علم کلام بر اساس تجريد الاعتقاد محقق طوسی

مشخصات کتاب

سرشناسه : برنجکار، رضا، 1342-

عنوان قراردادی : تجرید الاعتقاد

عنوان و نام پدیدآور: علم کلام بر اساس تجريد الاعتقاد محقق طوسی / رضا برنجکار؛

[به سفارش ] وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه قرآن و حدیث، مرکز آموزش الکترونیکی.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1396.

مشخصات ظاهری : 168 ص.

فروست: درس نوشتار؛ 25.

شابک : 5-978-493-964-978

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت : کتاب حاضر بر اساس کتاب "تجريد الاعتقاد " تالیف خواجه نصیرالدین طوسی است.

یادداشت: بالای عنوان: متون آموزشی مراکز آموزش الکترونیکی .

یادداشت : کتابنامه : ص . [165] - 167؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر: متون آموزشی مراکز آموزش الکترونیکی .

موضوع : نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، 597 - 672 ق . تجريد الاعتقاد -- نقد و تفسير

موضوع : کلام شیعه امامیه -- قرن 7ق.

موضوع : 13th century - - Imamite Shiites theology

شناسه افزوده : نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد ، 597 - 672 ق . تجريد الاعتقاد . شرح

شناسه افزوده: دانشگاه قرآن و حدیث. مرکز آموزش الکترونیکی

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : 4042321396 تن /BP210

رده بندی دیویی : 297/4172

شماره کتابشناسی ملی : 4939975

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

علم کلام

رضا برنجکار

ارزیاب: رسول رضوی صفحه آرا: مهدی خوش رفتار اکرم طراح جلد: حسن فرزانگان

ناشر: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث • چاپ: اول / 1396 • چاپ خانه: دارالحدیث

شمارگان 500 • :قیمت 8000 تومان • شابک : 5-978-493-964-978

محل پخش

دفتر مرکزی: قم، میدان شهدا، خیابان معلم، پلاک 125 تلفن: 02537740523

فاکس: 02537740571/ ص . پ 4468 / 37185

نمایشگاه دائمی علوم حدیث ( قم، خیابان معلم) مجتمع ناشران، طبقه همکف پلاک 29 تلفن: 02537740545

شهرری ،حرم حضرت عبدا العظیم حسنی علیه السلام صحن کاشانی تلفن: 55952862

http://darolhadith.ir

کلیه حقوق چاپ و نشر برای ناشر محفوظ است.

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم فاطمه کدخدایی

ص: 3

درس نوشتار 25

متون آموزش مرکز آموش الکترونیکی

علم کلام

بر اساس تجريد الاعتقاد محقق طوسی

رضا برنجکار

ص: 4

سخن«متنا»

«متنا» عنوان مجموعه «متون تدوینی نشر مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه قرآن و حدیث»است. این متون از آغاز تأسیس مرکز - سال 1383 - تا کنون به عنوان منابع درسی دانشجویان در مقاطع کارشناسی و ارشد همواره تدریس شده است. بخشی از متون آموزشی مرکز توسط ناشران دانشگاهی، مانند سمت، منتشر شده است، از سال 1395 مرکز تصمیم گرفته تا همۀ منابع درسی را به دو صورت ذیل آماده و منتشر نماید:

درس نوشتار

این اصطلاح به متونی اطلاق می شود که استاد افزون بر تدریس، مطالب دروس را قلمی نیز کرده است.

درس گفتار

این عنوان به بخشی از جزوات آموزشی مرکز اطلاق میشود که به جهت فقدان متن مکتوب یا منبع مقبول در آن ماده درسی، همان گفتار استاد در تولید بسته های درسی چندرسانه ای، پیاده و پس از بازنویسی و تغییرات ویرایشی، برای تسهیل در مطالعات و آزمون، به صورت موقت منتشر می شود. امید است صاحبان این اثار فرصت یابند تا این درس گفتارها را به کتاب های منقح تبدیل نمایند.

شایان ذکر است که با توجه به فقر منابع در موضوعات کتاب ها و یا نگاه های نو صاحبان آثار، بسیاری از این جزوات در مراکز معتبر دانشگاهی و حوزوی در حال تدریس است.

از خوانندگان گرامی به جهت برخی کاستی های احتمالی در ویرایش و یا استنادها، که از ناحیۀ مرکز _ و نه صاحبان آثار _ رخ داده، صمیمانه عذرخواهیم.

