بخون تپیده

مشخصات کتاب

سرشناسه : ملازاده تقی پور، علیرضا، 1340-

عنوان و نام پديدآور : بخون تپیده / مولف علی تقی پور؛ ویراستار بهلولی، محسن حسینی.

مشخصات نشر : مشهد : استوار، 1402.

مشخصات ظاهری : 160 ص.

شابک : 978-600-4151-14-6

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق.

موضوع : Hosayn ibn 'Ali, Imam III , 625-680

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- احادیث

موضوع : Hosayn ibn Ali, Imam III, 625 - 680 -- Hadiths

موضوع : واقعه کربلا، 61ق.

Karbala, Battle of, Karbala, Iraq, 680

رده بندی کنگره : BP41/5

رده بندی دیویی : 297/9534

شماره کتابشناسی ملی : 9201249

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

یا صاحب الزمان

ص: 2

بخون تپیده

علی تقی پور

ص: 3

ص: 4

فهرست

پیشگفتار7

حضرت امام حسین (علیه السلام) تا قیامت مایۀ نجات است10

اشك و خون علامت نصرت ومایۀ طهارت11

اشك بر حضرت امام حسین (علیه السلام) علامت تفضل الهی14

حضرت امام عصر (علیه السلام) وارث اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام) 16

گفتار حضرت امام سجاد (علیه السلام) در رثای واقعۀ كربلا20

حدود اندوه25

انتظار فرج تنها امید یاران كربلا27

كربلائیان را با دعا یاری كنیم32

حكومت مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامۀ ارادۀ حسینی (علیه السلام) است35

نقش دعا و یاد در امر انتظار39

حضرت مهدی (علیه السلام) منتقم مظلومان كربلا41

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) عبادتی خالصانه است48

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) افراط نیست57

اجر و ثواب گریه68

ویژگی های چشمی كه گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) كند و اشکی که در مصائب حضرت

ص: 5

جاری شود:81

مراتب حزن و گریه بر آن حضرت82

برخی از علل قساوت قلب84

پیمان بر گریه92

گریۀ كائنات بر مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) 95

دربارۀ پرندگان و حیوانات وحشی103

بالاترین راه تقرب به خدا105

اهمیت زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) 106

طُرُقِ خواندن زیارت عاشورا119

شرحی مختصر از ماجرای كربلا122

تکیه بر انتظار154

کتابنامه157

ص: 6

پیشگفتار

به یاد آن امامی که تمامی ذرات عالم امکان ذکر گرامی اش را فریادگرند و تمامی سماواتیان جبین گدایی بر آستان ملکوتی وی سائیده و همه کائنات دست نیاز به سوی بارگاه کرمش گشوده اند. زیرا فنا و نابودی خویش را در بی اعتنایی به آن نور مقدس دانسته و کمال و بقای خود را در اقبال و توجه به ساحت نورانی او می پندارند.

مظلومی که برای اصلاح و نجات بشریت از ضلالت و سردرگمی غرق در خون گشت و برگ برگ دفتر عمرش را در مقابل دیدگانش به زمین ریختند. و خون او اکسیر اعظمی شد برای رهانیدن انسان های خدای جو، از قید و بند تعلقات دنیایی پست.

و راه بی مثل و مانندی شد برای رسیدن به مقام محمود الهی.

امامی که قبل از خلقت ابدان خاکی مخلوقات (در عالم ارواح و عالم ذر اول) با خدای خویش پیمان بست برای ترویج توحید و دین حق متحمل مصائب و شدائد بیشمار شود و بذل نماید اموال و نفوس و اهل و عیال و کودکان و اصحاب را به طوری که مافوق آن مصائب متصور نشود. (1)

ص: 7


1- مرحوم علامه دربندی، صاحب كتاب اسرار الشهادة كه از نخبگان و از دل باختگان با اخلاص مصائب اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در عصر خویش بوده، نجات مخلوقات را در عالم ذرّ، به وجود گرامی حضرت امام حسین (علیه السلام) در كتاب مزبور، ذكر نموده اند. البته دیگر بزرگان نیز طبق روایتی چنین نظریه ای را قبول دارند، جناب دربندی می گویند: ”در عالم ارواح و عالم ذرّ اوّل، حضرت امام حسین (علیه السلام) رو به رب العزة نمود یعنی قبول نمودن ترویج دین و اقامۀ عمود آن یعنی نماز را با تحمّل مصائب و شدائد و بذل اموال و نفوس و اهل و عیال به طوری كه مافوق آن مصائب متصور نشود. اصحاب كساء و سایر ارواح انبیاء و اوصیاء و ملائكۀ مقرّبین كه شهود بر این امر (پیمان) بودند، در آن عهد نامه شهادت بر این مطلب را مختوم كردند. چون این عهدنامه و صحیفۀ ملكوتیه به اتمام رسید، جناب سید الشهداء (علیه السلام) در آن عالم سجدۀ شكر نمودند..“ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند بر پیامبر پیش از رحلتش نامه ای نازل کرد و فرمود: ای محمد (صلی الله علیه و آله) این نامه وصیت تو بر نجیب خاندانت باشد. حضرت فرمود: چه کسی نجیب خاندان من است ای جبرئیل؟ او گفت: علی بن ابیطالب (علیه السلام). بر آن نامه مهرهایی از طلا بود و پیامبر گرامی آن را به علی (علیه السلام) داد و فرمان داد که یک مهر از آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند. آنگاه علی (علیه السلام) مهری از آن را اگشود و به آن عمل کرد. سپس آن را به پسرش حسن (علیه السلام) داد و او یک مهر از آن را گشود و به آن عمل کرد و سپس آن را به برادرش حسین (علیه السلام) داد و او مهری از آن را گشود و در آن چنین نوشته بود: با گروهی به سوی شهادت برو و برای آنان شهادتی جز با تو نیست و جان خود را به خداوند با عزت بفروش. و او چنین کرد. (امالی شیخ طوسی 442.)

نور مقدسی که در عالم ذر یا ارواح باعث دفع ظلمت مخلوقاتی که بر اثر کبر و عُجب مدعی کبریایی دچار و بر اثر این ادعا محکوم به فنا شده بودندبار دیگر به احترام این وجود ملکوتی که تجلی چهارده نور مقدس بوده به اذن حق تعالی ارواح در ابدان خاکی جای گرفتند تا دگربار فرصتی گردد برای عبودیت بندگان. (1)

«..فَقَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ: یا مَلائِكَتِی وَ یا سُكّانَ سَمَاواتِی إِنّی مَا خَلَقْتُ سَمَاءً مَبْنِیَّةً....»

بدرستی كه منِ خدا خلق نكردم آسمان بنا شده را و نَه زمین پهن گشته را و نه ماه روشنی دهنده را و نه آفتاب درخشنده و نه فلك را كه می چرخد و نه دریایی را كه جاری است و نه كشتی را كه سیر می نماید، مگر به محبت و دوستی محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (علیهم السلام).

ص: 8


1- شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض كرد به چه دلیل خداوند متعال ارواح را در بدن قرار داده (یعنی به این دنیا پا گذاشتیم) بعد از این كه ارواح در ملكوت اعلاء در بالاترین محل قرار گرفته بودند؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند متعال می دانست كه ارواح در شرف و علوّی كه دارند اگر رها شوند بر همین حالتشان اكثر آنان ادعای ربوبیت می كنند، لذا خداوند متعال ارواح را در ابدانی كه (بدن بشری) در ابتدای تقدیرش برای آن ها مقرر كرده بود قرار داد كه این خود نظر رحمت الهی بر ارواح بود... بحار الانوار 61/133

بدین طریق به بركت ذوات مقدسه علیهم السلام عفو و رحمت الهی، همۀ مخلوقات را شامل گردید و در عالم ذر از خلایق عهد و پیمان گرفته شد تا بار دیگر در دنیا به عبودیت و بندگی پرداخته و برای همیشه در جهان آخرت به آسودگی متنعم گردند.

ص: 9

حضرت امام حسین (علیه السلام) تا قیامت مایۀ نجات است

مظلومی که با شهادتش پلی گشت برای رسیدن به بهشت جاودانه چرا که اگر شهادت ایشان نبود از دین هم خبری نبود چنانکه معاویه (لعنت الله علیه) در مناطق بخشنامه کرد که گواهی شیعه در هیچ محکمه ای مسموع نباشد، و شیعیان عثمان و هواداران و خانواده او هرکجا باشند مورد احترام قرار گیرند و آنان را مقرب و معزز دارید، و به مردم ابلاغ کنید که هرکس منقبت و فضیلتی درباره عثمان بگوید مشمول عنایت حکومت و مستحق جایزه باشد. چون این بخشنامه ابلاغ گردید حدیث پردازان از هر گوشه و کنار مملکت به جعل حدیث در مناقب عثمان پرداختند و هرکسی بر حسب حدیثی که گفته بود جایزه دریافت می کرد و نامش را در دفتر طرفداران حکومت ثبت می کردند.

بخشنامه دیگری به این مضمون صادر شد که نظر به اینکه حدیث به قدر کافی در فضیلت عثمان صادر شد از این به بعد مردم موظفند درباره معاویه حدیث بگویند. سخنرانان شروع کردند درباره فضائل معاویه و سوابق وی در اسلام سخن گفتن و مساجد و مجامع عمومی در بلاد اسلامی محل مناسب این سخنان گردید و مکتب خانه ها فضائل معاویه جزء برنامه های حتمی آموزشی آموزگاران بر می شمردند.

بخشنامه سوم منتشر شد که از این تاریخ هرکسی که احتمال تشیع و دوستی علی (علیه السلام) درباره اش داده شود باید به قتل برسد هرچند به ثبوت قانونی نرسد. سالها امر بدین منوال گذشت و آنقدر احادیث دروغین در میان مردم شایع گشت که به مرور زمان همین احادیث مورد قبول متدینین شد و حقایق را واينگونه جلوه می داد و در این بین اگر قیام امام حسین (علیه السلام) و حادثه کربلا رخ نمی داد چه بسا وضع بدین منوال تثبیت می شد و اینک از تشیع اثری نبود.

ص: 10

اشك و خون علامت نصرت ومایۀ طهارت

در عالم ذر پس از پیمان و قبولی توحید و نبوت از خلایق علی الخصوص برای پذیرفتن ولایت حضرات معصومین (علیهم السلام) میثاق گرفته شد به اینکه اوامر و نواهی آنها را اطاعت و در محبت به آن بزرگواران تا آخرین نفس جانفشانی کنند.

آنگاه بود که در دنیا به پیشگاه مقدس محمد و آل محمد (علیهم السلام) هرگاه مثل روز عاشورا مقتضی بود خون اهدا گردد و در زمان دیگر اشک. اهداء این دو قطره سرخ و سفید آشکار کننده صداقت در پیمان عالم ذر انگاشته می شود. (1)

بدینسان حکمت وجودی هر مومنی در دنیا مشخص می گردد؛ زیرا حیات معنوی هر كسی در انحصار این دو قطرۀ مقدس و گران بها است. زمین و آسمان به بركت محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (علیهم السلام) بر پا گردید و انسانها از عالم ذر به این دنیا، به یمن محبت و ولایت آن بزرگواران منتقل گردیدند. پس بر ماست كه در راه

ص: 11


1- برای آگاهی خوانندگان گرامی عرضه می داریم: -حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: به درستی که خداوند از شیعیان میثاق به ولایت ما را گرفت درخالی که آنان ذره ای بودند در آن روزی که میثاق بر اقرار به ربوبیت خودش و به نبوت گرفته شد و خداوند متعال آنان را از طینتی که حضرت آدم (علیه السلام) را از خاک خلق کرده بود آفرید و خداوند متعال ارواح شیعیان را قبل از بدنهایشان در دوهزار سال قبل آفرید و اینها را بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) عرضه کرد و همه آنها حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) را شناختندو ما هم آنها را با این لحن می شناسیم. الکافی،1/437 - امام فرمودند: ذریه حضرت آدم -در حالی که در عالم ذر بودند پس بیرون آمدند همچنانکه مور از لانه اش خارج می شود. مستدرک الوسائل 13/26، بحارالانوار 5/259 - و عهد و پیمانی گرفته شد برای ربوبیت حق تعالی و نبوت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و امامت امیرالمومنین (علیه السلام) و ائمه طاهرین. بحارالانوار 5/236، 15/15، تفسیر قمی 1/246. - امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مردی به امیرالمومنین سه مرتبه گفت: به خدا قسم من شما را دوست دارم. حضرت فرمودند: به خدا تو مرا دوست نداری مرد غضبناک شد و گفت به خدا قسم که تو از ضمیر من به من خبرمی دهی. حضرت فرمودند: خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدن ها خلق کرد من روح تو را در میان دوستان و محبین خود ندیدم. حارالانوار 58/132.

نصرت و یاری این خاندان، خون و اشكمان را دریغ نكنیم و بدین طریق قرب و منزلت خود را در نزد خدای متعال افزایش دهیم.

«..وَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى الله عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَین..» (1)

..هیچ قطره ای نزد خدای عز و جل از [این] دو قطره محبوبتر نیست..

و این دو قطره كه چكیدۀ عصارۀ محبت و ولایت در وجود مؤمنین است، به نماز و روزه و حج و زكات و.. امتیاز و ارزش می بخشد كه با وجود ولایت و محبت، حج مؤمن مقبول و سعیش مورد سپاس خواهد بود. چنانكه فرمودند:

هیچ چیز از لحاظ اهمیت و ارزش پس از معرفت، با نماز برابری نمی كند و پس از معرفت و نماز، هیچ چیز با زكات برابری نمی كند. پس از اینها هیچ چیز با روزه و پس از اینها هیچ چیز با حج برابری نمی كند »

«فَاتِحَةُ ذَلِكَ كُلِّهِ مَعْرِفَتُنَا وَ خَاتِمَتُهُ مَعْرِفَتُنَا»

« آغاز و ابتدای همۀ اینها معرفت ما (اهل البیت (علیهم السلام)) است و پایان و انتهای آنها هم معرفت ما» (2)

بروز آن دو قطره از وجود مؤمن جلوه ای از صداقت و دوستی با خاندان وحی می باشد و پای همۀ اعمال عبادی باید شبنمی از این دو قطرۀ سرخ و سفید طراوش كند تا عطر دل انگیزش كه از خاك سرخ كربلا نشأت گرفته، از اعمال و رفتار مؤمنین صادق و حقیقی استشمام گردد وگرنه اعمال بی روح و بی ارزش خواهد بود.

از آنجا كه هر چیزی دارای منشأ وریشه است، خون و اشك را باید از آثار ولایت برشمرد؛ ولایتی كه هدیۀ خاص الهی به مؤمنان و موالیان واقعی است.

ص: 12


1- الخصال 1/50 - الخصال 2/656 - الأمالي (للمفید) 11 - وسائل الشیعة 7/75 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 66/378 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/18
2- معرفت امام عصر [/] 191 - بحار الانوار 27/202 ح 71

ولایت كه آمیخته به این دو شیء گرانبها شد، دُری می شود که با وجود آن، اعمال دیگر رنگ خدائی می گیرند. حضرت امام باقر (علیه السلام)، اهمیت ولایت و ارزش معرفت را در حدیثی چنین تبیین فرموده اند:

«همانا اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، روزه، زكات، حج، ولایت. چهار تا از اینها در شرائط خاص از انسان ساقط می گردد»

«لَمْ يُجْعَلْ فِي الْوَلَايَةِ رُخْصَة»

ولی ولایت ما در هیچ شرایطی ساقط نمی گردد و در هر موقعیتی (تحت هر شرایط زمانی و مكانی) لازم و ضروری است» (1)

تجلی همین ولایت در روز عاشورا موجب شد كه مخلصترین و با محبت ترین انسانها بعنوان یك فریضۀ دینی و سپاس از حق تعالی، خون خود را به پیشگاهِ باعث و بانی دستگاه آفرینش - اباعبدالله الحسین (علیه السلام) - تقدیم نمایند. پس از آن نیز تمامی رهروان راه ولایت با بر پا نمودن محافل عزا در ریختن قطرات اشك و..، صداقت، محبّت و ولایت خود را در برابر سماواتیان به نمایش گذاشتند.

قطره ای بیرنگ كه صاحب نظران، آنرا اكسیر اعظم می نامند، كثافات و سیئات ناشی از هوای نفس و حب دنیا را می شوید. چنانكه برای رفع كسالت روزانه و ایجاد نشاط و شادابی، دست و صورت را باید با آب شستشو داد کسالت روح و قلب را نیز باید هر روزه دقایقی را با ریختن اشک بر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام)، برطرف نمود. اگر كسالت و آلودگی روح برطرف نگردد قساوت و تاریكی، قلب را پِی (2) خواهد کرد و فرجام آن، جز ارتكاب گناهان صغیره و كبیره نخواهد بود. آنچه كه می تواند دل را صفا بخشد و آتش شهوت و محبتهای دنیا را

ص: 13


1- الخصال 1/278
2- ذبح شتر را نحر و قطع کردن دست و پا را اصطلاحاً پِی کردن می گویند. کنایه از اینکه شریانهای قلب توسط قساوت پاره می شود و قلب از دست می رود.

خاموش سازد، چیزی جز همان اكسیر اعظم؛ یعنی اشك، نیست. فرموده اند:

« فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا »

«اگر یك قطرۀ اشك که (در عزای حضرات معصومین (علیه السلام)) ریخته شده، در جهنم بیفتد، حرارت آتش جهنم را خاموش می كند» (1)

اشك بر حضرت امام حسین (علیه السلام) علامت تفضل الهی

مؤمن به عنوان اظهار بندگی و شكرگزاری از نعمت حیات، باید عبادت هایش را خالصانه به پیشگاه حق تعالی عرضه نماید. از آنجا كه شیطان همانند خون در رگهای انسان جریان دارد و هر لحظه در قلب و فكر انسان جولان می افكند و توسط ریا، سمعه، عُجب و.. عبادت را از درجه اخلاص ساقط می گرداند و سوگند یاد كرده همه را بفریبد تا به هدف پلید خود برسد

در این میان كه همه از عبادت خالصانۀ حق مایوس هستند و نمی توانند حق بندگی را به جا آورند، حق تعالی از روی كرم و تفضل خاصه و به احترام چهارده نور پاك، راهی برای قرب و بندگی خالصانه برای محبین اهل بیت (علیهم السلام) پدید آورد كه در آن هیچ شائبه ای از عُجب، ریاء و... نباشد. عبادتی كه از سویدای دل انجام شود، آثار صدق، صفا و نورانیت در آن هویدا گردد. و آن محزون شدن در مصیبت سیدالشهدا (علیه السلام) است. مهمترین اثر چنین عبادتی اشك است كه با جاری شدن خود تمامی تاریكیهای ناشی از تهاجمات شیطانی را تبدیل به روشنایی می گرداند و به حدی حق تعالی تفضل خاصه اش را در قطرۀ اشك [از مصائب ذوات مقدسه:] قرار داده كه طبق فرمودۀ امام معصوم (علیهم السلام) قطره ای از اشك می تواند آتش عظیم جهنم

ص: 14


1- وسائل الشیعه 14/508

را خاموش گرداند. با فضیلتی که قطرۀ اشک فرو ریخته از غم مصائب اهل بیت (علیهم السلام) پیدا می کند. دارد یقیناً راه برای عبادات خالصانۀ دیگر [بعد از حزن] باز خواهد شد و این عنایت ویژه به مومنانی است که در عالم ذر پیمان بستند در دنیا جزء محبین و جان نثاران حضرات معصومین گردند و این عطای حق در دنیا چیزی جز گریه بر مصائب آن بزرگوار نخواهد بود چنانچه وجود مقدسش فرمود:

« لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى وَ ذَكَرَ»

«هیچ مؤمنی مرا یاد نمی كند مگر اینكه گریان شود» (1)

گرامی ترین وجود عالم، زیر تیغ برّان قطعه قطعه شد، سرهای عزیزانش را به نیزۀ ستم بلند نمودند و اهل و عیالش را به وضع بسیار اسفناك و دلخراشی به اسیری بردند تا دل بندگان به وسیلۀ یادآوری صحنه های دردناك عاشورا بشكند و از سر اخلاص اشك بریزند و بدین ترتیب عبادت خالصانه را به پیشگاه خدای متعال تقدیم نموده و سزاوار دخول در جنّت گردند.

رسیدن به چنین عبادت عظیمی مقدور نمی باشد مگر با مرور كردن و مورد بررسی قرار دادن حادثه عاشورا و این كه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) چگونه در راه خدا از هستی اش دل برید و از هیچ چیزی دریغ نكرد، اتفاقاتی که قلب انسان را آتش زده و اشك را جاری می سازد.

«..إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا..» (2)

..همانا برای قتل [حضرت امام]حسین (علیه السلام) حرارتی در دل مومنین است که هرگز سرد نمی شود..

ص: 15


1- بحار الانوار 44/279
2- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/318

حضرت امام عصر (علیه السلام) وارث اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام)

مولا صاحب الزمان (علیه السلام)، وارث وجود مبارك اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و نوحه گر و روضه خوان مصائب عاشورا است. او تنها وارث غمهای شهیدان و اسیران دشت كربلا و انتقام گیرندۀ آن هاست. از شدت مصیبت، با ریختن خون خود بجای اشك، اعلی مرتبۀ عبودیت را كه همان عزاداری برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است، نسبت به خداوند بجای آورده که عَلَمی برای دوستان و شیعیان خود است. در مصیبت جدش می سوزد وناله سر می دهد. زیارت ناحیۀ مقدسه حاكی از پریشان حالی و اندوه فراوان آن وجود مقدس است، تا آنجا كه از شدت مصائب عاشورا طالب مرگ می شوند و می فرمایند:

«..حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِیاب..» (1)

..تا اینكه بر اثر غم و اندوه این مصیبت بزرگ بمیرم..

حال موضوع مورد بحث این است كه عظمت این مصیبت تا چه حد است كه چنین انسان والا و با عظمتی طالب مرگ می شود! برای درك عظمت و اهمیت مصیبت عاشورا بهتر است نظری بیندازیم به فرازی از سخنان وارثان و بازماندگان این حادثۀ دردناك، تا اندكی با حقیقت آن آشنا شده و با حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همناله و همصدا گردیم و تلاش كنیم كه در عصر غیبت با ترویج فرهنگ حسینی (علیه السلام) روح تازه در پیكر جامعۀ تشیع دمیده گردد و بدین طریق زمینه ساز ظهور یگانه منتقم و منجی بشریت باشیم. هر روزه با غم و غصه، ناله سر دهیم، و اشك بریزیم، سپس دعا برای تعجیل فرج را بر زبان جاری سازیم.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: منهال بن عمر امام سجاد (علیه السلام) را دید و عرض کرد ای پسر رسول خدا! حالت چطور است؟ حضرت فرمود:

ص: 16


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 501 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/239؛ 98/320 - زیارت ناحیه مقدسه

وای برتو! وقت آن نرسیده است که بدانی حالم چطور است؟ما در میان قوم خود همچون بنی اسرائیل در میان آل فرعون هستیم مردانمان را می کشند و زنانمان را زنده نگه می دارند. و حال برترین خلایق پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) (امیرالمومنین (علیه السلام)) است که او را بر منبرها لعن می کنند و حال دشمنان این است که به آنان مال و عزت داده می شود و حال دوستداران ما این است که خوار شده و حقشان ضایع گشته و همیشه حال مومنان اینچنین بوده است. عجم حق عرب را پاس می دارد از آن جهت که محمد (صلی الله علیه و آله) عرب است و عرب حق قریش را پاس می دارد از آن جهت که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از قریش است و قریش بر عرب فخر می فروشد از آن جهت که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از آنان است و عرب بر عجم فخر می فروشد که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از آنان است. این در حالی است که حق ما اهل بیت (علیهم السلام) دانسته نمی شود. آری! حال ما اینگونه است. (1)

حضرت امام سجاد (علیه السلام) در بازگشت از كربلا و شام به طرف مدینه در فرازی از خطبه چنین فرمود:

«این مصیبتی است كه هیچ همانند و همتایی ندارد ای مردم! كدامیك از مردان شما پس از این مصیبت می تواند شاد و خرم باشد؟ كدام قلبی است كه مملو از غم آن حضرت (علیه السلام) نباشد؟ كدام دیده است كه می تواند جلوی ریزش اشكها را بگیرد؟ در حالی كه آسمانهای هفت گانه در مصیبت او گریستند و دریا و همۀ امواجش و آسمان با تمامی اركانش و زمین تا عمق آن و درختان با همۀ شاخه هایشان و ماهیان و امواج دریاها و ملائك مقرب الهی و آسمانیان و همه و همه در این مصیبت گریستند.

ای مردم! كدامین دل است كه در مصیبت آن حضرت (علیه السلام) خونین نگشت؟

ص: 17


1- بحارالانوار ج 45 ص 84.

وكدامین قلب است كه مملو از اندوه نگشته و كدامین گوش با شنیدن این مصیبت بزرگ، كر نشده است؟

ای مردم! ما صبح كردیم در حالی كه از وطن خود رانده و طرد شده و در بیابانها سرگردان بودیم، بدون اینكه به گناهی مرتكب شده باشیم... این قوم بیشتر از این جنایت نمی توانستند مرتكب شوند انا لله و انا الیه راجعون»

اینگونه حضرت امام سجاد (علیه السلام) با سوزش دل [خطاب به ما] فرمودند:

“كدامیك از مردان شما پس از این مصیبت می تواند شاد و خرم باشد؟!”

هزار تأسف بر ما محبین، به جای این كه به تأسی از حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر روزه دقایقی را به عمق فاجعۀ كربلا توجه نماییم و به كنج خلوت خزیده و به یاد مصائب صحرای كربلا اشكی را از دل بیرون بریزیم، به پای بازیچه های كودكانه، دل را به فرح و خوشی مشغول می گردانیم و با این سهل انگاری و فریب خوردگی، خود را از ساحت مقدس حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دور نموده و بر دامن پر از زر و تزویر دنیا می اندازیم و با غفلت از مصائب اهل البیت (علیهم السلام) روز خود را سپری می كنیم. خداوند متعال به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ای احمد (صلی الله علیه و آله) بپرهیز از آنكه به مانند كودكی باشی كه هرگاه به چیزی كه زرد و یا سبز و... است بنگرد و یا به وی شیرینی و یا ترشی بدهند به آن فریفته گردد»

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نامه ای می فرمایند:

«مرا نیافریده اند كه به خوردن مشغولم دارند و مانند چهارپایان در كوشش علوفه اش باشم»

متأسفانه آن چنان دلدادگی به دنیا بر ما مستولی گشته كه همۀ دین، ایمان، محبت،

ص: 18

ولایت و... ما را تحت شعاع قرار داده و تمامی ابعاد اعتقادی و عبادی را كم رنگ نموده كه آثارش را به وفور می بینیم و با این وصف خود را پیرو و محب اهل بیت (علیهم السلام) می دانیم. حقیقت این است كه غافلانه در آغوش به ظاهر گرم و نرم ولی در باطن متعفن دنیا، خفته ایم و هنگامی بیدار می شویم كه در كام مرگ فرو رفته ایم. حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:

«مردم در خوابند موقعی بیدار می شوند كه مرگ آنها فرا رسیده باشد.»

پس چه خوب است كه تا مرگ فرا نرسیده خویشتن را در كشتی نجات و حزن اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قرار دهیم تا بدین سبب به صفا و آرامش ابدی در دو جهان برسیم.

محزون بودن در غم و اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام) مستلزم آگاهی و به تصویر كشیدن مصائب در ذهن و بررسی عمق فاجعۀ اسفناك عاشوراست. از سنگینی این مصیبت، ماتمی بزرگ در اعلی علیین بر همه مستولی گشت.

«..وَ أُقِیمَتْ لَكَ الْمَأْتَمُ فِی أَعْلَى عِلِّیینَ..» (1)

و تا به حدی رسید كه در جائیكه غم و غصه در آن راه ندارد (بهشت)، از بزرگی مصائب عاشورا حوریان لطمه به صورت زدند.

«..وَ لَطَمَتْ عَلَیكَ الْحُورُ الْعِین..» (2)

و باز اینها جوابگوی یک جرعه از مصائب زهراگین دریای خونین كربلا نبوده كه تمامی آسمانی ها و زمینیان را به حزن و اندوه شدید مبتلا گردانیده است.

«..وَ بَكَتِ السَّمَاءُ وَ سُكَّانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ خُزَّانُهَا وَ الْهِضَابُ وَ أَقْطَارُهَا وَ الْبِحَارُ وَ حِیتَانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ وِلْدَانُهَا وَ الْبَیتُ وَ الْمَقَامُ وَ الْمَشْعَرُ الْحَرَامُ وَ الْحِلُّ وَ الْإِحْرَام..» (3)

ص: 19


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/323
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/323
3- بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/323

گریستند، ناله و ضجه زدند آسمان و ساكنان آن و بهشت و خزانه داران آن و كوه ها و دامنه ها و دریاها و ماهیان آن و بهشت و نوجوانان نیكو روی آن و كعبه و مقام ابراهیم (علیه السلام) و مشعر الحرام و سرزمین مكه و اطراف آن همه چیز در هستی و همگی (بلكه تمامی ذرات كائنات) در عزای آن مظلوم گریستند.

گفتار حضرت امام سجاد (علیه السلام) در رثای واقعۀ كربلا

چرا چنین نباشد وقتی حضرت امام سجاد (علیه السلام) مصائب كربلا و فراق عزیزان و پدر مظلومش را برای مردم مدینه چنین بازگو می فرمایند:

«ای مردم عذر مرا در این نوحه سرایی و زاری بپذیرید و مرا بر این مصائب بزرگ یاری دهید. زیرا من در فراق كسانی ندبه و ناله می كنم كه عاشق مكارم اخلاق آنها بودم، آنها مونس شب و روز من، نور شب تار و سحر من، و موجب شرافت و افتخار من و باعث قدرت من بودند و جایگاه خورشید و ماه را برای من داشتند.

چه بسیار شبها كه به كرم وجود آنها ترس از من دور شد و پایه های حرمت من به وسیلۀ آنها محكم و استوار گردید و مناجاتهای سحری ایشان را می شنیدم و طعم راز و نیازهای لذت بخششان را به من چشانیدند. چه روزها كه با محافل خود، وجود مرا آباد نمودند و سرشت مرا با فضائلشان عطرآگین نمودند و درخت خشك شدۀ من را با آب پیاپی سبز نمودند و با سعادت روز افزونشان، نحوست مرا از میان بردند. چه نهالهای منقبت كه در وجود من كاشتند و مرا از حوادث تلخ پاسبانی نمودند! چه صبحها كه بواسطۀ وجود ایشان، من بر همۀ منازل و حتی كاخها فخر می فروختم و در

ص: 20

لباس شادی و مسرت می خوابیدم. چه بسیار آرزوهایی را كه رنگ نومیدی به خود گرفته بود، زنده كردند. چه خارهایی را كه آنها از سر راه من برداشتند، پس مرگ آنان را دریافت و مطابق حكم روزگار مورد حسد قرار گرفتند.

پس آنان صبح كردند در حالی كه غریبانه در محاصرۀ دشمنان بودند و هدف تیر آنها قرار گرفتند. با قطع انگشتان آنها، مكارم اخلاق از میان رفت و با فقدان چهره هایشان، فضائل و مناقب به شکایت برخاستند و با نابودی اعضای ایشان، زیبائیها از میان رفتند و احكام الهی به عقب افتادند. به نشانۀ نوحه گری، خدایا! چه حقیقت تقوا و ورعی كه خونش در این جنگ ریخته شد و چه تندیس كمالی كه پرچمش در این مصائب بر زمین افتاد.

من اگر یاری دانایان را از دست داده ام و در این مصیبت، ذلیل جاهلان شدم، اما اینك به جای آنها، سنتهای قدیمی، و نشانهای از دست رفته، مرا یاری می كنند، زیرا كه آنها نیز با من نوحه خوانند و در این غم و اندوه شریك منند. پس اگر گوش دلتان شنوا باشد، می شنوید كه چگونه حتی نمازها نیز با زبان حال خود بر آنان نوحه می كنند و مكانهای خلوت چشم انتظار آنان هستند و همۀ مكارم اخلاق مشتاقشان اند. و اجتماعات كرامت به واسطۀ وجود آنان شاد و محراب مساجد بر آنان گریانند، و نیازمندان برای بخشش های آنان فریاد می زنند.

اگر شما نیز این فریادها و نوحه ها را می شنیدید مسلماً اندوهگین می شدید و می فهمیدید كه در این مصیبت بزرگ بسیار كوتاهی كردید.

اگر شما تنهایی و شكستگی و خلوت مجالس مرا و از بین رفتن آثار مرا می دیدید منظره ای را شاهد بودید كه حتی دل شخص صبور را نیز به درد می آورد و بر غمهای سینه می افزود. همانا شهری كه روزگاری بر من حسادت می كرد، اكنون شماتت گر من شده و دستانی خطرناك مشغول

ص: 21

فشردن گلوی من می باشند، وه! كه من چه اشتیاقی دارم به آن منزلی كه آنان اینك ساكن آن می باشند و به آرامگاهی كه مرقد آنان است و آنان آن جا را وطن خویش ساخته اند.

كاش من نیز یك فردی بودم (در آن روز مریض نبودم و رخصت داشتم) تا ضربت شمشیرها را به جان خود می خریدم و مرگ را از ایشان دور می كردم واز نیزه داران انتقام می گرفتم ونیزه هایی كه از سوی دشمنان پرتاب می شد، را به جان می خریدم! حال كه این افتخار و شرافت قسمت من نشد، پس كاش در محل و جایگاهی بودم كه می توانستم آنان را در بر گیرم و لیاقت این را داشتم كه اجساد آنها را از پوسیدن محافظت كنم، شاید به این وسیله می توانستم سوز این هجران را فرو نشانم، آه!

ای كاش كه فقط یك بار دیگر آن پیكرها را در بر می گرفتم و همنشین آن كریمان می شدم. در این صورت تا آنجا كه می توانستم از آنان محافظت می كردم و به عهد دیرینی که با آنان بسته بودم وفا می كردم و حق اولیۀ آنان را ادا می كردم و در برابر حوادث سپر بلای ایشان می شدم و مانند بنده ای خدمتگزار و فرمانبردار، كمر به خدمت ایشان می بستم و تا آنجا كه می توانستم، از خدمت ایشان دریغ نمی كردم و برای آن چهره ها و بدن های پاره پاره فرشی از احترام و تعظیم می گسترانیدم، تا با در آغوش كشیدن آنها به آرزوی دیرین خود رسیده و از نور وجود ایشان كاشانۀ خود را منور و روشن سازم، آه كه چه اشتیاقی برای رسیدن به این آروزیم دارم و چقدر پریشانم از فراق اهل و ساكنان آن؛ اینك من هر چه ناله برآورم كم است.

و فقط آنها هستند كه می توانند درد مرا شفا دهند. حال، من در عزای

ص: 22

ایشان لباس غم بر تن دارم و پس از آنان با این لباس مصیبت خو گرفته ام و از خویشتن داری و شكیبایی مأیوس شده ام و تنها حرف و سخنم این است كه: ((ای روزگار شادی دیدار به قیامت!» (1)

ابن قتیبه دِینَوَری [عامه] این منزلها را كه به آنها اشاره نمودیم دید و پس از گریه، نیكو اشعاری سروده است با این مضامین:

مررت علی ابیات آل محمد *** فلم ارها امثالها یوم حلت

فلا یبعد الله الدیار و اهلها *** و ان اصبحت منهم بزعمی تخلت

الا ان قتلی الطف من آل هاشم *** اذلت رقاب المسلمین فذلت

و كانوا غیاثا ثم اضحوا رزیة *** لقد عظمت تلك الرزایا وجلت

الم تر ان الشمس اضحت مریضة *** لفقد حسین و البلاد اقشعرت

«من بر خانه های آل محمد (علیهم السلام) گذر كردم و آنها را مانند روزی كه آل پیامبر: درآن سكونت داشتند ندیدم.

خداوند این خانه و اهلش را از خود دور نكند. هر چند كه اكنون هر چه نگاه می كنم آنها را خالی می بینم.

آگاه باشید كه شهادت كربلائیان باعث شد كه گردن مسلمانان زیر بار ذلت خم شود و آثار این ذلت آشكار است.

فرزندان پیامبر6 پشت و پناه مردم بودند. ولی اینك آنها مصیبت دلها شده اند. مصیبتی كه از هر مصیبت دیگر عظیم تر و اندوهناك تر است.

آیا نمی بینی خورشید نیز در عزای شهادت حسین (علیه السلام) بیمار گشته است و زمین از این مصیبت می لرزد»

و اینك عصاره کلام امام سجاد (علیه السلام) در بیان چنین مصیبتی اینست:

«در این مصیبت بزرگ بسیار كوتاهی كردید»

زیرا در اثر این مصیبت، که عزیزانش را جلوی دیدگانش پرپر ساختند، اهل بیت

ص: 23


1- ترجمه لهوف صفحات 275 الی 281

نازنینش را به اسیری بردند و پیکر مبارکش را آماجِ سُمِ ستوران خود قرار دادند و همه با لب تشنه و جگری سوخته در آن مصیبت، هیچ عید و شادی ای نمی تواند جایگزین غمهای آنان گردد، چنانکه حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«مَا مِنْ عِیدٍ لِلْمُسْلِمِینَ- أَضْحًى وَ لَا فِطْرٍ إِلَّا وَ هُوَ یجَدِّدُ لآِلِ مُحَمَّدٍ فِیهِ حُزْناً قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُمْ یرَوْنَ حَقَّهُمْ فِی یدِ غَیرِهِمْ» (1)

هیچ عید فطری و قربانی نیست مگر این كه در آن حزن و غم آل محمّد (علیهم السلام) تجدید و تازه می گردد. گفتم برای چه؟ فرمود برای اینکه حقشان را در دست دیگری می بینند.

ص: 24


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 4/170؛ (ط - دارالحدیث) 7/654 - علل الشرائع 2/389 - الوافي 9/1338 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 88/135 - یاد مهدی (علیه السلام) آرام دل 236

حدود اندوه

برگزاری عزاداری به مدت یکماه در سال یا یک روز در هفته، حتی برای اظهار پایینترین درجۀ ارادت و همدردی كفایت نمی كند. اکثر شیعیان و محبین در عزاداری برای این مصیبت عظیم كوتاهی می كنند. البته در این میان افراد مخلص و با وفایی هستند كه با پیروی از حضرت امام سجاد (علیه السلام) مصداق فرمایش حضرتش هستند آنجا كه می فرمایند:

«پس از آنان (شهادت عزیزانش) من با لباس مصیبت خو گرفته ام (یعنی سراسر وجودم از مصیبت اشباع شده است)»

همچنین مؤمنانی وجود دارند كه خوشیهای دنیا را با حزن حضرت امام حسین (علیه السلام) عوض نموده. هر روز شناگر دریای مصائب عاشورا می شوند، همانند حضرت امام سجاد (علیه السلام) و به تأسی از حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با خرمی های دنیا خداحافظی كرده اند. چنانکه حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

تنها یك حرف برایم از چكیدۀ این مصائب باقی ماند. ای روزگار شادی دیدار به قیامت.

