رؤیایی که تعبیر نشد

مشخصات کتاب

رؤیایی که تعبیر نشد

علی اکبر مهدی پور

ص: 1

اشاره

ص: 2

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طلیعه

در ادامه تهاجم به خانه ی وحی، تلاش مذبوحانه ای شده که بین غاصبان فدک و صاحبان فدک رشته ی اتّصال و پل ارتباطی برقرار شود.

طرّاح اصلی سقیفه برای سرپوش نهادن بر جنایات سقیفه، از دوّمین اختر فروزان خاندان وحی خواستگاری نموده، با پاسخ منفی مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام مواجه شده است.

عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله را به پر کردن چاه زمزم و پس گرفتن مدال پرافتخار سقایت حاج تهدید کرده، پا در میانی او نیز کاری از پیش نبرده است.

آنگاه امیر مؤمنان علیه السلام را به قتل، اجرای حدّ و قطع دست تهدید نموده، این تهدیدها در عزم راسخ فاتح خیبر تأثیر نکرده است.

برای سرپوش نهادن به ناکامی خود، از «اُمّ کُلثوم دختر ابوبکر» که ربیبه امیر مؤمنان بود خواستگاری نموده، که آنجا نیز با پاسخ مفنی

ص: 3

روبرو شده است.

اسماء بنت عُمَیس همسر جعفر طیّار، پس از شهادت وی در جنگ موته با ابوبکر ازدواج کرده، دو فرزند گرامی برای او آورده است:

1. محمّد بن ابی بکر

2. اُمّ کُلثوم دختر ابی بکر

اسماء بنت عُمَیس که همواره به خاندان عصمت و طهارت تعلّق خاطر داشت، حتّی در دوران خلافت ابوبکر او همسر خلیفه بود، ولی در کنار فضّه ی خادمه، مدال کنیزی حضرت زهرا سلام اللّه علیها را بر گردن داشت، حتّی در مراسم غسل حضرت زهرا علیهاالسلام حضور داشت و بر پیکر مطهّرش آب می ریخت.

پس از درگذشت ابوبکر، او به خانه ی وحی آمد و افتخار همسری مولای متّقیان را پیدا کرد.

محمّد و اُمّ کُلثوم همراه مادر به خاندان وحی پیوسته، زیر نظر مستقیم امیرمؤمنان علیه السلام تربیت شدند.

امیرمؤمنان به محمّد «پسرم» خطاب می کرد و «اُمّ کُلثوم» را «دخترم» می خواند.(1)

عمر پس از نومیدی از آروزی دامادی حضرت زهرا علیهاالسلام، از اُمّ کُلثوم دختر ابوبکر خواستگاری کرد و با پاسخ منفی امیرمؤمنان علیه السلام مواجه

ص: 4


1- . آیة اللّه مرعشی، تعلیقات احقاق الحقّ، ج 3، ص 316.

گردید.

پژوهشگر پرتوان علاّمه شیخ جعفر نقدی معتقد است که وی منتظر شد تا اُمّ کُلثوم به حدّ تکلیف رسید، پس با او ازدواج کرد.

با توجّه به اینکه این اُمّ کُلثوم ربیبه ی امیرمؤمنان علیه السلام بود، گفتند که عمر با اُمّ کُلثوم دختر علی علیه السلام ازدواج کرد. سپس با قاطعیّت می فرماید:

این «اُمّ کُلثوم» خواهرِ محمّد بن ابی بکر بود، از یک پدر و یک مادر.(1)

با توجّه به شبهه پراکنی پیروان مکتب خلافت که برای کسب مشروعیت برای خلفا، این موضوع را دست آویز قرار داده، افسانه ی ازدواج اُمّ کُلثوم دختر امیرمؤمنان را با آب و تاب نقل کرده، در سایت های وهابیان جایگاه خاصی برای آن قرار داده و سیمای تابناک دومین اختر فروزان آسمان امامت را در هاله ای از ابهام فرو برده، دهها پرسش بر این ازدواج افسانه ای مبتنی ساخته اند و برگ دیگری بر اوراق مظلومیت خاندان عصمت و طهارت افزوده اند، جمعی از فرهیختگان حوزه علمیه ی اصفهان که همواره در عرصه ی دفاع از حریم اهلبیت علیهم السلام پیشتاز بودند و امتحان خود را در نهضت فاطمی،

بزرگداشت دهه ی فرخنده ی مهدویت و گرامی داشت سرچشمه ی کوثر به طور شایسته پس دادند، برای دفاع از حریم ولایت، ایجاد سدّ

ص: 5


1- . علاّمه شیخ جعفر نقدی، الأنوار العلویّة، 436.

آهنین در برابر تحریف تاریخ، شبهه زدایی از چهره ی حضرت اُمّ کُلثوم و حمایت از مظلومی گمشده در زوایای تاریک تاریخ، دامن همّت به کمر بسته، مجلس با شکوهی به مدت سه شب در مسجد حاج محمّد جعفر اصفهان برگزار نمودند که جای تقدیر فراوان است.(1)

در این مراسم با شکوه از استاد گرانقدر حوزه علمیه آیة اللّه حاج آقا حسن فقیه امامی، خطبای نامی قم و اصفهان و مشهد، شعرا، ادبا و مدّاحان اهلبیت عصمت و طهارت استفاده شد.

برخی از فضلای حوزه علمیه سخنرانیِ این کمترین را از نوار پیاده کرده، تایپ نموده، آماده ی نشر نمودند.

اینجانب آن را ویرایش مختصری نموده، منابعی را در پاورقی افزوده، برای حفاظت از شیوه ی گفتاری، تغییراتی در متن انجام نداده، بلکه یادداشتهایی را به آخر آن افزودم و به صورتی که ملاحظه می فرمایید، در اختیار شیعیان شیفته و ارادتمندان دلباخته ی خاندان عصمت و طهارت قرار گرفت، به این امید که لبخند قبولی بر لبان نازکتر از گل حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه نقش بندد.

حوزه علمیه قم

علی اکبر مهدی پور

ص: 6


1- . این سخنرانی در شب 29 جمادی الثانی 1429 ق. برابر 12 / 4 / 87 ش. در مسجد حاج محمّد جعفر، واقع در خیابان عبدالرزاق اصفهان ایراد گردید.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی اَشْرَفِ اَنْبِیاءِهِ وَ اَفْضَلِ سُفَرائِهِ، وَ عَلی آلِهِ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ الْمُنْتَخَبینَ الْمُنْتَجَبینَ، وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلی اَعْدائِهِمْ اَجْمَعینَ.

وَ بَعْدُ فَقَدْ قالَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام: فَنادَیْتُ یا اُمَ کُلْثُوم یا زَیْنَبُ یا سَکینَةُ یا فِضَّةُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّکُمْ.

وَ قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ: علیه السلام یا زَیْنَبُ یا اُمَ کُلْثُوم یا سَکینَةُ یا عاتِکَةُ یا رُقَیَّةُ عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ.

این محفل به نام نامی و یاد گرامی دوّمین اختر تابناک از بَناتُ الزَّهراء علیهاالسلام یادگارهای صدیقه طاهره سلام اللّه علیها، حضرت اُمّ کُلثوم علیهاالسلام برگزار شده است. من خوشوقتم که مثل همیشه این خُطّه اصفهان در این مسئله نیز پیش قدم شده، و این یاد و خاطره را در این شهری که مفتخر به عنوان «پایتخت جهان اسلام» هست آغاز گردیده.

دهه ی مهدویه از این شهر برخاسته الحمد للّه از مرزهای ایران تجاوز کرده حتّی در مسکو و لندن و غیر آنها برگزار شده است.

برنامه یادمان اُمّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام اللّه علیها از این شهر آغاز شده در پایتخت و دیگر مراکز استانها نیز الحمد للّه برگزار گردیده است، و الحمد للّه یاد و نام و بزرگداشت حضرت اُمّ کُلثوم شقیقه ی حضرت عقیلة العرب هم سنگ و هم سنگر حضرت

ص: 7

زینب کبری سلام اللّه علیها نیز در این شهر آغاز شده به همه عزیزانی که تلاش کرده این محفل را آراستند و در این سه شب به نام نامی و یاد گرامی این بزرگوار (تلاش کردند) دست مریزاد عرض می کنیم و امیدواریم که آقا بقیّة اللّه به این عزیزان دست مریزاد بفرماید.

شخصیت حضرت اُمّ کُلثوم قطعی است امّا در مورد شخص ایشان تردیدهای فراوانی ابراز شده و شبهه افکنی در مورد باورهای شیعیان، کار به جایی رسیده که بخش اعظم سایتهای اینترنتی برای ایجاد شبهه تلاش می کنند.

نمونه ی کوچکی از آن، این است که مدتی است در همین کشور در بین دوستان و موالیان اهل بیت علیهم السلام بحثی مطرح شده که آیا حضرت زینب کبری بر کجاوه سوار بود یا بر شتر بدون محمل! گوینده ای که این شبهه لقلقه ی زبانش شده و این سخن را پیوسته تکرار می کند یک لحظه به خود اجازه نمی دهد که بیاندیشد آیا چهل منزل زن و بچه می توانند بر فراز شتر عریان سوار باشند؟ اگر انسان یک لحظه تأمّل کند، به بی اساس بودن این شبهه پی می برد،(1) امّا برای اینکه یکی از مظاهر عزاداری سالار شهیدان را زیر سؤال ببرند از این شبهه شروع کردند تا به مقدم محمل زدن سر حضرت زینب علیهاالسلام را نیز زیر سؤال ببرند.(2)

ص: 8


1- . به یادداشت شماره 1 مراجعه شود.
2- . به یادداشت شماره 2 مراجعه شود.

در حالی که اگر عزیزانی که اهل تحقیق و مطالعه هستند به مقاتل و کتب تاریخ مراجعه کنند می بینند همه جا این بیان است: «بر اشتران و بر اَقْطابِ بِلا غِطاء» یعنی بر کجاوه های بدون پوشش، یعنی یقینا کجاوه بوده جز اینکه پوشش کجاوه برای احترام است و یزیدیان نمی خواستند بر اهل بیت احترام کنند تا پوششی هم روی این کجاوه ها قرار بدهند.

چرا در مراجعت با پوشش بوده وقتی که اسیران را از شام به سوی مدینه می بردند، ولی هنگامی که از کربلا به طرف شام می بردند (عَلی اَقْطابٍ بِلا غِطاءٍ) بر کجاوه های بدون پوشش سوار بودند.

