یاس شکسته

مشخصات کتاب

سرشناسه : ملازاده تقی پور، علیرضا، 1340-

عنوان و نام پديدآور : یاس شکسته/ علی تقی پور.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 1402.

مشخصات ظاهری : 116 ص.؛ 14×21س م.

شابک : 978-600-415-124-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 113 - 116.

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : Fatimah Zahra, The Saint

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- احادیث

موضوع : Fatimah Zahra, The Saint -- Hadiths

موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل -- احادیث

موضوع : Fatimah Zahra, The Saint -- Virtues -- Hadiths

رده بندی کنگره : BP27/2

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : 9172797

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

یا صاحب الزمان

ص: 2

یاس شکسته

تو مادر آبی و علی هم پدرِ خاك

آب و گِل ما مهر تو بانوی مواهب!

علی تقی پور

ص: 3

ص: 4

فهرست

پیشگفتار9

علّت خلقت11

شعاع خورشید محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) 14

شخصیت حضرت خدیجه (علیها السلام) 19

خلقت نوری حضرت فاطمه (علیها السلام) 27

معانی اسم ها35

علم لدنی53

مشقت های كودكی60

تاریخ به نقل از علمای عامه63

لبیک به استغاثۀ حضرت صدیقه (علیها السلام) 73

در انتظار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 81

خطاب حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) 82

غصب آشکار؛ آشکاری حق85

سخنان غم انگیز در بستر بیماری86

عذری بدتر از گناه89

واقعه ای بسیار تلخ برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) 91

مرحم برای پیکر مجروح93

بیانات جانسوز حضرت صدیقه (علیها السلام) 96

عكس العمل خلیفه102

پندی از امسلمه (علیها السلام) 107

ص: 5

توجه به امام حسین (علیه السلام) 109

زمینۀ یاری در عصر غیبت111

کتابنامه113

ص: 6

«امَا تَكَامَلَتِ النّبُوَّة لِنَبِی، حَتّى أَقَرَّ بِفَضْلِهَا وَ مَحَبَّتِهَا.» (1)

«نبوت هیچ پیغمبری تا زمانی که به منزلت و محبت حضرت فاطمه (علیها السلام) اقرار نکرد، کامل نشد».

من خدایم كه همه ملك جهان مال من است *** دل هر زنده و جنبده به دنبال من است

آن زمانی كه زمان یاد ندارد چه زمان *** آن مكانی كه مكان یاد ندارد چه مكان

نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی نه جهان *** نه ملك بود و نه جبریل و نه دوزخ نه جنان

دل من در پی یك واژۀ بی خاتمه بود *** اولین واژه كه آمد به نظر فاطمه (علیها السلام) بود

من به عشق رخ او ساخته ام دنیا را *** جبرئیل و ملك و آدم و پس حوّا را

ص: 7


1- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، 11، 161.

«وَ لَقَدْ كَانَتْ صَلَوَاتُ الله عَلَیهَا طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ الله مِنَ الْجِنِ، وَ االانسِ، وَ الطَّیرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمَلَائِكَةِ.» (1)

«اطاعت او [حضرت فاطمه (علیها السلام) که درود خدا بر ایشان باد] بر همۀموجوداتی که خدا خلق کرده است، از جنیان و انسان ها،پرندگان و چهارپایان و پیامبران و فرشتگان، واجب است.»

ص: 8


1- دلائل الإمامة 106؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، 11، 172 و11، 834.

پیشگفتار

در اتاقی كوچك، تنها و مریض از شدت درد پهلو در بسترش آرمیده بود. درد ناشی از زخم پیکر و بازو، مدام او را بی تاب می کرد. از فراق پدر گرامی و از درد جسم مجروح، به خود می پیچید. گریۀ او پایان نداشت. لحظه به لحظه بلندتر و جانسوزتر می نالید و روزبه روز نحیف و نحیف تر می شد. زخم ها و جراحت های ناشی از ضربات شلاق و سیلی و میخ درب، او را به مرگ نزدیك می گرداند؛ اما این درد در مقابل درد غصب خلافت، هیچ بود. صدای جدایی از كودكان و همسر مظلومش به گوش اهل خانه می رسید و لحظه به لحظه نگرانی فراق، آل کسا (علیهم السلام) را پریشان حال تر می کرد تا اینکه بانگ شهادت نواخته شد و عاقبت، حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) دو زانو بر زمین نشست و آه جانسوزی از عمق وجود بركشید و اشكش برجنازه ای غریب جاری گشت و در انتظار روز انتقام، به دست فرزندش مهدی (علیه السلام)، جام صبر را نوشید و تنها به عزلت نشست.

«مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَج.» (1)

«صبر و در انتظار فرج بودن چه نیکوست.»

ص: 9


1- بحارا لانوار، ج52، ص110.

قلم از بیان حوادث آن روزگار و خیانت خائنان قاصر است. قلم از اینکه بخواهد شخصیت و مقامات بانوی بانوان دو عالم (علیها السلام) را به رشتۀ تحریر درآورد، شکسته است. این عجز من است و از آن به این پی می برم که از فهم کمالات ایشان چه دورم؛ چراکه برای تعریف فردی یا شیئی، باید به آن احاطۀ کامل داشت. وقتی که صفات ذوات مقدس حساب نشدنی نیست، قطعاً احاطۀ بر آن نیز از وهم خارج است.

در این مقاله سعی شده تا با بازخوانی تاریخ در آن روزگار و مروری بر مقامات حضرت فاطمه (علیها السلام)، در زندگانی مان تجدید نظر کنیم. خدا نکند که روزی آن قدر از پویایی به روزمرگی گراییده باشیم که اصلاً بر خود وظیفه ای را که واجب است هیچ انگاشته و به فراموشی سپرده باشیم.

بر آنیم تا غم نامۀ بانوی دو عالم را بازبخوانیم و سَرَیانِ اشک را تجربه کنیم و وظیفۀمان را در برابر آن مسائل و در زمان غیبت بدانیم.

ص: 10

علّت خلقت

خدا بود و هیچ كس نبود. آنگاه خواست خود را بشناساند و فضل و كرمی كند. پس نوری آفرید و قدرت و علم و همۀ مراتب سلطنتی خود را در این نور مقدس ظاهر کرد. سپس آن را منشأ خلقت همۀ كائنات قرار داد. آنگاه به همه اعلام نمود که این نور پاك جانشین و خلیفۀ من در میان خلق است. پیروی از این نور الهی و دوستی با او، پیروی و دوستی و بندگی من است و دشمنی با او و سرپیچی از فرمان او، جنگِ با من است.

آنگاه خداوند متعال آن نور را باب رحمت خود برای همۀ مخلوقات قرار داد و بنا به حكمت خویش، آن را چهارده قسم کرد و در عرصۀ بشریت، لباس انسانی به آن ها پوشانید و آن چهارده نور مقدس را این چنین گرامی داشت. آن ها را برای خود برگزید و خزانه دار علم خود و مبلّغ پیغام خود به خلق قرار داد. در بیان علت این نوع آفرینش، حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) می فرمایند:

«لِأَنَّهُ لَا یرَى وَ لَا یدْرَكُ وَ لَا تُعْرَفُ كَیفِیتُهُ وَ لَا إِنِّیتُهُ.» (1)

«زیرا خدا دیده و درک نمی شوند و چگونگی و مكان او شناخته نمی شود.»

خداوند متعال ایشان را واسطه ای بین خود و مخلوقاتش قرار داده و صفات خود را در آن ها متجلی ساخته است. حضرت در ادامه می فرمایند:

ص: 11


1- البرهان فی تفسیر القرآنج4،ص193؛ بحار الأنوار ج 35،ص 28؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص 518.

«فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِی أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ فَبِهِمْ یظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَ مِنْهُمْ تُرَى آیاتُهُ وَ مُعْجِزَاتُهُ وَ بِهِمْ وَ مِنْهُم ْ عَرَفَ عِبَادُه عِبَادَةُ نَفْسِهِ وَ بِهِمْ یطَاعُ أَمْرُه.» (1)

«این ها (محمدو آل محمد (علیهم السلام)) از طرف خداوند سخن می گویند و پیام او را می رسانند و دستورات و نواهی خدا را بازگو می كنند. سپس خدا به واسطۀ آن ها قدرت خود را آشكار كرده و نشانه ها و معجزاتش را نشان داده است.»

خداوند متعال به واسطۀ این ذوات مقدس شناخته و اطاعت شد. در ادامۀ این روایت بسیار ارزشمند، عظمت و ارزش ایفاء نقش خلیفۀ الهی بودن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (علیهم السلام) این طور بیان می گردد:

«وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ الله وَ لَا یدْرَى كَیفَ یعْبَدُ الرَّحْمَنُ.» (2)

«اگر ایشان نبودند، خداوند شناخته نمی شد و مردم نمی دانستند که چگونه خدا را بپرستند.»

در ادامۀ تفضل بر خلق، حق تعالی به حبیبش، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمود:

«لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك.» (3)

ص: 12


1- تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص 395.
2- البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4،ص 193؛ بحار الأنوار، ج35،ص 29؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 9، ص519.
3- تفسیر القمی،ج 1،ص 17؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ج1، ص217؛ الوافی، ج1، ص52 وج 2، ص72؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج2،ص 117 وج 2، ص286؛ بحار الأنوار،ج 16، ص 406. إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج1، ص124.

«اگر تو نبودی جهان را خلق نمی کردم.»

هر لطفی كه به موجودات ارزانی داشتم به گل روی تو بود. تو را باب الله نامیدم. فقط تو و اهل بیت تو را به دوستی گرفتم. همه چیز غیر از من هلاک می شود. در کتاب خود اعلام كردم:

﴿كُلُ شَی ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَه﴾ (1)

«فقط وجه خدا باقی است.»

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:

«وَ نَحْنُ وَجْهُ الله الَّذِی یؤْتَى مِنْهُ.» (2)

«وجه خدا ماییم كه از جانب ما به سوی خدا باید رفت.»

و نیز به یکی از شیعیان فرمودند:

«كُلُّ شَيْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الطَّرِيقَ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ.» (3)

«هر چیزی هلاک می شود مگر آنکه راهی که بر آن استوار هستید (ولایت اهل بیت (علیهم السلام)) را انتخاب کند.»

بدین سبب تو را قدرت الله، علم الله، وجه الله، لسان الله و... قرار دادم و سعادت بشر را در انحصار پیروی و دوستی با تو پیوند زدم و تمامی ملائك و انبیاء را به پیروی از تو سفارش کردم.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی فرمودند:

ص: 13


1- 0. سورۀ مبارکۀ قصص،آیه شریفۀ 88.
2- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،ج 1،ص 66؛ الكافی ج 1، ص349؛ شیخ صدوق، التوحید،ص 151؛ تفسیر الصافی، ج4،ص 108؛ بحار الأنوار ج 4،ص 5 وج 4،ص 7 وج 24، ص197؛ تفسیر نور الثقلین،ج 4، ص146؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج10،ص 113.
3- بحارالأنوار،ج 24،ص 201.

«هنگامی كه به معراج رفتم، به امامت همۀ پیامبران به نماز ایستادم. جبرئیل عرض كرد که از این ها (یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر) بپرس که شما برای چه برانگیخته شدید و چرا هم اكنون زنده شده اید؟»

«قَالُوا بِلِسَانٍ وَاحِدٍ بُعِثْنَا وَ نُشِرْنَا لِنَقَرَّ لَكَ یا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِی بْنِ أَبِی طَالِب (علیهما السلام) بِالْإِمَامَةِ.» (1)

«همگی با یک زبان گفتند که ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به پیامبری تو و امامت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) اقرار می نماییم.»

شعاع خورشید محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)

بهشت را برای تو و دوستانت آفریدم و شدت علاقه ام به تو و خاندانت، آن چنان است که از گناهان شیعیانت درمی گذرم و به سبب محبت تو، بلا را از آنان دفع می کنم و آنان را در قیامت برایت روشنی چشم قرار می دهم. سید هاشم بحرانی در كتاب "معالم الزالقی" در تفسیر آیۀ شریفۀ ﴿إنَّ إِلَینا إیابَهُم * ثُمَّ إنَّ عَلَینا حِسابَهُمْ﴾ (2) از امام صادق (علیه السلام) روایتی آورده است:

«وقتی خداوند مردمان را در مكانی پهناور گردآورد، رسیدگی به حساب شیعیان ما را به تأخیر می اندازد. ما عرض می كنیم که خداوندا، این ها شیعیان ما هستند. خداوند تبارک وتعالی می فرماید که (3) امور ایشان را به شما واگذار كردم و شفاعت شما را دربارۀ آن ها قبول كردم و گنه كاران آن ها را آمرزیدم. آن ها را بدون حساب وارد بهشت كنید.»

ص: 14


1- 13. الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیهما السلام)، ص65؛ بحارالأنوار ج40،ص42.
2- سورۀ مبارکۀ غاشیه، آیۀ شریفۀ 25 و 26.
3- غرر الأخبار،ص 179؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام)، ص763؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 5،ص 647؛ بحار الأنوار،ج 8،ص 50؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج14،ص 261.

خداوند شدت علاقۀ خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه اظهار می کند:

«یا أَحْمَد (صلی الله علیه و آله و سلم) ! لَولاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلَاك وَ لَو لَا علی (علیه السلام) لَما خَلَقْتُكَ؛ وَ لَو لَا فَاطِمَة (علیها السلام) لَما خَلَقْتُكُمَا.» (1)

«ای احمد، اگر به خاطر تو نبود، عالم هستی را به وجود نمی آوردم و اگر علی (علیه السلام) نبود تو را نمی آفریدم و اگر فاطمه (علیها السلام) نبود هیچ كدام از شما دو نفر را خلق نمی كردم.»

از شعاع خورشید حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، تمامی كائنات پدید آمدند و از تشعشعات انوار مقدس این خورشید بود كه عالم خلق شد. این حدیث از ناحیۀ حق تعالی بیان می کند که فقط فاطمة زهرا (علیها السلام) می تواند دلیل این آفتاب عالم تاب بشود. ایشان کسی است که وجود مقدسش از جهت روشنایی و گرما و دیگر فیوضات، نمایان گر قدرت خورشید است. همۀ اهل بیت (علیهم السلام) نیز از اشعۀ تابناك فاطمی (علیها السلام) ظهور خواهند کرد.

بدین گونه، شعاع نورانی صدیقۀ كبری (علیها السلام) روح مردۀ موجودات را در برگرفته و حیات هر موجودی در عرصۀ ممكنات به یمن وجود حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) جان گرفته است. علمای عامه در كتب خود از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده اند که:

«خداوند بهشت را از نور خود آفرید. سپس آن نور چند قسمت شد: یک سوم آن به من رسید؛ یک سوم دیگر به حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) رسید؛ یک سوم نیز سهم حضرت علی (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) (امامان بعد) او شد.

ص: 15


1- عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص 44.

پس كسی كه به این نور رسید به ولایت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هدایت شده است و كسی كه به آن نرسید از ولایت گمراه شده است.» (1)

از ناقلان این احادیث بسیار تعجب است که با وجود نقل این احادیث، به آن پشت نموده اند!

از این جهت بود كه نورانیت باطن وجود ملكوتی صدیقۀ طاهره (علیها السلام)، تمام انبیا را به سرگردانی رسانیده بود. در این باره حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

«وَ هِی الصِّدِّیقَةُ الْكُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى.» (2)

«او صدیقۀ کبری است و دوران های اولیۀ خلقت به محوریت معرفت او آغاز شده است.»

اگر فاطمۀ زهرا (علیها السلام) نباشد، خورشید نیز توانایی قدرت نمایی نخواهد داشت. پس به واسطۀ ایشان است که گردش ستارگان، سیارگان، افلاكیان و هزاران هزار عالم رقم می خورد. عالم به اشارۀ صدیقۀ طاهره (علیها السلام) و به عطاء و اذن حق تعالی به تکاپو افتاد. حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«همانا خداوند هستی ها (جمیع مخلوقات) را به نور و عظمت خود نگاه داشته است.» (3)

امام صادق (علیه السلام) دربارۀ این نور مقدس می فرمایند:

ص: 16


1- مناقب آل ابی طالب،ج3،ص 106.
2- الأمالی شیخ طوسی،ص 668؛ بحار الأنوار،ج 43،ص105؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)، ص447؛ عوالم العلوم و المعارف. والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص 91 وج 11، ص458.
3- تفسیر جامع،ج4،ص 352 (از كتاب التوحید،ص 316، ح 3)

«لِأَنَ الله عَزَّوَجَلَ خَلَقَهَا مِنْ نُورِعَظَمَتِه.» (1)

«به درستی که خداوند عزوجل فاطمۀ زهرا (علیها السلام) را از نور عظمت خود آفریده است.»

اگر خلایق بخواهند مقامات این آیت عظمای الهی را بنویسند، به قطره ای از اقیانوسی بی کران هم دست نیافته اند؛ زیرا فرموده اند:

«مَا خَرَجَ إِلَیكُمْ مِنْ عِلْمِنَا إِلَّا أَلْفاً غَیرَ مَعْطُوفَةٍ.» (2)

«از علوم ما به شما فقط الفی رسیده كه به چیزی دیگر عطف شده باشد؛ یعنی الف شكسته.»

یقین داریم كه ظرف وجود خلایق، به دلیل عظمت رتبه و منزلت آن ذوات مقدس، تحمل فضایل و نور آن ها را نخواهد داشت.حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ» (3)

«اگر اجازه داشتیم مقامی را كه نزد خداوند داریم بیان كنیم، از درک آن عاجز می ماندید.» (4)

ص: 17


1- الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص133؛ معانی الأخبار،ص 64؛ علل الشرائع،ج1،ص 180؛ دلائل الإمامة، ص 149؛ بحار الأنوار،ج 43،ص 12؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، ص143؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ج1، ص15؛ عوالم العلوم، ج11، ص76؛ كشف الغمة، ج1، ص464.
2- القطرة، ج1،ص 72؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،ج 1،ص 507؛ مختصر البصائر،ص 188؛ بحار الأنوار،ج 25،ص 283.
3- بحارالانوار، ج25، ص385.
4- المحتضر،ص 128.

وجود مقدس صدیقۀ کبری (علیها السلام) از نور خاصه و عظمت حق تعالی خلق شد و چون تلألو نور وجودی ایشان از شدت عظمت برای مخلوقات، پذیرفتنی نبود، جهت تخفیف نورشان مراتبی را از عالم قدس به عرصۀ بشریت طی نمودند تا در دسترس مخلوقات قرار بگیرند و واسطۀ فیض رسانی آن ها بشوند. خورشید نیز برای نشر افاضات خود از آسمان، باید حجاب هایی را بدرد؛ چراکه موانع میان خورشید و زمین باعث می شود تا نور و گرمای آن تحمل کردنی شود. اگر برای خورشید حجاب هایی نمی بود، به یك باره كرۀ خاكی می سوخت و نابود می گشت.

چون حق تعالی خواست فیوضات خود را به مخلوقات برساند، بر وجود نورانی حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام) و دیگر ذوات مقدس (علیهم السلام) لباس بشریت پوشانید:

﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیهِمْ ما یلْبِسُون ﴾ (1)

«همان لباسی كه مردمان بپوشند، بر آنان می پوشانیم.»

امام كاظم (علیه السلام) می فرمایند:

«بر آن ذوات نورانی (علیهم السلام) لباس بشریت (اندام گوشتی) پوشاندیم.» (2)

این وجود مقدس از طرف خداوند به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه داده شده تا به وسیلۀ ایشان یازده نور گرامی برای هدایت و سعادت مخلوقات خلق شوند. در زیارت ایشان به خدای تعالی عرضه می داریم:

ص: 18


1- سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 9؛ بحار الأنوار،ج 35،ص 28.
2- بحارالأنوار، ج35، ص28.

«وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئمة (علیهم السلام).» (1)

«خداوندا، انوار امامان (علیهم السلام) را از نور حضرت فاطمه (علیها السلام) درآوردی.»

شخصیت حضرت خدیجه (علیها السلام)

خداوند برای درکِ فیضِ شعاعِ آفتابِ محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام)، به ایشان لباس بشری پوشانید. توفیق حمل این نور مقدس و سِرّ الهی نصیب زنی پاكدامن و نجیب به نام حضرت خدیجه (علیها السلام) شد. ایشان دختر «خویلد» بودند و خانواده ایشان از خانواده های اصیل و شریف و دانشمند قریش بودند. آن ها افرادی روحانی و از حامیان خانۀ خدا بودند.

این بانوی گرامی در خانواده ای شریف و روحانی تربیت یافت. از نكات درخشان زندگی ایشان، ازدواج با پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است كه با آن ثروت عظیم و تجارت های بزرگ به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روی نمود و همۀ ثروت خویش را برای پا گرفتن اسلام در اختیار حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داد. (2) به نقل بعضی از مورخین، حضرت خدیجه (علیها السلام) با پرسش از بزرگان و دانشمندان عصر خویش، راجع به اینكه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغمبر

ص: 19


1- إقبال الأعمال، ج 2، ص625؛ الإقبال بالأعمال الحسنة، ج3،ص 166؛ بحارالأنوار،ج97،ص 200؛ زاد المعاد؛ مفتاح الجنان، ص282؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص 1142.
2- در حدیثی آمده که جبرئیل نازل شد و درباره آیۀ شریفۀ (وآت ذی القربی حقه(، به رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت که فدک را به جبران فداکاری مادرش به فاطمه (علیها السلام) بده. فدک بدون جنگ و به تصمیم سران آن تسلیم رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شده بود و ایشان فرمودند که نیمی از فدک برای ساکنان آن و نیم دیگر برای حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. پس از نزول آیه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن نیمه را به حضرت فاطمه (علیها السلام) بخشیدند؛ اما چند روز پس از شهادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آن ملک از ایشان غصب شد.

آخر الزمان خواهند شد، مطلع بودند و در مقطعی مناسب حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان امین كاروان تجارت انتخاب نمودند و «مسیره» غلام خودشان را، ناظر آن کاروان قرار دادند. مسیره پس از برگشت از آن سفر، حوادث شگفت آوری را از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حضرت خدیجه (علیها السلام) تعریف كرد و اینگونه بود که آن بانوی بزرگوار، شیفتۀ سجایای اخلاقی و كریمانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شدند و به حضرت عرض كردند:

«ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، من چون تو را شریف، امانت دار، خوش خلق و راستگو یافته ام، میل دارم با تو ازدواج نمایم.» (1)

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از این پیشنهاد استقبال کردند و پس از مسائلی مقدماتی و تشریفات خانوادگی، این ازدواج را به خرمی به انجام رسانیدند.

«فَبَعَثَتْ إِلَى رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقَالَتْ لَهُ فِیمَا یزْعُمُونَ یا ابْنَ عَمِّ إِنِّی قَدْ رَغِبْتُ فِیكَ لِقَرَابَتِكَ مِنِّی وَ شَرَفَكَ فِی قَوْمِكَ وَ سَطَتِكَ فِیهِمْ وَ أَمَانَتِكَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلُقِكَ وَ صِدْقِ حَدِیثِكَ ثُمَّ عَرَضَتْ عَلَیهِ نَفْسَهَا. وَ كَانَتْ خَدِیجَة (علیها السلام) امْرَأَةً حَازِمَةً لَبِیبَةً شَرِیفَةً وَ هِی یوْمَئِذٍ أَوْسَطُ قُرَیشٍ نَسَباً وَ أَعْظَمُهُمْ شَرَفاً وَ أَكْثَرُهُمْ مَالًا وَ كُلُّ قَوْمِهَا قَدْ كَانَ حَرِیصاً عَلَى ذَلِكَ لَمْ یقْدِرُوا عَلَیهِ.» (2)

«آنگاه نزد رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد و آنچه در دلش بود را گفت، كه اى پسر عمو، من تو را دوست دارم؛ چراکه قرابت من و تو، شرافت تو در میان مردم، امانت داری تو نزد ایشان، حسن خلق و راستى گفتارت انکارنشدنی است. بعد از آن ازدواج خود را با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان

ص: 20


1- ، بحار الأنوار،ج 16،ص 9.
2- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) ج 1،ص 509؛ بحار الأنوار، ج16،ص 9.

گذاشت. خدیجه (علیها السلام) زنى استوار، محکم الرأی، دوراندیش، عاقل و شریف بود. نسب ایشان در آن روز از نسب های متوسط قریش بود. ایشان بسیار شریف بودند و اموال ایشان زیاد بود. مردان به ازدواج با ایشان راغب بودن؛ اما در این امر موفق نمی شدند.»

