پیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عدالت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مشخصات کتاب

سرشناسه : ملازاده تقی پور، علیرضا، 1340-

عنوان و نام پديدآور : پیام پیامبر صلی الله علیه و آله عدالت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف/ علی تقی پور ؛ ویراستار صابر بهلولی، محسن حسینی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 1402.

مشخصات ظاهری : 139 ص.

شابک : 978-600-415-113-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 137 - 139.

موضوع : مهدویت -- انتظار

Mahdism -- *Waiting

موضوع : محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : Muhammad, Prophet, d. 632

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع : ‪Muhammad ibn Hasan‪‪, Imam XII

موضوع : عدالت اجتماعی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

Social justice -- Religious aspects -- Islam

رده بندی کنگره : 297/462

رده بندی دیویی : BP224/4

شماره کتابشناسی ملی : 9171186

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

ص: 2

پیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عدالت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

علی تقی پور

ص: 3

فهرست

فهرست4

پیشگفتار5

موقعیت اجتماعی زن نزد اعراب11

نمونه هایی از خرافات اعراب قبل از اسلام14

مبارزۀ اسلام با خرافات19

اوضاع اجتماعی عربستان در آستانۀ ظهور اسلام22

خلقت نوری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 24

رأفت45

تقسیم بیت المال توسط خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) 47

عدالت48

منافقین مانع عدالت گستری50

فصل سوم:

غدیر زمینه ساز حكومت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 54

عدالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 74

نحوۀ عدالت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 76

مساوات در عهد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 82

اهمیت دعا برای ظهور108

کتابنامه137

منابع و مآخذ

ص: 4

پیشگفتار

بسان موسی آمده بود تا قومی را از فرعون جهل نجات دهد اما از موسی (علیه السلام) برتر بود.بسان عیسی آمده بود تا با نفسش ملتی را زنده کند اما از عیسی (علیه السلام) بالاتر بود.بسام ابراهیم آمده بود بت بشکند، اما از ابراهیم (علیه السلام) شریف تر بود.

جانم به فدایش، آمده بود کرم را از دوباره تعریف کند، آمده بود تا بلاکش دیگران شود. از همۀ قومش بدی دید و ناسپاسی، نه تنها؛ بلکه فرزندانش را نیز با تیغ کین گلو بریدند و زهر خوراندند.

اربابی که اربابی نکرد. بلکه رعایای او خود را از توحش، ارباب پنداشتند و بر فرزندانش فرمان راندند در حالیکه غلامان ایشان بودند؛ اما همچنان او در فکر شفاعت قوم است نه شماتت!

چه رئوف است خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) که با همۀ وحشیگری ملت، خود و خاندان از همه بهترش را وقف هدایت ایشان کرد. با تمام سفارشی که داشت برای دینشان و با آن همتی که برای مسلمانان به خرج داد، از دین فاصله گرفتند. می خواست همه را تحت لوای قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) (ثقلین) به بهشت ببرد اما نخواستند. میخواست بگوید راه تمام خوبیها از تسلیم در برابر ذوات مقدسه (علیهم السلام) می گذرد. میخواست بگوید، کسیکه همه چیز را با عدل سامان می بخشد قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایشان است. از برنامه های او گفت، از مهربانی اش، از

ص: 5

علمش، از زهدش، از دولت کریمه اش گفت و سفارش کرد و غصه خورد. مگر خدای او آیه نازل نکرده بود که:

(..قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى..) (1)

«..بگو: ”به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره ذوی القربی“..»

چگونه با خاندان پیامبر مودت گزیدند؟ مگر این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست زمین را از عدل پر می کند؟ مگر زمین جز به چهارده معصوم (علیهم السلام) اصلاح می شود؟ چرا در زمین فساد کردند؟ فسادی که تا این زمان باقیست و روز به روز بیشتر شده و ابعاد جدیدی به خود می یابد!

(وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها..) (2)

«و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد..»

اما دیگر زمان آن گذشت. در زمین فساد کردند. زمینی که قرار بود با اقامه ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اصلاح شود که سرباز زدند. حالا نوبت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که وعده خداوند را تحقق بخشد. برنامه های عدالت محور او و زحمات جدش برای اصلاح امت، مطالبی است که از لابلای احادیث در این مجال رقم خورده است. به امید ظهور نمایندۀ خدا و خلیفۀ او در زمین! به امید تغییر! به امید عدالت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که پیام پیامبر ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.

ص: 6


1- سورۀ مبارکۀ شوری آیۀ شریفۀ 23
2- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 56

إرْضَ بِمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً (1)

خرسند باش از اینكه چون محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیشاهنگ و رهبری بسوی رستگاری داشته باشی.

گریه و ضجّه های مادران دلسوخته به روی خاک گرم سرزمین حجاز صحنه هائی بس دلخراش را به نمایش میگذارد. در برابر چشمان مادران، دختران کوچک را زنده داخل گور می کردند.

نهایت شقاوت از ناحیۀ پدران سنگدل بدون توجه و ترحم به مادرانی که نیمه جان و غش کرده افتاده و بی اعتنا به چهرۀ معصومانۀ شیرۀ جان خویش، با روحیه ای خشن، خاک را بر اندام ظریف و نحیف کودک می ریختند و بدینسان ضجه و گریۀ کودک آرام آرام زیر خاک مدفون و خاموش می گشت.

هر روزه در سرزمین حجاز و... این صحنه های دلخراش تکرار می گردید و این روش و سنتی بود كه بالاجبار باید به اجرا در می آمد.

همۀ مادران داغدیده برای رهایی از این توحّش دلخراش، در انتظار منجی ای كه نجات دهندۀ آنان از چنگال مردان بیرحم و خونخوار باشد، خدا را فریاد می زدند.

چه كسی و كدامین قدرتی می توانست این حادثۀ مكرر و وحشتناك را از آن

ص: 7


1- عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 76 - غرر الحكم و درر الكلم 144 - تصنیف غرر الحكم و درر الكلم 110

سرزمین و قوم نادان و شقی، دفع نماید؟

قومی كه مبنای زندگی آنان براساس بی رحمی، كشتار و خونریزی پایه گذاری شده بود. كسی كه به نوزاد خود رحم نكند، رفتارش با دیگران چطور خواهد بود؟

طعام ایشان را مار و سوسمار تشکیل می داد. آتش خشم و غارت و قتل كه از عقده و كینه شعله ور می گشت، توحّش و بیدادگری را به اوج خود رسانیده بودند تا جائیکه شفقت، ترحُّم و آرامش برای آنها معنا نداشت.

مفهوم و برداشت آنان از زندگی، خشونت و جنگ و ستیز بود. خونریزیهای فراوان در بین قبایل به عنوان افتخار و برتری تلقی می گشت. گرد و غبار این جنایات تمام فضای عربستان را ظلمانی نموده نفسهای بشریت در سینۀ مظلومان بیچاره و ستمدیده به شماره افتاده بود.

مرگ و هلاكت ناشی از بیدادگری بر چهرۀ مستضعفان نقش بسته بود. سنگدلیها بود که به اوج می رسید و خونها بود که می ریخت. و محکوم به نابودی می شدند. نمونۀ بارز آن شقاوت و بی رحمی ها، كشتن دختران خردسال بود که انحطاط اخلاقی آنان را روشن می نمود.

راستی انسان باید تا چه اندازه گرفتار پستی و توحش باشد، كه میوۀ دل خود را پس از رشد و نمو، یا در همان روزهای ولادت، زیر خروارها خاك پنهان كند و از فریاد و نالۀ او متأثر نشود!

نخستین طایفه ای كه در این شقاوت و بیرحمی پیشقدم شدند، ”بنی تمیم“

ص: 8

بودند. ”نعمان بن منذر“، فرمانروای عراق، برای سركوب كردن مخالفان با لشكر انبوهی آنان را تار و مار ساخت. اموالشان را مصادره و دختران آنها را اسیر كرد. نمایندگان ”بنی تمیم“، به حضور او رسیدند، و درخواست كردند كه دختران آنها را بازگرداند ولی به خاطر اینكه برخی از اسیران در محیط زندان ازدواج كرده بودند، «نعمان» آنان را مخیر كرد كه یا روابط خود را با پدران قطع كنند و در آن سرزمین با شوهران بسر ببرند؛ و یا اینكه طلاق گرفته به وطن خود بازگردند. دختر قیس بن عاصم، محیط زناشویی را مقدم داشت. آن پیرمرد سالخورده كه خود، یكی از نمایندگان قبیلۀ «بنی تمیم» بود، از این عمل، سخت متأثر شد و با خود عهد كرد كه بعد از این دختران خود را، در آغاز زندگی نابود سازد؛ و كم كم همین رسم به بسیاری از قبائل سرایت كرد.

وقتی قیس بن عاصم، خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد، یكی از انصار، از دختران وی سئوال نمود. ”قیس“، در پاسخ گفت: من تمام دختران خود را زنده به خاك كرده ام، و كوچكترین تأثیری در دل خود احساس ننموده ام مگر یكبار و آن موقعی بود كه من در سفر بودم، و ایام وضع حمل همسرم نزدیك بود. اتفاقاً سفرم به طول انجامید، پس از مراجعت، از حمل همسرم پرسیدم. وی در پاسخ من گفت: به عللی بچه، مرده به دنیا آمد ولی در واقع دختر زائیده بود و از ترس من دختر را به خواهران خود سپرده بود. سالها گذشت و ایام جوانی و طراوت دختر فرا رسید و من كوچكترین اطلاعی از داشتن دختر نداشتم. تا اینكه روزی در خانه نشسته بودم، ناگهان دختری وارد خانه شد، و سراغ مادرش را گرفت،

ص: 9

دختری بود زیبا و گیسوانش را بهم بافته و گردنبندی در گردن انداخته بود. من از همسر خود پرسیدم كه این دختر زیبا كیست؟ وی در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، گفت: این دختر تو است. همان دختریست كه هنگام مسافرت تو به دنیا آمده؛ از ترسِ تو پنهان كرده بودم. سكوت من در برابر همسرم، نشانۀ رضایت بود. او تصور كرد كه من دست خود را، آلوده به خون وی نخواهم كرد. لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج گردید، من به موجب پیمان و عهدی كه داشتم؛ دست دخترم را گرفته به یك نقطۀ دوردست بردم، درصددِ حفر گودال برآمدم. هنگام حفر، دخترْ مكرر از من می پرسید كه «منظور از كندن زمین چیست؟!» پس از فراغ از کندن گودال، دست وی را گرفته كشان كشان او را در میان گودال افكندم، خاكها را به سر و صورت او ریخته و به ناله های دلخراش وی گوش ندادم.

او همچنان ناله می كرد و می گفت: «پدرجان مرا زیر خاك می سازی؟! و در این گوشه تنها گذارده به سوی مادرم بر می گردی؟!» ولی من خاكها را می ریختم تا آنجا كه او زیر خروارها خاك پنهان گردید، و خاك او را فرا گرفت. آری، یگانه موردی كه دلم سوخت؛ همین مورد است. وقتی سخنان قیس پایان یافت، چشمهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پر از اشك شده بود، این جمله را فرمود:

«إنَّ هذِهِ لَقَسوَة وَمَنْ لا یرحَمْ لا یرْحَم» (1)

ص: 10


1- ابن اثیر، در «اسدالغابه» مادة قیس، از او نقل كرده كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: تا كنون چند دختر زنده بگور كردی، گفت: 12 دختر. این سرگذشت در كتاب «حیاة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» نگارش «محمد علی سالمین» نقل شده است.

این عمل سنگدلی است و کسی كه رحم و عواطف نداشته باشد؛ مشمول رحمت الهی نمی گردند!

موقعیت اجتماعی زن نزد اعراب

مظلومیت کودکان از یک سو و جایگاه زنان در قوم عرب از سوی دیگر از موارد بسیار پر حاشیه و غمبار بود. زن در میان آنان، مانند كالائی خرید و فروش می شد، و از هرگونه حقوق اجتماعی و فردی، حتی حقِّ ارث محروم بود. روشنفكران عرب، زن را در شمار حیوانات قرار داده و برای همین جهت در شمار لوازم و اثاث زندگی می شمردند. این مثل به عنوان عقیده ورد زبانشان بود:

«وَانَّما امَّهات النّاسِ أوعِیةٌ»

مادران حكم ظروف را دارند كه فقط برای جای نطفه آفریده شده اند.

چنین عقیده ای در میان آنان رواج كامل داشت. غالباً از بیم قحطی، و احیاناً از ترس آلودگی، دختران خود را روز اوّل تولّد، سر می بریدند و یا از بالای كوه بلند به درۀ عمیق پرتاب می كردند و گاهی در میان آب غرق می نمودند.

قرآن؛ كتاب بزرگ آسمانی ما، كه در نظر خاورشناسان غیر مسلمان، لااقل به عنوان یك كتاب تاریخی و عِلمی دست نخورده شناخته می شود؛ در این باره سرگذشت عجیبی را نقل می كند و می گوید:

(وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ * یتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ

ص: 11

سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یحْكُمُون) (1)

«هنگامی كه خبر تولد دختر به یكی از آنان داده می شد؛ رنگ وی سیاه می گردید و در ظاهر، خشم خود را فرو می برد * براثر این خبر بد از قوم متواری می گردید، و نمی دانست آیا مولود مزبور را با خواری نگاهدارد؟! یا در خاك پنهان سازد؛ راستی چه حكم و قضاوت زشتی دارند؟»

یکی دیگر از موارد اسفناک، نظام ازدواج آنان بود كه در جهان کم نظیر بود. مثلاً برای همسر، حدِّ معینی قائل نبودند و برای خالی كردن شانه از زیر بار مهریه، زنان را اذیت می كردند.در حجاز رسم بود اگر زنی بر خلاف عفت رفتاری می نمود، مهریۀ او به كلی از بین می رفت.

گاهی از همین قانون سوء استفاده كرده، زنانِ خود را متهم می ساختند تا بتوانند از دادن مهر امتناع ورزند. ازدواج با همسران پدر، در صورت طلاق یا مرگ پدر؛ برای اولاد اشكال نداشت.

هنگامی كه زنان از شوهران خود طلاق می گرفتند، حق ازدواجِ مجدد منوط به اذن شوهر اول بود. و اذن شوهر نخستین هم غالباً با دریافت مهر انجام می گرفت! وارثان، زن را نیز مانند اثاث خانه تملك می كرده؛ و با افكندن روسری به سر زن، مالكیت خود را اعلام می نمودند.

از نظر روحیه می توان گفت: اعراب قبل از اسلام، نمونۀ كامل یك انسانِ طمعكار و حریص بودند و علاقۀ وافری به مادیات داشتند. نگاه و دید آنان به

ص: 12


1- سورۀ مبارکۀ نحل آیۀ شریفۀ 58 و 59

هر چیزی، از بُعد منافع دنیوی صورت می گرفت.

همیشه برای خود، یك نوع كرامت و شرف و برتری نسبت به سایرین قائل بودند. آزادی و بی بند و باری را بی نهایت دوست داشتند و از هر چیزی كه آزادی آنان را محدود می كرد متنفر بودند. (1)

خوی آنان غارتگری بود، هر چه در دیگران می دیدند تاراج می كردند. آنان رزق خویش را در پرتو شمشیر و نیزه فراهم می ساختند. (2)

گویند یكی از عربها پس از شنیدن صلح و صفای بهشت از زبان مبارك پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، پرسید: آیا در بهشت جنگ هم وجود دارد یا نه؟ همین كه فرمودند: ”نه“ گفت: پس به چه درد می خورد.

بیش از «هزار و هفتصد» جنگ برای عرب قبل از اسلام ثبت شده است. برخی از این جنگها تا یكصد سال و بیشتر طول می کشید و گاهی یك مسئلۀ جزئی سبب جنگهای طولانی و كشت و كشتار فراوان می گردید. (3)

ص: 13


1- یك مقایسه كوتاه: اگر خواننده گرامی حقوق زن را در اسلام ملاحظه كند؛ جداً اذعان خواهد نمود كه این احكام و مقررات؛ و این قدمهای مؤثر در اصلاح و تحكیم حقوق زن، كه به وسیلۀ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته شده، خود گواه بر حقانیت و ارتباط وی با جهان وحی می باشد. زیرا چه دلسوزی و مراعات بالاتر از این كه (علاوه بر اینكه در آیات و احادیث،حقوق زن را تثبیت نموده و عملاً پیروان خود را به مهربانی با آنان دعوت كرده است)، در خطبۀ حجة الوداع نیز زنان را به این عبارت به مردان توصیه نمود: «ای مردم! شما بر زنان خود حقی دارید و آنها هم بر شما حقی، دربارة آنان سفارش به نیكی كنید، زیرا كمك و مددكار شما هستند... از آنچه خود می خورید به آنها بدهید و از آنچه خود می پوشید بر آنها بپوشانید» - أیها النّاس فَإنَّ لَكُمْ علی نِسائَكُمْ حقَّاً، وَ لَهُنَّ حقَّاً، و اسْتوصوا بِالنِّساء خَیراً فَإنَّهُنَّ عِنْدَكُمْ عوان... اطعموهنَّ بما تأكلون، والبسوهن مما تلبسون. این جمله ها در خطبۀ «حجة الوداع»، با تفاوتهای مختصری وارد شده است. به «تحف العقول» ص 33 و 34 رجوع كنید.
2- اسلام و جاهلیت 245 - ترجمه مقدمۀ ابن خلدون 1/285؛ 1/286
3- العرب قبل از اسلام 128- یكی از حوادث عرب قبل از اسلام جنگ ممتدی است، كه در تاریخ به «حرب داحس و غبراء» معروف است که نام دو اسب است (داحس نام اسب قیس بن زهیر رئیس قبیلۀ بنی عیس و غبرا نام اسب حذیفه رئیس قبیلۀ بنی فرازه است) هر یك از این دو رئیس اسب خود را تندروتر از دیگری می دانستند كار به مسابقۀ اسب دوانی كشید، اما پس از پایان اسب دوانی هر كدام مدعی امتیاز مسابقه بودند و همین امر ساده سبب وقوع قتلی شد طایفۀ مقتول نیز شخصی از طایفۀ قاتل را كشتند ولی كار به همینجا خاتمه نیافت بلكه این دو قتل مقدمه آغاز جنگ سختی میان این دو قبیله بزرگ و هم پیمان آنان شد كه از سال 568 تا 608 ادامه یافت و جمع بیشماری از اطرافیان كشته شدند. این مطلب در كتاب فروغ ابدیت 52 و در تاریخ العرب و آدابهم 47 و نیز در كتاب ابن اثیر 1/204 آورده شده است.

عرب جاهلی معتقد بود كه خون را جز خون نمی شوید. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یكی از خطبه ها اوضاع عرب پیش از اسلام را چنین می فرمایند:

«خداوند متعال حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیم دهندۀ جهانیان و امین وحی وكتاب خود مبعوث نمود و شما گروه عرب در بدترین آئین و بدترین جاها بسر می بردید در میان سنگلاخها و مارها (یی كه از هیچ صدائی نمی رمیدند،) اقامت داشتید. آبهای لجن را می آشامیدید و غذاهای خشن (مانند آرد هستۀ خرما و سوسمار) می خوردید، و خون یكدیگر را می ریختید، و از خویشاوندان دوری می كردید. بتها در میان شما سر پا بود و از گناهان اجتناب نمی نمودید» (1)

نمونه هایی از خرافات اعراب قبل از اسلام

عموماً برای اعراب قبل از اسلام به علت جهل و عوامل مختلف، غارت، چپاول گری، گرفتن اسیر و خونریزی کاری متداول بود و در نظر عرب قبل از ظهور پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) اخلاق را با باده گساری و باده فروشی که رواج فراوانی نیز داشت تعریف می کردند. قتل و غارت و زنده بگور کردن، منش آنها را

ص: 14


1- نهج البلاغه خطبه 26

شکل می داد. مضاعف بر آن بت پرستی و اعتقاد به خرافات نیز به تیره بختی آنان می افزود. اوهام، افسانه و جادو به عنوان یک اصل بر افکار و اعتقادات آنان حاکم بود.

در این میان یکی از کارهای مهم پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) زدودن خرافات از افکار آن دیار بود. هنگامی که «معاذ بن جبل» را به یمن اعزام نمود به او چنین دستور داد:

«..وَ أَمِتْ أَمْرَ الْجَاهِلِیةِ إِلَّا مَا سَنَّهُ الْإِسْلَام وَ أَظْهِرْ أَمْرَ الْإِسْلَامِ كُلَّهُ صَغِیرَهُ وَ كَبِیرَه..» (1)

ای معاذ.. آثار جاهلیت و افكار و عقاید خرافی را، از میان مردم نابود كن و سنن اسلام را كه همان دعوت به تفكر و تعقل است، زنده نما...

وجود مباركش نیز اهتمام بر رفع کامل خرافات داشت. چنانكه نقل است مردی فرزندش دچار گلو درد شده بود. برای اینکه حال فرزندش بهبود یافته و به زعم خودش دیوها، دست از سر فرزندش بردارند، به او آویزهای به اصطلاح جادوئی نصب کرده بود و با آن وضع به محضر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«فرزندان خود را با این آویزهای جادوئی نترسانید لازم است در این بیماری از عصارۀ عود هندی استفاده شود» (2)

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر توده های زیادی از عرب كه سالیان درازی افكار

ص: 15


1- تحف العقول 26 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 74/127
2- فروغ ابدیت 1/61 - التاج 3/14

جاهلی و عقائد خرافی بر آنها حكومت كرده بود؛ چنین فرمود:

«أَلَا إِنَّ كُلَّ شَی ءٍ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیةِ تَحْتَ قَدَمَی مَوْضُوع» (1)

با پدید آمدن اسلام، كلیۀ مراسم و عقائد و وسائل موهوم، محو و نابود گردید و زیر پای من قرار گرفت.

برای روشن ساختن ارزش معارف اسلام، نمونه هایی را در این جا ذكر خواهیم نمود: شبه جزیرۀ عربستان در بیشتر فصول با خشكی روبرو است. مردم آنجا برای فرود آمدن باران، چوبهائی را از درختی به نام «سلع» و درخت زودسوز دیگری به نام «عشر» گرد می آوردند و آنها را به دم گاو بسته، گاو را تا بالای كوه می راندند. سپس چوبها را آتش زده، به جهت وجود مواد محترقه در چوبهای «عشر»، شعله های آتش از آنها بلند می شد و گاو بر اثر سوختگی شروع به دویدن، اضطراب و نعره می كرد؛ و آنان این عمل ناجوانمردانه را، به عنوانِ یك نوع تقلید و تشبیه به رعد و برق آسمانی انجام می دادند. شعله های آتش را به جای برق، و نعرۀ گاو را به جای رعد، محسوب می داشتند و این عمل را در نزول باران مؤثر می دانستند.

زمانی که گاوهای نر و ماده را برای نوشیدن آب، كنار جوی آب می بردند، گاهی می شد كه گاوهای نر، آب می نوشیدند ولی گاوهای ماده لب به آب نمی زدند. آنان تصور می كردند كه علّتِ امتناع، وجود دیوهایی است كه در میان

ص: 16


1- المجازات النبویة 137 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 21/405 - النهایة فی غریب الحدیث و الأثر 2/380؛ 5/51 - لسان العرب 14/392؛ 15/324

شاخهای گاو نر جا گرفته اند و نمی گذارند گاوهای ماده آب بنوشند و برای راندن دیوها به سر و صورت گاوهای نر می زدند.

اگر در میان شتران، بیماری پیدا می شد و یا قرحه و تاولی در لب و دهان آنها ظاهر می گردید؛ برای جلوگیری از سرایت این بیماری، شتر سالمی را می آوردند، لب و بازو و ران او را داغ می كردند. علّت این كار روشن نیست. احتمال می دادند كه جنبۀ پیشگیری داشته و یك نوع معالجۀ علمی بوده است؛ ولی از آنجا كه از میان شتران زیاد فقط به سر یك شتر چنین بلائی را می آوردند، می توان گفت یك عمل خرافی بوده و علل موهومی داشته است.

اگر مرد بزرگی فوت می كرد، شتری را در كنار قبر او در میان گودالی حبس می كردند و آب و علف به او نمی دادند تا جان سپارد و معتقد بودند متوفّی روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد.

اگر شخص متوفی در دوران زندگی برای عزیزان و مهمانان خود، شتر نحر می كرد، بازماندگانش برای تكریم از متوفی و سپاس از او، در پای قبرش شتری را به طرز دردناكی پی می كردند.

این گونه اعمال علاوه بر اینكه هیچ كدام با منطق و اندیشۀ علمی سازگار نیست، [با افروختن آتش باران نازل نمی شود. زدن گاو نر، تأثیری در گاو ماده نمی گذارد و داغ كردن شتر سالم باعث بهبودی شتر بیمار نمی گردد و...]، ستم به حیوانات بوده است. اگر ما این عقائد و رفتار را با قوانین متقن اسلام كه دربارۀ حمایت از حیوانات وارد شده است مقایسه نمائیم، خواهیم گفت: تنها شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)، نقطۀ مقابل افكار محیط بوده است. مِنْ باب نمونه از

ص: 17

میان دهها دستور اسلامی دربارۀ حمایت حیوانات، یك دستور را ذكر می نمائیم تا بعد فاصلۀ بین اسلام و جاهلیت آشکار شود. حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

«هر حیوان سواری بر صاحب خود شش حق دارد:

1- در هر منزلی فرود آمد، آن را علوفه دهد. 2- اگر از آبی می گذرد، آب را بر حیوان عرضه بدارد. 3- بر صورت او تازیانه نزند. 4- موقع سخن گفتن طولانی، بر پشت آن قرار نگیرد. 5- بارِ زیادتر از توانائی بر آن حمل نكند. 7- حیوان را به پیمودن راهی كه از توانائی آن بیرون است، وا ندارد» (1)

با این سفارش در مورد حقوق حیوانات، می توان حدس زد اهمیت حقوق انسانها، نسبت به یكدیگر تا چه اندازه ای است؟

اگر عقرب و مار كسی را می گَزید، بر گردن مارگزیده یا عقرب گزیده، زیورآلات طلائی می آویختند؛ و معتقد بودند كه اگر مس و قلع همراه خود داشته باشد می میرد. بیماری «هاری» را كه معمولاً از گاز گرفتن سگان بیمار به وجود می آید، با مالیدن كمی از خون بزرگ قبیله بر موضع جراحت معالجه می نمودند. و اگر علائم جنون در كسی ظاهر می گردید، برای راندن ارواح خبیثه به كثافات پناه برده، كهنۀ آلوده و استخوان مردگان را به گردن وی می آویختند. برای اینكه فرزند آنها دیو زده نشود، دندانِ روباه و گربه را به نخی بسته و به گردن بچه می انداختند. هر گاه لب و دهانِ بچه ها كورك می زد، مادر

ص: 18


1- بحارالانوار 61/210

بچه غربالی به سر می گرفت و از خانه های قبیله، نان و خرما جمع می كرد و آنها را به سگها می داد تا دانه و كوركِ لب و دهان فرزندش بهبودی پیدا كند و زنان قبیله مواظبت می كردند بچه های آنها از آن نانها و خرماها نخورند، كه مبادا آنها نیز به همین درد گرفتار شوند.

برای معالجۀ بیماری جلدی مانند ریختن پوست بدن، آب دهان به آن می مالیدند. اگر بیماری شخصی ادامه می یافت، تصور می كردند كه بیمار، حیوانی را مانند مار و غیره كه متعلق به دیوهاست كشته است. برای پوزش خواستن از دیوها، مجسمه هائی از گل به صورت شتر درست كرده و جو و گندم و خرما بر آن حمل نموده، در برابر سوراخ كوه می گذاشتند و فردا به همان نقطه باز می گشتند. اگر می دیدند كه بارها دستخورده است، آن را نشانۀ قبولی هدایا دانسته می گفتند كه بیمار خوب خواهد شد و در غیر این صورت، معتقد بودند كه چون هدیه ناچیز بوده از این نظر مورد پذیرش دیوها واقع نگردیده است.

