شیعه و محب

مشخصات کتاب

سرشناسه : ملازاده تقی پور، علیرضا، 1340-

عنوان و نام پديدآور : شیعه و محب/ علی تقی پور ؛ ویراستار صابر بلهولی، محسن حسینی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 1402.

مشخصات ظاهری : 255 ص.

شابک : 978-600-415-118-4

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 252 - 255.

موضوع : شیعیان

Shiites

مومنان -- احادیث

*Believers -- Hadiths

احادیث شیعه -- قرن 14

Hadith (Shiites) -- Texts -- 20th century

رده بندی کنگره : BP239

رده بندی دیویی : 297/53

شماره کتابشناسی ملی : 9171211

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

یا صاحب الزمان

ص: 2

شیعه و محب

علی تقی پور

ص: 3

ص: 4

فهرست

پیشگفتار9

سلمان50

ابوذر51

رشید هجری57

شهادت رشید به روایت دخترش58

قیس بن سعد بن عباده60

قیص بن عاصم63

عبّاد بن بشر64

جناب سمیّه66

مصعب بن عمیر66

استقامت مصعب در راه دین68

شخصیت اخلاقی مصعب70

اعزام مصعب به عنوان سفیر اسلام به مدینه توسط پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 70

مصعب و مأموریت تبلیغ72

بازگشت مصعب به مکه73

پرچم داری مصعب75

مصعب و شهادت76

فرشته ای به صورت مصعب بن عمیر77

ابوخثیمه78

خباب79

ربیع بن زیاد79

سعید بنخبیر80

ابن ابی عمیر81

ابی یعفور83

هشام بن حکم85

ص: 5

شیخ مفید87

علم92

عقل117

علم121

معرفة الله؛ برترینِ علوم127

عمل134

اخلاص138

محبت به خدا؛ سرچشمه اخلاص146

اخلاص؛ ثمرۀ ورع و تقوا147

دوری از دنیا159

لهو و لعب164

شکر178

اعانت184

ذکر197

توجه قلبی201

نماز204

نماز شب210

روزه215

عزلت218

سکوت222

سخن224

حیا226

شرم و حیا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) 229

حیای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پروردگار230

پاداش آخرت232

ص: 6

موقعیت شیعیان حضرت علی (علیه السلام) 238

آنچه خداوند در بهشت بر ولی خود عطا می کند240

منابع و مآخذ252

ص: 7

ص: 8

پیشگفتار

قبل از ورود به مباحث این کتاب مسئله حقیقت و اصل تقوی بسیار حائز اهمیت است که لازم است خواننده بزرگوار آن را مورد توجه خاص خود قرار داده و با عنایت به آن به مطالعه این کتاب بپردازد.

در خصوص عناوین توضیحات و شرح حال کسانی که اعمال زاهدانه آنها از باب مثل در بعضی از این کتاب ها ذکر گردیده و سلوک ایشان فارغ از محوریت معرفت به امام علیه السلام و پرداختن و شدت محبت آنها به آل الله علیهم صلوات الله به تصویر کشیده شده است زیرا فرض حقیر بر آن بوده که با توجه به صحیح الاعتقاد بودن این بزرگواران نیاز به توضیح این جهات نیست لذا این یادآوری ضروری است که اساساً ذکر اعمال زاهدانه و ریاضت ظاهری بدون تاکید اولیه بر معنای حقیقی زهد پوسته ای توخالی است که شیطان اولین مروج آن بود و خوارج و مرتاضان و صوفیه و امثالهم در هر عصری پیروانش بوده اند طبق مسلمات روایات مندرج در منابع اصیل شیعه و تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم صلوات و السلام حقیقت تقوا اطاعت از امام بعد معرفت است و معرفت او معرفت خداوند است

من عرفکم فقد عرف الله و اطاعت او اطاعت از خداوند می باشد و این اصل

ص: 9

تقوا و تمام زهد است آنگاه نماز و روزه و همه عبادات ظاهری که به آنها امر شده ایم فروعی از این اصل می باشد که قبولی آن موکول و مشروط به معرفت امام و قبول ولایت اوست

فَأَفْضَلُ الدِّینِ مَعْرِفَهْ الرُّسُلِ وَ وَلَایَتُهُمْ

برترین و اصلی ترین بخش دین معرفت پیامبران و ولایتشان می باشد و به درستی که خدا تا روز قیامت حلال را حلال و حرام را حرام کرده است. معرفت فرستادگان و قبول حاکمیّت و اطاعت ایشان حلال است؛ و حلال شده چیزی است که آنان حلال کرده باشند، و حرام شده آنکه ایشان حرام دانسته باشند. و آنان اصل هر حلالند و فرعهای حلال از ایشان منشعب خواهد بود. و این رسالت ایشان است. و از فروع منشعب از ایشان، امر ایشان است به پیروان و دوستان خود به انجام دادن کارهای حلال: مثل برپا داشتن نماز و دادن زکات و... و همه نیکی ها لذا اگر معرفت نباشد این عبادات فاقد ارزش بلکه و بال تلقی شده و به عبارت دیگر میزان و ارزش عبادات بر حسب درجه معرفت و محبت است.

و این محبت اصل و حقیقت تقوی است چنانکه حضرت ختمی مرتبت فرمودند:

يا علي، حُبُّكَ تقوي و إيمانٌ

قلم یارای به تحریردرآوردن صفات برجسته شیعیان خاص را ندارد و مرکّب حقیرانۀ مؤلف نمی تواند تصویر ملکوتی و شأن قدسی یاران اهل بیت (علیهم السلام) را ترسیم

ص: 10

نماید. با این همه لازم است که هرچند کوتاه، به بررسی زندگی این بزرگان بپردازیم تا مرز میان محب و شیعه مشخص گردد.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ أَدَّبَنِي وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُورِثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِين.» (1)

«به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را خداوند عزوجل تربیت کرد و و او نیز مرا تربیت فرمود. من نیز مؤمنین را تأدیب می کنم و ادب، آگاهی، معرفت و کارهای پسندیده را برای بزرگواران به ارث می گذارم.»

این گونه است که بزرگان بسیاری به دست معصومین (علیهم السلام) تربیت می شوند تا چراغ راه شیعیانی باشند که می خواهند از دایرۀ محب بودن به دایرۀ شیعه شدن برسند. برای شناسایی چنین افرادی باید گفت که شیعه یعنی همان مرتبه ای که جناب ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) در آرزوی آن بودند و آن را از خداوند متعال درخواست می کردند. (2) مقام شیعه مقام حضرت موسایِ کلیم الله (علیه السلام) است که

ص: 11


1- بحارالانوار ج 74 ص 267
2- مرحوم راوندی در کتابشان " قصص الانبیاء" روایت کرده اند حدیثی از امام صادق (علیه السلام) است که در آن حدیث چنین آمده است: تا اینکه آن دو آمدند (یعنی موسی و یوشع) به نزد صاحبشان و دوستشان (خضر) و او در جزیره ای در زیر کسائی نشسته. پس خضر به موسی سلام کرد و او جواب داد، و موسی تعجب کرد از سلام خضر چرا که او در جایی است که کسی سلام نمی کند. پس خضر گفت: تو کیستی؟ گفت: موسی، سپس خضر گفت: آن ان عمران هستی که خدا با او سخن گفت؟ گفت: بله! آمده ام تا از علمی که به تو داده شده است، به من یاد بدهی تا به کمال بیشتری برسم. خضر (علیه السلام) گفت: «من مأمور به چیزی شده ام که تو طاقت آن را نداری و تو مأمور به امری هستی که من طاقت آن را ندارم». موسی که نمی خواست از فیض محضر این عالم بزرگ محروم بماند، گفت: «به خواست خداوند مرا صبور خواهی یافت و قول می دهم که در هیچ کاری با تو مخالفت نکنم» و خضر (علیه السلام) با همین شرط موسی (علیه السلام) را به شاگردی قبول کرد. خضر (علیه السلام) ابتدا برای موسی (علیه السلام) از حدیث آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و بلاهایی که به ایشان خواهد رسید نقل کرد و از برتری های حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حضرت فاطمه (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان نقل کرد و موسی (علیه السلام) مکرر می گفت: ای کاش من هم از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می بودم.

برای پیوستن به نوکران محمد وآل محمد (علیهم السلام) شرایط ویژه ای را از جناب حق می پذیرد تا به وادی مقدس تشیع پا بگذارد. شیعه مقام ملائک مقرب است که در آرزوی خدمت گزاری گوی سبقت از یک دیگر می ربایند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«كَانَ جَبْرَئِیلُ إِذَا أَتَى النَّبِی ص قَعَدَ بَینَ یدَیهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ لَا یدْخُلُ حَتَّى یسْتَأْذِنَه.» (1)

«هرگاه جبرئیل به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسید، همانند غلامان می نشست و بدون اذن بر او وارد نمی شد.»

توجه به سخن امام سجاد (علیه السلام) درباره جبرئیل، اهمیت تواضع او را بیشتر مشخص می کند:

«جِبْرِیلُ الْأَمِینُ عَلَى وَحْیكَ، الْمُطَاعُ فِی أَهْلِ سَمَاوَاتِكَ، الْمَكِینُ لَدَیكَ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَك.» (2)

«جبرئیل که امین وحی تو است، در میان اهل آسمان ها فرمانش اطاعت

ص: 12


1- علل الشرایع ج 1 ص 7، بحارالانوار ج 18 ص 256
2- صحیفه سجادیه دعای 36 – بحارالانوار ج 56 ص 216- کتاب نبوت (بیابانی) ص 217

می شود. او مقرب درگاه تو است.»

شیعه یعنی جناب سلمان. امام صادق (علیه السلام) یکی از برجسته ترین خصوصیات سلمان را ترجیح دادن خواست و اراده حضرت امیرالمومنین بر خواسته خودش عنوان فرموده اند:

«إِیثَارُهُ هَوَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ السَّلَامُ) عَلَى هَوَى نَفْسِهِ،.» (1)

در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از شیعیان شان را پس از زمان زیادی دیدار کردند. سنی از او گذشته بود؛ اما چابک راه می رفت. گفت و گوی او با حضرت نگاه عمیق شیعیان مخلص را به تصویر می کشد:

«كَبِرَ سِنُّكَ یا رَجُلُ قَالَ فِی طَاعَتِكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع إِنَّكَ لَتَتَجَلَّدُ قَالَ عَلَى أَعْدَائِكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع أَجِدُ فِیكَ بَقِیةً قَالَ هِی لَكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین.» (2)

«حضرت فرمودند که اى مرد، سال خورده شده اى! گفت که آرى، در فرمان بردارى از تو پیر شده ام. حضرت فرمودند که چرا چالاكى مى كنى؟ گفت که این براى دشمنان تو است. حضرت فرمود که هنوز در تو نیروى باقى مانده اى مى بینم. گفت که اى امیرالمؤمنین، براى تو است.»

خداوند شیعیان خاصی را که حتی از لذت های حلا ل اجتناب می کنند را تکریم می کند. در بهشت ملائکه به مؤمنان می گویند:

ص: 13


1- «وَ الثَّانِیةُ: حُبُّهُ لِلْفُقَرَاءِ وَ اخْتِیارُهُ إِیاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعَدَدِ، وَ الثَّالِثَةُ: حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ محبتش به فقرا و ترجیح دادن آن ها بر ثروتمندان؛ دوست داشتن علم و عالم.» الامالی طوسی ص 133
2- امالی صدوق ص 178

«سَلامٌ عَلَیكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فِی الدُّنْیا عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ الْحَلَال.» (1)

«سلام بر شما که در برابر لذائذ حلال در دنیا شکیبا بودید.»

این شکیبایی آن ها را از خواری و شهوت دور نگه خواهد داشت. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«الْمُؤْمِنُ لَا یغْلِبُهُ فَرْجُهُ وَ لَا یفْضَحُهُ بَطْنُهُ.» (2)

«شهوت مؤمن بر او غلبه نمی کند و شکمش مفتضحش نمی سازد.»

در وصف شیعیان خاص حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است که شب زنده داری های طولانی دارند. (3) در حالی که حرص دنیا و طمع آن از دل ما بیرون نمی رود، امام معصوم (علیه السلام) درباره رادمردان بزرگ فرموده اند:

«لَیسَتِ الدُّنْیا مِنْهُمْ وَ لَیسُوا مِنْهَا.» (4)

«دنیا از آنان نیست و آن ها هم از دنیا نیستند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یرِیدُوهَا وَ طَلَبَتْهُمْ فَأَعْجَزُوهَا.» (5)

«دنیا خود را به آن ها عرضه می کند؛ اما آن ها آن را نمی خواهند. دنیا در طلب آن هاست؛ اما آن ها آن را ناامید می سازند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

ص: 14


1- بحارالأنوار 65/111
2- بحارالانوار 64/310.
3- بحارالأنوار 75/46
4- بحارالأنوار 39/309
5- بحارالأنوار 64/342

«إِنَ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً ضَیقَ عَلَیهِمُ الدُّنْیا نَظَراً لَهُمْ فَزَهَّدَهُمْ فِیهَا وَ فِی حُطَامِهَا فَرَغِبُوا فِی دَارِ السَّلَامِ الَّذِی دَعَاهُمْ إِلَیهِ... وَ كَانَتْ خَاتِمَةُ أَعْمَالِهِمُ الشَّهَادَةَ... وَ لَبِسُوا الْخَشِنَ وَ صَبَرُوا عَلَى الْقُوتِ وَ قَدَّمُوا الْفَضْلَ وَ أَحَبُّوا فِی اللَّهِ وَ أَبْغَضُوا فِی اللَّهِ أُولَئِكَ الْمَصَابِیحُ وَ أَهْلُ النَّعِیمِ فِی الْآخِرَةِ وَ السَّلَام.» (1)

«خداوند متعال بندگانی را آفریده است و روی عنایتی که به آن ها داشته، دنیا را برای شان سخت گرفته است و ایشان را از دنیا و مال زاهد قرار داده است و در نتیجه آنان دل بستۀ بهشتی هستند که به آن دعوت شده اند. سرانجام کار آن ها شهادت است... آنان لباس خشن به تن نموده اند و به مقدار قوت بسنده کرده اند و اضافه آن را پس فرستاده اند... آنان چراغ های فروزان و اهل نعمت در آخرت هستند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ اَلطَّرِیقِ وَ خُشُونَةَ اَلسَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ اَلمَطْعَمِ لِیأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَحَلَّ قَرَارِهِمْ.» (2)

«دوستان خدا مشکلات دنیا را تحمل می کنند و جدایی از دوستان شان را می پذیرند و سختی سفر دنیا و ناگواری فقر را با جان و دل قبول می کنند تا به جایگاه وسیع و منزل گاه امن و با آرامش قدم بگذارند. آنان از سختی های طول سفر در دنیا احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را غرامت نمی دانند و فقط بهشت برای شان دوست داشتنی است.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 15


1- ترجمه مجموعه ورام ج 2 ص 372
2- یون الحکم , ج 1 , ص 179

«آهِ آهِ عَلَى قُلُوبٍ حُشِیتْ نُوراً وَ إِنَّمَا كَانَتِ الدُّنْیا عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الشُّجَاعِ الْأَرْقَمِ وَ الْعَدُوِّ الْأَعْجَمِ أَنِسُوا بِاللَّهِ وَ اسْتَوْحَشُوا مِمَّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُتْرَفُون.» (1)

«آه آه از دل هایى كه سرشار از روشنایى است. به راستى که دنیا در دیدگان آنان چون مار گزنده خوش خط و خال و دشمنى بى زبان است. آنان با خدا انس دارند و از آنچه خوشگذران ها به آن عادت كرده اند، گریزانند.»

امام علی (علیه السلام) فرمودند:

«فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِیةَ ذِی لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَه و أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِه... وَ رَاقَبَ فِی یوْمِهِ غَدَهُ وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ.» (2)

«از خدا همچون خردمندی بترسید که دل را به تفکر مشغول داشته و ترس از خدا بدنش را فراگرفته و شب زنده داری خواب را از چشمش ربوده است... امروز رعایت زندگى فردا را كرده و از هم اكنون آینده خود را دیده است.»

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً وَ نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً وَ نَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً وَ مَشَوْا فَكَانَ مَشْیهُمْ بَینَ النَّاسِ بَرَكَةً لَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِی قَدْ كُتِبَتْ عَلَیهِمْ لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ.» (3)

«سکوت اولیای خدا ذکر است. نگاه شان عبرت است. سخن شان حکمت

ص: 16


1- تحف العقول ص 301
2- نهج البلاغه صبحی صالح ص 741
3- الکافی ج2 ص 237

است. راه رفتن شان بین مردم برکت است. اگر اجل معلومی برای شان نوشته نشده بود، روح شان در جسم شان از ترس عذاب و شوق ثواب آرام نمی گرفت.»

آری، آنان چون شیرینی و لذت وصف ناپذیر عبادت پروردگار و مناجات با خدا و ارتباط قلبی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چشیده اند، بهترین شیرینی های دنیا درکامشان تلخ می شود. پیروان راستین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به فرموده حضرت امیر (علیه السلام) دنیا را ناامید می سازند. بیشترین ثروت و مقام هم نمی تواند دل و فکر آنان را تسخیر نماید. امام معصوم (علیه السلام) شاخصۀ چنین شیعیانی را بیزاریِ از دنیا می دانند.

یکی از این شیعیان خالص جناب سلمان است. وقتی سعد بن ابی وقاص به عیادت سلمان رفت، دید که وی می گرید. سعد پرسید: «با آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام وفات از تو راضی بودند و کنار حوض کوثر خدمت ایشان خواهی رسید چرا باز هم ناراحتی»؟ سلمان گفت: «من از ترس مرگ یا حرص بر دنیا نمی گریم؛ بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ما پیمان گرفته بود که امکانات زندگی مان از توشه یک سواره بیشتر نباشد، در حالی که من وسایل بسیاری دارم؛ اما در اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط یک طشت و یک کوزه و یک آفتابه بود.»

امام صادق (علیه السلام) درباره این مردان بزرگ می فرمایند:

«الْمُؤْمِنُونَ هَینُونَ لَینُونَ، كَالْجَمَلِ الْأَنِفِ، إِنْ قِیدَ انْقَادَ، وَ إِنْ أُنِیخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَنَاخ.» (1)

ص: 17


1- ترجمه مجموعه ورام ج 2 ص 431

«مؤمنانِ خوش اخلاق همچون شتر رامی که اگر او را به جایی ببندند فرمان می برد و اگر روی سخره ای بخوابانند می خوابد، نرم خوی هستند.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«فَازَ وَ اللَّهِ الْأَبْرَارُ أَ تَدْرِی مَنْ هُمْ هُمُ الَّذِینَ لَا یؤْذُونَ الذَّر.» (1)

«به خدا سوگند که نیکان رستگار شدند. آنان کسانی اند که حتی مورچه ای را آزار نمی دهند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«الْمُؤْمِنُ حَلِیمٌ لَا یجْهَلُ وَ إِنْ جُهِلَ عَلَیهِ یحْلُمُ وَ لَا یظْلِمُ وَ إِنْ ظُلِمَ غَفَرَ وَ لَا یبْخَلُ وَ إِنْ بُخِلَ عَلَیهِ صَبَرَ.» (2)

«مؤمن بردباری است که نادانی نمی کند. اگر جاهلی در حق او کوتاهی کند حلم می ورزد و در مقابل ظلم نمی کند. اگر بر او ظلم شود می بخشد و بخل نمی ورزد. اگر در حق او بخل بورزند صبر می کند.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«إِنَ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقا.» (3)

«بافضیلت ترینِ مؤمنان کسی است که از دیگران خوش اخلاق تر باشد.»

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در جای دیگری می فرمایند:

«أَمَّا عَلَامَةُ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یرْؤُف.» (4)

ص: 18


1- تفسیر قمی ج2ص 146
2- الکافی ج2 ص 235
3- ترجمه ورام ج 2 ص 75
4- بحارالانوار 1/120

«علامت مؤمن این است که با همه مهربان است.»

این مهربانی ها آن قدر وسیع است که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَا یحِیفُ عَلَى مَنْ یبْغِضُ.» (1)

«به دشمن خود هم ستم نمی کند.»

در این میان می شود کسی محب امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد؛ اما آن قدر درگیر هوای نفس خود شده باشد که با آرمان های امام خود فاصله گرفته باشد. امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

«وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّی افْتَدَیتُ خَصْلَتَینِ فِی شِیعَةٍ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ وَ قِلَّةَ الْكِتْمَان.» (2)

«من آرزو می کنم قسمتی از گوشت بازویم را برای از بین رفتن دو خصلت بد که در میان شیعیان هست فدا کنم: از خود بی خود شدن شان در هنگام خشم؛ راز خود را کم نگاه داشتن.»

مؤمنین کسانی هستند که وقتی سخن بر زبان می رانند، جز سخن خدا چیزی نمی گویند. امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ اِتَّخَذَ اَللَّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ.» (3)

مؤمن به خدا تکیه می کند و سخن او را الگویی برای رفتار خود قرار می دهد.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 19


1- بحارالانوار 64/316
2- بحارالانوار ج 72 ص 71
3- تحف العقول ص 248

«یا شِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّهُ لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَب.» (1)

«ای شیعیان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی که هنگام غضب نفس خودش را حفظ نکند از ما نیست.» (2)

امام صادق (علیه السلام) در وصف شیعیان خود فرموده اند:

«حواریین عیسی (علیه السلام) شیعیانش بودند، و شیعیان ما حواریین ما هستند. اما حواریین عیسی (علیه السلام) از حواریین ما مطیع تر نیستند؛ زیرا حضرت عیسی (علیه السلام) به حواریینش گفت که کیست خدا را یاری کند؟ آنان گفتند که ما هستیم. اما به خدا قسم یاری اش نکردند و در راه او کشته نگشتند.»

حضرت در ادامه فرمودند:

«شِیعَتُنَا وَ اللَّهِ لَمْ یزَالُوا مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ رَسُولَهُ (صلی الله علیه و آله و سلم) ینْصُرُونَّا وَ یقَاتِلُونَ دُونَنَا وَ یحْرَقُونَ وَ یعَذَّبُونَ وَ یشَرَّدُونَ فِی الْبُلْدَانِ جَزَاهُمُ اللَّهُ عَنَّا خَیرا.» (3)

«لکن شیعیان ما پس از درگذشت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را یاری می کنند و در راه ما کشته، سوزانده، عذاب و آواره شهرها می شوند. خداوند متعال از جانب ما به آنان پاداش نیک دهد.»

شیعه یعنی مقداد؛ نقل است، روزی مقداد به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص: 20


1- تحف العقول ص 380
2- سماعه بن مهران گوید: روزی بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم، حضرت ابتدا به من فرمود: آن درگیری که در بین راه بین تو و شتربانت پیش آمد چه بود؟ بپرهیز از اینکه ناسزا گو و اهل داد و فریاد باشی. عرض کردم: بله چنین است ولی او بمن ستم کرده است. حضرت فرمودند: دگر چنین رفتاری (از مثل تو شیعه ای) تکرار نشود.معارف و معاریف ج 4 ص 169
3- الكافی 8/268

عرض کرد:

«اگر دستور بفرمایید در آتش فرو برویم یا خود را در دریا غرق سازیم فرمانبردار خواهیم بود.» (1)

پیامبر گرامی اسلام (علیه السلام) درباره چنین شیعیانی به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«اى على، از یارى كسانى که تو را بر پدران و برادران و فرزندان خود ترجیح دادند، دست بر مدار؛ همان ها كه راه تو را پیمودند و همین باعث شد كه به سختی ها و گرفتاری هایى دچار شوند. آنان در پی رضایت ما بودند و جان خود را در راه ما نثار كردند و آزارها كشیدند و زخم زبان ها شنیدند. اما همۀ اینها را در راه ما به جان خریدند. پس با آنان مهربان باش و آن ها اكتفا كن؛ زیرا خداوند آن ها را از میان مردم براى ما برگزیده، طینت شان را از طینت ما آفریده، سرّ ما را نزد آن ها به ودیعه نهاده، معرفت حق ما را ملازم دل هایشان قرار داده و به آن ها شرح صدری عطا كرده است تا به ریسمان هدایت ما متمسک گردند. به قدری که حاضر نیستند مخالفان ما را بر ما برگزینند. با وجود این كه منافع دنیای شان را از دست مى دهند و شیطان بسیار باعث گرفتارى آن ها مى شود. از این رو خداوند آن ها را تأیید نموده و راه هدایت را برای شان هموار فرموده است. آن ها نیز به این هدایت الهى چنگ زده اند، درحالى كه مردم در ابرهاى تاریك گمراهى فرورفته اند، حیران در هوا و هوس ها غوطه ور شده اند، به حجت هاى الهى و آنچه از ناحیه خدا بر بندگان آمده كور گشته اند و شبانه روز در غضب خدا به سر می برند. شیعیان تو بر راه حق و استقامت

ص: 21


1- ترجمه تفسیر قمی، ج2، ص194.

در راه خدا استوارند. آن ها به دشمنان خویش اعتنایى ندارند. هرچند دنیا از آن آن ها نیست؛ اما آن ها نیز اهل دنیا نیستند. آرى، آن ها چراغ هاى هدایت هستند.» (1)

به همین سبب است که امام صادق (علیه السلام) درباره صبر چنین شیعیانی در هنگام بلا فرمودند:

«حُقُوقُ شِیعَتِنَا عَلَینَا أَوْجَبُ مِنْ حُقُوقِنَا عَلَیهِمْ قِیلَ لَهُ وَ كَیفَ ذَلِكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ- فَقَالَ لِأَنَّهُمْ یصَابُونَ فِینَا وَ لَا نُصَابُ فِیهِمْ.» (2)

«حقوق شیعیان ما برما واجب تر از حقوق ما بر شیعیان است؛ چراکه آنان برای رعایت حق ما گرفتار سختی ها می شوند؛ ولی ما برای رعایت حق آن ها دچار مشکلی نمی شویم.»

شیعیان حقیقی این گونه دریافته بودند که برای رسیدن به مقام های عالیِ قرب باید در برابر تمامی حوادث روزگار استقامت نمود. امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْمَرَاتِبَ الرَّفِیعَةَ لَا تُنَالُ إِلَّا بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَرْكِ الِاقْتِرَاحِ عَلَیهِ وَ الرِّضَا بِمَا یدَبِّرُهُمْ بِه.» (3)

«فقط با تسلیم در برابر خدا و ترک پیشنهاددادن به خدا و خشنودی به آنچه خداوند قرار داده است می توان به مرتبه های رفیع دست یافت.»

چنین شیعیانی به دلیل ورع بسیار خود، به خداوند حسن ظن دارند:

ص: 22


1- بحارالانوار 65/47
2- بحارالأنوار 65/24 - الأمالی (للطوسی) 304
3- بحارالانوار ج 46 ص 22

«أَفْضَلُ الْوَرَعِ حُسْنُ الظَّنِّ.» (1)

«برترین مرتبۀ ورع داشتن گمان نیک به خداست.»

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ مِنْ أَعْلَى دَرَجَاتِ الْیقِینِ.» (2)

«راضی بودن به سرنوشت های ناخوشایند از بلندترین مراتب یقین است.»

سوید بن غفله می گوید که جمعی از مردم به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیدند و سلام کردند. حضرت آنان را نشناختند. برای همین هم آنان گفتند که ما از یاران و شیعیان شما هستیم. حضرت فرمود که پس چگونه شما سیمای شیعیان را ندارید؟ آنان گفتند که سیمای شیعه چیست؟ حضرت فرمودند:

«عُمْشٌ عُیونُهُمْ مِنَ الْبُكَاءِ خُمْصٌ بُطُونُهُمْ مِنَ الطَّوَى یبْسٌ شِفَاهُهُمْ مِنَ الظَّمَاءِ مَطْوِیةٌ ظُهُورُهُمْ مِنَ السُّجُودِ وَ طَیبَةٌ أَفْوَاهُهُمْ مِنَ الذِّكْرِ وَ مَنْ لَمْ یكُنْ كَذَلِكَ لَیسُوا مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُمْ بَرِی ء.» (3)

«دیدگانشان از گریه به گودی فرورفته و شکم های شان از گرسنگی به پشت شان چسبیده است. لب های شان از تشنگی خشکیده و پشت های شان از زیادی سجده خمیده است و دهان شان از یاد خدای تعالی خوش بوست. هرکس چنین نباشد از ما نیست و من از او بیزار هستم.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

ص: 23


1- غرر الحکم ص 195
2- تحف العقول ص 278
3- جامع الأخبار(للشعیری) 34

«به خدا قسم، در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با گروه هایی دم ساز بودم که با لباس های کهنه و لاغری اندام شب را به صبح می رساندند. آنان در حالی قدم برمی داشتند که میان چشمان شان همچون زانوان بز پینه بسته بود. شب را برای پروردگارشان در سجده و قیام به صبح می رساندند. دائماً در حال رکوع و سجود بودند و با پروردگارشان مناجات می کردند.» (1)

امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً كَمَنْ رَأَى أَهْلَ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ مُخَلَّدِینَ وَ كَمَنْ رَأَى أَهْلَ النَّارِ فِی النَّارِ مُعَذَّبِینَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ- أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِیفَةٌ صَبَرُوا أَیاماً قَلِیلَةً فَصَارُوا بِعُقْبَى رَاحَةٍ طَوِیلَةٍ أَمَّا اللَّیلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَجْرِی دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ وَ هُمْ یجْأَرُونَ إِلَى رَبِّهِمْ یسْعَوْنَ فِی فَكَاكِ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ بَرَرَةٌ أَتْقِیاءُ كَأَنَّهُمْ الْقِدَاحُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ مِنَ الْعِبَادَة.» (2)

«بدانید که خداوند متعال بندگانی دارد که گویی اهل بهشت را در بهشت مخلد می بینند و اهل جهنم را در جهنم معذب. مردم از شر آنان در امان، دل های شان غمگین، نفس های شان پاک و نیازهای شان اندک است. چند روز اندک دنیا را صبر می کنند تا در آخرت آسایش طولانی داشته باشند. شب را روی پای شان می ایستند و اشک شان بر صورت های شان جاری است. به درگاه پروردگارشان می بالند و برای آزادی خود از آتش جهنم تلاش می کنند. روزها بردبار، دانا، نیکوکار و پرهیزکارند.»

ص: 24


1- ترجمه امالی طوسی ج1 ص219
2- کافی ج 2 ص 132

این افراد همان کسانی هستند که مردم به آنان اعتنایی ندارند؛ ولی در پیشگاه حق تعالی از جایگاه خاصی برخوردارند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«رُبَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ ذِی طِمْرَینِ یدْفَعُ بِالْأَبْوَابِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ (تَعَالَى) لَأَبَرَّه.» (1)

«چه بسیار ژنده پوشی که از درها رانده می شود؛ ولی وقتی به خداوند متعال سوگند یاد می کند خداوند او را اجابت می کند.»

ما چنین هستیم که حتی اگر ثروتی داشته باشیم، در هنگام کمک به مستمندی، بخل آزارمان خواهد داد؛ اما امام عسکری (علیه السلام) درباره شیعیان حقیقی می فرمایند:

«با آن که خود نیازمند هستند، برادران خویش را بر خود ترجیح می دهند.» (2)

همانند جناب کمیل بن زیاد که یکی از شیعیان خاص و از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین بود که از جانش در راه برادران دینی خود گذشت. او از جمله کسانی بود که در محبت حضرت سخت ایستادگی نمود. حجاج بن یوسف در چی جناب کمیل افتاد و ایشان هم متواری شدند. برای همین هم حجاج از پرداخت حقوق قبیله او امتناع نمود. چون کمیل از این جریان مطلع شد، گفت که من نباید سبب بشوم که کسی از حقش محروم گردد؛ لذا خود را تسلیم کرد و حجاج نیز او را به شهادت رساند.

ذوالکفل سومین خلیفه حضرت موسی (علیه السلام) است. وی جان هفتاد پیغمبر را که اسیر بنی اسرائیل بودند و آنان نیز قصد قتل این پیامبران را داشتند تکفل

ص: 25


1- الأمالی (للطوسی) 429
2- القطره ج 1 ص703 – مدینه المعاجز 7/589/ح6

نمود و گفت که شما فرار کنید. من به جای شما می مانم. ایشان تن به مرگ داد و در عوض خداوند ایشان را از مرگ نجات داد. (1)

نقل است که یکی از ائمه (علیهم السلام) از فردی که مدعی شیعه بودن داشت سؤال فرموند:

«ای بنده خدا، آیا مالی که در اختیار داری را برای خودت می خواهی یا دوست داری در راه برادران مؤمن خود خرج کنی؟»

وی گفت:

«دوست دارم برای خود خرج کنم.»

امام (علیه السلام) فرمودند:

«پس تو از شیعیان ما نیستی. ما دوست داریم آنچه داریم به برادران هم عقیده خود بدهیم. بنابراین بگو که من از محبین شما هستم و امیدوارم با این محبت نجات پیدا کنم.» (2)

عده ای از محبین برای زیارت امام رضا (علیه السلام) از راه دور آمده بودند. وقتی از آن ها پرسیده شد که شما کیستید، به غلام حضرت گفتند که از شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) هستیم. امام رضا (علیه السلام) آنان را به حضور خود راه ندادند. این جریان تا دو ماه تکرار شد. آنان از این پیشامد سرخورده شده و با حال عجز از خادم طلب حضور امام نمودند. زمانی که دلیل رفتار امام را از ایشان جویا شدند حضرت فرمودند: این به واسطه ادعای شما در شیعه بودن است در صورتی که

ص: 26


1- مجمع البیان
2- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (علیه السلام) 310 - بحارالأنوار 65/156

شیعه ما سلمان، مقداد، ابوذر بودند. اگر می گفتید ما محب امیرالمومنین (علیه السلام) و دوستان او هستیم شما را انکار نمی کردم. امام (علیه السلام) نیز پس از توجه آنان، با آغوشی باز، به بهترین صورت، از آنان پذیرایی نمودند.

در همین حدیث آمده است که امام رضا (علیه السلام) به عده ای که خود را شیعه نامیدند با عتاب فرمودند:

«وَ مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِیمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِی اللَّه.» (1)

«اگر شیعه هستید پس چرا به حقوق عظیم برادران دینی خود بی اعتنایید.»

ابوالصباح کنانی می گوید:

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُعَیرُ بِالْكُوفَةِ فَیقَالُ لَنَا جَعْفَرِیةٌ قَالَ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَصْحَابَ جَعْفَرٍ مِنْكُمْ لَقَلِیلٌ إِنَّمَا أَصْحَابُ جَعْفَرٍ مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِه.» (2)

«به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که ما را در کوفه برای جعفری بودن مان سرزنش می کنند. حضرت خشمناک شدند و فرمودند که جعفری در میان شما اندک است! جعفری کسی است که کاملاً پرهیزکار بوده و هر عملی که انجام می دهد تنها برای خدا باشد.»

قضیۀ دیگری نیز از امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است: مردی که به جرمی متهم شده بود. چون داروغه او را دستگیر کرد، ادعای تشیع نمود و سخت در مصیبت و چنگال داروغه گرفتار گشت. نهایتاً برای اثبات این مطلب، شخصی را نزد امام عسکری (علیه السلام) آوردند. حضرت فرمودند:

ص: 27


1- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (علیه السلام) 313 -بحارالأنوار 65/158
2- بحارالانوار ج 65 ص 166

«مَعَاذَ الله، مَا هَذَا مِنْ شِیعَةِ علی (علیه السلام)، وَ إِنَّمَا ابْتَلَاهُ الله فِی یدِكَ، لِاعْتِقَادِهِ فِی نَفْسِهِ أَنَّهُ مِنْ شِیعَةِ علی (علیه السلام).» (1)

«پناه بر خدا! این فرد از شیعیان علی (علیه السلام) نیست و خداوند متعال تنها به دلیل آن که او فکر می کرد شیعه علی (علیه السلام) است، در دست تو گرفتارش نموده است.»

امام حسین (علیه السلام) می فرمایند:

«اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِینَ شَیئاً یقُولُ اللَّهُ لَكَ كَذَبْتَ وَ فَجَرْتَ فِی دَعْوَاكَ إِنَّ شِیعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُوَالِیكُمْ وَ مُحِبِّیكُمْ.» (2)

«از خدا بترس و چیزی را ادعا مکن که خدا بگوید در ادعای خود دروغ گفتی و گناه کردی؛ زیرا شیعیان ما کسانی اند که دل هایشان از هرگونه مکر و کینۀ پنهانی پاک است؛ بلکه بگو: من از دوست داران شمایم.»

در حدیثی آمده است که روزی مردی با چهره ای شادمان به خدمت امام جواد (علیه السلام) آمد. حضرت به وی فرمودند که علت شادی تو چیست؟! وی می گوید که عرض کردم: «از پدرتان شنیدم که شایسته ترین روزی که آدمی در آن شادمان بود روزی است که وی توفیق یابد به برادران دینی خویش کمک کند یا از آنان پذیرایی نماید. من هم امروز ده تن از برادران مستمند خود را که عیال مند بودند به خانه خود پذیرفتم و از آنان پذیرایی کردم و سپس مبلغی به

ص: 28


1- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری 317 - بحارالأنوار 65/160
2- بحارالانوار ج 65 ص 156

آن ها کمک نمودم. از این روی اکنون شادمانم». حضرت فرمودند: «به راستی که تو بایستی شادمان باشی؛ البته به این شرط که عمل خویش را تباه نکرده باشی یا بعداً تباهش نسازی». وی گفت: «چگونه عمل من تباه گردد و حال آن که از شیعیان خالص شما هستم؟!»

حضرت فرمودند: «هم اکنون عملت را به هدر دادی». وی گفت: «چرا»؟ حضرت فرمود که این آیۀ ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى ﴾ را بخوان. وی گفت: «یابن رسول الله، نه من منتی بر آن ها نهاده و نه آزارشان دادم»! حضرت فرمودند: «این منت فقط بر صدقه گیرندگان نیست؛ بلکه منتی بر ملائکۀ مقرب پیرامون تو و ملائکه ای است که نگهبان اعمال تو می باشند و به علاوه اذیتی است برای ما. اکنون تو با این ادعایت من و آن فرشتگان را آزردی. می دانی شیعه خالص کیست؟ شیعه خالص حزبیل و مؤمن آل فرعون و مؤمن آل یاسین است. شیعه خالص سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند. تو خود را در ردیف آن ها قرار داده و با این ادعایت ما و ملائکه را آزردی.» بعد از این سخنان آن مرد استغفار نمود و عرض کرد که پس چه بگویم؟ حضرت فرمودند که بگو: «من از موالیان و دوستان شما و دشمن دشمنان تان می باشم.» (1)

روزی عمار دهنی در محکمه ابن ابی لیلی، قاضی کوفه، شهادتی داد و قاضی به وی گفت که ای عمار! ما تو را می شناسیم. تو رافضی هستی. شهادتت قبول نیست. برخیز. عمار هم در حالی که لرزه به اندامش افتاد و

ص: 29


1- بحارالانوار ج 65 ص 159

می گریست برخاست. ابن ابی لیلی گفت: «ای عمار! تو مردی دانشمندی. اگر از این نام ناخرسندی دست از این مذهب بردار که در آن حال از برادران ما خواهی بود». عمار گفت: «خیر، چنین نیست که تو می پنداری. گریه ام هم برای خودم بود و هم برای تو: گریه ام بر خودم بدین سبب است که تو مرا به مقامی والا نسبت دادی که من خود را شایسته آن نمی دانم. تو مرا رافضی خواندی در صورتی که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که اولین کسی که بدین نام خوانده شد سحره فرعون بودند. آنان چون حقّانیت موسی را تشخیص دادند و فرمان فرعون و مسلک او را رفض (رها) کرده و به موسی (علیه السلام) پیوستند و هر شکنجه ای را به خود پذیرفتند، فرعون رافضی ِشان خواند. پس رافضی کسی است که هرچه نزد خدا ناپسند باشد رفض می کند. گریه ام برای تو نیز از این جهت است که چگونه به خودت جرأت دادی شریف ترین نام را بدترین نام بدانی و در موقِف قیامت از این جنایت بزرگ چگونه خدای را جواب خواهی داد.»

چون امام صادق (علیه السلام) این داستان را شنیدند، فرمودند:

«اگر عمار گناهانی بزرگ تر از آسمان و زمین داشته باشد با این سخنانش، همه، محو می گردد و آن چنان این کار او موجب ازدیاد حسناتش می شود که هر خردلی را هزار بار بزرگ تر از دنیا می کند.» (1)

ص: 30


1- بحارالانوار ج 65 ص 156 ابوالجارود گوید: مردی به امام باقر(علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله! مردم، ما (شیعه) را «رافضی» می نامند. حضرت به سینه خود اشاره کرد و فرمود:من نیز رافضیم (و سه بار این را تکرار نمود). ابوبصیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم نامی بر ما نهاده اند که حکام و فرمانداران به این نام جان و مال و آزار ما را حلال می دانند. فرمود: چه نامی؟ عرض کردم: رافضی. فرمود:هفتاد مرد از لشکر فرعون وی را رفض (رها) کردند و به موسی(علیه السلام) پیوستند و اینان بیش از دیگران از قوم موسی در دینشان استوار و بیش از همه هارون را دوست می داشتند. سپس موسی(علیه السلام) آنان را رافضه لقب داد، به موسی وحی شد که این نام را در تورات برای آنان ثبت کن که من این نام را برای آنها برگزیدم. سپس حضرت فرمود: خداوند همین نام را به شما (شیعه) نیز داده است. – المحاسن ج1 ص 157

مردی به امام حسین (علیه السلام) عرض کرد که ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، من از شیعیان شما هستم. آن حضرت فرمودند:

«اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِینَ شَیئاً یقُولُ اللَّهُ لَكَ كَذَبْتَ وَ فَجَرْتَ فِی دَعْوَاكَ إِنَّ شِیعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ دَغَلٍ وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوَالِیكُمْ وَ مُحِبِّیكُم.» (1)

«از خدا بترس و چیزی را ادعا مکن که خدا بگوید در ادعای خود دروغ گفتی و گناه کردی؛ زیرا شیعیان ما کسانی هستند که دل هاشان از هرگونه مکر و کینۀ پنهانی پاک باشد؛ بلکه بگو: من ازدوست دارن شما هستم.»

نوف می گوید که چون در خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از شیعیان سخن به زبان آوردم، ایشان گریستند و سپس فرمودند: «ای نوف، به خدا سوگند شیعیان من بردبارانند؛ آگاهان به خدا و دینش هستند؛ عاملان به فرمان او هستند. آنان از عبادت لاغر گشته و به پارسایی خو گرفته اند. در اثر شب زنده داری چهره هایشان زرد گشته و چشم هایشان از گریه به گودی افتاده. لب هایشان از ذکر خدا خشکیده و شکم هایشان از تحمل گرسنگی به پشت شان چسبیده است. خدایی بودن در چهره هاشان و زهدورزی در منش شان پیداست.

ص: 31


1- تفسیر الامام الحسن العسکری (علیه السلام) ص 309 حدیث 154؛ تفسیر البرهان:ج4 ص 22 – بحارالانوار ج 56 ص 156 حدیث 11

چراغ های هر تاریکی و گل خوشبوی هر مجموعه ای هستند. با مسلمانان پیشین آشکارا دشمنی نکرده و پشت سر ایشان چیزی را که سزاوار ایشان نیست بر زبان نمی رانند. بدی های شان سرپوشیده و دل هاشان اندوهگین است. جان های شان پاکیزه و نیازهای شان سبک است. جان از ایشان در زحمت و مردم از ایشان در راحت هستند. آنان زیرکان خردمند و نجیبان بی آلایش اند. اگر باشند شناخته نمی شوند و اگر نباشند کسی دل تنگشان نمی شود.»

مردى بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد. حضرت از وی پرسیدند که تو از چه گروهى هستی؟ وى گفت که از دوستان شما هستم. حضرت فرمودند که از كدام قسم دوستان ما هستی؟ آن مرد ساكت ماند. سدیر صیرفى آن جا نشسته بود. گفت: «یابن رسول الله! مگر دوستان شما چند قسم اند»؟ حضرت فرمودند: «سه دسته اند: دسته ای که آشكارا با ما اظهار دوستى می كنند و در باطن ما را دوست ندارند؛ دسته ای که در خفا ما را دوست دارند ولى دوستى خود را آشكار نمی سازند؛ دسته ای که در پنهان و آشكار ما را دوست دارند. این طبقه والاترین مرتبه را حائزند كه از زلال پاك نوشیده و تأویل كتاب و فصل الخطاب و سبب الاسباب را دانسته اند. این گروه به انواع بلا و شدت آزموده و آبدیده شده اند. بعضی های شان در این راه مجروح و بعضى سر از تن شان جدا شده و جمعى در بلادهای دوردست پراكنده وآواره اند. همین ها هستند كه خداوند به بركت آن ها بیماران را شفا مى دهد و بینوایان را بى نیاز مى سازد و به

ص: 32

بركت اینان شما یارى مى شوید و باران برایتان مى بارد و روزى به شما عطا مى شود. شمار آنان اندك و قدر و منزلت شان نزد خدا بسیار است. اما آن دسته ای كه به ظاهر ما را دوست دارند و به شیوۀ سلاطین زندگى مى كنند؛ همان هایی که زبان شان با ماست ولى شمشیرهای شان علیه ماست. اینان پست ترین طبقه دوستان ما هستند. دسته ای هم که در نهان دوست مان دارند، نه در آشكارا طبقه میانه اند. اینان هر چند علنى ما را دوست ندارند؛ ولى روزه داران روز و زنده داران شب هستند. اثر رهبانیت را در سیماى آن ها مى بینى. آنان اهل تسلیم و انقیادند». آن مرد گفت: «پس من از آن دوستانی هستم كه در پنهان و آشكار شما را دوست مى دارند». حضرت فرمود: «این قسم دوستان ما را نشانه هایى است كه به واسطه آنها شناخته می شوند: آن ها خدا را آن چنان كه باید و شاید به یكتایى شناخته اند و علم توحید و ایمان به خدا را چنان كه هست محكم ساخته و حدود ایمان، حقایق، شرایط و تأویلات آن را دریافته اند.» (1)

امام سجاد (علیه السلام) در تفسیر آیۀ ﴿الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون﴾ می فرمایند: «دوستان خدا كسانى هستند كه واجبات خدا را انجام داده، به سنت رسول او عمل نموده، از محرمات الهى اجتناب كرده، از كالاى عاجل دنیا زهد ورزیده، به پاداش خداوندى دل بسته، مال دنیا را از راه حلال كسب نموده و با آن بر دیگران مباهات ننموده و در صدد افزون طلبى نبوده و مال خویش را در راه حقوق واجبش صرف كرده اند. آن ها هستند كه خداوند

ص: 33


1- بحارالانوار ج68،ص275

در مال شان بركت نهاده و برایشان پاداشی اخروی ذخیره ساخته است.»

در روایتی آمده است:

«أُولَئِكَ شِیعَتِی الْأَطْیبُونَ، وَ إِخْوَانِی الْأَكْرَمُونَ، أَلَا هَاهْ شَوْقاً إِلَیهِمْ.»

«اینان شیعیان پاک ما و برادران بزرگوار ما هستند. آه، چه شوقی به دیدار آنان دارم.» (1)

علت این اشتیاق حضرت برای دیدن شیعیان خالص در بیان امام رضا (علیه السلام) مشخص می گردد: ایشان درباره شیعیان خاص صدر اسلام فرمودند:

«الَّذِینَ لَمْ یخَالِفُوا شَیئاً مِنْ أَوَامِرِه.» (2)

«هیچ کدام از فرمان های امیرالمؤمنین (علیه السلام) تخطی نکردند.»

امام صادق (علیه السلام) در وصف انصار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:

«هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَیدِهَا.» (3)

«اینان در برابر امام خود، از کنیزی در برابر آقای خود مطیع ترند.»

آنان چون فرمان بری محض را از امام برگزیده اند، از گدایی به آقایی جهان می رسند:

«مَنْ أَطَاعَنَا مَلَكَ وَ مَنْ عَصَانَا هَلَك.» (4)

«هرکس ما را اطاعت کند به فرمان روایی می رسد و هرکس از ما نافرمانی کند هلاک خواهد شد.»

ص: 34


1- ترجمه امالی طوسی ج2 ص 427
2- احتجاج طبرسی ج 2 ص 441
3- بحارالانوار ج52 ص 38
4- غررالحکم فصل هشتادودوم ح 53

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ یخْشَعُ لَهُ كُلُّ شَی ءٍ وَ یهَابُهُ كُلُّ شَی ءٍ ثُمَّ قَالَ إِذَا كَانَ مُخْلِصاً لِلَّهِ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَی ءٍ حَتَّى هَوَامَّ الْأَرْضِ وَ سِبَاعَهَا وَ طَیرَ السَّمَاءِ.» (1)

«تمام اشیاء برای مؤمن کرنش می کنند. اگر کسی برای خدا اخلاص بورزد خداوند حتی حشرات، خزندگان، درندگان، پرندگان آسمان و ماهیان دریا را از او بیمناک می سازد.»

این عظمت تا آن جایی خواهد رسید که ملک الموت نیز در برابر چنین کسانی خضوع خواهد کرد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند که ملک الموت چگونه روح مؤمن را می ستاند؟ حضرت فرمودند:

«چون عبد ذلیلی که در برابر مولای خود ایستاده باشد، به همراه دست یارانش می ایستند. ابتدا به مؤمن سلام می کند و سپس به وی مژدۀ بهشت می دهد.» (2)

اما با این همه بزرگی، مؤمن همواره خود را از دیگر انسان ها پایین تر می داند:

«أَذَلُّهُمْ نَفْسًا.» (3)

«در درون خود پایین ترین هستند.»

امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:

«ما تَمَّ عَقْلُ امْرِى ءٍ حَتّى یكونَ فیهِ خِصالٌ شَتّى:... یرَى النّاسَ كُلَّهُمْ خَیرا مِنْهُ وَ اِنَّهُ شَرُّهُم فى نَفْسِهِ وَ هُوَ تَمامُ الاَمْرِ.» (4)

ص: 35


1- بحارالانوار ج66 ص285
2- بحارالانوار ج 6 ص 165
3- بحارالانوار ج 67 ص 310
4- كافى، ج 1، ص 18، ح 12.

«با داشتن چند خصلت عقل انسان کانل می گردد:... فرد همۀ مردم را از خودش بهتر و خود را نزد خویش از همه بدتر بداند. این مهم ترین خصلت عاقل است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أُولَئِكَ وَدَائِعُ اللَّهِ فِی بِلَادِهِ الْمَدْفُوعُ بِهِمْ عَنْ عِبَادِه.» (1)

«اینان سپرده های خداوند در سرزمین های او هستند که به سبب آن ها بلاها را از بندگان خود دور می سازد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«فَإِذَا أَرَادَنَا أَحَدٌ فَلْیقْصِدْهُمْ فَإِنَّهُمُ الَّذِی یوصِلُ مِنْهُ إِلَینَا.» (2)

«هرگاه شخصی از ما حاجتی داشت، باید نزد شیعیان مان برود؛ چراکه ایشان دری هستند که به ما متصل اند.»

