معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نورانیت

مشخصات کتاب

سرشناسه : ملازاده تقی پور، علیرضا، 1340-

عنوان و نام پديدآور : معرفت امام عصر عجل الله فرجه به نورانیت/علی تقی پور ؛ ویراستار محسن حسینی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 1402.

مشخصات ظاهری : 294ص.؛ 14/5×21/5 س م.

شابک : :978-600-415-125-2

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 289-294؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- فضایل

موضوع : Muhammad ibn Hasan, Imam XII -- Virtues

موضوع : چهارده معصوم -- فضایل -- احادیث

*Fourteen Innocents of Shiite -- Virtues -- Hadiths

مهدویت -- انتظار

Mahdism -- *Waiting

شیعه امامیه -- خداشناسی

*Imamite Shi'ah -- Theology

خداشناسی (اسلام)

God (Islam) -- Knowableness

رده بندی کنگره : BP51/35

رده بندی دیویی : 297/959

شماره کتابشناسی ملی : 9171158

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

یا صاحب الزمان

ص: 2

معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نورانیت

علی تقی پور

ص: 3

ص: 4

فهرست

مقدمه9

ضرورت شناخت امام13

معرفت خداوند هدف خلقت13

معرفت ذات خداوند امری محال است13

شناخت آیات، تنها راه شناخت خداوند17

اهل بیت (علیهم السلام)، برترین آیات خداوند17

ضرورت معرفت به نورانیت19

دور از معارف حقیقی22

معرفت باطن اهل بیت امری محال است24

شرح شناخت امام (علیه السلام) 27

مقام اختصاصی29

نخستین گام در معرفت38

حقیقت حج58

عالم ذر58

نگاهی به داستان حضرت آدم (علیه السلام) 71

كعبۀ دل ها83

حج واقعی85

حقیقت نماز92

ولایت در سورۀ حمد98

تشهد و سلام، آخرین مرحلۀ نماز100

حقیقت قرآن109

ملاك تشخیص116

معنای آیات و بینات119

مجری افعال خدا120

عارفان حقیقی131

ص: 5

شرط تکمیل ایمان132

مقام و مرتبۀ اسماء الله136

باطن کلمات الله145

معنای وجه الله150

باب حطه156

پژوهشی جالب169

احیاء، اماته، خلق و رزق176

دیدگاه علامه میرجهانی181

دیدگاه شیخ طبرسی187

دیدگاه علّامه محمّد تقی آملی192

دیدگاه دانشمند والا مقام، شیخ انصاری193

دیدگاه علّامه حائری خراسانی193

دیدگاه علاّمه نمازی شاهرودی194

علامه مستنبط201

دیدگاه علامه مجلسی202

دیدگاه علامه همدانی204

غلات204

عقیده صحیح215

درك مراتب نورانی221

مشیت اللّه224

مجری خلق و رزق231

رفع توهم234

حجاب اللّه238

لسانالله241

بدنهای قدسی245

علم امام (علیه السلام) 251

ص: 6

آگاهی از امور267

روح القدس273

دلایل غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 278

یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 281

امتحان بزرگ283

منابع289

ص: 7

ص: 8

مقدمه

روح و فکر بشر در ظلمات جهل و گمراهی دنیا اسیر و قلب ها در مرداب غوطه ور است. از امام غائب، فقط نامی بر زبان نقش بسته است. با وجود این که همۀ عالم از خداست و نمایندۀ او؛ یعنی حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همه ارکان هستی را در ید قدرت خویش گرفته، نه تنها مرجع عالمیان قرار نگرفته؛ بلکه به فراموشی سپرده شده است و به واسطۀ آن، عقول بشر مربوب نشده. لذا جامعۀ بشری حتا به قدر وسع خود از فهم او عاجز مانده و بدتر آنکه، به درک ایشان نیز اقبال نشان نداده است.

گویی جهان، صاحبی ندارد و ماورای جهان مادی، چیزی نیست. با اینکه همۀ آحاد بشر، چه دانشمندان به واسطۀ تحلیل ها و ادراکات خویش و چه عوام به واسطۀ تجربیات شان، جهانی به موازات این جهان فیزیکی را قبول داشته و تا حدی آن جهان متافزیک را درک کرده اند؛ اما بدون رویکردی درست به چگونگی آن، با فهم خویش آن را قضاوت کرده و با معارف حقیقی فاصله ای بس عمیق پیدا کرده اند.

اینکه ماورای جهان مادی چه چیزی نهفته است و این دنیای قابل درک (باحواس

ص: 9

پنجگانه) چگونه رتق و فتق می شود، سوالاتی است که می تواند بشر را به سوی بارور کردن ایمان و غنی کردن آن رهنمون شود.

لازم بود تا فصلی از این باب گشوده شود تا بندگان خدای رحمان از آن ذهن بسته بیرون آمده و به صاحب خویش دیدگاه بهتری پیدا کنند.

اكنون كتابی كه از نظر می گذرد، تنها، منظره ای است از دریای بی كران معارف و اسرار آل الله كه از سرچشمۀ زلال وحی و كلام گهربار ایشان گرفته شده است و قصد دارد به جایگاه امام در مرتبۀ نورانیت اشاره ای داشته باشد. از آنجا که بدون کمک صاحب امر، این مهم به انجام نمی رسید؛ لذا به درگاه ایشان خاضعانه استغاثه نمودیم، تا با نگاه مهربانانه و پدرانه او بارقه ای از انوار خاصۀ پروردگار، درخشش آغاز كند و نسیم رحمتی دلپذیر وزیدن گیرد تا در جان بی رمق مان، قدرت تازه ای دمد و ما را در مسیر آشنایی با حقایق و معارف امامت قرار دهد.

سخن از حقایق و اسراری است كه ذره ای از آن، انسان ها را حیران كرده و انبیاء و ملائک را در بهت فرو برده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

(وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ الله إِنَّ الله عَزیزٌ حَكیمٌ) (1)

«اگر همۀ درختان روی زمین قلم شود و دریا برای آن مرکب گردد و هفت دریای دیگر به آن افزوده شود، (اینها تمام می شود ولی) کلمات خدا پایان نمیپذیرد خداوند عزیز و حکیم است».

حضرت امام هادی (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:

«نَحْنُ كَلِمَاتُ الله الَّتِی لَا تَنْفَدُ وَ لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا». (2)

ص: 10


1- سورۀ مبارکۀ لقمان، آیۀ شریفۀ 27.
2- بحار الأنوار،ج10،ص389.

«ما کلمات خدا هستیم که پایان نمی یابد و فضائل ما درک نمی شود».

مسلماً انبیاء اولوالعزم: و دیگر پیام آوران الهی از درک حقیقت کلمات الله عاجزند، تا چه رسد به شیعیان خاص؛ همانند سلمان و ابوذر.

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«فَإِنَ الْإِمَامَ بِمَنْزِلَةِ الْبَحْرِ لَا ینْفَدُ مَا عِنْدَهُ، وَ عَجَائِبُهُ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ، وَ الطَّیرُ حِینَ أَخَذَ مِنَ الْبَحْرِ قَطْرَةً بِمِنْقَارِهِ لَمْ ینْقُصْ مِنَ الْبَحْرِ شَیئاً، كَذَلِكَ الْعَالِمُ لَا ینْقُصُهُ عِلْمُهُ شَیئاً، وَ لَا تَنْفَدُ عَجَائِبُه» (1)

«پس همانا امام به منزلۀ دریا است. آنچه نزد اوست پایان پذیر نیست و شگفتی های او بیشتر از آن است. و پرنده، زمانی که از دریا قطره ای را با منقارش بردارد، از دریا چیزی کم نمی شود. اینگونه، چیزی به علم عالِم(امام) نقص وارد نمی کند و عجایب اش پایان نمی پذیرد».

در حدیث طارق حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«الْإِمَامُ یا طَارِقُ بَشَرٌ مَلَكِی وَ جَسَدٌ سَمَاوِی وَ أَمْرٌ إِلَهِی وَ رُوحٌ قُدْسِی وَ مَقَامٌ عَلِی وَ نُورٌ جَلِی وَ سِرٌّ خَفِی فَهُوَ مَلَكُ الذَّاتِ إِلَهِی الصِّفَاتِ زَائِدُ الْحَسَنَاتِ عَالِمٌ بِالْمُغَیبَاتِ خَصّاً مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ نَصّاً مِنَ الصَّادِقِ الْأَمِین وَ هَذَا كُلُّهُ لِآلِ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) لَا یشَارِكُهُمْ فِیهِ مُشَارِكٌ» (2)

«ای طارق، امام بشری فرشته مانند، بدنی آسمانی، امری خدایی، روحی قدسی، مقامی بلند مرتبه، نوری آشكار و رازی پنهان است؛ پس امام ذات اش فرشته صفت است. صفاتش خدایی است. نیكویی هایش زیاد از

ص: 11


1- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر:،ج6،ص264 -بحار الأنوار،ج26،ص191؛ ج48،ص101 -عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج21،ص179، 371.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص109، 179 -بحار الأنوار،ج25،ص172 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج1،ص33.

حد است و از غیب آگاه است و پروردگار جهانیان فقط او را به این خصلت ها اختصاص داده است و این تصریحی است از جانب (جبرئیل) راستگوی امین و این ها همه، فقط برای آل محمّد (صلی الله علیه و آله) است و هیچ كس با آن ها در این باره شریک نیست».

حضرت امام رضا (علیه السلام) در وصف مقام امامت فرموده اند:

«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَیرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّاب» (1)

«امام یگانۀ روزگارش است. کسی به مقام او نزدیک نمی شود و عالمی با او هم تراز نمی شود و برایش جایگزینی پیدا نمی شود و برایش مثل و مانندی نیست. به تمامی فضائل اختصاص یافته است بی آن كه آن را طلب نموده و كسب نماید؛ بلكه این یک اختصاصی است از جانب خداوندی بسیار بخشندۀ و بسیار عطا كننده برای او».

ص: 12


1- الکافی،ج1،ص201؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص495 -تحف العقول، ص 439 -الأمالی(للصدوق)،ص677 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص219 -الوافی،ج3،ص482 -بحارالأنوارج25،ص124.

ضرورت شناخت امام

ضرورت شناخت امام با دقت کردن در مقدماتی نه چندان طولانی به راحتا قابل اثبات است.

معرفت خداوند هدف خلقت

خداوند متعال در قرآن کریم برای بیان هدف خویش از خلقت انسان می فرماید:

(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الانسَ الاَّ لیعْبُدون) (1)

«جن و انس را برای اینکه مرا عبادت کنند خلق کردیم».

حال اگر بخواهیم این عبادت را همان معرفت توصیف کنیم بسیار بجا خواهد بود زیرا امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«ایهَا النّاسُ إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیعْرِفُوهُ». (2)

«ای مردم، خداوند عز و جل بندگانش را برای این خلق کرد که به او معرفت پیدا کنند».

معرفت ذات خداوند امری محال است

در واقع شناخت ذات خداوند میسر نیست؛ بلکه به دلیل مسدود و محال بودن شناخت ذات باری تعالی، دستور پیشوایان دینی نیز بر ترک این مسئله استوار است که فرموده اند «تفکر در ذات جز حیرت و... نتیجه ای ندارد.» بلکه فرد باید پس از اعتقاد به صفات ثبوتیه و تنزیه ذات اقدس الهی از صفات خلقی، به شناخت آیات باری تعالی بپردازد؛ چرا که این نشانه ها و آفریده ها حاکی از آفریدگار یگانه دارند. از آنجا که دیدگاه مولف نیز با تأثر از آیات و روایات، راه شناخت خداوند را از

ص: 13


1- سوره مبارکۀ ذاریات آیه شریفه 56.
2- مستدرک سفینه البحار،ج7،ص180-بحارالأنوار،ج23،ص83 و ج5،ص313.

طریق آیات و آفریده هایش میسر می داند؛ لذا تمام هدف این کتاب را در زمینۀ معرفت، بر معرفی آیات اعظم الهی بنا نهاده تا جزئیات بیشتری علاوه بر آنچه که بود، روشن گردد.

با وجود اینکه این مطالب کاملا در شناخت خداوند از طریق شناخت نشانه هایش تاکید شده و بار علمی آن نیز متمرکز بر این محور است؛ اما هیچ خدشه ای به جایگاه باری تعالی وارد نساخته؛ بلکه خداوند تمام و کمال در قلب و در راز و نیاز و نمازها وجدان می شود و باز تاکید می نماییم که جایگاه خداوند بسی بالاتر از هر مخلوق و هر نشانه ای بوده؛ اما به دلیل محال بودن شناخت ذات خداوند، طبق فرمودۀ خاندان وحی، به شناخت آیات و نشانه های خداوند در این کتاب پرداخته ایم. لذا برای میمنت و ورود به این حوزه، بحث را با حدیث ذیل آغاز می نماییم:

«إیّاکُمْ وَالتَّفَکُرَ فِی اللهِ وَلکِنْ إذا أرَدْتُم أنْ تَنْظُرُوا إلَی عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إلَی عَظِیمِ خَلْقِهِ». (1)

«از اندیشیدن در ذات خدا بپرهیزید؛ اما هرگاه خواستید عظمت خدا را دریابید، به آفریده های با عظمتش بنگرید».

اولین مرحله در معرفت شناخت باری تعالی، تنزیه نمودن او از اوصاف خلقی و دوری کردن از تفکر در ذات مقدس اش است؛ زیرا در مناجات منسوب به حضرت سجاد (علیه السلام) فرموده اند:

«لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقا إِلَی مَعْرِفَتِک إِلا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِک» (2)

«(تو آن کسی هستی که) برای بندگان خود راهی به سوی معرفت خویش

ص: 14


1- الکافی،ج1،ص93 - الوافی،ج1،ص374.
2- بحارالأنوار،ج94،ص150.

قرار نداده ای مگر به اظهار عجز از شناختن تو».

«لَا یكَیفُ بِكَیف». (1)

«خداوند چگونگی و کیفیتی ندارد».

برای شناسایی چنین آفریدگاری، بهترین راه شناخت او از زبان حجت اش خواهد بود، که حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لاَ تُدْرِكُهُ اَلشَّوَاهِدُ وَ لاَ تَحْوِیهِ اَلْمَشَاهِدُ وَ لاَ تَرَاهُ اَلنَّوَاظِرُ وَ لاَ تَحْجُبُهُ اَلسَّوَاتِرُ اَلدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ...» (2)

«ستایش مخصوص خداوندی است که حواس ظاهر او را درک نمی کنند و مکان های وسیع و انجمن ها او را فرا نمی گیرند و چشم ها او را نمی بینند و پرده ها او را نمی پوشانند. با حدوث مخلوقات اش قدیم بودن خود را به اثبات رسانده است و با همانند بودن آفریده هایش، بی مانندی خود را مدلّل ساخته است.

خدایی که وعده هایش راست و برتر از آن است که بر بندگانش ستم روا دارد. او در میان مخلوقاتش به عدل رفتار می نماید و به عدالت حکم می کند. حدوث موجودات، شاهد بر ازلیت خداست و ناتوانی آن ها، گواه بر قدرت اوست و فنا و نابودی قهری آن ها، دلیل بر جاودانگی اوست.

خدا یکی است؛ اما نه به عدد. همیشگی است، نه به مقیاس زمان. استوار است نه با ستون و تکیه گاه. ذهن ها او را درک می کنند، نه با حواس، نشانه های خلقت به وجود او گواهی می دوند، نه به حضور مادی.

اندیشه ها بر او احاطه نداشته؛ بلکه با آثار عظمت اش بر آن تجلی کرده

ص: 15


1- بحار الأنوار،ج95،ص393.
2- نهج البلاغه، (صبحی صالح)،ص269-الاحتجاجلاهل اللجاج،ج1،ص204-بحارالأنوار،ج4،ص261.

است و با عقل ها دریافته اند که به کنه ذاتش نتوان پی برد و داوری این ناتوانی را بر عهدۀ خردها نهاد. خدا بزرگ است، نه این که دارای ابعاد طولانی بوده و جسم اش بزرگ باشد. عظیم است، نه این که کالبدش بی نهایت ضخیم و ستبر باشد؛ بلکه عظمت او، در مرتبه و قدرت و حکومت است».

از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سوال شد که نهایت معرفت خدا چیست؟ حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«تَعْرِفُهُ بِلَا مِثْلٍ وَ لَا شِبْهٍ وَ لَا نِدٍّ وَ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ ظَاهِرٌ بَاطِنٌ أَوَّلٌ آخِرٌ لَا كُفْوَ لَهُ وَ لَا نَظِیرَ فَذَلِكَ حَقُّ مَعْرِفَتِهِ». (1)

«خدا را بدون مانندی و ضدی بشناسی و اینکه خدای تعالی واحد، احد، ظاهر، باطن، اول، آخر و بی همتاست و نظیری ندارد. این است حق معرفت خدای تعالی».

به قدری توصیف خدای متعال غیرممکن است که هرمقدار بخواهیم دربارۀ خداوند صحبت کنیم، به دلیل آگاهی نداشتن و محال بودن احاطه به خداوند و همچنین ضیق کلام، چاره ای جز صحبت پیرامون آیات آن نمی ماند.

شایان ذکر است نقش خداوند در قلب و افکار انسان و عبادات و... در چگونگی تقدیر در زندگی انسان آشکار است. وجود خداوند را هنگام راز و نیاز احساس می کنیم. هنگامی که عزم بر مقصودی داریم؛ اما خلاف خواستۀ خود را به دست می آوریم، به نیرویی بزرگتر و خارج از دسترس، پی می بریم.

«یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه».

ص: 16


1- توحید صدوق،ص285.

شناخت آیات، تنها راه شناخت خداوند

طبق روایات متعدد، آیات خداوند، برهانی بر وجود خود اوست. بر همه ثابت است که همه آثار موجود در طبیعت؛ همچون خورشید و ماه و افلاکیان، حکایت از یک آفریدگار قدرتمند دارد. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«راه شناخت خداوند متعال، از طریق مصنوعات حیرت انگیز اوست که عقل ها را به معرفت اش رهبری می نماید و از وجود این مصنوعات که مشهور و معقول ماست، پی به عظمت اش می بریم». (1)

اهل بیت (علیهم السلام)، برترین آیات خداوند

لکن آیات الهی بعضی بر بعضی دیگر رجحان دارند. برترین آیات الهی، خاندان نبوت می باشند. با شناخت این آیات، شناخت خود پروردگاردر حد وسع بشر، میسر می گردد.

(هُوَ الَّذِی یرِیكُمْ آیاتِهِ) (2)

«او خدایی است که نشانه های خود را بر شما آشكار ساخت».

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«مراد از نشانه ها، وجود مقدس ائمۀ معصومین (علیهم السلام) است كه پروردگار آن ها را به بندگان خود نشان داد». (3)

قرآن کریم می فرماید:

(سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق) (4)

ص: 17


1- احتجاجات (ترجمه جلد (صلی الله علیه و آله) بحارالأنوار،)،ج2،ص53.
2- سورۀ مبارکۀ غافر (مومن)، آیۀ شریفۀ 13.
3- تفسیر القمی،ج2،ص256 - تفسیر جامع،ج6،ص126.
4- سورۀ مبارکۀ فصّلت، آیۀ شریفۀ 53.

«به زودی به ایشان نشانه های خود را در آفاق و در وجود خودشان می نمایانیم».

ذیل این آیه، امام معصوم (علیه السلام) می فرمایند:

«فَأَی آیةٍ فِی الْآفَاقِ غَیرُنَا أَرَاهَا الله أَهْلَ الْآفَاق» (1)

«چه نشانه ای در آفاق و اطراف هستی غیر از ما (اهل البیت (علیهم السلام)) وجود دارد كه خدای تعالی آن آیه ها را به اهل آفاق نمایانده باشد؟»

متن روایات متذکر آن است که خداوند توسط آیات اش شناخته می شود و بنا به فرمودۀ حضرات آن نشانه های زیبا و عظیم خدا در عالم تکوین و تشریع، اهل البیت (علیهم السلام) هستند. (2)

امام معصوم (علیه السلام) دربارۀ آیۀ (وَ ما نُریهِمْ مِنْ آیةٍ إِلاَّ هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها) (3) می فرمایند:

«ما هیچ آیه (و معجزه ای) به آنان نشان نمی دادیم، مگر اینکه از دیگری

ص: 18


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة:،ص843 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر:،ج6،ص147 -بحار الأنوار،ج25،ص375 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج14،ص538.
2- مرحوم علامه نمازی در کتاب اثبات ولایت ص 74 می فرمایند: مقصود ما از ولایت تکوینی معلوم شد؛ یعنی خداوند متعال جمیع مخلوقات را خلق فرمود و حدوث و بقای آن ها به خواست و ارادۀ اوست و به همگان امر فرمود که مطیع و فرمانبردار پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ هدی: باشند. به عبارت دیگر، ذات مقدس پروردگار، تمام موجودات را مسخر فرمان پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ معصومین (علیهم السلام) قرار داده است. ضمناً در ذیل آیۀ شریفۀ 54 سورۀ مبارکۀ نساءکه در همین رابطه است، بیش از 6 روایت ذکر گردیده که مراد از آل ابراهیم (علیه السلام)، آل رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است. منظور از ولایت تشریعی، سرپرستی تام و کامل مطلق نظر بودن پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ معصومین (علیهم السلام) در تمامی ابعاد و امور شریعت است. بدان معنا که حلال و حرام هر چیزی به دست این بزرگواران است و آن ها نمی گویند و نمی کنند مگر به فرمان خدای تعالی. امام باقر (علیه السلام): «اصحاب امیرالمومنین (علیه السلام) در یکی از روزهای جنگ صفین نتوانستند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بخوانند و حضرت به آنان دستور داد نماز خود را با تکبیر و تهلیل و تسبیح ادا کنند. (بحارالأنوار،ج89،ص 110-116)
3- سورۀ مبارکۀ زخرف، آیۀ شریفۀ 48.

بزرگ تر (و مهم تر) بود».

امام (علیه السلام) در ذیل این آیه «فَأَی آیة أَكْبَرُ مِنَّا» (1) می فرمایند:

«كدام نشانه ای برای خدا از ما اهل بیت بزرگ تر است؟»

ضرورت معرفت به نورانیت

در جای دیگر آمده است:

«مَنْ عَرَفَ حَقَّهُمْ فَقَدْ عَرَفَ حَقَّ الله». (2)

«هر كس حق ایشان را شناسد، حق خدا را شناخته است».

«مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ الله». (3)

«هر کس ما را شناخت، خدا را شناخته است».

در مورد معرفت به نورانیت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ الله عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ الله عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ» (4)

«شناختن من به نورانیت، شناخت خدای عزّوجلّ است و معرفت خدای عزّوجلّ، شناختِ من به نورانیت است».

اهل بیت علیهم السلام فرموده اند:

«فَمَنْ عَرَفَنَا نَفَعَتْهُ مَعْرِفَتُهُ وَ قُبِلَ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْنَا لَمْ ینْفَعْهُ الله بِمَعْرِفَةِ مَا عَلِمَ وَ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ عِلْمَه» (5)

ص: 19


1- كامل الزیارات،ص329 -البرهان فی تفسیر القرآن ج4،ص874 -بحار الأنوار،ج25،ص375 -تفسیر كنزالدقائق و بحر الغرائب ص14،ص538.
2- حیاة القلوب،ص184 -تفسیر فرات كوفی،ص396.
3- بحارالأنوار،ج36،ص255.
4- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص255 -بحار الأنوار،ج26،ص1 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج1،ص36.
5- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص363 - الإختصاص، ص،ص309 -بحار الأنوار،ج2،ص215؛ 26،ص32 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج19،ص193 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج1،ص158.

«پس هر کس ما را شناخت، معرفتش به او نفع می دهد و عمل اش از او قبول می شود و کسی که ما را نشناسد، خداوند به آنچه شناخته است، او را نفع نمی بخشد و عمل اش را از او قبول نمی کند».

جناب سلمان (رحمه الله) از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سوال می كند که مؤمن امتحان شده چه کسی است و حدود ایمان چه چیزی است؟

حضرت در پاسخ می فرمایند:

«مؤمن امتحان شده كسی است كه از امور ولایت ما چیزی به او نمی رسد، مگر این كه خداوند متعال سینه اش را برای قبول آن باز كند و بدون هر گونه شک و تردیدی آن را بپذیرد». (1)

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند که سه چیز بر شما واجب است، یکی آن که:

«ثَلَاثٌ لَكُم …أَنْ تَعْرِفُوا فَضْلَنَا...». (2)

«سه چیز بر شماست...اینکه به فضائل ما معرفت پیدا كنید...».

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«فَإِنَّهُ لَا یبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَار حَتَّى یَعْرِفَنِی بِالنُّورَانِیَّةِ». (3)

«هیچ یک از شیعیان ما به مرز نهایی بصیرت و بینایی نمی رسد، تا این كه مرا به نورانیت بشناسد».

ص: 20


1- بحار الأنوار،ج26،ص2.
2- البته باب سخن این حدیث در حق مسلم بر مسلم است. الکافی،ج2،ص172؛ (ط -دارالحدیث)،ج3،ص442 - الوافی،ص5،ج562 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج9،ص43 -بحار الأنوار،ج27،ص133؛ ج71،ص251 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج9،ص44.
3- حدیث نورانیت به نقل از بحار الأنوار،ج26،ص7 -المناقب (للعلوی)،ص77 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج1،ص40.

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) عمق وجوب معرفت به ذوات مقدس اهل البیت را این گونه نمایان می سازد:

«لَعَمْرِی إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة». (1)

«به جان خودم سوگند!که همانا آن (معرفت به نورانیت) بر هر مرد و زن مؤمنی واجب است».

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَكَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُون». (2)

«هرگاه ما را این گونه شناختید، آن گاه مؤمن خواهید بود».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به جناب سلمان فرمودند:

«إنَّهُ لا یَعرِفُنِی حَقَّ مَعرِفَتِی إلّا کَانَ مَعِی فِی المَلَاءِ الاَعلَی». (3)

«هرکس آنگونه که سزاوارم مرا بشناسد، در ملاء اعلی با من خواهد بود».

شناخت مقامات نورانی ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، ملاک ایمان بنده است؛ بلکه كسب معرفت، از روزه و نماز هم مهم تر است.

امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِیاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُكُمْ مَعْرِفَةً». (4)

«بعضی از شما از بعضی دیگر، بیشتر اهل نماز هستید. بعضی زیاد حج انجام داده اید. بعضی بیشتر صدقه داده اید. بعضی از شما از دیگران بیشتر روزه می گیرد، [با وجود همۀ این ها] بهترین شما آن هایی هستند كه معرفت

ص: 21


1- بحار الأنوار،ج26،ص1 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج1،ص36.
2- المناقب (للعلوی)،ص69 -بحار الأنوار،ج26،ص2.
3- القطره ج1،ص 24 - کنزالفوائد ج2،ص 57-بحارالأنوار،ج26،ص 292.
4- معرفت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به نقل از بحارالأنوار،ج3،ص14، حدیث 38.

بهتری دارند».

دور از معارف حقیقی

اگر انسان از معارف خاندان وحی باز بماند، عبودیت وی محقق نشده است؛ زیرا اولین مرتبه در دین، ترقی معرفت است و امتیاز مومنین نیز بدان می باشد. حضرت امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان می فرمایند:

«یا بُنَی، اعْرِفْ مَنَازِلَ شِیعَةِ عَلِی عَلَى قَدْرِ رِوَایتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ؛ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِی الدِّرَایةُ لِلرِّوَایةِ، وَ بِالدِّرَایاتِ لِلرِّوَایاتِ یعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَةِ الْإِیمَانِ». (1)

«ای پسرم، قدر و منزلت شیعیان ما به میزان فراگیری آنان از روایت و معرفت آنان به ما است. همانا معرفت، فهم دقیق روایات ماست. به وسیلۀ فهم روایت است كه مؤمن به عالی ترین درجات ایمان دسترسی پیدا می كند».

«اعْلَمُوا أَنَ الله إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام». (2)

«بدانید هرگاه خدا بخواهد به بنده ای خیر برساند، سینه اش را برای تسلیم گشاده می فرماید».

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به کمیل فرمودند:

«إِنَ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا» (3)

ص: 22


1- اصول سته عشر،ص124.
2- الکافی،ج8،ص13؛ (ط -دارالحدیث)،ج15،ص39 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج25،ص27 -بحار الأنوار،ج75،ص223 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص868.
3- تحف العقول،ص169 -نهج البلاغة (للصبحی صالح)،ص495 -الأمالی (للمفید)،ص247 - الأمالی (للطوسی)،ص20 -بحار الأنوار،ج1،ص188؛ ج23،ص45؛ ج75،ص76.

«به درستی كه این دل ها، ظرف ها و خزانه های دانش اند. بهترین آنها، با ظرفیت ترین آنهاست».

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در مورد چنین قلب هایی که محل اسرار الهی هستند، می فرمایند:

«فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا… اطَّلَعَ عَلَى سِرٍّ مِنْ سِرِّ الله وَ مَكْنُونِ خَزَائِنِه» (1)

«بر سری از اسرار الهی و گنج های پوشیده حق تعالی آگاهی یافته اند».

با این توصیفات، باز هم معرفت کامل ذوات مقدس اهل البیت، میسر نیست؛ چنانکه فرموده اند:

« لا یحْتَمِلُهُ إلا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، أو نَبیٌّ مُرسَلٌ، أو عبدٌ امْتَحنَ الله قَلبَهُ للإیمانِ ». (2)

«توانایی تحمل (علم، اسرار و فضایل ما) را هیچ کسی ندارد مگر ملک مقرّب و یا پیامبر مرسلی و یا مؤمنی كه خداوند دلش را با ایمان آزموده.».

عقلا در وادی معرفت به انوار مقدس، حیران اند و بزرگان از والایی و عظمت مقامات و صفات این بزگواران مبهوت. از آن فضائل هر چه بیان شود، از هزاران کلمه، هجای اولین حرف آن نیز ادا نمی شود.

حضرت امام هادی (علیه السلام) فرمودند:

«خدا را نمی توان وصف كرد؛ بلكه به كنه و حقیقت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) نیز نمی توان راه یافت و وصف اش كرد؛ چرا كه خداوند جلیل، نام حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را با نام مبارک خویش قرین كرده و او را در بخشندگی خود شریک نموده و پاداش كسی را كه از پیامبر فرمان برد، همانند پاداش

ص: 23


1- المناقب (للعلوی)،ص77 -بحار الأنوار،ج26،ص7 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1،ص41.
2- الکافی،ج1،ص401 -الوافی، 3،ص645؛ 4،ص46 -بحار الأنوار،ج2،ص184؛ 25،ص95.

مطیع خود قرار داده است».

معرفت باطن اهل بیت امری محال است

البته باید تاکید کنیم که ائمه اطهار دارای دو مقام ظاهر و باطن هستند که معرفت باطن ایشان همانند معرفت ذات خداوند امری محال است.

در این باره، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«ظاهِری إمَامَةٌ وَ بَاطِنِی غَیبٌ لا یدرَكُ». (1)

«ولایت و امامت، مقام ظاهری من است. مقامات باطنی من غیبی است كه درک شدنی نیست».

«إِنَ أَمْرَنَا مَسْتُورٌ مُقَنَّعٌ بِالْمِیثَاقِ ». (2)

« بر امر (ولايت) ما پيمان گرفته شده كه در پرده و پشت نقاب باشد».

همچنین می فرمایند:

«بَاطِنُهُ غَیبٌ لَا یدْرَك». (3)

«باطن امام غیبی است که قابل درک نیست».

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَ أَمْرَنَا هُوَ الْحَقُ...مُقَنَّعٌ بِالسِّرِّ». (4)

«امر ما اهل البیت خودِ حق است و پوشیده از راز و اسرار است».

آنچه از مقامات ائمۀ اطهار (علیهم السلام) بیان می شود، همانند قطره ای در برابر دریاهای بی کران است. این كه آنان قبل از آفرینش كائنات، از نور خاص عظمت خداوند خلق

ص: 24


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 106.
2- الکافی،ج2،ص 226.
3- بحارالأنوار،ج25،ص 171.
4- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم،ج1،ص29.

شده اند و سپس در این عالم به شكل بشر درآمده اند، خود گویای، عظمت ایشان و توصیف ناپذیری شان است.

حضرت امام موسی كاظم (علیه السلام) فرمودند:

«ظَاهِرُهُمَا بَشَریةٌوَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِیةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَیاكِلِ النَّاسُوتِیةِ حَتَّى یطِیقُوا رُؤْیتَهُمَا». (1)

«ظاهر آن ها (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) وامیرالمومنین (علیه السلام)) به شكل بشر و باطن شان منسوب به خدا است. در میان مردم به شكل انسان ظاهر شده اند تا مردم تحمّل دیدن آن ها را داشته باشند». (2)

این بزرگواران با هیچ یک از مخلوقات در هیچ مرتبه ای قابل قیاس نیستند و آنچه از ایشان می بینیم و یا می شنویم، ظاهر ایشان است

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«هَلْ یعْرَفُ أَوْ یوصَفُ أَوْ یعْلَمُ أَوْ یفْهَمُ أَوْ یدْرَكُ أَوْ یمْلَكُ مَنْ هُوَ شُعَاعُ جَلَالِ الْكِبْرِیاءِ وَ شَرَفُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ جَلَّ مَقَامُ آلِ مُحَمَّدٍ ص عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ وَنَعْتِ النَّاعِتِینَ وَ أَنْ یقَاسَ بِهِمْ أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِین». (3)

«آیا شناخت و توصیف و درک کردن یا تصاحب (به دست آوردن منصب) کسی که پرتو جلال خدای بزرگ و شرافت زمین و آسمان است (یعنی اهل بیت (علیهم السلام))، امکان پذیر است؟ جایگاه آل محمد (علیهم السلام) برتر از وصف وصف کنندگان و ستودن ستایش کنندگان است و برتر از این هستند که احدی از جهانیان با آنان مقایسه شود».

ص: 25


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص394 -البرهان فی تفسیر القرآن ج4،ص192 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، 11،ص31.
2- القطرة، به نقل از بحارالأنوار،؛ ج35،ص28،،ح4 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج2،ص193، حدیث 7.
3- بحارالأنوار،ج25،ص 171.

البته هیجان ناشی از بزرگی مطالب ممکن است خوانندۀ احادیث را به این سمت سوق دهد که آن را در جهت غلو ببیند؛ اما با توضیحات و مرزبندی در احادیث، آراء متخصصین زبردست در دین و متن کتاب، با روندی رو به پیشرفت و فهم بیشتر فضائل اهل بیت مواجه خواهد شد.

از این گذر با شناخت بیشتر فضائل اهل بیت که آثار و محل بروز ارادۀ الهی هستند، به درک بیشتری از خدای متعال راهی گشوده و قلب برای پذیرش راه عبودیت، آماده تر می گردد. امید است خوانندگان محترم با خواندن این کتاب، علاوه بر دقت فراوان بر مطالب در جهت نشر این فضائل (برای اهلش) نیز کوشا باشند.

ص: 26

شرح شناخت امام (علیه السلام)

از زاویه معرفت به نورانیت، این نوع دیدگاه، که شناخت خداوند بر شناخت آیات خاص خداوند استوار است، اولین مرحله امام شناسی محسوب می گرد. همچنین باید اعتقاد داشت که هدف از شناخت امام، شناخت خدا و بندگی او می باشد چنانکه حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الله جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یا ابْنَ رَسُولِ الله بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ الله قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ.» (1)

«اى مردم! به راستى خداوند متعال مردم را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هر گاه او را بشناسند، عبادتش كنند و آن گاه كه عبادتش كردند از عبادت غیر او بى نیاز مى گردند.

مردى گفت: اى فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فداى شما گردد! شناخت خدا چگونه است؟

حضرتش فرمود: شناخت خدا به این است كه مردم هر عصرى امام واجب الاطاعه خود را بشناسند».

براین اساس نیز انبیاء و ائمه معصوم (علیهم السلام) برای هدایت بشریت فرستاده شدند تا خدا را به مردم شناسانده و مردم به بندگی حق تعالی برسند.

حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:

«بِالتَّعْلِیمِ أُرْسِلْت». (2)

ص: 27


1- بحارالأنوار،ج5،ص 312.
2- منیه المرید،ص106.

«برای تعلیم فرستاده شدم».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«فَبَعَث اللهُ محمدا (صلی الله علیه و آله) بالحق...لِیعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ». (1)

«خداوند متعال حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق برانگیخت... برای آن که بندگان، پروردگارشان را بشناسند، درحالی که به او نادان بودند».

لذا با استمداد خالصانه از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین مبحث جذاب و شگفت انگیزی را طبق روایات آغاز می نماییم. بدان امید كه ظرفیتی برای فهم و درک كلام امامان معصوم (علیهم السلام) و مطالب نورانی آنان به ما عطا نمایند، تا هدف آفرینش روشن گشته و از دریای بیكران فضل و عنایت حق تعالی سیراب گردیم.

کلام نورانی ذیل، مهر تأییدی است بر احادیث گفته شده قبلی؛ چرا که هر چیزی با نشانه هایش شناخته می شود و از آنجا که خدای تعالی نشانه ای بزرگ تر از ذوات مقدس اهل البیت ندارد؛ پس هرکس آنان را شناخت، در واقع خدا را شناخته است:

«مَنْ عَرَفَهُمْ عَرَفَ الله» (2)

«هر آن کس آن ها را شناخت، خدا را شناخته است».

«وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَّجَهَ َ إِلَيْكُم » (3)

«هر كسی خواست آهنگ خدا كند، باید به شما رو کند».

هر كسی آهنگ خدای تعالی کند، باید از مسیر این انوار مقدس عبور کند. اینان طریق الی الله هستند. رسیدن به امام (علیه السلام)؛ یعنی رسیدن به خدا. دلیل بر این مطلب،

ص: 28


1- نهج البلاغه، خطبه 14.
2- کشف الغمة فی معرفة الائمة،ج2،ص 420-الوافی،ج9،ص 1697 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج5،ص 38.
3- فرازی از زیارت جامعۀ كبیره.

در ذیل آیۀ شریفۀ 56 از سورۀ مبارکۀ زخرف بیان شده؛ چون فرعونیان ما را به خشم آوردند، ما هم از ایشان انتقام كشیدیم. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«خداوند خشم نمی كند مانند خشم مخلوقات؛ لكن اولیایی برای خود خلق نمود كه آن ها خشم می كنند یا خوشحال می شوند. پروردگار نیز خشم آن ها را خشم خود و رضایت آن ها را رضایت خویش قرار داده؛ زیرا آن ها دعوت کنندۀ به سوی خداوند هستند و راهنمایان خلق به سوی خدایند».

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَین (علیه السلام) بِشَطِّ الْفُرَاتِ كَانَ كَمَنْ زَارَ الله فَوْقَ عَرْشِه». (1)

«هرکس قبر امام حسین (علیه السلام) را کنار شط فرات زیارت کند، مانند آن است که خدا را بر عرش اش زیارت کرده است».

در آیۀ دیگر می فرماید:

(إِنَّ الَّذینَ یبایعُونَكَ إِنَّما یبایعُونَ الله یدُ الله فَوْقَ أَیدیهِم) (2)

«ای رسول، كسانی كه با تو بیعت كردند با خدا بیعت نمودند. قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست».

پس با این نوع آیات شریفه و احادیث دریافت می شود که تمامی معاملات الهی با دیگر مخلوقات توسط این خاندان مطهر به انجام خواهد رسید.

مقام اختصاصی

این دنیا به واسطۀ کوچکی و نداشتن ظرفیت کافی، محل بروز کامل نورانیت و جلالت خاندان وحی نیست و آنچه از مهمات این معرفت بر ما مستور بماند، در

ص: 29


1- وسائل الشیعه ج14،ص 411.
2- سورۀ مبارکۀ فتح آیۀ شریفۀ 10.

جهان اخروی به اندازۀ وسع بیان خواهد شد. آن جاست كه وقتی خلایق، جلال و سلطنت محمد و آل محمّد (علیهم السلام) را دیدند، همه به این دوستی و محبّت خدای تعالی به اهل بیت (علیهم السلام) شگفت زده خواهند شد. (1) محبت به این خاندان مقدس تا آن جا گسترش داده شده است که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت رجبیه اعلام نموده اند:

«لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیدِك» (2)

«هیچ فرقی بین تو (خدا) و امام نیست مگر این که آن ها بندگان تو هستند و رتق و فتق آن ها به دست توست...» (3), (4)

ص: 30


1- روایت این مطلب آورده خواهد شد.
2- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص803 -إقبال الأعمال (ط -القدیمة)،ج2،ص646 -المصباح للكفعمی،ص529 -بحار الأنوار،ج95،ص393.
3- فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِیدِكَ وَ آیاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِی لَا تَعْطِیلَ لَهَا فِی كُلِّ مَكَانٍ یعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُك وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیدِك.
4- در این عبارت نورانی که معارف بسیار عالی و والایی در آن ذخیره شده،جای دقت و تامل است تا با عنایت خودشان بتوان معنای صحیح آن را فهمید عبارت «لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُك» را باید به گونه ای معنا کرد که با مباحث توحید و معرفة الله سازگار باشد لذا ابتدا کمی پیرامون توحید و معرفة الله مطالبی اورده سپس به توضیح عبارت می پردازیم. به حکم عقل و فطرت و نقل معتبر، بین خالق و مخلوق هیچ شباهتی وجود ندارد و ماسوی الله همه حادث و محتاج و فقیر الی الله تعالی هستند و حلول ذات الله و اتحاد آن ذات با مخلوق فقیر و محتاج امری محال ونشدنی است. اهل بیت (علیهم السلام) قطعا مخلوق و حادث هستند و فقیر و محتاجبه الله تبارک وتعالی می باشند و ذره ای استقلال و بی نیازی در انها نمی باشد وسراسر وجود آنها (روح،جسم) محتاجو نیازمند به خالق متعال می باشد و هرگونه فرض استقلال و بی نیازی در اهل بیت (علیهم السلام) همان غلوّ می باشد که شدیداً مورد انکار و تکفیر خودشان قرار گرفته است. حال با توجه به این دو مطلب یعنی اینکه هیچ شباهت و سنخیت و اتحادی بین خالق ومخلوق وجود ندارد به توضیح عبارت «لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُك» می پردازیم که ابتداً به ذهن می آید که اتحادی بین اهل بیت: و خداوند متعال وجود دارد ولی با دقت در عبارات قبل و بعد، این توهم کاملا باطل می گردد زیرا عبارات قبل مثل «فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ...» نشانگر این است که آنها مجعول و تحت مشیت خالق متعال هستند و استقلالی ندارند و از آن صریح تر عبارت بعد است که «إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُك» که عبد و مخلوق بودن اهل البیت (علیهم السلام) را به وضوح می رساند و همین طور «... بَینَكَ وَ بَینَهَا» اینجا ضمیر «هَا» مونث است و مؤید آنست مرجع ضمیر، خود اهل البیت (علیهم السلام) نیستند و برای آنها ضمیر جمع «هُم» آورده شده، پس این عبارت با دو مطلبی که بیان شد هیچ تنافی و تضادی ندارد اما معنای عبارت چطور می شود؟ این مطلبی است که إن شاءالله مفصلا در ضمن مباحث کتاب مطرح می شود.

جناب حاج آقای یعسوب الدین رستگار جویباری، صاحب رساله و مولف 60 جلد تفسیر کبیر و کتب دیگر که مجموعا صد و ده جلد می باشد، در کتاب شریف سورۀ والعصر، جلد دوم، صفحۀ380 دربارۀ دعای ماه رجب که از ناحیه امام عصر (علیه السلام) صادر گشته می فرمایند:

«این بیان توقیع شریف (دعای رجبیه) جز از معادن کلمات الله تعالی و مشیت الهی، مدار دهر و نوامیس عصر حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که آخرین علت غائی در سلسلۀ علل غائیۀ آفرینش است نمی تواند باشد که با کوتاه ترین عبارات اعجازآمیز، تمام اصول و مهمات مسائل ولایت کبری و مقام امامت عظمی را به صورت دعا در ماه رجب، شهرالله جل و علاء، مولد نخستین علت غائی خلقت، صاحب ولایت کبری علی مرتضی (علیه السلام) را بیان فرمود که به راستی درک مفاهیم آن، حتا برای خواص جز با نور ولایت ممکن نیست.

بر اندیشمندان است که در دو ضمیر «بینها الا انهم» همانند دو ضمیر آیۀ کریمۀ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَة» تأمل بیشتری داشته باشند.

با وجود این دعای ارزشمند و این فراز خاص، در می یابیم حضرت ولی عصر، محل و مظهر مشیت و اختیار و صاحب ولایت کلیه الهیه هستند».

لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا در واقع بیان گر انجام کارهای خدایی در تمام مراتب تکوین و تشریع در کون و مکان به دست قدرت مند ذوات مقدس اهل البیت است. و این

ص: 31

مقام را حق تعالی مختص به حبیب خود و خاندان او گردانیده؛ به این معنا كه خلیفةالله و همه كارۀ خداوند در هزاران هزار عالمِ موجود، این ذوات مقدس هستند. ایشان در عالم اختیار «ذرّ» در میان جمیع مخلوقات، اولین و بهترین كسانی بودند كه سر تسلیم و عبودیت در برابر خدای تعالی بر خاک گذاشتند و اظهار بندگی نمودند تا آن جایی كه در دنیا تحمل همۀ بلاها را برای نجات خلایق پذیرفتند. (حضرت امام حسین (علیه السلام) نمونۀ شاخص آن است). از آنجا که خداوند متعال قبل از خلقت عوالم و موجودات در علم خود می دانست که اگر چنین خلقی بیافریند و بدون آنکه امتیاز یا مقامی به کسی اعطا کند، این ذوات مقدس برای خداوند مطیع ترین بنده و برای مخلوقات از همه دلسوزترند، لذا چنین جایگاه و مقامی اختصاصی برای این خاندان در نظر گرفته، به آنان عطا نمود و فرمود:

«إِنِّی اطَّلَعْتُ یا عَبْدِی فِی عِلْمِی عَلَى قُلُوبِ عِبَادِی فَلَمْ أَرَ فِیهِمْ أَطْوَعَ لِی وَ لَا أَنْصَحَ لِخَلْقِی مِنْ أَنْبِیائِی وَ رُسُلِی فَجَعَلْتُ لِذَلِكَ فِیهِمْ رُوحِی وَ كَلِمَتِی وَ أَلْزَمْتُهُمْ عِبْ ءَ حُجَّتِی وَ اصْطَفَیتُهُمْ عَلَى الْبَرَایا بِرِسَالَتِی وَ وَحْیی...». (1)

«ای بندۀ من، من در علمم بر قلوب بندگانم اطلاع یافتم و كسی را مطیع تر به خودم و خیرخواه تر نسبت به مخلوقاتم از پیامبران و فرستادگانم ندیدم؛ سپس به همین جهت روح و كلمۀ خود را در ایشان قرار دادم و سنگینی بار محبّت خود را بر دوش آن ها گذاشتم و آن ها را برگزیدۀ خود بر خلایق قرار دادم تا رسالت و وحی مرا به خلایق برسانند.

سپس بر دل های برگزیده گان خود از رسولانم آگاهی یافتم و در میان آن ها كسی را مطیع تر به من و خیر خواه تر به مخلوقاتم از محمّد (صلی الله علیه و آله) كه برگزیده و خالص شدۀ من است نیافتم. پس با علم خود او را برگزیدم و نام و یاد

ص: 32


1- إقبال الأعمال (ط -القدیمة)،ج1،ص507 -بحار الأنوار،ج21،ص312؛ ج26،ص313.

او را همراه یاد و نام خود بلند مرتبه قرار دادم. سپس دل های اهل بیت (صلی الله علیه و آله) و نزدیكان او را پس از وی همچون قلب او یافتم. پس آن ها را هم به او ملحق نمودم». (1)

آنگاه اراده نمود تا آن چیزی را که قبل از خلقت جمیع کائنات با علمش اطلاع یافته بود، به ظهور برساند. حضرت موسی در مقام تکلم با پروردگار، روی کوه طور مشاهده کرد که درختان و گیاهان و سنگ ها، همه به ذکر محمد (صلی الله علیه و آله) و دوازده جانشین بعد از او مشغولند. به درگاه الهی عرض کرد که خداوندا، می بینم مخلوقاتت به ذکر محمد و آل محمد (علیهم السلام) مترنم می باشند. برای من بگو که آن ها چه مقامی نزد تو دارند؟

از درگاه ربوبی خطاب رسید:

«یا ابْنَ عِمْرَانَ إِنِّی خَلَقْتُهُمْ قَبْلَ خَلْقِ الْأَنْوَارِ وَ جَعَلْتُهُمْ فِی خِزَانَةِ قُدْسِی یرْتَعُونَ فِی رِیاضِ مَشِیتِی، وَ یتَنَسَّمُونَ رَوْحَ جَبَرُوتِی، وَ یشَاهِدُونَ أَقْطَارَ مَلَكُوتِی؛ حَتَّى إِذَا شِئْتُ مَشِیتِی أَنْفَذْتُ قَضَائِی وَ قَدَرِی». (2)

«ای پسر عمران، من آن ها را قبل از آفرینش انوار آفریدم و در گنجینۀ قدس خود قرار دادم و در بوستان مشیت خود متنعم نمودم و از رائحۀ جبروتم سرزنده ساختم تا ملکوت من و آثار قدرتم را مشاده کنند و زمانی که اقتضا کرد، تقدیرات خود را دربارۀ آن ها اجرا کنم. پس ای پسر عمران، به ذکر و یاد ایشان متوسل باش؛ زیرا آن ها خزانۀ علم و گنجینۀ حکمت من و جایگاه نور و تجلی انوار من هستند».

سرانجام آن گنج ربوبی از خزانۀ غیب ظاهر گشت و ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، آیینۀ تمام

ص: 33


1- بحارالأنوار،ج26،ص310، حدیث 77
2- بحارالانوار،ج51،ص 149.

نمای افعال حق تعالی شدند و هر كسی با دیدۀ بینا شدۀ از معرفت، به این آیینه نگاه کند، چیزی جز خدا نمی بیند، كه هیچ گاه جدایی بین آن انوار مقدس و خداوند وجود ندارد و با تمام وجود در مقام بندگی محض به سر می برند. هر چه شعاع نور توحید، از صفات و افعال و اسمای خدای تعالی است، در آیینۀ وجود امام تابیده شده و سراسر وجودش از نور الهی پر گشته و دیگر خودش دیده نمی شود.

آری، آن چه جناب سلمان در آیینۀ وجود حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می دید، افعال خدای متعال بود و این جاست كه یک بُعدِ «لا فرق بینك و بینها» (1) معنا پیدا می كند؛ حال برای این که مرز خالق و مخلوق حفظ گردد و آلوده شرک و غلو نگردیم، باید پس از چنین اعتقادی همان لحظه اقرار کنیم که«إلّا أنَّهُم عِبَادُکَ وَ خَلقُکَ»؛ یعنی این كه قبول داریم و دیدیم كه هیچ فرقی بین شما، ائمه اطهار (علیهم السلام)، و خدا نیست مگر در دو چیز:

•یكی این كه شما (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) با تمام جلالت و قدرت، بنده و مخلوق آن خدای یگانه هستید، در صورتی كه حق تعالی مخلوق كسی نیست و به ذات خویش قائم است.

•دوم این که هر چه شما دارید و انجام می دهید به ارادۀ خدای تعالی است؛ اما حق تعالی قدرتش را از كسی كسب نمی كند و به طور مستقل، ازلی و ابدی است و قائم به ذات می باشد.

فارغ از این دو چیز، می گوییم که حق تعالی به صفات و افعال به آیات و مقاماتش در محمد و آل محمد (علیهم السلام) ظاهر گشت؛ چنانکه مؤید این مطلب، آنجاست که وقتی حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام) از خدا می خواهد تا خود را به او بنمایاند، در

ص: 34


1- مفاتیح الجنان دعای ماه رجب صادره از توقیع شریف امام عصر (علیه السلام).

جواب می شنود که:

(وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیكَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَیكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنین) (1)

«آنجا که موسی به دیدار ما آمد و پروردگارش با او صحبت کرد، گفت پروردگارا خود را به من بنمایان که به تو نگاه کنم. (پروردگارش) گفت هرگز مرا نمی بینی ولکن به کوه نگاه کن. اگر در جای خود ایستاد؛ پس مرا خواهی دید. همین که پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را خرد ساخت و موسی (علیه السلام) بیهوش شد. همین که به هوش آمد، گفت که تو منزهی (از اینکه دیده شوی) به سوی تو باز می گردم و من اولین ایمان آورنده گانم» (2)

زوایای ناپیدای این مهم با بررسی برخی مصادیق آن می تواند کمی آشکار شود. رفعت این مقام و اینکه کسی را یارای مواجهه با آن نیست حکایت از خاص بودن ظرف تجلی که همان ذوات مقدسه باشند، دارد. در مصداقی از تجلی، امام معصوم (علیه السلام) می فرمایند:

«تَجَلَّى لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع بِهِ فِي طُورِ سَيْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَ لَا طَاقَ مُوسَى

ص: 35


1- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 143.
2- حضرت موسی (علیه السلام) گفت ای قوم همانا خدای متعال با چشمها دیده نمی شود ودارای کیفیت نیست بلکه با آیه ها و نشانه ها وآثارش شناخته می شود، آنان در جواب گفتند مابه تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه از خدایت این حاجت را بخواهی. موسی (علیه السلام) گفت:پروردگارا تو سخنان بنی اسرائیل را شنیدی وتو به مصلحت آنان داناتری. پس خدای عز وجل به او فرمود: آنچه را آنان طلب کردند تو از من (در پیش آنان) طلب کن. من تو را به علت نادانیشان مورد مواخذه قرار نخواهم داد آنگاه موسی (علیه السلام) گفت:رب ارنی انظر الیک....عیون اخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص178ح1

لِرُؤْيَتِهِ وَ لَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّى خَرَّ صَاعِقاً مَغْشِيّا» (1)

«نور آن ها (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) بوده که در طور سینا برای حضرت موسی (علیه السلام) ظاهر شد و درخشید و او توان دیدنش را نداشت، پس فریادی کشید و بیهوش بر زمین افتاد».

دربارۀ ظهور این نور در جای دیگر، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«لَا یرَانَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ إِلَّا بُهِتَ بِأَنْوَارِنَا وَ عَجِبَ مِنْ ضِیائِنَا وَ جَلَالَتِنَا». (2)

«هیچ فرشتۀ مقرب و پیغمبر مرسلی ما را ننگرد، جز این که به انوار ما خیره شود و از تابش و جلالت ما، به شگفت آید».

آن چه مسلم است، این است که شناخت خداوند فقط به شناخت ائمه (علیهم السلام) میسر خواهد بود. و حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یعْرِفُ الله عَزَّ وَ جَلَ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا». (3)

«ما اعراف هستیم که خداوند شناخته نمی شود مگر از طریق شناخت ما».

اگر بخواهیم معارفی اخذ کنیم، باید از این راه بگیریم. اگر بخواهیم خدا را بندگی کنیم، باید از راه ایشان بندگی کنیم. مَخلَصِ کلام این که ذکر خداوند بدون ذکر ذوات مقدس اهل البیت (علیهم السلام) ممکن نیست. خداوند تمامی طاعت ها و عبودیت ها و محبّت ها را به وسیلۀ این مظاهر به خودش مختص و مربوط ساخته است. بیعت با آنان بیعت با خداست و یاد ایشان ذكر خدا است. چنانکه حضرت فرمودند:

ص: 36


1- تاویل الایات،ج1،ص394.
2- الکافی،ج8،ص25.
3- بحار الأنوار،ج24،ص253 -تفسیر نور الثقلین،ج2،ص33 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج5،ص92.

«إِنَ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ الله إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ الله». (1)

«بدرستی یاد ما، یاد خداست و همانا زمانی که ما یاد شویم خدا یاد شده است».

همچنان رضایت و سخط این بزرگواران رضا و سخط الهی است.

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَا یأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیاءَ لِنَفْسِهِ یأْسَفُونَ وَ یرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَیهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیهِ فَلِذَلِكَ صَارُوا كَذَلِك».

«خداوند تبارک و تعالی، همانند ما، اسف و افسوسی ندارد؛ ولی برای خود دوستانی آفریده كه آنان رضا، اسف، خشنودی و افسوس دارند، در حالی كه مخلوق و مربوب هستند. از این رو، خداوند رضای آنان را خشنودی خود و سخط آنان را خشم خود شمرده است؛ زیرا آنان را داعیان به خود و راهنمایان به سوی خویش قرار داده و به این سبب است که این مقام را دارند». (2)

پس رضا و غضب و امثالهم که به خدا نسبت داده شده است، امری محال است برای خالق؛ زیرا اینها از صفات خلقی محسوب می گردند؛ چراکه وقتی غضب بر کسی مسلط شود، تغییر می یابد و هرگاه تغییر در شخصی راه یافت، از نابودی ایمن نیست. در صورتی که ذات باری تعالی منزه از آن است که مورد تغییر و تحول و سپس نابودی قرار گیرد. به همین دلیل رضا و خشم اولیاء او حاکی از رضا و خشم پروردگار است.

ص: 37


1- الکافی،ج2،ص186.
2- اصول كافی، كتاب التوحید باب النوار، حدیث 6.

نخستین گام در معرفت

بهترین راه معرفت خداوند متعال شناخت انوار عظیم الشان پروردگار که همان آیات خاصۀ حق تعالی می باشد، است. این نور مقدس، تجلّی عظمت ظهور فعل و صفت خدا است.

در شب تولد پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله)، خدا را این گونه می خوانیم:

«اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّی الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُكَرَّم».

«خدایا از تو می خواهم به حق عظیم ترین تجلی ات در این ماه بزرگ (یعنی) به حق پیامبر با کرامت».

در هنگام مفارقت از دنیا نیز هنگامی که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) جسد مطهر ایشان را در لحد نهادند، در وصف نورانیت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) به حق تعالی اینچنین اظهار داشتند:

«اَللّهُمَّ هَذَا اَوَّلُ الْعَدَدِ وَ صَاحِبُ الاَبَدِ، نُورُكَ الَّذِی قَهَرْتَ بِهِ غَوَاسِقَ الظُّلَمِ وَ بَوَاسِقَ الْعَدَمِ وَ جَعَلْتَهُ بِكَ وَ مِنْكَ وَ اِلَیكَ وَ عَلَیكَ دالاًّ دَلِیلاً. رُوحُهُ نُسْخَةُ الاَحَدِیةِ فِی اللاّهُوتِ وَ جَسَدُهُ صُورَةُ مَعانِی الْمُلكِ وَالْمَلَكُوتِ وَ قَلْبُهُ خَزانَةُ الْحَی الَّذِی لایمُوتُ، طاوُسُ الْكِبْرِیا وَ حَمامُ الْجَبَروُت» (1)

«پروردگارا، این اولین عدد (موجود) و صاحب جاودانگی است. نور تو است كه به واسطۀ او بر تاریكی پوشاننده و بر نیستی، چیره شدی و او را به سبب خودت از خودت و به سوی خودت و بر خودت، دلیلی استوار قرار دادی. روح او نسخۀ احدیت در عالم لاهوت است و جسد او، صورت

ص: 38


1- ناسخ التواریخ، ج1،ص561.

معناهای عالم ملك و ملكوت است و قلب او خزانۀ خدای زندۀ زوال ناپذیر است. او طاووس كبریا و كبوتر عالم جبروت است».

خداوند چون ذات مقدسش لایری و لایدرک بود لذا نوری از عظمت و جلال خویش آفرید (و از آن نور بقیه انوار را مشتق کرد)

«اِخْتَرَعَهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلاَلِهِ»

«آنگاه علم و قدرت خود را به ایشان عطا نمود»

«واِسْتَطْلَعَهُمَا عَلَى غَیبِهِ.... فِیهِمْ یظْهَرُ قُدْرَتُهُ»

«سپس به وسیله این انوار خودش را به خلق شناساند»

«وَ بِهِمْ وَ مِنْهُمْ عَرَفَ عِبَادُهُ نَفْسَهُ» (1)

«و مبادی تمام فیوضات و انوار را از این نور مخصوص قرار داد».

فرمودند:

«استَکمِلَ مِن نُورِی مَا کُمِّلَ بِهِ الانوَارُ»

«آن که همۀ انوار از او (پیامبر) کامل شدند، از نور من کامل شد».

این نور (انوار) عظمتی دارد که احدی از مخلوقات توان درک آن را ندارند؛ چرا که منسوب و مخصوص به حق تعالی می باشد و نشانی از یگانگی خداوند است.

«اَلْإِمَامُ كَالشَّمْسِ اَلطَّالِعَةِ اَلْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هُوَ بِالْأُفُقِ حَیثُ لاَ تَنَالُهُ اَلْأَبْصَارُ وَ لاَ اَلْأَیدِی اَلْإِمَامُ اَلْبَدْرُ اَلْمُنِیرُ وَ اَلسِّرَاجُ اَلزَّاهِرُ وَ اَلنُّورُ اَلطَّالِعُ وَ اَلنَّجْمُ اَلْهَادِی فِی غَیابَاتِ اَلدُّجَى»

«امام همچون خورشید درخشانى است كه نورش جهان را فرا مى گیرد و جایگاهش در افق به گونه اى است كه نه دستها بدان رسد و نه دیدگان تواند آن را نظاره کند. امام ماه تابان است و چراغ درخشان و نور طالع و ستارۀ راهنما در دل تاریكیهاست».

ص: 39


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة , ج1 , ص 393.

حضرت امیر (علیه السلام) در منزلت این نور می فرمایند:

«وَ لَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ مِنْ أَنْوَارِ سُبُحَاتِ جَلَالِه» (1)

«فرشتگان مقرب هم یارای درک انوار جلال او را ندارند».

آن قدر به عطای خداوند حله های عظمت و جلال کبریایی، ظاهر و باطن این نور مقدس و یگانه را فراگرفته که همۀ انبیاء و ملائک مقرب در این وادی حیرانند و چون ایشان اولین مخلوقات نزدیک به مقام قرب حق تعالی هستند؛ لذا در نهایت صفا و روحانیت قرار گرفته اند؛ به هیأتی که مخلوقات را طاقت درک ماهیت آن نیست و به جهت قرب و دوری از پلیدی ها، همچنین به دلیل واسطه قرار گرفتن بین خدا و مخلوقات، حجاب های متعددی برخود گرفتند تا خلایق را فیض و مددهای بی پایان برسانند و سبباً جمیع عوالم به طفیلی این انوار مقدس خلق شدند.

در همین راستا حدیثی از امیرالمومنین (علیه السلام) را مهین مورخ مورد اعتماد و مشهور میان خاصه و عامه، مسعود هذلی در کتاب کهن و گرانسنگ مروج الذهب که حدود یازده قرن از نگارش آن می گذرد، آورده است که بخشی از آن را می آوریم:

« إِنَّ الله حِینَ شَاءَ تَقْدِیرَ اَلْخَلِیقَةِ وَ ذَرْءَ اَلْبَرِیةِ وَ إِبْدَاعَ اَلْمُبْدَعَاتِ نَصَبَ اَلْخَلْقَ فِی صُوَرٍ كَالْهَبَاءِ قَبْلَ دَحْوِ اَلْأَرْضِ وَ رَفَعَ اَلسَّمَاءَ...»

«چون خدا خواست خلق را بیافریند، و مردم را برآورد، و آفریده ها را هستى بخشد، خلق را به صورتهائى مانند ذره واداشت پیش از كشش زمین و برافراشتن آسمان، و خدا در ملكوت خود تنها بود، و در جبروتش یكتا، پس از نور او پرتوى تافت و از روشنى او پاره اى درخشید، و آن نور در میان این صورتهاى نهانى گرد آمد و با صورت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) موافق شد، آنگاه

ص: 40


1- 7- بحارالأنوار،ج10،ص127.

خطاب نمود: توئى برگزیده و انتخاب شده، بتو بسپارم نورم را و گنجینه هاى هدایتم را و بخاطر تو زمین را پهن كنم و آسمان را برافرازم، و آب را بیامیزم، ثواب و عقاب را مقرر سازم، همچنین بهشت و دوزخ را، و خاندانت را برهبرى برگمارم، و از دانش نهانم بآنها دهم تا بآنها نهان نماند هیچ نكته باریك و از آنها هیچ نهانى ندیده نباشد، و آنها را حجّت بر خلقم سازم، و آگاه كننده بر دانشم و یگانگیم. سپس خدا گواه بر پروردگارى و خلوص در یگانگى را برگرفت، و پس از این تعهد انتخاب حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را بدید مردم نهاد، و بآنها نمود كه هدایت با او است، و نور از او است و امامت در خاندان او باشد، براى پیش داشتن روش عدالت، و تمام كردن حجّت سپس خداوند خلق را در غیب خود نهان ساخت و در مكنون علمش پنهان كرد، سپس عوالم را برپا داشت، و زمان را گشود، و آب را برهم زد، و كف را برانگیخت و دود را برجهاند، و عرشش بر روى آب قرار گرفت، و زمین را بر پشت آب پهن كرد سپس آنها را بفرمانبرى خواند، و گردن بپذیرش نهادند، سپس فرشته ها را از نور نبوّتى كه برآورده بود آفرید، و انوارى اختراع كرد، و نبوّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را قرین توحید خود ساخت، و نبوت او در آسمان شهرت گرفت پیش از آنكه در زمین مبعوث شود. و چون خدا آدم را آفرید برترى او را بر فرشته ها پدید كرد، و بآنها نمود كه از پیش دانش مخصوصى باو داده، از آن راه كه نام اشیاء را از آنها جستجو كرد، و خدا آدم را محراب و كعبه و قبله نمود، و انوار و روحانیان و ابرار را بسجدۀ او واداشت سپس آدم را بر سپرده باو آگاه كرد:و اهمیت امانت كه بعهده او است روشن ساخت باینكه او را نزد فرشته ها پیشوا نامید، و حظ آدم این بود كه از پرده نورنمایش آگاه كرد و سخن گفت.و پیوسته خدا آن نور را در افق زمان نهان داشت تا آنكه

ص: 41

محمّد (صلی الله علیه و آله) را از نژادهاى پاك بدر آورد و جدا كرد، و مردم را بظاهر و باطن دعوت كرد، و در نهان و آشكار برخواند، و خواست آنها را آگاه كند بر عهدى كه پیش داشته بود در عالم از پیش از پیوست نژاد بشر، و هر كه با او موافق بود و از چراغ نور پیشین پاره اى بر گرفته بود، به سرّ او رهنمون گشتند، و امر روشن او را هویدا شناخت، و هر كه در بیخبرى اندر شد و سزاوار خشم خدا گردید، بدان ره نبرد».