مبارزۀ اسلام با خرافات

اسلام با این خرافه ها، از طرق مختلفی مبارزه كرده است. در زمینۀ بیماریها، راه حل های پزشکی ارائه می داد و در زمینۀ معنوی، روشنگری می نمود و در هر موضوعی سخنی بر طبق حق بود که از لسان مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به سمع اصحاب می رسید و یا سیره ای بود که حضرت رسول ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)، با عمل به آن مردم را از گرایش به خرافه وا می داشت. هنگامی عده ای از

ص: 19

اعراب بیابانی كه با آویزۀ جادوئی كه در آنها سنگها و استخوانها به بند كشیده می شد بیماران خود را معالجه می كردند، خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شدند و دربارۀ مداوا با گیاهان و داروهای طبی پرسش نمودند؛ رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لازم است بر هر فرد بیمار سراغ دارو رود، زیرا خدائی كه درد آفریده دارو را نیز آفریده است» (1)

حتّی موقعی كه سعد بن ابی وقاص (لعنت الله علیه) بیماری قلبی گرفت، حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: باید پیش «حارث كلده» طبیب معروف ثقیف بروید، سپس خود آن حضرت او را به داروی مخصوصی راهنمائی كرد.

علاوه بر این، بیاناتی دربارۀ آویزهای جادوئی، كه فاقد هر گونه آثارند؛ وارد شده است. به نقل روایتی در این باره اكتفاء می كنیم. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَ كَثِیراً مِنَ التَّمَائِمِ شِرْك» (2)

بسیاری از بازوبندها و آویزها شرك است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیاء گرامی او با راهنمائی مردم به داروهای زیاد، كه همۀ آنها را محدثان بزرگ اسلام، تحتِ عنوان طب و طب الرضا (علیه السلام) و... گرد آورده اند، بار دیگر ضربۀ محكمی بر این اوهام كه گریبان اعراب دوران جاهلیت راگرفته بود؛ وارد ساخته اند.

ص: 20


1- بحارالانوار 59/68
2- طب الأئمة (علیهم السلام) 48 - وسائل الشیعة 6/237 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 92/5

برای رفع نگرانی و ترس، اینگونه رفتار می كردند: موقعی كه وارد روستایی می شدند و از بیماری وبا یا دیو می ترسیدند، برای رفع ترس در بالای دروازۀ روستا، دَه بار صدای الاغ می دادند و گاهی این كار را با آویختن استخوانِ روباه به گردن خود توأم می نمودند. و اگر در بیابانی گم می شدند، پیراهن خود را پشت و رو می كردند و می پوشیدند. موقع مسافرت كه از خیانت زنان خود می ترسیدند، برای كسب اطمینان نخی را بر ساقه یا شاخه ای می بستند. موقع بازگشت اگر نخ به حال خود باقی بود، مطمئن می شدند كه زن آنها خیانت نورزیده است؛ و اگر باز، یا مفقود می گردید، زن را به خیانت متهم می ساختند.

اگر دندان فرزند آنان می افتاد، آن را با دو انگشت به سوی آفتاب پرتاب كرده می گفتند: آفتاب! دندانی بهتر از این بده. زنی كه بچه اش نمی ماند؛ اگر هفت بار بر كشتۀ مرد بزرگی قدم می گذاشت، معتقد بودند که: بچۀ او باقی می ماند و.... (1)

این بود مختصری از انبوه خرافاتی كه محیط زندگی اعرابِ دوران جاهلیت را تاریك نموده، و فكر آنها را از پرورش بازداشته بود.

ص: 21


1- تمامی این هفت مورد از كتاب تحقیقی فروغ ابدیت ج 1 اخذ گردیده است.

اوضاع اجتماعی عربستان در آستانۀ ظهور اسلام

نخستین قدمی كه بشر به سوی زندگی جمعی برداشت، زندگی قبیله ای بود. قبیله، مجموع چند خانواده و قوم و خویشاوند است كه تحت ریاست شیخ قبیله به سر می برند و ابتدائی ترین صورت اجتماعی را به وجود می آورند. زندگی آن روز عرب به همین منوال بود. افراد هر قبیله، گرد هم جمع شده و اجتماع كوچكی را تشكیل داده بودند. همه از رئیس قبیله فرمان می بردند، چیزی كه آنها را به هم مرتبط ساخته بود همان رابطۀ قومیت و پیوند قبیله ای بود. این قبائل، از هر لحاظ از هم جدا بودند، آداب و رسوم آنها هم با هم تفاوت داشت. چون تمام اقوام و قبائل دیگر اصولاً بیگانه به شمار می رفتند.

هیچگونه حقوق و احترامی نسبت به قبائل دیگر قائل نبودند. غارت اموال و كشتنِ افراد و دزدیدن و ربودن زنان قبائل دیگر را، جزء حقوق قانونی خود می دانستند. مگر اینكه با قبیله یا قبائلی، پیمانی داشته باشند. از طرفی، هر قبیله ای كه مورد تجاوز قرار می گرفت، به خود حق می داد تمام افراد قبیلۀ متجاوز را از دم شمشیر بگذارند. زیرا آنان معتقد بودند كه خون را جز خون نمی شوید.

«عرب، با قبول اسلام، از حكومت قبیله ای به حكومت جهانی قدم گذاشت.» پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، توانست از قبائل پراكندۀ عرب امّتی بزرگ تشكیل بدهد. (1) شكی نیست كه تألیف امّتی واحد، از قبائلی كه در تاریخ به

ص: 22


1- اگرچه شیاطین قوم از هیچ تلاشی برای نابودی این جامعه آرمانی نبوی فروگزار نکردند.

نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر یكدیگر عادت كرده بودند، و خون همدیگر را می ریختند؛ در مدّتی اندك، كاری بس بزرگ و معجزۀ اجتماعی بی نظیری بوده و هست. زیرا چنین تحوّل عظیم، اگر نتیجۀ سلسله تحولات و تطوراتِ عادی بود، نیاز به تربیت طولانی و وسائلی بی شمار داشت.

«توماس كارلایل» می گوید: «خداوند، عرب را به وسیلۀ اسلام، از تاریكیها به سوی روشنائیها هدایت فرمود. از ملّتِ خموش و راكدی كه نه صدایی از آن در می آمد و نه حركتی از آن محسوس بود، ملتی پدیدآورد كه قرآن مجید دربارۀ آنان می فرماید:

(..وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها..) (1)

«ای جمعیت عرب قبل از اسلام، بر لب پرتگاه آتش بودید، خداوند متعال، به وسیلۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شما را نجات داد»

«موسیو رنان» یكی از مورخان نامی غرب در تاریخ خود می نویسد: تا زمان این حادثۀ حیرت انگیز (اسلام) كه ناگهان نژاد عرب را در لباس جهانگیری و خلاق به ما نشان داد، هیچ یك از قسمتهای حجاز، نه جزء تاریخ متمدن دنیا شمرده می شد و نه از حیث علم یا مذهب نشانی از آن بود. (2)

مردم حجاز را مردم «امّی» می خواندند به معنی درس نخوانده و برای شناخت میزان علم آن دیار تا قبل از ظهور اسلام، باید گفت فقط هفده نفر توانایی خواندن و نوشتن داشتند. (3)

ص: 23


1- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 103
2- تمدن اسلام و عرب 87
3- فتوح البلدان ابوالحسن بلاذری 457 و 459

با توجه به این مطالب فشرده دربارۀ مردم حجاز، عظمت تعالیم اسلام در جمیع شئون اعم از اعتقادی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی نمایان می گردد كه با در نظر گرفتن تمامی زوایای منحط اخلاقی و مسائل دیگر كه در نهایت تاریكی و شقاوت، اعراب را در خود غرق كرده بود، مبدل ساختن چنین جنگلی با انواع حیوانات درنده به بهشتی دلپذیر، خود از معجزات بزرگ وجود گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است كه در اثبات حقانیت دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقش بسزائی ایفاء می كند.

خلقت نوری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

با توجه اجمالی به فرهنگ عمومی اعراب قبل از اسلام درمی یابیم مردمانی که با خوی درندگی و باورهای خرافی در تمامی ابعاد و جهات در اوج ظلمت، تباهی، ناباوری و نا امیدی کامل زندگی میکردند، در این هنگام ناگهان خورشید عنایت الهی بر آسمان تیره و تارشان نور افكند به گونه ای که نه تنها خاک حجاز بلكه تمامی كرۀ زمین را تحت پوشش نورانیت خود قرار داد. در روایتی فرمودند:

«لما خلق الله محمّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) سراجاً اشرق نور حتّى ملا العمق الا كبر یعنی به عالم الامكان» (1)

هنگامی كه خدای متعال حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به صورت چراغی روشن آفرید نورش تابید تا این كه نور مقدسش جمیع عالم امكان را فرا گرفت.

ص: 24


1- ترجمۀ القطره 2/131

نوری در كالبد بشر، هنگام طلوع فجر هفدهم ربیع الاول برای نجات خلایق درخشید. چنانكه حامل این نور عظیم؛ حضرت آمنه (علیها السلام)، نحوۀ تولد هدیۀ الهی را اینگونه بیان می فرمایند:

«إِنَّ ابْنِی وَ الله سَقَطَ فَاتَّقَى الْأَرْضَ بِیدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَیهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنِّی نُورٌ أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَی ءٍ وَ سَمِعْتُ فِی الضَّوْءِ قَائِلًا یقُولُ إِنَّكِ قَدْ وَلَدْتِ سَیدَ النَّاسِ فَسَمِّیهِ مُحَمَّدا (صلی الله علیه و آله و سلم)..» (1)

به خدا قسم، فرزندم همین كه متولد شد، دستها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان برداشت و نگاهی كرد، آنگاه نوری از وجود مقدس كودكم ساطع گردید كه همه جا را روشن نمود و در میان آن روشنایی صدای گوینده ای را شنیدم كه گفت: همانا فرزندی به دنیا آوردی كه سرور همۀ خلایق است، نام او را محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بگذار...

حضرت امام صادق (علیه السلام) در مورد پیدایش این نور الهی میفرمایند:

همانا خدای متعال بود و هیچ پدیده ای وجود نداشت و سپس نور الانوار را آفرید.

«..وَ هُوَ النُّورُ الَّذِی خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِیا (علیه السلام) فَلَمْ یزَالا نُورَینِ أَوَّلَینِ إِذْ لَا شَی ءَ كُوِّنَ قَبْلَهُمَا فَلَمْ یزَالا یجْرِیانِ طَاهِرَینِ مُطَهَّرَینِ فِی الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ حَتَّى افْتَرَقَا فِی أَطْهَرِ طَاهِرِینَ فِی عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِی طَالِبٍ (علیهما السلام)» (2)

ص: 25


1- الأمالی(للصدوق) 286 - البرهان فی تفسیر القرآن 3/335 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/258 - تفسیر نور الثقلین 3/6...
2- الكافی (ط - الإسلامیة) 1/442؛ (ط - دارالحدیث) 2/442 - مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (علیه السلام) 60 - الوافی 3/681 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول 5/195 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/24؛54/197

آن همان نوری است كه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) را از آن آفرید، پس حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) پیوسته دو نور تابنده نخستین بودند؛ زیرا پیش از آنها چیزی بوجود نیامده بود. آن دو بزرگوار همواره پاك در صلبهای پاك بودند تا اینكه در پاكترین آنها یعنی در صلب عبدالله (علیه السلام) و ابوطالب (علیه السلام) از هم جدا گشند.

آن نورالانوار، نشانه و علامت خدای یگانه بود كه برای نجات بندگانش به صفات و اسمایش ظاهر شده بود.

«..یا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّكَ فَإِیای فَاعْبُدْ وَ عَلَی فَتَوَكَّلْ فَإِنَّكَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَى خَلْقِی..» (1)

ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ! تو بندۀ من هستی و من پروردگار تو، پس مرا عبادت كن و بر من توكل كن پس همانا تو نور من در میان بندگان من هستی و رسول من به سوی مخلوقاتم می باشی.

ذات باری تعالی، وجود مبارك رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمونۀ عینی نور خود در میان بندگان معرفی می فرماید. این نور مقدس محو كنندۀ تمامی ظلمتها بود؛ زیرا كه از نور خاصۀ حضرت باری تعالی خلق گشته بود:

«..إِنَّ الله خَلَقَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِیا (علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةَ الْأَحَدَ عشر (علیهم السلام) مِنْ نُورِ

ص: 26


1- عیون أخبار الرضا (علیه السلام) 1/264 - كمال الدین و تمام النعمة 1/256 - علل الشرائع 1/6 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/54 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 18/346؛ 26/337؛ 52/312 - تفسیر نور الثقلین 3/125 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 7/341؛ 14/531 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/243

عَظَمَتِه..» (1)

همانا خدای متعال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و یازده امام معصوم (علیهم السلام) را از نور عظمت خویش آفرید.

وجود مقدسش جلوه ای تمام و كمال از رحمانیت و مهر خداوندی بود كه در حال نا امیدی و ظلمت فراگرفته در سراسر عالم، با درخشش خویش، صفات فعل خدایی را با خود برای جمیع كائنات به ارمغان آورد. خدای تعالی به تمامیت رحمت به وسیلۀ این نور در وجود مقدسش، در سراسر گیتی به صفات فعل، تجلی فرمود و به تمامی مخلوقات آسمانها و زمین، به زبان حال اعلام شد:

«هر كسی خواست من خدا را ببیند، پس بنگرد به چهرۀ زیبا و دلربای حبیبم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) «وجه الله» و هرگاه خواستید چشم «عین الله» و دست «یدالله» و گوش «اذن الله» و قدرت «قدر ت الله» و علم «علم الله» و...؛ ببینید پس بنگرید وجه ملكوتی، علم و قدرت خدایی او را كه اوست ظاهر كنندۀ علم، قدرت، رأفت و مهر من و بخوانید وجود مقدسش را به رحمة للعالمین كه لباس خلیفة اللهی و سلطنت حقۀ الهیه در ملك و ملكوت از آن اوست و خود مربی او گشته ام»

چنانكه وجود گرامی و مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«أَنَا أَدِیبُ الله وَ عَلِی أَدِیبِی..» (2)

ص: 27


1- الكافی (ط - دارالحدیث) 2/692 - العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة 71 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/88 - الإنصاف فی النص على الأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 92 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/23؛ 25/15
2- مكارم الأخلاق 17 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/231 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 7/32

من تربیت شده پروردگارم و علی (علیه السلام) تربیت شده من است..

این چنین نور اعظم الهی بصورت نوزادی در هستی تجلی نمود تا تاریكی ها به بركت وجود مقدسش مبدل به روشنایی گردد و هر كس كه طالب نجات و آرامش است، در شعاع نور مباركش قرار بگیرد. در این باره حضرت امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدرانش، از جد بزرگوارش حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«خُلِقْتُ مِنْ نُورِ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلَقَ أَهْلَ بَیتِی مِنْ نُورِی وَ خَلَقَ مُحِبِّیهِمْ مِنْ نُورِهِمْ» (1)

من از نور خداوند متعال آفریده شدم، و اهل بیتم از نور من آفریده شده اند، و دوستان ایشان از نور آنها آفریده گشتند.

از بركت نزول این نور، صبح ولادت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همۀ بتها در هر كجا بودند، رو بر زمین افتادند و چهارده كنگرۀ ایوان كسری در هم ریخت و دریاچۀ ساوه، خشكیده و در وادی سماوه آب جاری گردید و آتشكدۀ فارس كه هزار سال خاموش نشده بود خاموش گشت و هنگامی كه شب فرا رسید صدایی از آسمان شنیده شد كه می فرمود (2):

(..جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا) (3)

«حق آمد و باطل نابود شد و همانا باطل نابود شدنی است»

ص: 28


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/20
2- القطرة 1/129 - امالی صدوق 36 - تفسیر برهان 2/189
3- سورۀ مبارکۀ اسراء آیۀ شریفۀ 81

نور مقدس با عقل (الهی و ملكوتی) ممزوج گشت و در کالبدی پاکیزه قرار گرفت. حضرت امام صادق (علیه السلام) در اینکه این ظرف (پیکر شریف) چگونه ظرفی است تا جایگاه آن نور مقدس گردیده و جایگاه آن عقل کامل را داشته باشد، می فرمایند:

«كَانَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إِذَا رُئِی فِی اللَّیلَةِ الظَّلْمَاءِ رُئِی لَهُ نُورٌ كَأَنَّهُ شِقَّةُ قَمَرٍ» (1)

هنگامی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب تاریك دیده می شد اطراف چهر اش هاله ای از نور مشاهده می شد كه گویا پاره ای از ماه است.

دربارۀ این نور مقدس كه با عقل در پیکر پاک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ممزوج شده بود، نقل است كه فرمودند:

«..أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَی مِنْك...» (2)

خداوند عقل را آفرید سپس به او فرمود: روی آور پس رو كرد، بعد به او فرمود: روی بگردان پس روی گرداند، آنگاه فرمود: موجودی را نیافریدم كه نزد من از تو محبوب تر باشد...

خداوند متعال در مورد عقل می فرماید:

«من نود و نه جزء آن (عقل) را به وجود نازنین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدم و یك جزء باقیمانده را بین مردم تقسیم كردم»

ص: 29


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 1/446؛ (ط - دارالحدیث) 2/456 - مكارم الأخلاق 24 - الوافی 3/704 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 1/244 - هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة (علیهم السلام) 1/13 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 5/232 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/190؛ 16/237
2- تحف العقول 15 - وسائل الشیعة 1/41 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 1/117 - المحاسن 1/192 - الكافی (ط - الإسلامیة) 1/10؛ (ط - دارالحدیث) 1/24

از هیبت و جلال او خاصان درگاه الهی در برابر نام مباركش سر خضوع و تعظیم پیش می آورند تا چه رسد به اینکه به حضور انورش شرفیاب شوند. در اكرام و تعظیم نام مقدسش، نقل است از جناب ابی هارون از اصحاب حضرت امام صادق (علیه السلام) که:

«وجود گرامیشان(یعنی حضرت امام صادق (علیه السلام)) وقتی نام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را می شنید بعنوان تعظیم با صورت به طرف زمین رو می كردند و می فرمودند: محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به حدی كه نزدیك بود گونه مباركشان به زمین برسد»

هزار مرتبه شستن دهان به مشك و گلاب *** هنوز نام تو بردن كمال بی ادبیست

و در ملكوت اعلای الهی نیز به صفات حمیده و منزلتی بس رفیع و جلالتی بی نظیر ستوده گشته كه در زیارتشان عرض می نمائیم:

«..وَ الْمُطَاعَ فِی مَلَكُوتِهِ الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصَافِ الْمُحَمَّد..» (1)

..و پيروى شده در ملكوتش، پيامبر ستوده تر در صفات، و پسنديده بر ديگر اشراف..

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارۀ ائمۀ اطهار (علیهم السلام) مطلبی فرمودند که از آن، جایگاه اسوۀ یگانۀ خلقت (حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)) مشخص می شود:

«..الَّذِینَ قَرَنَهُمُ الله عَزَّ وَ جَلَ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیهِ..» (2)

..همانهائی که خدای عز و جل، ایشان را قرین به نفس خویش و پیامبر

ص: 30


1- بحارالانوار 97/184
2- الكافی (ط - الإسلامیة) 2/415؛ (ط - دارالحدیث) 4/198 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 11/232

خویش ساخته است..

نام پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را با نام خود قرین ساخته و نفس ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را نیز به خود و نبی اش. با این جلالت و عظمت وصف ناپذیر، حق تعالی وجود مقدس چنین گوهر گرانبهایی را غرق در دریاهای كرامت و بزرگی نموده است. در زیارتش عرض می كنیم:

«..الَّذِی غَمَسْتَهُ فِی بَحْرِ الْفَضِیلَةِ لِلْمَنْزِلَةِ الْجَلِیلَةِ وَ الدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ وَ الْمَرْتَبَةِ الْخَطِیرَة..» (1)

خدایا! او را فرو بردی در دریای فضیلت و منزلت بلند و درجات بسیار بالا.

جناب مجلسی (رحمة الله) در بحارالانوار دربارۀ این غواص اقیانوس بیكران انوار الهی می نویسد: از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت شده كه حضرتش فرمودند:

«خداوند متعال بود و چیزی با او نبود، سپس نخستین چیزی كه آفرید نور حبیبش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و این امر چهارصد و بیست و چهار هزار سال پیش از آفرینش آب، عرش، كرسی، آسمان ها، زمین، لوح، قلم، بهشت، دوزخ، فرشتگان، حضرت آدم و حوّا بود. هنگامی كه خداوند متعال نور پاك پیامبر ما حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را آفرید، آن نور پاك هزار سال در پیشگاه خداوند احدیت، تسبیح الهی می گفت و حمد و ستایش خدا را می نمود. خداوند متعال نیز به او نظر رحمت می كرد و می فرمود:

ص: 31


1- إقبال الأعمال (ط - القدیمة) 2/606 - الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة) 3/126 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 97/185 - زاد المعاد - مفتاح الجنان 261

«یا عَبْدِی أَنْتَ الْمُرَادُ وَ أَنَا الْمُرِیدِ وَ أَنْتَ خِیرَتِی مِنْ خَلْقِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْلَاكَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكِ وَ لَا الدُّنْیا وَ لَا الْأَرْضِ فَمَنْ أَحَبَّكَ أَحْبَبْتُهُ وَ مِنْ أُبْغِضُكَ أبغضته..» (1)

ای بندۀ من! تو مراد و من مرید هستی، تویی برگزیدۀ من از میان مخلوقاتم. به عزت و جلام سوگند اگر تو نبودی افلاك را نمی آفریدم. هر كه تو را دوست بدارد، او را دوست می دارم و هر كه تو را مبغوض بدارد، او را مبغوض می دارم.»

آنگاه نور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درخشید و شعاع پرتوش بالا كشید، خداوند متعال از آن نور، دوازده حجاب آفرید. نخست؛ حجاب قدرت، سپس حجاب عظمت، حجاب عزّت، حجاب هیبت، حجاب جبروت، حجاب رحمت، حجاب نبوّت، حجاب كبریاء، حجاب منزلت، حجاب رفعت، حجاب سعادت، حجاب شفاعت و كرامت.

آنگاه خدای متعال دستور داد تا نور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد حجاب قدرت شود، نور حضرتش وارد شد در حالی كه می گفت:

«سبحان العلی الأعلی»: پاك و منزه است خدای بلند مرتبه.

آنگاه دوازده هزار سال در آنجا ماند. سپس خدای متعال دستور داد تا وارد حجاب عظمت گردد. نور حضرتش در حالی كه می گفت:

«سبحان عالم السرّ و أخفی»: پاك و منزه است خدای آگاه از راز و نهان.

وارد آن حجاب گردید و یازده هزار سال در آنجا ماند. سپس وارد حجاب

ص: 32


1- بحارالانوار طبع بیروت 15/27

عزّت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان الملك المنّان»: پاك و منزه است پادشاه بخشنده.

و دَه هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب هیبت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان من هو غنی لا یفتقر»: پاك و منزه است خدای بی نیازی كه هرگز نیازمند نگردد.

و نُه هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب جبروت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان الكریم الأكرم»: پاك و منزه است خدای كریم و بزرگوار.

و هشت هزار سال در آنجا ماند. سپس وارد حجاب رحمت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان ربّ العرش العظیم»: پاك و منزه است پروردگار عرش عظیم. و هفت هزار سال در آنجا ماند.

آنگاه وارد حجاب نبوّت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان ربّك ربّ العزّﺓ عمّا یصفون»: پاك و منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت، از آنچه وصف كنندگان وصف نمایند.

و شش هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب كبریایی شد در حالی كه می گفت:

«سبحان العظیم الأعظم»: پاك و منزه است خدای عظیم و بزرگتر.

و پنج هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب منزلت شد در حالی كه می گفت:

ص: 33

«سبحان العلیم الكریم»: پاك و منزه است خدای دانا و كریم.

و چهار هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب رفعت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان ذی الملك و الملكوت»: پاك و منزه است خدایی كه صاحب ملك و ملكوت است.

و سه هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب سعادت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان من یزیل الأشیاء و لایزول»: پاك و منزه است خدایی كه همه چیز را از بین می برد بی آنكه خودش زایل گردد.

و دو هزار سال در آنجا ماند. آنگاه وارد حجاب شفاعت شد در حالی كه می گفت:

«سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم»: پاك و منزه است خدا و به حمد و ستایش او گویا هستم، پاك و منزه است خدای عظیم.

و هزار سال در آنجا ماند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«آنگاه خداوند متعال از نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست دریای نور آفرید كه در هر دریا علومی بود كه جز خدای متعال هیچ كس از آن آگاهی ندارد. سپس خدای متعال به نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

وارد دریای عزّت شو، پس وارد شد.

آنگاه فرمود:

وارد دریای صبر شو، پس وارد شد.

ص: 34

آنگاه فرمود:

وارد دریای خضوع شو، وارد دریای تواضع، وارد دریای رضایت و خشنودی، دریای وفا، دریای حلم و بردباری، دریای تقوا و پاكدامنی، دریای ترس و خشیت (الهی)، دریای توبه و انابه، دریای عمل، دریای مزید و فزونی، دریای هدایت، دریای صیانت، دریای حیاء، تا سرانجام وارد بیست دریا گردید.

هنگامی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آخرین دریا بیرون آمد، خدای متعال فرمود:

ای حبیب من! و ای سرور پیامبرانم! و ای نخستین آفریده هایم! و ای آخرین پیامبرانم! تو شفیع روز محشر هستی.

در این موقع، نور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سجده افتاد، وقتی برخاست قطراتی به تعداد یكصد و بیست و چهار هزار از بدن مباركش بر زمین چكید؛ خدای متعال از هر قطره از نور حضرتش، پیامبری آفرید.

هنگامی كه خلقت انوار كامل گردیدند، آنان گرد نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) طواف می نمودند، همانگونه كه حاجیان دور خانۀ خدا در مسجد الحرام طواف می كنند، آنان خدای را تسبیح نموده و به حمد و ستایش حضرت باری تعالی مشغول شده و می گفتند:

«..سُبْحَانَ مَنْ هُوَ عَالِمٌ لَا یجْهَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَلِیمٌ لَا یعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِی لَا یفْتَقِر..» (1)

پاك و منزه است آنكه داناست و هرگز نادانی ندارد، پاك و منزه است آنكه بردبار است و هرگز شتاب ندارد، پاك و منزه است آنكه بی نیاز

ص: 35


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/29 - منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) 1/387

است و هرگز نیاز ندارد.

در این هنگام خدای متعال آنها را مورد خطاب قرار داده و فرمود: ”آیا می شناسید من كیستم؟“

نور مقدس حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از انوار دیگر پیشی گرفته و گفت:

«..أَنْتَ الله الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِیكَ لَكَ رَبُّ الْأَرْبَابِ وَ مَلِكُ الْمُلُوك..» (1)

تویی خدایی كه معبودی جز تو نیست، یگانه ای كه شریك نداری، پروردگار ارباب و پادشاه ملوكی.

در این هنگام از جانب حضرت حق ندا آمد: ”تو برگزیدۀ من، حبیب من و بهترین مخلوقاتم هستی، امت تو بهترین امت از میان مردمان است“.

آنگاه خدای متعال از نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) گوهری آفرید و آن را به دو بخش تقسیم نمود. پس با دیدۀ هیبت به بخش نخست نگریست و آن، آب گوارای شیرین گشت و با دیدۀ شفقت و مهربانی به بخش دوم نگریست و از آن، عرش را آفرید و آن بر روی آب استوار شد. و از نور عرش كرسی را آفرید و از نور كرسی، لوح را آفرید و از نور لوح، قلم را آفرید و به قلم فرمود: توحید و یگانگی مرا بنویس.

قلم از این كلام خدای متعال هزار سال بی هوش گشت، چون به هوش آمد، فرمود: بنویس. عرض كرد چه بنویسم؟ فرمود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله عَلِی وَلِی الله»

ص: 36


1- آدرس قبل

معبودی جز خدا نیست، محمد پیامبر خداست، علی ولی خداست.

