سرشناسه : طبسی، نجم الدین، 1334 -
عنوان و نام پديدآور : با علمای روسیه [کتاب] : گزارشی از مناظره درباره زیارت قبور، توسل و تبرک/ نجم الدین طبسی.
مشخصات نشر : تهران: دلیل ما ، 1394.
مشخصات ظاهری : 56 ص.؛ 5/14×5/21 س م.
شابک : 25000 ریال 978-964-397-960-7:
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه: ص. [51]-56؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : وهابیه -- مناظره ها
موضوع : وهابیه -- احادیث اهل سنت
موضوع : وهابیه -- دفاعیه ها
موضوع : شیعه -- دفاعیه ها و ردیه ها
رده بندی کنگره : BP238/6/ط2ب2 1394
رده بندی دیویی : 297/527
شماره کتابشناسی ملی : 4035819
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
ص: 3
با علمای روسیه
گزارشی از مناظره درباره زیارت قبور، توسل و تبرک
نجم الدین طبسی
ص: 4
مقدمه مؤلف... 7
استناد به سيره ابن حبان در قرن سوم هجری.. 13
استناد به سيره صحابه و تابعين در قرن اول هجری.. 15
استناد به سيره مسلمانان در قرن سوم هجری.. 17
استناد به سيره صحابه در سال 11 هجری.. 20
سؤال يکی از حاضران. 22
ارائه حديث ثقلين از مهمترين منابع اهل سنت... 25
اشکال يکی از حاضران به ماجرای ابن حبان و رفتن به زيارت قبر امام رضا7 28
پاسخ حضرت استاد. 28
ص: 5
استناد به سيره صحابه در زمان خليفه سوم. 29
قرار دادن حديث «علیکم بسنّتي و سنّة الخلفاء» در مقابل حديث ثقلين.. 33
پاسخ حضرت استاد. 33
کحلانی و حديث «علیکم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدین».. 34
ابن حزم و حديث «علیکم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدین».. 35
پذيرش توسل و تبرک و محدود کردن دايره جواز. 38
پاسخ حضرت استاد. 39
مقيد و محدود کردن جواز توسل به پيامبر6........ 42
پاسخ حضرت استاد. 42
مقيد و محدود کردن جواز توسل به زمان حيات رسول خدا6....... 43
پاسخ حضرت استاد. 44
مقيد کردن جواز توسل و تبرک برای امور اخروی.. 46
پاسخ حضرت استاد. 46
تغيير مسير بحث توسط يکی از حاضران. 47
خاتمه بحث و مناظره 49
نکته اول. 50
نکته دوم. 50
کتابنامه. 51
ص: 6
جزوه حاضر خلاصه يکی از بحث های جنجالی و بسيار مفيد و مؤثری است که بين من و حدود شانزده نفر از علمای اهل سنت طرفدار وهابی ها اتفاق افتاد. اين بحث تقريبا دو ساعت به طول انجاميد و بعضی از افراد حاضر که تحصيل کرده سعودی بودند تلاش می کردند زير بار نروند، لذا گاهی منکر اصل روايت می شدند و گاهی در سند آن خدشه می کردند و گاهی نيز به توجيه و تأويل روايت دست می زدند؛ اما با توجه به مکان مناظره و حضور در کتابخانه و وجود منابع اصلی و کتاب های اهل سنت و ارائه فوری آن به حاضران، از اصرارشان برگشته و قانع می شدند و اعتراف کردند که ما اين حقايق را نديده بوديم و کسی با اين صراحت و
ص: 7
استدلال با ما سخن نگفته بود. جمع حاضر در پايان مناظره، تفکر وهابی را مردود و آن را بر خلاف اسلام و سيره صحابه و تابعين دانستند.اين مناظره اولين بحث ما نبوده، بلکه مناظرات علمی فراوانی با برادران اهل سنت و علمای آنان داشتيم، ولی به لحاظ سطح علمی حاضران، مبسوط بودن و استنادات و شواهد فراوان آن، پيشنهاد پياده سازی و چاپ و نشر آن مطرح شد. مسئوليت اين کار را به عهده فرزند عزيزم فاضل گرامی جناب حجت الاسلام حسن بلقان آبادی که يکی از حاضرين در جلسه بود و سير مناظره، شروع و پايان و مسائل مطرح شده در آن را از نزديک مشاهده کرده بود، گذاشتم و الحمدلله با تلاش فراوان و با همکاری جناب آقای قاسم بيداربخت، آن را به گونه ای که قابل استفاده عموم باشد، تحقيق و تنظيم نموده و در اختيار جويندگان حقيقت قرار می گيرد تا ان شاء الله جامعه ما با مسير حق آشنا شده و در آن مسير گام بردارد، به اميد تبعيت و پيروی همه مسلمانان از کتاب خدا و اهل بيت پيامبر:.
نجم الدين طبسی
مؤسسه ولاء صديقه کبری علیها السلام
1394/7/25 شمسی
ص: 8
بسم الله الرحمن الرحيم
با توجه به جايگاه علمي و تسلط حضرت استاد به مباحث اختلافي ميان شيعه و اهل سنت و اطلاعاتي که درباره مباحث مربوط به جريان وهابيت دارند، هنگامي که علماي ساير کشورهاي اسلامي به ايران و شهر مقدس قم مسافرت مي کنند از طرف برخی نهادهای مربوط با حوزه علميه با دفتر حضرت استاد تماس گرفته و قرار ملاقاتي گذاشته مي شود. روزی با دفتر حضرت استاد تماس گرفته و گفتند: تعدادي از علماي اهل سنت و وهابي زده از کشور روسيه به قم آمده اند، اگر وقت داريد ملاقاتي بين شما و آنان صورت گيرد. حضرت استاد پذيرفتند و قرار بر اين شد تا در تاريخ 94/2/3 شمسی ساعت 7 بعد از ظهر براي ديدار با حضرت استاد به دفتر ايشان بيايند.
علي رغم همه زحمات و مشکلاتي که براي پذيرش اين تعداد در دفترشان «مؤسسه ولاء صديقه کبري علیها السلام » وجوددارد، حضرت
ص: 9
استاد هميشه تمايل و اصرار دارند اين گونه ديدارها در فضاي کتابخانه صورت گيرد تا مهمانان خارجي حاضر در جلسه با فضاي کتابخانه آشنا شوند و کتاب هاي موجود در کتابخانه را ببينند و متوجه شوند که حدود نيمي از کتاب هاي موجود در کتابخانه حضرت استاد مربوط به کتاب هاي اهل سنت است و تقريبا همه صحاح و سنن و شروح آن و کتاب هاي تراجم و رجال و تاريخ و مجموعه هاي حديثي اهل سنت در کتابخانه حضرت استاد و علماي شيعه موجود است. علماي شيعه بر خلاف بسياری از علماي اهل سنت که از داشتن کتاب هاي شيعه در کتابخانه هايشان ترس و واهمه دارند، کتاب هاي اهل سنت را مي خرند و آن را مطالعه مي کنند و از مطالب مفيد آن استفاده مي کنند. علاوه بر هدف ذکر شده، حضرت استاد اصرار دارند مطالبي که در رد وهابيت و تفکراتشان نقل مي شود، به صورت مستقيم از منابع اهل سنت نقل شود و در همين ديدارها وقتي مطلبي را به طور مستقيم از منابع آنان نقل مي کنند و آن را به حاضرين و طرف مقابل نشان مي دهند، حجت را بر خصم تمام کرده و جاي هيچ گونه ترديد و توجيه باقي نمي گذارد.
در روز و ساعت مقرر مقداري شيرينی و شربت برای پذيرايی آماده کرده و منتظر حضور آنان بوديم. ساعت از هفت گذشته بود، ولي هنوز مهمانان نيامده بودند. با مسئول مربوطه تماس گرفته شد
ص: 10
و مشخص شد به علت ترافيک با حدود 15 دقيقه تأخير مي رسند. ساعت هفت و ربع بود که مهمانان به دفتر حضرت استاد رسيدند. وقتي وارد دفتر شدند به دليل همراهي مترجم و فيلم بردار و تعدادي ديگر از افراد، تعدادشان بيش از آنچه قبلا گفته شده بود، به نظر رسيد. به دليل محدويت جا و مکان در فضای کتابخانه، مجبور شديم صندلی ها را کمی نزديک به هم و فشرده تر قرار دهيم. هنگام پذيرايی نيز به دليل جذابيت و حساسيت بحث های مطرح شده، بسياری از مهمانان حاضر، توجهی به شربت و شرينی نکردند و وسايل پذيرايی تدارک ديده شده، به صورت دست نخورده باقی ماند.
