخ به سؤالات دینی بدهد. رفتن به سفر حج و خدمت به زائران افتخار بزرگی است. همه آرزو دارند که بروند. اما ایشان گفتند: همسرم بیمار است و غیر از من هم کسی نیست که کار های ایشان را انجام دهد. به خاطر پرستاری از همسر شان از این حج صرف نظر کردند.

روا ساختن حوائج مؤمنین

مرحوم آیت اللّه حاج آقا مرتضی حائری در زهد و ورع و تقوا و علم برجسته بود. همۀ بزرگان ایشان را قبول داشتند. برخی از مراجع فعلی شاگرد ایشان بودند. ایشان گاهی ماهی یک بار مشهد می رفتند. یک موقعی مشهد مشرف بودند، امام رضا علیه السلام را خواب می بینند. حضرت می فرمایند: زود برگرد قم، عده ای منتظر شما هستند که کار شان را راه بیاندازی.

ایشان یک جلسۀ مبارزه با فقر داشتند، الآن هم سال ها پس از فوت ایشان،

ص: 89

این جلسه هنوز برقرار است. خیّرین جمع می شوند و به فقرا خدمت رسانی می کنند. حضرت به ایشان فرمود: برگرد قم که مردم به تو احتیاج دارند. انجام وظیفه خیلی مهم تر است.

مفضل می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای مفضل، آن چه به تو می گویم بشنو و بدان که حق است و انجام ده و به برادران بزرگوارت خبر ده. عرض کردم: برادران بزرگوارم کیان اند؟ فرمود:«﴿ الرَّاغِبُونَ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِ إِخْوَانِهِم﴾؛ کسانی که در روا ساختن حوائج برادران خود رغبت دارند.» سپس فرمود:

﴿ مَنْ قَضَى لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ مِنْ ذَلِكَ أَوَلُهَا الْجَنَّة﴾؛ (1) هر کس یک حاجت برادر مؤمن خود را روا کند، خدای عز و جل روز قیامت صد هزار حاجت او را روا کند که نخستین آن ها بهشت باشد.

باید ببینیم اهل بیت علیهم السلام از ما چه می خواهند. این خیلی مهم است. یک جا به ما می گویند بنشین، یک جا می گویند مسافرت برو. هر چه می گویند باید عمل کرد.

وظیفه شناسی

اشاره

مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمود: بعضی افراد می روند در گوشه ای چله نشینی می کنند تا از ریاضات شرعی فرار کنند. بالا ترین ریاضت شرعی، همسر داری، بچه داری، و تشکیل خانواده است. بالا ترین ریاضت شرعی

ص: 90


1- الکافی، ج 2، ص 192.

خوب رفتار کردن با مردم جاهل است. ریاضت این است که در اجتماعِ پر از آتش باشی، ولی آتش نگیری. آداب معاشرت و اخلاق حسنه، بالا ترین ریاضت هاست. باید وظیفه شناس باشیم.

چرا امام خمینی رحمة اللّه پسرش را به جبهه نفرستاد؟ چون باید کنار دست پدرش می بود. خیلی کار ها بود که به دست ایشان انجام می شد. کاری که فرزند امام انجام می دهد، شاید از هزاران جهاد بالا تر باشد. انجام وظیفه مهم است.

ببینید امر خدا چیست. پرچم امر را بلند کنید. خیلی ها پرچم نفس را بلند می کنند. دنبال هوی و هوس و دلم این را می خواهد و آن را نمی خواهد است. دنبال خانمم چه می گوید و مردم چه می خواهند است. ببینید خدا چه می گوید. همیشه پرچم امر خدا را بلند کنید.

5حلالیت طلبی و زدودن کدورت ها

یکی از مهم ترین آداب سفر صاف کردن پرونده های خودمان هست. دل مان را با همه صاف کنیم. اول خودمان را پاک کنیم. بعد حساب مان با دیگران را صاف کنیم. بعضی ها مدام روی دیگران تمرکز دارند. می گویند: دیگران باید خود شان را اصلاح کنند. امیر المؤمنین علیه السلام چه زیبا فرموده اند:

﴿ احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ عَنْ صَدْرِكَ﴾؛ (1) با بر کندن شرّ از سینۀ خود، آن را از سینۀ دیگری بر کن.

من چه کار کنم که کدورت دوستم از من برداشته شود؟ می فرماید:

ص: 91


1- عيون الحكم، ص 82

اول کینه و نا رضایتی و نا خوشایندی را از خودت بیرون کن. اگر این کار را کردی، از دل های دیگر هم بیرون می آید. شما همه را حلال کن، إن شاء اللّه دیگران هم شما را می بخشند. بگو: خدایا، من از همه گذشتم، از هیچ کس کینه ای به دل ندارم.

حلالیت طلبیدن از پدر و مادر و خانواده و اقوام و دوستان از مهم ترین آداب سفر است. با یک پیامک، یک تماس تلفنی، و بهتر از آن به صورت حضوری حلالیت بطلب. انسان باید سبک بال و سبک بار به مسافرت برود. آهِ کسی پشت سرش نباشد. خودمان را پاک کنیم، بعد به مسافرت برویم.

شخصيت على بن يقطين

از کسانی که بنده به او بسیار غبطه می خورم، علی بن یقطین است. علی بن يقطين کسی است که امام هفتم علیه السلام فرمود: من در عرفات بیش از همه به ياد على بن يقطين بودم و برای او دعا کردم.

می دانید که بهترین روز ها برای دعا، روز عرفه و در سر زمین عرفات است. حتی اگر دشمن اهل بیت علیهم السلام در روز عرفه در عرفات باشد و دیگر به دشمنی اش ادامه ندهد، خدا به او نظر خواهد کرد.

بر اساس روایات، بد ترین آدم ها کسی است که روز عرفه در عرفات حضور داشته باشد و بگوید خدا مرا نبخشیده است. کسی که در آن شرایط غفران خدا را قبول نکند، شقی ترین آدم هاست.

اگر امام معصوم در سر زمین عرفات و در موسم حج بفرماید: من روز عرفه بیش از همه به یاد فلانی بودم و برایش دعا کردم، چقدر

ص: 92

باید سعادت مند باشد! بنده آرزو دارم امام زمان یک لحظه و یک نظر به من لطف و عنایت کند.

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

اگر امام زمان علیه السلام دعا کند، و بگوید من تو را دوست دارم و برایت دعا می کنم، شایسته است انسان هزار ها بار برای این یک نظر امام جان بدهد.

حلالیت طلبيدن على بن يقطين

على بن يقطين شخصيتی است که امام علیه السلام این گونه در باره اش لطف و نظر دارد. وی برای انجام مراسم حج به مکه رفت. در راه بازگشت می خواست در مدینه به محضر امام شرفیاب شود، اما حضرت راهش ندادند.

در کوچه ایستاد تا امام علیه السلام بیرون آمدند. پرسید چرا مرا راه ندادید؟ فرمودند: برادرت ابراهیم جمال به در خانه ات آمد، با تو کار داشته و تو او را راه نداده ای. چون دلش شکسته است حج تو قبول نیست. من هم تو را راه نمی دهم.

در روایات آمده است: کسی که دلی را شاد کند، ما اهل بیت را شاد کرده است، و کسی که مؤمنی را آزرده کند، ما را و خدا را آزرده کرده است. این ها همه به هم وصل است.

فرمود: چون برادرت ابراهیم جمال را راه ندادی، حق تعالی امنتاع فرمود که سعی تو را قبول فرماید، مگر بعد از آن که ابراهیم تو را عفو نماید.

علی بن یقطین گفت: ای سید و مولای من، ابراهیم را در این وقت کجا ملاقات کنم؟! من در مدینه ام و او در کوفه. فرمود: هر گاه شب شد، بدون

ص: 93

آن که کسی از اصحاب و غلامان تو بفهمد، تنها به بقیع برو. در آن جا شتری آماده خواهی دید. آن را سوار می شوی و به کوفه می روی.

علی بن یقطین شب به بقیع رفت. شتری آن جا دید. آن را سوار شد و به اندک زمانی به در خانۀ ابراهیم جمال رسید. شتر را خوابانید و در را کوبید. ابراهیم گفت: کیست؟ گفت: علی بن یقطینم. ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانۀ من چه می کند؟ فرمود: بیرون بیا که کار من بزرگ است و قسم داد که به او اجازۀ ورود به خانه بدهد.

چون وارد شد، گفت: ای ابراهیم، آقا و مولای ما امتناع فرمود که عمل مرا قبول نماید، مگر آن که تو از من بگذری. گفت: «غَفَرَ اللّهُ لَكَ؛ خداوند از تو بگذرد.» پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روی صورت من بگذار و صورت مرا زیر پای خود بمال.

ابراهیم امتناع نمود. علی بن یقطین او را قسم داد که چنین کند. ابراهیم هم پا روی صورت علی بن یقطین گذاشت و رخ او را زیر پای خود بمالید. در این حال علی بن یقطین می گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ بار الها، تو شاهد باش!»

چه کسی حاضر است چنین کند. کدام آیت اللّه، کدام مؤمن حاضر است خودش را در مقابل یک مستضعف این چنین خُرد کند و بگوید من صورتم را روی خاک می گذارم و پای بر صورتم بگذار.

على بن یقطین همان شب به مدینه برگشت و شتر را بر در خانۀ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خوابانید. آن وقت حضرت به او اذن داد و او را قبول فرمود. (1)

ص: 94


1- بحار الأنوار، ج 48، ص 85، مفاتيح الجنان، ص 531

امامان کار هایی مثل طی الارض را کم انجام می دادند، ولی موضوع مهم بوده و برای علی بن یقطین هم خط ویژه باز کردند. کسی که واقعاً بخواهد توبه کند، همه جوره راه برایش باز می شود. شکستن دل یک مؤمن راه انسان را می بندد. حج و زیارت قبول نخواهد شد. امام دست رد به سینه ات می زند.

خضوع در برابر حق

شما ممکن است به مشهد بروید، و امام بگوید من تو را راه نمی دهم. حالا زیارت بخوان، سلام بده، اگر امام نپذیرد چه فایده ای دارد؟ کاری نکنیم که ما را نپذیرند. کاری کنیم که بگویند ما صبح تا غروب تو را دعا کردیم.

اگر خودمان را نشکستیم، با آتش جهنم ما را می شکنند. در سحر های ماه مبارک رمضان می خوانیم:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خُشُوعَ الْإِيمَانِ قَبْلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِي النَّارِ﴾؛ (1) خداوندا! از تو فروتنیِ ایمان را پیش از خواری و ذلّت آتش، می طلبم.

اگر ننگ می دانیم که بگوییم اشتباه کردم، خیلی بد است. این غرور و منیّت و خود خواهی و خود محوری بد ترین بت در انسان است.

علی بن یقطین به ابراهيم جمال گفت: صورتم را روی خاک می گذارم، پایت را روی صورتم بگذار. این از میلیارد ها نماز شب بالا تر است. مغز همۀ حقایق دین در

ص: 95


1- مصباح المتهجّد، ص 598، ح 692، بحار الأنوار، ج 98، ص 95، ح 2.

همین است. خرد شدن در مقابل حق. کاری که شیطان نکرد و ما باید بکنیم. این کار ها را کرد که امام گفت: من روز عرفه به یاد تو هستم و برایت دعا می کنم.

قدرت بخشش

اشاره

مرحوم حاج اسماعیل دولابی دربارۀ انسان هایی که از آن ها دل خور هستیم، مثلاً حق ما را خورده اند، یا ما را ناراحت کرده اند، می فرمودند: هر چه می توانید تمرین کنید و بگویید: خدایا، من او را بخشیدم. من از او راضی هستم، هر چند به زبان باشد. این کم کم به شما قدرت بخشش می دهد.

فرمودند: شکمی که زیاد می خورد بزرگ می شود، دل هم هر چه در آن بخشش و عفو زیاد باشد، بزرگ می شود. شما که ببخشید، او هم از شما می گذرد و دلش پاک می شود، کینۀ هیچ کس در دل شما نباشد. اول خود تان را پاک کنید.

بزرگواری می فرمود: خدایا، من راضی نیستم به خاطر من احدی به جهنم برود. خدایا، من راضی نیستم کسانی که غیبت مرا کردند، آبروی مرا بردند، مال مرا خوردند، به خاطر من عذاب شوند. هر چه می توانید در حق دیگران احسان کنید که آثار بزرگ دنیوی و آخرتی دارد. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجَالِ وَ مَنْ يَعِيشُ بِالْإِحْسَانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعِيشُ بِالْأَعْمَارِ﴾؛ (1) آنان که به سبب گناهان می میرند، بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی می میرند. و آنان

ص: 96


1- الأمالي (للطوسي)، ص 305؛ بحار الانوار ، ج 5، ص 140.

که به سبب نیکو کاری، زنده می مانند، بیش از کسانی هستند که به عُمر طبیعی زنده می مانند.

خیلی ها هستند که با احسان و صله رحم عمر شان طولانی می شود. هیچ وقت راضی نباشید به خاطر ما کسی زمین بخورد، یا گرفتار شود. به دل نگیرید. اگر همسر اذیت کرد، بچه اذیت کرد، دوست و آشنا اذیت کرد، حق شما را ادا نکردند، در دل از او راضی باشید، بلکه برایش دعا کنید.

داماد مرحوم انصاری همدانی می فرمود: بعضی از رفقا پیش ایشان می آمدند و می گفتند: فلانی زیر پای ما را خالی کرده، آبروی ما را برده است. ایشان قشنگ گوش می داد، بعد می فرمود: وضع مالی ات خوب است؟ می گفت: بله. می گفت: یک گوسفند برایش قربانی کن و برای سلامتی اش دعا کن. مگر خدا نمی گوید:« ﴿ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة﴾؛ (1) بدی را به شیوه ای نیکو دفع کن.»

اصلاً هنر در این جا ظاهر می شود که انسان با بد ها خوبی کند. از بد ها بگذرد. کاری که خدا دائم با ما می کند. ما دائم گناه و معصیت می کنیم، خدا هم مدام لطف و بخشش بر سر ما می ریزد.

6نوشتن وصیت نامه

یکی از آداب مهم سفر صاف کردن دل و صاف کردن حقوقی است که خدا و خلق خدا بر گردن ما دارند. اول دل مان را با بقیه صاف کنیم، بعد هم از دیگران حلالیت بطلبیم. اگر حق مالی است، وصیت کنیم، جایی بنویسیم.

ص: 97


1- سورۀ مؤمنون، آیۀ 96.

وصیت نامه برای کسانی که حقوق مالی بر گردن شان هست، واجب است. یا اگر حقوق الهی بر عهدۀ شماست بنویسید تا بچه های شما بدانند چقدر نماز و روزه قضا دارید. اگر به کسی مدیون هستید، اگر حقی را از کسی ضایع کرده اید، اولاً خود تان ادا کنید. اگر فعلاً نمی توانید، در وصیت نامه بنویسید تا ادا کنند.

کسی که حقوق مالی و معنوی واجب بر عهده دارد، وصیت نامه بر او واجب است. و گرنه وصیت نامه نوشتن مستحب است.

7فراهم کردن زاد و توشۀ سفر

یکی از آداب سفر این است که زاد و توشه و نیاز های سفر را از قبل مهیا کنیم. از خوراک گرفته تا پوشاک و وسایل گرمایشی و به تناسب سفر هر چه لازم است آماده کنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ إِذَا سَافَرْتُمْ فَاتَّخِذُوا سُفْرَةً وَ تَنَوَّقُوا فِيهَا﴾؛ (1) هر زمان که مسافرت می کنید، سفره ای بردارید، و برای فراهم ساختن آن سفره در انتخاب بهترین نوع طعام بکوشید.

مرحوم شیخ محمد بهاری رحمة اللّه در «تذکرة المتقین» می فرماید: کسی که به دنبال سیر و سلوک و کار های الهی و معنوی، یا به دنبال علم می رود، باید فکرش از نظر مادیات راحت باشد. بعد می فرماید: «إمّا بالتَمَوُّلِ و إمّا بالتَّوَكُّلِ». یعنی یا باید ثروتی داشته باشد، یا توکلی قوی.

ص: 98


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص: 280؛ بحار الانوار، ج 73، ص 274.

امام صادق علیه السلام می فرمودند: سلمان وقتی که سهم خود را از بیت المال می گرفت، مقدار مخارج سالانه خود را ذخیره می کرد. به او گفتند: تو با این همه زهد و تقوی در فکر ذخیرۀ سالیانه خود هستی؟ تو از کجا می دانی شاید همین امروز یا فردا مردی.

سلمان در پاسخ به آن ها گفت: شاید نمردم. چرا شما احتمال زنده ماندن مرا نمی دهید، همان طوری که احتمال مردنم را می دهید؟! آیا نمی دانید که نفس انسان اگر به مقدار کافی وسیلهٔ زندگی نداشته باشد اضطراب و تشویشی دارد و در اجرای فرمان خدا سستی می ورزد. ولی اگر از نظر تأمین زندگی آسوده باشد، آرامش قلب و آمادگی برای اطاعت احساس می نماید. (1)

بنابراین، برای سفر هم یا باید زاد و توشه ای داشت، یا توکلی قوی. مرحوم آقای بهلول یک عبا و عمامه داشت. راه می افتاد و توکل می کرد. هر کجا می رفت، پول و غذا برایش می رسید؛ چون یقین داشت. حتی در بیابان ها مکرر مانده بود، فوراً وسیله ای رسیده و او را به مقصد رسانده بود. کسی که این چنین توکل دارد، استثنا است. ولی کسی که در آن حد نیست، در عین توکل، باید وسایل سفر را هم فراهم کند، هیچ منافاتی با هم ندارد.

می گویند: کسی شترش را رها کرد و خدمت پیغمبر آمد. حضرت از او پرسید: شترت را چه کردی؟ گفت: توکل بر خدا کردم. فرمود:«﴿ اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّه﴾؛ (2) اول محکمش کن و به خدا وا گذارش کن.» «با توکل زانوی اشتر ببند.»

ص: 99


1- بحار الأنوار، ج 67، ص 125.
2- إرشاد القلوب، ج 1، ص 121.

یک کشاورز باید زمین را شخم بزند، بذر هم بپاشد، و اصول کاشت و داشت و برداشت را هم مراعات کند، بعد بگوید «توكلت على اللّه»، خدايا، باران را تو باید بفرستی، این دانه را تو باید بارور کنی.

توشه ای پاکیزه

در مسافرت آذوقۀ سفر را به اندازۀ رفت و برگشت، از خوراک و پوشاک و وسایل و امکانات همه چیز، باید فراهم کرد که از شرافت و اصالت آدمی محسوب می شود. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مِنْ شَرَفِ الرَّجُلِ أَنْ يُطَيِّبَ زَادَهُ إِذَا خَرَجَ فِي سَفَر﴾؛ (1) از نشانه های مجد و شرف و اصالت شخص این است که توشهٔ سفر خود را لذیذ و شیرین و گوارا بسازد.

بنابراین، وسیلهٔ سفر را بردارید؛ پاکیزه و خوب و فراوان هم بردارید و هم سفری های خود را هم از آن بهره مند سازید که امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ المُروَّةُ في السَّفَرِ كَثرَةُ الزادِ و طِيبُهُ و بَدلُهُ لِمَن كَانَ مَعَكَ﴾؛ (2) مروت در سفر فراوانی توشه و پاکیزگی آن و بخشش آن به همراهان است.

پس زاد و توشۀ سفر از اموری است که باید به آن توجه داشت. به ویژه در سفر حج و عمره که امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا سَافَرَ إِلَى مَكَّةَ لِلْحَجِّ أَوِ الْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ

ص: 100


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 281.
2- بحار الأنوار، ج 73، ص 266.

أَطْيَبِ الزَّادِ﴾؛ (1) علی بن الحسین علیه السلام چون برای حجّ یا عمره به مکّه می رفت، از لذیذ ترین و بهترین مواد توشه برمی داشت.

توشۀ سفر کربلا

برای مکه سفارش شده است که انسان زاد و توشه را چرب تر همراه ببرد، ولی در سفر کربلا بر عکس است. در سفر زیارت امام حسین علیه السلام توشه را از چیز های لذیذ قرار دادن محبوب و پسندیده نیست. اگر حالت انسان مثل مصیبت دیدگان باشد بهتر است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً إِذَا زَارُوا الْحُسَيْنَ علیه السلام حَمَلُوا مَعَهُمُ السُّفْرَةَ فِيهَا الْجِدَاءُ وَ الْأَخْبِصَةُ وَ أَشْبَاهُهُ لَوْ زَارُوا قُبُورَ أَحِبَّائِهِمْ مَا حَمَلُوا مَعَهُمْ هَذَا﴾؛ (2) به من خبر رسیده است که گروهی چون حسین علیه السلام را زیارت می کنند، سفره هایی به همراه خود می برند که بزغالۀ بریان و حلوای خرما و امثال آن ها در آن حمل شده است. در صورتی که اگر قبور دوستان شان را زیارت می کردند، چنین غذا هایی با خود نمی بردند.

توشۀ سفر آخرت

اشاره

روایت شده است که ابوذر رحمة اللّه نزدیک کعبه به پا خاست و گفت: من جندب بن سکن هستم. چون مردم پیرامون او گرد آمدند گفت:

﴿ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِيهِ مِنَ الزَّادِ مَا يُصْلِحُهُ لِسَفَرِهِ فَتَزَوَّدُوا

ص: 101


1- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 282.
2- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 89

لِسَفَرِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَ مَا تُرِيدُونَ فِيهِ مَا يُصْلِحُكُم﴾؛ اگر یکی از شما قصد سفر کند، حتماً توشه ای بر می دارد که برای سفرش کار ساز باشد. پس برای سفر قیامت توشه ای بردارید. آیا در آن روز چیزی نمی خواهید که برای شما کار ساز باشد؟

مردی در برابر او به پا خاست و گفت: ما را راهنمایی کن. ابوذر گفت:

﴿ صُمْ يَوْماً شَدِيدَ الحَرَّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةٌ لِعَظَائِمِ الأُمُورِ وَصَلَّ رَكْعَتَيْنِ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُورِ﴾؛ در یک روز بسیار گرم به یاد روز حشر و نشور روزه بدار، و برای امور مهم و بزرگ قیامت حجّی به جای آور، و برای تاریکی و وحشت قبور، در تاریکی شب دو رکعت نماز به درگاه خدا بگزار.

﴿ كَلِمَةُ خَيْر تَقُولُهُا وَ كَلِمَةٌ شَرِّ تَسْكُتُ عَنْهَا أَوْ صَدَقَةٌ مِنْكَ عَلَى مِسْكِين لَعَلَّكَ تَنْجُو بِهَا يَا مِسْكِينُ مِنْ يَوْمٍ عَسِیر﴾؛ توشۀ این راه کلمۀ خیری است که بر زبان برانی، و کلمۀ شری که از گفتنش خاموش بمانی، یا صدقه ای که از تو به مسکینی برسد، تا مگر ای مسکین! به وسیلهٔ آن از مشکلات روزی دشوار نجات یابی!

﴿ اجْعَلِ الدُّنْيَا دِرْ هَمَيْنِ دِرْهَمَا أَنْفَقْتَهُ عَلَى عِبَالِكَ وَ دِرْهَمَا قَدَّمْتَهُ لَآخِرَتِكَ وَ الثَّالِثُ يَضُرُّ وَلَا يَنْفَعُ لَا تُرِدْه﴾؛ دنیا را دو درهم قرار ده، یکی آن که بر خانوادۀ خود انفاق کنی، و دیگر در همی که برای آخرتت از پیش بفرستی، و درهم سوّم درهمی است که زیان می دهد و سودی نمی بخشد، پس آن را تباه مساز.

﴿ اجْعَلِ الدُّنْيَا كَلِمَتَيْنِ كَلِمَةً فِي طَلَبِ الحَلَالِ وَ كَلِمَةً لِلْآخِرَةِ وَ الثَّالِثَةُ تَضُرُّ

ص: 102

وَ لَا تَنْفَعُ لَا تُرِدْهَا ثُمَّ قَالَ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمِ لَا أُدْرِكُهُ﴾؛ دنیا را در دو کلمه خلاصه کن: یک کلمه برای طلب حلال و کلمۀ دیگر برای آخرت. و کلمۀ سوم زیان دارد و سود ندارد. و به آن نیاز نخواهی یافت.

سپس از درازی آرزو و کوتاهی عمر آدمی یاد کرد و از روی تأثر گفت:

﴿ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمٍ لَا أُدْرِكُهُ﴾؛ (1) همّ و غمّ روزی که من آن را درک نمی کنم مرا کشت!

8لوازم سفر

یکی دیگر از آداب سفر، همراه بردن وسایل ضروری سفر است. منظور از لوازم سفر در این جا غیر از زاد و توشه و خوارکی هاست. لوازم سفر به مقتضای زمان و نوع سفر متفاوت است. در سیرۀ پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم آمده است که آن حضرت لوازمی هم چون مسواک، عطر، سرمه دان و ... را به همراه خود می بردند.

