تحکیم خانواده

مشخصات کتاب

سرشناسه : حسینی قمی، سیدحسین، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تحکیم خانواده / سیدحسین حسینی قمی؛ تدوین و ویرایش اکبر اسدی.

مشخصات نشر : قم: نشر عطش، 1397.

مشخصات ظاهری : 279 ص.؛ 14×21س م.

فروست : سلسله مباحث سمت خدا (سیره علوی)؛ 3.

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 267.

یادداشت : نمایه.

موضوع : خانواده ها -- جنبه های مذهبی -- اسلام

Families -- Religious aspects -- Islam

خانواده ها -- جنبه های اخلاقی

Families -- Moral and ethical aspects

شناسه افزوده : اسدی، اکبر، 1343 -، ویراستار

رده بندی کنگره : BP230/17/ح543ت3 1397

رده بندی دیویی : 297/4831

شماره کتابشناسی ملی : 5105104

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ

ص: 2

سلسله مباحث سمت خدا ( سيره علوی 3)

تحکیم خانواده

سید حسین حسینی قمی

ص: 3

سر شناسه: حسینی قمی، سید حسین

عنوان و نام پدید آور: تحکیم خانواده / سید حسین حسینی قمی: تدوین و ویرایش: اکبر

اسدی.

مشخصات نشر: قم نشر عطش , 1396

مشخصات ظاهری: 272 ص

فروست: سلسله مباحث برنامه سمت خدا.

شابک: 9-25-7429-600-978

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع: خانواده - جنبه های مذهبی - اسلام

موضوع: خانواده - احادیث

موضوع : خانواده

شناسه افزوده: اسدی, اکبر, ویراس تار

رده بندی کنگره: 254/2BP اف 943 1395

رده بندی دیویی: 297/652

شماره کتاب شناسی ملی : 4217511

تحكيم خانواده

مؤلف/ سید حسین حسینی قمی

تدوین و ویرایش / اکبر اسدی

ناشر/ عطش

نوبت چاپ / چهارم 1400

تیراژ / 1000 نسخه

شابک/ 9-25 - 7429-600-978

قیمت: 75000 تومان

نشر عطش

09128531050

025-37830181

09128531030

025-30182

www.Atash Book.com

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم نرگس قربانی

ص: 4

فهرست مطالب

پیش گفتار...15

فصل اول: اخلاق در خانواده...17

اهتمام به «نهج البلاغه»...19

بازار «نهج البلاغه»...20

استفاده از عمر در تحصیل دانش...21

حکومت علم و دانش...22

اخلاق در خانواده...23

تجسم تند خویی...24

ترسیم ساختار وجودی زن...24

آشنایی همسران با روحیات یک دیگر...27

کیمیای گذشت...28

زندگی عاشقانه...30

همسری فهمیده...32

حشر با فاطمه زهرا علیها السّلام...33

تواضع کلید حل مشکلات...34

رمز موفقیت وحید بهبهانی...35

ص: 5

برخی از شکایت های زنان...36

کنترل خشم...37

بد زبانی در خانه...39

بهترین یاور در اطاعت خدا...40

مسأله اشتغال بانوان...42

ضرورت های شغلی بانوان...43

فرهنگ بیگانه...45

زنی بهشتی...46

سبک زندگی غربی...47

فصل دوم: راه های تحکیم خانواده...49

الف) محبت...51

محبوبیت؛ نیاز فطری...52

اظهار محبت...52

اسباب محبت از نگاه امیر المؤمنین علیه السّلام...54

1. حسن خلق...55

2. رعایت انصاف...55

3. تواضع و فروتنی...56

4. نرمی در کلام...57

5. احسان و نیکو کاری...57

6. سخاوت مندی...58

7. هدیه دادن...58

ص: 6

8. خیر خواهی...59

9. مدارا کردن...59

10. خوش بینی...60

آفات محبت...61

1. جَدَل و بگو مگو...61

2. منت گذاردن ..67

ب) اعتماد متقابل...67

صداقت و جلب اعتماد...67

نشانه ایمان...68

کذب و بی اعتمادی...70

صداقت زشت...72

1. سخن چینی...72

2. اخبار ناخوشایند...74

3. تکذیب دیگری...74

کتمان برخی از حقایق...74

ج) درک متقابل...75

درک دوران های دشوار...76

نیمی از شهادت...77

فشار های زندگی...78

د) رعایت خطوط قرمز...79

ه) گفت و گو با همسر...80

ص: 7

فصل سوم: وظایف زن و شوهر...81

تفاوت های جنسیتی..83

ارشاد های قرآن کریم...85

1. توصیه ای به مردان...86

2. توصیه ای به زنان...88

3. رجوع به بزرگان خانواده برای حل اختلاف...89

4. زمینه سازی برای آشتی حتی پس از طلاق...90

احکام طلاق رجعی...92

وظایف مشترک زن و شوهر...95

1. آرامش و مودت در زندگی...95

الگو های مودت بین زن و شوهر...96

2. گفتار زیبا...100

3. اظهار محبت...100

4. صداقت در گفتار و رفتار...100

5. حفظ اسرار...101

6. سپاس گزاری قلبی و زبانی...102

7. گذشت...105

وظایف شوهر...107

1. حسن خلق...107

2. انس با همسر...111

ص: 8

3. پرهیز از آزار جسمی همسر...113

4. یاری کردن همسر در خانه...116

5. تأمین نیاز مالی همسر...117

وظایف زن...119

1. رضایت و قناعت...119

قناعت فاطمه زهرا عليها السّلام...120

انتظارات بی جا...121

اعتدال در زندگی...122

در پی هدف زندگی...123

زحمات فاطمه سلام الله علیها در خانه...124

دشواری های زندگی...125

ازدواج و ایمان...126

فاطمه سلام الله علیها در نگاه امیر المؤمنین علیه السّلام...127

2. امین شوهر و حافظ زندگی...128

عفت ورزی در برابر نا محرمان...129

حفاظت از اموال شوهر...129

3. تربیت فرزندان صالح و رسیدگی به امور خانواده...130

خدمت بانوان در خانه...131

فرزند آوری...132

ارزش تربیت فرزند...133

ص: 9

فصل چهارم: ارتباط با فرزندان...135

رفتار با فرزندان ...137

1. پرهیز از افراط و تفریط...137

فرزند؛ وسیلهٔ آزمایش الهی...138

فرزند و غفلت از یاد خدا...140

فرزند غير صالح؛ دشمن والدین...142

2. انس و موعظه...145

موعظه های لقمان...146

پرداختن به جوانان...148

نوشته ای برای فرزند...149

3. دعا برای فرزند...150

دعا به همراه تربیت...152

بستر تربیت...153

رفتار با کودکان...155

آموزه های اسلام برای برخورد با کودکان...157

1. اظهار محبت ...157

شاد کردن کودکان...157

2. رفتار کودکانه با کودکان...159

3. توجه به منزلت کودکان...161

مراعات حال کودکان در نماز...162

ص: 10

اولیای الهی...164

4. رفتار همراه با کرامت...165

5. تفاوت نگذاشتن بین فرزندان...167

6. خود داری از تنبیه بدنی...168

فصل پنجم: مطالبات جوانان از والدین...169

برای جوان ها چه کرده ایم؟!...171

ازدواج جوان ها...171

احترام به شخصیت جوان...172

آزمون و خطا...174

فرزندان زمان...175

فرزندان جامعه...176

صداقت در رفتار...177

رابطه صمیمانه...178

انتظارات جوان ها...179

ابراز محبت...180

نگاهی به چند پیام...182

پرهیز از تبعیض بین فرزندان...184

پرهیز از سرزنش...186

قهر کردن با فرزند...187

برخورد های سازنده...188

برخورد امام صادق علیه السّلام با شرابخوار...189

ص: 11

سلب مسئولیت پدر و مادر...190

بالا ترین سیر و سلوک...191

احساس شخصیت...192

حق فرزند بر پدر...192

نام نیکو...193

تربیت خوب...195

لقمه حلال...195

رسم های نا پسند در ازدواج...195

هشدار به پدر و مادر ها...197

شکستن سنت های غلط...198

سخت گیری در ازدواج...199

اشتغال زایی برای جوانان...201

تندی و بد اخلاقی در خانواده...202

حاکمیت, نه تحکم!..203

سه کیمیای تربیتی...204

1. تشويق...204

2. هدیه دادن...204

3. اظهار محبت...205

فصل ششم: مطالبات والدین از جوانان...207

مطالبات والدين...209

پیام درد ناک یک پدر!...209

ص: 12

نقش فرزند در زندگی...212

تفاوت محبت پدر و مادر و فرزند...213

سختی های مادرانه...215

جبران یک ناله مادر...216

موفقیت در گرو احسان به پدر و مادر...217

بیچاره مادر!...217

جنون و مستی جوانی...218

فرصت جوانی...219

تلاش در دوران جوانی...220

دغدغه دین داری فرزندان...221

حقوق متقابل پدر و فرزند...222

اطاعت از پدر و مادر...223

به نام صدا نزدن پدر...224

نام و یاد پدر و مادر...224

در برابر خشم پدر...225

احسان به پدر و مادر...225

معنای احسان به پدر و مادر...226

نفقه پدر و مادر...227

ادای دین پدر و مادر...227

کمک به پدر و مادر در سال مندی...227

ص: 13

فصل هفتم: پرسش هایی پیرامون روابط خانوادگی...229

ازدواج دوم...231

رعایت عدالت بین همسران...232

عدالت در رفتار...233

رعایت عدالت بین همسران در سیره پیشوایان...234

عقوبت بی عدالتی...235

آه مظلوم...236

مسیر شهوت رانی...237

ازدواج های مکرر در دیدگاه اسلام...238

قهر کردن...240

فراهم نمودن زمینه آشتی...241

قهر طولانی...243

چند پرسش و پاسخ...243

فهرست ها...247

فهرست آیات...249

فهرست روایات و دعا ها...253

فهرست منابع...267

ص: 14

پیش گفتار

موضوع سیره امیر مؤمنان علیه السّلام از مهم ترین موضوعات در بررسی زندگانی اهل بیت علیهم السّلام است.

مدتی توفیق داشتم در برنامه ی سمت خدا در شبکهٔ سوم مباحثی پیرامون این موضوع تقدیم بینندگان عزیز کنم.

آن چه در این کتاب آمده است مجموعه ای از این مباحث است که با عنوان «تحکیم خانواده» در هفت فصل تنظیم شده و به شما خواننده گرامی تقدیم می گردد امید وارم این مباحث به تحکیم کانون گرم خانوداه بی انجامد و جامعه ای سعادت مند به بار آورد.

بر خود لازم می دانم از تهیه کننده برنامه سمت خدا، برادر فاضل، عزيز و بزرگ وار جناب آقای سید عبد المجید ،رکنی و مجری دوست داشتنی آن جناب آقای نجم الدین شریعتی تقدیر و تشکر کنم.

سید حسین حسینی قمی

ص: 15

ص: 16

فصل اول: اخلاق در خانواده

اشاره

ص: 17

ص: 18

اهتمام به «نهج البلاغه»

میرزای شیرازی از شاگردان بزرگ شیخ انصاری رحمه الله است. ایشان بعد از شیخ انصاری سی سال مرجعیت عامه داشته و صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو است مرحوم میرزای شیرازی در بین علما از نظر علمی و معنوی در جایگاه بلندی قرار دارد. مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم سید محمد کاظم طباطبایی یزدی و مرحوم شیخ عبد الکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم از شاگردان این مرد بزرگ بودند.

در حالات میرزای شیرازی نوشته اند: از بس محبوب دل ها بود، روزی که از دنیا رفت جنازه اش را به کاظمین و از کاظمین به بغداد و از بغداد به کربلا و از کربلا به نجف می برند و در تمام شهر ها جنازه ایشان را تشییع می کنند.

در 24 شعبان از دنیا می رود ولی یک هفته بعد جنازه به خاک سپرده می شود در طول این یک هفته ،مردم شهر به شهر دنبال جنازه ایشان بودند. بعد از یک هفته شب اول ماه رمضان نیمه شب در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام به خاک سپرده می شود.

در طول 1200 سال غیبت امام زمان علیه السّلام سابقه ندارد که یک عالم دینی تشییع جنازه اش یک هفته طول کشیده باشد. واقعاً عجیب بوده است.

این مرد با عظمت وقتی درس می گفت کسانی مثل آیت الله العظمي حائری، مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم سید کاظم طباطبایی، پای درسش بودند.

قبل از شروع درس ،ایشان یکی از علمای بزرگ به نام مرحوم آیت الله

ص: 19

شیخ حسن علی تهرانی که از شاگردان زبده ایشان بوده و مقامات فوق العاده ای داشته به امر میرزای شیرازی مقداری از «نهج البلاغه» را می خوانده و شرح می کرده، بعد میرزای شیرازی درس را شروع می کرده است. البته درس میرزا گاهی سه چهار ساعت طول می کشیده است.

من تقاضا می کنم عزیزان با «نهج البلاغه» انس بگیرند و به هفته ای یک بار اکتفا نکنند. روزی دو صفحه از آن را با ترجمه بخوانند و در آن تأمل کنند. با این روش «نهج البلاغه» در ظرف یک سال خوانده می شود.

بازار «نهج البلاغه»

مرحوم آیت الله العظمی گل پایگانی رحمة الله علیه به علامه طباطبایی بسیار علاقه داشتند یک وقتی ایشان به خانه علامه طباطبایی می روند از علامه سؤال کنند این روزها به چه مشغول هستید؟ ایشان می فرماید مرحوم مادرم را در عالم رؤیا دیدم مادرم به من گفت محمد حسین! چیزی بنویس که این جا بازار داشته باشد. از مادرم سؤال کردم چه چیزی آن جا بازار دارد که من بنویسم؟ گفت قرآن به همین دلیل مشغول نوشتن تفسیر قرآن هستم.

«نهج البلاغه» هم شرح قرآن است برادر قرآن و تفسیر قرآن است. باید چیزی دست ما باشد که آن جا بازار داشته باشد گاهی ما وقت مان را به رمان هایی سرگرم می کنیم که نه به درد دین ما می خورد و نه به درد دنیای ما.

یکی از عزیزان نقل می کرد که من خدمت علامه طباطبایی بودم با هم جایی می رفتیم ایشان آدرسی از من پرسید گفتم آدرس این است: خیابان فلان ،کوچه ،فلان پلاک ،فلان یک مقدار که رفتیم دوباره پرسید، گفتم:

ص: 20

خیابان ،فلان ،کوچه فلان پلاک فلان نزدیک تر شدیم بار سوم پرسید , گفتم: خیابان ،فلان ،کوچه ،فلان پلاک .فلان بعد گفتم با سه مرتبه شنیدن آدرس را حفظ نکردید؟ مرحوم علامه فرمود: حیف نیست آدم سلول های مغزش را خرج این چیز ها بکند؟!

استفاده از عمر در تحصیل دانش

مقدس اردبیلی از علمای بزرگ و با عظمت است که حدود چهار صد سال پیش از دنیا رفته است. از نظر علم و دانش خیلی فوق العاده بوده. به ایشان محقق اردبیلی هم می گویند وقتی از ایوان نجف بخواهید وارد حرم امیر المؤمنین علیه السّلام شوید در سمت راست یک قبر و سمت چپ هم یک قبر است سمت راست علامه حلی است و سمت چپ مقدس اردبیلی است.

مرحوم محدث قمی در کتاب «فواید الرضویه» که در شرح حال علما ست در حالات مقدس اردبیلی نوشته است ایشان گاهی که برای سفر زیارتی به کربلا می رفته نماز را هم شکسته می خوانده و هم تمام.

می دانید که اگر سفری سفر معصیت باشد باید نماز را تمام خواند و شکسته نمی شود.

از ایشان می پرسند: مگر شما - معاذ الله- این سفر را سفر معصیت می دانید؟ می فرماید نه اما من در نجف که هستم مشغول کار های علمی هستم تحصیل علم واجب است و زیارت مستحب. پیش خود می گویم: نکند خدا بگوید چرا برای یک کار ،مستحب کار واجب را رها کردی؟ احتیاطاً نمازم را هم تمام می خوانم و هم شکسته.

ص: 21

حکومت علم و دانش

امير المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:

﴿ اَلْعِلْمُ سُلْطَانُ مَنْ وَجَدَهُ صَالَ بِهِ وَ مَنْ لَمْ يَجِدْهُ صِيلَ عَلَيْهِ ﴾؛ (1) علم و دانش , سلطان و توانایی است. هر کس آن را بیابد بدان پیروز شود و هرکس آن را نیابد مغلوب گردد.

علم، سلطنت و قدرت و و قدرت و عظمت می آورد هر کس علم و دانش را داشت، «صال به» می تواند بر همه عالم حکومت کند. هرکس نداشت «صیل علیه» دیگران بر او حکومت می کنند.

ما تا چه وقت باید دستمان به سوی شرق و غرب دراز باشد؟! چرا ابرقدرت ها الآن به مناطق خاور میانه این طور زور می گویند؟! چون خاور میانه به صنعت و اقتصاد شان نیاز دارند. هر کاری دوست دارند می کنند آن ها علم دارند و با آن سلطنت می کنند ما باید داشته باشیم تا بر آن ها سلطنت کنیم.

انسان هنگامی که خاطرات علما و بزرگان را مطالعه می کند از کار های خودش واقعاً شرمنده و خجالت زده می شود چقدر زحمت کشیدند و کتاب نوشتند!

امروزه کار برای ما بسیار آسان شده است یک دکمه می زنیم نرم افزار ده هزار کتاب را ظرف سه ثانیه برای مان جست و جو می کند حدیث را برای مان از کتب مختلف می آورد.

به خصوص به جوان ها می گویم که علاوه بر قرآن و نهج البلاغه از جمله کتاب هایی که حتماً باید بخوانیم شرح حال بزرگان ماست.

ص: 22


1- شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 319، ح 660

اخلاق در خانواده

یکی از مشکلات جامعه ما بد اخلاقی ها و نا سازگاری ها در خانه و خانوداه است. مرد و زن هر دو باید بدانند اول مرگ اول گرفتاری است. شاید در دنيا مؤاخذه نشویم اما عقوبت و عذابش برای قیامت جمع می شود.

﴿ إِنَّ رَبَّكَ لَبَا لِمِرْصَادٍ ﴾ ؛ (1) به یقین پروردگار تو در کمین گاه ( ستم گران ) است!

این که شما به زنی ظلم و اذیت کنی و او نتواند کاری کند و هیچ چاره ای نداشته باشد فکر نکن تمام شد خداوند در کمین است و عقوبتی بزرگ در راه است.

عصر عاشورا حضرت سید الشهداء علیه السلام با بدنی غرق به خون به فرزند شان امام سجاد علیه السلام سفارش کرد:

﴿ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لاَ يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلاَّ اَللَّهُ ﴾ (2) پسرم، از ظلم به کسی که جز خدا پناهی ندارد بپرهیز.

اگر به قدرت مندی ظلم کنیم پاسخ ظلم ما را می دهد اما وقتی به کم سن و سال تر ها و افراد ضعیف که قدرت دفاع از خود را ندارند و پناه شان فقط خداست ظلم کنیم بدترین نوع ظلم است و خداوند غضب می کند. این ها وقتی آه بکشند اگر در این دنیا هم گرفتار نشویم قیامت اول عذاب ماست. به این آسانی نیست که راحت از کنارش بگذریم.

ص: 23


1- سوره فجر، آیه 14
2- الکافی، ج 2، ص331

تجسم تند خویی

مرحوم میرزا علی آقای شیرازی از شخصیت های بزرگی است که مرحوم آیت الله بروجردی ایشان را دعوت می کردند تا برای فضلای حوزه علمیه قم درس اخلاق بگوید مرحوم شهید مطهری به این مرد بزرگ ارادت عجیبی داشته است ایشان در کتاب «عدل الهی» به مناسبتی می نویسد یک روز میرزا علی آقای شیرازی با چشم گریان به سر درس آمد. می خواست درس را شروع کند که گریه امانش نداد.

گفتیم: چه شده است؟ فرمود: دیشب خواب دیدم از دنیا رفته ام مرا به خاک سپردند. شب اول قبر و وقت سؤال نکیر و منکر فرا رسید، دیدم یک سگ وارد قبر من شد. همان جا متوجه شدم که این سگ تجسم تند خویی من است. حاج میرزا علی آقای شیرازی که آقای مطهری عاشق ایشان بود، این طور می گوید آن وقت ما دلمان به چه چیزی خوش باشد.

ترسیم ساختار وجودی زن

استاد ما می فرمود یادمان باشد خداوند در روی کره زمین از روز اولی که انسان را آفرید تا امروز دو نفر خلق نکرده است که با هم از نظر فکری صد در صد یک طور بی اندیشند امکان ندارد با هم منطبق باشند حتی اگر از جنس واحد باشند و حتی اگر دو برادر یا دو خواهر دو قلو باشند.

انسان گاهی با رفیقش یک هفته مسافرت می رود، ده تا اختلاف با هم کنند آن وقت چه انتظاری دارید که زن و مردی که از دو جنس هستند، در همه چیز هم نظر باشند خداوند در قرآن کریم می فرماید:

ص: 24

﴿ أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي اَلْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي اَلْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ ﴾ (1)؛ آیا کسی را که در لا به لای زینت ها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست ( فرزند خدا می خوانید ) ؟

در این بحثی نیست که احساسات و تمایلات و عواطف زن با مرد متفاوت است این ها با هم متفاوت هستند اما مکمل هم دیگرند اگر عاطفه محبت آمیز مادر نبود کجا می توانست این همه سختی دوران بار داری و زایمان و شیر دهی را تحمل کند؟ عاطفۀ زن قابل مقایسه با مرد نیست.

امیر المؤمنین علیه السلام در نامه 31 «نهج البلاغه» که طولانی ترین نامه «نهج البلاغه» است به امام حسن علیه السلام می فرماید:

﴿ إنَّ المَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بقَهْرَمَانَة ﴾؛ زن گل و ریحانه است. قهرمان میدان نبرد نیست.

ریحانه است یعنی باید با لطافت او کنار بیایی از او انتظار یک قهرمان نداشته باش او برای کار های سنگین ساخته نشده است. در جایی دیگر امده است.

﴿ قُدَارَهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ اَلصُّحْبَةَ لاَ لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ ﴾؛ (2)

پس در همه حال با او مدارا کن و با وی به خوبی هم نشینی نمای تا زندگی ات با صفا شود.

با او خوب کنار بیا، آن وقت می بینی که زندگی ات پاکیزه و مصفا می شود.

زن و مرد از دو جنس اند احساسات و عواطف و تمایلات شان دو جور

ص: 25


1- سوره زخرف، آیه 18
2- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 556، ح 4911؛ مكارم الأخلاق، ج 1، ص 470، ح 1607

است اگر در همه عالم بگردی دو نفر را پیدا نمی کنی که با هم یک جور بیندیشند شما روی یک چیز حساس هستی خانمت روی یک چیز دیگر شما به یک چیز علاقه داری خانمت به چیز دیگر.

مثلاً، خانم از صبح تا ظهر دکور اتاق را تنظیم می کند. خانه را مرتب می کند. سه ساعت زحمت کشیده است. حالا ظهر خسته است و می خواهد ببیند آقا متوجه می شود چه کرده است یا نه؟ آقا وقتی وارد خانه می شود، خانم مرتب اشاره می کند، حرفی به میان می آورد هر حیله ای می زند، آقا متوجه نمی شود.

اگر این احساسات و عواطف نبود نمی توانست سختی ها و مشکلات زندگی را تحمل کند.

شب ها بر گاه واره من *** بیدار نشست و خفتن آموخت

اگر خانم ها یک هفته بچه ها را پیش شوهر بگذارند و به مسافرت بروند، آن وقت آقایان قدر خانم ها را می فهمند به ویژه در ایامی که بچه ها به مدرسه می روند.

اگر آن عاطفه و احساس نبود چه می شد؟ خانم ها و آقایان کتاب حقوق زن در اسلام شهید مطهری را بخوانند ایشان حقوق زن را بسیار زیبا بیان کرده است. در اسلام حق زن پای مال نشده است. زن و مرد دو جنس هستند و هر کدام برای کاری و رسالاتی ساخته شده اند.

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند تو مدارا کن اگر مدارا کردی ،زندگی مصفا و شیرین می شود به هیچ وجه انتظار نداشته باشید آن صلابتی که در مردها ،هست در زن ها هم باشد. اگر این طور بود عالم به هم می خورد سنگ روی سنگ بند نمی شد.

ص: 26

آشنایی همسران با روحیات یک دیگر

متأسفانه غالب طلاق ها در شش ماه اول است یعنی زن و مرد حوصله نمی کنند با هم کنار بیایند. صبر و حوصله کنید تا به اخلاق هم آشنا شوید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: ﴿ آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ ﴾ ؛ (1) آخرین درمان سوزاندن و جدا کردن و از بین بردن است طلاق اولین درمان نیست آخرین درمان است. آقا و خانم یکی دو سال صبر کنند تا با خطوط قرمز و حساسیت های شوند شما وقتی می فهمی آقا روی موضوع خاصی حساس است با او کنار بیا آقای محترم شما می فهمی خانمت روی فلان مسأله حساس است با او کنار بیا.

چرا بیشتر طلاق ها در شش ماه اول یا در یک سال اول زندگی است؟! چون زن و مرد حتی حاضر نیستند اخلاق یک دیگر را امتحان کنند ببینند

می توانند با هم کنار بیایند یا نه. انتظار نداشته باشید همه یکسان بیندیشید.

احساسات و عواطف شما متفاوت است بنا بر این توافق فکری صد در صد

امکان پذیر نیست ولی توافق عملی امکان پذیر است. با خطوط قرمز هم کنار بیاییم. خداوند در قرآن هم به مرد ها تذکر داده است و هم به زن ها. به مرد ها سفارش کرده است:

﴿ وَ عاشِرُوهُنَّ بِا لْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِ هْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَي َجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً ﴾ ؛ (2) و با زنان تان به صورتی شایسته و پسندیده رفتار کنید و اگر به علتی از آنان نفرت داشتید باز هم با

ص: 27


1- بحار الأنوار، ج 59، ص 263
2- سوره نساء، آیه 19

آنان به صورتی شایسته و پسندیده رفتار کنید چه بسا چیزی خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانی قرار می دهد.

خدا می گوید تو مدارا کن من جبران می کنم مفسران می گویند: خدا چطور جبران می کند و خیر کثیر می دهد؟ فرموده اند: یعنی با گذشت زمان به اخلاق هم آشنا می شوید.

کیمیای گذشت

گذشت در زندگی های خانوادگی و اجتماعی کمیاب، بلکه نایاب شده است بعد از پایان دوران خلافت خلفای اموی وقتی خلفای عباسی سرکار آمدند روزگار خلفای اموی را سیاه کردند علاوه بر آن که نسل شان را منقرض کردند جنازه های خلفای اموی را از قبر بیرون آوردند و آتش زدند.

منصور از خلفای بسیار ستم گر عباسی است یک وقتی به مکه آمد یک جواهر گران قیمتی را نزد او بردند. جواهر را که دید گفت این جواهر مربوط به هشام بن عبد الملک است ،بنابراین از نسل هشام یکی از دست ما فرار کرده است. از این که این جواهر الآن در مکه است، معلوم می شود پسرش، محمد این جاست و از تیغ ما فرار کرده است باید نقشه ای بریزیم و او را دست گیر کنیم و به قتل برسانیم.

به ربیع که همه کاره خودش بود گفت: فردا ظهر که برای نماز به مسجد الحرام رفتی، بالاخره او هم برای نماز می آید. نماز که تمام شد دستور بدهید در های مسجد الحرام را ببندند دم در می ایستی تا همه یکی یکی بیرون بروند و او را پیدا می کنی و نزد من می آوری.

ص: 28

در ها را بستند و گفتند هر کس خواست برود باید کاملاً شناسایی شود. پسر هشام آن جا بود تا دید در ها را بستند رنگش پرید. فهمید نقشه برای گرفتن اوست حالش به هم خورد پیدا بود که مضطرب است کسی به او گفت چرا رنگت پریده است؟ :گفت این ها دنبال من هستند .گفت مگر تو کیستی؟ گفت: من پسر هشام بن عبد الملک .هستم این ها می خواهند مرا بگیرند.

پسر هشام از او پرسید شما که هستی؟ گفت: من پسر زید هستم، زید بن على بن الحسين او نوه امام سجاد علیه السلام بود که پدرش را همین هشام بالای دار برد. بعد هم بدنش را سوزاندند.

پیش خود گفت عجب ما به چه کسی گفتیم؟ به پسر زید گفت لابد همین جا دست بسته مرا تحویل می دهی گفت نه، برای چه تحویلت بدهم؟ گفت پدرم پدر تو را کشته است گفت باشد تو که نکشتی پدر تو هشام بن عبد الملک پدر مظلوم مرا به شهادت رسانده است، به تو ارتباطی ندارد من تو را نجات می دهم نقشه اش با من.

ما نمی خواهیم فقط تاریخ و قصه بگوییم، بلکه هدف پند گرفتن از تاریخ در زندگی ماست انصافاً اگر می دیدیم شخصی که فرزند قاتل پدر ماست در اختیار ما قرار گرفته است، با او چه می کردیم؟

هشام زید را به دار آویخت و جنازه اش را آتش زد. حالا پسر زید، قاتل پدر را پیدا کرده است ما بودیم کم ترین چیزی که می گفتیم این بود که به ما چه اما پسر زید :گفت پدر تو پدر مرا شهید کرد تو نقشی نداشتی من تو را نجات می دهم من نقشه دارم تو با نقشه من کنار بیا از تو عذر می خواهم مجبور هستم تو را یک مقدار اذیت کنم.

ص: 29

عبایش را روی سر پسر هشام کشید و شروع به زدن کرد. او را زد و کشان کشان از در بیرون برد مأمور هم ایستاده بود که ببیند چه کسی از در بیرون می رود. عبا روی سرش بود و این هم مرتب بر سر او می زد مأمور گفت چرا می زنی؟ صورتش را کنار بزن ما ببینیم گفت: این چند شتر به ما کرایه داده، از ما پول گرفته آن وقت رفته شتر ها را به کسان دیگری داده است.

شما دو مأمور بفرست من می خواهم نزد قاضی بروم. گفت: این دو مأمور، بیا بگیر و نزد قاضی برو یک مقدار که از مسجد الحرام دور برای این که دو مأمور را رد کند گفت اگر پول ها را می دهی آزادت کنم؟ گفت: نزن می دهم به مأمورها گفت: شما بروید مشکل حل شد. وقتی دو مأمور رفتند عبا را از سرش برداشت و گفت: حالا برو.

پسر هشام گفت: از جواهر هایی که به دست منصور رسیده یکی هم این جا دارم این را به تو می دهم؛ چون جان مرا نجات دادی گفت ما اهل بیتی هستیم که به ما یاد داده اند برای این کار ها پول از کسی نگیرید. برو به سلامت!

فرزند شهیدی که جنازه پدرش را سوزاندند نه تنها از گرفتاری پسر قاتل پدرش خوشحال نمی شود بلکه نجاتش هم می دهد.

زندگی عاشقانه

محال است شما در عالم دو نفر را پیدا کنید که صد در صد توافق فکری داشته باشند به ویژه وقتی از دو جنس مخالف باشند. اما زن و مرد هر چند دو نوع احساسات و تمایلات دارند ولی می توانند با هم کنار بیایند.

ص: 30

قرآن می فرماید: اگر صبر کنید، خداوند خیر در زندگی شما قرار می دهد.

اگر ما در آغاز زندگی با هم مشکلاتی داشتیم اما صبر کردیم و با خط قرمز های هم آشنا شدیم حساسیت های هم را شناختیم و با هم کنار آمدیم، مشکلات حل خواهد شد توافق فکری صد در صد ممکن نیست ولی توافق عملی ،ممکن بلکه لازم است بسیاری از افراد بعد از مدتی به این مرحله می رسند.

برخی افراد در عین حال که زندگی فقیرانه ای دارند، عاشقانه زندگی کنند همه چیز در مال و ثروت نیست ممکن است انسان یک زندگی فقیرانه عاشقانه داشته باشد این عشق بالا ترین ثروت است.

زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی سخت بود در بعضی از جلساتی که خانم ها هستند گفته ام: شما خانم هایی که این جا هستید، اگر تمام مشکلات خود را روی هم بریزید، باز هم اصلاً به خودتان اجازه نمی دهید که مشکلات خودتان را با مشکلات حضرت زهرا علیها السلام مقایسه کنید. اما ایشان طوری عاشقانه زندگی می کردند که امیر المؤمنین علیه السّلام وقتی به خانه می آمد، تمام غم و غصه هایش برطرف می شد می فرمودند:

﴿ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي اَلْهُمُومُ وَ اَلْأَحْزَانُ ﴾ ؛ (1)

هنگامی که به او نگاه می کردم غم ها و اندوه ها از من برطرف می شدند.

با یک نگاه به فاطمه سلام الله علیها غم عالم از قلب آن حضرت بیرون می رفت. در زندگی سختی و مشکلات و گرفتاری هست فراز و نشیب هست ولی اگر با هم کنار بیاییم مشکلات را مشکل نمی بینیم. مرد هایی هستند که

ص: 31


1- كشف الغمه، ج 1، ص 363؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 134، ح 32

در عین مشکلاتی که در بیرون خانه دارند وقتی به خانه می آیند، خوش اخلاق وارد خانه می شوند این ها معنای زندگی را درک می کنند.

فقر عیب نیست آزمایش الهی است. آن چه همه چیز را جبران می کند اخلاق است با فقر می توان ساخت ولی با بد خلقی خیلی سخت است.

همسری فهمیده

یکی از علمای بزرگ شیعه که همه نامش را شنیده اند، علامه ملا محمد تقی مجلسی است که از علمای بزرگ شیعه است. ایشان شاگردی به نام ملا صالح مازندرانی داشت که برای شرکت در درس علامه مجلسی از مازندران به اصفهان رفته بود.

ایشان بهترین شاگرد علامه مجلسی بود مرحوم حاجی نوری می نویسد: شرحی که ایشان بر «کافی» شریف نوشته است بهترین شرح «کافی» است.

ملا صالح مازندرانی در درس علامه محمد تقی مجلسی شرکت می کرد یک روز استادش به او گفت: نمی خواهی ازدواج کنی؟ گفت: ما غریب هستیم و وضع مالی خوبی هم نداریم گفت: به من اجازه می دهی اقدام کنم؟ گفت شما استاد ما هستی، هر طور صلاح می دانید.

علامه شب که به خانه آمد نزد دخترش که اهل فضل و دانش بود و آمنه بیگم نام داشت رفت و گفت دخترم یک خواستگار برایت پیدا کرده ام در فقر نمره اش بیست ولی در فضل و کمال هم نمره اش بیست است راضی هستی یا نه؟ رضایت تو شرط است اگر همه عالم راضی باشند و دختر راضی نباشد فایده ای ندارد.

ص: 32

این دختر فهمیده گفت: پدر جان فقر عیب نیست. فضل و کمال و

اخلاق مهم است من راضی هستم عقد را خواندند تمام شد. این خانم به قدری اهل علم بود که ملا صالح مازندرانی می گوید: شب ها وقتی کتاب را باز می کردم تا مطالعه کنم گاهی به جایی می رسیدم که دیگر نمی توانستم مطلب را حل کنم کتاب را باز می گذاشتم تا استراحت کنم صبح که بلند می شدم می دیدم همسرم نخوابیده است دیده من به این جا رسیدم و متوجه نشدم مشکل علمی مرا حل کرده و پاسخش را نوشته است.

این خانم در این حد با کمال و فضل بوده است. از آن طرف هم می فهمد فقر عیب نیست آن وقت نتیجه این ازدواج فرزندان صالح و ذریه طیبه ای است که نسل این ها عده ای از علمای بزرگ هستند.

حشر با فاطمه زهرا سلام الله علیها

خانم محترم اگر زندگی شما زندگی فقیرانه ای است ولی شوهرت دارای فضائل اخلاقی است با فقرش کنار بیا فقر عیب نیست. ما نمی خواهیم از فقر طرف داری کنیم ولی فقر بن بست زندگی نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: سه دسته از زن ها فردای قیامت با فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور می شوند و عذاب قبر ندارند از برزخ در نجات هستند. یک دسته از آن ها عبارت اند از:

﴿ اِمْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلَى عُسْرِ زَوْجِهَا ﴾؛ (1) زنی که با تنگ دستی شوهرش کنار بیاید.

ص: 33


1- المواعظ العدديه ص 162

چنین زنی از برزخ در رفاه و راحتی است تا در قیامت به حضرت زهرا سلام الله علیها برسد. اگر با این باور ها زندگی کنیم سختی ها و فقر و تنگ دستی شوهر قابل تحمل می شود.

تواضع کلید حل مشکلات

کلید حل بسیاری از مشکلات زندگی گذشت و تواضع است. تواضع این است که آدم از تکبر بیرون برود و غرور او را نگیرد. زن و شوهر هر داشته باشند وقتی با هم کنار بیایند من و تویی در کار نباشد و ما شوند بسیاری از مشکلات حل می شود.

خانواده ها اگر عزت می خواهند عزت و عظمت دست خداست.

﴿ قل اَللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤَيِّ الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِنْ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ﴾؛ (1) بگو: «بار خدایا تویی که فرمان فرمایی؛ هر آن کس را که خواهی فرمان روایی بخشی؛ و از هر که خواهی فرمان روایی را باز ستانی؛ و هر که را ،خواهی عزت بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی همه خوبی ها به دست توست و تو بر هر چیز توانایی.»

خدا گرداننده دل هاست. اگر عزت می خواهیم در زندگی کوتاه بیاییم و اهل گذشت باشیم تکبر نداشته باشیم مرد نگوید من حاکم زندگی هستم. زن نگوید: من حاکم زندگی هستم.

ص: 34


1- سوره آل عمران، آیه 26

رمز موفقیت وحید بهبهانی

وحید بهبهانی شخصیت و عالم بزرگ و از مفاخر بزرگ شیعه است. استاد میرزای قمی و علامه بحر العلوم و ملا مهدی نراقی بوده است. شخصیت با عظمتی است که به او معلم البشر و مجدد المذهب می گویند.

ایشان در اصفهان متولد شد ولی مدت ها در بهبهان بود. از این جهت به او وحید بهبهانی می گفتند. پس از آن در کربلا ساکن شد و تا آخر عمر در کربلا زندگی کرد و حوزه با عظمتی را در کربلا اداره می کرد قبر ایشان پایین پای شهداست.

یک روز از او پرسیدند: چگونه به این همه عظمت و دانش و مقبولیت رسیدی؟ اولاً فرمود: من شایسته این حرف ها نیستم، ولی اگر بخواهم رمزش را بگویم رمزش این است که من خودم را در زندگی هیچ حساب می کردم. برای خودم هیچ منزلت و شأنی قائل نبودم.

از مرحوم آیت الله سید عبد الهادی شیرازی که از علمای بزرگ شیعه است پرسیدند: شما که هستی؟ فرمود من هیچ بن هیچ بن هیچ هستم.

چه شد که امام راحل رحمة الله علیه به این عظمت رسید؟ واقعاً امام خودش را هیچ می دانست. می گفت: من نوکر این مردم هستم رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است. اگر این قدر مردم به امام علاقه پیدا کردند و حرف امام را گوش کردند و جان شان را در راه اهداف او تقدیم کردند به خاطر این بود که امام می گفت: من هیچ هستم.

اگر یک خانه بخواهد خانه خوبی باشد مرد باید خودش را هیچ حساب کند، زن هم بگوید من هیچ هستم مرد به همسرش بگوید: من چه

ص: 35

کاره هستم؟ همۀ زندگی برای شماست اگر زندگی به این خوبی اداره می شود اگر بچه های ما به این خوبی تربیت می شوند همۀ این ها از وجود شماست خانم هم به شوهرش بگوید نه من چه کاره هستم؟ همه برای شماست شما زحمت می کشید و سر پرست خانه هستید. در این صورت دیگر ممکن نیست در این زندگی دعوا و تلخی پیدا شود.

این توافق ها و اتفاق ها ساده نیست بسیاری از خانم ها در زندگی مشکلات و سختی و گرفتاری دارند ولی با گرفتاری ها و مشکلات کنار می آیند.

برخی از شکایت های زنان

بعضی از خانم ها گلایه می کنند که شوهر من ساعت های زیادی در فضای مجازی است و به من توجهی ندارد.

بعضی می گویند: شوهر من بد دهان است، حرف زشت می زند.

بعضی می گویند: شوهرم به من سوء ظن دارد.

بعضی می گویند: شوهرم در زندگی دروغ می گوید.

عده ای گلایه دارند که شوهرم به بچه ها اهمیت می دهد، اما به من اهمیت نمی دهد.

بعضی می گویند شوهر من مغرور و متکبر است. خودش را دانا و مرا نفهم می داند. به خاطر موقعیتی که دارد اصلاً ما را آدم حساب نمی کند.

جمعی از بانوان شکایت دارند که ما در خانه خیلی کار می کنیم و زحمت می کشیم، ولی کار های خانه به نظر شوهر ما نمی آید. این همه زحمت کشیدیم،

ص: 36

انگار نه انگار! زن زحمت کشیده و چند فرزند را به این خوبی اداره کرده است تا مرد با آرامش به دنبال کار برود.

بعضی گلایه می کنند که شوهر من خوب است، ولی گاهی در جمع خانواده برای مزاح مرا به مسخره می گیرد تا دیگران بخندند. پناه بر خدا! بعضی مرد ها دوست و رفیق برای شان مهم تر از خانواده است. این هم خیلی زشت است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

﴿ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي ﴾؛ (1) بهترين شما آن کسی است که برای خانواده اش بهتر باشد و من بهترین شما برای خانواده ام هستم.

بعضی از بخیل بودن مرد ها گلایه می کنند.

بعضی از هوس باز بودن مرد ها گلایه می کنند. کسی نوشته بود: من پنج سال است به دلیل خود خواهی شوهرم به خانه پدرم نرفته ام. فقط به خاطر دختر دوازده ساله ام تحمل می کنم.

کنترل خشم

بسیاری از مشکلات به مرد های عصبانی بر می گردد. مرد هایی که تند مزاج هستند.

آیت الله خرازی در حالات مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری نوشته اند که ایشان گفتند: زمانی با قطار به مشهد می رفتیم. در کوپه قطار به هم کوپه ای ها گفتم: هر کسی قصه ای تعریف کند تا زمان بگذرد. هرکسی

ص: 37


1- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 555 ، ح 4908؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 122، ح 8

قصه ای تعریف کرد.

یک نفر از جمع ما قصه ای گفت که تکان دهنده بود. البته این قصه مربوط به ده ها سال پیش است. الآن ارتباطات بسیار پیشرفته است. من یادم هست پیرمردی در شهرستانی میزبان ما بود و می گفت: ما وقتی برای تجارت به کشور های دیگر به مسافرت های طولانی می رفتیم ارتباطی با خانواده نداشتیم اگر بر می گشتیم معلوم می شد زنده هستیم اگر برنمی گشتیم فاتحه ما را می گرفتند.

این آقا تعریف کرد که من شغلی داشتم که باید چندین سال از شهر و دیار و خانه ام دور باشم به این خاطر مسافرتی رفتم که چندین سال طول کشید. خانمم را به همراه پسر بچه دوازده ساله ام گذاشتم و رفتم. وقتی برگشتم شب بود از شکاف در نگاه کردم دیدم ای داد و بی داد ما این همه دنبال کار و زندگی و آواره در شهر و بیابان بودیم خانم من با جوانی نشسته است و با هم می گویند و می خندند!

خیلی ناراحت و عصبانی شدم اسلحه ای داشتم. اسلحه را کشیدم تا همان جا این ها را به قتل برسانم یک مرتبه یاد حرف کسی افتادم که به من نصیحت کرده بود که هر وقت عصبانی شدی، چند لحظه صبر کن تا آرام شوی، بعد تصمیم بگیر من کمی خودم را کنترل کردم تا آرام شدم.

تا وارد خانه شدم این جوان گفت به به بابا جان کجا بودی؟ نگو این بچه دوازده ساله حالا یک جوان هجده ساله شده است. اگر یک لحظه تأمل نکرده بود بچه خودش را کشته بود.

الآن پرونده های اعدام را ببینید. به چه دلیل آدم کشتند؟ چون عصابانی شدند

ص: 38

و زود تصمیم گرفتند. آقای محترم خانم محترم شما می خواهی زمین و زمان را به هم بزنی کاری می کنی که بعداً قابل جبران نیست. به قول آن آقا چند لحظه صبر کن آرام شوی بعد تصمیم بگیر.

یکی از راه های کنترل غضب تغییر وضعیت است. امام صادق علیه السلام فرمودند: ﴿ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعضَبُ فَمَا يَرْضَى أَبَداً حَتَّى يَدْخُلَ اَلنَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجزُ اَلشَّيْطَانِ ﴾؛ (1) همانا مردی خشمگین می شود و هیچ گاه راضی نمی شود تا این که به آتش ( جهنم ) وارد می شود؛ پس هر شخصی که بر گروهی خشم گرفت، اگر ایستاده بود، فوراً بنشیند تا پلیدی شیطان از وجودش خارج شود.

بد زبانی در خانه

برخی گلایه داشتند که مرد ها بد زبانی می کنند من خواهش می کنم آداب گفت و گو را از اهل بیت یاد بگیرید آقای محترم به یاد داری آن روز های اول که عقد ازدواج را خواندند، وقتی می خواستی برای خانمت پیام بدهی چه می نوشتی؟! حالا چطور حرف می زنی؟!

مرحوم شیخ صدوق نقل کرده است که امام هشتم علیه السّلام شعری خواندند شخصی گفت: این شعر از کیست؟ حضرت فرمود: از یک شاعر عراقی آن شخص گفت این شعر سرودهٔ «ابو العتاهيه» است و خود او برایم خوانده است.

ص: 39


1- الكافي، ج 2، ص 302؛ بحار الأنوار، ج 70، ص 270 ، ح 23

حضرت فرمودند: اسم او را بیاور و لقب او را رها کن بعد فرمودند: خداوند متعال می فرماید:

﴿ وَ لاَ تَنَابَزُوا بِا لِأَلْقَابٍ ﴾ (1) و با القاب زشت و ناپسند یک دیگر را یاد نکنید.

بعد فرمودند: ﴿ وَ لَعَلَّ اَلرَّجُلَ يَكْرَهُ هَذَا ﴾؛ شاید این مرد از این کنیه (2) خوشش نیاید. (3)

کسی که لقبش بد است امام رضا علیه السّلام لقبش را نمی گوید آن وقت شما برای خانمت ,برای شوهرت, برای دوستت لقب بد می گذاری؟

مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری که از علمای بزرگ شیعه است، سر درس وقتی می خواست روایتی بخواند اگر راوی لقبی داشت که اشاره به نقص عضوی بود لقب را نمی گفت. آن وقت ما به همسر مان این القاب را بدهیم و بد زبانی کنیم؟

بهترین یاور در اطاعت خدا

هر یک از زن یا مرد می توانند نجات بخش خانه و خانواده باشند. این

چیزی است که در داستان حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است. وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال می کنند: ﴿ كَيْفَ وَجَدْتَ أَهْلَكَ ﴾ «همسرت را چگونه یافتی؟» امیر المؤمنین علیه السّلام در جواب پیامبر عرض می کند: ﴿ نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ ﴾ ؛ «نیکو کمکی در راه طاعت خداست».

ص: 40


1- سوره حجرات آیه 11
2- ابو العتاهیه یعنی پدر گم راهی
3- عيون أخبار الرضا، ج 2، ص 177؛ بحار الأنوار، ج 49، ص 107

پیامبر همین سؤال را از فاطمه علیها السلام پرسیدند. عرضه داشت: ﴿ خَيْرُ بَعْلٍ ﴾ (1) «بهترین شوهر است».

این جمله کوتاه بسیار زیباست. این جمله را می توان تابلو کرد. امير المؤمنين علیه السّلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را برای خود یاوری خوب برای بندگی خدا معرفی می کند. یعنی زن و مرد هر دو می توانند یار و یاور هم برای بندگی خدا باشند.

برخی از خانم ها به جای این که یاور شوهر شان در اطاعت خدا باشند یاور در معصیت خدا هستند برخی از خانم ها انتظارات مالی بیش از حد از مردان دارند مرد هم نمی تواند آن انتظار را برآورده کند. وقتی نتوانست انتظارات مالی زن را تأمین کند گرفتار حرام خواری می شود. البته این مجوز حرام خواری نیست ولی کمک به حرام خواری می شود.

امروزه اگر در جامعه ما کم فروشی هست رشوه خواری و ربا خواری و حرام خواری هست حتماً بخشی از آن به این دلیل است که مرد در خانه در فشار است و نمی تواند نیاز های مالی را از راه حلال تأمین کند. در نتیجه گرفتار حرام می شود؛ چون راه حرام خواری برای همه آماده است.

اگر زن با درآمد شوهرش بسازد و بیش از توانش از او درخواست نکند زن می شود ﴿ نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ ﴾ چون کاری کرده است که مرد به دنبال مال حرام نرود.

گاهی زنانی را مشاهده می کنیم که در خانه پدر و مادر خود با ایمان بوده اند حجاب شان خوب بوده اما وقتی وارد زندگی مشترک شده، ایمان و

ص: 41


1- المناقب، ج 3، ص 356؛ بحار الأنوار، ج 43، ص 117، ح 24

حجابش با اصرار شوهرش سست شود این مرد نعم «العون على معصية الله» می شود. او را مجبور به بد حجابی می کند مجبور به آرایش و گناه می کند.

البته این ها هیچ کدام مجوز شرعی نمی شود چه در مورد حرام خواری و چه در مورد بد حجابی ولی این ها به جای «نعم العون على طاعة الله»، «نعم العون على معصية الله» شده اند.

مسأله اشتغال بانوان

گاهی شوهر همسرش را مجبور می کند که باید حتماً اشتغالی داشته باشد. می گوید چرا بی کار هستی؟ در پیام ها آمده است: خانمی گفته بود: شوهر من به من می گوید تو سر بار این خانه هستی فقط می خوری و می خوابی!

خانمی نوشته بود من فوق لیسانس هستم ولی شاغل نیستم شوهرم مرا سرزنش می کند که تو در خانه می خوری و می خوابی این مطلب خیلی مرا اذیت می کند و شب ها با گریه می خوابم که این قدر مورد طعنه شوهرم هستم.

این خانم نوشته است کار هست ولی کاری که مناسب من باشد نیست. وقتی برای منشی گری به شرکتی مراجعه کردم ،گفتند: تو به شرطی می توانی در این شرکت منشی باشی که این چند مسأله را انجام بدهی اولاً باید حجاب کامل را کنار بگذاری بد حجاب باشی خانم محجبه برای مشتریان ما جاذبه ندارد. ثانياً باید فلان مدل عطر را استفاده کنی که جاذبه داشته باشد باید این مدل رژ لب بزنی این مدل آرایش بکنی و این مدل ابرو برداری این ها شرایط گزینش و استخدام برای یک زن است!

