پژوهشی کوتاه پیرامون آیه وضو و دسته بندی یا تنظیم احکام وضو

مشخصات کتاب

سرشناسه : قربانیان، رضا، - 1331

عنوان و نام پديدآور : پژوهشی کوتاه پیرامون آیه وضو و دسته بندی یا تنظیم احکام وضو/ رضا قربانیان

مشخصات نشر : اصفهان: مرکز فرهنگی شهید مدرس، 1380.

مشخصات ظاهری : ص 87

شابک : 964-6323-08-13500ریال ؛ 964-6323-08-13500ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : کتابنامه: ص. [81] - 87

موضوع : تفاسیر (سوره مائده. آیه وضو)

وضو

رده بندی کنگره : BP102/22/ق4پ4 1380

رده بندی دیویی : 297/18

شماره کتابشناسی ملی : م 79-22705

ص: 1

تقدیم به :

سروران عزیز و ارجمند روحانی واساتید گرامی و مروّجین احکام اسلام و خدمتگذاران دلسوز مکتب حسات بخش تشیّع ومبلّغین، محققّین، پژوهشگران وطلّاب، دانشجویان و پیروان حقیقی مکتب اهل بیت علیهم السّلام.

ص: 2

پژوهشی کوتاه پیرامون آیۀ وضو

و دسته بندی یا تنظیم احکام وضو

رضا قربانیان

ص: 3

اشاره

قربانیان، رضا، 1331_

پژوهشی کوتاه پیرامون آیه وضو و دسته بندی یا تنظيم احكام وضو /

رضا قربانیان . _ اصفهان مرکز فرهنگی شهید مدرّس ، 1380.

88 ص . 350 ریال 1 - 08 - 6323 - 964 : ISBN

فهرستنویسی بر اساس اطلاعات فیپا.

1. تفاسیر (سوره مائده. آیه (وضو). 2. وضو . الف . عنوان .

4 پ 4 ق / 22 / 2102 B

297/18

کتابخانۀ ملی ایران 22705_ 79م

انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس

اصفهان خیابان مسجد سید ، خدمات فرهنگی فدک ، تلفن 205485

پژوهشی کوتاه پیرامون آیۀ وضو

نوشته / رضا قربانیان

طرح جلد / نوری

حروفچینی / سجاد

چاپ / عترت

چاپ اول / 1380، 3000 جلد

قیمت / 350 تومان

همه حقوق برای ناشر محفوظ است

شابک 1 - 08 - 6323 - 964 1 - 08 - 6323-964 - ISBN

ص: 4

يٰا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُوسِكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ .

الا ای خدا باوران با نیاز *** چو بر پای خیزید بهر نماز

بشویید رخسار و دستان خویش *** که تا روی آرنج آرید پیش

پس آنگاه آهسته با دست تَر ***همی مسح سازید از فرق سر

نمایید مسح دو پا را سپس *** که تا جای برجسته اش هست بس

قال النّبي صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم يقول الله تعالى:

مَنْ أَحْدَثَ وَلَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفٰانِي، وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفٰاني، وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأ و صَلَّىٰ رَكْعَتَيْنِ وَدَعَانِي وَ لَمْ اُجِبْهُ فيمَا سَأَلَنِي مِنْ أَمْرِ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ فَقَدْ جَفُوْتُهُ، وَلَسْتُ بِرَبِّ جٰافٍ.

وسائل الشيعه، ج 1، باب 11، ح 2، ص 268

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

مقدمه

مقدمه

ص: 9

ص: 10

مقدمه:

عبادت یا بندگی خداوند متعال که یگانه عامل سعادت و ترقّی هر انسانی است، از ابعاد بسیار گسترده و عمیقی برخوردار می باشد و بی تردید هر یک از آن ابعاد دارای عظمت و اهمیت فراوانی است که یک بعد یا قسم آن عبارت است از: عبادتهای عملی یا اعمال عبادی که قلمرو آن با انتقال به عالم آخرت پایان می پذیرد و تا قبل از مرگ دامنه وسیعی دارد که تحقق آن نیز بطور اختیاری و با قصد قربت امکان پذیر است.

حقیقت یا روح عبادت نیز، همانا وابستگی، فرمانبرداری کامل و محض و غایت تذللّ و خضوع یا اطاعت و تسلیم مطلق در پیشگاه پروردگار عالم در تمام شوؤن زندگی می باشد که اساس آن توجّه به اوست، یعنی همان توجه فطری که از ابتدای آفرینش و خلقت انسان بلکه قبل از آن وجود داشته و با مراقبت و مواظبت کامل و جدّی، استمرار خواهد یافت.

ص: 11

بنابراین پایه و اساس تحقّق عبادت در مجموعه عبادات عملی یا اعمال عبادی، قصد قربت و اخلاص کامل یا خلوص نیت و توجه به خداوند متعال است به این معنی که عمل عبادی را منحصراً بخاطر انجام فرمان خدا و تنها برای رضای او انجام می دهد (ايَّاكَ نَعْبُدُ) و آن کمال مطلوب و رمز سعادت و ترقی انسان، از همین رهگذر حاصل می شود و سرّ اصلی آن نیز در همین کلمه نهفته است.

مبنای اصلی تعبّد نیز، همانا اشتیاق فطری و جدّی به کمال و احساس لزوم وابستگی به معبود حقیقی (معبودی که از هر نوع عبادت بی نیاز بوده و فوق هرگونه سود و زیان است) می باشد پس عبادت به این معنی، ذاتاً مایه تکامل و رشد خواهد بود و در جوهر او کمال و سعادت موجود است چه آنکه عبادت کننده، فلسفه یا حکمت و نیز اسرار عمیق و نهفته همه عبادات را بطور کامل بداند و یا از آن مطّلع نباشد زیرا علاوه بر آن اشتیاق و نیاز ذاتی و فطری انسان به انقیاد و سرسپردگی در پیشگاه خالق خود، از جمله صفات خداوند متعال که عین ذات اوست و از ذات او جدا نمی باشد.

علم و حکمت می باشد که خداوند حکیم علیم، اموری را به عنوان عبادات عملی بصورت امر و نهی و غیره توسط سفرای خود و نمایندگان شایسته یعنی پیامبران علیهم السّلام به بشر اعلام فرموده که همۀ آن عبادات، در جهت رشد و تعالی و به مصلحت انسان است و حفظ یا تقویت این روحیه بسیار ارزشمند تعبّد یعنی توجه به این نکته که از عبد، بندگی خواسته شده و بس، امتیاز بزرگی است که بسیاری از افراد بخاطر غفلت و بی توجهی یا

ص: 12

جهالت و عوامل دیگر، از آن محروم می باشند.

پس انسان سعادتمند کسی است که همّت بگمارد تا عبادت را در پیشگاه خدای حکیم و علیم تنها به قصد قربت و بخاطر انجام فرمان خدا بجا آورد نه آنکه در حین عبادت به فلسفه خاص یا حکمت آن نظر داشته باشد هر چند قصد قربت و حضور قلب هیچ گونه منافاتی با آگاهی داشتن از فلسفه و حکمت عبادت ندارد که هر یک از عبادات عملی اسلام و اوامر و نواهی خداوند حکیم، از فلسفه و حکمت خاص برخوردار بوده و دارای اسرار نهفته حکیمانه است و برخی از آن اسرار برای عبادت کننده ممکن است معلوم باشد ولی عقل محدود و قاصر، پی به تمام آن اسرار نمی برد. البته نه اینکه بین درک عقل و تعقل با تعبّد نزاع و تضادّی باشد بلکه بعکس، طبق روايت (الْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ)، عقل منادی و داعی عبادت است و کسی که متعبّد نیست، در عقل او باید تردید کرد یعنی در حقیقت عقل سالم، انسان را به تعبّد و بندگی خدا دعوت و ترغیب می نماید و بسوی اطاعت از خدا ارشاد می کند که اگر انسان به ندای عقل و وجدان و تقاضای فطری خود پاسخ مثبت بدهد و به اوامر ارشادی که دعوت کننده بسوی اطاعت از اوامر مولوی است توجه داشته باشد، در این صورت بطور قطع عبادت را به نحوی که خدا دستور داده و طبق مأمور به انجام خواهد داد و ممکن است اسرار بسیاری از عبادات نیز برای او روشن شود. بنابراین به یک معنی بین تعقل و تعبد هیچ اختلاف و یا تضادی وجود ندارد.

ص: 13

اما از سوی دیگر در بسیاری از عبادات عملی، رموز و اسرار و یا حکمتهای خاصی وجود دارد که از حوزه مأموریتی عقل خارج است و دیگر کار تعقّل نمی باشد بلکه تعبد محض است یعنی عقل از تحلیل و تبیین آن، ناتوان و عاجز خواهد بود ولی در عین حال همین عقل ناتوان و ضعیف ولی سالم در این مرحله و در اینجا از شخص عبادت کننده می خواهد تا عبادت را از روی تعبّد محض انجام دهد و در جستجوی فلسفه و یا اسرار خاص آن نباشد. و هرکاری را بخاطر دستور الهی انجام دهد با علم به اینکه این دستور خالی از حکمت نیست هر چند حکمت آن نامعلوم باشد.

لذا عمل عبادی را که انسان از اول بعنوان تعبّد محض و بدون توجه به فلسفه آن انجام دهد، حال و هوای دیگری خواهد داشت و بیشتر موجب قرب خداوند متعال خواهد گردید و از این طریق درهای رحمت الهی و لقاء محبوب یعنی معبود حقیقی بر روی او گشوده خواهد گشت، زیرا انجام عبادت با همان خصوصیاتی که از جانب خدای حکیم رسیده است، انسان را به مقصد نهائی و غایة القصوى می رساند نه غیر آن یعنی عبادات عملی طوری تنظیم شده که در همان نظم خاص، مصالحی وجود دارد و با رعایت آن نظم خاص یا خصوصیات کمّی و کیفی، آن مصلحت تحقّق پیدا می کند نظیر آنکه برای باز شدن قفلی و یا استفاده از اطلاعات و امکانات وسیع کامپیوتری و وارد شدن در فضای آن ناچار باید از کلید و یا دکمه و یا کُد یا رمز مخصوصی بهره برداری کرد والاّ در غیر این صورت هرچند

ص: 14

تلاش شود جز سرگردانی نتیجه ای نخواهد داشت.

در عبادات عملی مانند نماز یا حج و غیره باید بطور دقیق به همان نحوی که دستور داده شده عمل شود و همان خصوصیات مانند تعدّد رکعات در نماز یا طواف در حج و امثال آن کاملاً رعایت شود تا آن فضای نورانی بر انسان گشوده گردد و انس و خلوت با معبود حقیقی حاصل و مصلحت مورد نظر تحقق یابد. اصلاً عمده ترین موضوعی که فوق العاده اهمیت دارد آن است که انسان به آنچه خدا خواسته است بی چون و چرا جامه عمل بپوشاند و مخالفت ننماید مثلاً به حج امر فرموده تا معلوم شود انسان حرف شنوائی و انقیاد دارد یا نه که اگر انسان سختیهای این عبادت را تنها بخاطر آنکه خداوند فرموده تحمّل کند، عمق عبادت و معنای حج را دریافته است. این مطلب در تمام عبادات وجود دارد چنانچه در مورد وضو آمده است: إِنَّ الْوُضُوءَ حَدٌ مِنْ حُدُودِ اللهِ لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يُطِيعُهُ وَ مَنْ یَعْصِيهِ.

وضو حدّی از حدود الهی است تا دانسته شود چه کسی او را فرمان می برد و چه کسی نافرمانی می کند.

حال اگر انسان در مسیر عبادت خدا، در اعمال عبادی، روح تعبد و انقیاد کامل نداشته باشد و در مورد هر عبادتی بدنبال فلسفه آن برود و فقط بخاطر همین منظور در انجام جزئیات یا خصوصیات یا به میزان عقل خود ارزیابی نماید، در این صورت ممکن است در بسیاری از موارد، عقل او از

ص: 15

درک درست و تبیین یا توجیه فلسفه آن عاجز بماند و در نتیجه چون توجه او به فلسفه آن عبادت بوده، از بُعد عمیق و آموزنده معنوی و روحانی و فضای نورانی عبادت که در اثر تعبد بدست می آید باز بماند و بدینوسیله از یک فیض معنوی محروم گردد و چه بسا صحّت یا قبولی عمل عبادی او نیز در معرض مخاطره واقع شود بنابراین اعمال عبادی یا عبادات عملی، هنگامی مایه رشد و ترقی و تکامل خواهد بود که از روی تعبد انجام داده شود و به شرائط صحّت و شرائط کمال و قبول آن کاملاً توجه گردد. شرائط صحت و قبول نیز به مناسبت هر عبادتی مختلف است ولی قصد قربت و اخلاص در عمل شرط اساسی همه اعمال می باشد.

در هر حال شرائط طولی یا عرضی، نقش اساسی در اعمال عبادی دارد که اگر رعایت نشود در این صورت یا عمل عبادی صحیح نخواهد بود و تکلیف ساقط نمی شود و یا مورد قبول واقع نخواهد شد مثل اینکه طهارت در مورد نماز که مقدمه آن است توقف رُتبی دارد بر صحت نماز، چنانچه طهارت باطن یعنی برخورداری از باطنی پاک که بوسیله تقوی بدست می آید، نیز شرط قبولی نماز و همه عبادات می باشد. (إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) ، و تقوی نیز خود منوط است برداشتن ولایت که هیچ عبادتی و عملى حتّى تقوى بدون تولی معصومین و برخورداری از ولایت اهل البيت علیهم السّلام مقبول نخواهد بود.

عَنْ أَبِي جَعْفَرِ الثَّمَالِي، قَالَ: قَالَ لَنَا عَلَى بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السّلام : أَيُّ الْبِقَاعِ اَفْضَلُ؟ فَقُلْنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ، فَقَالَ لَنا

ص: 16

اَفْضَلُ الْبِقٰاعِ مَابَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَلَوْ أَنَّ رَجُلاً عَمَّرَمَا عَمَّرَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ، أَلْفَ سَنَةٍ الْأَخَمْسِينَ عاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ في ذَلِكَ الْمَكَانِ، ثُمَّ لَقى اللهُ بِغَيْر ولا يتنالَمْ يَنْفَعْهُ شَيْاً.