همین كه قلم نام مبارك حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید به سجده افتاد و گفت:

«سُبْحَانَ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ سُبْحَانَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ الْجَبَّار..» (1)

پاك و منزه است آنكه یگانه و قهّار است، پاك و منزه است آنكه عظیم و بزرگتر است.

سپس سر از سجده برداشت و نوشت:

«لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله عَلِی وَلِی الله»

آنگاه گفت: پروردگارا! محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه كسی است كه نامش را به نامت و یادش را به یادت قرین كرده ای؟

خدای متعال فرمود:

«..یا قَلَمُ فَلَوْلَاهُ مَا خَلَقْتُكَ وَ لَا خَلَقْتُ خَلْقِی إِلَّا لِأَجْلِهِ فَهُوَ بَشِیرٌ وَ نَذِیر وَ سِرَاجٌ مُنِیرٌ وَ شَفِیعٌ وَ حَبِیبٌ فَعِنْدَ ذَلِكَ انْشَقَّ الْقَلَمُ مِنْ حَلَاوَةِ ذِكْرِ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)..» (2)

ای قلم! اگر او نبود، تو را نمی آفریدم و مخلوقاتم را نیافریدم جز به خاطر او، او مژده دهنده، ترساننده، چراغ درخشان، شفیع و حبیب است. در این موقع بود كه قلم از شیرینی یاد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شكفته گردید و گفت:

سلام بر تو ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) !

خدای متعال فرمود:

سلام و رحمت و بركات من بر تو باد. آنگاه خدای متعال فرمود: قضا و

ص: 37


1- الأنوار فی مولد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) (علیهما السلام) - بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/29؛ 54/200منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) 1/387
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 15/29؛ 54/201 - منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) 1/387

قدر مرا و آنچه من تا روز قیامت می آفرینم بنویس. سپس خدای متعال فرشتگانی را آفرید كه بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (علیهم السلام)، تا روز قیامت صلوات فرستاده و برای امتش طلب آمرزش نمایند. آنگاه خدای متعال از نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بهشت را آفرید و آن را با چهار چیز تزیین نمود: تعظیم، جلالت، سخاوت و امانت.

و آن را برای اولیاء و اطاعت كنندگانش قرار داد، سپس به باقی ماندۀ آن گوهر با دیدۀ هیبت نگریست. [تا آخر حدیث...]»

در كتاب شریف كافی آمده حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«همانا خدای متعال بود و هیچ پدیده ای نبود، سپس پدیده و مكان را آفرید و نور الانوار را آفرید كه همۀ نورها، از آن نور گرفت و از نور خود كه همۀ نورها از آن نور یافته در آن (نورالانوار) جاری نمود»

این گونه این نور در لباس بشری رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) جای گرفت و رحمت و بركتی گشت برای جمیع کائنات. بدینسان با ظهور چنین نوری و رحمت واسعۀ خداوند به جمیع مخلوقات؛ تماماً عطا گردید چنانكه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این باره فرمودند:

«..ثُمَّ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ وَ تَمَّمَ بِهِ نِعْمَتَه..» (1)

خداوند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان باشد و به وسیلۀ او نعمت خود را تمام كند.

ص: 38


1- الغیبة (للطوسی) 288 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 2/468؛ 4/288 - نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض) 237 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/127 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 53/194 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 2/486

و این نور مقدس (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) از طرف پروردگارش ماموریت یافت تا به تمامی خلایق، فضایل و كرامتی كه سراسرش مهر، رحمت، صفا، آرامش و... بود برساند چنانچه وجود گرامیش فرمودند:

«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق» (1)

برای كامل كردن فضایل اخلاقی برانگیخته شده ام.

تا این كه تمامی بشریت بیاموزند رشد و چگونه زیستن را. چنانكه قرآن شریف نیز بر این مطلب اشاره دارد:

(لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة..) (2)

«قطعاً برای شما در (اقتدا) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرمشقی نیكوست»

وجود نورانی و ملكوتی حضرتش را لباس بشریت پوشانیدند، تا بندگانِ

ص: 39


1- مكارم الأخلاق 8 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/210؛ 68/382؛ 108/222 - تفسیر نور الثقلین 5/392 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/187
2- سورۀ مبارکۀ احزاب آیۀ شریفۀ 21- مولف گرامی القطرة گوید: اینكه می فرماید «در آن زمان، هیچ پدیده ای نبود»، یعنی چیزی از ممكنات خلق نشده بوده، گویا «كان» - همانند قیل و قال - مصدر به معنی كائن است. و شاید مراد از «نور الانوار» نخستین، همان نور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد، زیرا كه اوست كه ارواح خلایق را با علوم، كمالات، هدایات و معارف، نورانی و روشن نمود، بلكه هموست كه سبب پیدایش موجودات و علّت غایی آنهاست. و اینكه می فرماید: «در آن جاری نمود» یعنی در «نور الانوار». و منظور از اینكه می فرماید «از نور خود، كه همه نورها از آن نور یافته» یعنی: از نور ذات خدای سبحان كه از افاضات و هدایای اوست كه همه انوار حتی نورالانوار مزبور نیز از آن، نور یافته است. و منظور از اینكه می فرماید: «از آن نور» همان «نورالانوار نخستین» است. و منظور از اینكه می فرماید: «زیرا پیش از آنها چیزی به وجود نیامده بود» یعنی پیش از نور آنها، همانهایی كه از آن آفریده شدند یا اینكه این نور نخست از ذوات ارواح آفرید و منظور از «پاك و پاكیزه» بودن آنها در زمان خودشان است. و قطره ای از رحمت بی كران اقیانوس محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده كه هنگام مفارقت روح از بدن نقل است كه: جناب عزرائیل شروع كرد به گرفتن جان از نوك انگشت پا به سوی زانوی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در این حال رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: صبر كن، آیا جان امتم را همین طور می گیری؟ عرض كرد نه یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من با شما با احتیاط و مدارا رفتار میكنم. آنگاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمه للعالمین فرمودند: برادرم عزرائیل من حاضرم سختیها را تحمل كنم اما تو با امتم (محبین امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)) مدارا كنی.

گمگشته در بیابانهای جهل و نادانی، و غرق شدگان در رذایل و پستی، و بیماران روحی (حقارت، عقده، تكبر، حسادت و...) را كه در چنگال رذایل محكوم به نابودی شده اند، نجات بخشد. اوست (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) طبیبی آسمانی برای درمان همۀ دردهای مخلوقات و چه طبیب بی نظیری، آنهم برای بیماران فراموش شده، چنانكه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در اوصاف سرورش می فرمایند:

«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ، وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، یضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَیثُ الْحَاجَةُ إِلَیهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْی، وَ آذَانٍ صُمٍّ، وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَّبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیرَة» (1)

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند طبیبی سیار است... كه با داروهای خویش در جستجوی بیماران فراموش شده و سرگردان است.

داروها و مرهم هایش را به خوبی مهیا ساخته و ابزار(پزشکی) داغ كردن خود را (در هنگام اضطرار به داغ كردن) گداخته است تا در آنجا كه مورد نیاز است قرار دهد.

همانند قلبهای نابینا و كور از درك حقایق و گوشهای كر و زبانهای گنگ. با دارو و درمان خود به جستجوی بیمارانی كه دچار غفلت گشته اند و آنان كه سرگردان می باشند، در حركت است.

كسانی كه (بیمارانی که) دلهای آنان به نور حكمت روشن نگشته و از

ص: 40


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 156 - عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 319 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 7/183 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 34/240 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 2/87 - مكاتیب الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 1/190

دانش نفوذ كننده در قلبها بهره مند نشده و برخورد ایشان با دانش و حكمت همانند برخورد چهارپایان با سنگهای سخت است.

وجود مقدسش طبیبی شد برای بیماران مضطر و گرفتار در چنگال جهالت، كه با طبابت خویش بیماران فراموش شده (و فراری از درگاه احدیت) را از دام شهوات و خودخواهیها رهانیده و افسار نَفْسِ سركش آنان را به حریم پروردگار بسته. ماموریت اصلی آن نور مقدس، روشن نمودن تاریكیها و بازگشت فراریان به سوی روشناییها و نیكیها بوده چنانكه نقل است:

عرب بیابانی وارد مدینه شد و یكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سیم و زری بگیرد. وی هنگامی وارد شد كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان اصحاب و یاران خود بودند. اعرابی حاجت خویش را بیان كرد و عطایی خواست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی به او دادند ولی او قانع نشد و آن را اندك شمرد و زیاده بر آن، سخن درشت و ناهنجاری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت كرد. یاران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود كه آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع شدند.

آنگاه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعرابی را با خود به خانه بردند و مقداری دیگر به او كمك كردند. در این حال اعرابی از نزدیك مشاهده كرد كه وضع زندگانی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، هیچ شباهتی به وضع زندگی امپراطوران و پادشاهان و دیگر فرمانروایان تاریخ ندارد، سیم و زری در زندگی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انباشته نشده است. پس از این، اعرابی اظهار رضایت كرد و كلامی تشكر آمیز بر زبان راند. در این هنگام رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

”تو دیروز در مسجد سخن درشت و ناهنجاری نسبت به من بر زبان آوردی

ص: 41

كه موجب خشم اصحاب من شد. من می ترسیدم از سوی آنها به تو گزندی برسد، ولی اكنون در خلوت و در حضور من این كلام تشكر آمیز را بر زبان می آوری. آیا ممكن است این كلام را در میان جمعیتِ اصحاب من و در مسجد تكرار كنی تا خشم و نفرت آنها از تو رفع گردد؟“

اعرابی گفت: مانعی ندارد. روز دیگر اعرابی به مسجد آمد و در حالی كه یاران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع بودند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به یاران كردند و فرمودند: این مرد اظهار میدارد كه از ما راضی شده، آیا چنین است؟ اعرابی گفت: آری چنین است. همان كلام تشكّر آمیز را كه در خلوت به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته بود، در میان مسجد و در حضور اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تكرار كرد. یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شنیدن سخنان اعرابی خشنود و شادمان شدند و...

آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به اصحاب خود فرمودند:

«اگر من دیروز شما را آزاد گذاشته بودم، حتماً این اعرابی را كشته بودید و بیچاره در حال كفر و بت پرستی از دنیا رفته بود ولی من مانع دخالت و خشم شما شدم و در نتیجه او را با نرمی و صبر تسلیم خدا و آیین و مذهبش كردم»

جابر از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند غلامی از یهودیان بود که خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زیاد مشرف می شد و به قدری نسبت به آن حضرت ابراز محبت کرد که گاهی پیغمبر اکرم او را به خدمت گرفته و او را برای انجام کاری می فرستادند یا به وسیله او نامه خود را می رساندند مدتی محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرف نشد. حضرت از حال آن غلام جویا گشتند شخصی که آنجا حاضر بود گفت او را در حالی

ص: 42

دیدم که روزهای آخر عمرش را سپری می کند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با گروهی از اصحاب خود به عیادت غلام آمدند و یکی از برکات پیغمبر اکرم این بود که با هیچکس صحبت نمی کردند مگر اینکه آن شخص به زبان می آمد پیغمبر اکرم کنار بستر غلام آمدند و نام او را صدا زدند غلام چشم هایش را گشود و گفت بله یا ابوالقاسم پیغمبر فرمودند بگو که شهادت می دهم به یگانگی خدا و اینکه من رسول او هستم غلام نگاهی به پدرش کرد و چیزی نگفت مرتبه دوم به او فرمودند غلام دوباره نگاهی به پدرش کرد و چیزی نگفت مرتبه سوم و نیز به همین منوال تکرار شد او به پدرش نظر کرد و چیزی نگفت پدرش به او گفت اگر میخواهی بگو که اگر نمی خواهید چیزی نگو اختیار با خودت است غلام گفت شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یگانه و شهادت می دهم که تو فرستاده او هستی و از دنیا رفت آنگاه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به پدر غلام فرمودند از پیش ما خارج شد و او را به ما بسپارید و سپس به اصحاب و یاران خویش فرمودند او را غسل دهید و کفن کنید و نزد من بیاورید تا بر او نماز بخوانم آن حضرت از منزل خارج شدند در حالی که می فرمودند سزاوار آن خدایی است که امروز به سبب من یک نفر را از آتش جهنم نجات داد.

انس بن مالک می گوید:

خَدَمْتُ النَّبِيَّ(ص) تِسْعَ سِنِينَ فَمَا أَعْلَمُهُ قَالَ لِي قَطُّ هَلَّا فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَا عَابَ عَلَيَّ شَيْئاً قَطُّ (1)

من مدت نه سال پیامبر را خدمت کردم و هیچ گاه ندیدم که ایراد گرفته و گفته باشد:چرا چنین نکردی و یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت

ص: 43


1- 0بحارالانوار، ج16، ص230.

با این همه شان و منزلت که شایسته سلطان عالم حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود ولکن در برابر مردم در نهایت فروتنی زیست می فرمودند:

يا سَلمانُ، لا تَصنَعْ بي ما تَصنَعُ الأعاجِمُ بِمُلوكِها، أنا عَبدٌ مِن عَبيدِ اللّه ِ آكُلُ مِمّا يَأكُلُ العَبدُ، وأقعُدُ كَما يَقعُدُ العَبدُ. (1)

اى سلمان! رفتارى را كه عجمها با شهرياران خود مى كنند با من نكن. من بنده اى از بندگان خدا هستم و مانند بنده غذا مى خورم و مانند بنده نشست و برخاست مى كنم.

ص: 44


1- بحارالانوار، ج76، ص63.

رأفت

رأفت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از نکات برجستۀ اخلاقی این آیة الله الأعظم است.

در برخی مواقع به ظاهر افراد می نگریست. مثلا با اینکه منافقان را می شناخت اما بخاطر اینکه به ظاهر اسلام آورده بودند، نه تنها آنها را رسوا نمی ساخت بلکه سعی می نمود همواره با عطوفت و مهربانی، آنها را اصلاح کند.

در برخی اوقات نیز به باطن افراد می نگریست. مثلا کسی ایمان قوی تری داشت، نزد وی ارجحیت داشت و کسی که ایمانش کامل نبود یا اشخاص منافق را در جایگاه های خودشان قرار می داد و فضل و برتری هر کس را بر اساس ایمانی که در قلب وی نفوذ کرده قرار می داد.

همۀ این نگاه ها با امر الهی صورت می گرفت. یعنی هر جا که امر الهی لزوم را در نگاه ظاهری می دید، رفتار بر اساس ظاهر می نمود و هر جا که امر الهی لزوم را در نگاه باطنی و جایگاه حقیقی می دید، به باطن افراد می نگریست. می توان گفت که نگاه بر اساس ظاهر بیشتر برای هدایت و نگاه

ص: 45

باطن بیشتر برای حفظ جایگاه و فضل افراد صورت می گرفت. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیۀ شریفۀ:

(وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِی..) (1)

«خویشتن را به همراهی با كسانی شكیبا ساز كه صبح و شام پروردگار خویش را می خوانند..»

نمونه ای از عطوفت پیامبر که به باطن نگریست و ظاهر را رها نمود قضیۀ بینوایان و اغنیای قریش می باشد:

«كسانی (از قریش) كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنان به منظور تمایل یافتن به اسلام دلجویی می كرد (مولفة القلوب) نزد او آمدند... و گفتند: ای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ! اگر در صدر مجلس بنشینی و این بینوایان و بوی گند ایشان را از ما دور كنی... [و آن بینوایان جبه هایی پشمین و ژنده بر تن داشتند...] ما در كنار تو خواهیم نشست و به سخنان تو گوش فرا خواهیم داد،هیچ چیز اینان مانع آمدن ما نمی شود، پس چون آیۀ یاد شده نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاست و به جستجوی ایشان (مستضعفان و مستمندان) برآمد و در پایین مسجد به ایشان رسید، كه ذكر خدا می كردند. چون آنان را دید فرمود:

«الْحَمْدُ لله الَّذِی لَمْ یمِتْنِی حَتَّى أَمَرَنِی أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِی مَعَ رِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی..» (2)

«سپاس خدای را كه ما از جهان نبرد تا آنكه فرمان داد كه خویشتن را به نشستن با مردانی از امتم شكیبا سازم (و عادت دهم)، زیستن من با

ص: 46


1- سورۀ مبارکۀ كهف آیۀ شریفۀ 28
2- تفسیر الصافی 3/241 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 22/44؛ 69/2 - تفسیر نور الثقلین 3/258 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 8/68

شماست و مردن من با شما خواهد بود»

تمامی معصومین (علیهم السلام) همین روش و شیوۀ خاضعانه و عادلانه را داشتند. بعنوان نمونه؛ عبدالله بن صلت گوید:..در سفر حضرت امام رضا (علیه السلام) به خراسان با حضرتش همراه بودم. روزی به دستور امام (علیه السلام) سفره انداخته شد و به دستور حضرتش غلامان سیاه و غیر سیاه همه بر سر سفرۀ طعام دعوت شدند. به امام (علیه السلام) عرضه داشتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست كه اینان بر سر سفره ای جداگانه بنشینند؟ فرمودند:

«مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ» (1)

خاموش! كه پروردگار همه یكی است، و مادر یكی (حضرت حوّا)، و پدر یكی (حضرت آدم) و پاداش (امتیاز و برتری) به اعمال است.

تقسیم بیت المال توسط خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم)

اما روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد تقسیم اموال و بیت المال این بود كه در نخستین فرصت مناسب آنرا در میان طبقۀ مستمند قسمت می نمود و از نگهداری طولانی بیت المال اباء می ورزید و از این نظر، وقتی در بستر بیماری به خاطر آورد كه دیناری چند، پیش همسرش دارد، فوراً از او خواست كه آنها

ص: 47


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 8/230؛ (ط - دارالحدیث) 15/525 - الوافی 4/470 - وسائل الشیعة 24/265 - هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة (علیهم السلام) 8/95 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 4/473 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 26/165 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 49/101 - عصر زندگی 155

را به حضور او بیاورد. وقتی دینارها را در برابر حضرتش گذاردند، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را در دست گرفتند و فرمودند:

«محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه گمانی به خدای متعال دارد؟ اگر خدا را ملاقات كند و اینها پیش او باشد؟ پس دستور دادند كه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آنها را در میان فقرا تقسیم فرمایند» (1)

و این عنایت در صورتی انجام می گرفت که خود، تنگدست و گرسنه بود. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید:

«رَأَیتُ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فَعَرَفْتُ فِی وَجْهِهِ الْجُوعَ فَاسْتَقَیتُ لِامْرَأَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ عَشْرَ دِلَاءٍ فَأَخَذْتُ عَشْرَ تَمَرَاتٍ وَ أَسِرَّةٍ مِنْ كُرَّاثٍ فَجَعَلْتُهَا فِی حَجْرِی ثُمَّ أَتَیتُ بِهَا فَأَطْعَمْتُه» (2)

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم و از چهره اش گرسنگی را دریافتم پس آمدم و برای زنی از انصار ده سطل آب بردم و از وی ده دانه خرما و بسته ای تره گرفتم و در دامن خویش قرار دادم و آنگاه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم و حضرت را اطعام نمودم.

عدالت

عدالت اجتماعی، یکی از آرزوهای جوامع بشری در طول تاریخ بوده و هست و همۀ کسانی که به گونه ای ادارۀ جامعه را به عهده دارند یا می خواهند آن را به عهده گیرند نیز آن را در دستور کار خود قرار داده، یا وعدۀ تحقّق آن

ص: 48


1- كتاب فروغ ابدیت 500 - طبقات كبری (ابن سعد - عامه) 2/238
2- المحاسن 2/511 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 63/201

را به مردم می دهند. بر این اساس، یکی از شعارهای اساسی حاکمان، گروهها و اشخاصی که بنوعی تلاش دارند به حاکمیت سیاسی و اجتماعی برسند، برقراری و اجرای عدالت است. خداوند در قرآن می فرماید:

(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط..) (1)

«به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و میزان را فرود آورديم تا بین مردم عدالت برقرار نمایند..»

از این آیۀ شریفه میتوان به دو نکته رسید: اوّل اینکه برپایی عدالت در جامعه، یکی از اهداف ارسال پیامبران، از جمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، است و این، خود، نشان دهندۀ اهمیت بحث عدالت است که به مثابۀ یک هدف برای رسالت پیامبران از سوی خداوند متعال مطرح است و از سوی دیگر، به ابزار لازم برای این کار نیز - که همانا کتاب و میزان است - اشاره شده است. بنا بر این، برای برقراری عدالت در جامعه، نیازمند به دو عامل اساسی هستیم:

1. قانون عادلانه؛ 2. مجریان عادل که این قوانین را به صورت عادلانه و به دور از هر گونه تبعیض، در جامعه اجرا نمایند. در این راه، چه قانونی بهتر از قانون قرآن و چه کسی شایسته تر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) وجود دارد؟!

در این راستا حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به همۀ کسانی که مدعی برقراری عدالتند فرمودند:

ص: 49


1- سورۀ مبارکۀ حدید آیۀ شریفۀ 25

«أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ أَمِيرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ يَعْدِل..» (1)

اولين كسى كه به جهنم مى رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى كند..

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل البیت (علیهم السلام) نسبت به عدالت و حق الناس و دُیون، آن چنان محتاط بودند كه حتی حقوق حیوانات را نیز در نظر می گرفتند. حضرت امام سجاد (علیه السلام) سوار بر شتری به حج می رفتند. شتر در رفتن، بیش از معمول كندی می كرد. حضرت امام سجاد (علیه السلام) تازیانه ای چرمین به دست داشتند آن را بالا بردند تا آهسته بر آن شتر بزنند تا شاید كمی تندتر برود ولی نزدند و فرمودند:

«الْتَاثَتْ عَلَیهِ نَاقَتُهُ فَرَفَعَ الْقَضِیبَ وَ أَشَارَ إِلَیهَا وَ قَالَ لَوْ لَا خَوْفُ الْقِصَاصِ لَفَعَلْتُ وَ فِی رِوَایةٍ آهِ مِنَ الْقِصَاصِ وَ رَدَّ یدَهُ عَنْهَا» (2)

اگر بیم قصاص و حساب و كتاب روز قیامت نبود (می زدم). [و در روایتی دیگر فرمودند] آه و افسوس از باز پس دادن قصاص.

منافقین مانع عدالت گستری

پس از شهادت جانگداز پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) پرچم عدل (حكومت) به دست اولین وصیش درآمد. اما دشمنان به ظاهر دوست، از روی كینه و حسادت

ص: 50


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) 66/393؛ 69/126؛ 72/341
2- كتاب نسیم هدایت 297 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 46/91 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 18/262 - مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (ابن شهرآشوب) 4/155- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/273

نخواستند عدل در زمین پیاده شود و نتوانستند آنرا در دست حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ببینند، پس وی را تا جائیکه میشد (بیست و پنج سال) خانه نشین کردند. متاسفانه حتی وقتی به خلافت ظاهری دست یافت نیز او را رها ننموده، پس از سالها اذیت و آزار، و ضرب و شتم همسرش وجود مقدسش را با شمشیر كینه و عداوت، در حال نماز مورد تهاجم قرار دادند. دربارۀ این بی وفایی، ابراهیم قمی در تفسیر خود در ذیل آیۀ 56 از سورۀ مباركۀ اعراف:

(وَلا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها)

«بعد از اصلاح امور در زمین، [امر الهی را] فاسد نکنید»

طبق روایتی می فرماید:

«..أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمنین (علیه السلام) فَأَفْسَدُوهَا حِینَ تَرَكُوا أَمِیرَ الْمُؤْمنین (علیه السلام)» (1)

[خداوند] زمین را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علی (صلی الله علیه و آله و سلم) اصلاح نمود. و مردم زمین را فاسد كردند آنگاه كه حضرت امیرالمؤمنین علی (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترك گفتند.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در راه اجرای عدالت، تلاشهای زیادی نمودند، ولی هزار افسوس که منافقان مانع ایجاد کردند و فاجعه آفریدند. ظلم و بی عدالتی ای که توسط منافقان صدر اسلام بنا نهاده شد، تا امروز جریان دارد. حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در رابطه با چنین كج رفتاری می فرمایند:

ص: 51


1- تفسیر القمی 1/236 - تفسیر الصافی 2/206 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/559 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 36/148 - تفسیر نور الثقلین 2/41 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 5/109

«سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و آدمیان را آفرید، اگر علم را از معدن آن (وجود گرامی حضرت علی (علیه السلام)) اقتباس كرده بودید و خیر را از جایگاه آن خواستار شده بودید و از میان راه به رفتن پرداخته بودید و راه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید، راههای شما هموار می گشت و نشانه های هدایتگر پدید می آمد و اسلام شما را فرا می گرفت (یعنی به بركت خورشید ولایت گرما و روشنی و تمامی بركات بر شما نازل می گشت) و به فراوانی غذا می خوردید (هیچ گونه كمی و فقر وجود نداشت و همگان در امور دنیوی كفایت می شدند) و دیگر هیچ عائله مندی بی هزینه نمی ماند و بر هیچ مسلمان و غیر مسلمانی ستم نمی رفت» (1)

به خاطر اجرای عدالتش بود كه گروهی دورش را خالی نمودند و در نهایت محاسن شریفش را به خون آغشته كردند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دربارۀ گروهی از مردم مدینه كه به معاویه (لعنت الله علیه) پیوستند چنین فرمودند:

«..وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقا..» (2)

آنان دانستند كه مردم نزد ما در حق برابرند، پس به برتری جستن از دیگران و امتیاز بیشتر گرفتن و تبعیض قائل گشتن گراییدند. پس دوری از رحمت خدا بر آنها باد.

از دقت زیاد در اجرای عدالت بین طبقات جامعه، خطاب به یكی از حكام مناطق فرمودند:

ص: 52


1- عصر زندگی 127 - كافی 8/432 - الحیاه 2/493 - الکافی 8/32
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 461 - خصائص الأئمة (علیهم السلام) (خصائص أمیر المؤمنین (علیه السلام)) 113 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 18/52 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 33/522 - مكاتیب الأئمة علیهم السلام 1/388؛ 2/121

«..ثُمَ وَاسِ بَینَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهِكَ وَ مَنْطِقِكَ وَ مَجْلِسِكَ حَتَّى لَا یطْمَعَ قَرِیبُكَ فِی حَیفِكَ وَ لَا ییأَسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدْلِك..» (1)

سپس در روبرو شدن و سخن گفتن و نشستن (مسلمانان) نزد تو، برابری را مراعات نما تا چنان نباشد كه نزدیكان تو در بی عدالتی تو طمع ببندند و دشمن از عدالت تو ناامید.

ص: 53


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 7/413؛ (ط - دارالحدیث) 14/653 - من لا یحضره الفقیه 3/15 - الوافی 16/909 - وسائل الشیعة 27/212 - الحیاة 2/758 - عصر زندگی 159

غدیر زمینه ساز حكومت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

وجود گرامی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی رغم موانع فراوانی كه از ناحیۀ منافقین ایجاد شده بود، و تحمل اذیتهای زیادی، توانستند پایه های حكومت واحد جهانی را پی ریزی نمایند و با رنجهای زیاد، جادۀ سعادت و هدایت بشریت را برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هموار سازند و در واقع ظهور و برپا نمودن حكومت عدل جهانی، مرهون زحمات بی شائبۀ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) است. همینطور تحمل آزارهای مشركین. (1)

عصاره زحمات و تلاشهای بی وقفۀ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) با معرفی نمودن مقامات، مراتب معنوی و جلالتِ شأن حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در غدیر و... بلكۀ آمدن تمامی یازده وصی، در راستای حکومت توحید بود که بدست مبارک مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق خواهد یافت.