شروع جلسه با يک شوخي از طرف استاد بود، چون از حدود 20 نفري که در جلسه حاضر بودند تعدادي عربي بلد بودند و تعدادي به زبان فارسي تسلط داشتند و تعدادي تنها با زبان روسي آشنا بودند و استاد با حالتي شبيه شوخي فرمودند: من به چه زباني بايد صحبت کنم؟ قرار بر اين شد که استاد به زبان فارسي صحبت کنند و مترجم به زبان روسي ترجمه کند.
استاد پس از حمد و ستايش خداوند و صلوات بر محمد مصطفی و خاندان گراميش، سخنانشان را با تقدير و تشکر و خوش آمد گويي به مهمانان شروع کردند و به عنوان مقدمه بحث، به جايگاه اهل بيت علیهم السلام و سفارش رسول خدا صلی الله علیه و اله درباره اهل
ص: 11
بيت که وجه مشترک ميان شيعه و اهل سنت هستند اشاره کرده و فرمودند:
شنيدم که دوستان عازم اصفهان هستند. در آنجا از نزديک شاهد فرهنگ اصيل و شاهد خيلي از چيزهايي که در تاريخ شنيديد، خواهيد بود. بعد هم عازم مشهد هستيد. مشهد، علاوه بر اين که يک شهر بسيار زيبا و پيشرفته و متمدن است، قبر شريف فرزند رسول الله صلی الله علیه و اله نيز در آنجاست؛ و جالب اين است که از قديم تا الآن محل زيارت ميليونها شيعه و سني بوده است. اين، يعني اين که اهل بيت علیهم السلام نقطه مشترک بين تمام مسلمين بوده و هستند. همان چيزي که ترمذي با سند صحيح از پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل کرده که آن حضرت فرمودند: «إنّي تاركٌ فيکم الثقلين، کتاب الله و عترتي أهل بيتي».(1) مي خواهم عرض کنم اهل بيت علیهم السلام نقطه مشترک بين مسلمين هستند و مظهر اين اشتراک، مشهد است. شيعهو سني براي زيارت به اين مضجع شريف مي آيند و اين عمل، منحصر به امروز نيست، بلکه از صدها سال قبل اين سيره وجود داشته است.
ص: 12
سخن به اين جا که رسيد حضرت استاد براي اين که ادعايشان مستند باشد مطالب ابن حبان درباره امام رضا علیه السلام را از کتاب «الثقات» خواندند و فرمودند: ابن حبان از علماي بزرگ اهل سنت است و همه شما او را مي شناسيد. او متولد 275 هجري است و در سال 354 هجري وفات کرده است. يعني تقريبا 1100 سال از زمان ابن حبان مي گذرد. ابن حبان در کتاب «الثقات» مي گويد: هر وقت مشکلي برايم پيش مي آمد به زيارت قبر امام رضا علیه السلام مي رفتم و دعا مي کردم و مشکلم حل مي شد و اين را چندين بار تجربه کردم. خدايا مرا با محبت پيامبر و اهل بيتش علیهم السلام بميران.(1)وقتی حضرت استاد عين عبارت و متن عربی ابن حبان را خواندند و مترجم برايشان ترجمه کرد، همگی بهت زده و متعجب شده و سکوت کرده بودند. يکی از حاضرين که به نظر می رسيد اطلاع زيادی از شخصيت و جايگاه ابن حبان نزد اهل سنت نداشت و يا اين که خودش را به نادانی زده بود و قصد کوچک جلوه دادن
ص: 13
ابن حبان و کم اهميت نشان دادن عمل و رفتار او را داشت، درباره جايگاه و شخصيت ابن حبان پرسيد. با اشاره و درخواست حضرت استاد، کتاب «سير أعلام النبلاء» ذهبی را آوردم و استاد برخی از عبارات ذهبی درباره ابن حبان را برايشان خواندند. شمس الدين ذهبي که از بزرگان اهل سنت در قرن هشتم است در وصف ابن حبان مي گويد: «الإمام، العلامة، الحافظ، شيخ خراسان، کان ابن حبان ثقة، نبيلاً، فهماً».(1)
استاد در ادامه سخنانشان و در راستای تکميل استدلال خودشان فرمودند: ماجراي ابن حبان و رفتن به زيارت قبر امام رضا علیه السلام و درخواست حل مشکلاتش، در قرن سوم هجري اتفاق افتاده است و اهل سنت از پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله روايت نقل مي کنند که سه قرن اول بهترين قرن ها و کساني که درسه قرن اول زندگي مي کنند بهترين انسان ها هستند.(2) و ماجراي ابن حبان و رفتن به زيارت قبر امام رضا علیه السلام نيز در يکی از بهترين قرون و توسط بهترين افراد صورت گرفته است، اما الآن مي گويند توسل شرک است و حرام است.
ص: 14
پس از نقل مطالب ابن حبان، حضرت استاد، مسعودي و کتابش «مروج الذهب و معادن الجوهر» را معرفي کرده و فرمودند: مسعودي از بزرگان علماي شافعيه است. او نويسنده کتاب مشهور و معروف «مروج الذهب ومعادن الجوهر» است که تقريبا 1100 سال قبل يعني در سال 346 هجري فوت کرده است.(1) ايشان در کتابش توسل صحابه به قبر شريف پيامبر صلی الله علیه و اله را نقل مي کند. او مي گويد: «في سنة ثلاث وخمسين هلك زياد بن أبيه... و قد كان كتب إلی معاوية أنّه قد ضبط العراق بيمينه، و شماله فارغة فجمع لها الحجاز مع العراقين. و اتصلت ولايته بأهل المدينة، فاجتمع الصغير و الكبير بمسجد رسول الله صلی الله علیه و اله و ضجّوا إلى الله و لاذوا بقبر النبى صلی الله علیه و اله ثلاثة أيام، لعلمهم بما هو عليه من الظلم و العسف. فخرجت في كفّه بثرة(2) ثمّ حكها ثمّ سرت و اسودت فصارت آكلة سوداء، فهلك بذلك».(3) در سال 53 هجري، معاويه زياد بن ابيه را به استانداري مدينه منصوب کرد، مردم مدينه چون از ظلم ها و جنايات زياد بن ابيه خبر داشتند وقتي خبر منصوب شدن زياد بن ابيه به عنوان
ص: 15
حاکم مدينه به گوششان رسيد، همگی (بزرگ و کوچک) در مسجد پيغمبر جمع شدند و به مدت سه روز به قبر پيامبر صلی الله علیه و اله پناهنده شدند و به آن حضرت متوسل شدند تا از شر او در امان بمانند.
حضرت استاد پس از خواندن عين متن عربی و ترجمه بخشی از آن، برای اين که هيچ شبهه ای نماند و همه شک و ترديدهای حاصل از ترجمه مترجم از بين برود، از يکی از علمای اهل سنت حاضر در جلسه که کمی به زبان عربی و روسی تسلط داشت، خواستند تا عين عبارات مسعودی را برای ساير حضار ترجمه کنند؛ ولی متأسفانه در ترجمه عبارت «لاذوا بقبر النبي» تصرف کرد واصرار داشت که بگويد: اهالی مدينه از خداوند خواستند تا مشکلشان را برطرف نمايد، ولی با اصرار استاد بر عبارت مسعودی که می گويد: «لاذوا بقبر النبي» عين عبارت مسعودی ترجمه شد. حضرت استاد در تصحيح و رد ترجمه صورت گرفته، فرمودند: خداوند در همه جا حاضر است و اگر قرار بود اهالی مدينه حل مشکلشان را از خداوند بخواهند، لازم نبود به مسجد پيغمبر و کنار قبر رسول الله صلی الله علیه و اله بروند و به قبر آن حضرت پناهنده شوند، بلکه می توانستند در خانه های خودشان و يا در مساجد ديگر حل مشکلشان را از خداوند بخواهند.