در روایت دیگری فرموده اند:

«به کسی که در محبت ما پا به سن گذاشته و کسی که در امر ولایت ما قدم می گذارد اعتماد کن.» (3)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِی أَوْتَادِهَا.» (4)

«به پیمان كسانى چنگ بزنید كه به پیمان شان وفادارند.»

ص: 36


1- الكافی 8/173 - بحارالأنوار 75/46
2- الأمالی (للطوسی) 299 - بحارالأنوار 65/24
3- وسائل الشیعه ج 27 ص 151
4- بحارالأنوار 97/47

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«زُرْ فِی اللَّهِ أَهْلَ طَاعَتِهِ وَ خُذِ الْهِدَایةَ مِنْ أَهْلِ وَلَایتِه.» (1)

«افراد اهل طاعت را به خاطر خدا زیارت کن و هدایتت را از آن ها فرا بگیر.»

طبق این فرمان خواستۀ ما نیز از خداوند این خواهد بود:

«وَ اجْعَلْنَا بِخِدْمَتِكَ لِلْعِبَادِ وَ الْأَبْدَالِ فِی أَقْطَارِهَا طُلَّاباً وَ لِلْخَاصَّةِ مِنْ أَصْفِیائِكَ أَصْحَاباً وَ لِلْمُرِیدِینَ الْمُتَعَلِّقِینَ بِبَابِكَ أَحْبَابا.» (2)

«خدایا، ما را در خدمت و عبادت خود چنان قرار ده که در گوشه کنار زمین در طلب عباد و خدمت به آنان باشیم و با پاکان خالصت یار و هم دم گردیم و با آویختگان به درگاهت دوست باشیم.»

از جایگاه رفیع این افراد همین بس که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أُولَئِكَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِكَ الْأَرْضَ عُقُوبَةً- زَوَیتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِكَ الْأَبْطَالِ.» (3)

«آنان مانع نزول عذاب بر اهل زمین هستند.»

از فضائل مهم این بزرگان آن است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ یعْرَفُ فِی السَّمَاءِ كَمَا یعْرِفُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ.» (4)

«همان گونه که مرد زن و فرزندش را می شناسد، آسمانیان مؤمن را می شناسند.»

ص: 37


1- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 277
2- بحارالأنوار، ج 91، ص128
3- عدة الداعی و نجاح الساعی 250
4- عیون أخبار الرضا 2/33 - بحارالأنوار 64/72

جمعی از اصحاب خاص امام صادق (علیه السلام) در شبی که هوا صاف بود و ماه در آسمان می درخشید در خدمت حضرت بودند. عرض کردند که ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، چقدر صحنۀ آسمان زیباست و ستارگان چقدر نورانی اند. امام صادق (علیه السلام) به آنان فرمودند: «شما چنین می گویید، در حالی که تدبیرگران چهارگانه، یعنی جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و ملک الموت، وقتی به زمین نگاه می کنند نور شما و دوستان و برادران تان برای شان نورانی تر و روشن تر از نور این ستارگان برا شماست. آنان هم مثل شما می گویند که چقدر انوار این مؤمنان زیباست.» (1)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ لَیتَرَاؤونَ مَنَازِلَ شِیعَتِنَا كَمَا یتَرَائَى الرَّجُلُ مِنْكُمُ الْكَوَاكِبَ فِی أُفُقِ السَّمَاء.» (2)

«منازل شیعه ما به دیده بهشتیان چنان به نظر می رسد که هر یک از شما ستارگان را در کرانه آسمان به زحمت می بینید.»

پس خوشا به حال آن شیعیانی که بهشتیان، باید به دیدۀ حسرت به مقام رفیع آنان بنگرند. بهشتیانی که ملائکۀ آسمان ها افتخار خدمت گزاری آنان را دارند؛ زیرا مؤمن حقیقی و بااخلاص از آسمانیان نیز برتر است.

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

ص: 38


1- عیو اخبار الرضا (علیه السلام) 2/3.
2- غرر الحكم و درر الكلم 229

«الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ بَعْضِ مَلَائِكَتِهِ.» (1)

«مؤمن نزد خدا از بعضی فرشتگان او عزیزتر است.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«لیس شی ء أكرم على اللَّه تعالى من المؤمن.» (2)

«هیچ چیز نزد خدای والا گرامی تر از مؤمن نیست.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ مِنَ النَّفْسِ الْمُطِیعَةِ لِأَمْرِه.» (3)

«در روی زمین گرامی تر از نفسی که مطیع اوامر خدا باشد وجود ندارد.»

یا در حدیث دیگری آمده است:

«وَإِنَّهُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّب.» (4)

«مؤمن نزد خداوند از ملک مقرب گرامی تر است.»

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ عَظَمَةِ جَلَالِهِ وَ قُدْرَتِه.» (5)

«خداوند والا انسان مؤمن را از عظمت جلال و قدرتش آفریده است.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایةِ عَلَى مَعْرِفَتِهِ یوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ

ص: 39


1- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 783
2- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 661
3- غررکم ص 561.
4- صحیفة الإمام الرضا 49
5- الأمالی (للطوسی) 306

النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا ینْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.» (1)

«خداوند مؤمنان را از نور خود آفریده و در رحمت خود فرو برده و از روزی که خود را بر آنان شناساند از آن ها میثاق بر ولایت ما گرفته است. پس مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است. پدرش نور است و مادرش رحمت و همانا به وسیله نوری که از آن آفریده شده می نگرد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ رُوحَ اَلْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اِتِّصَالاً بِرُوحِ اَللَّهِ مِنِ اِتِّصَالِ شُعَاعِ اَلشَّمْسِ بِهَا.» (2)

«پیوستگی روح مؤمن به روح خدا بیشتر از پیوستگی پرتوی خورشید به خورشید است.»

همچنین می فرمایند:

«إِشتَقَقتُ لِلمؤمنَ إِسماً مِن أسمائی سَمَّیته مؤمناً فالمؤمنُ مِنّی وَ اَنَا مِنه.» (3)

«برای مؤمن نامی از نام های خود گرفتم. او را مؤمن نامیدم. پس مؤمن به من پیوند خورده و من به مؤمن.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«قَدْ سَمَّى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ مُؤْمِنِین.» (4)

«خداوند متعال مؤمنین را به دلیل عمل شایسته شان مؤمن نامیده است.» (5)

ص: 40


1- بصائر الدرجات، ص79.
2- کافی , ج 2 , ص 166
3- بحارالانوار ج 75 ص 364
4- وسائل الشیعه ج15ص 317
5- امام صادق (علیه السلام): َ إِذَا قَالُوا لَكُمْ أَ مُؤْمِنُونَ أَنْتُمْ فَقُولُوا نَعَمْ إِنْ شَاء؛ هرگاه به شما گفتند: آیا شما مؤمنید؟ بگویید: بله ان شاء الله. معانی الاخبار ص 413.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ صَنَعَنَا بِرَحْمَتِهِ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَكُمْ مِنَّا فَنَحْنُ نَحِنُّ إِلَیكُمْ وَ أَنْتُمْ تَحِنُّونَ إِلَینَا.» (1)

«به درستی که خداوند ما را از نور عظمت خود آفرید و ارواح شما را به مرحمت خویش از ما خلق کرد. پس ما به شما و شما به ما مایل هستیم.»

یکی از نشانه های مؤمنین واقعی آن است که سرشت شان از باغ های بهشتی گرفته شده است. از امام صادق (علیه السلام) منقول است که چون خداوند متعال بخواهد آفریده ای را با دوستی حضرت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) بیافریند، به فرشتۀ مخصوصی فرمان می دهد تا از سرشت بهشتی بگیرد و آن را در نطفه پرتاب کند تا به رحم برود و فرد از آن آفریده شود.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یخْلُقَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْكَافِرِ بَعَثَ مَلَكاً فَأَخَذ قَطْرَةً مِنْ مَاءِ الْمُزْنِ فَأَلْقَاهَا عَلَى وَرَقَةٍ فَأَكَلَ مِنْهَا أَحَدُ الْأَبَوَینِ فَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ مِنْه.» (2)

«اگر خدا بخواهد مؤمنی را از مؤمنی یا مؤمنی را از کافری خلق کند فرشته ای را می فرستد که قطره ای از آب ابرها بردارد و آن را روی برگ درختی قرار بدهد. سپس یکی از والدین آن مؤمن آن قطره را می نوشد و آن مؤمن از آن قطره به وجود می آید.»

ص: 41


1- بحارالانوار ج 47 ص 395
2- بحارالانوار ج 64ص 77 – المحاسن ج1 ص 138

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَى عِلِّیینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِی إِلَینَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا.» (1)

«همانا خدا ما را از اعلى علیین آفرید و دل هاى شیعیان ما را از آنچه ما را آفریده، آفرید. پیكرهای شان را نیز از درجه پایین آن آفرید. از این رو دل هاى شیعیان به ما متوجه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده شده ایم، آفریده شده اند.»

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«روز رستاخیز مردم را به نام مادرشان صدا می زنند، جز ما و دوستان مان که به نام خود و نام پدرشان خوانده می شوند.» (2)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«خَلَقَ أَرْوَاحَ شِیعَتِنَا مِنْ طِینَتِنَا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِینَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ اَلطِّینَةِ وَ لَمْ یجْعَلِ اَللَّهُ لِأَحَدٍ فِی مِثْلِ اَلَّذِی خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِیباً إِلاَّ لِلْأَنْبِیاءِ.» (3)

«خداوند ارواح شیعیان ما را از گل ما آفرید و بدن شان را از گلى پایین تر از گل ما. خدا فقط به انبیا بهره ای از خلقت آنان داد.»

از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که آیا مؤمنان از گل انبیا آفریده شده اند، حضرت پاسخ دادند:

ص: 42


1- کافی ج 1 ص 302
2- بشاره المصطفی ص85
3- کافی ج1ص 389

«نَعَمْ.» (1)

«آری.»

امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:

«حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) امین خدا در روی زمین بود. وقتی آن حضرت از دنیا رفت، ما اهل بیت امین های خداوند در روی زمین هستیم. علم بلایا، مرگ و میرها، انساب عرب و زادگاه اسلام نزد ماست. ما هر کس را ببینیم می فهمیم که آیا حقیقتاً ایمان دارد یا در واقع منافق است. به راستی که نام شیعیان ما با نام پدران شان نوشته شده است. خداوند متعال از آنان پیمان گرفته است که هر کجا وارد شویم، آن ها نیز وارد شوند. جز ما و آنان هیچ کس بر دین حضرت ابراهیم (علیه السلام) نخواهد بود. در روز رستاخیز بر نور پیامبرمان چنگ می زنیم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما به نور خداوند چنگ می زند و شیعیان ما از نور ما پیروی می نمایند.»

اینگونه شیعیان غواصان دریای نور هستند:

«فَالْمُؤْمِنُ یتَقَلَّبُ فِی خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ، مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ- وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ- وَ مَصِیرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ نُور.» (2)

«مؤمن پیوسته در پنج نور سیر می کند: مدخلش؛ مخرجش؛ علم و آگاهی اش؛ کلام و گفتارش؛ انجام کار او در آخرت با دخول در بهشت.»

از معصوم پرسیده شد که آیا اهل آسمان زمینیان را می بینند؟ امام (علیه السلام) فرمودند:

«آنان فقط مؤمن را می بینند؛ زیرا مؤمن نور است. در قیامت برای هر

ص: 43


1- کافی ج 2 ص 5
2- تفسیر قمی ج2 ص 103.

مؤمنی پنج موقف است که شفاعت می کند.» (1)

امام معصوم فرمودند:

«خداوند اسم مؤمن را از اسم خود جدا کرده و او را مؤمن نامیده؛ زیرا از عذاب خدا ایمان است و خدا شفاعت او را قبول می کند.» (2)

شیخ صدوق در "علل الشرائع" از امام صادق (علیه السلام) این گونه روایت کرده است:

«الْمُؤْمِنُ عَلَوِی لِأَنَّهُ عَلَا فِی الْمَعْرِفَةِ وَ الْمُؤْمِنُ هَاشِمِی لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَةَ وَ الْمُؤْمِنُ قُرَشِی لِأَنَّهُ أَقَرَّ بِالشَّی ءِ الْمَأْخُوذِ عَنَّا وَ الْمُؤْمِنُ عَجَمِی لِأَنَّهُ اسْتَعْجَمَ عَلَیهِ أَبْوَابُ الشَّرِّ وَ الْمُؤْمِنُ عَرَبِی لِأَنَّ نَبِیهُ ص عَرَبِی وَ كِتَابُهُ الْمُنْزَلُ بِلِسانٍ عَرَبِی مُبِینٍ وَ الْمُؤْمِنُ نَبَطِی لِأَنَّهُ اسْتَنْبَطَ الْعِلْمَ وَ الْمُؤْمِنُ مُهَاجِرِی لِأَنَّهُ هَجَرَ السَّیئَاتِ وَ الْمُؤْمِنُ أَنْصَارِی لِأَنَّهُ نَصَرَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیتِ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ یجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِیةِ وَ فِی دَوْلَةِ الْحَقِّ بِالسَّیف.» (3)

«مؤمن علوی می باشد؛ یعنی در معرفت. هاشمی می باشد؛ یعنی ضلالت را شکسته و به هدایت در آمده است. قرشی می باشد؛ یعنی به علوم ما اهل بیت و به امامت ما اقرار دارد به چیزی که از ما اخذ می شود. عجمی می باشد؛ یعنی ابواب شر بر او بسته است و از او شری به دیگران نمی رسد. عربی می باشد؛ یعنی نبی و کتاب او عربی است. نبطی می باشد؛ یعنی از علوم ما اهل بیت استباط می کند. مهاجر می باشد؛ یعنی از گناهان دوری

ص: 44


1- صفات الشیعه به همراه کتاب فضائل الشیعه ص 181 ح 57
2- قضاء الحقوق ص 33ح 47
3- علل الشرایع ج 2 ص467

می کند. انصاری می باشد؛ یعنی خدا و رسول و ائمه حق را با زبان و قلب و دست خود یاری می کند. مجاهد می باشد؛ یعنی با دشمنان دین در دولت باطل با تقیه و در دولت حق با شمشیر مبارزه می کند.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ شِیعَتَنَا مِنْ طِینَةٍ مَخْزُونَة.» (1)

«خدای تعالی شیعیان ما را از سرشت غیبی آفرید.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ عَظَمَةِ جَلَالِهِ وَ قُدْرَتِهِ، فَمَنْ طَعَنَ عَلَیهِ، أَوْ رَدَّ عَلَیهِ قَوْلَهُ، فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ.» (2)

«خداوند مؤمن را از عظمت و جلال و قدرت خویش آفریده است. پس هرکس از او عیب جویی کند یا سخنش را نپذیرد، خدا را رد کرده است.»

از محمد بن حمران نقل شده است که:

«سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع مِنْ أَی شَی ءٍ خَلَقَ اللَّهُ طِینَةَ الْمُؤْمِنِ قَالَ مِنْ طِینَةِ عِلِّیینَ قَالَ قُلْتُ فَمِنْ أَی شَی ءٍ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ قَالَ مِنْ طِینَةِ الْأَنْبِیاءِ فَلَن ینَجِّسَهُ شَی.» (3)

«از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم که خداوند سرشت مؤمن را از چه آفریده است؟ حضرت فرمود که از سرشت علیین. پرسیدم مؤمن از چه چیزی خلق شده است؟ فرمودند که از سرشت پیغمبران. چیزی نیز نمی تواند آن را آلوده کند.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 45


1- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 91
2- امالی طوسی، ص 306.
3- الاختصاص،ص 25.

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ الْكَافِرَ مِنْ طِینَةِ النَّار.» (1)

«خداوند مؤمن را از سرشت بهشت آفرید و کافر را از سرشت دوزخ.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِنَا لَیمُرُّ بِالْبُقْعَةِ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ- فَیصَلِّی عَلَیهَا أَوْ یمْشِی عَلَیهَا فَتَفْتَخِرُ تِلْكَ الْبُقْعَةُ عَلَى الْبِقَاعِ الَّتِی حَوْلَهَا فَتَقُولُ مَرَّ عَلَی رَجُلٌ مِنْ شِیعَةِ آلِ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).» (2)

«اگر مردی از شیعیان بر قطعه ای از زمین نماز به پا دارد یا بر آن راه برود، آن قطعه بر زمین های دیگر به خود می بالد و می گوید که مردی از شیعیان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر من عبور کرد.»

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یقُومُ إِلَى الصَّلَاةِ إِلَّا اكْتَنَفَتْهُ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَهُ مَلَائِكَةٌ یصَلُّونَ خَلْفَهُ وَ یدْعُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَتَّى یفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ.» (3)

«هیچ بنده ای از شیعیان ما به نماز نایستد، جز آن که به عدد مخالفانش، فرشته دور او آید و پشت سرش نماز خواند و برای او دعا کند تا از نمازش فارغ شود.»

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 46


1- کافی ج2 ص 3
2- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 91
3- بحارالأنوار ج79 ص 205

«إِنَ شَهْوَةَ الدُّنْیا لَسُكْنَى الشِّیعَةِ فِیهَا.» (1)

«اشتیاق دنیا به سکونت شیعه در آن است.»

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«إذا ماتَ المُؤمِنُ بَكَت عَلَیهِ المَلائِكَةُ و بِقاعُ الأَرضِ.» (2)

«زمانی که مؤمن بمیرد، ملائکه و تکه های زمین بر او گریه می کنند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لِلْجَنَّةِ خُلِقْتُمْ وَ إِلَى الْجَنَّةِ تَصِیرُونَ.» (3)

«شما تنها برای ورود به بهشت آفریده شده اید و به آن جا منتقل خواهید شد.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«ای علی، تو و شیعیانت در موقف خوانده می شوید و در بهشت نعمت می یابید. ای علی، فرشتگان و خازنان مشتاق شمایند. حاملان عرش و فرشتگان مقرب برای شما دعا می کنند و برای دوستان تان از خدا تمنا می کنند. اى على، سلام مرا به شیعیانت برسان. همان كسانى كه نه من آن ها را دیده ام و نه آن ها مرا دیده اند. به آن ها خبر بده كه ایشان برادران من هستند و مشتاق دیدارشان هستم. آنان باید دانش مرا به آیندگان برسانند و به ریسمان الهی تمسك بجویند و در انجام كارهاى نیك بكوشند؛ زیرا ما آن ها را از راه هدایت به راه گمراهى بیرون نمى بریم. همچنین به آنان خبر بده كه خداوند از ایشان راضى است.» (4)

خوارزمی به اسنادش از حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص: 47


1- الأمالی (للطوسی) 722 - بحارالأنوار 65/147
2- اصول کافی ج 1 ص 38
3- فضائل الشیعه ص 36
4- فضائل الشیعة , ج 1 , ص 15

به آن حضرت فرمودند:

«إنَّ فِی السَمَاءِ حَرساً، وَ هُم المَلائِكَةُ، و فِی الأرضِ حَرساً، و َهُم شِیعَتُك یا علی (علیه السلام).» (1)

«ای علی، در آسمان نگهبانانی وجود دارند. آنان ملائکه هستند. در زمین هم نگاهبانانی هستند که همان شیعیانت هستند.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«إنّ اللَّه تعالى لیدفع بالمسلم الصّالح عن مائة أهل بیت من جیرانه البلاء.» (2)

«خداوند متعال به واسطۀ مسلمان پارسا بلا را از خانه صد همسایه اش دفع می کند.»

چنین شیعیانی آن قدر نزد خداوند متعال ارزشمندند که بقیه مردم به طفیل وجود آنان در شعاع نور اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته اند و از بلایا و عذاب محفوظ می مانند. از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که خداوند به اهل معصیت خطاب می نماید که:

«یا أَهْلَ مَعْصِیتِی لَوْ لَا مَنْ فِیكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الْمُتَحَابِّینَ بِجَلَالِی... لَأَنْزَلْتُ بِكُمْ عَذَابِی ثُمَّ لَا أُبَالِی.» (3)

«ای اهل معصیت، اگر در میان شما مؤمنینی نبود که به دلیل جلالت من به یک دیگر علاقمندند... هر آیینه عذابم را بر شما نازل می نمودم و هیچ

ص: 48


1- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار 3/456
2- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 302
3- امالی صدوق 200

باکی هم نداشتم.» (1)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَ لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ عَنِ النَّاسِ فَنَظَرُوا إِلَى وَصْلِ مَا بَینَ اللَّهِ وَ بَینَ الْمُؤْمِنِ خَضَعَتْ لِلْمُؤْمِنِ رِقَابُهُمْ وَ تَسَهَّلَتْ لَهُمْ أُمُورُهُمْ وَ لَانَتْ لَهُمْ قُلُوبُهُم.» (2)

«اگر پرده از جلوی چشم مردم به کنار برود و بینند که بین خدا و مؤمن چه رابطه ای برقرار است، همگان در برابر مؤمن سر تسلیم فرود می آوردند و کار را بر مؤمنان ساده می گرفتند و دل هایشان به مؤمنان نرم می گردد.»

این جایگاه فقط در دنیا برای چنین افرادی محیا نشده است؛ بلکه در قیامت نیز مشاهده می شود. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إن المؤمن لیفوض الله إلیه یوم القیامة فیصنع ما شاء.» (3)

«خداوند در روز قیامت کار را به مؤمن واگذار می کند. مؤمن نیز هرچه می خواهد انجام می دهد.»

در روایتی آمده است:

«فَنَبْعَثُ عَلَیهِمْ خِیارَ شِیعَتِنَا كَسَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ عَمَّارٍ وَ نُظَرَائِهِمْ فِی الْعَصْرِ الَّذِی یلِیهِمْ وَ فِی كُلِّ عَصْرٍ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ فَینْقُضُونَ عَلَیهِمْ كَالْبُزَاةِ وَ الصُّقُورِ وَ یتَنَاوَلُونَهُمْ كَمَا یتَنَاوَلُ الْبُزَاةُ وَ الصُّقُورُ صَیدَهَا فَیزُفُّونَهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زَفّاً وَ إِنَّا لَنَبْعَثُ عَلَى آخَرِینَ مِنْ مُحِبِّینَا مِنْ خِیارِ شِیعَتِنَا كَالْحَمَامِ فَیلْتَقِطُونَهُمْ

ص: 49


1- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (در نظام خلقت) هر چیزی بچیزی (متناسب با خود) انس گیرد و احساس آرامش کند و مؤمن چون مؤمن دیگر را ببیند احساس آرامش کند چنانکه اگر پرنده ای پرنده دیگر همجنس خود را ببیند.(بحارالانوار 71/274) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مؤمن چون به مؤمن دیگر رسد آنچنان آرام شود که تشنه به آب سرد رسد.(بحارالأنوار 41/280)
2- مجموعه ورام ج 2 ص 177
3- بحارالانوار ج67 ص 70

مِنَ الْعَرَصَاتِ كَمَا یلْتَقِطُ الطَّیرُ الْحَبَّ وَ ینْقُلُونَهُمْ إِلَى الْجِنَانِ بِحَضْرَتِنَا.» (1)

«خوبان شیعه؛ مانند سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و مشابه آنان را به سوی مردم می فرستیم. آنان نیز مانند مرغی که دانه های گندم را از لا به لای ریگ ها برمی چینند، شیعیان را به حضور ما در بهشت می آورند.» (2)

در اینجا لازم است به زندگی شیعیان مخلصی بپردازیم که مطالعه عمل کرد آنان الگویی روشن برای زندگی ماست.

سلمان

در رأس این افراد مقدس جناب سلمان قراردارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اصبغ بن نباته درباره جناب سلمان فرمودند:

«مَا أَقُولُ فِی رَجُلٍ خُلِقَ مِنْ طِینَتِنَا وَ رُوحُهُ مَقْرُونَةٌ بِرُوحِنَا خَصَّهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنَ الْعُلُومِ بِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا وَ ظَاهِرِهَا وَ بَاطِنِهَا وَ سِرِّهَا وَ عَلَانِیتِهَا.» (3)

«چه بگویم درباره مردی که از طینت ما آفریده شده و روحش با روح ما پیوند خورده است. خداوند او را به علومی اختصاص داده که از ابتدا تا انتهایش را می داند و به ظاهر و به باطن آن و نهان و آشکارش آگاه است.»

از فضل بن شاذان حکایت کردند که می گفت:

ص: 50


1- بحارالانوار، ج8، ص 44.
2- ذیل همین حدیث قیدی آورده اند و فرمودند: َ سَیؤْتَى بِالْوَاحِدِ مِنْ مُقَصِّرِی شِیعَتِنَا فِی أَعْمَالِهِ بَعْدَ أَنْ صَانَ الْوَلَایةَ وَ التَّقِیةَ وَ حُقُوقَ إِخْوَانِه وَ یوقَفُ بِإِزَائِهِ مَا بَینَ مِائَةٍ وَ أَكْثَر مِنْ ذَلِكَ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ مِنَ النُّصَّابِ فَیقَالُ لَهُ هَؤُلَاءِ فِدَاؤُكَ مِنَ النَّارِ فَیدْخُلُ هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّة.
3- اختصاص ص221و222

«مَا نَشَأَ فِی الْإِسْلَامِ رَجُلٌ كَانَ أَفْقَهَ مِنْ سَلْمَانَ.» (1)

«بین تمام مردم فقیه تر از سلمان فارسی نیامده است.»

سلمان مردی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره اش فرمودند:

«هرگاه جبرئیل بر من فرود می آمد از جانب خدا برای سلمان سلامی می فرستاد.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَ اللَّهَ أَمَرَنِی بِحُبِ أَرْبَعَةٍ علی (علیه السلام) وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ مِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ.» (2)

«خداوند تبارک و تعالی مرا به دوستی با چهار نفر فرمان داد: علی (علیه السلام)؛ سلمان؛ اباذر؛ مقداد بن اسود.»

ابوذر

جناب ابوذر یکی از چهره های برجسته اسلام و از تربیت شدگان مکتب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وی به جرم دفاع از مقام شامخ ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و رسواساختن چهرۀ زشت خلفا، به بدترین شکل شکنجه و تبعید شد.

پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«ای اباذر، من این مسأله را می دانستم؛ ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور این گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من، به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می شوی، تنها زندگی می کنی و تنها می میری. قومی که امر کفن و دفن تو را انجام

ص: 51


1- وسائل الشیعه، ج27 ص 486.
2- عیون أخبار الرضا 2/32 - بحارالأنوار 22/326

می دهند، به واسطه تو خوشبخت می شوند. آن ها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.» (1)

امام حسین (علیه السلام) درباره این بزرگواران فرمودند:

«لَوْ لَا أَنْ تَكُونُوا كَذَلِكَ لَرَأَینَا أَنَّكُمْ لَسْتُمْ مِنَّا.» (2)

«اگر شما شیعیان در معرض ابتلائات قرار نمی گرفتید، می دیدم که دیگر از ما نمی ماندید.»

زمانی که عثمان بیت المال را به مروان بن حکم و افراد دیگری می بخشید و برای زید بن ثابت هم مقدار معلومی را از بیت المال مقرر کرد، ابوذر در اجتماع مردم و در کوچه و بازار می گفت: «ای پیامبر، کافران را به عذابی دردناک بشارت بده». او این جمله را با صدایی بلند تکرار می کرد و بعد از این، گفتارِ خداوند متعال را در قرآن تلاوت می کرد که می فرماید: «کسانی را که طلا و نقره اندوخته می کنند و در راه خدا انفاق نمی نمایند به عذابی دردناک بشارت بده». او بارها صدای خود را به گوش عثمان رسانید؛ ولی عثمان ساکت می ماند و عکس العملی نشان نمی داد. سپس عثمان یکی از خدمت کارانش را نزد ابوذر فرستاد و پیغام داد که از این حرف ها دست بردارد. ابوذر هم به فرستاده عثمان گفت:

«آیا عثمان مرا از خواندن کتاب خدا منع می کند و از بازگوکردن عیوب

ص: 52


1- علل الشرایع , ج 1 , ص 175
2- بحارالانوار ج 64 ص 246 ح 85 – اعلام الدین ص 432 – مستدرک الوسائل ج 2 ص 431 ح 2387

کسانی که فرمان خدا را زیر پا می گذارند بازمی دارد؟ به خدا قسم که اگر من خدا را راضی کنم و به سبب آن خشم عثمان برانگیخته شود، برای من از این که رضایت عثمان را جلب کنم و در مقابل خدا را غضب ناک سازم بهتر است.»

این پیغام ابوذر عثمان را بسیار عصبانی کرد. او این سخن را در دل داشت و مدتی صبر کرد و عکس العملی نشان نداد تا این که روزی مردم اطراف عثمان جمع شده بودند. وی خطاب به مردم گفت که آیا برای امام و خلیفه جایز است از بیت المال مسلمانان چیزی را به عنوان قرض بردارد و زمانی که تمکن پیدا کرد و ثروتی به دست آورد قرضش را بپردازد؟ کعب الاحبار که در میان جمع بود گفت: «اشکالی ندارد». ابوذر از میان جمع گفت: «آیا شما می خواهید دین خودمان را به ما بیاموزید و تعلیم بدهید»؟ عثمان گفت: «اذیت ها و فشار تو بر من زیاد شده است و درگیری های تو با اصحاب من روز به روز بیشتر می شود. به سرزمین شام برو.»

لذا عثمان ایشان را به شام تبعید کرد. وقتی ابوذر به شام وارد شد و رفتار ناهنجار و زشت معاویه را مشاهده کرد بر او خرده می گرفت و از کارهای او به شدت انتقاد می کرد. روزی معاویه سیصد دینار برای او فرستاد. جناب ابوذر به فرستاده معاویه گفت: «اگر این پول ها سهم امسال من از بیت المال است که مرا از آن محروم کردید و من هم آن ها را قبول می کنم؛ اما اگر هدیه است که من به این هدایا حاجتی ندارم». سپس معاویه در دمشق کاخی به نام «خضراء» ساخت. بعد از اتمام کار آن جناب ابوذر به معاویه گفت: «ای معاویه، اگر این

ص: 53

کاخی که ساخته ای از اموال خداست، پس این کاخ با خیانت سرپا شده است. اگر هم از اموال خودت آن را ساخته ای، اسراف نموده ای.»

ابوذر در شام همیشه برای مردم چنین می گفت:

«به خدا قسم اعمالی در این زمان نمودار گشته است که به آن ها آشنایی ندارم. به خدا قسم نه آن ها را در کتاب خدا می بینم و نه در سنت پیامبرش. به درستی حقی را که پایمال می شود و باطلی را که زنده می شود و انسان های راستگویی را که تکذیب می شوند می بینم. می بینم که سهم افراد عادلانه و بر اساس تقوا تقسیم نمی شود و در مزیت بخشیدن به افراد معیار را تقوا قرار نمی دهند و غیرصالحان بر افراد شایسته مقدم داشته می شوند.»

حبیب بن سلمه فهری به معاویه گفت که ابوذر شام را علیه شما به شورش وا می دارد. پس اگر حکومت بر شام را دوست داری به اهل آن رسیدگی کن. ابو عثمان جاحظ از جلام بن جندل غفاری نقل می کند که گفت: «من در زمان خلافت عثمان از طرف معاویه مأموریت پیدا کردم که به قنسرین و عواصم بروم. روزی نزد معاویه آمدم تا درباره مأموریت خود از او سؤالاتی کنم. در این اثنا شنیدم کسی در پشت درب منزل معاویه می گوید که قطار شتران با محموله و بار آتش به سوی شما آمد. خداوندا، کسانی که امر به معروف می کنند و حال آن که خود به آن معروف عمل نمی کنند را لعنت کن. خداوندا، کسانی را که دیگران را از منکر باز می دارند؛ ولی خودشان مرتکب آن می شوند لعنت کن. در این هنگام رنگ صورت معاویه تغییر کرد و در صدد برآمد که جواب او را

ص: 54

بدهد. به من گفت که ای جلام، آیا این شخص را می شناسی؟ من هم گفتم که نه. معاویه گفت که چه کسی است که مرا از ابوذر غفاری معذور بدارد؟ زیرا هر روز می آید و پشت درب کاخ می ایستد و همین سخنانی را که شنیدی با صدای بلند می گوید. سپس معاویه گفت که او را داخل کنید. در این حال گروهی اطراف ابوذر را گرفته و کشان کشان او را آوردند تا مقابل معاویه رسید. آن گاه معاویه به او گفت که ای دشمن خدا و رسول، چرا هر روز نزد ما می آیی و این گونه رفتار کرده و با ما برخورد می کنی؟ آگاه باش که من اگر بدون اذن عثمان از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی را به قتل می رساندم، تو را می کشتم ولکن من در این کار از عثمان اجازه می گیرم.»

جلام می گوید: «من دوست داشتم ابوذر را از نزدیک مشاهده کنم؛ زیرا او از افراد قبیلۀ ما بود. به وی نگریستم. مردی گندم گون بود که گوشت زیادی در بدن نداشت و موهای دو طرف صورتش کم پشت بود و پشتش خمیده بود.»

ابوذر در مقابل معاویه ایستاد و گفت:

«من دشمن خدا و پیامبر او نیستم؛ بلکه دشمن حقیقی خدا و پیامبرش تو و پدرت می باشید؛ زیرا شما به ظاهر اسلام آوردید ولی در باطن به خدا کافر بودید و به تحقیق که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را لعنت کرده و چندین مرتبه نفرینت نموده تا هرگز از هیچ غذایی سیر نشوی. شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که وقتی مردی سیاه چشم که سیاهی چشمش بر سفیدی آن غلبه دارد و گلوگشاده است بر مردم مسلط شود، هرچه بخورد سیر نمی شود. پس در این هنگام باید امت از چنین مردی بر حذر باشند و از او دوری کنند.»

ص: 55

معاویه گفت:

«آن مرد من نیستم.»

ابوذر گفت:

«تو همان مرد هستی و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من خبر داده است و شنیدم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی که از کنار او گذشتم که خدایا، او را لعنت کن و از هیچ غذایی جز خاک سیرش نکن. همچنین از ایشان شنیدم که جایگاه معاویه فردای قیامت در آتش است.»

معاویه خنده ای کرد و دستور داد او را زندانی کنند و نامه ای به عثمان درباره وی نوشت. عثمان در جواب نامه معاویه نوشت که ابوذر را سوار بر شتر سخت راه و خشن به سوی من بفرست. معاویه ابوذر را سوار بر شتری پیر و لنگ نمود و او را بر روی تخته و چوبی که روی شتر قرار می دهند نشانید و فرشی هم بر آن قرار نداد. ایشان را بدون استراحت، روز و شب، راه بردند. در نتیجه این رنج گوشت های هر دو ران ایشان ساییده شد. زمانی که به مدینه وارد شد عثمان به ایشان پیغام فرستاد که به هر سرزمینی دوست داری برو و در صدد برآمد تا او را تبعید کند. ابوذر پیشنهاد رفتن به مکه و بیت المقدس را داد که عثمان نپذیرفت و گفت: «تو را به ربذه خواهم فرستاد.»

موسی بن بکر از عبد صالح (علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمود:

«ابوذر گفت که خداوند با دو قرص نان جو که با یکی از آن دو صبحانه و با دیگری شام می خورم و دو ردای پشمی که یکی از آن دو را زیر می بندم و

ص: 56

دیگری را به تن خود می پوشانم دنیا را با حالی نکوهیده از من دور داشت.» (1)

در بیان مقلام عظیم جناب ابوذر همین بس که شخصی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره ایشان سؤال کرد و حضرت فرمودند:

«ذَلِكَ رَجُلٌ وَعَى عِلْماً عَجَزَ عَنْهُ النَّاسُ ثُمَّ أَوْكَأَ عَلَیهِ وَ لَمْ یخْرِجْ شَیئاً مِنْهُ.» (2)

«او دانشی را فراگرفت که دیگران از فهم آن عاجز ماندند و گره ای بر آن زد که هیچ چیز از آن بیرون نیامد.»

رشید هجری

یکی دیگر از شیعیان خاص جناب رشید هجری است. روزی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اصحاب خود به نخلستانی رفتند و در زیر درخت خرمایی نشستند و فرمودند که از درختی خرمایی بیاوردند. سپس همگی از آن خرما تناول فرمودند. رُشید هَجَری گفت: «یا امیرالمؤمنین، چه نیکو رُطَبی بود این رطب»! حضرت فرمودند: «ای رشید، تو را با چوب این درخت به دار خواهند کشید.»

بعد از این اتفاق رُشید پیوسته نزد آن درخت می آمد و آن درخت را آب می داد. روزی کنار آن درخت آمد و دید که آن را بریده اند. با خود گفت که اجل من نزدیک شده است. بعد از چند روز ابن زیاد او را طلبید. در راه دید که درخت را به دو قسمت تقسیم نموده اند. گفت: «این را برای من بریده اند.»

ص: 57


1- امالی شیخ طوسی ص 723
2- بحارالانوار 22/420

ابن زیاد به وی گفت:

«از دروغ های امام خود چیزی نقل کن.»

رشید گفت:

«من دروغگو نیستم و امام من هم دروغگو نیست. او به من خبر داده است که دست ها و پاها و زبان مرا خواهی برید.»

ابن زیاد گفت:

«دست ها و پاهای او را ببرید و زبان او را بگذارید تا دروغ امام او ظاهر شود.»

چون دست و پای او را بریدند و او را به خانه بردند، خبر به ابن زیاد رسید که او امور غریبه ای را برای مردم نقل می کند. برای همین امر نمود که زبانش را نیز ببرند.

شهادت رشید به روایت دخترش

شیخ طوسى به سند معتبر از ابوحسان عجلى روایت كرده است كه گفت: «اَمَة الله، دختر رُشید هَجَرى، را ملاقات کردم. به او گفتم که به من از آنچه از پدر بزرگوار خود شنیده اى خبر بده. وی گفت که از پدر خود شنیده است كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) از ایشان می پرسیدند که صبر تو در زمانی که ولدالزناى بنی امیه تو را طلب کند و دست ها و پاها و زبان تو را ببرد چگونه خواهد بود؟ ایشان هم در جواب می گفتند که ای امیرالمؤمنین، آخرش بهشت خواهد بود؟ حضرت هم می فرمودند كه بلى، تو در دنیا و آخرت با من خواهى بود.»

ص: 58

به خدا سوگند، دیدم كه عبیدالله بن زیاد پدر مرا طلبید و گفت که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیزاری بجوی؛ اما او قبول نكرد. ابن زیاد گفت که امامت از چه چیزی به تو خبر داده؟ ایشان گفت كه حضرت به من خبر داده که تو از من خواهی خواست که از ایشان بیزاری بجویم و سپس دست و پا و زبان مرا خواهی برید.

آن ملعون گفت که به خدا سوگند امام تو را دروغگو می كنم. لذا دستور داد که دست ها و پاهاى ایشان را ببرند و زبان شان را سالم بگذارید. پس دست ها و پاهاى او را بریدند و به خانه ما آوردند. من به نزد او رفتم و گفتم که اى پدر! این درد و الم چگونه بر تو می گذرد؟ گفت که اى دختر! اَلَمی بر من نمی نماید، مگر به قدر كسى که در ازدحام مردم باشد و فشارى به او برسد. پس همسایگان و آشنایان به دیدن او آمدند و براى مصیبت او اظهار اندوه می كردند و می گریستند. پدرم هم می گفت که گریه را کنار بگذارید و دوات و كاغذى بیاورید تا شما را به فضائل مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام) و آنچه از آینده خبر داده است، خبر بدهم.

پس خبرهاى آینده را می گفت و آنان می نوشتند. چون خبر این جریان را براى آن ولدالزنا بردند، گفت که مولاى او دروغ نمی گوید. بروید و زبان او را ببرید. پس زبان آن مخزن اسرار را بریدند و در آن شب به رحمت حق تعالى داخل شد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را رُشَیدُ الْبَلایا می نامیدند و علم منایا و بلایا به او تعلیم كرده بودند. بسیار اتفاق می افتاد که ایشان به مردم می رسید و می گفت که تو چنین خواهى بود و چنین كشته خواهى شد و هر آنچه

ص: 59

می گفت واقع می شد.» (1)

ابن بکیر می گوید که حجاج دو تن از دوستان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دستگیر کرد بود. به یکی از آنان گفت که از حضرت علی (علیه السلام) بیزاری جوی. او نیز گفت که اگر نکنم چه می کنی؟ حجاج هم گفت که تو را خواهم کشت. دستت را قطع کنم یا پایت را؟ وی در پاسخش گفت که روز حساب از تو می پرسند تو برای خود هر کدام را که می خواهی انتخاب کن. حجاج دستور داد هردو دست و دو پای او را بریدند و ایشان را به دار آویختند. سپس حجاج به دیگری گفت که تو چه می گویی؟ او نیز گفت که با رفیقم هم عقیده هستم. لذا به دستور حجاج سر وی را بریدند و پیکرش را به دار آویختند. (2)

نظیر چنین ماجرایی برای جناب میثم تمار نیز اتفاق افتاد. ایشان نیز از برجستگان و از خواص شیعیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. امام باقر (علیه السلام) درباره وی فرمودند:

«انی لاحبه شدیدا.» (3)

«من علاقه شدیدی به میثم تمار دارم.»

قیس بن سعد بن عباده

چنین شیعیانی در امتثال اوامر مولای شان آن چنان تسلیم بوده اند که مثل

ص: 60


1- جلاءالعیون ص 581 – رجال کشی ج 1 ص292 – امالی شیخ طوسی ص 165 مجلس ششم ح 276-بحارالانوار ج 42 ص 140- اختصاص ص 78
2- ترجمه امالی صدیق ص 303
3- کتاب میثم تمار شهید عقیده و ولایت

مومی در دست ارباب خویش قرار داشتند. همانند جناب قیس بن سعد بن عباده بن دیلم خزرجی که از شجاعان و فضلای اصحاب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. وی علاوه بر شجاعت از زیرکان و سخاوتمندان به نامی است در جنگ های پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام پرچم دار انصار بوده و از ارادت مندان مخلص حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.

در آغاز خلافت، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قیس را به ولایت مصر منصوب داشت. وی با حسن تدبیر و فراستی که داشت به محض ورود به آنجا توانست کاملاً بر آن دیار مسلط شود و اگر احیاناً در برخی نقاط مصر زمزمه وفاداری به عثمان به گوش می خورد با آن ها مدارا می کرد و بدون درگیری با آن ها ادامه حیات می داد. اما معاویه از این که شخصیت لایقی مانند قیس بر سرزمین مصر که با کشور شام هم مرز بود از طرف علی (علیه السلام) حکومت می کند سخت نگران بود؛ زیرا بیم آن داشت که اگر علی (علیه السلام) از کوفه حرکت کند وی با لشکر مصر از غرب با وی هم عنان گردد و از دو سوی او را محاصره کنند. لذا نامه ای با این مضمون به قیس نوشت: عثمان، خلیفه مظلوم، به تحریک علی کشته شده و چون من خون خواه او می باشم، به امر خلافت اولویت دارم و تو وظیفه داری مرا در این امر یاری دهی.

قیس پاسخی دو پهلو داد: باید در این باره بیاندیشم. تو از خطر من ایمن باش. اما معاویه به این قانع نشد و در نامه دوم با صراحت او را تهدید قرار کرد. قیس نیز با صراحت کامل به وی نوشت تو از این خواب و خیال به در رو و هرگز گمان مبر که من آن کس را که از هر کسی به خلافت مقدم است رها

ص: 61

ساخته، تو را که از هرکسی از مقام خلافت دورتری بجای او بپذیرم. من از تهدید تو هراسی ندارم و در برابر هرگونه اقدامی آماده ام. چون این نامه به معاویه رسید در عین حال که برآشفت آرامش اعصاب خود را از دست نداد و در جمع مردم شام چنین وانمود کرد که والی مصر از علی برگشته و به من پیوسته است. سپس دو نامه وی را که یکی اولین نامه قیس بود و دیگری نامه ای ساختگی به نام قیس بود برای مردم شام قرائت کرد. مضمون آن نامه ساختگی این بود که قیس معاویه را امیرالمؤمنین خوانده و بیعت خود را با وی اعلام کرده است.

از طرفی جاسوسان علی (علیه السلام) که در شام بودند موضوع بازگشت قیس به معاویه را که در شام منتشر شده بود به علی (علیه السلام) رساندند. حال یا بدین سبب یا به مصالح دیگری، حضرت، محمد بن ابی بکر را با نامه عزل قیس و نصب محمد به سوی مصر فرستادند. قیس امر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را اطاعت کرد و رهسپار مدینه شد و از آن جا به اتفاق جمعی از خویشان خود از انصار به کوفه رفت و به همراه علی (علیه السلام) در جنگ صفین شرکت جست. وی در آن جنگ فرمانده مقدم لشکر بود.

قیس پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با امام حسن (علیه السلام) بیعت کرد و از افرادی بود که در وفاداری به آن حضرت استوار ماند و فریب معاویه را نخورد و حتی هنگامی که حضرت با معاویه صلح نمودند، در عین این که تسلیم امام خویش بود، اما سخت نگران بود. چنان که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است

ص: 62

که چون امام حسن (علیه السلام) به وی فرمود که با معاویه بیعت کن، وی تأملی نمود و به امام حسین (علیه السلام) نگریست که ببیند ایشان چه می گوید. امام حسین (علیه السلام) هم فرمودند که او امام من است و امر او مطاع است. (1)

قیص بن عاصم

قیس بن عاصم منقرى یكى از رجال برجسته عرب و از كسانى است كه به حلم و خرد شهرت داشته. وى در سال نهم هجرت با جمعى از بنى تمیم نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و اسلام آورد. حضرت از او به شایستگى احترام نمودند. چنان كه عباى خود را به زیر او انداختند و او را سید وَبَر (بزرگ بادیه نشینان) خواندند. وى از فرصت حضور پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده نمود و از آن حضرت خواست که او را موعظه كنند. حضرت هم با جملاتى مختصر و پر فایده او را پند دادند.

احنف بن قیس كه خود در حلم و وقار ضرب المثل بود، نقل مى كند كه روزى در حضور قیس نشسته بودم و او به شمشیر خود تكیه زده بود و مردم را موعظه مى كرد. ناگهان غوغایى به پا گشت. دیدم جمعى با كشته اى و مرد دست بسته اى وارد شدند. به قیس گفتند که برادر زاده ات پسرت را به قتل رسانده است. به خدا سوگند، قیس نه تكیه اش را به شمشیر به هم زد و نه سخنش را قطع كرد. سپس به سخنان خویش ادامه داد تا مطلبش تمام شد. در این مدت نه حواسش پرت شد و نه لکنتی گرفت. چون سخنش به پایان رسید،

ص: 63


1- معارف و معاریف (چاپ اول 1369) ج 4 ص 1821

به برادرزاده اش رو كرد و گفت: «اى برادرزاده، بد كارى كردى. خداى خویش را عصیان نمودى و امر خویشاوندى را نادیده گرفتى. تیرت را در خودت به كار بردى. دشمنت را شاد ساختى و یكى از افراد قبیله ات را كم كردى». سپس پسر دیگرش را طرف خطاب قرار داد و گفت: «دست های پسر عمویت را بگشاى و برادرت را به خاك سپار و صد شتر دیه برادرت را از مال من به مادرت بده؛ زیرا وى از فامیل دیگرى مى باشد.» (1)

عبّاد بن بشر

وى مردى شجاع بود؛ لذا در بیشتر جنگ ها و اتفاق های خطرناك نگهبانى پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بلكه نگهبانى لشكر را به او واگذار مى كردند. او معتمد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ چنان كه در سال دهم هجری، هنگامی كه جمعى از اصحاب مأمور جمع آورى زكات شدند، حضرت عباد را جهت گرفتن زكاتبه قبیله سلیم و مزینه فرستادند. این دو قبیله هم از او راضى بودند.

عباد پس از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود و در جنگ با مسیلمه كشته شد. ابوسعید خدرى می گوید که روزى عبّاد به من گفت: «دیشب در خواب دیدم كه گویى آسمان شكافته شد و من به بالا رفتم و سپس شكاف به هم آمد. من آن را به شهادت تعبیر می كنم». به او گفتم که خیر است. چیزى نگذشت كه جنگ با مسیلمه پیش آمد. در روزى كه جنگ شدت گرفت و مسیلمه با لشكرش در

ص: 64


1- معارف و معاریف (چاپ اول 1369) ج 4 ص 1822

میان دیوار باغى سنگر گرفته بودند و مسلمان ها از روی ناامیدی پراكنده می شدند، عباد را دیدم كه به سمت انصار فریاد می زد: «غلاف هاى شمشیر را بشكنید و از میان جمعیت جدا شوید».

او با این جملات انصار را تحریك می كرد. در نهایت هم چهارصد نفر از انصار و مردم مدینه پیرامون عباد گرد آمدند. عباد و ابودجّانه و براءبن مالك از جلو و بقیه از عقب به لشكر دشمن تاختند. آنان از دیوار باغ بالا رفتند و خود را به درب باغ رساندند. در را گشودند و مسیلمه را كشتند و لشكرش را تار ومار نمودند. ولى عباد در آن معركه به شهادت رسید.

در بازگشت از غزوه ذات الرقاع مسلمان ها زنى را به اسارت گرفته بودند. شبى لشكر در راه اتراق نمود. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چه كسى امشب پاسبانى لشكر را می كند»؟ عباد بن بشر و عمار یاسر نگهبانى را بر عهده گرفتند. پاسى از شب گذشت و لشكریان در خواب بودند. نگهبانی بخش اول شب را عباد به عهده داشت. وى به نماز نافله پرداخت. در این حال شوهر آن زن اسیر در كمین بود و مترصد فرصتی بود تا همسر خود را برباید. دید شبحى از دور بر پا ایستاده؛ اما نفهمید که ستونى است یا انسانى. تیرى به سوى او رها ساخت. تیر به بدن عباد اصابت نمود. وى تیر را از بدن خود كشید و به نماز ادامه داد. مرد تیر دوم را انداخت. عباد باز هم آن را بیرون كشید و به نماز ادامه داد. چون تیر سوم به بدنش اصابت كرد، ركوع و سجده نمود و نماز را تمام کرد و عمار بیدار ساخت. به وى گفت: «برخیز تا این دشمن را دفع كنیم». آن مرد چون دریافت كه آن شبح انسان بوده، ترسید و

ص: 65

گریخت. عمار نگاهى به عباد كرد و دید که بدنش خون آلود است، به وى گفت: «این خون ها چیست»؟ عباد داستان را گفت. عمار گفت: «چرا تیر اول كه به تو اصابت نمود مرا بیدار نكردى»؟ وى گفت: «سورۀ كهف می خواندم و نخواستم آن را قطع كنم. چون تیرها پیاپى آمد سوره را قطع و نماز را تمام و تو را بیدار كردم. به خدا قسم، اگر بیم آن نداشتم كه در پاسبانى ام کوتاهی كرده باشم، اگر رگ جانم هم قطع می شد سوره را قطع نمی كردم.» (1)

جناب سمیّه

در این مکتب زنانی هم بودند که هم پای مجاهدان واقعی در راه دفاع از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) ایشان به فجی عترین شکل به شهادت رسیدند. از جمله سمیه، همسر یاسر. نقل شده است که پاهای این زن را به دو شتر بستند و شتران را از یک دیگر جدا کردند و سپس با شمشیر وی را از وسط شقه کردند. (2)

مصعب بن عمیر

یکی دیگر از ممتازین این مکتب جناب مصعب بن عمیر است که با وجود مال فراوان توانست با گذشتن از مال و جان به مرز شیعیان خاص برسد. نقل کرده اند که روزی مصعب خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و پوست گوسفندی بر

ص: 66


1- معارف و معاریف (چاپ اول 1369) ج 4 ص 1492
2- کامل بن اثیر ج2ص66

دوش داشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به مردی که خدا قلب او را نورانی کرده است نگاه کنید. او در خانه پدر و مادری زندگی می کرد که بهترین غذا و لباس را برایش فراهم می کردند. اما اکنون به دلیل محبت به خدا و پیغمبرش با این وضع زندگی می کند.»

