آموزه های فاطمی : ایام تبلیغی فاطمیه در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی

مشخصات کتاب

سرشناسه: رفیعی محمدی، ناصر، 1344 -

عنوان و نام پدید آور: آموزه های فاطمی، ایام تبلیغی فاطمیه در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی /گرد آورنده: محسن سلیمانی؛ ویراستار: ابو الفضل نبیئی فرکی؛ کاری از مجتمع فرهنگی آموزشی معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه؛ به سفارش اداره کل اعزام مبلغ معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه.

مشخصات نشر: تهران جنات ،فکه 1398.

مشخصات ظاهری: 272 ص .

فروست: سخن آرا ؛ 4.

شابک: 5-660331-600-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: رفیعی محمدی ، ناصر، 1344 -- وعظ

موضوع: Rafi'i MohammadiNaser

موضوع: فاطمه زهرا علیها السلام ، 28 قبل از هجرت - 11 ق.

موضوع: Fatimah Zahra, The Saint

موضوع: فاطمه زهرا فاطمه زهرا علیها السلام، 28 قبل از هجرت - 11 ق. -- فضایل

موضوع: Fatimah Zahra, The Saint -- Public speaking - - Religious aspects - Islam

موضوع: فاطمه زهرا علیها السلام، 8 ؟ قبل از هجرت - 11 ق. -- خطبه ها

موضوع: خطبه فدکیه

شناسه افزوده: سلیمانی، محسن، 1359 شهریور ، گرد آورنده

شناسه افزوده: Soleimani, Mohsen

شناسه افزوده: نبی ئی فرکی، ابو الفضل، 1359- ، ویراستار

شناسه افزوده: سازمان اوقاف و امور خیریه. معاونت فرهنگی و اجتماعی. مجتمع فرهنگی آموزشی

شناسه افزوده: سازمان اوقاف و امور خیریه. اداره کل اعزام مبلغ

رده بندی کنگره: BP10/5

رده بندی دیویی: 297/08

شماره کتاب شناسی ملی: 6012561

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا جعفری

ص: 1

اشاره

ص: 2

آموزه های فاطمی

ایام تبلیغی فاطمیه در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی

ص: 3

کاری از:

مجتمع فرهنگی آموزشی معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

ناشر: جنات فکه

گرد آورنده: محسن سلیمانی

ويراستار: ابو الفضل نبی ئی فرکی

مدیر هنری و طراح جلد: حسین ونکی فراهانی

صفحه آرا: حامد شاملو

لیتو گرافی، چاپ و صحافی: سازمان چاپ و انتشارات اوقاف

نوبت چاپ: اول/ دی 1398

شمارگان: 3000 نسخه

قیمت: تومان

شابک: 5-31-6603-600-978

تمامی حقوق چاپ و نشر انحصاراً برای سازمان اوقاف و امور خیریه محفوظ است

به سفارش اداره کل اعزام مبلغ معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

نشانی: قم، بلوار 15 خرداد، جنب امام زاده سید علی علیه السلام، مجتمع فرهنگی آموزشی معاونت السلام علی فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه | تلفن تماس: 38187157 - 025 تهران، خیابان نوفل لوشاتو، سازمان اوقاف و امور خیریه معاونت فرهنگی و اجتماعی تهران. خیابان دماوند، خیابان بلال حبشی، کوچه اطلاعات، پلاک 12، مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه

سایت سازمان: www.oghaf.ir

سایت معاونت www.mfso.ir

سایت مجتمع: www.mfpo.ir

سایت راسخون: rasekhoon.net

مقدمه / 11

ص: 4

فهرست

راهنمای مطالعه / 9

راهنمای موضوعی استفاده از کتاب / 10

پیش گفتار

مناقب و کرامات فاطمه علیها السلام / 13

واژه شناسی «منقبت» و «کرامت» /13 مناقب حضرت فاطمه علیها السلام /15/ مناقب غیر اختصاصی/ 15/ عصمت / 15/ محوریت خشم و خشنودی خدا/ 15/ ایمان و عبادت /16/ مُحَدَّثه بودن / 16/ جایگاه والای اخروی / 16/ مناقب اختصاصی/ 17/ کنیه ام ابیها/17/ محبوبیت ویژه نزد پیامبر صلی الله علیه و اله / 17/ سروری بر زنان جهان /18/ لقب بتول / 18/ حضرت على علیه السلام هم شأن حضرت فاطمه علیها السلام/ 19/ تقدم در دفاع از ولایت / 19/ کرامات حضرت فاطمه علیها السلام /19/ خبر دادن از غیب /20/ گردش خود به خودی سنگ آسیاب / 20/ حاضر شدن غذا از سوی خداوند /21/ ملاقات با حوریان بهشتی /21/ تابش نور از لباس حضرت علیه السلام /22/ استشمام بوی بهشت از فاطمه علیها السلام/ 22

جلسه اول

مدح فاطمه علیها السلام در قرآن / 23

اشاره ای به شخصیت ممتاز حضرت زهرا علیها السلام / 23/ مدح فاطمه علیها السلام در آیات قرآن/ 24 / آیه تطهیر /24/ آیه مباهله /26/ آیه اطعام (در سوره انسان) /27/ آیه مودت / 28/ سوره کوثر /29/ جمع بندی 29

ص: 5

جلسه دوم

مدح فاطمه علیها السلام در روایات /33 /

مقام فاطمه علیها السلام /33/ حضرت زهرا علیها السلام در روایات /34/ روایت اول /34/ روایت دوم /34/ روایت سوم /35/ روایت چهارم /35/ روایت پنجم /35/ روایت ششم /36/ روایت هفتم /36/ روایت هشتم /36/ روایت نهم /36/ روایت دهم /37/ روایت یازدهم /37/ روایت دوازدهم /38/ روایت سیزدهم/ 38/ جمع بندی / 38

جلسه سوم

اصول حاکم برسیره فاطمه علیها السلام (اصل معنویت)/ 41

فاطمه علیها السلام، تجلی سیره نبوی /41/ اصول حاکم برسیره فاطمی /42/ اصل معنویت /42/ برخی آثار معنویت در زندگی /42/ نمونه های سیره معنوی حضرت زهرا علیها السلام/ 44/ عبادت شب عروسی /44/ ندیدن کمبود ها در سایه حضور خدا /45/ رضایت خدا و پیامبر، ملاک انتخاب / 45/ قرائت قرآن در هنگام کار /45/ وصیت به تلاوت قرآن هنگام مرگ و دفن / 46/ تأثیر پذیری از قرآن /46 /تلاوت قرآن، عشق به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و انفاق / 47/ مناجات با خدا/ 47/ دعا های روزانه /47/ دعایی برای هر حاجت مهم /47/ دعا برای گناهکاران و خطا کاران/ 48/ دعا کردن در غروب جمعه/ 48/ دعا در بستر شهادت / 49/ حضور بی نظیر در حال نماز /49/ دعا، بهترین هدیه برای فاطمه علیها السلام /49/ مراقبت از فرزندان در احیای شب قدر/ 50/ تعلیم دعای حریق/ 50/معاد باوری در سیره حضرت زهرا علیها السلام/ 50/ جمع بندی / 52

جلسه چهارم

اصول حاکم برسیره فاطمه علیها السلام (اصل دشمن شناسی)/ 55

دشمن شناسی در قرآن و حدیث /55/ کوچک نشمردن /56/ دوست نپنداشتن /56/شناخت نفوذی ها /56/ شناخت شیوه ها و نقشه های دشمن /57/ مظاهر دشمن ستیزی در سیره فاطمی /57/ افشا گری و سخنرانی /57/ الف ) نفاق دشمن / 57/ ب ) کهنه شدن دین داری / 58/ ج) پیروی از شیطان /58/ د) پشت کردن به قرآن/ 59/ ه) پیروی از حکم جاهلیت / 59 / تحریم /59/ گریه های عاطفی /59/ حضور در صحنه مبارزه /60/ تهدید به نفرین /60/ جمع بندی / 60

جلسه پنجم

اصول حاکم برسیره فاطمه علیها السلام (اصل استقامت) / 63

انواع استقامت/ 64/ استقامت اعتقادی/ 64/ استقامت اقتصادی / 65/ استقامت در راه تبلیغ/ 66/ استقامت در مصائب و سختی ها /66/ جمع بندی / 67

ص: 6

جلسه ششم

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت اول) /71

استناد حضرت زهرا علیها السلام به آیات قرآن/ 71/ اشاره ای به نامه بیست و هشتم نهج البلاغه/72 /روش های اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن /73/ تفسیر قرآن به قرآن /73/ تفسیر قرآن با احادیث رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم /76/ هشام بن حکم / 79/ ابو خالد کابلی / 79/ تفسیر لغات /80/ سبب نزول آیات /80/ تأویل آیات /80/ چکیده سخن / 82

جلسه هفتم

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت دوم) /85

اهمیت خطبه فدکیه /85/ حضور فاطمه علیها السلام برای ایراد خطبه/ 86/ ویژگی های قرآن /88/ آشکار بودن معارف / 88/ تدبر در قرآن / 89/ سفارش مرحوم مجلسی به فرزندش /90/ درخشندگی احکام /90/ روشن و غالب بودن نشانه ها /90/ معلوم بودن نواهی/ 91/ واضح بودن اوامر /91/ کنایه حضرت به اهالی سقیفه /91/ بیان آثار اعمال / 91/ فلسفه ایمان؛ دوری از شرک /92/ داستان /92/ فلسفه نماز؛ دوری از کبر /94/ چکیده سخن 94

جلسه هشتم

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت سوم) /99

اشاره ای به اهمیت خطبه فدکیه /99/ استناد به قرآن در خطبه فدکیه /100/ آیه 102 سوره آل عمران/ 101 /پیام های آیه /101/ پیام اول: نهایت تقوا /101 /پیام دوم: عاقبت به خیری / 108

جلسه نهم

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت چهارم) / 111

اهمیت خطبه فدکیه /111/ آیه 128 سوره توبه: بیان ویژگی های پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم/ 112/ ویژگی های امیر مؤمنان علیه السلام / 113/ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللّهِ / 113/ قَريباً مِن رَسولِ اللّهِ / 115/ سَيْداً فى أَوْلِيَاءِ اللَّهِ /116/ مُشَمْراً نَاصِحَاً، مُجِدَّاً كَادِحاً /116/ ظهور جریان ارتجاع با رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم /116/ آیه 49 سوره توبه /117/ شأن نزول آیه /118/ چرایی استشهاد به این آیه /118

جلسه دهم

ص: 7

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت پنجم) / 123

آیه 50 سوره مائده /124/ ویژگی های چهار گانه جاهلیت /125/ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ؛ تعصب جاهلی /125/ نمونه هایی از نقض تعصب / 126 / تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ؛ خود نمایی جاهلی /128/ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ؛ گمان جاهلی /129/ حُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ ؛ حكم جاهلي / 129

جلسه یازدهم

وقف و جایگاه آن در سیره حضرت زهرا علیها السلام / 135

وقف در اسلام/ 135/ وقف در قرآن /136/ وقف در سنت /136/ وقف در سیره حضرت زهرا علیها السلام /137/ موقوفات حضرت زهرا علیها السلام / 139/ ام العيال / 139/ باغ های هفت گانه /140/ الْعَوَاف /140 / الصَّافِيَة / 140/ الدَّلال / 140/ الْبُرْقَة / 141/ الْمَيْتَبِ / 141/ الْحُسْنَى /141/ مشربه أُمّ إِبْرَاهِيم /141/ آیا فدک جزء موقوفات بوده یا نه؟/ 142/ وقف برای حضرت فاطمه علیها السلام /142/ فرصتی بی نظیر برای واقف شدن /144

واژه نامه / 147

خطبه حضرت زهرا (فدکیه) /253

ترجمه خطبه حضرت زهرا علیها السلام ( فدکیه) / 261/ شرح لغات خطبه حضرت زهرا علیها السلام (فدکیه) / 270/

ص: 8

راهنمای مطالعه

برای استفاده هر چه بهتر از این کتاب نکاتی خدمت مخاطبان تقدیم می شود:

پاورقی ها: پاورقی ها نکات کوتاهی هستند که برای فهم مطلب، مخاطب به آن نیاز دارد؛ اعم از معنی بعضی لغات مشکل و یا ترجمه و متن آیات و روایات. پاورقی ها با عددی بر روی کلمات مشخص شده و در انتهای همان صفحه توضیح مربوطه درج شده است.

پی نوشت ها: پی نوشت ها مطالبی هستند که مخاطب برای فهم بیشتر می تواند به آن مراجعه کند که صرفاً شامل توضیح اشخاص و وقایع ذکر شده در بیانات استاد رفیعی است. کلماتی که پی نوشت دارند با درج عدد رنگی در داخل کروشه و بر روی کلمه، مشخص شده اند و در پایان کتاب، توضیحات آن قرار داده شده است.

نمایه ها: نمایه ها در این کتاب به دو صورت نمایش داده شده اند؛ هم در حاشیه کتاب در کنار پاراگراف مربوطه و هم در انتهای هر جلسه به صورت «چکیده مطالب». ممکن است مخاطب در هنگام مطالعه یک جلسه به علت غرق شدن در محتوا، سیر جلسه را فراموش کند؛ نمایه ها در حاشیه متن به او کمک می کند که با نگاهی سریع به آن ، سیر متن را دوباره بازیابد.

چکیده مطالب نیز از آن جهت است که مخاطب بعد از مطالعه کتاب در صورتی که نیازمند مطلب خاصی از کتاب باشد، می تواند به چکیده مطالب مراجعه کرده و در سخنرانی با جدا نمودن صفحه مربوطه از آن بهره برداری نماید. چکیده مطالب هم چنین به مخاطب کمک می کند که با مطالعه سریع این فهرست، بتواند مروری اجمالی بر محتوای کتاب داشته باشد. البته وجود نمایه به هیچ عنوان نباید باعث شود که مخاطب، خود را از خواندن حتی بخشی از متن کتاب معاف بداند.

قطع کتاب از این جهت «وزیری» انتخاب شده است که فرصت درج نمایه را می دهد. مخاطبان محترم این کتاب می توانند در حاشیه ای که برای کتاب در نظر گرفته شده، در کنار نمایه های موجود، نكات مهم خود را یاد داشت کنند.

توصیه می شود که ابتدا متن کتاب را بدون مراجعه به پی نوشت ها مطالعه فرمایید؛ چرا که کثرت پی نوشت ها و حجم آنان باعث می شود که نتوانید به خوبی از متن کتاب بهره ببرید. بعد از مطالعه کامل بیانات، مجدداً به ابتدای بیانات رفته و این بار به محض رسیدن به هر کلمه که شامل توضیحات بود، به قسمت مربوطه مراجعه کرده و پس از مطالعه توضیحات آن کلمه، ادامه بیانات را مطالعه کنید.

شاید وقتی برای اولین بار این کتاب را مطالعه می کنید چشم ها متوجه و درگیر با تغییر اندازه قلم، نمایه، علامت های پاورقی و پی نوشت شود؛ اما توصیه می کنیم و خواهش مندیم که از توجه به این مسائل پرهیز کرده و متن را دنبال کنید.

ص: 9

ص: 10

مقدمه

﴿السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ: السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ: السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ: السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ؛ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ العَلِيمَةُ؛ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ؛ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ؛ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ﴾ .

در روایات و منابع دینی، یکی از وظایف مبلغان علوم دینی، فراگیری معارف حقه و بیان و ترسیم صحیح و هوش مندانه آن برای مخاطبان است؛ همان گونه که از امام هشتم علیه السلام نقل شده است که فرمودند: ﴿ رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أَحْيا أَمْرَنَا... يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لاَ تَّبَعُونَا ﴾؛ خداوند رحمت کند بنده ای را که امر ما را زنده کند... علوم ما را فرا گرفته، به مردم یاد می دهد. به درستی که اگر مردم خوبی های گفتار ما را بدانند، از ما پیروی می کنند. (1)

بی تردید فرصت های تبلیغی ایجاد شده در ایام شهادت یا ولادت معصومین علیهم السلام، فرصت ممتازی برای تحقق «احیای امر اهل بیت علیهم السلام» است. امام صادق علیه السلام درباره فضائل این گونه مجالس، خطاب به یکی از یارانش می فرماید: ﴿ تِلْكَ الْمَجَالِسُ أَحِبُّهَا فَأَحْبُوا أَمْرِنَا يَا فُضَيلُ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيا أَمْرَنَا يا فُضَيلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَينِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذَّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ ﴾؛ این گونه مجالس (شما) را دوست دارم، (از این طریق مکتب) ما را زنده بدارید! ای فضیل! خدا رحمت کند کسی که امر ما (ولایت و رهبری ما) را زنده نگه دارد. ای فضیل! هر که ما را یاد کند

ص: 11


1- بحار الانوار، ج 2، ص 30، ح 13

یا نزد او ذکری از ما بشود و به اندازه پر مگسی اشک از چشمش خارج شود، خدا گناهانش را می آمرزد؛ اگر چه از کف دریا بیشتر باشد.» (1)

در راستای تعظیم شعائر الهی و احیای امر اهل بیت علیهم السلام با برپایی باشکوه سوگواره یاس نبوی در آستان مقدس امام زادگان و بقاع متبرکه، نوشتار حاضر که مجموعه یازده منبر از سلسله سخنرانی های خطیب ارجمند حضرت حجت الاسلام دکتر رفیعی پیرامون حوادث، اتفاقات و آموزه های زندگانی حضرت فاطمه علیها السلام می باشد، به همت مجتمع فرهنگی آموزشی سازمان اوقاف و امور خیریه و با ویژگی هایی منحصر به فرد تهیه و تدوین گردیده است.

در این نوشتار تلاش شده است با تبیین مناقب و کرامات آن حضرت، اصول حاکم بر سیره فاطمی و بررسی برخی آموزه های تفسیری خطبه فدکیه، مخاطبان و محبّان اهل بیت علیهم السلام، الگویی عملی و قابل دسترس را به نظاره بنشینند؛ الگویی که در اوج کمالات و فضائل، بسان نوری درخشان، شیعیان و کمال جویان را به سمت نیکی ها و فضائل فرا می خواند تا در پرتو عمل به وظایف خویش، به قرب معنوی و کمالات انسانی و الهی نایل گردند.

امید است بازخوانی فراز های مختلف زندگی برترین بانوی آفرینش و مرور سیره و سخن ایشان، با دمیدن نفحات ملکوتی همراه گردد و طنین رسای آموزه های آنان را در سبک زندگی محبّان و شیفتگان جاری و ساری ساخته، گل واژه های نورانی سخنان ایشان، توشه ای باشد برای خدایی و ولایی زیستن. انشاء اللّه

معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

ص: 12


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 501

پیشگفتار

مناقب و کرامات فاطمه علیها السلام

واژه شناسی «منقبت» و «کرامت»

مناقب، جمع مَنقَبَة است، به معنای کردار برجسته، اوصاف حمیده و سجایای پسندیده، در مقابل مثالب به معنای عیب ها و زشتی ها. (1) در عرف محدثان، به خصال نیک و اوصاف پسندیده شخصیت های شناخته شده، منقبت یا فضیلت گفته می شود.

کرامت واژه ای است عربی که معنای اسم مصدری دارد (2) و در اصطلاح، به امر غیر طبیعی و خارق العاده ای گفته می شود که از ایشان سر می زند (3) به نظر گروهی از اهل سنت، تفاوت کرامت با معجزه در این است که معجزه امری خارق العاده و الهی است که مقارن با ادعای نبوت واقع می گردد؛ اما وقوع کرامت بدون ادعای پیمبری است. (4)

ص: 13


1- فراهیدی، 180/5؛ ابن منظور، 768/1 ، 770؛ زبیدی، 448/2
2- فراهیدی ، 368/5؛ جوهری، 2021/5؛ ابن منظور، 511/12
3- جوینی 129؛ جرجانی، 224/8-225
4- ر.ک ،تفتازانی 72/5؛ عینی 117/16

به نظر شیعه، معجزه به ادعای پیمبری اختصاص ندارد و به کرامت معصومان علیهم السلام نیز معجزه گفته می شود. (1) برخی از اهل سنت نیز این رأی را پذیرفته اند. (2) هر چند معمولاً معجزه را در مورد انبیا به کار می برند.

به گفته برخی پژوهشگران، در پنج قرن نخست اسلامی، بیش از 220 عنوان کتاب درباره مناقب اهل بیت علیهم السلام نوشته شده است. (3) پاره ای از آن ها با عنوان کلی مناقب، فضایل، تفضيل، فضل و خصایص نوشته شده و نویسندگان کوشیده اند با بهره گیری از آیات قرآن، احادیث نبوی، روایات اهل بیت علیهم السلام، سخنان صحابه و تابعان، شواهد تاریخی و تحلیل های عقلی به اثبات برتری اهل بیت علیهم السلام بپردازند. برخی محدثان اهل سنت نیز بخشی از جوامع حدیثی خود را به بیان مناقب اهل بیت علیهم السلام اختصاص داده اند. (4)

در این میان، بخش در خور توجهی از کتاب ها به بیان فضائل و مناقب حضرت زهرا علیها السلام اختصاص یافته، که از جمله آن هاست: الاربعین فی فضائل الزهراء علیها السلام نوشته ابو صالح نیشابوری و الكلمة الغراء في تفضيل الزهرا علیها السلامء نوشته سید عبد الحسین شرف الدین موسوی . بخشی دیگر از کتاب ها به طور کلی در بیان فضائل اهل بیت علیهم السلام و از جمله حضرت فاطمه علیها السلام است، مانند: مناقب الإمام أمير المؤمنين علیه السلام تأليف محمد بن سليمان کوفی، فضائل الصحابه نوشته احمد بن شعیب نسائی، مناقب آل ابی طالب تأليف محمد بن علی بن شهر آشوب، ذخائر العقبى فى مناقب ذوی القربی نوشته احمد بن عبد اللّه طبری و مناقب على و الحسنين و امّهما فاطمة الزهراء علیهم السلام تأليف محمد فؤاد عبد الباقی. (5)

ص: 14


1- مفيد، النكت الاعتقادیه 44؛ خواجه نصیر طوسی، 231؛ فاضل مقداد 117
2- بغدادی، اصول الدین، 175
3- ر.ک: اصغر پور، 276
4- ر.ک: بخاری ، 209/4؛ مسلم نیشابوری، 119/7 - 120 ، 141 - 144؛ ترمذی، 243/5، 359-362
5- مقاله کتاب شناسی فاطمه علیها السلام؛ دانش نامه فاطمی

مناقب حضرت فاطمه علیها السلام

اشاره

دانشمندان مسلمان، بر اساس آیات و روایات بسیار، فضائل و مناقب حضرت فاطمه علیها السلام را بیان نموده اند. مهم ترین فضایل حضرت علیها السلام منشأ قرآنی دارد و دیگر فضایل ایشان، به گونه ای، منبعث از فضایل قرآنی ایشان است. آیه تطهیر (احزاب، 33)، مباهله (آل عمران، 61) مودت (شوری ،23) و اطعام (انسان، 5 - 10)، از مهم ترین آیات دالّ بر فضیلت و منقبت حضرت فاطمه علیها السلام هستند. (1) برخی از مناقب حضرت علیها السلام عبارتند از:

الف.مناقب غیر اختصاصی:

1.عصمت

مفسران و متکلمان شیعه، با تکیه بر دلالت آیه تطهیر بر عصمت، حضرت فاطمه علیها السلام را معصوم دانسته اند. علاوه بر قرآن، برخی روایات نیز بر این ویژگی حضرت علیها السلام دلالت دارند. (2)

2.محوریت خشم و خشنودی خدا

بر پایه روایات متعددی از فریقین، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم له خشم فاطمه علیها السلام را خشم خدا و رضای او را رضای الهی معرفی کرده است. (3) در برخی روایات امامان معصوم علیهم السلام نیز به این مطلب اشاره شده است. برای نمونه، امام صادق علیه السلام ایمان کامل فاطمه علیها السلام را دلیل محور قرار گرفتن خشم وی برای خشم خدا بیان نموده اند. (4) در تبیین این روایت، گفتنی است چون معصومان علیهم السلام جز به خواست و رضای خدا عمل نمی کنند و فقط برای او خشمگین یا شادمان می گردند، خشم و خشنودی شان همان خشم و خشنودی خداست؛ لذا، حضرت زهرا علیها السلام به عنوان با ایمان ترین زن با همان چیزی وصف شده است که

معصومان علیهم السلام وصف می شوند. در نتیجه، خشم و خشنودی وی نیز میزانی برای خشم و رضایت خدا بیان شده است. این منقبت، علاوه بر اثبات عصمت که برخی بر آن تأکید دارند، (5) بیان کننده آبروی عظیم فاطمه علیها السلام نزد خدا و پیمبرش صلی اللّه علیه و آله و سلم است.

ص: 15


1- مقاله فاطمه علیها السلام از نگاه قرآن؛ همان
2- مقاله عصمت فاطمه علیها السلام ؛ همان
3- صدوق، معانی الاخبار، 303؛ حاکم نیشابوری، 153/3 - 154
4- مغربی، شرح الاخبار، 29/3 - 30؛ طبرسی، 103/2؛ مجلسی، 20/43 - 21
5- ابن ابی الحدید، 273/16
3.ایمان و عبادت

علاوه بر نماز و تهجد شبانه حضرت فاطمه علیها السلام که فرزندش امام حسن علیه السلام آن را بیان کرده است، (1) نماز های ویژه ای به آن حضرت علیها السلام منسوب است که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به ایشان تعلیم داده است. (2) حضرت فاطمه علیها السلام بسیار قرآن می خواند و تعقیبات و تسبیحات و دعا های گوناگونی در کتاب های دعا و متون روایی از ایشان گزارش گردیده است. (3)

سلام گفتن هفتاد هزار فرشته بر فاطمه علیها السلام در محراب عبادت، که در برخی روایات بدان اشاره شده، گویای مقام والای ایشان در عبودیت و پرستش خدای متعال است. (4)

از نمود های ویژه سیره عبادی و معنوی حضرت زهرا علیها السلام ، توجه فراوان به روز قیامت است که در دعا ها و تعقیبات و برخی روایات آن حضرت اما بازتاب یافته است. (5)

4.مُحَدَّثه بودن

از دیگر مناقب حضرت زهرا علیها السلام سخن گفتن فرشتگان با ایشان است که بر اساس روایات، همین امر سبب شده است ایشان را محدثه بنامند. (6) این گفتگو ها - که عمدتاً پس از رحلت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم صورت گرفته - برای آرام نمودن حضرت در عزای پدر و تسلیت گفتن و خبر دادن از سرنوشت فرزندانش بوده است. (7)

5.جایگاه والای اخروی

برپایه روایات، خدای متعال به حضرت زهرا علیها السلام در قیامت جایگاه ویژه ای بخشیده است. در روایاتی، از ورود شکوه مندانه فاطمه علیها السلام به محشر سخن گفته شده است. ایشان یکی از چهار تنی است که سوار بر مرکب به قیامت وارد می شود. (8) بنا بر روایاتی دیگر، ایشان در میان استقبال گسترده فرشتگان و حوریان، به همراهی مریم علیها السلام و خديجه علیها السلام و حوا علیها السلام و آسیه علیها السلام به صحرای محشر می آید. (9) به همگان ندا داده می شود چشم ها را ببندید تا فاطمه علیها السلام، دختر محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم ، عبور کند. (10) برخی این حالت ویژه را

ص: 16


1- صدوق، علل الشرایع 182/1 ؛ طبری ،امامی، دلائل الامامه، 152
2- ابن طاووس، جمال الاسبوع ، 70
3- مقاله های سیره عبادی و معنوی فاطمه علیها السلام و دعا ؛ تسبیح فاطمه علیها السلام ؛ دانش نامه فاطمی
4- صدوق، الامالی، 575؛ فتال نیشابوری، 149؛ طبری، 274
5- مقاله های دنیا و آخرت معاد؛ دانشنامه فاطمی
6- صدوق، علل الشرايع ، 182/1
7- صفار، 173 174؛ کلینی، 221/1 ، مقاله محدثه بودن فاطمه علیها السلام ؛ دانش نامه فاطمی
8- مفيد، الامالى، 272؛ طوسی، الامالی، 35؛ طبری، 107
9- فرات کوفی 445؛ مجلسی، 225/43 - 226
10- طبرانی، 400/22؛ صدوق، الامالی، 70؛ حاکم نیشابوری، 153/3

دال بر فضل و شرافت حضرت علیها السلام دانسته اند. (1)

روایاتی از پیمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام گویای آن است که در آن روز، حضرت زهرا علیها السلام برای دوست داران خویش، شفاعت ویژه دارد. (2)

ب.مناقب اختصاصی:

اشاره

بخشی از مناقب مختص حضرت زهرا علیها السلام و بدین شرح است:

1.كنيه امّ ابيها

از کنیه های مشهور و ویژه حضرت زهرا علیها السلام، که در روایات فریقین آمده ، امّ ابیها ست. (3)

فرزندان آن حضرت علیها السلام، از جمله امام باقر علیه السلام، نیز به کنیه امّ ابیها برای ایشان تصریح کرده اند. (4) مهربانی و خدمت حضرت زهرا علیها السلام به پدر، به ویژه پس از رحلت حضرت خدیجه علیها السلام، با وجود آزار فراوان مشرکان، دلیل این تعبیر بوده است. این کنیه هم چنین بیان گر نهایت علاقه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه علیها السلام است . در فرهنگ عرب، هنگامی که کسی فرزند خود یا شخص دیگری را بیش از حد دوست داشته باشد، او را «ام» یا «اب» خطاب می کند، یعنی از شدت دوستی به منزله پدر یا مادر است. (5)

2.محبوبیت ویژه نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم همه فرزندانش را دوست داشت، اما این دوستی و محبت در مورد حضرت زهرا علیها السلام و فرا تر از محبت عادی پدر و فرزند بود، به گونه ای که اعجاب و اعتراض برخی همسران پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را بر انگیخت. این محبت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم - که بر اساس هوای نفسانی نبود (6) - در حد شیفتگی بود و پیام خاصی داشت تا همگان را از برتری های فاطمه علیها السلام آگاه کند. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در حق فاطمه علیها السلام تعابیری به کار برده است که برخی از آن ها عبارتند از: ﴿ بَضْعَةٌ مِنِّی ﴾؛ (7) پاره تن من ، ﴿ مُضْغَةً مِنِّی ﴾؛ (8) (پاره تن من) و ﴿ شِجْنَةً مِنِّی ﴾؛ (9) و (شاخه ای از من). این تعابیر -که در مصادر فریقین از آن ها یاد شده است - بر این ارتباط عاطفی ویژه دلالت دارند. (10)

ص: 17


1- مناوی 549/1، مقاله فاطمه علیها السلام و در آخرت؛ دانش نامه فاطمی
2- فرات کوفی، 299، 446؛ مجلسی، 54/8؛ 64/13 - 65؛ مقاله شفاعت و فاطمه علیها السلام
3- ابو الفرج اصفهانی، 29؛ ابن شهر آشوب ، 140/1؛ ابن اثیر جزری، 520/5؛ ذهبی، 119/2
4- ر.ک: ابو الفرج اصفهانی، 29؛ مجلسی، 19/43
5- تبریزی انصاری، 123
6- ر.ک: نجم، 3
7- بخاری، 210/4؛ مغربی دعائم الاسلام ، 214/2 - 215
8- كوفي ، 211/2؛ نسائی، 148/5
9- طبرانی، 405/22؛ صدوق، معانی الاخبار، 303
10- ر.ک: مرعشی نجفی، 187/10 - 232 مقاله فاطمه علیها السلام از نگاه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دانش نامه فاطمی
3.سروری بر زنان جهان

بر پایه روایاتی از فریقین، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فاطمه علیها السلام را سرور زنان جهان نامیده است. این عنوان تشریفاتی و فقط از روی احساسات و عواطف نبوده، بلکه بدین معنی است که تمام فضیلت ها و ویژگی های ایمانی زنان مؤمن در ایشان جمع شده و حتی سر آمد تمام آنان گردیده است. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با آگاهی از دانش ،پاکی معنویت و ارزش های فاطمه علیها السلام به برتری او بر زنان جهان تصریح کرده است. (1) در این باره، روایات بر دو دسته اند:

روایاتی که در آن ها حضرت زهرا علیها السلام سرور زنان دو جهان معرفی شده است؛ (2) و روایاتی که حضرت مریم علیها السلام با سرور زنان جهان در زمان خود و فاطمه علیها السلام سرور زنان عالم و اهل بهشت، از آغاز تا پایان است. (3) در روایاتی نیز مریم علیها السلام آسیه علیها السلام ، خدیجه علیها السلام، فاطمه علیها السلام به زنان برگزیده معرفی شده اند، (4) ولی با در نظر گرفتن روایات پیشین، برتری حضرت زهرا علیها السلام بر آنان نفی نمی شود. (5)

4.لقب بتول

یکی از اوصاف و مناقب حضرت زهرا علیها السلام ،وصف بتول است که از ریشه بَتل، به معنای جدا شدن و بریدن، گرفته شده است. (6) روایات فراوانی حاکی از آن است که فاطمه علیها السلام را بتول خواندند، زیرا هیچ گاه خون حیض و نفاس ندید و گویا از آن بریده و قطع شده بود. (7) برخی این لقب را به سبب گسستن ایشان از غیر و پیوستن به عبادت الهی دانسته اند. (8)

وجه مشترک میان برخی دیدگاه ها، بریدن فاطمه علیها السلام از دنیا و تعلق نداشتن به مادیات است که سبب شده است از همه بگسلد و به خدا بپیوندد و این ویژگی ارزنده او را از دیگر زنان از حیث دین، فضل و حَسَب، ممتاز گردانده است. (9) در کتاب های روایی، نمونه های فراوانی از زهد و پارسایی ایشان گزارش شده است. بستر و لباس ساده (10) و نیز بخشیدن گردن بند خود به فقیر (11) نمونه هایی از این فضیلتند. (12)

ص: 18


1- فضل اللّه ، 131 - 132
2- كوفى ، 19/12/20 ، خزاز قمی، 37
3- صدوق، الامالی، 575؛ همو، معانی الاخبار 107 ؛ طبری ،امامی، دلائل الامامه 149
4- صدوق، الخصال، 225؛ مجلسی، 2/16؛ 19/43؛ 383/96
5- مقاله سيدة نساء العالمین؛ دانش نامه فاطمی
6- طریحی، 151/1 - 152
7- صدوق، علل الشرایع، 181/1؛ همو، معانی الاخبار، 64؛ طبری امامی، دلائل الامامه 150
8- طریحی، 152/1
9- ابن شهر آشوب، 3 / 110؛ ابن اثیر، 94/1؛ طریحی، 152/1
10- فتال نیشابوری 146/1؛ ابن طاووس، الدروع الواقبه، 275
11- مجلسی، 56/43 - 57
12- مقاله اسماء و اوصاف فاطمه علیها السلام؛ دانش نامه فاطمی
5.حضرت علی علیه السلام هم شأن حضرت فاطمه علیها السلام

حضرت زهرا علیها السلام خواستگاران بسیاری داشت، اما رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آنان را نپذیرفت و انتخاب همسر را برای وی به خداوند واگذار نمود. با آمدن حضرت علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه علیها السلام پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم خشنود شد و جبرئیل از سوی خدای متعال پیام آورد که فاطمه علیها السلام را به ازدواج علی در آورد . (1) در حدیث دیگری نیز آمده است:

«اگر خدای تعالی علی علیه السلام را نیافریده بود، برای فاطمه علیها السلام هیچ همتا و نظیری از آدم تا دیگران نبود.» (2) پذیرفتن علی به سبب جایگاه والای انسانی و معنوی او و رد کردن دیگر خواستگاران دلیلی روشن بر برتری و فضیلت فاطمه علیها السلام است. (3)

6.تقدم در دفاع از ولایت

یکی از مناقب حضرت زهرا علیها السلام ، دفاع او از مقام امامت و ولایت امام علی علیه السلام است . در زمانی که بیشتر یاران پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از حمایت علی علیه السلام و دفاع از حق خلافتش دست کشیدند، زهرا علیها السلام به عنوان نخستین مدافع، وارد صحنه شد و جان خود را در این راه تقدیم نمود. این دفاع در خطبه های حضرت زهرا علیها السلام در مسجد و در جمع زنان مهاجر و انصار متجلّی است. در آن خطبه ها، فاطمه علیها السلام در پاسخ به این سؤال که «چرا اصحاب از ابو الحسن دوری کردند؟ فرمود: «دوری نکردند، مگر به سبب شمشیر او و شدت غضبش در راه خدا.» (4) بر پایه گزارشی، زهرا علیها السلام سوار بر مرکبی، برای دعوت یاران پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به یاری علی علیه السلام و دفاع از حق ایشان، شبانه به در خانه آن ها رفته است. (5)

كرامات حضرت فاطمه علیها السلام

اشاره

همان گونه که گفته شد، دانشمندان شیعه، از محدثان و متکلمان و غیر آن ها (6) و بسیاری از اهل سنت به جز معتزله، (7) امکان و وقوع کرامت را برای پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلمان و دیگر معصومان علیهم السلام و برخی اولیای الهی اثبات کرده اند. برخی از این کرامات صرفاً با دعای معصوم ، دسته ای مقارن با درخواست مردم از آنان و بخشی نیز با نفوذ معنوی ایشان صورت می گرفته است. (8)

ص: 19


1- طوسی، الامالی، 39؛ مجلسی، 93/43
2- صدوق، عیون اخبار الرضا، 203/2؛ ابن شهر آشوب، 29/2
3- مقاله های ازدواج فاطمه علیها السلام و در کنار امام علی علیه السلام ؛ دانش نامه فاطمی
4- صدوق، معانی الاخبار، 355؛ طوسی، الامالی، 375؛ طبری ،امامی دلائل الامامه، 126؛ ابن ابى الحدید، 233/16
5- هلالی عامری، 146، 148 ، 302 ، 436 - 437؛ ابن قتیبه دینوری، 29/1 مقاله سیره سیاسی فاطمه علیها السلام ؛ دانش نامه فاطمی
6- ر.ک خواجه نصیر طوسی، 214 ، 231؛ صدر المتألهين، 488 - 489؛ استرآبادی 3 /31 - 32
7- بغدادی، اصول الایمان، 141؛ جوینی، 129؛ فخر رازی، 199/2 - 205
8- ر.ک: مکارم شیرازی، 161/9 - 163

فاطمه علیها السلام افزون بر برخورداری از لطف ویژه خداوند، در محیط مناسب و دامان پاک پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم تربیت شد و به تعالی معنوی و روحی دست یافت. این امر سبب بروز کرامت هایی گردید که حضرت علیها السلام او را از دیگر زنان متمایز می نمود. (1) از زندگی حضرت زهرا علیها السلام رویداد هایی گزارش شده که نشان دهنده جایگاه و منزلت والای ایشان نزد خداست. (2) گر چه هر یک از این موارد، مستند به خبر واحد است و حتی برخی مستند قوی ندارد، ولی پس از اثبات امکان وقوع آن ها، از کنار هم نهادن آن ها، به تواتری معنوی به اصل وقوع کرامات در زندگانی حضرت زهرا علیها السلام می رسیم.

1.خبر دادن از غیب

بر اساس روایات، یکی از منابع علم امام علیه السلام به اخبار آینده، مصحف حضرت فاطمه علیها السلام است. چون در این مصحف اخباری از پیشامد های آینده ثبت شده است، نحوه دریافت آن (یعنی ارتباط حضرت علیها السلام با عالم غیب و سخن گفتن جبرئیل با ایشان) کرامتی کم نظیر و والا ست. در برخی از روایات، نحوه آگاهی یافتن ایشان از این ،اخبار غیبی بیان شده است. (3)

2.گردش خود به خودی سنگ آسیاب

سلمان فارسی گفته است: «فاطمه علیها السلام را در منزل دیدم که مشغول قرائت قرآن بود و آسیابی در پیش او به خودی خود می چرخید. آن را برای نبی اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم گزارش کردم و آن حضرت صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: خداوند قلب و جوارح فاطمه علیها السلام را از ایمان سرشار نموده و فرشته ای برای کمک او فرستاده است.» (4) در گزارشی از ابو ذر غفاری آمده است که فاطمه علیها السلام در کنار آسیاب به خواب رفته بود و آسیاب به خودی خود می گشت. (5) در ماجرایی دیگر که سلمان نقل کرده، آمده است که امیر مؤمنان علیه السلام به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم گزارش داد که فاطمه علیها السلام به پشت خوابیده و امام حسن علیه السلام بر روی سینه اش خوابیده بود و پیش فاطمه علیها السلام آسیاب در حال گردش بود. (6) بنا بر نقلی دیگر، امام حسین علیه السلام بر روی سینه اش به خواب رفته بود. (7)

ص: 20


1- فضل اللّه ، 149
2- ر.ک: بحرانی اصفهانی، 11
3- صفار، 173 ، 174 ، 177؛ کلینی، 240/1 - 241؛ مقاله محدثه بودن فاطمه علیها السلام ؛ دانش نامه فاطمی
4- ابن حمزه طوسی 291؛ ابن شهر آشوب، 116/3
5- ابن حمزه طوسی، 290
6- طبری امامی، دلائل الامامه ، 141
7- قطب راوندی، 531/2

3.حاضر شدن غذا از سوی خداوند

در روایتی به نقل از حذيفة بن یمان، آمده است که وقتی جعفر بن ابی طالب از حبشه بازگشت، در خیبر مقداری عطر مرغوب و پارچه زربافت به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم هدیه کرد و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: «این پارچه را به کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.»، سپس جویای علی علیه السلام شد و آن پارچه را به وی داد. علی علیه السلام، پس از بازگشت به مدینه آن را به هزار دینار فروخت و همه پولش را به فقرا داد و هیچ برای خود نگذاشت. روز بعد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به همراه تنی چند از اصحاب، او را دید و فرمود:

«هزار دینار به شما رسیده است، امروز ما را مهمان کن.» حضرت علی علیه السلام با این که پول و آذوقه ای در منزل نداشت ، از روی حیا و برای تکریم پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پذیرفت. همراهان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پنج تن بودند: حذیفه ، عمار، سلمان، ابو ذر و مقداد. حضرت علی علیه السلام نزد همسرش رفت، بدین امید که نزد او چیزی باشد. در خانه ظرف آب گوشتی را در حال جوشیدن دید که گوشت فراوانی دارد. علی علیه السلام ظرف غذا را نزد مهمان ها برد و همگی از آن خوردند، اما از حجم غذا کاسته نشد. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نزد دخترش رفت و پرسید: «این غذا از کجا برای شما آمده است؟» ایشان پاسخ داد: «از نزد خدا. خداوند به هر کس که بخواهد، بدون حساب روزی می دهد. » (1) پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با چشمانی اشک بار نزد اصحاب و میهمانان بازگشت و فرمود: «حمد و سپاس خدای را که نمردم تا این که در زندگی دخترم دیدم آن چه را که زکریا علیه السلام در مریم علیها السلام دید. هر گاه وارد محراب می شد نزد او رزقی می دید.

می پرسید: «ای مریم! این از کجا آمده است؟ جواب می شنید: از نزد خدا، خداوند به هر کس که بخواهد بدون حساب، روزی می دهد». (2)

4.ملاقات با حوریان بهشتی

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که امیر مؤمنان علیه السلام به سلمان فرمود: «نزد فاطمه علیها السلام برو و بگو از تحفه های بهشتی به تو هدیه کند.» سلمان رفت و دید سه سبد (خرما) پیش روی فاطمه علیها السلام است گفت: «ای دخت پیامبر! از این خرما ها چیزی به من هدیه می کنی؟» فاطمه علیها السلام فرمود: «این سه سبد را سه حوریه بهشتی برایم آورده اند. نام آن ها را پرسیدم، یکی گفت من سَلمی هستم برای سلمان، دیگری گفت ذَرَّه هستم برای ابو ذر، دیگری گفت مَقْدُودَه هستم برای مقداد.» سپس یکی از سبد ها را به سلمان هدیه کرد. (3) طبری امامی نیز نزدیک به همین مضمون را از خود سلمان نقل کرده است. (4)

ص: 21


1- آل عمران، 37
2- طوسی، الامالی، 614 - 615؛ طبری امامی، دلائل الامامه ، 143 - 145
3- طوسی، اختیار معرفة الرجال ، 39/1 ، فتال نیشابوری، 282
4- دلائل الامامه، 107 - 108

5.تابش نور از لباس حضرت علیها السلام

روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السلام از یک یهودی مقداری جو قرض گرفت. یهودی برای تضمین، چیزی خواست. حضرت علیه السلام رو پوشی پشمی از لباس های حضرت فاطمه علیها السلام را گرو داد. او لباس را به منزل برد و در اتاقی گذاشت. هنگام شب همسرش برای کاری وارد آن اتاق شد و دید نوری خانه را روشن کرده است. نزد شوهرش برگشت و او را آگاه کرد. شوهرش وارد آن اتاق شد و دید که نوری در اتاق پخش شده است؛ گویی ماه از نزدیک می درخشیدو پس متوجه جای لباس شدند و فهمیدند که نور از لباس حضرت فاطمه علیها السلام است. آن گاه بستگان خویش را آگاه کردند و آنان با دیدن این صحنه مسلمان شدند. (1) بر اساس نقل ابن شهر آشوب، خود حضرت فاطمه علیها السلام لباسی را به زنی یهودی رهن داد و مقداری جو قرض کرد. هنگامی که شوهر او، زید، به خانه آمد از همسرش پرسید: «این همه نور در خانه ما چیست؟» و همسرش گفت» «از لباس فاطمه علیها السلام است.» با دیدن این کرامت او و همسرش و سپس همسایگان شان مسلمان شدند. (2)

6.استشمام بوی بهشت از فاطمه علیها السلام

برپایه روایتی از جابر بن عبد اللّه انصاری، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در پاسخ به پرسش کسانی که از دلیل توجه ویژه ایشان به فاطمه علیها السلام پرسیدند، یاد آور شد نطفه فاطمه علیها السلام از سیبی بهشتی بسته شده است و او بوی بهشت می دهد. از این رو، هر گاه مشتاق بهشت شوم، او را می بویم. (3)

افزون بر کرامات حضرت زهرا علیها السلام و در زندگی پاره ای از منابع، مطالبی نقل کرده اند که گویای تداوم کرامت های ایشان پس از شهادت است. (4)

ناصر رفیعی محمدی

ص: 22


1- ابن حمزه طوسی، 301 - 302 ، قطب راوندی، 537/2 - 538؛ مجلسی، 30/43
2- ابن شهر آشوب، 117/3 - 118
3- صدوق، علل الشرایع 183/1 ؛ طبری ،امامی نوادر المعجزات، 99؛ همو، دلائل الامامه، 146
4- رک میر خلف زاده عزیزی؛ فقیه، 501 - 681

جلسه اول: مدح فاطمه علیها السلام در قرآن

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴾ (1)

اشاره ای به شخصیت ممتاز حضرت زهرا علیها السلام

صدیقه طاهره زهرای مرضیه علیها السلام یکی از نوادر عالم هستی است که خدایش او را به کوثر، پیامبرش به ام ابیها و امامان به اسوه و الگو ستوده اند. او را در زیارت نامه اش چنین خطاب می کنیم. صدیقه، شهیده، رضیه، مرضیه، فاضله، زکیه، حوراء الانسیه، تقیه، نقیه، محدثه علیمه، مظلومه، مغصوبه، مُضطَهَدَه و مقهوره. (2)

او کانون وصل نبوت و امامت و آئینه تمام نمای اهل بیت علیهم السلام است، فاطمه علیها السلام الگویی فرا زمان، فرا مکان و فرا جنسیتی است. نه به دوران کوتاه عمرش محدود می شود و نه به سرزمین مکه و مدینه و نه آن که تنها الگوی زنان است؛ او مانند

ص: 23


1- احزاب ، 33
2- صدّیقه، شهیده، خشنود از خدا، مورد خشنودی خدا، صاحب فضیلت، پاکیزه، فرشته در لباس انسان، پرهیزگار، نظیف، هم سخن با ملائکه، بسیار دانا، ستمدیده، ای که حقت غصب شده، ستم کشیده و مقهور دشمنان دین

سخت سقیفه از استمرار دین

حضرت آسیه علیها السلام، (1) مصداق ﴿ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا ﴾ (2) است، مَثَل علی علیه السلام الگوی تام همه مؤمنان است. او سهم بزرگی در ماندگاری دین دارد. فاطمه در دوران حاکمیت سخت سقیفه و غلبه تفکر نفاق به میدان مبارزه آمد و با کمال شهامت و شجاعت از استمرار دین با ولایت دفاع کرد. او یک نظام فکری بنیان گذاشت، نظام تفکر ولایی مبتنی بر عقلانیت و بالاخره در این راه جان خود را فدا کرد.

مدح فاطمه علیها السلام در آیات قرآن

اشاره

آیاتی از کلام وحی مشتمل بر فضایل اهل بیت علیهم السلام است که یکی از مصادیق بارز آن حضرت آن، حضرت فاطمه علیها السلام است. برخی از این آیات عبارتند از:

﴿ إنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُظهِرَكُمْ تَطْهِيرًا، ﴾ (3)

1.آیه تطهیر

احدی از مفسران شیعه و سنی در شمول این آیه درباره پنج تن تردید نکرده ، گر چه در شمول به دیگران اختلاف است. در این آیه آن حضرت از هر آلودگی و و نا پاکی و خطا به صورت مطلق دور شده است.

امام سجاد علیه السلام در دروازه شام برای پیرمرد شامی به این آیه استناد کرد. (4)

ص: 24


1- . آسیه؛ همسر فرعون: آسیه دختر مزاحم بن عبيد و همسر فرعون بود. برخی منابع قولی را نقل کرده اند که او از بنی اسرائیل بوده است و حتی برخی او را عمه حضرت موسی علیه السلام دانسته اند. نام آسیه در قرآن نیامده است؛ اما مفسران منظور از ﴿ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ ﴾ را که دوبار در قرآن آمده، آسیه دانسته اند؛ بنا بر آیه 9 سوره قصص هنگامی که موسی را از آب گرفتند آسیه حاضر بود و فرعون را به زنده نگاه داشتن موسی ترغیب کرد. هم چنین 1 سوره تحریم از آسیه در برابر زنانی مانند همسران نوح و لوط که با وجود معاشرت با پیامبران به خدا کفر می ورزیدند، به نیکی و به عنوان مثل یاد شده است. در این آیه آمده است که آسیه از خدا خواست خانه ای در بهشت برای او قرار دهد و او را از فرعون و قوم ظالمین نجات دهد. بر اساس برخی آیات قرآن، آسیه با آن که در دربار فرعون می زیست، اما به خداوند ایمان داشت؛ آسیه هنگامی که معجزه عصای موسی را دید به او ایمان آورد. او ایمان خود را از فرعون پنهان نگاه می داشت و هنگامی که فرعون از ایمان او آگاه شد از او خواست تا از پرستش خدا دست بردارد اما آسیه نپذیرفت و فرعون او را شکنجه کرد فرعون دستور داد دست و پای او را به میخ هایی (اوتاد) بسته بدنش را در آفتاب قرار داده و سنگ بزرگی بر سر او فرود آورند که در اثر همین شکنجه ها کشته شد. در برخی روایات دیگر از وی در کنار علی بن ابی طالب علیه السلام و مؤمن آل یاسین به عنوان کسانی که پیش از اسلام هرگز نورزیدند، یاد شده است. در برخی روایات از آسیه در کنار مریم علیها السلام، خدیجه علیها السلام و فاطمه علیها السلام به عنوان برترین و سیده زنان عالم یاد شده است. بر پایه روایتی از امام صادق علیه السلام که در برخی منابع حدیثی شیعه آمده است، هنگام تولد حضرت زهرا علیها السلام با زنان قريش حضرت خدیجه را تنها گذاشتند، خداوند زنانی را به سوی خدیجه فرستاد که حضرت مریم و آسیه از آن جمله بودند، در این روایات از آسیه به عنوان هم نشین حضرت خدیجه علیها السلام در بهشت یاد شده است. هم چنین بر پایه روایتی دیگر، هنگامی که حضرت خدیجه علیها السلام از دنیا رفت، حضرت فاطمه علیها السلام بهانه مادرش را گرفت. رسول خدا جایگاه خدیجه را در بهشت نشان فاطمه داد که در کنار حضرت مریم و آسیه قرار داشت.
2- ﴿ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِنِي مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴾؛ تحريم ، 11
3- احزاب ، 33
4- ﴿وَ عَنْ دَيْلَمِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ بِالشَّامِ حَتَّى أُتِيَ بِسَبَايَا آلِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَأُقِيمُوا عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ حَيْثُ تُقَامُ السَّبَايَا وَ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَأَتَاهُمْ شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاحَ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَقَطَعَ قُرُونَ الْفِتْنَةِ فَلَمْ يَأْلُ عَنْ سَبِّهِمْ وَ شَتْمِهِمْ فَلَمَّا انْقَضَى كَلَامُهُ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ بنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام إِنِّي قَدْ أَنْصَتُ لَكَ حَتَّى فَرَغْتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ أَظْهَرْتَ مَا فِي نَفْسِكَ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ فَأَنَّصِتْ لِي كَمَا أَنْصَتُ لَكَ فَقَالَ لَهُ هَاتِ قَالَ عَلِيٌ علیه السلام أَمَا قَرَأْتَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؟ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ علیه السلام أَمَا قَرَأْتَ فِي الْآيَة - قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبِي؟ قَالَ بَلَى فَقَالَ علیه السلام نَحْنُ أُولَئِكَ فَهَلْ تَجِدُ لَنَا فِي سُورَةِ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَقَّاً خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ؟ فَقَالَ لَا فَقَالَ أَمَا قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام فَنَحْنُ أُولَئِكَ الَّذِينَ أَمَرَ اللّهُ نَبِيَّهُ أَنْ يُؤْتِيَهُمْ حَقَّهُمْ - فَقَالَ الشَّامِيُّ إِنَّكُمْ لَأَنْتُمْ هُمْ ؟ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام نَعَمْ فَهَلْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى ؟ فَقَالَ لَهُ الشَّامِيُّ بَلَى فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام فَنَحْنُ ذُو الْقُرْبَى فَهَلْ تَجِدُ لَنَا فِي سُورَةِ الْأَحْزَابِ حَقّاً خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ؟ فَقَالَ لَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیهما السلام أَمَا قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ - إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؟ قَالَ فَرَفَعَ الشَّامِيُّ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ عَدَاوَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْرَأَ إِلَيْكَ مِمَّنْ قَتَلَ أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ لَقَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ مُنْذُ دَهْرٍ فَمَا شَعُرْتُ بِهَا قَبْلَ الْيَوْمِ ﴾؛ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 307

باقر علیه السلام نیز در توصیف اهل بیت علیهم السلام فرمودند: ﴿ إِنَّا لا نُوصَفُ وَ كَيفَ يُوصَفُ قَوْمٌ رَفَعَ اللّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ هُوَ الشَّكُ؛ (1) مردم از توصیف ما ناتوانند، چگونه می توان گروهی را که خدا رجس و شک درباره آنان را برداشته توصیف کرد.»