حضرت استاد پس از نقل و توضيح عبارات ابن حبان و مسعودی، خطاب به حاضرين فرمودند: با توجه به آنچه در اين
ص: 16
کتاب ها موجود است معلوم می شود که مسأله توسل و استغاثه، پناه بردن به قبور و زيارت قبور جزء فرهنگ و سيره سلف بالأخص صحابه پيامبر صلی الله علیه و اله و در قرن اول هجری بوده است.
حضرت استاد برای اين که حجت را بر همه حضار تمام کنند و همه شک و شبهه ها در جواز زيارت قبور و استغاثه و توسل و تبرک و پناهنده شدن به قبور را از اذهان پاک کنند به مورد ديگرياز سيره سلف درباره جواز اين امور و عمل به اين امور را ذکر کرده و فرمودند: مي خواهم يک مورد جالب ديگر را که نشان مي دهد راه و روش مسلمانان اعم از شيعه و سني با روش وهابيت فرق می کند، برايتان بخوانم. ابن حجر عسقلاني در کتاب «فتح الباري بشرح صحيح البخاري» مطلبي را در مورد تبرک مردم به خاک قبر بخاري نقل مي کند. او مي گويد: وقتي بخاري در سال 256 هجري وفات کرد و او را دفن کردند، مردم از خاک قبرش براي تبرک بر مي داشتند. مردم به حدي از خاک قبر بخاری برداشتند که از ترس نمايان شدن بدن بخاري بر روي قبرش ضريح گذاشتيم.(1)
ص: 17
عين همين مطلب را سبکي يکي ديگر از علماي بزرگ شافعيه در کتاب «طبقات الشافعيه الکبری» و در شرح حال بخاری نقل کرده است.(1)
نکته جالب اين ماجرا هم اين است که در قرن سوم که طبق روايات موجود در کتب اهل سنت يکی از بهترين قرن ها می باشد،صورت گرفته است.
حضرت استاد پس از نقل مطالب ابن حبان، مسعودی و ابن حجر عسقلانی فرمودند: مطالبی که برايتان نقل کردم از کتاب های معروف اهل سنت نقل شد و همه شما ابن حجر عسقلانی، ابن حبان، مسعودی و سبکی را می شناسيد. همه اين عالمان مي گويند: زيارت قبور، توسل، تبرک و پناهنده شدن به قبور انبياء و صلحاء از آموزه ها و سيره اهل سنت و سلف است و نشان می دهد توسل و تبرک بين صحابه و تابعين و تابع تابعين وجود داشته و اين افراد در بهترين قرون و به ادعای خودتان جزو بهترين انسان ها هستند. کسانی که ادعا می کنند سلفي و تابع سلف هستند با يد به عمل و سيره سلف پايبند و معتقد باشند و از آن تبعيت کنند.
حضرت استاد در پايان مباحث مقدماتي خودشان چند سوال مطرح کرده و خطاب به علماي اهل سنت حاضر در جلسه
ص: 18
فرمودند: آيا امروز مي توانيم فرهنگ توسل و تبرک را در مکه و مدينه پياده کنيم؟
آيا مي توانيم سه روز کنار قبر پيامبر صلی الله علیه و اله توسل داشته باشيم؟
آيا مي توانيم مقداري از خاک قبر پيامبر صلی الله علیه و اله را به عنوان تبرک برداريم؟
دو راه بيشتر وجود ندارد، اگر حرف وهابيت نجد و قصيمدرست است، پس همه سلف حتی صحابه پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله مشرک هستند! و اگر مطالب ابن حبان، مسعودي، ابن حجر و سبکي درست است، پس روش وهابيت غير از دين اسلام و روش سلف است و نشان می دهد وهابی ها مسلمان نيستند؛ چون نمي شود بين اين دو مطلب جمع کرد.
حضرت استاد با متذکر شدن مشکلات امروز دنياي اسلام، تفکر وهابيت را عامل اين مشکلات دانسته و فرمودند: امروز امت اسلام گرفتار همين تفکر وهابيت شده است. يمن را بمباران مي کنند و هزاران نفر را مي کشند، سوريه را بمباران مي کنند و 10 ميليون سوري را آواره مي کنند، در کشور عراق 3 ميليون آواره وجود دارد، چرا؟ چون به پيامبر صلی الله علیه و اله و اهل بيت علیهم السلام متوسل مي شوند و «يا محمد» و «يا علی» می گويند.
ص: 19
وقتی بحث به اينجا رسيد حضرت استاد ياد مطلب مربوط به تاريخ طبری و شعار سپاه صحابه و تابعين در جنگ با مسيلمه کذاب افتاده و تاريخ طبری را از من خواستند. کتاب تاريخ طبری را برايشان حاضر کردم و استاد به نقل مطلب مربوطه پرداخته و فرمودند: طبری درباره سپاهی که ابوبکر برای جنگ با مسيلمه کذاب فرستاده بود، می نويسد: لشگر مسلمانان (که متشکل ازصحابه و تابعين بود) هنگام حمله، با شعار «يا محمداه» به دشمن حمله کردند. و به اصطلاح رمز عمليات مسلمانان در جنگ با مسيلمه کذاب «يا محمداه» بود(1) اما وهابی ها می گويند: هر کس «يا محمد»، «يا علي» و «يا حسین» بگوید مشرک است.(2)
ص: 20
[حال که سخن به اينجا رسيد به ياد مناظره جالب حضرت استاد با يکی از وهابی های عربستان سعودی افتادم و به نظرم ذکر بخشی از آن مناظره که مربوط به توسل بوده خالی از لطف نباشد. حضرت استاد می فرمودند: در يکی از مسافرت هايم به عربستان سعودی با يکی از علمای وهابی قرار ملاقات و مناظره ای را گذاشتيم. بحث ما به توسل رسيد. من گفتم: توسل از زمان صحابه بوده و صحابه بهپيامبر صلی الله علیه و اله متوسل می شدند. عالم وهابی گفت: توسل شرک است و اصلا چنين چيزی امکان ندارد. گفتم: کتاب «البداية و النهایة» ابن کثير را در کتابخانه ات داری؟ گفت: آری. گفتم: جلد مربوط به حوادث سال 11 هجری را برايم بياوريد. جلد مربوطه را آوردند. کتاب را باز کردم و در حوادث سال يازده هجری توسل صحابه به پيامبر صلی الله علیه و اله را در جنگ با مسيلمه کذاب به او نشان دادم.(1) عالم وهابی از ديدن مطلب تعجب کرد و کمی به فکر فرو رفت و پس از مدتی گفت: اين مطلب ضعيف است. گفتم: اول ادعا کردی چنين چيزی وجود ندارد، اما الان می گويی ضعيف است. گفتم: ابن کثير شاگرد ابن تيميه است. اگر توسل را شرک و حرام می دانست حتی همين مطلب ضعيف را هم نبايد در کتابش ذکر می کرد و نبايد آن را به لشگر ابوبکر نسبت دهد.]
ص: 21
هنوز سخنان حضرت استاد درباره توسل و تبرک تمام نشده بود که يکی از حاضرين در جلسه به استاد عرض کردند: اگر امکان دارد حديث ثقلين را از صحيح بخاری و مسلم برايمان بخوان.
برداشت من از تقاضای ايشان اين بود که در ميان اهل سنت بهگونه ای تلقين می کنند که گويا همه مطالب بايد از کتاب صحيح بخاری و مسلم نقل شود و هر مطلبی که در اين دو کتاب نباشد، مطلب صحيح و درستی نيست و حال اين که خود بخاری می گويد: بسياری از روايات صحيح را به خاطر اختصار و طولانی نشدن، نقل نکردم.(1)
حضرت استاد در پاسخ ايشان فرمودند: بخاری حديث ثقلين را نقل نکرده، اما در صحيح مسلم، سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل وجود دارد. اگر کمی صبر و تحمل داشته باشيد حتما حديث ثقلين را از کتاب های مذکور برايتان نقل خواهم کرد.