﴿ كَانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم لَا يُفَارِقُهُ فِي أَسْفَارِهِ قَارُورَةُ الدُّهنِ وَ المُكحُلَةُ وَ المُكْحُلَةُ وَ الْمِقْرَاضُ وَ الْمَرْآةُ وَ المِسْوَاكُ وَ المُشْطُ﴾؛ پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم در سفر ها هیچ گاه شیشهٔ روغن (بدن) و سرمه دان و قیچی و آیینه و مسواک و شانه را از خود جدا نمی کرد.

در روایت دیگر آمده است: نخ و سوزن و درفش کفاشی و چرمی را نیز با خود بر می داشت، و لباس خود را می دوخت، و نعلین خود را وصله می زد. (2)

ص: 103


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 282
2- مكارم الأخلاق، ص 35.

پیغمبری که از همه روحش به خدا نزدیک تر است، ریز ترین مسائل را در سفر رعایت می کردند. این مقام «جمع الجمعی» است. مستحب است انسان مو های خود را روغن بزند تا شفاف و تمیز شود. سرمه دان ،قیچی، و آینه همراه داشته باشد تا خود را مرتب و آراسته کند. همۀ این ها حتی در سفر مورد توجه پیامبر بود.

پیغمبر گاهی که آینه نبود، به آب نگاه می کردند و خود را مرتب می کردند. گاهی که افرادی را می دیدند که خود شان را آراسته نمی کنند، ناراحت می شدند. مرتب و آراسته بودن، چه در خانه و چه در بیرون خانه، یکی از ویژگی های پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم بود.

﴿ وَ كَانَ صلی اللّه علیه آله و سلم يَنْظُرُ فِي الْمَرْآةِ وَ يُرَجِّلُ جُمَّتَهُ وَ يَتَمَشَطُ وَ رُبَّمَا نَظَرَ فِي الْمَاءِ وَ سَوَّى جُمَّتَهُ فِيهِ وَ لَقَدْ كَانَ يَتَجَمَّلُ لِأَصْحَابِهِ فَضْلًا عَنْ تَجَمُّلِهِ لِأَهْلِهِ﴾؛

پیغمبر صلی اللّه علیه و اله و سلم در آینه نگاه می کرد و مو های سرش را منظم می نمود و شانه می زد و گاه در آب نگاه می نمود و موهایش را مرتب می فرمود پیغمبر برای اصحاب خود نیز خود را آراسته می کرد، چه رسد به اهل خود.

وقتی عایشه دید حضرت در ظرف آبی که در منزل بود نگاه می کند و موی خود را منظم می نماید تا به نزد اصحاب بیرون رود، گفت: پدر و مادرم فدایت! در آب نگاه می کنی و زلفت را منظم می سازی، در حالی که تو یک پیامبری و بهترین خلق خدایی؟ پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمود:

﴿ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا خَرَجَ إِلَى إِخْوَانِهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَ يَتَجَمَّلَ﴾؛ (1)

خداوند دوست دارد که بنده چون به سوی برادران خود بیرون می رود، خود

ص: 104


1- مكارم الاخلاق، ص 35

را برای آن ها منظم کند و خود را بیاراید و زیبا سازد.

انسان باید خودش را آراسته کند. بوی خوش داشته باشد. مرتب باشد. موهایش در هم و ژولیده نباشد.

پیغمبری که دلش همیشه متوجه خداست، وسیلهٔ تعمیر کفش شان را هم با خود به مسافرت می بردند. اگر لباس یا کفش ایشان پاره می شد، خود شان تعمیر می کردند. (1)

9مدیریت زمان سفر

بر اساس روایات بهترین روز در هفته برای مسافرت شنبه است و برخی از روز ها هم سفر کردن مکروه شمرده شده است. ولی در هر صورت هر روز که خواستید به مسافرت بروید، صدقه دادن را ترک نکنید. گویا صدقه رفع کراهت آن را می کند.

حماد بن عثمان می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: آیا سفر در روز های مکروه، مثل روز چهار شنبه نا خوشایند است؟ حضرت فرمودند:

﴿ افْتَتِحْ سَفَرَكَ بِالصَّدَقَةِ وَ اخْرُجْ إِذَا بَدَا لَك﴾؛ (2) سفرت را با صدقه شروع کن و هر زمان که خواستی به سفر برو.

در صورتی که شرایط فراهم باشد، به حرکت در شب برای مسافرت توصیه شده است. هم هوا مناسب است، هم خلوت تر است، هم انسان از

ص: 105


1- بحار الانوار، ج 73، ص 232
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 269.

زیبایی های شب استفاده می کند و یاد خدا می کند. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ عَلَيْكُمْ بِالسَّيْرِ بِاللَّيْلِ فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّيْلِ﴾؛ (1) بر شما باد به سفر در شب، که زمین در شب در نوردیده می شود.

در شب گویا زمین پیچیده می شود و راه کوتاه تر به نظر می رسد و مسافت کم تر نمود دارد. البته این مشروط بر آن است که به اندازۀ کافی استراحت کرده باشد و برای مسافرت سر حال باشد و شرایط رانندگی در شب فراهم باشد.

10خدا حافظی

یکی از آداب سفر، اطلاع دادن به دوستان و وداع کردن با آن هاست. در سفر به عتبات، سفر به حج و عمره و سفر های طولانی مستحب است انسان با دوستان و اقوام خدا حافظی کند. پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَ حَقٌّ عَلَى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ﴾؛ (2) بر مسلمان است که چون آهنگ مسافرتی کند، برادرانش را آگاه سازد و بر برادران اوست که چون برگشت به دیدن او آیند.

این یکی از حقوق برادر دینی است که وقتی ارادهٔ سفر می کنید، به آنان اعلام کنید. حداقل با یک تلفن و یا یک پیامک، حلالیت بطلبید و خدا حافظی کنید. از آن ها بخواهید که برای تان دعا کنند. معمولاً دوستان هنگام سفر دعا می کنند. خدا در دعای آن ها برکت قرار می دهد.

ص: 106


1- بحار الانوار، ج 73، ص 278
2- الكافي، ج 2، ص 174.

11دعا به هنگام سفر

یکی از آداب سفر، دعا کردن و سپردن خانه و اهل خانه به خداوند است. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: چون کسی از شما به سفر رود بگوید:

﴿ اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ الْحَامِلُ عَلَى الظَّهْرِ وَ الخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ﴾؛ بار خدایا، تویی یار در سفر و کمک باربر، و جانشین در اهل و مال و فرزند.

و چون منزل کردید و در سفر در محلی مستقر شدید بگویید:

﴿ اللَّهُمَّ أَنْزِلْنَا مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ﴾؛ (1) بار خدایا، ما را منزلی با برکت بده که تو بهترین منزل دهندگانی !

امام صادق علیه السلام هر گاه قصد سفر می نمودند، این گونه دعا می کردند:

﴿ اللَّهُمَّ خَلٌّ سَبِيلَنَا وَ أَحْسِنْ تَسْيَرَنَا وَ أَعْظِمْ عَافِيَتَنَا﴾؛ (2) خداوندا، راه را بر ما آسان ساز و سیر و حرکت ما را نیکو بدار و عاقبت ما را بزرگ گردان!

پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند: هر کس می خواهد به سفر رود، جانشین و نگهبانی برای خانواده اش بهتر از این نیست که دو رکعت نماز بگذارد و به هنگام خدا حافظی و تودیع بگوید:

﴿ اللَّهُمَ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ دِينِي وَ نَفْسِي وَ مَالِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ جِيرَانِي وَ أَهْلَ خَزَانَتِي الشَّاهِدَ مِنَّا وَ الْغَائِبَ وَ جَمِيعَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ .

ص: 107


1- الخصال، ج 2، ص 168.
2- المحاسن، ج 2، ص 353؛ الكافي، ج 4، ص 287.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي كَنَفَكَ وَ مَنْعِكَ وَ عِبَاذِكَ وَ عِزّكَ عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ امْتَنَعَ عَائِدُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ.

تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً اللّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً وَ سُبْحَانَ اللّهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً﴾؛ (1)

خداوندا، دین و جان و مال و خانواده و فرزندان و همسایگان و غم خواران خودم را، از حاضر و غایب، و هم چنین تمام نعمت هایی را که به من داده ای به تو می سپارم.

خداوندا، این همه را در کنف و حفظ و پناه و عزّ خود نگهدار که هر که در پناه تو باشد عزیز می باشد؛ که مقام تو بس جلیل و بلند است و جز تو خدایی وجود ندارد.

بر زنده ای توکل می کنم که مرگ در او راه ندارد، و سپاس خدایی را که فرزند نمی گیرد، و در سلطنت خود شریک ندارد، و ولی و سر پرستی نمی خواهد، و او را تکبیر گوی. خدا بزرگ است و خدا را بسیار می ستایم، و او را هر صبح و شب تسبیح می گویم.

یعنی همه چیز را در همه حال، مخصوصاً در مسافرت به خدا بسپارید.

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام هنگامی که به سوی شام عازم سفر بود، در حالی که پا در رکاب نهاد این دعا را خواند:

ص: 108


1- مكارم الأخلاق، ص 245.

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَ كَابَةِ المُنْقَلَبِ وَ سُوءِ المَنْظَرِ فِي الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ اللَّهُمَّ أَنتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ أَنْتَ الخَلِيفَةُ فِي الْأَهْل وَلَا يَجْمَعُهُمَا غَيْرُكَ لِأَنَّ المُسْتَخْلَفَ لَا يَكُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا يَكُونُ مُسْتَخْلَفَاً﴾ ؛ (1)

خدایا! از سختی سفر، و اندوه بازگشتن، و رو به رو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه می برم.

خداوندا! تو در سفر همراه ما و در وطن نسبت به بازماندگان ما سر پرست و نگهبانی، و جمع میان این دو را هیچ کس جز تو نتواند کرد؛ زیرا آن کس که سر پرست باز ماندگان است، نمی تواند همراه مسافر باشد، و آن کس همراه و هم سفر است، سر پرست بازماندگان انسان نمی تواند باشد.

دعای مستجاب

اشاره

از دعا هایی که در معرض استجابت است، دعای هنگام سفر است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٌ لَا شَكٍّ فِيهِنَّ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَ دَعْوَةُ الْمُسَافِرِ وَ دَعْوَةُ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ﴾؛ (2) دعای سه کس، بی تردید مستجاب است: دعای ستم دیده، دعای مسافر و دعای پدر برای فرزند.

هر وقت مظلوم شدی، دعایت مستجاب است، ولی نفرین نکن. همیشه زبان تان به دعا باشد. پیشانی و دندان پیغمبر ما را شکستند، ولی هیچ گاه نفرین

ص: 109


1- نهج البلاغه، خطبۀ 46
2- النوادر (للراوندى)، ص 5؛ بحار الانوار، ج 90، ص 359

نکرد. می فرمود: خدایا قوم مرا هدایت کن!

پیشه اش اندر ظهور و در کمون *** اهدى قومى انهم لا يعلمون

دعای مسافر هم مثل دعای انسان های مظلوم مستجاب است. در هنگام مسافرت هر چه می توانید دعا کنید. چه سفر زیارتی، و چه سفر تفریحی، و چه در سفری که برای کسب و کار است، و چه در سفری که برای صلۀ رحم است.

12به همراه داشتن انگشتر عقیق یا فیروزه

یکی دیگر از آداب سفر این است که انسان انگشتر عقیق یا فیروزه به همراه داشته باشد. از ابو محمّد قاسم بن علاء مدائنی نقل شده است که یکی از خدمت کاران امام هادی علیه السلام به من گفت: از مولایم اجازه خواستم تا به قصد زیارت به طوس روم. فرمودند:

﴿ يَكُونُ مَعَكَ خَاتَمُ فَصُّهُ عَقِيقٌ أَصْفَرُ عَلَيْهِ مَا شَاءَ اللّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ عَلَى الجَانِبِ الْآخَرِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الْقَطْعِ وَ أَتَم لِلسَّلَامَةِ وَ أَصْوَنُ لِدِينِك﴾؛ انگشتری با خود داشته باش، با نگین عقیق زرد که این کلمات بر روی آن نگاشته شده باشد: «ما شاءَ اللّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللّهِ، أستغفر اللّه». و بر روی دیگرش کلمات «محمّد» و «علی» نقش شده باشد. هنگامی که این انگشتری را با خود داشته باشی، از زیان راه زنان آسوده می مانی و مایهٔ سلامت کامل و حفاظت بهتر دینت خواهد بود.

خادم گفت: رفتم و انگشتری با همین کیفیّت که فرموده بود، تهیّه کردم. سپس برای خدا حافظی نزد حضرتش رفتم و با ایشان وداع کردم. در حال برگشت، چون مقداری دور شدم، دستور فرمود که باز گردم. سپس به من رو کرد و فرمود:

ص: 110

«صافی!» گفتم: بلی آقای من. فرمود: «باید انگشتر دیگری نیز با نگین فیروزه همراه داشته باشی؛ زیرا میان طوس و نیشابور، شیری بر سر راه است که کاروان را از رفتن باز خواهد داشت. تو به آن شیر نزدیک شو و انگشتری را نشان بده و بگو: مولایم فرموده است: از سر راه دور شو.

بعد فرمود: بر یک طرف نگین «اللّه الملك» و بر روی دیگر آن «الملك للّه الواحد القهّار» نوشته شده باشد؛ زیرا بر انگشتری امیر المؤمنين علیه السلام «للّه الملك» نقش بسته بود و هنگامی که عهده دار خلافت گردید، «الملك للّه الواحد القهّار» را بر آن نگاشت. نگین انگشتری آن حضرت نیز فیروزه بود که مخصوصاً باعث ایمنی از درندگان و هم چنین پیروزی در جنگ هاست.

خادم گفت: راهی سفر شدم. به خدا سوگند، در همان جا که امام علیه السلام فرموده بود، به شیر برخوردم؛ پس دستور آن حضرت را اجرا کردم. شیر فوراً از سر راه دور گردید.

پس از بازگشت خدمت آن بزرگوار رسیدم و ماجرا را باز گو نمودم. فرمود: «یک چیز باز ماند که آن را نگفتی. اگر مایلی، بگویم؟» عرضه داشتم: آقای من، ممکن است آن را فراموش کرده باشم.

فرمود: «آری، در طوس شبی را نزد مرقد مطهّر ماندی. در همان شب گروهی از جنّیان جهت زیارت آن قبر مطهّر به آن جا آمدند. نگینی را که در انگشت تو بود، دیدند و نقش آن را خواندند؛ پس آن را از انگشتت بیرون آوردند و جهت استشفای بیماری که داشتند بردند. انگشتری را در آب شستند و از آن آب به او دادند؛ بر اثر آن بهبود یافت.

سپس انگشتری را به تو برگرداندند و در حالی که تو آن را در انگشت

ص: 111

دست راست کرده بودی، آن ها انگشتری را به دست چپت کردند. پس شگفت زده شدی، امّا سببش را نفهمیدی.

آن گاه سنگ یاقوتی را که بالای سرت یافتی برداشتی و هم اکنون نیز به همراه داری. آن را به بازار ببر که به هشتاد دینار از تو خواهند خرید. این هدیه آن ها به توست.»

خادم می گوید: به بازار رفتم و همان گونه که آقایم فرموده بود، یاقوت را به هشتاد دینار فروختم. (1)

13به همراه داشتن حرز حضرت جواد علیه السلام

از دیگر آداب سفر به همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام است که بسیار مفید و مؤثر است.

آیت اللّه بهاء الدینی رحمة اللّه می فرمود: در روستایی اطراف قم شاهد بودم که بین دو نفر دعوا شد. یکی از رعیت ها عصبانی شد و سنگ سه کیلویی را به سر طرف زد. من گفتم: الآن طرف می میرد. ولی بلند شد و نشست. نه خونی آمد و نه زخمی شد. گفتم: شما سالم هستی؟ گفت: حرز امام جواد همراهم بود. ایشان خود شان هم مقید به حرز بودند.

حرز حضرت جواد علیه السلام را معمولاً در انگشتری از نقره قرار می دهند و در دست می کنند، یا آن را می نویسند و داخل کیف کوچکی قرار می دهند و به گردن می آویزند. مهم این است که همراه انسان باشد.

ص: 112


1- الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص 48

یکی از حرز های کوتاه آن حضرت که هم خواندن آن، به ویژه در مسافرت، و هم به همراه داشتن آن خوب است، این حرز است:

﴿ يَا نُورُ يَا بُرْهَانُ يَا مُبِينُ يَا مُنِيرُ يَا رَبِّ اكْفِنِي الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُكَ النَّجَاةَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّور﴾؛ (1) ای روشنی، ای دلیل، ای محکم کار، [ای ظاهر کنندهٔ حکمت]، ای روشن کننده، ای پروردگار من، مرا از شرّ ها و از آفت های زمانه ها کفایت نمای! و از تو خلاصی را در روزی که در صور دمیده می شود درخواست می کنم.

14خواندن آیت الکرسی

یکی از آداب سفر خواندن آیة الکرسی است که در پیشگیری از خطرات و حوادث نا گوار بسیار مؤثر است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ فِي السَّفَرِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ سَلِمَ وَ سَلِمَ مَا مَعَهُ﴾؛ (2)

هر کس در سفر آیة الکرسی را در هر شب بخواند، خود و آن چه با اوست سالم بمانند.

خواندن آیة الکرسی، چه در سفر و چه در حضر، بسیار سفارش و تأکید شده است. هزاران بلا را از انسان دور می کند. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ لِكُلِّ شَيْءٍ ذِروَةُ، و ذِروَةُ القُرآنِ آيَةُ الكُرسِي، مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِ مَرَّةٌ صَرَفَ اللّهُ عَنْهُ أَلفَ مَكَرُوهِ مِن مَكارِهِ الدُّنيا، و ألفَ مَكَرُوهِ مِن مَكَارِهِ

ص: 113


1- مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 42
2- بحار الانوار، ج 73، ص 252.

الآخِرَةِ، و أيسَرُ مَكروه الدنيا الفَقرُ ، و أيسَرُ مَكروه الآخِرَةِ عَذابُ القَبر، و إِنِّي لَأَستَعينُ بِها عَلَى صُعودِ الدَّرَجَةِ﴾؛ (1) هر چیزی، تارُکی دارد و تارُک قرآن، آیةُ الکرسی است. هر کس آیة الکرسی را یک مرتبه بخوانَد، خداوند، هزار امر نا خوشایند از امور نا خوشایند دنیا، و هزار امر نا خوشایند از امور نا خوشایند آخرت را از او دور می کند که کم ترین امر نا خوشایندِ دنیایی آن ،فقر، و کم ترین امر ناخوشایند آخرتیِ آن، عذاب قبر است. و من از آن برای ارتقای درجه کمک می گیرم.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم أَخْبَرَنِي قَالَ أُعْطِيْتُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مِنْ كَنْزِ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ لَمْ يُؤْتَهَا نَبِيٌّ كَانَ قَبْلِي﴾؛ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به من خبر دادند و فرمودند: آیة الکرسی از گنجینهٔ تحت عرش الهی به من عطا شده و به هیچ پیامبری پیش از من عطا نشده است.

سپس فرمودند:

﴿ فَمَا بِتُ لَيْلَةٌ قَطُّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم حَتَّى أَقْرَأَهَا﴾؛ (2) از زمانی که این را از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شنیدم، هیچ گاه شبی نخوابیدم، جز این که آن را قرائت کردم.

15خواندن سورۀ قدر

موقعی که می خواهید به مسافرت بروید، سورۀ قدر را فراموش نکنید.

ص: 114


1- تفسير العيّاشي، ج 1، ص 136، ح 451؛ الأمالي للصدوق، ص 158، ح 155.
2- الأمالي (للطوسى)، ص 509؛ بحار الأنوار، ج 83 ص 126.

امام باقر علیه السلام فرمودند:

﴿ لَوْ كَانَ شَيْءٌ يَسْبِقُ الْقَدَرَ لَقُلْتُ إِنَّ قَارِئَ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ حِينَ يُسَافِرُ أَوْ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ سَيَرْجِعُ إِلَيْهِ سَالِماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى﴾؛ (1) اگر چیزی بتواند بر مقَدرات الهی پیشی بگیرد، می گفتم: خوانندۀ «انا انزلنا» به هنگام سفر، یا خروج از منزل. (کسی که در این هنگام سورۀ قدر را بخواند،) سالم به خانه باز می گردد؛ ان شاء اللّه تعالی.

یعنی اگر مقدر شده باشد اتفاقی بیفتد، مشکلی پیش بیاید، حادثه ای رخ دهد، چون سورۀ قدر را خوانده، خداوند این مقدرات را به هم می زند. خیلی عجیب است!

16خواندن آیاتی از سورۀ اعراف و زخرف

یکی دیگر از آداب سفر، خواندن آیاتی از سورۀ اعراف و زخرف است. امام رضا علیه السلام فرمودند:

هر کس به وقت سوار شدن بگوید:«﴿ بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لهِذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهَ (2) وَ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ﴾» (3) جان و مرکبش مصون بماند تا فرود آید. (4)

ص: 115


1- مكارم الاخلاق، ص 243.
2- «ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبری نمی کرد، ما خود هدایت نمی یافتیم.» . سورۀ اعراف، آیۀ 43.
3- « پاک است کسی که این را برای ما رام کرد و [گرنه] ما را یارای [رام ساختن] آن ها نبود...» سورۀ زخرف، آیۀ 13.
4- مكارم الأخلاق، ص 248.

17صدقه دادن

یکی از آداب مهم سفر، صدقه دادن است. البته انسان همیشه باید صدقه بدهد، هر چند نا چیز باشد. ترک صدقه بد تر از کم دادن است. اگر هم مستحق ندارید، جایی بگذارید تا به موقع پرداخت کنید. گاهی یک صدقه کوچک یک بلای بزرگ را از انسان دور می کند.

در داستان ها آمده است: خانمی تکه نانی به یک فقیر داد. یک روز که داشت لباس می شست، گرگی حمله کرد و بچه اش را به دندان گرفت و فرار کرد. خدا فرشته ای را فرستاد و آن بچه را از دهان گرگ بیرون آورد و به مادرش برگرداند. آن گاه ندا داد: ﴿ لُقمَةٌ بلقمَة﴾. یعنی این لقمه در برابر آن لقمه.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ بَاكِرُوا بِالصَّدَقَةِ فَإِنَّ الْبَلَايَا لَا تَتَخَطَّاهَا وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ أَوَّلَ النَّهَارِ دَفَعَ اللّهُ عَنْهُ شَرَّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَإِنْ تَصَدَّقَ أَوَّلَ اللَّيْلِ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ شَرَّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ﴾؛ (1) صبح خود را با صدقه آغاز کنید؛ زیرا که بلا ها از سدّ صدقه نمی گذرند. کسی که در اوّل روز صدقه ای بدهد، خدا هر شرّی را که در آن روز نازل می شود از او دفع می کند، پس اگر در اوّل شب صدقه بدهد، خدا هر شرّی را که در آن شب نازل می شود از او دفع می نماید.

صدقه همانند سد محکمی در برابر امواج بلاست. بلا ها به سوی انسان هجوم می آورند، ولی صدقه آن ها را دفع می کند.

ص: 116


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 67.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مردی از اصحاب پدرم که قصد سفر داشت، نزد ایشان آمد تا خدا حافظی کند. حضرت به او فرمود: پدرم علی بن الحسين هر گاه می خواست برای سر کشی به برخی از املاک خود سفر کند، سلامت خود را به آن چه برای او آسان بود از خدا می خرید. یعنی به صدقه دادن به هر چه ممکن بود و این در وقتی بود که پای در رکاب می گذارد و چون به هر چه ممکن بود. و این در وقتی بود که پای در رکاب می گذاردند. و چون به سلامت از سفر باز می گشت، شکر خدا را به جا می آورد و به آن چه ممکن بود صدقه می داد.

آن مرد با پدرم خدا حافظی کرد و رفت و آن چه را حضرت فرموده بود به جا نیاورد و در راه هلاک شد.

این خبر به امام باقر علیه السلام رسید. فرمودند:«﴿ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ وُعِظَ لَوِ اتَّعَظَ﴾؛ این مرد پند داده شد. اگر پند را پذیرفته بود، به چنین سر نوشتی گرفتار نمی شد.» (1)

گاهی یک صدقه بلا و مرگ حتمی را دفع می کند. اگر در آن وقت کسی را در دسترس ندارید که به او بدهید، کنار بگذارید و در وقتش به اهلش برسانید.

18گزینش رفیقی همراه برای سفر

یکی از مهم ترین آداب سفر، رفیقی همراه برای سفر است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيق﴾؛ (2) ابتدا رفیق و آن گاه سفر.

ص: 117


1- دعائم الإسلام، ج 1، ص 346؛ مستدرك الوسائل ، ج 8، ص 125
2- الكافي، ج 4، ص 286

اولاً؛ انسانی که می خواهد به مسافرت برود، باید با رفیقی همراه شود که مسافرت تنها خالی از آفات نیست. امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: در وصیّت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به علی علیه السلام آمده است:

﴿ لَا تَخْرُجْ فِي سَفَرٍ وَحْدَكَ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ وَ هُوَ مِنَ الاثْنَيْنِ أَبْعَدُ﴾؛ (1) در هیچ سفری تنها خارج مشو؛ زیرا که شیطان یار شخص تنها است، و او از دو نفر دور تر است.