ص: 5

فهرست مطالب

مقدمه...13

درس اول: اثبات وجود خداوند متعال و قدرت او

اثبات وجود خداوند متعال...15

برهان حدوث...16

برهان وجوب و امکان...16

تفاوت برهان فلاسفه و متکلمان...17

اثبات صفات خداوند متعال...18

قدرت...19

تعریف متکلمان از قدرت...19

تعریف فلاسفه از قدرت...20

اثبات قدرت...21

درس دوم: عمومیت قدرت، صفات علم، حیات و اراده

عمومیت قدرت...23

علم...24

دليل إحكام...25

دلیل تجرِّد...25

دلیل استناد هر چیزی به خداوند...25

حیات...26

اراده...26

دیدگاه های مختلف متکلمان دربارۀ ماهیت اراده...28

دیدگاه اشاعره...28

دیدگاه معتزله...28

دیدگاه کَرِّامیه...28

دیدگاه امامیه و خواجه نصیر الدین طوسی...28

نکته...29

ص: 6

درس سوم: صفات سمیع، بصیر، متکلم و باقی و نفی صفات زائد بر ذات

سمیع و بصیر...31

تكلم...32

صدق كلام الهی...33

باقی...34

نفی صفت زائد بر ذات خداوند...34

نفی شریک از خداوند...35

نفی مثل از خداوند...36

نفی ترکیب از خدا...37

نفی ضد از خداوند...38

نفی مکان از خداوند...39

درس چهارم: عدل الهی، حسن و قبح، قدرت خدا بر فعل قبیح، هدفمندی افعال خدا

حسن و قبح افعال و تعریف عدل الهی...41

اثبات حسن و قبح عقلی...43

دلیل نخست: وجدان...43

دلیل دوم: رد حسن و قبح شرعی...43

نکته...44

اثبات عدل الهی...45

عمومیت قدرت خداوند نسبت به کار قبیح...45

هدفمندی فعل الهى...46

درس پنجم: نفی اراده قبیح، جبر و اختیار، فعل متولد، قضا و قدر

نفی ارادۀ قبیح از خدا...49

جبر و اختیار...51

نظریۀ کسب اشاعره...52

دلیل محقق طوسی بر اختیار انسان...53

فعل متولد...53

معنای فعل متولد...54

نظریه های مختلف دربارهٔ فاعل فعل متولد...55

قضا و قدر...56

درس ششم: هدایت و ضلالت، تکلیف، قاعده لطف

هدایت و ضلالت...60

ص: 7

نخستین معنای اضلال...61

دومین معنای اضلال...61

سومین معنای اضلال...62

معنای هدایت...63

نکته...63

تكليف...64

معنای تکلیف...64

دلیل حَسَن بودن تکلیف...65

قاعدۀ لطف...65

لطف مقرِّب...65

لطف محصِّل...67

تفاوت لطف مقرِّب و محصِّل...67

درس هفتم: مساله شرور و آلام

معنای شر...69

دلیل استفاده از واژۀ «ألم» به جای «شر»...70

دليل حُسن ألم...70

اقسام الم رساندن حَسَن...71

قسم نخست: استحقاق...71

قسم دوم و سوم: رساندن نفع و دفع ضرر ( عوض )...72

قسم چهارم: شر عادی...72

قسم پنجم: دفاع...73

دیدگاه های دیگر دربارۀ شرور...73

دیدگاه ثنویه...73

دیدگاه جبریه...73

دیدگاه قائلین به تناسخ...74

دیدگاه ابوهاشم جبّائی و محقق طوسی...74

عِوَض...75

انتصاف...76

درس هشتم: حسن بعثت و وجوب آن، وجوب عصمت پیامبر

حَسَن بودن بعثت...78

فواید بعثت...79

ص: 8

فایدۀ نخست: تأیید ادراکات عقلی...79

فایدۀ دوم: بیان احکامی که عقل بر آن ها دلالت ندارد...80

فایدۀ سوم: از بین رفتن ترس...80

فایدۀ چهارم: بیان حسن و قبح...80

فایدۀ پنجم: بیان منافع و مضرّات...81

فایدۀ ششم: حفظ اجتماع...81

فایدۀ هفتم: رشد و تکامل انسان ها...81

فایدۀ هشتم: تعلیم صنایع...81

فایدۀ نهم: بیان مکارم اخلاق...82

فایدۀ دهم: بیان احکام سیاسی...82

فایدۀ یازدهم: خبر دادن از ثواب و عقاب امور...82

نکته...82

شبهۀ براهمه به نبوت و پاسخ متکلمان به آن...83

وجوب بعثت...84

عصمت...85

دیدگاه های گوناگون دربارۀ عصمت پیامبر...85

دلایل عصمت...86

دلیل نخست...86

دلیل دوم...86

دلیل سوم...86

درس نهم: دیگر ویژگی های پیامبر ،معجزه، کرامت، همیشگی بودن بعثت، شریعت جدید

ویژگی های دیگری که در پیامبر لازم است...88

راه اثبات پیامبر و صدق دعوی او (معجزه)...89

کرامت...90

وجوب همیشگی بودن بعثت...91

الزامی نبودن شریعت جدید برای همه پیامبران...92

درس دهم: اثبات نبوت خاصه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عمومیت آن، افضلیت پیامبران بر فرشتگان

اثبات نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق معجزه...94

معجزۀ قرآن...95

دیگر معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله...96

ص: 9

وجه اعجاز قرآن...98

اشکال یهود و پاسخ خواجه نصیر بدان...98

استدلال یهودیان بر ابدی بودن دین یهود...101

عمومیّت نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله...102

افضل بودن پیامبر صلی الله علیه و آله از ملائکه...103

درس یازدهم: نصب و نص امام، عصمت و افضلیت امام

امامت در لغت...106

نصب امام و دیدگاه های پیرامون آن...107

عدم وجوب نصب امام...107

وجوب نصب امام...107

دلیل وجوب نصب امام بر خداوند...108

عصمت امام و دلایل آن...108

دلیل نخست...109

دلیل دوم...110

دلیل سوم...110

دلیل چهارم...110

دلیل پنجم...111

منافات نداشتن عصمت با قدرت بر گناه...111

دلیل قدرت امام بر گناه...113

افضلیت امام بر مردم...113

نص بر امام از سوی خداوند...114

درس دوازدهم: اثبات امامت خاصه (1)

امامت حضرت علی علیه السلام...117

دلایل امامت امام علی علیه السلام...118

دلیل نخست: اعطای عنوان «امیر المؤمنین»به امام علی علیه السلام...118

دلیل دوم: تعبير انت الخليفه من بعدى...118

دلیل سوم: ولی مسلمین...119

دلیل چهارم: حدیث غدیر...120

دلیل پنجم: حدیث منزلت...121

دلیل ششم: جانشینی در مدینه...122

دلیل هفتم: برادر،وصی، خلیفه و قاضی خوانده شدن از سوی پیامبر...122

ص: 10

دلیل هشتم: افضل بودن بر صحابه...123

دلیل نهم: معجزات امام على علیه السلام...123

درس سیزدهم: اثبات امامت خاصه (2)

دلیل دهم: نداشتن سابقۀ کفر...126

دلیل دوازدهم: امر الهی به اطاعت از اولی الامر...128

افضلیت امیرالمؤمنین علیه السلام...129

اثبات افضلیت از راه جهاد و شجاعت...129

جنگ بدر...130

جنگ احد...130

جنگ خندق...131

جنگ خیبر...131

اثبات افضلیت از راه علم...132

دلایل دیگر...135

اثبات امامت ائمه علیه السلام...136

دلیل نخست: نص متواتر...136

دلیل دوم: عصمت...136

دلیل سوم: کمالات137

درس چهاردهم: امکان و وقوع معاد و چگونگی آن

امکان وجود معاد...139

دلیل نخست...139

دلیل دوم...140

امکان نابودی این عالم...140

وقوع نابودی این عالم...141

دیدگاه برخی معتزلیان دربارۀ نابودی عالم...144

اثبات وقوع معاد...145

دلیل نخست: وجوب عمل به وعده...145

دلیل دوم: حکمت...146

دلیل سوم: آیات و روایات...146

درس پانزدهم: پاسخ به شبهات معاد جسمانی، ثواب و عقاب، احباط و تکفیر

شبهات فلاسفه بر معاد جسمانی...148

ص: 11

شبهۀ آکل و مأکول و پاسخ بدان...148

دیگر شبهات و پاسخ به آن ها...150

ثواب و عقاب...152

همراهی ثواب و عقاب با تعظیم و اهانت...152

دائمی بودن ثواب و عقاب...152

احباط و تکفیر...153

درس شانزدهم: دائمی نبودن کیفر کبیره ،عفو ،شفاعت، توبه، آفرینش بهشت و دوزخ

همیشگی نبودن عذاب اصحاب کبائر...156

دلیل نخست...157

دلیل دوم...157

آیات و روایات دال بر دوام عقاب...157

جواز عفو...158

شفاعت...160

توبه...161

خلق پیشین بهشت و دوزخ...162

فهرست منابع و مآخذ...165

آثار منتشر شده دانشگاه قرآن و حدیث...168

ص: 12

مقدمه

آموزه های ادیان الهی در سه بخش عقاید، احکام و اخلاق طبقه بندی می شود. از این میان، بخش عقاید زیر بنای دو بخش دیگر است و از این رو، به آن اصول دین نیز می گویند.