حضرت (علیه السلام) می خواهد با این خداحافظی، همۀ طرفداران و شیعیانش را برای غوطه ور شدن در دریای مصیبت آماده سازند و آن ها را این گونه تربیت نمایند. و خطاب به هر كسی كه به خاطر خوشیهای ساحل فریبای دنیا پا به دریای اندوه حسینی (علیه السلام) نمی گذارد بفرمایند:

«دربارۀ این مصائب بسیار كوتاهی كرده اید»

حال با تأملی منصفانه، آیا جا ندارد هر محبّی خود را آنچنان در این مصائب رها كند كه از غصه و اندوه جان دهد؟ در طول تاریخ و در نیم قرن حاضر، نمونه هایی از افراد پاكدل و مخلص وجود داشته و دارند كه بر اثر غرق شدن در این مصیبت

ص: 25

بزرگ مصداق فرمایش حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه گشتند و جان خویش را به پای مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) اهداء نموده، در حال گریه و زاری و یا در اثر مداومت هر روزه بر ندبه نمودن جان باختند. و در حال حیاتشان مخلصانه برای بر پا داشتن عزاداری ها و درباره زیارت قبر سیدالشهدا تلاشی وافر نمودند که در این خصوص و اینگونه افراد رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) به دختر بزرگوارش فرمودند:

«يَأْتِيهِ قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّينَا لَيْسَ فِي الْأَرْضِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ لَا أَقْوَمُ بِحَقِّنَا مِنْهُمْ وَ لَيْسَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ أَحَدٌ يَلْتَفِتُ إِلَيْهِ غَيْرُهُمْ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ فِي ظُلُمَاتِ الْجَوْر» (1)

قومی از دوستان ما می آیند که در روی زمین کسی داناتر از ایشان به خداوند متعال نیست و آنها هستند که ارکان زمینند و به وجود آنان نظام عالم پا برجاست و به برکت ایشان باران رحمت الهی بر زمین فرود می آید و آنها هستند که چراغ های روشن در تاریکی های ستم هستند.

اگر نبود تقدیرات الهی در روز عاشورا حتی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز از شدت حزن جان می باخت. برای توصیف میزان مصائب به قدر فهم ما فرموده اند:

«آنچنان ناراحتی و آزار به ما رسیده كه استخوان ها تحمل آن را ندارند» (2)

اگر نبود دست ولایتی حضرت امام حسین (علیه السلام) بر قلب زینب كبری (علیها السلام)، آن مظلومه نیز همان روز از شدت اندوه، روح مطهرش از او جدا می شد. و نیز اگر نبود عنایت حضرت امام حسین (علیه السلام) بر قلوب كوچك و ضعیف كودكان و مخدرات كه باعث صبر و تحملی مضاعف گشته و مرهم قلبهای محزونشان گردید، هر آینه همگی در آن صحرای مخلوط به خون، مصیبت و توحش، بر سر پیكر عزیزانشان جان می باختند. فاجعۀ عمیقی كه حضرت امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 26


1- بحارالانوار ج44، ص264.
2- قطعه ای از بهشت 2/638 - سحاب رحمت 807 - معالی السبطین 2/125

«این مصیبتها چقدر بزرگ، سوزاننده، دردناك، فجیع، تلخ و جانسوز بود»

البته چون در مقام رضا و صبر بودند، با تمامی آن مصائب رضایت خویش را در برابر تقدیرات و امتحانات الهی اینچنین اظهار می داشتند:

«خداوند را در سختی، داغ های بزرگ، دردهای مصیبت بار، زخم زبان ها، مصائب بزرگ و جگر سوز و بلاهای بزرگ و غمبار شاكرم»

حقیقت روز عاشورا، هیچگاه برای كسی كشف نشد، زیرا اگر حق تعالی لحظاتی پرده از حقیقت مصائب عاشورا بردارد، به یقین روح هیچ محب صادقی در كالبد خود باقی نمی ماند و همگان با ضجه و صیحه، جان به جان آفرین تسلیم خواهند نمود. مصائبی كه از روز عاشورا در تاریخ ثبت گشته و به گوش شیعیان رسیده، اغراق نکردیم اگر بگویم قطره ای از یك اقیانوس بی كران است و همان یك قطره روح یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و اولیاء را متألم و متأثر نمود و از آن بود كه ملكوتیان را عزادار كرد.

«..وَ عَزَّاهُ بِكَ الْمَلَائِكَةُ وَ الْأَنْبِیاء..» (1)

انتظار فرج تنها امید یاران كربلا

پس از حادثۀ عاشورا و با همان خاطره های تلخ و جانكاه، خاندان اهل بیت (علیهم السلام) در نهایت حزن و اندوه، زندگانی خود را سپری نمودند و در آرزوی انتقام در روز ظهور فرزندشان (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) چشم از جهان بستند و این عاشوراست که فریادگر منتقم بوده و خواهان وجود مقدس حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

در لحظه لحظۀ صحنه های دلخراش، از صبح عاشورا تا روزهای اسیری اهل بیت (علیهم السلام) امید به منتقم و منجی در قلوب مخدرات وكودكان موج می زد. در واقع اولین منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) به معنای حقیقی و عملی، بازماندگان روز عاشورا

ص: 27


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 506 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/241؛ 98/323

می باشند.

در كشاكشِ فوران موجهای سنگین بلاها و رنجها، امیدشان به فرج و ظهور منتقم بود. این امید به ضعفا و ستمدیدگان انرژی و نیروی بیشتری می بخشید و صبر و مقاومتشان را در برابر حوادث بیشتر می گردانید. حضرت امام رضا (علیه السلام) بر صبر و انتظار صحه گذاشته، می فرمایند:

«ما أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ اِنْتِظارَ الفَرَجِ »

«چه نیكوست صبر و در انتظار فرج بودن» (1)

آن چه كربلا را به ثمر رسانید، مقام تسلیم و صبر حضرت زینب (علیها السلام) بود كه همگان را به شگفتی واداشت. زینب كبری (علیها السلام) با نیروی امید به فرج و انتقام (كه جزء اصلی ترین اعتقادات شیعه است) پرچم حسینی (علیه السلام) را از میان خاك و خون به اهتزار درآورد.

اگر با دیدۀ بصیرت بر جای جای كربلا بنگری، خواهی دید كه فریاد یا مهدی (علیه السلام) دارد. و چون نیك بنگری فریاد ”یا مهدی (علیه السلام) “ را از قلوب مطهر زنان و كودكان عاشورا با گوش جان خواهی شنید و تا به امروز این ندای ملكوتی از نقطه نقطۀ این سرزمین به گوش می رسد. زیرا حضرت امام حسین (علیه السلام) با خاموش نمودن چراغ عمر خود در حقیقت چراغ پر فروغ مهدویت (علیه السلام) را روشن نمود.

شاید به ظاهر پرچم حضرت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا و در صحرای کربلا بر زمین افتاده باشد، اما بزودی مصلح الهی و منتقم ایشان آن پرچم خونین و خاک آلود را به اهتزاز در خواهد آورد. علم و پرچمی که همۀ علم های طاغوتیان را

ص: 28


1- بحارالانوار 52/110

خواهد شکست. (1)

عاقبت نیز همین امر و حادثۀ مهم عاشورا دل مجروح و صد پارۀ امام منتقم را در شبی كه از هزاران شب بالاتر خواهد بود به نهایت شكستگی و سوختگی خواهد رسانید تا حدی كه از شدت مصیبت جدش دعایی را كه در آن اجابت نهفته است می خواند و با اضطرار و چشمی اشك بار سر به سجده گذاشته و تا سحر، آن شب مبارك را با راز و نیاز و ذكر شریف «امَّن یجیبْ» سپری می كند و قیام خود را خواستار می شود و با سینه ای تنگ و اشكی ریزان جامۀ صبر و سكوت را بركنده و به اذن حق تعالی لباس زیبای فرج و انتقام را بر اندام ملكوتی خود می پوشاند و پرچم به خاك و خون كشیده شدۀ كربلا را به اهتزاز در می آورد. حضرت امام حسین (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ یصْلِحُ الله أَمْرَهُ فِی لَیلَةٍ وَاحِدَة» (2)

او قائم ما اهل بیت (علیهم السلام) است كه خداوند در یك شب كار او را فراهم می سازد.

آنگاه ندا از جانب حق بلند می شود: برخیز مهدیا! زمان ضعف و صبر به پایان رسید. ما دعایت را به اجابت رسانیدیم اینك زمان فرا رسیدن فرج عاشورائیان است

ص: 29


1- عالم فاضل محدث جلیل معاصر در كتاب نفایس الفنون این مضمون را آورده است كه: چون سید الشهداء (علیه السلام)، مرکب خود را گریان مشاهده نمود به او اشاره فرمود كه نزدیك بیا، چون نزدیك آمد و زانو به زمین گذاشت امام (علیه السلام) دست رحمت بر سر و روی او كشید و گرد و غبار از چهره او پاك كرد و فرمود: «ای اسب! تو یادگار پدر من هستی، دل خوش دار كه بر تو جز امام معصومی كه از اولاد من است سوار نخواهد شد». سپس زره و شمشیر و آن چه از ودایع نزد او بود بر زین آن نهاده و آن ها را با كمربند خود بست و به او فرمود: «هم اكنون به فلان جزیره كه در آخر دنیا (كره زمین) است برو و زمین در زیر پای تو پیچیده می شود (طی الارض) این ودایع را در آن مكان بگذار تا به دست فرزندم قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) برسد و در آنها تصرف نماید» [برگرفته از كتاب دوران با شكوه ظهور- فقیه ایمانی]
2- كشف الغمة في معرفة الأئمة:(ط - القديمة) 2/522 - الصراط المستقیم إلى مستحقي التقديم 2/129 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/80 - البرهان في تفسير القرآن 4/429 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 13/42 - روزگار رهایی[یوم الخلاص] 1؛ احادیث 253 - 254 - 255

پس با قیام خود دل های مجروح و زخم دیدۀ اسیران كربلا را به مژده فرج و انتقام شاد گردان!

اكنون زمان مستی دنیا طلبان به پایان رسید. با قیام خود نشاط و سرمستی ظالمان و بیدادگران را مبدل به اندوه گردان و خنده های آنان را تبدیل به ضجه و گریه كن و امروز روز پایان و مرگ همۀ چپاولگران و بدعت گزاران و خون آشامان است.

آن روز، روز خوشحالی و سرور همۀ مظلومان و مستضعفان در صفحۀ گیتی است. جشن بزرگ ظهور را برای شادی دل مادرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) برگزار نما كه امروز روز انتقام است و به بركت این جشن، عفو عمومی نادمان، عطای توست به خلایق.

پس همچنانكه مرگ ناگهانی، گریبانگیر انسانهای سالم و نیرومند می شود، خورشید ظهور مهدویت (علیه السلام) نیز ناگهانی خواهد تابید و تمام خفتگان در تاریكی شب، بر اثر فروغ و تابش عظیم آفتاب حضرت امام مهدی (علیه السلام) از خواب بیدار خواهند گشت و امر قضاوت بین ظالم و مظلوم به عهدۀ پیشوای عدالت نهاده خواهد شد.

بیچاره آن خفتگانی كه سرمست از خوشیها، مغرور به بیدادگری، متكی به پول و ریاست در صبح روز ظهور از خواب سنگین رهیده و به پای محاكمه كشانیده می شوند. پادشاهان ستمگر و دلدادگان به شهوت و مال، یعنی شیطان لعین (لعنت الله علیه) و دوستانش در رأس محاكمه شوندگان می باشند. در ذیل آیۀ شریفۀ 38 سورۀ مبارکۀ حجر {إِلى یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم} (1) خداوند به شیطان (لعنت الله علیه) فرمود: ”به تو مهلت دادیم «تا روز معین و وقت معلوم»“. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 30


1- سورۀ مبارکۀ حجر آیۀ شریفۀ 38 - سورۀ مبارکۀ ص آیۀ شریفۀ 81

«روز معلوم که پایان مهلت شیطان است و شما فكر می كنید آن روز قیامت است، خیر، بلكه مراد روز قیام قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه چون قیام می فرمایند شیطان در مسجد كوفه به حضور حضرتش می رسد و می گوید «وای از امروز» و آن روز حضرت شیطان را می گیرد و گردن می زند و آن روزِ وقتِ معلوم است» (1)

قیام حضرت امام حسین (علیه السلام) پیام و فریادیست در همۀ قرون؛ كه ای خفتگان در زمان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) ! قبل از طلوع خورشید عالمتاب منتقم بیدار شوید و برای تدارك سفر به سوی جایگاه سلطنتی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده باشید و با كسب اعمال صالحه البسۀ كثیف، زشت و سیاه غفلت از یاد حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از تن بر كنده و لباس مقدس سربازی حكومت مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بپوشید، زیرا پس از طلوع خورشید، توبۀ هیچ ستمگری پذیرفته نمی گردد كه قرآن نیز بهمین مطلب اشاره دارد:

{هَلْ ینْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ یأْتِی رَبُّكَ أَوْ یأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ یوْمَ یأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لا ینْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فی إیمانِها خَیراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون} (2)

«آیا جز این انتظار دارندكه فرشتگان بسویشان بیایند، یا پروردگارت بیاید، یا پاره اى از نشانه هاى پروردگارت بیاید؟ [اما] روزى كه پاره اى از نشانه هاى پروردگارت [پدید] آید، كسى كه قبلاً ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمى بخشد. بگو:«منتظر باشید كه ما [هم] منتظریم»

در تفسیر این آیه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«روز پیروزی موقعی است كه دنیا توسط آل محمد (علیهم السلام) فتح خواهد شد و

ص: 31


1- تفسیر جامع 3/563 - تفسیر عیاشی 2/242 ح 14
2- سوره مبارکه انعام آیه شریفه 158

در آن روز كسی كه از قبل ایمان نیاورده و امامت و منتظر بودن برای ظهور را قبول نداشته، ایمان آوردنش، دیگر فایده ای برایش نخواهد داشت و خداوند عزّ و جل منزلت كسانی را كه از قبل ایمان داشته اند بالا می برد. این ثواب كسانی است كه دوستدار اهل البیت (علیهم السلام) هستند» (1)

كربلائیان را با دعا یاری كنیم

بنابراین همچنان كه در سحر عاشورا سربازان اباعبدالله (علیه السلام) لباس سربازی را با اخلاص پوشیدند و مخلصانه در راه یاری ولایت از همۀ هستی خود؛ از مال، جان، اهل، عیال، مقام و.. گذشتند، ما نیز ندا و پیام كربلا را قبل از سحر روز ظهور بشنویم، كه تا طلوع فجر نرسیده با تأمل و تفكری صحیح، خردمندانه و عاقلانه ارزش خود را به عنوان یك محب واقعی دریابیم و از لغویات اهل دنیا دست بشوییم، زیرا كه از شأن عُقلا و محبین اهل البیت (علیهم السلام) دور است كه به تزویر و خوشیهای دنیا دل ببندند. به احترام اباعبدالله (علیه السلام) كه جانش را در راه اعتلای دین و رشد عقول مردم فدا نموده، باید از سرگرمیهای فریبنده و گمراهیها بگریزند و به سوی نور و سعادت هدایت قدم بردارند.

از همین امروز خالصانه به عنوان ارادت و نصرت به حضرت امام حسین (علیه السلام) عرض کنیم: ”یا حضرت اباعبدالله (علیه السلام) ! اگر نبودیم آن روز یاریت كنیم امروز همانند یاران با وفا و مخلصت پشت پا به تمام فریبندگیها و بازی های كودكانه می زنیم و با فرار از تعلقات بی مورد دنیا و رو نمودن به وادی انتظار، «منتقم» شما را یاری خواهیم

ص: 32


1- با كمی تفاوت، تفسیر جامع 2/470 - كمال الدین و تمام النعمه 366

نمود. یاری و نصرت شما، پل رسیدن به قرب و لقاءِ الله می باشد“.

این بندگی حاصل نمی گردد مگر با ورع و پارسایی و دوری از تزویر و زیبائیهای دنیا. اولین «منتظر» در روز عاشورا خود وجود مبارك حضرت امام حسین (علیه السلام) بود كه قلب مطهرش مملو از امید به فرج برای انتقام به خون تپید. آن حضرت بعنوان سردمدار منتظرین، امید به فرج، صبر در انتظار و دوری از فریبندگی های دنیا را سرلوحۀ اعمال و رفتار خود قرار داد. در زیارت ناحیۀ مقدسه حضرت امام زمان (علیه السلام) دنیا را از دیدگاه حضرت امام حسین (علیه السلام) این چنین بیان می فرمایند:

«..نَاظِراً إِلَیهَا بِعَینِ الْمُسْتَوْحِشِینَ مِنْهَا، آمَالُكَ عَنْهَا مَكْفُوفَةٌ، وَ هِمَّتُكَ عَنْ زِینَتِهَا مَصْرُوفَةٌ، وَ أَلْحَاظُكَ عَنْ بَهْجَتِهَا مَطْرُوفَةٌ، وَ رَغْبَتُكَ فِی الْآخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ..» (1)

به دنیا مانند كسی كه از آن وحشت دارد می نگریستی آرزوهایت را از دنیا باز داشته، و تمام همت تو از زر و زیور دنیا رویگردان بود نگاه هایت (فكرت) را از خوشیها و شادیهای آن می پوشاندی و اشتیاق و رغبت تو نسبت به آخرت معروف و مشهور بوده.

و تا به حدّی در این راه قدم گذاشتی و تلاش و همت ورزیدی كه:

«..مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَات..»

از لذتهای دنیا و شهوتها كناره می گرفتی.

تأمل و دقت در این فرمایشات و نگریستن به دنیا از این دریچه، سعادت را برای پیروان حضرت امام اباعبدالله (علیه السلام) تضمین می كند.

از آثار دوستی و محبت به حضرت امام حسین (علیه السلام)؛ دنباله روی و پیروی از رفتار و گفتار آن بزرگوار است. دوری نمودن از حب دنیا، از لوازم حتمی پیروی از آن امام همام (علیه السلام) است. فرار از تزویر دنیا و نشستن در سفینۀ حسینی (علیه السلام) و توجه به

ص: 33


1- زیارت ناحیه مقدسه - المزار الكبیر (لابن المشهدی) 502 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/321

ساحل همیشه خرم و بهار مهدویت (علیه السلام) برای انسان، سعادت هر دو جهان را به ارمغان می آورد. همان گونه كه فرموده اند:

«..رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیامِ..»

حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهار مردم و صفا و خرمی روزگاران است.

با دور شدن از تاریكی ناشی از محبت به اموال و تزویر دنیا، به خورشید نورانی حضرت امام مهدی (علیه السلام) رو كنیم كه اوست؛

«..شَمْسِ الظَّلَامِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ..» (1)

آفتاب شام ظلمانی و ماه تمام.

نشستن در کشتی اباعبدالله (علیه السلام) مستلزم دوری نمودن از دنیاست كه در یك دل دو محبوب نمی گنجد.

{ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فی جَوْفِه..} (2)

«خداوند متعال برای مرد در جوف و اندرون او دو قلب قرار نداده است..»

کربلا و مصائب آن، اهداء جان، مال و عزیزان، زمینه سازی برای رسیدن به ساحل همیشه خرم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. حضرتش (علیه السلام) تمام هستی خود را فدا نمود تا ما انسانهای جاهل و غرق شده، سوار بر كشتی هدایتش شویم. نقل است پس از نامۀ جناب مسلم به حضرت امام كه حاكی از بیعت مردم كوفه با ایشان (در مرحلۀ نخست) بود، حضرت امام حسین (علیه السلام) به جهت عزیمت به سوی كوفه در شب هشتم ذی الحجه یاران خویش را گرد آورده و با آنان این گونه سخن فرمودند:

«منْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی

ص: 34


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 590 - المزار (للشهید الاول)208 - المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقیة) 497 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 99/84؛ 99/101 - زاد المعاد - مفتاح الجنان 541
2- سوره مبارکه احزاب آیه شریفه 4

راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى »

«هر یك از شما حاضر است در راه ما از خون بگذرد و جان را برای دیدار پروردگار خویش مهیا سازد، همراه ما شود كه به یاری خداوند متعال بامداد فردا حركت خواهم نمود» (1)

موقعیت محبین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبت همان بامداد عاشورای اباعبدالله (علیه السلام) است. مانند اینست که حضرت سید الشهداء (علیه السلام) از ما می طلبد كه به یاریش برویم. یعنی با درک حالت انتظار و قدم نهادن در طریق معرفت و دعا برای ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و باهدف انتقام خون او، یگانه وارث كربلا را یاری كنیم. و اگر مرگ فرا رسید و ظهورش را درک نکردیم انشاءالله در هنگام رجعت، به حضور گرامیش رسیده و جبین گدایی بر آستان ملكوتیش بسائیم چنانكه در زیارت سرداب عرضه می داریم:

«.. اللَّهُم..وَ إِنْ حَالَ بَینِی وَ بَینَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِیقَتِكَ رَغْماً فَابْعَثْنِی عِنْدَ خُرُوجِهِ ظَاهِراً مِنْ حُفْرَتِی مُؤْتَزِراً كَفَنِی حَتَّى أُجَاهِدَ بَینَ یدَیهِ فِی الصَّفِ الَّذِی أَثْنَیتَ عَلَى أَهْلِهِ فِی كِتَابِكَ فَقُلْتَ كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ..» (2)

حكومت مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامۀ ارادۀ حسینی (علیه السلام) است

اگر با دیدۀ بصیرت به قضیۀ عاشورا نیك بنگریم، آنگاه پرچم پیچیده شدۀ مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خواهیم یافت. در واقع روز عاشورا اولین و اصلیترین زمینه ساز حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

پس رنگ و بوی مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از اعمال تمامی ارادتمندان، خادمان و نوكران دستگاه اباعبدالله (علیه السلام) استشمام گردد تا با دو بال بسیار قوی به نام ”دعا برای فرج“ و

ص: 35


1- لهوف 126 سید بن طاووس
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 99/103

”یاد و معرفت امام“ به سوی جنّات حسینی (علیه السلام) به پرواز در آیند.

در رابطه با قیام و حكومت حضرت مهدی (علیه السلام) بر اهل بصیرت روشن است كه ظهور حضرت امام عصر (علیه السلام) مبین و محدث جان نثاری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می باشد. وجود نازنین و گرامی ایشان بود كه با اهداء خون خویش و عزیزانش مسئلۀ انتظار منتقم را در اذهان، آنهم بصورت مسئله ای بسیار جدّی، مطرح نمود. در باطن عزاداریها و نوحه گریها از قبیل به سر و سینه زدن و زنجیر به پشت كوبیدن و..، فریاد ”یا مهدی بیا“ نهفته است. همین فریاد نهفته است که باعث شده همۀ جهانِ کفر علیه شعائر حسینی بسیج شود. زیارت شریف عاشورا، نمونۀ بارز این فریاد است. این زیارت گرانقدر در دو بخش نقش منتقم را بیان می فرماید (1) نقش محبین و متوسلین را نیز مشخص می سازد و به صورت صریح بیان می فرماید كه هركس پیرو حضرت امام حسین (علیه السلام) است خود را به رهبری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خونخواهی حضرت سید الشهدا (علیه السلام) ملزم بداند. بنابراین بر اثر مداومت بر آن زیارت، نفوس شیعیان برای انتظار روز انتقام پرورش می یابد.

همچنین در این زیارت خداوند متعال انتظار ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به محبین اباعبدالله الحسین (علیه السلام) القاء می کند. شخص گرامی سید الشهداء (علیه السلام) فرمودند:

«..التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ بِالْحَقِ یحْیی الله بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ یظْهِرُ بِهِ دِینَ الْحَقِ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون..» (2)

ص: 36


1- ان یرزقني طلب ثارك مع امامٍ منصور... و ان یرزقني طلب ثارك مع امام هدی (مهدي)...
2- روزگار رهائی 1/434 - فضائل أميرالمؤمنين (علیه السلام) 155 - كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثنی عشر: 232 - عیون أخبار الرضا (علیه السلام) 1/68 - منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 78 - الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم 2/111 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 36/385 - تفسير نور الثقلين 2/212 - تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب 5/445

..نهمین فرزند من قائم به حق است خداوند توسط او مردم را زنده می گرداند و دین را به دست او آشكار می نماید..

حضرت امام حسین (علیه السلام) به یارانشان فرمودند:

من و شما به دنیا رجعت خواهیم کردهنگامی که فرزندم امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شده باشد، پیامبر و امیرالمومنان (علیهما السلام) و ائمه اطهار (علیهم السلام) آمده باشند من به امر حضرت رسول به تمام دنیا می روم و با نصاری و یهود جنگ خواهم کرد. (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

زمانی که مهدی (علیه السلام) قیام کند اصحاب امام حسین (علیه السلام) از بهشت برزخی مخصوص خودشان به کربلا می آیند و به محضر ابی عبدالله شرفیاب می شوند.

وانگهی زمینه سازی و تربیت نفوس برای برپایی حكومت توحیدی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شروع خلقت بنا نهاده شده است؛ خلقت حضرت آدم (علیه السلام) نیز برای رهبری همین امر در زمین بود و از آنجا كه از علم لدنی و الهی برخوردار شده بود می دانست كه حكومت خداوند به دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه از نسل پیامبر آخر الزمان (صلی الله علیه و آله) است، برپا خواهد شد. یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر، همه زمینه ساز حكومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده و همۀ آن بزرگواران جامه زیبای انتظار مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بر تن خود پوشانیده بودند.

به نظر بعضی از بزرگان فرود آمدن جناب حضرت عیسی (علیه السلام) در روز ظهور حضرت ولی عصر آن هم به عنوان عبدی در برابر مولای جلیل القدر و پادشاه هستی به خاطر شدت و بالا بودن درجۀ انتظارش می باشد. حضرت عیسی (علیه السلام) تا به امروز منتظر منجی حقیقی بوده و عاقبت از كثرت انتظار و شوق دیدار و خدمت به حضرت

ص: 37


1- بحارالانوار،ج52، ص62- دوران با شکوه ظهور ص234.

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وصال دیرینه خواهد رسید. جگر تشنه و تفتیده اش از محبت حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسكین یافته و اندوه غم فراق مولای كریم، تبدیل به فرح و سرور خواهد شد و اوست بزرگ منتظَر در میان مخلوقات كه حضرت مسیح دو هزار واندی سال برای تماشای جلال و شوكتش در انتظار برپایی حكومت جهانی او، دیدۀ خویش را به قدوم مباركش دوخته است. امام معصوم (علیه السلام) فرمودند خدای تعالی به حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود:

«تو را در آخر الزمان به زمین می فرستم تا از امّت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) عجایب ببینی همچنین در قتل دجّال لعین هم به آنان كمك كنی و هنگامیكه (حضرت مهدی (علیه السلام) با یارانش) نماز می خوانند تو را به زمین نازل می كنم» (1)

او به طرفداران و مریدان خویش مسئلۀ انتظار را در انجیل چنین بیان می فرماید:

«مبادا دلهایتان را از مسكرات و غصّه های (محبّت های) دنیا پر كنید كه آن روز (ظهور) ناگهانی بر شما وارد می شود، چرا كه همچون دام و تله ای تمام زمینیان را در بر می گیرد پس در تمام حالات بیدار (در حال انتظار) و هوشیار باشید و بر آن روز سخت تضرع و زاری نمایید تا شاید از تمام اتفاقاتی كه در آن وقت می افتد نجات یابید و در کنار فرزند آدم (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) بایستید» (2)

با این فرموده طرفداران حضرت عیسی (علیه السلام) باید برای روز بزرگ آماده باشند و برای آن روز سخت تضرع نمایند تا بلكه با این انتظار در مقابل فرزند آدم (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) سرافراز بایستند. پس جایگاه اهل ولایت در مقام «انتظار» چگونه خواهد

ص: 38


1- حدیث قدسی ح 207 تألیف: شیخ حرّ عاملی
2- ترجمه یوم الخلاص لطيف راشدي 1/386 از انجیل لوقا باب 21، بند 24 و 23

بود؟!

نقش دعا و یاد در امر انتظار

همچنانكه رسالت همۀ انبیاء و ذوات مقدسه، زمینه سازی و پرورش افكار طرفداران اهل البیت (علیهم السلام) به سوی انتظار و فراهم نمودن بستر تشریف فرمایی حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است، پس تعلل و سُستی در امر انتظار و مسئلۀ دعا و یاد حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جز هلاكت و بدبختی چیزی برای مسلمانان به وجود نخواهد آورد. چنانكه حضرت امام حسین (علیه السلام) در این باره فرموده اند:

«..لَهُ غَیبَةٌ یرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یثْبُتُ عَلَى الدِّینِ فِیهَا آخَرُون..» (1)

برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی است (كه در دوران غیبت) عده ای مرتد می شوند و گروه دیگری ثابت قدم می مانند.

حال از دیدگاه ائمۀ اطهار (علیهم السلام) چه كسانی ثابت قدم می مانند؟ حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام) فرموده اند:

«..وَ الله لَیغِیبَنَّ غَیبَةً لَا ینْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَكَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ الله عَزَّ وَ جَلَ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه..» (2)

..به خدا سوگند غیبتی خواهد کرد که در آن کسی از هلاکت نجات نخواهد یافت مگر كسانی كه خداوند آنان را بر اعتقاد به امامتش ثابت قدم داشته و بر دعا برای تعجیل فرجش موفقشان داشته..

در اهمیت ذكر و یاد از ذوات مقدسه، فرموده اند:

ص: 39


1- كمال الدين و تمام النعمة 1/317 - منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجة/ 78- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 2/88 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 51/133 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب/ 1/199
2- تحف العقول ترجمه كمره اى مقدمه 1 - الأمالي( للصدوق) مقدمة 1 - كمال الدين و تمام النعمة 2/384 - الوافي 2/395 - بشارة الاسلام 168 - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 134

«..إِنَ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ الله..» (1)

همانا ذكر ما ذكر خدا است.

ذكر و یاد حضرت امام زمان (علیه السلام) اعلا ترین مرحلۀ بندگیست. وانگهی جای دادن یاد آن وجود مبارك در قلب و زبان، همانند سوار شدن در كشتی نوح (علیه السلام) است كه مؤمن را از همۀ طوفانها و حوادث در امان خواهد داشت. پیامبر گرامی اسلام (علیه السلام) فرمودند:

«مَثَلُ اهل بیتى فِیكُمْ مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَى، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق» (2)

مثل اهل بیت (علیه السلام) من مثل كشتی نوح است هر كس سوار شود نجات پیدا می كند و هر كس تخلف كند غرق می شود.

تو امروز در حال آسایش او را یاد كن سپس در حوادث و سختی های روزگار به خصوص در عالم قبر و قیامت، نوبت مولاست كه به فریادت برسد و تو را دریابد. باید یقین داشت كه به زبان آوردن اسم مقدس صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و توجه به آن ساحت قدسی، نگاه كریمانه و صدها عنایات و لطف شاهانۀ آن بزرگوار را به دنبال دارد. توجه و یاد آن سرور در دل هر كس بیشتر شود قطعاً ابر رحمت و لطف خاص حق به طور وسیع تر بر سرش سایه می افكند.

باران رحمت به سوی اصرار كنندگان در یاد و استغاثه به درگاه حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر دم سرازیر است. وجود گرامیش نمایندۀ تام الاختیار حضرت باری تعالی

ص: 40


1- كافی 2/496 - بحار الانوار 72/468 - وسائل الشیعه 7/153
2- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 3/404 - عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية 4/339 - مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر 2/269 - تفسير نور الثقلين 2/360 - مكاتيب الرسول (صلی الله علیه و آله) 1/419؛ 3/704

است. در عصر غیبت تمامی ذرات كائنات خدا را به اسم مبارك و حسنای او می خوانند.

با این اوصاف معیار ایمان صحیح و مقبول پس از ورع و پارسایی، یاد و دعا برای ظهور مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. هر مؤمنی برای اثبات صداقت خویش در نصرت و یاری حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید كمر همت ببندد تا با قدم گذاشتن در مقام والای دعا برای ظهور، همچون غواصان دریای خونین كربلا گردد.

حضرت مهدی (علیه السلام) منتقم مظلومان كربلا

مسئلۀ انتقام موضوع بسیار مهمی است زیرا عدل الهی اقتضا می کند مظلوم به حق خود برسد و ظالم بسزای خود تا خون مظلوم پایمال نگردد، مانند حضرت یحیی (علیه السلام) که پادشاه وقت خون وی را بر زمین ریخت و شروع به جوشیدن کرد آنقدر روی آن خاک ریختند که تل بزرگی از خاک تشکیل شد اما آن خون از جوشیدن باز نایستاد، سالهای بسیاری گذشت تا اینکه بُخْتُ النَّصْرِ لعین به بنی اسرائیل غلبه کرد وقتی چشمش به آن خون در حال جوشش افتاد از سبب آن پرسید. پیرمردی را نزد او آوردند که قصۀ حضرت یحیی (علیه السلام) و کشته شدن او را از پدرانش شنیده بود. وقتی قصه را تعریف کرد بخت النصر به دلش افتاد که برای قطع شدن خون، باید از بنی اسرائیل انتقام بگیرد. پس در مدت یک سال هفتاد هزار از بنی اسرائیل را به روی آن خون کشت تا خون ساکن شد. (1)

به سند معتبر از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه:

”چون حق تعالی خواهد برای دوستان خود انتقام بكشد به [دست] بدترین خلق خود انتقام می كشد و چون خواهد برای خود انتقام بكشد به [دست] دوستان خود انتقام بكشد و برای حضرت یحیی (علیه السلام) به بخت النصر انتقام

ص: 41


1- حیوة القلوب باب 26

كشید.“

حضرت اباعبدالله (علیه السلام) هم مانند جناب حضرت یحیی (علیه السلام) مظلومانه كشته شده اما هنوز انتقام آن حضرت گرفته نشده و پرچم سرخ گنبد آن حضرت به همین حقیقت دلالت دارد كه صاحب این قبر به مظلومیت كشته شده و هنوز انتقام او گرفته نشده، و آن پرچم باقی می ماند تا زمانی كه انتقام آن گرفته شود.

امّا فرق انتقام حضرت یحیی (علیه السلام) که بوسیلۀ بدترین خلق آنزمان یعنی بخت النصر (لعنت الله علیه) كه فردی ولدالزنا و بیرحم بوده گرفته شده با انتقام حضرت اباعبدالله (علیه السلام) به دست با كفایت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اینست که حضرت یحیی (علیه السلام) دوست خدا بود و حضرت امام حسین (علیه السلام) جانشین خدا و مظهر اسماء حسنی الهی؛ به همین دلیل خداوند متعال انتقام آن حضرت را برای خود خواهد گرفت وبدین جهت به سیدالشهدا (علیه السلام)، ”ثارالله“ گفته می شود. ثارالله (علیه السلام) یعنی ”كسی كه خداوند خونخواه اوست و در پی انتقام از دشمنانش است“.

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«..وَ إِنَّمَا هُوَ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ ع وَ هُوَ قَوْلُهُ نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ التِّرَة» (1)

..همانا اوست قائم (علیه السلام) هنگامی که قیام می کند برای مطالبۀ خون امام حسین (علیه السلام) و این سخن اوست که می گوید: ”مائیم صاحبان خون و خواهان دیه“.

از روایات به وضوح روشن می شود یكی از مهمترین اهداف قیام حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتقام جد مظلومشان است. این قیام با ندای ”یا اهل العالم“ و ”یا لثارات

ص: 42


1- تفسير الصافي 3/381 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 51/47 - تفسير نور الثقلين 3/501

الحسین“ شروع می شود. نتیجه آنكه مسئلۀ عاشورا بارزترین نماد یادآوری منتقم و زمینه ساز برای حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد كه تحت عنوان یاری و انتقام در كلام معصوم (علیه السلام) بیان گشته است و در ذیل آیۀ شریفۀ 60 از سورۀ مبارکۀ حج، ائمۀ اطهار (علیهم السلام) فرموده اند:

«خداوند در این آیه فرمود: «و من عاقب» یعنی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) «بمثل ما عوقب به» یعنی کشته شدن حضرت امام حسین (علیه السلام) «لینصرنه الله» یعنی خداوند او را (پیامبر گرامی) را به وجود حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه از فرزندان آن بزرگوار است یاری خواهد فرمود» (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) دربارۀ نصرت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرمودند:

«ماجرای عاشورا كه اتفاق افتاد ملائكه ضجه زدند و به درگاه الهی ناله كردند كه آیا با حسین (علیه السلام) برگزیده و فرزند نبی تو چنین می كنند؟ ندا رسید ملائكۀ من آرام باشید به عزت و جلالم قسم كه از آنان انتقام می گیرم سپس خداوند متعال امامان از فرزندان اباعبدالله (علیه السلام) را به ایشان نشان داد و ملائكه شاد گشتند در این هنگام دیدند:

یكی از آن بزرگواران به نماز ایستاده؛ خداوند متعال فرمود: از آنان انتقام خواهم گرفت به وسیلۀ این آقایی كه ایستاده است» (2)

همچنین وجود مقدس حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز بارها بر این مسئله اهتمام داشتند و سخنان خود را با زمینۀ مهدویت و در موضوع تشریف فرمایی شخص منتقم در مهمترین لحظات به گوش اصحاب و سپس برای تمام محبین و طرفدارانشان می رسانیدند چنانكه در شب عاشورا برای اصحاب خود از حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفتند و فرمودند:

ص: 43


1- تفسير جامع 4/552 - تفسير قمی 2 ص 86-87
2- بحار الانوار 45/231

خداوند متعال توسط قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتقام ما را خواهد گرفت سپس اصحاب پرسیدند قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كیست؟ فرمودند: او هفتمین فرزند پسرم محمدبن علی الباقر (علیه السلام) است.

حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره آیه شریفه (الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَق) فرمودند:

« الْحُسَيْنُ ع حِينَ طَلَبَهُ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ لِيَحْمِلَهُ إِلَى الشَّامِ فَهَرَبَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ قُتِلَ بِالطَّف» (1)

او حسین (علیه السلام) است هنگامی که یزید می خواست امام حسین را به شام ببرد و آن حضرت به سمت کوفه رفت و در طف به شهادت رسید.