امام امیر المؤمنین علیه السلام هم در روز شورا فرمود: ﴿ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِيهِ آيَةً التَّطْهِير... غیری ﴾؛ (2) آیا به جز من در میان شما کسی هست که آیه تطهیر در مورد او نازل شده باشد؟ سپس فرمود: من و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین زیر عبای خیبری پیامبر جمع شدیم و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: ﴿ يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ

الرِّجْسَ وَ یطَهِرْهُمْ تَطهِيراً ﴾ (3)

ابا سعید خدری (4) از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده است که آن حضرت فرمود: ﴿ نَزَلَتْ آيَةً التَّطْهِيرِ فِيَّ وَ فِي عَلِيَّ وَ الْحَسَنَيْنِ آيَةُ التَّطْهِيرِ فِيَّ وَ فِي عَلِي وَ الْحَسَنَيْنِ وَ فَاطِمَةَ؛ (5) آیه تطهیر درباره من و علی علیه السلامو حسن و فاطمه نازل شده است.

طبق پاره ای نقل ها ماجرای کساء (6) و نزول آیه تطهیر در خانه ام سلمه اتفاق افتاده که نشان دهنده عظمت و موقعیت این بانوی بزرگوار است؛ البته نزول آیه در خانه حضرت زهرا علیها السلام هم نقل شده است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مدت ها بعد از نزول این آیه درب خانه حضرت زهرا علیها السلام می ایستاد و این آیه را تلاوت می کرد، بعد می فرمود: ﴿ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ ﴾ (7)

ص: 25


1- ﴿ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِي عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَا يُوصَفُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ وَ قَالَ فِي كِتَابِهِ - وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ فَلَا يُوصَفُ بِقَدْرٍ إِلَّا كَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِكَ وَ إِنَّ النَّبِيَّ صلى اللّه عليه و آله و سلم لَا يُوصَفُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ عَبْد احْتَجَبَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِسَبْعِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ فِي الْأَرْضِ كَطَاعَتِهِ فِي السَّمَاءِ فَقَالَ وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ مَنْ أَطَاعَ هَذَا فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي وَ فَوَّضَ إِلَيْهِ وَ إِنَّا لَا نُوصَفُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ قَوْمٌ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ هُوَ الشَّكُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا يُوصَفُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَلْقَى أَخَاهُ فَيُصَافِحُهُ فَلَا يَزَالُ اللّهُ يَنُْظرُ إِلَيْهِمَا وَ الذَّنُوبُ تَتَحَاتُ عَنْ وُجُوهِهِمَا كَمَا يَتَحَاتُ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ ﴾ ؛ الكافي، ج 2، ص 182
2- ﴿ قَالَ: فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اللّهُ تَعَالَى فِيهِ آيَةَ التَّطْهِيرِ حَيْثُ يَقُولُ تَعَالَى: ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً، غَيْرِي وَ غَيْرَ زَوْجَتِي وَ ابْنَيَّ ؟!. قَالُوا: لَا. قَالَ: فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم أَنَا سَيّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ ، غَيْرِي ؟!. قَالُوا: لَا. ﴾؛ بحار الانوار، ج 31، ص 372
3- وَ فِيهِ أَيْضاً فِي احْتِجَاجِهِ علیه السَّلَامُ عَلَى النَّاسِ يَوْمَ الشُّورَى قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهُ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ آيَةَ التَّطْهِيرِ عَلَى رَسُولِهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَأَخَذَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم كَسَاءٌ خَيْبَرِيّاً فَضَمَّنِي فِيهِ وَفَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ قَالَ يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْهُمْ تَطْهِيراً غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لَا﴾؛ تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 272
4- ابا سعید خدری: ص 25 سعد بن مالک بن سنان (10 پیش از هجرت - 74 ق.) معروف به ابو سعید خُدری، راوی و صحابی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ، از یاران امام علی علیه السلام، بزرگان انصار و راویان حدیث غدیر است. پدر ابو سعید نیز از اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بود. مورخان بر فقاهت ابو سعید تأکید کرده اند. ابو سعید در میان صحابه به زهد و پارسایی شهرت داشته است و در این باره، ابو نعیم در حلية الاولياء و ابن جوزى در صفة الصفوة به شخصیت او پرداخته اند. رجال شناسان شیعه نیز وی را بزرگ داشته و از وی سخت ستایش کرده اند و وی را در بین اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در رديف سلمان و ابو ذر قرار داده و در بین اصحاب امام علی علیه السلام در زمره «اصفیاء» اصحاب (یاران برگزیده) شمرده اند. در رجال کشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که ابو سعید در دین، استوار و آشنا به حق بوده است و از فضل بن شاذان نیز حکایت شده که ابو سعید از سابقین اصحاب آن زمان بوده است. ابو سعید از راویان برجسته پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است که هم انصار و هم مهاجران از او روایت کرده اند. احادیث او از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را 1170 حدیث شمرده اند که برخی از آن ها را صاحبان صحاح شش گانه چون مسلم و بخاری آورده اند و بقی بن خلد نیز بسیاری از آن ها را در مسند کبیر خود گرد آورده بوده است. ابو سعید در دوره پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام به لحاظ سیاسی و نظامی فعال بود. 13 ساله بود که پدرش او را برای شرکت در جنگ احد نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برد ولی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به سب خرد سالی شرکت او را در جنگ نپذیرفت. پس از جنگ احد، وی در غزوات مختلف پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شرکت کرد. در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام او در جنگ های صفین و نهروان همراه آن حضرت بود. ابو سعید با بنی امیه رابطه دوستانه نداشت و در فرصت های مختلف، از آنان انتقاد می کرد. از جمله هنگامی که مروان بن حکم خطبه عید را بر نماز مقدم داشت، با اعتراض ابو سعید روبرو شد. هم چنین در روزگار خلافت معاویه، برای اعتراض به کار او به شام رفت. این خبر که ابو سعید در 73 ق ضمن مکتوبی با عبد الملک بن مروان بیعت کرده و نیز عبد الملک قبل از خلافت از او حدیث شنیده بوده است. هم از نظر زمانی و هم از حیث نوع رابطه ای که ابو سعید با بنی امیه داشته شایان تردید است. بیشتر منابع تاریخی وفات وی را در 74 ق ضبط کرده اند؛ ولی برخی نیز آن را یک سال بعد از واقعه حرّه در 64 ق. گفته اند. محل دفن وی چنان که در برخی منابع تصریح گردیده در مدینه و قبرستان بقیع بوده است
5- ﴿ مَا أَسَنَدَهُ الثَّعْلَبِيَّ فِي تَفْسِيرِهِ إِلَى الْخَدَرِيِّ أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ نَزَلَتْ آيَةُ التَّطْهِيرِ فِيَّ وَ فِي عَلِي وَ الْحَسَنَيْنِ وَ فَاطِمَةَ ﴾؛ الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج 1، ص 186
6- کساء: کساء در زبان عربی از ریشه «کسو» به لباسی که خود را با آن بپوشانند می گویند. هم چنین به عنوان زیر انداز و رو انداز نیز به کار رفته است. در این حدیث، با توجه به سخن ام سلمه که می گوید: کسانی را که زیر انداز ما بود به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم دادم، به همین معنا می باشد. هیچ یک از احادیثی که پیرامون رویداد کساء رسیده است آن را به طور کامل بیان نکرده و هر یک به بخشی از آن اشاره دارند. آن چه که در ذیل می آید بهره گیری از تمام روایات برای تصویر کامل رویداد کساء است. پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم که در خانه همسرش، ام سلمه قرار است پیام مهمی از سوی خداوند درباره چند تن از نزدیکان خود دریافت کند. لذا به همسرش تأکید می کند که به هیچ کس اجازه ورود ندهد. از سوی دیگر، در همین روز فاطمه علیها السلام ، دختر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم تصمیم می گیرد برای بدر غذای مناسبی به نام عصیده (حلوا) تهیه کند. او این غذا را در دیگ کوچک سنگی فراهم می کند. و آن را روی طبقی گذاشته برای پدر می آورد ام سلمه می گوید: «من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به دخترش فرمود: «برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور.» فاطمه سلام اللّه علیها بی درنگ به منزل بازگشت و همراه همسر و دو فرزندش - که در آن وقت خرد سال بودند - به خانه پدر وارد شد. ام سلمه با اشاره رسول خدا برخاست و در کناری مشغول نماز شد. رسول خدا، امام علی و فاطمه و دو فرزندش امام حسن و امام حسین علیهم السلام، تحت کسای خیبری (عبایی از بافته های مردم منطقه خیبر) قرار گرفته و پیامبر با دست راست به آسمان اشاره می کنند و می فرماید: «خدایا اینان اهل بیت من هستند. پس هر گونه پلیدی را از آن ها دور کن و کاملا پاک شان گردان!» آن گاه جبرئیل امین نازل شد و آیه تطهیر را خواند: ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أأَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾، ام سلمه جلو آمد و عرض کرد: آيا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: تو در راه خیر و نیکی هستی تر از همسران پیامبر خدایی. علامه حلی می گوید: نازل شدن آیه تطهیر در خانه ام سلمه از مطالبی است که شیعه و سنی بر آن اجماع دارد و به صورت متواترار المه و بسیاری از اصحاب نقل شده است. اصحاب حدیث، روایت کرده اند که درباره این آیه از عمر سؤال شد و او گفت: درباره آن از عایشه سؤال کنید و عایشه در پاسخ گفت: «این آیه در خانه خواهرم امّ سلمه نازل شده است. پس درباره آن، از او بپرسید که در زمینه این آیه، از من آگاه تر است. محدثان اهل سنت حدیث کساء را در کتب خود نقل کرده اند. این حدیث اصطلاحاً مستفیض است. این روایت در کتب حدیثی اهل سنت مانند صحیح مسلم، کتب تفسیری اهل سنت چون الكشاف، التفسير الكبير و.... كتب تفسيرى شیعه از جمله تفسیر قمی، تفسیر فرات کوفی و البرهان في تفسير القرآن آمده است. در کتب حدیثی شیعه مانند اصول کافی و امالی شیخ این روایت آمده است. حضرت علی علیه السلام در بیان یکی از دلایل حقانیت خود به خلافت و جانشینی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از حدیث کساء یاد می کند و به خلیفه یاد آوری می کند: «آیا آیه تطهیر برای من و خاندان و فرزندانم فرود آمده با برای تو و خاندان و فرزندانت؟ گفت؛ بلکه تو و خاندانت، فرمود: تو را به خدا! آیا من و خاندان و فرزندانم در روز کساء مشمول فرا خوانی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم خدا بودیم که:«خداوندا! اینان خاندان منند. که رهسپار به سوی تو هستند نه به سوی آتش» با تو هم چنین حضرت علی علیه السلام در شورایی که خلیفه دوم برای تعیین خلیفه بعدی تشکیل داده بود به حدیث کساء برای برتری خود در امر حکومت و جانشینی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم استشهاد کرد. بعد از صلح امام حسن علیه السلام با معاویه و بعد از سخنرانی معاویه، امام حسن علیه السلام سخنرانی کرد و بعد از ذکر آیه مباهله در شأن اهل بیت علیهم السلام در بیان فضیلت خود و اهل بیت علیهم السلام به حدیث کساء استدلال کرد. حدیث پایانی مفاتیح که به نام حدیث کساء مشهور شده به این صورت مفصل در کتب معتبر شیعه وجود ندارد، هر چند می توان گفت که محتوای اصلی آن با اصل حدیث کساء تعارضی ندارد. شیخ عباس قمی در کتاب الأمال پس از این که اصل حدیث کساء را از احادیث متواتر می داند درباره حدیث شایع شده می نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و می توان گفت از خصایص کتاب منتخب (طریحی) است.» بسیاری از محدثان بزرگ شیعه، همچون: کلینی، طوسی، مفید طبرسی، و این شهر آشوب در کتب خود، حدیث کساء را همان گونه ای که در صدر این نوشته آمده است با اختلاف تعابیر آورده اند.
7- فر، تفسیر فرات بن إبراهيم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَنا عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم يَأْتِي بَابَ عَلِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً حَيْثُ بَنَى بِفَاطِمَةَ فَيَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ»؛ بحار الانوار، ج 35 ، ص 213

ابن عباس (1) می گوید هر روز 5 بار وقت نماز حضرت این کار را انجام می داد. (2)

مدت آن از 40 روز تا 17 ماه نقل شده است. در برخی نقل ها دارد تا پایان عمر، حضرت این حرکت را انجام می داد. ﴿ فَلَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ ذَلِكَ كُلَّ يَوْمٍ إِذَا شَهِدَ الْمَدِينَةَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا ﴾؛ (3) مادام که در مدینه بود همه روزه چنین می کرد تا از دنیا رخت بر بست.»

2. آیه مباهله

﴿ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ ﴾ (4) هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با توبه محاجّه و ستیز برخیزند به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم.»

به تصریح بیشتر مفسران شیعه و سنی نزول این آیه درباره داستان مباهله (5) است.

که حضرت فاطمه علیها السلام نیز در آن حضور داشتند. همراهی و مشارکت حضرت زهرا علیها السلام در امر خطیر مباهله نشان دهنده عظمت و شایستگی آن حضرت است. زمخشری (6) این آیه را قوی ترین دلیل بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام دانسته است. (7)

این شأن نزول از 51 طریق و از 39 تن از اهل بیت علیهم السلام ، صحابه و تابعین (8) نقل شده است. (9)

ص: 26


1- ابن عباس: عبد اللّه بن عباس بن عبد المطلب مشهور به ابن عباس (3 سال پیش از هجرت - 68 ق.) فرزند عباس بن عبد المطلب و پسر عموی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام ، از صحابه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و یاران سه امام اول شیعیان، ابن عباس حضرت علی علیه السلام را شایسته مقام خلافت می دانست و با خلفای سه گانه نیز همکاری داشت؛ وی در جنگ های جمل، صفین و نهروان به طرف داری از علی علیه السلام حضور یافت و از طرف امام استان داری بصره را بر عهده گرفت. ابن عباس پس از شهادت امام علی علیه السلام مردم را به بیعت با امام حسن علیه السلام فرا می خواند. هنگامی که خطبه امام حسن به پایان رسید، ابن عباس در حضور او ایستاد و گفت: «ای مردم این فرزند پیامبر تان و جانشین امام تان است با او بیعت کنید...». در تشییع جنازه امام حسن علیه السلام که بنی امیه از دفن او در کنار مرقد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم جلوگیری کردند، ابن عباس با مروان بن حکم سخن گفت و مانع از درگیری میان بنی هاشم و بنی امیه گردید. ابن عباس از اصحاب امام حسین علیه السلام نیز بوده است. او هنگام حرکت آن حضرت به عراق در مکه بود. دوبار با امام ملاقات نمود و او را از سفر به عراق بر حذر داشت. روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی از این عباس نقل شده است. کتاب تفسیری منسوب به رسیده است. وی جد خلفای بنی عباس نیز به شمار می آید ابن عباس در اواخر عمر نابینا شد و در مکه زندگی می کرد. وی با نبرد عبد اللّه بن زبیر و عبد الملک بن مروان مواجه شد. عبد اللّه بن زبیر از وی بیعت خواست ولی ابن عباس سرباز زد؛ لذا ابن زبیر وی را به طائف تبعید کرد. مشهور این است که ابن عباس در سال 68 ق و در 70 سالگی در طائف در گذشت و محمد بن حنفیه بروی نماز خواند و جنازه وی در همان جا دفن شد. در گذشت او را در 69 ق نیز گفته اند.
2- الدر المنثور، ج 5، ص 199
3- ﴿ فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآيَةَ - كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم يَجِيءُ كُلَّ يَوْمٍ عِنْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى يَأْتِيَ بَابَ عَلِي وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ لا فَيَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَيَقُولُ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةً وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ يَأْخُذُ بِعِضَادَتَي الْبَابِ - وَ يَقُولُ الصَّلاةَ الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا، فَلَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ ذَلِكَ كُلَّ يَوْمٍ إِذَا شَهِدَ الْمَدِينَةَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا وَقَالَ أَبُو الْحَمْرَاءِ خَادِمُ النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله و سلم أَنَا أَشْهَدُ بِهِ يَفْعَلُ ذَلِك ﴾؛ تفسیر القمی، ج 2، ص 67
4- آل عمران، 61
5- مباهله:مباهله، درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ می دهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند. این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر از مناظره با مسیحیان نجران و ایمان نیاوردن آنان پیشنهاد مباهله داد. پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم هم زمان با مکاتبه با سران حکومت های جهان و مراکز مذهبی نامه ای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند. هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود به ریاست و سرپرستی سه نفر به نام های عاقب، سید و ابو حارثه به مدینه آمدند. هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود تصمیم بر این شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز همگی خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا برای مباهله آماده شوند. با مداد روز مباهله حضرت رسول صل اللّه علیه و آله و سلم به خانه حضرت علی علیه السلام آمد. دست امام حسن علیه السلام را گرفته و امام حسین علیه السلام را در آغوش گرفت و به همراه حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام برای مباهله از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند ابو حارثه پرسید که این ها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید: آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوب ترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن فاطمه دختر اوست که عزیز ترین خلق نزد اوست. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابو حارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله می نشستند و سپس برگشت. سید گفت: کجا می روی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود با عزیز ترین افرادش نمی آمد و اگر با ما مباهله کند پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورت هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بر کند هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. سپس ابو حارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابو القاسم! از مباهله با ما در گذر و با ما مصالحه کی بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال دو هزار حله بدهند که قیمت هر حله چهل در هم باشد و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد سی زره سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان عاریه دهند و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. پس از نوشته شدن صلح نامه آنان برگشتند. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بعد ها فرمود: سوگند به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله می کردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ می شدند و هر آینه تمام این وادی برای شان آتش می شد و می سوختند و حق تعالى جميع اهل نجران را نابود می کرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمی ماند و همه نصاری پیش از سال می مردند. پس از برگشتن نصاری به نجران طولی نکشید که سید و عاقب با آوردن هدایایی، نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم آمده، مسلمان شدند. بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نه تنها نشان گر حقانیت اصل دعوت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است، بلکه بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنين علیهم السلام ) در این ماجرا دلالت می کنند. شیعیان بر این اساس، معتقدند امام علی علیه السلام بر اساس آیه مباهله به منزله نفس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در 24 ذی الحجه سال نهم هجری روی داد و آیه 61 سوره آل عمران به آن اشاره دارد. این واقعه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است. در کتاب احقاق الحق حدود شصت منبع از منابع اهل سنت ذکر شده اند که تصریح نموده اند آیه مباهله درباره این افراد نازل شده است. احتجاج به این واقعه، در سخنان امیر مؤمنان، امام حسن و امام حسین و سایر ائمه علیهم السلام و حتی برخی اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که یافت می شود.
6- زمخشری:«زمخشری» با نام کامل محمود بن عمر بن محمد بن عمر خوارزمی از بزرگان مذهب حنفی و معتزلی به شمار می آید. زمخشری منسوب به زمخشر یکی از روستا های خوارزم است که ولادت وی در آن جا به سال 476 ق بوده است. زمخشری در خوارزم زندگی می کرد که سال های سال مرکز بزرگ علمی به شمار می آمد و در آن دیار علم و معرفت رواج گسترده ای داشت. ولی در این مرکز دانش های فراوانی را بدست آورد قرآن را حفظ کرد و حدیث را فرا گرفت و در واژه شناسی عربی مهارت پیدا کرد. هیچ یک از تذکره نویسان تاریخ ورود وی به بغداد و مدت اقامت در آن را ضبط ننموده اند. با حدس و گمان می توان گفت که وی برای تکمیل تحصیلات خوارزم به بغداد آمده است. هم چنین بازگشت وی به درازا می کشد به حدی که نوجوانی و جوانی وی در این شهر سیری می شود و به سن کمال می رسد و از نظر رشد عقلی و فکری به مقام مناسبی ارتقا می یابد. وی به قصد زیارت بیت اللّه به حجاز سفر نمود. مدت اقامت زمخشری در هم دیگی خانه خدا چندین سال به درازا کشید و به همین مناسبت به وی لقب «جار اللّه» یعنی همسایه خدا داده شد که مراد از آن هسمایگی و اقامت ایشان در کنار خانه خدا در شهر مکه است. وی سپس از مکه به خوارزم برگشت و در شهر جرجان خوارزم ساکن شد. در آن جا به مرض مبتلا شد و پس از آن وفات نمود. تاریخ نویسان وفات وی را شب عرفه سال 538 ق ضبط نموده اند. ادبیات عرب را از ابو الحسن على بن مظفر نیشابوری و ابو منصور اصفهانی فرا گرفت. داوودی در طبقات المفسرین می گوید: «زمخشری وارد بغداد شد و از ابو الخطاب بن نظر و ابو سعد شقانی و شیخ الاسلام ابو منصور حارث و گروهی دیگر از دانشمندان علم و معرفت آموخت. زمخشری آثار سود مندی تألیف نموده و به یادگار گذاشته است که از آن جمله است: الکشاف عَنْ حَقَائِقِ غَوَامِضِ التَّنْزِيلِ الْفَائِقِ فِي غَرِيبِ الْحَدِيثِ ، أَسَاسُ الْبَلَاغَةِ الْمَقَامَاتِ فِي أَمْثَالِ الْعَرَبِ ، رَبِيعُ الْأَبْرَارِ وَ فُصُوصُ الاخبار مُتَشَابِهُ أَسْمَاءِ الرُّوَاةِ ، أَطْرَافُ الذَّهَبِ ، النموذج الرائض فِي الْفَرَائِضِ ، النصائح الْكِبَارِ .
7- تفسیر کشاف، ج 1، ص 368
8- واژه عربی تابعین جمع تابع یا تابعی است. به نظر بیشتر عالمان مسلمان صرف ملاقات با یک یا چند تن از صحابه برای طلاق تابعی بر فرد کافی است. اما به عقیده خطیب بغدادی مصاحبت و مجالت با صحابه نیز ضرورت دارد بر خلاف صحابه که برای آن ها صرف دیدار با رسول اکرم در کسب عنوان صحابی کفایت می کند. این جنان معتقد بود که تابعی باید در سِنّی باشد که قادر به حفظ کردن حدیث از صحابه باشد؛ از این رو، خلف بن خلیفه از اتباع تابعین (طبقه پس از تابعین) شمرده شده، اگر چه در کودکی عمرو بن حریث را دیده بود برخی از علماء، علاوه بر شنیدن حدیث، طول ملازمت با صحابه و برخورداری از قوه تمیز را هم شرط کرده اند، اما بدون شک مهم ترین شرط در مورد تابعی همان دیدار او با صحابی است. این صلاح شرط دیدار را کافی دانسته و این خبر همین رأی را اختیار کرده است. برخی چند تن از تابعین را که شنیدن حدیث آن ها از صحابه به اثبات نرسیده معرفی کرده اند. به عقیده ایشان شرط دیدار از روایتی از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به دست می آید که فرمود: ﴿ طوبی لِمَنْ زانی وَ آمَنَ بی وَ طُوبَى لِمَنْ رأی مِنْ رأني ﴾ خوشا به حال کسی که مرا دیده و به من ایمان آورده است و خوشا به حال آن کس که کسی را که مرا دیده، دیده باشد.» اصطلاح تابعیین از آیه ﴿ وَ السَّابِقُونَ الأولون من المُهاجِرينَ وَ الأنصَارِ وَ الذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رضِيَ اللّه عَنْهُمْ وَ رَضُو عَنهُ... ﴾ . گرفته شده است. البته در این آیه الدین البعوهم ﴾ در معنای اصطلاحی تابعین به کار نرفته است زیرا در بین پیروان پیشگامان اوليه (السابقون الاولون) گروهی از صحابه هم قرار داشته اند. ممکن است که این اصطلاح از کلام رسول اکرم گرفته شده باشد که درباره اویس قرنی - فرمود: ﴿ إِنَّ خَيْرَ التَّابِعِينَ رَجُلُ يُقَالُ لَهُ أُوَيْسٍ ﴾ بهترین تابعین مردی به نام اویس است. به تدریج تابعین به همه کسانی گفته شد که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را ندیده بودند و در نتیجه احکام و مسائل شرعی را از صحابه فرا گرفته و راوی روایات آنان شده بودند. تعداد تابعین بسیار و شمارش ناپذیر است؛ زیرا در زمان رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در حدود 114 هزار صحابی وجود داشت و چون شرط تابعی بودن دیدار با یکی از صحابه است و صحابه نیز در بلاد مختلف پراکنده بوده اند، تعداد تابعین خارج از محاسبه می گردد، به ویژه آن که برخی از صحابه تا پایان قرن نخست زنده بوده اند و آخرین فرد تابعین نیز در 180 ق از دنیا رفته است. در خصوص طبقات تابعین و افضل تابعین اختلاف نظر وجود دارد. نخستین کسی که از تابعین در گذشت ابو زید معمر بن زید بود که در سال 30 ق کشته شد و آخرین کس خلف بن خلیفه (متوفی 180 ق.) بود. از دیدگاه تاریخی نیز نقش تابعین را در شکل گیری جریان های متفاوت و متعدد فکری و ادبی نمی توان نادیده گرفت. اینان گذشته از سهم برجسته ای که در پیدایی علوم حدیثی داشته اند در تفسیر فقه، سیره نویسی مغازی و تاریخ هم مؤسس به شمار می آیند. این امر مورد توجه خاور شناسان بوده و آنان در باب نقش تابعین و صحابه و شکل گیری ساختار استادها که تمامی روایات را به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم می رساند. آرای گوناگونی ابراز کرده اند.
9- دانش نامه فاطمی، ج 1، ص 330

3. آیه اطعام (در سوره انسان)

﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا ﴾، (1) و غذای (خود) را با این که به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند!»

سوره دهریا ﴿ هَلِ اتی ﴾ در مدینه بر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل شد. 18 آیه این سوره (5 تا 5 تا 22) درباره حضرت زهرا، علی و حسنین علیهم السلام است. حضرت علی علیه السلام مقدارى جو تهیه کرد و به خانه برد تا فاطمه علیها السلام با آن نان تهیه کند. در این زمان حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. آنان نذر کردند سه روز برای شفای دو فرزند شان روزه وفای به نذر، بگیرند. هنگام افطار هر روز فقیر، یتیم و اسیری آمدند و تقاضای کمک کردند، آنان غذای خود را هر روز به یکی از آنان دادند. (2) به دنبال این انفاق عظیم سوره دهر نازل شد. حاکم حسکانی (3) از 19 طریق از منابع اهل سنت حدیث را نقل کرده که طریق آن صحیح است. بر اساس این سوره پنج ویژگی این خاندان از جمله حضرت زهرا علیها السلام عبارتند از:

1- وفای به نذر

2- ترس از روز قیامت که آسیبش گسترده است

3 - اطعام طعام در عین دوست داشتن و نیاز

4- اطعام برای خدا بدون چشم داشت مادی

5- ترس از خدا در روزی که عبوس و هول ناک است.

در پاسخ این ایثار بزرگ، آیاتی از این سوره، بهشت و نعمت های آن را به این خاندان اختصاص داده است.

آلوسی (4) تعبیر جالبی دارد، او ذیل این سوره در تفسیر روح المعانی (5)

خداوند در این سوره از همه نعمت های بهشتی نام برده امّا از حور العین نامی به میان نیاورده است و حال آن که در آیات دیگر که نعمت های بهشتی را بیان می کند، مکرّراً سخن از حور العین می گوید؛ از قبيل: ﴿ وَ حُورُعِينُ كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُ الْمَكْنُونِ ﴾ (6) ، ﴿ كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ ﴾؛ (7) ﴿ وَ عِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينُ كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُون ﴾... (8) سرّش این است که این سوره درباره ابرار است که در رأسش

ص: 27


1- سوره دهر، آیه 8
2- مجمع البیان، ج 1، ص 209
3- حاکم حسکانی: قاصی ابو القاسم، عبید اللّه بن عبد اللّه بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسكان قرشی عامری نیشابوری، معروف به ابن حذاء (این حداد) از علمای بزرگ قرن پنجم هجری است. عبید اللّه در نیشابور در خانواده ای اهل علم به دنیا آمد. او از همان کودکی در محضر پدر و پدر بزرگ خود به فرا گیری علم و دانش مشغول شده و خود را آماده کرد تا یکی از چهره های بزرگ علم و دانش در جهان اسلام گردد. خاندان وی خاندانی اهل علم و مشهور بودند. جد بزرگ آن ها امیر عبد اللّه بن عامر بن کریز در زمان خلافت عثمان منطقه خراسان را فتح کرده بود و مردم آن سامان به دست وی مسلمان شده بودند. از این جهت خاندان وی از عزت و احترام خاصی در نزد مردم برخوردار بودند. پدر بزرگش احمد بن محمد بن احمد (320 -223 ق ) از روات حدیث بود و از ابو اسحاق بزازی و ابو عمرو بن مطر، ابو الحسن بن بندار صیرفی روایت نقل کرده است. پدرش بن محمد (363- 250 ق.) نیز واعظی مشهور بود وی روز های یکشنبه در مسجد مربعه در شهر نیشابور مجلس وعظ و خطابه داشت. او گاهی به شغل تجارت و گاهی نیز عهده دار مناصب حکومتی بود؛ ولی بعداً به انزوا و عبادت روی آورد. عمویش عبد الرحيم بن احمد بن محمد، مردی صالح، عابد و زاهد بود. او از علمای نیشابور ،عراق، حجاز و شام روایت شنیده بود سه تن از فرزندان وی از راویان حدیث به شمار می آیند. حاکم حسکانی از علمای مشهور دوران خود بود. بسیاری از روات حدیث پای درس او می آمدند تا از او روایت بشنوند و با اجازه روایت بگیرند. او شیخی فاضل و دارای مجلس وعظ و خطابه بود و خود نیز از علمای فراوانی روایت شنیده و یا اجازه روایت داشت برخی او را از علمای اهل تسنن و پیرو مذهب حنفی می دانند و برخی دیگر او را از علمای شیعه می دانند که تقیه می کرده است. این طاووس درباره ایشان می گوید: « الحاکم الْحَسْكَانِيِّ كَانَ مِنْ أَعْيَانِ رِجَالِ الْجُمْهُورِ»، حاكم حکانی از شخصیت های برجسته علمای اهل تسنن بود. ذهبی در کتاب تذکرة الحفاظ می گوید: « دو وَجَدْتَ لَهُ مَجْلِسم النَّوَاصِبِ الشَّمْسِاً يَدُلُّ عَلَى تُشَيِّعُهُ وَ خَبَّرْتُهُ بِالْحَدِيثِ وَ هُوَ تَصْحِيحِ خَبَرٍ رَدِّ الشَّمْسِ وَ ترغي»، کتابی از ایشان یافته ام که دلالت بر شیعه بودن ایشان دارد و آن «تصحیح رد الشمس ...» است. او به شهر مرو سفر کرد تا از علمای آن دیار بهره برد و از آن ها روایت بشنود. علاوه بر آن، او خود نیز در آن جا جلسات درس برقرار نمود و جمع فراوانی از مشتاقان علم و دانش را پروانه وار به دور خود جمع کرد و شاگردان فراوانی را تربیت کرد. حاکم حسکانی از بسیاری مشایخ روایی آن دوران اجازه روایت دارد. حاکم حسکانی نزد علمای فراوانی به فراگیری علم و دانش پرداخت و از محضر درس آنان بهره برد و علمای فراوانی نیز از محضر درس وی بهره برده اند. از تالیفات وی می توان به این عناوین اشاره کرد: شَوَاهِدُ التَّنْزِيلِ لقواعد التَّفْضِيلِ فِي الْآيَاتِ النَّازِلَةِ فِي أَهْلِ الْبَيْتِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِمْ فَضَائِلِ شَهْرِ رَجَبٍ؛ خَصَائِصِ عَلِىُّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فِي الْقُرْآنِ : تَصْحِيحِ خَبَرٍ رَدِّ الشَّمْسِ وَ ترغيم النَّوَاصِبِ الشَّمْسِ. سر انجام قاضی محدث، ابو القاسم عبيد اللّه بن عبد اللّه حسکانی پس از عمری خدمت به علوم و معارف محمد و آل محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در حدود سال 490 ق. دیده از این دنیا فرو بست و به دیار باقی شتافت.
4- آلوسی:ابو الثناء سید محمود شهاب الدین افندی (1270-1217 ق)، فرزند صلاح الدین ملقب شهاب آلوسی فقیه، مفسر، ادیب و مفتی بغداد بود. سید محمود، از کودکی نزد پدر و جمعی از استادان ادب درس خواند و به سبب هوش مندی و داشتن حافظه ای قوی در کسب علم به سرعت پیش رفت چنان که در 13 سالگی شرحی بر قَطرُ النَّدی نوشت. سپس از بسیاری از عالمان مشهور بغداد اجازه روایت یافت و خود در شمار استادان بزرگ در آمد و ملقب به «علامه» شد. آن گاه متولی مدرسۀ مرجانیّه بغداد و موقوفات آن گردید. سر انجام در 1228 ق، با آن که او خود شافعی مذهب بود به سبب مذاهب دیگر و شاید گرایش به آرای ابو حنیفه مفتی پیروان مذهب حنفی شد. وی در همین مقام بود تا بر اثر مخالفت والی ترک بغداد، از کار بر کنار شد و در 1262 ق - احتمالاً به قصد شکایت و داد خواهی - از راه موصل، ماردین، دیار بَکر، آرزِروم و سیواس به آستانه (استانبول) رفت. اما ظاهراً صدر اعظم روی خوش به او نشان نداد و وی بدان چه می خواست دست نیافت. با این همه سفر او بار پر بار بود، زیرا با بسیاری از بزرگان علم دیدار کرد؛ ارسلطان عبد المجید نشان افتخار دریافت داشت و دو کتاب در باب این سفر نوشت. پیداست که آلوسی در روزگار خود، شهرتی عظیم کسب کرده بود اشعاری که در مدح و رثای او سروده شده به صورت کتبی تدوین شده است. شهرت علمی آلومی بیشتر به سبب تفسیر معروف روح المعانی است؛ اما وی عموماً به حوادث تاریخی علاقه نشان داده است و این امر از نامه ها و کتاب های تراجمی که از وی برجای مانده به خوبی پیداست. در زمینه لغت نیز آثاری دارد که گویا از دوران جوانی اوست.
5- روح المعانی: تفسير آلوسی با نام روح المعانی اثر سید محمود تفسير الوسی با نام روح المعانی اثر سید محمود افندی آلوسی بغدادی فقیه، مفسر، ادیب و مفتی بغداد است. تفسیر آلوسی گسترده ترین تفسیری است که پس از تفسیر فخر رازی به شیوه کهن ظهور یافته است؛ بلکه می توان گفت: نسخه دوم تفسیر رازی است ولی با اندکی تغییر. این تفسیر، یک دایرة المعارف تفسیری طولانی و مفصل است که تقریباً از حجم و حدود تفسیری خارج شده است. این کتاب در بردارنده اقوال و آرای علمای گذشته و شامل گزیده هایی از تفاسیر پیشین و بیشتر از همه از تفسیر فخر رازی بهره برده است و در این تفسیر سخن به درازا کشیده شده و مسائلی مطرح شده است که چندان فایده ای ندارد و گاه از مرز تفسیر بودن بیرون رفته، موجب ملال و خستگی می گردد. آلوسی در تفسیر درباره مسائل اصول و فروع، نسبت به مذهب سلف تعصب ورزیده و آشکارا آن را بیان می دارد، به همین علت در بسیاری از موارد، ادب نویسندگی را رعایت ننموده است. آلوسی در این تفسیر، شیوه بد بینی به شیعه و تهمت های ناروای سلف خویش را دنبال کرده، در هر مناسبت و گاه بدون مناسبت تهمت هایی به شیعه که در سخن دیگران هم یافت نمی شود؛ مثلاً درباره سوره ساختگی الولایه که نویسنده زردشتی دبستان المذاهب بی جهت آن را به شیعه نسبت داده و در هیچ یک از منابع شیعه یافت نشده است، آلوسی با کمال جسارت آن را به ابن شهر آشوب نسبت می دهد و می گوید آن را در کتاب مثالب آورده است.
6- سوره واقعه، آیات 22 و 23
7- سوره الرحمن ، آیه 58
8- سوره صافات، آیات 48 و 49

حضرت زهرا علیها السلام قرار دارد. ﴿ رَعايَةٌ لِحُرْمَةِ البَتُول وَ قُرَّةِ عَيْن الرَّسُول ﴾؛ (1) یعنی چون خداوند در این سوره پاداش های بهشتی امیر المؤمنین علیه السلام و خاندان آن حضرت را که در رأس ابرار قرار گرفته اند بیان می کند، سزاوار نبود با وجود حضرت بتول قرة العین رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم در کنار علی علیه السلام سخن از حور العین به میان آید و آن ها به عنوان پاداش بهشتی به علی علیه السلام ارائه شوند و لذا خداوند برای حفظ حرمت آن ریحانه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم از حور العین نامی نبرده است از است.

4. آيه مودت

﴿ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴾ (2)

گروهی از انصار خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رسیدند و گفتند: تمام اموال ما در اختیار شما ست به هر شکل که صلاح می دانید هزینه کنید. به دنبال این پیشنهاد علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و دو فرزندان شان این آیه نازل شد از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم پرسیدند: مراد از قربی کیست؟ فرمود: علی علیه السلام و فاطمه و دو فرزندان شان. حاکم حسکانی این حدیث را با 8 سند آورده است. (3)

امام باقر علیه السلام فرمود: ائمه معصومین علیهم السلام مصداق آیه مودت هستند. (4)

مرحوم آیت اللّه العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی (5) در تعلیقه کتاب احقاق الحق (6) از 46 نفر از بزرگان اهل سنت سند های مربوط به نزول آیه در مورد اهل بیت علیهم السلام را آورده است. (7)

مرحوم سید هاشم بحرانی (8) در کتاب غاية المرام (9) 17 روایت از طریق اهل سنت و 22 روایت از طریق شیعه در مورد شأن نزول آیه مودت که درباره اهل بیت علیهم السلام اسلام است را ذکر کرده است. (10)

ص: 28


1- ﴿ و مِنَ اللَّطَائِفِ عَلَى القَوْلِ بِنُزُولِها فِيهِمْ أَنَّهُ سُبْحانَهُ لَمْ يَذْكُرْ فِيهَا الحُورَ العِينَ وَ إِنَّمَا صَرَّحَ عَزَّ وجَلَّ بِوِلْدانِ مُخَلَّدِينَ رِعايَةً لِحُرْمَةِ البَتُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الرَّسُولِ لِئَلَّا تَثُورَ غَيْرَتُها الطَّبِيعِيَّةُ إِذا أَحَسَّتْ بِضُرَّةٍ و هي في أَفْوَاهِ تَخَيُّلاتِ القِباعِ البَشَرِيَّةِ وَ لَوْ فِي الجَنَّةِ مَرَّةً. و لا يَخْفى عَلَيْكَ أَنَّ هَذَا زَهْرَةُ رَبِيعٍ و لا تَتَحَمَّلُ الفَرْكَ ثُمَّ التَّذْكِيرِ عَلى ذَلِكَ أَيْضًا مِن بِابِ التَّغْلِيبِ ﴾؛ روح المعانی، ذيل سوره انسان
2- ﴿ ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَ مَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُور ﴾؛ شوری ، 23
3- شواهد التنزيل، ج 2، ص 189
4- ﴿ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَاءِ عَنْ مُثَنَّى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام ﴾، الکافی، ج 1، ص 413.
5- .آیت اللّه مرعشی نجفی: سید شهاب الدین مرعشی نجفی از مراجع تقلید شیعه پس از آیت اللّه بروجردی است. وی در 20 صفر 1315 ق. (1276 ش) در نجف به دنیا آمد. آیت اللّه مرعشی از سادات مرعشی است که پس از سی و سه واسطه به امام سجاد علیه السلام می رسد. پدر وی، سید محمود مرعشی و مادرش، نوه آیت اللّه سید مهدی حسینی بود. او در 27 سالگی به اجتهاد رسید. مرعشی از شاگردان شیخ عبد الکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و از محضر سید علی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با امام خمینی رحمه اللّه علیه مانده بود و این روحیه در بارز ترین شاگردانش نیز دیده می شود. او، کتاب خانه ای را تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخه های خطی کهن اسلامی نخستین کتاب خانه ایران و سومین کتاب خانه جهان اسلام به شمار می رود. او هیچ گاه برای سفر حج، مستطیع نشد و مدرسه های مرعشیه شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را تأسیس کرد. مهم ترین تألیفاتش، تعليقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابين و حاشيه بر عمدة الطالب هستند. او برای نوشتن برخی کتاب های خود به کشور های مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. آیت اللّه مرعشی را بنا به وصیت خودش در کتاب خانه اش واقع در خیابان ارم -قم دفن کردند عمید زنجانی داماد آیت اللّه مرعشی نجفی بود.
6- حقاق الحق:إحقاق الحق و إزهاق الباطل مشهور به احقاق الحق، کتابی کلامی نوشته شهید قاضی نور اللّه شوشتری (متوفای 1019 ق.) عالم شیعه است. شوشتری این کتاب را در دفاع از تثبیت ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام و تبیین اندیشه های کلامی شیعه و در ردّ کتاب ابطال نهج الباطل و اهمال كشف العاطل نوشته فضل اللّه بن روز بهان عالم شافعی نوشته است. قاضی نور اللّه به علت نگارش این کتاب شهید شد. پژوهش های متعددی در حوزه ترجمه و شرح پیرامون این اثر صورت گرفته است. سید نور اللّه حسینی مرعشی در سال 956 ق. در شهر شوشتر از شهر های خوزستان به دنیا آمد. نسب وی به امام سجاد علیه السلام می رسد. پدر او «سید شریف الدین»، از علمای بزرگ عصر خود بود که تألیفات و تصنیفاتی نیز در علوم نقلی و عقلی دارد. قاضی نور اللّه شوشتری با اقتباس از آیه شریفه ﴿ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زهوقاء﴾ أَثَرِ خود را احقاق الْحَقِّ و ازهاق الْبَاطِلِ ﴾ به معنای اثبات کردن حق و نابود کردن باطل نامیده است تا خواننده را به کتاب خدا و احقاق حق فرا خواند. روشی که مؤلف در پیش گرفته است روش مناظره است که در آن از فن جدل بهره می برند. قاضی نور اللّه بعد از خطبه، در مقدمه کتاب متن خطبه این روزبهان را به صورت کامل نقل می کنند و سپس به نقد و ارزیابی آن می پردازد. سپس کلمه به کلمه فقراتی از نهج الحق علامه حلی را با جمله: «قَالَ الْمُصَنِّفُ رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ» يَا «يقول رَحِمَهُ اللَّهُ» نقل می کند. به دنبال آن ردیه فضل بن روزبهان با جمله: «قال الناصبي خفضه اللّه» را می آورد و سپس در رّد گفته فضل، نظر مستدل خود را در تجزیه و تحلیل حقایق از لحاظ تاریخی و منطقی ارائه می کنند. قاضی نور اللّه شوشتری در این کتاب قصد داشته تشیع را در اصول و فروع معرفی کند و کج اندیشی های مخالفان را روشی نماید؛ از این دور اصول و فروع دین را هم زمان و به صورت تطبیقی بین شیعه و سنی بحث کرده و مطالب خود را در هشت مسئله تقسیم کرده اند که عبارتند از: ادراک؛ نظر و فکر؛ صفات خداوند، نبوت؛ امامت؛ معاد؛ اصول فقه و مسائل فقهی که از نظر اهل سنت با قرآن و سنت نبوی مخالف است. وحید بهبهانی می نویسد: هر کس در صدد استحکام بخشیدن به عقاید خویش است به احقاق مراجعه کنید که این کتاب او را از سایر کتب بی نیاز می سازد. محقق نمی صاحب قوانین می گوید: معتقدم اگر خود علامه حلّی به ردّ کلمات این روزبهان اقدام می کرد از عهده آن، چنان که قاضی شهید بر آمده است. بر نمی آمد. محمدتقی مجلسی می نویسد: لازم است هر شیعه ای نسخه ای از این کتاب را داشته و از آن استفاده نماید. ترجمه احقاق الحق به فارسی با نام «ترجمان الحق و لسان الصدق»، توسط میرزا محمد نائینی متوفای سال 1305 ق. و «ايضاح احقاق الحق» توسط سید نصیر الدین حسین بن عبد الوهاب طباطبایی بهبهانی که در کربلا موجود است. متین احقاق به همراه ملحقات آن که توسط گروهی زیر نظر آیت اللّه مرعشی نجفی تهیه و تدوین شده است در 36 جلد منتشر شده است که سه جلد آخر، فهرست مطالب این مجموعه است. آیت اللّه مرعشی مقدمه ای مفصل با عنوان «الثالي المنتظمة وَ الدُّورِ الثَّمِينَةِ»، در آغاز این مجموعه نگاشته است. محتوای جلد اول تا جلد چهارم متن احقاق و ملحقات است، اما مجلدات بعدی فقط ملحقات است.
7- احقاق الحق، ج 3، ص 2 تا 18
8- هاشم بحرانی: سید هاشم بن سلیمان تویلی بحرانی مشهور به علامه بحرانی از فقها، محدثین و مفسرين شیعه در قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم قمری و اهل بحرین است. نام کامل او، هاشم بن سليمان بن اسماعیل حسینی تویلی، از نوادگان سید مرتضی علم الهدی است و نسیش به واسطه او به امام موسی بن جعفر علیه السلام می رسد. بحرانی در خانواده ای روحانی در کشکان از قرای توبلی حاکم نشین آن روز بحرین زاده شد. ولادت او را در حدود سال 1050 ق دانسته اند. در منابع اطلاعی درباره دوران تحصیل او یافت نمی شود. درباره استادان او نیز آگاهی چندانی در دست نیست و از میان آنان تنها برخی از مشایخ اجازه او شناخته شده اند. بحرانی ظاهراً بخش مهمی از تحصیل خود را در وطنش گذراند و آن گونه که از برخی شواهد بر می آید، سفر هایی نیز به نجف و مشهد داشته است. بحرانی در بحرین از موقعیت ممتازی برخوردار بود و پس از در گذشت مرجع دینی بزرگ وقت، محمد ین ماجد ماحوری، ریاست علمی و مسند فتوایی بحرین را بر عهده گرفته و به جز تألیف و تدریس زعامت فقهی و مرجعیت دینی - اجتماعی را نیز بر عهده داشت. بحرانی مقام قضا و رسیدگی به امور حسبه را نیز بر عهده داشت و به سامان دهی امور اجتماعی می پرداخت و به کار مظلومان و ستم دیدگان رسیدگی می کرد. برخورد پر صلابت او با سلاطین و حکام بحرین و مبارزه مجدانه او با ستم و چپاول و پایداری در امر به معروف و نهی از منکر، محبوبیتی عمیق در میان مردم به او بخشیده بود. سید هاشم بحرانی، چنان که از آثارش بر می آید، از علمای اخباری بوده است و تأکید او بر لزوم فراگیری همه دانش های دینی از اهل بیت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که در مقدمه البرهان معرف دیدگاه اوست. بحرانی تا پایان عمر به تدریس اشتغال داشت به رغم تألیفات فراوانی که از او گزارش شده است. و با وجود جایگاه اجتماعی او به عنوان مرجعی دینی، هیچ رساله فتوایی با نظرات قاطع فقهی در لا به لای آثار او دیده نشده است. برخی به همین دلیل او را به کم بودن بضاعت فقهی که در اکثر دوران ها از مهم ترین علوم اسلامی به شمار می آمده، متهم کرده اند؛ اما برخی بر این عقیده اند که وی بر اثر تقوایی که داشته، از نوشتن رساله فتوایی خود داری کرده و به جای آن به گزارشی از مصادر فتوا در کتاب های خویش یا در خواب استفتائات پرداخته است؛ چنان که این روش در تاریخ فقه امامیه سابقه دارد. علامه بحرانی تألیفات بسیاری دارد که تعداد آن ها را بالغ بر 75 اثر شمرده اند، برخی آثار چاپ شده وی عبارتند از: «البرهان في تفسير القرآن» که یکی از مهم ترین تفاسیر روایی شیعه است. در موضوعات علوم شرعی، قصص، احادیث نیوی و مهم تر از همه فضایل اهل بیت علیهم السلام و تناسب آن ها با آیات قرآنی تألیف شده است. ترتيب التهذيب؛ حِلْيَةُ الابرار فِي أَحْوَالِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاطهارة مَعَالِمَ الزلفي فِي مَعَارِفُ النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ الْأُخْرَى ؛ بَهْجَةِ النَّظِرَةِ غَايَةِ الْمَرَامِ وَ حَجَّةً الْخِصامِ فِي تَعْيِينِ الامام مِنْ طَرِيقِ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ، شامل احادیث شیعه و سنی در فضایل امیر المؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السلام . این کتاب در زمان ناصر الدین شاه به دست شیخ محمد تقی دزفولی با عنوان كفاية الخصام به فارسی ترجمه شد؛ الانصاف في النص على الأئمة الاثنى عشر و كتاب مدينة المعاجز، درباره معجزات ائمه التي عشر علیهم السلام. علامه بحرانی در 1107 یا 1109 ق، وفات یافت و پیکرش در توبّلی در گورستان مشهور «ماتینی»، بحرین به خاک سپرده شد. مقبره او بعد ها زیارت گاه شد.
9- غاية المرام: غَايَةُ الْمَرَامِ وَ حَجَّةً الْخِصامِ فِي تَعْيِينِ الْإِمَامُ مِنْ طَرِيقِ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ» کتابی کلامی به زبان عربی، نوشته هاشم بن سلیمان بحرانی، عالم شیعه قرن یازدهم است. این کتاب مجموعه ای از احادیث شیعه و سنی در فضایل امام علی علیه السلام و ائمه شیعه ای است. این کتاب در زمان ناصر الدین شاه قاجار به دست شیخ محمدتقی در فولی با عنوان کفایة الخصام به فارسی ترجمه شد. کتاب دارای مقدمه و دو مقصد و یک خاتمه است: مقصد اول، شامل 67 باب درباره اثبات امامت علی بن ابی طالب و فرزندان امام؛ این بخش از کتاب در سال 1100 ق. خاتمه یافته است. مقصد دوم، شامل 246 باب درباره فضائل و اوصاف امامان علیهم السلام که در سال 1102 ق پایان پذیرفته است. بحرانی در هر باب روایات فریقین را می آورد و سخن خود را مستند می سازد. در پایان در رساله از ابو عثمان بن عمر جاحظ آورده که در آن مقدم بودن حضرت علی علیه السلام بر سایر خلفا بیان شده است. در این کتاب، مؤلف به برخی از کتاب های اهل سنت استناد کرده است. این کتاب در 7 جلد با تحقیق سید علی عاشور در بیروت و در مؤسسة التاريخ العربی در سال 1422 ق، منتشر شد.
10- غاية المرام، ج 3، ص 230 تا 244

5. سوره کوثر

این سوره در مکه نازل شد عاص بن وائل (1) که از سران مشرکان بود پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد و مدتی با حضرت گفتگو نمود. او وارد مسجد الحرام شد، مشرکان از او پرسیدند: با چه کسی صحبت می کردی ؟ گفت: این مرد ابتر! یعنی کسی که پسر ندارد و نسل او منقطع است. این جا سوره کوثر نازل شد.