امام زین العابدین علیه السّلام به ابو حمزه ثمالی فرمود:بهترین بقاع (قطعه زمینی که از اطراف خود ممتاز است) ما بین رکن و مقام است و اگر کسی به اندازه عمر حضرت نوح علیه السّلام، (950 سال) عمر کند در حالی که روزهایش روزه و شبهایش در حال قیام باشد (مابین رکن و مقام شب زنده دار باشد) آنگاه خدا را ملاقات کند، بدون داشتن ولایت ما، هیچ سودی برای او نخواهد داشت _ عبادت او فائده ای ندارد _ .

والسلام

حوزه علمیه اصفهان

رضا قربانیان

شهریورماه 1379

ص: 17

ص: 18

بخش اوّل: آيه وضو

اشاره

بخش اوّل: آيه وضو

ص: 19

ص: 20

اسرار حکیمانۀ وضو

وضو از جمله عباداتی است مانند غُسل و تیمّم (طهارات ثلاث) که مقدمه نماز و برخی عبادات دیگر می باشد و در عین حال، خود نیز عبادتی است که اگر شرائط آن درست رعایت شود، موجب رشد و کمال معنوی و کسب نورانیت انسان خواهد شد.

این عمل عبادی نیز مانند سایر عبادات (اگرچه به عنوان مقدمه است) باید به قصد قربت و بخاطر انجام فرمان خدا و با اخلاص کامل بجا آورده شود که در این صورت شخص از بُعد معنوی و اسرار حکیمانه آن بهره مند خواهد شد و از این عَملِ ظاهراً کوچک به مقاصد بزرگی نائل می گردد که اسرار بلندی در وضو نهفته است، زیرا اگر صورت را در وضو می شوئیم به این معنی می باشد که در پیشگاه خداوند اظهار می کنیم خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شستشو دادم تا با چهره ای پاک به درگاه تو عبادت کنم و پیشانی پاک سر به خاک گذارم و سجده نمایم (باید دانست که

ص: 21

شستن صورت و دیگر اعضا در وضو غیر شستن آن در غیر وضو است زیرا در وضو این شستن به عنوان یک عمل خاص عبادی و با قصد قربت صورت می گیرد) و نیز در وضو دستها را می شوئیم به این معنی که خدایا از گناه دست شُستم و دستهائی را که با آنها معصیت کرده ام تطهیر نمودم و با دستهائی پاک بسوی تو آمدم، همچنین اگر در وضو باید مسح سر نمود یعنی آنچه را در سر پرورانده ام و هر فکر و خیال باطل را، از سر بیرون بردم و پاک نمودم، و نیز اگر پاها را مسح می کنیم بدین معنی است که پروردگارا پاها را از هر گناهی که با آن انجام دادم می خواهم پاک نمایم، و بنابراین با فکر پاک و پای پاک و از سر تا پا، پاک بسوی تو آمدم. در همین ارتباط حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسّلام به یکی از شاگردان خود بنام محمد بن سنان مرقوم فرمود:

اِنَّ عِلَّةَ الْوُضُوءِ الَّتِى مِنْ أَجْلِها صَارَ عَلَى الْعَبْدِ غَسْلُ الْوَجْهِ وَالذَّرَاعَيْنِ وَمَسْحُ الرَّأْسِ وَالْقَدَمَيْنِ، فَلِقِيامِهِ بَيْنَ يَدَى اللهِ تَعَالى وَ اسْتِقْبَالِهِ إِيَّاهُ بِجَوَارِحِهِ الظَّاهِرَةِ وَ مُلاقاتِهِ بِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبينَ، فَيَغْسِلُ الْوَجْهَ لِلسُّجُودِ وَالْخُضُوعِ، وَ يَغْسِلُ الْيَدَيْنِ لِيُقَلَّبَهُمَا وَ يَرْغَبُ بِهِمَا وَ يَرْهَبُ وَيَتَبَتَّلُ ويَمْسَحُ الرأسَ وَ الْقَدَمَيْنِ لِأَنَّهُما ظَاهِرانِ مَكْشُوفَانِ يَسْتَقْبِلُ بِهِمَا كُلَّ حالاتِهِ وَ لَيْسَ فِيهِمَا مِنَ الْخُضُوع وَ التَّبَتْلِ مَا فِي الْوَجْهِ وَالذِّرَاعَيْنِ.

حکمت وضو که بخاطر آن واجب شد بر بنده شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها، این است که می خواهد در مقابل خدا بایستد و با اعضاء و جوارح ظاهری خود با خدا روبرو شود و بواسطه آن کرام الکاتبین را

ص: 22

ملاقات کند، پس صورت را بخاطر سجده و خضوع می شوید و دستها را بخاطر اینکه زیر و رو کند و بواسطه دو دست تمایل و توجه به حق پیدا کند و بترسد و مناجات کند (ونیز) سر و پاها را مسح می کند چون پوشیده نیست و در همه حالات بواسطه آنها استقبال می کند و خضوع و مناجاتی که در شستن صورت و دستها وجود دارد در مسح نمی باشد.

و نیز فرمود:

إِنَّمَا أُمِرَ بِالْوُضُوءِ وَ بُدِهَ به لاَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَاقَامَ بَيْنَ يَدَى الْجَبَّارِ عِنْدَ مُناجاتِهِ إِيَّاهُ مُطيعاً لَهُ فيما أَمَرَهُ نَقيّاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَالنِّجَاسَةِ مَعَ مَا فِيهِ مِنْ ذَهَابِ الْكَسَلِ وَ طَرْدِ النُّعَاسِ وَ تَزْكِيَةِ الْفُؤاد للقيام بَيْنَ يَدَى الْجَبَّارِ.

بخاطر این دستور وضو داده شده است و آغاز عبادات با آن است که بندگان، هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند پاک باشند و دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاستها برکنار شوند. علاوه بر این وضو سبب می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خداوند نور و صفا یابد.

بنابراین وضو گرفتن یک عمل نشاط بخش است که با آن آلودگی از دست و صورت برطرف می گردد و با نیت خالص در وضو، بوسیلۀ یاد خدا، گرد و غبار غفلت از جان انسان زائل می گردد و با ظاهری پاک و آراسته و باطنی پیراسته برای نماز آماده می شود.

ص: 23

سورۀ مائده و حکم وضو

وضو که یکی از طهارات ثلاث و از مسائل مهم عبادی است و هر مسلمانی با آن سروکار دارد و از ابعاد گوناگون و جنبه های مختلف تاریخی، قرآنی ،روائی ،فقهی تربیتی و غیره برخوردار می باشد دستور و یا حکم آن در سوره مائده بطور صریح آمده است البته بحث کلی طهارت در آیات متعدد به عناوین گوناگون مطرح گردیده اما در مورد حکم وضو فقط در خلال آیه هشتم از سوره مائده عنوان شده است و هر چند ابعاد گسترده و اسرار آموزنده و معنوی و همچنین شرایط صحت و قبول و سایر مسائل آن بطور کامل بوسیله پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم و ائمه اطهار علیهم السّلام بیان گردیده ولی در آیه مذکور به عمده واجبات و ارکان اصلی وضو اشاره شده است.

سوره مائده که حکم وضو در آن بیان گردیده آخرین سوره یا از آخرین سوره هائی می باشد که بر پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم نازل گردیده، لذا آخرین برنامه های تربیتی و اعمال عبادی اسلام و از همه مهمتر مسئله رهبری جهان اسلام و جانشینی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم در این سوره بیان شده است ضمناً در آغاز سوره به عهد و پیمان و وفای به عهد اشاره شده است که به گفته بعضی از بزرگان مانند آن است که شخص مسافر در آخرین لحظات وداع و خداحافظی با نزدیکان و اطرافیان یا پیروان خود، به وفای عهد و وفاداری و رعایت وصایای خود، سفارش و تأکید می کند.

ولى وٰا اسفا و وٰاحسرتا که پس از رحلت پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم عهدشکنی و مخالفت با رسول الله صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم شدّت یافت و برخلاف مضمون آيه اِكمال و

ص: 24

اِتمام دین یعنی سوّمین آیه از همین سوره مائده (اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي) مسیر امامت و رهبری جامعه اسلامی منحرف گردید و تا امروز آثار منفی و دردناک آن عهدشکنی و مخالفت با سفارشهای حبیب خدا پیامبر اکرم صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم ادامه دارد و عامل اصلی انحطاط مسلمین و انحراف و پایه ظلم جهانی از همان عهدشکنی پایه ریزی شد.

بدیهی است هنگامی که با یک امر حیاتی و ریشه ای یعنی امامت و ولایت، از روز نخست مخالفت و مبارزه شود و با نص قرآن و آیه ولایت به مخالفت برخیزند مخالفت با آیه وضو که در همین سوره آمده است و منحرف نمودن احکام عبادی و عبادات عملی اسلامی و مخالفت با وضوی صحیح یعنی وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم ، یک موضوع طبیعی و معمولی است یعنی وقتی اصل و ریشه را بزنند طبیعی است که فروع و شاخه ها نیز هر یک به نحوی زده خواهد شد لذا امروز بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان کنونی بجز پیروان مکتب اهل البیت علیهم السّلام، در وضو گرفتن، برخلاف قرآن کریم و سیره عملی و وضوی پیامبر صلّى اللهُ عليه وآله وسلم عمل نموده و در نظام عملی و اعتقادی، برخلاف سفارش پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم حرکت می کنند.

آیه وضو و احکام کلی آن

(يٰا أَيُّهَا الذَّينَ ٰامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلوة فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤوسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...) (1)

ص: 25


1- سوره مائده، آیه 6

ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای نماز بپا خاستید، صورت و دستهای خود را تا آرنج بشوئید و قسمتی از سر و همچنین پاها را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید.

وضو یک عمل عبادی واجب چون عبادات واجب دیگری است که دارای احکام کلّی و جزئی می باشد و در قرآن کریم به کلیّات آن اشاره شده است (1)، و جزئیات یا تفصیل و تفسیر آن حکم الهی توسط پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم و ائمه اطهار علیهم السّلام بوسیله گفتار(احادیث) یا تقریر یا عمل، کاملاً بیان گردیده است. عمده اعمال یعنی ارکان اصلی وضو دو چیز است و شامل دو غَسل (شستن) و دو مَسح (مشهور به غَسْلَتَيْن و مَسْحَتَيْن) می شود و اجرای آن مطابق آیه وضو عبارت است از:

الف - غَسْلَتَيْن .(فَاغْسِلُوا).

1 _ شستن صورت (وُجُوهَكُمْ).

2 _ شستن دستها أَيْدِيَكُمْ).

ب _ مَسْحَتَيْن (وَامْسَحُوا).

1 _ مسح سر (رُوؤُسَكُمْ).

2_ مسح پا (اَرْجُلَكُمْ).

اِنّ الْوُضُوءَ غَسْلَتَانِ عِنْدَنا *** وَمَسْحَتَانِ وَالْكِتَابُ مَعَنا (2)

در آیه شریفه وضو پیرامون شستن و مسح نمودن دو نوع تعبیر مختلف بکار رفته که از نظر معنی هر کدام غیر دیگری است یعنی غَسل غیر مَسح است و مَسح نیز غیر غَسل می باشد که اگر منظور یک چیز بود کافی بود یک تعبیر بکار رود.

ص: 26


1- در کلّ قرآن مجید حدود 550 آیه درباره احکام موجود است که غالباً احکام کلّی یا کلیّات احکام می باشد و تفسیر کلیّات در بیش از پنجاه هزار حدیث توسط معصومین علیهم السّلام بیان گردیده است، در ارتباط با وضو نیز کلیات آن در آیه مذکور بیان شده است که در کتب معتبر روایتی مانند وسائل الشيعه بطور كامل در ابعاد مختلف (اقسام، اسباب، شرائط، مبطلات وضو ...) و نیز در رساله های عملیه در ضمن بیش از صد مسئله دربارۀ آن بحث شده است
2- علّامه بحر العلوم، منظومه فقهيه

غَسل (شُستن)

اما غَسل (شُستن)

معنای غسل عبارت است از سیلان آب بر چیزی یا عضوی (ریختن آب را بر عضوی غَسل می گویند) (1)، طهارت بدن هنگامی که مقدمه نماز است گاهی واجب می شود آب روی تمام بدن ریخته شود و آن در شرائطی است که به منظور طهارت از خبث باید غسل کند و در غیر آن شرائط خاص باید برای نماز وضو گرفت (طهارت از حدث) که در این نوع طهارت (یعنی در وضو) نباید آب بر تمام بدن ریخته شود بلکه واجب است تنها شستن صورت و دستها، البته باید طوری شُسته شود که صدق غَسل (شستن) بکند. سه عضو از بدن در وضو باید شُسته شود که عبارت است از: صورت، دست راست، دست چپ.

1_ شستن صورت

شستن صورت در وضو كلمه وجه (وُجُوهَكُمْ) بکار رفته است که وجه به معنای صورت یعنی همان قسمتی است است که انسان، هنگام ملاقات یا برخورد حضوری با دیگری با آن مواجه می شود. (2) و در بین مردم نیز از کلمه صورت همین اندازه فهمیده می شود نه کمتر و نه بیشتر، لذا در آیه وضو نیز به همین کلمه اکتفا شده است. یعنی همان حدّی که در بین عرف، صورت نامیده می شود و در رسالههای عملیه نیز همین حد به این نحو بیان گردیده و توضیح داده شده که:

از طرف طول (درازا): از رستنگاه مو تا چانه (از بالای پیشانی جائی که

ص: 27


1- مفردات راغب، ماده غسل، صفحه 260 غَسْلْ : غَسَلْتُ الشَّيْيَ غَسْلاً أَسَلْتُ عَلَيْهِ الْمَاءَ فَأَزَلْتُ دَرَنَه وَالْغَسْلُ الْإِسْم وَالْغِسْلُ ما يُغْسَلُ بِهِ. قَال: (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيكُمْ).
2- مفردات راغب، مادّه وجه، صفحه 513. وَلَمَّا كَانَ الْوَجْهُ أَوَّل مَا يَسْتَقْبِلُكَ ...

موی سر بیرون می آید تا آخر چانه).