همچنین درباره آیه شریفه (أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا) فرمودند:

«إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اللَّهِ لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَيْشٌ مِنْ مَكَّةَ وَ إِنَّمَا هُوَ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ قَوْلُهُ نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة» (2)

عامه می گویند این سوره درباره رسول خدا نازل شده است هنگامی که قریش او را از مکه بیرون کردند ولی همانا این آیه درباره حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است هنگامی که به خونخواهی حسین (علیه السلام) قیام می کند و این فرمایش آن حضرت است که ما اولیاء خون طالب دیه هستیم.

خداوند عبادت ائمه (علیهم السلام) و سیرت آنان را نقل کرده و می فرماید:

(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ- أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ- وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ- وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ و أما قَوْلُهُ: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيد) (3)

ص: 44


1- بحارالانوار، ج24، ص 223.
2- بحارالانوار، ج24، ص 224
3- تفسیر قمی ج2، ص 85

آنانی که هرگاه بر روی زمین به آنها قدرت عطا نمودیم نماز به پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت همه کارها به دست خداست.

امام باقر در باره آیه شریفه (الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور) فرمودند:

«هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ ع إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَق» (1)

این آیه برای آل محمد (علیهم السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش می باشد که خداوند شرق و غرب زمین را تحت تملک آنان قرار می دهدو دینش را ظاهر می کند و به وسیله آن حضرت بدعت باطل را از بین می برد همچنان که حق را از بین برده بودند.

اصلیترین انگیزه قیام مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسئلۀ برپائی دین و قصاص از قاتلین اجداد گرامی و مادر مظلومه اش بخصوص حضرت امام حسین (علیه السلام) است كه در اولین لحظات ظهور، برای اعلام موجودیت و قیام خویش از عنوان شخص منتقم استفاده نموده و از شدت ناراحتی و مصیبت جدش، سخت ترین صحنه ها (عطش اصحاب کربلا) را یادآور جهانیان شده و می فرمایند:

«الأول: أَلَا یا أَهْلَ الْعَالَم أَنَا الإِمَام القَائِم، الثانی: أَلَا یا أَهْلَ الْعَالَم أَنَا الْصَمْصَامُ الْمُنْتَقِم، الثالث: أَلَا یا أَهْلَ الْعَالَم إِنَّ جَدِّی الْحُسَین قَتَلُوهُ عَطْشَانا، الرابع: أَلَا یا أَهْلَ الْعَالَم إِنَّ جَدِّی الْحُسَین (علیه السلام) طَرَحُوهُ عُرْیانَا، الخامس: أَلَا یا أَهْلَ الْعَالَم إِنَّ جَدِّی الْحُسَین (علیه السلام) سَحَقُوهُ عُدْوَانَا» (2)

این ندای جانسوز در سراسر گیتی به گوش همگان خواهد رسید در این باره

ص: 45


1- تفسیر نورالثقلین ج 2 ص506
2- إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب 2/282 [در ن.ا. نور 2/233]

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«..ینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَیسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِب..» (1)

منادی آسمانی به نام مهدی (علیه السلام) ندا می كند، هر كسی كه در شرق و غرب عالم باشد آن ندا را می شنود.

غرض از این كلام جانگداز جز این نیست كه هدف از قیام خویش را اظهار نماید و مردم را متوجه آن مصیبت عظمی گرداند. وجود مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قافله سالار كاروان عزاداران حسینی (علیه السلام) فاطمی (علیها السلام) خواهد شد و او خود بهترین روضه خوان و عزادار مصائب عاشورا خواهد بود؛ چنانكه در عصر غیبت در طی هزار و صد و اندی سال روز و شب در مصیبت جدش خون گریه کرده، وجود مقدسش پس از برپائی حكومت الله جل جلاله بر زمین و گسترش عدالت در میان همۀ مخلوقات به برگزاری مجالس علوم و معرفت حقائق و فضائل محمد و آل محمد (علیهم السلام) می پردازد تا نردبان ترقی و قرب الی الله برای خلایق مهیا شود. محور معرفت، وجود مقدس و نورانی حضرت امام حسین (علیه السلام) است. در این باره شخصی از حضرت امام صادق (علیه السلام) سؤال می كند: ای فرزند رسول خدا، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد از ظهور چند سال زندگی می كنند؟ امام (علیه السلام) فرمودند:

«..فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَینُ (علیه السلام) جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَیكُونُ الَّذِی یغَسِّلُهُ وَ یكَفِّنُهُ وَ یحَنِّطُهُ وَ یلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی (علیه السلام) وَ لَا یلِی الْوَصِی إِلَّا الْوَصِی» (2)

ص: 46


1- الغيبة( للنعماني) 254 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/365 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 52/230
2- الكافی (ط - الإسلامية) 8/206؛ (ط - دارالحدیث) 15/476 - تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة: 272 - الوافي 2/460 - الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة 310 - البرهان في تفسير القرآن 3/503 - حلية الأبرار في أحوال محمد (صلی الله علیه و آله) و آله الاطهار (علیهم السلام) 6/362؛ 6/424 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) 3/202؛ 26/123 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 53/94 - تفسير نور الثقلين 3/138 - تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب 7/361 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/71؛ 2/298 - مجمع البحرين 3/471

چون معرفت حضرت امام حسین (علیه السلام) در دلهای مومنین مستقر گردد، فرشته موت می آید. پس کسی که غسل و کفن و حنوط و لحد مزار شریفش را به عهده می گیرد حسین بن علی (علیه السلام) است و جانشین برای وصی غیر از وصی، نیست.

طبق روایات، چون مفارقت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا انجام گیرد و روح شریفشان به عالم ملکوت متصل شود، رجعت شروع خواهد شد، آنهم از وجود مبارک اباعبدالله الحسین (علیه السلام). حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ یرْجِعُ إِلَى الدُّنْیا الْحُسَینُ بْنُ عَلِی ع، وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیسَتْ بِعَامَّةٍ بَلْ هِی خَاصَّةٌ، لَا یرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا» (1)

اول کسیکه زمین از [خروج] او می شکافد و بدنیا برمی گردد، حسین بن علی (علیه السلام) است. و رجعت [بازگشت به دنیا] عمومی نیست، بلکه مخصوص یک عده است. برنمی گردد به دنیا مگر مومن خالص و مشرک خالص.

در عصر غیبت قلوب منتظرین به مقدار بسیار ضعیفی جایگاه مصائب و معارف حسینی (علیه السلام) است و با ظهور حضرت (علیه السلام)، انشاءالله به کمال خواهد رسید:

«..إِنَّ لِلْحُسَینِ فِی بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِینَ مَعْرِفَةٌ مَكْتُومَةٌ..» (2)

همانا در نهان مردم با ایمان معرفت و شناختی نسبت به حضرت امام حسین (علیه السلام) نهفته است.

ص: 47


1- البرهان في تفسير القرآن 3/507 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) 3/201 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 53/39 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 2/301
2- بحار الأنوار (ط - بيروت) 43/272؛ 109/73 - معالي السبطين 41

دربارۀ حقیقت چنین معرفتی می گوییم: اولین قدم در شناخت مقام نورانی اباعبدالله (علیه السلام) آنست كه بدانیم وجود گرامیش از عالم ذر گرفته تا دنیا و نیز در آخرت كه ظهورش به كمال می رسد تجلی رحمانیت حق تعالی بوده و رحمت خاصه و واسعۀ پروردگار، وجود مقدس اوست، همانطور که در روایت آمده است.

«در صحرای محشر نهصد و نود و نه صف از هزار صف برای شفاعت مخلوقات متعلق به حضرت امام حسین (علیه السلام) دارد»

برای این وجود مقدس، شایسته است قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جهت معرفت خلایق به ایشان تحقق یافته و ختم مأموریت و مفارقت روح از بدن مقدس حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منوط به تحكیم و استواری پایه های معرفت از قبیل فضائل و مصائب حسینی (علیه السلام) باشد.

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) عبادتی خالصانه است

بیشترین سعی ما در این كتاب به این است كه ثابت كنیم هیچ عبودیت، قرب و ترقی ای سریعتر و خالصتر از این نیست كه هر روزه در دریای غم و اندوه حسینی (علیه السلام) شناور گردیم تا بدین سبب از آلودگیها پاك شده و با ناله و گریه، روح خود را به سوی ملكوتیان به پرواز در آوریم. امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«گریه بر آن حضرت از اعظم عبادات در نزد خداوند متعال است» (1)

اوج شكوفایی عقل به آنست كه مؤمن حزن و ندبه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) را عالیترین مرحلۀ عبادات بداند و هر چه بیشتر به پای این مصائب بسوزد دلیل بر تعالی عقل اوست.

ص: 48


1- الخصائص الحسینیه 356 - بحارالانوار 44/289

پس توجه و قرب به حضرت امام حسین (علیه السلام)، نزدیكی به خدا است و سریعترین و نزدیكترین راه ها به خداوند توجه به ساحت مقدس ایشان است. چرا كه تمام انبیاء و ملائك مقرب، هرگاه ارادۀ زیارت خدا را داشته باشند، زیارت می نمایند ”وجه الله“، رخسارۀ تابان حق را، كه در زیارت ایشان فرمودند:

«مَنْ زَارَ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی (علیه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ كَانَ مِنْ مُحَدَّثِی الله فَوْقَ عَرْشِه» (1)

هر كس اباعبدالله (علیه السلام) را زیارت كند همانند آن است كه خدا را در عرش زیارت كرده باشد.

زیرا احدی از خلق به درجۀ كمال نخواهد رسید و تحصیل نجات و حیاتی نخواهد نمود مگر به اظهار خاكساری و شرمندگی در برابر اباعبدالله (علیه السلام). جمیع پیغمبران، ملائكه و مؤمنان به مقامی از مقامات بندگی نرسیدند الاّ به بركت وجود مسعود حضرت سید الشهداء (علیه السلام) و به واسطۀ حضرتش كه استاد فرزانۀ مراتب علوم، رسوم عبودیت، مرد میدان جانفشانی خالصانه، مظهر تذلل و خشوع در برابر خداوند بوده و جمیع سربازان این میدان از خرمن نوافل و فضائل او خوشه چیدند. جمیع مخلصان و جانفشانان حق تعالی در سر خوان احسان او گدائی مسكینند. او در مقام بندگی در جمیع مراتبش به فضل خداوند مربی همۀ هزار هزار عالم[ی را كه خداوند عالم طبق روایت آفریده] می باشد و خدای تبارک و تعالی لوای شفاعت مخلوقات اول و آخر را به ایشان عنایت فرموده است.

پس هر كسی عكس جمال جهان آرای آن بزرگوار (حضرت امام حسین (علیه السلام)) بر قلبش نقش گردد؛ خالص از معایب و پاك از شوائب خودبینی خواهد شد و كسانی لایق حمایت آن عالی رتبه اند كه همانند جناب حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)، جناب حضرت علی اكبر (علیه السلام)، عقیلۀ بنی هاشم (علیه السلام)، خواص از شیعیان... و محبین

ص: 49


1- الخصائص الحسینیه 80 - بحارالانوار 98/78 - كامل الزیارات باب 59 ص 149

حضرتش باشند. حال اگر كسی باشد كه روی به وجه الله (حضرت امام حسین (علیه السلام)) نداشته باشد همانند سنگ سیاهی است كه قابلیت انعكاس نور خورشید را نداشته و وجودش تباه و نابود و دور از درگاه احدیت و محروم از شفاعت حق است. جمیع كائنات آئینه هائی هستند كه در زیر آفتاب جهانتاب وجود همایون آن بزرگوار گذارده شده و هر مخلوقی بر اثر قابلیت و صافی آئینه اش نور و فیض را دریافت می كند و از بركت فیوضات و مددهای الهی سراسر وجودش به نور آفتاب یگانه و بی نظیر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) منور می گردد كه آنهایند چراغی كه قبل از خلقت هستی به تابیدن گرفت كه فرموده اند:

«..فَلَمْ یزَالا نُورَینِ أَوَّلَینِ إِذْ لَا شَی ءَ كُوِّنَ قَبْلَهُمَا..» (1)

..این دو (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام)) پیوسته دو نور تابنده بودند آن زمانی که هیچ چیز قبل از ایشان خلق نشده بود..

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این باره به جناب كمیل (رحمه الله) فرمود:

«[الحقیقة] نُورٌ یشْرِقُ مِنْ صُبْحِ الْأَزَل فَیلُوح ُ عَلَى هَیاكِلِ التُوحِید آثَارَه» (2)

حقیقت نوری است كه صبح ازل تابیده پس از آثار آن نور تابیده است بر هیكل توحید [«اركاناً لتوحیده»]

یعنی شما ركنهای توحید هستید. اگر آفتاب حیات بخش اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در آئینۀ خانۀ ممكنات ظاهر و جلوه گر نمی بود، نجات و خلاصی برای احدی میسّر نمی شد چرا كه همۀ مخلوقات خودبین، خودستا و خودسر می باشند.

ص: 50


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 1/442 - الوافي 3/681 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) 5/195 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 15/24؛ 54/197 - تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب 4/359
2- روضة المتقین في شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة) 2/81 - كتاب جلوه قرآن و عترت در تفسیر صافي - دائرة المعارف اسلامیه 41

{كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى} (1)

«حقّاً كه انسان سركشى مى كند *** همین كه خود را بى نیاز پندارد»

چنانكه در این دنیا اگر آن بزرگوار، واقعۀ كربلا را اختیار نمی كرد اثری از دین خداوند باقی نمی ماند و در این ظلمت آباد كفر و طغیان منافقین، كسی راه را از چاه تشخیص نمی داد پس هر كه توجه و اقبال او و محبت و اخلاصش به آن بزرگوار بیشتر باشد، خضوع و بندگیش برای خداوند عالم بیشتر خواهد بود و نور رحمت خاصۀ حق تعالی و حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیشتر و سریعتر جذب خواهد نمود. زیرا در وصف ایشان آمده است كه:

«إِنَّ الْحُسَین مِصْبَاحُ الْهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاة» (2)

در این میان كسانی را سراغ داریم كه عمر شریف خود را به پای مصائب اباعبدالله (علیه السلام) با گریه ها و ندبه های فراوان، ضجه ها و ناله های بسیار صرف نمودند، تا حدی كه چشمانشان آسیب دید. (3) آنان با نشستن بر سر سفرۀ حزن و اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام) در این دنیا بهشتی را برای خود فراهم نمودند و با بلند نظری خود، در آن مأوا گرفتند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند ”هرگاه باغی از باغهای بهشت را دیدید وارد آن شوید و از نعمتهای آن بهره ببرید“. عرض شد یا رسول الله6 باغ بهشتی چیست؟ فرمودند:

ص: 51


1- سوره مبارکه علق آیات شریف 6 و 7
2- مثير الأحزان 4 - مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر: 4/52 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء إلى الإمام الجواد (علیه السلام)) 17/1
3- و می شناسیم كسانی را كه پاره ای از نیمه شب را با گریه بر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) سپری می كنند و كسانیكه زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام و دعای علقمه در نیمه های شب به چله نشستند و جمعیتی را كه هر شب بدون استثناءِ بیش از چهل سال است كه در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) بخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) گریه و ناله دارند و سپس در فراق حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندبه می كنند و آنگاه دعاهای فراوان برای فرج مولا را سر می دهند.

«مجالسی كه مؤمنین در آن جمع شده باشند» (1)

كدام مجلسی بهتر از جلسۀ ذكر مصائب و دعا برای فرج منتقم آن حضرت می باشد؟ دربارۀ این محافل و خصوصیات آن، حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«خداوند شیعیان ما را مورد رحمت و آمرزش قرار دهد به خدا سوگند كه مؤمنین واقعی كسانی هستند كه درمصیبت ما شریكِ غمهای ما هستند و همواره بر مصائب ما غمگین هستند و آه حسرت می كشند» (2)

پس یاد چنین مصائبی به تأسی از حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید نزد بازماندگان و نسلهای بعدی آنان كه همان محبین و شیعیان صادق و پاكدل می باشند برقرار باشد. پس مؤمن با همتی مردانه پا در دریای حزن و اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام) می گذارد و كلام جانسوز حضرت امام سجاد (علیه السلام) را مرور نموده و از دنیای كودكان و جاهلان و دیوانگان در شهوات، دست كشیده و در دریای غم های کربلا پا گذاشته تا به ساحل همیشه باصفای مهدویت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد.

و با خداحافظی از خرمیها، لهو و لعب و خوشیهای دروغین و مقطعی، رو به دنیای با صفا و نورانی غم، گریه و اندوه حسین (علیه السلام) می نماید. در این باره حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«ای گریه كنندگان بر حسین (علیه السلام)، اگر می دانستید در چه مقامی هستید فرح و سرور شما بیشتر از حزن شما می شد» (3)

با این دیدگاه؛ بیائیم از همین ساعات لباس غم را بر تن نموده و نگذاریم جز دست مبارك جناب عزرائیل كس دیگری آن را از ما جدا گرداند چنانكه حضرت

ص: 52


1- احرام محرم 53 - بحارالانوار 71/188 - السرائر 3/653
2- ترجمه لهوف 191
3- احرام محرم 112

امام سجاد (علیه السلام) فرمود:

«پس از (شهادت) آنان با این لباس مصیبت (غم و اندوه قلبی) خو گرفته ام»

زیرا این عمل بهترین نوع یاری آن امام مظلوم می باشد كه امام معصوم (علیه السلام) در این مورد فرمودند:

«گریه بر آنحضرت نوعی یاری كردن ایشان در روز عاشورا است» (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام):

ملائکه از خداوند درخواست یاری امام حسین (علیه السلام) کردند و خداوند به آنان اذن داد. پس صبر کردند تا آماده قتال شوند تا اینکه ایشان به شهادت رسید. ملائکه به خداوند عرض کردند: پروردگارا به ما اجازه فرود آمدن و یاری حسین (علیه السلام) را دادی ولی ما فرود آمدیم و قبض روحش نمودی. خداوند به ایشان وحی کرد: شما کنار قبر او باشید تا ببینید که او بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید، اکنون برای حسین (علیه السلام) و برای اینکه یاری کردنش از دستتان رفت گریه کنید، زیرا شما برای یاری او و گریه از برای حسین اختصاص یافته اید،

« فَبَكَتِ الْمَلَائِكَةُ تَعَزِّياً وَ حُزْناً عَلى مَا فَاتَهُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ، فَإِذَا خَرَجَ، يَكُونُونَ أَنْصَارَهُ».

پس آن ملائکه برای عزاداری امام حسین (علیه السلام) و برای اندوه از دست رفتن یاریش می گریند و چون حضرت از قبر بیرون آید از جمله یاوران او خواهند بود.

منتظر واقعی حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فدائی و دلباختۀ امام حسین (علیه السلام) به تأسی از آن عزادار بزرگ یعنی حضرت امام سجاد (علیه السلام) می بایست خود را برای تربیت و

ص: 53


1- الخصائص الحسینیه 155

فراگیری همچون غواصی در بحر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) آماده سازد و این را به افكار خویش القاء نماید و همانند حضرت امام سجاد (علیه السلام) بگوید:

«ای روزگار شادی دیدار به قیامت»

در هر عصری، نخبگانی که مصداق این گفتار باشند هویدا می گردند. (1) در رأس همۀ این دلسوختگان حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه وارث این همه غم و غصه است. زیرا بیش از هزار و اندی سال است که هر روزه، بلكه به فرمایش وجود مقدسش هر صبح و شام، قلب مقدسش را به غم و اندوه می آلاید و دائماً در حزن كربلا با سوزشی از سویدای دل سیلاب اشك را از چشمان مباركش جاری می گرداند.

«..فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاء..» (2)

[ای جد بزرگوار]..پس صبح و شام برایت زاری می کنم..

با این فراز فهمیده می شود كه گویا حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر صبح و شام در ماتم جد و مادر مظلومه اش در اندوه و غم غرق است و بر اثر آتش مصائب، آرام آرام چون شمع آب می شود.

بدین سبب هر كسی آئینۀ وجودش نزدیكتر به خورشید عالمتاب حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردد، پرتوهای حزن و اندوه حسینی بر او بیشتر تابیدن می گیرد. از آفتاب

ص: 54


1- نمونۀ بارز آن مرحوم شریعتی زنجانی از اهالی زنجان، سالهاست خنده و شادی از رخسار و قلبش رخت بسته و هیچگاه لباس عزا (سیاه) را از تن بدر نكرده است. همچنین مرحوم حاج رحیم كه در اكثر اوقات ساعات روز و حتی شب، وقتش صرف گریه و ندبه بر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) می شود، چنانكه تمام وجود این پیرمرد مؤمن با مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) ممزوج گشته بود و اكثر فصول سال را به عنایت حق تعالی در كربلا سكنی می گزید و رادمردانی همچون حاج اکبر و حاج خبازباشی و... که در مدت عمرشان با ضجه های دلخراش در مصائب امام حسین (علیه السلام) مجالس آن حضرت را گرم نگاه داشته اند.
2- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 501 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/238؛ 98/320

وجود مقدسش اندوه را بر مؤمنین صادق منعكس می گرداند و آئینۀ وجود مؤمن مورد تفضل و رحمت خاصه قرار می گیرد و آثاری از محبت این دو امام مظلوم (حضرت امام حسین (علیه السلام) و حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) را به خود جذب و به دیگران منعكس می نماید و لذا در انتظار انتقام، حركتی را برای آمدن منتقم حقیقی آغاز می كند. زیرا حضرت امام حسین (علیه السلام) برای نجات انسانها و هدایت آنها، اهل و عیال و كودكان خود را فدا نمود تا بشر به سعادت و خوشبختی همیشگی دست یابد. در زیارتشان عرضه می داریم:

«..وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَة..» (1)

..خون دلش را در راه تو (خداوند) ارزانی داشت تا بندگانت را از نادانی و سرگشتگی گمراهی بره اند..

پس اولین گام، آگاهی یافتن از مصائب و مراتب حزن و جایگزینی غم و اندوه به جای شادیهای دروغین در قلب مؤمن است. آگاهی بیشتر از واقعۀ كربلا موجب محزون شدن در مصائب اباعبدالله (علیه السلام) و باعث تقویت روح است. و اینگونه بهتر و سریعتر می توان نام خود را در دیوان غمدیدگان در عزاخانۀ حضرت امام سجاد (علیه السلام) به ثبت رسانید و مدال افتخارِ؛ ”هُم حُسینیون“،”آنان حسینی اند“، را کسب کرده و بدست مبارك محمدو آل محمد (علیهم السلام) بر سینه نصب نمود، زیرا در بهشت این گروه دلباخته را به چنین نامی خطاب می كنند. تا جایی كه در مورد محبت این افراد امام معصوم (علیه السلام) فرمودند:

«گریه كنندگان بر حضرت امام حسین (علیه السلام) در نزد آنجناب در ظلّ عرش مشغول به صحبت می شوند پس جمع حورالعین كسی را نزد مؤمنان می فرستند و می گویند كه ”ما مشتاق شما هستیم، تعجیل كنید“ اما آنها

ص: 55


1- تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان) 6/113 - المزار الكبیر (لابن المشهدی) 424؛ 514؛ (للشهید الاول) 186 - مثیر الأحزان 5 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/331؛ 98/354

امتناع می ورزند و مصاحبت و همنشینی با حضرت امام حسین (علیه السلام) را ترجیح می دهند» (1)

و همچنین فرموده اند:

«گریه كنندگان و زائرین آن حضرت در سایۀ عرش در مجلسی خدمت سید الشهداء (علیه السلام) می باشند و به بیانات آن امام مأنوس و خرم و خوشحال و در امانند در حالیكه مردم در حال حسابند، آنان مجالست و دیدار و كلام نورانی حضرت امام حسین (علیه السلام) را بر بهشت ترجیح می دهند تا وقتی كه آنحضرت امر به رفتن به ‹بهشت› می فرمایند» (2)

در فضیلت و بزرگی این اشخاص، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«فقرای امت در روز قیامت با جامه های سبز و گیسوهای بافته شده به درّ و یاقوت و عصاهایی از نور در دست، به پا می خیزند و بر فراز منبرها می آیند و خطبه می خوانند. انبیاء گویند: ایشان ملائكه اند؟ ملائكه گویند: ایشان پیغمبرانند؟ آنها گویند: ما نه پیامبریم و نه از ملائكه! می پرسند: پس به چه عملی به این كرامت فائز گشتید؟ می گویند: عمل زیادی نداشتیم و لكن نمازهای پنجگانه را بجای می آوردیم و هرگاه ذكری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آل او: می شنیدیم اشك بر صورت ما جاری می گشت»

با این احادیث باید دریافت جهت نیل به مقامات و فضائلی را كه غرق شدگان در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) بدان رسیده اند باید به استقبال اندوه حسینی (علیه السلام) برویم و از امتیازات و پاداش قلبهای مبتلا به غم از ناحیۀ حق تعالی آگاه شویم تا شوق در

ص: 56


1- الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستری) 123؛ (ط - دار الحدیث) 340 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/75 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/229
2- بحارالانوار 45/207

سریعتر رفتن به دریای خونبار حسینی (علیه السلام) به وجود آید. پیامبر گرامی اسلام6 فرمودند:

«..إِنَ الله یحِبُ كُلَ قَلْبٍ حَزِین..» (1)

خداند متعال دوست دارد هر دلی را كه اندوهناك باشد.

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«إِذَا أَحَبَ الله عَبْداً نَصَبَ فِی قَلْبِهِ نَائِحَةً مِنَ الْحُزْنِ فَإِنَّ الله یحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِین..» (2)

هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، در دلش ماتمی از حزن برقرار سازد، زیرا خداوند دل اندوهناک را دوست دارد..

راه و طریق قرب الهی، قلبی را می طلبد كه مالامال از حزن و اندوه باشد علی الخصوص كه این غم و غصه پیرامون مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) باشد. همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام) به معاویةبن وهب فرمودند:

«حضرت امام حسین (علیه السلام) را از راه دور و نزدیك زیارت كن و اندوه و حزن خود را تجدید نما و زیاد گریه كن» (3)

آری امر معصومین (علیهم السلام) و روش آن بزرگواران غوطه ور گشتن در ندبه و ناله است كه به دوستانشان نیز چنین راهی را راهنمون شدند.

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) افراط نیست

چه خواهند گفت آن افرادی كه اظهار می دارند این گونه عزاداریها و یا هر روزه به حزن حسین (علیه السلام) محزون گشتن عملی افراط گرایانه است، در صورتیكه خود در

ص: 57


1- الكافی (ط - الإسلامیة) 2/99؛ (ط - دارالحدیث) 3/355 - الوافي 4/354 - وسائل الشیعة 16/310 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 68/38؛ 69/71؛ 7/157
2- عدة الداعي و نجاح الساعي 168 - وسائل الشیعة 7/76 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 11/245 - منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى) 4/56
3- احرام محرم ص 59

باتلاق مادیات و شهوات بر اثر افراط در حال غرق شدن می باشند.

باری مؤمنین حقیقی طبق فرمان حق كه ”غم به صلاح مؤمن است“، در اندوه و حزن مصائب اهل بیت (علیهم السلام) می سوزد. از آنجائیکه حق مطلب ادا نمی شود، در واقع تفریط است.

ای روزگار شادی دیدار به قیامت *** وی لحظۀ رهائی دیدار به قیامت (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«..فَمَا أَنْقَصَ ذِكْرَ الْحُسَینِ (علیه السلام) لِلْعَیش..» (2)

یاد مصائب امام حسین (علیه السلام) چه بسیار لذت زندگی را می كاهد.

آری یك لحظه حزن حسین (علیه السلام) به از هزاران روز اشتغال به غیر است. علاوه بر اینكه صلاح مؤمن بر این استوار گشته، چنانكه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«مؤمن پیوسته اندوهناك است و غیر از این به صلاح او نیست»

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دربارۀ صفات شیعیان بیاناتی فرمودند و در آن از حزن مومن نیز سخن راندند:

«..وَ مِنْ صَلَاحِهِ شِدَّةُ حُزْنِهِ..» (3)

..و از صلاح مومن زیادی اندوه و حزن وی باشد..

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به جناب ابوذر (رحمه الله) می فرمود:

«..وَ مَا أَصْبَحَ فِیهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ هُوَ حَزِین..» (4)

..مومن صبح نمی کند مگر اینکه در آن حزن دارد..

ص: 58


1- شعر از یکی از منتظران
2- الأمالي( للصدوق) 142 - وسائل الشیعة 25/272 - احرام محرم 60
3- أعلام الدین في صفات المؤمنین 127
4- الأمالي (للطوسی) 529 - مكارم الأخلاق 461 - مجموعة ورام 2/55 - الوافي 26/188 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 74/78

فرمان حق تعالی نیز غوطه ور شدن در دریای حزن و اندوه می باشد كه به مقربینش چنین دستوری می فرماید: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

خداوند متعال به حضرت عیسی (علیه السلام) وحی فرستاد: «ای عیسی (علیه السلام) از چشمانت اشك و از دلت خشوع را به من ببخش و آن هنگام كه بَطّالان (آنها كه در دنیا غافل و مست شدند) می خندند تو سرمۀ اندوه در چشمت بكش» (1)

اینچنین مؤمنان را ترغیب به حزن و اندوه نموده اند. از محضر مبارك پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسیدند: خدا كجاست؟ حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم» (2)

خداوند پیش كسانی است كه دل شكسته دارند.

كه در این دلسوختگی تمام انبیاء پیشین به جهت شفافیت عقل، محزون در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) مخصوصاً اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بودند. بجهت یادی از آن بزرگواران اختصارا به چند حكایت بسنده می نمائیم. باشد تا در بزرگی و عمق این مصیبت، تفكر کرده و روش بهتر را در دنیا برای قرب الهی اختیار نمائیم که آن، غرق شدن در دریای اندوه حضرت امام حسین (علیه السلام) می باشد.

جناب حضرت آدم (علیه السلام) در اطراف زمین سیر می نمود، وقتی كه به محلّ شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام) رسید، پایش به چیزی برخورد كرد، بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. پس سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد:

«إِلَهِي هَلْ حَدَثَ مِنِّي ذَنْبٌ آخَرُ فَعَاقَبْتَنِي بِهِ..وَ لَكِنْ یقْتَلُ فِی هَذِهِ الْأَرْضِ وَلَدُكَ الْحُسَینُ ظُلْماً فَسَالَ دَمُكَ مُوَافَقَةً لِدَمِه..» (3)

خداوندا آیا گناهی از من صادرشد كه مرا عقوبت فرمودی؟» وحی رسید:

ص: 59


1- كتاب صفات علامات متقین 1/4 - بحارالانوار 2/72
2- الدعوات (للراوندی) 120 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 70/157
3- بحار الأنوار (ط - بیروت) 44/242 - الدعوات للراوندی 120

«نه، ولكن فرزندت حسین (علیه السلام) در این مكان كشته می شود، خون تو جاری شد موافق خون او»، عرض كرد: كیست قاتل آن جناب؟ وحی آمد یزید ملعون (لعنت الله علیه)، پس او را لعن كن، و ایشان او را لعن نمود.

همچنین، كشتی نوح در كربلا به تلاطم افتاد و نوح از غرق شدن ترسید، مناجات كرد:

«..وَ قَالَ إِلَهِی طُفْتُ جَمِیعَ الدُّنْیا وَ مَا أَصَابَنِی فَزَعٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِی فِی هَذِهِ الْأَرْض..» (1)

خدایا همۀ دنیا را گشتم تا به حال چنین حالتی به من دست نداده»، پس جبرئیل نازل شد و قضیۀ كربلا را بیان نمود، آنگاه حضرت نوح (علیه السلام) و اصحابش در كشتی گریستند، و بر قاتل حضرت امام حسین (علیه السلام) لعن كردند و گذشتند.

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با ابن عباس گذرش به سرزمین كربلا افتاد فرمود: ”ای پسر عباس ببین در این نواحی بعرۀ آهویی (2) می یابی؟“ ابن عباس گوید: تفحص كردم و یافتم فریاد زدم: ای امیرالمؤمنین! این است كه فرمودید، فرمود:

«این همان است آیا قضیۀ اینها را می دانی؟ چون عیسی بن مریم (علیهما السلام) با حواریین به این زمین پا گذاشت، دید در اینجا آهوانی جمعند و گریه می كنند، پس حضرت عیسی (علیه السلام) نشست و با حواریین مشغول گریه شدند، سپس عرض كردند یا روح الله سبب گریۀ شما چیست؟

فرمود: این زمین كربلا است كه فرزند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و فرزند بتول عذرا (علیها السلام)

ص: 60


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 44/243 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال [مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام) ] 17/102
2- پشکل آهو

شبیه مادرم مریم (علیها السلام)، در آن كشته خواهد شد و دفن می گردد و خاكی است كه از مشك معطرتر است، زیرا طینت آن جناب است، طینت انبیاء و اولاد انبیاء نیز همین گونه است و این آهوان با من سخن گفتند، كه ما در اینجا مانده ایم به جهت شوق آن جناب و در اینجا در امان هستیم، پس عیسی (علیه السلام) دست برد و این بعره ها را برداشت و بوئید، و فرمود: اینها كه به این خوشبوئی شده است، به جهت خوشبویی علف این صحرا است، خدایا اینها را باقی بدار تا اینكه پدرش ببوید و تعزیت او باشد، این است كه تا حال مانده است و رنگش از طول مدت زرد شده، و این زمین كرب و بلا است، پس با صدای بلند فرمود: ای خدای عیسی بن مریم، كشندگان او را و نیز كسانی كه او را یاری نمی كنند مبارك مفرما! آنگاه حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) مدتی طولانی گریست تا اینكه به رو درافتاد و غش كرد، ما هم گریستیم، و چون به حال آمد، چند بعره برداشت و در گوشۀ ردا پیچید،

«..ثُمَّ قَالَ یا ابْنَ عَبَّاسٍ إِذَا رَأَیتَهَا تَنْفَجِرُ دَماً عَبِیطاً وَ یسِیلُ مِنْهَا دَمٌ عَبِیطٌ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَا عَبْدِ الله قَدْ قُتِلَ بِهَا..»

و به من فرمود: تو نیز بردار و بپیچ و نگاه دار، چون دیدی كه از آن خون تازه می جوشد و جاری می شود، بدانكه حسین (علیه السلام) شهید شده است..» (1)

در قضیه ای دیگر نیز حضرت عیسی (علیه السلام) و حواریین وقتی در همان ایام سیاحت كه بر كربلا گذشتند، شیر غضبانی راه را بر ایشان گرفت جناب عیسی (علیه السلام) پیش رفت و گفت ”ای شیر چرا راه را بر ما بسته ای؟“ او عرض كرد:

«نمی گذارم عبور كنید مگر اینكه یزید (لعنت الله علیه) را لعنت کنید كه او كشندۀ

ص: 61


1- الأمالي( للصدوق) 599 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 44/252 الی 44/255 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال [مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام) ] 17/145 - خصائص الحسینیه 232 (با كمی تغییر در الفاظ)

فرزند پیغمبر خاتم یعنی محمد (صلی الله علیه و آله) و فرزند ولی خدا، علی (علیه السلام) است» (1)

حكایتی دیگر از جناب ذكریا (علیه السلام) است كه خداوند مرثیه خوان حضرت امام حسین (علیه السلام) بود و حضرت زکریا، مستمع. چنانكه حضرت زکریا سؤال نمود از باریتعالی كه أسماء خمسۀ طاهره را به او بیاموزد، جبرئیل بر او نازل گردید و او را تعلیم داد، سپس جناب زكریا هر وقت اسم مبارك حضرات محمد (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) را ذكر می كرد، همّ و غمّش زایل می شد و چون اسم حضرت امام حسین (علیه السلام) را ذكر می كرد بغض در گلویش گیر می كرد و دلش به طپش می آمد. پس عرض كرد:

«خدایا چگونه است كه چون آن چهار بزرگوار را ذكر می نمایم از همّ و غمّ می رهم، اما چون حسین (علیه السلام) را یاد می كنم اشكم می ریزد و دلم می سوزد؟»

پس خداوند او را از قضیۀ آن حضرت مطلع ساخته، فرمود:

«..وَ قَالَ كهیعص فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْیاءُ یزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَینِ ع وَ الْعَینُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُه..»

..”كهیعص“ پس كاف اشاره است به كربلا، و «هاء» هلاكت عترت طاهره، و «یاء» یزید عنید (لعنت الله علیه) كه قاتل حسین (علیه السلام) است، و «عین» عطش آن جناب، و «صاد» صبرش بر مصائب..

چون جناب زكریا (علیه السلام) این واقعه را شنید سه روز از مسجد بیرون نیامد و مردم را از خود منع می نمود و متّصل گریه و ناله می كرد، و عرض می كرد:

«..ثُمَّ كَانَ یقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَینِی عَلَى الْكِبَرِ وَ اجْعَلْهُ وَارِثاً وَصِیاً وَ اجْعَلْ مَحَلَّهُ مِنِّی مَحَلَّ الْحُسَینِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ فَجِّعْنِی بِهِ كَمَا

ص: 62


1- بحارالانوار 44/244 - الخصائص الحسینیه 223 (با كمی تغییر در الفاظ)

تُفَجِّعُ مُحَمَّداً حَبِیبَكَ بِوَلَدِه..» (1)

..خدایا آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزندش مبتلا می نمائی؟ چه جامه ای است این مصیبت كه بر تن علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) می پوشانی پس عرض كرد خدایا فرزندی به من عنایت نما كه چشم من به او روشن گردد و محبّت او را در من زیاد كن، پس مرا مبتلا نما به مصیبت او، چنانكه حبیب خود را مبتلا خواهی كرد به مصیبت فرزندش..

پس خداوند، حضرت یحیی (علیه السلام) را به او عطا فرمود و او را مبتلا كرد به مصیبت او كه عاقبت به شهادت حضرت یحیی (علیه السلام) منجر شد.

از آن جمله در خبر است كه شخصی از بنی اسرائیل دید حضرت موسی (علیه السلام) را كه به تعجیل می رود. رنگش زرد و بدنش لرزان است و چشمش بگودی رفته، از این حالت دانست كه ایشان به مناجات می رود، عرض كرد:

یا نبی الله من گناه بزرگی كرده ام خواهش می كنم از خدا بخواه كه از من درگذرد و عفو نماید.