ص: 22
حضرت استاد به سخنانشان درباره تبرک و توسل ادامه داده و روايت جالبی را از صحيح مسلم برای حاضرين در جلسه خوانده و باعث بهت همگی آنان شده و فرمودند: مسلم در کتاب صحيحش به نقل از اسماء خواهر عايشه مي گويد: قباي پيامبر صلی الله علیه و اله بعد از رحلتش نزد عايشه بود، هنگامی که عايشه ازدنيا رفت من قبا را گرفتم. هرگاه شخصی مريض می شد قبای پيامبر را داخل ظرفي مي گذاشتيم و روي آن آب مي ريختيم و آن آب را به عنوان داروی شفابخش به مريض ها مي داديم.(1)
حضرت استاد در توضيح و تبيين روايت مسلم فرمودند: اسماء در سال 73 هجری از دنيا رفته است.(2) در روايت مسلم تعبير «تُستشفی» دارد، يعني طلب شفا از قباي پيامبر صلی الله علیه و اله. با توجه به وفات اسماء در سال 73 هجری معلوم می شود که قبای پيامبر صلی الله علیه و اله حدود 60 سال بعد از رحلت آن حضرت برای طلب شفای مريض ها توسط عايشه و خواهرش اسماء مورد استفاده قرار می گرفته است.
ص: 23
نووي يکي از مهمترين شارحان صحيح مسلم در شرح همين روايت مي نويسد: اين روايت نشان می دهد که تبرک به لباس ها وآثار صالحين، امری مستحب و جايز است.(1)
حضرت استاد پس از نقل مطلب مربوط به قبای پيامبر صلی الله علیه و اله باز هم حاضرين را خطاب قرار داده و پرسيدند: اي اهل فکر! آيا امروز در مکه و مدينه مي شود چنين کاري را انجام داد؟
يکي از حاضرين، در پاسخ سؤال حضرت استاد به شوخي عرض کرد: در روسيه مکاني وجود دارد که توسل و تبرک و اين اعمال را در آنجا مي شود انجام داد.
اما يکي ديگر از علماي حاضر در جلسه که سخنش کمي جدي به نظر می رسيد، عرض کرد: امروزه قبای پيامبر صلی الله علیه و اله وجود ندارد تا بتوان از آن برای استشفاء و درمان مريضی ها استفاده کرد. برداشت من از سخن او اين بود که اصل استشفاء به قبا و آثار به جا مانده از پيامبر صلی الله علیه و اله را قبول دارد.
حضرت استاد در پاسخ نفر دوم فرمودند: سخن درباره خصوص قبای پيامبر صلی الله علیه و اله نيست تا بگوييد قبا از بين رفته و وجود ندارد و الا طلب شفا از قبای پيامبر صلی الله علیه واله را قبول داريم، بلکه سخن درباره
ص: 24
تفکر وهابيت است که چنين اعمالی را حرام می داند.
هنگامی که سخنان حضرت استاد درباره زيارت قبور، توسل، تبرک و طلب شفاء تمام شد، مطابق قولی که به يکی از حاضرين در جلسه داده بودند، به نقل حديث ثقلين از صحيح مسلم و سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل پرداخته و فرمودند:
مسلم بن حجاج نيشابوری حديث ثقلين را اين گونه از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل کرده: «...أنا تارك فيكم ثقلين أوّلهما كتاب الله فيه الهدى و النور، فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به، فحثّ على كتاب الله و رغب فيه. ثمّ قال: و أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي...».(1)
احمد بن حنبل نيز به نقل از ابوسعيد خدري می نويسد: پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند:«إنّى تاركٌ فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر، كتاب الله حبلٌ ممدودٌ من السَّماء إلى الارض؛ و عترتي أهل بيتي و إنهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض».(2)
و ترمذی در كتاب معروف سنن ترمذي در بحث مناقب اهل
ص: 25
بيت علیهم السلام از قول جابر بن عبدالله می گويد: رسول خدا صلی الله علیه و اله را هنگام حج و در روز عرفه ديدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه مي خواند، شنيدم كه مي فرمود: «يا أيها الناس! إنّي قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضِلّوا، كتاب الله و عترتي أهل بيتي».(1)
حضرت استاد وقتی حديث ثقلين را از کتاب های مذکور خواندند، در راستای تکميل استدلال و هدايت حاضران به سوی اهل بيت علیهم السلام ، سؤالی را مطرح کرده و فرمودند:
اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و اله را چه کسي بايد تعيين و مشخص و به مردم معرفي کند؟ خود پيامبر صلی الله علیه و اله يا شخص ديگر؟ اهل بيت شما را شما بايد مشخص و معرفی کنيد يا من؟ من اهل بيت شما را بهتر می شناسم يا خودتان؟
حضرت استاد برای دادن پاسخ به سؤالی که مطرح کرده بودند، کتاب «سير أعلام النبلاء» ذهبی را خواستند و من نيز فورا حاضر کردم. استاد با توجه به مطلبی که ذهبی نقل کرده، فرمودند: مسلّماست که کسي بهتر از خود پيامبر صلی الله علیه و اله نمي تواند اهل بيتش را معرفي نمايد. لذا ذهبي مي گويد: روايت صحيح داريم که پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله حضرت علي، فاطمه، حسن و حسين علیهم السلام را در زير
ص: 26
کسا و عبايي جمع نموده و فرمودند: اللهم هؤلاء أهل بيتي...».(1)
حضرت استاد مباحث مقدماتی خودشان را در دو نکته خلاصه کردند و فرمودند:
نکته اول: سلف و صحابه و تابعين زيارت قبور، توسل و تبرک را جايز دانسته و عمل می کردند، اما امروزه عده ای پيدا شده اند و اين اعمال را شرک و حرام می دانند و اين جريان، جريان اسلامی نيست. وظيفه شما علماست که مردم را آگاه کنيد.
نکته دوم: اين که از اهل بيت علیهم السلام منحرف شده ايم و بايد به سمت اهل بيت علیهم السلام برگرديم. رسول خدا صلی الله علیه و اله مسلمانان را به سوی قرآن و اهل بيت خودش دعوت کرده و تمسک همزمان به قرآن و اهل بيت علیهم السلام را ضامن هدايت و گمراه نشدن مسلمانان قرار داده است.مهمترين گمشده امروز مسلمانان، اهل بيت پيامبر هستند. تمسک به اهل بيت علیهم السلام يعنی عمل به رهنمودهای اهل بيت، کما اين که تمسک به قرآن يعنی عمل به دستورات قرآن. صرف محبت اهل بيت کافی نيست، بلکه بايد به روايات، فقه و اخلاق اهل بيت علیهم السلام عمل کنيم.
ص: 27
پس از پايان يافتن سخنان مقدماتی حضرت استاد، پرسش و پاسخ درباره مطالب نقل شده شروع شد و يکی از حاضرين در جلسه درباره مطلبی که حضرت استاد از ابن حبان نقل کردند، اشکالی داشته و عرض کرد: ابن حبان می گويد: «دعوتُ الله» يعنی از خدا خواستم تا مشکلم را حل کند، نه امام رضا، و درخواست از خداوند بهتر است.
حضرت استاد در پاسخ به سؤال مطرح شده فرمودند:
اولا: خداوند در همه جا حضور دارد، چرا ابن حبان برای حل مشکلاتش، کنار قبر امام رضا علیه السلام می رود و از خداوند درخواست می نمايد؟ معلوم می شود کنار قبر امام رضا علیه السلامويژگي و موضوعيت دارد که ابن حبان بارها به آنجا رفته است. اگر کنار قبر امام رضا علیه السلام مدخليت و موضوعيت ندارد، چرا در خانه خودش و يا مسجد نزديک خانه اش حل مشکلاتش را از خدا نمی خواهد؟
ثانيا: ما هم قبول داريم که درخواست از خداوند بهتر است و ابن حبان در کنار قبر امام رضا علیه السلام از خداوند درخواست کرد و معتقديم هم مي شود به طور مستقيم از خداوند درخواست کرد و
ص: 28
هم کنار قبر امام رضا علیه السلام رفت و ايشان را واسطه قرار داد؛ پس هر دو عمل جايز هست. ولي آيا الآن در مکه و يا مدينه مي شود اين کار را کرد؟ آيا آنان اين عمل را جايز مي دانند؟ نه تنها جايز نمي دانند، بلکه حرام مي دانند. درگيری مسلمانان با وهابيان در افضليت اين عمل نيست، بلکه سخن در جواز و تحريم است. همه مسلمانان رفتن به زيارت قبور و واسطه قرار دادن آنان و متوسل شدن به صاحبان قبور را جايز می دانند، اما وهابيان چنين اعمالی را حرام می دانند.