باری امیرالمومنین (علیه السلام) در ادامه گفتار می فرماید:

«ثُمَّ اِنْتَقَلَ اَلنُّورُ إِلَى غَرَائِزِنَا وَ لَمَعَ مَعَ أَئِمَّتِنَا فَنَحْنُ أَنْوَارُ اَلسَّمَاءِ وَ أَنْوَارُ اَلْأَرْضِ فِینَا اَلنَّجَاةُ وَ مِنَّا مَكْنُونُ اَلْعِلْمِ وَ إِلَینَا مَصِیرُ اَلْأُمُورِ وَ بِنَا تَقْطَعُ اَلْحُجَجُ وَ مِنَّا خَاتَمُ اَلْأَئِمَّةِ وَ مُنْقِذُ اَلْأُمَّةِ وَ غَایةُ اَلنُّورِ وَ مَصْدَرُ اَلْأُمُورِ فَنَحْنُ أَفْضَلُ اَلْمَخْلُوقِینَ وَ أَكْمَلُ اَلْمَوْجُودِینَ وَ حُجَجُ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ فَلْتَهْنَأِ اَلنِّعْمَةَ مَنْ تَمَسَّكَ بِوَلاَیتِنَا وَ قَبَضَ عُرْوَتَنَا» (1)

«سپس آن نور بسرشتهاى ما منتقل شد و بهمراه ائمه از ما درخشید ما هستیم انوار آسمان و انوار زمین، نجات بوسیله ما است، مكنون علم از ما است و گردش كارها بما سپرده است، بواسطه ما قطع حجتها شود، و خاتم أئمه هم از ما باشد كه رهاكننده امت است و غایت نور و مصدر امور، ما صابرترین مخلوقیم، و كاملترین موجودات و حجتهاى پروردگار جهانیان،

گوارا باد نعمت بر كسى كه بولایت ما چسبید و حلقه ارادت ما را بدست گرفت».

در حدیث دیگری پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:

«آنگاه که خداوند اراده کرد موجودات را بیافریند، نور من را شکافت و

ص: 42


1- بحارالأنوار،ج54،ص212-از تو می خواهم،ص74.

از نور من عرش را خلق کرد. پس عرش الهی از نور من است و نور من از نور خدا و نور من برتر از عرش است. سپس نور برادرم علی را شکافت و از آن نور، فرشتگان را خلق کرد و فرشتگان از نور علی هستند و نور علی از نور خدا است و علی برتر از فرشتگان است. سپس نور دخترم فاطمه را شکافت و از نور او آسمان ها و زمین را آفرید. پس آسمان ها و زمین از نور دخترم فاطمه هستند و نور دخترم فاطمه از نور خداست و دخترم فاطمه برتر از آسمان ها و زمین است. سپس نور فرزندم حسن را شکافت، پس از آن خورشید و ماه را خلق کرد. پس خورشید و ماه از نور فرزندم حسن هستند و نور او از نور خداست و حسن برتر از خورشید و ماه است. سپس نور فرزندم حسین را شکافت، پس از آن بهشت و حورالعین را خلق کرد. پس بهشت و حورالعین از نور فرزندم حسین هستند و نور او از نور خداست و حسین برتر از بهشت و حورالعین است». (1)

با این قاعده، هیچ مخلوقی از ذات خداوند صادر نشده؛ بلکه مخلوقات نتیجۀ فعل الهی که همان ارادۀ اوست، خلق شده اند.

«أول ما خلق الله نوری، ثم فتق منه نور علی (علیه السلام)، فلم نزل نتردد فی النور حتّى وصلنا حجاب العظمة فی ثمانین ألف سنة، ثم خلق الخلایق من نورنا»

«نخستین آفریده ای كه خدای متعال آفرید، نور من بود. سپس از نور من، نور علی را جدا ساخت. ما همواره در میان انوار در رفت و آمد بودیم تا این كه پس از هشتاد هزار سال به حجاب عظمت الهی رسیدیم. آنگاه خدای متعال موجودات دیگر را از نور ما آفرید».

حتا خلقت انبیاء نیز از این امر مستثنی نبود و به برکت این انوار مقدس پا به

ص: 43


1- بحارالأنوار،ج25،ص16.

عرصه وجود گذاشتند. در این مورد از امام (علیه السلام) سوال شد که اولین چیزی که خدای متعال آفرید چه بود. ایشان فرمودند:

«نُورُ نَبِیكَ یا جَابِرُ... ثمَّ نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ اَلْهَیبَةِ فَرَشَحَ ذَلِكَ اَلنُّورُ وَ قَطَرَتْ مِنْهُ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ قَطْرَةٍ فَخَلَقَ الله مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ رُوحَ نَبِی وَ رَسُولٍ ثُمَّ تَنَفَّسَتْ أَرْوَاحُ اَلْأَنْبِیاءِ فَخَلَقَ الله مِنْ أَنْفَاسِهَا أَرْوَاحَ اَلْأَوْلِیاءِ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ اَلصَّالِحِینَ» (1)

«نور پیامبرت ای جابر... سپس با دیده هیبت بر او نگریست آن نور بصورت قطرات درآمد یك صد و بیست و چهار هزار قطره شد كه از هر قطره اى روح پیامبر و رسولى را آفرید سپس ارواح انبیا تنفسى كردند و از تنفس آنها ارواح اولیا و شهداء و صالحین را آفرید».

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«خدای متعال دو هزار سال پیش از آفریدن، فقط ارواح را آفرید و ارواح چهارده وجود مقدس را والاترین و شریف ترین آن ارواح قرار داد».

«فَعَرَضَهَا عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَغَشِیهَا نُورُهم» (2)

«آن گاه آنان را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشت و نور این ارواح، همه آن ها را فراگرفت».

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«نَحْنُ عَهْدُ الله وَ ذِمَّتُهُ وَ نَحْنُ وُدُّ الله وَ حُجَّتُهُ كُنَّا أَنْوَارَ صُفُوفٍ «5» حَوْلَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ فَیسَبِّحُ أَهْلُ السَّمَاءِ بِتَسْبِیحِنَا إِلَى أَنْ هَبَطْنَا إِلَى الْأَرْضِ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِتَسْبِیحِنَا وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُون» (3)

ص: 44


1- بحارالأنوار،ج25،ص21.
2- بحارالأنوار ج58،ص136.
3- تفسیر القمی،ج4،ص188-بحارالأنوار،ج24،ص87.

«ما پیمان خداییم و ودیعه های خدا و حجت اوییم. ما صفوف نورانی در اطراف عرش بودیم و خدا را تسبیح می کردیم و اهل آسمان از تسبیح ما تسبیح می گفتند تا اینکه به سوی زمین آمدیم تسبیح گفتیم و اهل زمین نیز با تسبیح ما تسبیح می گفتند. منظور آیه صافون و مسبحون ما هستیم».

امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز فرمودند:

«نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ، وَ نَحْنُ الْآمِرُونَ، وَ نَحْنُ النُّورُ، نُنَوِّرُ الرُّوحَانِیینَ، نُنَوِّرُ بِنُورِ الله، وَ نُرَوِّحُ بِرُوحِهِ، فِینَا مَسْكَنُهُ، وَ إِلَینَا مَعْدِنُهُ، الْآخِرُ مِنَّا»

«اول هستیم که آفرینش با ما آغاز شده و آخر هستیم که هستی با ما پایان می پذیرد و فرمان روایانی هستیم که همۀ موجودات تکوین، امر ما را اطاعت می کنند. نوری هستیم که موجودات روحانی، مثل فرشتگان را، روشنی می بخشیم و به نور خداوند آن ها را منور و به بشارت الهی آن ها را مسرور می گردانیم. جایگاه نور خداوندی در ما و معدن آن به سوی ما است. اول ما مانند آخر ما و آخر ما همانند اول ماست».

با این اوصاف، این نور، آیت خداست و دیدار این نور مقدس، دیدار خدا. زیارت قبورشان، زیارت حق تعالی است.

پس هرکسی اسم و صفت نور خدا را شناخت، همانا خدا را شناخته، امام عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ الله»

«هر کس آنان (محمد و آل محمد (علیهم السلام)) را شناخت، در واقع خدا را شناخته است».

چنان که شما هر کسی را به اسم، صفت و افعال او خواهید شناخت و هرکه اسم یا صفت شخصی را نشناسد، شناختی از وی نخواهد داشت.

در پیدایش این نور با عظمت باید گفت که آن نور، ظهوری است که پیش از

ص: 45

ظهور هستی تحقق یافته است. نورالانوار و فیض مطلق و کلمات اعظم الهی است. هیچ شائبه ای در آن نیست؛ چرا که وجود جمیع ظلمت ها، به خاطر اتصال به غیر خداوند است و چون اینان اتصال به حق تعالی دارند؛ پس حقیقت نور الهی هستند. مثل ایشان با حق تعالی مثال خورشید و اشعۀ آن است.

فرموده اند: «ما همواره به نور خدا متصلیم».

در بیان دیگری که دنیایی از حقایق در آن نهفته است آمده:

« يَفْصِلُ نُورُنَا مِنْ نُورِ رَبِّنَا كَشُعَاعِ اَلشَّمْسِ مِنَ اَلشَّمْسِ » (1)

«نور ما از نور پروردگار سرچشمه میگیرد؛چنان که پرتو خورشید از خورشید سرچشمه می گیرد».

این نور منسوب به خدا در عرصۀ بشری تجلی پیدا نکرد؛ مگر در چهارده نفر که توانستند محل تجلی انوار و اسرار الهی گردند و چون بندۀ کامل و بدون نقص بودند، خداوند لباس مدیریت و پرورش نظام هستی را به عهدۀ ایشان گذاشت. در ذیل آیۀ (اشرقت الارض بنور ربها) فرموده اند:

«رَبُّ الأرضِ إمَامُ الأرضِ» (2)

«پرورنده زمین، همان امام زمین است».

واژۀ "رب" به معنای پرورش دهنده است و امام (علیه السلام) از همۀ جهات پرورش دهندۀ زمینیان است که به او، زمین آرام خواهد گرفت.

حضرت امیرالمومنین، علی (علیه السلام)، در حدیثی خود را " رب الارض الذی تسکن

ص: 46


1- بحارالأنوار،ج25،ص17.
2- بحارالأنوار،ج7،ص326.

" می نامند. (1)

بر اساس روایات، خداوند متعال ائمه معصومین را نه فقط مربی بر زمین؛ بلکه مربی بر کل ملک و ملکوت قرار داد.

«الْإِمَام...فَهُوَ وَلِیهُ فِی سَمَاوَاتِه» (2)

«امام... ولی خداوند در آسمانش است».

کار مربی آن است که مخلوقات را به کمال رسانده، دست ضعیفان را گرفته و آن ها را ازگمراهی به هدایت برساند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر راجع به هدایت، فرمودند:

«وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَه (3)»

«هیچ نوری (هدایتی) نیست مگر در نزد او(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف))»

این فیض نورانی آنچنان است که اگر بر هردل مرده ای بتابد آنرا رفعت می دهد تا جائیکه اگر ذره باشد به برکت این تابش به آسمان رفته و کار آفتاب کند.

حضرت امیرالمومنین، علی (علیه السلام)، فرمودند:

ص: 47


1- فقلت «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآیاتِنا لا یوقِنُونَ» مَا الدَّابَّةُ؟ قَالَ: «یا أَبَا الطُّفَیلِ الْهُ عَنْ هَذَا» فَقُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی بِهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: «هِی دَابَّةٌ تَأْكُلُ الطَّعَامَ، وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ، وَ تَنْكِحُ النِّسَاءَ» فَقُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ: «هُوَ دَبُ الْأَرْضِ الَّذِی تَسْكُنُ الْأَرْضُ بِهِ» قُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ: «صِدِّیقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ فَارُوقُهَا، وَ رِبِّیهَا وَ ذُو قَرْنَیهَا قُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ: «الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ الَّذِی صَدَّقَ بِهِ أَنَا، وَ النَّاسُ كُلُّهُمْ كَافِرُونَ غَیرِی وَ غَیرَهُ».قُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَسَمِّهِ لِی، قَالَ: «قَدْ سَمَّیتُهُ لَكَ یا أَبَا الطُّفَیلِ، وَ اللَّهِ لَوْ أَدْخَلْتَ عَلَی عَامَّةَ شِیعَتِی الَّذِینَ بِهِمْ أُقَاتِلُ، الَّذِینَ أَقَرُّوا بِطَاعَتِی، وَ سَمَّوْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ اسْتَحَلُّوا جِهَادَ مَنْ خَالَفَنِی مختصر البصائر،ص147.
2- بحارالأنوار،ج25،ص169.
3- بحارالأنوار،ج37،ص214.

«آن نوری که خدا هرکس را بخواهد به آن هدایت کند، نور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».

اما این نور مقدس در قلوبی که قابلیت پذیرش داشته باشند فرود می آید تا بدین سبب باقیمانده رذایل را نیز تبدیل به فضایل و تاریکی ها را مبدل به روشنایی گرداند.

«و نور لمن استبصر بنا و عصمت لمن اعتصم بنا» (1)

«ما نور هستیم برای کسانی که از ما آگاهی بخواهند».

در این باره، حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«آنان (محمدو آل محمد (علیهم السلام)) نور خدا دردل های مومنین هستند». (2)

«پس شروع تمامی خوبی ها و پاکی ها از این نور است و اختتام آن ها نیز به این نور خواهد بود».

«خلق الخلائق من نورنا»

«خلایق از نور ما خلق شدند».

یا اینکه می فرمایند:

«لمَّا خَلَقَ اللهُ مُحمَّداً سِراجاً مُنِیراً اَشرَقَ نُورُه حتا مَلَأ العَمِیقَ الاَکبَرَ العَالَم الامکَان» (3)

«هنگامی که خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به صورت چراغی روشن آفرید، نورش تابید تا اینکه عالم امکان را فرا گرفت».

حضرت امیرالمومنین، علی (علیه السلام)، می فرمایند:

ص: 48


1- بحارالأنوار،ج50،ص229.
2- بحارالأنوار،ج23،ص244.
3- القطره ج2،ص131.

«نور اشرقت من صبح الازل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره» (1)

«نوری است که از صبح ازل تابیده؛ پس، از آثار آن نور بر هیکل توحید تابیده است».

تویی صبح ازل بنما تنفس *** که تا روشن شود آفاق و انفس

همۀ فیوضات از این معدن که چراغ کائنات است سرچشمه می گیرند و همۀ حرکات و سکنات ذرات به آن بستگی دارد. در زیارتشان می خوانیم:

«بهم سکنت السواكن و تحركت المتحركات»

«ثبات همۀ ثابتین از ایشان است و حرکت همۀ آنچه در تحرک است نیز از ایشان است».

مثل این چراغ همان آیه نور است. ما، برای فهم بیشتر، از تفسیر این آیه شریفۀ نور تقریبا اجمال گفتنیها از کتاب ارزشمند تفسیر جامع ج 4 ارائه خواهیم نمود.

«اللّه نور السموات و الأرض مثل نوره كمشكوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درّی یوقد من شجرة مباركة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یكاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار نور على نور یهدی اللّه لنوره من یشاء و یضرب اللّه الأمثال للناس و اللّه بكلّ شی ء علیم»

«خداوند نور آسمان ها و زمین است. مَثَلَ آن نور، به آن مشکاتی می ماند که چراغی در درونش افروخته است و آن فروزش به شیشهای تابد که تابش و تشعشع آن، چون ستاره ای فروزان جلوه گر است، که اخگرش از درخت مبارک زیتون مشتعل باشد، در صورتی که نه شرقی و نه غربی است. درخشش آن، شرق و غرب گیتی را روشن و منور ساخته، با آن که

ص: 49


1- روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط -القدیمة)،ج 2،ص82.

ابدا آتشی بدان نرسیده است. نور بالای نور واقع گشته است و خداوند به نور حقیقت خود، هر که را بخواهد هدایت می فرماید. این گونه مثل ها را برای مردم عاقل جهان، می زنند تا به حقایق امور پی ببرند و بدانند که خداوند به اسرار هستی وقوف کامل دارد».

راجع به کلیت نور باید گفت که چیزی است رقیق و روشنایی دهنده؛ مانند شعاع خورشید، ماه، ستارگان و آتش. «ظلمت» چیزی است رقیق و تاریک به هیئت سواد، چنان که از تاریکی هوا در شب هویدا است. بنابراین وصف نمودن پروردگار به نور(با این توصیف)، شایسته و روا نیست؛ چرا که نور، جسم و حادث است و خالی از حوادث گوناگون (از قبیل شدت، ضعف، طلوع، غروب، ارتفاع و هبوط)، در حالی که خدای تعالی، قدیم و آفرینندۀ نور است.

از این لحاظ، مفسرین در معنای نور اختلاف کرده اند:

بعضی گفته اند: معنای آیه آن است که خداوند، مدبر اموراست و کارهای آسمان و زمین به تدبیر او انجام می گیرد؛ بعضی گفته اند: نور دهندۀ آسمان، زمین، ماه و آفتاب است؛ بعضی گفته اند: معنای نور آن است که پروردگار، زمین را به پیغمبران و ائمه و دانشمندان، و آسمان را به فرشتگان زینت می دهد.

ابن عباس گفت: معنای آیه آن است که پروردگار، راهنما و هادی اهل آسمان و زمین است.

البته معانی دیگری نیز برای آن آورده اند. دربارۀ این آیه، از حضرت امام رضا (علیه السلام) سوال شد و ایشان فرمودند:

«هَادٍ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ الْأَرْض» (1)

ص: 50


1- الکافی،ج1،ص115.

«راهنمای آسمانیان و راهنمای زمینیان است».

در مقابل احادیث فراوانی وارد شده که دلالت دارند مقصود از نور، محمد و آل محمد (علیهم السلام) است و نسبت دادن نور به پروردگار از باب اضافه و نسبت تشریفی است؛ چرا که شرافت پیغمبر و اهل بیت (علیهم السلام) او فوق تمام شرافت هاست.

ابن بابویه از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند:

«مراد از «مثل نوره كمشکوة»، فاطمه زهرا (علیها السلام) می باشد. «فیها مصباح» به حضرت امام حسن (علیه السلام) اشاره دارد. مراد از «فی زجاجة»، حضرت امام حسین (علیه السلام) و «کانها کوکب دری»، حضرت فاطمه (علیها السلام) است که در میان تمام زنان دنیا، چون کوکب و ستاره ای درخشان می باشد. از «یوقد من شجره مبارکه»، حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) منظور است که می فرماید: «زیتونة لا شرقیة ولا غربیة»؛ یعنی: نه یهودی است و نه نصرانی. «یكاد زیتها یضیء»؛ یعنی نزدیک است که از او عالم روشن و جلوه گر شود. «لولم تمسسه نار نور علی نور»، امامی است که از امام دیگر متولد می شود. «یهدی الله لنوره من یشاء»؛ یعنی به وسیلۀ امام، هر که را بخواهد هدایت می کند».

جندب گوید که در نامه ای از حضرت رضا (علیه السلام) دربارۀ آیه نور سوال کردم. ایشان در جواب مرقوم فرمودند:

«مَثَلِ ما در کتاب خدا، مَثَلِ مشکاة است و مشکاة در قندیل قرار دارد و ما چراغی هستیم در آن قندیل».

حضرت امام باقر (علیه السلام):

«هُمْ وَ الله نُورُ الله فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْض» (1)

ص: 51


1- الکافی،ج1،ص194.

«به خدا سوگند آنانند نور خدا در آسمان و زمین»

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«النُّورُ وَ الله الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ، وَ هُمْ وَ الله نُورُ الله الَّذِی أَنْزَل هُمْ وَ الله نُورُ الله فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض» (1)

«به خدا سوگند مقصود از نور، نور آل محمد است. به خدا قسم ایشان نور خدا هستند که او فرستاد. به خدا سوگند آنها نور خدا در آسمان و زمین هستند».

جابر بن عبدالله انصاری گفت که وارد مسجد کوفه شدم. دیدم امیر المومنین (علیه السلام) با انگشت مبارک می نویسد و تبسم می فرماید. عرض کردم ای مولای من، چه چیزی باعث تبسم شما شده؟

ایشان فرمودند که تعجب می کنم از کسی که این آیه را تلاوت می کند؛ اما به حق آن معرفت ندارد.

گفتم که ای سید من، کدام آیه؟

ایشان فرمودند که آیۀ (الله نور السموات والأرض مثل نور کمشکوة). سپس فرمودند:

«مشکوة» محمد (صلی الله علیه و آله) است. «فیها مصباح، المصباح فی زجاجة، الزجاجة» حسن و حسین (علیهما السلام). «کانها كوكب دری» علی بن الحسین (علیه السلام)، «یوقد من شجرة مباركة» محمد بن علی (علیه السلام)، «زیتونه» جعفر بن محمد (علیه السلام)، «لاشرفیة» موسی بن جعفر (علیه السلام)، «ولا غربیة» علی بن موسی (علیه السلام)، «یكاد زینها یضیی» محمد بن علی (علیه السلام)، «ولو لم تمسسه

ص: 52


1- الکافی،ج1،ص194.

نار» علی بن محمد (علیه السلام)، «نور علی نور» حسن بن علی (علیه السلام)، «یهدی الله لنوره من یشاء» حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

پس با این تفسیر مشخص شد این نور آیه و نشانه بزرگ خداوند است که در هستی میماند. بدان برای زیاد و کم کردن نور اطاق حتمأ و الزما باید چراغ را کم و زیاد کنید به همین مثال عقلی تمام فیوضات و برکات و انوار باید از مبداء که اهل بیت (علیهم السلام) است کم و زیاد گردد سپس قوت و حرکت و حولها در جمیع کائنات، سکون یا حرکت، ضعف یا قوت، تاریکی یا روشنایی و هر حرکتی به اذن حق تعالی و وساطت محمد و آل محمد (علیهم السلام) است. این در واقع همان حول و قوۀ خداست و ذوات مقدسه در هیچ موردی مستقل نیستند مگر به عطای حق. مانند آنکه ارادۀ انسان و دست وی نور چراغ را کم و زیاد می کند و بر تاریکی و روشنایی محیط اثر می گذاردو این می تواند مثالی برای فهم ارادۀ خداوند و سببیت محمد و آل محمد (علیهم السلام) باشد. اینان همه برای خدای وحده لا شریک له اسباب و وسیله هستند و خداوند بر اساس سنت خویش همه چیز را با اسباب به انجام می رساند.

و نحوه به انجام رسانیدن چنین اموری آنست که حق تعالی قلب آنان را جایگاه اراده خویش قرار داده که در حدیث طارق امام معصوم (علیه السلام) می فرمایند یجْعَلُ قَلْبَهُ مَكَانَ مَشِیتِه (1) خداوند قلب او را محل مشیت خود قرار داده است.

و از قلب ایشان امر و نهی و اراده الهی را جاری می سازد که فرموده اند:

«أَنَّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ». (2)

و قلب این ذوات مقدسه به تعبیری و معنای عرش خدای رحمان است.

ص: 53


1- بحارالأنوار،ج25،ص170.
2- بحارالأنوار،ج55،ص39.

در آن قلبی که فقط جایگاه خداست، هیچ چیز و کسی در ان جا مسکن ندارد. وسعتش از آسمانها و زمین وسیعتر است و در آن قلب، خدای رحمان مستولی است. الرحمن علی العرش استوی

و از عرش که قلب امام هر زمانی است اراده خدا جاری میگردد.

« إرادَةُ الرَّبِّ في مَقادِير اُمُورِهِ تَهْبِطُ إلَيْكُمْ » (1)

«اراده خداوند برای تقدیرات امور بر شما نازل می گردد».

پس تقدیرات خدا بوجود مطهر ایشان نازل و آنگاه در تمامی ذرات جاری میشود و هر کسی بر اثر قابلیت و استعداد خویش منور میگردد، به نورالله و ایشانند که فرموده اند:

« نُورٌ لِمَنِ اِسْتَبْصَرَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنْ اِعْتَصَمَ بِنَا » (2)

«ما نور و روشنایی هستیم برای کسانی که از ما بینش و آگاهی بخواهند».

پس ایشان آیت یگانگی و آثار ربوبیت هستند که در خلقت نوری و در جمیع مراتب وجودیشان و علو و رفعت یگانه بی نظیر شدند و از برای این نور مقدس که آیت حق تعالی است هیچگونه زوال و فنائی نخواهد بود و تکیه گاهی جز به خدای خود نمی جویند و همانند جمیع کائنات که اهل فنایند نقصان و ضعف و فتوری برایشان پیدا نمیشود و پایدار و باقی میباشند که ایشانند وجه خدای ذوالجلال و الاکرام - كل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاكرام

در زیارت امام حسین الی در نیمه شعبان میخوانیم:

«أَشْهَدُ أَنَّكَ نُورُ الله الَّذِی لَمْ یطْفَ وَ لَا یطْفَأُ أَبَداً وَ أَنَّكَ وَجْهُ الَّذِی لَمْ یهْلِكْ وَ

ص: 54


1- زیارت اول مطلقه امام حسین (علیه السلام).
2- بحارالأنوار،ج50،ص229.

لَا یهْلَكُ أَبَدا» (1)

«شما آن نور خدائی هستی که روشن بوده و تا ابد هیچکس آن را خاموش نتواند کرد و شما آن وجه خدائی هستی که تا ابد هرگز فانی و نابود نخواهد گشت».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

«و نحن فی الحقیقة نور اللّه الذی لا یزول و لا یتغیر». (2)

«در حقیقت ما نوری هستیم که زوال و تغییر ندارد».

بنابراین طبق آنچه گفته شد، این نور تجلی اعظم و ظهور اَتَمّ و حقیقت علیاست که به واسطۀ بی نهایت بودنش (نه بی نهایتی که در عرض خداوندی باشید) افعال و صفات و اسماء خداوند در این نور، متجلی گردیده و محل انتسابات آن چه که به خدا منسوب می شود است؛ زیرا که ذات مقدس حق، در این مراتب و آیات لحاظ نمی گردد؛ چرا که خداوند منزه از آن است که چیزی به او وصل یا خارج یا حمل گردد.

بنابراین علم، قدرت، سلطنت، جلال، جمال، گفتار، افعال، صفات، اخلاق و حرکاتش، همه خدایی است، و بدین سبب، خدا نما می باشد و کارهای خدایی در ایشان به عطای حق ظاهر می گردد. پس اگر بخواهیم علم خدا را بدانیم (نه علم ذات)، باید به علمیت ایشان بنگریم. وقتی بخواهیم قدرت خدا را ببینیم، باید قدرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینیم. وقتی خواهان گفتار خدا باشیم، باید کلام امام را بشنویم. اگر رحمت و مهر خدا را بخواهیم، باید در زیر ابر رحمت امامت قرار بگیریم و اگر

ص: 55


1- مفاتیح الجنان.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص257.

در قیامت خواستیم مالک یوم الدین را ببینیم، قطعاً حاکمیت و سلطنت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را مشاهده خواهیم کرد که همگان در عرصۀ محشر در مقابلش زانو خواهند زد.

در این دنیا هم، در حقیقت روح جمیع ذرات هستی ایشانند؛ زیرا روح الله حقیقی همان ذوات مقدس هستند که فرموده اند:

«فَنَحنُ رُوحُ الله» (1)

«پس ماییم روح خدا».

حضرت عیسی روح الله (علیه السلام) شعاع کوچکی از آفتاب جهان تاب محمد و آل محمد (علیهم السلام) است و حاکمیت این روح الله در هستی، همانند روح ایشان و جسم ممکنات است، جهان به منزله جسم است و چون زنده و در حرکت است، باید دارای روحی باشد و حجت خدا روح این مُلک می باشد. چنانکه اگر روح از جسم جدا گردد، مرده ای بیش نخواهد شد چنانکه بقای جسم شما به حیات روح شما بستگی دارد. یکی از بزرگان اهل ولایت می فرمود: قدرت و احاطه این روح بر جسم ممکنات آن چنان قوی و دقیق است که اگر به کوچکترین اعضاء جسم هستی نقصانی وارد گردد با خبر میشود، همانند این که مرکز تشخیص در جسم و اجزاء سر و مغز شماست و اگر سوزنی به پای شما وارد شود بدون فاصله ای از ثانیه و کمتر از پلک زدن از آن درد خبردار میشوید در صورتی فاصله از سر تا به پا می تواند افزون از دومتر نیز باشد حال قد شما اگر ده یاصد متر باشد باز همینطور و اگر جسم شما یک دنیا را نیز پر کند به همین منوال درد را به آن واحد احساس می کنید

ص: 56


1- مختصر البصائر،ص131-مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص65-البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،ص647-بحار الأنوار، ج15،ص10.

چون تمامی رگهای عصبی پا به مغز نیز کشیده شده است و اتصال دارد و به همین طریق و مثال نیز امام احاطه به جمیع رویدادهای کائنات دارد.

در رابطه با این مطالب حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

«إِنَ الدُّنْیا لَتَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِی مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ فَلَا یعْزُبُ عَنْهُ مِنْهَا شَی ء وَ إِنَّهُ لَیتَنَاوَلُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا كَمَا یتَنَاوَلُ أَحَدُكُمْ مِنْ فَوْقِ مَائِدَتِهِ مَا یشَاءُ» (1)

«دنیا برای امام مانند نیمی از گردو تصور می شود. هیچ چیزی از آن، از نظر امام (علیه السلام) پنهان نیست. همانا او بر همۀ اطراف دنیا احاطه دارد و هرگونه بخواهد، می تواند در آن تصرف کند. همانطور که یکی از شما آنچه را می خواهید از بالای سفره برمی دارید و بر آن احاطه دارید».

و این گونه است که سلطنت خدای متعال توسط انوارش هویدا می گردد:

«وَلَّاهُمْ أَمْرَ مَمْلَكَتِهِ فَهُمْ سِرُّ الله الْمَخْزُون» (2)

«خداوند متعال اختیار مملکت خویش را به آن ها واگذار نمود».

امام زین العابدین (علیه السلام):

«وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَةَ بِالْمَلَکةِ عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ، فَکلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَی طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.» (3)

«تاج برترى بر همه مخلوقات را بر سر ما نهاد و کارى کرد که جمیع موجودات به قدرت پروردگار منقاد و فرمانبردار ما شوند و به نیرو و عزت حق به اطاعت ما درآیند.»

ص: 57


1- الإختصاص، ص،ص217.
2- بحارالأنوار،ج25،ص173.
3- دعای اول صحیفه سجادیه.

حقیقت حج

حج یکی از بهترین مراتب تجلی انوار مقدس، برای اهل معرفت است. زیارت بیت الله الحرام یاد آور مقام و سلطنت و عظمت این انوار مقدس می باشد که در عالم ذر به جمیع مخلوقات، بزرگی آن شناسانده شد و از مخلوقات برای وفاداری و ارادت به آنان میثاق گرفته اند. حضرت امام صادق (علیه السلام) در جمله ای کوتاه به این حقیقت اشاره فرموده اند:

«نَحْنُ الْحَج» (1)

«ما همان حج هستیم».

آنچه از روایات دریافت می شود، این است که حج از دو بخش تشكیل شده است:

یكی ظاهر، که همین مناسک و اعمالی است كه در اسلام بسیار با اهمیت بوده و در کتب فقهی به تفصیل بیان گردیده است.

بخش دیگر آن، باطن حج است كه بیان گر حقایق اهل بیت (علیهم السلام) است. این موضوع در عالم قبل از این دنیا؛ یعنی عالم ذرّ، به عنایت حق تعالی برای ما به نمایش گذاشته شد و عهد و پیمان هایی در آن دوران از ما گرفته اند.حقیقت حج، یادآور بیعت دوران عالم ذرّ است و ما به حول و قوۀ الهی، آنچه که از عارفان به ولایت به ما رسیده، با تکیه بر عنایت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شرح آن خواهیم پرداخت.

عالم ذر

ص: 58


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص22 -بحار الأنوار،ج24،ص303؛ج108،ص341 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج1،ص5؛ ج2،ص406.

آنچه که از روایات استفاده می شود، این است که پیدایش عالم ذر (ذر اول، ذر دوم، ذر سوم، عالم ارواح، عالم اشباح....) قبل از عالم فعلی ما می باشد؛ یعنی جناب آدم (علیه السلام) با تمامی خلایق كه همه از نسل ایشان می باشند، در عالم دیگری به نام «ذر» به وجود آمده بودند و امتحاناتی را در آنجا به انجام رسانیده بودند. روایات زیادی دربارۀ عالم ذر در كتب شیعه نقل شده كه در این جا چند روایت را ذکر خواهیم نمود.

«فَأَخْرَجَ مِنْ صُلْبِهِ كُلَ ذُرِّیةٍ ذَرَأَهَا فَنَشَرَهُمْ بَینَ یدَیهِ كَالذَّرِّ ثُمَّ كَلَّمَهُمْ وَ تَلا أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى». (1)

«پس خداوند متعال از صُلب آدم، تمام ذریۀ او را خارج كرد و خروج ذریۀ آدم از پشت او به صورت ذره های كوچک بودند. سپس خدای تعالی فرمود:

آیا من پروردگار شما نیستم؟

گفتند: آری».

در روایت دیگری فرموده اند:

«أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ قالُوا بَلى وَ إِنَ هَذَا مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولِی وَ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین (علیه السلام) خَلِیفَتِی وَ أَمِینِی؟» (2)

«آیا من خدای شما نیستم؟ همگی گفتند بلی! آیا محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول من نیست؟ و این علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خلیفه و امینم نیست؟»

در روایتی دیگر، حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می فرمایند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به

ص: 59


1- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة،ج1،ص182 -تفسیر نور الثقلین،ج2،ص97 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج5،ص234
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 313 -إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج3،ص113 -بحار الأنوار،ج5،ص250.

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«ای علی (علیه السلام)، تو همانی كه خداوند به وسیلۀ تو در آن هنگامی كه خلایق را در ابتدای آفرینش (ذرّ) به صورت اشباح آفرید، بر خلایق احتجاج نمود و فرمود:

(أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى) (1)

«آیا من پروردگار شما نیستم؟

گفتند: چرا تو خدای ما هستی.

فرمود: محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبر شماست؟

گفتند: آری.

فرمود: علی (علیه السلام) امام شماست».

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«همۀ خلق از ولایت و اقرار به فضل تو علی (علیه السلام) سرباز زده و سخت تكبّر ورزیدند، جز گروهی اندک كه آن ها اصحاب یمین بوده و آن ها اندک افرادی هستند».

مخلوقات در آن عالم، به صورت ذره مراحلی را طی نموده اند و هر موجودی كه ارادۀ خدا به ایجاد آن تعلّق گرفت، موجودیت یافت. از همه عهد و پیمان گرفته شد كه محب و تسلیم ذوات مقدس گردند و آنان هم معرفت پیدا كردند كه یقیناً این توجه، توجه به مظاهر الهی و بندگی خداست. تا آنجایی که توحید الهی در کون و مکان توسط ایشان آشکار شده و بدین وسیله حق تعالی مقام ها و جلالت خویش را در انوار مقدس اهل بیت (علیهم السلام) برای مخلوقات نمایان ساخت تا آشکار شود كه:

ص: 60


1- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 172.

«فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت» (1)

«پس به آن ها (نور محمد و آل محمد:) پر کردی آسمان و زمین ات را تا این که آشکار شود که جز تو معبودی نیست».

طبق روایات متعدد، سوال و جواب هایی دربارۀ ربوبیت و نبوت و ولایت مطرح شد كه بعضی از خلایق اِدبار نمودند و برخی توحید و نبوت را قبول كردند؛ ولی، امر ولایت را نپذیرفتند.

بعضی از مخلوقات مثل اصحاب یمین؛ یعنی محبین امیر المؤمنین (علیه السلام)، اظهار ارادت و اقبال نمودند. كسانی نیز این سلطنت و مقامات را نپذیرفتند و كافر گشتند. در این سؤال و جواب ها، هیچ كسی در هیچ مرتبه ای مستثنی نشد. حضرت امام هادی (علیه السلام) در زیارت جامعۀ كبیره به همین موضوع اشاره می فرمایند:

«حَتَّى لَا یبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ...وَلَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِیْدٌ وَ لَا شَیْطَانٌ مَرِیْدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِیْمَا بَیْنَ ذَلِکَ شَهِیْدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِکُم» (2)

«همۀ مخلوقات بدون استثنا حتا فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل...و نماند هیچ فاجر و جبار و شیطان سر کشی حتا هیچ خلقی تا اینکه خدا به آنها شناساند جلالت و بزرگی امر شما را».

این بخش از زیارت جامعۀ کبیر، گزارشی از عالم ذر است. خداوند تمامیت نور معصومین (علیهم السلام) را به صورت كامل به دیگران فهمانید؛ چرا كه آنان در جمیع مراتب شان کامل و در تمام مراحل بندگی با خدای خویش صادق هستند لذا در

ص: 61


1- دعای رجبیه از ناحیۀ مقدسۀ امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای محمّد ابن عثمان -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص804 -إقبال الأعمال (ط -القدیمة)،ج2،ص646 -المصباح للكفعمی،ص529 -بحار الأنوار،ج95،ص393.
2- فرازی از زیارت جامعۀ کبیره -عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ج2،ص275 -الوافی،ج14،ص1570 -بحار الأنوار،ج99،ص130 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج10،ص422.

زیارت جامعه خطاب به ایشان عرض می نماییم:

«فما أَوْفَى عَهْدَكُمْ» (1)

«به آن عهدی که با خدا بستید چقدر (و چه نیکو) وفادار ماندید».

در این میان، انبیا در اعتقاد به مقام رفیع اهل بیت (علیهم السلام) از بقیۀ خلایق سبقت گرفتند و برتری و آقائی در این دنیا را در عالم ذر کسب نمودند و چون آنجا به حقیقت خدمت به اهل بیت (علیهم السلام) رسیدند، در این دنیا به سروری بر خلایق نائل گشتند و از نظر مراتب ایمان، در دنیا کامل ترین مؤمنان زمان خود هستند. به این ترتیب، ظهور نبوت ایشان به واسطۀ اظهار خضوع و خشوع در برابر عظمت خاندان وحی: بوده و سرچشمۀ این ارادت در عالم ذر است كه از جمیع انبیا و مؤمنین پیمان گرفته شد.

خداوند در قرآن كریم می فرماید:

(وَ إِذْ أَخَذَ الله میثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ) (2)

«وقتی كه خدا از همۀ انبیا پیمان گرفت كه در برابر این كه به شما كتاب و حكمت دادم و بر شما وحی نازل نمودم و به شما نبوت و معرفت عطا كردم، شما حتماً این طور خواهید بود كه وقتی شما را رسولی بیاید كه تصدیق كننده است تمام آنچه را كه شما آورده اید، حتماً به او ایمان خواهید آورد و او را یاری خواهید كرد. خداوند فرمود که آیا اقرار می کنید و با من پیمان محکمی بر آن می بندید؟

ص: 62


1- زیارت جامعه کبیره.
2- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 81.

همۀ انبیاء گفتند که ما اقرار داریم (یعنی آمادگی خود را برای تواضع و خدمت گزاری آن رسول اعلام می كنیم)».

امام صادق (علیه السلام):

«وَلاَيَتُنَا مُؤَكَّدَةٌ عَلَيْهِمْ فِي اَلْمِيثَاقِ.»

«ولایت ما با تاکید هرچه تمامتر در میثاق (عالم ذر) گرفته شده است.» (1)

همۀ این مراحل و امتحانات از روی رغبت انجام گرفته و هیچ گونه جبر و اضطراری نبوده؛ بلكه كاملاً مثل همین دنیا، اختیار با خود شخص بوده است و به این طریق بود که امانت الهی (ولایت) به همه عرضه شد.

مسألۀ «ذر» یكی از مسائل مشكلی است و حل این مسئله به دست كسانی می باشد كه به لحن قرآن و محکمات و متشابهات آن علم دارند و دانش آن را از سرچشمۀ وحی دریافت نموده اند.

عالم ذر بیان گر ضعف مخلوقات در برابر عظمت خداست؛ به این معنا كه حق تعالی با انوار خود، آن عالم را پر كرد به طوری كه همگان انوار خداوند متعال را دیدند و صدای حق را شنیدند. به گونه ای که هیچ تردیدی برای كسی باقی نماند.

در عالم ذرّ نور خدا ظاهر و غالب بود. از این جهت تمامی مخلوقات در برابر انوار الهی (محمد و آل محمّد (علیهم السلام)) ناچیز شده بودند. به همین علت، پس از انتقال از مسیر عالم ذرّ به دنیای فعلی نیز، همه باید در دنیا با تمام مقامات علمی و شخصی و منزلت دنیایی و... در برابر وجود گرامی جانشینان خدا كه مجری افعال خدای هستند، خاضع و خاشع شوند و اگر چنان چه بر اثر پستی طینت، بعضی از خلایق در برابر مقام «خلیفة الله» خضوع نکنند، به کوچکی محكوم خواهند شد و این

ص: 63


1- الکافی،ج1،ص132-مختصر البصائر , ج1 , ص 501- اثبات الهداة،ج2،ص11.

بی مقداری، تماما در قیامت هویدا می گردد. چنان كه امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

«إِنَّ الْمُتَكَبِّرِینَ یجْعَلُونَ فِی صُوَرِ الذَّر». (1)

«خداوند آدم متكبر را در روز قیامت مانند مورچه محشور می كند».

خاصیت تكبر و عناد در برابر جلال محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)، آن است كه شخص متکبر در قیامت همانند ذره در زیر دست و پای خلایق لگد مال و تحقیر می شود؛ اما در مورد این عالم، خداوند متعال بندگان را مكلف فرمود و اسباب تقویت ایمان و رشد مخلوقات را فراهم نمود و به اقتضای صفات زشت بعضی از انسان ها. اسباب گمراهی نیز برای طالبان آن گذارده شد تا هر كسی به دل خواه خویش در دنیا از وسایل هدایت و سعادت و یا گمراهی و هلاكت استفاده كند.

همچنین به وسیلۀ حاملان وحی الهی و مفسران و مجریان حقیقی آن، خلق را انذار فرمود و آن ها را از نقض پیمانی كه در عالم ذر بسته بودند، ترسانید و جهنم را برای ترس و هدایت آنان در قرآن اش به تصویر كشید و برای تشویق اهل ایمان به سوی هدایت و سعادت ابدی، از بهشت و نعمت های بی بدیل آن سخن گفت.

خدای سبحان در قرآن شریف، این دو مكان ابدی را برای هر دو گروه مطرح نمود تا مؤمن و کافر از ترس عذاب یا شوق بهشت، از فریب شیطان دور شوند و برای هدایت بیشتر هر دو گروه و ایمن ماندن از حیله های شیطانی، چهارده نور پاک را از عالم ملكوت به زمین فرستاد و اعلام کرد که برای رسیدن به رستگاری ابدی، باید در كشتی اهل بیت (علیهم السلام) كه محل امنی از طوفان پر طلاطم دنیا است، نشست. البته مومنان حقیقی چنین راهی را انتخاب نموده اند. خدای تعالی در آیات شریفه 21-20 از سورۀ مبارکۀ رعد فرمود:

ص: 64


1- بحارالأنوار،ج7،ص40.

(الَّذینَ یوفُونَ بِعَهْدِ الله وَ لا ینْقُضُونَ الْمیثاق * وَ الَّذینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ الله بِهِ أَنْ یوصَل)

«آن ها هستند كه به پیمان خدا وفا می كنند و به آنچه خدا به پیوستن به آن فرمان داده، می پیوندند».

حضرت امام كاظم (علیه السلام) در ذیل این دو آیه فرمودند:

«این آیه در حق آل محمّد (صلی الله علیه و آله) نازل شده است. این همان عهدی است كه در عالم ذر برای ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمۀ معصوم (علیهم السلام) از مردم گرفته شده (مؤمنین برای عهد پایدار ماندند)؛ ولی منافقین و دشمنان ما نقض عهد كردند». (1)

علامه بروجردی، مؤلف كتاب ارزشمند تفسیر جامع می فرمایند: مراد از عرض امانت به آسمان و زمین، آن است كه آسمان با آن رفعت زمین با آن وسعت و كوه با آن صلابت، چنانچه عاقل و ذی شعور بودند، از قبول و حمل امانت كه ولایت است، سرباز می زدند و از قبول آن می ترسیدند؛ ولی از آنجا که انسان (اولی و دومی) بدكار و نادان بود، قدر آن را (ولایت) نمی دانست؛ پس آن را پذیرفت و برگرفت؛ اما به آن وفا نكرد».

سورۀ مبارکۀ احزاب، در آیۀ شریفۀ 72، بر این مطلب دلالت دارد:

«ما به تمام آسمان ها و زمین و كوه ها عرض امانت كرده ایم و آن ها از قبول و حمل آن، سر باز زدند و از تحمّل آن شانه خالی كردند؛ ولی انسان آن را پذیرفت و بر دوش کشید، همانا انسان (اولی و دومی) ستمكار و نادان بود»

طبق فرمودۀ امام معصوم (علیه السلام)، آن ستم كاران و نادانان (در رأسشان، اولی و دومی

ص: 65


1- تفسیر جامع،ج3،ص479 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج2،ص288.

هستند) که از ولایت سر باز زدند. در این باره حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«هِی وَلَایةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» (1)

«مراد از آن (امانت)، ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است»

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«خداوند ولایت ما را كه امانت اوست به آسمان های هفتگانه عرضه كرد. با ثواب و عقاب آن، آن ها گفتند پروردگارا، ما طاقت ثواب و عقاب را نداریم و می ترسیم که نتوانیم این امانت را حفظ كنیم. آن گاه به پرندگان عرضه شد؛ سپس به كوه ها و زمین عرضه شد. آن ها نیز قدرت پذیرفتن آن امانت را نداشتند و امتناع ورزیدند؛ اما امت مرحومه ولایت ما را پذیرفتند و ثواب و عقاب حفظ امانت (ولایت) را قبول كردند هر كسی اداء حق ولایت و دوستی من را نماید، مستحق بهشت گردد و آن كه دشمنی من را در دل جای دهد، به عذاب شدید پروردگار دچار خواهد شد» (2)

در عالم ذرّ امتحاناتی گرفته شد. خداوند متعال از خلق اش بر ربوبیت، نبوت، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) پیمان گرفت و در آن جا این سه مرحله برای همۀ خلایق معلوم و ثابت گشت و شكی در حقانیت آن برای کسی باقی نماند و چون فضل و حقیقت آن سه مطلب برای همه یقینی شد، خداوند همه را به ربوبیت و نبوت و ولایت دعوت كرد. آنگا همه قبول نمودند؛ و پاسخ مثبت دادند؛ اما در نزد خدا معلوم بود كه بعضی در دل، علی الخصوص به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اقرار ندارند و به زبان «قالو بلی» گفته اند. آن ها به دلیل حسادت دل شان به سلطنت و جلالت محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) راضی نبودند. چنان كه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 66


1- تفسیر جامع،ج5،ص491 - الکافی،ج1،ص413.
2- تفسیر جامع،ج5،ص499 - از مناقب،ج2،ص314.

«پس بعضی از آن ها كسانی بودند كه در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند و به قلب شان ایمان نیاوردند. (1) این فرموده، تفسیر این آیه است (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ)؛ به چیزی كه ایمان نیاوردند، آن را قبل از این (اشاره به عالم ذرّ است) تكذیب كرده بودند». (2)

(وَ الَّذینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ الله مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ الله بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ) (3)

«كسانی كه پیمان خدا را پس از عهد بستن با خدا و رسول او (صلی الله علیه و آله) شكسته اند و با كسانی كه خداوند امر به پیوند آن ها فرموده پیوند، خود را بریده اند و در زمین به فساد دست زدند، لعنت خدا بر این مردم است و منزل گاه بدی برای آن ها آماده شده است».

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:

«مراد نقض عهدی است كه در عالم ذر از خلایق گرفته شد و یک بار هم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در روز عید غدیر، برای ولایت و خلافت امیر المؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) از مسلمانان پیمان گرفتند». (4)

برای اینكه این عهدنامه در عالم «ذر» محفوظ بماند و ضایع نگردد، خدای متعال تمام این صحیفه ها را به فرشته ای از فرشتگان مقرّب به عنوان امانت داد. علت انتخاب این فرشته برای این مقام، این بوده كه او محبّت وافری به انوار مقدس اهل البیت (علیهم السلام) داشت، در روایت آمده است:

«لِأَنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخَذَ الْمِیثَاقَ لَهُ بِالرُّبُوبِیةِ وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِی بِالْوَصِیةِ

ص: 67


1- تفسیر القمی،ج 1،ص248
2- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 101
3- سورۀ مبارکۀ رعد آیۀ شریفۀ 25
4- تفسیر جامع،ج3،ص482.

اصْطَكَّتْ فَرَائِصُ الْمَلَائِكَة» (1)

«وقتی که خداوند برای خودش به ربوبیت و برای حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به نبوت و برای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به وصایت پیمان می گرفت، تمام ارکان وجودی ملائکة به لرزه در آمد».

«وَ لَمْ یكُنْ فِیهِمْ أَشَدُّ حُبّاً لِمُحَمَّد وَ آل محمّد (علیهم السلام) مِنْه» (2)

«اولین كسی كه در اقرار و ارادت شتاب کرد، همین فرشته بود، شدت حبّ به محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) در هیچ ملكی به اندازۀ این فرشته نبود؛ به همین خاطر خداوند او را انتخاب كرد و میثاق را برای او قرار داد و او روز قیامت به عنوان امانت دار و كلیددار خزائن پیمان ها حاضر می شود. خداوند به احترام این دوستی، او را انتخاب کرد و به او فرمان داد كه عهد نامه های خلق در نزد او به امانت باشد. او نیز از شدت محبت و ارادت به این انوار مقدس، همۀ صحیفه ها را در سینه اش قرار داد». (3)

این فرشته همین طور در میان فرشتگان با عزت و احترام بود تا این كه وقتی فرا رسید كه خداوند خواست اوامر و طاعات خویش را ظاهر فرماید و مشخص كند که چرا بر اطاعت محمّد وآل محمّد (علیهم السلام) پیمان گرفته شده است. چون بنا بود كه این امر (عظمت انوار مقدس) در میان موجودات آشكار شود، حكمت حق اقتضاء نمود كه آدم (علیه السلام) را به این دنیا بیاورد. حضرت آدم (علیه السلام) نخستین مظهر از مظاهری

ص: 68


1- الکافی،ج4،ص186؛ (ط -دارالحدیث)،ج8،ص12 -الوافی،ج12،ص69 -بحار الأنوار،ج26،ص270؛ ج96،ص224.
2- الکافی،ج4،ص186؛ (ط -دارالحدیث)،ج8،ص13 -الوافی،ج12،ص69 -إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج3،ص18 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج17،ص7 -بحار الأنوار،ج15،ص18؛ ج26،ص270.
3- بحارالأنوار،ج99،ص224.

است كه در او نور محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) جلوه گر شد؛ یعنی، او مبدأ حجّت های الهی گشت، همچنان كه مبدأ نوع انسانی نیز ایشان است. او را ابوالبشر نامیدند؛ چون انوار الهی در صُلب او به ودیعت گذارده شده بود. از این رو دارای شرافت خاصی گشت و تا آن جا مقام و منزلت یافت كه مورد تعظیم و احترام فرشتگان قرار گرفت (رجوع شود به آیۀ شریفۀ «فقعوا له ساجدین»). در این باره حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرمایند که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«ای بندگان خدا زمانی، كه جناب آدم (علیه السلام) مشاهده كرد که نورهایی از پشت او بیرون می آید، عرض كرد که پروردگار، این نور چیست؟ خداوند فرمود که این انوار اشباحی هستند (محمّد و اهل بیت اش علیهم السلام) كه از شریف ترین بقعه های عرش می باشند که به پشت تو منتقل نمودم و چون تو جایگاه آن انوار شدی، به سبب وجود آن نورها به ملائكه امر نمودم تا تو را سجده كنند. آدم عرض كرد که خداوندا، آن اشباح را بر من جلوه گر ساز. خطاب رسید که به ساق عرش نظر كن! جناب آدم صورت انسان هایی را دید. سوال نمود که ایشان چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود که ایشان برترین اشباح و بالاترین مخلوقات من هستند». (1)

طبق روایات، سجدۀ فرشتگان به سوی آن نوری بود كه در صُلب جناب آدم (علیه السلام) بود. مثل این كه وقتی ما هم اکنون به سمت قبله و كعبه سجده می كنیم، معنای اش این نیست كه كعبه شریک خداست؛ بلكه سَمتی است كه خدا برای عبادت قرار داده و آن بیت، به خدا نسبت داده می شود؛ چرا که خدای تعالی از داشتن جسم و مكان منزه است. خدا به خاطر وجود نشانه و گم نشدن راه، آن خانه را، خانۀ خود قرار داده و به این واسطه کعبه را نشانۀ عبودیت خویش قرار داده و به آن شرافت

ص: 69


1- تفسیر جامع،ج1،ص234، تفسیر حضرت امام عسکری (علیه السلام)،صص 221-219.

و ارزش بخشیده است.

از این مطلب می توان استفاده کرد که در این دنیا هم هر خضوع و عبودیتی كه ما برای ائمۀ اطهار (علیهم السلام) اظهار می داریم، نه از باب شرک؛ بلکه از باب اطاعت امر خداوند تبارک و تعالی است. همانند عبادتی که فرشتگان با سجدۀ بر آدم به انجام آن مکلف شدند.

چون حضرت آدم (علیه السلام) حامل نور اهل بیت (علیهم السلام) بود، سزاوار این شد كه مورد تكریم قرار گیرد و همچنین هر مؤمنی كه خانۀ دل اش را مأوای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود قرار دهد و قلب اش را بیشتر به یاد مولای اش مشغول گرداند، سزاوار احترام سماواتیان خواهد شد.

چنان كه هر پیغمبری كه محبت اش به محمّد و اهل بیتش: در عالم ذر و عالم دنیا بیشتر بوده مورد لطف ویژۀ حق تعالی قرار گرفته است.

ذیل آیۀ 67 سورۀ طه؛ (فَأَوْجَسَ فی نَفْسِهِ خیفَةً مُوسى) (1)، از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسیدند که چرا حضرت موسی (علیه السلام) وقتی سحر ساحران را مشاهده نمود، ترسید (كه مبادا مردم بین سحر ساحران و معجزۀ او فرقی نگذارند و امر بر ایشان مشتبه گردد)؛ ولی با این كه حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در منجنیق نهاده و به سوی آتش بسیار عظیمی پرتاب كردند، ایشان وحشت نكردند و نترسیدند؟ حضرت فرمودند:

«چون در صلب حضرت ابراهیم (علیه السلام)، انوار مقدس حجت های خدا بود و به آن ها اعتقاد و اعتماد داشت؛ ولی حجت خدا در صلب حضرت موسی (علیه السلام) نبود و به همین سبب ترس، او را فرا گرفت» (2)

ص: 70


1- سورۀ مبارکۀ طه آیۀ شریفۀ 67.
2- تفسیر جامع،ج4،ص369.

نگاهی به داستان حضرت آدم (علیه السلام)

حضرت آدم (علیه السلام) قبل از آن كه به این دنیا هبوط كند، در آن مقامی كه در بهشت داشت، به منظور تجدید عهدش با فرشتۀ مقرب كه حامل بیعت ها بود، مصافحه می كرد؛ زیرا حضرت آدم (علیه السلام) در عالم ذر پیمان بسته بود كه از این انوار مقدس اطاعت كند و آن ها را دوست بدارد. ایشان را نافرمانی ننماید. در برابر مظاهر حق تعالی توجه و خضوع داشته باشد. چنان كه فرزندان صالح و مؤمن حضرت آدم (علیه السلام) در دنیا به خاطر عهدهایی كه به ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) بسته بودند، به تبعیت از پدرشان هر روزه با توجه قلبی به امام زمان شان ارادت می ورزند.

هنگامی كه حضرت آدم (علیه السلام) به خلقت خویش نگاه كرد، مشاهده فرمود که حق تعالی به او كرامت عنایت فرموده و از روح خود در او دمیده و سجدۀ فرشتگان را متوجه او قرار داده تا آنجا كه اسماء و حقایق اشیاء را به وی تعلیم نموده و او را خلیفۀ خویش در زمین نامیده. در آن هنگام، فرشتگان اعتراض كردند و گفتند که خدایا، در زمین كسی را قرار می دهی كه فساد و خون ریزی بر پا می كند، در حالی ما برای حمد و تقدیس و عبادت هستیم.

آنان در این اعتراض متوجه نشدند، كه محال است خلیفۀ خدا فساد و خون یزی كند. خداوند متعال به خاطر این مطلب، فضیلت و بزرگی حضرت آدم (علیه السلام) را به فرشتگان شناساند و اسمای الهی را از آن ها پرسید و آن ها نتوانستند جواب بدهند، ولی حضرت آدم (علیه السلام) چون اسمای الهی را آموخته بود. بیان نمود و عجز و ناتوانی فرشتگان ظاهر شد، در نتیجه گفتند:

(لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا) (1)

ص: 71


1- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 32.

«خدایا، ما را دانشی نیست، مگر آن چه را تو به ما آموخته ای».

آن گاه خدای تعالی اراده فرمود و فرشتگان را به تكریم حضرت آدم (علیه السلام) مكلف نمود كه برای عبودیت خدا به سوی خلیفة الله، آدم ابوالبشر، توجه نمایند. از طرفی چون حضرت آدم (علیه السلام) به این همه مفاخر و جلالت نگاه كرد، فكر كرد كه همۀ این عنایات به واسطۀ كرامت و شرافت خود اوست و این چنین دریافت كه در عرصۀ گیتی نظیر و همتایی برای او از جهت بزرگی نیست و كرامت های الهی، فقط به او اختصاص یافته است.(البته نظر بعضی از بزرگان این است كه نه بدان جهت بوده كه این بزرگوار فخری نموده باشد؛ بلكه از این باب که:

(وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث) (1)

«نعمت پروردگار را بازگو كن».

چون كسی نبود كه این نعمت ها را با او بازگو كند، به خاطر همین با خود گفت و گو می كرد و در دل خیال می نمود كه چنین است. حق تعالی خواست كه به او حقیقت مطلب را بفمهاند كه این عنایات و مفاخر كه به تو داده شده، فقط به خاطر آن نور درخشانی است كه در صُلب تو گذاشته شد.

نظر به این كه حضرت آدم (علیه السلام) به اصل خود و عهدهای خویش برگردد و یادآور دوران عالم ذرّ شود:

(وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِی وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما) (2)

«ما قبل از این با آدم (علیه السلام) عهد بسته ایم كه (باید مطیع و عبد محمّد و اهل بیتش: باشد)؛ امّا در یادش نماند و برای او عزم و اراده ای نیافتیم».

«فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ

ص: 72


1- سورۀ مبارکۀ ضحی آیۀ شریفۀ 11.
2- سورۀ مبارکۀ طه آیۀ شریفۀ 115.

عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِی أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا یا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِی وَ لَمْ یكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِه». (1)

«برای اثبات این مطلب، خداوند از پیامبران اولوالعزم پیمان گرفت كه من پروردگار شما هستم و محمّد (صلی الله علیه و آله)، پیامبر و علی (علیه السلام)، امیر المؤمنین بوده و جانشینان او، صاحب ولایت و خزانه دار علم من خواهند بود.

مهدی كسی است كه توسط او دینم را یاری می كنم و دولتم را ظاهر می سازم و به واسطۀ او از دشمنانم انتقام می گیرم و به واسطۀ وی، خلایق، خواه یا ناخواه در زمین بندگی خواهند كرد.

همۀ آنها گفتندکه پروردگارا، به همۀ این مطالب اقرار داریم؛ ولی حضرت آدم (علیه السلام) در مرحلۀ اوّل نه انكار كرد و نه اقرار نمود. از این رو، مقام اولوالعزمی برای پیامبران به دلیل پذیرفتن ولایت حضرت مهدی (علیه السلام) تثبیت شد و حضرت آدم (علیه السلام) به دلیل تأمل ورزیدن آن را دارا نگشت.

در روایتی شبیه به این نیز نقل است علت آن که چند تن از پیامبران (حضرت نوح (علیه السلام)، ابراهیم (علیه السلام)، موسی (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام)) اولوالعزم شدند این بود كه دربارۀ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و اوصیاء او تا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از ایشان پیمان گرفته شد و آن ها با عزمی راسخ به میثاق خود وفادار بودند و به آن عهد اقرار داشتند. (2)

لذا حضرت آدم (علیه السلام) از پیامبران اولوالعزم نشد. حق تعالی اراده نمود تا آن میثاق عالم ذر را به یاد او آورد و ایشان هم با آن پیمان موافقت كنند. به همین جهت فرمود:

ص: 73


1- بصائرالدرجات،ص70 - الکافی،ج2،ص8.
2- تفسیرجامع،ج4،ص388 - الكافی،ج1،ص416.

«ای آدم، سر خود را بالا كن و ساق عرش را بنگر».

حضرت آدم (علیه السلام) نگاه كرد و عكس نور مقدسی كه در صُلب او بود در عرش نمایان شد و نوری درخشان و بی نظیر را ملاحظه نمود. آن نور آن چنان نورانی بود كه تمام پنهان و آشکار به بركت آن نور روشن گشت.

جناب آدم (علیه السلام) با شگفتی عرضه داشت:

«پروردگارا، این نور چیست؟» (این تمثال زیبا و بی نظیر، جمال كیست كه هر موجودی آرزوی وصال او را دارد؟ این جلال چیست كه در برابر او هر چیزی خاضع و كوچک است؟ و این چه خورشید تابانی است كه برای او چنین عنایتی می باشد؟)

خداوند فرمود:

«این نور حبیب و وصی و خلیل من است. این نورِ خاص من است. کائنات را فقط به خاطر او و خاندانش آفریدم.، هیچ مخلوقی موجودیت نیافت مگر به تبع وجود او و او آن كسی است كه من از تو و ذریۀ تو به اطاعت، ایمان، تصدیق و تسلیم نسبت به او میثاق گرفتم». (1)

قرآن نیز به این مطلب اشاره فرموده:

(وَ إِذْ أَخَذَ الله میثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّه) (2)

آری! این همان رسولی است كه از حضرت آدم (علیه السلام) و همۀ انبیاء و فرزندان او برای آن حضرت، میثاق گرفته شد. این رسول، همان نور است. وقتی حضرت آدم (علیه السلام) این امر عظیم را مشاهده كرد و این مطلب را شنید، نظرش از آنچه كه دربارۀ

ص: 74


1- (با كمی تفاوت در) تفسیر جامع،ج5،ص498 - كافی،ج1،ص413،،ح2.
2- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 81.

جلالت خودش تصور می کرد برگشت و پیمانی که در عالم ذرّ بسته بود به یاد آورد و تسلیم شد. در روایت دیگری نیز حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«همین كه خداوند متعال آدم و حوا را خلق نمود و در بهشت جای داد، توجه آن ها به منزلت و مقام محمّد و اهل بیت اش (علیهم السلام) كه شریف ترین مقام و منزل های بهشت بود جلب شد وگفتند که خداوندا، این منازل اختصاص به كدام آفریدۀ تو دارد؟ خطاب رسید كه سرهای خود را بلند کرده و به ساق عرش نظر كنید؛ به نوری که از اسامی محمد (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) نوشته شده بود. عرضه داشتند چه قدر این انوار در حضورت گرامی و مقرب اند؟ خداوند فرمود که شما را برای آن ها خلق كردم و ایشان خزینه دار علم و امنای سرّ من هستند. ای آدم و حوا، به چشم حسادت به آن ها نظر نكنید و آرزوی مقام آن ها را ننماید كه نافرمانی شما موجب ستمكاری است و منزل دشمنان آن ها در دركات جهنم نشان داده شد... مجدداً به جناب حضرت آدم (علیه السلام) و حوا تأكید شد كه هرگز به مقام آن بزرگوارن چشم نداشته باشند تا از جوار رحمت پروردگار دور نشوند و مستوجب سرزنش نگردند».

شیطان (لعنت الله علیه) آدم و حوا را وسوسه نمود تا آرزوی مقام محمّد و اهل بیت اش (علیهم السلام) را نموده و از میوۀ

ممنوعه (1) تناول کند. چون حضرت آدم (علیه السلام) چنین کاری را دچار گشتند،

ص: 75


1- در معنای ترک اولی چنان که آمده است، کاری است که ترک آن سزاوارتر است. در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: حق تعالی به جناب آدم (علیه السلام) فرمود: «... نزدیک این درخت نشوید و (که اشاره کرد به درخت گندم) اگر نزدیک شوید، از جملۀ ستم کنندگان به خودتان خواهید بود. و به آن ها فرمود که از این درخت و از درختی که از جنس این است، نخورید. پس به آن درخت نزدیک نشدند و از درختی غیر از آن، میوه خوردند. چون شیطان به آن دو وسوسه کرد و گفت که پروردگار شما نهی نکرد از این درخت و شما را نهی کرد از نزدیک شدن به درختان دیگر و نهی نکرد از خوردن آن مگر این که به واسطۀ خوردن آن جاودان شوید. شیطان آنان را قسم داد که برای آن ها ناصح است. آدم (علیه السلام) و حوا تا قبل از آن شاهد این نبودند که کسی به خداوند قسم دروغ بخورد؛ پس به دروغ برای آنان دلیل آورد. آن ها با اطمینان از آن درخت(به خاطر قسم ابلیس ملعون)خوردند و این قبل از نبوت آدم (علیه السلام) بود و از گناهان کبیره ای که مستحق آتش اند نبود؛ بلکه از صغائری بود که بر انبیاء، قبل از حبوط وحی بر آنان جائز است. هنگامی که خدای تعالی وی را انتخاب کرد و او را نبی قرار داد، معصوم بود و نه کبیره و نه صغیره از وی سر نمی زد. خداوند می فرماید: {وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى * ثُمَ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدى}(طه، آیۀ شریفۀ 121 و 122). همچنین خدای تعالی می فرماید:{إِنَ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ}. (آل عمران، آیۀ شریفۀ 33)؛« منبع بحارالأنوار،ج11،ص164، ح8». امام رضا (علیه السلام) فرمودند:اما گفتۀ خداوند متعال در بارۀ حضرت آدم (علیه السلام)؛این عصیان در بهشت بوده و در روی زمین نبوده و در حالی که حضرت آدم (علیه السلام) حجت خداوند در روی زمین است و خلیفۀ اوست در شهرهای خداوند، این خطا در بهشت بود تا تقدیرات الهی تمام شود و چون به زمین هبوط داده شد و حجت خدا و خلیفه او قرار گرفت، معصوم از گناه گشت.به گفته خداوند: {إِنَ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ}«نمونه معارف ج5،ص290 - لئالی،ص632»

لباس های بهشتی از تن ایشان خارج شد و عریان ماندند، خطاب رسید كه بیرون روید و از محضر قرب من دور شوید. (1)

در روایتی نیز، حضرت امام عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«به این درخت علم و دانش که منحصر به محمد و آل محمد (علیهم السلام) است نزدیک نشوید؛ زیرا از میوۀ این درخت، کسی تناول نمی کند مگر آل محمد (صلی الله علیه و آله)... و این درخت تمام اقسام میوه ها را مانند انگور، انجیر، رطب، توت، عناب، زیتون و سایر میوه ها و خوردنی های دیگر را داشت». (2)

حضرت امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«جناب آدم بر خلاف امر خداوند، چشم به مقام و منزلت آل محمّد (صلی الله علیه و آله) نمود و حوا نیز بر اثر تسلط شیطان، به منزلت حضرت فاطمه (علیها السلام) چشم دوخت، تا این كه آدم و حوا بر اثر خوردن آن میوه از جوار حق به زمین

ص: 76


1- تفسیرجامع،ج1،ص233 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،صص82، 83.
2- تفسیر جامع،ج1،ص223.

فرستاده شدند» (1)

متأسفانه مكر شیطان لعین منجر به فرود آمدن آدم (علیه السلام) بر زمین شد. او از فراق بهشت و همسرش حواء گریه ها می كرد. فرشته ای كه حامل عهد پیمان ها بود نیز در بهشت بود و حضرت آدم (علیه السلام) به خاطر انوار مقدس او را دوست می داشت و به واسطۀ محبّتی كه او به محمّد و اهل بیت اش (علیهم السلام) داشت، علاقۀ زیادی به او پیدا كرده و با او مأنوس بود و به منظور تجدید پیمان در بهشت با آن فرشته، مصافحه می كرد.