مصعب ثروتمندترینِ جوانان مکه بود. بهترین لباس ها را می پوشید. بذل و بخشش فراوانی داشت. پدر و مادرش او را زیاد دوست می داشتند و مخصوصاً مادرش زنی ثروتمند بود. بهترین لباس ها و ظریف ترین پارچه ها را بر او می پوشانیدند. او از تمام مردم مکه بیشتر عطر استعمال می کرد. حتی کفش هایش با بقیه مردم تفاوت داشت. او نعلین حضرمی (1) می پوشید. هرگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شرایط گذشته وی را بازگو می کردند، می فرمودند: «در مکه جوانی را ندیدم که خوش تیپ تر و زیباپوش تر و مرفه تر از مصعب بن عمیر باشد.» (2)

درباره شرایط زندگی وی نیز چنین نقل کرده اند:

«فی النهایة فی حدیث مصعب بن عمیر: كانَ مُترِفاً فِی الجَاهِلِیةِ یدَّهِنُ بِالعَبِیرِ وَ یذِیلُ یمْنَةُ الیمَن أَی یطیل ذَیلها، و الیمنة ضرب من برود الیمن.» (3)

«ابن اثیر در کتاب "النهایة" آورده است که مصعب در دوران جاهلیت جوانی خوش گذران بود و خود را با عبیر (4) معطر می ساخت. او لباس های

ص: 67


1- حضرم ظاهراً یکی از شهرهای عراق نزدیک موصل است.
2- الطبقات الکبری لابن سعد، ج3،ص116 و اسدالغایه، ج4، ص369و370
3- بحارالأنوار 65/126 - النهایة فی غریب الحدیث و الأثر 2/175
4- در لغت نامه دهخدا «عبیر» را چنین معنی می کند: نوعی از خوش بوهای خشک که بر جامه می پاشند. نام خوشه ای که از صندل و گلاب و مشک سازند. زعفران یا بوی خوش با زعفران آمیخته. اخلاطی است از بوی خوش که با زعفران فراهم گردد. لغت نامه دهخدا، ج24، ص97، لغت عبیر

قیمتی بافت یمن می پوشید و دامن آن ها را بلند می کرد.»

در عرب رسم بود که برای خودنمایی لباس های بلند می پوشیدند و یک نفر از پشت سر، هنگام حرکت، دامن لباس آن ها را بالا می گرفت که روی زمین کشیده نشود. مصعب قیمتی ترین لباس ها را با دامن بلند می پوشید.

استقامت مصعب در راه دین

اکنون در نظر بگیرید جوانی که در این شرایطِ مُرَفه زندگی می کرد، با پذیرش اسلام، از سوی پدر و مادرش با بی مهری مواجه شد. تا آن جا که او را در خانه خود زندانی کردند. لذا وی با گریختن از خانه خود به سایر مسلمان ها پیوست و در شِعب ابی طالب، در نهایت فقر به سر می برد. وضع رقت بار مصعب همۀ مسلمانان را ناراحت و متأثر می ساخت.

سعدبن ابی وقاص می گوید: «ما مردمی بودیم که در مکه زندگی مرفه و خوبی نداشتیم؛ بلکه در سختی به سر می بردیم و چون اسلام را پذیرفتیم و با سختی های فراوان روبه رو شدیم، صبر کردیم؛ ولی بر ما خیلی دشوار نبود. اما مصعب که با پدر و مادر خود در بهترین شرایط زندگی می کرد و مرفه ترینِ جوانان مکه بود و برترین زندگی تجملی را داشت در راه اسلام سختی های فراوانی را تحمل کرد؛ زیرا روزی او را دیدم که بدن وی مانند بدن مار پوست

ص: 68

انداخته بود.» (1)

نقل شده است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان یاران و اصحاب خویش نشسته بودند. مصعب وارد شد. وی یک قطعه پارچه ابریشمی بر تن داشت و با قطعات پوست آن را وصله زده بود و وصله ها را نیز ندوخته بود؛ بلکه سوراخ کرده و با نخ به هم بسته بود. چون چشم اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او افتاد از شدت ناراحتی سرها را به زیر افکندند. مصعب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سلام کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب او را دادند و او را ستایش کردند و چنین فرمودند:

«الحمد لله لیقلب الدنیا باهلها لقد رایت هذا یعنی مصعبا و ما بمکه فتی من قریش انعم عند ابویه نعیما منه ثم اخرجه من ذلک الرغبه فی الخیر فی حب الله ورسوله.» (2)

«حمد و ستایش برای پروردگار، هر آیینه دنیا وضع زندگی خود را وارونه می سازد. این جوان در مکه از همه بیشتر در نعمت بود. سپس محبت خدا و پیامبرش و تمایل به نیکی او را از آن وضعِ به ظاهر فریبنده و رفاه بیرون ساخت و به این شرایط سخت و جان کاه رساند.»

از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز نقل کرده اند که فرمودند: «روزی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد نشسته بودیم. ناگهان مصعب بن عمیر بر ما وارد شد. پوشاک او تنها پارچه ای بود که با پوستی آن را پینه زده بود. چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را دیدند، گریستند. سبب گریه ایشان آن بود که وی در بهترین

ص: 69


1- اسدالغایه، ج4،ص369
2- الطبقات الکبری لابن سعد، ج3،ص117

شرایط زندگی می کرد و اکنون در سخت ترین شرایط به سر می برد.» (1)

شخصیت اخلاقی مصعب

مصعب بن عمیر علاوه بر آن که در راه گرایش به اسلام از شخصیت دنیوی و اجتماعی خود گذشت و از ناز و نعمت فراوان صرف نظر کرد، در عوض، در سایه تربیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به فضایل اخلاقی بسیار مهمی دست یافت:

«عن عبدالله بن عامر بن ربیعه عن ابیه قال: «کان مصعب بن عمیر لی خدنا و صاحبا منذ یوم اسلم الی ان قتل (رحمة الله) باحد خرج معنا الی الهجرتین جمیعا بارض الحبشه و کان رفیق من بین القوم فلم ار رجلا قط کان احسن خلقا و لا اقل خلافا منه.» (2)

«عبدالله بن عامر ربیعه از پدرش نقل می کند که مصعب بن عمیر برای من از روز اولی که اسلام آورد تا روز شهادتش در احد، دوستی صمیمی و یاری فداکار بود. او با ما در هر دو سفر که هجرت به حبشه داشتیم همراه شد. هرگز مردی را ندیدم که از او خوش خلق تر و با دوست خود هماهنگی بیشتری داشته باشد.»

اعزام مصعب به عنوان سفیر اسلام به مدینه توسط پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

مصعب بن عمیر در هنگام شهادت چهل سال داشت و در جنگ احد که در سال سوم هجرت اتفاق افتاد به شهادت رسید. تبعاً در زمانی که مسلمان شد

ص: 70


1- اسدالغایه،ج4، ص370
2- الطبقات الکبری لابن سعد، ج3، ص117

حدود بیست و پنج سال داشت و در زمان هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سی و هفت سال از عمر او می گذشت. وی با آن که جوانی سی و هفت ساله بود، شایستگی آن را پیدا کرد که به عنوان اولین سفیر اسلام از مکه به مدینه برود. برگزیده شدن او از میان همۀ مسلمان ها برای این منصب بزرگ و مهم بر اساس شایستگی و صلاحیت او بود. سرگذشت او در مدینه طبق آنچه علی بن ابراهیم نقل کرده است چنین است:

«در مدینه دو قبیله به نام اوس و خزرج زندگی می کردند. هر یک از آن دو قبیله با گروهی در مکه پیمان بسته بودند که هنگام جنگ با دشمن، از آنان یاری بگیرند. این دو قبیله با یک دیگر به جنگ سختی دست زدند و در نهایت قبیله اوس بر خزرج پیروز شد. آنان دو نفر را به نام اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس به مکه فرستادند تا از هم پیمانان خود کمک بگیرند. هنگامی که به مکه آمدند بر «عتبه» وارد شدند. او گفت که ما نمی توانیم به شما کمک کنیم؛ زیرا در میان ما پیغمبری ظاهر شده که جوانان ما را فاسد نموده است. شما هم در هنگام طواف کعبه در گوش خود پنبه گذارده و انگشتان خود را بر آن بفشارید؛ زیرا او در حِجر اسماعیل می نشیند و کلماتی را بر زبان جاری می کند که شنونده را سحر می نماید. بدین ترتیب عتبه آنان را از ملاقات و گفتگو با پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شدت برحذر داشت.

آن دو به مسجدالحرام آمدند. ابتدا اسعد بن زراره و سپس ذکوان با آن حضرت به گفت وگو پرداختند و اسلام آوردند و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تقاضا کردند کسی را همراه آنان به مدینه بفرستد که آیات قرآن را بخواند. پیغمبر

ص: 71

اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این مأموریت را به مصعب بن عمیر دادند. مصعب تا آن لحظه حتی یک بار هم از مکه خارج نشده بود. رسول معظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به او امر کردند که با اسعد به طرف مدینه برود. مصعب از قرآن بخش زیادی را آموخته بود.

اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد قیس همراه با مصعب بن عمیر به سوی مدینه رفتند. آنان پس از ورود به مدینه نزد خویشاوندان خود رفته و جریان بعثت و رسالت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را خبر دادند. از هر قبیله ای یک یا دو مرد، اسلام را پذیرفتند. مصعب به منزل اسعد بن زراره وارد شده بود و هر روز اطراف خانه های قبیله خزرج می چرخید و آن ها را به اسلام دعوت می کرد و جوانان به او پاسخ مثبت داده و اسلام را می پذیرفتند.»

سپس زمینه هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه چنین فراهم آمد که دوازده نفر از اهل مدینه به مکه آمدند و محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرف شدند و با آن حضرت بیعت کردند که از ایشان و مسلمین طرف داری و حمایت خواهند کرد. ولی طبق آنچه بعضی از مورخین نقل کرده اند، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مصعب را همراه این دوازده نفر به مدینه فرستادند.

مصعب و مأموریت تبلیغ

هنگامی که در «عقبه اولی» دوازده نفر از مردم مدینه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ملاقات و بیعت کردند، ضمن مذاکراتی، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که یکی از مسلمانان را برای تبلیغ اسلام به مدینه اعزام فرموده تا احکام و دستورات

ص: 72

دینی و قرآن مجید را به آن ها بیاموزد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مصعب را مأمور این کار کردند.

مصعب در مدینه به خانه اسعد بن زراره وارد شد و روزها به خانه های اوس و خزرج می رفت و قرآن را برایشان تلاوت می کرد. در نهایت اکثریت قریب به اتفاق مردم مدینه مسلمان شدند. پس از آن که جمعیت مسلمانان در مدینه زیاد شد، مصعب برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه نوشت که اجازه بفرمایید نماز جمعه و جماعت برپا کنم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اجازه دادند. لذا اولین نماز جمعه در خانه اسعد بن زراره با دوازده نفر برگزار شد. میزبان مصعب در آن روز گوسفندی کشت و از نمازگزاران پذیرایی کرد. لذا روایت شده است:

«فهو اول من جمع فی الاسلام جمعه.» (1)

«مصعب بن عمیر اولین کسی بود که در اسلام نماز جمعه را برگزار کرد.»

بازگشت مصعب به مکه

موسم حج فرا رسید. مصعب بن عمیر به همراه هفتاد نفر از مسلمانان مدینه به قصد زیارت خانه خدا و ملاقات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه بازگشت. پیش از آن که به خانه خود برود، به منزل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و در عقبه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملاقات نمود. مصعب از استقبال مردم و توجه آن ها به اسلام و کثرت مسلمانان و انتظار آمدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه تعریف می کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسرور می گردیدند. مادر مصعب از آمدن وی به مکه خبردار شد.

ص: 73


1- کتاب پیغمبر و یاران، ج5، ص256 و طبقات ابن اسعد، ج3،ص 118

قاصدی به سراغش فرستاد و او را احضار کرد. مادرش از وی گله کرد که تو به مکه می آیی و پیش از آن که نزد من بیایی به جای دیگر می روی؟ مصعب در جواب مادر، برای او پیغام فرستاد که قبل از زیارت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جایی نخواهم رفت و هیچ کس را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مقدم نمی دارم.

ایشان پس از ملاقات با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و گزارش جریان ها برای حضرت، نزد مادر خود رفتند. مادرشان به ایشان گفت: «مصعب! هنوز همان مذهب انحرافی را ترک نکرده ای؟» معصب گفت: «من بر دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به اسلامی که خدا برای خود و پیامبرش پسندیده است باقی هستم». مادرشان گفت: «فرزندم! در مفارقت و دوری تو در حبشه و مدینه آن همه گریه کردم و غزل سرایی نموده و برایت فرستادم. چرا اعتنایی نکردی»؟! مصعب گفت: «زیرا شما می خواستید مرا از دینم منحرف کنید». مادرشان گفت: «اینک تو را زندانی می کنم». معصب گفت: «من هم دوستان مسلمانم را تحریک می کنم تا کسانی را که مزاحم من می شوند بکشند و مرا خلاص کنند.» مادرشان با چشم هایی گریان گفت: «حال که چنین است برو». مصعب گفت: «مادر، من به تو علاقه دارم و خیرخواه تو هستم. بیا و به یگانگی خدا و رسالت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) گواهی بده. مادرشان گفت: «به ستارگان آسمان سوگند که از دین تو پیروی نمی کنم تا مرا به ضعف رأی و بی خردی نسبت دهند. تو را نیز آزاد می گذارم. تو بر عقیده خود باش و من بر عقیده خود.»

مصعب بقیۀ ماه ذی حجه و محرم و صفر را در مکه ماند و در اول ماه ربیع

ص: 74

الاول، دوازده روز قبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به مدینه هجرت کرد. (1) آنچه مسلم است آن است که مصعب اولین نماینده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و از میان مسلمانان پیش از همه به مدینه آمده است و اسلام را به مدینه آورده:

«انه اول من جمع الجمعه بالمدینه و اسلم علی یده اسید بن حضیر و سعد بن معاذ و کفی بذلک فخرا و اثرا فی الاسلام... و شهد مصعب بدرا مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهد احدا و معه لواء رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و قتل باحد شهیدا.» (2)

«ابن اثیر می نویسد که مصعب بن عمیر اولین کسی است که نماز جمعه را در مدینه بپا داشت و اسید بن حضیر و سعدبن معاذ به راهنمایی او مسلمان شدند. برای سربلندی و یادگار ماندن نام او همین بس است. مصعب با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر و احد شرکت کرد و پرچم آن حضرت در جنگ احد در دست وی بود و در همان جنگ بود که به شهادت رسید.»

پرچم داری مصعب

مصعب بن عمیر در جنگ بدر که اولین غزوه اسلام بود، پرچم داری مهاجرین را برعهده داشت»

«کان لواء رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الاعظم لواء المهاجرین یوم بدر مع مصعب بن عمیر.» (3)

«بزرگ ترین پرچم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر پرچم مهاجرین بود که در دست مصعب بن عمیر قرار گرفت.»

ص: 75


1- پیغمبر و یاران، ج5، ص257 و طبقات ابن اسعد ج3، ص118 و 119
2- اسدالغایه، ج4، ص 369
3- الطبقات الکبری لابن سعد، ج3،ص120

در جنگ احد نیز پرچم داری بخشی از لشکر اسلام با وی بود:

«لما تصاف القوم للقتال یوم أحد جلس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت رایة مصعب بن عمیر.» (1)

«هنگامی که لشکریان اسلام در جنگ احد آماده نبرد شدند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زیر پرچم مصعب بن عمیر نشستند.»

مصعب و شهادت

در جنگ احد پرچم جمعی از مسلمانان با مصعب بن عمیر بود. چون مسلمانان فرار کردند، مصعب پایداری کرد. ابن قمیئه که شجاعی بی مانند بود بر او حمله کرد و با ضربه ای دست راستش را برید. مصعب این آیه را به جای رجز می خواند:

﴿وَ ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل ﴾ (2)

«محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری است همانند پیامبران پیشین.»

سپس پرچم را به دست چپ گرفت و جنگید. دشمن دوباره حمله کرد و دست چپش را نیز قطع کرد. مصعب پرچم را با دو بازویش به سینه چسبانید و آیه را تکرار کرد. ابن قمیئه برای سومین بار با نیزه به او حمله کرد و نیزه را در بدنش فرو کرد. نیزه شکست و مصعب بر زمین افتاد و جان به جان آفرین

ص: 76


1- بحارالأنوار 20/137
2- سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 144

تسلیم کرد. (1)

فرشته ای به صورت مصعب بن عمیر

پس از شهادت افتخارآمیز مصعب، پرچم در دست فرشته ای به صورت او قرار گرفت:

«أَعْطَى رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) مُصْعَبَ بْنَ عُمَیرٍ اللِّوَاءَ یوْمَ أُحُدٍ فَقُتِلَ مُصْعَبٌ فَأَخَذَهُ مَلَكٌ فِی صُورَة مُصْعَبٍ فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) یقُولُ فِی آخِرِ النَّهَارِ تَقَدَّمْ یا مُصْعَبُ فَالْتَفَتَ إِلَیهِ الْمَلَكُ وَ قَالَ لَسْتُ بِمُصْعَبٍ فَعَرَفَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنَّهُ مَلَكٌ أُیدَ بِه.» (2)

«چون در روز احد پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پرچم را به دست مصعب بن عمیر دادند و او کشته شد، فرشته ای به شکل و شمایل مصعب پرچم را به دست گرفت. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخر آن روز به آن فرشته فرمودند که ای مصعب، جلو بیا. آن فرشته به پیغمبر نگاهی کرد و گفت که من مصعب نیستم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را شناخته و دانستند که او فرشته است.»

پس از آن که جنگ پایان پذیرفت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار کشته مصعب آمدند. او را دیدند که به رو بر زمین افتاده است. آن گاه این آیه را قرائت کردند:

﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا الله عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ

ص: 77


1- پیغمبر و یاران، ج5، ص257 و طبقات ابن اسعد ج3، ص 120
2- بحارالأنوار 20/143- الطبقات الکبری، ج3، ص 121

مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا﴾ (1)

«برخی از مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا پیمان بستند وفا کردند. بعضی پیمان خود را گذاردند و بعضی در انتظارند و در آن تغییری ندادند.»

ابوخثیمه

وی مردی قوی و دارای دو همسر و دو چادر و خانه بود. همسران وی چادرهایش را آب پاشی کرده، در آن آب آشامیدنی خنکی فراهم نموده و طعامی تهیه کرده بودند. در همین بین که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان دستور حرکت دادند، او سری به چادرهای خود زد و در جواب هوای نفس خود که او را به استفاده از آن نعمت ها دعوت می کرد، گفت: «نه، به خدا سوگند این انصاف نیست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با این که خداوند متعال او را آمرزیده در این شدت حرارت و گرد و غبار و با سنگینی سلاح راه بپیماید و در راه خدا جهاد کند، آن گاه ابوخثیمه که مردی نیرومند است در سایه چادر و در کنار همسران زیبای خود به عیش و لذت بپردازد. نه، به خدا سوگند که از انصاف به دور است.»

وی این را گفت و از جایش بلند شد و شتر خود را آورد و اثاث سفر را بر آن بار کرد و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق شد. مردم وقتی دیدند سواری از دور می رسد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دادند. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که باید ابوخثیمه باشد. ابوخثیمه نزدیک شد و جریان خود را به عرض حضرت رسانید.

ص: 78


1- سوره مبارکه احزاب آیه شریفه 23

حضرت برای او جزای خیر طلب نمودند. (1)

خباب

یکی دیگر از مخلصین صدر اسلام شخصی به نام خباب است که فاضل و عالم بود. وی از مهاجرین اولین بود و در جنگ بدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می کرد. وی از کسانی است که در راه خدای تعالی شکنجه دیده و شکیبایی کرده. او می گفت: «مشرکین مکه بر پشتم آتش می افروختند و خاموش نمی کردند تا پشتم به روغن می گشت. (یعنی سنگ پهن به پشتش می گذاشتند و روی سنگ آتش می افروختند و آن قدر ادامه می دادند تا روغن پشتش بیرون می آمده.) (2)

ربیع بن زیاد

وی از بنی دیان بود و عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرد. وی در دوران خلفا به امور ولایتی اشتغال داشت و امور را به شایستگی اداره می کرد. وی چنان ایمان قوی و شخصیت ثابتی داشت که در دوران ریاستش گویی رییس نبود و هنگامی که رییس نبود گویی رییس بود.

امیرالمؤمنین بسیار به وی علاقه مند بودند. روزی حضرت (علیه السلام) به عیادتش رفتند؛ چراکه وی در اثر تیری که به پیشانی اش اصابت کرده بود مجروح شده بود و هرساله زخمش عود می کرد و او را سخت آزار می داد. حضرت از او

ص: 79


1- ترجمه تفسیر قمی ج2 ص 272و273
2- استیعاب ج 1 ص 423 - نمونه معارف اسلام ج 8 ص 161

پرسیدند که در چه حالی؟ عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، آن قدر این زخم مرا رنج می دهد که راضی ام در عوض آن چشمم را از دست بدهم؛ ولی از سختی آن رها شوم». حضرت فرمودند: «چشمت نزد تو چقدر ارزش دارد»؟ گفت: «اگر همۀ دنیا برای من بود فدایش می کردم». حضرت فرمودند: «پس خدا به همین اندازه به تو پاداش خواهد داد و به علاوه به فضل خود فزونی زیادی نیز بر آن می افزاید.»

سعید بن خبیر

سعید بن خبیر را نقاد دانشمندان می نامیدند. او در دو رکعت نماز یک ختم قرآن می کرد و گفته اند که در روی زمین کسی نبود مگر این که به دانش او محتاج بود. فضل می گوید که در آغاز امامت حضرت امام سجاد (علیه السلام) فقط پنج نفر همراه ایشان بودند: سعید بن مسبب؛ محمد بن جبیر بن مطعم؛ یحیی بن ام الطویل؛ ابوخالد کابلی. در خبر است که حجاج به سعید گفت: «دنیا را برای تو به آتشی سوزان تبدیل می کنم». سعید بن خبیر نیز گفت: «اگر می دانستم تو برای این کار قدرت و توان داری تو را خدای خود قرار می دادم.» (1)

در کتاب "معارف" ابن قتیه آمده است: «چون حجاج فرمان قتل سعید را صادر کرد و گردن او را زد، سرش روی زمین افتاد و حرکت می کرد و لا اله

ص: 80


1- خورشید اسلام چگونه درخشید ج5 ص 254 - قسمت دوم قاموس الرجال ج4 ص 354

الا الله می گفت و همچنان این کلمه از سر بریده اش شنیده می شد تا این که حجاج به شخصی دستور داد تا پایش را روی دهان سعید بگذارد. پس از آن وی دیگر ساکت شد.» (1)

دمیری در کتاب "حیوة الحیوان" درعنوان «لبوه شیر» می نویسد: «بعد از این که مأموران حجاج او را دستگیر کردند، در بین راه او را کنار دیر راهبی گذاشتند و خود داخل دیر راهب شدند. چون شب فرارسید، دیدند که شیر نر و ماده ای به طرف او می آیند. چون نزدیک وی رسیدند این دو شیر صورت خود را به قدم های او می ساییدند. سپس در کنار ایشان نشستند و آرمیدند.» (2)

گفته اند که حجاج بعد از کشتن سعید پانزده شبانه روز زنده ماند و نقل کرده اند که به خاطر دعای سعید حجاج دیگر نتوانست بعد از کشتن او کسی را به قتل برساند؛ زیرا او هنگام شهادت چنین دعا کرد:

«بارالها! بعد از من این ظالم را بر هیچ کس مسلط مکن تا بتواند کسی را بکشد.» (3)

ابن ابی عمیر

وی در زمان هارون و مأمون ملعون محبوس بود و اموالش به مصادره درآمده بود. از او خواستند که قضاوت را بپذیرد. قبول نکرد. از او خواستند اسامی شیعیان را لو بدهد. نپذیرفت. از این رو او را به زندان بردند و بارها بر

ص: 81


1- قاموس رجال ج4 ص 355
2- قاموس رجال ج4 ص 356
3- قاموس رجال ج4 ص 355

او تازیانه زدند. یک بار سندی بن شاهک صد و بیست تازیانه بر او زد و با دادن هزار درهم از زندان خارج شد و نزدیک صد هزار درهم به او خسارت مالی وارد شد و مدت زندانش چهار سال طول کشید اما در عین حال صبر کرد. (1)

یکی دیگر از شیعیان حقیقی فرزندان و نوادگان حسن بن علی (علیهما السلام) بودند که منصور دوانیقی آن ها را دستگیر و بر کجاوه های بدون سرپوش سوار کرد و به کوفه روانه نمود. در آنجا در زیر زمینی که در آن شب از روز تشخیص داده نمی شد زندانی شدند. آنان برای شناسایی وقت نمازهای پنچ گانه قرآن را به پنج قسمت تقسیم کرده بودند و پس از قرائت یک پنجم آن به نماز می ایستادند. آنان وسیله نظافت نداشتند و برای قضای حاجت به ناچار از همان چهار دیواری محل سکونت شان استفاده می کردند. با مرور زمان و در اثر آلودگی محیط، به بیماری های سخت دچار شدند. آنان در اثر همین بیماری ها و نیز گرسنگی و تشنگی جان می باختند. (2)

به نقل از عبدالرحمان بن سالم از بعضی فقها زمانی که حضرت علی (علیه السلام) آیه «بدانید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه خوفی...» را خواندند، فرمودند که می دانید دوستان خدا چه کسانی هستند؟ اصحاب ایشان عرض کردند که چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «آنان ما و پیروان مان هستیم و سپس کسانی که بعدِ ما از ما پیروی کنند. خوش به حال ما و خوش تر به حال آنان».

ص: 82


1- منتهی الامال ج2 ص 358
2- مسعودی ابوالحسن - مروج الذهب ج3 ص299

عرض کردند: «چرا خوش به حال ما و خوش تر به حال آنان؟ مگر نه این است که ما و آنان هر دو در یک راهیم»؟! حضرت فرمودند:

«لَا لِأَنَّهُمْ حُمِّلُوا مَا لَمْ تُحَمَّلُوا عَلَیهِ وَ أَطَاقُوا مَا لَمْ تُطِیقُوا.» (1)

«نه، زیرا آنان باری را به دوش می کشند که شما نکشیده اید و چیزهایی را تحمل می کنند که شما تحمل نکرده اید.»

امام حسین (علیه السلام) درباره این بزرگواران می فرمایند:

«وَ لَوْ لَا أَنْ تَكُونُوا كَذَلِكَ لَرَأَینَا أَنَّكُمْ لَسْتُمْ مِنَّا.» (2)

«اگر شما شیعیان صمیمی ما در معرض ابتلائات قرار نمی گرفتید، می دیدیم که دیگر از ما (که در راه خدا اهل بلائیم) نیستید.»

ابی یعفور

یکی دیگر از ستارگان بسیار درخشنده آسمان تشیع جناب ابی یعفور است.

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«مَا وَجَدْتُ أَحَداً یقْبَلُ وَصِیتِی وَ یطِیعُ أَمْرِی إِلَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یعْفُورٍ.» (3)

«کسی را که سفارشاتم را بپذیرد و فرمانم را اطاعت کند، بهتر از عبدالله بن ابی یعفور نیافتم.»

سلیمان بن فَرَّا درباره حالت عبدالله بن ابی یعفور چنین نقل می کند:

«كَانَ أَصْحَابُنَا یدْفَعُونَ إِلَیهِ الزَّكَاةَ یقْسِمُهَا فِی أَصْحَابِهِ فَكَانَ یقْسِمُهَا فِیهِمْ وَ هُوَ

ص: 83


1- بحارالأنوار 66/277
2- بحارالانوار ج 64 ص 246- اعلام الدین ص 433 – مستدرک الوسائل ج2 ص431
3- رجال العلامة الحلی 107 - خورشید اسلام چگونه درخشیدج5ص696 - سفینه البحار ج6ص41

یبْكِی قَالَ سُلَیمَانُ فَأَقُولُ لَهُ مَا یبْكِیكَ قَالَ فَیقُولُ أَخَافُ أَنْ یرَوْا أَنَّهَا مِنْ قِبَلِی.» (1)

«وقتی اصحاب زکات اموال خود را به او می دادند تا در میان فقرا تقسیم کند، او در هنگام تقسیم زکات گریه می کرد. به او گفتم که چرا گریه می کنی؟ عبدالله گفت که می ترسم نیازمندان گمان کنند این اموال از خودم می باشد که به آن ها می دهم.»

امام جعفر صادق (علیه السلام) به قدری به او احترام می کردند و به وی ارزش می دادند که به راستی شگفت آور است. در رجال کشی از شخصی نقل شده که من و گروهی از اصحاب، محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم. مردی از عبدالله بن ابی یعفور نام برد و از وی بدگویی کرد. امام صادق (علیه السلام) صورت خود را از آن مرد برگرداندند و به ما فرمودند که این مرد گمان می کند ورع دارد و حال آن که از برادر مؤمن خود بدگویی می کند. سپس حضرت با دست چپ محاسن خویش را در دست گرفتند و بر اثر غضب مقداری از موی صورت خود را کندند، به طوری که مو را در دست آن حضرت دیدیم. آن گاه فرمودند: «این محاسن، محاسن زشتی باشد اگر من به خاطر گفته های شما کسی را دوست بدارم یا از شخصیتی مانند ابن ابی یعفور بیزاری بجویم.»

پس از ارتحال آن شخصیت برجسته و ممتاز، امام صادق (علیه السلام) برای مفضّل نامه ای به این مضمون مرقوم فرمودند: «ای مفضل، پیمانی که با عبدالله بن ابی یعفور بستم با تو نیز می بندم. عبدالله بن ابی یعفور، که خدا از او

ص: 84


1- بحارالأنوار 47/374

خشنود باشد، از دنیا رفت در حالی که به عهد و پیمان خود با خدا و رسول خدا و امام و پیشوایش وفا کرد.

هشام بن حکم

یکی دیگر از شیعیان مخلص اهل بیت (علیهم السلام) جناب هشام بن حکم است که بر اثر فراگیری کلام امامان معصوم (علیهم السلام) به قله رفیع تشیع دست یافت. از جناب یونس بن یعقوب نقل است که جمعی از اصحاب نزد امام صادق (علیه السلام) بودند در میان آن ها حمران بن اعین و مؤمن طاق و هشام بن سالم و طیار و گروهی از یاران حضرت بودند. هشام بن حکم نیز که نوجوانی کم سن بود در میان آنان قرار داشت. حضرت فرمودند: «ای هشام». هشام عرض کرد: «لبیک ای فرزند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)»! حضرت فرمود: «آیا برای من نمی گویی که با عمرو بن عبید چه کردی و چگونه از او سوال پرسیدی»؟ هشام عرض کرد: «فدایت شوم، شما بزرگوارید نزد من و من از شما حیا می کنم و زبانم نزد شما یارای گفتن ندارد». حضرت فرمودند: «هرگاه شما را به چیزی فرمان می دهم انجام دهید».

هشام عرض کرد که به من خبر رسید عمرو بن عبید در مسجد بصره می نشیند (و اظهار مخالفت با امامت می کند). کار او بر من گران آمد. در روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم. دیدم جمع زیادی اطراف او حلقه زده اند. وی شمله پشمی سیاهی به خود پیچیده بود. جمعیت را شکافتم و دو زانو آخر جمعیت نشستم و گفتم: «ای عالم، من مردی غریبم. آیا اجازه

ص: 85

می دهی پرسشی کنم»؟ گفت: «بپرس». گفتم: «آیا تو چشم داری»؟ گفت: «ای پسرک من، این چه سؤالی است»؟ گفتم: «سؤال های من این چنین است». گفت: «بپرس، گرچه پرسش های تو احمقانه است». گفتم: «تو جواب بده». گفت: «بپرس». گفتم: «آیا تو چشم داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می بینی»؟ گفت: «رنگ ها و اشخاص را». گفتم: «آیا تو بینی داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می کنی»؟ گفت: «بو را استشمام می کنم». گفتم: «دهان داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می کنی»؟ گفت: «مزه ها را شناسایی می کنم». گفتم: «آیا زبان داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می کنی»؟ گفت: «با آن سخن می گویم». گفتم: «آیا گوش داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می کنی»؟ گفت: «صداها را می شنوم». گفتم: «آیا تو دست داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با دستت چه می کنی»؟ گفت: «کارها را انجام می دهم و درشتی و نرمی اشیاء را می شناسم». گفتم: «آیا دل و قلب داری»؟ گفت: «آری». گفتم: «با آن چه می کنی»؟ گفت: «آن چه بر جوارح و اعضایم وارد شود تمییز می دهم». گفتم: «این اعضا و جوارح از قلب بی نیاز نیستند»؟ گفت: «نه». گفتم: «چگونه می شود و حال آن که اعضا و جوارح به خودیِ خود هم سالم هستند»؟ گفت: «ای پسرک من، هرگاه جوارح در چیزی شک و اشتباه کنند آن را به قلب رد می کنند. سپس قلب یقین می کند و شک و اشتباه برطرف می شود». گفتم: «پس خداوند قلب را برای برطرف کردن شک و اشتباه جوارح به پاداشته»؟ گفت: «آری». گفتم: «پس به ناچار باید

ص: 86

قلب در بدن باشد وگرنه جوارح سالم نخواهند ماند»؟ گفت: «آری». گفتم: «ای ابا مروان! خدای تعالی اعضا و جوارح تو را رها نساخته و برای آن ها امام و پیشوا قرار داده تا صحیح را تصدیق کنند و شک را برطرف سازند؛ ولی تو می گویی که همۀ خلق را در حیرت و سرگردانی و شک و اختلاف رها کرده و برای آن ها پیشوایی قرار نداده تا در سرگردانی و حیرت به او مراجعه کنند»؟

سپس خوی ساکت شد و هیچ سخنی نگفت. آن گاه رو به من کرد و گفت که تو باید هشام باشی. گفتم: «نه». گفت: «با او هم نشینی»؟ گفتم: «نه». گفت: «پس تو اهل کجایی»؟ گفتم: «از اهالی کوفه هستم». گفت: «پس تو هشام می باشی». پس از آن مرا در بر گرفت و در کنارش نشانید و دیگر سخنی نگفت تا من حرکت کردم.

امام صادق (علیه السلام) خندان با شنیدن این جریان خندان شدند. پس از آن فرمودند: «ای هشام، این گفتار را چه کسی یادت داده است»؟ هشام گفت: «ای پسر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، بر زبانم جاری گشت». حضرت فرمودند: «ای هشام، سوگند به خدا که این گفتار در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.»

شیخ مفید

در عصر غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز کسانی هستند که باعث قوام شیعه شدند. همانند شیخ مفید که از نوادر علم کلام و فقه بود. در بین دانشمندان بزرگ شیعه که در اعصار مختلف می زیسته اند مفاخر و نوابغ بسیاری بوده اند که

ص: 87

هرکدام مایه افتخار جهان تشیع به شمار می آیند؛ ولی از آن میان تنها شیخ مفید است که از سوی وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مفتخر به دریافت سه نامه شده است. دانشمند بزرگوار شیخ ابوطالب طبرسی در کتاب نامدار "احتجاج" سه توقیع (نامه) از حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نقل کرده که به افتخار شیخ مفید صادر گشته و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده اند. برای آگاهی از این توقیعات و مضامین آنها به آخرین بخش های این کتاب یا کتاب "مجالس المؤمنین" قاضی نورالله شوشتری یا رجال علامه بحرالعلوم یا "روضات الجنات" سیدمحمدباقر خوانساری یا خاتمه "مستدرک تنقیح المقال" شیخ عبدالله مامقانی یا... مراجعه کنید. جالب اینجاست که در زمان غیبت کبری هیچ توقیعی از ناحیه مقدسه نرسیده است، مگر برای شیخ مفید و شیخ اسدالله کاظمینی.

در مدت سه سال سه توقیع از ناحیه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ رسید. جملات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ نشان از عظمت وی دارد:

- للاخ الاعز السدید الشیخ المفید: برادر عزیز و استوار شیخ مفید.

- سلام علیک ایها العبد الصالح الناصر للحق الداعی الیه: سلام بر تو ای بنده شایسته خدا و ای یاری دهنده حق و دعوت کننده به سوی آن.

شیخ طوسی درباره ایشان در "الفهرست" می نویسد: «محمد بن نعمان معروف به ابن المعلم (الوالعلی این لقب را به ایشان داده) از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهی گردید. در فقه و

ص: 88

کلام بر هر کس دیگری مقدم بود. وی حافظه خوب و ذهن دقیقی داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواب بود.»

ابن شهر آشوب در "معالم العلما" آورده است: «صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را ملقب به شیخ مفید نمود. من علت آن را در کتاب "مناقب آل ابی طالب" ذکر کردم. او مؤلف حدود دویست کتاب بزرگ و کوچک است. دانشمندان اهل تسنن نیز شیخ را ستوده اند.»

علامه حلی می نویسد: «مفید معروف به ابن معلم بود و از بزرگ ترین مشایخ شیعه و رئیس و استاد آن هاست. تمام دانشمندان ما که بعد از وی آمده اند از دانش او استفاده نموده اند. فضل و دانش او در فقه و کلام و حدیث مشهورتر از آن است که به وصف آید. او موثق ترین و داناترین علمای عصر خود بود. ریاست علمی و دینی طائفه شیعه امامیه در زمان او به وی منتهی گشت.»

در احوالات ایشان گفته اند که جز اندکی از شب را نمی خوابید. سپس برمی خواست و به نماز می ایستاد و آن گاه مطالعه می کرد یا مشغول تلاوت قرآن می شد. از مستمندان دست گیری بسیار می کرد. فروتنی و خشوع وی زیاد و روزه اش فراوان و لباسش زبر بود.

خطیب بغدادی سنی مذهب نوشته است که شیخ مفید کتاب های بسیاری در دفاع از اعتقاد شیعه و نکوهش صحابه و تابعین نوشت، تا این که خداوند اهل تسنن را با مرگ وی آسوده گردانید.

این سؤال پیش می آید که علت ناخرسندی خطیب بغدادی و امثالهم از شیخ مفید چیست. شیعه از صدر اسلام به دلیل وجود دولت های بنی امیه و

ص: 89

بنی عباس در محدودیت به سر می برد و تقریباً از هرگونه آزادی عمل و عقیده و ابراز وجودی ممنوع بود. اما در زمان شیخ مفید، یعنی اواسط قرن چهارم هجری، شیعیان به میزان قابل ملاحظه ای در کشورهای خاورمیانه از آن محدودیت ها برکنار ماندند. زیرا از یک طرف خلفای فاطمی که شیعه اسماعیلی بودند در مصر دولت نیرومندی تشکیل داده و از ابهت و جلال دربار بغداد کاستند و از طرفی سیف الدوله حمدانی و امرای آن خاندان در شام حکومت می کردند که شیعه بودند. از جانب دیگر هم در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران نیز غوریان و صفاریان و طاهریان، و کمی قبل از آن ها، حکم رانان علوی مازندران پرچم استقلال برافراشته و بر ضد خلفای عباسی قیام کردند و از همه مهم تر ظهور دولت مقتدر آل بویه بود که از شیعیان با اخلاص به شمار می آمدند. عضدالدوله دیلمی که از سلاطین مقتدر این دودمان است دامنه اقتدارش از سواحل دریای عمان تا شام و مصر گسترش یافته و در احترام و حمایت شیعیان کوشا بود. در واقع خلافت بنی عباس در دست او بازیچه ای بیش نبود.

این علل و عوامل دست به هم دادند و موجب گردیدند که شیعیان از گوشه و کنار سر برآورند و با همتی شایان توجه، به تشکیل جمعیت ها و تأسیس حوزه های علمی و نشر معارف و حقایق اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دست یازند. مسافرت های ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق، دو پیشوای بزرگ شیعه، به بغداد و اقامت آن ها در آن شهر که مرکز خلافت و علمای عام بود و اهمیتی

ص: 90

که میان آنان کسب کردند، همه از آزادی نسبی و موقعیت آن عصر حکایت می کند.

در این زمان بود که مرحوم شیخ دو کار بسیار مهم را سامان داد: شیعیان را (به خصوص از جهت اعتقادی) از پراکندگی نجات داد و اوضاع اسف بار آن ها را سامان داد تا آن جا که به اوج عزت رسیدند؛ با مناظره با سران معتزله و اشاعره حقایق را بر همگان آشکار و آنان را مجبور به اعتراف به عجز نمود.

شهر بغداد که از مراکز مهم علمی آن عصر به شمار می رفت، مملو از فقها و متکلمان مختلف بود. پیروان مذاهب اهل تسنن که از نظر علم کلام آن ها را معتزلی و اشعری می گفتند، در مجالس عمومی و گاهی در حضور خلیفه مجلس ها گرفته و هر کس برای اثبات مرام خود حجت ها می آورد. علمای شیعه که تا آن روز به آن محافل راه نداشتند با طلوع شیخ مفید در بغداد نه تنها در مجامع آن ها شرکت می نمودند؛ بلکه شیخ مفید یگانه عالم مبرز و سخن وری بود که با علم و بیان و منطق محکم خود در تمام مباحثات بر همگان غلبه می یافت.

از خطیب بغدادی که هم عصر شیخ مفید است نقل شده که شیخ مفید اگر می خواست، می توانست ثابت کند که یک ستون چوبی از طلاست! علی بن عیسی رمانی، قاضی ابوبکر باقلانی، ابوعمرو شطوی، ابوحامد افرائنی شافعی، قاضی عبدالجبار معتزلی و... از دانشمندان بزرگی بودند که اغلب اوقات جناب شیخ مفید با آن ها در بحث امامت و اصول عقاید به گفت وگو می پرداخت و آن ها را مغلوب و مجاب می ساخت.

ص: 91

علم

آنچه گفته شد مختصری از فعالیت های بیشماری بود که به صورت اجمالی ارائه گردید تا مقام و منزلت شیعیان هویدا گردد. هرکدام از این بزرگواران مصداق روایت امام عسکری (علیه السلام) قرار می گیرند:

«مَنْ كَانَ مِنْ شِیعَتِنَا عَالِماً بِشَرِیعَتِنَا فَأَخْرَجَ ضُعَفَاءَ شِیعَتِنَا مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِم....» (1)

«هرکس از شیعیان که به شریعت ما عالم باشد و شیعیان ضعیف ما را از تاریکی های جهل به نور علمی که بدون منت به او عطا کردیم خارج کند، در حالی که تاجی از نور که برای اهل جمیع آن عرصه ها روشنی می بخشد بر سر دارد، قدم به قیامت می گذارد. او جامه ای بر تن دارد که جمیع دنیا به کمترین ریسمان آن نمی ارزد. پس منادی ندا کند که ای بندگان خدا، این عالمی از دانش آموختگان مکتب بعضی از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آگاه باشید و بدانید هرکس را که در دنیا از حیرت و نادانی خارج کرده است، امروز به نور او چنگ زده تا او را از حیرت و سرگردانی تاریکی این عرصه ها (قیامت) خارج کند و به بهشت های پاکیزه برساند.»

این گونه افراد که در مرتبه اعلای ورع قرار قرار دارند و به علوم اهل بیت (علیهم السلام) مزیّن هستند به حق که کفایت گر امور و برطرف کننده نواقص و جهالت های محبین اهل بیت (علیهم السلام) هستند. امام صادق (علیه السلام) در اهمیت رجوع به چنین افرادی فرمودند:

ص: 92


1- بحارالأنوار 2/2، 7/224

«فَإِذَا أَرَادَنَا أَحَدٌ فَلْیقْصِدْهُمْ فَإِنَّهُمْ الَّذِینَ یوصَلُ مِنْهُ إِلَینَا.» (1)

«هرکس که می خواهد به ما رو کند به شیعیان ما رو نماید؛ چراکه آنان وی را به ما می رسانند.»

چنین شیعیانی به سبب رعایت فرامین الهی و فراگیری روایات معصومین (علیهم السلام) به آن درجه از عقل رسیده اند که پشت سر انبیای الهی (علیهم السلام) قرار می گیرند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِیاءَ لَمْ یورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِم.» (2)

«دانشمندان وارثان پیمبرانند؛ زیرا پیمبران طلا و نقره به ارث نمی گذارند و تنها احادیثى از احادیث شان را به جاى می گذارند.»

معاویه بن عمار در فضیلت چنین عالمانی گفت و گویی را نقل می کند:

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ رَاوِیةٌ لِحَدِیثِكُمْ یبُثُّ ذَلِكَ فِی النَّاسِ وَ یشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِیعَتِكُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِكُمْ لَیسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایةُ أَیهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرَّاوِیةُ لِحَدِیثِنَا یشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد.» (3)

«به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که فردی که روایت های بسیاری از شما نقل می كند و میان مردم انتشار می دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیان تان استوار می كند نزد شما بهتر است یا عابدى كه در روایت چون او نباشد؟

ص: 93


1- الأمالی (للطوسی) 299 - بحارالأنوار 65/24
2- الكافی 1/32- أصول الكافی/ترجمه مصطفوى 1/39
3- الكافی 1/33 - أصول الكافی/ترجمه مصطفوى 1/40

حضرت فرمود که فردی که احادیث ما را روایت می كند و دل هاى شیعیان مان را استوار می سازد از هزار عابد بهتر است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«النَّاسُ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ: صِنْفٌ بَيِّنٌ بِنُورِنَا، وَ صِنْفٌ يَأْكُلُونَ بِنَا، وَ صِنْفٌ اهْتَدَوْا بِنَا وَ اقْتَدَوْا بِأَمْرِنَا، وَ هُمْ أَقَلُّ الْأَصْنَافِ. أُولَئِكَ الشِّيعَةُ النُّجَبَاءُ الْحُكَمَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ الْفُقَهَاءُ وَ الْأَتْقِيَاءُ الْأَسْخِيَاءُ، طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب.» (1)

«مردم سه گروه اند: دسته ای که به واسطه ما مشهور شده اند؛ دسته ای که ما را وسیله آب و نان خود قرار داده اند؛ دسته ای که به وسیله ما هدایت شده اند و پیرو ما هستند. این گروه از همه کم ترند. آنان شیعیانی نجیب، حکیم، دانشمند، فقیه، پرهیزکار و بخشنده هستند. خوشا به حال شان. چه نیکو سرانجامی دارند.»

در واقع چنین علمایی شعاع انوار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش هستند و همان مالک اشتر، عمار، یاسر و ابوذرهایی هستند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در فراق آنان می فرمایند:

«أَینَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِیحِ الْهُدَى.» (2)

«آن عقولی که از انوار چراغ های درخشان هدایت نور می گرفتند کجایند؟»

امام (علیه السلام) درباره این انوار درخشان می فرمایند:

«عقلا (شیعیان) کسانی هستند که با فکر عمل کردند تا در پرتو فکر حب

ص: 94


1- شرح مختصر البصائر ص 378 – سلیم بن قیس ج2 ص 943
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 201

خدا را در خویش پدید آورند؛ زیرا حب خدا هرگاه در دلی پدید آید و دل انسان به آن روشن شود، لطف حق به سوی او می شتابد و چون از لطف حق برخوردار شد، اهل فهم اسرار می گردد. آن گاه بدین سبب به حکمت دست می یابد و سخن می گوید. آن گاه که به این مقام رسید دارای قدرت تصرف در کائنات می شود.» (1)

از برکت چنین عقولی بود که هر طبقه از اصحاب اهل بیت (علیهم السلام) توانستند از نور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش تا به امروز جامعه شیعه را به وسیله کتاب ها و آثارشان هدایت نمایند. این بزرگواران فقط با رعایت اخلاص به چنین نوری دست یافته اند؛ زیرا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«فضیلة العلم الإخلاص فیه.» (2)

«فضیلت علم به خلوص نیت در آن است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«فَأَعِینُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ أَنَا فِی الْمَدِینَةِ بِمَنْزِلَةِ الشَّعِیرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّى أَرَى الرَّجُلَ مِنْكُمْ فَأَسْتَرِیحَ إِلَیهِ.» (3)

«مرا با ورع و پرهیزکاری بر آن یاری کنید. من در شهر به منزله تار مویی هستم که به این طرف و آن طرف می روم تا یکی از شما (شیعیان) را ببینم و نزد او آرام و راحت گیرم.»

از ابوحمزه نقل شده است که روزی امام صادق (علیه السلام) مرا به نزد خود فراخواندند. چون به محضرشان رسیدم و ایشان مرا دیدند، فرمودند: «وقتی تورا

ص: 95


1- بحارالانوار ج70 ص 25 – الحیاه ج7 ص 96
2- غرر الحكم و درر الكلم 484
3- بحارالأنوار 65/29

می بینم احساس آرامش و آسایش می کنم.» (1)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در انتظار منتظرین واقعی، چشم به راه دوخته است. نمومه بارز آن جناب مهزیار است که تقریباً بیست سفر حج را به شوق زیارت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سرانجام رسانیده بود. پس از سرآمدن فراق، وقتی خدمت مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید، آقا به ایشان فرمودند:

«من شب و روز در انتظار آمدنت بودم.»

امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در انتظار شیعیان شان هستند تا ببینند چه کسی در عصر غیبت با اجتناب از محرمات، بلکه دوری از لغویات در لحظات حساس زندگانی و موقعیت های بسیار دقیق، مدال ورع را به سینه خود می چسباند. ایشان همان کسانی هستند که امام کاظم (علیه السلام) درباره شان می فرمایند:

«طُوبَى لِلْمُطَهَّرَةِ قُلُوبُهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة.» (2)

«خوش به حال کسانی که دل و روح آنان پاک و خالص شده است. آن ها از متّقین روز قیامت هستند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«فَعِنْدَ ذَلِكَ یهْجُمُ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْإِیمَان فَتَسْتَجِیبُ أَرْوَاحُهُمْ لِقَادَةِ الْعِلْمِ وَ یَسْتَلِینُونَ مِنْ حَدِیثِهِمْ مَا اسْتَوْعَرَ عَلَى غَیْرِهِمْ وَ یَأْنَسُونَ بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْمُكَذِّبُونَ أَبَاهُ الْمُسْرفُونَ أُولَئِكَ أَتْبَاعُ الْعُلَمَاءِ صَحِبُوا أَهْلَ الدُّنْیَا بِطَاعَةِ اللَّهِ

ص: 96


1- معارف و معاریف ج1 ص 94
2- بحارالانوار ج1 ص147.

تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ أَوْلِیَائِهِ وَ دَانُوا بِالتَّقِیَّةِ عَنْ دِینِهِمْ وَ الْخَوْفِ مِنْ عَدُوِّهِمْ فَأَرْوَاحُهُمْ مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى فَعُلَمَاؤُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ خُرْسٌ صُمْتٌ فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ مُنْتَظِرُونَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ.» (1)

«اینجاست که علم ایشان را به حقیقت ایمان آگاه ساخته و روحشان ندای پیشوایان علم (ائمه اطهار (علیهم السلام)) را لبیک گفته و همان احادیثی که بر دیگران مشکل آید برای ایشان دل نشین باشد. به آنچه تکذیب کنندگان از آن وحشت دارند و متجاوزان سرباز می زنند، انس و الفت گیرند. آن ها پیرو علما هستند. روح های ایشان به مقامی والا مربوط است. علما و پیروانشان در زمان دولت باطل لال و خاموش هستند (یعنی تقیه می کنند)؛ لکن همیشه به انتظار دولت حق چشم به راه نشسته اند.»

امام صادق (علیه السلام) درباره یاران حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند:

«وَ هُمْ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ یدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ یتَمَنَّوْنَ أَنْ یقْتَلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ شِعَارُهُمْ یا لَثَارَاتِ الْحُسَین.» (2)

«آنان افرادی خداترس و شهادت طلب هستند. آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند. شعارشان یالثارات الحسین (علیه السلام) است.»

توسط چنین مردان با ایمان و پرتلاشی است که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان ظلمانی را تبدیل به بهشت روی زمین می سازد. امام (علیه السلام) در بیان عظمت این افراد می فرماید:

ص: 97


1- الكافی 1/335
2- بحارالأنوار 52/308

«هیچ مردی از شیعیان ما روی زمین نیست مگر این که خدا ملکی می فرستد تا خاک را از روی او پاک نماید و زنان و مقام او را در بهشت به وی معرفی نماید. در روی زمین شخص کور و زمین گیر و مبتلایی نخواهد بود، مگر این که خدا به وسیله ما اهل بیت بلا را از او برطرف می کند. به قدری از آسمان به زمین برکت نازل می شود که شاخه درخت از زیادی میوه می شکند. میوه زمستانی در تابستان و میوه تابستانی در زمستان خورده می شود. همین است معنای قول خداوند سبحان که می فرماید: و اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى كردند، بركات آسمان و زمین را بر آن ها مى گشودیم؛ ولى آن ها تكذیب كردند و ما هم آنان را به كیفر اعمال شان مجازات كردیم. سپس خدای رئوف کرامتی به شیعیان ما عطا می کند که چیزی در زمین بر آنان پنهان نخواهد بود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«او از نظر مردم پنهان می ماند... پس گروهی پاک و ثابت و مهذب می گردند. آنان مانند شمشیری هستند که آهنگر آن را صیقل داده است. دیدگان آن ها به نور قرآن روشن می شود و تفسیر آن در گوش هایشان جایگزین می گردد. جام حکمت را در صبح و شام به آن ها بنوشانند.» (1)

امام صادق (علیه السلام) درباره چنین مردانی می فرمایند:

«رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِیدِ لَا یشُوبُهَا شَكٌّ فِی ذَاتِ اللَّهِ أَشَدُّ مِنَ الْحَجَر.» (2)

«مردانی پولاد دل هستند که تمام وجودشان اعتقاد به خداست و هیچ

ص: 98


1- نهج البلاغه فیض الاسلام ص 448
2- بحارالانور ج52 ص 308

شکی در دل شان راه نمی یابد. آنان مردانی سخت تر از صخره ها هستند.»

حرکت در راستای جلب خشنودی کامل امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستلزم توفیق عظیم الهی است که بر اثر تهذیب نفس شامل برخی از شیعیان می گردد. اما در این بین محبینی هستند که حرکتی برای پیشرفت و اصلاح نفس خود آغاز ننموده اند. دوستی با دنیا دین را لقلقه زبان شان کرده و در نهایت عتاب معصومین شامل حال شان می شود. حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند:

«لَوْ مَیزْتُ شِیعَتِی لَمْ أَجِدْهُمْ إِلَّا وَاصِفَةً وَ لَوِ امْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلَّا مُرْتَدِّینَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ الْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ یبْقَ مِنْهُمْ إِلَّا مَا كَانَ لِی إِنَّهُمْ طَالَ مَا اتَّكَوْا عَلَى الْأَرَائِكِ فَقَالُوا نَحْنُ شِیعَةُ عَلِی إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِی مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ.» (1)

«تمام شیعیان به زبان پیرو ما هستند و چون بیازماییم شان از دین برمی گردند. اگر آن ها را در بوته امتحان گذارم از هر هزار نفر، یک نفر هم سالم بیرون نمی آید. اگر غربال شان کنم، چیزی جز آنچه از من است در غربال نماند. این ها دیرزمانی است که بر تخت ها و بالش ها تکیه زده اند وگفته اند که ما شیعه علی (علیه السلام) هستیم. حال آن که شیعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) تنها آن کسی است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند.»

حمران بن اعین می گوید که به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم که فدایت گردم، چه اندك است شمار ما. اگر بر گوشت گوسفندى گرد آییم آن را به آخر نرسانیم. حضرت فرمودند: «عجیب تر از این را به شما بگویم: پس از وفات پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همۀ مهاجران و انصار رفتند و جز سه نفر كسى نماند.»

ص: 99


1- الكافی 8/228 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول 26/161

على بن ابراهیم می گوید که مردى در لشكر تبوك با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود كه او را مضرب مى گفتند. بدین سبب او را بدین نام مى خواندند كه در جنگ هاى بدر و احد ضربه هاى فراوانى بر او وارد شده بود. روزى پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وى فرمودند: «جمعیت لشكر را بشمار». وى شمرد و گفت: «به جز بردگان و خدمت كاران بیست و پنج هزار نفرند». حضرت فرمود: «مؤمنان شان را بشمار». وى پس از شمارش عرض كرد: «بیست و پنج نفر بیشتر نیستند.» (1)

مفضل بن قیس می گوید که روزی امام صادق (علیه السلام) آمار شیعیان کوفه را از من پرسیدند. عرض کردم: «پنجاه هزار یار». حضرت سؤال خود را تکرار نمودند و من همان پاسخ را گفتم. سپس حضرت فرمودند: «به خدا سوگند که آرزو می کنم ای کاش بیست و پنج نفر در کوفه بودند که راه ما را به درستی می شناختند و جز حقیقت چیزی به ما نسبت نمی دادند.» (2)

درباره چنین رادمردانی می فرمایند:

«رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ اَلْحَدِیدِ لاَ یشُوبُهَا شَكٌّ فِی ذَاتِ اَللَّهِ أَشَدُّ مِنَ اَلْحَجَرِ.» (3)

«یاران مهدی مردانی فولاددل هستند كه همۀ وجودشان یقین به خداست. آنان مردانی سخت تر از صخره ها هستند.»

ص: 100


1- معارف و معاریف(چاپ اول 1369) ج4 ص1874
2- معارف و معاریف ج 4 ص 1871
3- بحارالانوارج 52 ص 308

مصداق روایت فوق فرموده حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) است: روزی جمعی از محبین در حضور ایشان بودند و آن حضرت آنان را پند می دادند؛ اما آنان بی توجه و سرگرم خود بودند، تا جایی که این وضع حضرت را به خشم آورد و پس از این که لَختی سر به زیر افکندند، به طرف آنان سر بلند کردند و فرمودند: «به راستی که اگر ذره ای از این سخنان من در دل یکی از شما اثر می کرد، بی گمان می مُرد! هان ای تَنْ واره های بی جان و مگس های بی چراغ! به الوارهایی واداشته بر دیوار و مجسمه های افراشته می مانید... ای که هیکل های خوشایند دارید و به اشترانی می مانید که در استراحتگاه خود خُسبیده اند! چه شده است که پیکرهای شما را آباد می بینم و دل هایتان را ویران؟!»

آیا این سخن دردناک حجة ابن الحسن در عصر حاضر نیست؟ پس وای بر ما و وااسفا....

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ یخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُم.» (1)

«شما مردمی هستید که در کلام تان ما را دوست می دارید؛ ولی عمل مخالف آن هستید.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«فَالرَّافِضِيُّ مَنْ رَفَضَ كُلَّمَا كَرِهَهُ اللَّهُ، تَعَالَى- وَ فَعَلَ كُلَّ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ.» (2)

«رافضی کسی است که هر آنچه خداوند متعال ناخوش دارد کنار بگذارد و هر آنچه خدای متعال به آن فرمان داده است به کار بندد.»

ص: 101


1- ترجمه مختصر البصائر ص 380
2- تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ص 311

بنابراین مبنای محب و سپس شیعه شدن فرمان برداری از فرامین الهی است و سعی نداشتن در رعایت حقوق الهی با بی اعتنایی و غضب حجت خدا مساوی است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِینَا، وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ ینْفَعْهُ حُبُّنَا.» (1)

«هرکس از خداوند پیروی کند و ما را دوست بدارد، دوست دار ماست. هر کس هم که نافرمانی خدا را نماید دوستی ما به او سودی نمی بخشد.»

خدای تعالی بر اساس رأفت و عدالت خویش دنیا را محل مسابقه و اختیار قرار داده است تا هر کسی به اتکا بر عقلی که با کلام معصومین (علیهم السلام) ممزوج است بتواند آفت های نفسانی و رذائل و زشتی ها را با دوری از شهوات و روی آوردن به توبه از بین ببرد.

واردشدن در این مبحث مستلزم ریشه یابی این مطلب الهی است: ذرات و گرده ها موقعی به چشم می آیند که در مقابل اشعه تابناک خورشید قرار بگیرند. ذرات بسیار ریز و پراکنده در هوا موقعی اسم و هویت پیدا می کنند که نور خورشید بر آنان تابیده شود. خلایق نیز زمانی در مسیر عبودیت می توانند نام بندگی را از آنِ خود کنند که در برابر خورشید جهان آرای انوار مقدس محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (علیهم السلام) قرار بگیرند. عنایات خداوند هم تنها از همین راه حاصل می شود و تنها راه نجات هم همین است. روی همین اصل همۀ ما برای دست یابی به سعادت باید نفس خویش را اصلاح کنیم و در مسیر رضایت امام

ص: 102


1- الأمالی (للطوسی) 296 - بحارالأنوار 68/179

زمان خود قرار بگیریم.

خوش به سعادت صاحب عقلی که فریب زیبایی های ظاهری و خوشی های زودگذر دنیا او را از مدار شیعه گری خارج نکرده و عشق به نزدیکی به انوار مقدس اهل بیت (علیهم السلام) او را از دنیا منزجر کرده باشد. در وصف چنین شیعیان با اخلاصی می فرمایند:

«شِیعَتُنا الْمُتَباذِلُونَ فِی وِلایَتِنا.»

«شیعیان در راه محبت ما سر از پا نمی شناسند.» (1)

هدف از نگارش این کتاب آن است که یاد بگیریم تا با مربی گری محمد و آل محمد (علیهم السلام) متخلق به اخلاق الله گردیم و با تربیت آن بزرگواران لباس عبودیت بر تن کنیم و از این راه با دست یابی به ریسمان الهی از باتلاق دنیا به سوی نور و عالم قدس راه یابیم. این ریسمان همان راهنمایی امامان معصوم (علیهم السلام) است که پیش روی هر محبی گذارده می شود تا هرکسی با تلاش خود بتواند به دنیای با صفا آرام بخش مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد. رسیدن به این وادی مستلزم تقواست که با دوری از حب دنیا به دست می آید؛ زیرا امام صادق (علیه السلام) به همۀ ما محبین ضعیف چنین نویدی را برای رسیدن به قله شیعه گری وعده فرموده اند:

«وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِینَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یخْلُو مِنْ أَنْ یكُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى یسْتَكْمِل.» (2)

ص: 103


1- صفات الشیعه ص 13
2- الكافی 1/23- أصول الكافی (ترجمه مصطفوى) 1/26

«اما دوستان دیگر ما هیچ کدام خالی از این نیستند که پاره ای از این لشکر در وجود او باشد تا آن که کامل گردیده و از لشکر جهل پاک شود.»

در راستای کسب فضائل انسانی و دست یابی به معدن نور حکمت و تقوا اشتیاقی لازم است تا حرکتی از درون برای رفع حجاب و رذائل اخلاقی انجام بگیرد. حال این سؤال مطرح می گردد که با وجود تهاجم های سهمگین وسوسه های شیطانی و دستورهای منفی هوای نفسانی، راه یابی به نور الهی چگونه میسر است؟ جواب صحیح را باید از کارشناسان حقیقی و رهبران هدایت جویا شد: حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا.» (1)

«نفس خود را به پذیرش فضائل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته شده است.»

امام معصوم (علیه السلام) می فرمایند:

«الشَّرُّ كَامِنٌ فِی طَبِیعَةِ كُلِّ أَحَدٍ فَإِنْ غَلَبَهُ صَاحِبُهُ بَطَنَ وَ إِنْ لَمْ یغْلِبْهُ ظَهَر.» (2)

«بدی در نهاد هر فردی نهفته است. اگر انسان بر آن چیره شد، همچنان در نهان می ماند و اگر چیره نشد، آشکار می شود.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«النَّفْسُ مَجْبُولَةٌ عَلَى سُوءِ الْأَدَبِ وَ الْعَبْدُ مَأْمُورٌ بِمُلَازَمَةِ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ النَّفْسُ تَجْرِی بِطَبْعِهَا فِی مَیدَانِ الْمُخَالَفَةِ وَ الْعَبْدُ یجْهَدُ بِرَدِّهَا عَنْ سُوءِ الْمُطَالَبَةِ فَمَتَى

ص: 104


1- غرر الحكم و درر الكلم 149
2- غرر الحكم و درر الكلم 127

أَطْلَقَ عِنَانَهَا فَهُوَ شَرِیكٌ فِی فَسَادِهَا وَ مَنْ أَعَانَ نَفْسَهُ فِی هَوَى نَفْسِهِ فَقَدْ أَشْرَكَ نَفْسَهُ فِی قَتْلِ نَفْسِه.» (1)

«نفس آدمی بر بی ادبی سرشته شده و بنده مأمور است که آداب خوب را کسب کند. نفس به طور طبیعی در میدان مخالفت می تازد و بنده می کوشد خواهش های بد او را دفع کند. پس هرگاه زمام نفس را رها سازد، در فساد آن شریک است و هر که نفس خویش را در خواهش هایش مدد رساند، در قتل خود شریک نفس خویش شده است.»

مؤمن باید برای اصلاح نفس خویش دغدغه فراوانی داشته باشد و چون خویش را در برابر سلاح سهمگین شیطان و نفس اماره بسیار ضعیف می پندارد باید به سوی خدای تعالی و حجت او، امام زمان (علیه السلام)، پناه ببرد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ لِقَتْلِهِمَا وَ قَطْعِهِمَا سِلَاحٌ وَ آلَةٌ مِثْلُ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّه.» (2)

«اسلحه ای برای کشتن نفس همانند فقیری به درگاه خداوند متعال (و کمک از او) نیست.»

اگر کسی از خدای تعالی بخواهد و از امام زمان (علیه السلام) استمداد پی در پی بجوید، قطعاً آن بزرگوار دست او را خواهد گرفت؛ زیرا یکی از دلایل عمده تشریف فرمایی آن بزرگوار از عالم ملکوت به دنیای فعلی ما دستگیری از بشر و به تکامل رساندن اوست.

در مرحله بعدی انسان باید عمل خویش را اصلاح سازد. حضرت

ص: 105


1- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 247 -مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/138
2- بحارالانوار 67/69

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«عَلَى اَلْعَاقِلِ أَنْ یحْصِی عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوُئِهَا فِی الدِّینِ وَ الرَّأْىِ وَ الْأَخْلاَقِ وَ الْأَدَبِ فَیجْمَعَ ذَلِكَ فِی صَدْرِهِ أَوْ فِی كِتَابٍ وَ یعْمَلَ فِی إِزَالَتِهَا.» (1)

«بر عاقل لازم است كه به كارهاى زشت خود در دین، رأى، اخلاق و ادب توجه کند یا در دل بسپارد یا در دفترى بنویسد و سعى كند آنها را برطرف نماید.»

همچنین ایشان می فرمایند:

«اَلْمَرْءُ حَیثُ وَضَعَ نَفْسَهُ بِرِیاضَتِهِ وَ طَاعَتِهِ.» (2)

«انسان با ریاضت و اطاعت می تواند در هر جایگاهی خود را قرار دهد.»

یا می فرمایند:

«لاَ تَتْرُكِ اَلاِجْتِهَادَ فِی إِصْلاَحِ نَفْسِكَ فَإِنَّهُ لاَ یعِینُكَ عَلَیهَا إِلاَّ اَلْجِدُّ.» (3)

«سخت کوشی در راه اصلاح نفس را رها مکن؛ زیرا تو را چیزی جز سخت کوشی در راه اصلاح نفس در برابر نفس و امیال آن کمک نمی کند.»

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِی بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یقِیمُ أَوَدَهَا وَ یخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیتَّبِعُ هَوَاهَا فَینْعَشُهُ اللَّه فَینْتَعِشُ وَ

ص: 106


1- بحارالانوار ج75 ص 6
2- غرر الحکم , ج 1 , ص 104
3- غرر الحکم و درر الکلم , ج 1 , ص 758

یقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیتَذَكَّرُ وَ یفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ فَیزْدَادُ بَصِیرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ یقُولُ- إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون.» (1)

«همانا مؤمن به پیکار با نفس خویش اهتمام می ورزد تا بر هوا و خواهش آن چیره شود: گاه کجی نفس را راست می کند و در راه محبت خدا با خواهش های نفسانی اش مبارزه می کند و گاهی هم نفسش او را به زمین می زند و لذا پیروِ هواهای آن می شود؛ اما خداوند او را از جا بلند می کند و از لغزشش می گذرد و او نیز متوجه می شود و توبه مى كند و از عقاب خداوند به هراس مى افتد. این است که خداوند فرموده: بی گمان پرهیزکاران هرگاه گرفتار وسوسه های شیطان شوند خداوند را یاد می کنند و بینا می شوند.»

در کلامی دیگر می فرمایند:

«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ... قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِو َ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ الْهَوَى.» (2)

«محبوب ترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده اى است كه خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده... لباس هاى شهوات را از وجودش به درآورده و از تمام غم ها جز غم طلب رضاى دوست خالى شده و در نتیجه از كوردلى و مشاركت ارباب هوا بیرون آمده است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در "نهج البلاغه" می فرمایند:

ص: 107


1- تحف العقول، ص: 285
2- نهج البلاغه خطبه 87

«فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِی الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ فَاسْعَوْا فِی فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَاأَسْهِرُوا عُیونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِیمٌ فَلَمْ یسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ یسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ یبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِكُمْ تَكُونُوا مَعَ جِیرَانِ اللَّهِ فِی دَارِهِ.» (1)

«خدا را، خدا را در نظر بگیرید، اى گروه بندگان! در این حال كه در نعمت تن درستى غوطه ورید، پیش از آن كه بیمارى به سراغ تان آید، و در این حال كه در گشایش و آسایش به سر مى برید، پیش از آن كه تنگناهاى زندگى شما را در خود فرو ببرد، در آزادسازى گردن های تان تلاش کنید پیش از آن كه با زنجیرها بسته شود. شب زنده دارى كنید و شكم های تان را خالى نگه دارید. در راه خیرات گام بردارید و اموال تان را در راه مستمندان انفاق كنید. از بدن مادّى بگیرید و براى پیش برد نفوس تان بهره ها بردارید و به دلیل علاقه به بدن از رشد نفوس خود بخل نورزید. خداوند سبحان فرموده است که اگر خدا را یارى كنید خدا هم شما را یارى مى كند و شما را ثابت قدم مى دارد و فرموده است که كیست خداوند را قرض نیكو دهد

ص: 108


1- خطبه 183

تا خداوند چندین برابر براى او بیافزاید و براى او پاداشى بزرگ باشد. خداوند از روى ذلّت و خوارى یا براى جبران كمبود خود از شما یاری نخواسته. او از شما قرض نخواسته است. از شما یارى خواسته، در حالى كه سپاهیان آسمان ها و زمین به فرمان او هستند و او عزیز و حكیم است. از شما وام خواسته، در حالى كه خزائن آسمان ها و زمین از آنِ اوست و او تنها بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است. جز این نیست كه خداوند اراده كرده است شما را بیازماید تا آن كس كه عملش نیكوتر است، بروز نماید. پس با اعمال نیكوى خود بر دیگران پیش دستى كنید. باشد كه در بارگاه خداوندى با همسایگان ویژه خداوند دم ساز باشید.»

همچنین حضرت فرمودند:

«كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ نَظَرَ أَیهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ فَعَلَیكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِیر.» (1)

«هرگاه دو کار برای او (آن دوست مؤمن) پیش می آمد می نگریست که کدام یک به هوای نفس نزدیک تر است. پس با آن مخالفت می کرد. لازم است که این سرشت ها را در خود پدید آورید و در آنها با یک دیگر رقابت کنید. اما اگر نتوانستید این خوبی ها را در روح خود پدید آورید، بدانید که بی گمان دست یافتن به اندک بهتر از رهاکردن تمام کار است.»

رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«تَكَلَّفُوا فِعْلَ الْخَیرِ وَ جَاهِدُوا نُفُوسَكُمْ عَلَیهِ فَإِنَّ الشَّرَّ مَطْبُوعٌ عَلَیهِ

ص: 109


1- بحارالانوار 64/314

الْإِنْسَان.» (1)

«برای انجام کار خوب خود را به رنج افکنید و در این راه با نفس تان بجنگید؛ زیرا انسان بر بدی سرشته شده است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«الْقَوُا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجَاوَرَتِهَا وَ الْتَمِسُوا الزِّیادَةَ مِنْهَا بِالشُّكْرِ عَلَیهَا.» (2)

برای نعمت ها، همسایۀ خوبی باشید و با شکرگزاری، خواستار افزایش آن باشید.

حضرت امام هادی (علیه السلام) فرمودند:

«وَ اعْلَمُوا أَنَ النَّفْسَ أَقْبَلُ شَی ءٍ لِمَا أُعْطِیتْ وَ أَمْنَعُ شَی ءٍ لِمَا مُنِعَتْ.» (3)

«نفس را هرگونه تربیت کنید پرورش می یابد؛ زیرا بسیار پذیراست.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَیه.» (4)

«برترینِ عمل ها کاری است که خودت را وادار کنی بر انجامش.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«احمِلْ نفسَكَ لنفسِكَ، فإن لَم تَفعَلْ لَم یحمِلْكَ غَیرُكَ.» (5)

«خود را برای تعالی خودت به کار وادار که اگر چنین نکنی دیگران تو را

ص: 110


1- مجموعة ورام 2/120
2- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر 143 - بحارالأنوار 75/370
3- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر 143 - بحارالأنوار 75/370
4- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 511
5- الکافی , ج 2 , ص 454

برای خدمت خود به کار می گیرند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ بَذَلَ جُهْدَ طَاقَتِهِ بَلَغَ كُنْهَ إِرَادَتِه.» (1)

«هرکس تمام توان خود را به کار بگیرد، به تمام خواسته خود می رسد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«مَا أَمَرَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِشَی ءٍ إِلَّا وَ أَعَانَ عَلَیه.» (2)

«خداوند سبحان انسان را به هر کاری که مأمور کند، خودش به او کمک می کند.»

بنابراین محب ضعیف با توانمندی هایی که حق تعالی در وجودش ذخیره نموده و با تفکر و سپس استغاثه و در نهایت حرکت می تواند روح در حال مرگ خود را از بستر بیماریِ شهوات دنیا بلند کند و آرام آرام با همان ضعف حرکتی را به سوی حداقل نجات خودش شروع نماید. در تاریخ نمونه های بسیار فراوانی از انسان هایی وجود دارد که در ابتدا در گمراهی غرق بوده اند؛ اما در نهایت به سعادت مندی رسیده اند. لذا جا دارد که شیعیان با برخوردی نیکو، افرادی که از مسیر دین دور افتاده اند را نجات بدهند؛ زیرا امر امام صادق (علیه السلام) به این است که:

«لَا تَقُلْ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَیراً وَ اسْتَكِینُوا إِلَى اللَّهِ فِی تَوْفِیقِهِم.» (3)

ص: 111


1- تصنیف غرر الحكم و درر الكلم 444
2- غرر الحكم و درر الكلم 689
3- بحارالأنوار 75/280

«درباره گناه کاران شیعه نیکو سخن بگویید و با خضوع از خداوند بخواهید که به آن ها توفیق دهد و برای آن ها درخواست توبه کنید.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«وَ إِنَّمَا ینْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیهِمْ فِی السَّلَامَةِ أَنْ یرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیة.» (1)

«شایسته است که اهل عصمت و پاکی و کسانی که نعمت رستن از گناهان به آنان داده شده است، برای گناه کاران و نافرمانان دل سوزی کنند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لَا تُؤْیسْ مُذْنِباً فَكَمْ مِنْ عَاكِفٍ عَلَى ذَنْبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَیر.» (2)

«گناه کار را ناامید مساز. چه بسا گناه کاری که اشتغال به گناه دارد؛ اما عاقبت به خیر می گردد.»

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«وَ صَغِّرِ الْجَاهِلَ لِجَهْلِهِ وَ لَا تَطْرُدْهُ وَ لَكِنْ قَرِّبْهُ وَ عَلِّمْه.» (3)

«نادان را به سبب نادانی اش کوچک شمار؛ اما او را از خود مران؛ بلکه به خود نزدیک گردان و او را علم بیاموز.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یقُولَنَّ

ص: 112


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 197
2- بحارالأنوار 74/239
3- بحارالأنوار 75/309 - تحف العقول 394

صَاحِبُ الِاثْنَینِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَی ءٍ حَتَّى ینْتَهِی إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَیسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَك.» (1)

«ایمان همانند نردبانی که پله های متعدد دارد ده درجه دارد. بنابراین کسی که صاحب دو درجه از ایمان است به کسی که صاحب یک درجه از ایمان است نباید بگوید تو هیچ ایمان نداری تا برسد به دهمی. بنابراین آن را که از تو پایین تر است ساقط نکن؛ زیرا این کار باعث می شود کسی که بالاتر از توست تو را ساقط کند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَضَعَ الْإِسْلَامَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ وَ الْیقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِكَ بَینَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِیهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ كَامِلُ الْإِیمَانِ مُحْتَمِلٌ ثُمَّ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَینِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَة.» (2)

«خداوند متعال اسلام را هفت قسمت کرده است: صبر؛ صدق؛ یقین؛ رضا؛ وقار؛ علم؛ حلم،. سپس آن را میان مردم تقسیم نموده است. هرکس همۀ هفت قسمت را دارا باشد ایمانش کامل است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«الْمُؤْمِنُونَ عَلَى سَبْعِ دَرَجَاتِ صَاحِبِ دَرَجَةٍ مِنْهُمْ فِی مَزِیدٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یخْرِجُهُ ذَلِكَ الْمَزِیدُ مِنْ دَرَجَتِهِ إِلَى دَرَجَةِ غَیرِهِ وَ مِنْهُمْ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مِنْهُمُ النُّجَبَاءُ وَ مِنْهُمُ الْمُمْتَحَنَةُ وَ مِنْهُمُ النُّجَدَاءُ وَ مِنْهُمْ أَهْلُ الصَّبْرِ وَ مِنْهُمْ أَهْلُ

ص: 113


1- الكافی 2/45
2- بحارالأنوار 66/169

التَّقْوَى وَ مِنْهُمْ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ.» (1)

«مؤمنان در ایمان در هفت درجه می باشند. هیچ کدام از درجه خود فراتر نمی روند. فرد از درجه معینی مشمول الطاف خدا می شود و ترفیع رتبه پیدا می کند؛ لکن از درجه خود به درجه دیگران نمی رود. دسته ای گواهان خدا بر خلقش هستند و دسته ای نُجَبایند. گروهی ممتحنه اند و دسته ای اهل دلاوری. گروهی اهل شکیبایی اند و دسته ای اهل پرهیزکاری. عده ای هم اهل آمرزش و مغفرت هستند.»

مردی به نام سراج که خادم امام صادق (علیه السلام) بود می گوید:

«بَعَثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَاجَةٍ وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ أَنَا وَ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِیهِ قَالَ فَانْطَلَقْنَا فِیهَا ثُمَّ رَجَعْنَا مُغْتَمِّینَ قَالَ وَ كَانَ فِرَاشِی فِی الْحَائِرِ الَّذِی كُنَّا فِیهِ نُزُولًا فَجِئْتُ وَ أَنَا بِحَالٍ فَرَمَیتُ بِنَفْسِی فَبَینَا أَنَا كَذَلِكَ إِذَا أَنَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَدْ أَقْبَلَ قَالَ فَقَالَ قَدْ أَتَینَاكَ أَوْ قَالَ جِئْنَاكَ فَاسْتَوَیتُ جَالِساً وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِ فِرَاشِی فَسَأَلَنِی عَمَّا بَعَثَنِی لَهُ فَأَخْبَرْتُهُ فَحَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ جَرَى ذِكْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ أَنَّهُمْ لَا یقُولُونَ مَا نَقُولُ فَقَالَ یتَوَلَّوْنَا وَ لَا یقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیسَ عِنْدَكُمْ فَینْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْكُمْ قَالَ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا قَالَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا نَفْعَلُ قَالَ فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبْرَءُوا مِنْهُمْ إِنَّ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ

ص: 114


1- الخصال 2/352

مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُم.» (1)

«امام صادق (علیه السلام) من و گروهی از دوستان خود را در پی کاری فرستادند و خود حضرت در حیره تشریف داشتند. ما به سراغ آن کار رفتیم و سپس برگشتیم. هوا گرم بود و رخت خواب من در همان باغی بود که ما در آن جا منزل کرده بودیم. با حال ضعف و خستگی آمدم و خود را در آن افکندم و خوابیدم که ناگاه امام صادق (علیه السلام) آمدند. من بلند شدم و نشستم و حضرت کنار رخت خواب من نشستند. ایشان از مأموریتم سؤال نمودند. من هم جریان را به حضرت رساندم. سپس حضرت حمد خدای را به جا آوردند و بعد از مدتی سخن از آن گروه به میان آمد. به حضرت گفتم که قربان شما شوم، ما از آن ها بیزاریم. آنان به آنچه ما به آن معتقدیم اعتقاد ندارند. حضرت فرمودند که ما را دوست دارند و مانند شما نیستند. با این حال شما از آن ها بیزاری می جویید؟ گفتم که آری. حضرت فرمودند که اگر چنین است پس نزد ما هم چیزی است که شما از آن بهره ای ندارید. آیا سزاست که ما هم از شما بیزاری بجوییم؟ گفتم که نه قربان شما شوم. حضرت فرمودند که نزد خدا هم چیزی است که نزد ما نیست. آیا نظر تو این است که او باید ما را از درگاهش براند؟ گفتم که نه به خدا قسم فدای شما شوم. پس ما چه کنیم؟ حضرت فرمودند که آن ها را دوست بدارید و از آن ها بیزاری مجویید.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره جایگاه محبین اهل بیت (علیهم السلام) می فرمایند:

«عده ای از شیعیان ما کسانی هستند که در اعمال آنان نیکی و بدی مخلوط

ص: 115


1- بحارالأنوار 66/161

است. آنان عمل شایسته را با معصیت آمیخته اند. گرچه عقیده آنان در حد نظری بدون عیب و کامل است؛ اما در عمل اشخاصی کامل نبوده و ضعف ایمان عملی در برخی از امور آنان مشهود است. اینان به قول قرآن کریم کسانی هستند که: ﴿وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم؛ کسانی که به گناهان خود اعتراف كرده و كار شایسته را با كار بد دیگری در هم آمیخته اند. امید است خدا توبه آنان را بپذیرد. خدا آمرزنده مهربان است.» (1)

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که:

«الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً فَأُولَئِكَ قَوْمٌ مُؤْمِنُونَ یحْدِثُونَ فِی إِیمَانِهِمْ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی یعِیبُهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ یكْرَهُونَهَا فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ.» (2)

«عده ای از شیعیان که عمل شایسته را با عمل بد مخلوط کردند، گروهی مؤمن هستند که در ایمان خویش گناهانی را وارد نموده اند که مؤمنان حقیقی آن را عیب دانسته و خوش نمی دارند. امید است که پس از توبه، خداوند آنان را بیامرزد.»

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند:

«مؤمن دو گونه است: مؤمنی که به شروط خدا وفا کرده است. او همراه پیغمبران، صدیقان، شهیدان و شایسته کاران است. این ها چه رفقای خوبی

ص: 116


1- سورۀ مبارکۀ توبة آیۀ شریفۀ 102
2- الكافی 2/408

هستند؛ دسته دوم مؤمنی که گاهی اعمالش او را لغزانیده. او مانند ساقۀ نازک گیاه است که باد او را به هر جانب کج کند کج شود. او از کسانی است که هراس های دنیا و آخرت به او می رسد و در نهایت شفاعت می شود و عاقبتش ختم به خیر می گردد.»

طبق رهنمودهای اهل بیت (علیهم السلام) هر انسانی باید با غلبه بر صفات زشت خود و با نیرویی که حق تعالی در انسان ها گذاشته به تعالی و کمال دست یابد. امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحاب خاص خود فرمودند:

«لَا تَحْمِلُوا عَلَى شِیعَتِنَا وَ ارْفُقُوا بِهِمْ فَإِنَّ النَّاسَ لَا یحْتَمِلُونَ مَا تَحْمِلُون.» (1)

«به شیعیان ما اعمال سخت را تحمیل نکنید و با آن ها مدارا نمایید؛ زیرا مردم تحمل آنچه شما تحمل می کنید را ندارند.»

عقل

اولین عاملی که مؤمن ضعیف را به شیعه ای قوی و موحدی واقعی تبدیل می سازد باروری عقل است. امام معصوم (علیه السلام) فرموده اند:

«أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِینَا فَإِنَ أَحَدَهُمْ لَا یخْلُو مِنْ أَنْ یكُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى یسْتَكْمِلَ وَ ینْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ یكُونُ فِی الدَّرَجَةِ الْعُلْیا.» (2)

«بعضی از محبین ما درجات را دارند تا تدریجاً همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک گردند. آن گاه با پیغمبران و اوصیای شان در مقام اعلی همراه می گردند. این سعادت فقط با شناختن عقل و لشکریانش و جهل و

ص: 117


1- الكافی 8/334
2- الكافی 1/23 - بحارالأنوار 1/111

لشکرش به دست می آید.»

چنین مؤمنی، طبق روایت فوق، به تدریج، به شکوفایی عقل مفتخر می گردد تا بتواند با ورود به دریای عقل و فرمایش های معصومین (علیهم السلام) آرام آرام به شناگری ماهر مبدل گردد. امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«لَا یعْبَأُ بِأَهْلِ الدِّینِ مِمَّنْ لَا عَقْلَ لَه.» (1)

«به دین داری که عقل ندارد اعتنایی نمی شود.»

«مَا آمَنَ الْمُؤْمِنُ حَتَّى عَقَل.» (2)

«مؤمن تا عاقل نگردد ایمان نیاورده است.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«دین المرء عقله و من لا عقل له لا دین له.» (3)

«دین مرد عقل اوست. هرکه عقل ندارد دین ندارد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ بَینَ الْإِیمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلَّا قِلَّةُ الْعَقْل.» (4)

«میان ایمان و کفر فاصله ای جز کمی عقلی نیست.»

«عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ یكُونُ الدِّین.» (5)

«دین داری به اندازه عقل است.»

ص: 118


1- الكافی 1/27
2- غرر الحكم و درر الكلم 688
3- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 484
4- الكافی 1/28
5- غرر الحكم و درر الكلم 452

این گوهر چنان اهمیت دارد که هدف بعثت انبیا قرار گرفته است:

«وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یسْتَكْمِلَ الْعَقْل.» (1)

«خدای متعال تمام پیغمبران و رسولان را برای تکمیل عقل مبعوث کرده است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول.» (2)

«پیامبران آمده اند تا گنجینه های عقل ها را بیرون بیاورند.»

کتاب حاضر نیز که شامل راهنمایی های ائمه معصومین (علیهم السلام) است، در واقع، برای بیرون آوردن گنجینه های عقل از زیر خاک جهل است. وجود عقل چنان بااهمیت است که حیات انسان در انحصار عقل او می باشد؛ زیرا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَیاةِ وَ لَا یقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَاتِ.» (3)

«فقدان عقل فقدان زندگی است؛ زیرا بی عقلان فقط با مردگان قیاس می شوند.»

حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند:

«مَنْ لَمْ یكُنْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ، تَمَكَّنَ مِنْهُ عَدُوُّه.» (4)

«هرکس از عقل و تدبیرش استفاده نکند، دشمنش، یعنی شیاطین انسی و جنی و نیز هواهای نفسانی، به راحتی او را می فریبد و منحرفش می سازد.»

ص: 119


1- الكافی 1/13
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 43
3- الكافی 1/27
4- نزهة الناظر و تنبیه الخاطر 124

پایۀ شخصیت و ایمان انسان عقل است. هوش و حافظه و علم هم از عقل سرچشمه می گیرند. عقل باعث تکامل انسان می شود و راهنمای انسان است. چون عقل انسان به نور خدایی مؤید گردد، عالم و حافظ و فهمیده می شود و از این رو می فهمد چگونه و چرا و کجاست. او از این راه خیرخواه و بدخواه را می شناسد و به یگانگی خدای متعال اعتراف می کند و به فرمانش مخلص می شود. چون چنین کند از دست رفته را جبران کند و بر آینده مسلط گردد و بداند در چه وضعی است و برای چه در اینجاست و از کجا آمده و به کجا می رود. اینها همه از آثار تأیید عقل است.

امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«الْعَقْلُ دَلِیلُ الْمُؤْمِن.» (1)

«عقل راهنمای مؤمن است.»

قطعاً برای دست یابی به چنین گوهری باید از خداوند طلب و درخواست نمود. امام کاظم (علیه السلام) به یکی از شیعیان خاص خود فرمودند:

«یا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یكَمِّلَ عَقْلَه.» (2)

«ای هشام، کسی که ثروت بدون مال و دل آسودگی از حسد و سلامتی دین را خواهان است باید با تضرع و زاری از خداوند متعال بخواهد که عقلش را کامل کند.»

ص: 120


1- الكافی 1/25
2- الكافی 1/18

علم

حال که متوجه نقش اساسی عقل شدیم باید بدانیم که باروری آن به شرایطی نیازمند است. با رعایت فرمایش های ائمه معصوم (علیهم السلام) عقل محبین و ضعفای شیعه به قوت بی نظیری خواهد رسید. اولین گام برای این مهم فراگیری علوم اهل بیت (علیهم السلام) است. حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) به جناب هشام فرمودند:

«یا هِشَامُ إِنَ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ (الله تعالی): ﴿وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُون﴾ (1)(2)

«ای هشام، هر آیینه عقل همراه با علم است؛ چون خداوند متعال می فرماید که این مَثَل ها را براى مردم مى زنیم ولى جز دانش وران آن ها را درنمی یابند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز می فرمایند:

«الْعِلْمُ یدُلُّ عَلَى الْعَقْلِ فَمَنْ عَلِمَ عَقَل.» (3)

«داشتن علم دلیل بر عقل اشخاص می باشد. پس هرکس اهل علم شد یعنی به عقل رسیده است.»

یا می فرمایند:

«إِنَّكَ مَوْزُونٌ بِعَقْلِكَ فَزَكِّهِ بِالْعِلْمِ.» (4)

«به راستی تو به عقلت سنجیده می شوی. پس آن را با علم افزون کن.»

ص: 121


1- سورۀ مبارکۀ عنکبوت آیۀ شریفۀ 43
2- الكافی 1/14
3- غرر الحكم و درر الكلم 92
4- غرر الحكم و درر الكلم 267

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِكْمَةِ وَ بِالْحِكْمَةِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ وَ بِحُسْنِ السِّیاسَةِ یكُونُ الْأَدَبُ الصَّالِحُ قَالَ وَ كَانَ یقُولُ التَّفَكُّرُ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ كَمَا یمْشِی الْمَاشِی فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ.» (1)

«عمق حکمت به وسیله عقل و عمق عقل به وسیله حکمت بیرون می آید...»

بنابراین بر هر ضعیفی واجب است که برای رسیدن به تقوا از علم که همانا روایات معصومین (علیهم السلام) است استفاده نماید. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ الَّذِی لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ.» (2)

«طلب علم و ادب بر عاقل واجب است؛ چراکه بدون آن استواری و دوامی نمی ماند.»

امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْم.» (3)

«عقل همراه علم است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَنَّهُ لَا یوصَلُ إِلَیهِ إِلَّا بِالْعِلْمِ وَ طَلَبِه.» (4)

«فقط با علم و طلب آن می توان به عقل دست یافت.»

ص: 122


1- الكافی 1/28
2- الكافی 1/29
3- الكافی 1/14
4- الكافی 1/29

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«بِالْعِلْمِ یسْتَقِیمُ الْمُعْوَج.» (1)

«کجی ها با علم راست می شوند.»

حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند:

«یا هِشَامُ ثُمَّ ذَكَرَ أُولِی الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّكْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْیة.» (2)

«ای هشام، خداوند از صاحبان عقل به نیکوترین وجه یاد نموده و ایشان را به بهترین زینت آراسته است.»

اهمیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علم و عالم خود وجه تأییدی بر لزوم علم آموزی و اهتمام به این مهم است: مردی خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرضه داشت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، هرگاه جنازه ای حاضر شد و در همان وقت مجلس علم عالمی نیز برگزار شد، کدام یک نزد شما محبوب تر خواهد بود»؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر برای تشییع و دفن جنازه کسی باشد، حضور در مجلس علم از تشییع هزار جنازه و از عیادت هزار مریض و از صدقه به هزار مسکین و از هزار حج مستحب و از جنگ در راه خدا با مال و جان برتر است.»

در روایت آمده است:

«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَ اللَّهَ یطَاعُ بِالْعِلْمِ وَ یعْبَدُ بِالْعِلْم.» (3)

«آیا نمی دانی که خدا به واسطه علم اطاعت می شود و با علم پرستش می شود؟»

ص: 123


1- غرر الحكم و درر الكلم 299
2- الكافی 1/15
3- بحارالأنوار 1/204

معصوم (علیه السلام) در روایتی می فرماید:

«خَیرُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْل.» (1)

«خوبی دنیا و آخرت با علم است و بدی دنیا و آخرت با نادانی.»

به همین دلیل است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَشَدُّ النَّاسِ حَسْرَةً یوْمَ الْقِیامَةِ رَجُلٌ أَمْكَنَهُ طَلَبُ الْعِلْمِ فِی الدُّنْیا فَلَمْ یطْلُبْهُ.» (2)

«پر حسرت ترینِ مردم در روز قیامت کسی است که در دنیا امکان فراگیری دانشی را داشته باشد؛ اما آن را نیاموخته باشد.»

با توجه روایات مذکور می فهمیم که چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَال.» (3)

«ای مردم، بدانید که طلب علم بر شما از طلب مال لازم تر است؛ زیرا مال بر شما قسمت و تضمین شده؛ ولی علم نزد اهلش نگه داشته شده است.»

همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند که یکی از پندهایی که لقمان به فرزندش می داد این بود:

«إجْعَلْ فِی أَیامِكَ وَ لَیالِیكَ وَ سَاعَاتِكَ لِنَفْسِكَ- نَصِیباً فِی طَلَبِ الْعِلْمِ- فَإِنَّكَ لَنْ تَجِدَ لَهُ تَضْییعاً أَشَدَّ مِنْ تَرْكِه.» (4)

«فرزندم، در روزها و شب ها و ساعات زندگی ات بهره ای را در طلب علم

ص: 124


1- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 136
2- نهج الفصاحه ص 213
3- الكافی 1/30
4- بحارالانوار 1/169

قرار بده که هرگز تباهی همانند ترک علوم نخواهی یافت.»

بنابراین معیار و پایه عبودیت روی آوردن به کلام معصومین (علیهم السلام) است. کلام آن بزرگواران ابزاری است که عقل را شکوفا و عمل را قوت می بخشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب به کمیل فرمودند:

«یا كُمَیلُ الْعِلْمُ خَیرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْعِلْمُ یزْكُو عَلَى الْإِنْفَاق.» (1)

«کمیل، علم بهتر از ثروت است؛ چراکه: علم از تو پاسداری می کند ولی تو باید از ثروتت پاسداری کنی؛ ثروت با هزینه کردن از بین می رود ولی علم و دانش با بخشش رو به افزایش می گذارد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جای دیگری می فرمایند:

«ألا لا يستحينّ من لا يعلم أن يتعلّم فإنّ قيمة كلّ امرى ء ما يعلم.» (2)

«آن که به احکام و معارف نادان است نباید از آموختن شرم کند؛ زیرا بهای مردی به آن است که علم بیاموزد.»

همچنین حضرت امیرالمؤمین (علیه السلام) فرمودند:

«اصل دین تکیه به نماز و دوری از گناهان کبیره است. اگر پیش تر رفتی و به دین فهمی و عبادت پرداختی، به کمال بهره مندی رسیده ای.» (3)

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«بِالتَّعَلُّمِ ینَالُ الْعِلْم.» (4)

ص: 125


1- بحارالأنوار 1/188
2- غرر الحكم و درر الكلم 179
3- ترجمه میزان الحکمه ج 4 ص 176 – بحارالانوار 78/7/59
4- غرر الحكم و درر الكلم 298

«علم به سبب آموختن پیدا می شود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اهمیت یادگیری علوم اهل بیت (علیهم السلام) در سنین کودکی می فرمایند:

«مَنْ سَأَلَ فِی صِغَرِهِ أَجَابَ فِی كِبَرِه.» (1)

«هرکس در کودکی بپرسد، در بزرگی پاسخ گوید.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا ینْفَعُ الْمَطْبُوعُ إِذَا لَمْ یكُ مَسْمُوع.» (2)

«علم دو قسم است: یکی آن که در طبیعت و نهاد انسان است؛ دیگری علمی که شنیدنی است. علمی که در نهاد است نفعی ندارد مگر با شنیدن و یادگرفتن.»

منظور از علم در کلام امامان معصوم (علیهم السلام) همان روایاتی است که از این بزرگواران به ما رسیده است. آگاهی از این بیان های الهی و شگفت آور باعث نورانی شدن قلب و عقل مان می شود. توجه به روایات شیاطین را از ما دور می کند و سبب رسیدن به جایگاه رفیع قرب الهی است. پس برای تکامل و رهایی از بند نفس و جهل باید علوم خاندان وحی را آموخت. بنابراین بر هر مؤمنی لازم است که شربت گوارای علوم اهل بیت (علیهم السلام) را بنوشد:

«وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ» (3)

شما مأموريد كه آن را از اهلش طلب كنيد، پس آن را بخواهيد.

ص: 126


1- غرر الحكم و درر الكلم 606
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 534 - غرر الحكم و درر الكلم 119
3- الكافی 1/30

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَحْسِنُوا النَّظَرَ فِیمَا لَا یسَعُكُمْ جَهْلُه فَإِنَّ لِدِینِ اللَّهِ أَرْكَاناً لَا ینْفَعُ مَنْ جَهِلَهَا شِدَّةُ اجْتِهَادِهِ فِی طَلَبِ ظَاهِرِ عِبَادَتِه.» (1)

«آنچه ندانستن آن بر شما روا نیست به خوبی بیاموزید؛ زیرا دین خدا را ارکانی است که چون کسی آنها را نداند سخت کوشی برای درست کردن ظاهر صورت عبادات برای او سودی نخواهد داشت.»

معرفة الله؛ برترینِ علوم

از پیامبر گرامی اسلام (علیه السلام) نقل شده است که می فرمایند:

«مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.» (2)

«کسی که در دین عالم نشود خداوند متعال هیچ عملی را از او قبول نمی کند.»

برای این که بفهمیم چه علمی است که جهل به آن تمام اعمال را بی فایده می کند، باید به روایت زیر مراجعه کنیم:

«لَا یقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَة.» (3)

«خداوند فقط اعمالی را که با شناخت همراه باشند می پذیرد.»

درواقع کسی که معرفت ندارد، از عقل هم بهره ای نبرده است:

«قُسِمَ الْعَقْلُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَجْزَاءٍ فَمَنْ كَانَتْ فِیهِ كَمَلَ عَقْلُهُ وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِیهِ فَلَا عَقَلَ لَهُ حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُسْنُ الطَّاعَةِ لَهُ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلَى أَمْرِه.» (4)

ص: 127


1- بحارالانوار 1/309
2- تحف العقول ص 409
3- الكافی 1/44
4- بحارالأنوار 1/106

«خداوند متعال عقل را بر سه جزء تقسیم فرمود. هرکس دارای تمام آن اجزاء باشد عقلش کامل است و هر کس واجد آن نباشد بی عقل است: خدا را خوب شناختن؛ خدا را نیکو بندگی نمودن؛ صبر بر فرمان خدا.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ لِمُحِبِّینَا فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیةِ علَامَاتٍ یعْرَفُونَ بِهَا...أَوَّلُهَا أَنَّهُمْ عَرَفُوا التَّوْحِیدَ حَقَ مَعْرِفَتِهِ وَ أَحْكَمُوا عِلْمَ تَوْحِیدِه.» (1)

«دوست داران باطنی و ظاهری ما نشانه هایی دارند که با آن ها شناخته می شوند: خدای یگانه را چنان که باید شناخته اند و علم توحید او را خوب آموخته اند.»

بر طبق فرموده امام صادق (علیه السلام) اولین خصلت شیعه شناخت صحیح توحید است:

«الْعِلْمُ بِاللَّهِ أَفْضَلُ الْعِلْمَین.» (2)

«معرفت و شناخت خدای تعالی افضل عِلم هاست.»

اما درباره شناخت دقیق خدا که پایه اصلی عقل را تشکیل می دهد، عرضه می داریم: شخصی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید که اول علم چیست؟ حضرت فرمودند:

«مَعْرِفَةُ اللَّه.» (3)

ص: 128


1- تحف العقول 326 - بحارالأنوار 65/276
2- غرر الحكم و درر الكلم 89
3- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 10

«شناخت خدا.»