در مورد حضرت اُمّ کُلثوم مسئله سخت تر است. حادثه ای پیش

آمده، فاجعه ای پیش آمده که وجود حضرت اُمّ کُلثوم را به دلایلی زیر سؤال برده و آن اینکه عمربن خطاب از حضرت اُمّ کُلثوم خواستگاری کرده و چنین موضوعی یقینا اتفاق نیفتاده، الاّ اینکه بعضی خیال کرده اند که اگر بخواهند این مسئله را از ریشه و بُن معالجه کنند باید بگویند که اصلاً اُمّ کُلثومی نبوده و یک نکته موجب این گمان شده و آن اینکه بدون تردید کنیه ی حضرت زینب اُمّ کُلثوم بوده و نامِ اُمّ کُلثوم بنابر مشهور زینب صغری بوده و این کمک کرده بر کسانی که خواستند ایجاد شبهه کنند مثلا بگویند که زینب و اُمّ کُلثوم یک فرد بوده و این کار را مرحوم سپهر انجام داده یعنی پسر صاحب ناسخ التواریخ کتابی نوشته به نام «الطِّراز المذهَّب» بسیاری از خطبه های

ص: 9

حضرت زینب کبری سلام اللّه علیها در منابع گاهی به نام و گاهی به کنیه آمده یکجا گفته: فَقالَتْ زَیْنَبُ الْکُبْری، یک جا گفته: قالَتْ اُمُ کُلْثُوم و لذا اینها را شاهد گرفته بر اینکه این دو بزرگوار یک نفر بوده است، در حالی که خیلی مختصر ورق بزنیم کتب تاریخ را بدون مبالغه صدها منبع قطعی داریم که حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها حد اقل 2 دختر داشته، حد اقل عرض کردیم به دلیل اینکه بنابر تحقیق حضرت زهرای مرضیه 3 دختر داشته از این نظر 2 دختر قطعی بوده احدی در این مسئله شبهه ندارد. تنها مرحوم سپهر و اخیرا هم مرحوم مقرّم تنها این مقدار ابراز کرده که وجود مقدس اُمّ کُلثوم را جدا از عقیلة العرب اثبات کردن احتیاج به تحقیق بیشتر دارد و من غیر از این دو نفر شخص سومی را در مقابل صدها نفری که اثبات کردند سراغ ندارم و لذا با توجه به اقتضای مجلس مجبورم بحث تحقیقی را به سبک خیلی ساده تقدیم کنم:

در صدها منبع به صراحت آمده که حضرت زهرا 2 دختر به نام های زینب و اُمّ کُلثوم داشتند که از این منابع است:

1. انساب الاشراف بلاذری

2. البدء و التاریخ مقدسی

3. تاریخ الائمه ابن ابی الثلج

4. عقد الفرید

5. الموطأ مالک

ص: 10

5. سنن بیهقی

7. سیر اعلام النّبلای ذهبی

8. الذّریة الطاهره دولابی

9. دلائل الامامه طبری

10. مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب

11. کفایة الطالب گنجی شافعی

12. معارف ابن قتیبه

این دوازده منبع به عنوان نمونه از بیش از یک صد منبعی که از قرنهای دوم و سوم تا به امروز بوده تقدیم شد.

تعداد زیادی از منابع تعبیر زینب کبری و اُمّ کُلثوم کبری دارد. یعنی حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها دختری داشته به نام زینب کبری و دختر دیگری داشته به نام اُمّ کُلثوم کبری برخی از این منابع عبارتند از:

1. انساب الاشراف بلاذری

2. مروج الذهب مسعودی

3. تذکرة الخواص ابن جوزی

4. الطبقات الکبری ابن سعد واقدی

5. مناقب خوارزمی

6. مقتل الحسین خوارزمی

7. الثغور الباسمه سیوطی

ص: 11

8. الریاض النضره طبری

9. الجوهره تلمسانی

10. الائمة الاثنی عشر ابن طولون.

و این نمونه ای است از دهها کتابی که از دختران حضرت زهرا علیهاالسلام به زینب کبری و اُمّ کُلثوم کبری تعبیر کرده اند.

امّا بیان سوم که ما را به مطلب نزدیک تر می کند منابعی است که می گوید: حضرت زهرا علیهاالسلام 2 دختر داشته یکی زینب کبری و دیگری زینب صغری المکنّاة ب «اُمّ کُلثوم» این تعبیر مشکل را حل می کند. یعنی بیان می کند که حضرت زهرا علیهاالسلام 2 دختر به نام زینب داشته یکی زینب کبری و دیگری زینب صغری. که این زینب صغری کنیه اش اُمّ کُلثوم بوده است و لذا گاهی گفته می شود زینبین و در بعضی جاها گفته می شود زینب و اُمّ کُلثوم

از کسانی که این بیان را دارند:

1. مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف الارشاد

2. مرحوم طبرسی در اعلام الوری

2. مرحوم اربلی در کشف الغمه

4. ابن بطریق در العمدة

5. سیّد ابن طاووس در العدد القویة

6. ابن حبّان در الثقاة

7. علاّمه مجلسی در بحار الأنوار و دهها منبع دیگر که تصریح

ص: 12

نموده اند بر اینکه دختران حضرت زهرا علیهاالسلام عبارتند از: زینب کبری و زینب صغری المکناة ب «اُمّ کُلثوم»

امّا بیان چهارم در برخی از منابع آمده که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 2 دختر داشته یکی زینب و دیگری اُمّ کُلثوم که نامش آمنه بوده.

ما در میان خاندان اهلبیت علیهم السلام نمونه های فراوانی داریم که بانویی نامی دارد و به نام دیگری معروف شده. در غیر بانوان نیز داریم مثلاً امام رضا علیه السلام نام شریفش علی است، علی بن موسی الرّضا، ولی در میان ما مشهور به حضرت رضا علیه السلام است. پس نام شریف آن حضرت یقینا «علی» بوده ولی لقبی که به عنوان نام شهرت یافته امام رضا است.

در میان دختران امام حسین علیه السلام حضرت سکینه بنا بر تحقیق نام نامی اش آمنه است. آمنه نام شریف مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، در میان ما هم مرسوم است مثلاً وقتی نام پدربزرگمان را روی فرزندمان می گذاریم به آن نام صدا نمی کنیم مثلا در میان ما آقا بزرگ رواج دارد. بنابراین موارد زیادی در میان خود ما هست که نام گذاری می شود، ولی به احترام آن نام، نام دیگری اطلاق می شود.

حضرت معصومه سلام اللّه علیها یقینا نام شریفش فاطمه است ولی مشهور شده به حضرت معصومه بنا بر این نقل که تعدادی از شخصیتها و منابع آورده اند نام اُمّ کُلثوم آمنه بوده، از آنها است:

1. الهدایة الکبری

ص: 13

2. عیون المعجزات

3. الشیعة فی المیزان مرحوم مغنیه

4. القطره مرحوم آیة اللّه سیّد احمد مستنبط (معاصر)

بنا بر این در تعدادی از منابع نام اُمّ کُلثوم آمنه آمده و در تعدادی از منابع نام ام کلثوم رقیه آمده یعنی حضرت زهرا علیهاالسلام 2 دختر داشته یکی زینب و دیگری رقیه که کنیه اش اُمّ کُلثوم بوده

از منابعی که به این مطلب تصریح نموده اند عبارتند از:

1. ینابیع المودة مرحوم قندوزی

2. احقاق الحق مرحوم قاضی نور اللّه شوشتری

3. انساب المجدی

مطلب بعدی این است که بر اساس تعدادی از منابع حضرت زهرا

علیهاالسلام 3 دختر داشته اند یعنی 2 دختر جای تردید نیست، صحبت از 3 دختر است. از منابعی که با قاطعیت این مطلب را ذکر کرده اند: تاریخ یعقوبی است.

جایگاه تاریخ یعقوبی

تاریخ یعقوبی از کتب گرانقدری است که حتی در میان اهل علم

مظلوم واقع شده و علت آن جز شیعه بودن یعقوبی چیز دیگری نیست. هر کس شیعه خالص باشد (برای اینکه از اعتبار مطالب او بکاهند) در تاریخ برایش مشکلی ایجاد کرده اند، میدانید که در تاریخ مسئله زمان خیلی مهم است، یعقوبی نیم قرن قبل از طبری بوده

ص: 14

است(1)، اگر تاریخ یعقوبی یک سال قبل از طبری بوده باشد، این در تاریخ مهم است تا چه رسد به اینکه پای نیم قرن در میان باشد. پس چرا با این حال طبری این همه مشهور شده؟ پاسخ بسیار واضح است، چون طبری نه تنها نسبت به خاندان رسالت علیهم السلام ارادت نداشته، بلکه بنای مخالفت نیز داشته و این عناد و مخالفت را در نقل مطالب تاریخی مدّ نظر داشته به عنوان مثال در شرح احوالات امام رضا علیه السلام می نویسد: امام رضا علیه السلام به انگور رازقی بسیار علاقه داشت، وقتی به طوس (که امروزه به مشهد معروف است) آمد، دید انگور رازقی خوب زیاد است، آنقدر خورد تا از دنیا رفت(2)، (نعوذ باللّه) آن وقت برای او هزاره می گیرند، تا سخنان بی پایه اش در سطح همگان پخش شود، درحالی که از یعقوبی نه نامی و نه یادی به میان نمی آید، چون او شیعه است. ما بسیاری از نکات تاریخی ظریف و مهم را از یعقوبی استفاده می کنیم. به عنوان مثال تاریخ یعقوبی قدیمی ترین منبعی است که برای ما مشخص می کند که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا دو طفل شیرخوار داشته اند که هر دو به شهادت رسیده اند، یکی حضرت علی اصغر که مادرش رباب است ودقیقا ششماهه بوده و حضرت او را به میدان آوردند و قاتل او حرملة بن کاهل اسدی لعنه

ص: 15


1- . یعقوبی متوفّای 284 ق. می باشد و رخدادها را تا سال 259 ق. ثبت کرده و طبری متوفّای 310 ق. می باشد و حوادث را تا سال 302 ق. ثبت کرده است.
2- . تاریخ طبری، ج 7، ص 470.

اللّه است ، و دیگری طفل رضیعی که ظهر عاشورا متولد شد و مادرش ام اسحاق است، و همان جلوی خیمه در آغوش پدر مورد اصابت واقع شده و قاتل او عقبه غنوی است.

وبدین ترتیب مشکل مطلبِ طفل رضیع اینگونه حل می شود.

حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام سه دختر داشته اند و نام این سه دختر در غالب منابع این چنین ذکر شده: زینب ، اُمّ کُلثوم و رقیه که ممکن است رقیه نام اُمّ کُلثوم باشد و نام سومی سکینه باشد یا اُمّ کُلثوم نامش زینب صغری بوده و سومی نامش رقیه بوده است که در غالب منابع آمده که رقیه قبل از آنکه به سن تکلیف برسد از دنیا رفته .از کسانی که نام دختران حضرت زهرا علیهاالسلام را زینب و اُمّ کُلثوم و رقیه ثبت کرده اند:

1. «دیاربکری» در تاریخ الخمیس،

2. طبری در ذخائر العقبی

3. اتّحاف السائل

4. نورالأنوار رفاعی

5. مناقب اهل بیت شیروانی

6. ینابیع الموده قندوزی

7. عوالم العلوم بحرانی

8. و سبل السّلام

«دولابی» در «الذّریة الطاهرة» می نویسد: حضرت فاطمه برای

ص: 16

علی بن ابی طالب حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و رقیّه را آورد. سپس اضافه می کند: «فَماتَتْ رُقَیَّةُ وَ لَمْ تَبْلُغْ.» یعنی رقیه پیش از آنکه به بلوغ برسد درگذشت.(1)

«کردی» در رفع الخفاء می نویسد: «ماتَتْ رُقَیَّةُ قَبْلَ الْبُلُوغِ» رقیه آن دختر سوم قبل از بلوغ از دنیا رفته.(2)

بدخشانی در نزل الابرار می گوید: «ماتَتْ صَغیرَةً»

یعنی: «هنوز به تکلیف نرسیده از دنیا رفته.(3)

باز صاحب اتحاف اهل الاسلام می نویسد: «وَ لَمْ تَبْلُغْ» یعنی رقیه از دنیا رفت در حالی که هنوز به بلوغ نرسیده بود.(4)

سکینه دختر امیرمؤمنان علیه السلام

در اینجا اشاره کنیم که در حدود بیست و چند سال پیش در دمشق در شهری به نام «دارَیّا» بین زینبیه و دمشق، قبری کشف شد که محلّ متروکه و مخروبه ای بود که اکنون آرامگاه بسیار مجللی بر روی آن ساخته شده است، و زائرانی که به سوریه می روند آنجا نیز مشرف می شوند. خیابانی را از آنجا عبور می دادند وقتی با بلدوزر اینجارا صاف کردند یک سنگ لحدی پیدا شد این سنگ را در آوردند دیدند

ص: 17


1- . الذریة الطاهرة، ص 92، ح 82.
2- . رفع الخفاء، ج 2، ص 18.
3- . نزل الأبرار، ص 137.
4- . اتّحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 33.