چون موسی (علیه السلام) به مقام مناجات رسید عرض كرد:

«خداوندا تو می دانی پیش از آن كه تكلّم كنم كه فلان شخص كه بندۀ تو است گناهی كرده و ملتمس عفو است»

خطاب رسید:

«هر كسی طلب مغفرت از من نماید او را عفو می كنم مگر كشندۀ

ص: 63


1- این حدیث طولانی در چند بخش و بصورت روائی بیان شده است. *كمال الدین و تمام النعمة 2/461 - مناقب آل أبي طالب: (لابن شهرآشوب) 4/84 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) 2/464 - منتخب الأنوار المضیئة في ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 153 - تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة: 293 - تفسير الصافی 3/272 -البرهان في تفسير القرآن 3/698 - حلیة الأبرار في أحوال محمد (صلی الله علیه و آله) و آله الاطهار (علیهم السلام) 6/220 - مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر: 8/57 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 14/178؛ 44/223؛ 52/84 - النور المبین في قصص الأنبیاء و المرسلین (للجزائری) 398 - تفسیر نور الثقلین 3/320 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/315

حسین (علیه السلام) را، عرض كرد: حسین كیست؟ خطاب رسید: همان شخصی كه ذكر او بر تو گذشت در جانب كوه، عرض كرد: چه كسی او را می كشد؟

فرمود: می كشند او را جماعتی طاغی و یاغی كه خود را از امت جدِّ او می شمارند در زمین كربلا، و اسب او فرار می كند و شیهه می كشد و می گوید: ای داد از امتی كه فرزند پیغمبر خود را می كشند، پس او را بر روی خاكها بیندازند بی غسل و بی كفن، و اسباب او را به غارت ببرند و زنان او را به شهرها بگردانند و یاران او را شهید نمایند و سرهای ایشان را بر سر نیزه ها كنند و در بلاد بگردانند. ای موسی اطفال صغیر ایشان از تشنگی هلاك شوند، و بزرگشان در میان آفتاب، پوست بدنشان بهم كشیده شود»

پس موسی (علیه السلام) گریست.. در ادامۀ حدیث هست كه خطاب رسید:

«ای موسی (علیه السلام) بدانكه هر كس گریه كند یا بگریاند یا خود را شبیه بگریه كننده نماید حرام كنم بدنش را بر آتش»

حكایاتی نیز از حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل شده در وقتی كه مأمور شد به ذبح پسرش؛ چنانكه از حضرت رضا (علیه السلام) مرویست: چون خداوند امر نمود ابراهیم (علیه السلام) را كه ذبح كند گوسفند را در جای پسرش اسماعیل (علیه السلام)، تمنّا نمود ابراهیم كه كاش فدا نیامده بود و پسرش را به دست خود ذبح می كرد تا اینكه دلش شكسته می شد و به درجۀ رفیع صبر و رضا فائز می گردید، پس وحی شد به او كه:

«ای ابراهیم چه كسی محبوب ترین خلق است به نزد تو؟ عرض كرد: حبیب تو محمد (صلی الله علیه و آله) (1)وحی رسید: آیا فرزند او را بیشتر دوست میداری یا فرزند

ص: 64


1- بحارالانوار 44/308

خود را؟ عرض كرد: فرزند او را»

«فرمود: آیا مذبوح شدن فرزند او به تیغ ستم دشمنان بیشتر دلت را می سوزاند یا ذبح ولدت به دست خودت در طاعت من؟ عرض كرد ذبح ولد او به دست دشمنان بیشتر دل مرا می سوزاند، فرمود: ای ابراهیم (علیه السلام) جمعی كه گمان می كنند خود را از امّت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله)، هر آینه خواهند كشت فرزندش حسین (علیه السلام) را به ظلم و عدوان مانند گوسفند و به این عمل مستحق غضب و سخط من می شوند، پس ابراهیم (علیه السلام) دلش شكست و گریست.

سپس وحی رسید كه ای ابراهیم (علیه السلام) فدا نمودم جزع تو را بر اسماعیل به جزعت بر حسین (علیه السلام) و واجب نمودم از برای تو درجات رفیعۀ اهل مصائب را، و این است تفسیر:

{وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ} (1)

«ذبیحۀ بزرگی را فدای او كردیم»

نیز وقتی حضرت ابراهیم (علیه السلام) از كربلا عبور می کرد از اسب با سر افتاد و سرش شكست، پس عرض كرد:

«خدایا چه خطایی از من صادر شد؟»

پس اسبش به سخن درآمد و گفت:

«یا خلیل الله (علیه السلام) خجالت من از تو بزرگ است بدانكه در این زمین كشته می شود سبط خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، و از این جهت خون تو جاری شد در آن تا موافق شود به آنجناب»

نقل است از جناب اسماعیل (علیه السلام) وقتی كه گوسفندان خود را به شریعۀ فرات

ص: 65


1- سوره مبارکۀ صافات آیۀ شریفۀ 107 - من لا یحضره الفقیه 2/231 - الخصال 1/59 - الوافي 12/148 - تفسیر الصافی 4/275؛ 4/279 - البرهان في تفسیرالقرآن 4/619 - بحارالأنوار (ط-بیروت) 12/121؛ 12/122؛ 12/125؛ 12/138؛ 44/226؛ 108/150 - تفسیر نور الثقلین 4/430 -...

فرستاد پس شبان، او را خبر داد كه گوسفندان چند روز است آب نمی آشامند پس اسماعیل پیشگفتار

به یاد آن امامی که تمامی ذرات عالم امکان ذکر گرامی اش را فریادگرند و تمامی سماواتیان جبین گدایی بر آستان ملکوتی وی سائیده و همه کائنات دست نیاز به سوی بارگاه کرمش گشوده اند. زیرا فنا و نابودی خویش را در بی اعتنایی به آن نور مقدس دانسته و کمال و بقای خود را در اقبال و توجه به ساحت نورانی او می پندارند.

مظلومی که برای اصلاح و نجات بشریت از ضلالت و سردرگمی غرق در خون گشت و برگ برگ دفتر عمرش را در مقابل دیدگانش به زمین ریختند. و خون او اکسیر اعظمی شد برای رهانیدن انسان های خدای جو، از قید و بند تعلقات دنیایی پست.

و راه بی مثل و مانندی شد برای رسیدن به مقام محمود الهی.

امامی که قبل از خلقت ابدان خاکی مخلوقات (در عالم ارواح و عالم ذر اول) با خدای خویش پیمان بست برای ترویج توحید و دین حق متحمل مصائب و شدائد بیشمار شود و بذل نماید اموال و نفوس و اهل و عیال و کودکان و اصحاب را به طوری که مافوق آن مصائب متصور نشود. (1)

ص: 66


1- مرحوم علامه دربندی، صاحب كتاب اسرار الشهادة كه از نخبگان و از دل باختگان با اخلاص مصائب اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در عصر خویش بوده، نجات مخلوقات را در عالم ذرّ، به وجود گرامی حضرت امام حسین (علیه السلام) در كتاب مزبور، ذكر نموده اند. البته دیگر بزرگان نیز طبق روایتی چنین نظریه ای را قبول دارند، جناب دربندی می گویند: ”در عالم ارواح و عالم ذرّ اوّل، حضرت امام حسین (علیه السلام) رو به رب العزة نمود یعنی قبول نمودن ترویج دین و اقامۀ عمود آن یعنی نماز را با تحمّل مصائب و شدائد و بذل اموال و نفوس و اهل و عیال به طوری كه مافوق آن مصائب متصور نشود. اصحاب كساء و سایر ارواح انبیاء و اوصیاء و ملائكۀ مقرّبین كه شهود بر این امر (پیمان) بودند، در آن عهد نامه شهادت بر این مطلب را مختوم كردند. چون این عهدنامه و صحیفۀ ملكوتیه به اتمام رسید، جناب سید الشهداء (علیه السلام) در آن عالم سجدۀ شكر نمودند..“ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند بر پیامبر پیش از رحلتش نامه ای نازل کرد و فرمود: ای محمد (صلی الله علیه و آله) این نامه وصیت تو بر نجیب خاندانت باشد. حضرت فرمود: چه کسی نجیب خاندان من است ای جبرئیل؟ او گفت: علی بن ابیطالب (علیه السلام). بر آن نامه مهرهایی از طلا بود و پیامبر گرامی آن را به علی (علیه السلام) داد و فرمان داد که یک مهر از آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند. آنگاه علی (علیه السلام) مهری از آن را اگشود و به آن عمل کرد. سپس آن را به پسرش حسن (علیه السلام) داد و او یک مهر از آن را گشود و به آن عمل کرد و سپس آن را به برادرش حسین (علیه السلام) داد و او مهری از آن را گشود و در آن چنین نوشته بود: با گروهی به سوی شهادت برو و برای آنان شهادتی جز با تو نیست و جان خود را به خداوند با عزت بفروش. و او چنین کرد. (امالی شیخ طوسی 442.)

نور مقدسی که در عالم ذر یا ارواح باعث دفع ظلمت مخلوقاتی که بر اثر کبر و عُجب مدعی کبریایی دچار و بر اثر این ادعا محکوم به فنا شده بودندبار دیگر به احترام این وجود ملکوتی که تجلی چهارده نور مقدس بوده به اذن حق تعالی ارواح در ابدان خاکی جای گرفتند تا دگربار فرصتی گردد برای عبودیت بندگان. (1)

«..فَقَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ: یا مَلائِكَتِی وَ یا سُكّانَ سَمَاواتِی إِنّی مَا خَلَقْتُ سَمَاءً مَبْنِیَّةً....»

بدرستی كه منِ خدا خلق نكردم آسمان بنا شده را و نَه زمین پهن گشته را و نه ماه روشنی دهنده را و نه آفتاب درخشنده و نه فلك را كه می چرخد و نه دریایی را كه جاری است و نه كشتی را كه سیر می نماید، مگر به محبت و دوستی محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (علیهم السلام).

بدین طریق به بركت ذوات مقدسه: عفو و رحمت الهی، همۀ مخلوقات را شامل گردید و در عالم ذر از خلایق عهد و پیمان گرفته شد تا بار دیگر در دنیا به عبودیت و بندگی پرداخته و برای همیشه در جهان آخرت به آسودگی متنعم گردند.

ص: 67


1- شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض كرد به چه دلیل خداوند متعال ارواح را در بدن قرار داده (یعنی به این دنیا پا گذاشتیم) بعد از این كه ارواح در ملكوت اعلاء در بالاترین محل قرار گرفته بودند؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند متعال می دانست كه ارواح در شرف و علوّی كه دارند اگر رها شوند بر همین حالتشان اكثر آنان ادعای ربوبیت می كنند، لذا خداوند متعال ارواح را در ابدانی كه (بدن بشری) در ابتدای تقدیرش برای آن ها مقرر كرده بود قرار داد كه این خود نظر رحمت الهی بر ارواح بود... بحار الانوار 61/133

اجر و ثواب گریه

خوشا به حال آنانی كه پا در این دریای ماتم گذاشتند و هرگز به ساحل برنگشتند و در مصائب غرق شدند. آنان كشتۀ دریای حزن و ماتم حسینی (علیه السلام) هستند و چرا چنین قربانیانی برای مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) اهدا نگردد، وقتی چنین كسی تمامی هستی اش را با تحمل مشقات فراوان در راه خدا برای رسیدن انسان ها به بهشت جاودانه اهداء كرد!

آنانکه برای حضرت اباعبدالله (علیه السلام) از هیچ تلاشی فروگذار نکنند و آنهایی که تنها دارائیشان یعنی اشک را فدای ایشان نمایند، مشمول رحمت و کرامت بی کران خدای کریم می شوند. کوچکترین آن، آمرزش گناهان است. ترفیع درجات و حذف سیئات، بخشی از هدایای باریتعالی است. حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاسخ بسیار جالب و دلیل قانع كننده ای را برای آن بازگو می فرمایند:

«جناب علامه بحرالعلوم (رحمه الله) موقعی كه به سامراء می رفت. در راه به مسئلۀ گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) كه باعث آمرزش گناهان می شود فكر می كرد. ناگاه عربی بر مركبی سوار مقابلش رسید و سلام كرد و پرسید: جناب سید، شما را متفكر می بینم؟ اگر مسئلۀ علمی است بفرمایید، شاید من هم چیزی بگویم. علامه بحرالعلوم عرض كرد: در این فكر بودم كه چگونه می شود حقتعالی این همه ثواب به زائر و گریه كنندگان سیدالشهداء (علیه السلام) می دهد؛ مانند آنكه هر قدمی زائر بردارد ثواب یك حج و یك عمره در نامۀ عملش نوشته می شود، و برای یك قطره اشك تمام گناهان صغیره و كبیره اش آمرزیده می شود؟

آن سوار عرب فرمود: تعجب مكن! من برای تو مثلی می آورم تا مشكلت

ص: 68

حل گردد: سلطانی در شكارگاه از همراهانش دور افتاده بود. در آن بیابان وارد خیمه ای شد و پیر زالی را با پسرش در گوشۀ خیمه دید. آنان بزی داشتند كه زندگیشان از شیر آن بز تأمین می شد و غیر از آن چیز دیگری نداشتند. آن پیر زال بز را برای سلطان ذبح كرد و طعامی حاضر كرد. او سلطان را نمی شناخت و فقط برای اكرام مهمان این عمل را انجام داد. سلطان شب را آنجا ماند.

سلطان، روز بعد در دیدار عمومی واقعۀ دیشب خود را نقل نمود و گفت: من در شكارگاه از غلامان دور افتاده ام و در حالی كه شدیداً تشنه و گرسنه شده بودم و هوا به شدت گرم بود به خیمۀ آن پیر زال رفتم. او مرا نمی شناخت و در همان حال سرمایۀ این پیر زال و پسرش بزی بود كه از شیر آن زندگی را می گذراندند. آن را كشتند و برای من غذا آماده كردند. حال در عوض این محبت به این پیر زال و پسرش چه بدهم و چگونه تلافی نمایم؟ یكی از وزراء گفت: صد گوسفند به او بدهید. دیگری گفت: صد گوسفند و صد اشرفی به او بدهید. دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید و...

سلطان گفت: هر چه بدهم كم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم مكافات به مثل كرده ام. چون آنها هر چه داشتند به من دادند؛ من هم باید هر چه دارم به آنان بدهم.

حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) هر چه داشت از مال و اهل و عیال و پسر و برادر و فرزند و سر و پیكر، همه و همه را در راه خدا داد. حال اگر خداوند بر زائرین وگریه كنندگان آن حضرت آن همه اجر و پاداش های شگفت انگیز عنایت کند نباید تعجب نمود. این را فرمودند و از نظر سید بحرالعلوم غائب شدند.» (1)

ص: 69


1- العبقري الحسان 1/199

مؤمنان حقیقی پس از آگاهی از ارزش این حزن، آنچنان شعله های مصیبت آنان را می سوزاند كه هیچگاه به خاموشی نمی گرایند، چنانكه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت امام حسین (علیه السلام) نگاهی کرده و ایشان را نزد خود جای داده و فرموده اند:

«..إِنَ لِقَتْلِ الْحُسَینِ (علیه السلام) حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً..» (1)

برای شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام) حرارتی در دلهای مؤمنان هست كه هرگز به سردی نمی گراید..

به عنوان عرض تسلیت و همدردی با ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و به تأسی از حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیائیم گام به گام وجود خویش را در این دریای حزن و اندوه گذاشته و همانند بازماندگان روز عاشورا، پشت پا به تمام خوشیها، محبتها و زیبائیهای فریبندۀ دنیا زده و خود را به هوای وصال و همدردی با آخرین وارث حزنها (حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) به این دریا زده و از غرق شدن نهراسیده و برای فرار از تعلقات و ظلمت، قلب و وجود خود را قربانی نماییم تا به زندگی جدیدی پس از آن دست یابیم. بیانِ نمونه ای از این حزن و وصال، می تواند شوق به آنرا در ما زنده کند.

مولف كتاب «عنایات حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) » به نقل از یكی از دوستانشان می فرمایند: یكی از اولیای خدا فرموده كه هر كسی هر صبح و شام بر مصائب سید الشهداء گریه كند و این كار را حداقل یكسال ادامه دهد، محضر مبارك حضرت بقیة الله الأعظم (علیه السلام) مشرف می گردد.

”من این كار را برای آنكه به آن حضرت اقتدا كرده باشم كردم زیرا كه حضرت در زیارت ناحیۀ مقدسه فرموده: ”ای جد بزرگوار برای تو هر صبح و شام گریه می كنم“ و به خاطر آنكه ثوابهای زیادی برای گریه كنان

ص: 70


1- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/318 - الخصائص الحسینیه (علیه السلام) 67

حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) وعده داده شده و به خاطر آنكه شاید موفق به زیارت آن حضرت گردم تا یكسال این عمل را ادامه دادم و در این مدت انعطاف پذیری عجیبی در روح پیدا كرده بودم و رقت قلب در من ایجاد شده بود بالاخره یك روز كه طبق معمول همه روزه ام، كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعۀ مصائب آن حضرت بودم و خود را مهیا برای گریه می كردم دیدم قبل از من، صدای گریه از اطرافم آهسته آهسته بلند می شود اول گمان كردم كه در آن نزدیكی جمعی دور هم جمع شده اند و بر چیزی گریه می كنند ولی با كمال تعجب فهمیدم این چنین نبود یعنی كسی در آن نزدیكی نبود كه صدای گریه اش تا این حد بلند به گوش برسد به هر حال مشغول كار خود شدم و كم كم اشك از چشمانم سرازیر شد.

یادم هست كه آن روز روضۀ حضرت علی اصغر (علیه السلام) را می خواندم و بر مصائب آن طفل شیرخوار گریه می كردم صدای گریه ای كه در اطرافم بود با اوج گریۀ من شدت می گرفت كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس روضه پر جمعیت و با حالی قرار گرفته باشم، حس می كردم. حال نمی دانم در و دیوار با من گریه می كردند یا ملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند یا آن كه مؤمنینی از جن با من هماهنگی می كردند. هر چه بود من خوشحال بودم كه امروز تنها نیستم مدتی این وضع به طول انجامید كم كم صدای شیون و گریه تمام شد و سپس مجلس معطر و آن گاه منور به تجلیات حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردید و فیوضات فوق العاده نصیبم شد كه از نقلش معذورم. اینجا بنده (ناقل این مطلب) هر چه اصرار كردم مختصری از خصوصیات تشرف را نقل كند حاضر به ادامۀ سخن پیرامون زیارت حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشد. (1)

ص: 71


1- عنایات حضرت بقية الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 128

آنچنان گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) از اهمیت و ارزش فوق العاده ای برخوردار است كه هیچ یك از عبادات الهی در عرض چنین ندبه و گریه ای قرار نمی گیرد. زیرا كه بخش اعظم عبودیت، همان خضوع و غم و اندوه بر اباعبدالله (علیه السلام) می باشد. (1) فوائدی را طبق روایات در خصوص این عبادت بی نظیر از علامه کبیر مجتهد عالی مقام و بزرگ پرچمدار عزای حسینی مرحوم شیخ جعفر شوشتری ذكر می نمایم.

اوّل: اینكه گریه در آن، احیاء امر ایشان است. در خبر است كه هر كس بنشیند در مجلسی كه در آن احیاء امر ائمه (علیهم السلام) شود نمیرد دل او در روزی كه دلها می میرند. (2)

دوم: نفس كشیدن در آن حال، ثواب تسبیح دارد. (3)

سوم: آن مجالس محبوب حضرت امام صادق (علیه السلام) است پس محبوب خدا و رسول6 او نیز است. (4)

چهارم: محل نظر حضرت امام حسین (علیه السلام) است زیرا كه آنجناب در یمین عرش است و به سوی زمین كربلا و به زوّار و گریه كنندگان نظر می كند. (5)

پنجم: آنكه ملائكۀ مقرّبین در آن مجالس حاضر می شوند، چنانكه روایت شده است كه روزی جعفربن عمان خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام)

ص: 72


1- با كمی تغییر در الفاظ از كتاب شریف الخصائص الحسینیه (علیه السلام) 255 - ترجمه این کتاب با نام امیر کاروان: علامه و مجتهد زمان مرحوم شیخ جعفر شوشتری - بر هر شیعه لازم است این كتاب گرانقدر را مطالعه نماید تا معرفت، غم و حزن او بر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) افزون گردد.
2- بحارالانوار 44/278 - امالي صدوق ”مجلس 27“ ص 113
3- بحارالانوار 44/278
4- بحارالانوار 44/282 - قرب الاسناد 18
5- بحار الانوار 44/292 - كامل الزیارات باب 32 ص 103

مشرّف شد، حضرت او را به نزدیك خود نشانید، و فرمود: ای جعفر شنیده ام كه در مرثیۀ ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) شعر میگوئی، و خوب می گوئی، عرض كرد: بلی فدایت شوم، فرمود: بخوان!

او خواند و آن حضرت با اصحاب گریستند تا اینكه اشك بر صورت و محاسن شریفش جاری گردید، آنگاه فرمود: ای جعفر بخدا سوگند فرشتگان مقرب اینجا حاضرند و اشعار تو را شنیدند، و گریه كردند چنانكه ما گریستیم، بلكه آنها بیشتر گریستند، و خداوند برای تو الان تمام بهشت را، واجب نمود و گناهان تو را آمرزید، ای جعفر آیا بیشتر بگویم؟ عرض كرد: بلی ای سید من، فرمود: هیچ كس نیست كه حسین (علیه السلام) را یاد كند و گریه كند یا بگریاند، مگر اینكه بهشت برایش واجب گردد، و گناهانش آمرزیده شود.

ششم: مجلس عزا مانند قبۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) است زیرا كه قبّۀ آن جناب تنها آن بنیان مخصوص نیست، بلكه قبۀ او عبارت است از خضوع و خشوع، پس هر مجلسی كه مشتمل باشد بر خضوع و خشوع، خصوصاً برای ذكر آنجناب همانجا قبّۀ آن حضرت است (علیه السلام)، و اجابت دعا در آن خواهد بود.

هفتم: معراج گریه كنندگان است، زیرا كه محل نزول صلوات و رحمت مخصوص الهی است به غفران ذنوب و رفع درجات ایشان بلكه اگر برای یك نفر متحقّق شود بكاء، یا ابكاء یا تباكی، امید است كه رحمت تمام اهل مجلس را شامل شود.

هشتم: اینكه آن نظیر مجالسی است كه اشرف و اقدم و افضل و اجلّ همۀ مجالس بوده است.

از خواص گریه:

ص: 73

اول: این كه صلۀ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) است. (1)

دوّم: مساعدت و یاری حضرت فاطمه (علیها السلام) است زیرا كه آن حضرت هر روز گریه می كند، و حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:آیا دوست نمی داری كه از جمله كسانی باشی كه یاور و معین حضرت فاطمه (علیها السلام) باشند. (2)

سوّم: اداء حق پیغمبر6 خدا و ائمۀ هدی به مقتضای اخبار.

چهارم: نصرت و یاری حسین (علیه السلام) در آنست، زیرا كه یاری آن حضرت در هر زمان به حسب آن زمان است.

پنجم: در آن تأسی به انبیاء، ملائكه و عباد صالحین است.

ششم: اداء مزد رسالت است كه مودّت ذی القربی است.

هفتم: ترك آن جفا به آن حضرت است.

هشتم: تسلّی برای جمیع گریه ها و مصیبتهاست، چنان كه حضرت امام رضا (علیه السلام) به پسر شبیب فرمود: اگر بر چیزی گریه می كنی، پس گریه كن بر حسین بن علی (علیه السلام) كه او را ذبح نمودند مانند گوسفند. همراه او، هجده نفر از اهل بیتش را كشتند كه در روی زمین مثل و مانند نداشتند.

در این حدیث یك نكته وجود دارد و آن این كه دربارۀ خود آن جناب به ذبح تعبیر فرموده، و دربارۀ اهل بیت (علیهم السلام) به قتل، و شاید سبب آن این است كه اهل بیت (علیهم السلام) به سبب آن جراحتهایی كه به ایشان وارد شد كشته شدند اما، به آن حضرت هر چند جراحتهای كاری زده بودند - كه همانها برای مقصود ایشان كافی بود - ولی اكتفا به آن نكردند، بلكه او را مانند گوسفند ذبح نمودند، یعنی گرفتند و سرش را

ص: 74


1- بحارالانوار 45/207 - كامل الزيارات باب 26 ص 82
2- بحارالانوار 45/208؛ 45/209 - كامل الزیارات باب 26 ص 82

بریدند. (1)

شاید تشبیه به ذبح گوسفند از این جهت باشد كه همچنان كه قصّاب گوسفند را بدون ترس می كشد كسی هم او را ملامت نمی كند، و اهمیتی به نظاره كنندگان نمی دهد، همین گونه بدون ترس، اقدام به ذبح آن سرور نمودند.

«أسفی علیك یا مظلوم»

در خصائص گریه و شخص باکی، پنج مورد وارد شده است:

اوّل: این كه جایز است صلوات فرستادن بر گریه كننده، یعنی بگوئید صلی ا.. علیك، چنان كه در خبر است كه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود:

«..أَلَا وَ صَلَّى الله عَلَى الْبَاكِینَ عَلَى الْحُسَین..» (2)

و مراد یا اخبار است، یا دعا، و به هر تقدیر مطلوب حاصل است.

دوّم: آنكه گاهی فضیلت بخاطر دشواری عمل است چنان كه شخص فرزند عزیز خود را، بامر خدا و تقرب به سوی او، به دست خود قربانی كند، چنانكه از حدیث حضرت امام رضا (علیه السلام) ظاهر می شود، كه فرمودند: چون ابراهیم (علیه السلام) گوسفند را به عوض پسرش فدا نمود آرزو كرد كه كاش پسرش را ذبح كرده بود، تا اینكه به ارفع درجات فائز می گردید.

پس خداوند به او وحی نمود قضیۀ كربلا را، آنگاه بی تابی كرد و بر آن حضرت گریست، پس وحی شد به او كه این بی تابی را به عوض جزع تو بر اسمعیل قبول نمودم، و بالاترین درجات را برای تو قرار دادم. (3)

این توفیق به كسی نمی رسد مگر اینکه حضرت امام حسین (علیه السلام) در نزد او عزیز باشد به قسمی كه در نزد جناب ابراهیم (علیه السلام) عزیز بود، زیرا كه در این روایت اول از ابراهیم (علیه السلام) سؤال شد كه محبوب ترین خلق پیش تو

ص: 75


1- بحارالانوار 45/286 - عیون الاخبار 1 - امالی صدوق ”مجلس 27“ ص 112
2- البرهان في تفسير القرآن 1/268 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 44/304 - ریاض الأبرار في مناقب الأئمة الاطهار (علیهم السلام) 1/195 - تفسیر الامام العسكری (علیه السلام) 369
3- بحارالانوار 44/265؛ 44/226 - عیون الاخبار 1/29

كیست؟ عرض كرد: حبیب تو.

سوم: آن كه با توجه به قلّت عمل و كثرت ثواب حدّی برایش وجود ندارد برخلاف دیگر اعمال. (1)

چهارم: از عجائب، این است كه اگر در خارج هم محقق نشود شبیه آن واقع شود، باز ثواب آن حاصل است، یعنی اگر گریه نباشد و همان تباكی باشد، یعنی خود را شبیه نماید به گریه كننده، یعنی سر را به زیر اندازد، و صدا كند، و اظهار علامات رقَّت نماید، ثواب آنرا دارد. (2)

لكن باید تباكی هم بخاطر خدا باشد نه به جهت ریا، چنانكه بعضی توهّم كرده اند.

پنجم: آنكه بالاتر است از جمیع اقسام ایمان و اعمال صالحه از جهات چندی كه برخی از آنها گذشت و برخی دیگر بیان خواهد شد.

در خواص گریه از حیث اجر و ثواب و آن چند نوع است:

اوّل: آنچه متعلّق است به نجات از ترس و عقوبتها، تفصیل آن در چند مورد است:

یكی در وقت خروج روح، و آن عقبۀ بزرگی است كه مشتمل بر هول شدید و زحمت بسیار می باشد حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمود:

«كه برای موت سختیهایی است كه به وصف در نمی آید و به عقلهای اهل دنیا تصوّر نمی شود» (3)

اما گریه بر سید الشهداء (علیه السلام) سبب نجات از آن است، چنانكه حضرت امام

ص: 76


1- بحارالانوار 44/285 - كامل الزیارات ص 103 و 104
2- بحارالانوار 44/282 - امالي صدوق “مجلس 29” ص 120 و 121
3- نهج البلاغه فیض الاسلام 4/689، خطبه 212 (خطبه بعد از تلاوت الهكم التكاثر)

صادق (علیه السلام) به مسمع بن عبدالملك فرمودند:

«تو از اهل عراق هستی. آیا به زیارت حسین (علیه السلام) می روی عرض كرد: نه دشمنان ناصبی دارم می ترسم كه خبر به والی دهند و مرا عقوبت كند، آنرا از باب تقیه ترك كرده ام: فرمود: آیا مصائب آن جناب را یاد می كنی و جَزعْ می نمائی؟»

عرض كرد: بلی والله به حدی كه اثر حزن در من ظاهر می شود و از طعام خوردن باز می مانم. حضرت فرمود:

«..وَ إِنَّ الْمُوجَعَ قَلْبُهُ لَنَا لَیفْرَحُ یوْمَ یرَانَا عِنْدَ مَوْتِهِ فَرْحَة..»

«آگاه باش، كه خواهی دید در وقت مردن، پدران مرا كه وصیت كنند ملك الموت را در حق تو، كه سبب روشنی چشم تو باشد» (1)

دوّم: مشاهدۀ ملك الموت، در آن هول عظیم، ترسناك وحشتناك است.

امام صادق (علیه السلام) به مسمع فرمود بعد از كلام سابق كه:

«ملك الموت بر تو مهربان تر از مادر خواهد بود»

البته معلوم است كه مشاهدۀ مادر مهربان وحشتی ندارد. (2)

سوم: نزول بر قبر مصیبتی بزرگ است، پیامدی ترسناك و وحشتناك دارد، این است كه شرعاً مستحب است كه میت را در سه مرحله منتقل كنند تا اینكه آماده شود برای آن، (3) و گریه بر آن حضرت سبب نجات از آن است، چنان كه در روایات بسیار وارد است كه اگر كسی ادخال سرور در قلب مؤمنی نماید خداوند از آن سرور، شخص خوش صورتی خلق كند كه پیش از میت به قبر رود و او را استقبال كند، و گوید: تو را بشارت باد ای دوست خدا به كرامت الهی، و رضوان او، ایمن باشی كه من مونس تو

ص: 77


1- بحارالانوار 44/289؛ 44/290 - كامل الزیارات باب 32 ص 101
2- بحارالانوار 44/289 - كامل الزیارات باب 32 ص 101
3- وسائل الشیعه 2/837 (ح 6) - علل الشرائع 1/306

خواهم بود تا روز قیامت. (1)

بنابراین گریۀ بر حضرت امام حسین (علیه السلام) ادخال سرور در قلب پیغمبر خدا6، و ائمۀ هدی: و حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) است، چنانكه فرمودند:

«این عمل احسان به آنها و صله و یاری آنهاست پس چگونه خواهد بود آنجا كه سرور ایشان خلق شود و چگونه جمالی خواهد داشت آن مونس دائمی» (2)

چهارم: ماندن در قبر و برزخ، عذاب دردناك و بلای عظیم است، چنان كه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: كه ایشان در هر لحظه فریاد می كنند كه ما را تنگی قبر به تنگ آورده، و خاكها در فرق ما ریخته صورتهای ما را تغییر داده، و صفا و بهای ما را ربوده و وحشت ما به طول انجامیده است. (3)

و گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) در این مقام، نافع است، زیرا كه در حق گریه كننده وارد شده است كه در وقت مردنش چنان شادمان می شود و آن شادمانی باقی است تا در كوثر بر ما وارد شود. (4)

پنجم: بیرون آمدن از قبر مصیبتی عظیم و بلای بزرگ است، كه حضرت امام سجاد (علیه السلام) به تذكّر آن می گریست و می فرمود: ”گریه می كنم برای وقتی كه از قبر بیرون می آیم در حالتی كه بدنم عریان (طبق روایات منظور از عریانی در قیامت، پوشیدن کفن است و نه لباسی دیگر) است، و سنگینی معاصی را بر دوش خود كشیده، گاهی به راست، و گاهی به چپ

ص: 78


1- اصول كافی 2/190
2- بحارالانوار 45/207 - كامل الزیارات باب 26 ص 81
3- نهج البلاغه فیض الاسلام 693 خطبه 212
4- بحارالانوار 44/290 - كامل الزیارات باب 32 ص 101

نظر می كنم، و هر كس در سه وقت به كار خود مبتلا است، بعضی خندان و خوشحال و بعضی گریان و گرفتار وبالند“ (1)

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) سبب ستر، عزت و سبكی بار است و در حق «گریه كننده» آمده است:

«چون از قبر برآید سرور از صورت او ظاهر شود، و ملائكه به استقبال او آیند و او را به ثواب الهی بشارت دهند» (2)

ششم: زلزلۀ قیامت امر بزرگی است، و داهیۀ عظمی است، و از برای آن چندین حالت، مقام و موقف است و شدائد آن بسیار، و به حسب هر حالتی اسمی دارد مثل قیامت، غاشیه، ساعت، زلزله، حاقّه، قارعه، یوم الفصل، یوم الدین، یوم العرض الاكبر، یوم الفزع الاكبر، یوم الحساب، طامۀ كبری، صاخّه، واقعه، یوم الفرار، یوم البكاء، یوم التناد، یوم التغابن، یوم الازفة، یوم یكون الناس كالفراش المبثوث، یوم یسأل حمیم حمیماً، خلاصی از هر یك از این مواطن محتاج است به اعمال، صفات، احوال، اخلاق، مجاهدات سخت، دادن جان، و مال، بیداری شبها، عبادات بسیار، ترك راحتی و زهد در دنیا:

ولی گریه بر حضرت سید الشهداء (علیه السلام) جمیع این مواقف را سهل می نماید.

چنانكه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه (علیها السلام)، بعد از آنكه سؤال نمود از پدر بزرگوارش كه، چه كسی عزای فرزندم حسین (علیه السلام) را اقامه نماید؟ فرمود:

«جمعی از نیكان امت. بعد فرمود: و چون روز قیامت شود بگیریم دست گریه كنندگان را، و داخل بهشت نمایم» (3)

البته كسی كه دستش به دست پیغمبر (صلی الله علیه و آله) باشد از قارعه، طامه، صاخه، گریه،

ص: 79


1- مصباح المتهجد 534 از فقرات دعاء ابي حمزة ثمالی است
2- بحارالانوار 45/207 - كامل الزیارات باب 26 ص 81
3- بحارالانوار 44/293 - عوالم 17/534 (با مختصر تفاوتی در جملات اخیر)

حزن، جزع، غبن و تشتّت فارغ است.

هفتم: وقت خواندن نامۀ اعمال و حساب بسیار سخت است، چنانكه حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) به تصوّر آن می گریست، و نیمه شب به صحرا می رفت و نوحه می كرد، و می فرمود وای به حال كسی كه او را درقیامت بگیرند، كه نه عشیره به كار او می خورد و نه قبیله او را نجات می دهد. پس از این راز و نیاز حضرت به خود می پیچید و ناله سر می داد. (1)

گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) در این مقام نیز نافع است، زیرا كه گریه كنندگان در سایۀ عرش خواهند بود در خدمت حضرت امام حسین (علیه السلام) ولی مردم مشغول به حساب هستند.

هشتم: عبور از پل صراط مشتمل بر هول عظیم است، و از حتمیات است (2) به نصّ قرآن در سورۀ مبارکۀ مریم آیۀ شریفۀ 71 و مردم به اقسام مختلف خواهند بود، بعضی مانند برق عبور می كنند، و جمعی به زحمت، (3) و جماعتی در وقت عبور به آتش می افتند مانند پروانه، با اینكه جناب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در آنجا ایستاده و می فرماید: خدایا سالم بدار (4) ولكن می گیرد آن حضرت دست گریه كنندگان حسین (علیه السلام) را و عبور می دهد ایشانرا، ونجات می دهد از عقبات آن، چنانكه در اخبار معتبره وارد است. (5)

نهم: گرفتن شخص و بردنش به جهنّم از اعظم اهوال و اشدّ احوال است،

ص: 80


1- بحارالانوار 41/12 - امالي صدوق ”مجلس 18“ 73
2- بحارالانوار 45/207- كامل الزیارات باب 26 ص 81
3- بحارالانوار 8/64 - امالي صدوق ”مجلس 33“ ص 149
4- بحارالانوار 8/65 - تفسیر قمی 2/421
5- بحارالانوار 44/234؛ 44/235 - كامل الزیارات باب 16 ص 58

و آن است فزع اكبر، و گریۀ حسین (علیه السلام) دافع آن است. (1)

دهم: داخل شدن در جهنّم از اعظم بلیات واشدّ عقوبات است، كه آسمان و زمین را تاب آن نیست، و گریه بر امام شهید نجات می دهد از آن، چنان كه در خبر است كه یك قطره از آن خاموش می نماید حرارت جهنّم را، (2) و آن شاید كنایه باشد از اینكه گریه كننده اگر مستحق وقوع در جهنّم باشد از آن بیرون خواهد آمد.

امّا در آنچه متعلق است به تكفیر گناهان، در روایات بسیار وارد است كه یك قطره اشك، كفاره می شود جمیع گناهان را، حتّی اگر به عدد ستارگان و كف دریاها باشد. از جهت حصول اجر، و در خبر است كه اجر هر قطرۀ آن، اینست كه همیشه شخص در بهشت منزل داشته باشد. از طرفی رفع درجات، هیچ درجه ای در بهشت بالاتر از درجۀ خاتم الانبیاء و ائمۀ هدی علیهم السلام نیست، در خبر است كه گریه كننده با ایشان خواهد بود در درجۀ آن بزرگواران. (3)

ویژگی های چشمی كه گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) كند و اشکی که در مصائب حضرت جاری شود

اوّل: اینكه آن چشم از همۀ چشمها نزد خدا محبوب تر است. (4)

دوّم: اینكه همۀ چشمها در روز قیامت گریانند مگر چشمی كه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) گریه كرده باشد، پس او مسرور و خوشحال خواهد بود به نعیم بهشت. (5)

ص: 81


1- بحارالانوار 45/207 - كامل الزیارات باب 26 ص 81
2- بحارالانوار 44/290 - كامل الزیارات باب 32 ص 101
3- بحارالانوار 44/278 - امالی صدوق ”مجلس 17“ ص 68
4- بحارالانوار 45/207 - كامل الزیارات باب 26 ص 81
5- بحارالانوار 44/293 - عوالم 17/534

سوّم: آن چشم البته روشن گردد به نظر كردن به سوی كوثر. (1)

چهارم: آن چشم ملموس ملائكه شود كه اشك از آن پاك كنند و نگاهدارند. (2)

در خواص اشكی كه جاری می شود بر امام مظلوم و آن پنج چیز است:

اوّل: اینكه احب قطرات است نزد خدا.

دوّم: اینكه یك قطره از آن اگر در جهنّم بیفتد حرارتش را خاموش می كند.