وقتی حضرت آدم (علیه السلام) روی زمین آمد، بسیار دلتنگی می كرد. در اخبار نقل کرده اند که حضرت آدم (علیه السلام) حداقل دویست سال یا در بعضی از اخبار، بیشتر (چهار صد سال) گریه كرد و اشک اش مانند سیل جاری بود تا روزی كه خداوند متعال بر حضرت آدم (علیه السلام) تفضّل فرمود و به بركت این عنایت، بر ایشان و بر بنی آدم نیز از جهت اتمام حجّت بر منكران و معاندان ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و اكمال نعمت بر اهل محبت و ولایت، لطف فرمود و آن فرشته را به شكل سنگی بسیار درخشان و نورانی به زمین فرستاد و آن را در مسیر حضرت آدم (علیه السلام) قرار داد. وقتی جناب آدم (علیه السلام) با این سنگ شریف روبه رو شد، احساس كرد كه به این شیء مقدس، محبت و علاقه دارد و این شیء، جاذبۀ عجیبی در وی ایجاد نمود. از این جهت در مقام سؤال برآمد و پرسید که«پروردگارا، این چه سرّی است كه این قدر من مجذوب این سنگ شده ام»؟

جناب جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و گفت که «ای آدم، نمی دانی این چیست؟ این همان فرشته ای است كه تو در بهشت با او مصافحه می كردی و او حامل عهدنامه های همۀ خلایق است! سپس حضرت آدم (علیه السلام) اظهار داشت که من نمی توانم از این سنگ

ص: 77


1- تفسیر جامع،ج1،ص234؛ عیون الاخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص239.

بگذرم. باید این دوست گرامی را با خودم ببرم و همیشه با من باشد؛ لذا روی دوش خود گذاشت. این فرشته، حامل عهد بود و به واسطۀ آن عهدها و محبت اش به انوار مقدس، ثقلی داشت. در واقع نوعی سنگینی معنوی بود. برای همین حضرت آدم (علیه السلام) احساس خستگی می كرد». (1)

اگر رجوعی کنیم به عالم ذر و عهد و پیمان خود را به یاد آوریم؛

«السَّلَامُ عَلَیكَ یا مِیثَاقَ الله الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَكَّدَه» (2)

«سلام بر تو ای پیمان خدایی كه در آن عالم بسته ایم»

خواهیم دانست نسبت به وظیفه خویش بسیار کاهل و فراموش کار هستیم.

متأسفانه بر اثر تعلقات دنیوی و نبود ارتباط قلبی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سنگینی این پیمان را مانند آن سنگ بر دوش خود احساس نمی كنیم. و اگر می شد از این پس به انجام این عمل عبادی، محكم و استوار می شدیم و هر روز یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دل و زبان مان جاری می شد و یاد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را همانند آن حامل میثاق می دانستیم كه برای همیشه آن را به جای دوش، در دل خود جای می دادیم قطعا مورد تکریم و عنایت خاصه حضرت باری تعالی قرار می گرفتیم. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

« اسْتَدْعَى التَّنْبِیهَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِی قَدَّمَهُ إِلَى الذَّرِّ قَبْلَ النَّسْل» (3)

«خداوند از مردم خواسته تا عهدی كه در عالم ذرّ از آنان گرفته شده به یاد آورند»

ص: 78


1- بحارالأنوار،ج99،ص224.
2- فرازی از زیارت آل یاسین -بحار الأنوار،ج53،ص171؛ ج91،ص3 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج2،ص82.
3- بحارالأنوار،ج54،ص214.

در غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حداقل كاری راكه به عنوان مُحب ایشان باید انجام دهیم، این است که در طول روز با دل و زبان به یاد او باشیم، و ایشان را ناظر بر تمامی اعمال خود بدانیم و در مرحلۀ بعدی، فرهنگ انتظار را نشر دهیم و جامعه را به سوی دعاهای حقیقی برای ظهورش سوق دهیم. در روایتی فرمودند:

«الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِه..الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ الله» (1)

«منتظران ظهور در پیدا و نهان دعوت كنندگان به دین خدا هستند».

اما دلیل دیگری كه آن فرشته به صورت سنگی از بهشت نازل شد، این بود كه جدایی از حضرت آدم (علیه السلام) برای آن فرشتۀ شریف بسیار مشكل بود؛ چون محبّتی شدید به ذوات مقدس اهل البیت (علیهم السلام) داشت و نور آن ها در صُلب حضرت آدم (علیه السلام) بوده و ارادت آن فرشته با آدم (علیه السلام)، به خاطر آن نور مقدس بوده؛ پس آن فرشته به ارادۀ خدا به صورت سنگ شد و از بهشت به زمین فرستاده شد. حضرت آدم (علیه السلام) به امر حق تعالی این سنگ را دوش گذاشت و مرتب به نزد خدا استغاثه و تضرع می نمود تا حق تعالی توبۀ او را بپذیرد و این بلا را از او دور نماید. در این حین جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و اسماء خمسۀ طیبه را به او تعلیم داد. حضرت آدم (علیه السلام) نیز به همان اسماء، خدای مهربان را قسم داد تا گشایشی برای او حاصل گردد. حق تعالی نیز به بركت خمسۀ طیبه (علیهم السلام) او را نجات داد. خداوند در قرآن می فرماید:

(فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم) (2)

ص: 79


1- بحار الأنوار،ج36،ص387؛ ج52،ص122 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام) ص259 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص414 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج4،ص320.
2- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 37؛ حضرت آدم (علیه السلام) وقتی كه به آن چهار نام مبارك می رسید، مسرور می شد و آنگاه كه نام پنجمین آنها (حضرت امام حسین (علیه السلام)) را بر زبان جاری می كرد محزون و غمگین می گشت تا سرّ این حزن را نیز فهمید.

تا اینكه دوران سختی و جدایی سپری شد و خداوند نظر رحمت بر حضرت آدم (علیه السلام) فرمود. جبرئیل نزد ایشان آمد و فرمان خدا را آورد كه به عزت و جلالم كسی از من به شفاعت این نور مقدس سؤال و درخواست نمی كند مگر این كه حاجت او را بر آورده گردانم و مصیبت را از او دفع نمایم.

عاقبت، دوران مصیبت و گرفتاری به خاطر این انوار مقدس سر آمد و پس از آن، (حضرت آدم (علیه السلام) به جستجو برآمد كه، حوّا همسر خود را، بیابد. در روز هشتم ذی حجّه، حضرت آدم (علیه السلام) حوّا را دید. چهرۀ این دو بر اثر تضرع و گریه های زیاد به گونه ای تغییر كرده بود كه یک دیگر را نمی شناختند. اركان وجود ایشان در هم شكسته شده بود. دویست سال یا بیشتر تضرع و گریه كم نیست! وجود آن ها ذوب شده بود و در آن موقع نتوانستند یك دیگر را بشناسند.

چون حق تعالی توبۀ حضرت آدم (علیه السلام) و حوا را قبول کرد، هر دو از گریه و حزن، آرام شدند و اینجا بود كه هم دیگر را در صحرای عرفات شناختند و این روز نهم ذی حجه؛ یعنی روز عرفه بود و آن دو به پاس این نعمت، خدا را شكر كردند و در آن مكان متوقف شدند برای اینكه به راز و نیاز به درگاه خدای تعالی بپردازند. از این جهت، مستحب است که روز عرفه قبل از شروع در دعا، «الله اكبر» یا «لااله الا الله» یا «الحمدلله» یا اذكار دیگر گفته شود تا مردم به حضرت آدم و حوّا (علیهما السلام) اقتدا كرده باشند. در این هنگام جبرئیل آن دو را به مُزدلفه (مشعر الحرام) آورد. (1) خداوند به وسیلۀ جبرئیل به حضرت آدم (علیه السلام) گفت که در این حدود (كعبۀ فعلی) خانۀ خدا را بساز. بعد از آن که خانه ساخته شد، خداوند به حضرت آدم (علیه السلام) دستور داد كه آن سنگ شریف را كه به همراه داشت در ركن عراقی بگذارد؛ یعنی همین

ص: 80


1- علل الشرایع، باب 142 - علة وجوب الحجو الطواف باالبیت- ص 400.

سنگ حجر الاسود كه در واقع نشانۀ بیعت و یادآور دوران عهد بستن بر توحید و نبوت و ولایت در عالم ذرّ بوده است.

ابتدا این سنگ سفید، درخشان و نورانی بود و نور این سنگ، اطراف خانۀ خدا را می گرفت و چهار طرف خانه به نور این سنگ شریف روشن می شد. آن گاه خداوند متعال دستور فرمود كه حضرت آدم (علیه السلام) به طواف این خانه بپردازد و صورت خانه را هم طبق فرمان الهی به شكل مربع بسازد؛ زیرا در بیت المعمور نیز خانۀ خدا به شكل مربع ساخته شده كه در آسمان چهارم محل طواف فرشتگان است و بیت المعمور نیز كه به این شكل ساخته شده است به خاطر این است كه عرش به صورت مربّع است.

در احادیث وارد شده كه عرش دارای چهار پایه است و هر پایۀ آن نوری است. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«إنَّ العَرشَ خَلَقَهُ اللّهُ مِن أنوارِ أربَعَة:...ذَلِكَ نُورٌ مِن عَظمَتِه، فَبِعَظمَتِهِ وَ نُورِه أبصَر قُلُوبَ المؤمِنِین، وَ بِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ عَادَاهُ الجَاهِلُونَ،... فَكُلٌ مَحمُولٌ، یحملُهُ بِنُورِهِ وَ عَظمَتِهِ وَ قُدرَتِهِ». (1)

«خداوند متعال، عرش را از چهار نور آفرید،... نوری است از عظمت پروردگار که از بزرگی و عظمت آن نور، دل های مومنین روشن و بینا شده و همان نور عظمت و قدرت آن، موجب عناد نادانان و تیره دلان گشته،... و تمام هستی را خداوند به نور و عظمت خود نگاه داشته است».

در واقع عرش، محل و مركز انوار مقدس است و اگر بنا باشد عرش فرود بیاید، باید در کعبه فرود آید؛ زیرا طبق روایت (2) عرش محاذی بیت المعمور است و آن

ص: 81


1- تفسیر جامع،ج4،ص353 - کتاب التوحید،ص316 ح3.
2- از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:أَنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّی الْكَعْبَةُ كَعْبَةً قَالَ لِأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً قَالَ لِأَنَّهَا بِحِذَاءِ بَیتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْبَیتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ فَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً قَالَ لِأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِی بُنِی عَلَیهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر چرا خانه كعبه، كعبه نامیده شده است؟ آن حضرت فرمود: زیرا این خانه به شكل مربع است، پرسیدند: چرا به صورت مربع آفریده شده؟ امام فرمود: چون خانه كعبه در برابر بیت المعمور قرار دارد و بیت المعمور به شكل مربع است، پرسیدند: چرا بیت المعمور به شكل مربع آفریده شده است؟ فرمود: چون بیت المعمور در برابر عرش قرار گرفته است و عرش به شكل مربع است، پرسیدند: چرا عرش به شكل مربع آفریده شد؟ امام فرمودند: زیرا كلماتى كه اسلام بر آنها پایه ریزى شده، چهار كلمه است و آنها عبارتند از: سبحان اللّه، الحمدللّه، لااله الاّ اللّه واللّه اكبر. بحارالأنوار،ج55،ص5. بیت المعمور؛ مسجدی است در آسمان چهارم محاذی کعبه. از امیرالمومنین درباره آن سوال شد فرمودند: خانه ایست در آسمان که آن را صراخ نامند محاذی کعبه قرار دارد احترام آن در آسمان مانند احترام کعبه در زمین است هر روز هفتاد هزار ملک در آن نماز گذارند که دیگر به آن باز نگردند و روز دیگر هفتاد هزار ملک دیگر. بحارالأنوار،ج55،ص61.

نیز در برابر کعبه قرار دارد.

همان عرشی که به امر خدای تعالی بر روی آن، عکس زیبای انوار مقدس اهل بیت (علیهم السلام) را به حضرت آدم (علیه السلام) نشان داده و دانست كه حضرت باری تعالی جمیع كائنات را به خاطر این نور ایجاد نموده. نوری که عالم هستی به منظور ظاهر شدن سلطنت و جلالت آن نور برپا گردیده است و افتتاح و اختتام عالم به این نور بستگی پیدا می کند.

«بِكُمْ فَتَحَ الله وَ بِكُمْ یخْتِم» (1)

«خدا به وسیلۀ شما آغاز وپایان می کند».

متاسفانه قاطبۀ بشر به دلیل نداشتن ظرفیت، از درک مقام بسیار بلند و شامخ اهل بیت (علیه السلام) ناتوان است و در نهایت به اندازۀ عقل و فهم بسیار ناقص خود، عظمت و بزرگی امامِ خویش را در قالب همین جسم و معجزات و تصرفات در امامت ظاهری می بینند.

ص: 82


1- زیارت جامعۀ كبیره -عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ج2،صص274، 276 -الوافی،ج14،صص1569، 1572 -بحار الأنوار،ج97،ص334؛ ج98،ص153.

در روایتی آمده است که:

«لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ الله وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُم» (1)

«اگر به ما اجازه داده شود که مردم را از مقام و منزلت خود نزد خدا آگاه کنیم، مردم توان آن را ندارند».

(مَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً) (2)

«به شما جز اندکی از دانش داده نشده است».

كعبۀ دل ها

در هر عصری وظیفۀ مؤمن آن است که با تبعیت از حضرت آدم (علیه السلام)، علاوه بر حج ظاهری، ارتباط با باطن حج نیز پیدا کند و با دل متوجه حجت خدا گشته و بداند که حج یعنی اتصال قلب با حجت الله.

حضرت ابراهیم در كنار كعبه به خداوند عرضه می دارد:

(فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِم) (3)

«ای خداوند، دلهای مردم (شیعیان) را متوجه آنها كن».

حضرت امام باقر (علیه السلام) در اینباره می فرمایند:

«مراد آل محمّد (صلی الله علیه و آله) است و منظور، توجه عموم مردم به سوی ما آل محمّد (صلی الله علیه و آله) است. این جمله را چند بار تكرار فرمودند». (4)

روایت دیگری نیز نقل شده دربارۀ حضرت ابراهیم (علیه السلام) که دعا فرمودند دل های

ص: 83


1- القطره،ج2،ص39.
2- سورۀ مبارکۀ اسراء آیۀ شریفۀ 85.
3- سورۀ مبارکۀ ابراهیم آیۀ شریفۀ 37.
4- تفسیر جامع،ج3،ص531.

شیعیان به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) متمایل گردد. حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«أَمَا إِنَّهُ لَمْ یعْنِ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَنْتُمْ أُولَئِكَ وَ نُظَرَاؤُكُم». (1)

«حضرت ابراهیم در دعای خود، همۀ مردم را در نظر نگرفته بودند؛ بلکه شما (شیعیان) و عقیده هایتان را در نظر داشت».

صاحب اصلی کعبه، آن امامی است كه كعبه به احترام او محترم گشت و به واسطه نورش، آن جا حرم شد و چون امام هر زمان (علیه السلام) نظر و توجه به این بیت دارد و تحت پوشش معنوی اوست، حق تعالی نیز بركات و الطاف خویش را بر كعبه نازل می كند.

زمانی حج واقعی قبول می شود که با یادآوری از باطن حج بجا آورده شود. در این رابطه، فضیل بن سیار روایت كرده كه در موسم حج در خانۀ كعبه بودم. حضرت امام باقر (علیه السلام) به من فرمودند:

«ببین چگونه مردم به دور خانه (كعبه) می گردند و طواف می كنند در زمان جاهلیت هم مردم به همین ترتیب به دور خانه می گشتند در حالی كه خداوند، طواف را از مناسک حج مقرر داشته تا مسلمین جهان به زیارت خانۀ خدا بشتابند و بر ما خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) وارد شوند و ولایت ما آل محمّد (صلی الله علیه و آله) را بپذیرند و نصرت خودشان را دربارۀ ما عرضه بدارند». (2)

حضرت امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«نحن حرم الله الاکبر»

ص: 84


1- تفسیر فرات کوفی،ص224،ح300 - تفسیر العیاشی،ج2،ص233،ح39 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج3،ص315،ح13.
2- تفسیر جامع،ج3،ص531.

«ما بزرگترین حرم خداییم». (1)

حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«نَحْنُ حَجَرُ الْبَیتِ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْض» (2)

«ما همان حجر کعبه در آسمان و زمین هستیم».

حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لا یَقَعُ اسمُ الهجرةِ علی احدٍ الّا بمعرفةِ الحجةِ فی الارضِ فمَن عَرِفَها و أَقرَبَها فهو مهاجر»

«نام هجرت براحدی منطبق نمی شود؛ مگر با شناخت حجت حق در زمین. پس هر کس او را بشناسد وبه (ولایت) او اقرار نماید مهاجر است». (3)

به این معنی که مهاجران الی الله، علی الخصوص مهاجرت به سوی خانه کعبه، باید با معرفت و ولایت و توجه به حضرات معصومین (علیهم السلام) انجام بگیرد تا حاجی واقعی و مهاجر در راه خدا نامیده شود.

حج واقعی

خداوند متعال حج را حق خودش بر مردم قرار داده است و راه بندگی خویش را اطاعت اهل البیت (علیهم السلام) دانسته؛ پس این حج دارای ظاهری است و باطنی. اعمال ظاهر را همان اعمال عبادی حج و طواف حول بیت الله الحرام تشکیل می دهند و باطن حج نیز همان پذیرش ولایت ائمۀ اطهار (علیهم السلام) است و تا باطن نباشد ظاهر هم پذیرفته نیست.

ص: 85


1- بحار الأنوار،ج26،ص245-البرهان فی تفسیر القرآن،ج3،ص313 - الکافی،ج1،ص392.
2- بحارالأنوار،ج26،ص257 - الإختصاص، ص،ص91.
3- نهج البلاغه،ص280.

حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرمودند:

(وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوك) (1)

«خداوند به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر می كند كه در میان مردم برای حج بانگ برآور تا (زائران) پیاده (و سوار) بر هر شتر لاغری كه از راه دوری می آیند به سوی تو روی آورند».

حضرت امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:

«مَنْ هَوَانَا قَلْبُهُ قُبِلَتْ حَجَّتُهُ وَ إِلَّا فَلا»

«هر آن كس كه هوای ما در دل اوست، حجش مقبول گردد و اگر دل او از محبت ما خالی باشد، حج او مقبول نیست». (2)

چرا اینگونه خواهد بود؟ زیرا امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«هر حقی كه خداوند بر مردم دارد، ما همان حق را بر خلایق داریم». (3)

صاحب همۀ این حقوق اکنون حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و با رفتن به سوی امام وقت (علیه السلام) و توجه قلبی به آن ساحت مقدس باید این حقی كه بر گردنمان نهاده شده اداء گردد كه در روایتی حضرت امام باقر (علیه السلام) ذیل آیۀ شریفۀ 18 از سورۀ مبارکۀ سباء می فرمایند:

«وَ جَعَلْنا بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقُرَى الَّتی بارَكْنا فیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیرَ سیرُوا فیها لَیالِی وَ أَیاماً آمِنین»

«ما در فاصلۀ بین شهر سبا و قرائی كه پر بركت قرار داده ایم، قریه هایی پدیدار نمودیم با مسافت های معین و كوتاه و به مردم آن گفتیم که شما در تمام روز و شب با اطمینان خاطر به سیر و سفر خود ادامه دهید»

ص: 86


1- سورۀ مبارکۀ حج آیۀ شریفۀ 27.
2- كافی،ج8،ص311،،ح485.
3- مكیال المكارم،ج2،ص4.

در بیان مصداق این آیۀ، معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«كسانی هستند كه با زاد و راحلۀ حلال از خانه و دیارشان بیرون آمدند و دل آ ن ها به سوی ما آل محمّد (صلی الله علیه و آله) متمایل است». (1)

حال باید نگریست حج خویش را، كه آیا در اعمال و عبادات ما، توجه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدف گرفته شده و دل به سوی او مشتاق است یا نه؟ اگر جواب مثبت است؛ پس خوشا به حال آن بنده ای كه زیارت كعبۀ حقیقی را نیز برایش می نویسند و حج وی مقبول است و این ها امتحان بزرگ در برابر جنب الله و پناه گزیدن از گزند دنیا و عذاب آخرت است كه خداوند این محل (بیت الله) را محل امن و ملجاء قرار داده برای كسی كه بدان پناه ببرد. به گونه ای که حتا اگر مجرمی به آن پناه ببرد به احترام این مكان شریف تا زمانی که در آن است دستگیر نمی شود.

در عظمت باطن این بیت، همین بس كه كعبه به وجود آن نور مقدس شرافت و عزت یافت. وجود اقدس همایونی مولایمان پناهگاه امنی برای همۀ عاصیان و غافلان و مجرمان است و محل توبه و بازگشت برای هر جویندۀ عبودیت است که صاحب این پناهگاه، كریم مطلق است.

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَ نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَینَا» (2)

«ما پناهگاه كسانی هستیم كه به ما پناهنده شوند».

حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

ص: 87


1- تفسیر جامع، ج5،ص533.
2- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص605 -بحار الأنوار،ج50،ص299 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص245.

«الامامُ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلى بِه» (1)

«امام وسیله گرمی برای کسی که از او گرما جوید است.»

بنابراین خداوند متعال تفضل فرمود تا نعمت سابغ و حجت بالغ خویش را بر اساس كرم و حكمت ظاهر سازد؛ ولی متأسفانه، محبت های دنیایی نگذاشتند تا در این حصن الهی آن طور که خدا می پسندد وارد شویم.

خوشا به حال صاحبان عقل و خرد كه تمام همّت خویش را صرف نزدیكی و ارتباط قلبی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می نمایند و خداوند نیز به احترام این تلاش، آنان را مورد الطاف خاصّۀ خود قرار می دهد كه باعث تحیر و تعجب مخلوقات آسمانی می شوند. مانند آن فرشتۀ مقرب که به جهت زیادتی محبّت به پیامبر گرامی و اهل بیتش: به مقام امانت داری رسید و حق تعالی به خاطر این دوستی برای او ارزشی قائل شد كه علیرغم گذشتن چندین هزار سال از خلقت حضرت آدم (علیه السلام)، تا قیامت باید حجاج به عنوان احترام و تعظیم دست خویش را به عنوان تبرک بر او استلام کنند.

در ادامۀ قضیه حضرت آدم آمده است که آن فرشته به قدرت الهی به سنگی تبدیل شد و بعدها سیاه شد، در حالی که قبلا سفید و درخشان بود.

آن فرشته از نقره روشن تر بود؛ اما چون كفار، منافقان، مشركان و اهل عصیان این سنگ را لمس می كردند و بر آن دست می کشیدند یا او را می بوسیدند، به تدریج سیاه شد. (2)

یكی دیگر از دلایل قرارگیری این سنگ در دیوار خانۀ خدا، آن است كه خلایق

ص: 88


1- الکافی،ج1،ص200.
2- بحارالأنوار،ج99،صص 227 - 220.

با دیدن آن، پیمان ها را به یاد آورند و با بیعت دوباره با او از خواب غفلت بیدار شده و همیشه به یاد وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش افتاده تا از بیراهه نجات یابند و به امام خویش اقتدا کنند و تسلیم اوامر آن حضرت (علیه السلام) گردند. تعبیر حضرت امام باقر (علیه السلام) از كارهای مردم در مكه چنین بود:

«هَكَذَا كَانُوا یطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیةِ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ یطُوفُوا بِهَا ثُمَّ ینْفِرُوا إِلَینَا فَیعْلِمُونَا وَلَایتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ یعْرِضُوا عَلَینَا نُصْرَتَه» (1)

«كارهایی است شبیه كارهای جاهلیت! به خدا قسم به این كارها امر نشده اند مگر آنکه وقتی سرشان را تراشیدند و به نذرهایشان وفا كردند (موقع اعمال حج) تا به سراغ ما بیایند و ما را از ولایتشان (یعنی ولایتی كه ائمۀ اطهار (علیهم السلام) بر مردم دارند) خبر بدهند و نصرت و یاری خود را بر ما عرضه كنند».

معنا و مفهوم استلام حجر الاسود آن است كه حاجی در مقابل آن ایستاده و می گوید:

«أَمَانَتِی أَدَّیتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاة» (2)

«ای سنگ، از تو خواهش می كنم كه فردای قیامت گواهی دهی كه من به آن پیمان وفادار هستم و بر آن بیعتی كه (در عالم ذرّ) كردم پایدار هستم».

مگر این پایداری و وفای به پیمان در كجا باید تجلی كند؟ غیر از یاد نمودن از امام هر زمانی می باشد؟

چون مؤمن در حج به یاد مولایش افتاد و برای او حب و بغض ورزید، و در هر

ص: 89


1- تفسیر جامع،ج4،ص499 - كافی،ج1،ص392،،ح2.
2- الکافی،ج4،ص184؛ (ط -دارالحدیث)،ج8،ص7 -الوافی،ج12،ص68 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج17،ص3 -بحار الأنوار،ج1،ص74؛ج5،ص246؛ ج6،ص97 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج9،ص380.

زمان آماده جان نثاری برای حضرتش شد، مهر تأیید و قبولی بر مناسک حج برایش می زنند.

در خاتمه، اگر چنین فردی با چشمش به لقاء امام زمان نرسید، حداقل با قلبش به لقاء امام خواهد رسید. فرموده اند:

«تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَام» (1)

«همانا اتمام حج نزدیکی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد».

البته حق آنست که شیعیان بعد از مناسک حج و دیدار خشت و گل کعبه، به دیدار وجه الهی واسطۀ بین خدا و بندگانش که ائمه اطهار هستند بروند تا حج ایشان تکمیل شود. اما از انجا که در زمان ما، شیعیان از دیدار روی الهی امام زمان خویش محرومند اجرای این بخش مهم از حج امکانپذیر نیست.

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِذَا حَجَ أَحَدُكُمْ فَلْیخْتِمْ بِزِیارَتِنَا لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ» (2)

«هرگاه یکی از شما حج بجا آورد بایدحج خود را به دیدار ما پایان دهد و آن بخشی از حج است».

همچنین فرموده اند:

«)لْیقْضُوا تَفَثَهُمْ) لِقَاءُ الْإِمَام» (3)

«آیه (آلودگی خود را بزدایید.) منظور دیدارامام است.»

اشاره به آن است که زائران خانه خدا پس از انجام مناسک حج همانطور که

ص: 90


1- الکافی،ج4،ص549؛ (ط -دارالحدیث)،ج9،ص246 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ج2،ص262 -الوافی،ج2،ص116 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج18،ص258 -بحار الأنوار،ج96،ص374؛ ج110،ص356.
2- وسائل الشیعه،ج14،ص324.
3- الکافی،ج4،ص549.

آلودگی های بدن را برطرف می سازند باید آلودگی های روح را نیز با دیدار امام و پیشوای خود برطرف سازند و بدین سان حج خود را کامل کنند.

هزاران افسوس برای شیعه در محرومیت از دیدار امام (علیه السلام) در جائی که برای اتمام فریضه حج، باید صورت می گرفت؛ محرومیتی که از سوئی از عوارض غیبت بوده و از سوئی از عدم پاکی قلب و چشم و زبان.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«یفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ، یشْهَدُ الْمَوْسِمَ، فَیرَاهُمْ وَ لَایرَوْنَهُ» (1)

«مردم امام خود را می جویند و نمی یابند آن حضرت در موسم حج حاضر می شوند و مردم را می بینند ولی مردم او را نمی بینند.»

ص: 91


1- الکافی، (دارالحدیث)،ج2،ص150.

حقیقت نماز

«اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ اُقَدِّمُهُمْ بَینَ یدَىْ صَلَواتى

وَ اَتَقَرَّبُ بِهِمْ اِلَیكَ فَاجْعَلْنى بِهِمْ وَجیهاً فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ» (1)

«خدایا، به محمّد و خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) به تو رو مى كنم

و آنان را پیش روى نمازم پیش مى اندازم

و به وسیلۀّ آنان به تو تقرّب مى جویم. مرا در دنیا و آخرت به وسیلۀ آنان آبرومند و از مقربین قرار ده».

با روشن شدن بنای حج، تبیین نماز ممکن می شود. برای کسب معرفت به مقام نورانیت اهل بیت (علیهم السلام) باید دانست که نماز دارای ظاهر و باطنی است. در مورد باطن نماز در روایتی آمده است كه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«نَحْنُ الصَّلَاةُ فِی كِتَابِ الله عَزَّ وَ جَل» (2)

«مقصود از نماز در كتاب خدا ما هستیم».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

«أَنَا حَی عَلَى الصَّلَاةِ» (3)

«مقصود از بشتابید به سوی نماز، من هستم».

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«أَنَا صَلَاةُ الْمُؤْمِن» (4)

ص: 92


1- صحیفه علویه جامعه ذیل دعای 323 - یاد مهدی آرام دل،ص72.
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص21 -بحار الأنوار،ج24،ص303 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج1،ص5؛ ج2،ص406.
3- الفضائل ابن شاذان،ص84.
4- الفضائل ابن شاذان،ص84 - حلیة الابرار،ج2،ص123، حدیث 6 - معالی السبطین،ص58.

«نماز مؤمن، من هستم»

اگر روح نماز که همان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است از کالبد نماز جدا شود، جسمی مرده از نماز باقی می ماند. مرده ای که دردی را دوا نمی کند و برای نمازگزار فایده ای ندارد. عبادتی نوشته نمی شود و عبودیتی انجام نمی گیرد. نمازِ بدون ولایت اصلا نماز نیست.

نماز آیینۀ نیایش و خضوع آن انوار مقدس و تجلی یافته از بندگی آنان است كه پیش از خلقت به تسبیح و تقدیس حق تعالی مشغول بودند. حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیاً وَ الْأَئِمَّةَ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ أَرْوَاحاً فِی ضِیاءِ نُورِهِ یعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ یسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یقَدِّسُونَه» (1)

«همانا خدای متعال، محمّد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و یازده امام: را از نور عظمت خویش آفرید كه به صورت ارواحی در روشنی نورش پیش از آفرینش مخلوقات او را عبادت می كردند و به تسبیح و تقدیس او مشغول بودند...».

آنان در این دنیا نیز عبودیت را در شکل نماز به جا آوردند و در واقع به واسطۀ آن ها نماز اقامه شده است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«من و علی (علیه السلام) چندین سال نماز می خواندیم و احدی غیر از ما نماز نمی خواند». (2)

بیان دیگری که می توان از حدیث شریف «نحن الصلاة» فهمید این فرمایش نوررانی است:

ص: 93


1- كمال الدین،ج1،ص318،،ح1 - بحارالأنوار،ج25،ص15،،ح28.
2- حیاة القلوب،ج5،ص391 - تأویل الایات،ج2،ص527.

«فَمَنْ أَقَامَ وَلَایتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاة» (1)

«همانا هر كس ولایت مرا به پا داشت، نماز را بر پا داشته است».

یعنی کسی که ولایت حضرت را اقامه کرد، حقیقتاً نماز را اقامه کرده است. اگر ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نمازگزار نباشد، نماز اقامه نشده است.

پس نباید فكر کرد این ولایت که سبب قبولی و اقامۀ نماز است به آسانی به دست می آید، از این رو می فرمایند:

«إِقَامَةُ وَلَایتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَب لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَان» (2)

«بر پا داشتن ولایت من دشوار است. کسی نمی تواند آن را تحمل کند مگر فرشتۀ مقرب یا پیامبر مرسل (علیه السلام) یا بندۀ مؤمنی كه خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد».

از این رو، كسی تحمّل و ظرفیت پذیرش و اقامۀ چنین نمازی را، كه بنا به فرمایش امام، همان ولایت است، ندارد جز یک دسته. آن هم كسانی كه خضوع و تعظیم و ارادت آن ها به فضایل این خاندان بیشتر بوده و خداوند قلب آن بنده را آزموده باشد. حضرت امام كاظم (علیه السلام) می فرمایند:

«یعَظَّمُ ثَوَابُ الصَّلَاةِ عَلَى قَدْرِ تَعْظِیمِ الْمُصَلِّی عَلَى أَبَوَیهِ الْأَفْضَلَینِ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِی (علیه السلام) » (3)

«ثواب نماز به اندازۀ تعظیم و احترام نمازگزار به دو پدر برتر خود؛ یعنی

ص: 94


1- المناقب (للعلوی)،ص68 -بحار الأنوار،ج26،ص2 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص36.
2- المناقب (للعلوی)،ص68 -بحار الأنوار،ج26،ص2 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص36.
3- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (علیه السلام)،ص331 -البرهان فی تفسیر القرآن،ج4،ص307 -بحار الأنوار،ج23،ص260؛ج36،ص10؛ج108،ص320.

محمّد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) بیشتر می شود».

حال باید دانست كه باطن نماز تا چه اندازه مملو از عطر ولایت است.

جناب سلمان به عنوان راوی عرض می كند:

«ای برادر رسول خدا، هر كسی نماز را بر پا داشت ولایت شما را بر پا داشته است؟»

حضرت فرمودند:

«آری ای سلمان، شاهد و تصدیق آن، سخن خداوند متعال در قرآن عزیز است كه می فرماید:

(وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین) (1)

منظور از صبر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و منظور از نماز، بر پا داشتن ولایت من است. از این جهت خدای متعال فرموده است: )إِنَّها لَكَبیرَةٌ) و نفرموده: إِنَّهما لَكَبیرَة؛ زیرا ولایت است كه تحمّل آن برای متکبران، سنگین است و خاشعان، شیعیان آگاه و روشن بین هستند. بنابراین خداوند اهل ولایت مرا كه به نور هدایت من بینا شده اند استثناء نموده است». (2)

با کمک نوع این روایات مقصود از جملۀ «نَحْنُ الصَّلَاة» تقریبا فهمیده می شود. در اهمیت نماز همین بس که به عنوان ستون دین نامگذاری شده است. هرگز سقفی بدون عمود و ستون پا بر جا نمی ماند كه فرمودند:

«إِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» (3)

«اگر نماز در درگاه حق تعالی قبول شد، دیگر اعمال قبول خواهند شد».

ص: 95


1- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 45.
2- حدیث نورانیت - بحارالأنوار،ج26،ص1 -،ح7.
3- الکافی،ج3،ص268؛ (ط -دارالحدیث)،ج6،ص18 -الوافی،ج7،ص48؛ ج25،ص667 -بحار الأنوار،ج7،ص267؛ج10،ص394؛ج80،ص25.

این حدیث شریف از جهات گوناگون جای بحث دارد، از آنجا كه نماز در تمامی اعمال همچون حج و روزه و دیگر عبادت ها موثر است، به عبارتی می توان گفت روح عبادات است و پیکر بی روح مرده ای بیش نیست. فرمودند:

«وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا» (1)

«اگر نماز قبول نشود، اعمال دیگر هم قبول نخواهد شد».

این عمل بر ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و حضرات معصومین (علیهم السلام) منطبق است. اگر ولایت آن بزرگواران در قلب رسوخ کرده باشد اعمال دیگر نیز پذیرفته می گردد و اگر نه، تمامی عبادت ها و خیر ها بی اثر و فاقد هر گونه نتیجه می شوند.

پس با این تطبیق، نماز و ولایت لازم و ملزوم یک دیگرند و هر کدام بدون دیگری معنا ندارد. البته ولایت، بزرگ تر بوده و اصل است. پس هر عملی كه در تعالی انسان قوت و نقشی داشته باشد، نیرو و مددش از ولایت و نماز است كه تَوَلی و نماز، به حج و روزه و سایر عبادات قوت و قبولی می دهند.

ظاهر و باطن این عمل عبادی را ولایت امام (علیه السلام) فرا گرفته. در دیدگاه اهل بصیرت صورت ولایت امام (علیه السلام) در اركان نماز هویداست. مؤید این مطلب روایتی از حضرت امام صادق (علیه السلام) است آن حضرت در تفسیر آیۀ شریفۀ

(حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لله قانِتین) (2) فرمودند:

«منظور از صلوات كه خداوند فرموده آن ها را حفظ كنید و حرمتش را نگه دارید، محمّد (صلی الله علیه و آله)، امیر المؤمنین (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام) و حسن و حسین (علیهما السلام) هستند و مقصود از «صلاة وسطی»(نماز وسط) امیرالمؤمنین (علیه السلام) است»

ص: 96


1- الأمالی(للصدوق)،ص641 -المقنع (للصدوق)،ص73 -الوافی،ج25،ص667 -بحار الأنوار،ج10،ص394-مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج3،ص25.
2- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 238.

آن گاه خدای تبارک و تعالی فرمود:

«وَ قُومُوا لله قانِتین»

«برای خدا قیام كنید در حالی كه فرمانبردار هستید».

مقصود از فرمانبرداری، تمکین از ائمۀ معصومین (علیهم السلام) است. (1)

در نتیجه اول و آخر این عمل عبادی را ولایت معصومین فرا گرفته است. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أنا صاحِبُ الصَلَواتِ» (2)

«صاحب نمازها من هستم».

«أنَا صَاحِبُ الصَلاة فِی الحَضَرِ وَالسَفَرِ، بَل نَحنُ الصَلاةُ والصِیامُ وَاللَیالِی والأیام والشُهُور والأعوَام». (3)

«صاحب نماز در سفر و حضر من هستم، بلکه نماز و روزه و شب ها و روز ها و ماه ها و سال ها ما هستیم».

نه تنها نماز؛ بلکه مکان های نماز نیز ایشان می باشند.

در روایت دیگری حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«منظور از مساجد من هستم» (4)

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«مساجد همان ائمه (علیهم السلام) هستند». (5)

ص: 97


1- القطرة،ج1،ص375 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،ص231،،ح9.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص260.
3- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص261.
4- القطرة،ج1،ص460 به نقل از الفضائل ابن شاذان،ص835، حلیة الابرار،ج2،ص123،،ح6 - معالی السبطین،ص58.
5- ترجمه تفسیر القمی،ج5،ص246.

ولایت در سورۀ حمد

نقش ولایت در سورۀ مباركۀ حمد نیز هویداست. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد اهدنا الصراط المستقیم می فرمایند:

«أَنَا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم»

«من راه مستقیم هستم».

وقتی می گوییم: «صراط الذین انعمت علیهم»، در واقع از خداوند می خواهیم طوق تبعیت افرادی را (که به آن ها نعمت داده شده) بر گردنمان بیافکند و همین؛ یعنی هدایت، قرینِ با ولایت می باشد.

تبلور دیگر ولایت در این سوره، کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که فرمودند:

«أنَا سُورَةُ الحَمدِ» (1)

«من سورۀ حمد هستم».

در جای دیگر نیز می فرمایند:

«کُلَّما فِی القرُآن فی الحَمدِ، وَ کُلَّما فی الحَمدِ فِی البِسملَه، و کُلَّما فِی البِسملَه فِی الباء، و کُلَّما فِی الباء فِی النُّقطَةِ، وَ اَنا النُّقطَةُ الَّتی تَحتَ الباء» (2)

«تمام قرآن در سورۀ مباركۀ حمد و همۀ حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم» و همۀ این نام شریف در«باء بسم الله» و همۀ «باء» در نقطۀ زیر آن است».

سپس فرمودند:

«أنَا النُّقطَةُ الَّتى تَحتَ الباءِ المَبسوطَةِ» (3)

ص: 98


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص261.
2- ترجمه القطره ج1،ص177.
3- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص31 -مجموعۀ رسائل در شرح احادیثى از كافى،ج2،ص277.

«من نقطۀ زیر باء "بسم الله" هستم». (1)

با عنایت به آن چه گفته شد، سورۀ حمد برای اهل معنا گویای ولایت است. از طرف دیگر، حمد، بیان اسم احمد (صلی الله علیه و آله) است و حمد است كه در زمین محمّد (صلی الله علیه و آله) و در آسمان احمد (صلی الله علیه و آله) می شود.

بعضی از یهودیان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسیدند که چرا به نام های احمد (صلی الله علیه و آله) و محمد (صلی الله علیه و آله). نامیده شدی؟ حضرت فرمودند:

«اما محمد (صلی الله علیه و آله) نامیده شدم، بدین جهت که من در زمین محمد (صلی الله علیه و آله) هستم. اما احمد (صلی الله علیه و آله) بدین جهت که در آسمان احمد و ستوده تر از ستودگیم در زمین می باشم». (2)

احمد یعنی ستوده تر و بیشتر مورد ستایش واقع شده. خداوند متعال خودش پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) را ستوده، چرا که به واسطۀ بندگی محض الهی (قبل از خلقت موجودات و در همین دنیا)، شایستۀ این ستایش گشت.

چه كسی توانست خدای تعالی را به معنای واقعی، حمد نماید تا مقام و نام محمود را از آنِ خویش كند، جز حقیقت انوار محمّدی (صلی الله علیه و آله) كه پیش از خلقت جهان هستی، فقط به شكل انواری مقدس به ثنا و حمد خدای تعالی مشغول بودند و در مرتبۀ تنزیل به صورت بشر درآمدند كه عبادت آنها زبانزد همگان شد. لوای حمد و نام احمد را كه مشتق از اسم پروردگار است به نام خویش زد. وقتی در معراج جسم او نیز در مرتبۀ کمال موجود قرار گرفت و فوق سراپردۀ جلال قرار گرفت، به نماز ایستاد و سوره مبارکۀ حمد را قرائت فرمود. قرائتی نه فقط با الفاظ به حمد خدا

ص: 99


1- القطرة،ج1،ص177 - به نقل از الانوار النعمانیة و مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص21.
2- ترجمه تفسیر القمی،ج5،ص133.

بپردازد؛ که جسم و جانش تماماً تجلی گاه حمد قرار گرفت.

بدیهی است که روایات شریف در بیان چنین مقامی از باب تقریب به ذهن و اشاره است؛ چراکه دایرۀ فهم بشر بسیار محدودتر از آن است که مفاهیم عالم بالا را دریابد.

وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سورۀ مباركۀ حمد را در نماز می خواند، آن چنان خود را غرق فضل و عنایت خاصّ خدا می دید كه به طور دائم، قلب را به حمد و سپاس وا می داشت. آن گاه به فقر خویش نگریسته، متذکر می شد به اینکه هر فضلی از ناحیۀ حق تعالی است. سپس )الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمین) را بر زبان مبارک خویش جاری کرد.

تشهد و سلام، آخرین مرحلۀ نماز

تشهد آخرین مرحلۀ نماز است كه نمازگزار عقاید خویش را به وحدانیت پروردگار و نبوت، كه با ولایت ممزوج است، بیان می کند.

پیرو کلام شگفت انگیز حضرت که فرمود«نماز ما هستیم»، صورت ولایت را در تشهد نیز می توان دید وقتی مؤمن به حالت تشهد می نشیند، به یاد یوم العرض علی الله می افتد که در مقام حساب بر آمده و كتاب اعمالش باز و در مقابل وی قرار داده شده.

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

« إنَّ اَلصَّلاَةَ شَبِیهٌ بِأَحْوَالِ یوْمِ اَلْقِیامَةِ... وَ التَّشَهُّدَ شَبِیهٌ بِالْجُلُوسِ بَینَ یدَی رَبِّ الْعَالَمِینَ » (1)

«نماز همچون حالات روز قیامت است... تشهد مانند نشستن در مقابل پروردگار عالمیان است.»

ص: 100


1- جامع الاخبار،ج1،ص79.

كتابی كه باید همۀ حسنات و سیئات آن در مقابل وجود اقدس والای امام المتقین، حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، موازنه و محاسبه گردد.

(الله الَّذی أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ وَ ما یدْریكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریبٌ) (1)

«خدا همان کسی است که کتاب و وسیلۀ سنجش [میزان] را فرود آورد. و تو چه می دانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد».

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«مقصود از میزان، امیر المؤمنین (علیه السلام) و ائمۀ معصومین (علیهم السلام) می باشند كه پروردگار، آن ها را برای خلایق منصوب کرده است». (2)

تشهد با حمد و شهادت به یگانگی خداوند شروع شده و در ادامه، شهادت به رسالت پیامبر می آید. ازآن جا که در آخرین اعلان بزرگ و همگانی، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» لذا شهادت به ولایت پیامبر، همان شهادت به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و در واقع، ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) در تشهد مستتر است.

با این تجسم میتوان یادآور جلالت و عظمت و سلطنت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قیامت شد. در برابر آن عظمت، اظهار عجز خواهیم نمود و به زانو در می آییم و تاب مقاومت در برابر بزرگی سلطنت ایشان را نداریم.

آری، آن گاه كه وجود مبارک حضرتش در محشر با جلال و شكوهی بی نظیر بر منبر «وسیله» (3) می نشیند و لوای حمد به دست مباركش برافراشته می شود، همۀ

ص: 101


1- سورۀ مبارکۀ شوری آیۀ شریفۀ 17.
2- تفسیر جامع،ج6،ص232 -تفسیر لاهیجی،ج4،ص329.
3- منبر وسیله مقامی است که پیامبر گرامی اسلام در قیامت بر آن قرار می گیرند و حضرت امیرالمومنین یک پله پایین تر از آن حضرت می نشینند.

خلایق از اولین تا آخرین در برابر آن منبر به حالت تشهد (جاثیه) در می آیند و همگان به حالت خضوع و خشوع، سرها را پایین انداخته و به دامن های پر از معصیت و غفلت خود نگاه می كنند و از شرم و حیا و از شدت سختی محاسبه، جرأت بالا آوردن سر را ندارند. در فرازی از دعای هر روز ماه رجب چنین می خوانیم:

«یا مَنْ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِهَیبَتِهِ وَ خَضَعَتِ الرِّقَابُ لِجَلَالَتِهِ وَ وَجِلَتِ الْقُلُوبُ مِنْ خِیفَتِه» (1)

«ای كسی كه چهره ها از هیبتت به زیر است و گردن ها در مقابل بزرگی ات خمیده و خاشع است و دل ها از خوف تو ترسان است».

ظهور هیبت الهی در قیامت از وجود مقدس خلیفة الهیِ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آن قدر پرشکوه و سنگین است كه قرآن می فرماید:

(خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسا) (2)

«صداها برای خدای رحمن خاشع می شود؛ پس نمی شنوی جز صدای نفس ها».

حضرت امام باقر (علیه السلام) در ذیل همین آیه می فرمایند:

«إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ الله النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ هُمْ حُفَاةٌ عُرَاةٌ- فَیوقَفُونَ فِی الْمَحْشَرِ حَتَّى یعْرَقُوا عَرَقاً شَدِیداً- وَ تَشْتَدُّ أَنْفَاسُهُمْ فَیمْكُثُونَ فِی ذَلِكَ خَمْسِینَ عَاما... فَكَمْ مِنْ بَاكٍ یوْمَئِذٍ وَ بَاكِیةٍ ینَادُونَ یا مُحَمَّدَاه» (3)

ص: 102


1- دعای هر روز ماه رجب -عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ج2،ص173 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص147 -بحار الأنوار،ج49،ص83؛ ج82،ص258 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج22،ص163.
2- سورۀ مبارکۀ طه آیۀ شریفۀ 108.
3- تفسیر القمی،ج 2،ص65.

«روز قیامت تمام خلایق را برهنه و عریان در صحرای وسیعی گردآورند. به قدری در صحرای محشر ازدحام می شود كه عرق بسیار خواهند ریخت و مدت پنجاه سال توقف و درنگ می نمایند...پس چه بسیار زن ومرد گریان فریاد برآرند که ای محمّد (صلی الله علیه و آله)، به فریاد ما برس».

پس سختی های محشر بر گنه کاران محبِ اهل البیت (علیهم السلام) واقع می شود؛ ولی در نهایت به خاطر محبت به محمد و آل محمد (علیهم السلام) مورد عفو قرار می گیرند. امام (علیه السلام) در ادامۀ روایت می فرمایند:

«احدی از دوستان ما که با دشمنان ما عداوت داشته اند در محشر باقی نمی ماند و همگی داخل حزب ما شوند و وارد بر حوض كوثر خواهند شد». (1)

فقط صدای نفس ها و تپش شدید دل ها بر اثر اضطراب است که به گوش می رسد و جز این صدا، دیگر چیزی به گوش نمی رسد. صحنه ای که حتا تصورش نیز برای ما دشوار است!

به راستی اگر این صحنه و مراتب بعد از مرگ هر روز در فكر ما نقش بندد به یقین می رسیم كه از همین حالا باید ساعت به ساعت از دل و زبان بگوییم:

«المستغاث بك یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) »

فكر كنید در آ ن جا چه هول و هراس وحشتناكی حاكم است. عرصۀ محشر برپاست. اولین تا آخرین در آن جمع اند. همه در مقابل وجود گرامی حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) دو زانو به حالت تشهد سر پایین افكنده و خائف و مضطرب نشسته اند تا به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود. قرآن كریم از آن روز و از آن

ص: 103


1- تفسیر جامع،ج4،ص383 - تفسیر القمی،ج2،ص64 و 65.

حالت خبر می دهد و می فرماید:

(وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِیةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا الْیوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * هذا كِتابُنا ینْطِقُ عَلَیكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (1)

«در آن روز همۀ گروه ها را بنگری که به زانو درآمده اند (جاثیه) و هر فرقه ای به سوی نامۀ اعمال خود خوانده می شود. خطاب رسد که امروز همۀ شما به پاداش و كیفر اعمال خود می رسید. این كتاب به حق (و مطابق آنچه انجام داده اید) بر شما سخن می گوید. زیرا ما هر چه را كه در دنیا انجام دادید نسخه برداری كردیم و درست نگه داشته ایم»

خداوند متعال آن روز را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود توصیف می كند و خطاب می نماید:

«ای پیامبر ما (صلی الله علیه و آله)، در آن روز تمام جمعیت ها وگروه ها را از اولین تا آخرین خواهی دید كه همه به زانو در آمده و عجز خود را احساس می كنند. هر امتی و هر گروهی به كتاب خودشان خوانده می شوند و آن گاه گفته می شود- به طوری كه همه می شنوند و می فهمند- که امروز آن چه را عمل كردید جزا داده می شوید».

حال باید اعمالتان سنجیده و مقایسه گردد؛ اما این مقایسه چیست؟

(هذا كِتابُنا ینْطِقُ عَلَیكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (2)

«این است كتاب ما كه با شما سخن حق می گوید. همانا هر چه می کردید ما می نوشتیم».

در ذیل این آیه، حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْكِتَابَ لَمْ ینْطِقْ وَ لَنْ ینْطِقَ وَ لَكِنَّ رَسُولَ الله ص هُوَ النَّاطِقُ بِالْكِتَاب» (3)

ص: 104


1- سورۀ مبارکۀ جاثیة آیات شریفۀ 28 و 29.
2- سورۀ مبارکۀ جاثیة آیۀ شریفۀ 29.
3- تفسیر جامع ج6،ص 358 -الکافی،ج8،ص50،،ح11.

«قرآن سخن نمی گوید، بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) (و اهل بیت او:) ناطق به قرآن هستند(که در روز قیامت سخن می گویند و از خلایق بازخواست می نمایند)».

این نسخه ای است كه در میان خلق فرستاده شد و بر همه لازم است مطابق این نسخه رفتار كنند و خود را با این اصل و تابلوی كامل ایمان (علی (علیه السلام)) منطبق سازند و خدا از آن چه كه ما رفتار كرده ایم نوشته و نامۀ عمل ما را تنظیم نموده است. در نتیجه همه در پیشگاه «منبر وسیله» كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بر آن قرار دارند و در پله ای پایین تر، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان حساب رس و میزان نشسته اند، حاضر می شوند و هر كس با شئونات ولایتی آن حضرت مطابق بود، اهل نجات می شود و شفاعت شامل حالش می گردد. مخالفین ولایت نیز محكوم به عذاب ابدی خواهند بود و وارد جهنم خواهند شد.

در خاتمۀ مبحث نماز که فرموده اند:

«نَحْنُ الصَّلَاة»، (1)

باید گفت این روایت نورانی ده ها تفسیر و تفصیل دارد. آنچه اشاره شد مقدار بسیار جزئی از تعابیر است. درک فضایل ائمۀ اطهار (علیهم السلام) در حیطۀ فهم بشری نیست و هیچ كسی؛ حتا پیامبران الهی نیز نمی توانند آن ها را درک و تحمل نمایند. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«إِنَّ مِنْ حَدِیثِنَا مَا لَا یحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِن»

«قسمتی از احادیث ما حقایقی است كه فرشتۀ مقرّب و پیامبر مرسل و بندۀ مؤمن هم توان حملش را ندارد».

ص: 105


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص261 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص21 -بحار الأنوار،ج24،ص303؛ ج108،ص341.

راوی پرسید چه كسی متحمّل آن است؟

فرمود:

«نَحْنُ نَحْتَمِلُه» (1)

«فقط ما (ائمه) حامل آن هستیم و اسراری(خاص برای خود ما خاندان است)».

در مرتبۀ پایین تر، فقط آن دسته از شیعیان خاص، كه نخستین آن ها پیامبران اولوالعزم هستند، به اندازۀ فهم خود توانستند مقامات این انوار الهی را درک كنند. آن ها برای چنین لحظه هایی در قیامت گریه ها می كردند؛ چون ایشان می فهمیدند كه مسئلۀ عرض اعمال و عقیده بر خدا چگونه است و چه كسی می تواند متحمل شود؟ كدامین شخص فكر می كند به راحتا می تواند از این موازنه، سربلند و کامیاب خارج شود هیچ كس نمی تواند، مگر به بركت شفاعت آل الله. آن جاست كه معرفت و محبت امروز ما در آن لحظات دهشتناک، نتیجه می دهد و این روایت شریف در آن روز تحقق می یابد:

« مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ، وحُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ جَوازٌ عَلَى الصِّراطِ، والوَلایةُ لاِلِ مُحَمَّدٍ أمانٌ مِنَ العَذابِ » (2)

«شناخت آل محمّد (صلی الله علیه و آله) باعث رهایی از آتش است. دوستی آل محمّد (صلی الله علیه و آله) گذرنامه عبور از صراط و پذیرش ولایت آل محمّد (صلی الله علیه و آله) ایمنی بخش از هر گونه عذاب است».

در آن روز خداوند متعال آن بزرگواران را بر اهل قیامت از اولین تا آخرین به گونه ای مسلط می كند كه همه، سلطنت آنان را بر ظاهر و باطنشان احساس می كنند

ص: 106


1- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) ج1،ص23 -بحار الأنوار،ج2،ص193.
2- القطرة،ج1،ص876 - فرائد السمطین[عامه]،ج2،ص256،،ح52 - ینابیع المودة[عامه]،ص263.

و ذرهّ ای از ذرات وجودی خود را خالی از تصرف و سلطۀ ایشان نمی بینند. در آن روز ارادۀ این انوار مقدس در همه جا نفوذ كرده و همه خود را در نزد ایشان کوچک شمرده و هیچ كس توان اعتراض و راه فراری نخواهد داشت.

«وَ لَا یمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِك» (1)

«(خدایا)، فرار از حکومتت ممکن نیست».

در آن روز سلطنت خدا به دست سلاطین هستی، محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)، عینیت می یابد. حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) درباره آیه شریفۀ )إِنَّ إِلَینا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَینا حِسابَهُمْ)، فرمودند:

«إِنَ إِلَینَا إِیابَ هَذَا الْخَلْقِ وَ عَلَینا حِسابَهُم» (2)

«به راستی كه بازگشت این خلق به سوی ما و حساب آنان بر ما است». (3)

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«أنا المحاسب للخلق» (4)

«من حسابدار خلق هستم».

از ابن عباس نقل شده است که:

«أن اللّه یوم القیامة... یولی علیا حساب الخلائق أجمعین» (5)

«خداوند در روز قیامت حساب همه خلائق را به امیرالمومنین (علیه السلام) واگذار می نماید».

ص: 107


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص845 -إقبال الأعمال (ط -القدیمة)،ج2،ص707 -المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقیة)،ص556.
2- الکافی، (ط -دارالحدیث)،ج15،ص386 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص287 -بحار الأنوار،ج35،ص59 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج14،ص258
3- جامعه در حرم، به نقل از تفسیر فرات كوفی،ص551،،ح706.
4- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص260.
5- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص289.

آن جاست كه خدای تعالی امر می فرماید که یا علی (علیه السلام)، بهشت و دوزخ در فرمان توست. حضرتش هم به دوزخ امر می كند:

«خُذِی هَذَا عَدُوِّی» (1)

«بگیر این را! این دشمن من است».

گاه امر می فرمایند:

«ذَرِی هَذَا وَلِیی» (2)

«واگذار این را! از دوستان من است». (3)

بدیهی است كه هم اكنون نیز همان سلطنت و تصرف موجود است و هیچ امری از سلطنت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خارج نیست، زیرا ایشان مصدر همان سلطنت الهی هستند. پلكی به هم نمی خورد و برگی از درختی نمی افتد مگر به ارادۀ امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف). زیرا ارادۀ ایشان به مشیت حق متصّل است.

خوشا به حال آن محبّی كه كارگزار و خادم این سلطنت عظیم الهی می گردد و با تلاش در راستای تقویت این حُب و معرفت به نورانیت و عمل به كردار نیكو قدم بر می دارد و نام خود را جزو خدمتگذاران این دستگاه ثبت می كند و یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در جامعه نشر می دهد.

این گونه افراد، به خاطر تلاش برای نشر فضایل ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، از شفاعت ایشان بهره مند خواهند شد و وحشت و دلهره ای از حوادث روزگار و هول قیامت نخواهند داشت.

ص: 108


1- الأمالی(للصدوق)،ص118 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 154 -بحار الأنوار،ج7،ص327؛ 39ص204 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج4،ص108.
2- تفسیر القمی،ج2،ص326 -بحار الأنوار،ج7،ص327 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج12ص385
3- سورۀ مبارکۀ کهف آیۀ شریفۀ 49 -بحارالأنوار،ج7،ص327.

(أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ الله لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون) (1)

«آگاه باشید! همانا بر اولیاء خدا ترسی نیست و آنان محزون نیستند».

آنان به آرامش و آسودگی ابدی دست خواهند یافت و به یک نگاه پدرانۀ امیر المؤمنین علی: به راحتا برای همیشه به بهشت جاودانه خواهند رسید.

حقیقت قرآن

پس از بیان نکاتی از حقیقت نماز، مسئلۀ باطن قرآن به میان می آید که طبق روایات، قرآن مجید مملو از نشانه ها و حقایق اهل بیت (علیهم السلام) است. چنان كه حضرت امیر المؤمنین، علی (علیه السلام)، فرمودند:

«أَنَا )ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِید)» (2)

«من قاف و قرآن مجید هستم».

در روایتی آمده:

«نَحْنُ الْآیاتُ وَ نَحْنُ الْبَینَاتُ» (3)

«مراد از آیات و بینات (یعنی نشانه ها و دلائل) ما هستیم».

برای حل این مسئله باید گفت که تمام قرآن در وجود حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) خلاصه شده است و سراسر وجود مقدس امیر المؤمنین (علیه السلام) در قرآن، مستور است و امر ولایت و قرآن ممزوج و مكمل هم دیگرند. حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در خطبۀ شریف خود فرمودند:

«قرآن كلام پروردگار و نوری است كه باید از آن پیروی و به آن اقتدا كرد.

ص: 109


1- سورۀ مبارکۀ یونس آیۀ شریفۀ 62.
2- نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة، 112، 397 -الفضائل (لابن شاذان القمی)، 3 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، 1ص248
3- مناقب آل أبی طالب (علیه السلام) 3ص272 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 22 -بحار الأنوار،ج24ص303؛ 39ص88 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج1،ص5؛ج2،ص406.

پس هر چه می خواهید از آن بپرسید؛ ولی (می دانید كه) هرگز به شما جواب نمی دهد. از من سؤال كنید تا من از قرآن به شما خبر دهم».

در سخنی دیگر فرمودند:

«هَذَا كِتَابُ الله الصَّامِتُ وَ أَنَا كِتَابُ الله النَّاطِقُ». (1)

«این قرآن، كتاب صامت الهی است و من كتاب ناطق خداوندم».

مومنین عزیز باید بدانند كه كلام معصوم، در واقع همان كلام خداوند متعال است كه از لسان خلیفةالله جاری می شود و در واقع همۀ روایات، حقیقت و باطن و تفسیر قرآن كریم است. حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در معنای آیۀ (إِنَّما حَرَّمَ رَبِّی الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن) (2) فرمودند:

«إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ الله فِی الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ- وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ الله تَعَالَى فِی الْكِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ الْحَق» (3)

«برای قرآن ظاهر و باطنی است. تمام چیزهایی كه خداوند در قرآن آن ها را حرام فرموده، معنای ظاهری قرآن است و معانی باطنی آن ها امامان ظالم و ستمكار است و آن چه خداوند در قرآن حلال نموده، معنای ظاهری قرآن است و باطن آن ها امامان بر حق می باشند»

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نیز در این باره فرموده اند:

«معدن تنزیل و معنای تأویل قرآن، ما هستیم».

در اینجا لازم است به ذکر بعضی آیات و روایاتی که این کتاب آسمانی را معرفی

ص: 110


1- وسائل الشیعة،ج27،ص34.
2- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 33.
3- الکافی،ج1،ص374 - تاویل الایات،ج1،ص177.

فرموده بپردازیم تا حقیقت نورانی و وجود حقیقی آن بیشتر مشخص شود.

خداوند در معرفی کتاب خود می فرماید:

(وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين) (1)

«این کتاب را بر تو نازل کردیم که در آن بیان همه چیز است و هدایت و رحمت و بشارت است برای تسلیم شدگان.»

آیۀ فوق صراحتاً اعلام می دارد که علم همه چیز، بدون استثناء، در کتاب نازل شده بر پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) وجود دارد و این کتاب حاوی بیان هرچیزی است.

(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم في كِتابٍ مَكْنُون لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون) (2)

«بلکه آن قرآن کریم است که در کتاب پوشیده شده و فقط مطهرون آن را در می یابند.»

حال این سوال مطرح می شود که مطهرون چه کسانی هستند که علم این کتاب عظیم در دست آن هاست.

خداوند در آیۀ دیگری به معرفی مطهرون پرداخته و می فرماید:

(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) (3)

«قطعا خداوند اراده فرموده که هرگونه ناپاکی را از شما اهل بیت دور داشته و شما را منزه گرداند.»

طبق روایات شیعه و سنی شأن نزول این آیه حضرات پنج تن آل عبا: می باشند؛ بنابراین حقیقت قرآن، که همان علم الکتاب است، ایشان هستند که می توانند الفاظ قرآن نیز رمزگشایی و استنباط کنند و علم همه چیز را از آن استخراج

ص: 111


1- سوره مبارکۀ نحل آیه شریفه 89.
2- سوره مبارکه واقعه آیه شریفه 54-56.
3- سوره مبارکه احزاب آیه شریفه 33.

نمایند.

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنِّي لَأَعْلَمُ خَبَرَ السَّمَاءِ وَ خَبَرَ الْأَرْضِ وَ خَبَرَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي ثُمَّ قَالَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَعْلَمُهُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ (فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ءٍ).» (1)

«من خبر آسمان و زمین و آنچه بوده و آنچه خواهد بود را می دانم. مثل آنکه تمامی آن ها در کف دستم باشد. سپس فرمود که از کتاب خدا می دانم که همانا خداوند می فرماید که درآن (کتاب) بیان هر چیزی هست.»

خداوند در آیۀ 24 سورۀ مبارکۀ رعد، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»

«(به مشرکان که رسالت تو را انکار می کنند) بگو شهادت خدا و آنکه علم الکتاب نزد اوست کفایت می کند.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) دراین باره فرمودند:

«كَانَ وَ اللَّهِ عِنْدَ عَلِيٍّ (علیه السلام) عِلْمُ الْكِتَاب»

«به خداوند قسم که علم الکتاب نزد علی (علیه السلام) است.»

پس علم الکتاب نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) می باشد و حقیقت قرآن وجود مقدس ایشان است.

اگر در زیارت ها و ادعیه ای مانند زیارت جامعه کبیره، این بزرگواران را خزانه دار علم الهی معرفی می کنیم به همین معناست و منظور از کتاب ناطقی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند نیز همین است:

ص: 112


1- بحارالانوار ج89ص 101.

«أَنَا كِتَابُ اللَّه النَّاطِقُ.» (1)

«منم کتاب ناطق خداوندم.»

در آیۀ 59 سورۀ انعام آمده است:

«وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»

«هیچ دانه ای در ظلمات زمین و هیچ تر و خشکی نیست؛ مگر اینکه (علم آن) در کتاب مبین است.»

امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند:

«كُلُّ ذلِكَ فِي إِمَامٍ مُبِين» (2)

حضرت این گونه کتاب مبین را به امام مبین تفسیر فرمودند؛ زیرا امام (علیه السلام) حقیقت کتاب است.

خداوند در آیۀ 61 سورۀ یونس فرمود:

(وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين)

«هیچ چیز در زمین و آسمان، حتا به اندازۀ سنگینی ذره ای، بر پروردگار تو پوشیده نیست و کوچک تر و بزرگ تر (از ذره) در کتاب مبین هست.»

خداوند در آیۀ 12 سورۀ یس می فرماید:

(إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين)

«بی تردید ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه پیش فرستاده اند (اعمال) و آثار ایشان را ثبت می کنیم و همه چیز را در وجود امام مبین (علیه السلام) برشمرده ایم.»

ص: 113


1- وسائل الشیعه ج27 ص 34.
2- الکافی، ج15، ص 566.

در زمان ما حضرت حجت بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان آخرین وصی رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) حامل چنین علم و احاطه ای است.

با این وصف، سراسر قرآن تجلی گاه فضایل و شئون این خاندان است. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِی بْنِ أَبی طالِب عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ - وَقَدْ أَنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ - أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیها فی مَقام واحِد، فَمَنْ أَنْبَأَكُمْ بِها وَعَرَفَها فَصَدِّقُوهُ» (1)

«اى مردم، فضایل على بن ابى طالب (علیه السلام) نزد خداوند - كه در قرآن آن را نازل كرده- بیش از آن است كه همه را در یک مجلس بشمارم. پس هر كس دربارۀ آن ها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت، او را تصدیق كنید».

باطن این كتاب آسمانی، اقیانوسی بی كران از مقامات و مراتب ذوات مقدس اهل البیت است و حقیقت و باطن آیات را فقط محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) می توانند بیان كنند. حضرت امام باقر (علیه السلام) به شخصی به نام قتاده كه فقیه و مفتی بصره (از عامه) بود فرمودند:

«وای بر تو كه قرآن را به رأی خود تفسیر می نمایی؛ البته هلاک شدی».

سپس فرمودند:

«وَیحَكَ یا قَتَادَةُ إِنَّمَا یعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ» (2)

«وای بر تو ای قتاده، همانا قرآن را فقط کسی می داند که مخاطب قرآن است».

ص: 114


1- تفسیر جامع،ج1،ص85-84 - از بحارالأنوار،ج37،ص219.
2- الکافی،ج8،ص312؛ (ط-دارالحدیث)،ج15،ص 699-الوافی،ج26،ص443.

به عنوان تبرک، به دو آیه كه نموداری از ولایت معصومین (علیهم السلام) است، اشاره می شود:

قرآن كریم می فرماید:

(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) (1)

«قسم به آفتاب و روشنی آن در وقت صبح گاه. قسم به ماه؛ چون بعد از آفتاب طلوع كند».