ثانیاً، در انتخاب رفیق راه باید دقت کند. و این امر بسیار مهمی است. اگر رفقا خوب و مؤمن و با تقوا باشند، حتماً با آنان همراهی کند. قبل از این که طریق و راه را مشخص کنید، ببینید رفیقانت چه کسانی هستند. رفیق خوب، همیشه شما را جای خوب می برد.

اما اگر رفیق خوب نباشد، با او همراهی نکن، حتی اگر سفر زیارتی باشد. چون ممکن است شما را هم آلوده کند. رفیق سفر از مقصد و راه مهم تر است. امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:

﴿ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ﴾؛ (2) پیش از سفر، از رفیق سفر بپرس، و قبل از خانه، از همسایۀ خانه.

واقعاً اگر این معیار ها را در زندگی اهمیت دهیم، خیلی از مشکلات ما حل می شود. می فرماید: اگر می خواهی خانه تهیه کنی، قبل از ظاهر و نما و متراژ خانه، اول ببین همسایه هایت چه کسانی هستند. این خانه در کدام محل هست، در چه

ص: 118


1- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 277
2- نهج البلاغه، نامه 31؛ الکافی، ج 8، ص 24.

محیطی قرار است زندگی کنی؟ آیا وقتی شما یا خانواده و فرزندت از خانه بیرون می آیند، با یک عده بد حجاب و معتاد و بی فرهنگ رو به رو نمی شوید؟

اگر بهترین قصر در محلی باشد که در آن مفسده هست، هیچ ارزش ندارد. و اگر خانه کوچک و قدیمی باشد، ولی در یک محلی است که همه خوب هستند، ارزشمند است. انسان همسایهٔ خوبان باشد، ولی در یک خانۀ کوچک باشد، مشکلی نیست.

قبل از این که خانه تهیه کنید، محیط و همسایه ها، مخصوصاً همسایه های نزدیک را شناسایی کنید. ببینید آیا همسایه ای است که مدام مجلس ذکر و یاد اهل بیت علیهم السلام برگزار می کند، شما را به مسجد می برد، یا همسایه ای است که مدام ساز و آواز و بوی معصیت از خانه اش بلند است.

هم محیط و همسایه مهم تر از خانه است و هم رفیق مهم تر از مسافرت و مقصد و راه است.

مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی خیلی خوش سفر بودند. یک موقعی من در خدمت ایشان بودم. قرار بود بیرون از شهر برویم. پرسیدم: آقا کجا برویم؟ ایشان فرمودند: هر کجا شما بروید من با شما می آیم. من برایم رفيق مهم است. فرمودند: اگر جهنم هم بروی من همراهت می آیم. یعنی این که من خیالم راحت است که تو رفیق خوبی هستی.

رفیق و هم سفر مهم است. شما فرمان را دست یک انسان خوب بده. گفت: تا جهنم هم بروی من همراهت می آیم؛ چون مؤمن به جهنم هم برود آتش را خاموش می کند. ولی اگر انسان فاسق و فاجری باشد، به بهشت هم برود، بهشت را به آتش می کشد.

ص: 119

ویژگی های رفقای سفر

امام صادق علیه السلام می فرمودند:

﴿ اصْحَبْ مَنْ تَتَزَيَّنُ بِهِ وَ لَا تَصْحَبْ مَنْ يَتَزَيَّنُ بِكَ﴾؛ (1) با کسی مصاحبت کن که تو از مصاحبت و همراهی با او مزیّن شوی، و با کسی مصاحبت مکن که او از همراهی با تو مزیّن شود.

این کلام نورانی امیر مؤمنان علیه السلام است که می فرمایند:

﴿ فَاعِلُ الخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه﴾؛ (2) از نیکی بهتر نیکو کار است، و از بدی بد تر بد کار است.

بهشتی ها بالا تر از بهشت هستند. جهنمی ها هم بد تر از جهنم هستند. فاعل مهم است. بهشت و جهنم نتیجۀ اعمال ماست. بهشت ساز خیلی بالا تر از خود بهشت است. و جهنم ساز خیلی بد تر از خود جهنم است.

دشمنان اهل بیت علیهم السلام، از جهنم بد تر هستند. به خاطر این که جهنم را این ها می آفرینند. این ها هستند که جهنم را شعله ور می کنند. آتش گیرۀ جهنم این ها هستند. اگر این ها نبودند، جهنمی نبود. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ لَوِ اجْتَمَعَتْ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَهْلُ الدُّنْيَا مَا خَلَقَ اللّهُ النّارَ﴾؛ (3) اگر اهل دنیا بر محبت علی بن ابی طالب اجتماع می کردند، خداوند آتش دوزخ نمی آفرید.

ص: 120


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 278
2- نهج البلاغه، ص 474.
3- بحار الأنوار، ج 39، ص 267.

در سفر خیلی مهم است که رفقا چه کسانی باشند. در یک مسافرت چند روزه رفیق این همه اهمیت دارد. در غیر سفر که خیلی مهم تر است. رفقایی که چندین سال با آن ها نشست و برخاست داریم، به مراتب از اهمیت بیش تری برخور دارند.

با آن هایی که نشست و برخاست داشتیم، گپ و گفت داشتیم، با همان ها محشور می شویم، چه خوب باشند و چه بد. هر طور زندگی بکنی، همان طور می میری. به من بگو چطور زندگی می کنی، من به تو می گویم چگونه در قیامت زنده خواهی شد.

اگر رفقای مفسد و بد عقیده و منحرف اطراف ما هستند، همین جا هم جهنم است. تمام کسانی که از دنیا می روند، رفقای شان برای آن ها ممثَّل می شوند و با آن ها مشهور می شوند. چه رفقایی که مرده اند، چه رفیقانی که زنده هستند. روح شان با آن ها در ارتباط است.

تعداد رفقای سفر

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم برای انجام سفری آسان و راحت حتی تعداد هم سفران راه را هم معین فرموده اند و آن را به عنوان بهترین همراهان معرفی کرده و فرموده اند:

﴿ أَحَبُّ الصَّحَابَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعَةٌ وَ مَا زَادَ قَوْمٌ عَلَى سَبْعَةٍ إِلَّا كَثُرَ لَغَطْهُمْ﴾؛ محبوب ترین یاران نزد خداوند عزّ و جلّ چهار یارند. و هیچ گروه از هفت نفر تجاوز نمی کند، مگر آن که جار و جنجال شان بسیار می شود.

بنابراین، اگر می خواهیم سفری دل پسند داشته باشیم، باید روی تعداد نفرات هم دقت نظر داشته باشیم.

ص: 121

با چه کسانی رفیق و همراه نشویم

حضرت صادق علیه السلام از پدر بزرگوار شان امام باقر علیه السلام روایت کرده اند که پدرم على بن الحسین علیه السلام به من فرمود:

﴿ يَا بُنَيَ انْظُرْ خَمْسَةٌ فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَلَا تُحادِثهُمْ وَلَا تُرَافِقُهُمْ فِي طَرِيقِ﴾؛ پسر جان، با پنج کس هم نشینی نکن، به گفت و گو ننشین، و رفیق راه شان نشو!

امام باقر علیه السلام پرسیدند: پدر جان، آن ها چه کسان اند؟ فرمودند:

﴿ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعدُ لَكَ الْقَرِيبَ﴾؛ بپرهیز از مصاحبت و همراهی دروغ گو که هم چون سراب (فریبنده) است؛ دور را نزدیک، و نزدیک را دور می نماید.

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَايَعَكَ بِأُكْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ﴾؛ و بپرهيز از مصاحبت و همراهی فاسق که تو را به لقمه ای یا کم تر بفروشد.

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِيل فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فِي مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ﴾؛ و بپرهيز از مصاحبت و همراهی بخیل که در سخت ترین مواقع حاجت تو را وا نهد.

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ﴾؛ و بپرهيز از مصاحبت و هم راهی احمق که چون خواهد نفعی بخشد، زیان رساند.

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِع لِرَحِمِهِ فَإِنِّي وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِي كِتَابِ اللّهِ﴾؛ (1) و بپرهیز از مصاحبت و همراهی آن که از خویشانش بریده که من او را در قرآن ملعون یافتم.

احترام متقابل هم سفران

اشاره

احترام متقابل یکی از اصول رفاقت در سفر است. با کسی که برای شما

ص: 122


1- الكافي، ج 2، ص 376.

ارزشی قائل نیست و همان طوری که شما برای او احترام نگه می دارید، او احترام شما را نگه نمی دارد هم سفر نشوید. امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ لَا تَصْحَبَنَّ فِي سَفَرٍ مَنْ لَا يَرَى لَكَ مِنَ الْفَضْلِ عَلَيْهِ كَمَا تَرَى لَهُ عَلَيْكَ﴾؛ (1) مبادا با کسی هم سفر شوی که همان برتری که تو برای او بر خود قائل باشی، او برای تو بر خودش قائل نباشد.

با کسانی که دچار خود برتر بینی هستند و با چشم حقارت به دیگران نگاه می کنند هم سفر نشوید. سعی کنید با افرادی که شخصیت شما را حفظ می کنند به سفر بروید. در غیر این صورت ممکن است شخصیت شما خدشه دار شود.

19هم افق بودن با هم سفر

با افرادی هم سفر شوید که از نظر معنوی و مادی با شما هم افق باشند. اگر با افرادی که خیلی ثروتمند هستند، هم سفر شدید و نمی توانید هم پای او حرکت کنید، باعث خفت و خواری شما می شود. همان طور که در ازدواج فرموده اند هم کفو خودت را در نظر بگیر، در سفر هم کفو بودن مهم است.

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد که من دست و دل باز هستم و وضع مالی خوبی هم دارم. می توانم رفیقانم را جمع کنم و به مسافرت و زیارت بروم و برای آن ها هم خرج کنم. گاهی با جمعی از یاران در راه مکّه هم سفر می شوم، و امور معاش شان را توسعه می دهم. آیا این کار جایز است؟ نامش شهاب بود. حضرت به او فرمودند:

ص: 123


1- الكافي، ج 4، ص 286.

﴿ لَا تَفْعَلْ يَا شِهَابٌ فَإِنَّكَ إِنْ بَسَطتَ وَ بَسَطُوا أَجْحَفْتَ بِهِمْ وَ إِنْ هُمْ أَمْسَکُوا أَذْلَلْتَهُمْ فَاصْحَبْ نُظَرَاءَكَ اصْحَبْ نُظَرَاءَكَ﴾؛ چنین مکن ای شهاب؛ زیرا اگر تو گشاده دستی کنی و ایشان نیز چنین کنند، دربارهٔ ایشان اجحاف کرده ای، و اگر امساک کنند، ایشان را خوار ساخته ای. بنابراین، با هم گنان خودت همراه شو، با همگنان خودت همراه شو!

شئونات مادی را هم باید رعایت کرد. شما با دو تا رفیق پولدار هم سفر می شوید، آن ها خرج می کنند، شما نمی توانید به پای آن ها برسید، کوچک می شوید. افق فکری شما هم باید به هم بخورد. این آقا در یک جناح است و شما در یک جناح دیگر. مدام دعوا و جر و بحث می شود. هم سفری با افرادی که از نظر فکری و اعتقادی و دنیایی همسان و هم افق نیستد، باعث دردسر می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند:

﴿ إِذَا صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَكَ وَلَا تَصْحَبْ مَنْ يَكْفِيكَ فَإِنَّ ذَلِكَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ﴾؛ چون خواستی با کسی همراه شوی با کسی مثل خودت همراه شو و با کسی که امور زندگی تو را بر عهده گیرد، و معیشت تو را اداره کند همراه مشو؛ زیرا چنین وضعی موجب خواری مؤمن است.

با کسی که مسافرت بروید که مثل خود شما باشد. حالا کاملاً شبیه هم که پیدا نمی شود، ولی هم طراز باشد. چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی هم افق باشید. هم طراز بودن در سفر خیلی مهم است. انسان می خواهد راحت باشد، با آن ها خوش بگذراند.

ابو بصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: آیا جایز است انسان با

ص: 124

مردمی پول دار که نمی تواند مثل آن ها خرج کند به سفر رود؟ حضرت در پاسخ فرمودند:

﴿ مَا أُحِبُّ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ لِيَخْرُجْ مَعَ مَنْ هُوَ مِثْلُهُ﴾؛ (1) دوست ندارم مؤمن خود را ذلیل کند، بلکه با هم طرازان خود بیرون رود.

حسین بن ابو العلاء آدم خیّری بود. می گوید: به همراه بیست و چند نفر به طرف مکه حرکت کردیم. من در هر منزلی گوسفندی ذبح می کردم و اهل قافله را اطعام می دادم. وقتی خواستم خدمت حضرت صادق علیه السلام برسم، فرمودند: «﴿ يا حُسِینُ وَ تُذِلُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾؛ اى حسين تو مؤمنان را خوار می کنی!»

گفتم به خدا پناه می برم! فرمودند: به من خبر رسیده است که تو در هر منزلی برای شان گوسفندی می کشی. گفتم: جز خدا را قصد نداشتم. فرمودند:

﴿ أَ مَا كُنْتُ تَرَى أَنَّ فِيهِمْ مَنْ يُحِبُّ أَنْ يَفْعَلَ فِعْلَكَ فَلَا يَبْلُغُ مَقْدُرَتُهُ ذَلِكَ فَتَقَاصَرُ إِلَيْهِ نَفْسُهُ﴾؛ آیا ندانستی که در میان آن ها ممکن است کسی باشد که بخواهد کار تو را بکند و در توانش نیست و خود را کم شمارد؟

گفتم: از خدا طلب بخشش می کنم و دیگر از این کار ها نمی کنم. (2)

حضرت به حسین بن ابو العلاء فرمودند: شما به این نکته توجه نداشتی که هر روز این ها را سر سفرۀ خودت مهمان کردی، ذلت برای آن ها ایجاد

ص: 125


1- مكارم الأخلاق، ص 250؛ المحاسن، ص 359
2- المحاسن، ج 2، ص 359؛ عدة الداعى، ص 191؛ بحار الانوار، ج 73، ص 269.

کردی. یک ماه دو ماه، سفر های قدیم هم طولانی بوده است. آن ها نمی توانستند مقابله به مثل و جبران کنند، این باعث ذلت آن ها می شود. چرا به این توجه نداشتی؟

بعضی ها سفره هایی می اندازند که طرف خجالت می کشد. نمی تواند جبران کند و شرمنده می شود. هدایایی می دهد که طرف را از رو ببرد. این خوب نیست. این ها را باید مراعات کرد.

البته اگر روابط بسیار دوستانه است و انسان امکان بیش تر برای خرج کردن دارد و به طوری برای هم سفران مایه می گذارد که آن ها احساس ذلت نمی کنند، بلکه برای شان گواراست، هزینه کردن برای آن ها مشکلی ندارد، وگرنه باید پا به پای آنان هزینه و در خورد و خوراک با آنان همراهی کرد.

راوی می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: جمعی که بعضی ثروت مندند و بعضی ثروتمند نیستند با هم مسافرت می کنند، آیا ثروتمند می تواند برای دیگران خرج کند؟ حضرت فرمودند: «﴿ إِنْ طَابَتْ بِذَلِكَ أَنْفُسُهُمْ فَلَا بَأْسَ بِهِ﴾؛ اگر آن ها به این امر راضی باشند مانعی ندارد.» گفتم: اگر راضی نباشند چه؟ فرمودند: همانند آنان غذا بخورد. (1)

20به تنهایی سفر نکردن

از چیز هایی که در سفر زیاد سفارش شده است، این است که انسان در مسیر هایی که ممکن است خطری متوجه او باشد، به تنهایی به سفر نرود. در

ص: 126


1- بحار الأنوار، ج 73، ص 268

این صورت تنها مسافرت رفتن کراهت دارد. اصلاً اگر خطری در مسیر باشد، مسافرت حرام است. در روایات ما از تنها خوابیدن، تنها مسافرت رفتن، و تنها غذا خوردن نهی شده است. موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:

﴿ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم ثَلَاثَةَ الْآكِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِي بَيْتٍ وَحْدَهُ وَ الرَّاكِبَ فِي الْفَلَاةِ وَحْدَه﴾؛ (1) رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم سه کس را نفرین کرد: یکی آن که توشهٔ خود را تنها بخورد، دیگر آن که در خانه ای تنها بخوابد، و سوّم آن که در بیابان سواره تنها رهسپار شود.

لعن یعنی دور شدن و محروم ماندن از رحمت خدا. تنهایی در این سه موقعیت انسان را از رحمت الهی دور می سازد. خود تنهایی احساس آرامش را در چنین موقعیت هایی از انسان می گیرد.

حتی اگر یک بچه هم در خانه با انسان باشد، خودش به او آرامش می دهد. انسان از انس است. همیشه احتیاج به هم نوع خودش دارد. میل به انس در ذات و وجودش هست، هر چند مؤمن طراز اول باشد. پیغمبران هم این امر را مراعات می کردند.

اگر در مسافرت خطر یا مشکلی پیش بیاید، انسان به تنهایی نمی تواند از عهدۀ آن بر آید. وقتی چند نفر باشند، هوای هم دیگر را دارند، کمک به هم می کنند. اگر با ماشین سواری است و خسته است، در رانندگی به او کمک می کند، یا دست کم با او صحبت می کند تا خوابش نبرد.

ص: 127


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 277

تا جایی که ممکن است تنها مسافرت نروید. شیطان با انسان هایی است که تک و تنها هستند. وسوسه می کند. اما وقتی یک مؤمنی در کنارت باشد، با تو انس می گیرد. ما اگر با یک مؤمن و با خدا انس نگیریم، شیطان با ما انس می گیرد.

تنها غذا خوردن هم خوب نیست، مگر این که ناچار باشد. تنها خوابیدن هم خوب نیست. فکر و خیال به انسان هجوم می آورد.

اگر کسی مجبور بود تنها سفر کند، از خدا کمک بخواهد. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: کسی که تنها به سفر می رود، باید بگوید:

﴿ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسٌ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدَّ غَيْبَتِي﴾؛ (1) هر چه خدا بخواهد واقع می شود، هیچ قدرت و قوّتی جز با استعانت از خدا به وجود نمی آید. خدایا، در حال وحشتم انیس من باش، و در مقابل تنهاییم یاری ام کن، و از غیبتم به سلامت باز گردان!

ص: 128


1- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 276 .

آداب حين سفر

1مراقبت از دین خود

یکی از آداب سفر این است که مراقب دین و امور عبادی خود باشیم. مبادا با سهل انگاری آن ها را ضایع کنیم. انسان باید از سفری که موجب می شود دین و نمازش پایمال شود بپرهیزد. امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ لَا يَخْرُجُ الرَّجُلُ فِي سَفَرٍ يَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِينِهِ وَ صَلَاتِهِ﴾؛ (1) انسان نباید به سفری که در آن بر دین و نمازش بیمناک است برود.

اگر می بینید با این مسافرت دین و ایمان تان خدشه دار می شود و تکالیف الهی ضایع می شود از آن سفر اجتناب کنید. سعی کنیم معیار های مان در سفر ها ارزش های معنوی باشد.

سفری که می بینید دین شما در آن کم رنگ می شود، مخصوصاً سفر های خارجی، سفر هایی که محل گناه و معصیت و غفلت است و وجوب و استحبابی هم برای رفتن ندارد، آن را ترک کنید.

2مشارکت در هزینۀ سفر

یکی از اموری که باید در سفر های دسته جمعی مراعات شود، به اشتراک گذاردن هزینۀ سفر است. یعنی هر یک از هم سفران مبلغی مشخص را برای

ص: 129


1- بحار الانوار، ج 10، ص 108

ادارۀ هزینه سفر در اختیار یک نفر که در اصطلاح امروزین به او مادر خرج گفته می شود قرار دهد تا مخارج سفر را از آن جا هزینه کند و هزینۀ سفر به طور مساوی بین همه تقسیم شود.

گر چه این امر در ظاهر یک مقدار با روح یگانگی منافات دارد، لکن برای مراعات حال همۀ افراد و اطیمنان خاطر از این که در حق شان اجحافی نشده است، بسیار خوب است. اگر کسی دوست داشت مقداری اضافه تر بدهد می تواند غیر مستقیم هزینه کند. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم این امر را یکی از سنت های سفر بر شمرده و فرموده اند:

﴿ مِنَ السُّنَّةِ إِذَا خَرَجَ الْقَوْمُ فِي سَفَرٍ أَنْ يُخْرِجُوا نَفَقَتَهُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ أَطْيَبُ لأَنفُسِهِمْ وَ أَحْسَنُ لِأَخْلَاقِهِمْ﴾؛ (1) از سنّت این است که چون گروهی به سفر روند، مبلغی را که برای مخارج سفر در نظر می گیرند، به اشتراک گرد آورند، و در اختیار یکی از هم سفران قرار دهند، تا مبادا یکی از ایشان گمان کند که مبلغی افزون از سهم خود در این راه صرف کرده است. و این کار برای فکر و ذهن شان خوشایند تر، و برای اخلاق شان بهتر است.

3حسن خلق در سفر

یکی دیگر از آداب سفر که روی آن تأکید شده است، حسن خلق است. حسن خلق همیشه و همه جا به ویژه در سفر از هر چیزی ضروری تر است.

از ابو الربیع شامی روایت شده است که نزد امام صادق علیه السلام بودیم و مجلس

ص: 130


1- المحاسن، ص 359

مملوّ از اهل خود بود. امام علیه السلام فرمودند:

﴿ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُرَافَقَةً مَنْ رَافَقَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ﴾؛ (1) کسی که مصاحبت یاران، و مرافقت و مدارا با رفیقان، و هم سُفرگی هم سفرگان، و معاشرت معاشران خود را بخوبی انجام ندهد، از ما نیست.

انسان باید حرمت کسی که همراه و هم سفر اوست و با او رفاقت دارد نگه دارد و حقوقی که در برابر او بر عهده دارد مراعات کند. اخلاق و رفتار خوب در معاشرت ها و همراهی ها از لوازم دوستی و هم راهی و هم سفر بودن است. باید با هم سفر خود از در مدارا و ملاطفت و مهربانی وارد شود. محبت و یگانگی باید بین آن ها حاکم باشد.

کسی که حقوق اخلاقی برادران و همراهان و هم سفران خود را مراعات نمی کند، امام صادق علیه السلام فرمودند از ما نیست. کسی که رنگ و بوی امامان خود را نداشته باشد چگونه می تواند خود را از آنان بداند.

رکن اخلاق در سفر معنوی خانۀ خدا

رکن بهره مندی در سفر به ویژه سفر خانۀ خدا، اخلاق و رفتار خوب و سر شار از محبت و ملاطفت و مدار است. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که پدرم می فرمود:

﴿ مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ خُلُقٌ يُخَالِقُ بِهِ

ص: 131


1- المحاسن، ص 357

مَنْ صَحِبَهُ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعْ يَحْجُزُهُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ تَعَالَى﴾؛ (1)

کسی که آهنگ خانۀ خدا کند، در صورتی که سه خصلت در او نباشد مورد اعتناء واقع نمی شود:

1. خلقی که با کمک آن با یاران خود معاشرت کند.

2. حلمی که به امداد آن بر خشم خود مسلّط باشد.

3. پارسائی ای که او را از محرّمات خدای عزّ و جلّ باز دارد.

خلق نیکو در معاشرت با هم سفران، حلم و مدارا با آنان، و ورع و پرهیز کاری، سه رکن اساسی است که به سفر معنوی خانۀ خدا ارزش می دهد و انسان را در معرض عنایات و توجهات خدای متعال قرار می دهد. و بدون این ها انسان از برکات معنوی این سفر با عظمت محروم می ماند.

در این معاشرت ها و مسافرت ها، آن که با اخلاق تر است و از مدارای بیش تری نسبت به همراه و هم سفرش برخور دار است، هم نزد خدا محبوب تر است و هم اجر بیش تری دارد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلَّا كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُما إِلَى اللّهِ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ﴾؛ (2)

هیچ گاه دو نفر مصاحب و همراه یک دیگر نمی شوند، مگر آن که گران اجر ترین و محبوب ترین آن دو نزد خدا، نرم خو ترین شان برای آن دیگر است.

در حقیقت این یک بستری برای کمال و محبوبیت الهی است. باید از این موقعیت به بهترین وجه استفاده نمود و بهره مند شد.

ص: 132


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 274
2- المحاسن، ص 357

جایگاه حسن خلق در فرهنگ اسلام

اساساً حسن خلق در معاشرت ها ظهور و بروز دارد و خودی نشان می دهد. و از میان معاشرت ها مسافرت به لحاظ همراهی شبانه روزی و تنگاتنگ از جایگاه ویژه ای برخور دار است و ضروری تر می نماید و از اصول و آداب سفر است. از این رو شایسته است جایگاه حسن خلق در فرهنگ اسلام و اهل بیت بیش تر مورد بررسی و ارزشیابی قرار گیرد.

در روایات اهل بیت علیهم السلام از حسن خلق به عنوان اساس دین و اسلام یاد شده است. در حدیثی از پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:

﴿ الاسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ﴾؛ (1) اسلام همان خوش اخلاقی است.