سوّم: اینكه ملائكه آن اشكها را می گیرند و در شیشه ضبط می كنند. (3)

چهارم: اینكه آن اشك را تسلیم خزّان بهشت نمایند، پس ممزوج می كنند آن را با آب حیات؛ پس شیرینی و گوارایی آن هزار مقابل می شود. (4)

پنجم: از برای هر عمل ثواب محدودی است مگر این اشك كه اجرش نهایت و حصری ندارد.

مراتب حزن و گریه بر آن حضرت

اوّل: گریۀ قلب است به همّ و غم، و آن اوّل مراتب است، و ثمره اش آن است كه ثواب نفس كشیدن در آن حال ثواب تسبیح است چنان كه در خبر است. (5)

دوم: احتراق قلب است و ثمرۀ آن فرح است در حالت احتضار، چنان فرحی كه همواره در قلب بماند تا وقتی كه بر حوض پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد

ص: 82


1- بحارالانوار 44/290 - كامل الزیارات باب 32 ص 102
2- بحارالانوار 44/305 - تفسیر امام حسن عسكری (علیه السلام) 369 و در اصل كتاب جمله «نگاه دارند» نیست.
3- منتخب طریحی 2/140
4- بحارالانوار 44/305 - تفسیر امام حسن عسكری (علیه السلام) 369
5- بحارالانوار 44/278 - امالي طوسي 1/115

شود. (1)

سوّم: گردیدن اشك است در چشم، پیش از جاری شدن بر صورت، چنانكه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: كه گریه كننده را خداوند رحمت می كند پیش از آنكه اشك از چشمش بیرون آید.

چهارم: بیرون آمدن اشك از چشم، هر چند به قدر بال پشه ای باشد چنان كه در خبر است كه آن سبب غفران ذنوب است هر چند به قدر كف دریا باشد. (2)

پنجم: ریختن اشك است از چشم و در آن خاصیتی است كه فرمودند: هرگاه یك قطره از آن در جهنّم ریزد حرارت آنرا خاموش نماید.

ششم: جاری شدن آن بر صورت و محاسن و سینه، و این گریۀ حضرت امام صادق (علیه السلام) است در وقتی كه شخصی مرثیه می خواند از برایش، پس فرمود: هر آینه ملائكه گریه كردند، چنانكه ما گریه كردیم بلكه بیشتر، و خداوند از برای تو تمام بهشت را واجب كرد. (3)

هفتم: صرخه زدن و نوحه كردن و فریاد زدن و جان دادن است، چنانكه حضرت امام صادق (علیه السلام) در دعا فرمود خدایا رحمت كن آن صیحه و صرخه راكه به جهت ما بلند می شود. (4)

«..وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی كَانَتْ لَنَا..» (5)

در خبر است كه حضرت فاطمه (علیها السلام) هر روز بر آن جناب شهقه میزند تا اینكه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) او را ساكت می نماید. (6)

ص: 83


1- بحارالانوار 44/290 - كامل الزیارات باب 32 ص 102
2- بحارالانوار 44/285 - كامل الزیارات باب 32 ص 103
3- رجال الكشّی 187
4- بحارالانوار 98/52 - كامل الزیارات باب 40 ص 117
5- الكافی (ط - الإسلامیة) 4/583؛ (ط - دارالحدیث) 9/332 - وسائل الشیعة 14/412 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) 18/310
6- بحارالانوار 45/225 - كامل الزیارات باب 27 ص 87

در خبر است از ابوذر (رحمه الله) كه گفت:

«اگر بدانید كه آن مصیبت چه قدر عظیم است، البته آنقدر گریه كنید تا اینكه جان شما بدر رود» (1)

هشتم: عویل كردن است. (2)

نهم: زدن به سر و صورت است و آن عمل شخصی بود كه خبر شهادت حضرت به او رسید فریاد می كرد كه: هیچ روزی مثل روز حسین (علیه السلام) نیست، تا اینكه [مرگ]او را ساكت نمود. (3)

دهم: تباكی است. یعنی خود را شبیه به گریه كننده نماید كه از برایش بهشت خواهد بود تباکی یعنی هرگاه قلب قساوت داشته باشد و نسوزد پس لااقل سر را به زیر اندازد و اظهار انكسار و حزن نماید. (4)

برخی از علل قساوت قلب

چون بحث به مسئلۀ رقت قلب و اشك چشم و در مقابل، قساوتِ بعضی از قلبها منتهی شده باید گفت: بنا بنظر صاحبنظران منشاء قساوت دو چیز است:

یكی: داخل شدن در زیادتی مال دنیا است كه موجب قساوت است، چنانكه در دعا اشاره به آن شده كه فرمودند: ”پناه بخدا از قلب قاسی و چشم خشك و شكمی كه سیر نمی شود.“ (5)

دوّم: بسیار تكلّم نمودن در امور بی فایده و غوطه ور شدن در محبت های دنیوی

ص: 84


1- كامل الزیارات باب 23ص 74
2- بحارالانوار 45/143 - مقتل خوارزمی 2/74
3- بحارالانوار 45/328
4- بحارالانوار 44/288 - لهوف 5
5- مصباح طوسی 66 (در تعقیب نماز عصر) از فقرات دعای ابوحمزه ثمالی

چنانكه در خبر است. (1)

البته گریۀ بدون اشك به جهت خشكی چشم از كثرت گریه نیز هست و آن گریۀ اهل البیت (علیهم السلام) بود بعد از مراجعت به مدینه تا اینكه آن را علاج نمودند به شربت سویق. شاید برخی از مؤمنین مبتلا باشند.

علامه دربندی در این مورد می فرمایند: چه بسا قلب شخص خاشع است ولی اشك از چشمش نمی آید، و چه بسا قلبش نیز خاشع نمی شود و او در این حالت، خویش را ملامت می كند در حالی كه اندوهگین است و تأسف می خورد. می گوید: ”پناه می برم به خدا از دلی كه خاشع نمی شود، و از چشمی كه بر شما گریه نمی كند یا اباعبدالله (علیه السلام) “ و این كاشف از نور ملكه موالات خاندان عصمت و طهارت است.

و انوار این ملكات ملكوتی به نحو واحد نیستند بلكه دارای شدّت و ضعف می باشند و شاید این اختلاف بین اصناف و تفاوت بین افراد از عالم ذرّ و یا عالم ارواح و طینت نشأت گرفته، پس هر كس نزدیكتر به ائمۀ طاهرین: در آن عالم به حسب طینت اصلیه اش باشد، قلبش خاشعتر، حزنش بیشتر و گریه اش بر مصائب آنها افزونتر است. و تباكی هنگام شنیدن یا یادآوری مصائب آنها یا دائماً در اغلب اوقات كاشف از اینست كه طینت او از خمیرۀ ملكوتیه گرفته شده. از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل است: در تفاوت حال گریه كنندگان قریب به همین جواب روایت شده. (2)

آنچنان حزن و گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) اهمیت دارد كه باید برای بدست آوردن توفیق گریه، استغاثه نمود تا محزونی دل و اشك چشم به مؤمن عطا شود همان طور که در دعا می خوانیم:

ص: 85


1- بحارالانوار 68/281
2- اكسیر العبادات و اسرار الشهادات 1/130

«..وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَین لَا تَدْمَعُ..» (1)

خدایا پناه می برم به تو از چشمی كه نمی گرید و اشك آن جاری نمی گردد.

اسحاق بن عمار نقل کرد به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: بسیار می شود که من دعا می کنم و میل دارم گریه کنم لکن گریه ام نمی آید و چه بسا گذشتگان خانوادۀ خود را یاد می کنیم و گریه می کنیم و گریه می کنیم. پس آیا جایز است؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«..فَقَالَ نَعَمْ فَتَذَكَّرْهُمْ فَإِذَا رَقَقْتَ فَابْكِ وَ ادْعُ رَبَّكَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى..» (2)

آری یاد بیاور آنها را چون دلت نازک گشت آنگاه گریه کن و پروردگارت را بخوان.

گریه از توفیقات بسیار گرانقدر الهی است كه به صاحبان قلبهای خاشع و شکمهای خالی از حرام و زبانهای عاری از دروغ و بهتان و غیبت ارزانی می شود. پس باید قدر این توفیق را دانست و اگر زمینۀ بکاء، فراهم نیست باید تجدید نظر در اعمال و محل درآمدها برای معیشت خویش نمود.

با استمرار بر بکاء در مصائب حضرت اباعبدالله (علیه السلام)، و به شكرانۀ این نعمت عظیم در حالِ رقت و گریه از دعا برای تعجیل در امر انتقام از دشمنان نباید غافل بود. پس قدر این نعمت را باید دانست چرا که تمامی بركات و خیرات در قطرات اشكی جمع گشته كه در مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) بگرید. در این خصوص حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

ص: 86


1- مجمع البحرین 4/326 - اشك حسینی (علیه السلام) سرمایه شیعه علی (علیه السلام) 15 - مصباح المجتهد (طوسی) ص 66، 539
2- الكافی (ط - الإسلامیة) 2/483؛ (ط - دارالحدیث) 4/331 - الوافي 9/1501 - وسائل الشیعة 7/74 - هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة: 3/112 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) 12/55 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 90/334

«چشمی كه گریان نباشد بركت ندارد» (1)

در روایات اهل بیت (علیهم السلام) علل گوناگونی برای قساوت قلب بیان نمودند كه عبارتند از: 1-زیاد سخن گفتن، 2- زیاد گناه كردن، 3- آرزوی دور و دراز داشتن، 4- گوش دادن به لهو، 5- شكارچی بودن، 6- شكار نمودن (علیه السلام) - نگاه كردن به بخیل، 8- ترک نمودن عبادت،9- هنگام دفن خویشان خاك روی آنان ریختن،10- همنشینی با افراد گمراه در دین 11- جمع نمودن مال، 12- خنده زیاد. (2)

درباره مصائب اباعبدالله (علیه السلام) طبق روایات آنقدر باید به پای این مصیبت های عظیم اشك ریخت تا روح از بدن جدا شود و هر چه مؤمن در این عزاخانه بیشتر ندبه نماید نشان برتری عقل او می باشد و اگر رسید به جایی كه غرق در دریای ماتم حسینی (علیه السلام) شد، این خود اوج شكوفائی عقل است كه بدین وسیله آخرین قلۀ بندگی را فتح نموده و در شعاع عقل تام یعنی حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفته است.

زیرا آن وجود مقدس صبح و شام گریان و نالان است و سپس آن چهار هزار ملکی كه دائماً در حال ضجه و گریه هستند که بعلت محبت فراوانشان و پذیرش حزن و اندوه، بر دیگر ملائك برتری یافتند و مفتخر شدند تا با گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) بر اعظم عبادات و نزدیكترین مكان به ساحت قدس الهی وارد شوند. حضرت امام صادق (علیه السلام) در توصیف آنان می فرمایند:

« إِنَّ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ هَبَطُوا يُرِيدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فِي الْقِتَال... فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ رَئِيسُهُمْ مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ مَنْصُور »

ص: 87


1- معجم الفاظ غرر الحكم 344.
2- اشك حسینی (علیه السلام) سرمایه شیعه علی (علیه السلام) 14 - بحارالانوار 77/45؛ 75/370 - مستدرك الوسائل 2/341

« چهار هزار فرشته برای نصرت سید الشهداء (علیه السلام) آمدند و حضرت اجازه نفرمود... تا روز قیامت نزد قبر آن حضرت گریان و غبار آلود هستند؛ و رئیس آنها فرشته ای به نام «منصور» است» (1)

در روایتی حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

« َ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ تَحْضُرُ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا يُجِيبُونَهَا مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ فَيَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّى يُنَوِّرَ الْفَجْرُ ثُمَّ يُكَلِّمُونَهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَأَمَّا مَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ فَإِنَّهُمْ لَا يَنْطِقُونَ وَ لَا يَفْتُرُونَ عَنِ الْبُكَاء »

«ملائكه روز و شب با ملائكۀ حائر حسینی مصافحه می كنند، ولی ملائكۀ حائر از شدت اشكی كه می ریزند نمی توانند جواب آنها را بدهند، و منتظر می شوند تا طلوع فجر، بعد جواب آنها را می دهند و از مسائل آسمانها سؤال می كنند. در بین این دو وقت، نه حرفی می زنند و نه سستی در گریه و دعا دارند» (2)

مصائب روز عاشورا آنچنان سنگین و عظیم است كه با هیچ قلم و زبانی توصیف نمی گردد چنانچه ذره ای از حقیقت آن مصائب پدیدار گردد، صبر و قرار از همه رفته و روح از بدن هر موجودی در كرۀ خاكی و مخلوقات آسمانی جدا می گردد. نمونۀ كوچكی از آن در زمان ظهور و رجعت و عمده اش در قیامت بازگو خواهد شد. نقل شده است در زمان قیامت هنگامی كه حضرت امام حسین (علیه السلام) با بدن به خون آغشته، همراه كسانی كه با آن حضرت (علیه السلام) به شهادت رسیدند، تشریف می آورند. جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همین كه آن حضرت (علیه السلام) را با این هیئت مشاهده

ص: 88


1- بحارالانوار 45/220؛ 45/222 تا 223
2- بحارالانوار 45/224

می نمایند می گریند:

«و بكى أهل السماوات والارض لبكائه وتصرخ فاطمة فتزلزل الارض ومن عليها»

گریه ای كه آسمانها و زمین با گریۀ او می گریند و حضرت صدیقۀ طاهره (علیها السلام) چنان نالۀ جانسوزی از سینه بر می آورند كه زمین را زلزله می گیرد و آنچه روی زمین است می لرزد» (1)

مصیبت بیش از آنست كه ذره ذرۀ عالم هستی هر صبح و شام بر آن بگریند و بتوانند مقداری از داغهایی كه بر دل اهل بیت (علیهم السلام) گذارده شده را سرد كنند چنانكه حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در بزرگی این مصیبت فرمودند:

« إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا »

«همانا روز مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) پلك چشمان ما را مجروح نموده و اشك ما را جاری ساخته است» (2)

پس می بایست گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) را جزء ضروریات به شمار آورد، چنانچه در كتاب شریف مكیال المكارم نقل است:

«گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) یكی از وظایف زمان غیبت حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد» (3)

زیرا مؤمن با گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) كه خوراك روح و قلب او می باشد به كرامت بزرگ الهی خواهد رسید چنانكه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند:

« کلُّ عَینٍ یومَ القِیامَةِ باکیةٌ، وکلُّ عَینٍ یومَ القِیامَةِ ساهِرَةٌ، إلّا عَینَ مَنِ اختَصَّهُ اللّهُ بِکرامَتِهِ، وبَکی عَلی ما ینتَهَک مِنَ الحُسَینِ وآل محمّد (علیهم السلام) »

هر چشمی در قیامت گریان و بی خواب است مگر چشمی كه به كرامت

ص: 89


1- اشك حسینی (علیه السلام) سرمایه شیعه علی (علیه السلام) - بحارالانوار 53/23
2- نفس المهموم 44 - بحارالانوار 44/284 - امالي صدوق 78
3- مكیال المكارم 2/412 و 413 - وسائل الشیعه 4/125 با 5 ح 4

خداوندی ممتاز شده باشد و برای مصائب حسین (علیه السلام) گریسته باشد» (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«و أنَّه لَیرى مَنْ یبكِیه فَیسْتَغْفِر لَهُ وَ یسْأَلُ آبَاؤُهُ عَلَیهِمُ السَّلَام أَنْ یسْتَغْفِروا لَه» (2)

او (حضرت امام حسین (علیه السلام)) گریه كننده اش را می بیند و برایش طلب مغفرت می نماید و از پدران گرامی خود درخواست می كند، برای او استغفار نمایند.

آن وجود گرامی برای اینكه مؤمنین مورد مغفرت و عفو خاصۀ پروردگار قرارگیرند چنین پیغامی دادند:

« عَنْ سُكَینَةَ بِنْتِ الْحُسَین (علیه السلام) قَالَت: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَینُ (علیه السلام) اعْتَنَقْتُهُ فَأُغْمِی عَلَی فَسَمِعْتُهُ یقُول»

شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ *** ماء عَذْبٍ فَاذْكُرُونِی

أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ *** أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی (3)

از حضرت سکینه دختر حضرت امام حسین (علیه السلام) نقل است که فرمود: زمانی که حضرت امام حسین (علیه السلام) کشته شد، او را در آغوش گرفتم، سپس بیهوش شدم که شنیدم صدائی می گوید:

ای شیعیان من اگر آبی گوارا نوشیدید مرا یاد کنید؛ هرگاه نام غریب و یا

ص: 90


1- خصال 625 - بحارالانوار 10/103 - عوالم 525
2- ریاض الأبرار في مناقب الأئمة الاطهار (علیهم السلام) 1/186 - احرام المحرم 112 - كامل الزیارات 206 - وسائل الشیعه 14/508 - بحارالانوار 25/376
3- المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقیة) 741 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال [مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام) ] 11/958 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 17/26 - منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى (رحمه الله)) 6/208

شهیدی بشنوید بر من گریه كنید.

كه در این مطلب حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«..إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَی ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِب:..» (1)

اگر می خواهی بر چیزی گریان باشی پس بر حسین بن علی (علیه السلام) گریه كن.

پدر مظلومش حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطاب به حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرمود:

«ای سبب گریۀ هر مؤمنی»

چنانكه وجود گرامیش نیز فرمود:

«..أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یذْكُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى..» (2)

من كشتۀ اشكم هیچ مؤمنی از من یاد نمی كند مگر آنكه گریان می شود.

و اینچنین است كه حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر صبح و شام گریانست زیرا همیشه به یاد آن مظلوم است و از شدت حزن و ضجه حضرت صدیقه (علیها السلام) گویا بند بند هستی از هم گسسته می گردد. و اینك نوبت من و توست كه دم از محبت و جان نثاری آن كشتۀ درخاك و خون بزنیم تا با آه و ناله در مصیبتهای از حد فزونش بسوزیم و با دلی سوخته و آكنده از درد و غم فرج منتقمش را با همان اشك چشم مسئلت نماییم.

حقیقت دعا آن لحظاتی به بار می نیشیند كه با گریه بر حضرت امام حسین (علیه السلام) عجین می شود و دل و زبان با یكدیگر همراه آتش سینه همنوا می شوند و فریاد

ص: 91


1- الأمالي( للصدوق) 130 - عيون أخبار الرضا (علیه السلام) 1/299 - إقبال الأعمال (ط - القديمة) 2/545 - وسائل الشيعة 14/502 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 44/286؛ 98/103
2- كامل الزيارات 109 - مثیر الأحزان 4 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 44/279 - ریاض الأبرار في مناقب الأئمة الاطهار (علیهم السلام) 1/185 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/311 - اشك حسینی (علیه السلام) سرمایه شیعه علی (علیه السلام) 33

”عجل لولیك الفرج“ سر می دهند.

هرگاه كسی در چنین حالتی موفق به دعا برای فرج شد جزء دعا كنندگان حقیقی برای ظهور است. خالصترین و بهترین دعا در موقع سوزش دل است گریه بر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) وقتی به كمال رسیده و بارور می شود كه همراه باشد با دعا برای تعجیل در فرج. مؤید این مطلب، فرمایش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است كه فرمودند:

«اشك چشمها و خشوع قلبها از رحمت الهی می باشد هر زمان آن را یافتید دعا كردن را غنیمت بشمارید» (1)

و چه دعائی بالاتر از خواستن فرج مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؟

اللهم عجل فرج المنتقم

پیمان بر گریه

بیائیم عهد و پیمانی داشته باشیم و از همین امروز از هر بیست و چهار ساعت حداقل ده دقیقه را در خلوت صرف حزن و گریه بر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) و مادر مظلومه اش حضرت صدیقۀ کبری؛ فاطمۀ زهرا (علیها السلام) نمائیم و آنگه كه دل به رقت و سوزش رسید ندای «عجل لولیك الفرج» را سر دهیم چرا كه فردا دیر است. هر لحظه ممكن است قافلۀ مرگ سر رسد. حضرت امام حسین (علیه السلام) در این باره فرمودند:

«یا ابْنَ آدَمَ إِنَّمَا أَنْتَ أَیامٌ كُلَّمَا مَضَى یوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُك» (2)

ای فرزند آدم: تو همان روزگار حیات خود هستی به طوری كه با گذشت

ص: 92


1- احرام المحرم 114 - بحارالانوار 60/336
2- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) 1/40 - اقوال الائمه (علیهم السلام) 1/226

یك روز پاره ای از وجودت تلف می شود.

یا ممکن است انشاءالله به فرج برسیم در حالیکه برای آن حضرت (علیه السلام) دعا نکرده ایم. حضرت بقیة الله در روایات به خورشید تشبیه شده اند. یادمان باشد با بالا آمدن خورشید، نمازمان (دعا برای فرج) قضا شده و این آیه که در زیارت آل یس نیز، با همین مضمون تفسیر و تاویل شده است، مطلب ما را ثابت می کند:

{..یوْمَ یأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لا ینْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فی إیمانِها خَیرا..} (1)

«..روزی که بعضی از نشانه های پروردگارت ظاهر شود، ایمان کسی برایش منفعت نخواهد داشت اگر پیشتر [ از دیدن نشانه ها] ایمان نیاورده باشد یا در ایمانش خیری [دعا برای انتقام] کسب نکرده باشد..»

«..أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ الله أَنْتُمُ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌ لَا رَیبَ فِیهَا یوْمَ لا ینْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیرا..» (2)

گواهی می دهم تو [حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ] حجت خدائی. شما ’اول‘و ’آخر‘ هستید و بازگشت شما به دنیا حقی است که در آن هیچ شکی نیست در روزی که ایمان شخص برایش منفعت نخواهد داشت اگر پیشتر [از دیدن نشانه یعنی همان رجعت] ایمان نیاورده باشد یا در ایمانش خیری [دعا برای بازگشت و سپس انتقام] کسب نکرده باشد.

تفسیر ”بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ“ در زیارت آل یاسین یعنی ”رجعت“. پس باید نفس را به تفكر و تدبیری واقعی وا داشت تا وجدان و روح را زنده گرداند و جایگاه گریه و ناله بر این مصیبتها [نبودن امام در راس امور] را یافته و دست به دعا برداشته، ظهور منتقم عاشورا را بخواهد. یادآوری صحنه های عاشورا دور از انظار، در طول روز یا شب، به تأسی از حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و گذراندن دقایقی به عبادت عظمای

ص: 93


1- سوره مبارکه انعام آیه شریفه 158
2- زیارت آل یاسین (صلی الله علیه و آله)

الهی یعنی گریه برای مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) و پرداختن به دعا برای تشریف فرمائی منتقم، لبیك و پاسخی است به اباعبدالله الحسین (علیه السلام) كه در روز عاشورا فریاد برآوردند:

«..هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو الله فِی إِغَاثَتِنَا؟..» (1)

آیا فریادرسی هست كه در فریاد رسی ما به خداوند متعال امید داشته باشد؟

یقین بدان كودكان تشنه و آواره در بیابان كربلا و زنان و مادران داغدیده، در هر زمانی مخاطبشان به سوی ما محبین اهل البیت (علیهم السلام) است و چشمهای ایشان هر روز به دست های بالا رفتۀ مسلمین برای دعای تعجیل در امر انتقام است.

فاجعۀ كربلا آنچنان گسترده است كه جز امامان معصوم (علیهم السلام) كسی تحمل شنیدن و دیدن آن صحنه ها را ندارد مگر به ارادۀ امام (علیه السلام). صبر و تحملی كه در روز عاشورا به حضرت زینب (علیها السلام) و بازماندگان به عنوان تسلی و آرامش به آنها داده شد. بزرگی این فاجعه از این گفتار درخواهیم یافت:

«..وَ مَا أُصِیبَ وُلْدُ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ لَا یصَابُونَ بِمِثْلِ الْحُسَینِ (علیه السلام)..» (2)

بر فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) مصیبتی دشوارتر از مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام) وجود ندارد.

صفوان جمال گفت از حضرت امام صادق (علیه السلام) در راه مدینه كه به مكه تشریف می بردند سوال كردم یابن رسول الله6 چرا اینقدر محزون و اندوهگین هستید؟

ص: 94


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/46 - زندگانى حضرت امام حسین (علیه السلام) ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) 69 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال [مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام) ] 17/289 - ناسخ التواریخ 2/358 - ترجمه لهوف 160 و 161
2- امالي طوسی 161 - بشارةالمصطفی 2/275

فرمودند:

«اگر بشنوی چیزهایی را كه من می شنوم دیگر سؤال نخواهی كرد»

عرض كردم شما چه می شنوید؟ فرمودند:

«گریه و زاری ملائكه را می شنوم كه نفرین می كنند بر قاتلین امیر المؤمنین علی (علیه السلام) و قاتلان حضرت امام حسین (علیه السلام) و نوحه و گریۀ فرشتگانی كه اطراف آنها هستند (و با این وصف) از شدت حزن آنها برای چه كسی بعد از این ناله غذا و آشامیدنی و یا خواب خوش خواهد بود.»

حقیقتاً اگر چند ثانیه، گوشۀ بسیار كوچكی از حوادث كربلا را برای خلایق به نمایش گذارند، قطعاً هیچ روحی در كالبد خود نمی ماند. شنیدن ضجه های كودكان و زنان عصر عاشورا و شنیدن گریۀ نوحه گران حقیقی از ملك و جن، قاعدتاً انسان پس از آن، از طعام، آب و خواب خواهد گریخت و همانند ملائكه به ضجه و ناله خواهد پرداخت تا اینكه از شدت مصیبت جان دهد. این امر عظیم آنچنان سنگین و وسیع است كه بر ذرات تمامی كائنات اثر گذاشته و همۀ اشیاء ممكنات را متأثر و متألم ساخته حتی حیوانات، پرندگان و... را نیز به حزن و اندوه مبتلا نموده است.

گریۀ كائنات بر مصیبت حضرت امام حسین (علیه السلام)

در اینجا مناسب است گریه و اندوه موجودات غیر بشری بر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) را از كلام دلسوختۀ پاكباخته، مرحوم علامه دربندی از كتاب گرانمایه ”اسرار و معارف حسینی“ ذكر نماییم. ایشان می فرمایند: بدان كه گریۀ هر چیز به ملاحظۀ حال آن شیء می باشد و ظاهر اینست كه گریۀ جن و پرندگان وحوش و سایر حیوانات كه چشم دارند مثل گریۀ انسان است.

روایات بر این مطلب دلالت دارد، و ممكن است بگوییم گریۀ فرشتگان نیز چنین است ولكن بنحو لطیف تر و نورانیتر و از روایات ممكن است استنباط شود، گریۀ

ص: 95

حوریان و غلامان بهشتی نیز چنین است. امّا گریۀ جهنّم پس عبارتست از صدای مهیب و نعره و شدّت سوزندگی آن. و گریۀ دریاها به تلاطم و امواج آن، و نهرها و چشمه ها به جریان و جمود آن، و گریۀ خورشید، ماه و ستارگان به تغییرات آنها مانند سرخی و زردی و كسوف و خسوف، و كوه ها و دیوارها به شكافتن و از هم فرو ریختن آنها، و گیاهان به پژمردگی و خشكی، و درختان به خشك شدن و میوه ندادن و ریختن برگها و زرد شدن آنها، و آفاق به تاریكی و...

آیا نشنیدی نالۀ پرندگان را در آشیانه ها، و وزش بادها و تلاطم دریاها، و گریۀ اطفال كوچك را در نیمه های شب و روزها؟

اما چگونگی اثرات مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) بر ذرات هستی را می توان این طور استدلال نمود كه جایگاه امام (علیه السلام) در عالم مانند میلۀ وسط سنگ آسیا و مانند قلب است نسبت به سایر اعضاء، پس هر گاه امام (علیه السلام) با لب تشنه كشته شود در حالی كه با بدن پاره پاره روی زمین افتاده، مقتضی خرابی عالم و انهدام عالم موجودات است، پس خداوند به قدرت كامله و حكمت بالغه اش و جانشینی وصی (علیه السلام) آن را از خرابی نگه داشت.

ولكن حدّاقل تأثیر شهادت امام (علیه السلام) به صورت دگرگونی و اضطراب كامل در جمیع اجزاء عالَم وجود، گریه در آحاد بشر آشكار گردید.

و امّا وقوع گریه اولاً برای هر فرد از افراد انسان بعد از رسیدن خبر كیفیت شهادت آن حضرت (علیه السلام) بصورت تفصیل است پس این قسم بنحو عموم و در تمام نواحی عالم نیست. وقوع گریه و تباكی بالنسبه به مشركین و كفّار در بلاد دور چنان كه اگر آنان نیز بر آن مطلّع می شدند و می شنیدند، هر آینه گریه می كردند نیز خالی از امکان نیست. ولكن حقّ همان وجه اوّل است بدون هیچ گونه استبعادی؛

ص: 96

زیرا شأن ولایت مطلقه بر تردّد (1) و اینکه در آثار آن شك و تردیدی شود والاتر است. از جملۀ آثار وقوع گریه از دشمنان آن حضرت با توجّه به فطرت اولیۀ آنان است در حالی كه از آن غافل بودند. سپس جناب علامه راجع به اختلاف در روایات و كیفیت گریۀ آسمانها، سیاهی و تاریكی زمین می فرماید:

روایات در باب گریۀ آسمان اگرچه از دو جهت كیفیت و مقدار زمان مختلف است، ولكن كسی كه تفكّر در آن نماید می داند كه اختلاف بنحوی نیست كه منجر به تنافی و تناقص در مدلول روایات شود. اخبار در این مقام مختلف است: در بعضی از آنها دارد كه آسمان خون تازه بارید، و در بعضی دارد هفت قطرۀ خون بارید، و در بعضی دارد باران مثل خون بارید كه خانه ها و دیوارها قرمز شد.

ممكن است گفته شود این اختلاف اشكالی ندارد؛ زیرا احتمال دارد كه آسمان اوّلاً خون تازه باریده باشد، كم یا زیاد، در بعضی از نواحی كم و در نواحی دیگر بسیار، سپس بعد از آن باران مانند خون باریده باشد كه بصورت ذرّات كوچك روی لباس پیدا بوده. امّا روایاتی كه دارد گریۀ آسمانها سرخی آن بوده پس ظاهراً این اثر در تمام آفاق و نواحی عالم بوده. بله، اختلاف واقع در روایات بحسب زمان باید حمل بر تفاوت شود پس در قسمتی از زمان در نهایت شدّت بوده، و در بعضی دیگر به این شدّت نبوده است.

امّا اختلاف روایات در كسوف و خسوف كه به حسب مدّت و زمانها است باید به این نحو حمل شود كه خسوف و كسوف كلّی در كوتاهترین زمان بوده و به صورت ناقص بعد از آن واقع شده و بر همین معنی باید حمل شود روایات در باب سیاهی و تاریكی زمین (یعنی به حسب نواحی و زمانها مختلف بوده).

در اینجا سرّی لطیف و شعشعانی است و آن اینكه در بعضی از روایات وارد

ص: 97


1- تردد یعنی تردید داشتن

شده به اینكه آسمان خون تازه بارید، و در بعضی وارد شده كه خاك سرخ و خاكستر بارید، پس هرگاه تأمّل كنی می فهمی كه این تصدیق است از طرف خدای عزّ و جل فرمایش سیدالشهداء روحی و ارواح العالمین له الفداء، جسمی و جسم العالمین له الوقاء را بعد از شهادت فرزندش علی اكبر علیه صلوات الله الملك الاكبر كه فرمود:

«..[یا ولدی] عَلَى الدُّنْیا بَعْدَكَ الْعَفَا..» (1)

بعد از تو كهنگی و زوال بر دنیا باد فرزندم.

پس كلام آن حضرت تأثیر خودش را در ظاهر و باطن عالم گذاشت» (2)

[پایان گفتار مرحوم علامه دربندی]

سپس اگر خواستی سرّی دقیقتر و لطیفتر از آنچه ذكر شد بشناسی پس باید مروری داشته باشی بر روایات معصومین (علیهم السلام) كه در كتاب شریف و گرانبهای ”اشك حسینی (علیه السلام) سرمایه شیعه علی (علیه السلام) “ طبق تحقیقاتی كه مؤلف بزرگوار انجام داده است، روایاتی مربوط به گریۀ موجودات ارضی و سماوی جمع آوری نموده که بعضی از آنها را از آن کتاب نقل می کنیم:

پس از لحظاتی كه آن واقعۀ دردناك و مصیبت عظیم جمیع كائنات را عزادار خود نمود، عوالم چندگانه از عرش تا فرش، جن و انس، حیوان و آب و گیاه و سنگ و هوا و بهشت و جهنم همه دگرگون گشت و در عزای آن حضرت هر كدام به زبان خود نوحه و زاری نمودند، و این مجلسی عمومی و عزایی همگانی در عصر عاشورا بود. (3)

ص: 98


1- مناقب آل أبي طالب: (لابن شهرآشوب) 4/109 - المزار الكبير (لابن المشهدي) 487 - إقبال الأعمال (ط - القدیمة) 2/713 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/44؛ 45/65؛ 98/269؛ 98/339
2- كتاب اسرار و معارف حسینی (علیه السلام) 501 الی 503
3- كامل الزیارات 80 - بحارالانوار 45/206

صاحبان چشم یعنی جن و انس و حیوانات گریستند. (1) آسمانها خاكستر سرخ وخون باریدند. (2) خورشید سرخ گشت و كسوف آغاز شد. (3) صفهای ملائكه به هم خورد و دست از عبادت برداشتند. درختان با خارج شدن خون از شاخه هایشان گریستند. (4)

هوا با ظلمت و تاریكی و گرد و خاك و بادهای سرخ نالید كه مردم فكر كردند عذاب نازل شده است. (5) زمین با زلزله برای آن حضرت خروشید. كوه ها مضطرب شدند و بعضی متلاشی شدند. (6) پرندگان با گریه نالیدند:

«..أَلَا قُتِلَ الْحُسَینُ (علیه السلام) بِكَرْبَلَاء..» (7)

آگاه باشید حسین (علیه السلام) در كربلا كشته شد!

دریاها با منشق شدن و رفتن بعضی داخل بعضی دیگر و تولید موج نمودن، و ماهیان با خارج شدن از آب، جنیان با نوحه گری و مرثیه سرایی، عموم مردم به اضطراب خاطر، دلهره و از خواب پریدن، (8) بدین گونه تمام اجزای عالم تاثیر خود را در عزای حضرت امام حسین (علیه السلام) نشان دادند.

ملكی دیگر در این روز بالهای خود را روی دریاها باز كرد و ندا داد:

«ای اهالی دریاها، لباس حزن و اندوه بپوشید كه فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را سر بریدند» (9)

ص: 99


1- كامل الزیارات 79 - بحارالانوار 45/205
2- امالي صدوق 142 - بحارالانوار 45/204
3- علل الشرایع 1/160 - امالي صدوق 111 - بحارالانوار 45/202
4- بحارالانوار 45/233 - عوالم 17/496
5- بحارالانوار 45/57
6- كامل الزیارات 81 - بحارالانوار 45/315
7- مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر: 4/73 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/192 - ریاض الأبرار في مناقب الأئمة الاطهار (علیهم السلام) 1/261
8- امالي 110
9- بحارالانوار 45/221

ملائكه یك باره به ناله در آمدند و گفتند:

«خدایا! چه می كنند با حسین (علیه السلام) برگزیدۀ تو و فرزند برگزیدۀ تو» (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

«زمانی كه حسین بن علی (علیه السلام) كشته شد آسمانها و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها بود و كسانی كه در بهشت و جهنم بودند و آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود بر آن حضرت گریستند، مگر سه چیز كه آنها گریه نكردند: بصره، دمشق و آل حكم بن ابی العاص. (2) هر آسمانی كه روح سید الشهداء از آن بالا رفت گریه كردند و ضجه زدند به اندازه ای كه تا روز قیامت می لرزد»

در روایتی گریۀ آسمان را به گریۀ اهل آن یعنی ملائكۀ آسمان تفسیر كرده اند. (3) ابوقبیل می گوید:

هنگامی كه حسین بن علی (علیه السلام) كشته شد خورشید به حدی گرفت كه ستاره ها در روز دیده می شدند و مردم گمان كردند قیامت به پا شده است.

حضرت امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّ السَّمَاءَ لَمْ تَبْكِ مُنْذُ وُضِعَتْ إِلَّا عَلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قُلْتُ أَيُّ شَيْ ءٍ بُكَاؤُهَا قَالَ كَانَتْ إِذَا اسْتُقْبِلَتْ بِالثَّوْبِ وَقَعَ عَلَى الثَّوْبِ شِبْهُ أَثَرِ الْبَرَاغِيثِ مِنَ الدَّمِ» (4)

از زمانى كه آسمان تعبيه شده و وضع گرديده تا بحال بر احدى نگريسته

ص: 100


1- امالي طوسی 2/32
2- بحارالانوار 45/202
3- بحارالانوار 45/219
4- بحارالانوار 45/211

مگر بر يحيى بن زكريا و حسين بن على علیهما السلام. عرض كردم: گريه آسمان چه بوده؟ حضرت فرمودند: وقتى لباسى را در مقابل آن قرار مى دادى روى آن اثرى شبيه به خون پشه واقع مى گشت.

در روایتی دیگر حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«..لَمْ تَبْكِ السَّمَاءُ إِلَّا عَلَيْهِمَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً قُلْتُ فَمَا كَانَ بُكَاؤُهَا قَالَ كَانَتِ الشَّمْسُ تَطْلُعُ حَمْرَاءَ وَ تَغِيبُ حَمْرَاءَ..» (1)

.. آسمان گریه نکرد مگر بر آن دو نفر (حضرت یحیی و حضرت امام حسین (علیه السلام)) به مدت چهل روز. گفتم گریۀ آسمان چگونه بود؟ فرمود:خورشید با سرخی طلوع و با سرخی غروب می كرد..

در بیت المقدس سه روز خورشید گرفته و كسوف شده بود و شب هم ستارگان دیده نمی شدند. بعد از سه روز هوا روشن شد و بعد خبر آمد و معلوم شد كه حسین بن علی (علیه السلام) بشهادت رسیده است. (2) حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«..وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَت..» (3)

..و كوه ها تكه تكه شده و پراكنده گشتند..

حضرت امام مجتبی (علیه السلام) به برادر خود (علیه السلام) فرمودند:

«..وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار» (4)

.. و بعد از شهادت شما، ماهیان دریا هم بر شما گریه می كنند.