حضرت امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:

«مقصود از شمس، حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است كه خدا به سبب او برای مردم دین را واضح گردانید و مراد از قمر، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. هم چنان كه نور ماه از آفتاب است، علوم آن حضرت نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اقتباس گردیده است» (2)

واژۀ «شمس» در قرآن مجید بیان گر نبوّت است و واژۀ «قمر» ولایت را حكایت می كند. معلوم است كه ماه از خورشید استمداد می كند و استفاضۀ فیض می نماید. همچنین ائمۀ اطهار (علیهم السلام) در مقام ولایت مستفیض از رسول الله (صلی الله علیه و آله) هستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) » (3)

آری، خورشید این عالم؛ نمونۀ مقام رسول الله (صلی الله علیه و آله) است. مبدأ فیوضات و منشأ خیرات و بركات است. به نور او دین كاملاً روشن و بركات نازل می شوند. آن گاه

ص: 115


1- سورۀ مبارکۀ شمس آیات شریفۀ 1و 2.
2- حیاة القلوب،ج5،ص370 - این روایت را علی بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است.
3- الکافی،ج1،ص90؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص225 -الوافی،ج1،ص357 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج1،ص314 -بحار الأنوار،ج3،ص283 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج13،ص72.

كه شمس وجود رسول الله (صلی الله علیه و آله) غروب نمود پشت سر آن، ماه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هویدا گشت.

یزید رقاشی از انس ابن مالک نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنِ افْتَقَدَ الشَّمْسَ فَلْیسْتَمْسِكْ بِالْقَمَر... ثُمَّ قَالَ رَسُولُ الله ص أَنَا الشَّمْسُ وَ عَلِی الْقَمَر» (1)

«ای مسلمانان، هرکس خورشید را از دست داد به ماه متمسک شود... سپس فرمودند که من خورشیدم و حضرت علی (علیه السلام) ماه است».

هر چند كه بعضی از مردم جاهل و جنایتكار، این قمر الهی را نخواستند؛ ولی حق تعالی یا تلألو نور خویش این بدر تمام را تکمیل نمود.

ملاك تشخیص

در توضیح و وجه تشابه این دو آیه و نشانۀ خدا باید گفت که ماه دارای خصوصیاتی است. از جمله اینکه از خورشید نور می گیرد تا در ظلمات برای ره روانی كه می خواهند راه را طی كنند، باعث هدایت شده و در شبهای تاریک، روشنی بخش گشتند.

یكی دیگر از خصوصیات ماه آن كه بر طرف کنندۀ نیاز ها و مورد توجه خلق است. عدد روزها، هفته ها، ماه ها و سال براساس گردش ماه است و از نگاه دین، اصل حساب بر محور ماه است كه در این باره كتاب ها نوشته شده است.

همچنین ماه مبدأ بروز رطوبت ها و برودت هاست، نه رطوبتی كه مثلاً از آب فراهم می شود؛ بلكه به معنای كلی، آن است كه از عناصر، رطوبتی جز از ماه صادر

ص: 116


1- معانی الاخبار،ص114.

نگردد.

گفتنی است كه ویژگی های بیان شده به نوعی در مقام ولایت نیز جاری است. در دین، حدود ایمان و كفر از مقام ولایت سرچشمه می گیرد و ملاک ایمان و كفر به موضع فرد نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بستگی دارد. این امور در مقام نبوت تشخیص پیدا نمی كند. امر نبی در این امور خاص، غیر از امر ولی است. رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«لَوْ لَا أَنْتَ یا عَلِی (علیه السلام) لَمْ یعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی» (1)

«ای علی، اگر تو نبودی، مؤمنان (از منافقان) شناخته نمی شدند».

البته این حدیث را می توان به امام هر زمانی ربط داد و در این دوران، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملاک تشخیص مؤمن و منافق هستند و هرگونه بی وفایی با امر این بزرگوار، كفر باطنی فرد را مشخص می كند.

درباره این معیار، رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرموده اند:

«ما اختلفوا فی الله ولا فی و أنما اختلفوا فیك یا علی!» (2)

«این امت دربارۀ خدای تعالی و دربارۀ من اختلافی ندارند(یعنی در توحید و نبوت، كفر و ایمان مشخص نمی شود)؛ بلكه اختلاف در توست یا علی (علیه السلام) !»

خداوند نیز از این امر خبر می دهد و می فرماید:

(عَمَّ یتَساءَلُونَ عَنِ اَلنَّبَإِ اِلعَظِیْم الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ ) (3)

«آن ها از چه چیز از یک دیگر سؤال می كنند؟ از خبری بزرگ و پر

ص: 117


1- الأمالی(للصدوق)،ص97 -الأمالی (للمفید)،ص213 -إعلام الورى بأعلام الهدى (ط -الحدیثة)،ج1،ص367 -بحار الأنوار،ج39ص19؛ ج65،ص137؛ ج99،ص106؛ ج110،ص16.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص204، 313.
3- سورۀ مبارکۀ نباء آیۀ شریفۀ 1-3.

اهمیت.!همان خبری كه پیوسته در آن اختلاف دارند».

آن حضرت، آیه و خبر بزرگ الهی است كه دربارۀ ایشان اختلاف پیدا می شود و خلق در ایشان مختلف می شوند. (1)

بعد از شهادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به جهت، مشكلات و صدمات بی شماری که به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وارد ساختند، ایشان مظلومانه، سرد و ساكت شدند.

(وَخَسَفَ الْقَمَرُ) (2)

«و ماه تار شد».

یکی از عارفان به ولایت می فرمود:

«به راستی آن حرارت كجا رفته؟ آن شجاعت و دلاوری چه شده كه تنها، در گوشۀ خانه دست روی دست گذارده و مثل باران اشک می ریزد؛ اما آرام و آهسته، دیگر خروش سینۀ او شنیده نمی شود».

شما چهرۀ مظلومانۀ ماه را در آسمان در نظر بگیرید. چقدر آرام و صبور در این ظلمات قرار گرفته. در تاریكی شب، فقط او منبع روشناییست و همۀ روشنی ها نزد وی جمع گشته است.

چه طور مظلومانه نور می افشاند و مظلومانه حركت می كند. آن چنان تسلیم فرمان الهی شده كه حتا حضرت فاطمه (علیها السلام) فریاد بر آورد تا كی همانند تهمت زدگان در خانه می نشینی؟و آن ماه همچنان در آن دوران تاریكی صبر می كرد؛ مانند كسی كه:

«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذَى، وَ فِی الْحَلْقِ شَجَا» (3)

ص: 118


1- بحارالأنوار،ج26،ص5.
2- سوره مبارکه قیامت آیه 8.
3- نهج البلاغة، خطبۀ شقشقیة -المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب (علیه السلام)ص 417 -الأمالی (للطوسی)،ص373 -مناقب آل أبی طالب،ج2،ص204 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص91 -بحار الأنوار،ج29،ص514، 516.

«صبر كردم همانند شخصی كه در چشمش خاشاک رفته باشد و سكوت كردم در حالی كه در حلقم استخوان گیر كرده باشد».

به راستی این چه مصیبتی بود كه بیست و پنج سال غصه و گریه در پی داشت؟ هان كه امروز آن مصائب بی نظیر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هزار و صد و چند سال است كه سراسر وجود فرزند مظلوم و غریبش، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را، فرا گرفته و هر شیعه ای بر اساس حقوقی كه از این امام (علیه السلام) بر گردن دارد، بایستی با دعا كردن برای ظهورش از سویدای دل، این غم ها و غصه ها را از دلش بزداید و با این عمل از امتحان بزرگ الهی سرافراز بیرون آید.

معنای آیات و بینات

گفته شد كه باطن قرآن همان باطن و حقیقت خاندان نبوت است.

در هر زمانی باطن قرآن در وجود مقدس امام همان زمان معنا می شود. اکنون باطن قرآن در وجود مقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متجلّی گشته است. ما در اینجا به عنوان قطره ای از دریا، اندکی از ده ها سِرّ و معنی را که ارباب معرفت در باب آیۀ شریفه بیان داشته اند ارائه خواهیم کرد تا حقیقت بر تشنگان معرفت پوشیده نماند. در آیۀ شریفه ای می خوانیم:

(بَقِیتُ الله خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنین) (1)

«بقیت الله (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید».

"بقیه" در لغت به معنای باقی مانده و بازمانده و زیادی چیزی آمده است. واژۀ مذکور نزد عرب به صورت ضرب المثلی برای خوبی و فضیلت نیز به کار می رود: «فلانٌ بقیة القوم»؛یعنی آن شخص از برگزیدگان قوم است.

ص: 119


1- سورۀ مبارکۀ هود آیۀ شریفۀ 86.

پس هر موجود نافعی از طرف خداوند که برای بشر باقی مانده و مایۀ خیر و سعادت او گردد، «بقیةالله» محسوب می شود.

«بقیةالله» یعنی آن شفقت و رحمت و نعمتی که در بین ما باقی مانده است. خداوند متعال به وسیله ایشان به ما شفقت فرموده است.

از مصادیق اصلی این آیه، وجود مبارک مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه آن بزرگوار مظهر توحید در بین ماست. امام محمدبن علی، باقرالعلوم (علیه السلام)، فرموده اند:

«فَنَحْنُ مَعَانِیهِ وَ مَظَاهِرُهُ فِیكُم» (1)

«بدان كه معانی و مظاهر توحید در میان شما، ما هستیم».

مجری افعال خدا

در حوزه معرفت به نورانیت، مراد از معانی و ظواهر توحید، یعنی مصادیقی از مظهر صفات كه به خدای تعالی نسبت می دهیم. از جمله افعال، علم، قدرت، صفت و اسماء خدای تعالی كه همه در محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) به ظهور می رسند. امیرالمومنین (علیه السلام) در روایاتی فرمودند:

«أنا مدبرها بأمر ربّی وعلم الله الذی خصّنی به» (2)

«من تدبیر کنندۀ ستارگان به امر پروردگار هستم و علم خدایی که مرا به آن اختصاص داد».

«أنا صاحب النجوم» (3)

«صاحب ستارگان، من هستم».

ص: 120


1- بحارالأنوار،ج26،ص14.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص261.
3- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص261.

«أنا صانع الأقالیم بأمر العلیم الحكیم» (1)

«سازندۀ اقلیم ها به دستور خدای علیم حکیم، من هستم».

« أَنَا جُعِلْتُ الأَقالِيمَ أَرْباعاً وَ الْجَزَائِرَ سَبْعاً فَإِقْلِيمُ الْجَنُوبِ مَعْدِنُ اَلْبَرَكَاتِ وَ إِقْلِيمُ الشَّمَالِ مَعْدِنُ السَّطَوَاتِ وَ إِقْلِيمُ الصَّبَا مَعْدِنُ الزَّلَازِلِ وَ إِقْلِيمِ الدَّبُورِ مَعْدِنُ الْهَلَكَاتِ ». (2)

«من اقلیم ها را در چهار نوع قرار دادم و جزیره ها را در هفت نوع قرار دادم. اقلیم جنوب معدن برکات است و اقلیم شمال معدن خشونت است. اقلیم صبا معدن زلزله است و اقلیم دبور معدن هلاکت ها است».

«بِهِمْ یحْیی مَیتاً وَ بِهِمْ یمِیتُ حَیا» (3)

«خداوند به سبب ایشان مرده را زنده می كند و به وسیلۀ اینان زنده را می میراند».

خدای تعالی این گونه امور را با اسباب خویش (یعنی ذوات مقدس اهل البیت) بر خلق اعمال می کند؛ زیرا اینان را از نور مخصوص خویش آفرید و مقام یداللّهی را برای ایشان قرار داد. البته هیچ قدرت و استقلالی از خود ندارند مگر، به حول و قوۀ حق تعالی. حضرت امیر المؤمنین، علی (علیه السلام)، فرمودند:

«أَنَا أُحْیی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی» (4)

«منم كه به اذن خدا زنده می كنم و می میرانم».

دست خدا در این زمان حضرت صاحب العصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد و خداوند افعالش

ص: 121


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص267.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص267.
3- التوحید (للصدوق)،ص167 بحار الأنوار،ج26،ص240.
4- المناقب (للعلوی)،ص75،ص200 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص287 -بحار الأنوار،ج26،ص6 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص40.

را با یدِ الهی ایشان ظاهر کرده و جمیع ذرات آفرینش را به گردش درمی آورد. خدا با این دست مبارک می میراند و زنده می کند. كه جناب عزرائیل نیز یكی از كار گزاران و فرمان برداران دستگاه با عظمت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

شقاوت بعضی از منكران تا آنجا پیش رفته كه وقتی می گویند که جناب عزرائیل قبض روح می كند، سریعاً قبول می کنند؛ ولی به محض اینكه گفته شود ائمۀ اطهار (علیهم السلام) مظهر صفت و فعل و قدرت خدا هستند، به لجاجت و انكار برآمده، رو برمی تابند.

متاسفانه برخی از محبین اهل بیت (علیهم السلام) نیز به خاطر عدم معرفت و آگاه نبودن به مقامات ائمۀ اطهار (علیهم السلام)، سرسختی کرده و لجاجت می ورزند.

به جاست که اگر فرد نتوانست فضیلتی را از این بزرگواران درک و یا هضم كند، به جای انکار و لجاجت، سکوت اختیار کند. حضرت امام باقرالعلم الاولین و الاخرین محمدبن علی (علیه السلام)، فرمودند:

«فَإِذَا وَرَدَ عَلَیكَ یا جَابِرُ شَی ءٌ مِنْ أَمْرِنَا فَلَانَ لَهُ قَلْبُكَ فَاحْمَدِ الله وَ إِنْ أَنْكَرْتَهُ فَرُدَّهُ إِلَینَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ لَا تَقُلْ كَیفَ جَاءَ هَذَا؟وَ كَیفَ كَانَ؟وَ كَیفَ هُوَ؟فَإِنَّ هَذَا وَ الله الشِّرْكُ بِالله الْعَظِیم» (1)

«ای جابر، هر گاه از امر ما (شئونات و مقامات) چیزی بر تو رسید و قلبت آن را تصدیق کرد؛ پس شکر خدا را به جای آور و اگر آن را انکار کرد؛ پس آن را به ما اهل بیت (علیهم السلام) رد کن و نگو چطور این حدیث صادر شد؟ و چطور ممکن است؟ و چگونه است؟ زیرا به خدا قسم که این شرک به خدای عظیم است».

حال باید شیعه خدا را بسیار شاكر باشد كه به سادگی و بدون چون و چرا این

ص: 122


1- بحار الأنوار،ج2،ص208 -رجال الكشی،ج2،ص439.

فضایل را می پذیرد و شوق و شعف به وی دست می دهد، همچنان كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در روز عید غدیر به هنگام بیان فضایل امیر المؤمنین، علی (علیه السلام)، نیزچنین حالتی دست داد كه منافقان (لعنت الله علیهم اجمعین) به یک دیگر می گفتند:

«أَمَا تَرى عَینَیهِ تَدُورَانِ فِی رَأْسِهِ كَأَنَّهُ مَجْنُون» (1)

«(نگاه کنید حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) موقع گفتن فضائل حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)) نمی بینی که چشمانش از جنون می چرخد».

به راستی وقتی شیعه فضیلتی از فضائل ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را می شنود به بیشتر شنیدن این فضایل میل پیدا می کند. و معترف است كه اگر همۀ دریاها مركب و درختان قلم شوند، نمی توانند فضایل و مناقب ایشان را به تحریر درآورند. (2)

ص: 123


1- الکافی،ج8،ص344 - تفسیر نورالثقلین،ج5،ص147.
2- به موازات احادیثی که فضائل را بیان می کنند احادیثی دیگر نیز به چشم می خورند که شدیدا در کتمان فضائل و عدم نشر آن برای غیر اهلش تاکید کرده و امر نشر را منوط به اهلش دانسته اند. دلایل زیادی نیز وجود دارد که در احادیث مذکور بدانها اشاره شده است. مانند آنکه طینت ها متفاوت بوده و قلوب خلایق نیز چندان آمادگی پذیرش فضائل و مناقب را ندارد. هرچه در زمان به عقب می رویم به دلیل عدم سواد کافی و شرایط آن زمان ها، پذیرش آن ها جز برای برخی خواص به مراتب سخت تر می شد. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به حذیفه فرمودند: مردم را به چیزی که قدرت دانایی آن را ندارند آگاه مکن که طغیان کرده و کافر می شوند. بدرستی که بعضی از علوم بسیار سخت و مشکل است که اگر بر کوه ها حمل شوند کوه ها از حمل آن علوم عاجزند زیرا برخی علم ما اهل البیت را انکار می کنند و آن را باطل می شمرند. امام صادق (علیه السلام):حَدِّثُوهُمْ بِمَا یعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا ینْكِرُون؛ احادیثی که مردم آن احادیث را می شناسند و نسبت به آنها پذیرش دارند برای آنان بازگو کنید و احادیثی که مورد انکار آنها واقع می شود را بپوشانید.(اصول کافی ج2،ص 176) خَالِطُوا النَّاسَ بِمَا یعْرِفُونَ وَ دَعُوهُمْ مِمَّا ینْكِرُونَ وَ لَا تَحْمِلُوهُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَلَینَا إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب؛ با مردم بدانچه (از گفتار و رفتار) که آن را شناسا هستند آمیزش کنید و آنان را از آنچه بدو انکار می شمارند واگذارید و آنان را بر ما و بر خودتان حمل ننمایید (و مجبورشان نکنید که به روش و سیره شما بروند.) زیرا که امر ما (حقیقت ولایت) سخت اندر سخت است.(جز نفوس زکیه و با ایمان نمی توانند حامل امر ولایت گردند.)(الخصال ج2،ص 624 - بحارالأنوار،ج2،ص 71) از سویی دیگر سلاطین زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) به طور مداوم این بزرگواران را تحت نظر، تعقیب و فشار قرار داده و جاسوسانی می گماردند تا اگر نشر علم یا فضیلتی صورت گرفت بتوانند با آن مقابله کنند و به زعم خویش از حکومت خود در مقابل بنیۀ معنوی حضرات معصومین (علیهم السلام) محافظت نمایند. از این رو نشر یا افشای اسرار اهل البیت (علیهم السلام) در آن برهه بی خردی و حتا در جهت ضرر زدن به معصومین قلمداد می شد و تبعاتی مانند کشتار شیعیان را نیز در برداشت. َ تُقْتَلُ رُوَاتُهُ وَ یسَاءُ إِلَى مَنْ یتْلُوهُ بَغْیاً؛ راویان اخبار ما را به قتل می رساند و به کسی که آن را می خواند از روی ظلم و حسد بدرفتاری می کند. (پس با این گفتار گهربار معلوم می گردد طرف های مقابل که در برابر فضائل اهل بیت: عکس العمل منفی انجام می دهند دشمنان شیعیان می باشند زیرا در ادامه امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: و حسداً لِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ عِتْرَةَ الْوَصِی وَصِی النَّبِی (صلی الله علیه و آله) این بدان جهت است که به مناقب و فضائلی که خداوند متعال خاندان و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بدانها برتری داده است رشک می برند.(بحارالأنوار،ج2،ص 78 - خورشید اسلام چگونه درخشید ج5 ص 770) نواهی ائمه اطهار (علیه السلام) در نشر فضائل برای دشمنان و منکران اهل البیت (علیهم السلام) بود نه در مورد محبین و شیعیان با معرفت چون در ابتدای ظهور اسلام، هنوز قلوب آختۀ معارف نشده بود, پذیرش هر فضیلتی بسیار صعب می نمود به عنوان نمونه حدیثی را نقل می کنیم که اکنون به عنوان یکی از بدیهیات تشیع پذیرفته شده است اما در صدر اسلام چنین مطلبی به راحتا انکار و رد می شد. قَالَ فَعَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِذَنْ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ رِضْوَانُ وَ مَالِكٌ صَادِرَانِ عَنْ أَمْرِهِ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یا مُفَضَّلُ خُذْ هَذَا فَإِنَّهُ مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَكْنُونِهِ لَا تُخْرِجْهُ إِلَّا إِلَى أَهْلِهِ؛بنا بر اين على بن ابى طالب از طرف رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله تقسيم كننده بهشت و دوزخ بوده و رضوان و مالك به امر حقّ تبارك و تعالى از امر و فرمان آن جناب اطاعت كننده و تابع مى باشند اى مفضّل اين معانى را ضبط كن كه از علوم مخزون و اسرار بوده و مواظب باش آن را فقط به اهلش برسانى و از نااهل پنهان نما. (علل الشرایع، ج1، ص 163) با این همه که امروزه افکار جامعه تشیع بر اثر گذر زمان و ذکر فضائل در منابر و کتب آمادگی بیشتری برای پذیرش فضائل کسب کرده است، مع الوصف دستور ذوات مقدسه همچنان بر حفظ اسرار و فضائل جز برای محبین با بصیرت هم به جهت تکذیب نشدن توسط جامعه و... تاکید موکد دارد. امام باقر (علیه السلام) به ابی اسحق فرمودند:َ لَا تُطْلِعْ عَلَى سِرِّنَا أَحَداً إِلَّا مُؤْمِناً مُسْتَبْصِراً فَإِنَّكَ إِنْ أَذَعْتَ سِرَّنَا بُلِیتَ فِی نَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَأَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ. هیچ کس را بر اسرار ما اهل بیت آگاه و مطلع مساز مگر آن کس که مومن با بصیرت باشد پس بدرستی که تو اگر اسرار ا را فاش سازی هم از جهت مالی و هم از جهت جانی خودت و خانواده و فرزندانت را به بلا گرفتاری دچار خواهی کرد.(بحارالأنوار،ج5،ص 233 خورشید اسلام چگونه درخشید ج5،ص 770) پس بر حذر باش از اینکه تقیه ای را که رعات آن را به تو امر کردم ترک کنی و کنار بگذاری زیرا با عدم رعایت آن خون خود و برادران ایمانی خود را به زمین می ریزی و نعمت های خود و آنان را در معرض زوال و نابودی قرار دهی. امام عسکری (علیه السلام) برای یکی از اصحاب خود به نام اسحق بن اسماعیل نامه مفصلی در پاسخ به نامه او نوشته اند و در پایان آمده:... برای هرکسی از دوستان ما توانستی این نامه را بخوان و هرکس تمایل داشت، از این نامه نسخه بردارد بنابراین این امر و نامه را از کسانی که از دوستان ما هستند و آن را مشاهده کردند نپوشانید و کتمان نکنید.(نکته مهم و علت پوشانیدن اسرار و فضائل) إِلَّا مِنْ شَیطَانٍ مُخَالِفٍ لَكُمْ فَلَا تَنْثُرَنَّ الدُّرَّ بَینَ أَظْلَافِ الْخَنَازِیرِ وَ لَا كَرَامَةَ لَهُم؛ مگر از افراد سرکش و خطرناک و هر شیطانی که مخالف با ما می باشد مبادا گوهر و سنگ های قیمتی و با ارزش را در مقابل خوک هایی پراکنده و نابود سازی که هیچ ارزش و کرامتی برای ایشان نیست. (بحارالأنوار،ج50،ص 323 خورشید اسلام چگونه درخشید ج5،ص 783) اما در مورد افرادی که قلوب آنها آمادۀ پذیرش مناقب است، کتمان فضائل تفاوتی با لشکر کشی جلوی ائمه ی اطهار ندارد لذا بایددر زمینه ی نشر فضائل برای محبین خاص ساعی بود که در غیر این صورت خواری دنیا و عذاب آخرت را در پی خواهد داشت؛ الویل كل الویل لمن یكتم فضائله و یكتم أمره، فما أصبرهم على النار؛ بدبختی به تمام معنا نصیب کسانی می شود که فضائل او (امیرالمومنین (علیه السلام)) را کتمان کنند و امر او را پنهان دارند پس چگونه در آتش پایداری می کنند؟ (مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص240) پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله):مَنْ كَتَمَ عِلْماً نَافِعاً أَلْجَمَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَار.هرکس دانش سودمندی را پنهان دارد، خدا روز قیامت دهانبندی آتشین بر دهان او نهد.(بحارلانوار ج2،ص 78) کدامین علمی سودمند تر از مناقب و منزلت نورانی محمد و آل محمد (علیهم السلام) وجود خواهد داشت تا جایی که برای دستیابی به چنین علمی ملائکه آسمان ها باید زانوی ادب در مقابل ناقلین مناقب اهل بیت (علیهم السلام) بزنند.امام صادق (علیه السلام): إِنَ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَیاحِینَ سِوَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِینَ، فَإِذَا مَرُّوا بِقَوْمٍ یذْكُرُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، قَالُوا: قِفُوا، فَقَدْ أَصَبْتُمْ حَاجَتَكُمْ؛ فَیجْلِسُونَ، فَیتَفَقَّهُونَ مَعَهُمْ، فَإِذَا قَامُوا عَادُوا مَرْضَاهُمْ، وَ شَهِدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ تَعَاهَدُوا غَائِبَهُمْ؛ فَذلِكَ الْمَجْلِسُ الَّذِی لَایشْقى بِهِ جَلِیس؛ فرشتگانى هستند سیاح كه چون بمردمى برخورند كه از محمد و آل محمد یاد كنند، گویند: بایستید كه بحاجت خود رسیدید، سپس مى نشینند و با آنها دانش آموزند، و چون برخیزند از بیمارانشان عیادت كنند و بر سر مرده هایشان حاضر شوند و از غایبانشان خبرگیرى كنند. اینست مجلسى كه هر كه در آن نشیند شقى نگردد. (الکافی،ج3،ص 477)

ص: 124

بنابر آن چه بیان شد، اگر خدا به واسطۀ آن بزرگواران، مخلوقات را رزق دهد یا زنده كند یا بمیراند، به جهت آن است که حق تعالی آنان را مجری فعل خود قرار داده و به وسیلۀ آن ها امور و رتق و فتق كائنات را انجام می دهد، همچنان كه به وسیلۀ خورشید زمین را به فیوضات و بركات و منفعت می رساند.

آیا نعوذ بالله خورشید که بر دنیا نورافشانی می کند شریک خداست؟ در صورتی که هیچ قدرت و اختیاری از خودش ندارد!؟ خیر؛ بلكه صرفاً به عنوان وسیلۀ و سبب انجام كارهاست (1):

«سَبَّبْتُ بِمَشِیتِی الْأَسْبَابَ وَ ذَلَّلْتُ بِقُدْرَتِی الصِّعَاب» (2)

«به مشیت خود اسباب را وسیله قرار دادم و به قدرت خود دشواری ها را نرم نمودم».

از جمله اسباب و مجریان افعال حضرت حق، جناب عزرائیل مأمور قبض ارواح و میكائیل مأمور تقسیم ارزاق و...هستند. همچنین خورشید و ماه و... هستند كه تحت فرماندهی سبب اصلی؛ یعنی ذوات مقدس اهل البیت می باشند که به عنوان مأمور و كارگزار، در دستگاه آفرینش امروزه به خدمتگزاری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشغول رتق و فتق امور هستی می باشند.

ص: 125


1- البته مقایسۀ این خورشیدهای عالم تاب که وجود را روشنایی بخشیده اند، با خورشید عالم خاکی از باب مثل در وسیله بودن است و در مثال مناقشه نیست و الا این وجودات مقدس در مقام رضا و با اراده و خواست خودشان و در حالی که هرچه از خداوند بخواهند خواهد شد، چیزی را نمی خواهند؛ مگر آنچه پروردگار می خواهد؛ لذا خواست آن ها با خواست خالق شان یکی است: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّه. این درحالی است که خورشید از خود اراده ای ندارد.
2- بحارالأنوار،ج26،ص310.

باید به این اصل توجه داشت كه خالق جمیع كائنات و موجودات و رازق همۀ ذرات، فقط خدای لاشریک بلا وزیر است كه در هیچ امری همكار، وزیر و شریک ندارد؛ ولی چون مبنای پروردگار به انجام رسانیدن امور از طریق اسباب است، محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) را اولین و كامل ترین اسباب برای رسانیدن فیوضات در مراتب مختلف قرار داده است كه کیفیت و چگونگی درک این مقوله از حیطۀ فهم ما خارج است.

از طرفی چون ذات مقدس باری تعالی منزه از اوصاف مخلوقات است، برای ارتباط بندگان با خودش، اهل بیت (علیهم السلام) را علائم عبادی خویش قرار داد و آن بزرگواران را محل ارتباط خود با بندگانش قرار داد. ائمۀ اطهار (علیهم السلام) (نظیرخانۀ كعبه) نشانه و مظاهر مقامات الهی هستند و خداوند اظهار ارادت و طاعت خلایق را به ایشان، عبودیت واطاعت خویش قرار داد. حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«مَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ الله النَّظَرَ إِلَیهِ إِلَّا بِالْعُبُودِیةِ لَنَا» (1)

«هیچ آفریده ای شایستگی توجه از سوی خداوند را پیدا نكرد، جز به واسطۀ بندگی و عبودیت برای ما».

حضرت امام موسی كاظم (علیه السلام) فرمودند:

«فَهُمَا مَقَامُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حِجَابُ خَالِقِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ بِهِمَا فَتَحَ الله بَدْءَ الْخَلْقِ وَ بِهِمَا یخْتِمُ الْمُلْكَ وَ الْمَقَادِیر» (2)

«آن دو (محمّد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام)) جانشینان پروردگار و حجاب خداوند یكتا هستند. آفرینش را با آن ها آغاز كرده و جمیع هستی و مقدرات را به آن ها

ص: 126


1- الإختصاص، ص،ص250 -المناقب (للعلوی)،ص67 -بحار الأنوار،ج26،ص294.
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص394 -بحار الأنوار،ج35،ص28 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج11،ص31.

پایان می بخشد».

در حقیقت همۀ این قدرت ها، جلالت ها و منزلت ها و...كه در ائمۀ اطهار (علیهم السلام) تجلی یافته، یک صاحب بیشتر ندارد و آن هم خدای بزرگ و یگانه است. در ادعیۀ ماه رجب می خوانیم:

«اللهمَ یا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَ الْآلَاءِ الْوَازِعَة» (1)

«ای خدا، ای صاحب عطاهای فراوان و نعمت های گوناگون و رحمت بی پایان و قدرت كامل بر هر چیز و صاحب نعمت بزرگ و موهبت های عظیم و بخشش های زیبا و نیكو و عطاهای بسیار و...».

«یا مَنْ لَا یَنعَتُ بِتَمْثِیلٍ وَ لَا یمَثَّلُ بِنَظِیر» (2)

«ای خدایی كه به وصف و به مثال در نمی آیی و مانندی برای تو تصور نمی شود».

پس، از آثار و برکات بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن است که در هر آن، افاضۀ فیض می کند؛ یعنی به همۀ موجودات لحظه به لحظه رزق عطا فرموده. ساعت به ساعت احیاء و اماته می فرمایند؛ زیرا او «قدرت الله» و «یدالله» است. خداوند با قدرتی که به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داده است هر فعلی را به انجام می رساند.

«إِنَّ الله أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِید» (3)

«همانا خدا ما را بر هرچه بخواهیم قادر ساخته است».

ص: 127


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص802 -المصباح للكفعمی،ص528 -بحار الأنوار،ج95،ص391؛ ج97،ص446 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج3،صص441، 443.
2- عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ج2،ص173 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص147 -بحار الأنوار،ج49،ص82؛ ج88،ص344 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج22،ص163.
3- بحارالأنوار،ج46،ص240.

خداوند به وسیلۀ این آیت بزرگ و زیبا (امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) شفقت و تفضل و رحمتش را به همۀ هستی جاری می گرداند و تمام عوالم هستی، اعم از میلیاردها ستاره و سیاره و كهكشان ها را تحت فرماندهی و سلطنت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دادند. وقتی آتشی می سوزد و حرارتی ایجاد می گردد، هستی این حرارتِ به وجود آمده و علت پیدایش آن، از برکت آتش است و بدون وجود آن آتش، حرارت اصلا ایجاد نمی شد.علت وجود کائنات و بالاخص انسان ها، ذوات مقدس اهلبیت (علیهم السلام) هستند و اگر ایشان نبودند، کائنات پا به دایرۀ وجود نمی گذاشتند. هرچه از خیر و نیکویی در ماست از ایشان می باشد. آنها برای ما از خود ما بهترند.

فرموده اند:

«وَ الله لَأَنَا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم» (1)

«به خدا سوگند همانا من برای شما از خودتان به خود شما مهربان تر هستم».

به عبارت دیگر، آغاز ما، عود ما، صورت ما، غایت ما و همه چیز ما به سبب تابش آفتاب وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. تمامی حساب و كتاب های ما، بازگشت ما، جهنم و بهشت رفتن ما، نفس كشیدن و مردن ما، همه و همه به بركت تابش خورشید عالم تاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

در زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است:

ص: 128


1- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) ج1،ص265 -حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله) و آله الأطهار،ج1،ص223 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج5،ص363 -بحار الأنوار،ج47،ص78 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص247.

«فَمَا شَی ءٌ مِنْهُ إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَب و إلَیهِ السَبِیل» (1)

«هیچ چیزی از خدا نیست مگر آنکه شما سبب آن و راه رسیدن به آن هستید».

چنانکه خود وجود مقدس حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) نیز تصریح به این مطلب دارند، آنجایی که می فرمایند:

«أَنَا اَلَّذِي خَلَقَ اَللَّهُ أَوَّلَ كُلِّ شَيْءٍ نُورِي فَسُجِدَ لَهُ فَبَقِيَ فِي سُجُودِهِ سَبْعَمِائَةِ عَامٍ فَاوَلُ كُلَّ شَيْءٍ سُجِدَ لَهُ نُورِي وَ لاَ فَخْرَ يَا عُمَرُ أَ تَدْرِي مَنْ أَنَا؟ أَنَا اَلَّذِي خَلَقَ اللَّهُ الْعَرْشَ مِنْ نُورِي وَ الْكُرْسِيَّ مِنْ نُورِي وَ اللَّوْحَ وَ الْقَلَمَ مِنْ نُورِي وَ اَلشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ مِنْ نُورِي وَ نُورُ الْأَبْصارِ مِنْ نُورِي وَ الْعَقْلُ الَّذِي فِي رُءُوسِ اَلْخَلاَئِقِ مِنْ نُورِي وَ نُورُ اَلْمَعْرِفَةِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنْ نُورِي وَ لاَ فَخْرَ» (2)

«من همان کسی هستم که خداوند اولین چیزی که خلق کرد نور من بود و (بعدها توسط ملائکه) بر آن نور به مدت هفتصد سال سجده شد. پس اولین چیزی که بر آن سجده شد نور من بود و فخری نیست. ای عمر، میدانی من چه کسی هستم؟ من کسی هستم که خداوند عرش را از نور من خلق کرد و کرسی و لوح و قلم را از نور من آفرید و نور دیدگان از نور من است و عقل از نور من است و نور معرفت در قلب مؤمنان از نور من است و فخری نیست».

با این قاعدۀ "خیرٌ لکم" مومنین باید معتقد شوند که این حرارت برای آن ها از خودشان بهتر است و از همه چیز و همه كس برای آنان مهربان تر و برتر است. این مؤثر را عرب «بقیه» نام گذاشته و وجود امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اصل و کل خیر است.

ص: 129


1- بحارالأنوار،ج91،ص37.
2- . مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص58.

پس كسانی كه می خواهند شفقت و لطف خاص آن حضرت شامل حالشان شود، باید مؤمن باشند؛ زیرا قرآن فرموده که بقیة الله برای شما بهتر است اگر مومن باشید. اما مؤمن حقیقی كیست؟ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّهُ لا یَستَکمِلُ أَحَدٌ الإیمانَ حتا یَعرِفَنی کُنهَ مَعرِفَتی بِالنُّورانیَّةِ» (1)

«بدرستی که ایمان کسی کامل نمی گردد تا آن که مرا به نورانیتم بشناسد».

خداوند متعال در این آیۀ شریفه، شرطی را ذكر فرمود که بدون آن نمی توان از برکات وجود بقیةالله بهره مند شد و آن، همان حقیقت ایمان است؛ یعنی اگر بخواهیم به الطاف خاص مورد نظر خداوند منّان برسیم و بدون گرفتاری و عذاب، به عالم برزخ و به بهشت وارد شویم و از فیوضات خاص بهره مند گردیم، باید با قلبی گشاده، نورانیت اهل بیت (علیهم السلام) را به تمامیت بپذیریم.

پس این شفقت خاص، مختص كسانی است كه در حصن امن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد شوند. از طرفی تا وقتی كه با دل رو به وجه الله نكنیم، مؤمن واقعی نخواهیم شد، و اگر این نور عظیم در دل هر كسی بتابد، تمامی رذائل و محبت های دنیوی را از بین می برد.

بر اثر توجه به وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آینۀ دل از زنگار، پیراسته می گردد، تا آنجا كه بر اثر ممارست بر یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوری از تعلقات دنیا، تمام صفحۀ دل را امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پر می كند.

باید بر استغاثه برای آن حضرت اصرار ورزید و تضرع نمود تا قابلیت پذیرش فضائل و مقامات نورانیشان را در ما زیاد كنند و معرفت به نورانیت را به ما اعطا نماید و از آن هایی نباشیم كه دربارۀشان فرمودند:

ص: 130


1- حدیث نورانیت.

«إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ یحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِالْحَدِیثِ أَوْ بِشَی ءٍ لَا یحْتَمِلُهُ فَیقُولَ وَ الله مَا كَانَ هَذَا وَ الله مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ لِفَضَائِلِهِمْ هُوَ الْكُفْر» (1)

«هلاک شونده كسی است كه حدیثی برای او گفته شود كه نمی تواند آن را قبول كند، پس بگوید که به خدا قسم چنین نیست. پس بدان، انكار فرمایشات و فضائل اهل بیت (علیهم السلام) كفر است».

حال این آثار رحمت و شفقت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در كجا خواهیم یافت؟ باید گفت مقداری از آن در دنیاست. اگر با دیدۀ عقل و صفای باطن بنگریم می توانیم الطاف و محبت های فراوان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در طول زندگانی ببینیم. مهمترین این عنایات؛ توجه دل های محبین به سوی وجود مقدس و ملكوتی شان و توفیق دوری از مفاسد اجتماعی و برطرف نمودن بلاهای ارضی و سماوی و...است. البته عمده آن الطاف را در زمان ظهور و بخش اعظم آن را در عالم بعد از مرگ، در وقت حضور نكیر و منكر خواهیم دید و در می یابیم که آن بزرگوار چه قدر مهربان و رئوف هستند، چنان كه خدای او این چنین است.

پس اگر شخص پرهیزکار معتقد باشد که آن حضرت مظهر قدرت و ارادۀ الهی است، مصداق مومن در این آیه خواهد شد كه «بَقِیةُ اللّهِ خَیرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ» آنگاه مورد رحمت خاص قرار خواهد گرفت.

عارفان حقیقی

معرفت به نورانیت این بزرگواران نزد خداوند متعال بسیار ارزش ومنزلت دارد؛ یعنی فقط از طریق معتقد شدن به نورانیت این بزرگان است كه می توان در آخرت در جوار پیامبران: سكنا گزید. از این رو است که نخستین عارفان و گدایان به

ص: 131


1- بحارالأنوار،ج25،ص366.

در خانۀ محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)، پیامبران اولوالعزم: هستند.

از طرفی معرفت به نورانیت و پاداش آن، چنان شگفت انگیز است كه حضرت امام رضا (علیه السلام) در روایتی فرمودند:

«الْعَارِفُ بِهِ خَیرٌ مِنْ كُلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ، وَ كُلِّ نَبِی مُرْسَلٍ، وَ هُمْ، وَ الله، یشَارِكُونَ الرُّسُلَ فِی دَرَجَاتِهِم» (1)

«عارفان به آنان (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) از هر فرشتۀ مقرب و هر پیامبر مرسل بهتر هستند. سوگند به خدا! آنان در درجات پیامبران: شركت می جویند».

شرط تکمیل ایمان

خوشا به حال دل دادگان و عارفان به محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) كه در رأس آنان انبیاء اولوالعزم: هستند. در روایتی آمده است:

«زمانی که حضرت موسی (علیه السلام) در آن شب در کوه طور به شرف صحبت با خدای تعالی نائل گشت، ملاحظه نمود تمام سنگ ها در آن جا به ذكر پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) و جانشینانش: مشغول اند. این اتفاق را به حق تعالی عرضه داشت. از جانب حق تعالی خطاب شد که ای پسر عمران، ایشان زبان حكمت و معدن سرّ من هستند و دنیا و آخرت را به خاطر اینان آفریدم. موسی عرض كردکه بار الها مرا از امت او قرار بده. خطاب شد:

«إذا عَرَفتَ مُحمّدً و أوصِیائَه:، و عَرَفتَ فَضلَهُم و امِنتَ بِهِم فأنتَ مِن

ص: 132


1- دلائل الإمامة (ط -الحدیثة)،ص376 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص129 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج22،ص160.

امَّتِهِ» (1)

«هرگاه محمّد و اوصیای او: را شناختی و به فضلشان معرفت پیدا كردی و به آنان ایمان آوردی تو از امت او خواهی بود».

آن چیزی كه مؤمن را در پیشگاه حق تعالی مقرب می سازد، در نصایای حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است كه فرموده اند:

«فَهَذَا مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ فَتَمَسَّكْ بِهَا» (2)

«پس این، معرفت من به نورانیت است، پس بدان چنگ بزن».

معرفت به نورانیت یعنی اینکه اعتقاد پیدا کنیم:

«مَنْ عَرَفَهُمْ عَرَفَ الله» (3)

«کسی که آن ها را شناخت، خدا را شناخته است».

آری اهل بیت (علیهم السلام) راه های شناخت خدا هستند؛ چنانكه عرض می کنیم:

«السَّلَامُ عَلَى مَحَالِ مَعْرِفَةِ الله» (4)

«سلام بر محل های معرفت خدا».

مؤمن با این نوع شناخت بنا بر آیۀ شریفۀ (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُون) (5) در می یابد كه «لیعبدون» کامل نمی گردد، مگر به «لیعرفون»، بدین سبب به عالی ترین مرتبۀ فضل و درجۀ ایمان خواهد رسید كه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

ص: 133


1- جامعه در حرم به نقل از مشارق الامان و لباب حقایق الایمان،ص44 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص238.
2- حدیث نورانیت -بحار الأنوار،ج26،ص7 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص40.
3- الوافی،ج9،ص1697 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص638 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج12،ص477 -بحار الأنوار،ج5،ص260؛ ج7،ص322.
4- زیارت جامعۀ کبیره -الکافی،ج4،ص579؛ (ط -دارالحدیث)،ج9،ص318 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج2،ص271 -الوافی،ج14،ص1565 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج18،ص305 -بحار الأنوار،ج97،ص223؛ج98،ص376.
5- سورۀ مبارکۀ ذاریات آیۀ شریفۀ 56.

«فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا كَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً كَامِلًا قَدْ خَاضَ بَحْراً مِنَ الْعِلْمِ وَ ارْتَقَى دَرَجَةً مِنَ الْفَضْل» (1)

«هنگامی كه مرا به نورانیت شناختی، جزو شیعیان اهل بصیرت خواهی بود و به هدف رسیده ای و كامل خواهی شد كه در دریایی از علم و دانش غوطه ور شده ای و به درجه ای از فضل و برتری رسیده ای».

چنین اعتقادی، مؤمن اهل بصیرت را به مرتبۀ اعلای فضل و برتری خواهد رسانید که فرموده اند:

«فَإِنَّ لِدِینِ الله أَرْكَاناً لَا ینْفَعُ مَنْ جَهِلَهَا شِدَّةُ اجْتِهَادِهِ فِی طَلَبِ ظَاهِرِ عِبَادَتِهِ وَ لَا یضُرُّ مَنْ عَرَفَهَا فَدَانَ بِهَا حُسْنُ اقْتِصَادِهِ وَ لَا سَبِیلَ لِأَحَدٍ إِلَى ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنٍ مِنَ الله عَزَّ وَ جَل» (2)

«خداوند در دین اركانی دارد كه اگر كسی نسبت به این ركن ها(ائمه اطهار (علیهم السلام)) معرفت نداشته باشد عبادت زیاد او برای وی سودی نخواهد داشت و اگر كسی شناخت (صحیح) داشته باشد، میانه روی او در عبادت ها به او ضرری نمی زند و کفایت بندگی را خواهد نمود و هیچ كس جز یاری و كمک خدای عزّوجلّ، به آن معرفت صحیح راه نمی یابد».

بنا بر آنچه بیان شد، معرفةالله را كه همان معرفة الامام است، از واجبات و ضروریات؛ بلكه اساس دین و هدف غائی خلقت معرفی کرده اند. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، دربارۀ کسب چنین معرفتی، می فرمایند:

«فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا كَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً كَامِلًا قَدْ خَاضَ بَحْراً مِنَ الْعِلْمِ» (3)

ص: 134


1- المناقب (للعلوی)،ص77 -بحار الأنوار،ج26،ص7 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص40.
2- آفتاب در غربت، به نقل از بحارالأنوار،ج1،ص209.
3- المناقب (للعلوی)، 77 -بحار الأنوار،ج26،ص7 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص40.

«كسی كه به نورانیت ما معرفت پیدا كرد، در دریایی از علم غوطه ور شده و همیشه در حال غواصی و بهره مندی است».

در روایت آمده است كه طالب علم هر چه از علوم یاد بگیرد باز احساس گرسنگی می كند و آن علم، علمی است كه مؤمن را در دنیا به راحتا و آسایش رسانیده و او را به مقام دوستی محمد و آل محمد (علیهم السلام) برساند.

حضرت امام جواد (علیه السلام) فرمودند:

«وَ الله لَا وَصَلَ إِلَى حَقِیقَةِ مَعْرِفَتِنَا إِلَّا مَنْ مَنَّ الله عَلَیهِ بِنَا وَ ارْتَضَاهُ لَنَا وَلِیا» (1)

«به خدا سوگند، به حقیقت معرفت و شناخت ما نمی رسد، مگر كسی كه خداوند بر او منّت گذارد و او را به عنوان دوست ما بپسندد و برگزیند.

چون مؤمن، به توفیق الهی، به معرفت به نورانیت ائمۀ اطهار (علیهم السلام) موفق گردید از بركات این معرفت نیز برخوردار شده، به درجه ای می رسد كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:

«خدای متعال می فرماید: كسی كه آن ها (اهل بیت (علیهم السلام)) را و حقی را كه دارند بشناسد، هنگامی كه چیزی را نمی داند او را آگاه می كنم...و قبل از آن كه درخواست كند به او می بخشم و پیش از آن كه مرا بخواند او را اجابت می كنم». (2)

ص: 135


1- مناقب آل أبی طالب،ج4،ص388 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص345، 346 -بحار الأنوار،ج50ص55.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص149.

مقام و مرتبۀ اسماء الله

معرفت حقیقی خدای تعالی فقط با شناخت مظاهر نورانی حق، یعنی اهل بیت (علیهم السلام) میسر است.

یكی از مراحل معرفت به این مظاهر الهی، آگاهی به مقام و مرتبۀ اسماءاللهی ایشان است.

«السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَسْمَاؤُهُمْ وَسِیلَةُ السَّائِلِینَ وَ هَیاكِلُهُمْ أَمَانُ الْمَخْلُوقِین» (1)

«سلام بر آنان که اسامی مبارکشان وسیلۀ نیازمندان است و پیکرۀ پاکشان برای مخلوقات، موجب امان».

طبق روایات متعددی ثابت می گردد که فعلیت اسماءالله توسط حقیقت انوار مقدسۀ معصومین (علیهم السلام) به منصۀ ظهور می رسد. حضرت امام صادق (علیه السلام) دربارۀ آیۀ شریفۀ (وَ لله الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها) (2) می فرمایند:

«نَحْنُ وَ الله الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّذِی لَا یقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا قَالَ فَادْعُوهُ بِهَا» (3)

«به خدا سوگند ما آن اسماء حسنی هستیم که خدا از بندگانش عملی را قبول نمی کند، مگر به شناخت ما. گفت پس او را به آن (اسماء حسنی) بخوانید».

امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أنَا الأسمَاءُ الحُسنَى الَّتِی أمَرَ أن یدعَى بِها» (4)

ص: 136


1- بحار الأنوار،ج99،ص53.
2- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 180.
3- تفسیر العیاشی،ج2،ص42 -تفسیر الصافی 2ص255 -بحار الأنوار،ج91ص6 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج 5ص230
4- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص268.

«منم اسمای برتری که خداوند امر کرد به آن ها خوانده شود».

«أنا إسمُ اللهِ العُلَی» (1)

«من اسم بلندمرتبۀ خدایم»

در زیارت حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَى اسْمِ الله الرَّضِی وَ وَجْهِهِ الْمُضِی ء» (2)

«سلام بر اسم نیكو و پسندیدۀ خدا و روی درخشان و تابنده اش».

اما از مطالب بسیار شگفت و حیرت انگیز آنکه در مورد لفظ اله، رب در بعضی از آیات قرآن طبق روایات به امام معصوم تأویل می شودو این همان مرتبه عظیم خلیفه اللهی است که گفته می شود لافرق بینک و بینها... همانند:

در ذیل آیۀ شریفۀ (الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ الله) (3)، «کسانی که ایمان آوردند وقلبشان به ذکر خدا آرام گیرد» امام (علیه السلام) می فرمایند:

«مراد از "ألذین آمنوا"، شیعیان و مراد از "ذکر الله"، امیرالمومنین و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) هستند». (4)

امام (علیه السلام) در تفسیر آیۀ شریفۀ (وَ مَنْ یعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّه) (5) می فرمایند:

«مراد از "ذکر ربه" ولایت علی بن ابیطالب است».

ص: 137


1- المناقب (کتاب عتیق)،ص114.
2- زیارت ششم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) -المزار الكبیر (لابن المشهدی)،صص 209، 218 -بحار الأنوار،ج97،ص306.
3- سوره مبارکه رعد آیه شریفه 28.
4- البرهان فی تفسیر القرآن،ج3،ص 253.
5- البرهان فی تفسیر القرآن،ج5،ص 511.

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه (أَ إِلهٌ مَعَ الله بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یعْلَمُون) (1)، « آیا با وجود اللّه خداى دیگرى هست؟ چه اندك پند مى گیرید.»؛ فرمودند:

« أَی إِمَامُ هُدًى مَعَ إِمَامِ ضَلَالٍ فِی قَرْنٍ وَاحِدٍ» (2)

«یعنی امام هدایت به همراه امام ضلالت در قرن واحد».

از ابوبصیر منقول است که امام صادق (علیه السلام) درباره آیۀ (لا تَتَّخِذُوا إِلهَینِ اثْنَینِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ) (3)، « خدا گفت: دو خدا را مپرستید و جز این نیست كه اوست خداى یكتا»؛ فرمودند:

«یعْنِی بِذَلِكَ وَ لَا تَتَّخِذُوا إِمَامَینِ إِنَّمَا هُوَ إِمَامٌ وَاحِدٌ» (4)

«منظور اینست که دو امام برای خود نگیرید که همانا امام یکی است».

حضرت صادق (علیه السلام) در مورد آیۀ شریفه (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یوحى إِلَی أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صالِحا وَلَا یشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) (5)، « بگو: من انسانی هستم همانند شما. به من وحی میشود. هر آینه خدای شما خدایی است یکتا. هر کس دیدار پروردگار خویش را امید میبندد، باید کرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» فرمودند:

«التسلیم لعلی لا یشرك معه فی الخلافة من لیس ذلك له و لا هو من أهله» (6)

ص: 138


1- سوره مبارکه نمل آیه 62.
2- تاویل الایات،ص 397.
3- سوره مبارکه نحل آیۀ 51.
4- تفسیر العیاشی،ج2،ص261.
5- سوره مبارکه کهف آیه 110.
6- تفسیر العیاشی،ج2،ص353.

«تسلیم على هم بودن. این که کسی را که خلافت از آن اوست، و نه او از اهل خلافت است، در مساله خلافت شریک او قرار ندهد».

امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (وَ یوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذینَ كَذَبُوا عَلَى الله وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَیسَ فی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرین) (1)، « در روز قیامت کسانی را که به خدا دروغ بسته اند میبینی که رویشان سیاه شده است. آیا متكبران را در جهنم جایگاهی نیست؟» فرمودند:

« مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَیسَ بِإِمَامٍ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِیاً فَاطِمِیاً قَالَ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِیاً فَاطِمِیاً»

«ناظر به کسی است که خود را امام بداند با اینکه واقعا امام نیست، عرض کردم اگر چه علوی و فاطمی باشد؟ فرمود هر چند علوی و فاطمی باشد».

همچنین درباره آیه شریفه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ الله أَنْداداً یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ الله وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) (2)، « برخی از مردم (نادان) غیر خدا را همانند خدا گیرند و چنانکه خدا را بایست دوست داشت با آنها دوستی ورزند.» فرمودند:

«هُمْ وَ الله أَوْلِیاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِی جَعَلَهُ الله لِلنَّاسِ إِمَاما» (3)

«به خدا قسم آنان دوستان (طرفداران) فلانی و فلانی هستند که آنان را امامان خود قرار دادند، نه آن امامی را که خدا او را امام بر مردم قرار داده است».

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (هُنالِكَ الْوَلایةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیرٌ

ص: 139


1- سوره مبارکه زمر آیه 60.
2- سوره مبارکه بقره آیه 165.
3- البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،ص368.

ثَواباً وَ خَیرٌ عُقْبا) (1)، « آنجا یاری کردن خدای حق را سزد. پاداش او بهتر و سرانجامش نیکوتر است» فرمودند:

« وَلَایةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» (2)

«ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) است».

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (لَقَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ الله فَقیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریق) (3) فرمودند:

«هُمْ یزْعُمُونَ أَنَّ الْإِمَامَ یحْتَاجُ مِنْهُمْ إِلَى مَا یحْمِلُونَ إِلَیهِ» (4).

«آنها خیال میکردند که امام محتاج به أموالی است که ایشان می آورند».

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ الله فَیسُبُّوا الله عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ) (5)، « چیزهایی را که آنان به جای الله میخوانند، دشنام مدهید که آنان نیز بی هیح دانشی، از روی کینه توزی به الله دشنام دهند» به عمر طیالسی فرمودند:

«یا عُمَرُ رَأَیتَ أَحَداً یسُبُّ الله قَالَ فَقُلْتُ جَعَلَنِی الله فِدَاكَ فَكَیفَ قَالَ مَنْ سَبَّ وَلِی الله فَقَدْ سَبَّ الله» (6).

«ای عمر آیا دیده ای شخصی خدا را دشنام دهد. گفتم خدا مرا فدای شما نماید چگونه است. حضرت فرمودند: هرکه دشنام به ولی خدا دهد دشنام

ص: 140


1- سوره مبارکه کهف آیه 44.
2- الکافی،ج1،ص418.
3- هر آینه خدا شنید سخن آن کسان را که میگفتند: خدا بینواست و ما توانگریم. گفتارشان را و نیز اینکه پیامبران را به ناحق میکشتند، خواهیم نوشت، و گوییم: بجنبید عذاب آتش سوزان را
4- مناقب آل ابیطالب،ج4،ص48.
5- سوره مبارکه انعام آیه 108.
6- تفسیر العیاشی،ج1،ص373.

به خدا داده است».

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (الَّذینَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ الله زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما كانُوا یفْسِدُون) (1)، « آنان که کافر شدند و دیگران را از راه خدا باز داشتند. به کیفر فسادی که میکردند عذابی پر عذابشان خواهیم افزود.» فرمودند:

«هم بنی أمیة، صدّوا عن ولایة أمیر المؤمنین و ولایة أولاده، و هو سبیل اللّه، الذی تبعه كفی عذاب الجحیم» (2).

«منظور از آنان بنی امیه بودند که مردم را از ولایت امیر المومنین و ولایت فرزندانش باز داشتند و او همان راه خدا است که هرکس از او پیروی کند از عذاب دوزخ در امان است».

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفۀ (مَنْ ذَا الَّذی یقْرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَریم) (3)، « کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا برای او دو چندان کند، و او را پاداشی نیکو باشد.» فرمودند:

«مَا مِنْ شَی ءٍ أَحَبَّ إِلَى الله مِنْ إِخْرَاجِ الدَّرَاهِمِ إِلَى الْإِمَامِ وَ إِنَّ الله لَیجْعَلُ لَهُ الدِّرْهَمَ فِی الْجَنَّةِ مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الله تَعَالَى یقُولُ فِی كِتَابِهِ مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِیرَةً قَالَ هُوَ وَ الله فِی صِلَةِ الْإِمَامِ خَاصَّةً» (4)

« كاری نزد خدا محبوبتر از رسانیدن دراهم بامام نیست. همانا خدا درهم امام را در بهشت مانند كوه احد قرار میدهد(یعنی ثواب آن را از اعمال

ص: 141


1- سوره مبارکه نحل آیه 88.
2- غرر الاخبار دیلمی،ص149.
3- سوره مبارکه بقره آیه 245.
4- الکافی،ج1،ص537.

خیر دیگر بزرگتر و بیشتر میدهد، و این تشبیه معقول بمحسوس است و یا مقصود اینست كه دادن یكدرهم بامام مانند دادن دراهمی باندازه كوه احد است بدیگران)خدای تعالی در كتابش میفرماید«كیست كه بخدا وامی نیكو دهد تا خدا وام او را بسیار چند برابر سازد امام فرمود: بخدا این وام خصوص صله امام است».

از السدی نقل شده:

« سمعت أبا عبد الله ع یقرأ (رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ- وَ ما یخْفى عَلَى الله مِنْ شَی ءٍ) (1) شأن إسماعیل و ما أخفى أهل البیت » (2).

« از امام صادق (علیه السلام) شنیدم این جوری قرائت می کردند: «ای پروردگار ما، هر چه را پنهان میداریم یا آشکار میسازیم تو بدان آگاهی را بر خدا هیج جیز پوشیده نیست.» در شان حضرت اسماعیل و از اهل بیت رسول الله هیچ چیز پوشیده نیست».

محدث قمی در ذیل آیه شریفۀ (وَ قالَ الله لا تَتَّخِذُوا إِلهَینِ اثْنَینِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیای فَارْهَبُون) (3)، « خدا گفت: دو خدا را مپرستید و جز این نیست که اوست خدای یکتا پس از من بترسید» می گوید:

« مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامٌ وَ لَیسَ بِإِمَامٍ.» (4).

« ناظر به کسی است که خود را امام پندارد با اینکه واقعا امام نیست».

اولین و بزرگترین آیۀ و نشانۀ حق تعالی وجود مقدس اسماء الحسنی، -حضرات معصومین (علیهم السلام) - می باشند.

ص: 142


1- سوره مبارکه ابراهیم آیه 38.
2- تفسیر العیاشی،ج2،ص261.
3- سوره مبارکه نحل آیه 51.
4- تفسیر القمی،ج2،ص69.

پس یكی از مظاهر خدا كه خالق را اثبات می كند، اسمای تکوینی باری تعالی است كه آثار خداوند متعال است. در عین حال این آثار و آیات مخلوق او هستند و به قوۀ حق در حركتند و خداوند به وسیلۀ این اسماء مقدس، اظهار قدرت می نماید. از این جهت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«أنا عبد اللّه و خلیفته، أمری أمره، و نهیی نهیه، و قدرتی قدرته، و قوّتی قوّته» (1)

«عبد و خلیفۀ خدا من هستم. امر من امر اوست و نهی من نهی اوست و قدرت من قدرت اوست و قوت من قوت اوست».

یعنی چون ما اسامی خدا هستیم، ما را بخوانید كه در این صورت خدا را خوانده اید. مؤید این مطلب، جملۀ «نحن اسماء الله» است. همان اسماء و صفاتی که در دعای كمیل و سمات و دیگر دعاها آمده و سوگندها و قسم ها متوجه آن می شود. آنجا كه می خوانیم:

«بِرَحمَتِكَ... بِقُدرَتِكَ... بِعِلمِكَ... و جَلالِكَ... و عِزَتِكَ... و بِنُورِكَ...» (2)

امروزه خداوند متعال این صفات را در مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ظهور رسانیده و هر فعلی كه از امام کائنات پدید آید همانا فعل الله نامیده می شود. جمیع آن صفات متعلق به خداست؛ پس قهراً حادث و مخلوق می باشند.

مواقع عزت و علامات و ركن های توحید و كلمات مقدس خداوند، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) هستند و از این كلمات شریف، آثار و نشانه های خدایی ظاهر می گردد.

«أَسْأَلُكَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ بِمَقَامَاتِكَ وَ عَلَامَاتِك» (3)

ص: 143


1- . مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج1،ص258.
2- دعای سمات.
3- -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص804 -المصباح للكفعمی،ص 529 -بحار الأنوار،ج95،ص393.

«خدایا، به جایگاه های عزت و رحمت و مقامات و نشانه هایت تو را می خوانم و از تو درخواست می كنم».

ص: 144

باطن کلمات الله

به راستی كه این اسم عظیم و اعلای الهی است كه افلاكیان را به گردش در می آورد. توسط این اسم اعظم است كه خورشید می تابد، باران می بارد و زمین بر مدار خود می چرخد.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أنا الكلمة التی بها تمّت الأمور و دهرت الدهور» (1)

«من کلمه ای هستم که با آن امور کامل می شود و روزگاران روزگار می شوند».

«أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَیتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا» (2)

«منم که زمین را پهن و کوه ها را ایجاد کردم و ابرها را تولید و باران را فرود آوردم منم که صدای رعد را به گوش ها می رسانم و برق را نور می دهم و خورشید و ماه را طالع می کنم و ستارگان را در جای خود قرار می دهم».

«أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِی الْفُلْكِ فِیهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا» (3)

«من دریای بزرگ و مواجم. من کوه ها را ساکن و کشتی ها را به حرکت در می آورم. من خورشید را نورانی می کنم».

«أنَا قَاسِمُها أخمَاساً، فَجَعَلتُ خَمساً بَراً، وَ خَمساً بَحراً، و خَمساً جِبَالاً، و خَمساً

ص: 145


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص267.
2- . بحار الأنوار،ج39،ص348.
3- . همان.

عمّاراً، و خَمساً خَراباً» (1)

«من بودم که زمین را پنج قسمت کردم، یک پنجم را خشکی، یک پنجم را دریا و یک پنجم را کوه و یک پنجم را آباد و یک پنجم را ویران قرار دادم».

«أنا أقَمتُ السَّماوَاتِ بِأمرِ رَبِّی»

«منم که اقامه کردم آسمان ها را به امر پروردگارم».

پس همۀ فیوضات از ناحیۀ حق تعالی به وسیلۀ این اسماء تکوینی كه باب الله هستند جاری می گردد. حال، در این عصر، حیات و گردش تمامی ذرات به برکت وجود گرامی مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. این اسم، منبع و مخزن و حامل حقایق الهی است و مخلوقات به وسیلۀ آن در جنب و جوشند. اگر به اندازه یک چشم به هم، زدن نظرِ اسمِ الهی از هر چیز برداشته شود، محكوم به فنا و نابودی مطلق می گردند. در عظمت اسم اعظم، حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:

«به اذن پروردگار، مالک ملكوت آسمان ها و زمین من هستم و شما طاقت مشاهدۀ حقیقت معنویت مرا ندارید». (2)

زبان قاصر و قلم ناتوان تر از آن است كه مقامات و صفات اسماء الهی را بیان و بررسی کند و به حساب آورد.

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«هُوَ كَلِمَةُ الله فِی الْبَاطِن» (3)

«او (حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام))کلمه خداست، در باطن».

ص: 146


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص266.
2- تفسیر جامع،ج4،ص291.
3- البرهان فی تفسیر القرآن،ج2،ص659.

در هر عصری این کلمۀ عظیم و زیبا، کسی جز امام همان زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. حضرت امام باقر (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:

«مراد از كلمه، وجود مقدس امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است» (1)

«السَّلَامُ عَلَى مَهْدِی الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُود» (2)

«سلام بر مهدی ملت ها و در بردارنده جمیع کلمات... و کلمه پسندیده (حق تعالی) »

متأسفانه اکنون آن کلمۀ مقدس خداوند، پشت ابر غیبت پنهان گشته، چنان كه در زیارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به خداوند عرض می کنیم:

«و اظهر كلمتك التامة» (3)

«(الهی) کلمۀ تامه ات را ظاهر کن».

امیدواریم هرچه سریع تر آن كلمۀ نورانی و سرّ الهی ظاهر گردد و این جهان تاریک را روشن و سعادت مند گرداند.

ظاهر شدن كلمات الهی یعنی آشكار شدن افعال و اسماء حق تعالی و این از وجود مقدس مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر می گردد كه او جامع تمامی کلمات تامۀ الهیه است.

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیۀ تعریف خداوند و مظهر اسماء و صفات كمالیۀ الهیه است (مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ الله) (4) ایشان واسطۀ جمیع فیوضاتی است برای آفریدگان که باید از

ص: 147


1- تفسیر جامع،ج6،ص234.
2- زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
3- بحارالأنوار،ج99،ص118.
4- الکافی،ج4،ص579؛ (ط -دارالحدیث)،ج9،ص319 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج2،ص271 -الوافی،ج14،ص1565 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج 18،ص305 -بحار الأنوار،ج97،ص223؛ ج99،ص8

خدا دریافت و شهود نمایند. همۀ فیوضات و مشیت الهی به وسیلۀ ایشان برای خلق ظاهر می شود و هر كمال و رحمت و بركت یا بلایی که در مشیت الهی بر خلق نازل شود، از ناحیۀ ایشان است و بدین گونه خدا برای خلقش به آن كلمات و صفات تجلی می یابد.

به همین جهت همۀ خلایق باید در استغاثه به درگاه پروردگار، كلمات مقدسش را صدا بزنند؛ چنانكه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در ذیل آیۀ شریفۀ 37 سورۀ مبارکۀ بقره (1) فرمود:

«سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ فَاطِمَةَ صَلَّى الله عَلَیهِمْ»

«به حقّ محمّد (صلی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام)، حسن و حسین (علیهما السلام) از خداوند درخواست (توبه) نمود». (2)

همچنین تمامی انبیاء بدین طریق به گدایی در خانۀ اهل البیت (علیهم السلام) نائل شده، به خاک می افتادند و چون در برابر مقامات شگفت انگیز آن بزرگواران خضوع نمودند به مقام قرب الهی راه یافته و شامل مقامات و عناوینی از قبیل کلیم الله و خلیل الرحمن و روح الله شدند.

حضرت امام كاظم (علیه السلام) فرمودند:

«بِنَا غُفِرَ لآِدَمَ وَ بِنَا ابْتُلِی أَیوبُ وَ بِنَا افْتُقِدَ یعْقُوبُ وَ بِنَا حُبِسَ یوسُفُ وَ بِنَا رُفِعَ الْبَلَاءُ وَ بِنَا أَضَاءَتِ الشَّمْس» (3)

ص: 148


1- «حضرت آدم (علیه السلام) خدا را به كلماتی قسم داد و دعای او پذیرفته شد».
2- حیاة القلوب،ج5،ص476 - به نقل از الکافی،ج8،ص304 - معانی الاخبار،ص125 - خصال،ص270 -تأویل الآیات،ج1،ص48 و...
3- علامه مجلسی در توضیح این فراز از حدیث شریف می فرماید: منظور از ابتلای حضرت ایوب، فراق حضرت یعقوب و زندانی شدن حضرت یوسف (علیه السلام) دو جهت است. الف)، یا به جهت كوتاهی اندكی بود كه در معرفت آنان و در مورد توسل به ایشان داشتند و این به گونه ای بود كه موجب گناه نمی شده است. ب) به جهت كمال معرفت و توسل به آنان مبتلا شده اند، چرا كه ابتلا علامت و نشانۀ فضل و كمال است. القطرة 2،ص66 - الإختصاص، ص 91 -بحار الأنوار،ج26،ص257.