از طرف عرض (پهنا) : آنچه ما بین انگشت وسط و انگشت شست قرار می گیرد.

ضمناً غالب مردم دنیا در هنگام شُستن صورت، صورت را از بالا به پایین می شویند که تحقیقات علمی نیز ثابت کرده است شستشوی هر عضوی باید در جهت امتداد طبیعی موی باشد (یعنی از بالا به پایین).

2_ شستن دستها (دست راست و دست چپ)

در مورد شستن دستها نیز کلمه یَدْ، دست (اَيْدِیكُمْ) بکار رفته است. از آنجا که از سر انگشتان تا انتهای بازوها را دست می گویند و همچنین در هنگام شستن نیز تا مچ دست شسته می شود لذا برای رفع این توهّم و اشتباه که منظور از شستن دستها در وضو، تمام دست یا تا مچ نیست با قید اِلَی الْمَرَافِقِ حدّ آن مشخص گردیده است زیرا اگر تحدید به مرافق (آرنجها) نمی شد معنای مُتبادر عرفی که تا مچ می باشد از آن استفاده می شد و در نتیجه وضو که یک نوع عمل خاص عبادی است تحقق نمی یافت چون وقتی شستن دست مطرح شود، متبادر به ذهن و انصراف آن تا مچ می باشد که اغلب در شستن های معمولی تا این اندازه شستشو می شود.

بنابراین با کلمه إِلَى الْمَرَافِقِ شستن دستها در هنگام وضو تا آرنج تحدید و معین گردیده است یعنی همان اندازه ای که تمام مسلمانان رعایت می کنند. البته این ابهام یا توهّم در مورد صورت وجود نداشت زیرا در

ص: 28

مورد شستن صورت هنگام وضو، همان حدّ عرفی و معنائی که از صورت به ذهن می آید واجب گردیده است لذا نیازی به تعیین حدّ آن نبوده است، البته با توجه به جزئیات آن که در رساله های عملیه بیان گردیده و عنایت به اینکه شستن صورت در وضو هر چند همان شستن عرفی است ولی غیر از شستن معمولی می باشد زیرا باید نیت در آن ملحوظ گردد و به شرائط و جزئیات دیگری نیز توجه شود والا وضو باطل خواهد بود.

مَسح

امّا مَسح

مسح عبارت است از کشاندن چیزی (دست و غیره) بر چیزی (1) و در وضو یک عمل خاص عبادی است یعنی به معنای کشاندن دست بر ممسوح (سر و پاها) می باشد (امْرَارُ الْيَدِ عَلَى الْمَمْسُوحِ) بنابراین کلمه مسح هرگاه بدون قرینه و بطور مجرد استعمال شود در این صورت مجرد کشاندن از آن استفاده می شود اعم از آنکه دست باشد یا چیز دیگر و نیز تر باشد یا خشک، چنانچه در مورد تیمّم نیز در همین آیۀ وضو به مسح تعبیر شده است (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ....) همچنین در آیه 33 سورۀ ص از کشیدن دست به ساقها و گردن، تعبیر مسح بکار رفته است (فَطَفِقَ مَسْحَاً بِالسُّوقِ وَالأَعْنَاقِ).

اما مسح در وضو، به قرینه تقدیم غَسل (فَاغْسِلُوا) بر مسح (وَامْسَحُوا) مسح با دست، با تری از همان آب وضو مراد می باشد زیرا بعد از امر به شستن صورت و دستها بلافاصله امر به مسح سر و پاها بوسیله دست شده

ص: 29


1- اِمْرَارُ الشَّيْي عَلَى الشَّيى (مجمع البحرين) إِمْرَارُ الْيَدِ عَلَى الشَّيي (مفردات راغب ماده مسح)

است که همین قرینه ای است بر اینکه اِمْرار (مسح) باید با همان (بَلَل) تری موجود در دست باشد و بنابراین مسح به غیر دست یا با دست خشک و نیز با دست تر اما نه با تری آب وضو یعنی با آب خارج از وضو، باطل می باشد. (1)

1 _ مسح سر:

در وضو واجب است قسمتی از سر (یک قسمت از چهار قسمت سر که همان قسمت مقابل پیشانی است) مسح شود که این مطلب از کلمه بِرُوؤُسِكُمْ استفاده می شود (2)، و کلمه (بٰا) به معنای تبعیض است پس منظور از مسح سر، مسح بعضی یا قسمتی از سر می باشد نه مسح تمام سر زیرا خداوند فرموده بِرُوؤُسِكُمْ و اگر منظور تمام سر بود می فرمود: رُوؤُسَكُمْ.

2 _ مسح پا :

پاها نیز در وضو باید تا برآمدگی آن مسح شود و همانطور که در مسح سر، مسح بعضی از سر واجب بود در مورد مسح پا نیز بوسیله کلمه اِلٰی (وَاَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) حدّ آن مشخص شده است که اگر کلمه (با) و کلمه (الِٰی) نبود این توهّم وجود داشت که منظور، تمام سر و تمام پا می باشد. همانطور که در مورد شستن دست نیز این بحث بود. بنابراین اولاً برای رفع این توهّم، بوسیله دو حرف بٰا و اِلٰى تکلیف مشخص شده و حدّ مسح معین گردیده است که باید بعضی از سر و پا نیز تا برآمدگی

ص: 30


1- ضمناً علاوه بر اینکه در سه صورت مذکور وضو باطل است همچنین نباید بین ماسح و ممسوح یعنی بین دست و موضع مسح سر و پاها مانعی وجود داشته باشد (مانند کفش جوراب کلاه، ...) که اگر در مسح سر و پاها فاصله و مانعی از این قبیل وجود داشته باشد وضو باطل است زیرا در این صورت صدق مسح نمی کند.
2- باء حرف جر است که دارای چهارده معنی می باشد و یکی از معانی آن تبعیض است (والحادي عشر: التبعيض مانند وَامْسَحُوا بِرُوؤُسِكُمْ... معنى اللّبيب ابن هشام، باب اول، صفحه 55)

آن مسح گردد نه تمام سر و تمام پا.

ثانیاً با توجه به دو کلمه پرووسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ که در کنار یکدیگر قرار گرفته است و اَرْجُلَكُمْ به بِرُوؤُسِكُمْ عطف شده هر دو دارای عامل واحد و حكم واحد می باشند که عامل هر دو فعل امِسْحَوُا می باشد.

پس با توجه به نکات ادبی و علمی مذکور، سر و پا باید مسح شود (1)، نه آنکه شسته شود بر همین اساس کلمه اَرْجُلَكُمْ (پا) معطوف است بر کلمه برؤوسِكُمْ (سر) که اگر کلمه اَرْجُلَكُمْ مجرور خوانده شود (یعنی برخلاف سیاهی قرآن)، در این صورت عطف بر ظاهر بِرُوؤُسِكُمْ خواهد بود و اگر منصوب خوانده شود (همینطور در قرآن آمده است) در این صورت عطف بر محل بِرُوؤُسِكُمْ گردیده زیرا پرُوؤُسِكُمْ مفعول امِسْحَوُا است و محلاً منصوب می باشد و عطف بر محل مانند عطف بر لفظ جایز است. (2) همچنین این توهم نیز مرتفع است که ادعا شود اَرْجُلَكُمْ عطف بر وُجُوهَكُمْ است و عامل آن اغِسلوا می باشد زیرا:

اولاً اگر اینطور بود دیگر کلمه وَامسْحَوُا لازم نبود در صورتی که آمدن كلمه وَامسْحَوُا مانند تمام کلمات قرآن دارای حکمت و دلیل خاصی است و در این آیۀ شریفه به دو رکن وضو و به دو چیز مستقل امر شده است. یعنی غَسل و مَسح که هر یک دارای معنای خاص و مستقلی است و با یکدیگر تفاوت دارند.

ثانیاً از نظر علمی و ادبی فاصله افتادن بین معطوف، و معطوف عليه خلاف قاعده بوده و با فصاحت در کلام منافات دارد و قرآن مجید که در

ص: 31


1- تفسیر طبری، جلد 6، صفحه 82. لَيْسَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ غَسْلُ إِنَّمَا نَزَلَ فِيهَا الْمَسْح (شستن پاها جایز نیست زیرا آیه نازل شد که مسح شود )
2- مغني اللّبيب، باب رابع، مبحث عطف الثاني، العطف على المحلّ.

فصاحت و بلاغت بی نظیر است از این نوع مسائل بدور می باشد. (1)

طبری از علماء اهل تسنّن اظهار داشته است که عطف بر بِرُوؤُسِکُمْ که نزدیکتر است اولی می باشد از عطف بر آیدِیكُمْ که بین آنها جمله وَامْسَحُوا فاصله و حائل شده است. بنابراین کلمه اَرْجُلَكُمْ عطف است بر کلمه بِرُووْسِكُمْ يعنى وَامْسَحُوا بِأَرْجُلِكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ (2)، و غیر این خلاف ظاهر است.

در کتب اربعه و منابع روایتی شیعه از زراره روایت شده است که گفت به امام باقر علیه السّلام گفتم: آیا به من نمی گوئی که از کجا دانستی و از چه روی گفتی که مسح به مقداری از سر و مقداری از پا درست است؟ امام فرمود: ای زراره، رسول خدا صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم چنین فرموده و بر همین شیوه آیه ای از کتاب خداوند عزوجل نازل شده است زیرا خداوند می فرماید فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ و از این در می یابیم که باید همۀ صورت را شست، سپس می فرماید وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ و خداوند در اینجا دست تا آرنج را بر صورت عطف کرده است و از این در می یابیم که می بایست دستها تا آرنج شسته شود سپس در کلام فصل آورده و فرموده وَامْسَحُوا بِرُوؤُسِكُمْ و از آنجا که بِرُوؤُسِكُمْ فرموده بواسطه وجود حرف «با» دریافتیم که مسح بر مقداری از است سپس آنطور که دستها را بر صورت عطف کرده بود پاها را بر سر عطف کرده و فرموده وَاَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ و از این عطف پا بر سر دریافتیم که مسح نیز بر مقداری از پاست. رسول خدا صلّی اللهُ علیه واله وسلّم هم آیه را برای مردم بدینگونه تفسیر کردند اما مردم آن را تباه ساختند.

ص: 32


1- فاصله افتادن جمله (وَامْسَحوا برُوؤُسِكُمْ) بین کلمه (اَرْجُلَكُمْ) و كلمه (وُجُوهَكُمْ) صحیح نیست زیرا فاصله افتادن مفرد بین معطوف و معطوف عليه محل تأمل است چه برسد به اینکه مثل محل بحث جمله باشد. علاوه بر آنکه با وجود عاملی مانند وَامْسَحُوا كه أَقْرَب (نزدیکتر) است صحیح نیست بوسیله عطف عامل اَرْجُلَكُمْ را اِغْسلوُا بدانیم که دورتر است زیرا اصل در عطف آن است که عطف بر اَقرب شود تا اَبعد و مخالفت با این اصل احتیاج به دلیل و قرینه دارد که در اینجا چنین قرینه و دلیلی وجود ندارد.
2- تفسیر طبری جلد 6، صفحه 83

توجه به یک نکته

در آیه وضو که از محکمات قرآن می باشد سه نوع طهارت (طهارات ثلاث، وضو، غسل، تیمم) بطور صریح بیان شده است. در هنگام نماز، نمازگزار باید از طهارت لازم برخوردار باشد اذاقُمْتُمْ إِلَى الصَّلوة در مورد وضو که بیشتر مورد ابتلاء نمازگزاران است (در اینجا تنها از وضو بحث می شود) به کلیات و ارکان اصلی آن یعنی شستن و مسح نمودن فَاغْسِلُوا... وَامْسَحُوا...، با بیانی بسیار زیبا و کلامی فصیح و بلیغ اشاره شده است و با تعبير إِلَى الْمَرَافِقِ وَ إِلَى الْكَعْبَيْن نیز، مرز شمولی یعنی حدّ وجوب شستن دستها و مسح پاها با ظرافت فراوان بیان گردیده که بکار رفتن کلمات و لغات و حتی حرفی از حروف قرآن یا تقدیم و تأخیر و یا اعراب قرآن به طور دقیق و کامل از روی حکمت و محاسبه می باشد.

از آنجا که محور اصلی آیه مذکور نماز است و شرط قطعی نماز ،طهارت می باشد، امر به طهارت شده است و بنابر مشهور، سوره مائده نیز آخرین سوره ای می باشد که بر پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم نازل گردیده است و پس از آن نیز منسوخ نگردیده است، در این آیۀ شریفه بطور صریح به سه نوع تکلیف در ارتباط با نماز اشاره شده است هر چند در صدد بیان تمام جزئیات و خصوصیاتِ وضو گرفتن نیست بلکه در مقام بیان حکم کلّی وضو و غُسل و تیمّم است که هر یک از آنها از اسرار فراوانی برخوردار می باشد و نیز در مقام نظافت و پاکیزگی ظاهری و زدودن چرک و امثال آن

ص: 33

نیست هر چند نظافت و پاکیزگی ظاهری از دستورات مهم اسلام و از نشانه های بارز ایمان و مورد تأکید فراوان آئین مقدس اسلام است و با توجه به کلمه غَسل در آیه این موضوع نیز تا حدودی محقق می شود بلکه آیه شریفه وضو به مسائل مهم دیگری در ارتباط با نماز عنایت دارد که از نظافت ظاهری و شستن یا مسح نمودن و مالش معمولی فراتر است لذا اگر دست و صورت با امثال صابون بطور کامل شسته شود که هیچ اثری از آلودگی ظاهری و چرک باقی نماند ولی به نحوی که فقها و مراجع معظم تقلید یعنی متخصصین و کارشناسان در دین بیان فرموده اند وضو نگیرد، هرگز به تکلیف شرعی خود عمل ننموده و وظیفه او ساقط نگشته است زیرا شستن به حدّی که صدق غَسل بکند چیزی است و داشتن نیت وضو و رعایت خصوصیات دیگر (شرائط صحت و...) مطلب دیگری است همانطور که مسح نمودن نیز چیزی است و رعایت خصوصیات مسح یعنی مسح روی پا تا برآمدگی آن بعنوان اینکه خدا فرموده (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) موضوع دیگری می باشد.