در معنای کوثر 26 معنی ذکر شده است از جمله قرآن، اسلام، توحید، نماز، معجزات، نبوت، اصحاب زیاد، پیروزی در نبرد ها، علماء، شفاعت، حوض کوثر (2) در قیامت.

به باور بسیاری از مفسران، حضرت زهرا علیها السلام او و فرزندانش یکی از مصادیق بارز کوثر هستند که به عنوان تسکین بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم این سوره نازل شد. (3)

این معنا با شأن نزول آیه نیز انطباق دارد؛ البته با توجه به وسعت معنای کوثر هیچ مانعی ندارد آیه شامل مصادیق متعددی باشد که بالا ترین مصداقش حضرت زهرا علیها السلام است.

جمع بندی

در مورد تعداد آیات مربوط به حضرت زهرا علیها السلام اتفاق نظر وجود ندارد. برخی 5 آیه ذکر کرده اند و برخی رقم آن را 135 رسانده اند؛ مانند مؤلف كتاب «فضائل فاطمة الزهرا علیها السلام فى الذكر الحكيم» (4) جناب علی حیدر مؤيد.

انگیزه نویسنده از عدد 135 انطباق نام فاطمه علیها السلام به حروف ابجد (5) بر 135 است. به نظر می رسد این اختلاف نظر، ناشی از آیات مستقیم و آیات تأویلی است. آیات فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که بر اساس روایات یکی از مصادیق بارز آن حضرت زهرا علیها السلام است. و یا باطن آیه به آن حضرت بازگشت داده شده است؛ مانند آیه نور (6) ، آیه ليلة القدر، آیه شجره طيبه (7) و آيه ذا القربى. (8)

ص: 29


1- عاص بن وائل: عاص بن وائل سهمی، از افرادی بود که پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم را بسیار مورد اذیت قرار می داد. محققان اسلامی او را جزء پنج نفری دانسته اند. که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را مسخره می کردند و خداوند آيه ،﴿ إِنَّا كَفَيْناكَ المُستَّهزِئين ﴾ را درباره این افراد نازل فرمود. برخی از مفسران شان نزول سوره کوثر را در جواب عاص بن وائل دانسته اند. ابن عباس می گوید: «عاص بن وائل که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد و مدتی با حضرت گفت و گو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند. هنگامی که عاص بن وائل وارد مسجد شد به از گفتند با که صحبت می کردی ؟ گفت: با این مرد ابتر این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبد اللّه پسر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از دنیا رفته بود و عرب کسی را که پسر نداشت ابتر می نامید.» به علاوه، مفسران شان نزول برخی آیات دیگر را نیز کار قبیح عاص می دانند. از عاص فرزندانی نیز باقی ماندند که در تاریخ نام آن ها آمده است. معروف ترین آن ها عمرو بن عاص مشاور و مغز متفکر معاویه است که بعد ها به حکومت مصر نیز رسید.
2- حوض کوثر: حَوض واژه عربی است، به معنای محل جمع شدن آب با جایی که برای نگهداری آب در زمین ساخته می شود و در منابع جدید تر آن را به برکه و آبدان معنا کرده اند. واژه حوض با اضافه تشریفی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم حوض نبی در بسیاری از منابع آمده است. حوض کوثر یکی از جایگاه های قیامت است و بر اساس حدیث نقلین و روایات دیگر، در روز قیامت، قرآن و اهل بیت علیهم السلام در کنار این حوض بر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد می شوند و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با مؤمنان امّت خویش در کنار آن حوض دیدار می کند. در آثار اسلامی، امام على علیه السلام نخستین کسی دانسته شده است که کنار حوض به حضور پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می رسد و مانع آمدن منافقان به کنار حوض می شود. بنابر روایات شیعه و اهل سنت حضرت علی ساقی حوض یا ساقی کوثر است. واژه حوض و مشتقات آن در قرآن نیامده است؛ ولی برخی از مفسران واژه کوثر را در نخستین آیه سوره کوثر همان حوض پیامبر می دانند که آب آن از شیر سفید تر و از عسل گوارا تر است. عالمان دین احادیث حوض را متواتر و اعتقاد به وجود حوض را از شرایط ایمان شمرده اند. ابن بابویه (شیخ صدوق) باور به وجود آن را از اعتقادات شیعه امامیه داشته است. گستره این حوض و شمار جام های کنار آن، در بسیاری از منابع کهن اسلامی به تفصیل آمده است. در روایاتی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم وسعت این حوض پیش از فاصله عدن با عمان با کعبه تا بیت المقدس با صنعا نا بصری و تعداد جام های آن بیش از شمار ستارگان دانسته شده است. بنابر حدیثی نیوی، آنان که پس از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مرتکب بدعت شوند به حوض راه نمی یابند. هم چنین در روایات آمده است که هر کس به حوض پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم باور نداشته باشد به کنار آن راه نمی یابد.
3- الميزان، ج 20، ص 370
4- 17.فضائل فاطمة الزهرا فى الذكر الحكيم: پژوهشی است در فضایل و شخصیت فاطمه زهرا علیها السلام از نگاه قرآن که توسط علی حیدر مؤید نوشته شده است. نویسنده، 135 آیه از آیات قرآن را در ارتباط با فاطمه زهرا که سر فصل های مطالب کتاب نیز هست. گرد آورده و ضمن ذکر این آیات روایاتی را که گواهی بر ارتباط آن آیه با فاطمه زهرا علیها السلام دارد از منابع تفسیری مناقب و کتاب های تاریخی شیعه و سنی جمع آوری کرده و با عنوان «اقوال» به شرح و تفسیر آیه ذکر شده پرداخته و مستندات خود را بیان کرده است. مؤلف از ذکر آیه ها و روایت های مرتبط، خود نیز، به شرح و تفصیل و بررسی آن ها پرداخته و مطالب روایت ها را جمع بندی کرده است. انوار پنج گانه عظمت نور فاطمه علیها السلام؛ کلمات اللّه؛ دوستی فاطمه علیها السلام ، شرط ایمان است؛ فاطمه علیها السلام افضل زنان؛ ظلم به فاطمه علیها السلام از گناهان کبیره است؛ فاطمه علیها السلام در بهشت؛ خانه فاطمه علیها السلام ، خانه ای از خانه های الهی است؛ احترام پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به فاطمه علیها السلام و تسبیح فاطمه علیها السلام ، از جمله عنوان هایی هستند که برای آیات ذکر شده در این اثر بیان شده اند. ترتیب مطالب کتاب بر حسب ترتیب کنونی سوره ها و آیه های قرآن است و برای هر یک از آیه ها، عنوانی مطابق محتوای آن ها برگزیده شده است.
5- حروف ابجد: صورت هشت گانه حروف جُمل که با نام اولین صورت (ابجد) معروف است. حروف اَبجَد شیوه ای برای مرتب سازی حروف زبان عربی است که برپایه الفبای اولیه خط فنیقی مرتب شده اند. گاهی این شیوه در شماره گذاری موارد یا صفحات به کار می رود. برای آسانی حفظ کردن ترتیب این حروف، هر چند تا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ می شوند. این واژه ها عبارتند از: «أَبْجَدْ - هَوَّزْ - حطّى - كَلَمَنْ - سَعْفَصْ - فَرَشْتُ - ثَخَّذ - ضَظِغ» از الفبای ابجد برای متناظر کردن اعداد و واژه ها نیز استفاده می شود. به این ترتیب که برای هر حرف واژه ای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول حروف ابجد بر می دارند و اعداد به دست آمده را جمع می زند. برای نمونه در این روش واژه «علی» برابر با «110» می شود. هم چنین یا علی، برابر با «121» می باشد. برخی افراد برای این شماره ها ویژگی های فرا طبیعی فائلند.کاربرد های حروف ابجد از این قرار است: الف) ترتیب بندی: در خیلی از متون، در ترتیب بندی موارد به جای شماره گذری از این حروف استفاده می شود. در برخی کتاب ها نیز صفحات مقدمه با حروف ابجد شماره گذاری می شوند. اگر تقسیمات مورد نظر از ده بیشتر بود، بعد از «ی» از «ک» استفاده نمی شود و نوعاً به جای آن را «یا» استفاده می شود که معادل 11 است. (ی+ الف - 10 + 1) و بعد از «یب»، معادل 12 و «یج» معدل 13 الی آخر. شاید این گونه ترتیب گذاری را تا به حال در مقدمه صفحات کتاب ها مشاهده کرده باشید. ب) ماده تاریخ: می توان از حروف ابجد برای به خاطر سپاری اعداد مهم با ماده تاریخ وقایع استفاده کرد. به این ترتیب که اعداد را با حروف معادل آن ها به شکل واژه یا شعر در آورد و آن واژه یا عبارت را به خاطر سپرد، به عنوان نمونه جالب این کار می توان به کلمه «عدل مظفره» اشاره کرد که با حساب جمل می شود 1324، همان سالی که مشروطیت به دست مظفر الدین شاه امضا شد ج) موسیقی: در موسیقی پس از اسلام، در ثبت اصوات و دساتین از حروف ابجد استفاده شده است. برای نمونه نغمه های دستگاه شور با حروف ابجد عبارت بوده اند از «یح به یب ی ح. ه. ج . ا» و فاصله ها و ابعاد آن ها: «ط ط، ج ج، ط ج ج» که در موسیقی امروز به ترتیب نت های سل لاکرن، سی بمل، دو، ر، می بمل، فاوسل را تشکیل می دهند. د) رمز گذاری: از این حروف برای رمز گذاری نیز استفاده می شود. مثلاً در یک متن ممکن است. به جای اشاره مستقیم به یک کلمه معادل عددی ابجد آن آورده شود یا بر عکس. ه) اسطرلاب با توجه به در آمیختگی علم حروف و اعداد در گذشته خیلی از تقویم ها و طلسم هایی که بابلیان و مصری ها درست کرده اند از این حروف استفاده شده است. به همین ترتیب در علم اسطرلاب نیز از حروف ابجد استفاده می شود. و) علوم غریبه: در واقع گذشتگان معتقد بودند. عدد روح حرف است و به طور مثال بین واژگانی که عدد یک سانی به آن ها تعلق می گیرد ارتباط خاصی وجود دارد؛ و بخشی از علوم غریبه بر مبنای رابطه حروف و اعداد و توانایی ترکیب روح کلمات با هم استوار شده است. ز) عرفان: علم حروف در عرفان اسلامی نیز بسیار اهمیت داشته و در باب آن آثاری نیز به جا مانده است. از این آثار می توان به رساله «الدر المکنون في علم الحروف» و رساله «مفتاح الاسرار در علم حفر و حروف» از محی الدین عربی اشاره کرد.
6- ﴿ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحُ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبُ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارُ تُورُ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾ ؛ نور، 35
7- ﴿ أَلَمْ تَرَكَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتُ وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ ﴾؛ ابراهيم ، 24
8- ﴿ وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ﴾؛ اسراء ، 26

ص: 30

فیش روضه برگ 1

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری ؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

﴿ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بهِ أَبُوكِ صلی اللّه علیه و آله و سلم وَ أَتَى بِهِ وَصِيُّهُ

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَعْصُوبَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ﴾

به بستر فاطمه علیها السلام افتاده و مولا پرستارش *** ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید *** بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

علی علیه السلام از چشم زهرا علیها السلام چشم خود را بر نمی دارد *** مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش

کند اشک علی علیه السلام را پاک با دستی که بشکسته *** نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش

علی علیه السلام گه در بغل زانو، گهی سر بر سر زانوست *** تو گویی از جدایی می کند زهرا خبر دارش

به زحمت وا کند چشم و به سختی می نهد برهم *** رمق رفته دگر از دیده ی تا صبح بیدارش

شهادت جان گداز حضرت زهرا علیها السلام و حوادث تلخ و شرایط سخت بعد از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم برای حضرت علی علیه السلام بسیار جان فرسا و دشوار بود، هیچ چیزی نمی توانست امیر مؤمنان علی علیه السلام را در برابر آن حفظ کند جز صبر و استقامت او. در پرتو صبر و استقامت به زندگی خود ادامه داد و فرمود: ﴿ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَدِّى وَفِي الْحَلْقِ شَجَّا ﴾؛ (1) سر انجام دیدم صبر و شکیبایی به عقل و خرد نزدیک تر است؛ از این رو صبر کردم با این که (بر اثر فشار حوادث تلخ) هم چون کسی بودم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است.

فاطمه جان! تو رفتی و این بچه ها جای خالی تو را می دیدند. به محراب نگاه می کردند، اشک می ریختند. وقتی عزیزی می ره، چند عاقل لوازم اونو مخفی می کنند، ولی در مورد صدیقه طاهره علیها السلام شاید یک عاقل پیدا شد جا نماز خانم را جمع کنه، ولی درِ نیم سوخته چی قابل اخفا نبود.

ای شیعه غم و درد چرا؟ فاطمه داریم *** در مهلکه و موج بلا فاطمه داریم

آن روز که پرونده اعمال بخوانند *** ما چشم به دریای سخا فاطمه داریم

از غم، هراسی به دل خسته ما نیست *** امید به امّ الشهدا فاطمه داریم

اسماء نقل می کند: لحظات آخر عمر مبارک فاطمه زهرا علیها السلام ، بود دختر پیغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم غسل کرد، لباس هایش را عوض کرد.

مشغول راز و نیاز با خدا شد. اسماء می گوید: جلو رفتم دیدم فاطمه علیها السلام رو به قبله نشسته دست ها را به سوی آسمان بلند کرده می فرماید: خدایا به حق پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلمانی که آن ها را برگزیدی، به گریه های حسن و حسین علیهما السلام، در فراق من از تو می خواهم که از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری.

دیگر روز های آخر عمر فاطمه علیها السلام است، دیگر چراغ عمر فاطمه علیها السلام خاموش می شود، بیایید دسته جمعی برویم علی علیه السلام، برای عیادت فاطمه علیها السلام وارد خانه شوی می بینی دخترش زینب علیها السلام پرستار مادر است، مثل پروانه دور مادر می گردد؛ به فدای پرستار خانه علی علیه السلام، با آن دست های کوچکش برای شفای مادر دعا می کند صدا می زند مادر:

شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم *** مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم

چو درب خانه ما سوخت پرسیدی؛ کجا بودی؟ *** تو می خوردی کتک ، من هم به زیر دست و پا بودم

هی می گفتم مادرم را نزنید؛ بابام علی علیه السلام را رها کنید همه بگوییم یا زهرا...

در جلالت کی زنی صدیقه کبری شود *** دختر خیر الوری محبوبه یکتا شود

با چنین شأن و جلالت کی روا باشد فلک *** نیلگون از ضربت سیلی رخ زهرا شود

می رفت علی و می کشید از دل آه *** وز همسر خویش بر نمی داشت نگاه

دیدند که با خویش علی می گوید:

﴿ لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِا للّه أَلَا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَّى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 31


1- معانی الاخبار، ص 361

چکیده مطالب برگ 1

مدح فاطمه علیها السلام در قرآن

خدا فاطمه علیها السلام را به کوثر، پیامبر به ام ابیها و امامان به اسوه و الگو ستوده اند.

فاطمه علیها السلام كانون وصل نبوت و امامت و آئینه تمام نمای اهل بیت علیهم السلام است، فاطمه الگویی فرا زمین، فرا مکان و فرا جنسيتی است.

فاطمه در دوران حاکمیت سخت سقیفه از استمرار دین با ولایت دفاع کرد و نظام تفکر ولایی مبتنی بر عقلانیت را بنیان گذاشت.

مدح فاطمه و در آیات قرآن

آیاتی از کلام وحی مشتمل بر فضایل اهل بیت است که یکی از مصادیق بارز آن حضرت فاطمه است؛ نظیر آیه تطهیر آیه مباهله آیه اطعام، آیه مودت و سوره کوثر.

1. آیه تطهیر

بنابر آيه تطهير ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عنكُمُ الرِّجْسَ أأَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾ پنج تن از جمله حضرت زهرا علیها السلام از هر آلودگی و نا پاکی و خطا به صورت مطلق دور شده است.

امام سجاد علیه السلام در دروازه شام برای پیرمرد شامی امام باقر علیه السلام نیز در توصیف اهل بیت علیهم السلام و امام امیر المؤمنين علیه السلام هم در روز شورا به این آیه استناد کردند.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: ﴿ نَزَلَتْ آيَةُ التَّطْهِيرِ فِي وَ فِيُّ عَلَىَّ وَ الْحَسَنَيْنِ وَ فَاطِمَةَ ﴾

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مدت ها بعد از نزول آیه تطهیر درب خانه حضرت زهرا علیها السلام می ایستاد و این آیه را تلاوت می کرد بعد می فرمود: ﴿ أَنَا حِزْبَ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمُ لِمَنْ سَالَمْتُمْ ﴾ در برخی نقل ها دارد ﴿ قَلَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ ذَلِكَ كُل يوم إذا شَهِدَ الْمَدِينَةَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَاء. ﴾

2. آیه مباهله

زمخشری آیه مباهله را قوی ترین دلیل بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام دانسته است؛ ﴿ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ ما جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّه عَلَى الْكاذِبِينَ. ﴾

3. آیه اطعام (در سوره انسان)

بر اساس آیات 5 تا 22 سوره دهر به خصوص آيه اطعام ﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيما و أسِيرًاء ﴾ پنج ویژگی اهل بیت علیهم السلام از جمله حضرت زهرا علیها السلام عبارتند از: وفای به نذر، ترس از روز قیامت، اطعام طعام در عین دوست داشتن و نیاز، اطعام برای خدا بدون چشم داشت مادی و ترس از خدا در روزی که عبوس و هول ناک است.

آلوسی می گوید: دلیل این که خداوند در سوره انسان از حور العین نامی به ميان نياورده است رعاية لِحُرْمَةِ البَتْول وَ قُرَّة عَينِ الرَّسُول.

4. آیه مودت

پر اساس آيه مودت ﴿ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ اجرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرَّبی ﴾ پيامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند منظور از قربی، علی و فاطمه و دو فرزندان شان است.

آیت اللّه مرعشی در تعلیقه احقاق الحق از 46 نفر از بزرگان اهل سنت سند های مربوط به نزول آیه مودت در مورد اهل بیت این را آورده است.

5 . سوره کوثر

در معنای کوثر 26 معنی ذکر شده است و به باور بسیاری از مفسران حضرت زهرا و فرزندانش یکی از مصادیق بارز کوثر هستند که این معنا با شأن نزول آیه نیز انطباق دارد. این سوره به عنوان تسکین بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل شد.

جمع بندی

برخی 5 آیه قرآن را مربوط به حضرت زهرا علیها السلام می دانند و برخی چون علی حيدر مؤید رقم آن را 135 رسانده اند. این اختلاف نظر، ناشی از آیات مستقیم و آیات تأویلی است.

ص: 32

جلسه دوم: مدح فاطمه علیها السلام در روایات

اشاره

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم:

﴿ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخصاً لَكَانَ فَاطِمَةَ بَلْ هِيَ أَعْظَمُ ﴾

مقام فاطمه علیها السلام

عظمت حضرت زهرا علیها السلام به صرف پیوند با پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام نیست؛ گر چه این امر خود مهم و اعتبار است. امّا منزلت این شخصیت به دلیل بلند مرتبگی او ست ؛ پیوند با و ویژگی های اوست، نه به صرف پیوند با پیامبر و اهل بیت علیهم السلام. پیوند با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام را خیلی ها داشته اند. منزلت ویژه است که او را سیده زنان جهان در همه اعصار قرار داده است.

شخصیتی که شکل گیری او از میوه بهشتی و تکون یافته از آن است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم 40 روز مانند حضرت موسی علیه السلام که به امر خدا به میقات رفت، مأمور گردید تا در شکل گیری نطفه فاطمه علیها السلام و عبادت کند. بعد از 40 روز رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بعد از به حضرت خدیجه علیها السلام فرمود:

﴿ يَا خَدِيجَةُ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرْنِي أَنَّهَا أَنْثَى وَ أَنَّهَا النَّسْلَةُ الطّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِى مِنْهَا وَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِي مِنْهَا وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ يَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ

ص: 33

فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ ﴾؛ (1) ای خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است و منشأ نسلی پاك و مبارك ، و خداوند تبارك و تعالی مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحی، امام و جانشین خدا در زمین باشند.»

شخصیتی که خلقت نوری دارد. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:

﴿ خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ علیها السلام قَبْلَ يَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَلَيْسَتْ اللّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ ﴾ ؛ (2) نور فاطمه علیها السلام قبل از این که زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد. بعضی از مردم گفتند: ای رسول خدا! پس او از جنس بشر نیست؟ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه علیها السلام حوریه ای در لباس انسان است.» در پاره ای از روایات اهل سنت آمده است که فضا با میلاد او روشن شد؛ ﴿ فاشرَقَ بنُورِ وَجهِهَا الفَضاءُ ﴾ (3)

حضرت زهرا علیها السلام در روایات

اشاره

چند حدیث از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم اللّه و ائمه معصومین علیهم السلام در مقام و عظمت آن بانوی بزرگوار ذکر می کنیم. بهترین معرف آن حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام هستند. الفاظ و قلم بشر عادی از توصیف فاطمه علیها السلام قاصر است.

روایت اول

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:

﴿ لَو عَلِمَ اللّهُ أنّ فِى الأَرضِ عِباداً أكرم مِن عَليّ و فاطمةَ و الحَسَن و الحُسَينِ لَأَمَرَنِي أَنْ أُبَاهِلَ بِهِمْ، وَ لَكِنْ أَمَرَنِي لأمَرَنِي بِالمُبَاهَلَةِ مَعَ هُوَلَّاء وَهُمْ أَفْضَلُ الخَلْقِ ﴾؛ (4)

اگر خدای تعالی بندگانی گرامی تر از علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام سراغ داشت به من فرمان می داد با آنان مباهله کنم، و لکن به من فرمان داد به همراه اینان مباهله کنم که برترین مردم هستند.»

روایت دوم

در روایت دیگری رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:

ص: 34


1- بحار الانوار، ج 43، ص 2
2- همان، ج 43، ص 4
3- ﴿ فَلَمَّا تَمَّ أَمَدَ حَمْلَهَا وَ انْقَضَى وَضَعَتْ فَاطِمَةَ فاشرق بِنُورِ وَجْهِهَا الْفَضَاءِ ﴾؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 269؛ روض الفائق، ص 214
4- همان و (تفسیر الحبری ، الکوفى الحبرى، حسين بن حكم، ج 1، ص 575)

﴿ يا فَاطِمَةُ مِنَّا خَيْرُ الأَنبِيَاءِ وَ هُوَ ابُوكِ وَ مِنَّا خَيرُ الأَوصِيَاءِ وَ هُوَ بَعلُكِ وَ مِنَّا خَيرُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ عَمَ أَبِيكِ وَ مِنَّا مَن لَهُ جَنَاحَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الجَنَّةِ حَيثُ شَاءَ وَ هُوَ جَعَفَرْ إِبْنُ عَمَ أَبِيكِ وَ مِنَّا سِبطًا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ سَيِّدَا شَبَابِ أهلِ الجَنَّةِ وَ الحَسَنُ الحُسَينُ وَ هُمَا ابناكِ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الأُمَّةِ وَ هُوَ مَن وُلدِکِ ﴾ (1)

گویا پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می خواهند بفرمایند دخترم! تمام شخصیت های مورد افتخار اسلام به تو ختم می شوند به ویژه آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی عجل اللّه تعلی فرجه و الشریف.

روايت سوم

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:﴿ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخصاً لَكَانَ فَاطِمَةَ علیها السلام بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً ﴾ (2) اگر تمام نیکی ها مجسم شود فاطمه علیها السلام می شود،

بلکه فاطمه علیها السلام بالا تر است. دخترم بهترین اهل زمین است از نظر عنصر، شرافت و کرامت .»

روایت چهارم

امیر المؤمنین علیه السلام در نامه به معاویه نوشتند ما افتخاراتی داریم، یکی حضرت زهرا علیها السلام است:﴿ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴾ (3)

روایت پنجم

آن حضرت در کلام دیگری به همسر شان فاطمه علیها السلام فرمودند:

حضرت زهرا علیها السلام :﴿ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللّهِ وَ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَأَبَرُ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوتِخَكِ بِمُخَالَفَتِي قَدْ

ص: 35


1- همان
2- ﴿ حَدَّثَنِي الشَّرِيفُ النَّقِيبُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ الْحُسَيْنِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنِي الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ الْهُذَلِيُّ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ؛ يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ عَلِيُّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِي فَمَنْ قَاسَهُ بِغَيْرِهِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ جَفَانِي [فَقَدْ] آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ رَبِّي يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَيَّ كِتَاباً مُبِيناً وَ أَمَرَنِي أَنْ أُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نَزَّلَ إِلَيْهِمْ مَا خَلَا عَلِيَّ بْنَ طَالِبِ علیه السلام فَإِنَّهُ (يَسْتَغْنِي عَنِ الْبَيَانِ إِنَّ) اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ فَصَاحَتَهُ كَفَصَاحَتِي وَ دِرَايَتَهُ كَدِرَايَتِي وَ لَوْ كَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَّكَانَ عَلِيّاً علیه السلام وَ لَوْ كَانَ الْفَضْلُ شَخْصاً لَكَانَ الْحَسَنَ علیه السلام وَ لَوْ كَانَ الْحَيَاءُ صُورَةٌ لَّكَانَ الْحُسَيْنَ وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ علیه السلام هَيْئَةً لَكَانَتْ فَاطِمَةَ [بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ] ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَما ﴾ ؛ فرائد السمطین جوینی، ج 2، ص 68 ، ح 392؛ مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنین علی بن ابی طالب و الأئمة من والده علیهم السلام من طريق العامة، ج 1، ص 135
3- نهج البلاغه، نامه 28

عَزَّ عَلَى مُفَارَقَتُكِ﴾ (1)

هنگامی که امام در کنار بستر فاطمه علیها السلام نشست، حضرت زهرا علیها السلام اظهار داشت من هرگز با شما مخالفت نکردم، امیر المؤمنین علیه السلام این جمله را که مشتمل بر پنج مدح از فاطمه علیها السلام است فرمود تو آگاه تر ،نیکو تر پرهیزکار تر، گرامی تر و در شدت خوف از خدا هستی نه در جایگاهی که من تو را توبیخ کنم.

روايت ششم

امام باقر علیه السلام می فرماید:

﴿ لَقَدْ كَانَت علیهم السلام مَفْرُوضَة الطَّاعَة عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيرِ الْوَحْشِ وَ الأَنْبِيَاءِ وَ الْمَلَائِكَةِ﴾ (2)

اطاعت او بر همه موجودات فرض و لازم بود.

روایت هفتم

امام صادق علیه السلام در مورد نام گذاری حضرت به زهرا علیها السلام فرمود:

﴿ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ﴾؛ (3) (او را زهرا می گویند) برای این که هر گاه فاطمه علیها السلام در محراب عبادت می ایستاد و به عبادت مشغول می شد نور او برای اهل آسمان می درخشید همان طور که ستارگان برای اهل زمین می درخشند.»

روایت هشتم

امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿ هِیَ الصَّدِيقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولُ﴾؛ (4) او صدیقه کبری است که بر اساس شناخت او قرنهای گذشته سپری شده است.»

روايت نهم

امام کاظم علیه السلام فرمود:

ص: 36


1- بحار الانوار، ج 43، ص 191
2- عوالم ، ج 11، ص 190
3- ﴿ مع، معاني الأخبارع، علل الشرائع الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الْجَلُودِي عَنِ الْجَوْهَرِي عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ ﴾؛ بحار الانوار، ج43، ص 12
4- ﴿ وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ ، عَنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، وَأَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ ( تَعَالَى) أَمْهَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام، رُبعَ الدُّنْيَا، فَرُبُعُهَا لَهَا ، وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ، وَ تُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهَا الْجَنَّةَ، وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأَوَّلُ ﴾؛ الامالی طوسی، ج 1، ص 668، مجلس 36

﴿ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ ﴾؛ (1) همانا فاطمه صدیقه شهیده است.»

روایت دهم

امام رضا علیه السلام فرمود:

شخصی از آل برا مکه خدمت امام رضا علیه السلام رسید و درباره خلیفه اول سؤال کرد.

امام فرمود: ﴿ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا اله الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکبر﴾. پرسش گر اصرار کرد تا پاسخ روشنی بیابد. امام فرمودند: ﴿ كَانَتْ لَنَا أُمُّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا ﴾؛ ما را مادر شایسته ای بود، از دنیا رفت در حالی که بر آن دو غضبناک بود و خبری از خشنودی و رضایت آن حضرت به ما نرسیده است.» (2)

روایت یازدهم

از امام جواد علیه السلام در حدیثی آمده شخصی به نام موسی بن قاسم به ایشان عرض کرد: من مکه بودم، قصد داشتم از طرف پدر تان طواف کنم، به من گفتند نمی شود ﴿ إِنَّ الْأَوْصِيَاءَ لَا يُطَافُ عَنْهُمْ ﴾؛ طواف از طرف اوصیاء نمی شود.» امام فرمود: ﴿ طُفْ أَفْضَلُ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِز ﴾، انجام بده هر چه می توانی این کار جایز است.» او رفت و سه سال بعد خدمت امام آمد و گزارش طواف های نیابتی را داد. عرض کرد: از طرف رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و همه ائمه علیهم السلام و شما طواف انجام دادم. بعد ادامه داد گاهی هم از طرف مادر تان فاطمه علیها السلام طواف نیابتی انجام دادم امام فرمود: ﴿ اِسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللّهُ ﴾؛ این کار را زیاد انجام بده که برترین کاری است که انجام می دهی. » (3)

ص: 37


1- ﴿ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكي بْنِ عَلِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ لا قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةً وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ ﴾؛ الكافى، ج 1، ص 458
2- ﴿وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ إِلَى الرِّضَا علیه السلام : أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَوْلَادِ الْبَرَامِكَةِ عَرَضَ لِعَلِي بْنِ مُوسَى الرّضَا فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِي أَبِي بَكْرٍ قَالَ لَهُ سُبْحَانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للهِّ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَأَلْحَ السَّائِلُ عَلَيْهِ فِي كَشْفِ الْجَوَابِ فَقَالَ علیه السلام كَانَتْ لَنَا أُمُّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا ﴾؛ الطرائف سيد بن طاووس، ج 1، ص 252
3- ﴿ أَبُو عَلِي الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيَّ الْكُوفِي عَنْ عَلِيَّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَر الثَّانِي علیه السلام قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَقِيلَ لِي إِنَّ الْأَوْصِيَاءَ لا يُطَافُ عَنْهُمْ فَقَالَ لِي بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِثَلَاثِ سِنِينَ إِنِّي كُنْتُ اسْتَأْذَنْتُكَ فِي الطَّوَافِ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَأَذِنْتَ لِي فِي ذَلِكَ فَطُفْتُ عَنْكُمَا مَا شَاءَ اللّهُ ثُمَّ وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْءٌ فَعَمِلْتُ بِهِ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ طُفْتُ يَوْماً عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ صَلَّى اللّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ الْيَوْمَ الثَّانِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ طُفْتُ الْيَوْمَ الثَّالِثَ عَنِ الْحَسَنِ علیه السلام وَ الرَّابِعَ عَنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ الْخَامِسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیهما السلام وَ السَّادِسَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِي علیهما السلام وَ الْيَوْمَ السَّابِعَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْيَوْمَ الثَّامِنَ عَنْ أَبِيكَ مُوسَى علیه السلام وَ الْيَوْمَ التَّاسِعَ عَنْ أَبِيكَ عَلِي علیه السلام وَ الْيَوْمَ الْعَاشِرَ عَنْكَ يَا سَيِّدِي وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَدِينُ اللَّهَ بِوَ لَايَتِهِمْ فَقَالَ إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِينَ اللَّهَ بِالدِّينِ الَّذِي لَا يَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَهُ قُلْتُ وَ رُبَّمَا طُفْتُ عَنْ أُمِّكَ فَاطِمَةَ اللّه وَرُبَّمَا لَمْ أَطْفْ فَقَالَ إِسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللّه ﴾؛ الكافى، ج 8، ص 330

روایت دوازدهم

از امام عسکری علیه السلام روایت شده که از ایشان سؤال شد چرا حضرت فاطمه علیها السلام را زهرا گویند؟ امام فرمود: ﴿ كَانَ وَجْهُهَا يَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ كَالشَّمْسِ الصَّاحِيَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالِ كَالْقَمَرِ الْمُنِيرِ وَ عِنْدَ الْغُرُوبِ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّي ﴾؛ (1) چهره حضرت زهرا علیها السلام برای امیر المؤمنین علیه السلام می درخشید از اول روز مانند خورشید نورانی، هنگام ظهر مانند ماه نورانی و هنگام غروب مانند ستارگان درخشان.»

روايت سيزدهم

عَنْ مَوْلَانَا الْمَهْدِي عجل اللّه تعالی فرجه الشریف،﴿ وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ﴾؛ (2) دختر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برای من الگوی نیکویی است.»

جمع بندی

درباره جایگاه، شخصیت و مقام حضرت زهرا علیها السلام و حوادث زمان ایشان گزارش های فراوانی در منابع روایی آمده است که راوی بخش عمده ای از آن ها ائمه معصومین علیهم السلام هستند. از مجموع روایات رسیده استفاده می شود زندگی حضرت زهرا علیها السلام برای آن ها مهم بوده است. از ولادت آن حضرت گرفته تا شهادت، ائمه علیهم السلام سخنان مبسوطی ذکر کرده اند که 13 محور آن تیمناً ذکر شد.

ص: 38


1- ﴿ أَبُو هَاشِمٍ الْعَسْكَرِيُّ سَأَلْتُ صَاحِبَ الْعَسْكَرِ لا لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ فَقَالَ كَانَ وَجْهُهَا يَزْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ كَالشَّمْسِ الصَّاحِيَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالِ كَالْقَمَرِ الْمُنِيرِ وَ عِنْدَ الْغُرُوبِ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَالْكَوْكَبِ الذُّرِي ﴾؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 3، ص 330
2- بحار الانوار، ج 53، ص 178

فیش روضه برگ 2

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

قال رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم ﴿ أَشْهِدُ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنِّي رَاضِ عَمَنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِظٌ عَلَى مَنْ سَخِفْتِ عَلَيْهِ.

صَلَوَاتُ اللّهِّ عَلَيْكِ وَ عَلَى أَبِيكِ وَ بَعْلِكِ وَ ذُرِّيَّتِكِ الْأَئِمَّةِ الظَّاهِرِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ﴾

علی علیه السلام است کعبه و بیتِ گلین اوست مَطاف *** در این مطافِ گلین، فاطمه علیها السلام است گرم طواف

طواف اول او از کنار حیدر علیه السلام بود *** شروعش از وسط حجره تا دم در بود

کسی که رکن و حرم خشتی از حیاتش بود *** طواف دوم او بین دود و آتش بود

طواف سوم او شعله بر جگر می زد *** نفس شمرده شمرده به پشت در می زد

طواف چارم او جان به کف نهادن بود *** دم از علی علیه السلام زدن و پشت در ستادن بود

طواف پنجم او شد شهادت پسرش *** که گشت در بر مادر فدایی پدرش

ششم طواف چه گویم زِ ضربت آن دست *** به گوش مادر سادات گوشواره شکست

طواف هفتم؛ دادند اجر مولا را *** در این طواف شکستند دست زهرا علیها السلام را

در این طواف به بازوی او نشانه زدند *** در این طواف به حوریّه تازیانه زدند

اگر چه، بعد نبی هم چنان علی علیه السلام تنهاست *** همیشه حفظ ولایت به عهده زهرا علیها السلام است

حضرت زهرا علیها السلام شیفته و عاشق همسر مهربانش بود و همیشه با محبت و احترام ایشان را صدا می زد و این محبت به قدری بود که جانش را در این راه فدا کرد. حضرت زهرا علیها السلام تا هنگام شهادت وصیت فرمود: «علی جان! وقتی من وفات کردم تو غسلم بده و کفنم کن، بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من بریز، بر بالینم روبروی من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه هایی میت به انس گرفتن بازماندگان محتاج است. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم به نیکو کاری سفارش دارم.» (1)

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه *** قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده و مدح و ثنای فاطمه *** جرم من و شفاعتِ روز جزای فاطمه

به بذل دست فاطمه! به خاک پای فاطمه! *** منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه

اما حضرت زهرا علیها السلام ماجرای مظلومیت خود را این گونه بیان می فرمایند: «قنفذ را با چند نفر دیگر به خانه ما فرستادند تا پسر عمویم علی علیه السلام را برای بیعت زیان بار خود به سقیفه بنی ساعده بیرون برند. علی علیه السلام که مشغول انجام وصیت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و تألیف قرآن بود، با آنان بیرون نرفت. آنان نیز برای عقده گشایی، هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را به آتش کشند. من در پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

یکی از آن ها تازیانه گرفت و با آن به بازویم زد؛ چنان که تازیانه همچون بازو بند به دور بازویم حلقه زد. سپس لگدی به در کوبیدند و آن را به طرف من فشار دادند و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می کشید و صورتم را می گداخت. یکی از آن ها چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره ام بر زمین افتاد و محسنم کشته شد. این است امتی که می خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم از آنان بیزاری جسته اند من نیز از آنان برائت می جویم». (2)

قنفذ، پی دل داری او آمده بود! *** مسمار، به غم خواری او آمده بود!

چون دید کسی بر سر بالینش نیست *** آتش به پرستاری او آمده بود!

به وقت مرگ، پر کردم زخون چشم تر خود را *** که تنها می گذارم بین دشمن، همسر خود را

خدایا! اولین مظلوم عالم را تو یاری کن *** که امشب می دهد از دست تنها یاور خود را

﴿ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 39


1- بیت الاحزان شیخ عباس قمی نشر دار الحکمه، قم، 1412 ق، ص 176
2- بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350 . با اندکی تلخیص

چکیده مطالب برگ 2

منزلت و عظمت حضرت زهرا علیها السلام به دلیل بلند مرتبگی و ویژگی های اوست که به صرف پیوند با پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام پیوند با پیامبر و اهل بیت را خیلی ها داشته اند.

شکل گیری فاطمه علیها السلام از میوه بهشتی و تکون یافته از آن است.

بعد از 40 روز عبادت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به حضرت خدیجه علیها السلام فرمودند: ﴿ خَدِيجَةً هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرْنِي أَنَّهَا الَّتى وَ أَنهَا النَّسْلَةُ الظَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ وَ أَنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِى مِنْهَا وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ يَجْعَلَهُمْ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ ﴾

حضرت زهرا علیها السلام خلقت نوری دارد؛ ﴿ خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُق الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَلَيْسَتْ هِيَ إِنْسِيَّةُ فَقَالَ فَاطِمَةٌ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ ﴾

1. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: ﴿ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ فِي الْأَرْضِ عِبَاداً أَكْرَمَ بْنِ عَلِيٍّ وَ أباهل بِهِمْ ، وَ لَكِنَّ أَمَرَنِي بالمباهلة مَعَ هَؤُلَاءِ وَ هْمُ أَفْضَلُ الْخُلُقِ ﴾

2. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به حضرت زهرا علیها السلام بن قاسم که از طرف حضرت فرمودند: ﴿ یا فَاطِمَةُ مِنَّا خَيرُ الأنبياء وَ هُوَ أَبُوكِ وَ مِنَا خَيرُ الأَوصِيَاءِ وَ هُوَ بَعلُکَ وَ مِنَّا خَيْرُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمرَهُ عَمَّ أَبِيكِ وَ مِنَّا مَن لَه جَنَاحَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الجَنَّةِ حَيثُ شَاءَ وَ هُوَ جَعفَرَ ابنُ عَمّ ابیک وَ مِنَّا سِيطَا هَذِهِ الأُلةِ وَ سَبْدًا شباب أهل الجنَّةِ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ وَ هُمَا ابْناكِ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مِنَا مهدِي هَذِهِ الأُمَّةِ وَ هُوَ مِن وُلْدِکِ ﴾

3. رسول خدا فرمود: ﴿ لَوْ كَانَ الْحُسن شخصاً لَكَانَ فَاطِمَةَ بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ابْنَنِي خَيْرُ أَهْل الْحُسْنُ شخصاً لَكَانَ فَاطِمَةَ بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ابْنَنِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُرَاً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً ﴾

4. امیر المؤمنين علیه السلام : ما افتخاراتی داریم ﴿ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴾

5. امیر المؤمنين علیه السلام خطاب به حضرت زهرا علیها السلام : ﴿ أَنتَ أَعْلَمُ بِاللّهِ وَ أَبَرُ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفًا مِنَ اللَّهِ مِن أنْ أُوتِخَكِ بِمُخَالَفَتِي قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُك ﴾

6. امام باقر علیه السلام می فرماید: ﴿ لَقَد كانت علیه السلام مَفْرُوضَة الطاعة عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ و الطَّير و الْوَحْشِ وَ الأنبياءِ وَ الْمَلَائِكَة ﴾

7. امام صادق علیه السلام در مورد نام گذاری حضرت به زهرا علیها السلام فرمود: ﴿ لأنها كانت إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا بَرْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ ﴾

8. امام صادق علیه السلام فرمود: ﴿ هي الصِّدِّيقَةُ الْكُيْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأول ﴾

9. امام كاظم علیه السلام فرمود: ﴿ إن فَاطِمَةَ اللّه صِدِّيقَةُ شَهِيدَةٌ ﴾

10. امام رضا علیه السلام فرمود: ﴿ كَانَتْ لَنَا أُم صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاحِظَةً وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرُ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُما ﴾

11. امام جواد علیه السلام خطاب به موسی بن قاسم که از طرف حضرت فرمودند: ﴿ اسْتَكْثِرُ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ﴾

12. امام عسکری علیه السلام درباره وجه تسمیه حضرت زهرا علیها السلام فرمود: ﴿ کَان وَجْهَهَا يَرْهَرُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ كَالشَّمْسِ الصَّاحِيَةِ وَ عِندَ الْغُرُوبِ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِي ﴾

13. ﴿ عَنْ مَوْلَانَا الْمَهْدِي عجل اللّه تعالی فرجه الشریف وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم لي أَسْوَةٌ حَسَنَةٌ ﴾

ص: 40

جلسه سوّم: اصول حاکم بر سیرۀ فاطمه سلام اللّه علیها (اصل معنویت)

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴾

فاطمه علیها السلام، تجلی سیره نبوی

حضرت زهرا علیها السلام یگانه یادگار پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، زندگی کوتاهش آیینه تمام نمای سیره نبوی است. او معارف ناب الهی را مستقیم از شخص رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرا گرفت. نزدیک ترین شخص به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است که در سفر و حضر با ایشان بود و بدون واسطه و در آغوش فرا گرفت. و برترین شخصیت عالم خلقت موفق ترین مربی دنیای بشریت پرورش یافت.

او در اوج بی مهری جامعه جاهلیت به دختر، بیشترین محبت را از پدر دیده و برای پدر نه یک دختر بلکه ام ابیها بود. او «حانیه» یعنی مهربان و دل سوز و «حبیبه» یعنی دوست و محبوب بود. هر گاه فاطمه علیها السلام بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد می شد، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چهار اقدام برایش انجام می داد ﴿ رَحبَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا وَ قَبَّلَ يَدَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ ﴾ ؛ (1) به او خوش آمد می گفت ،به

ص: 41


1- ﴿ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ السَّقانِي قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْر عَمْرِوا عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ أَحَداً كَانَ أَشْبَهَ كَلاَماً وَ حَدِيثاً مِنْ فَاطِمَةَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم وَ كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ رَعَّبَ بِهَا وَقَامَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا وَ قَبَّلَ يَدَهَا وَأَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم إِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا رَخَبَتْ بِهِ وَ قَامَتْ إِلَيْهِ وَأَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبَّلَتْهَا فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَرَخَبَ بِهَا وَ قَبَّلَهَا وَ أَسَرَّ إِلَيْهَا فَبَكَتْ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيْهَا فَضَحِكَتْ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي كُنْتُ أَحْسُبُ لِهَذِهِ الْمَرْأَةِ فَضْلاً فَإِذَا هِيَ مِنْهُنَّ بَيْنَا هِيَ تَبْكِي إِذْ هِيَ تَضْحَكُ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ إِنِّي إِذَا لَبَذِرَةٌ وَ لَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ أَسَرَّ إِلَيَّ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ مَيِّتُ فَبَكَيْتُ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَيَّ وَأَخْبَرَنِي أَنِّي أَوَّلُ أَهْلِهِ أَلْحَقِّ بِهِ فَضَحِكْتُ ﴾؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ج 1، ص 253

سوی او می شتافت ، دستش را می گرفت و می بوسید و او را در جایگاه خودش قرار می داد.»

فاطمه علیها السلام برگزیده خدا، همتای قرآن، معیار خشم و رضایت الهی است. این ها نشانه یک انسان کامل است. چگونه به صورت مطلق خشم و غضب کسی معیار حق و باطل می شود. این جز در پرتو عصمت ممکن نیست. او پاره تن پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم، حوریه ای از جنس آدم و حلقه وصل نبوت و امامت است.

از آن جا که سیره حضرت زهرا علیها السلام تجلی سیره و خلق و خوی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است، در این بخش مهم ترین اصول حاکم بر زندگی آن حضرت را بررسی می کنیم:

اصول حاکم برسیره فاطمی

منظور از اصول حاکم بر سیره فاطمی، مواردی است که با گذشت زمان تغییر نمی کند و در هر و در هر زمان و مکانی قابل اجرا و الگو برداری است؛ مهم ترین این اصول عبارتند از:اصل معنویت، اصل دشمن شناسی و اصل استقامت.

اصل معنویت

بشر مشتمل برد و بعد مادی و معنوی است، همان طور که جسم نیاز به غذا و آب

و هوا دارد، روح بشر نیز نیازمند معنویت است. بشر در بهره وری از مادیات جهان بدون استفاده از معنویت دچار طغیان و سر کشی می شود. ﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أن رَّاهُ اسْتَغْنَى ﴾ (1) چنین نیست (که شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند، از این که خود را بی نیاز ببیند!» معنویت نیاز فطری بشر است که در اثر معرفت و شناخت پیدا می شود اصل معنویت به معنای گرایش به امور معنوی و ارزشی آثار فراوانی در زندگی دارد از جمله:

برخی آثار معنویت در زندگی

الف-کاهش بحران های روحی

در پرتو معنویت اضطراب از بین می رود، حرص و طمع، افراط و تفریط و ظلم و ستم کاهش می یابد آرامش و اطمینان بر

ص: 42


1- سوره علق، آیات 6 و 7

وجود انسان حاکم می شود.

ب-پرورش فضایل اخلاقی

در پرتو معنویت انسان خود را ملزم به ارزش های اخلاقی می داند. سعی در اصلاح خود دارد و رابطه اش با خدا صمیمی می شود.

ج-عدالت اجتماعی

معنویت زمینه ساز خدمت رسانی است، در اصل معنویت، انسان آن چه را برای خود نمی پسندد برای مردم نیز نمی پسندد. زندگی از حالت عدالت اجتماعی در اصل حیوانی و یک نواخت خارج می شود و حس هم نوعی در انسان برا نگیخته می شود.

ه-استقامت و صبر

در پرتو معنویت، تحلیل انسان از بلایا تغییر می یابد. هر پدیده ای را در چارچوب این اصل تفسیر می کند. طبعاً یأس و نا امیدی بر او عارض نمی شود و حتی بیماری و فقدان را در منظومه خلقت با نگاه لطف می نگرد معنویت یعنی گرایش به عبادت، دعا، بندگی جهاد، ایثار، مناجات و خدمت به مردم.

امروز بشر دچار بحران معنویت است. دوری از معارف معنوی دین بشر را سر درگم کرده است. رهبر کبیر انقلاب حضرت امام رحمه اللّه علیه در نامه به گوربا چف (1) رهبر شوروی مشکل اساسی آنان را همین دانستند؛ ایشان نوشتند: «مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید، مشکل شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ و هستی و آفرینش است.» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: ﴿ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ كُلَّهُ فِي أَرْبَعِ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِي أَنْ تَعْرِفُ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفُ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ ﴾ (3) ؛ تمام دانش ها در چهار چیز جمع است ، خدا را بشناس، بشناس به تو چه کرده است بشناس چه از تو می خواهد و بشناس چه چیز تو را از دین خارج می کند.»

در این حدیث نورانی چهار معرفت از مبانی علم ذکر شده است. در واقع چهار راه افزایش معرفت عبارتند از خدا شناسی، خود شناسی، وظیفه شناسی و و آسیب شناسی دینی شناخت هایی که اگر به درستی به آن پرداخته شود ثمره اش

ص: 43


1- گوربا چف: میخائیل سرکتیویچ گورباچف از سال 1985 تا 1991 م، آخرین رهبر اتحاد شوروی بود. تلاش ها و اصلاحات او باعث پایان جنگ سرد شده اما هم زمان یگانگی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی را نیز پایان داد و نهایتاً باعث فرو پاشی شوروی شد گورباچف در سال 1990 م جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. وی با دکترین دو گانه پرسترویکا (اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (فضای باز سیاسی) در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی، نقش مهمی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان گرفتن جنگ در سر داشت. 11 دی 1367 ش. (اولین روز سال 1989 م.) آقایان عبد اللّه جوادی آملی و محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدید چی دباغ به نمایندگی از حضرت امام خمینی رحمه اللّه علیه به نامه ای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد. وی از رهبر شوروی خواست به سیاست مذهب ستیزی خاتمه دهد و نسبت به اسلام مطالعاتی انجام دهد. حضرت امام رحمه اللّه علیه در این نامه فرمود: «مشکل اصلی کشیر شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست.» پیام امام خمینی رحمه اللّه علیه و پیش بینی سقوط شوروی 3 سال پیش از رویداد این واقعه و اندکی پس از پایان جنگ ایران و عراق بود. به نقل از پایگاه اطلاع رسانی جماران در سال گرد در گذشت حضرت امام رحمه اللّه علیه گوربا چف طی مصاحبه ای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از این که به هشدار های بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران 3 سال قبل از فروپاشی شوروی بی اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد و گفت: مخاطب پیام آیت اللّه خمینی از نظر من همه اعصار در طول تاریخ بود».
2- پیام تاریخی امام رحمه اللّه علیه به میخائیل گوربا چف 2 . الکافی، ج 1، ص 50
3- کافی،ج 1،ص 50

معنویت و عبودیت است.

حضرت زهرا علیها السلام مظهر معنویت و بندگی خداست. خانواده ای که مظهر سوره ﴿ هَلْ أَتَى ﴾ و تجلی تلاش بی مزد هستند. نمونه هایی از معنویت در سیره حضرت زهرا علیها السلام عبارتند از:

نمونه های سیره معنوی حضرت زهرا علیها السلام

اشاره

معنویت یعنی منسوب بودن به معنا؛ یعنی جنبه روحی و درونی انسان معنویت دینی با هدف مندی و غایت گرایی همراه است. حقیقت معنویت در دین، همان روح عبودیت است.

به گفته قرآن کریم عبادت هدف خلقت است و نتیجه آن حس مسئولیت و تقواست که معیار ارزش شخصیت محسوب می شود. ارزش هر کس به آن چه می خورد یا می پوشد نیست؛ بلکه ارزش انسان به جنبه های معنوی و روحانی اوست که جنبه مادی مقدمه آن است و دنیا در نظر افراد معنویت گرا، مقدمه و مزرعه آخرت است.

رنگ الهی گرفتن و خدا گونه شدن، هدف غایی حرکت انسان است ﴿ صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ﴾ (1) در تفکر معنوی، انسان هیچ استقلالی ندارد، فانی است، وابسته محض است ﴿ إِنَّا للّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴾ (2) معنویت در اسلام پشتوانه اخلاق ، قانون، سیاست، روابط اجتماعی و همه ارزش هاست.

حسن بصری (3) در مورد حضرت زهرا علیها السلام می گوید: ﴿ مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا ﴾؛ (4) در بین امت اسلام، کسی عابد تر از فاطمه علیها السلام نبود، آن قدر برای عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد.»