ص: 42

به آن کار فرما و رئیس شرکت باید گفت: چه دینی دارید؟ امام حسین علیه السّلام فرمودند:

﴿ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لاَ تَخَافُونَ اَلْمُتَعَادِ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِهِ ﴾ ؛ (1) اگر دین ندارید و از معاد نمی هراسید، پس در این دنیای تان آزاده باشید.

اگر پای بندی به دین ندارید دست کم مرد باشید، آزاد مرد باشید! آیا این مردانگی و جوان مردی است؟! این استعمار و استثمار جدید است. این استفاده ابزاری از زن است

انسان واقعاً غصه می خورد که چه حقوق های نا چیزی به این زنان می دهند کم ترین حقوق آن هم با این شرایط برای جذب مشتری! آیا این استعمار و استثمار و نامردی نیست؟ آن وقت یک مرد به همسرش بگوید: تو باید سر کار بروی تو سر بار خانه من هستی برای چه درس خواندی؟

در ادامه نوشته اند: آیا برای تان پیش آمده است که جایی بدون دعوت مهمانی رفته باشید و صاحب خانه از حضور شما راضی نباشد؟ وقتی سر سفرۀ آن میزبان نشستید چه حسی دارید؟ من در خانه این آقا چنین حسی دارم چنین مرد هایی باید بدانند که از قوانین مسلم دینی ما این است که نفقه زن بر عهده مرد است.

ضرورت های شغلی بانوان

دربارهٔ اشتغال بانوان باید منصفانه قضاوت کرد. زنی که سر پرست

ص: 43


1- بحار الأنوار، ج 45 ص 51

خانواده است، اولاً دولت اسلامی باید زندگی او را تأمین کند اگر تأمین نکرد، این زن مجبور به اشتغال است. بانوانی هستند که پزشک هستند کاری می کنند که خانم ها نیازی برای مراجعه به مرد ها نداشته باشند. خانم هایی هستند که معلم و استاد هستند خیلی از این ها ممنون هستیم این ها کاری می کنند که دختران ما مجبور نباشند سر کلاس هایی بروند که مرد تدریس می کند این ها را قبول داریم.

اما از این ها که بگذریم مخصوصاً در فضای امروزی و با چند میلیون مرد بی کاری که داریم چه اصراری است که خانم ها موقعیت های کاری را اشغال کنند؟ اگر ما سه میلیون زن شاغل داریم در برابر آن سه میلیون مرد بی کار داریم. یعنی ما راضی شده ایم سه میلیون مرد که سرپرست خانواده هستند و باید هزینه زندگی را تأمین کنند در خانه بنشینند و در برابرش سه میلیون زن شاغل باشد! آیا ما راضی هستیم که مرد ها در خانه بنشینند و زن های مان اشتغال داشته باشند؟

یک عزیزی می فرمود: من تعجب می کنم از این که صهیونیست ها روزی چند قانون از قوانین بین الملل را نقض می کنند و هیچ کس نمی گوید چرا؟ آن وقت ما باید ملتزم به کنوانسیون بین الملل و حقوق بشر و حقوق زنان باشیم که گفته است باید زنان شاغل داشته باشیم. واقعاً تأسف دارد!

یکی از مسئولین با افتخار می گفت ما در سال گذشته یک میلیون و پانصد هزار شغل ایجاد کردیم از این یک میلیون و پانصد هزار شغل ششصد هزار شغل برای بانوان ایجاد کردیم اگر این ششصد هزار جزء همان سه دسته هستند خیلی ممنون اما اگر جزء آن سه دسته نیستند,

ص: 44

یعنی شما شش صد هزار مردی که باید بروند خرج زندگی را تأمین کنند، خانه نشین کرده اید آیا این افتخار دارد؟

فرهنگ بیگانه

وقتی این فرهنگ در جامعه جا افتاد نتیجه اش این می شود که مرد به خودش جرأت می دهد به همسرش این طور خطاب کند که تو برو به هر قیمتی شده شغل پیدا کن هر چند منشی گری باشد آن هم با آن شرایطی که اشاره شد.

ما باید فرهنگمان را اصلاح کنیم زنان ما باید این سخن امام راحل که فرمود: «از دامن زن مرد به معراج می رسد» را باور کنند.

الآن یک خانم وقتی در پرسش نامه ها از او سؤالاتی می پرسند، هنگامی که به بخش اشتغال می رسد خجالت می میرسد خجالت می کشد بنویسد خانه دار است این فرهنگ باید اصلاح شود. با افتخار بگوید من مادر هستم! با افتخار بگوید من همسر هستم! با افتخار بگوید من خانه دار هستم! با افتخار بگوید من مربی و تربیت کننده فرزندانم هستم! اگر خانه اصلاح شد تمام مشکلات ما حل می شود.

اگر بنا باشد زن و مرد در تهران بزرگ شغلی داشته باشند و شش صبح از خانه بیرون بروند و شش بعد از ظهر برگردند آیا این زن می تواند نقش مادری را ایفا کند؟ آیا این زن می تواند همسری مهربان باشد و در خانه محیطی را فراهم کند که خداوند می خواهد؟ قرآن می فرماید:

ص: 45

﴿ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا ﴾؛ (1) از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید.

زنی بهشتی

کسی چهل سال همسایه مرحوم آیت الله بهجت بود. با ایشان مصاحبه کردند و پرسیدند شما در این چهل سال خاطراتی از ایشان دارید؟ گفت: خیلی خاطره دارم. یکی از خاطرات او این بود: خانمم از دنیا رفت. بستگان همسرم برای مراسم خاک سپاری از شهرستان به خانه ما آمدند. خانه خیلی شلوغ شد.

دیدم در خانه را می زنند در را باز کردم دیدم آیت الله بهجت است. سلام کردم و گفتم ببخشید حتماً سر و صدا مزاحم مطالعه شما شده است. فرمودند نه دیدم شما گرفتار این مراسم هستی یک مقدار پول برای شما آوردم پولی به من دادند و فرمودند: این را هزینه کنید.

ایشان می گوید: این پول برایم گره گشا بود. بعد از آن وقتی دستم باز شد، هر چه اصرار کردم ایشان پول را پس نگرفت. خیلی اصرار کردم. فرمود: اگر بر گردانی می دهم برای همسرت قرآن بخوانند.

همان روز مرحوم آیت الله بهجت سؤال کردند مراسم تشییع چه وقت است؟ گفتم کسی از شما توقع تشییع ندارد. فرمودند نه من می خواهم بیایم. گفتم شما دعا کنید کافی است فرمودند: نه من باید برای تشییع بیایم. گفتم: فردا فلان ساعت تشییع است.

ص: 46


1- سوره روم، آیه 21

ایشان برای تشییع تا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آمدند. گفتم خیلی لطف کردید، برگردید! فرمودند: نه، کجا خاک می کنید؟ من میخواهم تا خاک سپاری بیایم هر چه اصرار کردم، فرمودند: من می آیم.

وقتی خاک سپاری تمام شد گفتم: چرا اصرار داشتید که بیایید؟ فرمودند: به خاطر این که همسر شما زن بهشتی است و با شهدا محشور می شود. گفتم: شما از زندگی ما خبر نداشتید برای چه این را می گویید؟ فرمودند: ما چهل سال است با شما همسایه دیوار به دیوار هستیم. یک دیوار دو متری خانه ما و شما فاصله است. در این چهل سال یک بار صدای این زن را نشنیدم یک بار من این زن را ندیدم. این زن بهشتی است.

يحيى المازنی می گوید: من سال ها همسایه دیوار به دیوار زینب کبری علیها السلام بودم ﴿ وَ اَللَّهِ مَا رَأَيْتُ لَهَا شَخْصاً وَ لاَ سَمِعْتُ هَا صَوْتاً ﴾ (1) «به خدا قسم, خودش را ندیدم و صدایش را هم نشنیدم».

سبک زندگی غربی

اگر ما دنبال فضیلت ها هستیم این ها فضیلت است. شهید مطهری می فرمود: بعضی فکر می کنند چون ما هواپیما از اروپا وارد می کنیم سبک زندگی ما هم باید از آن جا بیاید. این خطاست. اگر ما در صنعت محتاج آن ها هستیم در سبک زندگی این طور نیست. آن ها در سبک زندگی شکست خورده اند.

الآن دولت سوئد بیشتر کابینه اش زنان هستند مثلاً اگر پانزده وزیر داشته

ص: 47


1- عوالم العلوم، ج 11، ص 955

باشند سیزده وزیر زن است همین ها در سبک زندگی شکست خوردند. امروز چیزی به نام خانه و خانواده وجود ندارند خود شان نسل خود شان را در معرض خطر می دانند. می گویند ما تا فلان سال منقرض می شویم خانه و خانواده نداریم.

یکی از دوستان ما می گفت من سه دختر دارم حواسم به تحصیل این ها .بود. حواسم به اشتغال این ها بود ولی از ازدواج این ها غفلت کردم الآن سه دختر دارم که تحصیلات شان عالی است اشتغال شان فوق العاده است ولی سن ها بالا رفته و هیچ کدام زندگی ندارند اگر فقط به فکر اشتغال و تحصیلات بودیم و از خانه و خانواده غفلت کردیم خیلی زود پشیمان می شویم.

ما می گوییم اشتغال بانوان را یک اصل تلقی نکنیم همه چیز را فدای اشتغال نکنیم اولویت ها را در نظر بگیریم ،اشتغال متناسب با شخصیت و ظرافت های خانم ها و در موارد لازم و ضروری باشد.

ص: 48

فصل دوم: راه های تحکیم خانواده

اشاره

ص: 49

ص: 50

برای تحکیم خانواده راه کار های فراوانی در آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ذکر شده است که به برخی از آن ها می پردازیم.

الف)محبت

یکی از راه های تحکیم خانواده که بسیار مهم است و شاید کلیدی ترین مسأله در زندگی خانوادگی باشد، کیمیای محبت است. همه انسان ها دوست دارند محبوب دیگران باشند.

زیارت امین الله زیارتی است که هر امامی را می توان با آن زیارت کرد. زیارت بسیار مهم و دارای مضامین بلندی است این زیارت در مصادر قدیمی ما مثل «کامل الزیارات» و دیگر کتاب ها آمده است. شاید تنها زیارتی باشد که بخش عمده آن دعاست. دو سطر آن سلام است و بعد به سراغ دعا می رود.

در زیارتی با این سند و اعتبار دو سطر سلام به امام است و سیزده در خواست از پروردگار آن هم در حضور امام علیه السلام در بخشی از این در خواست ها می گوییم:

﴿ اللَّهُمَّ فا جَعَلَ نَفسي مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ راضِيَةً بِقَضائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَاتِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ ﴾ (1) بار الها! جانم را مطمئن و پذیرای سرنوشت خشنود به قضایت شیفته یاد و دعایت دوست دار دوستان برگزیده ات محبوب در زمین و آسمانت قرار ده!

ص: 51


1- كامل الزيارات، ص 92؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 328

محبوبیت؛ نیاز فطری

در این دعا از خداوند درخواست می کنیم که خدایا کاری کن که آسمانی ها و زمینی ها مرا دوست داشته باشند از این دعا معلوم می شود که نیاز فطری و طبیعی انسان این است که محبوب دیگران باشد دیگران دوستش داشته باشند و خداوند است که زمین های فراهم می کند که این محبوبیت برای او ایجاد شود ،این هم در زندگی فردی است و هم در زندگی اجتماعی و خانوادگی.

این یک بحث کلیدی و راه حل بسیاری از مشکلات است. زن و شوهر در زندگی خانوادگی دوست دارند محبوب هم دیگر باشند. خانم دوست دارد محبوب شوهرش باشد آقا هم دوست دارد محبوب همسرش باشد. ولی از محبوبیت بالا تر اظهار محبت است.

اظهار محبت

اظهار محبت سه راه دارد یکی زبانی است یعنی همین که انسان به زبان بیاورد که من تو را دوست دارم خانم به شوهرش بگوید و آقا به خانمش بگوید متأسفانه ما در این امر کوتاهی می کنیم خیلی ها همسر شان را دوست دارند. خیلی از خانم ها شوهران شان را می پرستند آقایانی هستند که عاشق خانم های شان هستند اما نمی گویند و به زبان نمی آورند.

به نظرم غربی ها در این سیره دینی از ما جلوتر هستند. آن ها در اظهار و گفتن و نشان دادن از ما جلو تر هستند ما یک مقدار کوتاهی می کنیم رسول خدا صل الله علیه و اله فرمودند:

ص: 52

﴿ إِذَا أَحَبَّ أحدكم أَخَاهُ فِي اَللَّهِ فَلْيُعْلِمْهُ فَإِنَّهُ أَبْقَى فِي اَلاُلْفَةِ وَ أَثْبَتَ فِي اَلْمَوَدَّة ﴾؛ (1) هر گاه یکی از شما برادر دینی اش را دوست بدارد این را به او اعلام کند؛ چرا که این کار الفت را پایدار تر و دوستی را استوارتر می کند.

مردی در مسجد در محضر امام باقر علیه السّلام نشسته بود در این حال یکی از دوستانش را دید که از آن جا عبور می کند به امام علیه السلام گفت: ﴿ وَ اَللَّهِ إِنِّي لاَحِبُّ هَذَا الرَّجُلَ ﴾؛ «به خدا من این مرد را دوست می دارم!» امام باقر علیه السّلام به او فرمودند:

﴿ اِلاّ فَأَعْلِمْهُ فَإِنَّهُ أَبْقَى لِلْمَوَدَّةِ وَ خَيْرٌ فِي اَلاُلْفَةِ ﴾؛ (2) پس این را به او اعلام کن؛ زیرا این کار دوستی را پایدار تر می سازد و برای الفت بهتر است.

همین قدر که گفت: من این مرد را دوست دارم حضرت فرمودند: بلند شو برو و به او بگو! این باعث می شود دوستی شما پایدار تر و جاودانه تر شود.

امام باقر علیه السّلام در ادامه فرمودند: ابراهیم خلیل الرحمن به خدا عرض کرد:

﴿ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ اَلْمَوْتِي ﴾؛ (3) پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده می کنی.

خداوند به ابراهیم خطاب کرد: ﴿ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ ﴾ «آیا ایمان نداری که من می توانم مرده را زنده کنم؟» ابراهیم عرضه داشت: ﴿ بَلَى وَ لَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ﴾؛ «چرا ولی برای این که دلم آرامش یابد».

ص: 53


1- كنز العمال، ج 9، ص 25، ح 24747
2- المحاسن، ج 1، ص 415؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 181، ح 1
3- سوره بقره، آیه 260

ابراهیم به خدا می گوید خدایا من قدرت تو را قبول دارم ولی اطمینان دل می خواهم اگر ابراهیم از خدا اطمینان دل می خواهد آن وقت شما نباید به رفیقت با گفتن این که من تو را دوست دارم به او اطمینان دل بدهی؟!

واقعاً این اظهار محبت و دوستی کیمیاست و ما کوتاهی می کنیم. آقای محترم با زبان به خانمت بگو دوستت دارم خانم محترم شما هم با زبان به شوهرت بگو دوستت دارم. رسول خدا صل الله علیه و اله فرمودند:

﴿ اَلْآنَ قَوْلُ اَلرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي اُحْبَكَ لاَ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً ﴾؛ (1) اين سخن مرد به زن که بگوید دوستت دارم هرگز از دل زن بیرون نمی رود.

چیزی راحت تر از پیام نیست از فضای مجازی خوب استفاده کنیم و مرتب برای همسرمان پیام محبت آمیز بفرستیم بسیاری از افراد می گویند ما یک کلمۀ محبت آمیز از همسرمان نشنیده ایم.

بالا تر و مهم تر از اظهار محبت زبانی محبت رفتاری است. یعنی در عمل نشان بدهیم که همسر مان را دوست داریم فقط زبان نباشد.

اسباب محبت از نگاه امیر المؤمنین علیه السّلام

اشاره

امیر مؤمنان ده چیز را از اسباب محبت بیان کرده اند هر یک از این ده سبب در یک جمله کوتاه آمده است به طوری که می توان به ذهن سپرد و تابلو کرد چه کنیم تا محبت ایجاد شود؟ چه چیزهایی محبت می آورد؟

ص: 54


1- الكافي، ج 5، ص 569، ح 59. 1

1.حسن خلق

﴿ حُسْنُ اَلْخُلُقِ يُورِثُ اَلْمَحَبَّةَ َ وَ يُؤَكِّدُ اَلْمَوَدَّةَ ﴾؛ (1) خوش خلقی، موجب محبت می گردد و دوستی را استوار می سازد.

البته خوش اخلاقی و اخلاق خوب فقط به زبان نیست مردی به خانمش بگوید من تو را دوست دارم بعد هم تندی و بد اخلاقی کند، این حسن خلق نیست حسن خلق یعنی رفتاری مهربانانه، ادب در گفتار و چهره ای گشاده این هاست که جلب محبت می کند.

2.رعایت انصاف

﴿ اَلْإِنْصَافُ يَسْتَدِيمُ اَلْمُتْحَبَةَ ﴾؛ (2) انصاف، دوستی را پایدار می کند.

رسول خدا صل الله علیه و اله در تقسیم غنایم جنگ حنین روی مصلحتی که نظر شان بود به انصار چیزی ندادند جماعتی از انصار از جریان تقسیم غنائم حنين ناراضی بودند و سخنان زشتی بر زبان جاری کردند. یکی از آنان گفت این مرد خویشاوندان و پسر عمو هایش را بر ما انصار که در یاری کردن او مشقت های فراوانی دیدیم ترجیح داد.

پیامبر با انصار یک جلسه خصوصی گذاشتند و به آن ها فرمودند پشت سر من حرف زدید. آیا به شما خدمت نکردم؟ بعد یکی یکی خدمات را برشمردند. فرمودند کافر بودید مسلمان شدید دشمن بودید دوست شدید عددی نبودید از بس با هم اختلاف داشتید.

ص: 55


1- غرر الحكم، ح 4864
2- غرر الحكم، 1076

خدمت های خود به انصار را که شمردند بلا فاصله فرمودند چرا شما جواب مرا نمی دهید؟ شما هم بگویید چه خدمت هایی به من کردید گفتند: چه بگوییم؟ ﴿ فِدَاكَ آبَاتُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا ﴾؛ «پدران و مادران ما فدای شما!»

فرمودند: بگویید من از مکه فرار کردم و شما مرا پناه دادید در مدینه جایی نداشتم شما به من جای دادید. (1)

ببینید با این که انصار سکوت کردند خود پیامبر صلی الله علیه و اله انصاف به خرج دادند و خدماتی را که به پیامبر کرده بودند بر شمردند.

الآن متأسفانه ما وقتی با کسی دعوای مان می شود، دیگر تمام خوبی ها را فراموش می کنیم انصاف داشته باشیم در همان روزی هم که شما از همسرت کدورتی داری یا همسرت از شما کدورتی دارد بنشینید فکر کنید ببینید آیا واقعاً این آقا یا این خانم هیچ خیری نداشته است؟ یا این که فقط طرف را می بینیم انصاف را برای چنین روز هایی گذاشته اند.

3.تواضع و فروتنی

﴿ ثَمَرَةُ اَلتَّوَاضُعِ اَلْمُتَحَبَّةُ ﴾؛ (2) دوستی، میوه فرو تنی است.

آدم های متواضع را همه دوست دارند. کسی از تواضع ضرر ندیده است. این که من خودم را کوچک کنم خودم را رقمی حساب نکنم این که بگویم من از همه کوچک تر هستم و واقعاً هم کوچک بدانم جلب محبت می کند.

زندگی های موفق مرهون تواضع است اگر زن و شوهر در برابر هم متواضع باشند، دو گانگی ها از بین رفته و جای خود را به محبت و

ص: 56


1- إعلام الورى، ص 119؛ بحار الأنوار، ج 21، ص 171
2- غرر الحكم، ح 4613

صمیمیت و یگانگی می دهد.

چرا مرد باید فکر کند که حتماً خانمش باید به او سلام کند. بعضی افراد این را یک تکلیف می دانند می گویند بزرگ تری گفته اند، کوچک تری گفته اند. اولاً چه کسی گفته شما بزرگ تری؟ به فرض که شما بزرگ تر هستی آدم اگر در بالا ترین درجه هم هست خودش را باید کوچک بداند. تواضع برای بزرگ تر ها زیبنده تر است.

4.نرمی در کلام

﴿ مَنْ لاَنَتْ كَلِمَتُهُ وَ جُبَتْ مَحَبَّتُهُ ﴾؛ (1) هر کس سخنش نرم شود، دوستی اش بر دیگران لازم می گردد.

محبت آدم های نرم سخن به دل می نشیند چقدر خوب است در اوقاتی که ناراحت هستیم اگر خواستیم با هم گفت و گو کنیم داد نزنیم. همیشه سعی کنیم بدون داد و فریاد و با نرمی با دیگران حرف بزنیم یکی از اصول اخلاق نیکو کلام پاکیزه است یعنی سخنی مؤدبانه و نرم و از روی مهر و محبت هر گاه انسان این گونه با دیگران سخن بگوید مهرش در دل آنان می نشیند.

5.احسان و نیکو کاری

﴿ سَبَبُ اَلْمَحَبَّةِ اَلْإِحْسَانُ ﴾؛ (2) عامل دوستی، نیکو کاری است.

احسان آن قدر کشش و جاذبه دارد که انسان را تا مرز بندگی می کشاند در سخنان حکیمانه امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:

ص: 57


1- تحف العقول، 91؛ غرر الحكم، ح 7941
2- غرر الحكم، ح 5518

﴿ اَلْإِنْسَانُ عَبْدُ اَلْإِحْسَانِ ﴾؛ (1) آدمی، بنده احسان است.

یعنی انسان ها در مقابل نیکی دیگران خاضع و تسلیم می شوند اگر پول نداری که با پول دل همه را به دست آوری با محبت، با اخلاق، با احسان و نیکی دل دیگران را به دست آور احسان فقط به خرج کردن مال نیست.

6.سخاوت مندی

﴿ سَبَبُ اَلْمَحَبَّةِ اَلسَّخَاءُ ﴾؛ (2) بخشندگی، عامل دوستی است.

برخی از خانم ها گلایه می کنند که اگر از شوهرم هزار تومان بخواهم بگیرم مثل این است که می خواهد به عزرائیل جان بدهد این خیلی بد است. پیش وایان ما توصیه کرده اند که به خانواده توسعه بدهید. امام سجاد علیه السّلام فرمودند:

﴿ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ ﴾؛ (3) خشنود ترین شما نزد خداوند کسی است که خانواده خود را بیشتر در رفاه قرار بدهد.

برخی افراد آن قدر بر خانواده خود تنگ می گیرند و خساست به خرج می دهند که خانواده آرزوی مرگ آن ها را می کنند می گویند ای کاش بمیرد بلکه ما به نوایی برسیم.

7.هدیه دادن

﴿ اَلْهَدِيَّةُ تَجْلِبُ اَلْمَحَبَّةَ ﴾؛ (4) هديه دادن، دوستی را به دنبال می آورد.

در رفت و آمد های خانوادگی و در رفت و آمد ها با دوستان مان هدیه

ص: 58


1- غرر الحكم، ح 263
2- غرر الحكم، ح 5510؛ بحار الأنوار، ج 15، ص 31، ح 48
3- الكافي، ج 4، ص 11، ح 1؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 73، ح 25
4- غرر الحكم، ح 316

ببریم، هر چند یک شاخه گل باشد مهم تر از همه هدیه به همسر است که محبت را افزایش می دهد و موجب الفت و صمیمیت در خانواده می شود.

هدیه را فقط به تولد و مسافرت موکول نکنید گه گاهی شاخه گلی به همسر تان هدیه کنید ببینید چقدر در گرمی خانواده تأثیر می گذارد رسول خدا صل الله علیه و اله می فرماید:

﴿ اَلْهَدِيَّةُ تُذْهِبُ اَلضَّغَائِنَ مِنَ اَلصُّدُورِ ﴾؛ (1) هدیه دادن، کینه ها را از سینه ها می برد.

8.خیر خواهی

﴿ اَلنُّصْحُ يُثْمِرُ اَلْمَحَبَّةَ ﴾؛ (2) خیر خواهی، محبت به بار می آورد.

اگر نگاه ما نگاه خیر خواهانه باشد موجب جذب قلوب می شود. اگر می خواهیم انتقام بگیریم به جایی نمی رسیم وقتی زن و شوهر در زندگی خیر خواهی یک دیگر را باور کنند در این صورت اگر یکی تذکری می دهد، طرف دیگر می داند تذکر او از سر دل سوزی است.

در امر به معروف و نهی از منکر هم همین طور است. باید کاری کنید که طرف باور کند واقعاً سخن شما از سر دل سوزی است. آن وقت با دل و جان سخن شما را می پذیرند.

9.مدارا کردن

﴿ ثَلاَتٍ يُوجِبْنَ اَلْمَحَبَّةَ: حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ حُسْنُ اَلرِّفْقِ وَ

ص: 59


1- عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 74، ح 343؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 45 ح 4
2- غرر الحكم، ح 614

التَّواضُعُ ﴾. (1) سه چیز عامل دوستی است خوش خویی ملایمت نیکو و فرو تنی.

در این روایت حضرت سه چیز را عامل محبت می شمارند که به دو مورد آن اشاره شد یکی هم «حُسْنُ الرِّفْق» یعنی مدارا کردن است. مدارا در برابر کج خلقی ها جلوی بسیاری از فتنه ها و نا ملایمات را می گیرد و کم کم سر از محبت و دوستی در می آورد.

قرآن کریم هم به زیبایی به مدارا و نرم خویی توصیه می کند و می فرماید:

﴿ وَ عَاشِرُوهُنَّ بِا لِمَعْرُوفٍ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلُ اَللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً ﴾؛ (2) و با همسران تان به شایستگی رفتار کنید؛ و اگر از آنان خوش تان نیامد پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار می دهد.

اگر یک وقت مشکلی پیش آمد، حوصله و مدارا کنید، آن وقت است که خدا خیر کثیر به شما می دهد. متأسفانه بعضی ها فکر می کنند که حرف اول باید دعوا و طلاق باشد بیش ترین طلاق ها در شش ماه اول است. یعنی اصلاً به مدارا و رعایت این مسائل نمی رسد.

10.خوش بینی

﴿ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بَالِنَاسٍ حَازَ مِنْهُمُ اَلْمُتَحَبَةَ ﴾؛ (3) هر کس به مردم خوش گمان گردد، دوستی آنان را به دست می آورد.

ص: 60


1- غرر الحكم ، ح 4684
2- سوره نساء آیه 16
3- غرر الحكم، ح 8842

مردم از کسانی که به همه بد گمان هستند، بیزارند بعضی ها چون کج اندیش هستند، فکر می کنند همه پای شان را کج می گذارند. چون خودش دنبال کار خلاف است فکر می کند همه دنبال کار خلاف هستند.

منشأ بسیاری از جدایی ها بد گمانی است آقا به خانم بد گمان است خانم هم به آقا این بد گمانی ها آنان را تا پای طلاق می کشاند، در صورتی که واقعیت امر چیز دیگری بوده است.

بنا بر این نه تنها بد گمانی زن و شوهر به یک دیگر امر پسندیده ای نیست بلکه باید حسن ظن به یک دیگر در خانواده حاکم باشد.

آفات محبت

اشاره

علاوه بر آن که باید موجبات محبت را در زندگی ایجاد و تقویت کنیم باید مراقب باشیم که چیزی این محبت را خدشه دار نکند. باید ببینیم چه چیزی محبت در کانون خانواده را از بین می برد؟

1.جدل و بگو مگو

یکی از آفات مهم محبت که با آن شدیداً در تضاد است، مراء و جدل است. امیر المؤمنین علیه السّلام در این باره می فرمایند:

﴿ لاَ مَحَبَّةَ مَعَ كَثْرَةِ مُرَاءٍ ﴾؛ (1) با جدل و ستیزه گری بسیار، دوستی ای در کار نیست.

در خانواده ای که «مراء»، یعنی جدال و بگو و مگو و سر و صدا های بی نتیجه حاکم است بویی از محبت نیست «مراء» همین چیزی است که

ص: 61


1- غرر الحكم، ح 10532

متأسفانه بخشی از زندگی خانواده های ما را پر کرده است. روایات فراوانی در مذمت و نکوهش مراء و جدال آمده است که به بیان برخی از آن ها می پردازیم.

اگر به کلام امیر المؤمنین علیه السّلام و اهل بیت علیهم السلام توجه شود، هشتاد درصد پرونده های طلاق بسته می شود منشأ بسیاری از دعوا ها به همین دلیل است این ها نسخه های درمانی است که هیچ هزینه ای برای ما ندارد.

زن و شوهر معمولاً سر چه موضوعی با هم کدورت پیدا می کدورت پیدا می کنند؟ یکی از دلایل کدورت این است که یکی از آنان حرف نامناسبی زده و دیگری جوابش را داده است. اگر یکی از آن ها کوتاه بیاید دعوا تمام می شود. اگر او حرف غلطی زد شما چرا ادامه می دهی؟

انس بن مالک می گوید: روزی درباره موضوعی دینی جدال می کردیم که پیامبر خدا صل الله علیه و اله آمد و بسیار خشم گین شد به گونه ای که قبلاً چنان خشم گین نشده بود و ما را از این کار باز داشت و فرمود:

﴿ مهلا يا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ! إِنَّا هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِهذا،

ذَروا المراء لِقِلَّةِ خَيْرِهِ

ذَرُوا اَلْمِرَاءَ فَإِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ يُمَارِي

ذَرُوا الْمِراءَ فَإِنَّ الْمُمَارِيَ قَدْ تَمَّتْ خَسَارَتُهُ

ذَرُوا اَلْمِرَاءَ فَكَفَاكَ إِنَّمَا أَنْ لاَ تَزَالَ مماريا

ذَرُوا اَلْمِرَاءَ فَإِنَّ اَلْمِمَارِيَ لاَ أَشْفَعُ لَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ

ذَرُوا الْمِرَاءَ فَأَنَا زَعِيمٌ بِثَلاَثَةِ أَبْيَاتٍ فِي الْجَنَّةِ فِي رِبَاضِهَا وَ وَسَطِهَا وَ أَعْلاَهَا لِمَنْ تَرَكَ اَلْمِرَاءَ وَ هُوَ صَادِقٌ

ص: 62

ذروا الْمِرَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِي عَنْهُ رَبِّي بَعْدَ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ اَلْمُرَاءُ ﴾؛ (1)

ای امّت محمّد آرام باشید آنان که پیش از شما بودند با همین کارها هلاک شدند.

جدال را به خاطر کم فایدگی آن، رها کنید.

جدال را رها کنید؛ چرا که مؤمن جدال نمی کند.

جدال را رها کنید؛ چرا که جدال گر، کاملاً در خسارت است.

جدال را رها کنید؛ چرا که همین گناه برای تو کافی است که هم واره جدال گر باشی.

جدال را رها کنید؛ چرا که من در روز قیامت جدال گر را شفاعت نمی کنم.

جدال را رها کنید؛ چرا که من برای کسی که جدال را ترک کند و صادق باشد سه خانه در حاشیه وسط و بالای بهشت متعهد می شوم.

جدال را رها کنید؛ چرا که پس از نهی از پرستش بتان اولین نهی پروردگار نهی از جدال گری بود.

نخستین وظیفه ای که مسلمان دارد، این است که مراء و جدال و مخاصمه و بگو مگو را کنار بگذارد اگر همسر گفت، شما کوتاه بیایید چیزی نگویید گفت که گفت سکوت شما به جایی برنمی خورد.

اگر مسائلی که پیش می آید و به داد گاه کشیده می شود را ریشه یابی کنید، می بینید که منشأ بسیاری از آن ها همین جدل و بگو مگو بوده است. یک طرف حاضر نشده است کوتاه بیاید پیامبر صل الله علیه و اله خدا فرمودند:

﴿ مَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ مُحِقٌ بَنَى اَللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي أَعْلَى اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ تَرَكَ

ص: 63


1- منية المريد، ص 316؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 138، ح 54

اَلْمِرَاءِ وَ هُوَ مُبْطِلٌ بَنَى اَللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي رَبَضِ اَلْجَنَّةِ ﴾؛ (1) اگر کسی جدال گری را در صورتی که او برحق است، ترک کند، خداوند

خانه ای برای وی در بالا ترین نقطه بهشت خواهد ساخت و اگر کسی جدال گری را در صورتی که بر باطل است ترک کند خداوند خانه ای در حومۀ بهشت برای وی خواهد ساخت.

من نمی گویم: حق با شما نیست. حق با شما، ولی شما کوتاه بیا. فرمود: کسی که مراء را ترک کند و حق با او باشد ،خداوند خانه ای برای وی در بالا ترین نقطه بهشت خواهد ساخت.

در روایت دیگری فرمود:

﴿ أَنَا زَعِيمٌ بِبَيْتٍ فِي رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَيت فِي وَسَطِ اَلْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ المِراءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَكَ الْكَذِبَ وَ إِنْ كانَ هَازِلاً وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُه ﴾؛ (2) من، خانه ای را در حومه بهشت و خانه ای را در مرکز بهشت و خانه ای را در بالای بهشت ضمانت می کنم، برای کسی که جدال گری را رها کند، هرچند حق با او باشد و برای کسی که دروغ را هر چند به شوخی ترک گوید و برای کسی که خوش خو باشد.

اگر حق هم با شماست شما کوتاه بیا تصمیم بگیرید، اگر شریک زندگی تان حرف نادرستی زد شما جواب ندهید آن وقت ببینید چگونه زندگی گوارا می شود خانم هایی هستند که وقتی همسر شان حرف نا خوشایندی به او می گوید عجله در جواب ندارند خوشا به حال کسانی

ص: 64


1- تنبيه الخواطر ، ج 1، ص 108؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 138، ح 51
2- الخصال، ص 144 ، ح 170؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 128، ح 8

که این طور هستند! بعضی ها هم هستند هنوز حرف همسر شان تمام نشده جوابی بالا تر می گویند امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:

﴿ مَنْ جُعِلَ دَيدَنَهُ اَلْمِرَاءَ لَمْ يُصْبِحُ لَيْلُهُ ﴾؛ (1) کسی که مراء و بگو مگو منش و عادت او باشد شبش به صبح نمی رسد.

یعنی همیشه در ظلمت و تاریکی جهل به سر می برد گویا همواره در شب به سر می برد و از صبح بهره ای ندارد چنین شخصی هیچ گاه در زندگی موفق نمی شود در روایت دیگری فرمودند:

﴿ مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ اَلْمِرَاءَ ﴾؛ (2) هرکس که از آبروی خود بیم ناک است از جدال بپرهیزد.

بگو مگو ها آبروی انسان را بر باد می دهد برای حفظ آبرو باید از آن کناره گرفت. پیامبر خدا صل الله علیه و اله در روایت دیگری که بسیار امید وارکننده است، فرمودند:

﴿ ثَلاَثٌ مَنْ لَقِيَ اَللَّهَ عَزَّ و جَلَّ بِهِنَّ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ خَشِيَ اَللَّهَ فِي اَلْمَغِيبِ وَ اَلْمَحْضَرِ وَ تَرَكَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّا ﴾؛ (3) سه چیز است که هرکس با آن ها خداوند عز و جل را دیدار کند از هر در بهشت که می خواهد، وارد می شود؛ کسی که اخلاقش نیکو باشد و در نهان و آشکار از خدا بترسد و بگو مگو را رها کند هرچند حق با او باشد.

اگر همسر شما بی مورد ایراد گرفت اگر زحمات شما را نادیده گرفت و جمله تندی به شما گفت و حق هم با شما بود، چیزی نگو! فرمود: اگر

ص: 65


1- تصنيف غرر الحكم ، ص 463
2- نهج البلاغه، حکمت 362
3- الكافي، ج 2، ص 300، ح 2؛ بحار الأنوار، ج 73، ص 399، ح 5

جوابش را ندهد از کسانی است که از هر یک از در های بهشت که بخواهد وارد آن می شود.

2.منت گذاردن

زن و شوهر باید خیلی مراقب باشند محبت های شان را ضایع نکنند یکی از آفات محبت منت گذاردن است آقای محترم این قدر سر زن و بچه ات منت نگذار اگر بخواهی هر روز منت بگذاری دیگر جایی برای محبت باقی نمی ماند شما باید شرمنده این باشی که لباس ها را شسته شرمنده این باشی که خانه را اداره کرده است. آیا دائم باید زیر منت تو باشد؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

﴿ مَنْ دَخَلَ اَلسُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ محَاوِيجَ ﴾؛ (1) هر کس وارد بازار شود و هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده اش ببرد همانند کسی است که برای عده ای نیازمند، صدقه می برد.

خداوند تمام زحماتی که برای خانواده انجام می دهیم به عنوان صدقه از ما می پذیرد و پاداش فراوانی در برابر آن به ما مرحمت می کند مراقب باشیم این صدقات را با منت گذاردن خراب نکنیم و اجر خود را ضایع نگردانیم که خداوند می فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ با لِمَنْ وَ اَلْأَذَى ﴾؛ (2) اى کسانی که ایمان آورده اید صدقه های خود را با منت و آزار، باطل مکنید.

ص: 66


1- ثواب الأعمال، ص 239، ح 1؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 104، ح 98
2- سوره بقره، آیه 264

همین طور که شوهر نباید بر بر سر همسر و خانوده خود منت بگذارد زن هم نباید بر سر شوهرش منت بگذارد که عواقب نا خوشایندی به دنبال دارد پیامبر خدا صل الله علیه و اله فرمودند:

﴿ أَيُّهَا اِمْرَأَةٌ مَنَّت عَلَى زَوْجِهَا بَمالَهَا فتقول «إِنَّما تَأْكُلُ أَنْتَ مِنْ مَالِي» لَوْ أَنَّهَا تَصَدَّقَتْ بِذَلِكَ اَلْمَالِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهَا اَللَّهَ إِلاَّ أَنْ يَرْضَى عَنْهَا زَوْجُهَا ﴾؛ (1) هر زنی که به دارایی خود بر شوهرش منت نهد و بگوید: «تو از ثروت من میخوری»، اگر تمام آن ثروت را هم در راه خدا صدقه بدهد خداوند از او نمی پذیرد مگر آن که شوهرش از او راضی شود.

ب)اعتماد متقابل

یکی از عوامل مهم دیگر در تحکیم روابط خانواده، اعتماد زن و شوهر به یک دیگر است. اگر زن و شوهر به هم بی اعتماد باشند زندگی پا بر جا نخواهد بود. اما چه کنیم تا اعتماد برقرار باشد؟

صداقت و جلب اعتماد

یکی از مهم ترین راه های اعتماد صداقت در زندگی است. امير المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:

﴿ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَلْوَفَاءَ تَوامُ اَلصِّدْقِ وَ لاَ أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ ﴾؛ (2)

ای مردم وفاداری با صداقت همزاد است و من نگهبانی

ص: 67


1- مكارم الأخلاق، ج 1، ص 441 ، ح 1517. 1
2- نهج البلاغه، خطبة 41

نگه دارنده تر از آن نمی شناسم.

وفا و صداقت توأم هستند. هستند. هر گاه خدا به کسی بچه دو قلو می دهد عرب ها به آن توأمان می گویند اگر زندگی با صداقت بود وفا در آن هست. یعنی زن و شوهر به هم وفا دار خواهند ماند اعتماد در آن پیدا می شود صداقت عامل وفاست و در زندگی سپری محکم تر از وفا در برابر آسیب ها نمی توان پیدا کرد.

هم چنین امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:

﴿ قَدْرُ اَلرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ ﴾؛ (1) ارزش مرد به اندازه همّت اوست و راست گویی او به میزان جوان مردی اش.

چقدر ممکن است انسان در زندگی با دیگران صادق باشد؟ به اندازه ای که مروت داشته باشد مروت را هم به انسانیت معنا کرده اند. هر چه انسانیت بیشتر باشد به همان مقدار صداقت بیشتر است.

هم چنین آن حضرت در همین رابطه فرمودند:

﴿ مَنْ كَذَبَ أَفْسَدَ مُرُوَّتَهُ ﴾؛ (2) هر کس دروغ بگوید، انسانیت خود را فاسد کرده است.

صداقت نشانۀ مروت است نقطه مقابلش دروغ است که مروت آدمیت و انسانیت انسان را از بین می برد.

نشانه ایمان

امير المؤمنين علیه السّلام صداقت را نشانه ایمان برشمرده و فرموده اند:

﴿ عَلاَمَةُ اَلْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ اَلصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى اَلْكَذِبِ حَيْثُ

ص: 68


1- نهج البلاغه حکمت 47
2- تصنيف غرر الحكم، ص 221

يَنْفَعُكَ وَ أَلاَّ يَكُونَ فِي حَدِيثُكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ﴾؛ (1) نشانه ايمان این است که راستی را در جایی که به زیان توست بر دروغی که به سود توست مقدّم بداری و این که گفتارت از کردارت بیشتر نباشد.

یکی از نشانه های ایمان این است که بیش از عملت حرف نزنی به اندازه ای که عمل داری حرف بزنی. الآن مشکل ما این است که ادعا ها و حرف ها ،زیاد و عمل کم است.

امیر مؤمنان علیه السّلام در خطبه ای بسیار زیبا و مفصل نکات تربیتی فراوانی را مطرح کرده و می فرماید:

﴿ عِبَادَ اَللَّهِ اُصْدُقُوا فَإِنَّ اَللَّهَ مَعَ اَلصَّادِقِينَ وَ جَانِبُوا الكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ وَ إِنَّ اَلصَّادِقَ عَلَى شَرَفِ مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ اَلْكَاذِبُ عَلَى شَفَا مَهْوَاةٍ وَ هَلَكَةٍ ﴾؛ (2) ای بندگان خدا، راست بگویید که خدا با راست گویان است و از دروغ به دور مانید که دور از ایمان است و راست گو بر فراز پایگاه رستگاری و بزرگ واری قرار دارد و دروغ گو در لبه پرت گاه نابودی و هلاکت است.

یعنی اگر شما بخواهی ایمان داشته باشی ایمان در یک مسیر است و دروغ در مسیر دیگری است. این ها نمی توانند با هم در یک مسیر قرار بگیرند. آن یک طرف و این هم یک طرف است. با هم قابل جمع نیستند.

گاهی ما فکر می کنیم انسان می تواند مؤمن باشد و در عین حال بعضی گناهان را انجام بدهد. بعضی از گناهان با ایمان قابل جمع نیست.

ص: 69


1- نهج البلاغه حکمت 458
2- تحف العقول، ص 151

صفوان بن سلیم می گوید: از پیامبر خدا صل الله علیه و اله پرسیده شد: ﴿ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَيْكُونَ اَلْمُؤْمِنُ جَبَاناً ﴾؛ «آیا می شود ،مؤمن ترسو باشد؟» فرمود: «آری».

گفته شد: ﴿ أَيْكُونُ اَلْمُؤْمِنُ بَخِيلاً ﴾؛ «آیا می شود مؤمن بخیل باشد؟» فرمود: «آری».

گفته شد : ﴿ أَيْكُونُ اَلْمُؤْمِنُ كَذَّاباً ﴾؛ آیا ممکن است مؤمن دروغ گو باشد؟»فرمود: «نه». (1)

در روایت دیگر آمده است که رسول خدا صل الله علیه و اله فرمودند:

﴿ ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقاً وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ مَنْ إِذا ائتُمِنَ خانَ وَ إِذا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذا وَ عَدَ أَخلَفَ ﴾؛ (2) سه خصلت است که در هر کس باشد منافق است هر چند اهل روزه و نماز باشد و خودش را مسلمان بداند این که هرگاه مورد اعتماد قرار گیرد خیانت ورزد؛ و هرگاه سخن گوید دروغ گوید؛ و هرگاه وعده دهد، خُلف وعده کند.

اگر آدم این سه صفت را داشته باشد منافق است. البته نه آن منافقی که در ردیف کافر و بد تر از کافر است ولی فکر نکنیم بعضی از گناهان با ایمان کامل قابل جمع است.

کذب و بی اعتمادی

اگر در خانواده ای صداقت باشد اعتماد هم بر قرار می شود و ایمان در آن خانواده پایدار است. اگر کسی در زندگی دروغ بگوید، دیگر اعتمادی در

ص: 70


1- مشكاة الأنوار، ص 162 ، ح 415؛ بحار الأنوار، ج 72، ص 262، ح 40
2- الكافي، ج 2، ص 290، ح 8 ؛ بحار الأنوار، ج 72، ص 108 ، ح 8

میان نخواهد بود. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

﴿ مَنْ عُرِفَ بِالْكَذِبِ قَلت اَلثِّقَةُ بِهِ مَنْ تَجَنَّبَ اَلْكَذِبَ صَدَقْتَ أَقْوَالُهُ ﴾؛ (1) کسی که به دروغ گویی شناخته شود، اعتماد به او کم می شود و کسی که از دروغ اجتناب ورزد گفته هایش باور می شود.

گاهی ما یک دروغ می گوییم و ممکن است منفعتی هم ببریم، ولی اعتمادی که از دست می رود ضررش خیلی بیشتر از منفعت جزئی است که ما به دست می آوریم.

امير المؤمنین علی السّلام می فرمایند:

﴿ اَلصِّدْقُ أَمَانَةُ اَلْكَذِبِ خِيَانَةٌ ﴾ ؛ (2) راستی، امانت داری است و دروغ، خیانت است.

اگر من دروغ گفتم و همسرم می داند من دروغ می گویم مرا خائن می داند. اگر شریک زندگی مرا اهل خیانت بداند آیا این زندگی سالم و پایدار می ماند.

امام صادق علیه السّلام می فرمایند:

﴿ إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اَللَّهُ بِهِ عَلَى اَلْكَذَّابِينَ اَلنِّسْيَانُ ﴾؛ (3) از جمله کمک های خداوند بر ضد دروغ گویان فراموشی است.

جمله معروف دروغ گو حافظه ندارد ناظر به همین معناست. خدا به نفع دروغ گو ها وارد عمل می شود و فراموشی به این ها عارض می گردد تا کمتر گرفتار شوند.

مرحوم علامه مجلسی رحمة الله علیه در شرح این حدیث فرموده است وقتی

ص: 71


1- غرر الحكم، ح 4640
2- غرر الحكم، ح 15
3- الكافي، ج 2، ص 341، ح 15

دروغ گو حافظه اش را از دست داد زود تر رسوا می شود و این به نفع اوست از این جهت تعبیر اعانه و کمک به کار برده شده است.

صداقت زشت

اشاره

صداقتی که می گوییم به این معنا نیست که همه حقایق را باید بگوییم. گفتن همۀ حقایق معنای صداقت نیست. رسول خدا صل الله علیه و اله به امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

﴿ ثَلَاثٌ يَقْبُحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ: النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَن أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبَر ﴾؛ (1) در سه جا راست گویی زشت است سخن چینی دادن خبر نا خوشایند به مرد در بارهٔ خانواده اش و تکذیب کردن خبر کسی که به تو خبر می دهد.

راست گویی در این سه مورد کار نا پسندی است؛ چرا که موجب تفرقه و تشتت خاطر می شود.

1.سخن چینی

سخن چینی نقطه مقابل اصلاح بین دیگران است. هر قدر اصلاح بین دو نفر زیبا و ارزش مند است سخن چینی زشت و ناپسند است!

وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام در بستر شهادت بودند در ضمن وصیت خود به امام حسن و امام حسین علیهما السّلام فرمودند:

﴿ أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلاَحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلی الله علیه و آله يَقُولُ

ص: 72


1- الخصال، ص 87 ، ح 20

صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصَّيَامِ ﴾؛ (1) شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را و کسانی را که این وصیت به آن ها می رسد به ترس از خدا و نظم در امور زندگی و ایجاد صلح و آشتی در میان تان سفارش می کنم؛ زیرا من از جد شما پیامبر صلی الله علیه و اله شنیدم که می فرمود: «اصلاح کردن بین مردم از همه نماز و روزه ها برتر است».

شما اگر بین دو نفر را اصلاح کنید این کار شما از همه نماز ها و روزه ها برتر و بالا تر است این قدر ارزش مند است!

اگر انسان به قصد اصلاح قدم بردارد خداوند به او کمک می کند. اگر زن و شوهر سر ساز گاری داشته باشند خدا میان آن ها سازگاری بر قرار خواهد کرد.

﴿ إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهما ﴾؛ (2) اگر سر سازگاری داشته باشند، خدا میان آن دو سازگاری خواهد داد.

یعنی اگر آن ها تصمیم بگیرند خداوند توفیقش را ر می دهد و اسباب ساز گاری را فراهم می کند وقتی اراده جدی برای ساز گاری وجود ندارد، گناه را گردن یک دیگر می گذارند اما به فرموده قرآن اگر تصمیم بر اصلاح باشد و شما بخواهید کار حل شود خداوند کمک می کند و حل می شود.

البته موارد نادری هست که مصلحت در جدا شدن است. اما همه نگویند ما جزء آن موارد نادر هستیم. نگذارید بچه های مان داغ جدایی پدر و مادر را ببینند.

ص: 73


1- نهج البلاغه نامه 47
2- سوره نساء، آیه 35

این داغ ها از داغ مرگ سنگین تر است. یک بچه که پدرش بمیرد، شاید برایش گوارا تر باشد از این که بگویند مادرش می خواهد از پدرش جدا شود.

2.اخبار نا خوشایند

از موارد دیگری که صداقت لازم نیست خبر نا خوشایند از اهل و عیال به کسی دادن است ﴿ وَ إِخْبَارُكَ اَلرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُ ﴾ صداقت این نیست که فوری اخبار را تحویل بدهی.

بعضی ها منتظر یک خبر نا گوار هستند تا زود آن را به دیگران برسانند. این کار مذموم و نا پسندی است.

3.تکذیب دیگری

از مواردی که صداقت در آن لازم نیست جایی است که کسی حرفی زده و حرفش درست نیست. لازم نیست جلوی جمع بگویی تو داری دروغ می گویی. ﴿ وَ تَكْذِيبُكَ اَلرَّجُلَ عَنِ اَلْخَبَرِ ﴾.

البته اگر تکذیب ما اثر مثبتی دارد مثلاً با طرح آن خبر آبروی یک نفر به خطر می افتد، یا آن خبر غیبت است، اینجا باید با ظرافت آن خبر را اصلاح کرد. اما اگر تأثیری ندارد لازم نیست طرف را تکذیب و ضایع کنیم.

کتمان برخی از حقایق

اشاره

امير المؤمنین علیه السّلام کتمان برخی از حقایق را عین صداقت دانسته و می فرمایند: ﴿ لاَ تَكُ صَادِقاً حَتَّى تَكْتُمَ بَعْضُ مَا تَعْلَمُ ﴾؛ (1) راست گو نخواهی بود

ص: 74


1- بحار الأنوار، ج 78، ص 9 ، ح 64

مگر آن که پاره ای از آن چه را می دانی کتمان کنی.