دانشی که به این بخش می پردازد، با نام هایی هم چون علم کلام، علم اصول دین، علم عقاید و فقه اکبر خوانده می شود. مشهورترین این اسامی، اصطلاح علم کلام است که دست کم از قرن دوم هجری شایع شد.

علم کلام دانشی است که دربارۀ اعتقادات دینی به شیوۀ عقلی و نقلی بحث می کند و ضمن استنباط این اعتقادات از منابع آن، به تبیین، تنظیم و اثبات عقاید دینی پرداخته و به شبهات و اعتراضات مخالفان پاسخ می گوید.

یکی از مهم ترین کتاب های کلامی، کتاب تجريد الاعتقاد اثر خواجه نصیر الدین طوسی (597 - 672) است که با وجود فشرده بودن، در بردارندۀ یک دوره کلام اسلامی است. این کتاب شامل شش مقصد است که دو مقصد نخست آن به مباحث فلسفی پرداخته و چهار مقصد بعدی دربارۀ کلام و اصول دین می باشد. به دلیل اهمیت این کتاب، شروح بسیاری توسط دانشمندان شیعه و سنی بر آن نگاشته شده است که از مهم ترین آن ها شرح علامه حلّی با عنوان كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد است.

در برخی رشته های علوم انسانی، دو واحد کلام اسلامی وجود دارد که منبع اصلی آن کتاب تجريد الاعتقاد است. کتاب حاضر یک دوره کلام اسلامی را بر مبنای این کتاب عرضه کرده است. در این کتاب قسمت های اصلی و مهم تر کتاب تجريد الاعتقاد شرح داده شده است و البته در این شرح بیش ترین استفاده از کتاب کشف المراد علامه حلی بوده است.

لازم به ذکر است نگارنده در این کتاب در صدد توضیح مقصود محقق طوسی است و تنها در موارد محدودی و تحت عنوان «نکته» دیدگاه خود را بیان نموده است.

امید است این کتاب بتواند به عنوان یک متن درسی برای درس کلام اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.

ص: 13

درس اول: اثبات وجود خداوند متعال و قدرت او

اهداف درس

فراگیرنده پس از یادگیری مطالب این جلسه می تواند:

به کمک دو برهان «حدوث» و «وجوب و امکان» وجود خداوند متعال را اثبات کند؛صفت قدرت خداوند را تعریف و اثبات کند.

مقدمه

كتاب تجريد الاعتقاد دارای شش مقصد است که به ترتیب عبارت اند از:

المقصد الاول: في الامور العامة؛ شامل: وجود، عدم، ماهیت، علت و معلول.

المقصد الثاني: فى الجواهر و الأعراض ؛ خواجه نصير الدين جواهر و اعراض را از امور عامه جدا کرده است. اما در اصطلاح رایج فلسفی، جواهر و اعراض نیز از امور عامه و الاهيات بالمعنی الاعم به شمار می آیند،. الاهیات بالمعنى الاعم، در فلسفه شامل مباحث کلی درباب وجود بما هو وجود است که در مقابل الهیات بالمعنى الاخص، قرار دارد که شامل بحث از واجب الوجود و مجردات است.

المقصد الثالث: في اثبات الصانع تعالى وصفاته و آثاره.

المقصد الرابع: في النبوة.

المقصد الخامس: في الامامة.

المقصد السادس: في المعاد

همان گونه که از عناوین بخش های شش گانۀ کتاب به دست می آید، در دو مقصد

ص: 14

نخست به امور مقدماتی پرداخته شده و چهار مقصد دیگر اصول دین را مورد بررسی قرار داده است.

در نگاه نخست، شاید این سؤال به ذهن آید که مقاصد سوم تا ششم، چهار اصل از اصول دین را مورد بحث قرار داده است، حال آن که اصول دین پنج اصل است.

در پاسخ باید گفت، در مقصد سوم، مقصود متکلمان از «اثبات الصانع وصفاته»، همان بحث توحيد است. به عبارت دیگر، در موضوع توحید، به اثبات خداوند و صفات او می پردازند که یکی از آن صفات، واحد بودن خداوند است. اما مقصود متکلمان از «آثاره»، بررسی افعال خداوند است از لحاظ حُسن و قبح و متکلمان این بحث را عدل می دانند. به این ترتیب، دو اصل توحید و عدل، هر دو در یک مقصد (مقصد الثالث) موضوع بحث قرار گرفته است.

مباحث این کتاب بر اساس مقاصد سوم تا ششم ترتیب یافته است که در ادامه آن ها را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.

همان گونه که از عنوان مقصد سوم بر می آید، این مقصد دارای سه فصل است. فصل اول دربارۀ اثبات وجود خداوند، فصل دوم دربارۀ صفات خداوند، و فصل سوم درباره آثار و افعال خداوند متعال است.

اثبات وجود خداوند متعال

الأولُ فِي وُجُودِهِ تَعَالَى: المَوجُودُ إِنْ كَانَ وَاجِباً [فَهُوَ المَطْلُوبُ]، وَ إِلَّا اسْتَلْزَمَهُ لِاسْتِحَالَةِ الدَّورِ وَ التَّسَلْسُلِ؛

[فصل] اول دربارهٔ وجود خداوند متعال است: موجود اگر واجب باشد، [فهو المطلوب]؛ و الّا لازمه اش واجب الوجود است؛ در غیر این صورت، مستلزم دور و تسلسل خواهد بود.

برای اثبات وجود خداوند براهین مختلفی اقامه شده است که تمامی آن ها از مطلبی آغاز می شود و در نهایت به اثبات وجود خداوند می انجامد. اما آغاز برهان در استدلال های مختلف، متفاوت است. به عنوان مثال، افلاطون در برهان نظم، از نظم عالم آغاز و در نهایت ناظم را اثبات کرد، یا ارسطو در برهان حرکت، از حرکت آغاز کرد و بیان داشت که در عالم حرکت وجود دارد و هر حرکتی نیازمند علت است و اگر سلسله علت ها را دنبال

ص: 15

کنیم، در نهایت به محرکی خواهیم رسید که خودْ متحرک نیست؛ بلکه محرک نخستین یا محرک نامتحرک است.

متکلمان نیز از حدوث موجودات آغاز و وجود قدیم را اثبات می کنند. فلاسفه نیز از امکان موجودات آغاز و در نهایت، واجب الوجود را اثبات می کنند.

در ادامه، دو برهان متکلمان (برهان حدوث) و فلاسفه (برهان وجوب و امکان) را بررسی خواهیم کرد.

برهان حدوث

متکلمان برای اثبات وجود خداوند، برهان حدوث را مطرح و آن را بر دو مقدمه بنیان نهاده اند:

مقدمۀ نخست: عالم حادث است. (1)

مقدمۀ دوم: هر حادثی نیازمند مُحدِث است.