ثالثا: در سيره و رفتار صحابه و تابعين مواردی را داريم که حل مشکلاتشان را از غير خدا (پيامبر صلی الله علیه و اله بعد از رحلتشان) خواسته اند. من از کتاب های شما به يک مورد اشاره می کنم تا معلوم شود که حل مشکلات را از غير خدا هم می شود درخواست کرد.
طبراني متوفای 360 هجری در کتاب «المعجم الکبير» واقعه جالبی را در همين رابطه از يکی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و اله به نام عثمان بن حنيف نقل کرده است. ماجرا از اين قرار است که در زمان خليفه سوم و حدود بيست سال پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله شخصي براي حل مشکلش تصميم داشت نزد خليفه سوم برود، ولي خليفه جواب رد مي داد و اجازه ملاقات نمي داد. آن
ص: 29
شخص نزد عثمان بن حنيف صحابی آمد و ماجرا را برايش تعريف کرد. عثمان بن حنيف به او گفت: وضو بگير و برو کنار قبر پيامبر صلی الله علیه و اله و دو رکعت نماز بخوان و سپس اين دعا را بخوان: «اللهم إنّي اسئلك و أتوجّه إليك بنبينا محمدٍ صلی الله علیه و اله نبي الرحمة، يا محمد! إنّي أتوجّه بك إلى ربي فتقضي لي حاجتي...». فرد گرفتار، به سفارش عثمان بن حنيف عمل کرد و وضو گرفت و کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و اله رفت و دو رکعت نماز خواند و سپس دعايی را که عثمان بن حنيف ياد داده بود، خواند و به سمت خانه خليفه سوم راه افتاد. همين که نزديک خانه خليفه سوم رسيد، دربان خانه خليفه دستش را گرفت و داخل خانه برد و در کنار خليفه بر روی تشک نشاند. خليفه سوم از آن شخص معذرت خواهی کرد و گفت: تو را فراموش کرده بودم و همين الآنيادم آمد و سپس پرسيد: مشکلت چيست؟ آن شخص مشکلش را بيان کرد و خليفه دستور رسيدگی داد و مشکلش حل شد و حاجتش برآورده شد و از خانه خليفه سوم بيرون آمد. در مسير راه با عثمان بن حنيف مواجه شد. او که فکر می کرد عثمان بن حنيف وساطت کرده و سفارش او را نزد خليفه سوم کرده، از عثمان بن حنيف به خاطر وساطت و کمکی که کرده بود، تشکر کرد و گفت: اگر درباره من و مشکلم پيش خليفه وساطت نمی کردی، خليفه به من و مشکلم توجه نمی کرد. عثمان بن حنيف گفت: من هيچ وساطتی بين تو و خليفه انجام
ص: 30
نداده و سفارشی نکرده ام، بلکه اثر همان دعايی بود که به تو ياد دادم، زيرا روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله حاضر بوديم، شخص نابينايی خدمت آن حضرت آمد و از مشکلات نابينای اش گفت. رسول خدا صلی الله علیه و اله او را به صبر توصيه کردند، اما آن فرد نابينا گفت: من تنها هستم و کسی را ندارم که دستم را بگيرد. رسول خدا صلی الله علیه و اله به آن مرد نابينا گفتند: وضو بگير و دو رکعت نماز بخوان و سپس همين دعا را به او ياد دادند. هنوز لحظاتی نگذشته بود که همان مرد نابينا در حالی که کاملا بينا شده بود، نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله برگشت.(1)اين ماجرا به خوبی نشان می دهد که توسل به رسول خدا صلی الله علیه و اله
ص: 31
را خود پيامبر به صحابه آموخته است و برای حل شدن مشکلات می توان به رسول خدا صلی الله علیه و اله متوسل شده و آن حضرت را واسطه قرار داد و صحابه نيز به رسول خدا صلی الله علیه و اله متوسل شده اند؛ اما ابن تيميه که حدود 700 سال پس از دوران صحابه به دنيا آمده، می گويد: هر کس نزد قبور انبياء و صالحان برود و حوائجش را نزد آنان مطرح کند و حل مشکلاتش را از صاحبان قبور بخواهد، مشرک است و بايد توبه کند و الا بايد کشته شود.(1)وهابيان می گويند: شيعه مشرک است و از دين اسلام خارج است، ازدواج با دختران شيعيان جايز نيست و دخترانتان را نيز به پسران شيعه ندهيد و اگر چنين ازدواجی صورت بگيرد عقد ازدواج باطل است، چون شيعيان به اهل بيت علیهم السلام متوسل می شوند و «يا علي» و «يا حسن» می گويند.(2)
حضرت استاد پس از پاسخ دادن به سؤال مطرح شده، دوباره
ص: 32
علمای حاضر در جلسه را به وحدت بين شيعه و سنی و گفتن حقائق و دفاع از اسلام اصيل و آموزه های آن دعوت کرده و فرمودند: ما از امثال شما توقع داريم که حقائق را به مردم بگوييد. ما امروز نياز به وحدت اسلام داريم. دشمن همه ما مشترک است. ديديد چه بلايي سر غزه آورد؟ مگر غزّه شيعه است؟ مگر سوريه شيعه است؟ دشمنان اسلام با محمد صلی الله علیه و اله وقرآن و امت اسلام مخالفند.
با توجه به مباحثی که حضرت استاد درباره حديث ثقلين نقل کرده و امت اسلامی و علمای اهل سنت را به رجوع و تمسک به اهل بيت علیهم السلام دعوت کرده بودند، يکی از حاضرين در جلسه حديث «علیکم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدین»(1) را مطرح کرده و گفتند: رسول خدا مسلمانان را به پيروی از سنت خلفاء سفارش کرده اند.
حضرت استاد در پاسخ فرمودند: حديث «علیکم بسنّتي و سنّة
ص: 33
الخلفاء الراشدین» علاوه بر اشکال سندی، از نظر دلالی نيز اشکال دارد. حضرت استاد در توضيح و تبيين اشکال دلالی از شخصی که حديث را مطرح کرده بود، پرسيدند: آيا سنت خلفای راشدين چيزی غير از سنت پيامبر صلی الله علیه و اله است؟ يا همان سنت پيامبر صلی الله علیه و اله و مطابق با سنت آن حضرتاست؟ سنت خلفای راشدين اگر با سنت پيامبر صلی الله علیه و اله متفاوت و متغاير است! در اين صورت معنی ندارد پيامبر صلی الله علیه و اله ما را به چيزی که با سنتش متغاير است، سفارش کرده باشد. و اگر سنت خلفای راشدين همان سنت پيامبر صلی الله علیه و اله است و فرقی با سنت پيامبر صلی الله علیه و اله ندارد، باز هم سفارش به سنت خلفای راشدين معنی و اثر خاصی ندارد. علمای اهل سنت در سند و دلالت اين حديث مناقشه کرده اند.
[در راستای تکميل بحث حضرت استاد به بخشی از سخنان محمد بن اسماعيل کحلانی و ابن حزم اندلسی در نقد حديث «علیکم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدین» اشاره می شود.