گاهی کمک به پدر و مادر از مواردی است که باید کتمان و پنهان کرد. نگاه دین پدر و مادر واجب النفقه ما هستند در مرحله اول همسر انسان واجب النفقه است اگر زندگی خود و همسرم را تأمین کردم، نوبت به مرحله دوم می رسد یعنی اگر پدر و مادرم نیاز به کمک مالی دارند، باید آن ها را هم تأمین کنم.

در این صورت گاهی در زندگی آن قدر صمیمیت وجود دارد که خانم اگر بداند شوهرش به پدر و مادرش کمک می کند خوشحال می شود، اینجا مانعی ندارد می تواند بگوید.

اما اگر همسر من آن صمیمیت و درک را ندارد و حساس است، من نباید به او خبر بدهم معنای صداقت این نیست که من آمار بدهم چقدر به کمک کردم.

البته ما دنبال زندگی هایی هستیم که خانم شوهرش را در خدمت به پدر و مادر تشویق کند. خود آقا همسرش را تشویق کند. آقا صبح که می خواهد از خانه سر کار برود، خانمش را هم می برد و می گوید: برو پیش پدر و مادرت بمان اگر به این صفا و صمیمیت و به این نگاه دینی رسیدیم الله اما اگر به این مرتبه از درک و کمال نرسیدیم نشانه صداقت این نیست که من همه حرف هایی که در خارج از وظیفهٔ خانوادگی من هست بگویم.

ج)درک متقابل

یکی از عوامل تحکیم خانواده که بسیار مهم است، درک شرایط ویژه

ص: 75

طرف مقابل .است خانم شرایط ویژه شوهرش را درک کند مرد هم شرایط ویژه همسرش را درک کند شوهر بداند که همسرش در شرایط ویژه نیاز به توجه بیشتری دارد بسیاری از افراد گلایه دارند که همسرم مرا درک نمی کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿ وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کَر هَا ﴾؛ (1) و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد.

مرد باید بداند که همسرش در دوران بار داری شرایط ویژه ای دارد باید بداند در این دوران کمبود هایی در جسم مادر پیدا می شود باید بداند در این دوران فرزند در شکم مادر شیره جان مادر را می مکد. باید بداند خواب و خوراک مادر به هم می خورد. هم بار داری دشوار است و هم وضع حمل.

جای تأسف است که خانواده هایی زندگی خوب و صمیمی داشتند ولی مرد به دوران بار داری و زایمان همسرش و شرایط سخت بعد از زایمان توجه نکرده است و خانم بعد از زایمان گرفتار جنون یا گرفتار بیماری های روحی شدید شده است که سال هاست داروی آرام بخش مصرف می کند.

درک دوران های دشوار

کم نیستند کسانی که بعد از دوران زایمان شان گرفتار انواع و اقسام بیماری های روحی شده اند خود بار داری و زایمان آسان نیست بچه از شیره جان مادر می خورد و تغذیه می کند. وقتی هم که به دنیا می آید شیری که می خورد، شیره

ص: 76


1- سوره احقاف، آیه 15

جان مادر است.

این مادر چقدر گرفتار ضعف های جسمی و روحی و آسیب های جدی می شود ما اگر دو وعده غذا نخوریم فریاد مان بلند می شود همین دورانی که خانم ها عذر ماهانه دارند، در آزار و اذیت هستند.

برخی افراد فهمیده می گویند ما در این دوران بیشتر مراقب هستیم. خانم را درک می کنیم در این شرایط بد اخلاقی نکنید. خانم خلق و خویش تنگ است. شما او را درک کن در دوران بار داری ناراحتی پیدا می کند و خلق و خویش تنگ است. بعد از زایمان خلق و خویش تنگ است. در دوران عذر ماهانه خلق و خویش تنگ است باید او را درک کنی باید کوتاه بیایی توجه به شرایط ویژه نسبت به خانم ها خیلی مهم است.

نقطه مقابل آن هم قابل توجه است خانم هم باید شرایط ویژه همسرش را درک کند سال ها با او زندگی کرده ای او را می شناسی هر چه داشته در طبق زندگی و خانواده گذاشته است الآن مدتی است مشکلات اقتصادی دارد شما با او کنار بیا کوتاه بیا.

نیمی از شهادت

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض كرد: ﴿ إِنَّ لِي زَوْجَةً إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْنِي وَ إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْنِي وَ إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قَالَتْ مَا يُهِمُّكَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ فَقَدْ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيْرُكَ وَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ بِأَمْرِ آخِرَتِكَ فَزَادَكَ اللَّهُ هَمّاً ﴾؛ من همسری دارم که وقتی به منزل می روم به استقبال من می آید و چون بیرون می روم مرا بدرقه می کند و هر گاه مرا اندوه گین بیند می پرسد چه چیز تو را

ص: 77

غمگین ساخته؟ اگر برای رزق و روزی است که آن به عهده تو نیست و دیگری یعنی ( خداوند ) آن را به عهده گرفته است و اگر مربوط به امور آخرتی است خداوند بر اندوهت بی افزاید. رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنَّ لِلَّهِ عُمالًا وَ هَذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَهَا نِصْفُ أَجْرِ الشَّهِيدِ ﴾؛ (1) خداوند را کار گزارانی است و این زن یکی از آنان است و او نصف اجر شهید را خواهد برد.

فشار های زندگی

اشاره

خانم باید شرایط سخت شوهرش را درک کند حرام خواری مرد ها دلیلش چیست؟ یک بخش عمده اش به این دلیل است که مرد در درون خانه در فشار است یعنی خانمش شرایط ویژه او را درک نکرده است مشکلات اقتصادی او را درک نکرده است.

البته بعضی از خانم ها هستند که وقتی شوهر شان می خواهد از خانه بیرون برود دم در می گویند: یادت باشد ظهر که برگشتی با لقمه حلال بر گرد. ما هیچ چیز جز حلال از تو نمی خواهیم.

در حالات آیت الله العظمی مرعشی نجفی آمده است: صبح که است از منزل بیرون برود می گفت خدایا به حق چهارده معصوم کاری کن که من ظهر با ایمان برگردم آیت الله مرعشی نجفی کجا می خواست برود؟ سر درس زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و نماز جماعت! آدمی که کارش درس و علم و بحث بوده باز می گفته است: خدایا، کاری

ص: 78


1- من لا يحضره الفقیه، ج 3، ص 389

کن که ظهر که بر می گردم با ایمان برگردم.

خانم محترم، شما هم کاری کن که شوهرت که صبح از خانه بیرون می رود ظهر با ایمان بر گردد. درصد مهمی از بازگشت با ایمان او این است که دنبال حرام خواری نرود حرام خواری نکردن او هم به درک شما از وضعیت او بستگی دارد.

پس یک مسأله مهم درک شرایط ویژه است آقا شرایط ویژه همسر را درک کند خانم هم شرایط ویژه شوهرش را درک کند.

د)رعایت خطوط قرمز

یکی از راه های تحکیم خانواده شناخت خطوط قرمز هم دیگر است. مرد یک حساسیت ها و زن یک حساسیت هایی دارد. اگر بخواهیم زندگی ما پایدار باشد، اولاً خطوط قرمز و حساسیت ها را بشناسیم. ثانیاً به آن ها احترام بگذاریم مثلاً فرض کنید مرد وقتی به خانه می آید، دوست دارد همسرش به استقبال او بیاید دوست دارد وقتی از راه رسید اگر مشکلی در خانه پیش آمده است در لحظه ورود او مشکلات و دعوا ها مطرح نشود.

یا خانم دوست دارد هر چند روز یک بار سری به خانه پدر و مادرش بزند خانمی نوشته بود من یک سال است می خواهم خانه پدر و مادرم بروم اما شوهرم اجازه نمی دهد آیا این دین داری و مسلمانی است؟!

با خطوط قرمز و حساسیت های یک دیگر آشنا باشیم و به آن احترام بگذاریم.

ص: 79

ه)گفت و گو با همسر

نکته دیگری که موجب تحکیم خانواده است و گاهی در خانواده ها غفلت قرار می گیرد گفت و گوی خانوادگی است. خانم دوست دارد وقتی شوهرش از راه آمد بنشیند به حرفش گوش کند. مرد ها بیرون خانه آن قدر آن قدر با دیگران سر و کله می زنند که دیگر حوصله ندارند. مرد باید قدری از صحبت کردن را هم برای خانه بگذارد.

حاتم طایی پسری به نام عُدی داشت اسلام نیاورده بود. خواهرش به او گفت: برو ببین حرف حساب پیامبر صلی الله علیه و اله چیست؟ پادشاه است یا فرستاده خدا؟ اگر فرستاده خداست به او ایمان بیاور عُدی می گوید خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله رفتم. حضرت در مسجد بود مرا به خانۀ خود دعوت کرد راه افتادیم در راه خانم سال خورده ای جلوی پیامبر را گرفت گفت من با شما کار دارم! عدی بن حاتم هم دارد پیامبر صلی الله علیه و اله را امتحان می کند که پادشاه است یا رسول.

گفت: به قدری پیامبر صلی الله علیه و اله با حوصله با این زن صحبت کرد و به حرف او گوش کرد که من خسته شدم همان جا گفتم این پادشاه نیست. پادشاهان این طور با مردم برخورد نمی کنند. (1)

شما هم هر وقت به خانه آمدی چهار کلمه هم با خانمت حرف بزن.

ص: 80


1- سيرة ابن هشام حوادث سال نهم هجری

فصل سوم: وظایف زن و شوهر

اشاره

ص: 81

ص: 82

تفاوت های جنسیتی

سخن دربارۀ چگونگی رفتار و معاشرت زن و شوهر با یک دیگر را با مقدمه ای آغاز می کنیم تا روشن شود که سطح توقعات و انتظارات بین زن و شوهر چقدر باید باشد.

اولاً نباید فراموش کنیم که دو نفر از افراد ،انسان، حتی اگر هر دو از یک جنس باشند توافق فکری صد در صدی با یک دیگر ندارند؛ مثلاً دو مردی که سالیان دراز با هم رفیق بوده اند دو دانش جویی که چند سال در یک خواب گاه و یک دانش گاه زندگی کرده اند دو طلبه ای که هم حجره ای یک دیگر بوده اند دو شریک تجاری؛ دو همسایه یا دو دوست قدیمی هیچ کدام امکان ندارد که در طول دوران معاشرت خود با هم توافق فکری صددرصد داشته باشند؛ زیرا تمایلات و خواسته های انسان ها با یک دیگر متفاوت است.

اگر با یکی از دوستان خود به مسافرت رفته باشیم، این تفاوت ها به روشنی خودش را نشان می دهد. شاید ده ها اختلاف در طول سفر پیش می آید. یکی می گوید امروز در این محل توقف کنیم دیگری می گوید حرکت کنیم یکی می گوید الآن وقت استراحت است، دیگری می گوید الآن وقت بازار است و اختلافات کوچک و بزرگ دیگر.

بنابراین اگر ما با هم جنس خود به توافق صد در صد نمی رسیم، انتظار نداشته باشیم که زن و مرد که خداوند آن ها را از دو جنس متفاوت آفریده است با هم به توافق کامل برسند.

جوان ها نباید انتظار نداشته باشند که در زندگی مشترک دو طرف صد در صد یکسان بیندیشند. زن و مرد دو نوع آفرینش دارند و هر کدام

ص: 83

مکمل دیگری هستند به دلیل اختلاف در آفرینش عواطف و احساسات و تمایلات آن ها نیز متفاوت است نمی توان انتظار داشت که هر دو یکسان بیندیشند و یک نوع احساس و تمایل و عاطفه داشته باشند. اما توافق کامل نداشتن در افکار و احساسات و تمایلات به معنای نداشتن توافق عملی در زندگی نیست راه برای توافق عملی باز است.

قرآن کریم درباره آفرینش زن می فرماید:

﴿ أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ ﴾؛ (1) آیا آن که در زینت و زیور پرورش می یابد و در هنگام مخاصمه و جدال بیانش روشن نیست [را شریک خدا قرار می دهید]؟

خداوند زن را برای زینت و زیبایی ها ،آفریده نه برای میدان نبرد. خداوند چنین انتظاری از او ندارد نظام آفرینش او این چنین نیست. امير المؤمنین علیه السّلام در نامه ای به امام مجتبی علیه السلام می نویسند:

﴿ إِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةُ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ ﴾؛ زن گل است، نه قهرمان [میدان های نبرد].

یعنی آفرینش او چنین اقتضا می کند که دارای احساسات و تمایلات ظریف باشد لذا جهاد از زنان برداشته شده است.

علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیه ﴿ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ﴾ (2) می فرمایند: سر پرستی مرد ها بر زن ها در سه امر است: یکی در جهاد است. جهاد تکلیف زن نیست دوم در قضاوت است زن ها در مسند قضاوت

ص: 84


1- سوره زخرف، آیه 18
2- سوره نساء، آیه 34

نمی نشینند سوم در مدیریت های کلان است.

البته اگر اسلام اجازه نداده است که زن در مسند قضاوت بنشیند، خدمتی به او کرده است قاضی باید انسان های شیاد و فاسد را محاکمه کند. اسلام مانع از آن شده که زنی که خدا او را چون «ریحانه» آفریده است متصدی محاکمه چنین افرادی بشود زنان می توانند قاضی پرور و مجتهد پرور باشند و به مقام اجتهاد برسند اما نمی توانند در مسند قضاوت قرار گیرند.

خلاصه کلام آن که سطح توقعات ما در زندگی های خانوادگی باید با توجه به این تفاوت ها باشد؛ یعنی دختر یا پسر در زندگی مشترک به هیچ وجه نباید در پی توافق فکری صد در صدی با همسر خود باشد قطعاً اختلاف وجود دارد این آفرینش انسان است برای زن ها اموری مهم است و برای مرد ها امور دیگری افکار بانوان در اموری سیر می کند و افکار آقایان در امور دیگری.

اکنون که توافق کامل فکری نیست آیا باید هر روز دعوا و جنگ و جدال در زندگی باشد؟ خیر! قطعاً این چنین نیست.

ارشاد های قرآن کریم

اشاره

قرآن چهار دستور دارد که رعایت آن ها باعث از بین رفتن مشکلات بین زن و شوهر می شود. ابتدا این چهار ارشاد قرآنی را می خوانیم و بعد در سه مرحله مطالبی را بیان می کنیم که رعایت آن ها ما را به یک زندگی خوب و شیرین خواهد رساند.

ص: 85

مرحله اول؛ دربارهٔ وظایف مشترک بین زن و مرد است.

مرحله دوم؛ درباره مسئولیت های مرد.

و مرحله سوم؛ درباره مسئولیت های زن.

1.توصیه ای به مردان

خداوند متعال در سورۀ نساء یک وظیفه برای مرد ها و یک وظیفه برای خانم ها تعیین می کند اما آن چه خطاب به مردان است این آیه شریفه است:

﴿ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثيراً ﴾؛ (1) با زنان خود به خوبی رفتار کنید. پس اگر خوشایند شما نبودند پس چه بسا که چیزی را نا خوشایند دارید ولی خدا در آن خیر فراوانی قرار داده است.

سفارش قرآن کریم رفتار خوب و شایسته با زن است. اما اگر در زندگی امر ناراحت کننده ای از جانب زن پیش آمد و مرد از همسرش دل خور شد حرف اول جدایی نیست؛ بلکه صبر و تحمل است. چه بسا انسان از چیزی کراهت دارد ولی با صبر و برد باری نسبت به آن رفتار می کند و می بیند که خداوند در آن خیر فراوان قرار داده است.

امروزه بسیاری از جدایی هایی که در زندگی های مشترک پیش می آید در ماه ها و سال های ابتدایی زندگی است. این امر نشان می دهد که زن و شوهر حوصله نمی کنند و این وعده قرآنی را باور ندارند.

اما خیر کثیری که آقایان در پی صبر و سازش باید منتظر آن باشند

ص: 86


1- سوره نساء، آیه 19

چیست؟ مفسران بیانات زیبایی در این باره دارند؛ از جمله علامه طبرسی رحمه الله در «مجمع البیان» (1) می فرماید: یکی از این خیر ها این است که با گذشت زمان مهربانی به زندگی بر می گردد و زیاد می شود.

تحلیل این مطلب خیلی پیچیده نیست معمولاً در آغاز زندگی مشترک وقتی زوج در زیر یک سقف قرار می گیرند هنوز خیلی با اخلاق هم آشنا نیستند اما اگر حوصله کنند آشنا می شوند و هر یک متوجه می شود که طرف مقابلش نسبت به چه مسائلی حساس است؛ بنا بر این آن ها را رعایت می کند.

به بیان دیگر، به مرور زمان خطوط قرمز یک دیگر را می شناسند و از آن تجاوز نمی کنند و همین امر باعث می شود که شیرینی به زندگی برگردد. و این یکی از مصادیق ﴿ يَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً ﴾ است.

بیان دوم علامه طبرسی رحمه الله این است که با گذشت زمان و آمدن فرزند به خانه، کانون خانواده گرم می شود.

البته موارد کمی وجود دارد که همسر اصلاً قابل تحمل نیست و انواع و اقسام اشکال در او وجود دارد. در این گونه موارد با گذشت زمان و آمدن فرزند مشکلی حل نمی شود بلکه در این موارد باید به سراغ راه حل های دیگری رفت اما غالباً اختلافات و دعوا ها جزئی هستند و با گذشت زمان و آشنا شدن با روحیات یک دیگر حل می شوند.

البته چنان که بیان شد نباید انتظار داشته باشیم که شخص مقابل توافق فکری صد در صد با ما داشته باشد ما وقتی با کسی بیست سال رفاقت

ص: 87


1- مجمع البيان، ج 3، ص 41

کرده ایم، هنگامی که به مسافرت می رویم در موارد متعدد با هم به اختلاف بر می خوریم آن وقت چطور انتظار داشته باشیم که در یک زندگی مشترک، بین زن و مرد هیچ اختلافی وجود نداشته باشد؟!

2.توصیه ای به زنان

اما توصیه ای که خطاب به زنان است:

﴿ وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوراً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ﴾؛ (1) و اگر زنی از نا ساز گاری یا روی گردانی شوهر خود بترسد گناهی بر آن دو نیست که با یک دیگر صلح و سازش کنند و صلح و سازش بهتر است [اما] نفوس [انسان] بخل را حاضر کرده اند و اگر نیکی کنید و تقوا پیشه سازید همانا خدا به آن چه می کنید آگاه است.

معمولاً اصطلاح «نشوز» در بارۀ زنان به کار می رود، ولی جالب است که در این آیه در بارۀ مردان ذکر شده است. حال قرآن کریم سفارش می کند که اگر زنی نگران نشوز و سرکشی مرد خود است، صلح و سازش و گذشت را در زندگی پیش بگیرد که این کار بهتر است.

در آیه اول مردان مورد خطاب بودند و در این آیه زنان مورد توجه قرار گرفته اند اما در هر دو آیه سفارش به ساز گاری شده است. گذشت برای یک زندگی سالم و خوب حرف اول است.

ص: 88


1- سوره نساء، آیه 128

3.رجوع به بزرگان خانواده برای حل اختلاف

اما توصیه سوم مربوط به جایی است که زن و شوهر نمی توانند با هم کنار بیایند و مشکل خود را رفع کنند نتوانسته اند با خطوط قرمز یک دیگر آشنا شوند و با گذشت عمل کنند در چنین شرایطی که بیم آن می رود که این اختلافات میان زن و شوهر جدایی بیندازد قرآن کریم توصیه ای دارد:

﴿ وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَما مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَما مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللهَ كانَ عَلِيماً خَبيراً ﴾؛ (1) و اگر از جدایی میان آن دو بیم دارید پس داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن قرار دهید اگر آن دو خواستار اصلاح و ساز گاری باشند خداوند میان آن دو وفق و سازش برقرار می کند همانا خدا دانای آگاه است.

بنا بر این حرف اول این نیست که به سراغ داد گاه های خانواده برویم و پای بیگانگان را در زندگی خود باز کنیم. این خطای مهمی است که متأسفانه بسیاری از همسران مرتکب می شوند نباید پای یک زن و مرد جوان که تازه ازدواج کرده اند به دادگاه ها و داد سرا ها باز بشود و هر روز طبقات داد گاه را برای حل اختلاف خود بالا و پایین بروند. قاضی و باز پرس بیگانه اند. نگذارید بیگانه ها وارد زندگی شما بشوند.

قرآن می فرماید یک داور از خانواده مرد و یک داور از خانواده زن مشخص شود و اگر واقعاً زن و شوهر تصمیم دارند که کار به صلح ختم شود و نیت و نگاه آن ها چنین است حتماً خدا است حتماً خدا بین آن ها موافقت و سازش ایجاد می کند.

ص: 89


1- سوره نساء، آیه 35

آن دو داور نباید دنبال این باشند که آتش این اختلاف را بیشتر کنند و نباید هر کسی از موکل خود بی جهت دفاع کند باید از حق دفاع کنند و در پی ایجاد صلح و سازش باشند در این صورت خداوند زندگی زن و مرد را دوباره به خوبی و شیرینی بر می گرداند.

خدا آگاه است مواظب باشید که در این داوری ها و در این اختلافات خدا را در نظر بگیرید. این ها توصیه های قرآن کریم است، ولی متأسفانه باید اعتراف کنیم که عمل ما با قرآن فاصله زیادی دارد.

4.زمینه سازی برای آشتی حتی پس از طلاق

توصیۀ چهارم قرآن، در بارۀ جایی است که دو طرف نتوانند با هم کنار بیایند و کار به جدایی کشیده شود.

﴿ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبينة وَ تِلْكَ حُدُودُ اللهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً ﴾؛ (1) ای پیامبر، آن گاه که زنان را طلاق دادید آنان را با عده شان طلاق بدهید و عده آنان را حساب کنید و نسبت به خدا پروردگار تان تقوا داشته باشید آنان را از خانه های شان بیرون نکنید و آنان نیز بیرون نروند؛ مگر آن که کار زشت آشکاری انجام بدهند [که در این صورت اخراج آنان جایز است] و این حدود الهی است و کسی که از حدود

ص: 90


1- سوره ،طلاق آیه .1

خدا تجاوزکند؛ به خود ظلم کرده است تو نمی دانی شاید خدا بعد از آن پیش امدی پدید آورد.

اگر کار به جدایی کشید و مرد همسر خود را طلاق داد، باز هم قواعدی وجود دارد که باید رعایت شود در این آیه ،نیز در کنار سفارش به تقوا توصیه به اموری شده که در زندگی کاملاً ملموس هستند.

اما تقوای روز جدایی چیست؟ مرد پس از طلاق تا زمانی که عده زن تمام نشده، حق ندارد او را از خانه بیرون کند البته طلاق از نظر فقهی چند نوع است و هر کدام احکامی مخصوص به خود دارد که اکنون وارد آن نمی شویم.

به هر حال، در طلاق های رجعی که در آن ها امکان رجوع و بازگشت وجود دارد مرد نباید زن را از خانه بیرون کند و زن ها هم حق ندارند خانه را ترک کنند. این طور نیست که خانم بعد از طلاق بگوید: «من می خواهم به خانه پدرم بروم مگر طلاق نگرفته ایم؟ پس دیگر به خانه خودم برنمی گردم.

اما چرا بعد از طلاق باز هم باید مدتی را در یک خانه زندگی کنند؟ قرآن کریم می فرماید شاید بعد از این خداوند امری را پدید آورد یکی از حکمت های عده در طلاق همین است که این خانم در خانه شوهر خود که او را طلاق داده است بماند تا شاید مرد پشیمان شود و تصمیم به بازگشت به زندگی مشترک بگیرد ممکن است نقص های قبلی برطرف شود و علاقه ها دوباره زنده شود.

شاید این پرسش مطرح باشد که این آقا همسر خود را طلاق داده، چطور دوباره باید در کنار هم زندگی کنند؟ مگر به هم نامحرم نیستند؟ پاسخ این است که نه به هم نامحرم نیستند در طلاق های رجعی، در دوران عده،

ص: 91

امکان بازگشت وجود دارد. در این مدت احکام زن و شوهر بین این ها برقرار است و هیچ کدام از این احکام تا دوران عده طلاق است لغو نمی شود.

اگر در این دوره مرد به زن خود رجوع نکرد و زندگی را به حالت قبلی بر نگرداند، بعد از گذشتن دوران عده طلاق اثر خود را می گذارد. بنا بر این درست است که صیغهٔ طلاق خوانده شده ولی تا این دوران سپری نشود آن صیغه تأثیر گذار نیست. این صریح قرآن است.

از این رو بین فقها هم اختلافی در این باره وجود ندارد همه فقها می گویند: کسی که همسر خود را به صورت رجعی طلاق می دهد، حق ندارد او را از خانه بیرون کند تا این که دوران عده سپری شود.

احکام طلاق رجعی

آیت الله خویی رحمه الله در «منهاج الصالحین» می فرماید:

﴿ أَمَّا المُطَلَّقَةُ رِجعياً فَهَى بِمَنزِلَةِ اَلزَّوْجَةِ مَا دَامَتْ فِي الْعِدَّةِ فَيَجُوزُ لِزَوْجِهَا اَلدُّخُولُ عَلَيْهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ وَ يَجُوزُ بَلْ يُسْتَحَبُّ لَهَا إِظْهارُ زِينَتِها لَهُ وَ تَجِبُ عَلَيْهِ نَفَقَتُهَا وَ تَجِبُ عَلَيْها اطاعَتُهُ وَ يَحْرُمُ عَلَيْهَا الخُرُوجُ مِن بَيْتِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ عَلَى مَا مَرَّ وَ يَتَوَارَثَانِ إِذَا مَاتَ أَحَدُهُمَا فِي أَثْنَاءِ الْعِدَّةِ وَ لَا يَجُوزُ لَهُ أَنْ يُخْرِجَهَا مِنْ بَيْتِ الطَّلاقِ إِلى بَيْتٍ آخَرَ إِلاَّ أَنْ تَأْتى بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ كَمَا إِذا كانَت بَذِيئَةَ اللِّسَانِ أَوْ أَنَّهَا تَتَرَدَّدُ عَلَى الْأَجانِبِ أَوْ أَنَّهُمْ يَتَرَدَّدُونَ عَلَيْهَا ﴾. (1)

می فرماید: «همسری که به طلاق رجعی طلاق داده شده به منزله زوجه است»

ص: 92


1- منهاج الصالحین، ج 2، ص303 - 302

ایشان هفت اثر این حکم را بیان می کند که برخی از آن ها را در این جا ذکر می کنیم.

1. این که امکان برقرار کردن روابطی که قبل از طلاق داشتند هم چنان وجود دارد بنابراین اگر شوهر بخواهد دوباره با همسر خود رابطه زوجیت برقرار کند دیگر نیازی نیست که صیغه ای بخواند یا به جایی مراجعه کند.

دین شرایط سختی برای طلاق قرار داده است. حتماً باید دو شاهد عادل در هنگام خواندن صیغه طلاق حضور داشته باشند و برای زن هم شرایطی ذکر شده است؛ اما برای بازگشت کار خیلی آسان است.

اگر مرد پس از طلاق تا زمانی که عده تمام نشده خواست دوباره با همسر خود ارتباط برقرار کند هیچ شرطی ندارد همین که دوباره به طرف همسر خود برگردد و تصمیم بگیرد این زندگی دوباره از نو شروع بشود و صفا و صمیمیت به خانواده برگردد کار تمام می شود و اثر آن طلاق از بین می رود.

2. حكم دوم در طلاق رجعی این است که نه تنها جایز است که زن در این مدت زینت خود را برای همسرش آشکار کند بلکه این کار مستحب است. مستحب است که برای همین شوهری که الآن با او به محضر رفته و از او طلاق گرفته دلبری کند تا شاید وظایفی که پیش از این فراموش شده ،بود انجام بگیرد و به تعبیر قرآن کریم ﴿ لَعَلَّ اللهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً ﴾. شايد خدا بعد از این بین آن ها اصلاح و دوستی ایجاد نماید.

3. حکم سوم این است که همان طور که قبل از طلاق، نفقه و هزینه زندگی خانم با شوهر بوده است در ایام عده نیز این هزینه ها بر عهده اوست.

4. حکم چهارم این است که اگر احیاناً در این مدت یکی از این دو نفر

ص: 93

از دنیا رفت از هم ارث می برند.

5. حکم دیگر این است که در طول دوران عده، مرد حق ندارد زن را از خانه ای که قبل از طلاق در آن زندگی می کرده است، به خانه دیگری منتقل کند. مرد نمی تواند بگوید حالا که از من جدا شده ای دیگر چه دلیلی دارد که در این خانه باشی من خانه دیگری در اختیارت می گذارم برو در این مدت در آن جا زندگی کن مثلاً اگر تا به حال در خانه ای دویست متری زندگی می کرده مرد حق ندارد او را به خانه کوچک تری بفرستد در طول این مدت نباید چیزی تغییر کند. قرآن کریم در تعبیر بسیار لطیفی می فرماید:

﴿ أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجُدِكُمْ وَ لا تُضارُوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ... ﴾؛ (1) آنان را به قدر توان خود در همان جا که سکونت دارید ساکن کنید و به آنان آسیب نزید که عرصه را برای شان تنگ کنید و اگر باردار بودند نفقه شان را بدهید تا آن که حمل خود را به دنیا بیاورند... .

چنان که گفته شد، همۀ احکام زوجیت تا پایان دوران عده برقرار است و اگر در طول این مدت شوهر باز گشت نکرد و محبت و صمیمیت به خانواده بر نگشت دیگر با پایان مدت عده جدایی صورت می گیرد و دیگر این دو نمی توانند با هم ارتباطی داشته باشند؛ مگر این که عقد ازدواج بین شان خوانده شود.

توجه به این نکات روشن می کند که دین اسلام تا چه اندازه در پی ایجاد سازش و جلو گیری از تحقق جدایی زن و شوهر است.

ص: 94


1- سوره طلاق آیه 6

وظایف زن و شوهر

1.آرامش و مودّت در زندگی

مهم ترین وظیفه مشترک زن و شوهر این است که کاری کنند که کانون خانواده محل آرامش باشد. اگر زندگی مشترک موجب آرامش و آسایش زن و مرد باشد آنان به مهم ترین هدف رسیده اند.

توجه به آیات 20 تا 25 سوره روم نکات فراوانی در این باره در اختیار ما می گذارد در این آیات خداوند متعال تقریباً به ده مورد از نشانه های عظمت قدرت خود اشاره می کند معمولاً آیه 21 این سوره بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. خداوند در این آیه می فرماید:

﴿ وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴾؛ و از آیات او این است که همسرانی از [نوع] خودتان برای تان آفرید تا در نزد آنان آرامش بیابید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد همانا این [مطلب] نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند.

نکته ای که در این آیه وجود دارد این است که این آیه می بایست در مجموعه آیات 20 تا 25 مورد توجه قرار گیرد در این آیات، نشانه های قدرت و عظمت پروردگار بیان می شود نشانه هایی چون آفرینش آسمان و زمین وجود زبان های گوناگون در میان ملت ها؛ اختلاف رنگ انسان ها؛ خواب کسب و کار و تجارت؛ نزول باران رحمت الهی و نظام استوار آسمان و زمین همۀ این ها از نشانه های قدرت الهی است.

ص: 95

نكته لطیفی که در این جا باید مورد توجه قرار گیرد این است که خداوند متعال قرار دادن همسرانی که موجب آرامش هستند و نیز ایجاد مودت و رحمت در بین زن و شوهر را در کنار آیاتی چون خلقت آسمان ها و زمین به عنوان نشانه عظمت و قدرت خود بیان می فرماید.

این نشانه قدرت پروردگار است که زندگی خانوادگی می تواند وسیله آرامش انسان ها باشد خداوند این امر را به خود نسبت می دهد و چنان که در این آیه می بینیم فاعل «خَلَقَ» و «جَعَلَ» خداست. اوست که این آرامش و مودت و رحمت را در کانون خانواده قرار داده است.

بنا بر این اگر سؤال شود که مهم ترین انتظار از زندگی خانوادگی چیست؟ باید بگوییم رسیدن به آرامش ،صفا، صمیمیت و محبت و از نکته روشن می شود که اساسی ترین وظیفهٔ مشترک بین زن و مرد این است که هم واره در پی حفظ آرامش و محبتِ موجود در خانواده باشند و از هر امری که به این نعمت الهی خدشه وارد می کند بپرهیزند تا کانون خانواده بستری برای رشد و تعالی افراد آن شود.

الگو های مودت بین زن و شوهر

اشاره

آن چه در زندگی خانوادگی اولیای خدا می بینیم ما را به همین امر راهنمایی می کند در تاریخ اسلام دو خانوادۀ بسیار متعالی وجود دارد که باید الگوی زنان و مردان قرار گیرد؛ یکی زندگی رسول خدا صلی الله علیه و اله با خدیجه کبری سلام الله علیها و دیگری زندگی امیر المؤمنین علیه السّلام با فاطمه زهرا سلام الله علیها.

هر چند حقیقت انس و الفتی که در این دو خانواده وجود داشته

ص: 96

خاست گاهی الهی دارد و چه بسا به جای گاه نبوت و امامت و عصمت مربوط باشد، اما به هر حال اگر بخواهیم از این بزرگ واران تبعیت کنیم و آنان را الگوی زندگی خویش قرار بدهیم باید به نحوه ارتباط و چگونگی رفتار ایشان در زندگی شخصی شان توجه کنیم.

امیر مؤمنان علیه السّلام دربارۀ زندگی مشترک خود با حضرت فاطمه سلام الله علیها چنین فرموده اند:

﴿ فَوَ اللهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا أَغْضَبَتْني وَلَا عَصَتْ لي أَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّى الهمُومُ وَ الْأَحْزَانُ ﴾؛ (1) به خدا سوگند، تا آن زمان که فاطمه سلام الله علیها از این دنیا رحلت کرد در هیچ امری او را به خشم نیاوردم و موجب نا خوشایندی او نشدم و او نیز مرا به خشم نیاورد و در هیچ امری با من مخالفت نکرد و من به او می نگریستم و ناراحتی ها و اندوه هایم برطرف می شد.

امیر المؤمنین علیه السّلام ده سال در مدینه هم زمان با حیات نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دشوار ترین رنج ها را متحمل شد ،دشمنان نزدیک به هشتاد جنگ را بر پیامبر صلی الله علیه و اله تحمیل کردند و حضرت علی علیه السّلام در تمام این دشمنی ها در صف اول مبارزه قرار داشت. گاهی در یک جنگ بیش از نود زخم بر بدن مطهر امیر مؤمنان علیه السّلام وارد می شد؛ آن هم نه زخم های ساده و سطحی.

در روایت آمده است که بعضی از زخم ها آن قدر عمیق بود که آن وسیله ای که برای مداوای آن حضرت به کار می بردند، از یک قسمت بدن

ص: 97


1- بحار الانوار، ج 43، ص 134

وارد می شد و از قسمت دیگر بدن بیرون می آمد. علاوه بر این ها دشمنی های منافقان و دوران خانه نشینی نیز از رنج ها و مشکلات توصیف ناپذیر آن حضرت بود.

اما امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید: «وقتی به فاطمه سلام الله علیها نگاه می کردم، غم و غصه هایم از بین می رفت».

روابط خانواده باید به شکلی باشد که وقتی زن و مرد در محیط خانه کنار هم قرار می گیرند، غم ها و خستگی ها و اضطراب های شان برطرف شود. در کلام نورانی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آمده است که خداوند متعال می فرماید: اگر بخواهم خیر دنیا و آخرت را برای بنده ای جمع کنم چند نعمت به او می دهم یکی از این نعمت ها این است:

﴿ زَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا ... ﴾؛ (1) خداوند متعال زن مؤمنی به او می دهد که وقتی همسرش به او می نگرد شادمان شود.

این همان آرامش و دور شدن از اضطراب هاست.

زندگی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و خدیجه کبری سلام الله علیها نیز به همین صورت بود. محبت و مودت این دو بزرگ وار چنان عمیق بود که حتی تا روز های پایانی زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی نام خدیجه کبری سلام الله علیها در حضور پیامبر صل الله علیه و اله ذکر می شد، ایشان متأثر می شدند و گریه می کردند.

البته این گریه ها در حد یک رابطه احساسی بین همسران نبوده بلکه جنبه های معنوی و الهی در کار بوده است؛ اما چنان که گفته شد این

ص: 98


1- ﴿ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أَجْمَعَ لِلمُسْلِمِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ جَعَلْتُ لَهُ قَلْباً خَاشِعاً وَ لِسَانًا ذَاكِراً وَ جَسَداً عَلَى الْبَلَاءِ صَابِراً وَ زَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَ مَالِهِ ﴾ الكافي، ج 5، ص 327

بزرگواران الگو های ما هستند و ما باید در زندگی خود تا آن جا که می توانیم به ایشان نزدیک شویم و راه و روش ایشان را در همه ابعاد زندگی خود پیاده کنیم.

2.گفتار زیبا

دومین مطلبی که در زندگی مشترک باید از سوی زن و شوهر رعایت شود گفتار زیباست به قول بعضی از بزرگان شاید این موارد را کوچک بشماریم ولی این ها کوچک های بزرگ هستند.

حتی در تاریخ زندگی معصومین علیهم السلام می بینیم که بین پدر و فرزند نیز احترام های شگفت آوری بوده است. فاطمه زهرا سلام الله علیها به محضر پیامبر صلی الله علیه و اله می آمدند و عرضه می داشتند: ﴿ فَدَيْتُكَ نَفْسِي ﴾ (1) «جان من به فدای شما باد!» از سوی دیگر، بار ها شنیده ایم که پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم نسبت به فاطمه زهرا علیها السلام می فرمودند: ﴿ فِدَاهَا أَبُوهَا ﴾؛ (2) «جان پدرش به فدایش!»

هر چند ممکن است گفته شود این کلمات در بین دو معصوم به کار می رفته و از این جهت اختصاص به ایشان دارد ولی به هر حال فرهنگ تخاطب و گفت وگوی زیبا را به ما می آموزد.

اصولاً یکی از چیز هایی که خوب است در روابط خانوادگی بین والدین و فرزند و نیز بین زن و شوهر رعایت شود فرهنگ گفت و گوی زیباست این دومین مطلبی است که می تواند به زندگی مشترک کمک کند.

ص: 99


1- وسائل الشيعه، ج 2، ص 432
2- الأمالي للصدوق، ص 234

گاهی به دوستان عرض می کنم آیا به یاد دارید که در اولین مکالماتی که در زندگی مشترک داشتید چقدر مواظب انتخاب کلمات بودید؟ هنگام پیام دادن چند بار یک مطلب را می نوشتید و حذف می کردید و لطیف ترین واژه ها را انتخاب می کردید سعی کنیم همان گفت و گو های زیبا را با محبت تا آخر ادامه بدهیم.

3.اظهار محبت

سومين وظیفه مشترک زن و مرد اظهار محبت است. شاید بسیاری از زنان و مردان همسران خود را دوست داشته باشند ولی از نشان دادن این محبت دریغ کنند این مطلب نیز از همان کوچک های بزرگ است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند:

﴿ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً ﴾؛ (1) این که مردی به همسر خود بگوید دوستت دارم هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.

اظهار محبت نسبت به کسانی که با آنان رابطه صمیمی داریم و مورد علاقه ما هستند موجب پایداری دوستی می شود اظهار محبت نسبت به فرزندان و پدر و مادر نیز از این قبیل است. اظهار این محبت ها یکی از دستور های مهم دین است.

4.صداقت در گفتار و رفتار

فاطمه زهرا سلام الله عیها در روز های پایانی زندگانی به امیر مؤمنان علیه السّلام گفتند:

ص: 100


1- الكافي، ج 5، ص 569

﴿ يَا ابْنَ عَمَّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَلَا خَائِنَةٌ وَلَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي ﴾؛ (1) ای پسر عمو، تو مرا دروغ گو و خیانت کار نیافتی و من در طول دوره ای که با من زندگی ،کردی با تو مخالفت نکردم.

فاطمه زهرا سلام الله علیها به امیر مؤمنان علیه السّلام عرض می کنند که در طول زندگی مشترک یک بار هم از محدوده صداقت با همسر شان دور نشده اند آیا ما می توانیم در زندگی مشترک خود صادقانه این جمله را بگوییم؟ آیا کسانی هستند که بگویند ما در طول زندگی مشترک یک دروغ نگفته ایم؟

فکر می کنم در بسیاری از خانواده ها این ادعا صادقانه نباشد ولی این امر خلاف سیره حضرت زهرا سلام الله علیها است تمام دوران زندگی آن حضرت هماهنگی و صداقت بوده است.

بنا بر این یکی از مسائلی که به گرمی و صفای زندگی خانوادگی ما کمک بسیاری می کند این است که صادقانه با هم برخورد کنیم.

5.حفظ اسرار

پنجمین وظیفهٔ مشترک بین زن و شوهر که از اهمیت بسیاری برخوردار است این است که اگر در زندگی مشکلی پیش آمد و زن و شوهر نسبت به یک دیگر اشکالی داشتند و از هم عیب و نقصی دیدند راز داری کنند. قرآن کریم می فرماید:

﴿ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ َحافِظاتٌ لِلْغَيْبِ ﴾؛ (2) پس زنان صالح، فرمان بردارند و اسرار را حفظ می کنند.

راز داری و حفظ امور پنهانی و سرّ همسر از شاخصه های زنان صالح

ص: 101


1- بحار الانوار، ج 43، ص 191
2- سوره نساء، آیه 34

بر شمرده شده است. متأسفانه کم نیستند مردان و زنانی که عیوب همسران خود را حتی پیش نزدیکان بر ملا می کنند.

امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام در همسایگی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله زندگی می کردند، ولی در جریان نزول آیه ﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً ﴾؛ (1) وقتى سه روز روزه گرفتند و غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و با آب افطار کردند نگذاشتند رسول خدا صلی الله علیه و اله با خبر شوند که در خانه ایشان نان پیدا نمی شود تا این که پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند و از رنگ پریده فرزندان خود حسن و حسین علیهما السّلام متوجه ماجرا شدند.

سختی های زندگی را باید نزد خود نگاه داریم و گرفتاری ها و مشکلات حتی به نزدیکان هم نگوییم این زیبا نیست که زنان یا مردان را منتشر نکنیم . کمترین مشکلات خود را همه جا بگویند ممکن است انسان در مقام مشورت با پدر یا مادر یا عزیزی مشکلات خود را مطرح کند تا از نظر آن ها استفاده کند، اما این که بدون هیچ فایده ای هر روز با دیگران درد دل کند و آنان را در جریان مشکلات و اسرار زندگی خود قرار دهد، شایسته نیست.

بنا بر این رازداری نکته مهمی است که قطعاً در حفظ صفا و صمیمیت و محبت در زندگی، تأثیر دارد.

6.سپاس گزاری قلبی و زبانی

سپاس گزاری اعجاز می کند. اگر کسی به ما خدمتی کرد، از او تشکر کنیم زن و شوهر در زندگی از یک دیگر تشکر کنند درست نیست که

ص: 102


1- سوره انسان آیه 8

زن و شوهر فکر کنند که آن چه همسر شان انجام می دهد وظیفه اوست و به تشکر نیاز ندارد. اگر روحیه سپاس گزاری در زندگی ما پیدا شود، مطمئن باشید که به صمیمیت و صفای زندگی کمک می کند.

اخیراً یکی از کتاب های یکی از علمای بسیار بزرگ واری که تألیفات بسیار فراوانی دارند به عنوان کتاب سال انتخاب شد هیئتی برای اعلام این خبر به محضر این عالم بزرگوار رفته و گفته بودند که هیئت داوران کتاب شما را به عنوان کتاب سال انتخاب کرده اند این استاد بزرگ وار فرموده بود: «با این که حدود نود سال از عمر من می گذرد و دیگر این طور نیست که با این مسائل تغییری در زندگی من ایجاد شود ولی در این سن و سال هم وقتی دیدم عده ای از نوشته و کتاب و تألیف و تلاش من تشكر می کنند خوشحال شدم».

تقدیر و سپاس گزاری در زندگی انسان اثر می گذارد؛ فرقی نمی کند که از یک کودک سه ساله تشکر شود یا از یک پیر مرد نود ساله این سپاس در زندگی یک پیر مرد نود ساله فصل جدیدی باز نمی کند، ولی او از توجه دیگران خوشحال می شود بنابراین در زندگی روحیه سپاس گزاری را فراموش نکنیم؛ مخصوصاً در زندگی خانوادگی.

مرحوم کلینی از امام سجاد علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

﴿ يَقُولُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدِ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ : أَشَكَرْتَ فُلاناً؟ فَيَقُولُ : بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ. فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ﴾؛ (1) خدای تبارک و تعالی در روز قیامت به بنده ای از

ص: 103


1- الكافي، ج 2، ص 99

بندگانش می فرماید: آیا از فلانی تشکر کردی؟ عرض می کند؟ نه بلکه از تو تشکر کردم ای پروردگار من! خداوند می فرماید: شکر مرا به جا نیاوردی آن هنگام که از او سپاس گزاری ننمودی.

درست است که مسبّب الاسباب پروردگار متعال است ولی نباید واسطه ها را فراموش کنیم حضرت سجاد علیه السّلام فرمودند:

﴿ أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ؛ ﴾ (1) سپاس گزار ترین شما نسبت به خدا، کسی است که نسبت مردم سپاس گزار تر باشد.

چه مانعی دارد که بر سر هر سفره ای می نشینیم و هر خدمت و محبتی که می بینیم تشکر کنیم؟ متأسفانه گاهی دیده می شود که زن و شوهر نه تنها قدر دان یک دیگر نیستند بلکه نسبت به هم نا سپاسی می کنند مثلاً ممکن است مرد یا زنی به همسر خود بگوید از روزی که با تو زندگی می کنم خیری ندیده ام در این باره از امام صادق علیه السّلام چنین روایت شده است:

﴿ أَيُّهَا امْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا ﴾؛ (2) هر زنی که به همسر خود بگوید: هرگز از جانب تو خیری ندیدم عمل او از بین می رود.

«حبط عمل»مسألۀ دقیق و پیچیده ای است به سادگی نمی توان گفت که چه کاری اعمال خوب ما را نابود می کند ولی این که انسان نعمتی را ببیند و به جای تشکر اظهار کند که من از این زندگی خیری ندیدم موجب نابودی اعمال خوب می شود متأسفانه گاهی چنین جملاتی بر زبان زن یا مرد

ص: 104


1- الکافی، ج 2، ص 99، ح 30
2- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 440

جاری می شود. گاهی یکی از آن ها به دیگری می گوید: این زندگی برای من جز بدبختی و گرفتاری، چیز دیگری نداشت.

7.گذشت

به طور معمول در زندگی اشتباهاتی پیش می آید. در این موارد روحیه عذر پذیری بسیار به کمک ما می آید چقدر خوب است که عذر کسانی که خطا کردند را بپذیریم و از اشتباه شان بگذریم در روایتی از وجود نبی مکرّم اسلام صلی الله عیه و اله آمده است که آن حضرت به اصحاب خود فرمودند:

﴿ أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِشَرٌ نِسَائِكُمْ ﴾؛ آیا شما را از بد ترین زنان تان آگاه نسازم؟

اصحاب از آن حضرت تقاضا کردند که صفات بد ترین زنان را برای شان بیان فرماید. رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز صفات بد این زنان را بیان کردند؛ از جمله فرمودند:

﴿ وَ لَا تَقْبَلُ لَهُ عُذْراً وَ لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً ﴾؛ (1) آن زنی است که هیچ عذری را از همسر خود نمی پذیرد و هیچ یک از خطا های همسرش را نمی بخشد.

البته رسول خدا صلی الله علیه و اله در همین روایت دربارهٔ صفات بد ترین مردان نیز توضیح داده اند ولی آن چه با موضوع بحث مناسبت دارد، همین عذر پذیری و گذشت است. به هر ترتیب همۀ انسان ها معصوم نیستند و ممکن است خطایی از آن ها سر بزند آیت الله غروی اصفهانی رحمه الله زیبا فرموده است:

از گنه من مگو که زاده آدم *** ناخلف استی اگر گناه ندارد

بنا بر این کسی که خطا کرده اگر عذر خواهی کرد باید عذر او را بپذیریم حضرت یوسف علیه السلام ظلم های بسیاری از برادران خود دیده بود. او

ص: 105


1- تهذيب الاحكام، ج 7، ص 400

را به چاه انداخته بودند و به خاطر حسادت برادران خود، سال ها گرفتار بردگی و زندان و مصیبت های گوناگون شده بود، ولی با وجود آن همه ظلمی که از برادران دیده بود آن هنگام که خود را به برادران معرفی کرد، بلا فاصله خطای آنان را توجیه کرد.

﴿ قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ ﴾ (1)

گفت: آیا می دانید آن چه را که با یوسف و برادرش کردید، در آن هنگام که جاهل بودید؟

گویا حضرت یوسف با بیان ﴿ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ ﴾ می خواست برای آنان بهانه و عذری دست و پا کند پس از آن هم به راحتی از آنان گذشت و حتی برای ایشان طلب آمرزش کرد و فرمود:

﴿ لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴾ (2) امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را بیامرزد و او مهربان ترین مهربانان است.

حتی آن هنگام که آنان از نا بینایی پدر خود به خاطر غم فراق يوسف نگران بودند، حضرت یوسف نگرانی ایشان را برطرف کرد و فرمود:

﴿ اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصيراً ﴾؛ (3) پيراهن من را ببرید و روی صورت پدر بیندازید بینایی او بر می گردد.

خطا هایی که در زندگی های ما پیش می آید با آن خطا ها قابل مقایسه نیست ولی حضرت یوسف علیه السّلام این گونه با گذشت رفتار می کند.

ص: 106


1- سوره یوسف، آیه 89
2- سوره یوسف آیه 92
3- سوره یوسف آیه 93

وظایف شوهر

اشاره

پیش از این هفت وظیفهٔ مشترک میان زن و شوهر را بیان کردیم، در این جا به بررسی وظایفی که شوهران باید نسبت به همسر خود رعایت کنند اشاره می کنیم البته ممکن است برخی از این موارد نیز از وظایف مشترک به شمار آیند.

این بخش را می توان در پنج قسمت مطرح کرد. در قسمت اول موضوع حسن خلق بررسی می شود که عنوانی کلی است و در قسمت های بعد وارد موضوعات جزئی تر خواهیم شد.