حدوداً به 600 سال قبل مربوط است و روی آن نوشته شده بود «سَکینَة بِنْتِ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِب» این قضیّه در زمان مرحوم حافظ اسد اتفاق افتاد، هنگامی که گزارش این مطلب به او رسید به یکی از علماء معروف شام به نام آقای حاج سیّد احمد واحدی اطلاع داد که اگر شما منبعی پیدا کنید که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام دختری به نام سکینه داشته، ما مسیر خیابان را عوض می کنیم.

در آن ایّام دوست عزیز ما، محقّق گرانمایه حاج سیّد احمد اشکوری از سفر یمن به دمشق بازگشته بود به ایشان که اطلاع دادند در همان فاصله زمانی دو حدیث در بحار الأنوار پیدا کردند که در سلسله ی سند یکی سکینه بنت الامام امیر المؤمنین علیه السلام واقع شده و ثابت شد که آقا امیر المؤمنین علیه السلام دختری به نام سکینه داشته.(1)

جالب تر این که حدیث دوم دلالت می کند که این سکینه باید از حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام باشد. زیرا این حدیث مربوط به تجهیز حضرت صدیقه ی طاهره سلام اللّه علیها می باشد، بر اساس این حدیث مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: هنگامی که از تجهیز حضرت فاطمه زهرا فارغ شدم «.. نادَیْتُ یا اُمّ کُلْثُوم یا زَیْنَب، یا سَکینَة یا فِضَّة، یا حَسَن یا حُسَیْن، هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّکُمْ» ای سکینه! ای اُمّ کُلثوم! ای زینب! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بیایید از

ص: 18


1- . بحار الأنوار، ج 81، ص 112.

مادرتان توشه برگیرید».(1)

در اینجا مشخص است که این فضه، همان فضه ی خادمه است و چون فضه ی خادمه بزرگ شده ی دودمان امیر المؤمنین علیه السلام است، آقا امیر المؤمنین علیه السلام از باب تغلیب برای ایشان هم به عنوان یکی از دختران حضرت زهرا فرموده است: مادرتان.

امّا این سکینه کیست؟

در هیچ یک از منابع تاریخی ما، در خانه امیر المؤمنین علیه السلام از کنیزی به نام سکینه ذکری به میان نیامده و لذا تا این قبر در دمشق کشف نشده بود ما در این مسئله دچار مشکل بودیم و نمی فهمیدیم که این سکینه کیست. بعد از کشف این قبر تازه معلوم شد که چرا علاّمه مجلسی رحمه اللههرچه پیدا می کرده می نوشته است، اگر او هر چه

پیدا کرده بود را نمی نوشت راه برای تحقیق باز نمی شد، باید ده سال صد سال و بلکه هزار سال یک مطلب در یک کتاب بماند تا روزی یک حادثه رخ دهد و آن را معنا کند(2) و از اینجا استفاده شد که این سکینه هم دختر حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام است. مخصوصا با این نصّ صریح مرحوم یعقوبی که حضرت صدیقه طاهره سه دختر داشته اند.(3)

ص: 19


1- . همان، ج 43، ص 179.
2- . به یادداشت شماره «3» مراجعه فرمایید.
3- . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 203.

البته ایشان در مورد نام سومین دختر مطلبی نفرموده، ولی دیگران نام برده اند و نام سومی را رقیه گفته اند که ما فعلاً در نام سومی بحث نداریم. بحث ما در این است که از حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام سه دختر متولد شده است، دو دختر آن بزرگوار حضرت زینب و اُمّ کُلثوم سلام اللّه علیهما که معروف و مشهور هستند ولی از دختر سوم هیچ سرنخی در دست نبود که اینجا پیدا شد.

چرائی کم اطّلاعی از زندگانی حضرت اُمّ کُلثوم

نکته ای را هم برای عزیزان اهل فضل اشاره کنم که بهتر از من می دانند که در یک خانواده یا در یک جمع، اگر فردی خیلی چهره ی مبرّزی داشته باشد معمولاً دیگران را تحت الشّعاع قرار می دهد در تاریخ یا اصلاً نامی از آنها نمی آید و یا به صورت مبهم می آید.

حضرت اُمّ البنین علیهاالسلام چهار پسر داشته که همه ی آنها در کربلا شهید شده اند، شما در مورد قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شاید هزار صفحه مطلب پیدا کنید ولی در مورد برادران آن حضرت شاید به اندازه یک صفحه هم مطلب پیدا نکنید.

هر کس خواسته بحث کند از قمر بنی هاشم بحث کرده و این سه تا برادر هر سه پدرشان امیر المؤمنین علیه السلام و مادرشان اُمّ البنین بوده و هر سه در کنار قمر بنی هاشم به شهادت رسیده اند، ولی شخصیت فوق العاده ی قمر بنی هاشم آنها را تحت الشعاع قرار داده است.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام 19 دختر دارد که نام همه آنها

ص: 20

محفوظ است مرحوم طبریِ شیعه نام هر 19 دختر را با نام مادرانشان ذکر کرده امّا تنها حضرت معصومه علیهاالسلام مانند ستاره ی فروزان می درخشد، و نامِ نامی آن حضرت بقیه خواهران بزرگوارش را تحت الشعاع خود قرار داده است.

همه جا همین طور است پس بنابراین شخصیت والای عقیلة العرب حضرت زینب کبری سلام اللّه علیها باعث شده که حضرت اُمّ کُلثوم آن گونه که در عالم باید شناخته شود نشده است، از زندگانی آن حضرت هم خبر چندانی در دست نیست، و اگر خطبه های کوفه و شام آن حضرت نبود شاید ما هم از کسانی بودیم که نسبت به وجود شخصیت آن حضرت شک می کردیم که آیا اُمّ کُلثومی وجود داشته یا نه، ولی این خطبه ها می گوید: حضرت اُمّ کُلثوم بوده است.

امروزه در دنیا مسائل عجیب شده، بعضی از نویسندگان غربی برای کم رنگ نمودن امام صادق علیه السلام در وجود جابربن حیان بحث کرده اند که آیا اصلاً چنین شخصی وجود داشته یا نه. جابربن حیان 3900 جلد کتاب نوشته که بیش از 50 جلد آن به چاپ رسیده و در حدود 30 یا 40 مجلد از آثار جابر بن حیان تنها در کتابخانه ملک تهران موجود است بعد از این همه آثار بوده که او را پدر شیمی نام نهادند. یکی از دانشمندان معروف دانشگاه هاروارد پیشنهاد کرده که بیایید یک دانشگاهی به نام جابربن حیان بسازیم و فقط کتابهای او را آنجا تدریس کنیم. بنز آلمانی که مرسدس بنز به نام او هست می گوید:

ص: 21

من 400 مجلد از کتابهای جابربن حیّان را که به لاتین ترجمه شده، خوانده ام، این برای من طلبه ی شیعه ننگ است که 4 جلد هم نخوانده باشم، او می گوید: آن صد جلد دیگر که به لاتین ترجمه شده است به دست من نرسیده، و اگر آنها نیز به دست من می رسید به هیچ کتابخانه ای سر نمی زدم و برای من بس بود.

با این عظمت آمده اند گفته اند که اصلاً جابربن حیان بوده یا نبوده؟ و لذا حضرت اُمّ کُلثوم را این خطبه های زنده ی او تا به امروز برای ما تثبیت کرده و نگه داشته، ما در مقابل هر شبهه افکن می توانیم با قدرت دفاع کنیم و بگوییم شما دچار خبط شده اید آدم عاقل نمی آید در چنین مسئله ای ایجاد شبهه کند پس بنابراین وجود این دو بزرگوار یعنی حضرت زینب کبری و حضرت اُمّ کُلثوم قطعی بوده و نفر سوم هم بنا بر تحقیق موجود بود و نام شریفش رقیه یا سکینه بوده است.

راز ناشناخته ماندن بانوان اهلبیت علیهم السلام

نکته دیگر اینکه اخبار مخدّرات ائمه علیهم السلام سر زبانها نیامده به دو جهت از یک طرف دشمن نخواسته شخصیت آنها شناخته شود. که اگر متوکل 100 کنیز داشت نام همه اش در تاریخ موجود است و اگر متوکل 10 اسب ممتاز داشته، نام همه اش در تاریخ آمده است چون تاریخ را آنها نوشته اند، حتی تاریخ کربلا را چه کسی برای ما نوشته؟ خبرگزاران یزید، یزید می دانست که یک گروه 70 نفره نمی توانند در

ص: 22

مقابل 30000 نفر بایستند، لذا خبرگزاران و خبرنگاران را فرستاده که وقایع تاریخی را بنویسند، این همه رجزها به ندرت ما چیزی از خاندان عصمت و طهارت داریم، آنچه از این رجزها به ما رسیده که خیلی ارزنده و دارای نقاط قوت این عزیزان هست عمدتا یعنی بیش از نود در صد آن به دست مخالفین، و خبرگزاران یزید به دست ما رسیده، همین خطبه های حضرت زینب کبری و اُمّ کُلثوم بزرگوار را همان ها نوشته اند و به دست ما رسیده است.

و از طرفی خود خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام مایل نبودند که نام بانوانشان در معرض گفت و شنود باشد اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره نام نامی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را بر زبان جاری می کرد، حکمتهای زیادی داشت، به همان دلیل که در قرآن کریم نام حضرت مریم علیهاالسلام ذکر شده تا در تاریخ از او دفاع شود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم در هر مناسبتی می فرمود: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی» تا سندی باشد در مقابل کسانی که می خواستند نام فاطمه و خبر مظلومیّت او به گوش کسی نرسد، پس بنا به دلایل مختلف نامِ نامیِ بانوان اهل بیت به ندرت بر سر زبانها افتاده است.

افسانه ازدواج اُمّ کُلثوم

امّا علّت اینکه نام حضرت اُمّ کُلثوم بیش از سایر بانوان اهل بیت بر سر زبانها افتاده، به این دلیل است که یک چهره سرشناسی از این بانو خواستگاری نموده و امیرمؤمنان علیه السلام او را کُفو و هم سنگ این بانو

ص: 23

ندیده است، و او خلیفه دوم بود. آنچه بر اساس منابع محکم اهل سنت برای ما نقل شده به شکلی است که احتیاج به رد ندارد بلکه خودش مردود است، به عنوان مثال یکی از قدیمی ترین منابع اهل سنت «الذّریة الطاهرة» می نویسد که عمر آمد خدمت مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام عرضه داشت که از پیامبر شنیدم که فرمود: هر حسب و نسبی در روز قیامت از بین خواهد رفت به جز حسب و نسب من و لذا من می خواهم با دختر شما اُمّ کُلثوم ازدواج کنم تا بدین وسیله به پیامبر وصل شوم.

سه نوع مطلب در کتب نقل شده یکی اینکه آقا امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: او کوچک است. عمر دلیل آورد و گفت: من هدفم زناشویی نیست می خواهم عقد جاری شود تا من مصاهرت پیدا کنم با پیامبر. این دروغ بود و دروغ بودنش واضح و بر ملا است، زیرا اگر او می خواست با پیامبر فامیل شود و مصاهرت پیدا کند، دخترش حفصه به خانه ی پیامبر رفته و پیامبر داماد او شده بود، پس مصاهرت وجود داشته است.