ایشان نخستین زنی بودند كه دعوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان پیغام آور از ناحیۀ خداوند قبول کردند و تمام ثروت بی حد و حصر خویش را بدون هیچ قید و شرطی در اختیار پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاردند؛ چراکه ایشان زنی بسیار عاقل و باهوش و مدیر بودند. ایشان از برنامه ها و اهداف عالی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطلاع داشتند. به نقل از هشام، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت خدیجه (علیها السلام) بسیار احترام می گذاشتند و به ایشان بسیار محبت می ورزیدند و در بعضی كارها با وی مشورت می نمودند. در واقع آن بانوی رشید و روشن فكر، نقش مشاور را برای پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) ایفا می كردند. (1)

از تدبر و روشن فكری ایشان، همین بس كه به گفتۀ هشام، ایشان به تجارت های بزرگی اشتغال داشتند و مردانی را اجیر می كردند تا برایشان تجارت كنند. پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان گرامی داشت ایشان فرموده اند:

«حضرت خدیجه (علیها السلام) از بهترین زنان این امت است.» (2)

نقل است كه حضرت خدیجه (علیها السلام) در تمامی حوادث مونس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و در هنگام اذیت کفار وقتی وارد خانه می شدند، با محبت حضرت خدیجه (علیها السلام) روبه رو می گردیدند و پیرامون مشكلات و حوادث با آن بانوی

ص: 21


1- تذكرة الخواص،ص 302.
2- تذكرة الخواص،ص 302.

دانشمند مشورت می کردند. (1) یكی از زنانِ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عایشه، می گوید:

«فَاَدْرَکَتْنِی الْغَیْرَةُ یَومَاً فَقُلْتُ وَ هَلْ کَانَتْ إِلَّا عَجُوزاً قَدْ اَخْلَفَ اللهُ لَکَ خَیْراً مِنْهَا قَالَتْ فَغَضَبَ حَتَّی اهْتَزَّ مَقْدَمَ شَعْرِهِ وَ قَالَ وَاللهِ مَا اَخْلَفَ لِی خَیْراً مِنْهَا لَقَدْ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرَ النَّاسُ وَ صَدَقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَاسَتْنِی بِمَالِهَا إِذْ حَرَّمَنِی النَّاسُ وَ رَزَقَنِی اللهُ أَولَادَهَا إِذْ حَرَّمَنِی أَوْلَادَ النِّسَاءِ؛ قَالَتْ: فَقُلْتُ فِی نَفْسِی وَاللهِ لَا أَذْکُرُهَا بِسُوءٍ أَبَداً.» (2)

«آن قدر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدیجه (علیها السلام) را به خوبی یاد می كرد که روزی به شدت به او حسادت کردم و گفتم که ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خدیجه (علیها السلام) پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به تو عطا كرده است. پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) خشمناک شدند و موهای پیشانی خود را گرفتند و فرمودند که به خدا سوگند، خدا بهتر از او را به من نداده است. خدیجه (علیها السلام) هنگامی كه دیگران كفر می ورزیدند، ایمان آورد و وقتی كه دیگران تكذیبم می كردند، مرا تصدیق نمود و وقتی كه سایرین محرومم می نمودند، اموالش را به رایگان در اختیار من گذاشت. زمانی که خداوند نسل مرا از بقیۀ زنان قطع کرده بود، نسلم را در اولاد او قرار داد.

به خدا قسم تصمیم گرفتم بعد از آن هیچ گاه از حضرت خدیجه (علیها السلام) به بدی یاد نكنم.» (3)

در روایات عامه رسیده است كه جناب جبرئیل هرگاه به حضور پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسید، عرضه می داشت:

ص: 22


1- بحارالأنوار،ج 16،ص 10.
2- تذكرة الخواص،ص 303.
3- تذكرة الخواص،ص 303.

«و فی الصحیحین أَیْضاً مِنْ حَدِیثِ أبی هُرَیْرَةَ قَالَ أَتَی جَبْرَئِیلُ رَسُولَ اللهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ خَدِیجَةُ قَدْ اَتَتْکَ فَاقْرَأْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَ بَشِّرْهَا بِبَیْتٍ فِی الجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَبَ.» (1)

«سلام پروردگار را به حضرت خدیجه (علیها السلام) برسان و بگو که خداوند قصر زیبایی در بهشت از جنس شاخه هایی که [سر و] صدا و ناراحتی در آن نیست، برای تو آماده كرده است.»

پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) محبت خاصی به ایشان داشتند. نقل است كه پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به جهت علاقه به این بانوی بزرگوار، به دوستان ایشان نیز احترام می گذاشتند. انس می گوید که گاهی هدیه ای تقدیم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می كردند و ایشان می فرمود:

«به خانۀ فلان زن ببرید. چون او دوست خدیجه (علیها السلام) بود.» (2)

در صحیحین از زبان عایشه آمده است:

«اَنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ مَا غِرْتُ عَلَی أَحَدٍ مِنْ نِسَاءِ رَسُولِ الله مَا غِرْتُ عَلَی خَدِیجَةَ وَ مَا رَأَیْتُهَا قَطّ وَلَکِنْ کَانَ رَسُولُ اللهِ یَکْثُرُ ذِکْرُهَا وَ رُبَّمَا ذَبَحَ الشَّاةَ فَیَقْطَعُ اَعْظَائَهَا وَ یَبْعَثُ بِهَا اِلَی صَدَائِقِ خَدِیجَةَ.» (3)

«آن طور که به خدیجه (علیها السلام) حسادت می کردم، به هیچ یک از زنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حسادت نمی کردم. هرگز او را ندیده بودم؛ اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را بسیار یاد می کرد. پیش می آمد که گوسفندی را ذبح کنند و سپس

ص: 23


1- تذكرة الخواص،ص 303.
2- سفینة البحار،ج 1،ص 380.
3- تذکرة الخواص،ص 303.

بخشی از آن را برای دوستان خدیجه (علیها السلام) بفرستند.»

ثمرۀ خلق کریمانۀ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن بانوی كریمه (علیها السلام)، آن شد كه نوری درخشید و جمیع كائنات را از ظلمت رهانید تا به یمن وجود پربرکتش و محبت به وی، مردم از آتش نجات پیدا کنند. برای رسیدن این نور از عالم ملكوت به زمین، حق تعالی مراحلی را برای پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) وضع نمود که برای خلقت انسانی، این تشریفات (از قبیل: تناول غذاهای بهشتی و عبادت های مخصوص و...) عملی گردیده. ماجرا این گونه اتفاق افتاد که روزی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابطح نشسته بودند که جبرئیل نازل شد و عرض کرد که خداوند بزرگ بر تو سلام می فرستد و می فرماید که چهل شبانه روز از خدیجه (علیها السلام) كناره بگیر و در خلوت به عبادت مشغول باش. پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از اجرای این فرمان الهی از طرف ملكی به تناول غذای بهشتی و عبادت های خاص مأمور شدند تا این كه این عزلت و عبادت چهل روزه با موفقیت به پایان رسید. آن گاه بود كه به دستور پروردگار، این فرمان رسید که ای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امشب از نماز مستحبی بگذر و پس از چهل روز به سوی خانۀ خدیجه (علیها السلام) حركت كن؛ زیرا خداوند اراده نموده كه از صلب تو فرزند پاكیزه ای بیافریند. (1)

پس از اجرای این فرمان الهی، پس از مدتی آثار حمل در حضرت خدیجه (علیها السلام) هویدا شد. به فرمودۀ حضرت امام صادق (علیه السلام) هنگامی كه حضرت

ص: 24


1- الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص453؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة،ص221؛ بحار الأنوار،ج 16،ص 79؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 109؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص 54.

خدیجه (علیها السلام) با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج نمودند، زنان مكه با ایشان قطع رابطه كردند و حتی با ایشان سلام و احوال پرسی نیز نمی كردند و همه ایشان را تنها گذاشته بودند. ایشان به همین جهات، ناراحت و اندوهگین شده بودند؛ ولی هنگامی كه آبستن شدند، از غم تنهایی رهایی یافتند؛ چرا كه با نور مقدس آن مولود، راز و نجوایی داشتند و از طرفی جبرئیل، حامل بشارتی از طرف پروردگار بود. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این بشارت را اینگونه برای همسر باوفایش بیان می کند:

«يَا خَدِيجَةُ، هَذَا جَبْرَئِيلُ يُبَشِّرُنِي بِأَنَّهَا أُنْثَى، وَ أَنَّهَا النَّسَمَةُ الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ، وَ أَنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) سَيَجْعَلُ نَسْلِي مِنْهَا، وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً فِي الْأُمَّةِ»

«ای خدیجه! این جبرئیل است که به من بشارت می دهد که همانا فرزندت دختر است و او را طاهره و با برکت یاد می کند و خداوند نسل مرا از او قرار خواهد دادو از نسل او ائمه در این امت خواهند بود.» (1)

بدین سان قلب حضرت خدیجه (علیها السلام) پس از آن همه محرومیت و تنهایی، مملو از شادمانی شد. روزگار آرام آرام طی شد و دوران بارداری سپری گشت و هنگام ولادت آن نور مقدس فرارسید. حضرت خدیجه (علیها السلام) در پیچ و تاب درد درافتادند. كسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقشان فرستادند و پیغام دادند:

«كینه های قدیمی را فراموش كنید و در این موقع حساس، به فریادم برسید و مرا در این امر یاری دهید.»

ص: 25


1- دلائل الامامه،ص 8.

مدتی نگذشت كه فرستادۀ حضرت خدیجه (علیها السلام) با چشم گریان برگشت و گفت:

«درب خانۀ هر كسی را زدم، خواهش شما را نپذیرفت و همه در پاسخ گفتند که به خدیجه بگو پند و اندرز ما را نپذیرفتی و با یتیم تهیدستی ازدواج نمودی؛ از این رو ما به یاری ات نمی آییم.» (1)

در همان روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد اتاق حضرت خدیجه (علیها السلام) شدند و فرمودند:

«ای خدیجه (علیها السلام)، از این كه زنان مكه تو را ترک كرده و در این موقعیت حساس به یاری تو نیامدند، غمگین مباش؛ زیرا همین امروز گروهی از بانوان زیبای بهشتی به سوی تو فرود می آیند.»

در این حال، بانوانی با چهره های شاد و با بوی عطری دلنشین و چشمانی نمكین كه از پیشاپیش آن ها نوری می درخشید و از آن ها نسیمی از عطر خوش بو می ورزید به طوری که همۀ مكه را فرا گرفته بود، فرود آمدند. آن ها به حضرت خدیجه (علیها السلام) سلام کردند و به بهترین وجه تحیت گفتند، تا آنجا كه هر كدام از آن ها آن بانوی بزرگوار را در زایمان یاری کردند.» (2)

با تولد وجود ملكوتی حضرت فاطمه (علیها السلام)، ناگهان تمام ملكوت خداوند در

ص: 26


1- الأمالی شیخ صدوق،ص 593؛ دلائل الإمامة ص 77؛ نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة،ص 197؛ روضة الواعظین ج 1،ص 143؛ الخرائج و الجرائح،ج2،ص 524؛ الدرر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم،ص 454؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة،ص 222؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2، ص194؛ بحار الأنوار،ج 16،ص 80 و ج43،ص2؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)، ص29؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج 1،ص 12؛ عوالم العلوم،ج11،ص 9 وج 11،ص 55.
2- الثاقب فی المناقب،ص 286.

عالم، نور باران شد.

خلقت نوری حضرت فاطمه (علیها السلام)

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) دربارۀ خلقت صدیقۀ کبری (علیها السلام) فرمودند:

«خداوند نور حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) را قبل از آفرینش هستی خلق کرد.»

و فرمودند:

«هنگامی كه آن نور مقدس درخشید، آسمان ها و زمین به آن نور روشن گشت. چشمان فرشتگان خیره شد و خدای تعالی را سجده نمودند و گفتند که خدای ما و سرور ما، این چه نوری است؟»

حق تعالی به آن ها وحی فرمود:

«هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی، وَ أَسْكَنْتُهُ فِی سَمَائِی، خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِی مِنْ أَنْبِیائِی، أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً یقُومُونَ بِأَمْرِی، یهْدُونَ إِلَى حَقِّی، وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیی.» (1)

«این نوری از نور من است كه آن را در آسمان ها جای دادم و از نور عظمت خویش آفریده ام. من این نور را از صلب یكی از پیامبرانم (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) بیرون می آورم كه او را بر همۀ پیامبران برتری می دهم. از این نور گروهی (امامانی (علیهم السلام)) را به وجود می آورم كه برای امر من قیام می كنند و آفریدگانم را به سوی من راهنمایی می نمایند و من

ص: 27


1- القطرة، ج2، ص409؛ الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص133؛ بحار الأنوار، ج43، ص12؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)، ص143؛ عوالم العلوم،ج11،ص 76.

آن ها را جانشینان خود در روی زمین قرار می دهم.»

از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:

«فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِي كَانَتْ بَيْنَ يَدَيْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْكَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَيْنِ بَيْضَاوَيْنِ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْيَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْكِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالْأُخْرَى» (1)

«آنگاه كه فاطمه (علیها السلام) از مادر متولد شد، خانه های مكه روشن گشت و روی زمین خانه ای نبود، مگر اینكه آن نور در آن پرتو افشانی كرده بود. آنگاه ده نفر از حوریه های بهشتی كه در دست هر یک از آن ها طشت و ابریقی از آب كوثر بود، بر او وارد شدند. سپس دو قطعه پارچه آوردند كه از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوش بوتر بود. پس یكی را به جای قنداق به كار بستند و دیگری را به سر و تن او پوشاندند.»

پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ نحوۀ خلقت این نور الهی، چنین می فرمایند:

«آیا می دانید حضرت فاطمه (علیها السلام) چگونه آفریده شده است؟»

گفتند: «خدا و رسولش داناترند.»

آنگاه فرمودند:

«حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ لَا إِنْسِيَّة»

«فاطمه (علیها السلام) حوریه ای است که به شكل آدمیان آفریده شده، نه این كه از جنس آنان باشد.

ص: 28


1- مناقب آل ابی طالب،ج3،ص 340.

آن گاه فرمودند:

«مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِيلَ وَ مِنْ زَغَبِه» (1)

از عرق و پر جبرئیل آفریده شده است.

گفتند: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، این امر برای ما مشكل شده. می فرمایید که او حوریه ای انسیه است؛ ولی انس نیست! و می فرمایید که او از عرق و پر جبرئیل آفریده شده است!»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«اكنون برای شما می گویم. پروردگار برای من سیبی از بهشت به وسیلۀ جبرئیل فرستاد كه آن را به سینه اش چسبانده بود. پس جبرئیل عرق كرد و سیب نیز عرق نمود تا این که عرق آن دو مخلوط شده و یكی گشت. آن گاه جبرئیل عرض كرد که خداوند متعال، این سیب را برای شما از بهشت فرستاده است. من آن را گرفتم و بوسیدم و به چشمانم گذاشتم و به سینه ام چسبانیدم. آنگاه عرض كرد که ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، تو باید آن را بخوری. به او گفتم که آیا باید هدیۀ پروردگارم را بخورم؟ او گفت که آری، تو مأموری آن را تناول فرمایی. وقتی آن را شكافتم نوری از آن درخشید كه من وحشت کردم. جبرئیل گفت که آن را بخور. این نورِ منصوره، فاطمه (علیها السلام)، است. گفتم که ای جبرئیل، منصوره كیست؟

گفت:

«جَارِیةٌ تَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ وَ اسْمُهَا فِی السَّمَاءِ مَنْصُورَةُ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَة (علیها السلام).» (2)

ص: 29


1- بحارالانوار، ج43، ص18.
2- بحار الأنوار،ج 43، ص18؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 124 وص 160؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 87؛ ذخائر العقبی، ص36؛ ینابیع المودة، ص197؛ لسان المیزان،ج 5،ص 160؛ میزان الإعتدال، ج1،ص 81؛ أرحج المطالب،ص 239.

«آن دختری است كه از صلب تو به وجود می آید و نام او در آسمان، منصوره و در زمین، فاطمه (علیها السلام) است.»

عاقبت، آن نور مقدس به صورت بشر، در عرصۀ خاكی از رحم پاك حضرت خدیجه (علیها السلام) متولد شد. به نقلِ اكثر علمای امامیه، ایشان پنج سال بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شدند. این نور مقدس، كوثر حق تعالی بود كه به حبیبش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه نمود. چنانکه در زیارت ایشان به خدا عرض می کنیم:

«فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ الله، وَ بِضْعَةِ لَحْمِهِ وَ صَمِیمِ قَلْبِهِ، وَ فِلْذَةِ كَبِدِهِ، وَ النُّخْبَةِ مِنْكَ لَهُ، وَ التُّحْفَةِ خَصَصْتَ بِها وَصِیهُ وَ حَبِیبَةِ الْمُصْطَفى وَ قَرِینَةِ الْمُرْتَضى.» (1)

«حضرت فاطمه (علیها السلام)، دختر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، پارۀ تن او، قوام قلب او و جگر گوشه اش و انتخاب شدۀ خدا برای رسولش، هدیه ای که تو [خدای متعال] حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به آن اختصاص دادی. او حبیبۀ مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم شأن مرتضی (علیه السلام) است.»

وجود گرامی اش این گونه پا به عرصۀ زمین گذاشت و به اذن حق تعالی از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نام او را فاطمه (علیها السلام) گذاشتند.

حضرت امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ ع أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مَلَكٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ ص فَسَمَّاهَا

ص: 30


1- الإقبال بالأعمال الحسنة ج3،ص 166؛ بحار الأنوار،ج 97، ص200.

فَاطِمَة» (1)

هنگامی كه حضرتش متولد شد، خدای متعال به یكی از فرشتگان وحی فرمود تا كلمۀ فاطمه (علیها السلام) را بر زبان پدر گرامی اش جاری سازد.

این گونه بود که آن وجود نورانی از عالم ملكوت، به دنیای ما تشریف فرما شدند. حضرت امام كاظم (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«ظَاهِرُهُمَا بَشَرِیةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِیةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَیاكِلِ النَّاسُوتِیةِ حَتَّى یطِیقُوا رُؤْیتَهُمَا.» (2)

«ظاهر آن دو (یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)) بشر است؛ ولی حقیقت و باطن شان به خدا منسوب و مربوط است و در میان مردم به شكل خودشان ظاهر شدند تا مردم تحمل دیدن آن ها را داشته باشند و این فرمایش خداوند است كه:

﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَیهِمْ ما یلْبِسُونَ ﴾ (3)؛همان لباسی كه مردمان پوشند بر آنان بپوشانیم.

آن دو جانشینان پروردگار و حجاب خداوند یكتا هستند. آفرینش را با آن ها آغاز كرده و هستی و مقدرات را با آن ها پایان می بخشد. سپس حضرت فاطمه (علیها السلام) را از نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آفرید، همان طور كه نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از نور خودش اقتباس كرد. از نور حضرت فاطمه (علیها السلام) و حضرت علی (علیه السلام)، حضرت حسن (علیه السلام) و حضرت حسین (علیه السلام) را

ص: 31


1- کافی، ج1، ص460.
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام)، ص394؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4،ص 192؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 9،ص 518؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 31.
3- سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 9.

آفرید؛ مثل نوری كه از چراغ ها می توان اقتباس كرد. این ها از نور آفریده شده اند و از نسلی به نسل دیگر و از صلب پدری به پدر دیگر و از رحم مادری به مادر دیگر منتقل شده اند، نه این كه از آب گندیده و نطفۀ پست نجس باشند؛ بلكه نوری هستند كه از صلب های پاک، به رحم های پاكیزه منتقل شده اند. به خاطر این كه ایشان برگزیدۀ برگزیدگان و جوهر جواهراند.» (1)

روایت دیگری نیز در عظمت حضرت فاطمه (علیها السلام) نقل شده است: روزی حضرت فاطمه (علیها السلام) به حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) عرض كرد:

«ای ابالحسن، خداوند تبارک و تعالی نور مرا آفرید و آن نور همواره تسبیح خدا می کرد. سپس آن را به درختی از درخت های بهشت به ودیعه نهاد و آن را روشن گردانید. هنگامی كه پدرم (در شب معراج) به بهشت وارد شدند خداوند به ایشان الهام کرد كه از میوۀ آن درخت بچیند و آن را در دهان گذاشته و بچرخاند. او نیز چنین كرد و خداوند نور مرا به صلب پدرم و سپس از او به مادرم خدیجه (علیها السلام) منتقل كرد تا اینكه از او به دنیا آمدم. وجود من از همان نور است.» (2)

در فضل چنین نور مقدسی نقل است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«جبرئیل به من خبر داد كه آدم و حوا (علیهما السلام) در بهشت با هم به گفتگو و نزاع پرداختند. حضرت آدم (علیه السلام) فرمود که ای حوّا چه فایده ای در این نزاع است؟ حوا گفت که می خواهم بدانم خداوند كسی را بهتر از من و تو آفریده است؟ خداوند تبارک و تعالی به حضرت آدم (علیه السلام) وحی فرستاد

ص: 32


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص 394؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4، ص193؛ بحار الأنوار، ج35،ص 28؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 9، ص518؛ عوالم العلوم، ج11،ص 31.
2- عیون المعجزات، 54؛ بحارالأنوار،ج 43،ص8.

که ای آدم (علیه السلام)، در بهشت گردش كن و نگاه کن؛ چه می بینی؟ حضرت آدم (علیه السلام) در ضمن گردش در بهشت، ناگهان چشمش به قبه ای افتاد كه بدون تکیه به چیزی از بالا و بدون استقرار بر پایه ای از پایین، ثابت و برقرار بود و داخل آن شخصی را دید كه تاجی بر سر و گردن بندی در گردن و دو گوشواره به گوش هایش بود. آدم با مشاهدۀ آن منظره به سجده افتاد. خداوند تباركک و تعالی به او فرمود که ای آدم (علیه السلام) این چه سجده ای بود؟ اینجا كه محل سجده و عبادت نبود! آدم (علیه السلام) عرض كرد که ای جبرئیل، این قبه ای كه زیباتر از آن را در بهشت مشاهده نكرده ام چیست؟ جبرئیل فرمود که این به قدرت خداوند به وجود آمده و برقرار گشته است. آدم (علیه السلام) عرض كرد که شخص داخل قبه، كیست؟ جبرئیل فرمود که او حوریه ای به صورت آدمیان است و از صلب پیغمبری به نام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج می گردد. حضرت آدم (علیه السلام) عرض كرد که آن تاجی كه بر سر دارد چیست؟ جبرئیل گفت که او پدرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و گردن بندی كه در گردن اوست، همسرش حضرت علی (علیه السلام) است و آن دو گوشوارۀ عرش الهی، دو گل خوشبوی بهشت، دو فرزندش حضرت امام حسن (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) هستند.» (1)

نقل است که شخصی از اشراف و بزرگان عرب خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و گفت که ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در حالی كه ما و شما از یك چیز آفریده شده ایم، چرا شما از ما برتر شدید؟!

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«ای برادر عرب، آن هنگام كه خداوند متعال تصمیم گرفت ما را

ص: 33


1- القطرة،ج 1، ص415 وج 1، ص416؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم:،ص459؛ حلیة الأبرار،ج 2،ص 11.

بیافریند، سخن گفت كه به واسطۀ آن علم، نوری پدید آمد. سپس سخن دیگری گفت كه به روح تبدیل شد. پس من و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را (از آن نور) آفرید. آنگاه از نور من عرش الهی را آفرید. من از عرش برتر هستم. از نور حضرت علی (علیه السلام) آسمان ها را آفرید؛ بنابراین حضرت علی (علیه السلام) از آسمان ها برتر است و از نور حسن (علیه السلام) ماه را آفرید. پس حسن (علیه السلام) از ماه برتر است. از نور حضرت حسین (علیه السلام) آفتاب را آفرید؛ پس حضرت حسین (علیه السلام) از آفتاب برتر است. آنگاه خداوند متعال تاریكی را بر زمین مسلط نمود. فرشتگان نتوانستند این تاریكی را تحمل كنند؛ پس به سوی خداوند متعال شكوه نمودند. آن گاه حق تعالی به جبرئیل فرمود که مقداری از نور فاطمه (علیها السلام) را برگیر و در قندیلی قرار ده و آن را در گوشوارۀ عرش آویزان كن. جبرئیل فرمان الهی را انجام داد. در این هنگام، آسمان ها و زمین های هفتگانه روشن گشتند و فرشتگان تسبیح و تقدیس الهی را به جا آوردند.»