1.حسن خلق

از امیر مؤمنان علیه السّلام روایت شده است که فرمودند:

﴿ الله اللهَ فِي النِّسَاءِ وَ فِيمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَإِنَّ آخِرَ مَا تَكَلَّمَ بِهِ نَبِيُّكُمْ أَنْ قَالَ: أُوصِيكُمْ بِالضَّعِيفَيْنِ النِّسَاءِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمُ ﴾؛ (1) خدا را خدا را در بارۀ زنان و بردگان در نظر داشته باشید که آخرین کلام پیامبر تان صلی الله علیه و اله این بود که فرمود شما را نسبت به دو ضعیف سفارش می کنم؛ زنان و بردگان.

مرحوم ابن فهد حلی حدیث بسیار لطیف دیگری را در کتاب «عدة الداعی» از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده است که آن حضرت فرمودند:

﴿ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ يَغْضَبُ لِشَيْءٍ كَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصَّبْيَانِ ﴾؛ (2)

ص: 107


1- الكافي، ج 7، ص 52
2- عدة الداعى، ص 84

خداوند عز و جل در بارۀ هیچ چیز خشم گین نمی شود آن گونه که برای زنان و کودکان خشم گین می شود.

بیشترین غضب الهی در مورد ظلم و ستم به زن ها و کودکان است.

هم چنین در کتاب «نهج الفصاحه» که در بر دارنده کلمات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و اله است، آمده است که آن حضرت فرمودند:

﴿ ما أكْرَمَ النِّساء إلّا كَريمٌ و لا أهانَهُنَّ إِلَّا لئيم ﴾؛ (1) جز انسان های بزرگ وار، کسی زنان را اکرام نمی کند و جز انسان های پست کسی به آنان توهین نمی کند.

چهارمین روایت نیز بسیار قابل توجه است پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ ﴾؛ (2) از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است، آن کسی که حقوق نان خوران خود را پای مال کند.

حدیث پنجم که در مصادر اهل سنت نیز آمده است سفارشی زیبا از رسول خدا صلی الله علیه و اله است. وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام به خواستگاری فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و عقد ازدواج ایشان خوانده شد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به امیر مؤمنان علیه السّلام این چنین سفارش کردند:

﴿ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتِك ﴾؛ (3) نسبت به همسر خود لطف و محبت و مهربانی داشته باش.

علامه طباطبایی رحمه الله می فرمودند: رفتار شما با همسر خود در خانه، سیر و

ص: 108


1- نهج الفصاحه، ص 472
2- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 168
3- بحار الانوار، ج 43، ص133، به نقل از مناقب

سلوک شماست. اگر بتوانید وظایف اخلاقی و دینی خود را نسبت به همسر و فرزندان رعایت کنید سیر و سلوک شما همین است.

سیر و سلوک کار پیچیده ای نیست که فکر کنیم حتماً باید مراحل پیچیده ای را طی کنیم بلکه رعایت همین موازین دینی است. خوش اخلاقی از بالا ترین سلوک هاست و بالا ترین مصداق خوش اخلاقی، اخلاق در خانه است.

قرآن کریم خطاب به پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید:

﴿ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ ﴾؛ (1) تو اخلاقی بزرگ و عظیم داری.

قرآن خلق پیامبر صلی الله علیه و اله را عظیم یاد کرده است ولی آیا می دانید که اوج این خوش خلقی در خانه بود؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي ﴾؛ (2) بهترين شما آن کسی است که برای خانوادۀ خود بهترین باشد و من در میان شما بهترین برای خانواده ام هستم.

گاهی می بینیم کسانی که بیرون خانه خیلی خوش اخلاق هستند و در ارتباط با هم کاران و دوستان خود بسیار خوش رو و خندان هستند، به خانه که می آیند بد اخلاقی و تندی می کنند این نفاق و دو رویی است.

وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به مدینه آمدند هر یک از مردم مدینه در هر حد توان خود هدیه ای برای آن حضرت آورد و مردم استقبال زیبایی از پیامبر صلی الله علیه و آله کردند.

زنی به محضر آن حضرت آمد و عرض کرد یا رسول الله، من توانایی

ص: 109


1- سوره قلم، آیه 4
2- وسائل الشيعه، ج20، ص 171

مالی و مادی نداشتم که هدیه ای در خور شأن شما بیاورم، ولی فرزندی دارم که به شما خیلی علاقه دارد و یک امتیاز ویژه دارد. او خواندن و نوشتن می داند خواندن و نوشتن در آن زمان امتیاز مهمی به شمار می آمد؛ زیرا در سرزمین حجاز کسانی که خواندن و نوشتن می دانستند خیلی محدود بودند.

آن زن پس از این عرض کرد یا رسول الله این فرزند من دوست دارد که خادم شما باشد اگر اجازه دهید در خدمت تان باشد.

نام این پسر انس بن مالک است که ده سال خادم پیامبر صلی الله علیه و اله بود. او می گوید: ﴿ ما رَأَيْتُ أَحَدَاً كانَ أَرحَمَ بَالِعِيَالٍ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ ﴾؛ (1) «من کسی را ندیدم که نسبت به خانواده خود از رسول خدا صلی الله علیه و اله مهربان تر باشد».

هم چنین می گوید: ﴿ وَ الَّذي بَعَثَهُ با لحَقِّ ما قال لي في شَيْءٍ قَطُّ كَرِهَهُ، لِمَ فَعَلْتَهُ. وَ لا لا مَنى نِسَاؤُهُ إِلَّا قال: دَعَوْهُ إِنَّمَا كَانَ هذا بِكتابٍ وَ قَدَرٍ ﴾؛ (2) پيامبر خدا صلی الله علیه و اله در مواردی که امری نا خوشایندش بود یک بار هم مرا توبیخ نفرمود که چرا این کار را کردی؟ و هرگز نشد که همسران ایشان مرا سرزنش کنند مگر آن که پیامبر صلی الله علیه و اله از من دفاع کرد و فرمود او را رها کنید این امر براساس کتاب سرنوشت و تقدیر بوده است».

البته مقصود این نیست که ما خطا های زندگی خود را به حساب سر نوشت بگذاریم اما گاهی به طور طبیعی خطا ها و مشکلاتی در زندگی پیش می آید.

ص: 110


1- صحيح مسلم، كتاب الفضائل، باب فضل نسب النبي صلی الله علیه و اله و تسليم الحجر عليه قبل النبوه، ج 4، ص 1808، ح2316
2- احياء علوم الدين، ج 7، ص112

2.انس با همسر

چنان که گفته شد خوش اخلاقی عنوانی کلی است و مصادیق بسیاری دارد که در ادامه بحث به طور جزئی تر به مصادیق آن می پردازیم. یکی از آسیب های مهمی که امروزه متوجه خانواده ها شده این است که انس مرد ها با خانه ها کم شده است. اشتغالات زیاد، شغل های متعدد و ساعات کاری طولانی موجب شده که مردان کمتر در محیط خانه حضور داشته باشند.

علاوه، برخی از آنان زمانی که وارد خانه می شوند، بعضی از کار های نیمه تمام خود را به خانه می آورند یا به سراغ فضا های مجازی و چک کردن ایمیل ها و پیام ها و دیدن شبکه های مختلف می روند و حتی برخی از زنان گلایه دارند که همسر آنان به سراغ بازی های فضای مجازی می رود.

در گذشته، دوری مرد از محیط خانه این قدر زیاد نبود. وقتی مرد بعد از حدود هشت ساعت کار به خانه می آمد، مشغلهٔ دیگری نداشت و در خانه همسر مهربانی برای خانم خود و پدر مهربانی برای فرزندان خود بود. اما متأسفانه در روزگار کنونی اعضای خانواده در زیر یک سقف زندگی می کنند ولی هر کسی به دنبال کار خویش است و با هم ارتباط ندارند. این امر آسیب های فراوانی در پی دارد که در این کتاب مجالی برای طرح آن نیست.

بنا بر این مردان باید دقت کنند که اولاً چند ساعت از شبانه روز را در خانه هستند و چه مقدار از ساعات حضور در خانه را صرف ارتباط با همسر و فرزندان می کنند. افراط و تفریط خوب نیست؛ نه تنبلی و بی کاری پسندیده است و نه زیاده روی در کار شغل های دوم و سوم به زندگی اجتماعی و خانوادگی ما آسیب می زند.

ص: 111

البته برخی افراد چاره ای ندارند می گویند ما مجبوریم که در چند جا کار کنیم اما به هر حال نباید فراموش کنیم که این گونه کار کردن به جسم و روح ما آسیب می زند. جسم و روح ما توانایی محدودی دارند. اگر بیش از توان خود کار کنیم علاوه بر آسیب های خانوادگی، بعد ها باید این درآمد ها را خرج درمان بیماری های جسمی و روحی خود بکنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و اله در روایتی لطیف فرمودند:

﴿ جُلُوسُ المَرْءِ عِنْدَ عِبَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا ﴾؛ (1) این که مرد در نزد خانواده خود بنشیند، در نزد خدای متعال از یک اعتکاف در مسجد من بالا تر است.

یکی از اعمال مستحبی که در این سال ها رواج هم پیدا کرده اعتکاف است. اعتکاف دست کم باید سه روز باشد. اگر کسی دو روز معتکف شد و روزه گرفت و به وظیفۀ اعتکاف عمل کرد روزه روز سوم برای او واجب می شود.

اعتکاف باید در مسجد جامع باشد و احکامی دارد. یکی از بهترین محل ها برای اعتکاف مسجد النبی است. در روایت آمده است که یک نماز در مسجد النبی، معادل ده هزار نماز است. (2) ببینید که اعتکاف در مسجد النبی چقدر ثواب دارد ولی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: این که مردی پیش زن و فرزند خود بنشیند و با آنان انس بگیرد، پیش خدا از اعتکاف در مسجد النبی محبوب تر است.

ص: 112


1- مجموعه ورام، ج2، ص122
2- الكافي، ج 4، ص 556

گاهی برخی زنان به ما شکایت می کنند که همسر شان به سخنان آنان توجه نمی کند و گویا حرف آن ها برای شان ارزشی ندارد. این کار بسیار نا پسند است. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در روایتی فرمودند:

﴿ مَنْ عَرَضَ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ الْمُتَكَلِّمِ فِي حَدِيثِهِ فَكَأَنَّما خَدَشَ وَجْهَهُ ﴾؛ (1) کسی که در میان کلام برادر مسلمانش که در حال حرف زدن است وارد شود، مانند آن است که به صورت او خدشه وارد کرده باشد.

انس با خانواده فقط این نیست که ما در خانه ساکت بنشینیم و هیچ نگوییم و به حرف کسی هم توجه نکنیم گاهی این نشستن ها و سکوت های طولانی خیلی سنگین است. خانواده ها نمی پسندند. می گویند: وقتی شما در خانه نبودید، بهتر از این بود که این طور با بد اخلاقی به خانه بیایید.

هدف از نشستن با اهل خانه، انس و محبت و صمیمیت است. گاهی مردانی هستند که حتی پس از ازدواج هم ترجیح می دهند بیرون خانه غذا بخورند. این کار بسیار نا پسند است برای جوان عزیزی که ازدواج کرده است و شریک زندگی برای خود انتخاب کرده این کار زیبنده نیست باید در کنار همسر خود باشد.

2.پرهیز از آزار جسمی همسر

متأسفانه مردانی هستند که همسران خود را آزار می دهند و توجیه می کنند که این کار حق آنان است می گویند مگر در قرآن نخوانده اید که

ص: 113


1- الكافي، ج 2، ص 660

می فرماید: ﴿ وَ اضْرِبُوهُنَّ ﴾؛ (1) «همسران خود را بزنید؟!»

تقاضای ما این است که در فهم قرآن دقت بیشتری بفرمایید. آیا درک قرآن به این آسانی است؟ آیا با یک ترجمه کار تمام می شود؟ آیا ما می توانیم برداشت اولیه و بدون تحقیق خود را به عنوان یک نظر دینی بر گردن قرآن بگذاریم؟

قرآن کریم آیاتی دارد که فهم آن نیازمند تحقیق و تأمل بسیار است مثلاً اگر بنا باشد به سادگی و با میل خود قرآن را معنا کنیم، ممکن است کسی بگوید: قرآن فرموده است: ﴿ فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ﴾؛ (2) ولی دم در کشتن دیگران اسراف نکنند بنا بر این کشتن یکی دو نفر اشکال ندارد چون این اسراف در قتل نیست!

ما برای فهم آیات، نیازمند دانش و فهم قرآنی هستیم و باید به کار شناسان این فن مراجعه کنیم. شخصیتی مانند علامه طباطبایی رحمة الله علیه خود را برای فهم و درک و تفسیر قرآن می گذارد. بنا بر این باید بپذیریم که ما حق نداریم با ترجمه سطحی یک آیه بگوییم این نظر قرآن است.

یک فقیه یا مفسر پیدا نمی شود که ذیل آیه ﴿ وَ اضْرِبُوهُنَّ ﴾ به مردان بگوید شما حق دارید همسران خود را بزنید به صورتی که اثری در بدن او ایجاد شود و بدن زن سرخ یا کبود شود.

قطعاً اگر ما به دیگری آسیبی برسانیم و مثلاً به صورت او ضربه ای بزنیم و صورت او سرخ شود همۀ فقها می گویند باید به کسی که به او ضربه زده ایم،

ص: 114


1- سوره نساء، آیه 34
2- سوره اسراء، آیه 33

دیه بپردازیم. یک مثقال و نیم طلا، دیه آن است اگر کبود شد، سه مثقال طلا مدیون او هستیم. اگر از کبودی گذشت و به سیاهی رسید شش مثقال فرقی نمی کند که آن شخص همسر ما باشد یا فرزند یا شخص دیگری. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْها ﴾؛ (1) من تعجب می کنم از مردی که زن خود را می زند حال آن که خودش سزا وار تر است به این که کتک بخورد [و ادب شود].

امام صادق علیه السّلام فرزندی به نام اسماعیل داشتند که در قبرستان بقیع مدفون است ایشان در زمان حیات امام صادق علیه السّلام از دنیا رفت. امروزه فرقه اسماعیلیه به امامت اسماعیل معتقدند حال آن که خود ایشان چنین ادعایی نداشته است.

روزی به امام صادق علیه السّلام خبر دادند که اسماعیل تب کرده است. امام صادق علیه السّلام فرمودند: بروید از او سؤال کنید که امروز چه خطایی کرده است که خداوند او را گرفتار این بیماری کرده است. اسماعیل در پاسخ چیزی نگفت، اما خبر دادند که او امروز با همسر خود در گیر شده است و همسرش را زده و او با دیواره در برخورد کرده و صورتش خراش برداشته است.

حضرت آن زن را که «بنت زلفی» نام داشت طلب کردند و به او فرمودند: ﴿ اجْعَلِي إِسْمَاعِيلَ فِي حِلٌّ مِمَّا ضَرَبَك ﴾؛ اسماعیل را به خاطر آن که تو را زد حلال کن او گفت او را حلال کردم امام صادق علیه السّلام هم هدیه ای به او سپس فرمودند حالا بروید ببینید که اسماعیل در چه حالی است؟

ص: 115


1- بحار الانوار، ج 100، ص 249

رفتند و دیدند که هیچ اثری از بیماری در او نیست. (1)

گاهی مشکلات و بیماری ها و ناراحتی هایی که در زندگی ما پیش می آید ناشی از ظلمی است که کرده ایم و یکی از بزرگ ترین مصادیق ظلم، ظلم به همسر است. البته ما نمی توانیم بگوییم که اگر کسی گرفتار بیماری شد حتماً مرتکب گناه شده است و عقوبت گناه خود را می کشد. ما نمی توانیم تشخیص دهیم؛ امام است که می تواند تشخیص بدهد.

4.یاری کردن همسر در خانه

یکی دیگر از کار هایی که مرد با انجام آن می تواند به تقویت روابط با همسر کمک کند کمک کردن در کار های خانه است. از امام صادق علیه السّلام روایت شده که امیر مؤمنان علیه السّلام در کار های خانه به حضرت زهرا سلام الله علیها کمک می کردند.

﴿ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَحْطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِرْ ﴾؛ (2) امیر المؤمنین علیه السّلام هیزم و آب می آورد و جارو می زد و فاطمه سلام الله علیها آرد و خمیر درست می کرد و نان می پخت.

فاطمه زهرا سلام الله علیها برخی از کار ها را انجام می دادند و امیر مؤمنان علیه السّلام هم بعضی کار های دیگر را.

در روایت دیگری آمده است:

﴿ خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةُ لِلْكَبَائِر ﴾؛ (3) خدمت به همسر کفاره گناهان کبیره است.

ص: 116


1- بحار الانوار، ج 47، ص 28
2- الامالى للطوسى، ص 661
3- مستدرک الوسائل ، ج 13، ص 49

هم چنین از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت شده است که فرمودند:

﴿ لَا يَخْدُمُ الْعِيَالَ إِلَّا صِدِّيقُ أَوْ شَهِيدٌ أَوْ رَجُلٌ يُرِيدُ اللَّهُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة ﴾؛ (1) کسی به همسر خدمت نمی کند، مگر صدیق یا شهید یا مردی که خدا خیر دنیا و آخرت را برای او خواسته است.

این روایت ماجرای جالبی دارد از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل شده است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و اله به خانه ایشان آمدند و فاطمه زهرا علیها السّلام پای ظرف غذا نشسته بود و امام علیه السلام هم مشغول پاک کردن عدس بود.

بعد از این پیامبر خدا صلی الله علیه و اله با جملاتی زیبا به بیان فضیلت و پاداش مردی که به همسر خود کمک می کند پرداختند که یکی از جملات آن حضرت همان بود که ذکر کردیم.

5.تأمین نیاز مالی همسر

یکی از افراد واجب النفقه مرد همسر اوست. همان طور که گفتیم بحث نفقه احکام مفصلی دارد که متأسفانه مورد غفلت است برای مطالعه مفصل این مبحث، می توانند به «تحریر الوسیلهٔ» امام خمینی قدس سره مراجعه کنند.

بر مرد واجب است ،مسکن خوراک و پوشاک همسر خود را به صورتی که در شأن همسر اوست تأمین کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در روایتی زیبا، خصوصیات بهترین مردان را بیان فرمودند. از جمله فرمودند:

﴿ السَّمْحَ الْكَفَّيْنِ ... وَلَا يُلْجِيُّ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِهِ ﴾؛ (2) آن مردی که دست سخاوت داشته باشد ... و نان خوران را به دیگری محتاج نکند.

ص: 117


1- بحار الانوار، ج 101، ص132
2- تهذيب الاحكام، ج 7، ص 400

بنا بر این، یکی از خصوصیات بهترین مردان این است که کاری نمی کنند که دست نیاز همسر و دیگر افراد واجب النفقه اش نزد دیگران دراز شود. در ادامه همین روایت، آن حضرت بد ترین مردان را کسانی می دانند که بخیل هستند و کاری می کنند که دست نان خور های شان به سوی دیگران دراز شود.﴿ .. الْبَخِيلَ الْمُلْجِىَ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِه ... ﴾ (1)

مردی که نیازمندی های همسر خود را تأمین نمی کند و همسر او محتاج دیگران می شود، از بد ترین مردان است حتی اگر آن دیگری پدر یا برادرش باشد. خانم ها هم دوست ندارند که نیازمندی های خود را از غیر شوهر شان درخواست کنند. این وظیفه مرد است. یک امری مستحب نیست، بلکه وظیفه ای دینی برای مرد و حق مسلم شرعی زن است.

از امام سجاد علیه السّلام روایت شده که فرمودند:

﴿ إِنَّ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِیالِهِ ﴾؛ (2) خداوند بیش از همه از کسی راضی است که گشایش بیشتری برای خانواده خود ایجاد کند.

در ضرب المثل های ما نیز آمده است که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است». البته گاهی از این ضرب المثل استفاده درستی نمی شود، ولی یکی از جا هایی که قطعاً می توانیم بگوییم این حرف درست است، آن جاست که مرد پیش از آن که نفقه همسر و فرزندان خود را پرداخت کند و نفقه واجب آنان را تأمین نماید، به سراغ مخارج دیگر برود. حتی اگر آن مخارج، به خودی خود مستحب هم باشند ولی قطعاً بر واجب مقدم نمی شوند.

ص: 118


1- 1 تهذيب الاحكام، ج 7، ص 400
2- الكافي، ج 8 ص 69

وظایف زن

1.رضایت و قناعت

شاید مهم ترین وظیفهٔ زنان در زندگی خانوادگی، رضایت مندی و قناعت است. اگر کسی به این دو امر برسد، قطعاً زندگی شیرینی خواهد داشت، وگرنه حتی اگر مرفّه ترین زندگی ها را داشته باشد، مطمئن باشید که باز هم از زندگی لذت نخواهد برد؛ چون باز هم به زندگی بالادست های خود نگاه می کند و ناراضی می شود. امیر المؤمنین علیه السّلام در بخشی از نامه خود به حارث همدانی می فرمایند:

﴿ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضَّلْتَ عَلَيْهِ ﴾؛ (1) زیاد نظر کن به کسی که در زندگی بر او برتری داده شده ای.

توجه به این سفارش امیر مؤمنان علیه السّلام قطعاً در زندگی ما تأثیر گذار خواهد بود و آرامش را به ما باز می گرداند. آرامشی که متأسفانه در این روزگار در بسیاری از زندگی ها از دست رفته است اگر انسان در زندگی به بالا دست خود نگاه کند، هیچ وقت از زندگی خود راضی نخواهد شد، اما اگر پایین دست خود را ببیند به قناعت و رضایت خواهد رسید.

کسانی که صاحب خانه هستند هر چند خانۀ کوچکی دارند به کسانی نگاه کنند که هنوز صاحب خانه نشده اند و مستأجر هستند. مستأجر ها به کسانی نگاه کنند که حتی توان تهیه خانه اجاره ای را هم ندارند این روی کرد، وظیفه همه است، ولی در خانواده بانوان سهم بسیار بیشتری در این زمینه دارند.

ص: 119


1- نهج البلاغه نامه 69، ص 460

قناعت فاطمه الزهرا سلام الله علیها

فاطمه زهرا سلام الله علیها در مراحل مختلف زندگی از نظر مالی در تنگ دستی بودند. امیر مؤمنان علیه السّلام در سال های آغاز هجرت ازدواج کردند و مانند دیگر مهاجرانی که از مکه به مدینه آمده بودند دست خالی بودند. مسلمانان مهاجر، همگی در مدینه گرفتار فقر ،بودند حتی اگر در مکه وضع مالی خوبی داشتند؛ زیرا و اجازه نمی دادند که آن ها دارایی هایی خود را به مدینه بیاورند.

برخی از ایشان مخفیانه و شبانه از مکه بیرون آمدند؛ مثل خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وضعیت اصحاب صُفّه به خوبی نشان دهنده دشواری های آن دوران است. آنان چهار صد نفر مهاجر بودند که در مکه امکاناتی داشتند، ولی در مدینه در گوشه مسجد النبی زندگی می کردند وضع مالی امیر مؤمنان علیه السّلام در این سال ها نا مناسب بود و آن حضرت تنگ دست بودند و با همین وضعیت با حضرت زهرا سلام الله علیها زندگی می کردند.

جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار ساده بود جزئیات این جهیزیه در کتاب های تاریخی ثبت شده است. پیامبر خدا صل الله علیه و اله نگاهی به این جهیزیه ساده کردند و دیدند که همۀ ظروف دختر شان گلی است. در این هنگام گریه کردند و چنین دعا کردند:

﴿ اللَّهُمَّ بَارِكْ لِقَوْمٍ جُلُّ آنَيْتِهِمُ الْخَزَفٌ ﴾؛ (1) خدایا، مبارک بگردان برای گروهی که همۀ ظروف شان گلی است.

برکت غیر از زرق و برق زندگی است. ممکن است زندگی ای بسیار

ص: 120


1- بحار الانوار، ج 43، ص 130

ساده باشد ولی برکت همراه آن باشد و ممکن است زندگی ای بسیار پر زرق و برق ،باشد، ولی مبارک نباشد.

رفتار حضرت زهرا سلام الله علیها در زمینهٔ قناعت و تحمل فقر و سختی، می تواند بهترین الگو برای بانوان باشد. در این زمینه ماجرایی در تاریخ نقل شده است که واقعاً موجب شگفتی است نقل شده است روزی امير المؤمنین علیه السّلام از همسر خود سؤال کردند: آیا چیزی در خانه هست؟ حضرت فاطمه علیها السلام سوگند یاد کردند که سه روز چیزی در خانه نداشته اند جز همان مقدار اندکی که برای امیر المؤمنین علیه السّلام آماده می کرده اند. وقتی آن حضرت این کلام را شنیدند فرمودند پس چرا به من چیزی نگفتی؟! فاطمه زهرا علیها السلام پاسخ دادند:

﴿ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئًا فَقَالَ: لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمَّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ ﴾؛ (1) رَسُول خدا صلی الله علیه و آله مرا نهی کردند از این که از شما چیزی بخواهم و فرمودند: از پسر عموی خود چیزی نخواه اگر از نزد خود چیزی برایت آورد به همان بسنده کن وگرنه از او درخواست نکن.

انتظارات بی جا

امروزه اگر رضایت مندی و قناعت را سر لوحه زندگی خود قرار ندهیم گرفتار تلخی های بسیاری خواهیم شد. اگر بنا باشد که بانوان گرامی هر روز انتظاری از مردان خود داشته باشند با توجه به در آمد های محدودی که

ص: 121


1- بحار الانوار، ج 14، ص 197

مردان دارند، چه پیش خواهد آمد؟

اگر شوهر متدیّن باشد؛ این درخواست ها را می شنود و تحمل می کند و فشار روحی به او می آید یا این که سعی می کند با کار بیش از حد و طاقت فرسا از پس تأمین خواسته های همسرش بر آید. و اگر متدین نباشد به دنبال راه های حرام می گردد و از راه های حرام که امروزه بسیار هم فراوان و آسان شده است در پی تأمین خواسته ها خواهد بود. پیش از این گفتیم که شغل های دوم و سوم و کار های زیاد، قطعاً به جسم و روح و خانواده آسیب خواهد زد.

اعتدال در زندگی

روایت شده که فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از نماز های پنج گانه دعایی می خواندند آن حضرت در بخشی از آن دعا چنین می گویند:

﴿ اللَّهُمَّ ... أَسْأَلُكَ الْقَصْدَ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى ... وَ أَسْأَلُكَ الرِّضَا بَعْدَ الْقَضَاء ﴾؛ (1) خدایا، ... از تو در خواست می کنم اعتدال را، در فقر و بی نیازی ... و از تو درخواست می کنم که بعد از قضای ،خود به من رضا و خوش نودی عنایت کنی!

اعتدال در زندگی بسیار ارزش مند است؛ چه در هنگام بی نیازی و ثروت و چه در زمان نداری و فقر انسان وقتی که دارد هم باید اعتدال در زندگی را رعایت بکند و از اسراف ها و خرج و برج های بی جهت بپرهیزد.

درخواست دیگر آن حضرت راضی شدن به تقدیر خداوند است. البته

ص: 122


1- فلاح السائل، ص 204

این مطلب نمی تواند راه را برای کوتاهی مردان باز کند. آن ها باید از کار و تلاش دریغ نکنند و در حد توان خود و با پرهیز از افراط و تفریط، به وظیفۀ خود بپردازند. اما مهم این است که بعد از تلاش مرد زن به مقدرات الهی راضی باشد.

در پی هدف زندگی

حضرت فاطمه سلام الله علیها در دعای دیگری چنین عرضه می دارند:

﴿ اللَّهُمَّ قَنّعْنِي بِمَا رَزَقْتَني ... اللَّهُمَّ فَرَّغْنِي لِمَا خَلَقْتَني ﴾؛ (1) خدايا، مرا به آن چه روزی ام کرده ای قانع کن خدایا به من فراغت بده تا برای آن چه مرا به خاطر آن آفریده ای عمل کنم.

انسان باید زندگی آرام و خوب و همراه با امکانات داشته باشد، ولی هدف خلقت این نیست که خوب بخوریم و خوب استراحت کنیم و فقط به فکر شهوت و شکم و مادیات باشیم انسان و هدف آفرینش او خیلی بالا تر از این هاست.

بار دیگر از ملک پرّان شوم *** آن چه اندر و هم ناید آن شوم.

انسان باید از فرشته بالا تر باشد خداوند متعال می فرماید:

﴿ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة ﴾؛ (2) من در زمین جانشين قرار می دهم.

انسان جانشین خدا در روی زمین است. خدا جسم نیست؛ بنا بر این انسان برای نزدیکی به خدا و تحقق مقام خلافت او باید در حد شعاع خود

ص: 123


1- بحار الانوار، ج 92، ص 406
2- سوره بقره، آیه 30

مظهر صفات الهی و عظمت پروردگار باشد.

برخی از مفسران گفته اند که مقصود از این آیه تنها آدم ابو البشر نیست، بلکه هر انسانی باید جانشین خدا بر روی زمین باشد و مظهر صفات پروردگار در شعاع وجود خود گردد.

قطعاً هدف آفرینش این نیست که انسان هر روز به دنبال زرق و برق دنیا و عوض کردن پرده ها و مبلمان ها و لباس ها و مدل های خانه باشد و خود را سر گرم زخارف دنیا کند و به تجملات مشغول شود.

باز هم تکرار می کنم که حتماً باید زندگی آبرو مندانه ای داشته باشد، ولی هدف خلقت این نیست بنا بر این حضرت زهرا سلام الله علیها از خداوند می خواهد که او را فراغت دهد تا فرصت خود را برای آرمان های بلندی که انسان به خاطر آن ها آفریده شده صرف کند.

زحمات فاطمه علیها السلام در خانه

مناسب است که به مطلب دیگری از زندگانی صدیقه طاهره علیها السلام اشاره کنیم. در روایتی از حضرت سلمان آمده است که دست مبارک آن حضرت به خاطر آسیاب کردن با آسیاب دستی مجروح شده بود و خون از دست ایشان بر دسته آسیاب جاری بود. ﴿ عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ ﴾. (1)

در روایت دیگری آمده است که روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند و دیدند که ایشان مشغول آسیاب کردن هستند. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله وقتی این منظره را دیدند گریان شدند و فرمودند:

ص: 124


1- بحار الانوار، ج 43، ص 28

﴿ يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ ﴾؛ (1) ای دخترم به سوی تلخی دنیا بشتاب [و آن را تحمل کن] که در عوض آن شیرینی آخرت در انتظار تو است.

حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ پدر بزرگ وار خود عرض کردند:

﴿ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ لِلهِ عَلَى آلَائِهِ ﴾؛ خدا را به خاطر نعمت هایش سپاس گزارم و شکر می گویم.

دشواری های زندگی

گاهی مردان به خاطر انتظارات زیاد همسران خود مجبور به قرض می شوند. قرض بنا بر شرایط مختلف، مشمول یکی از احکام پنج گانه می شود. گاهی قرض کردن واجب است و آن در شرایطی است که حیات انسان بستگی به قرض دارد و اگر قرض نگیرد، زندگی او در معرض خطر است.

اما گاهی کراهت دارد در اسلام به قرض دادن سفارش شده، ولی قرض گرفتن مذمت شده است. اگر در زندگی ضرورتی پیش نیامده، شایسته نیست که انسان خود را گرفتار قرض کند.

علت این که بحث وظایف زن را از موضوع رضایت و قناعت شروع کردیم و سخن را در این باره طولانی کردیم این است که امروزه بخش عمده ای از جدایی ها و نگرانی ها در زندگی ها به خاطر رعایت نکردن همین موضوع است. انتظارات و توقعات زیاد شده و تحمل ها کم زن و شوهر تا سختی کمی در زندگی می بینند فکر می کنند که بهترین گزینه طلاق است.

ص: 125


1- بحار الانوار، ج 43، ص 86

تصور می کنند که با طلاق و جدایی آینده بهتری خواهند داشت.

اگر بررسی شود، روشن می شود که غالب کسانی که پس از طلاق ازدواج مجدد داشته اند، در زندگی دوم نیز دچار گرفتاری های دیگری شده اند. البته نه در همه موارد ولی غالباً این طور بوده است. فکر نکنیم که اگر این زندگی را به خاطر سختی ها به هم زدیم زندگی بهتری در انتظار ماست به هر ترتیب زندگی بدون سختی ها نیست.

﴿ ما كلُّ ما يَتَمَنَّى المرءُ يُدْرِكُهُ ﴾ *** ﴿ تَجْري الرِّيَاحُ بِمَا لَا تَشتَهِي السُّفُن ﴾. (1)

خدا کشتی آن جا که خواهد برد *** اگر نا خدا جامه بر تن درد

این چنین نیست که همیشه آن چه ما می خواهیم بشود و زندگی به میل ما پیدا بکند. اگر نا خدای کشتی حتی جامه خود را تکه تکه کند مسیر باد تغییری نمی کند. این هنر انسان است که بتواند مقاومت کند و بر خلاف مسیر ها حرکت نماید و سختی های زندگی را پشت سر بگذارد.

ازدواج و ایمان

ازدواج باید ایمان انسان را کامل کند شاید این روایت را فراوان شنیده باشید که کسی که ازدواج می کند نیمی از دین او محفوظ می شود. ﴿ مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ ﴾. اما امروزه این نگرانی وجود دارد که خدایی ناکرده ناکرده به خاطر توقعات زیاد و مشکلاتی که از این ناحیه به وجود می آید، به جای این که با ازدواج، دین و ایمان ما کامل بشود، به دین مان ضربه بخورد.

گفته شد که اگر خانم ها به مرد ها فشار آوردند، مرد ها اگر ایمان قوی

ص: 126


1- انسان به هر چه که آرزو می کند نمی رسد باد ها بر خلاف جهتی که کشتی ها می خواهند می وزد 2. الكافي، ج 5، ص329

داشته باشند مقاومت می کنند و آسیب های روحی می بینند و اگر ایمان قوی نداشته باشند، به دنبال راه های حرام می روند. منشأ بسیاری از حرام خواری هایی که امروزه در جامعه وجود دارد همین زیاده خواهی هاست.

درست است که مردان زیادی هستند که خود مایل به حرام خواری هستند ولی بخش عمده ای از حرام خواری ها به خاطر فشار هایی است که در محیط خانه به مرد وارد می شود.

فاطمه سلام الله در نگاه امیر المؤمنین علیه السّلام

اشاره

روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و به خانه امیر مؤمنان علیه السّلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند. یک سؤال از حضرت زهرا سام الله علیها و یک سؤال از امیر مؤمنان علیه السّلام کردند. از حضرت زهرا سلام الله علیها سؤال کردند که علی چگونه همسری برای تو است؟ ایشان عرض کردند: ﴿ خَيْرُ بَعْلِ ﴾؛ (1) «بهترین همسر است».

عقد علی و فاطمه بسته خدای فاطمه *** سزد که جان عالمی شود فدای فاطمه

در روایت دیگری نقل شده است:

﴿ لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لها كُفْرٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴾؛ (2)

اگر امیر مؤمنان علیه السّلام با فاطمه سلام الله علیها ازدواج نمی کرد تا قیامت کفو و هم تایی برای فاطمه زهرا سلام لله علیها پیدا نمی شد.

اما شاهد سخن، در سؤال بعدی است وقتی رسول خدا صلی الله علیه و اله از امیر مؤمنان علیه السّلام پرسیدند که فاطمه چگونه همسری برای تو است، آن حضرت

ص: 127


1- بحار الانوار، ج 43، ص 117
2- بحار الانوار، ج 43، ص 10

عرض کردند: ﴿ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللهِ ﴾؛ «خوب یاوری برای اطاعت خداست!»

یعنی فضای خانه را با همه سختی ها و گرفتاری ها، آن قدر زیبا اداره کرده است که این محیط محیط عبودیت و بندگی است. اگر هیچ آیه و حدیثی در فضیلت فاطمه زهرا سلام الله علیها نداشتیم جز همین شهادت و گواهی امیر مؤمنان علیه السّلام برای عظمت این بانوی دو عالم کافی بود.

به هر ترتیب، هر چه در مورد نقش بانوان در این زمینه بگوییم، باز هم کم است؛ چرا که قناعت و صبر و رضایت مندی از زندگی مهم ترین و عالی ترین نقشی است که بانوان در زندگی مشترک ایفا می کنند.

2.امین شوهر و حافظ زندگی

وظیفۀ دوم بانوان که نقش مهمی در زندگی ها دارد این است که آنان امین زندگی شوهر خود باشند از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله روایت شده که خداوند متعال می فرماید: اگر بخواهم به مسلمانی خیر دنیا و آخرت را عطا کنم چند چیز به او عنایت می کنم آن بخشی که به سخن ما مربوط است این است:

﴿ وَ زَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَ مَالِهِ ﴾؛ (1) و همسری مؤمن به او بدهم که وقتی به او بنگرد، شادمان شود و آن زن در غیاب او، حافظ او باشد به این صورت که خودش را نگاه دارد و به این ترتیب ناموس شوهر خود را حفظ کرده و هم چنین مال شوهرش را حفظ کند.

ص: 128


1- ﴿ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أَجْمَعَ لِلْمُسْلِم خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ جَعَلْتُ لَهُ قَلْباً خَاشِعاً وَ لِسَاناً ذَاكِراً وَ جَسَداً عَلَى الْبَلَاءِ صَابِراً وَ زَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَ مَالِهِ ﴾. الكافي، ج 5، ص 327

قرآن کریم در بیان ویژگی زنان صالح می فرماید:

﴿فالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ الله﴾؛ (1) زنان صالح فرمان بردارند و حافظ غیب هستند به آن چه خدا حفظ کرده است.

عفت ورزی در برابر نا محرمان

یکی از معانی ای که برای «حافظاتٌ لِلْغَيْب» شده این است که مقصود زنانی هستند که در غیاب شوهر خود شان را حفظ می کنند.

در روایت دیگری از رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم نقل شده است:

﴿إِنَّ خَيْرَ نِسَائِكُمُ ... الْعَفِيفَةُ ... المُتَبَرَّجَةُ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصَانُ عَلَى غيره﴾؛ (2) بهترین زنان شما زنان باعفت هستند ... زنانی که خود را برای شوهر بیارایند و در نزد غیر شوهر خود را نگاه دارند.

در این روایت، دلبری و اظهار زینت و خود آرایی در نزد شوهر از صفات نیک زنان شمرده شده است البته در محیط هایی که فرزندان حضور دارند، باید حدودی رعایت بشود.

بنا بر این صفت دیگر زنان خوب آن است که نسبت به غیر همسر خود عفیفه هستند و خود را حفظ کنند.

حفاظت از اموال شوهر

اشاره

امین بودن فقط در مسائل اخلاقی نیست و همان طور که در روایت نخستی که در ذیل این موضوع مطرح شد آمده است که بانوان باید امین

ص: 129


1- سوره نساء، آیه 34
2- الكافي، ج 5، ص 324

ثروت همسران خود نیز باشند.

حفظ اموال همسر، مصادیق متعددی دارد و زنان در امور مختلف زندگی باید مراقب این امر باشند. گاهی بانوان محترمی هستند که به خاطر صفای قلبی خود فریب بعضی از کسانی که ادعای جادو گری و دعا نویسی دارند می خورند و پول های زیادی برای این منظور خرج می کنند.

کسی با دعا مخالف نیست. قطعاً دعا و دعا نویسی خوب است. می توانیم کتاب «مفاتیح الجنان» را بر داریم و دعایی از روی آن بنویسیم. اما این که کسی بخواهد با دعا نویسی برای خود دکان و بازاری درست کند و کار هایی به اسم جادو گری و سر انجام دهد، مذموم و نا پسند است.

معمولاً خانم ها زود تر این مسائل را باور می کنند. آن ها باید در این گونه مسائل همسر خود را محرم راز خود بدانند و چیزی را از آن ها مخفی نکنند که دچار گرفتاری های سنگینی که در پی این کار ها به وجود می آید نشوند.

3.تربیت فرزندان صالح و رسیدگی به امور خانواده

برای بانوان توفیق بزرگی است که می توانند در محیط خانه به عبادات بزرگی مشغول باشند ادارۀ خانه و تربیت فرزندان از عبادات زنان است. امير المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:

﴿ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعَلِ ﴾؛ (1) جهاد زن خوب شوهر داری کردن است.

این که زنی بتواند خانه را خوب مدیریت کند و فرزندان صالح تربیت

ص: 130


1- نهج البلاغه حکمت 136، ص 494

کند، از توفیقات مهم است فراوان این جمله را به نقل از امام خمینی قدس سره شنیده اید که از دامن زن مرد به معراج می رود این یک حقیقت است و نباید با این جمله به صورت شعاری برخورد کرد.

در راه تربیت فرزندان و اداره خانه سختی های فراوانی پیش می آید هنر زنان این است که این سختی ها را تحمل کنند بانوان واقعاً باید این مطلب را عبادت بدانند در روایات پاداش های بسیاری برای کار خانه سپری کردن دوران های سخت بارداری و شیر دهی و نیز تربیت فرزندان بیان شده است که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

خدمت بانوان در خانه

از امام صادق علیه السّلام روایت شده که ام سلمه از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در مورد فضیلت بانوان در خدمتی که در خانه انجام می دهند پرسید. آن حضرت فرمودند:

﴿ مَا مِن امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعِ إِلَى مَوْضِعِ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحاً إِلَّا نَظَرَ اللهُ إِلَيْهَا، وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ ﴾؛ (1) هیچ زنی نیست که در خانه شوهرش چیزی را جابه جا کند و با این کار قصد صلاح و سامان دادن امور منزل را داشته باشد مگر آن که خدا به او نظر کند و هرکس که خدا به او نظر کند، او را عذاب نکند.

آن بانوی بزرگ واری که کار خانه را انجام می دهد، نظام خانه را حفظ می کند و چیزی را از جایی برمی دارد و در جای دیگر قرار می دهد و قصد او از این اداره کردن اصلاح و زیبایی خانه است مورد نظر رحمت خدا قرار می گیرد.

ص: 131


1- الأمالي للطوسي، ص 618

مگر ما دوست نداریم در تمام زندگی نظر رحمت الهی را متوجه خود کنیم؟ یکی از بهترین راه های جلب رحمت و عنایت الهی کار در خانه است. زنان نباید این کار ها را ساده بگیرند آنان باید در این کار ها قصد تقرب به خدا را از یاد نبرند و برای خدا کار کنند. خوشا به حال کسانی که بتوانند با کار در خانه نظر و عنایت الهی را متوجه خود کنند!

فرزند آوری

امّ سلمه پس از این در خواست کرد که حضرت رسول صلی الله علیه و اله ثواب های بیشتری را برای او بیان فرمایند رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا حَمَلَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا وَ ضَعَتْ قِيلَ لَهَا : قَدْ غُفِرَ لَكَ ذَنْبُكَ فَاسْتَأْئِفِي الْعَمَلَ فَإِذَا أَرْضَعَتْ فَلَهَا بِكُلِّ رَضْعَةٍ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ ﴾؛ زن وقتی باردار می شود، اجر او مانند اجر کسی است که با جان و مال خود در راه خدای عزّ و جلّ جهاد کرده است. وقتی فرزند را به دنیا آورد به او خطاب می شود «خداوند گذشته تو را آمرزید؛ عمل را از سر بگیر» و وقتی که شیر می دهد به ازای هر نوبت شیر دادن پاداش آزاد کردن بنده ای که از فرزندان اسماعیل باشد به او داده می شود».

این خطابی که بعد از زایمان به زن می شود شبیه به آن خطابی است که در صحرای عرفات به حجاج می شود. وقتی حجاج بیت الحرام در روز عرفه در بهترین زمان ها و مکان ها از ظهر تا غروب مشغول راز و نیاز با خداوند

ص: 132

می شوند در هنگام غروب به آن ها خطاب می شود که عمل را از نو آغاز کنید. خداوند گذشته شما را بخشید.

همان گونه که حاجی تولد جدیدی پیدا می کند؛ بانوان هم بعد از زایمان تولد جدیدی پیدا می کنند اگر زنان به این پاداش ها توجه کنند، سختی های زندگی برای شان خیلی آسان می شود.

ارزش تربیت فرزند

در خاطرات امام خمینی می خواندم که گاهی دختران و عروس های ایشان به خدمت شان می رفتند، ولی فرزندان خرد سال خود را همراه نمی بردند امام علاقه خاصی به بچه ها داشتند و این اخلاق همه مؤمنین و اولیای خدا است.

ایشان سراغ می گرفتند که چرا این بچه های خرد سال را نمی آورید که من ببینم. آن ها هم توجیه می کردند و می گفتند: برای این که وقتی می آیند زندگی شما را به هم می ریزند، کتاب های شما را به هم می زنند و شما را اذیت می کنند.

امام قدس سره در جواب می فرمودند: اگر شما حاضر هستید، من حاضرم که تمام عبادات خود را با آن اجر و پاداشی که خدا به شما مادر ها می دهد، عوض کنم؛ پاداش سختی هایی که به خاطر تربیت و اداره زندگی با فرزند خرد سال متحمل می شوید، من حاضرم ثواب همۀ عبادات خود را به شما بدهم و شما آن ثوابی که خدا به خاطر اداره خانه و تربیت فرزندان نصیب تان کرده به من بدهید.

ص: 133

اگر انسان به عظمت کاری که انجام می دهد توجه داشته باشد و این کار را برای خدا انجام بدهد و ملتفت باشد که کاری که در خانه می کند و بار داری و شیر دهی و تربیت فرزندان، چه آثاری در زندگی او دارد، تحمل سختی ها برایش آسان و بلکه شیرین می شود.

ص: 134

فصل چهارم: ارتباط با فرزندان

اشاره

ص: 135

ص: 136

رفتار با فرزندان

اشاره

از وظایفی که والدین در ارتباط با فرزندان خود دارند، در قرآن کریم و کلمات اهل بیت علیهم السّلام مطالب بسیار فراوانی وجود دارد.

اگر در قرآن یا روایات واژه های «اولاد»، «ابن» و «اهل» و مشتقات آن ها را جست و جو کنید، به ده ها و صد ها آیه و حدیث در این زمینه بر خورد خواهید کرد. واژه هایی مانند «أولادهم»، «أولادكم»، «أولادهن»، «أولاداً»، «ولده»، «ولده»، «بَنَى»، «بَنَيَّه»، «بَنُون» و «أهلی» بسیار فراوان است.

به حق می توان گفت که در این زمینه با تکیه بر آیات و روایت معصومین علیهم السلام رساله ای بسیار مفصل می توان تنظیم کرد. در این جا به طور مختصر به بررسی آیات قرآن کریم در این زمینه می پردازیم و آیات مرتبط با این موضوع را در سه دسته تقسیم بندی می کنیم.

1.پرهیز از افراط و تفریط

پیام دسته اول آیات این است که والدین در ارتباط با فرزندان نباید راه افراط یا تفریط را در پیش گیرند. عده ای از پدر ها و مادر ها هستند که تمام زندگی خود را وقف فرزندان و حوائج آن ها کرده اند و به هر قیمت و وسیله ای در پی برآورده کردن نیاز ها و خواسته های آنان هستند و در این راه از آسایش و رفاه خود نیز غافل می شوند و از هر راهی برای رسیدن به این مقصود بهره می برند. حتی اگر راهی نامعقول و دور از دین باشد.

عده ای دیگر هستند که هیچ توجهی به فرزندان خود ندارند و آن ها را

ص: 137

کاملاً آزاد و رها گذاشته اند نه در فکر معیشت آن ها هستند و نه در فکر اخلاق آن ها این افراط و تفریط ها بسیار ناپسند است.

این دسته از آیات را در ضمن سه موضوع جزئی بررسی می کنیم.

فرزند؛ وسیلهٔ آزمایش الهی

موضوع اول، هشداری است برای والدین که مواظب باشند و غافل نشوند که فرزندان شان وسیلهٔ آزمایش آن ها هستند.

﴿ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أ نَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴾؛ (1)

و بدانید که اموال و فرزندان تان وسیلهٔ آزمون شما هستند و در نزد خدا پاداشی بزرگ وجود دارد.

متأسفانه بسیاری از کسانی که در آزمون های سخت الهی موفق می شوند، این آزمون شکست می خورند و محبت بیش از حد به فرزندان است که موجب شکست آنان می شود. محبت به فرزندان به این معنا نیست که با هر قیمتی و از هر وسیله ای و از هر راهی به نیاز های آن ها رسیدگی شود. افراط و تفریط در این زمینه خطاست.

نظیر همین تعبیر در سوره مبارکه تغابن آمده است:

﴿ أَنما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ ﴾ (2) اموال شما و فرزندان تان صرفاً وسیلهٔ آزمایشی [ برای شما] یند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله بیان بسیار لطیفی در این زمینه دارند می فرمایند:

ص: 138


1- سوره انفال آیه 28
2- سوره تغابن آیه 15

﴿ أَوْلَادُنَا أَكْبَادُنَا صُغَرَاؤُهُمْ أُمَرَاؤُنَا وَ كُبَرَاؤُهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَإِنْ عَاشُوا فَتَنُونَا وَ إِنْ مَاتُوا أَحْزَنُونَا ﴾؛ (1) فرزندان ما پاره های جگر ما هستند. کوچک های آنان، امیران ما هستند و بزرگان آنان، دشمنان ما اگر زنده بمانند موجب آزمایش ما می شوند و اگر بمیرند ما را اندوه گین می سازند.

فرزندان ما پاره های جگر ما هستند. این تعبیر نشان دهنده اوج محبت انسان به فرزندانش می باشد. این فرزندان تا کوچک هستند، امیر ما هستند. دیده ایم که گاهی یک کودک خرد سال مانند یک امیر دست پدر یا پدر بزرگی را گرفته و او را به هر جایی که بخواهد می برد و هرچه بخواهد از او طلب می کند.

تا وقتی که کودک هستند امیرند اما وقتی بزرگ می شوند، دشمن ما می شوند؛ زیرا چه بسا انسانی که محبت بیش از حد به فرزندش دارد، فرمان خدا را به خاطر رضایت فرزند خود کنار بگذارد،

فرزندان در زمان حیات خود وسیله آزمون هستند و سخت ترین آزمون ها نیز از همین ناحیه است. وقتی هم از دست بروند، غم و غصه عالم بر قلب انسان می نشیند.

خلاصه آن که فرزندان اسباب آزمایش هستند مراقب باشیم که در این آزمون سر افکنده نشویم. گاهی ما در بسیاری از آزمون های سخت موفق می شویم و حتی در جهاد و جان فشانی در راه خدا سربلند بیرون می آییم، ولی در این آزمون به دلیل بی توجهی به هشدار های قرآن شکست می خوریم.

ص: 139


1- مستدرک الوسائل، ج 15 ، ص 170

این که خواسته های فرزندان خود را با هر عنوانی اجابت کنیم یا به عکس، آن قدر برای خود اشتغالات ایجاد کرده باشیم که از خواسته های معقول و تربیت فرزندان خود غافل شویم هر دو موجب شکست در آزمایش الهی است.

برخی آن قدر درگیر کار های اجتماعی هستند که اصلاً متوجه گذر زمان و رشد فرزندان خود نمی شوند و نمی فهمند که آن ها در چه محیطی تربیت شده اند ،بنابراین با در پیش گرفتن راه اعتدال و دوری از افراط و تفریط باید از این آزمایش الهی سربلند بیرون آییم.