علامۀ مجتهد اكبر ملا آقا دربندی صاحب تألیفات كثیره در اصول و فقه و غیره در كتاب شریف اسرار الشهادة می فرمایند:

بعد از شهادت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) و رها كردن بدنهای مطهر شهداء: در زمین گرم كربلاء و جاری شدن خون از بدنهای شریفشان

ص: 101


1- كامل الزيارات 77 - تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة 296
2- بحارالانوار 45/204
3- كامل الزيارات 81 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 45/207
4- بحارالانوار 45/218

پرندگانی آمدند و بال و پر خویش را بر آن خونهای مطهر آغشته نمودند و هر كدام بسویی حركت نمودند و بر درختی قرار گرفتند. یكی از آن پرندگان در قزوین به قلعۀ «اَلَموت» در روستای كوهستانی «زر آباد» رفته روی درخت چناری نشست و صدا به ناله و گریه بلند نمود. هر سال كه از آن واقعه می گذرد روز عاشورا از یكی از شاخه های آن درخت خون بیرون می آید.

مؤلف كتاب می فرمایند در محرم سال 1417 به اتفاق بعضی از دوستان و خانواده به روستای زرآباد قزوین رفتیم، و از این مطلب بی خبر بودیم كه جاری شدن خون از یكی از شاخه ها در نیمه شب عاشورا اتفاق می افتاد.

ما صبح عاشورا از قم حركت كردیم و نزدیك ظهر به آنجا رسیدیم. آثار خون بر روی شاخه ای كه حدود بیست سانتیمتر قطر داشت مشاهده می شد و معلوم بود كه این شاخه چندین سال قبل بریده شده است و از لابلای تركیدگی چوب، مانند خونی نمودار بود كه روی چوبی بریزید و قطرات آن جاری شود و خشك شده باشد. جمع بسیاری در اطراف امامزاده و درخت جمع شده بودند و با دست محل جاری شدن خون را به یكدیگر نشان می دادند. عده ای هم كه از دیروز و دیشب آمده بودند و هنوز هم آنجا بودند، و دستمال آغشته به خونی را كه بعنوان تبرك برداشته بودند، در دست داشتند.

نزد جوانی رفتم كه دستمالی متبرك به آن خون داشت، و او دستمال را به من داد تا ببینم. كاملاً مثل خونی بود كه روی پارچه ای ریخته شود، ولی خشك شده بود و به سینه یكی از بستگان - كه پسر پنج ساله ای بود و از ناراحتی سینه رنج می برد - مالیدیم. الحمدلله بعد از آن زمان مریضی

ص: 102

مرتفع شد.

از امام جماعت مسجد صحن امامزاده كه از اولاد موسی بن جعفر (علیه السلام) بود سؤال كردم: شما هم آمدن خون را از درخت چنار خونبار دیده اید؟ فرمود، بله، به كرّات در سالهای زیادی دیده ام.

بعد اضافه كردند كه از قزوین بعضی از متخصصین كه از بستگان بودند آمدند و این خون را گرفتند و به آزمایشگاه بردند و مورد آزمایش و تجزیه قرار دادند. نظر قاطع متخصصین فن این بود كه گفتند: این مثل خون طبیعی است و دارای گلبولهای قرمز و غیره است. برگه های آزمایش و تأیید اطبا را هم نشان داد.

در این جا ذكر یک نكته لازم است و آن اینکه، جاری شدن خون منحصر به درخت چنار زرآباد نیست، بلكه در مكانهای دیگر و زمانهای دیگر درختانی بوده كه خون از بعضی شاخه های آنها در روز عاشوار جاری شده است.

دربارۀ پرندگان و حیوانات وحشی

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«إِنَّ الْبُومَةُ لَتَصُومُ النَّهَارَ فَإِذَا أَفْطَرَتْ تَدَلَّهَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تُصْبِحَ» (1)

بوم (جغد) روزها روزه است و از هنگام افطار تا صبح بر حسین بن علی (علیه السلام) گریه می كند.

حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرماید:

«بوم در زمان جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در منازل و قصرها آشیانه داشت. هنگامی كه حضرت امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، از آبادیها به خرابه ها و كوه ها رفت در حالیكه می گفت:

.. بِئْسَ الْأُمَّةُ أَنْتُمْ قَتَلْتُمُ ابْنَ نَبِيِّكُمْ وَ لَا آمَنُكُمْ عَلَى نَفْسِي.

ص: 103


1- بحار الانوار 45/214

«بد امتی هستید شما! ما از شما در امان نیستیم چه اینكه پسر پیامبر خود را كشتید» (1)

وحوش بیابان بر آن حضرت گریستند و اشكهای آنان جاری شد. (2) حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دربارۀ شهادت فرزند دلبندش حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

«..وَ اللهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْوَحْشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ يَبْكُونَهُ وَ يَرْثُونَهُ لَيْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَإِيَّاكُمْ وَ الْجَفَاءَ» (3)

..مثل اینكه می بینم انواع وحوش را كه گردنها را بر قبر آن حضرت كشیده اند و بر آن حضرت شبها تا صبح گریه و عزاداری می كنند.

حضرت امام حسن (علیه السلام) به برادر خود حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

«..وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار» (4)

..بعد از شهادت شما همه چیز حتی حیوانات وحشی بیابان برایت گریه می كنند.

حال جایی كه حیوانات و درندگان برای حضرت امام حسین (علیه السلام) اینچنین در حزن و گریه باشند جایگاه ما محبین در وادی غم و اندوه و گریه به چه اندازه ای باید باشد؟ شاید اگر صداقتی در این میان باشد طبق نقل از جناب ابوذر آنچنان باید در مصیبت غوطه ور شد تا به مرگ منتهی گردد لذا برای اظهار مودت و همدردی باید از راه هایی وارد شد كه آثار حزن و اندوه را بر مؤمن زیاد گرداند.

ص: 104


1- بحارالانوار 45/214
2- بحارالانوار 45/202
3- كامل الزيارات 80؛ 291 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 45/205؛ 98/6
4- الأمالي( للصدوق) 116؛ 127 - الوافي 11/77 - بحار الأنوار (ط - بيروت) 45/218

بالاترین راه تقرب به خدا

علامه شیخ جعفر شوشتری مؤلف گرانقدر كتاب خصائص الحسینیه دربارۀ اهمیت این موضوع می فرمایند:

«ذکر مصیبتهای گوناگون حضرت امام حسین (علیه السلام) از بهترین اعمال برای تقرب به خداست»

خداوند متعال برای تقرب بندگان و آمرزش گناهان آنان، وسایل و راه های بسیاری در قلمرو اندیشه، نیت و عمل قرار داده است و رسیدن به الطاف خود را برای بندگان،عمومی و میسر ساخته و سپس راه آن را در انحصار كسی جز ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و به طریق اولی، حضرت امام حسین (علیه السلام)، قرار نداده است.

باریتعالی برای جبران عباداتش اعمالی از قبیل قضا، کفاره یا عوض مقرر داشته است. از آن خوشتر در قلمرو الهی، خداوند متعال گاهی نیتِ کار نیک را جایگزین خودِ عمل شایسته به حساب می آورد و بر آن پاداش عطا می فرماید. اما در مورد حضرت امام حسین (علیه السلام)، قضیه از پاداش فراتر رفته تا هیچ انسان جستجوگر و حقیقت خواهی محروم نگردد. زیارت یا گریه بر ایشان را مساوی با کلید بهشت می داند. برای نمونه: زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) از نزدیك، پاداش عظیمی دارد مثل اینکه هر قدمی که برای زیارت برداشته شود ثواب یک حج و یک عمره دارد، در هر قدم هزار گناه محو شده و هزار ثواب نوشته می شود. نفس کشیدن زائر، ماجور است و جایگزین آن، زیارت از راه دور با آمادگی و صفای دل است و ثوابهائی بیشمار بر آن مترتب. همینگونه برای سوگواری بر آن حضرت (علیه السلام)، پاداش بسیاری مقرر داشته و برای اینكه كسی از این وسیلۀ تقرب به حق، محروم نگردد، مصیبتهای او را گوناگون و اسباب گریه، رقت قلب را بسان اختلاف قلبها، مختلف و متعدد ساخته است، چرا كه هر قلبی بر هر مصیبتی نمی سوزد. شاید در مصیبت

ص: 105

دیگری، دگرگون و شعله ور گردد.

به عنوان مثال: ممكن است قلبی بر غربت و تنهایی انسان نسوزد، اما هنگامی كه تشنگی هم بدان اضافه شود، بسوزد. ممكن است بر زخمهای بیشمار پیكرش رقت نبرد، اما بر زخمهای بیشماری كه بر جراحات قلب به خاطر شهادت یاران، افزون می گردد، شعله ور شود. ممكن است بر زخمهای بیشمار و داغهای جانسوز دگرگون نشود، اما بر پایمال شدن پیكر به خون آغشتۀ بزرگ مردی پس از زخمهای بیشماری كه بر قلب و جسم او وارد گردیده، مشتعل شود. و این غم، غم جانسوزی است كه پایان پذیر نیست.

شما بالاترین مصائب را در نظر بگیرید و از آنها سخت ترین آنرا و از سخت ترین آنها طاقت فرساترینش را، آنگاه خواهید دید كه همۀ آنها، در عاشورای سید و سالار مظلومان عالم موجود است و این نشانگر تعدد وسایل و راه های تقرب به خدا در وجود و مصائب آن وجود گرامی است و پرتویی از الطاف خاص خدا بر او.

اهمیت زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام)

یكی از راه های اظهار ارادت و همدردی، زیارت قبر مطهر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می باشد و اهمیت زیارت در روایتهای فراوانی عنوان گردیده كه به بعضی از آنها اشاره خواهیم داشت تا شاید از راه دور و نزدیك بتوان به وسیلۀ زیارت، صداقت این دوستی را به پیشگاه باریتعالی عرضه نمود. شخصی از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسید: آقا كسی كه به زیارت اباعبدالله (علیه السلام) برود و برگردد، باز چه وقت باید برود؟ و چه اندازه می تواند به تعویق اندازد؟ فرمودند:

«كسی كه خانه اش نزدیك است لااقل ماهی یكبار و اما كسی كه فاصله

ص: 106

دارد در هر سه سال یك بار»

البته بنظر حقیر، بُعدِ مسافت و سختی راه مربوط به ازمنۀ قدیم است که رفت و برگشت، ماه ها طول می کشید نه مثل امروز كه با هواپیما نماز عصر در مشهد مقدس و مغرب و عشا را در عتبات عالیات می توان خواند. در ادامه فرمودند:

«اگر از سه سال بگذرد تمرد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نموده است..

اگر میزان آن مقدار شادی كه نصیب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیها السلام) و ائمه هدی: و شهدا، اهل بیت (علیهم السلام) می شود و دعاهائی كه برای او می نمایند و ثوابی كه به او در دنیا و آخرت می دهند و آنچه برایش ذخیره می کنند را بداند، مایل است كه خانه اش كنار قبر حضرت امام حسین (علیه السلام) باشد.

زائر حضرت امام حسین (علیه السلام) از خانه كه خارج می شود بهر چیزی كه می گذرد برایش دعا می كند. وقتی خورشید بر بدنش بتابد گناهش را از بین می برد. مثل آتش كه هیزم را از بین می برد، ذره ای گناه بر او نمی ماند. باز می گردد بدون گناه. چنان درجاتی به او می دهند كه حتی به شهید در خون تپیده در راه خدا نمی دهند. فرشته ای را به جای او می گذارند تا برایش استغفار نماید و این ادامه دارد تا زمانی كه باز برای زیارت تا سه سال دیگر برگردد و یا بمیرد. (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:

« مَنْ أَتَى عَلَیْهِ حَوْلٌ لَمْ یَأْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ أَنْقَصَ اللَّهُ مِنْ عُمُرِهِ حَوْلًا وَ لَوْ قُلْتُ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَمُوتُ قَبْلَ أَجَلِهِ بِثَلَاثِینَ سَنَهً لَکُنْتُ صَادِقاً وَ ذَلِکَ أَنَّکُمْ تَتْرُکُونَ زِیَارَتَهُ »

«كسی كه یكسال بر او بگذرد و نرود به زیارت قبر حضرت امام حسین (علیه السلام)

ص: 107


1- بحارالانوار 101/15

خداوند از عمر او یكسال كم می كند. اگر بگویم كه بعضی از شما سی سال زودتر از اجلش می میرد راست گفته ام، به خاطر اینكه آن اشخاص زیارت را ترك كرده اند» (1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«ُعَجَباً لِأَقْوَامٍ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ شِيعَةٌ لَنَا يُقَالُ إِنَّ أَحَدَهُمْ يَمُرُّ بِهِ دَهْرَهُ لَا يَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع جَفَاءً مِنْهُ وَ تَهَاوُناً وَ عَجْزاً وَ كَسَلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ مَا تَهَاوَنَ وَ لَا كَسِلَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَضْلٌ وَ خَيْرٌ كَثِيرٌ أَمَا أَوَّلُ مَا يُصِيبُهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ وَ يُقَالَ لَهُ اسْتَأْنِفِ الْعَمَل» (2)

شگفتا بر مردمی که گمان می کنند از شیعیان ما هستندگفته می شود افرادی از انها هستند که روزگاری بر عمر آنان گذشته و زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) نرفته است به سبب جفا از طرف او و سستی و ملامت و ناتوانی و کسالت و کاهلی او آگاه باشید به خدا سوگند اگر می دانست در زیارت حضرت چه قدر و فضیلت و ثواب است سستی نمیکردو کاهلی نمی نمود. سلیمان گوید عرض کردم فدایت شوم چیست فضیلت زیارت آن بزرگوار؟ فرمود: فضل و خیر فراوان، اما اولین چیزی که از او میرسد آن است که گناهان گذشته اش آمرزیده می شود و به او گفته می شود اعمال خود را از سر بگیر.

همچنین فرمود:

«مَنْ لَمْ یأْتِ قَبْرَ الْحُسَینِ (علیه السلام) وَ هُوَ یزْعُمُ أَنَّهُ لَنَا شِیعَةٌ- حَتَّى یمُوتَ فَلَیسَ هُوَ

ص: 108


1- تهذیب الاحكام 6/43 - كامل الزیارات 284
2- بحارالانوار 98/7.

لَنَا بِشِیعَةٍ- وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَهُوَ ضِیفَانُ أَهْلِ الْجَنَّةِ» (1)

كسی كه به زیارت قبر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نرود و گمانش این باشد كه از شیعیان ما است و با این حال فوت كند او شیعۀ ما نیست و اگر از اهل بهشت هم باشد میهمان بهشتیان محسوب می شود. (2)

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

« مَنْ لَمْ یأْتِ قَبْرَ الْحُسَینِ ع مِنْ شِیعَتِنَا كَانَ مُنْتَقَصَ الْإِیمَانِ مُنْتَقَصَ الدِّینِ [وَ إِنْ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ كَانَ دُونَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْجَنَّة] » (3)

هركس از شیعیان ما كه به زیارت قبر حضرت امام حسین (علیه السلام) نرود، ایمان و دینش ناقص بوده و اگر داخل بهشت شود در مقامی پائین تر از مؤمنین است.

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«دستور دهید شیعیان ما را به زیارت حسین (علیه السلام) زیرا زیارتش دفع كند زیر آوار ماندن، غرق شدن، سوختن و خوراك درندگان شدن را»

«.. زِیارَتُهُ مُفْتَرَضَةٌ عَلَى مَنْ أَقَرَّ لِلْحُسَینِ (علیه السلام) بِالْإِمَامَةِ مِنَ الله عَزَّ وَ جَلَّ» (4)

..زیارت او لازم است بر هر كه بر امامت حسین (علیه السلام) از طرف خدای عزوجل اقرار نماید.

همچنین بشارتی بس عظیم برای زائرین اهل معرفت كه در این باره پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرموده اند:

«جمعی از امت من هستند كه بعد از كشته شدن فرزندم حسین (علیه السلام) هر جا كه باشند توجه به او دارند و به زیارت او می روند. در تمام روی زمین

ص: 109


1- كامل الزیارات 193 - وسائل الشیعة 14/432 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/4
2- ترجمه مراة الابرار 348 - كامل الزیارات 632
3- كامل الزیارات 193 - كتاب المزار- مناسك المزار(للمفید) 56 - وسائل الشیعة 14/432 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/4
4- من لا یحضره الفقیه 2/582 - الأمالي( للصدوق) 143 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/1

كسی داناتر از ایشان به خداوند و مقاومتر در اداء حق ما اهل بیت (علیهم السلام) نخواهد بود. آنها كسانی هستند كه قوام زمین به آنها است و به واسطۀ آنها باران رحمت بر اهل زمین می بارد و اینها چراغهای هدایت در تاریكی ضلالتِ مردم هستند» (1)

عالم محقق مرحوم حاج ملاهاشم خراسانی به نقل از ”مزار بحار“ از محمّد بن احمد بن داود روایت كرده كه گفت: همسایه ای داشتم به نام علی بن محمد، گفت:

در هر ماهی یك مرتبه از كوفه به زیارت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) می رفتم. پیر که شدم و جسمم ضعیف شد، یك نوبت نرفتم. بعد پیاده مشرف شدم. پس از چند روز كه رسیدم، مُشَرَّف شدم به حرم حضرت امام حسین (علیه السلام). سلام كردم، دو ركعت نماز زیارت بجای آوردم و خوابیدم. در عالم خواب دیدم آن بزرگوار از قبر بیرون آمد و به من فرمود:

«..وَ قَالَ لِی یا عَلِی! لِمَ جَفَوْتَنِی وَ كُنْتَ لِی بَرّاً..» (2)

ای علی بن محمّد چرا در حق من جفا كردی و حال آنكه به من مهربان بودی؟

عرض كردم:

ای آقای من ضعیف شدم و نیرو از پاهایم رفته و عمرم به آخر رسیده چند روز بین راه بودم تا خدمت شما رسیدم، از شما روایتی نقل كرده اند دوست دارم از خودتان بشنوم. فرمود بگو: عرض كردم شما فرموده اید:

«مَنْ زَارَنِی فِی حَیاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِه» (3)

ص: 110


1- كتاب فوز اكبر 103 - بحار الانوار 44/2 تا 4
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/16 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/403 - الدروع الواقیه 75 و 76 [سید بن طاووس] - كتاب نگین خاتم در سرزمین ماتم 422 - بهارستان تاریخ و ترجمه رجال قهستان
3- الدروع الواقیة 75؛ 76 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/16 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/404

هركس در حیات خود مرا زیارت كند من هم او را بعد از وفاتش زیارت می كنم فرمودند آری من گفتم. اگر ببینم زوّار قبر من در میان جهنم می سوزد او را از آتش جهنم بیرون می آورم.

در فضیلت و پاداشهای زیارت كربلا روایت است كه:

«..فَلَا یبْقَى أَحَدٌ فِی الْقِیامَةِ إِلَّا تَمَنَّى یوْمَئِذٍ أَنَّهُ كَانَ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی (علیه السلام) » (1)

در روز قیامت احدی نمی ماند مگر اینكه آرزو دارد كاش از زوار اباعبدالله می بود.

و در فضیلت زیارت همین بس كه حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«لَوْ یعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیارَةِ قَبْرِ الْحُسَینِ (علیه السلام) مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً» (2)

اگر مردم بدانند زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) چقدر فضیلت دارد از شوق می میرند.

شخصی گفت از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسیدم کسی که قبر حضرت امام حسین (علیه السلام) را در حالی که عارف به حق اوست زیارت کند، چه پاداشی دریافت می کند؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«یكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ كَانَ شَقِیاً كُتِبَ سَعِیداً وَ لَمْ یزَلْ یخُوضُ فِی رَحْمَةِ الله» (3)

برای او هزار حج قبول شده و هزار عمرۀ خوب نوشته می شود و اگر شقی باشد سعید (نیک بخت) نوشته شده و پیوسته در رحمت الهی غوطه

ص: 111


1- بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/18 شرح زیارت عاشورا و داستان های شگفت آن
2- كامل الزیارات 142 - وسائل الشیعة 14/453 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/18؛ 110/370 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/309
3- كامل الزیارات 145؛ 164 - وسائل الشیعة 14/454 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/20؛ 98/43 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل 10/309

می خورد.

همچنین از بركات چنین زیارتی دعای آسمانیان است برای زائران قبر شریف چنان كه: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«دعا كنندگان برای زائر حضرت امام حسین (علیه السلام) در آسمان بیشترند تا در روی زمین» (1)

قطعا این روایات در ایجاد اشتیاق به زیارت موثرند و امید است خوانندگان پس از مطالعۀ ثواب زیارات در روایات، در برطرف کردن موانع دنیوی کوشش وافر به خرج داده و راهی مراقد شریفۀ عراقیه شوند. بالاخص که زیارتگاه حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز در آنجا واقع است. پس با دلی شکسته برای فرج مولا دعا کنند که بطور قطع، رحمت واسعۀ الهی که انتظار مومن را می کشد، شامل حال وی می گردد.

از اولین مشتاقان و دلسوختگان ابا عبدالله (علیه السلام) همان انبیاء الهی: بودند كه بر اثر خضوع و تواضعی كه در برابر مصائب حضرت امام حسین (علیه السلام) از خود بروز دادند، توفیق زیارت با معرفت، نصیب آنها گردید. در این باره حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَیسَ نَبِی فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا یسْأَلُونَ الله تَعَالَى أَنْ یأْذَنَ لَهُمْ فِی زِیارَةِ الْحُسَینِ (علیه السلام) فَفَوْجٌ ینْزِلُ وَ فَوْجٌ یصْعَدُ [یعْرُجُ]» (2)

هیچ پیامبری در آسمانها نیست مگر اینكه از خداوند می خواهد كه به او اجازه دهد به زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) بشتابد، پس گروهی پایین می آیند و گروهی بالا می روند.

خداوند متعال شرافت و کرامت آن حضرت را به مقتضای عظمت و کبریایی

ص: 112


1- كامل الزیارات 117 باب 40
2- كامل الزیارات 111 - البته این روایت را برای ملائكه نیز نقل فرمودند.

خویش بالا برد و در میان همه امکانیان از اشیا و ملکوتیان و کروبیان و بهشتیان و سماواتیان و فرشیان به او عظمت خاصی بخشید از ابتدای عالم مدفن او و مهد او و مرقد شریفش را مطاف و مزار همه انبیا و فرشتگان قرار داد و آنها پروانه وار بر گرد آن شمع فروزنده در طواف بوده و هستند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«أَلَا وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ زَارَتْ كَرْبَلَاءَ أَلْفَ عَامٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَسْكُنَهُ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ع وَ مَا مِنْ لَيْلَةٍ تَمْضِي إِلَّا وَ جَبْرَائِيلُ وَ مِيكَائِيلُ يَزُورَانِه» (1)

فرشتگان کربلا را هزار سال قبل از آنکه جدم حسین (علیه السلام) در آنجا ساکن شود زیارت کرده اند و هیچ شبی نمی گذرد مگر آنکه جبرئیل و میکائیل آن را زیارت می کنند.

جالب اینجاست که هیچ یک از ایشان طلب حج نمی نمایند بلکه همگی در صف انتظار زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) قرار گرفته اند. حتماً مسئله، فوق درک فعلی ماست و اهمیتی بی حد و حصر دارد.

«اگر كسی هزار بار حج به جا آورد امّا قبر حضرت امام حسین (علیه السلام) را زیارت نكند در واقع یكی از حقوق خداوند را ترك نموده است» (2)

تا آنجا این مسئله حائز اهمیت است که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

به خدا قسم اگر در فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام) با شما سخن می گفتم قطعا حج را به طور کلی رها می کردید و هیچ کدام از شما به حج نمی رفتید.

و از ضروریات دین زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) می باشد؛ حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 113


1- بحارالانوار 98 / 109.
2- كامل الزیارات باب 18، ح 4

«محققاً زیارت قبر حضرت امام حسین (علیه السلام) واجب است بر مردان و زنان.» (1)

اهمیت این قضیه تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه خواهد داشت و عملکردش همانند خون در رگ های اهل ایمان است زیرا حیات هر مومنی به میزان ارتباطش با امام حسین (علیه السلام) و زیارت قبر مطهرش مربوط خواهد بود. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

»لَيَكُونَنَّ لِشِيعَتِنَا فِيهَا حَيَاةٌ إِلَى ظُهُورِ قَائِمِنَا» (2)

همانا در کربلا برای شیعیان ما حیات است- مایه حیات و زندگی است و حیات معنوی آنان بستگی به کربلا دارد- تا زمان ظهور قائم ما.

اما در این میان كسانی هستند كه بنا به مصلحت و مقدرات الهی، سفر به سوی مرقد مطهر حضرت امام حسین (علیه السلام) برایشان فراهم نگشته امّا در نیت و از دل هوای زیارت را دارند. حق تعالی از روی مهر و رأفتی كه به بندگان مؤمنش دارد زیارت نمودن از راه دور را نیز همانند زیارت قبر شریف حضرت امام حسین (علیه السلام) قرار داد تا همگان با زیارتهای گوناگون در اوقات مختلف سال بخصوص زیارت مقدس عاشورا اسمشان جزو زائرین اباعبدالله (علیه السلام) ثبت گردد زیرا خیلی از بركات و الطاف خاصۀ حق تعالی و نظر رحمت مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خواندن زیارت عاشورا نهفته است. جناب دكتر امینی پسر مرحوم علامه امینی (رحمه الله) - صاحب الغدیر - می نویسند:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم علامۀ امینی پدر بزرگوارم مولف

ص: 114


1- كامل الزیارات 122
2- بحارالانوار 53/12

كتاب الغدیر را در شب جمعه ای قبل از اذان فجر در خواب دیدم و او را شاداب و خرسند یافتم... جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض كردم پدرجان در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟

فرمودند: چه می گویی؟ مجدداً عرض نمودم: آقاجان در آنجا كه اقامت دارید كدام عمل موجب نجات شما شد. كتاب الغدیر یا سایر تألیفات.... یا تأسیس و بنیاد كتابخانۀ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ؟ پاسخ دادند:

نمی دانم چه می گوئی قدری واضحتر و روشنتر بگو. گفتم آقاجان شما اكنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. از میان صدها خدمات و كارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی، كدام عمل باعث نجات شما گردید؟ مرحوم علامۀ امینی درنگ و تأملی نمودند سپس فرمودند: فقط زیارت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام). عرض كردم شما می دانید كه اكنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه كربلا بسته می باشد چگونه به این فیض عظمی برسیم؟ فرمودند:

در مجالس و محافلی كه جهت عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) برپا می شود شركت كن و ثواب زیارت كربلا حضرت امام حسین (علیه السلام) را به تو می دهند.

سپس فرمودند:

پسر جان در گذشته بارها تو را یادآور ساختم و اكنون نیز به تو توصیه می كنم كه زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترك و فراموش نكن. مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و بركات و فوائد بسیاری است كه موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت می باشد.

فرزند مرحوم علامۀ امینی (رحمه الله) می نویسد: «پدر مرحوم بنده با كثرت مشاغل و تألیف و مطالعه و رسیدگی به ساختمان كتابخانۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نجف اشرف

ص: 115

مواظبت كامل به خواندن زیارت عاشورا داشته و سفارش به زیارت عاشورا می نمودند و بدین جهت خودم حدود سی سال مداومت به زیارت عاشورا دارم» (1)

همچنین علامه حلی در خواب به فرزندشان گفته بودند:

«آنچه كه باعث نجات من شد نگارش كتاب الالفین و زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) بود»

قضیۀ بعدی پند و حجتی می باشد برای تمام محبین اهل بیت (علیهم السلام) تا اینكه یقین بدانند صداقت در دوستی و مودت این خاندان:، همت و تلاشی وافر می طلبد كه از آثار این محبت حكایتی است از آقای دكتر... كه در خارج از كشور ساكن می باشد ایشان به جهت ارادتی كه به اباعبدالله (علیه السلام) دارند هر روزه زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام باید بخوانند سپس در بیمارستان حضور یابند. جالب اینكه همسر ایشان كه اهل همان كشور است به مذهب تشیع گرویدند، ایشان نیز تحت تأثیر ایمان والای جناب دكتر هر روزه همانند شوهرش مقید به خواندن زیارت عاشورا هستند و ایشان حجتی خواهد بود بر تمام زنان مؤمن. (2)

باری هر كسی در هر مرتبه ای از شخصیت اجتماعی و یا دینی و یا مالی و.. قرار داشته باشد با مطالعۀ این قضیه حجت بر او تمام می گردد. ایشان با آن همه مشغله، زندگی در مركز مفاسد اخلاقی (كشورهای اروپائی)، داشتن مال و شخصیت اجتماعی، از حضرت امام حسین (علیه السلام) دست برنداشته است. هیچ چیز نتوانسته مانع از عرض ارادت او و همسرش نسبت به حضرت امام حسین (علیه السلام) گردد. حقیقتاً جای

ص: 116


1- كتاب شرح زیارت عاشورا و داستان های شگفت انگیز آن
2- البته شایان ذكر است این توفیقات از ناحیه مادر بزرگوار و دانشمند و اهل علم است كه چنین فرزندی را تحت تربیت ولایتی پرورش نمودند. كه بنده غیر مستقیم این خانواده گرامی را می شناسم و این خبر از طریق مادر والا مقام جناب دكتر به ما رسيده است.

بسی تأمل و تعمق است. شاید روح زنگار گرفته و غفلت زدۀ ما از این بی حالی و بی حوصلگی تبدیل شود به روحی سرشار از نشاط به جهت تقید به خواندن زیارت عاشورا. دقایقی را بیاد مصائب حضرتش به ماتم و گریه پرداختن، موجب دستیابی به كمال عقل و عبادتی خالص میشود.

از بركات و فوائد بیشمار زیارت عاشورا به ذکر یک مورد شگفت بسنده خواهیم نمود. حكایتی كه یكی از آقایان اهل علم می نویسند:

مشكلی برای من پیدا شده بود كه به هیج وجه برطرف نمی شد و اصلاح امر خانه ما هم بسته به آن بود و دائماً در ناراحتی و مشكلات بودم تا اینكه كتاب «زیارت عاشورا و آثار شگفت انگیز» بدستم رسید از مضامین آن آگاه شدم و تصمیم گرفتم از روز اول ماه به مدت چهل روز زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام و آداب كامل و دعا علقمه بخوانم.

برای رفع مشكل خودم و اصلاح امر ازدواج برادرم 34 روز برنامه زیارت را ادامه دادم تا اینكه ایام عیدالزهرا (علیها السلام) فرا رسید و مشغول تهیه و تدارک لوازم عید شدم و برنامۀ زیارت عاشورا را فراموش كردم. تا اینکه چند روز گذشت و خواب دیدم در منزل مادرم جلسۀ ختم انعام است و همه جمع هستند ولی شخصی كه باید دعا را بخواند نیامده گفتند خوب است كه شما دعا را بخوانید...

جریان خواب را با تلفن برای یكی از آقایان كه معبر حاذقی است نقل كردم ایشان فرمود سه موضوع در كار شما است... و اما سومی زیارت عاشورا می خواندید و آنرا ترك كرده اید. كار شما با ادامۀ زیارت عاشورا اصلاح می گردد. بقیۀ برنامه را ادامه دادم. عصر روز چهلم مشكل ما حل شد و مقدمات تهیۀ منزل فراهم گردید. باز مشكلاتی از جهت منزل بوجود آمد نذر كردم چهل روز زیارت عاشورا را بخوانم. عصر همان روز شروع به خواندن زیارت عاشورا كردم. خانۀ مناسب و مورد

ص: 117

پسندی پیدا شد. ظرف سه روز معاملۀ خانه انجام گرفت و بدنبال آن، ازدواج برادرم كه در نذر اول مورد نظر بود، بحمدالله اصلاح شد.

شاید به دلیل طولانی بودن زمان ادای صد لعن و صد سلام، مداومت روزانه بر زیارت عاشورا برای اکثر محبین سخت بوده یا از حوصله و وقت ایشان خارج باشد. اما تعهد و اجرای کامل آن به همراه حضور قلب، درب بستۀ حاجات بعید الاجابه را نیز می گشاید. می توان گفت همۀ آنهائی كه به ختم چهل روز در بساط نورانی زیارت عاشورا نشستند به حاجتهای غیر ممكن خویش رسیدند. حتماً و یقیناً وعدۀ خداوند متعال حق است. ائمۀ اطهار (علیهم السلام) در فضیلت خواندن زیارت عاشورا از ناحیۀ حق تعالی فرمودند:

«هر كسی این زیارت را بخواند از نزدیك یا دور زیارتش مقبول و سعیش مشكور و سلامش به آنحضرت برسد و محجوب نماند حالت او (یعنی برآورده می گردد) از جانب خدای تعالی و به هر مرتبه كه خواهد برسد و او را نومید نگرداند و در جای دیگر به ذات مقدسش قسم خورده كه خواهش و حاجت او را به هر مقدار كه باشد خواهم داد و....»

در طول تاریخ تشیع هزاران نفر بر اثر خواندن زیارت عاشورا به حاجتهای بسیار دشوار و غیر ممكن دسترسی پیدا نمودند كه در بعضی از كتب درج گشته است. شاید سرّ این چهل روز آن باشد كه هر كسی به خاطر گرفتاری رو به سوی حضرت امام حسین (علیه السلام) نماید و وقتی به حاجتش می رسد كه مداومت جدی هر روزه و همیشگی داشته باشد، این چهل روز در واقع نوعی تمرین و حركتی است برای همیشه و عمل نمودن مستمر.

ص: 118

طُرُقِ خواندن زیارت عاشورا

برای خواندن این زیارت كه به جهت طولانی بودن زمان آن می توان از چند روش كه بعضی از آنها از ناحیۀ معصومین (علیهم السلام) رسیده استفاده نمود:

اینكه زیارت عاشورا را با یك لعن و یك سلام و بدون دعای علقمه می توان خواند.

طریق دیگر که معمولا برای ختم و چله استفاده می شود همان طور که حضرت امام صادق (علیه السلام) اجرا می گردد که ابتدا زیارت ششم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) سپس دو رکعت نماز به نیت آن وجود مقدس سپس زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام سپس دو رکعت نماز به نیت امام حسین (علیه السلام) و در انتها دعای علقمه قرائت می گردد.

طریقۀ بعدی به فرمودۀ علامۀ بزرگوار مرحوم فقیه ایمانی به نقل از عالم ربانی ملاشریف شیروانی در مجموعۀ الصدف المشمون با ذكر سند از حضرت امام هادی (علیه السلام) نحوۀ خواندن زیارت عاشورا را چنین ذكر فرموده:

لعن را یك مرتبۀ كامل و سپس نود و نه بار «اللهم العنهم جمعیاً» بگوید و السلام علیك را تا آخر یك بار كامل و سپس نود و نه بار «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه السلام) » بخواند بدون زیارت ششم حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) و دعای علقمه.

طریق دیگر بدون زیارت ششم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و دعای علقمه و نماز مخصوص بلكه فقط زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخواند.

این طریق را اكثر مؤمنین با فراغت وقتی كه دارند و توفیق الهی که شاملشان می گردد، انتخاب می نمایند. امّا غیر از قصد رسیدن به حوائج، زیارت عاشورا باید برای ارادت ورزیدن و روح را با مصائب كربلا ممزوج كردن خوانده شود. هر روزه

ص: 119

مؤمن با صد لعن و صد سلام،گذری به صحرای تفتیدۀ كربلا کند و با مشاهدۀ دل از صحنه های عاشورا، اشكی را جاری سازد.

و خود را برای تشریف فرمائی منتقم حقیقی آماده نماید. لذا این شكستگی دل با شرائطی به وجود خواهد آمد و مراتبی در درون شخص باید طی گردد تا حزن بر روح و قلب مستولی شود.

انسانها مخصوصاً دوستداران اهل بیت (علیهم السلام)، بجهت دارا بودن قلب رئوف به وسیلۀ تذكر و یادآوری صحنه های دردناك و جانسوز، سریعاً حالت انكسار و شكستگی به خود گرفته و آثار حزن و اندوه خود را به وسیلۀ آه و ناله، و ریختن اشك از چشم، نشان خواهند داد. پس باید روح و قلب را از دنیای مادیات و مشغله های سرسام آور رهائی بخشید و در گوشه ای خلوت از صحرای سوزان و خون آلودۀ كربلا گذر نمود تا قلب به رقت رسیده و روح پاک شود. آنگاهست که کرامات و برکات نورانی حق تعالی شامل حال مومن خواهد شد.

یكی از اهداف مهم عبودیت خالصانه برای خداوند متعال طبق روایات، محزون شدن در مصائب عاشورا می باشد. همۀ انبیاء: به خاطر این مصیبت، گریه ها كردند، چرا که از تابعین و دلباختگان حقیقی محمد و آل محمد (علیهم السلام) بوده، خود را ریزه خوار سفرۀ احسان آن ذوات مقدسه: میدانستند. و به یقین به تأسی از اهل بیت (علیهم السلام) شعارشان همین فرمایش حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه بوده است:

«..حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِیاب..» (1)

هر آینه از شدت حزن و غصه باید جان دهم.