مطلب دوم اگر این قدر به نسل پیامبر دلباختگی دارد، چرا با کشتن جناب محسن علیه السلام یک سوم عترت پیامبر را از بین برده؟ مگر مسئله ساده است؟ مگر کسی شک دارد که قاتل محسن علیه السلام کسی غیر از خلیفه دوم است؟! اگر امروز هشتاد میلیون سیّد روی زمین هست، اگر بنابود حضرت محسن بماند و مثل امام حسن و امام حسین

ص: 24

فرزندانی از او بماند، بر این روال 40 میلیون سیّد محسنی باید داشته باشیم، ولی همین شخص ثُلث عترت طه را با یک لگد از بین برده است.

با این حال آمده دلسوزی می کند که ما می خواهیم با اُمّ کُلثوم ازدواج کنیم تا با پیامبر مصاهرت پیدا کنیم.

دولابی و دیگران در بیش از صد منبع از منابع اهل سنت نوشته اند که وقتی امیر المؤمنین علیه السلام فرمود او کوچک است، گفت: او را بفرست من ببینم. نقل آنها این است من از گفتنش در محضر شما عزیزان و در مرءی و مسمع آقا بقیّة اللّه خجالت می کشم می گویند: آقا امیر المؤمنین علیه السلام یک بُرد یمانی داد دست این دختر و گفت این را ببر نزد عمویت یعنی قاتل مادرت تا ببیند. و این نقل این است که من جدّا عذر می خواهم، آورد پیش عمر، عمر نگاهی کرد و گفت: بگو بابا خیلی عالی است پسندیدم و با گستاخی نوشته اند که دستی زد بر پاهای این دختر صغیره به تعبیر آنها و از بازویش گرفت.(1) باز همان ها نقل کرده اند که این دختر برگشت گفت: چقدر بی حیا هستی اگر نبود که خلیفه بودی دماغت را خرد می کردم(2) خوب از شما می پرسم: اگر از هر تک تک شما هر کس در هر قدرتی باشد از شما بخواهد که عکس دخترت را به من بده تا ببینم اگر پسندیدم با او

ص: 25


1- . الذّریة الطاهرة، ص 157.
2- . المنتظم، ج 4، ص 237 و الاستیعاب، ح 4 ص 509.

ازدواج کنم کدام یک از شما حاضر است زیر بار چنین عمل ناهنجاری برود؟

تا چه رسد به اینکه چنین نسبتی را به امیر المؤمنین علیه السلام بدهند!! جالب توجّه است که سبط ابن جوزی پس از نقل آن از پدربزرگش ابن جوزی، می گوید: به خدا سوگند این شرم آور است حتی اگر کنیز باشد، زیرا لمس کردن زن نامحرم به اجماع مسلمین حرام است.(1)

در جایی که خداوند متعال در قرآن می فرماید: «اِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ» آیا این بر خلاف عزّت امیر المؤمنین نیست که دخترش را بفرستد که یک مرد نامحرم او را ببیند. این موضوع را به یک فرد عادی نسبت بدهند.ما قبول نمی کنیم آن هم این نسبت زشت را به امیر المؤمنین علیه السلام بدهند.

آیا امیرمؤمنان علیه السلام مجبور بود؟

اگر کسی بگوید امیر المؤمنین علیه السلام مجبور بود نسبت به این ازدواج ساکت باشد.

در پاسخ می گوییم: این داستان دیگر داستان تهاجم به بیت وحی نیست که به امر خدا و به نصّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام مجبور به سکوت باشد، این مگر ساده تر از مسئله ناودان عباس عموی پیامبر اکرم است که وقتی عمر عبور می کرد باران می بارید از ناودان آب به سرش ریخت برگشت و این ناودان را انداخت و گفت هر کس این

ص: 26


1- . تذکرة الخواص، ج 1، ص 370.

ناودان را سر جایش نصب کند می کشم. به خدا می کشم.

عباس با حال گریه آمد خدمت امیر المؤمنین علیه السلام و عرض کرد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یک یادگار داشتم آن هم این ناودان بود. که آن را هم فلانی انداخته و چنین گفته. امیر المؤمنین علیه السلام آمد ناودان را سر جایش نصب کرد و فرمود به خدا هر کس به این ناودان دست بزند او را می کشم.

وقتی از نماز برمی گشت دید باران شدّت پیدا کرده و آب به شدّت از ناودان جاری است .گفت چه کسی این را سر جایش گذاشت؟ گفتند امیر المؤمنین علیه السلام. گفت: چیزی هم گفته؟ گفتند بله. گفت: پس ما برویم کفاره ی قسممان را بدهیم. علی علیه السلام که کفاره قسم نمی دهد، یعنی اگر او قسم بخورد انجام می دهد.

آیا داستان حضرت اُمّ کُلثوم از یک ناودان برای امیر المؤمنین علیه السلام کم ارزش تر است؟ که اینجا سکوت کند؟

آن روزی که می خواستند آن نشانه های چهل صورت قبر را دست بزنند آقا امیر المؤمنین علیه السلام آن پیراهن زرد را پوشید و آمد تا دیدند آن پیراهن زرد که نشانه ی غضب بود پوشیده است، همه کنار رفتند. باز هم یقه اش را گرفت زد به زمین و فرمود: «یَابْنَ الصَّهّاکِ الْحَبَشِیَّةِ» ... آیا این مسئله از دست زدن به صورت چند تا قبر اهمّیتش کمتر است؟

بنابراین ما نمی توانیم بپذیریم که امیر المؤمنین علیه السلام به دلایلی مجبور شده که او را بفرستد تا او ببیبند و پِرو کند که اگر دلش خواست

ص: 27

با او ازدواج کند.

آیا خواستگاری اتّفاق افتاده؟

این که یک خواستگاری نسبت به حضرت اُمّ کُلثوم علیهاالسلام واقع شده مسلّم است. یعنی کسی نمی تواند بگوید اصلاً عمر به فکر خواستگاری از حضرت اُمّ کُلثوم نبوده، امّا آنچه نقل می شود که حضرت او را بفرستد چه به دلخواه و چه به اجبار هر دو یقینا دروغ است. و آنچه معروف است در همه ی منابع اهل سنّت نوشته اند که وقتی امیر المؤمنین علیه السلام درخواست او را ردّ فرمود، عمر عباس را خواست و گفت: ای عباس برو به علی علیه السلام بگو اگر اُمّ کُلثوم را به من ندهد چاه زمزم را پر می کنم و تمام فضیلتهای شما را از بین می برم. این در کافی شریف هست و سند آن هم صحیح است که گفت:

«اَما وَاللّهِ لاَعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَ لا اَدْعُ لَکُمْ مَکْرَمَةً اِلاّ هَدَمْتُها وَ لاَقیمَنَّ عَلَیْهِ شاهِدَیْنِ بِاَنَّهُ سَرَقَ وَ لاَقَطِّعَنَّ یَمینَهُ».

به خدا چاه زمزم را پر می کنم هیچ فضیلتی از شما باقی نمی گذارم مگر اینکه آن را از بین می برم و دو شاهد می آورم بر اینکه حضرت علی علیه السلام دزدی کرده و دست او را قطع می کنم (1)

پس اصل خواستگاری بوده و این تهدید در این حد که یک پیرمرد شصت ساله از یک دخترک هفت هشت ساله خواستگاری می کند و اینگونه تهدید می کند.

ص: 28


1- . کافی، ج 5، ص 346.

عباس با ترس و لرز به خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمده و عرض کرد: یا امیر المؤمنین چه کنم؟

حضرت فرمود: اگر چیزی به تو بگویم به او می رسانی؟ عرض کرد: آری.

فرمود: به او بگو: آن پیراهن زرد هنوز موجود است، در این صورت من هم آن پیراهن زرد را می پوشم. یعنی: همان پیراهن زردی که یک روز در بقیع پوشیدم و جامه ات را آلوده کردی، هنوز موجود است.

هنگامی که عباس پیام امیر المؤمنین علیه السلام را به عمر رساند، عمر دید از این راه موفق نشد، به عباس گفت: روز جمعه بیا نزدیک منبر بنشین مطلبی که می گویم را بشنو و به علی علیه السلام بگو.

روز جمعه عباس نزدیک منبر نشست عمر بر فراز منبر رفته و گفت: ایها الناس! من خلیفه ی مسلمین هستم، اگر یکی از اصحاب پیامبر عمل خلافی انجام بدهد که کیفر آن رجم و سنگسار است و من به تنهایی او را ببینم و هیچ شاهد دیگری نداشته باشم وظیفه ی من چیست؟ همه یکصدا گفتند: وقتی تو دیده ای مسئله تمام است و باید بر او حدّ جاری کنی.

بعد از منبر، به عباس گفت: آنچه شنیدی برو به علی علیه السلام بگو.

هنگامی که ابن عباس این مطلب را به امیر المؤمنین علیه السلام گفت، حضرت فرمود نگران نباش.

ص: 29

گفت: واللّه شما را می کشد.

حضرت فرمود: کشته شدن من مطلب دیگری است، ولی این کار انجام نخواهد شد و اینکه من دخترم را با چنین تهدیدی به او بدهم عملی نخواهد شد.(1)

روزی امیر المؤمنین علیه السلام در محفلی حضور داشتند و عمر خواست شخصا خواسته ی خود را به گوش امیر المؤمنین علیه السلام برساند، گفت ایها الناس اگر امیر المؤمنین (منظورش خودش بود) با چشم خود ببیند که یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله عمل فحشای محصنه انجام داده، وظیفه اش چیست؟ همه گفتند: باید بر او حد جاری کند.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: نه! نه! همه اشتباه کردند بلکه تو یک نفری و اگر این مطلب را ابراز کنی باید بر تو حدّ قذف جاری شود چون یک شاهد هر چند عادل باشد، تا سه شاهد دیگر پیدا نشده حق ندارد با آبروی کسی بازی کند و بگوید من با چشم خود دیدم چنین گناهی واقع شده، باید هشتاد ضربه تازیانه به عنوان حدّ قذف بر او جاری شود. پس باید بر تو حدّ جاری شود.(2)

و این مطلب را نیز خود اهل سنت در منابع خود ذکر کرده اند که عمر بر فراز منبر این مطلب را گفت و امیر المؤمنین علیه السلام به او اعتراض فرمود. بنابراین از این طریق نیز عمر به خواسته ی خود نرسید.

ص: 30


1- . الاستغاثة، ج 1، ص 78.
2- . سنن الکبری بیهقی، ج 10، ص 144.

بعد از این واقعه عمر راه سومی را در پیش گرفت.

به زبیر گفت این زرهِ من را ببر و از روی پشت بام آن را در خانه ی امیر المؤمنین علیه السلام بینداز تا من افرادی را بفرستم که زره را از خانه ی امیر المؤمنین علیه السلام بیاورند و او را به سرقت متّهم کنم و دست او را ببرم.(1)

نظر شیخ مفید قدس سره

بعد از همه این تهدیدها که در کتب فریقین آمده شخصیت ممتازی مثل مرحوم سیّد مرتضی علم الهدی هم در کتاب شریف «الشافی فی الإمامة» و هم در رساله مستقلی - که در ضمن مجموعه ی رسائل ایشان چاپ شده - به این معنی قائل شده که این حادثه یعنی ازدواج واقع شده اگرچه مسأله اختلافی است و اگر اتّفاق افتاده باشد از روی اختیار نبوده است.(2)

امّا استاد بزرگوار ایشان، شخصیت والای جهان تشیّع، مرد بی بدیل و بی نظیر قرنها و عصرها، یعنی شیخ مفید اعلی اللّه مقامه الشریف در کتاب بسیار ارزشمند جوابات سرویّة که در ضمن مجلد هفتم از مجموعه مؤلّفات ایشان چاپ شده مفصل بحث کرده و فرموده: آنچه نقل شده که امیرمؤمنان علیه السلام دخترش را به عمر تزویج

ص: 31


1- . الصّراط المستقیم / مرحوم بیاضی، ج 3، ص 130.
2- . الشّافی فی الإمامة، ج 3، ص 272؛ رسائل شریف مرتضی، ج 3 ص 149.