«آدم (علیه السلام) به سبب ما بخشیده شد. ایوب (علیه السلام) به خاطر ما مبتلا گشت. یعقوب (علیه السلام) به جهت ما یوسفش را گم كرد. یوسف (علیه السلام) به سبب ما به زندان افتاد. بلا به سبب ما دفع می شود و آفتاب به خاطر ما نورافشانی می نماید».

اسم های شریفی که حضرت نوح (علیه السلام) بر كشتی خود نصب نمود و نجات پیدا كرد و چون برای هر سختی بخوانند گشایش حاصل گردد.

«وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْیسْرِ تَیسَّرَتْ» (1)

«(وقتی آن اسم مبارک را) بر هر سختی و شدتی بخوانند آسان و هموار گردد».

دربارۀ چنین مقامی، امام عسکری (علیه السلام) در نوشته ای، با خط مبارک خویش در قسمتی از این دست خط چنین نوشته است:

«قَدْ صَعِدْنَا ذُرَى الْحَقَائِقِ بِأَقْدَامِ النُّبُوَّةِ وَ الْوَلَايَة» (2)

«ما با گام های نبوت و ولایت به بلندترین قله های حقایق صعود کرده ایم»

این نشان از آن دارد که همۀ کمالات نبوت در وجود امامان (علیهم السلام) جمع است و درجۀ اعلای تمام ویژگی هایی که همۀ انبیاء (علیهم السلام) داشته اند، امامان (علیهم السلام) دارا بوده اند؛ ولی برای حفظ احترام مقام خاتمیت، نبوت در وجودشان بروز و ظهوری نداشته است. درابن باره، این چنین فرموده اند:

« فَالْكَلِيمُ أُلْبِسَ حُلَّةَ الِاصْطِفَاءِ لِمَا عَهِدْنَا مِنْهُ الْوَفَاء» (3)

«بر کلیم اللّه، موسی بن عمران، خلعت برگزیدگی پوشانده شد؛ چون او را

ص: 149


1- فرازی از دعای سمات -المصباح للكفعمی،ص 424 -بحار الأنوار،ج87،ص97، 103.
2- بحارالانوار، ج26، ص 265
3- بحارالانوار،ج26، ص 265

در وفای به عهد پایدار دیدیم.»

در ادامه این فضیلت مرقوم فرمودند:

«فَنَحْنُ لُيُوثُ الْوَغَى وَ غُيُوثُ النَّدَى»

«ما شیران میدان جنگ و باران شادابی بخش زمین های خشکیم.»

«فِينَا السَّيْفُ وَ الْقَلَمُ فِي الْعَاجِلِ وَ لِوَاءُ الْحَمْد وَ الْعَلَم فِي الْآجِل» (1)

«امروز شمشیر و قلم به دست ماست و فردا هم پرچم حمد و علم در دستان ماست»

ایشان در انتها مرقوم داشتند:

«هَذَا الْكِتَابُ دُرَّةٌ مِنْ دُرَرِ الرَّحْمَةِ وَ قَطْرَةٌ مِنْ بَحْرِ الْحِكْمَةِ وَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ فِي سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْن» (2)

«این نوشته ذره ای از کوه رحمت و قطره ای از دریای حکمت است که آن را حسن بن علی عسکری در سال 254 نوشت.»

معنای وجه الله

به جز اسماء تکوینی که در دعای سمات اشاره شد اکنون وجود مبارک امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که با توسل به آن نام مقدس در مواقع اضطرار اگر از ته دل بر دشواری ها خوانده شود آسان گشته و هر دردی شفاء می یابد. (3) زیرا آنانند «غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِین». (4) در دعای شریف سمات پس از اقرار به بزرگی و عظمت

ص: 150


1- بحارالانوار، ج26، ص 265
2- بحارالانوار، ج26، ص 265
3- حكایت های زیادی از حقیقت و باطن همین اسم مبارك« یا صاحب الزمان» شنیده ایم و دیده ایم كه برای شفای امراض صعب العلاج، مشكلات عدیده، قرض ها و بی خانمانی ها كه با توجه به این اسم عظیم حل گردیده است.
4- مصباح تالمجتهد ج1،ص46.

«اسماء الله»، خداوند را به جلال و عظمت وجه الله قسم می دهیم و می گوییم:

«وَ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِیمِ أَكْرَمِ الْوُجُوه» (1)

«تو را به آن رخسارۀ كریم تو كه مكرم ترین و عزیزترین چهره هاست، قسم می دهم».

در دعای ندبه عرض می كنیم:

«أَینَ وَجْهُ الله الَّذِی یتَوَجَّهُ إِلَیهِ الْأَوْلِیاء؟» (2)

«آن وجه الله که اولیاء به آن توجه می یابند کجاست؟»

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یؤْتَى مِنْه» (3)

«اگر خدای متعال می خواست خودش را مستقیماً و بدون واسطه به بندگانش می شناساند؛ ولی ما ائمه را درها و راه شناخت خودش قرار داد و ما جهت و سمتی هستیم كه باید به آن رو كرد و از آن داخل شد».

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الله خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَینَهُ فِی عِبَادِهِ... و وَجْهَهُ الَّذِی یؤْتَى مِنْه» (4)

ص: 151


1- دعای سمات -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج1،ص417 -المصباح للكفعمی،ص 424 -بحار الأنوار،ج87،ص97.
2- دعای ندبه -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام) مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص157 -بحار الأنوار،ج99،ص107.
3- الکافی،ج1،ص184؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص451 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 182 -بحار الأنوار،ج24،ص253.
4- الکافی،ج1،ص144؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص352-الوافی،ج1،ص420-مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج2،ص116 - بحارالأنوار،ج24،ص197.

«همانا خداوند متعال ما را آفرید و خلقت ما را نیکو ساخت و صورت های ما را تصویر کرد و آن را نیکو نمود و ما را چشم خود در میان بندگان قرار داد... و وجه و صورت خویش قرار داد که به وسیلۀ آن می توان به او راه یافت».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) دراین باره می فرمایند:

«أنا وجه الله» (1)

«من وجه خدا هستم».

برای روشن شدن مقصود از «وجه الله»، نکاتی در روایات مطرح گردیده که توجه به آنها می تواند به نورانیت مطلب بیفزاید. حضرت امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیۀ شریفۀ (كُلُّ شَی ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه) (2)، می فرمایند:

«إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یوصَفَ بِالْوَجْهِ وَ لَكِنَّ مَعْنَاهُ كُلُّ شَی ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِینَهُ وَ الْوَجْهُ الَّذِی یؤْتَى مِنْه» (3)

«همانا خدا بزرگتر از آن است كه بتوان او را به داشتن وجهی مانند وجوه مخلوقات توصیف كرد؛ بلكه معنای آیه این است كه همه چیز از بین می رود جز دین خدا و راه و طریقی كه انسان را به او می رساند».

تفسیر دیگری که معنای وجه الله را بیان می کند آن است که ابوحمزه ثمالی می گوید که از معنای این آیه سوال کردم، حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند:

«مراد از وجه الله ما اهل بیت (علیهم السلام) هستیم که باید بندگان خدا همه به

ص: 152


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص75.
2- سورۀ مبارکۀ قصص آیۀ شریفۀ 88.
3- التوحید (للصدوق)،ص149 -بحار الأنوار،ج4،ص5؛ج24،ص200 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج10،ص112.

سوی ما بیایند و به ما رجوع کنند». (1)

این وجه الله، اکنون، همان مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ زیرا اگر امامتی نباشد، دین هم نیست. فرمایشات ائمۀ اطهار (علیهم السلام) در توضیح وجه الله در حقیقت ناظر به این مطلب است که دین صحیح را باید از طریق اهل بیت (علیهم السلام) به دست آورد. تنها راه مطمئن دستیابی به معارف اسلامی، اعم از تفسیر، فقه، اعتقادات و...، باید از مسیر اهل بیت (علیهم السلام) عبور کند، که پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)، ایشان را هم پای قرآن و دروازۀ ورود به گنجینۀ دانش نبوی معرفی فرموده اند. از این روست که اسلام بدون ولایت، کارساز نیست. در این زمان طلایه دار این راه مطمئن، وجود مبارک ولی عصر ارواحنا فداه است و هر مسلمان حقیقت جویی باید هر صبح و شام ندبه کند که:

«أَینَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیهِ یتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ» (2)

حضرت امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند:

«إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنَا وَجْهَهُ الَّذِی یؤْتَى مِنْه» (3)

«همانا خدای متعال ما را آفرید... سپس ما را وجه خویش قرار داد كه به وسیلۀ آن می توان به او راه یافت». (4)

در واقع این طور می توان فهمید که توجه خدا به کسی است که به وجه خدا

ص: 153


1- تفسیر جامع،ج5،ص265.
2- المزار الكبیر (لابن المشهدی)،ص 579 -بحار الأنوار،ج99،ص107 -زادالمعاد،ص 306.
3- بحار الأنوار،ج24،ص197؛ج25،ص5 -الکافی،ج1،ص144؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص352 -الوافی،ج1،ص420.
4- حیاة القلوب،ج5،ص418 - التوحید،ص150 - الكافر،ج1،ص143 - بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم،ص65.

توجه کند. در هنگامۀ همین توجه است که حق تعالی می پرسد که از دیدن و توجه قلبی به سوی وجه من چه می خواهی؟

و این چه محبتی است از ناحیۀ حق تعالی به ایشان، به طوری که در هنگام ورود به حرم مطهرشان باید بگوییم:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بِحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِرا فِي الْمَكَانِ.» (1)

«خدا را سپاس که اگر بر فرض در مکانی بود، به وجود زمام دارانى که جانشینان اویند، بر ما منت نهاد.»

در حرم حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) می خوانیم:

«حَيْثُ أَظْهَرْتَ فِيهَا أَدِلَّةَ التَّوْحِيدِ وَ أَشْبَاحَ الْعَرْشِ الْمَجِيدِ الَّذِينَ اصْطَفَيْتَهُمْ مُلُوكاً لِحِفْظِ النِّظَامِ وَ اخْتَرْتَهُمْ رُؤَسَاءَ لِجَمِيعِ الْأَنَامِ وَ بَعَثْتَهُمْ لِقِيَامِ الْقِسْطِ فِي ابْتِدَاءِ الْوُجُودِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ مَنَنْتَ عَلَيْهِمْ بِاسْتِنَابَةِ أَنْبِيَائِكَ لِحِفْظِ شَرَائِعِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَأَكْمَلْتَ بِاسْتِخْلَافِهِمْ رِسَالَةَ الْمُنْذِرِينَ كَمَا أَوْجَبْتَ رِئَاسَتَهُمْ فِي فِطَرِ الْمُكَلَّفِين.» (2)

«به خاطر اینکه در آنجا دلایل توحید و نمونه هاى عرش مجید را آشکار کردی. آنان که براى حفظ نظام به عنوان فرمان روا برگزیدی و براى ریاست بر تمام خلق انتخاب کردی و براى قیام به عدالت، در آغاز هستى تا روز قیامت برانگیختی شان. سپس بر آنان به جانشینى پیامبرانت، براى حفظ قوانین و احکامت منّت نهادى و با خلافت از پیامبران و رسالت، بیم دهندگان را کامل ساختى، چنان که ریاست شان را در فطرت مکلّفین واجب کردى.»

ص: 154


1- بحارالانوار، ج99، ص 116.
2- بحارالانوار، ج99،ص 115.

آن گاه پس از اقرار به رفعت و منزلت اسماء الله، خدا را این گونه قسم می دهیم:

«وَ بِاسْمِكَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ وَ بِمَجْدِكَ الَّذِی تَجَلَّیتَ بِهِ لِمُوسَى (علیه السلام) كَلِیمِكَ فِی طُورِ سَینَاء» (1)

«خدایا، تو را به عظیم ترین اعظم ها و عزیزترین و گرامی ترین نام هایت قسم می دهم. به آن نور مجد و عظمت (محمّدو آل محمّد (علیهم السلام) خود كه به آن برای موسی كلیم (علیه السلام) در طور سینا تجلی كردی)».

یکی دیگر از نمونه های بارز چنین توسلی به اسماء الله آن است که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به کمیل فرموده است:

«یا كُمَیلَ بْنَ زِیادٍ سَمِّ كُلَّ یوْمٍ بِاسْمِ الله وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله وَ تَوَكَّلْ عَلَى الله وَ اذْكُرْنَاوَ سَمِّ بِأَسْمَائِنَا وَ صَلِّ عَلَینَا وَ اسْتَعِذْ بِالله بِنَا وَ ادْرَأْ بِذَلِكَ عَنْ نَفْسِكَ وَ مَا تَحُوطُهُ عِنَایتُكَ تُكْفَ شَرَّ ذَلِكَ الْیوْمِ إِنْ شَاءَ الله» (2)

«ای كمیل، هر روزه اسم خدا را بر زبانت جاری ساز! و بر خدا توكل كن! و ما را یاد كن! و ما را به اسم نام ببر و بر ما درود بفرست و به واسطۀ ما به خدا پناه آور و به این وسیله (آفات را) از خود و آن چه به آن توجه داری، دفع كن تا إن شاءالله از شر آن روز در امان باشی!»

خلایق این گونه تعلیم می بینند تا موقعی كه مضطر و مستأصل شدند بدانند در همۀ لحظات شبانۀ روز در هر جای عالم و در هر شرایطی برای همۀ موجودات، باب دعا و تضرع و استغاثه در پیشگاه خدا به رویشان باز است تا به واسطۀ اهل بیت: که باب الله هستند، نیازشان مرتفع گردد.

باب رحمت الهی برای همگان باز است و آن رحمت خاص خدا (مولا صاحب

ص: 155


1- بحار الأنوار،ج87،ص98.
2- بشارة المصطفى (صلی الله علیه و آله) لشیعة المرتضى (علیه السلام) (ط -القدیمة)، ج2،ص25 -بحار الأنوار،ج74،ص266 -مكاتیب الأئمة، ج2،ص127، 432.

الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) منتظر هستند تا برخوان گستردۀ پرمهرشان فرود آییم و بدینگونه لطف بی كران مولا بر همۀ خلایق سایه افکند. کافی است چشمی با بصیرت داشته تا در همۀ لحظات، مهر بی شمار ایشان را ببینیم. هرگاه دل و چشم بشر از صحنه های لغو و شهوات برداشته شد، آن موقع این عبارت را خواهیم فهمید كه:

«بِرَحْمَتِكَ الَّتِی مَنَنْتَ بِهَا عَلَى جَمِیعِ خَلْقِك» (1)

«خدایا، به آن رحمتی که به وسیله آن بر جمیع مخلوقات خود منّت نهادی».

در زیارت آل یاسین خطاب به مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر رحمت واسعه خدا سلام می دهیم:

«وَ الرَّحمَةُ الوَاسِعَةُ»

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«أَنَا یدُ الله الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَة» (2)

«آن دست خدایی گشوده شده و پر رحمت بر سر بندگان، من هستم».

باب حطه

در برابر این مهر گسترده، حق آن است كه راه و روش خاضعانۀ خاكساران و خشوع كنندگان در راه ولایت و محبت ذوات مقدس را در پیش بگیریم، چنانكه امت های انبیاء پیشین به خضوع كنندگان نسبت به انوار الهی امرشدند. خداوند متعال، رسول ختمی مرتبت، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله)، و حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، را به در مثل زده است و به جهت عظمت و احترام آن دو وجود گرامی به سجده

ص: 156


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج1،ص419 -المصباح للكفعمی،ص 425 -بحار الأنوار،ج87،ص98.
2- التوحید (للصدوق)،ص165 -الإختصاص، ص 248 -بحار الأنوار،ج4،ص9؛ج24،ص199؛ج26،ص258.

كردن بنی اسرائیل امر نمود. به جناب موسی (علیه السلام) فرمود که ولایت آن ها را متذكر قومش شود و از بنی اسرائیل برای حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، میثاق بگیرد و فرمود: «و قولوا حطة» یعنی که ای بنی اسرائیل، بگویید که سجده نمودن ما برای خدا تعظیم است به مثال (تمثال نورانی) حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و اعتقاد ما به ولایت آن دو سرور، باعث فرو ریختن گناهان ماست. سپس خداوند متعال فرمود:

«چرا به آنچه كه به شما امر كردم سجده نكردید و آنچه كه گفته بودم بگویید، نگفتید» لكن گفتند:

«هطأ سمقانا. أَی حِنْطَةٌ حَمْرَاءُ نَتَقَوَّتُهَا أَحَبُّ إِلَینَا مِنْ هَذَا الْفِعْلِ وَ هَذَا الْقَوْل» (1)

«هطأ سمقانا؛ یعنی گندم قرمزی كه قوت ماست بهتر از سجده نمودن است».

خداوند متعال هم به واسطۀ این نافرمانی و تغییر دادن آنچه امر شده بودند به جهت اعتقاد نداشتن به آن دو وجود نورانی، مرض طاعون را بر آن ها مسلط گردانید و در یک روز، یكصد و بیست هزار نفر از آن ها تلف شدند.

چون خداوند می دانست از صُلب آن ها كسی كه به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و ولایت ائمۀ معصومین (علیهم السلام) به وجود نخواهد آمد، با طاعون همه را به هلاكت رسانید.

حضرت امام باقر (علیه السلام) دربارۀ این آیۀ شریفۀ (وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ) (2)

ص: 157


1- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (علیه السلام) ص260، 545 -البرهان فی تفسیر القرآن،ج 1،ص226، 310-تفسیر جامع،ج 1،ص264.
2- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 58.

فرمودند:

«به خدا قسم ما ائمه باب حطّۀ شما مردم هستیم». (1)

حضرتش در روایت دیگری در بیان نیكوكاران در داستان باب حطّه می فرمایند:

«و بدان كه منظور از محسنین و نیكوكاران كسانی هستند كه در فضیلت آن درگاه و علوّ و قدر آن شک نمی كنند». (2)

قضیۀ باب حطّه دلیل قطعی در این باره است. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند که حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، درخطبه ای می فرمایند:

« أَنَا بَابُ حِطَّةَ مَنْ عَرَفَنِی وَ عَرَفَ حَقِّی فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (3)

«من درگاه حطه ای هستم كه اگر كسی مرا و حق مرا (به معرفت به نورانیت) بشناسد در واقع پروردگار خود را شناخته است ».

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) دربارۀ یكی از مقامات بسیار عالی خاندان رسالت (صلی الله علیه و آله)؛ یعنی درگاه حطّه یا «باب الله» می فرمایند:

«ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را باب الله می گویند؛ زیرا خداوند به سبب تقدس ذات اقدسش از خلق پنهان گردید و پیامبر و اوصیای بعد از او را برای مخلوقات ظاهر گردانید و علم خود را به ایشان تفویض نمود كه هر چه مردم بدان نیاز دارند - از معرفت به خدا، احكام، اوامر و نواهی - از آنان اخذ كنند. پس ایشان به منزلۀ درگاه خدا و دربان او هستند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) شهر علم و حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، دروازۀ آن است».

خداوند بر مردم واجب گردانید كه برای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تذلّل و انقیاد

ص: 158


1- تفسیر حضرت امام عسکری (علیه السلام)،ص259 -261،،ح127 و 128 -تفسیر العیاشی،ص454 -،ح47.
2- بحارالأنوار،ج13،ص183 - البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،ص102.
3- حیاة القلوب، علامه مجلسی،ص496 از معانی الاخبار،ص17 - توحید،ص164.

كنند و در قضیۀ بنی اسرائیل فرمود: «از روی سجود و خضوع و تعظیم داخل درگاه شوید» (1) سپس امر فرمودند که بگویند:

«خدایا، (به خاطر سجود و خضوع در برابر این انوار مقدس)، گناهان ما را حفظ كن»

حكایت بسیار زیبا و شنیدنی باب حطّه حاکی از آن است که خضوع در برابر انوار الهی، عینا، همان خضوع در برابر خداوند متعال است. در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) چنین آمده است:

«حضرت امیرالمومنین، علی (علیه السلام)، فرمود که برای بنی اسرائیل دروازۀ حطه را نصب کردند؛ اما برای شما امت محمد (صلی الله علیه و آله) درگاه حطه اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) را نصب نمودند. شما را به متابعت ایشان و ملازم بودن طریق و راه اینان امر کردند تا خدا گناهان شما را بیامرزد و نیکوکاران شما را ثواب زیاد کرامت فرماید و باب حطۀ شما (امت محمد (صلی الله علیه و آله)) از باب حطۀ بنی اسرائیل بهتر است؛ زیرا درگاه ایشان از چوبی چند بوده؛ ولی درگاه شما، ما سخنگویان، راستگویان، مومنان، هدایت کنندگان و فاضلان هستیم».

پس خوشا به حال آن محب و مؤمن به اهل بیت عصمت:كه هر چه فضائل بیشتری را بشنود، سینه اش گشاده تر شده و وجودش سرشار از شادی می شود.

«مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِیتِكُمْ وَ شَاهِدِكُم» (2)

«به تمام سرّ و عجایب افعال شما (آشکار و پنهان) ایمان و اعتقاد دارم».

ص: 159


1- شاید شبیه حالتی كه بعضی از مؤمنان موقع ورود به آستانۀ قبور مطهر ائمۀ اطهار (علیهم السلام) به خصوص حضرت امام رضا (علیه السلام) بر سجده می افتند و اظهار خضوع و عجز می نمایند.
2- الوافی،ج14،ص1571 -بحار الأنوار،ج99،ص131، 153 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج 10،ص422.

زید شحّام گوید:

«قُلْتُ لَهُ: إِنَّ عِنْدَنَا رَجُلًا یسَمَّى كُلَیباً لَا یخْرُجُ عَنْكُمْ حَدِیثٌ وَ لَا شَی ءٌ إِلَّا قَالَ: أَنَا أُسَلِّمُ، فَسَمَّینَاهُ: كُلَیبٌ یسَلِّمُ.قَالَ: فَتَرَحَّمَ عَلَیه»

«به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرض كردم:نزد ما كسی به نام كلیب است. ما هر چه برای او از شما حدیث نقل می كنیم، می گوید که من تسلیم هستم و قبول دارم؛ لذا ما او را به این جهت تسلیم نامیده ایم. حضرت فرمودند: رحمت خدا بر او باد!». (1)

در روایت دیگری سفیان بن سمط گوید:

«به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض كردم فدای شما گردم! كسی از نزد شما پیش ما می آید و مطالب بلند و خبرهای عظیم (فضایل) از شما برای ما نقل می كند به طوری كه تاب تحمّلش را نداریم و می خواهیم او را تكذیب كنیم.حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«أَ لَیسَ عَنِّی یحَدِّثُكُم؟ قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: «فَیقُولُ لِلَّیلِ إِنَّهُ نَهَارٌ، وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَیلٌ» فَقُلْتُ: لَا، قَالَ: «فَرُدُّوهُ إِلَینَا، فَإِنَّكَ إِذَا كَذَّبْتَهُ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا» (2)؛

آیا چنین نیست كه از من برای شما حدیث می گوید؟ گفتم: چرا. فرمود: یعنی می گوید شب، روز است و روز، شب؟ گفتم: نه. فرمود:گفتارش را به خود ما برگردانید كه اگر تكذیب كردید ما را تكذیب نموده اید». (3)

باید دانست آن مقداری از مقامات ائمۀ اطهار (علیهم السلام) که بیان می شود، ذره ای از مقامات آن آفتاب های جهان تاب است كه تحمل این ذرّه برای بعضی ها ثقیل و

ص: 160


1- جامعه در حرم،ص576 و 577 - مختصر بصائر الدرجات،ص93.
2- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) 1،ص537 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج4،ص314 -بحار الأنوار،ج2،ص187
3- بحار الأنوار،ج2،ص187

سنگین می شود. خدا بر ما منت گذارده تا بتوانیم بدون چون و چرا آن را بپذیریم و او را بسیار سپاسگزاریم. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، می فرمایند:

«وَ لَا تَعِی (یعِی) حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَة» (1)

«حدیث ما را جز سینه های امانت پذیر و عقل های بردبار فرا نگیرد». (2)

با درایت روی این روایت عظیم الشأن، عالی ترین مراتب ایمان آشکار می شود و انسان با اعتقاد به این فرمایش متین و فضائل تبیین شده در آن، مستحق امتیازاتی می شود که برای موحد واقعی و عارف به معرفت خدا منظور می شود.

ایشان می فرمایند:

«خداوند تبارک و تعالی نور حبیب خود، محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)، را از نوری آفرید و آن را از نور عظمت و جلال خود شكافت آن همان نور الهی است كه در طور سینا برای حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) ظاهر شد و درخشید و او توان دیدنش را نداشت. از این رو فریادی كشید و بر روی زمین بی هوش افتاد. هنگامی كه خداوند تبارک و تعالی اراده فرمود كه حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را بیافریند آن نور را دو بخش كرد، از بخش اول، محمّد (صلی الله علیه و آله) و از بخش دوم، علی بن ابی طالب (علیه السلام) را آفرید و کس دیگری را از آن نور نیافریده است. خداوند با دست قدرت خود آن دو را آفرید».

«نَفَخَ فِیهِمَا بِنَفْسِهِ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِه» (3)

ص: 161


1- نهج البلاغة 2،ص129 -الکافی، (ط -دارالحدیث)،ج2،ص333 -نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 280 -بحار الأنوار،ج2،ص212؛ج66،ص227
2- در زمینۀ پذیرش یا عدم ظرفیت درک فضائل اهل بیت (علیهم السلام)، از آقای بروجردی، مرجع معروف، نقل شده كه روزی ایشان در مجلس درس، حدیثی خواندند. كسی اشكال كرد. آن شخصیتِ با وقار، به جوش و خروش آمد و صدایش را بلند كرد و فرمود: «من حدیث می خوانم، تو اشكال می كنی؟ بگو ببینم چه دینی داری تا با دین خودت با تو صحبت كنم».
3- عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال , ج11 ص 31

«خداوند در آن دو (پیامبر و امیرالمومنین علیهم السلام) مستقیم و بی واسطه و برای خویش دمید».

همانگونه که در آیه شریفه خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) آمده:

«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِی» (1)

«تو را برای خودم خلق کردم».

صورت آن ها را تصویر نمود.آن دو گواهان او بر آفرینش او در میان خلایق و چشم بینای او بر مخلوقات و زبان گویای او در میان مردم اند. علم خود را در وجود آن ها به ودیعت نهاد و قدرت بیان به آن ها آموخت و آن ها را بر اسرار خود آگاه ساخت. یكی از آن دو را نفس خود و دیگری را روح خود قرار داد. آن ها را مؤید یكدیگر ساخت به گونه ای كه یكی بدون دیگری مقاومت و استواری ندارد».

«ظَاهِرُهُمَا بشریةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِیةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَیاكِلِ النَّاسُوتِیةِ حَتَّى یطِیقُوا رُؤْیتَهُمَا» (2)

«ظاهر آن دو به بشر و باطنشان به خدا منسوب و مربوط است. در میان خلایق به شكل مردمان این عالم ظاهر شدند تا تحمّل دیدن آن ها را داشته باشند. این فرمایش خداوند است در قرآن مجید كه فرمود: (..لَلَبَسْنا عَلَیهِمْ ما یلْبِسُون) (3)؛ همانا لباسی را بر آنان پوشاندیم كه مردمان پوشند».

ص: 162


1- سورۀ مبارکه طه، آیه 41.
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، 394 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص31.
3- سورۀ مبارکۀ انعام آیۀ شریفۀ 9

«فَهُمَا مَقَامُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حِجَابُ خَالِقِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ بِهِمَا فَتَحَ الله بَدْءَ الْخَلْقِ وَ بِهِمَا یخْتِمُ الْمُلْكَ وَ الْمَقَادِیر» (1)

«آن دو جانشینان پروردگار و حجاب خداوند یكتا هستند. خداوند آفرینش را با آن ها آغاز كرده و هستی و مقدرات را به آن ها پایان بخشیده. سپس حضرت فاطمه (علیها السلام) را از نور حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) آفرید، همانطور كه نور محمّد (صلی الله علیه و آله) را از نور خودش اقتباس كرد و از نور فاطمه (علیها السلام) و علی (علیه السلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را آفرید؛ مثل نوری كه از چراغ ها می توان اقتباس كرد. این ها از نور آفریده شده اند و از نسلی به نسل دیگر و از صلب پدری به پدر دیگر و از رحم مادری به مادر دیگر منتقل شده اند. نه این كه از آب گندیده و نطفۀ پست نجس باشند؛ بلكه نوری هستند كه از صلب های پاک به رحم های پاكیزه منتقل شده اند؛ چرا که ایشان برگزیدگان خدایند».

«اصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ بُلَغَاءَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ

أَقَامَهُمْ مَقَامَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ لَا یرَى وَ لَا یدْرَكُ وَ لَا تُعْرَفُ كَیفِیتُهُ وَ لَا إِنِّیتُه» (2)

«آن ها را برای خود انتخاب كرده و برگزیده و خزانه دار دانش خود مبلغ پیغام خود به خلق قرار داده.

آن ها را به جای خود نشانده؛ زیرا خدا دیده نمی شود، درک نمی گردد و چگونگی و مكان برای او شناخته نمی شود».

«فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِی أَمْرِهِ وَ نَهْیهِ فَبِهِمْ تَظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَ

ص: 163


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 394 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص31
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 394 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))، ج11،ص32

مِنْهُمْ تُرَى آیاتُهُ وَ مُعْجِزَاتُهُ وَ بِهِمْ وَ مِنْهُم عرف عِبَادَةُ نَفْسِهِ وَ بِهِمْ یطَاعُ أَمْرُه» (1)

«این ها از طرف او سخن می گویند. پیام او را می رسانند و دستورات و نواهی او را بازگو می كنند. پس به وسیلۀ آن ها، خداوند قدرت خود را آشكار كرد و نشانه ها و معجزاتش را نشان داد و بندگانش را با خود آشنا نمود و توسط ایشان فرمان او اطاعت می شود».

«وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ الله وَ لَا یدْرَى كَیفَ یعْبَدُ الرَّحْمَنُ» (2)

«اگر ایشان نبودند، خداوند شناخته نمی شد و مردم نمی دانستند که چگونه او را عبادت كنند».

وقتی اوامر الهی فقط از ذوات مقدس اهل البیت به اجرا می رسد و صفات و افعال الهی بر خلق ظاهر می شود، آنجاست که ایشان در معنای نفس الهی قرار می گیرند و خطاب به ایشان می گوئیم:

«السَّلامُ عَلى نَفْسِ اللّهِ الْقائِمَةِ فیهِ بِالسُّنَنِ» (3)

«سلام بر نفس خدای متعال که سنّت های حضرت باری تعالی به او وابسته است».

معنای این فراز این نیست که العیاذ بالله خداوند دارای اندام و شكلی باشد و این نفس در جسم خداوند جای گرفته باشد. خدای متعال از صفات مخلوق منزه بوده؛ بلكه چون حضرات معصومین (علیهم السلام) انفاس شریف و قدسی هستند، حق تعالی

ص: 164


1- بحار الأنوار،ج35،ص28و29 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص32
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، 395 -بحار الأنوار،ج35،ص29 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص519 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص44
3- بحار الأنوار،ج97،ص331

آن ها را به جهت محبت زیاد نسبت به خودش داد و آن ها را نفس خویش خواند.

حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الله أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یظْلِمَ أَوْ ینْسُبَ نَفْسَهُ إِلَى ظُلْمٍ وَ لَكِنَّ الله خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایتَنَا وَلَایتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِكَ قُرْآناً عَلَى نَبِیهِ فَقَالَ- وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ

همانا شأن خداوند بالاتر از آن است که ظلم کند و به او ظلم شود؛ ولکن حق تعالی ذره ذره وجود روح و... ما را به خویش متصل نمود و تماماً منتسب به خود گردانید، در نتیجه ظلم به ما را ظلم به خود و دوستی ما را دوستی به خود قرار داد؛ پس آیه ای در این باره نازل کرد و فرمود:

«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُون» (1)

«ما بر آنها ستم نکردیم؛ ولکن آن ها بر خود ستم می کردند».

این دست از روایات شگفت انگیز، بخش کوچکی از حقایق معرفت به نورانیت ذوات مقدس اهل البیت است. در حقیقت همان معرفت به خداست که در گفتار حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، همان عبادت خالصانه ای است که خداوند در قرآن به آن اشاره نموده است:

«مَعْرِفَةُ الله عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ الله تَعَالَى» (2)

«شناخت خداوند عزّوجلّ، شناخت به نورانیت من (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) است و این همان دین خالص است كه در قرآن فرموده:

(وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا الله مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا

ص: 165


1- بحار الأنوار،ج24،ص339، 347 -الکافی،ج1،ص435؛ (ط -دارالحدیث)،ج2،ص420 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج5،ص152
2- المناقب (للعلوی)، 68 -بحار الأنوار،ج26،ص2 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب 1،ص36

الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دینُ الْقَیمَة) (1)

«امر نشدند جز این كه خدا را بپرستند و با یگانه پرستی، دین را برای او خالص گردانند و نماز را بر پا دارند و زكات بدهند و این است دین محكم و پایدار».

معرفت به خدا، آگاهی و شناخت بر اسماء و آیات اوست كه مخلوق و جدای از ذات مقدسش هستند. در توضیح چنین مطلبی كه برگرفته از كلام معصومین (علیهم السلام) است، طبق مدارک صفحات قبل، وقتی امام خوانده شود، مثل آن است كه خدا خوانده شده است. اطاعت از امام، همانند عبودیت خداست.

آری امام (علیه السلام) جهت عبادت خداوند است، نه شریک خدا؛ همچنان که کعبه طواف می شود؛ در حالی که هیچ کس کعبه را شریک خدا نمی داند.

خداوند متعال به وسیلۀ این اسماء (محمّدو آل محمّد (علیهم السلام)) تدبیر مُلک می نماید. تمامی عوالم امكانی را به اسمای الهی، موجود می گرداند و به برکت آن اسامی، بقا و حیات می بخشد. در ادعیه و روایات زیادی آمده است كه خداوند به اسماء خودش خلق را می آفریند و روزی می دهد و تمامی شئونات خلقی را به اسامی خودش تدبیر می فرماید.(در صفحات آینده روایاتش آورده می شود) (2)؛ زیرا ذات اقدس الهی، متعالی و منزه تر از آن است كه به مخلوقات تعلق بگیرد. از ذات اقدسش چیزی سرچشمه نمی گیرد و از آن ذات چیزی تراوش نمی نماید و با ذاتش برای چیزی و كسی ظاهر نمی شود و حلول نمی كند. متحد نمی شود. نه چیزی به او متصل می گردد و نه چیزی از او انفصال می یابد. چیزی در او نیست تا بیرون آید. نه چیزی به آن

ص: 166


1- سورۀ مبارکۀ بینة آیۀ شریفۀ 5 -حدیث نورانیت، به نقل از بحارالأنوار، و مشارق الانوار
2- بحارالأنوار،ج93،ص254.

نزدیک می شود و نه چیزی از او دور می گردد و نه او را ماده ای و صورتی است. او مانند خورشید و چراغ نیست كه پرتو داشته باشد یا مانند شاخص عكس در آینه افتد؛ پس او خدایی بی كیف و بی حدّ و منزه است و به همین دلیل جانشینانی از جانب خویش برای دنیای خاکی ما فرستاد و آنان را اسماء الله خود معرفی نمود و توسط آن اسماء امور هستی رتق و فتق می گردد.. پس در بسیاری از دعاها به این مطلب تصریح شد تا متذکر شویم:

«أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِی وَضَعْتَهُ عَلَى السَّمَاءِ فَاسْتَقَلَّتْ وَ عَلَى الْأَرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ وَ عَلَى الْجِبَالِ فَرَسَتْ وَ عَلَى اللَّیلِ فَأَظْلَمَ وَ عَلَى النَّهَارِ فَاسْتَنَار» (1)

«خدایا از تو درخواست می كنم به حق آن اسمی كه بر آسمان نهادی تا بنیادیش محكم گردید و بر زمین قرار دادی و آرام یافت و آن (اسم شریف) را بر كوه ها خواندی، استوار گردیدند و آن (اسم مبارک) را بر شب خواندی، تاریك شد و بر روز خواندی، روشن گشت».

در اثبات این مطلب که امور هستی به وسیلۀ اسماء تکوینی خدای تعالی(محمد و آل محمد (علیهم السلام)) انجام می گیرد، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:

«کتب اسمی علی العرش فاستقر و علی السماوات فقامت و علی الأرض ففرشت و علی الرّیح فدارت و علی البرق فلمع و علی الوادی فهمع و علی النّور فسطع و علی السّحاب فدمع و علی الرّعد فخشع و علی اللّیل دجی و أظلم و علی النهار فأنار و تبسّم» (2)

«نام من (علی (علیه السلام)) بود كه بر عرش نوشته شد تا آرام گرفت و بر آسمان ها نوشته گشت كه برپا شدند و بر زمین نوشته شد تا سیل در آن جاری

ص: 167


1- فرازی از دعای جوشن صغیر -البلد الأمین و الدرع الحصین 331 -بحار الأنوار،ج91،ص326
2- بحارالأنوار،ج26،ص1 و 7 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 258 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)، 6،ص233

گردید و بر نور نوشته شد تا پرتو افكند و بر ابرها نوشته تا باران فرو ریخت و بر رعد نوشته شد تا كرنش كرد و بر شب نوشته گشت تا تیره و تار شد و بر روز نوشته شد تا شاد و روشن و خندان گشت».

امام صادق (علیه السلام) فرمودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«یا عَلِی إِنِّی رَأَیتُ اسْمَكَ مَقْرُوناً بِاسْمِی فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فَأَنِسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَیهِ إِنِّی لَمَّا بَلَغْتُ بَیتَ الْمَقْدِسِ فِی مِعْرَاجِی إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَى صَخْرَتِهَا مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله أَیدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا انْتَهَیتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَیهَا إِنِّی أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ مَنْ وَزِیرِی فَقَالَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ انْتَهَیتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ جَلَالُهُ فَوَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى قَوَائِمِهِ أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ حَبِیبِی أَیدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ فَلَمَّا رَفَعْتُ رَأْسِی وَجَدْتُ عَلَى بُطْنَانِ الْعَرْشِ مَكْتُوباً أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ عَبْدِی وَ رَسُولِی أَیدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ» (1)

«اى على، در چهار جا نام تو را نزدیک به نام خود دیدم. انس گرفتم به نگاه کردن نام تو چون در شب معراجم به بیت المقدس رسیدم، بر سنگ آن یافتم که نوشته: «لا إِلهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله». محمّد را به وزیرش یاری و تأیید کردم، به جبرئیل گفتم که وزیرم کیست؟ گفت که على بن ابى طالب (علیه السلام) است.

چون به سدرة المنتهى رسیدم، نوشته اى بر آن یافتم که من خداى یگانه ى بى همتایم، محمّد از میان آفریدگانم برگزیدۀ من است. او را به واسطۀ وزیرش توانائى دادم و او را یارى کردم. پرسیدم که ای جبرئیل، وزیر من کیست؟ جبرئیل گفت:که على بن ابى طالب (علیه السلام)

ص: 168


1- الخصال شیخ صدوق ج1،ص207

چون از سدرة المنتهى گذشتم، به سوى عرش پروردگار رسیدم. دیدم بر پایه هایى نوشته شده که من خدایى هستم که جز من خدایى نیست. محمّد دوست من است. به او توانایى دادم و یارى کردمش به واسطۀ وزیرش چون سر برآوردم درون عرش نیز یافتم که نوشته بود: من خدایى هستم که جز من خدایى نیست. محمّد دوست من است. او را به واسطۀ وزیرش توانایی دارم و یارى کردم.

حضرت امام صادق (علیه السلام) به یکی از شیعیان خود فرمودند:

«یا دَاوُدُ لَوْ لَا اسْمِی وَ رُوحِی لَمَا اطَّرَدَتِ الْأَنْهَارُ وَ لَا أَینَعَتِ الثِّمَارُ وَ لَا اخْضَرَّتِ الْأَشْجَار»

«ای داود، اگر نام و روح من نبود، رودها به هم پیوسته نمی شدند و میوه ها به ثمره نمی نشستند و درختان سبز نمی شدند». (1)

پژوهشی جالب

صاحب كتاب امامت و مهدویت، مرجع عالیقدر آقای صافی گلپایگانی، محقق و صاحب نظر در مباحث معرفتی دربارۀ اهمیت شناخت اسماءالله الحسنی می نویسد: (2)

«دربار ۀ این حدیث كه هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد؛ چون امام «كلمة الله العلیا» و «آیة الله العظمی» و «اسم اكبر الهی» است، كسی كه این اسم را نشناسد، خدا را نشناخته است؛ چنانكه اگر كسی اسماء الحسنی را نشناسد، خدا را نشناخته است».

ص: 169


1- بحارالأنوار،ج47،ص100،ص120
2- صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت،ص36

صفات فعلی خداوند متعال به وسیلۀ اسماءالحسنی ظهور پیدا می کند و جمیع آن ها متعلق به خداست با آن كه ذات مقدس هم نیستند و قهراً حادث و مخلوق خداوند می باشند. با این قاعده آن اسماء نیكو، خدا نما هستند، نه غیر نما و از خود گزارشی ندارند؛ زیرا اسم، مسمی و موصوف نما می باشد كه در كتاب حق تعالی از آن ها خبر داده )و لله الاسماء الحسنی).

ایشان در صفحۀ 33 می نویسد:

«امام اسم تكوینی «الولی»، «الحاكم»، «الهادی»، «العادل»، «العالم»، «القادر» است».

حال، این قدرت خاص حق تعالی در كجا و به وسیلۀ چه كسی جلوه نموده است، آیا جز حضرات معصومین (علیهم السلام) كسی دیگر می تواند چنین قابلیتی داشته باشد و اینگونه مثل حضرت امیر (علیه السلام) ادعا کند که:

«أنَا قُدرَةُ اللهِ عزَّ و جَلَّ». (1)

«من قدرت خدای عز و جل هستم».

بنابراین، وقتی حق تعالی می خواهد از خودش در جمیع عوالم هستی چیزی نشان بدهد و به وجود بیاورد و یا فیضی برساند، توسط قدرت خودش (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) بروز می دهد. حضرت امام كاظم (علیه السلام) فرمودند:

«فَبِهِمْ تَظْهَرُ (یظهَرُ) قُدْرَتُه» (2)

«خداوند متعال به سبب آن ها (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) قدرت خود را آشكار كرد».

ص: 170


1- بحارالانوارج26،ص6.
2- بحارالأنوار،ج35،ص28 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 11،ص32

در جای دیگر کتاب می نویسند:

«ذوات مقدس چهارده معصوم (علیهم السلام)، اسماء تكوینی الهی هستند».

همان طور كه اسمائی مثل الخالق، المعزّ، المذّل به اسم القادر و همۀ اسماء به اسم الله و لا اله الا هو منتهی می گردند و به آن وابسته و تحت آن اسم قرار دارند، اسماء تكوینی، به حضرت محمّد و خاندانش (علیهم السلام) وابسته است؛ یعنی در وجود آن ها قرار دارند و همۀ آن اسماء تكوینی، ظهور صفت و كمالی از كمالات آن ذات که مستجمع جمیع صفات كمالی است، می باشند و اسم اعظم و اكبر تكوینی بر آن دلالت دارد و وابسته به آن اسم اند. (1)

در صفحۀ 34 در توضیح اسم "القادر" می نویسند:

«اسم القادر جامع مفاد اسم الخالق، الرازق، الممیت، الشافی و اسامی شریف دیگر است و با اسم العالم جامع مفاد السمیع و البصیر و الخبیر است».

در روایتی آمده است كه گروهی خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) بودند، یكی از آنان عرض كرد: «به من یك آیه (نشانه و قدرت) از زمین نشان بدهید». دیگری هم نشان و قدرتی از آسمان خواست.

حضرت درخواست هر دو را اجابت كردند. امر امامت به زمین و آسمان صادر شد و چگونگی اطاعت زمین و آن ها آسمان را از امام (علیه السلام) مشاهده كردند. سپس امام (علیه السلام) فرمودند:

(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون) (2)

ص: 171


1- امامت و مهدویت،ص35 و 36.
2- سورۀ مبارکۀ یاسین آیۀ شریفۀ 82

«همانا امر او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، همین که بگوید: باش، پس می شود»

«اگر بخواهم، آسمان را بر زمین می كشانم» (1)

حقیقت این قدرت، متعلق و مختص به خداوند متعال است كه هیچ گونه عجزی در او راه ندارد. در روایتی آمده است كه حضرتش فرمودند:

«إِنَّ الله أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِید وَ لَوْ شِئْنَا أَنْ نَسُوقَ الْأَرْضَ بِأَزِمَّتِهَا لَسُقْنَاهَا» (2)

«خداوند ما را بر هر چه بخواهیم توانا فرموده و اگر بخواهیم زمین را به هر سو می كشانیم».

در سیطرۀ چنین قدرتی هیچ ذره ای از عالم هستی از این امر مستثنی نیست و همۀ موجودات تحت اراده امام (علیه السلام) در جنب و جوش می باشد. حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«كُلُ شَی ءٍ خَلَقَهُ الله مِنْ طَیرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَی ءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِن ابْنِ آدَم» (3)

«آنچه خداوند متعال خلق نموده از چرنده و پرنده و دیگر موجودات، همه برای ما از فرزندان آدم، فرمان بردار تر اند.»

دایرۀ توانایی امام (علیه السلام) آن چنان وسیع است که حتا به افاضۀ قدرت به دست یاران خاص حضرات معصومین (علیهم السلام) قابل اجراست.

لازم است در اینجا داستانی حیرت انگیز از سپه سالارِ حیدرِ صَفدر؛ یعنی جناب

ص: 172


1- اثبات ولایت،ص204، به نقل از مدینة المعاجز،ص417.
2- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج5،ص32 -بحار الأنوار،ج46،ص240 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج 19،ص166
3- الکافی،ج1،ص471

مالک اشتر را بخوانیم. نقل است که ایشان یک روز به صورت عمروعاص و روز دیگر به صورت یزید و روز سوم به صورت معاویه درآمد و به لشکریان معاویه فرمان داد؛ آن ها نیز اطاعت کردند».

ابن شهرآشوب از قول سهل بن حُنَیف (که جلالت و کمال او بین علما اتّفاقی است) داستان را چنین نقل کرده است:

«هنگامی که معاویه (در جنگ صفّین) نهر فرات را تصرّف کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر فرمان دادند که برود و به لشکریان معاویه که اطراف نهر فرات بودند بگوید كه ای جماعت، علی (علیه السلام) می فرماید که از اطراف آب دور شوید. مالك اشتر هم رفت و گفت. پس همه رفتند. آن گاه جمعی از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شریعه شدند و هرچه خواستند آب برداشتند. خبربه معاویه رسید. مأمورانش را احضار کرد و گفت: چرا گذاشتید اصحاب علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) آب بردارند؟ آن ها گفتند: عمروعاص آمد و گفت که معاویه شما را امر می کند كه از اطراف آب دور شوید! ما نیز اطاعت کردیم. معاویه عمروعاص را خواست و گفت: چرا اجازه دادی آب بردارند؟ عمروعاص گفت: دروغ است. من نگفتم.

روز دوم شد. معاویه حجل بن عتّاب را همراه با 5000، نفر مأمور شریعه فرات کرد. باز، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) مثل روز اوّل به مالک دستور دادند. وی چنان کرد و اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفتند و آب برداشتند. خبر به معاویه رسید. حجل را خواست و از او سؤال کرد. او گفت: «پسرت یزید آمد و از جانب تو به ما گفت چنین کنیم! ما نیز اطاعت کردیم». چون معاویه این مطلب را به یزید

ص: 173

گفت، یزید انکار کرد. معاویه گفت: فردا هر کس آمد، اگر چه خودم باشم، قبول نکن تا آن که انگشتر مرا بگیری.

روز سوم هم مانند روز اوّل و دوم، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مالک اشتر را مأمور کردند. مالک رفت و دستور را گفت. حجل دید که خود معاویه آمده و انگشترش را به او می دهد! پس مأموران معاویه این دفعه هم از اطراف آب دور شدند و اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) آب برداشتند.

خبر که به معاویه رسید، حجل را خواست. حجل گفت: خودت آمدی. این انگشتر توست که به من دادی! معاویه دست بر دست خود زد و گفت: این از عجایب علیّ بن ابی طالب است». (1)

نظیر چنین قدرتی از اصحاب ائمه برای یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز نقل شده است. از جمله آن که امام باقر (علیه السلام) در رابطه با خصوصیات اصحاب ایشان در وقت ظهور می فرمایند:

«لَیسَ مِنْ شَی ءٍ إِلَّا وَ هُوَ مُطِیعٌ لَهُم» (2)

«هیچ چیزی نیست؛ مگر مطیع آنان باشد».

باری در هر زمان، اسم القادر در وجود مبارک امام همان زمان (علیه السلام) به اذن و عطاء

ص: 174


1- مناقب،ج2،ص332؛ بحارالأنوار،ج42،ص35
2- اثبات الهداة ج6،ص450

خداوند متجلی می گردد. كلمۀ العالِم نیز همین گونه است كه هیچ گونه جهل و نادانی در شخص عالم به علم حقیقی (امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) وجود ندارد. سراسر وجود امام، دانایی و علم است كه هیچ ذره ای در ممكنات از ایشان مخفی نمی ماند. ایشان به تمام و كمالِ علم رسیده است؛ در صورتی كه تمامی قدرت ها و علوم سایر مخلوقات به عجز و جهل ممزوج است.

چنانكه دانستیم، افعال حق تعالی به وسیلۀ اسمش كه مظهر و نمایان گر خودش است، انجام می گیرد. یکی از تجلیات اسم تکوینی مبارک القادر، در جنگ خیبر بود كه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) آن درب با عظمت را همچون كاهی روی دست گرفتند و لشكر اسلام، دسته دسته از روی آن حركت كردند و به آن طرف خندق رسیدند.

صاحب کتاب امامت و مهدویت، دربارۀ ظهور اسماء الحسنی، می فرمایند:

«دوران ظهور امام زمان (علیه السلام) زمان فعلیت یافتن شئون و ابعاد امامت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. تجلّی ایشان از دیگر ائمۀ اطهار (علیهم السلام) بیشتر خواهد بود و اسماء حسنی الهی؛ هم چون الوالی، العادل، الحاكم، السلطان، المنتقم، المبیر، القاهر، الظاهر و...، به طور بی سابقه ای متجلی خواهند شد. به عبارت دیگر، آن حضرت نظیر این اسماء (یعنی محل ظهور و تجلی آن ها)، كارگزار و عامل خداوند متعال خواهد بود و مقام خلیفة اللهی او در این ابعاد، ظهور عملی و فعلی خواهد یافت». (1)

در بخش دیگر از این كتاب آمده است:

«اطلاق برخی از اسماء حسنی بر برخی از عباد (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) به لحاظ افعالی كه از عبد طبق این قدرت ولایت صادر شود با وجود قرینۀ

ص: 175


1- امامت و مهدویت،ص106.

حالی یا مقالی كه نحوۀ اطلاق آن اسم و اتّصاف ذات به طور مستقل از مبدأ آن، معلوم می سازد جایز است و غلو نیست».

ایشان دربارۀ تفویض می فرمایند:

«تفویض كه دربارۀ ائمۀ اطهار (علیهم السلام) در روایات نفی شده است، این است كه به طور كلی، امر خلق و رزق و سایر امور، از جانب خداوند به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) واگذار شده و خدا را در آن، مشیت، تصرف، دخالت، قضا، قدر و تدبیری نیست كه این عقیده نیز شرک و منافی با توحید است». اما [به عنوان] واسطه بودن در انفاذ مشیت الهی و امر خلق و رزق و شفای مرضی، شرک نیست كه واسطه بودن و وسیله گشتن واسطه نیز، كار خدا و به اذن وی می باشد».

احیاء، اماته، خلق و رزق

ایشان در جای دیگری می فرماید: «مطلبی كه نیازمند تذكر است این است كه افعال الهی؛ مثل خلق، رزق، اماته، احیاء و سایر افعالی كه اسمای حسنی بر ظهور و فعلیت آن ها دلالت دارند، گاهی به واسطه یا وسایطی انجام می گیرند که در این صورت به واسطه نیز مستند می شوند و منافی با توحید نیستند. یكی از آن وسایل و مأمورین كه موظف اند به اذن حق، افعال الهی را به انجام برسانند، ملائكه هستند؛ اما همۀ ملائکه تحت فرماندهی امامِ هر زمانی می باشند».

در قرآن کریم این مطلب به خوبی بیان شده كه این آیات شریفه دلالت بر واسطه های فعل خداوند دارند:

(الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ) (1)

ص: 176


1- سورۀ نحل آیۀ 32

«آنان كه فرشتگان پاكیزه قبض روحشان می کنند».

(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ) (1)

«فرشتگان جان آن ها را می گیرند».

(فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً) (2)

«قسم به فرشتگانی كه به فرمان حق، به تدبیر نظام خلق می كوشند».

(فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرا) (3)

«قسم به فرشتگانی كه كار جهان را قسمت می كنند».

(یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فی یوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ) (4)

«كارهای عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می كند. باز حقایق را به سوی خود بالا می برد...».

این که فرشتگان عهده دار ادارۀ تمام سازمان كائنات، به طور غیر مستقل؛ یعنی به اذن حق تعالی هستند و طبق قضا و قدر الهی و به عنوان مأموریت از جانب خداوند متعال و عامل اجرای ادارۀ حق و وسیله و واسطه باشند؛ مانند ملائكه مقسمات و مدبّرات، شرک و غلو یا منافی با توحید نیست؛ اما چون با بسیاری از آیات قرآن و احادیث منافات دارد، قبول آن در حق نبی و ولی، دلیل قاطعی احتااج دارد كه قرینه به صرف آیات و روایات مزبور از ظواهرشان باشد. بله، به طور موجبۀ جزئیه این مقام برای ملائكه و بشر ثابت است و شكی در آن نیست.

ولایت استقلال، اختیار رتق و فتق، تدبیر كائنات، امر، خلق، رزق، میراندن، زنده

ص: 177


1- سورۀ نحل آیۀ 28
2- سورۀ نازعات آیۀ 5
3- سورۀ ذاریات آیۀ 4
4- سورۀ سجدة آیۀ 5

كردن، امساک، حفظ كرات و آسمان ها و زمین و ادارۀ شهود وجودی عالم امكان، همه و همه مخصوص ذات بی زوال یگانۀ خدای سبحان است و شریکی برای او نیست. (1) اما واسطه بودن در انفاذ مشیت الهی، امر خلق و رزق و شفای مرضی، شرک نیست. (2)

در صفحه 66 می فرمایند: ائمۀ اطهار (علیهم السلام) به اذن الله و به قضا و قدر حق، عامل ارادة الله و به حول و قوه و مشیت او فعلی را كه به او مستند شود انجام دهند و چنین اموری با توحید منافات ندارد و عین سریان مشیت الله و جریان و نفوذ ارادة الله است كه به هر نحوی بخواهد، امر خود را اجرا کرده و كسی مانع از ارادۀ او نمی شود. (3)

در صفحات بعد می نویسند: قدرت و ولایت ذوات مقدس اهل البیت (علیهم السلام) به نحو غیرمستقل و به اذن الله و بر حسب نظام متقن الهی بر اماته، احیاء، شفای بیماران، خلق، رزق و تصرف در اكوان، نه به عنوان ادارۀ امور و خلق و سازمان دادن كائنات؛ بلكه طبق حكم مصالح عارضی و ثانوی در داخل این سازمان شرک یا غلو یا تفویض نیست؛ بلكه عطای این قدرت به برخی از بندگان (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) طبق حكمت، لازم است.

شایان ذکر است صاحب کتاب امامت و مهدویت جناب آقای صافی گلپایگانی خلق كردن از عدم را مختص به حق تعالی دانسته و خلق نمودن از ماده و شكل و موجودیت بخشیدن به آن را در حیطۀ قدرت ذوات مقدس اهل البیت باور داشته،

ص: 178


1- امامت و مهدویت،ص55.
2- امامت و مهدویت،ص65.
3- امامت ومهدویت،ص66

می نویسند:

«بر حسب ظواهر آیات و احادیث، خلق مجردات و ارواح و مادیات و اجسام، از عدم و بلاواسطه، فعل خداست (یعنی حق تعالی این کار را بدون واسطه انجام می دهد) و تمام این ها خلق او می باشند و فاعل و علّت حقیقی، فقط ذات بی زوال اوست و اطلاق علّت به معنای مؤثر در وجود خلق شیء، در حق كسی جز خداوند جایز نیست. اما خلق چیزی از ماده؛ مثل صورت پرنده از گل (داستان حضرت عیسی (علیه السلام)) یا زنده شدن شیر از صورت پرده (داستان حضرت امام رضا (علیه السلام))، به اذن خداوند و طبق مصالح ثانوی و عارضی، جایز است و واقع نیز شده است». (1)

علامه نمازی در صفحه 265 کتاب اثبات ولایت می فرمایند:

«مراد ما از ولایت تکوینی-که آن را برای پیغمبر و ائمّه هدی از جانب پروردگار، ثابت می دانیم-آن است که ایشان بر تمام موجودات و کائنات و ممکنات، دانا، بینا، توانا و نافذ الإراده اند. درواقع ولایت تکوینی عبارت است از مسخر بودن کائنات در تحت اراده و مشیت ایشان به حول و قوۀ الهی. امّا باید دانست که این بزرگواران چیزی را از عدمِ صِرف خلق نمی کنند، خلق از عدم صِرف (که خلقِ ابداع و اختراع است)، مخصوص خداوند متعال است...؛ بلکه برای خلق هر پدیده ای از چیزی و از مادّه ای استفاده می کنند».

مرجع عالیقدر مرحوم آقای خویی درباره ولایت تکوینی می فرماید:

«همانطور که از اخبار آشکار می شود شبهه ای در ولایت ایشان بر تمام مخلوقات نیست. ایشان واسطه در ایجاد هستند و عالم وجود بخاطر ایشان

ص: 179


1- امامت و ولایت،ص179

تحقق یافته است. ایشان سبب در خلقتند؛ زیرا اگر ایشان نبودند خداوند هیچ کس را خلق نمی کرد. ایشان واسطه در افاضه، بلکه در طول ولایت خداوند دارای ولایت تکوینیه هستند. این ولایت همانند ولایت خداوند در خلق و ایجاد است...» (1)

امام باقر (علیه السلام):

«جَعَلَ وَلاَيَتَنَا وَلاَيَتَهُ» (2)

«(خداوند) ولايت ما را ولايت خود قرار داده است»

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

«أنا الذی ولایتی ولایت الله» (3)

«من کسی هستم که ولایت من همان ولایت خداست»

مرجع عالیقدر جناب آقای وحید خراسانی نیز می فرماید:

«در این دعای شریف(عهد)، دو اسم مبارک «حی و قیوم» وارد شده و آیه شریفه (وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ)؛«و رخساره ها برای خداوند حی قیوم فرو می افتد» دلیل بر عظمت این دو اسم است. همچنین در این دعا به [وسیلۀ] اسمی که اولین و آخرین، به آن اسم به صلاح نائل می شوند و به [وسیلۀ] اسمی که آسمان ها و زمین به آن روشن است؛ (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) از خداوند درخواست می شود. این دعا مجموعه ای است از اسماء ذات و صفات و افعال خداوند متعال و جزء اعظم آن اسم مقدس

ص: 180


1- مصباح الفقاهه، ج3، ص289.
2- الکافی، ج1، ص146.
3- ولایت کلیه،ص128.

«حی» است که موجب حیات قلوب است. ارتباط حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این اسم از تفسیر آیۀ شریفه استفاده می شود که فرمود: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)؛ بدانید همانا خداوند زمین را پس از مرگ آن زنده می کند و این آیۀ کریمه به ظهور آن حضرت تفسیر شده است. و جملۀ «أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ» در این دعا بیانگر این رابطه است و ابتدای دعا به «اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ» است که ارتباط امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این اسم[اسم نور] از تفسیر آیات (أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها) و (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء) استفاده می شود. (1)

دیدگاه علامه میرجهانی

علامۀ بزرگوار، میرجهانی، در این زمینه، دیدگاه خاصی دارند. وی عُمری را در عبادت و زهد سپری نمود و همتش كسب و نشر معرفت به نورانیت و اثبات ولایت تكوینی بوده و از جمله كسانی بود كه چندین بار سعادت تشرّف به حضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نصیبش گشته و مرجع نامی جهان اسلام، سید ابوالحسن اصفهانی، به جهت اطمینانی كه به ایشان داشتند، مأموریت های مالی را به وی می سپردند. تقدس و تقوی ایشان برای اهل علم روشن و هویداست. چنین شخصیتی در كتاب ولایت مطلقه می فرمایند:

«در معنای حدیثی که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«أَنَا أُحْیی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی» (2)

«به اذن پروردگارم زنده می كنم و می میرانم».

ص: 181


1- اقتباس از مقدمه در اصول دین
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص287 -بحار الأنوار،ج26،ص6 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1،ص40.

دو وجه احتمال داده شده و هر دو صحیح است:

نخست آن كه منظور حضرت از این كلام این بوده كه من هر گاه بخواهم، می توانم به فرمان خدا، مرده را زنده كنم و زنده را بمیرانم. این معنا در میان مسلمانان جای تردید و انكار ندارد. بعضی از انبیا به نصّ قرآن به اذن و اراده خدا، مرده را زنده كرده ا ند؛ زیرا از لوازم نبوّت و ولایت، بروز و ظهور معجزه هایی به دست ایشان است.

دوم اینكه به طور كلی، امر احیاء و اماته به اذن پروردگار عزّوجلّ، به دست ائمۀ اطهار (علیهم السلام) انجام می گیرد، این وجه نیز سزاوار توقف نیست.

در اخبار بسیاری وارد شده كه اسرافیل، فرشتۀ موكّل زنده كردن مردگان است و عزرائیل، فرشته موكّل ارواح و میراندن است.

در درستی این كلام شكّی راه ندارد؛ چنان اگر اسرافیل بگوید: «من مرده را زنده می كنم». و عزرائیل هم بگوید: «من زنده را می میرانم». از آن ها پذیرفته می شود و كسی هم از مسلمانان این را انكار نمی كند و می گویند: «این ها، دو حامل امر خدا هستند و از خود استقلالی در زنده كردن و میراندن ندارند».

پس چگونه عده ای مقام ولایت كلّیه ای كه در آن، فرشتگان و همۀ موجودات تحت امر ائمۀ اطهار (علیهم السلام) هستند و خدا ملائک را خدّام ایشان قرار داده، احیاء و اماته را از ایشان انكار می كنند؟!

با اینكه اهل بیت (علیهم السلام) به اذن خدای تعالی و به امر و فرمان او این قدرت را ابراز می كنند و هیچ ادعای استقلالی هم نكرده اند؛ پس چرا ذوات مقدس اهل البیت را كه بندگان گرامی شده ای هستند، در گفتار برخدا سبقت نمی گیرند(لَا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ

ص: 182

وَهُم بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ) (1) و هرچه انجام می دهند به امر و فرمان خداست، ازاین قدرت و مقام دور می بینند؟

بدیهی است كه انكار و تردید و تكذیب این امر در اثر كوتاهی فهم و قصور عقل و ادراک معرفت عظمت حق تعالی است؛ زیرا كه انسان می خواهد این امر را به فهم كوتاه و اندیشه خود مقایسه كند و لذا در جهل پهناوری گرفتار می شود كه از معرفت مقامات آل محمّد (صلی الله علیه و آله) دور می گردد؛ به گونه ای كه برخی راه افراط را می پیماند و برخی دیگر گرفتار تفریط می گردند. گروهی در حق آل محمّد (صلی الله علیه و آله) غلو می كنند و ایشان را به خدایی می ستایند و گروهی دیگر اینان را از مرتبه ای كه خدا به ایشان عنایت فرموده فرو می آورند و با بشر عادی برابر می دانند.

بدبختی و تأسف این جاست كه این گونه اوصاف در حق فرشتگان بسیار شنیده شده و انكار شدنی هم نیست و نسبت غلو هم به قائلان آن هم داده نمی شود؛ در صورتی كه همۀ فرشتگان، تحت ولایت تکوینی محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) هستند. بسیار جای تعجّب است كه برخی، این اوصاف آل محمّد (علیهم السلام) را انكار کرده، می گویند:

«این گونه روایات مجعول و ضعیف هستند و به راویان آن ها تهمت غلو می زنند و آن ها را غالی می دانند».

اكنون برای تأیید این مطلب كه در حق فرشتگان مطالبی بلند گفته شده، حدیثی را از كتاب عقاب الاعمال شیخ صدوق نقل می كنیم. در این كتاب آمده است که حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«به راستی كه خدای عزّوجلّ امر را به یكی از فرشتگان واگذار كرد. پس

ص: 183


1- آیه قرآن و زیارت جامعه

آن فرشته هفت آسمان و هفت زمین و اشیاء را آفرید. وقتی دید آن ها مطیع و منقاد او شدند، به خود بالید و گفت که مانند من كیست؟

خدای عزّوجلّ آتش كوچكی را از آتشی كه از جنس او بود، برای او فرستاد و فرمود که این آتش كوچک چیست؟ آن فرشته گفت که آتشی مانند مورچه است! پس آن آتش به سوی او رو آورد با همۀ آنچه آفرید تا به او رسید به علت عُجبی كه اظهار نمود». (1)

بنابراین آنجا که می گوییم خداوند کارهای خود را به ایشان واگذار کرده، مراد این است که ائمۀ اطهار (علیهم السلام) مظاهر صفات خدا و مصادر افعال او هستند.

پس در حقیقت، صفات و افعال، همیشه مخصوص خدا بوده و هست و ذات اقدس او در صفات و افعال، یكتاست و احدی از آحاد كائنات در آن شریک نیستند؛ ولی خداوند، صفات و افعال خودش را به دست هر كس كه می خواهد ظاهر می كند و هیچ رخنه ای هم در توحید و یگانگی او در ذات و صفات و افعال پیدا نمی شود؛ چراكه ظهور صفات و افعال به امر و فرمان خداوند متعال است، پس چه مانعی از بیان این جمله است؟ همۀ احوال و افعال و معجزاتی كه از ائمۀ اطهار صادر می شود، فعل و امر خداوند است.

مگر نه این است كه اعتقاد اهل علم این است كه مؤثری در عالم هستی غیر از خدا نیست؛ پس از ایشان می پرسیم كه آیا این اسباب گوناگون كه این همه آثار از آنها ظاهر می شود، شریک های خدا هستند و همه را به آنها واگذار کرده است؟

هر پاسخی دربارۀ آنها (اسباب) داده شود، در حق محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) و انبیاء و اوصیاء نیز پاسخ، همان خواهد بود؛ زیرا در ظهور آثار و اظهار آنها هیچ فرقی در

ص: 184


1- ثواب الاعمال،ص224 - محاسن برقی،ص123 - بحارالأنوار،ج72،ص317،،ح27.

میان آن اسباب و بین محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) در كلیات و جزئیات نیست. اگر شرک و تفویض در كلیات جایز نیست، در جزئیات هم همین طور است و همچنان كه خدا در كلیات شریک ندارد، در جزئیات هم شریک ندارد.

ای كاش می دانستیم كه منكران به كدام تأویل، فرمودۀ خدای تعالی را در حق فرشتگان و مدبرات امر تأیید می كنند، به نحوی كه شرک و تفویض لازم نیاید تا آن تأویل در حق محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) جاری شود؟! حال آن كه فرشتگان خدمت گزاران آل محمّد (علیهم السلام) هستند.