سپس خداوند متعال فرمود:

«وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ جُودِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِی! لَأَجْعَلَنَّ ثَوَابَ تَسْبِیحِكُمْ وَ تَقْدِیسِكُمْ لِفَاطِمَةَ وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا وَمُحِبِّیهَا اِلَی یومِ القِیامَةِ فَمِنْ اَجْلِ ذَلِكَ سُمِّیتِ الزَّهْرَاء (علیها السلام).» (1)

«به عزت، عظمت، بخشش، بزرگواری، والایی و منزلتم سوگند! كه البته پاداش تسبیح و تقدس شما ملائک را تا روز قیامت برای حضرت فاطمه (علیها السلام) و همسرش و فرزندان و دوستانش قرار خواهم داد. به همین جهت بود كه آن حضرت، زهرا (علیها السلام) نامیده شد.»

ص: 34


1- القطرة، ج2،ص 427؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم:،ص 459؛ حلیة الأبرار،ج2،ص 11.

معانی اسم ها

نام های مقدس حضرت زهرا (علیها السلام) دارای معانی و بطن ها و حقایقی می باشند كه در این باره، حضرت امام صادق (علیه السلام)، به این سؤال كه چرا حضرت فاطمۀ زهراء (علیها السلام) را زهراء نامیده اند، چنین می فرمایند:

«لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا.» (1)

«زیرا خداوند عزوجل او (زهرا (علیها السلام)) را از نور عظمتش آفرید. پس چون او طلوع كرد، آسمان ها و زمین به نورش نورانی گردید.»

نیز فرمودند:

«یا ابْنَ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لِمَ سُمِّیتِ الزَّهْرَاء (علیها السلام) زَهْرَاءَ فَقَالَ لِآن ها تَزْهَرُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمنین (علیه السلام) فِی النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّور.» (2)

«دلیل این كه حضرت زهرا (علیها السلام)، زهرا (علیها السلام) نامیده شده اند، این است كه در روز، سه مرتبه درخشش نورانی برای امیر المؤمنین (علیه السلام) داشتند.»

همین نور مقدس است كه اهل بهشت را به شگفتی و تحیر و سرور وا می دارد. از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:

«آن هنگام كه اهل بهشت غرق رحمت الهی هستند، نوری را مانند نور

ص: 35


1- الإمامة و التبصرة من الحیرة،ص 133؛ علل الشرائع،ج 1، ص180؛ دلائل الإمامة ص 149؛ بحار الأنوار،ج 43،ص 12؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ج1،ص 15؛ عوالم العلوم،ج 5، ص61؛ نوادر المعجزات محمد بن جریر الطبری (الشیعی) ص82؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)،ج3،ص 106؛ المحتضر، ص234؛ الجواهر السنیة ص 240.
2- علل الشرائع،ج 1،ص 180؛ بحار الأنوار، ج43، ص11؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)،ص 134؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 76؛ خصائص الفاطمیه (علیها السلام)، ج 1،ص207.

خورشید مشاهده می كنند كه درخشندگی خاصی دارد. بهشتیان می گویند که خداوندا، تو در كتاب عزیز خود فرموده ای:

﴿لا یرَوْنَ فِیها شَمْساً﴾ (1)؛ در بهشت خورشید را نمی بینند.

پس این چه نوری است؟»

خداوند تبارك و تعالی، جبرئیل را به سوی آن ها روانه می كند و به آن ها می گوید:

«لَیسَ هَذِهِ بِشَمْسٍ وَ لَكِنَّهُ عَلِی وَ فَاطِمَةُ (علیهما السلام) قَدْ ضَحِكَا فَأَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ نُورِ ضَحِكِهِمَا.» (2)

«این نوری كه مشاهده كردید، نور خورشید نیست؛ بلكه حضرت علی (علیه السلام) و فاطمۀ الزهرا (علیها السلام) خنده ای كردند و از نور لبخند آن ها چنین تابش و درخششی در بهشت ظاهر گردیده است.»

همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام) در عظمت این بانو فرموده اند:

«لَوْ لَا أَنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمنین (علیه السلام) لِفَاطِمَةَ (علیها السلام) مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ.» (3)

«اگر خداوند متعال، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را خلق نكرده بود، از آدم تا خاتم و تا آخر دنیا كفو و همسری برای حضرت زهرا (علیها السلام) پیدا نمی شد.»

ص: 36


1- سورۀ مبارکۀ دهر، آیۀ شریفۀ 13.
2- القطرة،ج 1،ص 401؛ صدوق، الأمالی،ص 262؛ روضة الواعظین ج 1، ص163؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام)،ص727؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص552؛ بحار الأنوار،ج 35،ص 241؛ تفسیر نور الثقلین،ج 5، ص480؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج14، ص77؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 115؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج3، ص329.
3- الكافی ج 1،ص 461 و ج 2،ص 498؛ الوافی،ج3، ص748؛ مرآة العقول،ج 5، ص349؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ص426.

از كتب عامه نیز به نقل از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:

«لَوْ لَمْ یخْلُقِ الله عَلِی بْنَ أَبِی طَالِب (علیهما السلام) لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ (علیها السلام) كُفْو.» (1)

«اگر خداوند متعال حضرت امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را خلق نمی کرد، برای حضرت فاطمه (علیها السلام) هم شأنی وجود نداشت.»

آری، نور او با هیچ چیزی هم سنخ نیست، مگر از چیزی كه از جنس نور باشد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دراین باره فرمودند:

«فَقَالَ الْمَلَكُ لَسْتُ بِجَبْرَئِیلَ أَنَا مَحْمُودٌ بَعَثَنِی الله عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أُزَوِّجَ النُّورَ مِنَ النُّورِ قَالَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) مِنْ علی (علیه السلام).» (2)

«فرشته ای با بیست و چهار صورت نزد من آمد. گفتم حبیبم، جبرئیل، تو را در این صورت ندیده بودم. آن فرشته گفت که من جبرئیل نیستم. من محمودم. خداوند مرا مبعوث کرده که نور را به ازدواج نور درآورم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که ازدواج چه کسی با چه کسی؟ محمود گفت که فاطمه (علیها السلام) با علی (علیه السلام). زمانی که فرشته برگشت، بین دو کتفش نوشته شده بود که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خدا و علی (علیه السلام) وصی او. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت که این نوشته ها چه زمانی بر روی کتفت نوشته شده است؟ آن

ص: 37


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ج1، ص146؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج2، ص38؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ج2،ص 181؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4، ص143؛ عوالم العلوم،ج 11، ص368.
2- الكافی ج 1، ص461 و ج8،ص340؛ الأمالی صدوق،ص 593؛ معانی الأخبار،ص 104؛ نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة (علیهم السلام)،ص 210؛ الوافی،ج3، ص747؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج3،ص 40؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)،5ج، ص347؛ دلائل الإمامة ص 93؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ج1، ص14؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ج3،ص 349؛ تسلیة المجالس و زینة المجالس،ج 1،ص 536؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج2،ص338 وج 2،ص 412؛ بحار الأنوار،ج 43، ص11؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ص466؛ عوالم العلوم،ج 11، ص446؛ محتضر، ص235 (با مختضر اختلافی در اسم فرشته و سال نوشته).

فرشته عرض کرد که بیست و دو هزار سال قبل از این که خدای عزوجل، آدم (علیه السلام) را خلق کند.»

دربارۀ تعابیر و معانی اسم های مقدس حضرت فاطمه (علیها السلام) كه همانا حقیقت آن ها، اسماء حسنی حق تعالی می باشد، در زبان پاك معصومین (علیهم السلام)، معانی لطیفی كه نشان از مقام و جلالت حضرت فاطمه (علیها السلام) می باشد، بیان گردیده است كه این روایت را علمای عامه نیز در چندین كتاب ذكر كرده اند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:

«إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ حَورَاءُ إِذْ لَمْ تَحِضْ وَ لَمْ تَطْمُثْ وَ إِنَّمَا سَمَّاهَا فَاطِمَةَ لِاَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ مُحِبِّیهَا عَنِ النَّارِ.» (1)

«دخترم فاطمه (علیها السلام) حوریه ای در لباس انسان هاست. او از مرض های زنانه پاک است. او فاطمه نامیده شده است؛ چون خداوند متعال او و دوستانش را از آتش بركنار داشته است.»

كتب شیعه نیز نظیر همین حدیث را این چنین نقل کرده اند كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«سُمِّیتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) لِآن ها فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا.» (2)

«او در زمین فاطمه (علیها السلام) نامیده شده؛ زیرا شیعیان وی از آتش دوزخ بركنار خواهند بود و دشمناش از محبت او بی بهره اند.»

ص: 38


1- ذخائر العقبی، ص26؛ الغدیر،3ج، ص295؛ کنز العمال،ج 12،ص 10؛ كتاب سوگنامه فدک،ص 38 وص 82؛ تاریخ بغداد،ج 12، ص328.
2- معانی الأخبار، ص396؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4،ص 337.

همین است فرمایش خدای متعال كه در سورۀ مبارکۀ روم می فرماید:

﴿وَ یوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُون * بِنَصْرِ الله ﴾

«مؤمنان در آن روز به وسیلۀ یاری خداوند، مسرور می شوند.»

نصرت و یاری؛ یعنی حضرت فاطمه (علیها السلام). (1)

در واقع روز قیامت؛ یعنی روز نمایش عظمت بی نظیر حضرت فاطمه (علیها السلام). در روایتی از علمای عامه آمده است كه روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«چون روز قیامت شود، منادی از عرش خداوند ندا می دهد که ای اهل محشر، سرها را به زیر افكنده، دیدگان برهم نهید تا فاطمه (علیها السلام)، دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، از صراط عبور كند. سپس حضرت فاطمه (علیها السلام) عبور می كنند و هفتاد هزار جاریه از حورالعین، ایشان را همراهی می نمایند. ایشان در سرعت مانند برق درخشنده هستند.» (2)

آری، فاطمه (علیها السلام) اسمی است كه از اسماء حق تعالی مشتق گردیده است و بر عرش بهشت چنین نوشته شده است:

«وَ أَنَا الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَة (علیها السلام).» (3)

در كتب علمای شیعه، این چنین نقل شده است که روزی جناب سلمان (رحمة الله) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد که ای مولای من، از تو تقاضا دارم كه به خاطر

ص: 39


1- تفسیر فرات،ص 321، ح 6.
2- نزهة المجالس،ج 2،ص 226؛ الصواعق المحرقه،ص 188؛ ینابیع المودة،ص 199؛ اسعاف الراغبین،ص 190؛ نبهانی، شرف الموّید،ص 53؛ كتاب نور الابصار،ص 42؛ ارجح المطالب،ص 248.
3- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ج2،ص 500 وج3،ص 6؛ راوندی، قصص الأنبیاء (علیهم السلام)، ص45؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم،ص763؛ غرر الأخبار،ص202؛ بحار الأنوار،ج 27،ص5؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص23؛ كتاب فاطمه الزهرا (علیهما السلام)،ص79.

خدا از فضائل حضرت فاطمه (علیها السلام) در قیامت به من خبر دهی. رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) شادمان شدند و با خرسندی از این درخواست استقبال كردند و فرمودند:

«سوگند به كسی كه جان من در اختیار اوست، فاطمه (علیها السلام) تنها زنی است كه در قیامت سواره وارد می شود. او بر روی شتری می نشیند كه سر آن جلوه ای از ترس خدا و دو چشمش از نور پروردگار و زمام آن از بزرگی حق تعالی و گردنش از نورانیت الهی است. قسمت بالای آن از خشنودی خداوند و قسمت پایین آن از پاكی او و چهارپای آن از عزّت خداوند است. وقتی راه می رود خدا را تسبیح می گوید و وقتی صدا می كند، تقدیس پروردگار می نماید.

بر آن كجاوه ای از نور نهاده و زنی كه حوریه ای به صورت آدمیان است در آن نشسته است. وجود بی نظیری که از سه صنف خلق شده است: اول آن از مشک خوش بو، وسط آن از عنبر سیاه رنگی كه سفیدی بر آن غالب باشد و آخر آن از زعفران سرخ كه با آب حیات سرشته شده است، می باشد. اگر در هفت دریای شور آب دهانی بیندازد همگی شیرین و گوارا می شوند. اگر ناخن انگشت كوچک خود را در دنیا ظاهر كند، خورشید و ماه را می پوشاند.

جبرئیل از طرف راست، میكائیل از طرف چپ، علی (علیه السلام) از پیشاپیش او و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السلام) از پشت سرش در حركت اند. خداوند تبارک و تعالی هم مراقب او و نگه دارش می باشد. پس با این شكوه وارد صحنۀ قیامت می گردد. ناگهان ندایی از جانب پروردگار می رسد که (1) ای مردم، چشمان خود را فرو بندید و سرها را به

ص: 40


1- بحارالأنوار، ج27،ص 140؛ مناقب آل ابی طالب،ج3،ص 107؛ امالی،ص 130؛ دلائل الامامه،ص 153؛ مسائل علی بن جعفر (علیهما السلام)،ص 345؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام)،ص 473؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4،ص 553؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 1057؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 10، ص577؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص1159؛ (البته این حدیث تواتر معنوی دارد)

زیر آورید. فاطمه (علیها السلام)، دختر پیامبر شما و همسر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام شما، و مادر امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) وارد صحرای محشر شده است و می خواهد از آن عبور كند.

حضرت فاطمه (علیها السلام) در حالی كه خود را با دو چادر سفید رنگ پوشانیده است از صراط عبور می کند و زمانی كه وارد بهشت می شود و به نعمت ها و بخشش های الهی كه برایش فراهم گردیده می نگرند، این آیه را تلاوت می كنند:

«﴿بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیم وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ * الَّذی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یمَسُّنا فیها لُغُوبٌ﴾ (1)؛ بنام خداوند بخشنده و مهربان. سپاس و ستایش سزاوار خداوندی است كه اندوه را از ما بر طرف كرد و همانا پروردگار ما بخشندۀ گنه كاران و پاداش دهندۀ نیكوكاران است. او كه ما را به لطف و كرم خود، در سرای همیشگی وارد كرد؛ جایی كه در آن هیچ رنج و دردی به ما نرسد و هرگز خستگی و رنجوری و ضعف به ما راه پیدا نكند.»

در ادامۀ حدیث، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

ص: 41


1- سورۀ مبارکۀ فاطر، آیات شریفه 34 و 35.

«پس از آن، خداوند تبارک و تعالی به حضرت فاطمه (علیها السلام) پیغام می دهد که (1) ای فاطمه (علیها السلام)، آنچه می خواهی درخواست كن تا به تو عطا كنم و آنچه آرزو كنی برآورده می نمایم تا تو خشنود گردی.»

حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض می كند:

«إِلَهِی أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی عِتْرَتِی بِالنَّار.»

«تو آرزوی من و نهایت امید من هستی. از تو درخواست می كنم كه دوستان من و دوستان خاندان من را به آتش سوزندۀ خود عذاب نكنی.»

دوباره از درگاه ربوبی ندا می رسد:

«فَیوحِی الله إِلَیهَا یا فَاطِمَة (علیها السلام) وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِی لَقَدْ آلَیتُ عَلَى نَفْسِی مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِأَلْفَی عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّیكَ وَ مُحِبِّی عِتْرَتِكَ بِالنَّارِ.» (2)

«ای فاطمه (علیها السلام)، به عزّت و جلالم و بلندی مقام و مرتبه ام قسم که دو هزار سال پیش از آفرینش آسمان ها و زمین، سوگند یاد كرده ام تا دوستان تو و دوستان خاندان تو را در آتش عذاب نكنم.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می فرمایند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«ثُمَ ینَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى

ص: 42


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام)،ص 474؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج4،ص553؛ بحار الأنوار،ج27،ص140؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 1057؛ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج 10،ص 577؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص 343 وج 11، ص1159.
2- (همۀ این سه خط از پاورقی قبلی تا اینجا در یک حدیث است.)

تَمُرَّ بِنْتُ حَبِیبِ الله إِلَى قَصْرِهَا.» (1)

«هنگامی كه روز قیامت فرا رسد، منادی از میان عرش الهی ندا می دهد که ای گروه خلایق، چشمان خود را ببندید تا دختر حبیب خدا به سوی قصر خویش برود. در آن هنگام، حضرت زهرا (علیها السلام) به سوی قصرشان حركت می كنند. آن حضرت دو چادر سبز به سر كرده و در پیرامون شان هفتاد هزار حوریه خواهند بود. هنگامی كه حضرت زهرا (علیها السلام) بر در قصر خود می رسند، با بدن بی سر امام حسین (علیه السلام) روبرو می شود»

در همین زمان از طرف خداوند خطاب می رسد:

«ای دختر حبیب خدا، همانا این ستمی كه امت پدرت انجام دادند را از این جهت به تو نشان دادم كه من در نزد خودم آن تسلیتی كه برای تو ذخیره نموده ام، بنمایانم. همانا من تسلّی تو را در این قرار دادم كه امروز به حساب هیچ كس رسیدگی نكنم، تا تو و فرزندانت و شیعیانت و كسانی كه شیعه نبودند؛ ولی به تو خدمت و احسانی كرده اند، وارد بهشت شوید.

در این موقع دخترم با فرزندان و شیعیانش و كسانی كه شیعه نبوده اند؛ اما خدمتی به آنان كرده اند وارد بهشت می شوند و این است فرمایش خدا كه:

«﴿لا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَر﴾ (2)؛

وحشت بزرگ (قیامت) آن ها را اندوهگین نمی كند.

﴿وَ هُمْ فی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ ﴾ (3)؛

ص: 43


1- بحار الأنوار، ج7، ص336؛ تفسیر فرات كوفی،ص 438.
2- سورۀ مبارکۀ انبیاء، آیۀ شریفۀ 103.
3- سورۀ مبارکۀ انبیاء، آیۀ شریفۀ 102.

و آنان در آنچه دل شان بخواهد، جاودانه متنعم می شوند.

سوگند به خدا که منظور از این افراد، فاطمه (علیها السلام) و فرزندان و شیعیان و افرادی كه است به آن حضرت احسانی نموده اند.» (1)

در تفسیر "فرات" از ابن احمد دینوری آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«جابر به حضرت امام باقر (علیه السلام) عرض كرد که قربانت گردم، ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حدیثی در فضیلت جدۀ بزرگوار خود، حضرت فاطمه (علیها السلام)، برایم بگو كه هر موقع برای شیعیان نقل كنم، مسرور شوند.»

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«پدرم برای من از جدّم، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی نقل كرد كه حضرتش فرموده، هنگامی كه روز قیامت فرا می رسد، منبرهایی از نور برای پیامبران و رسولان نصب می نمایند. در آن روز منبر من از همۀ منبرها بالاتر خواهد بود. آن گاه خدای متعال می فرماید که ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، خطبه بخوان.

من خطبه ای می خوانم كه هیچ یک از پیامبران و رسولان مانند آن را نشنیده باشد. سپس منبرهایی از نور برای جانشینان پیامبران نصب می شود كه برای وصی و جانشین من، علی بن ابی طالب (علیهما السلام)، در وسط منبرهای آنان منبری از نور نصب می شود كه منبر او بالاترین آن هاست.آنگاه خدای متعال می فرماید که ای علی (علیه السلام)، خطبه بخوان.

ص: 44


1- القطرة،ج 2،ص 430؛ بحار الأنوار،ج 7،ص 336 و ج43، ص63 وج 65، ص60؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 338؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج 1، ص33؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11، ص1153 وج11،ص1182.

حضرتش، خطبه ای می خواند كه هیچ یک از جانشینان مانند آن را نشینده اند. آن گاه منبرهایی از نور، برای فرزندان پیامبران برپا می شود. برای دو فرزند و نواده ام، دو ریحان و گلم در روزگار زندگانی ام؛ منابری از نور نصب می شود. آن گاه به آن ها گفته می شود که خطبه بخوانید. آنان چنان خطبه ای ایراد می كنند كه كسی از فرزندان پیامبران مانند آن را نشنیده اند.»

آنگاه جبرئیل ندا می دهد:

«فاطمه (علیها السلام)، دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، كجاست؟ خدیجه (علیها السلام)، بنت خویلد، كجاست؟ مریم (علیها السلام)، دختر عمران، كجاست؟ آسیه (علیها السلام)، دختر مزاحم، كجاست؟ امّ كلثوم (علیها السلام)، مادر یحیی بن زكریا، كجاست؟ همۀ آن ها برمی خیزند. خدای متعال می فرماید که اهل محشر، امروز كرامت از آنِ كیست؟»

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، حضرت امام حسن (علیه السلام)، حضرت امام حسین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) عرضه می دارند:

«كرامت از آنِ خدای یگانۀ قهّار است.»

خدای متعال می فرماید:

«یا أَهْلَ الْجَمْعِ إِنِّی قَدْ جَعَلْتُ الْكَرَمَ لِمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ علی (علیه السلام) وَ الْحسن (علیه السلام) وَ الْحسین (علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) یا أَهْلَ الْجَمْعِ طَأْطِئُوا الرُّءُوسَ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّ [إِنَ] هَذِهِ فَاطِمَة (علیها السلام) تَسِیرُ إِلَى الْجَنَّة.»

«ای اهل محشر، همانا من كرامت را از آنِ محمّد، علی (علیه السلام)، حسن (علیه السلام)، حسین (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) قرار داده ام. ای اهل محشر، سرهای تان را پایین بیاندازید و دیدگان خود را فرو ببندید تا فاطمه (علیها السلام) به سوی بهشت برود.

ص: 45

در همین وقت، جبرئیل برای آن حضرت، شتری از شتران بهشتی كه دو پهلوی آن را به دیبای بهشتی آراسته اند و افسار و مهار آن از مرواید و جهاز آن از مرجان است، می آورد. آن حضرت سوار می شود. آنگاه خدای متعال صدهزار فرشته از سمت راست و صد هزار فرشته از سمت چپ ایشان می فرستد تا به همراه ایشان حركت كنند و صد هزار فرشتۀ دیگر می فرستد تا حضرت فاطمه (علیها السلام) را بر فراز بال های خود برداشته و به سوی بهشت ببرند. هنگامی كه به در بهشت می رسند، حضرت فاطمه (علیها السلام) نگاهی به پشت سرخود می نماید.»

خدای مهربان می فرماید:

«ای دختر حبیب من، چرا در حالی كه من دستور دادم وارد بهشتم شوی، به پشت سر خود نگاه می کنی؟»

حضرت فاطمه (علیها السلام) می فرماید:

«یا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ یعْرَفَ قَدْرِی فِی مِثْلِ هَذَا الْیوْم.»

«پروردگارا، دوست دارم در چنین روزی قدر و منزلت من شناخته شود.»

خداوند می فرماید:

«یا بِنْتَ حَبِیبِی ارْجِعِی فَانْظُرِی مَنْ كَانَ فِی قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّیتِكِ خُذِی بِیدِهِ فَأَدْخِلِیهِ الْجَنَّة.»

«ای دختر حبیب من، برگرد و نگاه كن. دست هر كسی كه محبّت تو یا یكی از فرزندانت را در قلب دارد بگیر و وارد بهشت كن.»

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ الله یا جَابِرُ آن ها ذَلِكَ الْیوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِیعَتَهَا وَ مُحِبِّیهَا كَمَا یلْتَقِطُ

ص: 46

الطَّیرُ الْحَبَّ الْجَیدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِی فَإِذَا صَارَ شِیعَتُهَا مَعَهَا.» (1)

«ای جابر، سوگند به خدا که فاطمه (علیها السلام) در آن روز مانند پرنده ای كه دانۀ خوب را از بد جدا می كند و برمی دارد، شیعیان و دوستان خود را از میان اهل محشر جدا می كند و نجات می دهد. هنگامی كه آن حضرت به همراه شیعیان خود كنار درب بهشت می رسند، خدای متعال به دل های شیعیان فاطمه (علیها السلام) می اندازد كه به پشت سر خودشان متوجه شوند. چون متوجه پشت سر خود می شوند، خدای متعال می فرماید که ای دوستان من، در حالی كه من در حق شما شفاعت فاطمه (علیها السلام) دختر حبیبم را پذیرفتم، چرا به پشت سر خود نگاه می کنید؟ شیعیان می گویند که پروردگارا، دوست داریم در چنین روزی قدر و منزلت ما نیز شناخته شود.»

خدای تعالی می فرماید:

«ای دوستان من، برگردید و نگاه كنید. دست هر كسی را كه شما را به جهت محبّت فاطمه (علیها السلام) دوست داشته، دست هر كسی را كه به شما به جهت محبّت فاطمه (علیها السلام) غذا داده، دست هر كسی را که جرعه ای آب در راه محبّت فاطمه (علیها السلام) به شما داده، دست هر كسی را که به جهت محبّت فاطمه (علیها السلام) غیبتی را از شما دفع كرده و در غیاب شما از شما دفاع كرده، دست هر كسی را كه به خاطر محبّت فاطمه (علیها السلام) به شما لباس داده، بگیرید و وارد بهشت نمایید.»

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 47


1- القطرة،ج 2، ص433؛ تفسیر فرات الكوفی،ص 299 و ص651؛ بحار الأنوار، ج8،ص 52 و ج43،ص 63؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 341؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص 1160.