نتیجه: عالم نیازمند مُحدِث است.

این محدث و ایجاد کننده، خداوند است که قدیم نیز هست؛ زیرا اگر حادث باشد، خود نیاز به محدث خواهد داشت و در این صورت، دور یا تسلسل پیش می آید و می دانیم که دور و تسلسل، هر دو باطل است.

علاوه بر این، اگر ایجاد کنندۀ عالم، حادث باشد، جزء عالم فرض شده است؛ زیرا تمام آن چه حادث است را عالم و جهان (ما سوی الله) نامیدیم. ،بنابراین، محدِث که علت و ایجاد کننده جهان است دیگر نمی تواند حادث باشد بلکه باید قدیم باشد.

برهان وجوب و امکان

فلاسفه نیز برای اثبات وجود خداوند، برهان وجوب و امکان را اقامه کرده و آن را بر دو

ص: 16


1- در احادیث، و نیز کتاب های کلامی، برای اثبات حدوث عالم، دلایل متعددی را بیان کرده اند، مانند اثبات حدوث از راه حرکت و تغییر. برای آشنایی با ادله حدوث عالم ر.ک: کافی، باب حدوث العالم و اثبات المحدث، ص 72-81؛ التوحيد، باب اثبات حدوث العالم، ص 292-304؛ کشف المراد، ص 170؛ فیض کاشانی،اصول المعارف، مقدمه، ص 185.

مقدمه بنیان نهاده اند:

مقدمۀ نخست: جهان ممکن الوجود است.

مقدمۀ دوم: هر ممکن الوجودی نیازمند علت است.

نتیجه: جهان نیازمند علت است.

این علت واجب الوجود است. زیرا اگر ممکن الوجود باشد، خود نیز برای موجود شدن، نیازمند علت خواهد بود و اگر سلسلهٔ علت ها و معلول ها ادامه یابد، به دور یا تسلسل می انجامد و می دانیم که دور و تسلسل هر دو باطل است. بنابراین، علت جهان در نهایت باید به واجب الوجود ختم شود که وجود برای او ضروری بوده و بی نیاز از علت است.

خواجه طوسی نیز در کلام خود به همین برهان فلاسفه اشاره دارد که در عالم موجوداتی وجود دارند. اگر در میان آن ها واجب الوجودی باشد، مطلوب ما ثابت شده است. اما اگر همۀ موجودات عالم ممکن الوجود باشند، لازم است علتی داشته باشند؛ و آن علت، واجب الوجود است. چرا که اگر علت این جهان واجب الوجود نبوده و ممکن الوجود باشد، آن علت نیز نیازمند علتی است و آن علت نیز به علت دیگری نیاز دارد و اگر این سلسله ادامه یابد، دچار تسلسل خواهد شد یا به دور (1) گرفتار خواهد آمد. مثلا به این صورت که علت جهان، الف باشد و علت الف، جهان باشد. یا به این صورت که علت جهان الف است و علت الف، ب است و علت ب، ج است و علت ج، الف است. حال آن که در جای خود اثبات شده است که دور و تسلسل محال و باطل است.

تفاوت برهان فلاسفه و متکلمان

متکلمان در «برهان حدوث» از حادث بودن جهان آغاز می کنند و نیازمندی آن به مُحدِث را به اثبات می رسانند که قدیم و واجب الوجود است. اما فلاسفه در برهان «وجوب و امکان»از ممکن الوجود آغاز می کنند و در نهایت، واجب الوجود را به اثبات می رسانند. در حقیقت، «حادث» همان «ممکن الوجودی»است که زمانی نبوده و سپس به وجود آمده است. به عبارت

ص: 17


1- «دور» می تواند صریح و بی واسطه، یا مُضمَر و با چند واسطه باشد.

دیگر، در هر دو برهان «امکان» وجود دارد، با این تفاوت که برهان حدوث به قید اضافه ای مقید است مبنی بر این که، ممکن، حادث است، یعنی ابتدا نبوده و سپس موجود شده است. همچون درخت پنج ساله ای که ده سال پیش نبود، اما پس از کاشت بذر، رویید و اکنون وجود دارد. این درخت ممکن الوجودی است که به عدم زمانی مسبوق است.

متکلمان بر خلاف فلاسفه، تنها خداوند را قدیم می دانند و ما سوى الله را حادث می شمارند. اما فلاسفه بر اساس برهان وجوب و امکان، معتقدند ممکن الوجود می تواند حادث نباشد. آنان بر این باورند که خداوند واجب الوجود است و جهان ممکن الوجود. ممكن الوجود نیز دو قسم است: حادث و غیر حادث. ممکن الوجودِ غير حادث به موجودی گویند که با وجود نیازمندی به علت، از ازل وجود داشته است. مانند عقول مجرد که فلاسفه آن ها را واسطۀ فیض بین جهان و خداوند می دانند. بنابراین ما با سه نوع موجود روبه رو هستیم: خداوند که واجب الوجود قديم است؛ ممکن الوجود قديم و ممکن الوجود حادث.

اما متكلمان از میان این سه دسته، تنها دو دسته را قبول دارند: واجب الوجود قديم و ممكن الوجود حادث. از دیدگاه آنان ممکن الوجود قدیم وجود ندارد.

البته خواجه نصیر الدین طوسی با آن که جهان را حادث می داند و به سلسلۀ عقول اعتقادی ندارد، اما برهان «وجوب و امکان» فلاسفه را در اثبات خداوند به کار می گیرد. زیرا به اعتقاد او ممكن الوجود بودن جهان برای اثبات خدا کافی است و نیازی به استفاده از حدوث عالم در برهان اثبات وجود خدا نیست؛ هر چند به اعتقاد او جهان حادث زمانی است. این مطلب در بحث بعدی نیز طرح خواهد شد.

اثبات صفات خداوند متعال

همان گونه که پیش تر بیان شد، فصل دوم کتاب تجريد الاعتقاد، به صفات خداوند متعال و اثبات آن ها اختصاص دارد.

اولین صفتی که خواجه نصیر الدین طوسی بدان اشاره دارد، صفت قدرت است. این نوع آغازگری، بیان گر اهمیت صفت قدرت نزد متکلمان است.

ص: 18

قدرت

متکلمان و فلاسفه در چند موضوع مهم با یکدیگر اختلاف نظر دارند که یکی از آن ها، صفت قدرت است. خاستگاه این بحث نیز به موضوع علیت باز می گردد. فلاسفه بر این باورند که علیت خداوند ضروری است؛ بدین معنا که ذات او علت تامه است و معلول از علت تامه جدا نمی شود. بنابراین، چون خداوند قدیم است، معلول او نیز باید قدیم باشد. اما متکلمان معتقدند علت می تواند وجود داشته باشد، اما معلول وجود نداشته باشد. چرا که علیت خداوند بر اساس اختیار است و فاعل مختار می تواند هم می تواند فعلی را انجام دهد و هم می تواند آن را ترک کند. یعنی فاعل مختار هم نسبت به فعل و هم نسبت به ترک علت تامه است نه فقط نسبت به فعل. پس فعل و معلول می تواند از فاعل و علت جدا باشد. خداوند نیز می تواند باشد و جهان را نیافریند.