فرزند و غفلت از یاد خدا

دسته دوم آیات قرآن کریم، تذکر به این مطلب است که فرزندان نباید غفلت از یاد خدا شوند و انسان را سرگرم کنند.

﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴾؛ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و فرزندان تان شما را از یاد خدا بازندارد و کسانی که چنین کنند همان زیان کاران اند.

جالب است که در چند آیه از قرآن کریم اموال و اولاد در کنار هم قرار گرفته اند؛ از جمله در این آیه در این جا نیز بحث افراط و تفریط قابل طرح است ما حتماً باید به فرزندان خود علاقه داشته باشیم و برای سعادت و رفاه آن ها تلاش کنیم.

ص: 140


1- سوره منافقون، آیه 9

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: ﴿ أَوْلَادُنَا أَكْبَادُنَا ﴾، فرزندان ما پاره های جگر ما هستند. پدر و مادر چگونه می توانند به پاره تن خود بی توجه باشند؟! ولی باید مواظب باشیم که این عزیزان ما ما را از یاد خدا دور نکنند. به خاطر خواسته های فرزندان، فرمان الهی را از یاد نبریم.

در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله بعضی از مردم به جهاد که برای شان واجب بود نمی آمدند وقتی به آن ها گفته می شد «چرا نمی آیید؟»مال و خانواده خود را بهانه می کردند.

﴿ سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوالُنَا وَ أَهْلُونا ﴾؛ (1) آن بادیه نشینان که بازماندگان [از جهاد] هستند به زودی به تو خواهند گفت: دارایی ها و خانواده مان ما را مشغول کرد.

این همان محبت افراطی است انسان آن قدر محو فرزندان و خانه و زندگی می شود که حتی حاضر نیست به مهم ترین وظایف دینی خود عمل کند. امیر مؤمنان علیه السّلام به یکی از یاران خود فرمودند:

﴿ لا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ، وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللهِ فَمَا هَمَّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ الله ﴾؛ (2) بیشتر کار و مشغولیت خود را برای خانواده و فرزندان خود قرار نده که اگر خانواده و فرزندانت از اولیای خدا باشند، خدا اولیای خود را تباه نمی کند و اگر از دشمنان خدا باشند، پس تو را با دشمنان خدا چه کار؟

ص: 141


1- سوره فتح، آیه 11
2- نهج البلاغه، حکمت 352

تعبیر امام علیه السّلام بسیار حساب شده است. این فرمایش، نهی از افراط و تفریط است نه به کلی از فرزندان خود غافل باشیم و نه این که عمده هم و غم و فکر و آسایش ما فدای فرزند شود. امور بسیار دیگری در زندگی وجود دارد که انسان باید به آن ها نیز بپردازد باید به فکر آسایش و رفاه و سلامتی خود نیز باشیم.

امام علیه السلام برای این مطلب دلیل زیبایی آورده اند. می فرمایند: اهل و عیال ما از دو حال خارج نیستند؛ یا از بندگان مؤمن خدا هستند یا از دشمنان او در صورت اول باید بدانیم که خدا از اولیای خود غافل نمی شود و مراقب آن هاست و به زندگی ایشان توجه دارد؛ بنا بر این ما نباید از آسایش و سلامتی خود و وظایف دیگری که بر عهده داریم صرف نظر کنیم.

کم نیستند پدران و مادرانی که برای خود نه خوابی دارند و نه غذایی و نه استراحتی. نه شب را می فهمند و نه روز را بیست و چهار ساعته در حال دوندگی و تلاش هستند، می گویند می خواهیم فرزند مان در رفاه باشد.

باید به آنان گفت: آیا خود شما حقی از زندگی ندارید؟ آیا شما وظایف دیگری بر عهده ندارید؟ فرزند شما یا ولی خداست یا دشمن خدا اگر ولی خدا باشد خدا از اولیای خود مراقبت می کند و اگر دشمن خدا باشد، چرا هم و غم خود را برای دشمنان خدا می گذارید؟ چرا خود را فدا می کنید تا دشمن خدا در آسایش باشد؟

فرزند غير صالح؛ دشمن والدین

اشاره

اما موضوع سومی که در ضمن دسته اول آیات به آن می پردازیم،

ص: 142

دربر دارنده هشداری بسیار مهم است.

﴿ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ﴾؛ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید، [بدانید که] از میان همسران و فرزندان تان برخی دشمن شما هستند؛ پس از ایشان بر حذر باشید.

برخی فرزندان می خواهند خواسته های خود را به هر قیمتی تأمین کنند، هر چند به قیمت مخالفت با دستورات دینی و حرام خواری پدر باشد. چنین فرزندانی دشمن هستند و از دشمن باید بر حذر بود هشدار دیگر در سوره مبارکه عبس است. می فرماید:

﴿ فَإِذا جاءَتِ الصَّاخة يَوْمَ يَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنُ يُغْنِيهِ ﴾؛ (2) پس آن گاه که فریاد گوش خراش بیاید در آن روز که مرد از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان خود فرار می کند، در آن روز هر یک از آنان را کاری است که او را به خود مشغول می دارد.

همین فرزندی که به خاطر او به هر راه حلال و حرامی رفتید و دین و دنیای خود را فدای او کردید، در روز قیامت از شما فرار می کند.

یکی از اسامی قیامت «یوم الفرار» است. همه از هم فرار می کنند؛ زیرا هر کسی گرفتار خویش است. شما فریاد بزن: «پسرم من به خاطر شما این همه بلا و مصیبت را به جان خریدم و این همه در معرض گناهان و

ص: 143


1- سوره تغابن آیه 14
2- سوره عبس آیات 37 - 33

محرمات قرار گرفتم به فریاد من برس». او جوابی نمی دهد؛ زیرا گرفتار کار خویش است. قرآن کریم می فرماید:

﴿ لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴾؛ (1) در روز قیامت، خویشان شما و فرزندان تان هرگز برای شما سودی ندارند. [خدا] میان شما جدایی اندازد و خدا به آن چه می کنید بیناست.

اگر فرزند تان دشمن شما و آرمان های تان بود و از شما خواست که به هر وسیله ای خواسته های او را برآورده کنید، باید از او فاصله بگیرید. فکر نکنید که فردای قیامت آن ها نفعی برای تان خواهند داشت.

خلاصه سخن آن که میتوانیم آیات مرتبط با فرزندان را به سه دسته تقسیم کنیم:

دسته اول، آیاتی است که افراط و تفریط را در باره فرزندان ممنوع کرده است. کسانی که به کلی از فرزندان خود غافل هستند کار شان غلط است و کسانی هم که تمام هم و غم و آسایش خود را وقف فرزندان خود کرده اند، و از خودشان غافل شده اند نیز دچار اشتباه هستند.

در این مجموعه از آیات سه موضوع مورد توجه بود:

1. فرزند وسیله ازمون است.

2. نباید فرزند موجب غفلت از یاد خدا بشود.

3. بعضی از فرزندان دشمن والدین خود هستند.

ص: 144


1- سوره ممتحنه، آیه 3

2.انس و موعظه

دسته دوم آیات به ما سفارش می کند که با فرزندان خود مأنوس شویم و آنان را به راه حق بخوانیم.

در روایات و آیات نورانی قرآن به ما سفارش شده که با صمیمیت و محبت دور هم بنشینیم و گفت و گو کنیم و از سر مهربانی، خانواده خود را پند و اندرز دهیم. در این جا به بعضی از این آیات اشاره می کنم. خداوند متعال در سوره طه به پیامبر صلی الله علیه و اله خطاب می کند:

﴿ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها ﴾؛ (1) اهل خود را به نماز امر کن و خود بر آن صبر کن.

دعوت به خوبی ها و ارزش های اخلاقی حوصله می خواهد. باید با حوصله به خوبی ها و ارزش های اخلاقی دعوت کرد. حضرت موسی علیه السّلام پس از بر انگیخته شدن به رسالت از خدا چنین می خواهد:

﴿ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْري ﴾؛ (2) پروردگارا سینه ام را گشاده گردان.

بعضی از پدر ها و مادر ها زود خسته و نا امید می شوند.

قرآن کریم در مدح حضرت اسماعیل - علی نبیّنا و آله و عليه السّلام - می فرماید:

﴿ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴾؛ (3)

ص: 145


1- سوره طه، آیه 132
2- سوره طه، آیه 25
3- سوره مریم آیات 54 و 55

و در کتاب، اسماعیل را یاد کن. او در وعده خویش صادق بود و فرستاده ای پیامبر صلل الله علیه و اله بود و اهل خود را به نماز و زکات امر می کرد و نزد پروردگارش مورد رضایت بود.

در سوره تحریم نیز به مؤمنان سفارش شده است که خانواده خود را از آتش جهنم دور بدارند.

﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ ﴾؛ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و اهل خود را از آتشی که هیزم آن، مردم و سنگ است حفظ کنید.

این طور نیست که ما فقط نسبت به خود مان وظیفه داشته باشیم. اهل خانه همسر و فرزندان خود را نیز باید از جهنم برحذر بداریم.

موعظه های لقمان

شاید مفصل ترین آیاتی که انس با فرزند و موعظه او را به روشنی نشان می هد، آیات سوره لقمان باشد. در چند آیه از این سوره، شاهد موعظه های حکیمانه حضرت لقمان به فرزندش هستیم که در مجموع، ده سفارش تربیتی است.

﴿ وَ إِذْ قالَ لُقمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللهِ إِنَّ الشّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴾؛ (2) و آنگاه که لقمان موعظه کنان، به فرزندش گفت: ای پسر عزیزم، به خدا شرک نورز! همانا شرک ظلمی عظیم است.

ص: 146


1- سوره تحریم، آیه 6
2- 2 سوره لقمان آیه 13 همچنین نگاه کنید به آیات 16 و 17

تعبير «يا بنيّ» ملاطفت و مهربانی حضرت لقمان در گفت و گو با فرزندش را نشان می دهد، فرهنگی که ما حتماً باید در هنگام گفت و گو رعایت کنیم.

در سیره ائمه اطهار علیهم السّلام نیز شاهد چنین برخوردی هستیم. در نامه ای کوتاه از امام رضا علیه السّلام آمده است که دو بار به فرزند خود، امام جواد غلیه السّلام خطاب می کنند: ﴿ فِدَاكَ أَبوك ﴾؛ «پدرت فدایت شود.» (1)

طولانی ترین نامۀ «نهج البلاغه» نامۀ به مالک اشتر است که هم جنبه سیاسی و حکومتی دارد و هم جنبه اخلاقی، ولی طولانی ترین نامۀ تربیتی و اخلاقی «نهج البلاغه» نامه ای است که امیر مؤمنان علیه السّلام به امام مجتبی علیه السّلام نوشته اند.

این نامه را مطالعه کنید و ببینید که آن حضرت با چه تعبیرات زیبایی فرزند خود را نصیحت می کنند. ما چه مقدار به این روش عمل کرده ایم و با فرزندان خود صمیمانه گفت و گو نموده ایم؟

نکته جالبی که باید در آیات سوره لقمان مورد توجه قرار گیرد این است که موعظه های حضرت لقمان همراه با استدلال است. می فرماید: ﴿ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللهِ ﴾ و بلا فاصله جهت آن را هم بیان می کند که ﴿ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْم عظيمٌ ﴾.

شایسته است که ما نیز به فکر فرزند خود احترام بگذاریم و اگر می بینیم در بارۀ مطلبی به استدلال و برهان نیاز دارد، آن استدلال و برهان را برای او بیان کنیم.

ص: 147


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 132

پرداختن به جوانان

در روایات، مطالب فراوانی درباره نسل جوان به این مضمون آمده است که قلب جوان بسیار آماده پذیرش است. اگر ما از این پذیرش برای بیان حق استفاده نکنیم، دیگران برای اغراض باطل خود از آن استفاده می کنند.

امام صادق علیه السّلام از یکی از اصحاب خود به نام «ابوجعفر احول» سؤال کردند: آیا به بصره رفتی؟ گویا او را به عنوان مبلغ برای ترویج تشیع به بصره اعزام کرده بودند. ابو جعفر درباره استقبال مردم از این امر، به امام علیه اللام عرض کرد: که عده اندکی از این امر استقبال کردند امام صادق علیه السّلام که گویا متوجه اشتباه او در تبلیغ دین شده بودند به او فرمودند:

﴿ عَلَيْكَ بِا لْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْر ﴾؛ (1) بر تو باد به نسل جدید (جوانان) که آنان برای حرکت به سوی هر خیری شتابان تر [از دیگران] هستند.

برای دعوت به معارف دل و قلب جوان ها آماده تر است. از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله روایت شده که فرمودند:

﴿ إنَّ اللهَ بَعَثَنِي بَشيراً وَ نَذيراً فَحالَفَني الشَّبابُ وَ خالَفَني الشُّيُوخ ﴾؛ (2)

خداوند مرا بشارت دهنده و بیم دهنده بر انگیخت؛ پس جوانان با من هم پیمان شدند و پیران با من مخالفت کردند.

جوان به دلیل این که هنوز تعلقات زیادی ندارد، آمادگی اش برای پذیرش

ص: 148


1- الكافي، ج 8 ص 93
2- الاقتباس من القرآن الكريم، ج 1، ص 364

حق بیشتر است خود ما نیز تجربه کردیم و دیدیم که در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، جوان ها بیشتر آمادگی داشتند. سال خوردگان تا بخواهند تعلقات خود را کنار بگذارند کار سختی در پیش دارند.

نوشته ای برای فرزند

اشاره

عارف و عالم بزرگ، سید ابن طاووس رحمة الله علیه کتاب ها و تألیفات بسیاری دارد. یکی از این کتاب ها «کشف المحجه» نام دارد ایشان این کتاب را برای فرزند عزیز خود نوشته است. مرحوم سید ابن طاووس در مقدمه این کتاب خطاب به فرزندش به این مضمون می نویسند: «پسرم، چون دیدم در آستانه تکلیف هستی و خداوند خطاب واجبات را به تو متوجه کرده است و پرهیز از محرمات را بر عهده ات نهاده است و به این توفیق نائل می شوی، خواستم خلاصه اعتقادات دینی را برای تو در یک کتاب بنویسم.»

بنا بر این انگیزه تألیف این کتاب از سوی سید ابن طاووس این بوده است که می خواسته است عقاید دینی فرزند خود را در یک مجموعه به او ارائه بدهد. آیا ما چنین خدمتی به فرزندان خود کرده ایم؟

این عالم بزرگ وقتی می بیند که فرزندش در آستانه تکلیف است یک کتاب می نویسد تا اعتقادات صحیح را به او بیاموزد. ما اگر نمی توانیم کتابی برای فرزند مان بنویسیم، دست کم البته باید در کتابی در اختیارش قرار دهیم.انتخاب کتاب دقت و مشورت شود، تشویق فرزندان به مطالعه نیز راه های بسیار ظریفی را می طلبد.

سید ابن طاووس رحمة الله علیه در همین کتاب به فرزندش توصیه می کند که در هر

ص: 149

سال روز تکلیف خود را با شکر گزاری و صدقه دادن بزرگ بشمارد و آن را روز عید بداند. مرحوم سید مبلغی را در نظر می گیرد و بیان می کند که اگر زنده بماند روز به تکلیف رسیدن فرزندش را عید قرار می دهد و هر سال بخشی از آن مبلغ را در سال گرد آن، صدقه می دهد. (1) ملاطفت، محبت و صمیمیت در جملات این کتاب نمایان است.

بسیاری از بزرگان ما برای موعظه و راهنمایی فرزندان خود نامه های طولانی می نوشتند. علامه حلی رحمة الله علیه نیز از جمله آنان است. ایشان وصیت نامه بسیار مفصلی دارد که در منابع متعدد ذکر شده است. (2)

خلاصه آن که آیات قرآن و کلمات اهل بیت علیهم السلام ما را به موعظه همراه با محبت و استدلال نسبت به فرزندان دعوت می کند و سیره بزرگان دین و اولیای خدا نیز بر همین اساس بوده است.

3.دعا برای فرزند

آیات فراوانی در قرآن کریم آمده است که بیان کننده دعای پیامبران در حق فرزندان شان است حضرت ابراهیم علیه السّلام این گونه در باره نسل خود دعا می کند:

﴿ رَبِّ اجْعَلْني مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ ﴾؛ (3)

پروردگارا مرا بر پادارندۀ نماز قرار ده و از فرزندانم [نیز کسانی را قرار ده که بر پادارنده نماز باشند] پروردگارا دعایم را بپذیر

قرآن کریم دعای حضرت زکریا علیه السّلام را نیز چنین بیان می کند:

ص: 150


1- نگاه کنید به کشف المحجه، ص 142
2- قواعد الاحكام، ج 3، ص 717 - 714
3- سوره ابراهیم، آیه 40

﴿ هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ ﴾؛ (1) آن جا بود که زکریا پروردگارش را خواند. گفت: ای پرورگار من، از نزد خود به من ذریه ای پاک عطا فرما؛ تو شنونده دعا هستی.

ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام این گونه برای ذریه خود دعا کردند:

﴿ رَبَّنَا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةٌ مُسْلِمَةٌ لَكَ ﴾؛ (2) اى پروردگار ما، ما دو تن را تسلیم خود قرار ده و از فرزندان مان نیز امتی را قرار ده که تسلیم تو باشند.

قرآن کریم در ضمن بیان ویژگی های عباد الرحمن می فرماید:

﴿ وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْواجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ ﴾؛ (3) و کسانی که می گویند ای پرودگار ما، همسران و فرزندان مان را نور چشم ما قرار ده!

در روایت آمده است که بیشترین دعای امیر المؤمنین علیه السّلام همین آیه بوده است در این روایت کلام بسیار زیبایی از امیر المؤمنین علیه السّلام بیان شده که معنای آیه را روشن می کند آن حضرت فرمودند:

﴿ وَ اللهِ مَا سَأَلْتُ رَبِّي وَلَداً نَضِيرَ الْوَجْهِ وَ لَا وَلَداً حَسَنَ الْقَامَةِ وَ لَكِنْ سَأَلْتُ رَبِّي وُلداً مُطِيعِينَ لِلَّهِ خَائِفِينَ وَ جِلِينَ مِنْهُ حَتَّى إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُطِيعٌ لِلهِ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِي ﴾؛ (4) به خدا سوگند، از

ص: 151


1- سوره آل عمران، آیه 38
2- سوره بقره، آیه 128
3- سوره فرقان ص133
4- سوره فرقان آیه 74

پروردگارم فرزند خوش چهره و خوش قامت نخواستم، بلکه از او فرزندانی مطیع خدا و خدا ترس خواستم تا هرگاه که به او نظر کردم و دیدم که مطیع خداست، چشمم به او روشن شود.

دعا به همراه تربیت

البته نباید فراموش کنیم که سعادت فرزندان، تنها به دعا کردن نیست. ما نکته را که پیش از این بیان شد در نظر داشته باشیم و رعایت کنیم علاوه بر آن ها دعا هم بکنیم.

ابن فهد حلی در کتاب «عدة الداعی» که به فارسی هم ترجمه شده و شاید جامع ترین و قدیمی ترین کتاب در موضوع دعا باشد، این روایت را از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده است:

﴿ يَكْفِي مِنَ الدُّعَاءِ مَعَ الْبِرِّ مَا يَكْفِي الطَّعَامَ مِنَ الْمُلْحِ ﴾؛ (1) همراه با نیکی، دعا کردن به همان اندازه کافی است که نمک در غذا کافی است.

وقتی شما می خواهید غذایی تهیه کنید، به سراغ مواد اولیه می روید و گاهی برای یک غذا تا بیست ماده تدارک می بینید و برای رسیدن به طعم مطلوب، اندکی هم نمک به غذا اضافه می کنید و به نتیجه مطلوب می رسید.

در دعا کردن هم اگر بر و نیکی و عمل صالح فراموش نشود و وظایفی که بر عهدۀ انسان است مورد غفلت قرار نگیرد دعای اندک هم

ص: 152


1- عدة الداعى، ص 153

کافی است و ما را به نتیجه می رساند. ما نباید دست از تربیت فرزندان بکشیم و فقط به دعا بپردازیم.

بستر تربیت

باید بدانیم که ایجاد زمینه های خوب برای فرزندان در تربیت آنان بسیار مؤثر است. گاهی ،والدین زمینه های بدی برای فرزندان شان ایجاد می کنند. شبکه های اجتماعی و شبکه های رسانه ای که امروز در دنیا می بینید، بلایی برای خانه ها و خانواده ها است. نمی شود ما زمینه های نا مطلوب را ایجاد کنیم و بعد انتظار داشته باشیم که فرزندان نور چشم ما باشند.

برخی از سفر هایی که پدر و مادر ها به همراه فرزندان شان می روند آنان را در موقعیت های نا مناسب قرار می دهد. گاهی یک سفر یا یک منظره یا یک فیلم می تواند در طول چند دقیقه افکار فرزندان ما را بر هم بزند و به انحراف بکشاند. برنامه ریزی دشمن به این صورت است. این امور تنها با دعا و بدون رعایت شرایط دیگر اصلاح نمی شود.

بنا بر این اولاً باید زمینه های خوب را در محیط خانه و خانواده ایجاد کنیم و ثانیاً به عوامل متعدد تأثیر گذار در تربیت توجه داشته باشیم. خانواده، دوستان، آشنایان، معلم و جامعه، همگی از عوامل تأثیرگذار بر تربیت فرزندان است.

آیت الله محمد جواد مغنیه رحمة الله علیه کتاب های فراوانی دارد. ایشان در یکی مقالات خود به بررسی این مسأله پرداخته است که انسان خیلی تمایل دارد که فرزندان خوبی داشته باشد تلاش هم می کند که به هدف خود برسد،

ص: 153

ولی سرا نجام می بیند که آن چه می خواست نشد. نتیجه مقاله این عالم بزرگ این است که ما از عوامل متعدد غافل شده ایم. درست است که خانواده و تربیت ما در فرزندان اثر می گذارد، ولی نباید از نقش معلم، جامعه، رسانه، و دوستان غافل شویم. اگر همه این محیط ها خوب باشند حتماً فرزندان خوبی خواهیم داشت.

ص: 154

رفتار با کودکان

پیش از این مباحثی کلی را در ارتباط با فرزندان مطرح کردیم. در این جا به طور خاص به نحوه رفتار با کودکان می پردازیم. اگر کسی پیرامون رفتار با کودکان در آموزه های دینی به جست و جو بپردازد، به دریایی از معارف می رسد. ما در این جا به طور بسیار خلاصه به ذکر چند مورد از این آموزه ها می پردازیم.

سیره پیامبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم در رفتار با کودکان، برترین الگو برای ماست. در این باره آمده است.

﴿ التَّلَطُّفُ با لصَّبْيانِ مِنْ عادَةِ الرَّسُولِ ﴾؛ (1) مهربانی و محبت نسبت به کودکان از عادات پیامبر صلی الله علیه و اله بود.

عادت پیامبر صلی الله علیه و اله این بود با کودکان بسیار با محبت برخورد می کردند. آن حضرت به کودکان سلام می کردند و این طور نبود که فقط بزرگ سال ها را تحویل بگیرند.

﴿ أَنَّهُ كَانَ يُسَلِّمُ عَلَى الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ ﴾؛ (2) رسول خدا صلی الله علیه و اله به کوچک و بزرگ سلام می کردند.

از وجود مبارک پیامبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم نقل شده است که فرمودند:

﴿ خمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى المَمَاتِ ... وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصَّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةٌ مِنْ بَعْدِي ﴾؛ (3) پنج کار است که تا لحظه جان دادن کنار

ص: 155


1- المحجة البيضاء، ج 3، ص 366
2- مستدرک الوسائل، ج 8 ص 364
3- الامالى للصدوق، ص72

نمی گذارم، به این امید که میان امت من سنت باشد یکی از آن پنج کار سلام کردن به کودکان است.

البته سلام یک مصداق از شیوه رفتار با کودکان است و عنوان کلی، محبت و ملاطفت و مهربانی است.

یکی دیگر از کار هایی که رسول خدا صلی الله علیه و اله از کوچک ترها دریغ نمی کردند، دست دادن آنان است. در حالات آن حضرت آمده است:

﴿ يُصَافِحُ اَلْغَنِيَّ وَ اَلْفَقِيرَ وَ اَلصَّغِيرُ وَ اَلْكَبِيرُ ﴾؛ (1) به کوچک و بزرگ دست می دادند.

این طور نبود که نسبت به بچه ها بی اعتنا باشند.

سیره دیگر رسول خدا صلی الله علیه و اله این بود که دست نوازش بر سر کودکان خود می کشیدند.

﴿ كَانَ اَلنَّبِيُّ صلى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّم إِذَا أصبَحَ مَسَحَ عَلَى رُؤُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛ ﴾ (2)

رسول خدا صلی الله علیه و اله هر گاه که صبح می کردند، دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگان خود می کشیدند.

ویژگی دیگری که در حالات نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و اله نسبت به کودکان نقل شده، خنده و شوخ طبعی و صمیمیت با آنان است. در کتب عامه در این باره آمده است:

﴿ كَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مِنْ أَفْكَهِ النَّاسِ مَعَ صَبِيٌّ ﴾؛ (3) رسول خدا صلی الله علیه و اله [در هنگام برخورد] با یک کودک، از شوخ ترین مردم بود.

ص: 156


1- بحار الانوار، ج 70، ص208
2- بحار الانوار، ج 101، ص 99
3- دلائل النبوه، بيهقى، ج 1، ص 331 باب ذكر اخبار رويت في شمائله و اخلاقه

آموزه های اسلام برای برخورد با کودکان

اشاره

در ضمن بیان سیره پیامبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم بخشی از آموزه های اسلام برای برخورد با کودکان روشن شد، اما در ادامه، به طور خاص به ذکر چند مورد از سفارش های اسلام در این باره می پردازیم:

1.اظهار محبت

رسول خدا صلی الله علیه و اله اصحاب خود را به ابراز محبت به فرزندان سفارش می کردند. یکی از مهم ترین مصادیق این ابراز محبت بوسیدن کودکان است. از آن حضرت در این باره چنین روایت شده است:

﴿ أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ كُلَّ دَرَجَةٍ خَمْسُ مِائَةِ عَامٍ ﴾؛ (1) بچه های خود را زیاد ببوسید؛ چراکه با هر بوسه ای برای شما درجه ای در بهشت عطا شود که بین هر ،درجه پانصد سال راه است.

شاید بتوان گفت که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله برای این که این آموزه های اخلاقی در جامعه اسلامی جا بیفتد این مشوق ها را بیان می کردند. البته این ها قطعاً پاداش هایی است که واقعیت دارد. ولی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله این مشوّق ها را بیان می کردند تا این ارزش های اخلاقی در جامعه حاکم شود.

شاد کردن کودکان

اشاره

توجه به شاد کردن اطفال، از دیگر راه های ابراز محبت به کودکان است. از پیامبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم روایت شده که فرمودند:

ص: 157


1- بحار الانوار، ج 101، ص 92

﴿إِنَّ فِي الجَنَّةِ دَاراً يُقالُ لَهَا دَارُ الفَرَحِ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَن فَرَّح الصبیان﴾؛ (1) در بهشت خانه ای است که به آن گفته می شود «خانه شادی». هیچ کس در آن وار نمی شود، مگر کسی که کودکان را شاد کرده باشد.

نتیجه شاد کردن کودکان در دنیا جای گرفتن در خانه شادی در قیامت است.

از این روایات و روایات مشابه به این نتیجه می رسیم که محبت داشتن به تنهایی کافی نیست، بلکه اظهار این محبت نیز مهم و مؤثر است. پیش از این هم بیان کردیم که یکی از دستورات دین آن است که اگر کسی را دوست داریم این دوستی را به او اظهار کنیم.

محبت قلبی به فرزندان به طور طبیعی وجود دارد و نیازی نیست که اسلام به پدر ها و مادر ها سفارش کند، که بچه های خود را دوست داشته باشید. اما گاهی والدین از اظهار محبت قلبی خود دریغ می کنند. من کسانی را دیده ام که خیلی فرزندان خود را دوست دارند ولی می گویند ما محبت مان را نشان نمی دهیم؛ زیرا می ترسیم که بچه ها سوء استفاده کنند و به اصطلاح عامیانه پر رو شوند. این فکر قطعاً برخلاف آرمان های دینی و اخلاقی است.

پیش از این روایتی ذکر کردیم که «این که مرد به همسر خود بگوید، دوستت دارم، هرگز از قلب او بیرون نمی رود.» (2) بنا بر این اگر کسی همسر و فرزند خود را دوست دارد، باید به آن ها بگوید و محبتش را اظهار کند. این اظهار ها قطعاً تأثیر روانی .دارد. شما اگر دوست خود را دوست دارید، به او

ص: 158


1- كنز العمال، ج 3، ص 170، ح 6009
2- الكافي، ج 5، ص 569

بگویید که من به شما علاقه دارم و به یاد شما هستم و از دوری شما متأثر می شوم؛ البته به همان مقداری که واقعیت دارد، نه این که خلاف واقعیت بگویید. چون دروغ در این موارد هم شایسته نیست.

بوسیدن بچه ها و در آغوش گرفتن آن ها، این محبت را نشان می دهد. فرزندان ما به این محبت ها نیاز دارند. اگر خدایی نا کرده ما کام فرزندان خود را از محبت سیراب نکنیم، آنان را در معرض آفاتی قرار می دهیم.

یکی از آفت های مهم و سنگین، اظهار نکردن محبت این است که فرزندان ما دچار احساس کمبود محبت می شوند و در دام کسانی قرار می گیرند که به دروغ به آن ها اظهار محبت می کنند. اظهار محبت آنان دروغین است ولی کسی که اظهار محبت واقعی را درک نکرده است فریب می خورد. او مانند تشنه ای می ماند که باید آب بنوشد. اگر با آب زلال نتوانست خود را سیراب بکند، با آب آلوده عطش خود را از بین می برد.

2.رفتار کودکانه با کودکان

از رسول خدا صلی الله علیه و اله چنین روایت شده است:

﴿مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ﴾؛ (1) هر کس که کودکی در نزد اوست، با او چون کودکان رفتار کند.

این ها مهم ترین دستورات اخلاقی - دینی است. امروز اگر در آموزه های یک روان شناس غربی چنین کلامی را ببینیم، ممکن است بگوییم چه کلام دقیق و زیبایی گفته است. چه توجهی درباره کودک داشته است اما پیامبر

ص: 159


1- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 484

ما هزار و چهار صد سال پیش این ظرایف و دقایق و نکات را بیان کرده اند.

اگر کودکی در خانه دارید، باید وقتی برای بازی با آن کودک بگذارید و بچگی کنید. فرقی نمی کند که چه شخصیتی هستید و چه مقام و موقعیتی دارید. وقتی که می خواهید وارد خانه شوید، شخصیت و پست و مقام را پشت در بگذارید. در خانه همسر و پدری مهربان باشید.

در حالات پیامبر صلی الله علیه و اله نقل شده است که گاهی بچه های کوچه و بازار از آن حضرت تقاضا می کردند که با ما بازی کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز تقاضای آن ها را رد نمی کردند.

امروزه با گسترش بازی های جدید و فضا های مجازی، ارتباط والدین با فرزندان کم رنگ شده است. گاهی خود پدر ها و مادر ها فضا های مجازی و بازی های جدید را در اختیار فرزندان شان می گذارندف تا خودشان راحت تر باشند.

گاهی فرزند ما ساعت ها پای شبکه های مختلف می نشیند و سر گرم می شود و اگر از این شبکه ها خسته شد، به دنبال بازی های مجازی می رود و خود والدین هم برای این که می خواهند آسوده باشند و حوصله بازی با فرزندان خود را ندارند، موقعیت را برای آنان فراهم می کنند. می گویند این تبلت مال توست خودت بنشین و بازی کن. بچه هم ساعت ها سرگرم این بازی ها می شود؛ چون پدر می خواهد به دنبال فضای مجازی و کار های خود باشد. به خانه آمده است ولی باز در خانه می خواهد به دنبال فضای مجازی یا کار های شخصی یا تماشای شبکه های تلویزیونی باشد. مادر هم برای خودش مشغولیت هایی ایجاد کرده و در پی مشغولیت های خودش است.

ص: 160

این نوع بازی ها، هم بیماری های جسمی در پی دارند و هم مشکلات روحی؛ چون تحرّک را از بچه ها می گیرند.

در گذشته این طور نبود. پدر و مادر که از کار فارغ می شدند، همه خانواده دور هم جمع می شدند و صمیمانه با هم می نشستند.

3.توجه به منزلت کودکان

از رسول خدا صلی الله علبه و اله چنین روایت شده است:

﴿ رِيحُ الْوَلَدِ مِنْ رِيح الجنَّةِ ﴾؛ (1) بوی فرزند از بوی بهشت است.

این روایت نشان دهندۀ ارزش والای کودکان در نزد خداست. امثال این روایات در منابع ما متعدد است و به نوعی وظیفهٔ ما در قبال کودکان را مشخص می کند.

نقل شده است که روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در نماز بودند و نماز خود را مقداری تند تر از معمول خواندند. البته نه به این سرعت هایی که ما گاهی در نماز های خود داریم. در حالات پیامبر صلی الله علبه و اله آمده است، که وقتی نماز می خواندند، ذکر رکوع و سجده خود را سه بار تکرار می کردند. در رکوع سه مرتبه ﴿ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه ﴾ و در سجده سه مرتبه ﴿ سُبْحَانَ رَبِّي الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ ﴾ می گفتند.

اما در آن روز نماز خود را سریع تر از معمول تمام کردند؛ مثلاً شاید به جای سه مرتبه یک مرتبه ذکر گفتند. اصحاب تعجب کردند. وقتی نماز تمام شد، از علت این امر پرسیدند. آن حضرت فرمودند:

ص: 161


1- روضة الواعظين، ج 2، ص 369

﴿ أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ الصَّبِيِّ ﴾؛ (1) آیا صدای فریاد کودک را نشنیدید؟

این روایت در دو کتاب از کتب اربعه ذکر شده است؛ هم در «کافی» و هم در «تهذیب الاحکام» نکات دقیق و لطیفی وجود دارد که ما از آن غافل هستیم. جای گاهی برای کودکان قائل نیستیم؛ نه در زندگی فردی و خانوادگی و نه در زندگی اجتماعی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله بیش از هر کسی به نماز احترام می گذارند و شأن و جای گاه آن را می دانند نماز معراج مؤمن است؛ آن هم نمازی که پیامبر صلی الله علیه و اله می خوانند؛ ولی همین نماز را زود تر تمام می کنند که کودکی که دارد گریه می کند، اذیت نشود و پدر یا مادرش او را آرام کند. این حکایت از جایگاه و منزلت بلند کودکان دارد و باید آنان را عزیز و گرامی داشت.

مراعات حال کودکان در نماز

گاهی در نماز های جماعت مخصوصاً در جماعت های بزرگی که در حرم های نورانی اهل بیت علیهم السّلام خوانده می شود با شروع نماز، صدای گریه و شیون کودکان به گوش می رسد. مادر و پدر هم توجهی ندارند، چه مانعی دارد که وقتی می بینید طفل خرد سال شما گریه می کند، بدون آن که صورت نماز را به هم بزنید، در حال نماز او را در آغوش بگیرید؟ از نظر فقهی، به نماز شما هیچ اشکالی وارد نمی شود. بلکه کار بسیار خوبی هم کرده اید. چرا نمازی بخوانیم که فرزندان ما خاطره بدی از آن داشته باشند؟!

در کتاب های فقهی مثل «عروة الوثقی» به این مطلب تصریح شده که

ص: 162


1- الكافي، ج 6، ص 48؛ تهذيب الاحكام، ج 3، ص 274

مانعی ندارد که کسی در حال نماز فرزند خود را در آغوش بگیرد. مادر یا پدر می تواند در حالت ایستاده طفل خرد سالش را در آغوش بگیرد. قهراً در هنگام رکوع و سجود فرزند را زمین می گذارد و بعد از دو سجده دوباره فرزند را در آغوش می گیرد، هیچ ضرری به نماز نمی زند، بلکه از جهتی می توان گفت که ثواب هم دارد.

بر اساس روایتی از امام صادق علیه السّلام فقهای ما فتوا داده اند که در آغوش گرفتن طفل در نماز و حتی شیر دادن به او اشکالی ندارد. (1) ما چون از آموزه های دینی فاصله داریم تعجب می کنیم. می گوییم شاید خطایی در بیان مسأله انجام گرفته است مانعی ندارد که مادر هنگام تشهد، فرزند خود را شیر بدهد؛ مثلاً فرزند خود را زیر چادر می گیرد و بدون این که بدنش پیدا شود، او را شیر می دهد.

در حالات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله آمده است که از دختر شان زینب، نوه ای به نام امامه داشتند. آن حضرت این فرزند خرد سال را در حال قیام نماز در آغوش می گرفتند و وقتی به رکوع و سجود می رفتند، روی زمین می گذاشتند. (2)

باز در سیره رسول صلی الله علیه و اله خدا آمده است که روزی سجده ایشان طولانی شد. اصحاب تعجب کردند بعد از نماز پرسیدند یا رسول الله، آیا وحی بر شما نازل شده بود؟ آن حضرت فرمودند: حسن و حسین علیهما السّلام بر دوش من سوار شده بودند. آن حضرت سجده شان را آن قدر طولانی کرده بودند که

ص: 163


1- العروة الوثقى، ج 1، ص 723
2- اسد الغابة، ج 5، ص 400

آن ها خود شان پایین بیایند می توانستند بلند شوند؛ کاری نداشت ولی ملاحظه فرزندان شان را کردند. در آن زمان آن دو بزرگ وار بچه های خرد سالی بودند که همراه با پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به مسجد می آمدند.

اولیای الهی

اشاره

چنان که از روایات گذشته روشن شد، کودکان در نزد خدا جای گاه و منزلت دارند. محبت به فرزندان قطعاً در زندگی ما و در توجه و عنایت پروردگار تأثیر دارد. امام صادق علیه السّلام می فرمودند:

﴿ كَانَ أَبِي علیه السلام إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصَّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَنُوا؛ ﴾ (1) پدرم ( امام باقر علیه السّلام ) وقتی می خواستند دعا کنند زنان و کودکان را جمع می کردند سپس دعا می کردند و آنان آمین می گفتند.

گاهی ما چقدر این طرف و آن طرف می گردیم که یک ولیّ خدا پیدا کنیم، ولی توجه نداریم که اولیای خدا در خانه ما هستند. همین بچه ها ولی خدا هستند. اولیای خدا چه ویژگی ای دارند؟ مرحوم آیت الله قاضی رحمة الله علیه می فرمودند:

ولی خدا بعد از هفتاد هشتاد سال قلب صاف و زلالی پیدا می کند این بچه ها در ابتدا چنین قلب صاف و زلالی دارند. این ها اولیای خدا هستند.

کودکان معصوم هستند؛ زیرا هنوز مکلّف نشده اند که گناهی مرتکب شوند آمین یک طفل معصوم به اجابت دعای ما کمک می کند. اگر بی تأثیر بود، امام باقر علیه السّلام بچه ها را برای آمین گفتن جمع نمی کرد. ما هم می توانیم از این سیره امام علیه السلام الگو بگیریم.

ص: 164


1- الكافي، ج 2، ص 487

4.رفتار همراه با کرامت

کودکان در نزد خدا جایگاه ویژه ای دارند و ما نیز باید با اکرام و احترام نسبت به آن ها برخورد کنیم. از رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم روایت شده است که فرمودند:

﴿أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ﴾؛ (1) فرزندان خود را اکرام و احترام کنید و آداب شان را نیکو گردانید، آمرزیده می شوید.

راه های کسب آمرزش و رحمت الهی متعدد است. بعضی از راه ها خیلی طولانی و برخی خیلی کوتاه و آسان است. اکرام کودکان و شخصیت قائل شدن برای آنان کار دشواری نیست، اما نتیجه مهمی دارد. گاهی ما غفلت می کنیم و به کودکان بی اعتنایی می نماییم.

گاهی کودکی چند دقیقه زودتر در جلسه ای آمده و در جایی نشسته است. تا یک کسی می آید که به نظر ما شخصیت مهمی است، او را بلند می کنیم و می گوییم برو آخر جلسه بنشین؛ این جا جای بزرگان است!

نقل شده است که امام حسین علیه السّلام در زمانی که کمتر از ده سال داشتند وارد مسجد النبی شدند و دیدند که یکی از غاصبان خلافت بالای منبر نشسته است. آن حضرت فریاد زدند: این منبر پدر من است. تو غاصب منبر و جایگاه پدر من هستی. بیا پایین.

تصوّر کردند که امیر مؤمنان علیه السّلام چنین مطلبی را به آن حضرت یاد داده اند ولی ایشان فرمودند: من چیزی نگفته ام.

کودکی خردسال که در دامان رسول خدا صلی الله علیه و اله و با اکرام تربیت شده است می تواند این گونه از حقّ پدر خود دفاع کند؛ چون شخصیت او مورد

ص: 165


1- وسائل الشيعه، ج 21، ص 476

احترام بوده است. ایشان آموخته است که سخن حق را بیان کند.

اما ما به فرزندان خود می گوییم: جلوی چهار نفر بزرگ تر شما حقّ سخن گفتن ندارید. یکی از کار هایی که ما به فرزندان خود یاد می دهیم، این است که آن ها در جایی که بزرگ ترها هستند نباید سخن بگویند. چرا نباید سخن بگویند؟

امام جواد علیه السّلام در سن کودکی در کوچه های مدینه بودند. موکب سلطنتی مأمون در حال عبور بود بچه با دیدن موکب سلطنتی پا به فرار گذاشتند. اما امام علیه السلام همان طور سر جای خود ایستاده بودند و مشغول کار خود بودند. معلوم است که وقتی موکب سلطنتی با عظمت و شکوه می آید، کوچک و بزرگ باید دور شوند اما امام جواد علیه السّلام ایستاده بودند. مأمون با تعجب از آن حضرت پرسید: شما چرا فرار نکردی؟ آن حضرت فرمودند:

﴿ لَمْ يَكُنْ بِالطَّرِيقِ ضِيقٌ لِأُوَسِعَهُ عَلَيْكَ بِذَهَابِي وَ لَمْ يَكُنْ لِي جَرِيمَةٌ فَأَخْشَاهَا وَ ظَنِّي بِكَ حَسَنُ أَنَّكَ لَا تَضُرُّ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ﴾ (1) راه تنگ نبود که من بخواهم با رفتنم آن را برای تو باز کنم و جرمی مرتکب نشده ام که از آن بترسم و گمانم به تو نیکوست که تو به توبه کسی که گناهی ندارد، زیانی نمی رسانی.

این که آقازاده ای می ایستد و از حق خود دفاع می کند و برای خود شخصیت قائل است، به خاطر آن اکرام و شخصیتی است که در خانه و خانواده برای او قائل بوده اند. اگر ما می خواهیم فرزندان مان از حق خود دفاع کنند و برای خود شخصیت قائل باشند و در جامعه به آن ها ظلم نشود و در برابر ظلم بایستند، باید در محیط خانه و خانواده برای آنان شخصیت قائل باشیم.

ص: 166


1- بحار الانوار، ج 56 ، ص 339 1

5.تفاوت نگذاشتن بین فرزندان

در پایان این بحث به دو مطلب خیلی مهم اشاره می کنم. مطلب اول این که فرق گذاشتن بین کودکان بسیار نا رواست ما شکایت های فراوانی از سوی بچه ها داریم که می گویند: پدر و مادر ما بین ما فرق می گذارند.

این امر قطعاً به شخصیت آن ها لطمه وارد می کند و ظلم به آن هاست و جایز نیست به هر ترتیب استعداد فرزندان ما متفاوت است. استعداد انسان ها یکسان نیست. این چیزی است که خداوند داده است. ممکن است نمرات یکی از فرزندان شما خیلی خوب باشد و نمرات یکی دیگر از آن ها ضعیف تر باشد. تلاش خود را کرده است اما استعداد او متفاوت است. در این جا ما حق نداریم به این بهانه بین این دو فرق بگذاریم. برای یکی شخصیت کمتری قائل بشویم و به دیگری احترام بگذاریم؛ به یکی بی محبتی کنیم و به دیگری بسیار محبت کنیم. این نکته خیلی مهم است.

شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد: ﴿ يَا رَسُولَ اللهِ أُحِبُّ أَنْ تَشْهَدَ لِي عَلَى نِحَلٍ نَحَلْتُهَا ابْني ﴾؛ «يا رسول الله، من اموالی دارم و می خواهم به یکی از فرزندان خود ببخشم. دوست دارم که شما شاهد باشید.»

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: ﴿ مَا لَكَ وَلَدٌ سِوَاهُ ﴾، «غیر از او هم فرزند دیگری داری؟» گفت: «بله» آن حضرت فرمودند: ﴿ فَنَحَلْتَهُمْ كَمَا نَحَلْتَهُ ﴾؛ «به آن ها هم چیزی بخشیده ای؟» گفت: «نه» رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ فَإِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نَشْهَدُ عَلَى الْخَيْفِ ﴾؛ (1) ما پیامبران شاهد ظلم نمی شویم.

ص: 167


1- وسائل الشيعه، ج 27، ص 414

یعنی این کار ظلم است که بین فرزندان خود فرق بگذاری و به یکی ببخشی و دیگران را محروم کنی.

البته گاهی تفاوت گذاشتن بین فرزندان جهت خاصی دارد. مثلاً ممکن است کسی چند فرزند دارد و همه فرزندانش ملک و خانه دارند و سر و سامان یافته اند، اما یکی از آن ها نه ازدواج کرده است و نه شغل دارد و گرفتاری های زیادی هم دارد. از این جهت پدرش به او مال بیشتری می دهد. این جهت خاصی دارد و این را نمی توان ظلم به شمار آورد.

6.خود داری از تنبیه بدنی

گاهی در گوشه و کنار می بینیم که برخی والدین، فرزندان خود را مورد آزار بدنی قرار می دهند و این را حق خود می دانند. این مطلب درست نیست؛ والدین چنین حقی ندارند. اگر کسی در این مسأله تردیدی دارد به تقلید خود و به منابع فقهی و دینی مراجعه کند.

ما تحت هیچ عنوانی حق آزار جسمی فرزندان و کودکان خود را نداریم. ما اگر به صورت کسی سیلی بزنیم و صورتش سرخ شود، یک مثقال و نیم طلا مدیون او هستیم. فرقی ندارد که آن شخص فرزند ما باشد یا همسر ما یا شاگرد ما. اگر کبود شود دیه دو برابر می شود. اگر از کبودی بگذرد و سیاه شود، باز دو برابر می شود؛ یعنی شش مثقال طلا.

بنا بر این نمی توانیم بگوییم که ما اختیار داریم. ما اختیار خود را ندایم، چه رسد به اختیار دیگران. ما حتی حق نداریم که به خود مان آسیب برسانیم و جراحتی به بدن خود وارد کنیم.

ص: 168

فصل پنجم: مطالبات جوانان از والدین

اشاره

ص: 169

ص: 170

برای جوان ها چه کرده ایم؟

معمولاً هنگامی که بحث جوانان مطرح می شود، مطالبات خودمان از جوانان را مطرح می کنیم که جوانان چه کار هایی باید انجام دهند. همیشه ما طلب کار هستیم و آن ها بدهکار. ما در این بحث به عکس عمل می کنیم. یک بار هم به مطالبات جوان ها بپردازیم ببینیم ما برای جوانان چه کردیم و اهل بیت علیهم السّلام چه دستوری داده اند و خود شان چه می کردند.

اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، ما به جوانان خیلی مدیون هستیم.

برای اشتغال و ازدواج جوانان چه کردیم؟ می گوییم جوان ها باید پاکی شان را حفظ کنند.

برای سرگرمی سالم شان چه کار کردیم؟

ازدواج جوان ها

باید به ازدواج جوان ها اهتمام ورزید. روایت شده است که شخصی در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام کار زشتی مرتکب شده بود. این خبر به امام علیه السّلام رسید. با دستور حضرت او را تأدیب کردند. پس از آن در باره او پرسیدند: که آیا همسر دارد یا بی همسر است؟ دانستند که بی همسر است.

حضرت او را به ازدواج امر کردند. او به حضرت گفت: به خاطر فقر برای ازدواج دستش خالی است. حضرت او را از کاری که کرده بود، توبه دادند و همسری برایش اختیار کردند و مهر آن زن را از بیت المال قرار دادند. (1)

ص: 171


1- المقنعة

احترام به شخصیت جوان

قدم اول در برخورد با جوان ها تکریم و احترام است. جوان ها را احترام کنیم، احترام خرجی ندارد. برای آن ها ارزش قائل شویم، برای این که فرزندان حرف مان را گوش بدهند، باید با آن ها رابطه ای محبت آمیز و با تکریم و احترام داشته باشیم. کاری کنیم تا در دل آن ها راه پیدا کنیم.

داستانی از امیر المؤمنین علیه السّلام در کتاب های ما آمده است که بسیار جالب توجه است. جالب تر این که این داستان را همۀ مصادر قدیمی اهل سنت و شیعه نقل کرده اند. در کتابی مثل «فضائل» احمد حنبل که یکی از پیش وایان چهارگانه اهل سنت است و تقریباً 1300 سال پیش از دنیا رفته است نیز آمده است.

شخصی به نام ابی مطر می گوید: من در کوفه غریب بودم. از بصره آمده بودم. دیدم آقایی در بازار کوفه راه می رود. او را نمی شناختم. وضع لباس و رفت و آمد و برخوردش بسیار ساده بود؛ مثل یک بیابان گرد. نه محافظی داشت، نه تشکیلاتی و نه برو و بیایی.

این جمله اهانت نیست. اوج عظمت علی علیه السّلام است. کسی که او را نمی شناخت. احتمال نمی داد که او امیر المؤمنین باشد. بلکه می گفت یک بیابان گرد است.

پیش خود :گفتم این عرب بیابان گرد در بازار کوفه چه می کند؟ سؤال کردم او کیست؟ گفتند: تو غریب هستی؟ گفتم: بله، از بصره آمده ام. گفتند: او علی بن ابی طالب است. دنبالش به راه افتادم.

کار امیر المؤمنین علیه السّلام در بازار کوفه این بود که سراغ اصناف گوناگون می رفت و صنف به صنف تذکر می داد که قسم نخورید. اگر قسم بخورید

ص: 172

هر چند فروش جنس تان رواج پیدا می کند، اما برکت کسب شما از بین می رود.

می گوید: حضرت به بازار خرما فروشان رسید. دید زن خادمه ای گریه می کند. فرمود: چرا گریه می کنی؟ گفت: یک درهم خرما خریدم و به خانه بردم. آقای من گفت: برو پس بده اما خرما فروش پس نمی گیرد. حضرت به خرما فروش فرمود: پس بگیر او خادمه است اختیاری ندارد. او هم پذیرفت.