این تعبیر نشان می دهد که عصارۀ تعلیمات اسلام همان حسن خلق است. اگر خواستیم اسلام را در یک کلمه تعریف کنیم، می گوییم اسلام یعنی حسن خلق.

ممکن است بگویید: پس نماز چه می شود؟ می گوییم: بی نمازی بد اخلاقی با خداست. با خدا هم باید خوش اخلاق بود.

اسلام یعنی اخلاق خوب با خدا و با خود و با مردم و با طبیعت و با مخلوقات خدا. در خانه با همسر و فرزند و پدر و مادر و برادر و خواهر خوش اخلاق بودن و با به احترام و مهربانی با آنان برخورد کردن و نسبت به یک دیگر عشق ورزیدن است. در جامعه هم معاشرت و رفتار خوب و از سر محبت با مردم و هم نوعان است.

ص: 133


1- كنز العمّال، جلد 3، صفحه 17، حديث 5225

اساس حسن خلق

شخصی خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رسید و رو به روی حضرت قرار گرفت و سؤال کرد: «يَا رَسُولَ اللّهِ مَا الدِّينُ؛ یا رسول اللّه، دین چیست؟» حضرت فرمودند: «﴿ حُسْنُ الْخُلُقِ﴾؛ دین حسن خلق است.» سپس از طرف راست حضرت آمد و عرض کرد: «دین چیست؟» فرمودند: «حسن خلق». از طرف چپ آمد و عرض کرد: «دین چیست؟» فرمودند: «حسن خلق».

از پشت سر حضرت آمد و عرضه داشت: «دین چیست؟» حضرت به طرف او برگشتند و فرمودند: «﴿ أَمَا تَفْقَهُ الدِّينُ هُوَ أَنْ لَا تَغْضَبَ﴾؛ آیا دین را نمی فهمی؟ دین این است که غضب و خشم نکنی.» (1)

حضرت خوش اخلاقی را در یک کلمه خلاصه کردند و فرمودند: ﴿ هُوَ أَنْ لَا تَغْضَب﴾ اساس حسن خلق این است که جوش نیاوری و عصبانی نشوی. در جای دیگر فرمودند:

﴿ الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُل شَرِّ﴾؛ (2) خشم کلید هر بدی و شری است.

غضب و عصبانیت و تندی، کلید تمام بدی هاست. یعنی می تواند منشأ هر فساد و بدی باشد. بسیاری از نزاع ها، درگیری ها و جنایت ها با یک تندی و عصبانیت آغاز می شود.

ص: 134


1- بحار الأنوار ، ج 68، ص 393.
2- الكافي، ج 2، ص 303

آثار و برکات حسن خلق

آن چه در قیامت انسان را به پیامبر و ائمه علیهم السلام نزدیک می کند. حسن خلق است. و چه چیزی ارزشمند تر از این است که انسان در قیامت در جوار پیامبر عظیم الشان اسلام باشد. از این رو باید بیش از هر چیز روی اخلاق سرمایه گذاری کنیم؛ که پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ أَقْرَبُكُمْ مِنّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقَ وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِه﴾؛ (1) نزدیک ترین شما به من در روز قیامت، خوش خوی ترین شماست. و بهترین شما، کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد.

چه کسی از همه بیش تر به پیغمبر نزدیک تر است؟ فرمود: کسی که اخلاقش ملایم است، با گذشت و مهربان است.

قدرت خوش اخلاقی در از بین بردن گناهان بسیار قوی است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ حُسْنَ الْخُلُقِ يُذِيبُ الْخَطِيئَة كَمَا تُذِيبُ الشَّمْسُ الجَلِيدَ﴾؛ (2) حسن خلق گناه را ذوب می کند، همان طور که آفتاب یخ را ذوب می کند.

انسانی است که ممکن است در خلوت هزاران گناه کرده باشد، ولی طوری در جامعه زندگی کرده است که همه از دستش راضی هستند. خدا می فرماید: به خاطر خوش اخلاقی گناهانش را می بخشم. میلیارد ها تن برف می بارد، ولی خورشید

ص: 135


1- الکافی، ج 2، ص 102.
2- بحار الانوار، ج 68، ص 395

می تابد و همه را آب می کند. یعنی هر چند گناه زیاد باشد، خوش اخلاقی مثل خورشید گناهان را آب می کند.

اگر کسی نماز شب می خواند، زیارت می رود، و عبادت می کند، ولی همسرش از اخلاقش راضی نیست، فایده ای ندارد. به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عرض شد: «﴿ إِنَّ فُلَانَةَ تَصُومُ النَّهَارَ وَ تَقُومُ اللَّيْلَ وَ هِيَ سَيِّئَةُ الْخُلُقِ تُؤْذِي جِيرَانَهَا بِلِسَانِهَا﴾؛ فلان زن روز ها را روزه می گیرد و شب هم به عبادت می پردازد، ولی بد اخلاق است و با زبان همسایه ها را اذیت می کند.» حضرت فرمودند:

﴿ لَا خَيْرَ فِيهَا هِيَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ﴾؛ (1) هیچ خیری در او نیست. او اهل دوزخ است.

این حدیث بسیار تند است. یعنی نماز و روزه هایش هیچ ارزشی ندارد. اگر اخلاق شما خوب بود، نماز و روزه هایت هم ارزشمند است و قبول می شود. حتی کسی که مراقب اخلاقش باشد و با مردم خوش اخلاق باشد، بدون این که نماز و روزه مستحبی به جا بیاورد، خداوند او را در جایگاه نماز گزاران و روزه داران قرار می دهد. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ إِنَّ حُسنَ الخُلُقِ يَبْلَغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ القَائِم﴾؛ (2) حسن خلق صاحبش را به درجهٔ روزه داری که به عبادت به پا خیزد می رساند.

ما راه را گم کرده ایم. شما خوش اخلاق باشید، با محبت باشید، تند

ص: 136


1- بحار الأنوار، ج 68 ، ص 394.
2- الكافي، ج 3، ص 266 .

نباشید، عصبانی نباشید، فقط واجبات خود را به جا بیاورید، بعد بخوابید. ثواب کسی را که شب تا صبح عبادت می کند به حساب تان می نویسند. شما خوش اخلاق باشید، اصلاً جهاد هم نرفته باشی، ثواب آن رزمندۀ خط مقدم در نامۀ اعمال شما ثبت می شود.

روی اخلاق سرمایه گذاری کنید که حتی در گزینش همسر برای دختران تان، روی اخلاق شوهر تأکید شده است و به عنوان یکی از ملاک های اصلی در رد و قبول خواستگار به شمار رفته است. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوه﴾؛(1) هر گاه خواستگاری آمد که اخلاق و دینش را می پسندید، دختر خود را به ازدواج او در آورید.

در این روایت اخلاق بر دین مقدم شده است. شما با یک مسیحی و غیر مسلمانی که خوش اخلاق باشد، می توانید همراه و هم سفر باشید، ولی مسلمانی که اخلاق ندارد، نمی توانید با او به مسافرت بروید این نکته خیلی مهم است.

همراهی با پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم

قطعاً در حسن خلق و مهر و رحمت کسی را بالا تر از پیغمبر اکرم صلى اللّه عليه و اله و السلام نداریم. تمام انبیا و ملائکه و امامان سر سفرۀ پیغمبر ما هستند. پیامبری که حضرت علی علیه السلام درباره اش می گوید:«﴿ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّد﴾؛ (2) من تنها

ص: 137


1- الكافي، ج 5، ص 347.
2- الكافي، ج 1، ص 90 .

بنده ای از بندگان محمد هستم.» پیامبری که خدا درباره اش فرموده است:«﴿ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم﴾؛ (1) به راستی که تو دارای خلق و خوی عظیمی هستی!» این پیغمبر که مظهر خلق عظیم است، در سفری که عازم حج بودند، ندا دادند:

﴿ مَنْ كَانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ وَ الْجَوَارِ فَلَا يَصْحَبُنَا﴾؛ (2) هر کس بد اخلاق و بد همسایه است با ما هم سفر نشود.

این سخن پیامبری است که بسیار با گذشت و حلیم بوده است. پیغمبر با ابو لهب و ابو جهل و ابو سفیان هم می تواند زندگی کند. ابو سفیان را عفو کرد. ولی در مسافرت می فرمود: کسی که بد اخلاق است، با ما همراه نشود. این حديث خیلی تکان دهنده است. انسان بد اخلاقی که پیامبر به او اجازۀ همراهی در یک مسافرت نمی دهند، چگونه می تواند در آخرت و بهشت با آن حضرت همراه و هم سفر شود؟!

اگر می خواهیم با پیامبر محشور باشیم، باید روی اخلاق مان خیلی کار کنیم. پیامبر بالا ترین اخلاق ها و بالا ترین حلم ها و مدارا ها را در عالم داشتند.

در مدینه چند بچۀ یتیم بودند. سر پرستی هر یک از آنان را به یکی از اصحاب پیامبر سپردند. در میان آن ها یک یتیم بد اخلاقی بود که نصیب پیامبر شد. پس از چندی این یتیم از دنیا رفت. پیامبر خیلی گریه کردند.

از پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم پرسیدند: پدر که نداشت، شما سر پرستش بودید. حالا یک

ص: 138


1- سورۀ قلم، آیۀ 4.
2- بحار الانوار، ج 73، ص 273

یتیم دیگر برای شما می آوریم .

فرمودند: این یتیم خیلی بد اخلاق بود. شاید مثل او دیگر پیدا نشود. او به درد اخلاق من می خورد. یعنی او مرتب بد اخلاقی می کرد و پیامبر مرتب حلم و برد باری می ورزیدند. (1)

این پیغمبری که این همه حلم و صبر دارد می فرماید: کسی که بد اخلاق است با ما هم سفر نشود.

در یک هواپیما گاهی یک انسان بد اخلاق حال همۀ مسافران و خدمه را بد می کند. پیغمبر با همۀ اوصافش فرمودند: کسی که بد اخلاق است با ما نیاید. آیا کسی که اجازۀ هم صحبتی چند روزه در مسافرت به او نمی دهند، آیا اجازه می دهند که در قیامت با پیغمبر هم نشین شود؟ پس باید خیلی مواظب اخلاق مان باشیم.

اخلاق در رأس همۀ امور است و خوش اخلاقی سر چشمۀ تمام خوبی هاست. امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:

﴿ حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرِّ﴾؛ (2) اخلاق نیکو سر آمد هر نیکی است.

بد ترین مردم در قیامت

پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ يُكْرَمُ اتَّقَاءَ شَرِّهِ﴾؛ (3) بد ترین مردم در

ص: 139


1- تفسير منهج الصادقين، ج 10، ص 279
2- تصنيف غرر الحكم، ص 254.
3- بحار الانوار، ج 7، ص 217

پیشگاه خدا روز قیامت کسی است که برای پرهیز از شرش او را گرامی دارند.

کسانی که دیگران از ترس زبان شان، یا از ترس بد اخلاقی شان احترام شان را می گذارند

، بد ترین مردم شمرده شده اند. خانم بد اخلاقی که همسرش از او می ترسد، یا مرد بد اخلاقی که خانمش از ترس بد اخلاقی و داد و بیدادش مجبور است به او احترام بگذارد و مراقب است که بهانه نگیرد و داد و فریادش بلند نشود، بد ترین مردم است.

مدارا با همسر

یکی از آقایان می فرمود: ما آشنایی داشتیم که شاید پنجاه سال در خانۀ شوهر خدمت می کرد. همیشه ناهار و شام و وسائل خانه آماده بود تا شوهر بیاید. ولی می گفت: شوهرم که زنگ خانه را می زند، بدنم می لرزد؛ چون بهانه گیر است. شوهرش از دنیا رفت از او پرسیدم: نفرینش کردی؟ می گفت: نه. من همیشه دعا می کردم خدا شوهرم را ببخشد.

یکی از بزرگان اهل معرفت خانمی داشت که ایشان را خیلی اذیت می کرد. حتی ایشان را کتک می زد، از بس بد اخلاق بود. برادران این خانم خدمت آقا آمدند و گفتند: ما می دانیم خواهر ما بد اخلاق است. اگر اجازه بدهید او را ببریم. فرموده بودند: نه، شما اذیتش می کنید. من نگهش می دارم.

یک موقع سم خورده بود که بمیرد و بگوید که شوهر من قاتل من است. بردند و نجاتش دادند. بعد هم که فوت کرد آن بزرگوار برای او صدقه می داد

ص: 140

و کار های خیر می کرد تا در آن دنیا گرفتار نباشد. این ها طبع بسیار بلندی دارند.

برخی از افراد بیماری روحی و روانی دارند. دست خود شان نیست. ما باید مدارا کنیم.

برخورد با جاهلان

اگر یک امام جماعت خوش اخلاق باشد، تمام اهل محل را جذب می کند. با افراد باید با مدارا و مهر و محبت برخورد کرد؛ هم با افراد مؤمن و هم با افراد نادان امام باقر علیه السلام فرمودند:

﴿ النَّاسُ رَجُلَانِ مُؤْمِنٌ وَ جَاهِلٌ فَلَا تُؤْذِي الْمُؤْمِنَ وَ لَا تُجَهْلِ الْجَاهِلَ فتَكُونَ مِثْلَهُ﴾؛ (1) مردم دو دسته هستند: مؤمن و نادان. مؤمن را نیازار و با جاهل در نیفت که همانند او می شوی!

انسان ها دو نوع هستند، یا مؤمن اند و یا جاهل. اگر مؤمن است مواظب باش به او ظلم نکنی. اگر جاهل است، مواظب باش مثل او کار جاهلانه نکنی، وگرنه تو هم مثل او می شوی. خداوند دربارۀ ویژگی های عباد الرحمان فرموده است:

﴿ وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما﴾؛ (2) و چون نا دانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ می دهند.

هم چنین فرموده است:

ص: 141


1- بحار الانوار، ج 71، ص 158
2- سورۀ فرقان، آیۀ 63.

﴿ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً﴾؛ (1) و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری می گذرند.

در برابر انسان های جاهل باید برخوردی بزرگوارانه، مؤدبانه، و با مدارا داشت. بنابراین، خوش اخلاقی در همه جا و همه وقت لازم و پسندیده است.

اخلاق بهشتی

بد اخلاقی همۀ خوبی های انسان را هم ضایع و تباه می کند و حسن خلق انسان را به سوی بهشت سوق می دهد. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:

﴿ عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مُحَالَةَ وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مَحَالَةَ﴾؛ (2) بر شما باد به خوش اخلاقی که خوش اخلاقی در هر صورت در بهشت است. و از بد اخلاقی بر حذر باشید که بد اخلاقی به هر حال در جهنم است.

پیغمبر خدا با کسی تعارف نداشتند. فرمودند: آدم بد اخلاق پایان کارش جهنم است. و انسان خوش اخلاق هر چند گنه کار باشد، به بهشت می رود.

رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:

﴿ أَوَّلُ مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ الْعَبدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُسْنُ خُلُقِهِ﴾؛ (3) نخستین چیزی

ص: 142


1- سورۀ فرقان، آیۀ 74
2- بحار الانوار، ج 10، ص 369.
3- قرب الإسناد، ص 46؛ بحار الانوار، ج 68، ص 385

که در میزان عمل بنده نهاده می شود حسن خلق اوست.

اول چیزی که در میزان حسنات قرار داده می شود، خوش اخلاقی است. اگر حسن خلق بود، هم گناهان پاک می شود و هم اعمال قبول می شود.

مروت و جوان مردی در سفر

اشاره

یکی از جا هایی که مروت و جوان مردی باید ظهور و بروز بیش تری داشته باشد، مسافرت و در ارتباط با هم سفران است. اما جوان مردی در سفر به چیست و چگونه آن را باید به ظهور رساند؟ امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند:

﴿ أَمَّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ الْمِزَاحُ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللَّهَ وَ قِلَّةُ الْخِلَافِ عَلَى مَنْ صَحِبَكَ وَ تَرْكُ الرِّوَايَةِ عَلَيْهِمْ إِذَا أَنْتَ فَارَقْتَهُمْ﴾؛ (1) امّا مروّت و مردانگی در سفر، بخشش از توشه و شوخی و خوش طبعی در آن مواردی که خدا را به خشم نیاورد (برای رفع اندوه و خستگی هم سفران) و کم مخالفت کردن با آن که هم سفر توست و ترک داستان سرایی بر ضدّ ایشان پس از آن که از آنان جدا شدی.

در جایی دیگر نیز فرمودند:

﴿ المُرُوَّةُ فِي السَّفَر كَثْرَةُ الزَّادِ وَ طِيبُهُ وَ بَذْلُهُ لِمَنْ كَانَ مَعَكَ وَ كِتْمَانُكَ عَلَى الْقَوْمِ أَمْرَهُمْ بَعْدَ مُفَارَقَتِكَ إِيَّاهُمْ وَ كَثْرَةُ المِزَاحَ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللّهَ عَزَّ وَ جَل﴾؛ (2) مروّت در سفر عبارت است از: فراوانی و خوبی توشه، و بذل

ص: 143


1- معانى الأخبار، ص 258 .
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 294 .

آن به همراهان، و کتمان اسرار هم سفران، پس از جدا شدن از ایشان، و کثرت مزاح در غیر مطالبی که موجب خشم خدای عزّ و جلّ گردد.

4بذل و بخشش در سفر

﴿ اكَثرَةُ الزَّادِ وَ طِيبُهُ وَ بَذلُهُ لِمَنْ كَانَ مَعَكَ﴾. یکی از آداب سفر این است که اولاً انسان بهترین توشه را بردارد و ثانیاً امکاناتی که در سفر دارد، در اختیار هم سفرانش قرار بدهد. اگر خوراکی دارد، بذل کند. نه این که تک خوری کند و فقط به فکر خودش باشد. «بَذْلُ الزَّاد» یعنی آن توشه و خوراکی که همراه دارد، در موقع خوردن به دیگران هم بدهد و با هم سفران تقسیم کند.

پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:«﴿ أَلَا أُنبِّئُكُمْ بِشَرِّ النَّاسِ﴾؛ آیا مایل نیستید که بد ترین مردم را به شما معرفی کنم؟» گفتند: آری، یا رسول اللّه. فرمودند:

﴿ مَنْ سَافَرَ وَحْدَهُ وَ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ ضَرَبَ عَبْدَهُ﴾؛ (1) آن کس که تنها به سفر رود، و از بذل و بخشش خود دریغ ورزد، و غلام خویش را بزند.

کسی که امکاناتش را به مهمان، یا به هم سفر، یا خانواده اش نمی دهد، بد ترین مردم شمرده شده است. باید حواس مان به دیگران هم باشد.

خدا رحمت کند، مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی را، خیلی مواظب بودند. بعضی مواقع سر سفره که می نشستند، صبر می کردند، همه که مشغول می شدند شروع می کردند؛ مخصوصاً اگر جایی کار گرانی هم بودند.

بزرگواری می گفت: من سر سفره بودم. برای ایشان غذا آوردند. همه

ص: 144


1- بحار الانوار، ج 71 ، ص 141

مشغول شدند، اما ایشان صبر کردند تا بچه ها بیایند.

امام حسن علیه السلام مشغول غذا خوردن بودند. سگی در برابر حضرت بود. امام حسن علیه السلام یک لقمه خود شان می خوردند، یک لقمه به سگ می دادند. حیوان را در کلّ غذا شریک کردند. یک نفر گفت: آقا اجازه می دهید این حیوان را دور کنم؟ حضرت فرمودند:

﴿ دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا أَكُلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ﴾؛ (1) بگذار باشد؛ زیرا من از خدا شرم می کشم که صاحب روحی در صورت من که غذا می خورم نگاه کند و من به او غذا ندهم.

مرحوم آیت اللّه بروجردی به دهات و شنوه می رفتند. یک بار یک شکارچی را خدمت ایشان آورده بودند که حالت گرسنگی اش از بین نمی رفت. بیماری جوع گرفته بود. هر چه می خورد سیر نمی شد.

آیت اللّه بروجردی به او فرموده بودند: از چه زمانی این طور شدی؟ گفته بود: کارم شکار است. (2) چند وقت پیش برای شکار اطراف و شنوه رفته بودم. شکار پیدا نکردم. خسته بودم. ظهر بود. غذا می خوردم. یک سگی لنگ لنگان کنار من رسید. سر تکان داد که من گرسنه ام. من حتی یک تکه نان هم به او ندادم. با کمال پررویی غذایم را تمام کردم. غذای من که تمام شد، این سگ هم افتاد و مرد. از آن موقع بیماری جوع گرفته ام.

ص: 145


1- بحار الأنوار، ج 43، ص 352.
2- جز موردی که انسان مجبور است و فقط رزقش از طریق شکار تأمین می شود، شکار جایز نیست.

5مزاح در سفر

﴿ وَ الْمِزَاحُ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللّهَ﴾. یکی دیگر از آداب سفر مزاح و خوش طبعی در چیزی است که موجب خشم خداوند نگردد. و به تعبیر دیگر، چنان که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ وَ الْمُزَاحُ فِي غَيْرِ مَعَاصِي اللَّهِ تَعَالَى﴾؛ (1) و شوخی کردن است در غیر معصیت خدای تعالی.

انسانی که از خانه و زندگی دور می شود، بیش تر احتیاج به این دارد که شاد باشد. مزاح در سفر از رنج سفر می کاهد و راه را نزدیک می کند. البته مزاح را باید مثل نمک انگاشت. باید به اندازه باشد. افراط و زیاده روی خوب نیست. اصلاً هم مزاح نباشد، خوب نیست، به خصوص در مسافرت پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:

﴿ المُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ الْمُنَافِقُ قَطِبٌ وَ غَضِبٌ﴾؛ (2) مؤمن خوش رو و بذله گو، و منافق بد خو و خشم جو است.

مؤمن شوخ طبع است، گاهی شوخی می کند و مداعبه و مزاح دارد. ولی منافق عبوس و در هم و غضبناک است. مخصوصاً در مسافرت باید انسان با هم سفران یا خانواده اش بیش تر خوش و بش کند و لطیفه بگوید.

ص: 146


1- صحيفۀ امام رضا علیه السلام، ص 51.
2- بحار الانوار، ج 74 ، ص 153.

در روایات آمده است که پیغمبر ما با اصحاب شوخی می کردند. اصحاب هم گاهی با پیامبر شوخی می کردند. پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم می فرمودند:

﴿ إنِّى أَمْزَحُ وَلَا أَقُولُ إِلَّا الحَق﴾؛ (1) من مزاح می کنم و جز حق نمی گویم.

توهین نمی کردند، تحقیر نمی کردند، سر زنش نمی کردند. مزاح حضرت دو جهت داشت؛ یکی این که اراده می کردند دل ها را شاد کنند، یکی هم برای این که هیبت حضرت اصحاب را نگیرد و راحت بتوانند با ایشان ارتباط بر قرار کنند.

مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی خیلی شوخ طبع بود. وسط درس گاهی شوخی می کرد. گاهی دیوانه ها پیش ایشان می آمدند. ایشان می گفت: نمی دانم چه سرّی است که دیوانه ها دور ما جمع می شوند.

به یکی از شاگردانش فرمود: شوخی کنید. برای این که توّهم و خیال انسان را می گیرد و آدم خودش را بالا می بیند. شوخی و مزاح باعث می شود که انسان خودش را در بین مردم احساس کند. هم برای ما خوب است هم برای مردم.

اگر پیغمبر می خواست شوخی نکند. هیبت حضرت اصحاب را می گرفت. شوخی و مزاح می کردند تا هم طراز شوند، تنزیل کنند تا مردم بتوانند با ایشان انس بگیرند.

ص: 147


1- شرح نهج البلاغۀ لابن أبي الحديد، ج 6، ص 330.

6پرهیز از مخالفت با هم سفران

قِلَّةُ الْخِلَافِ عَلَى مَنْ صَحِبَكَ﴾. انسان وقتی با جمعی به مسافرت می رود تا آن جا که ممکن است بر خلاف جمع نظر ندهد. همه می خواهند فلان جا بروند، یا فلان کار را انجام بدهند، یا فلان غذا را بخورند، یکی در این وسط مخالفت می کند و همه را به هم می ریزد.

حضرت لقمان در آداب سفر به فرزندش سفارش می کند:

﴿ وَ إِذَا رَأَيْتَ أَصْحَابَكَ يَمْشُونَ فَامْشِ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ يَعْمَلُونَ فَاعْمَلْ مَعَهُمْ وَ إِذَا تَصَدَّقُوا وَ أَعْطَوْا قَرْضاً فَأَعْطِ مَعَهُمْ وَ اسْمَعْ لِمَنْ هُوَ أَكْبَرُ مِنْكَ سِنَا وَ إِذَا أَمَرُوكَ بِأَمْرِ وَ سَأَلُوكَ شَيْئًا فَقُلْ نَعَمْ وَ لَا تَقُلْ لَا فَإِنَّ لَا عِيٌّ وَ لُوْم﴾؛ (1) و چون ببینی که یارانت پیاده می روند، تو نیز هم گام ایشان شو، و چون ببینی که ایشان به کاری مشغول اند تو نیز با ایشان هم کاری کن، و چون صدقه ای ببخشند، یا وامی بدهند، تو نیز با ایشان شرکت نمای، و به سخن کسی که از تو بزرگ تر است گوش فرا دار، و چون تو را به کاری امر کنند، و چیزی از تو بخواهند بگو: آری، و نگوی: نه، زیرا که گفتن «نه» دلیل عجز و نشان پستی و حقارت است.