پاره ای از محور های اصل معنویت در زندگی آن حضرت عبارتند از:

1.عبادت شب عروسی

هنگامی که وارد خانه امیر المؤمنین علیه السلام شد، در شب زفاف به آن حضرت عرض کرد: ﴿ فَشَبَّهتُ دخولی فی فراشی بِمَنْزِلی کَدُخولی الی لَحَدی و قبری فَأُنشِدُک اللَّهِ إِنْ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فنعبد اللَّهِ تَعَالِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ ﴾؛ (5) امروز از خانه پدر به خانه همتای گران قدرم آمدم و فردا نیز از این جا به منزل گاه دیگری و به جوار رحمت

ص: 44


1- ﴿ صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ ﴾؛ بقره، 138
2- ﴿ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴾؛ بقره ، 156
3- حسن بصری:حسن بَصری، با نام اصلی حسن بن ابو الحسن یسار، متکلم، مفسر، محدّث، واعظ، فقيه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم است. درباره مکتب فکری او اتفاق نظر وجود ندارد. بصری در سیصد تن از صحابه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلمرا درک کرد و با هفتاد نفر از حاضران در غزوه بدر مصاحبت داشت و بسیاری از احادیث را از آنان فرا گرفت و برای دیگران روایت کرد. با ملاحظه روایات و اقوال و خطبه های او می توان گفت که تنها تعداد کمی از صحابه و تابعین به اندازه او در باز گو کردن کلمات امام علی علیه السلام اهتمام داشته اند. با وجود این، به دلیل شرایط حاکم بر زمانه حسن در بسیاری موارد سخنان امام علی علیه السلام را بدون تصریح به نام گوینده اصلی و گاهی با عنوان «فقد قبل» (گفته شده) یا با تعبیر کنایی «ابو زینب» و «یکی از صالحان» نقل کرده است. از چهار منبع متقدم رجال شیعه، نام حسن فقط اختیار معرفة الرجال آمده که مهم ترین مستند رجالیان متأخر شیعه هم هست و حاوی سخنانی منسوب به فضل بن شاذان است که به مناسبت ذکر زهاد ثمانيه، حسن بصری مورد نکوهش قرار گرفته است. در میان علمای شیعه از جمله کسانی که حسن را مردود و مذموم شمرده اند، فیض کاشانی، محمد باقر مجلسی، محمد طاهر قمی و آقا محمد علی کرمانشاهی بوده اند. نقد آنان ناظر به شهرت حسن بصری به منش صوفیانه و پرهیز دادن مخاطبان از پیروی از وی بوده است. آنان با استناد به برخی گزارش ها داوری های منفی درباره حسن عرضه کرده و گاهی او را با عناوینی همچون معلم بدعت و ضلالت، مروّج رهبانیت، رئيس قدر یان، منافق و دشمن علی ، مذمت کرده اند. در مقابل، برخی از علمای متقدم و متأخر شیعه در مقام دفاع از حسن بصری بر آمده و روایات و تفاسیر او را معتبر شمرده اند.
4- بحار الانوار، ج 43، ص 84
5- احقاق الحق، ج 4، ص 481

حق خواهم رفت. از این رو، علی جان! به خدای سوگندت می دهم که بیا تا در آغازین لحظات زندگی مشترک به نماز بایستیم و هر دو با هم این شب جاودانه را به پرستش خدا سپری کنیم.

2.ندیدن کمبود ها در سایه حضور خدا

هنگامی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم از دخترش درباره کمبود های زندگی و نیاز هایش می پرسد، پاسخی تکان دهنده می شنود ﴿ شَغَلَنی عَن مَسَئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدمَتِهِ ، لاحاجَةَ لِى غَيرُ النَّظَرِ إلى وجهِهِ الكَرِيم ﴾؛ (1) لذتی که از بودن در محضر خدا نصیب می پرسد پاسخی تکان دهنده من می گردد مرا از خواهش بازداشته است، حاجتی ندارم جز این که پیوسته ناظر جمال زیبای خدای کریم باشم.

این ها برای ما درس است که در شب عروسی گناه نکنیم، خدا را فراموش نکنیم، نا شکر نباشیم. خدا برای ما در رأس امور باشد، اصل باشد همه چیز در طول خدا باشد.

3.رضایت خدا و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم، ملاک انتخاب

هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام به خواستگاری حضرت زهرا علیها السلام آمد و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم موضوع خواستگاری را مطرح کرد، اولین سؤالی که حضرت زهرا علیها السلام پرسید این بود: آیا خدا و پیامبر به این ازدواج راضی هستند؟ تا پیامبر پاسخ مثبت داد، حضرت زهرا علیها السلام علل و عرض کرد: ﴿ رَضِيتُ بِمَا رَضِيَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ ﴾؛ (2) من خشنود و راضی ام به آن چه خدا و پیامبر راضی هستند.»

واقعا اگر ملاک ازدواج در درجه نخست رضایت الهی و رضایت معصومین علیهم السلام باشد و ملاک صرف ظواهر نباشد، چنین ازدواجی استمرار و برکت دارد، متزلزل نیست.

4.قرائت قرآن در هنگام کار

افراد مختلفی حضرت را در حین کار، مشغول تلاوت قرآن دیده بودند. در روایتی سلمان گوید: بر حضرت وارد شدم در حالی که آن حضرت قرآن می خواند و آسیاب خود می چرخید. سلمان گوید: نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمدم و موضوع را عرض کردم، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم تبسمی نمود و فرمود: ﴿ يَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَا اللَّهُ قَلْبَهَا وَ

ص: 45


1- بحار الانوار، ج 43، ص 149
2- بحار الانوار، ج 43، ص 149

جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللّهِ ﴾؛ (1) همانا خداوند قلب و اعضاء دخترم فاطمه را از ایمان سرشار نموده و ایمان تا درون استخوان های او نفوذ کرده او برای بندگی خدا فارغ شده است.»

5.وصیت به تلاوت قرآن هنگام مرگ و دفن

به امیر المؤمنین علیه السلام با سفارش کرد به امیر المؤمنین علیه السلام سفارش کرد وقتی مرا به خاک می سپاری ﴿ فَأَكْثِرُ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْآنِ ﴾ (2) زياد برایم قرآن بخوان.»

6.تأثیر پذیری از قرآن

هنگامی که حضرت آیه هنگامی که آیه 43 حجر نازل شد ﴿ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابِ مِنْهُمْ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءً مَقْسُومُ ﴾؛ (3) رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم با شنیدن آیه به شدت گریست.

برای آرام کردن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شخصی نزد حضرت زهرا علیها السلام رفت ، مشاهده کرد آن حضرت در حال آسیاب کردن جو می باشد و در حال کار قرآن می خواند ﴿ وَ مَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى ﴾؛ (4) سلام کرد و جریان گریه پیامبر را مطرح نمود. فاطمه به سرعت نزد پدر آمد و علت گریه را جویا شد. هنگامی که آیه را شنید ﴿ فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ عَلَى وَجْهِهَا وَ هِيَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ ﴾؛ (5) با صورت روی زمین افتاد در حالی که می گفت وای! وای بر کسی که وارد جهنم می شود.»

هنگامی که حضرت آیه هنگامی که آیه ﴿ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابِ مِنْهُمْ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءً مَقْسُومُ ﴾ را شنید ﴿ فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ عَلَى وَجْهِهَا وَ هِيَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ ﴾

ص: 46


1- ﴿ بَعَثَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم سَلْمَانَ إِلَى فَاطِمَةَ قَالَ فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَةً حَتَّى سَلَّمْتُ فَسَمِعْتُ فَاطِمَةَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ مِنْ جَوَا وَ الرَّحَى تَدُورُ مِنْ بَرَا وَ مَا عِنْدَهَا أَنِيسُ وَ قَالَ فِي آخِرِ الْخَبَرِ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم و قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَا اللّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَكاً اسْمُهُ زُوقَابِيلُ وَ فِي خَبَرٍ أَخَرَ جَبْرَئِيلُ فَأَدَارَ لَهَا الرَّحَى وَ كَفَاهَا اللَّهُ مَنُونَةَ الدُّنْيَا مَعَ مَنُونَةِ الْآخِرَةِ ﴾؛ بحار الانوار، ج 43، ص 46.
2- ﴿ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام لَمَّا احْتُضِرَتْ أَوْصَتْ عَلِيّاً علیه السلام فَقَالَتْ إِذَا أَنَا مِتُ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِي وَ جَهَزْنِي وَ صَلَّ عَلَيَّ وَ أَنْزِلْنِي قَبْرِي وَ أَلْحِدْنِي وَ سَوَ التُّرَابَ عَلَيَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِي قُبَالَةَ وَ جْهِي فَأَكْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ يَحْتَاجُ الْمَيِّتُ فِيهَا إِلَى أَنْسِ الْأَحْيَاءِ وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وَ لْذي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أَمَّ كُلْثُومٍ فَقَالَتْ لَهُ إِذَا بَلَغَتْ فَلَهَا مَا فِي الْمَنْزِلِ ثَمَّ اللَّهُ لَهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَعَلَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ دَفَنَهَا لَيْلًا فِي دَارِ عَقِيلٍ فِي الزَّاوِيَةِ الثَّالِثَةِ مِنْ صَدْرِ الدَّارِ ﴾؛ بحار الانوار، ج 79 ،ص 27
3- حجر، 43 و 44
4- ﴿ وَ مَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴾؛ قصص، 60
5- بحار الانوار، ج 43، ص 87

7.تلاوت قرآن، عشق به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و انفاق

آن حضرت فرمود: ﴿ حُبّبَ إِلَيَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ وَ النَّظَرُ في وَجْهِ رَسولِ اللّهِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّهِ ﴾؛ (1) از دنیای شما محبّت سه چیز در دل من نهاده شد: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر خدا و انفاق در راه خدا.»

8.مناجات با خدا

از نکات مهم در زندگی آن حضرت برنامه دعا و مناجات با خداست به گونه ای که در منابع روایی آمده است آن حضرت کار های منزل را بین خود و خادمه اش فضه تقسیم می کرد تا در روز هایی که فضه کار منزل انجام می دهد مفصل تر به عبادت بپردازد. (2)

9.دعا های روزانه

مجموعه ای از ادعیه از آن حضرت نقل شده که به صورت مستقل منتشر شده است. آن حضرت در مواقع خاص ادعیه ویژه ای داشت. مرحوم مجلسی (3) ادعیه ایشان را در بحار (4) آورده است. (5)

در دعای دوشنبه ایشان آمده است:

﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ قُوَّةٌ فِي عِبَادَتِكَ وَ تَبَضُراً فِي كِتَابِكَ وَ فَهُما فِي حُكْمِكَ اللَّهُمَّ صَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلِ الْقُرْآنَ بِنَا مَا حِلاً وَ الصِّرَاطَ زَائِلاً وَ مُحَمَّداً لله عَنَّا مُوَلّياً ﴾ ؛ (6) پروردگارا! از درگاهت قدرتی برای عبادت و بندگی، بینشی برای درک قرآن و فهم لازم برای درک احکامت را خواستارم، پروردگارا! بر محمد و خاندان محمّد درود فرست و فهم قرآن را دور از دسترس فکر ما و صراط را نابود کننده ما و محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را روی گردان از ما قرار مده.»

10.دعایی برای هر حاجت مهم

امام سجاد علیه السلام نقل می کند پدرم آخرین لحظات روز عاشورا مرا در آغوش گرفت در حالی که خون از بدنش غلیان می کرد و فرمود: ﴿ يَا بُنَيَّ اِحْفَظْ عَنِّي دُعَاءً عَلَّمَتْنِيهِ فَاطِمَةُ اللّه وَ عَلَّمَهَا رَسُولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم وَ عَلَّمَهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام فِي الْحَاجَةِ وَ

ص: 47


1- نهج الحياة، ص 281
2- بحار الانوار، ج 43، ص 38
3- مرحوم مجلسی: محمد باقر بن محمد تقی بن مقصود على مجلسی، مشهور به علامه مجلسی و مجلسی، ثانی، فقیه، محدث، متکلم، و شاعر متخلص به مشتاق ،شیخ الاسلام اصفهان، و از دانشمندان بزرگ اواخر حکومت صفوی است. ولادت او بنابر آن چه در مقدمه کتاب بحار الانوار از مرآة الاحوال نقل شده است سال 1038 ق. در شهر اصفهان بوده است؛ ولی مرحوم نوری ولادت او را در 27 رمضان المبارک سال 1037 ق. دانسته است. او در آخرین سال سلطنت شاه عباس و در عصر مرجعیت میر داماد در اصفهان به دنیا آمد و دوره چهار تن از سلاطین صفوی یعنی شاه صفی، شاه عباس دوم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین را درک کرد پدر او مولی محمد تقی (مجلسی بزرگ) یکی از مفاخر و بزرگان و اعلام شیعه بود که در زمینه های مختلف علوم سر آمد بود. محمد باقر در چهار سالگی به درس و بحث روی آورد و در چهارده سالگی از ملاصدرا اجازه روایت دریافت کرد. گذشته از این در مکتب دانشمندانی چون شیخ حر عاملی، ملا محسن استر آبادی، ملا محسن فیض کاشانی، ملا صالح مازندرانی تلمذ کرده است طوری که گفته اند شمار اساتید وی به بیست و یک استاد می رسد. علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال درایه و اصول فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملا محمد باقر لاهیجی ملاحسین ،تفرشی عبد الحسین مازندرانی سید عزیز اللّه جزایری، ملا محمد کاظم شوشتری و سید نعمت اللّه جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگی نامه علامه مجلسی به نام 181 نفر از شاگردان وی اشاره کرده است علامه علاوه بر علم و دانش در عرصه سیاست نیز فعال بود و پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 ق به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. بود. مجلسی در مقدمه بحار الانوار انگیزه خود را از تأليف بحار الانوار چنین ذکر می کند؛ تألیف کتاب این است که من در دانش آموزی در انواع علوم حریص بودم و بعد از سپری کردن بخشی از عمر در دانش های گوناگون و اندیشیدن به ثمرات و غایات این علوم دریافتم که علم تنها از چشمه وحی و روایات اهل بیت حاصل می شود و در آخرت تنها این دانش سود مند است. از این رو به اخبار و روایات معصومین پرداخته ام. او هم چنین در صدد منابعی بوده است که در معرض فراموشی قرار داشتند و ازاین رو، به سراغ کتاب هایی رفته که در گذر زمان و به علت توجه زیاد به کتب اربعه مهجور مانده بود و یا به علت غرض ورزی ،فاسدان بی توجهی جاهلان و وجود مخالفان اهل بیت در حال نابودی بوده اند. او می گوید مانند این کتاب در عامه و خاصه تا کنون نوشته نشده و احدی در این کار بر من سبقت نگرفته و امید است این کتاب تا قیام قائم آل محمد ، مرجع فضلا و طالبان علم او با احراز این منصب، قدرت مهمی به هم زد و مسافرین از زن و مرد مسلمان بوده است. از آن فرصت حداکثر استفاده را نمود و تا سر حد امکان در رونق و رواج علم و حدیث شیعه و حمایت از اهل علم و مردم بی پناه و امربه معروف و نهی از منکر و محدودیت بیگانگان اسلام و مبارزه با ظلم و زور گویی که پیش از وی کسی قدرت جلوگیری آن را نداشت، کوشید. محمد باقر مجلسی علاوه بر تدوین دایرة المعارف بزرگ حدیثی، به تعمیق و شرح نویسی بر کتب حدیث و هم چنین تعمیم و ترجمه احادیث به زبان فارسی پرداخت. كتاب بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام محمد باقر مجلسی گسترده ترین کتاب حدیثی شیعه است که علاوه بر جامع بودن، معارف جنبی دیگر مانند مباحث لغوی (که یک دوره سه جلدی غریب الحدیث از آن استخراج شده) و مباحث تفسیری (که در راهنما برای آن تدوین شده است) و مباحث فراوان کلامی و... را در بردارد. به حق می توان مجلسی را پر کار ترین عالم شیعی به حساب آورد که با تألیف بیش از هفتاد اثر در بیش از دویست جلد توانست قریب یک میلیون و دویست و دو هزار و هفت صد سطر بنگارد که اگر بر عمر هفتاد و سه ساله اش تقسیم شود در هر سال 19125 سطر نگاشته است. علامه مجلسی بعد از یک عمر گران بها و تعلیم و تربیت صد ها شاگرد دانشمند و تألیف و تصنیف و ترجمه ده ها کتاب سود مند و مؤثر دینی به عربی و فارسی و آن همه آثار خیری که از خود به یادگار گذاشت. مطابق نقل «روضات الجنات» در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان سال 1110 هجری، اوائل سلطنت شاه سلطان حسین صفوی در سن هفتاد و سه سالگی چشم از این جهان فانی فرو بست و روح پر فتوحش به آشیان جنان پرواز نمود و در مسجد جامع اصفهان پهلوی پدر علامه اش ملا محمد تقی مجلسی مدفون گردید. آرامگاه مجلسی از و منبع تحقیق تمام کسانی باشد که در پی زمان در گذشتش تا کنون همواره مزار مجاورین و مسافرین از زن و مرد مسلمان بوده است.
4- بحار الانوار: «بِحَارِ الْأَنْوَارِ الْجَامِعَةِ لِدُرَرِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَطْهَار» مشهور به بحار الانوار، مفصل ترین مجموعه حدیثی شیعه است که با نظارت علامه مجلسی تألیف شده است. محمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی با مجلسی دوم (1037-1110 ق.). از معروف ترین فقها و محدثان در جهان اسلام است. وی از صاحب منصبان با نفوذ شیعه در عصر صفویه است. در علوم مختلف اسلامی مانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول، تاریخ، رجال و درایه، فلسفه، منطق، ریاضیات، ادبیات، لغت جغرافيا، طب، نجوم و علوم غریبه متخصص بود. مجلسی در مقدمه بحار الانوار انگیزه خود را از تأليف بحار الانوار چنین ذکر می کند: سبب تألیف کتاب این است که من در دانش آموزی در انواع علوم حریص بودم و بعد از سپری کردن بخشی از عمر در دانش های گوناگون و اندیشیدن به ثمرات و غایات این علوم دریافتم که علم تنها از چشمه وحی و روایات اهل بیت علیهم السلام حاصل می شود و در آخرت تنها این دانش سود مند است از این رو به اخبار و روایات معصومین علیهم السلام پرداخته ام. او هم چنین در صدد منابعی بوده است که در معرض فراموشی قرار داشتند و از این رو، به سراغ کتاب هایی رفته که در گذر زمان و به علت توجه زیاد به کتب اربعه، مهجور مانده بود و یا به علت غرض ورزی فاسدان، بی توجهی جاهلان و وجود مخالفان اهل بیت علیهم السلام در حال نابودی بوده اند او می گوید: مانند این کتاب در عامه و خاصه تا کنون نوشته نشده و احدی در این کار بر من سبقت نگرفته و امید است این کتاب، تا قیام قائم آل محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم، مرجع فضلا و طالبان علم و منبع تحقیق تمام کسانی باشد که در پی تحصیل علوم ائمه اطهار علیهم السلام هستند.تألیف این کتاب که مجموعه ای از آموزه ها و تعالیم شیعه است، بیش از 30 سال طول کشیده و گروهی از شاگردان علامه مجلسی او را در این کار یاری کرده اند. مجلسی برای تألیف این کتاب بسیاری از شاگردانش را به شهر ها و کشور های مختلف فرستاد تا کتب و نسخه های موجود روایی را پیدا کنند. برای مثال او گزارش داده حتی برای به دست آوردن كتاب مدينة العلم شیخ صدوق که تصور می شد در یمن وجود دارد گروهی را با هدایای فراوان به سوی حاکم آن جا فرستاد تا کتاب را به دست آورد. مؤلف، کتاب را بر اساس 25 موضوع کلی طراحی و آن را در 25 جلد جای داده است (در دوره های اخیر به صورت 110 جلدی منتشر می شود) در هر جلد ریز موضوعات مربوط به آن را در ابواب مختلف گرد آورده است. او در هر باب، ابتدا آیات قرآنی مرتبط با موضوع را ذکر کرده و تفسیر آن ها را می آورد و در مرحله بعد احادیث مربوط به آن باب را نقل می کند. مجلسی تلاش کرده است که در بحار الانوار تمام موضوعات و مسائل موجود را پوشش دهد. برای مثال، این مجموعه با عنوان کتاب العقل و الجهل آغاز و با مباحث مربوط به خدا شناسی و توحيد، عدل الهی و تاریخ پیامبران ادامه پیدا می کند. از جلد 15 تا 53 چاپ 110 جلدی به تاریخ زندگی و فضایل پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم و حضرت زهرا علیها السلام و امامان شیعه علیهم السلام اختصاص دارد. بحار الانوار به خاطر ذکر مستند بیشتر روایت های منقول از ائمه شیعه علیهم السلام، باب بندی موضوعات، شرح و بیان بسیاری از روایات، تحقیقات گوناگون کلامی، تاریخی فقهی، تفسیری، اخلاقی، حدیثی و لغوی، نزد محققان و پژوهشگران مقامی والا داشته است؛ چنان که با وجود حجم زیاد، از همان روزگار تألیف، نسخه های خطی بسیاری از آن نوشته شده و با رواج صنعت چاپ، همه با بخش هایی از آن بار ها به چاپ رسیده است. استفاده محدود مؤلف از کتب اربعه باعث شده اهمیت کتاب او از لحاظ فقهی کم شده و به رغم این که در دیگر زمینه ها سیطره کامل و بسیار واضحی در حوزه فرهنگ تشیع پس از خود پیدا کرده در مباحث فقهی، از مراجع متداول محسوب نشود. جلد های مختلف این کتاب به صورت متفرقه به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده اند. معروف ترین ترجمه آن کتابی است با نام مهدی موعود که ترجمه جلد 13 از چاپ 25 جلدی است و به موضوع امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف اختصاص دارد. جند هشتم بحار (چاپ قدیم) که همان جلد های 29، 30 و 31 چاپ جدید است در بردارنده مطالبی در مذمت خلفای سه گانه است. در زمان آیت اللّه بروجردی که موضوع دار التقریب مطرح بود یکی از مسائلی که چالش بر انگیز بود همین مجلدات بود. محمد تقی قمی از قاهره به قم سفر کرد و نظر آیت اللّه بروجردی را جهت برپایی تقریب به عنوان یک ضرورت جلب کرد و نهایتا آیت اللّه بروجردی متنی را امضاء کرد که جلد هشتم بحار الانوار که شامل کتاب امامت و کتاب فتن و «محن اکتاب الامامة و كتاب الفتن و المحن»، می شود، تحقیق و چاپ نشود. بعد از امضای آیت اللّه بروجردی به عنوان مرجع اعلای شیعه در آن زمان مبنی بر عدم تجدید چاپ جلد هشتم کتاب، عده ای از کار شکنان با بهانه جویی جدیدی مبنی بر این که احتمال چاپ این کتب از سوی بقیه مراجع شیعه یا دوست ایران وجود دارد مانع راه اندازی دار التقریب و ورود فقه شیعه به الازهر شدند. در پی این بهانه جویی بار دیگر، محمد تقی قمی از قاهره به خدمت بروجردی در قم رسید و با اجازه از او به دربار محمد رضا شاه رفت و به امضایی از طرف محمد رضا پهلوی به عنوان شخص اول سیاسی مملکت مبنی بر ممنوعیت چاپ جلد هشتم بحار الانوار به قاهره برگشت و بالاخره نظر آنان را جلب کرد. پس از انقلاب نیمی از جلد هشتم بحار الانوار که تنها کتاب امامت بود به نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسید و نیم دیگر آن که کتاب فتن و محن ،بود بر ممنوعیت چاپ باقی ماند. اوایل انقلاب، برخی که به تعبیر امام خمینی رحمه اللّه علیه ولایتی هایی بی دیانت بودند، این توقف چاپ را به امام خمینی رحمه اللّه علیه و انقلاب نسبت داده و برخی از آنان به عمد حقایق را کتمان کردند. شخصی به نام شیخ محمد رضا مامقانی و با نام مستعار عبد الزهراء حسینی که از متهمان کودتای نوژه بود و بعد ها به دلیل بیانات ضد انقلابی در دروس حوزوی خود محکوم به منع از ممارسات حوزوی به ویژه تدریس شد، در ولایت خود نسبت به امیر مؤمنان علی علیه السلام دچار افراط شده و کتاب مطاعن «فتن و محن» بحار الانوار را نیز به روش تحقیقی عبد الرحیم ربانی شیرازی به تحقیق در آورد و در دار الاضواء بیروت با نام مستعار خود به چاپ رسانید.
5- همان، ج 87، ص 33
6- همان

الْمُهِم وَ الْغَمِّ ﴾ ؛ (1) پسرم دعایی را که مادرم فاطمه به من آموخته حفظ کن، دعایی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به او آموخت و به پیامبر جبرئیل آموخت، این دعا برای هر حاجت مهم و رفع اندوه مؤثر است.

﴿ بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا منفس [مُنَفِّسا] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مفرج [ مُفَرِّجا] عَنِ الْمَعْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِفْلِ الصَّغِيرِيَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا ﴾؛ (2) به حق یاسین و قرآن حکیم، به حقّ طه و قرآن عظیم، ای خدایی که بر حاجت های حاجت مندان قادر و توانا هستی، ای آن که اسرار پنهان همه را می دانی، ای برطرف کننده مشکل آنان که دچار گرفتاری شده اند، ای برطرف کننده غم های مردم اندوهگین، ای رحم کننده به پیر مردان، ای روزی دهنده به کودکان صغیر، ای خدایی که بی نیاز از هر تفسیری، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و... [در این قسمت دعا هر حاجتی که دارید بخواهید].

11.دعا برای گناهکاران و خطا کاران

اسماء بنت عمیس (3) گوید: در لحظه های پایانی عمر حضرت فاطمه علیها السلام دیدم آن حضرت غسل کرد، لباس عوض کرد، رو به قبله نشست و چنین دعا کرد:

﴿ إلهى و سَيّدى، أَسْئَلُكَ بِالَّذِينَ اصْطَفَيْتَهُمْ، وَ بِبْكَاءِ وَلَدَيَّ فِي مُفَارِقَتِی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شِيعَتِي، وَ شَيعَةِ ذُرِّيَّتِي ﴾؛ (4) پروردگارا به حق پیامبرانی که برگزیدی و به گریه های دو فرزندم در فراق من از تو می خواهم از گناهکاران پیروان من و پیروان فرزندان من درگذری.»

12.دعا کردن در غروب جمعه

ایشان عصر جمعه به دعا می پرداخت و فرمود پدرم سفارش کرد روز جمعه ساعتی است که هر دعایی و خواسته ای در آن ساعت به اجابت می رسد.

﴿ إِنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمُ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ قَالَتْ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ سَاعَةٍ هِيَ ؟ قَالَ صلی اللّه علیه و آله و سلم: إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَيْنٍ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ ﴾ ؛ (5) در روز جمعه ساعتی است که هر خواسته خیر و و درخواستی

ص: 48


1- همان، ج 92، ص 196
2- الدعوات راوندی، ص 54
3- اسماء بنت عُمَیس: اَسماء بنت عُمیس از زنان مسلمان و صحابی پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم است. پدرش عمیس بن معد، از قبیله قحطانی بنی خثعم بن انمار و مادرش هند دختر عون بن زهیر حمیری بود. از تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست. اسماء به همراه همسرش جعفر بن ابی طالب اسلام آورد و به حبشه هجرت کرد. پس از شهادت جعفر به همسری ابو بکر در آمد و با در گذشت ابو بکر همسر امام علی علیه السلام شد. اسماء بنت عمیس سه فرزند به نام های عبد اللّه، محمد و عون از همسر اولش جعفر بن ابی طالب به دنیا آورد. از همسر دومش ابو بکر، محمد را در سال حجة الوداع به دنیا آورد و از همسر سومش امام علی علیه السلام دو فرزند به نام های یحیی و عون به دنیا آورد. از زمان دقیق مرگ اسماء اطلاعی در دست نیست. هر چند دو تاریخ 38 ق و پس از 60 ق. برای در گذشت او در برخی منابع آمده اما در جایی تنها به ادامه زندگی او پس از شهادت امام علی علیه السلام اشاره شده است. قبری در قبرستان باب الصغير به وی منسوب است. اسماء از معدود کسانی بود که در مراسم غسل شبانه حضرت فاطمه علیها السلام حضور داشت و حتی گفته اند در مراسم ازدواج امام علی علیه السلام با حضرت فاطمه علیها السلام نیز حاضر بود؛ اما با توجه به تاریخ این ازدواج در 2 ق. و بازگشت اسماء از حبشه این نکته بعید به نظر می رسد. ظاهراً به دلیل همین پیوند نزدیک و صادقانه او با خاندان امام علی علیه السلام بوده که در منابع شیعی از او به نیکی یاد شده است. چنان که بر اساس روایاتی امام باقر و امام صادق علیهما السلام او را ستوده اند. یعقوبی از یک «کتاب» نزد اسماء بنت عمیس نام برده که ظاهراً مشتمل بر سخنان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده است و از آن جا که اسماء، از نزدیکان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و خاندان آن حضرت به شمار می رفت، قدمت وجود چنین متنی در نهایت درجه اهمیت و ارزش قرار می گیرد، اما با توجه به سکوت منابع دقت بیشتر در جزئیات این متن و صحت انتساب آن امکان پذیر به نظر نمی رسد.
4- كوكب الدّرى، ج 1، ص 254
5- ﴿ إِنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ سَاعَةٍ هِيَ قَالَ صلی اللّه علیه و آله و سلم: إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ قَالَ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا اصْعَدْ إِلَى القِرَابِ فَإِذَا رَأَيْتَ نِصْفَ عَيْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأَعْلِمْنِي حَتَّى أَدْعُو ﴾ ؛ بحار الانوار، ج 86، ص 269

در آن به اجابت می رسد پرسیدم یا رسول اللّه کدام ساعت ؟ فرمود: آن گاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود.»

13.دعا در بستر شهادت

آن حضرت در آخرین لحظات، در بستر شهادت چنین دعا کرد:

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ، بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِيثُ، فَأَعِثْنِي وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً، وَ أَصْلِحْ لِي شَأْنِي كُلَّهُ ﴾ (1)

نجات از جهنم، عدم واگذاری به خود و اصلاح امور آخرین درخواست های آن حضرت است.

14.حضور بی نظیر در حال نماز

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که دخترم فاطمه علیها السلام به نماز می ایستد خدا به فرشتگان می فرماید:

﴿ انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةٍ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أَشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار ﴾ ؛ (2) به بنده ام و سرور بندگانم فاطمه نگاه کنید چگونه در برابر من ایستاده است و از خوف من بدنش می لرزد و با تمام وجودش به پرستش من ایستاده است، شما را گواه می گیرم که شیعیان و پیروانش را از آتش جهنم در امان قرار دادم.»

15.دعا، بهترين هدیه برای فاطمه علیها السلام

سويد بن غفله (3) نقل می کند فشار اقتصادی و فقر بر امیر المؤمنین علیه السلام عارض شد حضرت فاطمه علیها السلام نزد پدر آمد تا کمکی از او دریافت کند. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلمکه چیزی نزد شان نبود فرمود: دخترم! پنج کلمه به تو می آموزم که جبرئیل به من آموخته است. حضرت زهرا علیها السلام پرسید: آن کلمات چیست؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:

﴿ يَا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا خَيْرَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ و يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ وَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين ﴾

حضرت زهرا علیها السلام نزد امیر المؤمنین علیه السلام بازگشت امام پرسیدند: پدر و مادرم

ص: 49


1- بحار الانوار، ج 91، ص 210
2- امالی صدوق، ص 113
3- سوید بن غفله: سوید بن غفله به گفته برقی، از اولیا و بزرگان اصحاب امیر مؤمنان علیه السلام بود. هم چنین شیخ طوسی وی را جزء یاران آن حضرت دانسته است. شیخ مفید هم او را از اولیا و بزرگان اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام به شمار آورده است.

به فدایت چه خبر آوردی؟ ﴿ بأَبي أَنْتِ وَ أَمّي مَا وَرَاءَكِ يَا فَاطِمَةً قَالَتْ ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَجِئْتُ بِالْآخِرَةِ ﴾ على علیه السلام فرمود: ﴿ خَيْرُ أَيَّامِكِ ﴾؛ (1) با این که به ظاهر دست خالی برگشت، اما دریافت یک دعا را بهترین هدیه می داند و علی علیه السلام این ایام را بهترین ایام می داند که در آن از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ذکری فرا گرفته اند.

16.مراقبت نسبت به فرزندان در احیای شب قدر

حضرت زهرا علیها السلام و اجازه نمی داد که شب قدر بچه ها و اهل خانه بخوابند. سفارش می کرد کم تر غذا بخورند و در طول روز مقداری استراحت کنند و می فرمود:

﴿ مَحْرُومُ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا ﴾؛ (2) هر کسی از خیر امشب باز ماند، محروم است.»

17.تعليم دعاى حريق

در تعقیب نماز صبح دعایی از ایشان نقل شده به نام دعای حریق (3) که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام آموخت. (4) بیش از دو سوم ادعیه، دعا های خاص به انبیاء، ملائکه و رسول خداست.

18.معاد باوری در سیره حضرت زهرا علیها السلام

یکی از عرصه های معنویت در زندگی یاد معاد و قیامت است صد ها آیه در قرآن کریم به این امر اختصاص یافته است. سوره ای از قرآن کریم نمی توان ، بسان آریان یافت که موضوع معاد و مرگ در آن مطرح نشده باشد. یاد معاد و مرگ سازنده و بازدارنده است. انکار معاد یا استبعاد در آن ناشی از میل به آزادی بی قید و شرط و اباحی گری است.

قرآن کریم می فرماید:

ص: 50


1- ﴿ وَ عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ أَصَابَتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً علیه السلام شِدَّةٌ فَأَتَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام لَيْلًا رَسُولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَدَقَتِ الْبَابَ فَقَالَ أَسْمَعُ حِشَ حَبِيبَتِي بِالْبَابِ يَا أُمَّ أَيْمَنَ [قُومِي] وَ انْظُرِي فَفَتَحْتُ لَهَا الْبَابَ فَدَخَلَتْ فَقَالَ صلى اللّه عليه و آله و سلم لَقَدْ جِئْتِينَا فِي وَقْتِ مَا كُنْتِ تَأْتِينَنَا فِي مِثْلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام يَا رَسُولَ اللّهِ مَا طَعَامُ الْمَلَائِكَة عِنْدَ رَبِّهَا فَقَالَ التَحْمِيدُ فَقَالَتْ مَا طَعَامُنَا فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا اقْتُبِسَ فِي آلِ مُحَمَّدِ شَهْراً نَاراً اخْتَارِي آمُرُلَكَ ]بِخَمْسِ أَعْنُزا] أَوْ أُعَلِّمُكَ خَمْسَ كَلِمَاتٍ عَلَّمَنِيهِنَّ جَبْرَئِيلُ علیه السلام قَالَتْ يَا رَسُولَ اللّهِ [مَا] الْخَمْسُ الْكَلِمَاتٍ قَالَ يَا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا خَيْرَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ وَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ رَجَعَتْ فَلَمَّا أَبْصَرَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ علیه السلام [قَالَ] بِأَبِي أَنت وَ أُمِّي مَا وَرَاءَكِ يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَجِئْتُ [بِالْآخِرَةِ] قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام خَيْرٌ أَيَّامِكِ خَيْرُ أيَّامِكِ ﴾؛ الدعوات راوندی، ص 48
2- ﴿ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم كَانَ يَطْوِي فِرَاشَهُ وَ يَشُدُّ مِنْزَرَهُ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ كَانَ يُوقِظُ أَهْلَهُ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ كَانَ يَرْشُ وُجُوهَ النِّيَامِ بِالْمَاءِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا يَنَامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُدَاوِيهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا ﴾؛ دعائم الاسلام ،مغربی، ج 1، ص 282
3- دعای حریق: در کتاب های ادعیه - مانند مصباح و بلد الامین کفعمی - دعایی معروف به «دعای حریق» سفارش شده است که زمان خواندن آن بعد از نماز صبح می باشد. در علت نام گذاری آن، روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمود: از پدرم امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: من با پدرم امام سجاد به منطقه قبا رفتیم تا از پیر مردی از انصار عیادت نماییم، در این هنگام فردی نزد پدرم آمد و گفت خانه خود را دریابید که آتش گرفته است! پدرم سوگند یاد نمود که خانه ام آتش نگرفته است! آن شخص رفت و پس از مدتی با گروهی از شیعیان آمد و آنان نیز با گریه خبر آتش سوزی منزل را با سوگند به اطلاع پدرم رساندند. پدرم بار دیگر فرمود: هرگز! سوگند به خدا. خانه ام آتش نگرفته است و اطمینان من به پروردگار، بیش از آن چیزی است که در نزدم وجود دارد بعد ها مشخص شد که تمام خانه های اطراف آتش گرفته، اما به خانه حضرت شان آسیبی وارد نشده است. پدرم از پدرش حقیقت ماجرا را پرسید؟ حضرت شان پاسخ داد: این چیزی است که از دانش پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به ارث نزد ما است که این دانش، دوست داشتنی تر است برای ما از دنیا و هر آن چه در آن است، از مال و ریاست و سلاح و نیروی توانای جنگی و این دانش ارث با هدیه ای است که جبرئیل علیه السلام برای پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم آورده است و ایشان به علی علیه السلام و دختر شان فاطمه علیها السلام آموختند و از آنان به ما منتقل شده است و این دانش دعای کاملی است که هر کس در هر روز آن را در مقابلش قرار دهد و بخواند خداوند هزار فرشته را می گمارد تا او و خانواده و فرزندان و وابستگان و نزدیکانش را از خطر آتش سوزی و غرق شدن و... محافظت نماید.» «دعای حریق» با این فراز آغاز می شود: ﴿ اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِكَتَكَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِكَ وَ سُكَّانَ سَبْعَ سَمَاوَاتِكَ وَ أَرْضِيكَ وَ النبَيَاءَكَ وَ رُسُلِكَ وَ وَرثَة النبَيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ الصَّالِحِينَ عِبَادِكَ وَ جَمِيعِ خَلْفَكَ فَاشْهَدْ لِي وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَعْبُودُ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنْ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ ﴾
4- بحار الانوار، ج 83، ص 165

﴿ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ﴾ (1)

یاد معاد در زندگی حضرت زهرا علیها السلام بسیار پر رنگ بود. برخی مصادیق آن عبارتند از:

الف) رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روزی دختر خود را نگران و اندوهگین یافت. پرسیدند: دلیل حزن و اندوه تو چیست؟ فاطمه علیها السلام پاسخ داد:

﴿ يَا أَبَتِ ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُ قُوفَ النَّاسِ عُرَاةً يَوْمَ الْقِيَامَة (2) ... وَ اسَوْأَتَاهُ يَوْمَئِذٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلّ ﴾ (3) ای پدر! به یاد آوردم روز محشر و ایستادن مردم را در آن روز با حالت برهنه ...

وای از زشتی ها در پیشگاه خداوند بزرگ.»

ب) روزی نزد پدر آمد عرض کرد:

﴿ يَا أَبَتَاهُ أَيْنَ الْقَاكَ يَوْمَ الْمَوْقِفِ الْأَعْظَمِ وَ يَوْمَ الْأَهْوَالِ وَ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ قَالَ يَا فَاطِمَةَ علیها السلام عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ وَ مَعِي لِوَاءُ الْحَمْدِ وَ أَنَا الشَّفِيعُ لِأُمَّتِي إِلَى رَبِّي قَالَتْ يَا أَبَتَاهُ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى الْحَوْضِ وَ أَنَا أَسْقِي أُمَّتِي قَالَتْ يَا أَبَنَاهُ إِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَنَا قَائِمُ أُقُولُ رَبِّ سَلَّمَ أُمَّتِي قَالَتْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي وَ أَنَا عِنْدَ الْمِيزَانِ أَقُولُ رَبِّ سَلَّمَ أُمَّتِي قَالَتْ فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ هُنَاكَ قَالَ الْقَيْنِي عَلَى [عِنْدَ] شَفِيرِ جَهَنَّمَ أَمْنَعُ شَرَرَهَا وَ لَهَبَهَا عَنْ أُمَّتِي فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ بِذَاكَ ﴾ ؛ (4) پدر جان! روز موقف اعظم و روز فزع، تو را کجا دیدار کنم؟ فرمود: ای فاطمه! کنار درب بهشت در حالی که پرچم حمد و ستایش با من است و من برای امتم نزد خدا شفاعت می کنم، عرض کرد: پدر جان! اگر شما را آن جا ملاقات نکردم [کجا پیدا کنم] ؟

فرمود: مرا کنار حوض خواهی دید در حالی که امتم را آب می دهم، عرض کرد: اگر آن جا دیدارت نکردم؟ فرمود: کنار صراط مرا خواهی دید در حالی که ایستاده ام و می گویم پروردگارا! امتم را حفظ کن. عرض کرد آن جا هم نشد؟ فرمود: کنار میزانم و از خدا سلامت امتم را می خواهم، عرض کرد آن جا هم نشد؟ فرمود: مرا در پرت گاه

ص: 51


1- قیامت، 5 و 6
2- بحار الانوار، ج 43، ص 225
3- ﴿ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لِفَاطِمَةَ سَأَلْتِ أَبَاكِ فِيمَا سَأَلْتِ أَيْنَ تَلْقَيْنَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ لي اطلبينِي عِنْدَ الْحَوْضِ قُلْتُ إِنْ لَمْ أَجِدْكَ هَاهُنَا قَالَ تَجِدِينِي إِذَنْ مُسْتَطِلًا بِعَرْشِ رَبِّي وَ لَنْ يَسْتَظِلَّ بِهِ غَيْرِي قَالَتْ فَاطِمَةُ فَقُلْتُ يَا أَبَتِ أَهْلُ الدُّنْيَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ عُرَاةٌ فَقَالَ نَعَمْ يَا بُنَيَّةِ فَقُلْتُ وَ أَنَا عُرْيَانَةٌ قَالَ نَعَمْ وَ أَنْتِ عُرْيَانَةٌ وَ إِنَّهُ لَا يَلْتَفِتُ فِيهِ أَحَدٌ إِلَى أَحَدٍ قَالَتْ فَاطِمَهُ لا فَقُلْتُ لَهُ وَا سَوْأَتَاهُ يَوْمَئِذٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَمَا خَرَجْتُ حَتَّى قَالَ لِي هَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ الرُّوحُ الْأَمِينُ لا فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ أَقْرِكْ فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهَا أَنَّهَا اسْتَحْيَتْ مِنَ اللّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَاسْتَحْيَا اللّهُ مِنْهَا فَقَدْ وَعَدَهَا أَنْ يَكْسُوَهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُلَّتَيْنِ مِنْ نُورٍ قَالَ عَلِيٌّ فَقُلْتُ لَهَا فَهَلَّا سَأَلْتِيهِ عَنِ ابْنِ عَمِّكِ فَقَالَتْ قَدْ فَعَلْتُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أَنْ يُعْرِيَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ﴾ ؛ بحار الانوار، ج 43، ص 55
4- الامالى للصدوق، ص 276 ، مجلس 46

دوزخ ملاقات کن در حالی که امتم را از شعله های آتش حفظ می کنم این جا بود که فاطمه علیها السلام از این خبر شاد شد.»

ج) در وصایای آن حضرت به امیر المؤمنین علیه السلام آمده است:

﴿ أوصيكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنْ لا تَنْسَانِي وَ تَزُورَني بَعدَ مَمَاتِي ﴾ ؛ (1) ای ابا الحسن! تو را وصیّت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.»

یاد معاد در زندگی حضرت زهرا علیها السلام با بسیار پر رنگ بود.

د) در کلام نورانی دیگری ، آن حضرت فرمود:

﴿ إذا حُشِرْتُ يَومَ القِيامَةِ أَسْفَعُ عُصاةَ أُمَّةِ النَّبِي صلی اللّه علیه و آله و سلم ﴾ ؛ (2) هر گاه روز قیامت بر انگیخته شوم برای گناهکاران امت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شفاعت خواهم کرد.»

جمع بندی

معنویت یکی از نیاز های اساسی بشر است. آن چه در عناوین هجده گانه ذکر شد بخشی از تجلی معنویت در سیره و زندگی حضرت زهرا علیها السلام بود.

ص: 52


1- ﴿ قالت: يا اَبَا الْحَسَنِ لَمْ يَبْقَ لِى إِلَّا رَمَقٌ مِنَ الْحَياةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِيلِ وَ الْوِداعِ فَاسْتَمِعْ كَلَامِي فَإِنَّكَ لا تَسْمَعُ بَعدَ ذلِكَ صَوْتَ فاطِمَةَ أَبَداً أوصيك يا اَبَا الْحَسَنِ أَنْ لا تَنْسَانِي وَ تَزُورَنَى بَعدَ مَمَاتِي ﴾ ؛ کتاب زهرة الرياض كوكب الدّرى ، ج 1، ص 253
2- احقاق الحق، ج 19، ص 129

فیش روضه برگ 3

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

﴿ اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ ﴾ .

زكريا بن آدم می گوید: خدمت امام رضا علیه السلام بودم که حضرت جواد علیه السلام را نزد ما آوردند. او که حدود چهار ساله بود، دست ها را بر زمین نهاد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و به فکر فرو رفت. امام رضا علیه السلام به او فرمود: جانم به فدایت باد! در چه موضوعی چنین اندیشه می کنی؟ فرمود: در آن چه نسبت به مادرم فاطمه علیها السلام انجام داده اند. به خدا قسم! آن ها را از قبر بیرون می آورم، می سوزانم و خاکستر شان را به دریا می ریزم. امام رضا علیه السلام او را به خود نزدیک ساخت بین دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت باد! تو برای امامت شایستگی داری. (1)

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم *** همه زندگی شیر خدا ریخت بهم

داغی و تیزي مسمار اذیت می کرد *** تا که برخاست زجا عرش خدا ریخت بهم

بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود *** تا که زد، سلسله آل عبا ریخت بهم

ثلث سادات میان در و دیوار افتاد *** نسل سادات به یک ضربه پا ریخت بهم

گُر گرفته بدن فاطمه، ای در بس کن *** وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم

شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در *** روي آشفته أَمُ النُجَبا ریخت بهم

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آن چنان دختر دل بندش را مورد محبت قرار می داد که موجب شگفتی دیگران می شد. وقتی بعضی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم اعتراض کردند که چرا این همه فاطمه علیها السلام را در آغوش می گیری و می بوسی؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: من بوی بهشت را از فاطمه علیها السلام استشمام می کنم.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم همواره به حضرت زهرا علیها السلام می فرمود: ﴿ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ ﴾ (2)

اما با این شخصیت چه کردند که حضرت علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد؟ امام حسین علیه السلام می فرماید: وقتی مادرم قبض روح شد،

امیر المؤمنین علیه السلام مخفیانه دفنش کرد و موضع قبرش را محو نمود، سپس برخاست و صورتش را به طرف قبر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم برگرداند و گفت: ﴿ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ عَنِّي وَ السَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ ﴾ ؛ (3) یا رسول اللّه ! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد، همان دخترت که به زیارت تو آمده و در بقعه تو خوابیده و خدا خواست به سرعت به تو ملحق شود.

یا رسول اللّه! از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی من قلیل و اندک شده است، قدرت من از دوری بزرگ ترین زنان یعنی فاطمه اطهر علیها السلام ضعیف گردیده ... و می گویم: ﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أَخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ ﴾ ؛ أن امانتی را که به من دادی پس گرفته شد سپرده باز گرفته شد! فاطمه زهرا علیها السلام را بردی یا رسول اللّه ! چقدر این آسمان، سبز و زمین غبار آلود در نظر من تیره و تار است!

غم و اندوه من همیشگی گردیده! شب من با بی خوابی می گذرد! این غم از قلب من خارج نمی شود تا آن موقعی که خدا مرا در آن خانه ای که تو در آن هستی وارد نماید! در دلم دردی است که آن را جریحه دار می کند و غمی است تحریک کننده! چه زود بود که بین ما جدایی افتاد من درد دل خود را برای خدا می گویم.

﴿ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ ﴾؛ دخترت به زودی تو را از این که امت تو متحد شدند و حق او را پایمال نمودند، آگاه خواهد کرد! جریان را از فاطمه ات جویا شو و شرح حال را از وی بخواه!

﴿ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجِ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَيْهِ سَبِيلاً سَتَقُولُ ﴾ ؛ چه غم و غصه هایی که در دل او جایگزین شدند و نمی توانست برای کسی درد دل کند. وی همه آن ها را برای تو خواهد گفت.»

آن که قدش فلک از غصه دو تا کرد، منم *** آن که با قامت خم، ناله به پا کرد، منم

آن که بین در و دیوار، زبی یاری خویش *** فضه را از پی امداد صدا کرد، منم

آن که از سوز دل خویش، به ایام شباب *** طلب مرگ ز درگاه خدا کرد، منم

﴿ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 53


1- دلائل الامامه؛ ص 400 ، ح 18
2- الأمالي للصدوق، النص، ص 384
3- الكافى (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 459

چکیده مطالب برگ 3

اصول حاکم برسیره فاطمه (اصل معنویت)

حضرت زهرا علیها السلام بدون واسطه و در آغوش برترین شخصیت عالم خلقت و موفق ترین مربی دنیای بشریت پرورش یافت.

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چهار اقدام برای ورود فاطمه علیها السلام انجام می داد ﴿ رَحبَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا وَ قَبَّلَ يَدَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ ﴾

در پرتو عصمت است که خشم و غضب به صورت مطلق معیار حق و باطل می شود.

اصول حاکم بر سیره فاطمی

منظور از اصول حاکم بر سیره فاطمی، مواردی که با گذشت زمان تغییر نمی کند.

1.اصل معنویت

معنویت نیاز فطری بشر است که در اثر معرفت و شناخت پیدا می شود برخی آثار معنویت در زندگی عبارتند از:

1. کاهش بحران های روحی

2. پرورش فضایل اخلاقی

3. عدالت اجتماعی

4. حُسن ظن به عالم هستی

5. استقامت و صبر

امروز بشر دچار بحران معنویت است. حضرت امام رحمه اللّه علیه در نامه به گوربا چف: مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست.

﴿ وَجَدَتْ عِلْمَ النَّاسِ كُلُّهُ فِي أَرْبَعِ ﴾ «چهار راه افزایش معرفت بر اساس حدیث امام صادق علیه السلام» ﴿ أوَلَها أن تعرف ربك ﴾ «خدا شناسی». ﴿ و الثاني أَن تَعْرِفْ مَا صَنَعَ بِكَ ﴾ «خود شناسی»،﴿ وَ الثَّالِثُ أَن تَعرف ما أراد منك ﴾ « وظیفه شناسی» ﴿ و الرابع أن تعرف ما يخرجك من دينك ﴾ «و آسیب شناسی دینی».

شناخت هایی که اگر به درستی به آن پرداخته شود ثمره اش معنویت و عبودیت است.

نمونه های سیره معنوی حضرت زهرا علیها السلام

حقیقت معنویت در دین، همان روح عبودیت است که نتیجه آن تقواست که معیار ارزش شخصیت محسوب می شود.

حسن بصرى:﴿ مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا ﴾

1.عبادت شب عروسی

﴿ فشبهت دُخُولِي فِي فِرَاشِي بمنزلي كدخولي إِلَيَّ لَحْدِي وَ قَبْرِي فانشدك اللَّهِ إِنْ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ فنعبد اللَّهِ تَعَالِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ ﴾

2. ندیدن کمبود ها در سایه حضور خدا

هنگامی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم از دخترش درباره کمبود های زندگی می پرسد، پاسخی تکان دهنده می شنود: ﴿ شَغَلَنی عَن مَسَئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدمَتِهِ ، لاحاجَةَ لِى غَيرُ النَّظَرِ إلى وجهِهِ الكَرِيم ﴾

3. رضایت خدا و پیامبر، ملاک انتخاب هنگام خواستگاری

4. قرائت قرآن در حال کار

5. وصیت به تلاوت قرآن هنگام مرگ و دفن وصیت به امیر المؤمنين علیه السلام ، ﴿ فَأَكْثِرُ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْآنِ ﴾

6. تأثیر پذیری از قرآن

هنگامی که حضرت آيه ﴿ إنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمعينَ ﴾... را شنید؛ ﴿ فَسَقَطَتْ فَاطِمَةُ عَلَى وَجْهِهَا وَ هِيَ تَقُولُ الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ ﴾

7. تلاوت قرآن، عشق به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و اتفاق ﴿ حُبّبَ إِلَيَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ وَ النَّظَرُ في وَجْهِ رَسولِ اللّهِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّهِ ﴾

8. مناجات با خدا

فاطمه علیها السلام کار های منزل را بین خود و فضه تقسیم می کرد تا مفصل تر به عبادت بپردازد.

9. دعا های روزانه

حضرت زهرا علیها السلام در مواقع خاص ادعیه شب قدر ویژه ای داشت. مرحوم مجلسی ادعيه ایشان را در بحار آورده است.

10. دعایی برای هر حاجت مهم

دعایی که حضرت زهرا علیها السلام به امام حسین علیه السلام برای بر آورده شدن هر حاجت مهم و رفع اندوه یاد داد: ﴿ بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا منفس [مُنَفِّسا] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مفرج [ مُفَرِّجا] عَنِ الْمَعْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِفْلِ الصَّغِيرِيَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا ﴾

11. دعا برای گناهکاران و خطا کاران

دعای پایانی حضرت: ﴿ إلهى و َسَيّدى، أَسْئَلُكَ بِالَّذِينَ اصْطَفَيْتَهُمْ، وَ بِبْكَاءِ وَلَدَيَّ فِي مُفَارِقَتِی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شِيعَتِي، وَ شَيعَةِ ذُرِّيَّتِي ﴾

12. دعا کردن در غروب جمعه

﴿ إِنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمُ يَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إِلَّا أَعْطَاهُ إِيَّاهُ قَالَتْ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ سَاعَةٍ هِيَ ؟ قَالَ صلی اللّه علیه و آله و سلم: إِذَا تَدَلَّى نِصْفُ عَيْنٍ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ ﴾

13. دعا در بستر شهادت

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ، بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِيثُ، فَأَعِثْنِي وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً، وَ أَصْلِحْ لِي شَأْنِي كُلَّهُ ﴾

14. حضور بی نظیر در حال نماز

هنگامی که دخترم فاطمه علیها السلام به نماز می ایستد خدا به فرشتگان می فرماید: ﴿ انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةٍ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أَشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار ﴾

15. دعاء بهترین هدیه برای فاطمه علیها السلام

پیامبر صل اللّه علیه و اله و سلم در جواب درخواست حضرت زهرا ذكر ﴿ يَا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ يَا خَيْرَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ و يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ وَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين ﴾ را به ایشان آموخت.