آنان در حق اسرافیل می پذیرند كه صاحب نفخۀ حیات است و مرده ها را زنده می كند و عزرائیل قابض ارواح است و زنده ها را می میراند و جبرئیل شدید القوی و صاحب قدرت است كه اعمال عجیبه از او بروز و ظهور می كند كه شهرهای لوط را تا طبقۀ هفتم از جا كنده و آنها را واژگون كرده است. یا میكائیل، فرشتۀ موكلِ روزی خلایق است؛ در صورتی كه این ها خود، تحت امر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) هستند. اگر گفته شود كه این بزرگواران به امر خدا تدبیر امور می كنند بر آن ها گران می آید! خدا معرفت و انصاف دهد.

بیشتر جملات و فرازهای حدیث شریف معرفت به نورانیت یا دارای تواتر لفظی است یا تواتر معنوی و یا به سر حدّ استفاضه رسیده و جای اشكال و تردیدی در پذیرش آنها نیست و برای خواننده و شنونده هیچ ایجاد وحشتی نمی كند؛ مگر چند فقره از آن كه در نظر اشخاص كوته نظر و سطحی نگر غریب می آید و به ردّ و انكار آن مبادرت می ورزند و رایحۀ غلوّ از آن استشمام می نمایند.

حال آن كه اگر با عقل سلیم موازنه گردد و با دقت بسنجیم، درمی یابیم که هیچ گونه غلوّی نیست؛ بلكه عین حق و حقیقت است. وقتی آنها را به محكمات آیات

ص: 185

قرآنی یا اخبار نبوی و احادیث مُحكمۀ ائمۀ اطهار (علیهم السلام) عرضه می كنیم جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند.

بر فرض اگر برای این دسته از افراد در فهمیدن مفاد آنها چنین ملكه ای نباشد باید بگویند از متشابهات است و تأویل آنها با راسخان در علم، یعنی محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) است و ایشان به این مقصود، داناتر از دیگران هستند. از این رو، شایسته است چنین افرادی در رد و قبول آن دسته از روایات، ساكت و متوقّف باشند تا روزی فرارسد كه بر وفق مقتضی، پرده از روی آن برداشته شود.

(عَلِمَهُ الَّذینَ یسْتَنْبِطُونَه) (1)

«به یقین کسانی از آنان که اهل تحقیق اند، به حقیقت آن پی می برند».

مرحوم علامه میرجهانی در ادامه این مبحث صفحۀ 216 کتاب ولایت تکوینی، نتیجۀ زحمات و تحقیقات چندین سالۀ خویش را كه حاكی از اعتقادش است چنین ابراز می دارد:

«خدای تعالی به فضل خود، ائمه (علیهم السلام) را باب فضل خود و باب افاضات علم، خلق و روزی، زنده كردن و میراندن خود قرار داده است».

ایشان در صفحۀ 43 می نویسند:

«پس هیچ جای تشویش و تزلزل و انكار نیست كه گفته شود: این صفات مخصوص خداوند متعال است و برای غیر او صلاحیت ندارد؛ زیرا كه مدلول این گونه اخبار و احادیث این نیست كه ایشان را خدا و یا شریک او بدانیم».

ایشان در همین كتاب ولایت كلیه می نویسند:

ص: 186


1- سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ شریفۀ 83.

«واژۀ ولایت به معنای سلطنت و مُلک اطلاق می گردد و به معنای متولی امور و تدبیر نیز می باشد و اگر قدرت و تدبیر در شخص والی (امام (علیه السلام)) كه متصرف در جمیع اشیاء است جمع نگردد، این شخص را والی و صاحب ولایت نمی دانند كه این ولایت (خاصه) مخصوص باری تعالی است كه از ناحیۀ حق تعالی این تولیت سلطنت، نظارت، تدبیر و تربیت و هر چیزی كه در جمیع كائنات موجود باشد، به قائم مقام خود (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) عطا می شود كه به نام ولایت مطلقه و كلیه نام گذاری می شود».

دیدگاه شیخ طبرسی

عالم بزرگوار، شیخ طبرسی، در كتاب شریف الاحتجاج، در جلد اول، در صفحۀ 244، با روایتی بسیار واضح از این اسرار پرده برمی دارد. با كمترین تأمل و تعمق به وسیلۀ فهم این روایت، مجموعۀ گفتار و مطالب این كتاب قابل هضم و حل می گردد.

ایشان در روایت مفصّلی سؤالات زندیقی كه ادعای تناقص در قرآن داشت را، آورده اند. وی ابتدا سه آیه را مطرح می كنند كه خداوند متعال می فرماید:

(الله یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها) (1)

«خداست كه وقت مرگ، ارواح خلق را برمی گیرد».

(قُلْ یتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُم) (2)

«بگو به آن ها كه فرشتۀ مرگ، قبض روح شما را قبض می کند و جان شما را خواهد گرفت».

در آیۀ شریفۀ سوم می فرمایند:

ص: 187


1- سورۀ مبارکۀ زمر آیۀ شریفۀ 42.
2- سورۀ مبارکۀ سجدة آیۀ شریفۀ 11.

(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یفَرِّطُون) (1)

«رسولان ما او را می میرانند و در قبض روح، هرگز کوتاهی نخواهندكرد»

آنگاه می گویند:

«آن زندیق از حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، پرسید که چگونه خداوند در یک آیه، قبض روح را به خودش نسبت می دهد و در آیۀ دیگر به ملک الموت و در آیۀ دیگر به ملائكه؟ حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، در پاسخ او فرمودند که شأن ذات مقدس پروردگار بیشتر، از آن است كه خودش در امر قبض روح مردم مباشرت بفرماید؛ چون ملائكه و مرسلین به امر پروردگار عمل می كنند، فعل آنان، فعل خداست. ایشان برگزیدگان و سفیران بین خدا و خلقند؛ چنان كه در قرآن كریم فرمودند:

(الله یصْطَفی مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاس) (2)

«خدا از میان فرشتگان و مردم فرستادگانی را انتخاب می فرماید».

پس كسی كه مطیع حق باشد، ملائكۀ رحمت، روح او را قبض می كنند و كسی كه اهل معصیت باشد، ملائكۀ عذاب روح او را قبض می كنند. ملک الموت هم ملائكۀ رحمت و ملائكۀ غضب دارد كه مأمور انجام فرمان ها و اوامر او هستند و به امر او كار می كنند. فعل آنان فعل ملک الموت است و صحیح است كه هر چه آنان انجام دهند به ملک الموت نسبت دهند. همچنین فعل ملک الموت، فعل خداوند متعال است و خداوند است که هر كه را به دست هر كس بخواهد می میراند و عطا و بخشش می كند و ثواب می دهد یا عذاب و منع فیض می فرماید. فعل اُمنا

ص: 188


1- سورۀ مبارکۀ انعام آیۀ شریفۀ 61.
2- سورۀ مبارکۀ حج آیۀ شریفۀ 75.

و اصفیای پروردگار، فعل حضرت باری تعالی است؛ چنان كه در قرآن به آنان خطاب می فرماید:

(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ الله) (1)

«نمی خواهید، مگر آنچه را خداوند بخواهد».

(وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ الله رَمى) (2)

«هنگامی كه تیر (سنگ ریزه) افكندی، تو تیر نیافكندی؛ بلکه خدا تیر افكند».

خداوند فعل پیامبر (صلی الله علیه و آله) خود را، فعل خود نامید. خداوند خواست كه استیلا و اقتدار برگزیدگان و امنای خود را بر جمیع مخلوقات به آن قدرت و توانایی كه خداوند به آنان مرحمت فرموده، بفهماند و نیز به خلق خود بفهماند كه فعل آنان، فعل خداست». (3)

در صحت این گونه مطالب، روایتی از جناب جابر نقل شده که می گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز طائف با علی بن ابی طالب (علیه السلام) پنهان سخن می گفت و سخنش را طولانی کرد. پس ناخشنودی را در چهرۀ مردانی مشاهده کرد. سپس گفتند پیامبر سخنش را امروز طولانی ساخته است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

ص: 189


1- سورۀ مبارکۀ انسان آیۀ شریفۀ 30.
2- سورۀ مبارکۀ انفال آیۀ شریفۀ 17 -البته نسبت دادن فعل نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) به خداوند متعال در آیۀ شریفه، اثبات اعجاز پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) است و مطرح نمودن آن در آیۀ فوق مسئلۀ معجزه را می رساند ولیكن مغایرت با فرموده و نظریۀ جناب شیخ طبرسی ندارد.
3- سائلی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: خداوند رنج کارها را خودش متحمل شود؟ امام فرمود: او برتر از این است که زحمت کارها را بتصدی خود به دوش کشد زيرا اين طرز عمل شأن مخلوق است که انجام کارها برای او بدون تصدی و زحمت ممکن نيست ولی خدا مقامش عاليست، اراده و خاستش نافذ است، آن چه خواهد انجام دهد. الکافی، ج1، ص83.

«مَا أَنَا انْتَجَيْتُهُ بَلِ اللَّهُ انْتَجَاهُ.» (1)

«من با او پنهانی سخن نگفتم؛ بلکه خداوند والا با او سخن پنهانی گفت.»

آنگاه حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، در ادامۀ سخن به زندیق خطاب فرمود:

«اما آن که گفتی كه خداوند در قرآن مجید گاهی از خویش تعبیر انفرادی فرموده:(أنا و هو)؛ (یعنی من و او) و گاهی به جمع تعبیر فرموده: مثل(أنا و نحن و أنا عرضنا و خلقنا). بدان تعبیر انفرادی برای آن است كه وحدانیت و یگانگی خود را به خلق خود بفهماند؛ اما چون خداوند از افراد خلق خود برگزیدگانی دارد كه آنان را انتخاب فرموده و به امر و ارادۀ او كار می كنند، فعل آنان را فعل خود قرار داده، اطاعت آنان را مانند اطاعت خود بر تمام خلق واجب فرمود. افعال ایشان را در انجام مأموریت های پروردگار، افعال خود محسوب كرده و به خلق خود فهمانیده كه این برگزیدگان، دانای به غیب هستند؛ چنان كه در قرآن كریم فرموده:

(عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلى غَیبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول) (2)

«خداوند عالم به غیب است. احدی را بر غیب خود آگاه نسازد، مگر آن را كه از میان رسولان خود برای این مقام بپسندد».

اما آیۀ شریفه ای كه می فرماید:

(وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُون) (3)

«آنان به ما ظلم نكردند؛ بلكه به خودشان ظلم كردند».

خداوند متعال منزه است از آن كه مظلوم واقع شود؛ ولی برگزیدگان خلق را

ص: 190


1- بحارالانوار ج39 ص 156.
2- سورۀ مبارکۀ جن آیات شریفۀ 26 و 27.
3- سورۀ مبارکۀ بقرة آیۀ شریفۀ 57.

قرین خود قرار داده و با این كلام، عظمت و جلال آنان (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) را به خلق خود معرفی فرموده و ظلم بر آنان را ظلم بر خودش مقرر كرده است». (1)

موید این نظریه و احادیث گفتار زیبایی است از امام صادق (علیه السلام) که:

«ُ مَا كَانَ فِي الْقُرْآنِ أَنْزَلْنا وَ إِنَّا جَعَلْنَا وَ إِنَّا أُرْسِلْنا وَ إِنَّا أَوْحَيْنا فَهُوَ قَوْلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ الْمُخَوَّلِينَ فِي بَسَائِطِ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ وَ تُخُومِ الْأَرْضِ فَهُمْ نَحْن» (2)

«آنچه که در قرآن آمده است: نازل کردیم، قراردادیم، فرستاده شدیم، وحی کردیم پس آن قول انبیاء و فرستادگان روزی داده شده در ملکوت آسمانها و درون زمین است (بدان) که آنها مائیم.»

برای تأیید فرمایش حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، قرآن كریم می فرماید:

(مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ الله) (3)

«كسی كه رسول را اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده است».

در آیۀ دیگر فرموده است:

(إِنَّ الَّذینَ یبایعُونَكَ إِنَّما یبایعُونَ الله یدُ الله فَوْقَ أَیدیهِم) (4)

«کسانی كه با تو (رسول الله (صلی الله علیه و آله)) بیعت می كنند، با خداوند بیعت می كنند».

همین طور طبق روایات، غضب و رضای محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) غضب و رضای خداوند است. کلام پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) دربارۀ حضرت زهرا (علیها السلام) است که:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى الله» (5)

ص: 191


1- این روایت در بحارالأنوار،ج93،ص98 تا 112 نیز آمده است و فقراتی كه نقل شده در صفحات 109، 115، 117، و 121 آمده است.
2- الهدایه الکبری،ص444.
3- سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ شریفۀ 80.
4- سورۀ مبارکۀ فتح آیۀ شریفۀ 10.
5- بحارالأنوار،ج43،ص171.

«فاطمۀ پارۀ تن من است. هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است».

حال با دردست داشتن این نوع روایات اعتقاد پیدا می کنیم اگر كسی صفات پروردگار را برای مخلوقی اثبات و از خالق متعال كه پروردگار جهان است، سلب نماید، كافر است؛ بلكه سخن اینجاست كه خدای تعالی به اذن و عطای خویش، اسبابی را موكل رزق و مرگ و... قرار داده است كه همۀ آن اسباب، تحت فرماندهی مدیر عالم، به عطای خداوند، به دست امام هر زمانی می باشد كه در این باره روایات و نظریۀ بزرگان در دین را ارائه دادیم.

در مجموع معتقدات ما باید طبق گفتار نورانی اهل بیت (علیهم السلام) باشد نه از روی ذوق و محبت و بدون استناد به گفته معصومین (علیهم السلام)، زیرا تاکید امام صادق (علیه السلام) به شیعیانشان چنین دستورالعملی بوده است:

«لَا تَغُلُّوا، وَ لَا تَفَرَّقُوا، وَ لَا تَقُولُوا مَا لَا نَقُولُ، فَإِنَّكُمْ إِنْ قُلْتُمْ وَ قُلْنَا مِتُّمْ وَ مِتْنَا ثُمَّ بَعَثَكُمُ الله وَ بَعَثَنَا، فَكُنَّا حَیثُ یشَاءُ الله وَ كُنْتُم» (1)

«مبادا غلو و زیاده روى كنید و تفرقه بوجود نیاورید و آنچه ما نمیگوئیم شما نگوئید زیرا اگر شما آنچه ما نگفته ایم بگوئید و با این حال از دنیا بروید و ما نیز از دنیا برویم سپس ما و شما مبعوث شویم در این صورت ما را نخواهید دید».

دیدگاه علّامه محمّد تقی آملی

علامه محمّد تقی آملی نیز در شرح کتاب "العروة الوثقی"، بعد از حكم به نجاست غالی و بیان آن كه قائل به ربوبیت امام؛ مثل شخصی كه قائل به حلول

ص: 192


1- بحارالأنوار،ج25،ص269.

است، كافر و نجس است، می فرماید:

«اما اعتقاد به این كه امام (علیه السلام) مظهر قدرت و كمال خدایی و اسم اعظم اوست، اعتقادی به حق و سزاوار تصدیق است و شک و تردیدی در آن نیست و مؤمن به آن، مؤمن به حق است». (1)

دیدگاه دانشمند والا مقام، شیخ انصاری

نظریۀ شیخ انصاری در این باره چنین است:

«ولایت تكوینی عبارت است از مسخر بودن كائنات تحت اراده و مشیت ایشان (اهل بیت (علیهم السلام)) به حول و قوۀ الهی، چنان كه در زیارت حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می داریم: مَا شَی ءٌ مِنْهُ إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَب (2)؛ هیچ چیز از جانب خدا نیست، مگر آن كه سبب آن شما اهل بیت (علیهم السلام) هستید. نكتۀ مهم این که باید دانست صِرف اثبات صفتی برای مخلوق، موجب نمی شود كه این صفت از خالق متعال سلب گردد. برای آنكه می بینی درست است كه بگوییم: عزرائیل می میراند. میكائیل تقسیم رزق می كند و فلان شخص بخشش می نماید، با آن كه این صفات را به خداوند نیز نسبت می دهیم و می گوییم: خدا زنده می کند، میمیراند، خلق می كند و روزی می دهد. پس بین این دو صفت، تنافی نیست».

دیدگاه علّامه حائری خراسانی

عالم ارجمند، حائری خراسانی، در كتاب ”مدارك عروة الوثقی“ در معنای غالی می نویسد:

ص: 193


1- اثبات ولایت، ص 320.
2- المزار الكبیر،ص568 -بحار الأنوار،ج91،ص37؛ج99،ص93.

«غالی كسی است كه به ربوبیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا یكی از ائمۀ هدی: قائل شود. پس اگر آن حضرت (علیه السلام) را پروردگار قدیم ازلی بداند، كافر و نجس است. اگر به صانعی باری تعالی مثل خدا معتقد باشد، مشرک است و اگر به حلول و اتّحاد قائل گردد، باز هم كافر است».

اما اعتقاد به آن كه ائمۀ هدی: مظاهر اوصاف حق متعال هستند و زمام همۀ امور به دست آن هاست و امر دین و خلق و رزق به آنان تفویض شده و امثال این جملات، موجب كفر نمی شود، هر چند كه فرض شود این كلمات و اعتقاد خلاف واقع باشد. وانگهی می شود گفت كه برای این اعتقادات شواهد عقلی و نقلی وجود دارد كه ما آنان را اشرف خلایق می دانیم. پس این اعتقادات نه موجب كفر می شود و نه موجب فسق؛ زیرا غلو نیست و تمام اینها را بخشش و لطف و احسان خدایی می دانند كه:

(ذلِكَ فَضْلُ الله یؤْتیهِ مَنْ یشاء) (1)

دیدگاه علاّمه نمازی شاهرودی

در شأن و شخصیت مذهبی علامه نمازی شاهرودی همین بس كه مرجع عالیقدر مرحوم آقای مرعشی نجفی ایشان را «مجلسی» عصر حاضر می دانستند. وی مطالبی پیرامون احیاء، اماته، خلق، رزق را جمع آوری نموده و این عقیده را که در صفحات قبل آورده شده، مورد تایید ایشان است. وی در معنای ولایت تكوینی می نویسد:

«خداوند تمام مخلوقات خود را خلق نمود و قیوم و روزی دِه آن هاست و امر فرموده كه تحت فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ هدی: باشند. به عبارت دیگر خداوند همۀ مخلوقات را مسخرِ فرمان آنان قرار داده است. اگر هم

ص: 194


1- سورۀ مبارکۀ جمعة آیۀ شریفۀ 4 -سورۀ مبارکۀ مائدة آیۀ شریفۀ 54 -سورۀ مبارکۀ الحدید آیۀ شریفۀ 21.

امر خلق و رزق به پیامبر و امام نسبت داده شود، از دیدگاه ما به معنای تفویض نیست؛ بلكه به اذن پروردگار و به امر او و با حفظ سلطنت و خالقیت و رازقیت اوست.

نخست آن كه آن بزرگواران در وقت اعجاز، نماز می خواندند یا دعا می كردند. خداوند نیز دعای آنان را اجابت می فرمود و درخواست آنان را لطف می كرد. فاعل این معجزات كه با دست با كفایت آنان جاری گشته، خداوند متعال است.

دوم آنكه بزرگواران بدون نماز و دعا، با استفاده از آن توانایی و قدرتی كه خداوند به آنان مرحمت فرموده و ارادۀ نافذی كه در ممكنات به ایشان عنایت كرده به اذن پروردگار ارادۀ خود را اعمال می فرمودند. مثل اشارۀ حضرت امام رضا (علیه السلام) به عكس شیر درنده که در پی آن، تبدیل شد. این قضیه در مجلس هارون الرشید ملعون اتفاق افتاد. آن شیر، مرد جادوگر را بلعید».

علامه نمازی در ادامه می نویسد:

«اما در مورد خلق نمودن به اذن خدا به دست محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)، در آیات مربوط به حضرت عیسی (علیه السلام)، لفظ «خالق» بر «مخلوق» اطلاق شده است. بنابراین در بین خلق نیز خالق هایی مانند حضرت عیسی (علیه السلام) و... هستند. پس اگر خلق چیزی یا احیاء مرده ای را به اذن پروردگار به مخلوقی نسبت دهیم، كفر و شرک و غلو نیست؛ بلكه به دلیل آیات و روایات جایز است».

برای مثال در روایتی راجع به خلقت انسان در رحم مادر آمده است كه خداوند دو فرشتۀ خلّاق را به رحم مادر می فرستد و آن دو آنچه خداوند متعال بخواهد در

ص: 195

رحم ها خلق می كنند. امام معصوم (علیه السلام) می فرمایند:

«یبْعَثُ الله مَلَكَینِ خَلَّاقَینِ یخْلُقَانِ فِی الْأَرْحَامِ مَا یشَاءُ الله...» (1)

آن دو فرشته به اذن پروردگار (به آن نطفه) روح زندگی و بقا می دهند و برای او چشم، گوش، اعضا و جوارح درست می کنند؛ پس خداوند به آن دو ملک وحی می فرماید که مقدرات مرا برای او بنویسید». (2)

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«...ثُمَّ یبْعَثُ الله مَلَكَینِ خَلَّاقَینِ فَیقَالُ لَهُمَا اخْلُقَا كَمَا یرِیدُ الله...» (3)

«آنگاه كه نطفه چهل روز در رحم قرار گرفت و سپس چهل روز دیگر عَلقه (خون بسته) شد و بعد از آن چهل روز مضغه (مانند گوشت كوبیده) گشت، خداوند دو فرشته خلّاق را می فرستد كه به آنان گفته می شود خلق كنید آنچه را خداوند بخواهد؛ نر یا ماده. صورت او را نیز بكشید و اجل و روزی او را بنویسید».

آری در مقام خلیفةالله که همه تحت سیطرۀ قدرت و علم امام هستند، هیچ فرقی بین خدا و امام در تسلط بر کائنات نیست «لافرق بینک و بینها»؛ البته این سیطره به عطای خداوند متعال است، چنانکه علامه در صفحۀ 296 همین کتاب روایاتی را نقل می فرمایند:

«اَللّهُمَّ هذا مِنْکَ وَ مِنْ محمّدٍ صَلَّی الله عَلَیه وَ آلِه».

ص: 196


1- الکافی،ج6،ص14؛ (ط -دارالحدیث)،ج11،ص356 -الوافی،ج23،ص1282 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج21،ص24 -بحار الأنوار،ج57،ص344.
2- الکافی، كتاب عقیقه باب ابتدای خلقت. در این كتاب 6 روایت دیگر در این باره آمده است.
3- الکافی،ج6،ص16؛ (ط -دارالحدیث)،ج11،ص361 -الوافی،ج23،ص1285 -بحار الأنوار،ج57،ص364.

«خدایا، این غذا از جانب تو و از جانب محمّد (صلی الله علیه و آله) است».

علّامه کراجکی هم در کتاب شریف کنزالفوائد نقل کرده اند که روزی، ابوحنیفه با امام صادق (علیه السلام) غذا می خورد. چون امام از غذا خوردن فارغ شدند، فرمودند:

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِین. اللّهُمَّ إ نَّ هذا مِنْکَ وَ مِنْ رَسُولِکَ».

«ستایش خدای را که پروردگار عالمیان است. خدایا، این غذا از جانب تو و از جانب رسول توست».

ابوحنیفه عرض کرد که آیا برای خدا شریکی قرار دادی؟!

حضرت فرمودند:

«وای برتو! خداوند در قرآن کریم می فرماید:

(وَ ما نَقَمُوا إلّا أنْ أغْنیهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ) (1)

«یگانه چیزی که موجب شد به انتقام دست بزنند این بود که خداوند و پیامبرش آنان را از فضل خود بهره مند کردند».

و در جای دیگر می فرماید:

(وَ لَوْ أنَّهُمْ رَضُوا ما آتیهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ سَیُؤْتِینَا اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ) (2)

«ای کاش بدانچه خداوند و پیامبرش به ایشان دادند رضا می دادند و می گفتند که خدا برای ما بس است و به زودی، از فضل الهی و بخشش

ص: 197


1- سوره مبارکه توبه،آیه 74.
2- سوره مبارکه توبه،آیه 59.

پیامبر بهره مند می شویم».

ابوحنیفه عرض کرد که گویا من این آیات را نخوانده بودم!

جناب علامه در این کتاب اعتراض می کنند به عده ای که می گویند: روایات متواتر می گوید امور خلق و رزق و جهان به رسول (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) واگذار نشده؛ بلکه فقط امر دین به ایشان واگذار شده. ایشان در جواب چنین اعتقادی می فرمایند:

«لازم است یادآور شویم: اوّلاً؛ تواتری در بین نیست و در چند روایت، که به پنج عدد هم نمی رسد، فقط امر خلق و رزق را نفی فرموده اند؛ ولی ذکری از «جهان» در روایات نیست.

ثانیاً؛ در اکثر روایاتی که اصل تفویض را اثبات می فرماید، «تفویض در امر دین» مقصود است.

امّا سه روایت هست که تفویض در امر خلق را اثبات می فرماید که البتّه ممکن است در آنها نیز مراد از «تفویض در امر خلق»، امور مربوط به دین مردم باشد.

ثالثاً؛ مراد از «تفویض در امر خلق و رزق» که در روایات نفی شده آن است که پروردگار خلقتِ جهان و جهانیان و کلّ مخلوقات و روزی آن ها را به پیغمبر و امام واگذار نکرده، به طوری که خود از سلطنت و خالقیّت و رازقیّت برکنار شود یا در این شئون، دیگری شریک او باشد.

شکّی نیست که اعتقاد به این قِسم تفویض، کفر است و کاملاً با آنچه ما در مورد ولایت تکوینی معتقدیم مغایرت دارد.

معنای ولایت تکوینی که ما می گوییم، آن است که خداوند به تمام مخلوقات، که خودش آن ها را خلق فرموده و قیّوم و روزی ده آن هاست، امر فرموده تحت فرمان پیغمبر و ائمّه هدی باشند. به عبارت دیگر،

ص: 198

خداوند همۀ مخلوقات را مسخَّر فرمان آنان قرار داده است. اگر هم امر خلق و رزق به پیغمبر و امام نسبت داده شود، از دیدگاه ما، به معنای تفویض نیست؛ بلکه به اذن پروردگار و به امر او و با حفظ سلطنت و خالقیّت و رازقیّت اوست، چنان که در گفتارهای گذشته، مشروحاً بیان شد.

معجزات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و ائمّۀ هدی: به دو قسم بوده است:

یکی آنکه در وقت اعجاز، نماز می خواندند یا دعا می کردند. خداوند نیز اجابت می فرمود و درخواست آنان را لطف می کرد. فاعل این معجزات، که به دست با کفایت آنان جاری گشته، خداست.

قسم دوم آنکه، بدون نماز و دعا، با استفاده از آن قدرت و توانی که خداوند به آنان مرحمت فرموده و ارادۀ نافذی که در ممکنات به ایشان عنایت کرده، به اذن پروردگار، ارادۀ خود را اعمال می فرمودند.

مثلاً از مادّه ای به صورت حیوان، جانوری خلق می کردند که با خوردن دشمنِ ایشان روزی اش را از آن بزرگواران دریافت می کرد؛ چنان که در قضیّۀ شیر و پرده گذشت.

این قسمِ دوم از معجزات که در آنها پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله) و ائمّه هدی: به اذن پروردگار اِعمال اراده فرموده اند،که بارها و بارها اتفاق افتاده است، هرگز برخلاف قرآن نیست؛ زیرا آیاتی به تایید آن هست که خداوند در آنها می فرماید ما آتش نمرود را برای حضرت ابراهیم سرد و سلامت کردیم، عصای حضرت موسی را اژدها کردیم و....

بالجمله، در آیات شریفۀ قرآن مانند آیۀ (فَتَبارَکَ اللهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ) (1) و آیات مربوط به حضرت عیسی، لفظ «خالق» بر مخلوق

ص: 199


1- سوره مبارکه مومنون، آیه شریفه14.

اطلاق شده است. بنابراین در بین خلق نیز خالق هایی هستند؛ مانند عیسی و سامری، چنان که گذشت.

پس اگر خلقِ چیزی از چیزِ دیگر یا احیای مرده ای رابه اذن پروردگار به مخلوقی نسبت دهیم، کفر و شرک و غلوّ نیست؛ بلکه به دلیل آیات قرآن و روایات، جایز است.

برای مثال در روایاتِ خلقت انسان در رحِم، آمده است که خداوند دو ملَک خلّاق را به رحِم مادر می فرستد و آن دو آنچه خداوند متعال بخواهد در رحم ها خلق می کنند.

از آن جمله، صاحب کتاب شریف کافی، به سند صحیح از زراره، از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمودند:

«چون خداوند می خواهد انسانی در رحم بیافریند، یَبْعَثُ اللهُ مَلَکَیْنِ خَلّاقَیْنِ یَخْلُقانِ فِی الْارْحامِ ما یَشاءُ الله (: خداوند دو ملک خلّاق را به سوی رحم می فرستد که خلق می کنند آنچه را خدا بخواهد). پس در آن روح زندگی و بقا می دهند و به اذن پروردگار، برای او چشم و گوش و اعضا و جوارح درست می کنند؛َ پس خداوند به آن دو ملک وحی می فرماید که مقدَّرات مرا برای او بنویسید».

در خبری دیگر، که علما به حجت آن اتّفاق نظر دارند، حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«چون نطفه چهل روز در رحم قرار گرفت و سپس چهل روز دیگر عَلَقه (خونِ بسته) شد و سپس بعد از چهل روز مُضْغه (مانند گوشت کوبیده) گشت، خدا دو مَلَک خلّاق را می فرستد که به آنان گفته می شود: خلق کنید آنچه را خداوند بخواهد؛ نر یا ماده. صورت او را نیز بکشید و اجل و

ص: 200

روزی او را بنویسید».

همین مفاد، در روایت صحیح دیگری، از امام هشتم، حضرت رضا، و از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده و در روایات دیگری هم مذکور است.

چون با عنایت به عبارات صریح آیات قرآن و روایات صحیح و معتبر دریافتیم که نسبت دادنِ خلقت، فی الجمله به پیغمبر و ملائکه صحیح است، این موضوع نسبت به مَلَک و بشر فرق ندارد؛ اگرچه در نظر اشخاص دور از حقایق، این نسبت به ملائکه نزدیک تر است و آن را آسان تر قبول می کنند؛ ولی اگر آن را به پیغمبر یا امام (علیهما السلام) نسبت دهیم، فریاد تکفیر سر دهند.

در پاسخ این اشخاص باید گفت که بین علمای شیعه، اختلافی نیست که پیغمبران و ائمۀ هدی: از تمام ملائکه افضل اند و چند نفر بر این موضوع ادّعای اجماع فرموده اند و روایات در اثبات آن از حدّ تواتر بیشتر است. حتا در بسیاری از روایات آمده است که ملائکۀ مقرّبین از نور امیرالمؤمنین (علیه السلام) خلق شده اند». (1)

علامه مستنبط

علامه مستنبط، صاحب كتاب شریف القطرة می نویسد:

«بعضی از مردم خیال می كنند منزّه دانستن ائمۀ اطهار (علیهم السلام) از سهو و نسیان یا قائل شدن به اینكه آن ها آنچه را كه واقع شده و خواهد شد، می دانند، غلوّ است. چه بسا این ها از روی جهالت چنین می پندارند. سزاوار نیست كه شخص آنچه را كه نمی داند تكذیب كند».

علامّه مجلسی فرموده است:

ص: 201


1- اثبات ولایت، ص 344.

«رد كردن اخباری كه متون آن شهادت به صحیح بودن آن می دهد، به خاطر گمان یا وهم، كوتاهی در شأن ائمۀ اطهار (علیهم السلام) است؛ زیرا می بینیم وقتی اخباری مشتمل بر معجزات عجیب است به آن ها می رسد، یا در متن اخبار طعن می زنند یا در راوی آن طعن می زنند؛ بلكه جرم بیشتر آن هایی كه طعن شده اند، نقل چنین اخبار است». (1)

در كتاب منتخب البصائر و غیر آن از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل شده كه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) عَظِیمٌ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَان...» (2)

«همانا گفتار و احادیث آل محمّد (صلی الله علیه و آله) بزرگ و سخت و دشوار است. به آن ایمان نمی آورد، مگر فرشتۀ مقرّب پروردگار با پیغمبر مرسل یا بندۀ مؤمنی كه خداوند قلبش را برای ایمان آزمایش كرده است. پس آن چه از احادیث آل محمّد (صلی الله علیه و آله) به شما می رسد و دل های شما می پذیرد و آن را می فهمید، قبول كنید و آنچه دل های شما آن را نمی پذیرد و انكار می كند، به خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و عالم آل محمّد (علیهم السلام) ارجاع دهید. و هلاك شونده، كسی است كه حدیثی از ما اهل بیت (علیهم السلام) برای او گفته شود كه نمی تواند آن را قبول كند، پس بگوید که به خدا قسم این چنین نیست. زیرا انكار فضائل اهل بیت (علیهم السلام) و فرمایشات ایشان كفر است». (3)

دیدگاه علامه مجلسی

ص: 202


1- برای اطلاع بیشتر رجوع كنید به بحارالأنوار،ج25،ص347 - و مقدمة تفسیر مرآة الأنوار،ص61.
2- الخرائجو الجرائح 2،ص793 -مختصر البصائر 298 -بحار الأنوار،ج25،ص366.
3- مختصر بصائر الدرجات،ص123 - بحارالأنوار،ج25،ص366،،ح7.

ما برای تحكیم بخشیدن بر این عقاید حقه، توجه خوانندگان گرامی را به نظرات علامه مجلسی جلب می کنیم. ایشان می نویسند:

«غلو دربارۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ هدی: آن است كه انسان به الوهیت و ربوبیت (خدایی) آنان قائل شود یا ایشان را در معبودیت و خالقیت و رازقیت، شریک خدا بداند و یا آن كه بگوید خداوند در آنان حلول كرده یا متحد شده است یا بگوید که آنان بدون تعلیم پروردگار؛ یعنی مستقلاً به ذات خویش علم غیب دارند یا آن كه مقام نبوت را برای ائمه (علیهم السلام) قرار دهد یا آن كه بگوید با حصول معرفت آنان، به عبادت و طاعت و ترک معصیت نیازی نیست.

تمام این افكار كفر است و صاحب آن از دین خارج اند؛ ولی بعضی از كوتاه فكران چون از معرفت ائمه (علیهم السلام) قاصرند و از ادراک غرایب احوال ایشان و عجایب شئون آن بزرگواران عاجزند، بسیاری از احادیث ثقات و راویان بزرگوار را كه غرایب معجزات را نقل كرده اند، ضعیف می شمرند و به آن ها نسبت غلو می دهند. كار به جایی رسیده كه عده ای اعتقاد به دانایی و علمِ به غیبِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) به گذشته و آینده را غلو می دانند.

با این كه چنین اعتقادی از مفاد روایات متواتر به دست نمی آید، در اخبار بسیاری وارد شده كه فرموده اند:

«ما را پروردگار ندانید و دیگر هر چه می خواهید بگویید. هرگز به كنه معرفت ما نخواهید رسید» (1)

ص: 203


1- بحارالأنوار،ج25،ص346 و 347، باب غلو.

دیدگاه علامه همدانی

علامه همدانی در كتاب طهارت خود در رد و بطلان غالیان مطالبی آورده كه خلاصۀ آن چنین است:

«غالی كسی است كه به ربوبیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا غیر او قائل شود یا مخلوقی را مانند پروردگار عالم بداند یا آن كه بگوید: خداوند در مخلوقی حلول كرده یا با او متحد شده است. چنین کسی کافر است. اما كسانی كه می گویند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) مظاهر اوصاف خالقند و زمام امور خلایق از حیث تكوین و تشریع در دست آن هاست و اینان خالق و رازقند و علم آنان حضوری است. و امثال این سخنان را بر زبان می آورد، کافر نیست.

آخرین سخنی كه كسی می تواند دربارۀ اینان آن است كه بگوید: این ادّعاها دروغ است. مثل آن كه به این دعاوی دربارۀ شخصی خاص از مردم عادی قائل شود؛ ولی می توان گفت كه برای این دعاوی در حق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) شواهد نقلی و عقلی موجود است؛ زیرا از مسلمات مذهب شیعه؛ بلكه از ضروریات است كه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، اشرف تمام موجودات اند، هر چند كه ما به طور تحقیق و تفصیل به آن بحث وارد نمی شویم».

بنابراین اثبات بعضی از صفات پروردگار برای بعضی از آفریدگان، موجب نمی شود كه شخص مُثبت بعد از اقرار به مخلوق بودن این بعض، از اسلام خارج شود.

غلات

ص: 204

در مورد پیدایش اهل غلو آنچه که از تاریخ به دست می آید؛ نقل است که این نوع اعتقاد، اولین بار در زمان حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) پدیدار شد و بیشترین گسترشش در زمان حضرت امام هادی (علیه السلام) رخ داد. از جمله سران آنان، افرادی همچون علی بن حسكۀ قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بن بابای قمی، محمد بن نصیر نهری و فارس بن حاتم بودند به عنوان نمونه، عقیدۀ علی بن حسكه بدین قرار بود:

الف- امام هادی (علیه السلام) خالق و مدبر و پروردگار جهان هستی است؛

ب- ازدواج با محارم از قبیل مادر و دختر و خواهر جایز است؛

ج- لواط جایز و یكی از راه های اعمال شهوت است كه خداوند آن را حرام نكرده است؛

د- ارواح مردگان در كالبد آیندگان حلول می كند (تناسخ)؛

امام (علیه السلام) نیز در پاسخ سوال یكی از شیعیان دربارۀ ابن حسكه و عقاید باطل او چنین نوشتند:

«ابن حسكه كه لعنت خدا بر او باد، دروغ گفته است. من او را از دوستان و پیروان خود نمی دانم. من از كسی كه چنین سخنانی می گوید، بیزاری می جویم و از چنین گفتاری به خدا پناه می برم. شما نیز از آنان دوری گزینید و آنان را در سختی قرار دهید و چنانچه به او دسترسی پیدا كردید، سرش را با سنگ بشكنید». (1)

فارس بن حاتم یكی از رهبران غلات بود. انحرافات و بدعت های او آن چنان زیاد بوده كه امام (علیه السلام) دستور قتل او را صادر نمودند و بهشت را برای قاتل او تضمین

ص: 205


1- كتاب سیرۀ پیشوایان،ص603 - شیخ طوسی - اختیار معرفة الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ﻫ. ش،ص519،،ح997 - وسائل الشیعة حرّ عاملی،ج18 - كتاب الحدود ابواب حد المحارب،ص554.

كردند و برای شیعیان نوشتند:

«كیست كه با كشتن او مرا راحت كند؟ من در مقابل این کار، بهشت را برای او تضمین می نمایم».

یكی از یاران امام (علیه السلام) به نام جنید، فرمان آن حضرت (علیه السلام) را دربارۀ او اجرا كرد و با قتل او جامعۀ اسلامی را از شرّ او راحت كرد. (1)

در جریان یکی از غالیان و برخورد او با امام رضا (علیه السلام) اینگونه نقل است:

یونس بن ظبیان، از متهمان به غلوّ، گفته است که شبی در طواف بودم. از بالا سرم صدایی شنیدم که می گفت: «ای یونس، منم خدایی که جز من خدایی نیست. مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من بر پا دار. سرم را که بلند کردم، ناگهان ابوالحسن (امام رضا (علیه السلام)) برایم ظاهر شدند».

حضرت امام رضا (علیه السلام) با شنیدن این سخنان چنان ناراحت شدند که به آن مرد فرمودند:

«از نزد من بیرون برو. خداوند تو را و هر کسی که این را به تو گفته است و یونس بن ظبیان را هزار بار لعنت کند که به دنبال آن هزار بار لعنت باشد و هر لعنتی تو را به قعر جهنم فرو برد».

سپس امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«گواهی می دهم که شیطان او را صدا زده بود». (2)

حبیب خثعمی نقل کرده است:

«ذَكَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ الله ع مَا یقُولُ أَبُو الْخَطَّابِ، فَقَالَ: «احْكِ لِی مَا یقُولُ» قُلْتُ: یقُولُ فِی قَوْلِ الله عَزَّ وَ جَلَ (وَ إِذا ذُكِرَ الله وَحْدَهُ): إِنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین (علیه السلام) (وَ

ص: 206


1- كتاب سیرۀ پیشوایان،ص606 - شیخ طوسی همان كتاب،ص524،،ح1006.
2- رجال کشی 233 - بحارالأنوار،ج25،ص264.

إِذا ذُكِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ)»

برای امام صادق (علیه السلام) آنچه ابوالخطاب (غالی معروف) می گوید را یادآوری کردم، حضرت فرمودند: بعضی از گفتار او را برایم بگو. گفتم: در تفسیر آیه: (هنگامی که خدا به یگانگی یاد می شود) می گوید: مقصود امیرالمومنین (علیه السلام) است (وهنگامی که معبود های دیگر یاد می شود) (مقصود) فلانی و فلانی (اولی و دومی) است».

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ الله (عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ): «مَنْ قَالَ هَذَا فَهُوَ مُشْرِكٌ بِالله عَزَّ وَ جَلَّ - ثَلاَثاً - أَنَا إِلَى الله مِنْهُ بَرِیءٌ - ثَلاَثاً - بَلْ عَنَى الله بِذَلِكَ نَفْسَهُ». قَالَ: وَ أَخْبَرْتُهُ بِالْآیةِ اَلْأُخْرَى اَلَّتِی فِی «حَم» قَوْلِ الله عَزَّ وَ جَلَّ: ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِی اللهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ ؟ ثُمَّ قُلْتُ: زَعَمَ أَنَّهُ یعْنِی بِذَلِكَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ)! فَقَالَ أَبُو عَبْدِ الله (عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ): «مَنْ قَالَ هَذَا فَهُوَ مُشْرِكٌ بِالله - ثَلاَثاً - أَنَا إِلَى الله مِنْهُ بَرِیءٌ - ثَلاَثاً - بَلْ عَنَى الله بِذَلِكَ نَفْسَهُ، بَلْ عَنَى الله بِذَلِكَ نَفْسَهُ - ثَلاَثاً» (1)

«حضرت امام صادق (علیه السلام) سه مرتبه فرمودند: گوینده این حرف مشرک است و من از او بیزارم. (آنگاه) سه مرتبه فرمودند: بلکه خداوند خود را در این آیه قصد نموده است. منظور خود خداست نه دیگری. راوی گوید: وحضرت را به آیه «این به خاطر آن است که وقتی خداوند به یگانگی خوانده می شد انکار می کردید» خبر دادم که ابوالخطاب می گوید منظور امیرالمومنین (علیه السلام) است. حضرت سه مرتبه فرمودند: گوینده این حرف مشرک است و سه مرتبه فرمودند: من از او بیزارم، و سه مرتبه فرمودند: خداوند خود را در این آیه قصد نموده است.»

حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«یهودیان عُزَیر را دوست داشتند. تا جایی كه دربارۀ او آن اعتقاد را پیدا

ص: 207


1- بحارالأنوار،ج24،ص302.

كردند (یعنی او را پسر خدا دانستند). (1) جناب عُزَیر از آن ها بیزار شد و آن ها دیگر با عُزیر نسبتی نداشتند (یعنی شیعۀ او نمی باشند). نصرانیان نیز به واسطۀ شدت علاقه به حضرت عیسی (علیه السلام)، دربارۀ او معتقد به این مقام شدند. یعنی حضرت عیسی (علیه السلام) را پسر خدا دانستند (2) حضرت عیسی (علیه السلام) نیز از آن ها بیزار است و آن ها جزو پیروان حضرت عیسی (علیه السلام) نمی باشند. من نیز بر همین سنت و روش هستم».

روایت عجیبی نیز برای محبینی که بر اثر آگاهی نداشتن از کلام معصومین، حد و مرزی بین ذات مقدس حق تعالی و نمایندگانش قائل نمی شوند. این گفتار گران بها می تواند برای آن دسته از محبین افراطی جای تعمق و تفکر واقع گردد؛ زیرا امام (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا سَیحِبُّونَّا حَتَّى یقُولُوا فِینَا مَا قَالَتِ الْیهُودُ فِی عُزَیرٍ وَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ فَلَا هُمْ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُم» (3)

«گروهی از شیعیان ما در آینده ما را به قدری دوست دارند تا بالأخره دربارۀ ما مانند اعتقاد یهودیان دربارۀ عُزَیر و نصاری دربارۀ حضرت عیسی بن مریم (علیهما السلام) را معتقد می شوند. آن ها از پیروان ما نیستند و ما نیز با آن ها ارتباطی نخواهیم داشت». (4)

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«قَوْمٌ یقُولُونَ فِینَا مَا لَا نَقُولُهُ فِی أَنْفُسِنَا فَلَیسَ أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُم» (5)

ص: 208


1- سورۀ توبه، آیۀ 30.
2- سورۀ توبه، آیۀ 30.
3- بحار الأنوار،ج25،ص288 -رجال الكشی 120.
4- بحارالأنوار،ج25،ص288.
5- الکافی،ج2،ص75 -الوافی،ج4،ص302 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج8،ص55 -بحار الأنوار،ج67،ص101.

«گروهی دربارۀ ما اعتقاداتی دارند که ما، خود، آن اعتقاد را دربارۀ خودمان نداریم. این ها از ما نیستند و ما نیز از آن ها نیستیم».

حضرت امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند:

«یا أَبَا مُحَمَّدٍ ابْرَأْ مِمَّنْ یزْعُمُ أَنَّا أَرْبَابٌ قُلْتُ بَرِئَ الله مِنْهُ» (1)

«ای ابوبصیر، از کسی که ما را خدا می دانند بیزار باش. گفتم خدا از او بیزار باشد».

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«یا علی (علیه السلام) عَدُوُّكَ وَ الْغَالِی فِی النَّار» (2)

«دشمن تو و غلو کنندۀ دربارۀ تو در آتشند».

و فرمودند:

«لَا تَرْفَعُونِی فَوْقَ حَقِّی فَإِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَنِی عَبْداً قَبْلَ أَنْ یتَّخِذَنِی نَبِیاً» (3)

«مرا از حق خودم (حدی که دارم) بالاتر نبرید. خداوند متعال مرا پیش از آنکه پیامبر کند، بنده قرار داده».

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به محمدبن علی بن هلال کوفی فرمودند:

«تَعَالَى الله عَزَّ وَ جَلَ عَمَّا یصِفُونَ سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ لَیسَ نَحْنُ شُرَكَاؤُهُ فِی عِلْمِهِ وَ لَا فِی قُدْرَتِهِ» (4)

ص: 209


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج5،ص401 -بحار الأنوار،ج25،ص297 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،ج 12،ص318.
2- مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، 81 -بحار الأنوار،ج25،ص265 -بحار الأنوار،ج108،ص355.
3- تفسیر الصافی 1،ص350 -بحار الأنوار،ج25،ص134؛ج25،ص265؛ج25،ص272 -تفسیر نور الثقلین،ج1،ص357 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج3،ص142.
4- الإحتجاجعلى أهل اللجاج(للطبرسی)، 2،ص473 -إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج5،ص392 -البرهان فی تفسیر القرآن،ج 4،ص239 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج26،ص535 -بحار الأنوار،ج25،ص266؛ج34،ص204 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج1،ص393

«خدای عز و جل از آنکه در وصفش می گویند، برتر است. پاک است و ستایش، همه از آنِ اوست. ما نه در علم او شریک هستیم و نه در قدرتش».

اما نظر محقیقین درباره اعتقادات غلات آنست که اهل افراط (تندروها)كسانی هستند كه قائل به الوهیت و خدایی اهل بیت اند یا می گویند که این ها با خداوند در عبادت و پرستش شریكند یا قائلند به خالق و رازق بودن آن ها، مستقلاً و بدون واسطه و اذن پروردگار یا می گویند که خدا در آن ها حلول كرده و یكی شده اند یا می گویند که غیب می دانند بدون اینكه خداوند آن ها را تعلیم داده باشد یا به تناسخ معتقدند یا می گویند که معرفت و شناخت آن ها انسان را از انجام واجبات و ترک محرّمات بی نیاز می كند یا عقیده دارند كه آن ها كشته نشده اند و تا به امروز زنده اند؛ بلكه مردم خیال كرده اند یا قائلند به برتری یكی از ائمۀ اطهار (علیهم السلام) بر نبی اكرم (صلی الله علیه و آله).از این طائفه، حلّاجیه اند كه نوعی صوفی گری به شمار می آیند و قائل به حلول و اباحه اند.

شیخ مفید (رحمه الله) دربارۀ شخصیت و پیروان حلّاج گفته است:

«حلاّج (1) اظهار تشیع می کرد؛ گرچه كارهای او صوفی گری بود و پیروانش گروهی زندیق و كافرند كه با هر فرقه ای به دین آنها تظاهر می كنند و

ص: 210


1- حسین بن منصور حلّاجاز جمله اشخاصی است كه مذمّت شده اند، او ادعای بابیّت كرده است و از جمله لعنت شدگان است كه توقیع از ناحیۀ امام زمان ارواحنا فداه به دست ابوالقاسم حسین بن روح در لعن او و امثالش رسیده است. برای اطّلاع از بیشتر به كتاب «غیبت شیخ بزرگوار طوسی،ص246» مراجعه كنید.

مطالب باطلی را دربارۀ حلاّج ادعا می كنند؛ مانند معجزاتی كه مجوسیان برای زرتشت ادّعا می كردند».

شیخ صدوق (رحمه الله) نیز فرموده است:

«حلّاجیه از غلات اند و علامت ایشان آن است كه ادّعا می كنند باید برای عبادت فارغ بود، در حالی كه نماز و جمیع واجبات را ترک می كنند و ادّعا می كنند که اسم اعظم الهی را می دانند و حقّ با آن ها هماهنگی دارد. از نشانه های دیگر آن ها این است كه ادّعا می كنند علم كیمیا را می دانند، در حالی كه جز فریب دادن چیزی از آن نمی دانند». (1)

یکی از دلایل انحرافات و فتنه گری، گریز از دستورات الهی است؛ چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَعَنَ الله الْغُلَاةَ وَ الْمُفَوِّضَةَ فَإِنَّهُمْ صَغَّرُوا عِصْیانَ الله وَ كَفَرُوا بِهِ وَ أَشْرَكُوا وَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فِرَاراً مِنْ إِقَامَةِ الْفَرَائِضِ وَ أَدَاءِ الْحُقُوق»

«خداوند غلات و مفوضه را لعنت کند. آن ها عصیان پروردگار را کوچک کردند. به خدا کافر گردیدند و شرک ورزیدند و گمراه شدند تا از اجرای احکام الهی و ادای حقوق فرار کنند». (2)

عیسی الحجرانی گفت:

«نزد حضرت صادق (علیه السلام) رفتم و پرسیدم که آیا آنچه را از این قوم شنیدم، بازگویم؟»

امام فرمودند که بگو. عرض کردم:

«فإنّ طائفة منهم عبدوك، اتّخذوك إلها من دون اللّه، و طائفة اخرى والوا لك بالنبوّة! قال: فبكى حتّى ابتلّت لحیته»

ص: 211


1- بحارالأنوار،ج25،ص345 - مقدمۀ تفسیر مرآة الأنوار،ص63.
2- علل الشرایع 1،ص127 - بحار الأنوار،ج44،ص270

«دسته ای از اینان تو را عبادت می کنند و تو را الهی جز الله می دانند. به نبوت تو قائلند». عیسی نقل می کند که پس از شنیدن این سخن، امام (علیه السلام) آن قدر گریه کردند که محاسن شریفشان از قطرات اشک پر شد».

آنگاه فرمودند:

«إن أمكننی اللّه من هؤلاء و لم أسفك دماءهم، سفك اللّه دم ولدی على یدی»

«اگر خداوند مرا بر آنان مسلط کرد و خون آنان را نریختم، خداوند خون فرزندم را به دستم بریزد». (1)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَعَنَ الله مَنْ قَالَ فِینَا مَا لَا نَقُولُهُ فِی أَنْفُسِنَا وَ لَعَنَ الله مَنْ أَزَالَنَا عَنِ الْعُبُودِیةِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنَا وَ إِلَیهِ مَآبُنَا وَ مَعَادُنَا وَ بِیدِهِ نَوَاصِینَا»

«لعنت خداوند بر کسی که چیزی در حق ما بگوید که خود نگفته ایم و لعنت خداوند بر کسی که ما را از عبودیت برای خدایی که ما را خلق کرده و بازگشت ما به سوی او و سرشت ما در ید قدرت اوست، جدا سازد». (2)

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«احْذَرُوا عَلَى شَبَابِكُمْ الْغُلَاةَ لَا یفْسِدُونَهُمْ، فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقِ الله، یصَغِّرُونَ عَظَمَةَ الله، وَ یدَّعُونَ الرُّبُوبِیةَ لِعِبَادِ الله»

«درباره جوانان خویش از این که غلاة آنان را فاسد کنند، بترسید. همانا که غلاة بدترین دشمنان خداوند هستند. آن ها عظمت خدا را کوچک کرده و برای بندگان خداوند ادعای ربوبیت می کنند». (3)

ص: 212


1- عوالم العلوم 20،ص192
2- بحار الأنوار،ج25،ص297
3- امالی شیخ طوسی 2،ص264

در تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) و كتاب احتجاج از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایتی نقل شده كه خلاصه اش این است که آن حضرت در تفسیر عبارت «المغصوب علیهم و لا الضالّین» فرمودند:

«مراد از كسانی كه بر آن ها غضب شده و كسانی كه گمراهند، آن هایی هستند كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از مرتبۀ عبودیت فراتر می دانند».

سپس شخصی برخاست و عرض كرد:

«پروردگارت را برای ما توصیف كن. گذشتگان ما با ما در توصیف او اختلاف كرده اند».

آنگاه حضرت امام رضا (علیه السلام) صفات باری تعالی را ذكر كردند.

راوی عرض كرد:

«پدر و مادرم فدای شما! كسی را می شناسم كه ادعای ولایت شما را دارد و خیال می كند آنچه را كه شما درباره خدا فرمودید، همه اوصاف علی (علیه السلام) است و اوست كه پروردگار جهانیان است».

چون امام (علیه السلام) این مطلب را شنیدند، رعشه بر اندام مبارک او افتاد و فرمودند:

«سُبْحَانَ الله عَمَّا یقُولُ الظَّالِمُونَ وَ الْكَافِرُونَ عُلُوّاً كَبِیراً أَ وَ لَیسَ كَانَ عَلِی (علیه السلام) آكِلًا فِی الْآكِلِینَ وَ... وَ نَاكِحاً فِی النَّاكِحِینَ وَ... وَ كَانَ مَعَ ذَلِكَ مُصَلِّیاً خَاضِعاً بَینَ یدَی الله... أَ فَمَنْ كَانَ هَذِهِ صِفَتَهُ یكُونُ إِلَهاً فَإِنْ كَانَ هَذَا إِلَهاً فَلَیسَ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ إِلَهٌ لِمُشَارَكَتِهِ لَهُ فِی هَذِهِ الصِّفَاتِ الدَّالَّاتِ عَلَى حَدَثِ كُلِّ مَوْصُوفٍ بِهَا» (1)

«خدا پاک و منزه است از آنچه ستمگران و كافران درباره او می گویند. آیا حضرت علی (علیه السلام) این طور نبود كه غذا می خورد و مثل بقیۀ مردم ازدواج

ص: 213


1- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (علیه السلام) ص51 -الإحتجاجعلى أهل اللجاج(للطبرسی)،ج 2،ص439 -إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات،ج5،ص391 -بحار الأنوار،ج25،ص275.

می كرد و با این وصف نماز می گزارد و در پیشگاه ربوبی خاضعانه عبادت می كرد؟ آیا كسی كه چنین صفاتی دارد، آیا می تواند خدا باشد؟ اگر خدا بوده است هر یک از شما هم می توانید خدا باشید، زیرا در این صفاتی كه دلالت بر حدوث دارد با او شریک هستید».

آن فرد عرض كرد:

«این ها خیال می كنند وقتی حضرت علی (علیه السلام) از خود معجزاتی اظهار كرد که دیگران از انجام آن عاجز بودند، این دلالت می كند كه او خداست و چون صفات ممكنات عاجز را از خود نشان می داد، با این كار امر را بر آن ها مشتبه می كرد و آنها را امتحان می كرد تا او را بشناسند و ایمان آن ها به او از روی اختیار باشد».

حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«این ها در این گفتار مطلب را وارونه برداشت كرده اند و صحیح آن است بگویند که چون از او عجز و نیاز ظاهر گردید و دیدیم كه با اشخاص ضعیف و محتاج در صفات آن ها شركت دارد، وقتی معجزاتی از خود ظاهر كرد بگوییم معجزات كار او نیست؛ بلكه كار قدرتمندی است كه شبیه مخلوقات نیست (و او قدرت پروردگار را ظاهر كرده و فعل پروردگار به دست او جاری گشته است)».

سپس حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«این اشخاص كافر گمراه، به خاطر جهالتی كه به موقعیت خود داشتند به هلاكت افتادند تا آنكه غرور آن ها را گرفت و به نظر فاسد و عقول ناقص خود اكتفا كرده، غیر راه خدا را پیمودند، به طوری كه قدرت پروردگار را كوچک و امر او را ناچیز شمرده و به شأن عظیم و والای او اهانت كردند؛

ص: 214

زیرا ندانسته اند كه خداوند قدرتمند و توانایی است كه قدرت او از خودش بوده و دیگری نزد او عاریه نگذاشته و در پی نیازش از دیگری بهره نگرفته است».

علامه مستنبط (رحمه الله)، صاحب كتاب القطره، می گوید:

حق این است كه غلوّکنندگان دربارۀ ائمۀ طاهرین (علیهم السلام) مقام پروردگار را محدود دانسته و خیال كرده اند كه با عقل خود می توانند او را درک كنند. این ها در حقیقت ائمۀ معصومین (علیهم السلام) را بزرگ ندانسته و تعظیم نكرده اند؛ زیرا مقام امام (علیه السلام) برتر از آن است كه عقل آن ها بتواند به آن احاطه پیدا كند؛ بلكه خالق متعال را كوچک شمرده اند؛ چون او را با مخلوقاتش قیاس كرده اند، خداوند شأنش فوق آن چیزی است كه ستمگران و كافران گفته اند.

عقیده صحیح

امّا عقیدۀ مذهب حق كه بزرگان ما از گذشته و حال بر آن هستند، این است كه خداوند تبارک و تعالی، پروردگار عالمیان و خالق و رازق موجودات است. شریكی و شبیهی برای او نیست. فرستاده او محمّد و ائمۀاطهار (علیهم السلام) بندگان او هستند. آن ها خلق شده اند و پرورش یافته اند و به لوازم بندگی مكلف اند؛ یعنی آنچه لازمۀ بندگی و عبودیت است باید به آن عمل كنند. در ائمه (علیهم السلام) احتمال نبوّت نیست و از آن نصیبی ندارند و برای پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در آنچه شأن الوهیت است بهره ای نیست؛ بلكه این بزرگواران را خدا از نور عظمت خود آفریده و تمام كارهای پسندیده و حالات عجیب را به آن ها مرحمت نموده. اسرار خود و اسم اعظم خویش را در اختیار آن ها قرار داده و متابعت خود را بدون پیروی كردن از ایشان

ص: 215

مخالفت به حساب آورده و چگونگی رفتار با ایشان را، رفتار با خودش می داند، همان طور كه در زیارت جامعۀ صغیره به آن تصریح شده است:

«مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالَى الله وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَى الله وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ الله وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ الله وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِالله وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ الله عَزَّ وَ جَل» (1)

«كسی كه آن ها را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و كسی كه با آن ها دشمنی كند، با خدا دشمنی نموده و هر كس آن ها را بشناسد، خدا را شناخته و كسی كه آن ها را نشناسد، خدا را نشناخته است هر كس به آن ها پناه ببرد، به خدا پناه برده و هر كه از آن ها روی بگرداند، از خدا روی گردانیده است».

تدبیر امور را به آن ها واگذار نموده، غیر از امر خلق كردن و روزی دادن و میراندن و زنده كردن که به صورت مستقلّ و بدون واسطه، مختص خداست، (اما طبق روایات گذشته و برداشت و فهم صحیح علما از این نوع روایات احیاء اماته، خلق و رزق به اراده و اذن حق تعالی به عنوان اسباب بر مقامات ائمه اطهار مترتب است.) نه اینكه به آراء خود و بدون وحی یا الهام، آنچه را می خواهند حلال كنند:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى) (2)

به این معنا كه چون خداوند، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خود را كامل گردانید به وجهی که آنچه را كه موافق حق و ثواب باشد را انتخاب کند و آنچه مخالف با خواست الهی باشد به فکر او خطور نکند، تعیین بعضی از امور را به او

ص: 216


1- بحار الأنوار،ج99،ص126 -زادالمعاد،ص 514 -الکافی،ج4،ص579؛ (ط -دارالحدیث)،ج9،ص319 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج2،ص271.
2- سورۀ مبارکۀ نجم آیات شریفۀ 3 و 4.

واگذار كرد؛ مانند زیاد كردن ركعات بعضی از نمازها و تعیین نمازهای نافله و روزه های مستحبّی و مثل ارث بردن جدّ سدس (1) و حرام كردن تمام مسكرات. این به خاطر آن است كه كرامت و شرافت او را كه نزد خداوند هست، ظاهر كند شود. در این موارد، اصل تعیین فقط به وحی یا الهام است. (2)

در كتاب بصائرالدرجات از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل است كه فرمودند:

«خداوند پیامبرش (صلی الله علیه و آله) را به تعلیم و تربیت خود پرورش داد تا او را همانطور كه خواست و اراده اش بود، استوار و پا برجا ساخت؛ سپس امر تشریع را به او واگذار نمود و فرمود:

(ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) (3)

«به آنچه رسول دستور می دهد، عمل كنید و از آنچه نهی می كند، اجتناب كنید».

«فَمَا فَوَّضَ الله إِلَى رَسُولِهِ فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَینَا» (4)

«آنچه را كه خداوند به رسولش واگذار نمود، به ما نیز اختیارش را مرحمت كرده است».

عیاشی در كتاب تفسیر خود از جابر نقل كرده است كه نزد حضرت امام باقر (علیه السلام) این آیه را تلاوت كردم:

ص: 217


1- سدس یعنی یك ششم آنچه را كه میت از خود بر جای گذاشته است.
2- بحارالأنوار،ج25،ص348.
3- سورۀ مبارکۀ حشر آیۀ شریفۀ 7.
4- الکافی،ج1،ص268؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص668 -الوافی،ج3،ص619 -بحار الأنوار،ج17،ص7؛ج25،ص332.

(لَیسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَی ء) (1)

«اختیار امور به دست تو نیست».

آنگاه حضرت فرمودند:

«به خدا قسم اختیار كار در دست او است».[تا اینكه فرمود:]

«وَ كَیفَ لَا یكُونُ لَهُ مِنَ الْأَمْرِ شَی ءٌ وَ قَدْ فَوَّضَ الله إِلَیهِ أَنْ جَعَلَ مَا أَحَلَ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا حَرَّمَ فَهُوَ حَرَام» (2)

«چگونه حقّ تصرف در امور را ندارد، درحالی كه خدا امر دینش را به او واگذار كرده و آنچه را حلال كند، حلال و آنچه را حرام كند، حرام قرار داده است». (3)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«نه، به خدا سوگند كه خداوند امر خلقش را جز به پيغمبر و پيشوايان معصوم واگذار ننمود. خداوند فرمود که ما كتاب را به حق بر تو نازل نموديم كه در ميان مردم بدانچه خداوند در آينۀ فكر تو منعكس سازد حكم نمایى. خداوند پيغمبرش را پروراند و او را ادب كرد، آن چنان كه به خواست خود استوارش نمود و اراده و خواستش را با اراده و خواست خود هماهنگ ساخت. آنگاه به وى فرمود که به نیکی ها دعوت کن و از جاهلان دوری گزین. چون پيغمبر (صلی الله علیه و آله) از عهدۀ اين امر برآمد، او را خالص نمود و او

ص: 218


1- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 128.
2- تفسیر الصافی 1،ص379 -بحار الأنوار،ج17،ص12؛ج25،ص337 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج3،ص217؛ج13،ص171.
3- مقصود از امر در اینجا امارت و فرمانروایی علی (علیه السلام) است، هنگامی كه به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) دستور داد كه ولایت علی (علیه السلام) را ظاهر كند در دشمنی و حسادت قوم اندیشید، این مطلب برایش مشكل آمد، خداوند تبارك و تعالی خبر داد كه او اختیاری در این كار ندارد، و این امر مربوط به خدا است كه علی (علیه السلام) را جانشین او گرداند و سرپرست امور بعد از آن حضرت قرار دهد.

را از هر غل و غشی پاک ساخت، تا جایى كه درباره اش فرمود: انك لعلى خلق عظيم و چون بدين مرتبه رسيد، امر دينش را به او محول كرد و فرمود: ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا. پس خداوند مى را حرام ساخت و خداوند آن را امضا فرمود. خداوند نماز را واجب كرد و پيغمبرش اوقات نماز را تعيين نمود و خداوند نیز آن را تأييد کرد.» (1)

در توقیع شریفی كه از ناحیۀ مقدّس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسط شیخ بزرگوار، ابوجعفر محمّد بن عثمان بن سعید به ما رسیده، دعایی است كه فرموده اند آن را در هر روز از ایام ماه رجب بخوان:

«اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَسِرُّونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِیدِكَ وَ آیاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِی- لَا تَعْطِیلَ لَهَا فِی كُلِّ مَكَانٍ یعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ- لَا فَرْقَ بَینَكَ وَ بَینَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَیكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَزْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت» (2)

«پروردگارا، از تو درخواست می كنم به معانی تمام آنچه كه صاحبان امر تو را به آن خواندند. آنان كه بر سرّ تو امین و به امر تو بشارت دهنده اند. آن ها كه قدرت تو را توصیف و عظمت تو را بیان می كنند. درخواست میكنم به آنچه مشیت تو دربارۀ آن ها ناطق است، پس آن ها را معدن كلماتت و اركان توحید خود و نشانه هایت قرارشان دادی، و آن ها را جانشینان خود در هر مكانی نشاندی. هر كه تو را شناخت به آن آیات و نشانه ها

ص: 219


1- بحارالانوار ج17 ص 8
2- بحار الأنوار،ج95،ص393 -المصباح للكفعمی،ص 529 -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص803.

شناخت...».

در این دعای عظیم الشأن، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به صراحت، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را آیه و نشانۀ خدا دانسته اند؛ سپس می فرمایند: «هر كه تو (خدا) را شناخت، به آیات و نشانه هایت شناخت».

میان تو و آنان فرقی نیست؛ «لا فرق بینك و بینها» (1) (یعنی در ظهور افعال فرقی نیست. بدین معنا که فعل خداوند متعال، به دست امام (علیه السلام) جاری می شود)؛ جز آنكه آن ها بندگان تو و مخلوق تو هستند، باز و بسته شدن امور آن ها در دست تو است، ابتدا و انتهای آن ها از تو و برگشت ایشان به سوی توست، پشتیبان و یاور تو و گواه بر خلقند، از وجود ایشان آسمان و زمینت را پر كردی تا آشكار شود كه خدایی جز تو در عالم نیست و...

با عنایت به آیات صریح قرآن و روایات صحیح و معتبر دریافتیم كه نسبت دادن خلقت، فی الجمله، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ملائكه صحیح است. این موضوع درباره فرشته و بشر فرق ندارد، اگر چه در نظر اشخاصِ دور از حقایق، این نسبت به ملائكه نزدیک می نماید و پذیرش آن آسان تر است؛ ولی اگر آن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السلام) نسبت دهیم، فریاد تكفیر سر می دهند».