ص: 120


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 501 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/239؛ 98/320

ص: 121

شرحی مختصر از ماجرای كربلا

پس از آگاهی از مزایای بیشمار و برکات خاصۀ حزن بر مصائب اباعبدالله (علیه السلام)، به تأسی از حضرت امام زمان (علیه السلام) هر روز با گامهای دل وارد آن خاك تف دیده می شویم و با اشک جهت قرب الی الله، غرق مصائب می گردیم؛ با نیم نگاهی همراه با دلهره و ترس! -زیرا كسی جز معصوم (علیه السلام) طاقت دیدن و شنیدن آن را ندارد- وادر صحنه عاشورا خواهیم شد:

«گویا از دور صدای ضجه و گریۀ كودكان به گوش می رسد چیزی دیده نمی شود.گرد و غبار زیادی بر اثر تاخت وتاز اسبان جنگی فضای كربلا را فرا گرفته. تقریباً اوائل جنگ است دو ساعت از روز گذشته. با دقت نگاه كردم به خیمه هایی كه در آن سوی میدان پدیدار بود. آفتاب بشدت می تابید مثل اینكه تقدیر بر این استوار گشت كه خورشید تابش گرمترین روز خود را در روز عاشورا قرار دهد از شدت گرما تشنگی فوق العاده ای بر انسان عارض می گشت ناگهان صدای نالۀ كودكان كه فریاد العطش العطش سر می دادند مرا متوجه خویش ساخت برای تفحص بیشتر سریع بسوی خیمه ها رفتم. صحنه ای بسیار دلخراش را دیدم. چشمم به دختركی به نام رقیه (علیها السلام) افتاد كه از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال پدرش بود و چون خود را به آن حضرت (علیه السلام) رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:

«یا ابه! انظر الی فانی عطشان»

«باباجان، به من بنگر، من تشنه ام»

شنیدن این سخن كوتاه و جانسوز از زبان كودكی تشنه كام، مثل آن بود كه بر زخمهای دل داغدار حضرت امام حسین (علیه السلام) نمك پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام (علیه السلام) را منقلب ساخت كه بی اختیار اشك از دیدگانش جاری شد با چشمی

ص: 122

اشكبار به آن دختر فرمود:

«الله یسقیك فانه وكیلی»

«دخترم می دانم تشنه هستی خدا تو را سیراب می كند، زیرا او وكیل و پناهگاه من است» (1)

جنگ آرام آرام با گذشت زمان به اوج خود رسید در ساعات اولیه، نبرد گروهی انجام گرفت كه درود خداوند و رسول الله (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) بر آنها باد. این نبرد دسته جمعی، متشكل از افراد جان برکف به نامهای:

1- نعیم بن عجلان 2- نعمان بن عجلان 3- عمران بن كعب 4- قاسط 5- مقسط 6- كنانة بن عتیق 7- عمروبن ضبیعه (ابتدا در صف دشمن بود سپس به توفیق الهی در سپاه امام وارد شد) 8- ضرغامةبن مالك 9- عامربن مسلم 10- سالم 11- ادهم بن امیه 12- سیف بن مالك 13- سیف بن عبدالله14- عبدالرحمن بن عبدالله 15- حباب ابن عامر 16- عمور جُندعی 17- حُلامی بن عمرو 18و19- نعمان و عمرو (دو برادر) 20- سواربن ابی عمیر 21- عمّار بن ابی سلامه 22- حُلامی بن عمرو 23- جبلة بن علی شیبانی (از شجاعان كوفه) 24- مسعود یتمی 25- عبدالرحمن ابن مسعود یتمی (كه این دو ابتدا در سپاه كفر بودند. سپس به عنایات خاصۀ حق به لشكر امام پیوستند) 26- زُهیر بن بُشر 27- عمّاربن حسّان 28- مسلم بن كثیر 29- زهیربن سلیم (تا شب عاشورا در میان سپاه كفر قرار داشت) 30- یزیدبن بُسیط 31- عبدالله بن یزید 32- عبیدالله بن یزید (دو برادر و همراه پدر) 33- جندب بن حجر 34- سالم بن عمرو 36- قاسم بن حبیب 37- بُكربن حی 38- جنادة بن كعب 39- امیة بن سعد 40- عبدالله بن بشر 41- بشربن عمور 42- حجاج بن یور 43-قعنب بن عمرو 44- عائذبن فجمع.

این نیكبختان و سعادتمندان در جنگ گروهی با شوق فراوان جان خویش را

ص: 123


1- ستاره درخشان شام 201 - سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (علیها السلام) 22 - الوقایع و الحوادث 3/192

فدای مولای خود نمودند. یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) برای کشته شدن و جان دادن بر یکدیگر پیشی می گرفتند. (1)

..با سینه ها و چهره های خویش به پیشواز تیرها و استقبال شمشیرها می رفتند تا به منزلگاه ها و کاخهای خود در بهشت برسند. (2)

سپس نوبت جنگ تن به تن فرا رسید. داستان از خود گذشتگی جناب وهب و همسر گرامی او - این زوج جوان - پندی می باشد برای مؤمنین؛ تا بیاموزند باید برای نصرت وجود مقدس امام وقت از هیچ چیزی دریغ ننمود. آنموقع جان ومال و همسر بود و امروز جدیت و فعالیت برای انتشار امر انتظار حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هر طریق كه ممكن است.

از ازدواج جناب وهب با همسرش تا روز عاشورا، بیش از هفده روز نگذشته بود كه در هنگام جنگ قرار بود او به میدان نبرد عازم گردد همسرش فریاد برآورد مرا بیوه مگذار و غریب و بی پناه مگردان، مادر وهب گفت پسرم سخن او را گوش مده، برگرد و در كنار پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیكار كن تا فردای قیامت شفاعت تو را در پیشگاه خداوند متعال بنماید؛ به راهنمایی مادر راه میدان پیش گرفت و در نبردی سخت نوزده سوار و دوازده پیاده را به خاك و خون كشید و به هلاكت رسانید.

در این هنگام دست راستش قطع شد و با دست چپ شمشیر می زد. سپس هر دو دست مباركش قطع شد در این هنگام همسر وهب پیش آمد چوب خیمه را برداشت و در اطراف شوهر خود به پیكار پرداخت و می گفت:

”ای وهب پدر و مادرم فدای تو باد كه جان خود را فدای اولاد رسول

ص: 124


1- زهر البیع 2/49
2- حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) - بحارالانوار 44/284

خدا (صلی الله علیه و آله) نمودی؛ حضرت امام حسین (علیه السلام) را یاری نما“

جناب وهب پس از این رشادت و سخنان همسر باوفای خویش گفت:

”تو ساعتی قبل مرا از جنگیدن باز می داشتی حال خودت آمدی و می جنگی؟!“

زن مهربانش جواب داد:

”من نیز وقتی صدای غربت و ندای مظلومانه و بی كسی حضرت امام حسین (علیه السلام) را شنیدم، دست از زندگی شستم“.

در این میان جناب وهب هر چه خواست همسر گرامی خود را به خیمه برگرداند موفق به این عمل نشد و چون دست در بدن نداشت با دندان جامۀ همسر را گرفته و به طرف خیمه می كشاند و ناچار از اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تقاضا نمود تا او را برگرداند حضرت امام حسین (علیه السلام) پیش آمد و فرمود:

«خداوند ترا پاداش نیكو عنایت كند، برگرد! پیكار از زنان برداشته شده»

عرض كرد آقا! اجازه بدهید جنگ كنم. من نیز كشته شوم بهتر از این است كه به دست بنی امیه (لعنت الله علیه) اسیر گردم. حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود:

«تو با خواهران و با بانوان من خواهی بود و او را برگردانید»

در این هنگام جنگ به اوج رسید و جناب وهب را بر زمین انداختند این مرتبه همسرش طاقت نیاورد خود را به بالین شوهر رسانید خون از صورتش پاك می كرد، شمر (لعنت الله علیه) غلام خود را فرستاد گرزی بر سر آن زن زد همانجا جان سپرد او اولین زنی بود كه در كربلا شهید گشت. وهب را پیش عمر سعد (لعنت الله علیه) بردند ابن سعد (لعنت الله علیه) گفت:

عجب جوان نیرومندی بودی.

دستور داد گردن او را بزنند و سرش را به طرف سپاه حضرت امام حسین (علیه السلام) انداختند، مادرش سرفرزند را برداشت و بوسید و رو به كوفیان نمود گفت من گواهی می دهم یهود و نصاری و مجوس از شما بهترند با تمام نیرو سر فرزند را به

ص: 125

طرف سپاه عمر سعد (لعنت الله علیه) پرتاب كرد. آنگاه ستون خیمه را برداشت و به سپاه کفر حمله كرد و دو نفر را زمین انداخت امام (علیه السلام) پیش آمد و فرمود:

«مادر وهب برگرد خداوند متعال جهاد را از تو برداشته تو و پسرت با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) محشور خواهید شد»

مادر وهب برگشت در حالی كه می گفت:

«إِلَهِی لَا تَقْطَعْ رَجَائِی» (1)

خدایا امیدم را نا امید مكن.

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

«مادر وهب! خدا هرگز تو را ناامید نخواهد كرد» (2)

[البته این قضیه به نحو دیگری با كمی تفاوت در كتاب سلحشوران طف كه تحقیق جامعی از اصحاب حضرت امام حسین (علیه السلام) است به قلم مرحوم شیح محمّدبن طاهر السماوی ترجمۀ عباس جلالی درج گردیده]

و سپس جنابان 1- عمربن خالد صیداوی، 2-سعد خدمتگزار عمربن خالد، 3- جباربن حارت، 4- مجمع بن عبدالله، 5- خالدبن عمر (فرزند عمر بن خالد)، 6- سعدبن خنطه تمیمی، 7- بُریربن حُضیر، 8- وهب بن عبدالله، 9- حربن یزید ریاحی (سردار لشكر كفر كه به امام (علیه السلام) پیوست)، 10- نافع بن هلال، 11- عمروبن قرظة انصاری، 12- جون (غلام ابوذر سیاه چهره و سپید بخت) 13- مسلم بن عوسجه، 14- حبیب بن مظاهر،. 15- جابربن عروة غفّاری (پیرمرد سالخورده ای كه از اصحاب پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) به شمار می آمد) 16- سعید بن عبدالله، 17- زهیربن قین

ص: 126


1- تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین (علیه السلام)) 2/287 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/17
2- تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین (علیه السلام)) 2/287 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/17

(كه هر دو پیش روی صف نماز سپر دفاعی شده بودند) 18- عبدالله و عبدالرحمن (از فرزندان عروه عقادی) 19- سیف بن حارث 20- مالك بن عبد سریع (و پسر عمو) 21- حنظله بن اسعد، 22- شوذب، 23- عابس بن ابی شبیب، 24- یزیدبن زیاد بهدلی، 25- عمربن جناده، 26- اسلم، 27- عمروبن قرظة، 28- سویدبن عمرو.

و سپس نوبت پرپر شدن گلهای بوستان بنی هاشم شد كه:

حضرت علی اكبر (علیه السلام) -عبدالله بن مسلم بن عقیل: - محمدبن مسلم بن عقیل: (2 برادر) -عون بن عبدالله بن جعفر: - محمد بن عبدالله بن جعفر: (از پسران حضرت زینب (علیها السلام)) - عبدالرحمن بن عقیل (علیه السلام) - جعفر بن عقیل (علیه السلام) - عبدالله بن الحسن (علیه السلام) - ابوبكر بن حسن (علیه السلام) (دو فرزند حضرت امام حسن (علیه السلام)) -عبدالله بن علی (علیه السلام) - جعفربن علی (علیه السلام) - عثمان بن علی (علیه السلام) - ابوبكر بن علی (علیه السلام) - قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی (علیه السلام) - عبدالله بن حسین (علیه السلام) (علی اصغر) - عبدالله بن حسن (علیه السلام) (آخرین شهید) (1)

بدینسان همۀ یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) دارفانی را وداع گفتند و اینجا بود كه شدت مصیبت مضاعف گردید و اهل بیت (علیهم السلام) حضرت امام از درد بی كسی به وحشت و اضطراب افتادند. غم و اندوه فراوانی بخاطر قتل یاران، بر قلب اباعبدالله (علیه السلام) عارض گشت دیگر كسی باقی نمانده بود و این زمانی بود كه جنگ

ص: 127


1- التباد؛ اثر فرهاد میرزا معتمدالدوله - حادثه روز دهم هجری ج اول - در كتاب شریف «یاران حسین (علیه السلام) » تألیف و تحقیق علامه شیخ محمد مهدی شمس الدین ایشان شهدای غیر هاشمی را با سند و تحقیقات از كتب تاریخ 82 نفر ذكر فرموده اند و در این كتاب شرح زیارت عاشورا از تألیف عالم فقید و محقق گرانقدر حاج سید احمد میرخانی كه می فرمایند: مشهور بین مورخین كه شیخ مفید در كتاب ارشاد فرموده و ابن اثیر[عامه] در كامل 72 نفر بودند 32 نفر سواره، 40 نفر پیاده - در عقدالفرید[عامه] 72، در فصول المهمه[ابن صباغ مالکی - عامه] 78 نفر و در بحارالانوار از محمدبن ابی طالب نقل كرده كه عدد سرها 78 بوده و از عبارت كشی در ترجمه حبیب چنان ظاهر می شود كه 70 مرد بوده اند - سید بن طاوس در اقبال زیارتی از ناحیه مقدسه نقل می كند که اسامی شهدا و قتله آنها در آن زیارت ذكر شده كه جمع آنها 82 نفر می شود و نیز در لهوف نقل كرده اند كه شهدا 72 نفر می باشند.

به لحظات آخر می رسید.

هوای بسیار خاك آلودی كه تشنگی انسان را افزایش می داد جریان داشت. گویا آفتاب گرمایش را با تمام قوا بر آن سرزمین تابانیده بود که مجال لحظه ای ایستادن در آن زمین را نمی داد. بر اثر گرمای زیاد، دشمنان (لعنت الله علیه) دائم در حال خوردن آب بودند و اسبان را كنار فرات می كشانیدند تا برای نبرد با امام (علیه السلام) با خوردن آب، جان دوباره بگیرند. صدای غلغله و صوت خشن مردان جنگی كه حاكی از بی رحمی و شقاوت آنان بود بر ترس و دلهرۀ کودکان و زنان می افزود.

از شدت تنفر از آنان گریخته و به طرف خیمه های حضرت امام حسین (علیه السلام) رفتم و صحنۀ بسیار جان سوزی را مشاهده نمودم امام (علیه السلام) در حال بی كسی و غربت، نظر به سوی بدنهای اهل بیت (علیهم السلام) و اصحاب نمود و دید همه، پاره پاره در صحرا افتاده اند. گریست و فرمود:

«هنیئا لكم لقد فزتم فوزاً عظیما فانا بكم لاحقون ان شاء الله»

(این شهادت) گوارایتان باد هر آینه رستگار شدید سعادتی عظیم و ما بزودی به شما ملحق خواهیم شد.

پس از این بیانات صدای گریۀ زنان بلند شد، سپس نگاهی به فرات نمود و فرمود:

«یذبح حولك كبارنا و یموت صغارنا عطاشا فكانك حرمت علینا»

«آه حسرت بار من بر تو ای آب فرات. در كنار تو (آب فرات) بزرگان ما تشنه كشته می شوند و كودكان ما از تشنگی می میرند گویا بر ما حرام شده ای»

آنگاه فریاد از خیمه ها بلند شد و صدای دختران و اطفال كوچك بلند بود:

«وا عطشاه وا غربتاه وا اذلّاه»

ص: 128

پس ای داد از تشنگی، فریاد از غریبی و بی كسی. با شنیدن این صداها حضرت بسیار محزون گردید و فرمود لاحول ولا قوة الّا بالله العلی العظیم. (1)

پس از دقائقی فرمودند:

«هَلْ مِنْ ذَابٍ یذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله) هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یخَافُ الله فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو الله بِإِغَاثَتِنَا..» (2)

آیا حمایت كننده ای است که حمایت کند از خانوادۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ؟ آیا خدا پرستی هست كه از ترس خدا به سوی ما آید.

چون در خیمه ها بجز كودكان و زنان كسی نمانده بود در این حال امام (علیه السلام) فرزند شیرخوارش را كه از عطش و بی شیری تقریباً بیهوش شده بود گرفت و به سوی آن قوم آمد از آنها خواست تا جرعه ای آب به او بنوشانند و خطاب آنها فرمود:

«ان كان هناك ذنب للكبار فما ذنب للصّغار الا ترونه كیف یتلظّی عطشا»

اگر در اینجا گناهی (به نظر شما) برای بزرگان هست گناه كودكان چیست؟ آیا نمی بینید كه چگونه دارد از تشنگی تلظی (3) می زند؟

در همین میان بود كه ناگاه در میان دو دست امام (علیه السلام)، غنچه اش خون آلود و پرپر گشت و مصیبت عظمایی را بر خاندان اهل بیت (علیهم السلام) فرود آورد.

مختار (رحمه الله) پس از پیروزی خود، حرمله (لعنت الله علیه) را به محاكمه كشانید. آن ملعون پس از سخنانی گفت در یك زمان دلم برای حضرت سوخت و آن موقعی بود كه حضرت سید الشهداء [ (علیه السلام) ] طفل كشته را زیر عبا گرفت و رو به خیمه كرد. من تماشا

ص: 129


1- قطعه ای از بهشت 2/316 - سحاب رحمت 558 - انوار الشهادة 173 تا 182
2- اللهوف على قتلى الطفوف 116 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/46 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال [مستدرك سیدة النساء (علیها السلام) إلى الإمام الجواد (علیه السلام) ] 17/289 - ترجمه لهوف 214 و 215
3- تلظی در لغت عرب به حالتی مانند حالت ماهی بیرون آمده از آب که برای نفس کشیدن، دهان را مدام و با شدت باز و بسته می کند، گفته می شود.

می كردم دیدم زنی مجلله، چادر به سر و نقاب بصورت، بیرون خیمه ایستاده گویا مادر آن طفل بود كه انتظار بچه اش می برد همین كه امام (علیه السلام) چشمش به مادر افتاد كه منتظر ایستاده، برگشت مقداری صبر كرده دوباره رو به خیمه آورد باز خجالت كشیده برگشت و از مادر علی اصغر (علیه السلام) خجالت كشید.

دلم ذره ای سوخت. مختار (رحمه الله) گفت: ملعون، آخر چه شد؟ گفت: ای امیر! امام (علیه السلام) از مركب پیاده شد، طفل را روی زمین نهاد، و با غلاف شمشیر قبری حفر نمود، بر آن طفل نماز خواند و او را به خاك سپرد و برگشت.

مختار (رحمه الله) از شنیدن این گفتار صیحه ای كشید، افتاد و غش كرد. بعد از به هوش آمدن گریبان درید و بر سر و سینه زد كسی گفت: ای امیر [مختار (رحمه الله) ]، به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سرِ هر سروری را به سرداری (از لشکر کفر (لعنت الله علیه)) دادند كه جهت افتخار بر نیزه كند و به كوفه نزد ابن زیاد (لعنت الله علیه) بَرَد و جایزه بگیرد. به ابوایوب غنوی (لعنت الله علیه) كه سركردۀ بیل داران (لعنت الله علیه) بود، سری از شهداء: نرسید، لذا به بیل داران (لعنت الله علیه) دستور داد تا زمین كربلا را زیر و رو كردند و جسد آن طفل (علیه السلام) را یافتند، و بیرون آورده سرش را بریدند، و بر سر نیزه زدند و به كوفه آوردند. در حضور ابن زیاد كه سر [حضرت امام] حسین (علیه السلام) با سر [حضرت] علی اصغر (علیه السلام) هر دو را در میان یك طشت آوردند، و نیز سایر سرها در میان طبقها و سپرها در حضور نهاده بود، و دائماً صورت [حضرت امام] حسین (علیه السلام) محاذی صورت [حضرت]علی اصغر (علیه السلام) بود... (1)

ص: 130


1- در بنی اسرائیل جوانی بود كه گاو و گوساله ای داشت كه وسیله معیشت خود قرار داده بود. روزی جهت گرانی گوشت، دست و پای گوساله را بست و در حضور مادرش، با كارد او را ذبح كرد. گاو بر طفل سربریده خود نظر كرد، چنان نعره ای كشید كه در و دیوار از ناله اش به لرزه درآمد و مثل باران اشك می ریخت و سر به آسمان بلند كرد، فوراً دست های آن جوان اسرائیلی خشك شد. آن جوان پیش حضرت موسی (علیه السلام) آمد و طلب شفاعت كرد. حضرت به غضب آمد، او را از خود دور نمود و فرمود: «چقدر بیرحم و بی انصاف بودی كه در حضور مادرش سر طفل را جدا كردی؟» - قطعه ای از بهشت 2/296 - سحاب رحمت 548 - ریاض القدس 2/104؛ 2/105

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

«مَوْتُ الْوَلَدِ صَدْعٌ فِی الْكَبِد» (1)

مرگ فرزند در جگر شكافی پدید می آورد.

پس از شهادت جناب علی اصغر (علیه السلام) به گوشه ای رفته و یاد لحظاتی كه دست و پای كودكانۀ او در قنداق (پارچه های نوزادی) پیچیده و بسته بود و نمی توانست آزادانه جان دهد.. اشكی از چشم خود فشرده و دعا برای ظهور حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با نالۀ دل ممزوج كرده و سپس بر زبان جاری نمودم كه در این موقع دل هوای صحنه های جنگ نمود و تنهایی حضرت امام حسین (علیه السلام) مرا به نزدیك خیمه ها كشانید.

گوئی لحظات واپسین بوده گریه ها و ضجه های زنان و كودكان كه به دور امام (علیه السلام) حلقه زده بودند، دلم را آتش می زد و تحمل دیدن برایم نمانده بود. ناچار جلوتر رفتم وجود مقدس امام (علیه السلام) نمایان بود. لباس جنگی بر تن نموده و از سر و صورت مباركش خون جاری می شد. و بدن مباركش زخم بسیار و جراحت بیشمار برداشته، فرق همایونیش از ضرب شمشیر مالك ملعون (لعنت الله علیه) شكافته شده بود و حضرت با سر برهنه رو به سوی حرم آورده بود. پس فرمود:

« و نَادَى یا سُكَینَةُ یا فَاطِمَةُ یا زَینَبُ یا أُمَّ كُلْثُومٍ عَلَیكُنَ مِنِّی السَّلَامُ..» (2)

چون چشم اهل حرم به صورت و محاسن غرقه به خون امام (علیه السلام) افتاد همه به

ص: 131


1- معدن الجواهر و ریاضة الخواطر 42 - عیون الحكم و المواعظ (للیثی) 487 - غرر الحكم و درر الكلم 708[111]
2- بحار الأنوار (ط - بیروت) 45/47 - زندگانى حضرت امام حسین (علیه السلام) ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) 70 - ریاض الأبرار في مناقب الأئمة الاطهار (علیهم السلام) 1/228 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء إلى الإمام الجواد 11/1015؛ 17/289

شیون در آمدند؛ زیرا در وداع اول اهل حرم آن حضرت را صحیح و سالم دیده بودند ولی اكنون می بینند كه سر مباركش شكسته، پهلوها فرو رفته، سینه اش سوزان، بدنش لرزان، دلش مجروح و خون از اعضاء و جوارحش ریزان است. اول كسی كه از جا برخاست و به نزد حضرت امام حسین (علیه السلام) آمد، علیا مخدره زینب (علیها السلام) خواهر گرامی اش بود، به پای برادر افتاد و فرمود:

«برادرم ای بهترین ذخیرۀ خواهر كه امروز از دستم می روی و مثل تو جواهری را گم می كنم. برادرم در واقع امروز پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا می روند...برادرم، بعد از تو این اطفال را چه كسی نگهداری كند و این یتیم ها را كیست كه پرستاری نماید؟»

سپس ام كلثوم (علیها السلام) پیش آمده و دامن برادر را گرفت و با گریه و زاری عرضه داشت:

قد كنت لی ذخراً و ابداً الیه *** حمامة لکن الفتی مجلوب

فالان بعدك ظل مجدی ولماء *** وجهی خفة و قالصن نضوب

«ای پناه بی كسان كه سایۀ مرحمت بر سر ما داشتی و الان مانند كبوتر تو را صید و سایۀ دولتت را از سر ما كم كرده و آبروی ما را می برند. ما بی تو زندگانی را می خواهیم چه بكنیم، خود را از گریه هلاك خواهیم نمود»

پس از آن، حضرت سكینه (علیها السلام)، با دلی پرخون نزدیك آمد و دست و پای بابا را می بوسید حضرت هم او را در آغوش گرفت و گریست و به آستین مبارك اشك خود را پاك می نمود كه در این حال حضرت سكینه با سوز و گدازی خارج از توصیف عرض كرد:

ابی یا ابی ما كان اسرع لدیك *** فرقتی فمن لی بعدک الیوم یکفل

ومن للیتامی بعد فقدك و من *** للا یامی کافل و سیدی مکفل

ص: 132

فعذب حیوتی بعد فقدك و ما *** دمت حتی للقیامة و الی حنظل

«پدر جان اكنون وقت یتیمی من نبود چه زود مرا تنها گذاشتی بعد از تو این بیوه زنان میان این همه دشمنان چه كنند. پدرجان تا سایۀ مهر و محبت تو بر سر ما بود زندگی بر ما شیرین و گوارا بود، الان روز ما تار و زندگی ما ناگوار شده.»

وداع با این اوصاف، قلب رئوف امام (علیه السلام) را از همۀ زخمها بیشتر آزار می داد. نمی توانست با آن قلب رئوف كودكان تشنه لب و گریان را رها كند. ولكن خدا را می بایستی بر تمامی هستی اش ترجیح دهد. باید بندگی كامل را به نمایش گذارد و با خون خود و عزیزانش آثار محبت به خدا را ظاهر نماید و در مرحلۀ بعدی با جان خود و همراهانش، گناهكاران از محبان را از آتش جهنم بره اند و همه را تحت شفاعت خودش بگیرد و از همه مهمتر با اهداء جان خویش زمینۀ حكومت مهدوی (علیه السلام) را می بایستی فراهم نماید. پس دست بچه ها را با دیدگانی اشكبار از دامنش كشیده و چشم و گوش خود را بسته و بغضش را در سینه حبس نمود و لقاء خدا را بر وداع كودكان ترجیح داد.

بهر حال به هر طریقی بود مخدرات را تقریباً ساكت نمود ولكن پس از لحظاتی ضجه ها دوباره به اوج خود رسید و از صدای جانسوز كودكان نزدیك بود آسمان بر زمین كوبیده شود بهرحال چاره ای جز وداع و جدائی نبود نگاهم را دقیقتر كردم دست و صورت اكثر بچه ها را خونین یافتم زیرا در اثر بوسه زدن و در آغوش كشیدن اباعبدالله (علیه السلام) دست و صورت های دیگران خونین گشته بود چه ضجه های دلسوزی تصورش بسیار سخت است، مردی خونین با لبان تشنه قطرات خون از محاسن شریفش می چكید، اشكها بر صورت خونین بچه ها جاری شده آیا شما هم با خواندن این مصائب می توانید این صحنه ها را در ذهن خود به تصویر بكشید و دل را آتش بزنید و با ناله های خود دعا برای ظهور منتقم سر دهید؟

ص: 133

..بهر شکلی بود وداع به پایان رسید. آن حضرت (علیه السلام) سوار بر ذوالجناح شد كنیزان و كودكان صداها را به گریه و ضجه بلند كرده و هر یك به زبانی شروع به ندبه و نوحه می نمودند یكی می گفت، ایكاش ما فدای تو می شدیم دیگری می گفت: فدای لبهای خشك تو شویم، یكی دیگر می گفت ای پشت و پناه عالمیان به فریاد ما بی كسان برس، ما از همه ضعیف تریم.

آن حضرت (علیه السلام) کودکان را نوازش نموده و دست مرحمت بر سر و صورت ایشان می كشید و سپس آنها را امر به صبر نمود و آنگاه آن امام (علیه السلام) سخنی فرمود كه دلهای عالمیان را كباب نمود، فرمود:

«”ای كنیزان، حسین (علیه السلام) از شما خجالت می كشد چون عیال او هستید و همگی گرسنه و تشنه اید، مرا حلال كنید“ ایشان صدا به گریه و ناله بلند كردند و عرض نمودند، كاش همۀ ما با لب تشنه می مردیم و صدای ناله و عطش فرزند كوچك تو را نمی شنیدیم. آن امام مظلوم از سخن ایشان گریست» (1)

چون وداع بسیار جانسوز بود، توان ماندن از من ربوده شد و با اشك و ناله به گوشه ای خزیدم و در تنهایی به ناله افتادم و با هر هق هق گریۀ خویش ”عجل لولیك الفرج“ سر دادم. در این حال وجود مقدس حضرت امام حسین (علیه السلام) به سرعت از خیمه ها بسوی میدان نبرد رفت و به جهاد پرداخت. پس از مدتی كه همه از دور چشم به میدان جنگ دوخته بودند، ناگاه صدای شیهۀ اسبی كه حاكی از حزن و اندوه باشد، مرا متوجه خود ساخت. قدری با دقت توجه نمودم، بدنش را پر از زخم تیر و یال كوپالش را غرق به خون دیدم.

ص: 134


1- قطعه ای از بهشت 1/371 - سحاب رحمت 556 تا 558 - انوار الشهادة 173 تا 183

حضرت امام عصر (علیه السلام) در زیارت ناحیه برای این لحظات این چنین می فرمایند:

«..وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِیامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً بَاكِیاً..» (1)

..در این هنگام اسب تو شیون كنان و گریزان به سوی خیمه ها شتافته شیهه می زد و گریه می كرد..

و این ساعتی بود كه ناامیدی كامل تمام زنان و كودكان را فرا گرفته بود و بی كسی و آوارگی خود را با آمدن اسب بی صاحب احساس كردند. و با روبرو شدن با این صحنه ترس و دلهره تمام افراد خیمه ها را در بر گرفته بود علاوه بر این كه عزیز و پارۀ جگر و پناه خودشان را از دست داده بودند.

صحنۀ بسیار جانسوز اینجا بود كه با دیدن اسب بی صاحب تمامی مخدرات برای یاری و نصرت و فرار از هجر و فراق به سوی قتلگاه با حالی پریشان شروع كردند به ضجه و ناله و دویدن كه در ادامه حضرت امام زمان (علیه السلام) می فرمایند:

«..فَلَمَّا رَأَینَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِیاً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَیهِ مَلْوِیاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مِبَادِرَات..» (2)

..همین كه زنان اسب بی صاحب تو را با حالت حزن و اندوه مشاهده كردند و چشم آنان به زین واژگون تو افتاد از خیمه ها بیرون آمدند در حالیكه موهایشان پریشان بود و به سر و صورت خود سیلی می زدند. نقاب از چهره های خود برداشته و با صدای بلند گریه و شیون سر می دادند؛ گویا بعد از عمری عزت و سربلندی گرفتار خواری گشته اند با چنین حالی به سوی قتلگاه تو می دویدند..

چون طاقت مشاهدۀ چنین صحنه ای برایم مقدور نبود از آن مكان به كُنجی رفته و از دور نظاره گر آنجا شدم و سپس به ضجه و ناله پرداختم و چون اشكهایم جاری

ص: 135


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 504 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/240
2- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 504 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/322

گشت بهترین موقعیت را برای دعا نمودن در امر ظهور منتقم یافتم و با هر هق هق، مدام ”عجل فرجه“ را سر می دادم كه ناگاه صدای ضجه و ناله های جانسوز زنان و كودكان مرا از جای بلند نمود با گامهای دل به دنبال ذوالجناح، هراسان همراه خیل زنان و كودكان فریاد كنان به سوی قتلگاه روانه شدم. صحنه ای باور نكردنی كه از گفتن و نوشتن و توصیف آن عاجزم و بالاتر از آن چیزی است كه در محافل و از روضه خوانها شنیده ام. فاجعۀ آن بسیار شدید و عمیق بوده و دریائیست از مصیبت! آخرین لحظات صحنه های جانكاه دلخراش:

«..فَهَوَیتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَؤُكَ الْخُیولُ بِحَوَافِرِها..» (1)

پس با زخمهای فراوان در روی زمین افتاده در حالی كه زیر سم اسبها پایمال گردیده و ستمگران با شمشیرهای بران خود بر تو حمله ور شدند و آنگاه بود كه عرق مرگ پیشانیت را فرا گرفته و وجود مقدست گاهی به پهلوی راست و چپ برمی گشت و با گوشه چشمت به طرف خیمه گاه (زنان و كودكان) نظر می كرد. (2)

و شاید در همین دقائق بود كه فرمودند:

«اسقونی قطرة من الماءِ فقد تفت كبدی من الظماء» (3)

هان ای سپاه اموی! به من كمی آب دهید كه جگرم از شدت تشنگی سوخت شد.

و پس از لحظاتی زمین و آسمان در عالم معنا و تكوین به هم ریخت زیرا..

ص: 136


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 504 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/322
2- زیارت ناحیه مقدسه
3- ترجمه خصائص الحسینیه 106

«..قَدْ سَكَنَتْ حَوَاسُّكَ، وَ خَفِیتْ أَنْفَاسُكَ، وَ رُفِعَ عَلَى الْقَنَا رَأْسُك..» (1)

همۀ حواست از كار افتاد نفسهای مباركت قطع گشت و.... آنگاه سرمقدست بالای نیزه ها رفت.

اینجا بود كه اضطرار و وحشت وصف ناپذیری بر همۀ اهل حرم علیهم السلام مستولی گشت زیرا پس از این واقعۀ جانسوز هزاران نفر با چهره های خشمگین و شمشیرهای بران هل هله كنان با اسبان تیزرو به سوی خیمه ها حمله ور شدند و اقدام نمودند به آتش زدن خیمه ها كه در این حال علویات و فاطمیات و دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، حسب الامر حضرت زین العابدین (علیه السلام) كه به عمه اش حضرت زینب (علیها السلام) فرموده بود، با گریه از خیمه ها بیرون آمده و رو به بیابان نهادند و این زمان دود و آتش از خیمه ها بلند شده بود. (2)

در هنگام فرار كودكان به نقل از یكی مهاجمین وحشی (لعنت الله علیه) كه گفت در این میان دختری كوچك كه گوشۀ جامه اش آتش گرفته سراسیمه و با وحشت به اطراف می دوید و گریه می كرد، مرا به حالت او رحم آمد به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم. همین كه صدای سُم اسب مرا شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم ای دختر قصد آزارت را ندارم به ناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامه اش را خاموش كردم و او را دلداری دادم. یك مرتبه فرمود:

«ای مرد، لبهایم از شدت عطش كبود شده، یك جرعه آب به من بده»

از شنیدن این كلام رقّتی تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهی كشید و آهسته آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم: عزم كجا داری؟ فرمود: خواهر كوچكتری دارم كه از من تشنه تر است. گفتم مترس: زمان منع آب گذشت، شما بنوشید. گفت:

ص: 137


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 505 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/241؛ 98/322
2- بحارالانوار 45/58

«ای مرد، سؤالی دارم، بابایم حسین (علیه السلام) تشنه بود، آیا آبش دادند یا نه؟»

گفتم: ای دختر نه والله، تا دم آخر می فرمود:

«اسقونی شربة من ماء»

به من آب بدهید.

ولی كسی او را آبش نداد بلكه جوابش را هم ندادند. وقتی كه آن دختر این سخن را از من شنید آب را نیاشامید. (1)

نقل شده است: حضرت رقیه (علیها السلام) هر بار هنگام نماز، سجادۀ پدر را پهن می كرد، و آن حضرت بر روی آن نماز می خواند ظهر عاشورا نیز، طبق عادت، سجادۀ پدر را پهن كرد و به انتظار نشست. ولی پس از مدّتی، ناگهان دید شمر (لعنت الله علیه) وارد خیمه شد. شمر زنازاده (لعنت الله علیه) بعد از آن كه آن كودك را در كنار سجاده، چشم به راه پدر دید، به غلام خود گفت این دختر را بزن! غلام به این دستور عمل نكرد. شمر (لعنت الله علیه) خود پیش آمد و چنان سیلی به صورت آن نازدانه زد كه عرش خدا به لرزه درآمد. (2)

بعد از غارت و آتش زدن خیمه ها، بانوان حرم به خیمۀ حضرت سجاد (علیه السلام) روی آوردند. فاطمه (علیها السلام) دختر حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

«برادرم علی بن الحسین (علیه السلام) بر روی افتاده بود و از شدت گرسنگی و تشنگی و مریضی قادر بر نشستن نبود. ما بر او گریه می كردیم و او بر ما می گریست. (3)

و بعد از این ماجرا نوبت به اسیری مخدرات رسید كه حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرمایند:

ص: 138


1- ستاره درخشان شام 203 به نقل از سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (علیها السلام) 13
2- ستاره درخشان شام 203 به نقل از سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (علیها السلام) 26
3- مهیج الاحزان 280

«..وَ سُبِی أَهْلُكَ كالْعَبِید..» (1)

اهل بیت شما را همانند بردگان به اسارت بردند.

در این حال آن مخدرات را از كنار جنازه های قطعه قطعه شده و بی سر عبور دادند تا بیشتر داغ بر دلشان گذارند. در این هنگام حضرت سكینه (علیها السلام) پدر خود را شناخت و بدن او را در آغوش گرفت، و از شدت اندوه، غش كرد، در این هنگام در عالم بیهوشی شنید، پدرش می فرماید:

شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذكرونی *** او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی

«شیعیان من هرگاه آب گوارایی نوشیدید مرا یاد كنید، و چون نام غریب و شهیدی را شنیدید بر من گریه و ناله نمایید»

«من فرزند پیغمبری هستم كه مرا بی جرم و گناه كشتند و بعد از كشتن بدن مرا پامال اسبان كردند كه استخوانهایم خرد شد»

پس ترسان برخاست، چشم مباركش از گریه مجروع شده بود و به گونۀ خود سیلی می زد. (2) در این هنگام شنید كه هاتفی می گوید:

بكت الارض والسماء علیه *** بدموع غزیرة و دماء

یبكیان المقتول فی كربلا *** بین غوغاء امّة ادعیاء

منع الماء وهو عنه قریب *** عین ابكی الممنوع شرب الماء

«آسمان و زمین با اشك فراوان و خون بر او گریستند. گریه می كنند بر آنكه در كربلا در میان مردمی پست و بدگهر كشته شد. آب را از او منع كردند با آنكه نزدیك آب بود. ای چشم! گریه كن بر كسی كه از نوشیدن آب ممنوع شد» (3)

ص: 139


1- المزار الكبیر (لابن المشهدی) 505 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 98/241؛ 98/322
2- منتهی الامال 488 - سوگنامه آل محمد6 398 به نقل از مصباح كفعمی ط هند، 376
3- قطعه ای از بهشت 2/415 - سحاب رحمت 651 - مهیج الاحزان 75

حضرت امام حسین (علیه السلام) توسط حضرت سكینه (علیها السلام) در ادامۀ پیام می فرمایند:

كاش در روز عاشورا حاضر بودید و می دیدید كه چگونه برای طفلم آب طلب نمودم، و ایشان ترحم نكردند و به من ندادند. و در عوض آب خوشگوار تیر بر حلقوم طفل من زدند، ای داد از این مصیبت كه اركان كعبه و هدایت را منهدم كرد.

وای بر این گروه كه قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، كه فرستاده بر انس و جن بود، مجروح كردند، شیعیانم، در همۀ اوقات هر قدر می توانید آنان را لعن كنید»

روایت شده دختر كوچكی از حضرت امام حسین (علیه السلام) كنار پدر نشست. شانۀ پدر را گرفته و می بویید و انگشتان پدر را بر دل خود می نهاد و گاهی بر چشمانش می كشید، و از خون شریف پدر می گرفت و مو و صورت خود را خضاب می كرد و می گفت:

«ای پدر، كشته شدن تو چشمهای شماتت كنندگان را روشن و دشمنان را شاد كرد. بابا، بنی امیه[(لعنت الله علیه)] لباس یتیمی در كوچكی به من پوشانیدند. پدر جان، هر گاه شب تاریك شود به كه پناه ببرم؟ و اگر تشنه شوم كی مرا سیراب می كند؟ پدر جان، گوشواره و ردایم را به یغما بردند»

«یا ابتاه، انظر الی... والی أكبادنا الملهوفة، والی عمتی المضروبة، والی امی المسجونة»

«پدرم، بنگر به... و جگرهای سوختۀ ما و به عمه ام كه او را زده اند و به مادر اسیرم»

راوی گوید:

ص: 140

از ندبۀ او چشمان گریان و اشكها روان شد (1)... قیامت آنگاه بر پا شد كه آن اعراب بیرحم زنها را از كشته ها جدا می كردند. تمام زنان از سر كشتگان گریان برخاستند و پای برهنه روان شدند. سكینۀ مظلومه (علیها السلام) بدن پدر را محکم در بر گرفته بود، هر چه خواستند او را جدا كنند نمی شد.