16. مراقبت نسبت به فرزندان در احیای شب قدر

﴿ مَحْرُومُ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا ﴾

17. تعلیم دعای حریق

18. معاد باوری در سیره حضرت زهرا علیها السلام یاد معاد و مرگ سازنده و باز دارنده است. انکار معاد یا استبعاد در آن ناشی از میل به آزادی بی قید و شرط و باحی گری است.

﴿ بَل يُريدُ الإنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّاتِ يَوْمُ القيامة ﴾

ص: 54

جلسه چهارم: اصول حاکم بر سیرۀ فاطمه سلام اللّه علیها (اصل دشمن شناسی )

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ ﴾

دشمن شناسی در قرآن و حدیث

اشاره

ده ها آیه در قرآن کریم اختصاص به دشمن شناسی دارد. 13 سوره قرآن با دشمن شناسی شروع می شود؛ دشمن شناسی شروع می شود؛ توبه، ممتحنه، تبت، کافرون، منافقون ، فلق، ناس ... در یک اصل کلی قرآن کریم می فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ ﴾؛ (1) ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خود تان را دوست نگیرید!»

عدو از عَدو یعنی تجاوز و گذشتن از حدّ (2)

ص: 55


1- ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَ عَدُوكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِا للَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَ مَا أَعْلَنْتُمْ وَ مَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴾ ؛ممتحنه، 1
2- المفردات راغب، واژه عدو

دشمنی در عرصه های اعتقادی، نظامی، اقتصادی و سیاسی بروز می کند. دشمن گاهی درونی است مانند نفس، غضب، شهوت و گاهی بیرونی است مانند شیطان، کافر و منافق . دشمن گاهی آشکار و گاهی مخفی و پنهان است. چند اصل باید توجه شود:

1.کوچک نشمردن

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

﴿ لَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً وَ إِنْ ضَعُفَ ﴾ ؛ (1) دشمن را کوچک نشمارید گر چه ضعیف باشد.

به قول سعدی:

دانی که چه گفت زال با رستم گُرد *** دشمن نتوان حقیر و بی چاره شمرد

2.دوست نپنداشتن

دشمن در قالب دوست می آید و ادعای اصلاح می کند. نباید دشمن را دوست شمرد و فریب وعده هایش را خورد.

﴿ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوا ﴾ (2)

اتخاذ عدو یعنی او را دشمن بدانید جدی بگیرید و گول نخورید.

3.شناخت نفوذی ها

دشمن ممکن است درون خانه خود انسان باشد؛

﴿ إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ﴾ ؛ (3) همانا برخی از همسران و فرزندان، دشمن شما هستند از آنان بپرهیزید.»

قرآن کریم می فرماید: حضرت ابراهیم هنگامی که عموی خود را دشمن یافت از او برائت جست.

﴿ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوُّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ﴾ (4)

دشمن گاهی در میان خاندان انسان نفوذ می کند. پدر حنظله غسیل الملائکه (5) دشمن بود، ابو لهب عموی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دشمن بود، همسر حضرت نوح (6) و همسر حضرت لوط (7) به تصریح قرآن الگوی کافران و از دشمنان انبیاء بودند. (8)

ص: 56


1- غرر الحكم، ص 746
2- ﴿ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴾؛ فاطر، 6
3- ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ فُورٌ رَّحِيمٌ ﴾؛ تغابن 14
4- ﴿ وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأَوَاهُ حَلِيمٌ ﴾؛ توبه ، 114
5- حنظله غسیل الملائك: حَنظَلَة بن اَبی عامر، معروف به غسیل الملائکة (شهادت 3 ق.) از اصحاب پیامبر اکرم صلی اللّه عیه و آله و سلم که در جنگ احد به شهادت رسید. حَنظله در میان دوستان و دشمنان جایگاه خاصی داشت. حنظله از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و برخی از صحابه روایت نقل کرده است. عبد اللّه فرزند او که از صغار صحابه به شمار می آید فرماندهی واقعه حره را در سال 63 ق. عهده دار بود. حنظله و عبد اللّه بن عبد اللّه اُبیَ چندی پس از مسلمان شدن، از پیامبران اجازه خواستند تا پدران شان را بکشند، اما پیامبر آنان را از این کار منع کرده سبب این بود بن ابی منافق مشهور صدر اسلام پس از هجرت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به مدینه به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم حسادت ورزیدند. عبد اللّه بن اُبَی نفاق ورزید و در مدینه ماند، اما ابو عامر به همراه عده ای از جوانان اَوس به مکه نزد قریشیان رفت. بر اساس منابع، حنظله که تازه ازدواج کرده بود. با اجازه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ، شب پیش از جنگ احد در کنار همسرش ماند و صبح روز نبرد، عازم میدان شد، پیش از عزیمت حنظله به میدان نبرد، همسرش جمیله دختر عبد اللّه بن اُبَی بنابر خوابی که در آن شب دیده و آن را به شهادت شوهرش تعبیر کرده بود، چهار تن از خویشانش را به شهادت گرفت که آن شب را با حنظله گذرانده است، زیرا می ترسید بر سر فرزندی که ممکن بود از این وصلت به وجود آید نزاعی در بگیرد. حنظله در میدان جنگ بر ابو سفیان چیره شد و خواست سروی را از تنش جدا سازد، اما شداد بن اسود بن شعوب، حنظله را به شهادت رساند. در این هنگام پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که فرمودند: «فرشتگان او را غسل می دهند» از آن پس به غسیل الملائکه و فرزندانش به بنو غسیل الملائکه مشهور شدند.
6- همسر حضرت نوح: همسر حضرت نوح در خانه نبوت زندگی می کردند، ولی سر انجام از نجات یافتگان قرار نگرفت و راه کفر و الحاد را در پیش گرفت. او در اطاعت از پیامبر خدا ناکام ماند و از جاده هدایت منحرف شد. البته حضرت نوح همسر دیگری داشت که به او ایمان آورده بود. «عموره» (مادر سام بن نوح) نام همسر مؤمن و شکیبای اوست که در اولین دعوت آشکار حضرت نوح ایمان آورد. پدر عموره بعد از آگاهی از وضعیت او عموره را شکنجه می کرد و می گفت: آیا سخنان نوح به یک باره در تو چنین اثر گذاشت؟ می ترسم پادشاه از وضعت با خبر شود و تو را بکشد. عموره گفت: پدر! کجاست عقل و دانش تو که این همه شکوه و عظمت را در چهره نوح ببینی؟ اگر او از سوی خدا مأموریت نمی داشت، چنین بی پروار در میان شما لب به سخن نمی گشود و حال آن که همه شما از او سخت در هراسید. پدر عموره که می دید پند هایش هیچ تأثیری بر عقاید دخترش نداشته و او هم چنان برای مان خود استوار است، او را یک سال بدون غذا زندانی کرد. بعد از یک سال همه می اندیشیدند که او از بین رفته است؛ ولی هنگامی که او بیرون آمد، او را در سلامتی و نشاط دیدند و از روی تعجب می گفتند: چگونه در زندان بی هیچ غذایی زنده مانده است؟ عموره در پاسخ گفت: من به پروردگار نوح استغاثه کردم و حضرت نوح برایم به طور اعجاز آمیزی در زندان برایم غذا می آورد. سر انجام حضرت نوح با این بانو ازدواج می کند؛ بانویی که جد مادری پیامبر اسلام به شمار می آید. در کنار این بانوی بزرگ، از همسر دیگر نوح به کفر و الحاد مثال زده شده است. او در شرایطی که نوح پیامبر، مشغول انجام رسالت خویش و موعظه مردم بود و می بایست بیش از دیگران از پرتو خورشید رسالت نوح بهره می گرفت گوش جانش، شنوا نبود و صفحه دلش چنان تاریک همسر حضرت نوح در خانه نبوت زندگی بود که هرگز تلالو نور وحی در آن درخشش نکرد و هم چنان تیره و تار باقی ماند. «واغله» همسری ناشایست برای نوح و مادری بی صلاحیت برای «کنعان» بود. او در خط بطلان و انحراف حرکت کرد و هم گام و هم نوا با مخالفان نوح به هنک و استهزای شوهرش پرداخت و از این رو، از او به عنوان الگوی زنان کافر یاد می شود. به هر حال، عموره که روحی بلند و نورانی و تشنه زلال وحی داشت، اولین کلام الهی نوح، رودی روان از معرفت پروردگار بر دلش جاری کرد و وجودش را از سوزش جهنم و خود خواهی نجات داد؛ در حالی که واغله در غل و زنجیر تفکرات حاکم بر جامعه خویش اسیر گشت و سخنان روح بخش شوهرش نه تنها بر او اثر نکرد، بلکه بر کفر و لجاجت او افزود و این روحیه را در فرزندش کنعان نیز رشد داد؛ ولی اثر دامان پاک عموره، فرزند صالح و شایسته ای بود که پدر پیامبران بعد از نوح به شمار می آید. این دو همسر در یک خانه و در کنار یک همسر زندگی کردند، اما تفاوت آن دو غیر قابل مقایسه است یکی از آن دو راه راست و مستقیم را پیمود و دیگری راه انحراف و کفر را. همین انتخاب، سرنوشت آن دو را نیز تغییر داد و یکی از نجات یافتگان و دیگری از معذبین قرار گرفت.
7- همسر حضرت لوط ص 56 همسر لوط از زنان بد کرداری بود که خدا در قرآن مجید از وی به سختی نکوهش کرده است. نام وی «واهله» یا «والهه» یا «والفه» بوده که در سوره های اعراف، هود، حجر... با تعبیر های «عجوز، گرفتار در عذاب، خائن به دین، هلاك شده، پس مانده و امثال آن» یاد شده است. زن لوط هر چند همسر پیامبر و از نعمت های الهی در خانه او بهره مند بود، ولی تحت تأثیر بی دینی مردم خدا نشناس بود و با شوهر خود میانه ای نداشت و در افشای راز های دینی و اجتماعی که در خانه نبوت صورت می گرفت دریغ نمی کرد و از این طریق به آیین و اهداف مقدس شوهر صدمه می زد و از گسترش آن جلوگیری می نمود. در حقیقت گناه همسر لوط که موجب دوری او از رحمت خدا و هلاکت او شد، همان بیرون بردن اسرار خانه و قیام او برضد شوهرش بود. به عبارت دیگر گناه وی همکاری با دشمنان پیامبر خدا و رساندن اسرار خانه لوط علیه السلام به دشمن بود. از جمله همکاری همسر لوط با قومش افشای حضور فرشتگان - که به صورت جوانان زیبا آمده بودند- در منزل لوط است. وقتی که فرشتگان برای عذاب قوم لوط وارد منزل حضرت لوط شدند، وی نزد همسر آمد و از او خواست که ورود مهمانان را به منزلش، از قوم خویش پنهان نگاه دارد، او به ظاهر این تقاضا را پذیرفت ولی در باطن در صدد رساندن این خبر به قوم و مردمان این شهر بود. علامت و رمز میان زن لوط و قومش در این بود که هر گاه گروهی به مهمانی لوط می آمدند، چنان چه در روز بوده این زن بر فراز پشت بام خانه اش دودی را به هوا بلند می کرد و در شب نیز با افروختن آتش خبر از وجود اشخاصی در خانه خویش می داد. همسر لوط بعد از آمدن مهمانان به پشت بام خانه اش رفت و به نشانه رسیدن مهمانان جوان و زیبا که طعمه خوبی برای قوم بود با روشن نمودن آتش مردم را با خبر نمود. سر انجام قوم لوط از هر سو به سرعت به خانه لوط هجوم آورده و خواستار انجام عمل ناروا با مهمانان او شدند حضرت لوط تلاش نمود که آنان را از کار زشت شان منصرف کند ولی آن ها هم چنان اصرار می ورزیدند. فرشتگان به لوط گفتند نگران نباش ما برای هلاکت و نابودی قوم تو مأموریت یافته ایم. سپس فرشتگان به لوط علیه السلام گفتند که به همراه خانواده اش از شهر خارج ولی همسرش را که به او خیانت ورزیده با خود نبرد. سر انجام شهر قوم لوط با عذاب الهی، زیر و رو شد و آنان با بد ترین وضع هلاك و نابود شدند.
8- ﴿ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ ﴾؛ تحريم، 10

4.شناخت شیوه ها و نقشه های دشمن

دشمن روش های فراوانی دارد. عدم آگاهی از این شیوه ها، ناخواسته انسان را گرفتار دام دشمن می کند؛ مکر ،کید، نفاق، نقض پیمان ، ولایت ستیزی، شبهه افکنی، تحقیر مسلمانان، شبهه افکنی، تحقیر مسلمانان، تفرقه، فرصت طلبی، موج سواری، تضعیف باور ها، ارعاب و ترس جو سازی توجیه گری و هو چی گری بخشی از این حربه هاست؛ در یک جمله دشمن مایل است همه را به کیش خود در آورد.

﴿ وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً ﴾ ؛ (1) آنان دوست دارند همان گونه که خود کافر شده اند شما هم کافر شوید.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

﴿ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى نَبِي مِنْ أَنْبِيَائِهِ: ﴿ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لَا يَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَانِي وَ لَايَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لا يَسْلُكُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لايَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي فَيَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي ﴾؛ (2) خداوند عزّوجلّ به پیامبری از انبیاء خود وحی فرمود: به مؤمنان بگو لباس دشمنان مرا نپوشند و غذای دشمنان مرا نخورند و به روش دشمنان من نروند که در این صورت مانند آنان از دشمنان من خواهید شد.»

امام صادق علیه السلام فرمود:﴿ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى نَبِي مِنْ أَنْبِيَائِهِ: ﴿ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لَا يَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَانِي وَ لَايَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لا يَسْلُكُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لايَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي فَيَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي ﴾

مظاهر دشمن ستیزی در سیره فاطمی

اشاره

صدیقه طاهره علیها السلام نخستین شهیده راه ولایت است که با بصیرت و آگاهی از امام خود در برابر دشمنان دفاع کرد و همه توان خود را در این رابطه به کار گرفت.مهم ترین گام های اساسی ایشان در برخورد با دشمن عبارتند از:

1.افشا گری و سخنرانی

اشاره

ایشان در خطبه فدکیه و خطبه ای که در جمع زنان مهاجر و انصار ایراد فرمود، به حربه های دشمنان و سران سقیفه و نقشه های آنان پرداخت و برای همگان ویژگی های منکران غدیر را تبیین کرد. گوشه هایی از این افشا گری عبارتند از:

الف) نفاق دشمن

﴿ فَلَمَّا اخْتارَ اللَّهُ لِنَبِيْهِ دَارُ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأوى أَصْفِيائِهِ، ظَهَرَت فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفاقِ﴾؛ آن گاه که خدا برای پیامبرش خانه انبیا را برگزید، خار و خاشاک نفاق در شما ظاهر شد.»

ص: 57


1- ﴿ وَ دُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ لَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا ﴾ ؛ نساء ، 89
2- من لا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 252

یکی از بیماری های خطرناک که 13 سوره قرآن و بیش از 300 آیه به آن اختصاص یافته پدیده نفاق است.

قرآن کریم می فرماید:

﴿ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ﴾؛ (1) و گروهی از بادیه نشینان که پیرامون تو هستند منافق اند و نیز گروهی از اهل مدینه سخت به نفاق پای بندند. تو آنان را نمی شناسی ولی ما آنان را می شناسیم، به زودی آنان را دو بار مجازات می کنیم. (مجازاتی با رسوایی در دنیا و مجازاتی به هنگام مرگ)»

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

﴿ أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللَّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ ﴾ ؛ (2) من برشما از منافق آگاه به بیان می ترسم و کسی که سخنانش را می شناسید امّا عملش مورد انکار شماست.»

ب) کهنه شدن دین داری

﴿ يُسْمَلُ جِلْبَابُ يُسْمَلُ جِلْبَابُ الدِّينِ ﴾

اگر دین نزد مردم به حاشیه رفت ارزش های دینی و شخصیت های دینی هم به بوته فراموشی سپرده می شود.

ج) پیروی از شیطان

﴿ وَ أَطلَعَ الشَّيْطَانُ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ صَارِخاً بِكُمْ ، فَوَجَدَكُمْ لِدُعَائِهِ مُسْتَجِيبِينَ ﴾؛ (3) شيطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون آورد، شما را فرا خواند، دید شما پاسخ گوی دعوت او هستید.»

دشمن بر دو قسم است: داخلی مانند هوای نفس غضب ، شهوت و بیرونی مانند شیطان که دشمن قسم خورده است حضرت زهرا علیها السلام ای شاخصه دیگر پیروان سقیفه را عبور از خط الهی و پیروی از شیطان می داند

ص: 58


1- ﴿ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ ﴾؛ توبه ، 101
2- ﴿ فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى وَ وَلِيُّ النَّبِي وَ عَدُوُّ النَّبِي وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِكَاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ . وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللَّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ ﴾ ؛ نهج البلاغه، نامه 27، ص 385
3- بحار الانوار، ج 29 ، ص 235
د) پشت کردن به قرآن

﴿ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ أُمُورُهُ ظَاهِرَةً وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةً ﴾؛ چرا بیراهه می روید در حالی که کتاب خدا در میان شماست، مطالبش روشن، احکام آن درخشان و نشانه های هدایت آن آشکار است.»

ه) پیروی از حکم جاهلیت

﴿ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ﴾؛ (1) آيا آن ها حكم جاهلیت را (از تو) می خواهند؟»

2. تحريم

گام دیگر ایشان در برخورد با دشمن تحریم بود. فرمود: ﴿ وَ اللَّهِ لا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً حَتَّى أَلْقَى كَلِمَةً حَتَّى الْقَى رَبِّي فَأَشْكُوَكُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا لي ﴾؛ (2) سوگند به خدا بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما را نزد خدا ببرم که شما با خدا (دین خدا) و من چه کردید.»

ایشان اجازه نماز به آن ها نداد، وصیت کرد در تشییع و دفن او حاضر نشوند.

﴿ إذَا تُوُفِّيتُ لا تُعْلِمْ أَحَداً ... وَ لاَ تُعْلِمْ قَبْرِي أَحَداً ﴾ . (3)

3.گریه های عاطفی

گریه های حضرت زهرا علیها السلام در مکان های مختلف برای فقدان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مظلومیت امیر المؤمنین علیه السلام یکی از روش ها برای مبارزه با دشمن بود؛ به همین دلیل از گریه های ایشان نگران بودند و واکنش نشان دادند. هنگامی که امّ سلمه (4) بر حضرت وارد شد از حال و وضعیت ایشان سؤال کرد، حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:

﴿ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ هُتِكَ وَ اللَّهِ حُجُبُهُ ﴾ ؛ (5)

صبح کردم در میان خون شدید و اندوه عظیم در حالی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از دستم رفته و وصی او مظلوم واقع شده و حرمت ها شکسته شده است.»

ص: 59


1- ﴿ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾؛ مائده، 50
2- علل الشرائع، ج 1، ص 185؛ بحار الانوار، ج 43، ص 201
3- دلائل الامامة طبرى، ص 44
4- امّ سلمه: هند دختر ابو امية بن مغیره مشهور به امّ سلمه از همسران پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که ام المؤمنین خوانده شده اند. وی با پذیرش اسلام در سال های نخستین بعثت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم، در زمره اولین مسلمانان در آمد و به دستور پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم همراه با عده ای از مسلمانان به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به حبشه مهاجرت کرد. او که قبل از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با ابو سلمه عبد اللّه . عبد الاسد ازدواج کرده بود، در سال چهارم هجری پس از وفات شوهرش به عقد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در آمد. به نقل شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام، ام سلمه پس از خدیجه علیها السلام با فضیلت ترین زنان بیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده است. ام سلمه دارای فضائل و کمالاتی بود که مورد حسادت عایشه و مایه اندوه و می شد. امّ سلمه در غزوات و سریه های متعددی چون مُرَیسیع، خیبر، حدیبیه، خندق، فتح مکه و حنبن، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را همراهی کرد. امّ سلمه همواره در همراهی اهل بیت علیهم السلام می کوشید. بنابر روایات، امّ سلمه پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یکی از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می رفت، چنان که از حضرت فاطمه علیها السلام در برابر انکار ابو بکر نسبت به میراث پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دفاع کرد و در آن سال خود از عطاء محروم ماند. محبت وی به اهل بیت علیهم السلام تا بدان جا بود که تربیت امام حسین علیه السلام - در دوران کودکی- به ایشان محول شده بود و حتی در دوران بزید پس از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام ، به عزاداری پرداخت. طبق بعضی از نقل ها پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم گاه مقداری از خاک کربلا را به امّ سلمه داده بود و او نیز آن را در نیشه ای نگهداری می کرد. حضرت فرموده بود: هر گاه دیدی که این خاک به خون تبدیل شد بدان که فرزندم حسین صلی اللّه علیه و آله و سلم کشته شده است. روزی امّ سلمه در خواب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را با چهره ای غمگین و لباسی خاک آلود دید که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می آیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین علیه السلام شهید شده است. آن گاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایه ها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد. این ماجرا در روایات به «حدیث قاروره» معروف است. اکثر مورخان، تاریخ رحلت امّ سلمه را بعد از واقعه عاشورا دانسته اند.
5- ﴿ وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَلَى فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَتْ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ صلی اللّه علیه و آله و سلم وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ [اهُتِكَ] وَ اللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَضَةً عَلَى غَيْرِ مَا شَرَعَ اللّهُ فِي التَّنْزِيلِ وَ سَنَّهَا النَّبِيُّ فِي التَّأْوِيلِ وَ لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَة لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِيلَةِ الشَّقَاقِ فَيَقْطَعُ وَ تَرَ الْإِيمَانِ مِنْ قِسِيَ صُدُورِهَا وَ لَيْسَ عَلَى مَا وَعَدَ اللّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ كَفَالَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْيَا بَعْدَ أَنْتِصَارِ مِمَّنْ فَتَكَ بِآبَائِهِمْ فِي مَوَاطِنِ الْكُرُوبِ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ ﴾ ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 205

4.حضور در صحنه مبارزه

ایشان نه تنها خطبه خواند و تحریم کرد بلکه چهل شب به خانه مهاجر و انصار رفت و آنان را به مبارزه با دشمن و دفاع از حق دعوت کرد.

5.تهدید به نفرین

هنگامی که امیر المؤمنین علی علیه السلام را به مسجد بردند بین جمعیت آمد و فریاد زد:

﴿ لَوْلَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ ﴾ ؛ (1) سوگند به خدا اگر کراهت نداشتم که مردم بی گناه گرفتار بلا شوند نفرین می کردم، آن گاه می فهمیدی که نفرین من چه زود تحقق می یابد.»

هنگامی که وارد مسجد نیز شد فرمود: «یقین بدانید ناقه صالح (2) در نزد خدا از من گرامی تر و فرزندان ناقه از فرزندان من ارزشش بیشتر نبود. موی سرم را پریشان می کنم، گریبان چاک داده و کنار قبر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می روم و نفرین می کنم.»

این جا بود که حضرت علی علیه السلام سلمان را فرستاد تا مانع حضرت شود و حضرت فرمودند: ﴿ أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أَطِيعُ ﴾ ؛ (3) بر می گردم و صبر می کنم و سخن علی علیه السلام را گوش داده و اطاعت می کنم.»

جمع بندی

آن چه ذکر شد گوشه ای از مشی حضرت زهرا علیها السلام در مبارزه با دشمن و معرفی دشمن بود. درس مهم این مبارزه آن است که مردم همواره باید بیدار باشند، دشمن را بشناسند، جدی بگیرند و در برابرش موضع شفاف داشته باشند.

ص: 60


1- ﴿ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام لَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ أَخَذَتْ بِتَلَابِيبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَابِ لَوْلَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ ﴾ ؛ الکافی، ج 1 ، ص 460
2- ناقه صالح: ناقه صالح، شتر ماده ای بود که با معجزه الهی و در تایید حضرت صالح خلق شد. قرآن در چند آیه از ناقه صالح یاد کرده و در عموم موارد از آن به ﴿ ناقةُ اللّه ﴾ تعبیر می کند. اضافه ناقه به اللّه، اضافه تشریفیه دانسته شده که نشانه اهمیت این ناقه است. اهمیت این ناقه به دلیل نحوه خاص خلق آن بوده که با معجزه خاص الهی خلق شده و وسیله امتحان قوم ثمود گردیده است. قرآن این ناقه را نشانه و دلیلی از طرف پروردگار معرفی می کند: ﴿ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةُ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقه اللَّهِ لَكُمْ آيَةً ﴾ ؛ دلیل روشنی از طرف پروردگار تان برای شما آمده این ناقه الهی برای شما معجزه ای است. قرآن از طریقه به وجود آمدن این ناقه، صحبتی به میان نیاورده و تنها به نشانه بودن آن اشاره می کند. با این حال، روایات اسلامی جزئیات بیشتری از این معجزه ذکر کرده اند. صالح پس از ده ها سال تبلیغ خدا پرستی در میان قوم خود و ایمان نیاوردن عموم مردم به آنان چنین پیشنهاد می دهد: «اگر مایلید درخواستی از من کنید تا از خدای خود بخواهم و او نیز اجابت کند و یا اگر مایلید، من از خدایان شما چیزی بخواهم پس اگر خدایان شما خواسته مرا پاسخ دادند، من از میان شما می روم. زیرا هم من شما را خسته کردم و هم شما مرا خسته کردید.» بر اساس این روایات، قوم ثمود پیشنهاد صالح را پذیرفتند و پس از آماده کردن مقدمات صالح از تک تک بت ها خواهان جواب شد، اما پاسخی نشنید. نوبت به درخواست از خدای صالح رسید. هفتاد نفر از بزرگان قوم به همراه صالح نزد کوهی رفتند. سپس از صالح چنین خواستند: »در همین ساعت یک شتر ماده، سرخ مو و پر مویی ده ماهه باردار باشد و... از دل کوه بیرون بیاور». صالح گفت: «آن چه خواستید با این که بر من سخت است ولی بر پروردگارم آسان خواهد بود. سپس صالح این خواسته را از خداوند درخواست کرد کوه با صدای بلندی شکافته شد. سپس شتری با همان مشخصات از دل کوه بیرون آمد. در عین حال قوم دوباره درخواست کرد که شتر بچه خود را به دنیا بیاورد. شتر بچه خود را به دنیا آورد. در نهایت تعداد اندکی از این هفتاد نفر ایمان آوردند و حقیقت امر را به مردم گفتند. ناقه صالح با معجزه الهی به وجود آمد. وجود و حیات این معجزه الهی دلیل محکمی برای مؤمنان بود صالح و مؤمنان از شیر آن نیز می نوشیدند خداوند خواهان نگهداری و حفظ این ناقه بوده و تصریح می کند که این ناقه برای امتحان و آزمایش است: «ما ناقه را برای آزمایش آن ها فرستادیم» بر اساس آیات قرآن، قوم نمود در برابر ناقه، دو مسئولیت داشتند: «صالح گفت: این ناقه معجزه من است، آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید کم ترین آزاری به آن نرسانید که عذاب، در روزی بزرگ، شما را فرا خواهد گرفت». این ماده شتر خدا برای تان نشانه ای است. رهایش کنید تا در زمین خدا بچرد و هیچ آسیبی به او نرسانید که عذابی درد آور شما را فرا خواهد گرفت». ناقه صالح با این که معجزه ای بزرگ بود، اما قوم نمود به دستورات خداوند پایبند نماندند و شتر را کشتند و به صالح چنین گفتند: «ای صالح اگر پیامبر هستی آن چه را به ما وعده می دهی بیاور». در نهایت عذاب الهی شامل آنان شد. بر اساس آیات قرآن، آن ها با پی بردن به قطعیت عذاب پشیمان شدند اما سودی برای شان نداشت و جز مؤمنان، همه هلاک شدند. یکی از آیات قرآن کشتن ناقه را به یک فرد استناد می دهد: «یار شان را ندا دادند و او شمشیر بر گرفت و آن (شتر) را پی کرد». از برخی روایات نیز همین مطلب به دست می آید؛ اما آیات دیگر کشتن ناقه را به همگان استناد داده و به تبع آن عذاب الهی نیز شامل همه آن ها شد: ﴿ فَعَقَرُوا النَّاقَةَ و عَتَوا عَنْ أَمْرِ رَبَّهُمْ ﴾ ، پس آن ها، ماده شتر را پی کردند و از فرمان پروردگار شان سرباز زدند. این تعبیر متفاوت برای تذکر به این نکته دانسته شده است که اگر چه برخی افراد این قتل را انجام دادند ولی دیگران نیز بدان راضی بوده و آن را تایید کردند. بر اساس حدیث نقل شده از امام على علیه السام، «شتر ماده ثمود را یک نفر دست و پا برید. امّا عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند». در روایتی در کافی آمده که فردی به نام قُدار او را کشت و قوم صالح گرد آمدند و همه به ناقه ضربه ای زدند و گوشتش را تقسیم کردند و همگی از آن خوردند. صالح به آنان سه روز مهلت تو به داد و پس از آن عذاب نازل شد.
3- بحار الانوار، ج 28 ، ص 227

فیش روضه برگ 4

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

﴿ وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللّهِ وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَ صَلَ رَسُولَ اللّهِ وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَط قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ. ﴾

﴿ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ ﴾

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴾ ؛ (1) یعنی مردم، مودت نسبت به اهل بیتم را فراموش نکنید...»

عرض می کنم: ای رسول خدا! نبودی ببینی اهل مدینه مودت را چگونه معنا کردند.

شد تو را مزد رسالت با ذو القربی مودت *** بی تو چون گویم که امت با ذو القربی چه کرده؟

دخترت را دسته جمعی می زدند اهل سقیفه *** یک نفر آن جا نگفت آخر مگر زهرا چه کرده؟

دیدن این صحنه ها در کودکی بعد از پیامبر *** با دل پاک حسین و زینب کبری چه کرده؟

با دل مهدی امید شیعه در عالم خدایا *** قصه قبر نهان مادرش زهرا چه کرده؟

اما چرا باید یادگار پیغمبر، زمان و محل دفنش مخفی باشد؟ در نقل آمده است امیر المؤمنین علیه السلام می گوید: آمدم کنار زهرای مرضیه علیها السلام؛ حسن و حسین، زینب و امّ کلثوم از اتاق بیرون رفتند تعبیر این است: ﴿ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ﴾. (2)

امير المؤمنین علیه السلام فرمودند: بچه ها بیرون بروید برای این که مادر تان زهرا علیها السلام اللّه می خواهد وصیت کند. امیر المؤمنین علیه السلام نشست کنار زهرای مرضیه علیها السلام ﴿ وَضَمَّ رَأْسَهَا عَلَى صَدْرِهِ ﴾. زهرای مرضیه علیها السلام شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود: علی جان! از من راضی هستی یا نه؟ اشک در چشمان امیر المؤمنین علیه السلام حلقه زد! علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان ! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی؛ ﴿ فَوَ اللّهِ ... لَا أَغْضَبَتْنِي ﴾؛ به خدا قسم فاطمه علیها السلام یک بار مرا ناراحت نکرد.﴿ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً ﴾ در هیچ امری با من مخالفت نکرد.» اما علی جان! سفارش هایی دارم، نخست این که مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو! ﴿ اِجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِي ﴾؛ (3) بالای سرم بنشین برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظه ای است که انسان احتیاج به مونس دارد. چه مونسی بالا تر از امیر مؤمنان علیه السلام.

﴿ إِبْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى وَ لَاتَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِ الْعِرَاق ﴾ ؛ (4) علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!

پیراهن خود در غم من چاک مکن *** جز نیمه شب جسم مرا خاک مکن

از فاطمه یادگار اگر می خواهی *** خون های مرا ز روی در پاک مکن

علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند!

يا بقية اللّه ! يا فاطمة الزهرا! شما سفارش کردید که کسی سر بچه هایت داد نزند تا آن ها احساس غربت نکنند و آن ها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی ناز دانه های حسینت را چگونه با تازیانه روبروی بدن مقدس بابا می زدند.

دشمن نه تو را، که لطف و رحمت را کشت *** تقوا و حیا و شرم و عفت را، کشت

با کشتن تو، دشمن اهریمن خو *** ایثار و محبت و مروت را کشت!

﴿ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 61


1- شوری، 23
2- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج 1، ص 151
3- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 2، ص: 339
4- بحار الانوار، ج 43، ص 174

چکیده مطالب برگ 4

اصول حاكم برسیره فاطمه علیها السلام (اصل دشمن شناسی)

13 سوره قرآن با دشمن شناسی شروع می شود؛ در یک اصل کلی قرآن کریم می فرماید: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ ﴾

دشمنی در عرصه های اعتقادی نظامی، اقتصادی و سیاسی بروز می کند. دشمن گاهی درونی و گاهی بیرونی؛ گاهی آشکار و گاهی مخفی است.

در رابطه با دشمن چند اصل باید توجه شود:

1. کوچک نشمردن

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: ﴿ لَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً وَ إِنْ ضَعُفَ ﴾

2. دوست نپنداشتن

نباید دشمن را دوست شمرد و فریب وعده هایش را خورد: ﴿ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوا ﴾

3. شناخت نفوذی ها

دشمن ممکن است درون خانه خود انسان باشد؛ ﴿ إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ﴾

4. شناخت شیوه ها و نقشه های دشمن

عدم آگاهی از شیوه های متنوع دشمن نظیر مکر، کید، نفاق، نقض پیمان، ولایت ستیزی، شبهه افکنی، تحقیر مسلمانان ،تفرقه، فرصت طلبی، موج سواری، دروغ، تضعيف باور ها، ارعاب و ترس، جو سازی توجیه گری، و هو چی گری، ناخواسته انسان را در دام می اندازد.

امام صادق علیه السلام فرمود:﴿ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى نَبِي مِنْ أَنْبِيَائِهِ: ﴿ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لَا يَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَانِي وَ لَايَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لا يَسْلُكُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لايَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي فَيَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي ﴾

مظاهر دشمن ستیزی در سیره فاطمی

1. افشا گری و سخنرانی

گوشه هایی از افشا گری حربه ها و نقشه های دشمنان در خطبه های حضرت زهرا علیها السلام عبارتند از: الف) نفاق دشمن ب) کهنه شدن دین داری ج) پیروی از شیطان د) پشت کردن به قرآن ه)پیروی از حکم جاهلیت

الف) نفاق دشمن

خطبه فدكيه :﴿ فَلَمَّا إِخْتارَ اللّهُ لِنَبِيَّهِ دَارُ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوِي أَصْفِيائِهِ، ظَهَرَت فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفاق ﴾

13 سوره قرآن و بیش از 300 آیه به نفاق پرداخته است: ﴿ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَتُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ﴾

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: ﴿ أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللَّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ ﴾

ب) کهنه شدن دین داری

خطبه فدكيه:﴿ يُسْمَلُ جِلْبَابُ يُسْمَلُ جِلْبَابُ الدِّينِ ﴾

ج) پیروی از شیطان

خطبه فدكيه: ﴿ وَ أَطلَعَ الشَّيْطَانُ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ صَارِخاً بِكُمْ ، فَوَجَدَكُمْ لِدُعَائِهِ مُسْتَجِيبِينَ ﴾

د) پشت کردن به قرآن

خطبه فدكيه: ﴿ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ أُمُورُهُ ظَاهِرَةً وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةً ﴾

2. تحريم

حضرت زهرا علیها السلام فرمود: ﴿ وَ اللَّهِ لا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً حَتَّى أَلْقَى كَلِمَةً حَتَّى الْقَى رَبِّي فَأَشْكُوَكُمَا بِمَا صَنَعْتُمَا لي ﴾

3. گریه های عاطفی

گریه های حضرت زهرا علیها السلام یکی از روش ها برای مبارزه با دشمن بود: ﴿ أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ فُقِدَ النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم وَ ظُلِمَ الْوَصِيُّ وَ هُتِكَ وَ اللَّهِ حُجُبُهُ ﴾

4. حضور در صحنه مبارزه

حضرت زهرا علیها السلام چهل شب به خانه مهاجر و انصار رفت و آنان را به مبارزه با دشمن و دفاع از حق دعوت کرد

5. تهدید به نفرین

حضرت زهرا علیها السلام: ﴿ لَوْلَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ ﴾

ص: 62

جلسه پنجم: اصول حاکم بر سیرۀ فاطمه سلام اللّه علیها

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ﴾

یکی از اصول حاکم بر زندگی حضرت زهرا علیها السلام اصل استقامت است. استقامت یعنی طلب قوام و استواری؛ در خط اعتدال بودن.

قرآن کریم می فرماید:

﴿ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ ﴾؛ (1) تا زمانی که مشرکان به پیمان با شما پایداری کنند، شما پایداری کنید.»

دوبار در قرآن کریم آمده:

﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ ﴾ (2)

یکی از رموز موفقیت، استقامت است. زندگی فراز و نشیب دارد، سختی دارد، اصل استقامت یعنی ایستادگی در برابر سختی ها و خود را نباختن.

ص: 63


1- ﴿ کَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدُ عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾؛ توبه ، 7
2- ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴾؛ فصلت، 30 ؛ ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾؛ احقاف، 13

انواع استقامت:

اشاره

استقامت و پایداری شاخه هایی دارد:

1.استقامت اعتقادی

پذیرش اعتقادات، تحقیقی است نه از روی تقلید کور کورانه، گمان، حدس و ظن. هنگامی که انسان خردمند عقیده صحیحی را می پذیرد باید برای تحقق و حفظ آن استقامت کند. نمونه بارز استقامت اعتقادی، حضرت آسیه علیها السلام همسر فرعون است که زیر شکنجه ها فریاد می زد ﴿ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ ﴾ . (1)

نمونه دیگر سحره فرعون هستند که به حضرت موسی علیه اسلام ایمان آوردند و با تهدید های فرعون صحنه را خالی نکردند؛ ﴿ قَالُوا لَا ضَيْرَ اَنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴾ . (2)

نمونه دیگر از استقامت اعتقادی، جوانان اصحاب کهف هستند؛ ﴿ إِنَّهُمْ فِتْيَةُ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى ﴾ . (3)

در تاریخ اسلام گروهی بودند به نام ﴿ معذّبین فی اللَّهُ ﴾ ؛ یعنی کسانی که تا سر حد مرگ در راه مرگ در راه خدا شکنجه شدند مانند بلال (4) خباب بن ارت (5) ، سمیه (6) یاسر (7) و عمار (8) که عده ای نیز به شهادت رسیدند.

یکی از اعتقاداتی که استقامت می طلبد، اعتقاد به ولایت است. ولایت اساس دین است و در طول تاریخ همواره مشکل مخالفین با اصل ولایت بوده است. شیطان در برابر ولی خدا حضرت آدم علیه السلام سجده نکرد. بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بسیاری از پذیرش اصل ولایت سر باز زدند. فتنه ها آغاز شد. مخالفت ها رسمی و علنی شد. منّا امیر و منکم امیر جای انتخاب رسمی و الهی را گرفت، حتی افرادی حاضر شدند عذاب آن ها را بگیرد امّا زیر بار ولایت امیر المؤمنین علیه السلام نروند. (9)

در این میان زهرای مرضیه علیها السلام با تمام وجود بر سر میثاق با امام و ولی خدا پایداری کرد و بهای گزافی پرداخت. از جان خود و فرزندش گذشت تا ولی خدا تنها نماند؛ استقامتی ستودنی بر سر عقیده ای حقیقی. او نه تنها ساکت نماند بلکه به مبارزه مستقیم با مخالفان ولایت پرداخت. کلمات نورانی آن حضرت در دفاع از ولایت امیر المؤمنین علیه السلام شاهد این مدعاست، در جمع زنان مهاجر و انصار فرمود:

ص: 64


1- تحريم ، 11
2- شعراء ، 50
3- ﴿ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةُ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى ﴾؛ كهف ، 13
4- بلال: بن رَباح، معروف به بلال حبشی (در گذشت 17 تا 21 ق.) صحابی و مؤذّن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است. خاندان بلال اصالتاً از نوبه، منطقه ای در شمال سودان و جنوب مصر هستند. پدر بلال از اسیران حبشه بود و خود او نیز در طایفه بنی جُمَح یا سَراه (که ساکن مکه بودند) در خانواده ای از بردگان زاده شد. برخی سال ولادت او را سه سال پس از عام الفیل دانسته اند. بلال را با قامتی بلند و لاغر، رنگ پوستی سیاه، بسیار سیاه پوست، پشتی خمیده، مویی بلند و خاکستری و صورتی ظریف توصیف کرده اند. در مورد ازدواج بلال گزارش های مختلفی است، بلاذری در گزارشی ازدواج بلال با دختری از بنی زهره و در گزارش دیگر ازدواج وی با دختری از بنی کنانه را ذکر کرده است. با آن که برخی نویسندگان بلال را فاقد فرزند دانسته اند؛ اما سخاوی در کتابش از پسر او، عمر، به عنوان یکی از راویان او یاد کرده است. این اثیر نیز از شخصی به نام هلال بن عبد الرحمن یاد می کند که از نسل بلال بوده است. بلال پس از ماه ها تحمل رنج و مشقت، خریداری و آزاد شد. شیخ طوسی و ابن شهر آشوب بلال را آزاد شده پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم معرفی کرده اند. بلال پس از آزادی به جمع مسلمانان پیوست و نخستین مؤذّن اسلام گشت و در سفر و حضر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را همراهی نمود. از او در زمره «نجیا» و رفقای پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شده است. بلال خزانه دار بیت المال پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم هم بود و در تمامی جنگ ها رسول خدا را همراهی کرد. در جنگ بدر، به اشاره بلال، اُمَية بن خلف و فرزندش به دست مسلمانان کشته شدند و به نقل برخی، اُمَیه را خود بلال به قتل رسانید. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در مدینه، میان بلال و عبد اللّه بن عبد الرحمان خَثعَمی عقد اخوت بست و به گفته این هشام تا زمان وی دیوان حبشه و خَشعَم یکی بوده است. برخی نیز پیمان برادری او را با عُبَيدة بن حارث و يا با ابو عُبَيدَة بن جَرّاح ذكر کرده اند که شاید مربوط به پیمان اخوت قبل از هجرت به مدینه باشد. او یکی از راویان احادیث پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بود و جماعتی از صحابه و تابعان از او حدیث نقل کرده اند. هم چنین احادیث فراوانی از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در جلالت قدر او وارد شده است؛ از جمله این که بلال از سابقان و پیشی گیرندگان در اسلام بود؛ او سید مؤذنان است؛ بهشت مشتاق سه تن است: علی، عمار و بلال؛ سه تن از سیاهان سادات بهشت اند: لقمان حکیم، نجاشی و بلال و نیز دعای پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در حق او به جهت یاری دادن به حضرت فاطمه علیها السلام در کار منزل. به نقل مفسران در شأن بلال و یاران او چندین آیه نازل شده است. بلال نخستین مؤذن اسلام بود. نقل شده است که «شین» را «سین» می گفت و در روایت آمده است که مین بلال نزد حق تعالی شین است. در روز فتح مکه نیز بلال به دستور پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بر فراز کعبه شد و اذان گفت که بسیار با شکوه بود، کفار مکه از این واقعه بسیار ناراحت شدند. بلال پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم، جز در چند مورد. برای احدی اذان نگفت یکی از این موارد، به درخواست حضرت فاطمه علیها السلام بود، ولی چون آن حضرت به یاد رنج های پس از فوت پدر افتاد و از شدت ناراحتی تاب نیاورد، بلال به ناچار اذان را ناتمام رها کرد. دیگر بار زمانی بود که برای زیارت قبر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به مدینه آمد و حسنین علیهما السلام از او درخواست کردند که اذان بگوید و او نیز پذیرفت؛ این حادثه مدینه را تحت تأثیر قرار داد. آخرین بار زمانی برد که خلیفه دوم از مدینه به شام رفت (بنا به گفته طبری در سال 17 ق) و در منطقه جاییه به درخواست مسلمانان، از بلال خواست که اذان بگوید؛ او نیز پذیرفت و همگان به یاد دوران رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم گریستند. برخی منابع نقل کرده اند که بلال پس از رحلت پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم حاضر نشد که با خلیفه اول بیعت کنند و به همین دلیل به دستور عمر بن خطاب مدینه را ترک کرد و به شام رفت. بیشتر منابع تاریخ در گذشت او را سال 20 ق در دمشق ذکر کرده اند ولی سال های 17، 18 و 21 ق. نیز ذکر شده است و در پاره ای منابع تصریح شده است که به بیماری طاعون از دنیا رفته است. بنابر مشهور در باب الصغیر دمشق مدفون است. برخی نیز مدفن او را در باب کیسان داریا و باب الاربعين حلب داسته اند؛ ولی مزی احتمال می دهد کسی که در شهر حلب مدفون است. خالد، برادر بلال باشد من او را به هنگام وفات بیش از 60 ذکر کرده اند که در پاره ای منابع 63، 64 و 70 نیز ذکر شده است.
5- خباب بن ارت: حَبّاب بن اَرَت صحابی پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم و از یاران حضرت علی علیه السلام بود. از آن جا که اکثر منابع وفات خباب را در سال 37 و در 73 سالگی ثبت کرده اند، وی باید در سال هفدهم پس از عام الفیل و 23 سال پیش از بعثت به دنیا آمده باشد. گفته شده ارت (پدر خَبّاب)، از آن رو چنین نام گرفت که درست نمی توانست به عربی سخن بگوید و هر گاه می خواست به این زبان حرف بزند رتّه (لکنت زبان) پیدا می کرد. لذا برخی او را یا از نبطی ها و آرامی های عراق با از ایرانیان ساکن کسگر دانسته اند. به علاوه در روایتی از حضرت علی علیه السلام ، خیاب نخستین کسی از تبطیان شمرده شده که اسلام آورد. بنابر این، عراقی بودن خبّاب ارجح از حجازی بودن اوست. وی پیش از اسلام آزاد بود و با در آمد شخصی خود از (طریق آهنگری) گذران زندگی می کرد. وی از اولین افرادی بود که دعوت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را پذیرفت و اسلام آورد. بسیاری او را ششمین مسلمان دانسته اند که پیش از ورود حضرت رسول به خانه ارقم بن ابی ارقم مسلمان شد. حضرت علی علیه السلام سر قبر خبّاب چنین فرمود: خدا بیامرزد خبّاب پسرارت را، به رغبت اسلام آورد و از روی فرمان برداری هجرت کرد و به گذران روز، قناعت نمود و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی نمود. خباب بن ارت شکنجه های زیادی از مشرکان در مکه دید؛ ولی از اسلام باز نگشت. او قبل و بعد از هجرت در زمره مسلمانان فقیر بود. خود در جایی تصریح کرده است. هنگامی که به بیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ایمان آورد، در همی پول نداشت. در میان آن ها که اسلام خویش را اظهار نمودند، کسانی که حامی نداشتند به طرز فجیعی شکنجه می شدند و پیامبر، ایشان را به صبر و تحمل دعوت می کرد. خباب بن ارت را نیز که از مسلمانان مستضعف بود، شکنجه می کردند تا از اسلام برگردد. سن ختاب در این هنگام حدود 23 تا 25 سال بود. در تفسیر (منسوب به) امام حسن عسکری علیه السلام، کرامتی به ختاب نسبت داده شده است که وقتی کفار وی را در غل و زنجیر کرده بودند، روی داد. وی در صدر اسلام به فعالیت های تبلیغی برای گسترش اسلام اهتمام ورزیده و روایات متعددی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده است. خباب پس از هجرت به مدینه در همه غزوات پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم شرکت داشت حباب بن ارت در سال 37 ق. در گذشت.
6- سميه: سمیه دختر خَبّاط، مادر عمار یاسر صحابه مشهور پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، از اولین گروندگان به اسلام و اولین شهید اسلام است. ابو حذیفه سمیه دختر خیاط را که شریف ترین و عفیف ترین کنیزوی بود به ازدواج با سر در آورد و ،پس از آن سمیه را نیز آزاد کرد و مقرر داشت که فرزندان این زن و شوهر نیز جزء آزادگان (احرار) شناخته شوند. وقتی حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم به مقام نبوت مبعوث شد یاسر و سمیه و فرزند شان عمار، جزء اولین نفراتی بودند که به دین اسلام گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند. با اسلام آوردن این خانواده، آزار و اذیت ها و شکنجه های کفار قریش نسبت به آن ها شروع شد و روز به روز شدت می گرفت. ریگ زار داغ مکه، ابو جهل آنان را شکنجه می کرد. جلاد ها سنگ های سنگینی روی سینه هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آن ها را شکنجه و آزار می دادندو ابو جهل می گفت: «یکی از این سه امر موجب نجات و آسایش شما خواهد بود: 1. سب و شتم پیامبر 2. تیری جستن از او 3. رجوع به لات و عزی» ولی از زبان آن ها جملاتی غیر از ﴿ اللَّهُ أَكْبَر ﴾ و ﴿ لا اِله الَّا اللَّهُ ﴾ و بد گفتن به لات و عزی و یاد کردن نام پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم با کمال احترام چیزی شنیده نمی شد. پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم برای هم دردی به نزد شان می رفت، پشت سر هر یک از آن ها قرار می گرفت و با دست بدن شان را نوازش می داد و می فرمود: ﴿ صَرأ يَا آلَ بَا سرفَانَّ مَوْعِدُكُمْ الجَنَّه ﴾ ؛ ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است؛ و نیز رو به آسمان می کرد و می گفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهده ام ساخته بود. انجام دادم. یاسر در نهایت در اثر شکنجه ها به شهادت رسید. همسرش سمیه نیز که در سن پیری بود، هم چنان مقاومت می کرد. او پس از شهادت همسرش همواره مورد ناسزا گویی ابو جهل قرار می گرفت. ابو جهل از روی خشم دستور داد، تا پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یک دیگر جدا می نمودند. سر انجام کاسه صبر ابو جهل لبریز شده و با خنجریا نیزه بر شکم او زد و شکمش را درید و به این ترتیب این بانوی با صلابت را به شهادت رساند. جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند با تمام وحدت منابعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح از زیر شکنجه ابو جهل نجات دادند، تا بتواند جسد پدر و مادر خود را به خاک بسپارد.
7- ياسر: یاسر بن عامر عنسی، صحابی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و از نخستین گروندگان به اسلام است. او همسر سمیه و پدر عمار یاسر بود. او به همراه همسرش بر اثر شکنجه های مشرکان به شهادت رسیدند و نخستین شهیدان اسلام به شمار می روند. یاسر از مردم یمن و از طائف «مذجح»، از قبیله «عنس» بود. تراجم نگاران نسب او را تا حدود جد بیستم ذکر کرده اند. وی تا دوران جوانی در یمن زندگی می کرد. سه برادر داشت که یکی از آن ها مفقود شد. او به همراه دو برادر دیگرش به نام های مالک و حارث برای یافتن برادر گم شده خویش به مکه آمده و به جستجو پرداختند؛ ولی از یافتن او نا امید گشتند. مالک و حارث به یمن بازگشتند؛ اما یا سر در مکه ماند و تصمیم به سکونت در مکه گرفت. در آن زمان حکومت قبیله ای حکم فرما بود و افراد بی گانه و غریب در صورتی امنیت مالی و جانی داشتند که به یکی از قبائل می پیوستند و در سایه آن قبیله قادر به ادامه زندگی بودند. یاسر با ابو حذیفه بزرگ خاندان «قبیله بنی مخزوم»، پیمان بست و به آن ملحق شد. او کتبز خود را که نامش سمیه دختر خیاط بود به همسری یا سر در آورد و عمار از او تولد یافت و ابو حذیفه سمیه را آزاد کرد. با سر و عمار همواره با ابو حذیفه بودند تا او در گذشت. آل یاسر جزء اولین مسلمانان هستند. با این که با سر در سن کهولت بود؛ ما تحت شدید ترین شکنجه ها مقاومت کرد و در نهایت در اثر همین ضربات به شهادت رسید.
8- عمار بن یاسر: صحابی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از نخستین مسلمانان و از شیعیان امام علی علیه السلام. نسب عمار به خاندان عنس بن مالک رقبایل قحطانی و ساکن یمن می رسد. عمار از یاران نزدیک امام علی علیه السلام و از جمله نخستین شیعیان آن حضرت بود. بعد از وفات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، وی در حمایت از حضرت علی علیه السلاتم از بیعت با ابو بکر سر باز زد، عمار در زمان خلیفه سوم از جمله مخالفان خلیفه بود و در اعتراضات علیه او شرکت داشت. در زمان خلافت علی علیه السلام از همراهان آن حضرت بود و در جنگ صفین در رکاب امیر المؤمنین علیه السلام، جنگید و به دست لشکریان معاویه شهید شد. عمار هنگام شهادت، بیش از نود سال داشت. شهادت عمار در جنگ صفین به دست سپاهیان معاویه، همواره از عوامل سرزنش معاویه و از دلایل حقانیت علی علیه السلام در این نبرد دانسته شده است. دلیل این مسئله، حدیثی از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بود که قاتل عمار را گروهی باغی (یعنی گروه خارج از اطاعت امام عادل) معرفی می کرد. قبر عمار در محل شهادتش در استان رقه در سوریه قرار دارد. قبل از انقلاب اسلامی ایران، قبر عمار و اویس در اتاقی کوچک و محقر قرار داشت؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به توصیه امام خمینی رحمه اللّه علیه و با موافقت حافظ اسد، رئیس جمهور وقت سوریه، زمین اطراف مقبره خریداری شد و در سال 1383 ش با پشتیبانی دولت وقت ایران، زیارت گاهی بر روی آن بنا نهاده شد. روایاتی از پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم در فضایل عمار نقل شده است؛ از جمله این که بهشت مشتاق علی، عمار، سلمان و بلال است. هم چنین از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «عمار با حق است و حق با عمار، عمار گرد حق می چرخد هر جا که باشد و قاتل عمار در آتش است». در 21 رمضان سال 1234 ق. برابر با ششم مرداد سال 1392 ش، هم زمان با شب قدر، گروه های تکفیری در سوریه که کنترل استان رقه را به دست گرفته بودند، با حمله خمپاره ای به حرم عمار یاسر و اویس قرنی، صحن آن را تخریب و با شلیک پیاپی موشک به دیوار های حرم، بخش هایی از آن را منهدم کردند. داعش در 15 رجب سال 1435 ق. برابر با 25 اردیبهشت سال 1393 ش. این زیارت گاه را به طور کامل تخریب کرد.
9- ﴿ سَأَلَ سَائِلُ بِعَذَابٍ وَاقِعِ ﴾؛ معارج ، 1

﴿ وَ يَحهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الأَمين ﴾ ؛ (1) واى بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند.»