قال الاِمٰامُ عَلَى بْنُ ابيطالب علیه السّلام: لَوْ كَانَ الدِّينُ بالرأى لَكَانَ بَاطِنُ الْقَدَمَيْنِ أَحَقَّ بِالْمَسْحَ مِنْ ظَاهِرِ هِمَا لَكِنْ رَأَيْتُ رَسُولَ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ الِٰهِ مَسَحَ ظَاهِرَ هُمَا. (1)

حضرت علی علیه السّلام فرمود: اگر دین به رأی و نظر شخصی افراد متکی بود، برای مسح کردن، باطن (کف) پا سزاوارتر از روی پا بود لکن دیدم که پیامبر صلّی اللهُ علیه وآه وسلّم ظاهر پاها را مسح می نمود.

ص: 34


1- مسند احمد حنبل حدیث 739-919. بحار الانوار، ج 2، ص 84 و صص 94/93

بنابراین آنچه بعنوان تکلیف الهی از جانب خداوند حکیم برای ما مسلمانان لازم و واجب گشته است باید دقیقاً مطابق با همان نحو عمل نمائیم هر چند اسرار آن برای ما معلوم نباشد، در انجام عمل وضو نیز واجب است به همان طریق که خدا فرموده است و معصومین علیهم السّلام (مفسرین واقعی قرآن یعنی بیان کنندگان حقیقی احکام خدا) بیان نموده اند، عمل شود و حدود وضو در قرآن و روایات کاملاً بیان گشته است.

در قرآن که حکم کلّی وضو آمده است، حدود کلّی آن نیز مشخص شده است و بوسيله اِلٰى (إِلىَ الْمَرَافِقِ) حدّ شمولی و وجوبی شستن بیان شده چنانچه حد مسح نیز با تعبیر اِلٰى (اِلَى الْكَعْبَيْنِ) مشخص گردیده است (مثل اینکه به نقاشی گفته شود اطاقی را تا یک متر آن را رنگ بزند که بدیهی است در این صورت منظور آن نیست که دیوار را از پائین به بالا رنگ کند و ناظر به آن نمی باشد بلکه مراد این است که تا این حد و مقدار، بدون کم و زیاد رنگ شود و این حد مشخص كاملاً رعایت شود و جهت مسیر رنگ زدن که از بالا باشد به پائین یا بعکس موضوع دیگری است).

معنای اِلیٰ در آیۀ وضو

در آیه وضو، حدود شستن و مسح نمودن مشخص گردیده یعنی بوسیله کلمه اِلىٰ مغسول که دست باشد و ممسوح که سر و پا باشد تحدید و تعیین گردیده است که دست را تا مرفق و پا را تا کعبین باید شُست و مسح نمود.

ولی در مورد خود شستن یا مسح نمودن که مثلاً چند نوبت و با چه

ص: 35

مقدار از آب و یا در مورد کیفیت شُستن و چگونگی ابتداء یا انتهاء و کیفیت وضو، آیه شریفه در مقام بیان آن نمی باشد و اِلىٰ براى تحديد مغسول و ممسوح است نه تحدید غَسل و مَسح یا بیان کیفیت و هیچ کسی نیز ادعا نکرده است که آیه در مقام بیان کیفیت و جزئیات وضو می باشد. هر چند هر کدام از رهبران مذاهب اربعه اهل سنت (حنبلی، مالکی، شافعی، حنفی) پیرامون کیفیت وضو فتوای خاصی دارند (1)، ولی ظاهراً هیچ یک آنان نحوه وضوی شیعیان که از آرنج به سمت انگشتان شسته می شود را باطل نمی دانند ولی ما طبق مدارک معتبر وضوی آنان را باطل می دانیم. توهّمی که بعضی در مورد کلمه اِلىٰ و مفهوم آن نموده اند غیر صحیح است زیرا کلمه اِلیٰ که در قرآن مجید 742 نوبت آمده دارای معانی مختلفی می باشد و بطور کلی در زبان عربی و اهل عربیت معانی زیادی دارد و منحصر به یک معنی نیست (2) ، که بعضی از متظاهرین به اسلام با سوء استفاده و عوام فریبی خاص بگویند اِلیٰ یعنی بسوی، پس باید دستها را از پایین به بالا بشویند و به همان نحوی که اهل تسنن عمل می کنند آب را بسوی آرنجها ریخت!

بنابراین کلمه اِلىٰ معانی متفاوت دارد و تک معنایی نیست که ادعا شود هر کجا در قرآن اِلىٰ آمده به همان یک معنی است تا آن ذهنیت منفی و برداشت غلطی که در معنای فارسی (بسوی) از آن سوءاستفاده می شود بر قرآن مجید تحمیل شود.

اگر کسی توهم نماید که اِلیٰ به معنای غایت است و در این صورت چه

ص: 36


1- حنابله مسح سر و دو گوش را واجب می دانند و شستن سر را نیز به همین ترتیب جایز می دانند، مالکیان به وجوب مسح تمام سر قائلند. حنفیها به وجوب مسح ربع سر قائل بوده و در عین حال فرو بردن سر را در آب یا ریختن آب را بر سر بجای مسح جایز می دانند، شافعیان نیز شستن سر یا پاشیدن آب را بر آن جایز می دانند. اهل تسنّن پاها را نیز می شویند و دستها را از سرانگشتان بطرف آرنج آب می ریزند که جای این سؤال باقی است غیر از این نحو آب ریختن که کیفیتی است مخصوص آنها، این حد معیّن یعنی محدود کردن تا آرنج را از کجا استفاده کرده اند و چرا تا آخر دست یا تا مچ را نمی شویند؟ مگر نه این است که این حد مخصوص را از کلمه اِلیٰ فهمیده اند؟
2- به سوره نساء، آیه 2 و سوره حج آیۀ 33 و سوره نازعات، آیۀ 18 و سورۀ ابراهیم، آیۀ 37 و سوره بقره، آیۀ 280 و آیات فراوان دیگر مراجعه شود که اِلیٰ به معانی مختلف استعمال شده و در تعداد بسیاری از آیات، قبل از کلمه اِلىٰ كلمه مِنْ آمده مانند: مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصى ... که کلمه إلی در مقابل کلمه مِنْ قرار گرفته است.

اشکالی دارد که هم غایت مکانی (حدّ شستشوی دست) و هم جهت شستشو مورد نظر باشد؟

میگوئیم اهل ادب و متخصصین در فن ادبیات ،عربی الی را در آیۀ وضو به معنای غایت ندانسته اند بلکه به معنای مَعَ تفسیر کرده اند که در این صورت غایت نیز داخل در مُغیا است یعنی حد نیز داخل در حکم محدود می باشد مثل اینکه گفته شود تا آخرین ساعتِ روز امساک کن که مفهومش آن است که آخرین ساعت روز را نیز امساک کن. (1) و در عربی بوسیلۀ کلمه اِلیٰ و حَتّٰی به انجام کاری یا محلی اشاره می شود همچنانکه در فارسی از کلمه «تا» استفاده می شود مثلاً گفته می شود برو تا تهران که مقصود رسیدن به تهران و ورود در تهران است.

کلمه اِلىٰ زیباترین کلمه ای است که به منظور تحدید بکار رفته است و هیچ تک واژه ای وجود ندارد که بتواند بطور کامل جایگزین آن بشود و معنای تحدید را به این خوبی برساند، در زبان فارسی نیز اصلاً مترادف این کلمه وجود ندارد تا افرادی عوام فریب از آن سوء استفاده کنند.

در اینجا همانگونه که در هر علمی به کارشناس متخصص آن علم مراجعه می شود (در طب به اطباء، در ریاضیات به ریاضی دان، در ادبیات به ادبا، و در فقه به فقها ...) پیرامون کلمه اِلیٰ و معانی آن و مفهوم خاصی که در آیه وضو از آن مراد است به نظر برخی از کارشناسان علم نحو و برخی از اهل لغت و مفسرین شیعه و سنی بطور اجمال اشاره می شود.

ص: 37


1- المنار، جلد 6، صفحه 223، به نقل از سیبویه ادیب مشهور

الف - نحويين :

1_ الی سه معنی دارد که عبارت است از :

1_1 انتهای غایت زمانی و مکانی.

1_2 مصاحبت (به معنای مَعَ).

1_3 به معنای عنْد (نزد) (1) .

2_ الی حرف جری است که هفت معنی دارد:

2_1 انتهای غایت زمانی و مکانی.

2_2 به معنای عِنْد.

2_3 به معنای مَعَ (معیت).

2_4 برای تبیین.

2_5 به معنای لِ (برای).

2_6 به معنای فی (در).

2_7 به معنای مِنْ، (از).

2_8 برای تأکید (2) .

3 اِلىٰ وَهِيَ لاِنْتِهَاءِ الْغَايَةِ وَ بِمَعْنَى مَعَ قَليلاً كقوله تعالى: فَاغْسِلُوا وُجُوهكم وَ أَيْديكمَ إِلَى الْمَرَافِقِ وكقوله تعالى: وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ اِلىٰ اَمْوَالِكُمْ. (3)

ب _ لغويين :

اِلیٰ برای منتهای غایت و به معناى مَعَ و عِنْد و فی مي آيد (4)، اِلى به هشت معنی آمده است. (5)

ص: 38


1- جامع الدّروس العربی، جلد 3، صفحه 172
2- مغنی اللّبیب، ابن هشام، باب اول، صفحه 39
3- لسان العرب، جلد 15، صفحه 434
4- فرهنگ جامع، جلد 1، صفحه 44، ضمناً در کتب لغت دیگری مانند اقرب الموارد، ص 17، تاج العروس، ج 1، ص 424، مجمع البحرین، ج 1، ص 29، همین معانی بیان شده است.
5- تفسير ابن كثير، جلد 2 صفحه 509

ج - مفسرین :

1 قول خدای متعال که فرموده اِلىَ الْمَرَافِقِ یعنی با آرنجها و نیز اِلىٰ اَمْوَالِكُمْ يعنى مَعَ اَمْوَالِكُمْ...(1)

2 قول خدای متعال که فرموده إِلَى الْمَرَافِقِ، اقتضای بیان مرز وجوب شستن می کند نه بیان مرز مأمور به (کیفیت شستن دست) به این معنی که قول خداوند: بشوئید صورتتان را تا آرنج، امر به شستن دو دست با آرنج کرده است. پس مرز وجوب شستن به این حد محدود شده و آنچه که واجب است شسته شود همین مقدار از دست است و بس... (2)

3 در آيه وضوء اِلیٰ به معنای مَعَ می باشد مانند قول خداوند متعال وَلاٰ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلى أَمْوَالِكُمْ یعنی با اموالتان. (3)

پس از توضیح و بررسی مختصری پیرامون مضمون آیه وضو و نقل برخی از اقوال مربوط به آن، اکنون باید به موضوع مهم دیگری پرداخت که اصلاً تفسیر و تبیین صحیح آیات قرآن و احکام الهی بدون آن هیچ معنی و ارزشی ندارد و هرگز قرآن از آن جدا نخواهد بود و ملاک یا میزان فهم صحیح قرآن به آن مربوط می شود یعنی پیامبر اکرمصلّی اللهُ علیه وآله وسلّم و معصومین علیهم السّلام که مبیّن و مفسّر واقعی قرآن می باشند (4) و قرآن ناطق هستند (5) ،بنابراین کیفیت و حدود وضو را باید از منبع تفسیر واقعی قرآن و قول و فعل و تقریر معصومین علیهم السّلام اتّخاذ نمود که بوسیله روایات معتبر نقل شده است آنگاه معلوم خواهد شد که با توجه به مضمون آیه وضو و احادیث معتبر متعدد آیا وضوی صحیح، همان شیوه ای است که شیعیان

ص: 39


1- تفسیر کبیر فخر رازی، جلد 11، صفحه 160
2- تفسیر تبیان، شیخ طوسی، جلد 13 صفحه 4
3- وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه بسوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی (سوره نحل، آیه 44)
4- روایات متعدد و فراوانی وجود دارد که پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم عترت خود را هم ردیف قرآن و وسیلهٔ کشف علوم و حقایق آن قرار داده و تمسک و پیروی از قرآن و عترت را یگانه عامل نجات و سعادت انسانها اعلام فرموده است که از آن جمله، سخن قطعی الصّدور یعنی حدیث معروف ثقلین است انّي تارك فيكُمُ الثَّقَلينِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتي ، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً که مورد اتفاق و قبول تمام علماء شیعه و سنی است و علاوه بر مدارک معتبر شیعه که در کتاب عبقات الانوار مرحوم میرسید حامد حسين والمراجعات مرحوم شرف الدین صفحه 19 بحث شده در كتب اهل تسنّن نظیر مسند احمد حنبل جزء 5 صفحه 492 و طبرانی، جلد 1، صفحه 173، و صواعق المحرقه، صفحه 75، و دهها کتاب دیگر نیز آمده است و همچنین احادیث فراوان دیگری از پیامبر اکرم در کتب اهل سنت نقل شده است. نظیر (عَلَى مَعَ الْحَقِّ وَالْقُرآن، وَالْحَقُّ مَعَ عَلَى وَلَنْ يَفْتَرِفًا حَتَّى بَرِدًا عَلَى الْحَوْضِ) رجوع کنید به: تاریخ دمشق، جلد 3 ،صفحه 153 شماره 1172 و فرائد السّبطین، جلد 1، صفحه 177....
5- تفسیر ابن کثیر، جلد 2، صفحه 509 و کشّاف، جلد 1، در تفسیر آیه وضو..

عمل می کنند و فقهای شیعه بیان فرموده اند یا آن نحوی است که اهل تسنن انجام می دهند؟

سیره پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم و روایات معتبر در مورد کیفیت وضو

روایات متعددی از منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده است که وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم را حکایت نموده اند همین حکایت و نقل وضوی آن حضرت مهمترین مدرک بر کیفیت یا نحوه وضوی صحیح می باشد.