در پاسخ اشخاصی كه این حقایق را انكار می كنند باید گفت كه بین علمای شیعه اختلافی نیست كه پیامبران و ائمۀ هدی: از تمام فرشتگان افضلند و روایات در اثبات آن از حد تواتر بیشتر است. حتا در بسیاری از روایات آمده است كه فرشتگانی مقرب از نور امیر المؤمنین (علیه السلام) خلق شده اند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«إِنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) مَلَائِكَةً

ص: 220


1- توضیح این مطلب مهم در صفحات قبلی داده شده است.

یسَبِّحُونَ وَ یقَدِّسُونَ وَ یكْتُبُونَ ثَوَابَ ذَلِكَ لِمُحِبِّیهِ وَ مُحِبِّی وُلْدِه» (1)

خداوند تبارک و تعالی از نور جمال علی ابن ابیطالب (علیه السلام) فرشتگانی را آفریده است كه آن ها تسبیح و تقدیس خداوند می كنند و ثوابش را برای دوستان آن حضرت و دوستان فرزندانش می نویسند. پس، چگونه نسبت خلق و احیاء به حضرت عیسی (علیه السلام) و فرشتگان جایز است و منكرش كافر است؟ (چون انكار آن به معنای تكذیب خدا و قرآن است)؛ ولی اگر آن را به حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نسبت بدهیم، كافر خواهیم شد؟ حال آنكه ثابت گشته است كه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از هر جهت از فرشتگان و انبیای گذشته أفضل، أشرف و أعلم هستند.

درك مراتب نورانی

البته قلوب ما قابلیت فهم و پذیرش مقامات و بزرگی این ذوات مقدس را ندارد و آنچه ما در این مجموعه به عنوان نورانیت ذوات مقدس آوردیم، در واقع همه در مرتبۀ فهمِ خودِ ماست و هنوز قدم دوم را روی پلۀ بعدی نگذاشتیم و نمی توانیم هم بگذاریم. حتا خواص از شیعیان، از بزرگی شأن و عظمت محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) در این وادی حیران و سرگردان مانده اند.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به اسراری كه در سینۀ مبارک دارند، اشارتی می فرمایند:

«بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیةِ فِی الطَّوِی الْبَعِیدَة» (2)

ص: 221


1- مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین (علیه السلام) و الأئمة، 148 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج3،ص136 -بحار الأنوار،ج40،ص125.
2- نهج البلاغة خطبۀ 5 -نهج البلاغة (للصبحی صالح)،ص52 -الوافی،ج2،ص46 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج3،ص79 -بحار الأنوار،ج35،ص4؛ج74،ص333.

«بلكه به علم مكنون و سرّ مخزون پیچیده شده ام كه اگر آن را برای شما اظهار نمایم، هر آیینه مضطرب می شوید و مانند لرزیدن ریسمان در چاه عمیق و بسیار گود، به لرزه می افتید».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ أَحْبَبْتُ أَنْ أُرِيَ النَّاسَ مِمَّا عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْآيَاتِ وَ الْعَجَائِبِ لَكَادَ يَرْجِعُونَ كُفَّارا.» (1)

«سوگند به خدایی که دانه را شکافت و موجود زنده را آفرید. اگر بخواهم آیات و نشانه های معجزات و شگفتی هایی را که رسول خدا به من یاد داده است به مردم نشان دهم، هر آیینه مردم کافر می شوند.»

این دو بیت منسوب به امام سجاد (علیه السلام) است:

يا ربّ جوهر علم لو أبوح به لقيل لي: أنت ممن يعبد الوثنا

و لاستحلّ رجال مسلمون دمي يرون أقبح ما يأتونه حسنا. (2)

«چه بسیار از جواهر علوم در نزد من است که اگر اظهار کنم، می گویند تو از گروه بت پرستان هستی و بلکه مردانی از مسلمانان ریختن خونم را حلال خواهند شمرد و کار زشت خود (کشتن من) را زیبا می بیبینند.»

حال با این توصیف اگر هزاران كتاب دربارۀ مقامات نورانی این ذوات مقدس نوشته شود، حقیقتاً جز الف نیمه تمام نخواهد بود.

در منزلت و قائم مقامی اهل البیت (علیهم السلام) همین بس که حضرت امام باقر (علیه السلام) در

ص: 222


1- بحارالانوار ج41 ص 234
2- الوافی ج1 ص 11.

تفسیر آیۀ شریفۀ (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ) (1)، فرمودند:

«آن جلال و بزرگواری خدا ما هستیم كه بندگان به اطاعت و فرمانبرداری از ما می توانند به كرامت و بزرگواری نایل آیند». (2)

«إِنَّ الله اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِیهِ ص مِنْ بَرِیتِهِ خَاصَّةً عَلَاهُمْ بِتَعْلِیتِهِ وَ سَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِه» (3)

« از روی تحقیق خداوند متعال بعد از پیامبر برای خود، ایشان را مخصوص گردانید، و به آنان مقام رفیعی عنایت فرمود و تا رتبه رسولش بالا برد».

اگر درایتی باشد، همین یک روایت شگفت، عقول خلایق را به تحیّر و تعجب خواهد کشاند. حال ببین امام زمانت كیست و با این اوصاف اگر كسی به سوی چنین شخصیت بزرگی رو كند، چه قدر منزلت و ارزش و بزرگواری پیدا خواهد كرد.

پس بدان صاحب قدرت و افعال خدا، مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند برای ایشان به جهت تسلط به جمیع امور آفرینش چیزی كم نگذاشته و ایشان را همانند كعبه، جهت بندگی خویش قرار داده است.

«لَقَدْ خَلَقْتُهُمَا عَلَامَةً بَینَ خَلْقِی» (4)

«آن ها را آفریدم تا علامتی باشند بین بندگانم»

چنین معرفتی بنده را به عالی ترین مراتب ایمان خواهد رسانید. جناب سلمان و ابوذر از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) سوال نمودند که نهایت مرتبۀ ایمان مؤمن

ص: 223


1- سورۀ مبارکۀ الرحمن آیۀ شریفۀ 78.
2- تفسیر جامع،ج7،ص48 - بصائرالدرجات،ص312.
3- المصباح کفعمی،ص696.
4- بحارالانوارج26،ص294.

چیست؟ ایشان فرمودند:

«لَا یرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَیهِ شَی ءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ یشُكَّ وَ لَمْ یرْتَب» (1)

«هیچ چیزی از امر ما (مقامات فضایل و گفتار) به فرد نمی رسد، مگر این كه سینه اش برای پذیرش آن، آمادگی و گشایش دارد و بدون شک و تردیدی می پذیرد».

مشیت اللّه

یکی از عالی ترین مراتب معرفت، شناخت جایگاه مشیت که از شئونات وجه الله است می باشد. احادیث در باب مشیت و ارادۀ پروردگار در كتاب اصول كافی، ج 1، ص 55، کتاب توحید بحارالانوار، ج 4 و 5 و بعضی از دیگر منابع شیعی فراوان دیده می شود. ما برای كسب معرفت به نورانیت این انوار مقدس باید بدانیم كه طبق روایات، اولین مخلوق قبل از هر چیزی مشیت خداوند متعال است. حضرت امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:

«خَلَقَ الله الْمَشِیةَ قَبْلَ الْأَشْیاء» (2)

«اولین مخلوق خداوند قبل از خلقت اشیاء، مشیت است».

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«الْمَشِیةُ مُحْدَثَة» (3)

«مشیت حادث است (یعنی خلق می شود)».

واضح تر این كه حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 224


1- حدیث نورانیت -بحار الأنوار،ج26،ص2 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1،ص36.
2- بحارالأنوار،ج4،ص145،،ح19 -التوحید (للصدوق)،ص339.
3- التوحید (للصدوق)،ص147، 336 -الوافی،ج1،ص459 -بحار الأنوار،ج5،ص122؛ج54،ص172.

«الْمَشِیةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ الله تَعَالَى لَمْ یزَلْ مُرِیداً شَائِیاً فَلَیسَ بِمُوَحِّد» (1)

«مشیت و اراده از صفات فعل خداوند هستند؛ پس كسی كه گمان كند خدا از ازل مشیت داشته، موحّد نیست». (2)

یعنی مشیت و اراده كه جدای از ذات مقدس است، از صفاتی است كه مربوط به فعل خداوند می باشد. حال این مشیت به چه شکل و نحوه ای باید به وجود آمده باشد؟

حضرت امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«خَلَقَ الله الْمَشِیةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیاءَ بِالْمَشِیة» (3)

«خداوند مشیت را بدون واسطه آفرید؛ سپس اشیاء را به واسطه مشیت آفرید». (4)

برای فهم این روایت، مثال هایی آورده می شود؛ مثل این که هر چیزی با آب، مرطوب می شود؛ ولی آب با هیچ چیزی خیس نمی گردد؛ زیرا ذات و طبیعتش مرطوب است. همچنین هر چیزی با روغن چرب می گردد؛ ولی خود روغن با چیزی چرب نمی شود.

امام از شخصی سوال كرد:

ص: 225


1- التوحید (للصدوق)،ص338 -نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض)،ص92.
2- التوحید،ص445.
3- بحار الأنوار،ج54،ص56.
4- لازم به ذکر است که کلام ضیغ است و به احتمال بسیار زیاد از بخش اول حدیث برداشت می شود که برای خلق مشیت نیازبه مشیت می باشد بنابر این تسلسل در این برداشت لازم می آید و کلام معصوم (علیه السلام) با این برداشت اشتباه، ضایع می گردد. درواقع تسلسلی در کار نیست. اشیاء برای خلقتشان نیاز به مشیت دارند و مشیت تنها چیزی است که برای وجود، نیاز به چیز دیگری ندارد و عدم نیاز به چیزی برای خلقت مشیت منظور بخش اول جمله است که می گویند: خداوند مشیت را به خود مشیت آفرید.

«آیا اراده، فعل است یا غیر فعل؟» راوی عرض كرد: «بلكه اراده فعل است». امام (علیه السلام) فرمودند: «پس اراده حادث است؛ زیرا همۀ افعال حادثند». (1)

نتیجه این كه هر چیزی كه حادث است، جدای از ذات مقدس می باشد. این اراده و مشیت خدای متعال، همان فعل خداست. بر خلاف ما انسان ها كه اول فكر می كنیم و سپس اراده می کنیم بعد فعل را انجام می دهیم، ارادۀ خداوند همان فعل اوست و مثل مخلوقات كه اراده شان از فعل شان جدا است، نیست.

(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون) (2)

«جز این نیست وقتی می گوید باش، پس می شود».

حضرت امام رضا (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:

«ارادۀ خدا همان احداث و ایجاد اوست، نه چیز دیگر «فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیرُ ذَلِك»؛ (3) زیرا خدا را نیاز به اندیشه و عزم و فكر نیست؛ بلكه اینها همه، صفات خلقند و از خالق منتفی اند؛ پس ارادۀ خدا فعل اوست. به هر چیزی كه بخواهد می گوید «كُن» و آن هم بدون این كه گفتن یا عزم یا... درمیان باشد، موجودیت پیدا می کند «..وَ لَا كَیفَ لِذَلِكَ كَمَا أَنَّهُ لَا كَیفَ لَه..»» (4)

با توجه به این نوع روایات، اگر مشیت که همان فعل خداست، حادث باشد،

ص: 226


1- ولایت كلیه،ص363.
2- سورۀ مبارکۀ یس آیۀ شریفۀ 82.
3- الکافی،ج1،ص109 -التوحید (للصدوق)،ص147 -عیون أخبار الرضا،ج1،ص119 -بحار الأنوار،ج4،ص137..
4- الکافی،ج1،ص110؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص269 -الوافی،ج1،ص456 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج2،ص17 -بحار الأنوار،ج3،ص193.

پس باید در اولین و بهترین جایگاه مقدس فرود آید که این مقام و رتبه، شایستۀ کسی جز محمد و آل طاهرش (علیهم السلام) نیست. در رابطه با این مطلب ارزشمند و شگفت، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«خَلَقَهُمُ الله مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ وَلَّاهُمْ أَمْرَ مَمْلَكَتِهِ فَهُمْ سِرُّ الله الْمَخْزُونُ وَ أَوْلِیاؤُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَمْرُهُ بَینَ الْكَافِ وَ النُّون» (1)

«خداوند ایشان را از نور عظمت خود آفرید و کار مملکت خویش به دستشان سپرد؛ پس ایشان سرّ مخزون خدا و اولیاء مقرب او و امر اویند که میان کاف و نون است (یعنی کن فیکون)».

در کتاب مشارق انوار الیقین، در ادامۀ این روایت آمده است:

«لا بَل هُم الكافُ و النونُ»

«بلکه خود، کاف و نون اند». (2)

جناب حاج آقا یعقوب الدین جویباری؛ صاحب کتاب تفسیر کبیر البصائر سورۀ والعصرجلد دوم صفحه 361 درباره مقامات نورانی حضرات معصومین (علیهم السلام) علی الخصوص حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

چنین انسانی صاحب مرتبه «کن» می باشد. اوست مشیۀ الله که با مشیت الهی تصرف در کائنات می کند.

در صفحه337 می فرمایند:

اهل البیت وحی: که سرسلسله آنها حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) است امام علی (علیه السلام) مشتق از علی اعلی مظهر اتم و اکمل اسماء حسنی الهی و کلمات الله غیرمتناهی و نا محدودند (البته نه در عرض خدا بلکه در عرصه

ص: 227


1- بحارالأنوار،ج25،ص173،،ح38.
2- مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین (علیه السلام)،ص179.

ممکنات) که هیچ رسول و نبی و هیچ وصی و مومن راستین توان درک اسرار خزان خزائن، واقعیت های آن ها را نداشته چه رسد به افکار.

این کلمۀ مقدس (کن)، فقط در جایگاه قدسی و وجود ملکوتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسکن می گزیند؛ زیرا در این زمان؛ درب ارادۀ خدا از وجود گرامی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز می گردد. طبق روایت فوق هرچیزی که موجودیت پیدا می کند، توسط کلمه «کن» از زبان مبارک خلیفة الله خواهد بود.

مرحوم علامۀ عالی قدر میرجهانی در کتاب ولایت کلیه، این روایت از امام معصوم (علیه السلام) را نقل نموده اند که:

«نَحنُ مَشِیَةُ اللهِ» (1)

«مشیت و ارادۀ خدا، ما هستیم».

یا در روایت دیگر نقل است:

«فَهُمْ خَاصَّةُ الله...وَ قُدْرَةُ الرَّبِ وَ مَشِیتُه». (2)

«اینان مخصوص خدا هستند؛ بلکه قدرت پروردگار و مشیت او می باشند».

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبه ای در مسجد كوفه می فرمایند:

«إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِیتِه» (3)

«همانا منشا صدور تمام امور، از مشیت است». (4)

یعنی تمام فیوضات و مقدّرات از درب مشیت بیرون می آید و بروز این مشیت

ص: 228


1- ولایت کلیه،ص363.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 180 -بحار الأنوار،ج25،ص174 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1،ص34.
3- بحار الأنوار،ج54،ص108 -نهج البلاغة (للصبحی صالح)،ص127 -ریاض السالكین فی شرح صحیفة سید الساجدین (علیه السلام) 1،ص270؛ج2،ص312 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)،ج6،ص327.
4- بحارالأنوار،ج57،ص108.

از ناحیۀ محمد و آل محمد (علیهم السلام) است که طبق فرمودۀ خودشان، همان کاف و نونِ «کن» هستند. اما آنچه نیازمند بحث است، ظرف«أوعیة» و محل فرود آمدن مشیت است. ارادۀ خدا باید از مجرایی جاری گردد و آن ظرف، خانۀ قلوب مطهر ذوات مقدس اهل البیت است که فرموده اند:

«بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیةٌ لِمَشِیةِ الله» (1)

«دل های ما ظرف های ارادۀ خداوند است».

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«الامام... یجْعَلُ قَلْبَهُ مَكَانَ مَشِیتِهِ» (2)

«خدای متعال قلب او (امام (علیه السلام)) را مکان مشیت خود قرار داده است».

در واقع نفوذ اراده و كاری كه حق تعالی می خواهد انجام دهد، از این ناحیۀ به اجرا در می آید؛ چرا که که مجریان دستگاه آفرینش، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) هستند و این همان مقام ارادةاللهی و سبب بودن برای خلقت است. كسی كه دارای چنین مقام شگفت آوری است، باید به خدا متصل باشد. البته اتصالی که ناشی از قرب معنوی است و نه فنای در ذات اقدس الهی. همان چیزی که آیۀ شریفۀ(ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى * فَكانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنى) (3)، بدان اشاره دارد كه فرمودند:

«إِذَا شِئْنَا شَاءَ الله و لا نَشاءُ إلاّ أن یشاءَ اللهُ» (4)

«هنگامی كه چیزی را اراده كنیم یا بخواهیم، همان لحظه، بدون انقطاع،

ص: 229


1- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج8،ص44 -بحار الأنوار،ج25،ص337؛ج52،ص51 -تفسیر نور الثقلین،ج5،ص486.
2- بحار الأنوار، ج25،ص170.
3- سورۀ مبارکۀ نجم آیات شریفۀ 7 و 8.
4- القطرة، به نقل از بحارالأنوار،ج26،ص13، ضمن حدیث 2.

خدا هم همان را اراده كرده و می خواهد. چیزی را اراده نمی کنیم، مگر اینکه خداوند اراده کند».

در فرازی از زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) می خوانیم:

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِكُم» (1)

«ارادۀ پروردگار در اندازه گیری كارهایش و ارادۀ جمیع امورش به سوی شما فرود می آید».

یعنی ارادۀ خدا در تقدیر امور و كارهایش به سوی خانه های شما فرود می آید و از آن جا به تمامی ذرات آفرینش صادر می گردد. آن خانه ها، همان ابدان مطهر و قلوب نورانی ایشان است كه خزائن علم خداوند متعال است، همان سینه ای كه محل ارادۀ اوست.

پس هر چیزی كه از ناحیۀ امام (علیه السلام) صادر می شود، معارض با ارادۀ خدا نمی شود. با این تفصیل، در نزد اهل بصیرت و معنا، دیگر جنبه های بشری امام (علیه السلام) لحاظ نمی شود؛ بلکه هر چه از وجود امام (علیه السلام) می بینند، به اصطلاح، خدایی های خداست؛ (یعنی همۀ كارهای خدایی) و در صفات و فعل، متخلّق محض به اخلاق الله هستند.

حضرت امام صادق (علیه السلام):

«العُبُودِیةُ جُوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبُوبِیةُ»

«عبودیتی حقیقتی است که آن طرف سکه اش و سویدای آن، ربوبیت است».

ص: 230


1- فرازی از زیارت امام حسین (علیه السلام) -الکافی،ج4،ص577؛ (ط -دارالحدیث)،ج9،ص312 -الوافی،ج14،ص1489 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج18،ص301 -بحار الأنوار،ج98،ص153

مجری خلق و رزق

اما نحوه اجرای مشیت الهی در مورد احیاء، اماته، خلق و رزق را در روایت زیبایی مورد بررسی قرار می دهیم. امیرالمومنین (علیه السلام) به یکی از یهودیان فرمودند:

«خداوند متعال به دست امنا و سفیران خود بعضی از امور را جاری می سازد و فعل آن ها فعل خداست و برای خدا اولیایی است که افعال آنان را مجرای فعل خویش قرار داده.

یهودی پرسید:

«این حجت ها چه کسانی هستند؟»

حضرت فرمودند:

آنان اولیای امر هستند که خدا دربارۀ آنان فرمود:

﴿أَطِیعُوا الله وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُم﴾

یهودی پرسید: «این امر چیست؟»

حضرت فرمودند:

«الَّذِی بِهِ تَنْزِلُ الْمَلَائِكَةُ فِی اللَّیلَةِ الَّتِی یفْرَقُ فِیهَا كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ مِنْ خَلْقٍ وَ رِزْقٍ وَ أَجَلٍ وَ عَمَلٍ وَ عُمُرٍ وَ حَیاةٍ وَ مَوْتٍ وَ عِلْمِ غَیبِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی لَا تَنْبَغِی إِلَّا لِلَّهِ وَ أَصْفِیائِهِ وَ السَّفَرَةِ بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِه». (1)

«آن چیزی است که ملائکه به آن چیز نازل می شوند در شب قدری که خداوند تمام امور را در آن شب تقدیر می کند که عبارتند از: خلق، رزق، اجل (مهلت)، حیات، موت، علم غیب آسمان ها و زمین و معجزاتی که شایسته نیست مگر برای خدا و اصفیا و سفیران خدا بین او و خلقش و آن ها

ص: 231


1- احتجاج طبرسی ج1،ص252.

وجه اللّهی هستند که خداوند فرمود: ﴿فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله ﴾. هُمْ بَقِیةُ الله یعْنِی الْمَهْدِی». (1)

از این روایات استفاده می گردد که امور احیا و اماته خلق و رزق جمیع مخلوقات فقط از جانب خدا اندازه گیری شده و به امضای اهل بیت (علیهم السلام) اجرا می گردد و بدست ملائکه خلاقه و... که به عنوان کارگزاران امام هر زمانی می باشند، اجرا می شود.

شیخ طوسى (رحمه الله) درکتاب الغیبة نقل مى کند که جماعتى از شیعیان، در مقام اهل بیت (علیهم السلام) اختلاف کردند. عدّه اى قائل بودند که خداوند عزّوجل قدرت خلق و رزق را به امامان معصوم واگذار کرده است. در مقابل، عدّه اى بر این عقیده بودند که این امر، محال است و بر خداوند متعال جایز نیست که امر خلق و رزق را به ائمه واگذار کند؛ زیرا تنها خداوند متعال بر خلق اجسام قادر است.

شیعیان در این امر به نزاع شدید برخاستند. شخصى که در آن مجلس حاضر بود، گفت: «چرا نزد ابى جعفر محمّد بن عثمان ثمرى (سفیر دوم حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) نمى روید و در این باره از او سؤال نمى کنید تا حقّ بر شما روشن گردد؟ او تنها راه و واسطه به سوى حضرت صاحب الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است». شیعیان بر این امر راضى شدند و نامه نوشتند و در آن، مسئلۀ خود را پرسیدند. حضرت در جواب نامه مرقوم فرمودند:

«إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذی خَلَقَ الاَْجْسامَ وَقَسَّمَ الاَْرْزاقَ، لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالٌّ فی جِسْم، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شیءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ، وَأَمَّا الاَْئِمَّهُ فَإِنَّهُمْ یَسْأَلوُنَ اللّهَ تَعالى فَیَخْلُقُ، وَیَسْأَلوُنَهُ فَیَرْزِقُ، إِیجاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَإِعْظاماً

ص: 232


1- شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا امری که در شب قدر توسط ملائکه و روح نازل می گردد پیغمبر و امام از پیش بدان آگاه بوده اند؟ حضرت فرمودند: علم آن به نحو اجمال نزد ایشان هست و آنچه در شب قدر نازل می شود تفصیل آن است.

لِحَقِّهِمْ». (1)

«تنها خداوند متعال است که اجسام را خلق و روزى ها را تقسیم کرده است؛ زیرا او جسم یا حلول کننده در جسم نیست. چیزى همانند او نیست. او شنوا و داناست؛ امّا ائمه (علیهم السلام) چیزى را از خدا مى خواهند و خدا نیز براى آنان خلق مى کند. از خدا مى خواهند، خدا هم روزى مى دهد. خدا چنین مى کند چون بر خود حتم کرده که خواستۀ آنان را اجابت و منزلت و شأن آن ها را عظیم گرداند».

لذا از این روایت نورانی اینطور فهمیده می شود که بعد از تقدیرات الهی در این امور، اهل بیت (علیهم السلام) می توانند از خداوند طلب جابجایی امری را نمایند و خداوند نیزبه احترام آنان اجابت می فرماید. البته این طلب بر اساس علم به مصالحی که خداوند این علم را به آنان داده که منافاتی با تقدیرات الهی نداشته؛ اعطای آگاهی از امور به اهل بیت (علیهم السلام) هم جزئی از تقدیرات الهی است و خداوند خواسته بدین طریق مقام و جلال آنان را به ملائکه و خلائق بنمایاند است.

روایاتی دیگر که در این زمینه (اجری خلق و رزق و...) وارد شده، روایاتی است که ذیل آیۀ ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴾ و آیۀ شریفۀ ﴿فیها یفرق کلّ أمر حکیم﴾ در کتاب تفسیر قمی آمده که یکی از اموری که ملائکه بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل می کنند، امر خلق و رزق و احیا و اماته است که اولین شخصیت صاحب امضاء، مولا صاحب الزمان می باشند که به فرمان ایشان، ملائکه مامور، امور را به انجام می رسانند:

با توجه به روایت شریفه ای که در آن می فرمایند: «أَبَى الله أَنْ یجْرِی الْأَشْیاءَ إِلَّا

ص: 233


1- الغیبه، طوسى،ص294.

بِالْأَسْبَاب». ظاهراً مراد از سبب، علت نیست؛ بلکه مراد، وسیلۀ انجام امور است.

رفع توهم

باید توجه داشت که منظور ما از اثبات این مقام، آن تفویض خلق و رزقی که اهل بیت (علیهم السلام) آن را مردود دانسته اند نیست که نمونه ای از آن در روایت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیده شد؛ زیرا آن تفویض بدین معناست که ایشان خود خلق و رزق را تقدیر نمایند بدون دخالت و تقدیر از جانب حق تعالی انجام دهند که در مردودی این مطلب امام رضا (علیه السلام) در دعایی می فرمایند:

«اللهمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیكَ مِنَ اَلَّذِینَ اِدَّعَوْا لَنَا مَا لَیسَ لَنَا بِحَقٍّ. اللهمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیكَ مِنَ اَلَّذِینَ قَالُوا فِینَا مَا لَمْ نَقُلْهُ فِی أَنْفُسِنَا... فَالْعَنِ اَلنَّصَارَى اَلَّذِینَ صَغَّرُوا عَظَمَتَكَ... اللهمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّنَا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ إِلَیكَ مِنْهُ بِرَاءٌ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَینَا اَلْخَلْقَ وَ عَلَینَا اَلرِّزْقَ فَنَحْنُ إِلَیكَ مِنْهُ بِرَاءٌ كَبَرَاءَةِ عِیسَى - عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ - مِنَ اَلنَّصَارَى. اللهمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَى مَا یزْعُمُونَ». (1)

«پروردگارا، من به سوى تو از آن كسانى كه در بارۀ ما سخنى را كه ما در خود ندانسته ایم می گویند، تبری می جویم. پروردگارا، من از كسانى كه براى ما چیزى را كه حق ما نیست ادعا می کنند، تبری می جویم. خداوندا، من به تو از آن ها كه در بارۀ ما سخنى را كه ما نگفته ایم گفتند، بیزاری می جویم. پروردگارا، آن نصارى را كه عظمت تو را كوچک یاد نمودند، لعنت فرما. خداوندا، هر كه پنداشت ما خدایانیم، ما از او بیزاریم و هر كه پنداشت رجوع آفریدگان به سوى ماست و عهدۀ روزى دادن بر ماست، همانند بیزارى عیسى بن مریم (علیه السلام) از نصارى، از او بیزاریم. خدایا ما دعوت

ص: 234


1- الإعتقادات , ج1 ,،ص99.

نكرده ایم آن ها را به آن چه می پندارند. مگیر ما را به آن چه می گویند و ما را از گناه آنچه مى پندارند، بیامرز».

در بیان امام که می فرمایند خلق و رزق به ایشان سپرده یا به عهدۀ ما گذاشته، منظور این است که خدای تعالی این امور را به ما تفویض نکرده؛ بلکه خود خداوند است که این امور را تقدیر می کند؛ اما طبق روایات قبلی، اجرای این امور بعد از تقدیرات الهی به اعطا و اذن حق تعالی، به دست اهل بیت (علیهم السلام) جاری می شود.

بدینسان سبب و مبداء هر چیزی ایشانند؛

«َ نَحْنُ سَبَبُ خَلْقِ الْخَلْق»

«سبب خلق شدن خلائق مائیم.»

همچنین پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

« خلق الخلائق من نورنا فنحن صنایع الله، والخلق من بعد صنایع لنا أی مصنوعین لأجلنا». (1)

«خلایق از نور ما خلق شده اند. بنابراین ما آفریدۀ خدا هستیم و موجودات دیگر، برای ما خلق شده اند یعنی بخاطر ما خلق شده اند». (2)

صاحب کتاب مشارق انوار می گوید:

«أی مصنوعین لأجلنا». یعنی مخلوقات به خاطر ما خلق شده اند.

دلالت دیگر، حدیث شریف کسا می باشد که می فرماید:

«وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلاقَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَةً وَلا فَلَكاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْرى وَلافُلْكاً یسْرى اِلاّ لاِجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ».

ص: 235


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص60.
2- معنی دیگر كه از این جمله برداشت می گردد به معنای ما پرورش یافتۀ خدا هستم و مخلوقات نیز پرورش یافتۀ ما (ائمۀ اطهار (علیهم السلام) می باشند).

به عزت و جلالم سوگند كه من آسمان بناشده و زمین گسترده و ماه تابان و مهر درخشان و فلک چرخان و دریاى روان و كشتى درجریان را فقط به خاطر شما و محبت و دوستى شما آفریدم.

همچنین خداوند در حدیثی قدسی خطاب به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمود:

:یا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما». (1)

:ای احمد، اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی کردم».

در روایتی آمده است که حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، در نامه ای به معاویه (لعنت الله علیه) چنین نوشتند:

«إِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا». (2)

«ما ساخته پروردگارمان هستیم و مردم بعد از آن ساخته شده برای ما هستند.»

در توقیع شریف از حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است که:

«نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا» (3)

«ما ساختۀ پروردگار و خلائق ساخته دست ما هستند». (4)

ص: 236


1- عوالم العلوم ج11،ص44.
2- نهج البلاغة، نامۀ 28 -تحف العقول، ص 7 -نهج البلاغة (للصبحی صالح)،ص386 -كشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص9 -بحار الأنوار،ج33،ص58.
3- الغیبة طوسی،ص285.
4- البته علامه نمازی نسبت به این حدیث احتمال دیگری نیز داده اند ولی در هر صورت اصل مدعای ما از روایات دیگر قابل استفاده است. ابن حیثم از علمای بزرگ در شرح خود در این باره سخنانی دارد كه خلاصة آن چنین است: «آنان (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) موضع نعمتها و الطاف و مراحم خدا هستند كه فیض الهی بدون واسطه به آنها و از آنان به مردم می رسد، گویا مردم عیال های آنها هستند» علاّمه نمازی می فرماید: ”بعضی ها می گویند: معنای كلام چنین است كه ما ساخته شده و مخلوق خدا هستیم ومردم برای خاطر ما ساخته شده اند؛ یعنی حرف «لام» در «لنا» برای منفعت باشد مثل جمله: خلق لكم ما فی الأرض. ولی این معنا با توقیع حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سازش ندارد؛ (یعنی مغایرت دارد) برای آن كه در توقیع شریف آن حضرت بعد از ذكر جملاتی در فضایل خودشان می فرمایند: «و نحن صنائع ربّنا و الخلق بَعد صنائِعنا». در این توقیع به جای واژۀ «ناس» واژۀ «خلق» را بیان فرموده كه معنایش همه را در برمی گیرد، چنان كه دیده می شود. در این عبارت «لنا» وجود ندارد، این موضوع را معنایی كه بعضی برای مكاتبه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ذكر كرده اند تأیید می كند كه گفته اند: ”ما مصنوع و مخلوق پروردگار، و مردم مصنوع ما هستند“ و شواهدی برای این معنا آورده اند. در هر حال اصل كلام صحیح است، ولی چون مراد قطعی روشن نیست، بهتر آن است كه ما علم آن را به گویندۀ آن (یعنی حضرات معصومین (علیهم السلام)) ارجاع دهیم و بگوییم:به آنچه فرموده اند ایمان داریم هر چند معنای آن را به تفصیل ندانیم. که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در انكار نمودن بعضی از حقایق می فرمایند: «..فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ، فَإِنَ أَكْثَرَ الْحَقِ فِیمَا تُنْكِرُون..» آنچه را نمی دانید نگویید، زیرا بسیاری از حقایق در اموری است كه ناآگاهانه انكار می كنید.“

علامه مجلسی (رحمه الله) در بحار الانوار در توضیح این عبارت می نویسد:

«این سخنی عجیب است كه اسرار عجیی از غرایب شئون آن بزرگواران را دربردارد و عقول از رسیدن به كنه آن عاجزند. ما به اندازه ای كه آن آشكار شود و برای ما ممكن است، درباره اش صحبت می كنیم و می گوییم:صنایع جمع صنیعت است و صنیعت پادشاه، یعنی كسی كه پادشاه او را برای خود برگزیده، مقام او را بلند كرده و هرطور خواسته او را تربیت فرموده است. مانند آیۀ شریفه ای كه می فرماید:

﴿وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسی ﴾ (1)

«تور را برای خودم ساختم».

خداوند به موسی بن عمران (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 237


1- سورۀ مبارکۀ طه آیۀ شریفۀ 41.

من تو را برای خود برگزیدم و مطابق با خواست و محبت خود تربیتت كردم». (1)

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«ﺇﻥﱠﱠ ﻟَﻨﺎ ﻣَﻊَ ﺍللهِ ﺣﺎﻟﺎﺕ ﻟﺎ ﻳَﺴَﻌُﻪُ ﻣَﻠَﻚٌ ﻣُﻘَﺮﱠﱠﺏٌ ﻭَ ﻟﺎ ﻧَﺒِﻲٌ ﻣُﺮْﺳﻞٌ.» (2)

«ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشته مقرب می تواند آن را داشته باشد، نه پیامبر مرسل.»

حجاب اللّه

مقامات و فضایلی كه حاكی از عظمت امامان معصوم (علیهم السلام) است، از حد احصاء خارج است. طبق فرمایشات معصومین (علیهم السلام)، هیچ پیامبر و فرشته ای نمی تواند آن را درک كند. حضرت امام رضا (علیه السلام) در شأن این انوار مقدس فرمودند:

«وَ كَیفَ یوصَفُ أَوْ ینْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ یفْهَمُ شَی ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یوجَدُ مَنْ یقُومُ مَقَامَه» (3)

«چگونه ممكن است وصف شود یا كنه حقیقت امام شناخته گردد یا امری از امور آنان فهمیده شود یا كسی یافت شود كه جایگزین آنان گردد و مردم را بی نیاز كند؟»

علاّمه مجلسی (رحمه الله) دربارۀ «محتمل لعلمكم» می نویسد:

«آن چه از شما (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) رسیده است بر فرض که عقل قاصر و فهم

ص: 238


1- بحارالأنوار،ج23،ص68.
2- ﺍﺭﺑﻌﻴﻦ، ﻋﻠﺎﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﻰ، ﺹ 177. ﺷﺮﺡ ﺣﺪﻳﺚ
3- الأمالی(للصدوق)،ص677 -بحار الأنوار،ج25،ص125 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال الإمام علی بن أبی طالب (علیه السلام) 18.

اندک من به آن نرسد، رد نكرده و پذیرا می گردم». (1)

در ادامۀ انفاذ مشیت و ارادۀ حق تعالی توسط خاندان وحی، مقام حجاب یا واسطه گری بین مخلوقات است که فرموده اند:

«فَنَحْنُ رُوحُ اللهِ وَ كَلِمَتُهُ احْتَجَبَ بِنَا عَنْ خَلْقِه» (2)

«پس ما روح خدا و کلمۀ او هستیم و خداوند به وسلیه ما از خلقش محجوب (در حجاب کشیده) گشت».

در جای دیگر نیز فرمودند:

«الاِمَامُ حِجَابُ الله» (3)

«امام حجاب خداوند است».

«نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ.» (4)

«ما سبب بین شما و خداوندیم.»

یکی از معانی حجاب، حدیث زیبایی است که امام معصوم آن را بیان فرموده اند:

«أَقَامَهُ فِی سَائِرِ عَالَمِهِ فِی الْأَدَاءِ مَقَامَهُ إِذْ كَانَ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ لَا تَحْوِیهِ خَوَاطِرُ الْأَفْكَارِ وَ لَا تُمَثِّلُهُ غَوَامِضُ الظِّنَنِ فِی الْأَسْرَار» (5)

«حق تعالی محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) را قائم مقام خود در همۀ عوالم قرار داده؛ چرا كه چشم ها خداوند را درک نمی كنند و خواطر و افكار و مجموع مشاعر خلقی، او را درک نمی کنند».

در واقع معنای واضح تر آن است که برای رسیدن به خدا باید به

ص: 239


1- بحارالأنوار،ج102،ص141.
2- مشارق الانوار،ص23 و 24.
3- بحارالأنوار،ج25،ص169.
4- امالی طوسی ص 157
5- تحف العقول، ص 1 -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص753 -بحار الأنوار،ج94،ص113.

اهل البیت (علیهم السلام) رجوع کرد که فرموده اند:

«وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم»

آنچه عالمان به علوم و فضائل اهل بیت (علیهم السلام) احتمال دادند و مفهومی كه از «حجاب» برداشت نمودند، آن است كه حجاب عبارت است از قرار گرفتن مقامات و کمالات خداوند در پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و خاندانش (علیهم السلام) و راه یافتن خلق به خدا به وسیلۀ معصومین (علیهم السلام)؛ «احتجب بنا» و به ما یا به وسیلۀ وجود ما اهل بیت (علیهم السلام) صفات خداوند متعال برای خلق ظاهر شده است و چون خلایق به شناخت خدا نیازمند بودند، خداوند متعال حجاب هایی را آفرید تا خلایق به وسیلۀ این حجاب ها خدا را بشناسد و با رو آوردن به این مظاهر، صاحب معرفت گردند.

«یعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَك» (1)

«خدایا، هر كس تو را شناخت، به وسیلۀ این آیات (محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)) شناخت.

پس این حجاب ها، ظهور صفات و افعال خداوند هستند، نه ظهور ذات مقدس. از مقامات بسیار شگفتی که صاحبان خرد باید روی آن تعمقی خاص داشته باشند و دارای اسراری بس شگفت است که حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ بَینَ الله وَ بَینَ حُجَّتِهِ حِجَاب... نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّهِ» (2)

«میان خدا و حجت او حجاب و پرده ای نیست... ما محل رازهای خدا هستیم».

ص: 240


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد،ج2،ص803 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص300، 352 -المصباح للكفعمی،ص 529 -بحار الأنوار،ج95،ص393.
2- حیاة القلوب،ج5،ص325 - به نقل از معانی الاخبار،ص35..

لسان الله

معانی این حجاب، مرتبۀ واسطه گری است که گفتار و پیام خدا را به مخلوقات ابلاغ نماید و آن حاکی از مقام لسان اللهی می باشد؛ چرا که ذات باری تعالی از تکلم و... که مستلزم جسمانیت است، منزه می باشد.

خداوند متعال دارای جسمی نیست تا زبان داشته باشد و فرمان دهد یا صاحب صورتی باشد كه مورد خطاب قرار گیرد؛ بلكه طبق روایات، به وسیلۀ احاطۀ علمی همه جا حضور دارد و هیچ چیزی از ذات مقدسش پوشیده نیست و این فرمان ها را به وسیلۀ لسان خودش كه ذوات مقدس اند، به جمیع مخلوقات می رساند. حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«أنَا مُكَلِّمُ مُوسی مِن الشَجَرَةِ أنَا ذَلِكَ النُورُ» (1)

«آن كسی كه با موسی (علیه السلام) از میان درختان صحبت كرد و آن نوری كه موسی (علیه السلام) دید، من بودم».

بر همین اساس، اوامر الهی توسط پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به گوش مخلوقات رسانیده شد و در دایرۀ امكان، پیغام رسان و مجری امور تكوین و تشریع شدند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده اند:

«أَنَا لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِی خَلْقِه» (2)

«من زبان گویای خداوند در خلقش هستم».

این زبان همان است که در روز ازل از طرف خدای تعالی از همه، عهد (برای اقرار به توحید و نبوت و ولایت) گرفته است:

ص: 241


1- بحارالأنوار،ج26،ص1 تا 7،،ح1 - مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص160.
2- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج1،ص245 -بحار الأنوار،ج24،ص197؛ج25،ص5؛ج26،ص240 -تفسیر نور الثقلین،ج1،ص650 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج4،ص163.

«أنا آخِذُ العَهدِ عَلَى الأروَاحِ فِی الأزَلِ» (1)

«من بودم که در روز ازل از ارواح عهد گرفتم».

برای فهم بیشتر از این روایت و توضیح مقام لسان الله، روایت است كه فرموده اند:

«خدای تعالی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) جمعی از خالصان خلقش؛ یعنی آل محمّد (علیهم السلام) را برای خویش برگزید و آنان را به علوّ خویش برتری بخشید و به مقام و رتبه ای بس رفیع بالا برد و او (خداوند) آن نورها را بر تمام اعتراف كنندگان به مُلک ربوبی خویش حجت قرار داد و آنچه از امر خود خواست به آنان ولایت و حاكمیت داد و ایشان را مترجمان و مفسران مشیت خود (جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِیتِه) و زبان گویای اراده خود (أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ) كه در هیچ سخنی بر او نگیرند پیش و به فرمان او عمل كنند، قرار داد». (2)و (3)

دیگر آنکه فرموده اند:

«فنحن امره و حكمه» (4)

«فرمان و حکم خداوند ما هستیم».

در روایتی دیگر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«الْإِمَامُ كَلِمَةُ الله وَ حُجَّةُ الله وَ وَجْهُ الله وَ نُورُ الله وَ حِجَابُ الله وَ آیةُ الله یخْتَارُهُ الله وَ یجْعَلُ فِیهِ مَا یشَاءُ ویوجِبُ لَهُ بِذَلِكَ الطَّاعَةَ وَ الْوَلَایةَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ فَهُوَ

ص: 242


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص260.
2- كتاب شرح زیارت آل یاسین، مصباح المجتهد،ص697 و 698.
3- خداوند متعال به ما نور و معرفتی عطا کند كه معنا و حقیقت «لسان الله»«احتجب بنا»«نحن مشیةالله» و «کاف و نون (کن) ما هستیم...» را ولو به مقداری جزئی، فهم کنیم؛ ولی هزار افسوس که به جهت فهم قاصر حقیر و عدم ظرفیت دیگران نمی توان بیشتر از این در این وادی گام برداشت.
4- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)،ص287.

وَلِیهُ فِی سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِه» (1)

«امام کلمه، حجت، وجه، نور، حجاب و نشانۀ خداوند است که خداوند او را انتخاب نموده اطاعت و ولایت او را به واسطۀ این انتخاب، بر تمام خلق واجب کرده است. پس او سرپرست خداوند در آسمان ها و زمینش است».

بیان کلام حضرت آنست که خداوند اجراء امور و تقدیرات جمیع کائنات را به اذن خویش به آنان سپرده است.

این دست روایات بیانگر آن هستند که احکام و فرامین ذات حق، عزّ و جلّ، به واسطۀ امام هر زمان به اجرا در می آید. این، مرتبۀ واسطه گری بین خدا و دستگاه آفرینش می باشد؛ و اگر با چشم دل و بصیرت ملاحظه شود خواهیم دید که کلمه زیبای واسطه گری نقش بسته است. چنانکه بر سر درب بهشت نوشته شده است:

«لا إله إلاّ الله، محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول الله و علی (علیه السلام) ولی الله» (2)

پس مشخص شد که خداوند امورات و تقدیرات ذره ذره هستی را به دست ایشان جاری می کند نام و حقیقت این بزرگواران را در همه اجزای هستی نمایان ساخته است پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«شبی كه مرا به آسمان ها بالا بردند، هیچ در و پرده و درخت و برگ و میوه ای را ندیدم، مگر این كه:

«مكتوب علیها: علی (علیه السلام) علی (علیه السلام) و إن اسم علی (علیه السلام) مكتوب علی كلّ

ص: 243


1- بحارالأنوار،ج25،ص169،،ح38.
2- الکافی،ج4،ص220 -الأمالی(للصدوق)،ص670 -مناقب آل أبی طالب،ج2،ص156 -الوافی،ج12،ص76 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج7،ص442 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج5،ص119 -بحار الأنوار،ج8،ص144؛ج15،ص165؛ج24،ص358.

شیءِ» (1)

«روی آن نوشته شده بود: علی (علیه السلام)، علی (علیه السلام).

همانا نام علی (علیه السلام) بر هر چیزی نوشته شده است».

پس هرگاه نظرت بر هر یک از آثار الهی افتاد، بدان که ذکری دارد و شهادت ثالثه را جاری ساخته است.

اقرار به این شهادت، هدف خلقت بوده است؛ پس باید همۀ این سه شهادت را متصل و پیوسته به هم بخوانیم كه اگر یكی از آنها از منظومۀ اعتقادی مومن حذف گردد، باعث نقصان ایمان او می شود، چنان كه بعضی ها به توحید و نبوت قائل شدند؛ ولی ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را نپذیرفتند؛ در حالی که هر بخش این شهادت، بالأخص قسمت آخر آن، هدف دین و محل آزمایش الهی می باشد. حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله، مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ الله، فَلْیقُلْ: عَلِی (علیه السلام) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِی الله» (2)

در حدیثی دیگر، حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله، مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ الله، عَلِی (علیه السلام) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِی الله» (3)

آنگاه فرمودند:

«إِلَى هَاهُنَا التَّوْحِید» (4)

ص: 244


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 236.
2- بحار الأنوار،ج27،ص1؛ج81،ص112 -الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسی)،ج1،ص158 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج2،ص377.
3- تفسیر القمی 2،ص155 -بحار الأنوار،ج3،ص277 -تفسیر نور الثقلین،ج4،ص183 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج10،ص198.
4- تفسیر القمی 2،ص155 -تفسیر الصافی 4،ص132 -بحار الأنوار،ج3،ص277؛ج36،ص103 -تفسیر نور الثقلین،ج4،ص183 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج10،ص198.

«توحید الهی تا این جاست (توحید یعنی همین)». (1)

همچنان امام (علیه السلام) می فرمایند:

«وقتی كه خدای تعالی عرش را آفرید بر ساق آن نوشت:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ الله وَ عَلِی (علیه السلام) وَلِی الله»

وقتی خورشید و ماه را آفرید، همین شهادت سه گانه را بر آن نوشت:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ الله وَ عَلِی (علیه السلام) وَلِی الله»

خداوند تمامی درختان را آفرید و بر برگ های آن نوشت:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّد (صلی الله علیه و آله) رَسُولُ الله وَ عَلِی (علیه السلام) وَلِی الله» (2)

امام موسی کاظم (علیه السلام) به شخصی فرمودند:

«أُخْبِرُكَ بِالْأَرْبَعَةِ كُلِّهَا أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَلَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ بَاقِیاً وَ الثَّانِیةُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله مُخْلِصاً وَ الثَّالِثَةُ نَحْنُ أَهْلُ الْبَیتِ وَ الرَّابِعَةُ شِیعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ رَسُولِ الله ص وَ رَسُولُ الله مِنَ الله بِسَبَب» (3)

«هر چهار حرف را به تو می گویم: اما اولش هیچ شایسته پرستشى جز خداى یكتاى بى شریك باقى نیست، کسی شایستگی پرستش جز خدای یکتا؛ دوم، محمد رسول مخلص خداست؛ سوم، ما اهل بیت او هستیم؛ چهارم، شیعیان ما از ما و ما از رسول خدا و رسول خدا به وسیله از خداست.

بدن های قدسی

بدیهی است كه عظمت امامان معصوم (علیهم السلام) در برابر سایر مخلوقات، بی پایان است. آنان ظاهرشان بشری و باطنش مخصوص خداوند متعال است.

ص: 245


1- بحارالانوار،ج3،ص277.
2- بحارالأنوار،ج27،ص1؛ج25،ص18.
3- بحارالأنوار،ج48،ص95 حدیث 107.

«نَحْنُ الْاَسْرارُ الْاِلهیةُ المُوَدِّعَةُ فِی الْهَیاكِلِ الْبَشَریة» (1)

«اسرار خدایی كه در صورت بشری به امانت نهاده شده، ما هستیم».

ایشان از ما خواسته اند عوارض بشری را هم از آن ها دور بداریم «حُظوظ البشریة». (تا نسبت خطا به آن ها ندهیم)

ایشان با دیگر انسان ها قیاس نمی شوند. حتا جنبۀ بشری آن ها نیز دارای برتری هایی است. بدن های مطهرشان از همان ابتدای آفرینش؛ و در همان دوره ای كه به صورت نطفه هستند، در نهایت اعتدال و كمال بوده و نه تنها هیچگونه غرض، مرض، نقص، رجس و نجاستی نداشته؛ بلكه این نطفه های نورانی از هرگونه پلیدی، مبرا بوده و در جمیع دوران به همان صفا و نورانیت و لطافت وكمال، پایدار و باقی هستند، بطوری که هیچ گاه مرگی بر ایشان غالب نمی شود، الا اینکه بر اساس حکمت الهی و اقتضاء بشری، مرگ را اختیار کنند. به علت قدرتی كه حق تعالی به این بزرگواران عنایت فرموده، حتا در كوچكترین اجزای كائنات كه از چشم بشر پوشیده است، تصرف كامل دارند و با این قدرت، پس از مفارقت از دنیا، هیچگونه فنا و پوسیدگی برای ابدان مطهرشان نیست». (2)

از جمله اقتضائات مقاماتشان آن است كه اگر بخواهند از دیده ها پنهان می شوند و محسوس به این حواس پنج گانه دنیوی نیستند. در رفت و آمدشان، چیزی مزاحم ایشان نیست. فوق و تحت، یمین و یسار و آسمان ها و زمین در نزد آنان یكسان است. حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

ص: 246


1- جامعه در حرم، به نقل از مشارق الانوار و لباب حقایق،ص18.
2- بحارالأنوار،ج25،ص287.

«وَ یرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا یرَى» (1)

«همانطور كه از پیش رو می بینند، از پشت سر هم می بینند». (2)

«وَ أَعْینُ الْحَی الَّذِی لَا ینَام (تَنَام)» (3)

«درحالی كه چشمانشان خواب است؛ ولی بیدار و آگاهند (یعنی در خواب مثل بیداری بینا هستند)».

پس برای چنین ابدانی، غایب شدن یا طی الارض یا همۀ اشیاء عالم را در یک لحظه دیدن و همۀ صدا ها را در ملک و ملکوت شنیدن یا جواب همه را دادن و كارگشایی از همۀ موجودات در آنِ واحد بسیار سهل است. امام (علیه السلام) صاحب دنیا و نظام آن است و همۀ امور و نظم آن تحت تصرف ایشان است. بر خلاف ما كه تحت سیطرۀ قوانین نظام طبیعی هستیم و حوادثی مانند بیماری، مرگ، پوسیدن در خاک و... بر بدن ما مؤثر است؛ هیچ قدرتی بر جلوگیری از آن را نداریم. ذوات مقدس اهل البیت (علیهم السلام) همۀ حوادث و قوانین طبیعت را تحت فرمان خود دارند و فقط بر اساس مصالح و تقدیرات الهی حادثه ها آن ها را در بر می گیرند.

الگوهای قابل توجه در این مبحث آن است که بنای امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) و یازده امام تا حضرت عسکری علیهم السلام بر این بود. كه بین مردم ظاهر باشند، خلایق ایشان را ببینند، سخن آنها را بشنوند و حالات و افعال این بزرگواران را مشاهده كنند تا بتوانند به دستورات ائمۀاطهار (علیهم السلام) هدایت یابند و دین

ص: 247


1- الکافی،ج1،ص388؛ (ط -دارالحدیث)،ج2،ص297 -عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص213 -الوافی،ج3،ص490 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،ج4،ص269 -بحار الأنوار،ج16،ص176؛ج25،ص116.
2- عیون اخبار الرضا (علیه السلام)،ج1،ص69،،ح1 - معانی الاخبار،ص101،،ح4.
3- المزار الكبیر (لابن المشهدی)،ص163 -المزار (للشهید الاول)،ص233 -بحار الأنوار،ج97،ص411 -زادالمعاد،ص 489.

خدای تعالی را از این بزرگواران بیاموزند و به سعادت دنیا و به بهشت ابدی برسند. بدین جهت این ذوات مقدس بدن ها و اجسام مطهر خود را در دورۀ زندگی به حسب نظام و احكام این دنیا به مردم می نمایاندند تا خلایق ایشان را مانند خود ببینند و با اینان انس بگیرند. حضرت امام كاظم (علیه السلام) فرمودند:

«ظَاهِرُهُمَا بشریةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِیةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَیاكِلِ النَّاسُوتِیةِ حَتَّى یطِیقُوا رُؤْیتَهُمَا» (1)

«آنان در این عالم در میان مردم به شكل انسان ها ظاهر شدند تا مردم تحمل دیدن آن ها را داشته باشند».

امام صادق (علیه السلام):

«غَیرَ مُشَارِكِینَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِی الْخَلْقِ وَ التَّرْكِیبِ فِی شَی ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِم» (2)

«أئمه هیچ نقطۀ مشترکی با مردم ندارند؛ یعنی هیچ نوع از حالات بشری مردم در امام نیست و تنها شباهت ایشان با مردم، در خلقت ظاهری شان است».

بر این اساس، اجسام مطهرشان، علی الظاهر، تحت قوانین طبیعی قرار می گیرد؛ مانند دوران حمل، شیرخوارگی، طفولیت، دورۀ جوانی، نكاح، پدر شدن، آشامیدن، تشنه شدن، گرسنگی، بیماری ها، نحیف و فربه شدن و در نهایت در اثر شمشیر و یا سمّ متأثر و متألم شدن و به شهادت رسیدن و از دنیا رفتن و مثل ما انسان های

ص: 248


1- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، 394 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج9،ص518 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام)) ج11،ص31.
2- الکافی،ج1،ص168.

معمولی زیر خاک و در این قبور دفن گردیدن که صلوات خدا و ملائكه و جمیع خلایق بر آن ارواح پاک و مطهر باد.

با این وجود، اهل بیت (علیهم السلام) گاهی برحسب مصالح و حكمت ها و اقتضائات، برخلاف قوانین طبیعت این دنیا، کارهای خارق العاده و معجزاتی را از خود بروز می دادند. تا مردم از واقعیت و اتصال اینان به خدای تعالی آگاه شوند و بدانند كه اجسام اینان بر خلاف اجسام بشری است. پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«ما رآنی فی هذه الدنیا علی الحقیقة الّتی خلقنی الله علیها غیر علی بن أبی طالب (علیه السلام)» (1)

«هیچكس من را در این عالم به آن حقیقتی كه خدا آفریده ندیده است، مگر علی بن ابی طالب (علیه السلام).

وقتی حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) قرآن تلاوت می فرمود: چه بسا كسی كه از آن مسیر عبور می كرد، از زیبائی صوت آن حضرت (علیه السلام)، دل از دست می داد. همانا اگر امام (علیه السلام) بیش از این كمالش را می نمایاند، مردمان تاب و تحملش را نداشتند.

راوی به امام معصوم (علیه السلام) عرض كرد که مگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نماز جماعت نمی خواند و مردم صدای حضرتش به قرآن را نمی شنیدند؟ حضرت فرمودند:

«حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن مقدار كه مأمومین پشت سرش توان تحمل [زیبائی صوت] را داشتند اظهار می فرمود». (2)

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

«نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَح» (3)

ص: 249


1- القطرة،ج1،ص357.
2- بحارالأنوار،ج25،ص116.
3- نهج البلاغه، حکمت 120.

«ما شیواسخن ترین و خیر خواه ترین و خوش سیما ترین هستیم».

نمونۀ بارز این تفاوت ها كه از جنبۀ بشری با دیگران داشتند اینكه اگر در روز آفتابی راه می رفتند سایه نداشتند. حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«أَنَّ لِلْإِمَامِ عَشْرَ دَلَائِل..وَ ثَامِنُهَا أَنَّهُ لَا یكُونُ لَهُ ظِلٌّ إِذَا قَامَ فِی الشَّمْسِ لِأَنَّهُ نُورٌ مِنَ النُّورِ لَیسَ لَهُ ظِل» (1)

«امام ده علامت دارد... هشتمین علامتش این است که هنگام ایستادن زیر آفتاب، سایه ندارند؛ چرا که او نوری است که از نور آفریده شده و سایه ندارد».

آن بزرگواران طی الارض می کردند یا به معراج می رفتند و از امور پنهانی و غیبی خبر می دادند یا این كه در بعضی مواقع، سم در بدنشان اثر نمی كرد یا در برابر چشم افراد غایب می شدند. و انجام این نوع امور طبق روایات معتبر در تاریخ ثبت گشته است. (2)

به عنوان نمونه اینکه در اوایل بعثت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برای محفوظ ماندن از آزار مشرکان، بعضاً از دیده پنهان می شدند. دربارۀ این قول خداوند تعالی که (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآن) (3)، از امام (علیه السلام) نقل شده است:

«نَزَلَ فِی قُوم ٍ كَانُوا یؤذُونَ النَبِی ص بِاللَیلِ إذَا تَلا القُرآنَ و صَلى عِندَ الكَعبَةِ و كَانُوا یرمُونَهُ بِالحِجَارَةِ و یمنَعُونَهُ مِن دُعاءِ النَاسِ إلى الدِینِ فَحَالَ اللهُ سُبحَانَهُ بَینَهُم وَ بَینَهُ حَتَى لا یؤذُوهُ عَن الجِبَائی و الزَجاجِ» (4)

ص: 250


1- الخرائج و الجرائح 2،ص569، 570.
2- بحارالأنوار،ج25،ص116 و ج52،ص52 و ج26،ص7 و ج41،ص253 و ج10،ص70.
3- سوره مبارکه اسراء آیه 45.
4- بحارالأنوار،ج18،ص50.

این آیه دربارۀ مورد قومی نازل شده که شبانگاه پیامبر را هنگام تلاوت قرآن و نماز در نزد کعبه اذیت می کردند و به او سنگ پرتاب می کردند و او را از دعوت به دین منع می ساختند؛ پس خداوند بین آن ها و پیغمبرش مانعی قرار داد (یعنی توسط آن مانع در چشم آن ها غیب می شده و دیده نمی شدند) تا ایشان را اذیت نکنند. (از قول جبایی و زجاج)

در ذیل آیۀ (وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدا) زجاج می گوید:

«هَؤُلَاءِ جَمَاعَةٌ مِن الكُفَّارِ أَرَادُوا بِالنَّبِی، صَلّى اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم، سُوءاً فَحَالَ اللهُ بَینَهُم وَ بَینَ ذَلِكَ، و سَدَّ عَلَیهِم الطَرِیقَ الَّذِی سَلَكُوهُ»

«آنان جماعتی از کفار بودند که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قصد سوء داشتند و خداوند بین آنان و پیامبر (صلی الله علیه و آله) حائل گشت و راهی را که می پیمودند را، سد نمود».

علم امام (علیه السلام)

یکی دیگر از کارهای شگفت این بزرگواران، علم به غیب است. بررسی هایی كه تمامی محققین و دانشمندان دینی در فضائل ائمۀ اطهار (علیهم السلام) انجام داده اند در زمینۀ مقامات و ولایت ظاهری ایشان در عرصۀ بشری است وگرنه در مرتبۀ اعلا و حقیقت و باطن انوار مقدسه، جز خودشان، كسی راه ندارد.

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«ظاهری إمامة و باطنی غیب لا یدرك» (1)

«امامت مقام ظاهری من است و مقامات باطنی من غیبی است که درک نشدنی است».

ص: 251


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص106.

« إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ مُقَنَّعٌ بِالْمِیثَاقِ مَنْ هَتَكَهُ أَذَلَّهُ الله.» (1)

«امر ما پوشیده شده و روی آن قناع و نقاب قرار داده شده و هرکس آنرا هتک کند خداوند ذلیلش کند»

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به كمیل می فرمایند:

«به هوش باش! به راستی كه در این جا (سینه ام) دانشی انبوه است. ای كاش حاملانی برای آن پیدا می كردم»

آنگاه كمیل از مسئلۀ حقیقت سؤال كرد و حضرت فرمودند:

«مَا لَکَ وَ الحَقِیقَة؟»

«تو را با حقیقت چه كار است؟»

وی عرض كرد: «مگر من صاحب سرّ شما نیستم؟»

حضرت فرمودند:

«بَلی، وَ لِكن یرْشَحُ عَلَیكَ ما یطفَحُ مِنِّی» (2)

«هر چند صاحب سرّ من هستی؛ ولی آنچه از اسرار به تو می رسد، نَمی است كه در موقع فوران آن دریای اسرار است».

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَا یحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ فَمَنْ یحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ شِئْنَا یا أَبَا الصَّامِتِ قَالَ أَبُو الصَّامِتِ فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَة»

«حتا ملک مقرب و نبی مرسل و مومن امتحان شده، مقامات ما را تحمل نمی کند». سوال کردم پس چه کسی تحمل حدیث شما را داراست فدایتان

ص: 252


1- الکافی،ج2،ص226.
2- جامعه در حرم، به نقل از كلمات مكنونه،ص30 -روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط -القدیمة)،ج2،ص81 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)،ج2،ص305؛ج19،ص247.

شوم؟» فرمودند: «هرکه را ما بخواهیم». راوی حدیث می گوید گمان کردم برای خدا بندگانی است که أفضل از این سه گروه هستند».

جناب علامه مجلسی در ذیل این حدیث می فرماید:

«مراد از آن بندگان، خود امامان هستند که از آن سه گروه بالاترند». (1)

در رابطه با علم امام (علیه السلام) همین مقدار برای ما خلایق بس است كه حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ الله لَقَدْ أُعْطِینَا عِلْمَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین» (2)

«سوگند به خدا كه دانش اولین و آخرین به ما عطا شده است».

در روایت دیگری می فرمایند:

«وَ الله إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الدُّنْیا وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْآخِرَة» (3)

«سوگند به خدا به راستی كه من به آنچه كه در آسمان ها و زمین است و آن چه كه در دنیا و آخرت است آگاه هستم».

در واقع هر چه از دانستنی ها و علوم غیبی بوده، خدای تعالی به جانشینان خود تعلیم نموده است. حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَة... وَ هُمْ حَمَلَةُ عِلْمِه» (4)

«عرش نام علم و قدرت است و آنان (ائمۀ اطهار (علیهم السلام)) حاملان علم او

ص: 253


1- بحارالانوار،ج2،ص192.
2- القطرة،ج2،ص618 -مناقب آل أبی طالب،ج4،ص250 -مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 107 -بحار الأنوار،ج26،ص27 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص93.
3- مناقب آل أبی طالب،ج4،ص250 -بحار الأنوار،ج26،ص28.
4- الکافی،ج1،ص131؛ (ط -دارالحدیث)،ج1،ص322 -الوافی،ج1،ص499 -بحار الأنوار،ج55،ص14 -تفسیر نور الثقلین،ج5،ص406 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج13،ص413.

هستند». (1)

امام (علیه السلام) به اذن خدا عالم به غیب است. غیب و شهود کائنات نزد وی یکسان می باشد. برای اثبات این مطلب چندین دلیل ارائه می گردد كه بخشی از معرفت به نورانیت این بزرگواران را تشکیل می دهد. حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ الله لَمَا احْتَمَلْتُم... الْعِلْمُ أَیْسَرُ مِنْ ذَلِکَ إِنَّ الْإِمَامَ وَکْرٌ لِإِرَادَةِ الله عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَشَاءُ إِلَّا مَنْ یَشَاءُ الله» (2)

«اگر به ما اجازه داده شود که جایگاهمان را نزد خدا به مردم بگوییم، تحمل نخواهند داشت... علم كم ترین و آسان ترین آنهاست. همانا امام (علیه السلام) آشیانه و جایگاه ارادۀ خدای تبارک است. (3)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَیحَكَ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاء وَیحَكُمْ وَسِّعُوا صُدُورَكُمْ وَ لْتُبْصِرْأَعْینُكُمْ وَ لْتَعِ قُلُوبُكُمْ فَنَحْنُ حُجَّةُ الله تَعَالَى فِی خَلْقِهِ» (4)

«وای بر شما! من از آنچه كه در صُلب مردان و رحم زنان است خبر دارم. وای بر شما! سینه هایتان را گسترش دهید، چشمانتان را باز كنید و

ص: 254


1- امام صادق: عرش به یک معنا مجموعه ی آفرینش است و کرسی ظرف آن است؛ و به یک معنا عرش آن علمی است که خداوند، پیامبران و رسولان و حجت های خویش را از آن آگاه کرد، و کرسی، آن علمی است که خداوند، هیچ یک از پیامبران و رسولان و حجت هایش را بر آن آگاه نکرده است.-ترجمه ی معانی الاخبار،ص86. امام صادق در باره ی وسع کرسیه السماوات و الارض -کرسی او آسمان ها و زمین را در بر گرفته است -پرسیدم فرمود یعنی علم اوهمه چیز را فرا گرفته است.ترجمه معانی الاخبار،ص86.
2- بحار الأنوار،ج25،ص385.
3- المحتضر،ص128، بحارالأنوار،ج25،ص385.
4- مناقب آل أبی طالب،ج4،ص250 -بحار الأنوار،ج26،ص28 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص93.

دل هایتان را پذیرا نمایید. ما حجّت خدای متعال در میان خلقش هستیم».

حضرت امام عسکری (علیه السلام) می فرمایند:

«ما امامان هنگامی که در رحم مادر هستیم، ذکر خدا می گوییم و به علوم الهیه عالم می باشیم و قطرات باران را که کدام از رحمت ناشی و کدام از نعمت ناشی است می شناسیم». (1)

آنگاه حضرتش می فرمایند:

«وَ لَنْ یسَعَ ذَلِكَ إِلَّا صَدْرُ كُلِّ مُؤْمِنٍ قَوِی قُوَّتُهُ كَقُوَّةِ جِبَالِ تِهَامَةَ إِلَّا بِإِذْنِ الله» (2)

«كسی را یارای تحمل این [معرفت] نیست، مگر سینۀ مؤمنی كه نیروی [ایمان و معرفت] او، همانند نیروی كوه تهامه باشد و به اذن خدا بپذیرد».

در بحث علم امامت مسئله ای که محل سوال است، آن که در بعضی از روایات فرموده اند: «ما علم به غیب نداریم»، یا این كه راجع به اموری اظهار ندانستن فرموده اند و از این قبیل مطالب. باید گفت یكی از دلایل مهم این نوع مسائل، تقیه بوده كه دشمنان ائمۀ اطهار (علیهم السلام) سخت ایشان را تحت نظر داشته اند و همواره برای آنان جاسوس می گماردند و آن بزرگواران باید برای حفظ جان شیعیان و بقای دین، تقیه می نمودند.

سدیر می گوید که با جمعی در مجلسی نشسته بودیم. حضرت امام صادق (علیه السلام) با خشم وارد اتاق شدند و فرمودند:

«مردم فكر می كنند ما علم غیب می دانیم، در صورتی كه كسی جز خدا

ص: 255


1- دوران باشکوه ظهور،ص179.
2- مناقب آل أبی طالب (علیه السلام) 4،ص250 -بحار الأنوار،ج26،ص28 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج20،ص93.

غیب نمی داند. من می خواستم فلان كنیز را تنبیه كنم، او از ما گریخت و من نمی دانستم در كدام اتاق پنهان است»

چون مجلس تمام شد به خدمت امام (علیه السلام) رفتم و عرض كردم: «ما می دانیم كه شما علم زیادی دارید. آیا می شود علم غیب را به شما نسبت ندهیم؟» حضرت فرمودند: «ای سدیر، قرآن نخوانده ای، آنجا كه می فرماید: (وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب)

سپس به خویش اشاره نمودند و دو بار فرمودند: «تمام علم كتاب، نزد ماست».