محمد بن اسماعيل كحلاني صنعاني درباره حديث «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين» مي نويسد: احمد بن حنبل، ابوداود سجستاني و ابن ماجه قزويني روايت «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين» را نقل كرده اند. ترمذي حديث مذكور را نقل كرده و
ص: 34
سند آن را صحيح دانسته است. حاكم نيشابوري نيز معتقد است روايت مورد بحث، شرايط صحت نزد بخاري و مسلم را دارد. روايت «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين» هر چند ازطرق مختلفي نقل شده است اما همه طرقِ موجود، داراي اشكالاتي هستند.(1)
ابن حزم اندلسي در نقد حديث «عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين» توضيح بيشتری داده و مي نويسد: خلفا اختلافات فراواني با يكديگر داشته اند و عمل كردن به سنت هاي همه آنان محال است و رسول خدا صلی الله علیه و اله مسلمانان را به امر محال دستور نمي دهد. در رابطه با حديث «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين» سه راه بيشتر نداريم:
1. در اموري كه خلفا با هم اختلاف دارند به نظرات و آراء همه خلفا عمل كنيم. اين امر محال است و امكان ندارد؛ زيرا عمل به دو امر متضاد امكان ندارد. مثلا در مسأله «ارث پدر بزرگ با حضور
ص: 35
برادران ميت» چگونه امكان دارد هم به قول ابوبكر و عايشه عمل كنيم و هم به قول عمر و هم به قول علي؟ اگر بخواهيم به قولابوبكر و عايشه عمل كنيم بايد همه ارث را به پدر بزرگ بدهيم و برادران ميت را از ارث محروم كنيم. اگر بخواهيم به قول عمر عمل كنيم بايد ثلث اموال را به پدر بزرگ داده و باقي اموال را به برادران ميت بدهيم. اگر بخواهيم به قول حضرت علي علیه السلام عمل كنيم سدس اموال به پدر بزرگ مي رسد و باقي اموال را بايد به برادران ميت بدهيم. چگونه امكان دارد به سنت ها و همه اقوال خلفا عمل كنيم؟
2. در مواردي كه خلفا با هم اختلاف دارند ما مجاز و مختار باشيم به اقوال و نظرات هر كدام از خلفا كه مي خواهيم عمل كنيم. اين صورت هم درست نيست؛ زيرا باعث خروج از اسلام مي شود. معنا و مفاد اين صورت اين است كه دين خدا به ما موكول شده است و همه مسلمانان حق دارند هر چيزي را كه مي خواهند، حرام يا حلال كنند و در نتيجه امكان دارد چيزي را كه برخي از مسلمانان حرام مي دانند، عده اي ديگر حلال بدانند. آيات ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْÏ)(1)، (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا)(2) و (وَلَا تَنَازَعُوا)(3) نيز با
ص: 36
اين صورت سازگار نيست و بطلان آن را نشان مي دهد؛ زيرا مطابق اين آيات آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله حرام بوده تا روز قيامت حرام خواهد بود و آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله واجب بوده تا روز قيامت واجب خواهد بود و آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله حلال بوده تا روز قيامت حلال خواهد بود.
اشكال ديگري كه متوجه اين صورت است اين است كه اگر مختار باشيم به اقوال و رفتار هر خليفه اي كه دوست داريم عمل كنيم و اقوال و رفتار ساير خلفا را كنار بگذاريم، با مفاد روايت «عليكم بسنّتي و سنّة الخلفاء الراشدين» مخالفت كرده ايم؛ زيرا به اقوال و رفتار و سنت هاي برخي از خلفا عمل نكرده و از آنان تبعيت نكرده ايم. با توجه به اشكالاتي كه صورت اول و دوم دارد چاره اي جز پذيرفتن صورت سوم نداريم.
3. صورت سوم اين است كه تنها در مواردي كه همه خلفا و صحابه با هم اتفاق نظر دارند به آراء و نظراتشان عمل كنيم.(1)]
ص: 37
با توجه به مطالبی که درباره توسل و تبرک صحابه، تابعين، علما و عوام اهل سنت مطرح شده بود و مستندات و مدارک آن از منابع
ص: 38
خود اهل سنت ارائه شده بود و چاره ای جز پذيرش آن به عنوان يک فرهنگ اسلامی نداشتند، يکی از حاضرين در جلسه دامنه جواز اين امور را محدودتر کرده و از حضرت استاد پرسيدند: آيا تبرک و توسل در سيره خلفای پيامبر صلی الله علیه و اله وجود دارد؟
حضرت استاد در پاسخ به اين سؤال فرمودند:
اولا: بر اساس روايات و مبانی شما، همه صحابه پيامبر صلی الله علیه و اله، عادل هستند و اعمال، گفتار و رفتار همه صحابه، سند و حجت است.(1) چرا دنبال اثبات توسل و تبرک فقط در سيره خلفا هستيد؟ با توجه به توسل صحابه به رسول خدا صلی الله علیه و اله در جنگ با مسيلمه کذاب و ماجرای عثمان بن حنيف و تعليم توسل به فردی که مشکل داشت و خليفه سوم به او توجه نمی کرد و پناه بردن صحابه و تابعين به قبر پيامبر صلی الله علیه و اله و متوسل شدن به آن حضرت برای رهايی از شر حکومت زياد بن ابيه، تبرک و توسل در سيره و روش صحابه وجود داشته و هيچ اشکالی ندارد و مشروع است. مگر اين
ص: 39
که همه صحابه را عادل ندانيد و گفتار و رفتار آنان را حجت ندانيد! که بعيد می دانم چنين نظری داشته باشيد.
ثانيا: توسل و تبرک در سيره عملی خلفای پيامبر هم وجود دارد. خليفه اول و خليفه چهارم در همان لحظات اول رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله به آن حضرت متوسل شده اند.
زينی دحلان از علمای بزرگ شافعيه می نويسد: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و اله از دنيا رفت، ابوبکر فورا به خانه رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و پارچه و کفن را از روی صورت رسول خدا صلی الله علیه و اله کنار زد و خودش را روی بدن مطهر انداخت و آن حضرت را بوسيد و شروع کرد به حرف زدن با پيکر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و اله و گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدايت! چه قدر پاک و پاکيزه زندگی کردی و پاک و مطهر از دنيا رفتی! ای رسول خدا! پيش پروردگارت ما را هم به خاطر داشته باش و فراموش ماننکن.(1)
حضرت علی علیه السلام خليفه چهارم در نظر شما نيز همين کار را انجام داده و صورت روي صورت پيامبر صلی الله علیه و اله گذاشته و فرمود: «بأبي أنت و أمي! أذکرنا عند ربك و اجعلنا من بالك».(2)
ص: 40
ثالثا: علاوه بر سيره عملی خلفا، خداوند نيز در قرآن کريم توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله را جايز و مشروع شمرده و مسلمانان را به اين امر مهم هدايت کرده مي فرمايد: (و َلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوك فَاسْتَغْفَرُواْ الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ الله تَوَّابًا رَّحِيمًا).(1) خداوند در اين آيه به مسلمانان ياد می دهد که وقتی گناه کردند، نزد پيامبر صلی الله علیه و اله بروند و برای آمرزش گناهانشان به پيامبر صلی الله علیه و اله متوسل شوند.
پس از پاسخ های مستند و مستدل حضرت استاد به سؤال مطرح شده، کسی که سؤال را پرسیده بود، از روی ناشی گریو شاید هم از روی عناد و لجاجت پرسید: آیا از خلفای راشدین روایتی دال بر جواز توسل و تبرک نقل شده است؟
حضرت استاد در پاسخ این سؤال فرمودند: وقتی در سیره عملی خلفای راشدین توسل وجود دارد و به پیامبر صلی الله علیه و اله متوسل شده اند، چه اصراری بر وجود روایتی از آنان در این زمینه دارید؟ آیا عمل و سیره عملی خلفای راشدین از گفتار و سخن آنان کمتر است؟
ص: 41
وقتی سخن به اينجا رسيد و سيره عملی خلفای راشدين نيز نشان دهنده جواز و مشروعيت توسل بود و جای هيچگونه اعتراضی را باقی نگذاشت، يکی از حاضرين در جلسه که چاره ای جز پذيرش توسل به عنوان يک فرهنگ عام اسلامی نداشت، در صدد محدودتر و تنگتر کردن دايره جواز و مشروعيت توسل برآمده و گفت: پيامبر صلی الله علیه و اله انسان ويژه و خاصی است و ما توسل به ايشان را مي پذيريم، ولي اهل بيت او انسان هاي معمولي هستند و نمي شود به آنان تمسک جست.
حضرت استاد در پاسخ به اين سؤال فرمودند:اولا: پس قبول داريد که توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله شرک نيست.