بر اساس دیدگاه فلاسفه، ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر علت و معلول از هم جدا نیستند، چگونه است که برخی موجودات در حال حاضر وجود ندارند؟ پاسخ فلاسفه به این پرسش آن است که امکان استعدادی این موجودات برای موجود شدن تحقق نیافته و نتوانسته اند فیض وجود را از خداوند دریافت کنند.

فیض از سوی خدا کامل است. برخی موجودات همچون عقول، از آن جا که امکان استعدادی ندارند و مادی نیستند، از ازل می توانند فیض خداوند را دریافت کنند که این دریافت از سوی آنان نیز محقق شده است. اما موجودات مادی همچون درخت این گونه نیستند. بلکه باید تحت شرایطی (مثل وجود دانه و آبیاری و تابش خورشید بر آن و ...) و پس از طی زمانی، این فیض را دریافت کنند. بنابراین، باید مقدمات و علل مُعِدّه ای وجود داشته باشد تا با تحقق آن ها، آن شئ موجود شود.

تعریف متکلمان از قدرت

الْقُدْرَةُ صِفَةٌ تَقْتَضَى صِحَّةَ الْفِعْلِ مِنَ الْفَاعِلِ لا إيجابَهُ، فَإِنَّ الْقَادِرَ هُوَ الَّذِي يَصِحُّ مِنْهُ الْفِعْلُ وَ التَّرْك مَعاً؛

قدرت صفتی است که صحت [امکان] فعل از فاعل را اقتضا می کند، نه ایجابش

ص: 19

را. زیرا قادر کسی است که هم فعل و هم ترک آن، هر دو از او صحیح است. مقصود از این کلام آن است که قدرت اقتضای امکان فعل را دارد، نه ایجاب آن را. به دیگر سخن، ممکن است فعل از قادر صادر شود و ممکن است صادر نشود و او می تواند فعل را ایجاد کند یا ایجاد نکند.

تعریف فلاسفه از قدرت

ملاصدرا تعریف فلاسفه و متکلمان از قدرت می گوید:

إن للقدرة تعريفين مشهورين أحدهما صحة الفعل و مقابله أعنى الترك - و ثانيهما كون الفاعل في ذاته بحيث إن شاء فعل و إن لم يشأ لم يفعل و التفسير الأول للمتكلمين والثاني للفلاسفة؛

برای قدرت دو تعریف مشهور وجود دارد یکی صحت فعل و مقابلش، یعنی ترک است. تعریف دیگر بودن فاعل در ذاتش، به گونه ای که اگر بخواهد انجام می دهد و اگر نخواهد انجام نمی دهد. (1)

مقصود از این کلام آن است که اگر مشیت باشد، فعل محقق می شود، و اگر مشیت نباشد، فعل محقق نمی شود. اما خودِ مشیت چگونه تحقق می یابد و آیا قادر می تواند مشیت را انجام دهد یا انجام ندهد؟

در پاسخ باید گفت، برای این تعریف دو حالت متصور است. یکی این که بگوییم قادر می تواند مشیت را انجام دهد یا انجام ندهد؛ و او مشیت را انجام می دهد و فعل انجام می شود. در این صورت این تعریف فلاسفه از قدرت مثل تعریف متکلمان می شود. دیگر این که بگوییم قادر ضرورتاً مشیت می کند و فعل ضرورتاً انجام می شود. یا ضرورتا مشیت نمی کند و ضرورتا فعل انجام نمی شود. مقصود فلاسفه حالت دوم است. بنابراین، قادر کسی است که اگر بخواهد، انجام می دهد و اگر نخواهد، انجام نمی دهد؛ و یکی از این دو حالت ضروری است و دیگری محال.

فلاسفه این تعریف را، به دلیل سازگاری آن با بحث ضرورت، در مقابل تعریف متکلمان

ص: 20


1- ملاصدرا، اسفار، ج 6، ص 307؛ رک؛ الحاشيه على الهيات الشرح الجديد للتجريد، ص 51.

ارائه داده و قدرت را به این معنا می دانند که اگر مشیت بود، فعل نیز خواهد آمد. اما خودِ مشیت چگونه است؟ آیا باید باشد یا نباید باشد؟ فلاسفه معتقدند ذات خداوند کمال مطلق است و مشیت را نسبت به این جهان ضرورتا اقتضا می کند. بنابراین، وقتی مشیت ضرورتاً از ذات خداوند صادر شود، فعل نیز ضرورتاً صادر خواهد شد. لذا خداوند نمی توانست این جهان را نیافریند.

از دیدگاه متکلمان، در تعریف قدرت، اختیار نیز نهفته است. اما از دیدگاه فلاسفه، قدرت، توانایی انجام فعلی است که قادر حتماً باید آن را انجام دهد. در حقیقت، فلاسفه تعریف قدرت را به صورت شرطیه بیان داشته اند؛ و صدق قضیۀ شرطیه، هم با صدق دو طرف قضیه سازگار است و هم با کذب دو طرف. یعنی چه بگوییم مشیت هست، پس فعل هم هست و چه بگوییم مشیت نیست، پس فعل هم نیست، در هر دو صورت، قضیه صادق است. اما وجود مشیت به اختیار است یا جبر و ضرورت؟ این نکته در تعریف نیامده، اما فلاسفه معتقدند وجود مشیت به ضرورت است و این مسئله، یکی از اختلافات اصلی بین فلاسفه و متکلمان است.

اثبات قدرت

خواجۀ طوسی در اثبات صفت قدرت، می گوید:

وُجودُ الْعَالَمِ بَعْدَ عَدَمِهِ يَنفِى الإِيجَابُ؛

وجود عالم پس از عدم آن، ضرورت بین فاعل و فعل را نفی می کند.

وجود عالم پس از عدم آن به معنای حدوث عالم است. بنابراین، حدوث عالم ضرورت بین فاعل و فعل، قادر و مقدور و علت و معلول را نفی می کند و نفی ایجاب و ضرورت، به معنای قادر بودن و صحت فعل و ترک است.

متکلمان و از جمله خواجه نصیر الدین طوسی، بر اساس حادث بودن جهان، قدرت خداوند را این گونه اثبات می کنند:

مقدمۀ نخست: در مباحث پیشین (امور عامه)، اثبات شد که جهان حادث است.

مقدمۀ دوم: اگر رابطه علت و معلول (مثل خدا و جهان) ضروری باشد و معلول از علت جدا

ص: 21

نشود پس یا باید هم خدا و هم جهان، هر دو قدیم باشد یا باید هم خدا و هم جهان، هر دو حادث باشند؛ و هر دو حالت محال است. چون می دانیم که خدا قدیم است و جهان حادث.