«سوگند به خدا، از آن مردم كسی غیر از اهل شک یا كافر یا منافق باقی نمی ماند.»

هنگامی كه كفّار در طبقات جهنم جای می گیرند، فریاد می زنند و می گویند:

﴿فَما لَنا مِنْ شافِعینَ * وَ لَا صَدیقٍ حَمیمٍ﴾ (1)

«افسوس كه امروز نه شفاعت كنندگانی برای ما وجود دارد؛ نه دوستی یا محبتی.»

پس می گویند:

﴿فَلَوْ أنَّ لَنا كَرّة فَنكونَ مِنَ المُؤمَنینَ﴾ (2)

«ای كاش بار دیگر (به دنیا) برگردیم و از مؤمنان باشیم.»

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«هیهات! هیهات! آنان از خواستۀ خود باز داشته خواهند شد.»

﴿وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون ﴾ (3)

«و اگر باز گردند به همان اعمالی كه از آن نهی شده بودند باز می گردند و همانا آن ها دروغگویانند.» (4)

با این کرامت های خاص از ناحیۀ حضرت صدیقه (علیها السلام) در قیامت به جاست كه بگوییم حضرت فاطمه (علیها السلام)، هم کفو حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.

ص: 48


1- سورۀ مبارکۀ شعراء، آیۀ شریفۀ 100.
2- سورۀ مبارکۀ شعراء، آیۀ شریفۀ 100.
3- سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 28.
4- تفسیر فرات كوفی، ص299؛ بحار الأنوار، ج8،ص 52 و ج43،ص 65؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 342؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، 11ج، ص1161.

حضرت امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«علی (علیه السلام) وَ فَاطِمَة (علیها السلام) بَحْرَانِ مِنَ الْعِلْمِ عَمِیقَانِ لَا یبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَى صَاحِبِه.» (1)

«همانا حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) دو دریای عمیق و بیكران علم و دانش اند که هیچ یک بر دیگری طغیان نمی کنند.»

حضرت امام رضا (علیه السلام) نیز دربارۀ این دو دریای عمیق، در ذیل آیۀ شریفۀ ﴿مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ * بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیان ﴾ (2)؛ دو دریا را در هم آمیخت تا به هم پیوسته و در یک جا جمع شدند. بین آن دو حجابی است (حد فاصل) که بر هم نمی تازند.»،فرموده اند:

«مراد از این دو دریا حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) است و مراد از برزخ كه به معنای فاصلۀ بین دو چیز است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و مقصود از لؤلؤ و مرجان كه به معنای مروارید است و از آن دو دریا خارج می شود در آیۀ شریفۀ:﴿یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان ﴾ (3)،

امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هستند.»

بدین گونه یازده گوهر گران بها از این دو دریا به وجود آمد. همچنین، امام (علیه السلام) در شأن حضرت زهرا (علیها السلام)، به تعبیری، ایشان را حامل انوار الهی می دانند و می فرمایند:

«مقصود از شب مباركه در سورۀ مبارکۀ دخان حضرت فاطمه (علیها السلام) و مراد

ص: 49


1- الخصال، 1، 65؛ روضة الواعظین ج 1،ص 148؛ تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین (علیه السلام))،ج 1، ص520؛ البرهان فی تفسیر القرآن،ج 5، 233؛ بحار الأنوار، ج24،ص98.
2- سورۀ مبارکۀ الرحمن، آیات شریفه 19 و 20.
3- سورۀ مبارکۀ الرحمن، آیات شریفه، 22.

از زجاجه؛ یعنی شیشه ای كه تلألو دارد و مشكات؛ یعنی چراغ دان در آیۀ نور﴿الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَة﴾ (1)، حضرت فاطمه (علیها السلام) است».

مؤلف گرامی "القطره" می فرمایند:

«این شیشه از این كه وزش باد چراغ را خاموش كند، جلوگیری می کند و حضرت زهرا (علیها السلام) چنین نقشی در تاریخ داشته اند و وجود نازنین ایشان، باعث شده است كه چراغ دین همواره روشن بماند و تندباد حوادث هرگز نتواند لطمه ای به آن وارد كند. آن بانوی بزرگوار با تلاش خود و دفاع از حریم ولایت و حقانیت و مظلومیت حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)، بطلان حكومت غاصبین را ثابت كردند و برای همۀ دوران ها و نسل ها، مشعل هدایت گردیدند. البته در عالم تشریع این چنین است؛ ولی در عالم تكوین این نور و... كه ذوات مقدس محمّد و آل محمد (علیهم السلام) هستند، درک پذیر نیستند.»

در این باره، حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

«إِنَّهُ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ فَكَمَا لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ اللَّهِ كَذَلِكَ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَتِنَا وَ كَمَا لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَتِنَا كَذَلِكَ لَا يُقْدَرُ عَلَى صِفَةِ الْمُؤْمِن» (2)

خلایق هرگز نمی توانند آن چنان كه باید خداوند را بشناسند و همین گونه كه نمی تواند خداوند را بشناسند، مارا نیز نمی توانند بشناسند و همینطور که ما را نمی توانند بشناسند مؤمن را (شیعیان خاصّ) هم نمی توان شناخت.»

ص: 50


1- سورۀ مبارکۀ نور، آیۀ شریفۀ 35.
2- کافی، ج2 ص 280.

طبق همین فرمایش، اندکی از مقامات و فضائل و عظمت ایشان، در قیامت آشكار می گردد. در این باره، حضرت امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیۀ شریفۀ ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر﴾ می فرمایند:

«اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ الله فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.» (1)

«مراد از لیلة فاطمه (علیها السلام) و مقصود از قدر خداوند است؛ پس هر كه حضرت فاطمه (علیها السلام) را آن طور كه سزاوار است و حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک كرده است و همانا آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) نامیده شده است؛ زیرا مردم از شناخت او ناتوانند.»

مؤلف گران قدر "القطرة " می نویسد:

«شاید راز تشبیه حضرت فاطمه (علیها السلام) به لیلة القدر پنهان بودن معرفت آن حضرت برای مردم است؛ مثل پنهان بودن شب قدر. به همین دلیل است که آن را در آیه با دو حرف استفهام آورده و فرموده است:﴿وَ ما أَدْراكَ ما لَیلَةُ الْقَدْر﴾، تا بزرگی شأن آن را بفمهاند یا عاجز بودن از شناخت آن را برای غیر معصومین ثابت كند؛ زیرا شب قدر را فقط معصومین (علیهم السلام) می شناسند. یا مقصود این است كه هر كس حضرت فاطمه (علیها السلام) را آن گونه كه سزاوار است بشناسد و به حقیقت معرفت او پی ببرد، پرده از مقابل چشمان او كنار می رود و جلالت آن حضرت و فرود آمدن فرشتگان را به محضر او، در آن شب می بیند؛ به طوری كه به شب قدر بودن آن

ص: 51


1- القطرة، ج1، 413؛ تفسیر فرات كوفی،ص 581 وص 652؛ بحار الأنوار،ج43، ص65؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحارالأنوار)،ص 34.

شب، یقین پیدا می كند. در حقیقت، درک شب قدر، همین است.» (1)

آن وجود ملكوتی شناخته شدنی نیست؛ بلكه نَمی از دریای بی انتهای فاطمی (علیها السلام) بر تمام انبیاء و ملائكه و مؤمنین رسیده و همه را به شگفتی رسانیده است. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى.» (2)

«او صدیقه کبری است و دوران های اولیۀ خلقت به محوریت معرفت او آغاز شده است.»

آن نَمی كه از اقیانوس بی كران فضائل ایشان به ما رسیده، یكی از آیات كبرای الهی بوده كه امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیۀ شریفه﴿انّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ * نَذِیرًا لِلْبَشَرِ﴾ (3)، می فرمایند:

«مراد حضرت فاطمه (علیها السلام) است.» (4)

شناخت حضرت فاطمه (علیها السلام) از اندیشۀ آسمانیان به دور و معرفتش از اوهام زمینیان دورتر است. عمق معرفت او از ظرفیت مخلوقات فراتر است. کاشف اسرار حقایق، امام صادق (علیه السلام)، می فرمایند:

«وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.» (5)

ص: 52


1- القطرة، ج1،ص 413.
2- بحار الأنوار، ج43، ص105؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 447؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج 1،ص 49.
3- سورۀ مبارکۀ مدثر، آیۀ شریفۀ، 35 و 36.
4- تفسیر قمی، 2، 396؛ بحارالأنوار،ج24، ص331؛ تفسیر برهان،ج 4،ص 42.
5- تفسیر فرات كوفی،ص 581 وص 652؛ بحار الأنوار، ج43،ص 65؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 344؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج 1،ص34؛ عوالم العلوم،ج 11، ص72 وج 11،ص 99.

«ایشان حضرت فاطمه (علیها السلام) نامیده شدند؛ چراکه مردم از شناختن او بازداشته شده اند.»

علامۀ امینی روایتی را از علمای عامه، از جمله ابن اثیر، دربارۀ اسامی مقدس ایشان نقل می كنند:

«وَ سُمِّیتْ فَاطِمَة البَتُول لِانْقِطَاعِهَا عَنْ نِسَاءِ زَمِانها فَضْلاً وَ دِینَاً وَ حَسَبَاً. وَ قِیلَ لِانْقِطَاعِهَا عَنِ الْدُّنْیا إِلَى الله تَعَالى.» (1)

«فاطمه (علیها السلام) به سبب انقطاع شان از زنان دیگر در مقامِ فضل، شرف، حسب و نسب، بتول نامیده شده اند. گفته می شود (نامیده شدن شان به عنوان بتول) برای انقطاع شان از دنیا به سوی خدا بوده است.»

علم لدنی

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نام گذاری ایشان به فاطمه (علیها السلام) خطاب به ایشان فرمودند:

«إِنِّی فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ.» (2)

«من تو را با علم از شير بازگرفتم.»

آن گاه امام باقر (علیه السلام) در ادامه فرمودند:

«وَ الله لَقَدْ فَطَمَهَا الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِیثَاق.» (3)

ص: 53


1- الكافی ج5، ص509؛ معانی الأخبار،ص 64.
2- علل الشرائع،ج 1،ص 179؛ مختصر البصائر، ص504؛ بحار الأنوار، ج43، ص13؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص 147؛ عوالم العلوم،ج11،ص 70؛منهاج البراعة،ج 13،ص 5؛ القطرة، ج2، ص41 (مترجم القطرة می فرمایند که وقتی می خواهند طفل را از شیر بگیرند، غذای دیگری را جایگزین آن می کنند. این غذای جایگزین برای حضرت زهرا (علیهما السلام) علم بوده است.).
3- القطرة، ج2،ص 411؛ علل الشرائع،ج 1،ص 179؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)، ج 1،ص 463؛ مختصر البصائر،ص 505؛ بحار الأنوار، ج43،ص13؛ عوالم العلوم،ج 11،ص70.

«سوگند به خدا، به راستی كه خداوند او را در روز بسته شدن پیمان (عالم ذر) با دانش قرین نمود و از ناپاكی بركنار كرد.»

وانگهی علم، كمترین مقام از مقامات وجود ملكوتی حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) باشد كه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ الله وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُم.» (1)

«اگر اجازه داشتیم حال خود را و مقام و مرتبه ای كه نزد خداوند داریم بیان كنیم، شما از درک آن عاجز بودید. عرض كرد که مقصودتان مقامات علمی است؟ حضرت فرمودند که علم كمترین و آسان ترینِ آنها است.»

قطعاً مخزن علم الهی ایشان هستند كه ظرف دنیا گنجایش فهم ایشان را ندارد. در ادامه از مراتب علمی حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) تا اندازه ای که در خور فهم محبین شان باشد، مطالبی را ارائه خواهیم کرد. در كتاب "عیون المعجزات" از سلمان (رحمة الله) نقل شده است كه فرموده اند:

«عمّار به من خبر داد و گفت که آیا مطلب شگفتی را برایت نقل كنم؟ گفتم: بلی.

گفت که علی بن ابی طالب (علیهما السلام) را مشاهده كردم كه بر حضرت فاطمه (علیها السلام) وارد شد. همین كه فاطمه (علیها السلام) آن حضرت را دیدند، عرض كردند که

نزدیک من بیا تا از آنچه در گذشته واقع شده و از آنچه در آینده واقع

ص: 54


1- بحار الأنوار، ج25،ص 385.

خواهد شد و از آنچه تا روز قیامت هرگز واقع نمی شود، برایت خبر دهم.»

عمّار (رحمة الله) گفت:

«امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدم كه با شنیدن این سخن به عقب برگشتند. من هم با ایشان به عقب برگشتم و به همراه ایشان رفتم، تا اینكه به محضر پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که ای اباالحسن (علیه السلام)، نزدیک بیا.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزدیک پیامبر آمدند و نشستند. وقتی آرام گرفتند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان فرمود که من قضیه را بگویم یا خودت می گویی؟ حضرت علی (علیه السلام) عرض كردند که ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، سخن گفتن شما نیكوتر است.»

فرمودند:

«گویا تو را دیدم كه بر فاطمه (علیها السلام) وارد شدی و او برایت چنین و چنان گفت و تو برگشتی.»

حضرت علی (علیه السلام) بعد از شنیدن آن عرض كردند:

«آیا نور فاطمه (علیها السلام) از نور ما است؟ پیامبر فرمودند که مگر تو نمی دانی؟ علی (علیه السلام) خداوند را برای شكر این نعمت سجده كردند.» (1)

عمّار (رحمة الله) می گوید:

«حضرت علی (علیه السلام) از نزد پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج شدند و به طرف خانۀ فاطمه (علیها السلام) رفتند. من همراه آن حضرت بودم تا به خانۀ حضرت زهرا (علیها السلام) وارد شدیم.»

حضرت فاطمه (علیها السلام) شروع به سخن كردند و فرمودند:

ص: 55


1- این حدیث و امثال آن و این گونه پرسش ها و پاسخ ها برای تعلیم و تربیت و به منظور بیان حقایق و بالابردن معرفت مردم است.

«گویا خدمت پدرم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، رفتی و آنچه به تو گفته بودم برای او نقل كردی؟»

حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

«بلی، همین طور است كه می گویی.»

حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند:

«بدان ای اباالحسن، خداوند تبارک و تعالی، نور مرا آفرید و آن همواره تسبیح خدا می كرد. سپس آن را به درختی از درخت های بهشت ودیعه نهاد و آن را روشن گردانید. هنگامی كه پدرم داخل بهشت گردید، خداوند به او الهام نمود كه از میوۀ آن درخت بچیند و آن را در دهان خود بچرخاند. او چنین كرد و خداوند نور مرا به صلب پدرم و سپس از او به مادرم خدیجه (علیها السلام) منتقل كرد، تا اینكه از او به دنیا آمدم. من از همان نور هستم».

ایشان در ادامه فرمودند:

«أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا یكُونُ وَ مَا لَمْ یكُنْ یا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ ینْظُرُ بِنُورِ الله تَعَالَى.» (1)

«آنچه در گذشته پیش آمد و آن چه در آینده پیش آید و آن چه پیش نخواهد آمد می دانم. مؤمن با نور خداوندی، به حقیقت هر چیزی نگاه می كند.»

سؤال شد که مصحف فاطمه (علیها السلام) چیست؛ فرمودند:

«حضرت فاطمه (علیها السلام) بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هفتاد و پنج روز بیشتر

ص: 56


1- عیون المعجزات،ص 54؛ بحار الأنوار، ج43،ص 8؛ زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) (ترجمه جلد43 بحار الأنوار)،ص51؛ عوالم العلوم، ج11،ص19 وج 11،ص860.

در دنیا نبودند. غصّه های فراوانِ از دست دادن پدر بر او وارد شده بود و قلب شریف او را آزار می داد؛ لذا جبرئیل پیوسته برای دل داری به حضورشان شرفیاب می شد و او را در عزای پدر تسلیت می گفت. گاهی از پدرشان و مكان رفیع و مقام والای او خبر می داد و گاهی از حوادثی كه در آینده و بعد از ایشان بر ذریه و فرزندانشان واقع خواهد شد سخن می گفت. امیر المؤمنین (علیه السلام) تمام آن مطلب را یادداشت می فرمودند و می نوشت. این مجموعه نوشته ها به مصحف فاطمه (علیها السلام) معروف شد.» (1)

در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:

«مُصْحَفٌ فِیهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ الله مَا فِیهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِد.» (2)

«مصحفی است که در آن سه برابر قرآن وجود دارد، به خدا که از این قرآن در آن یک حرف هم نیست.»

در روایات متعددی هست که مصحف فاطمه (علیها السلام) سه برابر قرآنی است كه در دسترس شما است؛ ولی از قرآن شما حتّی یك حرف هم در آن نیست. (3) مسائل شرعی از حلال و حرام در آن مطرح نیست؛ بلكه مطالبی از حوادث آینده و آنچه به وقوع خواهد (4) پیوست در آن آمده است. (5)

ص: 57


1- القطرة، ج1،ص 404؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،ج 1،ص 154؛ روضة المتقین ج 5،ص342؛ الوافی،ج3،ص581؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج1،ص38؛ منهاج البراعة،ج13،ص10؛ مجمع البحرین،ج5، ص78.
2- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،ج 1،ص 152؛ الكافی ج1،ص239.
3- القطرة، ج1،ص404؛ بصائرالدرجات،ص 151، ح 3؛ الكافی، ج1،ص239؛ ینابیع المعاجز، ص129.
4- القطرة، ج1،ص404؛ بصائر الدرجات،ص 157، ح 18؛ الكافی،ج 1،ص240.
5- طریحی مجموع این سه روایت را در مجمع البحرین، ج2،ص 1012، ذكر کرده است.

علامۀ كبیر، جناب امینی (رحمة الله)، فرمودند:

«با درنظر گرفتن اخبار وارد شده، حضرت صدیقه (علیها السلام)، همانند دیگر معصومین، از جمیع انبیا و ملائک افضل هستند.» (1)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَا تَكَامَلَتِ النّبُوَّة لِنَبِی، حَتّى أَقَرَّ بِفَضْلِهَا وَ مَحَبَّتِهَا» (2)

«نبوت هیچ پیغمبری به کمال نرسیده است، مگر آن كه به منزلت و محبت فاطمه (علیها السلام) اقرار كرده باشد. هرچه مخلوقات هفت آسمان و زمینیان در فضل و جلالت این نور ملكوتی بگویند و بنویسید، هیچ نگفته اند، ننوشته اند. هر چه از صفات و مقامات و فضائل انسانی این بانو بگویند، كم گفته اند. چه رسد به حقیقت و باطن نورانی ایشان كه فهمیدنی نیست.»

به نقل از علمای عامه، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ فضایل انسانی ایشان، چنین فرموده اند:

«وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ (هَیئَةً لَكَانَتْ) فَاطِمَةَ (علیها السلام) [بَلْ هِی أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) ابْنَتِی خَیرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً.» (3)

«اگر تمامی نیکی ها و حُسن ها در قالب شخصی تجلی و مجسم گردد، آن شخص فاطمه (علیها السلام) خواهد بود؛ بلكه فاطمه (علیها السلام) از آن نیز بالاتر است.»

ص: 58


1- فاطمة الزهرا (علیها السلام)، گفتار علامه امینی،ص 80.
2- عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص161؛ سوگنامه فدک، ص12؛ مجمع النورین،ص 40.
3- مائة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین و الأئمة (علیهم السلام)،ص 136؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص128؛ فرائد السمطین،ج2،ص68.

در مقام نورانی و حقیقت حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) همین بس که همۀ برکات و فیوضات، در انحصار بزرگ عالمیان، حضرت فاطمۀ زهراء (علیها السلام) است:

«وَ لَوْ لَا فَاطِمَة لمَا خَلَقْتُكُمَا.» (1)

«اگر فاطمه (علیها السلام) نبود شما دو نفر (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و جمیع هستی) را نمی آفریدم.» (2)

ص: 59


1- القطرة، ج1،ص418؛ الجنة العاصمة، ص284؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج11،ص44؛ مستدرک سفینة البحار،ج3،ص169 وج 8،ص243؛ مجمع النورین، ج14 و ص187؛ مختصر مفید،ج3،ص26 وج3،ص32 وج 7،ص80.
2- با این قاعده همه مستمندان و و مضطران باید با دلی محزون و با قطع امید از همه جا، به سوی شعاع خورشید تابناک نبوت و ولایت كه صدیقۀ طاهره (علیها السلام) می باشد رو بنمایند امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هر وقت یكی از شما بخواهد چیزی از خداوند درخواست كند، باید امید به اجابت داشته باشد و از تمام هستی و موجودات نومید گردد و به هیچ كسی امید نداشته باشد. وقتی كه در دل خود یقین کرد كه غیر از خدا از كسی نباید حاجت بخواهد و اطمینان حاصل كرد كه آرزو و حاجتش را فقط خدا خواهد داد، خدا هم حاجت او را برآورده می کند.» (امالی شیخ طوسی،ج 1،ص 348). مردم باید به این طریق دست گدابی و نیاز به سوی ساحت قدسی و ملوكانه حضرت فاطمه الزهرا (علیها السلام) نمایند كه امام معصوم (علیه السلام) در این باره فرمودند: «هرگاه كار بر شما سخت گشت و همه درها به رویتان بسته شد، به وسیله استغاثه و این نماز به مادر ما متوسل شوید: دو ركعت نماز بخوانید و بعد از نماز و تسبیح ایشان سر به سجده گذاشته و صد بار بگویید: یا مولاتی یا فاطمه (علیها السلام) اغیثیی. سپس سمت راست صورت را بر زمین یا مهر گذاشته و صد بار همین ذكر را بگویید. سپس دوباره پیشانی را به سجده گذاشته و صدبار بگویید و آنگاه سمت چپ صورت را گذاشته و صد بار بگویید. سپس پیشانی را بر مهر گذاشته و صد و ده بار بگویید.» (مفاتیح الجنان). نیز توسّل دیگری كه بسیار نافع و مؤثر است صلوات مخصوص حضرت فاطمه (علیها السلام) می باشد كه صاحب كتاب صحیفه المهدیه می فرمایند که یكی از صلوات های مجرّب ومؤثر در گرفتن حاجات ها این صلوات است كه پانصد و سی بار (با توجه قلبی) بگوید: «اللهم صل علی فاطمة و ابیها (و امها) و بعلها و بنیها (والسرّ المستودع فیها) بعدد ما احاط به علمك.» وارد شده است که شبی حضرت زهرا (علیها السلام) طی مکاشفه ای به یکی از اولیاءِ خدا فرمودند: «در صلوات مخصوص من اسم مادرم حضرت خدیجه (علیها السلام) را هم بیاورید و بدین كیفیت صلوات را بفرستید: اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بلعها و امها و بنیها بعدد ما احاطه به علمك و عجل فرجهم.» و این ذکر باید پانصد و سی مرتبه گفته شود. ظاهراً به هر یک از دو طریق که گفته شود مقصود و منظور اصل صلوات را می رساند و هركدام در نوع خودش در رفع مشكلات مفید است. ان شاءالله آغاز هر حاجتی فرج مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

مشقت های كودكی

حضرت زهرا (علیها السلام) نجات دهندۀ خلق از گرداب جهل و مایۀ سعادت مندی انسان در جهان دیگر است. ایشان لباس بشر پوشیدند تا دست پر رحمت شان را بر سر محبین كشیده و سفرۀ احسان وجود مقدس شان در سراسر گیتی گسترده شود؛ اما دیو صفتان منافق نخواستند كه نور فاطمه (علیها السلام) بر ظلمت شان فائق آید و جهنم را بر بهشت ترجیح دادند.

نامردمان کوهی از مصیبت های وحشتناک را بر سر او فرود آوردند. آن مصیبت ها آن چنان سنگین بود كه آن وجود مقدس، در سنین كم، از خداوند مفارقت از دنیا را طلب كرده و فرمودند:

«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا *** صُبَّتْ عَلَى الْأَیام صِرْنَ لَیالِیا»

«مصیبت هایی كه بر من وارد شده، اگر بر روزها فرو می ریخت، هر آیینه، شبِ تار می شدند.» (1)

سرانجام آن بانوی مظلوم را در سن هجده سالگی با دنیایی از اندوه كه در فراق پدر گرامی شان (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود آمده بود، به شهادت رساندند.

اگر كودكی ایشان را مرور کنیم، شاید بتوانیم ذره ای از انبوه

ص: 60


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ج 1،ص 75؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ج1،ص242؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم،ص 198؛ مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد،ص112؛ بحار الأنوار، ج79، ص106.