ثانيا: چه کسی گفته توسل از اختصاصات پيامبر صلی الله علیه و اله است؟
ثالثا: شما مشروعيت و جواز توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله را پذيرفتيد، در حالی که ابن تيميه و وهابی ها همين مطلب را قبول ندارند و حتی توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله را هم شرک مي دانند. ابن تيميه در کتاب «زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور» مي گويد: هر کس نزد قبور انبياء و صالحان برود و حوائجش را نزد آنان مطرح کند و حل مشکلاتش را از صاحبان قبور بخواهد، مشرک است و بايد توبه کند
ص: 42
و الا بايد کشته شود.(1)
و محمد بن عبدالوهاب در کتاب کشف الشبهات مي گويد: هر کس از ملائکه، انبياء و اولياء الهی طلب شفاعت کند و برای رسيدن به خدا و برآورده شدن حاجاتش، آنان را واسطه قرار دهد؛ کافر و مشرک است و خون و مالش حلال است.(2)
جواب های حضرت استاد به پرسش های علمای اهل سنت، مستند و قانع کننده بود و به همه شک ها و ترديدها پايان می داد. يکی از حاضرين در جلسه به استدلال حضرت استاد به آيه (و َلَوْ
ص: 43
أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوك فَاسْتَغْفَرُواْ الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ الله تَوَّابًا رَّحِيمًا) برای جواز توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله اشکال گرفته و گفت: آيه و دستور مراجعه به پيامبر صلی الله علیه و اله مربوط به زمان حيات رسول خدا می باشد و ربطی به بعد از رحلت پيامبر صلی الله علیه و اله ندارد.
حضرت استاد در پاسخ به اين سؤال و شبهه فرمودند:
اولا: آيه اطلاق دارد و قرينه ای برای مقيد کردن آن به زمان زنده بودن پيامبر صلی الله علیه و اله وجود ندارد.ثانيا: اگر گفتيد آيه مختص زمان حيات پيامبر صلی الله علیه و اله است، بايد آيه را کنار بگذاريد و بگوييد قرآن مربوط به زمان خاصی است، آيا به لوازم حرفتان پايبند هستيد؟
ثالثا: در ذيل همين آيه، ماجرايي از امام مالک نقل شده است که با سخن شما منافات دارد و نشان می دهد که صحابه و تابعين، آيه و مراجعه به پيامبر صلی الله علیه و اله را مقيد و مختص به زمان حيات آن حضرت ندانسته اند.
منصور دوانيقي يکی از خلفاي عباسي از امام مالک پرسيد: هنگامی که در مسجد النبی و کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و اله هستم، رو به قبله بايستم و دعا کنم يا رو به قبر پيامبر صلی الله علیه و اله؟ مالک در جواب
ص: 44
منصور دوانيقی آيه (و َلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوك فَاسْتَغْفَرُواْ الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ الله تَوَّابًا رَّحِيمًا) را خواند و گفت: چرا می خواهی صورتت را از قبر پيامبر صلی الله علیه و اله برگردانی؟ رسول خدا صلی الله علیه و اله در روز قيامت، واسطه و وسيله تو و حضرت آدم علیه السلام (همه انسان ها) با خداست. در مقابل قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و اله ايستاده و در حالی که صورتت به سمت قبر پيامبر صلی الله علیه و اله است، رسول خدا صلی الله علیه و اله را شفيع و واسطه شفاعت قرار بده، خداوند نيز حتما شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و الهرا خواهد پذيرفت.(1)
رابعا: وقتی آيات قرآن کريم(2) شهداء را زنده معرفی می کند، و با توجه به برتری مقام نبوت بر مقام شهادت، انبياء به طريق اولی زنده هستند.
خامسا: وقتی درخواست از غير خدا شرک باشد، فرقی بين زنده و مرده نيست و درخواست از رسول خدا صلی الله علیه و اله در زمان حيات هم
ص: 45
شرک خواهد بود.
علمای اهل سنت حاضر در جلسه برای زير سؤال بردن آموزه و فرهنگ توسل، همچون شخصی که در حال غرق شدن است و برای نجات يافتن، به هر وسيله ای دست می اندازد، هر چه در توانداشتند، تلاش کردند و هر توجيه و تأويلی به ذهنشان می رسيد، مطرح کردند، اما راه به جايی نبرده و ضمن اعتراف به مشروعيت و جواز توسل، آخرين تير خود را نيز در تاريکی رها کرده و گفتند: ما قبول کرديم که خلفا اموري مانند تبرک و توسل را انجام مي دادند، ولي اين کارها براي امور اخرويشان بود! نه امور دنيوي! و در ضمن ما همه سخنان وهابيت را تصديق نمي کنيم.
حضرت استاد در پاسخ به سوال مطرح شده، ماجرای عثمان بن حنيف و فرد گرفتار را که طبرانی نقل کرده بود، يادآوری کرده و فرمودند: آن شخص برای امور دنيوی و رفع مشکلات دنيوی سراغ خليفه می رفت، ولی به دربار خليفه راه نمی دادند و عثمان بن حنيف صحابی توسل به پيامبر صلی الله علیه و اله را برای رسيدن به خدمت خليفه و رفع مشکلات دنيوی به او ياد داد، نه برای امور اخروی.
ص: 46
علاوه بر ماجرای عثمان بن حنيف و شخص گرفتار که نشان می دهد توسل برای امور دنيوی جايز است، حتی اگر بپذيريم که توسل تنها برای امور اخروی جايز باشد، باز هم مسلمانان با وهابی ها مشکل خواهند داشت، زيرا وهابيت توسل در امور اخروی را هم نمی پذيرد و آن را حرام می داند.حضرت استاد باز هم به مشکلات امروز دنيای اسلام اشاره کرده و فرمودند: امروز برخي از مسلمانان به خاطر همين عقائد در معرض کشته شدن هستند؛ شما شجاع باشيد و بگوييد که وهابيت اشتباه مي کنند و راه سلف را دنبال نمی کنند.
يکی از حاضرين در جلسه، موضوع بحث را عوض کرد و پرسيد: آيا درست است که حضرت علي علیه السلام درباره خوارج می فرمايند: آنان برادران ما هستند؟
با مطرح شدن اين سؤال به نظر می رسيد مناظره و مباحثه درباره زيارت قبور، تبرک و توسل به پايان رسيده و به همه شبهات و سؤالات علمای اهل سنت پاسخ داده شده است. حضرت استاد درباره سؤال مطرح شده، فرمودند: سخنانی در اين باره به حضرت علی علیه السلام نسبت داده شده است که جای تأمل و بحث و بررسی سند دارد، اما بعيد می دانم صحت داشته باشد. بر اساس روايتی که ابن ماجه از پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل کرده، خوارج سگ هاي جهنم
ص: 47
هستند(1) و سگ نمي تواند برادر خليفه مسلمانان باشد.با توجه به قرار قبلی که مقرر شده بود ديداری يک ساعته با حضرت استاد داشته باشند، اما حدود يک ساعت و چهل و پنج دقيقه از زمان شروع جلسه می گذشت و دقايقی از وقت مغرب و اذان گذشته بود و هنوز جلسه خاتمه پيدا نکرده بود. بارها در ديدارهای حضرت استاد با علمای اهل سنت مشاهده کرده بودم که وقتی اذان گفته می شد، برخی از حاضرين در جلسات بدون توجه به ادامه جلسه، بلند می شدند و در گوشه ای به تنهايی نمازشان را می خواندند، اما اين بار به دليل جذابيت بحث و علی رغم اصرار حضرت استاد بر اتمام بحث و ادای نماز در اول وقت، همه حاضرين مجذوب بحث شده و از پاسخ های مستند و مستدل حضرت استاد استفاده می کردند و راضی به اتمام جلسه نبودند.
