ادب از منظر مولا علیّ ابن ابی طالب

مشخصات کتاب

اَلأَدَبُ أَحْسَنُ سَجِيَّة - الآدابُ حُلَلُ مُجَدَّدَةٌ

ادب بهترین اخلاق و خصلت است - آداب، جامه هایی تازه و نو است.

زیور حسن خلق ما ادب است *** جامعه، پاک و نو نوا، ادب است

ص: 1

اشارة

اَلأَدَبُ اَفضَلُ حَسَبٍ - خَيرُ ما وَرَّثَ الآبَاءُ الأَبناءَ الأَدَبُ

ادب برترین حسب (شرف و بزرگی) انسان است

بهترین چیزی که پدران به پسران ارث میدهند ادب است.

حسبی نیست از ادب برتر *** بهترین ارث پر بها، ادب است

ص: 2

الأدبُ فِي الانسانِ كَشَجَرَةٍ أَصلُهَا العَقِلُ - اَلْأَدَبُ صُورَةُ العَقلِ

ادب در انسان همچون درختی است که ریشه اش عقل و خرد است

ادب (هر کس) صورتی (و نمودی) از عقل او است.

ریشه دارد، ادب به عقل و خرد *** میوۀ نخل عقل ها، ادب است

ص: 3

الأدَبُ كَمالُ الرَّجُلِ - اَفضَلُ العَقلِ الاَدَبُ

ادب کمال مرد است - برترین عقلها، ادب است.

مردمان را کمال از ادب است *** برترین عقل، عقل با ادب است

ص: 4

كُلُّ شَيءٍ يَحتاجُ إلَى العَقلِ، وَ العَقِلُ يَحتاجُ إِلَى الأَدَبِ

هر چیزی نیازمند عقل است و عقل نیاز به ادب دارد.

هست اندیشه رهنمای امور - بهر اندیشه، رهنما، ادب است

ص: 5

اّنَّكُم اِلى اكتِسابِ الأَدَبِ أَحوَجُ مِنكُم اِلى اكتِسابِ الفِضَّةِ والذَّهَبِ

به راستی که شما به کسب و به دست آوردن ادب از به دست آوردن طلا و نقره نیازمندترید.

باشد انسان نیازمند ادب *** برتر از نقره و طلا، ادب است

ص: 6

اَفضَلُ الْأَدَبِ مَا بَدَأتَ بِهِ نَفْسَكَ

بهترین ادبها آن است که از خویش آغاز کنی.

کی توانی ادب کنی دگری؟! *** اول از خود کنی پا، ادب است

ص: 7

أَفضَلُ الأَدَبِ أَن يَقِفَ الاِنسانُ عِندَ حَدِّهِ وَ لا يَتَعَدّى قَدرَهُ

بهترین ادبها آن است که انسان حدّ و اندازه خود را بداند و در همان حد بماند و از اندازه خود تجاوز نکند.

ادب است آن که حدّ خود دانی *** گر کنی هر عمل به جا، ادب

ص: 8

انَّمَا الشَّرفُ بِالعَقلِ وَ الأَدَبِ لا بِالمَالِ وَ الحَسَبِ

شرافت آدمی به عقل و ادب است نه به مال و حسب.

نه به مال و حسب بود شرفی *** شرف و عقل ره گشا، ادب است

ص: 9

ذَكِّ عَقَلَكَ بالأَدَبِ كَمَا تُذَكَّى النَّارُ بالحَطَبِ

عقل خود را با ادب بیفروز، همان گونه که آتش با هیزم افروخته گردد.

هیچو آتش که هیزم افروزست *** روشنی بخش عقل ها، ادب است

ص: 10

سَبَبُ تَزكِيَةِ الأَخلاقِ حُسنُ الأَدَبِ

وسیله تزکیه و پاکسازی اخلاق، ادب نیکو است.

شستشو کن روان خود به ادب *** پاکی نفس پارسا، ادب است

ص: 11

حُسنُ الأَدَبِ خَيْرُ مُوازِرٍ وَ أَفضَلُ قَرِينٍ

ادب نیکو، بهترین کمک کار و برترین همراه است.

در برون رفت از گرفتاری *** بهترین یار باوفا، ادب است

ص: 12

حُسنُ الأَدَبِ اَفضَلُ نَسَبٍ وَ أَشْرَفُ سَبَبٍ

ادب نیکو، برترین نَسَب ها و شریفترین وسیله هاست.

سبب را فضیلت و نه نسب *** اشرف این دو مدّعا، ادب

ص: 13

بِالاَدَبِ تُشحَذُ الفِطَنُ

زیرکیها به وسیله ادب تیز شود

زیرکی کن، ادب مده از دست *** گره ها را گره گشا، ادب است

ص: 14

ثَمَرةُ الأَدَبِ حُسنُ الخُلقِ - عَلَيْكَ بِالأَدَبِ فَإِنَّهُ زَينُ الحَسَبِ

ميوه ادب، نیکویی خلق است

بر تو باد به ادب، که آن زیور حسب است.