كانَ رَسُولُ الله صلّی اللهُ علیه واله وسلّم : إِذا تَوَضَّأَ أَذَارَ الْمَاءَ عَلَى مِرْفَقَيْهِ

هنگامی که پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم وضو می گرفت، آب را روی آرنجها می ریخت. (1)

حکایت وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم در کتب معتبر روایتی و منابع شیعه مانند کافی ،تهذیب، استبصار، من لا يحضره الفقيه نقل شده است که در اینجا به برخی از منابع اهل تسنن اشاره می شود. چنانچه قبلاً نیز اشاره شد وضو یک امر مهم عبادی است که از ابتدا هر مسلمانی با آن سر و کار داشته و پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم در مدت 23 سال، هر روزه چندین نوبت در برابر دیدگان مسلمانان وضو میگرفت و در آن دوران، مردم مسلمان از آن حضرت پیروی می کردند و بیش از هزاران نفر، وضو گرفتن پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم را می دیدند و همانند پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم وضو می گرفتند زیرا وضو از امور توقیفی و تعبّدی است. ظاهراً تا زمان عثمان در مورد کیفیت وضو اختلاف عمده ای وجود نداشت و منشاء اختلاف و پدید آمدن اختلاف در وضو از دوران عثمان رخ

ص: 40


1- کنزل العمال، 9، 26890/443

داد. متقی هندی از ابو مالک دمشقی نقل کرده است که گفت: برایم روایت کردند که در دوران خلافت عثمان دربارهۀ وضو اختلاف شده (1)، و اختلاف در چگونگی وضو تا دوران امام باقر علیه السّلام نیز ادامه داشت و تا اواخر دوره امویان نزد شیعه نشانی از تقیه در این مسئله نبود ولی با گذشت زمان و تشدید خفقان در حکومتهای بنی عباس، شیعیان در معرض تقیه واقع شدند (2)، محور اختلاف نیز در مسئله وضو سه بار شستن اعضای وضو و شستن اعضای مسح و نحوه آنها بود که عثمان با جایگزین کردن وضوی با سه بار شستن اعضاء و شستن اعضای مسح به جای وضوی با دوبار شستن و مسح سروپا مکتب تازه ای در برابر مکتب شیعه، بنیان نهاد البته روایت هائی نیز از منابع اهل تسنن در مورد عثمان نقل شده که حاکی از مسح سروپا می باشد نظیر آنچه نقل شده که:

عثمان در حضور تعدادی از مردم وضو گرفت و صورت و دستها را شُست و بعد سر و پا را مسح نمود، آنگاه رو کرد به مردم و گفت من خودم دیدم که پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم اینطور وضو می ساخت آیا شما نیز شاهد بودید؟ مردم گفتند آری، که بدینوسیله هم خود وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم را حکایت کرد و عملاً وضو ساخت و هم از مردم اقرار گرفت و مردم آنرا تأیید کردند (رَأَيْتُ رَسُولَ الله هَكَذَا تَوَضَّأ، يا هؤلاءِ اكَذَلِكَ؟ قَالُوا: نَعَمْ) (3)ظاهراً عثمان در نیمه دوم دوران خلافت خود سیاست خویش را تغییر داد و با بدعت گذاشتن، مسیر وضوی صحیح را عوض نمود و میان او و صحابه اختلاف شدیدی رخ داد و شیوه ای تازه برخلاف سیرۀ پیامبر صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم ایجاد کرد.

ص: 41


1- به کتاب بحار الانوار جلد 48 و وسائل الشیعه مراجعه شود، همچنین تقیه علی ابن یقطین در این رابطه معروف است که مرحوم شیخ مفید نقل فرموده است که : علی ابن یقطین از حضرت کاظم علیه السّلام پرسید چگونه وضو بگیرم؟ حضرت فرمود: به آنچه می گویم عمل کن و با تعجب ملاحظه نمود حضرت فرمود به طریق اهل سنت وضو بگیرد که او نیز امتثال امر نمود و این به خاطر آن بود که عده ای نزد هارون علیه او توطئه کرده بودند، لذا هارون روزنه ای به وضوخانه درست کرد تا بدینوسیله طریقه وضوی او را ببیند که دید او به طریق اهل سنت وضو می گیرد، در این هنگام که با تدبیر امام علیه السّلام خطر از علی بن یقطین برطرف گردید و سوءظن هارون مرتفع شد، سپس حضرت به علی بن یقطین پیغام فرستاد که از این به بعد وضو را آنچنان که می گویم عمل کن و به همین طریق که در شیعه معمول است اشاره فرمودند. در کتاب رجال کشی، 312، شماره 564 نیز نقل شده که داوود رقی گفت: وارد شدم بر امام صادق علیه السّلام و گفتم فدایت شوم طهارت (دفعات شستن اعضاء در وضو) چند تاست؟ فرمود: آنچه خداوند واجب کرده یکی است، در همین حال که مشغول سخن بودم داوود بن زربی آمد و از شمار دفعات طهارت پرسید، امام فرمود سه سه، راوی می گوید: لرزه بر اندام من افتاد و چیزی نمانده بود که وسوسه های شیطان به من راه یابد ... امام علیه السّلام، که رنگ چهره مرا دگرگون دید فرمود: ای داوود، آرام بگیر که این (تردید) کفر و یا گردن زدن است، به هر حال ما از نزد امام بیرون رفتیم. ابوزربی در کنار باغ منصور خانه داشت و به منصور خبر رسیده بود که داوود بن زربی رافضی است و با جعفر بن محمد آمد و شد دارد، منصور با خود گفته بود: من در وضوی داوود می نگرم اگر به سان جعفر بن محمد وضو بگیرد آنچه درباره اش گفته اند راست است و او را می کشم، داوود در حالشدن برای نماز بود و بی آنکه پی ببرد منصور او را زیر نظر داشت، داوود وضو را سه سه، آن سان که امام صادق علیه السّلام فرموده بود انجام داد و هنوز وضویش تمام نشده بود که منصور او را به حضور خواست، راوی می گوید: بعدها داوود درباره این دیدار به من گفت: چون بر منصور درآمدم مرا خوشامد گفت و انگاه افزود: ای داوود، درباره تو سخنی ناروا گفته اند و تو چنان نیستی، من وضوی تو را نگریستم و دیدم که وضوی رافضیان نیست، مرا حلال کن، آنگاه گفت تا او را صد هزار درهم ،دادند داوود رقی می گوید: روزی من و داوود بن زربی نزد امام صادق علیه السّلام بودیم که داوود به امام گفت: فدایت شوم، در دنیا جان ما را از خطر رهانیدی، آنگاه امام به داوود بن زربی فرمود: آنچه بر تو گذشت با داوود بن رقی در میان گذار تا نگرانی او فرونشیند، راوی می گوید: پس امام فرمود: من بدین سبب او را چنان که دیدی فتوی داده بودم چراکه او در آستانه کشته شدن بدست دشمن بود، امام آنگاه افزود: ای داوود بن زربی، دو دو وضو ساز و بر آن میفزای که اگر بر آن بیفزائی تو را نماز نیست (نماز باطل است)
2- مسند احمد حنبل، جلد 1، صفحه 109، حدیث 489 و مجمع الزّوائد، جلد 1، صفحه 229، ضمناً در اینجا بعنوان نمونه نام چند نفر از صحابه که اعتراف به وضوی با مسح نموده اند اشاره می شود، رفاعة بن رافع، سنن ابن ماجه، 156/1 - عباد بن تمیم، شرح معانی الآثار، 35/1 _ ابن اثیر، اسدالغابه 217/1.
3- بحار الانوار، جلد 82، صفحه 279

بنابراین ملاک وضوی صحیح مانند سایر عبادات نظیر نماز، گفتار یا تقریر و نحوه عمل پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم و معصومین علیهم السّلام می باشد. و همانگونه که پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم خود فرمودند: صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي اُصَلیّ، نماز بگذارید همانگونه که می بینید من نماز می گذارم (1)، در مورد وضو نیز که مقدمه نماز است باید به همان نحوی که پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم وضو می گرفت، انجام پذیرد و نحوه وضوی آن حضرت در منابع مختلف نقل شده که در پایان این مجموعه از بین دهها روایت معتبر موثق از منابع شیعه (غیر از آنچه از اهل تسنن نقل شده) که در ابعاد فراوان و از طرق گوناگون فراوان وارد شده است (2) تنها به یک روایت دیگر در مورد کیفیت وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم اشاره می شود.

وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه واله وسلّم

عَلى بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اُذينه، عن زراره و بكير، أَنَّهُما سَئَلَا أَبِي جَعْفَرِ علیه السّلام عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ الله صلّى الله عليه وآله وسلم فَدَعَا بِطَسْت اَوْتُورٍ فِيهِ مَاءٌ، فَغَمَسَ يَدَهُ اليُمْنَى فَغَرَفَ بِهَا غُرْفَةً فَصَبَّهَا عَلَى وَجْهِهِ فَغَسَلَ بِهَا وَجْهَهُ، ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُسْرَى فَغَرَفَ بِها غُرْفَةٌ فَأَفْرَغَ عَلَى ذِرَاعِهِ الْيُمْنِى فَغَسَلَ بِها ذِراعَهُ مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْكَفِّ لَا يَرُدُّهَا إِلَى الْمِرْفَقِ، ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فَافْرَغَ بِها عَلى ذِرَاعِه اليُسْرَى مِنَ الْمِرْفَقِ وَصَنَعَ بِها مِثْلَ مَا صَنَعَ بِالْيُمْى ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَيْهِ بِبَلَلِ

ص: 42


1- علاوه بر آیه شریفه وضو (در سوره مائده)، احادیث فراوانی پیرامون ابعاد گوناگون وضو غیر از حکایت وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم (کیفیت و نحوه وضو، اقسام، شرائط، اسباب و غیره) در کتب معتبر روایتی شیعه نظیر کافی و وسائل الشيعه (جلد 1 حدود پانصد حدیث) نقل شده است که از نظر دلالت و سند در حد بسیار عالی قرار دارد و در سلسله سند احادیث وضو، شخصیتهای بسیار برجسته موثقی از اصحاب اجماع و غیره نظیر ابن ابی عمیر، زرارة ابن اعین، محمد بن مسلم، حمّاد ابن عیسی، جمیل ابن درّاج و غیرهم موجود می باشند
2- وسائل الشيعه، جلد 1 صفحه 273، حدیث 3 باب 15 و تهذیب، جلد 1، صفحه 75

كَفِّهِ، لَمْ يُحْدِتْ لَهُمَا مَاءً جَدِيداً، ثُمَّ قَالَ: وَلا يَدْخُلْ اَصَابِعَهُ تَحْتَ الشِّراكِ، قَالَ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: يَا أَيُّهَا الذَّينَ اٰمَنُوا إِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ، فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَدَعَ شَيْاً مِنْ يَدَيْهِ إِلَى الْمَرَافِقِ الأَغَسَلَهُ، لاَنَّ الله يَقُولُ (اغِسْلِوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) ثُمَّ قَالَ (وَامْسَحُوا برؤوسِكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) فَإِذَا مَسَحَ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْسِهِ أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ مَا بَيْنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى اَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ اَجْزَأَ. قَالَ: هَذَا مِنْ عَظم الشاقِ وَالْكَعْبِ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ فَقُلْنَا: أَصْلَحَكَ الله، فَالْغُرْفَةُ الْوَاحِدَةُ تُجْزِى لِلْوَجْهِ وَ غُرْفَةٌ لِلذَّراعِ؟

قَالَ نَعَمْ إِذَا بَالَغَتْ فيها وَالثَّنْتَانِ تَأْتِيَانِ عَلَى ذَلِكَ كُلّهِ. (1)

امام باقر علیه السّلام در جواب سؤال از (کیفیت) وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم فرمود که طشت یا ظرف دیگری را بیاورند و دست راست را داخل آن ظرف نموده و با غرفه ای (یک بار آب برداشتن با دست، یا مشتی از آب) به صورت ریخت و صورت را به همان یک غرفه شُست، سپس دست چپ را در آن ظرف فرو برد و با غرفهای دیگر از آن بر روی ذراع دست راست از آرنج بسوی سرانگشتان ریخت و شُست بطوری که در حال شستن آب بطرف آرنج برنگردد، آنگاه دست راست را در آن ظرف فرو برد و با یک غرفه بر روی ذراع دست چپ همانطور که در مورد دست راست عمل نمود ریخت و دست چپ را نیز همانگونه شست. پس از آن سر و پاها را با باقیمانده آب دست، مسح نمود بدون آنکه از آب جدید (آب خارج) استفاده کند و فرمود: نباید انگشتان پا بر زیر شراک (بند کفش) واقع شود.

ص: 43


1- وسائل الشيعه، ج 6، ص 256

آنگاه گفت: خداوند می فرماید (ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که برای نماز بپاخاستید پس صورت و دستهای خود را تا آرنج بشوئید) پس نباید هیچ جایی از صورت و نیز دستها تا مرفق (آرنج) باقی بماند مگر آنکه شسته شود زیرا خداوند می فرماید: بشوئید صورت و دستها را تا آرنج، سپس فرمود: پس مسح کنید قسمتی از سر و همچنین پاها را تا مفصل بنابراین اگر قسمتی (جزئی) از سر خود را مسح نمود و قسمتی از پاها را (مابین کعبین تا اطراف انگشتان) کفایت می کند. (راویان حدیث یعنی زراره و بکیر) از محضر مبارک امام باقر علیه السّلام سؤال نمودند در مورد کعبین، حضرت با اشاره به مفصل فرمود: اینجا، یعنی پائین تر از استخوان ساق، و نیز سؤال کردند از یک مشت آب که آیا برای هر یک از صورت و دستها یک مشت آب کافی است؟ حضرت فرمود: اگر با یک مشت، آب به تمام صورت و یا با یک مشت، آب به تمام دست برسد کافی است.

در پرتو آنچه گذشت بدین حقیقت رسیدیم که شیوه تعبّد محض که خداوند برای پیامبرش ترسیم فرمود همان شیوه را پس از پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم امامان شیعه علیهم السّلام ادامه دادند و در سیرۀ عملی و گفتار حکیمانه معصومین علیهم السّلام بدون هیچگونه تعارض و اختلافی، نحوه وضوی صحیح بطور کامل بیان گردیده است در صورتی که در بین مذاهب چهارگانه اهل تسنن اختلافات متعدد دیده می شود و بطور کلی در بین آنان نسبت به تمام اعمال وضو مخالفت واضح و روشن با وضوی پیامبر صلّی اللهُ علیه وآله وسلّم و مکتب اهل بيت علیهم السّلام مشاهده می گردد یعنی هم اصل شستن و مسح نمودن که دو رکن اصلی وضو است و هم در نحوه آنها اختلاف فاحش وجود دارد.