حضرت استاد با يادآوری مشترکات فراوان شيعه و سنی در فقه و با استناد به سخنان حضرت آيت الله العظمی سيد ابوالقاسم خوئی که می فرمايند: «احکام مشترک و مورد اتفاق و قبول طرفين، ميان شيعه و سنی بسيار زياد است»(2) و با توجه به فرمايش مرحوم شيخ
ص: 48
عبدالکريم زنجانی که می فرمايند: «در فروع دين و احکام، فتاوای فقهای شيعه بالاخره با يکی از فرق چهارگانه اهل سنت موافق استو اينگونه نيست که با فتاوای همه فرق اهل سنت مخالف باشد»(1) اين دو گروه را برادران هم معرفی کرده و وهابيت را مشکل و دشمن مشترک همه مسلمانان (شيعه و سنی) دانسته و در راستای تأييد نظريه و ديدگاهشان به سخنان ابن عابدين يکی از علمای حنفيه استناد کرده و فرمودند: ابن عابدين مي گويد: وهابي ها خوارج زمان ما هستند، آنان همه اهل سنت را کافر مي دانند و خون علمايشان و خون تمام مسلمين را مباح مي دانند».(2)
حضرت استاد در پايان جلسه به جمع بندی مباحث خودشان پرداخته و فرمودند: همه سخن من در دو نکته خلاصه می شود.
ص: 49
انحراف وهابيت از خط سلف، چرا که سلف، تبرک و توسلداشتند، ولي الآن اينگونه موارد حرام است و شرک شمرده مي شود.
انحراف مسلمانان از اهل بيت پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله، پيامبري که فرمودند: من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مي گذارم که اگر به آن دو چنگ بزنيد گمراه نمي شويد.
پس از پايان مناظره، هر کدام از حاضرين، با زبان و ادبيات خاص خود از حضرت استاد و مطالبی که بيان فرموده بودند، تشکر کرده و با اعتراف به اشتباه بودن مسيری که وهابيت برای آنان ارائه داده، قول دادند از موقعيت اجتماعی خودشان برای تبيين حقائق و اعلام باطل بودن جريان وهابيت، استفاده کنند. در پايان جلسه، نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حضرت استاد اقامه شد و حاضرين به صورت دسته جمعی و انفرادی با استاد عکس يادگاری گرفتند.
حسن بلقان آبادی
مؤسسه ولاء صديقه کبری علیها السلام
سوم محرم 1437 قمری
1394/7/25 شمسی
ص: 50
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
1.الاحکام في أصول الاحکام، ابن حزم (متوفای 456 هجری)، مطبعة العاصمة، قاهرة، مصر. نرم افزار مکتبه اهل بیت.
2.البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی (متوفای 774 قمری)، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان. (14جلدی)
3.تاریخ الأمم و الملوك، معروف به تاریخ طبری، أبوجعفر محمد بن جریر طبری (224 - 310 قمری)، دار الکتب العلمیّة، چاپ دوم، 1408 قمری، بیروت، لبنان، (6 جلدی).
4.تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، محمد بن
ص: 51
عبدالرحمن المبارکفوري (متوفای 1353 قمری)، دار احیاء التراث العربي، چاپ دوم 1430 قمری، بیروت، لبنان. (10جلدی).
5.تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 قمری)، دار الفکر، چاپ اول 1404 قمری، بیروت، لبنان. (14 جلدی).
6.تهذیب الکمال في أسماء الرجال، ابوالحجاج یوسف مزی (654 - 742 قمری)، دار الفکر، 1414 قمری، بیروت، لبنان. (22 جلدی).
7.الثقات، ابن حبان، ابوحاتم محمد بن حبان تمیمی بستی شافعی، متوفای 354 قمری، دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1393 قمری، حیدرآباد، هند، (9 جلدی).
8.الجامع الصحیح معروف به سنن ترمذی، أبوعیسی محمد بن عیسی بن سورة بن موسی ترمذی (209 - 279 قمری)، دار إبن الجوزي، قاهره، مصر.
9.الدُرَر السنية في الردّ علی الوهابية، زيني-دحلان، احمد بن زیني دحلان شافعی (1233 - 1304 قمری)، بی تا، بی جا.
ص: 52
10.رحلة الامام الزنجاني، بی تا، بی جا.
11.ردّ المحتار علی الدر المختار، محمدامین ابن عابدین، دار الکتب العلمیّة، چاپ سوم 2011 میلادی، بیروت، لبنان.
12.زيارة القبور و الإستنجاد بالمقبور، ابن تیمیّه، أبوالعباس تقي الدین أحمد بن عبدالحلیم (متوفای 728 قمری).
13.سبل السلام، محمد بن اسماعيل کحلانی (1059 - 1182 هجری)، دار إحیاء التراث العربي، چاپ چهارم 1379 هجری، بیروت، لبنان.
14.سنن ابن ماجة، ابن ماجه قزوینی (207 - 275قمری)، دارالفکر، محقق: محمدفؤاد عبدالباقي، بی تا، (2جلدی).
15.سنن ابي داود، ابوداود سجستانی (متوفای 275 قمری)، دار ابن الجوزي، چاپ اول 2011 میلادی، قاهره، مصر.
16.سير أعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد (673- 748 قمری)، مؤسسة الرسالة، محقق: شعیب الأرنؤوط و محمدنعیم العرقسوقي، چاپ
ص: 53
یازدهم، 1417 قمری، بیروت، لبنان، (25 جلدی).
17.شفاء السقام في زيارة خير الأنام عليه أفضل الصلاة و السلام، سُبکی، تقي الدین علي بن عبدالکافي (683 - 756 قمری)، محقق: سیدمحمدرضا حسینی جلالی، چاپ چهارم، 1419 قمری.
18.صحيح البخاري، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل البخاري (متوفای 256 قمری)، چاپ دوم، دار الآفاق العربیة، قاهره، مصر.
19.صحيح مسلم، مسلم بن حجّاج نیشابوری (204 - 261 قمری)، دارالمعرفة، چاپ دوم 1428قمری، بیروت، لبنان.
20.طبقات الشافعیة الکبری، سبکی، عبدالوهاب بن علي، (727 - 771 قمری)، دار احیاء الکتب العربیة، محقق: محمود محمد الطناحي و عبدالفتاح محمد الحلو، بی تا، (10 جلدی).
21.عمدة القاري شرح صحیح البخاري، عینی، محمود بن احمد، (متوفای 855 قمری)، دار احیاء التراث العربي، بیروت، لبنان.
ص: 54
22.الغدير في الکتاب و السنة و الأدب، علامه امینی، عبدالحسین احمد، مرکز الغدیرللدراسات الإسلامیّة، چاپ اول 1416 قمری، قم، ایران، (12 جلدی).
23.فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء، جمع و ترتیب الشیخ أحمد بن عبدالرزاق الدّویش، دار العاصمة، چاپ سوم 1419 قمری، ریاض، عربستان.
24.فتح الباري بشرح صحیح البخاري، علي بن حجر العسقلاني (773 - 852 قمری)، چاپ اول 1407 قمری، دار الریّان للتراث، قاهره، مصر.
25.مجموع مؤلفات الشيخ محمد بن عبدالوهاب (1115 - 1206 قمری )، محقق رائد بن صبري بن أبي علفة.
26.مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بغدادی شافعی، متوفای 346 قمری، دار الکتب العلمیّة، محقق: دکتر مفید محمد قمیحه، چاپ اول، بیروت، لبنان، (4 جلدی).
27.المسند، أحمد بن محمد بن حنبل (164 - 241 قمری)، دار صادر، بیروت، لبنان، (6 جلدی).
28.مصباح الأصول، سید ابوالقاسم خوئی، مطبعة
ص: 55
النجف، 1376 قمری، نجف، عراق.
29.المعجم الکبير، طبرانی حنبلی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد ( 260 - 360 قمری)، دار إحیاء التراث العربي، محقق: حمدي عبدالمجید سلفی، چاپ دوم، (25جلدی).
30.المنهاج في شرح صحيح مسلم بن الحجاج، یحیی بن شرف النووی (631 - 676 قمری)، المکتبة العصریّة، صیدا، بیروت، لبنان.
31.وهابيت از منظر عقل و شرع، حسينی قزوينی، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام ، چاپ سوم، خرداد 1378 شمسی، قم، ایران.
32.هدي الساري مقدمة فتح الباري، علي بن حجر العسقلاني (773 - 852)، چاپ اول، 1407 قمری، دار الریّان للتراث، قاهره، مصر
ص: 56