شناخت واقعی خدا یعنی این که او را بدون شبیه و بدون همتا بشناسی و اقرار کنی که او یکتا و یکی است. آشکار و پنهان است. هم اول و هم آخر است. هم شأنی برایش وجود ندارد و برای او مانندی نیست. این معرفت واقعی است. امام صادق (علیه السلام) درباره اهمیت چنین معرفتی فرمودند:

«لَوْ یعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْینَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ نَعِیمِهَا وَ كَانَتْ دُنْیاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ یزَلْ فِی رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِیاءِ اللَّه.» (1)

«اگر مردم می دانستند چه فضیلتى در معرفت خداست، هیچ گاه به آنچه خداوند به دشمنان خود داده است چشم نمی دوختند و دنیاى آن ها در نظر ایشان پست تر بود از آنچه در زیر پاى خود لگد می كنند و همچون بهشتیان از دارابودن این معرفت شادمان می شدند.»

امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرموده اند:

«وَ دَلِیلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلِیلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْت.» (2)

«رهبر و راهنمای عقل اندیشیدن است و رهبر تفکر خاموشی.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«التَّفَكُّرُ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ كَمَا یمْشِی الْمَاشِی فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّور.» (3)

ص: 129


1- الكافی 8/247 - الروضة من الكافی (ترجمه رسولى محلاتى) 2/58
2- الكافی 1/16
3- الكافی 1/28

«تفكر و تعقل همانند نوری در تاریکی مایۀ زنده دلی شخص با بصیرت هستند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ.» (1)

«بهترین عبادت همواره اندیشیدن درباره آیات خدا و قدرت اوست.»

هر انسانی برای رسیدن به یقین به چنین آفریدگاری باید بر صنع حق تعالی توجه داشته باشد تا محبت و خشیت پروردگار در دلش استوار گردد که چنین تدبّری در اجزای آفرینش از هفتاد سال عبادت برتر است:

«تَفَکرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةً.»

از مراحل مهم علم بازسازی و اتخاذ افکار توحیدی است. امام صادق (علیه السلام) به استناد آیات شریفه ﴿وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ * إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما ینْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُون﴾ (2) به هشام فرمودند:

«یا هِشَامُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ دَلِیلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّرا.» (3)

«ای هشام، خدای تعالی اینها را دلیل بر شناسایی خود قرار داده تا مردم

ص: 130


1- الكافی 2/55
2- سوره مبارکه بقره آیات شریفه 163و164
3- الكافی 1/13

یقین کنند که این جهان مدبری دارد.»

سپس امام (علیه السلام) با یادآوری آیات شریفه قرآن درباره آفرینش، می فرمایند:

«یا هِشَامُ إِنَ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْم.» (1)

«ای هشام، عقل همراه علم است.»

طبق روایت های پیش گفته مهم ترین مرحله علم و عقل، تفکر در آفرینش خداست؛ زیرا آگاهی از آن بخش مهمی از علم خواهد بود.

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ... ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَی مِنْكَ وَ لَا أَكْمَلْتُكَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِب.» (2)

«چون خدا عقل را آفرید، او را به سخن درآورد... خدا فرمود که به عزت و جلال خودم سوگند، خلقى نیافریدم كه از تو پیشم محبوب تر باشد. تو را به كسى دهم كه دوستش دارم.»

تفکر در آفرینش عظیم خداوند تعالی خشیت و شوق به پروردگار عالمیان را در پی خواهد داشت:

«أَعْقَلُ النَّاسِ مُحْسِنٌ خَائِف.» (3)

«عاقل ترین مردم شخص نیکوکاری است که از خدا می ترسد.»

«سَبَبُ الْخَشْیةِ الْعِلْم.» (4)

«علم باعث ترس از خدا می گردد.»

ص: 131


1- الكافی 1/14
2- الكافی 1/10
3- بحارالأنوار 1/131 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/236
4- غرر الحكم و درر الكلم 396

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَو خِفْتُمُ اللّه حَقَّ خیفَتِهِ لَعَلِمْتُمُ الْعِلْمَ الَّذى لا جَهلَ مَعَهُ وَ لَو عَرَفْتُمُ اللّه َ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ لَزالَتْ بِدُعائِكُمُ الْجِبالُ.» (1)

«اگر از خدای متعال چنان چه شایسته ترسیدن از اوست ترس داشتید، علمى كه به جهل آمیخته نیست نصیب تان می شد و اگر خدا را چنان كه شایسته شناختن اوست می شناختید، به دعاى شما كوه ها جابجا می شد.»

معلم علمی که جهل در آن راه ندارد خداوند است. امام رضا (علیه السلام) فرموده اند:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ مَطْوِیةً مُبْهَمَةً عَلَى الْإِیمَانِ فَإِذَا أَرَادَ اسْتِنَارَةَ مَا فِیهَا نَضَحَهَا بِالْحِكْمَةِ وَ زَرَعَهَا بِالْعِلْمِ وَ زَارِعُهَا وَ الْقَیمُ عَلَیهَا رَبُّ الْعَالَمِینَ.»

«خداوند دل های مؤمنین را بر ایمان، پیچیده و مبهم آفریده است. سپس هرگاه نورانی شدن آن را اراده کند، با حکمت آن را آب پاشی می کند و علم را در آن کشت می نماید. کشاورز و سرپرست دل ها پروردگار عالمیان است.» (2)

نیرویی که مکمل شکوفایی عقل است روحی از جانب پروردگار برای مؤمنینی است که به جای پیروی از نفس، عقل را متابعت می کنند. امام معصوم (علیه السلام) درباره موقعیت و آثار چنین اعطایی از طرف حق تعالی می فرمایند:

ص: 132


1- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 647
2- اصول کافی ج 2 ص 421

«به راستی که روح ایمان مایۀ زندگی و اصل حیات است. ایمان جز با آن و متابعت کلمۀ الله و گواهی به آن سودی ندارد. پس کلمه از روح است و روح از نور است و نور نور آسمان ها و زمین است. پس سببی در دست دارید که از ما به شما رسیده است و نعمتی است که خدای تعالی شما را به آن اختصاص داده است و آن را برای شما خاص گردانیده است. این مثل ها را برای مردم می زنیم؛ ولی جز دانایان آنها را درنمی یابند. به نصرتی زودهنگام از جانب خدا و پیروزی آسانی که خداوند به سبب آن چشمان تان را روشن نماید و اندوه تان را بزداید شادمان باشید. خود را از آنچه از مردم به شما می رسد نگه دارید. به راستی که برای شما نزد هر طاعت مددکاری از جانب خداست که بر زبان ها القاء نموده و دل ها را ثابت و برقرار می کند. آن مددکار خداست که در نهان ترین نعمت هایش به صورتی لطیف آشکار می شود و برای متقین شاخه هایی از درخت زندگی را ثمر می دهد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ لِمَعْرُوفٍ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْتَمِعُ بِهَا أَمْرُه.» (1)

«هرگاه خدای متعال نسبت به بنده ای اراده خیر نماید روح او را پاکیزه گردانده و هیچ کار خیری را نمی شنود، مگر این که آن را نیک شمرد و نیکو شناسد. همچنین هیچ کار منکری را نمی شنود، مگر آن که آن را زشت داند. سپس خداوند کلمه ای را در دل او بیاندازد که به آن وسیله

ص: 133


1- مجموعه ورام ج2 ص 202.

با تمام فرامین الهی آشنا شود.»

عمل

پس از کسب معرفت الله آنچه علم را شکل می دهد و مشمول پذیرش خدا می گرداند، مکملی است به نام عمل. عمل حرکتی به سوی اصلاح نفس است. از این مرحله در واقع قالب مؤمنین حقیقی به صورت عملی توسط مربی عالم، که امام وقت (علیه السلام) است ریخته می شود و شکل اصلی شیعه در همین مرحله نمایان می گردد. در حقیقت در این مرحله بین محبین و شیعیان تمییز داده می شود. اولین اقدام در این مرحله تلاش برای اصلاح نفس است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«كُلَّمَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَتْ عِنَایتُهُ بِنَفْسِهِ وَ بَذَلَ فِی رِیاضَتِهَا وَ صَلَاحِهَا جُهْدَه.» (1)

«هر اندازه علم مرد زیاد شود توجه اش به خودش بیشتر می گردد و در رله ریاضت نفس و اصلاح آن بیشتر تلاش می کند.»

در ادامه فرمودند:

«كُلَّمَا قَوِیتِ الْحِكْمَةُ ضَعُفَتِ الشَّهْوَة.» (2)

«هرچه حکمت فزونی یابد شهوت سست تر می گردد.»

علمی که در این روایت منظور ائمه اطهار (علیهم السلام) است علمی است که همت

ص: 134


1- غرر الحكم و درر الكلم 535 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/323
2- غرر الحكم و درر الكلم 535

مؤمن را برای حرکت جدی به سوی اصلاح نفس فراهم سازد که از مصادیق بارز این علم حدیث شریفی است که می تواند برنامه کلی مؤمن خدا ترس را برنامه ریزی نماید:

«إِنَّ صَاحِبَ اَلدِّینِ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ اَلسَّكِینَةُ وَ اِسْتَكَانَ فَتَوَاضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنَى وَ رَضِی بِمَا أُعْطِی وَ اِنْفَرَدَ فَكُفِی اَلْإِخْوَانَ وَ رَفَضَ اَلشَّهَوَاتِ فَصَارَ حُرّاً وَ خَلَعَ اَلدُّنْیا فَتَحَامَى اَلشُّرُورَ وَ اِطَّرَحَ اَلْحَسَدَ فَظَهَرَتِ اَلْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یخِفِ اَلنَّاسَ فَلَمْ یخَفْهُمْ وَ لَمْ یذْنِبْ إِلَیهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ كُلِّ شَیءٍ فَفَازَ وَ اِسْتَكْمَلَ اَلْفَضْلَ وَ أَبْصَرَ اَلْعَافِیةَ فَأَمِنَ اَلنَّدَامَةَ.» (1)

«انسان دین دار اندیشه مى كند و در نتیجه آرامش و وقار بر او غلبه مى نماید و خضوع و دل شكستگى مى كند و به تواضع و فروتنى مى گراید. سپس قناعت مى ورزد و بى نیاز مى گردد و به آنچه به وى داده شده خشنود مى شود. به عزلت و كناره گیرى رو می كند و در نتیجه از شرور هم نوعان یا از اندوه ها محفوظ مى ماند. شهوات و بى بندوبارى را ترك می گوید و آزاد مى گردد. پاى بند دنیا را از پاى خود وامی كند و در نتیجه از شرور آن احتراز می جوید یا به سرخوشى و لذت هاى واقعى دست می یابد. حسد را به دور می اندازد و در نتیجه دوستى او برای دیگران آشكار می گردد. هرگز دیگران را نمی ترساند و در نتیجه از احدى هم بیم ندارد. نزد مردم مرتكب گناهى نمى شود، پس از جانب آنان نیز سالم می ماند. همه چیز خود را مى بخشد، پس به همه چیز دست مى یابد و كمال فضل را می یابد و عافیت و سلامتى همه چیز را مى بیند. بنابراین كارش به ندامت نمی كشد و از پشیمانى در

ص: 135


1- الأمالی (للمفید) , ج 1 , ص 52

امان خواهد بود.»

حضرت فرمودند:

«أَحْمَدُ الْعِلْمِ عَاقِبَةً مَا زَادَ فِی عَمَلِكَ فِی الْعَاجِلِ وَ أَزْلَفَكَ فِی الْآجِل» (1)

بهترین علم علمی است که در دنیا به عمل تو بیافزاید و در آخرت تو را نزدیک گرداند.»

اگر علمی نتواند نفس انسان را اصلاح کند، به فرموده حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، ضلالت است:

«عِلْمٌ لَا یصْلِحُكَ ضَلَال.» (2)

«علمی که تو را اصلاح نکند گمراهی است.»

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«مَكْتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ یعْمَلْ بِهِ لَمْ یزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلَّا كُفْراً وَ لَمْ یزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً.» (3)

«در کتاب انجیل نوشته شده است: مادام که به آنچه می دانید عمل نکرده اید، از آنچه نمی دانید نپرسید؛ زیرا اگر به اندوخته های علمی عمل نگردد، حاصلی جز کفر و ناسپاسی برای صاحبش نداشته و موجب دوری او از خدا می گردد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 136


1- غرر الحكم و درر الكلم 215
2- غرر الحكم و درر الكلم 463
3- الكافی 1/44

«الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ یهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه.» (1)

«علم با عمل هم دوش است. هرکس بداند باید عمل کند و هرکس عمل کند باید بداند. علم عمل را صدا زند. اگر پاسخ گوید می ماند وگرنه کوچ می کند.»

حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند:

«وَ لَا یكُونُ أَحَدٌ كَذَلِكَ إِلَّا مَنْ كَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً وَ سِرُّهُ لِعَلَانِیتِهِ مُوَافِقا.» (2)

«ای هشام، كسى به عقل و معرفت می رسد كه گفتار و كردارش یكى شود و درونش با بیرونش موافق باشد.»

یکی از راه های اصلاح نفس و تلاش های مؤثر برای عمل به آنچه می دانیم، در کلام امام صادق (علیه السلام) آمده است:

«ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی امْلَأْ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّی وَ إِلَّا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْیا ثُمَّ لَا أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِهَا.» (3)

«ای فرزند آدم، خود را با فراغت بال و آرامش دل به عبادت مشغول کن و قلب خود را مالامال از خوف من بگردان و اگر چنین آسوده خاطر به عبادت نپردازی دلت را فقط مشغول به دنیا خواهم نمود و فقر و پریشانی تو را برطرف نخواهم ساخت و تو را به دنیا و حرص به آن واگذار خواهم کرد.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

ص: 137


1- الكافی 1/44
2- الكافی 1/18- أصول الكافی/ترجمه مصطفوى 1/21
3- بحارالأنوار 68/182

«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یسْر.» (1)

«بهترینِ مردم كسى است كه عاشق عبادت است و آن را در آغوش می كشد و از دل دوست دارد و با تن بدان درمی آمیزد و خود را براى انجام آن فارغ می سازد. چنین فردی بین رفاه و مشکلات فرقی نمی بیند.»

دوست داران خدا کسانی هستند که به وسیله طاعات و عباداتشان به بالاترین درجه از حب خداوند رسیده اند. همان گونه که خداوند فرمود:

﴿یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ﴾ (2)

«خداوند آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند.»

اخلاص

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ مَا اعْتَصَمَ بِی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِیتِهِ ثُمَّ تَكِیدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَینِهِن.» (3)

«خداوند متعال به حضرت داوود فرمود که هر بنده ای از بندگان من، با نیت خالص و قلبی صادق، به من متوسل گردد و هیچ نظری به مخلوق نداشته باشد، اگر آسمان و زمین و آنچه در آنهاست برای او مکر و حیله

ص: 138


1- الکافی ج2 ص 83
2- مائده 54.
3- بحارالأنوار 68/126

کنند، من برای او راه نجات قرار می دهم.»

قرآن نیز به تمام متوکلین و شیعیان حقیقی چنین امر می فرماید:

﴿قُلِ اللَّهُ ثُمَ ذَرْهُمْ﴾ (1)

«بگو خدا؛ پس همه را واگذار.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«لَا یكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى ینْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَیهِ فَحِینَئِذٍ یقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِی فَیقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ.» (2)

«بندگان خدا بنده واقعی نیستند و به حقیقت خدا را عبادت خالص نمی کنند، مگر این که در جهت رضای او از تمامی مخلوقین منقطع و جدا شوند و به او متصل شوند. در این هنگام است که معبود بی همتا می فرماید: این عبادت خالص تو برای من است. آن گاه عمل را به لطف و کرم خود قبول می فرماید.»

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یحْمَدَكَ عَلَیهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَل.» (3)

«عمل خالص عملی است که هدفت از آن فقط ستایش خدا باشد، نه خلق او.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«فضیلة العلم الإخلاص فیه.» (4)

«فضیلت علم به خلوص نیت در آن است.»

ص: 139


1- سورۀ مبارکۀ انعام آیۀ شریفۀ 91
2- بحارالأنوار 67/111
3- الكافی 2/16
4- غرر الحكم و درر الكلم 484

رسیدن به مقام اخلاص که ورود به وادی با صفای شیعیان حقیقی است، بستگی به یقین انسان دارد که تا چه حدی قدرت و مهربانی و... خدا را باور داشته باشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«سَبَبُ الْإِخْلَاصِ الْیقِین.» (1)

«وجود اخلاص به یقین بستگی دارد.»

یکی از اسباب مهم یقین، پس از تفکر در آفریده های بی شمار خدای تعالی، راز و نیاز و مناجات است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:

«عَلَیكَ بِإِخْلَاصِ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ بِالْإِجَابَةِ.» (2)

«بر تو باد به اخلاص در دعا و نیایش با پروردگار متعال. به راستی که اخلاص سزاوارتر و موجب اجابت الهی است.»

در حدیث آمده است:

«أَوَّلُ الْإِخْلَاصِ الْیأْسُ عَمَّا فِی أَیدِی النَّاس.» (3)

«اولین مرحلۀ اخلاص چشم پوشی از آنچه در دست مردم است می باشد.»

حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند:

«أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى غَیرِك.» (4)

«تو کسی هستی که از دل دوستانت توجه به دیگران را محو کردی تا غیر

ص: 140


1- غرر الحكم و درر الكلم 396
2- غرر الحكم و درر الكلم 443
3- غرر الحكم و درر الكلم 211
4- بحارالانوار 95/226

تو را دوست ندارند و جز به درگاهت پناه نبرند.»

همچنین فرمودند:

«یا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَینَ یدَیهِ مُتَمَلِّقِینَ.» (1)

«ای کسی که به دوستانت شیرینی اُنست را چشاندی تا تنها در حضور تو به تملق بایستند.»

امام سجاد (علیه السلام) در مناجات انجیلیه فرمودند:

«وَ عِزَّتِكَ لَقَدْ أَحْبَبْتُكَ مَحَبَّةً اسْتَقَرَّتْ فِی قَلْبِی حَلَاوَتُهَا وَ آنَسَتْ نَفْسِی بِبِشَارَتِهَا.» (2)

«به عزتت سوگند، تو را به گونه ای دوست دارم که در قلبم شیرینی آن پایدار شده و نفسم به بشارتش انس گرفته است.»

اگر کسی در مسیر رضایت خدا و عمل به فرامین او گام بردارد خداوند او را یاری خواهم نمود. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ تَمَنَّى شَیئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًا لَمْ یخْرُجْ مِنَ الدُّنْیا حَتَّى یعْطَاه.» (3)

«کسی که آرزوی چیزی را کند که رضایت خدا در آن قرار دارد، خداوند پیش از مرگ آن را به او اعطا خواهد کرد.»

مؤمن عاقل با اخلاص ورزیدن وارد معامله با خداوند می گردد. امام سجاد (علیه السلام) در فرازی از رساله حقوق می فرمایند:

«فَأَمَّا حَقُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ فَإِنَّكَ تَعْبُدُهُ لَا تُشْرِكُ بِهِ شَیئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ

ص: 141


1- بحارالانوار 95/226
2- - بحارالانوار 91/170
3- بحارالأنوار 90/365

جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ یكْفِیكَ أَمْرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ یحْفَظَ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا.» (1)

«حق خدای بزرگ بر تو آن است که فقط او را عبادت کنی و چیزی را شریک او نکنی. پس زمانی که عبادت خود را به دور از ریا و خالص و پاکیزه انجام دادی، خداوند هم از طریق لطف و احسان کفایت امور دنیا و آخرت تو را بر عهده خود قرار می دهد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره حقیقت اخلاص در اعمال عبادی در خطبه ای نسبت به جمعی و افرادی خاص فرمودند:

«می دانم که مهم ترین اموری که مردم در انجام وظائف دینی به آن دل خوش هستند، جز آرزوی باطل چیزی نیست. مثلاً می گویند که ما در صف نمازگزاران نماز می خوانیم و جزو جهاد کنندگانیم و همچنین هجرت می نماییم و دشمن را می کشیم. البته این کارها را همۀ مردم انجام می دهند. در صورتی که معنای حقیقی هجرت را مراعات نمی کنند. همانا مهاجران حقیقی کسانی هستند که از گناهان هجرت و دوری نموده و به جهاد اکبر که ستیز با دشمن درونی است روی می آورند. گاهی کسانی می جنگند و نبرد را دوست دارند؛ ولی انگیزه آن ها کسب نام و شهرت یا پاداش دنیوی است. حقیقت روزه نیز خودداری از حرام است. به همان گونه ای که روزه دار از خوردن و آشامیدن پرهیز می کند. همچنین زکاتی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب نموده، آن است که فرد پیش از رسیدن سال با طیب نفس و کمال رغبت بپردازد. بنابراین شما این موعظه را خوب بفهمید و به کار ببندید.»

ص: 142


1- تحف العقول 256 - بحارالأنوار 71/3

اگر مؤمنی تمام این نوع اعمال را فقط برای جلب خشنودی خدای تعالی انجام دهد، عنایت خداوند نیز شامل حال او خواهد شد. امام حسین (علیه السلام) میفرمایند:

«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِیهِ وَ كِفَایتِه.» (1)

«کسی که به حقیقت و راستی بر مبنای اخلاص، خدای عزیز را عبادت و بندگی کند، خداوند متعال فوق آرزوهای او عنایت فرماید و امور او را هم کفایت می کند.»

امام صادق (علیه السلام) ازپدر بزرگوارشان (علیه السلام) نقل می فرمایند که مردی از اهل کوفه به امام حسین (علیه السلام) نامه ای نوشت که ای مولای ما، خیر دنیا و آخرت در چیست؟ حضرت در جواب نوشتند:

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام.» (2)

«اما بعد؛ کسی که در مقام تحصیل رضای خداوند باشد، گرچه به قیمت دشمنی مردم با او تمام شود، خداوند او را از خطرات تهدید مردم حفظ می کند. اما کسی که در پی خشنودی مردم باشد خداوند متعال او را به همان مردم واگذار خواهد کرد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنِ اتَّقَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجا.» (3)

ص: 143


1- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری 327 - بحارالأنوار 68/184
2- الاختصاص ص225
3- غرر الحكم و درر الكلم 642

«هرکس از خداوند بزرگ بترسد خداوند برای وی از هر غمی شادی و از هر تنگ نایی گشایشی قرار می دهد.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یشْقَ أَبَدا.» (1)

«هرکس فرمان بر خدای سبحان باشد، هیچ گاه سختی نبیند.»

مخلصین تا جایی پیش خواهند رفت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ عَمِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ مَلَك.» (2)

«هرکس طاعت خدا را به جا بیاورد، شاه خواهد بود.»

حضرت در جای دیگری فرمودند:

«لَوْ أَنَ رَجُلًا تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ بِصِدْقِ النِّیةِ لَاحْتَاجَتْ إِلَیهِ الْأُمَرَاءُ فَمَنْ دُونَهُمْ فَكَیفَ یحْتَاجُ هُوَ وَ مَوْلَاهُ الْغِنِی الْحَمِید.» (3)

«اگر مردی با نیت درست به خدا توکل داشته باشد، امیران و فرماندهان و افراد پایین تر از آنها نیازمند و محتاج او شوند. دیگر چگونه او نیازمند شود، در حالی که مولا و آقای او بی نیاز و ستوده است.»

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَی ء.» (4)

«کسی که خدای منان را از روی اخلاص عبادت کند، خدای عزیز همه

ص: 144


1- غرر الحكم و درر الكلم 612
2- غرر الحكم و درر الكلم 612
3- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 18
4- بحارالأنوار 68/184

اشیاء را تحت فرمان و نفوذ او قرار می دهد.»

در حدیث آمده است:

«لَیسَ مِنْ عَبْدٍ یقْبِلُ بِقَلْبِهِ عَلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ.» (1)

«هیچ بنده ای نیست که با قلبش رو به سوی خداوند تعالی کند، مگر آن که خدا قلوب اهل ایمان را رو به او نماید.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین مرحله برای قدم گذاردن در وادی اخلاص را این طور بیان فرمودند:

«أَوَّلُ الْإِخْلَاصِ الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ.» (2)

«سرآغاز اخلاص قطع امید از آنچه در دست مردم است، می باشد.»

در واقع با وجود اخلاص، مقام توکل، که همان قطع امید از خلایق است، تکمیل می گردد. چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اثبات این گوهر نایاب می فرمایند:

«الْعِبَادَةُ الْخَالِصَةُ أَنْ لَا یرْجُوَا الرَّجُلُ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یخَافَ إِلَّا ذَنْبَه.» (3)

«عبادت خالص آن است که انسان به جز پروردگارش از دیگری چشم امید و تعریف و تمجید نداشته باشد و فقط از گناهش بترسد.»

حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا یقْبَلُ عَمَلًا فِیهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ رِیاء.» (4)

«خدای تعالی عملی را که ذره ای ریا در آن باشد نمی پذیرد.»

ص: 145


1- مجمع البحرین 2/148
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 124
3- غرر الحكم و درر الكلم 122
4- بحارالأنوار 69/304 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 1/111

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«خالی نمودن نیت از فساد و شائبه برای عمل کنندگان، از طول اجتهاد شدیدتر و سخت تر است.»

حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أَطَّلِعُ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمَ مِنْهُ حُبَّ الْإِخْلَاصِ لِطَاعَتِی لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیاسَتَهُ وَ مَنِ اشْتَغَلَ فِی صَلَاتِهِ بِغَیرِی فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَهْزِءِینَ بِنَفْسِهِ وَ مَكْتُوبٌ اسْمُهُ فِی دِیوَانِ الْخَاسِرِین.» (1)

«خداوند می فرماید که من بر قلب بنده ای رو نمی کنم، مگر در حالی که بدانم در قلبش حب اخلاص در طاعت برای من دارد و در طلب خشنودی من است. از این رو خودم عهده دار زندگی و امور او هستم. اما زمانی که از من روی برگرداند و متوجه غیر من شود، بداند که خود را در جمله استهزاء شوندگان قرار داده است و اسم او در دیوان زیان کاران ثبت شده است.»

محبت به خدا؛ سرچشمه اخلاص

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«حُبُّ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عَبْدٍ أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّهِ عِنْدَ ظُلْمَةٍ وَ الْمُحِبُّ أَخْلَصُ النَّاسِ سِرّاً لِلَّهِ وَ أَصْدَقُهُمْ قَوْلًا وَ أَوْفَاهُمْ عَهْداً وَ أَزْكَاهُمْ عَمَلًا وَ أَصْفَاهُمْ ذِكْراً وَ أَعْبَدُهُمْ نَفْساً تَتَبَاهَى الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ وَ

ص: 146


1- بحارالأنوار 82/136

تَفْتَخِرُ بِرُؤْیتِهِ وَ بِهِ یعْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى بِلَادَه.» (1)

«وقتى محبت الهى بر باطن بنده اى تابید، او را از هر شغل و قیدى می رهاند و از هر ذکری غیر از ذکر خدا رهایی می بخشد و محب و دوست واقعى خدا سِرّ و باطنش از همه خالص تر است و در گفتار از همه راست گوتر و در عهد و پیمان از همه باوفاتر و در كردار و عمل از همه پاك تر و در ذكر و دعا از همه بى ریا و صاف تر و در باطن و درون از همه بنده تر است. هنگام راز و نیاز و مناجاتش ملائكه آسمان به او مى بالند و به دیدن و ملاقات او افتخار می کنند و از بركت وجودش خداوند متعال شهرها را آباد می فرماید. برای دوستی با خدا از هر دوستی و محبتی دل کنده اند و برای طاعت پادشاه خویش از دنیا گریخته اند. از صمیم دل به خداوند عزوجل و دوستی و محبت او رو کرده اند و دانسته اند تنها باید به او چشم داشت که شأن و مرتبتی عظیم دارد.» (2)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا یمُرُّ عَلَى شَی ءٍ إِلَّا احْتَرَقَ وَ نُورُ اللَّهِ لَا یطْلُعُ عَلَى شَی ءٍ إِلَّا أَضَاء.» (3)

«دوستی خدا بر چیزی نمی گذرد، مگر آن را شعله ور سازد. نور خدا بر چیزی طلوع نمی کند، مگر آن را روشنایی بخشد.»

اخلاص؛ ثمرۀ ورع و تقوا

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

ص: 147


1- بحارالانوار 67/23
2- الكافی 2/133
3- بحارالانوار 67/23

«لِلْمُتَّقِی ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ إِخْلاَصُ اَلْعَمَلِ وَ قَصْرُ اَلْأَمَلِ وَ اِغْتِنَامُ اَلْمُهَلِ.» (1)

«برای انسان متقی سه نشانه است: اخلاص در کارها؛ نداشتن آرزو های طولانی؛ غنیمت شمردن فرصت ها.»

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«لَا دِینَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَه.» (2)

«کسی که ورع نداشته باشد، دین هم نخواهد داشت.»

در حدیث آمده است:

«مِلَاكَ الدِّینِ الْوَرَع.» (3)

«حقیقت دین ورع است.»

معیار ولایت حقیقی محمد و آل محمد (علیهم السلام) نیز همین لباس زیبای ورع است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَنِ اتَّقَى مِنْكُمْ وَ أَصْلَحَ فَهُوَ مِنَّا أَهْلَ الْبیت (علیهم السلام).» (4)

«هر یک از شما تقوی پیشه کند و صالح گردد از ما اهل بیت (علیهم السلام) است.»

در حدیثی آمده است:

«التَّقْوَى آكَدُ سَبَبٍ بَینَكَ وَ بَینَ اللَّهِ.» (5)

«استوارترین رشتۀ ارتباط بین تو و خدا تقوی است.»

ص: 148


1- غرر الحکم و درر الکلم , ج 1 , ص 548
2- بحارالأنوار 52/321
3- تحف العقول 513 - غرر الحكم و درر الكلم 702
4- دعائم الإسلام 1/62 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/391
5- غرر الحكم و درر الكلم 117

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«رَأْسُ الدِّینِ الْوَرَع» (1)

«ورع سر دین است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«الْوَرَعُ أَسَاسُ التَّقْوَى» (2)

«اساس تقوا ورع است.»

از امام صادق (علیه السلام) درباره ورع سؤال شد. حضرت فرمودند: «چیزی است که انسان را از محرمات خداوند بازداشته و او را از شبهات دور گرداند. چراکه اگر شخصی از موارد شبهه ناک اجتناب نکند، در حرام بیافتد و اگر منکری را دید و با قدرت و توانایی از آن نهی نکرد، در واقع دوست داشته که مرتکب معاصی خداوند متعال شود.» (3)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَة.» (4)

«با ورع ترینِ مردم کسی است که در شبهات توقف کند.»

در حدیث آمده است:

ص: 149


1- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 496
2- غرر الحكم و درر الكلم 59
3- ترجمه تفسیر قمی ج2- بحارالأنوار ج97 ص 73- کافی ج5 ص108-وسائل الشیعه ج16 ص 258- برهان ج3 ص3- معانی الاخبار ص252
4- بحارالانوار ج70 ص 349

«إِذَا لَمْ یتَّقِ الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِی الْحَرَام.» (1)

«کسی که خود را از شبهات دور نکند، آرام آرام وارد حرام می شود.»

امام علی (علیه السلام) فرمودند:

«فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْه.» (2)

«آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه است از دهان بیرون انداز.»

آن قدر شدت محاسبه در شیعیان متقی زیاد خواهد بود که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«یا أَبَا ذَرٍّ لَا یكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى یحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیكِ شَرِیكَه فَیعْلَمَ مِنْ أَینَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ أَینَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ أَینَ مَلْبَسُهُ أَ مِنْ حِلٍّ أَمْ مِنْ حَرَام.» (3)

«ای ابوذر، کسی از متقین شمرده نمی شود، مگر این که نفسش را محاسبه نماید. محاسبه ای که از محاسبه دو شریک از یک دیگر سخت تر باشد. به گونه ای که بداند طعامش از کجاست و نوشیدنی و پوشیدنی اش از کجا رسیده: آیا از حلال بوده یا از حرام.»

از امام صادق (علیه السلام) راجع به تقوا و جوان مردی سؤال شد. حضرت فرمودند:

«لَا یرَاكَ اللَّهُ حَیثُ نَهَاكَ وَ لَا یفْقِدُكَ مِنْ حَیثُ أَمَرَكَ.» (4)

«خداوند تو را در جایی که نهی کرده نبیند و تو را در جایی که امر کرده

ص: 150


1- بحارالانوار ج72 ص 370
2- نهج البلاغه ص 417
3- بحارالانوار ج74 ص 86
4- تحف العقول 359 - بحارالأنوار 75/241

مفقود نیابد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«چه بسیار کم است در میان شما کسی که از جعفر (علیه السلام) پیروی نماید. اصحاب من فقط کسانی هستند که ورعی شدید و عظیم دارند.» (1)

از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: «صاحب ورع کیست»؟ حضرت فرمودند:

«باورع کسی که از محرمات بپرهیزد. أورع مردم هم کسی است که در هنگام شبهه توقف کند.» (2)

البته باید توجه داشت که گناه نکردن کسی که گناه در دسترس اوست با کسی که به گناه دسترسی ندارد بسیار متفاوت است:

«عِنْدَ حُضُورِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ یتَبَینُ وَرَعُ الْأَتْقِیاء.» (3)

«هنگامی که شهوت ها و لذت ها حاضر می شوند پرهیزکاری انسانِ باتقوا معلوم می گردد.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«ما تَرَكَ أحَدٌ مِنكُم للّه ِ شَیئا إلاّ آتاهُ اللّه ُ مِمّا هُو خَیرٌ لَهُ مِنهُ مِن حَیثُ لا یحتَسِبُ، و لا تَهاوَنَ بهِ و أخَذَهُ مِن حَیثُ لا یعلَمُ إلاّ آتاهُ اللّه ُ مِمّا هُو أشَدُّ علَیهِ مِنهُ مِن حَیثُ لا یحتَسِبُ.»

«هرکس چیزی را برای خدا ترک کند، خداوند بهتر از آن را، از جایی که گمانش را هم نمی برد، نصیبش می فرماید. هرکس هم به امر خدا بی اعتنایی

ص: 151


1- منتهی الامال ج 2 ص 39
2- منتهی الامال ج 2 ص 40
3- غرر الحكم و درر الكلم 456 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/346 – نمونه ای از قضایا مسئله غیبت کردن است، ملاحظه بفرمائید.

کند، خداوند بدتر از آن را از جایی که فکرش را هم نمی کند در راهش قرار می دهد.» (1)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَ التَّقْوَى عِصْمَةٌ لَكَ فِی حَیاتِك.» (2)

«به درستی که تقوا در دوران زندگیت نگهبان تو خواهد بود.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیاً وَ سَارَ فِی بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِنا.» (3)

«کسی که تقوای الهی را پیشه سازد با قدرت زندگی می کند و در شهرهای دشمنانش نیز در امنیت به سر می برد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّهُ لَا يَهِيجُ عَلَى التَّقْوَى زَرْعُ قَوْمٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَنْهُ سِنْخُ أَصْل.» (4)

«با پرهیزکاری زراعت هیچ گروهی خشک نمی گردد و ریشۀ درختی تشنه نمی ماند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ أَبَى إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ أَرْزَاقَ الْمُتَّقِينَ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُون وَ أَلَّا تُقْبَلَ لِأَوْلِيَائِهِ شَهَادَةٌ فِي دَوْلَةِ الظَّالِمِين.» (5)

«خداوند از این که روزی متّقین را جز از جایی که به حساب نمی آورند

ص: 152


1- ترجمه میزان الحکمه ج13 ص387
2- غرر الحكم و درر الكلم 225
3- بحارالانوار 67/283.
4- بحارالانوار ج2 ص 100
5- امالی طوسی ص 300

بدهد ابا دارد. همچنین از این که در دولت ظالمین از آنان دفاع کند نیز ابا دارد.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً عَلَى عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا فَرَجاً وَ مَخْرَجا.» (1)

«اگر درب های آسمان ها و زمین برای بنده ای بسته شود ولی این بنده پرهیزکار باشد، خداوند راه خروجی برایش باز می کند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ سَرَّهُ طُولُ الْعَافِيَةِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ.» (2)

«هرکس دوست دارد عافیت و سلامت طولانی داشته باشد تقوای الهی را پیشه کند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«فإن تقوی الله... شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُم.» (3)

«تقوا درمان بیماری بدن های شماست.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَ التَّقْوَى حَقُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَیكُمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَى اللَّهِ حَقَّكُمْ فَاسْتَعِینُوا بِاللَّهِ عَلَیهَا وَ تَوَسَّلُوا إِلَى اللَّهِ بِهَا.» (4)

«تقوا حق خدا بر شماست و همچنین حق شما را بر خدا واجب می کند؛

ص: 153


1- بحارالانوار ج67 ص 285
2- بحارالانوار ج69 ص 232
3- نهج البلاغه صبحی صالح ص 312
4- غرر الحكم و درر الكلم 240

بنابراین برای گذاردن حق خدا و گزیدن تقوا از خدا یاری بجویید و به وسیله تقوا به دامان خدا چنگ بزنید.»

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلَا ثُمَ لَمْ یرِعْ قَلْبُه.» (1)

«کسی که در خلوت ورع نداشته باشد شیعه ما نیست.»

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«تقوا پیشگان کم خرج و کم زحمت ترین مردم دنیا و کمک کارترین آنان به تو هستند.»

امام صادق (علیه السلام) در گفت وگویی با فردی جملات مهمی را بیان داشته اند:

«مَا الْفَتَى عِنْدَكُمْ فَقَالَ لَهُ الشَّابُّ فَقَالَ لَا الْفَتَى الْمُؤْمِنُ إِنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا شُیوخاً فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِتْیةً بِإِیمَانِهِمْ.» (2)

«حضرت فرمودند که شما فَتی را به چه معنا می دانید؟ او گفت که به معنای جوان می دانیم. حضرت فرمود که این گونه نیست؛ بلکه فَتی همان مؤمن است. مگر نه این که اصحاب کهف مُسِن بودند و خداوند به خاطر ایمان شان آنان را جوان نامید.»

در حدیث دیگری نیز امام صادق (علیه السلام) به راوی حدیث می فرمایند:

«مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ اتَّقَى فَهُوَ الْفَتَى.» (3)

«هرکس به خدا ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند جوان مرد است.»

ص: 154


1- بحارالأنوار 48/45
2- الكافی 8/395
3- بحارالأنوار 14/428

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«ذِرْوَةُ الْغَایاتِ لَا ینَالُهَا إِلَّا ذَوُوا التَّهْذِیبِ وَ الْمُجَاهَدَاتِ.» (1)

«هر کس برای تهذیب نفس خود تلاش کند به اوج اهدافش خواهد رسید.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«السَّعِیدُ مَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ خَلْوَةً یشْغَلُ بِهَا.» (2)

«خوشبخت کسی است که برای نفس خود خلوت و فراغتی یابد و به اصلاح آن بپردازد.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«أَسْهِرُوا عُیونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُم.» (3)

«چشمان خود را در شب بیدار بدارید و شکم های خود را لاغر سازید. گام هایتان را به کار بگیرید و دارایی های خویش را انفاق کنید. از تن هایتان بکاهید و آن را نثار قلب و نفس خود کنید.»

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«بِئْسَ قَرِینُ الْوَرَعِ الشِّبَع.» (4)

«شکم پر چه همنشین بدی برای ورع است.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

ص: 155


1- غرر الحكم و درر الكلم 371
2- بحارالأنوار 75/203
3- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 267
4- مستدرک الوسائل ج16 ص 221

«جَاهِدُوا أَنْفُسَكُمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ تُظِلَّكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ یفِرَّ عَنْكُمُ الشَّیطَان.» (1)

«با کم خوردن و کم آشامیدن به جنگ نفس خود بروید؛ چراکه فرشتگان بر سر شما سایه می افکنند و شیطان از شما می گریزد.»

در حدیثی آمده است:

«إِنَّ التَّقْوَى مُنْتَهَى رِضَا اللَّهِ مِنْ عِبَادِهِ وَ حَاجَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ فَاتَّقُوا اللَّه.» (2)

«پرهیزکاری آخرین حد خشنودی خدا از بندگان است و حاجت خداوند از آفریدن انسان ها کسب پرهیزکاری است. پس تقوا پیشه کنید.»

امام صادق (علیه السلام) به صراحت بیان می فرمایند:

«إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مُؤْمِناً حَتَّى یكُونَ لِجَمِیعِ أَمْرِنَا مُتَّبِعاً مُرِیدا.» (3)

«فقط کسی که از همۀ فرامین ما پیروی نموده و آن را اجرا کند مؤمن است.»

امام صادق (علیه السلام) به اصحاب شان فرمودند:

«وَ لَكِنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَع.» (4)

«ولکن شما را امر می کنیم به ورع، به ورع، به ورع.» (5)

ص: 156


1- مجموعة ورام 2/122
2- غرر الحكم و درر الكلم 241 - نهج البلاغة (للصبحی صالح) 266
3- الكافی 2/78
4- بحارالأنوار 65/154
5- در مورد ورع باید گفت هرچه تقوا که پرهیز از گناه است بیشتر باشد ایستادگی در باره شبهات نیز افزون می گردد.بر اثر شدت پرهیز حتی از شبهات ورع حاصل می شود به عنوان نمونه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: حَلال بَیِّنٌ و حرامٌ بَیِّنٌ و شُبَهاتٌ بَینَ ذلک فَمَن تَرَک ما اشْتَبَه عَلیه مِنَ الاثم فَهُوَ لِما اِستَبانَ له اَترَک... حلالی آشکار وجود دارد و حرامی آشکار، و میان این دو شبهه هاست پس کسی که آنچه را احتما گناه می دهد فروگذارد، بیگمان،حرامی را که برایش آشکار است، بیشتر فرو می گذارد. – ترجمه میزان الحکمه ج 5 ص 472؛ من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 75 ح 5149

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«إِنْ یكُنْ لَكَ عَقْلٌ فَإِنَّ لَكَ خُلُقاً وَ إِنْ یكُنْ لَكَ تَقْوَى فَإِنَّ لَكَ كَرَماً وَ إِلَّا فَالْحِمَارُ خَیرٌ مِنْكَ وَ لَسْتَ بِخَیرٍ مِنْ أَحَدٍ.» (1)

«اگر عقل داشته باشی از خصلتی برخورداری و اگر با تقوا داشته باشی کرامت و بزرگواری داری، وگرنه الاغ از تو بهتر است و تو از هیچ کس بهتر نیستی.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ رِیحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ، فَأَعِینُونَا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد.» (2)

«به خدا سوگند، به شما عشق می ورزم و بوی شما و جان های شما را دوست دارم. پس به واسطه ورع و کوشش مرا یاری کنید.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَا ینْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِیه.» (3)

«کوششی که با ورع همراه نباشد بی فایده است.»

در مجموع آنچه از معنای تقوا برداشت می شود آن است که مؤمن متقی باید در همۀ حرکات و سکنات خویش خدا و خلیفه او را در نظر بگیرد. پیامبر

ص: 157


1- بحارالأنوار 67/291
2- الأمالی (للطوسی) 722
3- الكافی 2/77

گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صفات مؤمن را این گونه بیان فرمودند:

«یَحْسِنُ فِی عَمَلِهِ كَأَنَّهُ نَاظِرٌ إِلَیه.» (1)

«مؤمن در کارهایش به گونه ای نیک نظاره می کند که انگار کسی بر او نظارت دارد.»

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أَنْتُمْ عُمَّارُ الْأَرْضِ الَّذِینَ اسْتَخْلَفَكُمْ فِیهَا لِینْظُرَ كَیفَ تَعْلَمُونَ فَرَاقِبُوا اللَّهَ فِیمَا یرَی مِنْكُمْ.» (2)

«شما آبادگران زمین هستید که خداوند شما را جانشینانِ پیشینیان قرار داده است تا بنگرد چه می کنید. پس در کارهایی که خدا آنها را می بیند مراقب باشید.»

ابوخدیجه می گوید که روزی نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم. حضرت به من فرمودند:

«خداى تبارك و تعالى مؤمن را به وسیله روحى از جانب خود تأیید می كند و هر زمان كه مؤمن نیكى كند و تقوا پیش گیرد، آن روح نزد او حاضر است. هر گاه هم که گناه و تجاوز نماید، آن روح در آن زمان غایب شود. پس آن روح با مؤمن است و در زمان احسان و نیكى او از شادى به جنبش درمی آید و در هنگام بدرفتاری اش در زمین فرو می رود. بندگان خدا، با اصلاح نفس خویش از نعمت های الهی مراقبت كنید تا خدا بر یقین شما بیفزاید و سودى گران بها ببرید. خدا رحمت كند بنده ای را كه تصمیم

ص: 158


1- مستدرک الوسائل 11/180.
2- بحارالانوار ج 10 ص 113

خیرى بگیرد و انجام دهد یا تصمیم شرى بگیرد و از آن باز ایستد. ما اهل بیت (علیهم السلام) آن روح را به وسیله اطاعت خدا و عمل براى او تأیید می كنیم.» (1)

امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«أَبْلِغْ شِیعَتَنَا أَنَّهُ لَنْ ینَالَ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِعَمَلٍ، وَ أَبْلِغْ شِیعَتَنَا أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ حَسْرَةً یوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا، ثُمَّ یخَالِفُهُ إِلى غَیرِهِ.» (2)

«به شیعیان ما این پیغام را برسان كه هرگز ثواب خدا به كسى جز عامل نرسد. به آن ها برسان كه پر حسرت ترینِ مردم در روز قیامت كسى است كه عدالتى را بستاید و سپس به خلاف آن بگراید.»

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«تَمَامُ التَّقْوَى أَنْ تَتَعَلَّمَ مَا جَهِلْتَ وَ تَعْمَلَ بِمَا عَلِمْت.» (3)

«کمال تقوی به این است که آنچه نمی دانی یاد بگیری و به آنچه آگاهی پیدا کردی عمل نمایی.»

دوری از دنیا

پایه و اساس تقوا دوری از دنیادوستی است؛ زیرا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«مِلَاكُ التُّقَى رَفْضُ الدُّنْیا.» (4)

«شالوده تقوا رها کردن دنیاست.»

ص: 159


1- الکافی ج3ص 369.
2- الکافی ج2 ص 300.
3- مجموعه ورام ج2 ص120
4- غرر الحكم و درر الكلم 702

دنیا آن قدر می تواند برای دوست دارانش مهلک باشد که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«قَلِیلُ الطَّمَعِ یفْسِدُ كَثِیرَ الْوَرَع.» (1)

«طمع به دنیا، هرچند کم، ورع زیاد را هم از بین خواهد برد.»

با همین فرمایش می توان درصد سم مهلک دنیاطلبی را میزان گرفت:

«حَرَامٌ عَلَى كُلِ قَلْبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنْیا أَنْ یسْكُنَهُ التَّقْوَى.» (2)

«در دلی که شیفته دنیا شود سکونت تقوا حرام است.»

در روایت آمده است:

«سَبَبُ فَسَادِ الْعَقْلِ حُبُّ الدُّنْیا.» (3)

«حب دنیا سبب فساد عقل است.»

در جای دیگری فرموده اند:

«یسِیرُ الدُّنْیا یفْسِدُ الدِّین.» (4)

«حتی اندکی از دنیا دین را تباه می سازد.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«احْذَرِ الدُّنْیا فَإِنَّهَا شَبَكَةُ الشَّیطَانِ وَ مَفْسَدَةُ الْإِیمَان.» (5)

«از دنیا برحذر باش؛ زیرا دام شیطان و خراب کننده ایمان است.»

ص: 160


1- غرر الحكم و درر الكلم 505
2- غرر الحكم و درر الكلم 350
3- غرر الحكم و درر الكلم 396
4- غرر الحكم و درر الكلم 802
5- غرر الحكم و درر الكلم 162

هرچقدر به دنیا متمایل باشیم، به همان اندازه اندوه های فراوانی را برای خویش فراهم خواهیم ساخت. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«مَا الْتَذَّ أَحَدٌ مِنَ الدُّنْیا لَذَّةً إِلَّا كَانَتْ لَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ غُصَّة.» (1)

«هرکس در دنیا لذتی ببرد، آن لذت در آخرت برایش غصه می گردد.»

همچنین فرموده اند:

«مَنْ مَلَكَ مِنَ الدُّنْیا شَیئاً فَاتَهُ مِنَ الْآخِرَةِ أَكْثَرُ مِمَّا مَلَك.» (2)

«هرکس مالک چیزی از دنیا باشد، بیش از آنچه از دنیا مالک شده است از آخرت از دستش می رود.»

در جای دیگری فرمودند:

«زیادة الدّنیا یفْسِدُ الْآخِرَة.» (3)

«دنیا را افزودن، آخرت را تباه ساختن است.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«أَلَا إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَیكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِی الدُّنْیا.» (4)

«آگاه باشید که مزه ایمان بر شما حرام است تا این که در دنیا زهد بورزید.»

به همین علت است که مؤمنین حتی دل به لذات دنیا نخواهند داد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

ص: 161


1- غرر الحكم و درر الكلم 692 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/347
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 434 - غرر الحكم و درر الكلم 647
3- غرر الحكم و درر الكلم 393
4- الكافی 2/130

«لَا ینَافِسُونَ (یتَنَافَسُون) فِی الدُّنْیا وَ لَا یفْرَحُونَ بِغَضَارَتِهَا.» (1)

«مؤمنین حقیقی در دنیا وارد نمی شوند و به خوش گذرانی آن شاد نمی گردند.»

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لَا لَذَّةَ فِی شَهْوَةٍ فَانِیة.» (2)

«لذتی در عیش و شهوتی که فانی است وجود ندارد.»

این گونه است که مؤمن با تنفر از تجملات و لذات دنیا به مراتب تقوا دست پیدا می کند؛ زیرا ملاک متّقین ترک لذت های دنیاست. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أَفْضَلُ الطَّاعَاتِ هَجْرُ اللَّذَّات.» (3)

«برترینِ طاعت ها دوری گزیدن از لذت هاست.»

همچنین فرمودند:

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ... فِطَامُهَا عَنْ لَذَّاتِ الدُّنْیا.» (4)

«بزرگترین جهاد بازگرفتن نفس از لذات دنیاست.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أعدی عَدُوّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ وَشَهوَتُهُ فَمَن مَلَکهُما عَظُمَت دَرَجَتُهُ وَبَلَت

ص: 162


1- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 116 - بحارالأنوار 70/89
2- غرر الحكم و درر الكلم 780
3- غرر الحكم و درر الكلم 191
4- غرر الحكم و درر الكلم 207

غایتُهُ.» (1)

«دشمن ترینِ دشمنان آدمی غضب و شهوت اوست. هرکس بتواند این دو غریزه سرکش را مهار کند به هدف هایش می رسد.»

چون تقوا با عقل ممزوج گشت نفس فرو می پاشد:

«الْعَاقِلُ مَنْ قَمَعَ هَوَاهُ بِعَقْلِه.» (2)

«عاقل کسی است که با نیروی عقل هوای نفسش را از هم بپاشد.»

چراکه همت عاقل در ستیز با شهوات است:

«الْعَاقِلُ مَنْ أَمَاتَ شَهْوَتَهُ.» (3)

«عاقل کسی است که شهواتش را بمیراند.»

چراکه غیر از این مصداق جهل و دیوانگی است:

«لَا عَقَلَ مَعَ شَهْوَة.» (4)

«با داشتن شهوت عقلی در کار نیست.»