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت را بر همۀ این افراد تمام کرده، در عین حالی كه اولین وصی خویش را به عنوان مشعل دار هدایت معرفی نمودند، از تبیین باطن و واقع غدیر که تداوم امامت و هدایتگری بود، نیز فروگذار نکردند. خصوصاً اینکه در رابطه با حکومت جهانی و بی نظیر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زبان به سخن گشوده، اهمیت آن را ابراز داشتند و به صراحت از آن یاد کردند. حكومت الهی حضرت صاحب الامر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یک اصل برای مردم تمامی اعصار معرفی گردید. حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تثبیت و تبیین

ص: 54


1- نمونه ای از آن رنجها و اذیتهای كفار، قضیۀ دردناك در محاصره قرار دادن پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در دره ای به نام شعب ابی طالب (علیه السلام) است.

«غدیر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» نهایت سعی وتلاش خویش را به کار بستند، تا آنجا که فرمودند:

«بخدا سوگند هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنی سلطنت تمام عالم را در اختیار من بگذارند) كه از تبلیغ آیین و هدف خود دست بردارم، محال است که قبول کنم جز این كه بر مشكلات پیروز آیم و به مقصد نهایی خود برسم و یا در راه هدف خود جان سپارم» (1)

چرا چنین نباشد جایی كه حق تعالی به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

(..وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ..) (2)

«..و اگر [امر غدیر را] انجام ندهی رسالت الهی را انجام نداده ای..»

در واقع مسألۀ غدیر اختصاص به روز غدیر و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نداشت، بلكه در باطن قضیه، دستور حق تعالی ظاهر نمودن مسألۀ انتظار و حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده. با این فرمان الهی، سنگ بنای رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای شناساندن اولین وصی و سوق دادن به سوی آخرین سفیر الهی (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) گذارده شد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«المَهْدِی مِنَّا یخْتَتِم ُ الدِّین بِنَا كَمَا فُتِحَ بِنَا» (3)

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست همچنان كه دین به وسیلۀ من آغاز گردید، همان طور توسط فرزندم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خاتمه می یابد.

ص: 55


1- سیره ابن هشام ح 1/256/266 - بحارالأنوار 9/143
2- سورۀ مبارکۀ مائده آیۀ شریفۀ 67
3- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/256 - نشانه های ظهور او (محمد خادمی شیرازی) 40 - الامام المهدی (علیه السلام) عند اهل السّنه خ ج 2

باری، وجود نورانیش در قالب بشری جا گرفت تا انسانها بتوانند اوامر و نواهی خداوند را از لسان الله (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) بشنوند و با فراگیری دستورات و فرامین الهی، جایگاههای خود را در بهشت برای همیشه مشخص نمایند و از جود، كرم و خوان گسترده و جاودانۀ حق تعالی استفاده نمایند. اساس رسالت مقدسش، رهایی بندگان خدا از ظلمت و پستی؛ و هدایت به سوی نور و آرامش و صفا بود. لذا آنجا که بنا به تقدیر الهی خورشید رسالت غروب می کند، بایستی هدایت بشریت به سوی سعادت و رستگاری، توسط کسانی که توان، لیاقت و شایستگی راهنمایی و هدایتگری را دارند، انجام شود. طبق عقل، نقل خصوصا وصایای پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، نگهداری چراغ هدایت بدست دوازده وصی كه همه یك نور (كلهم نورٌ واحد) و متصل به معدن نور مقدس پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند [به امر الهی] داده شد. حكمت و مصلحت الهی برای امتحان مردمان دورۀ آخرالزمان، در غیبت آخرین وصی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رقم خورد و محرومیت، سرگردانی، حیرت و تبعات ناشی از پنهان بودن (غیبت) وجود مقدسش عارض مسلمانان گشت. لذا پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و تمامی یازده وصی بعد از او (علیهم السلام)، به مردم آزمایش بزرگ عصر غیبت وصی دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) [آخرین وصی] را تذکر می دادند تا بنیۀ اعتقادی، ارتباط قلبی و فعالیت برای آماده سازی بستر سلطنت و تشریف فرمایی وجود گرامی بقیه الله را در خود فراهم نمایند. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پرفروغ نمودن خورشید رسالت، خلایق را برای نجات از غرقاب دنیایی به سوی آخرین وصیش امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه می دهند

ص: 56

و می فرمایند:

«..أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیق..» (1)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) منجی خلایق در دریای متلاطم زندگیست.

چنانكه رسالت و سیرۀ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نجات همۀ مخلوقات بود. كسی دربارۀ راه و روش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسید، حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

راه و روش او چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

«..یهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أَمْرَ الْجَاهِلِیةِ وَ یسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً» (2)

هرچه را پیش از او باشد ویران میكند، چنانكه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (نظام) جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را از نو می سازد (و تربیت و آموزش می دهد).

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

ص: 57


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182
2- الغیبة(للنعمانی) 231 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/321 - مهدى موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) 1123

«..إِذَا خَرَجَ یقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ..» (1)

هنگامی كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، شیوه های نو و كتاب جدید و روشهای تازه می آورد و در قضاوت روش جدیدی دارد.

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ الله فِی بَدْوِ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِیدٍ» (2)

هنگامی كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور كند، آیین جدیدی با خود می آورد همچنانكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز اسلام، مردم را به آیین جدید دعوت می كرد.

اولین شاخصۀ مهم و موفقیت یك حاكم آنهم به صورت حكومت واحد جهانی، «عدالت» و «رفتار عادلانه» با تمامی اقشار جامعه است. چنانكه تمام مرزها، بالا و پایینها، طبقه بندی ثروتمند و فقیر و..، همگی برداشته خواهند شد. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«..فَیرِیكُمْ كَیفَ عَدْلُ السِّیرَةِ وَ یحْیی مَیتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّة» (3)

(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) آن وقت عدالت گستری و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عدالت را به شما نشان خواهد داد و كتاب و سنت كه پیش از او مرده اند را زنده خواهد نمود.

این مردن سنت و كتاب نبود مگر به دست منافقین امت (لعنت الله علیهم اجمعین). وجود گرامی حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) از شدت اذیت و آزار دشمنان دوست نما، فرمودند:

«مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیت» (4)

ص: 58


1- الغیبة(للنعمانی) 255 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/165 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/320 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/231
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/338
3- در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید سنی معتزلی این عبارت اضافه تر آمده است: «الساق الشدة و منه قوله تعالى (یوْمَ یكْشَفُ عَنْ ساقٍ)» - نهج البلاغة (للصبحی صالح) 196 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید 9/41 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 31/549؛ 51/130
4- مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (لابن شهرآشوب) 3/247 - كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/537 - الوافی 2/235 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 39/56

هیچ پیامبری همانند من آزار ندید.

با تأسف بسیار، هیچ گونه سپاسی از زحمات طاقت فرسای مولایشان به عمل نیاوردند و تمامی كار خیر و بركات كه به وسیلۀ قیام پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گشته بود، همه را نادیده گرفتند چنانكه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«..كَانَ رَسُولُ الله مُكَفَّراً لَا یشْكَرُ مَعْرُوفُه..» (1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (نعمتی بود كه) كفران می شد. از جهت كارهای نیكی كه می كرد سپاسگزاری نمیشد. احسان او شامل همه اعم از عرب و عجم و قُریشی بود. چه كسی بیشتر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خَلق نیكی می كرد؟ ما اهل بیت (علیهم السلام) نیز مورد ناسپاسی هستیم و از جهت نیكیهایمان در حق خلق سپاسگزاری نمی شویم. مومنان خوب نیز این گونه اند از كارهای خیرشان قدردانی نمی شود.

نه این كه تشكری در كار نبود، بلكه دائماً قلب مطهرش را مالامال از غم و غصه می نمودند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دربارۀ اندوه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..وَ تَجَرَّعَ فِیهِ كُلَ غُصَّة..» (2)

(رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)) در راه خدا هر غصه ای را فرو خورد.

همچنین قلب مطهر مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه تنها وصی باقیمانده او

ص: 59


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 2/251 - الوافی 5/760 - وسائل الشیعة 16/308 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 9/317 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/223؛ 64/260؛ 72/42 - تفسیر نور الثقلین 1/384 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 3/205 - نسیم هدایت 153
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 307 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 18/224؛ 69/176

می باشد از دست طغات عالم و نیز مدعیان دیانت، علی الدَّوامْ مالامال از غم و غصه است. در غیبت وجود مباركش هر طور دلشان می خواهد؛ با دگرگونیهای فراوان و نوآوریهای بی مورد، در دین تغییر و تحول ایجاد کرده تا اینكه دهها فرقه، كه هر كدام مدعی ایمان حقیقی بوده و عبودیت خالص را از آن خود میدانند، سر برآوردند. امام زمانِ شیعیان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت و عملكردهای ناشایست انسانها را می بیند و همانند جد گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) حسرات و اندوه ها را فرو می خورد. چنانكه خطاب به جد بزرگوارش در زیارت ایشان عرضه می داریم:

«..و قد أَسَرَّ الْحَسْرَةَ وَ أَخْفَى الزَّفْرَةَ وَ تَجَرَّعَ الْغُصَّةَ..» (1)

به تحقیق نهان كرد حسرت را و پنهان نمود ناله و آه را، غم و اندوه را در گلو فرو برده...

«..وَ احْتَمَلْتَ الْأَذَى فِی جَنْبِه..» (2)

و شما یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) متحمل آزار شدی به خاطر او (خداوند متعال)

وجود گرامیش متحمل آن همه مصائب و اذیتها شدند تا این كه بشریت از گمراهی و ظلم ستمگران نجات یابد. در زیارتشان عرضه می داریم:

«..وَ مُنْقِذِ الْعِبَادِ مِنَ الْهَلَكَةِ..» (3)

..شما (رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)) نجاتبخش بندگان از هلاكت بودید..

ص: 60


1- إقبال الأعمال (ط - القدیمة) 2/606 - زاد المعاد - مفتاح الجنان 262
2- إقبال الأعمال (ط - القدیمة) 2/605 - الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة) 3/124 - المزار (شهید الاول) 12 - بحارالأنوار (ط - بیروت) 97/184 - زاد المعاد مفتاح الجنان 261
3- علل الشرائع 2 - المزار الكبیر (لابن المشهدی) 66 - المزار (للشهید الاول) 14 - بحارالأنوار (ط - بیروت) 97/178؛ 97/185 - زاد المعاد - مفتاح الجنان 261

در زمان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، چون بشر دیو صفت و طوایف خونخوار و ستمكار، نخواستند از حب ریاست و برتری جویی دست بردارند در لباس دوست، موقعیت خود را آراستند و نقاب دین بر چهرۀ كریه و پلید خویش كشیدند تا بتوانند در موقعیتی مناسب، این نور الهی را خاموش گردانند. از روی كینه و عداوتی كه با وجود گرامیش پیدا كرده بودند در تمام مراحل پیشرفت حكومت الهی، مرموزانه و منافقانه موانع زیادی را در سر راه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) می گذاشتند تا تخریبگر دین خدا شوند و بدین سبب به اهداف شوم خود دست یابند. اولین و شدیدترین فشارها و موانعی كه به دست منافقانِ به ظاهر متدین به وجود آمد، این بود که سعی کردند تا قُوّتِ بازو و بینایی چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگیرند و با خدعه و نیرنگ، این وجود گرامی ورحمت الهی را از میان بردارند. غافل از این که پیغمبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) می باید نور رأفت و رحمت خاصۀ خدا را به رسم امانت به وصیش بسپارد، تا برسد به دست با كفایت آخرینشان كه ماموریت اصلی او منتشر كردن این نور در سراسر گیتی است. خداوند از ازل اراده نمود و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأموریت داده بود که امانتی را به آخرین وصیش برساند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید در راه انجام این مأموریت سرنوشت ساز، اذیتها و رنجهای طاقتفرسا را متحمل می شدند. درباره این مأموریت خطیر فرمودند:

«یا به هدفم می رسم یا در راه آن جان خواهم داد» (1)

دربارۀ انتقال این نور، وجود مقدس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبۀ غدیر

ص: 61


1- بحارالانوار 1/143

فرمودند:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْلُوكٌ ثُمَ فِی عَلِی ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِی الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا» (1)

ای گروه مردمان ! آن نور خدای تبارك و تعالی در من قرار گرفته است پس در وجود مبارك حضرت علی (علیه السلام) و پس از او در نسل ایشان تا قائم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه حق خدا را بازستاند و همینطور همۀ حقوق از دست رفتۀ ما را.

در برابر نور پرفروغ مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ ظلمتی را نشاید که عرض اندام نماید؛ زیرا جد گرامیش حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..وَ لَا حَقَ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَه..» (2)

آگاه باشید كه حقی جز با او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) و نوری جز در پیش او نیست.

چنانچه در سحر و طلوع فجر روز جمعه هفدهم ربیع الاول سال پانصد و هفتاد و یك میلادی، مطابق با بیست و هشتم نیسان نوری از مشرق، فضای عالم را برای همیشه روشن ساخت. آن نور مقدس حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به زمین آمد تا بعد از انتقال از اصلاب پاك به ارحام مطهر، در سحرگاه شب جمعه پانزدهم ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج یا دویست و پنجاه و شش هجری قمری كه با حروف ابجد مطابق با كلمۀ «نور» است، با تولد وجود مقدس

ص: 62


1- بحارالانوار طبع بیروت 37/211 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/61
2- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/184 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/236 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/214 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/183

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فضای عالم را برای همیشه منور سازد. در شأن و جلالت این نور مقدس، پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«... بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِی جَدِّی ص وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع عَلَیهِ جُیوبُ النُّورِ - أَوْ قَالَ جَلَابِیب- یتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِیاءِ الْقُدْس...» (1)

پدر و مادرم فدای كسی كه (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) همنام و شبیه من و شبیه موسی بن عمران (علیه السلام) است. پوششی از نور او را فرا گرفته كه ساطع شده از رشحات انوار قدسی پروردگار است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر به مسألۀ مهدویت به عنوان یک اصل پرداختند. آن وجود نورانی را از بین بَرَندۀ تاریکیها، نابود کنندۀ ستمها، و یاری رسانندۀ ستمدیدگان معرفی نمودند. وجود، حقیقت و باطن نوری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه از عناصر زمین و آسمان، بلكه از اعلاء عِلّیین است. صفات فعل ساحت ربوبی که در وجود مقدسش متجلی گردیده مسبب از بین رفتن ظلمتها و تبدیل آن به روشنائی همیشگی در موعد مقرر خواهد شد.

«..وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِه..» (2)

زمین به نورش (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) روشن گردد.

(وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها..) (3)

ص: 63


1- الغیبة(للنعمانی) 180 - عیون أخبار الرضا (علیه السلام) 2/7 - كمال الدین و تمام النعمة 2/371 - دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) 460 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 36/338؛ 51/109 - تفسیر نور الثقلین 5/386
2- كمال الدین و تمام النعمة 1/280؛ 2/639 - مقتضب الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 9 - الإنصاف فی النص على الأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 235 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام [ حضرت امیرالمؤمنین ] علی بن أبی طالب (علیهما السلام) 193
3- سورۀ مبارکۀ زمر آیۀ شریفۀ 39

«و زمین به نور پروردگارش روشن می شود»

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُم» (1)

زمین به نور شما [ائمۀ اطهار (علیهم السلام) ] روشن می شود.

این نور، از نورالانوار و شعاع آن از مبداء اصلی (اول ما خلق الله، نور نبیک (صلی الله علیه و آله و سلم)) است. مرحوم شرف الدین در كتاب تأویل الآیات در تفسیر آیۀ شریفۀ ذیل می گوید:

(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا) (2)

«قسم به خورشید و تابش آن»

مراد از خورشید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و مقصود از تابش خورشید و نور آن حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور آن حضرت می باشد. (3)

آثار خورشید به تابش و اشعۀ آن است و شعاع مقدس مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه هدایتگر مردم به آفتاب عالمتاب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد بود، چنانكه حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّ ذَلِكَ یَكُون عِنْدَ خُرُوج المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ آلِ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، فَلَا یَبْقَى أَحَد إِلَّا أَقَرَّ بِمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» (4)

این امر هنگام خروج مهدی آل محمد (علیهم السلام) محقق خواهد شد پس در آن

ص: 64


1- فرازی از زیارت جامعه کبیره
2- سورۀ مبارکۀ شمس آیۀ شریفۀ 1
3- تأویل الایات 777
4- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/145 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 5/137 - مجمع البیان ذیل آیۀ شریفۀ 33 از سورۀ مبارکۀ توبه

موقع كسی نمی ماند مگر این كه به رسالت پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار می كند.

اقرار به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی مردم به سبب رؤیت اخلاق رسول ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) است. قهراً کسی که جانشین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد می تواند به اخلاق نبوی با مردم رفتار نماید. بدیهیست شخص متخلق به اخلاق برترین سفیر الهی (صلی الله علیه و آله و سلم)، شبیه ترین فرد به وی است. چنانکه حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..وَ مَهْدِی أُمَّتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِه..» (1)

مهدی امت من، در شمایل و اقوال و افعال شبیه ترین مردم به من است.

«او مانند جدش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمة للعالمین و مهربان بر جهانیان است و هنگام ظهور پرچم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دست و پیراهن وی بر تن و شمشیر آن حضرت را در دست دارد و نشانه های ظاهری و باطنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در او نمایان است» (2)

همچنین وجود گرامی پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در انتظار حاكمیت عدلی فراگیر در سراسر زمین به عنوان یك منتظر واقعی، انتظارِ خویش را در روز غدیر این چنین اعلام فرمودند:

«یخرُجُ رَجُل مِن أَهْلِ بَیتی یواطِیء اسْمُهُ اسْمی وَ خلقه خلقی یمْلَؤُها قِسْطاً وَ عَدْلاً» (3)

ص: 65


1- كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 11 - كمال الدین و تمام النعمة 1/257 - كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/510 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/76 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 36/283؛ 52/379
2- منتخب الاثر 490 - روز نجات 124
3- عقدالدرر 31 - بحارالانوار 51/82

مردی از اهل بیت من خارج می شود كه نامش همنام من و خوُیش هم خوی من است. زمین را پر از عدل و داد می نماید.

این حاكمیتْ از آنِ نوری است كه انتخاب شدۀ روز ازل است. مؤید این مطلب فرمایش گهربار وجود مقدس حامل این نور (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) می باشد.

«..أَلَا إِنَّهُ خِیرَةُ الله وَ مُخْتَارُه..» (1)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) برگزیده و انتخاب شدۀ خداست.

(وَ رَبُّكَ یخْلُقُ ما یشاءُ وَ یخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِیرَةُ..) (2)

«و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى آفریند و برمى گزیند، و آنان اختیارى ندارند..»

او برگزیده شد تا فقط یك آیین را در جهان برقرار سازد كه به وسیلۀ تابش نور آن، همۀ نورهای خیالی [ظلمات در لباس نور] تا ابد خاموش گردند. رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَلَا إِنَّهُ الظّاهِر عَلَى الْدِّینِ كُلِّه» (3)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بر همۀ ادیان پیروز می شود.

وجود مباركش با قدرت الهی و با نیروهای خارق العاده و اعجاز، تمامی كرۀ

ص: 66


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/236 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/184؛ 5/251
2- سورۀ مبارکۀ قصص آیۀ شریفۀ 68
3- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/186

خاكی را تسخیر خواهد كرد. اوست كسی كه به نصرت الهی، دین خدا را در سراسر زمین حاكم خواهد نمود:

«..أَلَا إِنَّهُ نَاصِرُ دِینِ الله عَزَّ وَ جَل..» (1)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) یاور دین خدای متعال است.

اوست كه از خود چیزی نمی گوید الا به اراده و امر خدا؛ زیرا كه حق به زبان مبارك او سخن خواهد گفت، چنانكه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..ألَا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عزّ وَ جَلَ الْمُنَبِّهُ بِأَمْرِ إیمَانِه..» (2)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) آنچه بگوید از پروردگارش می گوید و به امر ایمانش هشدار می دهد.

شنیده ها، اسرار و علومی را از ناحیۀ پروردگارش افشاء مینماید. از جوشش علومش همگان را به بهره های فراوان مادی و معنوی خواهد رسانید. در این رابطه پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِی بَحْرٍ عَمِیق..» (3)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) نهری خروشان از اقیانوس بیكران (احدیت) است.

در زمان ظهورش همۀ مخلوقات باید در دریای بیكران انوار مُطَهِّر (4) مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویشتن را تطهیر كنند تا از هرگونه جهل و سرگردانی نجات یابند

ص: 67


1- التحصین لأسرار ما زاد من كتاب الیقین 589 - العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة 179 - تفسیر الصافی 2/63 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/251 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182
2- تفسیر الصافی 2/64 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/183
3- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182
4- مطهِّر با مطهَّر فرق میکند. اولی به معنای پاک کننده و دومی به معنای پاک شده می باشد.

و به علوم و رازهای نهانی آگاه شوند، چنانكه جد گرامیش حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِ عِلْمٍ وَ الْمُحِیطُ بِه..» (1)

آگاه باشید كه او وارث هر دانش و دربرگیرندۀ تمامی علوم است.

و با این احاطۀ علمی، زیبنده است كه سلطنت هفت آسمان و زمین متعلق به آن نور مقدس و تحت سیطره و پوشش آن وجود گرامی قرار گیرد. جد گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین بشارتی را به جهانیان داده است:

«..أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیه..» (2)

آگاه باشید كه فرمانروایی جهان هستی به او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) واگذار شده است.

آری، او شایستۀ چنین پادشاهی است و لباس قدرت و جبروت الهی بر اندام آن وجود مبارک، زیبنده میباشد؛ زیرا اوست ظاهر كنندۀ قدرت خدا (قدرت الله). جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمودند:

«..أَلَا إِنَّهُ الرَّشِیدُ السَّدِید..» (3)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) رشید و متین است.

با این قدرت و علم خدادادی، هیچ چیزی از سیطره و قدرت او خارج نیست

ص: 68


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/214 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/435
2- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/184 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/236
3- همان آدرس قبلی

و تمامی بتها به تبر الهی وجود گرامیش شكسته خواهد شد. از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند:

«..أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَیه..» (1)

آگاه باشید كه احدی بر او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) چیره نخواهد گشت و كسی بر علیه او یاری نخواهد شد.

او تنها فرمانروایی است كه همگان در زیر سایۀ عدلش به حق خویش خواهند رسید و هیچ باطل، طبقه بندی و مرزی در جهان وجود نخواهد داشت.

«..أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا..» (2)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) گشاینده و درهم كوبندۀ مرزهاست.

چنین حاكمی كه همه طغات در برابر عظمت و جلالت و سلطنت الهی او به خاك ذلت می افتند، بهترین و عالیترین پادشاه، واسطه و امین خداوند بر مخلوقات است. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:

«..أَلَا إِنَّهُ وَلِی الله فِی أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیتِه..» (3)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ولی خدا در روی زمین و داور او در میان مردم و امین او در آشكار و نهان است.

ص: 69


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/184 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/236 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/214
2- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - التحصین لأسرار ما زاد من كتاب الیقین 588 - تفسیر الصافی 2/63 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/183
3- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/64 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/214 -...

این حاكم امین باید متصل و منتسب به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. چرا که تنزیل و بیان حق بر عهدۀ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. پس اجرای آن نیز باید بر عهدۀ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد یا شخصی که از خود او باشد. (1) دربارۀ این نسبت، جد گرامیش فرمودند:

«لا تقوم الساعة حتى یلی رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی» (2)

رستاخیز به پا نمی شود تا هنگامی كه از اهل بیت من كه همنام با من است فرمانروا شود.

هر كسی در زیر بیرق چنین فرمانروای عادلی قرار بگیرد، به یقین از هلاكت دور خواهد بود زیرا جد بزرگوارش (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَنْ تَهْلِكَ أُمَّةٌ أَنَا فِی أَوَّلِهَا وَ عِیسَى (علیه السلام) فِی آخِرِهَا وَ الْمَهْدِی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فِی وَسَطِهَا» (3)

هرگز هلاك نمی شود امتی كه من در اول و عیسی (علیه السلام) در آخر آن و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وسط آن باشد.

ص: 70


1- مانند برگرداندن ابوبکر از ابلاغ ده آیه اول سوره برائت و دادن این مسئولیت به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به دستور پروردگار. وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر (لعنت الله علیهم اجمعین) را برای ابلاغ فرستاد، مول هنوز چند منزلی نرفته بود که جناب جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و گفت خدای متعال می فرماید کسی لیاقت این عمل را ندارد جز تو یا کسی که از خودت باشد. بنابراین، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را فرستاد و ابوبکر را برگرداند. حضرت مهدی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است چنانکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
2- امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كلام نبوی 40 - مسند احمد حنبل 3/376 ** در مسانید شیعه اینطور ذکر شده است:«.. لو لَم یبق من الدنیا الّا یوم لطوّل اللّه ذلك الیوم حتّى یلی رجل من عترتی اسمه اسمی یملأ الأرض عدلًا و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً»: تفسیر الصافی 3/444 - تفسیر نور الثقلین 3/620 - البرهان فی تفسیر القرآن 4/96 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول 2/351
3- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة) 2/474؛ 2/484 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/227؛ 5/232 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/85؛ 51/93 – حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كلام نبوی 42 - البیان گنجی شافعی [عامه]

خوشا به حال آنانی كه این پادشاه مهربان را درك کنند. سلطانی که تمامی کمالات و صفات خوبان عالمْ یکجا در وجود نورانیش جمع شده است.

«..وَ مِنّا مَهدی هَذِهِ الأُمَّة (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، لَهُ غَیبَة مُوسى (علیه السلام) وَ بَهاءُ عیسى (علیه السلام)، وَ حُكْم داوُد (علیه السلام)، وَ صَبْر أَیوب (علیه السلام)» (1)

مهدی این امت از ماست، كه غیبت حضرت موسی (علیه السلام) و عظمت و شأن و مرتبت حضرت عیسی (علیه السلام) و حکم حضرت داوود (علیه السلام) و صبر حضرت ایوب (علیه السلام) را یك جا دارد.

با این همه صفات پسندیده، علم و قدرت خدایی، زمام جمیع خلایق، بخصوص مردمی كه لجام گسیخته بوده و راه نفاق را از صدر اسلام تا کنون در پیش گرفته، را بدست خواهد گرفت. با منطق و دلایل عقلانی و با رفق و مهربانی پیش خواهد رفت و چون لایق نعمتِ هدایت نشدند، آنگاه با شمشیر اصلاحشان خواهد نمود. چنانكه جد گرامیشان (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش بینی نمودند:

«..لَا تَذْهَبُ الدُّنْیا حَتَّى یمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی یوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی..» (2)

دنیا سپری نمی شود تا مردی از اهل بیت من كه همنام من است زمام امور عرب را به دست بگیرد.

نه این كه زمام تمام ممالك عربی را بلكه جمیع كرۀ خاكی در سیطرۀ یگانه

ص: 71


1- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/155 - الإنصاف فی النص على الأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 68 - امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كلام نبوی 45
2- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/228؛ 5/244 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/435؛ 6/444؛ 6/447 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/36 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/156 - امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در كلام نبوی 39 - سنن ترمذی [اهل عامه] 4/505 ح 2230

پادشاه درخواهد آمد؛ همانگونه كه در شب معراج حق تعالی به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) من به دست آخرین وصی تو زمین را از وجود دشمنان خود پاك خواهم ساخت و حكومت شرق و غرب عالم را به او خواهم داد. بادها را مسخر او خواهم نمود. ابرهای تندرآگین [دارای رعد و برق] سخت را رام او خواهم كرد و او را از طریق اسبابی به سفر كردن به آسمان ها موفق خواهم داشت» (1)

و دربارۀ قدرت و سیطرۀ او (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«... أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ جَدِّهِ الْمُصْطَفَى (صلی الله علیه و آله و سلم) فَخُرُوجُهُ بِالسَّیفِ وَ قَتْلُهُ أَعْدَاءَ اللهِ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الْجَبَّارِینَ وَ الطَّوَاغِیتَ وَ أَنَّهُ ینْصَرُ بِالسَّیفِ وَ الرُّعْبِ وَ أَنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ رَایة..» (2)

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این لحاظ با جدش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شباهت دارد كه با شمشیر قیام می كند و دشمنان خدا و رسول و زورگویان و طاغوتیان را به قتل می رساند و همانا او با شمشیر و ترس یاری میشود و هیچیك از پرچمهایش شكست خورده برنمی گردد.

پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

ص: 72


1- خورشید مغرب 39 - عیون اخبار الرضا (علیه السلام) 1/262 - علل الشرایع 1/5 - اِكمال الدین 1/366 - بحارالانوار 52/312
2- او خواهد آمد 145 - كمال الدین و تمام النعمة 1/327 - منتخب الأنوار المضیئة فی ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 176 - بحارالأنوار (ط بیروت) 51/218

«المَهْدِی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رَجُل مِنْ عِتْرَتی یقَاتِل عَلَى سُنَّتِی كَمَا قَاتَلْتُ أَنَا عَلىَ الْوَحْی» (1)

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی است از عترت من. بر اساس سنت من جنگ می كند، همانطور كه من بر اساس وحی آسمانی پیكار كردم.

در واقع انگیزۀ این جنگ چیزی جز ریشه كن نمودن ظلم و بیدادگری، و گرفتن انتقام خون مظلومان و بندگان صالح خداوند، نیست. پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامۀ خطبۀ غدیریه می فرمایند:

«..أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ..» (2)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) انتقام گیرنده از ستمگران است.

داغها و آزاری که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ا ز مشرکان و منافقان دید، فقط به دست این حاکم از قلب مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، زدوده می شود.

«..أَلَا إِنَّهُ قَاتِلُ كُلِ قَبِیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْك..» (3)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) كشندۀ همۀ قبایل مشركان است.

مشركان و منافقین امت برای خاموش کردن نور خدا، یاران و عزیزانش را كشتند. بر حسب آنچه از آیات و روایات بر می آید، کسی جز آن نور مقدس، قدرت انتقام ندارد. فرمودند:

ص: 73


1- التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن 178 - كتاب او خواهد آمد 143 - ینابیع الموده [عامه] 2/179
2- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/63 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/186؛ 5/183؛ 5/251 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/236 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/213 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/432
3- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - تفسیر الصافی 2/63 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 37/213 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام [امیرالمؤمنین] علی بن أبی طالب (علیهما السلام) 189

«..أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِ ثَارٍ لِأَوْلِیاءِ الله عَزَّ وَ جَل..» (1)

آگاه باشید كه او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) خونخواه خون همۀ دوستان خدا است.

با نابودی همۀ ستمگران، تمامی پدیده های شوم و انحرافات دینی كه به وسیلۀ ایادی و طرفداران كفار و منافقین صدر اسلام بوجود آمده، برطرف خواهد شد. در روایت فرموده اند:

«..إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دَخَلَ الْكُوفَةَ وَ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَسَاجِدِ الْأَرْبَعَةِ حَتَّى یبْلُغَ أَسَاسَهَا..» (2)

وقتی حضرت قیام می كنند وارد كوفه می شوند فرمان به خرابی چهار مسجد در كوفه خواهد داد.

عدالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمام بدعتها و انحرافاتی را كه به مرور زمان در اسلام پدید آمده است، از بین خواهد برد و اسلام را از نو زنده خواهد كرد. تخریب بعضی از بناها و مساجد هم طبق همین اصل [یعنی زدودن بِدَعْ و انحرافات] انجام خواهد گرفت.

ص: 74


1- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 1/97 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/64 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/183 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/182
2- الغیبة (للطوسی)475 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/333 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 80/353 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/192 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 3/368؛ 17/121 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/235

«..الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یهْدِمُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى یرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ وَ مَسْجِدَ الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَى أَسَاسِهِ وَ یرُدُّ الْبَیتَ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ أَقَامَهُ عَلَى أَسَاسِه..» (1)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسجد الحرام و مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را خراب می كنند و آن را بنابر اساس اصلی اش باز می گردانند و خانۀ كعبه را نیز به مكان اصلی اش برمی گردانند و آنرا بر پایه هایش برپا می کند.

حضرت امام صادق (علیه السلام) در روش و سیاق حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:

«یصْنَعُ كَمَا صَنَعَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أَمْرَ الْجَاهِلِیةِ وَ یسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً» (2)

همان كاری كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام داد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم انجام می دهد. بدعتهای موجود را خراب میكند، چنانكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بازسازی می نماید.

همانطور كه برای بازسازی ساختمان، به عمودی بسیار محكم نیاز است كه بتواند وزن تمامی طبقات را تحمل نماید، هیچ ستونی قویتر از عدالت نیست و حقیقت اسلام هویدا نمی گردد مگر به رعایت عدالت در طبقات اجتماعی و در همۀ ابعاد و شئونات جامعه. زندگی بر اساسی كه پایه های حكومتی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن [عدل و تساوی حقوق] پایه ریزی می شود. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در جواب طلحه و زبیر كه خواستار حقوق بیش تر از

ص: 75


1- الغیبة (للطوسی)472 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/136 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/333 - جامع أحادیث الشیعة (للبروجردی) 30/1006
2- الغیبة(للنعمانی)231؛ 233 - شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/563 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/161 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/321؛ 6/323 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/353؛ 52/354

دیگران شدند فرمودند:

«..أَ لَیسَ كَانَ رَسُولُ الله یقْسِمُ بِالسَّوِیةِ بَینَ الْمُسْلِمِین..» (1)

آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حقوق مسلمین را به تساوی قسمت نمی كرد؟

رفتار بر اساس عدل[مطلق الهی] از کسی سر نمی زند مگر متصل به عدالت الهی باشد. بسی جای شگفتی است که بعضی از عوام به جستجوی عدالت و مساوات در افراد همرتبۀ خویش هستند، حال آنکه اینگونه رفتار فقط از امام معصوم سر می زند و جز چهارده نور پاك، كسی را نشاید که عدالت در همۀ شئونات داشته باشد. چنان كه امام صادق (علیه السلام) دربارۀ پیامبرگرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«یقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَینَ أَصْحَابِهِ فَینْظُرُ إِلَى ذَا وَ ینْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیةِ..» (2)

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه كردن خود را نیز میان اصحاب تقسیم می كرد و به این و آن برابر و مساوی می نگریست.

نحوۀ عدالت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز طبق روش مقتدای خود حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با كارگزاران حكومتی برخورد و

ص: 76


1- دعائم الإسلام 1/384 - مناقب آل أبیطالب (علیهم السلام) (ابن شهرآشوب) 2/111 - مرآة العقول فی شرح أخبارآل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 25/161 - بحارالأنوار(ط بیروت) 41/116 -خورشیدمغرب 308
2- الكافی (ط - الإسلامیة) 2/671؛ 8/268؛ (ط - دارالحدیث) 4/767؛ 15/608 - مجموعة ورام 2/176 - الوافی 3/707؛ 5/621 - وسائل الشیعة 12/143 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 12/577؛ 26/265 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/260؛ 16/280؛ 108/225 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 8/481

عمل خواهند نمود. زیرا برترین روش، همان اجرای عدالت است. حاكمیت عدالت بر مردم، به خصوص از طرف اصحاب و كارگزاران حكومتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، باعث ثبات زمین و پرورش آن، و بالطبع منفعت همگانی از همۀ امکانات می شود و معنی آیۀ (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها..) مصداق پیدا می کند. حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با یارانش پیمان می بندد و از آنان بیعت می گیرد كه (به این اصول عمل كنند):

مسلمانی را دشنام ندهند...حریمی را هتك نكنند، به خانه ای هجوم نبرند، كسی را به ناحق نزنند، طلا، نقره و گنج ذخیره نكنند، همچنین گندم و جو (مواد غذایی) اندوخته نسازند، مال یتیمان را نخورند...لباس خز و حریر (لباس های اشرافی) نپوشند. كمربندهای زرین نبندند، گندم و جو (فرآورده های خوراكی) را احتكار نكنند، در امور معاش به اندك بسنده كنند.. لباس درشت بپوشند و(در حال عبادت و نماز) صورت بر خاك بگذارند...و در راه خدا به جهادی شایسته دست یازند. (1) (زاهدانه زندگی كنند و از فریبندگیهای دنیا دوری گزینند) امام (علیه السلام) خود نیز متعهد می شود كه از همان راهی كه آنان می روند بروند و چون آنان لباس بپوشند و بر مركوبی مانند مركوب آنان سوار شوند و چنان باشند كه آنان هستند، به اندك بسنده كنند و زمین را با یاری خدای از دادگری آكنده سازند، پس از آن كه از ستم آكنده شده باشد...و

ص: 77


1- منتخب الاثر 469 - اشراف زادگان و امیران و شاهان و شاهزادگان كمربندهای زرین می بستند و امام (علیه السلام) در بیعت خویش پیمان می گیرد كه كارگزاران حكومت و یارانش از این شیوه های طاغوتی، غیر اسلامی و اشرافیگری بپرهیزند.

حاجب و دربانی نگمارند. (1)

آری، تساوی حقوق، اول باید از حاكم، دولتمردان، انصار و اصحاب شروع شود. قبلا بیان شد كه آخرین وصی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بروش اولین وصی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل خواهد نمود، عدالت در تمامی دستگاههای حكومتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به صورت بسیار جدی اجرا خواهد شد، چنانكه فرموده اند:

«عَلَامَة المَهْدِی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انْ یكُونَ شَدِیدَاً عَلَى الْعُمّال جَوَاداً بِالمْال رَحِیماً بِالمَسَاكِین» (2)

علامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن است كه نسبت به عمال، كارگزاران و ماموران دولتی خویش بسیار سختگیر بوده و بخشنده است و بی دریغ مال به این و آن دهد و با ناتوانان و مستمندان بسیار رحم دل و مهربان است. در رفتار چنان است كه گویی با دست مبارك خود، كره و عسل بدهان مسكینان می نهد، چونان حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) زندگی می كند، و با پارسایی زندگی نماید.

جد گرامیش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز با یتیمان چنین رفتاری داشتند. حبیب بن ثابت می گوید:

مقداری عسل به بیت المال آوردند، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دستور داد یتیمان را حاضر كردند. در موقعی كه عسل را بین مستحقین تقسیم می فرمودند، وجود گرامی حضرتش بدهان یتیمان عسل می گذاشت،

ص: 78


1- التشريف بالمنن في التعريف بالفتن 295 - منتخب الاثر 469 - الملاحم و الفتن 49؛ 122
2- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/561 - خورشید مغرب 31 - المهدی الموعود 1/ 276-277

عرض كردند این عمل برای چیست؟ فرمودند:

«..إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْیتَامَى وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَایةِ الْآبَاءِ..» (1)

همانا امام، پدر یتیمان است عسل بدهان یتیمان میگذارم و بجای پدران از دست رفته، نسبت به آنها عطوفت پدری می ورزم.

بدینسان با وجود آن همه قدرت حكومتی، خود را با پایین ترین طبقۀ جامعه یكسان می نمود. چنانكه فرمودند:

«أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِی مَكَارِهِ الدَّهْر..» (2)

آیا باید تنها به این خرسند باشم كه مرا امیرالمؤمنین بخوانند و در تلخیهای روزگار شریك مردم نباشم؟..

هیچ فرقی به لحاظ سیطره، ولایت، حاكمیت، روش، سیاق و.. بین پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولین وصی و آخرین وصی وجود نخواهد داشت، چنانکه حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«..وَ سَیدُنَا الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ یقُولُ یا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَلَا... وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ ینْظُرَ إِلَى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَمِیرِ الْمُؤْمنین (علیه السلام) صَلَوَاتُ الله عَلَیهِمَا فَهَا أَنَا ذَا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمنین (علیه السلام)..» (3)

ص: 79


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 1/406؛ (ط - دارالحدیث) 2/346 - الوافی 3/653 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 4/340 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 27/248؛ 41/123
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 418 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 16/287 - مكاتیب الأئمة (علیهم السلام) 1/106
3- الهدایة الكبرى 397 - مختصر البصائر 443 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 53/9 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/218 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/213 - كتاب نشانه های ظهور او (علیه السلام) 169 - الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) من المهد الی الظهور 516

سید و آقای ما قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشت به خانۀ كعبه تكیه می دهند و می فرمایند: ای مردم! هر كسی می خواهد به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) نظر كند به من بنگرد و من محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) هستم.

یعنی در واقع حقیقت پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز ظهور به شكل حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر می شود (كلهم نورٌ واحد) چنانكه می فرمایند:

«هر چیزی كه شما مردم از ناحیۀ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید می دیدید و به ظهور می رسید در من مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهید دید»

چنان كه حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) می فرمایند:

«امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روز ظهور در كنار خانۀ كعبه ندا بردارد كه...

«..مَنْ حَاجَّنِی فِی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَنْ حَاجَّنِی فِی النَّبِیینَ (علیهم السلام) فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِیین (علیهم السلام)..» (1)

هر کس با من در حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محاجه کند پس من از همۀ مردم اولی هستم به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و هر کس با من در پیامبران محاجه کند پس من از همۀ مردم اولی هستم به پیامبران. (آن كس كه از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن گوید، من وارث حضرت محمدم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن كس كه از پیامبران سخن گوید، من وارث و یادگار پیامبرانم)»

مؤید این سخن، فرمایش دیگر از پیغمبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) است:

«یخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی وَ یعْمَلُ بِسُنَّتِی..» (2)

ص: 80


1- الغیبة(للنعمانی) 281 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/238؛ 52/305 - عصر زندگی 357
2- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/472 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/461- بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/82

مردی از اهل بیت من قیام می كند و به سنت و روش من عمل می نماید.

محمد بن مسلم گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارۀ سیرۀ حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسش نمودم كه چون قیام كند به كدام سیره با مردم رفتار می كند فرمود:

«بِسِیرَةِ مَا سَارَ بِهِ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حَتَّى یظْهِرَ الْإِسْلَام» (1)

به سیره ای عمل می كند كه رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا عمل كرد تا اسلام را آشكار سازد.

و نیز پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مِنْ وُلْدِی.. وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی عَزَّ وَ جَل..» (2)

قائم از فرزندان من است،... چهرۀ او چهرۀ من است، مردم را بر طاعت و دین من فرا می خواند و آنان را به سوی كتاب خدا و قرآن راهنمایی می كند.

یعنی به روش (قرآن)، رفتارهای عادلانه داشته و همانند وصی اول، به عدالت همگانی اهتمام دارند. در نحوۀ اجرای این امر الهی، بسیار سختگیر و با دقتی كامل عمل می نمایند چنان كه نقل است:

«رُفِعَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمنین (علیه السلام) رَجُلٌ مُؤْمِنٌ اشْتَرَى أَرْضاً مِنْ أَرَاضِی الْخَرَاجِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَهُ مَا لَنَا وَ عَلَیهِ مَا عَلَینَا- مُسْلِماً كَانَ أَوْ كَافِراً لَهُ مَا لِأَهْلِ الله

ص: 81


1- تهذیب الاحكام 6/156 - وسائل الشیعه 15/77
2- كمال الدین و تمام النعمة 2/411 - إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة) 425؛ (ط - الحدیثة) 2/227 - نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین (للفیض) 223 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/147 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/73 - كتاب او (علیه السلام) خواهد آمد 122

وَ عَلَیهِ مَا عَلَیهِم» (1)

مرد مسلمانی زمینی از زمینهای خراج (2) را خرید، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: سود و زیان او و سود و زیان ما یكی است، خواه مسلمان باشد خواه كافر، هر سودی یا زیان به ما برسد به او هم خواهد رسید.

مساوات در عهد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

از جمله اموال عمومی كه غاصبانه به افرادی خاص داده شده است قطایع است. یعنی زمینهایی از اراضی خراجی، كه به نزدیكان حكام داده می شد. این اموال بذل و بخششهایی بود كه موجب تشكیل طبقه ای ممتاز در جامعه می گردید. معمولا پادشاهان و حكام ظالم به اطرافیان و درباریان اموال و زمینهایی را هدیه می نمودند. حضرت امام صادق (علیه السلام) در بازگرداندن این اموال و زمینها به صاحبان آنها، می فرمایند:

«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا اضْمَحَلَّتِ الْقَطَائِعُ فَلَا قَطَائِع» (3)

ص: 82


1- تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان) 4/147 - الوافی 18/992 - وسائل الشیعة 15/157 - ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار 6/428
2- زمینهائی که در جهاد با مشرکین و کفار به عنوان غنیمت بدست می آیند را زمینهای خراجیه می گویند. این زمینها، مِلک جمیع مسلمین إلی یوم القیامة (بطناً بعد بطن) می باشد و منافع حاصله از آن باید در امورِ مسلمین صرف شود. حاکم شرعی (معصوم یا نماینده او) آن زمینها را در اختیار زارعین قرار داده و به مقدار صلاحدید خود از آنها خراج (مالیات زمین) می گیرد. البته در این نوع زمینها چند شرط معتبر می باشد: الف) بوسیلۀ لشکر کشی و قهر و غلبه بدست آمده باشد. ب) جهاد و لشکرکشی به إذن معصوم (علیه السلام) باشد. ج) زمین در حال فتح کردن، مُحیاة و آباد باشد. (یعنی بیابان و بایر نباشد)
3- قرب الإسناد (ط - الحدیثة) 80؛ 411 - وسائل الشیعة 17/222 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/144 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/309؛ 97/58؛ 97/66 - كتاب عصر زندگی (محمد حكیمی) 145

چون ظهور و حكومت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دائر شود، قطایع از میان می رود و دیگر اقطاعی در میان نخواهد بود.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمودند:

«..وَ أَعْطَیتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یعْطِی بِالسَّوِیةِ، وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ..» (1)

..من مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (بیت المال را) برابر و مساوی به همه می دهم و آن را ویژۀ اغنیاء نمی سازم..

و نیز وجود گرامیش (حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)) فرمودند:

«..وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ فَكَیفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ الله..» (2)

...اگر این مالها از خود من بود مردم را در تقسیم برابر با یكدیگر در نظر میگرفتم، تا چه رسد به آن كه این اموال متعلق به خداست.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چنین عجایبی را در تساوی حقوق بین حاكم و رعیت می آفرینند:

«..فَوَ الله مَا أَنَا وَ أَجِیرِی هَذَا إِلَّا بِمَنْزِلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَوْمَى بِیدِهِ إِلَى الْأَجِیر» (3)

...به خدا سوگند من و این كارگرم در یك منزلت به لحاظ حقوق اجتماعی

ص: 83


1- كتاب سلیم بن قیس الهلالی 2/723 - الكافی (ط - الإسلامیة) 8/61؛ (ط - دارالحدیث) 15/156 - الوافی 26/57 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 25/135 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 34/174
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 183 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 8/109 - الحیاة / ترجمه احمد آرام 2/394؛ 5/182
3- مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (لابن شهرآشوب) 2/111 - الحیاة / ترجمه احمد آرام 2/412؛ 5/185 - عصر زندگی 165

(مساوی) هستیم با دست مبارك به كارگر اشارت نمودند.

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد بی اعتباری نظام طبقاتی و تبعیض؛ و مساوی قرار دادن حق و حقوق تمامی اقشار جامعه بر اساس عدل می فرمایند:

«إِنَّ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى یوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِی عَلَى الْعَجَمِی وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى..» (1)

مردمان! از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تا كنون چون دندانه های شانه مساویند و عرب بر غیر عرب و (نژاد) سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوا.

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در تقسیم اموال به سیرۀ جدش عمل خواهد نمود. امام هدایت؛ حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«..إِذَا قَامَ سَارَ بِسِیرَةِ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَّا أَنَّهُ یبَینُ آثَارَ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)..» (2)

وقتی كه قائم قیام كرد به سیرۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار می كند با این تفاوت که آثار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را تفسیر و بیان می نماید.

در تثبیت این شیوه، پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِی.. یقْسِمُ الْمَالَ صِحَاحاً فَقَالَ رَجُلٌ مَا صِحَاحاً قَالَ بِالسَّوِیةِ بَینَ النَّاس..» (3)

ص: 84


1- الغارات (ط-الحدیثة) 2/823 - الإختصاص 341 - بحارالأنوار (ط - بیروت) 22/348 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 12/89 - الحیاة /ت احمد آرام 5/178؛ 6/12 - عصر زندگی 155
2- الغیبة(للنعمانی) 164 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/347 - مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) 482 - او (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد آمد 144
3- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/483 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/476 - بهجة النظر فی إثبات الوصایة و الإمامة للأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 185 - بحارالأنوار (ط - بیروت) 51/92 - خورشید مغرب 308 - مسند احمد حنبل[عامه] 3/37

شما را مژده می دهم به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)... مال را به صورت «صحاح» تقسیم میكند. مردی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید صحاح چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تقسیم میان همه به یك مقدار.

پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..وَ یسَوِّی بَینَ النَّاسِ حَتَّى لَا تَرَى مُحْتَاجاً إِلَى الزَّكَاة..» (1)

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را بین مردمان به تساوی قسمت می كند كه دیگر محتاجی دیده نمی شود تا به او زكات دهند.

وجود اقدسش حقوق هیچ كسی را نزد خود محبوس نمی کند، همانطور که جدش حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) با امت خویش این گونه بودند. در روایتی آمده است كه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«من دیشب خوابم نبرد، زیرا یك یا دو درهم (تردید از گوینده است) كه باید به مستحق می رساندم نزد من مانده است» (2)

اگر حقوق افراد جامعه بر اساس عدالت، مساوی و برابر تقسیم گردد، دیگر نیازمندی پیدا نمیشود. البته این كار محال است الّا در حكومت حَقّۀ الهی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). هر كسی از حكام و پادشاهان وقتی به سلطنت رسیدند مدعی عدالت بودند، ولی تا به امروز حکومت عادلانه که به صورت حقیقی و مستدام در جریان باشد در هیچ جایی پدید نیامد، مگر به صورت مقطعی در زمان پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام). ولی

ص: 85


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/390 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/253 - الحیاة / ترجمه احمد آرام 5/205؛ 6/751 - خورشید مغرب 308
2- كتاب نسیم هدایت 299

متاسفانه به علت خرابكاری و كارشكنیهای منافقین، حکومت عادلانۀ این دو بزرگوار ادامه پیدا نكرد.

در ازمنۀ سالفه نیز در مقطعی، به اندازه مقداری با اجرای عدالت، توانسته بودند جامعه را نزدیک به نرمال برسانند و چون اسباب تداوم عدالت مهیا نبود، به روز ظهور مهدی آل محمد (علیهم السلام) موكول گشت. جناب ذوالقرنین در یكی از مسافرتهایش در گذارش به شهری افتاد. دید که مردمان در امنیت، رفاه، عزت و آرامش به سر می برند. ذوالقرنین در شگفت شد و علت را جویا گشت. آنان در پاسخ، مبنای حكومت شهر خویش را بر پایۀ عدالت خواهی مطرح نمودند و بیان كردند که از آثار عدل است که چنین حكومتی بوجود آمده. پس چون ایشان را دید به آنها فرمود:

«ای مردم مرا از وضع خود آگاه كنید كه من تمام خاور، باختر، خشكی، دریا، پستی، بلندی، روشنایی و تاریكی زمین را پیمودم ولی با همانند جامعۀ شما روبرو نشدم. چرا گور مردگانتان بر در خانه هایتان است؟

گفتند: برای این كه مرگ را فراموش نكنیم و یادش را از دلهایمان بیرون نبریم.

فرمود: چرا خانه هایتان درب ندارد؟

گفتند: در میان ما دزد و مشكوكی نیست و جز انسان های امین در میان ما كسی نیست.

فرمود: چرا فرماندهانی ندارید؟

گفتند: ما به یكدیگر ستم روا نمی داریم.

فرمود: چرا حاكمانی در میانتان نیست؟

ص: 86

گفتند: ما با یكدیگر دشمنی نمی ورزیم.

فرمود: چرا پادشاهی ندارید؟

گفتند: ما ثروت اندوزی نمی كنیم.

فرمود: چرا بر یكدیگر برتری ندارید و متفاوت نیستید؟

گفتند: زیرا با یكدیگر مواسات و مهربانی می ورزیم.

فرمود: چرا با یكدیگر نزاع نمی كنید و اختلاف ندارید؟

گفتند: به سبب نزدیكی و الفت قلب هایمان و اصلاح میان خودمان.

فرمود: چرا زیاده روی و كشتار میان شما نیست؟

گفتند: زیرا ارادۀ خود را بر طبیعتمان و بردباری را بر هوسهایمان چیره كرده ایم.

فرمود: چرا وحدت دارید و بر راه مستقیم سیر می كنید؟

گفتند: زیرا به یكدیگر دروغ نمی گوییم و نیرنگ نمی زنیم و پشت سر یكدیگر بدگوئی نمی كنیم.

فرمود: مرا خبر دهید كه چرا میان شما فقیر و كمبودداری یافت نمی شود؟

گفتند: زیرا ما به طور مساوی تقسیم می كنیم.

فرمود: چرا میان شما انسان خشن و تندخویی وجود ندارد؟

گفتند: زیرا خود را به افتادگی و فروتنی پرورده ایم.

فرمود: چرا خداوند طولانیترین عمرها را به شما داده است؟

گفتند: چون به حق رفتار می نماییم و به عدالت حكم می كنیم» (1)

این، نمونه و تصویری جزئی از حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. البته جامعه ای كه جناب ذوالقرنین دیدند، با حكومت واحد جهانی حضرت

ص: 87


1- امالی الصدوق 145،146 - علل الشرایع 2/ 473-474 – كمال الدین و تمام النعمه، مكتبه الصدوق، طهران 1359ق - بحارالانوار 12/176-177

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قابل قیاس نیست. شاید اغراق نباشد اگر بگویم آینۀ بهشت برزخی؛ كه انشاءالله خداوند با دعای مومنین در حق چنین روزگاری تعجیل فرماید. در ظرافت عمل و سختگیری در اجرای عدالت مقتدایش حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل است كه فرمودند:

«..وَ الله لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُه..» (1)

به خدا سوگند اگر چنان می دیدم كه با آن (اموال)، زن به همسری گرفته شده و كنیز به ملكیت درآمده، باز آنها را برمی گرداندم.

چنانكه فرزندش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در اجرای عدالت و دادخواهی از مظلوم، سختگیرند. اینها و صدها تعلیم دیگر همه بیانگر خط اصلی حركت تشیع و برنامۀ حكومت اسلامی حضرت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود كه در تاریخ به ثبت رسیده و در عمل، جریان یافته است.

اصبغ بن نباته میگوید: نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفتم دیدم در فكر فرو رفته است و با انگشت مبارکش بر زمین خط می كشد. گفتم: ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه شده است كه در فكر فرو رفتید؟ فرمودند:

«در مورد مولودی می اندیشم كه از نسل من است و او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه زمین را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم و بیداد آكنده

ص: 88


1- مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام) (لابن شهرآشوب) 2/110 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 1/269 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 41/116؛ 97/59 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 13/66

باشد» (1)

نمونه ای از سختگیری آن حضرت (علیه السلام) در اجرای عدالت:

«حق هر حقداری را بگیرد و به او دهد حتی اگر حق كسی زیر دندان دیگری باشد، از زیر دندان انسان متجاوز و غاصب بیرون كشد و به صاحب حق بازگرداند» (2)

«..إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیامِهِ الْجَوْرُ وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا وَ رَدَّ كُلَّ حَقٍّ إِلَى أَهْلِهِ..» (3)

هنگامی كه قائم (علیه السلام) قیام كند، بر اساس عدالت حکم می کند و در روزگار او ستم از بین می رود و راهها بوسیلۀ او امن شده و زمین برکات خویش را خارج می کند و هر را حقی به صاحبش می رساند..