به این ترتیب روشن می شود که بین علت و معلول (خدا و جهان) رابطۀ ضرورت و ایجاب وجود ندارد، بلکه حالت «صِحَّةُ الْفِعْلِ وَالتَّرْک» است و علتی که رابطه اش با معلول این چنین است قادر نامیده می شود. چنان که می توان گفت خدا بود و جهان نبود (صحَّةُ التَّرْک)، سپس خداوند آفرینش جهان را اراده کرد و جهان را آفرید (صِحَّةُ الْفِعْل).

بنابر این، حادث بودن جهان، ایجاب بین علت و معلول را نفی می کند و نفی ایجاب بین علت و معلول، قدرت را به اثبات می رساند.

چکیده

1. برهان اصلی متکلمان برای اثبات وجود خدا برهان حدوث است که بر اساس حادث بودن جهان نیازمندی آن به محدث قدیم که خداست اثبات می شود.

2. برهان فلاسفۀ اسلامی بر اثبات وجود خدا برهان امکان است که بر اساس ممکن الوجود بودن جهان، نیازمندی آن به واجب الوجود که خدا است اثبات می شود.

3. تعریف متکلمان از قدرت، صفتی است که اقتضای امکان فعل و ترک را دارد.

4.متکلمان از راه حدوث ذاتی جهان، علیت ضروری را نفی و قدرت را برای خداوند پرسش اثبات می کنند.

پرسش

1. برهان حدوث را تقریر کنید.

2. برهان امکان را تقریر کنید.

3. تعريف متكلمان و فلاسفه از قدرت را بیان و مقایسه کنید.

4. استدلال متکلمان برای اثبات قدرت را بیان کنید

ص: 22

درس دوم: عمومیت قدرت، صفات علم، حیات و اراده

اهداف درس

فراگیرنده پس از یادگیری مطالب این جلسه می تواند:

عمومیت قدرت خداوند را توضیح دهد؛

علم خداوند را با ذکر دلایلی اثبات کند؛

حیات خداوند را اثبات کند؛

ارادۀ خداوند را اثبات کرده و ماهیت آن را از دیدگاه های گوناگون توضیح دهد.

عمومیت قدرت

قدرت خداوند عمومیت دارد و تمام ممکن الوجودها را شامل می شود. بدین معنا که خداوند می تواند هر ممکن الوجودی را ایجاد کند یا ایجاد نکند. چنان که خواجۀ طوسی می گوید:

وَ عُمُومِيَّةُ الْعِلَّةِ تَسْتَلْزِمُ عُمُومِيَّةَ الصَّفَةِ؛

عمومیت علت مستلزم عمومیت صفت است.

در این عبارت، مقصود از علت، امکان مقدورات و مقصود از صفت، قدرت یا تعلق قدرت است.

موضوع مورد بحث در این کلام، علت تعلق قدرت است که چه زمانی و به چه چیزی تعلق می گیرد. پاسخ آن است که قدرت به اشیاء ممکن الوجود تعلق می گیرد. زیرا اگر وجود آن ها محال (ممتنع الوجود) باشد، قدرت به آن ها تعلق نخواهد گرفت. لذا علتِ تعلقِ قدرت به شیئی عبارت است از امکان وجود آن شئ. این علت در تمام ممكن الوجودها وجود

ص: 23

دارد. به عبارت دیگر، از آن جا که تمام مقدورات، ممكن الوجودند و علت در تمام آن ها صادق است، بنابراین، صفت (قدرت) نیز می تواند به تمام ممکن الوجودها تعلق گیرد.بنابراین، عمومیت قدرت اثبات می شود.

خواجه نصیر این مسئله را در ردّ دیدگاه های چند گروه بیان داشته که عبارت اند از:

- فلاسفه: این گروه بر مبنای قاعدۀ «الواحد» (1) معتقدند خداوند تنها نسبت به عقل اول قدرت دارد و فقط می تواند همو را مستقیماً ایجاد کند. زیرا چیزی که از تمام جهات واحد است، تنها یک چیز می تواند از او صادر شود و آن هم عقل اول است. اما از دیدگاه خواجه نصير الدين، تمام عالم ممكن الوجود است و خداوند، هم می تواند آن ها مستقیماً بیافریند و هم می تواند با واسطه، عالم و موجودات آن را بیافریند.

-زرتشتیان: آنان معتقدند یزدان (خداوند) آفرینندۀ خیر، و اهریمن آفرینندۀ شر است.

-معتزلیان: برخی از معتزله همچون نَظّام، معتقدند خداوند بر انجام کار قبیح قدرت ندارد، یا ابوعلی و ابوهاشم جبایی بر این باورند که خداوند بر ایجاد افعال اختیاری انسان (همچون نماز و روزه) قدرت ندارد.

همان گونه که از کلام خواجه نصیر الدین به دست می آید، تمامی این اندیشه ها نادرست است و انجام ندادن فعل قبیح یا ایجاد نکردن افعال اختیاری انسان، به معنای قدرت نداشتن خداوند بر آن ها نیست، بلکه همۀ این افعال به دلیل ممکن الوجود بودن می تواند متعلَّق قدرت خداوند قرار می گیرند و خداوند نسبت به ایجاد همه آن ها قدرت دارد.

علم

پس از قدرت، دومین صفتی را که خواجه نصیر مطرح می کند علم الهی است. او درباره اثبات این صفت می گوید:

وَ الإِحْكَامُ وَالتَّجَرُّدُ وَإِسْتِنَادُ كُلَّ شَيْ إِلَيْهِ دَلائِلُ العِلْمِ؛

إحكام، تجرد و استناد هر چیزی به خداوند دلایل علم خداوند است.

ص: 24


1- الوَاحِدُ لَا يَصْدُرُ مِنْهُ إِلَّا الْوَاحِدُ. رك: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج4، ص64.

در این عبارت، سه دلیل برای علم خداوند بر شمرده شده که از میان آن ها، اولی از متکلمان و دو دلیل دیگر از فلاسفه است.

دليل إحكام

این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است:

مقدمۀ نخست: افعال خداوند محکم است؛ چنان که تمام جهان هستی، از کوچک ترین تا بزرگ ترین اجزای آن، با نظمی بسیار عمیق و دقیق اداره می شود.

مقدمۀ دوم: کسی می تواند فعل محکم و دقیق ایجاد کند که عالِم باشد.

نتیجه: خداوند عالِم است.

دلیل تجرّد

*دلیل تجرّد (1)

این دلیل نیز بر دو مقدمه بنیان نهاده شده است:

مقدمۀ نخست: خداوند مجرد است (مادی نیست).

مقدمۀ دوم: هر مجردی به خود و غیر خود عالِم است.