اقاله مستحب است. یعنی اگر کسی جنسی را برگرداند، از او پس بگیرید. حضرت در بازار خرما فروشان در ادامه فرمود: به مساکین هم بدهید. کسب تان برکت پیدا می کند.

این ها باور می خواهد. شخصیتی مثل علی علیه السّلام می ایستد کنار بازار خرما فروشان می گوید: به مساکین مجانی بدهید بخورند تا کسبتان برکت و رونق پیدا کند.

می گوید: حضرت راه را ادامه داد تا به بازار ماهی فروشان رسید فرمود: ماهی هایی که مرده از دریا گرفته شده است را نفروشید؛ چون می دانید اگر ماهی در دریا بمیرد خوردنش جایز نیست.

به بازار بزاز ها رسید. به مغازه داری فرمود: دو پیراهن به مبلغ پنج درهم داری؟ :گفت بله یا امیر المؤمنین! وقتی امیر مؤمنان را شناخت، حضرت خرید نکرد. به سراغ فروشنده دیگری رفت دومی هم حضرت را شناخت. از او هم خرید نکرد.

به سراغ مغازه سومی رفت. جوانی بود. حضرت را نشناخت. حضرت دو پیراهن گرفت. یکی سه درهم و یکی دو درهم. به قنبر خادم شان فرمود: این سه درهمی مال تو. گفت: برای شما که به منبر می روید و برای مردم

ص: 173

سخن می گویید مناسب تر است. علی علیه السّلام فرمود:

﴿ يَا قَنْبَرُ أَنْتَ شَابٌ وَ لَكَ شَرَهُ الشَّبَابِ وَ أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ لأَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله يَقُولُ: الْبِسُوهُمْ مما تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأكُلُونَ ﴾؛ (1) ای قنبر، تو جوانی و در تو شور جوانی است. من از پروردگارم شرم دارم که خود را بر تو برتری دهم. زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و اله شنیده ام که می فرمود:«زیردستان را همان بپوشانید که خود می پوشید و همان بخورانید که خود می خورید.»

امیر مؤمنان علیه السّلام با خادم جوانش این گونه برخورد می کند. آن وقت ما با فرزندان مان نه فقط فرزندان مان با جامعه مان به چه شکل برخورد می کنیم؟

آزمون و خطا

در برخورد با جوان ها در کار هایی که خطرناک نیست به آن ها اجازه آزمون و خطا بدهیم تا با آزمون و خطا پخته شوند. البته باز هم تأکید می کنم، در مواردی که اهمیت فوق العاده ای ندارد، نه مسائل مهمی هم چون ازدواج.

شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» می گوید: چرا از نظر اسلام، دختر باید با اجازه پدر ازدواج کند. البته اجازه خودش حتماً لازم است. اگر همۀ عالم بگویند بله و خود عروس خانم بله نگوید فایده ندارد. اما چرا اسلام می گوید پدر در این جا نظر بدهد؟

مرحوم مطهری می فرماید: دختران هنوز صابون یک عده مرد های

ص: 174


1- الغارات، ج 2، ص 713؛ فضائل احمد، ح 878 ؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 93

شارلاتان به تن شان نخورده است. قلبی صاف و پاک دارند. به همین دلیل می گویند: چقدر پدر و مادر ها دخالت می کنند.

در چنین موقعیتی اجازه آزمون و خطا صلاح نیست. واقعاً دختر خانم تجربه ندارد. سرد و گرم دنیا را نچشیده است. این جا جایی نیست که امتحان کند.

اما آزمون و خطا در مواردی مثل انتخاب یک رشته تحصیلی شاید ضرر جبران ناپذیری نداشته باشد.

چقدر جوانانی که به خاطر اجبار پدر رشته هایی را انتخاب کردند و تا آخر عمر پشیمان هستند. علاقه ندارند پدر و فرزند همیشه درگیر هستند. در چنین مواقعی بگذارید آزمون و خطا کنند تا متوجه اشتباهات شان بشوند.

فرزندان زمان

درک تفاوت زمان ما با جوانان امروز خیلی مهم است. گاهی ما یاد مان رفته که ما در چه زمانی بودیم و جوانان ما در چه زمانی هستند. امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

﴿ لا تَقسِروا أولادَكُم عَلى آدابِكُم، فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمَانٍ غَيرِ زمانِكُم ﴾؛ (1) فرزندان تان را بر روش و آداب خویش، مجبور مسازید؛ زیرا آنان برای زمانی دیگر جز زمان شما آفریده شده اند.

به جوانان فشار نیاورید آدابی را که خود تان داشتید با فشار و زور به فرزندان تان تحمیل نکنید. این ها مال یک زمان دیگری هستند. مثلاً شما با جوانت به حرم امام رضا علیه السّلام مشرف شده ای. شما حال داری می خواهی

ص: 175


1- شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 267، ح 102

پنج ساعت در حرم بنشینی. این جوان دلش می خواهد یک امین الله بخواند و برگردد.

می گویی: نه این بچه من از راه به در رفته است. چرا نماز زیارت نخواند؟ چرا جامعه کبیره نخواند؟ ان شاء الله او هم به آن جا برسد. شما مال پنجاه سال پیش بودی. من چه گناهی کرده ام که باید حتماً آن آدابی که شما داشتی داشته باشم.

فرزندان جامعه

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

﴿ النّاسُ بِزَمانِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبَائِهِم ﴾؛ (1) مردم به زمانه خود بیشتر شبیه اند تا به پدران شان.

این تعبیر امیر مؤمنان علیه السّلام پیام بسیار مهمی دارد در یک تعبیر دیگری فرمودند:

﴿ النّاسُ بِامَرائِهِم أَشبَهُ مِنهُم بآبائهم؛ ﴾ (2) مردم به فرمان روایان شان شبیه ترند تا به پدران شان.

استاد محمد جواد مغنیه از علمای بزرگ است شرح بسیار خوبی بر «نهج البلاغه» دارد. ایشان می گوید: من وقتی در نجف درس می خواندم، می دیدم که بعضی از آقازاده ها خوب از آب در نیامدند. پدران شان خیلی خوب، ولی آن ها نه.

در فکر فرو رفتم که دلیلش چیست؟ گفتم:مراقب باشم این بلا بر سر من نیاید. هنوز ازدواج نکرده بودم. ازدواج کردم. سالیان سال گذشت یک مرتبه

ص: 176


1- خصائص الأئمه، ص 115؛ مسكن الفؤاد، ص 21
2- تحف العقول، ص 208؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 46

متوجه شدم من هم به همین بلا گرفتار شدم. البته فرزندان ایشان خوب بودند، ولی انتظار این مرد بزرگ بیش از این بود.

می گوید: نشستم تحلیل و بررسی کردم. یک مقالهٔ مفصلی نوشته است. می گوید: خطایی که من کردم این بود در محاسبه فکر می کردم. فرزندان من فقط فرزندان من هستند. یادم رفت فرزندان من بیش از آن که فرزندان من باشند، فرزند مدرسه هستند. فرزند دانشگاه هستند. فرزند رسانه ها هستند. فرزند جامعه هستند. ما غافل نباشیم سهم ما یک سهم است. سهم بالا تر برای محيط و رسانه و مدرسه و دانشگاه است. همه دست به دست هم می دهند تا شخصیت یک جوان شکل بگیرد.

صداقت در رفتار

صداقت در عمل بهترین تبلیغ است. خانواده ها این را جدی بگیرند. اگر می خواهیم بچه های مان خوب باشند، صداقت داشته باشیم. دور از انتظار است که من در خانه بد اخلاقی کنم و فرزندم خوش اخلاق باشد. دور از انتظار است که من در زندگی دروغ بگویم آن وقت بچه هایم صداقت داشته باشند.

واقعاً باید از خود مان شروع کنیم. اگر یک جا اشتباه کردیم، روی اشتباه مان پا فشاری نکنیم. توجیه نکنیم. الآن زمانی است که نمی شود جوان را فریب داد. صادقانه بگویم من اشتباه کردم این تأثیرش به مراتب بیشتر است. اگر من یک جا تندی کردم اشتباه کردم برخورد بدی کردم به فرزندم صادقانه بگویم من اشتباه کردم.

ما فکر می کنیم راه تربیت فقط زدن و سرزنش و تندی و پرخاش است.

ص: 177

اگر عمل ما صادقانه باشد، این بالا ترین تبلیغ است.

من به معلم ها زیاد گفته ام که با دانش آموزان طوری رفتار کنید که جذب شما شوند. اگر یک مورد رفتاری دور از صداقت از شما ببینند، دیگر این دانش آموز به حرف شما گوش نمی دهد. تأثیر کلام شما از بین می رود. اگر باور کرد شما با صداقت با او رفتار می کنی، کلام شما بسیار تاثیر دارد.

رابطه صمیمانه

نامه 31 «نهج البلاغه» طولانی ترین نامۀ تربیتی «نهج البلاغه» است. نامه ای است که امیر المؤمنین علیه السّلام برای فرزندش امام حسن علیه السّلام نوشته است. در حقیقت برای همۀ ما نوشته شده است. ببینید چقدر محبت آمیز با فرزندش سخن می گوید:

اگر ما توانستیم رابطه محبت و صداقت را در دل فرزندان مان ایجاد کنیم، به نظر من هشتاد درصد راه را رفته ایم و مشکل حل شده است. با تحکم و داد زدن و سرزنش کردن کاری از پیش نمی رود. امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

﴿ مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ، و مَن وعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شَانَهُ ﴾؛ (1)

هر کس برادر خود را پنهانی اندرز دهد، او را آراسته است و هر کس آشکارا پندش دهد، او را تباه کرده است.

اگر می خواهیم موعظه کنیم، مخفیانه باشد اگر علنی باشد، آبرویش را م یبری و بدتر می شود. اگر او را سرزنش کنی، لجاجتش بیشتر می شود. الآن ممکن است ساکت شود، اما قطعاً عکس العمل خوبی نشان نمی دهد. آتشی زیر خاکستر

ص: 178


1- بحار الأنوار، ج 74، ص 233، ح 29

است. جای دیگر خودش را نشان می دهد. حضرت در جایی دیگر فرمودند:

﴿ النُّصْحُ بَيْنَ الْمَلَإِ تَقْرِيعُ ﴾؛ (1) نصیحت کردن در جمع از بین بردن شخصیت است.

اگر جوان تان را در جمع و در مقابل دیگران نصیحت کردید، شخصیت او را در هم کوبیده اید. بنا بر این تربیت عملی، همان رفتار و منش ماست.

در تعامل با نوجوان ها و جوان ها بسیار باید مراقب باشیم.

نکته دیگر این که بسیاری از ما خود را بی نیاز از یاد گرفتن نکات تربیتی می دانیم. چقدر نشستیم مطالعه کردیم که بچه های مان را چگونه باید تربیت کنیم؟

در تهران بنر های تبلیغاتی تربیتی می زدند. یک جمله آن این بود: پدر و مادر! آیا به خاطر دارید آخرین باری که صمیمانه با فرزند تان نشستید و گفت و گو کردید کی بوده است؟ اگر دختر و پسر من با پدر و مادرش رفیق و دوست صمیمی شد، آن وقت فریب دوست دروغین کوچه و بازار را نخواهد خورد. اگر هم می خواهیم نصیحت بکنیم در خلوت باشد.

انتظارات جوان ها

در پیام هایی که آمده است اگر بخواهیم انتظاراتی را که جوانان از پدر و مادر ها دارند جمع بندی کنیم، میتوان در چهار عنوان مطرح کرد:

1. محبت و تکریم.

2. فرق نگذاشتن بین فرزندان.

3. مقایسه نکردن بین فرزندان.

4. تحمیل نکردن خواسته های خود به فرزندان.

ص: 179


1- شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 341

ابراز محبت

سخن را با نامه ای دربارهٔ مطالبات جوانان از پدر و مادر شروع می کنیم. من دختر بیست و دو ساله ای هستم و مشکل اساسی من در تمام دوره زندگی ام و خصوصاً دوره جوانی و نوجوانی ام رابطه با مادرم بوده است.

مادر من به هیچ وجه احساسات خودش را ابراز نمی کند. ابراز احساسات کردن در خانواده ما امری بیهوده شمرده می شود و نشانه ضعف است. اما بر عکس من فرد بسیار بسیار احساساتی هستم. همین موضوع مشکلات عاطفی و روحی بسیار زیادی را در تمام دوران زندگی ام خصوصاً از نوجوانی به بعد برایم ایجاد کرده است. به طوری که جلسات متعددی را پیش مشاور می رفتم تا بتوانم مشکلات روحی ام را حل کنم.

مادرم زحمت زیادی برای من کشیده اما کوچک ترین احساسی را ابراز نمی کند. هیچ کلمۀ محبت آمیز و هیچ رفتار عاطفی را از او به یاد ندارم. اما در عوض برای کوچک ترین اتفاقی به شدت به سرزنش من می پردازد. مثلاً اگر به طور اتفاقی دستم به چیزی بخورد و آن را بشکنم، به شدت اضطراب و ترس دارم که مادرم بفهمد.

مادرم دائماً از رفتار اطرافیانش حتی پدرم ایراد های فراوانی می گیرد و دائماً مشغول سرزنش است که این موضوع برای من بسیار ناراحت کننده است. من دوست ندارم پدرم جلوی من و دیگران سرزنش شود.

خیلی اوقات حتی کار هایی که انجام می دهم و باعث سرزنش من می شود. کار های غلطی هم نیست. مثلاً اگر خود من سراغ فعالیت هایی که دوست دارم بروم، اغلب مورد سرزنش قرار می گیرم. مثلاً کتاب خواندن را

ص: 180

از کودکی بسیار دوست داشتم. اما مادرم دائماً از این امر ایراد می گیرد. یا علاقه زیادی به انجام فعالیت های فرهنگی و مذهبی دارم، اما مادرم به خاطر این کار ها طوری سرزنشم کرد که ترجیح می دهم دیگر به سمت شان نروم.

هر کاری که من به آن ها علاقه دارم و مادرم آن را نمی پسندد، مورد سرزنش او قرار می گیرم و هر کاری که مورد پسند اوست، حتماً باید انجام بدهم.

در کوچک ترین اشتباه یا اختلاف نظری با هر کدام از اعضای خانواده، اوقات تلخی می کند و عصبانی می شود و خیلی وقت ها مدت ها قهر می کند. این رفتار های او صبرم را لب ریز کرده است.

مادرم هیچ وقت ما را تشویق نمی کند. هیچ وقت احساس نمی کنم از من راضی است، یا من را قبول دارد. اگر چه خودش اعتقاد دارد که گفتن خوبی های من فایده ای ندارد و او اشکالاتم را می گوید تا آن ها را اصلاح بکنم. اما این که کسی دائماً کوچک ترین ضعفی را به من گوش زد می کند، آن هم با تندی و تلخی واقعاً ناراحتم می کند.

این رفتار ها مشکلات زیادی، مثل عدم اعتماد به نفس، خجالتی بودن، خود کم بینی و غیره را برای من به وجود آورده است.

تازه علاوه بر همۀ این مسائل عذاب وجدان این که مادرم هیچ وقت از من راضی نیست هم به شدت مرا آزار می دهد؛ چون می دانم خداوند چقدر نسبت به مادر سفارش کرده است. نمی دانم چه کار کنم. من همیشه تشنه ذره ای توجه و احترام از سمت دیگران هستم و خیلی غصه این وضع خانوادگی ام را می خورم.

باور کنید نمی خواهم قدر نا شناسی یا بی انصافی کنم. دلم می خواهد طبق

ص: 181

دستور خداوند رفتار بسیار خوبی با مادرم داشته باشم. وقت هایی که مادرم کمی اخلاقش بهتر می شود، من هم بسیار خوش اخلاق می شوم و حال روحی ام هم بسیار بهتر می شود. اما در اکثر مواقع بسیار زجر می کشم دلم می خواهد کسی باشد که به جای سرزنش کمی با من هم دردی کند. خوبی های مرا هم ببیند.

به خاطر این رفتار های مادرم خودم را هم اصلا قبول ندارم و این مانع پیشرفتم در خیلی از کار ها می شود. خواهش می کنم به این در خواست و درد دل من پاسخ بدهید. با تشکر.

پاسخ: نیازی نیست به این پیام جواب بدهیم. در خود این پیام جواب نهفته است. پدر و مادر وقتی بشنود که مطالبه فرزندش این است، خواندن این پیام برای شان کافی است. جواب این است که باید این رفتار های غلط مان را اصلاح کنیم.

نگاهی به چند پیام

بیننده ای نوشته است که من 22 سال دارم. خانواده همیشه تحقیر و سرزنشم کرده اند. اعتماد به نفسم از بین رفته است.

این خیلی مهم است اگر ما می خواهیم فرزندان مان در آینده شخصیتی پیدا کنند، باید به آن ها شخصیت بدهیم تا بتوانند در جامعه از حق شان دفاع کنند.

باز نوشته اند من یک دختر هستم. می گویند دختر ها عزیز بابای شان هستند، ولی پدرم همیشه در جمع مرا ضایع می کند.

باور کنید از این پدر و مادر ها کم نداریم. گاهی هم به دلیل بی توجهی و

ص: 182

بی دقتی پدر و مادر است. می گوید: حالا ما یک چیزی گفتیم. بچه من است. اختیار فرزندم را دارم یک تکه ای به او پراندم و دیگران خندیدند. چیزی نیست.

بعضی از فرزندان ما کتوم هستند.کتمان می کنند و همه ناراحتی ها را در دل شان می ریزند. پدر و مادر ها از خدا بخواهند بچه ها در دل نریزند. اگر ابراز کنند انسان متوجه می شود.

نگرانی من از فرزندانی است که کتوم هستند. کتمان می کنند و نمی گویند. آن وقت عقده ها و ناراحتی های آنان جمع می شود و یک زمانی خودش را نشان می دهد که دیگر هیچ کاری نمی توان کرد.

خدا نکند بچه ها کتوم باشند. خدا کند همیشه بگویند. آن هایی که فرزندانی دارند که می گویند خدا را شکر کنند که درد دلشان را می گویند و کتمان نمی کنند. اما گاهی بچه ها یک سال دو سال ده سال جمع می کنند، بعد یک جا منفجر می شود.

مثلاً بعد از سی سال که ازدواج کرده بچه دارد، می گوید: یادت هست کلاس اول بودم، خانۀ عمو بودیم، شما این طوری گفتی همه خندیدند! پانزده سال گذشته و این را در دل نگه داشته و این بغض در او جمع شده است. این حق الناس و حق الله است.

بیننده ای نوشته است که دلم خون است از فرق گذاشتن بین بچه ها، چه از طرف پدر و مادر ها و چه از طرف پدر زن و مادر زن.

بیننده ای پیام داده است که من پسر خانواده ام. پدرم خواهرانم را از من بیشتر تحویل می گیرد. مرا سرزنش می کند.

ص: 183

نوشته اند: پسری بیست ساله هستم. مادرم به قدری از من غافل است که حتى تولد من یادش نبود.

یک پسر بیست ساله توقع و انتظار دارد پدر و مادرش در سال روز تولد او خوشحال باشند. حالا جشن تولد معنایش این نیست که جشن و تالار و هزینه باشد. یک شاخه گل کافی است. اگر یک شاخه گل هم نباشد، یادش بیاوریم. به قول بعضی دوستان خدا پدر همراه اول را بیامرزد که یادمان می آورد و تبریک می گوید.

پیامکی آمده است که من سی و سه سال دارم. هیچ وقت از پدر و مادرم جمله محبت آمیزی نشنیدم.

کسی نوشته است: من دختر بیست و چهار ساله ای هستم. به قرآن و خدا قسم می خورم که در این بیست و چهار سال عمرم تنها مكالمه من و پدرم سلام بوده است.

پرهیز از تبعیض بین فرزندان

عده ای از تبعیض و از مقایسه کردن بین فرزندان شکایت کرده اند که این هر دو غلط است. یکی دختر است یکی پسر است. یکی بیماری دارد، یکی ندارد. یکی سلامتش بیشتر است، یکی استعدادش بیشتر است. یکی مسئولیتی دارد، یکی ندارد.

گاهی مقایسه می کنند و می گویند: ببین پسر عمویت چطور است. حالا شاید او استعداد دارد. خدا به او داده، به من نداده. آیا من حق دارم پسر خودم را با پسر دیگری مقایسه کنم؟ آیا حق دارم او را سرزنش کنم؟

ص: 184

کسی آمد خدمت پیغمبر صلى الله عليه و اله و سلم و گفت: یا رسول الله من باغی دارم. می خواهم به یکی از فرزندانم ببخشم. شما بیایید شاهد باشید. آن وقت ثبت اسناد نبود. افراد شهادت می دادند. حضرت فرمودند:

﴿ الكَ وَلَدٌ غَيْرُهُ ﴾ ؛ «فرزند دیگری هم داری؟» گفت: «آری،» حضرت فرمود: به همۀ آن ها چیزی بخشیدی؟ گفت: نه. فرمودند:

﴿ فَإِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نَشْهَدُ عَلَى الْخَيْفِ ﴾؛ (1) ما سلسله پیغمبران به چنین ظلمی شاهد نمی شویم.

حیف یعنی ظلم. ما پیغمبران شاهد ظلم نمی شویم. تو می خواهی به یکی از فرزندانت چیزی ببخشی و به دیگری چیزی نبخشی. البته بعضی وقت ها یک جهت خاصی دارد. مثلاً من پنج فرزند دارم، چهار فرزندم سر و سامان پیدا کردند، ازدواج کردند، زندگی دارند، هیچ مشکلی ندارند. یکی از فرزندانم هنوز ازدواج نکرده است. نیاز مند توجه بیشتری است. اما اگر نکته خاصی نیست، ظلم است. الآن چقدر از این ظلم ها در خانه های ماست؟

یک بار زندگی خود مان را باز نگری کنیم. واقعاً ما در محبت ها، رفت و آمد ها و برخورد ها فرق نمی گذاریم؟

اگر یکی از بچه ها را بیشتر دوست داریم، نباید اظهار کنیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله مردی را دیدند که یکی از دو کودک خود را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت به او فرمودند:

﴿ فَهَلًا سَاوَيْتَ بَيْنَهُما ﴾؛ (2) چرا بین دو کودک خود مساوات نکردی؟!

ص: 185


1- وسائل الشيعه، ج 27، ص 414
2- مكارم الأخلاق، ص 220

بین خود و خدا ببینیم ما چقدر بین فرزندان مان فرق گذاشتیم، چقدر مقایسه کردیم، چقدر در حق شان کوتاهی کردیم، چقدر سرزنش شان کردیم، چقدر در جمع توبیخ شان کردیم!

پرهیز از سرزنش

امام باقر علیه السّلام در روایتی هشدار دهنده فرمودند:

﴿ مَا مِنْ إِنْسَانٍ يَطْعُنُ فِي عَيْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِينَةٍ وَ كَانَ قَمِناً أَنْ لَا يَرْجِعَ إِلَى خَيْر ﴾؛ (1) هیچ انسانی در چشم مؤمنی به او طعن نزند، جز این که به بد ترین مرگ ها بمیرد و سزا وار است که به خیر ( و سعادت ) باز نگردد.

اگر انسانی آبروی مؤمنی را ببرد، انگشت در چشمش کند و عیبی بگیرد و او را سرزنش کند و جلوی جمعیت آبرویش را ببرد، به بد ترین نوع مرگ می میرد. گرفتار مرگی می شود که بد ترین نوع مرگ هاست. ما فکر می کنیم این برای بیگانه هاست. برای روزنامه ها و جرائد و مسائل سیاسی است. نه برای خود ماست. برای پسر و دختر ماست. چرا من آبرویش را می برم؟ اگر اشتباهی کرده است، چرا جای دیگر آن را بازگو می کنم؟!

اگر پسر من یک خطایی کرده، دختر من خطایی کرده، آیا حق دارم جلوی جمع و مردم بازگو کنم؟ یا به برادر و خواهرش بگویم، یا تحقیرش کنم؟ امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

﴿ الإفراط في الملامَةِ يَشِبُّ نيران اللجاجَةِ ﴾ (2) زیاده روی در سرزنش

ص: 186


1- الكافي، ج 2، ص 361
2- عيون الحكم والمواعظ، ص 22، ح 159

آتش لجبازی را شعله ور می گرداند.

شما دائم ملامت می کنید، نتیجه اش چه می شود؟ آتش لجبازی شعله ور می شود. پدر و مادر ها می گویند: بچه ها با ما لجبازی می کنند. باید به خود مان مراجعه کنیم که چرا لجبازی می کنند؟ من چند بار او را سرزنش کردم که نباید می کردم؟ علی علیه السّلام فرمودند:

﴿ لَا تُعَبِرَّنَّ أحدًا بِخَطِيئَتِه ﴾؛ (1) دیگری را به گناهش سرزنش مکن.

انسان باید این فرمایش امیر المؤمنین علیه السّلام را تابلو کند و جلو دیدگانش قرار دهد. فرمودند:

﴿ مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتَّى يَرْتَكِبَهُ ﴾؛ (2) هرکس مؤمنی را برای گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود، آن گناه را مرتکب شود.

ما حق سرزنش نداریم، اما حق نصیحت داریم. مرحوم علامه مجلسی در توضیح این حدیث فرموده است: اشتباه نشود، ما باید امر به معروف و نهی از منکر انجام بدهیم، اما حق سرزنش نداریم. کسی که سرزنش می کند، خواهد دلش خنک شود. اما آن کسی که امر به معروف می کند، از روی خیر خواهی و دل سوزی است. می خواهد دستش را بگیرد.

قهر کردن با فرزند

اگر گاهی فرزندان، شما را اذیت می کنند و با آن ها قهر می کنید، قهر را طولانی نکنید. شخصی می گوید: نزد امام ابو الحسن موسی کاظم علیه السّلام از فرزندم شکایت کردم. حضرت فرمودند:

ص: 187


1- الكافي، ج 2، ص 356
2- تنبيه الخواطر، ج 1، ص 113

﴿ لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِل ﴾ ؛ (1) او را نزن، بلکه از او دوری نما ( و قهر کن ) ولی این را نیز طول مده.

فرمودند: قهر را طولانی نکنید. اگر شما با کسی قهر هستید، در حقیقت او را تحریم اجتماعی کرده اید، این کار را طول ندهید. نه پدر و مادر با فرزند و نه فرزند با پدر و مادر ها.

برخورد های سازنده

بر خورد پیغمبر صلی الله علیه و اله را ببینید چطور بوده، و بر خورد ما چگونه است. روایت شده است که یک جوانی از انصار اهل نماز و مسجد بود، ولی اهل کار های خلاف هم بود.

ما باشیم چه می گوییم؟ می گوییم این نماز به سرت بخورد، برای چه به مسجد می آیی؟ چرا این ها را به مسجد راه می دهید؟ این چه نمازی است. این تیپ ها و قیافه ها چیست که به مسجد می آیند؟ مسجد را از لوث این ها پاک کنید، یا مسجد بیا یا دنبال خلاف خودت برو! اگر ما باشیم آیا این ها را نمی گوییم؟

اما در روایت آمده است که به پیغمبر صلی الله علیه و اله گزارش دادند که چنین کسی به مسجد می آید. لابد انتظار داشتند پیغمبر صلی الله علیه و اله این جوان را طرد کند. بگوید به مسجد راهش ندهید. به او بگویید صف خودت را مشخص کن؛ یا این طرف، یا آن طرف. اما پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ اِنَّ صَلوتَهُ تَنهاهُ يَوماً ما ﴾؛ بگذارید بیاید، یک روزی نمازش او را نجاتش می دهد.

ص: 188


1- عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 89

همین طور هم شد. مدتی گذشت و توبه کرد و نجات یافت. (1)

امير المؤمنین علی علیه السّلام در بازار کوفه از مسیری عبور می کردند. دیدند یک جوان خیاطی در مغازه اش نشسته و در ضمن خیاطی آواز می خواند. حضرت ایستادند و فرمودند:

﴿ يَا شَابٌ لَو قَرَئتَ القُرآنَ لَكَانَ خَيْرًا لک ﴾ ای جوان! اگر قرآن بخوانی برای تو بهتر است.

جوان مؤدبی بود. گفت: نمی توانم قرآن بخوانم. حضرت فرمودند:نزدیک بیا. جوان نزدیک آمد. آن حضرت آهسته چیزی در گوش او گفتند که تمام قرآن در قلب او نقش بست و حافظ کل قرآن شد. (2)

برخورد امام صادق علیه السّلام با شراب خوار

منصور دوانقی، خلیفۀ عباسی، قاتل امام صادق علیه السّلام است، ولی یک دورانی با امام مدارا می کرد. هنوز دوران ضعف بني العباس بود. قدرت آن چنانی نداشتند که بخواهند در برابر امام علیه السلام بایستند.

امام صادق علیه السّلام بنا به مصالحی گاهی پیش منصور می رفتند. یک روز که حضرت قصد رفتن به نزد منصور را داشتند، یکی از شیعیان به ایشان عرض کرد: پیش منصور سفارش مرا هم بکنید. حقوق مرا قطع کرده اند.

حضرت او را می شناختند. آدم خلاف کاری بود. چیزی نگفتند. تشریف بردند. ساعت ملاقات تمام شد، برگشتند. به این شخص فرمودند: من

ص: 189


1- بحار الأنوار، ج 79، ص 198
2- الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 174؛ بحار الانوار، ج 42، ص 17، ح 1

سفارشت را کردم. مشکلت برطرف شد.

می دانید این آدم چه کاره بود؟ شراب خوار بود. برخورد ما با شراب خوار چیست؟ ما باشیم می گوییم خجالت نمی کشی پیش من آمدی؟ برو حیا کن. برو پیش رفقای شراب خوارت؛ برای چه این جا آمدی؟ اما حضرت نفرمودند شراب خوردی. در جمله ای زیبا او را نصیحت کردند و فرمودند:

﴿ إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ ، و إِنَّهُ مِنكَ أحْسَنُ لِمَكانِكَ مِنّا و إنَّ القبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أَقبَحُ لِمَكانِكَ مِنّا؛ ﴾ (1) خوبی از همگان خوب است، اما از تو به دلیل انتسابت به ما خوب تر است؛ و زشتی، از همگان زشت است، اما به دلیل انتسابت به ما از تو زشت تر است.

اگر جوان ما روزی اشتباهی مرتکب شود، آیا با او می نشینیم و صمیمانه صحبت می کنیم؟ البته الحمد الله هستند پدر و مادر هایی که واقعاً رابطه ای صمیمانه با فرزندان شان دارند.

وقتی بچه ها می خواهند دوستان شان را بشمارند، در رأس آن ها باید پدر و مادر ها باشند.

سلب مسئولیت پدر و مادر

خانه یکی از دوستان بودم بچه دو ساله اش سرگرمی می خواست. می خواست بازی کند. آمد طرف مادر، ردش کرد. آمد طرف پدر، ردش کرد. شروع کرد به گریه کردن. دیدم برایش تبلت آوردند. به دستش دادند ساکت

ص: 190


1- شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 205

شد. ما دو ساعت آن جا بودیم، سرش را از روی تبلت بلند نکرد.

آیا وظیفۀ پدر و مادر این است که یک تبلت بخرند و به بچه بدهند و خود شان را کنار بکشند و آن ها را از سر خود باز کنند. هفت ساله ها را به صورت دیگری سرگرم شان کردیم. بیست ساله های شان هم همین طور است. به ما کاری نداشته باشند، هر کاری می خواهند بکنند. بعد انتظار داریم اشکالات بیست ساله را یک جا حل کنیم. این اشتباه است.

طرف می آید می گوید: امشب شب قدر است. یک دعایی بفرمایید. پسرم از دستم رفت، دخترم از دستم رفت. فکر نکنید فرزند خوب داشتن کار یک شبانه روز است. شما بیست سال باید تلاش می کردید. باید بیست سال حواس تان را جمع می کردید. باید بیست سال رابطه صمیمی با بچه های تان برقرار می کردید و محبت شما در دل فرزند تان قرار می گرفت.

بنده هر کجا می روم برای مربیان و معلمان صحبت کنم، می گویند راه حلی بدهید، دانش آموزان حرف ما را گوش نمی کنند. می گویم موضع قدرت را کنار بگذارید. موضع محبت را برقرار کنید، ببینید چه تأثیری دارد.

بالا ترین سیر و سلوک

با هواپیما از جایی بر می گشتم. مهمان دار هواپیما نزد من آمد. آدم متدین و هیئتی بود. گفت یک راه سیر و سلوک به ما نشان بدهید. گفتم: چقدر در پرواز هستی؟ گفت مثلاً 48 ساعت این جا هستم، 24 ساعت به خانه می روم .به خانه که می رسم، بلا فاصله به جلسات مذهبی می روم.

پرسیدم: ازدواج کرده ای؟ گفت: بله یک دختر ده ساله و یک پسر

ص: 191

هشت ساله دارم. گفتم: هر وقت به خانه رفتی، سیر و سلوکت این است که هیئت و جلسات مذهبی نروی. پیش بچه ها و همسرت بنشینی و با آن ها انس بگیری. بالا ترین سیر و سلوک برای تو همین است.

مرحوم علامه طباطبائی می فرمود: سیر و سلوک ما اخلاق در خانه است. فقط این نیست که در خانه بخندیم. این بخشی از آن است. باید خوش اخلاق باشیم، برای خانواده وقت بگذاریم و به وظایف مان توجه کنیم.

باید به محبت و تکریم در خانواده توجه شود. اگر فرزند من در خانه تحقیر شد و مورد احترام قرار نگرفت، عواقب جبران نا پذیری خواهد داشت.

احساس شخصیت

چرا جوانان ما جذب گروهک ها می شدند؟ به یاد دارم یکی از مسئولان عالی رتبه قضائی در سال 61 که اوج حرکت منافقین بود، در مصاحبه ای گفته بود: ما بررسی کردیم دیدیم هفتاد درصد جوانانی که جذب این گروهک شدند، در خانه مورد بی مهری پدر ها و مادر ها بودند.

یکی از حیله های گروهک ها این بود اگر چهار نفر بودند تشکیلات درست می کردند، یکی مدیر کل می شد، یکی مدیر روابط عمومی، یکی مدیر امور مالی می شد. جوان ها هم با این عنوان ها احساس شخصیت می کردند و تا پای جان شان مایه می گذاشتند.

حق فرزند بر پدر

امیر مؤمنان علیه السّلام در بیان حقوق فرزند بر پدر فرمودند:

ص: 192

﴿ حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن يُحسِنَ اسمه، و يُحسِنَ أدَبَهُ، و يُعَلِّمَهُ القُرآنَ ﴾؛ (1) حق فرزند بر پدر آن است که نام نیک بر او بگذارد و او را به نیکی تربیت کند و قرآن به او بیاموزد.

نام نیکو

یکی از وظایف پدر و مادر این است که نام نیکو بر فرزندان خود شان بگذارند. نامی که دارای معنای خوب و یاد آور شخصیت های الهی باشد؛ همانند نام ائمه علیهم السّلام و پیامبران. رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنَّ أَوَّلَ ما يَنحَلُ أحَدُكُم وَلَدَهُ: الاسمُ الحَسَنُ، فَلْيُحَسِّنْ أحَدُكُمُ اسمَ وَلَدِهِ؛ ﴾ (2) نخستین چیزی که هر یک از شما به فرزندش پیش کش می کند، نام نیکوست. بنا بر این هر کدام از شما، نامی نیکو بر فرزند خویش نهد.

هم چنین فرمودند:

﴿استَحسِنُوا أسماءَكُم؛ فإنّكُم تُدعَوْنَ بها يَومَ القِيامَةِ: قُمْ يَا فُلانَ ابنَ فُلانٍ إلى نورِكَ، و قُمْ يا فُلانَ ابْنَ فُلانٍ لا نُورَ لَكَ﴾؛ (3) نام های نیکو بر خود نهید؛ زیرا در روز قیامت، شما را به نام صدا می زنند و می گویند: «فلان، پسر فلان! بر خیز و به سوی نور خود برو» و «فلان، پسر فلان! بر خیز که نوری نداری».

حتی اگر می دیدند نام کسی خوب نیست، آن را عوض می کردند. امام

ص: 193


1- نهج البلاغه حکمت 399
2- النوادر للراوندى، ص 96؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 130، ح 20
3- الكافي، ج 6، ص 19، ح 10؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 131، ح 29

باقر علیه السّلام فرمودند:

﴿ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صلى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُغَيِّرُ الْأَسْمَاءَ الْقَبِيحَةَ فِي الرِّجَالِ وَ اَلْبُلْدَان ﴾؛ (1) پیامبر خدا صلی الله علیه و اله نام های زشت مرد ها و شهر ها را تغییر می داد.

اگر کسی نام بدی داشت، نامش را عوض می کردند. اگر شهری اسمش قشنگ نبود، عوض می کردند. با این وجود، آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و اله راضی است که نام فرزندان ما، معنای نا مناسبی داشته باشد و یا بی معنا باشد؟!

حتی قبل از این که فرزند به دنیا بیاید، نام خوب پیدا کنید. پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله قبل از این که حضرت محسن علیه السّلام به دنیا بیاید، نامش را تعیین کرده بودند. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

﴿ سَمُّوا أَوْلاَدَكُمْ قَبْلَ أَنْ يُولَدُوا فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَذْكُرْ أَمْ انثَى فَسَمُّوهُمْ بَا لِأَسْمَاءَ اَلَّتِي تَكُونُ لِلذَّكَرِ وَ الاُنْثى فَإِنَّ أَسْقَاطَكُمْ إِذَا لَقُوكُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهم يَقُولُ اَلسِّقْطُ لِأَبِيهِ أَلاَّ سَمَّيْتَنِي وَ قَدْ سَمَّى رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله مُحْسِناً قَبْلَ أَنْ يُولَد ﴾؛ (2) بر فرزندان تان، پیش از آن که زاده شوند، نام بگذارید و اگر نمی دانید دخترند یا پسر، آنان را به نام هایی که هم برای پسر است و هم برای دختر بنامید؛ چرا که فرزندان سقط شده شما، اگر روز قیامت در حالی با شما ملاقات کنند که نام بر آن ها نگذاشته باشید، به پدر خود می گوید چرا بر من نام ننهادی؟ پیامبر خدا نیز ( فرزند سقط شده حضرت زهرا سلام الله علیها ) را پیش از آن که به دنیا بیاید، محسن نام نهاده بود.

البته حضرت محسن علیه السّلام ولادتش با شهادت همراه بود.

ص: 194


1- قرب الإسناد، ص 93، ح 310؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 127، ح 4
2- الكافي، ج 6، ص 18، ح 2

تربیت خوب

پس از آن که نام خوب بر فرزندان مان گذاردیم، باید در تربیت آنان همت بگماریم. نامۀ 31 «نهج البلاغه» که طولانی ترین نامۀ حضرت علی علیه السّلام به امام حسن علیه السّلام است، به مسائل تربیتی پرداخته است. لازم است از رهنمود های تربیتی آن حضرت به نحو شایسته بهره مند شویم.

تعلیم قرآن هم که در فرمایشات امیر مؤمنان علیه السّلام به عنوان حقوق فرزند بر آمده است بخشی از تربیت است که از اهمیت ویژه ای بر خوردار است.

لقمه حلال

یکی از وظایف پدر و مادر این است که غذای حلال به فرزند بدهند. متأسفانه بسیاری نسبت به این امر بی توجه اند. همۀ ما نگران پایان کار خ-ود و فرزندان مان هستیم، اما نگران اول کار نیستیم. اگر لقمه حلال سر سفره بیاید، بسیاری از مشکلات حل می شود.

رسم های ناپسند در ازدواج

شاید پیام ها مقداری طولانی باشد، اما خود این پیام ها حاوی نکات مثبت بسیاری است. نویسنده یک پیام بعد از سلام و احوال پرسی و درد دل و مطرح کردن یک سری رسم و رسومات غلط در جامعه نوشته است:

شرایط خانوادگی و دوستان من با فضای برنامه شما تقریباً غریبه است و من از طرفداران برنامه ی شما هستم و دلیلش تأثیرگذاری آن است، نه چیز دیگری.

شاید نسل ما فدای افکار غلط و رسم و رسومات نا پسندی است که

ص: 195

شکل گیری آن سال ها طول کشیده است. ولی اگر این تبلیغ و تکرار برای حل این معضلات ادامه پیدا کند، حداقل نسل بعدی به این مشکلات دچار نمی شود و این افکار غلط از ذهن ما که قرار است پدر و مادر های آینده باشیم پاک شود و یاد مان بماند که اگر بچه ما دوست داشت به گناه نیفتد و خواست ازدواج کند، با افکار غلط خود مان نگوییم که نه هنوز برای تو زود است. هنوز تا نوبت تو شود خیلی مانده است. نگوییم که تا سی سالگی باید صبر کنی.

کمی به فکر آن جوان هم باشیم. آخر مگر چطور می شود یک نفر از حدود هجده نوزده سالگی تا سی سالگی صبر کند، آن هم با این همه عامل تحریک کننده از جامعه گرفته تا کوچه و خیابان و دانش گاه و فضای مجازی و حتی تلویزیون خود مان.

با این شرایط نمی دانم چطور یک نفر می تواند با این همه عامل تحریک کننده یازده سال گناه نکند. یازده سال زمان کمی نیست. از آن طرف هم یاد مان بماند توقع مان را کمی پایین تر بیاوریم.

چندی پیش عروسی یکی از اقوام نزدیک مان بود. ایشان فقط هفتاد میلیون تومان هزینه شروع زندگی اش بود. البته این سهم داماد بود طرف عروس هم همین قدر خرج کردند.

با این وضعیت من چطور جرئت کنم بگویم ازدواج؟ اگر هم آدم بخواهد مراسم را ساده برگزار کند، به او می خندند و می گویند: او از خشک مذهبی هاست. باید این ها گفته شود، آن هم نه یک بار و دو بار؛ چون شکل گیری چنین افکار غلطی سال ها طول کشیده است. پس قبول کنیم که حداقل همین قدر برای تغییر این افکار باید وقت بگذاریم.

ص: 196

پاسخ: اتفاقاً دو سه پیام مشابه همین دیدم. کسی نوشته بود: پسری نوزده ساله هستم. درس می خوانم. می خواهم ازدواج کنم ولی پدر و مادرم راضی نمی شوند. کنکور را بهانه کرده اند.

دختر خانمی نوشته است: بیست و دو سال دارم. مادرم اجازه ازدواج نمی دهد در حالی که همیشه از جشن عروسی دختر های فامیل تعریف می کند. با این رفتار شان با شنیدن اسم عروسی دیگران به گریه می افتم.

باز عزیزی پیام داده است که در مورد ثواب واسطه شدن برای ازدواج بگویید. نماز شب و دعای کمیل و روضه و مولودی و جشن میلاد اهل بیت خوب است. روزه و نماز مستحبی به جای خود ولی برای جوانان مجرد یک کاری بکنید.

هشدار به پدر و مادر ها

موضوع اصلی بسیاری از این پیام ها ازدواج است. من بدون مقدمه سه مطلب را عرض می کنم:

مطلب اول، این که به پدر و مادر ها صادقانه می گویم باور کنید که ما از عوامل تحریک کننده غافل هستیم. ما از آتش شهوت غفلت داریم. امروز که ابزار گناه در خانه همه هست، دست همه هست، چطور می توانیم بپذیریم یک جوان در اوج جوانی و شهوت و تحریکات همه جانبه، وقت ازدواجش نیست و با بهانه های واهی برای ازدواجش مانع ایجاد کنیم؟!

ما پدر و مادر ها کلاه سر خود مان می گذاریم. می گوییم چیزی نیست. جوانان صبر کنند چرا صبر کنند؟!

ص: 197

به مقدس اردبیلی گفتند: اگر با زنی در یک جای خلوتی در معرض گناه قرار بگیری چه خواهی کرد؟ جرئت نکرد بگوید من پاک می مانم، بلکه فرمود: به خدا پناه می برم. (1)

ای پدر و مادر یادت باشد پسرت مقدس اردبیلی هم باشد آتش شهوت می تواند کار خودش را بکند. ما از این غافل هستیم.

پدر و مادر ها کمی بیشتر دقت کنند. جوانی خود شان را یاد بیاورند. چطور خود شان وقتی می خواستند ازدواج کنند اصرار داشتند. اگر ازدواج به تأخیر می افتاد مشکل داشتند. حالا بچه های شان همین طورند چرا ساده می گیریم؟ جوانان الآن از وسط یک آتش می گذرند.

امروز را با بیست سی سال پیش مقایسه نکنیم. الآن زمینه های گناه فراوان است. مانعی جز ایمان قوی وجود ندارد. همه اش هم نمی شود گفت ایمان. در قرآن می خوانیم:

﴿ وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَ النَّفْسَ لَأَمَارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيم﴾ (2) و من نفس خود را تبرئه نمی کنم؛ چرا که نفس قطعاً به بدی امر می کند، مگر کسی را که خدا رحم کند؛ زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.

این که ما فکر کنیم جوانان ما پاک هستند و باید صبر کنند، واقعاً غفلت است.

شکستن سنت های غلط

مطلب دوم، این که خداوند می فرماید:

ص: 198


1- استعاذ بالله و لَمْ يَجْتَرء أَنْ يُزَكَّى نَفْسَهُ» جواهر الكلام، كتاب العدالة.
2- سوره یوسف، آیه 53

﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ﴾؛ (1) خدا حال قومى را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.

تا ما این سنت های غلط را نشکنیم، هیچ مشکلی حل نمی شود. امروزه ما موانع شدیدی در راه ازدواج قرار داده ایم. نباید فکر کنیم کسی باید از خارج بیاید و مشکل ازدواج ما را بر طرف کند. کسی که مبالغ بسیار سنگینی هزینه جشن ازدواجش در تالار پذیرایی می شود، پایه گذار یک سنت غلط در جامعه است.

شما می گویی دارم و می توانم. بله داری و می توانی به جایی هم بر نمی خورد. ماشین کذایی و جهیزیه کذایی داری، می گویی در شأن من است. اما شما اگر می توانید به ازدواج دیگران کمک کنید. ازدواج دیگران را آسان کنید. چقدر از افراد آه می کشند و تمام می شود. می گویند: اگر این مراسم ازدواج است، ما چطور می توانیم ازدواج کنیم.

آن هایی که این سنت های غلط را پایه گذاری می کنند، گناه شان خیلی سنگین است. حتی اگر توانش را داری مراقب باش، از این پول و دارایی ات برای دیگران استفاده کن.

سخت گیری در ازدواج

مطلب سوم، به پدر و مادران عرض می کنم که بنا نیست طوری حرف بزنیم که پدر و مادر ها بپسندند. ان شاء الله خدا بپسندد و راضی باشد. امروز دوازده میلیون دختر و پسر ازدواج نکرده داریم. دوازده میلیون دختر و پسر در اوج شهوت جوانی هستند و در این آتش گرفتارند. با لاخره در معرض

ص: 199


1- سوره رعد آیه 11

وسوسه های شیطان قرار می گیرند.

چطور برای ارتباط پسر و دخترت سخت نمی گیری، ناراحت هم نمی شوی، ولی سر مسأله ازدواج سخت می گیری؟! واقعاً عجیب است. دنیای وارونه ای شده است. اگر دختر خانمی دوست پسر نداشته باشد گویند بی کلاس است.

چرا ما این جا سخت نمی گیریم، ولی سر قضیه ازدواج شان سخت می گیریم. مهریه اش باید این قدر باشد، جهیزیه اش باید چنین و چنان باشد. راضی نیستیم فرش ماشینی بدهم، ولی راضی هستیم دوازده میلیون مجرد داشته باشیم. سر مان را مثل کبک زیر برف کردیم و هیچ چیز را نمی بینیم. در مهریه ها این قدر سخت نگیرید چه خبر است؟ مسابقه مهریه می دهیم!

مجلس عروسی در یک جای ساده بر گزار شود. ولیمۀ عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد بود. یک تالار ساده یک مجلس ساده اصلاً تالار نداشته باشیم. اگر آدم شخصیت واقعی داشته باشد، شخصیتش را در این نمی بیند که شب عروسی هزار نفر بخورند، آخرش هم انتقاد کنند.

یک شب هزار نفر را دعوت کنم تا سال ها زیر بار قرض و وام سی در صدی بروم؟ این فرهنگ کی باید درست شود؟

چه مانعی دارد کسی که خانه اش وسیع تر است، آن را در اختیار دیگران قرار بدهد تا مراسم را در آن جا برگزار کنیم. یک نوع غذا بدهیم. خود پسر و دختر ها هم باید به سادگی در ازدواج راضی باشند. فشار نیاورند. اصرار نکنند.

ص: 200

اشتغال زایی برای جوانان

بحث اشتغال هم یکی از دغدغه های مهم جوانان است. مسئولیت سنگین دولت در این زمینه به جای خود محفوظ است، اما خودمان هم انصاف داشته باشیم. بزرگ تر ها و سال مندان بروند استراحت کنند، جای خود را به جوانان بدهند. دست جوان ها را بگیرید. خدا کمک تان می کند.

پیش یک پزشکی عمومی رفتم. دیدم سه نفر را استخدام کرده بود. گفتم: تو پزشک عمومی هستی. چه داری که سه نفر را هم استخدام کرده ای؟! گفت: بگذار جوانان دل شان گرم شود. هر چه هست با هم می خوریم گفتم چه کار می کنند؟ گفت: یکی مسئول نوبت دادن است، یکی مسئول فشار گرفتن است، یکی هم کار های دیگر را انجام می دهد.

پیش خود گفتم: آفرین. یک پزشک عمومی سه جوان را به کار گرفته است، می گوید با هم می خوریم. نقطه مقابلش را هم دیدم در یک دارو خانه شبانه روزی پیر مردی بود. گفتم: چگونه این دارو خانه شبانه روزی را اداره می کنی؟ گفت: دوازده ساعت خودم می ایستم، دوازده ساعت هم خانمم.

انصاف داشته باش این حرص و ولع است. برو استراحت کن. چند جوان را بیاور مشغول کار کن. جوان اگر بداند فردا صبح قرار است یک جا چند ساعتی مشغول باشد، شب از ذوق خوابش نمی برد.

بالا ترین گرفتاری برای جوانان بی کاری است. جنبه های مادی آن به جای خود، همین که می بیند عاطل و باطل است زجر آور ترین مسأله است. بار روانی آن بد تر از بار مادی آن است.

ص: 201

تندی و بد اخلاقی در خانواده

یکی دیگر از معضلات خانواده ها تندی و بد اخلاقی پدر و مادر است. حضرت علی علیه السّلام می فرمایند:

﴿ الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ اَلْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ ﴾؛ (1) خشم و تندی نوعی دیوانگی است؛ زیرا خشم گین، پشیمان می گردد و اگر پشیمان نشود، دیوانگی اش قطعی است.

تندی و بد اخلاقی نمونه ای از دیوانگی است. نشانه این که تندی جنون است. این است که بعداً پشیمان می شود؛ اگر پشیمان نشود، حضرت فرمودند جنونش دائمی است.