کرده ثابت نشده و راوی آن «زبیر بن بکّار» است که مورد اعتماد نیست و در نقل هایش متّهم است و خود علی علیه السلام را دشمن می داشت و در مورد آنچه راجع به بنی هاشم نقل کرده قابل اعتماد نیست.(1)

بعد شبهه دیگری را جواب داده که می گویند: اگر حضرت علی علیه السلام دخترش را به او داده پس او را مسلمان می دانسته، در پاسخ به چنین شبهه ای نیز فرمود: اگر اتفاق افتاده باشد معنایش این نیست که او مسلمان بوده بلکه تظاهر به اسلام می کرده و ما هم با کسی که تظاهر به اسلام کند علی الظاهر احکام اسلام را بر او جاری می کنیم، امّا اینکه حضرت، اُمّ کُلثومِ طیّب و طاهر و پاک و پاکیزه، جگر گوشه ی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام را به خانه ی چنین شخص خشنی فرستاده باشد اصلاً امکان ندارد. و اگر اتّفاق افتاده باشد برای جلوگیری از خونریزی بوده است.(2)

بعد مرحوم مفید علت اینکه چنین مسئله ای مطرح شده را این چنین بیان کرده که چون شخص نسب شناسی به نام ابومحمّد حسن بن یحیی، متوفّای 358 ق. این مطلب را در کتابش نقل کرده، خیال کردند که چون نسب شناس است حرفش حجّت است ولذا حرف او مطرح شده و چنین جنجالی بپا کرده است، در حالی که او نیز از زبیر

ص: 32


1- . مصنّفات شیخ مفید، ج 7، مسائل سرویّه، ص 86.
2- . همان، ص 91.

بن بکّار نقل کرده است.(1)

بعد مرحوم شیخ مفید قدس سره فرموده: ببینید چقدر اختلاف در این مسئله است:

1. اختلاف در اینکه آیا حضرت علی علیه السلام دخترش را به اختیار داده است یا به اجبار؟.

2. اختلاف در اینکه آیا حضرت علی علیه السلام خود مباشر عقد بوده یا عباس عموی پیامبر؟.

3. اختلاف در اینکه آیا اُمّ کُلثوم صاحب اولاد شده یا نه؟.

4. اختلاف در اینکه آیا فقط یک پسر به نام زید پیدا کرده یا یک پسر و یک دختر به نام رقیه داشته؟

5. آیا زید عَقِب و اولاد داشته یا بدون اولاد از دنیا رفته؟.

6. اختلاف در اینکه آیا وقتی زید از دنیا رفته مادرش نیز همزمان با او زیر آوار مانده و هر دو از دنیا رفتند یا زید مرده و مادرش زنده مانده.

7.اختلاف در مقدار مهریّه شده که آیا 500 درهم بوده، یا ..4 درهم، یا 40000 درهم و یا 100000 درهم!!

و به همین ترتیب شیخ مفید قدس سره 13 اختلاف نقل کرده و فرموده:

این همه اختلاف در یک مسئله نشانه این است که این داستان از ریشه باطل است.(2) هرکسی از هر طرف خواسته یک چیزی بر این مسئله

ص: 33


1- . همان، ص 88.
2- . همان، ص 90.

بیافزاید تا اصل قضیه را (به دروغ) ثابت کند.

پس اگر مرحوم کلینی قدس سره این دو حدیث را نقل فرموده، هیچ دلالتی بر اثبات این قضیه نمی کند.

علاّمه مجلسی قدس سره نیز در کتاب شریف مرآة العقول که شرح کتاب کافی است بعد از نقل این حدیثها با قاطعیت می فرماید: این حدیثها دلیل بر وقوع این مسئله نیست، و می فرماید: ما روایات فراوانی بر خلاف این مطلب داریم و از جمله مسئله جنیّه را مطرح می کند که این هم در بسیاری از کتب آمده(1) واصل قضیه مشکلی ندارد.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» وقتی می خواستند حضرت عیسی را بگیرند و به دار بزنند به قدرت الهی کسی که او را می خواست لو بدهد یهودای اسخریوتی به شکل حضرت عیسی علیه السلامدر آمد و این متن قرآن است که می فرماید: «وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» اگر هم چنین چیزی اتفاق افتاده باشد مشکلی نیست ولی چون سندش ضعیف است ما به این استناد نمی کنیم

(ادامه مطلب را از زبان زرقانی دنبال کنیم)

بعد زرقانی می نویسد: اُمّ کُلثوم آمد به خانه عمر امّا قبل از اینکه به سن تکلیف برسد عمر از دنیا رفت و لذا عروسی و زفاف اتفاق نیفتاد این هم اثبات می کند که این اُمّ کُلثوم دختر امیر المؤمنین علیه السلام نیست

ص: 34


1- . الخرائج قطب راوندی، ج 2، ص 825؛ مدینة المعاجز، ج 3، ص 202؛ مرآة العقول ج 20، ص 42 و بحار الأنوار، ج 42 ص 88.

چون عمر در سال 23 هجری از دنیا رفته(1) و اُمّ کُلثوم یقینا در حال

حیات پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمده حد اقل باید 14 سال داشته باشد، و به دختری که 14 سال سن دارد، «صغیره» نمی گویند. پس اگر بوده اُمّ کُلثوم دیگری بوده نه اُمّ کُلثومی که دختر امیر المؤمنین علیه السلام باشد.

باز در اینجا بحثهای دیگری مطرح است به عنوان مثال قاضی شهاب الدین ملک العلماء متوفّای 1013 ق.کتابی دارد به نام هدایة السعداء(2) می گوید: اصلا تزویج علویه به غیر علویه جایز نیست چون کفو نیستند. و اکنون در پاکستان هم به این مسئله عمل می کنند و دختر سیّد را به غیر سیّد نمی دهند. و ایشان مفصل بحث کرده که اصلاً امکان ندارد این ازدواج صورت گرفته باشد.(3)

و مرحوم قاضی نوراللّه شوشتری صاحب احقاق الحق کتاب ارزشمندی دارد به نام الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، در آنجا می فرماید: این داستانی که اهل سنّت نقل می کنند که امیر المؤمنین علیه السلام ام کلثوم را فرستاد که عمر ببیند، می گوید به خدا قسم اگر هزار ضربه بر بدن امیر المؤمنین علیه السلام نواخته شود آسان تر از این است که آن منبع غیرت الهی دخترش را به نزدِ یک اجنبی

ص: 35


1- . شرح المواهب اللدنیّة زرقانی، ج 7، ص 9.
2- . هدایة السعداء: - مخطوط - آستان قدس رضوی، به شماره 1886.
3- . إفحام الأعداء و الخصوم، ص 172.

بفرستد.(1)

از آنجا که این عالم بزرگوار خود مردی غیور است، به خوبی لمس می کند قضیه را و لذا به این قاطعیّت می گوید اگر هزار ضربه بر بدن امیر المؤمنین نواخته شود هرگز امکان ندارد این کار را انجام بدهد.

«یَأْبَی اللّهُ ذلِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنوُن» چنانکه امام حسین علیه السلام روز عاشورا فرمود: محال است که من دست به دست یزید بدهم، چون خدا نمی خواهد و پیامبر اجازه نمی دهد، و مؤمنین اجازه نمی دهند، «وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ» و آن دامن پاکی که من در آنجا تربیت شدم اجازه نمی دهد.

ابن اسحاق نیز می گوید: هنگامی که عمر از دنیا رفت بعد از او امام حسن و امام حسین به نزد اُمّ کُلثوم آمده و گفتند: اگر شما اختیارتان را به دست پدرمان بدهید، او نیز شما را به یکی از یتیمان خانواده تزویج می کند و در این گیر و دار امیر المؤمنین وارد شد فرمود: اُمّ کُلثوم اختیارت را به من بسپار.

او نقل می کند و الاّ یقینا دروغ است. اُمّ کُلثوم گفت: پدر من دختر هستم، جوان هستم من هم می خواهم زندگی بکنم، اجازه دهید اختیار به دست خودم باشد. او نقل می کند که فرمود: این حرف تو نیست، اینها به تو یاد دادند. یعنی امام حسن و امام حسین! به خدا من با اینها قهر می شوم و امام حسن افتاد به پای پدر که تو را به خدا با

ص: 36


1- . الصّوارم المهرقة، ص 200.

ما قهر مکن. سپس اُمّ کُلثوم گفت من در اختیار شما هستم، پس علی علیه السلام او را به عون بن جعفر یعنی برادرزاده اش، پسر جعفر طیار و برادر عبداللّه بن جعفر تزویج کرد.(1)

البته اصل قضیه دروغ است زیرا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تسلیم محض بودند و هر گز در برابر امیرمؤمنان علیه السلام اظهار نظر نمی کردند و عون بن جعفر پس از درگذشت عمر در قید حیات نبود، زیرا عون بن جعفر در داستان فتح شوشتر کشته شده،(2) در تاریخ طبری، در اُسد الغابة، الإصابة، الکامل، البدایة و النهایة و معجم البلدان نوشته اند که فتح شوشتر به سال 17 هجری اتّفاق افتاده و برخی نوشته اند که محمّد بن جعفر نیز در فتح شوشتر کشته شده است.(3) در حالی که عمر در سال 23 هجری از دنیا رفته. پس این که می گویند بعد از فوت عمر این داستان پیش آمد یقینا دروغ است و در بسیاری از منابع آمده که آقا امیر المؤمنین ام کلثوم را به عون بن جعفر تزویج کرده است یعنی دیگر امکان مطرح شدن مسئله ی ازدواج اُمّ کُلثوم با عمر وجود ندارد

بعد از اینکه اُمّ کُلثوم در حباله نکاح جناب عون بن جعفر بوده و او در سال 17 هجری فوت کرده بعد از آن هم دیگر اُمّ کُلثوم صغیره

ص: 37


1- . الذّریة الطاهرة، ص 162، ح 216 و سیره ابن اسحاق، ص 250.
2- . اُسد الغابة، ج 4، ص 157 و الإستیعاب، ج 3، ص 315.
3- . الإستیعاب، ج 3، ص 424؛ الکامل، ج 2، ص 550.

نیست تا اینکه عمر بیاید و از او خواستگاری کند و این بحثها پیش بیاید.

بلاذری می نویسد که بعد از عون بن جعفر، محمّد بن جعفر با او ازدواج کرد و بعد از محمّد بن جعفر، عبداللّه بن جعفر. محمّد بن جعفر در صفین شهید شده یعنی در سال 36 هجری امّا عبداللّه تا بعد از عاشورا زنده بوده و حضرت زینب همسر او بوده، دیگر معنی ندارد و امکان ندارد خواهرش نیز در حباله ازدواج او باشد.