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«..وَ أَعْطَیتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یعْطِی بِالسَّوِیةِ، وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ..» (4)

... من چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (بیت المال) را برابر (به همه) می دهم و آن را ویژۀ اغنیاء نمی سازم.

ص: 89


1- كمال الدین 1/289
2- خورشید مغرب 31 - المهدی موعود 1/ 279-282
3- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) 2/265 - إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة) 462 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/149؛ 5/180 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/338 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/232
4- كتاب سلیم بن قیس الهلالی 2/723 - الكافی (ط - الإسلامیة) 8/61؛ (ط - دارالحدیث) 15/156 - الوافی 26/57 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 25/135 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 34/174

حضرتش در تفصیل تساوی حقوق طبقات برتر جامعه فرمودند:

«مبادا كسانی از شما بگویند كه دنیا به ایشان رو آورد، پس مانند كسانی كه املاكی فراهم آوردند و نهرهایی روان ساختند و بر اسبان راهوار سوار شدند و كنیزكان زیبا به خدمت گرفتند و چون آنان را از كارهایی كه می كردند بازداشتم و به حدود و حقوقشان آشنا ساختم، این كار را برای خود ننگ و عار بدانند و خشمگین شوند و بگویند كه پسر ابیطالب (علیهما السلام) ما را از حقوقمان محروم ساخت. بدانید كه هر كس از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) كه خود را از لحاظ همصحبتی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برتر از دیگران می شمارد، باید بداند كه برتری آشكار مربوط به فردای قیامت است و در نزد خدا است و پاداش و اجر آن را خدا خواهد داد و هر كس كه دعوت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پذیرفت و به دین ما درآمد و رو به قبلۀ ما ایستاد، مستحق حقوق و حدود اسلام است.

شما بندگان خدایید و مال، مال خداست و میان شما برابر پخش خواهد شد و هیچ كس را در آن بر دیگری برتری نیست و به پرهیزكاران فردا در نزد خدا نیكوترین جزا و برترین پاداش داده خواهد شد.

خدا، دنیا را پاداش و ثواب پرهیزكاران قرار نداده، بلكه آنچه در نزد خداست برای نیكوكاران بهتر است. و چون فردا شود، انشاءالله به نزد ما بیایید كه مالی هست و آن را میان شما تقسیم خواهیم كرد و هر یك از شما چه عرب و چه عجم، خواه جیره خوار بیت المال باشد یا نباشد، باید كه حاضر شود و تخلف نورزد..»

به هنگام تقسیم، سهل بن حنیف گفت: یا امیرالمؤمنین این شخص تا دیروز غلام من بود و او را آزاد كردم! فرمودند:

ص: 90

«به او نیز همان اندازه می دهیم كه به تو می دهیم»

پس به هر یك سه دینار داد و هیچ كسی را بر دیگری ترجیح نداد. (1)

روش تمامی ذوات مقدسه (علیهم السلام) چنین بود. در این مورد، مفضّل (راوی معروف) می گوید: سالی در حج، به هنگام طواف، خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بودم. در طواف، حضرت امام [امامِ هدایت، صادق آل محمد (علیهم السلام) ] نگاهی به من كردند و فرمودند: چرا این گونه اندوهگین و برافروخته ای؟ گفتم: فدایت شوم، بنی عباس و حكومتشان را می بینم، این مال، تسلط، قدرت و جبروت را. اگر این همه در دست شما بود، ما هم با شما در آن سهیم بودیم. امام (علیه السلام) فرمودند:

«ای مفضّل! بدان، اگر حكومت در دست ما بود، جز سیاست شب (عبادت، اقامۀ حدود و حقوق الهی و حراست مردم) و سیاحت روز (سِیر كردن و رسیدگی به مشكلات مردم و...) و خوردن خوراكهای خشك و نامطبوع و پوشیدن جامه های درشت، یعنی جز همان روش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چیزی در كار نبود، كه اگر جز این عمل شود، پاداش آن، آتش دوزخ است» (2)

در سخن حضرت امام صادق (علیه السلام) حکمت پذیرش چنین زندگی دشوار و ناگواری، تبیین شده است و آن مسئولیت بزرگ ادارۀ جامعه و سامان بخشیدن به وضع زندگی انسانها است. دستیابی به چنین آرمانی بزرگ، فداكاریها و گذشتهای فراوانی لازم دارد و تحمل رنجها و دشواریهای بسیاری را می طلبد.

ص: 91


1- كتاب عصر زندگی 168 - كافی 8/360 - الحیاة 2/262 – فارسی 262-264
2- بحارالانوار 52/359

امامت بر مردم، نیازمند این سیره و روش است؛ و در فكر آسایش خلق بودن و لحظه ای برای آنان نیاسودن، شرط اصلی آن می باشد. آنان كه در زندگیهای مرفه و آسوده به سر می برند، با شادی روزگار را می گذرانند، دم از آسایش خلق و رفاه توده های رنجدیدۀ انسانی می زنند، سخن به گزافه می گویند و ادعایی پوچ دارند. در احادیث ما كه مُرَسِّم وضعیت زندگی شخصی آن امام بزرگ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، بر همانندی و همسانی زندگی وی با زندگی بسیار سادۀ پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و زندگی اولین و آخرین وصی حضرتش تاكید شده است. كه در این باره، حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«..فَوَ الله مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِب..» (1)

به خدا سوگند او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) جامه ای درشت می پوشد و خوراك خشك و ناگوار می خورد.

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در نهایت آرزوی یک انسان توصیف نموده و در سایۀ برکات عدالت حکومت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر نوع رنج و بیچارگی را از آحاد بشر مرفوع می دانند:

«..وَ بِهِ(بالمهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) یخْرِجُ ذُلَ الرِّقِ مِنْ أَعْنَاقِكُم..» (2)

به دست مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بندهای بردگی از گردن همه گشوده می گردد.

ص: 92


1- الغیبة(للنعمانی) 233 - منتخب الأنوار المضیئة فی ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 32 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/162 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/324 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/354 - عصر زندگی 348
2- الغیبة (للطوسی) 185 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/122 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/75 - عصر زندگی 62

بردگی انسان در برابر انسان، شیطان یا هر چیز مادی و دنیوی دیگری، برداشته می شود و به سبب خروج از بردگیِ دنیا، ورود در بندگی الله جل جلاله میسر می شود.

«..حَتَّى یمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ عُدْوَاناً..» (1)

زمین را از داد و عدل آكنده گرداند، پس از آن كه از بیداد و ستم آكنده شده باشد.

بدهكاری نمی ماند جز این كه بدهی او پرداخت می شود. كسی كشته نمی شود مگر این كه دیۀ آن را می پردازد و تنی به قتل نمی رسد مگر اینكه بدهیهای او را می پردازد و خانواده اش را چون دیگر افراد جامعه اداره می كند.

در احادیث، دربارۀ شیوۀ رفتار و برنامه های امامِ منجی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از مسایل شگفت آور و به ظاهر كوچك نیز سخن رفته است؛ مثلاً در روایاتی آمده است كه در دوران ظهور پنجره هایی كه به معابر باز شده است، بسته می شود و ناودانها و آبراههایی كه به خیابانها و كوچه ها می ریزد، مسدود می گردد. اینگونه مسایل که در اجتماع امروز، امور فرعی و کم اهمیت به شمار می آید، ولی در آن دوران بر اثر تعلیم و گسترش عدالت، مورد اهتمام قرار میگیرد و آسایش انسانها در این امورات از دست با كفایت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأمین می گردد. حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

ص: 93


1- تفسیر العیاشی 1/66 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/171 - البرهان فی تفسیر القرآن 1/352 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/461 - بهجة النظر فی إثبات الوصایة و الإمامة للأئمة الإثنی عشر (علیهم السلام) 173 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/225 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/98

«..وَ یوَسِّعُ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ.. وَ یهْدِمُ كُلَّ مَسْجِدٍ عَلَى الطَّرِیقِ وَ یسُدُّ كُلَ كُوَّةٍ إِلَى الطَّرِیقِ وَ كُلَ جَنَاحٍ وَ كَنِیفٍ وَ مِیزَابٍ إِلَى الطَّرِیق..» (1)

(هنگامی كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كند) راههای بزرگ و اصلی را توسعه می دهد.. و تمام مساجدی را كه به گونه ای مانع راه است، خراب می كند و همۀ دریچه ها و پنجره هایی كه به راهها گشوده شده یا بالكنها، ناودانها و فاضلابهایی كه در راههای عمومی قرار گرفته است، می بندد.

مسایل یاد شده در سخن حضرت امام باقر (علیه السلام) هر كدام به نوعی بیانگر گسترش عدالت اجتماعی، تصحیح روابط انسانی و حدود زندگی و نشان دهندۀ زدودن همۀ موانعِ زیستِ درست و معقول انسانهاست. به آن كوته فكرانی كه گمان می كنند حكومتهای الهی و معنوی به مسایل مادی زندگی توجه نمی كنند، تذكر داده شده است كه حتی اگر مسجدی مانع راه و معبر پرجمعیت عمومی بود ویران می گردد. و بدین طریق عدالت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تمامی روزنه ها و شئونات زندگی نفوذ خواهد كرد.

«..أَمَا وَ الله لَیدْخُلَنَّ عَلَیهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُیوتِهِمْ كَمَا یدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُر» (2)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عدالت را همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها می شود، وارد خانه های مردمان كند و دادگری او همه جا را بگیرد.

وجود مبارك امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رعایت حقوق دیگران و عدالت ورزی در

ص: 94


1- الغیبة (للطوسی)475 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/333؛ 101/254؛ 109/146 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/192 - منتخب الأنوار المضیئة فی ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 194
2- الغیبة(للنعمانی) 297 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/167 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/327 - بحارالأنوار (ط - بیروت)52/362 - خورشید مغرب 36

كوچكترین موارد، مانند امور معنوی، حساسیت و دقت به خرج می دهند. نقل است که سخن گویان دولت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نخستین مرحله در مكه فریاد می زنند:

«هر كس نماز فریضۀ خویش را در كنار حجرالاسود و محل طواف خوانده است و اكنون می خواهد نماز نافله بخواند به كناری رود تا آن كس كه می خواهد نماز واجب بخواند (بیاید و) بخواند» (1)

این نیست مگر اجرای احكام خالص الهی بر پایه های عدالت كه از شگفتیها و اعمال اختصاصی دستگاه حكومتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود.

آری بنای این حكومت بر اساس انصاف پایه گذاری می گردد و از آثار آن رعایت حقوق همۀ انسانها در عصر طلایی امام هدایت؛ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، می باشد. از این رو تمامی جامعه در صلح و صفا بر مبنای چنین گفتار زیبایی از اهل بیت (علیهم السلام) زندگانی طولانی را در بهشت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپری خواهند كرد كه فرموده اند:

”آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند و آنچه را برای خود پسندی برای دیگران نیز بپسند“.

حضرت امام باقر (علیه السلام) در وسعت فضل و بخشش یگانه سلطان کائنات فرمودند:

«همۀ اموال جهان در نزد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرد آید؛ آنچه در دل زمین است و آنچه بر روی زمین، آنگاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم بگوید:

ص: 95


1- بحارالانوار 52/374 - كافی 4/427 - عصر زندگی 49

«..تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِیهِ الْأَرْحَامَ وَ سَفَكْتُمْ فِیهِ الدِّمَاءَ الْحَرَامَ وَ رَكِبْتُمْ فِیهِ مَا حَرَّمَ الله عَزَّ وَ جَل..» (1)

بیایید این اموال را بگیرید؛ اینها همان چیزهایی است كه برای به دست آوردن آنها قطع رحم كردید، خونها به ناحق ریختید و مرتكب گناهان شدید بیایید و بگیرید.

پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِی... یمْلَأُ الله قُلُوبَ أُمَّةِ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) غِنًى وَ یسَعُهُمْ عَدْلُهُ حَتَّى یأْمُرَ مُنَادِیاً ینَادِی یقُولُ مَنْ لَهُ فِی الْمَالِ حَاجَةٌ... فَیرُدُّهُ وَ لَا یقْبَلُ مِنْهُ فَیقَالُ لَهُ إِنَّا لَا نَأْخُذُ شَیئاً أَعْطَینَاهُ..» (2)

شما را به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت می دهم كه دلهای پیروان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را پر از بی نیازی می كند. عدالتش همه جا را فرا می گیرد، تا آنجا كه دستور می دهد كسی با صدای بلند صدا زند: هركس نیاز به مالی دارد برخیزد. هیچكس جز یك نفر برنمی خیزد. حضرت امام عصر (علیه السلام) دستور میدهد مال قابل ملاحظه ای را در اختیار او قرار دهند اما او نیز به زودی پشیمان می شود و آن اموال را باز می گرداند. پس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید ما چیزی را که عطا کردیم پس نمی گیریم...

ص: 96


1- الغیبة(للنعمانی) 237 - علل الشرائع 1/161 - سرورأهل الإیمان فی علامات ظهورصاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 114 -إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/115 - حلیة الأبرار فی أحوال محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله الأطهار (علیهم السلام) 6/208 - بحار الأنوار (ط بیروت) 51/29؛ 52/351 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/25 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/161؛ 1/433 - خورشیدمغرب 33
2- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة) 2/483- بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/92 - او خواهد آمد 41

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«..وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِی إِلَیهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا..» (1)

... زمین آنچه را در اعماق خویش دارد برای وی (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بیرون دهد و همۀ امكانات و بركات خویش را در اختیار او گذارد.

خداوند متعال به بركت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین را با بارانهای سودمند سیراب می سازد و زمین هم نباتات خود را می رویاند. دامها فراوان می شود و آنچنان وضع زندگانی مردم خوب می شود كه فقیری پیدا نمی شود كه زكات قبول كند و مردم به آنچه كه خداوند از فضل و كرم خویش روزی كرده است، قانع می شوند و از دیگران بی نیاز. (2)

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«آن زمان كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما قیام كند آسمان چنانكه باید، باران می فرستد، زمین گیاه رویاند، كینه ها از سینه ها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگاری كنند آن چنان جهان امن شود كه حتی زنی با همۀ زیور خود از عراق درآید و تا شام برود (كسی متعرض او نشود) و نه زمینی بی سبزه باشد و نه درنده ای او را نگران سازد» (3)

همچنان كه بركات از دل زمین بیرون می ریزد، بر اثر اجرای عدالت و

ص: 97


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 196 - الغیبة (للطوسی)180 - الأمالی (للطوسی) 513 - كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/472 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/121؛ 5/139؛ 5/225 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 31/549؛ 51/74؛ 51/130 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/161
2- اعیان الشیعه حالات امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 150
3- الخصال - منتخب الاثر 473 - النوادر 189

رعایت انصاف، كینه ها نیز از قلوب آدمیان بیرون ریخته می شود. در این باره حضرت صدیقۀ كبری (علیها السلام) می فرمایند:

«..وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوب..» (1)

عدالت مایۀ پیوند یافتن دلها (و تحكیم روابط اجتماعی) است.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«..وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا.. وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَاد..» (2)

... آنگاه كه قائم ما قیام كند...كینه ها از دلها بیرون رود.

و چون همۀ قلبها با همدیگر الفت یافتند و مردم رئوف شدند، آنگاه همیاری و انساندوستی تحقق می یابد. اسحاق بن عمار می گوید: نزد حضرت امام صادق (علیه السلام) بودم و ایشان از تساوی مردم با یكدیگر و حقی كه هر كسی بر دیگری دارد، سخن گفت. من سخت در شگفت شدم. حضرت امام (علیه السلام) فرمودند:

«إِنَّمَا ذَلِكَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ وَجَبَ عَلَیهِمْ أَنْ یجَهِّزُوا إِخْوَانَهُمْ وَ أَنْ یقَوُّوهُم» (3)

این به هنگام حكومت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماست كه در آن روزگار، واجب است بر همگان كه به یكدیگر وسایل رسانند و نیرو و قوتی ببخشند.

ص: 98


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 1/99 - الوافی 5/1064 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 29/223 - عصر زندگی 64
2- الخصال 2/626 - منتخب الأنوار المضیئة فی ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 203 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 5/270؛ 25/130 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 10/104؛ 52/316
3- تفسیر العیاشی 2/259 - مصادقة الإخوان 36 - وسائل الشیعة 12/27 - البرهان فی تفسیر القرآن 3/421 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 53/71 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 7/208 - عصر زندگی 207

در مجموع تمامی بركات و نعمتهای خداوند رو می شود، چنان كه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ دوران باشكوه و زندگانی بهشتی عصر ظهور می فرمایند:

«..یتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَانِهِ نَعِیماً لَمْ یتَنَعَّمُوا مِثْلَهُ قَط..» (1)

.. در زمان او (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مردم به نعمتهایی دست می یابند كه در هیچ زمانی دست نیافته باشند.

بهترین نعمت بعد از ولایت و سلامت در دین، صحت بدن است كه به بركت وجود نازنین مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمامی بیماریهای كوچك و بزرگ تا ابد محو خواهند شد. در این باره حضرت امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ الله عَزَّ وَ جَلَ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَةَ..» (2)

هر گاه قائم ما قیام كند، خداوند عزّوجلّ از شیعیان ما بیماری را برطرف می سازد.

از خصوصیات و اوصاف عدالت گستری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که عدل و انصاف بر تمامی مخلوقات حتی برجانوران وحشی پرتو می افکند. جناب سید بن طاووس (رحمة الله) در كتاب «سعد السّعود» گوید: من در صحف ادریس نبی (علیه السلام) خواندم كه نوشته بود، در زمان ظهور:

«..فَلَا یؤْذِی بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أُنْزِعُ حُمَةَ كُلِ ذِی حُمَةٍ مِنَ الْهَوَامِ وَ غَیرِهَا وَ أُذْهِبُ سَمَّ كُلِّ مَا یلْدَغُ..» (3)

ص: 99


1- الوافی 2/470 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/78
2- الخصال 2/541 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/317 - مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) 1110 - ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار (علیهم السلام) 3/186
3- سعد السعود للنفوس منضود 34 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/384 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/246 - كمال هستی در عصر ظهور 129

هیچ چیزی به چیز دیگر زیان نمی رساند و هیچ چیز از چیز دیگر نمی ترسد و خزندگان و چهارپایان در میان مردم می گردند و هیچ یك به دیگری زیان نمی رساند.

با این اوصاف هیچ نقطه ای از زمین نمی ماند مگر این که زیر سایۀ حكومت عادلانۀ امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد، تا از بركت عدالت ایشان و دقت در این امر، ابر رحمت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر سر تمام مخلوقات سایه افكند. چون حضرتش تشریف بیاورند هیچ جایی در زمین باقی نماند مگر این كه از بركت عدل و احسان مولا، فیض بَرَد و زنده شود. حتی جانوران وگیاهان نیز از بركت، عدالت، و نیکویی بهره مند گردند و تمامی برکات و نعمات خداوند عیان می شود.

آنچنان سرور و خرمی گسترده شود و بحدی تابش نور مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پر فروغ است كه پرندگان در آسمان نیز اظهار شادمانی و نشاط می كنند. در این باره پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«..یرْضَى بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَوِّ..» (1)

به حاكمیت او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) تمامی اهل آسمان ها و نیز پرندگان هوا خوشحال می شوند.

نه تنها پرندگان، بلكه به فرموده پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولین وصی او حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، ساكنان هفت آسمان نیز در زمان حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسرور خواهند گشت:

ص: 100


1- دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) 441

«..یفْرَحُ بِخُرُوجِهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ سُكَّانُهَا..» (1)

اهل آسمانها و ساكنان آنها با ظهور او شادمان می شوند.

حال سرور و شادی انسانها تا چه اندازه خواهد بود؟ و زیباتر از آن، خوشحالی اهل انتظار زمان غیبت كه به ظهور مولا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند رسید چگونه و چه مقدار خواهد بود؟ از امامان معصوم (علیهم السلام) نقل گشته كه می فرمایند:

«خداوند متعال سینه های مجروح منتظرین آن حضرت را شفا دهد و عقده از دل آنان برطرف نماید»

وجود گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در عالم اعلاء با تمام انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) برای قیام منجی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و نابودی و انزجار از جبت و طاغوت، اظهار خوشحالی و سرور می نمایند. زیرا نابودی آن دو بُت آنچنان دارای اهمیت فوق العاده ای است که در زیارت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده:

«..وَ أَنَّكَ حَی لَا تَمُوتُ حَتَّى تُبْطِلَ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ..» (2)

همانا شما (یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) زنده و پاینده هستید تا این كه روزی [دو بُت] جبت و طاغوت به دست شما نابود گردد.

جمیع اهل زمین و آسمانها آن روز عظیم استثنایی (یوم الله (3)) را به شادی و سرور خواهند پرداخت و دل مجروح خویش را پس از سالها رنج و اندوه كه

ص: 101


1- الغیبة(للنعمانی) 215 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/40 - القطره 1/252
2- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 657 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 99/103
3- در احادیث و آیات قرآن تصریح شده که ایام الله سه روزند (ایام جمع یوم است). یکی روز ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ”یوم الله ظهور“، یکی رجعت ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و دشمنانشان (لعنت الله علیهم اجمعین) برای انتقام ”یوم الله رجعت“ و سومی روز قیامت ”یوم الله قیامت“. - سورۀ مبارکۀ بقره آیۀ شریفۀ 203؛ سورۀ مبارکۀ جاثیه آیۀ شریفۀ 14؛ سورۀ مبارکۀ ابراهیم آیۀ شریفۀ 5

از ناحیۀ منافقین به قلب مبارك اهل بیت (علیهم السلام) رسیده بود، تسکین و التیام خواهند بخشید، زیرا قلبهای پر از غم و اندوه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل الله (علیهم السلام) جز ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرهم و شفایی نخواهد داشت. این زخمهای عمیق و دردهای فراوان، طبیب حاذق و زبردست می طلبد. در دوران حاكمیت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگترین رنج و غصه، اذیت و آزاری بود كه از ناحیۀ منافقین به ایشان وارد می شد و براساس مصلحت پیشرفت اسلام و انتشار دین خدا اقتضا می کرد که همۀ آن غصه ها را پنهان نمایند. همانگونه كه در زیارت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه می داریم:

«..وَ قَدْ أَسَرَّ الْحَسْرَةَ وَ أَخْفَى الزَّفْرَة..» (1)

..به تحقیق نهان كرد حسرت را و پنهان نمود ناله و آه را..

آن روز پایۀ بدعتهای جبت و طاغوت فرو می پاشد و انحرافات نوآوران در دین، تخریب میگردد. مكتبی بر پایۀ خداپرستی، عدل و انصاف كه از بركاتش رفاه و آسایش است، پدید می آید. چنانكه حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«..فیریكم كیف عدل السیره و یحیی میت الكتاب و السّنّة..» (2)

پس عدالت و دادگری را (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) به شما می نمایاند و قوانین مردۀ قرآن و سنت را (دگرباره) زنده می كند.

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار کرده و بر سنت

ص: 102


1- إقبال الأعمال (ط - القدیمة) 2/606 - زاد المعاد - مفتاح الجنان 262
2- نهج البلاغه 425

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، پافشاری می نماید. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در سیرۀ خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«سِیرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ وَ كَلَامُهُ الْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ الْعَدْل» (1)

سیرت او میانه روی در كار بود و سنت او رشد و کمال را نمایان می نمود. سخنش حق را از باطل جدا می كرد داوری او از روی عدالت بود.

و نیز می فرمایند: [حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ]آن چه را كه در جاهلیت بود باطل كرد و با اجرای عدالت با مردم رو به رو شد و نیز همین گونه خواهد بود حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف):

«وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ إِذَا قَامَ یبْطِلُ مَا كَانَ فِی الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِی أَیدِی النَّاسِ وَ یسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ» (2)

چون قیام كند آن چه را كه در دوران فترت (عصر غیبت) در دست مردم بوده است باطل می كند و با عدالت با ایشان رو به رو می شود.

چنین عدالت فراگیری در كل كرۀ خاكی در هیچ عصری تحقق پذیر نیست، مگر بۀ دست مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه در زیارت شریفش خواستار چنین روزگار طلایی و ظهور عدالت هستیم:

«..اللَّهُمَّ طَهِّرْ مِنْهُمْ بِلَادَك.. وَ حَتَّى تُنِیرَ بِعَدْلِهِ ظُلَمَ الْجَوْر.. وَ تُوضِحَ بِهِ مَعَاقِدَ

ص: 103


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 139 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه] 7/62 - نهج الحق و كشف الصدق 140 -بحار الأنوار (ط - بیروت) 16/379 - منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) 7/97 - الحیاة / ترجمه احمد آرام 2/60 - مكاتیب الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 1/191
2- تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان) 6/154 - الوافی 15/141 - وسائل الشیعة 15/77 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/68 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/381 - الحیاة / ترجمه احمد آرام 6/544

الْحَقِ وَ مَجْهُولَ الْعَدْلِ..» (1)

خداوندا! سرزمینها را به دست مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاك گردان... تا با فروغ عدالت او سیاهیهای ستم زوال پذیرد و پایگاههای حق آشكار گردد و عدلِ ناشناخته، شناخته شود.

از آثار این بوستان بهشتی (حكومت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف))، افشای علوم حَقِّۀ الهی، معارف ناگفتنی، انتشار فضایل و مناقب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (علیهم السلام) و بروز همۀ علومی خواهد بود كه تا دیروز پنهان مانده بود. با افشای علوم و اشاعۀ عدل، پایگاههای حق در سراسر كرۀ زمین برپا خواهد شد. طبق روایت فوق، قوانین مردۀ قرآن و سنت، فضایل و حقایقی كه از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (علیهم السلام) در قرآن نهفته است، آشكار می گردد و تمامی قلوب و عقول مردم به فضایل بیشمار و مناقب كثیر ذوات مقدسه (علیهم السلام) معترف و معتقد می گردد. از كارهای مهم حکومت عدل این است، هر چیزی را بر جای خود می نهد. در بحارالانوار این دعا دربارۀ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده است:

«..وَ أَبْدَى مَا كَانَ نَبَذَهُ الْعُلَمَاءُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ فِیمَا أُخِذَ مِیثَاقُهُمْ عَلَى أَنْ یبَینُوهُ لِلنَّاسِ وَ لَا یكْتُمُوه..» (2)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشكار می سازد مسایل (و حقایقی) را كه عالمان آنها

ص: 104


1- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد 1/410 - جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع 509 - البلد الأمین و الدرع الحصین 81 - المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقیة) 549 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 92/331؛ 99/113
2- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد 1/160 - مهج الدعوات و منهج العبادات 66 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 82/232

را دور افكندند (و از نشر و اظهار آن خودداری كردند)، حقایقی كه از ایشان (بزرگان دین) پیمان گرفته شده بود تا آنها را به مردمان باز گویند و از آنان پوشیده ندارند.

حضرت امام صادق (علیه السلام) نیز در راستای این مطلب فرمودند:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جَاءَ بِأَمْرٍ غَیرِ الَّذِی كَان» (1)

آنگاه كه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام كند، بامری غیر از آنچه قبلا بوده اظهار وجود می فرماید.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«یعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ یعْطِفُ الرَّأْی عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْی» (2)

(چون حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند) هواپرستی را به خداپرستی بازگرداند پس از آن كه خداپرستی را به هواپرستی بازگردانده باشند. آراء، نظرات و افكار را به قرآن بازگرداند پس از آنكه (منحرفان) در عصر غیبت، قرآن را به آراء، نظرات و افكار شخصی خود بازگردانده باشند.