هر چه می توانید با هم سفران کنار بیایید و هم نوا و هم دل شوید. البته خط قرمز ها که معصیت الهی است باید رعایت شود. در این جا حرف هیچ کس، حتی پدر و مادر هم پذیرفته نیست. این یک استثناست. لقمان هم به

ص: 148


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 297.

فرزندش فرمود:

﴿ وَ کُنْ لِأَصْحَابِکَ مُوَافِقاً إِلاَّ فِی مَعْصِیَهِ اَللَّهِ﴾؛ (1) در همۀ امور با هم سفرانت موافقت کن، مگر در معصیت خدا.

مرحوم حاج آقای دولابی می فرمود: حتی در امر مکروه هم با بقیه همراه شوید؛ چون تفرقه و اختلاف چاه عمیقی است، ولی مکروه چالۀ کوچکی است.

7مدیریت و رهبری در سفر

یکی دیگر از آداب سفر، مدیریت در سفر است. باید یک نظام مدیریتی در مسافرت وجود داشته باشد، هر چند تعداد هم سفران اندک باشد. پیامبر عظیم الشأن صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إذا كانَ ثلاثةٌ في سَفَرٍ فَلْيُؤَمِّرُوا أَحَدَهُم﴾؛ (2) هر گاه سه نفر با هم سفر کردند، یکی از آنان باید رهبری و مدیریت سفر را بر عهده گیرد.

اگر بیش از دو نفر هم سفر شدند، یکی از آن ها باید سر پرست شود. مسئولیت ها باید معلوم باشد. یک نفر باید گروه را مدیریت کند. خیلی جالب است! پیغمبری که در یک مسافرت سه نفره می گوید یک نفر باید سر پرست باشد، آیا تا قیامت میلیارد ها امت را به حال خود شان رها می کند و امام و رهبری برای آنان نمی گمارد.

ص: 149


1- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 297
2- كنز العمّال، ج 6 ، ص 717 ، ح 17550.

آن هایی که می فهمند و خدا به آن ها عقل داده است، باید این را درک کنند که حرف غلطی است که بگوییم پیغمبر، امام و جانشین تعیین نکرده است. دین ما که برای مسافرت، ریز ترین مسائل را بیان کرده است، چگونه می شود برای مدیریت جامعه حرفی نداشته باشد و نگفته باشد که چه کسی باید امام و رهبر باشد. در یک سفر سه نفره می فرماید: یکی باید امیر و سر پرست شود و حرف آخر را بزند.

8تعاون در سفر

یکی از آداب سفر این است که همۀ هم سفران در انجام کار ها تعاون و هم کاری داشته باشند و هیچ کس تحت هیچ عنوانی از انجام کار ها شانه خالی نکند. البته کسانی که بیمار و یا نا توان هستند و قدرت انجام کار ندارند حرجی بر آنان نیست. کسی هم انتظار ندارد. هر کس در حد خود باید خدمت کند. پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم با این که اول شخصیت عالم هستی است، هنگامی که با گروهی به مسافرت می رفتند اجازه نمی دادند که دیگران کار کنند و ایشان از خدمت آن ها بهره مند شود.

در سفری فرمودند تا گوسفندی ذبح کنند. یکی ذبح آن را به عهده گرفت، دیگری پوست کندن آن را، و سومی تکه کردن، و یکی پختن آن را. پیامبر هم فرمودند: ﴿ عَلَيَّ أَنْ أَلْقُطَ لَكُمُ الْحَطَبَ﴾؛ هيزم جمع کردن هم بر عهدۀ من.» گفتند: یا رسول اللّه، پدر و مادر ما فدای شما! ما کار ها را انجام می دهیم. شما زحمت نکشید. فرمودند:

ص: 150

﴿ عَرَفْتُ أَنَّكُمْ تَكْفُونِي وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَكْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ أَنْ يَنْفَرِدَ مِنْ بَيْنِهِمْ﴾؛ می دانم که شما همۀ کار ها را انجام می دهید، ولی خداوند از بنده ای که در میان همراهان برای خود امتیازی و تشخصی قائل شود بدش می آید.

از این رو برخاستند و به جمع آوری هیزم پرداختند. (1)

9کمک به هم سفران

یکی از آداب مهم سفر، کمک به هم سفران است. انسان در مسافرت باید تا آن جا که می تواند به همراهانش کمک کند و آنان را در انجام امور یاری دهد و بار زحمت را از دوش آنان بردارد.

در سفر باید هم سفران را یاری و کمک کرد، چه کمک مالی، و چه کمک جسمی. حتی اگر در سفر یک مؤمنی مریض شد و شما هم باید ادامه به راه بدهید، مستحب است سه روز به خاطر او توقف داشته باشید. اگر خوب نشد، او را به کسی بسپارید و به سفر ادامه بدهید. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ حَقُّ الْمُسَافِرِ أَنْ يُقِيمَ عَلَيْهِ إِخْوَانُهُ إِذَا مَرِضَ ثَلَاثَاً﴾؛ (2) حقّ مسافر این است که چون در راه سفر بیمار شود، یاران هم سفرش سه شبانه روز برای رعایت حال او توقّف کنند.

خدمت به هم سفر، عبادت بزرگی است. از هر عبادتی بالا تر است. رسول

ص: 151


1- مكارم الأخلاق، ص 252.
2- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 279

خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:

﴿ مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلَاثًا وَ سَبْعِينَ كُرْبَةً وَ أَجَارَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مِنَ الْغَمِّ وَ الْهَمِّ وَ نَفَّسَ عَنْهُ كَرْبَهُ الْعَظِيمَ يَوْمَ يَغَضُ النَّاسُ بِأَنْفَاسِهِم﴾؛ (1) کسی که مؤمن مسافری را یاری کند، خدا هفتاد و سه گره اندوه و مشکل را از کار او می گشاید، و در دنیا و آخرت او را از همّ و غمّ پناه می دهد، و در آن روز که نَفَس مردم قطع می شود، اندوه عظیم او را بر طرف می سازد.

بزرگ قوم

نام مردی نزد پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم برده شد و از او به خوبی یاد شد. گفتند: یا رسول اللّه، با ما به حج آمد. چون فرود می آمدیم، پیوسته «لا اله الا اللّه» می گفت تا بکوچیم و باز پیوسته ذکر خدا می گفت تا فرود آییم.

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمودند:«﴿ فَمَنْ كَانَ يَكْفِيهِ عَلَفَ دَابَّتِهِ وَ يَصْنَعُ طَعَامَهُ﴾؛ پس چه کسی مرکبش را علف می داد و خوراکش را مهیا می ساخت؟ گفتند: همهٔ ما. حضرت فرمودند: «﴿ كُلُّكُمْ خَيْرٌ مِنْهُ﴾؛ همۀ شما از او بهترید!» (2)

مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمود: آن هایی که زیارت اهل بیت علیهم السلام می روند دو دسته هستند؛ یک دسته مهمان اهل بیت علیهم السلام هستند، و یک دسته دست و بازو و خدمت گزار و خدمۀ اهل بیت هستند. این ها به اهل بیت علیهم السلام

ص: 152


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 293
2- مكارم الأخلاق، ص 304

نقل می کنند امام راحل رحمة اللّه، که با دوستان به سفر زیارتی می رفتند، زیارت را کوتاه می کردند و به منزل باز می گشتند و چای و امکانات پذیرایی را فراهم می کردند. وقتی دوستان می رسیدند، می دیدند همه چیز حاضر است.

می فرمودند: این کار کمتر از زیارت نیست.

خدمت به هم سفر ها بسیار ارزشمند است. نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و اله و سلم فرمودند:

﴿ سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ فِي السَّفَرِ﴾؛ (1) بزرگ قوم کسی است که در سفر خدمت گزار آنان است.

در کاروان، هر کس خدوم است و بیش تر از همه به هم سفران خدمت می کند، از همه جلو تر و مقرب تر است.

سیرۀ امام سجاد علیه السلام در سفر

اشاره

حضرت صادق علیه السلام فرمودند :

﴿ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام لَا يُسَافِرُ إِلَّا مَعَ رِفْقَةٍ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ يَشْتَرِطُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ خُدَّامِ الرِّفْقَةِ فِيمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ﴾؛ على بن الحسين علیه السلام همیشه با رفیقانی مسافرت می کرد که ایشان را نمی شناختند و شرط می کرد در کار هایی که احتیاج داشتند خدمت کار آن ها باشد.

یک مرتبه با گروهی مسافرت کرد. شخصی به آن ها برخورد. امام را شناخت. گفت: می دانید این شخص کیست؟ گفتند: نه. گفت: این علی بن الحسین است.

ص: 153


1- بحار الانوار، ج 73، ص 273.

آن گروه از جای حرکت نمودند و دست و پایش را بوسیدند. گفتند: یا ابن رسول اللّه، می خواستی ما را به آتش جهنم بسوزانی! اگر اسائۀ ادبی می کردیم، دیگر برای همیشه هلاک می شدیم. شما را چه وا داشت که چنین کنید؟ فرمودند:

﴿ إِنِّي كُنْتُ سَافَرْتُ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ يَعْرِفُونَنِي فَأَعْطَوْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم مَا لَا أَسْتَحِقُ فَأَخَافُ أَنْ تُعْطُونِي مِثْلَ ذَلِكَ فَصَارَ كِثْمَانُ أَمْرِي أَحَبَّ إِلَيَّ﴾؛ (1) زمانی با گروهی مسافرت کردم که مرا می شناختند. به واسطهٔ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دربارۀ من آن قدر لطف می نمودند که استحقاق آن را نداشتم. من می ترسیدم شما هم چنین کنید. به همین جهت سفر با نا شناس برایم بهتر بود.

ما دنبال شهرت و ریاست هستیم، آن بزرگواران از این قضیه فرار می کردند. در سفر دنبال تعیّن نباشید. ملا عبد اللّه جهرمی می گوید: من به لاشۀ دنیا نگاه نمی کنم، بینی ام را می گیرم و فرار می کنم. بعضی ها می خواهند این لاشه را بخورند.

10مشاوره در سفر

لقمان نه پیغمبر بوده و نه وصی پیغمبر. ولی خداوند به او حکمت داد.

﴿ وَ لَقَدْ آتَيْنَا لُقمانَ الْحِكْمَة﴾؛ (2) و به راستی، لقمان را حکمت دادیم.

لقمان یک عبد بود. خداوند بر اثر تقوا و پرهیز کاری به او حکمت عطا

ص: 154


1- بحار الأنوار، ج 46، ص 69.
2- سورۀ لقمان، آیۀ 12

کرد. خدا یک نمونه در قرآن به ما نشان داده است که می شود چنین اشخاصی وجود داشته باشند.

خدای بزرگ در قرآن یک سوره به نام ایشان آورده است. پیغمبر و امامان هم مدام از کلمات او برای ما بیان می کنند. پس راه باز است. جناب لقمان به پسرش دربارۀ آداب سفر می فرماید:

﴿ إِذَا سَافَرْتَ مَعَ قَوْمٍ فَأَكْثِرِ اسْتِشَارَتَهُمْ فِي أَمْرِكَ وَ أَمْرِهِم﴾؛ (1) چون با گروهی هم سفر شدی بسیار در کار خود و آنان مشورت کن.

اگر می خواهید برای کاری تصمیم گیری کنید، یا برنامه ریزی کنید، عقل ها را روی هم بریزید. ممکن است هر کدام تدبیری ارائه بدهند. انسان وقتی در وطن است، کار های روزمره او را مشغول می کند. ولی وقتی در مسافرت است و از خانه و زندگی بریده است، فرصت مشورت و کسب تجربه دارد.

مشاورۀ امام کاظم علیه السلام با غلامان

پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: هیچ کس از مشاوره پشیمان نمی شود. الآن مشاوره های دینی می تواند مشکلات بزرگ را حل کند. خدا به پیغمبرش می فرماید:

﴿ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر﴾؛ (2) و در کار ها با آنان مشورت کن.

با مسلمان ها و با کسانی که اطرافت هستند، با کسانی که هیچ نمی فهمند،

ص: 155


1- الكافي، ج 8، ص 348
2- سورۀ آل عمران، آیۀ 159

مشورت کن. حسن بن جهم می گوید: در محضر حضرت رضا علیه السلام بودیم که نام پدر بزرگوارش برده شد. امام علیه السلام فرمود:

﴿ كَانَ عَقْلُهُ لَا تُوَازَى بِهِ الْعُقُولُ وَ رُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ﴾؛ عقل پدرم با عقول همۀ مردم قابل سنجش نبود، با این حال گاهی با غلامان خود مشورت می کرد.

به ایشان می گفتند: با چنین فردی مشورت می کنی؟! می فرمود:

﴿ إِنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ﴾؛ چه بسا که خداوند تبارک و تعالی زبان او را به مصلحت بگشاید.

سپس فرمودند: و چه بسیار که آنان چیز هایی به حضرت تذکّر می دادند و حضرت آن ها را در کشت و زرع خود به کار می بست. (1)

قطعاً یک تار موی امام با هیچ کس قابل قیاس نیست. امام عقل کل است. کسی که عقل کل است و عقل او با عقول انسان ها موازات ندارد، گاهی با یک غلام مشورت می کرد. چقدر ادب و بندگی داشتند. این عین بندگی است. به خودش مغرور نیست، خدا را می بیند. می گوید: بلکه خدا به زبان او و به فهم او یک چیز جدیدی برای من بفرستد.

نصیحت مورچه به حضرت سلیمان

مگر مورچه حضرت سلیمان پیغمبر را موعظه و نصیحت نکرد؟ مگر هد هد

ص: 156


1- مكارم الأخلاق، ص 319

به سلیمان نگفت:﴿ أَحَطتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ﴾. (1) یعنی من چیزی کشف کرده ام که توی سلیمان نمی دانی. با این که تو علم پیغمبری داری. گاهی خدا به هد هد چیزی می دهد که سلیمان نمی داند. به مورچه چیزی می دهد، که سلیمان نمی داند.

مورچه از سلیمان پرسید: آیا می دانی چرا از میان همه چیزِ این مُلک، باد مسخّر تو شد؟ سلیمان اظهار بی اطّلاعی کرد. مورچه گفت: خداوند عزّوجلّ می خواست تا به تو بیاموزد که اگر همه چیز مملکت را برای تو مسخر می کردیم، چنان که باد را مسخر تو کردیم؛ زوال همه مانند زوال باد می بود و مثل باد از دست تو می رفت. این جا بود که سلیمان از گفتار این مورچه خنده اش گرفت. (2)

این خدا بود که به مورچه الهام می کرد. مورچه که چیزی نمی داند. می خواست حضرت سلیمان را آگاه کند که مورچه هم می فهمد.

خواجوی کرمانی هم در این باره زیبا گفته است:

پیش صاحب نظران مُلک سلیمان باد است *** بلکه آن است سلیمان که ز مُلک آزاد است

آن که گویند که بر آب نهاد است جهان *** مشنو ای خواجه که تا در نگری بر باد است (3)

ص: 157


1- سورۀ نمل، آیۀ 22
2- عيون أخبار الرضاء علیه السلام، ج 2، ص 78.
3- خواجوی کرمانی

استخاره و استشاره

اشاره

امام هشتم علیه السلام می فرماید: پدرم که عقل او با همۀ عقول عالم برابری ندارد، با یک برده مشورت می کرد. امام علیه السلام با یک برده مشورت می کند، اما من شرمم می آید که از پدرم، از دوستم، و یا از استادم مشورت بگیرم.

امام انسان کامل است. اگر یک سر سوزن به ما نگاه کند، همه را بهشتی می کند. اما می نشیند با یک غلام مشورت می کند. ما مشورت را عار ندانیم. مشورت کنیم. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

﴿ مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَار﴾؛ (1) هر که از خدا طلب خیر کرد سر گردان نشد. و هر کس مشورت کرد پشیمان نگشت.

کسی که همیشه از خدا طلب خیر کند، هیچ گاه گیج و حیرت زده نمی شود. اصل استخاره، طلب خیر کردن از خداست. در هر برنامه و تصمیمی بگو خدایا، آن چیزی که خیر و صلاح است و آن چیزی که تو دوست داری و رضای توست، همان را برای من مقدر کن. دو رکعت نماز بخوان و از ته دل از خدا بخواه. بعد ببین خدا چه چیز به قلبت الهام می کند، همان را انجام بده. که همیشه از خدا طلب خیر کند، متحیر و گیج نمی شود در قلبش توجه داشته باشد که خدا باید راهنما باشد.

عاقل ترین مردم کسی است که عقل مردم را به عقل خودش اضافه کند. یکی از علما با کودکان و نوه هایش مشورت می کرد. به او گفتند: در شأن شما

ص: 158


1- تحف العقول، ص 207 ، الكافي، ج 4، ص 96.

نیست می فرمود: خدا را چه دیدی، ممکن است به زبان بچه چیزی جاری شود که به ذهن ما نرسد. از بالا باید ببینیم. مسألۀ شخص نیست، مسألۀ تواضع و ادب شماست. از این رو فرمودند: در سفر زیاد مشورت کن، چه در کار خودت، چه در کار دیگران.

11خنده رو بودن در سفر

از آداب سفر که لقمان به فرزندش فرمود، خنده رو و بشاش بودن است. فرمود:

﴿ وَ أَكْثِرِ التَّبَسُّمَ فِي وُجُوهِهِم﴾؛ (1) و در چهرۀ هم سفرانت بسیار تبسم کن.

انسان در سفر باید متبسم و همیشه لبخند به لبش باشد. گشاده رویی و تبسم در همه وقت سفارش شده است. دربارۀ پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و اله و سلم آمده است:

﴿ كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّما﴾؛ (2) بیش از همۀ مردم متبسم بود.

امیر مؤمنان علیه السلام هم دربارهۀ ویژگی مؤمن فرمودند:

﴿ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ﴾؛ (3) شادی مؤمن در چهره اش، و اندوهش در دل اوست.

هم چنین فرمودند:

﴿ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ المَوَدَّةِ﴾؛ (4) گشاده رویی دام محبت است.

ص: 159


1- الكافي، ج 8، ص 348.
2- مناقب آل أبي طالب علیهم السلام، ج 1 ، ص 146؛ بحار الانوار، ج 16، ص 228
3- نهج البلاغه، حکمت 333
4- نهج البلاغه، حکمت 6.

با تبسم ارتباط صمیمانه و محبت آمیز برقرار می شود. معلمی که خوش برخورد است، در دل دانش آموز جا باز می کند. عبوس بودن رابطه ها را قطع می کند. بشاشت و خندرو بودن آن قدر اهمیت دارد که تبسم در چهرۀ برادر مؤمن حسنه و عبادت شمرده شده است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ مَنْ تَبَسَّمَ فِي وَجْهِ أَخِيهِ كَانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ﴾؛ (1) هر کس در چهرۀ برادرش تبسم کند، یک حسنه برای اوست.

12اجابت هم سفران

یکی دیگر از آداب سفر اجابت هم سفر است. حضرت لقمان در آداب سفر به فرزندش فرمود:

﴿ وَ إِذَا دَعَوْكَ فَأَجِبْهُمْ وَ إِذَا اسْتَعَانُوا بِكَ فَأَعِنْهُمْ﴾؛ (2) هر گاه هم سفران تو را دعوت کردند، اجابت کن، و هر زمان از تو کمک خواستند، به آن ها کمک کن.

اگر هم سفری توشه و آذوقه ای همراه دارد و شما را به آن دعوت کرد، رد نکنید، بپذیرید. اگر هم مشکلی داشت او را کمک کنید.

ابو هارون می گوید: شرفیاب محضر امام صادق علیه السلام بودم که در حضور من به چند تن از کسانی که در نزدش حاضر بودند می فرمود: «﴿ مَا لَكُمْ تَسْتَخِفُونَ بِنَا﴾؛ چرا شما ما را سبک می شمارید!»

مردی از اهل خراسان از جا برخاست و عرض کرد: ما به خدا پناه

ص: 160


1- الكافي، ج 2، ص 206.
2- الكافي، ج 8، ص 348

می بریم از این که شما را سبک شماریم، یا چیزی از دستورات شما را سبک شماریم! فرمود:«﴿ بَلَى إِنَّكَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِي﴾؛ چرا، تو یکی از همان هایی هستی که مرا سبک شمردی!»

عرض کرد: پناه به خدا که من شما را سبک شمرده باشم! فرمود:

﴿ وَ يْحَكَ أَوَ لَمْ تَسْمَعْ فُلاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ احْمِلْنِي قَدْرَ مِيلِ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِينَا اسْتَخَفَ وَ ضَيَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ﴾؛ (1) وای بر تو! هنگامی که ما در نزدیکی جحفه بودیم، مگر نشنیدی فلان شخص به تو می گفت:« مرا به مقدار یک میل راه (چهار کیلومتر) سوار کن که به خدا قسم درمانده و خسته شده ام.» و تو سرت را هم برای او بلند نکردی و او را سبک شمردی؟! و هر کس مؤمنی را سبک بشمارد، ما را سبک شمرده و احترام خدای عز و جل را ضایع کرده است.

13سکوت در سفر

جناب لقمان در ادامهٔ بیان آداب سفر فرمود:

﴿ وَ اغْلِبُهُمْ بِثَلَاثٍ بِطُولِ الصَّمْتِ وَ كَثْرَةِ الصَّلَاةِ وَ سَخَاءِ النَّفْسِ بِمَا مَعَكَ مِنْ دَابَّةٍ أَوْ مَالٍ أَوْ زَادٍ﴾؛ (2) و در سه چیز بر هم سفر ها برتری یاب، خاموشی بسیار، نماز فراوان ، و سخاوت به آن چه همراه داری، از مرکب و مال و توشه.

ص: 161


1- الكافي، ج 8، ص 102.
2- الكافي، ج 8، ص 348.

در سه چیز باید بر هم سفران سر آمد بود. نخست «بِطُولِ الصَّمْتِ»؛ طول سکوت. خود سکوت نوعی عبادت و حسنه است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ لَا يَزَالُ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يُكْتَبُ مُحْسِنَا مَا دَامَ سَاكِتاً فَإِذَا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِنَاً أَوْ مُسِيئاً﴾؛ (1) بندۀ مؤمن تا زمانی که خاموش باشد، نیکو کار نوشته می شود. و چون سخن گوید،نیکو کار، یا بد کردار نوشته شود.

شاید تصور شود سکوت عبادتی راحت و آسان است، ولی خیلی هم راحت نیست. مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی می فرمود: بعضی ها فکر می کنند شهوت فقط شهوت جنسی، یا شهوت ریاست است. شهوتِ کلام، از همۀ این ها بدتر است. مدام می خواهد حرف بزند. شروع که می کند دیگر تمامی ندارد.

عقل كامل

هر کس که عقلش بیش تر، سکوتش بیش تر، ورّاجی و پر حرفی خوب نیست. انسان های کم عقل پر حرف هستند. انسان های عاقل کم حرف هستند.

این فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام است که می فرماید:

﴿ إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَام﴾؛ (2) چون عقل کامل شود سخن کم گردد.

هر چه عقل رشد می کند و کامل تر می شود، حرف ها گزیده تر و پر محتوا تر و نافذ تر و کم تر می شود. پیغمبر ما یک کلمه حرف می زد، ولی دریایی از حکمت بود. فرمودند:

ص: 162


1- الكافي، ج 2، ص 116.
2- نهج البلاغه، حکمت 71

﴿ أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِم﴾؛ (1) کلماتی جامع و پر معنا به من عطا شده است.

كلمات جامعی که از هر یک صد ها باب علم باز می شد. در همۀ ابواب همین طور است. پیامبر هم خطبه های کوتاهی داشتند و هم سکوتی طولانی. در اوصاف پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمده است:

﴿ لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ طَوِيلَ السُّكُوت﴾؛ (2) جز در هنگام نیازمندی سخن نمی گفت؛ سکوتی طولانی داشت.

البته سکوت مطلق هم نهی شده است. حرف به جا و درست و صحیح و به اندازه باید زده شود. سعی کنید پر حرفی نباشد. هیچ حرف نزدن هم خوب نیست. گفته اند: کم حرف بزنید، نگفتند که اصلاً حرف نزنید. خوش و بش و احوال پرسی کن، ولی پر حرفی و زیاده گویی مذمت شده است.

دری از حکمت

اشاره

می گویند: دو سه ماه با بچه تمرین می کنند، تا حرف زدن یاد بگیرد. بعد که یاد گرفت، شاید پنجاه سال طول بکشد تا ساکت ماندن را یاد بگیرد. امام رضا علیه السلام فرمودند:

﴿ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْر﴾؛ (3) خاموشی دری از در های حکمت است. خاموشی

ص: 163


1- بحار الانوار، مدخل، ص 54.
2- مكارم الأخلاق، ص 13.
3- الكافي، ج 2، ص 113.