آمده اند برای اینکه مسئله را درست کنند گفتند: حضرت زینب را طلاق داده با اُمّ کُلثوم ازدواج کرده که این هم تعبیر بسیار زشتی است.(1)

اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل

بعد بسیاری از بزرگان گفتند که زید اکبر و زید اصغر هر دو مادرشان یک نفر است یعنی عمر دو تا پسر به نام زید داشته و مادرشان اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل بوده، پس اگر اُمّ کُلثومی همسر عمر بوده یک زنی بوده به نام اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل و بسیاری از بزرگان از جمله طبری می نویسد: عبیداللّه و زید اصغر در صفین در طرف معاویه کشته شده است یعنی آمدند به جنگ امیر المؤمنین علیه السلام و مادرشان اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل بوده باز در منابع دیگری مثل ابن کثیر در البدایة

ص: 38


1- . این مطلب را حسن قاسم در «السیّدة زینب» بدون هیچ شاهد تاریخی نقل کرده است.

والنهایة می گوید: عبیداللّه و زید اصغر مادرشان اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل بوده پس اُمّ کُلثومی بوده امّا نه اُمّ کُلثوم بنت امیر المؤمنین، بلکه اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل.(1)

اُمّ کُلثوم بنت أبی بکر

بعد مطلب دیگری که موضوع را باز توضیح می دهد در تمام منابع آمده از کسانی که عمر خواستگاری کرد و به او ندادند اُمّ کُلثوم دختر ابوبکر بوده، کسی آمد پیش عمر گفت این اُمّ کُلثوم دختر ابوبکر را شما بگیر و نام او را زنده بدار. گفت از طرف من خواستگاری کن. او هم رفت پیش عایشه و گفت که عمر از خواهرت اُمّ کُلثوم خواستگاری می کند گفت: «حُبّا وَ کَرامَةً» گفت: بسیار خوب آمد و اعلام کرد که ایشان اظهار توافق نموده بعد عایشه کسی را به دنبال عمروعاص فرستاد، او آمد دید که عایشه خیلی ناراحت است. گفت: چه شده؟ گفت یک بلایی برای ما پیش آمده، گفت: چه بلایی؟ گفت: عمر آمده از خواهرم خواستگاری کرده ما که نمی توانیم به او جواب ردّ بدهیم. این هم دختر است نمی تواند با او زندگی کند و او فظّ وغلیظ است و هر روز زنهایش را کتک می زند، این دختر چه کند؟

گفت: این با من، من می روم و مسئله را به هم می زنم، عَمروعاص آمد پیش عمر گفت که بالرفاه و البنین خیلی مبارک است بعد گفت: شما

ص: 39


1- . تاریخ طبری، ج 3، ص 576؛ الطبقات الکبری، ج 3، ص 265؛ البدایة و النهایة، ج 7، ص 139.

یک مرد خشن هستی و او دختری کوچک است، هر روز او را کتک خواهی زد و او ناراحت خواهد شد و ابوبکر در قبر ناراحت خواهد شد. گفت آیا پیش عایشه بودی؟ گفت: آری.

گفت: کی نزد او بودی؟

گفت: همین الآن.

گفت پس معلوم شد که نمی خواهند. برو و بگو من نخواستم.(1)

یک چنین داستانی هم اینجا پیش آمد.

مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی قدس سره اینجا یک نکته ی ظریفی دارند، می فرمایند: آن اُمّ کُلثومی که عمر می خواست با او ازدواج کند اُمّ کُلثوم دختر ابوبکر بوده، نه اُمّ کُلثوم دختر امیر المؤمنین.(2) یعنی وقتی اسامی به هم شبیه می شود این مشکلات پیش می آید، از آن طرف هم سنی ها تا آنجا که توانستند تلاش کردند که بگویند عمر با دختر امیر المؤمنین علیه السلام ازدواج کرده یعنی بگویند که داماد امیر المؤمنین شده، هم پدر زن پیامبر و هم داماد دختر پیامبر.

چه کسی بر او نماز خواند؟

یکی دیگر از مشکلاتی که دارد داستان نماز است که چه کسی بر

ص: 40


1- . تاریخ طبری، ج 3، ص 577؛ الکامل، ج 3، ص 54؛ البدایة و النهایة، ج 7، ص 139.
2- . متن گفتار آیة اللّه مرعشی در پایان همین نوشتار تقدیم می گردد، به یادداشت شماره «4» مراجعه فرمایید.

جنازه ی اُمّ کُلثوم نماز خوانده؟ گفته اند: سعید بن عاص، سعید بن عاص از طرف معاویه والی مدینه بود، معنایش این است که در زمان معاویه، اُمّ کُلثوم فوت کرده، در حالی که اُمّ کُلثوم به طور یقین تا کربلا حضور داشته و در کربلا شرکت کرده و خطبه هایی را در کوفه و شام خوانده و اینها جای تردید نیست.

پس دیگر در آن زمان این سعید بن عاص نبوده بر سر قدرت که بر جنازه اُمّ کُلثوم نماز بخواند.

تازه آقا امام حسن و امام حسین این اجازه را به او بدهند. او نقل می کند او نماز خواند و امام حسن و امام حسین به او اقتدا کردند و این معنایش این است که حتی قبل از سال 50 بوده، در حالی که اُمّ کُلثوم در سال 61 هجری در کربلا حضور داشته.

آخرین نکته ای که از حضرت اُمّ کُلثوم در تاریخ ثبت شده است داستان ورود به مدینه ی منوره است وقتی که حضرت اُمّ کُلثوم به همراه کاروان غم وارد مدینه ی منوره می شود حضرت اُمّ کُلثوم چند بیت سروده:

یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها

که این را بشیر گفته، بیان حضرت اُمّ کُلثوم از این ظریف تر است بشیر تعبیر «یَثْرِب» دارد ولی اُمّ کُلثوم «مَدینَةَ جَدِّنا» دارد:

«مَدینَةَ جَدِّنا لا تَقْبَلینا»(1)

ص: 41


1- . ادب الطّف، ج 1 ص 75.

«ای مدینه جدِّ ما» تو یک روز یثرب بودی، جدّ ما آمد اینجا شد «مدینة الرسول»، با حسین رفتیم بدون حسین آمدیم، با ابوالفضل رفتیم بدون ابوالفضل آمدیم، با علی اکبر و قاسم و عون و آن همه عزیزان و جوانان بنی هاشم رفتیم، امّا امروز یک عدّه بانوانِ پدر از دست داده، مادران داغ فرزند دیده، خواهران داغ برادر دیده و لذا ای شهر جدّ ما! ما را نپذیر بشیر آمد وارد مسجد شد، اُمّ کُلثوم وارد بقیع شد، در بقیع در نزدیکی این قبور مطهر چهار امام عزیز ما بیت الاحزان بوده، تاسال 1344 موجود بوده و وهابیون آنجا را از بین برده اند، اینجا محلی بوده که حضرت زهرا می آمد و می نشست و گریه می کرد، حضرت زهرا در سال 11 هجری شهید شد 50 سال تمام درب بیت الاحزان بسته بود در سال 61 هجری هنگامی که این بانوان از شام آمدند، و وارد مدینه شدند، حضرت ام کلثوم آمد درِ بیت الاحزان را باز کرد آنجا برای مادرش گریه ها سرداد، که مادر با حسین رفتیم بی حسین آمدیم، مادر سرتان سلامت، حسین را، ابوالفضل را، عون و جعفر را... از آن روز درِ این بیت الاحزان باز ماند، حضرت اُمُّ البنین می آمد آنجا می نشست شکل 4 قبر درست کرده بود، خطاب می کرد ای اهل مدینه دیگر مرا ام البنین نخوانید من 4 فرزند داشتم که به جهت اینها به من ام البنین می گفتند ولی الآن اُمِّ بی بنینم.

ص: 42

* * *

یادداشتها

ص: 43

یادداشت شماره «1»

هر شخص عاقلی با کمترین تأمّل متوجّه می شود که یک سفر طولانی - چهل منزل - برای زن و کودک بر فراز اشتران بی جهاز امکان پذیر نیست، ولی از این رو که این شبهه را به طور گسترده طرح کرده اند، حتّی به سایت ها راه پیدا کرده و افراد کم سواد در نوشته های خود آن را مطرح کرده اند، به شماری از منابعی که بر واژه «أَقْتاب» یعنی کجاوه ها و محمل ها در آنها تصریح شده است، اشاره می کنیم:

1. سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام دو ساله بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهعازم سفر بودند در اثنای راه ایستادند، استرجاع فرمودند [یعنی: اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجعون گفتند] و دیدگان مبارکشان اشک آلود شد. از علّت آن پرسیده شد، فرمودند: اینک پیک وحی به من خبر می دهد که فرزندم حسین در سرزمینی به نام کربلا در کرانه ی شطّ فرات کشته می شود.

پرسیدند: چه کسی او را می کشد؟ فرمودند: شخصی به نام یزید.

گویی محل کشته شدن و محل دفن او را با چشم خود می بینم.

گویی اسیران را بر فراز «أَقتابِ الْمَطایا» (کجاوه های مرکب ها) باچشم خود می بینم.(1)

2. در مسیر شام هنگامی که کودکان ولگرد را برای آزار دادن به

ص: 44


1- . ابن نما، مثیر الأحزان، ص 18.

کاروان اسیران بسیج کردند، حضرت امام زین العابدین علیه السلام بسیار گریستند و ابیاتی را با خود زمزمه کردند که یک مصراع آن چنین است:

«یُسْری بِنا فَوْقَ أَقْتابٍ بِلا وِطاءٍ»

ما را بر فراز کجاوه هایی که فرش و زیر اندازی ندارد سیر می دهند.(1)

3. حضرت اُمّ کُلثوم به هنگام بازگشت از شام چون به مدینه ی منوّره نزدیک شدند، چکامه ای با مطلع: «یا مَدینَةَ جَدِّنا لا تَقْبَلینا» سرودند که در یکی از ابیات آن خطاب به جدّ بزرگوارشان عرضه می دارند:

فَلَوْ نَظَرَتْ عُیُونُکَ لِلاُساری *** عَلی أَقْتابِ الْجِمالِ مُحَمِّلینا

اگر دیدگانت به سوی اسیران بنگرد، ما را می بیند که بر فراز کجاوه های اشتران به اسارت می برند.(2)

4. حضرت اُمّ کُلثوم در چکامه ی دیگری در همین رابطه می فرماید:

یُسیرُونا عَلَی الْأَقْتابِ عارِیَةً *** کَاَنَّنا بَیْنَهُمْ بَعْضُ الْغُنَیْماتِ

ما را بر فراز کجاوه های برهنه (بی فرش و بی سرپوش) می گردانند،

ص: 45


1- . علاّمه مجلسی، بحارالأنوار، ج 45، ص 1272.
2- . همان، ص 197.

گویی ما جزء غنائم جنگی آنهاییم.(1)

5. وجود مقدّس حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه در فرازی از زیارت معروف به زیارت ناحیه ی مقدّسه می فرماید:

«وَ سُبِیَ اَهْلُکَ کَالْعَبیدِ، وَصُفِّدُوا فِی الْحَدیدِ فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرَّ الْهاجِراتِ»؛

اهل تو همانند بردگان به اسارت رفتند، با زنجیرهای آهنین در بند شدند، بر فراز کجاوه های مرکب ها باد سوزان نیم روز چهره شان را می سوزانید.(2)

6. ابن هشام صاحب سیره، متوفّای 218 ق. می گوید:

هنگامی که ابن زیاد رأس مطهّر امام حسین علیه السلامرا همراه اسیران به سوی یزید بن معاویه می فرستاد، زنان، کودکان و دختران فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله را در حالی که با ریسمان در بند کشیده شده بودند، بر فراز کجاوه های اشتران «عَلی أَقْتابِ الْجِمالِ مُصَفَّدینَ» با سر و روی باز فرستاد.(3)

7. قاضی نعمان مصری، متوفّای 365 ق. نیز همین تعبیر را از ابن هشام نقل کرده است.(4)

ص: 46


1- . حائری، معالی السبطین، ج 2، ص 72، به نقل از مقتل ابومخنف.
2- . ابن مشهدی، مزار کبیر، ص 505.
3- . ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج 2، ص 201.
4- . قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 253.