مؤمن دریافته است که خفتن در آغوش شهوات و چریدن در دنیا جز بدبختی و دوری از آخرت چیزی نصیبش نخواهد کرد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فِی لَذَّاتِهَا شَقِی وَ بَعُد.» (5)

«هرکس نفس خویش را در چراگاه لذات سر دهد، بدبخت می شود و از

ص: 163


1- غرر الحکم , ج 1 , ص 210
2- غرر الحكم و درر الكلم 128
3- غرر الحكم و درر الكلم 64
4- غرر الحكم و درر الكلم 770 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/212
5- غرر الحكم و درر الكلم 605

خدا دور می گردد.»

لهو و لعب

در حدیثی آمده است:

«الْمُؤْمِنُ یعَافُ اللَّهْوَ وَ یأْلَفُ الْجِد.» (1)

«مؤمن لهو و بازی را کنار می زند و کوشش را به کار می بندد.»

همچنین فرمودند:

«مَجَالِسُ اللَّهْوِ تُفْسِدُ الْإِیمَان.» (2)

«مجالس لهو و بیهوده ایمان را تباه می سازد.»

بدین سان مؤمن با دوری از چنین مجالسی به عالی ترین مراتب عقل دست می یابد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«أَفْضَلُ الْعَقْلِ مُجَانَبَةُ اللَّهْو.» (3)

«برترین مرتبه عقل دوری جستن از لهو و لعب است.»

آسایشی عمیق از جانب خدا پاداش کسانی است که از لهویات دوری جسته اند:

«الزُّهْدُ فِی الدُّنْیا الرَّاحَةُ الْعُظْمَى.» (4)

«دوری از دنیا راحتی عظیم است.»

ص: 164


1- غرر الحكم و درر الكلم 80 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 13/220
2- غرر الحكم و درر الكلم 708
3- غرر الحكم و درر الكلم 193
4- غرر الحكم و درر الكلم 70

این راحتی بزرگ از خوشبختی شخص مؤمن است؛ چنان که حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«أَسْعَدُ النَّاسِ بِالدُّنْیا التَّارِكُ لَهَا.» (1)

«خوشبخت ترینِ مردم کسی است که دنیا را ترک گفته باشد.»

همچنین فرمودند:

«ثَمَرَةُ الزُّهْدِ الرَّاحَةُ.» (2)

«ثمرۀ دوری از دنیا آسودگی است.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«أَعْرِضْ عَنِ الدُّنْیا تَسْلَم.» (3)

«از دنیا روی بگردان تا در امان باشی.»

همچنین فرموده اند:

«وَ مَنْ أَحَبَ الرَّاحَةَ فَلْیؤْثِرِ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیا.» (4)

«هرکس دوست دار آسایش است باید کناره گیری از جهان را اختیار کند.»

زیرا تنها چیزی که در دنیا وجود ندارد آسایش همیشگی است. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْیا.» (5)

«آسایش در دنیا و برای اهل آن وجود ندارد. آسایش تنها در بهشت و برای

ص: 165


1- غرر الحكم و درر الكلم 213
2- غرر الحكم و درر الكلم 327
3- غرر الحكم و درر الكلم 419
4- غرر الحكم و درر الكلم 650
5- الخصال 1/64 - بحارالأنوار 70/92

اهل بهشت است.»

کسانی که از دنیا بیشتر دارند فقیرترند؛ زیرا برای حفظ اموال خویش به افراد و وسائل و ادوات زیادی نیازمندند. بنابراین:

«فَلَیسَ فِی غِنَى الدُّنْیا رَاحَة.» (1)

«در ثروت دنیا راحتی و آسایش وجود ندارد.»

امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَكُوا فُضُولَ الدُّنْیا، فَكَیفَ الذُّنُوبَ، وَ تَرْكُ الدُّنْیا مِنَ الْفَضْلِ، وَ تَرْكُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ.» (2)

«عاقلان زیادیِ دنیا را رها کردند، چه رسد به گناهان! در حالی که ترک دنیا فضیلت است و ترک گناهان واجب.»

محبین راستین و شیعیان حقیقی، همانند هشام، به جهت نورانی بودن عقل شان ظلمت های دنیا را نگریستند و با راهنمایی های امامان معصوم (علیه السلام) به دنیا پشت کردند. امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«یا هِشَام... فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ اللَّه.» (3)

«کسی که از خداوند عقل گرفت از اهل دنیا و دنیاطلبان کناره می گیرد و به آنچه نزد خداست می پردازد.»

ص: 166


1- الخصال 1/64 - بحارالأنوار 70/92
2- الكافی (ط - دارالحدیث) 1/37
3- الكافی 1/17

یعنی محال است شخص عاقل برای کسب اموال دنیا حرص بزند:

«یا هِشَام... الْعُقَلَاءَ تَرَكُوا فُضُولَ الدُّنْیا.» (1)

«عاقلان اضافیِ نیازشان در دنیا را ترک کردند.»

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیا.» (2)

«عقلا از دنیا روگردانیده اند.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«حَدُّ الْعَقْلِ الِانْفِصَالُ عَنِ الْفَانِی.» (3)

«اندازه و حدود عقل بریدن از سرای فانی است.»

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«یا هِشَامُ إِنَ الْعَاقِلَ رَضِی بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْیا.» (4)

«ای هشام، عاقل به کم و کاست دنیا خشنود است.»

امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«مؤمن فقط به قدر ضرورت به دنیا علاقه دارد.»

چراکه مؤمن به این گفته نظر دارد:

«مؤمنان در عوض به آخرت روی می آورند؛ زیرا می دانند که دنیا خواهان است و آخرت هم خواهان. کسی که خواهان آخرت باشد دنیا او را بجوید تا روزی اش را به طور کامل از دنیا بگیرد و کسی که دنیا را بطلبد آخرت

ص: 167


1- الكافی (ط - دارالحدیث) 1/37
2- الكافی 1/18
3- غرر الحكم و درر الكلم 350
4- الكافی 1/17

او را جوید. یعنی مرگش در رسد و دنیا و آخرتش را تباه سازد.»

آری، عقلا با تفکری صحیح در برخورد با اموال دنیا، به پیروی از فرمایش های معصومین (علیهم السلام)، دنیا را خسته و ناامید می سازند. امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«.یا هِشَامُ إِنَ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْیا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا.» (1)

«عاقل به دنیا و اهل آن نگریست و دانست که دنیا جز با زحمت به دست نمی آید. سپس به آخرت نگریست و دانست که آن نیز با زحمت به دست می آید. پس آن را که باقی است برگزید.»

البته چنین زهدی نمی تواند مانع از روزی رسیدن به انسان گردد؛ بلکه بالعکس، هرچه مؤمن از دنیا متنفر و فراری باشد، دنیا برای اغفال او، با تمام قوا، به سویش شتابان می گردد. این مهم در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشهود است:

«مَنْ قَعَدَ عَنِ الدُّنْیا طَلَبَتْه.» (2)

«هرکس از دنیا کنار بکشد دنیا در پی او می رود.»

همچنین فرمودند:

«مَنْ عَصَى الدُّنْیا أَطَاعَتْه.» (3)

ص: 168


1- الكافی 1/18
2- غرر الحكم و درر الكلم 580
3- غرر الحكم و درر الكلم 580

«هرکس از دنیا نافرمانی کند دنیا فرمان بردارش می شود.»

در حدیثی آمده است:

«مَنْ عَزَفَ عَنِ الدُّنْیا أَتَتْهُ صَاغِرَة.» (1)

«هرکس خود را از دنیا کنار بکشد دنیا به خواری نزدش می آید.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیا لَمْ تَفُتْه» (2)

«هرکس زهد را در دنیا به کار بندد دنیا از دستش بیرون نخواهد رفت.»

همچنین فرمودند:

«اگر از دنیای ناپایدار رخ برتابی و به سرای آخرت دل بسپاری، بهره تو از دنیا به تو خواهد رسید و درهای شادی به رویت باز می گردد و به سعادت رستگاری دست می یابی.» (3)

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«مَنْ لَهِی عَنِ الدُّنْیا هَانَتْ عَلَیهِ الْمَصَائِب.» (4)

«هرکس جهان را به بازیچه بگیرد گرفتاری های جهان بر وی آسان می گردد.»

عاقلان و متّقین دنیا را خانه اصلاح آخرت می بینند:

«الْعَاقِلُ... لَا یشْتَغِلُ إِلَّا بِصَلَاحِ آخِرَتِه.» (5)

ص: 169


1- غرر الحكم و درر الكلم 620
2- غرر الحكم و درر الكلم 618
3- غرر الحکم فصل هفدهم ح 166
4- غرر الحكم و درر الكلم 624
5- غرر الحكم و درر الكلم 92

«عاقل فقط به اصلاح آخرتش مشغول می شود.»

امام زین العابدین (علیه السلام) در حدیثی می فرمایند:

«كَلَّا مَا تَعِبَ أَوْلِیاءُ اللَّهِ فِی الدُّنْیا لِلدُّنْیا بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیا لِلْآخِرَة.» (1)

«هرگز دوستان خدا در دنیا به خاطر دنیا رنج وتعب نمی کشند؛ بلکه رنج آن ها در دنیا برای رسیدن به مقامات آخرت است.»

حضرت (علیه السلام) می فرمایند:

«الْمُؤْمِنُ مَنْ وَقَى دِینَهُ بِدُنْیاه.» (2)

«مؤمن کسی است که دینش را با دنیایش نگهدارد.»

آنچه از لسان معصومین (علیهم السلام) درباره زیستن در دنیا برمی آید اعانت بر آخرت و دین است که فرموده اند:

«لَا یكُونَنَ أَفْضَلُ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیاكَ بُلُوغَ لَذَّةٍ أَوْ شِفَاءَ غَیظٍ وَ لْیكُنْ إِحْیاءَ حَقٍّ وَ إِمَاتَةَ بَاطِل.» (3)

«نکند بالاترین چیزی که از دنیا می خواهی رسیدن به لذتی یا فرونشاندن خشمی باشد. لذت و عیش تو در زنده کردن حق یا میراندن باطل است.»

احیای حق و ایستادگی در برابر باطل از عبادات برتر به شمار می رود. هدف از زندگانی نیز همین است؛ زیرا عاقلان طبق راهنمایی های حجت های خدا به یقین رسیده اند که حتی سود دنیا ضرر است:

ص: 170


1- الخصال 1/65 - بحارالأنوار 70/93
2- غرر الحكم و درر الكلم 125
3- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 525 - غرر الحكم و درر الكلم 757

«كُلُ أَرْبَاحِ الدُّنْیا خُسْرَان» (1)

«همۀ سودهای دنیا زیان است.»

در جای دیگری فرمده اند:

«كُلُ یسَارِ الدُّنْیا إِعْسَار.» (2)

«همۀ آسایش های جهان دشواری است.»

یا فرموده اند:

«لَا یلْقَى الْحَرِیصُ مُسْتَرِیحا.» (3)

«حریص هیچ گاه به آسایش نمی رسد.»

در حدیثی آمده است:

«كُلَّمَا ازْدَادَ الْمَرْءُ بِالدُّنْیا شُغُلًا وَ زَادَ بِهَا وَلَهاً أَوْرَدَتْهُ الْمَسَالِكَ وَ أَوْقَعَتْهُ الْمَهَالِك.» (4)

«هرچه انسان در دنیا خودش را مشغول سازد، دل باختگی اش به دنیا بیشتر می شود. دنیا هم چنین شخصی را به راه های دشوار وارد می کند تا به پرتگاه هلاکت بیافتد.»

حضرت (علیه السلام) فرمودند:

«ثَمَرَةُ الْوَلَهِ بِالدُّنْیا عَظِیمُ الْمِحْنَة.» (5)

«ثمرۀ شیفتگی به دنیا رنجی بزرگ است.»

ص: 171


1- غرر الحكم و درر الكلم 507
2- غرر الحكم و درر الكلم 509
3- غرر الحكم و درر الكلم 772
4- غرر الحكم و درر الكلم 534
5- غرر الحكم و درر الكلم 327

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ شَرّاً حَبَّبَ إِلَیهِ الْمَالَ وَ بَسَطَ مِنْهُ الْآمَال.» (1)

«هرگاه خداوند متعال بدی را برای کسی اراده کند مال دنیا را محبوبِ وی می گرداند و آرزوهای دنیایی او را وسیع می سازد.»

هر کس طالب لقاء حق باشد باید از محبت های دنیایی عاری باشد:

«مَنْ أَحَبَ لِقَاءَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعالی سَلَا عَنِ الدُّنْیا.» (2)

«هرکس دیدار خداوند تعالی را دوست داشته باشد باید از دنیا کناره بگیرد.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَأَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِكُمْ حُبَّ الدُّنْیا.» (3)

«اگر دوست دار خدایید محبت دنیا را از دل هایتان بیرون کنید.»

یا در جای دیگری فرموده اند:

«مِنْ ذَمَامَةِ الدُّنْیا عِنْدَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَنْ لَا ینَالَ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْكِهَا.» (4)

«از پستی دنیا نزد خداوند سبحان همان بس که فرد فقط با ترک دنیا به آنچه نزد خداست دست پیدا می کند.»

در روایت دیگری آمده است:

ص: 172


1- غرر الحكم و درر الكلم 289
2- غرر الحكم و درر الكلم 615
3- غرر الحكم و درر الكلم 259
4- غرر الحكم و درر الكلم 678

«اهْرُبُوا مِنَ الدُّنْیا وَ اصْرِفُوا قُلُوبَكُم.» (1)

«از جهان بگریزید و دل های تان را از آن برگردانید که جهان برای مرد با ایمان زندان است.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ الْمَوْتُ تُحْفَتُهُ وَ الْجَنَّةُ مَأْوَاه.» (2)

«دنیا زندان مؤمن و مرگ ارمغان اوست. برای او بهشت جایگاه و پناه است.»

طبق فرمایش های فراوان ائمه معصومین (علیهم السلام) موضع گیری مؤمنین در برابر اموال و تزویر دنیا، تنفر و کناره گیری از دنیاست. انسان عاقل با رعایت چنین روش هایی در دنیا به مرتبۀ زهد خواهد رسید. امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیا.» (3)

«عقلا از دنیا رو گردانیده اند.»

برای مطالعه پیرامون زهد در دنیا، کتاب "دنیا" از همین مؤلف در دسترس است. در آن مجموعه نظر مبارک ائمه معصومین (علیهم السلام) را درباره این مسئله ارائه داده ایم. در این کتاب نیز با ذکر چند روایت، معنای واقعی زهد را ارائه می دهیم. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند که زهد به چه معناست. حضرت فرمودند:

ص: 173


1- غرر الحكم و درر الكلم 156
2- غرر الحكم و درر الكلم 101
3- الكافی 1/18

«قَالَ الَّذِی یتْرُكُ حَلَالَهَا مَخَافَةَ حِسَابِهِ وَ یتْرُكُ حَرَامَهَا مَخَافَةَ عَذَابِه.» (1)

«آنچه از بیم حسابش حلال آن را ترک گفته و از ترس عقابش حرامش را وا گذارد.»

همچنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«الزُّهْدُ أَنْ لَا تَطْلُبَ الْمَفْقُودَ حَتَّى یعْدَمَ الْمَوْجُودُ.» (2)

«زهد آن است که دنبال آنچه پیدا نمی شود نروی تا آنچه موجود و در دست است تمام شود.»

در حدیث دیگری فرموده اند:

«مَنْ لَمْ یأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیه.» (3)

«هرکس افسوس گذشته را نخورد و به آینده شادمان نگردد، دو طرف زهد را گرفته است.»

چنین معرفت و حالاتی در نفس مؤمن فقط با معرفت به خدای تعالی محقق خواهد شد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«یسِیرُ الْمَعْرِفَةِ یوجِبُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیا.» (4)

«اندکی از خداشناسی سبب کناره گیری از دنیا خواهد بود.»

در حدیثی آمده است:

ص: 174


1- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 115 - بحارالأنوار 67/311
2- غرر الحكم و درر الكلم 67
3- غرر الحكم و درر الكلم 624
4- غرر الحكم و درر الكلم 802

«أَصْلُ الزُّهْدِ الْیقِینُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعَادَة.» (1)

«ریشۀ زهد و دوری از دنیا به سبب یقینی است که شخص به خدا دارد که میوه آن سعادت است.»

برکت انزجار از دنیا به دست آوردن گوهر معرفت است که حضرتش فرمودند:

«عَلَیكَ بِالزُّهْدِ فَإِنَّهُ عَرفُ (عَوْنُ) الدِّین.» (2)

«بر تو باد به کناره گیری از دنیا که باعث معرفت به دین است.»

معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ آمَنَ بِالْآخِرَةِ أَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیا» (3)

«هرکس ایمان به آخرت داشته باشد از دنیا کناره می گیرد.»

از امام کاظم (علیه السلام) منقول است که فرمودند:

«اِجْعَلُوا لِأَنْفُسِكُمْ حَظّاً مِنَ اَلدُّنْیا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ مَا لَمْ ینَلِ اَلْمُرُوءَةَ وَ لاَ سَرَفَ فِیهِ وَ اِسْتَعِینُوا بِذَلِكَ عَلَى أُمُورِ اَلدِّینِ فَإِنَّهُ نَرْوِی لَیسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْیاهُ لِدِینِهِ وَ دِینَهُ لِدُنْیاهُ.» (4)

«براى خود بهره اى از دنیا بگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و به مردانگى رخنه نكند و اسراف نباشد را قصد کنید. به این وسیله براى انجام امور دین یارى بجویید؛ زیرا كسى كه دنیایش را براى دینش وانهد یا دینش را براى دنیا از دست بدهد از ما نیست.»

ص: 175


1- غرر الحكم و درر الكلم 199
2- غرر الحكم و درر الكلم 443
3- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 448 - غرر الحكم و درر الكلم 615
4- تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام , ج 1 , ص 409

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لَا یدْرِكُ أَحَدٌ مَا یرِیدُ مِنَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِتَرْكِ مَا یشْتَهِی مِنَ الدُّنْیا.» (1)

«فقط کسی که از دل خواهِ دنیا بگذرد به دل خواهِ ۀخرت می رسد.»

یکی از نشانه های مؤمن این است که بر اثر بصیرت و اندیشیدن به مرتبه ای از عقلانیت رسیده که فرمودۀ اولیاء الهی را به اجرا درآورد. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که خدای تعالی به حضرت موسی (علیه السلام) وحی نمودند:

«اتْرُكْ مِنَ الدُّنْیا مَا بِكَ الْغِنَى عَنْهُ وَ لَا تَنْظُرْ عَینُكَ إِلَى كُلِّ مَفْتُونٍ بِهَا.» (2)

«احتیاج های دنیا را رها کن و به فریب خوردگان دنیا منگر.»

ائمه (علیهم السلام) برای بیان شدت زهد زاهدان حقیقی این گونه می فرمایند:

«أَلَا إِنَ الزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیا... وَ قُرِّضُوا مِنَ الدُّنْیا تَقْرِیضا.» (3)

«زاهدینِ دنیا خویشتن را از دنیا قیچی کرده اند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند که جناب لقمان (علیه السلام) به پسرش فرمود:

«الدُّنْیا أَخْرِبْهَا وَ لَا تَعْمُرْهَا فَإِنَّكَ لَمْ تُؤْمَرْ بِعِمَارَتِهَا.» (4)

«دنیا را خراب کن و آبادش مساز که تو مأمور به ساختن آن نیستی.»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«اولین وسیلۀ پاکی و تکامل این امت زهد و یقین است و هلاک کننده ایشان حرص و تنگ نظری و داشتن آرزوی های دنیایی است.»

ص: 176


1- غرر الحكم و درر الكلم 786
2- الكافی 2/135
3- الكافی 2/132
4- الكافی 2/135

نافرمانی از اوامر خدا و حرص بیشترین ابعاد حمله های شیطان را تشکیل می دهند. خداوند تبارک و تعالی حضرت آدم (علیه السلام) و حوا (علیه السلام) را از نزدیک شدن به درختی منع کرد:

﴿فَكُلا مِنْ حَیثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمینَ﴾ (1)

«از هر جا که می خواهید بخورید؛ اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود»

معصوم (علیه السلام) ذیل این آیه می فرمایند:

«پس آدم و حوا چیزی را گرفتند که به آن هیچ احتیاجی نداشتند؛ پس این خصلت تا روز قیامت در بین ذریۀ آن ها رخنه کرد؛ لذا انسان چیزهایی را می خواهد که به آن نیازی ندارد.» (2)

شخصی به امام صادق (علیه السلام) شکایت کرد که طلب روزی می کند و به دست هم می آورد؛ ولی قانع نمی شود و نفسش با او بیشتر نزاع می کند. وی عرض کرد که چیزی به من بیاموزید که از آن منتفع شوم. امام صادق (علیه السلام) این فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را عنوان فرمودند:

«إِنْ كُنْتَ تُرِیدُ مِنَ الدُّنْیا مَا یكْفِیكَ، فَإِنَّ أَیسَرَ مَا فِیهَا یكْفِیكَ؛ وَ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا تُرِیدُ مَا لَایكْفِیكَ، فَإِنَّ كُلَّ مَا فِیهَا لَایكْفِیك.» (3)

«اگر از دنیا به قدر کفایت می خواهی، اندکِ آن هم برای تو کافی است و اگر به قدر کفایت نمی خواهی، تمام دنیا برای تو کم است.»

ص: 177


1- سوره مبارکه اعراف آیه شریفه 19
2- اصول کافی ج3 ص197
3- الكافی (ط - دارالحدیث) 3/358

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«شِیعَتُنَا مَنْ لَا یسْأَلُ النَّاسَ شَیئاً وَ لَوْ مَاتَ جُوعا.» (1)

«شیعیان ما کسانی هستند که هرگز از مردم چیزی درخواست نمی کنند؛ حتی اگر از گرسنگی بمیرند.»

از آثار قناعت رضایت به چیزی است که حق تعالی روزی انسان نموده است و آن رضایتی است که باید از قلب و سپس بر زبان جاری گردد. دو بیت زیر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است:

«رَضِیتُ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لِی *** وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَى خَالِقِی

كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ فِیمَا مَضَى *** كَذَلِكَ یحْسُنُ فِیمَا بَقِی» (2)

«به آنچه خداوند عالم و قاسم الارزاق قسمت كرده راضی ام و كار خود را به كسى كه مرا خلق كرده است واگذار کرده ام. چنان كه در گذشته لحظه اى از احسان او فارغ نبوده ام و همیشه از خوان احسان او متنعّم بوده ام، در آینده نیز چنین خواهم بود.»

شکر

صداقت در راضی شدن به قضای الهی، مخصوصاً به رزق و روزی، زبان شکرداشتن است. حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) به هشام فرمودند:

«یا هِشَامُ ثُمَ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ: (وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّكُورُ) (3) وَ قَالَ: (وَ

ص: 178


1- بحارالأنوار 93/158
2- بحارالأنوار 68/148
3- سورۀ مبارکۀ سباء آیۀ شریفۀ 13

قَلِیلٌ ما هُم) (1)(2)

«ای هشام، سپس خداوند اقلیت را ستود و فرمود که بندگان شکرگذار من کم هستند. همچنین فرمود که آن ها چقدر کم هستند.»

حضرت در جای دیگری فرمودند:

«یا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ الَّذِی لَا یشْغَلُ الْحَلَالُ شُكْرَهُ.» (3)

«ای هشام، عاقل کسی است که حلال او را از سپاس گزاری باز ندارد.»

فراوانی مال و صحت مؤمن را مست نمی کند و او را از عبادات غافل نمی گرداند. فراوانی حلال عاقل را متشرع و عابد و زاهدتر می کن:

«أَحْسَنُ النَّاسِ حَالًا فِی النِّعَمِ مَنِ اسْتَدَامَ حَاضِرَهَا بِالشُّكْرِ وَ اسْتَرْجَعَ فَائِتَهَا بِالصَّبْر» (4)

«عاقل ترینِ مردم کسی است که ادامه نعمت موجود را به وسیله شکر از خدا بخواهد و هرچه از آن نعمت از دستش بیرون رفته، به وسیله صبر و شکیبایی باز گرداند.»

لغت شکر به معنای سپاس گزاری در برابر احسان است و نوعی حق شناسی محسوب می شود. راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «شکر در لغت به معنای به یادآوردن نعمت و آشکارکردن آن می باشد. در مقابل آن نیز کفر است که به معنای فراموشی و پوشاندن نعمت است». چون عبادتی با فضیلت تر از شکر نیست، خداوند متعال آن را در بین سایر عبادت ها

ص: 179


1- سورۀ مبارکۀ ص آیۀ شریفۀ 24
2- الكافی 1/15
3- الكافی 1/16
4- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 123

مخصوص گردانیده است. نحوۀ سپاس گزاری نیز مراتب مختلفی دارد: شناخت نعمت و منعم آن؛ شناخت واسطۀ نعمت. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا.» (1)

«هرکس خدای کریم به او نعمتی عطا کند و وی به آن نعمت معرفت داشته باشد، شکر آن نعمت را به جا آورده است.»

هر انسانی باید آثار معرفت را از خود بروز دهد تا ایمان وی مستحکم گردد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«شُكْرُ الْمُؤْمِنِ یظْهَرُ فِی عَمَلِه.» (2)

«سپاس گزاری مؤمن از خدا در کردارش هویداست.»

کسی که ایمان دارد، به غیر از شکر لسانی، در پی عمل خیر نیز برمی آید تا علاوه بر زبان، کردارش هم نشان دهنده رضایت قلبی و شکر وی باشد. آیۀ چهاردهم سورۀ حجرات نیز بیان می دارد که وقتی اعراب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردند که ما ایمان آورده ایم، حضرت جواب فرمودند: «شما ایمان نیاورده اید؛ اما بگویید که اسلام آورده ایم. چراکه ایمان در قلب های شما وارد نشده است». پس آنچه در زبان است از آنچه در قلب است متفاوت است.پس مؤمن باید با رفتارش نعمت را در جهت خشنودی خدا به کار بگیرد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«کمترین درجه شکر این است که: نعمت را فقط از خدا بدانی و علت

ص: 180


1- بحارالأنوار 68/32
2- غرر الحكم و درر الكلم 406

دیگری جز خدا در دل تو جا نداشته باشد؛ به عطای او خشنود باشی؛ نعمت او را در راه گناه به کار نبندی؛ هیچ گونه مخالفتی با اوامر و نواهی او نداشته باشی؛ در هر حالتی بنده سپاس گزاری باشی. در نهایت خداوند را، در جمیع احوال، پروردگاری کریم و بزرگوار خواهی دید.» (1)

با کمی تعمق بزرگواری این منعم کریم دریافته می شود. شخصی به نام علاء بن الکامل به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد که خداوند چیزهایی به من بخشیده که نمی دانم از کجا آمده اند. حضرت فرمودند:

«أَ وَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا مِنَ الشُّكْر.» (2)

«آیا نمی دانی که این نعمت ها نتیجه سپاس گزاری توست؟»

این انعام کوچک ترین برکتی است که از جانب منعم حقیقی نازل می شود:

«اغْتَنِمُوا الشُّكْرَ فَأَدْنَى نَفْعِهِ الزِّیادَةُ.» (3)

«شکر خدا را مغتنم بشمارید که کمترین سودش افزونی است.»

البته باید توجه داشت شکری مؤثر خواهد بود که دوام داشته باشد:

ص: 181


1- احتمالاً بحارالأنوار ج71 باب 61 شاید محدوده حدیث 77
2- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 27 - بحارالأنوار 68/54
3- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 89 - غرر الحكم و درر الكلم 154

«شُكْرُ إِلَهِكَ بِطُولِ الثَّنَاء.» (1)

«سپاس گزاری از پروردگارت منوط به دوام شکر است.»

نوع دیگری از شکر که تکمیل کننده سپاس گزاری است، شکر از نعمت های گذشته است که معمولاً کهنه شده اند یا به صورت عادت درآمده اند یا از یاد رفته اند:

«شُكْرُ نِعْمَةٍ سَالِفَةٍ یقْضِی بِتَجَدُّدِ نِعَمٍ مُسْتَأْنَفَة.» (2)

«سپاس گزاری نعمت های گذشته باعث جلب نعمت های تازه می شود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ لَمْ یشْكُرِ الْإِنْعَامَ فَلْیعِدَّ نَفْسَهُ مِنَ الْأَنْعَام.» (3)

«هرکس سپاس نعمت را نگذارد باید خود را از چهارپایان بشمارد.»

انسان در دو حالت بیشتر قرار نمی گیرد: یا در نعمت است که سپاس از منعم واجب است؛ یا در غفلت و معاصی است که آن هم مستوجب استغفار و توبه و انابه است. بنابراین شکر و استغفار حالت مساویِ یک دیگرند و در کنار هم مؤمن را به اوج بندگی می رسانند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

«الْمُؤْمِنُ بَینَ نِعْمَةٍ وَ خَطِیئَةٍ لَا یصْلِحُهُ إِلَّا الشُّكْرُ وَ الِاسْتِغْفَار.» (4)

«مؤمن همواره بین نعمت و نافرمانی خداست و آن را جز با سپاس گزاری و طلب آمرزش اصلاح نمی کند.»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِذَا أَحْسَنْتُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ إِذَا أَسَأْتُمْ فَاسْتَغْفِرُوا اللَّه.» (5)

«هرگاه خوشحال بودید سپاس گزاری کنید و هرگاه بدحال بودید استغفار کنید.»

ص: 182


1- غرر الحكم و درر الكلم 406
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 291 - غرر الحكم و درر الكلم 406
3- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 440 - غرر الحكم و درر الكلم 629
4- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 53 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 12/122
5- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 27 - بحارالأنوار 90/213

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَینِ أَنْ یقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَیزِیدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَیغْفِرَهَا لَهُم.» (1)

«به خدا سوگند، خداوند از مردم جز دو خصلت نخواسته است: اعتراف به نعمت های او تا نعمت را برایشان بیافزاید؛ اعتراف به گناهان تا آن ها را بیامرزد.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«لِأَنَ التَّوْفِیقَ لِلشُّكْرِ نِعْمَةٌ حَادِثَةٌ یجِبُ الشُّكْرُ عَلَیهَا وَ هِی أَعْظَمُ قَدْرا.» (2)

«توفیق شکرگذاری خود نعمتی جدید است که شکر آن لازم است و نعمتی بزرگ تر و مهم تر از نعمتی است که به شکر آن موفق شده ای.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«قُلُوبُكُمُ انْمِیاثاً وَ سَالَتْ مِنْ رَهْبَةِ اللَّهِ عُیونُكُمْ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ عُمُرَ الدُّنْیا عَلَى أَفْضَلِ اجْتِهَادٍ وَ عَمَلٍ مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ حَقَّ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَ لَا اسْتَحْقَقْتُمُ الْجَنَّةَ بِسِوَى رَحْمَتِهِ وَ مَنِّهِ عَلَیكُمْ.» (3)

«به خدا سوگند، اگر دل های تان در اندیشه خدا ذوب شود و چشمان تان از بیم خدا خون بگرید و به درازای عمر دنیا عمر کنید و بیشترین سخت کوشی در عبادت و عمل را داشته باشید، بدون رحمت خدا، نه اعمال شما می تواند حق نعمت های خدا را ادا کند و نه شایسته بهشت می شوید.»

ص: 183


1- الكافی 2/426 - بحارالأنوار 6/36
2- بحارالأنوار 68/52
3- مستدرک وسائل ج6 ص 159

اعانت

مرحلۀ دیگر شکرگذاری که در واقع حقیقت شکر را آشکار می سازد، مسئله مهم اعانت و دادرسی از مؤمنین تهی دست است. رسیدن به مقام شیعیان حقیقی منوط به همین مسئله است. دستورالعمل امام کاظم (علیه السلام) اهمیت این موضوع را مشخص می کند:

«مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ أَنْ یصِلَنَا فَلْیصِلْ فُقَرَاءَ شِیعَتِنَا.» (1)

«هرکس که قدرت ندارد با ما رابطه داشته باشد باید با شیعیان فقیر ما ارتباط برقرار کند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وُجُوهاً خَلَقَهُمْ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ لِقَضَاءِ حَوَائِجِ إِخْوَانِهِمْ.»

«خداوند عزوجل آبرومندانى میان خلقش آفریده و آنان را در روى زمین به دنبال حوائج برادران شان كشانده است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«كَافِلُ دَوَامِ اَلْغِنَى وَ اَلْإِمْكَانِ إِتْبَاعُ اَلْإِحْسَانِ اَلْإِحْسَان.» (2)

«ضامن پایداری بى نیازى نیکى پى درپى است.»

در حدیثی آمده ایست:

ص: 184


1- الکافی ج4 ص 60
2- غررالاحکم ص539

«مَنْ بَسَطَ یدَهُ بِالْإِنْعَامِ حَصَّنَ نِعْمَتَهُ مِنَ الِانْصِرَام.» (1)

«هرکس دستش را به بخشیدن باز کند نعمتش را تمام شدن نگاه داشته است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز می فرمایند:

«صَاحِبُ الْمَعْرُوفِ لَا یعْثِرُ وَ إِنْ عَثَرَ وَجَدَ مُتَّكَأ.» (2)

«صاحب نیکی و احسان از پای نمی افتد و اگر گاهی هم افتاد تکیه گاهی خواهد یافت.»

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم): لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ اجْتَنَبُوا الْحَرَامَ وَ قَرَوُا الضَّیفَ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ فَإِذَا لَمْ یفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِین.» (3)

«اگر امت من چند کار را انجام بدهند همیشه در خیر و خوبی هستند: به یک دیگر محبت داشته باشند؛ برای هم هدیه ببرند؛ امانت را ادا نمایند؛ از حرام اجتناب ورزند؛ مهمان نوازی کنند؛ نماز بپا دارند؛ زکات بپردازند. اما اگر این امور را مراعات نکنند به قحطی و کمبود مبتلا می شوند.»

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند:

«قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) لِعلی (علیه السلام) یا علی (علیه السلام) مَا مِنْ دَارٍ فِیهَا فَرْحَةٌ إِلَّا تَبِعَهَا مَرْحَةٌ وَ مَا مِنْ هَمٍّ إِلَّا وَ لَهُ فَرَجٌ إِلَّا هَمُّ أَهْلِ النَّارِ إِذَا عَمِلْتَ سَیئَةً فَاتَّبِعْهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُهَا

ص: 185


1- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 440 - غرر الحكم و درر الكلم 629
2- غرر الحكم و درر الكلم 419 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 12/346
3- عیون أخبار الرضا (علیه السلام) 2/29 - بحارالأنوار 68/206

سَرِیعاً وَ عَلَیكَ بِصَنَائِعِ الْخَیرِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مَصَارِعَ السَّوْء.» (1)

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند که یا علی (علیه السلام)، هیچ خانه ای نیست که در آن خوش حالی باشد، مگر این که به دنبال آن ناراحتی و اندوهی واقع خواهد شد. هیچ اندوهی هم نیست، مگر این که فرج و گشایشی را دنبال دارد؛ مگر اندوه دوزخیان. اگر عمل بدی مرتکب شدی، به دنبالش عمل نیکی انجام بده که با سرعت آن را نابود می کند. بر تو باد به کارهای نیک که انسان را از سقوط بازمی دارد.»

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که خود سرآمد کمک به دیگران بودند، بعثت خویش را برای این امر عظیم و بر آن استوار ساختند و فرمودند:

«لَمْ نُبْعَثْ لِجَمْعِ الْمَالِ وَ لَكِنْ بَعَثَنَا لِإِنْفَاقِه.» (2)

«ما برای گردآوری مال برانگیخته نشدیم؛ بلکه برای انفاق مبعوث شده ایم.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«از جمله الطافی که خداوند به بنده مؤمن اختصاص داده این است که شناخت نیکی در حق اخوان را به او عطا می فرماید و به او فضیلت آن را، ولو نیکی در امر ناچیزی باشد، می شناساند. پس چنان که خداوند در قرآن مجید فرموده، نیکی به کثرت نیست: دیگران را بر خود در آنچه دارند مقدم می دارند، اگرچه در کمال حاجت و اضطرار باشند. خداوند به هرکس این فضل عظیم را بشناساند، نشانه آن است که او را دوست داشته

ص: 186


1- بحارالأنوار 66/357
2- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 183

و در روز قیامت اجر او را به مقداری که از حساب بندگان بیرون باشد و نتوانند آن را بشمارند، اعطا خواهد فرمود.» (1)

به فرموده امام (علیه السلام) از آثار دوست داشتن خدا توفیق خدمت گزاری و احسان به برادران مستمند است. این عمل آن قدر عظیم است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عَبَّادِ اللَّهِ كَانَ ذَلِكَ مُؤَدِّیاً إِلَى الْقِیامِ بِحُقُوقِ اللَّه.» (2)

«خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم قرار داده است. پس هرکس برای ادای حقوق بندگان قیام کند، این کار او را به سوی قیام بر ادای حقوق خداوند وادار می نماید.»

حضرات معصومین (علیهم السلام)، خود، سخت بر این کار اهتمام داشتند و لحظه ای از این اقدام خداپسندانه دست بر نمی داشتند که در سخت کوشی چنین عبادتی نقل است که بعضی از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) خدمت ایشان عرضه داشتند که تا کی این همه صدقه و انفاق خواهید کرد؟ چرا از این کار خودداری نمی کنید؟ حضرت در جواب فرمودند:

«إِی وَ اللَّهِ، لَوْ أَعْلَمُ أَنَ اللَّهَ قَبِلَ مِنِّی فَرْضاً وَاحِداً لَأَمْسَكْتُ، وَ لَكِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی أَ قَبِلَ اللَّهُ مِنِّی شَیئاً أَمْ لَا.» (3)

«آری، به خدا سوگند، اگر می دانستم خداوند یک عمل واجب را از من

ص: 187


1- سورۀ مبارکۀ حشر آیۀ شریفۀ 9
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 223 - غرر الحكم و درر الكلم 340
3- بحارالأنوار 34/354

قبول فرموده است از این کار دست می کشیدم؛ ولی به خدا قسم نمی دانم آیا تاکنون چیزی از من قبول نموده یا خیر.»

چون عمل خیر از برترینِ عبادات به شمار می رود، تمام سعی شیطان لعین در به غفلت انداختن اهل ایمان از این فریضۀ عظیم می باشد که در این باره تذکر بسیار بااهمیتی را حضرت امام صادق (علیه السلام) یادآور می شویم:

«همانا شیطان وسایل صیدی دارد که با آنها شکار می کند. پس از تور و وسایل صیدش دوری.»

راوی سؤال کرد که ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، وسایل شیطان چیست؟ امام (علیه السلام) فرمودند:

«أَمَّا مَصَائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الْإِخْوَان....» (1)

«وسیلۀ صید او آن است که شما را از نیکی به برادران تان منع کند.» (2)

این گونه است که هر محبی در دستگاه محمد و آل محمد (علیهم السلام) به دو امر مهمی که امام صادق (علیه السلام) به اصحابشان فرمودند موظف می گردد:

«وَ لَكِنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ وَ الْمُوَاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ (الْمُوَاسَاةِ) لِإِخْوَانِكُم.» (3)

«دائماً شما را به ورع، به ورع، به ورع و مواسات، و مواسات، و مواسات

ص: 188


1- بحارالأنوار 75/281- تحف العقول 302
2- سپس درباره اهمیت نماز در ادامه فرمودند: «..وَیلٌ لِلسَّاهِینَ عَنِ الصَّلَوَاتِ النَّائِمِینَ فِی الْخَلَوَات..» وای بر کسانی که نماز را سبک بشمارند و در خلوتها (بجای نماز خواندن) بخوابند.- بحارالأنوار 75/281- تحف العقول 302
3- المحاسن 1/158 - بحارالأنوار 65/154

با برادران تان امر می کنیم.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«أَشْرَفُ أَخْلَاقِ الْأَئِمَّةِ وَ الْفَاضِلِینَ مِنْ شِیعَتِنَا (اسْتِعْمَالُ) التَّقِیةِ وَ أَخْذُ النَّفْسِ بِحُقُوقِ الْإِخْوَان.» (1)

«شریف ترین خوی ائمه و فضلای شیعه عمل به تقیه و واداشتن خود به رعایت حقوق برادران است.»

باری، از مهم ترین و پرفضیلت ترین کارهای شیعیان دادرسی از برادران دینی می باشد. امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«وَ أَعْظَمُهَا (فَرْضاً) قَضَاءُ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّه.» (2)

«بزرگ ترین آن کارها برآوردن حقوق برادران در راه خداست.»

سستی در اعانت برادران مستمند با غضب حق تعالی برابر است و نتیجۀ آن خروج فرد از دایره تشیع است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«معاشر شیعتی، احذروا فقد عظتکم الدنیا بأنیابها، تختطف منکم....»

«ای گروه شیعیانِ من، سخت مراقب باشید. همانا دنیا شما را به دندانْ گزیده و همچون گرگ هایش، یکان یکانِ شما را درمی رباید. به من خبر رسیده که مردی از ساکنان مدائن، پس از مسلمان شدن، از کافرانْ پیروی کرده و جامه ای از خیّاط خانه مهترِ آن شهر برگرفته و بامدادِ خود را به مشکدان هایش خوش بو کرده و شامگاهش را به عود هندی معطر نموده و پیرامونش را گل بوستانی فراگرفته و آن را می بوید و فرش های رومی را بر

ص: 189


1- وسائل الشیعة 16/223 - بحارالأنوار 72/415
2- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری 320 - بحارالأنوار 65/163

تخت های خود گسترانیده است. پس از سپری کردن هفتاد سال، چه بدبخت شده است! در پیرامون او پیرمردی است که از فرط پیری بر زمین می خزد و یتیمی است که از تنگ حالی و شدّت گرسنگی به خود می پیچد؛ اما او حتی از پس مانده های غذای تلخش نیز به آنان نمی دهد. اگر خداوند مرا بر وی مسلّط فرماید، همچون گندم می کوبمش و بر وی حدّ مرتد جاری می کنم و سپس او را هشتاد تازیانه می زنم و راه عذر نادانی را بر او می بندم.» (1)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«مَنْ أَکَلَ مَا یَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا یَشْتَهِی وَ رَکِبَ مَا یَشْتَهِی، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ حَتَّی یَنْزِعَ أَوْ یَتْرُکَ.» (2)

«آن کس که هرچه می خواهد می خورد و هرچه می خواهد می پوشد و بر هرچه می خواهد سوار می شود، خداوند تا زمان مرگ یا توبه اش به او نظر رحمت نمی کند.»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با ابوذر در مدینه راه مى رفتند. به كوه احد رسیدند. حضرت فرمودند:

«ما یسُرُّنی أنّ عِندی مِثلَ اُحُدٍ هذا ذَهَبا تَمضی علَیهِ ثالثةٌ و عِندی منهُ دِینارٌ إلاّ شَیءٌ أرصُدُهُ لِدَینٍ، إلاّ أن أقولَ فی عِبادِ اللّه ِ: هكذا و هكذا و هكذا، عن یمینِهِ و عن شِمالِهِ و عن خَلفِهِ إنّ الأكثَرِینَ هُمُ الأقَلُّونَ یومَ القِیامَةِ إلاّ مَن قالَ: هكذا

ص: 190


1- امالی شیخ صدوق ص 720 – ح 988
2- نمونه معارف اسلام ج 8 ص 58 – عن الخصال ج 11 ص78

و هكذا و هكذا، عن یمینِهِ و عن شِمالِهِ و من خَلفِهِ و قلیلٌ ما هُم.» (1)

«خوش ندارم كه به اندازه این اُحد طلا داشته باشم و سه شب بگذرد و دینارى از آن نزد من باقى بماند، جز چیزى كه براى پرداخت وامى نگه دارم، مگر این كه از راست و چپ و پشت سر به بندگان خدا بذل و بخشش كنم. ثروتمندان در روز قیامت تهی دستند، مگر كسى كه از راست و چپ و پشت سر خود بذل و بخشش كند و كارهاى خیر انجام دهد. البته چنین انسان هایی اندک هستند.»

در تفسیر از ابن عباس روایت شده است: از هنگامی که فرعون ادعای خدایی می کرد «أنا ربکم الأعلی» سر می داد تا هنگامی که غرق شد چهل سال طول کشید. در این هنگام حضرت موسی به خداوند عرض کرد: «بار الها، تو چهل سال فرعون را مهلت دادی تا پیامبران را تکذیب کند و ادعای خدایی کند»؟ خطاب آمد: «او مردی خوش اخلاق بود و در برآوردن حاجات مردم تلاش می کرد و هرگز کسی را از آمدن به دربارش منع نمی کرد. پس خواستم او را پاداش دهم و برای همین رهایش کردم تا از لذائذ دنیا بهره مند گردد.» (2)

گویند سلطان «سبکتکین» در ابتدا صیاد بود و ساکن نیشابور. وی از متاع دنیا جز یک اسب چیزی نداشت. روزی برای شکار بیرون رفت و آهویی را با فرزندش دید. برای شکار اقدام نمود. مادر فرار کرد و بچه در دام اسیر شد. او را بر پشت زین خود نهاد و راهی خانه شد. چون مقداری راه آمد متوجه شد

ص: 191


1- ترجمه میزان الحکمه ج 11 ص 154
2- لئالی ص 160

مادر آهو در پی او روان است و با نگاه حسرت به بچه اش می نگرد. سبکتکین به حال او رقت کرد و با خود گفت: «گرچه این آهو بر من حلال است؛ لکن ترحم بر آن مادر سزاوارتر است». پس بچه آهو را به زمین نهاد و مشاهده کرد که مادر آهو سرش را به آسمان بلند کرده است و گویا برای او دعا می کند. وی شب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دید که به او فرمودند: «ای سبکتکین، خداوند متعال به سبب ترحمی که بر آن آهو نمودی تو را سلطنت عطا فرمود و بر تو واجب نمود که بر رعیت خود نیز ترحم کنی تا دولتت دوام یابد». سپس چیزی نگذشت که او سلطان شد و پس از او فرزندش سلطان محمود به تخت پادشاهی نشست. (1)

در حدیث آمده است:

«مَا قَدَّمْتَ مِنْ دُنْیاكَ فَلِنَفْسِكَ وَ مَا أَخَّرْتَ مِنْهَا فَلِلْعَدُو.» (2)

«هرچه از دنیا پیش فرستی (انفاق کنی) مال خودت و هرچه نگه داری از آن دشمنت می باشد.»

امام رضا (علیه السلام) به عده ای که خود را شیعه نامیدند با عتاب فرمودند:

«فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّكُمْ شِیعَتُه... وَ مُتَهَاوِنُون بِعَظِیمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِی اللَّهِ.» (3)

«اگر مدعی شیعه بودن هستید پس چرا به حقوق بزرگ برادران دینی خود

ص: 192


1- لئالی ص 160
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 482 - غرر الحكم و درر الكلم 692
3- التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری 313 - بحارالأنوار 65/158

بی اعتنایی می کنید؟»

آری، کمک به دیگران حقی بس عظیم است که کاهلی در آن باعث عذاب و خسران در دنیا و آخرت می شود. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«یا ابْنَ جُنْدَبٍ الْمَاشِی فِی حَاجَةِ أَخِیهِ كَالسَّاعِی بَینَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَاضِی حَاجَتِهِ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ مَا عَذَّبَ اللَّهُ أُمَّةً إِلَّا عِنْدَ اسْتِهَانَتِهِمْ بِحُقُوقِ فُقَرَاءِ إِخْوَانِهِم.» (1)

«ای پسر جندب، کسی که در حاجت برادرش قدم بردارد مانند کسی است که بین صفا و مروه سعی کرده. برآورنده حاجت مؤمن مانند کسی است که در راه خدا در روز بدر و احد در خون خود غلتیده باشد. خداوند هر امتی را عذاب کرده به دلیل کوچک شمردن حقوق برادران فقیرشان و نادیده گرفتن آن بوده است.»

با این روایت شریف دانسته می شود که یکی از عوامل عذاب، نفرین مظلوم است:

«یا ابْنَ جُنْدَبٍ كُلُ الذُّنُوبِ مَغْفُورَةٌ سِوَى عُقُوقِ أَهْلِ دَعْوَتِكَ.» (2)

«ای پسر جندب، تنها گناهی که بخشیده نمی شود نفرین برادر شیعه ات می باشد.»

باید بسیار دقیق بود که مبادا شیطان ملعون به وسیله بخل و ایجاد ترس از انفاق مؤمن را از احسان های پی درپی باز دارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 193


1- تحف العقول 303 - بحارالأنوار 75/281
2- تحف العقول 303 - بحارالأنوار 75/282

«هرچه که رفت به ندرت بازمی گردد. اگر نعمتی از دست شما رفت به زودی برنمی گردد.» (1)

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«سزاوارترین روز برای شادی بنده روزی است که در آن موفق شود به برادران خود کمک کند و به درد دل آن ها رسیدگی نماید... البته اگر آن را با منت از بین نبرد.» (2)

یکی از اصحاب و خصیصین حضرات معصومین (علیهم السلام) جناب علی بن یقطین است که از اصحاب خاص حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) به شمار می رود. وی برای دادرسی از دیگر برادران دینی اش، به دستور امام وقت، پست نخست وزیری هارون ملعون را پذیرفت تا در این راستا به کمک های شایان و چشمگیری برای شیعیان دست بزند و این چنین لباس سربازی امام وقتش را بر تن کند. امام کاظم (علیه السلام) به وی فرمودند:

«هر وقت یکی از شیعیان ما به تو مراجعه کرد، هر نیازی داشت برآورده کن و برای او عزت و احترام قائل شو.»

در حدیث آمده است:

«بَذْلُ الْجَاهِ زَكَاةُ الْجَاه.» (3)

«آبرو را صرف حوائج مردم کردن زکات آبرومندی است.»

مردی عراقی به امام کاظم (علیه السلام) از وضعیت خود و حضورش در دوران ظلم

ص: 194


1- بحارالأنوار ج71 باب 61 ح86
2- تفسیر امام عسکری ص 307 – البرهان ج6 ص425
3- غرر الحكم و درر الكلم 313

حاکمان شکایت کرد. حضرت فرمودند:

«خداوند مردان محبوبی در میان ستمگران دارد که به وسیلۀ آنان از بندگان خوب خود حمایت می کند و تو از آن مردان محبوب خدایی.» (1)

امام (علیه السلام) در جای دیگری می فرمایند:

«كَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ قَضَاءُ حَوَائِجِ الْإِخْوَان.» (2)

«کفاره کارگزار سلطان برآوردن حاجت برادران است.»

گرچه کمک به شیعیان و دادرسی آنان در زمانی که حاکمی ظالم بر جامعه مسلط است کاری دشوار است؛ اما فرموده اند:

«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا.» (3)

«بهترین عمل سخت ترین عمل است.»