نتیجه: خداوند به خود و غیر خود عالِم است.

دلیل استناد هر چیزی به خداوند

فلاسفه این دلیل را نیز بر دو مقدمه بنیان نهاده اند:

مقدمۀ نخست: همۀ ممکن الوجودها، با واسطه یا بی واسطه، به واجب الوجود (خداوند) متکی و مستند هستند و خداوند به خود علم دارد.

مقدمۀ دوم: علم به علت مستلزم علم به معلول است. زیرا معلول از علت صادر شده و کمال معلول در علت هست.

نتیجه: خداوند به جهان هستی علم دارد.

توضیح این که خداوند به خودش علم دارد و نتیجه این علم، علم به جهان می باشد،

ص: 25


1- دلایلی که فلاسفه برای علم خداوند بر شمرده اند، مقدماتی دارد که در دانش فلسفه اثبات شده است. در این جا بدون پرداختن به آن ها،تنها به اصل دلایل اشاره می کنیم.

چون جهان، معلول و صادر شده از خداست و کمال معلول در علت وجود دارد. (1)

حيات

سومین صفتی که خواجۀ طوسی به آن پرداخته، صفت حیات است. او می گوید:

وَ كُلُّ قَادِرٍ عَالِمٍ حَیٌّ بِالضَّرُورَةِ؛

هر قادرِ عالِم، ضرورتاً حىّ است.

فلاسفه و متکلمان در مورد این صفت اتفاق نظر دارند که به علم و قدرت برمی گردد؛ و با توجه به این که این دو صفت نیز پیش تر اثبات شد، لذا حیات نیز به اثبات می رسد. اما با وجود توافقی که در این زمینه وجود دارد، در تبیین آن تعابیر مختلفی بیان شده است. برخی آن را به صورت سلبی تعریف کرده و آورده اند:«إِنَّهُ عِبارَةٌ عَنْ كَونِهِ تَعَالَى لَا يَسْتَحِيلُ أَنْ يَقْدِرَ وَ يَعْلَمَ؛ حىّ موجودی است که محال نیست به چیزی قدرت و علم داشته باشد.» برخی دیگر آن را به شکل ایجابی تعریف کرده و گفته اند: «إِنَّهُ مَنْ كَانَ عَلَى صِفَةٍ لِأَجْلِهِ عَلَيْهَا يَجِبُ أَنْ يَعْلَمَ وَ يَقْدِرَ؛ حیّ کسی است که صفتی دارد که به خاطر آن می تواند علم یا قدرت پیدا کند.»به دیگر سخن، حیات چیزی است که علم و قدرت از آن حاصل می شود.

اما آن چه مسلم است این است که اگر علم و قدرت اثبات شوند، حیات نیز اثبات می شود؛ زیرا بازگشت حیات به این دو صفت است. بر همین اساس است که اثبات حیات نیازی به اقامۀ برهان ندارد و با اثبات دو صفت علم و قدرت، حیات نیز خود به خود اثبات شده است. به همین دلیل، خواجه نصیر الدین و علامه حلی نیز استدلالی بر اثبات این صفت اقامه نکرده و تنها به تفاوت تعابیر اشاره کرده اند.

اراده

چهارمین صفت مورد گفتگو، اراده است. خواجه طوسی می گوید:

وَ تَخْصِيصُ بَعْضِ المُمْكِنَاتِ بِالإِيجَادِ فِي وَقتٍ يَدُلُّ عَلَى إِرَادَتِهِ تَعَالَى؛

ص: 26


1- این دلیل مبتنی بر نظریه صدور و تفسیر علیت به صدور است که متکلمان، از جمله خواجه نصیر آن را قبول ندارند و به جایش نظریه خلقت و تفسیر علیت به فاعلیت را قبول دارند.

تخصیص بعضی از ممکنات به ایجاد، در زمانی، بر ارادۀ خداوند متعال دلالت دارد.

در توضیح این صفت و اثبات آن باید گفت، خداوند در زمانی برخی ممکن الوجودها را ایجاد نکرده، اما در زمانی دیگر، آن ها را ایجاد و خلق کرده است. همین که آن ممکن الوجودها زمانی وجود نداشته و سپس به ایجاد اختصاص یافته و موجود شده اند، نشان دهندۀ آن است که خداوند اراده دارد. به عبارت دیگر، آن چه باعث می شود چیزی در زمانی ایجاد نشده باشد و در زمان دیگر ایجاد شود اراده است.

اگر خداوند اراده نداشت و فعل او مستقیماً از ذات او صادر می شد، از آن جا که ذات خداوند از ازل بوده است، افعال او نیز باید از ازل موجود بوده باشند.اما همین که جهان هستی یا هر یک از موجودات آن، زمانی نبوده اند و سپس خداوند آن ها را آفریده است، به این معنا است که خداوند برخی ممکنات را در یک زمانی به ایجاد تخصیص داده و آن ها را در یک زمانی ایجاد کرده است، نه قبل از آن.

از دیدگاه فلاسفه، ذات خداوند علم به خودش را اقتضا می کند، و علم او به خودش،علم به نظام احسن را اقتضا می کند و علم به نظام احسن، صدور عالم را اقتضا می کند.بنابراین، جهان ازلی بوده و همیشه باید بوده باشد. اما به اعتقاد متکلمان و خواجه نصیر الدین، جهان حادث زمانی است و این که خداوند در زمانی نخواسته جهان را بیافریند و در زمانی دیگر خواسته، نشان می دهد که چیزی غیر از ذات و علم خداوند که عین ذات اوست، باید باشد تا جهان با آن ایجاد شود و آن چیز، اراده است. تفاوت این دو حالت (قبل از خلق جهان و بعد از آن) در ارادۀ خداوند است. قبل از این که جهان ایجاد شود، خداوند ایجاد شدن جهان را اراده نکرده بود، پس جهان ایجاد نشده بود. اما بعد از این مرحله،خداوند خلق جهان را اراده کرد و جهان ایجاد شد. بنابراین خدا مرید است.

ذکر این نکته لازم است که فلاسفه خداوند را فاعل بالاراده نمی دانند بلکه فاعل بالعلم می دانند (1) و وقتی از اراده سخن می گویند مرادشان علم به نظام اصلح است. در مقابل این

ص: 27


1- با توجه به این که در فلسفه مشاء و اشراق و متعالیه سه تفسیر از این علم شده که نتیجه اش مطرح شدن سه نوع فاعليت بالعنايه، بالرضا، و بالتجلی است. رک: مرآت الاكوان، ص 650.

دیدگاه، متکلمان همگی اصل اراده را قبول دارند و آن را چیزی غیر از علم می دانند که سبب ایجاد عالم است. از این رو، آنان فاعلیت خدا را فاعلیت بالاراده یا بالقصد می دانند.

با وجود این، درباره تفسیر و ماهیت اراده، میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد.