اگر اسلام به مرد گفته است تو ولایت داری، معنایش این نیست که زور بگوید. پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله فرق مؤمن با منافق را برای ما بیان کردند و فرمودند:

﴿ المُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أهلِهِ، وَ المُنافِقُ يَأْكُلُ أهلُهُ بِشَهِوَتِهِ﴾ (2) مؤمن، با اشتهای خانواده اش می خورد و منافق، خانواده اش با میل و اشتهای او می خورند.

مؤمن حتى غذا خوردن و نوع غذا و میل به غذایش را بر اهل خانه تحمیل نمی کند. مطابق میل اهل خانه غذا می خورد. منافق تحمیل می کند. اگر من صبح که از خانه بیرون می آیم فرمان دادم که برنامه امروز این است، قطعاً مؤمن نیستم.

ما حتی در غذا نمی توانیم تحمیل کنیم. آیا می توانیم بداخلاقی و تندی کنیم؟ آیا می توانیم ازدواج را تحمیل کنیم بگوییم من پدر شما هستم، همسر

ص: 202


1- نهج البلاغه حکمت 255
2- الكافي، ج 4 ص 12، ح 6؛ بحار الأنوار، ج 62، ص 291

شما هستم، هر چه من می گویم این کجای مسلمانی است؟!

پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله در طول عمرش یک بار هم به اهل خانه نگفت من چه غذایی میل دارم. از اهل خانه غذا نمی خواست و اظهار تمایل هم نمی کرد. اگر غذا می آوردند، می خورد و آن چه می دادند قبول می کرد و هر نوشیدنی که بود می نوشید. (1)

انس بن مالک می گوید: گاهی پیغمبر صلى الله عليه و اله و سلم شب می آمد. من فکر می کردم مهمانی بوده. شام حضرت را می خوردم حضرت می آمدند و گرسنه می خوابیدند و به روی من هم نمی آوردند.

حاکمیت نه تحکم!

این آموزه های دین ماست فاصلهٔ ما با این دین خیلی زیاد است. این حرف که چون من پدر شما هستم، خرجی می دهم، هر چه من می گویم باید اجرا شود، حرف باطلی است. تأمین هزینه های زندگی وظیفه مرد است. همسر و فرزندان واجب النفقه مرد هستند. مرد هیچ منتی بر همسر و فرزندان ندارد.

مرد حق ندارد بگوید همه باید مرا تحمل کنند. حاکمیت مرد یعنی مصلحت اندیشی، نه تحکم و زورگویی. در هیچ مرحله ای تحکم نیست. از غذا خوردنش گرفته تا ازدواج اگر تمام اهل عالم با ازدواج دختر شما موافق باشند و خودش موافق نباشد و عقد را بخوانید باطل است. حتماً باید

ص: 203


1- المحجة البيضاء، ج 4، ص 140

رضایت دختر باشد. (1)

بنا بر این ولایت پدر به معنا نیست که هرچه او گفت، دختر حق اظهار نظر ندارد.

سه کیمیای تربیتی

اشاره

در این جا سه کیمیا مطرح می کنم که در تحکیم خانواده نقشی اساسی دارد. پدر و مادر ها از این سه کیمیا غفلت نکنند

1.تشويق

یکی از این سه کیمیا تشویق فرزندان است. بسیاری از جوانان گلایه کردند که پدر و مادر ها ما را تشویق نمی کنند. تشویق بر زندگی یک بچه دو ساله اثر می کند تا یک پیرمرد نود ساله.

2.هدیه دادن

کیمیای دوم هدیه دادن است. هدیه واقعاً کیمیاست. هدیه دادن به فرزندان، از جمله رفتار هایی است که نیاز عاطفی آن ها را تأمین می کند و در نگاه اسلام بسیار ارزش مند است. رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ مَنْ دَخَلَ اَلسُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إِلَى قَوْمٍ محَاوِيجَ وَ لَیبَدا با لِإِنَاثٍ قَبْلَ اَلذُّكُور ﴾؛ (2) هركس وارد بازار شود و هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده اش ببرد،

ص: 204


1- البته اگر دختر بعد از عقد راضی شد اشکال ندارد. چون عقد از نظر فقهی عقد فضولی می شود و با رضایت بعدی مشکل حل می شود.
2- ثواب الأعمال، ص 239 ، ح 1؛ بحار الأنوار، ج 104، ص 104 ، ح 98

همانند کسی است که برای عده ای نیاز مند صدقه می برد.

این کار مثل صدقه دادن در راه خداست. صدقه فقط صندوق صدقات مجلس و هیئت نیست، بسیاری از کار های خوب ما صدقه می شود و پاداش گران بهایی دارد.

در پیامی نوشته بودند: خوشا به حال دخترانی که مادران شان آن ها را می بوسند. خوشا به حال دخترانی که روی زانو های مادران شان سر می گذارند و می خوابند.

آیا اگر شما دختر خرد سالت را بغل بگیری و دست نوازش بر سرش بکشی و او را ببوسی خرج دارد؟ نوشته اند من حسرت دارم یک بار سرم را روی زانوی مادرم بگذارم و مادرم دست محبت به سر من بکشد. مرا ببوسد و در آغوش بکشد.

3.اظهار محبت

کیمیای سوم که نباید از آن غفلت کرد، اظهار محبت و به زبان آوردن دوستی است پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ قَوْلُ اَلرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ «إِنِّي اُحِبُّكِ» لاَ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً ﴾؛ (1) اين سخن مرد به زن که بگوید «دوستت دارم»، هرگز از دل زن، بیرون نمی رود.

از اظهار محبت غفلت نکنید، از تشویق غفلت نکنید از هدیه غفلت نکنید.

ص: 205


1- الكافي، ج 5، ص 569 ، ح 59 1

ص: 206

فصل ششم: مطالبات والدین از جوانان

اشاره

ص: 207

ص: 208

مطالبات والدین

مطالباتی را هم که پدر و مادر های عزیز برای ما نوشته اند، می توان در چهار عنوان خلاصه کرد:

1.احترام.

2.محبت نسبت به پدر و مادر.

3.پند پذیری و نصیحت پذیری جوانان.

4.دین داری فرزندان.

همان طور که جوان ها انتظار دارند مورد احترام و محبت پدر و مادر ها قرار گیرند، پدر و مادر ها هم انتظار احترام و محبت دارند.

پیام درد ناک یک پدر!

پدری نوشته است: من پدر جوانی بیست ساله هستم که بعد از بیست سال زحمت قدرم را نمی داند. من پدر جوانی هستم که رابطه پدر و فرزندی ما فقط در شناسنامۀ ما ثبت شده است. من پدر جوانی هستم که تا لنگ ظهر خواب است. تا غروب با تلفن حرف می زند و تا نصف شب موسیقی با صدای بلند گوش می دهد.

آن قدر بد اخلاق است که من بعد از خستگی روزانه نباید به او بگویم مزاحم دیگران نشو. فقط کافی است چنین حرفی از دهان من خارج شود تا کاری کند که تمام همسایه ها از خانه بیرون بیایند. با رفقایش خوش و خندان است، ولی با من ترش است.

کافی است یکی از دوستانش تلفن کند یا جلوی در بیاید، ساعت ها با

ص: 209

هم می گویند و می خندند. خنده های بلند می کنند چنان که مو بر تن آدم سیخ می شود. اما همین که از جلوی من رد می شود و یا من از جلوی اتاق او رد می شوم اخم می کند و لبش را کج می کند و زیر لب شروع به غرغر کردن می کند.

می دانید چرا؟ چون به ادعای او من بعد از شانزده سال درس خواندن هنوز بی سواد هستم. اُمل هستم و طرز حرف زدن من درست نیست. اما او عقل کل است. من و مادرش همیشه باید در خدمت او باشیم مثل کلفت و نوکر! اما او نسبت به ما و خانواده هیچ تعهدی ندارد. حتی در خرید های خانه که از قدیم پسر های خانواده بر عهده داشتند، کمک ما نیست.

با صد کیلو وزن دریغ از جا به جا کردن دو کیلو وزنه! همیشه جلوی تلویزیون دراز کشیده است. هر نیم ساعت به نیم ساعت هم یک داد بلند سر خواهرانش می زند که چایی بیاور. میوه بیاور. اگر اتاقش را مرتب نکنیم دست به چیزی نمی زند و بیست جوراب کثیف در کمدش می گذارد و در اتاقش آشغال روی هم جمع شده است.

ما همیشه به او بدهکار هستیم، اما در عوض باید مواظب احساسات جوانی او باشیم. از گل نازک تر به او نگوییم. همه باید مواظب باشیم که مبادا به او توهین کنیم. پس احترام به والدین چه می شود؟ همیشه سفارش شده که قدر پدر و مادر را بدانید و بعد از خدا این همه توصیه نسبت به احترام به پدر و مادر شده. حیف که بعضی از جوان ها ذره ای از این مطالب را هم درک نمی کنند.

روزی که او به دنیا آمد من در عرش سیر می کردم از فرط شادی در

ص: 210

پوستم نمی گنجیدم که خداوند به من پسری داده که دوست و هم صحبت من باشد. عصای دست من باشد.

اما امروز بعد از این همه زحمت، آرزو می کنم کاش خداوند به جای او به من یک دختر دیگر عطا می کرد تا از اولاد فقط محبت و مهربانی ببینم. او رفتار مرا با پدرم می بیند و می داند چقدر برای پدرم احترام قائل هستم. با این که خودم هزار جور گرفتاری دارم ولی همیشه کمک حال پدرم هستم. حتی خرید های خانه پدری ام را هنوز من انجام می دهم. جلوی پدرم صدایم را بلند نمی کنم. پایم را دراز نمی کنم. او همه این ها را می بیند ولی هیچ تغییری در رفتارش ایجاد نمی کند.

من نمی گویم رابطهٔ پسرم با من آن گونه شود. من نمی خواهم پسرم جلوی من دست به سینه باشد. حتی برایش این حق را قائل هستم که مثلاً هنگام تماشای فوتبال دراز بکشد و راحت باشد. من فقط از او انتظار احترام و دوستی دارم احترام و دوستی از جنس امروز نه آن احترام سال های قدیم!

در این سن به شدت احساس می کنم پناهی برای روزهای پیری ام ندارم. عصای دستی ندارم. از شما می خواهم برای ایجاد مهر و محبت و الفت برای تمام خانواده ها دعا کنید.

مادری هم نوشته است پسرم چهار سال است ازدواج کرده است، تا حرفی می شود خانمش با من قطع رابطه می کند. شش هفت ماه رابطه قطع می شود. خودش که منزل ما نمی آید هیچ، پسرم هم نمی آید. پسرم می گوید: مادر زن من به ما خیلی کمک می کند شما چه؟ خدا شاهد است وضع مالی من خوب نیست. وقتی می خواهم خانه شان بروم می گوید: خانه نیستم.

ص: 211

با این که می فهمم همان زمان در خانه هست.

نقش فرزند در زندگی

از این پیام ها فراوان است. برای یک پدر و مادر داشتن چنین فرزندی بسیار سخت است. رسول خدا صلی الله علیه و اله در روایتی تکلیف همه ما را معلوم کرده و فرموده اند:

﴿ أَوْلاَدُنَا أَكْبَادُنَا صُغَرَاؤُهُمْ اِمْرَاؤُنَا وَ كُبَرَاؤُهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَإِنْ عَاشُوا فَتَنُونَا وَ إِنْ مَاتُوا أَحْزَنُونَا ﴾؛ (1) فرزندان ما جگر گوشه های ما هستند. خرد سالان شان فرمان روایان ما هستند و بزرگ ترهای شان دشمنان ما. اگر زنده باشند مایهٔ آزمایش ما هستند و اگر بمیرند باعث غم و اندوه ما می شوند.

فرزندان ما تا وقتی بچه هستند، امیر ما هستند پادشاهی می کنند. گاهی یک بچه چهار ساله به پدرش حتی پدر بزرگش می گوید: برو، بیا، بنشین، بخر! اصلاً آدم تعجب می کند. کسی که در یک اداره هزار نفر زیر دست او هستند، صد مأمور در خدمتش هستندف حالا این جا یک بچه چهار ساله او را می برد و می آورد و بر او فرمان می راند.

این طبیعت زندگی است. پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: فرزندان وقتی کوچک هستند بر ما امیرند .وقتی بزرگ می شوند، دشمن ما می شوند. قدیمی ها می گفتند: بزرگ ترین دشمن انسان، اولاد انسان است. من پیش خود گفتم این حرف یعنی چه که بزرگ ترین دشمن انسان اولاد اوست؟ بعد

ص: 212


1- جامع الأخبار، ص 283، ح 755

دیدم قرآن خطاب به مؤمنین می فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ و أَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اَللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴾؛ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید، در حقیقت برخی از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان بر حذر باشید و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید به راستی خدا آمرزنده مهربان است.

بعضی از فرزندان شما دشمن شما هستند، نه همه. تا وقتی زنده هستند بزرگ ترین آزمایش ما با همین بچه هاست. گاهی ما در بسیاری از آزمون های زندگی موفق می شویم اما در آزمون اولاد شکست می خوریم.

تفاوت محبت پدر و مادر و فرزند

مرحوم آیت الله احمدی میانجی می فرمودند: بین محبتی که ما به فرزندان مان داریم و فرزندان به ما دارند خیلی تفاوت است. مادر اگر بچه اش را دوست دارد، چون شیره جان و میوۀ دل اوست. گاهی که کودک بیمار بود، مادر تا صبح کنار گه واره اش نشسته و خواب به چشمانش نرفته است. یا در کنار بستر جوان و نو جوان بیمارش بیدار مانده و خوشحال است که من نخوابیدم. ولی الحمد لله فرزندم راحت خوابید. از این که شب تا خود او نخوابیده ولی فرزندش آرامش داشته است لذت می برد.

این محبتی است که پدر و مادر به فرزندش دارد. اما نقطه مقابلش این گونه نیست. ما اگر به پدر و مادر احترام می کنیم، برای این است که می خواهیم آن ها را

ص: 213


1- سوره تغابن آیه 14

در خدمت خود مان قرار بدهیم. می خواهیم یک خادم را از دست ندهیم.

اگر یک دختر و پسر جوانی پدر شان را از دست بدهند، دائم غصه می خورند که چه کسی دیگر شهریه دانش گاه مرا بدهد؟ طبیعت زندگی این است. محبتی که خدا در دل پدر و مادر نسبت به فرزندان قرار داده است، نقطه مقابلش یعنی فرزند وجود ندارد.

پدر و مادر ها همه هستی شان فرزند آن هاست. نباید از فرزندان مهر مادری و عطوفت پدری را انتظار داشت. این نکته باید تسکینی برای پدر و مادر ها باشد. اگر فرزندان شما آن طور که شما انتظار دارید نیستند، این طبیعت آفرینش است. اگر آن محبتی که خدا در دل پدر و مادر قرار داده است نبود، کی پدر و مادر این همه سختی را تحمل می کردند؟

یکی از آقایان اهل منبر هر شب در دعا می گفتک پروردگارا، ما را محتاج روز نوبتی نکن! گفتم: این دعا چیست؟ گفت: وقتی آدم زمین گیر و محتاج اولاد می شود، بچه ها می آیند جلسه می گیرند و برنامه ریزی می کنند که حسن آقا شنبه حسین آقا یک شنبه فاطمه خانم دو شنبه از پدر یا مادر نگه داری کنندو به فاطمه خانم می گویند: دوشنبه چرا نیامدی؟ می گوید: شما چرا شنبه نیامدی؟ هر موقع سر نوبت آمدی من هم می آیم.

گاهی هم بچه ها جمع می شوند و می گویند: ای خدا ما که حرفی نداریم ولی فرجی برای مادر برسان. برای مرگ مادر دعا می کنند. همان مادری که شب ها اگر تا صبح نمی خوابید، لذت می برد. می گفت: من نخوابیدم اما بچه ام خوابید.

در برنامه ای از صدا و سیما می دیدم که مادری در خانه سال مندان بود.

ص: 214

می گفت: من از بچه هایم هیچ چیز نمی خواهم. من را این جا گذاشتند، عیبی ندارد. فقط بیایند من آن ها را ببوسم. همین مادر بود که تا صبح نمی خوابید. اما دریغ داریم از این که پدر و مادری که در خانه سال مندان نشسته اند ما را ببوسند.

سختی های مادرانه

مادر در دوران بارداری چه سختی هایی میکشد تمام شیره جانش را به این فرزند منتقل کرده است انواع و اقسام بیماری ها و کمبودها در بدنش ایجاد میشود باید دوباره خودش را تقویت کند تا به همان فرم اول برگردد. چه بیداری هایی که کشیده است. این ها اصلاً قابل درک نیست.

قرآن در این باره می فرماید:

﴿ وَ وَصَّينا الإنسان بوالديهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَملُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قال رَبِّ أَوْزِعْنِي أَن أَشْكُرَ نِعمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلَى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْت إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ ﴾؛ (1) و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج به او بار دار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بار بر داشتن و از شیر گرفتن او ماه است، تا آن گاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد می گوید: پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس گویم و کار

ص: 215


1- سوره احقاف، آیه 15

شایسته ای انجام دهم که آن را خوش داری، و فرزندانم را برایم شایسته گردان؛ در حقیقت من به در گاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذیرانم.

خداوند می فرماید: به انسان سفارش کردیم که همیشه به پدر و مادرش محبت و احسان و نیکی داشته باشد، ولی او چه وقت یادش آمد؟ وقتی به چهل سالگی رسید؛ چون چهل سالگی پدر می شود، مادر می شود و تازه می فهمد که پدر و مادر از دست من چه می کشیدند!

الآن وقتی پدر به تو میزگوید: پسرم. مسافرت می روی از خانه بیرون می روی، یک زنگ هم به من بزن، یک خبری به من بده من نگران هستم! شما چه می گویید؟ می گویید ای بابا فکر می کنی من هنوز بچه ام؟

اما شما در چهل سالگی تازه می فهمی که پدر چه می کشیده است. مادر چه می کشیده است. قرآن می گوید آن وقت یادش می آید. به چهل سالگی که رسید انسان تازه به کمال عقل می رسد.

جبران یک ناله مادر

در روایتی آمده است که مردی مادر پیر و نا توان خود را بر دوش گرفته بود و به طواف مشغول بود. در همین هنگام خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله رسید و عرض کرد: ﴿ هَلْ أَدَّيْتُ حَقَّها ﴾؛ «آیا حق مادرم را این سان ادا کرده ام؟!» پیامبر صلی الله علیه و اله در جواب فرمودند: ﴿ لا وَ لا بِزَفْرَةٍ وَاحِدَةٍ ﴾؛ (1) «نه حتی یک نفس او را جبران نکردی!»

ص: 216


1- تفسیر نمونه، ج21، ص 333 به نقل از فی ظلال، ج 7، ص 415

موفقیت در گرو احسان به پدر و مادر

جوان های عزیز قیامت و آخرت را کنار می گذاریم. اگر می خواهید در دنيا موفق شوید، به مطالبات پدر و مادر ها توجه کنید.

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی کربلا مشرف شده بودند. یکی از دوستان می گفت: در همان زمان که ایشان مشرف بودند، من هم با مادرم مشرف شده بودم. چون مادرم سال خورده بود، بالای سر امام حسین علیه السّلام برایش زیارت نامه می خواندم. سرم پایین بود یک مرتبه که سرم را بلند کردم دیدم آیت الله گلپایگانی ایستاده به من نگاه می کند.

خدمت شان رفتم و گفتم آقا شما امری دارید؟ فرمود: نه. فقط نگاه می کردم که تو این گونه به مادرت خدمت می کنی، مادرت را کربلا آورده ای و برایش زیارت نامه می خوانی، حسرت خوردم و گفتم کاش من هم مادر داشتم و به مادرم خدمت می کردم. من سه ساله بودم که پدر را از دست دادم. نه ساله بودم مادر از دست دادم. کاش مادر داشتم و او را کربلا می بردم.

بی چاره مادر

جوان عزیز، الآن از خانه بیرون می روی با کسی درگیر می شوی. اگر به او ظلم کنی، تلافی می کند. اگر به او بزنی، به تو می زند. جوابت را می دهد. ولی وقتی در خانه به مادرت ظلم می کنی، مادرت چه کند؟ مادر در روز نفرینش هم برایت دعا می کند. پدر نفرینش هم برایت دعاست.

اگر جوان ها در زندگی شان گره می افتد، بدانند شاید یکی از دلایلش این است که در خانه ظلم کرده اند، به مادر ظلم کرده اند، به پدر ظلم کرده اند.

ص: 217

جنون و مستی جوانی

مطلب دیگر این که پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ الشَّبابُ شُعَبَةٌ مِنَ الجُنون ﴾؛ (1) جوانی شاخه ای از جنون است.

این بدان معنا نیست که جوان های ما دیوانه هستند، بلکه مراد این است که جوان در معرض وسوسه های شیطانی است. امیر مؤمنان علیه السّلام فرمودند:

﴿ يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ تَحْتَرِسَ مِنْ سُكْرِ اَلْمَالِ وَ سكَرَ اَلْقُدْرَةَ وَ سكْرُ الْعِلْمِ وَ سُكْرِ المدح وَ سُكْرِ اَلشَّبَابِ فَإِنَّ لِكُلِّ ذَلِكَ رِياحاً خَبِيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ اَلوَقار ﴾؛ (2) سزاوار است که خرد مند، از مستی ثروت، مستی فدرت، مستی دانش، مستی ستایش و مستی جوانی بپرهیزد؛ چرا که هر یک را بو های پلیدی است که عقل را می دزدد و وقار و هیئت را کم می کند.

و در جایی دیگر فرمودند:

﴿ أَصْنافِ الشُّكْرِ أَرْبَعَةٌ: سُكْرُ الشَّبَابِ وَ سُكْرُ اَلْمَالِ وَ سُكْرُ اَلنَّوْمِ وَ سُكْرُ الْمِلِكَ ﴾؛ (3) مستی، چهار نوع است: مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب و مستی پادشاهی.

یکی از شکایاتی که پدر و مادر ها دارند این است که می گویند: جوان ما تا ظهر می خوابد و به زحمت می توان بیدارش کرد. خواب یک حدی دارد!

امام باقر علیه السّلام فرمودند: موسی علیه السلام به خدای متعال عرضه داشت: ﴿ أَيُّ عِبادِكَ

ص: 218


1- من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 377؛ بحار الأنوار، ج 7، ص 165
2- غرر الحكم، ح 10948
3- تحف العقول، ص 124

أبغَضُ إِلَيكَ ﴾؛ «دشمن ترین بندگانت نزد تو کیست؟» فرمود: ﴿ جِيفَةً بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بَا اَلنَّهَارِ﴾؛ (1) «آن که در شب مرداری بد بوست و در روز، بیکاره است.»

فرصت جوانی

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ لاَ تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أبلاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت ﴾؛ (2) بنده در روز قیامت، گام از گام برنمی دارد، مگر آن که از چهار چیز پرسیده می شود: از عمرش که چگونه سپری ساخته، و از جوانی اش که چگونه هدر داده؛ و از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است؛ و از دوستی ما اهل بیت.

یکی از سؤال ها از جوانی است. هم از عمر می پرسند و هم از جوانی. جوانی بخشی از عمر ماست، ولی از جوانی جدا گانه می پرسند. فکر نکنیم

دوران جوانی مثل باقی دوران هاست. یک وقت یک سال خورده ای وقتش را تلف می کند یک بحث است. اما یک جوان اگر وقتش را تلف کند و در مستی جوانی و مستی قدرت و مستی خواب باشد سؤال جدا گانه ای دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله در فرمودند:

﴿ يا أبا ذَرِّ اعْتَنِمَ خَمساً قَبلَ خَمْسٍ شَبابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ....؛ ﴾ (3) اى ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانی ات را قبلاز پیری

ص: 219


1- قصص الأنبياء، ص 163
2- الخصال، ص 253، ح 125
3- وسائل الشيعه، ج 1، ص 114؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 75

امام علی علی السّلام نیز می فرماید:

﴿ شَيئانِ لا يَعرِفُ فَضلَهُما إلاّمَن فَقْدُهُمَا اَلشَّبَابُ وَ اَلْعَافِيَةُ ﴾ (1) دو چیزند که قدر و قیمت شان را نمی شناسند، مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد. یکی جوانی و دیگری تندرستی.

تلاش در دوران جوانی

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنَّ اللهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ يُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا ﴾؛ (2) خداوند فرشته ای را آفریده و هر بام داد می آید و فریاد می زند: ای افراد بیست ساله تلاش و کوشش کنید.

متأسفانه برخی از جوان ها تن به کار و اشتغال نمی دهند. برخی هم هر اشتغالی را اشتغال نمی دانند. کشاورزی را کار نمی دانند. فکر می کنند کار فقط پشت میز نشستن است. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

﴿ هَيْهَاتَ مِنْ نَيْلِ اَلسَّعَادَةِ اَلسُّكُونُ إِلَى اَلْهوَينَا وَ اَلْبِطَالَةِ ﴾؛ (3) چه دور است میان آسایش و تن پروری و رسیدن به خوشبختی.

آن هایی که در جوانی دنبال تن پروری هستند، جز شکست در پیری چیزی نصیب شان نمی شود من بار ها به جوان ها گفته ام چند وقت تلاش و کوشش کنید، چند سال خوب درس بخوانید و یک عمر لذتش را ببرید و افتخار جامعه باشید.

کسی که در جوانی دنبال تن پروری باشد، هیچ چیزی جز شکست در

ص: 220


1- غرر الحكم، ح 7532
2- إرشاد القلوب، ج 1، ص 32
3- غرر الحكم، ح 10028

سالمندی ندارد. در سال مندی دستش خالی است. انواع و اقسام گرفتاری ها و پشیمانی ها را دارد.

جوان های عزیز! یاد تان باشد در احترام به پدر و مادر مرز نداریم. شما نمی توانید بگویید پدر و مادر به من ظلم کردند، پس من نباید به این ها محبت کنم. امام صادق علیه السّلام فرمودند:

﴿ مَن نَظَرَ إلى أَبَوَيهِ نَظَرَ ماقِةٍ و هُما ظَالِمانِ لَهُ، لَم يَقبَلِ اللهُ لَهُ صَلاةً ﴾؛ (1) کسی که به پدر و مادرش کینه توزانه بنگرد، حتی اگر بر او ستم کار باشند ،خداوند نمازی را از او نمی پذیرد.

اگر آن ها به شما ظلم کرده باشند، شما باید خدمت کنی. احسان به پدر و مادر در هر صورت باید باشد.

دغدغه دین داری فرزندان

یکی از دغدغه های پدر و مادر ها، دین داری فرزندان است. می گویند: می خواهیم بچه های ما دین دار واقعی باشند. اگر چه ما باید برای تربیت فرزند مان قدم برداریم، اما این که حرص و جوش بخوریم. درست نیست. قرآن کریم دربارۀ مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و اله خطاب می فرماید:

﴿ لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلا يَكُونُوا مُؤْمِنين ﴾؛ (2) شاید تو از این که مشرکان ایمان نمی آورند، جان خود را تباه سازی.

از این که مشرکان ایمان نمی آوردند، داری جان خودت را از دست می دهی. این قدر حرص نخور.

ص: 221


1- الكافي، ج 2، ص 349، ح 5؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 61 ، ح 26
2- سوره شعراء، آیه 3

پدر و مادر عزیز! درست است ما باید در تلاش باشیم و نگران باشیم اما نباید حرص و جوش بخوریم. خود مان را از بین نبریم. همۀ هم و غمت فرزندت نباشد. به خودت هم برس. سلامتی و آسایش خود تان را هم حفظ کنید.

فرزندی نوشته است که پدر و مادرم با تندی با من برخورد می کنند. برای نماز صبح مرا با تندی بیدار می کنند. باعث می شوند من از نماز صبح دوری کنم.

اگر فرزندان ما اهل نماز هستند و ساعت می گذارند تا بیدار شوند یا تصمیم دارند بیدار شوند، دیگر ما وظیفه نداریم با سختی بیدار شان کنیم. قرار بوده بیدار شود خواب مانده است. این اهل نماز است برایش مهم است. این که من با تندی او را از نماز متنفر کنم بد است. قدری در مسائل دینی راحت باشیم و خود مان هم کمی آرامش داشته باشیم.

حقوق متقابل پدر و فرزند

همان گونه که پدر و مادر حقوقی بر عهده فرزندان دارند، فرزندان هم حقوقی عهده آنان دارند. امیر المؤمنین علیه السّلام دربارۀ حقوق متقابل پدر و فرزند فرموده اند:

﴿ إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقًّا وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيةِ اللهِ سُبْحَانَهُ ﴾؛ (1) همانا فرزند را بر پدر، و پدر را بر فرزند حقی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نا فرمانی خدا از پدر اطاعت کند.

ص: 222


1- نهج البلاغه، حکمت 399

اطاعت از پدر و مادر

آیا واقعاً بر ما واجب است در همه چیز از پدر و مادر اطاعت کنیم؟ برخی از شارحان «نهج البلاغه» توضیح زیبایی داده اند. گفته اند: این حق هم شامل حق واجب است هم شامل حق مستحب. اگر پدر و مادر دستوری دادند و انجام ندادن ما موجب اذیت و ناراحتی شان می شود، واجب است عمل کنیم. اما اگر چیزی به ما گفتند که اگر ما عمل نکنیم دل شکسته و اذیت نمی شوند، اطاعت واجب نیست، بلکه مستحب است. خوب است تبعیت کنیم.

البته این اطاعت یک استثنا دارد و آن در جایی است که پدر و مادر به معصیت خدا فرمان دهند. در این صورت نباید اطاعت کرد. قرآن می فرماید:

﴿ وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبُهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً؛ ﴾ (1) و اگر تو را وا دارند تا در باره چیزی که تو را بدان دانشی نیست، به من شرک ورزی از آنان فرمان مبر و در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن.

اگر پدر و مادر چیزی از ما می خواهند که حرام است، حتماً نباید اطاعت کنیم. مثلاً آقایی با خانمش خیلی مهربان است. زندگی خوبی دارند. یک مادر شوهری بی جهت پسرش را علیه خانم تحریک می کند. مثلاً می گوید: تو باید خانمت را طلاق بدهی. اگر طلاق ندهی من عاقت می کنم. شیرم را بر تو حرام می کنم. این خواسته مادر معصیت خداست. در این جا نباید اطاعت کرد. پس تقاضا های گناه استثنا شده است.

ص: 223


1- سوره لقمان، آیه 15

به نام صدا نزدن پدر

حق دیگری که برای پدر بر عهده فرزند است، این است که او را به اسم صدا نکند. هنگامی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله دربارۀ حق پدر بر فرزند، پرسیده شد فرمودند:

﴿ لاَ يُسَمِّيَهُ بِاسْمِهِ وَ لاَ يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لاَ يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لاَ يَسْتَسِبُّ لَهُ؛ ﴾ (1) او را به نام صدا نزند، جلوی او راه نرود، پیش از او ننشیند و برای او دشنام خواهی نکند.

پدر و مادر را به اسم صدا نکنیم. مثلاً بگوییم پدر جان، حضرت فاطمه سلام الله علیه وقتی پدر را صدا می زدند می گفتند: ﴿ يَا آبَتاه﴾؛ ای پدر جان!»

دشنام خواهی نکند، یعنی فرزند کاری نکند که پدر و مادرش میان مردم بد نام شوند و موجب نفرین و بد گویی از آنان گردد.

نام و یاد پدر و مادر

در آداب دینی ما یکی از مصادیق احترام به پدر و مادر این است که اسم پدر و مادر ها را زنده کنیم. مثلاً اگر نام پدر من احمد است، من اسم پسرم را احمد بگذارم. یا مثلاً خانمی که اسم مادرش فاطمه است اسم دخترش را فاطمه بگذارد.

انسان کاری کند تا او را به اسم پدرش صدا بزنند. در ننهج البلاغه» امير المؤمنين علیه السّلام وقتی می خواهد خود را معرفی کند، می فرماید:

﴿ وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالمَوْتٍ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثدِّي اُمْهُ ﴾؛ (2) سوگند

ص: 224


1- الكافي، ج 2، ص 158، ح 5
2- نهج البلاغه، خطبه 5

به خدا، انس و علاقه فرزند ابی طالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است.

نمی گوید علی، می گوید پسر ابی طالب. با این کار اسم پدر زنده می شود.

در برابر خشم پدر

یکی دیگر از حقوق پدر بر فرزند این است که در برابر خشم پدر کوتاه بیاید. پیامبر خدا صل الله علیه و اله فرمودند:

﴿ مِن حَقَّ الوالِدِ على وَلَدِهِ أَن يَخشَعَ لَهُ عِندَ الغَضَبِ ﴾؛ (1) از جمله حقوق پدر بر فرزندش این است که در هنگام خشم پدر، در برابرش خشوع کند.

اگر با پدر و مادر اختلافی شد، فرزند باید کوتاه بیاید. حتی اگر حق با او باشد.

احسان به پدر و مادر

از دیگر حقوق پدر و مادر، احسان و نیکی به آنان است. شش آیه از قرآن در این باره آمده است. از جمله می فرماید:

﴿ وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْساناً ﴾؛ (2) و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند.

انسان باید مواظب پدر و مادرش باشد. این اختصاص به اهل ایمان ندارد. خداوند در این جا کاری به اهل ایمان ندارد. می گوید: ما به انسان سفارش کردیم نسبت به پدر و مادر احسان کند.

ص: 225


1- كنز العمال، ح 45512
2- سوره احقاف، آیه 15

معنای احسان به پدر و مادر

امام صادق علیه السّلام در بارۀ این آیه که می فرماید: ﴿ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً﴾ (1) و به پدر و مادر نیکی کنید فرموده اند:

﴿ الإِحسانِ أَن تُحسِنَ صُحبَتَهُما وَ أَنْ لاَ تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلاَكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ؛ ﴾ (2) نيکی کردن این است که با آنان خوش رفتاری کنی و اجازه ندهی که مجبور شوند آن چه را نیاز دارند اظهار کنند و از تو بخواهند، اگرچه بی نیاز باشند. [بلکه پیش از آن که مجبور به اظهار نیاز خود شوند، آن را بر طرف ساز].

کاری نکنیم که پدر و مادر نیاز شان را به زبان جاری کنند. قبل از اینک ه بگویند کار شان را حل کنیم. از کجا بفهمیم؟ با حس ششم خودت باید بفهمی، نه این که شش مرتبه بگوید نمی آیی این جا؟ آخرش هم اعتنا نکنیم. خود ما باید متوجه شویم. ده بار زنگ زده است که پسرم با تو کار دارم، اگر مجبور نبودم که به تو التماس نمی کردم. می گوید: باشد حالا آخر هفته ببینیم چه می شود. این ها احسان نشد. احسان این است که بدون این که به زبان بیاورند، انجام دهیم.

بعد فرمودند: ﴿ وَ اِن كَانَا مُستَغنِیاً ﴾؛ «اگرچه بی نیاز باشند.» به بعضی ها وقتی می گوییم چرا به پدر و مادرت نمی رسی؟ می گویند: وضع شان از من بهتر است. ولی در این حدیث امام صادق علیه السّلام می فرمایند: هرچند آن ها بی نیاز باشند، تو تکلیف داری به خواسته های شان توجه کنی.

ص: 226


1- سوره بقره، آیه 83
2- الكافي، ج 2، ص 157، ح 1

نفقه پدر و مادر

چهار دسته واجب النفقه ما هستند. یک دسته پدر و مادرند. پدر، پدر بزرگ، مادر، و مادر بزرگ. اگر من توانایی مالی دارم و آن ها گرفتاری مالی دارند، بر من واجب است هزینه زندگی شان را تأمین کنم. البته بعد از تأمین هزینه زندگی همسر، چون همسر مقدم است. بعد از آن نوبت به پدر و مادر می رسد.

ادای دین پدر و مادر

از دیگر حقوق پدر و مادر، ادای دین آن هاست. این هم خیلی مهم است.

مرحوم آخوند ملا عباس تربتی که عالم بسیار بزرگ واری بود، تمام سهم الارثش را برای پدرش داد. گفت: شاید خمس و زکات به گردنش باشد. شاید مظالم و حق الناس به گردنش باشد. اگر همه این ها را رعایت کنیم، شاید کمی از حقوق پدر و مادر را ادا کرده باشیم.

کمک به پدر و مادر در سال مندی، از حقوق پدر و مادر کمک به آن ها در سال مندی است. ابراهیم بن شعیب می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم من پدری دارم که بسیار پیر و شکسته شده است؛ و ما او را برای انجام حاجت و کار هایش بر دوش و در بغل می گیریم. حضرت فرمودند:

﴿ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِيَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ، وَ لَقَمْهُ بِيَدِكَ، فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً ﴾؛ (1) تا جایی که توان داری بر این کار ادامه بده، با دست خود برایش لقمه بگیر که همانا برای فردایت سپری در برابر آتش

ص: 227


1- الكافي، ج 2، ص 162؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 82 ، ح 88

جهنم خواهد بود.

خدمت به پدر و مادر را اگر می توانید خودتان انجام دهید. نگویید پول داریم پرستار می آوریم. پدر و مادر از این که فرزندش به او خدمت کند لذت می برد. لقمه ای که اولاد در دهان پدر و مادر بگذارند، برای آن ها بسیار لذت بخش است.

ص: 228

فصل هفتم: پرسش هایی پیرامون روابط خانوادگی

اشاره

ص: 229

ص: 230

در این فصل به بررسی چند پیام و پرسش پیرامون روابط خانوادگی می پردازیم.

ازدواج دوم

یکی از خانم ها گلایه داشتند که شوهر ما ازدواج دومی انجام داده است و بعد از آن ازدواج به ما بسیار بی توجهی و بی محبتی می کند. با عدالت رفتار نمی کند. ظلم و بدی و بد اخلاقی می کند.

پاسخ: البته ما وارد بحث ازدواج مجدد نمی شویم. بحث این است که کسانی که این کار را به هر دلیلی انجام داده اند آیا این منصفانه است که با همسر اول این طور برخورد کنند؟

ما که ادعای مسلمانی داریم. خدا و پیغمبر و قیامت را قبول داریم. سزاوار نیست چنین رفتاری داشته باشیم.

آقای محترم! شما دوران فقر و گرفتاری و مشکلات را با این خانم پشت سر گذشته ای. آن روز که هیچ نداشتی، مستأجر بودی، این خانم با همه محرومیت های شما ساخت. اما امروز که وضع مالی ات خوب شده، رفتی ازدواج دیگری کردی و به این خانم ظلم می کنی؟

کسی نوشته است: من سی سال است با این آقا ازدواج کرده ام. الآن ازدواج دومی انجام داده است. یکی از دستوراتی که به من می دهد این است که باید دختران من خانه عیال دوم ایشان را تمیز کنند. ظرف هایش را بشویند و کار هایش را انجام دهند. آیا این با مسلمانی ساز گار است؟ آیا شما حق داری به دختر یا پسرت دستور بدهی که به عیال دوم من خدمت کنید؟!

ص: 231

رعایت عدالت بین همسران

من بیشتر می خواهم از نظر قرآنی به این بحث بپردازم. خداوند در این باره می فرماید:

﴿ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثَلاثٌ و رَبَاعٍ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَة ﴾؛ (1) با زنان پاک ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر. و اگر می ترسید عدالت را ( در باره همسران متعدد ) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید.

اگر کسی خوف این را دارد که نتواند بین همسران به عدالت رفتار کند، حق ندارد ازدواج دوم انجام دهد. هم مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه در تفسیر «المیزان» و هم مرحوم شهید مطهری به مناسبتی نکته جالبی را تذکر داده اند. فرموده اند: قرآن نمی گوید «فان علمتُم»؛ اگر یقین دارید که نمی توانید به عدالت رفتار کنید، بلکه می فرماید: اگر خوف آن را دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید، حق ندارید ازدواج متعدد کنید.

مسألۀ خوف در ماه رمضان زیاد مطرح می شود. می گوییم اگر کسی یقین دارد روزه برایش ضرر دارد، نباید بگیرد. یک وقت یقین ندارد، بلکه خوف دارد که روزه برایش ضرر داشته باشد، اینجا هم می گویند روزه نگیر. خوف را آن جا احتمال عقلائی معنا کرده اند!

قرآن می فرماید: یقین که هیچ اگر احتمال عقلایی هم بدهید که نتوانید بین همسران به عدالت رفتار کنید، باید به همان یکی اکتفا کنید.

ص: 232


1- سوره نساء، آیه 3

عدالت در رفتار

در این جا این سؤال مطرح است که عدالت در چیست؟ رعایت عدالت بین دو همسر یعنی چه؟ آیا محبت میان آن دو باید مساوی باشد، یا رعایت عدالت در رفتار کافی است؟

محبت در قدرت ما نیست. خارج از قدرت انسان است. پدری دو فرزند دارد، یکی از آن ها را بیشتر دوست دارد. این هم دست خودش نیست. محبت امری قلبی است و در اختیار ما نیست. با لاخره یک سمت کشش بیشتری دارد. بنا بر این مراد از عدالت در این جا رعایت عدالت در رفتار است، نه عدالت در محبت. خود قرآن هم می فرماید:

﴿ وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْل ﴾ (1) شما هرگز نمی توانید ( از نظر محبّت قلبی ) در میان زنان عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید ولی تمایل خود را به کلّی متوجه یک طرف نسازید.

یعنی در محبت و دوست داشتن، اگر بخواهید هم نمی توانید با عدالت رفتار کنید. بعضی ها فکر می کنند این آیه با آیه قبل در برابر هم هستندو، به همین جهت از ائمه علیهم السلام سؤال می کردند که چطور قرآن یک جا می گوید مواظب عدالت باشید، یک جا می گوید: ﴿وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا﴾؛ اصلاً نمی توانید عدالت را رعایت کنید.

ائمه علیهم السّلام یا در پاسخ می فرمودند: این که می فرماید نمی توانید، یعنی در محبت نمی توانید بین آن ها به عدالت رفتار کنید. محبت دست ما نیست. از قدرت ما خارج است ولی می توانیم در عمل عادلانه رفتار کنیم.

ص: 233


1- سوره نساء، آیه 129

رعایت عدالت بین همسران در سیره پیش وایان

بیشتر همسران پیامبر زنان بیوه و بزرگ سال بودند و معمولاً از شوهر قبلی شان فرزند داشتند. ازدواج های پیامبر صلی الله علیه و اله بر اساس مصالحی بوده است. با زن های بیوه و سال خورده ای ازدواج می کردند که بعضی از آن ها سه چهار فرزند داشتند.

ولی همین پیامبر حتی در روز های بیماری، حتی در بیماری آخر عمر که به ارتحال ایشان انجامید، می فرمودند: بستر بیماری را هر شب به خانه یکی از همسران ببرند که یک وقت عدالت در رفتار به هم نخورد. بعد می فرمودند:

﴿ اللَّهُمَّ هَذَا قَسْمِي فِيمَا أَمْلِكُ فَلَا تُؤَاخِذْنى فِيمَا تَمْلِكُ وَ لَا أَمْلِكُ ﴾ (1) خداوندا، این بخشی است که در اختیار من است. بنا بر این مرا در آن چه از اختیار من خارج است، مؤاخذه نفرما!

یعنی من در رفتار به عدالت رفتار می کنم. بستر بیماری را به عدالت تقسیم می کرد. نمی گفت مریض هستم، حال ندارم، نمی توانم جا به جا شوم. دعا می کرد: خدایا، در آن چه دست من است، به عدالت رفتار کردم. بخش دیگر دست من نیست. محبت دست توست، در آن قسمت مرا مؤاخذه نکن.

در حالات امیر المؤمنین علیه السّلام هم آمده است:

﴿ أَنَّ عَلِيّا علیه السلام كَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ فَكَانَ إِذَا كَانَ يَوْمُ وَاحِدَةٍ لَا يَتَوَضَّأُ فِي بَيْتِ الْأُخْرَى ﴾ (2) امير مؤمنان علی علیه السّلام دو همسر داشت. زمانی که روز یکی بود، در خانهٔ دیگری وضو نمی گرفت.

ص: 234


1- تفسير الصافي، ج 1، ص 508
2- وسائل الشيعه، ج 21، ص 343

یعنی اگر امروز خانه این همسر بودند، حتی وضوی شان را هم در خانه همسر دیگر نمی گرفتند.

در تفسیر «روض الجنان» ابو الفتوح رازی آمده است: یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله به نام معاذ بن جبل دو همسر داشت. در یک بیماری هر دو با هم از دنیا رفتند. این سؤال برایش مطرح شد که اول کدام یک را غسل بدهم و کفن کنم؟ با لاخره هر کدام جنازه اش زود تر به خاک سپرده شود، در نگاه دین احترام بیشتری به او شده است. چون احترام به میت این است که زود به خاک شود. گفت هر کدام را زود تر به خاک بسپارم به دیگری ظلم کرده ام. تمام زندگی اش با عدالت بود به همین جهت با قرعه مشکل را حل کرد.

مردم زاهدان و سیستان و بلوچستان، از سنی و شیعه، همه مرحوم آیت الله کفعمی رحمه الله را می شناسند. امام جمعه زاهدان و مرد فوق العاده ای بود. ایشان دو همسر داشت. بسیار مراقب بود تا به عدالت رفتار کند. مثلاً اگر می خواست هندوانه بخرد دو تا می خرید. دو هندوانه را هم نصف می کرد و از هر کدام نیمی را به آن ها می داد، می گفت شاید یکی شیرین باشد و یکی نباشد. این قدر مواظب بود.

آقای محترم! شما به هر دلیلی با دو زن ازدواج کردی، باید عدالت را میان آن ها مراعات کنی.

عقوبت بی عدالتی

این مسأله فقهی و فتوای مشهور فقهاست که می فرمایند: اگر کسی دو همسر دارد، اگر یک شب نزد یکی از این ها ماند، واجب است یک شب

ص: 235

هم نزد آن یکی بماند. مشهور فقها چنین فتوایی دارند. آن وقت شما آقای محترم رفتی همسر دوم گرفتی و هیچ توجهی به حق و حقوق آن ها نداری!

برخی نوشته اند که همسر ما از وقتی ازدواج دوم کرده است، دو ماه یک بار شش ماه یک بار به ما سر می زند، می گوید: من نفقه شما را می دهم. در حالی که همۀ زندگی و ازدواج فقط مسأله نفقه نیست.

برای کسانی که تک همسرند از نظر فقهی سخت گیری نشده است. تمام سخت گیری ها برای کسی است که سراغ ازدواج دوم می رود. اگر خانه آن همسر رفت، باید خانه همسر دیگر هم برود. بحث عدالت این جا مطرح است؛ عدالت در رفتار عدالت در نفقه عدالت در برخورد و عدالت در مسکن پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَلَمْ يَعْدِلْ بَيْنَهُمَا الْقِسْمَةَ مِنْ نَفْسِهِ وَ مَالِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْلُولًا مَائِلًا شَفَتَهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّارِ ﴾؛ (1) و كسى که دو همسر داشته باشد، ولی در میان آن دو از نظر هزینه، معاش زندگی و روابط زناشویی و تعهداتی که شرعاً بر عهده دارد با عدالت رفتار نکند و میان آن دو فرق بگذارد، در روز قیامت در حالی که به زنجیر کشیده شده است با اندامی کج محشور می گردد تا آن که ره سپار دوزخ شود.

آه مظلوم

امام باقر علیه السّلام فرمودند:

﴿ لَمَّا حَضَرَتْ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیه السلام الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ

ص: 236


1- ثواب الأعمال، ص 283

يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي علیه السلام حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا الله ﴾؛ (1) پدرم، علی بن الحسین علیه السّلام در حال احتضار مرا به سینه گرفت و فرمود: فرزندم، آن چه را که پدرم در ساعت آخر عمرش بر من وصیت کرد و یاد آور شد که او را نیز پدرش به همین وصیت کرده است به تو وصیت می کنم. فرزندم، مبادا بر کسی که به جز خدا یار و یاوری ندارد ستم کنی.

از ظلم به کسی که جز خدا پناهی ندارد بپرهیزید. واژه ظلم و ظلمت یکی است. ظلم تاریکی می آورد گاهی ما به کسی ظلم می کنیم او هم از ما انتقام می گیرد. این هم بد است. اما گاهی به کسی ظلم می کنیم و او آه می کشد. امام حسین علیه السّلام در آخرین لحظه با بدن غرق به خون فرمود: از ظلم به کسی که فقط آه می کشد، بپرهیز!

مسیر شهوت رانی

برخی از مرد ها دنبال شهوت رانی و هوس بازی خود شان هستند. امروزه با فضا های مجازی زمینه آلوده شدن مردان و خانواده ها فراوان است. اگر کسی می خواهد این مسیر شهوت رانی و هوس بازی را ادامه بدهد، فکر نکند با این کار این آتش خاموش می شود. بلکه شعله ور تر می شود.

شهید مطهری بحثی در نقد نظریه فروید دارد. فروید می گفت: رابطه های جنسی را آزاد بگذارید، تمام می شود. شما وقتی محدود می کنید، مردم

ص: 237


1- الخصال، ج 1، ص 16

حریص می شوند.

در رابطه های جنسی غربی ها به همین نظریه عمل می کنند. شهید مطهری می فرمود: اشتباه فروید این است که انسان را نشناخت. قوه شهوانی انسان را نشناخت. مثل این است که برای خاموش کردن آتش نفت روی آن بریزیم. شعله ور تر می شود.

امروزه با فضایی که غرب به آن گرفتار شده است، هر روز یک قدم در مفاسد اخلاقی جلو تر می رود. چون میدان را برای خود شان باز کردند. من خجالت می کشم بگویم امروز غرب به کجا رسیده است. چون صاحب نظران و صاحبان اندیشه شان گفتند: اگر آزاد بگذارید؛ تمام می شود. آزاد گذاشتند. آیا تمام شد؟ از فساد اخلاقی که امروز از هر نوعش وجود دارد، سیر نمی شوند. انسان تنوع طلب است. با آزاد گذاردن آن این آتش خاموش نمی شود.

آیا هوس بازی و شهوت رانی ارزش این را دارد که شما زندگی خانوادگی خودت را از هم بپاشی؟ یک نگاهی به همسر مهربانت بینداز. یک نگاهی به بچه ها و به دختر و پسرت بینداز. آیا وجدانت می پذیرد که آن ها را آشفته خاطر و پریشان کنی؟! این هوس رانی ها و شهوت رانی ها زندگی را از هم می پاشد.

ازدواج های مکرر در دیدگاه اسلام

نکته دیگری که قابل توجه است نوع نگاه ما به طلاق است. مرحوم شهید مطهری در این باره بحثی در کتاب نظام حقوق زن در اسلام دارند. کتاب خوبی است حتماً آن را بخوانید. من اولین بار این روایت را در آن جا دیدم. امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ص: 238

﴿ ما مِن شَيْءٍ مِما أَحَلَّهُ اللهُ عز و جل أبغَضُ إِلَيْهِ مِنَ الطَّلاقِ. و إِنَّ الله يُبغِضُ المطلاقَ الذَّوّاقَ ﴾ (1) هیچ حلالی نزد خداوند، منفور تر از طلاق نیست. بی گمان ،خداوند کسی را که زود به زود طلاق می دهد و همسر عوض می کند دشمن می دارد.