جناب علی بن یقطین الگویی برای تمام شیعیان است تا یاد بگیرند که هدف از کسب قدرت و ثروت کمک به شیعیان و اجرای فرامین اهل بیت (علیهم السلام) است. امام (علیه السلام) به شخصی به نام جندب فرمودند:

«یا ابْنَ جُنْدَبٍ بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ لَا تَذْهَبَنَّ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ لَا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیا وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّه.» (4)

«ای پسر جندب، به شیعیان ما ابلاغ کن و بگو که راه های متعدد شما را گمراه نکند. قسم به خدا، کسی به ولایت ما جز با ورع و مساوات با

ص: 195


1- کتاب شیخ طوسی اختیار معرفه الرجال – تحقیق حسن المصطفوی مشهد دانشگاه الهیات ص 433 – رجال کشی ص433 ح 817
2- مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار 101
3- مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول 7/104 - بحارالأنوار 67/191
4- بحارالأنوار 75/281 - تحف العقول 303

برادران دینی نخواهد رسید.»

دست گیری از برادران دینی نه تنها در آخرت؛ بلکه در همین دنیا نیز از طرف خدای تعالی بی جواب نخواهد ماند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«كَمَا تُعِینُ تُعَان.» (1)

«هر طور یاری کنی همان طور یاری می شوی.»

افرادی که در راه کمک به ضعفای شیعه تلاش می کنند تلاش می کنند، امتیازاتی را نیز دارا می شوند:

«فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یقْضِی اللَّهُ لَهُ أَهَمَّ الْحَوَائِجِ إِلَیهِ فَلْیصِلْ آلَ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتَهُمْ بِأَحْوَجِ مَا یكُونُ إِلَیهِ مِنْ مَالِه.» (2)

«هرکس آرزو دارد مهم ترین حاجاتش برآورده شود، به آل محمد (علیهم السلام) و شیعیان آن ها با مالی که خود به آن نیازمندتر است به دیگران کمک کند.»

در خاتمه اشاره ای به احسان یکی از شیعیان به امام خویش خواهیم داشت تا پندی برای مؤمنین باشد: عمران بن عبدالله قمی از مردم قم و معاصر امام صادق (علیه السلام) بود. موسی بن طلحه از یکی از اهالی کوفه نقل می کند که در منا بودم و دیدم عمران بن عبدالله در محلی که امام صادق (علیه السلام) در آن فرود آمده اند خیمه هایی مردانه و زنانه و مجهز به بیت الخلا ترتیت داده و چون حضرت وارد شدند و زنان را به همراه خود داشتند چشم شان به آن خیمه ها افتاد و فرمودند که این خیمه ها را چه کسی برپا کرده است. عمران پیش آمد و

ص: 196


1- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 396 - غرر الحكم و درر الكلم 535
2- تحف العقول 514 - بحارالأنوار 75/382

عرض کرد که من این خدمت را به جای آورده ام. حضرت فرمودند: «هزینه اش چقدر بوده»؟ عرض کرد: «کرباس خیمه بافت کارخانه خودم است و امیدوارم آن را به رسم هدیه از من بپذیرید». حضرت دست او را فشردند و فرمودند: «از خداوند می خواهم که بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) درود بفرستد و تو را در روزی که جز سایۀ خودش سایه ای نباشد در رحمتش وارد کند.»

ابان بن عثمان می گوید که روزی عمران بن عبدالله بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد. حضرت به او بسیار لطف کردند و فرمودند: «حالت چطور است؟ فرزندانت در چه حال هستند؟ خانواده ات در چه حال هستند؟ عموزاده هایت در چه وضعند»؟ حضرت تا مدتی با وی سخن گفتند. چون وی بیرون رفت، یک نفر پرسید: «او که بود»؟ حضرت فرمودند: «نجیبی از خاندانی نجیب که هر ستمگری قصد سوء به او بکند سرنگون می گردد.» (1)

ذکر

راز و نیاز با خدای متعال وسیلۀ مؤمن برای رسیدن به قرب الهی و نزدیک شدن به مقام شیعیان حقیقی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«ذِكْرُ اللَّهِ تُسْتَنْجَحُ بِهِ الْأُمُورُ وَ تَسْتَنِیرُ بِهِ السَّرَائِر.» (2)

«یاد خدا موجب موفقیت در کارها و روشنایی درون ها می شود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 197


1- بحارالانوار ج47 ص335
2- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 255 - غرر الحكم و درر الكلم 369

«ذِكْرُ اللَّهِ شِیمَةُ الْمُتَّقِین.» (1)

«یاد خدا بودن خوی پرهیزکاران است.»

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«إنَّما شِیعَتُنا... الْمُسَبِّحُونَ إذا سَكَتَ النَّاسُ وَ الْمُصَلُّونَ إذا نامَ النّاسُ.» (2)

«فقط شیعیان ما هستند که در هنگام سکوت سایرین در تسبیح و ذکرند و آن هنگام که دیگران در خوابند در حال نمازند.»

قلب شیعیان مخلص همواره در یاد خدا و عزیزان خدا مستغرق می باشد:

«وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیعٌ عَنْهُ یقْطَعُونَ بِهِ أَیامَ الْحَیاةِ وَ یهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِین..=» (3)

«یاد خدا اهلی دارد که آن را به جای دنیا برگرفته اند و از این رو هیچ سوداگری و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا بازنمی دارد. آنان روزهای زندگی را با یاد خدا سپری می کنند و سخنان بازدارنده از حرام را در گوش های غافلان فریاد می زنند.»

در حدیث آمده است:

«شِیعَتُنَا الَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِیراً.» (4)

«شیعیان ما کسانی هستند که چون تنها شوند خداوند را فراوان یاد می کنند.»

ص: 198


1- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 255 - غرر الحكم و درر الكلم 369
2- نور الثقلین، ج3، ص94
3- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 342
4- الكافی 2/499

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«لَا تَذْكُرِ اللَّهَ سُبْحَانَهُ سَاهِیاً وَ لَا تَنْسَهُ لَاهِیاً وَ اذْكُرْهُ ذِكْراً كَامِلًا یوَافِقُ فِیهِ قَلْبُكَ (لِسَانَك).» (1)

«در حال غفلت ذکر خداوند سبحان را نگو و بر اثر سرگرم شدن به کاری خداوند را فراموش نکن؛ بلکه او را چنان یاد کن که دل و زبانت یکی باشد و درونت با بیرونت مطابقت کند. تو حقیقتاً به یاد خدا نخواهی بود، مگر آن گاه که در هنگام ذکر گفتن خود را فراموش کنی و در وقت کار هم یاد خدا را فراموش نکنی.»

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«اجْعَلْ ذِكْرَ اللَّهِ مِنْ أَجْلِ ذِكْرِهِ لَكَ فَإِنَّهُ ذَكَرَكَ وَ هُوَ غَنِی عَنْكَ فَذِكْرُه.» (2)

«یاد خدا را بدان سبب دان که او به یاد توست. او تو را یاد می کند، در حالی که از تو بی نیاز است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«..اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً خَالِصاً تَحْیوْا بِهِ أَفْضَلَ الْحَیاة.» (3)

«خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگی را داشته باشید.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَحْیا (أَحْیی) اللَّهُ قَلْبَهُ وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ (وَ لُبَّه).» (4)

«هرکس به یاد خدای سبحان باشد، خداوند دلش را زنده و اندیشه و

ص: 199


1- غرر الحكم و درر الكلم 757
2- بحارالأنوار 90/158
3- بحارالأنوار 75/39
4- غرر الحكم و درر الكلم 644

عقلش را روشن می گرداند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«ذِكْرُ اللَّهِ دَوَاءُ أَعْلَالِ النُّفُوس.» (1)

«یاد خدا داروی بیماری های روان است.»

جریان ذیل تلنگری برای کسانی است که غیر خدا را در دل جای داده اند و از یاد او غافل شده اند:

«وَ رَوَى أَنَّ سُلَیمَان (علیه السلام) رَأَى عُصْفُوراً یقُولُ لِعُصْفُورَةٍ: لِمَ تَمْنَعِینَ نَفْسَكِ مِنِّی وَ لَوْ شِئْتُ أَخَذْتُ قُبَّةَ سُلَیمَانَ بِمِنْقَارِی فَأَلْقَیتُهَا فِی الْبَحْرِ؟ فَتَبَسَّمَ سُلَیمَان (علیه السلام) مِنْ كَلَامِهِ ثُمَّ دَعَاهُمَا وَ قَالَ لِلْعُصْفُور: أَتُطِیقُ أَنْ تَفْعَلَ ذَلِكَ؟ فَقَالَ: لَا یا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یزَینُ نَفْسَهُ وَ یعَظِّمُهَا عِنْدَ زَوْجَتِهِ وَ الْمُحِبُّ لَا یلَامُ عَلَى مَا یقُولُ. فَقَالَ سُلَیمَان (علیه السلام) لِلْعُصْفُورَةِ: لِمَ تَمْنَعِینَهُ مِنْ نَفْسِكِ وَ هُوَ یحِبُّكِ؟ فَقَالَتْ: یا نَبِی اللَّهِ إِنَّهُ لَیسَ مُحِبّاً وَ لَكِنَّهُ مُدَّعٍ؛ لِأَنَّهُ یحِبُّ مَعِی غَیرِی! فَأَثَّرَ كَلَامُ الْعُصْفُورَةِ فِی قَلْبِ سُلَیمَان (علیه السلام) وَ بَكَى بُكَاءً شَدِیداً وَ احْتَجَبَ عَنِ النَّاسِ أَرْبَعِینَ یوْماً یدْعُو اللَّهَ أَنْ یفَرِّغَ قَلْبَهُ لِمَحَبَّتِهِ وَ أَنْ لَا یخَالِطَهَا بِمَحَبَّةِ غَیرِه.» (2)

«روایت شده است که حضرت سلیمان (علیه السلام) گنجشک نری را دید که به جفت خود می گوید که چرا خودت را از من دریغ می کنی؟ اگر بخواهم می توانم قبۀ سلیمان (علیه السلام) را با منقار خود بر دارم و آن را به دریا بیافکنم. حضرت سلیمان (علیه السلام) در حالی که لبخند می زد به آن گنجشک گفت که

ص: 200


1- غرر الحكم و درر الكلم 369
2- بحارالأنوار 14/95

آیا به راستی تو می توانی این کار را بکنی؟ گنجشک گفت که نه ای پیامبر خدا! اما گاهی اوقات مرد برای همسرش خودنمایی می کند و خودش را پیش او بزرگ نشان می دهد. عاشق را بر آنچه می گوید ملامتی نیست. سلیمان (علیه السلام) به گنجشک ماده گفت که چرا خودت را از او دریغ می داری، در حالی که او عاشق توست؟ گنجشک ماده گفت که ای پیامبر خدا! او عاشق نیست. لاف عشق می زند؛ چون در کنار من غیر مرا هم دوست دارد. سخن ماده گنجشک در دل سلیمان (علیه السلام) اثر کرد. ایشان شدت گریست و چهل روز از مردم کناره گرفت و در این مدت از خداوند مسألت می کرد که دلم را برای محبت خودت خالی گردان و محبتت را با محبت غیر خود مخلوط نکن.»

توجه قلبی

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند:

«جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاكُمْ مِمَّنْ یسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِه.» (1)

«خداوند به لطف و رحمت خود ما و شما را از کسانی قرار دهد که با دل خویش به سوی منزل های نیکوکاران ره می سپارند.»

امام جواد (علیه السلام) فرمودند:

«الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال.» (2)

«توجه قلبی به خداوند انسان را سریع تر از عبادات پرمشقت به هدف می رساند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 201


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 239
2- بحارالأنوار 67/60

«ذکر بر دو گونه است: ذکر خالص که با دل همراه است؛ ذکر بازدارنده که یاد هرکس جز او را از دل می برد.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَكْلِفُوا مِنَ الْعَمَلِ مَا تُطِیقُون.. فَإِنَ اللَّهَ لَا یمَلُ حَتَّى تَمَلُّوا.» (1)

«به قدر توانایی خود عبادت کنید؛ زیرا وقتی ملول می شوید خدای متعال نیز ملول می شود.»

حقیقتاً مناجات با خدا از سویدای دل باعث آسایش روح و ترک آن موجب هم نشینی با شیطان می گردد:

«عَلَى كُلِ قَلْبٍ جَاثِمٌ مِنَ الشَّیطَانِ فَإِذَا ذَكَرَ اسْمَ اللَّهِ خَنَس وَ ذَابَ وَ إِذَا تَرَكَ ذِكْرَ اللَّهِ الْتَقَمَهُ الشَّیطَانُ فَجَذَبَهُ وَ أَغْوَاهُ وَ اسْتَزَلَّهُ وَ أَطْغَاهُ» (2)

«بر هر دلی شیطانی چسبیده است که با ذکر خدا از بین می رود. اما اگر یاد خدا ترک شود، شیطان آن قلب را چون لقمه ای فرومی برد و به سوی خویش می کشد و آن را سرکش می کند.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اهمیت ذکر خدا فرمودند:

«كُلُّ مَا أَلْهَى عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْمَیسِر.» (3)

«هرچه از یاد خدا غافل کند از میسر (قمار) است.»

در حدیثی آمده است:

ص: 202


1- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 239
2- بحارالأنوار 67/61
3- بحارالأنوار 70/157

«كُلُّ مَا أَلْهَى عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ إِبْلِیس.» (1)

«هر آنچه از یاد خدا غافلت کند از ابلیس است.»

در خبر آمده است که چون یعقوب (علیه السلام) بر فراغ یوسف (علیه السلام) تأسف خورد (2) خداوند به او وحی نمود که تا کی یوسف یوسف می گویی؟ آیا یوسف تو را آفریده و روزی می دهد و به تو نبوت داده؟ به عزتم سوگند، اگر تو مرا یاد می کردی و غیر مرا رها می نمودی، به سرعت تو را شاد می کردم. پس از این یعقوب (علیه السلام) دانست که یاد یوسف (علیه السلام) این همه اندوه به بار آورده است؛ لذا عرض کرد: «بار الها! اگر از اول مرا آگاه می کردی، عمرم در این راه صرف نمی شد.» (3)

امام رضا (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت می کنند که حضرت فرمودند:

«طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَيْنَاهُ وَ لَمْ يَنْسَ ذِكْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ يَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِيَ غَيْرُهُ.» (4)

«خوش به حال کسی که عبادت و دعای خود را برای خداوند منان خالص کند و آنچه با چشمان خود می بیند سبب سرگرمی دل و غفلت از خداوند متعال قرار ندهد و با دیدن نعمتی که از او منع شده و به دست دیگری رسیده محزون نگردد.»

ص: 203


1- مجموعة ورام (تنبیه الخواطر) 2/170
2- سورۀ مبارکۀ یوسف آیۀ شریفۀ 84
3- نمونه معارف ج5 ص262
4- کافی ج2 ص16

نماز

آنچه زیبنده و کامل کننده ذکر است نماز می باشد. نماز بهترین وسیلۀ تقرب به شمار می آید. از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که بهترین چیزی که بندگان به سبب آن مقرب درگاه الهی می شوند چیست. حضرت فرمودند:

«بعد از معرفت، چیزی بهتر از نماز را نمی شناسم. آیا نمی بینی که بنده صالح، عیسی (علیه السلام)، فرمود که خداوند مرا در تمام طول حیاتم به نماز و زکات وصیت فرمود؟» (1)

حضرت عیسی (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ شَی ءٌ أَبْلَغَ فِی شَرَفِ الْآخِرَةِ وَ أَعْوَنَ عَلَى حَوَادِثِ الدُّنْیا مِنَ الصَّلَاةِ الدَّائِمَةِ وَ لَیسَ شَی ءٌ أَقْرَبَ إِلَى الرَّحْمَنِ مِنْهَا فَدُومُوا عَلَیهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ كُلُّ عَمَلٍ صَالِحٍ یقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ فَالصَّلَاةُ أَقْرَبُ إِلَیهِ وَ آثَرُ عِنْدَه.» (2)

«بهترین عبادت برای رسانیدن انسان به شرافت در آخرت نماز است. نماز بهترین یاری کننده در برابر پیش آمدهای دنیا و بهترین نزدیک کننده فرد به خدای بخشنده است. پس بر آن مداومت بورزید و آن را بسیار بجا آورید.»

حضرت امام علی (علیه السلام) فرمودند:

«الصَّلَاةُ أَفْضَلُ الْقُرْبَتَین.» (3)

«نماز برترین عامل نزدیکی به خداست.»

ص: 204


1- تفسیر نور الثقلین 3/335
2- بحارالانوار 14/311
3- غرر الحكم و درر الكلم 90

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«بِالصَّلَاةِ یبْلُغُ الْعَبْدُ إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْیا لِأَنَّ الصَّلَاةَ تَسْبِیحٌ وَ تَهْلِیلٌ وَ تَحْمِیدٌ وَ تَكْبِیرٌ وَ تَمْجِیدٌ وَ تَقْدِیسٌ وَ قَوْلٌ وَ دَعْوَة.» (1)

«بنده به سبب نماز به درجۀ بلند و مقام ارجمند می رسد؛ زیرا نماز تسبیح و تنزیه و عزت و تهلیل و حمد و ستایش خداست.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«لَوْ یعْلَمُ الْمُصَلِّی مَا یغْشَاهُ مِنَ الرَّحْمَةِ لَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُود.» (2)

«اگر نمازگزار بداند و بفهمد که چه اندازه از رحمت خداوند متعال او را فراگرفته است، سرش را از سجده برنخواهد داشت.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَقْرَبُ مَا یكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِد.» (3)

«سجده نزدیک ترین حالت فرد به خداست.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَحَبُ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الصَّلَاة.» (4)

«محبوب ترینِ کارها نزد خداوند عزوجل نماز است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَا مِنْ شَی ءٍ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ یعْدِلُ هَذِهِ الصَّلَاة.» (5)

ص: 205


1- الخصال 2/522 - بحارالأنوار 79/232
2- غرر الحكم و درر الكلم 568
3- بحارالأنوار 82/162
4- الكافی 3/264
5- الأمالی (للطوسی) 694 - بحارالأنوار 27/202

«بعد از معرفت، هیچ چیزی با نماز برابری نمی کند.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«أَیمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلَّاهَا لِوَقْتِهَا فَلَیسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِینَ.» (1)

«هر مؤمنی که به نمازهای واجب اهمیت بدهد و آنها را به وقتش بخواند از غافلان نیست.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«وَلْیكُنْ أَكْثَرُ هَمِّكَ الصَّلَاةَ فَإِنَّهَا رَأْسُ الْإِسْلَامِ بَعْدَ الْإِقْرَارِ بِالدِّین.» (2)

«بیشترین هَمِّ تو باید برای نماز باشد؛ زیرا نماز بعد از پذیرفتن دین سرآمد اسلام است.»

امام صادق (علیهما السلام) فرمودند:

«امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا.» (3)

«پیروان ما را به چگونگی مراقبت شان از اوقات نمازشان بشناسید.»

شیعیان حقیقی چون به نماز و اطاعت پروردگارشان مشتاق و ملزم می گردند خدای تعالی هم آنان را بر سر سفره کریمانه و ملکوتی خود مهمان می کند که اطعامش همان خشنودی خدا از مؤمنین است:

«يَا رَبِّ أَخْبِرْنِي عَنْ آيَةِ رِضَاكَ عَنْ عَبْدِكَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِذَا رَأَيْتَنِي أُهَيِّئُ

ص: 206


1- الكافی 3/270
2- تحف العقول 26 - بحارالأنوار 74/127
3- بحارالانوار ج71ص391

عَبْدِي لِطَاعَتِي وَ أَصْرِفُهُ عَنْ مَعْصِيَتِي فَذَلِكَ آيَةُ رِضَايَ.» (1)

«حضرت موسی (علیه السلام) به خدا عرض کرد که پروردگارا، خوشنودی خودت را از بنده ات به من بگو. خداوند به او وحی فرمود که هرگاه دیدی وسائل عبادتم را برای بنده ام فراهم ساختم و از معصیتم او را دور کردم، همان، نشانۀ خشنودی من است.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاةٍ مَا كَانَ فِي ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً كَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم.» (2)

«انسان مؤمن تا زمانی که در حالت ایستاده و نشسته و خوابیده به یاد خدا باشد در نماز است.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ صَلَّى رَكْعَتَینِ یعْلَمُ مَا یقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذَنْبٌ إِلَّا غَفَرَهُ لَه.» (3)

«کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند که در نمازش چه می گوید، تمام گناهانش آمرزیده می شود.»

در حدیث آمده است که هرگاه وقت نماز می رسید، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بی تابی می کردند و می لرزیدند و رنگ چهره شان تغییر می کرد. به ایشان عرض می شد که شما را چه شده است!؟ حضرت

ص: 207


1- بحارالانوار ج 67 ص 26
2- امالی مفید 310
3- بحارالأنوار 81/240

می فرمودند:

«جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ﴿فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها﴾ (1)(2)

«وقت نماز رسیده؛ وقت امانتی که خداوند متعال بر آسمان ها و زمین عرضه کرد و آنها از پذیرفتن این امانت سرباز زدند و از آن ترسیدند.»

در حدیثی آمده است:

«من از نماز سیر نمی شوم. ای ابوذر همانا خداوند والا عیسی بن مریم (علیهما السلام) را برای رهبانیت برانگیخت؛ ولی من برای دینی راستین و آسان برانگیخته شده ام. زنان و عطر محبوب من قرار داده شدند و نماز نور دیدگانم. ای ابوذر، هرگاه مردی در یک روز، غیر از نمازهای واجبش، دوازده رکعت نماز بگذارد، برایش خانه ای در بهشت است. ای ابوذر، نماز در مسجد من با صدهزار نماز در مساجد دیگر برابر است، مگر مسجدالحرام. نماز در مسجدالحرام با صدهزار نماز در غیر آن برابر است. برتر از همۀ این ها نمازی است که مرد فقط برای خدا در خانه خود می گزارد، به گونه ای که هیچ کس جز خدا او را نمی بیند. ای ابوذر، همانا تو تا وقتی در نماز هستی درِ خانه پادشاه را می زنی و هر کس بسیار درِ خانه پادشاه را بزند، سرانجام، در برایش باز می شود. ای ابوذر، هر مؤمنی که برای نماز می ایستد عطایای میان او و عرش بر او فرو می ریزد و فرشته ای بر او گمارده می شود که فریاد بزند: ای پسر آدم، اگر می دانستی چه چیزی در نماز

ص: 208


1- سورۀ مبارکۀ احزاب آیۀ شریفۀ 72
2- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة 1/324

توست و با چه کسی مناجات می کنی، خسته نمی شدی و روی برنمی گرداندی.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلَاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْینْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْه.» (1)

«هرکس دوست دارد بداند نمازش پذیرفته شده یا نه، ببیند آیا نماز او را از گناه باز داشته است یا نه؛ پس به اندازه ای که از گناه دوری کرده نماز او پذیرفته شده است.»

البته باید توجه داشت که نمازی محل آثار و مؤثر خواهد بود که با حضور قلب همراه باشد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«رَكْعَتَانِ مُقْتَصَدَتَانِ فِی التَّفَكُّرِ خَیرٌ مِنْ قِیامِ لَیلَة.» (2)

«دو رکعت نماز کوتاهی که با تفکر و حضور قلب خوانده شود، از یک شب تا به صبح نمازخواندنِ بی حضور قلب بهتر است.»

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«الذِّكْرُ لَذَّةُ الْمُحِبِّین.» (3)

«ذکر خداگفتن لذت خدادوستان است.»

همچنین می فرمایند:

«لَا تَذْكُرِ اللَّهَ سَاهِیاً وَ لَا تَنْسَهُ لَاهِیاً وَ اذْكُرْهُ ذِكْراً كَامِلًا یوَافِقُ فِیهِ قَلْبُكَ لِسَانَكَ وَ یطَابِقُ إِضْمَارُكَ إِعْلَانُكَ وَ لَنْ تَذْكُرَهُ حَقِیقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فِی ذِكْرِكَ وَ

ص: 209


1- بحارالأنوار 79/198
2- بحارالانوار ج77 ص 84
3- غرر الحکم ص 18

تَفْقُدَهَا فِی أَمْرِكَ.» (1)

«ذکر خدا را بدون حضور قلب نگو؛ بلکه ذکر او را به کمال بگو: بدان گونه که دلت با زبانت همراه باشد و درون تو با بیرونت هماهنگی کند. در صورتی به حقیقت ذکر می رسی که خود را از یاد ببری.»

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«وَ لَا یقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا یحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ.» (2)

«خداوند نماز بنده ای را که قلبش به همراه بدنش حاضر نباشد قبول نمی کند.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةٌ عَبْدٌ آبِقٌ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّى یضَعَ یدَهُ فِی أَیدِیهِمْ وَ امْرَأَةٌ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَیهَا سَاخِطٌ وَ رَجُلٌ أَمَّ قَوْماً وَ هُمْ لَهُ كَارِهُونَ.» (3)

«از سه نفر هیچ نمازى قبول نمى شود: برده اى كه از صاحبان خود فرارى است تا هنگامى كه دست خود را در دستان صاحبانش قرار دهد؛ زنى كه بخوابد و شوهرش از او غضبناك باشد؛ مردى كه رهبر گروهى شود و آنان از او راضى نباشند.»

نماز شب

سلیمان بن خالد می گوید که امام (علیه السلام) فرمودند: «می خواهی درباره اصل و

ص: 210


1- غررالحکم ص 757.
2- بحارالانوار ج84 ص242
3- الکافی ج5 ص 507

فرع و بالاترین نقطۀ اسلام به تو خبر بدهم؟ وی عرض کرد: «بفرمایید». حضرت فرمودند: «بدان که اصل اسلام نماز است و فرعش زکات و بالاترین کنگره اش جهاد می باشد». سپس فرمودند: «آیا می خواهی درب های خیر را معرفی کنم»؟ وی عرض کرد: «آری فدایت شوم»! حضرت فرمودند: «روزه سپر آتش دوزخ است و صدقه گناه را می زداید و شب زنده داری برای ذکر خدا.»

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا یدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیل.» (1)

«رسیدن به خداوند عزوجل سفری است که جز با نشستن بر مرکب سحر پیموده نمی شود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَسْهَرَ عَینَ فِكْرَتِهِ بَلَغَ كُنْهَ هِمَّتِه.» (2)

«هرکس دیده اندیشه خود را در سحرها بیدار نگاه دارد به اوج خواست خویش دست می یابد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«سَهَرُ الْعُیونِ بِذِكْرِ اللَّهِ سُبْحَانَه فُرْصَةُ السُّعَدَاءِ وَ نُزْهَةُ الْأَوْلِیاء.» (3)

«بیدار باشِ چشم ها در شب برای ذکر خدا فرصت نیک بختان و تفرج اولیاست.»

ص: 211


1- بحارالأنوار 75/380
2- غرر الحكم و درر الكلم 637
3- غرر الحكم و درر الكلم 404

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ یوصِینِی بِقِیامِ اللَّیلِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّ خِیارَ أُمَّتِی لَنْ ینَامُوا.» (1)

«همیشه جبرئیل مرا به شب زنده داری توصیه می کرد؛ به گونه ای که گمان کردم خوبان امتم هرگز نخواهند خوابید.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«لَا تَدَعْ قِیامَ اللَّیلِ فَإِنَ الْمَغْبُونَ مَنْ حُرِمَ قِیامَ اللَّیل.» (2)

«به پاخاستن در شب را وا مگذار. کسی که از شب زنده داری محروم شود خسارت دیده است.»

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِذَا أَیقَظَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ مِنَ اللَّیلِ فَتَوَضَّئَا وَ صَلَّیا كُتِبَا مِنَ الذَّاكِرِینَ اللَّهَ كَثِیراً وَ الذَّاكِرَات.» (3)

«هرگاه مرد در نیمه شب همسرش را از خواب بیدار کند و هر دو وضو بگیرند و نماز بخوانند، در شمار مردان و زنانی قلمداد می شوند که بسیار به یاد خدا هستند.»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«رحمت خدا بر آن مردی باد که نیمه های شب برخیزد و نماز بخواند و همسرش را برای نمازخواندن بیدار کند و اگر بیدار نشد آب به صورتش

ص: 212


1- بحارالأنوار 84/139
2- بحارالأنوار 84/146
3- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 6/332 - وسائل الشیعة 7/257

بپاشد. رحمت خدا بر آن زنی باد که نیمه های شب از خواب برخیزد و نماز بخواند و شوهرش را برای نماز بیدار کند و اگر امتناع کرد به صورتش آب بپاشد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«صَلَاةُ اللَّیل تُطَیبُ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّین.» (1)

«نماز شب روزی را پاکیزه و واجب را ادا می کند.»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«قِیامُ الرَّجُلِ فِی جَوْفِ اللَّیلِ یبْتَغِی وَجْهَ اللَّه.» (2)

«برخاستن مرد در دل شب در پی یافتن رضای خداست.»

خداوند در حدیثی قدسی به حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود:

«یا عِیسَى كُنْ... یقْظَانَ إِذَا نَامَتْ عُیونُ اَلْأَبْرَارِ حَذَراً لِلْمَعَادِ. یا عیسى! اِبكِ عَلى نَفسِكَ فِی الخَلَواتِ؛اُنْقُلْ قَدَمَیكَ إِلَى مَوَاقِیتِ اَلصَّلَوَاتِ وَ أَسْمِعْنِی لَذَاذَةَ نُطْقِكَ بِذِكْرِی فَإِنَّ صَنِیعِی إِلَیكَ حَسَنٌ.»

«ای عیسی، وقتی چشم ها در خوابند، تو از ترس معاد بیدار باش. اى عیسى، در خلوت بر حال خویش گریه كن و به سوى نماز گام بردا،و شیرینى گفتار خود را با یاد من به گوشم برسان؛ چراکه من در حق تو نیکویی کرده ام.»

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیۀ شریفۀ ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُون؛ هیچ کس نمی داند در برابر کاری که انجام داده

ص: 213


1- بحارالأنوار 59/268
2- بحارالأنوار 84/123

چه پاداش مهمی در انتظارش است﴾ (1) فرمودند:

«پاداش همه چیز به جز نماز شب در قرآن بیان شده است؛ چراکه خداوند به دلیل عظمت شأن آن ثوابش را برملا نکرده است و فرموده است که ثواب آن را هیچ کس نمی داند.»

مصلین حقیقی در واقع همان خواص شیعیان می باشند که همت والایی در تهجد در نیمه شب دارند:

«طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هممت [هَمْهَمَتْ] بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون.»

«خوش به حال آن کس که مسئولیت های واجب را در پیشگاه خداوند به انجام رسانیده و در راه خدا هرگونه سختی و تلخی را به جان خریده است و به شب زنده داری پرداخته است و اگر خواب بر او چیره شده بر روی زمین خوابیده و کف دست را بالین خود قرار داده و در راستای گروهی قرار گرفته است که ترس از معاد خواب را از چشمان شان ربوده و پهلو را از بسترها گرفته و لب های شان به یاد پروردگار در حرکت است و با استغفار طولانی گناهان را زدوده اند. آنان حزب خداوند هستند و همانا حزب خداوند رستگار است.»

ص: 214


1- سورۀ مبارکۀ سجده آیۀ شریفۀ 17

در حدیثی آمده است:

«أَسْهِرُوا عُیونَكُمْ وَ ضَمِّرُوا بُطُونَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ تَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُم.» (1)

«دیدگان تان را بیدار دارید و شکم های تان را خالی. از پیکرهای تان بگیرید و بر نفوستان ببخشید.»

روزه

درباره گرسنگی که مکمل سحرخیزی برای نزدیکی به خدای متعال است، به روایاتی چند اکتفا نموده تا اهمیت والای آن برای کسانی که قصد طی طریق الی الله را دارند مشخص شود.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«لَیسَ شَی ءٌ أَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَةِ الْأَكْلِ وَ هِی مُورِثَةٌ شَیئَینِ قَسْوَةَ الْقَلْبِ وَ هَیجَانَ الشَّهْوَة.» (2)

«برای قلب مؤمن چیزی زیان بارتر از پُرخوری نیست. پُرخوری دو چیز را به ارث می گذارد: سنگ دلی و هیجان شهوت.»

خدای تعالی به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَی وَقْتٍ یتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ قَالَ لَا یا رَبِّ قَالَ إِذَا كَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِدا.» (3)

«ای احمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا می دانی در کدام زمان بنده به خدا نزدیک می گردد؟

ص: 215


1- غرر الحكم و درر الكلم 151
2- بحارالأنوار 63/337
3- بحارالأنوار 74/22

هرگاه بنده گرسنه باشد یا در حال سجده باشد.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«الصَّومُ عِبادَةٌ بَینَ العَبدِ و خالِقِهِ، لا یَطَّلِعُ عَلَیها غَیرُهُ، و كَذلِكَ لا یُجازی عَنها غَیرُهُ.» (1)

«روزه عبادتى میان بنده و آفریدگار اوست. كسى جز آفریدگار از آن آگاه نمى شود و كسى جز پروردگار پاداش آن را نمى دهد.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«مَنْ صَامَ یوْماً تَطَوُّعاً فَلَوْ أُعْطِی مِلْ ءَ الْأَرْضِ ذَهَباً مَا وُفِّی أَجْرَهُ دُونَ یوْمِ الْحِسَابِ.» (2)

«کسی که یک روز را روزه مستحبی بگیرد، اگر به اندازه زمین به او طلا داده شود اجر خود را کامل دریافت نکرده و فقط در روز حساب اجر کاملش را دریافت می کند.»

گرسنگی که مصداق کامل آن روزه است، به جز سلامت تن در دنیا و پاداش های بی شمار در آخرت، ابزار بسیار مهمی در به زانودرآوردن نفس و شهوات است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى أَسْرِ النَّفْسِ وَ كَسْرِ عَادَتِهَا التَّجَوُّعُ.»

«بهترین یاور برای در بندکشیدن نفس و در هم شکستن عادت های آن گرسنگی است.»

ص: 216


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 20/296
2- معانی الاخبار 409.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«الْجُوعُ... طَعَامٌ لِلْقَلْب.» (1)

«گرسنگی طعام قلب است.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«لَیسَ شَی ءٌ أَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَةِ الْأَكْلِ.»

«چیزی برای قلب مؤمن زیان بار تر از پرخوری نیست.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ الشَّیطَانَ لَیجْرِی فِی ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، فَضَیقُوا مَجَارِیهُ بِالْجُوع.» (2)

«شیطان همچون خون در رگ ها جریان دارد؛ پس با گرسنگی راه های ورود او را تنگ کنید.»

علاوه بر این، گرسنگی موجب شکوفایی حکمت می شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«نُورُ الْحِكْمَةِ الْجُوع.» (3)

«نور حکمت در گرسنگی است.»

جناب لقمان به فرزندشان فرمودند:

«يَا بُنَيَّ إِذَا امْتَلَأَتِ الْمَعِدَةُ نَامَتِ الْفِكْرَةُ وَ خَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِ الْأَعْضَاءُ عَنِ الْعِبَادَة.» (4)

ص: 217


1- مصباح الشریعه 77.
2- مجمع البحرین 6/230.
3- بحارالانوار 63/71.
4- مجموعه ورام ج 1ص 102

«ای فرزندم، زمانی که معده پر شد فکر از دست می رود و حکمت زائل می شود و اعضای بدن از عبادت بازمی ایستند.»

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«جَوِّعُوا بُطُونَكُمْ وَ أَظْمِئُوا أَكْبَادَكُمْ... وَ طَهِّرُوا قُلُوبَكُمْ عَسَاكُمْ أَنْ تُجَاوِزُوا الْمَلَأَ الْأَعْلَى.» (1)

«شکم های تان را گرسنه نگاه دارید و درون تان را به تشنگی وادارید... دل های تان را پاکیزه سازید تا شاید از برتران جهان آفرینش گام فراتر نهید.» (2)

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِب.» (3)

«چشمان تان را از حرام ببندید تا شگفتی ها را ببینید.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«تَكَادُ ضَمَائِرُ الْقُلُوبِ تَطَّلِعُ عَلَى سَرَائِرِ الْعُیوب.» (4)

«شدنی است که باطن دل ها بر ناپیدای جهان آگاه گردد.»

عزلت

یکی دیگر از راه های نزدیکی به خداوند تعالی و چشیدن شربت گوارای

ص: 218


1- مجموعه ورام 2/122.
2- در مورد نقش به سزای گرسنگی و متخلق شدن به اخلاق الله به واسطه گرسنگی به کتاب تطهیر روح مراجعه کنید
3- بحارالانوار 101/41.
4- غررالحکم 153.

محبت او و جانشینانش عزلت گزینی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«الْوُصْلَةُ بِاللَّهِ فِی الِانْقِطَاعِ عَنِ النَّاس.» (1)

«پیوستن به خدا در کناره گیری از مردم است.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الِانْقِطَاعُ لِعِبَادَةِ اللَّهِ وَ الْعُزْلَةُ عَنِ النَّاس.» (2)

«بافضیلت ترینِ عبادت ها کناره گیری از مردم است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«فِی الِانْفِرَادِ لِعِبَادَةِ اللَّهِ كُنُوزُ الْأَرْبَاح.» (3)

«در خلوت کردن برای خدا گنجینه های پرسودی است.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«مُلَازَمَةُ الْخَلْوَةِ دَأْبُ الصُّلَحَاء» (4)

«خلوت گزینی شیوۀ صالحان است.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بهترین نوع زندگی فرمودند:

«رَجُلٍ فِی رَأْسِ شَعَفَةٍ مِنْ هَذِهِ الشَّعَفِ أَوْ بَطْنِ وَادٍ مِنْ هَذِهِ الْأَوْدِیةِ یقِیمُ الصَّلَاةَ وَ یؤْتِی الزَّكَاةَ وَ یعْبُدُ رَبَّهُ حَتَّى یأْتِیهُ الْیقِین.» (5)

«مردی است که در قله کوهی از این قله ها یا در دل دشتی از این دشت ها

ص: 219


1- غرر الحكم و درر الكلم 93
2- مجموعه ورام ج 2 ص 119
3- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 354 - غرر الحكم و درر الكلم 479
4- غرر الحكم و درر الكلم 704
5- مجموعه ورام 1/85.

نماز را به پا می دارد و زکات می دهد و پروردگار را عبادت می کند تا به مرحلۀ یقین برسد.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَوْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ الْوَحْدَةِ لَاسْتَوْحَشْتَ مِنْ نَفْسِكَ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَقَلُّ مَا یجِدُ الْعَبْدُ فِی الْوَحْدَةِ [أَمْنُ] مُدَارَاةِ النَّاسِ.» (1)

«اگر حلاوت تنهایی را می چشیدی از خودت هم می گریختی. کمترین فایده ای که بنده از تنهایی به دست می آورد، آسوده شدن از مدارا با مردم است.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«الزهد فی زماننا هذا فی الدنانیر و الدراهم، ولیاتین علی الناس زمان الزهد فی الناس انفع لهم من الزهد فی الدنانیر و الدراهم.» (2)

«در دوران ما زهد در بی اعتنایی به درهم و دینار است؛ اما روزگاری می آید که کناره گیری از مردم سودمندتر است تا بی اعتنایی به درهم و دینار.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ أَوْحَى إِلَى نَبِی مِنْ أَنْبِیاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَلْقَانِی غَداً فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فَكُنْ فِی الدُّنْیا وَحِیداً غَرِیباً مَهْمُوماً مَحْزُوناً مُسْتَوْحِشاً مِنَ النَّاسِ بِمَنْزِلَةِ الطَّیرِ الْوَاحِدِ الَّذِی یطِیرُ فِی أَرْضِ الْقِفَارِ وَ یأْكُلُ مِنْ رُءُوسِ الْأَشْجَار وَ یشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْعُیونِ فَإِذَا كَانَ اللَّیلُ أَوَى وَحْدَهُ وَ لَمْ یأْوِ مَعَ الطُّیورِ اسْتَأْنَسَ

ص: 220


1- بحارالأنوار 75/254
2- ترجمه میزان الحکمه ج2 ص406

بِرَبِّهِ وَ اسْتَوْحَشَ مِنَ الطُّیورِ.» (1)

«خداوند به پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل وحی فرستاد که اگر دوست داری فردای قیامت در حظیرة القدس مرا ببینی، در دنیا تنها، غریب، غمگین و محزون باش و از مردم وحشت داشته باش؛ همانند پرندۀ تنهایی که در زمین بی آب و علفی پرواز می کند و غذای او بر شاخه های درختان است و آب آشامیدنی او از چشمه هاست و چون شب شود تنها به سر می برد و با پرندگان دیگر جمع نمی شود؛ بلکه با پروردگارش انس می گیرد و از پرندگان دیگر وحشت دارد.»

سفیان ثوری می گوید که به دیدن امام صادق (علیه السلام) رفتم. چون اجازه ورود خواستم، مرا به سردابی بردند که دوازده پله داشت. آن بزرگوار را در آنجا یافتم. عرض کردم که ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تو در اینجا به سر می بری و حال آن که مردم به تو محتاجند؟ حضرت فرمود:

«یا سُفْیانُ فَسَدَ الزَّمَانُ وَ تَنَكَّرَ الْإِخْوَانُ وَ تَقَلَّبَ الْأَعْیانُ فَاتَّخَذْنَا الْوَحْدَةَ سَكَنا.» (2)

«ای سفیان، زمانه تباه گشته و برادران ناشناس و بزرگان دگرگون شده اند. پس تنهایی را به عنوان آرامشی برای خود اتخاذ کرده ایم.»

در روایت دیگری آمده است:

«از تنهایی غمگین مباش و هرچه می توانی بر تنهایی بیافزون. امروزه برادری تباه گشته و از برادری جز چاپلوسی با دست و زبان چیزی نمانده است. اگر به دل های مردم بنگری زهر کشنده عقرب را می بینی و چون درون دل

ص: 221


1- بحارالأنوار 67/108
2- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) 1/99

آن ها را بازرسی کنی تلخی بی پایانی را می یابی.»

البته این عزلت به معنای رهبانیت نیست؛ بلکه در روایات فراوانی امر به اشتغال و ورود به اجتماعات نموده اند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:

«طُوبَى لِمَنْ یأْلَفُ اَلنَّاسَ وَ یأْلَفُونَهُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ.» (1)

«خوش به حال آن كه انسش با مردم، صرفاً برای خدا باشد.»

آنچه از مفاد روایت برداشت می شود این است که منظور از کناره گیری از مردم کناره گیری از دنیاطلبان و دوری از اعمال و گناهان مردم است؛ اما آنجا که امر دین در خطر است باید به میان مردم رفت.

سکوت

از فوائد بی شمار عزلت رسیدن به سکوت است که یکی از پایه های استوار عبودیت است. حضرت عیسی (علیه السلام) می فرمود:

«عبادت ده جزء است که نه جزء آن در خاموشی و یک جزء آن در فرار از مردم است.» (2)

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«یا ابوذر، چهار ویژگی است که فقط مؤمن به آنها دست می یابد: خاموشی؛ فروتنی؛ خاک ساری در پیشگاه خداوند متعال؛ به یاد خدابودن در هر شرایطی. ای ابوذر، قصد کار نیک کن، هرچند موفق به انجام آن

ص: 222


1- مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج 1، ص 371
2- ترجمه مجموعه ورام ج1 ص206

نشوی.» (1)

سکوت هدیۀ الهی به متّقین حقیقی است:

«وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى (یخْتَزِنَ) یخْزُنَ لِسَانَه.» (2)

«به خدا سوگند، تقوا فقط برای کسی سودمند است که زبانش را نگه دارد.»

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِنَّ عِزَّ الْمُؤْمِنِ فِی حِفْظِ لِسَانِه.» (3)

«کسی که زبانش را حفظ کند خداوند منزلتش را رفیع می گرداند.»

در حدیثی قدسی آمده است:

«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ فی الْجَنَّةِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤ فَوْقَ لُؤْلُؤ وَ دُرَّة فَوْقَ دُرَّة لَیسَ فیها قَصْمٌ ولا وَصْلٌ. فیها الْخَواصُ أَنْظُرُ اِلَیهِمْ كُلَّ یوْم سَبْعینَ مَرَّةً فَاُكَلِّمُهُم كُلَّما نَظَرْتُ اِلَیهِمْ وَ اَزیدُ فى مِلْكِهِمْ سَبْعینَ ضِعْفاً وَ اِذا تَلَذَّذَ اَهْلُ الْجَنّةِ بِالطّعامِ والشَّرابِ، تَلَّذَّذُوا اُولئِكَ بِذِكْرى وَ كَلامى وَ حَدیثى. قالَ: یا رَبِّ؛ ما عَلامَةُ اُولئِكَ؟ قالَ مَسْجُونُونَ قَدْ سَجَنُوا اَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْكَلامِ وَ بُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ.» (4)

«اى احمد، در بهشت قصرى است كه از لؤلؤ و دُر و مروارید ساخته شده و آنها روى هم انباشته شده اند و شكستگى و گرهى ندارند. در این قصر خاصّان درگاهم حضور دارند. هر روز هفتاد بار به آن ها مى نگرم و با ایشان

ص: 223


1- ترجمه امالی طوسی ج2 ص339
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 253
3- معانی الأخبار 386 - بحارالأنوار 13/135
4- بحارالانوار 74/23

سخن مى گویم و به وسعت و گستره ملكشان هفتاد برابر مى افزایم. آن گاه كه اهل بهشت از طعام و شراب بهشتى لذت مى برند، آنان از یاد و سخن و كلام من لذت مى برند. آنان زندانیانى هستند كه زبان هاى خود را از پرحرفى و شكم خود را از پرخورى زندانى و حبس كرده اند.»

و از نکته های بسیار مهمی که مؤمنین باید درباره آن بسیار فکر کنند، داستان حضرت آدم (علیه السلام) است. امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ آدَم (علیه السلام) لَمَّا كَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ كَانُوا یتَحَدَّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاكِتٌ فَقَالُوا یا أَبَهْ مَا لَكَ لَا تَتَكَلَّمُ فَقَالَ یا بُنَی إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِی مِنْ جِوَارِهِ عَهِدَ إِلَی وَ قَالَ أَقِلَ كَلَامَكَ تَرْجِعْ إِلَى جِوَارِی.» (1)

«همانا چون فرزندان و فرزندانِ فرزندان آدم (علیه السلام) فراوان گشتند، نزد او سخن می گفتند ولی جناب آدم (علیه السلام) ساکت و خاموش بود. آنان گفتند که ای پدر، چرا خاموشی؟ او فرمود که ای فرزندان من، خدای جل جلاله چون مرا از جوار خود بیرون کرد، از من پیمان گرفت که گفتار خود را کم کنم تا مرا به جوار خویش بازگرداند.»

سخن

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَا تَتَكَلَّمْ بِمَا لَا یعْنِیكَ وَ دَعْ كَثِیراً مِنَ الْكَلَامِ فِیمَا یعْنِیك.» (2)

«سخن بی فایده را نگو و در سخنان مفید هم پُرحرفی نکن.»

ص: 224


1- بحارالأنوار 11/180
2- بحارالأنوار 68/290

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«اتْرُكْ مَا لَا یعْنِیكَ فَإِنَّ فِی تَرْكِ مَا لَا یعْنِیكَ دَرْكَ مَا یعْنِیك.» (1)

«آن چه به تو ارتباطی ندارد رها کن؛ چراکه در رهاکردن چیزی که به تو ربطی ندارد یافتن آن چیزی است که به تو مربوط می شود.»

در حدیث آمده است:

«كَلَامُك... فَاجْعَلْهُ فِیمَا یزْلِفُك.» (2)

«سُخَنت را در چیزی قرار بده که تو را به خدا نزدیک کند.»

معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«إِیاكَ وَ كَثْرَةَ الْكَلَامِ فَإِنَّهُ یكْثِرُ الزَّلَلَ وَ یورِثُ الْمَلَل.» (3)

«بر تو باد پرهیز از پرحرفی؛ زیرا موجب لغزش بسیار و خستگی آور است.»

همچنین فرموده اند:

«عَجِبْتُ لِمَنْ یتَكَلَّمُ بِمَا لَا ینْفَعُهُ فِی دُنْیاهُ وَ لَا یكْتَبُ لَهُ أَجْرُهُ فِی أُخْرَاهُ.» (4)

«متعجبم از کسی که حرفی می زند که نه در دنیا برای او نفعی دارد و نه در آخرت.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«كَانَ الْمَسِیحُ (علیه السلام) یقُولُ: لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ فِی غَیرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ الَّذِینَ یكْثِرُونَ الْكَلَامَ فِی غَیرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَاسِیةٌ قُلُوبُهُمْ وَ لَكِنْ لَا یعْلَمُونَ.» (5)

ص: 225


1- بحارالأنوار 75/57
2- غرر الحكم و درر الكلم 539
3- غرر الحكم و درر الكلم 169
4- غرر الحكم و درر الكلم 462
5- الكافی 2/114 - بحارالأنوار 68/301

«حضرت عیسی (علیه السلام) می فرمود که سخنان شما در غیر ذکر خدا زیاد نباشد؛ چون کسانی که درباره غیر ذکر خداوند زیاد سخن بگویند، بدون این که متوجه بشوند، دل های شان قساوت پیدا می کند.» (1)

باید دانست که اگر فردی قصد دفاع از دین دارد، باید در هنگام سخن گفتن عمل و حرفش را مطابق یک دیگر قرار دهد تا گفته های او تأثیرگذار باشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«إِذَا طَابَقَ الْكَلَامُ نِیةَ الْمُتَكَلِّمِ قَبِلَهُ السَّامِعُ وَ إِذَا خَالَفَ نِیتَهُ لَمْ یقَعْ مَوْقِعَهُ.» (2)

«زمانی که کلام مطابق نیت گوینده بود شنونده آن را می پذیرد و زمانی که مخالف نیتش بود در دل شنونده جا نمی افتد.»

حیا

مؤمن باید در حال سخن گفتن کلام را در قالب ادب و به دور از جملات مستهجن و ناپسند ارائه دهد و در همۀ احوال ادب را که ریشه در حیا دارد رعایت کند. امام صادق (علیه السلام) درباره احوالات نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«وَ كَانَ النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) إِذَا كُلِّمَ اسْتَحْیا وَ عَرِقَ وَ غَضَّ طَرْفَهُ عَنِ النَّاسِ حَیاءً حِینَ

ص: 226


1- آن چیزی که بر زبان برای اصلاح قلب و اخلاق مؤمن الزامیست به همان نسبت به گوش هم مرتبت خواهد بود. امام صادق (علیه السلام): َ فَرَضَ عَلَى السَّمْع... َ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل- بر گوش واجب است از آنچه که خدا را به خشم می آورد دوری کند. الکافی 2/35 حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام): لا تصغ إلّا إلى ما یزید فی صلاحك إستماعه – به سخنانی که اوضاع و احوال تو را بهتر نمی کند گوش فرا مده. غررالحکم 457.
2- غررالحکم 295

كَلَّمُوه.» (1)

«نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام سخن گفتن حیا می کردند و عرق می ریختند. وقتی هم که دیگران با او صحبت می نمودند چشم خود را از چهره آنان فرو می بستند.»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به جناب ابوذر فرمودند:

«یا أَبَاذَر... اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ الْمَلَكَینِ اللَّذَینِ مَعِی.» (2)

«ای ابوذر، از خداوند متعال شرم کن. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، وقتی برای قضای حاجت می روم، جامه ام را از روی شرم از دو فرشته ای که با من هستند، بر سرم می کشم.»