خواجه نصیر الدین طوسی دربارۀ ماهیت اراده می گوید:

وَ لَيْسَتْ زَائِدَةٌ عَلَى الدَّاعِي وَ إِلا لَزِمَ التَّسَلْسُلُ أَوْ تَعَدُّدُ القُدَماءُ؛

اراده چیزی زائد بر داعی (انگیزه) نیست، و الا مستلزم تسلسل يا تعدد قدما خواهد بود.

دیدگاه های مختلف متکلمان دربارۀ ماهیت اراده

دیدگاه اشاعره

اشاعره معتقدند ذات خداوند و هفت صفت او قدیم هستند. این هفت صفت عبارت اند از علم، سمع ،بصر ،حیات، قدرت، اراده و تکلم. بر این اساس، آنان اراده را امری زائد بر ذات و قدیم می دانند.

دیدگاه معتزله

اكثر متقدمان معتزله همچون ابوعلی و ابوهاشم جبائی، معتقدند اراده، امری حادث است، ولی نه در محل و مکان. اما اکثر متاخران آن ها مانند ابوالحسین بصری معتقدند اراده همان داعی (انگیزه) است.

دیدگاه کَرّامیه

این گروه معتقدند اراده خدا حادث است، اما در ذات او؛ زیرا نیازمند محل است و محل آن نیز ذات خداوند است.

دیدگاه امامیه و خواجه نصیر الدین طوسی

همان دو نظریه اصلی معتزله در میان امامیه نیز مطرح است. خواجه نصیر، دیدگاه ابوالحسین بصری را برگزیده است و اراده را داعی (انگیزه) می داند. به این دلیل که اگر اراده غیر از داعی باشد، یکی از دو اشکال به وجود خواهد آمد:

ص: 28

- تسلسل: اگر اراده را حادث بدانیم و بگوییم خداوند برای ایجاد عالم اراده می کند، اراده فعلی خواهد بود که برای ایجاد آن نیز ارادۀ دیگری لازم است. ارادۀ دیگر نیز فعلی است که ایجاد آن نیز مستلزم وجود ارادۀ دیگری است و این سیر اراده و نیاز آن ها به ارادۀ دیگر به تسلسل می انجامد که خود امری محال و باطل است.

- تعدد قدما: اگر طبق دیدگاه اشاعره اراده را قدیم بدانیم، تعدد قدما پیش خواهد آمد. چه این که، همان گونه که گذشت، اشاعره به هشت قدیم (ذات و هفت صفت) معتقدند. حال آن که تنها یک قدیم وجود دارد و آن خداوند است.

لذا خواجه نصیر الدین برای رهایی از تسلسل و تعدد قدما، بر این باور است که اراده همان داعی است.

نکته

خواجه نصیر معتقد است اگر اراده حادث و غیر از داعی باشد، تسلسل پدید خواهد آمد. در حالی که این گونه نیست؛ چنان که امام صادق علیه السلام در پاسخ به همین اشکال فرمودند:

﴿خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ﴾؛ (1)

خدا مشیت یعنی خواست خود را بخود آن آفرید (بی آن که چیزی در خلقت آن واسطه باشد)، سپس اشیا را به مشیت آفرید.

همان گونه که از این روایت نورانی به دست می آید، خداوند اشیا را با مشیت خود می آفریند، اما مشیت او نیازمند مشیت دیگری نیست. همان طور که قبلا گذشت، قادر کسی است «که صحة الفعل و الترک» دارد. بدین معنا که می تواند اراده کند و می تواند اراده نکند. به عبارت دیگر، اراده کردن یا نکردن در اختیار خود او است و نیازمند چیز دیگری نیست. در روایت دیگری می خوانیم:

﴿الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُرِيداً شَائِياً فَلَيْسَ﴾

بِمُوَحَّدٍ؛ (2)

ص: 29


1- التوحيد للصدوق، ص 148.
2- همان، ص 337، ح 5.

مشیت و اراده از صفات افعال است، پس هر که گمان کند که خدا پیوسته مرید و خواهنده بوده، موحد نیست.

در حقیقت اراده از صفات فعل است، اما خود نیازمند فعل دیگری نیست. بنابراین، اراده داعی نیست، بلکه فعل است.

عبارت ﴿ كُن فَيَكُونُ ﴾ در قرآن کریم نیز گویای همین امر است؛ «کن» همان اراده است و «يكون» ایجاد است؛ همین که خداوند متعال اراده کرد، فعل ایجاد می شود و نیازمند ارادۀ دیگری نیست. بنابراین، دیدگاه خواجه نصیر الدین با روایات و عقل سازگار نیست و نمی توان اراده را همان داعی دانست.

چکیده

1. قدرت خدا می تواند به همۀ ممکنات تعلق گیرد.

2. متكلمان از راه نظم جهان، علم خدا را اثبات می کنند.

3. فلاسفه از راه مجرد بودن خدا و این که جهان از خدا صادر شده، علم الهی را اثبات می کنند.

4. حیات به علم و قدرت باز می گردد.

5. تحقق برخی ممکنات در زمانی خاص، ارادۀ خدا را اثبات می کند.

پرسش

1. عمومیت قدرت خدا نسبت به همۀ ممکنات را اثبات کنید.

2. دلیل متکلمان بر اثبات علم الهی را بیان کنید.

3. دلایل فلاسفه بر اثبات علم الهی را بیان کنید.

4. ارادۀ الهی را اثبات کنید.

5. دیدگاه های مختلف دربارۀ ماهیت اراده را بیان کنید.

ص: 30

مُتون آمُوزشی مرکز آمُوزش الکتُرونیکی

متون گروه کلام

علم کلام دانشی است که دربارۀ اعتقادات دینی به شیوۀ عقلی و نقلی بحث می کند و ضمن استنباط این اعتقادات از منابع آن، به تبیین، تنظیم و اثبات عقاید دینی پرداخته و به شبهات و اعتراضات مخالفان پاسخ می گوید.

یکی از مهم ترین کتاب های کلامی، کتاب تجريد الاعتقاد اثر خواجه نصیرالدین طوسی (597-672)است که با وجود فشرده بودن، در بردارندۀ یک دوره کلام اسلامی است.

در برخی رشته های علوم انسانی، دو واحد کلام اسلامی وجود دارد که منبع اصلی آن کتاب تجريد الاعتقاد است. کتاب حاضر یک دوره کلام اسلامی را بر مبنای این کتاب عرضه کرده است. امید است این کتاب بتواند به عنوان یک متن درسی برای درس کلام اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.

این کتاب به قلم حجة الاسلام والمسلمین دکتر رضا برنجکار استاد دانشگاه تهران به رشته تحریر در آمده است.

vu.qhu.ac.ir

قم، میدان شهدا، خیابان معلم، پلاک 125 آستان مقدس حضرت عبدال العظيم علیه السلام، صحن کاشانی

ISBN:978-964-493-978-5

ص: 31

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109