کسب محبوبیت می کند. خاموشی راهنمای هر خیر و نیکی است.

به کسانی که صمت و سکوت دارد، نزدیک شوید که خداوند به آن ها حکمت می دهد. کسانی که ساکت هستند، انرژی آن ها صرف عقل و فهم می شود و حرف های پخته تر می زنند. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ أَمْسِكْ لِسَانَكَ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِكَ ثُمَّ قَالَ وَ لَا يَعْرِفُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَخْزُنَ مِنْ لِسَانِه﴾؛ (1) زبانت را نگهدار؛ زیرا نگهداری زبان صدقه ای است که به خود می دهی. (چون خاموشی تو را از بلا نگه دارد.) سپس فرمود: هیچ بنده ای حقیقت ایمان را نشناسد، تا برخی از زبانش را نگهدارد. (و تنها آن چه را به سود دنیا یا آخرتش باشد رها کند و بگوید).

لقمان به پسرش گفت: پسر جان اگر خیال می کنی سخن از نقره است، بدان که خاموشی از طلا است. (2)

14توجه و اهتمام به نماز ها

﴿ وَ كَثْرَةِ الصَّلَاةِ﴾. یکی دیگر از آداب سفر اهتمام به نماز و زیاد نماز خواندن در سفر است. به ویژه آن که نماز های واجب را اول وقت و به صورت جماعت به جا بیاوریم. از این رو بر مراقبت نماز اول وقت در سفر سفارش و تأکید شده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: لقمان دربارۀ آداب سفر به فرزندش فرمود:

ص: 164


1- الكافي، ج 2، ص 114.
2- الكافي، ج 2، ص 114.

﴿ يَا بُنَيَّ وَ إِذَا جَاءَ وَقْتُ صَلَاةٍ فَلَا تُؤَخَّرْهَا لِشَيْءٍ وَ صَلَّهَا وَ اسْتَرِحْ مِنْهَا فَإِنَّهَا دَيْنٌ وَ صَلَّ فِي جَمَاعَةٍ وَ لَوْ عَلَى رَأْسِ زُجٍ﴾؛(1) ای پسرم! به محض این که هنگام نماز رسید، آن را به سبب کار دیگر به تأخیر مینداز و آن را به جای آور و خود را از آن آسوده ساز؛ زیرا نماز بدهی است. و نماز را به جماعت بخوان، هر چند بر نوک پیکان باشد.

روایت شده است که مردی در خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم برای رفتن به سفری استخاره کرد، بد آمد. اما چون گمان نفع کلّی در آن سفر داشت، خلاف استخاره عمل نمود و به آن سفر رفت و منافع بسیاری نصیب او شد.

بعد از بازگشت از سفر، خدمت آن حضرت آمد و از بدی استخاره پرسید. آن حضرت فرمود: آیا در این سفر، امری از امور دین از تو فوت شد؟

عرض کرد: بلی، یک نماز از من فوت شد.

فرمود: بدی استخاره به خاطر فوت آن نماز بود؛ زیرا تمام مال دنیا به ثواب آن یک نماز وفا نمی کند و نفعی که در این سفر نصیب تو شد، در برابر نفعی که در آخرت از تو فوت شد کم است. (2)

چه ضرری بالا تر از این. نمازت را به وقت نخواندی. میلیارد ها هم سود کنی ضرر آن جبران نمی شود. همۀ باختن ها و ضرر کردن ها مادی نیست.

معنوی هم هست. بنابراین، باید در سفر ها روی جهات معنوی حساب ویژه ای باز کرد.

ص: 165


1- الكافي، ج 8، ص 348.
2- مناهج أنوار المعرفة فى شرح مصباح الشريعة، ج 1، ص 517.

مسائل معنوی پایدار است. یک «سبحان اللّه» یا «لا إله إلا اللّه» تا ابد می ماند. ولی مسائل مادی، نفع و ضرر و کم و زیادش از بین رفتنی است. به قول حافظ:

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست *** از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

فضیلت یک تکبیرة الاحرام

اشاره

در روایت آمده است که روزی ابن مسعود به تکبیرة الاحرام اول نماز جماعت نرسید و این تکبیرة الاحرام از او فوت شد. برای جبران آن بنده ای آزاد کرد و نزد پیامبر آمد و گفت: روزی یک تکبیرة الاحرام از من فوت شد و من برای جبران آن یک بنده آزاد کردم. آیا فضیلت آن را درک کرده ام؟

حضرت فرمودند: نه.

ابن مسعود می گوید: بندۀ دیگری آزاد کردم و پرسیدم: آیا الآن فضیلت آن را درک کردم؟ حضرت فرمودند:

﴿ لَا يَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً لَمْ تَكُنْ مُدْرِكاً فَضْلَهَا﴾؛ (1) نه ابن مسعود، اگر آن چه در زمین است در راه خدا انفاق کنی، نمی توانی فضیلت آن را درک کنی!

اگر مالی کم یا زیاد شد، غصه نخور؛ چون از بین رفتنی است. نه سودش ماندنی است و نه ضررش. اما اگر نمازت قضا شد، قدر و ارزش آن جبران ندارد.

ص: 166


1- جامع الأخبار، ص: 77؛ مستدرک الوسائل، ج 6، ص 445.

15سخاوت در سفر

از دیگر چیز هایی که حضرت لقمان فرمود با آن بر هم سفرانت پیشی بگیر، سخاوت و بخشش است. ﴿ سَخَاءِ النَّفْسِ بِمَا مَعَكَ مِنْ دَابَّةٍ أَوْ مَالٍ أَوْ زَاد﴾. هر چه می توانید در سفر سخاوت به خرج دهید. یا با بدنت به آن ها خدمت کن، سواری ات را در اختیار آنان بگذار، مالت را به آنان ببخش، با زاد و توشه ات از آنان پذیرایی کن. یعنی همۀ امکاناتی که خداوند به تو مرحمت کرده است، در اختیار دیگران هم قرار بده.

سخاوت همه جا پسندیده است، اما در سفر بیش تر توصیه شده است. حضرت لقمان در توصیه های سفر به فرزندش فرمود: توشۀ راهت را کریمانه در اختیار هم سفر های خود هم قرار بده!

﴿ كُنْ كَرِيماً عَلَى زَادِكَ بَيْنَهُم﴾؛ (1) دربارۀ توشۀ سفرت بین آن ها کریمانه عمل کن.

مراقبت از اموال در سفر

اشاره

یکی دیگر از آداب سفر مراقبت از اموال و وسائل است. صفوان جمال روایت کرده است که به امام صادق علیه السلام گفتم: خانواده ام همراه من است و من قصد حج دارم. آیا جایز است که نفقۀ سفرم را در کمر بندم ببندم؟ امام علیه السلام فرمودند:

ص: 167


1- الكافي، ج 8، ص 348.

﴿ نَعَمْ فَإِنَّ أَبِي علیه السلام كَانَ يَقُولُ مِنْ قُوَّةِ الْمُسَافِرِ حِفْظُ نَفَقَتِهِ﴾؛ (1) آری؛ پدرم همواره می فرمود: از جمله عوامل قوت و نیرومندی مسافر حفظ نفقه اوست.

از آداب سفر این است که وسائل سفرت را هم حفظ کنی؛ پول، تلفن همراه و هر آن چه به همراه داری.

کسی می گفت: در ترمینال به یک مسافری گفتم: این کت مرا نگه دار، قرآن در آن است، تا من بروم دستشویی و برگردم. آن طرف هم کت را با همه چیز های داخل آن، از موبایل و پول و همه را برد.

وسایل تان را به هر کس نسپارید. پول های تان را یک جا قرار ندهید. مسائل امنیتی را رعایت کنید. در ماشین را محکم ببندید و ضریب امنیتی آن را بالا ببرید.

16حفظ بهداشت و مراقبت از سلامت خود

یکی دیگر از آداب سفر، حفظ بهداشت و مراقبت از سلامت خود و همراهان در سفر است. انسان در خانه و خانواده اگر سرما بخورد، یا آسیبی ببیند، دکتر و دارو هست. اما در مسافرت همه چیز فراهم و دم دست نیست. باید بیش تر مراقب بود. از این رو فرموده اند: در سفر هر طعامی نخورید، هر کس هر چیزی تعارف کرد نخورید، مراقب غذا های برخی از غذا خوری های بین راه باشید.

بعضی از مشکلات دست اورد بی احتیاطی خود ماست. امام باقر علیه السلام به یکی از شیعیان خود که قصد سفر داشت و گفت: مرا سفارشی بفرمایید، فرمود:

ص: 168


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص: 280

﴿ لَا تَسِيرَنَّ شِبْراً وَ أَنْتَ حَافٍ وَ لَا تَنْزِلَنَّ عَنْ دَابَّتِكَ لَيْلًا إِلَّا وَ رِجْلَاكَ فِي خُفٌ وَ لَا تَبُولَنَّ فِي نَفَقٍ وَ لَا تَذُوقَنَّ بَقْلَةٌ وَ لَا تَشَمَّهَا حَتَّى تَعْلَمَ مَا هِيَ وَلَا تَشْرَبْ مِنْ سِقَاءِ حَتَّى تَعْلَمَ مَا فِيهِ وَ لَا تَسِيرَنَّ إِلَّا مَعَ مَنْ تَعْرفُ وَ احْذَرْ مَنْ لَا تَعْرِفُ﴾؛ (1) یک وجب هم بدون کفش راه مسپار. از مرکب سواری خود شب پیاده مشو، مگر این که کفش به پا داشته باشی. در سوراخ های زمین ادرار مکن و هیچ نوع روییدنی را مخور و بو نکش، مگر وقتی که بدانی چیست. و از مشک آب کسی نیاشام، مگر این که بدانی چه در آن است. به سفر نرو، مگر با کسی که او را می شناسی. و از کسی که نمی شناسی بپرهیز.

این ها به عنوان نمونه است. رعایت اصول بهداشتی شاید به مقتضای زمان ها و مکان ها متفاوت باشد. انسان باید در موقعیت های مختلف اصول بهداشتی را مراعات کند و مراقب سلامت خود باشد، به ویژه در مسافرت.

17یاد خدا در سفر

یکی دیگر از آداب سفر یاد خداست. چنان که امام صادق علیه السلام در آداب سفر فرمودند:﴿ وَ اذْكُرِ اللَّهَ سِرّاً وَ جَهْراً﴾؛ (2) یعنی در هنگام حرکت از خدای تعالی غافل مباش، و در سفر همواره به یاد او باش. در سیرۀ رسول خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

ص: 169


1- بحار الأنوار ، ج 96، ص 123.
2- مصباح الشريعه، ص 26؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 167.

﴿ كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فِي سَفَرِهِ إِذَا هَبَطَ سَبَّحَ وَ إِذَا صَعِدَ كَبَّر﴾؛ (1) رسول خدا در سفرش هر گاه که فرود می آمد، تسبیح می گفت، و چون سوار می شد تکبیر می گفت.

در سفر زیاد یاد خدا کنید. یاد خدا همه وقت خوب است، ولی در سفر باید بیش تر باشد. ابو عبیده از امام باقر یا امام صادق علیهم السلام روایت کرده است که فرمود: چون در سفری باشی بگو:

﴿ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَسِيرِي عَبَراً وَ صَمْتِي تَفَكَّراً وَ كَلَامِي ذِكْراً﴾؛ (2) خداوندا، چنان کن که در هر گامی برایم عبرتی حاصل شود، و اگر خاموش باشم در حال تفکر باشم، و اگر گویا باشم در ذکر و یاد تو باشم.

این یک دستور العمل بسیار جامعی برای بهره مندی معنوی از سفر است. اگر کسی این دستور العمل را پیش گیرد و به آن اهتمام ورزد، به نتایج بسیار بلندی دست پیدا می کند. خودش یک سیر و سلوک معنوی در مسافرت است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در نتایج و بازتاب ذکر خدا در مسافرت فرمودند:

﴿ وَ الَّذِي نَفْسُ أَبِي الْقَاسِم بِيَدِهِ مَا هَلَّل اللَّهَ مُهَلَّلٌ وَ لَا كَبَّرَ اللَّهَ مُكَبِّرْ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَشْرَافِ إِلَّا هَلَّلَ مَا خَلْفَهُ وَ كَبَّرَ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ بِتَهْلِيلِهِ وَ تَكْبِيرِهِ حَتَّى يَبْلُغَ مَقْطَعَ التُّرَابِ﴾؛ (3) قسم به کسی که جان أبو القاسم در قبضۀ قدرت اوست، هیچ تهلیل گویی و هیچ تکبیر گویی بر فراز ارتفاعی از ارتفاعات، خدای را تهلیل و تکبیر نگفته است، مگر آن که به وسیلهٔ تهلیل

ص: 170


1- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 273.
2- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 273.
3- من لا يحضره الفقیه، ج 2، ص 273.

و تکبیر او هر چه در پشت سر داشته با او به تهلیل پرداخته، و هر چه در پیش رو داشته با او تکبیر گفته است. تا آن جا که این هم آوایی در تهلیل و تکبیر، به آخرین نقطۀ زمین و مقطع خاک رسیده است.

وقتى انسان در سفر «لا إله إلا اللّه» و «اللّه اکبر» می گوید، به خصوص در بیابان ها و بر فراز بلندی ها، تا اقصی نقاط کرۀ زمین انعکاس پیدا می کند و همۀ موجودات را با خود همراه می کند. و چه عملی بهتر و بالا تر از این می توان یافت!

18امنیت در سفر

یکی دیگر از آداب سفر بررسی مسیر و راهی امن است. انسان باید برای سفر خود برنامه ریزی داشته باشد و بهترین مسیر و راه را انتخاب کند و توقف گاهی مناسب برای خود در نظر بگیرد. اگر در مسیر قصد استراحت داشت، سعی کند جای امنی باشد. پیغمبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إِيَّاكُمْ وَ التَّعْرِيسَ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِيقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السَّبَاعِ وَ مَأْوَى الْحَيَّاتِ﴾؛ (1) بترسید از فرود آمدن برای استراحت در آخر شب، در وسط راه، و درون درّه ها؛ زیرا که آن اماکن جای آمد و شد درندگان، و مأوای ماران است.

البته امنیت و نا امنی راه ها به شرایط زمان سفر بستگی دارد. شاید الآن کم تر اتفاق بیفتد که کسی از میان دره ها سفر کند. ولی رعایت امنیت سفر و

ص: 171


1- بحار الانوار، ج 73، ص 278.

مسیر و توقف گاه امری لازم و ضروری است. شاید تهدید هایی که در زمان های قدیم برای مسافران بوده، اکنون به گونه و شکلی دیگر است. بنابراین، باید هر چیزی را در ظرف خودش مورد توجه قرار داد.

مثلاً امروزه باید از فرود آمدن در وسط راه، کنار رود خانه ها که امکان طغیان دارد، و یا در حاشیۀ جنگل ها که محل عبور و مرور حیوانات درنده است خود داری کرد. لقمان به فرزندش فرمود:

﴿ إِذَا أَرَدْتُمُ النُّزُولَ فَعَلَيْكُمْ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِينَ بِأَحْسَنِهَا لَوْنَا وَ أَلْيَنَهَا تُرْبَةٌ وَ أَكْثَرِهَا عُشْباً﴾؛ (1) و چون قصد فرود آمدن کنید، بکوشید تا از قطعات زمین قطعه ای را انتخاب کنید که رنگش زیبا تر و خاکش نرم تر، و گیاهانش فراوان تر باشد.

سر سبزی و طراوت و شادابی محیط، در طراوت و شادابی روح و روان آدمی بسیار تأثیر گذار است. از این رو توصیه شده در جا های با صفا اطراق کنیم، نه در جا های خشک و بی آب و درخت.

انتخاب راه های امن

اشاره

همیشه سعی کنید از راه اصلی سفر کنید. راه فرعی ممکن است میان بر، ولی خطرناک باشد. حتی اگر راه شما دور هم می شود، از راه اصلی بروید. همۀ مسائل ریز امنیتی در روایات آمده است. راه طولانی و امن، بهتر از راه میان بر نا امن است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

ص: 172


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 296؛ بحار الانوار، ج 73، ص 271

﴿ عَلَيْكُمْ بِالْبِكْرِ وَ إِنْ بَارَتْ وَ الْجَادَّةُ وَ إِنْ دَارَتْ وَ الْمَدِينَةُ وَ إِنْ جَارَت﴾؛ (1) بر شما باد به دوشیزه، گر چه کساد باشد. و بر جاده شوسه گر چه پیچ دارد. و بر شهر نشینی گر چه ستم آرد.

در این حدیث حضرت به سه نکتۀ مهم اشاره کرده اند.

اول، فرموده اند: اگر می خواهی ازدواج کنی سعی کن همسر باکره انتخاب کنی، هر چند سنش بالا باشد. این بهتر است از بیوه ای که شوهر داشته است. ممکن است میل شوهر قبلی در او باشد. ممکن است بچه داشته باشد. جوان مجردی که می خواهد زندگی را از ابتدا شروع کند، فرمودند: سعی کند زن باکره بگیرد.

دوم، فرمودند: سعی کنید از جادۀ اصلی و شاه راه بروید، هر چند پیچ و خم داشته باشد، یا طولانی باشد. این راه امن تر است و انسان با خاطری آسوده در آن حرکت می کند.

سوم، فرمودند: سعی کن در شهر زندگی کنید. در شهر های بزرگ، هر چند مردم آن جور و ستم کنند. مثنوی می گوید: اگر یک خروسی سرش به طرف روستا باشد و دمش به طرف شهر باشد، دمش افضل از سرش است.

معمولاً روستا ها کوچک اند و تنگ نظری در آن زیاد است. در شهر های بزرگ کسی به کسی کار ندارد. در روستا یک لباس می خرید، به شما توجه می کنند. همیشه زیر ذره بین هستید. البته ممکن است در یک زمانی وضعیت عوض شود، روستا بهتر از شهر شود.

ص: 173


1- دعوات راوندی، ص 295

19ارتباط با دوستان

یکی دیگر از آداب سفر، ارتباط برقرار کردن با خویشان و دوستان است. به خصوص الآن که ارتباط ها بسیار آسان و کم هزینه است. اگر به مسافرت، و به ویژه به مشاهده مشرفه رفته اید، از آن جا با آن ها تماسی داشته باشید، یا پیامی بفرستید. بدانید که خوشحال می شوند و می فهمند به یاد آن ها هستید. چه بسا از همان جا ارتباطی معنوی با ائمه علیهم السلام برقرار کنند.

بعضی ها وقتی به مسافرت می روند، نه خدا حافظی می کنند، نه از سفر پیام می دهند، نه در برگشت خبر می دهند. این جفا در حق خویشان و دوستان است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ التَّوَاصُلُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ فِي الْحَضَرِ التَّزَاوُرُ، وَ فِي السَّفَرِ التَّكَاتُب﴾؛ (1) پيوند میان برادران دینی در حضور، دیدار است، و در سفر، به نامه نوشتن.

یکی از حقوق برادران دینی این است که در شهر خود به دید و بازدید بروند. اگر هم مسافرت رفتند، پیام بفرستند. تلفن بزنند، نامه بنویسند. مستحب است از حال خود به دوستان شان خبر بدهند.

ص: 174


1- الكافي، ج 4، ص 766.

آداب بازگشت از سفر

1هدیه و سوغات

یکی دیگر از آداب سفر که در روایات فراوان به آن توصیه شده است، هدیه و سوغات است. اگر انسان به مسافرت می رود، چه سفر زیارتی، و چه غیر زیارتی، مقیّد باشد برای خانواده سوغات و هدیه بیاورد.

بعضی فکر می کنند که سوغات به سفر زیارتی کربلا، مشهد و حج اختصاص دارد. هدیه و سوغات در هر سفری مستحب مؤكّد است. بچه ها و اهل خانه در انتظارند که برای آن ها سوغات بیاورید. پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ إِذَا خَرَجَ أَحَدُكُمْ إِلَى سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلَى أَهْلِهِ فَلْيُهْدِهِمْ وَ لْيُطْرِفْهُمْ وَ لَوْ حِجَارَة﴾؛ (1) هر کس به سفر می رود، وقتی به سوی خانواده اش باز می گردد، برای آن ها هدیه ای بیاورد، هر چند آن هدیه یک سنگ باشد.

یعنی دست خالی بر نگردید، هر چند هدیۀ نا چیزی باشد. گاهی یک شکلات دل کودکان را شاد می کند. و بیش از همه باید به فکر همسر و فرزندان بود. امام صادق علیه السلام هم فرمودند:

ص: 175


1- بحار الانوار، ج 73، ص 283.

﴿ إِذَا سَافَرَ أَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَيَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَر﴾؛ (1)

وقتی یکی از شما به سفر می رود، باید به مقدار توانش سوغات برای خانواده اش بیاورد، هر چند یک سنگ باشد.

بعد در ادامه فرمودند: ابراهیم علیه السلام به مهمانی نزد دوستش رفت. از قضا آن ها دچار قحطی شدیدی شده بودند. پس همان طور که رفته بود، دست خالی بازگشت.

امّا وقتی که به منزلش نزدیک شد، از مرکبش پیاده شد و خورجین مرکب را پر از شن کرد تا شاید به این وسیله خاطر همسرش ساره آسوده شود. وقتی وارد منزل شد، خورجین را به زمین نهاد و به الاغش علوفه داد.

ساره آمد و خورجین را باز کرد و آن را پر از آرد دید. از آن آرد نان مطبوعی پخت و به ابراهیم گفت: نماز نافله را تمام کن و بیا غذا بخور. وقتی ابراهیم نان را دید، از ساره پرسید: این نان را از کجا آوردی؟ ساره گفت: از آردی که در خورجین بود. آن وقت ابراهیم سرش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت:«﴿ أَشْهَدُ أَنَّكَ الخَلِيل﴾؛ شهادت می دهم که تو بهترین دوست و خلیل هستی.» (2)

در روایات هدیه آوردن بیش تر برای اهل خانه و نزدیکان سفارش شده است. البته اگر کسی تمکن دارد و دوست دارد برای همه سوغات تهیه کند، اشکالی ندارد. ولی بعضی ها به خاطر سوغات از اصل سفر باز می مانند. اگر

ص: 176


1- بحار الانوار، ج 12، ص 11.
2- وسائل الشيعه، ج 11، ص 459.

کربلا، یا عمره، یا حج ،رفتید فکر نکنید که سوغات اصل است. این که دست خالی برنگردید مهم است، اما به اندازه. لازم نیست چیز گرانی تهیه شود، یک چیزی که دست خالی نباشید.

البته سنگ کنایه از این است که دست خالی برنگردید، نه این که یک سنگ در ساک بگذارید و برگردید.

یکی از آقایون می گفت: به خاطر این که در مکه و مدینه خیلی هزینه نکنم و پولم را به وهابی ها ندهم، قبل از سفر، از شهر خودمان سوغاتی تهیه کردم و به بچه ها دادم. مسافرتم یک ماه طول کشید. وقتی برگشتم، بچه ها ساکم را باز کردند، دیدند چیزی در آن نیست. خیلی دمغ شدند.

این که قبل از سفر چیزی بدهی، جبران کننده نیست. خانواده یک ماه است شما را ندیده اند. به خود شان وعده داده اند که پدر می آید و برای مان سوغات می آورد. این را باید توجه داشته باشیم. اگر جلو تر پول زیادی هم هزینه کرده باشیم، کار سوغاتی را نمی کند. چون کودکان روحیه ای دارند که با سوغاتی تأمین می شود.

اگر شده قرض هم کنید و به زحمت بیفتید، اشکالی ندارد. در عوض دل یک عده را شاد می کنید. چنان که دربارۀ شب جمعه هم سفارش شده که هر شب جمعه وقتی به منزل می روید چیز بخرید که اهل خانه با آمدن جمعه خوشحال شوند.

بر اساس روایات روز جمعه از عید قربان و عید فطر بالا تر است. منتها چون تکرار می شود، برای ما عادی شده است.

ص: 177

2بازگشت به هنگام

یکی دیگر از آداب سفر که قابل اهمیت است، این است که اولاً پس از انجام کار های ضروری در سفر زود به خانه برگردید. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ الْعَذَابِ فَإِذَا قَضَى أَحَدُكُمْ سَفَرَهُ فَلْيُسْرِعِ الْإِيَابَ إِلَى أَهْلِهِ﴾؛ (1) سفر قطعه ای از عذاب است. پس چون یکی از شما سفرش را به پایان برد، در بازگشت به خانواده اش شتاب کند.

ثانیاً وقتی بر می گردید، اگر روز است و همه بیدار هستند، اشکالی ندارد سر زده وارد شوید، اما اگر شب است بدون اطلاع قبلی و سر زده وارد منزل نشوید. از جابر بن عبد اللّه انصاری روایت شده است:

﴿ نَهَى رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم أَنْ يَطْرُقَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ لَيْلًا إِذَا جَاءَ مِنَ الْغَيْبَةِ حَتَّى يُؤْذِنَهُم﴾؛ (2) رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نهی کردند از این که انسان چون از سفر باز گردد، به هنگام شب در را بر خانواده اش بکوبد. مگر بعد از آنکه ورود خود را به ایشان اعلام کند.