جماعتی از بیرحمان (لعنت الله علیه) كه از جمله آنها شمر (لعنت الله علیه) بود بر سر آن مظلومه ریختند و لباسهای وی را گرفتند، هر چه زدند آن بانو (علیها السلام) دست از كشتۀ پدر نداشت، باز او را كتك می زدند و او بر نمی خاست، و از عمه ها و خواهرها و كنیزها طلب یاری می كرد. حضرت زینب (علیها السلام) شفاعت كرد، گوش ندادند و با قهر و غلبه آن دختر را از جسد پاك پدر جدا كردند. (2)

یك وداع جانسوز دیگر نیز در تاریخ کربلا ثبت شد و آن خداحافظی زینب كبری (علیها السلام)، با پیکر بی سر برادر (علیه السلام) بود. در تلخی این وداع می توان وداع بانو صفیه (علیها السلام)، خواهر حضرت حمزه (علیه السلام) را مثال زد گرچه این دو وداع با همدیگر قابل قیاس نمی باشد. مورخین نوشته اند:

صفیه خواهر حمزه سید الشهداء (علیهما السلام) چون خبر شهادت برادر را شنید، خواست نزد كشته برادر آید، حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به فرزند وی زبیر فرمود: بشتاب و مادر خود را بازدار، تا برادر خود حمزه را به این حالت نبیند. زبیر به مادر خود گفت: مادر، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امر فرمودند كه مراجعت كنی. صفیه گفت: چرا؟ من شنیده ام برادرم حمزه (علیه السلام) را كشته اند و او را مثله كرده و شكمش را دریده اند، و می دانم كه در راه خدا بوده، و اینها در راه خدا اندك است، ان شاءالله صبر می كنم. زبیر برگشت و سخن مادر را به عرض رسانید (كه قول داده صبر و شكیبائی

ص: 141


1- سحاب رحمت 656 به نقل از مقتل جامع مقدم 2/70
2- سوگنامه آل محمد6 403 - مقتل الحسین (علیه السلام) مقرم 382

كند)، آن وقت حضرت اذن فرمودند تا صفیه كنار پیکر حضرت حمزه (علیه السلام) بنشیند.

نیز در تاریخ نقل شده كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بدن حمزه را پوشانید حتی پاهای شریفش را، و نگذاشت تا بانو صفیه، برادر را به آن حالت بنگرد.

در مراجعت، بانو صفیه نتوانست خویشتن را از گریه نگاه دارد، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از گریۀ او گریان شدند، و حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السلام) نیز گریستند، آنگاه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«لَنْ اَصَابُ بِمِثْلِكَ أَبَدَاً» (1)

هرگز بدین گونه مصیبت زده نشده بودم.

اما در کربلا قضیه مافوق مصیبت و تصور بشر است آن زمانی که حضرت زینب بر سر جنازه مثله شده برادر رسید خدا می داند بر او چه گذشت. اولاً كسی نبوده او را دلداری دهد، چرا که جد و پدر و مادر و برادرش (علیهم السلام) قبل از این به شهادت رسیده بودند. ثانیاً؛ برادری را از دست می داد كه آنقدر زخم بر پیكر مباركش رسید بود، جای سالمی نداشت و زیر سنگ و چوب و نیزه و شمشیر گم شده بود، بی اختیار دختر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:

«ءانت اخی! ءانت ابن امی»

بجای تسلیت آمدند با تازیانه و نیزه او را از بدن برادر جدا كردند. و نیز نقل شده كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در حق صفیه فرمود:

«انی اخاف علی عقلها،.. فدعا لها»

«بر عقل (عمه ام) صفیه می ترسم، و.. پس برای او دعا كرد»

ص: 142


1- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى (رحمه الله)) 17/374

حال قیاس كن به زینب (علیها السلام) مادر رنج و بلا، كه به حال او چه گذشت. آسمان و زمین بر او می گریست و حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر روز این مصائب را متذكر شده و خون می گرید. (1)

بلای عظیم دیگری برای دربدری اسیران بنیان گردید و از بلاهای پی در پی در این سفر، گذراندن اهل بیت (علیهم السلام) با آن وضع اسفناك در شهرها و بیابانها بود. ظلمها و ستمهای بیشماری را در شهر شام دیدند و زبان حالشان خطاب به مادر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) این بود:

ای فاطمه (علیها السلام) ! كاش به اسیران می نگریستی كه آنها را شهر به شهر پراكنده و در بیابانها دربدر كردند. ای فاطمه (علیها السلام) اگر در دنیا زنده بودی همواره تا قیامت برای ما صدای گریه بلند می نمودی.

حال دقائقی چشم سر را ببندید و با بینائی قلب بنگرید و تصویری از خرابۀ شام در ذهنتان متصور کنید؛ كودكان و عزیزان حضرت امام حسین (علیه السلام) را خواهید دید كه در وضع اسفناكی با آن همه غصه و غم روز را به شب سپری می كنند. به یقین به جمع دلسوختگان و ندبه كنندگانِ آن خواهید پیوست و هر روزه به یاد مصائب كودكان و زنان اهل بیت (علیهم السلام) در آن خرابه خواهید گریست كه در شدت و بزرگی، خود عاشورای دیگریست. بلكه به فرمودۀ حضرت امام سجاد (علیه السلام) سخت تر از مصائب سرزمین كربلاست. از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) سؤال شد كه مصیبت شما در كربلا زیادتر و شدیدتر بود یا در شام؟ حضرت (علیه السلام) سه مرتبه فرمود:

«شام، شام، شام. به جهت آن كه وقتی به دروازۀ شام رسیدیم، دیدیم كه از یك طرف سرهای بریده را بر نیزه ها نصب نموده اند و از طرف دیگر عمه ها و خواهرهایم را که... بر شترها سوار نموده اند (به اسیری می روند). و از طرف دیگر بازارهای شام را زینت كرده بودند، و مردم شام به قصد

ص: 143


1- قطعه ای از بهشت 2/414 -سحاب رحمت 652

تماشای اهل بیت (علیهم السلام) اسیر و سرهای بریده از خانه ها بیرون آمده بودند. عَلَم های بسیاری بر پا نموده و صدای تكبیر و لا اله الا الله بلند كرده بودند، و در زیر آن علم ها ساز و دف می نواختند؛ مبارك باد می گفتند و شادی می كردند.»

پس در این میان هاتفی می گفت:

جاووا برأسك یابن بنت محمّد *** مترملا بدمائه ترمیلا

و یكبرون بان قتلت و انما *** قتلوا بك التكبیر والتهلیلا

«سر مبارك تو را آورده اند ای پسر دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، در حالتی كه به خون آغشته اند و تكبیر و تهلیل می گویند و به جهت كشتن تو خوشحالی می كنند» (1)

چون حضرت امام سجاد (علیه السلام) این احوال را مشاهده فرمود، آهی كشید و گریست و فرمود:

اقاد ذلیلاً فی دمشق كأنّنی *** من الزنج عبد غاب عنه نصیر

وجدّی رسول الله فی كلّ مشهد *** و شیخی أمیر المؤمنین أمیر

«در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر كردند، گویا من غلام زنگی هستم كه یار و یاوری ندارد. و حال آنكه در هر كجا باشم جدّ من پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خداست و پدربزرگ من امیر المؤمنین (علیه السلام)، امیر است» (2)

همچنین فرمودند:

«مصیبتی شدیدتر از آن زمانی كه ما را وارد شهر شام كردند ندیدم»

راوی پرسید آن مصیبت چگونه بود؟ فرمودند: آن ظالمان هفت مصیبت بر ما

ص: 144


1- یعنی لا اله الا الله گفتن
2- قطعه ای از بهشت 1/57 - سحاب رحمت 755 به نقل از انوارالشهادة 233

وارد كردند كه از زمان اسیری این چنین مصیبتی بر ما وارد نیامده بود:

اول: درحالی كه شمشیرهای خود را برهنه كرده و نیزه های خود را استوار نموده بودند، دور ما را احاطه كردند. بر ما حمله كرده، كعبِ نیزه بر ما می زدند، ما را میان جمعیت اهل شام نگهداشتند تا اهل طرب و طنبور حاضر شوند، پس شادی می كردند و دف و طنبور می زدند.

دوم: سرهای شهیدان را میان زنان و اطفال ما آوردند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السلام) را مقابل كجاوۀ عمه ام زینب (علیها السلام) و ام كلثوم (علیها السلام) قرار دادند. و سر برادرم علی اكبر (علیه السلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر خواهرم سكینه (علیها السلام) و فاطمه (علیها السلام) آوردند، و با سرها بازی می كردند، و چه بسیار بود سرها بر روی زمین در میان دستها و پاهای اسبان می افتاد.

سوم: از بالای بامهای خانه های شام آب و آتش بر سر ما می ریختند. وقتی آتشی به عمامۀ من افتاد و چون دست هایم به گردنم بسته بود، نتوانستم آن را خاموش نمایم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و آن را سوزانید.

چهارم: از طلوع آفتاب تا نزدیك غروب در كوچه و بازار با طنبور ما را می گردانیدند و می گفتند: ای مردم بكشید این خارجیها را كه در اسلام هیچ احترامی ندارند.

پنجم: ما را از شتران پیاده كردند و به یك ریسمان بستند و به كوچه های یهود و نصاری بردند و به آنها گفتند: اینها از اهل بیتی هستند كه پدران شما را كشتند و خانه هایتان را خراب كردند، امروز تلافی كنید، آن زمان، تمام یهودیان و نصرانیان آنچه خواستند از خاك و سنگ و چوب بر طرف ما انداختند.

ششم: ما را به بازار برده فروشان آوردند كه به عنوان غلام و كنیز بفروشند، ولی خداوند برای آنها میسر نفرمود.

ص: 145

هفتم: محل سكونت ما را مكانی قرار دادند كه سقف نداشت. روز از گرما و شب از سرما آرام نداشتیم، و از گرسنگی و تشنگی و خوف كشته شدن، آسایشی برای ما نبود.

از اینجا معلوم می شود سرّ سخن حضرت امام سجاد (علیه السلام) كه چون از آن حضرت پرسیدند: سخت ترین مصائب شما كجا بود، فرمود: ”الشام، الشام، الشام“. (1)

راوی گوید: یزید (لعنت الله علیه) كه خدا او را لعنت كند، فرمان داد كه اهل بیت (علیهم السلام) را در مكانی كه نه از سرما در امان بودند و نه از گرما، سكنی دهند. آنها در آنجا بودند تا آنكه پوست صورتشان ترك برداشت و در تمام مدت اقامت در دمشق، همواره مشغول نوحه سرایی و عزاداری برای حضرت امام حسین (علیه السلام) بودند. (2)

یزید (لعنت الله علیه) اهل بیت (علیهم السلام) را در مساكنی منزل داده بود كه:

«..وَ أُسْكِنَّ فِی مَسَاكِنَ لَا تَقِیهِنَّ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ حَتَّى تَقَشَّرَتِ الْجُلُودُ وَ سَالَ الصَّدِیدُ بَعْدَ كَنِّ الْخُدُودِ وَ ظِلِّ السُّتُورِ وَ الصَّبْرُ ظَاعِنٌ وَ الْجَزَعُ مُقِیمٌ وَ الْحُزْنُ لَهُنَّ نَدِیم» (3)

..در جائی ایشان، جای داده شدند که از گرما و سرما ایشان را نگه نمی داشت تا این كه بدنهای ایشان پوست باز كرد، و زرداب جاری شد، بعد از آن كه بانوان در پرده های حجاب مستور بودند. شكیبایی كوچ كرد و جزع باقی ماند و اندوه همنشین آنان شد»

از بعضی كتب نقل شده كه مسكن و مجلس اهل بیت (علیهم السلام) در شام در خانه خرابی بود، و مقصود یزید ملعون (لعنت الله علیه) این بود كه آن خانه بر سر ایشان خراب شود و كشته

ص: 146


1- قطعه ای از بهشت 2/570 - سحاب رحمت 754 به نقل از تذكرة الشهدا 412
2- ترجمه لهوف 255
3- مثیرالأحزان 103 - منتهی الامال 523 - قطعه ای از بهشت 2/52 - سحاب رحمت 749

شوند. دربارۀ وضعیت خرابه شخصی به نام منهال از امام (علیه السلام) حال و اوضاع را پرسید. حضرت امام سجاد (علیه السلام) در جواب فرمودند:

«چگونه است حال كسی كه اسیر یزیدبن معاویه لعین (لعنت الله علیه) باشد، مخدرات و اهل بیت (علیهم السلام) من، با شكمهای گرسنه شب و روز ناله می كنند و نوحه می خوانند. ای منهال! ما همانند بنی اسرائیل در آل فرعون هستیم، آنها فرزندان بنی اسرائیل را می كشتند، و زنانشان را زنده نگه می داشتند.

عرب بر عجم افتخار می كند كه [حضرت] محمد (صلی الله علیه و آله) از ایشان است و این در حالی است كه حق اهل بیت (علیهم السلام) غصب شده است و افراد ما كشته و پراكنده شده اند. هر مرتبه ای كه یزید ملعون (لعنت الله علیه) ما را بسوی خود می خواند گمان می كردیم كه می خواهد ما را به قتل برساند»،«انا لله و انا الیه راجعون».

در این اثنا كه امام (علیه السلام) با من گفتگو می نمود، خانمی او را صدا زد. امام (علیه السلام) با من [منهال] خداحافظی كرده و به سوی او رفت. وقتی با دقت به او نگاه كردم، دیدم او [حضرت] زینب (علیها السلام) دختر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است كه به امام (علیه السلام) می گوید:

«كجا می روی ای سرور دل من؟ آن حضرت به كنار آن بانوی محترمه بازگشت، و از او دور نشد، من پیوسته او را به خاطر می آوردم و بر مصائب آنها گریه می كردم» (1)

عظمت مصیبت کربلا در کلام معصوم تبیین شده، از حضرت امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند كه حزن حضرت یعقوب (علیه السلام) جهت یوسف (علیه السلام) به چه مرتبه بود؟ فرمود:

«به قدر هفتاد زن بچه مرده. اگر حزن یعقوب به قدر هتفاد زن داغدیده بود آیا حزن یوسف چقدر بود! یوسف را به زندان بردند آنقدر گریست كه

ص: 147


1- ترجمه ذریعة الجناة 482 - انوار نعمانیه 3/252 و 253 - قطعه ای از بهشت 2/567

اهل زندان به تنگ آمدند و گفتند: یا شب گریه كن یا روز، تا ما یكی از شب و روز را آرام بگیریم، و حال آن كه زندان یوسف در زندان عداوت نبود، بلكه زندان محبت بود، زیرا كه به جهت محبت او را به سوی خود می خواندند و او قبول نمی كرد به زندانش انداختند كه قبول كند، و در زندان غل و زنجیر نداشت»

حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) را به زندان انداختند و غل جامعه (1) به گردن و دست او بود، علاوه بر آن زنان بی كس و خواهران و عمه ها و طفلان را نیز در زندان به بند می دید. واویلا بر آن زندان كه ایشان را از سرما و گرما نگاه نمی داشت، تا آن كه چهره های شریف آنها از آفتاب پوست انداخت. (2)

و آن مصیبتی كه غم و اندوه اسیران را صد چندان مضاعف گردانیده بود و تا ابد محبین اهل بیت (علیهم السلام) را در حزن و ماتم مبتلا نمود، شهادت جانگداز حضرت رقیه (علیها السلام) است. او كسی بود كه درد هجران كشیده، گرسنگی ها و تشنگی ها تحمل نموده، رنج سفر و داغ پدر و برادر دیده، بر بالای شتر برهنه راه درازی را پیموده، و نیزه و تازیانه خورده است در حالی كه مأنوس با پدر بوده، پدرش نیز او را خیلی دوست می داشته، محبتی عجیب از این دختر در دل داشت. هنگام حیات امام همیشه در كنار او می نشست. دم به دم مانند دسته گل او را می بوئید و می بوسید. به خاطر همین وابستگی پس از شهادت امام (علیه السلام)، پیوسته احوال پدر را می پرسید و گریه می كرد كه:

«این ابی و والدی و المحامی عنی»

ص: 148


1- نوعی غل و زنجیر مخصوص با نام جامعه
2- سحاب رحمت 752 - مهیج الاحزان 274، مجلس یازدهم

به هر نحوی كه بود زنها او را آرام می كردند، تا آن كه از كربلا به كوفه و از كوفه به شام رسیدند. در بین راه از رنج شتر سواری به تنگ آمده بود، به خواهرش سكینه (علیها السلام) می گفت:

«ایا اخت، قد ذابت من السیر مهجتی»

«خواهرم این شتر از بس كه مرا حركت داده دل و جگرم آب شد. از این ساربان بی رحم درخواست كن ساعتی شتر را نگاهدارد و یا آهسته راه ببرد كه ما مُردیم، از ساربان بپرس كی به منزل می رسیم»

در یكی از شبها در آن منزل خرابه، شور دیدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشك ریخت. سر روی خاك نهاده، آنقدر گریه كرد كه زمین از اشك چشمش گل شد. در این میان به خواب رفت. خواب پدر دید، از خواب بیدار شد.

«فبكی و تقول، وا ابتاه، واقرة عیناه، واحسیناه»

چنان صیحه كشید كه خرابه نشینان پریشان شدند. هر چه خواستند او را آرام كنند. ممكن نشد. حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) پیش آمد و خواهر کوچک را در بر گرفت و به سینه چسبانید و تسلّی می داد. آن مظلومه آرام نمی گرفت و نوحه می كرد، آنقدر روی دامن حضرت گریه كرد؛

«حتی غشی علیه و انقطع نفسها»

تا آن كه غش كرد ونفس او قطع شد.

حضرت امام سجاد (علیه السلام) به گریه درآمد. اهل بیت (علیهم السلام) به شیون آمدند.

«فضجّوا بالبكاء، و جدّدوا الاحزان و حثّوا علی رؤوسهم التراب، و لطموا الخدود و شقوا الجیوب، و قام الصیاح»

آن ویرانه از نالۀ اسیران یك پارچه گریه شد. دختر بیهوش افتاده بود و مخدرات در خروش بر سر می زدند و به سینه می كوبیدند. خاك بر سر می كردند گریبان می دریدند، كه صدای ایشان در قصر به گوش یزید لعین (لعنت الله علیه) رسید. وقتی آن زنازاده (لعنت الله علیه) از ماجرا با خبر شد، دستور داد سر پدر

ص: 149

بزرگوار آن بانو را برای او ببرند تا آرام گیرد. آن سر مطهر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند. در حالی كه پرده بر روی آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن بانوی معصومه (علیها السلام) چون متوجه سر پدر شد،

«فانكبت علیه تقبله و تبكی و تضرب علی رأسها و وجه ها حتی امتلأ فمها بالدم»

خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می بوسید و بر سر و صورت خود می زد تا این كه دهانش پر از خون شد...

و در منتخب آمده است كه او پدرش را مخاطب قرار داده می فرمود:

«یا ابتاه، من ذا الذی قطع وریدك؟ یا ابتاه من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنّی»

«پدرجان كی صورت منورت را غرق خون ساخته؟ پدر جان چه كسی رگهای گردنت را بریده است؟ پدر جان، كدام ظالم مرا در كودكی یتیم كرده است؟ پدر جان، كی متكفل یتیمانت می شود تا بزرگ شوند؟ پدر جان، چه كسی به فریاد این زنان... می رسد؟ پدرجان، چه كسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می كند؟ پدرجان، چه كسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان می كند كه شب و روز در فراق تو گریه می كند؟ پدرجان، كی متوجه این زنان بی صاحبِ غریب خواهد شد؟ پدر جان، بعد از تو داد از ناامیدی! پدر جان، بعد از تو داد از غریبی و بی كسی!

پدر جان! كاش من فدای تو می شدم. پدر جان، كاش من پیش از این روز كور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم، پدرجان، كاش مرا در زیر خاك پنهان كرده بودند و نمی دیدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد»

ص: 150

آن معصومه (علیها السلام) نوحه می كرد و اشك می ریخت تا آنكه نفس او به شماره افتاد و گریه راه گلویش را گرفت مثل مرغ سركنده، گاهی سر را به طرف راست می نهاد و می بوسید و بر سر میزد، و زمانی به چپ می گذارد و می بوسید.. پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد و گریست.

«فنادی الراس بنته، الی الی، هلمّی فانی لك بالانتظار. فغشی علیها غشوة لم تفق بعدها، فحرّكوها فإذا هی قد فارقت روحها الدنیا..» (1)

آن سَرِ شریف، دخترش را صدا كرد كه به سوی من بیا، من منتظرت هستم، او غش كرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حركت دادند متوجه شدند كه روح شریفش از بدن مفارقت كرده و به سوی پدر شتافته است.

راوی گوید:

وقتی خواستند نعش آن یتیم را از خاك خرابه بردارند علمهای سیاه بر پا كرده بودند و مردان و زنان شامی جمع شده گریه و ناله می كردند و بر سر و سینه می زدند. یزید ملعون (لعنت الله علیه) دستور داد چراغ و تختۀ غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن كهنه اش كفن كنند. (2)

و در برخی روایات آمده است كه بر او نماز گزاردند و دفن نمودند، كه الان قبر او معلوم و مشهور است. (3)

در نقلی دیگر آمده است:

هنگامی كه زن غساله، بدن حضرت رقیه (علیها السلام) را غسل می داد، ناگاه دست از غسل كشید و گفت: سرپرست این اسیران كیست؟ حضرت زینب (علیها السلام) فرمود: چه می خواهی؟ غساله گفت: این دختر به چه بیماری مبتلا بوده كه بدنش كبود است؟ حضرت زینب (علیها السلام) در پاسخ فرمود: ای زن، او بیمار

ص: 151


1- سحاب رحمت 772 به نقل از انوارالشهادة 244 - ریاض القدس 2/326 - قطعه ای از بهشت 2/590
2- الخصائص الزینبیه 296 - ستاره درخشان شام 221
3- سحاب رحمت 722 به نقل از انوار الشهادة 226 ف 20

نبود، این كبودیها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است» (1)

این بود قضیۀ دردناك ماجرای شام.

چون هنگام كوچ كردن از شام فرا رسید، خواستند اهل بیت (علیهم السلام) را به طرف مدینه حركت دهند. زنان شام ازدحام كردند، در حالیكه سیاهپوش شده بودند برای بدرقۀ اهل بیت (علیهم السلام) از خانه ها بیرون آمدند. صدای ناله و گریۀ آنها از هر سو شنیده میشد و با كمال شرمندگی با اهل بیت (علیهم السلام) وداع نمودند، و تا كاروان اهل بیت (علیهم السلام) پیاده بود، مردم شام گریه می كردند. (2)

حضرت زینب كبری:، هنگام وداع، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:

«ای اهالی شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است، جان شما و این امانت، هر از گاهی به زیارت قبرش بروید، او در این دیار غریب است آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در كنار قبرش روشن كنید» (3)

ص: 152


1- الوقایع و الحوادث 5/81 - ستاره درخشان شام 221 - زینب (علیها السلام) فروغ تابان كوثر 366 - نقل شده است در مقطعی از زمان قبر مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) چون نزدیك نهر بوده احتمال خراب شدن می دادند و طبق نظر بزرگان دینی در آن شهر قرار بر آن شد بدن مطهر را به جای دیگر انتقال دهند زیرا راه نهر را نمی توانستند تغییر دهند و نبش قبر را به سید بزرگواری (رحمه الله) محول نمودند. چون سید تصمیم به نبش قبر گرفت. غسل كرد و لباس سفید پوشید و دستور نبش قبر داد. خاك را برداشتند و به خشت لحد رسیدند، گفت: صبر كنید لحد را خودم بردارم. سید (رحمه الله) در قبر رفت، همین كه خشت بالای سر را برداشت دیدند سید (رحمه الله) افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت: «ای وای بر من، وای بر من، به ما گفته بودن یزید ملعون (لعنت الله علیه) برای زن غساله كفن فرستاده، ولی فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده، بدن مثل گل معطر است. من بدن را منتقل نمی كنم، می ترسم بدن را منتقل كنم، دیگر به عنوان رقیه بنت الحسین (علیه السلام) شناخته نشود و من نمی توانم جوابشان را بدهم. هرچه مخارج نهر است می دهم نهر را برگردانید.» - سحاب رحمت 773
2- الخصائص الزینبیة 296 - ستاره درخشان شام 221 - زینب (علیها السلام) فروغ تابان كوثر370
3- ستاره درخشان شام 221 به نقل از زینب (علیها السلام) فروغ تابان كوثر 370

و این چراغ یاد مصائب اهل بیت (علیهم السلام) است كه امروزه به دست طلایه داران ظهور و محبان با اخلاص محمد و آل محمد (علیهم السلام) با ترویج فرهنگ انتظار مستدام می ماند و روز به روز این چراغ پر نورتر در عالم جلوه می کند تا هنگام ظهور مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرا رسد و دادگاه عدل و داد حكومت توحیدی را در سراسر گیتی برای تمام خلایق برگزار نمایند.

ص: 153

تکیه بر انتظار

انتظار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقشی کلیدی در شکل گیری ایمان حقیقی در وجود افراد دارد. امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرمایند:

«لَا ینْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَكَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه.» (1)

«در زمان غیبت امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط کسی از هلاکت نجات پیدا می کند که خدای عزوجل او را بر اعتقاد به امامت وی ثابت قدم بدارد و بر دعا برای تعجیل فرج ایشان او را موفق گردانده باشد.»

بدیهی است که اگر کسی معرفتی صحیح به امامت پیدا کند، از فقدان رسول و غیبت ولی الله الأعظم چنان آزرده خواهد شد که انتظار فرج سراپای وجودش را فرامی گیرد. استیصالِ دوری از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که فرد را به سمت دعا برای فرج آن حضرت سوق می دهد که خود توفیقی ارزشمند از جانب خداست. البته دریافت چنین توفیقی در گرو آن است که دریابیم از چه نعمتی محروم شده ایم. آیا همچون تشنه ای که در پی آب گواراست، به دنبال او هستیم؟ ما که بارها در زیارت نامه ها خوانده ایم: «السلام علیک یا عین الحیات؛ سلام بر تو ای چشمۀ حیات»، دریافته ایم که با نبودِ آن حضرت، حیات حقیقی را از دست داده ایم؟

یاد حضرت و تشکیل تجمع هایی برای مواسات با ائمه (علیه السلام) در غم ها و شادی های شان بسیار نیکوست؛ اما مهم تر از همۀ این ها و بلکه برقرارکننده این

ص: 154


1- تحف العقول [مقدمه 1] - الأمالي( للصدوق) [مقدمه 1] - كمال الدين و تمام النعمة 2/384 - إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - الحدیثة) 2/248 - كشف الغمة في معرفة الأئمة: (ط - القدیمة) 2/526 - منتخب الأنوار المضیئة في ذكر القائم الحجة (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 144 - الوافي 2/395 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات 5/95 - حلیة الأبرار في أحوال محمد (صلی الله علیه و آله) و آله الاطهار (علیهم السلام) 6/203 - مدینة معاجز الأئمة الإثني عشر: 7/606؛ 8/69 - بهجة النظر في إثبات الوصاية و الإمامة للأئمة الإثنی عشر: 142 - بحار الأنوار (ط - بیروت) 52/24 - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 1/206؛ 1/319

فعالیت ها معرفت افزایی درباره حضرت و شناخت صحیح ایشان است. شناخت صحیح را پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) در خطبۀ غدیر بیان داشته اند: اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین و اختصاص این لقب برای ایشان و انحصار جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حضرت؛ انحصار تفسیر قرآن به دست ائمه و مراجعه نکردن به غیر آن بزرگواران و....

با توجه به این مهم و لزوم تفقه در دین و همچنین لزوم شناخت امام زمان خود بر طبق حدیث شریفِ «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» که متفق فریقن است، مهم ترین ضرورت در گردهمایی های مذهبی، به خصوص جلساتی مثل دعای ندبه که برای دعا برای تعجیل فرج تشکیل می شوند، این است که مفاهیم دعای ندبه، زیارت جامعه کبیره، زیارت رجبیه و سایر ادعیه و احادیث بررسی شود؛ زیرا این متون نورانی تمام تفسیر قرآن کریم می باشند. این متون برای فهمیده شدن به دست ما رسیده اند، نه برای قرائتِ صِرف.

امیرالمومنین (علیه السلام) در حدیث شناختِ امام به نورانیت، خطاب به سلمان و ابوذر می فرمایند که اگر کسی مرا به این معرفت بشناسد مؤمن خواهد بود. وقتی امام صادق (علیه السلام) ذکر کسانی را به میان می آورند که در زمان غیبت در اعتقادشان ثابت قدم هستند، صحبت از شیعیانی است که به این شناخت رسیده اند. لذا افرادی که در آخرالزمان از اعتقاد به وجود حضرت برمی گردند،سطحی بودن معرفت خود را به اهل بیت (علیهم السلام) نشان می دهند. دعا هر اندازه هم که با سوز و گداز همراه باشد، اگر با معرفت توأم نباشد، مانند جست وجوکردن در تاریکی است. هر اندازه که گردهمایی های مان بیشتر به سمت فهم قرآن و معارف معطوف گردد دعای ما برای فرج آقا و مولای مان نورانی تر و واقعی تر خواهد بود.

پی بردن به گوشه ای از حقیقت عاشورا و آنچه در آن روز واقع شد و

ص: 155

بی حرمتی هایی که به حجت الهی روا داشته شد و فهم ارتباط فاجعۀ عاشورا با مقدرات الهی در طرح ریزی آفرینش و به اضطراب درآمدن ارکان الهی در عصر عاشورا با رهاشدن آدمیان در غفلت و مهلت دادن به ظالمین و همچنین دریافت سنگینی مصیبت عاشورا در آسمان و زمین و از همه مهم تر گریه های مداوم محور آفرینش، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بر این مصیبت و مفاهیم بسیار دیگری از این دست جز با تدبر در آیات قرآن محقق نخواهد شد. تدبری که با تبیین و تفسیر روایات و ادعیه و زیارات نقل شده از ائمه طاهرین (علیه السلام) همراه باشد. همۀ این ها راه شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ثبات قدم در اعتقاد به ایشان است. گرچه متون دینی بسیاری در دسترس ماست و فهم آن ها با تلاش و ممارست ممکن خواهد شد؛ اما به قرائت آن ها اکتفا نموده ایم و به حداقل ها رضایت داده ایم.

اللّهم عجل لولیك الفرج

اللّهم عجل لولیك الفرج

اللّهم عجل لولیك الفرج

اللّهم عجل لولیك الفرج

اللّهم عجل لولیك الفرج

ص: 156

کتابنامه

قرآن کریم

1. نهج البلاغه

2. امالی طوسی- شیخ طوسی م 460 ﻫ.ق انتشارات دار الثیقاف قم 1414 ﻫ.ق

3. نفس المهموم - محدث قمی؛ شیخ عباس قمی نگارنده مفاتیح الجنان

4. الخصال - صدوق -انتشارات فکر آوران 1384 ﻫ.

5. معالی السبطین - مقتل جامع امام حسن و امام حسین علیهما السلام شیخ محمد مهدی حائری مازندرانی مترجم:رضا کوشاری انتشارات: التهذیب چاپ اول

6. تفسیر عیاشی - ابوالنصر محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی مکتب علمیه اسلامی تهران

7. کمال الدین و تمام النعمه - صدوق محمد بن علی بن حسین بابویه -انتشارات دار الکتب اسلامی قم چاپ دوم

8. بشارة الاسلام - سید مصطفی بن ابراهیم کاظمی -مکتب مرتضویه عراق

9. برهان - سید هاشم بحرانی -دار المجتبی قم 1428 ﻫ.

10. کافی - کلینی محمد بن یعقوب -انتشارات اسوه چاپ 11 سال 1389

11. بحار الانوار - علامه مجلسی محمد باقر -موسسه الوناء بیروت لبنان س 1404 ق

12. وسائل الشیعه - حر عاملی محمد بن حسن - موسسه آل البیت لاحیاء التراث قم چاپ اول

13. مکیال المکارم - موسوی محمد تقی -انتشارات مسجد مقدس جمکران چاپ هشتم 1388 ش

14. المحاسن برقی - ابو جعفر بن خالد برقی -مجمع عامی اهل البیت ع 1413 ﻫ.

15. اختصاص - شیخ مفید محمد بن نعمان -همان

16. تفسیر قمی - علی بن ابراهیم قمی - علامه

17. علل الشرایع - محمد بن علی بن حسین بن بابویه -انتشارات مکتبه الوری قم

18. الزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - شیخ علی یردنی حائری موسسۀ اعلمی بیروت لبنان

19. کامل الزیارات - جعفربن موسی بن قولویه قمی انتشارات پیامبر حق م 367

20. امالی صدوق - محمد بن علی بن حسین بن بابویه- انتشارات کتابخانه اسلامیه

21. عیون اخبار الرضا (علیه السلام) - شیخ صدوق موسسه انصاریان قم 1384 ﻫ.

22. مثیر الاحزان - ابن نما حلی - نجم الدین جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله بن نما حلی

23. الغدیر - علامه امینی - عبدالحسین احمد امینی نجفی - یازده جلدی

24. تهذیب الأحکام - ابوجعفر محمد طوسی، شیخ طوسی

25. عوالی اللالئی - ابن ابی جمهور -مطبعه سید الشهداء (علیه السلام) قم 1403ﻫ.

26. حلیة المتقین - معروف ترین کتاب فارسی علامه مجلسی راجع به آداب و سنن و اخلاق در 26 ذیحجه

ص: 157

سال 1081 (قمری) نوشته شد.

27. مجمع البحرین - فخرالدین طریعی -دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران 1386 و 1406ﻫ.

28. العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان - نهاوندی بهار 1385 شمسی

29. مستدرک الوسائل - نوری میرزا حسین - موسسه آل البیت لاحیاء التراث قم چاپ اول

30. قرب الاسناد - عبدالله بن جعفر حمیری -موسسه آل البیت قم 1413 ﻫ.

31. تفسیرامام حسن عسکری (علیه السلام) - امام عسکری حسن بن علی- انتشارات مدرسه امام هادی (علیه السلام) قم چاپ اول

32. مصباح المتهجد - شیخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن بن على بن حسن طوسى (385 - 460 هجرى)

33. رجال کشی - کشی - شیخ ابوعمرو کشی

34. مقتل الحسین علیه السلام - خطیب خوارزمی، موفق بن احمد - ناشر:انوار الهدی

35. اکسیر العبادات و اسرار الشهادت - ملا آقا دربندی شیروانی -چاپ رحلی

36. ناسخ التواریخ - نویسندگان: محمد تقی سپهر (متوفی:297ه.ق) و فرزندش عباسقلیخان سپهر

37. کتاب الامامة من أقوال الائمة (علیهم السلام) - حسینی سيد حسن سال چاپ:1384

38. اقوال الائمة: - واعظ موسوی - علی اکبر

39. تهذیب الأحکام - ابوجعفر محمد طوسی، شیخ طوسی

40. مهیج الاحزان - حسن یزدی حائری - نشر حاذق قم 1382

41. مصباح کفعمی - ابراهیم بن علی عاملی کفعمی -انتشارات رضی قم 1405 ﻫ.

42. ریاحین الشریعه - ذبیح الله محلاتی در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه 1364 - 1271 تهران دار الکتب اسلامیه 1369ق = 1349 - 1329

43. انوار الشهاده - محمد حسن یزدی حائری 1389

44. انوار الشهاده فی مصائب عتره الطاهره - حسن بن علی کثنوی یزدی حایری - تهران (رحمه الله) 1301ق

45. تذکره الشهداء - علامه ملا حبیب الله شریف کاشانی سال نشر 1384

46. ریاض القدس - صدر الدین قزوینی

47. الوقایع و الحوادث - محمد باقر ملبوی1369 چاپخانه قدس

48. معرفت امام عصر (علیه السلام) - سید دکتر محمد بنی هاشمی -چاپ شفق چاپ پنجم

49. خصائص الحسینیه - آیه الله شیخ جعفر شوشترى

50. ترجمۀ لهوف - سید بن طاووس -انتشارات استوار -چاپ اول 1388

51. قطعه ای از بهشت - نجاتی علی -چاپ اول انتشارات نقش قم 1383

52. سحاب رحمت (تاریخ و سوگنامه سیدالشهدا (علیه السلام)) - عباس اسماعیلی یزدی ناشر: مسجد جمکران سال

ص: 158

چاپ: 1387

53. یوم الخلاص (روزگار رهائی) - کامل سلیمان -ترجمه مهدی پور -انتشارات آفاق چ پنجم 1386

54. تفسیر جامع - حاج سید ابراهیم بروجردی -انتشارات انصار المهدی چاپ اول 1388

55. القطره - سید احمد مستنبط -ترجمه محمد ظریف -نشر الماس نهم

56. جلوه قرآن عزت در تفسیر صافی - محدث خراسانی میرزا احمد- انتشارات مجمع ذخائر اسلامی چاپ 1384 قم

57. احرام المحرم - نیشابوری عبد الحسین -انتشارات دلیل ما چاپ ششم 1389

58. ثواب الاعمال - شیخ صدوق -انتشارات راز توکل چاپ اول1390

59. سپر بلا - اثر دافنه دوموریه؛ ترجمه یوسف قریب - تهران: پیروز، 1363

60. اشک حسینی سرمایه شیعه - عبد الحسین نیشابوری انتشارات دلیل ما - چاپ پنجم1387

61. غرر الحکم - آمدی عبد الواحد -ترجمه محمد علی انصاری -انتشارات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چاپ هشتم 1390

62. اسرار معارف حسینی - محمد پور بیرجندی علی - انتشارات دار العلم چاپ اول 1382

63. شرح زیارت عاشورا و داستان های شگفت آن - خسروی موسی -انتشارات الف چ 1380 مشهد

64. ستاره درخشان شام - سبانی خلیلی علی انتشارات مکتب الحسین ع چاپ 1378 قم

65. سوگنامه آل محمد (صلی الله علیه و آله) - محمدی اشتهاردی محمد انتشارات ناصر -چاپ هفتم 1374 قم

66. منتهی الامال - شیخ عباس قمی - انتشارات دلیل ما چاپ اول 1387

67. شیوه های یاری قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - مرحوم آیت الله فقیه ایمانی - محمد باقر

68. البرهان - الزركشی وفات: 794 -جماعت عامه سال چاپ: 1376 - 1957 م ناشر: دار إحیاء الكتب العربیة.

ص: 159

ص: 160

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109