مصیبت های شان را به تصویر بكشیم. پدر بزرگوارشان (صلی الله علیه و آله و سلم) حدود سه سال با گروهی از بنی هاشم، به دلیل آزار كفار، روز و شب را در دره ای بنام شعب ابی طالب (علیه السلام) به دور از تمام امكانات، سپری می كردند. جایی كه همانند زندانی وحشتناک بود. از شدت ناراحتی و گرسنگی طاقت فرسا، صدای كودكان شنیده می شد. آن كودک آسمانی در چنین روزگار بحرانی و خطرناکی، در ظلم و توحش دشمن، بزرگ می شد و مادر بزرگوارش در چنین شرایط سختی راه رفتن را در آن صحرای سوزان به او می آموخت. مسلمانان در آن دوران با كمبود شدید غذا و آذوقه و گرفتاری های گوناگون مواجه بودند و به سبب مهربانی ایشان، فریاد نالۀ دیگر كودكان باعث اندوه او می شد. وجود گرامی اش به غیر از ریگستان سوزان، از دنیا چیزی نمی دید و آن گاه بود كه امتحان الهی و مقدرات حق تعالی به پایان رسید و این كودک ملکوتی در سن پنج سالگی با دیگران از شعب ابوطالب (علیه السلام) نجات یافت. هنوز یک سال از آزادی از آن زندان وحشتناک نگذشته بود كه مادر عزیزش را از دست داد (1) و روح لطیف و حساس این كودک گرامی پژمرده شد و بزرگ ترین ضربه به او وارد گردید. در همین دوران، انتشار رسالت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال افزایش بود كه باعث آزار بی شمار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شده بود و بیشترین ضربۀ روحی به یتیم خدیجۀ كبرا (علیها السلام) وارد می شد؛ آن موقعی كه گاهی خاک به سر وصورت پدر عزیزش می پاشیدند یا در مواقعی که بدن مطهرش را مجروح و خون آلود كرده و ناسزا می گفتند.

ص: 61


1- مناقب ابن شهر آشوب،ج 1،ص174.

وجود مبارك پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیشتر مواقع با چهره ای محزون به خانه می آمدند و در این هنگام با چهرۀ غم دیده و چشمان اشك بار دختر عزیزش كه در فراق مادر به ماتم نشسته بود، روبرو می گشت و از آن سو، دختر گرامی اش با دیدن چنین منظره ای از پدر، غمگین تر می شد و وقتی پدر از خانه خارج می شد، شاهد حوادث بسیار تلخی بودند. روزی دشمنان را در مسجد الحرام دید که برای قتل پدر مظلومش نقشه می کشند و با دلهره و چشمی گریان به خانه بازگشت تا پدر بزرگوارش را از این طرح شوم مطلع گرداند (1)نقل است روزی یكی از مشركین در كوچه ای، خاكروبه و كثافت به سروصورت آن جناب پاشید و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند و با همین حال وارد خانه شدند و حضرت فاطمه (علیها السلام) به استقبال پدر شتافت و با چشم گریان، سروصورت پدر را با آب شست وشو داد و سپس پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«دخترم گریه نكن. مطمئن باش كه خدا پدرت را از شر دشمنان حفظ می كند و پیروزش می گرداند.» (2)

روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد الحرام مشغول نماز بود. عده ای از مشركین او را مسخره می كردند و یكی از آن ها بچه دان شتری را كه تازه ذبح شده بود، با خون كثیف، در حالی كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد بودند، بر پشت مباركش افكند. حضرت فاطمه (علیها السلام) كه در مسجد حضور داشت، با دیدن این

ص: 62


1- ، مناقب ابن شهر آشوب، ج1،ص71.
2- تاریخ طبری،ج 2،ص344.

منظرۀ بسیار دل خراش با چشم گریان خودش را به پدر مظلومش رسانید. (1) این رنج ها و عذاب ها برای حضرت زهرا (علیها السلام) مقدمه ای بود تا در معركۀ بزرگ تری برای دفاع از ولایت آماده باشد.

تاریخ به نقل از علمای عامه

ایشان روزی با چشم گریان به سوی پدرش به یاری نبوت می شتافت. روزی هم با دلی اندوهناك و مجروح از فراق پدر، برای دفاع و یاری از ولایت و امامت، خود را پشت درب خانه رسانده بود. چنان كه به نقل صحیح از علمای عامه وارد شده، شخصی به نام قنفذ، به عنوان مأمور و خالدبن ولید و دومی و... با چندین نفر، دربِ خانۀ حضرت زهرا (علیها السلام) را زدند و گفتند: «یا علی (علیه السلام) در را باز كن.» حضرت فاطمه (علیها السلام) با سر بسته و تن رنجور، پشت درب آمدند و خطاب به عمر فرمودند:

«با ما چه كاری داری؟ چرا نمی گذاری به مصیبت خودمان مشغول باشیم؟»

دومی در جواب گفت:

«در را باز كن؛ وگرنه خانه را آتش می زنم.» (2)

صاحب كتاب "بانوی نمونۀ اسلام" می نویسد که تواریخ و مدارك سنی و شیعه بر این مطلب اتفاق دارند كه مأمورین به خانۀ حضرت زهرا (علیها السلام) حمله كردند و دومی هیزم طلب کرد و اهل خانه را تهدید به آتش زدن كردند. حتی

ص: 63


1- مناقب ابن شهر آشوب،ج 1،ص60.
2- بانوی نمونۀ اسلام از شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص56 وج 6،ص 48.

نویسندگان عامه نوشته اند كه به دومی گفته شد: «حضرت زهرا (علیها السلام) در این خانه است.»؛ یعنی حداقل احترام دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باش. وی در پاسخ گفت:

«اگر برای بیعت حاضر نشوند، خانه را آتش می زنم؛ گرچه زهرا در آن خانه باشد.»

ابوالفدا و ابن ا بی الحدید و ابن قتیبه در کتاب های شان و بلاذری در كتاب "انساب الاشراف" و احمد محمد در "عقد الفرید" و یعقوبی و دیگران، موضوع حمله و تهدید را نوشته اند. همین طور علامه امینی (رحمة الله) به نقل از علمای عامه حدیثی را نقل می کند. در این میان نام علمایی مانند طبرانی در کتاب "اوسط"، حساس در "آیات الاحکام"، هیثمی در "مجمع الزوائد"، ابن اثیر در "اسدالغابه" و ابن حجر در "الاصابه"اش به چشم می خورد که نوشته اند:

«أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى علی (علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ الْحسن (علیه السلام) وَ الْحسین (علیه السلام) فَقَالَ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُم.» (1)

«پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نظر به سوی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) و حضرت حسن (علیه السلام) و حضرت حسین (علیه السلام) افكند. سپس فرمود که من با هركسی كه با شما بجنگد در ستیزم و با هركسی كه با شما در دوستی باشد در صلح هستم.»

ص: 64


1- سیر اعلام النبلاء،ج 2،ص122 وج3،ص 258؛ میزان الاعتدال، ج2،ص307؛ تاریخ اسلام،ج3،ص 45 و ج5،ص99؛ مسند احمد، ج2،ص442؛ فصول المهمه فی معرفة الائمه،ج 146 وص 1164؛ مستدرک،ج3،ص 149؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج2،ص325؛ مجمع الزوائد،ج 9، ص169؛ المصنف،ج 7، ص512؛ أمالی [المحاملی،ص 447؛ صحیح إبن حبان،ج 15،ص 434؛ المعجم الأوسط،ج3،ص 179؛ المعجم الصغیر،ج 2،ص 3؛ المعجم کبیر، ج3، ص40؛ کنز العمال،ج 12،ص 97 و ج13، ص640؛ تاریخ مدینه،ج 14، ص157؛ تاریخ بغداد،ج 7،ص 144؛ اسدالغابه، ج3، ص11.

عالم بزرگ عامه، ابن ابی الحدید و همچنین محمدبن جریرطبری (از اهل سنت)، صاحب كتاب "تاریخ طبری"، نقل می كنند:

«اولی گروهی را همراه دومی به سوی آن ها (خانۀ حضرت علی (علیه السلام)) فرستاد و گفت که اگر از آمدن برای بیعت امتناع كردند، آن ها را بكشد. دومی با شعله ای از آتش به سوی آن ها شتافت تا خانه را بر سرشان به آتش بكشد. حضرت فاطمه (علیها السلام) او را دید و فرمود که ای پسر خطاب! آیا آمده ای كه خانۀ ما را به آتش بكشی؟ عمر گفت که آری. شما هم باید داخل شوید در آنچه مردم به آن داخل شدند (یعنی مثل مردم بیعت كنید).» (1)

شهرستانی از علمای عامه می نویسد:

«روزی كه می خواستند از علی (علیه السلام) بیعت بگیرند، دومی آن چنان به پهلوی حضرت فاطمه (علیها السلام) صدمه زد كه بچۀ او سقط شد و عمر (در آن حال) فریاد می زد: خانه را با هركه در آن است آتش بزنید و این در حالی بود كه در خانه به جز حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه (علیها السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) كس دیگری نبود.» (2)

البته در كتاب های عامه، بعضی از علمای آن ها راجع به حوادث بعد از این تهدیدات و حمله، سكوت كرده و گروهی نیز به آخرین مرحله از جسارت به خانۀ حضرت زهرا (علیها السلام) اعتراف نموده اند و صریحاً گفته اند:

«عُمَر خانه حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام) را آتش زد.»

ص: 65


1- كتاب محسن بن فاطمه (علیهما السلام) غنچه یاس،ص 268؛ شرح النهج لابن ابی الحدید،ج 1، ص58؛ تاریخ الطبری،ج3، ص210.
2- كتاب محسن بن فاطمه (علیهما السلام) غنچه یاس،ص 272؛ الملل و النحل،ج 1،ص 757؛ عوالم العلوم، ج11، ص416؛ احقاق الحق ج2، ص374.

ابی الحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی الهذلی صاحب "مروج الذهب" می گوید:

«فَوَجَّهُوا إِلَى مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ أَحْرَقُوا بَابَه.» (1)

«پس (عمر و همراهانش) به سوی خانۀ حضرت(علیها السلام) روی آوردند. سپس بر او هجوم بردند و خانۀ او را آتش زدند.»

محمد بن عبدالكریم بن احمدشافعی، معروف به شهرستانی، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، كه از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده، نقل كرده:

«وَ إِنَّ عُمَرَکَانَ یصْیحُ اَحْرِقُوا دَارَهَا بِمَنْ فِیهَا وَ مَا كَانَ فِی الدَّارِ غَیرَ علی (علیه السلام) وَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ الحسن (علیه السلام) وَ الحسین (علیه السلام).» (2)

«در حالی که غیر از علی (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) کسی در خانه نبود، عمر فریاد زد که خانه را با ساکنینش به آتش بکشید.»

مرحوم شیخ مفید و عیاشی روایت می كنند:

«حضرت فاطمه (علیها السلام) گمان می كرد كه آن ها بدون اجازۀ او وارد خانه نمی شوند. از این رو پشت درب رفت و آن را بست و عمر با لگد محكمی درب را شكست.»

این کارها در حالی بود که از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صراحتاً شنیده بودند:

«وَیلٌ لِمَنْ یظْلِمُهَا وَ یظْلِمُ بَعْلَهَا [أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ] عَلِیاً (علیه السلام) وَ وَیلٌ لِمَنْ

ص: 66


1- اثبات الوصیه، ص154؛ الوافی بالوفیات،ج 5،ص 347؛ اثبات الوصیة،ص 146؛ طرف من الأنباء و المناقب،ص 391 وص 395؛ بحار الأنوار، ج28،ص 308؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 579؛مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج1، ص123.
2- الملل والنحل شهرستانی،ج 1،ص 59.

یظْلِمُ شِیعَتَهَا وَ ذُرِّیتَهَا.» (1)

«وای بر ظلم كنندۀ بر فاطمه (علیها السلام) و شوهرش و شیعیان و ذریۀ او.»

سرانجام با فشار و زور درب باز شد. عمر خواست وارد خانه شود. حضرت زهرا (علیها السلام) كه درب را باز کردند و خطر را نزدیك دیدند، مردانه جلوی او را گرفتند (2) و صدا به شیون بلند كردند؛ ولی مردم از خواب غفلت بیدار نشدند تا از حضرت علی (علیه السلام) دفاع كنند. ناله های حضرت زهرا (علیها السلام) نه تنها در دل های آن مردم سنگ دل اثر نكرد؛ بلكه با غلاف شمشیر به پهلویش زدند و با تازیانه بازویش را سیاه كردند تا دست از دفاع بردارد. (3)

سرانجام حضرت علی (علیه السلام) را دستگیر كردند كه به مسجد ببرند. حضرت زهرا (علیها السلام) كه جان امامش را در خطر دید، شجاعانه پیش رفت و دامنش را محكم گرفت و فرمود: «نمی گذارم همسرم را ببرید.»

قنفذ ملعون دید که حضرت زهرا (علیها السلام) دست از همسر مظلومش برنمی دارد؛ آن قدر با تازیانه به دست نازنین او زد كه بازویش ورم كرد. (4)

بانوی مظلوم (علیها السلام) در میان ازدحام دشمن، بین درب و دیوار قرارگرفت و چنان فشاری بر پهلوی آن بانوی شجاع وارد كردند كه پهلویش شكست و طفلی كه در شكم داشت سقط شد. (5) خطیب بغدادی، یكی از علمای عامه،

ص: 67


1- فرائدالسمطین، 2، 67؛ مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة (علیهم السلام)،127؛ الطرائف، ص390؛ إرشاد القلوب إلى الصواب،ج 2،ص 294؛ بحار الأنوار، ج27، ص117؛ عوالم العلوم،ج 11،ص 172.
2- بانوی نمونه اسلام،ص 200؛ بحارالأنوار، ج27،ص 116، ح94.
3- بانوی نمونه اسلام،ص 200؛ بحارالأنوار،ج 43،ص 197.
4- بانوی نمونه اسلام،ص 200؛ بحارالأنوار،ج 43،ص 198.
5- بانوی نمونه اسلام ص 200؛ بحارالأنوار، ج43،ص 198.

در كتاب خودش، این روایت شگفت انگیز را كه به نفرین خداوند بر غاصبین دلالت دارد، چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می كند:

«شبی كه به معراج رفتم، مشاهده کردم كه بر درب بهشت نوشته شده بود: حضرت فاطمه برگزیدۀ خداست. بر دشمنانش لعنت و نفرین خداوندی باد.» (1) نیز فرمودند:

«یا علی (علیه السلام) إِنَّ الله تَعَالَى زَوَّجَكَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ فَمَنْ مَشَى عَلَیهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاما.» (2)

«یا علی (علیه السلام)، خداوند فاطمه (علیها السلام) را به ازدواج تو درآورد و مهریه او را تمام زمین قرارداد. پس كسی كه روی زمین راه برود و دشمن حضرت فاطمه (علیها السلام) باشد، راه رفتن او حرام است.» (3)

هرگاه این جملات و نقل های تاریخی بر قلب انسان منصفی برسد، قطعاَ او را محزون خواهد کرد؛ لذا باید این فرصت را مغتنم شمرد و قلبی را که با مرور مصیبت های اهل البیت (علیهم السلام) محزون شده، متوجه صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کرد. این قلب اکنون آمادۀ پذیرش حکمت و تولی و تبری را دارد و بهترین زمان برای استجابت دعا، این هنگام است و چه دعایی بهتر از درخواست فرج برای انتقام.

ص: 68


1- تاریخ بغداد،ج 4،ص 392؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،ج 1،ص 295؛ الطرائف،ص379؛ مشارق أنوار الیقین،ص 181؛ الجواهر السنیة،ص 597 وص 598.
2- المناقب،ص 235؛ ینابیع الموده، ص236؛ أرجع المطالب،ص 53؛ كتاب فاطمه الزهرا (علیهما السلام)، گفتار علامه امینی،ص 94؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف،ج1،ص254؛ نهج الحق و كشف الصدق،ص 358.
3- مقتل الحسین،ج 1،ص 66.

جناب علامه امینی، روایتی به استناد از كتب دانشمندان عامه؛ مثل: ابوموسی ابن المثنی، ابن ابی عاصم، ابویعلی مسلم و... از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند كه فرمودند:

«إِنَّ الله تَعَالَى یغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ یرْضَى لِرِضَاهَا.» (1)

«همانا هنگامی كه حضرت فاطمه (علیها السلام) به خشم آید، خداوند خشمگین می شود و آنگاه كه او راضی گردد، خشنود می شود.»

ابن حجر از علمای عامه می گوید:

«آزاردادن حضرت فاطمه (علیها السلام) حرام است؛ زیرا هر چیزی كه او را آزرده خاطر كند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دل آزرده می کند و آن کس که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیازارد، در حقیقت، خدا را اذیت كرده است.»

علامه امینی (رحمة الله) در ادامه می فرمایند:

«ابن حجر در پایان سخن، چنین نتیجه می گیرد و می گوید: آنچه تاریخ گذشته به ما گوشزد می كند، این است كه جزای كسی كه حضرت زهرا (علیها السلام) را بیازارد، گرفتاری دنیاست و البتّه عذاب او در آخرت شدیدتر خواهد بود.»

آنچه موجب تحیر است و قضیه را بسیار شگفت انگیز می کند، روایت ذیل و نظرات پیرامون آن است که علامه امینی نقل می فرمایند.

ص: 69


1- صحیفة الإمام الرضا (علیه السلام)،ص 45 وص 115؛ الأمالی صدوق، ص384؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج 2،ص 46؛ الأمالی مفید،ص 362؛ التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة،ص 134؛ الأمالی طوسی،ص 427 وص 769؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ج1، ص149؛ بحار الأنوار، ج21، ص279 وج 43،ص 220.

ابوالقاسم سهیلی از علمای عامه، متوفای سال 581 هجری، در كتاب "الروض الأنف"، درجلد دوم، ص 196، از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می نویسد:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»

«همانا فاطمه پارۀ تن من است.»

این روایت را عالم متعصب عامه، ابن حجر، در شرح كتاب "جامع صغیر"، نقل كرده است و جالب تر این كه، زین الدین مناوی، صاحب كتاب "كنوز -الدقایق" و ابوالقاسم سهیلی ضمن بیان این حدیث، چنین نتیجه می گیرند و این چنین شگفت انگیز بیان می كنند:

«هركس فاطمه (علیها السلام) را دشنام دهد، چون این عمل نشانۀ بغض او به آن حضرت است، خدا او را دشمن می دارد و هركس را كه خدا دشمن بدارد، یقیناً كافر است. لذا ناسزا گفتن به حضرت زهرا (علیها السلام) موجب كفر است.»

نظیر این روایت كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَ الله یغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ یرْضَى لِرِضَاك.» (1)

«خدا برای غضب تو خشمگین می شود و برای رضایت تو، خوشنود.»

ابن ابی الحدید می گوید که فاطمه (علیها السلام) ناراضی و غضبناک بر ابابکر از دنیا رفت و وصیت کرد که شب دفن شود تا آن دو بر وی نماز نگذارند. (2)

علمای عامه در طول چهارده قرن، در كُتب شان، تا پنجاه نفر را نام می برند

ص: 70


1- الطرائف،ص 382؛ كشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)، ص351؛ نهج الحق و كشف الصدق، ص270 و ص363؛ الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، ج1، ص171؛ مرآة العقول، ج5، ص317 وج 26،ص 193؛ بحار الأنوار، ج30، ص353 و ج37، ص70 و ج41،ص 21؛ عوالم العلوم،ج 11، ص645؛ مكاتیب الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)،ج3، ص671.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج6 ص50

که ناقل این روایت بوده اند. همچنین صاحب كتاب گران قدر سوگ نامۀ فدك، این روایت مهم را با مدرك از علمای عامه و با ذكر آدرس از كتب آن ها نقل می فرمایند:

«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یرْضِینِی مَا أَرْضَاهَا وَ یسْخِطُنِی مَا أَسْخَطَهَا.» (1)

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که همانا فاطمه (علیها السلام) پارۀ تن من است. رضای من در گرو رضای اوست و آنچه او را بیازارد، مرا آزرده می کند.»

خلیفۀ اول و دوم پس از آن كه این همه ظلم را روا داشتند، به ظاهر اظهار پشیمانی کردند تا اذهان عمومی از اعتراض به این عمل وقیحانه باز ایستد. علمای عامه این چنین نوشته اند:

«اولی به هنگام مرگ می گفت که ای كاش حریم خانه فاطمه (علیها السلام) را نگه می داشتم و آن را به روی بیگانگان و نامحرمان نمی گشودم. حتی اگر برای جنگیدن در آن جا جمع شده بودند.» (2)

و در خبر دیگری نیز از علمای عامه، این طور نقل شده كه اولی گفت:

«ای كاش خانه فاطمه (علیها السلام) را تفتیش نمی کردم و مردان را به آن خانه وارد نمی كردم. حتی اگر برای جنگ آماده شده بودند.» (3)

ص: 71


1- سوگنامه فدک،ص 83؛ صحیح مسلم،ج 4، ص1902، ح93؛ الخصائص، ص121؛ اسدالغابة،ج 5، ص521؛ تذکرة الحفّاظ،ج 1،ص 734؛ صحیح ترمذی،ج 5،ص 698؛ صفة الصفوه، ج2،ص 9؛ التذكره، ص319؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام)،ج3،ص 59؛ مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)،ج3،ص 332؛ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید،ج 16، ص278؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) ج1، ص467؛ بحار الأنوار، ج43،ص 39؛ج 43، ص54.
2- تاریخ طبری،ج2، ص619؛ مروج الذهب، ج1، ص414؛ استیعاب إبن عبد البر، ج3، ص69؛ كنز العمال، ج3، ص135؛ الإمامة و السیاسة، ج1،ص 18.
3- نقش ائمه (علیهم السلام) در احیای دین،ص 16،ص 25.

حال که این ماجرای دل خراش را دانستیم، وظیفه داریم به فکر چاره جویی باشیم و در انتظار انتقام بایستیم. این تفکر همان اصل دین؛ یعنی تولی و تبری:

«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ وَ الْبُغْض.» (1)

«آیا دین چیزی جز دوستی و دشمنی است؟»

باید زمینۀ قصاص این جنایت کاران را با دعاهای فراوان برای تعجیل در امر فرج، از خداوند مسئلت نماییم و با دفاع از رایحۀ طیب رسول (علیها السلام)، خود را تحت پرچم دین قرار دهیم.

راستی این سنگینی با قلب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه می کند؟ وظیفۀ ما برای تسلّای قلب مولایمان چیست؟

بانوی بانوان عالم برای این که دشمنان دین نتوانند اصلی ترین اصل رسالت پدر بزرگوارش را از ذهن تاریخ بزدایند و اعتقاد به امامتی را که به انتخاب خداست و در غدیر با آن بیعت شده بود را محو نمایند، سخت ترین مرارت ها و شهادت را به جان خود خرید؛ لذا اصلی ترین وظیفۀ ما نیز در زمان غیبت، تحصیل معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ترویج آن و سپس دعا و تضرع برای ظهور آن حضرت است. بدیهی است این معرفت، صرفاً شناخت اسم و نسب آن حضرت نیست؛ بلکه صحبت از امامی است که خداوند او را برگزیده. علم و احاطۀ نوری او بر جمیع مخلوقات آیتی است از حیات و علم و قدرت

ص: 72


1- القطرة، ج1،ص53؛ كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج1، ص524؛ تفسیر فرات كوفی، ص430 وص 670؛ بحار الأنوار،ج65،ص63؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص227 و ج15،ص 129.

پروردگار جهانیان.

لبیک به استغاثۀ حضرت صدیقه (علیها السلام)

حضرت زهرا (علیها السلام) که الگویی برای شیعیان است، با بیان آیۀ ﴿انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون ﴾؛ (1) «منتظر باشید. همانا ما منتظریم.» در انتهای خطبه فدکیه، انتظار منتقم آل الله را به محبین شان آموزش می دهد. برای درک این مطلب، می توان به سال های قبل بازگشت و خود را در پیشگاه با عظمت حضرت صدیقه (علیها السلام) در آن مکان دید که در حال ایرادِ خطبه و فرمایش های جانسوز در میان جمعیت انصاراند. باید به ندای مظلومانۀ آن وجود مقدس لبیک گفت و اظهار جان نثاری کرد. و هر آینه صداقت خود را به حضرتش ابراز کنیم.

در ادامۀ فرمایش های جان گداز، خطاب می فرمایند:

«اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ.» (2)

«ندای استغاثۀ من به شما رسیده و از اوضاع مطلعید (یعنی از ظلمی كه به من شده با خبر شدید). نفرات شما زیاد است و نیرو و اسلحه دارید. صدای استغاثۀ من به شما می رسد؛ اما اجابت نمی كنید. فریادم را می شنوید؛ ولی به فریادم نمی رسید.»

ص: 73


1- سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 158؛ سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ شریفۀ 122.
2- بحارالأنوار،ج29،ص 228.