یعنی بی موقع، شب و نیمۀ شب، وارد خانه نشود، مگر این که اعلام کند و از آن ها اجازه بگیرد. خانواده خواب هستند، می ترسند. یا با اعلام قبلی و اجازه قبلی وارد شود، یا صبر کند تا صبح شود. برخی افراد بی وقت آمده اند و به افراد خانه شوک وارد شده است.

ص: 178


1- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 300.
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 300.

پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم چقدر مقید بودند که آزار شان به کسی نرسد. مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمود: پیغمبر در یک لطافتی زندگی می کردند که وقتی دست مبارک شان را بالا و پایین می آوردند مواظب بودند که فضا آزرده نشود.

برخی افراد که صبح می خواهند سر کار بروند، با بوق و سر و صدا تمام مجتمع را بیدار می کنند. کاری نکنید که تمام اهل مجتمع و اهل خانه را از خواب بیدار کنید.

مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی به سفر علاقه داشتند. مرحوم آقای حیدری کاشانی که از وعاظ معروف قم بود. می گفت: در کرج منبر داشتم. به مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی پیشنهاد دادم که تشریف بیاورند تا به اتفاق به کرج برویم. ایشان پذیرفتند. به همراه ایشان به کرج رفتیم. بنده تا دیر وقت منبر داشتم. از این رو شب دیر برگشتم. مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی هم شب ها زود می خوابیدند. تا آمدم دیدم ایشان خوابیده اند. من هم خوابیدم.

برای اذان صبح بیدار شدم. دیدم آیت اللّه بهاء الدینی آن شب، سحر برای نماز شب بلند نشدند. پرسیدم: آقا شما سحر بیدار نشدید؟!

فرمودند: من بیدار بودم، ولی دیدم شما دیر آمده اید و خسته اید. اگر بلند شوم ممکن است از سر و صدای من شما بیدار شوید. مراعات حال شما را کردم.

این امور شاید ریز و پیش پا افتاده به نظر برسد، ولی به یک معنا درست و مهم است. این مرد بزرگ به خاطر این که مبادا کسی از بلند شدن شان اذیت شود، از نماز شب صرف نظر می کند.

ص: 179

آیت اللّه کریمی جهرمی در شرح حال آقای شب زنده دار رحمة اللّه نقل می کردند که ایشان به مراعات حقوق دیگران بسیار اهمیت می داد. مراقب بود آزارش به کسی نرسد. می فرمود: عروس من که دختر آقای شب زنده دار است، بچه دار شده بود. خانۀ پدرش بود. این بچه اذیت و شلوغ کاری می کرد.

آقای شب زنده دار یک بار ناراحت می شوند و به بچه می گویند: آهسته! بچه آرام می شود. بعد از آن آقای شب زنده دار به دخترش تلفن زد و از او عذر خواهی کرد که به بچه اش دعوا کرده است. و از این جریان کوچک وجدانش ناراحت بود. اما انسان هایی هستند که هزار ها دل را می شکنند و آب از آب تکان نمی خورد.

3ارتباط با رفقای سفر، پس از سفر

از نکات مهم دیگری که پیشوایان ما به آن توجه داده اند، این است که رفاقت و ارتباطی که در سفر پدید آمده است، به دست فراموشی سپرده نشود و این رفاقت و ارتباط بعد از سفر هم ادامه داشته باشد. چرا که این همراهی حقی برای انسان ایجاد می کند که مراعات آن مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.

مفضل بن عمر می گوید: به نزد امام صادق علیه السلام رفتم. به من فرمودند:«﴿ مَنْ صَحِبَكَ﴾؛ هم سفرت که بود؟» گفتم: یکی از برادران دینی. فرمودند: او چه کرد؟ گفتم: از زمانی که به مدینه آمدیم جایش را نمی دانم. حضرت به من فرمودند:

﴿ أمَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَةً سَأَلَهُ اللّهُ عَنْهُ يَوْمَ

ص: 180

الْقِيَامَةِ﴾؛ (1) مگر نمی دانی کسی که چهل گام همراه مؤمنی باشد، روز قیامت خداوند در باره اش از او سؤال می کند.

4حفظ اسرار هم سفران

یکی دیگر از آداب سفر امانت داری است. به این معنا که انسان ها وقتی هم سفر می شوند، باید وقتی از سفر برگشتند، اسرار یک دیگر را حفظ کنند و علیه یک دیگر چیزی نقل نکنند. پشت سر هم بد گویی نکنند. اگر خوبی های شان را بگویند اشکالی ندارد، ولی بدی ها و عیوب را کتمان کنند.

در سفر روحیات و خلقیات و خصوصیات خیلی از افراد که در پس پرده بوده است رو می شود. انسان ها را اگر می خواهید بشناسید، با آن ها مسافرت بروید. سفر زود انسان را نشان می دهد، مخصوصاً اگر شب و روز با هم باشید.

ممکن است هم سفر من اخلاقش عیب داشته باشد، مشکل جسمی یا روحی داشته باشد و من متوجه شده باشم. حق ندارم آن را برای کسی باز گو کنم. امام صادق علیه السلام فرمودند:

﴿ لَيْسَ مِنَ المُرُوءَةِ أَنْ يُحَدِّثَ الرَّجُلُ بِمَا يَلْقَى فِي السَّفَرِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَر﴾؛ (2)

و این از آئین مردانگی نیست که شخص خیر و شرّی را که در سفر می بیند بازگو کند.

یعنی به زبان آوردن خیری که خود به جا آورده و شرّی که دیگری

ص: 181


1- بحار الأنوار، ج 73، ص 275
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 274.

مرتكب شده است، خلاف مردانگی است. انسان نباید هر چه را در سفر اتفاق افتاده است، از خوبی های او به دیگران، یا بدی های دیگران به او، و بلا هایی که از سوی حق سبحانه و تعالی بر سر او آمده است بازگو کند. بلکه نیکی های خود را فراموش کند و بدی های دیگران را معذور بداند؛ چون در سفر خلق ها تنگ می شود.

اصلاً سفر را سفر نامیده اند، چون معنای سفر بی حجاب شدن و روشن و آشکار شدن است. سفر است که اخلاق رذیله و حسنۀ انسان را ظاهر و آشکار می گرداند. در قرآن هم آمده است: ﴿ وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَر﴾؛ (1) یعنى و سوگند به صبح چون آشکار شود.

می گویند: شخصی مدح شخص دیگری می نمود. به او گفتند: با او مسافرت کرده ای؟ گفت: نه. گفتند: معامله کرده ای؟ گفت: نه. گفتند: معاشرت کرده ای؟ گفت: نه. گفتند: پس چگونه می گویی خوب آدمی است؟! خوبی ها در سفر و در امور مالی و معاشرت ظاهر می شود. (2)

ص: 182


1- سورۀ مدثر، آیۀ 34
2- لوامع صاحبقرانی، ج 7، ص 323

فهرست ها

فهرست آیات

فهرست روایات و دعا ها

فهرست منابع

ص: 183

ص: 184

فهرست آیات

﴿ أَحَطَّتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ﴾؛...157

﴿ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة﴾؛...97

﴿ إلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً﴾؛...20

﴿ إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُها جِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصيراً﴾؛...46

﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون﴾؛...26،20

﴿ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾؛...138

﴿ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾؛...24

﴿ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَنصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثر الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها﴾؛...60

﴿ تُسَبِّحُ لَهُ السَّماوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم﴾؛...35

﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالخَيراتِ بِإِذْنِ اللّه ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرِ﴾؛...39

﴿ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٍ﴾؛...29

﴿ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَلا يَمَسُّنا فيها لُغُوب﴾؛...29

ص: 185

﴿ الظَّالِمُ يَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ وَ الْمُقْتَصِدُ يَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ وَ السَّابِقُ يَكُومُ حَوْمَ رَبِّهِ﴾؛...39

﴿ عِنْدَ مَليكِ مُقْتَدِر﴾؛...30

﴿ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِم﴾؛...75

﴿ الْخَبيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثَات وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات﴾؛...37

﴿ مَنْ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِهِ﴾؛...51

﴿ وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قالُوا سَلاماً﴾؛...141

﴿ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً﴾؛...142

﴿ وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرِ﴾؛...182

﴿ وَ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ﴾؛...115

﴿ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر﴾؛...155

﴿ وَ لَقَدْ آتَيْنا لقمانَ الحِكْمَة﴾؛...154

﴿ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضِ تَمُوتُ﴾؛...85

﴿ وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾؛...62

﴿ وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾؛...62

﴿ یا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلَى إِبْراهيم﴾؛...24

ص: 186

فهرست روایات و دعا ها

﴿ اللَّهُمَ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ دِينِي وَ نَفْسِي وَ مَالِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ جِيرَانِي وَ أَهْلَ خَزَانَتِي الشَّاهِدَ مِنَّا وَ الْغَائِبَ وَ جَمِيعَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ﴾؛...107

﴿ يَا أَبَا ذَرِّ إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَسَاءِ وَ إِذَا أَمْسَيْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالصَّبَاحِ وَ خُذْ مِنْ صِحْتِكَ قَبْلَ سُقْمِكَ وَ مِنْ حَيَاتِكَ قَبْلَ مَوْتِكَ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا اسْمُكَ غَداً﴾؛...85

﴿ أَلَا أُنبِّئُكُمْ بِشَرِّ النَّاسِ﴾؛...144

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ بِكَ وَ التَّصْدِيقَ بِنَبِيِّكَ وَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ﴾؛...66

﴿ أَمَا تَفْقَهُ الدِّينُ هُوَ أَنْ لَا تَغْضَبَ﴾؛...134

﴿ أمَا كُنْتُ تَرَى أَنَّ فِيهِمْ مَنْ يُحِبُّ أَنْ يَفْعَلَ فِعْلَكَ فَلَا يَبْلُغُ مَقْدُرَتُهُ ذَلِكَ فَتَقَاصَرُ إِلَيْهِ نَفْسُهُ﴾؛...125

﴿ اجْعَلِ الدُّنْيَا دِرْهَمَيْنِ دِرْهَمَا أَنْفَقْتُهُ عَلَى عِبَالِكَ وَ دِرْهَمَا قَدَّمْتَهُ لِآخِرَتِكَ وَ الثَّالِثُ يَضُرُّ وَلَا يَنْفَعُ لَا تُرِدْه﴾؛...102

﴿ اجْعَلِ الدُّنْيَا كَلِمَتَيْنِ كَلِمَةً فِي طَلَبِ الْحَلَالِ وَ كَلِمَةٌ لِلْآخِرَةِ وَ الثَّالِثَةُ تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ لَا تُرِدْهَا ثُمَّ قَالَ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمِ لَا أُدْرِكُهُ﴾؛...102

﴿ أَحَبُّ الصَّحَابَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعَةٌ وَ مَا زَادَ قَوْمُ عَلَى سَبْعَةٍ إِلَّا كَثُرَ لَغَطْهُمْ﴾؛...121

ص: 187

﴿ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ﴾؛...17

﴿ احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ عَنْ صَدْرِكَ﴾؛...91

﴿ إِذَا أَرَدْتُمُ النُّزُولَ فَعَلَيْكُمْ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِينَ بِأَحْسَنِهَا لَوْنَا وَ أَلَيْنهَا تُرْبَةً وَ أَكْثَرِهَا عُشْباً﴾؛...172

﴿ إذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَام﴾؛...162

﴿ إذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوه﴾؛...137

﴿ إذَا خَرَجَ أَحَدُكُمْ إِلَى سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلَى أَهْلِهِ فَلْيُهْدِهِمْ وَ لَيُطْرِفْهُمْ وَلَوْ حِجَارَة﴾؛...175

﴿ إذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فَاخْرُجْ خُرُوجَ مَنْ لَا يَعُودُ﴾؛...85

﴿ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فَاخْرُجْ خُرُوجَ مَنْ لَا يَعُودُ وَ لَا يَكُنْ خُرُوجُكَ إِلَّا لِطَاعَةٍ أَوْ سَبَبٍ مِنْ أَسْبَابِ الدِّينِ وَ الزَّمَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ اذْكُرِ اللَّهَ سِرّاً وَ جَهْراً﴾؛...69

﴿ إِذَا سَافَرَ أَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَيَسَّرَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ﴾؛...176

﴿ إِذَا سَافَرْتَ مَعَ قَوْمٍ فَأَكْثِرِ اسْتِشَارَتَهُمْ فِي أَمْرِكَ وَ أَمْرِهِم﴾؛...155

﴿ إِذَا سَافَرْتُمْ فَاتَّخِذُوا سُفْرَةً وَ تَنَوَّقُوا فِيهَا﴾؛...98

﴿ إِذَا صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَكَ وَ لَا تَصْحَبْ مَنْ يَكْفِيكَ فَإِنَّ ذَلِكَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِن﴾؛...124

﴿ إذا كانَ ثلاثةٌ في سَفَرٍ فَلْيُؤَمِّرُوا أَحَدَهُم﴾؛...149

﴿ الاسلامُ حُسْنُ الخُلقِ﴾؛...133

﴿ أَشْهَدُ أَنَّكَ الخَلِيل﴾؛...176

﴿ اصْحَبْ مَنْ تَتَزَيَّنُ بِهِ وَ لَا تَصْحَبْ مَنْ يَتَزَيَّنُ بِكَ﴾؛...120

﴿ أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِم﴾؛...163

﴿ اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّه﴾؛...99

ص: 188

﴿ افْتَحْ سَفَرَكَ بِالصَّدَقَةِ وَ اخْرُجْ إِذَا بَدَا لَك﴾؛...105

﴿ أَقْرَبُكُمْ مِنّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِه﴾؛...135

﴿ أَقِمْ مَعَ وَالِدَيْكَ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأَنْسُهُمَا بِكَ يَوْماً وَ لَيْلَةٌ خَيْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ﴾؛...88

﴿ أَلَا فَمَنْ زَارَني فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَهَ﴾؛...60

﴿ إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي﴾؛...43

﴿ أَمَّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ الْمِزَاحُ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللَّهَ وَ قِلَّةُ الْخِلَافِ عَلَى مَنْ صَحِبَكَ وَ تَرْكُ الرَّوَايَةِ عَلَيْهِمْ إِذَا أَنْتَ فَارَقْتَهُمْ﴾؛...143

﴿ أَمْسِكْ لِسَانَكَ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِكَ ثُمَّ قَالَ وَ لَا يَعْرِفُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَخْزُنَ مِنْ لِسَانِهِ﴾؛...164

﴿ إِنَّ الرَّجُلَ الْمُسْلِمَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَطْعَمَ طَعَامًا فَأَهْوَى بِيَدِهِ وَ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ غَفَرَ اللّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَصِيرَ اللَّقْمَةُ إِلَى فِيهِ﴾؛...71

﴿ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ المَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْر﴾؛...163

﴿ إِنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ﴾؛...156

﴿ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلَّيِّينَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ وَ قُلُوبُهُمْ تَهْوِي إلَيْنَا لأَنها خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْه﴾؛...37

﴿ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا خَرَجَ إِلَى إخْوَانِهِ أَنْ يَتَهَيَّا لَهُمْ وَ يَتَجَمَّلَ﴾؛...104

﴿ إنَّ المَلأ الأعلَى يَطلُبُونَهُ كَمَا أَنتُم تَطلُّبُونَهُ﴾؛...38

﴿ إِنْ أَنَا أَدْرَكْتُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا أَسْأَلُ رَبِّي﴾؛...65

﴿ إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ يَبْلُغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ﴾؛...136

ص: 189

﴿ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم أَخْبَرَنِي قَالَ أُعْطِيْتُ آيَةَ الْكُرْسِيُّ مِنْ كَنْزِ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ لَمْ يُؤْتَهَا نَبِيٍّ كَانَ قَبْلِي﴾؛...114

﴿ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ يُكْرَمُ الْقَاءَ شَرِّهِ﴾؛...140

﴿ إِنْ طَابَتْ بِذَلِكَ أَنْفُسُهُمْ فَلَا بَأْسَ بِهِ﴾؛...126

﴿ أَنَّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ لَا يَكُونَ ظَاعِنَا إِلَّا فِي ثَلَاثٍ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ مَرَمَّةٍ لِعَاشِ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمِ﴾؛...79

﴿ إِنَّ فُلَانَةَ تَصُومُ النَّهَارَ وَ تَقُومُ اللَّيْلَ وَ هِيَ سَبْتُةُ الخُلُقِ تُؤْذِي جِيرَانَهَا بِلِسَانِهَا﴾؛...136

﴿ إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِنَا إِلَّا فِي ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشِ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحرَّمِ وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمِ فَإِنَّهَا عَوْنُ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ﴾؛...77

﴿ أَنْ لَا يُقاتِلُنَّ مَعَى رَجُلٌ عَلَيهِ دِينُ﴾؛...86

﴿ إِنَّ مَيْتَنَا لَم يَمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ يَغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ يُقْتَلُوا﴾؛...58

﴿ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبيدِ مُحَمَّد﴾؛...138

﴿ إِنِّي كُنْتُ سَافَرْتُ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ يَعْرِفُونَني فَأَعْطَوْنِي بِرَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم مَا لَا أَسْتَحِقُ فَأَخَافُ أَنْ تُعْطُونِي مِثْلَ ذَلِكَ فَصَارَ كِتْمَانُ أَمْرِي أَحَبَّ إِلَيَّ﴾؛...154

﴿ إِنِّى أَمْزَحُ وَلَا أَقُولُ إِلَّا الحَق﴾؛...147

﴿ أَوَّلُ مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُسْنُ خُلُقِه﴾؛...143

﴿ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعدُ لَكَ الْقَرِيبَ﴾؛...122

ص: 190

﴿ إِيَّاكُمْ وَ التَّعْرِيسَ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِيقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السَّبَاعِ وَ مَأْوَى الحيَّاتِ﴾؛...171

﴿ باكِرُوا بِالصَّدَقَةِ فَإِنَّ الْبَلَايَا لَا تَتَخَطَّاهَا وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ أَوَّلَ النَّهَارِ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ شَرَّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَإِنْ تَصَدَّقَ أَوَّلَ اللَّيْلِ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ شَرَّ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ﴾؛...116

﴿ بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهِذا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لَا أَنْ هَدَانَا اللّه﴾؛...115

﴿ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ﴾؛...159

﴿ بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً إِذَا زَارُوا الْحُسَيْنَ علیه السلام حَمَلُوا مَعَهُمُ السُّفْرَةَ فِيهَا الْجِدَاءُ وَ الْأَخْبِصَةُ وَ أَشْبَاهُهُ لَوْ زَارُوا قُبُورَ أَحِبَّائِهِمْ مَا حَمَلُوا مَعَهُمْ هَذَا﴾؛...101

﴿ بَلَى إِنَّكَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِي﴾؛...161

﴿ التَّوَاصُلُ بَيْنَ الْإِخْوَانِ فِي الحَضَرِ التَّزَاوُرُ، وَ فِي السَّفَرِ التَّكَاتُب﴾؛...174

﴿ تَوَكَّلْتُ عَلَى الحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبَّرَهُ تَكْبِيراً اللّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً﴾؛...108

﴿ ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٌ لَا شَكٍّ فِيهِنَّ دَعْوَةُ المَظْلُومِ وَ دَعْوَةُ المُسَافِرِ وَ دَعْوَةُ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِه﴾؛...110

﴿ حَدِيقَتُكَ فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا﴾؛...74

﴿ حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرِّ﴾؛...139

﴿ حُسْنَ الْخُلُقِ يُذِيبُ الْخَطِيئَة كَمَا تُذِيبُ الشَّمْسُ الجَلِيدَ﴾؛...135

ص: 191

﴿ حَقُّ الْمُسَافِرِ أَنْ يُقِيمَ عَلَيْهِ إِخْوَانُهُ إِذَا مَرِضَ ثَلَاثًا﴾؛...151

﴿ حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَ حَقٌّ عَلَى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ﴾؛...106

﴿ دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا أَكُلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ﴾؛...145

﴿ الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة﴾؛...26

﴿ الرَّاغِبُونَ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِ إِخْوَانِهِم﴾؛...90

﴿ رَحِمَ اللَّهُ امْرَءً أَعَدَّ لِنَفْسِهِ وَ اسْتَعَدَّ لِرَمْسِهِ وَ عَلِمَ مِنْ أَيْنَ وَ فِي أَيْنَ وَ إِلَى أَيْنَ﴾؛...19

﴿ الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيق﴾؛...117

﴿ زُورُوا قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ لَوْ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَرَّةً﴾؛...54

﴿ سَافِرُوا تَصِحُوا سَافِرُوا تَغْنَمُوا﴾؛...14

﴿ سَافِرُوا فَإِنَّكُمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مَالًا أَفَدْتُمْ عَقْلاً﴾؛...80

﴿ سُبحانَ مَن جَعَلَ الاعتِرافَ بِالنِّعْمَةِ لَهُ حَمداً، سُبحانَ مَن جَعَلَ الاعتِرافَ بِالعَجزِ عَنِ الشُّكرِ شُكراً﴾؛...13

﴿ سَخَاءِ النَّفْسِ بِمَا مَعَكَ مِنْ دَابَّةٍ أَوْ مَالٍ أَوْ زَاد﴾؛...167

﴿ السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ الْعَذَابِ فَإِذَا قَضَى أَحَدُكُمْ سَفَرَهُ فَلْيُسْرِعِ الْإِيَابَ إِلَى أَهْلِهِ﴾؛...68، 178

﴿ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ﴾؛...118

﴿ سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ فِي السَّفَرِ﴾؛...153

﴿ الشَّاخِصُ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ كَالْجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللّه﴾؛...50

﴿ الصَّلاةُ عَلَيَّ نورٌ عَلَى الصِّراطِ، و مَن كانَ لَهُ عَلَى الصِّراطِ مِنَ النّورِ لَم يَكُن مِن أهلِ النّارِ﴾؛...33

ص: 192

﴿ صُمْ يَوْمًا شَدِيدَ الْحَرٌ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حَجَّةٌ لِعَطَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ لِوَحْشَةِ القُبُورِ﴾؛...102

﴿ طَلَبُ النَّزْهَة﴾؛...74

﴿ عَبدي! أَطِعْنِي حَتَّى أَجْعَلَكَ مَثَلي﴾؛...27

﴿ العُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ﴾؛...27

﴿ عَرَفْتُ أَنَّكُمْ تَكْفُونِي وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَكْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ أَنْ يَنْفَرِدَ مِنْ بَینِهِم﴾؛...150

﴿ عَلَيَّ أَنْ أَلْقُطَ لَكُمُ الحَطَبَ﴾؛...150

﴿ عَلَيْكُمْ بِالْبكْر وَ إِنْ بَارَتْ وَ الْجَادَّةُ وَ إِنْ دَارَتْ وَ المَدِينَةُ وَ إِنْ جَارَت﴾؛...173

﴿ عَلَيْكُمْ بِالسَّيْرِ بِاللَّيْلِ فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّيْلِ﴾؛...106

﴿ عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مُحَالَة وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مَحَالَةَ﴾؛...142

﴿ الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِ شَرّ﴾؛...134

﴿ فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه﴾؛...120

﴿ فَجَاهِدٌ فِي سَبيلِ اللَّهِ فَإِنَّكَ إِنْ تُقْتَلْ كُنْتَ حَيّاً عِنْدَ اللّهِ تُرْزَقُ وَ إِنْ مِتَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُكَ عَلَى اللّهِ وَ إِنْ رَجَعْتَ﴾؛...88

﴿ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللّهِ﴾؛...54

﴿ فَمَابِتُ لَيْلَةً قَطُّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم حَتَّى أَقْرَأَهَا﴾؛...114

﴿ فَمَنْ كَانَ يَكْفِيهِ عَلَفَ دَابَّتِهِ وَ يَصْنَعُ طَعَامَهُ﴾؛...152

﴿ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكِ مُقْتَدِر﴾؛...28

ص: 193

﴿ قَتَلَنِي هَمُّ يَوْمٍ لَا أُدْرِكْهُ﴾؛...103

﴿ قَدْ كَانَ الرَّجُلُ وُعِظَ لَوِ اتَّعَظَ﴾؛...117

﴿ قِلَّةُ الخِلَافِ عَلَى مَنْ صَحِبَكَ﴾؛...148

﴿ الْكَادُّ عَلَى عِیَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللّه﴾؛...69

﴿ كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّما﴾؛...159

﴿ كَانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم لَا يُفَارِقُهُ فِي أَسْفَارِهِ قَارُورَةُ الدُّهْنِ وَ المُكْحُلَةُ وَ المِقْرَاضُ وَ المِرآةُ وَ المِسْوَاكُ وَ المُشْطُ﴾؛...103

﴿ كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فِي سَفَرِهِ إِذَا هَبَطَ سَبَّحَ وَ إِذَا صَعِدَ كَبَّر﴾؛...170

﴿ كَانَ عَقْلُهُ لَا تُوَازَى بِهِ الْعُقُولُ وَ رُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ﴾؛...156

﴿ كَانَ عَلِيِّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام لَا يُسَافِرُ إِلَّا مَعَ رِفْقَةٍ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ يَشْتَرِطُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ خُدَّامِ الرَّفْقَةِ فِيمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ﴾؛...153