ص: 44

بخش دوّم : احکام وضو

اشاره

بخش دوّم : احکام وضو

ص: 45

ص: 46

مفهوم وضو

آنچه تاکنون در این مختصر به آن اشاره شد، پژوهشی کوتاه بود درباره آیه وضو و کیفیت اجمالی آن و چنانچه از آیه مذکور نیز استفاده گردید، طهارات ثلاث منجمله وضو، بخاطر نماز واجب شده (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلوة فَاغْسِلُوا...) و بطور کلی طهارت در ابعاد مختلف و جميع اقسام آن، مقدمه است برای امر دیگری و فی حَدّ نَفْسِه وجوب و الزامی در آن نمی باشد همچنانکه ریاضت نفس و تخلیه باطن از انواع آلودگیها نیز مقدمه تحلیه و زیور دادن به عبادت و بندگی خداوند متعال است والاّ بسیاری از مرتاضین هندی که در اثر ریاضت، تسلّط بر نفس پیدا می کنند و بر همین اساس کارهای عجیبی انجام می دهند، از ممتازترین و بهترین انسانها بودند در صورتی که ملاک برتری در اسلام تقوی می باشد که یک رکن مهم کسب تقوی، ریاضت و مهار نمودن نفس در جهت بندگی خداوند متعال است.

با این اوصاف، هدف غائی از وضو، طهارت و پاکی است که از این

ص: 47

رهگذر بهتر می توان با خدا ارتباط برقرار نمود و با او انس برقرار کرد و ظاهر و باطن و سرّ و ضمیر را به بندگی او زینت داد. و وضو از این جهت که یک امر عبادی است و بوسیله او می توان تقرب پیدا کرد، ذاتاً محبوبیت و مطلوبیت دارد لذا استحباب ذاتی دارد و سفارش شده که انسان مؤمن دائم الوضوء باشد اما در عین حال وجوب ذاتی نداشته و في حدّ نَفْسِه واجب نیست بلکه وجوب او، وجوب غیری و بخاطر امر دیگری است که از اهم آنها نماز می باشد، پس گاهی بخاطر اموری منجمله نماز واجب می شود کما اینکه استحباب او نیز بیشتر بخاطر امور دیگری است هرچند في نَفْسِه استحباب دارد.

وضو در لغت به معنای پاکی، تمیزی و روشنائی می باشد و در اصطلاح عمل خاصی است که شامل دو نوع شستن و دو نوع مسح نمودن می باشد و اگر به تمام جوانب و شرائط خاص آن درست عمل شود، خود نیز بعنوان یک عمل عبادی خاص موجب تقرب الهی خواهد گردید و با اینکه وجوب نفسی ندارد در عین حال تدریجاً انسان را آماده سیر معنوی و دوری از مادیات نموده و بدینوسیله زمینه روحی وُرود به نماز که بخاطر آن واجب شده است را فراهم می نماید. لذا شخص نمازگزار باید پیش از نماز از طهارت خاص (وضو یا تیمم یا غسل) برخوردار باشد (لا صَلوةَ إِلاّ بِطَهُورٍ)

امام رضا علیه السّلام فرمود: آنکه در مقابل پروردگار به عبادت می ایستد، باید از آلودگیها پاک باشد، از سستی و بی حالی و کسل بودن دور باشد، با وضو، دل

ص: 48

را برای ایستادن در برابر خدای توانا، پاک و آماده سازد (1) .

وضو جزئی از ایمان است و نورانیت دل و توجه معنوی می آورد و نشاط آور و کسالت زدا است و بعلاوه نظافت جسم و طراوت ظاهر را نیز همراه دارد. بنابراین وضو دارای سه اثر است:

1_ نظافت جسم.

2_ نشاط روح.

3_ تقرب و نزدیکی به خدا.

و چون هر یک از اعضاء وضو به نحوی دخالت در عبودیت حق دارد از همین جهت تطهیر آنها لازم شده است که در برخی روایات نیز به آن اشاره شده است، علّت اختصاص یافتن وضو به چهار موضع بدن آن است که چون شیطان، آدم را وسوسه کرد تا او به شجرۀ ممنوعه نزدیک شد و نظر بسوی آن درخت نمود و آن اول قدم بود و پس از آن با دست خویش از آن درخت چید و خورد. پس خداوند متعال، توبه او را پذیرفت، واجب نمود بر او و بر ذریه اش، پاکیزه نمودن این چهار عضو را، پس امر فرمود به شستن صورت (زیر نظر نمود به آن شجره ممنوعه) و امر فرمود به شستن دستها تا مرفق (چون با دستها تناول نمود) و امر فرمود به مسح سر (بعلت آنکه دست خود را بر سر گذاشت) و نیز امر فرمود به مسح قدمها (چون که با آنها بسوی آن درخت رفت).

در حدیث نیز اشاره شده است که:

طَهِّرْ قَلْبَكَ لِلتَّقْوى وَالْيَقِينِ عِنْدَ طَهَارَةِ جَوَارِحِكَ بِالْمَاءِ. (2)

ص: 49


1- بحار الانوار، ج 80 ص 340
2- وسائل الشيعه، ج 1، ص 265 و بحار الانوارج 76، ص 181

در وقت پاکیزه نمودن اعضای خود با آب دل خویش را به پرهیزکاری و یقین پاکیزه گردان.

مرحوم نراقی نیز فرموده است:

باید در وقت وضو، دل نیز پاک شود و ابتدا در وضو، امر به شستن روی شده که اکثر حواس ظاهر و اعظم اسباب مطالب دنیویه را در آنجا قرار داده اند و بعد از آن تکلیف به شستن دستها شد چه آدمی، معظم امور دنیویه را به آنها مباشر می گردد، پس امر شد به مسح پیش سر که منبع اکثر خیالات فاسده است، آنگاه مسح پاها که بواسطه آنها نیز مطالب دنیویه تحقق می یابد.

پس حکمت وضو که مقدمه نماز است، آن است که خداوند، بندگان خود را به وضو فرمان داد تا بدینوسیله پاک شوند و آنگاه به نیایش پروردگار بپردازند، وضو بگیرند و فرمان پذیر او باشند، از آلودگی پاک گردند و از کسالت و خواب آلودگی بیرون آیند و جانشان را برای حضور در نماز و توجه به معبود خود آماده گردانند.

اهداف یا غايات وضو

چنانچه قبلاً در ارتباط با آیه وضو اشاره شد، وضو یکی از سه نوع طهارت است که به منظور نماز واجب گردیده و نفس این عمل عبادی موجب طهارت می گردد و در ابعاد مختلف که مهمترین آنها نماز است از آن استفاده می شود. بنابراین همانگونه که در آستانه ورود به نماز و برای

ص: 50

اذن دخول در این فریضه بسیار عظیم الهی، وضو و طهارت شرط اساسی آن می باشد و نماز بدون طهارت اصلاً نماز نیست (لا صَلوةَ إِلاّ بِطَهُورٍ)، همچنین در امور مشخص دیگری نیز وضو شرط اساسی آن است که تحت عنوان اهداف یا غایات وضو به آن اشاره می شود.

1 شرط صحّت: (در برخی از اعمال یا افعال عبادی وضو شرط صحت آن اعمال خواهد بود مانند نماز و طواف که بدون طهارت باطل خواهند بود).

2 شرط کمال : (گاهی کمال و فضیلت چیزی به داشتن وضو است مانند قرائت قرآن).

3 شرط جواز: (گاهی انسان بدون وضوء مجاز به چیزی نمی باشد که جواز آن به وضو است مانند مسّ نوشته های قرآن که مسّ نمودن و رساندن جائی از بدن به خط قرآن بدون وضو حرام است و نیز به اسم خداوند و بنابر احتیاط واجب اسم مبارک پیامبر صلّی اللهُ لیه وآله وسلّم و امام علیه السّلام و حضرت زهرا علیها السّلام).

4 شرط رفع کراهت: (در حال جنابت چیز خوردن مکروه است که وضو باعث رفع کراهت می شود).

5 شرط تحقّق: (گاهی برای تحقق موضوعی وضو شرط است مانند تحقق با طهارت بودن).

ضمناً گاهی وضو دارای هدف یا غایت خاصی نظیر آنچه ذکر گردید نمی باشد بلکه بخاطر نذر و امثال آن واجب می شود و یا اینکه فی نفسه مستحب خواهد بود.

ص: 51

اقسام وضو

اشاره

اقسام وضو

1_ به اعتبار حکم به دو نوع تقسیم می شود:

1_1 واجب

1_2 مستحب

2_ به اعتبار کیفیت به دو نو تقسیم می شود:

2_1 وضوی :

2_1_1 ترتیبی

2_1_2 ارتماسی

2_2 وضوی:

2_2_1 جبیره

2_2_1 غیر جبیره

وضوهای واجب

وضوهای واجب:

چیزهائی که باید برای آنها وضو گرفت، 6 چیز است:

1_ نمازهای واجب (غیر از نماز میّت).

2_ سجده و تشهد فراموش شده (اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده باشد مثلاً بول کرده باشد).

3_ طواف واجب خانه کعبه.

4_ اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.

5_ اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند.

6_برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده باشد (البته اگر معطّل شدن برای وضو، موجب بی احترامی به قرآن باشد برای آب کشیدن، وضو لازم نیست).

ص: 52

وضوهای

1 _ واجب: واجبات وضو

2 _ مستحب : مستحبات وضو

واجبات وضو

اشاره

شرائط صحیح بودن وضو 13 چیز است:

شرائط واقعی

1_ آب وضو پاک باشد.

2_ آب وضو مطلق باشد.

3_ اعضاء وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.

4_ در اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب نباشد.

5_ استعمال آب برای او ضرر نداشته باشد.

6_ ترتیب، به ترتیب وضو بگیرد:

ترتیب وضوء:

1_ شستن صورت

2_ شستن دست راست

3_ شستن دست چپ

سه شستن

4_ مسح سر

5_ مسح پای راست

6_ مسح پای چپ

سه مسح

ص: 53

7_ موالات

8_ نیت و خلوص در نیت (به قصد قربت وضو بگیرد نه به قصد):

1_ ريا

2_ عُجب (خویشتن بینی یا بزرگ منشی).

3_ سُمعه (شهرت طلبی و آوازه داشتن).

9_ کافی بودن وقت برای وضو و نمازو

شرائط علمی

10_ ظرف آب وضو از طلا و نقره نباشد.

11_ آب وضو مباح باشد (غصبی نباشد).

12_ ظرف آب وضو غصبی نباشد و مکان وضو نیز غصبی نباشد.

13_ دیگری او را وضو ندهد (مباشرت در خود وضو) اما مقدمات را کسی دیگر انجام دهد:

13_1 بعيد، مثل آب آوردن اشکال ندارد.

13_2 قریب، مثل ریختن آب به اعضاء وضو محل اشکال است.

تذکر:

در ابواب مختلف فقهی شرائطی برای اعمال عبادی و غیر آن ذکر گردیده که در بسیاری از موارد دو نوع شرائط به چشم می خورد.

یکی شرائط واقعی یعنی شرائطی که حتماً باید انجام داد و ترک آن عمداً، سهواً، جهلاً موجب بطلان خواهد شد.

ص: 54

دیگری شرائط علمی یا ذُکری یعنی شرائطی که اگر از روی علم و عمد ترک شود آن عمل باطل است و در وضو نیز چنانچه اشاره شد بعضی شرایط واقعی و برخی شرائط دیگر علمی و یا توجهی و ذُکری است.

موجبات وضو

آنچه موجب وضو می شود و یا به تعبیر دیگر چیزهائی که وضو را باطل می کند، عبارت است از:

1_ بول (ادرار)

البته هر نوع رطوبتی که از مخرج بول باشد باعث وضو و یا مبطل آن نخواهد بود زیرا آبی که بعد از ملاعبه (بازی کردن) از انسان خارج می شود و به آن مَذی می گویند پاک است. و آبی که بعد از منی بیرون می آید و به آن وَذی میگویند پاک است و آبی که بعد از بول بیرون می آید و به آن وَدی میگویند پاک است (اگر بول به آن نرسیده باشد).

2 _ غائط :

البته اگر

الف _ از موضع اصلی معده خارج شود نه غیر آن.

ب _مرتب و بدون اختیار از او خارج نشود.

تذکر : کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند:

الف _ اگر می تواند به مقدار نماز جلوگیری کند.

ب_ اگر به مقدار نماز هم نتواند، نمازش صحیح است و قضا ندارد.

ص: 55

3_ باد معده و روده (که از مخرج غائط خارج شود).

4_ خواب (خوابی که بواسطه آن چشم نبیند و گوش نیز نشنود).

5_ چیزهائی که عقل را از بین می برد (مانند دیوانگی، مستی، بیهوشی).

6_ استحاضه

7_ کاری که برای آن باید غسل کرد (مانند جنابت).

شک در وضو

1_ در بین نماز:

اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه

* نماز او باطل است (حکم وضعی).

* باید وضو بگیرد و نماز بخواند (حکم تکلیفی).

2_ بعد از نماز:

2_1 شک کند که وضو گرفته یا نه :

* نماز او صحیح است.

* ولی باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.

2_2 شک کند که:

* قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز باطل شده: نمازی که خوانده صحیح است .

ص: 56

3_ قبل از نماز:

1_ کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.

2_ کسی که شک دارد و ضوی او باطل شده یا نه :

بنا بگذارد که وضوی او باقی است. ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضوء رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر وضوی او باطل است.

4_ کسی که می داند وضو گرفته و حدثی از او سرزده و نمیداند کدام جلوتر بوده است :

1_ چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد.

2_ اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد.

3_ و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط واجب نماز را که خوانده دوباره بخواند.

وضوهای مستحب

و ضوهای مستحب بر اساس حالات مختلف و گوناگون انسان به 3 نوع تقسیم می شود:

الف_ آنچه در حال حدث اکبر مستحب است که در این صورت وضو مفید طهارت نخواهد بود. بلکه فائده های دیگری دارد (که عبارت است از):

1_ رفع کراهت 2_ ایجاد کمال : مانند وضو گرفتن شخص جنب هنگام خواب یا جائض که مستحب است وضو گیرد و در جایگاه نماز خود به ذکر و دعا و قرآن مشغول شود.