سلاح آن روز شمشیر بود و یکی از اسلحه های امروز دعاست.امام رضا (علیه السلام) در این باره فرموده اند:

«الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَمُودُ الدِّینِ وَ ﴿نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ﴾ (1) فَعَلَیكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ أَخْلِصُوا النِّیةَ.» (2)

«دعا اسلحه، ابزار كار مؤمن، ستون دین و روشنی آسمان ها و زمین است؛ پس بر شما باد به دعاكردن و در آن اخلاص ورزیدن.»

چه دعایی گران قدر تر از تعجیل در امر ظهور كه فرمودند:

«وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَج.» (3)

بدیهی است که دعا بدون توجه و توجه بدون معرفت حاصل نمی شود. اخلاص حقیقی نیز جز با خلوص در عمل و اعتقاد و زدودن آن از بدعت ها و انحراف ها حاصل به دست نمی آید.

امام باقر (علیه السلام) در تأویل آیۀ ﴿وَ ذلِكَ دینُ الْقَیمَة﴾ (4)، می فرمایند:

«مراد از دین استوار حضرت فاطمه (علیها السلام) است.» (5)

حضرت در ادامه برای بیدار کردن وجدان خفتۀ آن ها که عهد با خدا را پشت سر انداختند و حتی سجایای اخلاقی را که به برکت اسلام به دست آورده

ص: 74


1- سورۀ مبارکۀ نور، آیۀ شریفۀ 35.
2- فلاح السائل و نجاح المسائل،ص 28؛ بحار الأنوار، ج90، ص297؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج 5،ص 165.
3- كمال الدین و تمام النعمة،ج 2،ص 485؛ إعلام الورى بأعلام الهدى ص453؛ الإحتجاج على أهل اللجاج،ج 2، ص471؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) ج2،ص 532؛ الوافی، ج2، ص425؛ بحار الأنوار، ج52، ص92؛ إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج1، ص381 و ج1، ص391.
4- سورۀ مبارکۀ بیّنه، آیۀ شریفۀ 5.
5- القطرة، ج1، ص422؛ تأویل الآیات، ج2،ص 829،ح 1؛ تفسیر برهان، ج4، ص489، ص1.

بودند را مثل لباسی عاریه یک باره از خود دور ساختند، فرمودند:

«اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ.» (1)

«شما به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوفید و برگزیدۀ برگزیدگانید.»

و نکته جانگداز این خطابه اینجاست:

«تَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُون.»

«فریادم را می شنوید؛ ولی به فریادم نمی رسید.»

آن گاه حضرت به بیعت ها و پیمان هایی که در زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان سران مهاجرین و انصار در یاری اهل بیت (علیهم السلام) با ایشان منعقد کرده بودند، اشاره نموده و می فرمایند:

«انتم الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْت.» (2)

«شما برگزیدگانی هستید که برای ما اهل بیت (علیهم السلام) انتخاب شده اید.»

سپس در ادامه یادآور اعمال عبادی و اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شده و می فرمایند:

«قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ کافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ.» (3)

«شما با اَعراب و كفار جنگیدید. سختی ها را تحمل كردید. با قبایل پیكار نمودید. با دلاوران نبرد كردید. هروقت ما حركت می كردیم شما نیز

ص: 75


1- بحارالأنوار، ج29، ص229.
2- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.
3- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.

حركت می کردید. ما فرمان می دادیم و شما اطاعت می كردید. همۀ این ها تا هنگامی ادامه داشت كه اسلام رونق گرفت؛ یعنی بر اثر تلاش و جهاد، اسلام استقرار یافت.»

وجود مقدس حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) بعد از یادآوری سوابق انصار در یاری اسلام، تبعیت آن ها از شیطان و روی گردانی کامل ایشان را در این عبارتی کوتاه و پرمحتوی بیان می دارند:

«اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟» (1)

«بعد از ایمان آوردن مشرک شدید؟»

در ادامه می فرمایند:

«بُؤْساً لِقَوْمٍ نَكَثُوا أَيْمانَهُم.» (2)

«بدا به حال اشخاصی كه ایمان و پیمان شان را شكستند.»

حضرتش می فرمایند:

«آن امراض و ناخالصی های تان در این امتحان ظاهر شده. آنچه نوشیده بودید قی كردید.»

یعنی بعد از اسلام تان دین را برگرداندید و آن را دور انداختید. در این عبارات عبرتی بزرگ نهفته است و به خصوص برای شیعیان در عصر غیبت، پیامی مهم دارد؛ عبرت بزرگ آن است که بقای ایمان رابطه ای ناگسستنی با وفای به عهد دارد. عهد مسلمین با خداوند این بود که از خدا و رسول و اهل بیت (علیهم السلام) تبعیت کنند و نظر شخصی خود را بر نظر آن ها ترجیح ندهند.

ص: 76


1- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.
2- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.

همین صحابه که مخاطب حضرت زهرا (علیها السلام) قرار گرفتند، از اولین روز علنی شدن بعثت تا روز شهادت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ خلافت حضرت علی (علیه السلام) و بالاتر از آن، دربارۀ ولایت ایشان که در طول ولایت خدا و رسول قرار دارد، آیات بسیار شنیده و مستقیماً احادیث بی شماری از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) استماع نمودند. عهد غدیر هنوز تازه بود و همۀ آنان جزوِ بیعت کنندگان بودند و به امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرروز به عنوان امیرالمؤمنین به علی (علیه السلام) سلام می کردند؛ اما به قول عالم اهل سنت، ابوحامد غزالی، وقتی اهتزار پرچم ها و کشاکش شمشیرها و توسعۀ قلمروی اسلام را مشاهده کردند، وضع عوض شد. بین اسلام وشرک فاصله چندانی نیست. مرز این دو یک خط است و آن خط ولایت است.

ولایت یعنی معرفت به امام منصوب از ناحیۀ خداوند و باقی ماندن بر این اعتقاد، همراه با تبعیت از ایشان. اگر این خط از میان برداشته شود، آنچه باقی می ماند، میدان عرض اندام شرک است. ولایت الهی، بر حسب نصوص صریح قرآنی و روایات، بر محور توحید می باشد که اگر از دین حذف شود توحید از آن حذف شده است و این عقب گردی کامل و بازگشتی به جاهلیت است. به همین جهت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا (علیها السلام)، به اهل سقیفه فرمودند:

«اَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟» (1)

پیامی که این عبارت تکان دهنده برای شیعیان و به خصوص شیعیان عصر

ص: 77


1- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.

غیبت دارد، این است که ملاک خروج از ایمان عهد شکنی است. آن ها اطاعت خدا و رسول را در امر ولایت نادیده گرفتند. اگر ما کردار آنان را در لفظ و شعار محکوم کنیم و از آنان اظهار برائت نماییم؛ ولی در عمل از ثقلین عدول نموده و روش علمی و عملی خود را در فهم دین از غیر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) اخذ نماییم، آیا این عهد شکنی ها صرفاً به دلیل اقرار زبانی مان محاسبه نمی شود؟ مثلاً اگر بگوییم پیروِ ائمه اطهار (علیهم السلام) هستیم؛ ولی در تفسیر قرآن و معارف اعتقادی، حدیث عترت طاهره را به فراموشی سپرده و از روی آگاهی در طریق مخالفین حرکت کرده و به روش ایشان متمسک شویم، چه حکمی دارد؟ و حتی اگر از سر قصور و بی توجهی باشد چه؟ والله العالم و الأمر إلیهم (علیهم السلام).

حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام) برای این كه ثابت كنند یاری طلبیدن، فقط برای امتحان مسلمانان و اتمام حجتی از طرف خداوند است، فرمودند:

«فَاِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلى مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُکُمْ.» (1)

«آگاه باشید! اگر شما و تمام اهل زمین كافر شوید، خدا به شما نیازی ندارد. ای مردم، من آنچه باید بگویم، گفتم. با این كه می دانم مرا یاری نخواهید كرد.»

سپس می فرمایند:

«لکِنَّها فَیْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیْظِ، وَ حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ

ص: 78


1- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.

تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ.» (1)

«این ها جوشش دل اندوهگین و بیرون ریختن خشم است. چیزی است که نمی توانم تحملش کنم. این ها جوشش سینه ام و بیان دلیل و برهان است.»

و برای سنگینی چنین اندوهی چه مرهمی مفیدتر از دعا برای منتقم اش میابید؟

«فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ باقِیَةَ الْعار.» (2)

«بدانید که پشت شتر خلافت زخم است. پاى آن سوراخ و تاول دار است. عار و ننگش باقى خواهد ماند.»

زمانی که حضرت زهرا (علیها السلام) در بستر بیماری بودند نیز خطبۀ دل خراشی ایراد فرمودند. در قسمتی از آن خطبه می فرمایند:

«وَ اَبشِرُوا بِسَیفِ صارِم وَ استِبدادِ مِنَ الظّالِمینَ یدَعُ فَیئَکم زَهیداً وَ زَرعَکم حَصیداً.» (3)

«شادمان باشید به: شمشیرهای برنده؛ سلطۀ تجاوزگرانی ستمگر و خون خوار؛ هرج و مرجی فراگیر؛ حكومت ظالمان مستبّد. حكومتی كه ثروت های شما را بر باد می دهد و جمعیت شما را درو می كند.»

این پیش گویی حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) پس از مدتی به وقوع پیوست. سال های بعد از شهادت ایشان، یزید بن معاویه (لعنت الله علیهما) به مدینۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص: 79


1- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.
2- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.
3- ، بحارالأنوار، ج43، ص159.

لشكر كشید. لشكری كه بیش از هزار دختر باكره را بی سیرت كرد. پس از این واقعه حدود هزار بچه به دنیا آمد كه پدر نداشتند! (1) در این جریان حوادث و بلایای گوناگونی بر مردم مدینه وارد شد. از جمله: شخص پلیدی به نام مسلم بن عقبه (لعنت الله علیه)، از شام، از طرف یزید (لعنت الله علیه) به آن ها حمله کرد و لشکریانش مسجد را اصطبل اسبانشان قرار دادند و بچۀ شیرخواری را از بغل مادری گرفته و آن چنان به دیوار زدند كه مغزش متلاشی شد. وقتی که مردم از بیعت با یزید (لعنت الله علیه) ممانعت ورزیدند، شمشیر در میان مردم گذاشتند. به جز عدۀ محدودی كه به كوه ها پناه بردند، بیشتر مردم كشته شدند؛ به طوری كه در كوچه های مدینه جوی خون جاری شده بود و اجساد كشته گان روی هم انباشته شده بود. مورّخین می نویسند:

«در این حادثۀ هولناک بیش از ده هزار نفر از مردم كشته شدند و در میان آن ها عده ای از بزرگان مسلمانان نیز بودند.» (2)

البته این نتیجۀ اعمالشان در دنیا بود. مواخذۀ اصلی آن ها در آخرت هویدا می گردد. صدیقۀ کبری (علیها السلام)، بانوی مظلومۀ تاریخ، در ادامه می فرمایند:

«داغ خشم خداوندی بر شما زده شده و آتش دوزخ كیفرتان می باشد. خدا از كردار شما آگاه است. زود باشد كه ستمكاران نتایج اعمال خودشان را مشاهده كنند.»

ص: 80


1- نقش ائمه (علیهم السلام) در احیای دین، ص16، ص24.
2- تاریخ طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج4، ص419؛ كشف الغمه، ج2، ص89؛ شرح نهج البلاغه إبن أبی الحدید، ج3، ص259؛ ارشاد، ج2، ص51.

در انتظار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

آن گاه فرمودند:

«اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَىْ عَذابٌ شَدیدٌ، فَاعْمَلُوا اِنَّا عامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.» (1)

«ای مردم، من دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم كه شما را از عذاب خدا می ترساند. پس آنچه می توانید انجام دهید (یعنی غفلت و کوتاهی در حق مرا ادامه دهید).ما نیز از شما انتقام خواهیم گرفت.»

سپس عصارۀ این نطق الهی را به استناد آیۀ شریفه ای كه مختص به حضرت مهدی (علیه السلام) است بیان می فرمایند كه هشداری است برای همۀ شیعیان كه به تأسی از ایشان، باید الزاماً فرهنگ انتظار را ملکۀ ذهن خود کنند و با لبیک به ندای آن بانوی مظلوم و احیاء امر اهل بیت (علیهم السلام) تمام تلاش خویش را در نصرت حضرت صدیقه (علیها السلام) و در راستای نشر انتظار به كار بگیرند. آخرین كلام ایشان در این خطبه، این فرمایش گهربار بود كه خطاب فرمودند:

﴿وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ﴾ (2)

«در انتظار باشید. ما نیز منتظریم.»

یعنی در انتظار انتقام به دست حضرت مهدی (علیه السلام) باشید كه من نیز منتظر روز ظهور هستم. البته عذاب ابدی هم در آخرت در انتظار شماست. ایشان با اشاره به این آیه كه یادآور فرزندش مهدی (علیه السلام) است، انتظار را برای همگان

ص: 81


1- بحارالأنوار،ج 29،ص 229.
2- سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ شریفۀ 122.

معنا نمودند. پیش از این رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دختر گرامی شان نوید انتقام را داده بودند و فرمودند:

«يَا فَاطِمَةُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ إِنَ مِنْهُمَا مَهْدِيَ هَذِهِ الْأُمَّة.» (1)

«ای فاطمه، قسم به آن که مرا برحق برانگیخت، همانا مهدی این امت از نسل آن دو (امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)) می باشد.»

بشارت باد آن هایی را که در انتظار منتقم خون زهرای مرضیه (علیها السلام) هستند. خوشا به حال عده ای که حضور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کنند و جان خود را در رکاب او فدا نمایند تا دختر گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوشحال شود.

خطاب حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)

در تمام مدتی كه حضرت زهرا (علیها السلام) درمسجد مشغول خطبه خواندن و اتمام حجت بودند، حضرت علی (علیه السلام) در خانه در انتظار حضرت زهرا (علیها السلام) بودند. ناگهان صدیقۀ طاهره (علیها السلام) با دلی شكسته وارد منزل شدند. ایشان پس از ناراحتی هایی كه از بی اعتنایی مردم به ایشان ناشی شده بود، رو به حضرت علی (علیه السلام) کردند و از سوز دل، بیاناتی را خطاب به همسر مظلوم شان (2) من جمله اینکه فرمود:

«تو كسی هستی كه در گذشته در جنگ ها، اساس و بال های شجاعان عرب را در هم شكستی و از بیخ و بن كندی. پس چگونه مرغ پر شكسته و

ص: 82


1- کشف الغمه، ج2، ص468.
2- حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) کنار درب خانه طوری که مردم می شنیدند، این مطالب را خطاب به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان می نمودند تا مردم را آگاه کرده و مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خاندان وحی را به گوش ناشنوای مردم برسانند.

از كار افتاده ای كه قدرت پرواز نداشت، به تو خیانت كرد (كنایه از: غصب خلافت به دست ابوبکر و عمر). پسر ابوقحافه بخشش پدرم را از من گرفت و حق مسلّم مرا قطع كرد و وسیله و مایۀ زندگی اولادم را ضبط نمود. او در دشمنی با من بسیار كوشید. من او را در كلام، بسیار دشمن یافتم تا آنجا كه گروه انصار را از یاری من منع کرد. مهاجرین هم در یاری دادن به من كوتاهی کردند. مردم با این كه می دیدند و می شنیدند، از من چشم پوشیدند؛ مثل این كه مرا نمی شناسند و كلام مرا نمی شنوند.

كسی از حق من دفاع نكرد. پس من یاری کننده ای نیافتم. در حالی كه غیظ خود را فرومی خوردم، از خانه ام به مسجد رفتم و در حالی كه مغلوب شدم، به خانه بازگشتم. مانند كسی كه از فرط خضوع گونه بر زمین نهد.... تو هم در خانه نشسته ای و قیام نمی كنی؟ (1)

اینان از این خضوع تو سوء استفاده كرده اند. روزی به این مصیبت گرفتار شدی كه شدت خود را بكار نبرده، ضایعش ساختی (شاید كنایه از این باشد كه گوشه نشینی تو باعث شده كه از قهر غضب تو نهراسند و بر جسارت و بی باكی آن ها افزوده گردد).

گرگان شكار تو را خوردند و تو زمین گیر و خانه نشین شدی. من نتوانستم كسی را از گفتار او (اولی) منع كنم و باطلی را از باطل او باز دارم و چاره ای جز شنیدن حرف های بی سر و ته اش برای من نبود. ای كاش قبل از ماجرا مرده بودم و در نظر این مردم پست فطرت، ذلیل نمی شدم. عذرخواه من از آنچه بر من گذشت خداست. كسی از من حمایت نكرد.»

ص: 83


1- احتیاط نکردن من در سخن گفتن به دلیل ناراحتی ام بود و ای امیرمؤمنان، از تو عذرخواهی می کنم.

اکنون زمان زیادی از آن قضایا گذشته و درخواست تعجیل فرج منتقم، بهترین وجه حمایت ما از آن بانوی گرامی است. این حمایت در دوران غیبت بزرگترین آزمایش حق تعالی است و هركسی زمینۀ این چنین انتقامی را فراهم کند، جزو سعادت مندان و نصرت دهند گان حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام) خواهد شد.

در ادامه حضرت با سوز جگر فرمودند:

«تكیه گاه من (پدرم) در هم شکست و بازوهایم در مرگ او سست شد (كنایه از آن كه بی یار و یاور شدم). شكایت من به سوی او و دادخواهی من از پروردگارم است. خدایا، تو از همۀ ستمكاران قوی تری و عقوبت تو شدید است.»

چون سخنان جان گداز آن مظلومه به پایان رسید، حضرت علی (علیه السلام) در مقام تسلای قلب همسر مظلومشان فرمودند:

«ای دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، وای بر تو نیست؛ بلکه وای بر دشمن توست. ای دختر برگزیدۀ مخلوقات و بقیۀ نبوت، ناراحت نباش. من در امر دینم سستی و خطا نكردم. به تكلیف خودم عمل كردم: خانه نشینی من عین تكلیف من بود.» (1)

البته فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای روشن شدن اذهان مردم بود تا بدانند طبق دستور پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه امر خداست، باید سكوت اختیار می كردند.

ص: 84


1- بحارالانوار، ج43، ص148.

غصب آشکار؛ آشکاری حق

وقتی حضرت زهرا (علیها السلام) پس از آن مصیبت در بستر بیماری افتادند و در آستانۀ شهادت قرار گرفتند، ابوبکر چندین مرتبه تقاضای ملاقات کرد؛ ولی آن بانوی مکرمه او را نپذیرفت. در نهایت ابوبکر و عمر این درخواست را با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در میان گذاشتند و از حضرتش خواستند كه وسیلۀ عیادت را فراهم سازد. آقا نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) آمدند و فرمودند:

«ای آزاد زن (1)، این دو اجازه ملاقات خواسته اند. اجازه می دهی خدمتت شرفیاب شوند؟»

دربارۀ پاسخ حضرت زهرا (علیها السلام) كه از معذورات شوهرشان مطلع بودند، نقل شده:

«خانه خانۀ شماست و این زن آزاد نیز همسر توست. هرطور صلاح می دانید رفتار كنید. این سخن را فرمود و چادر بر سر كشید و صورتش را به جانب دیوار چرخاند.»

آن دو وارد منزل شدند و سلام كردند. مشروح این دیدار این گونه نقل شده است:

«ای دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ما به اشتباه خودمان اعتراف داریم. خواهشمندیم از ما راضی شوید. حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند که مطلبی را از شما می پرسم تا جواب دهید. آن ها عرض كردند که بفرمایید. حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند که شما را به خدا سوگند، آیا از پدرم نشنیدید كه می فرمود: فاطمه (علیها السلام) پارۀ تن من است. هركس او را اذیت كند من را اذیت کرده. آن ها عرض كردند که آری، این موضوع را از پدرتان

ص: 85


1- کنایه از این که در تصمیم گیری آزاد هستی.

شنیده ایم. آن گاه حضرت زهرا (علیها السلام) دست های مباركشان را به سوی آسمان برداشتند و فرمودند که خدایا، شاهد باش این دو نفر مرا اذیت کردند. شكایتشان را به تو و پیغمبرت (صلی الله علیه و آله و سلم) می كنم. هرگز از ایشان راضی نخواهم شد تا پدرم را ملاقات نمایم. اذیت هایشان را به آن حضرت می گویم تا در بین مان داوری كند.»

سخنان غم انگیز در بستر بیماری

اینک باید فرمایشات جانسوز حضرت زهرا (علیها السلام) را مرور کنیم تا برای دفاع از حقوق ازدست رفتۀ ایشان و جنایتی كه بر ایشان وارد شده، همتّی کرد و با دعاکردن برای انتقام آن مظلومه حركتی را آغاز كنیم.

هنگامی كه حضرت فاطمه (علیها السلام) بیمار شدند، زنان مهاجر و انصار برای عیادت خدمت ایشان رسیدند و عرض كردند:

«ای دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حالت چطور است؟»

ایشان در پاسخ، حمد و سپاس خدا را به جا آوردند و بر پدرشان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، درود فرستادند و سپس فرمودند:

«به خدا در حالی صبح كردم كه از دنیای شما متنفرم. مردان شما را دشمن می شمارم و از آن ها بیزارم. آن ها را آزمودم و دور افكندم. امتحان كردم و مبغوض داشتم.

چقدر زشت است شكسته شدن شمشیرها (و سكوت در برابر غاصبان)، بازی كردن بعد از جدیّت (و به شوخی گرفتن سرنوشت اسلام و مسلمین)، كوبیدن بر سنگ (و كار بی حاصل كردن)، شكافته شدن نیزه ها (و تسلیم در برابر دشمن)، فساد عقیده، گمراهی افكار و لغزش اراده ها. ﴿و چه بد چیزی پیش از خویش (برای سرای آخرت) فرستادند كه خدا بر آن ها

ص: 86

غضب كرد و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود﴾. چون چنین دیدم مسئولیت آن را به گردنشان افكندم و بار سنگین گناه را بر دوششان و ره آورد هجومش را بر عهدۀ آن ها نهادم.

وای بر آنها. چگونه خلافت را از كوه های محكم رسالت، شالوده های میتن نبوت و رهبری، جایگاه نزول وحی و جبرئیل امین و آگاهان در امر دنیا و دین كنار زدند؟ ﴿بدانید این خسرانِ آشكار است﴾.

آن ها چه ایرادی بر ابوالحسن، علی (علیه السلام)، داشتند؟ واللّه آن ها بر شمشیر برندۀ او ایراد می گرفتند. بر بی اعتنایی اش در برابر مرگ در میدان نبرد. بر قدرت او در جنگ جویی و ضربات در هم شكننده اش بر دشمن! آری، به خدا سوگند (اگر امر خلافت با او بود) هیچ گاه مردم از حق منحرف نمی شدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز نمی زدند. او آن ها را با ملایمت به سوی منزل مقصود سیر می داد. سِیری كه هرگز آزار دهنده نبود: نه مركب ناتوان می شد و نه راكب خسته و سرانجام آن ها را به سرچشمۀ آب زلال و گوارا وارد می ساخت. نهری كه دو طرفش مملوّ از آب بود. آبی كه هرگز ناصاف نمی شد. سپس آن ها را پس از سیرابی كامل باز می گرداند و سرانجام او را در پنهان و آشكار خیرخواه خود می یافتند. او هرگز از دنیا بهره نمی گرفت و از آن سودی جز سیراب كردن تشنه كامان و سیر نمودن گرسنگان نداشت. در این حال، دنیا پرست از زاهد و راستگو از دروغگو، تمییز پیدامی کرد.»

حضرت سپس این آیه را تلاوت نمودند:

﴿وَ لَوْ أَنَ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُون ﴾ (1)

ص: 87


1- سورۀ مبارکۀ اعراف، آیۀ شریفۀ 96.

«اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، درهای بركات آسمان و زمین را به روی آن ها می گشودیم؛ ولی آن ها تكذیب كردند و ما آن ها را به علت اعمالشان مجازات كردیم.» كسانی كه از این ها ظلم كردند به زودی زشتی اعمالشان دامانشان را خواهد گرفت و هرگز نمی توانند از چنگال عدالت خداوند فرار كنند.»

اكنون بیا و بشنو (از دلیل های واهی آن ها) و هر قدر عمر كنی دنیا شگفتی تازه ای به تو نشان می دهد! اگر می خواهی تعجب كنی از سخنان آن ها تعجب كن (و منطق شان را در باب خلافت دیگران بشنو).