خدای تعالی نیز در هنگام نزول وحی، مراتب حیا را رعایت فرموده است. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیۀ ﴿لامَسْتُمُ النِّساء؛ با زنان تماس پیدا کردید﴾ (3) می فرمایند:

«هُوَ الْجِمَاعُ وَ لَكِنَ اللَّهَ سَتِیرٌ یحِبُّ السَّتْرَ فَلَمْ یسَمِّ كَمَا تُسَمُّون.» (4)

«مراد خداوند از لمس نمودن زنان آمیزش و جماع است؛ ولی خدا به آن تصریح ننموده است؛ زیرا خداوند پرده پوش می باشد و پوشش را دوست دار. از این رو مانند شما سخن نگفته.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 227


1- بحارالأنوار 22/225
2- الأمالی (للطوسی) 534
3- سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ شریفۀ 43
4- بحارالأنوار 77/220

«إِنَ اللَّهَ حَیی كَرِیمٌ یسْتَحْیی مِنْ عَبْدِهِ إِذَا أَثْنَى عَلَیهِ أَنْ یعَاجِلَهُ بِالْعُقُوبَةِ لِمَدْحِهِ لَه.» (1)

«خداوند بسیار باحیا و بخشنده است. از این رو هنگامی که بنده گناهکارش ثنای او گوید، به دلیل ثنایی که گفته است، حیا می کند که در عقوبتش عجله کند.»

همچنین فرموده اند:

«فِی الْخَبَر: أَنَّ رَجُلًا یؤْتَى فِی الْقِیامَةِ وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ فَیقُولُ اللَّهُ لَهُ مَا اسْتَحْییتَ أَنْ عَصَیتَنِی وَ أَنْتَ سَمِی حَبِیبِی وَ أَنَا أَسْتَحْیی أَنْ أُعَذِّبَكَ وَ أَنْتَ سَمِی حَبِیبِی.» (2)

«در روز قیامت مردی را در محضر پروردگار حاضر می کنند که نام وی محمد است. خداوند به او می فرماید که تو با آن که هم نام حبیب من بودی، از معصیتم شرم و حیا نکردی؛ ولی من از عذاب کردن تو، در حالی که هم نام حبیب من هستی، شرم دارم.»

حیا و شرم از ویژگی های بسیار مهم در رستگاری مؤمن است؛ زیرا با وجود گوهر حیا در صدف اخلاق، همۀ زشتی ها به زیبایی تبدیل می گردند؛ چراکه رفتار نیک و پسندیده از صفت حیا نشأت می گیرد. انسان با وجود آن در برابر خدای خویش از گناه کردن اجتناب می کند. البته باید توجه داشت که حیای واقعی آن است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 228


1- بحارالأنوار 91/296
2- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 15/130

«الْحَیاءُ عَلَى وَجْهَینِ: فَمِنْهُ الضَّعْفُ، وَ مِنْهُ قُوَّةٌ وَ إِسْلَامٌ وَ إِیمَان.» (1)

«حیا دو نوع است: بر اثر ضعف و ناتوانی؛ بر اثر توانایی و اسلام و ایمان.»

شرم و حیا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام)

هر عملی که از مؤمن صادر می شود شاهدانی دارد که به آن نظاره می کنند. این شاهدان غیر از خدا و فرشتگان، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند. به امام صادق (علیه السلام) عرض کردند که کار خودتان را بر چه محوری استوار ساخته اید؟ حضرت فرمودند:

«فَقَالَ: عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیاءَ،... وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَی فَاسْتَحْییتُ.» (2)

«بر چهار چیز: دانستم که خداوند عزوجل از کار من اطلاع دارد؛ پس از او حیا نمودم.»

چقدر ناپسند است که انسان از ارتکاب کار زشت در مقابل مردم شرم داشته باشد؛ ولی در محضر پروردگار مهربان پرده های شرم و حیا را دریده باشد و به هر ناپسندی دست بزند. آن هم کسی که همۀ نعمت های انسان از ناحیۀ او می باشد و هر خطری را او از ما دور می نماید. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ یعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یسْتَحَىا مِنْهُ فِی الْعَلَانِیة.» (3)

«از هر عملی که در نهان انجام می شود ولی در آشکارا از انجام آن شرم

ص: 229


1- بحارالانوار 68/334
2- بحارالأنوار 75/228
3- بحارالانوار 33/508

می شود دوری کن.»

حیای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پروردگار

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به بازار لباس فروش ها رفتند. نزد لباس فروشی رسیدند و فرمودند که دو لباس به من بفروش. وی عرض کرد که یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)، لباسی که شما می خواهید نزد من موجود است. حضرت (علیه السلام) تا دانستند که وی ایشان را می شناسد از او چیزی نخریدند و سپس نزد نوجوانی که لباس می فروخت رفتند و دو عدد لباس تهیه نمودند: یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم. سپس به قنبر فرمودند که تو لباس سه درهمی را که زیباتر است بپوش. قنبر عرض کرد که خودتان بپوشید. شما به پوشیدن این لباس سه درهمی سزاوارتر می باشید؛ زیرا بر منبر می روید و برای مردم خطبه می خوانید و در مقابل چشم همگان قرار می گیرید. حضرت فرمودند:

«آری، ولی تو جوانی و احساسات جوانی داری. من از پروردگارم حیا می کنم که به تو برتری جسته و بهتر از تو زندگی کنم. من از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: به خدمت کاران خویش از آنچه خود می پوشید بپوشانید و از آنچه خود می خورید بخورانید.» (1)

چون حضرت لباس را پوشیدند، دیدند آستین لباس از دستانشان بلندتر است. امر کردند که آن را ببرند و با آن برای فقیران عرق چین درست کنند.

ص: 230


1- بحارالأنوار 40/324؛ 71/144

نوجوان عرض کرد که پیراهن را بدهید تا سر آستین آن را بدوزم. حضرت فرمودند که نمی خواهم؛ زیرا مرگ زودتر از آن می آید که ما به این کارها برسیم. در این هنگام پدر آن نوجوان رسید و خدمت حضرت عرض کرد که فرزند من شما را نمی شناخت و دو درهم زیادی گرفت. حضرت فرمودند که من پس نمی گیرم؛ زیرا در قیمت لباس با یک دیگر گفتگو کرده و من بر این قیمت رضایت داده ام.

امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«یا هِشَام... ینْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَنْ یسْتَحْیی مِنَ اللَّه.» (1)

«ای هشام، سزاوار است بنده عاقل زمانی که کاری ناپسند انجام می دهد، از پروردگار خود حیا و شرم کند.» (2)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الِانْقِطَاعُ لِعِبَادَةِ اللَّهِ وَ الْعُزْلَةُ عَنِ النَّاس.» (3)

«عاقل ترین مردم با حیاترین آن هاست.»

ص: 231


1- تحف العقول 398 - بحارالأنوار 1/155
2- پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم): «إنّ أخوف ما أخاف على أمّتی الإشراك باللَّه أما إنّی لست أقول یعبدون شمسا و لا قمرا و لا وثنا و لكنّ أعمالا لغیر اللَّه و شهوة خفیة» - بیش از هر چیز بر امت خود از شرك بخدا بیم دارم، من نمیگویم كه خورشید و ماه یا بت میپرستند ولى كارهائى براى غیر خدا انجام میدهند و دستخوش شهوت نهانى میشوند. - نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول) 271- مجموعة ورام 2/233 و مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 1/109 (با اندکی تغییر)
3- غررالاحکم 188

پاداش آخرت

شیعه ای که در کسب تمام آنچه گفته شد، نهایت تلاش خود را مبذول بدارد و برای رسیدن به اهداف خلقت خویش تلاش کند، در آخرت جایگاهی رفیع و پاداشی بسیار خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ وُلِّینَا حِسَابَ شِیعَتِنَا فَمَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَمْنَا فِیهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ كَانَتْ مَظْلِمَتُهُ بَینَهُ وَ بَینَنَا كُنَّا أَحَقَّ مِمَّنْ عَفَى وَ صَفَح.» (1)

«هرگاه قیامت شود حساب شیعیان با ماست. پس هرکس گناهش بین خودش و خداست، ما از خدا می خواهیم تا از گناهش درگذرد. خداوند متعال نیز ما را اجابت می کند. هرکس هم که گناهش بین خودش و مردم است، ما برایش طلب بخشش می کنیم و به واسطۀ ما بخشیده می شود. هرکس هم که گناهش بین خودش و بین ماست، ما سزاوارتر به عفو و بخشش می باشیم.»

معصوم (علیه السلام) می فرماید:

«و ما خطر ذنب عند الله ان یغفره لمحب علی (علیه السلام).» (2)

«باکی بر خدا نیست که از گناهان دوست داران حضرت علی (علیه السلام) درگذرد.»

ص: 232


1- عیون أخبار الرضا 2/57
2- الاغانی ج7 ص 242و277

امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:

«به خدا دوست ما خارج نمی شود از دنیا، مگر این که خداوند متعال و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ما از او راضی هستیم. خداوند متعال او را با همان گناهی که دارد با چهره درخشان محشور می کند. عیب هایش پوشیده و دلش آسوده است. ترس و اندوهی ندارد و این قضیه چنین است که از دنیا خارج نمی شود، مگر از آلودگی های گناه او پاک می شود. این اتفاق به سبب مصیبتی در مالش یا جانش یا فرزندش یا... می افتد. کمترین کاری که خداوند متعال برای بخشیدن گناه دوست دار ما انجام می دهد، خواب وحشتناکی است که می بیند و به سبب آن اندوهگین از خواب بیدار می شود یا ترس و وحشتی که از طرف دولت باطل بر او وارد می شود.» (1)

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ اَلْبَیتِ لِلَّهِ نَفَعَهُ حُبُّنَا، وَ إِنْ كَانَ أَسِیراً بِالدَّیلَمِ... وَ اَللَّهِ إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ اَلْبَیتِ لَتُسَاقِطُ اَلذُّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ اَلرِّیحُ اَلْوَرَقَ اَلْیابِسَ عَنِ اَلشَّجَرِ.» (2)

«هرکس ما اهل بیت (علیهم السلام) را دوست بدارد خدای سبحان به واسطه محبت ما او را سود می بخشد، اگرچه اسیری در دیلم باشد... حقاً که محبت ما گناهان را از پی هم فرومی ریزد، همان گونه که باد برگ ها را می ریزد.»

روزی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عیادت سلمان فارسی آمدند و فرمودند: «اباعبدالله، حالت چگونه است»؟ سلمان عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، خدا را فراوان سپاس می گویم و از زیادی اندوه دادخواه او هستم. حضرت فرمودند:

«یا سَلْمَانُ إِنَّ لَكُمُ اَلْأَجْرَ بِالصَّبْرِ عَلَیهِ وَ اَلتَّضَرُّعِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ اِسْمُهُ وَ اَلدُّعَاءِ

ص: 233


1- بحارالانوار 27/137.
2- شرح الأخبار , 1/163

لَهُ بِهِمَا یكْتَبُ لَكُمُ اَلْحَسَنَاتُ وَ یرْفَعُ لَكُمُ اَلدَّرَجَاتُ وَ أَمَّا اَلْوَجَعُ فَهُوَ خَاصَّةً تَطْهِیرٌ وَ كَفَّارَةٌ قَالَ فَقَبَّلَ سَلْمَانُ مَا بَینَ عَینَیهِ وَ بَكَى وَ قَالَ مَنْ كَانَ یمَیزُ لَنَا هَذِهِ اَلْأَشْیاءَ لَوْلاَكَ یا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ.» (1)

«ای سلمان، ناراحت مباش که به هیچ یک از شیعیان ما دردی جز از راه گناهش نمی رسد و این درد او را پاک می کند. ای سلمان، شما با صبر بر درد و زاری به درگاه خدا و نیایش برای آن پاداش می برید و بدین وسیله نیکی ها برای شما می شود و درجات تان بالا می رود. اما درد ویژه پاکسازی و کفاره گناه است.»

لذا امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«الجنة لا يدخلها إلا الطيب.» (2)

«فقط پاکان وارد بهشت می شوند.»

ذکریا بن آدم می گوید:

«دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرضا (علیه السلام) فَقَالَ یا زَكَرِیا بْنَ آدَمَ شِیعَةُ علی (علیه السلام) رُفِعَ عَنْهُمُ الْقَلَمُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا الْعِلَّةُ فِی ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُمْ أُخِّرُوا فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ یخَافُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ یحْذَرُونَ عَلَى إِمَامِهِمْ یا زَكَرِیا بْنَ آدَمَ مَا أَحَدٌ مِنْ شِیعَةِ علی (علیه السلام) أَصْبَحَ صَبِیحَةً أَتَى بِسَیئَةٍ أَوِ ارْتَكَبَ ذَنْباً إِلَّا أَمْسَى وَ قَدْ نَالَهُ غَمٌّ حَطَّ عَنْهُ سَیئَتَهُ فَكَیفَ یجْرِی عَلَیهِ الْقَلَم» (3)

«بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم. حضرت فرمودند که ای ذکریا بن آدم، قلم

ص: 234


1- بحارالأنوار , ج 78 , ص 185
2- بحارالانوار ج70 ص 318
3- بحارالأنوار 65/146

از شیعیان علی (علیه السلام) برداشته شده است. عرض کردم که جانم به فدایت، به چه علت؟ حضرت فرمودند که آنان در دولت باطل گوشه نشین شده اند و بر جان های شان می ترسند و بر امام خود بیمناک هستند. ای ذکریا، هر یک از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در صبح گناهی می کند، آن گناه با غمی که در شب بر قلب او می آید پاک می شود. پس چگونه قلم بر او جاری شود و چیزی بنویسد؟»

معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الشِّیعَةِ بِعِصْمَةِ اللَّهِ وَ وَلَایتِه.» (1)

«به عصمت و ولایت خداوند، قلم از شیعه برداشته شده است.»

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«الْقِیامَةُ عُرْسُ الْمُتَّقِین.» (2)

«قیامت عروسی پرهیزکاران است.»

یزید صائغ می گوید:

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) رَجُلٌ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ ائْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ هِی أَدْنَى الْمَنَازِلِ مِنَ الْكُفْرِ وَ لَیسَ بِكَافِر.» (3)

«به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که شیعه ای که دروغ می گوید و خلف وعده می کند و در امانت خیانت می کند چه جایگاهی دارد؟ حضرت فرمودند که در نزدیک ترین منازل کفر است؛ ولی کافر نیست.»

البته باید توجه داشت که خداوند کسی را بی حساب وارد بهشت نمی کند.

ص: 235


1- بحارالأنوار 65/143 - فضائل الشیعة 14
2- بحارالأنوار 7/176
3- الكافی 2/290

از این رو، خداوند برای پاک کردن گناهان، گناه کار را به بلای دنیایی یا عذابی در برزخ گرفتار می کند:

«فَاعْمَلُوا وَ أَطِیعُوا وَ لَا تَتَّكِلُوا وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِینَ مَنْ لَا تَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَة.» (1)

«عمل صالح انجام دهید و از ما پیروی نمایید و به ایمان بدون عمل تکیه نکنید. عقوبت خدای عزوجل را کوچک نشمارید؛ زیرا بعضی از گناه کاران هستند که شفاعت ما پس از سیصدهزار سال عذاب به آن ها می رسد.»

حضرت زهرا (علیها السلام) درباره بعضی از محبین فرمودند:

«فِی الطَّبَقِ الْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا إِلَى أَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنَا مِنْهَا وَ نَنْقُلَهُمْ إِلَى حَضْرَتِنَا.» (2)

«آنان در طبقه بالای جهنم قرار می گیرند تا این که به دلیل دوستی ما نجات پیدا می کنند و به نزد ما می آیند.»

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیۀ ﴿وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ؛ هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد﴾ (3) فرمودند:

«لَا یشْفَعُ أَحَدٌ مِنْ أَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ حَتَّى یأْذَنَ اللَّهُ لَهُ إِلَّا رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی الشَّفَاعَةِ مِنْ قَبْلِ یوْمِ الْقِیامَةِ وَ الشَّفَاعَةُ لَهُ وَ

ص: 236


1- بحارالأنوار 6/154
2- بحارالانوار ج 65 ص 155
3- سورۀ مبارکۀ سبا آیۀ شریفۀ 23

لِلْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ: ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ لِلْأَنْبِیاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ وَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِه.» (1)

«در روز قیامت هیچ یک از پیامبران و رسولان حق شفاعت ندارند، مگر آن که خداوند به آن ها اذن شفاعت دهد؛ مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که خداوند قبل از روز قیامت بر آن حضرت اذن شفاعت داده است و شفاعت برای او و ائمه (علیهم السلام) از فرزندان او و سپس از برای انبیا و پیامبران (علیهم السلام) می باشد.»

ابوالعباس مکبر می گوید که در محضر امام باقر (علیه السلام) شرفیاب بودم که مردی به نام ابوایمن حضور آن جناب آمد و گفت: «ای اباجعفر (علیه السلام)، مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت مرحوم شفاعت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کافی است. حضرت سخت متغیر و خشمگین شدند، به طوری که آثار غضب در چهرۀ مبارکشان هویدا گشت. سپس فرمودند:

«وای بر تو ای اباایمن، این مردم که مرتکب منکرات شده اند، شهوات خود را اعمال نموده اند، هر لقمۀ حرامی را خورده اند، به اموال و نوامیس دیگران دست درازی کرده اند، به شفاعت پیغمبر هم چشم دارند؟ البته که همگان به شفاعت محمد و آل او (علیهم السلام) محتاج می باشند. برای پیغمبر مجاز است که امت خود را شفاعت نماید. ما شفاعت شیعیان خود را شفاعت می نماییم و آ ن ها هم به شفاعت اهل بیت خود می پردازند؛ به طوری که یک مؤمن می تواند به اندازۀ قبیلۀ ربیعة و مضر (2) از پیشگاه پروردگار شفاعت نماید. مؤمن حتی خادمش را نیز شفاعت می کند و می گوید که خدایا، او

ص: 237


1- بحارالأنوار 8/38 - تفسیر نور الثقلین 4/334
2- تعداد قبیلۀ ربیعة و مضر آن قدر زیاد بود که شفاعت یک نفر مؤمن را در روز قیامت به آن مثال می زنند، یعنی یک مؤمن می تواند شمار زیادی که تعدادش را خداوند می داند شفاعت کند

به گردن من حق خدمت کاری در سرما و گرما دارد.» (1)

موقعیت شیعیان حضرت علی (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) به اصحاب و یاران شان فرمودند:

«شما ما را دوست می دارید و مردم دشمن می دارند. شما ما را تصدیق می کنید و مردم ما را تکذیب می کنند. شما ما را صله می نمایید و مردم بر ما جفا می کنند. خداوند زندگی شما را مانند زندگی ما و مردن شما را مانند مردن ما قرار دهد. آگاه باشید، سوگند به خدا آن هنگام که نَفَس به اینجا می رسد- اشاره کرد به حلقومش- دیدگانش روشن می شود. پدرم فرمود که مردم این طرف و آن طرف رفتند و شما به آنجا گام نهاده اید که خداوند امر کرده. همانا خداوند از بندگانش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را انتخاب کرده و شما شیعیان انتخاب شدگان خدایید. پس تقوا پیشه کنید و امانت ها به سیاه و سپید و اگرچه از خوارج باشد یا شامی ادا نمایید.

آن گاه که در دم مرگ، مؤمن زبانش از سخن گفتن بند آید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و هر کس دیگری که خدا بخواهد نزد او می آیند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سمت راست او می نشیند و آن دیگری در سمت چپش. پس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او می فرماید که آنچه آرزو داشتی اینک پیش روی توست و آنچه از آن می ترسیدی اینک از آن در امانی. آن گاه دری به سوی بهشت باز می شود و به او می گویند که این منزل تو در بهشت است. اگر می خواهی تو را به دنیا برمی گردانیم و در آن جا تو را زر و سیم می بخشیم. او می گوید که مرا به دنیا نیازی نیست. در این هنگام رنگش سپید می شود

ص: 238


1- بحارالأنوار 8/38

و بر پیشانی اش عرق می نشیند و لب هایش جمع می شود و سوراخ های بینی اش گشاد می گردد و از چشم چپش اشک سرازیر می شود. هر یک از این نشانه ها را دیدی به آن بسنده کن. پس چون روح از بدنش خارج شد، همان چیزهایی که وقتی هنوز در جسد بود بر آن عرضه گشت بر او عرضه می شود و آخرت را برمی گزیند. پس او را غسل می دهی و جابه جایش می کنی و چون در کفن هایش پوشیده و در تابوتش نهاده شد، روح او پیشاپیش مردم به راه می افتد و ارواح مؤمنان به پیشوازش می آیند و بر او درود می فرستند و وی را به نعمت هایی که خداوند برایش آماده ساخته است بشارت می دهند. وقتی در گورش نهاده شد، روح به بدن او، تا کفل هایش بازگردانده می شود و آن گاه راجع به چیزهایی که می داند از او سؤال می کنند.» (1)

از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند که ملک الموت چگونه روح مؤمن را می ستاند؟ حضرت فرمودند:

«مانند عبد ذلیلی که در برابر مولای خویش ایستاده باشد، خود و یاورانش می ایستند. نخست سلام می کنند و سپس مژده بهشت را می دهند.» (2)

دیگر ملائک نیز همانند جناب ملک الموت بر شیعیان مهربان خواهند بود. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«اسْتَوْدَعَ اللَّهُ حُبِّی وَ حُبَّ أَهْلِ بَیتِی وَ شِیعَتِهِمْ فِی قُلُوبِ الْمَلَائِكَة.» (3)

«خداوند محبت من و اهل بیتم و شیعیان شان را در قلب های ملائکه به ودیعت نهاد.»

ص: 239


1- الكافی 8/236 - بحارالأنوار 25/215
2- بحارالانوار؛ ج 59 ص 249
3- الکافی 2/46

آنچه خداوند در بهشت بر ولی خود عطا می کند

خداوند در قرآن می فرماید:

﴿لكِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیةٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یخْلِفُ اللَّهُ الْمیعادَ﴾ (1)

«لكن كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند، براى شان غرفه هایی است كه بالاى آن ها غرفه هایى دیگر بنا شده است. نهرهایی نیز از زیر آن روان است. این وعده خداست. خدا خلاف وعده اش عمل نمى كند.»

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند که حضرت علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از تفسیر این آیه سؤال کردند که این غرفه ها را با چه چیز و برای چه کسانی ساخته اند؟ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای علی (علیه السلام)، این غرفه هایی است که خدا آن ها را برای اولیای خود با دُرّ و یاقوت و زبرجد ساخته است. سقف هایش از طلاست و با نقره محکم شده و به هم پیوسته. هر غرفه ای را هزار در زرین است و بر هر دری فرشته ای گماشته است و در آن فرش های گران بها بر روی یک دیگر، از ابریشم و دیبا، به رنگ های گوناگون است. درون آنها انباشته از مشک و عنبر و کافور است. چون مؤمن در بهشت به منزل های خود وارد شود، بر سرشان تاج بزرگواری نهند و آرایه های زر، سیم، یاقوت و دُرّی که به رشته کشیده شده اند در نیم تاجی زیر تاج بر او بیاویزند. هفتاد جامه حریر که با رنگ های گوناگون بافته شده، از زر، سیم، مروارید و یاقوت سرخ بر او

ص: 240


1- سورۀ مبارکۀ زمر آیۀ شریفۀ 20

بپوشانند. چون مؤمن بر تخت خود نشیند، تختش از شادی به جنبش درآید و چون دوست دار خدا در منازل خود در بهشت استقرار یابد، فرشته گماشته بر باغ بهشتی او را به بزرگ داشتی از جانب خدا شادباش گوید و خدمت گزاران و کنیزان مؤمن به او خوش آمد گویند. دوست دار خدا بر تخت خود تکیه می زند و همسر حوریه زیبایش نزد او می رود و چندان برای دوست دار خدا درنگ می کند تا او از کار خود فارغ شود.»

امام (علیه السلام) فرمودند:

«همسر حوریه اش از خیمه بیرون می آید و با مهربانی به استقبال او می رود. او به هفتاد حله از یاقوت و لولو و زبرجد آراسته شده و به مشک و عنبر عطرآگین شده است. بر سرش تاج کرامت است و کفش هایی از طلا دارد که با یاقوت و لولو زینت داده شده اند. بند آن کفش ها از یاقوت احمر می باشد. چون با شوق و علاقه نزدیک ولی خدا می رسد، به او می گوید که ای ولی خدا، این روز روز تعب و رنج نیست. من برای تو و تو برای من هستی و هم دیگر را به مدت پانصدسال از سال های دنیا با عشق و علاقه در آغوش می گیرند و دست در گردن هم می اندازند.»

امام (علیه السلام) فرمودند:

«پس آن ولی خدا در گردن آن حوریه گردن بندی از تارهای نازک یاقوت احمر می بیند که در وسط آن نوشته شده است که ای ولی خدا، تو حبیب من هستی و من نیز حبیب تو می باشم. نفسم را به تو هبه کرده ام و تو نیز نفست را به من هبه کن. سپس خداوند هزار ملک مبعوث می کند که تا ورود او را به بهشت تهنیت گویند و حوریه را به ازدواج او درآورند. چون آن ها به اول در بهشت می رسند، به ملک موکل درهای بهشت می گویند

ص: 241

که به ما اجازه دهید به نزد ولی خدا برویم که خداوند ما را برای تهنیت گفتن به او فرستاده است. پس آن ملک به نزد حاجبی که بین او و آن حاجب سه بهشت فاصله است می رود تا این که به در اول می رسد و به حاجب می گوید که در باب بهشت هزار ملک است که خداوند آن ها را فرستاده است. آنان آمده اند تا ولی خدا را تهنیت بگویند و درخواست دارند که به آن ها اجازه ورود داده شود. حاجب می گوید که مقام او بزرگ تر از این است که به کسی اجازه دهم نزد او برود. او الان با همسرش خلوت کرده است.»

حضرت در ادامه فرمودند:

«لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنْكُمْ مَا زُخْرِفَتِ الْجَنَّةُ، وَ لَا خُلِقَتْ حَوْرَاءُ (حَوَّاءُ)، وَ لَا رُحِمَ (وَ) طِفْلٌ، وَ لَا أُذِیقَتْ (أُرْتِعَتْ) بَهِیمَةٌ.»

«اگر کسی از شما روی زمین نبود، بهشت آراسته و حوریان آفریده نمی شدند و به بچه ای مهربانی و به جانوری آب چشانده نمی شد.»

در روایت آمده است:

«وَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَشَدُّ حُبّاً لَكُمْ مِنَّا.» (1)

«به خدا سوگند که خداوند از ما بیشتر به شما عشق می ورزد.»

حرکت از نقصان به سوی تکامل و هجرت از هواهای نفس به سوی خواسته های خدای متعال، در واقع، برابر با رسیدن به بهشت است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

ص: 242


1- الأمالی (للطوسی) 723 - بحارالأنوار 65/147

«مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَلَا یشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّة.» (1)

«به هرکسی که محبت اهل بیت من روزی شود به خیر دنیا و آخرت رسیده است و نباید در بهشتی بودن خود شک کند.»

یونس بن یعقوب به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که ولایت من به شما خاندان برای من محبوب تر از همۀ دنیا و مافیهاست. یونس می گوید که پس از گفتن این جمله غضب را در چهرۀ آن حضرت احساس کردم. سپس حضرت فرمودند:

«لَوِلَائِی لَكُمْ وَ مَا عَرَّفَنِی اللَّهُ مِنْ حَقِّكُمْ أَحَبُّ إِلَی مِنَ الدُّنْیا بِحَذَافِیرِهَا قَالَ یونُسُ فَتَبَینْتُ الْغَضَبَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ ع یا یونُسُ قِسْتَنَا بِغَیرِ قِیاسٍ مَا الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا هَلْ هِی إِلَّا سَدُّ فَوْرَةٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَةٍ وَ أَنْتَ لَكَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَیاةُ الدَّائِمَةُ.» (2)

«ای یونس، ما را با غیر ما مقایسه کردی. دنیا و آنچه در آن است چیست؟ آیا آن چیزی جز فرونشاندن گرسنگی و پوشش عورت و رفع نیاز است؟ تو با محبت ما در بهشت زندگی دائمی خواهی داشت.»

امام جواد (علیه السلام) فرمودند:

«أَمَّا الدُّنْیا فَنَحْنُ فِیهَا مُفْتَرِقُونَ فِی الْبِلَادِ وَ لَكِنْ مَنْ هَوِی هَوَى صَاحِبِهِ وَ دَانَ بِدِینِهِ فَهُوَ مَعَهُ وَ إِنْ كَانَ نَائِیاً عَنْهُ وَ أَمَّا الْآخِرَةُ فَ هِی دارُ الْقَرار.» (3)

«اما دنیا؛ ما در شهرهای آن پراکنده ایم. هرکسی به دنیا متمایل باشد دنیا

ص: 243


1- بحارالأنوار 27/78
2- تحف العقول، النص، ص: 380
3- بحارالانوارج 68 ص 140

با اوست، هرچند از او دور باشد. اما آخرت؛ آخرت خانۀ استقرار است.»

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّنَا فَهُوَ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیتِ.» (1)

«هرکس ما را دوست دارد از ما اهل بیت است.»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ فَوْقَ كُلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَةٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیتِ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ.» (2)

«بالاتر از هر عبادتی عبادت دیگری است و محبت ما اهل بیت برترین عبادت است.»

از امام صادق (علیه السلام) منقول است که مردی روغن زیتون می فروخت و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست می داشت. هرگاه می خواست دنبال کاری برود نخست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدار می کرد. این شیوه از او شهرت یافته بود. هرگاه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می آمد آن حضرت گردن می کشید تا آن مرد او را ببیند. یک روز خدمت حضرت رسید و حضرت هم برای او گردن برافراشتند. او به پیامبر نگریست و رفت و طولی نکشید که برگشت. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دید که او چنین کرد با دست به وی اشاره کرد که بنشین. او در برابر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشست و حضرت از او پرسیدند «امروز کاری کردی که پیش از آن نمی کردی (یعنی زود برگشتی)». او در پاسخ عرض کرد: «ای پیامبر خدا، سوگند به آن کسی که تو را به راستی و درستی برای هدایت مردمان برانگیخت، یادت دل

ص: 244


1- تفسیر العیاشی , ج 2 , ص 231
2- ا لمحاسن , ج 1 , ص 150

مرا فراگرفته است، تا جایی که نتوانستم پی کارم بروم. برای همین به سرعت نزد شما بازگشتم».

پیامبر برای او دعا کردند و پاسخ خوبی به او دادند. پس از این ماجرا آن مرد چند روز نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیامد. حضرت از حال او جویا شدند. به ایشان عرض کردند که ما نیز چند روزی است او را ندیده ایم. برای همین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کفش بر پای کردند و اصحاب نیز با ایشان کفش بر پای کردند. پیامبر به راه افتادند و همگی به بازار روغن فروشان رسیدند. ناگاه دیدند که در دکان مرد کسی حضور ندارد. حضرت از همسایگانش حال او را پرسیدند. آنان گفتند: «یا رسول اللَّه! او مرده است. وی نزد ما شخصی امین و درست کار بود، جز آن که خصلتی خاص داشت». حضرت فرمود: «آن خصلت چه بود»؟ آنان گفتند: «زیاد به دنبال زن ها می افتاد». در این هنگام رسول خدا فرمودند: «خدا او را رحمت کند. به خدا که مرا سخت دوست می داشت و اگر برده فروش هم بود، باز خدا او را می آمرزید.» (1)

از حضرت امیرالمؤمنین نقل شده است که مردى از انصار خدمت پیامبر رسید و گفت: «اى رسول خدا، دورى شما براى من تحمل ناپذیر است. هرگاه وارد خانه ام مى شوم و به یاد شما مى افتم، آنجا را ترک مى کنم و مى آیم تا شما را ببینم؛ چون دوستتان دارم. گاه مى اندیشم که در روز قیامت، چون وارد بهشت شوم و شما در اعلى علیین باشید، از دورى شما چه کنم. آن جا بود که این آیه نازل گردید: ﴿وَ مَنْ یُطع اللهَ وَالرّسولَ، فَاولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعم اللهُ عَلَیْهم مِنَ

ص: 245


1- بحارالانوار ج 22 ص 143

النَّبیینَ والصّدیقینَ والشُّهداءَ وَالصّالحینَ و حَسُن اولئک رَفیقاً؛ هرکس از خدا و رسول اطاعت کند با کسانى هم نشین خواهد شد که خدا نعمت خود را بر آنان تمام گردانیده؛ یعنى پیامبران، راست گویان، شهیدان، شایستگان. اینان هم نشینان خوبى هستند». پیامبر نیز آن مرد انصارى را فراخواندند و این آیه را برایش قرائت فرمودند و بدین وسیله به او بشارت دادند. (1)

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«یاعلی، چون دوستی تو در دل مؤمنی جا کند، گرچه گامی از او بر صراط بلغزد، گام دیگرش ثابت می ماند تا سرانجام به وسیلۀ دوستی تو به بهشت وارد شود.»

معاذ بن جبل از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند:

«دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) حسنه ای است که هیچ سیئه ای به آن زیان نمی زند. دشمنی با او نیز سیئه ای است که با وجود آن هیچ حسنه ای سود نمی بخشد.»

احمد بن حنبل در کتاب "فضائل" و دیلمی در کتاب "فردوس" از عمربن خطاب و او از پیامبر نقل کرده اند که دوستی با علی برائت از آتش دوزخ است!

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَفَدَ إِلَى اَلْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ وَفْدٌ فَقَالُوا یا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنَّ أَصْحَابَنَا وَفَدُوا إِلَى مُعَاوِیةَ وَ وَفَدْنَا نَحْنُ إِلَیكَ فَقَالَ إِذَنْ أُجِیزَكُمْ بِأَكْثَرَ مِمَّا یجِیزُهُمْ فَقَالُوا جُعِلْنَا فِدَاكَ

ص: 246


1- بحارالانوار 8/188

إِنَّمَا جِئْنَا مُرْتَادِینَ لِدِینِنَا قَالَ فَطَأْطَأَ رَأْسَهُ وَ نَكَتَ فِی اَلْأَرْضِ وَ أَطْرَقَ طَوِیلاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ قَصِیرَةٌ مِنْ طَوِیلَةٍ مَنْ أَحَبَّنَا لَمْ یحِبَّنَا لِقَرَابَةٍ بَینَنَا وَ بَینَهُ وَ لاَ لِمَعْرُوفٍ أَسْدَینَاهُ إِلَیهِ إِنَّمَا أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ فَمَنْ أَحَبَّنَا جَاءَ مَعَنَا یوْمَ اَلْقِیامَةِ كَهَاتَینِ وَ قَرَنَ بَینَ سَبَّابَتَیهِ.» (1)

«گروهی نزد حسین بن علی (علیه السلام) آمدند و عرض کردند که ای فرزند رسول خدا، یاران ما نزد معاویه رفتند و ما نزد تو آمدیم. حضرت فرمودند که در این صورت، من بیش از جایزه ای که معاویه به آنان خواهد داد به شما می دهم. آنان عرض کردند که فدایت شویم، ما برای دین مان نزد شما آمده ایم. حضرت فرمودند که هرکس ما را دوست بدارد، نه به سبب خویشاوندی و نه به سبب احسانی که به او کرده ایم، بلکه تنها برای خدا تعالی و پیامبرانش، در روز قیامت همچون این دو (دو انگشت سبابه خود را کنار هم گذاشتند) با ما خواهد بود.»

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

«لَمَا بَعَثَكَ اللَّهُ إِلَّا مَعَ هَوَاكَ بَالِغاً مَا بَلَغ.» (2)

«خداوند تو را با کسی که دوست داری محشور می کند.»

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«یأْتِیهِ قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّینَا لَیسَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ لَا أَقْوَمُ بِحَقِّنَا مِنْهُمْ وَ لَیسَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ أَحَدٌ یلْتَفِتُ إِلَیهِ غَیرُهُمْ أُولَئِكَ مَصَابِیحُ فِی ظُلُمَاتِ الْجَوْرِ وَ هُمُ الشُّفَعَاءُ وَ هُمْ وَارِدُونَ حَوْضِی غَداً أَعْرِفُهُمْ إِذَا وَرَدُوا عَلَی بِسِیمَاهُمْ وَ كُلُّ أَهْلِ دِینٍ

ص: 247


1- بحارالانوار ج27 ص 127
2- بحارالانوار ج 39 ص 295.

یطْلُبُونَ أَئِمَّتَهُمْ وَ هُمْ یطْلُبُونَنَا لَا یطْلُبُونَ غَیرَنَا وَ هُمْ قِوَامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ ینْزِلُ الْغَیث.» (1)

«قومی از محبین ما می آیند که در زمین آگاه تر از آنان نسبت به ذات حق نیست و احدی مانند آنان حق ما را رعایت نمی کند. در زمین فقط آنان به من توجه دارد. آنان در تاریکی های ستم روشن گر راه هستند. آنان شفیعان روز جزا هستند. در حالی که آنان را به چهره می شناسم در حوض کوثر بر من وارد می شوند. اهل هر مذهبی امامان خود را خواهانند و اینان ما را می طلبند و کاسب غیر ما نیستند. آنان قوام زمین هستند و باران رحمت حق به احترام آنان نازل می شود.»

اما آنچه بهشت را تا ابد برای مؤمن فراهم می سازد، عمل به فرامین الهی است. در این راه مقدس اولین کسانی که پیش گام هستند شیعیان خاص اند که سی صد و سیزده نفر نیز از همین دسته برمی خیزند. امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّا نُدَاوِي النَّاسَ وَ نَعْلَمُ مَا هُمْ فَمِنْهُمْ مَنْ يُصَدِّقُنَا الْمَوَدَّةَ وَ يَبْذُلُ مُهْجَتَهُ لَنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ لَيْسَ فِي قَلْبِهِ حَقِيقَةُ مَا يُظْهِرُ بِلِسَانِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَيْنٌ لِعَدُوِّنَا عَلَيْنَا يَسْمَعُ حَدِيثَنَا وَ إِنْ أَطْمَعُ فِي شَيْ ءٍ قَلِيلٍ مِنَ الدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ عَلَيْنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ كَيْفَ يَرَوْنَ هَؤُلَاءِ السُّرُورَ وَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ إِنَّ لِلْحَقِّ أَهْلًا وَ لِلْبَاطِلِ أَهْلًا فَأَهْلُ الْحَقِّ فِي شُغُلٍ عَنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ يَنْتَظِرُونَ أَمْرَنَا وَ يَرْغَبُونَ إِلَى اللَّهِ إِنْ يَرَوْا دَوْلَتَنَا لَيْسُوا بِالْبُذُرِ الْمُذِيعِينَ- وَ لَا بِالْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ وَ لَا بِنَا مُسْتَأْكِلِينَ وَ لَا

ص: 248


1- بحارالانوار44/264

بِالطَّمِعِينَ خِيَارُ الْأُمَّةِ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْفِتَنِ وَ نُورُ هُدًى يُسْتَضَاءُ بِهِمْ- لَا يَمْنَعُونَ الْخَيْرَ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ لَا يَطْمَعُ فِيهِمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِنْ ذُكِرْنَا بِالْخَيْرِ اسْتَبْشَرُوا وَ ابْتَهَجُوا وَ اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ أَضَاءَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِنْ ذُكِرْنَا بِالْقُبْحِ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ اقْشَعَرَّتْ جُلُودُهُمْ وَ كَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ أَبْدَوْا نُصْرَتَهُمْ وَ بَدَا ضَمِيرُ أَفْئِدَتِهِمْ قَدْ شَمَّرُوا فَاحْتَذَوْا بِحَذْوِنَا وَ عَمِلُوا بِأَمْرِنَا- تَعْرِفُ الرَّهْبَانِيَّةَ فِي وُجُوهِهِمْ يُصْبِحُونَ فِي غَيْرِ مَا النَّاسُ فِيهِ وَ يُمْسُونَ فِي غَيْرِ مَا النَّاسُ فِيهِ يَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ فِي إِصْلَاحِ الْأُمَّةِ بِنَا وَ أَنْ يَبْعَثَنَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلضُّعَفَاءِ وَ الْعَامَّةِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أُولَئِكَ شِيعَتُنَا وَ أُولَئِكَ مِنَّا وَ أُولَئِكَ حِزْبُنَا وَ أُولَئِكَ أَهْلُ وَلَايَتِنَا.»

«ما چارۀ مردم هستیم و همه را می شناسیم. گروهی به راستی ما را دوست دارند و جان شان را در راه ما می دهند. ما می دانیم که آنان در چه حالی هستند. اما گروهی از آنان آنچه بر زبان می گویند، در دل باور ندارد. حق طرف دارانی دارد و باطل نیز. حق گرایان از باطل گرایان برکنارند و چشم به راه امر ما هستند. آنان به آیین ما عمل می کنند و رهبانیت در رخسارشان پیداست. آنان روز و شب را به درگاه خدا می نالند تا خدا کار امت را به دست ما سامان بخشد و ما را برای گشایش در کار ناتوانان ها و توده های مردم برانگیزاند. ای بنده خدا، اینان شیعیان ما هستند و از ما هستند. اینان حزب ما و دوست داران ما هستند.»

کار دنیا امروز به جایی رسیده است که آن را سراسر تاریکی و ظلم گرفته و مردم نیز به سبب ناآشنایی با جهان پس از ظهور به زندگی فعلی خود تن داده اند. در نتیجه برای رسیدن هرچه سریع تر آن دوران طلایی اقدامی نمی کنند. این مهم یکی از امتحان های شیعیان در آخرالزمان است؛ چراکه

ص: 249

مکمل تمام شرایطی که برای مؤمن حقیقی گفته شد، دعا برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. میزان تعالی شیعیان نیز به ارتباط قلبی شان با امام خود و تلاش شان برای بسترسازی ظهور بستگی دارد.

از آن جایی که ظهور حضرت نعمتی بزرگ است، اگر کسی در دعاکردن برای تحقق هرچه زودتر آن کوتاهی کند، کفران نعمت کرده است و به عقوبتی سخت دچار خواهد شد. اما بالعکس، اگر قدر مردم این نعمت را بدانند و برای تحقق آن دعا کنند، از امتحان الهی موفق بیرون آمده و مشمول رحمت الهی می شوند.

تمام آنچه گفته شد، از تقوا و عمل صالح و... شرطی برای قبولی دارند و آن داشتن ارتباط قلبی با امام وقت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ارتباطی که زمینه ساز پذیرش اعمال نیک می شود. امام خورشیدی است که با تابیدن خود به وجود انسان استعدادهای او را بارور می کند و او را برای رسیدن به لقاء خدا یاری می دهد. یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و استغاثه به درگاه ایشان باعث می شود که انسان مستعدّ دریافت نور بشود. همچنین مواسات با سیدالشهدا (علیه السلام) در غم بزرگ شان و سپس دعا برای ظهور منتقم آن روح پاک، سبب تعالی وجود انسان خواهد شد.

ص: 250

اللّهم عجل لولیک الفرج

اللّهم عجل لولیک الفرج

اللّهم عجل لولیک الفرج

اللّهم عجل لولیک الفرج

اللّهم عجل لولیک الفرج

ص: 251

منابع و مآخذ

قرآن کریم

1.مشکاة الانوار، ابوالفضل على بن حسن بن فضل طبرسى (رحمة الله)

2.کافی،کلینی (رحمة الله) محمد بن یعقوب - انتشارات اسوة چاپ 11 سال 1389

3.کنز العمال فی نفس الاعمال والافعال، المتقی هندی - علی بن عبد الملک علاءالدین موسسة الرسائل مصر 1409 (جماعت عامه)

4.وسائل الشیعة،حر عاملی محمد بن حسن - موسسة آل البیت لاحیاء التراث قم چاپ اول

5.غرر الحکم،آمدی عبد الواحد - ترجمۀ محمد علی انصاری - انتشارات حضرت امام عصر عج چاپ هشتم 1390

6.الخصال،صدوق - انتشارات فکر آوران 1384 ﻫ.

7.تفسیر عیاشی،ابوالنصر محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی مکتب علمیۀ اسلامی تهران

8.کامل الزیارات،جعفربن موسی بن قولویه قمی - انتشارات پیامبر حق م 367

9.کمال الدین و تمام النعمه،صدوق (رحمة الله) محمد بن علی بن حسین بابویه - انتشارات دار الکتب اسلامی قم چاپ دوم

10.اعلام الوری، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی (رحمة الله) - دار الکتب الاسلامی تهران

11.مستدرک الوسائل، نوری میرزا حسین - موسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث قم چاپ اول

12.علل الشرایع، محمد بن علی بن حسین بن بابویه - انتشارات مکتبة الوری قم

13.تفسیر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، حضرت امام عسکری حسن بن علی (علیهما السلام) _ انتشارات مدرسۀ حضرت امام هادی (علیه السلام) قم چاپ اول

14.تحف العقول،حرانی حسن بن شعبة - موسسۀ انتشارات اسلامی چاپ دوم

15.ثواب الاعمال،شیخ صدوق (رحمة الله) - انتشارات راز توکل چاپ اول1390

16.اختصاص،شیخ مفید (رحمة الله) محمد بن نعمان

17.تنبیه الخواطر،ورام بن ابی فراس حلی (رحمة الله)

18.ارشاد،شیخ مفید محمد بن نعمان (رحمة الله)

19.المحاسن برقی،ابو جعفر بن خالد برقی - مجمع عامی اهل البیت (علیهم السلام) 1413 ﻫ.

ص: 252

20.کنز الفوائد،ابوالفتح کراجکی - انتشارات دار الذخایر قم 1410 ﻫ.

21.معانی الاخبار،شیخ صدوق - تولد 311 ﻫ- ق، وفات سال 381 ﻫ- ق - سال انتشار (تهران، صدوق، 1379ق) و (قم، دارالعلم، 1379ق)

22.امالی طوسی (رحمة الله)،شیخ طوسی م 460 ﻫ. ق انتشارات دار الثیقاف قم 1414 ﻫ. ق

23.المحجة البیضاء في تهذیب الإحیاء،فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی - ناشر:موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم محل نشر:قم سال نشر:1376

24.امالی صدوق (رحمة الله)،محمد بن علی بن حسین بن بابویه - انتشارات کتابخانۀ اسلامیه

25.الاعلام،شیخ مفید محمد بن نعمان - چاپ کنگرۀ جهانی هزارۀ شیخ مفید چاپ اول

26.أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمی، حسن بن محمد ناشر: موسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث - محل و سال نشر: قم؛ 1366

27.معراج السعادة، ملا احمد نراقی

28.مجمع البیان،فضل بن حسن طبرسی - انتشارات ناصر خسرو تهران 1406 ﻫ.

29.عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، موسسۀ انصاریان قم 1384 ﻫ.

30.من لا یحضره الفقیه، صدوق محمد بن علی بن حسین بابویه موسسۀ انتشارات اسلامی چاپ سوم

31.ارشاد،شیخ مفید (رحمة الله) محمد بن نعمان

32.ارشاد القلوب،دیلمی، حسن بن محمد

33.التمحیص،سید بن طاووس رضی الدین (رحمة الله)

34.الخصال،صدوق - انتشارات فکر آوران 1384 ﻫ.

35.المقنعه،شیخ مفید (رحمة الله) محمد بن محمد - کنگرۀ شیخ مفید قم 1413 ﻫ.

36.بلغة الفقیة (4 جلد)،بحر العلوم، محمد بن محمد تقی - ناشر: مکتبة الصادق (علیه السلام) - محل نشر: تهران

37.مهج الدعوات و منهج العبادات،سید بن طاووس دار الکتب اسلامیۀ تهران 1416 ﻫ.

38.التوحید و الشرک فی القرآن،نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد - ناشر: موسسۀ حضرت امام صادق (علیه السلام) - محل نشر: قم

39.مصباح الشریعة،موسسة اعلی للمطبوعات چاپ اول

40.احرام محرم، نیشابوری عبد الحسین - انتشارات دلیل ما چاپ ششم 1389

41.مجموعۀ ورام، ورام بن ابی قزاس - انتشارات مکتبۀ فقیه قم

42.برهان، سید هاشم بحرانی (رحمة الله) - دار المجتبی قم 1428 ﻫ.

ص: 253

43.البرهان،الزركشي وفات: 794 - جماعت عامه سال چاپ: 1376 - 1957 م ناشر: دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي وشركاءه

44.الاحتجاج، طوسی احمد بن علی - نشر مرتضی مشهد مقدس س 1403ق

45.الاحتجاج علی اهل اللجاج، شیخ طبرسی

46.منهاج الصالحین (خویی (رحمة الله))،خویی، ابو القاسم - ناشر: مدینة العلم، آیت الله العظمی السید الخویی (رحمة الله) محل نشر: قم

47.مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (26 جلد)،مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی - ناشر: دار الکتب الاسلامیة - محل و سال نشر: تهران؛ 1363

48.سفینة البحار،قمی عباسی - موسسۀ آستان قدس چاپ دوم سال 1384

49.عصر زندگی،حکیمی محمد - انتشارات دفتر تبلیغات حوزۀ علمیه چ دوم 1374 قم

50.میزان الحکمه،ریشهری محمد - انتشارات دار الحدیث چاپ اول

51.صفات و علامات متقین،حاجیانی دشتی عباس - انتشارات محلاتی 1378 قم

52.تفسیر جامع، حاج سید ابراهیم بروجردی - انتشارات انصار المهدی چاپ اول 1388

53.نقطه های آغاز در اخلاق عملی،مهدی کنی محمد رضا - انتشارات دفترنشر فرهنگ اسلامی چاپ هفتم 1384 تهران

54.القطره،سید احمد مستنبط - ترجمۀ محمد ظریف - نشر الماس نهم

55.چرا مرا آفریدند،حسن میلانی - انتشارات حضرت علی چاپ اول 1384 قم

56.رسالۀ حقوق حضرت امام سجاد (علیه السلام)، رسالۀ حقوق حضرت امام سجاد (علیه السلام)

57.اسرار موفقیت،مجتهدی سیستانی مرتضی انتشارت نشر الماس چاپ ششم 1385ش

58.ترجمۀ کتاب المومن،حسینی نجومی مرتضی انتشارات بوستان کتاب قم چاپ 1382

59.نهج الفصاحه،ابوالقاسم پاینده

60.نصایح الکافیه،محمد بن عقیل علوی 1371 بنیاد بعثت تهران

61.نسیم هدایت،حسینی شیرازی سید صادق انتشارات برگ رضوان چاپ اول 1383 تهران

62.یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، مکارم شیرازی ناصر انتشارات دارالکتب اسلامیه چاپ چهارم 1386 تهران

63.کیش پارسایان،تهرانی مجتبی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ اسلامی چ سوم 1378 تهران

ص: 254

64.روایات تربیتی از مکتب اهل البیت (علیهم السلام)، فرید مرتضی - انتشارات نشر فرهنگ اسلامی چاپ 1377 تهران

65.در ضیافت ضریح،بنی هاشمی محمد - انتشارات منیر چاپ 1388 تهران

ص: 255

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109