ص: 57

ب_ آنچه در حال حدث اصغر مستحب است که فائده آن برخورداری از طهارت است.

ج_ آنچه در حال طهارت مستحب است که نه در حال حدث اکبر است و نه حدث اصغر بلکه دارای وضو می باشد که در این حالت می تواند تجديد وضو نماید (هر چند که میخواهد تکرار کند).

بطور قطع هر انسانی پیوسته در یکی از این سه حالت بسر میبرد یعنی:

1_ یا در حالت جنابت، یا ایّام قاعدگی است که در این حالت قبل از غسل نمودن می تواند وضو بگیرد و خاصیت وضو برای چنین شخصی در موقع خواب رفع کراهت و در هنگام بیداری ایجاد کمال در کارهائی است که انجام می دهد.

2_ یا در حالت غیر جنابت اما در حال بی وضوئی بسر می برد یعنی غسل واجب به عهده او نیست اما وضو هم ندارد کما اینکه غالب مردم اینطور هستند که در این حالت نیز میتواند وضو بگیرد و با طهارت باشد و در خواب و بیداری از ثوابهای فراوان و نورانیت و معنویت وضو بهره مند گردد.

3_ یا در حالت طهارت بسر می برد یعنی با وضو است که در این حالت نیز می تواند دو مرتبه بلکه بیشتر وضو بگیرد و با تجدید وضو بر نورانیت خویش بیفزاید (الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُور) همچنین (مَنْ جَدَّدَ وُضُوئهُ لِغَيرِ حَدَثٍ، جَدَّدَ اللهُ تَوْبَتَهُ مِنْ غَيْرِ اسْتِغْفارٍ) (1). و خاصيت وضو داشتن در دو حالت اخیر آن است که هرگاه خواست عملی انجام دهد که مانند نماز شرط آن وضو است همان وضو او را کافی می باشد.

ص: 58


1- وسائل الشيعه، ج 1، صص 266 و 265 ح 2 - 3 و بحارالانوار، ج 76، ص 181.

بنابراین وضو در همه حالات انسان مطلوبیت دارد و از آثار طبیعی و معنوی و ثوابهای فراوان اخروی برخوردار است و در هر حال خوب و نیکو است حتّی در حال خوابیدن که خوابیدن با وضو ثواب عبادت شبانه دارد (با وضو بخوابد که در این صورت، رختخواب برای او حکم مسجد را خواهد داشت و مانند آن است است که از اول شب تا صبح عبادت کرده و چنانچه در آن شب از دنیا برود نزد خداوند شهید خواهد بود).

* قال النّبي صلّى اللهِ عليه وآله وسلّم مَنْ نَامَ عَلَى وُضُوءٍ إِنْ أَدْرَكَهُ الْمَوْتَ فِي لَيلِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللهِ شَهِيدٌ

* قَالَ سَلْمَان : سَمِعْتُ حَبيبى رسول الله صلّى اللهُ عليه وآله وسلّم يقول: مَنْ بٰاتَ عَلَى طُهْرٍ فَكَانَّمَا أَحْيَا اللَّيْلَ كُلَّةُ

* عَنْ أَبي عَبْدِ الله ، قالَ: مَنْ باتَ عَلَى وُضُوءٍ بَاتَ وَ فِرَاشُهُ مَسْجِدُه ...

* عَنْ الصّادق علیه السّلام قال : مَنْ تَطَهَّرَثُمَّ آوىٰ إلى فراشِهِ بٰاتَ و فراشُهُ كَمَسْجِدِه، فإِنْ ذَكَرَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى وُضُوءٍ فَتَيَّمَمَ مِنْ دِثَارِهِ كائناً مٰا كٰانَ لَمْ يَزَلْ فِي صَلوةٍ ما ذَكَرَ الله.

و برای بسیاری از کارهای عبادی و دیگر ابعاد مختلف زندگی نیز مانند: دعا ،زیارت ،قرائت مسافرت، مطالعه .... دستور وضوی مستحبى داده شده که در اینجا به وضوهای مستحبی و مواردی که وضو مستحب است بطور اختصار و بدون توضیح آثار و فوائد فراوان دنیوی و اخروی آنها اشاره می شود. (همچنین به منابع معتبر حدیثی مراجعه شود.) (1)

ص: 59


1- مانند : بحار الانوار، ج 77، ص 339 و ج 80، ص 238 و 330، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 265 و محجة البيضاء، ج 1، صص 378 - 302 - 301.

1_ برای نمازهای مستحبی: (که شرط صحت نماز نیز می باشد) بیش از سیصد نوع نماز مستحبی وجود دارد که در اوقات مختلف شبانه روزی و ایام هفته و ماههای سال و غیره خوانده می شود و نیز برای نمازهای معصومین علیهم السّلام که همۀ آنها باید با طهارت و وضو باشد)

2_ تهیُّؤ : به منظور آمادگی برای نماز (برای آماده شدن نماز اول وقت، کمی قبل از فرارسیدن وقت نماز یا در اولین فرصت ممکن وضو می گیرد زیرا ممکن است اول وقت برای او ممکن نباشد.)

3_ برای طواف مستحبّی.

4_ برای رفتن به مساجد.

5_ برای داخل شدن در مشاهد مشرّفه

6_ برای مناسک حج (البته غیر از نماز و طواف که وضوء واجب است).

7_ برای نماز میّت.

8_ برای زیارت اهل قبور.

9_ برای قرائت یا نوشتن یا مسّ حاشیه ها یا حمل و برداشتن قرآن.

10_ برای دعا و طلب حاجت از خدای متعال (برای خود یا دیگران).

11_ برای زیارت معصومینعلیهم السّلام اگرچه از راه دور باشد.

12_ برای سجده شکر یا تلاوت (در چهار مورد پس از تلاوت آیات سجده دار سجده واجب است و در یازده مورد به طور استحباب سجده انجام می دهند).

13_ برای اذان و اقامه (بنا بر اظهر در اقامه شرط است).

ص: 60

14_ برای وارد شدن شوهر بر زن در شب زفاف (شب زفاف یا عروسی که برای هر دو مستحب است).

15_ هنگام وارد شدن مسافر بر خانواده خود (وضو برای مسافرت برای رفتن و بازگشت مستحب است).

16_ هنگام خوابیدن.

17_ هنگام مقاربت یا آمیزش شوهر با زن حامله.

18_ بخاطر با طهارت بودن و به منظور طهارت داشتن.

19_ تجديد وضو.

20_ در حال جنابت (در هنگام):

20_1 خواب

20_2 خوردن

20_3 آشامیدن

20_4 آمیزش

20_5 غسل میت

وضو برای رفع کراهت است.

21_ برای آمیزش (در صورتی که مس میت کرده و هنوز غسل مس میت ننموده است).

22_ برای دفن و کفن میت (برای کسی که میت را غسل داده و هنوز غسل مس میت ننموده است).

23_ جلوس قاضی در محل قضا.

ص: 61

مستحبّات و آداب وضو

آداب ظاهری

1_ وضو گرفتن با یک مدّ آب (مدّ یک چهارم صاع است که ده سیر می شود).

2_ قرار دادن ظرف آبی را که با آن وضو می گیرد در سمت راست.

3_ مسواک نمودن هر چند با انگشت باشد البته بهتر است با چوب اراک باشد.

4_ شستن دستها قبل از برداشتن آب از ظرف، بعد از خواب و بول یک مرتبه و پس از مدفوع دوبار.

5_ مضمضه کردن( آب در دهان گرداندن) و استنشاق نمودن (آب در بینی کردن) هر کدام سه مرتبه با سه مشت و یا هر کدام را سه مرتبه با یک مشت آب.

6_ برداشتن آب با دست راست ولو برای شستن دست راست که بعد از بر داشتن به داخل کف دست چپ می ریزد و دست را وضو می دهد.

7_ با تمام کف دست، مسح پا نمودن.

8_ به مقدار عرض سه انگشت، مسح سر نمودن.

9_ شستن هر یک از صورت و دستها دو مرتبه.

10_ مردها آب شستن اول را در دستها از پشت دستها و آب شستن دوم را از داخل یا باطن آرنج بریزند به خلاف زنها.

11_ شستن اعضاء وضو بوسیله ریختن آب بر آنها نه فروبردن در آب (وضوی ترتیبی نه ارتماسی).

ص: 62

12_ دست کشیدن برای رساندن آب به اعضاء وضو ولو بدون دست کشیدن نیز آب به آنها برسد.

13_ ریختن آب وضو از بالای صورت و دستها.

14_ باز گذاشتن چشمها در هنگام شستن صورت.

آداب باطنی

15_ در هنگام وضو، رو به جانب قبله باشد.

16_ در همه کارهای وضو، حضور قلب داشته باشد.

17_ با نام خدا شروع کند که حداقل آن گفتن :

الف_ بِسْمِ الله.

ب _ افضل از آن، بسم الله الرّحمن الرحيم.

ج _ و افضل از آن، بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْني مِنَ التَّوَّابِينَ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ است.

18_ خواندن سوره قدر در حال وضو.

19_ خواندن آیة الکرسی پس از وضو.

20 _خواندن دعاهائی که در هر یک از کارهای وضو رسیده است که عبارت است از:

موقع نگاه به آب:

بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ المَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً

ص: 63

هنگام شستن دستها قبل از وضو :

اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنَ التَّوَّابِينَ وَاجْعَلْني مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ

هنگام مضمضمه کردن :

اَللّهُمَّ لَقِنِّى حُجَّتى يَوْمَ الْقَاكَ وَاطْلَقْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ

هنگام استنشاق :

اَللّهُمَّ لا تُحْرِمْ عَلَيَّ ريحَ الْجَنَّةِ وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشُمُّ رِيحَهَا وَ روحها وطيبَهٰا

هنگام شستن صورت :

اَللّهُمَّ بَيّض وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الوُجُوهُ وَلَا تُسَوِّدُ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُ فِيهِ الْوُجُوهُ.

هنگام شستن دست راست :

اَللّهُمَّ اعْطِنِي كِتٰابِى بِيَميني وَالخُلْدَ فِي الْجَنَانِ بِيَساري و حٰاسِبْني حِساباً يَسيراً

هنگام شستن دست چپ :

اَللّهُمَّ لا تُعْطِنِى كِتابى بِشِمٰالى وَلا مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَلَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلى عُنُقَى وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ.

اَللّهُمَّ غَشْنى بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوک

هنگام مسح سر :

اَللّهُمَّ غَشَنی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکٰاتِکَ و عَفْوِکَ .

هنگام مسح پا :

اَللّهُمَّ ثَبِّتْني عَلى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَاجْعَلْ سَعْيِي في مَا يُرْضِيكَ يَا ذَالْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.

ص: 64

بعد از فارغ شدن از وضو:

اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْتَلُكَ تَمَامَ الْوُضُوءِ وَ تَمَامَ الصَّلاةِ وَ تَمَامَ رِضْوَانِكَ وَالْجَنَّةَ.

مكروهات وضو

1_ کمک گرفتن در وضو (مثلاً دیگری آب بریزد در دست انسان تا وضو بگیرد) البته در غیر از موارد ضروری.

2_ وضو گرفتن با آبی که آب غُساله از حدث اکبر باشد.

3_ وضو گرفتن در مکان استنجاء.

4_ وضو گرفتن با آبی که بوسیله گرمای خورشید گرم شده باشد.

5_ وضو گرفتن از ظرفی که طلاکوب یا نقره کوب باشد یا بر آن صورتی نقش شده باشد

6_ وضو گرفتن با آبی که سُؤر (دم خوردۀ) حیوانی باشد که خوردن گوشت آن حرام یا مکروه است.

7_ وضو گرفتن با آبی که رنگ یا بوی آن بوسیله غیر نجاست تغییر کرده باشد.

8_ خشک کردن آب وضو با پارچه بلکه مطلق مسح نمودن برای خشک نمودن آب وضو.

قالَ الصَّادِقِ علیه السّلام مَنْ تَوَضَّأَ وَ تَمَنْدَلَ كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ تَوَضَّاَ وَ لَمْ يَتَمَنْدَلَ حَتَّى يَجُفَّ وُضُورُهُ كُتِبَتْ لَهُ ثَلاتُونَ حَسَنَةً. 45

ص: 65

امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کسی وضو بگیرد و دو دست و روی خود را (با دستمال) خشک کند، یک حسنه برایش نوشته می شود و هرکس وضو بگیرد و دست و روی خود را با (دستمال) خشک نکند تا آب وضویش خشک شود برای او سی حسنه نوشته شود.

اقسام وضو

1_ وضوی ترتیبی

1_ شستن صورت:

* از طرف عرض: از بالای پیشانی، جائی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه.

* از طرف طول: به مقدار مابین انگشت وسط و شَست. (اگر مختصری از این اندازه را نشوید وضو باطل است)

2_ شستن دست راست:

3_شستن دست چپ:

* بعد از صورت باید به ترتیب دست راست و چپ را از آرنج تا سرانگشتان بشوید.

4_ مسح سر :

*بعد از شستن هر دو دست باید یک چهارم جلوی سر را با تری آب وضو که در دست باقی مانده مسح نماید و دست بکشد و لازم نیست با دست راست یا از بالا به پائین باشد.

5_ مسح پای راست

ص: 66

6_ مسح پای چپ:

بعد از مسح سر باید با تری آب وضو که در دست مانده پاها را به ترتیب از سر یکی از انگشتها تا برآمدگی روی پاها مسح کند.

2_ وضوی ارتماسی

1_ شستن صورت

2_ شستن دست راست

3_ شستن دست چپ

* باید صورت و دستها را به قصد وضو (با مراعات از بالا به پائین) در آب فرو برد (صورت را به قصد وضو از طرف پیشانی و دستها را نیز از طرف آرنج در آب فرو برد) یا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد.