8. ابوالحسن علی بن احمد جوهری جرجانی، متوفّای 392 ق. از شعرای نامی شافعی، قاضی، ادیب، محدّث، مفسّر و قاضی القضاة «ری» در عهد صاحب بن عباد، در یکی از ابیات چکامه ی بسیار مفصّلی که در سوک سالار شهیدان سروده است می گوید:

مُصَفَّدینَ عَلی أَقْتابِ أَرْحُلِهِمْ *** مَحْمُولَةً بَیْنَ مَضْرُوبٍ وَ مَطْعُونٍ

اسیرانی که بر فراز کجاوه های راحله ها به بند کشیده شده، به حالت کتک خورده و زخم دار حمل می شدند.(1)

9. خوارزمی، متوفّای 568 ق. می نویسد:

ابن زیاد «زحر بن قیس جعفی» را فرا خواند، سرِ مطهّر امام حسین علیه السلامو دیگر سرهای مطهّر را به او تسلیم کرد و حرم پیامبر خدا را از کوفه تا شام بر محمل های بدون فرش و زیرانداز، همانند اسیران ترک و دیلم شهر به شهر به اسیری بردند.(2)

10. ابن اثیر، متوفّای 630 ق. می نویسد:

ابن زیاد سر مطهّر امام حسین و اصحابش را با «زحر بن قیس» و به قولی با شمر به سوی شام فرستاد، بر گردن و دستهای امام سجّاد غُل جامعه زد، زنان و کودکان را همراه او بر فراز کجاوه ها فرستاد.(3)

11. ابن نما، متوفّای 645 ق. در مقتل معروف خود «عَلی أَقْتابِ

ص: 47


1- . خوارزمی، مقتل الحسین، ج 2، ص 155.
2- . همان، 62.
3- . ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 83.

الْمَطایا»؛ «بر فراز کجاوه های مرکب ها» تعبیر کرده است. (1)

12. سبط ابن جوزی، متوفّای 654 ق. در تذکره «عَلی أَقْتابِ الْجِمالْ»؛ «زبر فراز کجاوه های اشتران» تعبیر نموده است.(2)

13. علاّمه مجلسی، متوفّای 1110 ق. در دائرة المعارف بزرگ خود در چندین مورد: «بر فراز کجاوه های بدون پوشش» و «برفراز کجاوه های بدون فرش و زیرانداز» تعبیر کرده است.(3)

14. حجّت تاریخ، سیّد عبدالرزّاق مقرّم، متوفّای 1391 ق. در مقتل خود: «عَلی أَقْتابِ الْجِمالْ بِغَیْرِ وِطاءٍ»؛ «بر فراز کجاوه های اشتران بی فرش و زیر انداز» تعبیر نموده است.(4)

این بود نمی از یم، اندکی از بسیار و نمونه ای از خروار، از کتب سیره، تراجم، مقتل، تاریخ و حدیث که در آنها بر واژه «أَقْتاب» به معنای کجاوه تصریح و تأکید شده است، و به عنوان نمونه حتّی یک مورد پیدا نشد که در آن «اشتران بی کجاوه» آمده باشد.

جای شگفت است که یک عدّه بیمار دل چنین تعبیری را بدون هیچ مدرکی برای رسیدن به اهداف شوم خود مطرح می کنند.

ص: 48


1- . ابن نما، مثیر الأحزان، 18.
2- . ابن جوزی، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 201.
3- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 248؛ ج 45، صص 107، 127، 197، 279؛ ج 101، صص 241 و 322.
4- . مقرّم، مقتل الحسین، ص 305.

* * *

یادداشت شماره «2»

استاد اساتید ما و شیخ فقهای امامیّه در یک قرن گذشته، مرحوم آیة اللّه میرزا حسین نائینی قدس سره، متوفّای 1355 ق. در پاسخ اهالی بصره فتوای جامع، روشن و شفّافی در مورد اقسام عزاداری سنّتی در تاریخ پنجم ربیع الاوّل 1345 ق. صادر نموده، که به امضاء و تأیید همه ی مراجع بعدی رسیده است.(1)

مرجع بزرگوار مرحوم آیت اللّه سیّد محمّد حجّت کوه کمری قدس سره، در رساله ی فارسی خود به هنگام فتوا بر جواز برخی از اقسام عزاداری نوشته اند: «اگر عمّه ام حضرت زینب سرِ مقدّس خود را بر چوبه ی محمل نمی زد، من به جواز این نوع از عزاداری فتوا نمی دادم».

نگارنده این تعبیر را از مرحوم آیت اللّه حاج سیّد احمد خسرو شاهی نیز مکرّر بر فراز منبر شنیده بود و ایشان صاحب نظر و صاحب رساله بودند.

برخی از بیمار دلان برای مبارزه با این فتوا، گفته اند که اسیران را بر اشتران برهنه سوار کرده بودند، اصولاً کجاوه ای در کار نبود، تا عقیلة

ص: 49


1- . متن کامل بیانیّه ی آیة اللّه نایینی و دستنوشته های مراجع تقلید را در طول یک قرن، در کتاب «عزاداری سنّتی شیعیان» جلد هفتم، صص 321 - 611 ببینید.

العرب سر مقدّس خود را بر چوبه ی محمل بزنند!

با توجّه به 14 مورد از عبارات صریح ارباب سیره و مقتل که در یادداشت پیشین تقدیم گردید، پاسخ این شبهه روشن گردید و اینک چند نمونه از منابعی که در آنها تصریح شده که حضرت زینب علیهاالسلام به هنگام مشاهده رأس مطهّر امام حسین علیه السلام، بر فراز نیزه، پیشانی خود را بر مقدّمِ محمل (چوبه ی کجاوه) زد، پس خون از زیر مقنعه اش سرازیر گردید، تقدیم می گردد:

1) فخر الدّین طریحی، مؤلّف مجمع البحرین، متوفّای 1085 ق.(1)

2) علاّمه مجلسی متوفّای 1110 ق. در دائرة المعارف بزرگ بحار.(2)

3) محدّث خبیرسیّد نعمه اللّه جزایری متوفّای 1112 ق در ریاض(3)

4) فاضل دربندی، متوفّای 1285 ق. در اسرار الشهادة.(4)

5) شیخ جعفر نقدی، متوفّای 1370 ق. در زینب الکبری.(5)

6) شیخ ذبیح اللّه محلاتی، متوفّای 1405 ق. در فرسان الهیجاء(6)

ص: 50


1- . طریحی، المنتخب، ج 2، ص 478.
2- . مجلسی، بحار الأنوار، ج 45، ص 115.
3- . جزایری، ریاض الابرار، ج 1، ص 242.
4- . دربندی، اسرار الشهادات، ج 3، ص 223.
5- . نقدی، زینب الکبری، ص 131.
6- .محلاتی، فرسان الهیجاء، ج 2، ص 329.

7) سیّد محمّد کاظم قزوینی، متوفّای 1415 ق. در زینب الکبری.(1)

روی این بیان بدون هیچ تردیدی خاندان عصمت و طهارت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام بر فراز کجاوه های بی پوشش و بی فرش و زیر انداز حمل شده اند و تعبیر «عَلی أَقْتابٍ» یعنی: بر فراز کجاوه در تمام منابع حدیثی، تاریخی، سیره و تراجم آمده است، چنانکه در منابع یاد شده بر آن تصریح شده است.

کوتاه سخن اینکه همه ی ارباب قلم تعبیر «عَلی أَقْتابٍ» را آورده اند:

1. از ارباب سیره:

1) ابن هشام، متوفّای 218 ق.

2) ابن جوزی، متوفّای 654 ق.

2. از ارباب مقاتل:

1) ابومخنف، متوفّای حدود 150 ق.

2) خوارزمی، متوفّای 568 ق.

3) ابن نما، متوفّای 645 ق.

4) فاضل دربندی، متوفّای 1285 ق.

3. از محدّثان:

1) قاضی نعمان مصری، متوفّای 365 ق.

2) فخر الدین طریحی، متوفّای 1085 ق.

ص: 51


1- . قزوینی، زینب الکبری، ص 276.

3) علاّمه مجلسی، متوفّای 1110 ق.

4) محدّث جزایری، متوفّای 1112 ق.

4. از مورخان:

1) ابن اثیر، متوفّای 630 ق.

2) شیخ جعفر نقدی، متوفّای 1370 ق.

3) عبدالرزّاق مقرّم، متوفّای 1391 ق.

4) شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، متوفّای 1405 ق.

5. از شاعران عهد باستان:

1) جوهری جرجانی، متوفّای 392 ق.

6. از معاصران:

1) سیّد محمّد کاظم قزوینی، متوفّای 1415 ق.

2) باقر شریف قرشی - معاصر -

3) حسن صفّار - معاصر -

بر اساس بیش از 20 منبع که در این یادداشت و یادداشت پیشین نام برده شد، بانوان حرم را بر کجاوه های بی فرش و بی زیر انداز و بی پوشش سوار کرده بودند و چنانکه در 7 منبع یاد شده به صراحت آمده حضرت زینب کبری علیهاالسلام هنگامی که سرِ مطهّرِ برادرش را بر فراز نیزه دید، سرِ مقدّس خود را بر چوبه ی محمل زد و خون از زیر مقنعه سرازیر شد. جالب تر اینکه فقیه نامدار و مرجع عالی مقداری چون آیت اللّه سیّد محمّد حجّت کوه کمری قدس سره در مقام فتوا، به این عملِ

ص: 52

حضرت زینب کبری علیهاالسلام استناد نموده است.

* * *

یادداشت شماره «3»

سکینه بنت امیر المؤمنین علیه السلام

مرقد مطهّر حضرت سکینه دختر امیرمؤمنان علیه السلام در شهر «دارَیّا» در مجاورت دمشق در زمان ما کشف شد و از کشف آن هنوز سی سال نگذشته است، در حالی که عنوانِ «سکینه بنت علیّ علیه السلام» به مناسبت های مختلف در کتابهای تاریخی، حدیثی، رجالی و غیره در طول قرون و اعصار آمده است، که از آن جمله است:

1. تاریخ کبیر بخاری، متوفّای 256 ق. ج 4 ص 110.

2. الجرح و التّعدیل، ابوحاتم رازی، متوفّای 327 ق.

3. دلائل الامامه طبری امامی، قرن پنجم، ص 145.

4. امالی شیخ طوسی، متوفّی 460 ق. ص 366.

5 بحار الأنوار علاّمه مجلسی، متوفّای 1110 ق. ج 43، ص 179 و ج 81، ص 112.

جالبتر اینکه شبلنجی از شیخ عبدالرحمن أجهوری نقل کرده که وی در کتاب «مشارق الأنوار» می نویسد:

بیشتر سیره نویسان معتقد هستند که حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلام در مدینه وفات کرده است.

ص: 53

در پایان از او نقل کرده که «شعرانی» در کتاب منن خود(1) گفته است:

حضرت سکینه (یعنی حضرت سکینه مدفون در شام) سکینه اخت الحسین علیه السلام است، نه سکینه بنت الحسین علیه السلام.(2)

* * *

یادداشت شماره «4»

نظر مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدس سره

دست نوشته ای از مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی در دست است که در ربیع الاول 1407 ق. در این رابطه مرقوم فرموده، مهر و امضا نموده است، که عین دست نوشته او را در اینجا می آوریم:

از جمله اشتباهات بزرگ تاریخی، وقوع ازدواج بین مخدّره مکرّمه اُمّ کُلثوم دختر حضرت امیر المؤمنین با عمر می باشد.