در بخش دیگری امام امیر المؤمنین علیه السلام را چنین معرفی کرد:

﴿ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَسَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالَاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةً وَظَاتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّه ﴾ ؛ (2) چه باعث شد از ابا الحسن انتقام بگیرند؟

چون تیزی شمشیرش را دیدند و پایداری او را مشاهده کردند که نسبت به مرگ بی اعتنا بود و دیدند که چگونه بر آنان می تازد و با دشمنان خدا نمی سازد و آنان را عقوبت می کند و خشم و غضب او در راه خداست.»

2.استقامت اقتصادی

زندگی حضرت زهرا علیها السلام با سختی های فراوانی همراه بود. مدتی در شعب ابی طالب (3) تبعید بود و مدتی در مدینه به ویژه اوائل ازدواج در فقر محض زندگی می کرد. در چنین شرایطی آن حضرت با استقامت، صبر و مدیریت نگذاشت قوام منزل و زندگی متزلزل شود. در چنین شرایط سخت اقتصادی نه تنها پایداری کرد بلکه انفاق و اطعام نیز می نمود.

مرد گرسنه ای با حضور در مسجد مدینه اظهار گرسنگی و فقر کرد. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم: فرمود چه کسی او را امشب مهمان می کند؟ حضرت علی علیه السلام عرض کرد: من يا رسول اللّه! او را همراه خود به منزل برد و از حضرت زهرا علیها السلام پرسید مهمان گرسنه ای آورده ام آیا چیزی در منزل هست؟ فاطمه علیها السلام ایثار گرانه عرض کرد:

﴿ مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصّبْيَةِ لَكِنَّا نُؤْثِرُ ضَيْفَنَا ﴾ ؛ (4) در خانه غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه، اما امشب مهمان را بر خود ترجیح می دهیم.

آن حضرت با دست خود آرد می کرد، نان می پخت و فرزندان را سرپرستی می کرد تا جایی که دست های مبارک شان زخم می شد؛ در این باره فرمود:

ص: 65


1- الاحتجاج على اهل اللجاج، ج 1، ص 108
2- همان
3- شعب ابی طالب: شِعب ابی طالب، درّه ای میان دو کوه ابو قبیس و خندمه در مکه است. در سال هفتم بعثت، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ، بنی هاشم و مسلمانان به سبب آزار های مشرکان مکه به شعب پناه جستند و سه سال در محاصره اقتصادی و اجتماعی در این مکان به سر بردند امام علی علیه السلام در نامه ای به معاویه به دشمنی قریش و محاصره سه ساله شعب ابی طالب اشاره کرده است. این منطقه ملک عبد المطلب بوده است. خانه متعلق به خدیجه که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم با او در آن زندگی می کرده و همه فرزندان شان در آن جا به دنیا آمد، در این محله واقع بوده است. این شعب که در قسمت شرق کعبه و پس از تسعی قرار گرفته، به دلیل نزدیکی به کعبه بهترین نقطه مکه بوده است. به علت تولد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در این منطقه آن را «شعب مولد» نیز نامیده اند. فاطمه زهرا علیها السلام نیز در این شعب به دنیا آمده است. امروزه تنها بخشی از محله شعب ابی طالب به نام سوق الليل باقی مانده و سایر قسمت های آن در توسعه های مختلف در داخل مسجد الحرام قرار گرفته است مهم ترین حادثه ای که موجب شهرت شعب ابی طالب شده، ماجرای محاصره بنی هاشم در این منطقه است. در شب اول محرم سال هفتم بعثت در این شعب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که به همراه بنی هاشم و بنی عبد المطلب به جز ابو لهب و فرزندانش در محاصره اقتصادی سایر خاندان های قریش قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند. این محاصره سه سال طول کشید. در اواخر سال ششم سران قریش از نفوذ و پیشرفت حیرت انگیز آیین یکتا پرستانه اسلام سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند. اسلام آوردن افرادی مانند حمزه و تمایل جوانان فریش و آزادی عملی که در کشور حبشه نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی سران قریش افزوده بود و از این که از نقشه های خود بهره ای نمی بردند، سخت متأثر بودند؛ از این رو به فکر نقشه دیگری افتادند خواستند با محاصره اقتصادی از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پایه گذار و هوا داران آن را در میان این حصار خفه سازند. مشرکان در دار الندوه جلسه ای تشکیل دادند و عهد نامه ای به خط منصور بن عكرمه و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان کردند و سوگند یاد کردند که ملت قریش، تا دم مرگ طبق موازین ذیل عمل کند: هر گونه خرید و فروش با هوا داران محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم تحریم می شود ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع می گردد. زن دادن به مسلمانان یا زن گرفتن از آنان ممنوع است. پیمان نامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم را برای کشتن به آنان تسلیم کنند. متن پیمان با مواد یاد شده به امضای تمامی با نفوذان قریش جز مطعم بن عدی رسید و با شدت هر چه تمام تر به اجرا گذاشته شد. ابو طالب بنی هاشم را دعوت کرد و حمایت از پیامبر را بر عهده آنان گذاشت. وی دستور داد عموم فامیل از محیط دره ای که در میان کوه های مکه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود خانه های کوچک و سایبان های مختصری بود منتقل شوند و در آن جا سکنی گزینند. او افرادی را در اطراف شعب گماشت تا از شعب حراست کنند. محاصره شعب سه سال طول کشید فشار و سخت گیری ها به حدی رسید که ناله فرزندان بنی هاشم به گوش مشرکان مکه می رسید ولی در دل آن ها تأثیر چندانی نمی کرد. پیامبر و یاران و عمویش ابو طالب و همسرش خدیجه 3 سال در سخت ترین شرایط به سر بردند؛ آنان در این مدت از محل دارایی های خدیجه گذران کردند. در سال دهم بعثت خداوند به پیامرش خبر داد که موریانه، پیمان نامه را خورده و تنها جمله «با سمک اللّهم» از آن باقی مانده است. پیامبر نیز ابو طالب را از آن با خبر ساخت. این هشام می نویسد گروهی از اهل علم گفته اند: «ابو طالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادر زاده ام می گوید موریانه پیمان نامه ای را که نوشته اید. خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته؛ ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سر وقت نامه رفتند دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی هاشم شکسته شد و آنان از شعب (دره) ابو طالب بیرون آمدند».
4- ﴿ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَشَكَا إِلَيْهِ الْجُوعَ، فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم إِلَى بُيُوتِ أَزْوَاجِهِ فَقُلْنَ: مَا عِنْدَنَا إِلَّا الْمَاءُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم: مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّيْلَةَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام: أَنَا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ أَتَى فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ: مَا عِنْدَكَ، يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللّهِ فَقَالَتْ: مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْيَةِ لَكِنَّا نُؤْثِرُ ضَيْفَنَا. فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام: يَا ابْنَةَ مُحَمَّدٍ، نَوْمِي الصِّبْيَةَ، وَ أَطْفِفِي الْمِصْبَاحَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ عَلِيٌّ علیه السلام غَدَا عَلَى رَسُولِ اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ، فَلَمْ يَبْرَحْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْكَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾ ؛ الامالي للطوسی، ص 185

﴿ قد مَجِلَتْ قد مَجِلَتْ يداي مِنَ الرَّحَى لَيلَتِي جَمِيعاً أَديرُ الرَّحَى حَتَّى أصبحَ ﴾ ؛ (1) دستانم در اثر آرد کردن گندم ورم کرده امشب تا صبح به آرد کردن مشغول بودم.»

3.استقامت در راه تبلیغ

﴿ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ﴾؛ (2) آنان که همواره پیام های خدا را به مردم می رسانند و از عظمت او می ترسند و از هیچ کسی جز او واهمه ندارند.»

حضرت زهرا علیها السلام مرتب به تبلیغ معارف دین می پرداخت و سختی ها را در این راه تحمل می کرد، پرسش های مردم را پاسخ می داد. ایشان محدثه است، روایات زیادی از آن بزرگوار نقل شده است. استقامت ایشان در راه تبلیغ ولایت موجب شد اصل امامت بماند و شیعه منسجم شود.

4.استقامت در مصائب و سختی ها

یکی از مصادیق استقامت و پایداری، استقامت در مصائب و گرفتاری هاست. زندگی بدون مصائب و بلایا قابل تصور نیست. صبر و مقاومت در برابر سختی ها و رضایت به تقدیر الهی اجر فراوان دارد. در روایت داریم:

﴿ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى بَلَائی فَلْيَعْبُدْ رَبَّاً سِوَايَ ﴾ ؛ (3) آن که به قضای من رضا ندهد و بر بلای من تحمل نکند، پس خدایی غیر از من را پرستش کند.»

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روزی بر فاطمه علیها السلام وارد شد، دید دخترش روی زمین نشسته، در حالی که فرزندش را شیر می دهد، با دست دیگر با آسیاب دستی گندم آرد می کند، اشک در چشمان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم حلقه زد، فرمود:

﴿ يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَة ﴾ ؛ دخترم ! تلخی دنیا را به یاد شیرینی و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز.»

ص: 66


1- ﴿ عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ : أُهْدِيَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم رَقِيقُ أَهْدَاهُ لَهُ بَعْضِ مُلُوكِ الْأَعَاجِمِ فَقُلْتُ لِفَاطِمَةَ : أَئتَ أَبَاكَ فَاسْتَخْدِمِيهِ خَادِماً ، فَأَتَتْ فَاطِمَةَ فَلَمْ تَجِدْهُ وَ كَانَ يَوْمَ عَائِشَةُ ، ثُمَّ رَجَعْتُ مَرَّةً أُخْرَى فَلَمْ تَجِدْهُ وَ اخْتَلَفَتِ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَأْتِ يَوْمَهُ ذَلِكَ حَتَّى صَلَاةِ الْعِشَاءِ ، فَلَمَّا أَتَى أَخْبَرْتُهُ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ التمسته أَرْبَعَ مَرَّاتٍ ، فَأَتَى فَاطِمَةَ فَقَالَ : مَا أَخْرَجَكَ مِنْ بَيْتِكَ ؟ قَالَ : وَ طَفِقْتُ أَغَمَزَهَا أَقُولُ استخدمي أَبَاكَ فأدنت اليه يَدَهَا فَقَالَتْ : قَدْ مَجِلَتْ يَدَايَ مِنَ الرَّحَى لَيْلَتِي جَمِيعاً أُدِيرُ الرَّحَى حَتَّى أُصْبِحَ وَ أَبُو الْحَسَنِ يَحْمِلُ حَسَناً وَ حُسَيْناً . قَالَ لَهَا : اصْبِرِي ﴾ ؛ احقاق الْحَقِّ و ازهاق الْبَاطِلِ ج 25 ، ص 319؛ فرهنگ فاطمیه، ص 391
2- ﴿ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴾؛ احزاب ، 39
3- مسكّن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ج 1، ص 11

حضرت فاطمه علیها السلام در پاسخ عرض کرد:

﴿ الْحَمْدُ للّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ اللّهِ عَلَى آلَائِه ﴾ ؛ (1) خدا را سپاس می گویم به سبب نعمت های فراوانی که به من عطا فرموده و او را در مقابل محبت هایش شکر می گزارم.»

﴿ رَأَى النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَاطِمَةَ وَ عَلَيْهَا كِسَاءُ مِنّ أَجِلَةِ الْإِبِلِ وَ هِيَ تَطْحَنُ بِيَدَيْهَا وَ تُرْضِعَ وَلَدَهَا فَدَمَعَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَقَالَ يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِى مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ اللّهِ عَلَى آلائِهِ ﴾

آن حضرت از کودکی در سختی بزرگ شد. پنج سال داشت، مادر از دست داد، 3 سال در شعب ابی طالب بود، در مدینه هم، دوران جنگ و درگیری ها بود. در خانه ای محقر با چهار فرزند در حالی که علی علیه السلام دائم در مأموریت و جنگ بود ایشان هرگز شکوه نکرد و همواره در برابر سختی ها مقاوم بود.

جمع بندی

استقامت شاخه های زیادی دارد استقامت سیاسی، استقامت ،اقتصادی استقامت عبادی، استقامت اجتماعی آن چه ذکر شد بخشی از این موارد بود.

ص: 67


1- ﴿ تَفْسِيرِ الثَّعْلَبِي عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صلی اللّه علیه و آله و سلم وَ تَفْسِيرِ الْقُشَيْرِي عَنْ جَابِرِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ رَأَى النَّبِيُّ صلی اللّه علیه و آله و سلم فَاطِمَةَ وَ عَلَيْهَا كِسَاءٌ مِنْ أَجِلَّةِ الْإِبِلِ وَ هِيَ تَطْحَنُ بِيَدَيْهَا وَ تُرْضِعَ وَلَدَهَا فَدَمَعَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله و سلم فَقَالَ يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللّهِ الْحَمْدُ للّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ للّهِ عَلَى آلَائِهِ فَأَنْزَلَ اللّهُ وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى ﴾؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام ، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 342؛ بحار الانوار، ج 43، ص 86

ص: 68

فیش روضه برگ 5

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

﴿ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَ لَايَتِكِ؛ ﴾

﴿ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ ﴾

گل بر من و جوانی من گریه می کند *** بلبل به هم زبانی من گریه می کند

من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ *** بر پیری و جوانی من گریه می کند

سکوی قهرمانی من شد پناه در *** مولا به قهرمانی من گریه می کند

نخل مدينه شاهد مظلومی من است *** بر قامت کمانی من گریه می کند

کاهیده ام چنان که عجل گر رسد مرا *** مهمان به میزبانی من گریه می کند

از هر نفس که می کشم آید شمیم مرگ *** مرگم به زندگانی من گریه می کند

مردم فریبی است اگر در عیادتم *** از حیله خصم جانی من گریه می کند

گِریَم به همسرم که همین روز ها دگر *** از مرگ ناگهانی من گریه می کند

من گریه مخفیانه نمودم ولی علی علیه السلام *** برگریه نهانی من گریه می کند

پژمرده لاله ام من و هر گوشه بلبلی *** بر روی ارغوانی من گریه می کند

از درد شانه، شانه نشد موی دخترم *** زینب به ناتوانی من گریه می کند

دیگر حسین علیه السلام را نتوانم به برگرفت *** این گل به باغبانی من گریه می کند

پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم در روایات متعددی بر احترام به سادات و ذریه خود تأکید داشت و سر این درخواست پس از رحلت آن حضرت روشن شد. با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است. پس از رحلت، قرن ها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سر های بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند. آنان را در قعر زندان های تاریک شکنجه می دادند و مسموم می کردند.

بشار مکاری گوید: در کوفه به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و عرض کردم: قربانت گردم در راه که می آمدم حادثه ای دیدم که غیرتم به جوش آمد و قلبم درد گرفت.

فرمود: بگو چه حادثه ای دیده ای؟

گفتم: یکی از مأمورین حکومت را دیدم که بر سر زنی می زند و او را به سوی زندان می برد و زن با صدای بلند می گفت: «پناه می برم به خدا و

رسول و به غیر از خدا و رسول، به هیچ کس پناه نمی برم.»

امام صادق علیه السلام فرمود چرا آن زن را می زد و به زندان می برد؟

عرض کردم: از مردم شنیدم که پای آن زن لغزید و به زمین افتاد، او در همان حال گفته: «ای فاطمه! خدا آنان را که به تو ظلم کردند از رحمت خود دور سازد!» گماشتگان حکومت با شنیدن این سخن او را دستگیر کردند و زدند.

امام صادق علیه السلام تا این سخن را شنید، گریه کرد به گونه ای که دستمال و محاسن شریف و سینه اش از اشک چشمانش تر شد، سپس فرمود:

ای بشار؛ برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات و آزادی آن بانو، دعا کنیم و از خدا بخواهیم که او را حفظ کند. (1)

به راستی، وقتی امام صادق علیه السلام با شنیدن حادثه ناگواری که برای یک بانوی شیعه فاطمه علیها السلام رخ داده این گونه دگرگون می شود، پس چگونه خواهد شد که اگر جریان مصائب مادرش فاطمه علیها السلام ای را برای او نقل کنند؟

یا امام صادق! نبودی آن لحظه ای که:

از بیت آل طاها آتش زده زبانه *** گوئی شده قیامت برپا درون خانه

در پشت در فتاده امّ الائمه *** از یا دارد فغان ز دشمن آن گوهر یگانه

زینب به ناله گفتا کشتند مادرم را *** این یک ز ضرب سیلی آن یک زتازیانه

یا امام! نبودی آن لحظه تا ببینی:

﴿ وَ رَكْلِ الْبَابِ بِرِجْلِهِ حَتَّى أَصَابَ بَطْنَهَا وَ هِي حَامِلَةٌ بِالْمُحسن لِسِئَةِ أَشْهُرٍ ﴾ ؛ (2) و چنان با لگد به در زد که به شکم فاطمه علیها السلام اصابت کرد در حالی که به محسن را شش ماهه باردار بود.»

ای قوم! اگر دار و ندارم ببرید *** با ضرب غلاف اگر قرارم ببرید

حیدر، همه هستی من و جان من است *** او را به خدا نمی گذارم ببرید

﴿ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 69


1- زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، ص: 319 و 320
2- بحار الانوار، ج 53، ص 19

چکیده مطالب برگ 5

اصول حاکم برسیره فاطمه (اصل استقامت)

اصل استقامت یعنی ایستادگی در برابر سختی ها و خود را نباختن ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ﴾

انواع استقامت

1. استقامت اعتقادی

برخی مصادیق استقامت اعتقادی: حضرت آسیه علیها السلام که زیر شکنجه ها فریاد می زد: ﴿ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ ﴾ ؛ سحره فرعون که با تهدید های فرعون صحنه را خالی نکردند: ﴿ قَالُوا لَا ضَيْرَ اَنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴾ جوانان اصحاب كهف: ﴿ إِنَّهُمْ فِتْيَةُ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى ﴾

در تاریخ اسلام گروهی بودند به نام ﴿ معذّبین فی اللَّهُ ﴾؛ یعنی کسانی که تا سر حد مرگ در راه خدا شکنجه شدند؛ مانند بلال، خبّاب بن ارت، سميه، ياسر و عمار.

بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بسیاری از پذیرش اصل ولایت سر باز زدند تا جایی که افرادی حاضر شدند عذاب آن ها را بگیرد اما زیر بار ولایت امیر المؤمنين علیه السلام نروند.

زهرای مرضیه علیها السلام در دفاع از ولایت امیر المؤمنين علیه السلام نه تنها ساکت نماند بلکه به مبارزه مستقیم مخالفان ولایت پرداخت ﴿ وَ يَحهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الأَمين ﴾

حضرت زهرا علیها السلام، ﴿ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ نَقَمُوا وَاللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَسَيْفِهِ وَقِلَّةَ مُبَالَاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةً وَظَاتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّه ﴾

2. استقامت اقتصادی

حضرت زهرا علیها السلام اقتصادی با استقامت، صبر و مدیریت اجازه نمی داد زندگی متزلزل شود و نه تنها پایداری می کرد بلکه اتفاق و اطعام نیز می نمود.

فاطمه علیها السلام در پاسخ امیر المومنین علیه السلام در داستان میهمان نمودن گرسنه: ﴿ مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصّبْيَةِ لَكِنَّا نُؤْثِرُ ضَيْفَنَا ﴾

3. استقامت در راه تبلیغ

حضرت زهرا علیها السلام مرتب به تبلیغ معارف دین می پرداخت و استقامت او در راه تبلیغ ولایت موجب شد. اصل امامت بماند و شیعه منسجم شود.

4. استقامت در مصائب و سختی ها

صبر و مقاومت در برابر سختی ها و رضایت به تقدیر الهی اجر فراوان دارد.

در روایت داریم:

﴿ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضَائِي وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى بَلَائی فَلْيَعْبُدْ رَبَّاً سِوَايَ ﴾

﴿ رَأَى النَّبِيُّ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَاطِمَةَ وَ عَلَيْهَا كِسَاءُ مِنّ أَجِلَةِ الْإِبِلِ وَ هِيَ تَطْحَنُ بِيَدَيْهَا وَ تُرْضِعَ وَلَدَهَا فَدَمَعَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله و سلم فَقَالَ يَا بِنْتَاهُ تَعَجَّلِى مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ الشُّكْرُ اللّهِ عَلَى آلائِهِ ﴾

ص: 70

جلسه ششم: آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت اول)

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُظهِرَكُمْ تَطهيرا ﴾ (1)

بحثی را که برای این پنج جلسه در نظر گرفته ام، بیان برخی آیات تفسیری خطبه فدکیه (2) حضرت زهرا علیها السلام است؛ چون به این بحث ارزشمندی که فاطمه زهرا علیها السلام درباره فدک (3) و به بهانه آن ایراد فرمودند چندان پرداخته نشده است، بنا دارم ان شاء اللّه آن را توضیح دهم.

استناد حضرت زهرا علیها السلام به آیات قرآن

در خطبه فدکیه به صورت صریح بیش از بیست آیه قرآن ذکر شده است که مرحوم مجلسی در «بحار الانوار» و دیگران نیز در کتاب های خود آن را نقل کرده اند. ناگفته نماند که برای این خطبه بیش از ده شرح مفصل و مختصر عربی و فارسی به صورت مستقل نوشته شده است.

این خطبه هر چند به بهانه غصب زمین های زراعی فدک - که حق مسلم حضرت

ص: 71


1- احزاب، 33
2- خطبه فدکیه: خطبه فدکیه، سخنرانی فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد النبی پس از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم جهت باز پس گرفتن فدک است. پس از رحلت پیامبر ابو بکر با به دست گرفتن قدرت و غصب خلافت، دستور تصرف میراث پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را صادر کرد و چون فاطمه علیها السلام ادعا کرد که من دختر پیامبرم و مثل هر کسی از پدرم ارث می برم، ابو بکر گفت: «من از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شنیده ام که ما پیامبران ارث نمی گذاریم و آن چه از خود باقی می گذاریم صدقه است». فاطمه از شنیدن این حدیث در بهت و شگفتی فرو رفت که چطور پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چنین سخنی گفته است و من که وارث اویم خبر ندارم یا علی که نزدیک تر از همه شما به او بوده است از آن خبر ندارد! این بود که فاطمه به شدت در مقابل خلیفه ایستادگی کرد. در عصر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و صدر اسلام، مسجد تنها مرکز داد خواهی بود. کس از صاحب قدرتی شکایتی داشت، هر کس حقی را از دست داده بود هر کس از حاکم با زما مدار، رفتاری دور از سنت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می دید شکوه خود را بر مسلمانان عرضه می کرد و آنان مکلف بودند تا آن جا که می توانند او را یاری کنند و حق او را بستانند. در حالی که جمعی از زنان خویشاوندش گرد وی را گرفته بودند، روانه مسجد شد. نوشته اند: چون به مسجد می رفت راه رفتن او به راه رفتن پدرش پیامبر می مانند. ابو بکر با گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بود. میان فاطمه علیها السلام و حاصران چادری آویختند. دختر پیامبر نخست ناله ای کرد که مجلس را لرزاند و حاضران به گریه افتادند، سپس لَختی خاموش ماند تا مردم آرام گرفتند و خروش ها خوابید. آن گاه به ایراد خطبه فدکیه پرداخت و علاوه بر این که با استناد به آیات قرآنی ارث، ابو بکر را به شدت محکوم کرد، به دفاع کامل از حق علی علیه السلام درباره خلافت پرداخت. در صحیح بخاری آمده است حضرت زهرا علیها السلام پس از آن از ابو بکر روی گردان شد و تا هنگام مرگ فاطمه نیز، این روی گردانی ادامه داشت. خشم و ناراحتی فاطمه از این نظر اهمیت دارد که نه تنها شیعه بلکه خود اهل سنت روایت کرده اند که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم خطاب به فاطمه و فرمود: ﴿ انَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لغضبك وَ یَرْضَى لِرِضَاكَ ﴾ علاوه بر این، غاصبان فدک در این جا به درد سر دیگری نیز مواجهند که آن تکذیب مدعای فاطمه است تکذیب این ادعا از این جهت برای تکذیب کنندگان مشکل ساز است که قرآن طبق نص آیه تطهیر فاطمه را از هر گونه پلیدی مبرّا می داند. این سخنرانی تاریخی، شیوا، بلیغ، گله آمیز، ترساننده و آتشین است. ظاهراً قدیمی ترین سند موجود که این خطبه در آن ضبط شده، کتاب بلاغات النساء گرد آورده، ابو الفضل احمد بن ابی طاهر مروزی متولد 202 و متوفای 280 ق. است. خطبه فدکیه با حمد و توصیف الهی آغاز و بعثت پیامبر را یاد آور می شود و سپس به نزدیکی امام علی علیه السلام با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و سروری وی در میان اولیای الهی و شجاعت های بی نظیر او در دفاع از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و اسلام اشاره می کند و باران رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را به دلیل این که با رحلت وی پیرو شیطان شده و نفاق در میان آن ها آشکار شده است و حق را رها کرده اند به شدت سرزنش می کند. هم چنین سخن ابو بکر را تکذیب می کند که طبق چه قانونی او را از ارث پدر محروم کرده است؟! آیا آیه ای از قرآن چنین گفته است ؟! و سپس او را به دادگاه خداوند در روز رستا خیز واگذار می کند و یاران پیامبر را به پرسش می گیرد که چرا در مقابل این ستم ها ساکت نشسته اند. وی آشکارا می گوید که آن چه آن ها (ابو بکر و اطرافیانش) کرده اند شکستن پیمان شان [ نکثوا أَيْمانِهِمْ ] با رسول خداست و در فراز پایانی خطبه، ننگ کار آنان را جاودانی و سر انجام آن را دوزخ می داند.
3- فدک: فدک، دهکده ای در منطقه حجاز عربستان که مزارع و نخلستان های وسیعی داشت و در غزوه خیبر به دست مسلمانان افتاد پس از آن که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در جنگ خیبر، منطقه خیبر و قلعه های آن را فتح کرد، یهودیان ساکن در قلعه ها و مزارع فدک نمایندگانی نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرستادند و به تسلیم و مصالحه راضی شدند و قرار شد نیمی از زمین ها برای آنان باشد؛ و هر گاه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم خواست آنان فدک را ترک کنند؛ بنابر این فدک بدون جنگ به دست مسلمانان افتاد. از طرفی بنابر آیه ششم و هفتم سوره حشر، اموالی که بدون جنگ به دست آید فَیء نامیده می شوند و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم اختیار دارد آن ها را به کسانی که خود صلاح می داند بسپارد. بنابر نقل شیعه و سنی با نزول آیه ﴿ وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَهُ ﴾ و حق خویشاوند را بده؛ پیمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فدک را به فاطمه بخشید. شهرت فدک به سبب نزاعی است که پس از وفات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بین ابو بکر و حضرت فاطمه علیها السلام بر سر مالکیت این منطقه در گرفت. ابو بکر وقتی به خلافت رسید فدک را که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پیش از وفات به فاطمه علیها السلام بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. این منطقه پس از خلفای نخستین و امام علی علیه السلام، در زمان امویان و عباسیان نیز در دست خلفا بود. برخی از این خلفا از جمله عمر بن عبد العزيز و مأمون این منطقه را به فرزندان فاطمه برگرداندند؛ اما خلیفه بعدی آن را از آنان گرفت. بنابر گزارشی در تاریخ 1378 ش. این منطقه امروزه به نام «وادی فاطمه» شناخته می شود و باغ های آن و مسجدی که در آن وجود دارد به بستان و مسجد فاطمه علیها السلام مشهور است. فدک به فاصله حدود 160 کیلومتری مدینه بوده که امروزه شهری آباد به نام «الحائط» است. این شهر تا سال 1975 م. شامل 21 روستا بوده و بنابر سر شماری سال 2010 م. حدود 12000 ساکن داشته است. فدک در زمان صدر اسلام، محل سکونت یهودیان بود و با توجه به موقعیت استراتژیک آن محلی برای اتکای نظامی یهودیان حجاز بود. بنابر منابع تا دوره خلیفه دوم، یهود در فدک سکونت داشتند؛ اما او آنان را مجبور به ترک این منطقه کرد. فدک در هنگام ظهور اسلام، مزارع و باغات و نخلستان های بسیاری داشته است. گفته اند ارزش درختان نخل فدک با نخل های شهر کوفه که از شهر های غنی در بهره مندی از نخلستان های وسیع بوده برابری می کرده است. نقل کرده اند هنگامی که عمر تصمیم گرفت یهودیان را از حجاز بیرون کند، 50 هزار درهم بابت ارزش نیمی از فدک به آنان پرداخت کرد. برخی منابع در آمد سالانه فدک را در زمان رسول خدا 22 تا 70 هزار دینار تخمین زده اند.

بود - ایراد شده است؛ اما در بر دارنده مطالب فراگیری درباره روزه، نماز،ایمان و تقوا است. حضرت علیها السلام در این خطبه تقریباً یک دور از آثار اعمال را بر شمرده است.

هم در منابر و هم در کتاب ها کم تر کسی را دیده ام که به دیدگاه های تفسیری حضرت زهرا علیها السلام پرداخته باشد. این که حضرت زهرا علیها السلام نسبت به تفسیر و استفاده از آیات و تعریف از قرآن چقدر اهتمام داشته اند بحث مهمی است.

حضرت در چند جای این خطبه از قرآن تعریف و صفات کلام خدا را بیان می کند و هم چنین سخنانی که بیان می فرماید برگرفته از آیات الهی است.

چنان که سخنان گهر بار حضرت امیر علیه السلام نیز مشحون از کلام خدا می باشد؛ (1) به عنوان نمونه به یک مورد از استناد های قرآنی حضرت امیر اشاره می گردد:

اشاره ای به نامه بیست و هشتم نهج البلاغه

امیر المؤمنین علیه السلام در نامه بیست و هشتم نهج البلاغه (2) - که خیلی نامه عجیبی است - در جواب نامه معاویه (3) که در آن بعضی از مطالب ناپسند را بیان کرده بود نوشت: فرق من و تو، (فرق ما بنی هاشم (4) و شما بنی امیه (5) ) در این است: ﴿ مِنَّا النَّبِی ﴾ ؛ پیغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم از ماست»، اما ﴿ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ ﴾ ؛ ابو جهل (6) از شماست.» اولین شخصیت جهان اسلام پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است که از ماست، در حالی که اولین

شخصیت شما کسی است که با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم جنگید. فرق دیگر: ﴿ مِنَّا خَیرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴾ ؛ فاطمه زهرا علیها السلام از ماست»، ﴿ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ ﴾؛ و زن ابو لهب (7) از شماست.» قرآن نیز دارد ﴿ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ ﴾ تا آن جایی که زن ابو لهب (8) را می گوید: ﴿ حَمالَةَ الْحَطَبِ ﴾

برای ﴿ حَمالَةُ الْحَطَبِ ﴾ دو معنا ذکر کرده اند: یکی هیزم کشی؛ با این توضیح که ذکر کرده اند یکی هیزم کشی؛ با این توضیح که پشت خانه پیغمبر هیزم می آورد تا خانه را آتش بزند، ولی یکی از شارحین نهج البلاغه حرف قشنگی دارد و می گوید: به این جهت به زن ابو لهب ﴿ حَمَّالَةُ الْحَطَب ﴾ نسبت داده شد که خیلی سخن چین بود. در جلسات، آتش سخن چینی را شعله ور می کرد و اختلاف را در جامعه دامن می زد.

در فراز دیگری از این نامه حضرت امیر علیه السلام می فرماید: حمزه (9) شیر خدا از ماست و ابو سفیان (10) از شماست. سپس برای برتری اهل بیت علیهم السلام چند آیه ذکر می کند و خطاب به معاویه می فرماید: «من این حرف ها را برای تو نمی زنم؛ چون تو را لایق نمی دانم ولی این ها را می گویم تا مردم بدانند ما که هستیم.» و شروع به

ص: 72


1- شاید کم تر به این بحث پرداخته شده باشد که در نهج البلاغه امیر المؤمنین علیه السلام نیز به بیش از 140 آیه استناد کرده است
2- نهج البلاغه: نهج البلاغه، برگزیده ای از گفته ها و نوشته های ادبی امیر المومنین علیه السلام که سید رضی در اواخر قرن چهارم قمری آن ها را جمع آوری کرده است. این کتاب توسط گروهی از علما به دلیل محتوای غنی و هم چنین بلاغتش، به «اخ القرآن» برادر قرآن نام گذاری شده است. برخی از ادیبان عرب، فصاحت و بلاغت نهج البلاغه را ستوده اند. این کتاب در سه قسمت خطبه ها، نامه ها، کلمات قصار دسته بندی شده است. امام در بسیاری از خطبه ها، مردم را به انجام دستورات الهی و ترک محرمات دعوت کرده و در بخشی از نامه ها که خطاب به فرمانداران است، آن ها را به رعایت حق مردم سفارش کرده است. برخی در نسبت دادن نهج البلاغه به حضرت علی علیه السلام تشکیک کرده اند، اما در مقابل بسیاری از علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت همچون ابن ابی الحدید معتزلی نسبت دادن این کتاب به حضرت علی علیه السلام را صحیح می دانند و معتقدند که سید رضی فقط این سخنان را جمع آوری کرده است. برخی از علمای شیعه برای اثبات صحت سخنان و کلمات نهج البلاغه کتاب های متعددی در مورد استاد و مدارک نهج البلاغه نوشته اند. این کتاب به 18 زبان ترجمه شده است و تعداد ترجمه های نهج البلاغه به زبان های مختلف به بیش از 100 عنوان می رسد، شرح ها و مستدرکات متعددی در مورد نهج البلاغه نوشته شده است که برخی تعداد آن ها را به حدود 300 عنوان بیان کرده اند. نهج البلاغه در دوران معاصر مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت و در مورد آن کتاب ها مقالات و پایان نامه های متعددی تألیف شد.
3- معاویه: معاوية بن أبي سفيان (مرگ: 60 ق.)، نخستین حاکم امری است. مادرش هند دختر عتبة بن ربيعة بن عبد شمس بن عبد مناف است که دستور داد جنازه حمزه، عموی پیامبر را مثله کنند، سپس جگر او را به دندان گرفت و به هند جگر خوار (آكلة الأكباد) معروف شد؛ به همین دلیل در زیارت عاشورا از معاویه به ابن آکلة الاکباد یاد شده است. وی پس از صلح امام حسن علیه السلام تا سال 60 قمری، حدود بیست سال در دمشق خلافت کرد. او در فتح مکه اسلام آورد و از طُلَقا، یعنی آزاد شدگان بود. او در زمان ابو بکر در فتح سرزمین شام حاضر بود و در زمان عمر بن خطاب استان دار اردن و سپس استان دار تمام سرزمین شام شد. در شورش علیه عثمان بن عفان، علی رغم درخواست عثمان، به یاری او نشتافت. در زمان خلافت امام علی علیه السلام به اسم خون خواهی عثمان، جنگ صفین را به راه انداخت. پس از شهادت امام علی علیه السلام . در معاهده صلح با امام حسن علیه السلام ، خلافت مسلمین را به دست گرفت و دمشق را پایتخت حکومت خود کرد. در زمان او، فتوحات بیشتر در سرزمین های غربی و شمال آفریقا بود و در سرزمین های شرقی به تثبیت فتوحات پیشین تأکید داشت. معاویه خلافت را به سلطنت تغییر داد و برای بیعت گرفتن برای پسرش یزید تلاش های فراوان کرد و برای اداره کشور دیوان های جدیدی را بنا نهاد. او با شورش های خوارج و شیعیان مواجه بود و آن ها را سرکوب کرد. یکی از سیاست های مکارانه معاوبه جعل حدیث بود. معاویه در جعل حدیث دو روش را پیش گرفت. روش اول جعل احادیثی در مدح خود و دیگر رقبای اهل بیت علیهم السلام و دوم جعل حدیث در ذم اهل بیت علیهم السلام بود. جعل حدیث در مدح معاویه آن قدر زیاد است که ابن تیمیه نیز به آن اقرار دارد.
4- بنی هاشم: بنی هاشم، از تیره های مشهور قبیله قُرَیش پیش و پس از اسلام در مکه که به هاشم (عمرو) بن عبد مناف بن قصی بن کلاب منسوب است و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از همین تیره بوده است. بنی هاشم در هنگام ظهور اسلام در زمان زعامت ابو طالب، از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم پشتیبانی کردند و در زمان ائمه علیهم السلام نیز در موارد بسیاری حامی آنان بودند. خاندان بنی عباس، از خاندان های مهم بنی هاشم، چندین قرن بر حکمرانی کردند. علاوه بر این، در مناطق مختلف جهان اسلام و در دوره های گوناگون تاریخی خاندان های دیگری از بنی هاشم حاکم بوده اند. شرفای مکه و مدینه که قرن ها بر این دو شهر حکومت و سیادت داشتند از بنی هاشم بودند در فقه شیعه سادات کسانی هستند که نسل شان به هاشم می رسد. هاشمیان به علت آن که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از آنان بوده، مورد احترام مسلمانان بوده اند.
5- بنی اُمَیّه: بنی امیه یکی از تیره های بزرگ قبیله قریش که شماری از ایشان نزدیک یک سله (41-132 ق) بر سرزمین های اسلامی حکومت کردند. تاریخ سده نخست هجری و حتی مدتی پیش از آن با نام و کار نامه سیاسی اعضای خاندان اموی، به عنوان خلیفه یا هر عنوان دیگری سخت پیوند یافته است بزرگ خاندان بنی امیه، امية بن عبد شمس است. سلسله بنی امیه با آغاز خلافت معاویه در 41 ق آغاز شد و در 132 ق. با شکست مروان بن محمد به پایان رسید. در این سال ها 14 پادشاه بر ممالک اسلامی حکم راندند. پس از معاویه بن یزید، خلافت امویان به شاخه مروانی انتقال یافت. امویان با نبرد در مرز های شرقی و مرز های روم گستره حکومت اسلامی را هر روز وسیع تر می کردند. سرکوب خوارج و شیعیان از سیاست های مستمر امویان بود. بنی امیه بار ها حرمت مقدسات اسلامی را شکستند و دشمنی دیرینه خود با بنی هاشم را ادامه دادند. پنج امام شیعه در زمان خلافت بنی امیه بودند. پس از واقعه عاشورا، امامان شیعه سیاست سکوت و تقیه را در برابر امویان به کار گرفتند. قیام های عاشورا، زید، مختار از جمله قیام های شیعیان علیه ستم بنی امیه بود. برخی از مفسران شیعه و اهل سنت مراد از شجره ملعونه در آیه 60 سوره اسراء را بنی امیه دانسته اند.
6- ابو جهل: ابو الحكم عمرو بن هشام بن مغيرة مخزومی، مشهور به ابو جهل (در گذشته 2 ق.) از اشراف قریش از مشرکان بنام مکه و از مخالفین سر سخت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و اسلام بود. او رنج و آزار فراوانی بر مسلمانان و بنی هاشم تحمیل کرد. تلاش برای قطع رابطه قریش با بنی هاشم، ممانعت از حمایت ابو لهب از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و طراحی توطئه قتل پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از اقدامات او بود. وی در جنگ بدر در 71 سالگی کشته شد. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که با شنیدن خبر کشته شدن ابو جهل (که او را راس پیشوایان کفر و فرعون است نامیده بود) گفت: «خدایا! وعده خود را محقق ساختی پس نعمتت را بر من تمام گردان.» ابو جهل به دست دو جوان کم سال یعنی معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء کشته شد و هنوز رمقی در بدن داشت که عبد اللّه بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.
7- زن ابو لهب (امّ جمیل): وی عوراء دختر حرب بن امیه، خواهر ابو سفیان و همسر ابو لهب، از دشمنان سر سخت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بود. او در پی دشمنی با بنی هاشم و همچون دیگر افراد بنی امیه و نیز به پیروی از ابو لهب - که در رقابت با تیره خویش برای دستیابی به ریاست کعبه و مکه بود - به ستیز و کینه توزی با بیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پرداخت و سر سختانه آن حضرت را می آزرد. گفته اند که برای آزار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و بازداشتن او از رفتن به نماز، خار و خاشاک بر سر راه وی می ریخت. در پی این کینه توزی، خداوند در بخشی از سوره مسد - که در لعن و نفرین همسرش ابو لهب است- بی آن که از او نامی ببرد، از او با وصف «هیزم کش دوزخ» یاد کرده است. خداوند در این سوره، پس از سه آیه درباره ابو لهب، امّ جمیل را به دو وصف می شناساند که هم جایگاه اجتماعی وی در دنیا و هم بد فرجامی آخرتی اش را می نمایاند: ﴿ حَمَالَةً الحَطَلب فِي جِيدِها حَبْلُ مِنْ مَسَد ﴾ . در این که معنای این دو ویژگی چیست سخنان بسیاری آمده است. در معنای ﴿ حَمَالَةً الحَطَلب ﴾ وجوهی ذکر شده است. 1. برخی بر آنند که چون وی خار و خاشاک را شبانه جمع می کرد و آن را بر سر راه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می ریخت از این رو ﴿ حَمَالَةً الحَطَلب ﴾ خوانده شده 2. برخی دیگر، ﴿ الحَطَلب ﴾ (هیزم) را کنایه از سخنان فتنه انگیز و آتش افروز دانسته اند و چون امّ جمیل با سخن چینی میان مردم، آتش دشمنی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را می افروخت، همچون کسی دانسته شده که با جمع کردن چوب آتش بر می افروزد. 3. مراد آن است که او گناهان خویش را در دشمنی با رسول خدا بر دوش می کشید. در تفسيرا ﴿ حَمَالَةً الحَطَلب فِي جِيدِها حَبْلُ مِنْ مَسَد ﴾ نیز مطالبی آمده است. برخی آیه را حاکی از وضعیت امّ جمیل در آخرت می دانند؛ یعنی وی در آن جا، زنجیری از آهن به گردن دارد و در زیر و بالای او آنش است. از مجاهد نقل است که مراد از ﴿ مَسَد ﴾، آهن است، عروة بن زبیر می گوید: مراد زنجیری است که 70 ذرع طول دارد و برگردنش خواهد بود. به هر حال امّ جمیل وقتی از نزول آیات در مذمت خود خبر یافت، سنگی برداشت و به سراغ پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم رفت تا او را از پای در آورد؛ اما چون نزد آن حضرت رفت، خداوند میان وی و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پرده ای افکند که نتوانست آن حضرت را ببیند. برخی مفسران در فرجام او می گویند: همانند همسرش گرفتار عذاب الهی شد و با همان ریسمانی که همواره برگردن می آویخت به هلاکت رسید.
8- ابو لَهَب: عبد العُزّى بن عبد المُطلب (در گذشته 2 ق.) مشهور به ابو لَهَب، عموی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و از سر سخت ترین دشمنان پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم بود. ابو لهب و همسرش امّ جمیل پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را بسیار آزار دادند و در مخالفت با اسلام از هیچ کوششی فرو گذار نکردند؛ به همین جهت سوره مسد در نکوهش رفتار های او و همسرش نازل شد. او به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم آزار جسمی نیز می رساند. گاهی به دنبال پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم راه می افتاد و او را با سنگ می زد؛ به گونه ای که پای وی را خون آلود می کرد و او را دروغ گو می خواند. یک بار وقتی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در سجده بود ابو لهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بزند؛ اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم آن حالت را بر طرف کرد، ابو لهب این را از سحر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که دانست و همواره با بد گویی از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که مانع از تبلیغ اسلام می شد. وقتی قریشیان تصمیم به تحریم مسلمانان و بنی هاشم گرفتند، او تنها فرد از بنی هاشم بود که با قریش همراهی کرد. ابو لهب از جمله سران قریش بود که تصمیم به قتل شبانه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم گرفت. او در جنگ بدر شرکت نکرد، ولی به جای خود شخص دیگری را فرستاد. ابو لهب هفت روز پس از واقعه بدر در اثر بیماری در گذشت.
9- حمزه سید الشهداء: حَمزة بن عَبد المُطَّلب، ملقب به اسد اللّه، اسد رسول اللّه و سيد الشهداء، عموی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و از شهدای اُحُد است. وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل، سال تولد پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ، متولد شده است. حمزه با ابو طالب و دیگر عمو های پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در خواستگاری خدیجه نیز حاضر بوده است؛ حتی برخی از منابع، با وجود فاصله سنی کم او با پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و خواندن خطبه ازدواج توسط ابو طالب، در ماجرای خواستگاری خدیجه فقط از حمزه نام برده اند. روزی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گرد آورد (یوم الإنذار)، حمزه نیز حضور داشت. او از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بود و گفته اند که حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در مقابل آزار مشرکان حمایت می کرد. وی از بزرگان قریش بود و از این رو، با مسلمان شدنش از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم کاسته شد. بر اساس روایتی از امام سجاد علیه السلام، عامل اسلام آوردن حمزه، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچه دان شتری را روی سر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم انداختند. با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلام حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است. او در شعب ابی طالب همراه مسلمانان بود و در غزوه بدر و غزوه احد شرکت داشت و در احد در سوم هجری به شهادت رسید. به روایتی هند برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود. وحشی ابتدا قول کشتن علی علیه السلام را داد، اما در میدان حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مَثله کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آن ها را با جگر حمزه به مکه برد. گفته شده است پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم چون حمزه را بدان وضع دید، گریست و آن گاه که گریه انصار بر کشتگان خود را شنید، فرمود: «اما حمزه گریه کننده ندارد.» سعد بن مُعاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آورد و آنان بر حمزه می گریستند. از آن زمان به بعد هر زنی از انصار که می خواست بر مرده ای گریه کند، نخست بر حمزه می گریست. گفته شده است که حضرت فاطمه علیها السلام به زیارت قبر حمزه می رفت و آن را با سنگ چین مشخص کرده بود. هم چنین به گزارش طبرسی، حضرت زهرا علیه السلام با خاک قبر حمزه عبد المطلب تسبیحی ساخته و با آن ذکر می گفت. امویان به سبب دشمنی با خاندان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، رفتاری ناشایست با قبر حمزه و دیگر شهدای احد داشتند. از قدیم بر سر مزار حمزه، مسجد و بارگاهی وجود داشت اما پس از تسلط وهابیان و روی کار آمدن آل سعود در حجاز، قبه و بارگاه حمزه در 1324 ق، تخریب گردید. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ، حمزه و جعفر بن ابی طالب و علی علیه السلام را بهترین مردم و جزء هفت نفر از بهترین کسان از نسل بنی هاشم خواند و نیز على ، حمزه و جعفر بن ابی طالب را بهترین شهدا نامید. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم می گفت که حمزه شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.
10- ابو سفیان: صَخر بن حَرب بن اُمَية، معروف به ابو سفیان، از چهره های مشهور عرب هم زمان با ظهور اسلام. وی در آغاز دعوت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، جزء دشمنان ایشان بود؛ با این همه شدت مخالفت او را از دیگر سران قریش مانند ابو جهل و ابو لهب كم تر دانسته اند. او در جنگ های بدر، احد و خندق علیه مسلمانان حضوری فعال داشت. ابو سفیان در سال هشتم هجری و پس از فتح مکه اسلام آورد و از سوی پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به عنوان والی نجران انتخاب شد. او با خلفای اول و دوم با مماشات رفتار می کرد و از خلافت عثمان حمایت نمود. پسر او معاویه نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد.

ذکر آیات قرآن می کند. (1)

در نهج البلاغه امیر المؤمنین علیه السلام بیش از صد و چهل آیه از قرآن را مستقیم بیان می نماید و به آن ها استشهاد می کند. حیف است با این سخنان آشنا نباشیم و شناختی از مباحث تفسیری، امیر المؤمنین، حضرت زهرا، امام صادق، و امام باقر علیهم السلام نداشته باشیم. خداوند رحمت کند مرحوم قبانچی (2) را که «مسند امام علی علیه السلام» (3) را جمع آوری کرد. نزدیک به یک جلد از آن، آیات تفسیری امام علی علیه السلام است.

در نهج البلاغه امیر المؤمنین علیه السلام بیش از صد و چهل آیه از قرآن استشهاد می فرماید که مرحوم قبانچی در مسند امام علی علیه السلام نزدیک به یک جلد از آن را به آیات تفسیری امام علی علیه السلام است.

قبل از این که به خطبه حضرت زهرا علیها السلام بپردازم - که خیلی هم بحث دارد - می خواهم یک تقسیم بندی از شیوه تفسیر اهل بیت علیهم السلام داشته باشم.

روش های اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن

اشاره

اهل بیت علیهم السلام آیات قرآن را پنج - شش گونه تفسیر کرده اند: 1. تفسیر قرآن به قرآن 2. تفسیر قرآن با احادیث رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم 3. تفسير لغات 4. سبب نزول آیات 5. تأویل آیات

250 سال ائمه علیهم السلام در بین مردم بودند؛ یعنی امامت از سال 11 تا 260 قمری جریان داشت. امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف با مردم ارتباط مستقیم زیادی نداشتند؛ اما یازده امام بزرگوار و زهرای مرضیه علیها السلام میان مردم حاضر بودند. خود پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را الان مطرح نمی کنیم؛ زیرا موضوع تفسیر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم جداست و باید در جای دیگر بحث شود. بنابر این بد نیست امروز مقداری درباره چگونگی منش و مواجهه اهل بیت علیهم السلام با قرآن آشنا شویم.

1.تفسیر قرآن به قرآن

گاهی از امام یک سؤال قرآنی می شد و خود امام با یک آیه دیگر آن سؤال را جواب می دادند؛ مثلاً به امام گفته می شد: در آیه ای تناقض وجود دارد و یا پیام این آیه را نمی فهمیم؛ به طور مثال ﴿ مَغْضُوبِ عَلَیهِمْ ﴾ یعنی چه؟ ﴿ ضَالِینَ ﴾ یعنی چه؟ در جواب، امام یک آیه از جای دیگر قرآن می خواند و ﴿ مَغْضُوبِ عَلَیهِمْ ﴾ و ﴿ ضَالِینَ ﴾ را با آن آیه توضیح می داد.