البته در روزهای اول قیام حضرت (علیه السلام)، جهالت جُهّالِ به اصطلاح روشنفكر و كسانیكه با علم و داناییهای خود بر دیگران فخر میفروشند و برای خویش در علم و فضیلتْ جایگاهی قائلند، باعث اذیت و آزار علم الله

ص: 105


1- الكافی (ط الإسلامیة) 1/536؛ (دارالحدیث) 2/710 - الغیبة (للطوسی)473 - الوافی 2/475 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/61؛ 5/136 - مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) 6/242 - بحار الأنوار (ط بیروت) 52/332 - عصر زندگی 213
2- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 195؛ 767 - عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 554 - غرر الحكم و درر الكلم 813 - شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید [معتزلی - عامه]9/40 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 31/549؛ 51/130

(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) خواهند شد. اینان همان كسانی هستند كه در زمان غیبت، طبق روایت فوق، قرآن را به رای و نظرات شخصی، تفسیر و تاویل می كردند. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای بازگرداندن تفسیر، تاویل و معارف حقه به جایگاه اصلی و اولیه خود، به این موانع برمی خورند (البته همۀ بُتها با منطق قوی و الهی حضرت شكسته خواهند شد). حضرت امام صادق (علیه السلام) دربارۀ جهالت عالم نماها فرمودند:

«آزار و اذیتی كه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور خویش از جاهلان (به ظاهر دینی) آخرالزمان می بیند، بسی سخت تر است از آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه از مردم جاهلیت دیده بود. راوی عرض كرد: این چگونه باشد؟ امام (علیه السلام) فرمودند: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان مردم آمد در حالی كه آنان سنگ و صخره و چوب و تخته های تراشیده (بتهای چوبی) را می پرستیدند ولی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما كه قیام كند، برخی مردمان از كتاب خدا (قرآن) برای او دلیل می آورند و آیه های قرآن را بر طبق هوای نفس خویش تاویل و توجیه می كنند» (1)

پایه های این اعمال قبیح قبل از ظهور نهاده شده یعنی از دورۀ خود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بالاخص بعد از شهادت ایشان تا دوران غیبت، از آن به نام «فتنه در دین» یاد نموده اند (2)در عصر غیبت، همۀ مردم به فتنه و آزمایشی بسیار سخت مبتلا خواهند شد، تا به فرمودۀ حضرت امام صادق (علیه السلام) حق از باطل شناخته گردد، چنان كه فرمودند:

ص: 106


1- غیبت نعمانی 297
2- انواع فتنه های آخرالزمان در كتاب فتنه دینی در غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مفصلاً مورد بررسی قرار گرفته است.

«و قائم نیز این چنین است به گونه ای كه دوران غیبت ایشان طولانی می شود تا با ارتداد برخی كه طینت خبیثی دارند(آشکار شود)، و خالص از باطل جدا شده و ایمان (واقعی) از پلیدی (نفاق) پاكسازی (جدا) گردد» (1)

آن چنان آتش فتنۀ در زمان غیبت، عظیم است كه همگان را در كام خود فرو می برد و می سوزاند، جز آنانی كه از روی اخلاص، پناهگاهی محکم (كهف الحصین) به نام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای خود برگزینند و برای نجات و سلامتِ دین خود دائماً با راز، نیاز و استغاثه به درگاه امام زمان خویش (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ارتباط قلبی مستحكمی را ایجاد نمایند. حضرت امام صادق (علیه السلام) بعد از بیان فتنه های آینده به «حمران» می فرمایند:

«تو از این فتنه ها آگاه و برحذر باش و نجات خودت را از خداوند طلب كن و بدان كه مردم در معرض خشم الهی هستند و خداوند متعال به جهت هدفی كه اراده نموده است به آنان مهلت می دهد.

پس تو مراقب باش و كوشش كن تا خداوند تو را بر خلاف رفتار مردم ببیند، پس اگر عذاب الهی رسید و تو در ظاهر با آنان بودی و از بین رفتی، به رحمت الهی رسیده ای و اگر عذاب الهی واقع نگردد و اجل عقب افتاد، مردم گمراه شده اند در حالیكه تو در باطن گمراه نشده ای و جرأت بر معصیت خداوند ننموده ای. بدان كه خداوند متعال پاداش نیكوكاران را ضایع نمی كند و رحمت الهی به نیكوكاران نزدیك است» (2)

ص: 107


1- كتاب اصحاب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 17 - كمال الدین 371
2- منتخب الاثر 432

اهمیت دعا برای ظهور

اقتضای عصر غیبت، تاریکی و جدایی از حقایق عالم هستی است که ناخودآگاه انسان را به ورطه هلاکت و گمراهی می کشاند. حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در باره این ایام ظلمانی فرمودند:

«وَ الله لَیغِیبَنَ غَیبَةً لَا ینْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَكَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه» (1)

به خدا سوگند [حضرت مهدی (علیه السلام) ]غیبتی می کند که در آن کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر آنکه خدای عز و جل وی را بر امامت آن حضرت ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرج، موفقش بدارد.

آری تنها با استواری در قول به امامت و دعاست که انسان از تاریکی آخرالزمان به بیت النور ره می یابد و چنانچه با انواع و اقسام بشارات الهی نسبت به دولت سراسر عدل پس از ظهور که در کلام معصومین به ما گوشزد شده است همچنان در سرگردانی ظلمات و دنیای بدون توجه به امام باقی بمانیم

ص: 108


1- تحف العقول ترجمه کمره ای مقدمه 1 - الأمالی(للصدوق) 1 - إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحدیثة) 2/248- كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 2/526 - الوافی 2/395 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/24 - مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر 7/606؛ 8/69 - كمال الدین و تمام النعمة 2/384 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/95 - إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/319

حقیقتا مستحق عذاب دردناک غیبت خواهیم بود و این عقوبت جهالت و عدم توجه به حکومت صالحین در پایان تاریخ است. از اثرات این غفلت غربال شدن در آزمایشات آخرالزمانی است چرا که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:

«نمی مانند جز اندكی و كمتر از اندكی»

غیبت نیز وسیلۀ امتحان خلایق است و بر اثر طولانی شدن دوران غیبت، برخی آن را انکار خواهند کرد. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

«آرزومندان هلاك شوند (مولف گرانقدر، نعمانی می گوید: یعنی كسانی كه در امر خدا شتاب جویی می كنند و در مقام تسلیم نیستند و این مدت را طولانی می پندارند پس قبل از آن كه فرجی ببینند می میرند آنگاه خداوند از اهل صبر و تسلیم كسی را كه بخواهد بر جای می گذارد تا به مرتبۀ شایسته اش برساند و آنان مومنان و افرادی با اخلاصند و تعدادشان اندك است كه آن حضرت شمارۀ آنان را سیصد و سیزده نفر و یا بیشتر فرموده است) و از هم گسیختگان پراكنده شوند و مومنان برجای بمانند و چقدر اندكند سیصد نفر یا چیزی بیش تر...» (1)

منتظران حقیقی آنانند که در آخرالزمان با سختی های فراوان به غیب الهی ایمان می آورند و دین خود را حفظ می کنند آنچنان كه مربی جمیع عالمین حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنان را برادران خود خطاب می فرمایند. خطاب به اصحاب خود فرمودند:

«...شماها اصحاب من هستید ولكن برادران من مردمانیند كه در آخرالزمان می آیند. آنان به نبوت و دین من ایمان می آورند با این كه مرا

ص: 109


1- غیبت نعمانی باب 11 ح 4

ندیده اند...

هر یك از آنان اعتقاد و دین خویش را با هر سختی نگاه میدارد، چنان كه گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریك با دست پوست می كَند یا آتش پردوام چوب تاغ در دست نگاه می دارد. آن مومنان، مشعلهای فروزانند در تاریكیها. خداوند متعال آنان را از آشوبهای تیره و تار (آخرالزمان) نجات خواهد داد» (1)

این نجات که در کلام پیامبر گرامی اسلام نقطه برتری مومنان آخرالزمان است در کلام امام حسن عسکری تفسیر می شود که در کوره راه آخرالزمان نجات از هلاکت ها را در استواری در امر امامت و توفیق در دعای برای تعجیل فرج دانسته اند نجات آنان به علت اختیار نمودن پناهگاه درست (متصل نمودن خود به آن ریسمان الهی) می باشد. چه پناهگاهی نیكو، خرم و بدور از آشوبهای زمانه. منتظر حقیقی هر روز به دنیای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قدم میگذارد، قلبش را متوجه آن بزرگوار نموده و برای رهایی از فتنه های آخر الزمان، وساوس شیطان و مظاهر فساد، به ساحت آن امام همام (علیه السلام) استغاثه می کند و برای ایجاد زمینۀ دعا برای تعجیل فرج، گاه دلش را به وادی کربلا می فرستد؛ سری به خیمه های حضرت امام حسین (علیه السلام) می زند، فریاد العطش کودکان نیمه جان و بی رمق را با تمام وجود احساس میکند و لحظاتی صحنه های دلخراش و شکنندۀ غروب عاشورا را به تماشا می نشیند، آنگاه با دل شکسته و چشمان اشک آلود، فرج منتقم کربلا را از خدا می خواهد.

ص: 110


1- بصائر الدرجات - بحارالانوار 52/124 - خورشید مغرب 278

تأسی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتظر را بر آن می دارد که دقایقی از شبانه روز را صرف عمل عظیم «گریه و دعا» گرداند و تلاش کند دل خود و شیعیان را بیشتر متوجه و شیفتۀ آن وجود گرامی نماید، تا بدینسان بتواند فرهنگ انتظار را گسترش دهد و برای ظهور آخرین منجی انسانها زمینه سازی نماید. دلسردیها را به دلگرمی، تیرگیها را به روشنی و نا امیدیها را به امیدِ سرشار تبدیل سازد.

البته در عصر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مخلصین و مؤمنان واقعی برای انتشار رسالت و معارف دین فداکاریهای زیادی نمودند. به عنوان نمونه: روزی ابوذر (رحمة الله) به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: من چه كنم و چه وظیفه ای برای من معین می فرمایید؟ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«تو می توانی مبلغ اسلام در میان قبیلۀ خود باشی...»

ابوذر (رحمة الله) گفت: ”سوگند به خدا باید پیش از آن كه به میان قبیلۀ خود برگردم، ندای اسلام را به گوش این مردم برسانم و سد ممنوعیت شعار اسلام را بشكنم“. او به دنبال این تصمیم، هنگامی كه قریش در مسجد الحرام سرگرم گفتگو بودند وارد مسجد شد و با صدای بلند و رسا ندا در داد:

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله»

با این صدا، حلقۀ انجمن شكسته شد و به سوی او هجوم بردند و او را با بیرحمی زیر ضربات خود قرار دادند و آن قدر زدند كه بیهوش، نقش زمین گشت. (1)

ص: 111


1- حلیة الاولیاء 1/159 - طبقات ابن سعد [عامه] 4/225

هر مؤمنی موظف است که خود را مطیع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این زمان بداند. در جهت تبلیغ و ترویج دین هیچ فرقی میان این زمان وآن زمان قائل نشود. هر كسی همانند جناب ابوذر (رحمة الله)، ابوذر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش باشد و بانگ رسا و بدون واهمه برای شناساندن اسلام حقیقی سر دهد، درختی را كه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) برای قیام فرزند خویش كاشتند، آبیاری نماید.

هر شیعه ای باید عصر غیبت را همان زمان اوایل صدر اسلام که خفقان و وحشت بود، بداند. ترویج دین با مشقت همراه است. حال چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، چه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرقی برایش نداشته باشد. چه بالای سرش باشند یا نباشند. در ارزش والای چنین محبینی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:

«ای علی (علیه السلام) آگاه باش، یقین دارترین انسانها، گروهی در آخرالزمان هستند كه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ملاقات نكرده و حجت خداوند از آنها پنهان شده است ولی آنان به سیاهی روی سفیدی (نوشته های روی سفیدی كاغذ) ایمان آورده اند» (1)

از این رو مؤمنانی كه به فرمایشات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان دارند، با آنکه چهرۀ وجه اللهی و همایونی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ندیده اند، به او معرفت پیدا کرده و ایمان می آورند و برای ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا میکنند. عمل این گروه از مؤمنین مخلص همانند آنست كه در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دفاع از وجود مقدسش

ص: 112


1- كمال الدین 288

جان خود را در طبق اخلاص گذارده اند.

هر كسی با تلاش در میدان انتظار می تواند همانند بعضی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند «ابودجانه» باشد كه تمام هستی خویش را در راه محبت محمدو آل محمد (علیهم السلام) فدا نمودند چنانكه نقل است:

«در جنگ احد دومین فرماندهی كه بعد از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، از حریم پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع می كرد، ابودجانه بود. او در گرماگرم جنگ خود را سپر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) ساخته بود. تیرها بر پشت او می نشست و آن در حالی بود كه حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در محاصره قرار گرفته بودند. چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابودجانه افتاد، فرمود: ابودجانه من بیعتم را از تو برداشتم حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از من و من از او هستم. ابودجانه زارزار گریست و گفت به كجا روم؟ به سوی همسرم كه خواهد مرد؟، به خانه ام روانه شوم كه ویران خواهد گشت؟ و به ثروتم رو گردانم كه نابود خواهد شد؟ و از مركب مرگ بگریزم كه خواهد رسید؟» (1)

عصر غیبت نیز همان صحنۀ اُحد، همان دشمن و همان جنگ در برابر تیر و نیزه است. محب و منتظر باید با سلاحِ نطق، قلم، مال و... پا به عرصۀ نبرد نهد. در میدان انتشار فرهنگ مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هیچ تلاشی فرو گذار نکند. مقاومت و ایستادگی در این میدان، کمتر از سپر شدن در مقابل تیرهای دشمن در برابر جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد بود.

در اثبات چنین نظریه ای متمسك می شویم به آیۀ شریفه و عرض می نمائیم؛

ص: 113


1- جلوه قرآن و عترت در مقدمات تفسیر صافی 83

همانگونه که آب مایۀ اصلی حیات هر زنده جانی است، وجود مقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز «ماء مَعین» ”آب گوارا“ خوانده شده است. با ظهور آن بزرگوار است که جهان تجدید حیات میکند و چشمه سار علم، عدالت و معنویت، در سراسر گیتی ساری می شود.

(قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتِیكُمْ بِماءٍ مَعِین) (1)

بگو اگر صبحی از خواب برخواستید و دیدید آبتان به زمین فرو رفت، پس چه كسی برایتان آب صاف و گوارا خواهد آورد؟

«..اً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ قَالَ إِذَا غَابَ عَنْكُمْ إِمَامُكُمْ فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ جَدِيدٍ» (2)

در تفسیر آیۀ مذکور فرمودند معنی ”چه کسی برای شما آب گوارا می آورد“ یعنی زمانی که امامتان از شما غایب شد، چه کسی برایتان امام جدید می آورد؟

این «ماءِ مَعِینِ الهی» برای جمیع ذرات هستی تکوینا ضروری است و بدون آن حیاتی وجود ندارد و نیز بدون حضور ظاهریش هدایت و عدالت نیز غائب است. اما متاسفانه بر اثر شدت كفران نعمت ولایت، تمامی ساكنان كرۀ خاكی، از این باران رحمت الهی محروم شده اند. ظهور مقدسش حامل بركاتی است كه ریزِش آن بر سر موجودات، آغاز و رحمت واسعۀ الهی ملموس خواهد بود. بنابراین اگر كسی در روی زمین از عقل و خرد بیشتری برخوردار باشد، آثار

ص: 114


1- سورۀ مبارکۀ ملك آیۀ شریفۀ 30
2- الكافي (ط - الإسلامية) 1/340؛ (ط - دارالحديث) 2/157 - البرهان 5/449

عطش و فرسودگی ناشی از غیبت ماء مَعین، در وی هویدا خواهد شد.

انسان خردمند چون بقای معنوی و انسانی خود را وابسته به این آب زلال و چشمه سار گوارای الهی می داند، بیشتر در تلاش و تکاپو خواهد بود تا باشد که به مراد خویش رسد و رمق از دست رفته خود را باز یابد. پس با این اوصاف باید بانگ بیدارباش بلند نمود و مستان و به خواب رفتگان در آغوش دنیا را بیدار كرد و آنان را از تبعات و عوارض خطرناك كمبود «آب» آگاه ساخت. بیداری ایشان در گرو اقدام و تحرک دانایان است. همان گونه كه فرموده اند:

«مَا أَخَذَ الله عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یعَلِّمُوا» (1)

خداوند متعال از مردم نادان عهد نگرفت كه بیاموزند مگر اینکه قبل از آن از دانایان عهد گرفت كه آموزش دهند.(یعنی وقتی از دانایان عهد گرفته شد آموزش دهند، بطور ضمنی بر نادانها آموختن واجب میشود)

زیرا نادانان در خوابند و دانایان، بیداران جامعۀ دینی. و در عصر غیبت در طلب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودن در برابر آن وجود مقدس كه مایۀ حیات موجودات است، وظیفه بوده و خود عرصه ای است برای امتحان انسانها. همان گونه که خلایق در مقابل دیگر تکالیف شرعی همچون نماز، روزه، خمس و...آزموده می شوند، بعد از شهادت حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام)، امتحانی بس عظیم به نام «انتظار» برای شیعیان وضع گردید. در تفصیل این مطلب بیان می داریم معنای واقعی ولایت در عصر غیبت، باقی ماندن بر میثاق الهی و عهد غدیر و

ص: 115


1- نهج البلاغة (للصبحی صالح) 559 - تفسیر الصافی 1/407 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 2/ 81 - تفسیر نور الثقلین 1/421

شناخت بدعت ها و دوری از انحرافات و دعای برای فرج است. هر چند که امر فرج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خواست و ارادۀ خدا بستگی دارد ولی دعا و استغاثه یقیناً در تعجیل فرج تاثیر دارد همچنان که از روایات استفاده میشود. خدای متعال نیز دستور داده است که:

(..ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَكُم..) (1)

..بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را..

حق تعالی نحوۀ این درخواست و استغاثه را به حضرت موسی (علیه السلام) اینگونه فرمود:

«یا مُوسَى قُلْ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ.. وَ أَلِحُّوا فِی الدُّعَاءِ تَشْمَلْكُمُ الرَّحْمَةُ بِالْإِجَابَةِ وَ تَهْنِئْكُمُ الْعَافِیةُ» (2)

ای موسی (علیه السلام) ! به بنی اسرائیل بگو.. در دعا، اصرار و پافشاری نمایید تا به سبب اجابت دعا رحمت و مهر، شما را فرا گیرد و عافیت و سلامتی گوارایتان گردد.

هرگاه ارادۀ خداوند متعال به خروج و قیام منجی عالم تعلق گرفت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نیمه شب جمعه ای با تلاوت آیۀ شریفۀ:

(..أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یكْشِفُ السُّوء..) (3)

ص: 116


1- سورۀ مبارکۀ غافر آیۀ شریفۀ 60
2- عدة الداعی و نجاح الساعی 202 - أعلام الدین فی صفات المؤمنین 328 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 74/43؛ 90/375
3- سورۀ مبارکۀ نمل آیۀ شریفۀ 62

خداوند را میخواند و حق تعالی نیز بر اساس وعدۀ خود اجابت خواهد نمود و چون روز شود یگانۀ خورشید عالمتاب هستی طلوع خواهد نمود و از ظالمین به حقوق محمد و آل محمد (علیهم السلام) انتقام خواهد گرفت، همچنان که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:

«اوست زمینه ساز حكومت محمد و آل محمد (علیهم السلام) در زمان رجعت»

در روایتی بسیار جالب و طولانی (1)، حضرت امام صادق (علیه السلام) به سوالات مفضل در مورد نحوۀ قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جوابهایی فرموده اند؛ از جمله در رابطه با مسألۀ رجعت مفضل سوال نمود... آیا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند بود؟ امام (علیه السلام) در جواب، بیانات مفصلی می فرمایند كه قسمتهائی از آن را برای شفای قلوب منتظرین حضرتش در این جا به عنوان زینت كتاب ارائه خواهم نمود.

مفضل عرض كرد: آقا! پس از ظهور، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه خواهد كرد؟ امام (علیه السلام) در جواب فرمودند (پس از انجام كارهایی برای برپائی حكومت):

«آن وقت حضرت امام حسین (علیه السلام) با دوازده هزار صدیق و هفتاد و دو نفری كه در كربلا از یاران او بودند و با وی شهید شدند آشكار می شود.

[ای خوش آن رجعت نورانی] سپس صدیق اكبر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهما السلام) ظهور می نماید و خیمه ای كه بر چهار پایه استوار باشد در نجف برای او برپا می نمایند كه یك پایۀ آن در نجف و پایه ای در حجر اسماعیل و پایه ای در صفا و پایه ای در زمین مدینه است.

ص: 117


1- آدرس این حدیث بسیار طولانی به این شرح است: الهداية الكبرى 415 - حلية الأبرار 6/395 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 53/22 - عوالم العلوم 11/940 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/221

گویا چراغ های او را می بینم كه مانند نورهای خورشید و ماه، در آسمان و زمین می درخشد. آنگاه آقای بزرگ حضرت محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با انصار و مهاجران و آنان كه به او ایمان آورده اند و نبوت او را تصدیق نموده اند و در ركاب او شهید گردیده اند ظهور می نماید. با ظهور حضرت، كسانی كه دعوت او را تكذیب كرده اند و دربارۀ پیامبریش شك و تردید نموده اند و به گفتار او اعتنا نكرده اند و كسانی كه گفته اند او ساحر و كاهن و دیوانه است و از روی هوای نفس سخن می گوید و آنها كه با وی ستیز كردند، را حاضر می كنند تا از روی حق و عدالت، انتقام اعمالی را كه از بعثت آن حضرت تا موقع ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با هر امامی و در هر وقتی از اوقات مرتكب شده و انجام داده اند از آنها بگیرد»

این است تأویل حقیقی آیۀ شریفۀ:

(وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا یحْذَرُونَ) (1)

و ما اراده كردیم كه بر كسانی كه ضعیف داشته شدند منت گذارده و آنها را امامان قرار دهیم و آنها را وارثان و قدرتمندان قرار دهیم و به فرعون و هامان و لشكریانشان بچشانیم آنچه را كه از آن می ترسیدند.

مفضل عرض كرد: آقا! فرعون و هامان در آن زمان كیستند؟ فرمودند:

”اولی و دومی هستند“. عرض كرد آقا! آیا حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند بود؟ فرمودند: آری قسم به خدا،

ص: 118


1- سورۀ مبارکۀ قصص آیات شریفه 5و6

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) ناگزیر باید قدم روی زمین بگذارند آری به خدا آنها همه جا، حتی به پشت كوه قاف و ظلمات و قعر دریاها هم می روند تا آنجایی كه جایی نمی ماند جز آنكه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) رفته و دین خدا را در آنجا برپا می دارند.

ای مفضل گویا می بینم كه ما امامان آن موقع جلوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع شده و به آن حضرت شكایت می كنیم كه امت پس از او چه بلایی بر سر ما آوردند و می گوییم امت ما را تكذیب كردند و بی اعتنایی، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند. والیان ستمگرِ آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعی از ما را با سم و حبس كشتند. در این وقت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت گریه می كند و می فرماید ای فرزندانم هرچه بشما رسیده، پیشتر به جدّ شما رسید.

آن وقت حضرت فاطمۀ زهراء (علیها السلام) تشریف می آورند و از ظلم و ستمی که به او شده، نزد پدر بزرگوارشان شكایت می كنند و آن دوران ظلم و جور را بازگو می فرمایند، زمانی كه سخت محزون بودند و به شدت می گریستند و به اشعار رقیه دختر صفی تمثل جسته و شكایت می كنند كه گفت:

قد كان بعدك أنباء وهنبثة *** لو كنت شاهدها لم یكبر الخطب

انا فقدناك فقد الارض وابلها *** واختل اهلك فاشهدهم فقد لعبوا

ابدت رجال لنا نجوی صدورهم *** لمانایت و حالت دونك الحجب

لكل قوم لهم قرب و منزلة *** عند الاله علی الادنین مقترب

یالیت قبلك كان الموت حل بنا *** املوا اناس ففازوا باللذی طلبوا

ص: 119

یعنی: به تحقیق پس از تو (یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)) خبرها و بلاهایی بود كه اگر شاهد آن ها بودی كارها خطیر و بزرگ تر از آن نمی شد.

بدرستی كه ما تو را همانند زمینی که باران را گم کرده، گم كردیم و اهل تو مختل گردید پس تو شاهد آنها باش که چگونه با اهل تو رفتار کردند.

مردانی برای ما باطن سینه هایشان را ظاهر كردند (یعنی نفاق و كینه هایشان هویدا شد)، زمانی كه تو دور شدی و حجاب ها میان تو و ما حایل گردید.

برای هر قومی نزد خدا قرب و منزلتی است بر نزدیكان نزدیكتر است.

ای كاش پیش از تو مرگ بر ما فرود می آمد، آرزو می كردند مردمی كه به مقصود خویش برسند. (1)

سپس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از محنتهای عظیمی كه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دید و با آن امتحان خود را پس داد به حضرت شكایت می كند و می گوید یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) داستان من مانند داستان هارون است و من به شما همان را می گویم كه هارون به موسی گفت:

«ابْنَ أُمَ إِنَ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ كادُوا یقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِی الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمین» (2)

یعنی: ای فرزند مادرم به درستی كه مردم مرا ضعیف شمرده و تنها گذاشتند و نزدیك بود مرا بكشند پس تو كاری نكن كه دشمن مرا سرزنش نماید و مرا با مردم ظالم قرار مده.

ص: 120


1- 90 - بحارالانور 53/18
2- سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ شریفۀ 150

من هم صبر كردم و تسلیم حوادث شدم و راضی به رضای خدا گشتم و با مخالفتی كه با من نمودند و نقض عهدی که کردند، حجت بر آن ها تمام گردید.

ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من متحمل رنجها و گرفتاریهایی شدم كه هیچ جانشین پیغمبری در هیچ امتی متحمل نگشت تا جائیكه با ضربت عبدالرحمن بن ملجم (لعنت الله علیه)، به قتل رسیدم و خداوند به چگونگی نقض بیعت من شاهد است. طلحه و زبیر، عایشه را به بهانۀ ادای مراسم حج و عمره به مكه بردند ولی او را گردش داده، به بصره آوردند. من هم ناچار برای جلوگیری از بلوای آنها، عزم كردم و خدا و شما را به یاد آنها آوردم ولی آنها برنگشتند تا اینكه خداوند مرا بر آنها پیروز گردانید و خون بیست هزار نفر از مسلمانان ریخته و هفتاد دست كه می خواست مهار شتر عایشه را نگه دارد، بریده شد.

ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه در جنگهای شما و پس از شما دیدم از جنگ (عایشه) جمل بر من دشوارتر نبود زیرا آن جنگ از سخت ترین، هول انگیزترین و بزرگترین جنگهایی بود كه من دیدم. همانطور كه مرا یاد آوردی و با این آیۀ:

(فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل..) (1)

«پس صبر كن همانند آن كه صاحبان عزم از رسولان، صبر كردند»

و آیۀ:

(وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِالله..) (2)

ص: 121


1- سورۀ مبارکۀ احقاف آیۀ شریفۀ 35
2- سورۀ مبارکۀ نحل آیۀ شریفۀ 127

«یعنی صبر كن و صبر جز برای خدا نیست»

من نیز صبر نمودم.ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بخدا قسم تأویل این آیه:

(وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلى عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرینَ) (1)

واقعا پس از شما تحقق یافت كه خدا می فرماید:

«محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری است كه پیش از او هم پیامبران بودند او اگر مرد و یا كشته شد شما به طریقۀ (جاهلیت سابق) خود باز می گردید (این را بدانید) كه هر كس (پس از پذیرفتن اسلام) به طریقۀ سابق خود برگردد، هیچ گونه ضرری نمی تواند به خدا برساند»

ای مفضل آنگاه حضرت امام حسن (علیه السلام) برخاسته و خطاب به پیغمبر می گوید:

ای جد بزرگوار من! وقت آمدن پدرم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به كوفه با حضرتش بودم تا این كه با ضربت عبدالرحمن بن ملجم (لعنت الله علیه)، شهید گردید همانطور كه شما به او وصیت كرده بودید، پدرم نیز به من وصیت نمود چون معاویه (لعنت الله علیه) از شهادت پدرم مطلع شد زیاد زنازاده (لعنت الله علیه) را با دویست و پنجاه هزار سرباز (لعنت الله علیهم اجمعین) به كوفه فرستاد و به او دستور داد كه من و برادرم حسین (علیه السلام) و سایر برادران و بستگان و شیعیان و دوستان مرا گرفتار سازد و از ما برای معاویه (لعنت الله علیه)

ص: 122


1- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیۀ شریفۀ 144

بیعت بگیرد. هر كدام از ما حاضر نشدند گردنش را زدند و سر او را برای معاویه (لعنت الله علیه) فرستادند. چون من این را دیدم از خانه بیرون آمده به مسجد جامع كوفه رفتم تا نماز بگذارم. پس از نماز به منبر رفتم و پس از حمد و ثنای الهی، گفتم: ای مردم اوضاع دنیا عوض شده و آثار دین از میان برداشته شده و بردباری كم گردیده، امروز دیگر از تحریكات شیطانی و حكم خائنین كسی آسایش ندارد.