ای كاش می دانستم که آن ها به كدام سند استناد کرده اند و بر كدام پشتوانه ای اعتماد كرده اند و به كدام دستاویز محكم چنگ زده اند و بر كدامین ذرّیه جرأت كردند و مسلط شدند؟ ﴿چه بد یاوری و چه بد مونسی برای خود برگزیدند﴾

آن ها پیشگامان را رها كرده و به سراغ دنباله روها رفتند. شانه را با دُمْ معاوضه كردند! می بینی گروهی كه كار بد می كنند و گمان دارند كارشان خوب است و حال آن كه آنان مفسدین در روی زمین هستند؛ ولی نمی فهمند. وای به حال آن ها!

﴿أَ فَمَنْ یهْدی إِلَى الْحَقِ أَحَقُ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ﴾ (1)

آیا كسی كه به سوی حق دعوت می كند سزاوارتر برای پیروی است یا آن كسی كه اگر هدایت نشود راه حق را پیدا نمی كند؟ مگر شما را چه می شود؟ چگونه قضاوت می كنید؟!»

ص: 88


1- سورۀ مبارکۀ یونس، آیۀ شریفۀ 35.

حضرت در ادامه فرمودند:

«هیهات، به جان خودم سوگند که ناقۀ خلافت باردار شده است. منتظر باشید که چندان نمی گذرد تا نوزاد خود را به دنیا بیاورد. سپس به جای كاسۀ شیر، كاسه های پر از خون تازه و سمّ كشنده را از او بدوشید (و سر كشید!).

﴿فَإِذا جاءَ أَمْرُ الله قُضِی بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ﴾ (1)

و آن زمان است كه طرفداران باطل گرفتار خسران می شوند.

آری، سرانجامْ دنباله روها (که چشم و گوش خود را بسته اند و بی خَبَراند) عاقبت كاری را كه پیشوایانشان پایه گذاری كردند، خواهند فهمید.

از این پس به دنیای خود دل خوش كنید و از آن خوشحال باشید؛ ولی برای امتحان و فتنۀ پراضطرابی كه در انتظار شماست خود را آماده كنید.

به شمشیرهای برنده، سلطۀ تجاوزگرانی ستمگر و خون خوار، هرج ومرجی فراگیر، حكومت مستبّد ظالمان، حكومتی كه ثروت های شما را بر باد می دهد و جمعیت شما را درو می كند، خوشحال باشید!

اسفا بر شما! در حالی كه حقیقت بر شما مخفی مانده و از واقعیت ها بی خبرید، چگونه امید نجات دارید؟

آیا ممكن است با این کراهت شما، به پذیرش حق مجبورتان كنیم؟» (2)

عذری بدتر از گناه

سوید بن غفله می گوید که زنان مهاجر و انصار، سخنان آتشین دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای مردان شان بازگو كردند و به دنبال آن گروهی از مهاجران و

ص: 89


1- سورۀ مبارکۀ غافر، آیۀ شریفۀ 78.
2- بحارالانوار ج43، صص 158-159.

انصار خدمت ایشان رسیدند تا عذرخواهی کنند:

«ای سرور بانوان، اگر ابوالحسن (علیه السلام) پیش از محكم شدن بیعت مان با دیگران پیشنهاد بیعت می كرد، هرگز او را رها نمی كردیم و به سراغ دیگران نمی رفتیم.»

بانوی اسلام (علیها السلام) از این عذر بدتر از گناه، سخت ناراحت شدند و فرمودند:

«بس كنید و از من دور شوید. این عذرهای دروغین شما هرگز پذیرفته نیست و بعد از آن همه کوتاهی ها عذری پذیرفته نیست.». (1)

درسی که از این بیانات دردناک می توان گرفت، خطاهای مهاجرین و مخصوصاً گروه انصار بعد از یاری و نصرت شان به اسلام است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارۀ آن ها فرمودند:

«هُمْ وَ الله رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا یرَبَّى الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیدِیهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاط.» (2)

«به خدا سوگند، آن ها اسلام را با توانگری و دست های بخشنده و زبان های بُرّنده و گویا، همچون مادری پروراندند».

آن ها با فداكاری هایی كه برای استقرار اسلام کردند، با رویگردانی از خلیفۀ به حق خداوند شرک ورزیدند. تا جایی که صدیقۀ کبری (علیها السلام)، سیدۀ زنان اهل بهشت، از آنان آزرده خاطر گشتند و خطاب به زنان آن ها فرمودند:

«مردان شما را دشمن می دانم و از آن ها بیزارم.»

ایشان علت این بیزاری را بیان کردند و فرمودند:

ص: 90


1- كشف الغمه، ج2، ص118؛ احتجاج (ترجمه فارسی)، ص300؛ بحار الأنوار،ج43،ص158.
2- نهج البلاغة، صبحی صالح،ص 557؛ شرح نهج البلاغة، ج20، ص184؛ بحارالأنوار، ج22،ص312.

«آن ها را آزمودم و دور افكندم و امتحان كردم و مبغوض داشتم.

واقعه ای بسیار تلخ برای امیرالمؤمنین (علیه السلام)

پس از شهادت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) همسر مظلوم و داغ دیده شان را شبانه بر مرکبی سوار كردند و دست دو فرزندشان، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، را گرفتند و بر در خانۀ همۀ اهل جنگ بدر، از مهاجرین و انصار، بردند و حق خویش را به آنان یادآوری كردند و از آن ها خواستند كه ایشان را یاری كنند؛ اما هیچ كس پاسخ مثبتی نداد، مگر چهل و چهار نفر. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آنان دستور دادند تا هنگام صبح با سرهای تراشیده و اسلحه در دست، برای نجات اسلام آماده شوند. هنگام صبح جز چهار نفر به پیمان خود وفا نكردند. راوی می گوید که به سلمان (علیه السلام) گفتم آن چهار نفر چه كسانی بودند؟

ایشان فرمودند:

«من، ابوذر، مقداد و زبیر.» (1)

شب بعد دوباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سراغ آن ها رفتند و پیمان شان را به آن ها یادآوردی کردند. آن ها هم وعدۀ فردا صبح را دادند. فردای آن روز غیر از همان چهار نفر كسی نیامد. شب سوم نیز نزد آن ها رفتند و باز هم جز همان چهار نفر كس دیگری نیامد. (2) آن روز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و همسر مظلوم شان می فرمودند:

ص: 91


1- زبیر بعدها بر اثر حب دنیا و ریاست، علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر کشید و همراه دیگر منافقین به درک واصل شد.
2- اسرار آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص30.

«فردا صبح با سلاح خود در فلان مکان حضور به هم برسانید.»

اما کسی آنان را اجابت نمی کرد و آن دعوت تا امروز، هم چنان به قوت خود باقی است. پس حضورمان و اجابت دعوت امام مان بر ما واجب است و هرگونه بهانه ای برای یاری نکردن امام وقت، عذری بدتر از گناه است.

﴿وَ لَقَدْ أَضَلَ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثیراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُون ﴾ (1)

«قطعاً بسیاری از شما را گمراه کرد. آیا تفکر نمی کنید؟»

مؤمن با نگرشی عمیق بر فرمایشات معصومین (علیهم السلام)، پیرامون امتحانات آخر الزمان، می تواند خود را از گرداب غفلت كه همگان را در خود غرق کرده نجات دهد و در محبت به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام)، صداقت به خرج دهد و برای دفاع و خون خواهی از آن بانوی مظلوم به پا خیزد.

برای اهمیت دفاع از حضرتش باید گفت که این مصیبت عظیم آن چنان سنگین بوده است که قبل از وقوع حادثه، انبیاء به پای آن اشک ها ریخته اند و خود صدیقه طاهره (علیها السلام) نیز در این باره فرموده اند:

«اگر مصیبت هایی که بر سرم آمده بر روزها فرو می ریختند، هر آیینه روزها شب تار می شدند.»

امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«حضرت موسی (علیه السلام) در گفت وگویی با جناب خضر (علیه السلام) به مصائبی كه به آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد و ظلم هایی كه به ویژه اولی و دومی و سومی به خاندان پیغمبر آخر الزمان، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، روامی دارند می پردازند. گریه هر دو شدّت می گیرد. پس از این اندوه، دربارۀ فضائل

ص: 92


1- سورۀ مبارکۀ یس، آیۀ شریفۀ 62.

آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به گفت وگو ادامه دادند. پس از این گفت و گو حضرت موسی (علیه السلام) گفت که ای كاش من هم از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِوَلَايَتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّنَا» (1)

«خدا هر پیامبری که فرستاد را به ولایت ما و بیزاری جستن از دشمنان مان امر فرمود.»

مرحم برای پیکر مجروح

قطعاً آنچه می تواند برای دل داغ دیده مرهم باشد، انتقام از اعداءالله است. اما از آن جا که آن منتقم امامی غایب است، بدیهی است که باید بستر این انتقام با سلاح دعا فراهم شود. پس طلب آمدن انتقام گیرنده از این ظالمان و ظلم های شان واجب است. همان ظلمی که وجود ملکوتی ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را شامل شده. بعضی را به سم و بعضی را به شمشیر جفا به شهادت رسانیده است. قطعا سنگ بنای آن در سقیفه گذارده شد و دست آنان تا روز قیامت به خون ها خضاب گشت. حال اگر هرکسی خود را مؤمن می نامد و برای قصاص آن ها تلاشی نمی کند، در واقع دین ندارد؛ زیرا امام باقر (علیه السلام) فرموده اند:

«هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ وَ الْبُغْض؟» (2)

«آیا دین چیزی جز دوستی و دشمنی است؟»

ص: 93


1- تفسیر جامع، ج4، ص36.
2- كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج1، ص524؛ تفسیر فرات كوفی، ص430 و ص670؛ بحارالأنوار، ج65، ص63؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص227 و ج15، ص129.

واضح است که هرکس اهتمامش در دعا بیشتر باشد، محبتش به خاندان وحی (علیهم السلام) نیز عمیق تر خواهد بود و به جمع شیعیان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد پیوست و به آسایشی که در آن اندوه راه ندارد، راه خواهد یافت.

دلیل آن نیز آیۀ شریفۀ است:

﴿أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ الله لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون ﴾ (1)

«آگاه باشید، بر دوستان خدا نه بیمى است و نه اندوهی.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«طُوبَى لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِیاءُ الله الَّذِینَ ﴿لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون﴾.» (2)

«خوش به حال شیعیان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما كه در زمان غیبت چشم به راه او بوده و در دوران ظهورش مطیع او هستند. آن ها حقیقتاً اولیای خدایند كه برای ایشان هیچ گونه ترس و اندوهی نیست».

آیا زمان آن فرا نرسیده تا حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش شیعیان خود را ببینند؟ چگونه باید خود را شیعه نامید و چرا باید توقع آخرتی پربار داشت، در حالی که در وادی انتظار گامی برداشته نشده و تن را به غبار آن نیالاییده ایم. البته همان طور که قبلاً اشاره شد، گام نهادن در وادی انتظار فرج در لسان روایات، باقی ماندن بر ولایت معصوم است. این مهم با شناخت بدعت های

ص: 94


1- سورۀ مبارکۀ یونس، آیۀ شریفۀ 62.
2- كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص357؛ تفسیر الصافی، ج2، ص409؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج5، ص91؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص501؛ حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار (علیهم السلام)، ج6، ص420؛ بحار الأنوار، ج52، ص150؛ تفسیر نور الثقلین، ج2، ص309؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، ج3، ص131.

آخرالزمان به دست می آید. شناخت این بدعت ها نیز خود به کسب علم دین از ذوات مقدس نیاز دارد. نتیجۀ این شناخت ها معرفت به نورانیت امام (علیه السلام) خواهد بود. کسی که برای دست یابی به این شناخت ارزشمند تلاش نکند، مصداق گفتار پیامبر گرام (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد بود:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة.» (1)

«هر فردی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» 

ص: 95


1- وسائل الشیعه، ج16، ص246.

بیانات جان سوز حضرت صدیقه (علیها السلام)

«الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ، الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا، الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا، الْمَكْسُورَةِ ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا، فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِكَ وَ بَضْعَةِ لَحْمِهِ وَ صَمِیمِ قَلْبِهِ وَ فِلْذَةِ كَبِدِه.» (1)

وقتی آن بانوی مظلوم به مسجد تشریف آوردند، با دلی مالامال از درد فرمودند:

«ای مردم، من فاطمه (علیها السلام) هستم. پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اكنون آغاز و پایان امور را برای شما تشریح می كنم. بدانید كه دروغ نمی گویم و مرتكب خطا نمی شوم.

ای مردم، خدا برای شما پیغمبری فرستاد كه از خود شما بود. از ناراحتی شما ناراحت می شد و به شما علاقه داشت. به مؤمنین مهربان و دلسوز بود. ای مردم، آن پیغمبر پدر من است، نه پدر زنان شما. برادرِ پسر عموی من است، نه برادر مردان شما. چه نیكو نسبتی است نسبت با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم). رسالت خویش را انجام داد و از راه و روش مشركین روی برتافت و بر پشت آنان ضربۀ سختی وارد ساخت. گلویشان را گرفت و با حكمت و اندرز به سوی خدا دعوت کرد. بت ها را در هم شكست. سرها را افكند. تا هنگامی كه كفار شكست خوردند و به هزیمت روی نهادند و تاریكی ها برطرف شد و حق آشكار گردید. زبانِ رهبرِ دین گویا گردید و شیاطین خاموش شدند و پیروان نفاق به هلاكت رسیدند و بندهای كفر و اختلاف گشوده شد. با گروهی از اهل بیت (علیهم السلام) كلمۀ شهادت را بر زبان

ص: 96


1- إقبال الأعمال ج2، ص625؛ زاد المعاد؛ مفتاح الجنان، ص282؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11، ص1141.

جاری ساختید، در حالی كه بر لب آتش دوزخ قرار داشتید. برای ستمكاران و زورگویان جرعۀ گوارا و لقمۀ لذیذی بودید. برای جویندگان آتش شعلۀ مناسبی بودید. زیر پای قبایل پای مال می شدید. آب كثیف می آشامیدید. از پوست حیوانات و برگ درختان تغذیه می كردید. همیشه خوار دیگران بودید. از قبایل اطرافتان در هراس بودید.

بعد از اتمام این بدبختی ها، خدا به بركت وجود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شما را نجات داد. با اینكه پدرم به شجاعان مردم و گرگان عرب و سركشان اهل كتاب دچار بود؛ ولی هرچه آتش جنگ را دامن می زدند خدا آن را خاموش می کرد. هرگاه گردن فرازی از شیاطین سر برمی داشت یا یكی از مشركین دهان می گشود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برادرش علی (علیه السلام) را در گلوگاه شان می افكند. علی (علیه السلام) هم تا سر و مغز او را با مشت نمی كوفت و پای مال نمی ساخت و آتش تاخته اش را با شمشیر خاموش نمی کرد، از میدان جهاد برنمی گشت. برای رضای خدا آن همه سختی ها را متحمل می شد و در راه خدا جهاد می كرد. به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک و دوست خدا بود، همواره آمادۀ جهاد بود. او تبلیغ و جهاد می كرد و شما در همان حال در آسایش و خوشی، شاد و خندان به سرمی بردید و در انتظار فرصت و مراقب خبرهای بد بودید. از برخورد با دشمن اجتناب می ورزیدید. هنگام جنگ فرار می كردید.

تا وقتی كه خدا پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را به منزلگاه سایر پیامبران و برگزیدگان انتقال داد (و به شهادت رسید). كینه های درونی و دورویی شما هویدا شد. جامۀ دین فرسوده شد. گمراهان به سخن آمدند و فرومایگان سر برافراشتند و شتر اهل باطل به صدا درآمد و دم خویش بجنبانید و شیطان سرش را از كمین گاه بیرون آورد و شما را به سوی خویش دعوت كرد. پس بدون تأمل دعوتش را اجابت كردید و احترامش کردید. شما را

ص: 97

تحریک كرد، به حركت درآمدید. دستور غضب داد، غضبناک شدید.

ای مردم، در صورتی كه هنوز از مرگ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نگذشته است، شتری را كه از شما نبود داغ زدید و در غیر آبشخور آن فرود آمدید. هنوز زخم دل ما خوب نشده و جراحت ها التیام نپذیرفته. هنوز پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاک سپرده نشده بود كه به بهانۀ خوف از فتنه، خلافت را غصب كردید. ولی آگاه باشید كه در فتنه داخل شدید. دوزخ كافران را احاطه کرده است. آوَه، چه شُدید و به كجا می روید؟ كتاب خدا در میان شماست و احكامش هویدا و اوامر و نواهی اش واضح است. همانا با قرآن مخالفت کردید و آن را پشت سر انداختید. آیا قصد دارید از قرآن روبرگردانید؟ یا می خواهید به وسیلۀ غیر قرآن داوری کنید؟ بدانید كه هركس غیر از دین اسلام دین دیگری اختیار كند از وی پذیرفته نمی شود و در آخرت از خسارت دیدگان است. آن قدر درنگ نكردید که آتش فتنه فروكش شود. بلکه آتش را دامن زدید و دعوت شیطان را اجابت کردید و به خاموش كردن چراغ دین و سنت های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول شدید. كار را دگرگون جلوه می دهید و با اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با خدعه رفتار می كنید. كارهای شما همانند زخم كارد و جراحت نیزه ای است كه در اندرون شكم واقع شود.

عقیده دارید كه ما اهل بیت (علیهم السلام) نباید از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارث ببریم. درصورتی كه قوانین الهی بهتر از تمام قوانین است، به قوانین جاهلیت می گرایید؟ آیا نمی دانید من دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم؟ چرا می دانید! مانند آفتاب برای تان روشن است. ای مسلمانان، آیا سزاوار است من از ارث پدر محروم شوم؟ ای ابابكر، آیا در كتاب خدا نوشته كه تو از پدرت ارث ببری و من از ارث پدر محروم گردم؟! دروغ بزرگی بر خدا بسته اید. آیا عمداً كتاب خدا را پشت سر می اندازید؟ مگر خدا در قرآن

ص: 98

نمی گوید که سلیمان (علیه السلام) از داود (علیه السلام) ارث برد؟ مگر در قرآن از قول یحیی (علیه السلام) نقل نشده كه به خدا عرض كرد که پروردگارا، به من فرزندی عطا كن تا از من ارث ببرد و وارث آل یعقوب (علیه السلام) باشد؟

مگر خدا در قرآن نمی گوید که بعضی از خویشان از جهت ارث بر دیگران تقدم دارند؟ مگر در قرآن نیامده که خدا دستور داده است پسرها دو برابر دختران ارث ببرند؟ مگر خداوند در قرآن نفرموده است که بر شما مقرر شد چون یكی از شما را مرگ دررسد، اگر مالی به جای می گذارد، برای پدر و مادر و خویشان، به اقتضای عدالت كه شایستۀ پرهیزكاران است وصیت كند؟

آیا چنان می پندارید كه من با پدرم نسبت ندارم و از وی ارث نمی برم؟ آیا آیات ارث مخصوص شماست و پدر من از آن ها خارج است؟ یا بدان دلیل مرا از ارث محروم می سازید كه اهل دین از هم ارث نمی برند؟ مگر من و پدرم از یک ملت نیستیم؟ آیا شما بهتر از پدر و پسر عمویم از قرآن اطلاع دارید؟!

ای ابابكر، خلافت و فدکِ مهارشده ارزانی ات باد؛ ولی در قیامت تو را ملاقات خواهم كرد. در همان وقتی كه حكومت و قضاوت با خداست و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین پیشواست.

ای پسر ابی قحافه، وعده گاه ما روز رستاخیز باشد. همان روزی كه زیان بیهوده گویان آشكار می گردد و پشیمانی سودی ندارد. به زودی عذاب خدا را مشاهده خواهید كرد.»

حضرت سپس متوجه انصار شدند و فرمودند:

«ای جوانان و یاوران ملت و یاری كنندگان اسلام، چرا در احقاق حق من سستی می كنید و دربارۀ ستمی كه بر من وارد شده، در خوابید؟! آیا پدر من نفرمود که احترام اشخاص را در فرزندانشان باید حفظ كرد؟ چه زود

ص: 99

فتنه برانگیختید. چه شتابان به دنبال هوا و هوس رفتید. شما در رفع ظلمی كه به من شده توانایید. در انجام خواسته هایم قدرت دارید.

آیا می گویید که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مُرد؟ آری، اما مصیبت بسیار بزرگی بود كه هر روز شكافش توسعه می یابد و خلل هایش سهمگین تر می شود. به واسطۀ غیبت او زمین تاریک شد. خورشید و ماه بی فروغ گشتند. برای مصیبتش ستاره ها پراكنده شدند. امیدها ناامید شد. كوه ها متزلزل و پاره شدند. احترام پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراعات نشد. به خدا سوگند، مصیبت بزرگی بود كه مانندش تابه حال دیده نشده است. اما كتاب خدا كه شامگاهان و بامدادان در خانه های تان خوانده می شود، از آن مصیبت خبر می داد: پیغمبران نیز مانند سایر مردم می میرند. قرآن شریف می فرماید که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مانند پیغمبران گذشته است. اگر مرد یا كشته شد از دین برمی گردید؟ هركس از دین خارج شد به خدا زیانی وارد نخواهد ساخت و خدا سپاس گزاران را پاداش خواهد داد.» (1)

در حالی كه شما می بینید و می شنوید و در مجلس حضور دارید، سزاوار است که من از ارث پدر محروم گردم؟ ندای من به شما رسیده و از اوضاع مطلعید؟ با این كه نفرات شما زیاد است و نیرو و سلاح دارید و صدای استغاثۀ من به شما می رسد، دعوت مرا اجابت نمی كنید. فریادم را می شنوید؛ ولی به فریادم نمی رسید. شما به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوفید و برگزیدۀ برگزیدگانید. شما برای ما اهل بیت (علیهم السلام) انتخاب شده اید. با اعراب جنگیدید. سختی ها را تحمل كردید با قبایل پیكار کردید. با دلاوران نبرد كردید. هر وقت ما حركت می كردیم شما نیز حركت می کردید. ما فرمان می دادیم؛ شما اطاعت می كردید. تا

ص: 100


1- سورۀ مبارکۀ آل عمران، آیۀ شریفۀ 144.

هنگامی كه اسلام رونق گرفت، غنایم زیاد شد، مشركین تسلیم شدند، جوشش دروغ فرونشست، آتش كفر خاموش شد، غوغای هرج و مرج خوابید و نظام دین استوار گشت.

ای انصار، حیرت زده به كجا می روید؟ چرا بعد از روشن شدن حقایق آن ها را مكتوم می دارید؟ چرا بعد از ایمان مشرک شدید؟ بدا به حال اشخاصی كه ایمان و پیمان شان را شكستند و تصمیم گرفتند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از شهر بیرون كنند و جنگ را آغاز کردند. آیا از منافقین وحشت دارید؟ در صورتی كه باید از خدا بترسید! ای مردم، من چنان می بینم كه به پستی می گرایید. شخصی را كه در اداره كردن شما سزاواتر است عقب زدید و در گوشه ای به خوش گذرانی مشغول گشتید. از میدان وسیع زندگی و جهاد به محیط كوچک راحت طلبی فرار كردید. آن چه در باطن داشتید بیرون افكندید و آن چه را نوشیده بودید قی كردید. ولی آگاه باشید! اگر شما و تمام اهل زمین كافر شوید خدا به شما نیازی ندارد.

ای مردم، من آن چه باید بگویم، گفتم. با این كه می دانم مرا یاری نخواهید كرد. نقشه های شما بر من پوشیده نیست؛ اما چه كنم؟ درد دلی بود كه از شدت ناراحتی افشا كردم تا بر شما حجتی باشد. اكنون خلافت و فدک را محكم نگه دارید؛ اما بدانید كه مشكلات و دشواری هایی دربردارد و ننگش همیشه بر دامانتان باقی خواهد ماند. داغ خشم خداوندی بر آن زده شده و آتش دوزخ كیفر آن می باشد.

خدا از كردار شما آگاه است. زود باشد كه ستمكاران نتایج اعمال خودشان را مشاهده كنند. ای مردم، من دختر پیغمبری هستم كه شما را از عذاب خدا می ترساند. پس آنچه می توانید انجام دهید. ما نیز از شما انتقام خواهیم گرفت.