از امام می پرسند: قرآن می فرماید از کبائر دوری کنید؛ حال ﴿ کبائر ﴾ چیست؟ امام با قرائت پانزده آیه، کبائر را بر می شمارد. مثلاً اسراف، قتل ،آدم کشی، غیبت،

ص: 73


1- نهج البلاغه، نامه 28
2- قبانچی: شهید بزرگوار سید حسن قبانچی، ایرانی الاصل، یکی از خطبا و فضلای معروف نجف اشرف به شمار می آمد. ایشان به سال 1328 ق. در جوار مضجع شریف حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام متولد شد. او پس از طی مراحل صاوت به فراگیری مقدمات علوم دینی مشغول شد و پس از آن سطوح عالیه را نزد شیخ محمد صالح معین شیخ زین العابدین عاملی و شیخ محمد حسین فیضرانی فرا گرفت. برای خارج فقه و اصول محضر حضرات آیات سید محسن حکیم و سید محمد جواد طباطبایی تبریزی را مغتنم دانست. وی که در فن خطابه قوی بود از همان جوانی برای وعظ و تبلیغ رهسپار شهر های مختلف عراق می شد و مدت سه سال هم به عنوان نماینده آیت اللّه العظمی سید ابو الحسن اصفهانی به خرم شهر رفت و به ترویج اسلام پرداخت. سید قیانچی در کنار خطابه اهل مطالعه و تألیف کتاب هم بود و در این راستا آثاری از خود به جا گذاشت که برخی از آن ها عبارت است از مسند الامام علی (11 جلد)، الجواهر الروحية (3 جلد)، الحكم و الحکماء (3 جلد)، النجف في الشعر قديماً و جديداً، صوت الامام علیه السلام في نهج البلاغه و تصحيح الصحابه. او دارای طبع شعری نیز بود و اثری به نام «مجموعة المراتي للشعراء المتقدمين و المتأخرين» از او یادگار مانده است. نوشته اند که شهید قبالچی در آرزوی شهادت به سر می برد و می گفت: «آرزو دارم خداوند شهادت در راه خدا را به دست این نصیبم کند. وی چندین بار از سوی رژیم قبل از صدام دستگیر و زندانی شد و سر انجام پس از انتفاضه شعبانیه 1411 ق، دستگیر و زندانی شد که دیگر خبری از او به دست نیامد تا آن که پس از سقوط صدام معلوم شد که او نیز مانند دیگر زندانیان به شهادت نایل آمده که متأسفانه دیگر اثری از او به دست نیامد. قابل ذکر است که سه فرزند برومند این روحانی شهید قبل از شهادتش به شهادت رسیده بودند و او پدر سه شهید بود که نسبت به این مساله بر خود می بالید و افتخار می کرد. «عَاشَ سَعِيداً وَ مَاتَ سَعِيداً»
3- مسند امام علی علیه السلام: مسند امام على علیه السلام کتابی است که احادیث حضرت علی -چه آن هایی که حضرت علی علیه السلام راوی آن ها از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است و چه آن هایی که خود امام به آن ها را از علم خود که باب علم نبی است بیان کرده را جمع آوری نموده است. بله، این کتاب خطبه ها و رسائل و كلمات قصار را نقل نکرده است؛ زیرا آن ها در نهج البلاغه و مستدرکات آن و نیز در غیر الحکم و درر الکلم و کتاب های مشابه آن نقل شده و در دسترس همگان قرار دارند. مسند امام علی علیه السلام از سید حسن قیانچی از جدید ترین و کامل ترین مسند های این موضوع بیش از 20 سال از عمر گران قدر مؤلف - 1378 تا 1209 ق. - را به خود اختصاص داده است. مؤلف آن حضرت آیت اللّه علامه سید حسن قبانچی از علمای معاصر نجف اشرف است که در لیالی قدر در ماه مبارک رمضان 1411 ق، پس از سرکوب شدن انتفاضه مردم عراق توسط نیرو های بعثی دستگیر و روانه زندان شده و از آن تاریخ تا کنون خبری از او به دست نیامده است. این کتاب دارای شش تفریط از علامه آقا بزرگ تهرانی - که در سال 1389 ق، نوشته شده آیت اللّه سید مرتضی آل یاسین، شهید سید محمد باقر صدر سید عبد الاعلی سبزواری شیخ باقر شریف قرشی و تقریط 26 صفحه ای سید محمد صادق بحر العلوم است. مؤلف محترم این کتاب مجموعه کلمات حضرت علی علیه السلام را از منابع شیعی و اهل سنت در ده جلد و دارای 11451 حدیث گرد آوری کرده است و در مقدمه آن می گوید: مقصود نگارنده تمیز صحیح و سقیم و درست و نادرست نبوده و این کار را به عهده مراجعه کننده گذارده است. او در مقام گزارش کلمات منسوب به امام است. به در مقام داوری در مواردی که احادیث کلمات صعب مستصعب یا مطلب دقیق و مشکلی را داشته باشند، مؤلف عبارتی را در توضیح و شرح حدیث از بحار الانوار یا آثار مرحوم شیر نقل کرده و گاهی نیز خود به شرح و تفسیر حدیث می پردازد. از نکته های جالب کتاب آن است که در جلد 2، صفحه 464 می گوید: دعای کمیل که همان دعای خضر است، مضمون و محتوای آن از جناب خضر است . اما الفاظ آن از چنان فصاحت و بلاغتی برخوردارند که نشان می دهد کلمات حضرت علی علیه السلام است. گر چه برخی کتاب های مسند از هیچ نظمی برخوردار نیستند - به غیر از آن که تنها روایات یک راوی می باشند - مؤلف این کتاب یک ترتیب و نظم منطقی برای مباحث و ابواب کتاب قرار داده است که گر چه شبیه به نظم (کافی) و (بحار الانوار) است، تفاوت های زیادی نیز با آن ها دارد. فهرست کلی و اجمالی مجلدات کتاب عبارتند از: جلد 1: بحث عقل، علم، توحید، ایمان و کفر، فضائل قرآن جلد 2: تفسیر آیات، ادعیه و حرزها. جلد 3: طهارت، صلات، صوم، حج. جلد 4: خمس، زکات ارت، جهاد عدو، جهاد نفس، امر به معروف. جلد 5: نکاح، طلاق صید و ذباحه، اطعمه و اشربه. جلد 6: تجارت، بیع، ضمانت، اجاره. جلد 7: قصص انبیاء، سیره معصومین و اهل بیت علیهم السلام. جلد 8: احوال حضرت فاطمه زهرا و حسنین (امام حسن و امام حسین) علیهم السلام و اصحاب و حضرت امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و ملاحم. جلد 9: امامت، معاد، احادیث عددی جلد 10: سفر، حیوان، مکارم، اخلاق، ملحقات از مقایسه مجلدات مختلف این کتاب روشن می شود که احادیث نقل شده از حضرت امام علی در احکام با آن چه که در فقه به سیاسات شناخته می شوند - مثل حدود و قصاص و... - بسیار زیاد است؛ به طوری که در این کتاب بیش از هزار حدیث در این موضوع نام دارد در حالی که برخی از ابواب فقهی کم تر از شمار انگشتان یک دست حدیث درباره آن ها در نقل شده است. این کتاب توسط آقای طاهر عبد الامیر سلامی تحقیق شده و با مقدمه ای در شرح حال مؤلف از فرزندش سید صدر الدین قبانچی در یازده جلد چاپ شده که جلد یازدهم آن به فهرست آیات و احادیث اختصاص دارد و احتمالاً در آینده جلد دوازده (فهرست اشعار و موضوعات و مصادر) چاپ شود. گفتنی است این کتاب مفید و ارزشمند به حق در مراسم معرفی بهترین کتاب ها در موضوع ولایت که در سال امیر المؤمنین علیه السلام از سوی دبیرخانه کتاب سال ولایت برگزار گردید به عنوان کتاب برگزیده نتخاب و مورد تشویق قرار گرفت.

تهمت و..... از کبائر است. هر یک را نیز با آیه ای از قرآن بیان می کند. این روش را تفسیر قرآن به قرآن می گویند که در آن با کنار هم چیده شدن آیات، شناخت مراد خداوند حاصل می گردد.

روایتی از جلد 89 بحار را مرور کنیم، روایتی خیلی مفصل که نزدیک به 27 صفحه است:

شخصی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و گفت: آقا! در قرآن تناقض وجود دارد. بدین معنا که بعضی از حرف هایی که در قرآن است بعضی دیگر را نقض می کنند. حضرت فرمود: ﴿ ثَكِلَتْكَ أَمُّكَ ﴾ ؛ مادرت به عزایت بنشیند، چرا راجع به قرآن این طور نظر می دهی؟ تو نمی فهمی و متوجه نمی شوی، نگو در قرآن تناقض وجود دارد، شاید فهم تو ناقص باشد، ادب داشته باش و بپرس! فوراً قضاوت نکن و نگو در قرآن تناقض است.

در روایتی از جلد 89 بحار برخی موارد تناقض ظاهری آیات قرآن مطرح شده که توسط امیر المؤمنین علیه السلام پاسخ داده شده است؛ مثلاً ارتباط بين ﴿ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ ﴾ یا ﴿ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم ﴾ با ﴿ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيَّا ﴾.آن جایی که می فرماید: خدا فراموش کار فراموش کار نیست؛ یعنی نظیر فراموشی هایی که ما داریم را خدا ندارد و جایی که گفته می شود خدا شما را فراموش می کند؛ یعنی خداوند شما را رها می کند.

آن شخص گفت: مثلاً خداوند در قرآن می فرماید: ﴿ وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾؛ (1) هر کس خدا را فراموش کند خدا او را فراموش می کند؛ یا می فرماید: ﴿ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم ﴾؛ (2) خدا را فراموش کردند. خدا هم آن ها را فراموش کرد. اما در جای دیگر می فرماید: ﴿ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّا ﴾. (3) خدا فراموش کار نیست. چه طور قرآن در یک جا می گوید خدا فراموش کار نیست و نسیان ندارد و در جای دیگر می گوید: خدا فراموش می کند؟ چون دو آیه را کنار گذاشته، برایش شبهه پیدا شده است! هیچ اشکالی ندارد که کسی در آیات قرآن روایات و سیره معصومین علیهم السلام تفحص کند و برایش سؤال پیش بیاید. زمان خلافت آقا آمده و روبروی امیر المؤمنین علیه السلام نشسته و اشکال می کند.

یک تناقض دیگر هم این که در قرآن داریم در قیامت بعضی جا ها سؤال نمی شود، بعضی جا ها گفته می شود که بروید برخی جا ها خیلی معطل می کنند، بعضی جا ها می گوید: ﴿ حِسَابًا یسِیرًا ﴾؛ (4) زود حساب رسی می شود. کدام را بپذیریم؟ یک جا می گوید: یک روز قیامت مطابق با پنجاه هزار سال است، یک جا گفته می شود، سؤال نمی شود و در جایی نیز گفته می شود زبان ها در آن روز از کار می افتد: ﴿ اليَوْمَ

ص: 74


1- حشر، 19
2- ﴿ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾؛ توبه ، 67
3- ﴿ وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيَّا ﴾ ؛ مريم، 64
4- ﴿ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ﴾ ؛ انشقاق ، 8

نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ ﴾ ، (1) هیچ کس حق ندارد حرف بزند. ﴿ تُكَلِّمُنَا أَیدِیهِمْ ﴾ دست و پا ها شهادت می دهند.

آقا امیر المؤمنین علیه السلام علی علیه السلام در جواب فرمود: در آیات قرآن دقت کن! قیامت مواقفش مختلف است؛ یک جا زبان حرف می زند، یک جا عضو شهادت می دهد. اگر در جایی بنده زود گذر می کند و در جای دیگر طول می کشد این تناقض نیست.

آن جایی که می فرماید: خدا فراموش کار نیست؛ یعنی نظیر فراموشی هایی که ما داریم را خدا ندارد مثل این که به ما چیزی را می گویند و فردا صبح یاد مان می رود. اما جایی که گفته می شود خدا شما را فراموش می کند؛ یعنی خداوند شما را رها می کند. ﴿ نَسِیَ ﴾ به معنای «ترک» است. حضرت همه پرسش ها را پاسخ دادند. (2)

سِرِّ سخن این است که ائمه ما گاهی در تفسیر قرآن از خود قرآن استفاده می کردند.

امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ﴿ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ ﴾ (3) خود قرآن خودش را توضیح خودش را توضیح می دهد. عبارت ﴿ يُفَسِرُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ ﴾ در روایت نیامده، ولی ﴿ يَنْطِقُ ﴾ آمده است.

شخصی پیش امام حسین علیه السلام آمد و عرضه داشت: یا بن رسول اللّه ! ﴿ الصمد ﴾ یعنی چه ؟ آقا در جواب فرمود: خدا خودش توضیح می دهد؛ یعنی ﴿ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴾ ؛کسی که نه در آغازش نیاز دارد نه در پایانش، نه زاده شده نه می زاید و اصلا نیاز به زایش ندارد، وابستگی به پدر و پسر ندارد، این می شود صمد (یعنی بی نیاز). گاهی تفسیر آیه ای کنار خودش آمده است.

بنابر این عزیزان! ائمه ما چند گونه قرآن را تفسیر کرده اند که یک نوع آن «تفسیر قرآن به قرآن» است.

ص: 75


1- ﴿ الْيَوْمَ نَفْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴾ ؛ یس، 65
2- بحار، ج 89 ، ص 142 به بعد
3- ﴿ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ يَكَادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَ يَمَلُّهُ إِلَّا الْحَيَاةَ فَإِنَّهُ لَا يَجِدُ فِي الْمَوْتِ رَاحَةً وَ إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ وَ بَصَرْ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعَ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَةُ كِتَابُ اللّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَخْتَلِفُ فِى اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغُلِ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِكُمْ وَ تَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الْآمَالِ وَ تَعَادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوَالِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِى وَ أَنْفُسِكُم ﴾ ؛ نهج البلاغه، نامه 133، ص 192

2.تفسیر قرآن با احادیث رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم

ده ها مورد امیر المؤمنین علیه السلام آیات قرآن را با احادیث پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم تفسیر کرده است. امیر المؤمنین علیه السلام یا خودش خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رسیده و توضیح آیه ای را خواسته است که این آیه به چه معناست؟ و یا این که خود پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم امیر المؤمنین علیه السلام را می خواست و برای آن حضرت تفسیر می گفت. گاهی امیر المؤمنین علیه السلام در روایاتی که دارد می فرماید: ﴿ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ﴾؛ پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به من تفسیر این آیه را چنین فرمود. از این نوع سخنان دانسته می شود که یکی از منابع فهم قرآن ، کلام پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است.

به عنوان مثال، امیر المؤمنین علیه السلام تفسیر آیه ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَاب ﴾ (1) را از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پرسید.

خداوند یک لوح محفوظ (2) دارد. در آن جا مشخص است که هر کس چقدر عمر می کند. در این عالم یک سری موارد قطعی وجود دارد؛ مثل عمر فلان آقا پنجاه سال است و در فلان زمان به دنیا خواهد آمد، این ها و هم چنین بسیاری از حوادثی که پیش می آید در لوح محفوظ خداوند نوشته شده است. البته این امر با اختیار آدم منافات ندارد.

این که گفته می شود شب قدر (3) دعا کنید، ﴿ قدر ﴾ به معنای تعیین مقدّرات روزی ،اولاد، حوادث و وقایعی که پیش می آید است و همه این ها تعیین شده جبر هم نیست. حالا می گوییم خداوند می فرماید: ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾؛ مقصود این است که خداوند بعضی وقت ها مشخصاتی را که این است که برای انسان ها نوشته، پاک می کند و چیز دیگری جایش می نویسد؛ مثلاً اگر برای کسی پنجاه سال عمر مشخص شد، به دلیلی محو می شود و سی سال جای آن ثبت می گردد. اگر قرار بود داغ و حادثه ای پیش بیاید به دلیلی حادثه محو می شود و جای آن، آرامش و سلامت ثبت می گردد. این آیه خیلی پیچیده و دقیق است. از این تغییرات به ﴿ بداء ﴾ (4) تعبیر می شود که خود بحث دامنه دار و سنگینی دارد.

پس خلاصه مطلب این شد که آیا آن چه نوشته می شود صد درصد است و تکان نمی خورد؟ با استفاده از آیات و روایات در جواب باید گفت: نه ! صد در صد نیست و ممکن است کم و زیاد گردد. اگر تکان نمی خورد ممکن بود آدم با خودش بگوید که هر دعایی کنیم فایده ندارد، هر صدقه ای که بدهیم و رحم و مروتی که داشته باشیم سودی در برندارد و انسان می ماند که چه کند. اگر امری که از جانب

ص: 76


1- ﴿ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴾ ؛ رعد، 39
2- لوح محفوظ: لوح در لغت به معنای صفحه ای است که در آن نوشته می شود مانند کاغذ ، پوست، سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد. طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیده های هستی از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا دو لوح تکوینی نوشته شده است که هر کدام از آن ها ویژگی خاص خود را دارند. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. لوح محفوظ ، صفحه ای است که تمام اتفاقات عالم در آن ثبت شده است. این اتفاقات همراه با جزئیات کامل است. لوح محفوظ گنجینه علم خدا و آیینه صفت عالمیت اوست و چون علم خدا عین ذات اوست، سزاوار نیست که در این لوح تغییری حاصل شود و لذا هیچ وقت در آن تغییر و تبدیلی رخ نمی دهد و محتوای آن همواره ثابت و استوار است. جنس این کتاب معلوم نیست هر چند قطعاً کاغذی و مادی نمی باشد. گاهی از این لوح با نام امّ الکتاب، کتاب مطور، رق منشور، کتاب مکنون و کتاب حفیظ نیز یاد می شود. در مقابل آن، لوح محو و اثبات قرار دارد که محل ثیت حوادث و اتفاقاتی است که قرار است. محقق شود و بر خلاف لوح محفوظ، اموری که در تحقیق شده و با مقدمه ای در شرح حال مؤلف آن نوشته شده است، بر اسامی شرایط و ضوابطی قابل تغییر و تبدیل است. در آیه 39 سوره رعد به این دو لوح اشاره دارد. ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴾ خدا آن چه را بخواهد محوبا اثبات می کند و اصل کتب نزد اوست. بر اساس آیات و روایات این کتاب ویژگی هایی دارد که برخی از آن ها عبارتند از: این کتاب جایگاه علم کلی خداوند است که شامل علم به تمامی موجودات از کوچک و بزرگ می شود و اعم از پدیده هایی است که فعلیت یافته و یا هنوز به صورت قوه است و وجود عینی و خارجی پیدا نکرده است. گاهی از آن، به عنوان کتاب مبین نیز یاد می شود. این کتاب محل علم جزئی پروردگار است که شامل علم به حالات اشخاص و جوامع بروز و ظهور حوادث و اتفاقات جزئی و شخصی است.هم چنین شمارش تمام موجودات در آن قرار و دارد. گاهی از آن به عنوان کتاب حفیظ یاد شده است. این کتاب، جایگاه حقیقت قرآنی است و قرآن پیش از نزول به قلب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در آن جا قرار داشته است. این لوح در عین محدود بودن مشتمل بر تمام مخلوقات است و مجموع پدیده های عالم را در بر می گیرد. در مقابل لوح محفوظ لوح محو و اثبات قرار دارد که مظهر قدرت مطلق خداوند است. محتوای این لوح برخلاف لوح محفوظ قابل تغییر و دگرگونی و پاک کردن و نوشتن مجدد است. آن چه در این نوح نوشته شده به صورت مشروط و معلق است و تحقق یا عدم تحقق آن، وابسته به تحقق شرایطی است. مثلا برای یک شخص پنجاه عمر نوشته شده ولی به این صورت که اگر صله رحم کند، شصت سال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود. به همین سال محور شصت سال ثبت خواهد شد. در روایات بسیاری، از تأثیر اعمال خوب یا بد مانند اخلاق خوب و صله رحم و صدقه دادن و یا و گناهان ویژه در سرنوشت انسان وسعت و تنگی روزی و بلندی و کوتاهی عمر مطالبی آمده است و جایگاه این تغییرات که در قضای الهی صورت می گیرد، همان لوح محو و اثبات است.
3- شب قدر: «قَدر» کلمه ای عربی به معنای اندازه، تقدیر و سرنوشت است. درباره این که چرا این شب را به «قدر» نامیده اند. دلایلی ذکر شده است: عده ای می گویند: چون مقدرات انسان ها و اندازه و قدر رویداد های سال در این شب تعیین می شود تا فرشتگان، مقدرات را به او ابلاغ کنند. آن را شب قدر می نامند؛ گروهی معتقدند اگر کسی این شب را احیا بدارد، صاحب قدر و منزلت می شود؛ گروهی دیگر نیز می گویند: علت نام گذاری، شرافت و قدر والای این شب است. از شب قدر به نام های «لَيْلَةُ العظمه» و «لَيْلَةُ الشَّرَفِ»، نیز یاد شده است. شب قدر یا لَیلَةُ القَدر، شب نزول قرآن است. بیشتر مفسران معتقدند در این شب، قرآن به صورت یک باره از لوح محفوظ به بیت المعمور يا قلب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل شده که به آن نزول دفعی یا نزول اجمالی قرآن می گویند. هر ساله در این شب، تقدیر سال آینده هر انسانی نوشته می شود. بر همین اساس در برخی از روایات، شب قدر به عنوان ابتدای سال دانسته شده است. علامه طباطبایی می گوید: «مراد از قدر، تقدیر و اندازه گیری است و خداوند در این شب، اموری از قبیل زندگی، مرگ، روزی، سعادت و شقاوت انسان ها را مشخص می سازد.» و بنابر برخی از احادیث شیعه، مقدرات سال آینده بندگان را بر امام علیه السلام عرضه می کنند. بر پایه برخی از روایات، ولایت امام علی علیه السلام و سایر اهل بیت علیهم السلام نیز در همین شب مقدر و امضاء گردیده است. قرآن در سوره های قدر و دخان از این شب سخن گفته است. در قرآن و روایات ارزش شب قدر بیش از هزار ماه دانسته شده است. این شب با فضیلت ترین شب سال شب رحمت الهی و آمرزش گناهان است و فرشتگان و روح در شب قدر بر زمین فرود می آیند. طبق برخی احادیث برای ابلاغ تقدیر سال آینده نزد امام می روند و آن چه مقدر شده را به او ابلاغ می کنند. امام باقر علیه السلام در این باره گفته است: «در این شب فرشتگان به دور ما طواف می کنند و ما بدین گونه متوجه شب قدر می شویم». در روایات دیگری به شیعیان توصیه شده که از این مسئله عنوان استدلالی برای اثبات ضرورت امامت و حقانیت شیعه استفاده شود؛ بدین ترتیب که در می گویند: چون مقدرات انسان ها و اندازه و قدر هر عصری باید امام معصومی وجود داشته باشد رویداد های سال در این شب تعیین می شود تا فرشتگان، مقدرات را به او ابلاغ کنند. زمان دقیق شب قدر، روشن نیست ولی بر اساس بسیاری از روایات در ماه رمضان واقع شده است و به احتمال 19، 21 و با 23 این ماه است. شیعیان بر شب 23 رمضان و اهل سنت برشب 27 رمضان تاکید بیشتری دارند. شیعیان در این شب ها با الگو گیری از معصومان علیهم السلام ، به شب زنده داری خواندن قرآن دعا و دیگر آیین ها و اعمال این شب می پردازند. ضربت خوردن و شهادت امام علی علیه السلام در این شب ها نیز به اهمیت آن نزد شیعیان افزوده و سوگواری برای آن امام با آیین های شب قدر همراه شده است.
4- بداء: بَداء اصطلاحی در کلام شیعه است به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند برخلاف آن چه مورد انتظار بندگان بوده است. در بداء خداوند در واقع آن چه مورد انتظار بوده را محوو امری جدید را اثبات می کند در حالی که به هر دو حادثه آگاه است. واژه «بداء» اسم مصدر از ماده «بدو» است و در لغت در چهار معنا به کار رفته است: آشکار شدن از خفا، ظهور چیزی از عدم، تغییر در قصد و استصواب (خوب و درست دیدن چیزی بعد از این که داشته نشده بود.) در اصطلاح، هنگامی که نظر شخصی تغییر کند به این معنا که بفهمد تصمیم اولیه اش به نتیجه ای منجر می شود که بر خلاف هدف اوست و در نتیجه تصمیم خود را تغییر دهد؛ برای این فرد بداء حاصل شده است. هنگام بداء در واقع خوب یا بد بودن یک تصمیم برای یک فرد آشکار می شود و وی از آن تصمیم منصرف می شود. البته این تغییر نظر، از جهل و عجزبه امور ناشی می شود. به همین دلیل این استعمال در مورد انسان صحیح است، اما در مورد خداوند چنین اطلاقی صورت نمی گیرد. در کلام شیعه، بداء در مورد خداوند مستلزم عجز و تغییر اراده از روی جهل و عجز نیست بلکه به این معنا است که خداوند در ابتدا بنا بر مصالحی امری را بر پیامبر و ولی و جانشینش به گونه ای آشکار می کند ولی پس از آن، امری دیگر متفاوت با آن جایگزین می کند؛ در حالی که از ابتدا به هر دو امر عالم بوده است. در چنین جایی به اصطلاح بداء حاصل شده است. در قرآن از آیات مختلفی مفهوم بداء قابل استفاده است که به این ترتیب می توان آن ها را دسته بندی کرد: آیاتی که قضا و قدر خداوند را با دو نوع حتمی و غیر حتمی بیان می کنند و از این راه تغییر برخی مقدرات را ممکن می شمارد. آیاتی که تغییر سرنوشت انسان ها را بر اثر افعال اختیاری آنان مطرح می کنند. آیاتی که ناظر به مصادیق عینی بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: بر طرف شدن عذاب از قوم یونس بر اثر تضرع و دعای آنان، تغییر فرمان الهی به ابراهیم در مورد ذبح سماعیل، حرام ساختن ورود بنی اسرائیل به سرزمین مقدس به مدت 40 سال در بی ورود در آن و اضافه شدن 10 روز به میقات 30 شبه موسی و پایان یافتن آن در 40 شب. در روایات نقل شده از امامان شیعه علیهم السلام به بداء و حاصل شدن آن از جانب خداوند اشاره شده و علاوه بر این، تفسیر و معنای صحیح بنا نزد امامیه در این احادیث تبیین شده است. هم چنین در روایات مربوط به بداه به اهمیت این اعتقاد نزد ائمه اشاره شده است تا جایی که این باور یکی از نشانه های حقیقی توحید قرار داده شده است. عالمان شیعه برای اعتقاد به بداء آثاری اعتقادی و عملی ذکر کرده اند. بنابر آن چه در منابع آمده مهم ترین اثر اعتقاد به بداء اثبات قدرت مطلق خداست؛ هم چنین با اعتقاد به بداه تفاوت های بین علم خالق و مخلوق - حتى انبيا و اوصیا - ظاهر می شود؛ چرا که احتمال وقوع بده از طرف خداوند در آن چه پیامبر و ائمه علیهم السلام به آن علم دارد وجود دارد. از بُعد انسان شناسی نیز اعتقاد به بَداء موجب لفي جبر گرایی و ایجاد روحیه تلاش می شود چرا که اعتقاد به تغییر پذیری سرنوشت، انسان را به سوی خدا متوجه کرده و وی را به استجابت دعا امیدوار و از ارتکاب گناه باز می دارد.

خداوند برای ما در نظر گرفته شده قابل تغییر نباشد، از نظر تربیتی آدمی در امور دین بی انگیزه می شود.

امیر المؤمنین علیه السلام خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رسید تا از تفسیر این آیه بپرسد؟ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: ﴿ لَأُقِرَنَّ عَيْنَكَ بِتَفْسِيرِهَا وَ لَأُقِرَنَّ عَينَ أُمَّتِي مِنْ بِعْدِي بِتَفْسِيرِهَا ﴾ (1)

علی جان! چشم هایت و چشمان شیعیانت را با تفسیر این آیه روشن می کنم. علی جان! خدا بعضی چیز ها را پاک و چیز دیگری را جایگزین آن می کند.

در طول عمر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دیده نشده که امیر المؤمنین علیه السلام خطبه ای مفصل یا بیان مستقلی ارائه کرده باشد، خطبه هایی که از امیر المؤمنین علیه السلام رسیده، بعد از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم است؛ زیرا حضرت به طور کامل مطیع پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بود، خودش هم درباره این تواضع و ارتباط می فرماید: «مثل بچه شتری مادرش باشد، دنباله رو پیغمبر بودم». (2) آری، بچه شتر اگر مادرش نصف راه را برود و برگردد او هم بر می گردد. امیر المؤمنین علیه السلام می گوید: طوری دنباله رو پیغمبر بودم که هیچ وقت نگفتم چرا؟ در صلح حدیبیه (3) پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: صلح کنیم. گفتم: چشم! در حالی که بعضی ها گفتند: چرا؟ ولى على علیه السلام مطيع محض و گوش به فرمان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بود.

پاره ای از آیات قرآن ابهام دارد بدین معنی که «کلی» است؛ به عنوان مثال در نماز و زكات، نه تعداد رکعات نماز معین شده و نه مقدار زکات تعیین شده است. به همین دلیل است که بعضی از افراد می پرسند چرا اسم ائمه علیهم السلام در قرآن نیامده است؟

تعداد رکعات نمازی که رکن دین است، هم چنین اسامی ائمه علیهم السلام و خیلی از موارد دیگر به صورت جزئی و ریز در قرآن نیامده است . امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: خداوند در قرآن بنایش بر کلیات بوده است. آیا در قرآن آمده است که است و حتی خیلی از موارد مهم چند درصد از گندم و یا چه مقدار از جو باید زکات داده شود؟ و یا آیا در قرآن هفت دور طواف و هفت مرتبه سعی صفا و مروه (4) که از احکام حج است بیان شده است؟ بلکه فقط به صورت کلی گفته شده: ﴿ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا ﴾ ؛ (5) یعنی

ص: 77


1- سبل الهدى و الرشاد: ج 9، ص 235 ، عن الإمام على علیه السلام، الدّر المنثور: ج 4، ص 661 و فی ذیله ﴿ وَ يقى مَصَارِعَ مَصَارِعَ السَّوْءِ ﴾؛ كنز العمّال: ج 2، ص 441 ، ح 4444؛ المیزان فی تفسیر القرآن: ج 11، ص 380
2- ﴿ وَ لَقَدْ كُنتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَأُمِّهِ ﴾؛ نهج البلاغه، خطبه 192، ص 300؛ الطرائف ، ج 2، ص 300
3- صلح حدیبیه: صلح حُدَیبیه، پیمان صلحی که در سال ششم هجری بین پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و مشرکان مکه در منطقه حدیبیه امضا شد و در سوره فتح به آن اشاره شده است. مسلمانان که برای به جا آوردن مناسک حج رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین قریش مواجه شدند، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم تصمیم گرفت شخصی را به سوی قریش بفرستد تا مذاکره کند، ابتدا عمر بن خطاب را برگزید ولی وی از رفتن ابا کرده و عثمان را پیشنهاد کرد پس از عزیمت عثمان و شایعه خبر قتل وی، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مسلمانان را به پیمانی معروف به بیعت رضوان فرا خواند. پس از مذاکراتی میان پیامبر و نماینده قریش، سر انجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد. که بر اساس آن صلحی ده ساله بین طرفین برقرار شد و مسلمانان آن سال به مدینه بازگشتند تا سال بعد برای انجام عمره وارد مکه شوند. صلح حدیبیه، به شهادت تاریخ و طبق پیش بینی های پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و وعده های قرآنی، برکات زیادی برای مسلمانان در پی داشت. به گفته مورخان در صدر اسلام فتحی عظیم تر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن آتش جنگ فرونشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرة العرب گسترش یافت. به گونه ای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (22 ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنان که سپاه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در سال هشتم و در جریان فتح مکه به ده هزار تن رسید و بزرگان قریش مانند ابو سفیان و عمرو عاص و خالد بن ولید در همین دوران به اسلام گرویدند. در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه شد که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم علاوه بر تشدید فعالیت های تبلیغی در شبه جزیره، به سرزمین های خارجی هم توجه کنند و در سال هفتم پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. اما مهم ترین فایده این صلح، زمینه سازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح حدیبیه به وقوع پیوست.
4- صفا و مروه: صفا و مَروه، دو کوه کم ارتفاع در ضلع شرقی مسجد الحرام هستند و با فاصله ای حدود 395 متر رو در روی یک دیگر قرار گرفته اند. کوه صفا در جنوب شرقی مسجد الحرام و کوه مروه در ناحیه شمال شرقی آن قرار دارد. کوه صفا، ارتفاع کمی دارد و در دامنه کوه «ابو قبیس» واقع شده است. معنای آن در لغت، سنگ سخت و صاف است. کسی که بر بالای صفا بایستد، روبه روی حجر الاسود قرار می گیرد. مروه نیز بسیار کم ارتفاع (حدود 8 متر) است و در دامنه کوه «قُعَيقَعان» قرار دارد. مروه در لغت به معنای سنگ سخت، سفید و براقی است که با آن آتش روشن می کنند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام علت نام گذاری دو کوه صفا و مروه بیان شده است. طبق این روایت، صفا از لقب آدم علیه السلام صفوة اللّه (برگزیده خدا) گرفته شده است و این کوه را از آن رو صفا نامیدند که آدم هنگام هبوط بر آن فرود آمد. هم چنین نام کوه مروه از واژه «مرأه» (زن) گرفته شده است. و به جهت آن که حوا بر آن فرود آمد، این کوه را مروه نامیدند. فاصله بین این دو کوه مَسعی نام دارد که محل انجام یکی از مناسک حج و عمره به نام سعی صفا و مروه است. بنابر نقل های تاریخی، هاجر همسر ابراهیم علیه السلام این دو کوه، برای یافتن آب برای اسماعیل علیه السلام تلاش می کرد و حتی در جاهلیت نیز بین این دو کوه سعی انجام می شد. کوه صفا، نقطه شروع دعوت علنی پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم بود. هم چنین در روز فتح مکه پیامبر بر فراز آن رفت و بشارت فتح مسلمانان را به مردم داد. نام این دو کوه در قرآن ذکر شده است. در روایات فضیلت هایی برای توقف و سعی در صفا و مروه بیان شده و امتیازاتی برای این مکان ذکر شده است؛ از جمله آمده است: توقف در صفا موجب زیاد شدن مال می شود، سعی شفاعت ملائکه و یکی از گناهان می شود و مکان سعی محبوب ترین مکان نزد خدا است. تا سال 1374 شمسی ( 1416 ق) بخشی از کوه مروه برجای مانده بود؛ اما در این سال، به هدف گسترش محدوده دور زدن سعی کنندگان، قسمت باقی مانده را برداشتند و در انتهای آن، دری به بیرون گشودند. اما بخش عمده ای از کوه صفا هم چنان باقی مانده است که زائران برای قرائت قرآن بر آن می نشستند؛ اما امروزه این قسمت نیز مسدود شده است بخشی از این دو کوه نیز سنگ فرش شده است.
5- ﴿ إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴾ ؛ بقره ، 158

بین صفا و مروه طواف کنید و موارد بسیار دیگری که در قرآن ذکر نشده است.

500 آیه در خصوص احکام 500 آیه در خصوص احکام داریم که هزاران حکم را باید از آن استنباط کرد.یکی از مبین های قرآن کریم پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم است، خودش می فرماید: ﴿ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِم ﴾ (1)

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در تفسیر آیه ﴿ يَمْحُوا اللّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾ فرمودند: ﴿ لا قَرَنَ عَيْنِكَ بِتَفْسِيرِهَا وَ لَأُقِرَّنَّ عَيْنٍ أُمَّتِى مِنْ بَعْدِى بِتَفْسِيرِهَا الصَّدَقَةُ عَلَى وَجْهِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ : يُحَوّلَ الشَّقَاءِ سَعَادَةُ وَ يَزِيدُ فِى الْعُمُرِ وَ يَقِي مَصَارِعَ السَّوْءِ ﴾

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در جواب پرسش علی علیه السلام درباره تفسیر آیه مورد بحث فرمود:

على جان! سه کار باعث ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾ می شود: 1. صدقه: ﴿ الصَّدَقَةُ عَلَى وَجْهِهَا ﴾ 2. نيكی به پدر و مادر: ﴿ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ ﴾ 3. کار خیر و بار از دوش کسی برداشتن: ﴿ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ ﴾ . این سه کار است که ﴿ يُحوَلُ الشَّقاءَ سَعادَةً وَ يَزِيدُ مِنَ العُمُرِ و يَقى مَصارِعَ السَّوءِ ﴾ (2) باعث می شود برای فردی که شقاوت نوشته شده، سعادت نوشته شود، مثلاً کسی که در پرونده اش نوشته شده شقاوتمند از دنیا خواهد رفت و عمرش کوتاه می شود یا فلان مصیبت را می بیند؛ اگر این سه کار را انجام دهد مقدرات و سرنوشت پیشین که برایش رقم خورده بود پاک شده و جایش سعادت نوشته می شود و عمرش طولانی می گردد و از خطرات جلوگیری می نماید. (3)

امام صادق علیه السلام در دعای ماه مبارک رمضان می فرماید: ﴿ اللَّهُمَّ إِن كُنتُ مِنَ الْأَسْقِياءِ فَامْحُنِی ﴾ خدایا! اگر مرا از اهل شقاوت نوشته ای پاکش کن ﴿ وَ اكْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ ﴾ (4) و به جای آن بنویس او اهل سعادت است. ممکن است گاهی برای کسی به خاطر نوع برخوردش شقاوت نوشته شده باشد، مثل «حرّ» (5) که به نیت پاک نیامده بود و راه امام حسین علیه السلام را بست؛ اما به خاطر ادبی که انجام داد باعث شد که خدمت ابا عبد اللّه بیاید و توبه کند و در مسیر خیر قرار بگیرد. (6)

در بعضی از نقل ها داریم کسانی که والدین شان را احترام می کردند و کسانی که دست شان به خیر بوده و بار از روی دوش مردم بر می داشتند و سنگ جلوی پای مردم نمی انداختند، عاقبت به خیر شدند.

یکی از عباراتی که علی علیه السلام به امام مجتبی علیه السلام فرمودند این بود که: حسن جان!

ص: 78


1- ﴿ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴾ ؛ نحل، 44
2- الفردوس : ج 5، ص 262 ، ح 8130 ، عن الإمام على علیه السلام
3- ﴿ عن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم حينَ سَأَلَهُ عَلِيٌّ علیه السلام عَن قَولِ اللّه: لَأَقِرَّنَّ عَينَكَ بِتَفسِيرِها ، وَ لَأُقِرَنَّ عَيْنَ أُمَّتِي مِن بعدي بِتَفسيرها الصَّدَقَةُ عَلى وَجهِها ، بِرُّ الْوَالِدَيْنِ ، وَ اصطناعُ المَعروفِ؛ يُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَةً ، وَ يَزِيدُ العُمُرِ وَ يَقِى مَصَارِعَ السَّوءِ ﴾ ؛ المیزان، ج 11، ص 419
4- بحار الانوار، ج 94 ، ص 373؛ الاقبال، ص 36
5- حُرّ: حُرّ بن یزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه و هم چنین مانع بازگشت ایشان شود. در روز عاشورا حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین علیه السلام اصرار دارند، به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به شهادت رسید. زمان توبه حزنا شهادت وی چندان به طبول نینجامید. بنابر روایتی، حرّ از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که بر امام خروج کرده، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد. وی بلا فاصله پس از پیوستن به امام، راهی میدان نبرد شدو پس از گفتگوی دوباره و بی نتیجه با عمر بن سعد و بیان سخنانی در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجز گویان با آنان جنگید و سر انجام پس از چندین نوبت نبرد به شهادت رسید. او شجاعانه می جنگید و با این که اسیش زخمی شده بود و از گوش ها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز می خواند و سواره با دشمنان پیکار می کرد تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند. حرّ به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به امام حسین علیه السلام ، نزد شیعیان حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می دانند.
6- منتهى الامال ، 484-483

اگر آدم خوبی را دیدی هیچ گاه حکم نکن که در انتها هم خوب بمیرد و اگر انسانی را در حالت بدی دیدی هیچ گاه حکم نکن که در آخر هم بد بمیرد؛ ﴿ كَم مِن شَقِي خُتِمَ لَهُ بِالسَّعادَةِ ﴾ خیلی از آدم های بد سعادت مند از دنیا رفتند که تاریخ گواه چنین سخنی است.

هشام بن حکم

افرادی هستند که آغاز بدی داشته اند اما پایان شان خوب بوده است. مثل«هشام بن حکم» (1) . هَشام یا هِشام معتقد به جسمیت خدا بود و حتی روایاتی در این زمینه از او نقل شده است/ طبق بعضی از نقل ها گاهی ائمه اطهار علیهم السلام با او تند برخورد کرده اند. مرحوم آقای خویی (2) در معجم رجال (3) در مدح و ذم هشام روایاتی را می آورد و در آخر نتیجه می گیرد که ایشان تغییر روش داد و از شاگردان خاص امام صادق علیه السلام شد. (4)

ابو خالد کابلی

اشاره

در حدیث داریم که روز قیامت کنار هر امامی یکی از یاران مخصوصش حضور دارد؛ مثلاً امیر المؤمنین امام حسن و امام حسین علیهم السلام هر یک با یکی از حواریون و یاران مخصوصی که دارند در قیامت حاضر می شوند. امام سجاد علیه السلام با یکی از یاران مخصوصش وارد می شود و آن ابو خالد کابلی (5) است. او اول کیسانی مذهب (6) بود و امام سجاد علیه السلام را اصلا قبول نداشت. می گفت محمد حنفیه (7) امام من است . (8) ولی بعد ها خیلی به امام علاقه مند و از صحابی مخصوص حضرت علیه السلام شد.

بنابر این اگر کسی شقی بود نباید تصور کرد که حتما شقی می میرد و هر کس که انسان خوب و شایسته ای بود معلوم نیست سعادت مند از دنیا برود؛ ﴿ کَم مِنْ شَقِیٍّ خُتِمَ لَهُ بِالسَّعادَةِ ﴾

زبیر (9) کسی است که در شورای شش نفره (10) منتهی به خلافت عثمان (11) به امام علی علیه السلام رأی داد و آدم خوبی بود، زیرا به نفع امیر المؤمنین علیه السلام کنار رفت.

در تشییع حضرت زهرا علیها السلام شرکت کرد و در جنگ های صدر اسلام (12) حاضر بود، ولی در جنگ جمل (13) فرماندهی سپاه عایشه را به عهده داشت و در مقابل امیر المؤمنین علیه السلام ایستاد و شقی از دنیا رفت.