به خدا قسم دلیلهای محكمی برای آنها آورده شد و علایم زیادی بر ایشان روشن گردید و مشكلاتشان آشكار گشت و هر لحظه منتظر بودیم كه تأویل این آیه (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَت..) تحقق یابد ای مردم به خدا قسم جدم رحلت كرد و پدرم شهید شد و وسواس خناس در دلهای مردم تخم وسوسه پاشید و فتنه جویان برای ایجاد فتنه عربده ها کشیدند و بر خلاف سنت رفتار كردند.

ای وای بر آن فتنۀ كر و كور كه صدای كسانی كه مردم را به راه راست میخوانند و برای پذیرش حق و حقیقت صدا می زنند، شنیده نمی شود. در آن فتنه است كه سخن نفاق آمیز آشكار می گردد و باطن تفرقه اندازان معلوم می شود و دو لشكر خارجی شام و عراق به جان هم می افتند. خدا شما را رحمت كند بشتابید به سوی گشایش و نور آشكار و پرچم بزرگ و چراغی كه هیچ وقت خاموش نمی شود و حقی كه مخفی نمی گردد.

ای مردم از خواب غلفت بیدار شوید و از تاریكی گمراهی كه شما را احاطه كرده بدر آیید. بخدائی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید و ردای عظمت پوشانید، شما را قسم می دهم جمعی از شما كه دارای دلهای صاف و نیت های

ص: 123

خالص می باشند بدون این كه آمیخته به نفاق و قصد افتراق داشته باشند، برخاسته با من بیعت كنید تا من بتوانم با شمشیر قیام كنم و اطراف كار را بر دشمن تنگ بگیرم و با نیزه ها و سُم های اسب، لشكر آنها را از میان بردارم. ای مردم خدا شما را رحمت كند، سخن بگوبید و به من پاسخ بدهید.

ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مثل این كه مهر سكوت به دهان آنها زده بودند زیرا جز بیست نفر كسی دیگر به من جواب نداد. آنها برخاستند و گفتند: ای پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما با شمشیرهای خود تا پای جان برای یاری تو ایستاده ایم، فرمانبردار توئیم و هر كاری بكنی تصدیق می كنیم. هر امری داری بفرما، من به چپ و راست خود نگاه كردم دیدم جز آن بیست نفر كسی دیگر نمانده است.

در آن هنگام پیش خود گفتم من هم از جدم پیروی می كنم چه او وقتی سی و نه نفر معتقد داشت، در پنهانی خدا را پرستش نمود. چون خداوند او را به سن چهل سالگی رسانید با جماعت بیشتر امر خدا را آشكار كرده و روشن ساخت. اگر آن عده با من بودند به بهترین وجه در راه خدا جهاد می كردم.

آنگاه سر به آسمان برداشتم و عرض كردم: خداوندا من مردم را به راه راست دعوت كردم و از عذاب تو ترساندم و امر و نهی كردم ولی آنها پاسخ مثبت به من ندادند و از یاری من سر باز زدند. آنها از اجابتِ دعوتِ داعیِ حقْ غافل بودند و از یاری وی خودداری كردند و در پیروی از او تقصیر نمودند و به یاری دشمنان او رفتند. پروردگارا عذاب و بلای خود را بر ستمگران همیشه

ص: 124

می فرستی، بر اینها نیز فرو فرست. این را گفتم و از منبر به پابین آمدم و از كوفه كوچ كرده و رهسپار مدینه گردیدم در كوفه مردم دسته دسته می آمدند و می گفتند معاویه (لعنت الله علیه) دسته دسته سپاه خود را به شهر انبار و كوفه گسیل داشته و آنها هم دست به غارت و قتل مردم و زنان و اطفال آنها می زنند. من هم به آنها فهماندم كه وفا ندارند، لشكری فراهم آوردم و به آنها گفتم كه شما به طرف معاویه (لعنت الله علیه) خواهید رفت و پیمان و بیعت خود را با من می شكنید و همانطور كه گفته بودم تحقق یافت.

آن وقت حضرت امام حسین (علیه السلام) با بدنی آغشته به خون خود و یارانش كه با وی كشته شدند در جلوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ایستد. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را می نگرد، زار زار می گرید. از گریۀ او اهل آسمان و زمین نیز گریه می كنند. حضرت فاطمۀ زهراء (علیها السلام) هم نالۀ جانكاه از دلِ پُر درد برمی آورد از ناله و شیون و گریه و زاری آن حضرت، زمین و اهل زمین متزلزل می گردند.

سپس حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) در طرف راست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمۀ زهراء (علیها السلام) در طرف چپ آن حضرت قرار می گیرند. پیامبر او را در آغوش می گیرد و می گوید یا حسین (علیه السلام) فدایت گردم، دیدگانت روشن باد و دیدگان من هم روشن باشد. سپس حمزه سید الشهداء عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سمت راست آن حضرت می ایستد و در سمت چپ، جعفر بن ابیطالب (علیهما السلام) قرار می گیرد. ناگاه خدیجۀ كبری (علیها السلام) و فاطمه بنت اسد (علیها السلام) (مادر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام))، محسن فرزند سقط شدۀ فاطمۀ زهرا (علیها السلام) را بدست گرفته، ناله كنان به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می آیند و مادرش فاطمه (علیها السلام) این آیه را

ص: 125

می خواند:

(..هذا یوْمُكُمُ الَّذی كُنْتُمْ تُوعَدُون) (1)

(یوْمَ تَجِدُ كُلُ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَها وَ بَینَهُ أَمَداً بَعیدا..) (2)

«این است آن روزی كه وعده شده بودید». «امروز هر كس كار نیكی كرده و یا عمل بدی نموده، كردۀ خود را خواهد یافت. امروز هر كس آرزو می كند میان او و عمل بدش زمان دور و درازی فاصله می بود».

مفضل گفت: در این وقت حضرت امام صادق (علیه السلام) چنان گریست كه محاسن مباركش از سیلاب اشك، تر شد. سپس فرمودند:

«روشن مباد چشمی كه به این گفته نگرید»

اگر شما خوانندۀ گرامی نیز همراه با حضرت امام صادق (علیه السلام) در مصیبت خاندان وحی بالاخص حضرت امام حسین (علیه السلام) و مادر مظلومه شان حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) دلت شكست و گوشۀ چشمت به اندازۀ بال مگسی، تر گشت بدان كه بهترین موقع برای جلب خشنودی حق تعالی یعنی دعا برای ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. مفضل (رحمة الله) هم بسیار گریست و آنگاه عرض كرد: آقا! این گریه چقدر ثواب دارد؟ فرمودند:

«وقتی از روی حقیقت باشد به شماره نمی آید»

خوشا به حال كسی كه هر روزه در كنج خلوت بر این عبادت عظیم مبادرت

ص: 126


1- آیۀ شریفۀ 103 از سورۀ مبارکۀ انبیاء
2- آیۀ شریفۀ30 از سورۀ مبارکۀ آل عمران

بورزد و سپس با دل شكسته برای فرج مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا كند.

سپس مفضل (رحمة الله) عرض كرد: آقا! چه می فرمایید دربارۀ این آیه:

(وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ) (1)

«روز قیامت از كسی كه به خاك سپرده شد سوال می شود * به چه جرمی كشته شده است»

امام (علیه السلام) فرمودند:

«ای مفضل به خدا قسم این موؤده و به خاك سپرده محسن (2)، طفل فاطمه (علیها السلام) است؛ زیرا مقصود از این آیه ماییم و هر كس جز این را بگوید او را تكذیب كنید»

مفضل (رحمة الله) عرض كرد: آقا آن وقت چه می شود؟ فرمودند: فاطمۀ زهرا (علیها السلام) برخاسته و عرض می كند خدایا آن روزی كه به من وعده فرمودی از كسانی كه به من ظلم كرده و حق مرا غصب نمودند و مرا زدند و فرزندان مرا به گریه آوردند، انتقام بگیر و به وعدۀ خود وفا كن. در این وقت فرشتگان هفت آسمان و حاملان عرش الهی و ساكنان هوا و اهل زمین و آنها كه زیر طبقه های زمین هستند با ناله و فریاد می گریند و به خدا شكایت از مصائب می كنند.

در آن روز تمام قاتلان و ظالمان به ما و آنهایی كه از آنچه به سر ما آمده راضی بودند، هزار بار به قتل می رسند. نه مثل كشته شدن آنها كه در راه خدا شهید می شوند، زیرا شهیدان در حقیقت نمی میرند. چنانكه خداوند فرمود:

ص: 127


1- سورۀ مبارکۀ تكویر آیات شریفۀ 8و9
2- ظاهر آیه در مورد هر مقتولی که بیگناه کشته شود بوده ولی باطن آیه اختصاص به حضرت محسن بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) دارد.

(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ * فَرِحینَ بِما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ) (1)

گمان مكن آنان كه در راه خدا كشته شدند، مرده اند. نه، آنها زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند. آنها از آنچه خداوند از فضل خودش به آنان روزی داشته است خوشحالند و هم از آنان كه هنوز به آنها ملحق نشده و از پشت سر آنها می آیند مسرور و شادند كه ترسی بر آنها نیست و آنها غمگین نمی باشند.

مفضل (رحمة الله) عرض كرد: آقا! بعضی از شیعیان شما بر رجعت عقیده ندارند، فرمودند: آیا آنها سخن جد ما پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و گفتۀ ما امامان را نشنیده اند كه می گوییم:

(وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ) (2)

«قبل از عذاب بزرگتر، عذاب کوچكتر به آنها می چشانیم تا شاید [مراد، بقیۀ مردم است که با دیدن آیات الهی برگشته و ایمان بیاورند] برگردند»

ای مفضل عذاب کوچكتر، رجعت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و عذاب بزرگتر عذاب روز قیامت است كه خدا می فرماید:

(یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّه الْواحِدِ الْقَهَّارِ) (3)

«روزی كه اوضاع زمین و آسمان ها دگرگون می گردد و همه در پیشگاه

ص: 128


1- سورۀ مبارکۀ آل عمران آیات شریفه170-169
2- سورۀ مبارکۀ سجده آیۀ شریفۀ 21
3- سورۀ مبارکۀ ابراهیم آیۀ شریفۀ 48

خداوند حاضر می شوند»

در ادامه پس از شكایت از ظالمین و قاتلین می فرمایند:

آن گاه جدم حضرت علی بن الحسین (علیهما السلام) و پدرم حضرت امام باقر (علیه السلام) برخاسته و آنچه را كه از امت جفاكار دیده اند به جد بزرگوارشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شكایت می كنند. سپس من برمی خیزم و از ظلم منصور، خلیفۀ عباسی شكایت می كنم. بعد از من فرزندم موسی بن جعفر (علیهما السلام) از هارون و پس از او علی بن موسی (علیهما السلام) از مامون و بعد از وی، فرزندش محمد بن علی (علیهما السلام) از معتصم و پس از او فرزندش علی بن محمد (علیهما السلام) از متوكل و بعد از او فرزندش حسن بن علی (علیهما السلام) از ظلم معتز شكایت می كنند.

آن وقت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همنام جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالیكه پیراهن آن حضرت آغشته به خون پیشانی و شکستگی دندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و فرشتگان اطراف او را گرفته اند، آمده و جلو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می ایستد و می گوید:

”ای جد بزرگوار، شما مرا به اوصافی معرفی فرمودید كه مردم مرا از روی آن بشناسند و نام و نسب و كنیه ام را ذكر كردید، با همۀ اینها امت وجود مرا انكار كرده و متمرد شدند و گفتند: مهدی متولد نشده و اصلاً نبوده است. و اگر هست كجاست و كی می آید؟ پدرش مرده و فرزند نداشته است و اگر او موجود و سالم می بود خدا آمدن او را تا این موقع به تاخیر نمی انداخت من هم تا كنون صبر كردم و اینك به فرمان خدا ظاهر گشته ام“. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

خدا را شكر می كنیم كه وعدۀ خود را دربارۀ ما عملی ساخت و ما را وارث

ص: 129

زمین گردانید و در بهشت هر جا را بخواهیم مسكن می نماییم. چه خوب است پاداش عمل كنندگان و نیز می فرماید: موقع نصرت و پیروزی خدا فرا رسید و آیه:

(هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون) (1)

«اوست کسی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همۀ ادیان پیروز گرداند هر چند مشرکین دوست نداشته باشند»

مصداق پیدا كرد و تاویل شد. سپس این آیه را می خواند:

(إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبیناً * لِیغْفِرَ لَكَ الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیكَ وَ یهْدِیكَ صِراطاً مُسْتَقیماً * وَ ینْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً) (2)

«ما فتحی آشكار برای تو نمودیم تا خداوند گناه گذشته و آیندۀ (گناهان امت) تو را بپوشاند و نعمت خود را دربارۀ تو تمام كند و تو را به راه راست هدایت نماید و خداوند تو را یاری ای نماید یاری كردنی عزیز و بزرگ»

مفضل عرض كرد: آقا! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه گناهی كرده بود (كه خدا می فرماید گناهان گذشته و آیندۀ ترا ببخشد)، فرمودند:

ای مفضل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد خدایا گناهان گذشته و آیندۀ شیعیان برادرم علی (علیه السلام) و شیعیان اولادم كه جانشینان من هستند را تا روز قیامت به من واگذار كن و مرا میان پیامبران و انبیاء، از كردۀ پیروانم شرمنده مگردان.

ص: 130


1- سورۀ مبارکۀ توبه آیۀ شریفۀ33 - بخشی از آیات 28 سورۀ مبارکۀ فتح و9سورۀ مبارکۀ صف
2- سورۀ مبارکۀ فتح آیات شریفۀ 1 الی 3

خدا هم گناهان آنها را واگذار به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كرد و همۀ آنها را بخشید.

مفضل (رحمة الله) گوید: در این وقت من سخت گریستم و عرض كردم آقا! این از موهبت خداوند است كه به بركت وجود شما به ما رسیده است. حضرت (علیه السلام) فرمودند:

”ای مفضل شیعیانی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گناهان آنها را به گردن گرفت تو و امثال تو هستی. ای مفضل این حدیث را برای بعضی از شیعیان ما كه در امر دین لاابالی هستند مگو زیرا به اعتماد این فضلیت، عمل به احكام دین را ترك می كنند و در نتیجه از رحمت الهی محروم می گردند“. خداوند دربارۀ آنها فرمود:

(..وَ لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ) (1)

«(اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) شفاعت نمی كنند مگر برای كسانی كه خدا از آنها راضی است و آن ها نیز از خوف و خشیت الهی ترسانند»

مفضل گفت: آقا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موقع برانگیخته شدنش بر تمام ادیان باطله غلبه نیافت. (پس چگونه خداوند می فرماید او هنگام رجعت بر تمام ادیان غلبه می یابد)، فرمودند: ای مفضل اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از بعثتش بر تمام ادیان غالب شده بود، دیگر نه مجوسی، نه یهودی، نه صابئیان، نه نصرانی، نه هیچ تفرقه، اختلاف، شك، نه شرك، بت پرستی، نه اوثان لات و عزی، نه پرستش ماه و خورشید، ستارگان، آتش، سنگ بود پس (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه) تأویلش آنروز(ظهور) است اینك این مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و این هم رجعت است كه خداوند

ص: 131


1- سورۀ مبارکۀ انبیاء آیۀ شریفۀ 28

می فرماید:

(وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلَّه..) (1)

«با بی دینان بجنگید تا دیگر فتنه ای نباشد و تمام دین از آن خدا باشد..»

مفضل گفت: گواهی می دهم كه از علم خداوند استفاده كرده اید و با قدرت و اقتدار او توانا گشته اید و با حكم او حرف می زنید و به دستور او عمل می نمایید. سپس حضرت (علیه السلام) فرمودند:

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به كوفه برمی گردد و آسمان ملخهای طلایی بر آنها می بارد همانطور كه خداوند در بنی اسراییل بر ایوب پیامبر (علیه السلام) نیز فرود آورد و گنجهای طلا و نقره و گوهر زمین را به یارانش تقسیم می كند.

مفضل (رحمة الله) گفت: اگر یكی از شیعیان بمیرد و قرضی از برادران دینی یا بی دینان در گردنش باشد چه می شود؟ فرمودند:

كاری كه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می كند اینست كه در تمام دنیا اعلام می كند هركس طلبی از یكی از شیعیان داشته باشد بیاید و بگوید حتی اگر سیر یا خشخاش هم در گردن یكی از شیعیان ما باشد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را به صاحبش رد می كند تا چه رسد گوهرهای گرانبهای طلا و نقره و املاك.

مفضل (رحمة الله) عرض كرد: آقا! آن وقت چه می شود؟ فرمودند:

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از گردش در شرق و غرب، می آید و وارد مسجد كوفه می گردد و مسجدی را كه یزید بن معاویه ملعون پس از شهادت حضرت

ص: 132


1- سورۀ مبارکۀ انفال آیۀ شریفۀ 39 - سورۀ مبارکۀ بقره آیۀ شریفۀ 193

امام حسین (علیه السلام) بنا نموده خراب می كند. همچنین هر مسجدی را كه برای خدا ساخته نشده ویران می سازد. خدا لعنت كند بانی آن را. عرض كرد: آقا مدت سلطنت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال است؟ فرمودند: خدا می فرماید:

(..فَمِنْهُمْ شَقِی وَ سَعیدٌ * فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ * خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما یریدُ * وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ) (1)

«روز قیامت مردم دو دسته میشوند یك دسته شقی و یك دسته سعید. آنها كه شقی هستند در آتش (دوزخ) می باشند و در آن آتش ناله و فریاد می كنند و تا آسمانها و زمین برقرار است در آنجا می مانند مگر این كه خداوند بخواهد آن ها را از آتش درآورد و خدای تو هر كاری بخواهد می كند.

و آنها كه سعادتمند هستند در بهشت جای دارند و در آنجا همیشه می مانند تا گاهی كه آسمانها و زمین برقرار است مگر این كه خداوند بخواهد این عطای دائمی خداوند است»

و در این آیۀ شریفۀ كلمۀ «مجذوذ» به معنی «مقطوع» است یعنی عطای غیر مقطوع از آنها است بلكه عطایی است دایمی، ابدی و سلطنتی، ویران نشدنی و حكمی است که منقطع نمی گردد. منظور حضرت امام صادق (علیه السلام) ادامۀ حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رجعت اجدادش تا به قیامت است و امری است

ص: 133


1- سورۀ مبارکۀ هود 105 تا 108

که باطل نمی شود مگر با اختیار خدا و مشیت او و اراده اش كه جز او كسی نمی داند، سپس روز قیامت فرا می رسد و آن چیزهایی كه خداوند در كتابش توصیف نموده است. و حمد، خدایی را كه پروردگار جهانیان است و درود خدا بر بهترین خلق او محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر و فرزندان پاكیزۀ او باد و سلام بیشتری بر آنها باد.

حضرت امام صادق (علیه السلام) در ذیل این آیۀ شریفه می فرمایند:

«(اصْبِرْ عَلى ما یقُولُونَ) (1) یا مُحَمَّدُ مِنْ تَكْذِیبِهِمْ إِیاكَ فَإِنِّی مُنْتَقِمٌ مِنْهُمْ بِرَجُلٍ مِنْكَ وَ هُوَ قَائِمِی الَّذِی سَلَّطْتُهُ عَلَى دِمَاءِ الظَّلَمَةِ» (2)

ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) صبر کن بر آنچه می گویند از تکذیب دشمنان تو را، که من به وسیلۀ مردی از فرزندان تو از آنان انتقام خواهم گرفت و او قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، آنکه او را بر خونهای ستمکاران مسلط خواهم کرد.

وجود مقدس حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) برای چنین روزگارانی، بشارتی را بیان فرمودند:

«أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِی قَالَهَا ثَلَاثاً یخْرُجُ عَلَى حِینِ اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ شَدِیدٍ یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا» (3)

بشارت باد به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ”و سه بار این جمله را فرمود“. در زمانیكه مردم دچار اختلاف (درگیری) و دچار زلزال شدید(تزلزل در جهات مختلف

ص: 134


1- بخشی از آیۀ شریفۀ 17 سورۀ مبارکۀ ص و آیۀ شریفۀ 10 سورۀ مبارکۀ مزمل
2- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (علیهم السلام) 492 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/190 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 24/220 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 11/210
3- الغیبة (للطوسی)179 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/74

مادی و معنوی و یا زمین لرزه ها) هستند خروج خواهد كرد و زمین را از عدل و داد پر می كند پس از اینكه از بیداد و ستم پر شده باشد.

و نیز حضرتش فرمودند:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ أَبْشِرُوا بِالْفَرَجِ فَإِنَّ وَعْدَ الله لَا یخْلَفُ وَ قَضَاؤُهُ لَا یرَدُّ (وَ هُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ) (1) وَ إِنَّ فَتْحَ الله قَرِیب..» (2)

ای گروه مردمان! بشارت باد برشما فرج و ظهور (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) كه به راستی وعدۀ خداوند تخلف نمی یابد و قضای او باز نمی گردد. «او حكیم و آگاه است» و به راستی فتح و گشایش خداوند نزدیك است.

إن شاءالله مصداق آن نزدیكی (قریب) در دوران پر از ظلم و ستم چنین روزگاری خواهد بود؛ البته چنین دوران طلایی و بهشت موعود زمینی، پس از شكیبایی، صبر بر عوارض و تبعات ناشی از ظلم و ستمهای عصر غیبت و تسلیم بر تقدیرات حق تعالی و از همه مهمتر تحصیل و نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام)، کوبیدن درب دعا برای فرج مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد كه عاقبتِ هر در زدنی، باز شدن آن درْ است. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«بِالصَّبْرِ یتَوَقَّعُ الْفَرَجُ وَ مَنْ یدْمِنْ قَرْعَ الْبَابِ یلِج» (3)

به شكیبایی و صبر امید گشایش است و آن كه كوبیدن در را ادامه دهد تا سر آخر باز گردد و وارد شود.

ص: 135


1- سورۀ مبارکۀ انعام آیۀ شریفۀ 18 و آیۀ شریفۀ 73 و سورۀ مبارکۀ سباء آیۀ شریفۀ 1
2- الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف 2/522 - كشف الغمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام) (ط - القدیمة) 1/399 - كشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین (علیه السلام) 467 - البرهان فی تفسیر القرآن 2/736؛ 4/452 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 51/67
3- كنز الفوائد 1/139 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 68/96

به امید رسیدن به بهشت زمینی و همجواری دائمی با محمّد و آل محمد (علیهم السلام) هر روزه درب دعا را خواهیم كوبید.

شنیدن ندای جناب جبرئیل (علیه السلام) فرح و شادی قلب مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در پی خواهد داشت. همان ندائی که قرنهاست منتظر آن هستیم که بر فراز آسمان دنیا قرار گیرد و بگوید ای مردم، امام شما آمد. ندائی که پس از آن شاهد از بین رفتن تمامی بدیها خواهیم بود. ندائی که در پس آن انتقام از ظالمین و پیاده سازی بندگی قرار دارد. ندای فرح بخشی که ضمانت میکند دیگر ظلمی نیست و در آن دوران صفا و صمیمیت موج می زند. حتماً هر انسان عدالتخواهی با مرور این احادیث، شوق زندگی در آن دوران در او زنده می شود. ان شاءالله این وعده محقق می شود به دعائی از صمیم دل که با اشک چشم همراه شود و از سوز دل فریاد برآید که:

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

اللهم عجل لولیك الفرج

ص: 136

کتابنامه

1. عدة الداعی

2. اسد الغابة. ابن اثیر دارالکتب عربی بیروت لبنان

3. سیرۀ ابن هشام. ابو محمد عبد الملک شرکة الحلبی مصر 1355 ﻫ.و 1936 م

4. التاج ج3

5. بحار الانوار. علامه مجلسی محمد باقر –موسسة الوناء بیروت لبنان س 1404 ق

6. فتوح البلدان. البلاذري وفات: 279 سال چاپ: 1956 م ناشر: مكتبة النهضة المصرية - القاهرة

7. کافی. کلینی محمد بن یعقوب –انتشارات اسوه چاپ 11 سال 1389

8. مقتضب الأثر. أحمد بن عياش الجوهري وفات: 401 ناشر: مكتبة الطباطبائي - قم

9. امالی طوسی. شیخ طوسی م 460 ﻫ.ق انتشارات دار الثیقاف قم 1414 ﻫ.ق

10. امالی صدوق. محمد بن علی بن حسین بن بابویه –انتشارات کتابخانۀ اسلامیه

11. البرهان. الزركشي وفات: 794 -جماعت عامه سال چاپ: 1376 - 1957 م ناشر: دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي وشركاء

12. المحاسن برقی. ابو جعفر بن خالد برقی –مجمع عامی اهل البیت ع 1413 ﻫ.

13. مستدرک الوسائل. نوری میرزا حسین - موسسۀ آل البیت لاحیاء التراث قم

ص: 137

چاپ اول

14. غیبت نعمانی. ابن ابی زینب نعمانی – دار الکتب الاسلامی تهران 1387 ﻫ.

15. الاحتجاج. طوسی احمد بن علی- نشر مرتضی مشهد مقدس س 1403ق

16. اثبات الهدی

17. ارشاد. شیخ مفید محمد بن نعمان همان

18. كفاية الأثر. الخزاز القمي وفات: 400 سال چاپ: 1401 ناشر: انتشارات بيدار

19. مجمع البیان. فضل بن حسن طبرسی- انتشارات ناصر خسرو تهران 1406 ﻫ.

20. تاویل الایات. سید شرف الدین حسینی استرابادی م 940 ﻫ.ق جامعۀ مدرسین قم

21. روضة الواعظین. الفتال النیشابوری منشورات اشرفی قم 1365ق

22. امام زمان (علیه السلام) در کلام نبوی

23. مسند احمد. الإمام احمد بن حنبل وفات: 241

24. البیان گنجی

25. سنن الترمذي. الترمذي وفات: 279 سال چاپ: 1403 - 1983 م ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان

26. عیون اخبار الرضا (علیه السلام). شیخ صدوق موسسۀ انصاریان قم 1384 ﻫ.

27. الطبقات الكبرى. محمد بن سعد وفات: 230 ناشر: دار صادر - بيروت

28. مناقب علی بن ابی طالب (علیهما السلام). الخوارزمی –موفق بن احمد خطیب خوارزم

ص: 138

چاپ سوم –موسسۀ نشر اسلامی 1414ه

29. اختصاص. شیخ مفید محمد بن نعمان

30. علل الشرایع. محمد بن علی بن حسین بن بابویه –انتشارات مکتبة الوری قم

31. أعيان الشيعة. السيد محسن الأمين وفات 1371

32. النوادر. أحمد بن عيسى الأشعري وفات: ق 3 سال چاپ: محرم الحرام 1408 ناشر: مدرسة

33. الإمام المهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - قم المقدسة

34. تحف العقول. حرانی حسن بن شعبة –موسسۀ انتشارات اسلامی چاپ دوم

35. إحقاق الحق (الأصل). الشهيد نور الله التستري وفات: 1019

36. برهان. سید هاشم بحرانی –دار المجتبی قم 1428 ﻫ.

ص: 139

ص: 140

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109