4_ مسح سر 5_ مسح پای راست 6_ مسح پای چپ: مثل ترتیبی

تذکر : برای اینکه مسح سر و پاها باید با آب وضو باشد بنابراین در وضوی ارتماسی باید دستها را به قصد وضو (قصد شستن وضوئی) در آب فرو برد و با همان قصد وضوئی بیرون آورد یعنی از موقعی که دستها را در آب فرو می برد تا وقتی دستها را بیرون می آورد و ریزش آب تمام می شود باید به قصد وضو باشد که ایجاد شستن و صدق غسل به همین نحو تحقق پیدا می کند و در غیر این صورت باید مقداری از دست چپ را باقی بگذارد تا آن را با دست راست، ترتیبی بشوید.

ص: 67

وضوی جبیره

اشاره

وضو به دو قسم تقسیم می شود:

1_ وضوی معمولی.

2_ وضوی جبیره ای.

جبیره به چیزهائی گفته می شود که بر روی زخمها، جراحات ،چرکها، دملها، شکستگی ها، بریدگیها قرار می دهند و چیزی که مانند: تخته، پارچه، دارو، گچ، محل زخم و شکسته را می بندند جبیره می گویند و جبیره در لغت از ماده جبر و به معنای کمک کردن می باشد از این روی به باندهای گچی و غیره و انواع داروهائی که مصارف جلدی دارند و به صورت لایه ای از دارو روی زخمها و جراحات قرار می گیرند نیز جبیره گفته می شود زیرا تمام وسائل فوق به عنوان کمکهای مؤثر در امر درمان عضو مجروح یا شکسته، کاربرد دارد. جبیره ممکن است در هر جائی از بدن وجود داشته باشد زیرا امکان وجود جراحت، شکستگی یا زخم در هر نقطه از بدن هست اما در اینجا چیزی که مورد بحث است، تشخیص محل و موقعیت جراحت یا زخم در ارتباط با اعضاء وضو است، ضمناً وضوى جبیره که یک نوع وضوی خاص می باشد و از احکام خاصی نیز برخوردار است منحصر به همین مقدار نیست بلکه این عنوان یا تعبیر اطلاق دارد نسبت به تمام مواردی که به نحوی مانعی در اعضاء وضو ایجاد شده باشد که عبارت است از:

ص: 68

موارد وضوی جبیره

1_ جای وضو زخم و امثال آن باشد اعم از اینکه آن زخم و غیره:

* عامل درونی داشته باشد (فروح).

* با عامل برونی داشته باشد (جروح).

2_ جای وضو چیزی (اعم از نجاست و غیر نجاست) چسبیده باشد بطوری که امکان برطرف نمودن آن نباشد یا بقدری مشقت داشته باشد که غیر قابل تحمل خواهد بود.

3_ آب ضرر داشته باشد.

ضرر داشتن آب یا وجود مانعی مانند زخم در اعضاء وضو نیز سه صورت دارد:

3_1 تمام اعضاء وضو

3_2 تمام یک عضو وضو

3_3 بعضی از اعضاء وضو

مستوعب و فراگیر.

توضیح: گاهی آب برای تمام اعضاء وضو بطور کامل ضرر دارد و یا بر همه اعضاء جبيره است و گاهی رساندن آب نسبت به تمام یک عضو غیر ممکن است مانند اینکه جراحت تمام صورت یا تمام یک دست را از آرنج تا سرانگشتان فرا گرفته باشد که در اصطلاح فقهی به این دو قسم، عضو مستوعب میگویند یعنی زخم و امثال آن یا جبیره تمام اعضاء یا تمام یک عضو وضو را بطور کامل فرا گرفته باشد.

ولی گاهی قسمتی از عضو وضو در حال جبیره است مثل اینکه

ص: 69

جراحتی در انگشتان پدید آمده باشد. بنابراین براساس موارد مختلف و انواع مذکور در ارتباط با اعضاء وضو احکام آنها نیز متفاوت است.

الف_ مواردی که فقط وضوی جبیره واجب است:

1_ در جائی که قسمتی از عضو در حال جبیره باشد.

2_در جائی که برای قسمتی از عضو آب ضرر داشته باشد مثل اینکه:

*بخاطر چشم درد، روی چشم را بسته و رساندن آب به آن ضرر دارد.

*جائی از عضو را رگ زده که نمی تواند آنرا آب بکشد.

*برای بخشی از صورت یا انگشتان دست آب ضرر دارد.

3_ در جای وضو چیزی چسبیده باشد. (نجاست یا غیر نجاست) که بر طرف نمودن آن چیز یا غیر ممکن است و یا مشقّت فراوان دارد

که قابل تحمل نیست.

ب_ مواردی که فقط تیمّم واجب است:

1_ جبيره تمام اعضاء وضو را فرا گرفته باشد. 2_ جبیره بیشتر اعضاء وضو را فرا گرفته باشد. : عضو مستوعب

3_هرگاه یکی از اعضاء وضو نجس باشد و امکان تطهیر او هم نباشد.

4_ اگر بخاطر چشم درد و ضرر داشتن آب حتی شستن اطراف چشم هم امکان نداشته باشد.

ج _ مواردی که هم باید وضو جبیره گرفت و هم تیمّم نمود:

1_ اگر آب برای زخم ضرر دارد یا رساندن آب به زخم ممکن نیست و

ص: 70

یا زخم نجس است و نمی شود آنرا آب کشید و گذاشتن جبیره و دست کشیدن نیز امکان ندارد (بنابر احتیاط واجب).

2_ اگر زخم یا شکستگی یا دمل در جلو سر یا روی پاها باشد، و روی آن باز است، چنانچه نتواند آنرا مسح کند باید پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و تیمّم هم بنماید (بنابر احتیاط واجب).

3_ اگر جبیره تمام صورت یا تمام یکی از دستها یا تمام هر دو دست را فراگرفته باشد (بنابر احتیاط واجب).

4_ اگر آب برای تمام یک عضو ضرر داشته باشد (بنابر احتیاط واجب).

5_ اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته باشد و برداشتن آن ممکن نباشد (بنابر احتیاط واجب).

6_ اگر برای مرضی که در چشم او است موی چشم خود را بچسباند (بنابر احتیاط).

7_ خونی که بواسطه کوبیده شدن زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند پاک است و اگر به آن خون بگویند در صورتی که ناخن یا پوست سوراخ شود اگر مشَقّت ندارد باید برای وضو خون را بیرون آورند و اگر مشقّت دارد باید اطراف آنرا بطوری که نجاست زیاد نشود بشویند و پارچه یا چیزی مانند پارچه بر آن بگذارند و روی پارچه دست تر بکشند و تیمّم هم بکنند.

ص: 71

8_ هرگاه در اطراف جراحت، بخاطر ضرر رساندن آب به آن، زیادتر از قدر متعارف را نتوان شست، بنابر احتیاط واجب باید مقدار ممکن را شسته و بعد روی جبیره را مسح نموده و تیمّم هم بنماید.

9_ جبیره ای که روی زخم گذاشته می شود اگر با خون بطوری مخلوط شود که مانند یک چیز واحد بشوند که برداشتن آن موجب پیدا شدن محل و جریان خون بشود چنانچه با خون استحاله شده که دیگر به آن خون گفته نشود باید وضوی جبیره بگیرد و تیمم هم بنماید (بنابر احتياط واجب).

10_ اگر نمی داند وظیفه اش تیمم است یا وضوی جبیره ای (بنابر احتیاط واجب)

د_ مواردی که باید وضو گرفت و بهتر است تیمم هم بنماید:

*اگر در صورت و دستها چیزی مانند قیر چسبیده که کندن آن ممکن نیست روی آن را مسح کند و بهتر است تیمم هم بنماید.

ھ_ مواردی که باید تیمم کرد و بهتر است وضو هم بگیرد:

1_ اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاها باشد و روی آن باز باشد و گذاشتن پارچه برای مسح نمودن روی او هم امکان نداشته باشد باید بجای وضو تیمم کرده و بهتر است یک وضوی بدون مسح هم بگیرد.

2_ اگر در جای وضو زخم و جراحت و شکستگی نیست ولی به جهت دیگری آب برای تمام دست و صورت ضرر دارد باید تیمم کند و احتیاط مستحب آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد.

ص: 72

دستور وضوی جبیره

الف_ روی زخم باز است

1_ آب برای زخم ضرر ندارد، باید طبق معمول وضو گرفت.

2_ آب ضرر دارد:

2_1 (جبیره در محل شستن) زخم در صورت یا دستها است:

*اطراف زخم را بشوید و اگر ممکن است دست روی زخم بکشد.

*اطراف زخم را بشوید و اگر ممکن نیست پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را دست بکشد.

2_2 (جبیره در محل مسح) زخم روی پاها یا جلو سر باشد و نتواند مسح کند:

*اگر می تواند، پارچه روی آن بگذارد و روی آنرا مسح کند و تیمّم هم بنماید (بنابر احتیاط واجب).

*اگر نمی تواند پارچه پاکی روی آن بگذارد، باید بجای وضو تیمم کند و بهتر است یک وضو بدون مسح هم بگیرد.

ب_ روی زخم بسته است

1_ می شود باز کرد.

الف_ ضرر و زحمت ندارد: باید باز کند و وضو بگیرد (وضوی معمولی).

ص: 73

ب_ ضرر دارد:

* در محل شستن (صورت و دستها) است، چنانچه کشیدن دست تر ضرر ندارد، واجب است روی آن دست بکشد.

* در محل مسح است بطوری که همه جای مسح را فرا گرفته، اگر جبیره پاک نیست پارچه پاکی روی آن بگذارد و بر آن مسح کند.

2_ نمی شود باز کرد:

الف_ جبیره پاک است و رساندن آب به محل زخم ممکن است و مشقّت یا ضرر ندارد، باید آب را به زخم برساند.

ب _ زخم یا جبیره نجس است.

* می تواند آب بکشد و رساندن آب زحمت و ضرر ندارد، باید آب بکشد و آب را به زخم برساند.

* نمی تواند آب بکشد و رساندن آب ضرر دارد، باید فقط اطراف زخم را آب بکشد و اگر می شود پارچه پاکی بگذارد بطوری که جزء جبیره حساب شود و روی آن را مسح کند.

خلاصه و تکمیل

1_ تا می شود وضوی معمولی گرفت، وضوی جبیره ای صحیح نیست و چنانچه مانعی از قبیل قیر یا پانسمان و امثال آن روی اعضاء وضو باشد در صورت امکان باید برای وضو برطرف گردد.

ص: 74

2_ گاهی ممکن است مانعی بوجود آید که وضوی معمولی غیر ممکن شود (سه نوع مانع تصور می شود).

2_1 قیر و امثال آن.

2_2 ضرر داشتن آب.

2_3 زخم، دمل، شکستگی.

زخم : زمانی که قسمتی از پوست بدن دچار آسیب شود، زخم ایجاد می گردد مثل بریدگیهای سطحی با چاقو یا کارد یا اجسام تیز که باعث صدمه زدن به لایه های پوست می شود که در این مورد، دو فرض تصور می شود اول آنکه زخم تازه است و خونریزی دارد و وقت برای نماز تنگ است که نمی توان صبر کرد تا خونریزی متوقف شود، در اینجا باید روی زخم را با پارچه تمیزی محکم بست که تا اندازه ای خونریزی متوقف شود و وضوی جبیره ای گرفت (تا حدّی که ممکن است)، دوم آنکه زخم خون دهنده نیست و امکان رساندن آب به آن می باشد و ضرر هم ندارد که باید وضوی معمولی بگیرد.

دُمل: آبسه ای که نیز از چرک و خون باشد و سرباز نکرده است را دمل می گویند که دمل نیز گاهی ممکن است سوراخ شود و مواد داخل آن بیرون آید و نتوان صبر کرد تا کاملاً تخلیه گردد و بند بیاید، در این صورت باید روی آن را بست و به جبیره عمل نمود ولی گاهی دمل سرباز نکرده و آب نیز ضرر ندارد که باید بطور معمول وضو گرفت.

شکستگی : شکستگیها انواع مختلف دارند، در برخی از آنها بوسیله

ص: 75

گچ گرفتن، موضع آسیب دیده را مورد درمان قرار می دهند که در این صورت وظیفه شخص عمل نمودن به احکام جبیره است، اما برخی از شکستگیها بوسیله آتل (Atel) مورد درمان واقع می شوند که در این صورت اگر مجاز باشد و خوف ضرر هم نباشد باید بطور معمول وضو بگیرد.

بنابراین در تمام موارد مذکور باید:

اولاً مراتب رعایت شود یعنی اگر می شود بدون وجود مانع وضوی معمولی گرفت باید چنین کند یا آب را به زیر جبیره برساند و اگر روی زخم باز است و دست تر کشیدن بر محل آسیب دیده زیانی ندارد بر روی محل دست بکشد.

ثانیاً اگر امکان دست کشیدن بر روی محل نیست بخاطر نجس بودن و عدم امکان تطهیر و یا پانسمان شده و رساندن آب نیز به زیر جبیره امکان ندارد، در این صورت باید اطراف آن را بشوید و بر روی محل آسیب دیده پارچه پاکی بگذارد و روی پارچه را دست بکشد و اگر آن نیز ممکن نیست و امکان تطهیر اطراف نیز نمی باشد باید تیمّم کند.

3_ وضو با جبیره رافع حدث است نه اینکه فقط مُبیح نماز باشد بنابراین هر کاری که اعم از نماز و غیره باید با وضو باشد، وضوی جبیره کفایت می کند و نیز در جبیره فرقی بین وضوهای واجب و مستحب نیست .

4_ کسی که وظیفه او تیمم است اگر در بعضی از اعضاء تیمم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد باید بدستور وضوی جبیره ای، تیمم کند (تیمم

ص: 76

جبیره ای) و همچنین اگر چیزی مانند قیر چسبیده است که امکان برداشتن نیست.

5_ کسی که جبیره در اعضای او است اگر از هنگام برطرف شدن عذرش تا آخر وقت مأیوس باشد می تواند در اول وقت وضوی جبیره بگیرد و اگر امید دارد که عذرش بر طرف شود بنابر احتیاط واجب وضویش را به تأخیر می اندازد.

و نیز کسی که وظیفه او وضوی جبیره بوده هنگامی که عذر او برطرف گردید اعاده نمازهائی که با وضوی جبیره خوانده واجب نیست هر چند وقت باقی باشد.

ص: 77

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109