ص: 101

(انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون ﴾؛ (1)

شما در انتظار باشید، ما نیز منتظریم». (2)

عكس العمل خلیفه

حضرت زهرا (علیها السلام) نطق آتشین خویش را با كمال شجاعت در مقابل جمعیت زیادی در حضور ابوبكر به پایان رساندند و با منطق محكم خویش او را مفتضح کردند و نقشه های غاصبانه اش را فاش كردند. ایشان فضایل و كمالات خلیفۀ حقیقی اسلام را بیان داشتند. مجلس سخت متشنج شد. ابوبکر در بن بست سختی گیر كرد. اگر می خواست از افكار عمومی پیروی كند و فدک را به حضرت فاطمه (علیها السلام) برگرداند دو مشکل داشت:

ابن ابی الحدید، عالم برجسته و نامی اهل سنت، می نویسد:

«به علی بن قارقی، استاد مدرسۀ غریبۀ بغداد، گفتم که آیا فاطمه (علیها السلام) در ادعایش صادق بود یا نه؟ گفت که آری. من گفتم با اینكه ابابکر او را صادق می دانست چرا فدک را به او برنگرداند؟! استاد لبخندی زد و جواب خوبی داد. او گفت که اگر در آن روز فدک را به حضرت فاطمه (علیها السلام) می داد، خلافت را نیز برای شوهرش مطالبه می کرد و ابابکر را از مقام خلافت عزل می کرد و چون در ادعایش صادق بود، ممكن نبود عذری برایش آورده شود.» (3)؛

دیگر اینكه اگر حضرت فاطمه (علیها السلام) را تصدیق می كرد، باید به اشتباه

ص: 102


1- سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 158؛ سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ شریفۀ 122.
2- احتجاج طبرسی، ص131 و ص141؛،شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص211؛ بلاغات النساء،صص 12 - 18؛ كشف الغمه، ج2، ص106.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص284.

خودش نیز اعتراف می کرد و بدین وسیله در آغاز خلافت، صدای معترضین بلند می شد و چنین خطری برای دستگاه خلافت تحمل کردنی نبود.

ابابكر شخصی نبود كه به این راحتی میدان را واگذارد. البته این حوادث را قبلاً پیش بینی كرده بودند. فكر كردند در چنین شرایطی كه حضرت زهرا (علیها السلام) افكار عمومی ملت را تسخیر کرده اند، صلاح نیست با خشونت با وی رفتار شود؛ ولی در عین حال باید به استیضاح او پاسخ داده و افكار عمومی را تخدیر می کردند. پس ابوبکر پیش خودش نقشه كشید که چه خوب است از همان برنامۀ سابق استفاده نماییم و عوام فریبی را از دست ندهیم و به عنوان دین و اجرای قوانین پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) را بكوبیم و برائت خودمان را به اثبات رسانیم. ابابکر فكر كرد به وسیلۀ ظاهر سازی و طرف داری از دین، می توان دل های عوام و فساق را تسخیر كرد و با آن حربه می توان هر حقی، حتی خود دین، را پای مال ساخت. آری، به وسیلۀ تظاهر به دین، می توان با خود دین مبارزه كرد. پس ابوبکر در مقابل منطق نیرومند و مستدل فرزند پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به حربۀ عوام فریبی متوسل شد و گفت:

«ای دختر رسول خدا، پدرت با مؤمنین مهربان بود. البته كه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر توست، نه پدر سایر زنان. او برادرِ شوهرِ توست. او علی (علیه السلام) را بر سایرین ترجیح می داد. هركس شما را دوست بدارد رستگار می شود و هركس با شما دشمنی كند زیانكار است. شما عترت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستید. ما را به سوی خیر و صلاح و بهشت هدایت كردید. ای بهترین زنان و دختر بهترین پیمبران، مقام صداقت و عقل و فضلیت تو بر كسی پوشیده

ص: 103

نیست. كسی حق ندارد تو را از حقت محروم سازد و تكذیبت كند؛ ولی به خدا سوگند، من هم از نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعدی نمی كنم و باید هر كاری که انجام می دهم با اجازۀ پدرت باشد.

قافله سالار كه دروغ نمی گوید. به خدا قسم (1)، من از پدرت شنیدم كه می فرمود ما پیامبران طلا، نقره، خانه و ملک به ارث نمی گذاریم. جز علم و دانش و نبوت ارث دیگری نداریم و اموالی كه از ما باقی بماند در اختیار خلیفۀ مسلمین است.

من از درآمد فدک اسلحه می خرم و با كفار می جنگم. مبادا خیال كنی كه من تملک فدک را به تنهایی انجام داده ام؛ بلكه تمام مسلمین در این اقدام با من موافق بودند. البته اموال شخصی من در اختیار شماست. هرچه می خواهی بردار. دریغ ندارم. آیا سزاوار است من با دستورات پدرت مخالفت کنم؟»

حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ دادند:

«سبحان اللّه! پدر من كه از كتاب خدا اعراض نكرده. او با احكام اسلام مخالفت نمی کرد. آیا شما اجماع كرده اید كه خیانت كنید و به پدرم بهتان بزنید؟ این عمل شما نظیر همان خیانت هایی است كه در زمان حیات او مرتكب شدید. مگر نه این است كه خدا در قرآن از قول زكریا نقل می كند كه به خدا عرض كرد:

﴿فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیا * یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب ﴾ (2)

مگردر قرآن نیست كه:

ص: 104


1- همان طور که ابلیس (لعنت الله علیه) برای حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) قسم خورد: «و براى آن دو به خداوند متعال سوگند یاد كرد كه من قطعاً از خیرخواهان شما هستم. پس آن دو را با فریب به سقوط كشانید.»
2- سورۀ مبارکۀ مریم، آیات شریفه 5 و 6.

﴿وَ وَرَثَ سُلَیمانُ داوُدَ﴾ (1)

مگر احكام ارث در قرآن نیست؟ چرا، تمام این مطالب در قرآن هست. شما نیز اطلاع دارید. ولی قصد خیانت دارید. من هم جز صبر چاره ای ندارم.»

ابابكر در جواب گفت:

«خدا و رسول و تو راست می گویید اما مسلمانان باید بین من و تو داوری کنند؛ زیرا آن ها هستند كه مرا بر كرسی خلافت نشانده اند و به تصویب آنان فدک را گرفتم.» (2)

نکتۀ مهم این است که ابابکر تلویحاً اشاره می کند که حکم پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و نص قرآن مهم نیست؛ بلکه این آراء مردم (همان سه نفر در سقیفه) است که حق است؛ زیرا آیات قرآن را مهمل انگاشته و افرادی که به زعم وی مسلمان اند را مُبَیِّنِ حق می داند.

ابابکر با ظاهرسازی و سخنان عوام فریبانه، توانست تا حدی احساسات و افكار تحریک شده را خاموش كند و افكار عمومی را به سوی خودش متوجه سازد. با این سخنان مجلس به هم خورد و مردم متفرق شدند؛ ولی سروصدا خاموش نشد. موضوع سخنرانی حضرت زهرا (علیها السلام) در بین اصحاب پیچید؛ به طوری كه ابوبكر ناچاراً به تهدید و تطمیع مردم متوسل شد.

نوشته اند که در اثر نطق آتشین حضرت زهرا (علیها السلام)، مدینه؛ یعنی پایتخت خلافت اسلامی منقلب شد. صدای اعتراض مردم درآمد. گریه و ناله شان بلند

ص: 105


1- سورۀ مبارکۀ نمل، آیۀ شریفۀ 16.
2- احتجاج طبرسی،ج 1،ص 104 و ج 1،ص 106.

شد و آن قدر گریستند كه سابقه نداشت. ابوبکر به عمر گفت:

«چرا نگذاشتی فدک را به فاطمه (علیها السلام) بدهم و مرا در این بن بست قرار دادی؟ اكنون خوب است فدک را برگردانیم و خودمان را راحت كنیم.»

دومی پاسخ داد:

«برگرداندن فدک صلاح نیست. بدان كه من خیرخواه تو هستم.»

ابوبکر گفت:

«پس با احساسات تحریک شدۀ مردم چه كنم؟»

عمر پاسخ داد:

«این احساسات سطحی است. دوامی ندارد. مانند قطعۀ ابری بیش نیست. تو نماز بخوان. زكات بده. امر به معروف و نهی از منكر بكن. بیت المال مسلمین را زیادتر گردان. صلۀ رحم به جا بیاور تا خدا گناهانت را بیامرزد. زیرا خدا در قرآن می فرماید:

﴿إِنَ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات ﴾ (1)؛ حسنات و خوبی ها بدی ها را از بین می برد.»

ابابكر دستش را به شانۀ عمر زد و گفت:

«آفرین! تو چه مشكلاتی را برای من حل كردی.»

سپس مردم را به مسجد دعوت کرد و بر فراز منبر نشست و بعد از حمد و ثنای الهی گفت:

«ای مردم، این كارها برای چیست؟ هر گوینده آرزویی دارد. این خواسته ها کجا در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود داشت؟ هركس شنیده

ص: 106


1- سورۀ مبارکۀ هود، آیۀ شریفۀ 114.

است بگوید. نه، چنین نیست؛ بلكه او همانند روباهی است كه شاهدش دمش می باشد.

اگر من بخواهم بگویم، می گویم. اسرار را آشكار می سازم. ولی مادامی كه با من كاری نداشته باشند، سكوت خواهم کرد. از دختران استمداد می جویند. زن ها را تحریک می كنند. ای یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، گفت وگوی بعضی نادانان به من رسیده است. با این كه شما سزاوارترید از دستورهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروی كنید. شما پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را جای دادید و یاری كردید. بدین جهت سزاوارترید كه از دستوراتش سرپیچی نكنید. با همۀ این ها فردا بیایید حقوقتان را دریافت كنید. بدانید كه من راز كسی را آشكار نمی سازم و با دست و زبان كسی را نمی آزارم؛ مگر كسی كه مستوجب كیفر باشد.» (1)

پندی از ام سلمه (علیها السلام)

جناب ام سلمه بانوی مکرمه سرش را از خانه بیرون آورد و خطاب به ابابكر گفت:

«آیا این سخنان را دربارۀ زنی مانند فاطمه (علیها السلام) می گویی؟ با این كه او حوریه ای است در میان انسان ها. در دامن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرورش یافت و در بین فرشتگان دست به دست می شد و در پرورش گاه پاكیزگان پرورش یافت. او در بهترین جا رشد كرد. آیا چنان می پنداری كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) را از ارث محروم کرده است؛ اما به خودش نفرموده؟ با این كه خدا به پیغمبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

ص: 107


1- دلائل الإمامة،ص 38.

﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبینَ ﴾ (1)؛ خویشانت را انذار كن.

یا احتمال می دهید كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرموده باشد؛ ولی او به دروغ ارث مطالبه كند؟ او بهترینِ زنان عالم و مادر بهترین جوانان و هم طراز مریم، دختر عمران، می باشد و پدرش خاتم پیغمبران است. به خدا سوگند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (علیها السلام) را از سرما و گرما نگه داری می كرد. هنگام خواب دست راست خودش را زیر سر فاطمه (علیها السلام) می نهاد!

آهسته تر باشید. هنوز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش چشم شماست. به زودی بر خدا وارد می شوید و نتیجۀ كردارتان را مشاهده می كنید.»

جناب ام سلمه به دلیل این دفاع تا یک سال از حقوق خود محروم شد. (2)

حال هر شیعه ای طبق وظیفۀ واجبش، به تأسی از شیعۀ خالص، جناب ام سلمه، باید فریادگر و مدافع حقوق غصب شدۀ مظلوم دو عالم باشد و این دفاع چیزی جز احیای امر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و فریاد دعا برای آمدن منتقمش نخواهد بود.

ص: 108


1- سورۀ مبارکۀ شعراء، آیۀ شریفۀ 214.
2- دلائل الامامة، ص39.

توجه به امام حسین (علیه السلام)

دعا برای ظهور فقط از دلی سوخته بر می آید و انکسار خالصانه نیز فقط با حزن و گریه در مصیبت های عظیم اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به دست می آید. هركسی توجه و حزنش بر امام حسین (علیه السلام) بیشتر شود، ظرف وجودی اش از قابلیت بیشتر و فوق العاده تری برخوردار خواهد شد.

از آن جایی که عطای غذای معنوی هرکس به مقدار بزرگی ظرفش می باشد؛ لذا فرد باید برای دریافت فیوضات بیشتر به مصیبت های ذوات مقدس (علیهم السلام)، از جمله حضرت امام حسین (علیه السلام)، بپردازد و رزق معنوی خویش را افزایش دهد. به وسیلۀ ندبه و گریه بر ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، اخلاص در وجود فرد بیشتر می شود. پس طبیعی است که بتوان مراتب بالاتر را که اخلاص بیشتر لازمۀ آن است، با گریه بر مصیبت های ایشان درک کرد. اگر همۀ اعمال عبادی زیر ذره بین عدل الهی قرار بگیرد، اكثریت قریب به اتفاق، به آفات نفسانی آلوده است؛ مگر گریه بر امام حسین (علیه السلام) كه از سوزش دل انجام می گیرد. آ ن جا كه وجود گرامی اش تكه تكه گشت و عزیزانش را سر بریدند و اهل و عیال اش آواره در بیابان ها گشتند تا در قیامت محبین شان را از عذاب رهانیده و تا ابدیت در بهشت جاودانه جای دهند. حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«هنگامی كه روز رستاخیز فرامی رسد، دخترم فاطمه (علیها السلام) در حالی محشور می شود كه لباس های خون آلود فرزندش، امام حسین (علیه السلام)، با اوست.

ص: 109

آن گاه یكی از پایه های عرش الهی را می گیرد و می گوید که پروردگارا، بین من و قاتل فرزندم داوری كن.

سوگند به خدای كعبه، خداوند به نفع دخترم داوری می كند.» (1)

آن چنان عمق فاجعۀ كربلا عظیم است كه امام عصر (علیه السلام) فرمودند:

«فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِینَّ عَلَیكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما.» (2)

«هر صبح و شام به جای اشک خون گریه می كنم.»

هر مؤمنی باید به تأسی از امام زمانش (علیه السلام) از بیست و چهار ساعت در شبانه روز حداقل دقایقی را خالصانه در كنج خلوت به عبادت حق تعالی به وسیلۀ گریه بر مصیبت های امام حسین (علیه السلام) و مادر مظلومش سپری كند.

«وَ مَا مِنْ عَینٍ أَحَبَ إِلَى الله وَ لَا عَبْرَةٍ مِنْ عَینٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَیهِ وَ مَا مِنْ بَاكٍ یبْكِیهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ أَسْعَدَهَا عَلَیهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَدَّى حَقَّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یحْشَرُ إِلَّا وَ عَینَاهُ بَاكِیةٌ إِلَّا الْبَاكِینَ عَلَى جَدِّی الْحسین (علیه السلام).» (3)

«هیچ گریه كننده ای نیست كه بر امام حسین (علیه السلام) گریه کند، مگر آن كه به حضرت فاطمه (علیها السلام) تقرب جوید و متصل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شود و حق ما را ادا نماید. فقط گریه کنندگان بر جدم، حسین (علیه السلام)، در قیامت گریان نیستند.»

ص: 110


1- القطرة، ج2،ص 426؛ عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص25؛ بحارالأنوار، ج43،ص 220، ح.2.
2- المزار الكبیر، ص501؛ تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج2، ص133؛ بحارالأنوار، ج98، ص238 و ج98، ص320.
3- كامل الزیارات، ص81.

مؤمن باید پس از به جاآوردن این عمل و عبادت عظیم، با دلی شكسته فرجِ منتقم را از خداوند مسئلت نماید. یعنی با دعاهایی كه از سویدای دل و با اشک چشم همراه است، خواستار تعجیل در امر انتقام شود. آن گاه است كه به واسطۀ رحمت واسعۀ حق تعالی، مؤمن تحت پوشش و توجه خاص امام عصر (علیه السلام) قرار می گیرد؛ چراکه وجود مقدسش وعده فرموده است:

«إنِّي لَأدعُو لِمُؤمِنٍ يَذكُرُ مُصِيبَهِ جَدِي الشَهِيد ثُمَ يَدعُو لِي بِتَعجِيلِ الفَرَجِ و التَأييدِ.» (1)

«به درستی برای مؤمنی که یاد آور مصیبت های امام حسین (علیه السلام) شود و سپس برای تعجیل فرج من دعا كند، دعا می کنم.»

زمینۀ یاری در عصر غیبت

حال ای شیعه ای كه در مصیبت های این بانوی مظلوم دل شكسته شده ای و اشكت جاری است و با خود زمزمه نموده ای که ای كاش در آن زمان بودم و می توانستم از حریم حضرت زهرا (علیها السلام) دفاع کنم، بدان كه زمینۀ یاری و نصرت حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) در عصر غیبت برای مؤمنین و محبین حضرتش از بین نرفته؛ بلکه اگر در آن روز (هنگام غصب خلافت) در صحنۀ دفاع شركت نداشتیم تا صداقت در مودت با آن خاندان مظلوم (علیهم السلام) را با یاری مان به نمایش بگذاریم، امروز دعاست که جای آن دفاع را گرفته و زمینۀ یاری در فردای ظهور را فراهم می آورد.

ص: 111


1- مكیال المكارم، ج2، ص75؛ مستدرک، ج10، ص313.

بر این اساس، برای دفاع از حقوق غصب شدۀ حضرت صدیقه (علیها السلام)، هر روزه برای انتقامش فریاد برمی آوریم:

«اللّهم عجل لولیك الفرج»

«اللّهم عجل لولیك الفرج»

«اللّهم عجل لولیك الفرج»

«اللّهم عجل لولیك الفرج»

«اللّهم عجل لولیك الفرج»

ص: 112

کتاب نامه

قرآن مجید.

نهج البلاغه، فرمایشات امیرالمؤمنین (علیه السلام)، صبحی صالح.

1. بصائر الدرجات، حسین بن سلیمان حلی، چاپ اول.

2. حیوة القلوب، علامه محمدباقر مجلسی.

3. بحارالأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت: موسسۀ الوناء، چاپ 1404 ق.

4. اختصاص، محمد بن نعمان.

5. تأویل الآیات، حسینی استرابادی سید شرف الدین (م 940 ق)، جامعۀ مدرسین قم.

6. برهان، سیدهاشم بحرانی، قم: دار المجتبی، 1428 ق.

7. البرهان، زركشی، ناشر: دار إحیاء الكتب العربیة، سال چاپ: 1376 - 1957 م.

8. مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، ابن شهر آشوب.

9. کتاب التوحید، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.

10. دلائل الامامة، محمد بن جرير الطبري، ناشر: مركز الطباعة و النشر في مؤسسة البعثة، چاپ:1413.

11. کشف الغمة فی معرفة الائمه (علیهم السلام)، علی بن عیسی اربلی اوایل قرن هفتم هجری.

12. تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام)، امام عسکری (علیهما السلام)، قم: انتشارات مدرسۀ امام هادی (علیه السلام)، چاپ اول.

13. سفینة البحار، قمی عباس، موسسۀ آستان قدس چاپ دوم: 1384.

14. الثاقب فی المناقب، ابن حمزه الطوسی.

15. مصباح الأنوار، أبوعلاق محمدالصادق.

16. علل الشرایع، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، قم: انتشارات مکتبة الوری.

17. الدر النظیم فی مناقب الأئمة (علیهم السلام)، یوسف بن حاتم، قم: موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین.

18. حلیة الابرار، سید هاشم بحرانی.

19. المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، محقق: اشرف، نجف اشرف: المکتبة الحیدریة.

20. امالی طوسی، شیخ طوسی، قم: انتشارات دار الثیقاف، 1414ﻫ.ق.

21. کافی، محمد بن یعقوب کلینی، انتشارات اسوه، چاپ 11 سال 1389.

22. التهذیب، احمد بن علی طوسی، دارالکتب اسلامی، چاپ چهارم.

23. روض الجنان، شهید ثانی، موسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، 965م.

24. تفسیر فرات، شیخ ابوالقاسم.

25. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم.

26. غیبت طوسی، شیخ الطّائفه ابی محمّد بن الحسن طوسی.

ص: 113

27. بصائر الدرجات، حسین بن سلیمان حلی، چاپ اول.

28. عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، موسسۀ انصاریان قم.

29. ارشاد، شیخ مفید.

30. الإحتجاج علی أهل اللجاج، شیخ طبرسی.

31. بشارة الاسلام، سید مصطفی بن ابراهیم کاظمی، عراق: مکتب مرتضویه.

32. مکیال المکارم، محمدتقی موسوی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ هشتم1388 ش.

33. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی.

34. بلاغات النساء، ابوالفضل احمد بن ابی طاهر مروزی، ناشر: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی.

35. القطرة. سیداحمد مستنبط، ترجمۀ محمد ظریف، چاپ نهم.

36. الجنة العاصمة. سید حسن میرجهانی طباطبایی، قم: انتشارات بیت الزهرا (علیها السلام)، چاپ اول: 1384.

37. سوگنامه فدک، سید محمدتقی، قم: انتشارات الهادی، چاپ دوم: 1374.

38. کتاب فاطمة الزهرا (علیها السلام). گفتار علامه امینی.

39. بانوی نمونۀ اسلام، ابراهیم امینی، قم: نشر شفق، چاپ: 1372.

40. محسن بن فاطمه (علیهما السلام)، مهدی فاطمی، چاپ دوم: 1386.

41. نقش ائمه در احیاء دین، علامه سید مرتضی عسکری، چاپ دوم: 1385، تهران.

42. اسرار موفقیت، مرتضی مجتهدی سیستانی، انتشارت نشر الماس، چاپ ششم: 1385ش.

43. یوم الخلاص، کامل سلیمان، ترجمۀ مهدی پور، انتشارات آفاق، چاپ پنجم: 1386.

44. اسرار آل محمد (علیهم السلام)، سلیم بن قیس هلالی، ترجمه اسماعیل زنجانی خوئی، انتشارات دلیل ما.

45. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابوخر یوسف بن عبدالله بن عبدالله النمری، بيروت: دار الجیل، چاپ اول: 1412.

46. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبدالله، بیروت: دار الجیل.

47. کنز العمال فی نفس الأعمال والأفعال، المتقی هندی، علی بن عبد الملک علاءالدین، مصر: موسسة الرسائل.

48. تاریخ الأمم و الملوک، محمد بن جریر طبری، محل نشر: بیروت.

49. كشف الغمة في معرفة الائمة (علیهم السلام)، علي بن عيسي اربلي، مصحح: سيد احمد حسينی الشریف الرضي.

50. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ناشر: اساطیر، تهران: 1362.

51. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ابو حامد عبدالحمید بن هبةالله بن محمد بن الحسین، بیروت.

52. أنساب الأشراف، البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، بیروت: دار الفکر، چاپ اول: 1417.

53. العقد الفرید، إبن عبد ربه، احمد بن محمد، بیروت: دار الکتب العلمیة.

ص: 114

54. الملل و النحل، شهرستانی، محمد بن عبد الکریم، بیروت: دار المعرفة.

55. الملل و النحل، عبدالقاهر ابن طاهر تمیمی بغدادی، بیروت: دار المشرق.

56. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الأیات و الأخبار و الأقوال، عبدالله بن نورالله بحرانی، مکتبة الزهراء (علیها السلام).

57. فرائد السمطین فضایل المرتضی و البطول والسبطین والأئمه (علیهم السلام) ذریتهم، الجوینی المدینی، ابراهیم بن محمد بن موید بن عبدالله، بیروت: موسسة المحمودی.

58. تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی، بیروت: دارالکتب علمیه.

59. مقتل الحسین (علیه السلام)، موفق بن احمد الملکی خوارزمی، قم: مکتبة المفید.

60. صحیح مسلم، ابوالحسین مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت: دارالأفاق الجدیدة.

61. الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، إبن حجر هیثمی، محل نشر: تهران.

62. مروج الذهب، أبوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی، قم: دار الهجره، چاپ دوم: 1409ق.

63. مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، ابن شهر آشوب.

64. سیرۀ ابن هشام، أبو محمد عبد الملک، مصر: شرکة الحلبی، 1936م.

65. تذکرة الخواص، إبن جوزی، مصر، چاپ دوم: 1401ق.

66. روضة الواعظین، فتال نیشابوری، قم: منشورات اشرفی.

67. نزهة المجالس و منتخب النفائس، عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان صفوری، بیروت: دار المحبة دار الأیة.

68. ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی، قم: دار الأسوة للطباعة و النشر.

69. إحقاق الحق، شهید نور الله تستری.

70. لسان المیزان، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، بیروت: موسسة الأعلی للمطبوعات، چاپ سوم: 1406ق.

71. أرجح المطالب، علامه شیخ عبد الله حنفی.

72. الدر النظیم فی مناقب الأئمه (علیهم السلام)، یوسف بن حاتم شامی، قم: موسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم.

73. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، احمد بن عبد الله محب الدین، دار الکتب مصریة.

74. ذخائر العقبی في مناقب ذوی القربی، احمد بن عبد الله طبری، قاهره: مکتبة القدسی.

ص: 115

شیعه شدن که آرزوی هر پیمبری ست

آن رتبه است که فاطمه (علیها السلام) باید عطا کند

آن قدر قیمتی ست فدای علی (علیه السلام) شدن

خود را فداش حضرت خیر النساء (علیها السلام) کند

آن کس که اختیار دو عالم به دست اوست

اصلاً عجیب نیست که کار خدا کند

ص: 116

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109