امام باقر علیه السّلام فرمودند: پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به مردی برخورد. فرمود: «همسرت چه می کند؟» مرد گفت: طلاقش دادم. فرمود: «بی آن که عیبی در او باشد؟». گفت: بی آن که عیبی در او باشد.

آن مرد دوباره ازدواج کرد. باز پیامبر صلی الله علیه و اله به او برخورد و پرسید: «ازدواج کردی؟» گفت: بله. پس از مدتی از او پرسید: «همسرت چه می کند؟» گفت: طلاقش دادم فرمود: «بی آن که عیبی در او باشد؟» گفت: بی آن که عیبی داشته باشد.

آن مرد بار سوم ازدواج کرد و باز پیامبر صلی الله علیه و آله بر او گذشت و فرمود: «ازدواج کردی؟» گفت: بله پس از مدتی به او فرمود: «همسرت چه می کند؟» گفت: طلاقش دادم فرمود: «بی آن که عیبی در او باشد؟» گفت: بی آن که عیبی در او باشد. آن گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِنَّ اللهَ عَزَّ و جَلَّ يُبغِضُ أو يَلْعَنُ كُلَّ ذَوَاقٍ مِنَ الرِّجالِ، و كُلَّ ذَوّاقَةٍ مِنَ النِّساءِ؛ ﴾ (2) خداوند عز و جل هر مرد بلهوس و هر زن بلهوسی را دشمن می دارد. یا از رحمت خود دور می سازد.

مرحوم مطهری روی این حدیث خیلی مانور داده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله

ص: 239


1- الكافي، ج 6، ص 54، ح 2
2- الكافي، ج 1، ص 54 ، ح 1؛ وسائل الشيعة، ج 15، ص 267، ح 6. 6،

فرمودند: لعنت خدا بر مردی که بی جهت زنش را طلاق می دهد و سراغ کس دیگری می رود. هر کاری را به اسم این که شرعی و قانونی است، نمی توان انجام داد. بسیاری از حلال ها خوب نیست. طلاق مبغوض ترین حلال خداست. عرش خدا به لرزه در می آید اگر چه این کار قانونی است، اما قانون معنایش این نیست که حتماً باید انجام داد.

قهر کردن

متأسفانه بعضی ها فکر می کنند که اولین راه حل مشکلات زناشویی قهر کردن است. قهر یعنی زندان انفرادی. بد ترین زندان، زندان انفرادی است. شما وقتی با همسرت قهر می کنی، دیوانه اش می کنی. مخصوصاً خانم های جوان این خانم در خانه تنهاست. به غیر از شما کسی را ندارد. شما یک ماه است با او قهر هستی. مرد هم همین طور، باز مرد ساعاتی بیرون از خانه است، آب و هوایی عوض می کند.

شما وقتی با همسرت قهر می کنی، یک دیوار بین خودت و او ایجاد می کنی. انسان مدنی با لطبع است. اهل انس و تماس است. اگر ارتباط با او قطع شود، گویا در زندان انفرادی به سر می برد. شما 24 ساعت در یک اتاق بمان و با هیچ کس هم ارتباط برقرار نکن. ببین چه حالی به شما دست می دهد. امام صادق علیه السّلام فرمودند:

﴿ لاَ خَيْرَ فِي اَلْمُهَاجَرَةِ ﴾؛ (1) در هجران و قهر کردن خیری نیست.

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

ص: 240

﴿ نهَى [رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] عَنِ اَلْهِجْرَانِ فَمَنْ كَانَ لا بُدَّ فَاعِلاً فَلاَ يَهْجُرُ أَخَاهُ أَكْثَرَ مِن ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فَمَنْ كَانَ مُهَاجِراً لِأَخِيهِ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ كَانَتِ اَلنَّارُ أَوْلَى بِهِ ﴾؛ (2) پیامبر خدا صل الله علیه و اله از هجران نهی کرد. پس اگر کسی نا چار از آن شد، بیش از سه روز از برادرش نبرد که هر کس بیش از آن از برادرش ببرد، آتش به او سزاوارتر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ لا يَحِلُّ لِمُسلِمٍ أَن يَهجُرَ أَخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ وَ السَّابِقُ يَسبِقُ إِلى الجَنَّةِ ﴾ ؛ (3) برای هیچ مسلمانی روا نیست که بیش از سه روز، برادرش را ترک گوید و هر کس برای آشتی پیش دستی کند، به سوی بهشت پیش دستی کرده است.

فراهم نمودن زمینه آشتی

مفضل از بهترین اصحاب امام صادق علیه السّلام است. وی در توصیه به شیعیان گوید: به دیدار یک دیگر روید و با هم دوستی کنید و به یک دیگر احسان کنید. با همه دیدار کنید و سخن بگویید و اسرار را از یک دیگر نهان ندارید. مبادا از یک دیگر ببرید و از هم فاصله بگیرید؛ زیرا من از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود:

﴿ وَ اَللَّهِ لاَ يَفْتَرِقُ رَجُلاَنِ مِنْ شِيعَتِنَا عَلَى اَلْهِجْرَانِ إِلاَّ بَرِئتْ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَعِنتهِ وَ أَكْثَرُ مَا أَفْعَلُ ذَلِكَ بِكُلَيْهَما ﴾؛ به خدا سوگند، دو

ص: 240


1- الكافي، ج 2، ص 344، ح 4؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 185 ، ح 4
2- من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 10؛ بحار الأنوار، ج 76، ص 331، ح 1
3- الأمالي للطوسي، ص 391، ح 860؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 189، ح 12

تن از شیعیان ما از یک دیگر دوری (و با هم قهر) نکنند، مگر آن که من از یکی از ایشان بی زاری جویم و نفرینش کنم و بیشتر با هر دو چنین کنم.

شخصی به امام عرضه داشت: ﴿ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الظَّالِمُ فَما بَالُ المظلوم ﴾ «فدایت شوم، این سزای ستم کار است. گناه ستم دیده در این میانه چیست؟» فرمودند:

﴿ لِأَنَّهُ لَا يَدْعُو أَخَاهُ إِلَى صِلَتِهِ سَمِعْتُ أَبِي وَ هُوَ يَقُولُ إِذَا تَنَازَعَ اثْنَانِ مِنْ شِيعَتِنَا فَفَارَقَ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ فَلْيَرْجِ المظلُومُ إلى صَاحِبِهِ حَتَّى يَقُولَ لَهُ يَا أَخِي أَنَا الظَّالِمُ حَتَّى يَنْقَطِعَ الهِجْرَانُ فِيمَا بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَكَمٌ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ ﴾

زیرا او هم برادرش را به پیوند (و سازش) نخوانده است. از پدرم شنیدم که می فرمود: هر گاه دو تن از شیعیان ما با یک دیگر ستیزه کنند و یکی از دیگری جدا شود و ستم دیده به رفیقش مراجعه کند و حتی به او بگوید ای برادر، من ستم کردم ( و تقصیر کار منم ) تا بدین وسیله ( قهر و ) جدایی از میان برخیزد، به راستی خداوند تبارک و تعالی که داوری عادل است، داد ستم دیده را از ستم گر می ستاند.

فرمود: من امام صادق علیه السّلام برائت خودم را اعلام می کنم و لعنت می کنم بر کسی که قهر کرده است. فرمود: تو هم که مظلوم هستی، قدم بردار. تو قدم جلو بگذار او ظالم است و بد کرده و مقصر است. توی مظلوم پا جلو بگذار. فراموش کن خدا حق تو را می گیرد.

ص: 241

قهر طولانی

قهر طولانی یکی از زمینه های انحرافات اخلاقی در خانواده است. منشأ بسیاری از طلاق ها این است که خانم و آقا یک قهر طولانی با هم داشتند. شما دو روز با یکی قهر کن، ببین ذهن شما چه می شود؟ ذهن شما نسبت به او به سوی منفی بافی متمایل می شود. شما که با همسرت قهر می کنی، ذهن شریک زندگی ات را نسبت به خود به سوی منفی بافی متمایل می کنی. هم چنین ذهن خودت به سوی منفی بافی تمایل پیدا می کند و هیچ یک از خوبی های یک دیگر را نمی بینید. تمام خوبی ها از بین می رود و انسان در معرض وسوسه های شیطان قرار می گیرد.

اگر نیاز های عاطفی درون خانه تأمین نشد، مطمئن باشيد بيرون خانه تأمین می شود و کار به جا های باریک می کشد.

البته بعضی ها می گویند: ما اصلاً حرف نمی زنیم. برای این که اگر حرف بزنيم دعوا می شود. سکوت کنیم بهتر است. در این زمینه باید توجه کرد که سکوت کوتاه عیب ندارد. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

﴿ إِذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْكُتْ ﴾؛ (1) هر وقت یکی از شما خشم ناک شد؛ باید سکوت نماید.

اما نه سکوت طولانی!

چند پرسش و پاسخ

پرسش: شما می گویید خانم ها سراغ اشتغال نروند، میدان را به آقایان

ص: 242


1- بحار الأنوار، ج 68 ، ص 404

بدهند، اما ما گرفتار مردانی هستیم که سخاوت مند نیستند. برای خرج های اولیه هم کمکی نمی کنند چه کنیم؟

پاسخ: جابر بن عبد الله می گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: ﴿ أَ لاَ اُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ رِجَالِكُمْ؛ ﴾ «آیا شما را از بهترین مردان تان خبر ندهم؟» گفتیم: بله، ای رسول خدا! فرمودند:

﴿ إنَّ مِن خَيرِ رِجالِكُمُ التَّقيَّ النَّقِيَّ السَّمْحَ الْكَفَّيْنِ النَّقِيَّ الطَّرَفَينِ البَرَّ بِوَالِدَيْهِ وَ لاَ يُلْجِئُ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِه ﴾ (1) بهترین مردان شما آن کسی است که پرهیز گار، پاک، گشاده دست، پاک زبان، پاک دامن و خوش رفتار نسبت به پدر و مادرش است و خانواده اش را نیاز مند دیگران نمی سازد.

هم چنین فرمودند: ﴿ أَ لاَ اُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِ رِجَالِكُمْ ﴾ «آیا شما را از بد ترین مردان تان خبر ندهم؟ گفتیم: بله، ای پیامبر خدا! فرمودند:

﴿ إِنَّ مِنْ شِرارِ رِجالِكُمُ الْبَهَّاتَ الْجَرِيءَ الْفَحَّاشَ الْآكِلَ وَحْدَهُ وَ الْمَانِعَ رِفْدَهُ وَ الضَّارِبَ عَبْدَهُ وَ الْمُلْجِئَ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِهِ ﴾؛ (2) بد ترین مردان شما کسانی هستند که به مردم پیوسته تهمت می زنند ،گستاخ اند، بدزبان اند، تنها خورند، دست بخشنده ندارند، بنده خود را می زنند و خانواده شان را برای تأمین معاش محتاج دیگران می کنند.

بهترین مرد ها کسی است که کاری نکند که خانوداه و همسرش مجبور

ص: 243


1- الكافي، ج 2، ص 57 ، ح ؛ بحار الأنوار، ج 70، ص 375، ح 20. 57، 7
2- الكافي، ج 2، ص 292 ، ح 13؛ بحار الأنوار، ج 72، ص 115، ح 13

باشد دستش را نزد دیگری دراز کند. حتی اگر آن شخص دیگر فرزند یا پدر و ماردش باشد. اگر خانمی ثروت مند ترین زن روزگار باشد، باز نفقه او به عهده شوهر اوست. آن وقت شما به خانمی که نیاز های اولیه دارد چطور خرجی نمی دهی؟! نباید کاری کنی که خانم بخواهد حتی از بچه ها و پدر و مادر خودش کمک بگیرد.

پرسش: چند وقت است که متوجه شدم همسرم در تلگرام با دختران دیگر چت می کند و من این کار او را خیانت می دانم و نمی دانم باید چه کنم. حتی به روی او نیاورده ام. گاهی تصمیم به جدایی گرفتم ولی واقعاً به زندگی و همسرم علاقه دارم. هر چند کار او باعث شده که نسبت به او کم علاقه شوم، اما باز هم مانند همیشه به او محبت می کنم و تمام تلاش خودم را می کنم تا وظایف خودم را به بهترین صورت انجام دهم. اما متأسفانه با خیانت همسرم مواجه شده ام.

او مشغول فضا های مجازی و دیدن فیلم های مبتذل است. متأسفانه یا خوش بختانه همسر من شغل مناسبی ندارد، ولی من شاغل هستم.

پاسخ: این نتیجه تقسیم کار در جامعه ماست. مرد بی کار درون خانه چه کند؟ نتیجه اش همین است. مرد درون خانه بی کار نشسته و آلوده به فضای مجازی و فیلم های مبتذل است. ما به این تقسیم ها راضی شدیم این واقعیت جامعه ماست. خانم ها را سر کار بردیم و مرد ها درون خانه نشستند. ما نباید به این شرایط راضی باشیم. آدمی که بی کار باشد، زمینه گناه برایش ایجاد می شود.

ص: 244

ص: 245

فهرست ها

اشاره

فهرست آیات

فهرست روایات و دعا ها

فهرست منابع

ص: 246

ص: 247

ص: 248

فهرست آیات

اًوَ لم تُؤمِن...53

أوَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الحِصامِ غَيْرُ مُبين....25 ، 84

اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً...106

أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُمْ مِنْ وُجُدِكُمْ وَ لا تُضارُوهُنَّ لِتُضَيْقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ...94

الرّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ...84

إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ...147

إنَّ اللهَ لَا يُغَيْرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ...199

إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ...23

أَنها أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ...138

إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً...123

إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللهُ بَيْنَهُما...73

بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي...53

حافظات لِلْغَيْب...129

خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها...46

رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء...150

رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحي المَوتى...53

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْري...145

ص: 249

رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةٌ لَكَ...151

فَإِذا جاءَتِ الصَّاحَة يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ...143

فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظاتٌ لِلْغَيْبِ...129 ، 101

فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَ تَعْدِلُوا فَواحِدَة...232

فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ...114

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ المُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير...34

لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ...106

لَعَلَّ اللهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً...93

لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَ يَكُونُوا مُؤْمِنين...221

لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بصيرٌ...144

وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عظيمٌ...146

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتاب إسماعيلَ إِنَّهُ كانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبيّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ با لصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا...145

وَ اضْرِبُوهُنَّ...114

وَ اعْلَمُوا أَنَّها أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ...138

وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْواجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنِ...151

ص: 250

وَ أَمْرٌ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْها...145

وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوراً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بيْنَهُما صُلحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أَحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً...88

وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبُهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً...223

وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَما مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إصلاحاً يُوَفِّق اللهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللهَ كانَ عَلِيماً خَبيراً...89

وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ...109

وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً...226

وَ عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثيراً...86 ، 60 ، 27

وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ...40

وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا كُل الميل...233

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِا لسُّوءِ إِلا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّيٌّ غَفُورٌ رحيم...198

وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ...95

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالحاً تَرْضَاهُ وَ أَوَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتي

ص: 251

إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ المُسْلِمين...215

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرها...76

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسانا...225

وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسيرا...102

قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ...106

هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ...151

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيم...213 ، 143

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ َناراً وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ...146

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالمَنِّ وَ الْأَذى...66

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ...140

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا العِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْري لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً...90

يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللهِ...147

يَجْعَل الله فيه خيراً كَثِيراً...87

ص: 252

فهرست روایات و دعا ها

ألا اخبِرُكُم بِخَيْرِ رِجالِكُم...34

ألا أُخْبِرُكُمْ بِشَرٌ نِسَائِكُمْ...105

أ لا اخبِرُكُم بِشَرارِ رِجالِكُم...244

اجْعَلِي إِسْمَاعِيلَ فِي حِلْ مِمَّا ضَرَبَك...115

الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، و أن لا تُكَلَّفَهما أن يسألاكَ شَيْئاً ممَّا يَحتاجان إليهِ و إن كانا مُستَغنِيَين...226

آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ...27

إذا أحَبَّ أَحَدُكُم أخاهُ فِي اللهِ فَليُعلِمهُ فَإِنَّهُ أبقى في الالفة، و أثبت في المَوَدَّةِ...53

إِذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْكُت...243

أرضاكُم عِندَ الله أَسبَغُكُم عَلى عِيالِهِ...58

استَحسِنُوا أسماءَكُم فإنَّكُم تُدعَوْنَ بها يَومَ القِيامَةِ: قُمْ يا فُلانَ ابْنَ فُلان إلى نورك، و قُمْ يا فُلانَ ابْنَ فُلانٍ لا نُورَ لَكَ...193

أَشْكُرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ...104

أصنافُ الشُّكرِ أَربَعَةٌ : سُكرُ الشَّبابِ، و سُكر المال، و شكرُ النَّوم، و سُكر المُلكِ...218

الإفراط في الملامةِ يَب نيران اللجاجَةِ...186

ص: 253

أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ...119

أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ كُلِّ دَرَجَةٍ خَمْسُ مِائَةِ عَامٍ...157

أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ...165

ألا فَأَعلِمهُ فَإِنَّهُ أبقى لِلمَوَدَّةِ وخَيْرٌ فِي الالفَةِ...53

الكَ وَلَدٌ غَيرُه...185

اَلنُّصح بَينَ الملأ تَقرِيع...179

أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ الصَّبِيٌّ...162

امرأةٌ صَبَرَتْ عَلى عُسْرِ زَوْجِها...33

إِنَّ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِبَالِهِ...118

إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَليَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ، وَلَقَمْهُ بِيَدِكَ، فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً...227

إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إِنَّهُ مِنكَ أحْسَنُ لِمَكانِكَ مِنّا، و إنَّ القَبِيحَ مِن كُلِّ أَحَدٍ قبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أقبَحُ لِكائِكَ مِنا...190

إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْضَبُ فَما يرضَى أَبَداً حَتَّى يدخُلَ النَّارَ فَأَيْمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَى قَومٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَليجلس مِن فَورِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذهَبُ عَنهُ رِجزُ الشَّيْطَانِ...39

إِنَّ اللهَ بَعَثَنِي بَشيراً وَ نَذيراً فَخَالَفَني الشَّبابُ وَ خالَفَني الشيوخ...148

إنَّ اللهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَكاً يَنزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ يُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا...220

إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ يَغْضَبُ لِشَيْءٍ كَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصَّبْيَانِ...107

إنَّ اللهَ عَزَّ و جَلَّ يُبغِضُ أو يَلْعَنُ كُلَّ ذَوَاقٍ مِنَ الرّجالِ، و كُلَّ ذَوَاقَةٍ مِنَ

ص: 254

النِّساءِ...239

إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا حَمَلَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِذَا وَضَعَتْ قِيلَ لَهَا: قَدْ غُفِرَ لَكَ ذَنْبُكَ فَاسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ. فَإِذَا أَرْضَعَتْ فَلَهَا بِكُلِّ رَضْعَةٍ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ...132

إنَّ المرأَة رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقهْرَمَانَة...84 ، 25

إِنَّ أَوَّلَ مَا يَنحَلُ أحَدُكُم وَلَدَهُ: الاسمُ الحَسَنُ، فَلْيُحَسِّنْ أحَدُكُمُ اسم وَلَدِهِ...193

إِنَّ خَيْرَ نِسَائِكُمُ ... الْعَفِيفَةُ ... المُبَرِّجَهُ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصَانُ عَلَى غَيْرِه...129

إِنَّ صَلوتَهُ تَنهاهُ يَوماً ما...188

أَنَّ عَلِيا علیه السلام كَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ فَكَانَ إِذَا كَانَ يَوْمُ وَاحِدَةٍ لَا يَتَوَضَّأُ فِي بَيْتِ الْأُخْرَى...234

إِنَّ فِي الْجَنَّةِ دَاراً يُقالُ لَهَا دَارُ الفَرَحِ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَن فَرَّح الصبيان...158

إِنَّ لِلَّهِ عُمَّالا وَ هَذِهِ مِنْ عُمَالِهِ لَهَا نِصْفُ أَجْرِ الشَّهِيدِ...78

إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقًّا وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقًّا فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أنْ يطيعهُ في كلِّ شَيءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيةِ اللهِ سُبْحَانَهُ...222

إن لَم يَكُن لَكُم دينٌ و کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ...43

إِنَّ لي زَوْجَةً إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْني وَ إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْني وَ إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قَالَتْ مَا يُهِمُكَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ فَقَدْ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيْرُكَ وَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ بِأَمْرِ آخِرَتِكَ فَزَادَكَ اللهُ هَمّاً...77

ص: 255

إِنَّ مِمّا أعانَ اللهُ بِهِ على الكذّابينَ النِّسيان...71

إِنَّ مِن خَيرِ رِجالِكُمُ التَّقِيُّ النَّقِيُّ السَّمحَ الكَفِّينِ ، النَّقِيُّ الطَّرَفَينِ،اَلْبَرَّ بِوَالِدَیْهِ، ولا البَرَّ يُلجِيُّ عِيالَهُ إلى غَيْرِه...244

إنَّ مِن شِرارِ رِجالِكُمُ البَهَّاتَ الجري الفحّاش الآكِلَ وَحدَهُ، وَ المَانِعَ رِفدَهُ وَ الضارِبَ عَبدَهُ، وَ المُلجِئ عِيالَهُ إلى غيره...244

أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ اَلْجَنَّهِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ اَلْجَنَّهِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَی اَلْجَنَّهِ لِمَنْ تَرَکَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ اَلْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلاً وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ...64

الإنسانُ عَبدُ الإِحْسانِ...58

الإنصافُ يَستَديمُ المَحَبَّةَ...55

أَنَّهُ كَانَ يُسَلِّمُ عَلَى الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ...155

إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْها...115

أُوصِيكُما وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلی الله علیه و آله يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام...73

أَوْلَادُنَا أَكْبَادُنَا صُغَرَاؤُهُمْ أَمَرَاؤُنَا وَ كُبَرَاؤُهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَإِنْ عَاشُوا فَتَنُونَا وَ إِنْ مَاتُوا أَحْزَنُونَا...212 ، 139

أيُّ عِبادِكَ أبغَضُ إِلَيكَ...218

أيكونُ المؤمِنُ بَخيلا...70

أيكونُ المؤمِنُ كَذَاباً...70

أيما امْرَأَةِ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتُ قَطُّّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ

ص: 256

عَمَلُها...104

أَيُّهَا امْرَأَةٍ مَنَّت عَلى زَوجها بمالها فَتَقولُ: «إنَّما تَأكُلُ أنتَ مِن مالي»، لَو أنّها تَصَدَّقَتْ بِذلکَ المالِ فی سَبیلِ اللهِ، لا یَقْبَلُ اللهُ مِنها، إلّا أنْ یَرضی عَنْها زَوْجُها...67

أيُّها النَّاسُ، إنّ الوَفاءَ تَوامُ الصِّدِقِ، وَ لاَ أَعْلَمُ جُنَّهً أَوْقَی مِنْهُ...67

الْبَخِيلَ المُلْجِىَ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِهِ...118

التَّلَطُّفُ بالصَّبْيَانِ مِنْ عادَةِ الرَّسُولِ...155

ثَلاثٌ مَن كُنَ فِيهِ كانَ مُنافِقاً و إن صام و صلّى و زَعَمَ أنهُ مُسلِمٌ: مَن إذا ائتُمِنَ خَانَ، و إذا حَدَّثَ كَذَبَ، و إذا وَعَدَ أَخلَف...70

ثَلاثٌ مَن لَقِيَ الله عز و جل بِهِنَ دَخَلَ الجنَّةَ مِن أي باب شاءَ مَن حَسُنَ خُلقُهُ، وَ خَشِیَ اَللَّهَ فِی اَلْمَغِیبِ وَ اَلْمَحْضَرِ وَ تَرَکَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً...65

ثلاث يقبحُ فيهِنَ الصَّدقُ: النَّمِيمَةُ، و إخبارُكَ الرَّجُلَ عن أهلِهِ بِما يَكْرَهُهُ، وَ تَكذيبُكَ الرَّجُلَ عن الخَبَرِ...72

ثَلاثٌ يوجبن المحبَّةَ : حُسنُ الخُلُقِ، و حُسنُ الرّفقِ، وَ التَّواضُعُ...60

ثَمَرَةُ التَّواضُعِ المَحَبَّةُ...56

جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الظَّالِمُ فَمَا بَالُ المَظْلُوم...242

جُلُوسُ المَرْءِ عِنْدَ عِبَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِكَافٍ فِي مَسْجِدِي هَذَا...112

جِهَادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُلِ...130

جيفَةٌ بِاللَّيلِ بَطَالٌ بِالنَّهارِ...219

الحِدَّةُ ضَربٌ مِنَ الجُنونِ لأنَّ صاحِبَها يَندَمُ، فَإِن لَم يَندَم فَجُنونُهُ

ص: 257

مُستَحكَمٌ...202

حُسنُ الخلق يورث المحبَّةَ، و يُؤَكِّدُ المتوَدَّةَ...55

حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن يُحسِنَ اسمه، و يُحسِنَ أدَبَهُ، و يُعَلّمَهُ القُرآنَ...193

الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ لِلهِ عَلَى آلَائِهِ...125

خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِر...116

خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ ... وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصَّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةٌ مِنْ بَعْدِي...155

خَيرُ بَعلٍ...127 ، 41

خَيرُكُم خَيْرُكُم لِأَهْلِهِ، و أنا خَيرُكُم لِأَهلي...109 ، 37

ذَرُوا المراءَ فَإنَّ المؤمِنَ لا يُماري...62

ذَرُوا الميراءً فَإنَّ المسماري قد تمت خَسارَتُهُ...62

ذَرُوا المراءَ فَإِنَّ المماري لا أشفَعُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ...62

ذَرُوا المراءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِي عَنْهُ رَبِّي بَعدَ عِبادَةِ الأَوثان المراء...62

ذَرُوا المراءَ فَأَنَا زَعيمٌ بِثَلاثَةِ أبياتٍ في الجنَّةِ في رباضها و وَسَطِها و أعلاها لمن تَرَكَ المراءَ وَ هُوَ صادِقٌ...62

ذَرُوا المراءَ فَكَفاكَ إثماً أن لا تزال ممارياً...62

ذَرُوا المَراءَ لِقِلَّةِ خَيره...62

رِيحُ الْوَلَدِ مِنْ رِيحِ الجَنَّةِ...161

زَوْجَةٌ مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا...98

سَبَبُ المحبَّةِ الإحسانُ...57

سَبَبُ المَحَبَّةِ السَّخاءُ...58

ص: 258

سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ...161

سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه...161

السَّمْحَ الْكَفَّيْنِ ... وَ لَا يُلْجِئْ عِيَالَهُ إِلَى غَيْرِه...117

سَمّوا أَولادَکُم قَبلَ أَن یولَدوا،فَإن لَم تَدروا أَذَکَرٌ أَم انثی فَسَمُّوهُم بِالأَسماءِ الَّتی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الاُنثی؛فَإِنَّ أَسقاطَکم إذا لَقوکُم یَومَ القِیامَةِ و لَم تُسَمُّوهُم یَقولُ السِّقطُ لِأَبیهِ:ألّا سَمَّیتَنی؟و قَد سَمَّی رَسولُ اللهِ ِ صلی الله علیه وآله مُحسِنا قَبلَ أَن یولَدَ...194

سَيَقُولُ لَكَ المُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنَا وَ أَهْلُونا...141

الشَّبابُ شُعَبَةٌ من جُنون...218

شيئان لا يَعْرِفُ فَضلَهُما إِلَّا مَن فَقَدَهُما الشَّبابُ و العافية...220

الصِّدقُ أَمَانةٌ، الكَذِبُ خِيَانَةٌ...71

عِبَادَ اللَّهِ اصْدُقُوا فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّادِقِينَ و جَانِبُوا الْكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ وَ إِنَّ الصَّادِقَ عَلَى شَرَفِ مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ الْكَاذِبَ عَلَى شَفَا مَهْوَاةٍ وَ هَلَكَة...69

عَلَامَةُ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصَّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُك...68

العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، و مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيهِ...22

عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ...124

عَلَيْكَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْرٍ...148

فَإِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نَشْهَدُ عَلَى الخيف...185 ، 167

فدارِها عَلى كُل حال، و أحسنِ الصُّحبَةَ لَهَا لِيَصفُو عَيْشُكَ...25

فِداكَ آبَاتُنا وَ أُمَّهَاتُنا...56

ص: 259

فِدَاكَ أَبوك...147

فِدَاهَا أَبُوهَا...99

فَدَيْتُكَ نَفْسی...99

فَنَحَلْتَهُمْ كَمَا نَحَلْتَهُ...167

فَهَلًا سَاوَيْتَ بَيْنَهُما...185

فَوَ اللهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَكْرَمْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَ لَا أَغْضَبَتْني وَ لَا عَصَتْ لي أَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الهموم و الْأَحْزَانُ...97

قَدْرُ الرَّجُل عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِه...68

قولُ الرَّجُلِ لِلمَرأَةِ: «إنّي أحِبُّكِ» لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبداً...54،100،205

كَانَ أَبِي علیه السلام إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصَّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَنُوا...164

كَانَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله إِذَا أَصْبَحَ مَسَحَ عَلَى رُؤُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلدِ...156

كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام يَحْطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ وَكَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ و َتَخبز...116

كَانَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم مِنْ أَفْكَهِ النَّاسِ مَعَ صَبِيٌّ...156

كَانَ رَسُولُ اللهِ نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئًا فَقَالَ: لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمِّكِ شَيْئًا إِنْ جَاءَكِ بِشَيْءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ...121

كان رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله يُغَيّر الأسماء القبيحةَ في الرِّجالِ و البلدان...194

كَيف وَجَدتَ أهْلَكَ...40

لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ. وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللهِ فَمَا هَمكَ وَ شُغُلُكَ

ص: 260

بِأَعْدَاءِ الله...141

لا تَزولُ قَدَما عَبدِ يَومَ القِيامَةِ حَتَّى يُسأَلَ عَن أربَعٍ عَن عُمُرِهِ فيما أفناه، و عَن شَبابِهِ فيما أبلاهُ، و عَن مالِهِ مِن أينَ اكتَسَبَهُ و فيما أنفَقَهُ، و عَن حُبنا أهل البيت...219

لا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِل...188

لَا تُعَیرَّنَّ أحدًا بِخَطِيئَتِه...187

لا تَقسِروا أولادَكُم عَلى آدابِكُم فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمَانٍ غَيرِ زِمَانِكُم...175

لَا تَكُ صَادِقاً حَتَّی تَكْتُمَ بَعْضَ مَا تَعْلَمُ...74

لا خَيرَ في المهاجَرَةِ...240

لا مَحَبَّةَ مَعَ كَثرَةِ مِراءٍ...61

لا وَ لا بِزَفْرَةٍ واحِدَة...216

لا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَن يَهْجُرَ أَخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ، وَ اَلسَّابِقُ یَسْبِقُ إِلَی اَلْجَنَّهِ...241

لَا يَخْدُمُ الْعِيَالَ إِلَّا صِدِّيقُ أَوْ شَهِيدٌ أَوْ رَجُلٌ يُرِيدُ اللهُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة...11

لا يُسَمِّيهِ بِاسمِهِ، وَ لاَ یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ، و لا يَجلِسُ قَبلَهُ، و لا يَستَسِب لَهُ...224

لِأَنَّهُ لَا يَدْعُو أَخَاهُ إِلَى صِلَتِهِ سَمِعْتُ أَبِي وَ هُوَ يَقُولُ إِذَا تَنَازَعَ اثْنَانِ مِنْ شِيعَتِنَا فَارَقَ أحَدُهُمَا الْآخَرَ فَلْيَرْجِعِ المَظْلُومُ إِلَى صَاحِبِهِ حَتَّى يَقُولَ لَهُ يَا أَخِي أَنَا الظَّالِمُ حَتَّى يَنْقَطِعَ الهِجْرَانُ فِيمَا بَيْنَهُمَا إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَكَمٌ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالم...242

لَمْ يَكُنْ بِا لطَّرِيقِ ضِيقٌ لِأُوَسِعَهُ عَلَيْكَ بِذَهَابِي وَ لَمْ يَكُنْ لِي جَرِيمَةٌ فَأَخْشَاهَا وَ ظَنِّي بِكَ

ص: 261

حَسَنْ أَنَّكَ لَا تَضُرُّ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ...166

لَمَّا حَضَرَتْ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیه السلام الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبي علیه السلام حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بَمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إلَّا الله...237

الله اللهَ فِي النِّسَاءِ وَ فِيمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَإِنَّ آخِرَ مَا تَكَلَّمَ بِهِ نَبِيُّكُمْ أَنْ قَالَ: أُوصِيكُمْ بالضَّعِيفَيْنِ النِّسَاءِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيمانكم...107

اللَّهُمَّ ... أَسْأَلُكَ الْقَصْدَ فِي الْفَقْرِ وَ الْغِنَى ... وَ أَسْأَلُكَ الرِّضَا بَعْدَ الْقَضَاء...122

اللَّهُمَّ بَارِكْ لِقَوْمٍ جُل آنيتهمُ الخَزَفٌ...120

اللّهُمَ فَاجعَل نَفسي مُطْمَئِئَةٌ بِقَدَرِكَ، راضِيَةً بِقَضائِكَ ، مولَعَةٌ بذكرِكَ و دُعائِكَ، مُحبَّةٌ لِصَفوَةِ أوليائِكَ، مَحبوبَةٌ في أرضِكَ و سَمائِكَ...51

اللَّهُمَّ قَنّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي ... اللَّهُمَّ فَرِّغْنِي لِما خَلَقْتَنِي...123

اللَّهُمَّ هَذَا قَسْمِي فِيمَا أَمْلِكُ فَلَا تُؤَاخِذْنِي فِيمَا تَمْلِكُ وَ لَا أَمْلِكُ...234

لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْرٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...127

المؤمِنُ يَأكُلُ بشَهوَةِ أهلِهِ، وَ المُنافِقُ يَأكُلُ أهلُهُ بشَهوَتِهِ...202

ما أَكْرَمَ النِّسَاءَ إِلَّا كَريمٌ و لا أهانَهُنَّ إِلَّا لَئيم...108

ما رَأَيتُ أَحَداً كانَ أَرحَمَ بالعَيال مِن رَسولِ الله...110

مَا مِن امْرَأَةِ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعِ إِلَى مَوْضِعِ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحًا إِلَّا نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا، وَ مَنْ نَظَرَ اللهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ...131

مَا مِنْ إِنْسَانٍ يَطْعُنُ فِي عَيْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ - مِينَةٍ وَ كَانَ قَمِناً أَنْ لَا يَرْجِعَ إِلَى خَيْر...186

ص: 262

ما مِن شَيءٍ مِما أَحَلَّهُ الله عز و جل أبغَضُ إِلَيهِ مِنَ الطَّلاقِ و إنَّ اللهَ يُبغِضُ المطلاق الذَّوّاق...239

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ...108

مَن تَرَكَ الميراة و هُوَ مُحقِّ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيناً في أعلى الجنَّةِ، و مَن تَرَكَ المراء و هُوَ مُبطِل بَنَى اللهُ لَهُ بَيْتاً في رَبَضِ الجَنَّةِ...64

مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ...126

مَن جَعَلَ دَيدَنَهُ المراءَ لَم يُصبح لَيْلَهُ...65

مَن حَسُنَ ظَتْهُ بِالنّاسِ حازَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ...60

مِن حَقُّ الوالِدِ على وَلَدِهِ أَن يَخشَعَ لَهُ عِندَ الغَضَبِ...225

مَن دَخَلَ السّوقَ فَاسْتَرى تُحفَةٌ فَحَمَلَها إلى عِيالِهِ، كَانَ كَحَامِلِ صَدَقَةٍ إلى قومٍ مَحاوِيجَ...204 ، 66

مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ المَرَاءَ...65

مَنْ عَرَضَ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ المُتَكَلِّمِ فِي حَدِيثِهِ فَكَأَنَّهَا خَدَشَ وَجْهَهُ...113

مَن عُرِفَ بالكذب قَلَّتِ الثِقَةُ بِهِ مَن تَجَنَّبَ الكذبَ صُدِّقَت أقوالُهُ...71

مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتَّى يَرْتَكِبَهُ...187

مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ...159

مَن كَذَبَ أفْسَدَ مُرُوَّتَهُ...68

من لأنت كَلِمَتُهُ وَ جَبَت مَحبّته. ..57

مَن نَظَرَ إلى أَبَوَيهِ نَظَرَ ماقِةٍ و هُما ظَالِمانِ لَهُ، لَم يَقبَلِ اللهُ لَهُ صَلاة...221

مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَد زانَهُ، و مَن وعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ...178

مهلا يا امَّةَ مُحَمَّداً إنّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِهذا...62

ص: 263

النّاسُ بِامَرائِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِم...176

النّاسُ بِزَمانِهِم أَشبَهُ مِنهُم بِآبائهم...176

النُّصحُ يُثمِرُ المَحَبَّةَ...59

نِعمَ العَونُ عَلى طاعَةِ الله...128 ، 40

نَهى [رَسولُ الله صلى الله عليه و آله] عَنِ الهجرانِ. فَمَن كانَ لا بُدَّ فاعِلًا فَلا يَهجُر أخاهُ أكثَرَ مِن ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فَمَن كانَ مُهاجِراً لِأَخِيهِ أكثَرَ مِن ذلِكَ كَانَتِ النار أولى به...241

الهدِيَّةُ تَجلِبُ المَحَبَّةَ...58

الهَدِيَّةُ تُذهِبُ الصَّغائنَ مِن الصُّدور...59

هَلْ أَدَّيْتُ حَقَّها...216

هيهاتَ مِن نَيلِ السَّعادَةِ السُّكونُ إِلَی اَلْهُوَیْنَا وَ اَلْبَطَالَهِ...220

وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُ...74

وَ أَلا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِك...69

وَ الذي بَعَثَهُ با لحَقِّ ما قال لي في شَيْءٍ قَطُّ كَرِهَهُ، لمَ فَعَلْتَهُ وَلا لا مَنى نِسَاؤُهُ إلّا قال: دَعَوْهُ إِنَّمَا كانَ هذا بِكتابٍ وَ قَدَرٍ...110

وَذالْطُّفْ بِزَوْجَتِك...108

وَ اللهِ لَا يَفْتَرِقُ رَجُلَانِ مِنْ شِيعَتِنَا عَلَى الهِجْرَانِ إِلَّا بَرِئتُ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَعَتْتُهُ وَ أَكثرُ مَا أفْعَلُ ذَلِكَ بِكِلَيْهما...241

وَ اللهِ مَا سَأَلْتُ رَبِّي وَلَداً نَضِيرَ الْوَجْهِ وَ لَا وَلَداً حَسَنَ الْقَامَةِ وَ لَكِنْ سَأَلْتُ رَبِّي ولداً مُطِيعِينَ لِلَّهِ خَائِفِينَ وَ جِلِينَ مِنْهُ حَتَّى إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُطِيعٌ لِلهِ فَرَّتْ بِهِ عيني...151

ص: 264

وَ إِن كَانَا مُستَغنِياً...226

وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الخبر...74

وَ زَوْجَةً مُؤْمِنَةٌ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَ مَالِهِ...128

وَ لَا تَقْبلُ لَهُ عُذْراً وَ لَا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً...105

وَ لَعَلَّ الرَّجُلَ يَكْرَهُ هَذَا...40

و لَقَد كُنتُ أنظُرُ إِلَيْهَا فَتَنكَشِفُ عَنِّي الهموم و الأحزانُ...31

وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَلَمْ يَعْدِلُ بَيْنَهُمَا الْقِسْمَةَ مِنْ نَفْسِهِ وَ مَالِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْلُولًا مَائِلًا شَفَتَهُ حَتَّى يَدْخُلَ النَّار...236

وَ اللهِ إِنِّي لَاحِبُّ هذَا الرَّجُلَ...53

و الله لابن أبي طالب آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ،...224

وَ اللهِ ما رَأيتُ لَهَا شَخصاً، وَ لا سَمِعْتُ لَهَا صَوْتاً...47

يا أبا ذَرِّ اغْتَنِم خمساً قَبلَ خَمْسٍ شَبابَكَ قَبلَ هَرَمِكَ...219

يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةٌ وَ لَا خَائِنَةٌ وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَني...101

يا بنتَاهُ تَعَجَّلي مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ...125

يَا رَسُولَ اللهِ أُحِبُّ أَنْ تَشْهَدَ لِي عَلَى نِحَلٍ نَحَلْتُهَا ابْنِي...167

يا رَسولَ اللهِ ، أيكونُ المُؤمِنُ جَباناً...70

يَا قَنبَرُ أَنْتَ شَابٌ وَ لَكَ شَرَهُ الشَّبَابِ وَ أَنَا أَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَيْكَ لأني سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ : أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أ َطْعِمُوهُمْ تِما تَأْكُلُونَ...174

يَقُولُ اللهُ تبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدِ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ : أَشَكَرْتَ فُلَانا؟ فَيَقُولُ : بَلْ

ص: 265

شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ. فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ...103

یكْفِي مِنَ الدُّعَاءِ مَعَ الْبِرِّ مَا يَكْفِي الطَّعَامَ مِنَ المِلْحِ...152

يَنبَغِي لِلعاقل أن يَحتَرِسَ مِنْ سُكْرِ اَلْمَالِ وَ سُكْرِ اَلْقُدْرَةِ وَ سُكْرِ اَلْعِلْمِ وَ سُكْرِ اَلْمَدْحِ وَ سُكْرِ اَلشَّبَابِ فَإِنَّ لِكُلِّ ذلِكَ رِياحاً خَبينَةٌ تَسلُبُ العَقل و تَستَخِفٌ الوَقارَ...218

يا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إلَّا الله...23

يَا شَابٌ لَو قَرَئتَ القُرآنَ لَكَانَ خَيرًا لك...189

يُصَافِحُ الغَنيَّ وَ الفَقيرَ وَ الصَّغيرَ وَ الكَبير...156

ص: 266

فهرست منابع

1. قرآن كريم

2. احياء العلوم / ابو حامد محمد بن الغزالی، دار الفکر، بیروت، 1411 ق - 1991 م.

3. ارشاد القلوب الى الصواب (للديلمي) / دیلمی، حسن بن محمد، الشريف الرضى، قم، چاپ اول، 1412 ق.

4. أسد الغابة في معرفة الصحابة / عز الدين بن الأثير أبوالحسن على بن محمد الجزرى م 630 ، بیروت، دار الفكر ، 1989/1409.

5. إعلام الورى بأعلام الهدى / طبرسی، فضل بن حسن، اسلامیه، چاپ سوم، تهران 1390 ق.

6. الاقتباس من القرآن الکریم / ثعالبی، عبد الملک بن محمد.

7. الامالي للصدوق / ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب چی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.

8. الامالى للطوسى / طوسی، محمد بن الحسن دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414 ق.

9. بحار الانوار / مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، دار احياء التراث العربی بیروت، چاپ دوم 1403 ق.

10. البرهان في تفسير القرآن / بحرانی، سید هاشم بن سليمان، موسسه بعثه ،قم، چاپ اول، 1374 ش.

11. تحف العقول / ابن شعبة حرانی حسن بن علی جامعه مدرسین ،قم، چاپ دوم، 1404 ق.

ص: 267

12. تصنيف غرر الحکم و درر الكلم/ تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد دفتر ،تبلیغات ،قم، چاپ اول، 1366 ش.

13. تفسير الصافي / فيض ،کاشانی محمد بن شاه ،مرتضى مكتبة الصدر ،تهران، چاپ دوم 1415 ق.

14. تفسير العياشي / عياشی محمد بن مسعود المطبعة العلمية، تهران چاپ اول، 1380 ق.

15. تفسیر نمونه / مکارم شیرازی ،ناصر دار الكتب الاسلامية، تهران 1374 ش.

16. تهذيب الاحكام / طوسی، محمد بن الحسن، دار الكتب الاسلامية،تهران چاپ چهارم، 1407 ق.

17. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال / محمد بن علی بن بابويه، دار الشريف الرضى للنشر ،قم، چاپ ،روم، 1406 ق.

18. جامع الاخبار (للشعيرى) / محمد بن محمد شعيري، مطبعة حيدرية، نجف، چاپ اول.

19. جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام / الشيخ محمد حسن النجفى دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1404 ق.

20. الخرائج و الجرائح / قطب الدین راوندی، سعيد بن هبة الله مؤسسۀ امام مهدی علیه السلام ،قم، چاپ اول، 1409 ق.

21. خصائص الائمة علیهم السلام / شريف الرضى محمد بن حسن، استان قدس رضوی، مشهد چاپ اول، 1406 ق.

22. الخصال / ابن بابويه محمد بن علی جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1362 ش.

ص: 268

23. دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة / ابوبكر احمد بن الحسين البيهقى ( م ،458 )، بیروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1985/1405.

24. روضة الواعظين و تبصرة المتعظين / فتال نیشابوری، محمد بن احمد انتشارات ،رضی ،قم، چاپ اول، 1375 ق.

25. السيرة النبوية / ابن هشام مؤسسة الرسالة، بيروت.

26. شرح نهج البلاغه لابن ابى الحديد / ابن ابی الحدید، عبدالحميد بن هبة الله مكتبة آيت الله المرعشي النجفي، قم، چاپ اول 1404 ق.

27. صحیح مسلم / مسلم بن الحجاج النيسابورى.

28. عدة الداعى و نجاح الساعى / ابن فهد حلی، احمد بن محمد دارالکتب ،الاسلامی، چاپ اول، 1407 ق.

29. العروة الوثقى / السيد محمد كاظم الطباطبائي اليزدي، مؤسسة النشر الاسلامي التابع لجماعة المدرسين، قم، 1420 ق.

30. عوالم العلوم و المعارف و الاحوال / بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، مؤسسة الامام المهدى علیه السلام ،قم، چاپ دوم، 1382ش.

31. عيون اخبار الرضا علیه السلام / ابن بابویه محمد بن علی، نشر جهان تهران، چاپ اول 1378 ق.

32. عيون الحكم والمواعظ / ليثى واسطى، عل-ى بن محمد، دار الحدیث ،قم، چاپ اول 1376 ش.

33. الغارات / ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعيد بن هلال، انجمن آثار ملی ،تهران چاپ اول 1395 ق.

ص: 269

34. غرر الحکم و دررالکلم / تمیمی آمدی، عبد الواحد بن دار الکتاب ،الاسلامی، قم، چاپ دوم، 1410 ق.

35. فلاح السائل و نجاح المسائل / على بن موسى بن طاووس، بوستان ،کتاب ،قم، چاپ اول، 1406 ق.

36. في ظلال القرآن / سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلی، دار الشروق بيروت 1412 .ق.

37. قرب الاسناد / حمیری عبد الله بن ،جعفر، مؤسسة آل البيت علیهم السلام قم، 1413 ق. 1413.

38. قصص الانبياء علیهم السلام / قطب الدین راوندی سعید بن هبة الله مركز پژوهش های اسلامی ،مشهد چاپ اول، 1409 ق.

40. قواعد الاحكام فى معرفة الحلال والحرام / حلی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر ،اسدی دفتر انتشارات اسلامی، قم 1413 ق. 40. الكافی / کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الاسلاميه ،تهران چاپ چهارم، 1407 ق.

41. كامل الزيارات / ابن قولویه جعفر بن محمد، دار المرتضوية نجف اشرف چاپ ،اول 1356 ش.

42. كشف الغمة فى معرفة الأئمة علیهم السلام / اربلی، علی بن عیسی بنی هاشم ،تبریز، چاپ اول 1381 ش.

43. كشف المحجة لثمرة المهجة / ابن طاووس، على بن موسى، بوستان ،کتاب ،قم، چاپ دوم 1375 ش.

44. كنز العمال / المتقى الهندى، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1409 ق - 1989 م.

ص: 270

45. مجمع البيان في تفسير القرآن / ابو على الفضل بن الحسن الطبرسي، دار احياء التراث العربی بیروت، چاپ اول، 1412 ق - 1992 ش.

46. مجموعة ورام / ورام بن ابی فراس مسعود بن عيسى، مكتبة فقيه، ،قم، چاپ اول، 1410 ق.

47. المحاسن / احمد بن محمد بن خالد ،برقی دار الكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1371 ش.

48. المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء / الفيض الكاشاني، مؤسسةالنشر الاسلامی، قم، 1428 ق.

49. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل / نوری، حسین بن محمد تقى، مؤسسة آل البيت علیهم السلام ، قم، چاپ اول، 1408 ق.

50. مسكّن الفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد / شهید ثانی زین الدین بن على بصیرتی، قم، چاپ اول.

51. مشكاة الانوار فى غرر الاخبار / طبرسی على بن حسن المكتبة 1385 ش.الحيدرية، نجف، چاپ دوم، 1385 ش.

52. المقنعة / محمد بن محمد بن النعمان الشيخ المفيد، مؤسسة النشر الاسلامى التابع لجماعة المدرسين، قم، 1410 ق.

53. مكارم الاخلاق طبرسی، حسن بن فضل، شریف رضی، قم، چاپ چهارم 1412 ق.

54. من لا يحضره الفقيه / ابن بابویه محمد بن علی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم 1413 ق.

ص: 271

55. المناقب (للعلوى) / علوی، محمد بن دليل ما ، على بن االحسین،قم، چاپ اول 1428 ق.

56. منهاج الصالحين / السيد ابو القاسم الموسوي الخوئي، نشر مدينة العلم، 1410 ق.

57. منية المريد / شهید ثانی، زين الدين بن على، مكتب الاعلام ،الاسلامی، قم، چاپ اول، 1409 ق.

58. المواعظ العددية / ابن قاسم الحسيني العاملي، سيد محمد بن محمد بن الحسن طليعة ،النور ،قم، چاپ ،اول 1384ش.

59. النوادر للراوندى / فضل الله بن علی راوندی ،کاشانی ،دارالکتاب قم، چاپ اول.

60. نهج البلاغة / شریف الرضی، محمد بن حسین، هجرت، قم، چاپ اول 1414 ق.

61. نهج الفصاحة / ابوالقاسم پاینده دنیای دانش ،تهران چاپ ،چهارم 1382 ش.

62. وسائل الشيعة / شيخ حر عاملی، محمد بن حسن، مؤسسة آل البيت علیه السلام ،قم، چاپ اول، 1409 ق. الاسلام.

ص: 272

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109