ص: 79


1- هشام بن حکم: هشام بن حَکَم متکلم شیعی قرن دوم قمری و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیه السلام است. روایاتی از امامان شیعه علیهم السلام در مدح مشام نقل شده و بسیاری از دانشمندان شیعه او را ستایش کرده اند. علاوه بر این برخی از اهل سنت نیز او را به لحاظ علمی ستوده اند که وجود و حضور هشام در جلسات علمى يحيى بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن با ناظر و داور و دریافت هدیه از جانب هارون الرشید گواه بر آن است. کنیه هشام، ابو محمد و ابو الحکم است. از تاریخ ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست جز این که در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است و برخی تاریخ ولادت او را 133 حدس زده اند. بیشتر شرح حال نویسان از او با عنوان موالی (غیر عربی که تحت حمایت عرب است) یاد کرده اند و او را به بنی کنده و برخی به بنی شیبان نسبت داده اند. اما برخی او را عرب اصیل و از قبیله خرامه دانسته اند. نجاشی محل تولد هشام را کوفته و او را اصالتاً کوفی دانسته، اما رشد و نمو او را در واسط بیان کرده است. هشام از نظر اخلاقی نیز ویژگی های بارزی داشته از جمله آن ها سعه صدر و تحمل مخالفان است. شراکت تجاری وی با عبد اللّه بن یزید اباضی - که اختلاف عقیده عمیقی با او داشت - همگان را شگفت زده کرد تا آن جا که جاحظ، درباره آن ها گفته است «این دو، بر دیگر افراد متضاد برتری یافتند». علاوه بر آن، شرکت او در مناظره های فراوان گواه شجاعت اوست. هم چنین رعایت ادب و پرهیز از هر گونه گفتار ناپسند و اهانت به خصم در مناظره رعایت انصاف و راست گویی از جمله فضائل اخلاقی او بود. مجموع روایات راجع به هشام به دو دسته تقسیم می شوند: روایات ستایش و روایات نکوهش. روایات ستایش، از امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام است. بر اساس این روایات، وی پرچم دار حق ائمه علیهم السلام، مؤيد صدق، مدافع ولایت اهل بیت علیهم السلام و اثبات کننده بطلان دشمنان آنان است. پیروی از او پیروی از ائمه علیهم السلام و مخالفت با او مخالفت با آنان شمرده شده است. او بنده خیر خواه خداوند و کسی است که به دلیل حسادت اصحاب، آزار دیده است. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه علیهم السلام است. امام صادق علیه السلام به او فرمود: تا زمانی که ما را با زبانت یاری کنی، مؤید به روح القدس خواهی بود. از جمله روایات نکوهش، روایاتی است در سرزنش هشام، به سبب نقش وی در حبس و شهادت امام کاظم علیه السلام. بر اساس این روایات، امام اصحاب خود را از مناظره منع کرده بود ولی هشام فرمان برداری نکرد و ادامه مناظرات وی؛ به زندانی شدن امام و شهادت ایشان انجامید. به این روایات پاسخ های متعددی داده شده است از جمله این که نهی از مناظره در دوران مهدی عباسی صورت گرفته و پس از آن دوران تقیه تمام شده و هشام در دوران مهدی عباسی امر امام کاظم علیه السلام را امتثال و از مناظره دوری کرده است. پاسخ دیگرین که از ابتدا نهی شامل هشام نمی شده و خود او گفته است: «مثلی لاینهی عن الکلام» و هم چنین امام صادق علیه السلام به وی فرموده است: مانند تویی باید با مردم سخن گوید. افزون بر این ها، اگر این امر صحت داشت، امام رضا و امام جواد علیهما السلام برای او طلب رحمت نمی کردند. بنابر رأی کشّی، وی در سال 179 ق، در زمان خلافت هارون الرشید، در کوفه در گذشته است.
2- خویی: سید ابو القاسم موسوی خویی (1278-1371 ش.)، مرجع تقلید شیعه، رجالی و نویسنده مجموعه 24 جلدی «معجم رجال الحدیث» و هم چنین صاحب اثر تفسيرى «البيان في تفسير القرآن». میرزای نائینی و محقق اصفهانی، دو تن از برجسته ترین استادان او در فقه و اصول فقه بوده اند. آغاز رسمی مرجعیت خویی پس از در گذشت آیت اللّه بروجردی دانسته شده و در گذشت آیت اللّه حکیم، آغاز مرجعیت وی مخصوصاً در عراق خوانده شده است. خویی، در طول 50 سال تدریس، یک دوره کامل درس خارج فقه و شش دوره درس خارج اصول فقه را تدریس کرده و یک دوره کوتاه هم به تدریس تفسیر قرآن پرداخت. عالمانی از جمله محمد اسحاق، فیاض، سید محمد باقر صدر، میرزا جواد تبریزی، سید علی سیستانی، حسین وحید خراسانی، سید موسی صدر و سید عبد الکریم موسوی اردبیلی، شاگردان آیت اللّه خویی معرفی شده اند. خویی در فقه و اصول فقه، نظرات و آرای قابل توجهی داشته که گاه با نظرات مشهور فقیهان شیعه متفاوت بوده است. برخی منابع، فتاوای متفاوت او را تا 300 مورد دانسته اند. مخالفت با مکلف بودن کافران به انجام فروع دین، عدم پذیرش نسبی بودن آغاز ماه قمری و مخالفت با اعتبار شهرت فتوایی و اجماع، برخی از نظرات متفاوت او در فقه و اصول فقه است. خویی در دوران مرجعیت خود، اقداماتی در راستای تبلیغ دین، ترویج تشیع و یاری رساندن به نیاز مندان کرده است؛ از جمله ساختن کتاب خانه، مدرسه، مسجد، حسینیه و بیمارستان در کشور های ایران، عراق، مالزی، انگلستان، آمریکا، هندوستان ... سید ابو القاسم خویی تا پیش از مرجعیت، از چهره های فعال در مسائل سیاسی بوده و در برخی موارد حتی مواضع شدیدی از وی گزارش شده است. خویی در مهر 1341 ش. در تلگرافی به شاه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی مخالفت کرد و آن را مغایر شرع خواند. هم چنین در پیامی به سید محمد بهبهانی تاکید کرد که «خاموش کردن صدای ملت با قوه قهریه، دیری نخواهد پایید و تبلیغات عوام فریبانه، مشکلات را حل نمی کند و اقتصاد ور شکسته و ناخشنودی مردم را درمان نخواهد کرد.» او هم چنین در واکنش به واقعه فیضیه در ابتدای سال 1342 ش. تلگرامی به شاه فرستاد و از «انحطاط مملکت اسلامی و خط مشی زمام دارانش» اظهار تأسف کرد. یک ماه بعد در پاسخ به نامه جمعی از علمای ایران، عدم صلاحیت حاکمان فاسد را اعلام کرد، وظیفه روحانیت را سنگین دانست و سکوت را ناروا شمرد. ستم گر خواندن دستگاه حاکم ایران پس از کشتار مردم در 15 خرداد 1342 ش. حکم به ممنوعیت شرکت در نتخابات دوره 21 مجلس و از اعتبار ساقط دانستن آن حمایت از امام خمینی رحمه اللّه علیه در پی دستگیری و شایعه محاکمه امام، برخی دیگر از واکنش های سیاسی اوست. آیت اللّه خویی، پس از مرجعیت، از سیاست کناره گرفت. این دوره با سال های حضور امام خمینی رحمه اللّه علیه در نجف هم زمان بود. سکوت او در برابر رخداد های دوران انقلاب 1357 ش. ایران، اعتراضاتی را در ایران بر انگیخت. حضور فرح دیبا، همسر محمد رضا پهلوی در بیت (دفتر مرجعیت) او در 28 آبان 1357 ش. به این اعتراضات دامن زد؛ ولی آیت اللّه خویی در یاد داشتی خطاب به برخی علما، این ملاقات را ناگهانی و ناخواسته دانست. آیت اللّه خویی پس از ملاقات فرح دیبا با وی در آبان 1357 ش. در شرایطی که مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی تشدید شده بود، به همراهی با انقلاب اسلامی ایران پرداخت و پس از آن هم در موارد مختلف، از جمهوری اسلامی ایران حمایت کرد. وی پیش از پیروزی انقلاب، در بیانیه ای خطاب به مراجع علما و ملت ایران، از مردم خواست که با شجاعت و با حفظ موازین شرعی قدم بردارند. خویی پس از آن در جریان همه پرسی تعیین نظام جمهوری اسلامی مردم را به رأی دادن به جمهوری اسلامی فرا خواند، از شاگردان خود خواست تا در امور انقلاب مشارکت کنند و در جنگ عراق با ایران، به رغم فشار دولت صدام مبنی بر حمایت از عراق، حکم به جواز استفاده از وجوه شرعی در تأمین ملزومات رزمندگان ایران داد. مهم ترین اقدام سیاسی آیت اللّه خویی، همراهی او با انتفاضه شعبانیه دانسته شده که وی هیئتی نه نفره را برای اداره مناطق تحت نظر شیعیان تعیین کرد. شکست انتفاضه شعبانیه، به حصر خانگی آیت اللّه خویی و فشار گسترده حکومت عرق در دوره صدام مواجه شد. سید ابو القاسم خویی به دلیل حمایت مستقیم از انتفاضه شعبانیه مردم عراق در سال 1991 م. و تعیین شورای رهبری توسط حزب بعث بازداشت، و به بغداد فرستاده شد. بعد از دو روز بازداشت به اجبار نزد صدام حسین برده شد و صدام سخنان توهین آمیزی خطاب به وی بیان کرد.
3- معجم رجال: مُعْجَمُ رِجَالِ الْحَدِيثِ وَ تَفْصِيلِ طَبَقَاتِ الرُّوَاةِ، کتابی به زبان عربی از آیت اللّه سید ابو القاسم خویی با موضوع علم رجال. این کتاب بر اساس حروف الفبا بیش از 15 هزار راوی احادیث شیعه را معرفی کرده و درباره معتبر بودن یا نبودن نقل حدیث آن ها اظهار نظر کرده است. وی در مقدمه اثر در شش مطلب به موضوعاتی درباره علم رجال پرداخته و در بخش اصلی آن به ترتیب از اسما، کنیه ها، القاب و زنان بحث کرده است. معجم رجالی آیت اللّه خویی در 24 جلد منتشر شده و مورد مراجعه پژوهشگران علوم اسلامی است محتوای این کتاب در نرم افزار درایة الحدیث نیز ارائه شده است. تألیف کتاب در سال 1390 ق. پایان یافت و در 23 جلد در نجف اشرف چاپ و سپس بیروت تجدید چاپ شد. آیت اللّه خویی پس از تألیف، در آن باز نگری کرده و پس از چهار بار چاپ نسخه اول این کتاب، تجدید نظر های مؤلف در چاپ پنجم آن در ایران و در 24 جلد به دست گروهی زیر نظر نویسنده انجام شد.
4- شاگردان مکتب ائمه، ج 3، ص 433 و 432
5- ابو خاند کابلی: ابو خالد کابلی وردان ملقب به کَنکَر، از رجال شیعی سده اول هجری و از اصحاب امام سجاد و امام باقر علیهما السلام است که پس از مهاجرت به مدینه در جرگه یاران امام سجاد علیه السلام در آمد. ابو خالد علاوه بر این دو امام، از کسانی چون اصبغ بن نباته و يحيى بن ام طویل نیز روایت کرده است. کنکر عنوانی بود که مادرش وی را بدین نام می خواند و در روزگار خود میان عامه مردم بدان شهرت نداشت، اما به واسطه خطابی که سوی امام سجاد علیه السلام به او با عنوان کنکر در روایات برجای مانده، به این لقب شهرت یافته بود. ابن طاووس به او کنیه ابو یحیی داده که ماخذ دیگر آن را تایید نمی کند. از مجموع روایات چنین بر می آید که موطن نخستین ابو خالد کابل بوده است. با این که تصریحی به سال ورود او به حجاز نشده است، ظاهر روایات، حکایت از آن دارد که وی در طول حضور خود در حجار، آن گاه که در کنار امام سجاد علیه السلام بوده، دست کم یک بار با مساعدت امام به کابل سفر کرده است. ابو خالد در آغاز اقامت در مدینه، محمد بن حنفیه را امام می دانست و زمانی دراز او را مانند امامی واجب الطاعه خدمت می کرد. آورده اند که ابو خالد در مدت ملازمت با محمد بن حنیفه، از اشارات وی درباره مقام والای امام سجاد علیه السلام و احترام فوق العاده ای که محمد برای آن امام قائل بود و نیز با راهنمایی و اصرار یحیی بن ام طویل به دیدار امام نائل شد و چون امام او را با نام دوران کودکیش (کنکر) خطاب کرد، بر امامت آن حضرت یقین آورد. آن گاه به ملازمت امام در آمد و چنان پایگاهی یافت که وی را «باب» و یکی از ثقات و از حواریون امام دانسته اند. برقی، مفید و طوسی، او را در زمره اصحاب آن حضرت آورده اند. فضل بن شادان نیز ابو خالد را یکی از پنج تنی شمرده که در اوایل امامت حضرت سجاد علیه السلام از شیعیان ایشان به شمار می آمدند. از جمله روایات معتبر به تغییر عقیده ابو خالد درباره امامت، حکیت مربوط به شهادت و حکمیت حجر الاسود است که در روایت های گوناگون به نحوی با ابو خالد ارتباط یافته و سر انجام منجر به تغییر رای وی در باب امام بر حق می شود. درباره تلاش وی برای یافتن امام بر حق، روایت دیگری دلالت بر آن دارد که او زمانی به نزد حسن مثنی رفته و از وی میراث امامت را سراغ گرفته است و چون از او نا امید شده، به آستان امام سجاد علیه السلام شتافته است.
6- کیسانی مذهب: کیسانیه، فرقه ای مذهبی و از اولین انشعابات شیعی است است. اعضای این فرقه به سر کردگی مختار ثقفی به همراه شیعیان کوفه، انتقام سخنی از قاتلان سید الشهدا علیه السلام گرفتند. این شاخه از شیعه به همان شتابی که پدید آمده بود تجزیه شد. اعتقاد به امامت محمد حنفیه و قول به بداء از معتقدات این فرقه است. برخی معتقدند فرقه ای به نام کیسانیه ساخته و پرداخته دستگاه های سیاسی امویان، زبیریان و عباسیان بوده است که هر کدام در دوره زمانی مربوط به خود به تأسیس با ادامه این فرقه دامن زده اند. علت نام گذاری آنان به کیسانیه استناد شان به کیسان است. «کیس»، در لغت به معنای باهوش و با کیاست است. در تاریخ فرق اسلامی درباره این که کیسان چه کسی است نظرات مختلفی وجود دارد. برخی کیسان را لقب مختار می دانند و دیگران می گویند که کیسان، شخص دیگری غیر از مختار است و مختار عقاید خود را از یکی از وابستگان علی علیه السلام که کیسان نام داشت گرفته است. برخی نیز کیسان را لقب ابو عمره؛ رییس پلیس مختار و برخی نیز کیان را لقب غلام حضرت علی علیه السلام دانسته اند. در صفحات 45 تا 51 جلد دومِ کتاب تاریخ فرق اسلامی، اعتقاد به مهدویت محمد حنفیه، قول به بداء، علم مستودع برای امام، حلول و تناسخ، دعوی نبوت و باطنی گرایی از معتقدات کیسانیه ذکر شده است. البته درباره استناد سه متى تنسخ و حلول دعوی نبوت و باطنی گرایی به آنان اظهار تردید شده و احتمال قوی تر را بر عدم اطلاع مختار از چنین اموری دانسته اند.
7- محمد حنفیه: محمد بن حَنَفیه (16-81 ق.) ، فرزند حضرت على علیه السلام و خوله حنفیه (دختر جعفر بن قیس) و از طبقه اول تابعین است. گاه از او با نام «محمد بن علی» یاد می شود و او را «محمد اکبر» هم گفته اند. وی در جنگ های صفین و جمل و نهروان حضور داشته و در جنگ جمل پرچم دار سپاه علی علیه السلام بوده است. در واقعه کربلا در مدینه ماند. پس از شهادت امام حسین علیه السلام بنابر نقلی ابتدا ادعای امامت کرد اما پس از گواهی حجر الاسود به امامت امام سجاد علیه السلام از این ادعا دست کشید و به امامت پسر برادرش معتقد شد. پس از تسلط مختار بر کوفه، نامه ای به مختار نوشت و مختار گروهی را به مکه فرستاد و او را از دست عبد اللّه بن زبیر نجات داد ،کیسانیه، او را امام خود می دانند. او اولین کسی است که مهدی موعود دانسته شده است. مشی سیاسی او در زندگی، بسیار مسالمت آمیز بوده است.
8- شاگردان مکتب ائمه ، ج 1، ص 106
9- زبیر: رُبیر بن عَوّام بن خُوَیلَد از صحابه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و برادر زاده حضرت خدیجه همسر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم که در 8 یا 15 سالگی اسلام آورد و همواره در کنار پیامبر بود. یکی از اقداماتی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم پس از هجرت به مدینه، انجام داد برقراری عقد اخوت مسلمانان بود، در آن هنگام بین زبیر و عبد اللّه بن مسعود پیمان برادری بسته شد. در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و سَلَمَة بن سلامة بن وَقش یاد شده است. پس از رحلت حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم، زبیر حکم شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت حضرت علی علیه السلام دفاع و با عمر بن خطاب بحث های بسیاری کرد. او هم چنین از شورای شش نفره منتخب خلیفه دوم بود که در آن شورا نیز به نفع حضرت علی علیه السلام رأی داد. وی در شورش و قتل عثمان نقش مؤثری داشت و برای خلافت حضرت علی علیه السلام کوشید؛ اما در همان اوایل خلافت حضرت علی علیه السلام به همراهی طلحه و عایشه و برخی دیگر که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه حضرت علی علیه السلام سامان داد و در همین جنگ به قتل رسید. پس از رویا رویی دو لشكر، حضرت على علیه السلام زبير را فرا خواند، ملاقات آن در بین صفوف دو لشکر صورت گرفت. امام سفارش پیامبر نسبت به خود را به زبیر یاد آوری کرد. سفارش این بود که: پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم روزی در حضور حضرت علی علیه السلام به زبیر فرمود: آیا علی را دوست داری، زبیر گفت: چرا دوست نداشته باشم، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: چگونه ای وقتی ظالمانه با او بجنگی؟! زبیر پس از یاد آوری این مطلب از اردوگاه کناره گیری کرد. پس از کناره گیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِباع او را غافل گیرانه کشت. وی سپس نزد حضرت علی علیه السلام رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و ماده آتش جهنم به او بده. پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است. امام از کشته زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یاد آوری دلیری های زبیر در صدر اسلام فرمود: این شمشیر بار ها اندوه را از چهره رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم زدود. شاید از حدیث پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و سخن علی علیه السلام نسبت به قاتل زبیر چنین تصور که زبیر توبه کرده است. یوسفی غروی توبه نمی پذیرد و می گوید: توبه زبیر در صورتی بود که از امام زمان خویش پیروی می کرد علاوه خود را در خدمت او قرار می داد که پس از گفتگو با حضرت علی علیه السلام چنین نکرد و نمی توان گفت سخن حضرت امیر علیه السلام (و قبل از آن سخن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مبنی بر بشارت آتش به قاتل او) نشانه قبولی تو به زبیر است، که شاید بدین علت چنین بشارت داده قاتل، بدون امر شرعی و اذن امام او را کشته است، خصوصاً که قاتل بعد ها جزء خوارج نهروان شد. زبیر در دوران خلفای سه گانه دارایی جمع آوری کرد. گفته اند وی پس از خود یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک کوفه و یک خانه در مصر به ارث گذاشت. وی را نیز پس از مرگش، هزار دینار، هزار اسب، هزار کنیز و غلام ذکر کرده اند.
10- شورای شش نفره: شورای شش نفره، شورایی شامل گروهی از صحابه است که عمربن خطاب پیش از مرگش، برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد. بر اساس گزارش های تاریخی، عمر بن خطاب در 27 ذی حجه سال 23 ق در 60 یا 63 سالگی دست ابو لؤلؤ غلام مغيرة بن شعبه به قتل رسید. بر اساس برخی منبع، او در 27 ذی حجه مجروج و پس از سه روز در 30 ذی حجه از دنیا رفت. عمر در بستر بیماری به فکر تعیین جانشین پس پس از خود افتاد و می گفت که اگر معاذ بن جبل، ابو عبیده جراح و سالم مولی حدیقه زنده بودند، خلافت را به آن ها می سپردم؛ اما چون این افراد را در گذشته بودند، عمر برای تعیین خلیفه پس از خود شیوه ای نو مطرح کرد. پیش از این و پس از از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم، چند نفر از اصحاب با این استدلال که امر انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده، در سقیفه جمع شدند و بدون توجه به آن چه در واقعه غدیر روی داد، ابو بکر را به خلافت زبیر را برگزیدند. سپس با روش هایی خاص، از مردم درست بیعت گرفتند. ابو بکر در اواخر عمر خود در این باره تغییر رویه داد و بدون آن که نظر مردم را در این امر دخالت دهد، عمر را به جانشینی خویش منصوب کرد. عمر بن خطاب در روش سابق را و قبل کنار گذاشت و روش دیگری در پیش گرفت و با اعتراف به این که انتخاب ابو بکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد، شورایی متشکل از شش نفر را انتخاب کرد تا یکی را از میان خود به عنوان خلیفه برگزینند. اعضای این شورا عبارت بودند از علی بن ابی طالب علیه السلام، عثمان بن عفان، طلحة بن عبيد اللّه، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف. دره «الامامة و السياسة» آمده است که به دستور خلیفه دوم، حسن بن على علیه السلام و عبد اللّه بن عباس نیز در شورای شش نفره تعیین خلیفه حضور یافتند. البته حضور این دو صرفاً به عنوان شاهد بوده و نقشی در تعیین خلیفه نداشتند. با تصميم عمر، التخاب خلیفه با موافقت گروهی از اکثریت افراد شورا بود، اما چنان که او خواسته بود اگر 2 گروه 3 نفره، نظر متفاوتی درباره شخصی داشتند، رای گروهی پذیرفته شود که عبد الرحمان در آن است. عمر هم چنین گفته بود اگر فردی از اعضای شورا با رأی اکثریت مخالفت کرد. گردن او زده شود و در صورت دو دستگی شورا، اگر گروه مقابل عبد الرحمن، نظر او را نپذیرفتند، سه مخالف کشته شوند و اگر اعضای شورا نتوانستند پس از 3 روز فردی را برگزینند، همه آنان گردن زده شوند 50 نفر از انصار موظف بودند بر اجرای این وصیت نظارت و مراقبت کنند. برخی بر این باورند که ترکیب شورا به گونه ای بود که در نهایت به انتخاب عثمان می انجامید، زیرا طبق پیش بینی امام علی علیه السلام ، سعد با پسر عموی خود عبد الرحمان مخالفت نمی کرد و عبد الرحمان که شوهر خواهر عثمان بود، به او رأی می داد. در این صورت اگر طلحه و زبیر هم با علی علیه السلام موافق می بودند، فایده ای نداشت؛ چرا که عبد الرحمان در گروه طرفدار عثمان بود. سعد از ابتدا رأی خود را به عبد الرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی علیه السلام از نامزدی خلافت انصراف داد. عبد الرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی ابو بکر و مخالف علی علیه السلام بود، به طرف داری از عثمان کنار رفت. بنابر این فقط على علیه السلام و عثمان نامزد خلافت بودند و رای و نظر عبد الرحمن بسیار حائز اهمیت شد. عبد الرحمن بن عوف پس از سه روز رایزنی با مردم، به ویژه اشراف و امرا، ابتدا از على علیه السلام خواست که متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ابو بکر و عمر عمل کند. علی علیه السلام در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم عمل کنم». سپس عبد الرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلا فاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد و عثمان به خلافت انتخاب شد. برخی از منابع آورده اند که علی علیه السلام ، شرط این عوف را نوعی فریب دانست و به وی فرمود: «تو عثمان را برگزیدی نا خلافت را به تو باز گرداند. این اولین بار نیست که در مخالفت با ما اجتماع می کنید و ما را از حق خود باز می دارید. این امر به سنتی بر ضد ما تبدیل شده است».
11- عثمان: عثمان بن عفان (کشته شده در سال 35 ق.) سومین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت و از اصحاب پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بود. عثمان بنابر شورایی که عمر بن خطاب پیش از مرگ خود برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، به خلافت رسید و از 23 ق (یا 24 ق .) تا هنگام کشته شدنش حکومت کرد. او در پی یک شورش علیه شیوه حکومتی اش در مدینه به دست شورشیان کشته شد.
12- جنگ های صدر اسلام: جنگ های صدر اسلام شامل دوران های مختلفی است: جنگ های زمان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که خود شامل غزوات و سرایا است. «غزوه» آن دسته از جهاد هایی است که خود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در آن ها شرکت می کردند و تعداد آن ها را 26 یا 27 عدد نوشته اند و «سریه» جهاد هایی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند و تعداد آن ها به روایت این اسحاق 35 سریه است. جنگ های پس از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که شامل این موارد است: جنگ های زمان ابو بکر که شامل جنگ های ارتداد و فتوحات است. جنگ های زمان عمربن خطاب که تنها فتوحات بوده است. جنگ های زمان عثمان بن عفان که آن ها نیز تماماً فتوحات هستند و جنگ های زمان امیر المؤمینن علی بن ابی طالب علیه السلام.
13- جنگ جمل: نخستین جنگ دوره خلافت امام علی علیه السلام که توسط گروهی به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم و طلحه و زبیر علیه امام علی علیه السلام به راه افتاد. این جنگ در سال 36 قمری و در اطراف بصره رخ داد. عایشه و همراهانش این جنگ را به بهانه خون خواهی عثمان به راه انداختند. عایشه در این نبرد حضور داشت و بر شتر نر سرخ مویی سوار بود و علت نام گذاری این جنگ به جمل (شتر نر) همین است. امام علی علیه السلام تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغام هایی می کوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند. امام علیه السلام در نامه ای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بی گناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خون خواهی عثمان و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور قرآن (بیرون آوردن همسر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت. امام علیه السلام در نامه ای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور قرآن از خانه اش بیرون آمده و به بهانه اصلاح بین مردم و خون خواهی عثمان، لشکر کشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است. طلحه و زبیر، در نامه ای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد. این جنگ که نخستین جنگ داخلی مسلمانان محسوب می شود به هنگام ظهر آغاز شد و تا غروب آفتاب ادامه داشت و با پیروزی سپاه امام علی علیه السلام و کشته شدن طلحه و زبیر و بازداشت عایشه و فرستادن او به مدینه به اتمام رسید. بر اساس گزارش های تاریخی، هشتاد تن از شرکت کنندگان در جنگ بدر و 1500 نفر از اصحاب پیامر صلی اللّه علیه و آله و سلم در سپاه امام علی جنگیده اند. از آن جا که سران سپاه جمل با امام علی علیه السلام به عنوان خلیفه، بیعت کرده و سپس بیعت خود را شکسته و وارد جنگ شده بودند، به ناکثین (بیعت شکنان) معروف شدند و این جنگ نیز جنگ با ناکثین نامیده شد. جنگ جمل باعث انتقال مرکزیت خلافت مسلمین از مدینه به کوفه در عراق شد و به علت بروز درگیری بین چند تن از صحابه و شخص خلیفه، زمینه ای برای ظهور برخی نظریه های جدید کلامی و فقهی میان مذاهب اسلامی در باب سیاست گشت.

تا الان دانستیم که اهل بیت علیهم السلام قرآن را با دو روش تفسیری «قرآن به قرآن» و« قرآن با کلام پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم » بیان و تفسیر می کردند.

3.تفسير لغات

گاهی ائمه بزرگوار ما لغات قرآن را توضیح می دادند، به این معنا که فلان لغت و کلمه چه معنایی دارد، مثلاً ﴿ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ ﴾ (1) را از امیر المؤمنین علیه السلام سؤال می کنند و امام در توضیح می فرماید: یعنی «غروب». یعنی لغت قرآنی را با لغت دیگر معنی می کنند.

4.سبب نزول آیات

گاهی ائمه ما در تبیین و تفسیر آیه ای از قرآن، سبب نزول آن را بیان می کردند و فقط در معنای آیه گفته می شد که این آیه در فلان مورد نازل شده است.

5.تأویل آیات

گاهی فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام تفسیر نیست؛ زیرا تفسیر یعنی فهم ظاهر آیه. وقتی شما نمی دانید معنای «صمد» چیست سراغ لغت نامه می روید و معنای لفظ را در آن جا می بینید و بعد می فهمید که صمد به معنی بی نیاز و غیر مادی است و دلالت آیه با قرائن لفظی و غیره به دست می آید که به آن تفسیر گفته می شود و در سیره معصومین علیهم السلام و علما رویکرد این گونه ای در فهم قرآن فراوان دیده می شود؛ اما گاهی امام آیه را تأویل و باطن آن را بیان می کند؛ این غیر از تفسیر است.

بعضی از مستشرقین متعصب و کج سلیقه راجع به تفسیر شیعه کتاب هایی نوشته اند بدون این که دقت کنند؛ آدمی وقتی که حرفی می زند این حرف دارای باطن و ظاهری است. هر کلامی این طور است؛ اشعار سعدی و حافظ و کلماتی که بسیاری از افراد دارند دارای ظاهر و باطن است. وقتی شما به کسی می گویید فلان کار را انجام ندهید این سخن ظاهرش نهی است؛ اما باطنش ممکن است معنای حکمت انگیز دیگری باشد بنابر این بسیاری از اوقات ائمه علیهم السلام باطن آیات را بیان کرده اند که با تفسیر، فرق های جوهری دارد.

مثلاً قرآن می فرماید: ﴿ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا ﴾ مردم! اگر روزی صبح بلند شوید و ببینید همه آب های روی زمین فرو رفته و یک قطره آب وجود ندارد و همه جا خشک شده است ﴿ فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ ﴾؛ (2) چه کسی می خواهد برای شما آب

ص: 80


1- ﴿ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا ﴾؛ اسراء، 78
2- ﴿ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ ﴾ ؛ ملک ، 30

بیاورد؟ این ظاهر آیه است که می فرماید آب را باید قدر بدانید، اسراف نکنید، کفران نکنید شکر کنید. اگر چنین شود چه کسی برای تان آب گوارا می آورد؟ به این بخش از معنا تفسیر می گویند؛ اما این سخن باطنی نیز دارد. امام باقر می فرماید: اگر امام زمان غایب بشود - امام را تشبیه کرده به همان آب - همان طوری که اگر آب فرو رفت باید خداوند آن را برگرداند، اگر امام هم غایب شود باید خداوند او را برگرداند؛ ﴿ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ ﴾ (1) دیگر این تفسیر نیست، بلکه «تأویل» و آشکار کردن باطن است. بعضی ها که تأویل آیات را نفهمیده اند شروع به انکار آن کرده اند.

به عنوان نمونه معنای ظاهری ﴿ تین ﴾ و ﴿ زیتون ﴾ که خداوند در آیات اول و دوم سوره ﴿ تین ﴾ به آنان سوگند یاد می کند ﴿ وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ ﴾، همان انجیر و زیتونی است که مورد نظر تمام مردم است؛ یعنی میوه انجیر و زیتون که محصول درخت انجیر و زیتون است. اما در عین حال می تواند معانی باطنی هم داشته باشد که یک مورد آن ، تین و زیتون به امام حسن مجتبی و امام حسین علیهما السلام ، میوه های درخت ولایت معنا شده است. (2)

هم چنین می تواند معانی دیگری مراد آیه باشد، چنان که در روایت دیگری آمده است منظور از ﴿ تین ﴾ مدينة الرسول و مراد از ﴿ زیتون ﴾ بیت المقدس (3) ، اولین قبله گاه مسلمانان است (4) و در تفسیر قمی آمده است: ﴿ انجیر ﴾ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ﴿ زیتون ﴾ و امیر المؤمنین علیه السلام ﴿ طور سینین ﴾ حسن و حسين ، و ﴿ هَذَا الْبَلَدُ الاَمين ﴾ ائمه الاسلام هستند. (5)

در خصوص تأویلات روایات زیادی وجود دارد. در ذیل سوره نور، تین، قدر و مثلاً در ذیل ﴿ لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴾ (6) روایت داریم که ﴿ لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴾ فاطمه علیها السلام است. (7) همان طور که ﴿ لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴾ مخفی است، قدر و شأن زهرای مرضیه علیها السلام نیز مخفی است. همان گونه که ﴿ لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴾ در فضای زندگی دینی با ارزش است فاطمه علیها السلام زهرا علیها السلام نیز از چنین

ص: 81


1- ﴿ قَوْلُهُ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ قَالَ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَام مِثْلِهِ ﴾ ؛ بحار الأنوار، ج 24، ص 100
2- بحار الأنوار، ج 24، ص 105، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1409 ق.
3- بیت المُقَدَّس: بيت المُقَدَّس (به عربی بَیت المَقدِس) یا اورشلیم یا قُدس، شهری در فلسطین اشغالی که نخستین قبله و سومین شهر مقدس مسلمانان (پس از مکه و مدینه) و مقدس ترین شهر جهان نزد یهودیان و مسیحیان است. این شهر، از مراکز زیارتی ادیان ابراهیمی است و هر یک از این ادیان، آثار و ساختمان هایی در آن دارند. بیت المقدس هم اکنون در اشغال کامل اسرائیل است و این شهر را پایتخت ابدی خود می خواند؛ اما سازمان ملل و بسیاری از کشور های جهان این ادعا را به رسمیت نمی شناسند. بیت المقدس و برخی اماکن موجود در آن بنابر روایات شیعه، فضیلت بسیاری دارند چنان که در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام، نماز گزاردن در مسجد الاقصی در ردیف نماز گزاردن در مسجد الحرام دانسته شده و یک نماز در آن برابر با هزار نماز در دیگر مساج است. برخی شیعیان ایرانی در قدیم به ویژه در دوره قاجار و پهلوی، زیارت اماکن مذهبی این شهر را با سفر حج همراه می کرده اند.
4- وسائل الشيعه، ج 14، ص 361، مؤسسه آل البيت ، قم، 1409 ق.
5- تفسیر القمی، ج 2، ص 429 ، دار الكتب، قم، 1367 ش.
6- قدر، 3
7- ﴿ عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا ﴾ ؛ بحار الانوار، ج 43، ص 65؛ تفسیر فرات ، ص 581

شأنی برخوردار است.

بین ظاهر و باطن آیه مناسبتی وجود دارد که فقط امام علیه السلام آن را می داند و از آن مناسبت استفاده می کند. تمام کلام ادبا، شعرا و فصحای عالم، مجاز، تلمیح، کنایه تشبیه و... دارد به همین جهت می توانند تأویل بردار باشند.

چکیده سخن

روش تفسیری اهل بیت علیهم السلام ، گاهی قرآن به قرآن، گاهی قرآن با احادیث پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، گاهی بیان واژه های قرآن، گاهی بیان شأن نزول آیات و گاهی نیز بیان تأویل باطن آیات الهی است. ان شاء اللّه فردا وارد بحث تفسیری خطبه فدکیه حضرت زهرا علیها السلام خواهیم شد تا ببینیم از آن بانوی بزرگوار چه آیاتی نقل شده و ایشان چگونه تفسیر کرده است و چه برداشتی دارند.

ص: 82

فیش روضه برگ 6

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ *** چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟

هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! *** نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا!

﴿ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِي اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّهِ ﴾

﴿ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ ﴾

هر دختری که ام ابیها نمی شود *** هر مادری که مادر دنیا نمی شود

نور تمام عالم امکان به روی هم *** یک جلوه نور چادر زهرا نمی شود

وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست *** محشر بدون فاطمه علیها السلام برپا نمی شود

یعنی که بی ولایت او هیچ طاعتی *** اذن ورودِ جنت الاعلی نمی شود

فردا به قله های سعادت نمی رسد *** هر کس دخیل چادر زهرا علیها السلام نمی شود

حبل المتین شیعه نخ جا نماز اوست *** بی او گره زِ کار کسی وا نمی شود

می افتد از نگاه پر از مهر فاطمه علیها السلام *** هر کس فدایی ره مولا نمی شود

دینی که رفت سمت تزلزل پس از نبی *** بی انقلاب فاطمه علیها السلام احیا نمی شود (1)

از جمله سیره های عبادی فاطمه علیها السلام ، توجه به بوی خوش و لباس مخصوص در نماز بود. گزارش شده است آن حضرت در واپسین لحظه های زندگی، پس از وضو گرفتن به اسماء فرمودند: «ای اسماء! عطر مرا، همان عطری که همیشه می زنم و پیراهنی را که همیشه در آن نماز می گزارم، بیاور و بر بالینم بنشین؛ هر گاه وقت نماز شد، مرا از خواب بیدار کن. اگر بیدار شدم که نماز می گزارم وگرنه کسی را دنبال علی علیه السلام بفرست تا بیاید.» (2)

علی علیه السلام به مسجد رفته بود. حسنین علیهم السلام هم منزل نبودند. فاطمه علیها السلام حالش وخیم شد به گونه ای که حتی اسماء گمان کرد که بی بی از دنیا رفته است، بچه ها آمدند وارد اتاق مادر شدند، همین که وضع مادر را دیدند با عجله به مسجد رفتند، به امیر المومنین علیه السلام خبر دادند. علی علیه السلام می فرماید: به منزل که آمدم، دیدم امّ ایمن و فضه و اسماء در گوشه ای ایستاده اند و گریه می کنند؛ فرمود:

﴿ مَا الْخَبَرِ؟ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَتِرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَر ﴾ ؛ (3) چه خبر است؟ چرا حال تان بد است؟»

گفتند:

﴿ أَدْرِكْ اِبْنَةَ عَمِكَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا ﴾ ؛ (4) آقا زود برو کنار بستر فاطمه علیها السلام ، ما گمان نمی کنیم زهرا علیها السلام را زنده بیابی!»

آقا با عجله داخل اتاق شد، نگاهی به فاطمه علیها السلام کرد، نمی دانم چه حالی شد؟

﴿ أَخَذَ العَمَامَةَ عَن رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزراره ﴾ ؛ عمامه اش را برداشت، عبایش را انداخت.» ﴿ جَلَسَ ﴾ ؛ نشست» ﴿ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَها وَ تَرَكَهُ في حِجرهِ ﴾ ؛ سر زهرا علیها السلام را برداشت در دامن گذاشت یک بار صدا زد، زهرا علیها السلام جواب نداد.»

آخر فرمود:

﴿ يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ﴾ ؛ صدا زد زهرا جان ! با من حرف بزن من پسر عمویت علی علیه السلام هستم بی بی چشمش را باز کرد و فرمود:

﴿ إِنِّى أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذى لابدَّ مِنْهُ وَ لا مَحيصَ عَنْهُ ﴾ ؛ (5) من مرگ را می یابم عمر من به سر آمده و چاره ای از آن نیست »

رفتی تو و زینبت زغم می سوزد *** آتش ز نوایش به دلم افروزد

این خانه، عزا خانه شود بار دگر *** هر گاه نگاه خود به در می دوزد!

﴿ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾

ص: 83


1- كشف الغمه، ج 2، ص 62
2- كشف الغمه، ج 2، ص 62
3- بحار الانوار، ج 43، ص 174
4- همان
5- بحار الانوار، ج 43، ص 817

چکیده مطالب برگ 6

آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت اول)

در خطبه فدکیه به صورت صریح بیش از بیست آیه قرآن ذکر شده است.

این خطبه هر چند به بهانه غصب زمین های زراعی فدک ایراد شده است. امّا در بردارنده مطالب فراگیری درباره روزه نماز ایمان و تقوا است. حضرت در چند جای این خطبه از قرآن تعریف و صفات کلام خدا را بیان می کند و هم چنین سخنانی که بیان می فرماید برگرفته از آیات الهی است.

امیر المؤمنین علیه السلام در نامه بیست و هشتم نهج البلاغه برای برتری اهل بیت علیهم السلام در بنی امیه چند آیه از قرآن ذکر می کند.

برای ﴿ حَمالَةُ الْحَطَبِ ﴾ دو معنا ذکر کرده اند:

یکی هیزم کشی و دیگر این که زن ابو لهب خیلی سخن چین بود.

در نهج البلاغه امیر المؤمنین علیه السلام به بیش از صد و چهل آیه از قرآن استشهاد می فرماید.

روش های اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن:

1. تفسیر قرآن به قرآن

در این روش با کنار هم چیده شدن آیات، شناخت مراد خداوند حاصل می گردد؛ مانند سوال از معنای ﴿ مَغْضُوبِ عَلَیهِمْ ﴾ ، ﴿ ضَالِینَ ﴾ ﴿ کبائر ﴾...

در روایتی از جلد 89 بخار برخی موارد تناقض ظاهری آیات قرآن مطرح شده که توسط امیر المؤمنین علیه السلام پاسخ داده شده است؛ مثلا ارتباط بین ﴿ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ ﴾ یا ﴿ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُم ﴾ با ﴿ وَ مَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيَّا ﴾، آن جایی که می فرماید: خدا فراموش کار نیست؛ یعنی نظیر که ما داریم را خدا ندارد و جایی که گفته می شود خدا شما را فراموش می کنند، یعنی خداوند شما را رها می کند. امير المؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: ﴿ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ ﴾ خود قرآن خودش را توضیح می دهد.

گاهی تفسیر آیه ای کنار خودش آمده؛ مانند تفسیر ﴿ الصمد ﴾ به ﴿ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴾ در كلام امام حسین علیه اسلام.

2. تفسیر قرآن با احادیث رسول خدا صلی اللّه عیه و آله و سلم

یکی از منابع فهم قرآن، کلام پیغمبر صلی اللّه عیه و آله و سلم است. نظیر تفسير آيه ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾

در این عالم یک سری موارد قطعی وجود دارد که در لوح محفوظ خداوند نوشته شده است و این امر با اختیار آدم منافات ندارد.

مقصود از ﴿ يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾؛ این است که خداوند بعضی وقت ها مشخصاتی را که این است که برای انسان ها نوشته، پاک می کند و چیز دیگری جایش می نویسد.

اگر امری که از جانب خداوند برای ما در نظر گرفته شده قابل تغییر نباشد، از نظر تربیتی آدمی در امور دین بی انگیزه می شود.

خطبه هایی که از امیر المؤمنین علیه السلام رسیده، بعد از رحلت رسول خدا صلی اللّه عیه و آله و سلم است، زیرا حضرت به طور کامل مطیع پیامبر صلی اللّه عیه و آله و سلم بود. ایشان در این باره می فرماید: مثل بچه شتری که دنبال مادرش باشد. دنباله رو پیغمبر بودم»

به فرموده امام صادق علیه السلام خداوند در قرآن بنایش بر کلیات بوده است و حتی خیلی از موارد مهم نیز به صورت جزئی و ریز در قرآن نیامده است.

500 آیه در خصوص احکام داریم که هزاران حکم را باید از آن استنباط کرد.

پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم در تفسیر آیه ﴿ يَمْحُوا اللّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ ﴾ فرمودند: ﴿ لا قَرَنَ عَيْنِكَ بِتَفْسِيرِهَا وَ لَأُقِرَّنَّ عَيْنٍ أُمَّتِى مِنْ بَعْدِى بِتَفْسِيرِهَا الصَّدَقَةُ عَلَى وَجْهِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ : يُحَوّلَ الشَّقَاءِ سَعَادَةُ وَ يَزِيدُ فِى الْعُمُرِ وَ يَقِي مَصَارِعَ السَّوْءِ ﴾

امام صادق علیه السلام در دعای ماه مبارک رمضان می فرماید:﴿ اللَّهُمَّ إِنَّ كُنْتَ عِندَکَ مِنْ الأشقياء فَامْحُنِی مِنْ الْأَسْقِياءِ وَ اكتبنی مِنَ السُّعَدَاءِ ﴾

به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام خیلی از آدم های بد، سعادت مند از دنیا رفتند.

افرادی هستند که آغاز بدی داشته اند اما پایان شان خوب بوده است. مثل هشام بن حکم و ابو خالد کابلی

اگر کسی انسان خوب و شایسته ای بود. نباید تصور کرد که حتما سعادت مند از دنیا می رود؛ مثل زبیر

3. تفسير لغات

گاهی ائمه بزرگوار ما لغات قرآن را توضیح می دادند. مثلا امیر المؤمنین علیه السلام در توضيح ﴿ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ ﴾ می فرماید: یعنی «غروب».

4. سبب نزول آيات

گاهی ائمه ما در تفسیر آیه ای از قرآن به نزول آن را بیان می کردند.

5. تأویل آیات

گاهی فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام تفسیر نیست، زیرا تفسیر یعنی فهم ظاهر آیه. امام گاهی آیه را تأویل و باطن آن را بیان می کند این غیر از تفسیر است.

تفسیر «ماء» در آيهِ ﴿ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مّعِينٍ ﴾ همان آب و قدر دانستن و اسراف نکردن آن است؛ ولی تأویل و باطن آیه به فرموده امام باقر علیه السلام و امام غیبت ایشان است. ﴿ إنْ أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِباً فَمَنْ یَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ ﴾

باطن تین و زیتون در آیه ﴿ وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ ﴾، در برخی روایات به امام حسن و امام حسین علیهما السلام در روایات دیگر به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم . و امیر المؤمنین علیه السلام و در پاره ای از روایات به مدينة الرسول و بیت المقدس معنا شده است.

بین ظاهر و باطن آیه مناسبتی وجود دارد. که فقط امام علیه السلام آن را می داند و از آن مناسبت استفاده می کند.

ص: 84

جلسه هفتم: آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (قسمت دوم)

اشاره

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى:

﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ﴾ (1)

اهمیت خطبه فدکیه

بنا بود این چند روز، راجع به مباحث تفسیری «خطبه فدکیه» صحبت کنم. این خطبه ارزشمند را مرحوم شیخ صدوق (2) و سید مرتضی (3) و بسیاری از بزرگان نقل کرده اند. در جلسه پیشین اشاره شد که این خطبه حاوی یک دوره معارف اسلامی است و به بیش از بیست آیه در آن استشهاد شده است. به عبارت دیگر، حضرت زهرا علیها السلام روش تفسیر قرآن را در این خطبه به ما یاد می دهد، این که چگونه باید از آیات برداشت کنیم؛ و نیز بیانات ارزشمندی در رابطه با نقش قرآن جامعه دارد، لذا این خطبه می تواند جایگاه بلند و ارزشمندی در فرهنگ دینی داشته باشد.

دکتر عبد المنعم حسن (4) ، سنی مذهب بوده که شیعه شده است. علت شیعه شدنش را به آموزه های خطبه فدکیه حضرت زهرا علیها السلام نسبت می دهد. کتابی دارد به نام «بِنُورِ فَاطِمَةَ إِهْتَدَيتُ» (5) ؛ یعنی من به نور حضرت زهرا علیها السلام

ص: 85


1- نحل، 97
2- شیخ صدوق: محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق، (305 -381 ق) از علمای شیعه در قرن چهارم قمری که بزرگ ترین محدث وفقيه مكتب حدیثی قم به شمار می آید. تولد شیخ صدوق به برکت دعای امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف بوده و حضرت ایشان را فرزندی مبارک خواندند. حدود 300 اثر علمی به او نسبت داده شده ولی بسیاری از آن ها امروزه در دسترس نیست. کتاب من لا يحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه اثر اوست. از دیگر آثار مهم و معروف وی می توان معانی الاخبار، عیون الاخبار، الخصال، علل الشرائع و صفات الشیعه را نام برد. برخی از مشهور ترین شاگردان وی عبارتند از سید مرتضی شیخ مفید و تلعکبری. مدفن شیخ صدوق در ری است. شیخ صدوق با بیش از هفتاد سال سن در گذشت و در شهر ری دفن شد. قبر او امروزه در قبرستانی با نام قبرستان ابن بابویه معروف و زیارت گاه مردم است. تجدید عمارت قبروی در زمان فتح علی شاه قاجار در سال 1238 انجام گرفت. پیش از این تاریخ قبر او در اثر سیل شکافته شد و آشکار شدن جنازه سالم وی پس از گذشت قرن ها مایه حیرت همگان شد.
3- سید مرتضی: ابو القاسم علی بن حسین بن موسى (355- 436 ق.)، معروف به سید مرتضی، شریف مرتضى و علم الهدی، فقیه و متکلم امامی و از شخصیت های پر نفوذ اجتماعی شیعه در دوره آل بویه بود. سید مرتضی مانند پدر و برادرش سید رضی، مدتی نقیب طالبیان بود و در بغداد زندگی می کرد و نزد خلفای عباسی و حاکمان آل بویه از احترام خاصی بر خور دار بود. وی هم چنین مدتی امیر الحاج و نیز عهده دار دیوان مظالم بود. «سید مرتضی» یکی از چهره های امید آفرین و هدف بخش و سازنده جهان تشیّع و بلکه افتخار اسلام به شمار آمده، آثار علمی و زندگی اجتماعی و شخصیت معنوی او برای همه نسل ها آموزنده و الهام بخش است. گر چه بیش از هزار سال از روزگار او می گذرد، شایستگی و برجستگی های وی سدّ زمان را شکسته و تا امروز امتداد یافته است و شناخت او در همه زمان ها به زانوان انسان ها توان بیشتر در پیمودن راه انسانیت می بخشد. علامه حلی او را معلم شیعه امامیه خوانده است؛ مردی جامع بوده است؛ هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه؛ آراء فقهی او مورد توجه فقها است کتاب معروف او در فقه، یکی انتصار است و دیگر کتاب جمل العلم و العمل؛ او و برادرش سید رضی (جامع نهج البلاغه) نزد شیخ مفید سابق الذکر تحصیل کرده اند. علامه حلی می گوید: «علم الهدی در علوم بسیاری یگانه بود. دانشمندان ما بر وفور فضل و دانش او اتفاق نظر دارند. در دانش هایی مانند علم کلام و فقه و ادب از قبیل شعر و لغت و جز این ها بر همگان مقدم بود... شیعه از زمان وی تا عصر ما که در سال 693 هجری است از کتاب های او استفاده کرده اند. او رکن طائفه (شیعه) و معلم آن هاست.» علامه بحر العلوم که خود سر آمد فقهای شیعه بود، می نویسد: «علی بن حسین... ابو القاسم مرتضی علم الهدی، ذو المجدين و صاحب الفخرين و الریاستین، مروّج دین جدّش، سرور ثقلین در قرن چهارم، به روش پیشوایان برگزیده، او سرور علمای اسلام و پس از ائمه اطهار علیهم السلام از همه کس برتر است. او دانش هایی گرد آورد که نصیب هیچ کس نشد و از فضایلی برخوردار گردید که او را از همه کس ممتاز گردانید، دانشمندان مخالف و مرافق درباره فزونی فضلش اتفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامی دانشمندان پیشین و پسین معترف می باشند.» شخصیت علم الهدی از دیدگاه دانشمندان اهل سنت هم پوشیده نمانده است، بلکه در اثر کثرت تالیفات و آثار مورد جلب نظر آنان نیز گردیده است. سید مرتضی تا آن زمان که خود بر فراز کرسی استادی تکیه زد در نزد شماری از پیکان عصر خویش برای فرا گیری علوم آسمانی به ادب زانوزد و بهره ها برد که عبارتند از شیخ مفید، ابو محمد هارون فرزند موسى تلعکبری شیخ محمد صدوق، حسین بن علی بن بابویه برادر شیخ صدوق، احمد بن علی بن سعید کوفی، محمد بن عمران کاتب مرزبانی، ابو یحیی ابن نباته ابو الحسن علی بن محمد كاتب، ابو القاسم عبد اللّه بن عثمان بن يحيى و احمد بن سهل دیباجی. شیخ طوسی، ابو یعلی سلّار دیلمی، ابو الصلاح حلبی، قاضی ابر برّاج طرابلسی، ابو یعلی محمد بن حسن بن حمزه جعفری چند تن از شاگردان سید مرتضی هستند. عمده آثار وی، در باب فقه و اصول می باشد.یکی از کتاب های وی، دیوان معروف او با بیست هزار بیت است. او علاوه بر مقام علمی و اجتهاد، دارای دوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان غیر از برادرش سید رضی شاعری همانندش نبود. کتاب دیگر او «امالی» است که در موضوع فقه، تفسیر، حدیث، شعر و فنون ادب می باشد. نکته مهمی که در تالیفات وی وجود دارد این است که در هر زمینه که وارد تحقیق شده سنگ تمام را گذاشته و آن چه در آن قابل بحث و تحقیق بوده بیان کرده است. نکته دیگر این که تعداد زیادی از کتاب های او درباره مسایل آن روز جامعه و بعضی از آن ها در پاسخ به سوالات افراد در شهر های مختلف آن ایام بوده است؛ همانند کتاب مسائل ناصریه، مسائل طرابلسيه، مسائل موصلیه و... که نشان دهنده این است که آن بزرگوار با همه اشتغالات علمی و تربیت شاگردان با مردم جامعه خود نیز ارتباط تنگاتنگ داشته و عالمی مردمی بوده است که به مسائل و مشکلات فکری و اعتقادی آنان اهمیت می داد و به آن ها رسیدگی می کرده است. در مورد لقب علم الهدی، بیشتر مورخین سید مرتضی در وصیت خود چنین آورده است: نگاشته اند که ابو سعید محمد بن حسین وزیر القادر با للّه (خلافت (381 - 422 ق) در سال 420 بیمار شد شبی در خواب دید که امیر مؤمنان علیه السلام به او می فرماید: به علم الهدی بگو تا برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی. وزیر گفت: یا امیر المؤمنین، علم الهدی کیست؟ فرمود: على بن الحسین موسوی است چون از خواب برخاست نامه ای به سید مرتضی نوشت که برای او دعا کند و در آن نامه او را علم الهدی خواند. سید مرتضی بر آشفت و از وزیر خواست که او را با این لقب بزرگ نخواند؛ وزیر گفت به خدا قسم امیر المؤمنین علیه السلام امر فرموده که شما را به این لقب بخوانم. بعد از آن که وزیر از دعای سید مرتضی شفا یافت، جریان خواب خود و امتناع سید مرتضی را از قبول این لقب برای خلیفه بیان کرد خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبی را که از سوی جد شما داده شده است بپذیری و ابا نکنی؛ سپس حکم شد که منشیان در نامه های رسمی و عموم مردم او را با این لقب بخوانند و بدین گونه ملقب به علم الهدی گردید. نویسنده کتاب «علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی» می نویسد شیعه می گوید: «مجدّد مکتب در قرن اوّل باقر العلوم و فرزندش امام صادق علیه السلام بودند. در قرن دوم حضرت ثامن الحجج على بن موسی علیه السلام ، در قرن سوم محمد بن يعقوب کلینی و در قرن چهارم سید مرتضی رحمه اللّه علیه و در این زمان هم باید گفت: احیا گر اسلام در آغاز قرن پانزدهم بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللّه العظمی امام خمینی رحمه اللّه علیه است که اسلام را زنده و مسلمانان را سر بلند کرد. ایشان علاوه بر فعالیت های علمی و فرهنگی و مسئولیت های اجتماعی و رهبری جامعه اسلامی پس از وفات برادرش سید رضی در سال 406 ق. مسئولیت نقابت و امارت حج و نظارت بر دیوان مظالم را به عهده گرفت. سید مرتضی در وصیت خود چنین آورده است: «تمام نماز های واجب مرا که در طول عمرم خوانده ام به نیابت از من دوباره بخوانید.»وقتی این سخنان از ایشان نقل شد نزدیکان و اطرافیان شگفت زده شدند و پرسیدند چرا ؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوق العاده ای به نماز می دادید، علاقه مند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز وضو گرفته آماده می شدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که این گونه وصیت می کنید؟! سید در پاسخ فرمود: آری! امن علاقه مند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از این راز و نیاز هم لذت فراوان می بردم، از این رو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شماری می کردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذّت از نماز، وصیت می کنم که تمام نماز های مرا دوباره بخوانید؛ زیرا تصوّر من این است که شاید نماز های من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آن ها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و می ترسم به همین سبب اعمال و راز و نیاز های من مورد پذیرش خدی مشان قرار نگیرد! این عالم فرزانه، سر انجام پس از عمری پر بار و انجام کار هایی بزرگ و ارزنده، در حدود هشتاد سالگی در روز یکشنبه 25 ربیع الاول 236 ق در شهر بغداد، به جوار حق شتافت و به دست «ابو الحسین نجاشی» و با کمک «محمد بن حسین جعفری» و «سلار بن عبد العزيز» و دیگر شاگردانش، غسل داده شد و سپس فرزندش سید محمد بن سید مرتضی بر او نماز خواند و در خانه اش، واقع در محله کرخ، به خاک سپرده شد. پس از مدتی پیکر مطهر او به کربلا منتقل شد و در جوار سید الشهدا علیه السلام در کنار قبر برادرش سید رضی در مقبره ابراهیم مجاب (نیای بزرگ شان) دفن گردید.
4- عبد المنعم حسن: حقوق دان آگاه جناب آقای عبد المنعم حسن سودانی نویسنده کتاب «بنور فاطمه اهتديت» با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث، به حقانیت مذهب اهل بیت علیهم السلام پی برده و بار ها کردن مذهب خود، تشیع را انتخاب می کند. عبد المنعم حسن در سال 1969 م. در خانواده ای فقیر در روستایی در شرق سودان به نام «مسمار» به دنیا آمد و سال های نخستین زندگی اش را در آن جا که صحرای بزرگی بود سپری نمود. دوره یکی از دوستان وی به نام عماد و شخصیت دوم خرد سالی ایشان در روستای مسمار سپری گردید. در آن سال ها پدرش که الگوی ممتاز و شایسته وی بود، توجه و عنایت خویش را به ایشان معطوف می کرد. او امام مسجد و شیخ روستا بود و مقامی عالی در نزد ساکنان مسمار داشت. افزون بر این، پدر ایشان از امتیاز دیگری نیز بهره می برد. که ناشی از ارتباط خاص او با فرقه پیروان ختمیه از گروه های بزرگ متصوفه می باشد. در حالی که علاوه بر آن از شرافت نسب به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز بهره می برد. مردم شرق سودان، مانند بخش های دیگر کشور، از دوست داران اهل بیت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به شمار می آیند. آنان هر فردی را که به جهتی از جهات منتسب به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد، گرامی شمرده، به انگیزه تکریم پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم که او را در جایگاه والای عزت و بزرگی می نشاند. احترام و عربی که مردم شرق سودان برای متصوفه قائل هستند نیز ناشی از ارادتی است که فرقه مزبور به اهل بیت علیهم السلام دارد. وی با فوت پدر در دوره نوجوانی به دلیل بیماری، پس از اقامت کوتاهی در مسمار تحصیلات دوره ابتدایی را در «الکربه» به پایان رسند و پس از مدتی به علت ضرورت های تحصیل و زندگی به شهر پورت مهاجرت و در آن جا دوره دبیرستان را سپری نمود. ایشان پس از ورود به دانشگاه خارطوم به دانش کده حقوق راه یافت، در آن زمان عمده وقت ایشان بیش از تحصیل در دانشگاه، به فعالیت اجتماعی اختصاص داشت. در آن جا بود که با دوستان بسیاری آشنا گردید و موفق شد که از تجربه آنان به خوبی سود ببرد. پس از اندکی، به مقام ریاست اتحادیه دانش جویان در استان شمالی نایل شد و از این که می توانست با خدمت به دانش جویان، ذخیره ای برای آخرت خویش فراهم آورد، بسیار شادمان برد. به گفته ایشان دو شخصیت در ایشان بسیار تأثیر گذار بوده و باعث هدایت ایشان به مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شده اند: شخصیت اول یکی از دوستان وی به نام عماد و شخصیت دوم آیت اللّه محمد تقی مدرسی.
5- بنور فاطمة اهتديت: این کتاب مجموعه ای ارزشمند در شان و شخصیت بزرگ بانوی دو سرا است که حاصل تلاش و عشق و علاقه حقوقدان آگاه جناب آقای عبد المنعم حسن سودانی می باشد که پس از آشنایی با زندگی حضرت صدیقه طاهره به مذهب حقه اثنی عشری هدایت شد. اولین جرقه هدایت «عبد المنعم حسن» زمانی بود که با بر عمویش که شیعه شده بود، وارد بحث شد؛ وی ماجرا را چنین نقل می کند: ما می دانستیم که پسر عمویم شیعه شده است. و از خداوند مسئلت می کردیم تا او را هدایت کند و تا می توانستیم از وارد شدن به بحث با او پرهیز می کردیم ولی خداوند سبحانه تعالی می خواست که حجت را بر ما تمام کند؛ آمده بودم تا با او دیداری داشته باشم و درباره اموری عام گفتگو کنم.... در یک لحظه صدای خطیبی که از یک دستگاه ضبط صوت، پخش می شد. توجهم را جلب کرد که می گفت این خطبه ای است که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آن را ایراد نمود تا حق خود را در فدک ثابت نماید. سپس خطیب به ایراد خطبه پرداخت. وی در فصل چهارم کتاب تحت عنوان «با نور فاطمه هدایت یافتم» در مورد خطبه حضرت زهرا علیها السلام می نویسد کلمات همچون تیری به اعماق وجودم راه یافت زخمی را باز کردند. که گمان نمی کنم به آسانی التیام یابد با اشک هایم در جدال بودم و سعی کردم مانع از سرازیر شدن شان شوم ولی نتوانستم اشک هایم فرو ریختند و گویی می خواستند ننگ تاریخ را در قلبم بشویند. پس از آن تصمیم گرفتم که با گذشتن از ایستگاه های تاریخ حرکت کنم تا بر فاجعه است آگاهی یابم و این آغازی بود برای مشخص نمودن هویت حرکت و انتقال با عبور از فضای معتقدات و تاریخ و هم سو شدن با دلیل». این کتاب در هشت فصل و یک خاتمه تنظیم شده و در 251 صفحه توسط مؤلف به چاپ رسیده است. فصل های کتاب عبارتند از: فصل اول: «نگارش این کتاب برای چیست ؟» فصل دوم: «مطالعه و فهم تاریخ یک ضرورت است»؛ فصل سوم: «شیعه و تشیّع»؛ فصل چهارم: «با نور فاطمه هدایت یافتم»؛ فصل پنجم: «امامت و خلافت»؛ فصل هفتم: «کربلا ادامه سقیفه»؛ فصل هشتم: «در حلقه نور». خاتمه: مؤلف در این بخش به این نکته اشاره نموده که هدایت یافتن به حق استعدادی ذاتی نیست، بلکه نعمتی است از خدای تعالی که آن را بر هر که خواهد از بندگانش می بخشد. در پایان نیز خطبه حضرت فاطمه علیها السلام را شعله حقیقت معرفی نموده و به بخش هایی از این خطبه اشاره نموده است. این کتاب توسط آقایان سید حسین محفوظی موسوی و جهان گیر محمودی ترجمه و توسط بنیاد معارف اسلامی در سال 1380 ش، و در 377 صفحه به چاپ رسیده است.

هدایت یافتم. کسانی که استبصار و تحول مذهبی پیدا کرده اند و متأسفانه فضای سیاسی دنیا اجازه نمی دهد آثار آن ها منتشر گردد ، آمار شان رو به افزایش است. برخی از این افراد سابقه علمی زیادی دارند مثل ادریس حسینی (1) که کتابی دارد به نام «قَد شَيَّعنِي الحُسَين» ؛ امام حسین علیه السلام مرا شیعه کرد.

عبد المنعم حسن در مقدمه کتاب عبارات خیلی عجیبی راجع به خطبه فدکیه دارد و در یکی از تعبیراتش می گوید:

زمانی که هنوز شیعه نبودم، خطیبی، مشغول خواندن خطبه فدکیه بود و من نیز دارد؛ گوش می کردم. پس از شنیدن آن: «کَالسَّهم فِي أعماقی؛ مثل تیری به دلم نشست»

بعد می گوید: هر چه فکر کردم دیدم «لَا تَخْرُجُ مِنْ شَخْصُ عَادَى وَ إِنْ کان عَالِماً؛ اين خطبه با این زیبایی و فصاحت نمی تواند از یک آدم عادی صادر شده باشد، و لو این که عالم و دانشمند باشد»؛ لذا این خطبه زخم دلم را مرهم گذاشت و جراحات مرا التیام بخشید. پس از آن تحقیق کردم و کم کم آمدم با معارف شیعه آشنا شدم.

سخن من راجع به فراز هایی از مباحث قرآنی این خطبه است و الا اگر بخواهیم خود خطبه را کلمه به کلمه بحث کنیم نیاز به جلسات زیادی دارد.

حضور فاطمه علیها السلام برای ایراد خطبه

در ابتدا چند جمله راجع به نحوه آمدن حضرت زهرا علیها السلام به مسجد می گویم که ؛ خواهران گرامی اگر عنایت کنند ممکن است برای شان راه گشا باشد. حضرت زهرا علیها السلام از خانه بیرون آمد تا به مسجد بیاید. قرار است که در مسجد صحبت کند، آن هم در جمع افراد زیادی از مهاجرین (2) ، انصار (3) و حتی اهل سقیفه