تا بود میوۀ ادب اخلاق *** زیور حسن خلق ما، ادب است

ص: 15

صَلاحُ العَقل الأَدَبُ

صلاح،عقل ادب است.

هر کسی را صلاح کاری هست *** مصلحت های عقل را، ادب است

ص: 16

طالبُ الاَدَب اَحزَمُ مِن طالِبِ الذَّهَبِ

جوینده ادب، دور اندیش تر از جوینده طلا است.

کیمیای سعادت آری دست *** که بدانی که کیمیا، ادب است

ص: 17

طَلَبُ الأَدَبِ جَمَالُ الحَسَبِ

طلب کردن ادب، زیبایی حَسَب است.

پاک و زیبا اگر حسب داری *** آنچه بر آن روا بود، ادب است

ص: 18

لِكُلِّ أَمْرٍ أَدَبُ

هر چیزی ادب (خاص) خود را دارد.

هر عمل جایگاه خود دارد *** گفتن هر سخن بجا، ادب است

ص: 19

كُلُّ الحَسَبِ مُتَناهٍ إِلَّا العَقِلُ وَ الأَدَبَ

هر حسب و افتخاری پایان پذیرد مگر عقل و ادب.

کوفته است افتخار حَسْبُ و نسب *** آنچه باشد و را ابقا، ادب است

ص: 20

قَلِيلُ الأَدَبِ خَيْرٌ مِن كَثِيرِ النَسَبِ

ادب اندک، بهتر است از نسب بسیار.

نسب تو اگرچه بسیار است *** آنچه باشد کمش کمش رسا، ادب است

ص: 21

كَفاكَ مُؤَدَّباً لِنَفسِكَ تَجَّنُبُ مَا كَرهتَهُ مِن غَيرِكَ

برای ادب کردن خویشتن، همان پرهیز کردن از آنچه را برای دیگران خوش نداری تو را کافی است.

آنچه از دیگران ندانی خوش *** گر نداری به خود روا، ادب است

ص: 22

مَن قَلَّ أَدَبُهُ كَثُرَت مَساويهِ

کسی که ادبش کم شد بدی هایش بسیار است.

بی ادب هر که شد زمین افتد *** آنچه بالا برد ورا، ادب است

ص: 23

مَن قَعَدَ بهِ حَسَبُهُ نَهَضَ بِهِ أَدَبُهُ

کسی که حسبش او را بر زمین نشاند (و سبب کمال و فضیلت او نگردد) ادبش او را برخیزاند (و به جایگاه عالی رساند).

هر که را بر زمین زند حسبش *** آنچه دستش دهد عصا، ادب است

ص: 24

مَن أَخَّرَهُ عَدَمُ أَدَبِهِ، لَم يُقَدِّمهُ كَثافَةُ حَسَبِهِ

هر چیزی ادب (خاص) خود را دارد. کسی که بی ادبی اش او را پس اندازد (و جایگاهی در مردم نداشته باشد) حسب سنگینش نمیتواند او را مقدّم (بر دیگران) دارد.

بر زمین افتی ار ز بی ادبی *** آنچه بالا برد تورا، ادب است

ص: 25

مَن كَلِفَ بِالأَدَبِ قَلَّت مَساويهِ

کسی که شیدا و شیفته ادب باشد بدی هایش اندک شود.

اندک اندک بدش شود نیکو *** هر که را نسخۀ شفا، ادب است

ص: 26

لا زينَةَ كالأَدَبِ

زیوری همچون ادب نیست.

زیوری ده به خویشتن ز ادب *** برترین زیور شما، ادب است

ص: 27

لا يَرأَسُ مَن خَلا عَنِ الأَدَبِ وَ صَبا اِلى اللَّعَبِ

به آقایی نرسد کسی که از ادب تهی است و به سوی بازی میل کند.

طالبی گر رسی به آقائی؟ *** رو به راهی که رهنما، ادب است

ص: 28

يا مؤمِنُ، إنّ هذا العِلْمَ و الأدبَ ثَمَنُ نفسِكَ، فَاجتَهِدْ فِي تَعلُّمِهِما فما يَزيدُ مِن عِلمِكَ و أدبِكَ يُزيدُ في ثَمَنِکَ و قَدْرِكَ.

ای مؤمن! این دانش و ادب جان بهای توست، پس در فراگرفتن آن دو کوشا باش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود، قدر و ارزشت فزونی میگیرد.

ادب و علم را به کف آور *** که تو را زین دو. جان بها ادب است

ص: 29

حُسنُ الأَدَبِ يَنُوبُ عَنِ الحَسَبِ

ادب نیکو، جایگزین شرافت میشود.

ادب نیک، در عمل آور *** که شرف نزد اولیا، ادب است

ص: 30

لا حسَبَ أبلغُ مِن الأدبِ

شرافتی فراتر از ادب نیست.