البته دلایل دیگری نیز هست كه به تفصیل به توضیح آن خواهیم پرداخت. گر چه در قبال این چند روایت محدود، كه بر عدم علم امام به غیب دلالت دارد، روایت های فراوانی که حاکی از دارا بودن علم به غیب امام است وجود دارد. اعتقاد شیعه بر آن است که آن بزرگواران در برهۀ خاصی، معجزات و تصرفات و عجایبی از قدرت های خود بروز می دادند و از گذشته و آینده، خبرهای غیبی می رساندند كه در این باره روایاتی كه از ناحیۀ علمای اهل سنت و دوستان اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده از حد گذشته و در تاریخ ثبت شده است. بیشتر روایات مربوط به معجزات و مغیبات، به حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اختصاص دارد.

اما این كه فرموده اند: «ما به تعلیم خدا از غیب با خبر می شویم»، این دلیل بر ضعف احاطۀ علمی ایشان به امور غیبی نیست؛ بلكه به جهت كسب افاضۀ علمی از حق تعالی است كه برای آگاهی از امور، خدای تعالی اسباب و وسایلی در اختیار امام قرار داده تا با به كار بردن آن وسایل، هیچ چیزی از ایشان پوشیده نماند كه به شرح آن ها خواهیم پرداخت.

آن مطلبی که حائز اهمیت است، استدلال منکرین علم غیب ائمۀ اطهار به آیۀ شریفه ذیل می باشد که پاسخ آن را در ادامه ذکر خواهیم نمود:

ص: 256

(قُلْ لا یعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیبَ إِلاَّ الله) (1)

«بگو كسانی كه در آسمان ها و زمین هستند، غیب را نمی دانند، مگر خدا»

البته که چنین است و این آیۀ مباركه حق است و هیچ كس مستقلاً غیب را نمی داند؛ ولی در آیه دیگری دلیل منکرین فضائل اهل البیت باطل می شود:

(مَا كَانَ اللَّهُ لِیطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیبِ وَ لكِنَّ الله یجْتَبی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یشاء) (2)

«خداوند همۀ شما را از اسرار غیب آگاه نسازد؛ ولی از رسولان و پیامبران هر كسی را بخواهد (برای غیبش) بر می گزیند».

در آیۀ دیگری می فرماید:

(عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلى غَیبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول) (3)

«خداوند عالم غیب است و كسی را بر غیب خود آگاه نمی گرداند، مگر آن رسولی را که بپسندد».

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«أَ وَ لَیسَ الله یقُولُ عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلى غَیبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَرَسُولُ الله عِنْدَ الله مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ الله عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَیبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا یكُونُ إِلَى یوْمِ الْقِیامَة» (4)

«آیا چنین نیست که خداوند می فرماید: او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد، مگر برای آن پیامبری که از او خشنود باشد»؟ و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد خدا برگزیده است و ما وارثان پیامبری هستیم که خداوند او را بر هرچه از غیبش بخواهد، آگاه می کند و خدا ما را از

ص: 257


1- سورۀ مبارکۀ نمل آیۀ شریفۀ 65.
2- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 179.
3- سورۀ مبارکۀ جن آیات شریفۀ 26 و 27.
4- بحارالانوارج49،ص75-مرآه العقول فی شرح آل الرسول ج9،ص283.

آنچه بوده و آنچه تا روز رستاخیز خواهد بود، آگاه کرده است».

بر اساس این آیۀ شریفه، خداوند پیامبران را برای این امر پسندیده و علم غیب را در اختیارشان قرار داده است. در رأس انبیاء، رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) را قرار داد که به جهت خلق عظیمی که داشت، حبیب خدا لقب گرفت:

(وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ) (1)

«همانا تو خلقی عظیم داری».

از طرفی بنا بر روایات اسلامی، از شیعه و سنی، هر چه خدا به رسول خود (صلی الله علیه و آله) تعلیم نموده، رسولش نیز امیر المؤمنین (علیه السلام) را از آن مطلع ساخته است و چیزی را فرو گذار نكرده است.

سخن دیگر دربارۀ كلمۀ اختیار است. اختیار گرچه به معنای انتخاب است؛ ولی ممكن است در انتخاب، شایستگی و قابلیت لازم در فرد نباشد؛ مثل انتخاب حضرت موسی (علیه السلام) كه از میان قوم خود هفتاد نفر را برای صحبت با خدا انتخاب كرد؛ ولی همگی به كفر و فساد مبتلا شدند.

ولی انتخاب حق تعالی با واژه های «ارتضاء» «اجتباء» و «اصطفاء» است. اینها لغاتی هستند كه معنای انتخاب و گزینش همراه با شایستگی و صلاحیت و قابلیت صد در صد را در فرد منتخب بیان می فرمایند و آن، لیاقت ذاتی است كه كاملاً لباس اصطفاء برازندۀ او می شود. از این رو، جلال و عظمتی را كه در «ارتضاء» و «اصطفاء» نهفته است در ادامۀ آیۀ (فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً) عنوان فرموده كه خداوند این شخص انتخاب شده را از همۀ جوانب توسط نگهبانان حفاظت می كند كه هیچ چیزی در او تأثیر نداشته باشد؛ یعنی ذره ای نقص بر او نمی توان وارد

ص: 258


1- سورۀ مبارکۀ قلم آیۀ شریفۀ 4.

كرد.

به حدی احاطۀ این برگزیدۀ خدا؛ (امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) كامل است كه اگر تمام دنیا حرف بزنند، همۀ این حرف ها و جملات را در یک لحظه، در كل كائنات، از همۀ موجودات؛ از فرشتگان و جن و انس، حیوانات و نباتات و جمادات، همه را می شنود، بدون این كه یک كلمه پس و پیش بشود. حتا حرف «قاف» را مثلاً حرف «غین» نمی شنود. هر چیزی كه ادا گردد، ایشان متوجه اش می شود كه:

«یا مَنْ لَا یشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْع» (1)

«ای کسی که شنیدن صدایی، تو را از شنیدن صدایی دیگر مشغول نمی سازد».

دلیل اینکه چرا آن بزرگواران دارای چنین قدرتی هستند، در فرمودۀ حضرت امام سجاد (علیه السلام) تبیین شده:

«وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیتِه» (2)

«خداوند به مقام ربوبیت خود، برای ما از ابواب علم گشوده است».

در مورد احاطه چنین علمی به تمامی ذرات هستی، آیۀ کریمۀ (وَ لِلَّهِ المَثَلِ الاَعْلی) و آیۀ (لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى) در مستدرک سفینه و تفسیر صافی و نورالثقلین، به گفته متخصصین بالغ بر پانزده روایت صحیح نقل شده:

«نَحنُ الْمَثَلُ الْأَعْلى» (3)

«مثل اعلای الهی، ما هستیم».

ص: 259


1- الأمالی (للمفید)،ص92 -مناقب آل أبی طالب،ج2،ص247 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج2،ص318 -بحار الأنوار،ج39،ص132؛ج83،ص1.
2- حضرت امام سجاد (علیه السلام) در دعای ندبه -الصحیفة السجادیة 30 -ریاض السالكین فی شرح صحیفة سید الساجدین (علیه السلام) 1،ص218، 320.
3- تفسیر الصافی ج4،ص130.

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ لِلّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى الَّذِي لا يشبهه شي ء و لا يوصف و لا يتوهّم فذلك المثل الأعلى.»

«برای خدا مثل اعلایی است که هیچ چیزی شبیه او نیست. او توصیف نمی شود و در وهم نمی آید.پس این است مثل اعلا.»

«نحن كلمة التقوى و سبيل الهدى و الْمَثَلُ الْأَعْلى.»

«کلمۀ تقوای خداوند و راه هدایت و مثل اعلا ما هستیم.»

در زیارت جوادیه آمده است:

«السَّلام على أئمّة الهدى الى قوله و ورثة الأنبياء و الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْض.» (1)

«سلام بر ائمۀ هدایت گر و وارثان پیامبر و مثل اعلا در آسمان ها و زمین.»

خداوند آنان را مَثَل اعلای خود قرار داده که علم آنان نمونه علم پروردگار و قدرت آنان نمونه قدرت ایزد متعال می باشد.

مرحوم نمازی می گوید:

«چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و امام (علیه السلام) خلقت جسمانی دارند، در مکانی معین هستند؛ اما به نور مقدس علم و قدرت که حامل آن هستند، همه چیز را مشاهده می نمایند». (2)

مفضل به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «آخرین درجات علم امام چیست؟» امام کلماتی فرمودند که حاصل آن، چنین است:

ص: 260


1- تفسیر صافی ج4 ص 130
2- اثبات ولایت،ص239.

«آسمان اول در برابر آسمان دوم؛ مانند حلقه ای است در یک بیابان وسیع و آسمان دوم در برابر سوم، همینطور. تا آسمان هفتم هر کدام در برابر آسمان بعدی اینگونه اند... و همۀ اینها در برابر علم امام؛ مانند مقدار مدی (تقریبا ده سیر) از خردل است که آن را خوب نرم بکوبی و در میان آب مخلوط کنی و برهم زنی تا کفی ظاهر شود و از آن کف به اندازۀ انگشتی برداری (یعنی تمام مخلوقات در برابر علم امام (علیه السلام)، به اندازۀ آن مقدار است که از آن انگشتی کف برداری)؛ و علم امام در برابر علم پروردگار؛ مانند دانۀ خردلی است که آن را بکوبی و در آب بریزی و برهم بزنی تا کفی ظاهر شود و از آن کف به اندازۀ سرسوزنی برداری». (1)

آری، با این علم ربوبی چیزی نمی تواند از ایشان مخفی گردد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیۀ (وَ كُلَّ شَی ءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبین) (2) فرمودند:

«منظور از امام مبین كه خداوند علم همه چیز را در وجود او احصاء نموده، علی (علیه السلام) است». (3)

«إنَّ عِندنَا مَا کَان و مَا یكُونُ إِلَى یوْمِ الْقِیامَة» (4)

«بدرستی نزد ماست علم آنچه شده و می شود و خواهد شد تا روز قیامت».

پس امام (علیه السلام) كسی است كه شایستگی این مقام را دارد و هیچ چیزی در جمیع عالم هستی از حیطۀ علم و قدرتش بیرون نماند، دارد. از طرفی احدی از بشر، حتا انبیاء، در هر مقامی از مراتب دینی که باشند، نمی توانند چنین ادعایی داشته باشد.

ص: 261


1- شرح نهج البلاغه، (خویی)،ج2،ص311 - بحارالأنوار،ج25،ص385.
2- سورۀ مبارکۀ یس آیۀ شریفۀ 12.
3- بحارالأنوار،ج35،ص427 باب 23.
4- الکافی،ج1،ص238.

این مطلب را فرمایشی از حضرت امام صادق (علیه السلام) تأیید می نماید كه می فرمایند:

«إِنَ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ الله وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ الله لَا یحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَان» (1)

«همانا سرّی از اسرار خدا و علمی از علم [بی پایان] او نزد ماست كه توانایی حمل آن را نه فرشتۀ مقرب، نه پیامبر مرسل و نه مؤمنی كه خداوند دلش را به ایمان آزموده، ندارد (پس در این وادی هیچ كس تحمل آن را ندارد). به خدا سوگند! جز ما [اهل بیت (علیهم السلام) ] را بر حمل این [سرّ] مكلّف نفرمود و كسی غیر از ما را بر این امر نگماشته است...».

مفضل می گوید که روزی حضرت امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند:

«ای مفضّل، آیا حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) و حضرت حسن (علیه السلام) و حضرت حسین (علیه السلام) را آن طور كه باید شناخته ای و به حقیقت معرفت آن ها رسیده ای؟»

عرض كردم: «ای سرور من، حقیقت معرفت آن ها چگونه است؟» ایشان فرمودند:

«یا مُفَضَّلُ مَنْ عَرَفَهُمْ كُنْهَ مَعْرِفَتِهِمْ كَانَ مُؤْمِناً فِی السَّنَامِ الْأَعْلَى قَالَ قُلْتُ عَرِّفْنِی ذَلِكَ یا سَیدِی قَالَ یا مُفَضَّلُ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ عَلِمُوا مَا خَلَقَ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَرَأَهُ وَ بَرَأَهُ وَ أَنَّهُمْ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ خُزَّانُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الْجِبَالِ وَ الرِّمَالِ وَ الْبِحَارِ وَ عَلِمُوا كَمْ فِی السَّمَاءِ مِنْ نَجْمٍ وَ مَلَكٍ وَ وَزْنِ الْجِبَالِ وَ كَیلِ مَاءِ الْبِحَارِ وَ أَنْهَارِهَا وَ عُیونِهَا وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا عَلِمُوهَا وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی كِتابٍ مُبِینٍ وَ هُوَ فِی عِلْمِهِمْ وَ قَدْ عَلِمُوا ذَلِك» (2)

ص: 262


1- القطرة،ج2،ص617 -الکافی،ج1،ص402؛ (ط -دارالحدیث)،ج2،ص334 -الوافی،ج3،ص645 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج4،ص319 -بحار الأنوار،ج25،ص386.
2- بحارالأنوار،ج26،ص116 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1،ص19 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)،ج8،ص214.

«ای مفضّل، هر كه آن ها را به حقیقت معرفت بشناسد، مؤمن است و در درجات بالای ایمان قرار دارد. ای مفضّل، بدان كه آن ها آنچه را كه خداوند آفریده و از عدم به وجود آورده است می دانند. آن ها مظهر تقوا و خزانه دار آسمان ها، زمین ها، كوه ها، صحراها و دریاها هستند و می دانند چه مقدار ستاره و چه اندازه فرشته در آسمان است. وزن كوه ها و اندازۀ آب دریاها و رودخانه ها و چشمه ها را می دانند. از هر برگی که از درخت می افتد، آگاه اند. از هر دانه ای كه در تاریكی های زمین قرار گرفته، آگاه اند و هیچ تر و خشكی نیست، مگر اینكه در كتاب مبین؛ یعنی در علم آن ها، نقش می ببندد و آن را می دانند».

عرض كردم: «ای سرور من، آن را فهمیدم و اقرار كرده و به آن ایمان آوردم». (نكتۀ شگفت اینجاست كه معرفت به نورانیت و حقایق امام (علیه السلام) چقدر مؤمن را عزیز و شریف می گرداند).

امام (علیه السلام) در ادامه می فرمایند:

«نعَمْ یا مُفَضَّلُ نَعَمْ یا مُكَرَّمُ نَعَمْ یا مَحْبُورُ نَعَمْ یا طَیبُ طِبْتَ وَ طَابَتْ لَكَ الْجَنَّةُ وَ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ بِهَا» (1)

«بلی، درست گفتی ای مفضّل. ای بزرگوار. ای نعمت داده شده و ای پاک مرد. پاک شدی. بهشت برای تو و دیگر اشخاصی كه چنین ایمانی داشته باشند، گوارا باد»

و چه بهشتی که در وصفش امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحاب خود فرمودند:

«هَاهُنَا مَا هُوَ أَفْضَلُ وَ أَكْثَرُ مِنْ هَذَا فَقُلْتُ وَ أَی شَی ءٍ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا»

«ای ابامحمد، در این جا(بهشت) چیزی است که بالاتر از بهشت است». ابا محمد

ص: 263


1- بحار الأنوار،ج26،ص117.

عرض کرد که برتر از این چه چیزی است؟ حضرت فرمودند:

«النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الله» (1)

«نظر کردن به وجه الله».

در بیان آیۀ شریفۀ (وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَة إِلى رَبِّها ناظِرَة)؛ چهره هایی در قیامت شاداب شاد هستند و به پروردگارشان می نگرند، از حضرت امام صادق (علیه السلام) چنین رسیده است:

«جمعی از اهل بهشت نظر به وجه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از پروردگار مسئلت می نمایند وخداوند به آن ها رخصت داده و پس منبری از نور در جایگاه مخصوصی از بهشت نصب می گردد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرمومنان (علیه السلام) بر آن، جامی گیرند و شیعیان خاندان رسالت گرد آنان جمع می شوند و خداوند سبحان به آن ها می نگرد و به آنان توجه و نظر می کند. این است قول خداوند تعالی: (وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَة إِلى رَبِّها ناظِرَة). آنچنان بر آن ها نور پرتو می افکند که چون بر می گردند، نمی توانند به همسران حورشان، که خود نورند، پیوسته و مستقیم نگاه کنند و به آنان سیر بنگرند».

سپس حضرت این آیۀ شریفه را تلاوت فرمودند:

(لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُون)

«پس، هرکس چنین جایگاهی می خواهد، کار کند و عملی انجام دهد». (2)

پذیرفتن مقامات و حقیقت ذوات مقدس اهل البیت بر همۀ مؤمنین كه بدون چون و چرا فضائل و مناقب ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را می پذیرند، گوارا باد و این پیامی بود از حضرت امام صادق (علیه السلام) برای همۀ معتقدین به نورانیت محمّد و آل محمّد (علیهم السلام).

ص: 264


1- مشکاه الانوار،ص27.
2- البرهان فی تفسیر القرآن،ج4،ص408.

در ادامه می گوییم که ممكن است آن بزرگواران در مرتبۀ ظاهری بشری، بنا به مصالحی به چیزی توجه نداشته باشند؛ اما وقتی كه اراده كردند چیزی را بدانند، همان لحظه بدون وقفه و به طور كامل، بر جمیع ما سوی الله احاطه پیدا می كنند.

ما معتقدیم كه این بزرگواران در تمام مراتبشان؛ حتا در جزء جزء امورشان و علمشان، از خدای تعالی بی نیاز نیستند و تمامی امور را به تعلیم خدا می دانند و مستقل نیستند و همیشه محتاج و نیازمند محض خدا هستند كه «فتقها و رتقها بیدك»، حاكی از نیاز اهل بیت (علیهم السلام) به خدای بی نیاز است.

این احتااج به رحمت بی پایان حق، در صلوات های ما به محمدوآل محمد (علیهم السلام) هویداست؛ چون رحمت و علم خدا بی نهایت است و هر چه هم به آن بزرگواران عطا كند، باز هم فیوضاتی باقی می ماند؛ چون فیض او پایان ندارد، طبق این قاعده، این بزرگواران با تمام دارایی هایشان همواره به رحمت و تعلیم الهی محتاج هستند و با عنایت و عطای حق تعالی، علم و قدرت گستردۀ خدا در اختیار این انوار مقدس قرار خواهد گرفت.

خداوند متعال می فرماید:

(وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَی ء) (1)

حضرت امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:

«مراد از رحمتی كه همه چیز را فرا گرفته، همانا علم امام است. چون علم امام (علیه السلام) از علم پروردگار است كه همه چیز را فرا گرفته و به آن احاطه دارد» (2)

ص: 265


1- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 156.
2- اثبات ولایت،ص123.

حضرت در توضیح، اشارۀ كوچكی به نحوۀ آن علم می فرمایند:

«مَا یقْلَبُ جَنَاحُ طَائِرٍ فِی الْهَوَاءِ إِلَّا لَهُ عِنْدَنَا فِیهِ عِلْم» (1)

«بال پرنده ای در فضا به هم نمی خورد؛ مگر اینكه ما دربارۀ آن آگاهی داریم».

شخصی در كنار رود دجله به حضرت امام جواد (علیه السلام) عرض كرد که شیعیان شما ادعا می كنند شما وزن همۀ آب هایی را كه در دجله است، می دانید. حضرت امام جواد (علیه السلام) فرمودند:

«یقْدِرُ الله تَعَالَى أَنْ یفَوِّضَ عِلْمَ ذَلِكَ إِلَى بَعُوضَةٍ مِنْ خَلْقِهِ أَمْ لَا؟» قُلْتُ: «نَعَمْ یقْدِرُ» فَقَال: «أَنَا أَكْرَمُ عَلَى الله تَعَالَى مِنْ بَعُوضَةٍ وَ مِنْ أَكْثَرِ خَلْقِه» (2)

«آیا خداوند قادر است این علم را به پشه ای ارزانی دارد یا نه؟» گفتم: «آری، قدرت دارد.فرمودند: «من نزد خدا از پشه و از بیشتر خلقش، گرامی تر هستم».

مبرهن است که با تعلیم پروردگار به علوم ائمه (علیهم السلام) افزوده می گردد و این، نقص در علوم ایشان نیست؛ بلكه دلالت بر بی پایانی علم و رحمت خداوند متعال می كند. عمار ساباطی از حضرت امام صادق (علیه السلام) سؤال كرد که آیا امام از غیب آگاهی دارد؟ حضرت در جواب فرمودند:

«إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یعْلَمَ شَیئاً أَعْلَمَهُ الله ذَلِكَ»

ص: 266


1- كتاب آشنایی با امام عصر (علیه السلام) از مستند الرضا (علیه السلام)،ص68 - صحیفۀ امام رضا (علیه السلام)،ص156 -بحار الأنوار،ج10،ص369.
2- حدیث غیبت و سفارت، به نقل از انوار البهیه،ص131 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج1،ص42؛ج7،ص400 -بحار الأنوار،ج50،ص101 -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء3 إلى الإمام الجواد (علیه السلام))،ج23،ص308.

«وقتی امام اراده كرد چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می كند». (1)

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِمَ.» (2)

«امام هرگاه بخواهد چیزی را بداند، می داند.»

آگاهی از امور

طبق نظریۀ علمای بزرگ شیعه، به استناد آیات و روایات، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) ذاتاً و مستقلاً به غیب، علمی ندارند؛ بلكه وقتی اراده کرده و بخواهند بدانند، خدا آن را عطا می كند. اما وسایلی كه در این مرتبۀ ظاهری بشری برای دانستن امور غیبی (مثل مطلع شدن بر علم منایا و بلایا) در اختیار می گرفتند، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ارث برده بودند.

از جمله اسبابی كه باعث آگاهی آنان می شود آن است كه خدای تعالی اسم اعظم را به این بزرگواران تعلیم نموده است تا به وسیلۀ آن، هر چه را بخواهند بدانند و هر چه اراده كنند انجام دهند.

البته خوانندگان گرامی با بصیرتی که دریافتند، یقین نمودند که حقیقت اسم اعظم تکوینی خدای تعالی، خودِ وجود مبارکشان هست؛ چنانکه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«أنا اسم اللّه العلی» (3)

«اسم اعظم خدا من هستم»

ص: 267


1- الکافی،ج1،ص258 - بحارالأنوار،ج26،ص57.
2- البصائر ج1 ص315.
3- تفسیر جامع،ج4،ص91-البرهان فی تفسیر القرآن،ج2،ص489.

همچنین در روایتی آمده است که عمّار بن یاسر می گوید: «روزی خدمت مولایم حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام)، شرفیاب شدم. آن حضرت در چهرۀ من افسردگی و دلتنگی مشاهده كرد. از علت آن پرسید. عرض كردم که بدهی دارم و طلبكار آن را مطالبه می كند. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، به سنگی كه افتاده بود اشاره نمودند و فرمودند: آن را بردار و بدهی خود را بپرداز.

پس عرض كردم که این سنگ ارزشی ندارد. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، فرمودند:

«أدع الله بی یحوّله لك ذهباً؛ (1)

خدا را به واسطۀ من بخوان تا آن سنگ برای تو به طلا تبدیل شود».

من خدا را به اسم حضرت امیر المؤمنین، علی (علیه السلام)، خواندم و سنگ برای من طلا گردید.

آنگاه به من فرمودند: مقداری كه نیاز داری از آن بردار.

عرض كردم که این انعطاف پذیر و نرم نیست. چگونه نرم می شود؟ فرمودند:

یا ضعیف الیقین! ادع الله بی حتا یلین، فإنّ باسمی ألن الله الحدید داود؛ (2) ای كم باور، خدا را به واسطۀ من بخوان تا آن نرم گردد. همانا به بركت نام من بود كه خداوند آهن را برای داوود نرم گردانید». (3)

البته از این قبیل روایات و حكایت، فراوان نقل شده است كه اسم اعظم الهی همان حقیقت اسمای محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) است.

ص: 268


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 271 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج1،ص431.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 271 -مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر،ج1،ص431.
3- القطرة، به نقل از مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص173، مدینة المعاجز،ص43،،ح73.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

«أنَا الَّذِی أجُوزُ السَّمَاوَاتِ السَبعَ وَ الأرَضِینَ السَبعَ فِی طُرفَةِ عَینٍ» (1)

«من کسی هستم که تمام آسمان ها و زمین ها را به یک چشم به هم زدن می توانم سیر نمایم».

«أنَا الكَلمَةُ الَّتِی بِهَا تَمَّت الأُمُورُ وَ دَهَرت الدُهُورَ». (2)

«من کلمه ای هستم که با آن، امور کامل می شود و روزگاران روزگار می شوند».

از این جهت بود كه پیامبران الهی نیز برای رهایی از گرفتاری ها و مشكلات بزرگ به اسامی و حقایق محمّد وآل محمّد (علیهم السلام) متوسل می شدند كه پیش تر چگونگی توسل انبیاء (علیهم السلام) ذكر شد. (3)

یكی از منابع علوم ائمه (علیهم السلام)، مصحف فاطمه (علیها السلام) است. همچنین كتاب جامعه و کتاب جفر كه همه چیز و علم به همۀ امور و احكام الهی، ماكان و ما یكون، در آنها نوشته شده است. كتاب هستی پیش این بزرگواران باز است، خطوط آن روشن و خوانا و از همۀ آن باخبرند زیرا: (وَ كُلَّ شَی ءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبین) (4)؛ «همه چیز را در امامی آشکار گردآوری نمودیم».

یكی دیگر از راه های آگاهی ائمۀ اطهار (علیهم السلام) به امور غیبی، عمودی از نور است. صالح بن سهل می گوید: «خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم. بدون این

ص: 269


1- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص269.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص176.
3- در خصوص رهایی انبیاء از گرفتاریها به وسیلۀ شخص امیر المؤمنین (علیه السلام) در كتاب «پدر خاک» روایاتی را عرضه نمودیم..
4- سورۀ مبارکۀ یس آیۀ شریفۀ 12.

كه من چیزی بپرسم آن حضرت سخن آغاز كردند و فرمودند:

«إِنَ الله جَعَلَ بَینَهُ وَ بَینَ الرَّسُولِ رَسُولًا وَ لَمْ یجْعَلْ بَینَهُ وَ بَینَ الْإِمَامِ رَسُولا» (1)

«خدا بین خودش و رسولش، فرشته ای قرار می دهد و او واسطه می شود. ولی بین امام و خودش دیگر فرشته واسطه قرار نمی دهد».

عرض كردم که این چگونه امکان دارد؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«جَعَلَ بَینَهُ وَ بَینَ الْإِمَامِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ ینْظُرُ الله بِهِ إِلَى الْإِمَامِ وَ ینْظُرُ الْإِمَامُ بِهِ إِلَیهِ فَإِذَا أَرَادَ عِلْمَ شَی ءٍ نَظَر فِی ذَلِكَ النُّورِ فَعَرَفَه» (2)؛

«خداوند در میان خودش و امام خلق، ستونى از نور قرار داده که خداوند از این طریق به امام مى نگرد و امام نیز از این طریق به پروردگارش. و هنگامى که امام بخواهد چیزى را بداند، در آن ستون نور نظر مى افکند و از آن آگاه مى شود».

با این توصیف در دیدگاه شیعیان، فرشتگان خدّام امامان و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) هستند؛ چنان كه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«فَجَبْرَائِیلُ مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ وَ إِنَّهُ لَخَادِمُنَا» (3)

«جبرئیل خدمتگزار ما اهل بیت (علیهم السلام) می باشد»

سیطره و نفوذ این قدرت نه تنها جبرئیل؛ بلکه تمام ملائکه را نیز فرا گرفته است.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):

ص: 270


1- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص440 -بحار الأنوار،ج26،ص134 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)،ج5،ص200.
2- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص440 -بحار الأنوار،ج26،ص134 -منهاجالبراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى)،ج5،ص201.
3- بحارالأنوار،ج26،ص344،،ح17 - تأویل الایات،ج2،ص34،،ح7- مدینة المعاجز،ج2،ص394 - ارشاد القلوب،ج2،ص295.

«وَ مَا فِی السَّمَاءِ مَلَکٌ یخطر قَدَماً هن قَدَمٍ إلّا بِإذنِی» (1)

«در آسمان هیچ فرشته ای نیست که قدم از قدم بردارد، مگر به اذن و اجازۀ من».

«أنَا مُنزِلُ المَلائِكِةَ مَنَازِلهَا» (2)

«قرار دهندۀ فرشتگان در جایگاهشان، من هستم».

«أنَا الَّذی خَصَّ اللهُ الجِبرَائِیلَ بِالطَاعَةِ لِی»

«من کسی ام که خداوند جبرئیل و میکائیل را به فرمانبرداری از من خاص کرد.»

از این رو امام (علیه السلام) می فرمایند:

«یعْرِفُ بِهِ الضَّمِیرَ وَ یرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ» (3)

«خدای تعالی بین خود و امام (علیه السلام) فرشته قرار نمی دهد؛ بلكه دانستنی ها را در عمودی از نور قرار می دهد».

در حدیث دیگری آمده است كه حضرت امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل می كنند كه حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ نُورٌ كَهَیئَةِ الْعَینِ عَلَى رَأْسِ النَّبِی (صلی الله علیه و آله) وَ الْأَوْصِیاء» (4)

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ، نوری است به صورت خورشید، بالای سر پیامبران و جانشینان شان».

مرحوم مجلسی، أعلی الله مقامه، در ذیل این روایت می فرمایند: «شاید مراد از عَین، عَین خورشید باشد. یعنی شعاع نوری مثل نور خورشید، بالای سر آن ها

ص: 271


1- القطره ج1،ص170.
2- مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،ص260.
3- بحار الأنوار،ج25،ص39.
4- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص442 -بحار الأنوار،ج26،ص135.

می درخشد. (1)

حضرت امام رضا (علیه السلام):

«لَنَا أَعْینٌ لَا تُشْبِهُ أَعْینَ النَّاسِ وَ فِیهَا نُورٌ لَیسَ لِلشَّیطَانِ فِیهَا نَصِیبٌ» (2)

«ما چشمانی داریم که به چشمان مردم شبیه نیست و برای آن نوری است که شیطان در آن بهره ای ندارد».

مطلب دیگر این كه می فرمایند:

«طَرَفُهُ الْآخَرُ فِی أُذُنِ الْإِمَام» (3)

«آن سوی عمود نور به گوش مبارک امام (علیه السلام) متصل است».

بنابراین هیچ چیزی از نظر ایشان مخفی نمی ماند. حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِی الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِی السَّمَاءِ وَ فِی مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِیعِ الْأَشْیاءِ كُلِّهَا» (4)

«موقعیت و منزلت امام در روی زمین، مانند موقعیت ماه است در آسمان. ماه بر همۀ اشیاء احاطه دارد و در نزد ماه، همۀ اشیاء یكسانند».

با این توصیف هیچ اعمالی از خلایق بر آن ها پوشیده نیست.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند:

«لَا مُؤْمِنٌ وَ لَا مُؤْمِنَةٌ فِی الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِلَّا وَ نَحْنُ مَعَهُ» (5)

ص: 272


1- بحارالأنوار،ج26،ص135.
2- ترجمه امالی شیخ طوسی ج1،ص539.
3- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص439 -بحار الأنوار،ج26،ص134.
4- بحارالأنوار،ج26،ص136 -بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص443.
5- بحارالأنوار،ج26،ص154.

«در شرق و غرب زمین هیچ مومنی نیست، مگر آنکه ما با او هستیم و از ما پنهان نیست».

السَّلامُ عَلَیكَ یا عَینَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ

سید بن طاووس به پسرش فرمود:

«اگر در عالم کسی پیدا شد که معیت خدا را درک کند و بفهمد خدا با اوست و هیچ جایی از عالم نیست که خدا با او نباشد می فهمد که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با او هست و هرکجا باشد در محضر مولایش به سر می برد».

روح القدس

همۀ موجودات زنده دارای روح هستند که اصطلاحاً به آنها ذی روح می گویند.

ماهیت روح برای غیر صاحبان علم الکتاب: شناخته شده نیست؛ زیرا همان طور که در روایات تفسیری ذکر شده، خلقت روح در حیطۀ علوم مربوط به ماده و خواص آن نمی باشد؛ بلکه در دایره ای وسیع تر از عالم ظاهر؛ یعنی به عالم باطن و حقیقت اشیاء تعلق دارد که عالم ملکوت می باشد.

روح انواعی دارد که در کلام اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ذکر شده است:

1. نوعی که همۀ انسان ها و همۀ موجودات زنده را شامل می شود. ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیه السلام) (1) دربارۀ آیۀ شریفۀ ﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ﴾ (2) سؤال می کند و حضرت می فرمایند:

«الَّتِي فِي الدَّوَابِّ وَ النَّاسِ.»

«همان چیزی است که در جنبنده ها و مردم است.»

ص: 273


1- تردید از راوی است
2- از تو در باره روح سوال می کنند بگو روح از امر پروردگار من است. اسراء /85

سپس از ماهیت آن می پرسد که حضرت در جواب می فرمایند:

«هِيَ مِنَ الْمَلَكُوتِ مِنَ الْقُدْرَة.» (1)

«از ملکوت و قدرت است.»

همان طور که ملاحظه می شود، سوال ابوبصیر کلی و راجع به مطلق روح است؛ لذا ذکری از انواع آن به میان نیامده است و به روحی اشاره شده که در انسان و جنبندگان مشترک است.

2. نوع دیگر روح، روحی است به نام روح الایمان که همۀ انبیاء و اولیاء و مؤمنین دارای آن می باشند است و خداوند جهت بصیرت و قوه و تأیید، روح الایمان را در قلب ایشان قرار می دهد.

3. روحی که انبیاء (علیهم السلام)، هرکدام بنا به درجه خود، از آن بهره مند بوده اند؛ چنانکه خداوند دربارۀ حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید:

﴿أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس ﴾ (2)

«او را با روح القدس تأیید کردیم.»

در خصوص حضرت آدم (علیه السلام) می فرماید:

﴿نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي ﴾ (3)

«از روح خود در او دمیدم.»

نکتۀ مهم آن است که امام باقر (علیه السلام) فرمودند: خداوند این روح را روح خودش نامیده چون برگزیدۀ سایر ارواح است، همان طور که از میان خانه ها کعبه را برگزید و فرمود که کعبه خانۀ من است. (4)

ص: 274


1- بحارالانوار، ج58، ص42.
2- سوره مبارکۀ بقره آیۀ شریفۀ 253
3- سوره مبارکۀ ص آیۀ شریفۀ 72
4- الکافی، ج1، ص134.

متأسفانه در بعضی کتب متمایل به صوفیه، این طور گفته می شود که خداوند در انسان از ذات خود دمیده؛ درحالی که تفسیر امام (علیه السلام)، که قرآن ناطق است، خلاف این را می فرماید. ضمن اینکه روحی که در حضرت آدم دمیده شده، همان طور که در حدیث فوق به صراحت گفته شد، از بین دیگر ارواح برگزیده شده و انسان های عادی واجد چنین روحی نیستند.

4. نوع دیگری از ارواح، روحی است که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) و بقیۀ چهارده معصوم (علیهم السلام) آن را دارا بوده اند. نه قبل ایشان و نه بعد ایشان، هیچ مخلوقی واجد شرایط دریافت این روح نیست که در ادامه به برخی از این اخبار می پردازیم:

﴿وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم ﴾ (1)

«و این چنین روحی را از امر خود به تو وحی کردیم (که پیش از آن) نمی دانستی کتاب (تکوین و تقدیر) و ایمان چیست؛ ولکن ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر که از بندگان را بخواهیم هدایت می کنیم. قطعا به راه راست هدایت می کنی.»

از ابو بصیر روایت شده است که از امام صادق (علیه السلام) دربارۀ این آیه سوال نمود و حضرت فرمودند:

«الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ ع يُخْبِرُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ.» (2)

«روح مخلوقى بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل است كه پيوسته با پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) بود. به او اطلاع می داد و محافظ آن جناب بود. او در خدمت ائمه (علیهم السلام)

ص: 275


1- سوره مبارکه شوری آیه شریفه52.
2- بحارالانوار، ج24، ص318

نیز هست. به آن ها اطلاع می دهد و محافظ آن هاست.»

مضمون این روایت در مصادر دیگری نیز آمده است. مثلاً در کتاب شریف بحارالأنوار آمده است که راجع به همین آیه از امام سوال شد و حضرت در پاسخ فرمودند:

«مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهُ ذَلِكَ الرُّوحَ عَلَى نَبِيِّهِ ص مَا صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ وَ إِنَّهُ لَفِينَا.» (1)

«از زمانی که خداوند این روح را بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نازل کرد، بالا نرفته. این روح اکنون در ماست.»

عین این عبارت در احادیث متعدد دیگری نیز وارد شده است. برای تکمیل مطلب، روایات ذیل را نقل می نماییم.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ بِذَلِكَ اَلنُّورِ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اَللَّهُ فِي ذَلِكَ اَلنُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا.»

« خدا تبارک و تعالى يگانه است و در يگانگى خود تنها بود؛ سپس كلمه اى برآورد و آن نور گرديد. سپس از آن نور محمّد (صلی الله علیه و آله) و من و فرزندانم را آفريد. سپس كلمه اى گفت و روحى شد و آن کلمه را در اين نور جا داد و در بدن های ما نهاد.»

«فَنَحْنُ رُوحُ اَللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ.» (2)

«پس روح و كلمات خدا ماییم.»

در حدیثی دیگر، امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

ص: 276


1- بحارالانوار، ج25، ص61.
2- بحارالانوار، ج54، ص 192.

«رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ يَرَى بِهِ مَا فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا.» (1)

«روح القدس همیشه در امام ثابت است. امام به وسیله آن آنچه در شرق و غرب زمین و خشکی و دریاهاست می بیند.»

همچنین فرمودند:

«رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَلَا يَتَغَيَّرُ وَلَا يَلْعَبُ وَبِرُوحِ الْقُدُسِ عَلِمُوا يَا جَابِرُ مَا دُونَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى.» (2)

«پس روح القدس از خداست و سایر این ارواح را آفت و پیشامد می رسد؛ ولی روح القدس بازی و تغییر و یاوه گری نکند. ای جابر، به وسیله روح القدس به آنچه پایین تر از عرش است تا زیر زمین علم پیدا می کنند.»

همچنین امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به مفضل که پرسیده بود شما هنگامی که در خانه خود لحاف بر سر کشیده اید، چگونه از حوادث عالم با خبر می شوید، به روح القدس استناد فرموده بودند. (3)

امام رضا (علیه السلام) نیز دربارۀ روح امام فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَيَّدَنَا بِرُوحٍ مِنْهُ مُقَدَّسَةٍ مُطَهَّرَةٍ لَيْسَتْ بِمَلَك.» (4)

«خداوند ما را به روحی مقدس و پاکیزه از ناحیۀ خودش تأیید فرمود. آن روح از جنس فرشته نیست.»

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در ذیل آیۀ شریفۀ ﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِه﴾ (5) فرمودند:

«او روح اللَّه است که خداوند آن را فقط بر ملک مقرب یا پیامبر مرسل یا

ص: 277


1- بحارالانوار، ج17، ص 106.
2- مختصر البصائر ص 48.
3- بصائر الدرجات: ج 1، ص: 454.
4- عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص200.
5- سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 15.

وصی برگزیده اعطا می کند. خداوند به هر کس که این روح را عنایت کند، او را از مردم جدا نموده و به او قدرت تفویض کرده و او می تواند مرده را زنده نماید. او از گذشته و آینده اطلاع دارد و در یک چشم برهم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق می رود. از دل ها خبر دارد و آنچه در آسمان ها و زمین است می داند.» (1)

اما آن مبحث مهمی که می توان به آن اشاره کرد، مطلبی است که علامه نمازی آن را بیان نموده اند:

«ممکن است مراد از این روح مخصوص، همان حقیقت مقام ولایتی و نورالأنوار بوده باشد؛ زیرا عظیم تر از جبرئیل و میکائیل است. حضرت امیرالمؤمنین فرموده اند: ٬أنَا نُورُ الانوار٬.»

در واقع تمام انوار حیات؛ اعم از روح القدس و روح الایمان و سایر تجلیات عوالم، همگی در ذیل آن نور مقدسی قرار دارد که در بدو آفرینش عالم امکان از نور عظمت خداوند آفریده شده است. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) دربارۀ روح القدس با این همه عظمت که از او یاد گشته می فرمایند:

«رُوحُ الْقُدُسِ فِی جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا الْبَاكُورَة.» (2)

«روح القدس در بوستان ما از چین اول باغ ما چشیده است».

دلایل غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حال سوال اینجاست با وجود آنکه حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از پشتیبانی روح

ص: 278


1- بحارالانوار، ج26، ص5.
2- بحارالانوار، ج26، ص 265.

القدس برخوردار بوده و حتا بالاتر از آن، یعنی نیروی الهی در وی به ودیعت گذاشته شده، چرا همچنان در پردۀ غیبت به سر برده و اقدام به قیام نمی نمایند؟!

در طول چند قرن که در عصر غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سر برده ایم، تجربه جنگ ها، تجاوزات، خون ریزی ها و بی عدالتی ها ثابت کرد که وجود یک رهبر معصوم برای تمام انسان ها الزامی است.

از طرفی طبق روایت لازم است همۀ مومنین از صلب منافقین خارج شوند. چراکه در زمان ظهور حضرت، همۀ منافقین به جنگ آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقدام نموده و در نتیجه کشته خواهند شد و لازم می آید که همۀ مومنینی که در اصلاب کافران قرار دارند پا به دنیا گذارند. حضرت امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به سوال شخصی در این باره فرمودند:

«الْقَائِمُ ع لَنْ یظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ الله عَزَّ وَ جَلَّ جَلَالُهُ فَقَتَلَهُمْ» (1)

«قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند تا این که امانت های خدا خارج شوند. پس وقتی آنها خارج شدند دشمنان خدا را می کشد و بر آن ها پیروز می گردد».

روی دیگر آن هم در ایمان افراد هویداست. به این معنا که در دوران غیبت، کسی که ایمان ناقص دارد با تلاش در جهت تقویت ایمان یا حرکت در جهت معکوس، جایگاه خود را بر خویش ثابت می نماید.

برخی نیز با دیدن نشانه ها و آیات الهی به سلک اسلام و ایمان در می آیند و لباس کفر و نفاق را از تن به در می کنند.

«و الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى

ص: 279


1- بحارالأنوار،ج52،ص97.

یعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ» (1)

«سوگند به كسى كه محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش، به هم درآمیخته و غربال مى شوید. به هم زده خواهید شد تا زیر و زبر شوید. پس پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان، پست ترینتان گردد.

البته دلیل دیگر سر الهی است و کسی از حقیقت اصلی راز غیبت با خبر نیست.

ص: 280


1- نهج البلاغه، خطبه 16.

یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بنابراین در زمان غیبت، در برابر این تصمیم الهی باید تسلیم بود. البته این امر به هیچ وجه با دعا مغایر نیست. علی الخصوص در عصر غیبت امتحان عظیمی به وقوع پیوست که آن هم یاری امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با دعا برای تشریف فرمایی ایشان است. در رابطه با این مطلب مهم باید گفت:

در جای جای قرآن، خداوند پرسیده است: (أفلا تتفکرون)، (أفلا تعقلون)، (لقوم یتفکرون) (أفلا یتدبرون) یعنی بخش مهمی از عبادت پروردگار تفکر است؛ چرا که اگر تفکر عبادت نبود، خداوند به آن امر نمی فرمود.

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

«عبادت به بسیاریِ نماز و روزه نیست؛ بلكه عبادت تفكر در امر خداوند است» (1)

اکنون مهم ترین موضوع برای تفكر در اوامر الهی، امر بسیار مهم و حساس غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. حائز اهمیت شمردن این موضوع به آن است که بدانیم به بركت این وجود گرامی و آباءِ ایشان:، خلعت هستی به ما پوشانیدند و بهشت را تا ابدیت برای شیعیانشان مهیا ساختند و در مدت كوتاهی كه به عنوان امتحان در عبودیت، شب و روز را سپری می كنیم، تمامی امكانات رفاهی از قبیل: سلامتی جسم و روان، با تمام اركان و تشكیلات عظیم و سیستم پیچیدۀ وجود انسان و جمیع كائنات كه خود دلالت بر یگانۀ معبودِ خالق می كند، بر ما به خاطر وجود ذی جود مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ارزانی داشته اند، تا بوسیلۀ استفاده از امكانات در دنیا، از قبیل: گردش افلاكیان، فیوضات خورشید و ماه، جابجایی فصول، آب و هوا؛

ص: 281


1- كافی 2،ص55،ح4.

خاک و آتش و رفاهیاتی كه به وسیلۀ الهام به مغز بشر (علم و تكنولوژی) لحظه به لحظه در پیشرفت است، برای بستن کوله بار آخرت به بركت حضرت امام زمان (علیه السلام) از آن بهره مند شویم و با استفاده از آن، عقل و روحمان به درجه ای از تعالی برسد كه طبق فرمایش معصومین (علیهم السلام) بدون دل بستگی به دنیا، از امكاناتش در حد معمول و معقول برای حركت در راه رسیدن به قرب الهی قوت و نیرویی بگیریم و بتوانیم سریع تر و سالم تر به سوی جایگاه و مكان های جاودانه و به سوی نعمت هایی كه شمردنی و وصف پذیر نیستند، بشتابیم. آیا در حالی که همۀ نعمت های دنیا و آخرت به خاطر حضرت امام عصر (علیه السلام) به ما رسیده، جوانمردی است که او را ترک کنیم؟ در صورتی که اگر توجه و اقبالی به آمدن ایشان داشته باشیم (که روز ظهور فوران نعمت بی نظیر و وصف ناشدنی است) همه و همه به نفع خود ماست. در رابطه با شاکر بودن از منعم می گوییم که اگر فردی برای انسان كوچک ترین قدمی بردارد، شخص مقابل سعی می کند به عنوان سپاس و تشكر از زحمات او قدمی برای وی بردارد. آیا شایسته است امامی كه به بركت و دعای او بلاها و حوادث از انسان دفع گشته و نعمت های دنیوی و اخروی که قابل شمارش و به احصاء نمی آید نازل می شود، از یاد پیروانش برود و وظیفۀ واجب از او دریغ شود؟

آیا غفلت از یاد ایشان كه واسطۀ این همه نعمت هستند، با وجود استفاده از جمیع نعمات، كفران از نعمت نیست؟ آیا مستحق عذاب در آخرت و مستوجب بلاها در دنیا نمی گردیم؟ پس باید به عنوان سپاس از نعمت عظمای ولایت، بستر ظهور و تشریف فرمایی ایشان را با یاد و دعاهای فراوان فراهم نمود تا به وسیلۀ انتشار این دو امر عبادی در جامعه، ادای شکر بخشی از نعمت های لایتناهی پروردگار شود. از دیدگاه اهل معرفت، دوست داران امامت، در عصر غیبت پا به

ص: 282

عرصۀ وجود گذاشتند تا جستجوگر امام غائب خود باشند، با چشم دل او را بنگرند و وجود نورانیش را در قلب خویش زیارت كنند و این عمل، خود، امتحان بزرگ الهی محسوب می گردد.

زیارت وجه الله با دیدۀ عقل و دل، از خالص ترین و بالاترین عبادات حق تعالی است. خلق شده ایم برای عبادت. پس از عبودیت حق تعالی، مهم ترین عبادت توجه دل به امام است. فرموده اند:

«ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّه» (1)

«ذکر و توجه به ما از ذکر الله است»

و از پایه های مستحكم چنین توجهی به امام غائب، دعاهای فراوان برای تشریف فرمایی ایشان می باشد.

امتحان بزرگ

خدای تعالی برای برای بار دیگر پس از امتحان غدیر، امتحان دیگری را پس از امام عسکری (علیه السلام) برای مدعیانی که لبیک گوی غدیر بودند بنا نمود که از شدت سختی و حساس بودن آن فرموده اند:

«إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ یسْقُطُ فِیهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِیجَةٍ حَتَّى یسْقُطَ فِیهَا مَنْ كَانَ یشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَینِ حَتَّى لَا یبْقَى إِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا» (2)

«جز این نیست كه فتنه ای رخ می دهد كه همه در آن سقوط می كنند، حتا انسانی زبردستی كه مو را به دو نیم تقسیم می كند. تا اینكه باقی نمی مانند

ص: 283


1- الکافی، ج2، ص186
2- بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله)،ج1،ص23 -الكافی 1،ص370 -الغیبة(للنعمانی)،ص202 -الوافی،ج2،ص434 -مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ج4،ص185 -بحار الأنوار،ج2،ص194؛ج52،ص115 -إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (علیه السلام) 1،ص241؛ج1،ص248

و نجات نمی یابند الاّ ما و شیعیانمان».

آری، ما پا به عرصۀ بشری گذاشتیم تا وظیفۀ خود را در جهت نصرت امام هر زمانی انجام دهیم و این اظهار یاری و ارادت به خلیفۀ حق تعالی، هدف خلقت بوده تا با به دست آوردن امتیازاتی، شایستگی در بهشت بودن و همجواری با خاندان نبوت: را پیدا كنیم. آنچه از لسان امامان معصوم (علیهم السلام) فهمیده می گردد، هدف از خلقت، امتحان بشر بوده تا معلوم گردد، كدامین یک از مخلوقات از سَرِ اخلاص و عبودیت، فرمان بردار اوامر و نواهی حق تعالی هستند.

در دوران بعد از حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام)، حكمت حق بر این حكم جاری و ثابت شد تا مؤمنین برای رسیدن به غیب الهی كه امام غائب است، تلاشی پیگیر و خالصانه داشته باشند. پس همۀ مراتب عبادی، از قبیل اوامر و نواهی حق تعالی در یک طرف قرار گرفت و مقام رفیع انتظار در طرف دیگر.

مقام اعلای انتظار، محک و میزان اعمال نیک و عبادی مؤمنین گشت و حق تعالی این چنین مقدر ساخت تا در دوران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) امتیاز و ارزش ایمان به كسب مقام انتظار قرار گیرد. زیرا امام سجاد (علیه السلام) فرمود:

«یجِبُ أَنْ ینْتَظَرَ فِی غَیبَتِه» (1)

«واجب است اینکه مومنان در دوران غیبت منتظر حضرتش باشند».

از امام باقر (علیه السلام) در مورد دینی که عمل در آن مورد قبول است پرسیده شد. حضرت فرمودند:

«شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ تُقِرَّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ الله وَ الْوَلَایةُ لَنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا وَ التَّسْلِیمُ

ص: 284


1- بحارالأنوار،ج51،ص156.

لِأَمْرِنَا وَ الْوَرَعُ وَ التَّوَاضُعُ وَ انْتِظَارُ قَائِمِنَا» (1)

حال اگر این مرتبۀ عظیم عبادی که از دعا و یاد از امام غائب تشکیل شده است، كسب نگردد، با همۀ اعمال نیک و اقسام عبادت های وافر از کسب نمره و امتیاز قبولی در كلاس بندگی محروم خواهیم گشت؛ بلكه بر اثر نبودن آثار انتظار كه دعا و یاد امام (علیه السلام) است، سرنوشت بنده به هلاكت منتهی خواهد شد. در این باره، حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام) با صراحت فرموده اند:

« وَ اللهِ لَیَغِیبَنَّ غَیبَهً لاَ یَنجُو فِیهَا مِنَ الهَلَکَهِ إلاَّ مَن ثَبَتَهُ اللهُ عزَّوَجلَّ عَلَی القَولِ بِإمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ» (2)

« به خدا سوگند او غایب می­شود یک غایب شدنی که در آن دوران غیبت، از هلاکت رهایی نمی­یابد جز کسی که خداوند او را در اعتقاد به امامت او ثابت و استوار بدارد و او را برای دعا به تعجیل فرج آن حضرت موفق نموده باشد ».

برای درک بیشتر این روایت باید گفت که وقتی صحابه با داشتن عبادت های فراوان و کارهای نیک، جهاد، مجروحیت، شهادت در رکاب رسول خدا6، زهد، روزه و نماز در مقابل نپذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) جزء مردودین و ضالین و معذبین در آخرت قرار گرفتند، چگونه است حال مؤمنی که در زمان غیبت قرار می گیرد و منتظر امام زمانش نیست؟ پس ذکر دوبارۀ این حدیث نابجا نیست که:

«...در آن دوران غیبت، از هلاکت رهایی نمی­یابد جز کسی که خداوند... او را برای دعا به تعجیل فرج آن حضرت موفق نموده باشد ». (3)

ص: 285


1- الکافی،ج2،ص23.
2- تحف العقول، ص 1 -الأمالی(للصدوق)،ص1 -كمال الدین و تمام النعمة،ج2،ص384.
3- تحف العقول، ص 1 -الأمالی(للصدوق)،ص1 -كمال الدین و تمام النعمة،ج2،ص384.

اگر امروز، شیعیان مولا صاحب الزمان (علیه السلام) مقام انتظار را كه همانا دعاهای فراوان و حقیقی (قلبی) برای امام غائب است نداشته باشند، ولو دارای اعمال بسیار صالحی باشند طبق فرمایش امام معصوم (علیه السلام) جزو هلاک شدگان در دین خواهند بود.

از فریاد هلاک شوندگان و ناله های واحسرتا در محشر، می توان عمق افسوس و تأسف های فراوانی را حدس زد كه با افسوس و غم های دنیا قابل قیاس نیست؛ چرا كه غفلت كردیم در نزد خدا در برابر جنب الله، كه در عصر غیبت، جنب الله جز امام غائب كسی نیست و آیۀ شریفه اشاره به این موضوع می كند:

(أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله) (1)

«ای وای بر ما، وای بر دنیا و افسوس كه در برابر جنب الله (امام وقت) كوتاهی ورزیدیم».

هر چند كه محبین غفلت زده در برابر جنب الله (امام زمان (علیه السلام)) با دشمنان قابل قیاس نیستند؛ و مواخذه محبین و عذاب معاندین و ناصبین برابر نیست حضرت امام رضا (علیه السلام) فرموده اند:

«لَا یرَى مِنْكُمْ فِی النَّارِ اثْنَانِ لَا وَ الله وَ لَا وَاحِد» (2)

«از شما (محبین) در آتش دو نفر دیده نمی شود. نه به خدا قسم، حتا یک نفر هم دیده نمی شود».

ولکن باید بر اثر بلاهای دنیا یا سکرات مرگ یا عقاب در برزخ پاک شویم. و اگر متاسفانه این ها هم در برابر گناهانمان برای پاک سازی کفایت نکرد مصداق این

ص: 286


1- سورۀ مبارکۀ زمر آیۀ شریفۀ 56.
2- فضائل الشیعة،ص41 -تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،ص617 -البرهان فی تفسیر القرآن ج5،ص239 -بحار الأنوار،ج7،ص273؛ج8،ص360؛ج24،ص275؛ج65،ص144 -تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب،ج12،ص579.

روایت خواهیم گشت:

«إِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِينَ مَنْ لَا تَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ.» (1)

«گروهی از گناهکاران(مؤمن) هستند كه شفاعت ما شامل حال ایشان نمی گردد، مگر پس از سیصد هزار سال عذاب».

لذا می توان گفت که در هر مرحله از بلاهای دنیا یا سکرات موت و قبر، مؤمن پاک شده و پایش به جهنم نخواهد رسید [انشاءالله]، اما در قیامت حسرت بزرگ، دوری از مجالست و مصاحبت محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) خواهد بود.

باید یقین نمود که نظر و رحمت خفیه حق تعالی به منتظرین مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعلق خواهد گرفت؛ زیرا عملی برتر از انتظار فرج که سفارش مؤکد حضرات معصومین (علیهم السلام) را در پی داشته باشد یافت نمی شود.

با این تفاصیل هر دم از موحدان حقیقی، عطر بهاری انتظار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) استشمام می شود. طبیعتا این بزرگان سرمشق و الگوی مناسب برای ما هستند لذا ما نیز خود را به رنگ ایشان که صبغة الله می باشند (2) در آورده و در خلوت یا جلوت از سویدای دل آمدن آن بهار جان ها و اکسیر جوانی دل ها را از خدای متعال خواستاریم. و هر روزه این ندا را سر می دهیم:

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

ص: 287


1- شفاعت ج2،ص187 از بحارالأنوار،ج6،ص153.
2- خدای متعال در قرآن می فرماید: صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛ رنگ آمیزی خدا و چه کسی بهتر از خدا رنگ آمیزی می کند؟ امام،صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:،صبَغَ الْمُؤْمِنِینَ بِالْوَلَایةِ فِی الْمِیثَاق؛ مومنان را به هنگام اخذ میثاق، بر ولایت رنگ امیزی کرد.(البرهان فی تفسیر القرآن،ج1،ص157)،الصِّبْغَةُ مَعْرِفَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالْوَلَایةِ فِی الْمِیثَاقِ. صبغه و رنگ آمیزی همان معرفت امیرالمومنین (علیه السلام) است به ولایت در هنگام میثاق.

ص: 288

منابع

قرآم کریم

1-نهج البلاغة(للصبحی صالح)؛ شریف الرضی، محمد بن حسین؛ محقق / مصحح: صالح، صبحی؛ناشر: هجرت: قم؛ سال چاپ: 1414 ق؛ نوبت چاپ: اول.

2-الكافی(ط- الإسلامیة)؛كلینى، محمد بن یعقوب؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامیة: تهران؛ سال چاپ: 1407 ق.

3-مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام)؛ حافظ برسى، رجب بن محمد؛ محقق / مصحح: عاشور، على؛ ناشر: أعلمی: بیروت؛ سال چاپ: 1422 ق؛ نوبت چاپ: اول.

4-بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ صفار، محمد بن حسن؛ محقق / مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى؛ ناشر: مكتبة آیة الله المرعشی النجفی: قم؛ سال چاپ: 1404 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

5-الثاقب فی المناقب؛ ابن حمزه طوسى، محمد بن على؛ محقق / مصحح: علوان، نبیل رضا؛ ناشر: انصاریان: قم؛ سال چاپ: 1419 ق؛ نوبت چاپ: سوم.

6-عوالم العلوم و المعارف والأحوال- الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام؛ بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله؛ محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر؛ ناشر: مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف: قم؛ سال چاپ: 1382 ش؛ نوبت چاپ: دوم.

7-حیات القلوب؛ مجلسی، محمد باقربن محمدتقی؛ ناشر: سرور؛ سال چاپ: 1390.

8-تفسیر فرات الكوفی؛ كوفى، فرات بن ابراهیم؛ محقق / مصحح: كاظم، محمد؛ ناشر: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی: تهران؛ سال چاپ: 1410 ق؛ نوبت چاپ: اول.

ص: 289

9-المناقب(للعلوی) / الكتاب العتیق؛ علوى، محمد بن على بن الحسین؛ محقق / مصحح: موسوى بروجردى، حسین؛ ناشر: دلیل ما: قم؛ سال چاپ: 1428 ق؛ نوبت چاپ: اول.

10-تحف العقول؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: جامعه مدرسین: قم؛ سال چاپ: 1404 / 1363 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

11-تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ استرآبادى، على؛ محقق / مصحح: استاد ولى، حسین؛ ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی: قم؛ سال چاپ: 1409 ق؛ نوبت چاپ: اول.

12-التوحید(للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ محقق / مصحح: حسینى، هاشم؛ ناشر: جامعه مدرسین: قم؛ سال چاپ: 1398 ق؛ نوبت چاپ: اول.

13-البرهان فی تفسیر القرآن؛ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان؛ محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة؛ ناشر: مؤسسه بعثه: قم؛ سال چاپ: 1374 ش؛ نوبت چاپ: اول.

14-كشف الغمة فی معرفة الأئمة(ط- القدیمة)؛ اربلى، على بن عیسى؛ محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ ناشر: بنى هاشمى: تبریز؛ سال چاپ: 1381 ق؛ نوبت چاپ: اول.

15-إرشاد القلوب إلى الصواب(للدیلمی)؛ دیلمى، حسن بن محمد؛ ناشر: الشریف الرضی: قم؛ سال چاپ: 1412 ق؛ نوبت چاپ: اول.

16-مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد؛ طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشیعة: بیروت؛ سال چاپ: 1411 ق؛ نوبت چاپ: اول.

17-المصباح للكفعمی(جنة الأمان الواقیة)؛كفعمى، ابراهیم بن على عاملى؛ ناشر: دار الرضی(زاهدی): قم؛ سال چاپ: 1405 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

18-عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى؛ ناشر: نشر جهان: تهران؛ سال چاپ: 1378 ق؛ نوبت چاپ: اول.

19-كمال الدین و تمام النعمة؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: اسلامیه: تهران؛ سال چاپ: 1395 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

20-مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسین بن محمد تقى؛ محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام؛ ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام: قم؛ سال چاپ: 1408 ق؛ نوبت چاپ: اول.

21-تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا؛ محقق / مصحح: درگاهى، حسین؛ ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات: تهران؛سال چاپ: 1368

ص: 290

ش؛ نوبت چاپ: اول.

22-تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم؛ محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب؛ ناشر: دار الكتاب: قم؛ سال چاپ: 1404 ق؛ نوبت چاپ: سوم.

23-علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ ناشر: كتاب فروشى داورى: قم؛ سال چاپ: 1385 ش / 1966 م؛ نوبت چاپ: اول.

24-الإختصاص؛ مفید، محمد بن محمد؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود؛ ناشر: الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید: قم؛ سال چاپ: 1413 ق؛ نوبت چاپ: اول.

25-التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری علیه السلام؛ حسن بن على، امام یازدهم علیه السلام؛ محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام؛ ناشر: مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف: قم؛ سال چاپ: 1409 ق؛ نوبت چاپ: اول.

26-الأمالی(للصدوق)؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ ناشر: كتابچى: تهران؛ سال چاپ: 1376 ش؛ نوبت چاپ: ششم.

27-وسائل الشیعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام: قم؛ سال چاپ: 1409 ق؛ نوبت چاپ: اول.

28-معانی الأخبار؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: قم؛ سال چاپ: 1403 ق؛ نوبت چاپ: اول.

29-تفسیر نور الثقلین؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة؛ محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ ناشر: اسماعیلیان: قم؛سال چاپ: 1415 ق؛ نوبت چاپ: چهارم.

30-رجال الكشی- إختیار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر؛ محقق / مصحح: طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن؛ ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد: مشهد؛ سال چاپ: 1409 ق؛ نوبت چاپ: اول.

31-دلائل الإمامة(ط- الحدیثة)؛ طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم؛ محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة؛ ناشر: بعثت: قم؛ سال چاپ: 1413 ق؛ نوبت چاپ: اول.

32-مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ ناشر: دار الكتب الإسلامیة: تهران؛ سال چاپ: 1404 ق.

33-مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على؛ ناشر:

ص: 291

علامه: قم؛ سال چاپ: 1379 ق؛ نوبت چاپ: اول.

34-تفسیر العیاشی؛ عیاشى، محمد بن مسعود؛ محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم؛ ناشر: المطبعة العلمیة: تهران؛ سال چاپ: 1380 ق؛ نوبت چاپ: اول.

35-بشارة المصطفى لشیعة المرتضى(ط- القدیمة)؛ طبرى آملى، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم؛ ناشر: المكتبة الحیدریة: نجف؛ سال چاپ: 1383 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

36-الوافی؛ فیض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى؛ ناشر: كتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام: اصفهان؛ سال چاپ: 1406 ق؛ نوبت چاپ: اول.

37-تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا؛ محقق / مصحح: درگاهى، حسین؛ ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات: تهران؛ سال چاپ: 1368 ش؛ نوبت چاپ: اول.

38-عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال(مستدرك سیدة النساء إلى الإمام الجواد؛ بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله؛ محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر؛ ناشر: مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف: ایران؛ قم؛سال چاپ: 1413 ق؛ نوبت چاپ: اول.

39-الخصال؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ ناشر: جامعه مدرسین: قم؛ سال چاپ: 1362 ش؛ نوبت چاپ: اول.

40-إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ ناشر: اعلمى: بیروت؛ سال چاپ: 1425 ق؛ نوبت چاپ: اول.

41-المزار الكبیر(لابن المشهدی)؛ ابن مشهدى، محمد بن جعفر؛ محقق / مصحح: قیومى اصفهانى، جواد؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: قم؛ سال چاپ: 1419 ق؛ نوبت چاپ: اول.

42-إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشریف؛ یزدى حایرى، على؛ محقق / مصحح: عاشور، على؛ ناشر: مؤسسة الأعلمى: بیروت؛ سال چاپ: 1422 ق؛ نوبت چاپ: اول.

43-ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ ابن بابویه، محمد بن على؛ ناشر: دار الشریف الرضی للنشر: قم؛ سال چاپ: 1406 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

44-المحاسن؛ برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ محقق / مصحح: محدث، جلال الدین؛ ناشر: دار الكتب

ص: 292

الإسلامیة: قم؛ سال چاپ: 1371 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

45-مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة؛ ابن شاذان، محمد بن احمد؛ محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام؛ ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل اللة تعالى فرجة الشریف: قم؛ سال چاپ: 1407 ق؛ نوبت چاپ: اول.

46-الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسی)؛ طبرسى، احمد بن على؛ محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر؛ ناشر: نشر مرتضى: مشهد؛ سال چاپ: 1403 ق؛ نوبت چاپ: اول.

47-زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین؛ ناشر: موسسة الأعلمی للمطبوعات: بیروت؛ سال چاپ: 1423 ق؛ نوبت چاپ: اول.

48-تفسیر الصافی؛ فیض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى؛ محقق / مصحح: اعلمى، حسین؛ ناشر: مكتبه الصدر: تهران؛ سال چاپ: 1415 ق؛ نوبت چاپ: دوم.

49-حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار علیهم السلام؛ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان؛ ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة: قم؛ سال چاپ: 1411 ق؛ نوبت چاپ: اول.

50-منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة(خوئى)؛ هاشمى خویى، میرزا حبیب الله؛ مترجم: حسن زاده آملىٍ، حسن و كمرهاى، محمد باقر؛ محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم؛ ناشر: مكتبة الإسلامیة: تهران؛ سال چاپ: 1400 ق؛ نوبت چاپ: چهارم.

51-كتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ هلالى، سلیم بن قیس؛ محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى: قم؛ سال چاپ: 1405 ق؛ نوبت چاپ: اول.

52-مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار؛ طبرسى، على بن حسن؛ ناشر: المكتبة الحیدریة: نجف؛ سال چاپ: 1385 ق / 1965 م / 1344 ش؛ نوبت چاپ: دوم.

53-تفسیر جامع؛ بروجردی، حاج سید ابراهیم؛ مصحح: طالعی، عبدالحسین؛ ناشر: جلیل: تهران؛ سال چاپ: 1380؛ نوبت چاپ: اول.

54-مختصر البصائر؛ حلى، حسن بن سلیمان بن محمد؛ محقق / مصحح: مظفر، مشتاق؛ ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی: قم؛سال چاپ: 1421 ق؛ نوبت چاپ: اول.

55-قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام؛ مستنبط، احمد؛ ترجمه: محمد ظریف؛ ناشر: حاذق: قم؛ سال چاپ: 1384؛ نوبت چاپ: پنجم.

56-اثبات ولایت؛ نمازی شاهرودی، علی؛ ناشر:حسینیه عمادزاده اصفهان؛ سال چاپ 13285؛ نوبت

ص: 293

چاپ: اول.



ص: 294

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109