﴿ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِذَا سَافَرَ إِلَى مَكَّةَ لِلْحَجِّ أَوِ الْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ أَطْيَبِ الزَّادِ﴾؛...100

﴿ كَثَرَةُ الزَّادِ وَ طِيبُهُ وَ بَذْلُهُ اِنْ كَانَ مَعَكَ﴾؛...144

﴿ كُلُّكُمْ خَيْرٌ مِنْهُ﴾؛...152

﴿ كَلِمَةُ خَيْرِ تَقُولُهُا وَ كَلِمَةُ شَرِّ تَسْكُتُ عَنْهَا أَوْ صَدَقَةٌ مِنْكَ عَلَى مِسْكِينِ لَعَلَّكَ تَنْجُو بِهَا يَا مِسْكِينُ مِنْ يَوْمٍ عَسِيرٍ﴾؛...102

﴿ كُنْ كَرِيماً عَلَى زَادِكَ بَيْنَهُم﴾؛...167

﴿ لَا تَخْرُجْ فِي سَفَرٍ وَحْدَكَ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ وَ هُوَ مِنَ الاثْنَيْنِ أَبْعَدُ﴾؛...118

﴿ لَا تَسِيرَنَّ شِبْراً وَ أَنْتَ حَافٍ وَ لَا تَنْزِلَنَّ عَنْ دَابَّتِكَ لَيْلًا إِلَّا وَ رِجْلَاكَ فِي خُفْ وَ لَا تَبُولَنَّ فِي نَفَقٍ وَلَا تَذُوقَنَّ بَقْلَةٌ وَلَا تَشَمَّهَا حَتَّى تَعْلَمَ مَا هِيَ وَ لَا تَشْرَبْ مِنْ سِقَاءٍ حَتَّى تَعْلَمَ مَا

ص: 194

فِيهِ وَ لَا تَسِيرَنَّ إِلَّا مَعَ مَنْ تَعْرِفُ وَ احْذَرْ مَنْ لَا تَعْرِفُ﴾؛...169

﴿ لَا تَصْحَبَنَّ فِي سَفَرٍ مَنْ لَا يَرَى لَكَ مِنَ الْفَضْلِ عَلَيْهِ كَمَا تَرَى لَهُ عَلَيْكَ﴾؛...123

﴿ لَا تَفْعَلْ يَا شِهَابٌ فَإِنَّكَ إِنْ بَسَطْتَ وَ بَسَطُوا أَجْحَفْتَ بِهِمْ وَ إِنْ هُمْ أَمْسَكُوا أَذْلَلْتَهُمْ فَاصْحَبْ نُظَرَاءَكَ اصْحَبْ نُظَرَاءَكَ﴾؛...124

﴿ لَا خَيْرَ فِيهَا هِيَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ﴾؛...136

﴿ لَا يَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً لَمْ تَكُنْ مُدْرِكاً فَضْلَهَا﴾؛...166

﴿ لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ طَوِيلَ السُّكُوت﴾؛...163

﴿ لَا يَخرُج الرَّجُل فِي سَفَر تَخَافُ فِيهِ عَلَى دِينِهِ وَ صَلَاتِهِ﴾؛...129،45

﴿ لَا يَزَالُ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يُكْتَبُ مُحْسِنَا مَا دَامَ سَاكِنَا فَإِذَا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِنَا أَوْ مُسِيئاً﴾؛...162

﴿ لَسَفرَةٌ فِي سَبيل اللّه خَيْرٌ مِنْ خَمسِينَ حَجّة﴾؛...84

﴿ لَعَنَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم ثَلَاثَةَ الْآكِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِي بَيْتِ وَحْدَهُ وَ الرَّاكِبَ فِي الْفَلَاةِ وَحْدَه﴾؛...127

﴿ لِكُلِّ شَيْءٍ ذِرَوَةٌ، وَ ذِرَوَةُ القُرْآنِ آيَةُ الكُرسِي، مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِم مَرَّةً صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ مكروهِ مِن مَكارِهِ الدُّنيا، و ألفَ مَكروهِ مِن مَكارِهِ الآخِرَةِ، و أَيْسَرُ مَكروه الدُّنيا الفَقرُ، و أيسَرُ مَكروهِ الآخِرَةِ عَذابُ القَبرِ، و إنِّي لَأَسْتَعينُ بِها عَلى صُعودِ الدَّرَجَةِ﴾؛...113

﴿ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَسِيري عَبَرَاً وَ صَمْتِي تَفَكَّراً وَ كَلَامِي ذِكْراً﴾؛...170

﴿ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي كَتَفِكَ وَ مَنْعِكَ وَ عِبَادِكَ وَ عِزِّكَ عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ امْتَنَعَ عَائِذُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ﴾؛...108

﴿ اللَّهُمَّ أَنتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ الْحَامِلُ عَلَى الظَّهْرِ وَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَ المَالِ وَ الْوَلَدِ﴾؛...107

ص: 195

﴿ اللَّهُمَّ أَنْزِلْنَا مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ المُنْزِلِينَ﴾؛...107

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خُشُوعَ الْإِيمَانِ قَبْلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِي النَّارِ﴾؛...95

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفَاءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِم﴾؛...58

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَ كَابَةِ الْمُنْقَلَبِ وَ سُوءِ الْمُنْظَرِ فِي الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَ لَا يَجْمَعُهُمَا غَيْرُكَ لِأَنَّ المُسْتَخْلَفَ لَا يَكُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا يَكُونُ مُسْتَخْلَفَاً﴾؛...109

﴿ اللَّهُمَّ خَلٌّ سَبِيلَنَا وَ أَحْسِنْ تَسْيَرَنَا وَ أَعْظِمْ عَافِيَتَنَا﴾؛...107

﴿ لَوِ اجْتَمَعَتْ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَهْلُ الدُّنْيَا مَا خَلَقَ اللّهُ النَّارَ﴾؛...120

﴿ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَرَادَ سَفَراً لَا تَخَذَ فِيهِ مِنَ الزَّادِ مَا يُصْلِحُهُ لِسَفَرِهِ فَتَزَوَّدُوا لِسَفَرِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَمَا تُرِيدُونَ فِيهِ مَا يُصْلِحُكُم﴾؛...101

﴿ لَوْ كَانَ شَيْءٌ يَسْبِقُ الْقَدَرَ لَقُلْتُ إِنَّ قَارِئَ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ حِينَ يُسَافِرُ أَوْ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ سَيَرْجِعُ إِلَيْهِ سَالِمِاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى﴾؛...115

﴿ لَيْسَ مِنَ الْمُرُوءَةِ أَنْ يُحَدِّثَ الرَّجُلُ بِمَا يَلْقَى فِي السَّفَرِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٌّ﴾؛...181

﴿ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ﴾؛...131

﴿ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ﴾؛...159

﴿ الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ المُنَافِقُ قَطِبٌ وَ غَضِبٌ﴾؛...146

ص: 196

﴿ مَا أُحِبُّ أَنْ يُذِلُّ نَفْسَهُ لِيَخْرُجْ مَعَ مَنْ هُوَ مِثْلُهُ﴾؛...125

﴿ مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِيقَة﴾؛...74

﴿ مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلَّا كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ﴾؛...132

﴿ مَا أَطْيَبَكِ مِنْ بَلَدٍ وَ أَحَبَّكِ إِلَيَّ وَ لَوْ لَا أَنَّ قَوْمِي أَخْرَجُونِي مِنْكِ مَا سَكَنْتُ غَيْرَك﴾؛...49

﴿ مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَار﴾؛...158

﴿ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللّهِ اللَّهُمَّ آنِسٌ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدْ غَيْبَتِي﴾؛...128

﴿ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ خُطْوَةً سَأَلَهُ اللّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾؛...180

﴿ مَا لَكُمْ تَسْتَخِفُونَ بِنَاءٍ﴾؛...160

﴿ مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ خُلُقُ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعْ يَحْجُزُهُ عَنْ عَحَارِمِ اللَّهِ تَعَالَى﴾؛...132

﴿ مَتَى يَرْجِعُ مَنْ رُوحُهُ بِيَدِ غَيْرِهِ وَ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ شَيْئا﴾؛...86

﴿ المُرُوَّةُ فِي السَّفَر كَثْرَةُ الزَّادِ وَ طِيبُهُ وَ بَذْلُهُ لِمِنْ كَانَ مَعَكَ وَ كِتْمَانُكَ عَلَى الْقَوْمِ أَمْرَهُمْ بَعْدَ مُفَارَقَتِكَ إِيَّاهُمْ وَ كَثْرَةُ الْمِزَاحِ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل﴾؛...143

﴿ المُرُوَّةُ فى السَّفَر كَثرَةُ الزادِ و طيبُهُ و بَذلُهُ لِمَن كانَ مَعَكَ﴾؛...100

﴿ المَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى بَعِد﴾؛...87

﴿ مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً نَفَسَ اللّهُ عَنْهُ ثَلَاثَاً وَ سَبْعِينَ كُرْبَةً وَ أَجَارَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مِنَ الْغَمِّ وَ الهْمِّ وَ نَفَّسَ عَنْهُ كَرْبَهُ الْعَظِيمَ يَوْمَ يَغَضُّ النَّاسُ بِأَنْفَاسِهِم﴾؛...152

﴿ مِنَ الذُّنُوبِ كَمَا وُلِدْتَ﴾؛...88

﴿ مِنَ السُّنَّةِ إِذَا خَرَجَ الْقَوْمُ فِي سَفَرٍ أَنْ يُخْرِجُوا نَفَقَتَهُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ أَطْيَبُ لِأَنْفُسِهِمْ وَ أَحْسَنُ

ص: 197

﴿ لِأَخْلَاقِهِمْ﴾؛...130

﴿ مَنْ تَبَسَّمَ فِي وَجْهِ أَخِيهِ كَانَتْ لَهُ حَسَنَةٌ﴾؛...160

﴿ مَنْ سَافَرَ وَحْدَهُ وَ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ ضَرَبَ عَبْدَهُ﴾؛...144

﴿ مَنْ سَرَّهُ انْ يَلْقَى اللّهَ غداً راضِياً فَلْيُكثرِ الصَّلاة عَلَّىَ﴾؛...43

﴿ مِنْ شَرَفِ الرَّجُلِ أَنْ يُطَيِّبَ زَادَهُ إِذَا خَرَجَ فِي سَفَر﴾؛...100

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُقِلَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيُكْثِرُ﴾؛...83

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ قَضَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ﴾؛...17

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ مَنْ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ مَنْ صَلَّى اللّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ لَمْ يَبْقَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَيْءٌ إِلَّا وَ يُصَلِّي عَلَيْهِ﴾؛...36

﴿ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَةِ﴾؛...67

﴿ مَنْ غَزا وَ هُوَ لا يَنوِي إِلَّا عِقالاً فَلَهُ ما نُوِيَ﴾؛...74

﴿ مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيُّ فِي السَّفَرِ في كُلِّ لَيْلَةٍ سَلِمَ وَ سَلِمَ مَا مَعَهُ﴾؛...113

﴿ مَنْ قَضَى لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةٌ قَضَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ مِنْ ذَلِكَ أَوَّلُهَا الجَنَّة﴾؛...90

﴿ مَنْ كَانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ وَ الْوَارِ فَلَا يَصْحَبُنَا﴾؛...138

﴿ مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ وَ مَنْ يَعِیشُ بِالْإِحْسَانِ أَكْثَرُ مِنْ يَعِيشُ بِالْأَعْمَارِ﴾؛...96

﴿ النَّاسُ رَجُلَانِ مُؤْمِنٌ وَ جَاهِلٌ فَلَا تُؤْذِي الْمُؤْمِنَ وَ لَا تُجَهلِ الْجَاهِلَ فَتَكُونَ مِثْلَهُ﴾؛...141

﴿ نَعَمْ فَإِنَّ أَبِي علیه السلام كَانَ يَقُولُ مِنْ قُوَّةِ الْمُسَافِرِ حِفْظُ نَفَقَتِهِ﴾؛...168

﴿ نَهَى رَسُولُ اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم أَنْ يَطْرُقَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ لَيْلًا إِذَا جَاءَ مِنَ الْغَيْبَةِ حَتَّى يُؤْذِنَهُم﴾؛...178

ص: 198

﴿ وَ اجْعَلْ أَرْوَاحَنَا تَحِنُّ إِلَى مَوْطِنِ أَقْدَامِهِمْ وَ نُفُوسَنَا تَهْوَى النَّظَرَ إِلَى مَجَالِسِهِمْ وَ عَرَصَاتِهِمْ حَتَّى كَأَنَّنَا نُخَاطِبُهُمْ فِي حُضُورِ أَشْخَاصِهِم﴾؛...56

﴿ وَ إِذَا دَعَوْكَ فَأَجِبْهُمْ وَ إِذَا اسْتَعَانُوا بِكَ فَأَعِنْهُمْ﴾؛...160

﴿ وَ إِذَا رَأَيْتَ أَصْحَابَكَ يَمْشُونَ فَامْشِ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ يَعْمَلُونَ فَاعْمَلْ مَعَهُمْ وَ إِذَا تَصَدَّقُوا وَ أَعْطَوْا قَرْضاً فَأَعْطِ مَعَهُمْ وَ اسْمَعْ لِمَنْ هُوَ أَكْبَرُ مِنْكَ سِنَا وَ إِذَا أَمَرُوكَ بِأَمْرِ وَ سَأَلُوكَ شَيْئاً فَقُلْ نَعَمْ وَ لَا تَقُلْ لَا فَإِنَّ لَا عِيٌ وَ لُؤْمِ﴾؛...148

﴿ و أَذِقْنِي طَعْمَ الْعَافِيَةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي﴾؛...65

﴿ وَ اذْكُرِ اللَّهَ سِرّاً وَ جَهْراً﴾؛...169

﴿ وَ اغْلِبُهُمْ بِثَلَاثٍ بِطُولِ الصَّمْتِ وَ كَثْرَةِ الصَّلَاةِ وَ سَخَاءِ النَّفْسِ بِمَا مَعَكَ مِنْ دَابَّةٍ أَوْ مَالٍ أَوْ زَادٍ﴾؛...161

﴿ وَ أَكْثِرِ التَّبَسمَ فِي وُجُوهِهِم﴾؛...159

﴿ وَ الَّذِي نَفْسُ أَبِي الْقَاسِمِ بِيَدِهِ مَا هَلَّل اللَّهَ مُهَلِّلٌ وَ لَا كَبَّرَ اللّهَ مُكَبِّرُ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَشْرَافِ إِلَّا هَلَّلَ مَا خَلْفَهُ وَ كَبَّرَ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ بِتَهْلِيلِهِ وَ تَكْبِيرِهِ حَتَّى يَبْلُغَ مَقْطَعَ التّرَابِ﴾؛...170

﴿ وَ المِزَاحُ فِي غَيْرِ مَا يُسْخِطُ اللَّهَ﴾؛...146

﴿ وَ المِزَاحُ فِي غَيْرِ مَعَاصِي اللَّهِ تَعَالَى﴾؛...146

﴿ وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيِّئَاتِ وَ تَرَكَ مَا حَرَّمَ اللّه﴾؛...51

﴿ وَ الْهِجرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدّهَا الْأَوَّلِ﴾؛...61

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ﴾؛...122

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فِي مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ﴾؛...122

ص: 199

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَايَعَكَ بِأَكْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَاسِقِ﴾؛...122

﴿ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِع لِرَحِمِهِ فَإِنِّي وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾؛...122

﴿ وَ ايْمُ اللّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَت﴾؛...52

﴿ وَ سَافِرٌ فَفِي الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِد﴾؛...74

﴿ وَ كَانَ صلی اللّه علیه و آله و سلم يَنظُرُ فِي الْمَرْآةِ وَ يُرَجُلُ جُمَّتَهُ وَ يَتَمَشَطُ وَ رُبَّمَا نَظَرَ فِي المَاءِ وَ سَوَّى جُمتَهُ فِيهِ وَ لَقَدْ كَانَ يَتَجَمَّلُ لِأَصْحَابِهِ فَضْلًا عَنْ تَجَمْلِهِ لِأَهْلِهِ﴾؛...104

﴿ و عِلمٌ و آدابٌ و صُحبَةُ ماجِدِ﴾؛...67

﴿ و كُن لأَصحابِكَ مُوافِقاً إِلَّا فِي مَعصِيَةِ اللّهِ﴾؛...149

﴿ وَ يْحَكَ أَوَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَانَا وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ احْمِلْنِي قَدْرَ مِيلٍ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِينَا اسْتَخَفَ وَ ضَيَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ﴾؛...161

﴿ يَا أَبَا ذَرِّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْءٍ نِيَّةٌ صَالِحِةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ وَ الْأَكْل﴾؛...70

﴿ يَا بُنَيَ انْظُرْ خَمْسَةٌ فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَلَا تُحَادِتْهُمْ وَلَا تُرَافِقُهُمْ فِي طَرِيقِ﴾؛...122

﴿ يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَني حَيّاً أَوْ مَيْناً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقًّا عَلَى أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأُخَلَّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ﴾؛...57

﴿ يَا بُنَيَّ وَ إِذَا جَاءَ وَقْتُ صَلَاةٍ فَلَا تُؤَخَّرْهَا لِشَيْءٍ وَصَلَّهَا وَ اسْتَرِحْ مِنْهَا فَإِنَّهَا دَيْنُ وَصَلِّ فِي جَمَاعَةٍ وَ لَوْ عَلَى رَأْسِ زُج﴾؛...165

﴿ يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثَاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ

ص: 200

حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد﴾؛...25

﴿ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي وَ الِدَيْنِ كَبِيرَيْنِ يَزْعُمَانِ أَنَّهُمَا يَأْنسَانِ بِي وَ يَكْرَهَانِ خُرُوجِي﴾؛...88

﴿ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي رَاغِبٌ فِي الْجِهَادِ نَشِيطٌ﴾؛...88

﴿ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الدِّينُ﴾؛...134

﴿ يَا عَلِيُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ الجَاهِل﴾؛...72

﴿ يَا نُورُ يَا بُرْهَانُ يَا مُبِينُ يَا مُنِيرُ يَا رَبِّ اكْفِنِي الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُكَ النَّجَاةَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّور﴾؛...113

﴿ يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ﴾؛...55

﴿ يَكُونُ مَعَكَ خَاتَمُ فَصُّهُ عَقِيقٌ أَصْفَرُ عَلَيْهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ عَلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ الْقَطْعِ وَ أَتُمُّ لِلسَّلَامَةِ وَ أَصْوَنُ لِدِينِكَ﴾؛...110

﴿ يا حُسِينُ وَ تُذِلُّ المُؤمِنينَ﴾؛...125

ص: 201

فهرست منابع

1. قرآن كريم

2. الامالى للصدوق / ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب چی، تهران، چاپ ششم 1376 ش.

3. الامالي للطوسي / طوسی، محمد بن الحسن، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414 ق.

4. الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان / ابن طاووس، على بن موسى، مؤسسۀ آل البيت علیهم السلام، قم، 1409 ق.

5. بحار الانوار / مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، دار احياء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

6. البلد الامين و الدرع الحصين / کفعمی، ابراهيم بن على عاملی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیرت، چاپ اول، 1418 ق.

7. تحف العقول / ابن شعبة حرانی، حسن بن علی، جامعۀ مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 ق.

8. تصنيف غرر الحکم و درر الكلم / تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366 ش.

9. تفسير العياشي / عیاشی، محمد بن مسعود، المطبعة العلمية، تهران، چاپ اول، 1380 ق.

ص: 202

10. جامع الاخبار (للشعیری) / محمد بن محمد شعيری، مطبعة حيدرية، نجف، چاپ اول.

11. الخرائج و الجرائح / قطب الدین راوندی، سعيد بن هبة اللّه، مؤسسۀ امام مهدی علیه السلام، قم، چاپ اول، 1409 ق.

12. الخصال / ابن بابويه، محمد بن علی، جامعۀ مدرسین ،قم، چاپ دوم، 1362 ش.

13. دعائم الإسلام / ابن حيون، نعمان بن محمد مغربی، مؤسسۀ آل البيت علیهم السلام، قم، 1385 ق.

14. الدعوات (للراوندى) / قطب الدین راوندی، سعيد بن هبة اللّه، انتشارات مدرسۀ امام مهدی علیه السلام، قم، چاپ اول، 1407 ق.

15. دیوان امیر المؤمنین علیه السلام/ میبدی، حسین بن معین الدین، دار نداء الاسلام للنشر، قم، چاپ اول، 1411 ق.

16. دیوان خواجه حافظ شیرازی / به اهتمام سید ابو القاسم انجوی شیرازی، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، چاپ سوم، 1358 ش.

17. روضة الواعظين و تبصرة المتعظين / فتال نیشابوری، محمد بن احمد، انتشارات رضی ،قم، چاپ اول، 1375 ق.

18. شرح اصول الکافی (صدرا) / صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهيم، مؤسسۀ مطالعاتی و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1383 ش.

19. صحيفة الإمام الرضا علیه السلام/ علی بن موسی، امام هشتم علیه السلام، کنگره جهانی امام رضا علیه السلام ، مشهد، 1406 ق.

ص: 203

20. الصحيفة السجادية / على بن الحسین علیه السلام ، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1376 ش.

21. عدة الداعي و نجاح الساعي / ابن فهد حلی، احمد بن محمد، دار الکتب الاسلامی، چاپ اول، 1407 ق.

22. علل الشرايع / ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385 ش.

23. عمدة عيون صحاح الاخبار في مناقب امام الابرار / ابن بطريق، يحيى بن حسن، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ اول، 1407 ق.

24. عوالى اللئالى العزيزية فى الاحاديث الدينية / ابن ابی جمهور، محمد بن زین الدین، دار سيد الشهداء للنشر ،قم، چاپ اول، 1405 .ق.

25. عيون اخبار الرضا علیه السلام/ ابن بابویه، محمد بن علی، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.

26. عيون الحكم و المواعظ / ليثى واسطى، على بن محمد، دار الحديث، قم، چاپ اول، 1376 ش.

27. قرب الاسناد / حمیری عبد اللّه بن جعفر، مؤسسۀ آل البيت علیهم السلام، چاپ اول، 1413 ق.

28. الكافي / کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.

29. كامل الزيارات / ابن قولويه، جعفر بن محمد، دار المرتضوية، نجف اشرف، چاپ اول، 1356 ش.

30. كنز العمال / المتقى الهندى، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1409 ق - 1989 م.

ص: 204

31. لوامع صاحب قرانی (مشهور به شرح فقیه) / مجلسی، محمد تقی بن مقصود علی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1414 ق.

32. مثنوی معنوی / جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، به کوشش و اهتمام رینو لدالین نیکلسون، نشر طلوع، تهران، 1373 ش.

33. المحجة البيضاء / ملا محسن فیض کاشانی، دفتر انتشارات اسلامی ،قم، چاپ چهارم، 1417 ق.

34. المحاسن / احمد بن محمد بن خالد برقی، دار الكتب الاسلامية، قم، چاپ دوم، 1371 ش.

35. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل / نوری، حسین بن محمد تقی، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، چاپ اول، 1408 ق.

36. مصباح الشريعة (ترجمۀ مصطفوی) / منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام، امام ششم، انجمن اسلامی حکمت و فلسفهٔ ایران، تهران، 1360 ش.

37. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد / طوسی، محمد بن الحسن، مؤسسة فقه الشيعة ،بيروت، چاپ اول، 1411 ق.

38. معانی الاخبار / ابن بابویه، محمد بن علی، دفتر انتشارات اسلامی، قم ،چاپ اول، 1403 ق.

39. مفاتيح الجنان / حاج شیخ عباس قمی، چاپ و نشر قدسیان، قم، چاپ اول، 1389 ش.

40. مكارم الاخلاق / طبرسی، حسن بن فضل، شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412 ق.

41. من لا يحضره الفقيه / ابن بابويه، محمد بن علی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

ص: 205

42. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام/ ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، علامة ،قم، چاپ اول، 1379 ش.

43. مناهج أنوار المعرفة، في شرح مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة / میرزا بابا شیرازی، ابو القاسم بن عبد النبی، خانقاه احمدی، تهران.

44. موسوعة كلمات الامام الحسين علیه السلام/ لجنة الحديث في معهد باقر العلوم علیه اسلام، دار المعروف للطباعة و النشر، قم، چاپ سوم، 1416 ق - 1995 م.

45. النوادر للراوندي / فضل اللّه بن علی راوندی کاشانی، دار الکتاب، قم، چاپ اول.

46. نهج البلاغة / شريف الرضي، محمد بن حسین، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.

47. الفصاحة / ابو القاسم پاینده، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، 1382 ش.

48. الوافي / فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، کتاب خانۀ امير المؤمنین علیه السلام ،اصفهان، چاپ اول، 1406 ق.

49. وسائل الشيعة / شيخ حر عاملی، محمد بن حسن، مؤسسة آل البيت علیهم السلام،قم، چاپ اول، 1409 ق.

ص: 206

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109