حق در مسأله این است که اُمّ کُلثومی که او ازدواج کرده: ربیبه حضرت امیر المؤمنین، دختر ابوبکر از اسماء بنت عُمَیس می باشد و چون در کوچکی پدر را از دست داده بود و امیر المؤمنین اسماء زوجه ابوبکر را تزویج فرموده و این بچه در زیر نظر آن حضرت بزرگ شده و همه جا به او «بنت علی» خطاب می کردند.

شواهد فراوانی بر نفی تزویج اُمّ کُلثوم بنت علی با آن شخص

ص: 54


1- . ظاهرا منظور از «منن» کتاب «لطائف المنن و الأخلاق» است.
2- . شبلنجی، نور الأبصار، ص 270.

موجود است.

از جمله: بین مورّخین مسلّم است که اُمّ کُلثومی که زوجه او بوده در زمان حضرت مجتبی علیه السلام در مدینه با پسرش زید بن عمر از دنیا رفته و حضرت بر هر دو یک نماز میت خوانده اند و همین مدرک عدّه ای از فقها در اثبات جواز یک نماز به دو میّت می باشد.

اُمّ کُلثومی که از حضرت زهرا علیهاالسلام بوده در کربلا بوده و شب یازدهم محرّم ایشان وخواهرش عقیله قریش حضرت علیا مخدّره زینب علیهاالسلامتا صبح مواظب اطفال در به در شده شهدا بودند. پس چطور می شود که اُمّ کُلثوم بنت حضرت زهرا عیال عمر شود.

علاّمه جلیل القدر مرحوم آیت اللّه سیّد ناصر حسین، معروف به ناصر الملّة، نجل صاحب کتاب «عبقات الأنوار» کتاب مستقلّی در نفی این تزویج به نام: «إفحام الأعداء و الخصوم فی نفی تزویج سیّدتنا اُمّ کُلثوم» نوشته اند.

همچنین استاد مکرّم، متکلّم بزرگ شیعه، آیة اللّه شیخ محمّد جواد بلاغی، صاحب کتاب «آلاء الرّحمن فی تفسیر القرآن» رساله مفصّلی در نفی این تزویج نوشته اند.

آیة اللّه مرعشی در تعلیقات احقاق الحقّ نیز به این موضوع اشاره کرده می فرماید:

اسماء بنت عُمَیس صحابی مشهور و جلیل القدر است که از

ص: 55

مهاجرین اولیّه بود، که با همسرش (جعفر طیّار) به حبشه، سپس به مدینه هجرت نمود.

پس از جعفر با ابوبکر ازدواج نمود و از او صاحب فرزندانی شد که از آن جمله است «اُمّ کُلثوم» و این همان دختری است که امیرمؤمنان علیه السلاماو را پرورش داد و عمر با او ازدواج نمود، او ربیبه امیرمؤمنان و به جای یکی از دختران آن حضرت بود.

امیرمؤمنان علیه السلام «محمّد» را «پسرم» و «اُمّ کُلثوم» را «دخترم» خطاب می کرد.

از این رو برخی از محدّثان و جمعی از مورّخان دچار اشتباه شده او را «اُمّ کُلثوم» دختر امیرمؤمنان پنداشته اند.(1)

نظر علاّمه نقدی:

علاّمه عالی مقام آیة اللّه شیخ جعفر نقدی حدیثی به این مضمون روایت کرده که امام معصوم علیه السلام فرموده:

عمر از «اُمّ کُلثوم بن علی علیه السلام» خواستگاری کرد، امیرمؤمنان جواب ردّ داد، آنگاه از «اُمّ کُلثوم بنت ابی بکر» که ربیبه امیرمؤمنان بود، خواستگاری نمود. مولای متّقیان صغیر بودنش را عذر آورد، گفت: او را به من نشان بده.

یک بار که امیرمؤمنان او را به دنبال کاری فرستاده بود، عمر او را

ص: 56


1- . احقاق الحقّ، ج3، ص 16.

دید به نزدش فراخواند و خواست بازویش را بگیرد، او دستش را از دست وی کشید و به سوی امیرمؤمنان فرار نمود و گفت: ای امیرمؤمنان این مرد تبهکار مرا آزرد.

پس عمر منتظر شد، پس از آنکه او به حدّ تکلیف رسید با وی ازدواج کرد و مردم گفتند که عمر با اُمّ کُلثوم دختر علی علیه السلام ازدواج کرد.

این «اُمّ کُلثوم» خواهرِ محمّد بن ابی بکر بود، از یک پدر و مادر(1)

آخرین سخن

در موضوع ازدواج عمر بن خطاب با شخصی به نام «اُمّ کُلثوم» چهار مطلب قطعی و دو مطلب مشکوک وجود دارد، امّا چهار مطلب قطعی:

1. عمر بن خطاب با زنی به نام «اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل» ازدواج کرده، که ملیکه نام داشته، کنیه اش اُمّ کُلثوم، دختر جَرْول، یا دختر عَمرو بن جَرْوَل خُزاعی بوده، عبید اللّه بن عمر از او متولّد شده است.(2)

2. وی همچنین با زن دیگر به نام «اُمّ کُلثوم بنت ثابت» ازدواج کرده، که نامش جمیله و کنیه اش اُمّ کُلثوم بوده، وی خواهر «عاصم بن ثابت» و مادرِ عاصم بن عمر» بوده است.(3) او قبلاً «عاصیه» نام داشته به فرمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نامش به جمیله تغییر یافته وبعد از تولّد

ص: 57


1- . شیخ جعفر نقدی، الأنوار العلویّة، ص 436.
2- . تاریخ طبری، ج 3، ص 576؛ الاصابة، ج 8، ص 275.
3- . نور الأبصار شبلنجی، ص 104.

عاصم بن عمر، به اُمّ عاصم مشهور شده است.(1)

3. وی از دختر دیگری به نام «اُمّ کُلثوم بنت أبی بکر» خواستگاری کرده و عایشه نظر مثبت داده، سپس عَمروعاص را واسطه قرار داده که این ازدواج اتّفاق نیفتد و بنا بر مشهور چنین ازدواجی تحقّق نیافته است. (2)

در اینجا اصل خواستگاری مسلّم و تحقّق ازدواج مشکوک می باشد.

4. وی همچنین از دختر دیگری به نام «اُمّ کُلثوم بنت علی علیه السلام» خواستگاری کرده و امیرمؤمنان علیه السلام پاسخ منفی داده و فرموده که:

1) او صغیره است. (3)

2 (من دخترانم را برای فرزندان جعفر نگه داشته ام.(4)

3) افراد دیگری نیز باید در این مورد تصمیم بگیرند.(5)

در این مورد اصل خواستگاری مسلّم است، ولی آیا چنین ازدواجی اتّفاق افتاده یا نه مشکوک می باشد؟

اغلب مورّخان و سیره نویسان از اهل سنّت گفته اند که چنین

ص: 58


1- . الإستیعاب، ج 4، ص 365.
2- . تاریخ طبری، ج 3، ص 577.
3- . اُسد الغابة، ج 5، ص 614.
4- . طبقات ابن سعد، ج 8، ص 463.
5- . سیره ابن اسحاق، ص 248.

ازدواجی اتّفاق افتاده، جز اینکه اختلاف کرده اند که آیا:

1) با اکراه و اجبار بوده؟

2) با تهدید به قتل و قطع دست بوده؟

3) امیرمؤمنان هرگز رضایت نداده، ولی عباس عموی پیامبر آن را انجام داده.

سپس اختلاف کرده اند که آیا:

1) زناشویی تحقّق یافته؟

2) زناشویی واقع شده، ولی صاحب فرزند شده یا نه؟

3) فرزندی به نام زید برای او آورده؟

4) دو فرزند به نام زید و رقیّه آورده است؟

5) فقط عقد جاری شده و زناشویی اتّفاق نیفتاده است؟

ولی بسیاری از بزرگان شیعه و در رأس آنها شیخ مفید آن را منتفی دانسته و رساله مستقلّی در این رابطه تألیف نموده است.

مرحوم آیة اللّه مرعشی معتقد است که همه ی این گفتگوها در مورد «اُمّ کُلثوم بنت ابی بکر» می باشد و علّت اینکه او را از امیرمؤمنان علیه السلامخواستگاری نموده اند این است که مادر او «اسماء بنت عُمَیس» بوده و چون اسماء بنت پس از فوت ابوبکر افتخار همسری امیرمؤمنان علیه السلامرا پیدا کرد، پسرش محمّد و دخترش اُمّ کُلثوم را به خانه ی امیرمؤمنان آورد که محمّد ربیب امیرمؤمنان و اُمّ کُلثوم ربیبه آن حضرت شده، در خانه آن حضرت بزرگ شده و اختیار او در دست

ص: 59

امیرمؤمنان علیه السلام بوده است.(1)

یکی از شواهد این موضوع این است که امیرمؤمنان علیه السلام به هنگام خواستگاری عمر، به او می فرماید: من نمی توانم به تنهایی در این مورد تصمیم بگیرم: «اِنَّ عَلَیَّ فیها اُمَراءَ حَتّی أَسْتَأْذِنَهُمْ»(2)

پر واضح است که اگر خواستگاری مربوط به دختر آن حضرت بود هیچ فرد دیگری در اینجا حقّ تصمیم گیری نداشت، ولی اگر این خواستگاری به ربیبه اش مربوط می شد، مادرش أسماء، برادرش محمّد، و دیگر اقوام پدری اش حقِّ مداخله و تصمیم گیری داشتند، و لا اقلّ امیرمؤمنان علیه السلام بدون مشورت با آنها به این کار مبادرت نمی کرد.

آن نیز سر انجام اتّفاق نیفتاد، زیرا از درشت خویی عمر ترسید و گفت: «من با او ازدواج نمی کنم، او زندگی سختی دارد و بر زنها سخت می گیرد».(3)

او با طلحة بن عبیداللّه ازدواج کرد و صاحب فرزند شد و هنگامی که عایشه می خواست با مردی رفت و آمد کند، به وی دستور می داد که از خواهرش اُمّ کُلثوم شیر بخورد تا با وی محرم شود، که از آن جمله

ص: 60


1- . برخی از سیره نویسان مادر «اُمّ کُلثوم بنت ابی بکر» را «حبیبه بنت خارجه» ثبت کرده اند. ر.ک: طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462 و الرّیاض النّضرة، ج 2، ص 257.
2- . سیره ابن اسحاق، ص 248.
3- . تاریخ طبری، ج 3، ص 577.

بود «سالم بن عبداللّه بن عمر».(1)

فهرست

طلیعه.......... 3

جایگاه تاریخ یعقوبی.......... 14

سکینه دختر امیرمؤمنان علیه السلام.......... 17

چرائی کم اطّلاعی از زندگانی حضرت اُمّ کُلثوم.......... 20

راز ناشناخته ماندن بانوان اهلبیت علیهم السلام.......... 22

افسانه ازدواج اُمّ کُلثوم.......... 23

آیا امیرمؤمنان علیه السلام مجبور بود؟.......... 26

آیا خواستگاری اتّفاق افتاده؟.......... 27

نظر شیخ مفید قدس سره.......... 31

اُمّ کُلثوم بنت جَرْوَل.......... 38

اُمّ کُلثوم بنت أبی بکر.......... 39

چه کسی بر او نماز خواند؟.......... 40

یادداشتها.......... 44

سکینه بنت امیر المؤمنین علیه السلام.......... 53

نظر مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدس سره.......... 54

نظر علاّمه نقدی.......... 56

آخرین سخن.......... 57

ص: 61


1- . طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109