کوچک است بر حسب به نزد ادب *** شرف ما به منتها، ادب است

ص: 31

لنّفسُ مَجْبولَةً على سُوءِ الأدبِ، و العبدُ مأمورٌ بِمُلازمةِ حُسن الأدبِ، و النّفْسُ تَجرى بِطَبعها في مَيْدانِ المُخالَفةِ، و العبدُ يَجْهَدُ بِرَدّها عن سُوءِ المُطالَبةِ، فمتى أطلَقَ عِنانَها فَهُوَ شَريكٌ فى فَسادِها، و مَن أعانَ نفسَهُ فى هوى نفسِهِ فقد أَشْرَكَ نفسَهُ في قَتلِ نفسِهِ

نفس آدمی بر سوء ادب سرشته شده است و بنده فرمان دارد که به ادب نیکو پایبند باشد، نفْس در میدان مخالفت به دلخواه خود میتازد و بنده میکوشد آن را از خواسته ناروایش باز دارد؛ پس، هر گاه عنان نفس را رها سازد، شریک تبهکاری اوست و اگر نفس خود را در خواهشهایش یاری رساند، در قتل خود همدست نفْس شده است.

همدم نفس آدمی ست خطا *** آنچه آن را کند جدا، ادب است

گر بمانی تو پایبند ادب *** آنچه نفست دهد صفا ادب است

ص: 32

إذا فاتَكَ الأدبُ فالزَمِ الصَّمْتَ

هرگاه ادب را از دست دادی، خاموشی اختیار کن.

از گفت چون رود ادب، خاموش *** که خموشی چو شد بجا، ادب است

ص: 33

قيلَ لِعیسی بن مریم علیه السلام: مَن أدَّبَكَ؟ قالَ: ما أَدَّبَنى أحَدٌ، رأيتُ قُبْحَ الجهلِ فجانَبْتُهُ

به عیسی بن مریم علیه السلام عرض شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: هیچ کس ادبم نیاموخت، بلکه زشتی نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم.

چون خطا دیدی از خطاکاران *** دور گشتن از آن خطا، ادب است

ص: 34

مَن عُنى بِالأدبِ اهتَمَّ بهِ، و مَن اهتَمَّ به تكلّفَ عِلمَهُ، و مَن تكلّفَ عِلمَهُ اشتدَّ لَه طلبُهُ، و مَن اشتدَّ لَه طلبُهُ أدركَ منفَعتَهُ؛ فاتَخذهُ عادةً، فإنّكَ تخلَفُ فی سَلَفک و تنفعُ به مَن خَلْفَکَ

هر که خواهان ادب باشد بدان اهتمام میورزد و هر که بدان اهتمام ورزد در شناخت آن رنج میبرد و هر که برای دانستن آن زحمت کشد، سخت جویای آن میشود و هر که سخت جویا شود سودش را در می یابد، پس، ادب را عادت خود گردان؛ زیرا تو جانشین کسانی هستی که پیش از تو به این آداب آراسته بوده اند [و با داشتن آنها] سود آن را به آیندگان نیز می رسانی.

رنج و سختی است در طریق ادب *** گر تحمل کنی جفا، ادب است

همتی کن چو طالب ادبی *** که بسی را به ادعا، ادب است

ص: 35

و مِن أدَبِه أى المَرءِ أنْ لا يَترُكَ ما لا بُدَّ لَهُ مِنهُ.

از ادب آدمی است که آنچه را حتما باید انجام دهد، ترک نکند.

ترک تکلیف خود ز بی ادبی است *** گر وظائف کنی بپا، ادب است

ص: 36

كَفى بالعَبْدِ أدَباً أن لا يُشرِكَ فِى نِعَمِهِ وَ أَرَ بِهِ غَيرَ ربِّهِ

در ادب بنده همین بس که در نعمتها و نیازهایش کسی جز پروردگار خود را شریک نسازد.

ادب بنده از توکل اوست *** بی ریا طاعت از خدا، ادب است

ص: 37

تَحَرِّى الصِّدْقِ، و تَجَنُّبُ الكِذبِ أَجْمَلُ شِيمةِ و أفضلُ أدبٍ

برگزیدن راستی و دوری از دروغ، زیباترین خوی و برترین ادب است.

بی صداقت ادب نیاید دست *** دوری از خدعه و ریا، ادب است

ص: 38

لقمان عليه السلام: يا بُنَيَّ، إِنْ تأدَّبتَ صَغيرا انتفَعْتَ بهِ كَبيراً

پسرم! اگر در کودکی ادب آموزی، در بزرگی از آن بهره مند شوی.

آنچه در کودکی بیاموزی *** که «بزرگی» دهد تورا، ادب است

ص: 39

إِنَّ بِذَوِى العُقُولِ مِنَ الحَاجَةِ إِلَى الأَدَبِ كَما يَظمَأُ الزَّرعُ إِلَى المَطَرِ

به راستی که نیاز خردمندان به ادب همانند نیاز کشت و زراعت است به باران.

هست محتاج آب باران، کشت *** اهل اندیشه را بقا، ادب است

ص: 40

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109